سایر قسمت ها
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی

قسمت هشتاد و دو برنامه راه روشن با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر ابوالقاسمی


دیگر قسمت ها

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: راه روشن (نقد دگر اندیشان شیعی)

عناوین بحث: پاسخ به شبهات روز، بنی عباس، حکومت، ظهور، مغول ها، قیام، جهاد، امام شناسی، بداء، ارتداد، قوم حضرت نوح (علیه السلام)، قوم حضرت موسی (علیه السلام)، امید دادن، جهاد ابتدایی

تاريخ: 16/ 8/ 1402

استاد: حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابو القاسمی

مجری: آقای محمد تقی غضبانی

مجری:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَبِه نَسْتَعِینْ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم، عزیزان بیننده سلام وقت شما بخیر، به برنامه راه روشن از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) خوش آمدید. همان طور که مستحضر هستید این برنامه از کارشناس عزیزمان جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای دکتر ابو القاسمی میزبانی می کند، ان شاءالله بتوانیم در دقایقی که در خدمت شما و ایشان هستیم دقایق پرباری را داشته باشیم و بتوانیم بهره کافی را ببریم. استاد عزیز سلام وقت شما بخیر بفرمایید

استاد ابو القاسمی:

وعلیکم السلام ورحمت الله

أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى ‌مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ ‌الْحَسَنِ الرِّضَا وَ الْحُسَيْنِ الْمُصَفَّى، وَ جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ ‌مَصَابِيحِ الدُّجَى وَصلّ عَلیٰ مَنْ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَي وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْاَرْضُ وَ السَّمَاءُ مَوْلانا صَاحِبَ العَصْرِ وَالزمَان

سلام عرض می کنم خدمت شما و همه بینندگان گرانقدر شبکه جهانی حضرت ولی عصر امیدوارم هرکجا که هستند موفق و پیروز باشند.

مجری:

راه روشن همواره بر اساس این است بتواند شبهاتی را که به روز است و در فضای مجازی پخش می شود احیاناً ممکن است کسی از این شبهات متأثر بشود برای این که ذهن های ما از این تاریکی ها روشن بشود این برنامه تقدیم حضور شما می شود و جناب استاد ابوالقاسمی در همین زمینه تلاش هایی را دارند.

استاد عزیز در خدمت شما یک موضوعی را در خصوص جهاد و حکومت اسلامی و طبیعتاً ولایت فقیه و شبهاتی که در این خصوص مطرح می شود داشتیم، عده ای با این قضایا مخالف و عده ای موافق هستند. شما به خوبی نظر همه را بررسی کردید جواب های بر اشکالات دادید و حتی مباحث اثباتی. در این جلسه بنا داریم این ها را به صورت کلی در خدمت شما باشیم و نتیجه نهایی را جمع کنیم و خدمت بینندگان ارائه کنیم!

استاد ابوالقاسمی:

بسم الله الرحمن الرحیم، در ابتدای این برنامه اولین موضوعی که مطرح کردیم اگر بینندگان حضور ذهن داشته باشند شبهه ای است که بسیار زیاد مطرح می شود ولی هیچ دلیل معتبری ندارد روایات دو پرچم بنی العباس یک عده ادعا می کنند ما باید صریح صحبت کنیم. در روایات آمده است بنی العباس دو پرچم دارند یک پرچم شان در صدر اسلام، زمان ائمه بوده است یک پرچم شان آخر الزمان می آید.

مدام این را بال و پر می دهند بزرگ تر و گسترده تر می کنند می خواهند انقلاب اسلامی را با این ادعا که این پرچم، پرچم ثانی بنی العباس، حکومت دوم بنی العباس است بکوبند.

 گفتیم اولاً این روایت و ادعا سند شیعی معتبر ندارد فقط یک روایت شیعی دارد که آن روایت سندش ضعیف است در متنش هم اختلاف است در یک متن، یک پرچم آمده است در یک متن، دو پرچم آمده است. همان روایت مربوط به عراق است ربطی به ایران ندارد. می گوید در بغداد این قضیه انجام می شود. ثانیاً علمای شیعه این را کنایه به خود بنی العباس گرفتند گفتند بنی العباس اول ماجرای مفصلی دارد نمی شود این جا بازش کرد. بنی العباس اول، بنی امیه هستند بنی العباس ثانی، بنی العباس هستند. اگر دو پرچم هم باشد کنایه ای می زدند به یک نسبت در نسبی که مادر بنی امیه و معاویه داشت می گفتند این ها همان بنی العباس اول بودند و بعد بنی العباس ثانی هم آمدند.

نکته بعدی در متن روایت ظریف اشاره به بداء شده بود مرحوم علامه مجلسی برای باب بداء آورده بودند که بداء رخ داده است. پس این روایات هیچ ربطی به حکومت ما نداشت.

روایات دیگری مطرح کرده بودند که این روایات مربوط به بقای بنی العباس تا زمان ظهور بود می گفت بنی العباس تا زمان ظهور باقی خواهند ماند و با حضرت خواهند جنگید. عرض کردیم روایات در مورد بنی العباس دو یا سه دسته است یک: این که بنی العباس توسط مغول ها از بین می روند که از بین هم رفتند همان روایتی معروفی است که مرحوم علامه حلی می گوید پدرم رفت با مغول ها صحبت کرد گفت بله ما روایاتی داریم که شما پیروز خواهید شد این روایات موجود بود و نزد علمای شیعه مسلم بود و به آن استناد کردند.

دسته دوم می گوید این ها تا زمان ظهور باقی خواهند ماند اما روایاتی که می گوید باقی می مانند یک سری نکات و قیدهای داشت. نکته سوم که مطرح کردیم گفتیم هنوز هم از بنی العباس روی حکم هستند در کجا؟ گفتیم عمر البشیر جزء بنی العباس بود در سودان حاکم بود. از این جا وارد یک بحث دیگری شدیم که آن بحث تقریباً ناقص ماند و امروز آخرین جلسه این بحث ها است این را می خواهیم مطرح کنیم.

آن بحث به این صورت است دقت کنید راجع به مسئله روایات بنی العباس، راجع به روایات سفیانی، راجع به روایات ظهور، راجع به روایات قائم و قیام کننده و راجع به روایات تشکیل حکومت چند دسته روایت داریم یکی دو روایت نیست. اگر مجموع این روایات را نگاه کنیم به خوبی ثابت می کند مسئله تشکیل حکومت اهل بیت (علیهم السلام) مسئله بود دوران به دوران عقب افتاده است.

بنا بود حکومتی تشکیل بشود علامت های داشت این علامت ها، منوط به آن حالت حکومت است عقب افتاد شد مدل دوم، علامت های مدل دوم با مدل اول فرق می کند. اگر بنا بود در مدل اول سفیانی مثلاً یک شخصی قد کوتاه باشد از نسل فلانی و پدرش فلانی در آن دوره دوم علامت های سفیانی می تواند فرق کند اصلاً می تواند سفیانی در کار نباشد.

در مدل سوم علامت ها فرق می کند در مدل چهارم فرق می کند و این مسئله ای است که خیلی سبب بد فهمیده شدن روایات نهی از قیام، روایات نهی از تشکیل حکومت و روایات حتی کمک کردن به اهل بیت و ترویج حکومت اهل بیت است. مثلاً در تحف العقول روایتی است حضرت می گویند برای حکومت، حکومت ما اهل بیت نه حکومت کسی غیر از ما اصلاً برای حکومت منِ‌ امام تبلیغ نکن.

«لَا تَدْعُوا أَحَداً إِلَى أَمْرِكُم»

 یا:

«أمْرِنَا‏»

حتی به حکومت ما دعوت نکنید، نمی گوید شما قیام نکنید می گوید مردم را به سمت حکومتی که ما می خواهیم درست کنیم دعوت نکنید می خواهیم سر و صدا نباشد قرار است کار بی سر و صدا انجام بشود عقب افتاده. راجع به این روایت ها امروز می خواهیم به صورت مرتب و دسته بندی شده صحبت کنیم.

اولین روایات، روایات تأخیر پذیر بودن امر اهل بیت است. روایاتی که اجمالاً می گوید امر اهل بیت می تواند جلو و عقب بیافتد مرحوم کلینی هفت روایت را تحت عنوان این باب آوردند:

«مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ لَمْ يَضُرَّهُ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّر»

تشکیل حکومت ما جلو یا عقب افتاد اگر امامت را شناختی به تو ضرری نمی رسد.

 این هفت روایت به خوبی نشانگر این است که می شود تشکیل حکومت جلو یا عقب بیافتد.

مجری:

خیلی مهم است مرحوم کلینی یک باب آورده است.

استاد ابوالقاسمی:

بله، خیلی روشن است یعنی برای یک فقیهی مثل مرحوم کلینی جامع کل اصول اربعمائه به حساب می آید برای ایشان این مطلب جزء مسلمات بوده است که تقدم یا تأخر امر به معنی تشکیل حکومت اهل بیت یک امر ممکنی است. خیلی چیز ساده ای برایش بوده است.

 یک نامه ای امام زمان (روحی وارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) برای شیخ مفید دارند در این نامه نوشته اند

«وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج53، ص177 و 178

اگر شیعیان ما ترجمه این روایت مختلف شده است مفصل بر روی همین روایت باید یک روز کامل صحبت کنیم چون خارج از موضوع برنامه است فعلاً کار نداریم اجمالاً می گوییم. خدا به آن ها توفیق طاعت بدهد می تواند یا شرط باشد «عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ» یک دِله بشوند «فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ» به آن عهدی که بستند وفا کنند «لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا» از جامع شیعه «یُمن لقاء» ما عقب نمی افتد. اگر این کارها را بکنید عقب نمی افتد یعنی این کار را نکنید «یُمن لقاء» عقب خواهد افتاد.

