سایر قسمت ها
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی

قسمت هشتاد و پنجم برنامه راه روشن با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر ابوالقاسمی


دیگر قسمت ها

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: راه روشن (نقد دگر اندیشان شیعی)

تاريخ: 28/ 09/ 1402

استاد: حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابو القاسمی

مجری: آقای محمد تقی غضبانی

مجری:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ هست کلید در گنج حکیم اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم، سلام عزیزان بیننده به برنامه خودتان برنامه راه روشن از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) خیلی خوش آمدید.

 در خدمت شما خواهیم بود با برخی موضوعاتی که ممکن است در فضای مجازی گسترش پیدا کرده باشد و شبهه ای در اذهان ما ایجاد کرده باشد. راهنما و بلد مان در این برنامه جناب آقای دکتر ابوالقاسمی است ان شاء الله محضرشان استفاده می کنیم و بتوانیم از تاریکی این شبهات نجات پیدا کنیم و برایمان روشن تر بشود. جناب آقای ابوالقاسمی سلام عرض می کنم

استاد ابو القاسمی:

وعلیکم السلام ورحمت الله

أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى ‌مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ ‌الْحَسَنِ الرِّضَا وَ الْحُسَيْنِ الْمُصَفَّى، وَ جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ ‌مَصَابِيحِ الدُّجَى وَصلّ عَلیٰ مَنْ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَي وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْاَرْضُ وَ السَّمَاءُ مَوْلانا صَاحِبَ العَصْرِ وَالزمَان

عرض سلام خدمت شما و همه بینندگان عزیز و گرانقدر شبکه جهانی حضرت ولی عصر، امیدوارم هر کجا هستند موفق و پیروز باشند، و عزاداری هایشان در ایام فاطمیه مورد قبول درگاه احدیت قرار گرفته باشد.

مجری:

ان شاء الله. در جلسه قبل چند کلیپ از آقای اکبر نژاد پخش کردیم توضیحی اگر مایل هستید در مورد آن ها بگویید بعد ان شاء الله کلیپ های جدید را ارائه کنیم.

استاد ابوالقاسمی:

بسم الله الرحمن الرحیم، در مورد آقای اکبر نژاد همه دوستان می دانند در شبکه چند بار به آن پرداختیم مطالب و مبانی مطرح می کند که این مطالب و مبانی را اعتقاد حقیر این است که خودش می داند باطل است. به عنوان نمونه یک برنامه ای رفت گفته بود الان نباید با لباس روحانیت جایی برویم چون این لباس زننده است و دافع دارد چه و چه خودش همه جا با لباس روحانیت برنامه می رود.

گفتم اگر من جای مسئولین حوزه بودم همان روز اول ایشان را خلع لباس می کردم. شمایی که می گویید نباید با لباس روحانیت باشیم بعد می آیید با لباس روحانیت مطالب ضد روحانیت و ضد اعتقاد شیعه و ضد جمهوری اسلامی می گویید مشخص است شما قصد و غرض دارید و از این لباس دارید سوء استفاده می کنید. این یک.

دوم: اخیراً به اصطلاح خواسته علمی راجع به تشکیل حکومت اسلامی صحبت کند و مسائلی کرده است جلسه قبل به دو قسمت اول صحبت هایش پرداختیم در این برنامه ها ان شاء الله قسمت به قسمت مطالبی که مطرح کرده است نقد خواهیم کرد. همان طور که قبلاً کتاب ها و مطالب دیگر نقد کردیم تا بزرگواران ببینند آیا واقعاً حرفی برای گفتن دارد یا دنبال مغالطه است؟

یکی از کارهای که همه مغالطه گرها معمولاً انجام می دهند درست کردن یک قاعده کلی و تطبیق آن قاعده کلی بدون آوردن مصداق دقیق بر کارهای خودشان است یا بر کارهای دیگران مثلاً می گوید آدم باید اخلاقش خوب باشد. اما فلان کار فلان آقا را من بد می دانم این کار خودم را خوب می دانم لذا همه تان حق می دهید که حق با من است چرا؟ چون آدم باید کار خوب انجام بدهد.

دعوا سر کار خودب انجام دادن نیست سر این است که چه کاری خوب و چه کاری بد است. این ها مغالطه شان را روی مسلماتی که همه قبول دارند در تطبیق مصادیقش مغالطه می کنند. ایشان برای این که بگوید رفتارهای انقلابی، رفتارهای مرحوم امام، رفتارهای مقام معظم رهبری و تشکیل این حکومت از اساس اشتباه بود یک قاعده های کلی مطرح کرد.

یک روایتی است انسان باید زمان شناس باشد. انسان باید خودش را بشناسد و زبانش را کنترل کند. اگر این سه خصوصیت را داشت زمان شناس بود. جایگاه خودش را می شناخت. زبانش را هم کنترل می کرد در همه جا پیروز می شود. این مبنای اساسی این آقا در مورد تشکیل حکومت بود. این روایت که خیلی کلی است این روایت دعوای شما با دیگران را حل نمی کند شما باید سراغ جزئیات بروید.

در قسمت سوم و چهارم برنامه کلیاتی در مورد عصر مکی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) مطرح کرده است و در مورد دوران عصر مدنی و در قسمت چهارم هم شرایط امیر مؤمنان علی (علیه السلام) بعد از غصب خلافت تا زمان تشکیل حکومت را مطرح می کند.

 در قسمت سوم می گوید پیغمبر در مکه و مدینه با یک حکومت مستقل مواجه نبود و اگر در مقابل شما یک حکومتی موجود باشد اصلاً نباید کاری انجام بدهید. یعنی از اساس قیام بر ضد شاه اشتباه بود. سوال: امام زمان وقتی می آید چه کار می کند؟ دوم:  پیامبر تنش زا رفتار نمی کرد و نسبت به بت ها موضع تند نگرفت. پیامبر در مکه می تواست به طرفدارانش بگوید بریزد، بکشید و فلان اما این کار را انجام نداد (کاری تنش زا انجام نداد) بعد خودش می گوید البته اگر این کار را می کرد همه شان کشته می شدند.

چهارم: پیامبر در مدینه نهی از منکر کرد ولی باز در حد خیلی محدود دنبال ایجاد تنش نبود و ما باید تشخیص بدهیم در دوران مکی یا مدنی هستیم؟ کلیپ ها را ببینیم

مجری:

اولین کلیپ را ببینیم؛ ببینیم اصل مدنی و مکی که ایشان ادعا کرد چه است؟

کلیپ شبهه اول - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

همه مردم مکه می دانستند که ایشان ادعای پیغمبری دارد همان سه سال اول مخصوصاً بزرگان، اما چرا واکنش نشان نمی دادند؟ چون پیامبر رفتارش، تنش زا نبود خیلی نکته است. این همان اصل نفی تنش است رفتار پیامبر، تنش درست نمی کرد یک دفعه نیامد بگوید من می خواهم بت های شما را نابود کنم. رفتارش، رفتاری بشود که بزرگان مکه احساس تهدید نسبت به جایگاه و نفوذشان در جامعه پیدا کنند. اگر نسبت به موقعیت های اجتماعی و سیاسی شان احساس خطر می کردند طبیعی بود که گارد می گرفتند. ولی پیامبر یکی از نمونه های جذاب که در تاریخ اسلام شاید نمونه اش را پیدا نکنید این است که پیامبر کاملاً تنش زدا عمل می کند.

آن ها می شنوند ولی واکنش نشان نمی دهند، چرا؟ چون هم در شخص استعدادش را می بینند. مثل این که یک حالت منتظره ای بود این آدم بگوید جای تعجب نیست. همین که حرکتش، حرکتی نیست که خطری برای ما ایجاد کند به ذهن آن ها چهار تا کور و کچل این طرف و آن طرف دیده به آن ها گفت آن ها هم قبول کردند. سمیه، یاسر، عمار و بلال حبشی چه کسی هستند که ایمان بیاورند برای ما خطر بشود!

استاد ابوالقاسمی:

ایشان می گوید رفتارهای پیغمبر و دیگر انبیاء (در جلسه قبل گفته بود) رفتارهای تنش زا نسبت به بت ها نبوده. حضرت ابراهیم آن دوره ای که بت شکنی کرد حکومت داشت؟ یک جوانی در مقابل یک حکومت مقتدری همه بت ها را شکست. این فرمایشات شما را نمی دانم شوخی تلقی کنیم، این مسلمات قرآنی را شما ندیدید! که ابراهیم برای شما اسوه است می گفت:

(كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَينَنَا وَبَينَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا)

ما نسبت به شما کافريم؛ و ميان ما و شما عداوت و دشمنی هميشگی آشکار شده است.

سوره ممتحنه (60): آیه 4

ما به شما کافر هستیم این برای شما اسوه باید باشد. حضرت ابراهیم دوران مدنی داشت؟ دوران تشکیل حکومت داشته؟ این حرف ها چه است می زنید. پیغمبر آن اوائل هیچ کاری به قدرتمندها نداشتند لذا حساسیت ایجاد نمی شود پس:

(لِيقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ)

تا مردم قيام به عدالت کنند؛

سوره حدید (57): آیه 25

چه است؟ انبیاء را فرستادیم که چه بشود؟ (لِيقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ)، قِسْط همیشه قدرت، زور ضعیف را می گیرد ضعیف حق قدرتمند را نمی گیرد. پس اگر (لِيقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ) است همان اول اول چه کار می کنند باید سراغ زورگوها برود و با آن ها برخورد کند. به حضرت موسی گفت:

(وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ * قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا يتَّقُونَ)

(به خاطر بياور) هنگامی را که پروردگارت موسی را ندا داد که به سراغ قوم ستمگر برو... قوم فرعون، آيا آنان (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهيز نمی کنند؟!

