-
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 29 مهر 1402
1:26:17 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 15 مهر 1402
1:23:7 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 8 مهر 1402
1:23:04 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 18 شهریور 1402
1:21:33 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 4 شهریور 1402
1:24:48 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 28 مرداد 1402
1:25:59 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 21 مرداد 1402
1:23:26 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 14 مرداد 1402
1:22:40 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 24 تیر 1402
1:27:11 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 10 تیر 1402
53:34 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 3 تیر 1402
1:22:44 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 27 خرداد 1402
1:27:53 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 20 خرداد 1402
1:25:41 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 6 خرداد 1402
1:24:46 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 30 اردیبهشت 1402
1:24:11 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 23 اردیبهشت 1402
1:24:16 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 16 اردیبهشت 1402
1:27:24 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 9 اردیبهشت 1402
1:26:42 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 26 فروردین 1402
1:22:57 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 19 فروردین 1402
1:23:27 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 7 فروردین 1402
1:16:14 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 29 اسفند 1401
1:23:47 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 8 اسفند 1401
1:16:31 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 1 اسفند 1401
1:23:54 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 24 بهمن 1401
1:23:49 دقیقه -
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام 17 بهمن 1401
1:23:46 دقیقه
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام
قسمت بیستم و هفتم برنامه کاوش با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر روستایی
دیگر قسمت ها
عنوان برنامه: کاوش
عنوان بحث: (پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام)
تاريخ: 06/ 08/ 1402
استاد: حجت الاسلام و المسلمین روستایی
مجری: سید محمد صفایی
مجری:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ و به نستعین أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِه محمد و عَجِل فَرَجَهُم وَاحشُرنا مَعَهم و لَعن عَن اعدائَهم .السلام علی المهدی وعدالله عز وجل و به الامم و سلام علیکم خدمت شما ببنندگان عزیز و ارجمند همراهان همیشگی برنامه کاوش شنبه شب دیگری فرا رسیده و ما در خدمت شما هستیم از شبکه جهانی حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و از شهر مقدس قم جوار کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها با برنامه کاوش که اختصاص داره به پاسخ به شبهات باستان گرایان و همچون هر هفته در خدمت کارشناس ارجمند و استاد عزیز جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای دکتر روستایی هستیم و ان شالله که ساعتی رو در خدمت ایشون خواهیم بود آقای دکتر سلام علیکم
و علیکم السلام و رحمه الله
استاد روستایی:
علیکم السلام ورحمة الله،
مجری:
خیلی خوش آمدید در خدمت شما هستیم
استاد روستایی:
بنده هم خدمت حضرتعالی و بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولیعصر اروحناه له الفدا عرض سلام و ادب و احترام دارم و امیدوارم تا به این لحظه طاعات و عباداتشون قبول درگاه حضرت حق واقع شده باشه و خادمان خودشان رو از دعای خیرشون محروم نکنن که ما سخت محتاج به دعای عزیزانمون هستیم و همچنین عرض تسلیت دارم به مناسبت حملات وحشیانه ای که از طرف صهیونیست ها نسبت به مردم مظلوم فلسطین صورت می گیره و امیدوارم که به برکت آقا امام زمان و دستان با کفایت ایشون هر چه سریعتر با عنایت ویژه آن حضرت بساط ظلم صهیون و صهیونیستی از روی زمین برچیده بشه
مجری:
ان شالله رب العالمین خیلی ممنون و مچکرم آقای دکتر روستایی خب بینندگان عزیز مستحضر هستید دیگه پیرامون شبهاتی که مطرح میشه و کلیپ هایی که در برنامه پخش میشه امشب هم دو سه تا کلیپ آماده شده چون نزدیک ایام فاطمیه هستیم و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و خب حوادث و اتفاقاتی که در اون برهه و مقطع تاریخی اتفاق افتاد برخی از شبهات مطرح میشه پیرامون شهادت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها فکر می کنم که آقای دکتر امروز این چندتا کلیپی که آماده شده پیرامون همین شبهات است یک مقدمه ای بفرمایید تا ان شالله کلیپ اول رو ببینیم
استاد روستایی:
خواهش می کنم عرض کنم به محضر مبارک حضرت عالی ببینید یکی از مباحثی که در این زمینه مطرح میشه مسئله ی بالاخره شهادت حضرت است بله ببینید ما در روایات امامیه مسئله شهادت حضرت ثابت شده است ما روایت معتبر از امام کاظم علیه صلوات الله و سلام داریم و روایت معتبری از امام صادق علیه صلوات الله و سلام داریم که به اصل شهادت اشاره کردند اما سخن در اینه که چه افرادی در این مسئله نقش داشتند خب ببینید یه گزاره هایی ما در تاریخ داریم نه فقط تاریخ شیعی حتی تاریخی که برادران عزیز اهل سنتمون نقل کردن که از نقش بعضی از افراد پرده برمی داره اما خب طبیعیه که به قول معروف برخی این رو انکار بکنن ما با توجه به سابقه ای که از این آقای سلیمانی امیری داریم که وکیل مدافع یه موقع یزید میشه یه موقع معاویه میشه و افراد مختلف طبیعتا هیچ بعید به نظر نمیشه که این از قضیه هم ایشون بالاخره یه اما اگر دربارش مطرح بکنه و همین کارم کرده و یک کلیپی که اگر موفق باشید ما این کلیپ رو با هم ببینیم و بعد ان شاالله در مورد اون صحبت می کنیم
مجری:
خیلی خب پس کلیپ اول رو به همراه بینندگان عزیز ان شالله می بینیم و مجددا خدمت شما برمی گردیم
کلیپ اول:
نوشتن که درخواست من ایناست که از آقای سلیمانی بخواه در مورد فوت فاطمه همسر علی که مسلمانان معتقدند عمر در مرگ او دخالت داشته توضیح دهند استاد سلیمانی اگر این سوال جاش اینجا نیست من برم سراغ سوال بعدی ببخشید خواهش می کنم نه بله ما مبحثی هم به زنان پیامبر به زنان علی بن ابی طالب اختصاص دادیم در اونجا مفصل در مورد بحث فاطمه و مرگ او صحبت خواهیم کرد بنابراین اگر به شکل کلی بخوام عرض بکنم خیر عمر نقشی در مرگ فاطمه نداشته و این رو بیشتر شیعیان سعی کردن اشاره بکنن که عمر و به نوعی برخی از این بردگانی مثل قنفذ و دیگران این ها آمدن و سعی کردن فاطمه رو تهدید بکنن به اینکه خانه ی تو رو آتش می زنیم در حالی که خانه فاطمه در درون مسجد قرار داشت و نیاز نبود کسی بخواد اون خانه رو آتش بزنه یعنی در عمل بخواد مسجد رو آتش بزنه و بعد هم بحث زدن حالا ایشان رو در میان در و دیوار قرار دادن که هیچکدمشون اصالت تاریخی ندارن ولی برای بحث شیعیان و اون اعتقاد ایدولوژیکشون تونسته به کار بیاد
مجری:
خب خیلی خوش آمدید بینندگان عزیز ارجمند شنیدیم آقای سلیمانی امیری این بار وکیل مدافعه یکی دیگر از شخصیت ها میشه و اساسا میگه که خلیفه دوم که هیچ نقشی نداشته بعد از یک فردیم یاد میکنه که ما نشنیده بودیم اسمش رو به عنوان قنفذ حالا الان شنیدیم اسمش رو کن عنوان قنفذ بار اول هست که فکر می کنم قنفذ هست حالا اینم اومده تبرئه کنه خب می شنویم پاسخ شما رو جناب آقای روستایی
استاد روستایی:
سلامت باشید بله بسم الله رحمن الرحیم عرض کنم محضر مبارک شما ببینید ایشون آمدن و گفتن که این رو شیعیان مطرح کردن که بالاخره حضرت زهرا توسط توسط فردی به نام حالا الان اینجوری که ایشون گفتن قنفذ کشته شده و عرض کنم خدمت شما این حرف شیعیان هست خلاصه ایشون نقشی نداشته عمر نقشی نداشته و عرض کنم از این درست مباحث خب همونطوری که اشاره فرمودید این فردی که به قول معرف اسمشو بردن قَنفذ نیست و قُنفذ خب من میگه فرض بکنید یه کام یه سرچ عادی در منابع بکنن ببینید قنفذ بن عمیر یک همچین نامی اومده اعرابم زده این کتاب عرض کنم خدمت شما ابی ماجه روایتی از مهاجر پسر قنفذ بن عمیر جدعان اینجا نقل می کنه اینجا اصلا اعراب داره قُنفذ، قَنفذ نیست بله قُنفذ خب این نکته ی اول حالا ان شالله که مراجعه نداشتن و امیدواریم که به قول معروف ایشون مراجعه بکنن و دقت بکنن که بالاخره عبارات رو به درستی تلفظ بکنن این نکته اول اما نکته دوم عرض کنم خدمت شما البته در منابع دیگه هم این آمده مثلا ببینید دوباره قَنفذ بن عمیر بنمی جدعان اینا آدمه آمدن اعراب زدن قُنفذ نه قَنفذ اما نکته بعدی که می خوام خدمت شما عرض بکنم ایشون گفت که شخص خلیفه دوم نقشی در شهادت حضرت زهرا نداشته دو تا دلیل هم گفت یکی بحث شهادت رو مطرح کرد که نقشی نداشته بعد نمی دونم ایشون خانه ایشون رو آتش نزده خونه ایشون در مسجد بوده و آتش زدن خونه شون به معنای آتش زدن مسجد خب ایشون خبر نداره که امیرالمومنین در مدینه دو تا خانه داره بله یه خانه نداره خب و گزارش تاریخی این رو هم ثابت کرده مثلا من به عنوان نمونه خدمت بینندگان عزیزمون نقل بکنم این کتاب وفاق الوفا باخبار دار مصطفی آقای سمهودی از علمای اهل سنت در جلد دوم کتاب عبارتی رو داره در صفحه دویست و یازده به نقل از عمر بن شبه
قال ابن شبه بله و اتخذ علی بن ابی طالب بالمدینه دارین
میگه امیرالمومنین در مدینه دو تا خانه داشتن یکیشون به مسجد وارد میشد که همون منزل حضرت زهرا بود که در اون ساکن بود
و موضعها من المسجد بین دار عثمان بن عفان و به قول معروف بین باب دار اسما فلان و الاخری دار علی التی بالبقیع وهی بأیدی ولد علی علی حوز الصدقه
میگه این بعدها دست فرزندان امیرالمومنین هم باقی موند پس امیر المومنین دو تا خانه دارن یه خانه ای که با حضرت زهرا توی مدینه هست که تو مسجد درش وا میشه یه خانه دیگه هم دارن در بقیع اونم مال حضرت زهراست که بعدها دست چی می افته دست فرزندان امیرالمومنین میفته و اون خانه ای که به قول معروف در موردش ما حرف داریم اون خانه ای نیست که درش تو مسجده یعنی برن در تو مسجد رو آتیش بزنن این یه مقداری بالاخره به نظرم میاد که ایشون دقت نداره پس دو تا خونه امیر المومنین دارن این یک نکته اما نکته دوم ایشون گفتن که اسم شخصی رو آوردن و گفتن او گفته اون در واقع هیچ نقشی در شهادت حضرت زهرا نداشته من اول یه عبارتی رو می خوام از ایشون نشون بدم و بعد یک مقداری این عبارت رو تحلیل بکنم ببینید کتابی که در روی صفحه مانیتور من هست کتاب المغازی نویسنده ی کتاب موسی بن عقبه است متوفای سال صد و چهل و یک هجری قمری ببینید ما الان هزار و چهارصد و چهل و پنجیم شما حساب کنید صد و چهل و یک هزار و سیصد و اندی سال پیش خب هزار و سیصد و اندی سال پیش خب این آقا شاگرد آقای محمد ابن شهاب زهری که بالاخره از تاریخ دانان مکتب مدینه و خیلی معتبر خب این آقا ی عبارتی داره در این کتاب در صفحه سیصد و سی و چهار و لازم هست که به شما بگم کتاب مغازی موسی بن عقبه یعنی همین کتابی که اسمش در روی صفحه مانیتور هست این کتاب کتاب معتبری از نظر برادرانه اهل سنتمون آقای مالک بن انس رئیس فرقه ی مالکی میگه
علیکم بمغازی موسی بن عقبه
بر شما باید به این کتاب و رجوع به این کتاب آقا چرا
فانه ثقه
این آدم آدمه موثقی
یعنی ما داریم از یه کتابی داریم ارائه میدیم که معتبر است از نظر برادران اهل سنتمون در این کتاب مغازه موسی بن عقبه یک عبارتی رو داره ببینید
حدیث سقیفه بنی ساعده و بیعه ابی بکر
اصلا در این باب این رو آورده
موسی بن عقبه عن ابن شهاب از استادش ابن شهاب زهری که بالاخره در مکتب تاریخی مدینه نقش خیلی مهمی داره از استادش ابن شهاب جملاتی رو نقل می کنه در مورد بالاخره اون ماجرای سقیفه تا می رسه به اینجا میگه
فقال عمر لا والله لا یخالفنا احد الا قتلنا
به خدا قسم هر کسی که با ما مخالفت بکنه می کشیم این عبارتی است که اینجا با قسم جلاله خب طبیعت قصه اینه با توجه به جایگاهی که جناب عمر در بین صحابه داره و بالاخره برادران اهل سنت مستحضرا و براش اون اعتبار و احترام رو قائلند ایشون قسم جلاله خورده اگر این قسم رو عمل نکرده باشد طبیعتا باید یه نقلی باشه مبنی بر اینکه ایشون بالاخره این قسم رو عمل نکرده و کفار رو داد
مجری:
و توبه کرده یا کفاره داده
استاد روستایی:
همچین نقلی نیست
مجری:
چون اگر باشه ثابت میشه دیگه قاعدتا
استاد روستایی:
ما تا به حال ندیدیم امیدواریم اگر عزیزی دارن ارائه بدن نقل معتبری باشه استفاده بکنیم دو تا حالت می تونه باشه اگر چنین نقلی نباشد یا باید بالاخره کسی معتقد باشه ایشون به امور شرعی معتقد نبوده و همینجوری روی هوا یک قسمی خورده کسی اینجوری قائل باشه که برادران اهل سنت ما قطعا اینجوری قائل نیستن یا اینکه کسی بخواد بگه نه آقا اتفاقا خیلی مقیده امور شرعی بوده قسم خورده اما بعدا پشیمون شده از این قسم و نسبت به حضرت زهرا این عمل نکرده و لذا کفاره قسم هم داده خب عیب نداره نقلش رو بیارن ما استفاده می کنیم اما فعلا مایم و این نقل که آقا هر کی با ما مخالفت بکنه می کشیم
مجری:
پس قاعدتا ثابت یک حالت دیگری هم هست که عمل کرده باشه دیگه به تکلیفش
استاد روستایی:
بله دیگه بله یعنی یا ببینید یا بگیم آقا بی توجه به احکام شریعته خب اهل سنت که همچین چیزی نمیگن یا بگیم نه آقا با توجهه ولی نقل دیگری هست که بالاخره این آمده و عرض کنم خدمت شما توبه کرده از این کار و در مورد حضرت زهرا نه انجام نداده خب دیگه اگه این دو تا حالت نباشه حالت سوم طبیعتا ثابت میشه خب حالا بریم ببینیم حضرت زهرا سلام الله علیها تو لیست مخالفین هستن یا نیستن درسته خب می خوایم امروز تحلیلی خب آیا حضرت زهرا سلام الله علیها بیعت کردن با خلیفه ی اول ببینیم مصادر اهل سنت چی میگن آقای غزالی کتابایی داره به نام مجموعه رسائلش که جمع شده در یک جا در بین این مجموعه رسائل کتابی داره به نام سر العالمین و کشف ما فی الدارین در واقع رساله بیست و دوم در اینجا در صفحه چهارصد و هشتاد و سه که این در واقع رساله سر العالمین هست عبارتی داره
فان العباس و اولاده و علیا و زوجته و اولاده لم یحذروا حلقه البیعه
میگه عباس عموی پیامبر و فرزندانش امیرالمومنین و همسرش و اولادش اینا در حلقه بیعت حاضر نشدن خب پس حضرت زهرا این اولین مخالفت بیعت نکرد خب حالا حضرت زهرا طبق بعضی از نقل ها که اتفاقا متفقا بخاری و مسلمم نقل کردن و از منظر روشی و مبنی مبنای برادران عزیز اهل سنتمون این دو کتاب وقتی متفقا که روایتی رو نقل بکنن اون روایت در اعلی درجه اعتبار روایتی نقل کردن ببینید در صحیح بخاری کتاب فرض الخمس صفحه پانصد و نود و یک روایت سه هزار و نود و سه ماجرای این رو مطرح می کنه که به قول معروف جناب ابابکر اومدن گفتن که پیامبر فرموده که
لا نورث ما ترکنا صدقه فغضبت فاطمه بنت رسول الله فهجرت ابابکر فلم تزل مهاجرته حتی توفیت
میگه حضرت زهرا غضبناک شد و این به قول معروف او رو ترک کردن در با او دیگه صحبت نکردن و این هجران تا زمان شهادت حضرت ادامه داشته
فلم تزل مهاجرته حتی توفیت
بعد میاد میگه شش ماه زنده بود و در این شش ماه هم مکرر در مکرر باز از ابوبکر طلب میکرد که آقا بالاخره ما ترک رسول خدا چی شد خیبر فدک سنوات در مدینه خب ببینید اون اول به ایشون گفته که پیامبر گفته من ارث به جا نمی زارم وقتی حضرت زهرا مکرر در مکرر طلب می کنن یعنی آقا من اون حرفو قبول ندارم دیگه و قهر کردن خب اینم یه مخالفت دیگه هی مکرر بیایی به طرف بگی نه آقا بده بده اون چیزای که از من گرفتی مخالفته باز ببینید همین روایت در صحیح مسلم چاپ دار الطیبه جلد دوم صفحه هشتصد و چهل و یک آمده که بالاخره حضرت زهرا غضبناک شدن و قبول نکردن و در نقل دیگری هم دار مسلم که عرض کنم خدمت شما حضرت زهرا سلام الله علیها اتفاقا این درخواست مستقیم رو داشتن خب اینم این روایت پس اینم یک مخالفت مخالفت این مخالفت ها باعث شد که اتفاقا کار بالا بگیره و هجوم به خانه حضرت زهرا صورت بگیره بله خب که ما در روایت جناب آقای طبری در جلد سوم تاریخ طبری در صفحه چهارصد و بیست و نه و چهارصد و سی اون روایت پشیمانی رو می بینیم که جناب ابی بکر میگه
