سایر قسمت ها
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان

قسمت نود و نهم برنامه تاریخ بدون روتوش با کارشناسی استاد حسینی
(فصل سوم)


دیگر قسمت ها

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

عنوان برنامه: تاریخ بدون روتوش

تاريخ: 11/ 11/ 140۲

استاد: آقای حسینی

قسمت:99

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

استاد: حسینی

عرض سلام و  ادب و احترام خدمت شما بینندگان عزیز محترم بیست و پنجمین قسمت از سومین فصل برنامه تاریخ بدون روتوش شما ملاحظه میفرمایید و در مجموع نود و نهمین قسمت از این سلسله برنامه است که ما در خدمت شما بزرگواران و عزیزان هستیم با آن روال کاری که می دانید و فصل اول بحث زرتشت بود و فصل دوم هخامنشیان اسباب تاریخ را شروع کردیم از زمان کوروش و فتح بابل آمدیم رسیدیم به فصل سوم شروع کردیم ادامه تاریخ را از زمان داریوش به بعد که حالا رسیدیم به خشایارشاه بر اساس کتیبه ها و الواح بحث را پیش بردیم و گفتیم آن جاهایی هم که هیچ مصدری از الواح و کتیبه ها وجود ندارد مجبور هستیم که با همان گزارش تاریخی یا تاریخ کلاسیک پر کنیم که بتونیم این روند خودمان را در پیش ببرویم یعنی با دو سیر این برنامه را پیش می برویم یک آن مبنایی مستندات ما است در فصل سوم بنا شده است بود که الواح باشد و کتیبه ها باشد و آثار به جا مانده هایی باشد که جزو بحث علم باستان شناسی هم محسوب می شوند آن ها و از طرفی سیر تاریخی از لحاظ زمانی را داریم پیش می برویم.

  ما در قسمت قبل چون رسیده بودیم به بحث خشایارشاه و جنگ خشایارشاه را اشاره کردیم یک سری نکات در مورد خشایارشاه را گفتیم این فصل به شما و سه کتیبه ضد دیو و بحث دیو و دیودان و این ها را گفتیم و بعد بحث فتح آتن و یونان در طول پادشاهی خشایارشاه می شود گفت برجسته ترین اتفاقی که در زندگیش افتاده اشاره کردیم به یک مسئله و یک نکته ای که این نکته را باید در موردش توضیح می دادیم و همان آرتمیس بود قضیه که آرتمیس آیا واقعا دریاسالار ایرانی بوده است یا نه ما گفتیم هر آنچه که راجع به آرتمیس وجود دارد را می آوریم در بحث کتیبه و الواح یک چیزی نداریم از همان بحث تاریخی را مطرح می کنیم ببینیم چه گفته شده است در مورد آرتمیس آیا واقعا دریا سالار ایرانی بوده است به چه شکل بوده است  یک تعدادی عکس العمل بدی نشان دادند نسبت به اینکه چه کار دارید حالا شما نسبت به همین ما قبلا توضیح دادیم چه کار داریم و چرا داریم این بحث ها را سعی کنیم ما واقعیتش این است که می خواهیم حقایق تاریخی را بگوییم بازگو کنیم و طبیعتا وقتی می گوییم تاریخ بدون روتوش این روتوش جاهایی است که خیلی ها نمی خواهند دیده شود و تبعات این روتوش کردن گزارش های تاریخی این است که یک اسطوره سازی خلاف واقعی رخ میدهد و آن اسطوره می خواهد جای حقایق را بگیرد و ما دوست داریم در این برنامه بیاییم آن نقاط را شفاف کنیم و روشن کنیم چون حالا برخوردها یک مقداری برخی به جای که سوال بپرسند مثلا این ها یک طوری دیگر برخورد کردند ما تصمیم گرفتیم که امشب هم در این قسمت هم آرتمیس را که هفته قبل قسمت قبل خدمتتان عرض کردیم ما آمستریمیس هم بیاییم بگوییم یعنی همسر خشایارشاه نکاتی در موردش است این هم بگوییم شاید به من بود یک قسمت نمی خواستیم من برای این مسئله بگذارم ولی حالا ببینید که موضوع به چه شکل بوده است که من می خواستم از کنارش رد شوم و حالا ان شاء الله بقیه دیگر حالا یک مقدار یاد بگیرند که به هر حال برخوردشان را درست کنند نسبت به محتوایی که منتشر می کنند نسبت به پیام هایی که ارسال می کنند یک مقداری بهانه ندید به ما که واقعیت ها را بیشتر کنار بزنیم.

  اما آنچه که ما گفتیم در هفته گذشته در مورد آرتمیس من می خواهم بر اساس یک پاورپوینت خدمتتان یک گزارشی از گفته شد را عرض کنم و تیتر چون هفته گذشته و مرتب باید ما بحث اسناد را نشان می دادیم باید یک جمع بندی شود بالاخره که آرتمیس چه کسی بود چه شخصیتی بوده است بر اساس همین خدمتتان عرض می کنم ما آمدیم گفتیم آرتمیس که به عنوان دریاسالار ایرانی اولین زن دریاسار ایرانی معرفی می شود می خواهیم این را بدون به صورت خاص بدون روتوش بررسی کنیم ببینیم چه در موردش گفته شده است منابعی که آمدیم از آن کمک گرفتیم در محتوای خودمان منابع مطالعات یکی تاریخ هرودوت بود تاریخ ایران و باستان حسن پیرنیا بود تاریخ هخامنشیان پیر بریان بود ایران در شرق باستان هرتزفلد بود و دایره المعارف بزرگ اسلامی که مصادر را از اینجا به شما عبارت ها را نشان دادیم و نکاتمان را گفتیم بیشتر از این خیلی چیز خاص دیگری وجود نداشت تا آنجا که ما مطالعه کردیم تحصیل کردیم همین ها اساسیش بود اولی  هم که همان تاریخ هرودوت است بقیه تقریبا می شود گفت از تاریخ هرودوت همه این را گرفتند و حالا یک جایی هم سعی کردند خلایی که وجود داشتند را یا مقایسه به صورت مقایسه ای روال را کار پیش ببرند آنجا پر کنند ولی به هر حال این پنج منبع را ما از آن استفاده کردیم در محتوایمان اما آمدیم گفتیم مشخصات آرتمیس چیست؟ چون برخی می خواهند این آرتمیس را به عنوان یک الگوی زن ایرانی معرفی کنند ببینیم این الگوی زن ایرانی چه ویژگی هایی داشته است  مشخصات فردیش یک نامش اصلا غیر ایرانی است بعد در مورد اینکه آرت یا ارد است را آیا ارد است یا نیست خدمتتان عرض کردم به هر حال جمع این آرتمیس شکل و ظاهر کاملا مشخص است و واضح است که یک نام غیر ایرانی است.

 نکته ی دوم این نام غیر ایرانی تحت عنوان آرتمیس برگرفته شده است از یک الهه یونان باستان بوده است که آن هم خدمتتان نشان دادیم سندش را پدر آرتمیس کجایی بود؟ آیا ایرانی بوده است آیا پارس بوده است؟آیا از ماد بوده است؟ و پدر آرتمیس اهل هالی کارناس بوده است مادرش کجایی بوده است اهل جزیره کرت بوده است خودش کجا به دنیا آمده بوده است در هالی کارناس به دنیا آمده بوده است یعنی نه نام ایرانی بود نه پدر ایرانی بود نه مادر ایرانی بود نه خودش ایرانی بود یا ازمادها و یا پارس ها بود در هالی کارناس به دنیا آمده بود چنان نتیجه ما این خدمتتان عرض کردیم که می شود آرتمیس همشهری هرودوت است همان هرودوتی که تنها کسی است که داستان آرتمیس را گفته است و آن بقیه منابعی که ما آمدیم به آن استناد کردیم و از او یاد کردیم یا نقل های هرودوت بوده است یا از باب قاعده الزام نسبت به آن ها استناد کردیم.

 چه شخص این شخصیت دیگر چه و ویژگی داشت یک بیوه زن بود که به جای فرزندش صاحب ساتراپ شده است بود در هالی کارناس این تا اینجا  حالا به هر حال یک شخصیت، شخصیت یونانی آرتمیس شخصیت یونانی چه کار کرد آرتمیس کار بزرگی که ازش یاد شده است که در جنگ هخامنشیان در زمان خشایارشاه با یونانیان حضور داشته است چطور حضور داشته است و این کیفیت را خدمتتان عرض کردیم با هم مرور کنیم دوباره آرتمیس و حضور در جنگ یک در جنگ خشایارشاه به یونان خیانت کرد و همدست خشایارشاه شد یعنی با سپاه یونانی ها نایستاد خیانت کرد به یونانی ها آمد در سپاه هخامنشیان ایستاد نکته بعدی تنها پنج کشتی داشت اینکه می گویند دریا سالار ایرانی و تصور ممکن است برخی ها کنند که ناوگان دریایی هخامنشیان در دست آراتمیس بوده است نه در بین هزاران کشتی که در آن جنگ بودند پنج کشتی برده ملحق شده است به چه کسی؟ سپاه ایرانی ها و خشایارشاه.

 نکته بعدی در جنگ در همان جنگی که آمده بود پیوسته بود به سپاه هخامنشیان آرتمیس حداقل دو بار فرار کرده است با پنج کشتی آمد دو بار هم فرار کرده است نکته بعدی در جنگ به هخامنشیان خیانت می کند یکی از کشتی های هخامنشیان را غرق می کند و تمام کسانی که دد این کشتی بودند را می کشد مسئله بعد ضربه ای به ناو دریایی ایران وارد می کند به خاطر اینکه دشمن دنبال کشتی های هخامنشیان بوده است برای اینکه با آنها درگیر شود آرتمیس از داخل ضربه می زند به یکی از کشتی ها و آن را غرق می کند و خود خشایارشاه هم حتی متوجه نمی شود که به یک کشتی ایرانی حمله کرده است.

 مسئله بعدی خشایارشاه بر اساس آن چیزی که هرودوت از آرتمیس به تصویر کشیده است خشایارشاه به مشاورانش گوش نمی دهد عمل نمی کند به صورت کامل و در آخر شکست می خورد در جنگ با یونان نکته بعدی در مورد آرتمیس این بود که در خصوص حضورش در جنگ این را خدمتتون عرض کردم نکته بعدی در مورد آرتمیس این بود که زندگیش چطور بود و عاقبتش چه شد یک قبل از جنگ به عنوان جانشین همسرش ساتراپ صاحب ساتراپ شده است بود یعنی آرتمیس در زمان هخامنشیان به واسطه خشایارشاه به قدرت نرسیده بود همسرش صاحب ساتراپ هالی کارناس بود کشته شده است بود یا مرده بود همسرش چون اطلاعاتی در مورد همسرش در تاریخ هم نیامده فرزند آن پدر باید جانشین می شده است آن صاحب ساتراپ یعنی خودش باید تصاحب می کرد آن ساتراپ را چون سن فرزند کم بوده است به صورت موقت مادر که آرتمیس می شود صاحب آن ساتراپ هالی کارناس می شود.

