-
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 19 مهر 1402
1:24:46 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 12 مهر 1402
1:21:47 دقیقه -
قسمت نود و یک برنامه تاریخ بدون روتوش با کارشناسی استاد حسینی (فصل سوم)
1:10:34 دقیقه
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 5 مهر 1402 -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 29 شهریور 1402
1:19:24 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 31 خرداد 1402
1:28:34 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 24 خرداد 1402
1:26:18 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 17 خرداد 1402
1:26:42 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 3 خرداد 1402
1:29:03 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 27 اردیبهشت 1402
1:47:03 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 20 اردیبهشت 1402
1:29:07 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 13 اردیبهشت 1402
1:26:53 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 6 اردیبهشت 1402
1:25:9 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 10 اسفند 1401
1:27:56 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 3 اسفند 1401
1:26:11 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 19 بهمن 1401
1:17:43 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 12 بهمن 1401
1:18:50 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 5 بهمن 1401
1:24:00 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 28 دی 1401
1:25:10 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 21 دی 1401
1:07:12 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 23 آذر 1401
1:28:25 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 5 مرداد 1401
2:01:54 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 29 تیر 1401
1:27:23 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 15 تیر 1401
1:26:29 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 8 تیر 1401
1:29:05 دقیقه -
تاريخ بدون روتوش 1 تیر 1401
1:26:04 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 11 خرداد 1401
1:28:29 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 4 خرداد 1401
1:25:32 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 28 اردیبهشت 1401
1:30:42 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 21 اردیبهشت 1401
1:29:01 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 14 اردیبهشت 1401
1:14:47 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 24 فروردین 1401
1:23:50 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 17 فروردین 1401
1:28:45 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 3 فروردین 1401
1:4:23 دقیقه
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان
قسمت نود و چهارم برنامه تاریخ بدون روتوش با کارشناسی استاد حسینی
(فصل سوم)
دیگر قسمت ها
عنوان برنامه: تاریخ بدون روتوش
تاريخ: 11/ 08/ 140۲
استاد: آقای حسینی
قسمت:94
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مجری
عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند بیننده نود و چهارمین قسمت از سلسله برنامههای تاریخ بدون روتوش هستید و بیستمین قسمت از فصل سوم این سلسله برنامهی علمی تاریخی که تقدیم حضور شما عزیزان و بزرگواران میشود با روال برنامه آنهایی که با ما همراه بودند میدانند در فصل اول بحث زرتشت تمرکز اصلی برنامه بوده است و سه سوال اساسی فصل دوم موضوع هخامنشان را شروع کردیم از بحث فتح بابل البته کمی قبلتر به موضوع کوروش هم پرداختیم در فصل دوم در این فصل که بیستمین قسمتش دارد تقدیم حضور شما میشود بنا است روال را چون در دورهای از هخامنشیان بحث کتیبهنویسی رایج میشود تقریباً بله تحقیقاً رایج میشود و برخی از اسناد تاریخی بر اساس کتیبههای شاهی داریم بر اساس برخی از الواح داریم با تمرکز روی این اسناد در فصل سوم قرار است که موضوع هخامنشیان انشالله پیش ببرویم جلسات گذشته به موضوع الواح هخامنشی پرداختیم بحث فروهر پرداختیم به فراخور آن عبارت فروهر یا اهورامزدا که باید استفاده میکردیم.
توضیحش تبیینش ارتباطش با هم دیگر، ارتباط این عبارات با آموزههای اوستا اینها در موردش بحث شد و آمدیم رسیدیم به مسئلهای که برمیگشت به قضیهی فتح بابل ما در فصل دوم در برنامهی تاریخ بدون روتوش فتح بابل را توضیح دادیم منتها براساس تاریخنگاری پیش رفتیم و بحث را پیش بردیم در این فصل حالا چرا دوباره میخواهیم یک اشارهای کنیم به خاطر اینکه لوحی وجود دارد و قسمت قبل برنامه قسمت نودو سوم از سلسله برنامهها به آن پرداختیم مقدمات را عرض کردیم توضیحات درموردش دادیم لوحی وجود دارد که براساس آن لوح دارد موضوعاتی را مطرح میکند و قلب آن و گل کار آن لوحی که الان باقی مانده بحث فتح بابل است و عباراتی که در مورد فتح بابل در آنجا آمده است تصویرش من به شما نشان دادم در جلسهی گذشته در موردش توضیح دادم به شما قبلاً فکر کنم تصویرش را به شما نشان دادم اما با هم باز هم ببینیم در موزهی بریتانیا لوحی است که از جنس گل است و تحت عنوان رویدادنامه نبونعید معروف است یا رویدادنامه نبونعیدوس یا رویدادنامه نبونعید حالا چند جور از آن یاد میشود و این تصویر است که ملاحظه میفرمایید که لوح دورو است و در موزه بریتانیا دارد نگهداری میشود از آن و نکتهای که است در مورد ترجمه من قبل از اینکه ترجمه به آن بپردازم مشخصاتی که خود موزه بریتانیا براش آورده است.
در سمت چپ تصویر دارید ملاحظه میفرمایید ببینید توضیحات را که موزه بریتانیا داده است این تبلت تحت عنوان تبلت از آن نام برده میشود استوانه کوروش تحت عنوان سیلندر بود تبلت به خاطر این که لوح است و شماره اش در موزه اگر خواستید جستجو بزنید ۳۵۳۸۲است میتوانید ملاحضه بفرمایید رویدادنامه نبونعید محل پیدا شدنش در عراق است نکتهای که اینجا آمده است در مورد این تبلت یا در مورد این لوح این است که در اینجا در بخش پروداکشن دیت یعنی در موضوع زمان ساختش نه زمان پیدا شدنش در پروداکشن دیت چه زمانی آمده قرن دوم یا سوم قبل از میلاد آمدهاست حدوداً احتمالاً خودش احتمال دارد مطرح میکند اگر در یک رویداد نامهای که رویدادنامه نبونعید است و عمدهی مورخینی که به آن میپردازند میگویند در زمان کوروش نوشته شده است به خاطر اینکه این رویدادنامه نگاری یک سنت سیره در بابل بوده ببینید بابل از لحاظ فرهنگی بسیار غنی بوده است.
یکی از آن مواردی که داشته است این نگارشها بوده نگارش آنها یک نوعش رویدادنامه نگاری بوده حوادث سالها و موضوعات مهم را مینوشتند این هم ادامهی همان است البته رویدادنامه نویسی تقریباً میشود گفت تقریباً مثل همان نگارش منشور از بین میرود در بابل به جز حالا مواردی که آنها را مدنظر قرار دادم و دارم این میگویم چون قبلش ظاهراً بسیار بیشتر و پرتکرار بوده اما اینجا چطور شد که یک لوحی در زمان کوروش نوشته شده ولی قرن دوم و سوم قبل از میلاد احتمالاً ساخته شده است نکتهای که میشود اینجا احتمال داد روی این احتمال این است که این لوحی که ما داریم نگاه میکنیم اصل آن رویدادنامه نیست احتمالاً یک رونوشتی از آن رویدادنامه اصلی است که چون اینها رونوشتها در معابد نگهداری میشده است.
وقتی که به آن بانکش به آن مرکز نگهداری اینها میرسیدند در اکتشافات الواح مختلفی را پیدا میکردند یکی از این لوحها همین لوح نبونعید بوده که الان به هر حال رمزنگاری رمز گشایی شده عبارت و از زبان بابلی جدید بازگردانی شده به انگلیسی به زبانهای دیگر و از جمله فارسی که ما میخواهیم به این بپردازیم نکتهی بسیار مهمی در این لوح آمده آن عزیزانی که دارند پژوهشهای تاریخی میکنند کارهای تاریخی میکنند خدمتتون عرض کنم یکی از موضوعات و سرتیترهای مهم بررسی زندگی کوروش همین لوح است ببینید این لوح احتمالاً بر اساس حداقل متنش اگر قائل به اصالت باشیم که حالا ما تشکیک در مورد اصالتش مطرح نکردیم این که میگوییم کپی از روی آن اصل است در مورد اصل موضوع ما اینجا تشکیک مطرح نکردیم ما میخواهیم با همین متن پیش برویم الان در آن مقام اصلاً نیستیم این قبل از حتی منشور کوروش نوشته شده از لحاظ زمانی منظورم طبیعتاً اصل است رویدادنامه نبونعید است چه آمده است در این رویدادنامه نبونعید.
بحث در اینجا یه مقدار متوقف میکنم برمیگردم یه مقداری این دوربین را ببریم بالاتر نسبت به موضوعات کلان موضوع ر نگاه کنیم مساله مسالهی فتح بابل در این در سطرهایی از این لوح مطرح شد در مورد فتح بابل چون تو این روزها هم اگر به صورت زنده برنامهی ما را ملاحظه میفرمایید روزهای ورود بابل به روزهای ورود هخامنشیان به بابل و کوروش به بابل چون دو مرحله دارد یکبار سپاه کوروش وارد بابل میشود منظورم از بابل فقط شهر هم نیست کل مجموعه است یه بار خود کوروش میآید وارد بابل میشود اینجا منظورم خود شهر بابل میتواند باشدآنجا ادعایی که مطرح شده است در مورد این برهه تاریخی این است که کوروش با صلح وارد بابل شد و جنگی رخ نداده نکتهای که قسمت قبل عرض کردم این بود که سپاه اول وارد میشود این جنگ و سرکوب اتفاق میافتد و با فاصلهی زمانی بابل توجه یعنی چندین روز بعد که دقیقش خدمتتون عرض کردم امشب به آن اشاره میکنم خود کوروش وارد میشود به بابل یعنی عملاً کوروش به بابل بعد از فتح وارد میشود و بسیاری از کسانی که موقع در بابل هستند و چه بسا به استقبال کوروش آمدند اصلاً یاران کوروش هستند سربازان هخامنشی که در آنجا هستند طبیعی است که استقبالی هم براسش تدارک دیده میشود برخیها خودشان هم میدانند چه خبر است منتهی یک طوری میایند این واقعهی تاریخی را بازگو میخواهند کنند که انگار کوروش خودش وقتی که نفر اول بخواهد وارد بابل شود مردم بابل به استقبال کوروش آوردند و کوروش با سپاهیانش با صلح وارد بابل شد.
این یک ادعا است و بابل اثبات نیست خلافش آمدهاست نمونه اش همین رویدادنامه است یک گذری داشته باشیم من در فصل دوم آمدم به عباراتی اشاره کردم مثل همان گزنفون عبارتی که در کوروشنامه داشته است و مسائلی که در کوروشنامه مطرح شده است اشاره کردم الان نمیخواهم به این بپردازم فقط میخواهم نظر چند نفر با هم ببینیم اولین نفر هرودوت بعد برسیم به رویدادنامه لازم است برای اینکه این بحث ما یک جمعبندی خوبی داشته باشد مقدمه و موخره خوبی داشته باشد من اینها را اشاره کنم در ذهنت مبارکتان انشالله بسپارید من بروم سراغ کتاب تاریخ هرودوت تاریخ هرودوت که اولین کتاب تاریخی به دست آمده است .