سوره شعراء (26): آیات 10 و 11

(أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ؛ قَوْمَ فِرْعَوْنَ) موسی مبعوث شدی اولین کاری که می کنی سراغ ظالمان می روی نگفت موسی حالا برو چند سالی راجع به توحید آرام آرام صحبت کن؛ چند سالی هم راجع به اخلاق آرام آرام صحبت کن. صاف سراغ ظالمین برو. بله سراغ ظالم می روی باید یک کاری کنی که خودت تا حد امکان باقی بمانی و حرفت هم شنیده بشود. او قبول کند اگر احتمال قبول دارد

(فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَينًا لَعَلَّهُ يتَذَكَّرُ أَوْ يخْشَى)

اما به نرمی با او سخن بگوييد؛ شايد متذکر شود، يا (از خدا) بترسد!

سوره طه (20): آیه 44

اما اولین کاری که کرد سراغ چه کسی رفت؟ قوم الظالمین رفت (قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا يتَّقُونَ)، نمی خواهید تقوا داشته باشید؟ صاف سراغ ظالمین رفت.

ذو القرنین:

(قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَيعَذِّبُهُ عَذَابًا نُكْرًا)

گفت: «اما کسی را که ستم کرده است، مجازات خواهيم کرد؛ سپس به سوی پروردگارش باز می ‌گردد، و خدا او را مجازات شديدی خواهد کرد!

سوره کهف (18): آیه 87

انبیاء دنبال رهبری سیاسی از همان اول نبودند از همان اول:

(كَذَّبَتْ قَوْمُ نُوحٍ الْمُرْسَلِينَ * إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ * إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ)

قوم نوح رسولان را تکذيب کردند، هنگامی که برادرشان نوح به آنان گفت: «آيا تقوا پيشه نمی ‌کنيد؟! مسلماً من برای شما پيامبری امين هستم! تقوای الهی پيشه کنيد و مرا اطاعت نماييد!

سوره شعراء (26): آیات 105 تا 108

نگفت وأتبعونِ گفت وَأَطِيعُونِ باید مطیع منِ پیامبر باشید. دوباره (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ) همه انبیاء می گفتند مطیع ما باشید اگر بخواهم مطیع انبیاء باشم می توانم مطیع رهبر مقابلش هم باشم؟ اصلاً رهبر قبیله یا عشیره رهبر حکومت نه می گوید من رهبر باید باشم دیگران نباید رهبر باشند. اگر دعوا سر رهبری نبود اصلاً با او بحث نمی کردند و درگیر نمی شدند. هر چه می خواهی بگویی بگو.

بعد می گوید برای شان خیلی مهم نبود سمیه یا عمار ایمان بیاورد اگر مهم نبود این قدر شکنجه نمی کردند بگوید خسته شدم اما این، حاضر نیست بر گردد. از شکنجه گری خسته می شدند اما طرف مقابلش بر نمی گشت. اگر حساس نبودند که این قدر شکنجه نمی کردند حساسیت سر این بود می گفت این برده ها را دارد با آزادگی و آزاد مردی آشنا می کند بعداً حکومت و رهبری ما در خطر می افتد.

حکومت ظاهری نبود حکومت قبیله ای که بود رهبری قبیله شان دست یک آدم فاسق بود رهبری او متزلزل نمی شد؟ اگر متزلزل نمی شد می گفتند این برده دیگر از من اطاعت نمی کند. رهبری شاخ و دم ندارد رهبری کردن یعنی هدایت کردن. انبیاء اول که می آمدند «أطیعون» می گفتند کل دعوا سر این بود. پس خیلی ساده است واقعاً ایشان یک مطالبی را مطرح می فرمایند که جزء واضح ترین واضحات قرآن است حرف هایش رد است. یک بار قرآن و روایات را بخوان این قدر سخت نیست این ادعا را می کنید.

 سوال: کسی که می گوید انبیاء یا پیغمبران نسبت به بت ها، برخورد تنش زا نداشتند در ماجرای حضرت ابراهیم را ایشان نشنیده می شود نشنیده باشد؟

مجری:

یک کودک شش هفت ساله هم این ماجرا را می داند.

استاد ابوالقاسمی:

کلیپ بعد تتمه همین است می گوید ادعای اصلاح سیاسی نداشتند

کلیپ شبهه ای دوم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

شما نگاه کنید در قرآن یک مورد سراغ نداریم وقتی پیغمبری ادعای پیغمبری می کند مثلاً حضرت موسی، ابراهیم و دیگر انبیاء هیچ وقت به عنوان مصلح سیاسی خودش را مطرح نکردند اولا. بگویند من آدم علیه ظلم نمرود قیام کنم، مردم من آمدم علیه ظلم فرعون قیام کنم بیایید کمکم کنید بزنیم این را نابود کنیم بعد جامعه را اصلاح می کنم و عدالت می آورم.

برای خود من سوال بود ما که انبیاء را سیاسی می بینیم. ما که سیاست را بخشی از دین و در تار و پود دین می دانیم، چرا انبیاء اولش شعارهای سیاسی ندادند؟ در قرآن یک مورد سراغ نداریم انبیاء اولاً با شعار سیاسی وارد کار بشوند. بعد من متوجه این داستان شدم چون انبیاء جامعه را خوب می شناختند جامعه ای که هنوز در پای بت ها دارد خودش را به ذلت می اندازد و من پیغمبر هستم من موحد هستم من می خواهم جامعه توحیدی درست کنم تا نتوانستم این ها را از جلوی این بت ها بلند کنم چطور روی مرحله صدم پا بگذارم؟ بعد می گوید می خواستی اقدام نکنی چرا حرفش را نمی زنی؟ می گوید چرا تنش درست کنم؟ می گوید با این وضعیتی که دارم نمی توانم با نمرود در بیافتم شرط اولش این است که این ها به من ایمان بیاورند این ها از پای بت ها بلند بشوند تفکر کنند و عقل شان راه بیافتد. تا این نشود آن قطعاً نخواهد شد. پس من چرا الکی هزینه درست کنم؟

مجری:

جناب آقای دکتر برایم خیلی جالب بود ایشان در مورد حضرت ابراهیم و حضرت موسی این بحث ها را می کند.

استاد ابوالقاسمی:

قضیه دقیقاً‌ بر عکس است أطیعون را در قرآن جستجو زدم از نوح (علیه السلام) (أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِيعُونِ) این یک.

(أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِيعُونِ)

که خدا را پرستش کنيد و از مخالفت او بپرهيزيد و مرا اطاعت نماييد!

سوره نوح (71): آیه 3

دو: در سوره شعراء راجع به نوح صحبت می کند. مجدد در سوره شعراء راجع به هود صحبت می کند. یعنی در مورد هر پیغمبری این را یکی دو بار گفته است. حضرت صالح:

(فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ * وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ * الَّذِينَ يفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يصْلِحُونَ)

پس از خدا بترسيد و مرا اطاعت کنيد! و فرمان مسرفان را اطاعت نکنيد! همان ها که در زمين فساد می ‌کنند و اصلاح نمی ‌کنند!»

سوره شعراء (26): آیات 150 تا 152

دارد چه کسانی را می گوید؟ خیلی واضح است نفر بعد حضرت صالح که عرض کردیم پیامبر. بعدی حضرت لوط، پیغمبر بعدی حضرت شعیب، حضرت عیسی (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ) در سوره نوح هم عرض کردیم. همه انبیاء می گویند اولاً باید از من اطاعت کنید. دوم: (لَا تُطِيعُوا) این هم در قرآن (لَا تُطِيعُوا) داریم آن ها چه است؟ (وَلا تُطِع، وَلا تُطِع) از این اطاعت نکن این ها برای چه است؟ چند تایش را بیاورم که در قرآن راجع به ممنوعیت اطاعت از یک قوم یا حکومت آ‌مده است.

(وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا)

همان ها که از هوای نفس پيروی کردند.

سوره کهف (18): آیه 28

(فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا)

بنابر اين از کافران اطاعت مکن، و بوسيله آن [= قرآن‌] با آنان جهاد بزرگی بنما!

سوره فرقان (25): آیه 52

(يا أَيهَا النَّبِي اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا * وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا)

ای پيامبر! تقوای الهی پيشه کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن که خداوند عالم و حکيم است. و از کافران و منافقان اطاعت مکن، و به آزارهای آنها اعتناء منما، و بر خدا توکل کن، و همين بس که خدا حامی و مدافع (تو) است!

سوره احزاب (33): آیات 1و 48

(فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِين * وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِينٍ)

حال که چنين است از تکذيب‌ کنندگان اطاعت مکن! و از کسی که بسيار سوگند ياد می ‌کند و پست است اطاعت مکن

سوره قلم (68): آیات 8 و 10

(فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا)

پس در (تبليغ و اجرای) حکم پروردگارت شکيبا (و با استقامت) باش، و از هيچ گنهکار يا کافری از آنان اطاعت مکن!

سوره انسان (76):‌ آیه 24

از همان اول که انبیاء می آیند اطاعت کنید می گویند از ما اطاعت کنید و از دیگران اطاعت نکنید، این چه است؟ رفتارهای سیاسی شان هم آوردیم مطرح کردیم (أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ) صاف سراغ ظالمین برو. نگفت اول سراغ بنی اسرائیل برو بگو بنی اسرائیل، یک ذره اخلاق و رفتارتان را خوب کنید و یک ذره با هم مهربان باشید. یک ذره شاکله سیاسی داشته باشید، صاف سراغ فرعون رفت (قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا يتَّقُونَ) نمی خواهید تقوا داشته باشید چقدر ظلم می کنید؟ اگر اصلاح سیاسی نیست پس چه است؟

این که من جلسه قبل عرض کردم ایشان اسمش این است که می گوید قبول دارم دین از سیاست جدا نیست اما سیاستی که تعریف می کند فقط و فقط حکومت داری است هیچ گونه تلاش اجتماعی به نفع مردم بر ضد حکومت را قبول ندارد. این از اشکالات واضح فرمایشات ایشان.