 مسئله بعدی خشایارشاه فرزندان نامشروع خودش را به این خانم سپرد برد که گزارشش را از خدمتتان عرض کردیم ولی تعریفی هم در مورد فرزندان نامشروع را آورده بودند که گفته بودند حالا از همسر اصلیش نبوده است حالا نکته بعد مشاوره های آرتمیس را هرودوت طوری به نمایش گذاشته که انگار از تمام بزرگان ایرانی عاقلانه تر بوده است و بهتر مشورت می داده است همشهری هرودوت  است دارد آرتمیس را بالا می آورد و این زن را هرودوت به عنوان یک قهرمان که اصلا صاحب پیروزی ها است در زمان خشایارشاه انگار دارد جلوه می دهد که آقای ثاقب فرد هم دیگر اعتراض کرده است بودند نسبت به این مسئله در آن پاوررقی که و ترجمه تاریخ هرودوت داشتم.

 مسئله بعدی به خاطر این آرتمیس خانم خشایارشاه تمام مردان هخامنشی را نامرد خطاب کرد یعنی برگشت به هخامنشیان گفت که مرد آرتمیس است شما همه نامردی هستید مسئله بعدی آرتمیس طلب محبت می کند از یک مرد دیگر بعد آن مرد موافق نبوده است حالا خوشش نمی آمده است حالا شاید به خاطر این بوده است که آرتمیس آدم خائنی بوده است به هر دلیلی نمی خواسته آرتمیس را و آرتمیس چشمان آن مرد را کور می کند  این می شود چنین شخصیتی، نکته بعدی آرتمیس به خاطر همان علاقه ای که داشته است به آن مرد بعد از اینکه چشمها هیش را کور می کند یک کسی می آید یک غیب گویی می کند توصیه ای به او می کند حالا اسمش را بگوییم غیب گویی یا بگوییم سروش بوده است از این سروش هایی که در آن معابدشان بوده است و آرتمیس دست به خودکشی می زند واقعا من نمی دونم از این آرتمیس چه الگویی برای یک زن ایرانی می خواهند استخراج کنند  حداقل این را در نظر داشته باشید خیانت کرده است به هخامنشیان، بخواهیم یک مقداری قضاوت آزاد در مورد یک چنین شخصیتی داشته باشیم چه بسا اصلا آمد در سپاه هخامنشیان که به آن ها ضربه بزند و ضربه زد چطوری می آیید میگویید زن دریاسالار ایرانی زن بودنش ثابت است بله این یک تیکه اش درست است ایرانی بودنش که نه نه خودش نه پدرش نه مادرش خائن هم که بوده است بعد این دریاسالار بودن پنج تا کشتی در مقابل چندین هزار کشتی اسمش را می خواهید بگذارید دریاسالار بعد آخرش هم که آخر و عاقبتش هم این طوری بود که ناکام بود دیگر.

 از بابت آن جریانی که می خواست رقم بزند در همان هم ناکام بود چطوری میخواهید این را کنید آرتمیس کنید الگو واقعا چطور می خواهید آرتمیس  را الگو کنید اگر میگویید نه نه نه یک مطلب دیگری است شما نگفتید در همین برنامه من خواهش می کنم تماس بگیرید بگویید بگویید آقا در تاریخ یک چنین مطلب دیگری در مورد آرتمیس داریم یا اصلا حرف هایی که شما زدید مثلا وجود خارجی ندارد بیاید بگوییدحداقل بیاید به این اعتراض کنیم این سکوت در قبال عرایض بنده در اینجا واقعا راه به جایی برایتان نخواهد بود این از بحث آرتمیس، چون حالا به یک ادبیات و نوع خاصی اعتراض شده بود من یک بار دیگر بر اساس این پاورپوینت هم آمدم مباحثش را خدمت شما بزرگواران عرض کردم  این تا اینجا اما مسئله بعدی برخی ها را ما می بینیم که خیلی می آیند بحث زنان هخامنشی را زنانی که در زمان هخامنشان بودند را خیلی مطرح می کنند یا می گویند زنان در زمان هخامنشیان خیلی وضعیت خوبی داشتند نمونه هایش خدمتتان عرض کردیم مثل همان که ادعا شده بود زنان در زمان هخامنشیان مرخصی مثلا زایمان داشتند بعد گفتیم اصلا مسئله اش به چه شکل است آنجا کتاب پروفسور هایگ ماری کوخ را آوردیم که به آن استناد می شد.

 کامل توضیح دادیم این چی بود مسئله به چه شکل بود اما حالا که ما آرتمیس هم گفتیم آن بحث کلی در مورد زنان را هم قبلا به آن اشاره کردیم من می خواهم در مورد یکی از اشخاصی که به عنوان ملکه ایران باز از او یاد می شود او را بیاورم امشب یک مقدار در موردش صحبت کنم آمستریس یکی از زنانی است که تحت عنوان مثلا شاهزاده ایرانی مطرح می شود همسر خشایارشاه در مورد اینکه همسر خشایارشاه هم حالا شاید بدیهی است ولی ما نکات را عرض خواهیم کرد  تاریخ نگاری این زن ها از کجاست ببینید تاریخ نگاری این ها اصلا تاریخ نگاری ایرانی نیست عملا اگر ما هرودوت را ایرانی ندانیم تاریخ نگاری زنان هخامنشی تاریخ نگاری بیگانه است به اصطلاح همین آقایان تاریخ نگاری یونانی است بقیه آمدند تاریخ این ها را برای ما نوشتن آن ها چطوری نوشتند شخصیتی است ماریا براسیوس چند کتاب دارد من دو عدد از کتابش اینجا دارم اگر این تکه را نشانتان بدهم یکی شاهنشاهی هخامنشی از کوروش بزرگ تا اردشیر اول ماریو براسیوس این یک کتابش که قبلا هم حالا به آن استناد کردیم و نکاتی را گفتیم خوب تحلیل کرده است انصافا هرچند هر آنچه که آوردند با آن موافق نیستیم ولی به صورت کلی جزو کسانی است که تتبعش در منابع تاریخی و تحلیل هاش تحلیلهای خوبی است نتیجه گیری های خوبی دارد نتیجه خطا هم طبیعتا دارد یک کتاب دیگر دارد.

 زنان هخامنشی هایده مشایخ ترجمه کرده است این را این کتاب زنان هخامنشی یکی از آن کتاب هایی است که زیاد هم مورد استناد قرار می گیرد از طرف کسانی که می خواهند در مورد زنان هخامنشی یک حالت الگوسازی را انجام بدهند نکاتی در اینجا گفته است من فقط یکی دو مورد از عباراتش را میخواهم به شما نشان بدهم بعد برویم سراغ گزارش هایی که در خصوص آمیستیریس، کتاب زنان هخامنشی ماریا به رسیوس همین کتابی که خدمتتان نشان دادند ملاحظه می فرمایید خیلی هم در جهت مرد و تخطئه ی تاریخ نگاری یونانی ایشان برآمده است خانم ماریا براسیوس که گفته است یونانی ها آمدند خواستند تحقیر کنند زن ها را و چنین مسائلی آن چیزی که ایشان گفته است صفحه شماره صد و چهل نکته ای را دارد قدرت و نفوذ سیاسی در مورد قدرت نفوذ سیاسی زنان در دوران هخامنشیان، در منابع یونانی همسران شاهان هخامنشی آشکارا به صورت زنانی ستمگر سرشار از میل به انتقام جویی تصویر شده اند اطلاعات درباره موقعیت قانونی اقتصادی و فرهنگی و فعالیت های این زنان بسیار نادر است اما به نظر می رسد داستان های مکر زنان در دربار زمینه عمده ای بوده است برای نویسندگان برای نوشتن آنچه بعدها تاریخ ایران شده است یعنی یا ما در مورد زنان هخامنشی تاریخ نداریم یا آنچه که داریم و بسیار محدود و نادر است به تعبیر ماریا براسیوس به مباحث قانونی و اقتصادی و فرهنگی و فعالیت های آن ها پرداخته شده است.

 آن چیزی هم که داریم و برجسته است این که این ها سرشار بودند از میل انتقام جویی و توطئه این یک وضعیت کلی است از آنچه که به تصویر کشیده شده است باز دوباره بحث اینجا نگه دارند ممکن است شما بیایید بگویید آقای حسینی  شاید دروغ گفتن یونانی ها من هم می گویم بله من می گویم قطعا در صحبت هایشان هم دروغ وجود دارد چون می گویید شاید من می گویم قطعا در صحبتشان دروغ وجود دارد  ما رفتیم یک سمت که شما می گویید و مردی را می کنید و تجلیل می کنید خلا هیچی ندارید فقط یک سمت منابعی را داریم که باید تا آنجایی که از ابزرهای مختلفش استفاده کرد تحلیلشان کنیم یک جاهایی برخی از عبارتشان اصلا دروغ کنار بگذاریم و یک جایی هم بپذیریم این ها را آنی است که ما میرویم سراغش آن خلا شما نیست که از آن تعریف و تجلیل می کنید که زنان در دوره ی هخامنشی چنین بودند و چنان بودند برای آن هیچی ندارید فقط می ماند این دست از منابع یونانی که آن هم همین است که ما داریم خدمتتان عرض می کنیم منطق ما است الان در ارائه ی چنین شخصیت هایی وگرنه اگر ممکن است ما بگوییم همه چی که یونانی ها گفتند کاملا از روی صداقت گفت خیلی کارم درست است گفته است اصلا ممکن است اصلا دروغگو نبوده است مورخ قصدش در یک مسئله دروغگویی نباشد ولی  اخبار دیگری که خطا است به گوشش رسیده باشد ما که منکراین نیستیم ما خیلی عقلانی باید نگاه کنیم نسبت به ماجرا.

  این از عبارات ماریو  بروسیویوس بود در مورد تاریخ نگاری زنان هخامنشی اما آمستریس همسر خشایارشاه حالا کتاب کتریاست که ترجمه نشده است دوستان ما در موسسه از محتوای زبان اصلیش انگلیسی استفاده می کنند خیلی بدیهی است هم در توضیحات و هم در متنی که منتشر شده است آمستریس را همسر خشایارشاه معرفی کرد این از بدیهیات تاریخی است کسی نمی تواند منکر این شود و خیلی واضح است متشکرم اتاق فرمان جناب آقای ثاقب فر هم آمدند تصریح کردند نسبت به این موضوع در ذیل ترجمه ای که آوردند از هرودوت کتاب تاریخ هرودوت که امشب زیاد داشت سر و کار داریم مرتضی ثاقب فرد ملاحظه بفرمایید میروم شناسنامه کتاب همین حالا این صفحه کتاب واضح تر است از جلدش در صفحه ی شماره هزار و سی آمستریس همسر خشایارشاه این ترجمه ای که جناب آقای ثاقب فرد دارد.