در خصوص هخامنشیان دارد توضیح میدهد لقب هرودوت هم میدانید پدر تاریخ گفته میشود نسبت به هردوت و کتابش کتاب التواریخ را اولین کتاب تاریخی معرفی میکنند عموماً حداقل اولین کتاب تاریخی که الان در دست ما است توضیحات بنده درمورد هرودوت نکاتی که درمورد هرودوت بحث چند قرن گم شدنش و بعد پیدا شدنش اینها بماند جای خودش اما آن کتاب هرودوت که الان در دست ما است میخواهم از دو ترجمه هم برای شما بخونم مطلب را که جای شک و شبههای باقی نمانده ببینید خود هرودوت چی گفته است در خصوص بحث فتح بابل از ترجمهی آقای ثاقب فر میآورم آقای ثاقب فر باستانگرا که البته خیلی هم دوست نداشته ظاهراً این کتاب تاریخ هرودوت را به خاطر اینکه یک سری وقایعی بالاخره در تاریخ هرودوت گفته شده جای جای این کتاب هم ممکن است این عباراتش که به هر حال نهیبی است نسبت به حقایقی که هرودوت گفته است دیده شود در پاورقی و جاهای دیگه.
تاریخ هرودوت جلد اول مرتضی ثاقب فر بر اساس این ترجمه انتشارات اساطیر هم آمده است این را چاپ کرده در صفحهی شمارهی صد و نود البته بر اساس بند شمارهی صد و نود چون آدرسها به کتاب هرودوت معمولاً بر اساس بندها است بند صدونود با آغاز بهار سال بعد دوباره رهسپار بابل شد بابلیان بابل شد بابلیان سلاح برگرفتند حالا کوروش چطوری میخواهد وارد بابل شود ببینید صلحی که گفته میشود چطور است مثلاً بابلیان سلاح برگرفتند و در برابر شهر خود به انتظار دشمن ایستادند و با رسیدن کوروش با او درگیر شدند آماده بودند مجهز کرده بودند خودشون را مردمی که در بابل بودند یا سربازانی که در بابل بودند آماده بودند که کوروش بیاید وقتی که هم که کوروش آمد جنگ شد درگیری درگرفت ولی شکست خوردند با اینکه بابل سپاه خوبی داشته اما شکست میخورد و به درون باروهای شهر عقب نشستند آنان از مدتها پیش میدانستند که کوروش خوی آرامی ندارد این تعبیر اینکه کوروش خوی آرامی ندارد بابلیان همچنین اعتقادی داشتند آقای ثاقبفر از متن تاریخ هرودوت اینطور ترجمه کرده است و شاهد حملات او به اقوام دیگر بودند و از این رو مقدار زیادی آذوقه برای سالها اندوخته بودند.
اصلاً اینها منتظر بودند که بیاید کوروش حمله کند به آنها و محاصره شوند این ترجمه آقای ثاقب فر این رویکرد مردم بابل دارد نشان میدهد نسبت به کوروش به چه شکل بوده است آن استقبال او بدون جنگ بودند جز افسانهها است ترجمهی دیگه جناب آقای وحید مازندرانی دو چاپ دارد هر دو چاپ من نشان میدهم ولی یکی را اشاره کنم به آن ببینید کتاب تواریخ هرودوت پدر تاریخ همان لقبی که من اشاره کردم به آن روی جلد این کتاب بر اساس این چاپ به هر حال نگاشته شده است.
از وحید مازندرانی ایشان هم مشخص است کتاب ملاحظه میفرمایید شناسنامه کتاب را بر اساس ترجمهی جناب آقای مازندرانی هم توضیحاتی داده شده در آغاز تابستان صفحهی شمارهی ۹۲ آخر صفحه شروع میشود نود و سه ادامه پیدا میکند به قصد بابل عزیمت میکنند تسخیر بابل بابلیها به میدان جنگ آمده و در انتظار فرارسیدن کوروش توقف کردند و همین که او تا حد تیررس جلوآمد به لشکر او تاختند ولی شکست خوردند ناگزیر به درون برج و باروهای خود عقبنشینی کردند.
بابلیها از بلندپروازی کوروش نیک آگاه و با نگرانی شاهد پیروزیهای نظامی پی در پی او بودند و چون ضمناً هم شرط احتیاط را رعایت و برای چندین سال آذوقه در داخل شهر ذخیره کرده بودند از خطر محاصره باکی نداشتند این هم یکی از چاپهای کتاب جناب آقای هرودوت ترجمه جناب آقای مازندرانی این بر اساس چاپ فرهنگستان ایران بود انتشارات علمی فرهنگی هم یک چاپ دیگر کرده کتاب را میخواهم این ترجمه و چاپهای مختلف و نشان بدهم بحثی باقی نماند و تاریخ هرودوت و ترجمه وحید مازندرانی که این همه شناسنامه به هر حال مشخصات این کتاب است که مرکز انتشارات علمی فرهنگی چاپ کرده یه مقدار حالا چاپش خیلی جالب نیست از لحاظ شکلی صفحهی شمارهی ۱۲۵ از آغاز بهار بعد از فلان رفتند به سمت بابل تا همان اتفاقات همان درگیری و همان آماده بودن مردم با برای مبارزه کردن با کوروش و محاصره کردن را هم فکرش کرده بودند.
آذوقههای هم آماده کرده بودند این یک گزارش هرودوت براساس دو ترجمه و سه چاپ از ترجمهها آیا فقط ایشان این را گفته ببینید این هرودوت اولین کتاب تاریخ حالا من به رویدادنامه امشب میرسم باز تکرار میکنم چون مساله اصل و اساس بحث و همان بررسی رویدادنامه است افرادی هم حتی مثل آقای شاپور شهبازی باستان گرایی که عزیزان اهل مطالعه میدانند رویکرد ایشان نسبت تاریخ به چه شکل است کوروش بزرگ زندگی و جهانداری بنیانگذار شاهنشاهی ایران در ارتباط چاپ دیگری هم از این کتاب دیدم یکی از چاپها شاهپور شهبازی ایشان میآید صفحهی شماری بر اساس این چاپ صفحهی شمارهی ۳۰۱ میگوید به شهر استوار اوپیس رسید که نبونعید گروه انبوهی از سربازان جنگاور خود را در آنجا نشانده بود در ماه تشریح مهرماه نبردی خونین میان وی و پادگان بابلی درگرفت نبرد خونین و کوروش با حملهای سخت شهر را بگشود و مردمش را ناچار به فرمانبرداری کرد این هم خیلی واضح خیلی صریح یا شاپور شهبازی که مطلبشان اینطوری آمدند مطرح کردند البته ارجاع به هرودوت و گزنفون داشتند در پاورقی مساله اشان است و طبیعی حتی شخصیت دیگر.
جناب آقای دکتر رزمجو که در موزه بریتانیا هم بودند الان در دانشگاه تهران هستند و حالا شاید در آینده هم همکاری باز با موزهی ملی ایران داشته باشند ایشان ببینید چه گفته است در مورد قضیه فتح بابل خیلی صریح استوانهای کوروش بزرگ تاریخچه و ترجمهی کامل ایشان آقای دکتر شاهرخ رزمجو در صفحه شمارهی ۷۰ کتاب خودشان میگوید کتیبههای بابلی داستان سقوط شهر را این چنین بیان میکنند که نبونعید به همراه سپاهش به جنگ کوروش رفت در اوپیس نبردی میان سپاه ایران و اکد در پرانتز سپاهیان نبونعید روی داد که سپاه اکد شکست خورد و عقبنشینی کرد.
این هم صحبت ایشان و تصریح ایشان البته در عبارات گاهی این بزرگواران مطالبی را مطرح کردند که بابل نقد است به آن خواهیم رسید ولی من اینجا فقط دارم نقل قول صرفاً میکنم حتی آقای پیربریان آقای پیربریان هم که معروف نظرشون در مورد بحث قضیه فتح بابل در کتاب تاریخ امپراطوری هخامنشی هخامنشیان از کوروش کبیر تا اسکندر جلد اولشان براساس ترجمهی آقای دکتر مهدی سمسار است این ترجمه صفحهی شمارهی ۱۲۳ در ذیل همان پیروزی نظامی در وادی امر نادرست به نظر میرسد که بابل بدون هیچگونه مقاومت تسلیم فاتحان شده باشد و اشاره به سالنامه حتی اشارهای مستقیم به نخستین نبردی دارد سالنامه اشارهی مستقیم اشارهای مستقیم به نخستین نبردی دارد که در اوپیس بر کرانه دجله در پاییز ۵۳۹ پیش از میلاد روی داده و کوروش در آن فاتح شدهاست به دنبال این پیروزی غنیمتی عظیم به دست فاتحان آمده و همهی کسانی که قصد پایداری داشتهاند قتل عام شدهاند براساس ترجمهی آقای مهدی سمسار.
نفر بعدی که آمده است که چنین چیزی را مطرح کرده آقای آملی کورت است آملی کورت بر اساس ترجمهی جناب آقای مرتضی ثاقب فر کتابی دارد تحت عنوان هخامنشیان کتاب مطرح و معروفی است که در مرکز آکادمی توجه ویژهای نسبت به آن تاریخ هخامنشیان هخامنشیان آملی کورت ترجمه مرتضی ثاقب فرد ایشان هم آمده است بر اساس ترجمه آقای ثاقبفر صفحهی شمارهی ۴۱ در ماه تشریتو وقتی کوروش در اوپیس واقع در ساحل دجله با ارتش اکد یا بابل نبرد کرد مردم اکد عقب نشستن مردم اکد عقبنشینی کردند او به تاراج و کشتار مردم پرداخت آقای ثاقب فر دارد حرف آملی کورت ترجمه میکند ادامهش صفحهی شمارهی ۳۲ پارسی پیروزمند تا تسلیم سیپار یا سیپر به کشتار خود در اوپیس ادامه میدهد و آنگاه سردارش گوبریاس یا گوبارو گوبارو را به محاصره بابل میفرستد که در آنجا شاه بابل نبونعید شکست میخورد و اسیر میشود در پی نبرد و شکست مردم بابل رسماً از کوروش به عنوان پادشاه جدید خود در پایتخت استقبال کردند.
حالا مردم شکست خوردهها بودند و البته این تقدم و تاخر را باید در نظر داشت که سپاه هم آنجا است در بابل شاید مردم بابل همان مردم هخامنشیان بودند یا با هم بودند کوروش تسلیم را پذیرفت چقدر با صلح بوده تسلیمشان پذیرفته پس با صلح بوده است کشتار هم راه افتاده بود بر اساس عبارتهایی که گفتم امشب میخواهم بر اساسش توضیح بدهم در مورد صلح است.
و خود را فرمانروای تبرک یافته از سوی خداوند برای بابل اعلام کرد که خدا اینجا طبیعتاً به نظر تو ذهنتون خدای ادیان نیاد منظورش بت مردوک و یا شاید سایر بتها است که خود کوروش از آنها یاد میکند تمام شد نخیر ماریا بروسیوس که یک پژوهشگر تاریخ ایران باستان است آثار خوبی هم دارد بحث زنان در هخامنشیان و مجزا در موردش صحبت کرده و هایده مشایخ کتابشان را ترجمه کرده اسکن قبلی ظاهراً صفحهی چهل و دو بود من گفتم سی و دو ببخشید خانم ماریا بروسیوس مطلبی را دارد در زمینهی قضیه فتح بابل ایشان هم کتاب شاهنشاهی هخامنشی از کوروش بزرگ تا اردشیر اول ماریا بروسیوس هایده مشایخ مترجم است ایشان میآید در صفحه شماره ۶۷ مطرح میکند که تصویری که کوروش از خود به عنوان فاتحی صلحجو ارایه میکند که از حمایت مردوک خدای بابلیان برخوردار بوده و هیچ مخالفتی با ورود وی به بابل نشده همین تصویر که همین الان دارد ارائه میشود روایت دستکاری شدهی وقایع حقیقی است.