فوودت انی لم أکشف بیت فاطمه عن شیء
ای کاش این کار رو نمی کردم خب اینم نشانه از چی داره نشان از این داره که بالاخره این مخالفت حضرت صدیقه کار رو به جایی رسونده که در واقع حریم خانه ایشان هم شکست شده خب آیا این نقل معتبره یا خیر بله ببینید مقدسی در الاحادیث المختاره وقتی که این روایت رو میاره در صفحه هشتاد و نه در صفحه نود میاد میگه
و هذا حدیث حسن عن ابی بکر
این معتبره بله چیزی از رسول خدا در اون نیست اما بالاخره خب قرار نیست از رسول خدا باشه این ماجرا زمانیه که جناب ابابکر در بستر بیماریه و بیماری که به واسطه اون از دنیا میره عبدالرحمان بن عوف به عیادت او رفته و این در پاسخ به عبدالرحمان این جمله رو میگه ای کاش این کار رو نمی کردم خب اون موقع پیامبر نبوده آقای سیوطی هم در مستند فاطمه زهرا در صفحه سی و چهار روایت رو میاره ببینید این روایت و بعد در صفحه سی و پنج همین جمله که مقدسی گفته ایشونم به بیان خودش میگه که
انه حدیث حسن
معتبر است خب پس آقا در بیعت شرکت نکردن غضبناک شدن و بعد هم چه اتفاق داد هجومی هم که صورت گرفت خب نه تنها هجوم صورت گرفت بلکه تهدید به آتش سوزی هم شد مصادر متعددی این مسئله رو دارن که من اگه بخوام نقل بکنم مصادر فراوانه ببینید من اینجا هفت مصدر دارم آوردم که با سند معتبر این مسئله رو ذکر می کنن هم ببینید مثلا آقای حسن بن فرهام داره که حالا از معاصرن از قدیمی ها هم خیلی این مسئله رو دارن و معتبرم هست مثل آقای ابن ابی شیبه استاد بخاری ببخشید اینجا ابن ابی شیبه در جلد بیست و یکم المصنف خودش این روایات رو نقل می کنه که بالاخره وقتی امیرالمومنین و زبیر و دیگرانی با حضرت زهرا می اومدن مشورت می کردن بر سر امر خلافت و امامت خب اینا یه روزی رفتن بیرون و شخص عمر بن خطاب اومدن خدمتت حضرت زهرا و عرض کرد خدمت خدمت حضرت زهرا که
یا بنت رسول الله
جملاتی گفت اینا تا رسید به این قسمت آقا من خیلی پدر دوست دارم خیلی شما رو دوست دارم
اما و ایم الله
به خدا قسم این مانع من نمیشه که اگر این افراد نزد شما جمع بشن من دستور میدم خونه رو بر سرشون آتش بزن بعد حضرت زهرا وقتی عمر میره اون افراد میان پیش حضرت حضرت می فرمایند
تعلمون أن عمر قد جاءنی
می دونید که عمر اومد و قسمم خورد که اگه برگره خونه رو آتش میزنه
و ایم الله لیمضین لما حلف علیه
به خدا قسم او آتش خواهد زد خب بعدم ببینید محقق در پاورقی میگه
صحیح
سند روایت معتبر خب البته کتاب های دیگه نقل های دیگه هست من به خاطر اختصار و رعایت وقت برنامه سعی می کنم خیلی اسناد نشون ندم همین میزان کافیه خب پس این هجوم صورت گرفت تا به اینجا نگاه کنید بیعت نکردن غضبب کردن هجوم صورت گرفته تهویج به آتش سوزی شده آیا فقط تهدید بود نخیر بلکه آتش دم در هم آمد شما نگاه کنید ما کتاب انصاب الاشراف بلاذری بالاخره انصاب الاشراف از متون قدیمیه تاریخی ماست در واقع نویسنده کتاب که آقای احمد بن یحیی بن جابر معروف به بلاذری هست ایشون در قرن سه از دنیا رفته اینجوری که خاطرم میاد فکر می کنم دویست و هفتاد و نه باشه تاریخ فوت ایشون اینجوری خاطرم میاد آقای بلاذری در این کتاب در جلد اول چاپ دار المعارف مصر در صفحه پونصد و هشتاد و شش یک روایتی رو میاره از مدائنی از مسلمه بن محارب عن سلیمان تیمی و عن ابن عون خب این سلیمان تیمی آقای صفایی عزیز و ابن عون که در اینجا در این روایت هستند افرادی هستن که به قدری معتبرن که علمای اهل سنت درباره شون گفتن شک این دو تا هم حکم یقین رو داره چه برسه به یقینشون یعنی اگه یک چیزی هم بگه ای نمی دونم انگار اینجوریه یعنی همون جوریه که این میگه خب حالا اینجا یقینا دارن یه روایتی رو بیان می کنن اونوقت تازه هرکدوم از اینا شکش برای خودش یقین حساب میشه اینا دوتاشون با هم دارن این رو نقل می کنن ببینید خیلی مهمه اینا ضریب میده به روایت برای بالا بردن و بعد تو صدر سندم بالاخره مدائنیه در تاریخیا می دونن مدائنی کیه
أن أبا بکر أرسل إلی علی یرید البیعه فلم یبایع
ابابکر فرستاد سراغ امیر المومنین که امیر المومنین بیعت کنه اما بیعت نکرد
فجاء عمر و معه فتیله
ایشون با فیتیله آتش اومد با شعله ی آتش تو بعضی منابع داریم
و معه قبس
شعله آتش آمده
فتلقته فاطمه علی الباب
حضرت زهرا سلام الله علیها دم در بودن دیدن گفتن
اتراک محرقا علی بابی
اومدی خانه رو آتش بزنی گفت بله
و ذلک اقوی فیما جاء به ابوک
این اتفاقا دین پدر شما رو تقویت می کنه
خب طبیعتا با توجه به قداستی که برادران ما برای ایشون قائلن وقتی ایشون میگه آقا این کار دین پدرت رو تقویت می کنه باید این کار رو انجام داده باشه که اگر نه خب طبیعتا کاری کردن که در راستای ضعف دین پیامبر باشه خب این طبیعتا عزیزان ما این رو نخواهند پذیرفت درست شد بعد میگه بله علی آمد بیعت کرد اما این درست نیست چون ما در صحیح بخاری روایت داریم که امیرالمومنین در اون مدت زمان حیات حضرت زهرا بیعت نکردن اینجا حضرت زهرا زنده است بنابراین ذیل روایت رو قبول نداریم چون با روایت بخاری سازگاری نداره و خود اهل سنت مبنا دارن که اگر مطلبی در کتاب صحیح حالا حتی نسبت به صحیح مسلم گفتن بخاری که جای خود داره امده بود و در کتاب تاریخی خلافش اومده بود اون مطب کتاب بخاری یا صحیح مسلم اون قبوله ابن حجر عسقلانی در فتح الباری این بحث رو مطرح می کنه ذیل روایتی که در صحیح مسلم خوب این که دیگه بخاری که از او بالاتره خب ولی اون قسمت بالاش که بالاخره با شعله ی آتش آمد این هست و این مویدات در کتابای دیگه هم دار خب اینم تا به اینجا پس آقا ببینید این فرد داره ادعا می کنه میگه لا والله ببینید نگاه کنید
لا والله لایخالفنا احد الا قتلوه
هر کی که با ما مخالفت می کنه او رو می کشیم
ما اینجا در این نقل هایی که به شما نشون دادیم من پنج محور آوردم حالا غیر اون بحث که حضرت دوتا خونه داشتن این ها که آقای سلیمانی امیری به این توجه نداره اینجا ببینید یکی بیعت نکردن دو غضب و حتی من نقل نفرین رو نشون ندادم دیگه خواستم مراعات وقت رو بکنم که فقط غضب هم نیست نفرینم هست هجوم تهدید به آتش سوزی آمدن باشعله ی آتش تازه تمام این مواردی که من نقل کردم همه از کتب برادران عزیز اهل سنتمون بود من نیامدم از القارات ثقفی نقل بکنم که به قول معروف میگن امیرالمومنین دیدن دود در خانه ی حضرت بلنده دود بلند شد از دم خانه حضرت من نیامدم عبارت اثبات الوصیه مسعودی رو نقل کنم که میگه
و ضغطوا سیده النساء بالباب
من دیگه ترجمه نمی کنم اینا نیومدم یکی یکی نمایش بدم اما عرضم چیه جناب آقای صفایی این پنج محور رو نشان دادم که بینندگان عزیز ما و بینندگانی که آقای سلیمانی امیری رو در واقع مشاهده می کنن و تماشا می کنن قضاوت بکنن آیا این ها مصداق مخالفت هست یا نیست بالاخره طبق این نتیجه گیری که ما کردیم آیا حضرت صدیقه مخالف بودن یا نبودن بودن آقا فهم منو می خواید نه آقا فهم منو رها کن بریم سراغ عرض کنم خدمت شما فهمه یکی از علمایی که بالاخره وهابی ها خیلی قبولش دارن دقت بکنید اونم شخصیتی است به نام شاه عبدالعزیز دهلوی که ببینیم آیا ایشون حضرت زهرا رو مخالف می داند یا نمی داند دقت کنید مخالف می داند یا نمی داند کتاب تحفه اثنا عشریه در اینجا ببینید صفحه شماره ششصد و نوزده میگه خلافت منظمه را در اول جوش اسلام که هنگام نشر و نما و نهال دین و ایمان بود بر هم زدن این در مورد حضرت زهرا داره میگه ها بله میگه اینکه خلافت رو به هم بزنی و اراده ی فاسد نمودن البته موجب قتل و تعزیر لااقل موجب تهدید و ترغیب است یعنی حکم قتل حضرت زهرا رو صادر می کنه این آدم
مجری:
توجیه می کنه
استاد روستایی:
بله وهابیا قبولش دارن اما ببینید حضرت زهرا رو به عنوان یک عنصری معرفی می کنه که می خواد در واقع خلافت رو به هم بزنه و اراده فاسد کردن خلافت داره یعنی یک نیروی مخالف دیگه نمی خوان خب فهم آقای عرض کنم خدمت شاه عبدالعزیز دهلوی هم همین خب آقا وقتی ثابت شد که حضرت زهرا سلام الله علیها مخالفت کرده اند درست شد جناب خلیفه دوم گفتن هر کی با ما مخالفت بکنه ما او رو می کشیم خب حالا ایشون میاد میگه آقا نقشی نداشته من قضاوت نمی کنم من فقط دارم تحلیل می کنم تحلیل تاریخی خب در عین اینکه احترام می ذارم به مذاهب اسلامی به برادران اهل سنتمون من کارم تاریخه ببینید آقا تاریخ داره اینو میگه که بالاخره اون نقل نقل تاریخیه میگه ما مخالف رو می کشیم این نقل ها مخالفت حضرت صدیقه رو ثابت می کنه شما بزار کنار هم چی ازشون به دست میارید شما بگو حالا نقشی نداشته من نمی خوام بگم این روایت چیه من نمیام اسم این شخص رو ببرم بله در مورد قُنفذ داریم خب که روایت معتبر امام صادق که ایشون می گفت قَنفذ
مجری:
اون مباشر دیگه
استاد روستایی:
بله اون به صورت مباشر ایشون گفت هیچ نقشی نداشت خب حالا ببینید
مجری:
بله آمر یا بالاخره
استاد روستایی:
من تقاضایی که دارم جناب آقای صفایی عزیز از آقای سلیمانی امیری اینست که ایشون یه لطفی بکنن برن اون نقلی که در مورد حنث قسم ایشون هست خب و آمده کفاری قسم داده و اینا اینو برامون پیدا بکنن بیارن و معتبر ارائه بدن و اگر نه نمی تونن ارائه بدن خب پس دیگه باید این حرفشون رو پس بگیرن در خدمت شما هستیم
مجری:
احسنتم خیلی ممنون و اینکه گفتن
قالوفیها فاطمه غالب ان ارحم
که گفتن در منابع هست
استاد روستایی:
بله در منابع هست اینا بله ببینید عرض کنم خدمت شما ما در منابع متعددی این مسئله آمده که حتی اگر حضرت زهرا سلام الله علیها هم باشد مانعی نداره ما آتش می زنیم یعنی گفتن آقا
ان فیها فاطمه
گفت و این بالاخره نقل تاریخی من عرض کردم خیلی نخواستم که دونه دونه این موارد رو بالاخره نمایش بدم
مجری:
حالا این مطلبی هم که ایشون گفته آیا خانه درون مسجد بود خانه جزئی از مسجد بود یا نه خانه بیرون از مسجد بوده
استاد روستایی:
نه ببینید عرض کردم امیر المومنین دوتا خانه دارند
مجری:
نه همان خانه ای که کنار مسجد بوده
استاد روستایی:
یک خانه ای دارند که یک دربش به مسجد باز میشه خب
مجری:
یک دربش به مسجد باز میشه
استاد روستایی:
اما آیا درب دیگری ندارد خب ایشون بیاد ثابت بکنه یک خانه هم هست تو بقیع که اینجوری که بنده پژوهش کردم اون خانه در بقیع است که اینا آتیش می زنن نه این خانه تو مسجد
مجری:
ولی ظاهرا اون خانه ای هم که بله
استاد روستایی:
ببینید روایت هجوم نگاه کنید روایت هجوم حکایتگر چیه اینه که جناب ابابکر در مسجد پیامبر نشسته در مسجد و بعد دستور میده ابتدا قنفذ بن عمیر میره حضرت زهرا اونا رو راه نمیده برمی گرده میگه راه ندادن بعد بار دوم جناب عمر میره که که ابابکر به او دستور میده
ائتنی بأعنف العنف
برو به سخت ترین شکل ممکن بیارش برو بیارش اگه تو مسجد باشه که بغل خودشه این برو بیارش و بعد نمی دونم زبیر بیاد بیرون شمشیر بکشه که طبری نقل می کنه بعد پای زبیر گیر بکنه زمین بخوره این شمشیر ازش بگیرن بزنن به سنگ بشکنن اینا تو مسجد که حصیر و این چیزاست سنگ و نمی دونم این چیزا نیست که بگه پاش گیر بکنه بدو بعد اون وقت که زبیر تو مسجد شمشیر نمی کشه مسجد خانه خداست اینا همه حکایت کرده که این قصه اصلا از خانه دیگه است در اون خانه به قول معوف داخل مسجد نیست
مجری:
بله خیلی ممنون مچکرم جناب آقای دکتر خب پس یک توقفی بگیر یک میان برنامه رو ببینیم ان شالله مجددا خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند برمی گردیم
میان برنامه
مجری:
بینندگان عزیز خیلی خوش آمدید شبتون بخیر همچنان در خدمت شما هستیم با برنامه کاوش از شبکه جهانی حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و گفتگو می کنیم با آقای دکتر روستایی پیرامون برخی از شبهاتی که برخی از شبکه های باستان گرا و آقایون کارشناسشون مطرح می کنن پیرامون شهادت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها در قسمت قبلی برنامه پاسخ داده شد پیرامون نقشی که خلیفه ی دوم در شهادت حضرت زهرا داشت و البته الان هم به یک شبهه دیگری می پردازیم آقا بفرمایید موضوع شبهه دوم و کلیپ دوم چیه
استاد روستایی:
خواهش می کنم عرض کنم موضوع شبهه دوم درباره ی مدینه هست که به قول معروف یکی در مورد حضرت محسنه که آقای مشیری این دفعه حرفی داره که بله آقا عرض کنم خدمت شما این بچه ای که به دنیا نیامده چطور اسم داره و خب این یک حرف ایشونه و نکته بعدی میاد میگه که اصلا بابا اینا اصلا در نداشت خونه هاشون مدینه اینجوری نبود و این حرف که ما به قول معروف فکر می کنم کلیپ رو با هم ببینیم بعدش حالا در موردش صحبت می کنیم
مجری:
بله کلیپ دوم رو پس بی زحمت دوستان پخش کنن با هم ببینیم و ان شالله مجددا برمی گردیم
کلیپ دوم
و میگه و این محسن به خوردی بمرده بود نمیگه عمر لگد انداخت اینم دروغ رافضی گری است که بله عمر آمد در زد بعد فاطمه ابستن بود محسن در آبستن بود خب بچه اول اینکه بچه به دنیا نیامده که اسم نداره مومن دوم میگه در زد بله در چوب گردو بود منبت کاری هم هم بود چوب نداشتن اینا که در داشته باشن که یه چیزی درست می کردن با گل یک لنگی چیزی آویزون می کردن به عنوان در بعضی دهات ایران هم هنوز شاید اینطور باشه یا اونطور بود که من دیده بودم بله بله هنرمند آورده بودن از اصفهان باید مینیاتور هم کرده بودن لگد زد به در و عرض کنم که لگد خورد و علی اونجا نشسته بود و در خورد به شکم حضرت فاطمه و محسن چی شد میگه نه میگه بخورده بمرده بود بله مغیره همچین چیزی رو گزارش نمی کنه ابن عباس و جعفر و عبدالله از این صحبت ها
مجری:
خب شبهه ی دیگری که تقریبا خیلی هم مطرح شده این شبهه حالا به انواع مختلف که آقا در صدر اسلام مثلا خونه هاشون در نداشته حالا اینم یه چیز عجیبیه حالا مگه میشه مثلا
و أتوا البیوت من ابوابها
این همه در مورد در مثلا صحبت شده در مورد باب صحبت شده و می خوایم حالا در مورد این قضیه واقعا این رخداد تاریخی خیلی مسائل معلوم میشه در شهادت حضرت زهرا که اگر واقعا ثابت بشه که این در وجود داشته است و اون میخ در هم بوده است پس خیلی از این حرفایی که می زنن در حقیقت باد هوا می شود بفرمایید
استاد روستایی:
عرض کنم محضر مبارکه شما ببینید ایشون چند تا مسئله رو ذکر کرد که آقا به قول معروف مثلا این بچه که بدون دنیا اومدن چه جوری اسم داشته اولا توی روایتی داریم که سماهم رسول الله حسن و حسین و مُحَسِن در واقع مُحَسِن درسته در واقع این را سماهم رسول الله رسول خدا اسم اینار رو گذاشت این نکته اول حالا آقای مشیری می تونه بره نگاه بکنه و طبیعتا از یک مثلا کتابی که داره فارسی می خونه این نمی تونه به اون فقط استناد بکنه نه آقا ما در تاریخ اولا یه نگرش جامع به منابع باید داشته باشیم لذا ما نمی تونیم فقط به عرض کنم خدمت شما یک روایت بسنده بکنیم و دیگه بقیه رو رها بکنیم این نکته اول بله اما نکته دوم عرض کنم خدمت شما اینه که ایشون گفت بله او چیزی لگد نزده ما سه هفته پیش نقل کردیم که نظام معتزلی که از بزرگان و متکلمین معتزله بود ایشون میگه این عبارت رو داشت ابن ابی دارئم داشت نظام داشت حالا ابن ابی دارئم گفتن آقا این نمی دونم شیعه است و رافضی و به خاطر شیعه بودنش تضعیفش کردن که گفتیم اصلا تضعیف به خاطر مذهب درست نیست و توثیقاتی هم این آدم داره ولی از اوون گذشته نظام که دیگه از متکلمین معتزله است و همین ماجرا نقل می کنه به همین صورتی که ما داریم میگیم حالا از این ها که بگذریم می رسیم به این شبهه ایشون که بله اینا اصلا در نداشتن چوب نداشتن
مجری:
دیگه از اساس کلا می خواد
استاد روستایی:
چوب نداشتن خب ما به قول معروف می آیم بررسی می کنیم ببینیم چوب داشتن یا نداشتن من در شش محور این رو می خوام بررسی بکنم محور اول اولا باغ های مدینه ببینید اصلا مدینه چوب توش پیدا میشه یا نمیشه
مجری:
یا یک نفر از ایران باید ببره
استاد روستایی:
اونم تازه میاد مسخره می کنه میگه ببینید این کتاب السیره النبویه مال آقای ابن هشام بالاخره جایگاه بسیار والایی در بین اصحاب تاریخ داره در قسم اوله کتابش که شامل جزء اول جز ثانی میشه در صفحه پونصد و هیجده یعنی بخش به نظرم جز ثانی حدیث به مخیریق در مورد آقای مخیریق صحبت می کنیم مخیریق کیه
کان حبرا عالما
این اصلا یک در واقع دانشمند عالمی بود
و کان رجلا غنیا
مرد ثروتمند
کثیر الاموال من النخل
نخل های زیادی هم این آدم داشت
و کان یعرف و رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بصفته و ما یجد فی علمه و غلب علیه خلاصه إلفُ دینه
تا میاد جلو میگه آقا این آقا طولانیه نقل من می خوام خیلی سریع برسم و ادامه اش رو بخونم این آقا مسلمان نبود بالاخره صفات ر سول خدا رو می دونست ولی با حضرت خیلی آشنا نبود تا اینکه آمد و بالاخره مسلمان شد بعد چی گفت
فخرج حتی
یعنی وقت که این مسلمان شد و آمد محضر رسول خدا در جنگ احد و این حرفا گفت
ان قتلت هذا الیوم فاموالی بمحمد
اگه من امروز از دنیا برم یعنی در جنگ احد شهید بشم اموالم مال رسول خدا خب
فکان رسول الله فی بلغنی یقول مخیریق خیر یهود
رسول خودم می فرمودند که مخیریق از بهترین یهودی بود بعد داره که عرض کنم خدمت شما وقتی که ایشون به شهادت رسید آمد و کشته شد و خلاصه
قاتل حتی قتل
کشته شد و رسول خدا هم فرمودن که این آدم خیلی خوبی بود
و این ها از رسول خدا اموالش رو برداشتن طبق وصیتی که خودش کرده بود و عامه ی صدقات حضرت رسول در مدینه از اموال کی بود آقای مخیریق خب حالا این آقای مخیریق چی داشت این چی داشتش خیلی مهمه آقای بلاذری در فتوح البلدان که کتاب بسیار معتبریه در اینجا یک عبارتی رو از واقدی نقل می کنه در صفحه بیست و هفت میگه
و کان مخیریق احد بنی النضیر
یکی از یهود بنی نظیر بود
حبرا عالما
این دانشمند بود عالم بود
فآمن برسول الله
ایمان به رسول خدا آورد
وجعل ماله له
مالش رو بر پیامبر قرار داد خب این مالش چی بود هفت تا باغ بود
سبعه حوائط
هفت تا باغ بود برای رسول خدا قرارش داد
بعد میاد یک یکی یکی اسم این باغا رو می بره
میثب صافیه دلال حسنی برقه اعواف و مشربه ام ابراهیم
میگه اینا باغ های آقای مخیریق بود اینا همه دور مدینه است بله این باغا احیانا آقای مشیری این آهن توش نمی کاشتن درخت توش می کاشن دقت بکنین این یکی از باغ های اطراف مدینه بود سرزمین دیگری اطراف مدینه هست که اتفاقا رسول خدا با اهل اون هم جنگ کردن بعد اون ها وقتی که دیدن اوضاع خیلی خرابه وقتی حسابی شکست خوردن اومدن گفتن آقا بریم بالاخره صلح بکنیم اینا یه وادی شهری بود نزدیک مدینه که حالا بعنوان بلد یا مدینه گفتن من اینجوری میگم شهر نزدیک مدینه بود بعد هفت تا دژ داشت که دژ خیلی معتبرش دژ قموص بود که مرحب یهودی در اونجا قرارداد قرار داشت و به ید با کفایت امیرالمومنین کشته شد اون آقا خب این وقتی که این ها آمدن و مرحب شکست خورد و بالاخره خیبر سقوط کرد اهالی دژ در واقع سلالم و و چیز یک دژ دیگر آمدن گفتن چیکار کنیم گفتن بیایم صلح بکنیم و آمدن با رسول خدا چیکار کردن که نصف نخل های خیبر مال پیامبر باش نصف درختان خیبر شما ببینید اینجا رو کتاب الاماکن مال آقای محمد بن موسی الحازمی خب این کتاب جغرافیایی است ببینید اینجا در صفحه چهارصد و نوزده باب خیبر میگه خیبر این کجاست
الناحیه المشهوره بینها و بین المدینه مسیره أیام
یک چند روزی راه هست
و هی تشتمل علی حصون و مزارع و نخل کثیر
و هی تشتمل علی حصون و مزارع و نخل کثیر
میگه این خیبر چند روز با مدینه فاصله داره یعنی نزدیک مدینه است فاصله داره این چی داره دژهایی دارد مزرعه هایی دارد و نخل های بسیار زیادی داره بعد میاد یکی یکی درباره میگه حصن ناعم بعد نمیدونم عرضم قَموص یا قُموص بعضیا قَموص گفتن اینجا قَموص اعراب زده بعد نمی دونم
شق نطاه سلالم وطیح
اینار رو یکی یکی نام می برن حالا بعضیا آمدن بعضی دژهای دیگه هم نام بردن که این اختلافی در الفاظ وجود داره اما صحبت اینجاست
مزارع و نخل کثیر
اینم یه جای دیگه که به دست رسول خدا افتاد این دو تا بریم سراغ باغ سوم اطراف مدینه اون باغه چیه باغ فدکه خب ببینید فدک کجاست آقای یاقوت حموی در معجم البلدان در جلد چهارم عبارتی داره در صفحه شماره دویست و سی و هشت میگه
و فدک قریه بالحجاز بینها و بین المدینه یومان
دو روز
و قیل ثلاثه
بعضی ها میگن سه روز
یعنی همون اطراف مدینه است ببینید من اگه بخوام آقای صفایی یه مقداری با در واقع میزان دقیق تر صحبت بکنم شما یه انسانی اگه خودش بخواد تنها پیاده بره بله پیاده یعنی یه صبح تا غروب پیاده وشب بخواد بخوابه حدود پنجاه کیلومتر راه میره
مجری:
هر روز بله
استاد روستایی:
دیگه خیلی بخواد راه بره پنجاه کیلومتر بله خب دو روز راه باشه که بخواد پیاده بره با مرکب نره اون راهی که دارن میگن با مرکبه نهایت صد کیلومتری مدینه است حالا آدم اگه از صد کیلومتری مدینه نمی تونه دوتا چوب بیاره شما فرض بکنید اصلا توی خود مدینه اصلا هیچی باغی هم نباشه خوبه از به قول معروف صد کیلومتر مدینه نمی تونه چوب بیاره می تونه که ایشون که میگه از اصفهان منبت کاری فلان بیسار می خواد مسخره بکنه شما الان فرض کنید که توی مثلا قم بخواهید یه منبت کاری کنید از اصفهان بخواید برید مثلا سیصد کیلومتر اون ور تر یک کسی بخواد اصلا از تو مشهد یه کاری انجام بده بگو آقا اصفهان منبت کارهای خوبی داره نمی دونم هفتصد هشتصد کیلومتر اینورتر دیگه میارن که حالا ما میگیم آقا دیگه کسی پیاده هم بره هرجوری هم حساب کنی دیگه صد صد و پنجاه کیلومتر اون ورتر هست دیگه فدک دیگه نهایتش خب این فدک حالا آیا باغی ماغی چیزی داشت یا نه میگه بله
و فیها عین فواره و نخیل کثیر
این فدک اتفاقا چشمه های خلاصه خروشان و نخل های بسیار داشت خب فدک مگه خالصتا لرسول الله نبود که به حضرت زهرا هم بخشیده شد و آقای مشیری از این چوبا برداشتن درست شد اینم یکی حالا کار با اصلا با باغ های خود امیرالمومنین نداریم در مناطق دیگه ای من فقط یه سه چهار تا باغ های اطراف مدینه رو آوردم دیگه نخلستان های امیرالمومنین و اینها رو اصلا ذکر نکردم
مجری:
که تا الان به وفور هستن بعضی از این باغ ها که اصلا هستن
استاد روستایی:
حالا ایشون اگر مسلط هستن اصلا ایشون الان بره مدینه
مجری:
گزارش کنه مسلمان شد
استاد روستایی:
وادی دیگه وادی غابه ببینید ما گزارشی داریم درباره وادی غابه وادی غابه کجاست ببینید کتاب حیاه الحیوان الکبری مال آقای دمیری در جلد دوم عبارتی رو نقل می کنه در صفحه پونصد و دو میگه
الغابه موضع بینه و بین المدینه أربعه أمیال من ناحیه الشام
ببینید شما اگه از مدینه بخواهید برید سمت شام بین مدینه تا این غابه چقدره چهار مایل چهار مایل از مدینه اینک می خوای بری سمت شام چهار مایل حرکت بکنی می رسی به کجا می رسی به وادی غابه خب این وادی غابه چوب توش پیدا میشد یا نمیشد حالا ببینیم پیدا میشد یا نمیشد بله کتاب معجم الکبیر آقای طبرانی جلد ششم صفحه شماره دویست و پنج آقای ابو عبدالله الغفاری میگه از سهل بن سعد شنیدم
و یقول
ایشون می گفت
کنت جالسا مع خال لی من الانصار
میگه من با داییم که یکی از انصار نشسته بودیم
فقال لهم نبی
پیامبر بهش گفته بود
اخرج الی الغابه
برو غابه وادی غابه
وائتنی من خشبها
از چوباش برو بردار بیار
فاعمل لی منبرا
یک منبر برای من درست کن خب که
اکلم علیه الناس
برم رو منبر برای مردم حرف بزنم
فعمل منبرا
این رفت از غابه چوب آورد منبرم درست کرد یه منبری که
عتبتان
دو تا پله داشت
و جلسه علیها
پیامبر رو اون می نشست برو غابه چوب بیار آقای موشیری چهار مایلیه برو غابه چوب بیار خب این یک روایت همین روایت حالا با یه مقداری تفاوت دیگر در صحیح بخاری آمده ببینید کتاب صیح بخاری صفحه صد و پنج چاپ های دار ابن کثیر چاپ های یک جلدی ببینید ابو حازم میگه میگه
سألو
کی همون آقای سهل بن سعد که با داییش نشسته بود تو مسجد از اون پرسید
من أی شیء المنبر
این منبر پیامبر که درست شده از چیه کدوم چوب چوب کجا خب
فقال ما بقی فی الناس اعلم منی