نکته سومی که مطرح می کند یک اشکالی می گیرد یک نظریه ای درست کرده، نظریه نفی تنش که این را حاکم بر کل رفتارها می داند. بعد هر کاری هم که ببیند یک طوری بتواند به آن وصلش کند می گوید نفی تنش اولویت دارد کلیپ بعدی را ببینیم.

کلیپ شبهه ای سوم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

وقتی که می بینید پیامبر اسلام حرکتش را علنی می کند مبارزه ها هم تلخ تر می شود. بلال حبشی را زیر سنگ داغ سنگین قرار می دهند که از ایمانش بر گردد. عمار، سمیه (مادر) و یاسر (پدر) عمار را زیر شکنجه می کشند شرایط خیلی بد بود. پیامبر می خواهد تبلیغ کند سر و صدا درست می کنند. معرکه می گیرند که مردم حرفش را نشنوند جلسه به هم بخورد.

حتی در ایام حج که مهم ترین عنصر تبلیغی پیامبر بود چون در ایام حج همه مردم عربستان از همه جای عالم می آمدند و پیامبر اسلام فعال بودند در همان شرایط طواف و فضای مسجد الحرام و جاهای دیگر حضور داشتند با مردم حرف می زدند. این ها آدم های بودند که به مردم می گفتند در گوش هایتان پنبه بگذارید صدای این شخص را نشنوید.

یعنی پیامبر از این ظرفیت به شدت استفاده کرد این که بگویید به مرور زمان همه عربستان از جریان پیامبری ایشان مطلع می شوند عمدةً مال ایام حج است البته چون مکه یک فضای تجاری داشت شهر مهمی بود رفت و آمد وجود داشت و پیامبر از همه این ها استفاده می کرد این اخبار می رسید. ولی عمده ترین عامل در واقع شاید جهت این که خدای متعال مکه را در عربستان برای ظهور پیامبر اسلام انتخاب می کند همین است که مکه ظرفیت حج را دارد و حج، عامل رسانه ای بسیار مهم و رایگان است.

یعنی پیامبر نشسته است آن ها دارند با هزینه های خودشان می آیند که حرف های او را بشنوند. پیامبر متهم به جنون، متهم به سحر، متهم به جن زدگی، متهم به اساطیر الأولین و همه چیز می شود. اصحابش تحت فشار هستند حالا ببینید که پیامبر در این موقعیت خیلی تلخ و خیلی سخت خصوصاً می دانید بعد از این که از یک طرف حضرت خدیجه از دنیا می روند از یک طرف جناب ابو طالب از دنیا می روند شرایط خیلی سخت تر می شود.

حتی در یک مقطعی پیامبر از مکه می رود طائف و جاهای دیگر آن ها هم به خاطر تبلیغاتی که شنیده بودند و نفوذی که بزرگان مکه در آن جا داشتند این ها تحریک می شوند پیامبر را با سنگ از شهر بیرون می کنند. یعنی شرایط خیلی سختی بود سه سال شعب ابی طالب شرایط بسیار کمر شکنی بود. یعنی در یک موقعیتی است شما هر جور تصور می کنید همه راه ها بسته است بسیار سخت است و در این شرایط، انسان ها به پرخاش رو می آورند. مثل معروف است می گوید که برای گربه جای فرار نگذارید بر می گردد به صورتت چنگ می زند. وقتی یک آدمی را سه سال در شعب ابی طالب با زن، بچه و بقیه اعوان و انصارش محاصره کردید از گرسنگی بچه ها شیون می زدند چهل نفر آدم با یک خرما ارتزاق می کنند. مقداری این می مکند بعد به او می دهد (همین طور) اطرافیانش را داری شکنجه می کنید و می کشید.

به صورت عادی این است که در این وضعیت رو به پرخاش بیاورید خیلی از مبارزان سیاسی این کار را می کنند ولی شما عملکرد پیامبر را می بینید. پیامبر هیچ عملکرد خشنی از خودش بروز نمی دهد. یعنی آن مردمی که گرسنه، تشنه و تحت فشار هستند عزیزانش دارد کشته می شود کاملاً مستعد این است که پیامبر به آن ها بگوید بیایید یک گروه چریکی درست می کنیم آن ها هم بگویند لبیک یا رسول الله؛ کاملاً مستعد است هم ایمانش را دارند هم آمادگی شهادتش را دارند. هم فشار لازم روی شان است زندگی را برای آن ها تلخ کرده است.

ولی شما می بینید هیچ وقت پیامبر کمترین اقدام برای حرکت های چریکی نمی کند. گروه نظامی تشکیل نمی دهد، راهزنی نمی کند. تنها کاری که برای تخفیف فشارها می کند این است که مخفیانه یک تعدادی از نزدیکان خودش را همان های که ایمان آوردند از مسیر دریا به حبشه می فرستد.

مجری:

حاج آقا شما اول برنامه یک قاعده ای را گفتید خیلی جالب است الان همان در همین کلیپ می دیدم واقعاً همین شیوه است کلیات را می گویند بعد در آن مصادیق شروع به مغالطه کردن می کند.

استاد ابوالقاسمی:

دقیقاً همین است یک قاعده کلی که همه قبول دارند تنش نباید باشد مطرح می کند اما سوال این که تنش نباید باشد فوق همه رفتارهای ما است یا نه یک قاعده حاکم بر او هم داریم. تنش نباید باشد خودت می گویی پیغمبر به طائف رفت آن رفتار، تنش زا بود یا نه؟ اما چیزی که در این جا بود می گوید این که حضرت در مکه دست به شمشیر نبردند این که حضرت در مکه کار تندی انجام ندادند را پای قاعده کلی سیاست نفی تنش می نویسد. من یک جور دیگر می گویم پیغمبر در مکه، زورش نمی رسید.

مجری:

خودش هم گفت سه سال محاصره بود.

استاد ابوالقاسمی:

پیغمبر در مکه اگر این کار را می کرد همه شان کشته می شدند این نیست که ما یک سیاستی داشته باشیم حاکم بر نفی تنش باشد. این که من می گویم نفی تنش این قاعده ای که ایشان گفته است قبول ندارم نه این که نفی تنش، بد است قاعده حاکم بر همه رفتارهای ما این نیست. قاعده حاکم بر همه رفتارهای معصومین هدایتگری بوده است. برای هدایتگری طبیعتاً خیلی جاها باید تنش نباشد اما بعضی جاها باید تنش هم باشد مثل حضرت ابراهیم که بت ها را شکست. هر چیزی جای خودش را دارد، این نیست که ما یک قاعده کلی بگوییم قاعده نفی تنش همه جا جاری است بعد دچار مشکل بشویم. خود ایشان چند دقیقه بعد می گوید پیغمبر اگر در مکه دست به شمشیر می برد همه کشته می شدند کلیپ بعدی را ببینیم.

کلیپ شبهه ای چهارم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

خیلی نکته است اگر پیامبر آن جا یک اشتباه می کرد این فشارها باعث می شد که یک دفعه حرف های تهدید آمیز نسبت بزرگان مکه بزند. مثلاً‌ بگذار قدرتم دستم بیافتد ببینید چه دماری از روزگارتان در می آورم، یا باعث می شد پیامبر به رفتارهای خشن و شمشیر کشیدن رو بیاورد مطمئن باشید که اسلام در دم نابود می شد.

استاد ابوالقاسمی:

نمی گوید سیاست نفی تنش حاکم بود خودش این جا گیر می کند. دلیل اصلی را می گوید، می گوید دلیل اصلی این بود که اگر پیغمبر (صلی الله علیه وآله) در مکه چنین رفتارهای از خودش بروز می داد اسلام از بین می رفت همه را می کشتند اصلاً‌ اسلامی باقی نمی ماند تا بخواهد جای دیگری را بگیرد و بعداً‌ رفتارهای دیگری داشته باشند. پس کارهای که در مکه انجام شد و این که به قول شما هیچ کار تندی نبود و حال آن که، این هم اشتباه است که پیغمبر (صلی الله علیه وآله) چند نفر را گفت من تو و تو را خواهم کشت تو به دست من کشته خواهی شد. یک عده را در مکه نفرین کردند همه شان ترسیدند در رفتند چون می دانستند نفرین حضرت گیرا است این ها رفتار تنش زا نیست؟

کسی که می دانند نفرین کند نفرینش می گیرد نفرین هم می کند این تنش زا نیست؟ انگار با شمشیر او را زدند فرقی نمی کند. پس این که ما مطلقا بگوییم هیچ رفتار تنش زایی حضرت نداشت اصلاً ملاک در نزد حضرت، تنش زایی نیست ملاک، هدایتگری است. بله اغلب موارد هدایتگری با کم کردن تنش همراه است. اما بعضی جاها هدایتگری با تنش اتفاق می افتد مثل بعضی از جنگ های که در راه گسترش اسلام با از بین بردن دشمنانی است که آمدند دارند مسلمان ها را می کشند. این راجع به عصر مکی و مطالبی که مطرح کردند.

مجری:

همان گونه که مستحضر بودید در بخش اول این برنامه کلیپی را از شخصی به نام اکبر نژاد پخش کردیم مباحثی را داشت که البته این جلسه هم از قبل شروع شد و ادامه خواهد داشت استاد در خدمت شما هستیم.

استاد ابوالقاسمی:

بسم الله الرحمن الرحیم یکی از مطالب غلط آقای اکبر نژاد صد در صد خودش هم می داند غلط است داخل یک جا در کل این صحبت ها به آن اشاره کرد یعنی تصحیحش کرد ولی بقیه جاها به صورت کلی مطرح کرد ادعایش این است اول باید کامل مشکلات داخلی بر طرف بشود بعد سراغ مشکلات خارجی برویم. اول باید از داخل صد در صد مطمئن بشویم بعد سراغ خارج برویم. این را در قسمت سوم یکی دو جا مطرح می کند قسمت چهارم مطرحش نمی کند قسمت پنجم اساسش بر اثر همین مغالطه است. این طور نیست آدم به مقدار ضرورت آن مقداری که از داخل مطمئن شد دیگر اتفاقی رخ نمی دهد لازم نیست مشکلات داخلی صد در صد تمام بشود بعد باید اولویت سنجی کند.