وقایع نگاری بابلیان از قتل عام در اوپیس اوپیس یک منطقه از بابل در شمال بابل وقایعنگاری بابلیان از قتل عام در اوپیس که آدرس به همان رویدادنامه نبونعید است محور برنامهی ما به آن میخواهیم بپردازیم در تضاد کامل با تصویر صیقلی گفتههای کوروش است خانم بروسیوس میگوید خود کوروش دارد دروغ میگوید اصلاً اینکه کوروش مردوک خدای بابلیان را بزرگ میداند در واقع یک ترفند سیاسی است که او را بازسازی کنندهی بابل نشان دهد و نه فاتح آن این هم دیدگاه ماریا بروسیوس نفر بعدی هم به شما نشان بدهم حالا من افرادی که تصریح کردند این از بدیهیات است که جنگ شده در فتح بابل بدیهیات تاریخی کتاب پادشاه هفت اقلیم تاریخ ایران باستان به کوشش تورج دریایی دکتر تورج دریایی ترجمهی سارا مشایخ بر اساس این کتاب صفحه شمارهی نوزده صفحه شمارهی هشتاد و نه و نود اینجا صفحه شمارهی هشتاد و نه آمده مطلبی اشاره کرده در خصوص بحث یهودیها در بابل که من قبلاً عرض کردم به شما ببینید کوروش یهودیها را آزاد نمیکند کوروش یهودی از بابل اخراج میکند بنیاسراییل از بابل اخراج میکند و خیلی کار خوبی میکند نتیجش داریم میبینیم اینها هرجا هستند چکار میکنند.
خیلی کارذهوشمندانه و دقیقی کرد کوروش آدم باهوشی بوده یهودیها را اخراج میکند هم سیاستهایی را میچیند در بابل که یهودیها جمع کنند بروند هم بهانههای یهودیها را هم پاسخگو است که میگویند میخواهیم برگردیم چطور برویم با کی برویم خود کوروش میگوید تدارک میبینم گفتن معبد برای ما خراب شده بعد آن بازسازی شود کوروش گفت آن هم برای شما میسازم البته بازسازی نشد ظاهراً در زمان کوروش بازسازی نشد در مورد در زمان بردیا هم بازسازی نشد در زمان کمبوجیه هم بازسازی نشد حتی در زمان داریوش چه بسا بازسازی نشد.
و برمیگردد بحث بازسازی به دورههای اردشیر دورهی اردشیر اول ظاهر حالا آن جلوتر رفتیم یک توضیحی خدمتتان عرض میکنم به آن مساله اشاره میکند برخورد خیلی عاقلانهای که کوروش به آن بنیاسراییل داشته که اینها میدانستند اینها قوم اذیت کننده قوم قدرت پیدا کنند وحشی هستند قومی که پیدا نکنند قدرت اقتصادی به دست میگیرند را از بابل اخراج میکنند صفحه شماره ۹۰ مطلبی که در کتاب آقای تورج دریایی آمده است با هم ببینیم شهروندان اوپیس به طور گسترده قتل عام شدند و پس از سقوط لیدیه که قبل از حمله به اوپیس بود جمعیت شهر به نیپور در بابل منتقل شدند وجود جامعهای لیدیایی در این شهر در سالهای بعد تایید شده است یک نکته به شما بگویم.
ببینید این چندتا بود الان اینجا چند نفر اسم بردم هرودوت شاپور شهبازی شاهرخ رزمجو تورج دریایی پیر بریان به لوسیوس آملی کورت کارگردان محترم حالا نشان دادن اینجا را من تا نهایت که مانده را اینجا بخونم مطلبش را ممنون کتاب تاریخ هخامنشیان حالا ما داندامایف بعضی وقتا گفتیم داندامایف دقیق تلفظش است صفحهی شماره شصت و شش طبق روایت به لوسیوس تاریخنویس بابلی که به برسوس ارجاع هم زیاد داده میشود چون خودش بابلی بوده برخی از باستانگرا هرچند حالا خیلی مطالبش را شاید خوش ندارند ولی گفتن که برسوس مطالبش موید است بقیه کتیبهها هم دارند.
طبق روایت برسوس تاریخنویس بابلی برخورد و روش کوروش نسبت به پایتخت تسخیر شده کم و بیش خصمانه بود در هفدهمین سال سلطنت نابودی دوست کوروش که تمام بخشهای آسیا را تسخیر کرده بود با سپاهی عظیم از یاران به سوی بابل حرکت کرد نابریوس با سپاهش با وی برخورد کرد و جنگی رخ داد ولی چون شکست خورد با عدهای از آنجا گریخت و در بورسیپا پناه گرفت در خلال این احوال کوروش بابل را اشغال کرد و فرمان داد تا دیوار برونی شهر را تخریب کنند چون به نظرش خشن میآمد و برای وی مشکلی در راه تسخیر شهر بود پس از آن کوروش به بورسیپا رفت تا نابونیدوس را محاصره کند ولی نابونیدوس درنگ را جایز ندانست و تسلیم شد بهتر از کشته شدن و آمد آنجا تسلیم شد.
این هم حرفی است داندومدیف چند نفر برای شما نام ببرم اصلاً بدیهی است مسالهی جنگ و درگیری برای فتح بابل شهر بابل فتح شده است با جنگ و درگیری که در منطقهی سیفار و اوپیس رخ داده البته به صورت خاص اوپیس ولی در سیپار عقبنشینی میکنند ولی بابل مرحلهی سوم عملاً مرحلهی سوم بابل فتح شده است توسط لشکریان بعد کوروش وارد میشود من جنگ تموم شد و این حرف حرف سخن داندومدیف به نقل از بروسوس بود که با هم دیدیم خیلی واضح خیلی شفاف این مساله نمیدانم چقدر باید تاکید کنیم نسبت به این مساله میخواهم بحث یه مقدار پیش ببرم برسم به آن الواح به آن لوح و رویدادنامههای نبونعید یک نکتهای را من به شما بگویم بعضی وقت ها یک سری عبارات نامگذاریها القاب صفتها و کنیههایی که نسبت داده میشود همراه مثلاً با تصویرسازی هم است در مورد کوروش، کوروش کبیر زمان کوروش که نمیگفتند کوروش کبیر که همان سایروس هستند.
برگردانهایی که نسب از کتیبهها وجود دارد یه لقب داده شد گفته شد کوروش کبیر یک نقاشی تحت عنوان کوروش کبیر خیلی معروف شد و خیلی مطرح شد من میخواهم از کتاب جناب آقای رزمجو که مقداری زیاد با آقای رزمجو کار داریم یک دورهای با آقای شروین وکیلی آثارشان خیلی کار داشتیم حالا الان یک مقداری میخواهم با آقای رزمجو کار دارم بخاطر اینکه تخصص آقای رزمجو خودشان جزو مترجمین محسوب میشوند و از زبانشناس محسوب میشود و حداقل جزو زبانشناسان محسوب میشوند و ما هم چون با الواح و کتیبههایی کار داریم طبیعتاً با آقای رزمجو بیشتر کار داریم یک مطلبی را آورده و این تصویر آورده در کتاب خودش در همین کتاب استوانه کوروش بزرگ تاریخ تاریخچه و ترجمهی کامل کرد دکتر شاهرخ رزمجو ایشان آمد تصویری را آورده این تصویر را احتمالاً دیده باشید تصویر معروفی است.
تحت عنوان این تصویر تحت عنوان کوروش کبیر شما عکس را نگاه کنید تاحالا همان فتح بابل است و نمادی که این شیر است که نماد بابلیان میدانستند بر روی زمین افتاده نماد ایرانی نیز روی زمین افتاده و حالا قوچی اینجا است و کسی که افرادی که زیر دست و پا افتادن در مقابل کوروش یعنی تو جنگ مشخص شد ادوات جنگی دارن در جنگ کشته شدن یا زخمی شدن توضیحی دارد جناب رزمی در مورد این عکس توضیح با هم ببینیم عنوانش میبینیم اسمش چیست؟ موزهی بریتانیا از مجموعهی چهار فرمانروای برجسته جهان باستان ابعادش را مشخص کرده است عنوان چیست؟ کوروش بزرگ عنوان نقاشی و این تصویر کوروش بزرگ است این کوروش بزرگ چکار کرده صفحه شماره ۸۸ همین کتاب جناب آقای رزمجو توضیح تابلو کوروش پادشاه ایران با زره و کلاهخود بر پشت اسب نشسته و درفشی با نقش یک قوچ دو شاخ در دست دارد در زیر پای اسب او مردی با کلاه خود به همراه زره و درفش خود بر خاک افتاده است روی پرچم فرد بر خاک افتاده نقش یک شیر دیده میشود که نمادی از بابل است تصویر کوروش بزرگ در فتح بابل خواسته است به نمایش بگذارد.
که تصویر هم معروف شده است این قطعاً سند نیست ما داریم از هرودوت میگوییم میایم جلو میخواهیم برویم رویدادهای کنیم میخواهم مثال و این تابلوی معرفی چون آقای رزمجو توضیح داده این اشاره کنم ورود با صلح هم به تصویر نکشیده آن کوروش بزرگی که قراره به تصویر کشیده شود یک شاه محبوب برای بابلیها که دارد وارد بابل میشود مردم صف کشیدن که از او استقبال میکنن نیست کوروشی که مردم را از بین برده است یا سربازان را به این روز انداخت.
این واضح است چکار باید کنند کسانی که از طرفی میخواهند تاریخ روتوش کنند از طرفی میخواهند از طرفی با این این چنین وقایعی مواجه هستند چند تا مسئله را پنهان میکنند چند مسئله را روتوش میکنند و چند مسئله را رسماً تحریف میکنند و دروغ میگویند فرقش چیست؟ یک زمان شما یک مسالهای اتفاق افتاده اصلاً ذکر نمیکنید با اینکه در آن فضا میخواهی توضیح بدی آن برهه تاریخ را اصلاً ذکر نمیکنی یک زمان شما یک مسالهای را یک واقعیت ما میبنیم دارید دستکاری میکنید روتوش میکنید و جلوهی خوبی نسبت به آن میدید یه زمانی یک مثبتی را منفی ومنفی را مثبت میکنید یعنی کلاً متغیر میکنید مساله را موضوع را کلاً به هم میریزیم چند اتفاق در بابل افتاده باید عزیزانی که در زمینهی تاریخ پژوهش میکنید نسبت به این چند موضوع که میخواهم بگویم به شدت دقت کنید نسبت به این ها تامل کنید و همیشه در تحلیل مسالهی بابل و فتح بابل و هخامنشیان اینها را در ذهن خودتون و در نظر خودتون داشتهباشید اولاً اینکه آن چیزی که دارد وانمود میشود.