 این روایت ها خیلی واضح است که می تواند مسئله یُمن به لقاء اهل بیت یا تشکیل حکومت اهل بیت (علیهم السلام) جلو و عقب بشود این دسته اول روایات که به صراحت این مسئله را مطرح کرده است.

دسته دوم روایاتی که می گوید تا زمان امام صادق (علیه السلام) دو سری بداء رخ داده است. امام صادق می فرمایند تا زمان من دو سری بداء رخ داده است از امیر مؤمنان روایتی بوده است که بر طرف شدن مشکلات شیعیان در سال هفتاد رخ خواهد داد. سال هفتاد شد سید الشهداء را شهید کردند خدا عقب انداخت. زمان زین العابدین (علیه السلام) شد، مردم منتظر بود حکومت اهل بیت تشکیل بشود تشکیل نشد چه اتفاقی رخ داد؟ روایتی بسیار سنگین است ماها همه یک چیزی شنیدیم اما این روایت چیز دیگری می گوید.

 می گوید:

«ارْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ الْحُسَيْنِ (علیه السلام)

در کتاب اختصاص شیخ مفید، صفحه 64 آمده:

«جَعْفَرُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام)»

  جعفر ابن حسین، محمد ابن حسن صفار، محمد ابن عیسی، از یونس، از جمیل، از ابی عبد الله (علیه السلام)

«ارْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ الْحُسَيْنِ (علیه السلام) إِلَّا ثَلَاثَةً»

بعد الحسین نمی گوید با شهادت امام حسین.

«أَبُو خَالِدٍ الْكَابُلِيُّ وَ يَحْيَى ابْنُ أُمِّ الطَّوِيلِ وَ جُبَيْرُ بْنُ مُطْعِمٍ»

ابو خالد کابلی، یحیی ابن ام الطویل و جبیر ابن مطعم

«ثُمَّ إِنَّ النَّاسَ لَحِقُوا وَ كَثُرُوا»

الإختصاص‏؛ نويسنده: مفيد محمد بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: 413 ق‏)، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و محرمى زرندى، محمود، ناشر: الموتمر العالمى لالفية الشيخ المفيد، ايران- قم: ‏1413 ق‏، ص 64

بعد مردم آمدند زیاد شدند. زمان امام سجاد اول امامت امام سجاد یک ریزش بسیار سنگینی داشتیم، چرا؟ توقع این بود سال هفتاد امام سجاد حاکم بشود یک مرتبه همه دیدند هیچ چیزی نماند گفتید سال هفتاد همه مشکلات حل می شود نشد وعده های شما دروغ بود؟ متوجه نشدند آن وعده مشروط به قیام سید الشهداء و اطاعت از سید الشهداء بود اطاعت نکردید خدا هم عقب انداخت.

ولی چون نمی توانستند این مسئله مشروط بودن حرف و کلام امیر مؤمنان را درک کنند دچار مشکل شدند بعداً می آوریم روایتی از امام رضا (علیه السلام) که می گوید خیلی از کسانی که گمراه شدند چون نتوانستند مسئله بداء را درست حل و هضم کنند متوجه نشدند یک سری اموری مشروط بوده مردم فکر می کردند مطلق است بعداً‌ به خاطر عدم تحقق شرطش آن امر محقق نشده است مردم گفتند پس چه شد؟ معلوم است آن ها دروغ بوده متوجه نشدند.

پس اولین مرحله سال هفتاد بود از سال هفتاد به سال 140 افتاد، هفتاد سال عقب افتاد، سال 140 دوران امامت، امام صادق (علیه السلام) می شود. بعد از سال 140 به تأخیر افتاد و دیگر بدون زمان بود حضرت دیگر برایش زمانی مشخص نکردند. بعضی از روایت هایش را برای شما بخوانم در خرائج مرحوم قطب راوندی است. روایت به این صورت است

عمرو ابن حمق (رضوان الله علیه) جالب است ابو حمزه ثمالی از ابی اسحاق سبیری از عمرو ابن حمق می گوید:

«دَخَلْتُ عَلَى عَلِيٍّ (علیه السلام) حِينَ ضُرِبَ الضَّرْبَةَ بِالْكُوفَةِ»

آن روزی که امیر المؤمنان در کوفه ضربت خوردند خدمت حضرت رفتم

 عرض کردم:

«فَقُلْتُ لَيْسَ عَلَيْكَ بَأْسٌ إِنَّمَا هُوَ خَدْشٌ»

ان شاء الله شما سالم می مانید این یک زخم کاری نیست

«قَالَ لَعَمْرِي إِنِّي لَمُفَارِقُكُمْ»

قسم به جان خودم کار من تمام است از شما جدا می شوم

«ثُمَّ قَالَ لِي إِلَى السَّبْعِينَ بَلَاءٌ قَالَهَا ثَلَاثاً»

آقای عمرو ابن الحمق تا سال هفتاد در بلا خواهید بود سه بار تکرار کردند.

«قُلْتُ فَهَلْ بَعْدَ الْبَلَاءِ رَخَاءٌ»

بعد از آن بلاء، رخاء (گشایشی) خواهد بود؟

«فَلَمْ يُجِبْنِي وَ أُغْمِيَ عَلَيْهِ»

جواب ندادند بی هوش شدند.

«فَبَكَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ»

ام کلثوم گریه کرد.

 حضرت به هوش آمدند عرض کردم آقا شما فرمودید:

«إِلَى السَّبْعِينَ بَلَاءٌ فَهَلْ بَعْدَ السَّبْعِينَ رَخَاءٌ»

مشکلات حل می شود؟

«قَالَ نَعَمْ وَ إِنَّ بَعْدَ الْبَلَاءِ رَخَاءٌ يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ»

بله الان مقدر این است که بعد از بلاء، راحتی و گشایش باشد مشکلات شیعه بر طرف بشود ولی«يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ»، ممکن است که در آن تأخیر ایجاد بشود «وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ» خدا است که مقدرات را می نویسد دست خود اوست.

«قَالَ أَبُو حَمْزَةَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام)»

ابو حمزه ثمالی می گوید به امام باقر عرض کردم

«إِنَّ عَلِيّاً (علیه السلام) قَالَ إِلَى السَّبْعِينَ بَلَاءٌ وَ كَانَ يَقُولُ بَعْدَ السَّبْعِينَ رَخَاءٌ»

تا هفتاد بنا بود باشد

«وَ قَدْ مَضَتِ السَّبْعُونَ وَ لَمْ نَرَ رَخَاءً»

هفتاد شد و ما رخاء را ندیدیم.

 همین مشکل خیلی از شیعه ها شد هفتاد شد و رخاء را ندیدیم «إرتد الناس»

«فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (علیه السلام) يَا ثَابِتُ إِنَّ اللَّهَ قَدْ كَانَ وَقَّتَ هَذَا الْأَمْرَ فِي السَّبْعِينَ»

«هذا الأمر» این که می گوییم منظورش از رخاء، تشکیل حکومت است حضرت تفصیل کردند بنا بود که حکومتی تشکیل بشود مشکلات تان حل بشود.

«يَا ثَابِتُ إِنَّ اللَّهَ قَدْ كَانَ وَقَّتَ هَذَا الْأَمْرَ فِي السَّبْعِينَ فَلَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ (علیه السلام)»

خدا این امر را در سال هفتاد مقدر کرده بود، وقتی سید الشهداء (علیه السلام) به شهادت رسید.

«اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَأَخَّرَهُ اللَّهُ إِلَى الْأَرْبَعِينَ وَ مِائَةِ سَنَةٍ»

...تا سال 140 عقب افتاد.

«فَحَدَّثْنَاكُمْ»

ما به شما گفتیم بنا بود شما سِر نگه دارید

«فَأَذَعْتُمُ الْحَدِيثَ وَ كَشَفْتُمُ الْقِنَاعَ قِنَاعَ السِّرِّ فَأَخَّرَهُ اللَّهُ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ بَعْدَ ذَلِكَ وَقْتاً»

...برای قیام ما و تشکیل حکومت زمانی تعیین نمی شود

«يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ قَالَ أَبُو حَمْزَةَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) ذَلِكَ فَقَالَ قَدْ كَانَ ذَلِكَ»

به امام صادق عرض کردم به امام باقر گفته بودم به ابو جعفر عرض کرده بودم به امام صادق هم گفتم گفتند بله همین بوده است.

«وَ كَذَلِكَ قَالَ أَحَدُهُمْ (علیه السلام) كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ»

الخرائج و الجرائح‏؛ نويسنده: قطب الدين راوندى، سعيد بن هبة الله‏ (تاريخ وفات مؤلف: 573 ق‏)، محقق / مصحح: مؤسسة الإمام المهدى عليه السلام‏، ناشر: مؤسسه امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف‏، قم: 1409ق، ج1، ص179

یا در رجال کشی روایت است سلمان فارسی سخنرانی کرد گفت:

«أَلَا إِنِّي أُحَدِّثُكُمْ بِمَا تَعْلَمُونَ وَ مَا لَا تَعْلَمُونَ»

من به شما خبرهایی می گویم که شما می دانید یا نمی دانید

«فَخُذُوهَا مِنْ سُنَّةِ السَّبْعِينَ بِمَا فِيهَا»

اگر می خواهید برای کارهای تان حساب و کتاب کنید یعنی یک برنامه ثابتی بریزید خیال تان راحت باشد از چه زمانی؟ از سال هفتاد به بعد باشد.

رجال الكشي إختيار معرفة الرجال؛ كشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن‏، ص21

در مختصر وسائل الدرجات روایت دیگری از امام صادق (علیه السلام)

«إِنَّ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه واله وسلم) وُعِدُوا سَنَةَ السَّبْعِينَ»

به اصحاب پیامبر وعده سال هفتاد داده شده بود

«فَلَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ (علیه السلام) غَضِبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ»

...خدا عذاب کرد

«فَأَضْعَفَ عَلَيْهِمُ الْعَذَابَ»

عذاب دو برابر شد.