الان من سراغ داخل بروم خارج را کلاً رها کنم خارجی بیاید من را از بین ببرد. الان سراغ خارج بروم داخل را کلاً رها کنم این جا باید اولویت سنجی بشود. سیره همه ائمه، بزرگان و پیغمبران همین بوده اما ایشان یک قاعده ای درست می کند این قاعده می گوید تا وقتی که داخل، صد در صد تمام نشد سراغ خارج نباید برویم کلیپ بعدی را ببینیم

کلیپ شبهه ای پنجم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

این شدت الفت چیزی است که پیامبر باید درست کند تا پایش محکم بشود و بعد به فکر این باشد که به خارج از حوزه خودش نگاه کند. شما تا پای تان محکم نشد نمی توانید مشت های محکم بزنید. کسی که پایش لرزان و ضعیف است مشت محکم اگر بزند خودش می افتد. در جای دیگری در مورد این بحث خواهیم کرد سیاست های داخلی مقدم بر سیاست های خارجی است.

پیامبری که می خواهد دین و دولت خودش را توسعه بدهد باید اول آن محل استقرار خودش را محکم کند برای همین اولاً پیامبر تمرکزش روی مدینه است مشکلات مدینه را حل می کند یعنی این طور نیست که مشکلات را لا ینحل و زخم ها را سر باز بگذارد آن جا را باید بدوزی وگرنه عفونت می کند. پیامبر قضیه یهود را به حال خودش رها نمی کند سریع اقدام می کند این ها باید تعیین تکلیف بشوند. یا بالاخره ایمان می آورند مثل بقیه مردم اگر ایمان نمی آورند باید تعیین تکلیف بشوند. با عهد و پیمان های عقلایی با هم تعامل می کنیم.

مجری:

اکبر نژاد از این مبحث و از آن عملکرد یک نمونه های را می آورد داشتیم در مکه هنوز دین اسلام فراگیر نشده است پیامبر هرچند برای نجات مسلمان ها با هجرت، روش صدور اسلام خارج از آن سرزمین واقع شده است.

استاد ابوالقاسمی:

از این واضح تر نامه نگاری های رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به پادشاهان روم، ایران و حبشه قبل از این است که کاملاً صد در صد جزیرة العرب فتح بشود، یا بخش های از جزیرة العرب بعد از این فتح شد؟ سوال بعدی مگر عراق را کامل گرفتند که بخواهند به ایران برسند؟ چرا به ایران نامه نوشتند؟ چرا به روم نامه نوشتند؟ برای رسیدن به روم شما اول باید از عراق رد بشوید منطقه عراق فتح نشده است، مشخص است این دیدگاه ایشان دارد ما را محدود می کند یکی از بحث های که در کلیپ هایی که از او پخش شد بر اساس همین قاعده باطل بود ما اصلاً نباید دنبال تنش با اروپا و آمریکا و دیگران باشیم. هرگونه رفتاری با آن ها داشته باشیم خلاف سیره پیامبر و معصومین است چرا؟ چون پیامبر و معصومین اول مشکلات داخل را صد در صد حل کردند بعد سراغ خارج رفتند. بزرگواران من نمی گویم مشکلات داخلی نباید حل بشود این را پای این جنبه نگذارند قطعاً اگر مشکلات داخلی حل بشود خیلی راحت تر می توانیم به خارج بپردازیم. اما گاهی اوقات یک خطر خارجی است که آن خطر، خطر ماهیتی است ماهیت شما را تهدید می کند. ممکن است داخلی ها متوجه این قضیه نباشند فشار و سختی دارند اما آن خطر خارجی اول باید بر طرف بشود تا آن بر طرف نشود مشکل داخلی را بر طرف نمی شود کرد. خیلی وقت ها مشکلات داخل سر منشأ خارجی دارد. لذا این فرمایش ایشان گفتیم یک قاعده کلی داریم بله قبول داریم مشکلات داخل باید حل بشود بله قبول داریم چطور کجا؟

یعنی با استفاده از یک مطلب کلی که می تواند مصادیق زیادی داشته باشد مصداق های که مد نظر خودش است را مصادره به مطلوب می کند. کلیپ بعدی هم همین را می گوید لذا از این جهت به آن کار ندارم برای این که برای بزرگواران روشن بشود اطلاعات علمی ایشان چقدر است؟ دو کلیپ بعدی که جفتش به قسمت سوم مرتبط می شود دو تا از اطلاعات و گزارهای تاریخی ایشان است که صد در صد غلط است. کسی که تاریخ کار کرده باشد می داند.

کلیپ شبهه ای ششم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

نهایتاً نگاه کنید برگ برنده دست پیامبر است چرا؟ چون در آن حوزه حکومتی خودش (تأکید می کنم) مشکلات را حل کرده است. مردم هم صدا و راضی هستند برای همین می تواند در برابر جنگ احزاب می دانید جنگ احزاب خیلی طول کشید ولو این که وارد جنگ نشدند ولی آن محاصره خیلی طولانی شد ماه ها طول کشید.

یک شهری که ماه ها محاصره شده باشد چقدر با مشکلات روانی مواجه است مردم احساس امنیت ندارد زن و بچه ها چطور می شوند، وضعیت تغذیه این ها چطور می شود، می تواند دوام بیاورد چرا؟ چون مشکلات داخلیش را حل کرده است. اگر یک کشوری مشکلات داخلی خودش را حل نکند هنوز چند پارگی در داخل کشور وجود داشته باشد مردم راضی نباشند آیا می تواند در برابر قدرت های بیرونی دوام بیاورد؟ آیا می تواند عملکرد قدرتمندانه ای در برابر آن ها داشته باشد؟ قطعاً نمی تواند پیامبر متوجه این قضیه است تنش ها در حوزه داخلی از بین می برد بعد وارد آن فضا می شود.

استاد ابوالقاسمی:

می گوید در جنگ خندق چند ماه مردم در محاصره بودند از اول تا ‌آخر جنگ خندق یک ماه نشد نهایت قولی که گفتند از اول راه افتادن مشرکین تا آخرش یک ماه شده است. اما نظر مشهور این است که آن محاصره دو هفته بود. تازه آن محاصره هم دو هفته کامل نبود دو هفته یا پانزده روز این ها در محاصره بودند چند ماه را شما از کجا آوردید؟ کدام مورخی این حرف به شما زده است؟ همچنین بزرگ می کند بله پیغمبر در جنگ خندق چند ماه محاصره بود به خاطر این که همه مشکلات داخلی را از بین برده بود همان موقع دعواهای بین مردم مدینه در داخل وجود داشت. فرض کنیم این هم نبوده چند ماه نیست یک گزینه تاریخی قطعاً ایشان اشتباه کردند کلیپ بعدی را ببینیم.

کلیپ شبهه ای هفتم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

حضرت علی می دانید از طرف پیامبر به یمن رفتند در فتح مکه اول قضیه حضرت امیر حضور نداشتند. حضرت امیر خودشان را از یمن به مکه رساندند حضرت امیر رسیدند خبر این که با یک قبیله ای رفتاری نا درست شده است این خبر به پیامبر رسید پیامبر حضرت امیر به آن قبیله فرستاد گفت علی جان برو و قضیه را جمع کن حضرت امیر آن جا آمدند. لشکر فاتح این عادی است که چهار نفر آدم کشته بشود دقیق خیلی با جزئیات دو سه نفری که کشته شده بودند دیه شان را دادند.

استاد ابوالقاسمی:

این هم خلط دو مسئله است آن ماجرای مأموریت حضرت علی به یمن اولیش بعد از فتح مکه بوده در فتح مکه از اول تا آخرش حضرت علی بودند. آنی هم که شما می گویید حضرت علی وسط هایش ملحق شد آن ماجرای حجة الوداع است ربطی به فتح مکه ندارد. نکته ای که برایم مهم است خودم هم ممکن است در برنامه، قضیه تاریخی چند مورد اشتباه گفته باشم.

برنامه زنده است سبق لسان ممکن است بشود برنامه های ایشان، برنامه های ضبطی است حتی خیلی از جاها کات خورده است کسی که نگاه می کند کات های متعدد از اول تا آخر یک قسمت را می بیند. این کات ها یعنی خیلی جاها اشتباهاتی داشتند حذف شده است. با وجود این که خیلی جاها اشتباهات حذف شده است این اشتباهات فاحش در آن جا باقی مانده است. این نشان دهنده این است که ایشان دنبال فهم دقیق مسئله و حل مسئله نیست.

بر اساس همین ها یک نکته ای مطرح می کند می گوید در نهی از منکر بستگی به وضعیت شما دارد گاهی اوقات شما نباید نهی از منکر کنید چون که اگر نهی از منکر کنید ممکن است بدتر بشود کلیپ بعدی را ببینیم.

کلیپ شبهه ای هشتم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

یا مثلاً فرض کنید در مورد نماز جماعت، نماز جماعت داریم که پیامبر اسلام فرمود: «سلّموا على اليهود والنصارى» به یهود و نصارا سلام بدهید. این ها در مدینه رفت و آمد داشتند «ولا تسلّموا على يهود أمّتي» اما به یهود امت من سلام ندهید. ««قيل: يا رسول الله ومن يهود أمتك؟» این ها چه کسانی هستند؟ فرمودند که: «قال: من يسمع الأذان والإقامة ولا يحضر الجماعة» اذان و اقامه را می شنوند در نماز جماعت شرکت نمی کنند. الان شما همین کار پیامبر را انجام دهید به این های که نماز جماعت نمی آیند سلام ندهید آن زمان این ها اقلیت بودند و عمدتاً منافقین بودند چون اصل نماز هم مال پیغمبر بود یک مسجد بود این ها وقتی نمی آمدند می خواستند دهن کجی کنند.