در پروپاگاندایی که اتفاق میافتد برای برخی از اشخاصی که در تاریخ بوده در مورد کوروش یکیش این است که تصور این پادشاهانی که من متاسفانه در همان روز موسوم به کوروش همایشی که برگزار شده بود در موزه ملی که بنده هم آنجا بودم آقای دکتر رزمجو هم بودند خانم دکتر ژاله آموزگار هم بودند آقای دکتر عبدی هم بودند و بقیه آنجا دیدم نسبت به این مساله دارد انگار باز اشاره میشود خیلی تقویت شود به تصور این که در آن منطقهی بابل آشوریها بسیار جنایتکار بودند جنایت میکردند کشت و کشتار میکردند و هیچ کس دنبال آبادانی نبوده وقتی کوروش وارد شد گفت من اینجا آبادانی میکنم و یک چیز منحصر به فردی برای کوروش اولاً اینکه وقتی که کوروش دارد وارد میشود بابل یک شهر بسیار آباد اگر نگوییم آبادترین شهر روی کرهی زمین بوده جزو آبادترین شهرهای کرهی زمین بوده از لحاظ اقتصادی از لحاظ فرهنگی از لحاظ مسائل اجتماعی که فسادها را کنار بخواهیم فاکتور بگیریم.
که جاهای دیگر هم بوده مسائل اجتماعی مسائل هنریش ما در ایران تحت تاثیر بابل هستیم این من به شما بگویم بعداً شاید اگر شد یک سرفصلی به شما نشان میدهم که چطوری هخامنشیان تحت تاثیر بابل بودند نگارش خط خود داریوش وقتی که میخواهد کتیبه بیستون بنویسد یکی از زبانهایی که مینویسد زبان بابلی بقیه پادشاهانم توجه داشتن نسبت به خط بابلی منتها نه برای حفظ بابل چون چیزی نذاشتن داریوش آمد ظاهراً خط میخی باستان که راهاندازی کرد و استفادهی حکومتی البته از آن شد یعنی اداری از آن شد کم کم جایگزین شد نسبت به عقاید مردم بابل نسبت به فرهنگی که داشتند.
این بابل چون بالاتر از ما بوده در دورهی هخامنشیان این را به شما بگویم حالا بعضیها شاید تعجب کنند بابل از چند فاکتور بسیار اساسی یعنی فاکتورهای مولفههای تمدنساز زمانی که از خارج وارد بابل میشوند از هخامنشیان بالاتر بودند اینکه حالا چرا شکست خوردن تحلیلش بماند فصل دو اشارههایی کردم یکی ابزارهایی بود که استفاده شد در ضمن اما مسئلهای که میخواهم بگویم تصور اشتباهی که فکر میکنید در منطقه بابل هر شاهی آمده بود آنجا ویرانی ایجاد کرده پس چطوری موقع فتح بابل انقدر بابلآباد است اگر همه ویران است خود کوروش چطوری میروند دیوار ویران میکند چطوری بابل یک منطقه و یک تمدن خیلی چشم نواز دارد که طمع هخامنشیان به این که بروند بابل را فتح کنند اگر همه آمدند زدند ویران کردند خراب کردند چیزی نباید باقی مانده باشد از بابل نکتهای را جناب آقای دکتر شاهرخ رزمجو در کتابشان استوانه کوروش بزرگ آوردند تاریخچه و ترجمه کامل متن صفحهی شمارهی ۷۲ ببینید شاهان بیگانه نیز پیش از کوروش به بابل تاخته بودند و برخی در بابل دست به انجام ساخت و سازهایی زده بودند این قبل از کوروش بیسابقه نبوده بابل فتح شود ساخت و سازی انجام شود آنجا البته حالا بماند ساخت و سازهای کوروش چی بوده آیا معابد ساخته شد یا کارهای دیگری انجام شد مثلاً راهها ساخته شده و اینها اینها چون باید تفکیک کنیم اینها را از هم.
پس یکی از ذهنیتهای غلطی که در مورد بابل ممکن است وجود داشته باشد و دارد تبلیغ البته در موردش میشود این است که قبل از کوروش قبل از هخامنشیان بابل همه دستخوش درگیریهایی بود که ویران شده بود هر کسی آنجا را آمده بود گرفته بوده به خصوص کسی که مهاجم بوده آنجا را ویرانی برایشان آورده بوده البته آقای رزمجو توضیحاتی هم در ادامه دارند در این خصوص فکر میکنم در مورد اسکندر میگویند این کار رقم نزد بعد از فتح بابل اما در همین صفحهی شمارهی ۷۲ دارد اما در تاریخ طولانی خود پیش از کوروش هرگز چنین رفتاری را تجربه نکرده بود یعنی چی فرمانروایان فاتحان پیش از کوروش در صورتی که مردمان شکست خورده را کشتار میکردند.
همواره آنها را سرزمین مادری خود به سرزمین کوچ میدادند کوچ دادند توسط کسانی که بخوانیم چون ادامه اش را کوچ دادند را ایشان میگوید وجود داشته است حالا ما این را عرض میکنیم که کوروش یهودیها را دارد کوچ دادند یک بحث بله یهودیان بومیهای آنجا نبودند ولی کوروش یهودیها را کوچ داده منتها اینجا میگوید ایشان میگوید کوروش تنها فاتحی که برخلاف فرمانروایان پیش از خود نه تنها مردم را از خانههایشان کوچ نداده بلکه کوچ داده شدگان را به سرزمینهای مادریشان بازگرداند حالا من این را میخواهم جواب بدهم اینجا یک اعتراف که قبلیها کاری را انجام داده بودند یک ادعا است ادعای این که چی شده کوروش کسانی که آمده بودند در بابل پس اولی شد که شاهان قبل از کوروش هر کسی حمله به بابل میکرد آنجا را ویران کرد این چنین چیزی نیست هر چند ویرانی آنجا هم زیاد بوده در فتوحات.
البته ماهیت فتح همین است چه اعراب فتح کنند ویرانی به بار میآورد چه هخامنشیان حمله کنند به بابل ویرانی به بار میآورند کم و زیاد دارد ولی بههرحال ویرانی را دارد طبیعت کار است اما آیا واقعاً کوروش آمده و کسانی که در آنجا بودند و کوچ داده است به سرزمین مادریشان یا خیر متنی که من خدمتتون قرائت کردم از کتاب جناب آقای دکتر شاهرخ رزمجو بود برخیها آمدند گفتند بر اساس یکی از بندهای استوانه کوروش همین استوانهای که حالا شبیه اش در استودیوی ما است براساس بند ۳۲ استوانه کوروش استوانه نشاندهندهی این است همین استوانه که ملاحظه میفرمایید بند ۳۲ میگوید کوروش مردمانی که در آنجا بودند برگردوند به جاهای خودشان یا غیر بومیانی که در آنجا بودند و مثلاً اسیر بودند به جای خودشون برگردانند یک نکته من در این خصوص بگویم خیلی نمیخواهم در مورد ترجمه بند ۳۲ صحبت کنم چون از خود جناب آقای شاهرخ رزمجو است میخواهم به این کتابشان به عنوان استوانه کوروش بزرگ تاریخچه و ترجمهی کامل متن شاهرخ رزمجو ببینید چی میگوید در ذیل همین بند ۳۲ چه آورده این بندی که محل استناد است میگویند کوروش آزاد کرد مردم بابل را.
خدایانی را که درون آن ساکن بودند به جایگاهشان بازگرداندن بتها را برگردانند سر جای خودش و آنان را در جایگاه ابدی خودشان نهادم به معبدش برگرداندند هر مجسمهای که جابهجا شده بود را حالا می گویم چرا اینجا جابهجا شده بود همهی مردمان آنان این تو پرانتز در نظر نگیرید متن ببینید همهی مردمان آنان را گرد آوردند و به سکونتگاههایشان بازگرداندن استناد به این عبارت بند ۳۲ منشور کوروش که به مردم برگردانند به جای خودش بگذریم از اینکه این ادعای کوروش ممکن است بگوییم یک شاه فاتح ممکن است در فتحنامهاش حرفای آورده باشد با واقعیت جور در نیاید کما اینکه در بابل این تجربه هم وجود داشته کتیبههایی که الواحی که ادعای دروغ شاهان کردند شاهان فاتح کردن در آنجا من میخواهم بگویم اصلاً این حرف کاملاً صادقانه و درسته خود جناب آقای رزمجو در این ترجمه که آورده در مقابل مردمان آنان چی نوشته آن خدایان در پرانتز ملاحظه بفرمایید.
منظور بتها است که برگردان شده به جای خودش حالا چرا ضمیری که برای مردم استفاده میشده آورده شده خود آقای رزمجو دارد که خود آقای رزمجو دارد که در ظاهراً رویداد نامهی منظوم شعرگونه نبو ناعید از بتها به عنوان زن و مرد یاد میکند یعنی این یک فرهنگی بوده که بتها را ببینید ما دو جور بت داشتیم در بحث تاریخ اسلام که تاریخ اعراب جاهلی مطالعه میکنیم همین است یک سری از بتها صنم بودند یک سری از بتها وسن بودند صنم بتهایی بوده که انسان نما بوده و چه بسا با ضمایری که خطاب به انسان میشد از آنها یاد میشده مردم مثلاً یاد میشد این آقا این خانم اینطوری به خاطر همین است که ما در مورد بتها داریم که این بت مثلاً همسر فلان بت بوده این بت فرزند فلان بت بوده است اینطور تعابیری که زیاد است حالا این بت ها را نبو ناعید چرا از آنجا جابهجا کرده بود از محل خودش جابجا کرده بود که کوروش بررود دوباره بت ها را برگرداند به معابد خودش عموماً تصور میکنند که این دلیلش این بود که نبو ناعید با این بتها مشکل داشته نبونعیدوس مادرش خدای سیرو را می پرستیده است.
و خودش تحت تاثیر مادرش معبد سین بوده خدای سین میپرسیده خدای مار را میپرستیدهاند و این بت ها را بیمحلی میکردند در حالی که این هم تصور اشتباهی است چون اولاً اینکه خود رویدادنامههای بابلی نشان دهندهی اینه که اصلاً نبونعید مدعی بوده من خودم با مردوک در ارتباط هستم اصلاً خود مردوک در خواب گفته است این کار را کن این کار نکن یعنی منکر خدای مردوک به عنوان یک بت نبوده مسالهی بعدی این است که چرا جابجا کرده بود پس این بتها را جناب آقای بادامچی استاد تاریخ دانشگاه تهران میدانید شخصیت آقای بادامچی رو زحماتی که در مورد تاریخ ایران باستان کشیده فرمان کوروش بزرگ به همراه ویرایش ترجمه واژهنامهی اکدیش کتاب فرمان کوروش بزرگ جناب آقای حسین بادامچی نشر نگاه معاصر چاپ کرد.