 جناب آقای مازندرانی ها همین مقدار را ترجمه کرده است حرف خودشان طبیعتا نیست ترجمه ای است که آوردند از کتاب تاریخ هرودوت  این است هم از آقای ثاقب فرد آقای مازندری هم همین را گفتند تعبیرشان را ببینیم از این دو ترجمه استفاده کنید در برنامه بعضی ها نیایند بگویند از آقای مازندرانی را آوردید از ثاقب فرد نیاوردید یا بالعکس آمستریس ملکه خشایارشاه او هم یکی از ملکه های ایران و باستان هستند از او یاد می کنم ، آمیستریس همسر خشایارشاه یکی از همسرهای خشایارشاه طبیعتا وگرنه بحث حرمسرا در این دوران خیلی مطرح بوده است دیگر هنوز آثار حرمسراهایشان هم هنوز باقی مانده است.

 اگر لازم شد من که در این حرمسراها چه می گذشتند هم می گویم چون امثال آقای دکتر شروین وکیلی است نکاتی را آمدند گفتند که خیلی نکات و مطالبی که دارند می گویند از واقعیت ممکن است انسان را به دور کند حالا شاید حرف ایشان درست باشد که خواستم ما اول فصل سوم گفتیم دیگر بیایند با هم گفتگویی داشته باشیم بد نیست در مورد هرودوت چون ما امشب کار زیاد داریم با ایشان یک نکته را نشان بدهم تا قبل از این ما آمدیم چند مطلب آوردیم از برخی از باستان گراها و برخی از مورخین و حتی از مستشرقین هم در ضمیمه حرف های باستان گرایان که تاریخ هرودوت از چه اعتباری برخوردار است حالا الان می خواهم از جای دیگر بتوانم یک مطلب باز راجع به هرودوت نشان بدهم کتاب دانشنامه مرضیه اصناف که اصلا عبارات و اصطلاحاتی که زرتشتی با آن سر و کار دارند را آورده است و عبارات و اصطلاحاتی که زرتشتی ها به تناسب با آن سر و کار پیدا می کنند هرودوت را آورده است یک توضیحی داده ببینید توضیحاتش را واژه نامه توزیع آیین زرتشت چاپ ششم دانشنامه مزرعه اسناد دکتر جهانگیر هوشیدری که حدود ده نفر موبد هم آمدند این کتاب را دیدند و نکاتشان را گفتند و تصحیح شده است بعد چاپ شده است دانشنامه مزرعه اسناد حتی باز ما یک ایراداتی در آن دیدیم اگر این بزرگوار هم خواستند تجدید چاپ کنند حاضر هستیم کمکشان کنیم.

 یک جایی که کاملا اصلا تناقض دارد حرف هایی که در دانشنامه آمده است چه گفته است اینجا صفحه ی شماره چهارصد و هشتاد و نه این کتاب مطلبی این هرودوت ما کامل این بخش را می خوانیم برای شما داریم آقای جهانگیر هوشیدری در این دانشنامه چه گفته است در خصوصش مورخ یونانی که به پدر تاریخ معروف است در هالی کارناس متولد شد مسافرت های بسیاری کرد و سرگذشت های ملل زیادی از جمله ملت ایران را که دیده بود شرح داده است که امروزه از آثار چی گران بهای زمان های قدیم است مطالبی درباره دین قدیم ایران نوشته که البته در برخی جاها خالی از اشتباه یا غرض نیست یعنی آن نکات و مطالبی که در مورد دین ایرانی ها دین قدیم ایرانی ها نوشته است یک جاهایی از آن یک ایراداتی دارد یک جا مغرضانه است بعد به رم رفت و در همان جا مرد نوشته هایش در شناخت تاریخ و دین ایران کمکی است یعنی ایرادی که ایشان اینجا گرفته بود نسبت به گزارش هایی که ایشان در مورد دین قدیم به تعبیر خودشان دین قدیم ایران نوشته است یک ایراد به آنجا گرفت باز همین هم که ایراد گرفته بود در ادامه آمد گفت در شناخت تاریخ و دین ایران باز این مطالب به ما کمک می کند این آقای هرودوت  واقعا اگر تاریخ هرودوت  را بگیریم همین حد برخی از گزاره ها و عبارت هایی هم که دارند در تجلیل نقل می کنند را واقعا باقی نمی ماند هرودوت ظاهر پادشاهان هخامنشی تعریف و تمجید کرده است و تجلیل کرده است این ذهنیتی که خیلی ها دارند آقای هرودوت دشمن بوده است از روی غرض این است که تو نه چنین چیزی واقعا نیست قبلا در موردش صحبت کرده بودیم  این آمستریس همسر خشایارشاه چه ویژگیی را داشته و یا بهتر به شما بگویم و آن واقعیت است یک چیزی که در تاریخ از طریق تاریخ که به ما گزارش هایی رسیده است این گزارش های تاریخی که اولش عرض کردیم گزارش های انحصاری یونانی است چه گزارشی چه تصویری را از آمستریس دارد به ما نشان می دهیم.

 می رویم سراغ کتاب زنان هخامنشی ماریا براسیوس در این کتاب عبارتی آمده ترجمه هایده مشایخ صفحه ی شماره صد و چهل و دو از هرودوت می آموزیم که آتوسا حاکم مطلق حالا من در این بحث آتوسا الان ورود پیدا نکردم یک مقداری هم در بحث ازدواج و محارم در بحث هخامنشیان حقیقتا نخواستم ورود پیدا کنند و آمستریس انتقام جو بوده است همان تک منبعی که داریم ما، ما را وصل می کند به تاریخ زنان هخامنشی تک منابعی که داریم آن رشته ای که ما را وصل می کند که این کتاب تاریخ نگاری یونانی است همان ها میگویند آمستریس چی بوده است؟ یک انتقام جو بوده است.

 نکته بعدی  چه کار کرده است؟ همسر خشایارشاه و آمستریس که ماریا براسیوس که خیلی از گزارش ها را هم قبول ندارد علیه زنان هخامنشی از جمله برخی از همین گزارش که می خواهیم بخوانیم قبول ندارد ماریا براسیوس اما در تاریخ هرودوت این ها آمده چه چیزهایی آمده است که ماریو براسیوس می گوید زنان هخامنشی انتقام جو به تصویر کشیده شدند چرا کم صحبت می کنید در مورد آمستریس همسر خشایارشاه حالا شما کم صحبت می کنید بگذارید ما یک قسمت در موردش صحبت کنیم چه اشکالی دارد چه ایرادی دارد می رویم سراغ کتاب تاریخ هرودوت کتاب تواریخ من اول ترجمه آقای مازندرانی را برایتان بیاورم نوشته هرودوت یونانی پدر تاریخ ترجمه با حواشی از آقای وحید مازندرانی بر اساس این چاپ صفحه شماره ی دویست و هشتاد و شش ملاحظه بفرمایید می گوید که سپاه هخامنشی هم حرکت کرد برای بحث فتح یونان است و سپاهیان در نقطه مشهور به نه راه از پل عبور کردند رسیدند به یک جایی که نه راه بود حالا می گفتند نه تا پل بود آنجا چه کار کردند؟ آن محل نیز نه راه نام دارد نه پسر و نه دختر بومی را بر سبیل نذری نذر هم که کردند نذر هم که کردند از خودشان مایه نگذاشتند نه پسر و نه دختر را آوردند زنده به گور کردند بر اساس ترجمه آقای وحید مازندرانی ایرانی ها مگر بچه زنده به گور می کردند ؟

 حال من توضیح می دهم ادامه ان شاء الله یادم بماند توضیح بدهم ایرانی ها زنده به گور را انجام می دادند یا نمی دادند اگر لازم شود مفصل در این خصوص توضیح میدهم ولی چون هرودوت این را نقل کرده است به آن یک مقداری می پردازم در حدی که لازم است برای این برنامه بعد آقای هرودوت چه می گوید این یک رسم پارسیان است و شنیدم زنده به گور کردن فرزندان رسم پارسیان است آقای هرودوت دارد می گوید من فقط این جا دارم نقل می کنم حالا اشاره به دیدگاه خودم می کنم بعد از این که این ها را گفتم می گوید رسم پارسیان است نه فقط دختر را زنده به گور کردند و پسر هم زنده به گور کردند منتها برا چی نذر می کردند طرف نذر می کند در مورد خودش باید نذر کند من نذر می کنم فلان کار را انجام بدهم فلان مسئولیت را گردن بگیرم نه که نذر کنم فلانی را بکشم قربانی کنم کسی هم که نذر می کند مثلا یک گوشت گوسفند قربانی کند بدهد به مثلا به فقرا پولش هم از جیب خودش باید بدهد دیگری اینجا نذر کردند دیگران را قربانی کردند دیگران را می آوردند پای نذر.

آقای هرودوت ببینید در دانشگاه مزرعه اسناد جناب هوشیدری چی گفته بود آقای جهانگیری هوشیدری گفته بود هرودوت آمده بود ایران هم سفر کرده است و شنیده تاریخ را و گفته است اتفاقا از کتاب تاریخ هرودوت هم این معلوم است که گزارش هایی را دارد از خود پارسیان ایرانیان نقل می کند اصلا یک جایی خودش می گوید، می گوید پارسها اینطوری می گویند آقای هرودوت چی شنیده است؟ در چه زمانی در زمان خشایارشاه هرودوت برای پانصد سال هزار سال بعد از خشایارشاه نیست و شنیدم آمستریس همسر خشایارشاه چه کار کرده بود؟ سنش رفته بود بالا سال خورده شده بود  طبیعی است انسانی سنش بالا برود سال خرده شود ظاهرش تغییر می کند این روال طبیعی هر انسانی است به هم بعد از اینکه همسر خشایارشاه دید سال خرده شده است به همین اقدام مبادرت ورزید و چهارده پسر از نجیب زادگان پارسی را به عنوان صدقه و آرزوی دروزی عمر خویش قربانی کرد همسر خشایارشاه بود همسر شاه بوده است وی سنش بالا رفته است چیکار کنیم بیایم چند نفر بچه را بگیریم قربانی کنیم به عنوان صدقه این ترجمه آقای وحید مازندرانی بود باز تکرار می کنم دارم در مورد آمستریش همسر خشایارشاه صحبت می کنیم بخش اولش البته در مورد خود لشکر خشایارشاه بود که سپاهیان آمدند به نه راه رسیدند آنجا آمدند نه پسر و نه دختر بومی را آمدند نذر کردند کشتند حالا تعبیر نذر هم حرف آقای وحید مازندرانی است میروم سراغ ترجمه جناب آقای ثاقب فرد آقای ثاقب فرد چه می گوید این ترجمه آقای ثاقب فرد از تاریخ هرودوت آقای ثاقب فرد اصلا خیلی عصبانی هم می شود کلا خیلی بنده خدا سخت شده است و برایش که ترجمه کتاب است چون با عقلش خیلی طور  در نمی آمده است با پیش زمینه های فکریش طور  در نمی آمده است تاریخ هرودوت جلد دوم ولی ترجمه اش از آقای وحید مازندرانی روان تر و بهتر است یک جایی هم حالا احساس می کنمدقیق تر مطلب را منتقل کرده است صفحه شماره هشتصد و دو خیلی موارد دقیقا منتقل کرده است باید اینطور بگوییم می گوید که آمدند رسیدند به جای لشکر خشایارشاه رسید به جایی نه راه نام داشت نه دختر و نه پسر محلی را گرفتند همان جا زنده دفن کردند هم آقای وحید مازندرانی گفت بود زنده به گور هم آقای ثاقب فرد می گوید زنده به گور یعنی نه اینکه فقط سرش را بریده باشند کشته باشند زنده به گور کردند بعد جمله آقای هرودوت زنده به گور کردن انسان ها از رسوم ایرانیان است یک پاورقی دارد آقای ثاقب فرد برمی گردم تا آخر عبارت را نشان میدهم توضیح می دهم و به من گفتند.