در بعضی از روایات وجوب صلوات فرستادن می شود یا حتی تشویق زیادی به بلند فرستادن صلوات می گوید نفاق از دل بیرون می کند، این منافقین اسم پیامبر را می شنیدند یا از روی لج شان صلوات نمی فرستادند یا آرام می فرستادند. این تجلیل پیامبر است مثل این که آدم مجبور باشد وقتی می گوید صلوات بلند بفرستید نفاق از دل تان بیرون می رود.

آن ها اقلیتی بودند که در نماز جماعت شرکت نمی کردند وگرنه این حکایت را شنیدید یک پیره مردی نابینایی پیش پیغمبر آمد گفت دوست دارم به نماز جماعت بیایم ولی سختم است نمی توانم بیایم پیامبر فرمود یک طناب از خانه ات به مسجد بکش (خانه شان به مسجد نزدیک بود) طناب بکش آن طناب را بگیر بیا و بعد برو.

یعنی این قدر مردم می آمدند در این وضعیت اقلیتی بودند به آن اقلیت اگر آن اکثریت سلام ندهند چه می شود؟ زندگی خیلی برای شان سخت می شود. اما الان من و شما به آن های که نماز جماعت و جمعه نمی آیند سلام ندهیم آن ها منزوی می شوند یا ما منزوی می شویم؟ الان یک جریان های رقیبی است که اتفاقاً جوان تشنه آن است. منِ آخوند اگر به او سلام ندهم یا جواب سلامش را ندهم جذب جریان مقابل می شود چون او اکثریت است برای همین من باید مثل پیامبر مکی رفتار کنم حتی اگر بت پرست هم باشد باید آغوش به روی او باز کنم. چون این جا جایی نیست که تشر من او را تربیت کند این جا آغوش و محبت من او را تربیت می کند.

موضع گیری من دائر مدار وضعیت است هدف چیست؟ هدف این است که این تربیت بشود هدف، دِق دلی نیست. این با چه تربیت می شود؟ به حسب شرایطی که پیامبر در مکه است با آغوش باز است که می تواند بت پرست ها را جلوی بت ها جمع کند. اما در مدینه این طوری نیست در مدینه پیامبر می تواند با یک سلام ندادن او را تربیت کند.

یک زمانی در ایران بد حجاب یا بی حجاب بسیار کم بود فرض کنید یک خانمی بی حجاب بیرون می آمد مردم به او نگاه نمی کردند نگاه بدی به او داشتند. این خانم خیلی تحت فشار روانی بود دو نفر در فامیل به او تشر می زدند فامیل تحویلش نمی گرفتند خودش را جمع و جور می کرد. اما الان چطور است؟ الان شما به این خانمی که بد حجاب است اخم و تخم بکنید او هدایت می شود؟ یا او اتفاقاً بیشتر به سمت جریان های مخالف می رود به این ها باید فکر کنیم ما بعضی وقت ها ملتفت نیستیم ممکن است حکومت تان هم اسلامی باشد این عنوان ها مهم نیستند ولی در بین ملت، الان فضاء این طوری است مثال حاکمیتی اش را بزنم یک خانم شطرنج باز ایرانی در مسابقات سر لخت آمد، چه شد؟ این از طرف نهاد مربوطه از مسابقات حذف شد. سال بعد با پرچم فرانسه به مسابقه رفت.

عصر مدرن این طوری است فرض کنید یک بازیگر را محروم می کنید در اروپا، آمریکا یا کشورهای دیگر بازیگر می شود یا تبدیل به یک عنصر فعال علیه کشورت می شود. یعنی شرایط فرق کرده است عنوان ها گول مان نزند واقعیت ها را ببینیم ما پیامبر مکی هستیم یا پیامبر مدنی؟ ما با محبت کردن می توانیم تأثیر گذار باشیم آن ها را به سمت خدا بکشانیم یا با تشر زدن؟ این ها چیزهایی هستند که شرایط تعیین می کنند نسخه واحد وجود ندارد.

مجری:

ایشان یک شیوه جالبی که در بحث مغالطه دارد می گوید بله باید در مورد این ها فکر کنیم شیوه چه می شود؟ یک مشت سوال بی جواب مطرح می کند.

استاد ابوالقاسمی:

اولاً سوال اصلی راجع به:

«سَلِّمُوا عَلَى الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ لَا تُسَلِّمُوا عَلَى‏ یَهود أمتي»

کسانی که به نماز جماعت نمی آیند؛ نماز جماعت مستحب است یا واجب؟

مجری:

مسلماً در اکثر اوقات مستحب است

استاد ابوالقاسمی:

آن وقت ما فرض کنیم اصلاً به نماز جماعت امر نکردیم خللی به شرع پیش می آید؟ اما اگر یک واجبی ترک بشود شما داری یک مسئله مستحب را با یک واجب می سنجی این اشتباه در قیاس شما است. نکته دوم: در باب اعمال وقتی واجب شد چه بر شخص، چه بر حکومت این فرقی نمی کند فرض کنیم اصلاً حکومتی هم نباشد الان یک کار حرامی باشد بی حجابی حرام است. نماز تراویح حرام بود همین طوری رهایش کنیم یا تا نهایت جای ممکن باید تلاش مان را بکنیم بعد اگر نشد احتمال یک گسست اجتماعی جدی بود تا آن موقع باید صبر کنیم بعداً اگر پیش آمد رهایش کنیم. تازه بی حجابی نماد خروج از اسلام است اگر چه این ها خارج از اسلام نمی شوند اما کارشان نماد بی دینی است.

تراویح نماز دینداری هم حساب می شد یعنی متدین ها می گفتند ما تراویح می خوانیم، برای تراویحی که نماد دینداری به حساب می آمد ائمه چقدر فشار آوردند؟ امیر مؤمنان، حسنین را فرستاد بر خورد کرد قبول نکردند با شلاق آن ها را زدند باز قبول نکردند وا سنت عمرا گفتند آقا می گوید امیر مؤمنان کلاً چند یاور بیشتر نداشت. وقتی چند تا یاور بیشتر نداشت می خواهد در آن جا چه کار کند؟ حضرت علی شصت یاور شیعه اثنی عشری داشته شما می خواهید مقایسه کنید با حکومتی که سی، چهل میلیون پای کار دارد؟ اصلاً این قابل مقایسه است؟ این چه قیاسی است شما انجام می دهید؟

پس نکته اول مقایسه یک امر مستحب با یک واجب بود. نکته دوم همان هم که باید ترک بشود شما نمی گویید اول چه مراحلی باید طی بشود بعداً چه بشود؟ سوم: گفتند الان ما منزوی می شویم یا آن ها؟ حضرت علی با آن برخوردی که در مورد تراویح داشت حضرت علی منزوی شد یا آن ها؟ اصلاً معاویه دنبال جذب آن ها بود الان حضرت شلاق زد برای تراویح فشار آورد چه کسی این ها منزوی شد؟ وظیفه شرعی مان است وقتی وظیفه شرعی است نمی شود رهایش کرد چه منزوی بشوند.

یک مثال های خیلی روشنی است زمان امیر مؤمنان یک شخصی به نام نجاشی شاعر سرشناس بود شعراء معروف ترین سلبریتی های آن دوران بودند. هر قبیله ای عشق و افتخارش شاعرش بود، نجاشی در لشکر حضرت علی شاعر مدافع حضرت علی شراب خورد. حضرت گفتند شلاقش بزنید آقا این که نجاشی است این همه طرفدار دارد حضرت فرمودند شلاقش بزنید حد الهی در مورد شراب مشخص است. شلاق بزنیم طرف معاویه می رود برود من چون این جا گستت اجتماعی پیش نیامده است هنوز می توانم جامعه را کنترل کنم لذا شلاقش بزنید مهم نیست. شلاقش هم زدند و ملحق به معاویه شد خیلی از کسانی که پیش معاویه می رفتند عبارتش این است معاویه به او گفت:

«هل هربت من ظلم عليّ بن أبي طالب (عليه السلام)؟!»

گفت:

«لا والله بل هربتُ من عدله»

از عدل علی فرار کردم!

 علی، اگر عدالت داشته باشی این جا حال تو گرفته می شود آن جا پیش معاویه می روند معاویه چند برابر به آن ها می دهد، بدهد وقتی مبنای من اجرای عدالت است باید اجرا کنم. مگر این که به یک حدی برسد قابل اصلاح نباشد. خودشان هم یک جایی رسید گفتند الان از این به بعد دیگر نمی توانم الان نمی توانم قبیله ای که به بردگی گرفته شدند بر گردانم آزادشان کنم. زندگی شان کلاً از بین رفت طرف برده شده است یک قبیله هستند می گوید نمی توانم آزادشان کنم چون آزاد کردن آن ها همان و گسست اجتماعی همان. اما تا جایی که جا داشته باشد جلو می برم حتی شلاق هم حاضر هستم بزنم. آقا جان این ها مسلمات تاریخی روایی ما است این ها را شما حذف نکن بگو حضرت اصل تنش زدایی داشت.

نخیر حضرت خیلی جاها با رفتارهایش ثابت کرده است چون این رفتارها پا فشاری بر اصولش بود اصل تنش زدایی شما اصول را رها کنیم اصلاً اصول برای ما مهم نیست و حال آن که اهل بیت (علیهم السلام) اصلاً این روش و مبنای شما را قبول ندارند. بلکه قطعاً در تقابل با این روش شما رفتار کردند.

مجری:

همان بحث هدایت که شما فرمودید قرآن کریم هم خیلی تأکید دارد.

استاد ابوالقاسمی:

دقیقاً این راجع به قسمت سوم که نکاتش تمام شد. اما در مورد قسمت چهارم مطالبی که مطرح کرده است از زمان غصب خلافت تا خلافت امیر مؤمنان علی (علیه السلام) است یک سری مطالب کلیاتی است تقریباً همان هایی است که شیعه می گوید. حضرت توانایی نداشت. حضرت تعدادی از اعراب را کشته بود لذا دشمن زیاد داشت.و وضعیت شکننده بود سن حضرت کم بود قبول نمی کردند احتمال ... زیاد بود و اگر حضرت آن جا صحبت می کرد مثل سعد ابن عباده او را می کشتند. این ها را هم می دانیم این ها را کلاً مصداق سیاست تنش زدایی می آورد فرض کنیم این ها درست اما یک مطلبی ایشان در این قسمت مطرح می کند می گوید حضرت علی (علیه السلام) در زمان عثمان، سنت شیخین را برای تنش زدایی قبول نکرد این را دیگر ما متوجه نشدیم کلیپ بعدی را ببینیم.

کلیپ شبهه ای نهم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

علی بله ظاهراً دارد کشاورزی می کند ولی ارتباطش را با جامعه قطع نکرده است در مردم است دادخواهی می کند در آن شش نفر حضور دارد. جالبش این است که آن شش نفر هم اولین گزینه شان علی ابن ابی طالب است. این هم جالب است یعنی حرکت علی جوری بود به تعبیر خودشان علی را رد کرده بودند به خیال خودشان علی تمام شد. علی جزء این شش گزینه است و اولین پیشنهاد خلافت هم به او می شود مثل این که بقیه هر چه به خودشان فشار می آورند به یکی دیگر برسد نمی رسد می گویند مگر روی مان می شود پیش او به یکی دیگر پیشنهاد بدهیم؟ حضرت علی قبول نمی کند به خاطر این که، آن ها پیشنهاد تنش زا به او می دهند.

می گویند تو تعهد بده طبق قرآن، سیره پیغمبر و سنت دو خلیفه قبلی عمل کنی حضرت امیر قبول نمی کند. شما می گویید یک دروغ می گفت من هم می گویم اگر واقعاً مشکلی پیش نمی آمد جا داشت یک دروغ بگوید ولی این ساده انگاری و نفهمیدن فضای سیاسی است. آن های که این پیشنهاد را به او می دادند دقیقاً منظورشان این بود که علی، ما می خواهیم خیال مان راحت بشود که حیاط خلوتی که در زمان خلفاء داشتیم در دوره تو هم خواهیم داشت یا نه؟ وگرنه جلویت می ایستیم. حضرت علی هم نمی خواست وارد این دعواهای تنش زا بشود می گفت من آدم این کار نیستم پس راهم را می کشم می روم.

مجری:

مثال خیلی واضحش طلحه و زبیر هستند

استاد ابوالقاسمی:

ایشان زمان شورای شش نفره را مطرح می کند می گوید آن ها گفتند علی ما می خواهیم خیال مان راحت بشود اگر حضرت علی دنبال تنش زایی به هر نحوی بود می گفت باشد خیال آن ها راحت می شد دیگر تنش زایی انجام نمی شد. اتفاقاً قبول نکردن سنت شیخین یعنی تنش زایی یعنی من این ها را قبول نمی کنم. چیزی که صد و هشتاد درجه برعکس است یعنی من اگر بیایم هر طور شده باید با شماها مقابله کنم یعنی از الان دارد می گوید، می گوید چه الان چه دو سال بعد چه ده سال بعد من روی کار بیایم پوست سر شما را می کنم. اگر اموال حرام را مهریه زنان تان هم کرده باشید پس می گیرم این تُنْ تنش زایی است. ایشان می گوید حضرت در این جا به خاطر تنش زدایی سیره شیخین را قبول نکرد! بر عکس است این ها را چطوری ایشان به عنوان مثال تنش زایی مطرح می کند؟

مجری:

همان شورایی که تو داری در موردش حرف می زنی یک کسی به نام عمر آن را تشکیل داده است حالا من بگویم سنت همان را قبول ندارم.

استاد ابوالقاسمی:

البته این مطلبی که ایشان مطرح کرد خیلی هم فرصت نیست اجمالاً عرض می کنم راجع به شورای شش نفره ساده انگاری این است که عبد الرحمن ابن عوف به حضرت، خلافت را می داد اگر حضرت سنت شیخین می گفت راجع به این قبلاً صحبت کردم. اگر حضرت سنت شیخین می گفت به خاطر این که ثابت کرده بودند قبلش خلیفه اول و دوم دروغ گفته بودند نسبت به حدیث «خلافتی فی بیتٍ واحد» اگر سنت شیخین می گفت پس آن ها دروغ نگفتند راست گفتند. اگر راست گفتند پس پیامبر گفته است

«لا تجتمع‏ النبوّة و الخلافة في بيت واحد»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج9، ص86

 

پس علی حق خلافت ندارد خود به خود عزل می شد قبول سنت شیخین یعنی من علی حق خلافت ندارم و تمام شد. این راجع به قسمت چهارم که عرض کردم هم زمانش کوتاه است هم مطالبش، عموماً مطالبی است که شیعه ها می گویند حضرت نمی توانست خلیفه بشود خیلی نکته خاصی نداشت. دقیقاً صد و هشتاد درجه بر عکس رفتار کرده بود.

 (میان برنامه)

مجری:

«صلی الله علیک یا مولاي یا صاحب العصر والزمان، اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ»، استاد در خدمت شما هستیم.

استاد ابوالقاسمی:

داشتیم عرض می کردیم ایشان مطالبی مطرح کردند در قسمت پنجم چند نکته را مطرح می کند مجموعش این است که سه قاعده غلط مطرح می کند یک: هم زمان نمی شود هم دولت را درست کرد هم عقیده را درست کرد هم مردم را؛ اول از همه باید سراغ حکومت برویم یک حکومت درست که درست کردیم بعد ذره ذره سراغ عقیده و درست کردن مردم برویم. کل حرفش در قسمت پنجم همین است که این هم اشکالات زیادی دارد البته پیش پیش یکی از کلیپ های که بعداً از ایشان پخش خواهیم کرد را الان جواب می دهیم به نظرم برای قسمت هفتم یا هشتم است ایشان می گوید وقتی که مرحوم امام می خواست انقلاب کند یکی از حرف های آقایان به ایشان این بود شما کسی ندارید که الان با او قیام کنید.

لذا حکومت خطرناک است حکومت تشکیل می دهی چون یاور نداری ضربه می خورید و آبرو ریزی بیشتر می شود. این را از مرحوم علامه و دیگران مطرح می کند کلیپش هم زیاد پخش شد. کلیپ بعدی را ببینیم راجع به امیر مؤمنان علی ابن ابی طالب

کلیپ شبهه ای دهم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

از طرف هم نکته ای که است حضرت امیر باز هم تنها است یعنی این نیست که مثلاً آدم های قوی زیادی در اطراف حضرت باشند که او را به امامت قبول کنند. چند نفر به اندازه مثل صعصعه ابن صوهان داریم؟ چند نفر مثل عمار در اطراف ایشان داریم؟ بعضی از بزرگانی که از اصحاب ایشان بودند مثل سلمان، ابوذر و مقداد در این مدت از دنیا رفتند اگر چه اصحابی در آن دوره تربیت شدند مثل مالک اشتر این پرورش یافته های همین بیست و پنج سال هستند. دوره قبل از این ها اثری نبود ولی با این حال برای حکومت کردن، دست علی باز هم خالی است چون آن دوره ای که می توانست انسان تربیت کند از دست او گرفتند او را منزوی کردند و علی نمی توانست تحرک زیادی داشته باشد چون در دوره قبل باعث ایجاد حساسیت می شد. اگر خیلی می خواست به سمت انسان تربیت کردن بیاید و اطرافش شلوغ می شد دوباره حساسیت ها شروع می شد در یک تناقضی گیر کرده است.

مجری:

این چه بحثی است ایشان مطرح کردند؟

استاد ابوالقاسمی:

سوال می پرسیم شما مگر در مورد حکومت ایران نگفتید به مرحوم امام گفتند شما اگر الان قیام کنید یاور زیاد ندارید تربیت نکردید نمی شود؟ حضرت علی هم نتوانست تربیت کند چرا قبول کرد؟ اگر بنا است کسی که تربیت نکرده است قبول نکند حضرت علی هم نباید قبول می کرد. این چه اشکالی است ما پیش پیش جواب می گفتیم.

به آن جا برسیم کلیپ را پخش خواهیم کرد اما دوستان بدانند در قسمت پنجم ایشان چه چیزی مطرح کرده است پخش کردیم. کلیپ بعدی از ایشان پخش خواهیم کرد می گویند بعد از عثمان مردم نه به طلحه و نه به زبیر نگاه می کردند و عمل به سیره شیخین را دیگر شرط نکردند این هم یکی از اشتباهات جدی ایشان است کلیپ را ببینیم

کلیپ شبهه ای یازدهم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

چه می شود که بعد از این که دوره عثمان اتفاق می افتد حضرت می فرمایند من وزیر باشم بهتر از این است که امیر باشم آن جا شرطش این نبود. شرطش این بود که من فقط به سیره رسول الله و به قرآن عمل می کنم دعوا سر این بود که من به سیره خلفاء عمل نمی کنم. این جا کسی از او نمی خواهد به سیره خلفاء عمل کن این شرط را برایش نمی گذارند. مردم می آیند مثل این که گزینه دیگری ندارند. نه به طلحه کسی توجه می کند و نه به زبیر کسی توجه می کند با این که این ها دندان تیز کرده بودند ولی عجیب است این عملکرد حضرت امیر چه می کند که بعد از بیست و پنج سال مردم دیگر به هیچ کس نگاه نمی کنند همه مثل شتران تشنه به او حمله می کنند که تو باید قبول کنی، آن جا دیگر کسی نیست برای ایشان خط و نشان بکشد این جا علی است که اتفاقاً‌ خط و نشان می کشد. این جا علی است که شرط می گذارد.

مجری:

نمی دانم این حرف ها را روی چه اساسی گفته است؟

استاد ابوالقاسمی:

در زمان امیر مؤمنان علی ابن ابی طالب (علیه السلام) خدمت حضرت آمدند

«وقيل لعلي بن أبي طالب: نسلك فينا سنة العمرين: يعنون أبا بكر وعمر»

مجاز القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبيدة معمر بن المثنى التيمى (المتوفى : 209هـ) الوفاة: 209، دار النشر: ، ج1، ص108

باید در بین ما سنت عمرین را بروی!

 چندین جا این مطلب آمده است به عنوان نمونه در انساب الأشراف و جاهای دیگر گفتند ما از تو می خواهیم این که به سنت عمرین عمل کنی پس این چه است؟ گفتند ما بیعت نمی کنیم

مجری:

همان تعبیر دیگر از سنت شیخین است.

استاد ابوالقاسمی:

«فقالوا يوم الجمل لعلي بن أبي طالب سنة العمرين»

البرهان في علوم القرآن؛ اسم المؤلف: محمد بن بهادر بن عبد الله الزركشي أبو عبد الله الوفاة: 794، دار النشر: دار المعرفة - بيروت - 1391، تحقيق: محمد أبو الفضل إبراهيم، ج3، ص313

روز جمل به حضرت علی گفتند ما به تو چه کار داریم؟ فقط سنت عمرین، روز جمل به علی گفتند علی یا قبول می کنی یا با تو می جنگیم. عبارت دیگر گفتند یا علی ما با تو بیعت نمی کنیم

«فلسنا متابعيكم أبداً أو تأتونا بمثل عمر»

أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى: 279هـ) الوفاة: 279، دار النشر:، ج1، ص345

همان کاری که عمر می کرد باید انجام بدهید در غیر این صورت قبول نمی کنیم اهل نهروان این را می گفتند. خوارج می گفتند ما حرف عمر را از تو می خواهیم اصلاً شرط شان این بود هم خوارج هم عایشه هم دیگران گفتند یک عده با علی بیعت کردند کردند بقیه بخواهند بیعت کنند علی باید به سنت عمر عمل کند. این حرف که سنت شیخین را کنار گذاشتند نه اتفاقاً تأکید فراوانی بر همان ها داشتند.

نکته دوم: طلحه و زبیر را کنار گذاشتند؟ نه هم زمان به سراغ سه، چهار یا پنج نفر می رفتند امیر مؤمنان، طلحه، زبیر، سعد ابن ابی وقاص و عبد الله ابن عمر سراغ هر کس می رفتند فرار می کرد می گفت قبول نمی کنم. در کتاب های تاریخی مختلف از جمله تاریخ طبری ماجرا را مطرح می کند می گوید:

«لما قتل الناس عثمان رضي الله عنه وبايعوا عليا»

مطرح می کند.

«قالوا بقيت المدينة بعد قتل عثمان رضي الله عنه خمسة أيام وأميرها الغافقي بن حرب»

این طور گفتند که مدینه بعد از عثمان، پنج روز امیرش غافقیه ابن حرب بود

«يلتمسون من يجيبهم إلى القيام بالأمر»

التماس می کردند دنبال می گشتند یک نفر خلافت را قبول کند.

 «فلا يجدونه يأتي المصريون عليا فيختبئ منهم ويلوذ بحيطان المدينة فإذا لقوه باعدهم وتبرأ منهم ومن مقالتهم مرة بعد مرة ويطلب الكوفيون الزبير فلا يجدونه فأرسلوا إليه حيث هو رسلا فباعدهم وتبرأ من مقالتهم ويطلب البصريون طلحة فإذا لقيهم باعدهم وتبرأ من مقالتهم مرة بعد مرة وكانوا مجتمعين على قتل عثمان مختلفين فيمن يهوون فلما لم يجدوا ممالئا ولا مجيبا جمعهم الشر على أول من أجابهم وقالوا لا نولي أحدا من هؤلاء الثلاثة فبعثوا إلى سعد بن أبي وقاص وقالوا إنك من أهل الشورى فرأينا فيك مجتمع فاقدم نبايعك»

مصری ها پیش حضرت علی می رفتند قبول نمی کرد. کوفی ها سراغ زبیر می رفتند فرار می کرد. بصری ها سراغ طلحه می رفتند فرار می کرد. گفتند این نشد باید سراغ سعد ابن ابی وقاص برویم گفتند سعد تو از اهل شورا هستی؟ گفت نه

«فبعث إليهم إني وابن عمر خرجنا منها»

من و ابن عمر اصلاً خلافت را نخواستیم

«فلا حاجة لي فيها على حال»

اصلاً خلافت را نمی خواهیم

 بعد یک شعری خواند:

«لا تخلطن خبثات طيبة ** واخلع ثيابك منها وانج عريانا» 

مبادا چیز خوب را با سه خبیث قاطی کنی این خبیث است اصلاً این خلافت نیست دارند گول تان می زنند می خواهند بگویند تو قاتل عثمان هستی!

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج2، ص699

هر کسی خلیفه بشود یعنی قاتل عثمان است. طلحه فرار کرد. زبیر با این که خودش قاتل بود فرار کرد. سعد ابن ابی وقاص فرار کرد. امیر مؤمنان می گوید:

«دَعُونِي وَ الْتَمِسُوا غَيْرِي ... وَ أَنَا لَكُمْ وَزِيراً خَيْرٌ لَكُمْ مِنِّي أَمِيرا»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص136. 92 و من كلام له (علیه السلام) لما أراده الناس على البيعة بعد قتل عثمان رضي الله عنه‏

این را برای همین می گوید نه این که من قبول نمی کند می گوید من خلیفه بشوم متهم به قتل عثمان می شوم کاری نمی توانم انجام بدهم. پس فقط امیر مؤمنان نبود هر گروهی دنبال یک نفر می گشتند فقط زور مصری ها (مالک اشتر) چربید فشار آورد با امیر مؤمنان بیعت کردند. از جهت تاریخی این مطلب ثابتی است پس این نبود که دیگر حضرت علی را مسلم گرفته باشند و تمام شده باشد این هم یکی از اشتباهات تاریخی است که ایشان مطرح کرده است و در نتیجه گیری و استدلالش تأثیر گذار است.

در کلیپ بعدی ایشان حرف بسیار خطرناکی می زند می گوید حضرت علی دید کاری نمی تواند بکند گفت ولش کن هر کاری می خواهند بکنند، بکنند من کنار بروم «وَ أَنَا لَكُمْ وَزِيراً خَيْرٌ لَكُمْ مِنِّي أَمِيرا»، بگذارید من وزیر باشم دیگر گناهی گردن من نمی افتد حالا من یک اصلاح جزئی انجام می دهم!

مجری:

یعنی نظر اولش که به خطاء رفت به همچنین نتیجه خطرناکی می رسد.

کلیپ شبهه ای دوازدهم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

اما نکته عجیبی که وجود دارد این است که به خلاف آن جایی که ایشان قبول کرد من مشکل ندارم که امیر بشوم اما این جا زیر بار امارت نمی رود می گوید من وزیر باشم بهتر از این است که امیر باشم و تعارف نمی کند چه اتفاقی می افتد که در این ده، دوازده سالی که گذشته است ایشان همچون تغییر موضعی می دهد؟ ببینید این مال زمان شناسی و خود شناسی حضرت امیر است در پایان دوره خلیفه دوم انحراف و فساد در جامعه به اندازه دوره عثمان نیست. در دوره عثمان فساد به شدت در جامعه گسترش پیدا می کند. حساب این را بکنید خلیفه، اطرافیان خودش را به حکومت می رساند دست آن ها را کاملاً در بیت المال باز می گذارد سهم های مخصوص برای صحابی و جنگجویان قرار می دهد یک فساد گسترده در جامعه ایجاد شده است. انحرافات، ریشه پیدا کردند بدعت های که عمر گذاشته بود هنوز اوایلش بود می شد ریشه کن کرد ولی به خاطر گذشت زمان آن بدعت ها هم تبدیل به باور شدند علی با یک جامعه مریض مواجه است با یک جامعه ای که در وضعیت اورژانسی قرار دارد. دقت کنید من می خواهم همان استراتژی را بگویم.

علی با شناختی که از خودش دارد یعنی شأن خودش می داند که من آدم های قوی و قَدَر و دین شناس مثل عمار، مالک و صعصعه دور من کم هستند من می خواهم با چه کسی کار کنم؟ با چه کسی این جامعه بیمار را دو نکته این جامعه ای که به این حد از انحطاط رسیده است توضیح دادم و قلت عدد می گوید جامعه ای که به این سطح از انحطاط رسیده مثل این که یک جایی است یک بیماری عفونی عمومی آمده است همه ریختند بعد می خواهند مسئولیت کل این منطقه را به شما بدهند کلاً هم دو سه تا پرستار دارید می گویید نمی توانم مسئولیت را قبول کنم چطور می توانم با سه چهار پرستار کار را به نتیجه مطلوب برسانم.

بله من به تو کمک می کنم ولی این که مسئولیت را به من بدهید قبول نمی کنم. علی با یک جامعه در اوج انحطاط، دنیا پرستی و آماده شکاف مواجه است. علی معاویه را بهتر از هر کسی می شناسد والله بهتر از هر کسی می شناسد. به دوره ادامه بحث ها برسیم خواهم گفت می داند که معاویه چه نقشه های دارد؟ کاملاً مثل روز برایش روشن است.

علی نهروانی ها را خوب می شناسد می داند این بیماری در جامعه وجود دارد. طلحه و زبیر ولو این که ظاهراً آمدند با او بیعت کردند ولی می داند در دل این ها چه خبر است؟ چطور وقتی که از او جدا شدند خودش گفت این ها رفتند که توطئه کنند. علی خودش را هم می شناسد علی کسی نیست که روی اصول بتواند مماشات کند. بله روی فروع می تواند مماشات کند می تواند بی خیال نماز تراویح بشود، ولی نسبت به عدالت، نسبت به اصول اخلاقی این ها چیزهایی نیستند که علی بتواند سر این ها معامله کند باید در این مسیر حرکت کند و می داند وقتی بخواهد طناب عدالت را بکشد و جامعه را کنترل کند این افسار را دستش بگیرد آن جا است که شما می بینید بزرگان جامعه از رؤسای خیلی از قبایل که سهم های مخصوص داشتند صحابی خاص و آدم های که خودشان را آماده خلافت کرده بودند.

معاویه، علی را می شناسد همان طوری که علی او را می شناسد معاویه می گفت نمی شود با علی کار کرد. این ها کشور را می خواهند دَه شقه کنند حتماً برای علی درد سر درست خواهند کرد برای علی تنش درست خواهند کرد. علی به این نتیجه رسیده است می گوید من با این عده و عُده و با این آرمان و با این اصولی که دارم اگر من نتوانم عدالت را ایجاد کنم اگر من نتوانم با فساد مبارزه کنم اگر من نتوانم روح عبادت را به جامعه بر گردانم چرا باشم، چه ارزشی دارد من باشم؟ چرا من باید برای ادامه حضورم یا وجودم بجنگم؟ من برای این هستم اگر می خواهد این محقق نشود یا می خواهم هر قدم بر دارم ده تا غل و زنجیر به دست و پای من بزنند نیایم بهتر است من مثل گذشته به عنوان یک مشاور، کمک و معین در خدمت شما هستم هر چه از دستم بر بیاید مضایقه نمی کنم. مثل آن پزشک با سه پرستار مسئولیت را قبول نمی کنم ولی شبانه روز در خدمت تان هستم و کمک تان می کنم.

مجری:

بینندگان عزیز مستحضر هستید این بحث های که ما مطرح می کنیم در راستای نظر و نقد ایشان به حکومت اسلامی و قیام رهبر فقید انقلاب و همچنین حکومتی که در ایران است.

استاد ابوالقاسمی:

ملاحظه فرمودید ایشان می گوید امیر مؤمنان در زمان عمر حاضر شد بعد از عمر به شورا برود اما در زمان عثمان گفت نه من خلافت را نمی خواهم چرا؟ چون در زمان عثمان کار سخت تر شده بود بعد می گوید چون حضرت نیروی کمتری داشت. مگر زمان عمر، حضرت خیلی یار داشت؟ حضرت زمان عمر چند یار داشتند؟ زمان شورای شش نفره حتی آن موقع مالک اشتر هم نبود یک چند تایی در دوران عثمان به خاطر این که عدالت حضرت را دیدند آمدند جذب شدند فهمیدند حق با حضرت علی است. یاران در زمان عمر نبودند، این نکته اول.

 نکته دوم: زمان عمر فساد مالی نبود؟ چرا از زمان عمر عطاها و بخشش های غیر متوازن و فاصله اجتماعی و طبقاتی شروع شد. ولی مسئله این بود که عمر از جهت قدرت کنترل حکومت خیلی از عثمان قوی تر بود. لذا الان حضرت بعد از عثمان به خلافت برسند برای شان راحت تر است یا بعد از عمر؟ مشخص است بعد از عثمان، چون عثمان فساد مالی کرد همه فهمیدند او راه اشتباهی رفته است. اما زمان عمر پول هایی می داد تظاهر به خوبی هم می کرد. می گفت خودم زاهد هستم ولی این پول ها را هم شماها بگیرید یعنی داشت بقیه را خراب می کرد خودش هم تظاهر داشت که من خوب هستم. عمر در باطن ثروت زیادی جمع کرده بود. اما در ظاهر خیلی آتو دست کسی نمی داد راجع به ثروت عمر قبلاً مفصل صحبت کردیم.

 اما خلیفه سوم چه؟ مشخص است مردم با او درگیر هستند، وقتی همه فساد را متوجه شدند بیماری روشن شده است درمان کنی راحت تر است یا وقتی هنوز هیچ کس بیماری را نمی داند؟ وقتی همه فهمیدند راحت تر است پس از این جهت ها بخواهیم نگاه کنیم گرفتن خلافت بعد از عثمان راحت تر است.

بنابراین انحرافات در زمان عثمان درست است بیشتر شده است اما برای همه علنی تر شده است تعداد نیروهای حضرت از دوران عمر بیشتر شده است مشکل در جای دیگر بود. گفتیم هر کسی می آمد ادعای خلافت می کرد متهم به قتل عثمان می شد و او را به عنوان قاتل عثمان می کشتند لذا خلافتش دوام نمی آورد.

اما یک جمله ای می گوید حضرت گفتند نتوانم با فساد مقابله کنم چرا بجنگم کنار می روم یعنی چه؟ یعنی اگر نتوانستیم با فسادی مقابله کنیم خانه نشین بشویم هیچ کاری نداشته باشیم. یک مشورت جزئی بدهیم، آیا امیر مؤمنان این طور بود؟ این همه سال زحمت کشیده هدایت کرده که به همچنین موقعیتی برسد. بعد بگذارد کنار برود؟ کلیپ بعدی هم دقیقاً همین را می گوید.

کلیپ شبهه ای سیزدهم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

علی این را می گوید نمی گوید من کنار می کشم می گوید من وزیر باشم و کمک کنم مسئولیت با من نباشد. چون من وقتی امیر هستم من باید برای جامعه تصمیم بگیرم مسئولیت کل این جامعه به گردن من است آن وقت من نمی توانم تصمیمات ضعیف بگیرم. نمی توانم ببینم این همه ظلم، جور و جفا را ببینم و در برابر این ها سکوت کنم. من امیر هستم اما وقتی مسئولیت امارت روی دوش من نیست او می داند و خدای خودش، او ممکن است یک آدم ضعیفی باشد که حتماً ‌هم همین طوری است تصمیمات ضعیفی بگیرد من مسئول نیستم از من هر جا که کمک خواست در حد بضاعتم در بخش های که از دستم بر می آید کمکش می کنم. و این حرف علی خیلی جدی است یعنی تعارف نیست. آن های که می خواهند این حرف را توجیه کنند که این حرف چطور با شأن امامت سازگار است اگر علی خلیفة الله است واقعاً، اگر علی امام است واقعاً چه معنا دارد سر این قضیه تعارف کند؟ دقت کنید علی شأن امامت را به مزایده نگذاشته است. علی این خلافت ظاهری که در این گرفتاری ها آن وقتی که دیگر به درد نمی خورد دارند به او می دهند، دارد می گوید من این را قبول نمی کنم.

آن روزی که باید به من می دادید ندادید آن روز اگر به من می دادید کشور را بهشت می کردم اما امروز شما تفاله دارید تحویل من می دهید. چه کنم می دانم امروز ذوق و شوق دارید اما آن روزی که بخواهم عدالت را اجرا کنم تلخی عدالت را بچشید در برابر من صف می بندید. برای همین است که علی واقعاً دارد می گوید من وزیر باشم بهتر از این است که امیر باشم نمی خواهد. ولی یک جور اکراه می شود به علی این خیلی نکته است این زمان شناسی علی را نشان می دهد علی حافظاً بلسان با محافظت و مراقبت حرکت می کند نمی خواهد حرکتی کند که تولید تنش کند. ولی در شرایطی قرار می گیرد که مردم کوتاه نمی آیند می گویند باید قبول کنی و ایشان می پذیرد!

استاد ابوالقاسمی:

پذیرش خلافتی که می داند جنگ با طلحه، زبیر، عایشه و معاویه دارد این تنش را کم کردن است. اما کنار نشستن این تنش نیست بگو من به هیچ وجه قبول نمی کنم کنار می شینم چرا با این شرط قبول کردی؟ مشخص است حضرت یک تنش های می خواست مسئولیتش با من نباشد چون من نمی توانم تصمیمات ضعیف بگیرم لذا من کنار می نشینم رئیس بداند با خدای خودش. یعنی شما در این که آن رئیس خراب آمده است مسئولیت ندارید؟ من کنار بنشینم آن رئیس فاسد بیاید من مسئول نیستم؟ این چه حرفی است؟ اگر با کنار رفتن من آن فاسد بیاید من مسئول هستم.

نکته بعدی: اگر بحث این بود که این جا به درد نمی خورد الان طلحه و زبیر نگران دین بودند؟ سعد ابن ابی وقاص نگران دین بود، بیاید ضعیف عمل کند خودش می داند و خدای خودش؛ چرا این ها قبول نکردند؟ مسئله و دغدغه ای آن ها دین نبود همه می دانستند این خلافت یعنی قتل عثمان هر کسی گردن بگیرد کشته خواهد شد.

مجری:

مسلم است چه طرحی بود خیلی واضح است. هر که به خلافت برسد حتماً عثمان را کشته است برای این که خودش به خلافت برسد. خیلی متشکریم نکات خیلی خوب و دقیقی را اشاره فرمودید این برنامه علاوه بر این که بحث کشف شبهات دارد کارگاه خیلی خوبی برای تحقیق و بررسی مباحث برای پاسخ به شبهات است امیدوارم که برای شما عزیزان مورد استفاده تان قرار گرفته باشد تا دیدار دیگر از همه شما التماس دعا داریم و شما را به خدای منان می سپاریم اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ خدا حافظ.


راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی>

اعتقادات شیعه تشکیل حکومت اسلامی رهبری جامعه انبیاء در قرآن هدایت گری جنگ خندق اجرای عدالت تنش زدایی خلافت مردم و حکومت انقلاب اسلامی نقد و بررسی محمد تقی اکبرنژاد