ایشان در صفحهی شمارهی ۳۰ مطلبی را آورده چون نبرد اوپیس در ماه تشریتو ماه هفتم صورت گرفت میتوان نتیجه گرفت که نبونعید از چندین ماه پیش حملهی ایرانیان را پیشبینی کرده و آماده میشده است به روشنی نبونعید قصد داشت از مجسمهها حفاظت کند تا به دست دشمنان نیفتد نبونعید دید دارند هخامنشی حمله میکنند میایند بتهایی که دارند به عنوان خدا میپرستند در معرض خطر است در معرض ویرانی است زیرا بله پادشاهان قبلی که حمله میکردند با بتهایشان کار داشتند میزدند ویران میکردند نمونههایی را داریم ثبت شده و واضح بود بت را برداشت از آنجا جابجا کرد برد یک جایی به خاطر اینکه از خطر دور بماند از خطر دور بماند حالا آن خدایی که خودش باید محافظت شود معلومه وضعیتشان چیست این بت کورش آمد گفت بت جابهجا کردی من بت را برمیگردانم به جای خودش نبونعید چرا جا به جا کرده بود این بت ها را خود نبونعید بت ها را جابه جا کرده بود که ویران نشود منتها کوروش سیاست خاص خودش را داشت و حقیقتاً یک سیاس بود حالا که از این سیاست در چه راستایی استفاده کرد بحث جدا است.
اما واقعاً حقیقتاً هم جنگاور است هم هنر جنگیش هم هنر سیاسیش هم دوراندیشی دوراندیشی که داشته بسیار برجسته است و من هم که منتقد هستم نمیتوانم این رد کنم اصلاً توان این وجود ندارد به خاطر اینکه تاریخ مملو از این قدرتنمایی کوروش در آینده نگری در سیاستی که داشته در جنگاوری و اگر این نبود نمیتوانست این سرزمین در همان زمان فتح کند میدانست که کوروش باید چطوری عکسالعمل نشان بده به این ادعای نبونعید زیرا نبونعید خلع شده بود گفت چرا بت ها را جابهجا کردی من برمیگردانم سر جای خودشون پس این بند میتواند نشاندهندهی بازگردانی بت ها به معابد باشد نه مردمی که در بابل بودند به مناطق خودشان هیچ حرفی ببینید بزرگترین کوچی که میتواند رخ داده باشد از بابل به دستور کوروش و اجازهی کوروش همین کوچ یهودیهان بوده در حالی که در منشور کوروش هیچ اشارهای به کوچ دادن یهودیها یا اجازه دادن به یهودیان که برگردند به سرزمین خودشان نشده حالا بعضی ها آمدند امثال بنده مثلاً ۳۲ را یک این چنین برداشتی کنند ولی همان معلوم شد اصلاً هیچ ربطی ندارد تا اینجای کار باستان ستایانی که نمیخواهند واقعیت را بپذیرند با یک معضلی مواجه میشوند که این معضل جنگ بابل است جنگ در ورودی بابل است و فتح بابل است.
با ادعای ورود بسیار آرام کوروش به بابل چه کار باید کنند یک ادعا است تبلیغاتی را مطرح کنند نه این ورودش با صلح بوده است و چه بوده با اسناد چکار کنند مثلاً رویدادنامه نبونعید وقتی آمد آنجا در مورد این جنگ و کشتار و قتلعام و اینها صحبت کرده است چکارش کنند این را، راهی که یکی از راههایی که میتوانند در پیش بگیرند من و شما که نمیتوانیم برویم رویدادنامه نبونعید که به زبان بابلی نو بابلی نوشته شده بخوانیم و ترجمه کنیم که خود این افراد قراره بیایند ترجمه کنند ترجمه بالا پایین میکنند من نمونه به شما نشان بدهم آقای ارفعی که الان در قید حیات هم هستند آقای دکتر عبدالمجید ارفعی یک زبانشناس زبانهای سامی و بابلی است ایشان آماده است در کتابی تحت عنوان فرمان کوروش بزرگ البته این عبارت فرمان برخی گفتند چرا مینامید فرمان کوروش فرمان نمیدهدحال یعنی آن فرمان نبود آن کاری که کوروش کرده به هر حال اسم کتاب ایشان گذاشته فرمان در فرمان کوروش بزرگ ایشان ترجمهای از رویدادهای نبونعید که در خصوص فتح بابل بندهایی از این در مورد فتح بابل توضیحاتی داده است.
البته احتمالاً جناب آقای یک دلایلی من خودم هم دارم نمیدانم ایشان تصحیح کرده یا نه اما یه دلایلی دارند که ایشان بر اساس ترجمه اوپنهایم آمده این ترجمه را انجام داده است یعنی مستقیم از زبان نو بابلی به فارسی ترجمه نکرده جناب آقای ارفعی احتمال خیلی زیاد حالا شواهدی هم از مطالب خودشون البته است که و اگر ترجمهی ایشان ترجمه از روی ترجمه است برگردان است یعنی که زبان بابلی بوده است رویدادنامه اوپنهایم ترجمه میکند و آقای ارفعی می آید این ترجمه اوپنهایم را به فارسی ترجمه می کند چه چیزی گفته است ایشان اینجا واقعاً عجیب است صفحهی شمارهی ۱۴ در ماه تشریتو که آن دارد ایام می گوید این اتفاق چه زمانی افتاده است ماه هفتم از پنجم مهرماه تا پایان روز چهارم آبان ماه توضیحاتش عین متن را می خواهد ترجمه کند ایشان ترجمه است آنگاه که کوروش بر سپاه اکد در اوپا همان اوپیس بر کنار رود دجله میتازد باشندگان اکد سر به شورش برداشتند اما نبونعید باشندگان سردرگم را قتل عام کرد می گوید کوروش حمله کرده بود به بابل حالا عباراتش توضیح می دهم در ترجمهاش سپاه اکد مواجه شد با کوروش بعد نبونعید باشندگان سردرگم را قتل عام کرد کوروش حمله کرده چه ربطی دارد به کشتار نبونعید، نبونعید حکومتش دارد از دست می رود منتظر این که از بیرون حمله شود به آن و آماده کرده خودش را مردم آماده شدند که هخامنشیان میخواهند حمله کنند.
کوروش حمله میکند می آید در کنار رود دجله که مرز شمالی بابل عملاً محسوب می شود دارد می آید حمله میکند میجنگد اما نبونعید مردم را قتل عام کرده کشته است؟ یعنی چی نبونعید کجای متن آمده است باشندگان سردرگم سردرگم در کجای متن آمده این چه ترجمهای آقای ارفعی آورده است واقعاً واقعاً این چه ترجمه ای است من نمیدانم شاگردان ایشان کسانی که با ایشان در ارتباط هستند و بزرگوارانی که می توانند بروند از ایشان بپرسند.
این چه ترجمهای از رویدادنامه است ممکن است بگویند نه دلایلی وجود دارد من این دلایل احتمالی که ایشان میخواهند بیاورند امشب می گویم میخواهم جواب بدهم دوباره من بگویم نکاتی که درمورد این ترجمه دارم چی اولاً اینکه اینجا گفته سپاه اکد لفظ سپاه او به این شکل نیامده حالا در متن من ببینم و باهم سپاه اکد یک نکته است اینجا باشندگان اکد یا مردم اکد باشندگان یعنی چی یعنی افراد مقیم در آنجا یعنی آنجایی بودند یا نبودند این نکته است سربه شورش برداشتند اما نبونعید باشندگان سردرگم را قتلعام کرد نبونعید در متن نیست ضمیر او دارد که می گویم کیست؟
همان کوروش است باشندگان سردرگم ایشان سردرگم از کجا آورده است منتها قتل عام درست ترجمه کرده اینجا داکو واژهی داکو را خوب آقای ارفعی یا خودشان یا تحت تاثیر اوپنهایم درست ترجمه کردند قتل عام کردند بعداً آمدند در همین ترجمه تحریف شده ادعای جدید بر روی آن مطرح کردند اما ترجمهی اولین کسی که آمده است رویدادنامه را به صورت کامل ترجمه کرده با هم ببینیم اینجا ملاحظه میفرمایید سایت جناب آقای غیاثآبادی است من جلسهی قبل هم به این اشاره کردم فقط با این بخشش منتها اینجا کار دارم و رویدادنامه نبونعید را آورده که نخستین ترجمه فارسی متن کامل در اینجا منتشر میشود برای اولین بار به صورت کامل رویدادنامه را ایشان می گوید من ترجمه کردم به زبان فارسی منتها مستقیم از نو بابلی نیست و بر اساس ترجمه گریسون است و ایشان می آید در ذیل اتفاقاتی که در این سال رخ داده است در ماه تشریتو حالا ماه نیسانو نیست دهم یازدهم چون اتفاقات را به صورت رویدادنامه سال نویسی کرده شانزدهم هفدهم تا و اینجا این بخش که این اواخر ترجمهی ایشان را دربر میگیرد در ماه تشریتو ذیل چه سالی است ذیل سال هفدهم است سال هفدهم چه کسی؟ پادشاهی نبونعید می شود 539 یا 538 قبل از میلاد آقای غیاثآبادی متن را اینطور ترجمه کرده در ماه تشریتو که آرامش می شود تیشری در فارسی باستان می شود باگیادیشباگیادیش مشخص نیست مهرماه می شود هنگامی که کوروش به سپاه اکد در شهر اپیس بر کرانه رود دجله حمله کرد مردمان اکد بگریختن اما او یعنی چی تو پرانتز او یعنی چه کسی؟
او یعنی کوروش همهی مردمان شهر را از دم بکشد قتل عام نه جنگ به سادگی سپاه اکد اصلاً بگوییم سپاه اگر منظور اصلاً همان ارتشیان نبونعید شکست میخورد سپاه عقبنشینی میکند و مردم اوپیس قتلعام میشوند توسط کوروش و سپاه هخامنشیان در روز پانزدهم سیفار بدون جنگ تصرف شد سیفار چسپیده به کجا بوده همان منطقهی اوپیس بوده حساب کار دست آن مردم بوده آن ها هم تسلیم شدن نبونعید بگریخت و اینجا تازه در روز شانزدهم گئو بروه یا اوگبرو فرماندار گوتیوم سرزمین گوتیان و در مورد گوتیوم توضیح میدهم قبلاً در برنامه، همراه با سپاه کوروش بدون نیاز به جنگ به دلیل تسلیم اهالی به بابل درآمدند عجب ورود صلح آمیزی بوده البته ایشان می آید می گوید که در روز پانزدهم ظاهراً این چون حالا اشتباه در ترجمه است روز بقیه ترجمهها هم همین را می گویند یعنی آقای ارفعی هم دارد که روز چهاردهم نه روز پانزدهم بقیه را همین روز را گفته بودند تا آنجایی که من چک کردم مردم قتلعام شدند این ترجمه قیاس آبادی آقای ارفعی چطوری این مردمی که سردرگم شده بودند اینجا نیست یه کسی ممکن است بیاید بگوید من آقای ارفعی را قبول دارم آقای قیاس آبادی را قبول ندارم این جواب میدهند.
بینندگان عزیز بزرگواران پژوهشگر تحریف هایشان فقط به اینجا که ختم نمی شود آقای داندامایف آمده است مطلبی را آورده در کتاب تاریخ خودش که خیلی واضح و مشخص ببیند کتاب داندامایف را با هم ببینیم یک داندامایف روسی است بر زبان روسی کتاب برگردانده شده به انگلیسی و به ترجمه فارسی دارد این داندامایف است و کتابی که در مورد هخامنشیان دارد در مورد هخامنشیان ایشان یه متن روسی دارد من این روسی فقط به شما نشان می دهم چون خودم روسی بلد نیستم دادم بزرگوارانی که روسی بلد هستند یه عبارتی اینجا دارد یعنی این چیست؟ میخواهم بگویم که در متن روسی پیدا کردیم و آدرس می دهم کسی خواست برود نگاه کند.
بر اساس متن روی صفحهی شمارهی ۵۵ یک واژه است که این روسی است حتی نمی توانم از آن حتی بخوانم من اگر بخوانم قطعاً غلط است بخوانم صددرصد میخواهم برم سراغ متن دیگرش ببینیم آن برگردان این متن روسی داندامایف است یک واژهای آورده در مورد اتفاقی که در هنگام فتح بابل افتاده این روسی یک عبارتی که در اینجا است در برگردان انگلیسی هم است در انگلیسیش چه شده است این همان کتاب است بله داندامایف ملاحظه بفرمایید ایشان مطلبی که صفحهی شمارهی ۴۷ بر اساس کتاب انگلیسیش آمده می گوید کوروش یک چیزی آنجا یک کاری کرد در بابل چکار کرد.
برای مردم حمام خون راه انداخت خیلی واضحش واضح و مشخص پیپل هم که کاملاً مشخص است مردم این پیپل اینجا خیلی بازی درآورده است در قضیهٔ فتح اپیس مردم بودند که صدمه دیدن حتی اگر بگوییم نظامیان بودند باز آنها هم از مردم بودند و جنگ بوده در فتح بابل ولی مردم اینجا حساسیت به وجود می آید می گوید اگر ورود با صلح داشته است مردم را چکار کنیم ببینید چکار کردند این عبارتی که حمام خون برای مردم راه انداخته جناب آقای داندامایف آمده فارسی ترجمه شده تاریخ سیاسی هخامنشی ترجمهی فرید جواهرکلام صفحهی شمارهی ۶۵ می آید می گوید که در ماه تشریتو هنگامی که کوروش در اوپیس در کرانه رود دجله دست به نبرد زد سپاهیان آکاد عقبنشینی کردند کوروش حمام خونی به راه انداخت مردمشون و غنایمی به تاراج برد مردم کو پیپل کو در متن روسیش بود در انگلیسیش بود و ترجمه فارسی پیپل کو مردم کو آها اینها باید بیان بگویند که جنگ که نمیتونیم کاری کنیم حداقل بیایم بگوییم این با مردم کاری نداشته است این موضوع نشدنی است.
همین با این حذف کردن و تحریف کردنهای چیزی درست نمیشود اما چه توجیهی انجام دادند در مقابل اینکه بیان بگویند این کشتار توسط کوروش نبوده است یک دو اینها مردم نبودند یکی این بود گفتند او مردم را قتل عام کرد آقای ارفعی گفته بود قتل عام کرده دقیقاً واژهی داکورت را قتل عام ترجمه کرده حالا خودش ترجمه کرد که متاثر از آنها آمدند گفتند نه این ضمیر او برمیگرده به خود نبونعید پادشاهی که در معرض هجوم قرار گرفته کوروش از یک سمت دارد میزنه دارد سپاهیان میزند می آید جلو خود پادشاه دارد از یک جا دارد مردم میزنک این ضمیر او را من به شما نشان بدهم خیلی واضح این که خود کوروش است.
بعد نکته ای جالب به شما بگویم این هم آمدند گفتن که سایت انجمن خرداد که مطالبی آمده گفته است در جلسه دید صحبتای من با آقای رزمجو یکی از آن عزیزانی که آنجا بود آمدند گفتند این ما چرا نمیتوانیم بفهمیم که چرا می گوییم ضمیر او برمیگرده این یک افتادگی دارد اینجا افتادگی دارد این را چون افتادگی دارد ما این ضمیر او احتمالاً برمیگرده به نبونعید آخه بعضی وقتا میان دوستان ما میخواستند مطلبی را مطرح کنند مثلاً میگفتند آقا فلانی این که آوردی در منشور کوروش این چنین مسئلهای آمده این در منشور نیست این کجاست؟ بعد طرف نمیتوانست بیاورد میگفتند لابد روی آن افتاد ترکهای منشور آمده ترک منشور به اندازهی مثلاً یک جلد جا داشته است.
اگر آنجا بوده و افتاده شما از کجا میدانید این چنین مطلبی آنجا بوده حالا اینها واقعاً همین لطیفه را به واقعیت تبدیل کردن حقیقتاً آمدند گفتند که اینجا چون افتادگی دارد لابد آنجا یه مسالهای بوده که این زمینه او را میکند برای آن موارد در مورد جنگ کوروش صحبت میکند با آن منطقه حالا این کتاب ببینید آقای بادامچی در فرمان کوروش بزرگ به همراه ویرایش ترجمه و واژهنامهی متن اکدی یک مسالهای آورده آمده است از لمبرت ویلفرد لمبرت که به قول آقای رزمجو استاد اساتید زبان آقای ویلفرد لمبرت صفحه شمارهی ۳۴ ایشان می آید یک نکتهای را آورده بعد از لمبرت مطلبی که آورده خیلی جالب است این ضمیر اوییسیس او کوروش می گوید کوروش بود که آمدیم اینها را بعد اینجا را کرده مغلوب کرد داکورد مغلوب کرد یعنی فراتر از آقای ارفعی هم اولین ترجمهاش به معنای چیست؟ به معنای همان کشتن.
پس این او اصلاً ربطی به نبونعید ندارد آن نبونعید آنجا چه کاری است بخواهد وقتی به آن حمله شده خودش شروع کند با مردم بجنگد بعد نکتهی بعدی اینه اگر کسانی که جلوی کوروش وایسادن نظامی هستند و کروش با نظامی ها می جنگد نبونعید با چی دارد مردمش را میکشد دقیقاً این ضمیر او برمیگرده به کوروش خود کوروش کاری هم نمی شود کرد خیلی ها هم همین مساله به آن تصحیح کردند با این به هر حال اما و اگرها که اینجا در این ترک احتمالاً یه جا افتادگی است آنجا نمیدانم افتادگی شکستگی از این منشور بخواند احتمالاً یک چیزی آنجا است با این نمی شود.
یک چیزی به این صراحت و یک متن به این صریح بودند را بیاوریم تغییر بدهیم اما آیا اینها مردم بودند یا مردم نبودند آقای بادامچی آمده مسالهای را آورده در همین کتاب فرمان کوروش بزرگ همین صفحه که نشان دادن بالای صفحه شما ۳۴ من متنش را کامل میخوانم استدلالشان میخوانم ایشان می گوید لمبرت به درستی تذکر میدهد که اصطلاح سپاه اکد نام درستی برای سپاه نبونعید است باید بگوییم سپاه اکد کوروش با سپاه اکد جنگیده است پس جنگ بوده حالا برویم سراغ واژه چون اکد به معنی کل سرزمین بابل است و احتمالاً مردمی از سراسر بابل در سپاه نبونعید حضور داشتند اما اصطلاح مردم اکد برای نامیدن مردم شهر اوپیس یا سیفر عجیب است ببینید یه واژهای آمده در این لوح تحت عنوان نیشو، نیشوی اکد میخواهیم ببینیم این نیشو یعنی چی؟ می گوید نباید بگوییم مردم اینجا مردم اکد چون چون گفته اکد نگفته اوپیس از بقیه جاها هم آمده بودند باز البته بدتر می شود یعنی جنگی که در پیش رخ داده با جنگ با نمایندهی تمام بابل بوده از همه جای بابل آمده بودند و کشتار شدن اصلاً درست نمی شود ولی حالا ما در اهمیتشان جواب بدیم اما اصطلاح مردم اکد برای نامیدن مردم شهر اوپیس یا سیفر عجیب است چون فقط مردم محلی در آن نواحی حضور داشتهاند.
به عبارت دیگر اگر کشتار مردم محلی مورد نظر است عبارت مردم اکد رسا نیست لمبرت پیشنهاد میکند که واژهی نیشو را به معنای افراد و مردان تعبیر کنیم باز هم نظامی نیست افراد یا مردان که در این صورت همان سپاه اکد مورد نظر است این مرحله مرحله حالا کوروش در اوپیس چی می شود در کوروش در اوپیس با سپاه بابل جنگید آن سپاه عقب نشست کوروش اردوگاه ایشان را غارت کرد سپس ایشان را دنبال کرد و به طور کامل مغلوب کرد بعلاوه فعل داکو به معنای کشتن زدن غلبه کردن به کار میرود اما معنای قتل عام اغراق است نخیر اغراق نیست آقای ارفعی تحت عنوان قتل عام آورده بود کیلد آورده شده در برگردانها و دیکشنری هایی که از زبان بابلی به زبان انگلیسی در برگردان را انجام میدهند اولین واژه با اولویت گفتند یعنی چی؟ یعنی کشتن حالا قتلعام اغراق باشد کشت همهی مردم را کشت چه بگویید قتلعام چه بگویید که همهی مردم را کشتند چیزی اینجا درست نمی شود.
نکتهی بعدی این است که همین جا دارد یه نکتهای را می خواهد روتوش کند متن یک عبارت اینجا خودش وقتی تمرکز کرده و یک نکتهای که میخواهید روتوش کنید کنارش نمیتوانید یک چیزی بگذارید در متن ایشان یک عبارت و واژهای اینجا یا حرف آقای لمبرت یا حرف آقای ایشان آقای بادامچی است می گوید اگر عقب نشست کوروش اردوگاه ایشان را غارت کرد اردوگاه کجای این متن است اردوگاه کجاست پس آقای لمبرت بدیهی دانست که کار کار خود کوروش بوده این شک و شبههای در این زمینه وجود دارد اما نیشو آقای بادامچی که بر اساس این کتاب و آقای رزمجو تحت تاثیر حرفهای لمبرت هستند که می گویند اینجا دیگر نگوییم مردم نیشور بگوییم چی بگوییم سپاهیان چون گفته نیشوی اکد نگفته است نیشوی اوپیس اگر بنا بود مردم را بگوید باید میگفت نیشوی اوپیس چون گفته اکد پس اکد به کل بابل هم گفته می شود پس مردم مختلفی بودند من می گویم مردم مختلف بودند آمدند یکی از استدلالهایی که آقای رزمجو آورده بود در همین چند روز قبل که بنده پیش ایشان بودم آقای رزمجو گفتند که عقبنشینی برای نظامیان است برای مردم نیست من همانجا پاسخ نسبت به ایشان عرض کردم عقبنشینی برای سپاهیان و نظامی و غیرنظامی دستهبندی نمی شود عقبنشینی برای جنگ است البته توضیحاتی که آنجا دادن مختصرتر بود ولی یه مقدار بیشتر توضیح بدهم در موردش عقبنشینی واژه ای که برای جنگ استفاده می شود نه لزوماً نظامی و غیرنظامی برای جنگ است.
یک جا حمله می شود مثلاً شما باید بگویید که یک طوری عراق حمله کرده در زمان صدام یک طوری عراق حمله کرد مثلاً به فلان شهر که مردم عقبنشینی کردن می شود یا نمی شود بله می شود چرا نشود شرایط جنگی را دارد به تصویر میکشد مردم عادی وقتی که بخوان در مقابل مهاجم بایستند تبدیل می شوند انگار به رزمنده با صحبت که نمیخواهند بایستند و اگر اینها فرار کنند می شود عقبنشینی واقعاً نمیدونم حالا فکر میکنم اینها خیلی مسئله سادهای است خیلی مسئله قابل درک است برای ما فارسی زبانها که داریم صحبت میکنیم خیلی شفاف برویم سراغ واژهی نیشو بین واژهی نیشو یعنی چی آقای لمبرت سال ۲۰۰۷ آمد در یک یادداشتی گفت که نیشو معنای مردم ندارد چون عموماً همه گفتند مردم در ترجمهی این بخش از باید بگوییم چی باید بگوییم نیشوی اکد.
باید بگوییم آرمی اکد باید بگوییم ارتشیان اکد در حالی که در مورد ریشه این واژه بینید ما یک زبان بابلی بابلی نو دارد و بابلی قدیم دارد آقای لمبرت قبلاً در مورد ریشهی واژهی نیشو اصلش را ما کار داریم این بابلی نو نیست من مدعی نیستم که این عبارت عبارت نوبابلی است اما آقای لمبرت آمده درخصوص واژهی نیشو در یک دیکشنری تا آنجایی که ما توانستیم کار کنیم چون عزیزانی که در گروه پژوهش آرتا بودند فرمودند که این مطلب ر برای ما ارسال کردند و قابل توجه است من گرفتم مطلب را از آنان، بررسی که ما کردیم ظاهراً اینجا دارد نوبابلی را نمی گوید این چند بار تاکید کردم بابلی قدیم است ظاهراً در این آقای لمبرت همینجا میبینید اسمشون را ویلفرد لمبرت ایشان آمده در کلمهای که ترجمه کرده در اینجا مشخصات کتاب و این واژهای که ایشان آمده ترجمه کرده صفحهی شمارهی ۱۹۰ است که درست دیده باشم بله صفحهی ۱۹۰ نیشو چی ترجمه کرده نیشو اولین معنایی که آورده چیست؟ پیپل ریشه اش در زبان بابلی قدیم احتمالاً همان پیپل آقای حسینی آیا در بابلی جدید هم به معنای پیپل است یا نیست آقای رزمجو ایشان به من فرمودند که آقای لمبرت به این نتیجه رسید در بابلی جدید به این معنا نیست در فارسی اینطوری بیاییم تغییر بدهیم این دیکشنری ببینید القاموس اللغه الاکدیه العربیه علی یاسین الجبوری این دیکشنری اکدی به عربی است.
درست شد صفحهی شمارهی 430 نیشو چی ترجمه کرده اینجا نیشو الناس معنای اول الناس حالا جنود هم در ادامه آورده برای لغت ممکن است معانی مختلفی داشته باشد معنای اول الناس حالا ما چرا تاکید داریم بر همین معنا که هم در بابل قدیم نیشو به این معناست و همینجا خدمتتان عرض میکنم خود آقای بادامچی در فرمان کوروش بزرگشان ایشان نیامدند بابلی قدیم را ترجمه کنند دارند زبان نوبابلی ترجمه میکنند دقت بفرمایید متن بابلی قدیم نیشو نیاورده است در کتاب فرمان کوروش بزرگ زبان نوبابلی آورده درست شد در صفحهی شمارهی ۶۲ ایشان می آید نیشو پیپل مردم ببینیم چکار میخواهد کنذ نیشو همان مردم است اینکه متن بابلی قدیم نیست این دیگر نوبابلی است به خاطر اینکه کلماتی که در کتاب آوردن ایشان در این جدول آخر کتاب آورده متن ها نوبابلی است.
این هم حرف جناب اقای بادامچی من یه نکتهای را با آقای رزمجو گفتم و اینجا هم خدمت شما عزیزان عرض میکنم راجع به واژهی نیشو یک سوالی پرسیدم واژه نیشو در زبان سامی آیا هم خانوادهی ناس است یا نیست آقای رزمجو فرمودند بله در زبانهای سامی هم خانوادهی ناس است ایشان تاکید داشتند در نوبابلی باید به این معنا گرفته شود ناس که در عربی معلوم است چیست؟ ناس یعنی مردم که آنجا که بحث شک و شبههای وجود ندارد که به چه دلیل باید بگوییم در زبان نوبابلی این کلمه تغییر ماهیت داده در حالی که آقای لمبرت در زبان بابل قدیم هم همین گفته است آقای بادامچی هم همین را می گوید و دهها نفر دهها نفر از مترجمین متون بابلی به انگلیسی هم پیپل گفتند و نکتهی بعدی که بنده عرض کردم آقای رزمجو این بود گفتم آقای آقای رزمجو همینالان در موزهی بریتانیا نیشو به معنای پیپل گرفته شده است.
حالا جوابی دادند به من فقط جواب ایشان را نقل میکنم برای شما ایشان فرمودند که آنجا کارمندانش کم هستند حالا نرسیدند اصلاح کنند من خودم قانع نمیشوم به این چنین حرفی قانع نمیشوم این چنین حرفی ادیت زدن یک واژه که آقای لمبرت بعد از این همه مدت در سال ۲۰۰۷ کشف کرده نیشود دیگر در اینجا به معنای ناس و مردم نیست به معنای به هر حال نیروی نظامی بعد حالا موزه بریتانیا که آمده پیپل ترجمه کرده الان فرصت ندارد بخواهد بیاید خیلی قانعکننده نیست طبیعتاً این جواب به نظرم بگوید این از این نکتهی بعدی که من میخواهم در کنار این ترجمه نیشو برای شما بیارم ببینید ارتش اگر قرار بود گفته شود جنگجو اگر قرار بود گفته شود در زبان بابلی نوبابلی خودش واژه داشت یا واژه نداشت واژهی امانی در همان متن کتیبه آمده یکی از پژوهشگران موسسه فرمودند که امانی در متن منشور کوروش آمده استوانه کوروش هم آمده فرمان کوروش بزرگ آقای بادامچی صفحهی شماره 68 به زبان نوبابلی میخواهیم بگوییم ارتش.
میخواهیم بگوییم سپاه میخواهید بگویید آرمی چی میگویید اومانی خودش واژه داشته نیشو اینجا چی بوده است خلاصه فرمودید این هم حرف آقای بادامچی آرمی ارتش سپاه این نیشو نیست یعنی واژهی دیگری بوده که به کار برده شود چون برخی از زبانها ممکن است که واژهای میخواهد چند جا استفاده شود به خاطر این که واژه معادل سنجی بشود حالا من یه نشانه دیگر به شما نشان بدهم البته امانو دارد آقای بادامچی میگوید اومانو این دیکشنری را با هم ببینیم قاموس اللغه الاکدیه العربیه علی یاسین الجبوری در بر اساس صفحهی شمارهی ۶۸۹ دیکشنری اکدی به عربی اومانی بله من که البته اومانو در کنارش همان بحث امانی مطرح شده مطرح شد قاعدالجیش بحث سپاه بحث آرمی بحث ارتش همان بحثی که مد نظر شما است از نیشو میخواهید بیرون بکشید خودش واژه دارد در اکدی خودش واژه دارد در همان لوح از این واژه استفاده شده کاملاً مشخص است الان اومانو و اومانی هم کنار هم آورده هر دو به یک معنا استفاده می شود پس خودش واژه داشت ارتش اگر میخواسته به او نیشو گفته شده است.
همهی اینها را چشمپوشی میکنیم یعنی می گوییم یعنی می گوییم نیشو چه بود نیشو اصلاً یعنی ارتش یعنی اصلاً آرمی مثلاً امانی بوده اشتباه این کاتب نوشته نیشو همین ها را کوتاه میاییم همین ها را میپذیریم جنگ شده یا جنگ نشده فتح بابل با جنگ بوده یا با جنگ نبوده کشتار راه افتاده یا کشتار راه نیفتاده غارت شکل گرفته غارت شکل نگرفته حداقل حرف و ادعایی که شما بخواید بزنید در مورد متن رویدادنامه نبونعید این است که در بابل جنگ شده عقبنشینیشده غارت شده دیگر ورود با صلح را من متوجه نمی شوم اینجا چیست؟ کنار این عبارت اینها مسائلی است که حالا میایند بعضی وقت ها یک نکتهای را مثلاً ادعایی مطرح میکنند اما می گویند ما زبانشناس هستیم حالا شما هرچی ما گفتیم شما باید قبول کنید ما زبانشناسیم زبانشناسی بعضی وقتا این محتوا که دارید شما ادامه میدید محتواتون بر اساس همان چیزهایی است که ما هم میتوانیم به آن دسترسی داشته باشیم ما میتوانیم بررسی کنیم ما در برنامه بررسی میکنیم ادعاهایی که مطرح شود ارجاعاتی داده شود که به دوردستها باشد ما مثلاً انگار دسترسی نداریم.
آقای لمبرت خودش روشن و واضح متن منتقل شده از آقای لمبرت ضمیر او و خود کوروش بود واژهی داکو که در متن آمده خود آقای عرض کنم ارفعی دکتر عبدالمجید ارفعی خودش قتل عام ترجمه کرده بقیه هم همین کار کردن اما یک نکته هم من خدمتتون عرض کنم گریسون یکی از مترجمینی است که من در قسمت قبل عرض کردم اوپنهایم گریسون و نفر بعدی آقای لمبرت ویلفرد لمبرت این سه ترجمه، ترجمه برجستهای بودند که بقیه از این شاخهها جدا شدند معمولاً تحت تاثیر بودند به خاطر اینکه یک واژههایی و تعابیری را جایگزین کردند برای بهتر منتقل کردن مفهوم آن زبان نوبابلی به زبان انگلیسی و به هرحال فارسی زبانان تحت تاثیر این مساله بودند خود کتاب گریسون مطلبی که آورده در اینجا را ملاحظه میفرمایید صفحهی شمارهی ۱۰۹ که استناد به همین ترجمه هم باید باشد طبیعتاً چیزی که ما پیدا کردیم همین است.
ایشان دو عبارت آورده مردم هر کاری کنید درگیر این ماجرا بودند حتی اگر میخواهید فقط نظامیها بودند این ها هم از مردم بودند نکتهای که بر اساس همین ترجمه گریسون است آقای رزمجو میگفت عقبنشینی تعبیری که نباید برای غیر نظامی به کار برده شود مختص نظامیان است مردم اکد بودند عقبنشینی کردند بهترین نوعی که شما بخواهید کنار بیاید و همین ترجمهها این است که بگویید یک طوری هخامنشیان ارتش بابل را در اوپیس درهم کوبیدند که مردم فرارکردند چرا به خاطر اینکه مردم میدانستند به اینها رحم نخواهد شد و درست بود چون غارت می شوند همان منطقاه ست سیفار و اوپیس و بعد می آید به بابل کشتار بوده عقبنشینی بوده خون و خونریزی بوده غارت هم بود بماند آن مباحثی که ما در فصل دوم بحث کردیم مفصل در موردش که گزارشهایی که میگوید مثلاً به ارابهها هخامنشیان داس بسته بودند مردم را آنجا با این ارابههای داس دار داشتند میزدند الان به آن ورود پیدا نکردیم.
به خاطر اینکه ما با رویدادنامه در این بخش از برنامه کار داشتیم و فصل سوم براساس کتیبه الواح و این برنامه هم که آمدیم درمورد رویدادنامه صحبت کردیم با شما به خاطر یکی از سوالات دهگانهی ما بود که پرسیدیم الان با به آن اشاره کنم سه تا سوال پرسیده بودید در فصل اول برنامه هفت سوال به آن اضافه کردیم شد ده سوال و این یکی از این ده تا سوال که ذیل آن هفتا یکی قضیهی بحث فتح بابل بوده و این عقبنشینی این کشتار غارتهایی که رخ داده بود حالا فهمیدید چرا نمی آیند جواب بدهند حالا فهمیدید چرا این عزیزان حضور پیدا نمیکنند چرا نمی آیند چون واقعاً سخت است نستبا دفاع کردن در مقابل این همه اسناد از روتوشهایی که شده کار کار سختی است حالا من این تعابیر گفتم نکته عرض کنم اواخر برنامه هستیم.
من دارم حالا این صحبت ها را اینطور مطرح میکنم میام اینجا نقد میکنم حرف می گویم قانع نشدم مطلب را میبینم می گویم ایشان حالا مثلاً روتوش کرده اینها در عینحال من نسبت به دانستههای افراد، افرادی که از خیلی از خط قرمزها طبیعتاً رد نشدند احترام قائل هستم من در عین حالی که ابتدای فصل سوم از خانم دکتر ژاله آموزگار دعوت کردم بیاید در برنامه، نظریات مخالفی داریم با هم صحبت گفتگویی کنیم در عین حال برای ایشان احترام قائل هستم چند دلیل دارد یکی از آنها و مهمترین این دانشهای زیادی است که انبوه شد در سالهای مختلف مطالعاتی که داشته من برای آقای رزمجو احترام قائل هستم حقیقتاً احترام قائل هستم در عین حالی که اشکالات نسبت به برخی از افکار ایشان برخی از عبارات ایشان به گفتههای ایشان به نوشتههای ایشان هم واضح و مشخص است حتی افراد دیگری که شاید شما خیلی همجنس نباشیم.
از لحاظ فکری برای واقعیتش برای دانشگاهها برای زحماتی که کشیده برای علم خودش با آن احترام قائل هستم حالا بعضی از افراد هستند نه از همان دانشگاه در راستای ظلم اصلاً استفاده میکنن اگر مثلاً کودک کشی در یک جای دنیا دارد بچهها را میکشد هرچقدر هم که دانشمند باشد دانش و علمش آورده در راستای ظلم به مظلوم دارد به کار می برد من برای او پشیزی ارزش قائل نیستم که بخواهد اینطوری بچهها را بزند و بیمارستان کودکان را بخواهد هدف قرار بدهد هرچقدر هم که بخواهد از لحاظ علمی در موضوعی و رشتهی تخصص داشته باشدآن تخصصا جدا است از بحثی که من دارم می گویم منتها ما این بحث را مطرح میکنیم به این بزرگواران اعتماد داریم حالا بنا شد با آقای عبدی جلسهای داشته باشیم با خانم دکتر ژاله آموزگار جلسهای خواهیم داشت ایشان زحمت کشیدند راه سادهای را در مقابل ما قرار دادند برای یک سری کارها برای اینکه بتوانیم.
انشاالله مطالب هم پیش ببریم ایشان فرمودند که باید با هم صحبت کنیم مشورت کنیم ما هم پذیرفتیم خدمتشان خواهیم بود و همچنین آقای رزمجو و هر کدام از این بزرگواران خواستند نکاتی را مطالبی را بفرمایند ما پذیراشون در این برنامه هستیم متناسب با آن محتوایی که داریم نکات خودشون را بفرمایند و حالا شاید یک جایی خطا باشد یا البته با دوستانی که داریم در موسسه علمی زحل اینقدر خودشان سختگیر هستند و اینقدر سخت میشود سر مسائل علمی قانعشون کرد که بعید میدانم در خیلی از این موضوعات حتی آن افراد بخواهند بیایند ایراداتی بهتر و یا دقیقتر از دوستان خود ما پژوهشگرانی که دارن کار میکنند برای برنامه زحمت میکشند بخواهیم مطرح کنند همین برنامه که من خدمت شما بودم درسته من می نشینم اینجا نکاتی را عرض میکنم و شاید جالب باشد برای شما نگاه کردن به ابعاد مختلف این مساله و اینها حقیقتاً ساعتهای زیادی وقت گذاشتیم برای این مساله چون خیلی از مسائل باید برامون حل میشد اینطوری نبود که برویم یک مطلبی را ببینیم بگوییم صرفاً بیاییم همین را مطرح کنیم یک مسالهی مثل رویدادنامه به این سادگی ها نیست این تشکیکی که در ترجمهها وجود دارد تشکیکی که در برداشت وجود دارد و تفاوتی که این ماجرای فتح بابل و مثبت ممکن است کند منفی ممکن است کند نیاز به دقت نظر زیادی داشت.
حقیقتاً دوستان ما خیلی زحمت کشیدند برنامههای دیگر هم همین است رویدادنامه به صورت خاص و ویژه با هم زحمت کشیدند و این که ما خدمت شما عرض میکنیم حالا یک بخشی از آن مواردی است که لازم است بیاییم در برنامهی تاریخی ما این پشتوانه اش کلی مطالعه و جمعآوری فیشهای مختلف جمعآوری اسناد مختلف است که هر سری هم نو می شود من به یک نکتهای بپردازم و به این مسئله اشاره کنم میخواستم یک مقدار بحث پیش ببرم در مورد نبونعید بحث مفصل و پنج دقیقه ما الان نمیرسیم ولی خداروشکر الان بحث این جلسه جمع شده در مورد نبونعید خوب شد حالا شاید در آینده باز یه اشارهای کنند در پژوهشهایمان ما وقتی که این موضوع کار میکنیم تحقیق میکنیم به نتیجه میرسیم دوباره میخواهیم به آن بپردازیم معمولاً میاییم یک بار دیگر مرور میکنیم حداقل سعیمان بر این است.
که مرور کنیم مثل رویدادنامه همین اتفاق برایش افتاد چندبار حداقل خود من موارد مختلف در موردش مرور کردم با برخی از زبانشناسان در موردش صحبت کردم در مورد رویدادنامه با خود آقای رزمجو رفتم صحبت کردم از کسانی که زبان روسی بلد بودند مجبور شدیم کمک بگیریم بزرگواران ما داریم تو موسسه و مجموعهای که زبان انگلیسی را در بحث ترجمه انگلیسی دارند به ما کمک میکنند و واژهشناسی دارند به ما کمک میکنند سعی میکنیم ابعاد مختلف در نظر بگیریم صرفاً نمی گوییم که الان بیاید یک مناظره مخصوص در مورد یک این چنین موضوعی متناسب با شخصیتهایی مثل آقای دکتر رزمجو و دیگران ولی اگر دوست داشتید واقعاً بیاید نظراتتون را بگید اما انتظار داشته باشیم که ما بخواهیم نقد کنیم.
آنجا که میتوانیم نقد وارد بخواهیم نقد کنیم و مسالهای که ده تا سوال من اشاره کردم به آن الان نخوندم دوباره ده تا سوال چون فرصت نیست آقای خسرو معتضد نکتهای آمدند گفتن در صداوسیمای ملی ایران و در تلویزیون گفتند مجری سوال میپرسد روز کوروش است و ایشان می آید خیلی آدم بزرگی بوده کوروش بعد کتابی را که اوردن می گویند ببینید آدم بزرگی بود این کتاب در مورد ادیان بعد با عکس مثلاً هخامنش ایران شروع می شود ببینید کوروش یک شخص من خدا شاهده نمیخواهم از باب تحقیر بگویم ولی انگار باید خیلی از مسائل ابتدایی حلاجی کرد و تفکیک کرد کوروش یک شخص است هخامنشیان یک سلسله است ایران یک تاریخ است تاریخ ایران بسیار گسترده است هخامنشیان بخشی از تاریخ ایران هستند کوروش یک شخص از شخصیتهای دورهی هخامنشیان است.
آن تصاویری که آنجا دارید شما نشان میدهید فکر میکنم اصلاً دورهی کوروش ساخته نشده آنها در مورد هخامنشیان میخواهید صحبت کنید بیاید بگویید خیلی دورهی خوبی از بابت اینکه ما بتونیم نگاه کنیم عبرت بگیریم استفاده کنیم نقاط قوتشون بیاریم دوباره به کار بگیریم اینها همه در باب عبرت گرفتن است عبرت گرفتن فقط این نیست که نگاه کنیم یک قومی مثلاً عذاب نازل شد نابود شد نه عبرت گرفتن به معنای این است کار تدبیر خوبی را انجام دادن نتیجه اش هم دیدن یکیش همین بیرون راندن یهودیان از بابل توسط کوروش بود نتیجه اش هم دید در بابل حداقل در دورهی خودش ثبات داشت بابل که باز در دوره داریوش دوباره یک شورشهایی را یا اعتراضاتی را یا حالا هر چی بخواهیم اسمش را بگذاریم رخ داد بعد می آید می گوید که من آقای خسرو معتضد من خودم در مباحث تاریخ معاصر ایران به کلام آقای دکتر خسرو معتضد مراجعه میکنم چرا چون ایشان نقلهای بکر را گاهی دارند خیلی ناب یعنی مثلاً یک واسطه دارد.
مثلاً دربارهی مثلاً طاغوت یا شاه یک نکته را نقل میکند اما من تعجب کردم ایشان می گوید من وقت گذاشتم رفتم کتاب اول هرودوت نشستم خوندم چیزی در مورد آزادسازی یهود هیچی پیدا نکردم اصلاً خیلی بدیهی است که موضوع هرودوت در مورد آن قضیه چیست؟ و یک مسائلی است که عزیزان دانشجویان تاریخ که در تاریخ کار میکنند فکر میکنم خیلی ساده به این نتیجه میرسند اگر واقعاً به این سادگی شما نگاه کردید به نسبت به کوروش و آمدید گفتید درود بر روح این بزرگ مرد باد و فلان و اینها اجازه بدید ما این موضع شما را به عنوان یک عوام به آن نگاه کنیم مواضع شما در مورد تاریخ معاصر ایران مواضعیاست که حالا انتقاد کردن طبیعتاً و قطعاً همهی آنها را نمیشود خود شما ندارد مطابقت با واقع اما سودمند است اما مفید است قطعاً مفیداند یعنی اما در مورد یک مسئلهای مثل کوروش و این مسائل با اینکه آقا این کتاب چاپ کردن عکس ایران باستان بر روی آن زدند.
پس این ایران باستان پس هخامنشیان خوب هستند هخامنشیان و پس لابد کوروش حتماً خوب بوده لابد فتح بابل هم با صلح انجام شده این روال درست نیست مچکرم از شما عزیزان که با ما همراه بودید ممنونم از شما اگر خود جناب آقای دکتر معتضد خواستند تشریف بیارن اسنادی اگر داشتند که ما ندیدیم ببینید ما دیگر تا ضمیر او رویدادنامه نبونعید که یک نسخهای از آن در موزهی بریتانیا است اقای دکتر بادامچی آقای دکتر رزمجو عرض کنم اوپنهایم و گریسون و دیگران آمدند در موردش صحبت کردن نمیدونم داندامایف حرف زده و جه برداشتی از او داشته و چه تلفیقی کرده و اینها را پیش رفتیم اگر آقای دکتر خسرو معتضد فکر میکنند مسئلهای دارند که ما ندیدیم خیلی خوب باید بیایند مطرح کنند ممنونم از شما مچکرم از شما خدا انشالله آقای دکتر خسرو معتضد حفظ کند برای اینکه واقعیتها را بخواهد برای مردم و ما بیان کند التماس دعا یا علی مدد خدانگهدار.