 که آمستریس زن خشایارشاه بانوی ایران ملکه ایران از به تعبیر برخی از آقایان وقتی پیر شد برای جلب عنایت خدای زیر زمین کدخدایان یونانی بوده است دو هفت یعنی چهارده پسر پارسی از خاندان های بزرگ را به همین گونه زنده به گور کرد یک عدد دوازده دارد اینجا عدد دوازده توضیح مترجم فرانسوی کتاب تاریخ هرودوت است فرانسوی بوده است آقای ثاقب فرد ترجمه کرده است خود عزیزان اینجا یک پاورقی زده است آقای ثاقب غرد اما جمله ی قبلش هم که پاورقی آقای ثاقب فرد بود را ببینیم اعتراض ایشان را در مورد زنده به گور کردن ایرانی ها آقای هرودوت می گوید که این جا می گوید آقای هرودوت می گوید زنده به گور کردن انسان ها از رسوم ایرانیان است چه زمانی دارد این حرف را می زند هرودوت در زمان هخامنشیان بوده است دارد این حرف می زند خیلی محل توجه است در زمان هخامنشیان، آقای ثاقب فرد در پاورقی می گوید نخست این که مسلم شده است هخامنشیان زرتشتی بوده اند نخیر ما اینجا اثبات کردیم زرتشتی نبودند حالا چطوری کجا مسلم شده است زرتشتی بودن حرفی را آدم اینطوری بزند که دیگر خیلی هنر نیست اینقدر دیگر مسلم شده است که هخامنشیان زرتشتی بوده اند خودت از تاریخ هرودوت نمی توانی زتشتی بودن هخامنشیان را اثبات کنی و در این مذهب نه تنها قربانی کردن انسان مطلقا وجود ندارد بلکه حتی قربانی کردن حیوانات نیز منع شده است و فقط در اوستای نو یعنی گشت ها که بعدها رسوم پیش از زرتشت زنده شدند از قربانی کردن حیوانات یاد می شود در اوستا قربانی کردن آمده  است بعد شما می گویید مطلقا در آیین زرتشت وجود ندارد حالا در اوستا است در بخش گشت ها است آن مورد بعدها بود که رسوم پیش از زرتشت زنده شدند  رسوم پیش از زرتشت اگر زنده شدند قربانی کردن جزو رسوم پیش از زرتشت بوده است شما هم که میگویید زرتشت ایرانی بوده است پس رسوم قبل از زرتشت می شود رسوم ایرانیان باستان حالا شما بگویید که زرتشتی ها از این کارها نمی کردند اینجا که دارید می گویید عملا سنت قربانی اصل سنت قربانی دارید اصل سنت قربانی که شد از رسوم ایران باستان یه بار بخونید حداقل و ضعف مطلبی که می گویند را بعد از اینکه نوشتند که حداقل اگر یک چنین برداشته می شود جلوی سوء استفاده ما را حداقل بگیرید دیگر این تعبیر را به کار می برم که بدانید ما داریم از عین عبارتشان را می خوانیم توضیح می دهیم بعد می گوید.

 دوم آن که خدای زیر زمین ارس مخصوص خود یونانیان است و این قربانی را آنان انجام می دادند بعد می آید می گوید که چنان که سپس خواهیم دید برای بحث بیشتر درباره غرض ورزی ها و دروغ بافی های هرودوت بنگرید به دیباچه مترجم فارسی اول کتاب خودش آنجا خیلی هرودوت صورت گرفت البته دروغ بودن این نکته چنان آشکار است که مترجم فرانسوی نیز در یادداشت سر درزه اظهار تردید کرده است باز آقای ثاقب فرد که این ترجمه را نوشته و این پاورقی را زده است یک بار نگاه نکرده است درست است پاورقی خودش را بر پاورقی خودش را بر عنوان صد و دوازده مترجم فرانسوی ببیند حالا می بینیم برویم آن صد و دوازده که می گوید انقدر این واضح قربانی کردن انسان در ایران باستان نبوده است که خود مترجم فرانسوی دیدید چه گفته  بود آقای ثاقب  فرد، گفته بود مترجم فرانسوی خودش ابروز تردید کرده است  ادامه اش چه گفته است تاریخ هرودوت برویم بخشی از آن را ببینیم همان کتاب تاریخ هرودوت آقای ثاقب فرد اینجا در صفحه شماره هشتصد و هفتاد و یک آن شماره صد و دوازده در مورد قربانی کردن انسان است.

 می گوید که این مترجم فرانسوی می گوید واسطه یک اصل متن هرودوت کتاب تاریخ هرودوت با ترجمه ی ثاقب فرد این فرانسوی بوده است گمان نمی رود قربانی کردن انسان در ایران مرسوم بوده باشد ببینید یک مسئله ای را می گوییم وجود نداشته است می گوید مرسوم بوده است یا نبوده است مثلا در ایران الان قتل مرسوم نیست ولی آیا قتل در ایران وجود ندارد؟

 این اگر دقیق ترجمه کرده است باشد آقای ثاقب فرد نمی دانم چقدر اعتناء کنیم به ترجمه این عبارتشان اگر هم آن مترجم فرانسوی گفته باشد مرسوم نبوده است به این معنا هم نیستش که اصلا وجود نداشته است کما اینکه در ادامه روشن می شود این ها قرینه است سخن خود ایشان است ببینید ملکه آم استریس همان ملکه ی درنده خوی این اتاق فرمان نشان بدهید ملکه چی گفته است درنده خو که آم استریس همسر خشایارشاه را می گوید درنده خوی آقای ثاقب فرد هم همین برایش ترجمه کرده است آورده است حالا الان من خودم همین این تعبیر را به کار نمی برم برای آم استریس آقایی که ترجمه کرده است این را برایشان آوردند این قربانیان را به تعداد دو هفت یعنی عدد مقدس یا رشوه ای حالا نذر بگویید رشوه بگویید خیلی کار را تغییر نمی کند تغییر در کار حاصل نمی شود یا رشوه ای به خداوند تلقی می کرده است برای طول عمر خودش یا هدیه ای پیش از مرگ آقای ثاقب فرد ذیل متن اصلی آمده بود گفته بود مترجم هم قبول ندارد ابروز تردید کرده است در مورد بحث رسم قربانی انسان در ایران باستان اینجا دوباره یک ستاره دارد اینجا ببینیم می آییم پایین ببینیم آقای ثاقب فرد چی گفت و شاید آقای ثاقب فرد دیروز فکر نمی کرد یک کسی بیاید این ها را استخراج کند مترجم فرانسوی با آن که در آغاز اگر چه عمدا با لحنی تردید آمیز که گمان نمی رود قربانی کردن انسان ها را در ایران را رد می کند یعنی می گوید خیلی کج دار و مریض قطعی هم رد نمی کند آقای ثاقب فرد شما در پاورقی کتاب گفته بودید رد کرده است این جا می گویید کج دار و مریض ضبط کرده است در اینجا چنان سخن می گوید که گویا توصیف هرودوت از آمستریس و قربانی کردن انسان کاملا حقیقت داشته است چی شد آنجا که نیاز داشتید از کلام مترجم فرانسوی استفاده کنید در رد قربانی کردن انسان گفتید نه مستلم فرانسوی رد کرده است اینجا می آید می گوید یه طوری صحبت کرده است در مورد آمستریس و که انسان ها را قربانی می کرده است برای که طول عمر پیدا کنه که از آمستسریس و قربانی که انسان کاملا حقیقت داشته است به طوری گفته است که کاملا حقیقت داشت بالاخره تردید کرده است یا تردید نکرده است بالاخره تردید کرده است یا طوری گفته است که انگار کاملا حقیقت داشته است.

 این کتاب ها دیگر این طور نیست که گوشه کتابخانه و فقط خاک بخورد روتشتان را کنار می زنیم این طوری می شود  پس آم استریس تا اینجا آمده است برای طول عمر خودش چکار کرده بود؟ انسان قربانی کرد من یه نکته دیگر هم بهتون نشاندمم درع قربانی کردن انسان اینو اینجا ببندم یک بخشی از برنامه ما یک دارم سرعت بدهم به کار که برسیم یک بخشی از برنامه ها یک مقداری مناسب همه سنی نیست در مورد آم استریس می خواهم توضیح بدهم در مورد خشایارشاه می خواهم توضیح در مورد آم استریس واقعا مناسب همه سنین نیست حالا آنهایی که می بینند مثلا در جمع خانواده داشتند بعدا میخواهند نگاه کنند می توانند مثلا شبکه را عوض کنند این ها بعدا از آرشیو بنشینند نگاه کنند که ما چی گفتیم این را من فعلا یه توضیح بدهم آقای ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن خودش یک حرفی را زده است.

 این بحث را جمع می کنم میروم سراغ شاهکار دیگری که از آم استریس داشته است و نقل شده است از او تاریخ تمدن ویل دورانت ، چنین جلدی هم این چاپش را دارد دیگر در فضای مجازی خواستید می تونید به این دسترسی داشته باشید یک حرفی را دارد این اول ببینید کدام بخشش است اخلاق زرتشتی  آمده است یک توضیحاتی داده است بعد می آید میرسد به صفحه شماره بر اساس این ترجمه دیگر صفحه ی شماره سیصد و دو عبارتش این است برای خورشید و آتش و اهورامزدا چیزهای گوناگون از قبیل گل و نان و میوه و مواد خوشبو و گاو و گوسفند و شتر و اسب و خر و گوزن و در زمان های قدیم تر مانند ملت های دیگر آدمیزاد را قربانی می کردند آقای ویل دورانت در تاریخ تمدن خودش می گوید پارسیان آدم قربانی می کردند درست یا غلط است را باز نگه داریم این همه، مواردی دیگر را هم آورده در مورد قربانی کردن در اوستا  هم وجود دارد و این را نمی شود رد کرد البته چطور قربانی کردند هم قبلا اشاره کردیم به آن، نه اینکه مثلا طرف را آن حیوان را بیاورند ذبح کنند سریع تر خلاص شود با چوب به سرش میزدند تا مثلا بمیرد آیا در این ها رسم قربانی کردن فرزند وجود داشته است وجود نداشته است؟

 من این را در مقابل این یک سوال باید بپرسم تا واضح شود آیا بابل را جزء ایران می دانیم یا نمی دانیم این را باید جواب بدهیم اول، اول باید به جواب این برسیم به نظر من مهم ترین مسئله الان اولش این است که ما ببینیم در ایران قربانی کردن انسان وجود داشته است؟ قربانی کردن بقیه ی حوانات که وجود داشته است آن بدیهی است کاری به آن فعلا نداریم قربانی کردن انسان وجود داشته است بابل را جزء ایران محسوب کنیم یا محسوب نکنیم؟ جزء ایران زمین که قطعا محسوب می شود آیا بابلی ها پارسیان هستند؟ نه نیستند در مورد بابل هر چی اثبات شود اینکه همان عمل پارسیان قبل از کوروش بوده باشد نیست این هم درست است  حالا سوال در بابل نص قربانی کردن انسان وجود داشته است بحث قربانی کردن کودک هم وجود داشته است آقای کوروش که بابل را فتح کرد آیا در منشورش آمد گفت شما فرزند قربانی نکنید یا این که خودش که هیچ فرزندش کمبوجیه هم گفت بروید به رسوم این ها در معارد عمل کنید سوال دارم می پرسم ممکن است کسی بیاید بگوید نه در منشور کوروش آمده است که ای مردم شما خیلی من ناراحت شدم دیدم  بچه هایتان را مثلا قربانی می کنید برای خدایانتان برای بت ها این کار را نکنید اگر است بیاید به ما بگویید دیگر بذارید ما از این ندانستنمان بیاییم بیرون بالاخره تلاش کنید ما بیایم بیرون بقیه را هم متوجه شوند اگر بابل این سنت را داشته است و بابل جزئی از ایران در زمان هخامنشیان از بعد از فتح بابل و در زمان کوروش و بخشی از زمان کوروش و در زمان داریوش و بردیا و کمبوجیه خشایارشاه و بقیه محسوب می شوند رسم قربانی کردن کودک را هم اگر بابلی بدانیم بابل به عنوان یکی از مناطق ایران قربانی می کردند فرزندان را ببینید من دارم خیلی منطقی دارم می گویم از پارسیان به صورت خاص نه من چیزی ندارم شاید بعدا یک چیزی پیدا شود من الان ندارم نمی توانم چنین حکمی کنم ولی باز این هم ضمیمه کنم و این عرضم را آیا اگر هم بوده است آن گونه که اعراب جاهلی دخترانشان را برخی از قبایل مثل بنی تمیم زنده به گور می کردند یا از فرزند دختر ناراحت می شدند این ها را چنین عکس العمل هایی داشتن نه یعنی به عرب جاهلی در حماقت نمی شود به این راحتی اصلا نمیتواند کسی برسد.

  این تکلیف آنجا مشخص شود اما این مسئله ای است که هرودوت دارد می گوید در زمان خشایارشاه زندگی می کند خودش می گوید رسم پارسیان، آها این هم بگویم باز یک پاورقی خودمان به صحبت خودمان ببینید که پارسیان آیا فرزند را قربانی انسان قربانی می کردند قربانی نمی کردند من گفتم که چیزی ندیدم من از آن شواهد باستانی که بقیه پژوهش کردند چیزی ندیدم اما این نکته را چکار کنیم که خود هرودوت که در زمان خشایارشاه زندگی می کند می گوید که رسم پارسیان بر اساس ترجمه هایی که دارم خدمتتان نشان می دهم  این هم از همین تاریخ هرودوت این هم اتفاقا ترجمه آقای ثاقب فرد که دارد اینجا در استودیو این از این نکته آمستریس برای اینکه جوان بماند آمده است بچه مردم را کشته است مسئله بعدی یک اتفاقی افتاده در زمان خشایارشاه نه نقل هایی است که از زمان خشایارشاه است که این آن بخش است که اگر کسی حالا نخواسته است اینجا ادامه برنامه را ببیند ما او را به خدا می سپاریم تا برنامه بعد ان شاء الله بیاییم ادامه بدهیم برنامه مان را یک داستان بحث عشق و عاشقی و خیانت و این طور  چیزها است که می خواهم آن را بگویم .

 من با آن دسته از دوستان عزیزان که نمی خواهند ادامه برنامه را ببینند خداحافظی می کنیم در خدمت بقیه بزرگواران هستیم یک اتفاقی نقل شده است از طریق همین طریق تاریخی که ما به شما گفتیم، گفتیم خود ما که تاریخ نداریم ایرانی ها تاریخ ننوشتند از زمان هخامنشی یک تحلیل هایی است که از بر اساس مثلا لوح هایی باقی مانده شده است که آن هم پروفسور هایاید ماریکو انجام داده آقای دکتر پرویز رجبی ترجمه کرده است از زبان آلمانی به فارسی ولی ما چیزی که است و ببینیم چیست؟ داستان از یک لباس شروع می شود لباس پرماجرای خشایارشاه، تاریخ هرودوت جلد دوم اینجا است آقای ثاقب فرد می آورم که باستان گرا بودنش غلظتش دیگر برای باستان گراها کاملا مشخص است تاریخ هرودوت ترجمه آقای مرتضی ثاقب فرد صفحه شماره هزار و سی و یک دارد اینجا در سال عشق خشایارشاه یک مقدار بگذارید یک کار عجیبی کنم یک مقدار الان هرودوت را نخوانم چون یک مقداری پیچیده می شود دارم اول آقای پیرنیا حرفی که آقای پیرنیا زده است چون همین داستان را آورده است یک مقداری منسجم تر نقل کرده است را می خوانم بعد برمی گردم به سراغ تاریخ هرودوت چون این را بخواهم بخوانم هی باید وسطش توضیح بدهم ولی اینجا آقای پیرنیا داستان را سر و شکل داده است آورده است.

 این کتاب تاریخ ایران و باستان آقای حسن پیرنیا است ملاحظه می فرمایید انتشارات نگاه چاپ کرده است مشیرالدوله در دوره قاجار هم بوده است آقای پیر نیا صفحه شماره هفتصد و بیست و هشت مبحث چهارم خشایارشاه پس از مراجعت از یونان حمله یونانی ها به آسیای صغیر و قبرس احوال خشایارشاه می گوید در باب احوال این شاه پس از مراجعت او به آسیا اطلاعات زیادی در دست نیست و هرودوت فقط شمه ای از احوال او را در شمه ای از احوال او و وضع دربارش را درباره اش نوشته که چنین این است یک شمه ای فقط گفتند حالا خوب است یک شمه می گفتند این از داخلش مونده دیگر اگر قرار بود همه چیز را بگویند دیگر دیگر حالا متناسب با این شمه دیگر خیلی اوضاع بدتر میشد چی بوده است آن شمه خشایارشاه از زمانی که از یونان برگشت در سارد اقامت داشت و در اینجا عاشق زن ماسیستس برادر خود گردید با عرض پوزش از بینندگان عزیز و ارجمند بابت رفتارهایی که از خشایارشاه نقل شده است به من دارم می خوانم خشایارشاه عاشق همسر برادرش می شود خانم برادرش ولی هرچند در مهرورزی خود پا فشرد زن روی مساعدی نشان نداد و خشایارشاه هم به ملاحظه ی برادرش به جبر متوسل نمی شد بالاخره به نظر خشایارشاه چنین رسید که اگر دختر ماسیستس را از این زن برای پسر خود داریوش بگیرد به زن برادر خود نزدیک تر و مورد توجه او واقع خواهد شد گفت زن برادرم را نمی توانم حالا قانعش کنم من دختر این زن را به عقد ما الان داریم خیلی مودبانه اش می کنیم و این عبارتی که دارم می گویم می دانید جایگذاری شده است اصلا عقد و اینا که نبود چون دقیقا تعبیر همبستری را آوردند من این را به کار نبردم دخترش را به هم بستری پسرم در بیاورم تا بتوانم از طریق این مادر عروسم به او برسم یعنی می شود مادر عروسم باید این طوری به او برسم چنین کرد و بعد از عروسی که موافق آداب به عمل آمد آداب و رسوم آن زمان البته آقای پیرنیا دارد این را می گوید جای دیگر تعبیر دیگری داریم خشایارشاه به شوش رفت پس از ورود آرتا اینس زن داریوش را به قصر خود احضار کرد  آقای خشایارشاه می خواهد به زن برادرش دسترسی پیدا کند فرزند برادرش را به عقد فرزند خودش در می آورد که به این خانم دسترسی پیدا کند بعد عروسش می آید از عروس خوشش می آید.

 بر اساس این گزارش ها زیرا در این زمان از مادر او منصرف و عاشق عروس خود گردیده  است سریال ترکیه ای می شد واقعا بسازید از این داستان چیزی نگذشت که قضیه فاش شد و شرح آن چنین است آمستریس زن خشایارشاه داستان لباس است که ملکه بود پارچه های رنگارنگ به دست خود بافته لباس گران بهایی برای شاه تهیه کرد آمستریس همسر خشایارشاه خودش لباس دختر برای همسرش حالا اینجا مهربان بوده است و خشایارشاه از داشتن چنین لباسی غرق شعف گردیده و آن را پوشیده به دیدن آرتا اینس رفت عروسش است بعد در موقعی که فریفته ی دلربایی های این زن بود بدو گفت از من چیزی بخواه تا هر آنچه خواهی بدهم زن گفت شاها حالا اینجا یک تیکه اش آقای پیر نیا نیامده است بعضی ها بگوید مثلا آنسلت آورده است که حالا یک کاره کرده بودند بعد گفت حالا خشایارشاه به او عروسش گفت در قبال این کار من چی میخواهی از من، زن گفت شاها واقعا هرچه خواهم می دهی خشایارشاه مثلا پادشاه داشتیم خشایارشاه قسم یاد کرد که چنین خواهد کرد و هیچ گمان نمی کرد که او همین لباس را خواهد گفت  لباست را در بیاور به من بده پادشاهمان را خلع لباس کرده است پس از آن که آرتا اینس از وعده شاه مطمئن گشت از خشایارشاه خواست که لباس خود را به او بدهد شاه در موقع مشکلی واقع شد چون می ترسید که آمستریس از سر او آگاه شود لباسی که باید می داد به این عروسش که با او رابطه داشته باشد حالا آن رابطه ی عاطفی بوده است یا رابطه های دیگر بوده است بعضی ها تصریح کردند یک سری چیزها را این لباس را خواه همسرش برایش هدیه داده بود و خودش درست کرده بود دیگر می ترسید همسرش متوجه شود میگوید می رفت خانه مثلا لباسش می گفت لباست چی شد دیگر طبیعتا.

 زیرا قبلا هم ملکه از طرز رفتار شاه ظنین بود خشایارشاه همسرش یک شک داشت و بوهاسی برده بود از کارهایی که می کند بنابراین به التماس افتاد شاهمان به التماس افتاد و آنچه به نظرش آمد از دهات نقود طلا احتمالا همان دهات همان منظور روستا باشد دیگر با این تعبیر نقود طلا زمین ها و اینا جواهر و حتی سرداری لشگری به او وعده داد آقا هر جا چی بخواهی به تو میدهم تا او  را از مسئله لباس منصرف دارد هرودوت گوید که سرداری لشکر بزرگ ترین عطیه ای است که در پارس می دهد ولی هیچ کدام از این وعده ها زن را راضی نکرد خانم هم گفت نخیر پادشاه فقط لباس و در بیاور و بالاخره خشایارشاه لباس خود را به او داد و زن آن را پوشید ملکه به زودی آگاه شد که لباس شاه را آرتااینس در بر می کند و مطلب را فهمید ولی غضب خود را متوجه مادر او کرد زیرا پنداشت که مادر آرتااینس باعث این قضیه شده است  این عروس شده بود برای خشایارشاه، خشایارشاه قرار بود با مادر زن برادرش باشد این وصلت را طور  کرده بود حالا از عروسش خوشش آمده بود رفت در سراغ عروسش لباسش هم که دیگر داده بود به عروسش آن لباسی بود که همسر خشایارشاه درست کرده بود.

 همسر خشایارشاه متوجه این قضیه می شود ولی عصبانیت خودش را کنترل می کند به وقتش یعنی یک کاری می خواسته کند قشنگ فکر می کرده است که چطوری رفتار و خشونت و جنایت و این ها را انجام بدهد باری انتظار کشید تا روز جشن و ضیافت در رسید تولد شاه شد هرودوت گوید عادت پارسی ها بر این است که تولد که روز تولد شاه را جشن می گیرد و آن را تیکتا نامند این یگانه روزی است که شاه سر خود را با عطریات می ساید و عطایای زیاد به پارسی ها می دهد در این روز آمستریس از شاه خواست که زن ماسیستس را به او تسلیم کند دختری که لباسش را گرفته بود از شاه منتها همسر خشایارشاه فکر کرده بود که این زیر سر مادر دختر است به خشایارشاه گفت که حالا روز جشن هر چه هم از تو بخواهیم باید به ما بدهید من زن برادرت را می خواهم خشایارشاه از چنین خواهشی متوحش شد زیرا از جهت آن آگاه نبود که از جهت آن آگاه نبود و به علاوه تسلیم زن برادر خود را چی شد که از آن جهت از آن جهت آن آگاه نبود و به علاوه تسلیم زن برادر خود را به ملکه جنایتی بزرگ می دانست به خصوص که او تقصیری نداشت مادر او اینجا هیچکاره بوده است این بود که در پذیرش خواهش ملکه خودداری کرد ولی آنچه کرد که او را منصرف کند مفید نیفتاد بالاخره از این جهت که قانون پارس اجازه نمی داد شاه دار در جشن تولدش خواهشی را رد کند خشایارشاه زن ماسیستس را تسلیم ملکه کرد زن برادرش را داد به همسرش و به او گفت هرچه خواهی با او کن فقط ماسیستس را خواسته به او چنین گفت بله برادرش را خواست ماسیستس برادر خشایارشاه برادرش را خواست به برادرش گفت که بیا یک معامله کنیم تو پسر داریوش و برادر منی و مردی هستی نیک دیگر به این زن نزدیک مشو تو زنت را بده به من من دخترم را می دهم به تو اصلا یک اوضاعی دارد گزارش می شود.

 دیگر به این زن نزدیک مشو من دختر خود را به تو خواهم داد او را زن خود بدان و این زن را از خود دور کن این است اراده من به برادرش گفت برادرش ماسیستس از این حرف در حیرت شد در حیرت شده است جواب داد شما چه سخنان غریب می گویی می خواهی از زنی جدا شوم که می خواهمش و سه پسر جوان و نیز دخترانی از او دارم که یکی از آن ها برای پسرت برگزیده ای تو حکم می کنی او را بیرون کنم و دختر تو را بگیرم قدر و قیمت چنین افتخاری را می دانم ولی نه زنم را رها می کنم و نه دخترت را می پذیرم به من جبر مکن و بگذار من با زنم با زن خود باشم بگذار زندگیمان را کنیم این طور می شود ترجمه روانش تو برای دخترت اشخاصی بهتر از من خواهی یافت یعنی ان شاء الله خوشبخت می شود دیگر خشایارشاه از این جواب در خشم شده است گفت همین است که می گویم ماسیستس حالا که چنین است ماسیستس حالا که چنین است دخترم را اگر هم بخواهی به تو نخواهم داد و زنت را هم دیگر نخواهی داشت به برادرش خشایارشاه میگوید دختر من را بگیری زنت را بده برادرش می گوید ما بگذار زندگیمان را کنیم می گوید اینطوری شد شاه دیگر.

إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا فساد می کنند وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً  عزت مردمش را ذلت قرار می دهند گفت حالا که اینطور شد نه دخترم را به تو می دهم نه می گذارم دیگر با این زن زندگی کنی باید زنت را تحویل بدهی چیکار کردن با این زن ، خشایارشاه این طور به او گفت تا بدانی که حرف مرا نباید رد کرد شاه دیگر فره ایزدی دارد دیگر هر چه که بگوید باید قبول کنی ولو اینکه میگوید زنت را به من بده در این حال ماسیستس از پیش خشایارشاه بیرون رفت و در حینی که خارج می شد این کلمات را ادا کرد ولی دردآور تراژدی این بخشش که هرودوت نقل می کند از آقای پیرنیا داریم می خوانیم ولی هرودوت میگوید شاها تو مرا هنوز نکشته ای یعنی من هنوز زنده ام می خواهی زن من را بگیری باید از جنازه من رد بشوی .

 هنگامی که خشایارشاه با برادر خود حرف می زد ملکه قراولان شاهی را خواست امر کرد زن ماسیستس را ناقص کنند و آن ها با عرض پوزش تعبیر دیگر را به کار می برم سینه های او را بریده پیش سگ انداختند و بعد گوش ها و بینی و لبان او را بریده بدین حال به خانه اش فرستادند گفتند باشد ما زنت را برمی گردانیم ولی این مدلی دیگر همسر خشایارشاه این کار را کرد داشت بعد حالا باز ادامه اشم بگویم چه اتفاقی افتاد این جایش هم جالب است مارتیسترس از ناقص شدن زنش اطلاع نداشت ولی چون حس می کرد که این قضیه شوم نتایجی بد خواهد داشت وقتی که از پیش شاه بیرون آمد با عجله به خانه شتافت و همین که زن خود را در آن حال دید با پسران خود شور کرده است به طرف باختر روانه شده است ببینید ماسیستس سااتراپ باختر دستش بوده است ظاهرا مسئولیت داشته آنجا ساتراپ استان باختر مثلا دستش بوده است گفت  برویم آنجا آدم جمع        می کنیم بیایم انتقام بگیریم دیگر تا در آنجا انتقام از برادرش بکشد.

 هرودوت گوید من یقین دارم که اگر به باختر و مملکت سکاها می رسید موفق می شد زیرا او والی این ایالات بود و مردم او را دوست می داشتند ولی خشایارشاه از نیاتش آگاه شده است قشونی برای به دست آوردن او فرستاد و او را با پسرانش و سوارانی که همراه او بودند گرفته کشتند خاندن برادرش را نابود کرد یک لباسی دردسر شد اساس بعد این هم داستان را می گوید جایی ادامه پیدا کرد و اینجا می گوید که آقای پیر نیا من می خواهم چند مصدر بخوانم نقل را از آقای پیرنیا آوردم محل اسناد طبیعتا این نیست هرودوت است و حالا امثال او است و این ها ولی چنین است گفته ی هرودوت درباره خشایارشاه صحت یا سقم آن معلوم نیست ولی با گفته دیگر هرودوت که بالاتر ذکر شد متضاد است توضیح آنکه مورخ مذکور گوید در پارس و کلیه ی آسیا رسم نیست زنان کار کنند و دیگر این نکته است لباس رنگارنگی را که ملکه برای شوهرش بافته  و دوخته بود چگونه یک زن می توانست بپوشد چنان که فلان اگر لباس زنانه بپوشد خیلی مضحک می شد  حالا ما نمی خواهیم اینجا به آقای پیرینیا جواب بدهیم ولی این استدلال ها اگر من خودم می خواستم مثلا ایراد بگیرم به داستان هرودوت قطعا ایرادات دیگری می گرفتم این که بگوییم بابا ما متضادی به خاطر اینکه گفته در پارس رسم کار کردن زنان وجود نداشته  است میتوانیم در دوره دیگری را داشته می گفته و مختص زنان دیگری را دارد منظورش بوده است زنان دربار تخصصا خارج از این ها بودند اینکه زن ها کار می کردند در دوره هخامنشانی که دیگر این همه الان ما لوح داریم و چیز ثابتی است قطعی است که این اتفاقا یکی از کارهایی که می کردند بافندگی بوده است.

 براساس کتیبه هایی که در تخت جمشید پیدا شده است اتفاقا یکی از کارهای اصلی همین بوده است نکته بعدی می گویدچطوری این لباس لباس آمده پوشیده اگر زن، می گوید لباس رنگارنگ آقای پیرنیا هم حالا بین عبارت لباس رنگارنگی را که ملکه برای شوهرش بافته و دوخته بود چگونه یک زن می توانست بپوشد  وقتی لباس رنگارنگ برای شوهرش دوخته است زن می تواند لباس رنگارنگ را بپوشد خیلی سخت نیست این مسئله دیگر تعبیرشان است حداقل اگر می خواهند نقد کنند نباید این تعبیر به کار ببرند لباس رنگارنگ دوخته برای شاه، بعد یک خانمی لباس اتفاقا چون رنگارنگ بوده است خانم گفته است اصلا این لباس به ما بده بعد لباس ها هم اصلا کت و شلوار الان نبوده است که دوخته این مدلی که برخی ذیل لباس آن ما بحث پوشاک را کار کردیم در بحث ایران باستان و این ها برخی از این لباس ها پارچه هایی بوده است که به مدل های مختلفی می شده استفاده کرد بله یک سریش هم دوخت های این مدلی داشته به هر حال حالا این گزارش اینطوری است پوشیده دیگر شاید آم استریس سلیقه اش خوب نبوده است لباس یک مقدار حالا مثلا زنانه شده است نمی شود داستان را اینطور ی اصل داستان را خیلی زیر سوال برد ایرادات دیگری شاید بشود مطرح کرد این لباس ها را من نشان بدهم.

 از همین تاریخ هرودوت یک جایی  دیگر هرودوت می گوید جلد دوم ترجمه آقای ثاقب فرد آقای هرودوت صفحه شماره هزار و سی می گوید آمستریس همسر خشایارشاه ردای بلند خوش نقش و نگار دیگر زن می پسندد احتمالا دیگر و چند رنگی که به راستی ستودنی بود برای شاه به دست خود بافته بود که تقدیم کرد نکته اش این است که باید لباس مناسب برای شاه دوخت برای آقایون وگرنه ممکن است اتفاق دیگری بیفتد این حرف هرودوت دیگرش زده بود قبل از اینکه داستان را بخواهد مطرح کند  اما خود هرودوت چه گفته است این ها همه در مورد همین آمستریس ها همین بانو آمستریس همسر خشایارشاه  است که چه بلایی سر این زن ها آورد آنجا هم که دیدید چه بلایی سر بچه آورده بود و چه کارها کرده بود داستان را آقای ثاقب فرد را این طوری ترجمه کردید یا نه؟ بله جلد دوم آقای ثاقب فرد صفحه شماره هزار و سی و یک می گوید که آمستریس در آن روز از شاه درخواست کرد همسر ماسیستس را در اختیار او بگذارد خشایارشاه نخست بسیار آزرده شد و تحویل دادند زن برادر خود او را مانند سپردن او به مرگ هولناک تصویر کرد به خصوص که می دانست او در این می آیند به کلی بی گناه است و مقصود آمستریس را نیز خوب دریافته بود آن عبارت ترجمه اش بهتر از چیز بود بهتر است بابت آقای پیرنیا، بعدش چه شد صفحه ی شماره هزار و سی و دو باری در همین هنگام که خشایارشاه با برادرش گفتگو می کرد آمستریس به پاسداران خشایارشاه دستور شکنجه همسر ماسیستس را صادر و آنان نیز اجرا کردند عبارتم آورده گفته است که ببخشید نخست سینه هایش را بریدند و نزد سگان انداختن بینی و زبان و گوش ها و لبانش را نیز بریدند و بدین گونه به خانه اش فرستادند حالا قصدش چی بود از انتخاب این اعضای بدن دیگر معلوم نیست یک ترجمه کنید وحید مازندرانی را ببینید چیکار کردید.

 چنین ترجمه ای را آقای غیاث آبادی ببخشید آقای بله ثاقب فرد اشتباه گفتم اسمشان را آقای ثاقب فرد در ترجمه تصریح کرده بود که بحث اعضایی که آمستریس قطع کرد از زن برادر خشایارشاه چی بوده است ولی آقای مازندرانی این طوری ترجمه کرد تاریخ هرودوت ترجمه آقای وحید مازندرانی صفحه شماره پانصد و پانزده از بد روزگار آمستریس به زودی از آن ماجرا اطلاع یافت و همین که شنید جامه ی دستبافش در دست رقیب افتاد داد خشمش بر ضد او به حد اشد رسید و شاید هم می پنداشت که همه آن ماجرا زیر سر مادر دختر یعنی یعنی زن ماسیتیس است باید می نوشت دیگر طبیعتا است از این را قصد جان این بانو کرد ولی تا جشن روز شهریار که هر ساله با شکوه فراوان برگزار می شد شکیبایی نمود بعدش آخرش می گوید اینطوری شد پانصد و شانزده ترجمه آقای وحید مازندرانی تاریخ هرودوت آمستریس سربازان خاص را احضار کرده است و دستور داد همسره ماسیست به تعبیر ایشان نظر برگردونش را به قصد نابودی مجروح سازند یعنی جزئیات کاری که آمستریس انجام داده بود.

 در ترجمه آقای وحید مازندرانی نیست و عبارت به گونه ای نیست که ما بیایم بگوییم آقای ثاقب فرد مثلا آمده است خواسته یک جنایات مثلا نسبت بدهد به آمستریس و به خاطر همین آمده گفته است مثلا آن بلا را سر آن خانم آورد نه آقای مازندرانی این جا ظاهرا بحث روی داریم فکر می کنم با توجه به ترجمه ای است که آقای مازندرانی اینجا عبارت هرودوت را سانسور کرده است اگر نه دوستان اگر می بینند متن اصلی چیز دیگری بوده است بیایند بگویند آن وقت باید آقای ثاقب فرد بیایم بگوییم که چرا این را اضافه کردید به ترجمه به هر حال گیر این ترجمه با این سبک و روش است، آنست ماریا براسیوس هم این داستان را آورده است ولی  برسوس به این داستان ها خیلی بدبین هستند تکذیب می کند رد می کند این ها را ولی واقعا سوال این است که اگر آنها را رد می خواهد کند چی باقی می ماند؟ خود آقای پیرنیا وقتی که آمده گفته است یک شمه ای از تاریخ خشایارشاه بعد از برگشتش به یونان وجود دارد که آن هم منابع یونانی نقل کردن همان شمه را که آورده است بخواهد آن هم رد کند یعنی یک چیزی حدود ده سال شاید اگر اشتباه نکنم آخر عمر خشایارشاه کلا از بین میرود اصلا هیچی دیگر از آن نمی ماند یک گزارش آن هم همین اتفاقات است احتمالا همان درگیر دربار و این ها بوده است دیگر بحث های اینطوری این مدلی بودند و حالا در مورد مرگش توضیح خواهم داد فرصت شود در مورد اینکه چه ارتباطی دارد به بحث حرمسرایی بودن برخی از این اشخاص خانم ماریا براسیوس در زنان هخامنشیان این داستان را آوردند خیلی بد بین نسبت به این داستان آن ها و رد می کند این هم بگوییم فقط منابعی که حالا تایید کردند یا می خواهیم از آن نقل کنیم به او اشاره نکرده باشیم ایشان هم آورده همین کتاب زنان هخامنشی این هم ببینیم ماریا براسیوس ترجمه هایده مشایخ ایشان صفحه ی شماره صد و پنجاه می گوید در توصیف زنان درباری به خصوص آمستریس که داستانش را ما آوردیم آقا بحث کینه جویی انتقام جوییش و این ها است درباره ی انتقام آمستریس آورده است.

 از همسر ماسیستس برادر همسر برادر شاه یعنی جاری خودش بود و کارهایی که انجام داده است دیگر آورده است ولی خیلی بدبین نسبت به این داستان ها نه خانم ماریا براسیوس هر چند یک سری دیدگاه ما نزدیک یعنی دوستان فرمودند که حالا بگوییم که ما تحلیل هایی که بعضی وقت ها ارائه می دهیم خیلی نزدیکی به حرف های ماریا برسیس داریم وسط دیگر  طبیعتا خیلی فروش هم نمی رفت احتمالا کتابش در ایران اگر این داستان ها را می آورد و تایید می کرد افراد دیگری که این آمدند گفتند چه کسانی هست آقای پیرنیا را گفتیم هرودوت که گفته بود آقای هرودوت از ترجمه ثاقب فر گفتند دیدیم از ترجمه آقای وحید مازندرانی گفتیم آقای آلبرت‌تن‌آیک اومستد ببینیم تاریخ شاهنشاهی هخامنشی قبلا در مورد استر توضیح دادم قبلا آقای محمد مقدم آمده است ترجمه کرده است کتاب تاریخ شاهنشاهی هخامنشی را خیلی هم  آقای اومستد به نظر می رسد تحت تاثیر خود هرودوت است این می شود فهمید از کتابش این هم شناسنامه کتاب یک مقدار کیفیتش را فکر می کنم پایین است بله اینجا دیگر مشخص است شماره کارت نوشته است صفحه شماره دویست و شصت و دو چاپش این  مدلی است شاید سیصد و شصت و دو باشد ذیل بخش خشایارشاه که می اورد می گوید ماسیستس به زودی خود را در یک خطر بزرگ یافت هنگامی که در ساردیس وقتی می گذرند خشایارشاه به عشق زن برادرش گرفتار شد چیز است خیلی است بی پروا عبارت را آورده  است و آقای مقدم بی پروا ترجمه کرده است چون او زنی پاک دامن بود زن برادر خشایارشاه نوازش و توجه خشایارشاه را رد کرد ولی  این اتفاقات دیگر رخ داد بقیه تقریبا با همان چیزی که ما گفتیم همسوی یک مقداری بی پرواتر است عبارات را به کار برده است  دیگر این هم آقای اومستد.

و صفحه بعدش هم از این جا ببینیم می فهمیم سیصد یا دویست سیصد و شصت و سه فکر کنم صفحه قبلی ام دویست و شصت و سه ، این داستان شورش را آورده است اینجا این اینجا تصریحش را بخوانید آقای اومستد عبارتی را که آورده است این است می گوید اندام های این زن بدبخت به طور وحشتناکی بریده شد ماسیستس با همه ی خانواده اش به سوی بلخ گریختند رفتند برخی احتمالا یک شورشی کنند دیگر حالا زنش را به آن روز انداخته بود و دخترش هم به آن روز و و خیال برانگیختن شورش در سر داشت ولی پیش از آنکه به شهرستان خود برسد به او رسیدند و همه را از دم تیغ گذرانندند کل آن خاندان را از بین بردند دیگر آن لباس خیلی شوم بود  این هم از آقای اومستد نفر بعدی از کیست از دان دامایف ،همین داستان را اینطوری آورده نقل کرده است در تاریخ سیاسی هخامنشی ملاحظه میفرمایید این کتاب در ذیل شورش در کاخ سلطنتی ایران و شماره بیست و هفتمش می گوید ظاهرا خشایارشاه عاشق همسر ماسیستس می شود بدون آن که احساس مشابهی در زن به وجود آید یک طرفه بوده است پس از آن خشایارشاه مراسم ازدواج پسرش داریوش را با دختر ما سیستس برپا می کند به این منظور که از این راه به همسر ماسیستس نزدیک شود یک نقشه ای چیده بود دیگر اما پس از این ماجرا خشایارشاه عاشق دختر ماسیستس می شود یعنی همسر داریوش پسرش زن موافقت می کند که با این عبارت که گفتم هم بستر را اینجا دیده بودم بگویم به شما.

 ببینید یا دیگر نشان می دهند ترجمه کتاب آقای داندامایف فرید جواهر کلام ترجمه کرده است عبارتی که آورده بود اینجا در ذهنم مانده بود می گوید چی ما خیلی تعبیر ازدواج را اینطوری به کار نبردیم اما پس از این ماجرا خشایارشاه عاشق دختر ماسیستس می شود دختر ماسیستس دختر برادرش دیگر واضح است یعنی همسر داریوش پسرش زن موافقت می کند که با وی همبستر شود آمیستریس همسر خشایارشاه از این جریان بار می شود در طی یکی ضیافت شام که همه ساله به مناسبت تولد شاه برگزار میشود درخواستش را انجام می دهد و اتفاقاتی که رقم خورد.

 این هم نفر بعدی بود که داستان را آورده و نقل که عرض کردم برخی از این ها مثل برسیوس تشکیک می کنند در موردش آقای پیر نیا را هم که آن تشکیکش بحث رنگین بودن لباس بود که به زن نمی خورد که طبیعتا باید می خورد اتفاقا یک خانم نفر بعدی چه کسی است پرویز رجبی آقای پرویز رجبی کتاب را بخوانید بد نیست البته یک جاهایی آدم احساس می کند که حرف هایی که خیلی قابل استناد نیست را ایشان خیلی بدیهی آورده است  نقل کرده است ولی عموما اینطوری و این شکلی نیست هزاره های گمشده است جلد سوم از خشارشاه تا فروپاشی هخامنشیان تالیف پرویز رجبی نکته جالبی را دیگر در تاریخ های پرویز  رجبی یعنی یک ریشه یابی جالبی از برخی از داستان ها و گزاره های تاریخی کرده است آن هم جذاب است واقعا اشرافش هم خیلی خوب است.

هزارارهای گمشده پرویز  رجبی از خشایارشاه تا فروپاشی هخامنشیان صفحه ی شماره چهل این کتاب ایشان هم می آید دیگر پریشانی در دربار و رونق بخش حرمسرا دوره خشایارشاه دیگر حرمسرا دیگر خیلی واضح است اصلا شما همین الان نگاه کنید کتابی که من الان اینجا نیاوردم روی میز آقای پرویز  رجبی کتابی نوشتند و ایشان کمک کرده است به نگارشش که در مورد بحث مکان هایی است که در تخت جمشید بخش حرمسرا خیلی مفصل به آن پرداخت عرض می کنم این را اگر لازم شود در مورد حرمسرا توضیح میدهم با توجیهاتی که این حرمسرا چی بوده است را می دانم چیست؟ و جواب دارد اگر لازم شد در مورد این حرمسرا هم در آن تخت جمشید هم توضیح می دهم صفحه شماره چهل و یک آقای دکتر پرویز  رجبی می گوید خشایارشاه چون در عشق زن برادر خود اسیستس زن برادرش دیگر ساناتراپ بلخ که در سارد و در کنار سپاه مانده بود ناکام ماند دخترش را خواستگاری که نه دخترش را به ازدواج پسر خودش درآورد بعد عاشق عروسش شد و بعد آن اتفاقات رخ داد پس ایشان هم مطلب را آورده است این عبارت را نگاه کنید چی گفته است ایشان آقای پرویز  رجبی در ادامه عبارت آقای حسن پیر نیا را دیدیم آقای پرویز  رجبی نبودیم این ماجرا تنها رویداد درباری از این دست نبود از داستان های راست و دروغ دربار خشایارشاه مانند داستان هرودوت در مورد چی چی چی داستان دیگری هم داریم  همچنان که هیچ نوع ستایشی از زبان مورخان درباره کارهای خشایارشاه نمی توان سراغ گرفت الا معماری.

ایشان هم می آید دیدگاه این مدلی را آورده است یک حرف دیگر هم یک سند دیگر به شما نشان بدهم و حرف دیگری این داستان بالاخره خانواده اگر ما بگوییم واقعیت این بوده است و این گزارش ها درست  بالاخره آن  خانواده ای که مادر این طور بوده است آمستریس و آن بچه ها را کشته بود و از این کارها انجام می داد و آن زن را آن بلا را سرش آورد پدر هم که دیدیم اینجا چه مدلی بوده است این عروسش بود و زن برادرش بود و این اتفاقات خیلی نمی شود انتظار داشت که حالا آن خانواده مثلا اگر واقعیت داشته باشد دیگر چنین خانواده ای می شود این گمان را کرد که فرزندش مثلا خیلی فرزنده درست حسابی نباشد قطعیش هم نیست با خانواده ممکن است بد باشد فرزند خوب و بالعکس اما به هر حال روال داستان های تاریخی معمولا اینطوری است.

 معمولا این است که یک سیاقی را مثلا ادامه می دهند در مورد یک موضوعی اینجا را هم همین است من یه طوری نشانتان بدهم یکی داستان را یک دختری دارد آم استریس آمیتیس این از همین کتاب برسیوس نشان بدهم زنان هخامنشی ماریا براسیوس ترجمه هایده مشایخ صفحه ی شماره صد و پنجاه و یک این دختر زن خشایارشاه همین خانمی که برنامه امشب در موردش بود که آن کارها را انجام داده بود را گفته شده است در دربار اردشیر اول نیز آمستریس مادر شاه مسئول مرگ پزشک یونانی بوده است چیکار کرد روی پزشک های یونانی یه دختری دارد آم استریس به اسم آمیتیس آپولونیدس به آمیتیس دختر آمستریس بی حرمتی کرده است و از حد خود به عنوان پزشک دربار تجاوز کرده است حالا یه جای دیگری خیلی مودبانه اینجا گفته چیکار حالا یه بحث رابطه ی دختر آمستریس یک دختر خشایارشاه می شود با این پزشک یونانی است بعد این جا  باز آم استریس است معلوم است دیگر چیکار می کند دیگر و رابطه نزدیکی با دختر شاه برقرار کرده بود شاه او را محکوم به مرگ کرد و آنقدر شکنجه کرد تا مرد  اینجا به هر حال این دختر آمستریس بوده است دیگر در آن زمان هم فکر می کنم زنده بوده است اگر اشتباه نکنم یک چنین گزارش را من دیده بودم اینجا ببینید.

 چند سال قبل از آن آمستریس خواستار استرداد ایناروس شده است بود که یکی از پسران آمستریس را کشته بود اینجا که دیگر حتما زنده بوده است می گوید که یکی از پسران آم استیریس را کشته بوده است ایناروس گفته بود این را برگردید بیاورید تا من می دانم چکارش کنم واقعا می دانست حالا آم استیریس چیکار کند به چنین آدمی دیگر تاریخ را ثابت کرد آم استریس همین ها است گزارش هایی که تو تاریخ در موردش اگر فکر کنید آقا نه چیزهای دیگری است این ملکه اصلا دارای کرامات دیگری بوده است یک انسان خیلی از مخدرات محسوب می شده است خیلی دستاوردهای بزرگی داشته وجنات دیگری داشته  است جایگاه علمی داشته است جایگاه اجتماعی خاصی داشته است به جز اینکه حالا منتسب به شاه بخواهد باشد اگر چیز دیگری داشته است به ما بگویید ببینید یک بعد دیگر بگویید دیگر آقا نه اصلا این آمستیریس اصلا خیلی آدم خوبی بوده است این خانم باید الگوی زنان ایرانی باشد الگو نشود این  آمستیریس خشایارشاه و ام سیتریس با این توصیفاتی که در موردشان است و گفته شده است.

 بدون میان برنامه برنامه را پیش می بریم که میان برنامه تکراری برای شما عزیزان پخش نکنید  این بود و آنچه که باید می گفتیم در خصوص بخش اول آرتمیس جمع بندی آنچه که در ساعت قبل گفته شده بود و آمستریس همسر خشایارشاه، آرتمیس همان شخصیتی که خانمی که تحت عنوان دریا سالار ایرانی از او یاد می شد مشخص شد.

 دیگر این دریا سالار بودن چی بود آیا ایرانی بود یا نبود و چه وضعیتی داشت و آخر و  عاقبتش هم چه شد این هم آمستریس ملکه ای که می خواهند کنند به عنوان  الگو این وضعیت باز تاکید می کنم اگر می بینید مطلب ما خطا دارد بیایید بگویید اگر می بینید مطلب دیگری است ما نگفتیم حتما بیاید آن را بگویید اگر میبینید مطلبمان هم خطا دارد همین چیز را می گوید آن دو بار بیایید بگویید خوب است اما واقعا همین است یعنی این نقاط تاریک و سیاه در تاریخ در خصوص این ها است اگر این گزارش ها را بگیریم یعنی ببینیم تاریخ هرودوت مثلا در مورد آرتمیس آم استریس این دو را بگذاریم کنار بگذاریم کنار خوب است خدمت شما به چه میخواهید استناد کنید آرتمیس را بدون هرودوت بردارید بیاورید خوب است؟

 یعنی نگویید چرا میروید سراغ هرودوت وقتی بگذارمش کنار دیگر چیزی باقی نمی  ماند دو سوال مطرح کردیم در این برنامه وقتمان هم روی پایان اتاق فرمان مخالف که دیگر تماس نگرفتیم درسته قشنگ آماده اند دیگر بگویند نه چون واقعا مخالفی تماس بگیرد نود و نود و نهمین قسمت از برنامه بود خدمت شما عزیزان تقدیم شد ده سوال مطرح کردیم سه سوال در مورد زرتشت، زرتشت که بود کی بود کجا بود پاسخی دریافت نکردیم دیدید وضعیتی کسانی که سعی کردند می خواهند پاسخ بدهند به چه شکل بوده است دیگر خودشان مثلا رویشان نمی شود بگویند جواب دادیم و هفت سوال هم که مرتب پرسیدیم در فصل سوم زیاد هم پرسیدیم هنوز هم منتظر پاسخ نسبت به این ها هستیم ما گفتیم روز شاید بود قسمت اول که همین جا بود آمدم نشستم برنامه را اجرا کردم کسی فکرش را نمی کرد واقعا بنا است که این سوالات را اینقدر تکرار کنیم قسمت نود و نه هنوز داریم میگوییم ده سوال پرسیدیم سه سوال زرتشت کی زندگیی هم کرده است کی بوده است پیامبر بوده است یا نبوده است کجا بوده است ایران بوده است یا نبوده است؟ ایرانی بود یا ایرانی نبود شاید واقعا برای برخی ها سوال این بود که حالا سوالی را گفته رد شده است نود و نه قسمت گذشت هنوز سوالات داریم ما می پرسیم آیا سوالات ما از روی خشم است سوالات ما بستگی دارد مخاطبمان چه کسی باشد اگر آن کسی باشد که می خواهد بیاید دروغ های تاریخی را اسطوره های ساختگی خودش را جا کند به جای حقایق تاریخی در ذهن مردم بعد در مورد آن بله کاملا دیوار است که نتواند از این سرعت عبور کند اما بقیه دوستان واقعا ما شده است بقیه دوستان که خیلی هم فکرم هستند  با ما در این زمینه در مبحث تاریخی این ها کار کردن و برخی از این ها هم شما ممکن است بشناسید برخی از آنها را هم مینشینیم واقعا در مورد این سوال ها حقیقتا صحبت می کنیم این سوال قبل از اینکه اصلا بیایم بگوییم در موردش صحبت کردیم ولی بعدش هم میشینیم با هم دیگر صحبت کنیم یعنی برخی از پژوهشگران موسسه علمی زحل گاهی مثلا نگاه می کند یک مطلبی را می بینند آیا این می تواند پاسخی نسبت به یکی از سوالات خود ما باشد یا نباشد همین را بررسی می شود که نمی تواند باشد ممنونم از همراهیتان متشکرم از شما ببخشید دیگر برنامه یکپارچه از اول تا آخرش می خواهیم یکجا صحبت کنیم برای شما بزرگواران و عزیزان در پناه حق باشید قسمت بعدی برنامه قسمت صدم برنامه تاریخ بدون رتوش است ان شاء الله با شما همراه خواهیم بود برنامه ادامه دارد ما همین طوری ادامه خواهیم داد تاریخ را پیش خواهیم آمد و پیش خواهیم رفت تا برسیم به حالا جایی که تصمیم بگیریم شاید روال را عوض کنیم یک موضوع دیگری از تاریخ را مطرح کنیم و این ها با ما همراه باشید به هر حال به مخالفین هم بگویید تماس بگیرند از زرتشتیان عزیز اگر می خواست تماس بگیرد بزرگواری می کنند لطف می کنند اگر موبدان زرتشتی تماس بگیرند ما ممنونشان می شویم خوب است اما آن آقایانی که میخواهند علیه اسلام و این ها دارند تبلیغ می کنند با یک ادبیات بد آن ها هم تماس بگیرند ما برایشان مطالب علمی داریم اینجا در پناه حق باشید التماس  دعا یا علی مدد خداانگهدار.


تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان>

سیر تاریخی ایران کوروش کتیبه وقایع تاریخی آرتمیس تاریخ هرودوت هخامنشیان خشایار شاه ایران باستان تاریخ شاهنشاهی هزاره های گمشده