 «أضعف» یعنی دو برابر، هفتاد سال در سختی بودید سختی دو برابر شد 140 سال یک اشتباه.

«وَ إِنَّ أَمْرَنَا كَانَ قَدْ دَنَا»

بنا بود تشکیل حکومت بدهیم، پس آن رخاء یعنی همان أمرنا بنا بود امر ما بیاید

«فَأَذَعْتُمُوهُ فَأَخَّرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ»

شما دوباره اذاعه کردید خدا عقب انداخت

«لَيْسَ لَكُمْ سِرٌّ، وَ لَيْسَ لَكُمْ حَدِيثٌ إِلَّا وَ هُوَ فِي يَدِ عَدُوِّكُمْ»

شما هیچ سری ندارید که دست دشمن تان رسیده است.

«إِنَّ شِيعَةَ بَنِي فُلَانٍ طَلَبُوا أَمْراً فَكَتَمُوهُ حَتَّى نَالُوهُ»

بنی العباس دنبال خلافت بودند از همین اسرار استفاده کردند سر نگه داشتند به سرشان (آن هدفشان) رسیدند.

«وَ أَمَّا أَنْتُمْ فَلَيْسَ لَكُمْ سِرٌّ»

شما نتوانستید سر را نگه دارید.

مختصر البصائر؛ نويسنده: حلى، حسن بن سليمان بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: قرن هشتم‏)، محقق / مصحح: مظفر، مشتاق‏، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي‏، قم: 1421ق، ص287

روایت دیگری از اسحاق ابن عمار صیرفی است.

 «عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَقُولُ»

می گوید از امام صادق (علیه السلام) شنیدم فرمود:

«قَدْ كَانَ لِهَذَا الْأَمْرِ وَقْتٌ وَ كَانَ فِي سَنَةِ أَرْبَعِينَ وَ مِائَةٍ»

فرمود سال 140 بشود.

«فَحَدَّثْتُمْ بِهِ وَ أَذَعْتُمُوهُ فَأَخَّرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.»

شما اذاعه کردید خدا عقب انداخت

الغيبة (للنعماني)؛ ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، محقق- مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق، ص297

یا روایتی است امام صادق (علیه السلام) فرمودند که بنا بود من حکومت تشکیل بدهم زمان نگفتند. اما به خاطر اشتباه شما به تأخیر افتاد. روایت در غیبت شیخ طوسی (اعلی الله مقامه) است

«عَنْ عُثْمَانَ النَّوَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَقُولُ كَانَ هَذَا الْأَمْرُ فِيَّ»

بنا بود من تشکیل حکومت بدهم!

«فَأَخَّرَهُ اللَّهُ»

خدا عقب انداخت

«وَ يَفْعَلُ بَعْدُ فِي ذُرِّيَّتِي مَا يَشَاءُ»

اما بعد از من در ذریه من هر کار بخواهد می کند.

الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار المعارف الإسلامية، محقق/ مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص429

می تواند در ذریه من یا امام کاظم باشد می تواند عقب بیافتد.

 نکته دیگر باز از امام صادق روایتی است همه اش یک مضمون را دارد می گوید. می گوید به امام صادق عرض کردیم

«مَا لِهَذَا الْأَمْرِ أَمَدٌ يُنْتَهَى إِلَيْهِ وَ يُرِيحُ أَبْدَانَنَا»

وقتی هست که به انتهاء برسد، خسته شدیم دیگر بس است راحت بشویم!

 فرمودند:

«بَلَى»

زمان داشت.

«وَ لَكِنَّكُمْ أَذَعْتُمْ فَأَخَّرَهُ اللَّهُ.»

شما اذاعه کردید عقب افتاد.

الغيبة (للنعماني)؛ ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، محقق- مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق، ص288

این ها دسته دوم روایات است پس دسته اول روایاتی بود که تأخیر پذیر بودن امر اهل بیت را مطرح می کرد. دسته دوم روایاتی که علاوه بر اصل تأخیر پذیر بودن زمان و محدوده هم مشخص کرده است. بنا بود سال هفتاد تشکیل حکومت بشود نشد عقب افتاد زمان امام صادق (علیه السلام) فيّ گفتند، سال 140 و مطلق هم گفتند بنا بود انجام بشود ولی عقب افتاد.

دسته سوم: امام صادق فرمودند در ذریه من هر چه خدا بخواهد خواهد شد. امام کاظم (علیه السلام) بنا بود قیام کند، روایاتی زیادی داریم امام صادق روی سر امام کاظم دست گذاشتند فرمودند:

«ابْنِي هَذَا يَعْنِي أَبَا الْحَسَنِ (علیه السلام) هُوَ الْقَائِمُ»

این پسر من، ‌قائم است.

الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار المعارف الإسلامية، محقق/ مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص48

البته وقتی بداء رخ داد امام رضا فرمودند که پیغمبر (صلی الله علیه وآله) فرمودند من گاهی اوقات چیزی را در مورد کسی می گویم اما در ذریه و نوادگان او محقق می شود. این جمع این دو تا می شود.

مجری:

نمونه قرآنی هم دارد به جناب عمران حضرت عیسی را وعده داده بود بعد در دختر او محقق شد.

استاد ابوالقاسمی:

بله درست است. اما یک روایت دیگری است خیلی مهم است روایتی در قرب الإسناد حمیری، صفحه 372، حدیث 1326 می گوید از امام صادق (علیه السلام)

«عَنْ قُرْبِ هَذَا الْأَمْرِ»

تشکیل حکومت چقدر نزدیک است؟

«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، حَكَاهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: أَوَّلُ عَلَامَاتِ الْفَرَجِ سَنَةَ خَمْسٍ وَ تِسْعِينَ وَ مِائَة»

 فرمودند پدرم امام باقر فرمود اولین علامات در سال 195 رخ خواهد داد. (خمس وتسعین و مئعه)

 فرض کنیم امام کاظم شهید نشده باشد عمر حضرت مقداری طولانی تر بشود ایشان باشند

«وَ فِي سَنَةِ سِتٍّ وَ تِسْعِينَ وَ مِائَةٍ»

در سال 196

«تَخْلَعُ الْعَرَبُ أَعِنَّتَهَا»

عرب، حاکمان خودشان را کنار می زنند.

«وَ فِي سَنَةِ سَبْعٍ وَ تِسْعِينَ وَ مِائَةٍ يَكُونُ الْفَنَاءُ، وَ فِي سَنَةِ ثَمَانٍ وَ تِسْعِينَ وَ مِائَةٍ يَكُونُ الْجَلَاءُ.»

197 درگیری می شود 198 از منطقه هایشان مجبور می شوند این طرف و آن طرف بروند.

«فَقَالَ: أَ مَا تَرَى بَنِي هَاشِمٍ قَدِ انْقَلَعُوا بِأَهْلِيهِمْ وَ أَوْلَادِهِمْ؟».

نمی بینی بنی هاشم را که با اولاد و ذریه شان چطوری از این شهر به آن شهر آواره هستند؟

 الان 197 یا 198 نیست یعنی همان بلایی که سر ما آوردند همان بلا سر خودشان 198 می آید. همان طوری که ما الان دچار جلاء شدیم 198 آن ها دچار جلاء می شوند.

«فَقُلْتُ: فَهُمُ الْجَلَاءُ؟ قَالَ: «وَ غَيْرُهُمْ، وَ فِي سَنَةِ تِسْعٍ وَ تِسْعِينَ وَ مِائَةٍ يَكْشِفُ اللَّهُ الْبَلَاءَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ»

199 کشف بلا می شود.

«وَ فِي سَنَةِ مِائَتَيْنِ يَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ».

در سال 200 مقدرات خدا رخ خواهد داد، «يَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ»

«فَقُلْنَا لَهُ: جُعِلْنَا فِدَاكَ، أَخْبِرْنَا بِمَا يَكُونُ فِي سَنَةِ الْمِائَتَيْنِ. قَالَ: «لَوْ أَخْبَرْتُ أَحَداً لَأَخْبَرْتُكُمْ»

گفتم 200 چه می شود؟ گفتند اگر به کسی گفته بودم به تو هم می گفتم ولی به هیچ کس نخواهم گفت.

قرب الإسناد (ط - الحديثة)؛ حميرى، عبد الله بن جعفر، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام ص371

یعنی برنامه بعد از سال 140 به سال 199 یا 200 منتقل شده است چون فرمودند: «يَكْشِفُ اللَّهُ الْبَلَاءَ» کشف بلاء و رخاء در روایت های قبلی معادل تشکیل حکومت بود. حضرت گفتند 199 کشف بلاء می شود سال 199 حکومت تشکیل می شود حال این که این اتفاق رخ نداد. پس بنا بود زمان امام کاظم (علیه السلام) یا زمان امام رضا (علیه السلام) این مطلب رخ بدهد و متأسفانه آن جا هم رخ نداد. تا حالا ما چهار دسته روایت که بر قضیه عقب افتادن مرحله قیام دلالت دارد بیان کردیم.

دسته بعدی روایات، روایاتی است که می گوید در مورد زمان تشکیل حکومت اهل بیت اگر داشته باشید صواب شما دو برابر می شود. روایت خیلی زیبا است حضرت فرمودند: «كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ» این روایت در کافی شریف است.

«عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام)»

روایت از فضل ابن یسار از امام باقر (علیه السلام)

«قَالَ: قُلْتُ لِهَذَا الْأَمْرِ وَقْتٌ»

آیا حکومت شما زمان دارد؟

«فَقَالَ كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ»

نمی شود وقت ثابت گذاشت.

 چرا نمی شود وقت ثابت گذاشت؟ الان با این تفصیلی که عرض کردم چرا نمی شود وقت ثابت گذاشت؟ چون این امر بداء بردار است. وقتی بداء بردار است ممکن است یک وقتی شنیده باشی اما آن جا به جا بشود.

«إِنَّ مُوسَى (علیه السلام) لَمَّا خَرَجَ وَافِداً إِلَى‏ رَبِّهِ وَاعَدَهُمْ ثَلَاثِينَ يَوْماً»

مثال ائمه (علیهم السلام) خیلی جالب است مثال هایی که در روایات می آید کلمات معصومین، قضیه را مثل روز روشن می کند. گفتند موسی وقتی به میقات خدا رفت سی روزه بود همه مردم هم منتظر بودند که موسی روز سی ام بر گردد.

«فَلَمَّا زَادَهُ اللَّهُ عَلَى الثَّلَاثِينَ عَشْراً»

خدا ده روز به سی تا اضافه کرد خدایا چرا از اول چهل تا نگفتی؟

«قَالَ قَوْمُهُ قَدْ أَخْلَفَنَا مُوسَى»

موسی خلف وعده کرد نیامد یک اتفاقی هم رخ داده بود کوه طور منفجر شده بود این ها گفتند می خواهیم خدا را ببینیم اول 700 نفر بعد 70 نفر به همراه موسی به کوه طور رفتند کوه منفجر شد این 700 نفر دارند از عقب 70 نفر روی کوه را می بینند که کوه منفجر شد مردند. حضرت موسی هم:

«وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا»

و موسي بيهوش بر زمين افتاد

سوره اعراف (7): 143

موسی بیهوش افتاد این ها گفتند موسی تمام شد؛ نه موسی تا روز سی ام وعده کرده است تا روز سی ام صبر می کنیم. تا سی ام صبر کردند موسی نیامد سی ام، سی و یکم شد پس موسی هم مرد. سامری وقتش است سامری هم گوساله را راه انداخت می گوید وقتی که گفتند:

«أَخْلَفَنَا مُوسَى فَصَنَعُوا مَا صَنَعُوا»

برای امتحان بود بداء خیلی وقت ها برای امتحان است.

«فَإِذَا حَدَّثْنَاكُمُ الْحَدِيثَ»

اگر ما به شما حدیثی گفتیم حدیث در مورد چه؟ «لِهَذَا الْأَمْرِ وَقْتٌ»، اگر برای زمان قیام به شما حدیثی گفتیم

«فَجَاءَ عَلَى مَا حَدَّثْنَاكُمْ بِهِ»

همانی که به شما گفتیم شد؟

«فَقُولُوا صَدَقَ اللَّهُ»

‌ خدا راست گفت

«وَ إِذَا حَدَّثْنَاكُمُ الْحَدِيثَ»

به شما حدیث گفتیم

«فَجَاءَ عَلَى خِلَافِ مَا حَدَّثْنَاكُمْ بِهِ فَقُولُوا صَدَقَ اللَّهُ تُؤْجَرُوا مَرَّتَيْن‏»

باز بگویید «صدق الله» خدا راست گفت خدا دروغ نگفت بداء رخ داده است. دو برابر ثواب خواهید برد!

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص368، بَابُ كَرَاهِيَةِ التَّوْقِيت‏، ح5

پس روایت به زمان امر اهل بیت است گفتند ممکن است بداء رخ بدهد اگر همانی که گفتیم شد بگویید «صدق الله»‌ اگر همانی که گفتیم نشد «صدق الله» بگویید دو برابر ثواب می برید. این هم دسته پنجم.

 (میان برنامه)

مجری:

صلی الله علیک یا مولاي یا صاحب العصر والزمان. بینندگان ارجمند همچنان با برنامه راه روشن در خدمت شما هستیم و از محضر جناب حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای ابوالقاسمی بهرمند می شدیم در خصوص مباحثی که به جهاد و حکومت اشاره داشت.

 استاد پنج دسته از روایات را خیلی خوب، مختصر و مفید برای ما اشاره داشتید که یادآور بحث های گذشته هم بود البته بحث هایی هم داشت به آن اضافه کردید در خدمت شما هستیم.

استاد ابوالقاسمی:

برویم ادامه این روایات را نگاه کنیم بحث در مورد روایاتی است که بر اساس آن روایات می شود این برداشت را داشت که تشکیل حکومت اهل بیت (علیهم السلام) مرحله به مرحله عقب افتاده است. روایاتی است در آن روایات تصریح به احتمال بداء در علامات حتمیه شده است. روایتی است این روایت را نعمانی از امام باقر (علیه السلام) ذکر کرده است مضمونش تغییر و بداء در سفیانی است. در ابتدای روایت امام باقر (علیه السلام) آیه دوم سوره انعام را مطرح می کند.

«فِي قَوْلِهِ تَعَالَى ثُمَّ قَضى‏ أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ»

(هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ)

او کسي است که شما را از گل آفريد؛ سپس مدتي مقرر داشت (تا انسان تکامل يابد)؛ و اجل حتمي نزد اوست (و فقط او از آن آگاه است). با اين همه، شما (مشرکان در توحيد و يگانگي و قدرت او،) ترديد مي‌کنيد!

سوره انعام (6): آیه 2

دو جور قضاء داریم یک: اجل مطلق دو: اجل مسما بعد از این فرمودند:

«إِنَّهُمَا أَجَلَانِ أَجَلٌ مَحْتُومٌ وَ أَجَلٌ مَوْقُوفٌ»

اجلی که حتمی است و اجلی که موقوف است.

 موقوف در عربی یعنی چه؟ اگر یک شخصی دستگیر را کنند می گویند موقوف شد. بند به پایش بزنند موقوف می گویند. سر جایش بایستد موقوف می گویند. چرا موقوف می گویند؟ از وَقَفَ می آید یعنی او را سر جایش نگه داشتند نمی تواند تکان بخورد. «أجلٌ مسمی» را حضرت به چه ترسیم کردند؟ به موقوفٌ، موقوف یعنی قابل تغییر نیست.

محتوم یعنی حتمی است ولی قابل تغییر است. (قَضَى أَجَلًا) مقدر شده است اما اجل مسمایی که دیگر تغییر بردار نیست نشده است. به آن (قَضَى أَجَلًا) محتوم می گویند «أجلٌ مسمی» را اگر لفظ و نشر مرتب بگیریم به ترتیب گرفته باشند «اجلاً» اولی أجل محتوم می شود. «أجلٌ مسمی» موقوف می شود. موقوف یعنی چه؟ عرض کردیم یعنی سر جایش ایستاده است دیگر از جایش تکان نمی خورد.

«فَقَالَ لَهُ حُمْرَانُ»

 حُمران ابن أعین خدمت امام باقر عرض کرد

 «مَا الْمَحْتُومُ»

 محتوم یعنی چه؟

«قَالَ الَّذِي لِلَّهِ فِيهِ الْمَشِيئَةُ»

یعنی در آن احتمال دارد خدا مشیت ایجاد کند هنوز یک تغییری ممکن است در آن ایجاد بشود.

مجری:

خودش حتمی است ولی ممکن است در آن بداء بشود.

استاد ابوالقاسمی:

بله، حُمران می گوید عرض کردم

«قَالَ حُمْرَانُ إِنِّي لَأَرْجُو أَنْ يَكُونَ أَجَلُ السُّفْيَانِيِّ مِنَ الْمَوْقُوفِ»

سفیانی نمی گوید «أجل السفیانی» می گوید. امید دارم زمان آمدن سفیانی جزء موقوفات باشد. یعنی چه؟ مثلاً حضرت گفته بودند سال 139 سفیانی می آید الان هم سال 138 است ان شاء الله که سال آینده سفیانی بیاید تمام بشود امید من این است. حضرت فرمودند:

«فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (علیه السلام) لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْمَحْتُومِ.»

سفیانی از محتومات است از موقوفات نیست!

الغيبة( للنعماني)؛ نويسنده: ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق‏، ص301

این روایت در غیبت نعمانی، صفحه 301 است.

 روایت دیگر از امام جواد (علیه السلام) است از داود ابن قاسم جعفری نقل می کند می گوید خدمت امام جواد (علیه السلام) بودیم

«فَجَرَى ذِكْرُ السُّفْيَانِيِّ وَ مَا جَاءَ فِي الرِّوَايَةِ مِنْ أَنَّ أَمْرَهُ مِنَ الْمَحْتُومِ»

در روایات گفته است که سفیانی جزء محتومات است.

«فَقُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام)»

 به امام جواد عرض کردم

«هَلْ يَبْدُو لِلَّهِ فِي الْمَحْتُومِ»

ممکن است در محتوم، بداء رخ بدهد؟

«قَالَ نَعَمْ»

گفتم بله.

 عرض کردم

«قُلْنَا لَهُ فَنَخَافُ أَنْ يَبْدُوَ لِلَّهِ فِي الْقَائِمِ»

می ترسیم در اصل قیام هم بداء باشد آن طوری که شما می گویید.

 فرمودند:

«إِنَّ الْقَائِمَ مِنَ الْمِيعَادِ وَ اللَّهُ لا يُخْلِفُ الْمِيعاد»

الغيبة( للنعماني)؛ نويسنده: ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق‏، ص303

نه ما یک «قضی أجلاً و أجلا مسمی» داریم و یک میعاد داریم حضرت مهدی مصداق میعاد قرآن است، قیام جزء مصداق های میعاد است که تخلف پذیر نیست. صد در صد قیامی برای اهل بیت (علیهم السلام) رخ خواهد داد.

روایت امام جواد یک اهمیت ویژه ای دارد اولاً یک عده فکر می کردند سند ضعیف است خدا رحمت کند مرحوم علامه جعفر مرتضی (رضوان الله تعالی علیه) که دقتی در مورد سند این روایت کردند مشخص شد که سند روایت صحیح است.

در کتاب توضیح الواضحات من أشکال المشکلات، صفحه 110 مرحوم علامه جعفر مرتضی مفصلاً نقاطی که دیگران در این سند کشف نکردند راوی چه کسی بود ایشان می گوید به این قرینه راوی فلانی است و مشخصش می کنند و قرائنش هم درست است. نکته اول راجع به این بود که سند معتبر است.

 نکته دوم: زمان صدورش زمان کدام امام است؟ امام جواد (علیه السلام) است. ما گفتیم بنا بود امام کاظم (علیه السلام) قیام کند حالا نه امام رضا (علیه السلام) سال 199؛ سال 200 بنا بود قیام بشود امام جواد بعد از این دوران است. راوی سوال کرده است «هَلْ يَبْدُو لِلَّهِ فِي الْمَحْتُومِ»، فرمودند بله یعنی یک دوره دیگر هم گذشته است آن دوره ای که بنا بود سال 199 تشکیل بشود آن هم گذشت. آن سفیانی که به شما گفته شده است آن تغییر پیدا کرده، همین جا بیاییم روایاتی که روایات أحلاص به آن می گویند در خانه هایتان بمانید سمت ما نیایید

«كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوت‏»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص295

هر پرچمی که قبل از قیام حضرت بلند می شود این برای کدام دوران؟ کدام دوره بنا بود هیچ کس نیاد و مخالفت کردند آمدند. کدام دوران بنا بود احلاص باشند مخالفت کردند. کدام دوران بنا بود هیچ نگویند و گفتند. این ها برای قبل از دوران امام جواد (علیه السلام) روایاتی که شما برای حرمت قیام، برای حرمت رفتن به سمت امام، برای لزوم بودن در خانه و روایات دیگر استناد می کنید همه اش مربوط به یک حالت خاصی از قیام بود برای آن دوران بود.

مجری:

برای آن دو دوره هفتاد ساله

استاد ابوالقاسمی:

بله، یا تا دوره سال 200 (140 و 60) تای دیگر تغییر کرده است، بداء رخ داده است همان اول هم عرض کردم اگر در روایت دوره اول گفته است سفیانی یک آدم قد کوتاه است در دوره دوم شاید قد بلند شد. در دوره سوم شاید چاق شد. دوره چهارم شاید لاغر شد. شاید ضعیف یا قوی شد. شاید لشکرش تواناییش بیشتر یا کمتر شد. هر دوره ای که بداء رخ می دهد خصائص علامات آن دوره هم فرق می کند. رفتارهای ما هم نسبت به آن ها فرق می کند، هر سری یک امتحانی دارد در دوره امام کاظم (علیه السلام) بنا بود کاری انجام نشود نباید می کردند و کردند. می گوید نه چون گفتند لاغر است حتماً سفیانی زمان امام زمان ما هم باید لاغر باشد نیست دیگر فرق می کند.

لذا ما این روایت را یکی از روایت های بسیار مهم می دانیم. روایات گفته بود هرگونه حرکتی قبل از آمدن سفیانی ممنوع است. امام جواد می گویند سفیانی ممکن است بداء بشود و بلکه بداء شده است چون سال 199 بنا بود بیاید، 199 تشکیل حکومت شده باشد یک سری 140 بنا بود تشکیل حکومت بشود. یک سری سال 199 بنا بود تشکیل حکومت بشود، بداء رخ داده است راوی هم پرسید می شود؟ بله می شود

برنامه ریزی قیام زمان امام کاظم صد در صد تمام شد، لذا حکمی هم که برای زمان ایشان بود تغییر پیدا کرده است اصلاً‌ این روایات نمی تواند دلالت بر حرمت قیام داشته باشد. و آن روایاتی که می گوید سفیانی یا بنی العباس تا زمان ظهور هستند. بنی العباس بنا بود با سفیانی از بین بروند سفیانی بنا بود سال 140 بیاید نیامد. سری دوم بنا شد سال 198 بیاید ولی نیامد تمام شد سری سوم پایان ملک بنی العباس به دست مغول ها افتاد. روایت مغول ها این جا محقق شده است بعد بگوییم روایت گفته است تا زمانی که سفیانی نیامد شما حق قیام ندارید. بنی العباس از بین رفتند سفیانی می خواست بیاید بنی العباس را از بین ببرد. بنا بود سفیانی مثلاً از غرب حمله کند یک لشکر شیعی هم از شرق بیاید در بغداد این ها به هم برسند طومار ملک بنی العباس را در هم بپیچند بعد این ها با هم درگیر بشوند. سفیانی می خواست بیاید بنی العباس را از بین ببرد بنی العباس سال 140 از بین بروند نرفتند سال 199 بنا بود از بین بروند نرفتند چه کسی از بین بردشان؟ مغول ها تمام شد.

مجری:

یکی از شروط سفیانی این جا از بین رفت آن هم می رود مشروط به هم بودند.

استاد ابوالقاسمی:

این راجع به این دسته از روایات و روایات بسیار مهمی که عرض کردیم مرحوم علامه جعفر مرتضی سندشان را مورد بررسی قرار بدهیم

مجری:

این در بحث حکومت بنی العباس بود.

استاد ابوالقاسمی:

روایات دیگری است داریم راجع به بداء صحبت می کنیم روایاتی که می گوید در زمان انبیاء قبل در برنامه ریزی هایشان بداء رخ داد. اشاره به قیام اهل بیت ندارد، اما ضمناً می گوید امت های قبل برای خالص سازی، برای امتحان مراحل مختلفی بداء داشتند. یکی راجع به حضرت نوح است در کتاب غیبت نعمانی آمده است از امام صادق (علیه السلام)

«سَأَلَ نُوحٌ (علیه السلام) رَبَّهُ أَنْ يُنْزِلَ عَلَى قَوْمِهِ الْعَذَابَ»

نوح گفت خدایا عذاب نازل کن

«فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنْ يَغْرِسَ نَوَاةً مِنَ النَّخْلِ»

خدا وحی کرد نوح، هسته خرما بکار

«فَإِذَا بَلَغَتْ فَأَثْمَرَتْ وَ أَكَلَ مِنْهَا أَهْلَكَ قَوْمَهُ وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِمُ الْعَذَابَ»

وقتی این درخت ها میوه داد و این میوه ها خورده شد قومت عذاب می شوند.

«فَغَرَسَ نُوحٌ النَّوَاةَ وَ أَخْبَرَ أَصْحَابَهُ بِذَلِكَ»

نوح هسته ها را کاشت به اصحابش هم خبر داد

«فَلَمَّا بَلَغَتِ النَّخْلَةُ وَ أَثْمَرَتْ»

رشد کرد درخت نخل شد میوه داد

«وَ اجْتَنَى نُوحٌ مِنْهَا وَ أَكَلَ وَ أَطْعَمَ أَصْحَابَهُ»

نوح میوه هایش را چید خورد و به اصحابش داد

«قَالُوا لَهُ يَا نَبِيَّ اللَّهِ الْوَعْدَ الَّذِي وَعَدْتَنَا فَدَعَا نُوحٌ رَبَّهُ وَ سَأَلَ الْوَعْدَ الَّذِي وَعَدَهُ»

گفتند یا نبی الله الوعده وفاء نوح دست بلند کرد خدایا الوعده وفاء!

«فَأَوْحَى إِلَيْهِ أَنْ يُعِيدَ الْغَرْسَ ثَانِيَةً»

وحی شد دوباره هسته ها را بکار.

«حَتَّى إِذَا بَلَغَ النَّخْلُ وَ أَثْمَرَ وَ أَكَلَ مِنْهُ أَنْزَلَ عَلَيْهِمُ الْعَذَابَ فَأَخَبَرَ نُوحٌ(علیه السلام) أَصْحَابَهُ بِذَلِكَ»

دوباره همین رخ داد دفعه دوم

«فَصَارُوا ثَلَاثَ فِرَقٍ فِرْقَةٌ ارْتَدَّتْ»

یک عده گفتند معلوم است نوح دروغ گفته است حرف هایش الکی است.

«وَ فِرْقَةٌ نَافَقَتْ»

یک گروهی «نافقت» از نوح جدا نشدند اما دل هایشان لرزید گفتند معلوم است الکی می گوید ما که با او بودیم بمانیم.

«وَ فِرْقَةٌ ثَبَتَتْ مَعَ نُوحٍ فَفَعَلَ نُوحٌ ذَلِكَ حَتَّى إِذَا بَلَغَتِ النَّخْلَةُ وَ أَثْمَرَتْ وَ أَكَلَ مِنْهَا نُوحٌ وَ أَطْعَمَ أَصْحَابَهُ قَالُوا يَا نَبِيَّ اللَّهِ الْوَعْدَ الَّذِي وَعَدْتَنَا فَدَعَا نُوحٌ رَبَّهُ»

دفعه دوم نوح هم این کار را کرد هسته ها را کاشت رشد کردند میوه ها را چید «قالوا یا نبی الله الوعد» وعده وفاء نوح دعا کرد.

«فَأَوْحَى إِلَيْهِ أَنْ يَغْرِسَ الْغَرْسَةَ الثَّالِثَةَ فَإِذَا بَلَغَ وَ أَثْمَرَ أَهْلَكَ قَوْمَهُ فَأَخْبَرَ أَصْحَابَهُ فَافْتَرَقَ الْفِرْقَتَانِ ثَلَاثَ فِرَقٍ فِرْقَةٌ ارْتَدَّتْ وَ فِرْقَةٌ نَافَقَتْ وَ فِرْقَةٌ ثَبَتَتْ مَعَهُ»

وحی شد دفعه سوم هسته ها را بکار، دفعه سوم دوباره این ها سه دسته شدند  یک دسته مرتد، یک دسته منافق و یک دسته آن های که ماندند.

«حَتَّى فَعَلَ نُوحٌ ذَلِكَ عَشْرَ مَرَّاتٍ»

خدا به حضرت موسی گفت ده روز تأخیر بیانداز، روایت می گوید خدا ده بار به حضرت نوح می گوید هسته ها را بکار.

«وَ فَعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ بِأَصْحَابِهِ الَّذِينَ يَبْقَوْنَ مَعَهُ فَيَفْتَرِقُونَ كُلُّ فِرْقَةٍ ثَلَاثَ فِرَقٍ عَلَى ذَلِكَ فَلَمَّا كَانَ فِي الْعَاشِرَةِ جَاءَ إِلَيْهِ رِجَالٌ مِنْ أَصْحَابِهِ الْخَاصَّةِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالُوا»

دقیقاً همان اتفاقات رخ داد. ده سِری این ها امتحان شدند یک عده از مؤمنین آمدند گفتند:

«يَا نَبِيَّ اللَّهِ فَعَلْتَ بِنَا مَا وَعَدْتَ أَوْ لَمْ تَفْعَلْ»

چه عذاب بیاید چه نیاید ما تو را پیغمبر می دانیم و پایت هستیم.

«فَأَنْتَ صَادِقٌ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ لَا نَشُكُّ فِيكَ»

ما شک نمی کنیم

«وَ لَوْ فَعَلْتَ ذَلِكَ بِنَا»

حتی اگر دوباره هم دفعه یازدهم بگوید

«قَالَ فَعِنْدَ ذَلِكَ مِنْ قَوْلِهِمْ أَهْلَكَهُمُ اللَّهُ لِقَوْلِ نُوحٍ وَ أَدْخَلَ الْخَاصَّ مَعَهُ فِي السَّفِينَةِ فَنَجَّاهُمُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَجَّى نُوحاً مَعَهُمْ بَعْدَ مَا صَفَوْا وَ هُذِّبُوا وَ ذَهَبَ الْكَدَرُ مِنْهُم‏»

الغيبة( للنعماني)؛ نويسنده: ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق‏، ص286

دفعه دهم خدا قومش را عذاب کرد. قوم خالصش با او در سفینه آمدند خدا نجات شان داد نوح را چه زمان نجات داد؟ «بَعْدَ مَا صَفَوْا» وقتی که جلاء پیدا کردند دیگر کِدری در آن ها نبود تهذیب شدند، کِدرها از آن ها جدا شدند این را مرحوم نعمانی در الغیبة وسط روایت های تأخیر قیام آورده است. یعنی چه؟

مجری:

یعنی همین سنت ممکن است در این جا رخ بدهد.

استاد ابوالقاسمی:

در آن هیچ اشاره مستقیمی به ظهور و تشکیل حکومت اهل بیت نشده است. اما وقتی می بینید می گوید وضعیت حضرت نوح، ده بار عقب افتاد (برنامه ای که گفته بود) چرا؟ تا قومش خالص سازی بشود ببیند چه کسانی پای نوح می مانند؟ چه کسانی منافق می شوند؟ این یک روایت.

 در طرف مقابل در الإمامة والتبصرة مرحوم علی ابن بابویه قمی،‌ صفحه 94 از امام صادق، اسحاق ابن عمار نقل می کند

«كَانَ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ نَبِيٌّ وَعَدَهُ اللَّهُ أَنْ يَنْصُرَهُ إِلَى خَمْسَ عَشْرَةَ لَيْلَةً فَأَخْبَرَ بِذَلِكَ قَوْمَهُ»

پیغمبری بود خدا به او وعده کرد پانزده شب دیگر یاری خدا می آید به قومش خبر داد.

«فَقَالُوا: وَ اللَّهِ إِذَا كَانَ، لَيَفْعَلَنَّ وَ لَيَفْعَلَنَّ»

اگر بیاید ما چنین و چنان می کنیم نگفتند که می آید گفتند اگر بیاید. پای حرف پیغمبرشان نماندند

«فَأَخَّرَهُ اللَّهُ إِلَى خَمْسَ عَشْرَةَ سَنَةً»

پانزده روز، پانزده سال شد سیصد و شصت و پنج برابر شد.

«وَ كَانَ فِيهِمْ مَنْ وَعَدَهُ اللَّهُ النُّصْرَةَ إِلَى خَمْسَ عَشْرَةَ سَنَةً.»

اما یک سری پیغمبرها در بنی اسرائیل بودند خدا به آن ها گفت پانزده سال بعد پیروزی خواهد آمد.

«فَأَخْبَرَ بِذَلِكَ النَّبِيُّ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَوْمَهُ.»

به قومش خبر داد

«فَقَالُوا: مَا شَاءَ اللَّهُ.»

گفتند هر چه خدا خواست ما تسلیم تام خدا هستیم پانزده سال، پانزده سال، صد سال، صد سال الان پانزده گذاشت پانزده سال، خواست جلو بیاندازد خواست عقب بیاندازد.

«فَعَجَّلَهُ اللَّهُ لَهُمْ فِي خَمْسَ عَشْرَةَ لَيْلَةً»

الإمامة و التبصرة من الحيرة؛ نويسنده: ابن بابويه، على بن حسين‏ (تاريخ وفات مؤلف: 329 ق‏)، محقق / مصحح: مدرسه امام مهدى عليه السلام‏، ناشر: مدرسة الإمام المهدى عجّل الله تعالى فرجه الشريف‏، قم: 1404ق، ص94 و 95

پانزده سال آن ها را خدا جلو انداخت پانزده شب شد. پس این روایات می گوید می شود وعده ای برای نجات باشد اما به خاطر خالص سازی این وعده جلو یا عقب بیافتد، اگر شما زود خالص شدید وعده جلو می افتد. اگر شما دیر خالص شدید وعده عقب می افتد.

 روایتی که اول خواندیم نامه امام زمان به شیخ مفید

«وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج53، ص177 و 178

شیعیان، اگر خالص شدید اگر یک دل شدید ظهور ما با عجله به سمت شما می آید سریع ما را خواهید دید. این هم راجع به روایاتی از انبیاء گذشته.

 دسته بعدی روایاتی است که به احتمال تغییر در وجوه تحقق حکومت اشاره دارد. می گوید شما انتظار داشتید که حکومت به شکلی محقق بشود اما به صورت دیگری محقق شد. ابو عبیده حذاء می گوید:

«سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ مَتَى يَكُونُ؟»

سوال کردم قیام چه زمانی خواهد بود؟ این روایت آخرین روایت الإمامة والتبصرة مرحوم ابن بابویه قمی است. در الإمامة والتبصرة یک ملحق دارد ملحق را کنار می گذاریم بخش اصلی که خودش نوشته است در آن بخش اصلی که خودش نوشته است تقریباً بیست و خرده ای یا 30 صفحه روایت های مربوط به قیام و ظهور را آورده است. این ها را مطرح کرده است آخرین روایتش این است. 

«إِنْ كُنْتُمْ تُؤَمِّلُونَ أَنْ يَجِيئَكُمُ مِنْ وَجْهٍ»

اگر امید داشتید که حضرت از وجهی بیاید.

«ثُمَّ جَاءَكُمْ مِنْ وَجْهٍ فَلَا تُنْكِرُونَهُ»

اما حضرت از وجه دیگری آمد «فَلَا تُنْكِرُونَهُ» مبادا شما او را منکر بشوید.

الإمامة و التبصرة من الحيرة؛ نويسنده: ابن بابويه، على بن حسين‏ (تاريخ وفات مؤلف: 329 ق‏)، محقق / مصحح: مدرسه امام مهدى عليه السلام‏، ناشر: مدرسة الإمام المهدى عجّل الله تعالى فرجه الشريف‏، قم: 1404ق، ص94

شما اگر احتمال می دادید که حضرت به صورتی می آید، اما به صورتی دیگر آمد مبادا منکر بشوید (قبلاً این روایت را خوانده بودیم).

 برویم سراغ دو سه روایت دیگر که این روایت ها در مورد اتفاقاتی که می خواهد رخ بدهد و علامات ظهور بسیار مهم است.

یک روایت طولانی است.

«أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ»

احمد ابن محمد ابن ابی نصر بزنطی نامه ای به امام رضا (علیه السلام) نوشت آقا یک عده ای واقفه شدند. واقفه یعنی چه؟ یعنی دیگر امامت شما را قبول ندارند امام رضا (علیه السلام) فرمود مشکل علی ابن ابی حمزه بطائنی این بود که نفهمید می شود در سفیانی بداء رخ بدهد. فکر کرد پدر من باید حتماً و صد در صد قیام کننده باشد، لذا می گوید حالا که امام کاظم باید قیام کننده باشد نمرده است پس پسرش نمی تواند امام باشد.

 روایت بسیار مهمی است

«قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلَامُ إِنِّي رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ»

من از اهل کوفه هستم

«وَ أَنَا وَ أَهْلُ بَيْتِي نَدِينُ‏ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَتِكُمْ»

همه مطیع شما هستیم

«وَ قَدْ أَحْبَبْتُ لِقَاءَكَ لِأَسْأَلَكَ عَنْ دِينِي»

دوست داشتم شما را ببینم از شما راجع به دینم سوال بپرسم.

«وَ أَشْيَاءَ جَاءَ بِهَا قَوْمٌ عَنْكَ بِحُجَجٍ يَحْتَجُّونَ بِهَا عَلَيَّ فِيكَ»

مطالبی در مورد شما آوردند بر ضد من استناد می کنند «وهُم» این ها چه کسانی هستند؟

«وَ هُمُ الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّ أَبَاكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ حَيٌّ فِي الدُّنْيَا لَمْ يَمُتْ يَقِيناً»

قطعا امام کاظم زنده است نمرده.

«وَ مِمَّا يَحْتَجُّونَ بِهِ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ»

 از حرف های که می زنند

«إِنَّا سَأَلْنَاهُ عَنْ أَشْيَاءَ فَأَجَابَ بِخِلَافِ مَا جَاءَ عَنْ آبَائِهِ وَ أَقْرِبَائِهِ»

ما از امام رضا چیزهایی پرسیدیم حرف های زده است که از پدرش ضدش را شنیده بودیم. از بستگانش مخالفش را شنیده بودیم.

این یک. دو:

«كَذَا وَ قَدْ نَفَى التَّقِيَّةَ عَنْ نَفْسِهِ»

می دانید امام رضا (علیه السلام) بعد از این که پدرشان به شهادت رسیدند چند سالی سکوت کردند و بعد گفتند که من از الان مأمور به گفتن هستم. هارون خیلی قدرت داشت حضرت گفتند هارون اگر یک مو از سر من کم کرد من امام نیستم. گفتند، گفتند، گفتند چه داری می گویی؟ «نَفَى التَّقِيَّةَ عَنْ نَفْسِهِ» چرا علی ابن موسی الرضا تقیه نمی کند؟

«فَعَلَيْهِ أَنْ يَخْشَى»

باید تقیه داشته باشد.

حضرت در جواب گفتند:

«وَ أَمَّا ابْنُ أَبِي حَمْزَةَ»

آقای احمد ابن محمد ابن ابی نصر بزنطی، علی ابن ابی حمزه بطائنی

«‌فَإِنَّهُ رَجُلٌ تَأَوَّلَ تَأْوِيلًا لَمْ يُحْسِنْهُ»

روایت را خوب نفهمیده است

«وَ لَمْ يُؤْتَ عِلْمَهُ، فَأَلْقَاهُ إِلَى النَّاسِ»

به مردم هم نظر خودش را گفت.

«فَلَجَّ فِيهِ»

قبلاً گفته الان هم لجاجت کرده است

«وَ كَرِهَ إِكْذَابَ نَفْسِهِ فِي إِبْطَالِ قَوْلِهِ بِأَحَادِيثَ تَأَوَّلَهَا وَ لَمْ يُحْسِنْ‏ تَأْوِيلَهَا وَ لَمْ يُؤْتَ عِلْمَهَا»‌

اگر بگوید تأویل درستش چه است مجبور می شود خودش را تکذیب کند ولی جرأت این کار را ندارد.

«وَ رَأَى أَنَّهُ إِذَا لَمْ يُصَدِّقْ آبَائِي بِذَلِكَ، لَمْ يَدْرِ لَعَلَّ مَا خُبِّرَ عَنْهُ مِثْلَ السُّفْيَانِيِّ وَ غَيْرِهِ أَنَّهُ كَائِنٌ لَا يَكُونَ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ»

گفته من باید پدران شان را تصدیق کنم ولی خبر ندارد آن چیزهایی که به او گفته شد مثل سفیانی که «أنَّهُ کائن» چه کسی خواهد بود؟ ممکن «لا یکون منُهُ شیئ» اصلاً رخ ندهد.

 یعنی آقای علی ابن ابی حمزه تو منتظر سفیانی هستی؟ اصلاً ممکن است سفیانی رخ ندهد.

«وَ قَالَ لَهُمْ: لَيْسَ يَسْقُطُ قَوْلُ آبَائِهِ بِشَيْ‏ءٍ»

نمی شود حرف پدرانش را رد کرد.

 پدرانش گفتند سفیانی می آید باید بیاید حضرت گفتند:

«وَ لَعَمْرِي مَا يُسْقِطُ قَوْلَ آبَائِي شَيْ‏ءٌ»

بله حرف پدرانم تکذیب نمی شود.

«وَ لَكِنْ قَصَرَ عِلْمُهُ عَنْ غَايَاتِ ذَلِكَ وَ حَقَائِقِهِ»

اما تو حرف پدرم را درست نفهمیدی

«فَصَارَ فِتْنَةً لَهُ وَ شُبِّهَ عَلَيْهِ وَ فَرَّ مِنْ أَمْرٍ فَوَقَعَ فِيهِ»

می خواست با حرف پدرانم مخالفت نکند صاف رفت مخالفت کرد، چون حرف پدرانم را درست درک نکرد.

«وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ»

آقای احمد ابن محمد ابن ابی نصر خودت راوی هستی مگر امام باقر نگفته بود

«مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ قَدْ فَرَغَ مِنَ الْأَمْرِ فَقَدْ كَذَبَ»

اگر کسی فکر کند دیگر هیچ بداء (قضائی) تغییر نمی کند دروغ گفته است.

«لِأَنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْمَشِيئَةَ فِي خَلْقِهِ»

خدا حق مشیت دارد

«يُحْدِثُ مَا يَشَاءُ وَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ»

هر کار بخواهد می کند

«وَ قَالَ: ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ»

و از طرف دیگر گفته است همه ما اهل بیت مثل هم هستیم.

«فَآخِرُهَا مِنْ أَوَّلِهَا وَ أَوَّلُهَا مِنْ آخِرِهَا، فَإِذَا أُخْبِرَ عَنْهَا بِشَيْ‏ءٍ مِنْهَا بِعَيْنِهِ أَنَّهُ كَائِنٌ، فَكَانَ فِي غَيْرِهِ مِنْهُ فَقَدْ وَقَعَ الْخَبَرُ عَلَى مَا أُخْبِرَ»

اگر خبر دادند که فلان چیز می شود این در یک جای دیگری محقق شد «وقعَ الخبر» آن خبر انجام شده است.

«أَ لَيْسَ فِي أَيْدِيهِمْ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: إِذَا قِيلَ فِي الْمَرْءِ شَيْ‏ءٌ فَلَمْ يَكُنْ فِيهِ ثُمَّ كَانَ فِي وُلْدِهِ مِنْ بَعْدِهِ فَقَدْ كَانَ فِيهِ»

اگر گفتند زید، این طور خواهد بود ولی نشد بعد فرزندانش آن طور شدند انگار که خود او شده است!

قرب الإسناد (ط - الحديثة)؛ حميرى، عبد الله بن جعفر، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام ص348 تا 351

یعنی ائمه (علیهم السلام) خیلی وقت ها رمز گونه صحبت کردند گفتند بله ما راجع به زید می گوییم اما ممکن است در مورد ذریه زید باشد. این جا یک احتمالی می دهم این را جایی ندیدم ولی جزء چیزهایی است که بعد از جمع بندی این روایات به نظر می رسد یک امر مقبولی باشد. آن هم این است چرا مدام بداء رخ داد؟ چرا ائمه این قدر رمز گونه صحبت می کردند؟ چه تأثیری داشته است؟ اگر دو سه بار بداء رخ نمی داد چه اتفاقی رخ می داد؟

مجری:

این روایت نکات خیلی خوب، آموزنده و مسائل دقیقی داشت جدا از این بحثی که امروز در خدمت شما هستیم یکی اش بحث عرضه دین به امام بود امر مهمی است که این سنت ان شاء الله احیاء بشود.

 (میان برنامه)

مجری:

«اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ» با برنامه راه روشن در بخش پایانی این برنامه در خدمت شما و استاد ابو القاسمی عزیز هستیم. استاد قبل از میان برنامه اشاره داشتید قرار شد این پاسخ را بدهید چرا اهل بیت، در روایت شان رمز گونه اشاره کردند؟

استاد ابوالقاسمی:

روایتی را در کتاب قرب الإسناد حمیری، صفحه 352 خواندیم که احمد ابن محمد ابن ابی نصر بزنطی به امام رضا (علیه السلام) نامه نوشت عده هستند از جمله علی ابن ابی حمزه بطائنی می گویند پدران شما حرف هایی زدند نباید آن ها تغییر می کرد. امام صادق فرمودند ما خیلی وقت ها حرف های می زنیم به جای این که در خود شخص محقق بشود در ذریه او محقق می شود؛ پس ممکن است باعث تغییراتی باشد. سوال چرا این گونه صحبت کردند که یک عده به اشتباه بیافتند یا بداء رخ داد؟ جواب اگر این بداء رخ نمی داد یعنی از اول می گفتند سال مثلاً 255 حضرت مهدی متولد خواهد شد و بعد هم منتظر او باشید دیگر حکومت ها کسی را ول می کردند؟ آیا می گذاشتند فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) زنده بماند؟

اما سال دویست و خرده ای رسید گفتند این ها سه چهار بار تا حالا گفتند نشده است لذا خیلی سخت نمی گرفتند درست است فشار می آوردند اما این سخت گیری شان خیلی زیاد نبود. حضرت را یک جا بردند نگه داشتند هر چند وقت نیرو می فرستند سر می زند و بررسی می کند. درست است در محاصر هستند مشکلات است اما با آن همه تأکید پیامبر (صلی الله علیه وآله) بر آمدن مهدی و آن اتفاقات شما خودتان را جای حکومت ها بگذارید یک شخصی به نام مهدی، پیغمبر هم فرموده است فرزند امام حسن عسکری است. اگر من جای حکومت بودم به هیچ وجه نمی گذاشتم حضرت زنده بماند اگر کسی همچنین قصدی داشت حضرت را از زمان کودکی به زندان می برد تا حضرت به شهادت برسند، پس چرا این کار را نکردند؟ گفتند این ها سه چهار بار گفتند نشده و فکر می کردند که این ها نشدن است خبر نداشتند این ها بداء است برنامه ریزی ها است و زمان خودش محقق خواهد شد.

آخرین روایتی که قبلاً هم این روایت را خواندیم در غیبت نعمانی، صفحه 306، حدیث 14 سندش هم معتبر است علی ابن یقطین از پدرش نقل می کند یعنی با پدرش بحث دارد می گوید یقطین به پسرش علی ابن یقطین که از شیعیان خالص امام کاظم و امام رضا (علیه السلام) بود گفت:

«مَا بَالُنَا قِيلَ لَنَا فَكَانَ»

به ما گفته شد هر چه گفتند محقق شد خیلی از پیشگویی ها محقق شد

«وَ قِيلَ لَكُمْ فَلَمْ يَكُنْ يعني أمر بني العباس»

بنا بود که اتفاقی در مورد امر بنی العباس بیافتد.

علی ابن یقطین گفت:

«إن الذي قيل لكم و لنا كان من مخرج واحد»

منبع حرف از یک جا بود.

«غير أن أمركم حضر وقته فأعطيتم محضه فكان كما قيل لكم»

گفتیم در ماجرای انبیاء گفتند اگر این ها خالص می بودند پیشگویی سریع محقق می شد. شما آدم های خالصی بودید سریع زمانش رسید.

«و إن أمرنا لم يحضر»

امر ما حاضر نشد

«فعللنا بالأماني»

دلیلی که برای ما آوردند گفتند این ها «أمنیه» برنامه ریزی بوده است از این جا می روم صدر روایت را می خوانم

«قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ (علیه السلام)»

پدر علی ابن یقطین می گوید امام کاظم (علیه السلام) به من فرمود:

«يَا عَلِيُّ الشِّيعَةُ تُرَبَّى بِالْأَمَانِيِّ مُنْذُ مِائَتَيْ سَنَةٍ»

دویست سال است شیعه دارد با أمنیه و برنامه ریزی ها تربیت می شود. یعنی چه؟ یعنی این های که ما گفتیم همه اش برنامه داشتیم می دانستیم نمی شود اما باید برنامه را به شما می گفتیم. یک شخصی می خواهد اردو بگذارد می داند این هایی که در این اردو هستند تنبلی می کنند اما باید برنامه را برای اردو بگذارد. اول فلان جا بعد فلان جا بعد فلان جا این ها تأخیر کردند می گوید خودتان تأخیر کردید برنامه عوض شد من برای شما برنامه داشتم شما برنامه ریزی را تغییر دادید، به خاطر این که شما دستورات را مراعات نکردید برنامه ریزی به هم خورده است.

 اما یک کلمه ای دارد «مُنْذُ مِائَتَيْ سَنَةٍ»، امام کاظم می فرمایند دویست سال یاد سال 200 و 199 نمی افتید؟ پس یک نکته ای باید در نظر بگیریم زمان امام کاظم می فرمایند دویست سال شده است، آقا امام کاظم در سال دویست نبوده است از چه زمانی را باید حساب کنیم؟ از زمان مبعث شما حساب کنید نه از زمان هجرت از یک زمانی قبل از هجرت باید حساب بکنید که زمان امام کاظم دویست سال شده باشد.

یعنی باز هم این سال 199 و 200 هم که بود باز به رمز بوده است همه فکر می کردند سال دویست بر اساس مثلاً هجری است اما دویست بر اساس زمان تولد و بعثت مثلاً بوده. دویست بر اساس مثلاً از یوم الدار بوده است. زمانش مشخص نیست اما زمان امام کاظم سال دویست فرا رسیده بودع. پس درست می شود سال 70 یا 140 و سومی می گفتیم امام کاظم بنا بود قائم باشد.

آقا، امام کاظم که قبل از دویست به شهادت رسیده است اول عرض کردم ممکن است منظور این باشد که اگر حضرت زنده می بود تا دویست، ولی با این تفسیری که در این روایت با این قرینه آمده است یعنی نه دویست هم یک حساب و کتاب دیگری دارد. در حساب کتاب طبیعی مثلاً سال صد و هشتاد یا دویست می شد به زمان امام کاظم (علیه السلام) رسیده است.

«فلو قيل لنا إن هذا الأمر لا يكون إلا إلى مائتي سنة أو ثلاثمائة سنة»

اگر از اول می گفتند آقایان ما که می دانیم شماها لیاقتش را ندارید سال 300 تشکیل می شود.

 «لقست القلوب»

 همه دل ها قسی می شود.

«و لرجع عامة الناس عن الإيمان إلى الإسلام»

اغلب مردم مرتد می شدند.

«و لكن قالوا ما أسرعه و ما أقربه»

ائمه گفتند نزدیک است چیزی نمانده است.

«تألفا لقلوب الناس و تقريبا للفرج.»

الغيبة( للنعماني)؛ نويسنده: ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم‏، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق‏، ص295 و 296

برای این که دل های مردم جذب بشود فرج را نزدیک ببینند امید داشته باشند همین که امید داشته باشند مدام این ها را می کشید. این امید دادن ائمه (علیهم السلام) موجب حرکت کردن این ها می شد لذا گفتند سال هفتاد چه اتفاقی رخ داد؟ یک صعود خیلی گسترده داشتیم چون این ها توقع داشتند امام سجاد حکومت داشته باشد اما نشد. لذا خیلی ها مرتد شدند. «لقست القلوب و لرجع عامة الناس عن الإيمان إلى الإسلام»، اغلب مردم از ایمان به اسلام بر می گشتند.

سال هفتاد همین اتفاق رخ داده است اما تا قبل از هفتاد چه؟ نه تا آن موقع تعداد زیادی شیعه تربیت کردند خیلی ها شهید شدند خیلی ها با ایمان از دنیا رفتند پس مصلحت این بود، اما اگر همین را نمی گفتند خیلی از آن ها هم چه بسا تربیت نمی شدند. پس این ها برنامه ریزی هایی بوده است که اهل بیت (علیهم السلام) داشتند برای چه؟ برای این که ذره ذره به سمت پیشرفت برویم.

مجری:

ضمن این که شما اشاره هم داشتید سنت الهی در انبیاء گذشته همین ها بوده است.

استاد ابوالقاسمی:

راجع به ملک بنی العباس صحبت کردیم. یک دسته روایات نهی از جهاد بود گفتیم این روایات نهی از جهاد مربوط به جهاد به عنوان تقویت حکومت ظالم است. یا جهاد ابتدایی زیر پرچم کسی که مجوز شرعی ندارد. اما گفتیم چه کسی مجوز شرعی دارد؟ کسی که از امام یا اذن خاص یا اذن عام گرفته باشد. اگر کسی اذن عام داشت حتی بر اساس خیلی از روایات شاید بشود گفت جهاد ابتدایی هم برای او جایز می شود.

روایاتی که حصر کرده بودند نهی از منکر را در جایی که ضرر نباشد گفتیم این خلاف اجماع شیعه است ابوذر چه کار کرد؟ نهی از منکرش در جایی که ضرر نداشت؟ سید الشهداء (علیه السلام) چه کار کرد؟ روایات نهی از منکر را مفصل آوردیم روایات حرمت قیام را مطرح کردیم که عرض کردیم روایات حرمت قیام اولاً خیلی هایش بد فهمیده شده است ربطی به قیام ندارد ثانیاً خیلی هایش مربوط به همین برنامه ریزی های بود که عرض کردیم و تغییر پیدا کرد. پس روایات حرمت قیام، روایات نهی از قیام تا خروج سفیانی این ها را مفصل کردیم. خیلی از روایات ممنوعیت قیام یا عدم مصلحت قیام تصریح شده بود ما اهل بیت (مثل روایت صحیفه سجادیه) نباید قیام کنیم. نگفته دیگران نباید قیام کنند.

 رسیدیم به این که چرا سید الشهداء (علیه السلام) قیام کرد؟ عرض کردیم قیام سید الشهداء و قیام زید ابن علی با مدح های که برای جناب زید ابن علی بعد از تصریح به اعتقاد به او  اثنی عشریه یعنی بعد از مناظره اش با جناب زید ابن علی رخ داد حجت را بر همه تمام کرده است. می گوید قطعاً قیام جایز است ولی بشرطها وشروطها یعنی یک کسی مثل زید ابن علی باشد حق قیام دارد هر کسی حق قیام ندارد. یک کسی مثل سید الشهداء باشد حق قیام دارد هر کسی حق قیام ندارد.

 نکته بسیار مهمی عرض کردیم در مناظراتی که بین زید ابن علی و دیگران رخ داده است هیچ کس نیامد بگوید زید، مگر امیر المؤمنین نگفت قیام حرام است؟ مگر امام حسن نگفت قیام حرام است؟ مگر امام حسین نگفت قیام حرام است؟ هیچ نگفتند قیام حرام است می گویند امام زمان باید اذن بدهد امام زمان باشد قبول است و گفتیم که زید وقتی خودش صاحب اذن عام از معصوم شد چون اذن خاص (مرحوم علامه مجلسی گفت) نداریم وقتی صاحب اذن عام از معصوم شد قیام برای او جایز شد.

 بنابراین اگر کسی شرایط اذن عام را داشت که آن شرایط چه بود؟ فقیه باشد، صدوق باشد و به وعده اش وفا کند در این صورت برای او قیام جایز خواهد بود. پس هیچ کدام از اشکالاتی که برای تشکیل حکومت مطرح می کردند وارد نیست و بلکه ما دلیل برای جواز قیام و تشکیل حکومت هم داریم.

مجری:

اشاره هم فرمودید و حتی برخی از همین ادله را شما تحلیل کردید بر عکس آن چیزی شد که آن ها ادعا می کردند. خیلی متشکریم جناب آقای دکتر ابوالقاسمی عزیز از حضورتان در این برنامه این مباحث را این چنین زیبا و دسته بندی شده در اختیار بینندگان قرار دادید.

عزیزان بیننده همان طور که قبلا هم خدمت شما عرض کردیم، 30001515 پل ارتباطی ما با شما است و همچنین سایت شبکه حضرت ولی عصر و مؤسسه حضرت ولی عصر در اختیار شما است کسانی که در این خصوص نقد و نظر و گفتگوی دارند می توانند با ما ارتباط بگیرند و جناب اقای دکتر ابو القاسمی حتما در خدمت شان هست و پاسخگو خواهد بود. تشکر می کنیم از عزیزان بیننده که تا پایان برنامه ما را همراهی نمودید تا برنامه دیگر خدا نگهدار!


راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی>

پاسخ به شبهات روز بنی عباس حکومت ظهور مغول ها قیام جهاد امام شناسی بداء ارتداد قوم حضرت نوح ع قوم حضرت موسی ع امید دادن جهاد ابتدایی