بین مردم هیچکی عالم تر من نسبت به این نیست من می دونم
هو من اثل الغابه عمله فلان مولی فلانه لرسول الله
این از اون چوبای منطقه غابه است که فلانی غلام فلان خانم برای پیامبر این رو درست کرده
و قام علیه رسول الله حین عُمل و وُضع
زمانی که می خواست بالاخره یک موعظه ای بکنه یا یک مسائلی رو بیان بکنه می خواست بشینه اونجا در واقع حضرت این کار رو انجام میدادن روی منبره می نشستن زمانی که می خواستن اونجا صحبت بکنن برا مردم خب این کتاب صحیح بخاری حالا من میگم شاید آقای بالاخره مشیری عربی خیلی مسلط نباشه ترجمه اش هم نشون میدم این کتاب ترجمه صحیح بخاری است صحیح بخاری جلد یک ترجمه آقای عبدالعلی نوراحراری ببینید صفحه صد و نود و نه من اینجا روایت رو آوردم ببینید من از یکی فارسیش رو می خونم از ابوحازم روایت است که گفت از سهل بن سعد سوال کردم که منبر آن حضرت از چه چیز ساخته شده وی گفت در میان مردم داناتری از من نمانده است منبر از چوب گز وادی چوب گز کجاست وادی غابه است که فلان کس که غلام فلان زن بود برای رسول خدا ساخته است آنگاه که منبر ساخته و بر جایش نهاده شد پیامبر رو به قبله کرد و تکفیر گفت و مردم در عقب وی ایستادند آن حضرت قرائت خواند و رکوع کرد و مردم در عقب وی رکوع کردند و سپس از رکوع سر بلند کرد و از منبر به عقب فرود آمد و زمین را سجده کرد سپس بر منبر ایستاد و قرائت کرد سپس رکوع کرد و بعد سر از رکوع بلند کرد سپس از منبر به عقب فرود آمد تا آنکه بر زمین سجده کرد و این است مسئله منبر ببینید تا آخر روایت که من تو اون یکی تا
حین عمل و وضع
گفتم همین میزان کافیه ولی اینجا با ترجمه اش گفتم کامل روایت رو بیاریم که آقای مشیری دقیق ببینه پس ببینید اولا محور اول ایشون گفت آقا مگه اینا چوب داشتن بله چوب خیلی هم داشتند ببینید وادی اموال مخیریق که هفت باغ بود مال پیغمبر خیبر که در دست رسول خدا و مسلیمن بود فدک
کان خالصه لرسول الله
و وادی غابه که پیامبر دستور داد آقا برید اونجا چوب بیارید منبر بسازید خب از همونجا آقای مشیری چوب آوردن در ساختن این یک
مجری:
خب بله
استاد روستایی:
نکته دوم آقای مشیری قرآن هم نخونده بله ببینید ما بریم سراغ قرآن اصلا بریم ببینیم آقا زیست اجتماعی مردم مدینه به روایت قرآن چگونه است شما ببینید این کتاب قرآن کریم سوره چی سوره مبارکه نور آیه شماره شصت و یک خب آیه چی میگه
لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ
سوره نور آیه 61
میگه آدم نابینا آدمی که بالاخره لنگ باشه آدمی که بیمار باشه اینا هیچکدوم حرجی ندارن
وَلَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ
شما هم مشکلی براتون نیست و حرجی ندارید که چه کنیم
أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ
خونه های خودتون چیزی بخورید خونه پدرتون
أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ
خونه مادرانتون یعنی چه مادر خودتون چه مادر در واقع به عنوان همسر پدرتون در واقع
أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ
بالاخره خانه برادرانتون
أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ
خانه ی خواهراتون
أَوْ بُيُوتِ أَعْمَامِكُمْ
خونه عموهاتون
أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ
خونه عمه هاتون
أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ
خونه دایی هاتون
أَوْ بُيُوتِ خَالَاتِكُمْ
خونه خاله هاتون
أَوْ مَا مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ
یا اون خونه ای که کلیدشو در اختیار دارید
أَوْ صَدِيقِكُمْ
یا خونه دوست
مجری:
مفتاح بله
استاد روستایی:
لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا
هیچ مشکلی نداره شما از اینها برید حالا یا خونه همشون یا بالاخره برخی اینا تناول بکنید چیزای
مَا مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ
این آیه برای کی حل شد آیا فقط برای ما نازل شده یا نه اولین کسانی که مخاطب این آیه هستن مردم همون عصرن بابا اگه اینو نمی فهمیدن آخه پرده قفل داره کلید داره لنگ کلید داره جان
مجری:
دری باید می بود که کلید داشته باشد
استاد روستایی:
دری باید می بود و الا لنگ که کلید نداره آقای مشیری یادشه آقای مشیری میگه خونه های انگار روستاهاشون بود خونه خودشون بود این شکلی بوده خب ایشون خونشون لنگ داشته کلیدم حالا نداشته احتمالا ولی بالاخره قرآن میگه مرد مدینه اون موقع خونه هاشون کلید داشت اگه کلید بود کلید رو به چی می اندازن به لنگ حالا شاید ایشون به لنگ می اندازه نمی دونم ولی به هر صورت این کلید رو به در خونه می ندازن حالا این طبیعتا اون موقع جوشکاری هم که نبوده که بگیم در آهنی بوده که یک در چوبی باید باشه
مجری:
قفل های قدیم
استاد روستایی:
یا به هر صورت در سنگی چوبی چیزی باید باشه دیگه ولی اون در که صحبت از آتش زدنش می کنن باید در چوبی باشه که حالا سندی هم نمایش خواهیم داد اینم قرآن اما محور سوم باز ما یک نقل هایی داریم مبنی ای بر اینکه پیامبر دستور می دادن شب ها در خونه ها رو قفلش بکنید ببینید من روایتی رو می خوام بخونم از کتاب صحیح مسلم منتها با توجه به اینکه گفتم شاید این بزرگوار عبارت عربی رو مسلط نباشه ایشون دیدم بالاخره همش فارسی می خونه باز اومدم این روایت رو آوردم از مختصر صحیح مسلم که ترجمه فارسی داره مترجمین اسمشون اینجا امده ملاحظه می فرمایید خب بریم صفحه شماره صد و هشتاد جلد دو ببینید صفحه صد و هشتاد و هشت خب
عن أبی حمید ساعدی قال أتیت النبی بقدح لبن من النقیع لیس مخمرا
أبی حمید ساعدی میگه که برای نبی اکرم یک لیوان شیر از منطقه ی نقیع که در وادی عتیق عقیق هست آوردم که روی اون پوشانده نشده بود
لیس مخمرا فقال ألا خمرته
پیامبر فرمودن این لیوان این ظرفو نپوشوندی
و لو تعرض علیه عودا
اگر یه قطعه چوب روش می ذاشتی بهتر بود ابو حمید چی میگه میگه
أنما أمر بالأسقیه أن توکأ لیلا و بالابواب أن تغلق لیلا
میگه به ما دستور داده شده بود که شبها دهانه مشکو ببندیم که بالاخره یه اشغالی چیزی توی این نره و درها رو چیکار کنیم
و بالابواب أن تغلق لیلا
شب ها درار رو قفل بکنیم آقای ابو حمید ساعدی کجاست مدینه است داره برای پیامبر شیر میاره و بعد میگه ما دستور داده شده بود که این کارو بکنیم این دستور معمولا از ناحیه پیامبر اصلا شما بگو از ناحیه پیامبر هم نیست از ناحیه هر کی آقا بالاخره این خونه ای که شبا باید درش قفل بشه
أن تغلق لیلا
دستور داده شده که این درش قفل بشه این خونه بالاخره باید یه دری داشته باشه که قفل بشه لنگ قفل نمی کنن که
مجری:
پرده که اصلا اسمش معلومه
استاد روستایی:
دیگه پرده اصلا قفل نیست
مجری:
پرده ستار بهش میگن
استاد روستایی:
ستار بله
مجری:
اصلا لفظش هم مشخصه
استاد روستایی:
لفظش که معلومه ما میگیم شاید مجازا یکی هم به این پرده هم بگه در دیگه قفل دیگه کسی نمیگه پرده رو قفلش کن دیگه این دیگه خیلی ببینید اگه من حتی می خوام بگم به شما این بحث در داشتن خونه ها مال امروز و دیروز نیست ماجرای یوسف و ذلیخا توی قرآن هست دیگه که گفتن یوسف ذلیخا قفل کرد
مجری:
بله درها رو قفل کرد
استاد روستایی:
اونجا تو مصرم در بود مدینه خب آقای مشیری تو خودت میگی من خودمو یادمه حالا نمی دونم شاید مال چه عصری باشی اما شاید منطقه شما اینجوری بوده باشه باشه اشکال نداره ما تخریب نمی کنیم توهین نمی کنیم به هم وطن های ایشون حداقلش هم شهری های ایشون ما توهین نمی کنیم شاید یه جایایی اینجوری بوده باش اما بالاخره پیشینه این در داشتن مدینه که هیچی توی مصر باستانم بود چه برسه به مدینه خب اینم یک گزارش باز گزارشی دیگه داریم در مورد باز کردن قفل در حالا این در مورد چی بود درباره قفل کردن بود این درباره قبل باز کردن البته اگر دوباره ایشون شبهه نکنه و بگه این دستور بخاطر اینکه راهزنی بوده دزدی بوده احتمالا برای خطر هر چی بوده اصلا یا اثراتی که از ناحیه کفار بوده مشرکین بوده ببینید اصلا هرچی می خواد باشه برای دزده
مجری:
برای اقلا انسان این در و قفل می کنه
استاد روستایی:
دیگه باشه اصلا برای دزد بیاد گربه بیاد هر کی بیاد خب یک حیوان موزی بیاد هر چی آقا پیامبر فرمود در قبل کنید یعنی در هست در دارن یعنی چوپ دارن خب چوب دارن پس نگو آقا چوب نیست و از اصفهان آوردن خب ما یه گزارش دیگه داریم که در مورد حالا باز کردن قفل در شما ببینید صحیح سنن ابی داود آقای محمد ناصرالدین البانی در جلد سوم کتابش من عمدا گزارشی رو انتخاب کردم که در روایت تاریخی باشه که علمای حتی با گرایش وهابی هم گفته باشن معتبره آقای البانی گرایش وهابی داره ایشون چی میگه در این روایت ببینید صفحه جلد سوم صفحه شماره دویست و هشتاد و شش
عن دکین بن سعید المزنی قال أتیتا النبی صلی الله علیه و آله و سلم فسألناه الطعام
آقای دوکین بن سعید مازنی میگه رفتیم محضر رسول خدا و از رسول خدا غذا خواستیم
فقال یا عمر أذهب فأعطهم
رسول خدا به عمر بن خطاب گفتن برو به اینا غذا بده
فارتقی بنا إلی علیه
آمد به علیه
فأخذ المفتاح من حجرته
میگه کلید و از حجره یا از کمربندش از اتاقش برداشت یا از کمربندش برداشت
ففتح
اون در اتاقی که توش غذا بود باز کرد و غذا داد سند چی صحیح الاسناد سند معتبر می بینید پس اینا غذا خواستن پیامبر گفت عمر برو به اون ها بده این اومد کلید و برداشت قفل و باز کرد به اینا چی داد غذ داد این کلید و برنداشت که بندازه رو پرده بپیچونه یا رو لنگ بپیچونه این وقتی میگه مفتاح کلید و برداشت و آمد ففتح اونجا رو باز کرد دیگه برای پرده نمیگن ففتح میگن آقا اینو کنار زد درست شد نمی گن ففتح اونم با کلید این نشون دهنده اینه که در اونجا در بوده اینم از این بریم سراغ خانه ی همسران پیامبر تا بپردازیم به امیر المومنین باز ما نقل دیگری داریم از جناب عایشه بله ببینید روایتی در کتاب صحیح ادب المفرد آمده کتاب ادب المفرد آقای بخاری کتابیه که علمای اهل سنت قبولش دارن یعنی مثلا من اگه بخوام در مورد اعتبار این کتاب جناب آقای صفایی عزیز صحبت بکنم ما مثلا جمله ای داریم از دارقتینی اینجوری که خاطرم هست عبارته حالا من یه لحظه این عبارت رو نمایش بدم بد نیست که ببینید اصلا خود روایت که در ادب المفرد باشه معتبر نگاه کنید آقای شمس الدین ذهبی در سیر أعلام النبلاء در جلد دوازدهم جز ثانی عشر در صفحه شماره چهارصد و بیست و هفت عبارتی رو داره اینجا میاد میگه که اسحاق وراق عبدالله بن عبدالرحمان گفته که عبدالله از من کتابی خواست حدثنی اسحاق ببخشید حدثنی اسحاق وراق و عبدالله بن عبدالرحمان اسحاق وراق و عبدالله بن عبدالرحمان گفت که عبدالله یعنی عبدالله بن عبد الرحمان از من کتاب خواست
سألنی عبدالله ان کتاب الادب من تصنیف محمد بن اسماعیل
گفت این کتاب ادب المفرد بخاری رو به من بده عرض کنم که
فقال احمله لأنظر فیه فأخذ الکتاب منی
این کتابو از من گرفت
و حبسه ثلاثه أشهر
سه ماه این کتابو نگه داشت
فلما أخذت منه
زمانی که آمدم من از این آقا گرفتم این رو گفتم
هل رأیت فیه حشوا
در این کتاب یک روایت نامربوطی دیدی
أو حدیثا ضعیفا
حدیث ضعیف توش دیدی
فقال ابن اسماعیل لایقرأ علی الناس الا الحدیث الصحیح
آقا محمد بن اسماعیل یعنی بخاری نویسنده ادب المفرد این اصلا بر مردم جز حدیث صحح قرائت نمی کنن
و هل ینکر علی محمد
آیا کسی می تونه بر اینکار ایراد بگیره یا نه
خب این یکی کتاب فتح المنان عرض کنم خدمت شما که شرح کتاب دارمی ابی محمد عبدالله بن عبدالرحمان یعنی همین عبدالله بن عبدالرحمانی که اینجا اسمشو بردیم همون آقای دارمی این کتاب آمده باز در جلد اول در صفحه هشتاد و هفت میاد میگه که بالاخره از عبدالله بن عبدالرحمان
و سئل عن کتاب الأدب لمحمد بن اسماعیل
از آقای عبدالله بن عبدالرحمان یعنی از آقای دارمی پرسیدن که آقا نظر راجع به ادب المفرد بخاری چیه گفت
هل رأیت فیه حشوا أو حدیثا ضعیفا
همون جمله رو تکرار می کنه اصلا تو این حدیث ضعیف حدیث مورد دار می بینید و اصلا محمد بن اسماعیل بر مردم فقط حدیث صحیح نقل میکنه و کسی نمی تونه ایراد به او بگیره ببینید پس اینم یه نقل کتاب طبقات شافعی جلد ده باز در واقع در صفحه چهارصد و هفت میاد یک عبارتی رو به کار میبره و به گونه ی دیگری کتاب ادب المفرد رو ثابت می کنه اعتبارش رو میگه
اما عباد بن کثیر فهو الثقفی البصری العابد نزیل المکه لا الرملی
میگه عباد بن کثیر ثقفی بصری عابده که در واقع در مکه بود و ایشون عباد بن کثیر رملی نیست
و القول فیه کالذی تقدم فأیضا فإن الرملی مختلف فی تضعیفه
میگه این آقای عباد بن کثیر رملی هم در مورد تضعیف و توصیفش اختلافاتی وجود داره بعد میگه یحیی بن معین او رو توثیق کرده در روایت ابن أبی خصیمه از او گفته آقا همین که ابن أبی خصیمه ازش نقل کرده یه روایتی میاره و میگه این روایتش معتبره بعد دلیل دیگری که برای توثیق رملی میاره اینه
و اخرج له بخاری البخاری حدیثا فی کتاب الأدب
بخاری در کتاب ادب المفرد از این آدم نقل کرده یعنی اینو می خواد یک نشانه ای برای وثاقت این راوی بگه بنابراین کتاب ادب مفرد بخاری معتبر خب باز ما به این بسنده نکردیم و گزارشی رو که اینجا می خوایم نمایش بدیم از صحیح ادب المفرد بخاری یعنی کتابی که آقای البانی محمد ناصرالدین البانی که گرایش و هابی داره و شخصیت حدیثی او به گونه ای است که در توثیق او چقدر کتاب ها نوشتن در عظمت شخصیت او که این چه شخصیت عالمیه چه به قول معروف در زیر آسمان مثل این نیست تو امثال این تعاریف و این حرفا در مورد البانی هست آقای البانی آمده کتاب ادب المفرد بخاری رو که دارمی گفته بود معتبره گذاشته جلوش باز آمده یه پالایش دیگری کرده یک تصحیح کرده آمده اونایی که به نظر خودش معتبر بوده جدا کرده اسمشو گذاشته صحیح الادب مفرد خب در این کتاب چه روایتی آمده ملاحظه بفرمایید صفحه دویست و نود باب البنا اصلا باب در مورد ساختن عن محمد بن هلال آقای محمد بن هلال میگه که
أنه رای حجر ازواج نبی من جرید
میگه من آقا دیدم حجره زنان پیامبر از چوب جرید جرید یعنی از چوب های خرماست
مستوره بمسوح الشعر
میگه اینو پوشونده بودن با یک روپوش مویی موهای مشکی پوشیده بودن
فسألته عن بیت عائشه
گفتم خب خانه عایشه رو هم دیدی
فقال کان بابه من وجهه الشام
میگه بابش خونه ی اون از سمت شام باز میشد اون قسمت بود
فقلت مصراعا کان أو مصراعین
خونش یک لنگه در داشت یا دو لنگه در
قال کان بابا واحدا
خونه ایشون یه لنگه درداشت گفتم
من ای شیء کان
این در خونش اسمش چی بود
قال من عرعر أو ساج
یا چوب عرعر یا چوبه ساج خب آقای مشیری میگه اینا چوب نداشتن آقا روایت معتبره حتی آقای البانی هم میگه صحیح الاسناد خب چوپ داشتن برای اینکه داری میگی نه آقا اینا نمی دونم نقشی نداشتن مثلا در شما شیعیان درست کردین آتیش زدن نمی دونم به قول معروف در اینا اصلا چوب نداشتن که بخوان آتیش بزنن و فلان بکنن و بیسار بکنن همه من چقدر دیگه بخوام سند ارائه بدم اینم تا به اینجا اما جناب آقای صفایی
مجری:
بله خواهش می کنم
استاد روستایی:
من همه اینا رو گفتم شاید شما یا هر عزیز دیگری سوال تو ذهنش بیاد خب آقا همه اینار رو گفتی بیا ثابت کن خونه علی بن ابی طالب چوب داشته
مجری:
و اون در آتش آتش زده شد بله
استاد روستایی:
اینو بیا شما ثابت کن ببینید ما عرض کنم خدمت شما اون عبارت مسعودی رو که عرض کردم که
ضغطوا سیده النساء بالباب
اینجا داره که بین در و دیوار فشردن این کارو کردن که آقای مشیری می خواد این رو انکار بکنه اون گزارش مسعودی در اثبات الوصیه اما از اون بگذریم اتفاقا امیرالمومنین در داشت خونشون درشم چوبی بود و این در مسمار داشت و امیر المومنین این رو بیرون و مدینه هم ساخته بودن شخصا ببینید گزارش تاریخی داره اینو میگه من سه مصدر اینجا نمایش میدم اولا کتاب الدره الثمینه فی تاریخ المدینه تاریخ مدینه آقای حافظ ابن نجار جناب آقای مشیری شما از روی متنی می خونی نه میگی کیه چیه اگرم بگی مثل ما اینجوری مستند نمایش نمیدی شاید یک ادعایی داری می کنی برای خودت کی می دونه ورقی می خونی اما من دارم نشون میدم اسکن کتاب نشون میدم الدره الثمینه فی تاریخ المدینه حافظ ابن نجار
مجری:
جالب ایشون ابن نجار هم بود دیگه
استاد روستایی:
بله صفحه دویست و پنج ببینید سند روایت یه طولانی است من از این قسمتش می خونم وگر نه قبلش رو بینید أنبأنا یحیی بن محمد از اینجا شروع میشه بله
محمد بن الحسن قال حدثنی غیر واحد
خب افراد زیادی به من گفتن یکی از اونا کیه عبد العزیز بن ابی حازم نفر بعدی کیه نوفل بن عماره اینا چی گفتن
قالو إن عائشه کانت تسمع صوت الوتد و المسمار یضرب فی بعض الدور المطئبه بمسجد النبی
خب میگه عایشه شنید صدای چیو وتد و مسمار میخ های چوبین و آهنین رو صدای این ها رو این میخ ها رو شنیدن که می کوبیدن این رو
یضرب فی بعض الدور
در بعضی از خانه هایی که دور مسجد پیغمبر بود خب آمد چیکار کرد
فترسل الیهم
آمد فرستاد سراغ آن ها
یه افرادی رو فرستاد چی بهشون گفت ارسال کرد به سمت اون ها چی گفت چه پیغامی داد
الله توذوا رسول الله
بابا با این سرو صدا پیغمبر رو اذیت نکنید
و ما عمل علی بن ابی طالب صلوات الله و سلام علیه مصراعی داره الا بالمسمار توقیا لذلک
میگه امیرالمومنین به خاطر اینکه مواظبت بکنه از رسول خدا آمد درب خانه اش رو با میخ آهنین ساخت یعنی چی چی می خواد بگه حالا نقل های دیگه هم داره که حالا این ته نقل رو نمیاره که کجا برد ساخت این کجاشم خیلی مهمه بله ببینید وتد میخ چوبیه طبیعتا شما میخ چوبی رو بخوای بکوبی این مدت زمان بیشتری طول می کشه چون اون تیزی و سفت آهن رو نداره که به راحتی فرو بره در چوب این یه مدت زمان طولانی طول می کشه پس طبیعتا ضربات بیشتری می خواد این میگه نه امیرالمومنین دو درب خانه اش رو با میخ آهنین درست کرد که در واقع این خیلی به سرعت بیشتری انجام بشه اما نمیگه کجا درست کرد حالا یه نقل نقل بعدی در کتاب دفع الشبه من شبه و التمرد آقای حصنی دمشقی خب ایشون در صفحه صد بیست و دو کتابش میاد این رو نقل می کنه میگه
کانت عائشه
ببینید
اذا سمعت
زمانی که ایشون می شینید
دق الوتد الی المسمار یضرب فی بعض الدور المطئبه مسجد رسول الله
می شینید صدای این میخ های چوبینی یا آهنین رو که در بعضی از خانه های دوره مسجد پیامبر کوبیده میشد اینا می کوبیدن حالا برای حالا ساخت و سازشون بوده برای هر چی بوده آمد که فرستاد به سوی اون ها
یرسل الیهم
فرستاد به سوی اون ها که
ترسل الیهم
فرستاد به سوی اون ها که
لا توذوا رسول الله
آقا پیامبر رو اذیت نکن نکنید بعد میگه
و روی
روایت شده که
ان علیا لما عمل مصراعی داره ما عملهما الا بالمناصع توقیا لذلک
میگه امیر المومنین وقتی می خواست دو درب خونش رو بسازه اینا رو برد در منطقه مناصه در بیرون مدینه
توقیا لذلک
به خاطر این که پیامبر آزار نبین
پس در داشت درشم چوبی بود میخ هم داشت اینم یک نقل و نقل سوم کتاب خلاصه الوفا باخبار دارالمصطفی آقای صمعودی تمام این هایی که جناب آقای صفایی بنده دارم نقل می کنم همه نقل معتبر اهل سنت نقل های اهل سنت است دیگه کتاب های اهل سنت چیزی نیست که کسی بخواد انکارش بکنه خب کتاب خلاصه الوفا چاپ مدینه منوره هم هست این صفحه سیصد و سی و شیش ببینید
و قد کانت عائشه تسمع الوتد او المسمار یضرب بعض الدور المطیفه
اینجا المطیفه داره یعنی دور
مجری:
خانه های اطراف
استاد روستایی:
بالمسجد فترسل الیهم لا توذوا رسول الله و ما عمل علی
دیگه این نمیگه روی قشنگ صاف میگه
و ما عمل علی مصراعی داره الا بالمناصع توقیا لذلک
میگه علی بن ابی طالب صلوات الله و سلام علیه به خاطر اینکه مراعات رسول خدا رو بکنه دو درب خانه اش رو مصراعی دو لنگه درب خانه اش رو رفت در مناصع در واقع درست کرد بیرون مدینه و بعد اومد کار گذاشت ببینید تمام این نقل ها نشانگر چیست جناب آقای صفایی نشانگر اینه که این ها اتفاقا چوب داشتن خوبم داشتن منتها خدا نکنه کسی عاقبتش ختم به شر بشه وگرنه ببینید من عرضم اینه جناب آقای مشیری شما که در اون دوره نبودی اگر بخوای قضاوتی بکنی باید بر اساس متون تاریخی قضاوت بکنی اگر بخوای قضاوتی درباره جغرافیای مدینه بکنی باید در بر اساس متون جغرافیایی بله شما قضاوت بکنی که آقا اصلا این سرزمین حاصل خیز بود نبود آب داشت نداشت باغ اطرافش بود
مجری:
تمدنی داشت نداشت
استاد روستایی:
بله اصلا ببینید تفاوت اهل مدینه و اهل مکه چی بود اهل مکه چون آب و هوای مناسبی نداشت شغلشون نوعا تجارت بود و اهل مدینه زراعت داری من کتاب معرفی می کنم خدمت ایشون نمی خوام بگم که اینا رو بره بخونه این سنگینه کتابی هست صالح العلی ظاهرا به نظرم العلیه ایشون نوشته به نام دولت رسول خدا ترجمه فارسی شده دولت رسول خدا اونجا راجع به پیمان های رسول خدا صحبت می کنه راجع به بالاخره شغل مردم مدینه صحبت می کنه راجع به بالاخره باغ و باغاتشون صحبت می کنه خب ایشون می تونه بره اونجا یه مراجعه ای داشته باشه مطالعه بکنه و اگر واقعا می خواد اعتبار خودش رو از دست نده لااقل اگه بخواد یه شبهه ی علمی هم مطرح بکنه مستند به منابع باشه نه به این وضعی که به قول معروف دیگه چیزی براش باقی نمونه تمام این موارد تازه من خیلی آقای صفایی عزیز فاکتور گرفتم دیگه عرض کردم باغ و باغات امیرالمومنین خودش رو نگفتن یا اون باغ هایی که افراد دیگری در مدینه داشتن یک سری فقط خواستیم به عنوان نمونه بگیم که بالاخره آقا نخیر آقای مشیری اتفاقا اونجا چوب بود خیلی هم خوب بود زیادم بود خونه ها هم درب داشت قرآن میگه آقا شما کلیدش اگه دستتونه می تونید برید اونجا تناول بکنید نمی دونم اون یکی میگه آقا ما دستور داریم شبا در را قفل کنیم عمر وقتی می خواست به یک عده غذا بده درو قفل رو باز کرد و غذا داد خانه ی عایشه نمی دونم درب خانه اش از چوب ساژ یا عرعر بود و خونه امیرالمومنین هم که درب چوبی داشت بنابراین این سخن آقای مشیری هم مانند سایر سخنانش که تا اینجا ما نقد و بررسی کردیم از اعتبار علمی برخوردار نیست
مجری:
خیلی ممنون بسیار عالی ممنون مچکرم آقای دکتر روستایی و علاوه بر این ها آقای دکتر گفتن که اصلا از منابع شیعی چیزی رو مطرح نکردن حالا اگر از منابع شیعی بخواهیم استناد کنیم کتاب مأساه الزهراء سید جعفر مرتضی ظاهرا همه این ها رو جمع کرده بودن دیگه پاسخ دادن
استاد روستایی:
ببینید بله ما از کتب معاصر بله مأساه الزهراء سید جعفر هست و خیلی کتاب های مثلا لبباف دانشنامه شهادت حضرت زهرا داره و خیلی از این شبهات رو اونجا جواب داده مطالبی آورده اینا همه هست من دیگه نخواستم خیلی کتابای زیاد بشه من فقط خواستم نسبت چوب داشتن یک کتاب بهش معرفی کنم وگرنه آنقدر معاصرین ما الحمدالله کتاب نوشتن اگه عربی بخوان مراجعه بکنن الهجوم علی بیت فاطمه رو ببینن بالاخر مواردی داره عربی بخوان مراجعه بکنن مأساه الزهراء رو ببینن فارسی بخوان مراجعه کنن دانشنامه شهادت حضرت زهرا آقای علی لباف رو ببینن و کتاب های دیگری که در این زمینه نوشته شده باز مثلا فارسی کتاب عرض کنم مظلومیت برترین بانو که یکی از کتابای مال یکی از علمای عصر حاضر ما هست که البته ترجمه فارسیشه این هست بعد عرض کنم خود حضرت استاد قزوینی کتاب عربی دارن در این زمینه که می تونن در مورد مظلومیت حضرت زهرای اگر می خوان مراجعه کنن برن ببینن بالاخره شبهات رو اونجا جواب داده خیلی کتاب های دیگری وجود داره که من اگه بخوام معرفی بکنم به آقای مشیری می تونم معرفی بکنم اما خواستم فقط منبع دم دستی بهش نقل بکنم به ایشون معرفی بکنم که ایشون بده بالاخره تهیه بکنه ببینه مطالعه کنه و بالاخره بلکه به یه نتیجه خوبی برسه و اینجوری دیگه شبهه نکنه
مجری:
خدا کنه ایشون بره مطالعه کنه حالا اگه ایشون مطالعه نکرد اهل تحقیق و بینندگان عزیز ما زیاد هستن دوست داره این مباحث هستن ان شالله پیگیری می کنند و مطالعه می کنند و بیشتر آشنا میشن با حقیقت خیلی ممنون مچکرم جناب حجت الالسلام و المسلمین دکتر روستایی عزیز استفاده کردیم التماس دعای خیر داریم از جناب عالی و همچنین تشکر می کنم از بینندگان عزیز و ارجمند از همی شما عزیزان التماس دعای فرج و دعای خیر دارم عرض پایانی ما دعای جهت سلامتی و ظهور موفور و سرور آقامون مولامون حضرت بقیه الله اعظم باشد و عرض می کنیم که اللهم عجل لولیک الحجه بن الحسن الفرج و العافیه و النصر و سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
استاد روستایی: