سایر قسمت ها
حبل المتین _ امامت الهی از منابع شیعه و اهل سنت

قسمت صد و نود و هشتم برنامه حبل المتین با کارشناسی آیت الله سید محمد حسینی قزوینی


دیگر قسمت ها

بسم الله الرحمن الرحیم

15/11/1402

موضوع: بررسی حجیت سُنّت از منظر علمای قدیم و معاصر اهل سنت!

برنامه حبل المتین

فهرست مطالب این برنامه:

خلاصه ای از مطالب جلسات گذشته درباره درس هایی از امامت و ولایت

بررسی حجیت سُنّت از منظر علمای قدیم و معاصر اهل سنت

کسی که بگوید سنت را کنار بگذار و از قرآن بگو، او ضالّ و مُضِّل است!

آیا از این صحابه می شود سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را دریافت کرد!؟

اشاره ای کوتاه به جریان فتح خیبر به دست امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)

تماس های بینندگان برنامه

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب و الأئمة المعصومین (علیهم السلام)

اللهم صل علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها بعدد ما أحاط به علمک اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام عرض می‌کنم به محضر یکایک شما دوستان عزیزم، بینندگان گرانقدر و نازنین و بزرگوار «شبکه جهانی حضرت ولی عصر». خیلی خوش آمدید به برنامه زنده «حبل المتین».

روزهای پایانی ماه رجب المرجب را داریم سپری می‌کنیم. خوشا به حال کسانی که از این روزها و این شب‌ها استفاده کردند و خوشا به حال کسانی که از روزهای باقیمانده این ماه عزیز بهره مند می‌شوند.

ماه رجب یک تمرین و آمادگی است و بعد از آن هم ماه شعبان برای ورود به ماه مبارک رمضان فرا می‌رسد. ان شاءالله که خداوند به همه ما توفیق بندگی عنایت کند، به ویژه روزه ماه رجب بسیار سفارش شده است.

حتی به اندازه یک روز روزه داری توصیه و سفارش شده است. حال کسانی هم که روزه قضا دارند به نیت روزه قضا و کسانی هم که روزه قضا ندارند می‌توانند روزه مستحبی بگیرند. هردو ثواب روزه ماه رجب نصیبشان خواهد شد.

ماه، ماه مولا و آقایمان حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است. عید مبعث که در پیش رو داریم، روز مخصوص زیارتی امیرالمؤمنین است.

جزو اعمال روز مبعث که بعثت نبی گرامی اسلام هست، زیارت مولا و آقایمان حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است. خوشا به حال کسانی که نجف و در محضر حضرت مولا هستند.

همانطور که می دانید ما یکشنبه شب‌ها خدمتتان می‌رسیم و برنامه زنده «حبل المتین» را تقدیم می‌کنیم. درس‌هایی از امامت و ولایت موضوع گفتگوی ما هست و ان شاءالله بعد از آن هم بخشی از برنامه به بینندگان بزرگوار اختصاص پیدا خواهد کرد.

بارها گفتیم که برای ما تفاوتی نمی‌کند چه عزیزی روی خط ارتباطی بیاید. اتفاقاً اولویت ما با عزیزان اهل سنت یا آقایان وهابی اعم از علمایشان یا بینندگان معمولی است. اگر آنها بخواهند روی خط بیایند، بر عزیزان شیعه ما اولویت دارند.

لطفاً از این فرصت استفاده کنید و اگر نکته یا مطلبی یا بحث و گفتگویی دارید، حتماً در خدمتتان هستیم. همچنین در خدمت عزیزان و محبان و شیعیان مولای متقیان امیرالمؤمنین هم هستیم.

در محضر استاد عزیز و بزرگوار و گرانقدرمان حضرت آیت الله حسینی قزوینی هستیم و قرار است مباحث امشب را در کنار ایشان یاد بگیریم و در زندگی به کار ببریم. حضرت استاد سلام علیکم و رحمة الله، خیلی خوش آمدید؛

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی خالصانه‌ترین سلامم را تقدیم می‌کنم و موفقیت روزافزون برای همه گرامیان از خداوند منّان خواهانم.

ما طبق برنامه‌های همیشگی عرایضمان را با یادی از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) آغاز می‌کنیم.

سیلی و میخ در و آتش نگارم را گرفت * بشکند دست مغیره چون که یارم را گرفت

پیش چشمم همسرم را زد عدوی بی حیا * این جسارت هدیه پروردگارم را گرفت

فاطمه بود و نبودم بود، قنفذ با لگد * ضربه‌ای زد پشت در ایل و تبارم را گرفت

آسمان شد روضه خوان و گریه کن عرش خدا * داغ زهرا خنده‌های روزگارم را گرفت

صبر کردم در عزای خاتم پیغمبران * داغ زهرا عاقبت صبر و قرارم را گرفت

گل نورسته ما را چیدند * شب که تاریک شود منزل من * عوض شمع بسوزد دل من

صلی الله علیک یا مولاتی یا فاطمة الزهراء

مجری:

خیلی ممنونم. با نام و یاد حضرت صدیقه طاهره فاطمه شهیده (سلام الله علیها) برنامه را آغاز کردیم که رسم برنامه ما و رسم حضرت استاد این است که از حضرت مادر یادی می‌کنند و بعد به سراغ مباحث می‌رویم.

عرض کردم موضوع گفتگوی ما درس‌هایی از امامت و ولایت موضوع گفتگوی ما با جناب استاد بود. با توجه به اینکه می‌خواهیم ذهن و فکر شما آماده شود و مباحث جدید را مطرح کنیم، ابتدای برنامه خلاصه‌ای از مباحث گذشته را تقدیم می‌کنیم سپس سؤالات جدید را مطرح می‌کنیم. حضرت استاد در خدمت شما هستیم.

خلاصه ای از مطالب جلسات گذشته درباره درس هایی از امامت و ولایت

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.

أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی

ما در جلسات گذشته بیان کردیم که اگر ما بخواهیم به احادیث نبوی و احادیث اهلبیت (علیهم السلام) استناد کنیم، یک سری مقدماتی لازم دارد که باید آنها قبل از ورود به بحث کلامی و امامت حل شود.

یکی از آن مباحث این است که آیا ما می‌توانیم بدون استناد به روایات و احادیث اهلبیت تمام معارف دینی را اعم از توحید تا احکام از قرآن کریم استفاده کنیم یا خیر؟ عرض کردیم قرآن کریم می‌فرماید: «فیه تبیان کل شیء»، در کنار آن هم می‌فرماید:

(وَ أَنْزَلْنا إِلَیک الذِّکرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِم)

و ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها تبیین کنی.

سوره نحل (16): آیه 44

قرآن کریم بیانگر هر چیزی است اما در کنار آن نبی گرامی اسلام مبین و مفسر قرآن کریم هست، نه قاری و تلاوت کننده قرآن کریم.

ما در ادامه عرض کردیم که بعد از رسول گرامی اسلام این تبیین به عهده امیرالمؤمنین واگذار شده است. این بحثی بود که مفصل در این رابطه صحبت کردیم.

در جلسه گذشته در رابطه با این صحبت کردیم که اطاعت نبی در چه حدی است و آیا اطاعت نبی عین اطاعت خداوند است یا در طول اطاعت خداوند است و اطاعت مستقل است صحبت کردیم. ما از آیاتی نظیر:

(أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکم)

اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و صاحبان امر را.

سوره نساء (4): آیه 59

و:

(وَ مَنْ یطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فیها)

و هر کس اطاعت خدا و پیامبرش را کند (و مرزهای قوانین او را محترم بشمرد) وی را در باغهایی از بهشت وارد می‌کند که همواره آب از زیر درختان آن جاری است و جاودانه در آن می‌مانند.

سوره نساء (4): آیه 13

و:

(وَ مَنْ یعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یتَعَدَّ حُدُودَهُ یدْخِلْهُ ناراً خالِداً فیها)

و آن کس که نافرمانی خدا و پیامبرش کند و از مرزهای او تجاوز نماید او را در آتشی وارد می‌کند که جاودانه در آن خواهد ماند.

سوره نساء (4): آیه 14

استفاده می‌شود که اصلاً اطاعت نبی گرامی اسلام جدای از اطاعت خداوند است. اطاعت خداوند آیات قرآنی است، اما اطاعت رسول اکرم احادیثی است که حضرت در تبیین، تفسیر و شأن نزول آیات می‌خواهند بیان کنند.

همچنین بعضی از مسائل هست که اصلاً در قرآن کریم نیامده است، اما رسول اکرم بیان می‌کند و بر همه لازم است که رسول گرامی اسلام تبعیت کنند.

نکته پایانی که در جلسه گذشته عرض کردیم این است که نبی گرامی اسلام معصوم است، چه در ابلاغ وحی و چه در تبیین سنت.

ما حتی روایاتی از کتب اهل سنت آوردیم که رسول اکرم می‌فرماید: زمانی که با شماها. شوخی می‌کنم هم وحی است و چیزی نیست که از نزد خودم برخلاف اراده خداوند حرف زده باشم و از زبان من جز حق بیرون نمی‌آید. همین هم هست؛

(لَقَدْ کانَ لَکمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ)

برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود.

سوره احزاب (33): آیه 21

غیر از این چیزی نیست. اگر بنا باشد گفتار و رفتار و سیره پیغمبر اکرم، غذا خوردن و خوابیدن حضرت، قرآن خواندن حضرت، شوخی‌ها و غضب و خوشحالی پیغمبر اکرم تحت پوشش عصمت نباشد اعتماد ما نسبت به سنت و سیره پیغمبر اکرم از دست می‌رود.

بنابراین ما دیدیم «ابن حجر عسقلانی»، «بدرالدین عینی»، «قسطلانی» و همه استوانه‌های علمی اهل سنت گفتند آیه شریفه:

(وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحی)

و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید. آنچه آورده چیزی جز وحی نیست که به او وحی شده است.

سوره نجم (53): آیات 3 و 4

هم شامل آیات و احادیث است و هم سیره نبی گرامی اسلام را شامل می‌شود. این مطالب خلاصه‌ای مباحث گذشته ما بود.

مجری:

حضرت استاد از شما ممنونم. این شعاری که از ابتدا برخی افراد بعد از رحلت نبی گرامی اسلام سر دادند که گفتند: «حسبنا کتاب الله»

نکته دقیق این است که خداوند متعال و پیامبر گرامی اسلام، کتاب و اهلبیت را در بین مردم به یادگار گذاشتند.

حال می‌خواهیم ببینیم چقدر سنت از نظر علمای اهل سنت حجیت دارد. این خود به این بحث کمک می‌کند که درواقع اینها در کنار هم هستند. هم کتاب خدا، هم سنت پیغمبر اکرم و هم اهلبیت عصمت و طهارت. حضرت استاد در این زمینه بفرمایید حجیت سنت از نظر علمای اهل سنت به چه شکل است.

بررسی حجیت سُنّت از منظر علمای قدیم و معاصر اهل سنت

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با اینکه سنت چیست، باید در یک جمله بگوییم که اگر سنت را حذف کنیم و بگوییم: «حسبنا کتاب الله»؛ یا سلفی‌های امروز و قرآنیون و کسانی که فهم قرآن بدون حدیث را شعار می‌دهند، ما از این افراد سؤال می‌کنیم که شما کوچکترین مسائل زندگی را از قرآن کریم برای ما بیان کنید.

در کجای قرآن کریم آمده است که نماز صبح دو رکعت است و رکوع و سجده دارد. همچنین در مسائل اجتماعی نظیر برخورد یک مرد با همسر و فرزندانش چطور سفارش شده است.

این‌ها همگی مسائل اسلامی است و اسلام حتی برای رفتن به مستراح هم هفتاد دستورالعمل داده است. اسلام برای رفتن به مسجد و بیرون آمد از مسجد دستورالعمل دارد.

در شرح حال یکی از علمای گذشته نقل می‌کنند که در مسجد رفته بودند و منتظر یک عالم بزرگی بودند که ادعای علم و معرفت داشت.

وقتی او وارد مسجد شد، ابتدا پای چپ خود را وارد مسجد کرد. کسانی که آنجا بودند، گفتند: این شخص به درد ما نمی‌خورد. او از الفبای آداب مسجد باخبر نیست و نمی‌داند اگر کسی می‌خواهد وارد مسجد شود ابتدا باید پای راست خود را داخل بگذارد. بعضی افراد تا این اندازه مقید بودند.

حال سؤال اینجاست که این مسائل را از کجا درآورده بودند؟! آیا از خودشان درآوردند یا از طریق احادیث نبوی و اهلبیت (علیهم السلام) بوده است؟!

«ابن حجر عسقلانی» متوفای 852 هجری یکی از استوانه‌های علمی اهل سنت است و در حوزه فقه و حدیث و رجال سرآمد عصر خود بوده است.

ما بعد از «ابن حجر» خریط فن رجال در میان علمای اهل سنت بسیار کم داریم یا اگر بگوییم نداریم حرف بیراهی نیست. ایشان در کتاب «فتح الباری» می‌نویسد:

«وأخرج البیهقی بسند صحیح عن حسان بن عطیة أحد التابعین من ثقات الشامیین کان جبریل ینزل علی النبی بالسنة کما ینزل علیه بالقرآن»

بیهقی با سند صحیح از حسان بن عطیه که یکی از تابعین و ثقات شامیین هست می‌گوید: جبرئیل سنت را بر پیغمبر نازل می‌کرد همانطور که قرآن را نازل می‌کرد.

تفاوت آن این است که در قرآن تحدی هست، همانطور که می‌فرماید:

(وَ إِنْ کنْتُمْ فِی رَیبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کنْتُمْ صادِقِین)

اگر در باره آنچه بر بنده خود (پیامبر) نازل کرده‌ایم شک و تردید دارید (لا اقل) یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را غیر از خدا بر این کار دعوت کنید اگر راست می‌گوئید.

سوره بقره (2): آیه 23

سوره کوثر از نظر لفظ کوچکترین سوره قرآن کریم است، اما از نظر معنا جزو بزرگترین و پرمعناترین سوره قرآنی است. اگر راست می گویید و احساس می‌کنید قرآن کریم کلمات بشر هست، آیه‌ای همانند سوره کوثر بیاورید.

در قرآن کریم تحدی هست، اما در حدیث تحدی نیست. نبی گرامی اسلام روایاتی می‌فرماید و افراد دیگر هم می‌توانند مثل آن را بیان کنند.

بنابراین آمده است که جبرئیل هم قرآن را بر پیغمبر اکرم نازل می‌کرد و هم سنت را بر پیغمبر اکرم نازل می‌کرد. هیچ تفاوتی ندارد. قرآن کریم کلام الله از زبان پیغمبر اکرم با تحدی است و سنت هم کلام الله از زبان پیغمبر اکرم بدون تحدی است.

یکی از ادبای بزرگ وقتی روی این آیه رسیده بود، می‌گفت: خداوند عالم که می‌فرماید سوره‌ای همانند قرآن کریم بیاورید هنر نیست. من می‌توانم ده سوره همانند قرآن کریم بیاورم.

او شروع به نوشتن سوره‌ای کرد و همانطور که با خانواده خود سر سفره نشسته بود، یکی از این سوره‌ها را خواند. دختر او که ادیب بود، به سوره‌ای که پدرش آورده بود نزدیک به ده اشکال ادبی گرفت. او سر خود را پایین انداخت و گفت: صدق الله و صدق رسوله

بنابراین ایشان می‌گوید:

«ویجمع ذلک کله وما ینطق عن الهوی الآیة»

ما که می گوییم سنت هم همانند قرآن کریم کلام الله از زبان پیغمبر است، همین آیه است.

فتح الباری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج 13، ص 291

«ابن عبدالبر» که از علمای بزرگ رجال هست، در کتاب «الاستیعاب» مطلبی در این زمینه آورده است. بنده گمان نمی‌کنم هیچ بچه سنی با اسم «ابن عبدالبر» و کتاب «الاستیعاب» آشنا نباشد.

ایشان کتاب دیگری تحت عنوان «جامع بیان العلم و فضله» دارد. ایشان در جلد دوم از قول «حسان بن عطیه» نقل می‌کند و می‌نویسد:

«کان الوحی ینزل علی رسول الله ویحضره جبریل بالسنة آلتی تفسر ذلک»

جبرئیل وحی را بر نبی گرامی اسلام نازل می‌کرد و در کنار آن سنت را نازل می‌کرد که قرآن را تفسیر کند.

بنابراین در آیه شریفه:

(وَ أَنْزَلْنا إِلَیک الذِّکرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِم)

(لِتُبَینَ) هم از زبان خداوند است. اگر پیغمبر اکرم تفسیر و تبیین قرآن کریم می‌کند، این هم از زبان خداوند به واسطه جبرئیل است.

بازهم روایت دیگری از «اوزاعی» که یکی از علما و فقهای بزرگ و نامدار اهل سنت است نقل می‌کند و می‌نویسد:

«قال الأوزاعی الکتاب أحوج إلی السنة من السنة إلی الکتاب»

اوزاعی می‌گوید: احتیاج قرآن به سنت بیش از احتیاج سنت به قرآن است.

سنت را می‌توان بدون قرآن کریم فهمید، زیرا سنت بسیار مفصل است. در مقابل قرآن را بدون سنت نمی‌توان فهمید. یعنی «حسبنا کتاب الله» چه شد؟!

بازهم پسر «احمد بن حنبل» از پدرش نقل می‌کند که از او سؤال کردند:

«وسئل عن الحدیث الذی روی أن السنة قاضیة علی الکتاب»

بعضی افراد از احمد بن حنبل می‌پرسند: حدیثی داریم که سنت قاضی و حاکم بر کتاب است.

«فقال ما أجسر علی هذا أن أقوله أن السنة قاضیة علی الکتاب أن السنة تفسر الکتاب وتبینه»

احمد بن حنبل می‌گوید: از این خیلی بالاتر است. اینکه سنت قاضی و حاکم بر کتاب است به این معناست که سنت است که کتاب را تفسیر و تبیین می‌کند.

جامع بیان العلم وفضله، اسم المؤلف: یوسف بن عبد آلبر النمری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت – 1398، ج 2، ص 191، باب موضع السنة من الکتاب وبیانها له

ما از آقایان سلفی‌ها بارها سؤال پرسیدیم، اما تا به حال پاسخی به ما ندادند. دوستانی که با شبکه‌های وهابی مرتبط هستند و با آنها تماس می‌گیرند، سؤال ما را از این آقایان بپرسند. خلیفه اول در حدیث قرطاس گفت:

«حسبنا کتاب الله»

خلیفه اول بعد از نبی گرامی اسلام احادیث را آتش زد و گفت:

«فمن سألکم فقولوا بیننا وبینکم کتاب الله»

هرکسی از شما مسئله‌ای سؤال کرد، بگویید بین ما و شما قرآن هست.

تذکرة الحفاظ، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدین محمد الذهبی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، ج 1، ص 2 - 3، ح 1

از این آقایان سؤال بفرمایید که آیا شما می‌توانید اعمال یک روز از عمرتان را بدون استفاده از قرآن کریم برای ما بیان کنید یا نمی‌توانید؟!

«صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» و «صحیح ترمذی» و «سنن نسائی» و «سنن ابن ماجه» و «موطأ مالک» در خانه‌های شما چکار می‌کند؟! اگر معتقدید: «حسبنا کتاب الله» باید این کتاب‌ها را در دریا بریزید!!

باید دقت کنیم که حرفی نزنیم تا حتی وقتی زن و فرزند ما در خانه از ما سؤال کنند، شرمنده زن و فرزند خودمان شویم و نتوانیم پاسخ بدهیم.

بنده می‌خواستم این سؤال را عرض کنم که آقایان معتقدند اگر کسی منکر صحبت ابوبکر باشد و بگوید ابوبکر صحابه نیست، کافر است. دلیل این افراد برای این حرف آیه شریفه:

(إِذْ هُما فِی الْغار)

در آن هنگام که آن دو در غار بودند.

سوره توبه (9): آیه 40

است. ما هرچه قبل و بعد و خود این آیه را می‌خوانیم، می‌بینیم که اسمی از ابوبکر نیست. شما نام او را از کجا آوردید؟!

نقل شده است که کسی به مدرسه رفته بود. همان روز اول گفتند: ضمیر «هو» در ضرب مستتر است. او روزی با چاقو کتاب را سوراخ کرد تا ببیند داخل آن چیست. او بعد از سی چهل صفحه به کلمه «هو» رسید. او نزد استاد خود آمد و گفت: من ضمیری که مستتر هست را پیدا کردم. «هو» در صفحه 25 آمده است!!

حال این آقایان آیه غار را با چاقو پایین و بالا کنند و ببینند در جایی به اسم ابوبکر می‌رسند یا خیر. این افراد غیر از اینکه از سنت استفاده می‌کنند، از کجا دارند استفاده می‌کنند؟!

شما می گویید که طبق آیه إفک طهارت عایشه از آسمان نازل شده است. ما هرچه قبل از این آیه را گشتیم، دیدیم که در هیچ جای این آیه اسم عایشه نیست. شما این قضیه را از کجا درآوردید؟! آیا جز از سنت این قضیه را درآوردید؟!

زمانی که به آیه غار و آیه نور می‌رسید، می گویید که از سنت استخراج کرده‌اید. زمانی که به آیه ابلاغ و آیه ولایت و آیه اکمال و آیه مباهله می‌رسید، ادعا می‌کنید که در قرآن کریم چنین چیزی نیست.

شما ادعا می‌کنید در آیه اکمال بحث نجس بودن و حلال بودن گوشت الاغ و خر و گاو و سگ و خرس و خوک مطرح شده است. آیه تطهیر مربوط به زنان پیغمبر اکرم است و ربطی به اهلبیت ندارد.

چطور آنجا به سنت تمسک می‌کنید، اما در آیه تطهیر و آیه اکمال و دیگر آیات نمی‌خواهید به سنت تمسک کنید؟! آیا این یک بام و هزار هوا نیست؟!

هرچه می‌خواهید انجام بدهید، اما بدانید که روزی در محضر عدل الهی باید پاسخگو باشید. به تعبیر «علامه طباطبایی» ما ابدیتی در پیش داریم.

دنیا نهایت صد و بیست سال است، اما آخرت معلوم نیست صد و بیست هزار سال یا صد و بیست میلیون سال یا صد و بیست تریلیون سال است. اصلاً در آخرت عدد مفهومی ندارد و تنها ابد و ابد و ابد است.

تمام کسانی که این کتاب‌ها را نوشتند، الآن در برزخ گرفتار هستند. نتیجه شصت یا هفتاد سال نوشتن حرف‌های نادرست ابد الابد انسان را گرفتار آتش جهنم می‌کند.

چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؛ الآن همانند زمان سابق نیست که شما بگویید حجت برای ما تمام نشده است. به نظر من امروز حجت برای عوام هم کاملاً روشن است.

امروزه با وجود رسانه‌ها و فضای مجازی مطالب و حقیقت به گوش همگان می‌رسد، خواه شیعه باشد یا سنی باشد یا سلفی باشد یا وهابی باشد یا مسیحی باشد یا یهودی باشد. تمام مسائل به گوش همگان می‌رسد.

بنابراین ما می‌بینیم آقایانی که حرف از «حسبنا کتاب الله» می‌زنند یا آقایان قرآنیون که در رأس آن «مصطفی طباطبایی» است و تفسیری بیان می‌کنند که در بعضی از شبکه‌های معاند هم پخش می‌شود، چقدر به روایات استدلال می‌کند!!

آقای «طباطبایی» اگر روایت در کتاب «صحیح بخاری» و «مسند أحمد بن حنبل» بود می‌توان به آن استدلال کرد، اما اگر حدیثی در کتاب «کافی» بود نمی‌توان به آن استدلال کرد؟!

چند سال قبل ایشان در رابطه با یک موضوعی در یکی از مراکز حضور پیدا کرد. ما به یکی از دوستان گفتیم: ایشان از نظر فکری منحرف است. ایشان قدری ممانعت کرده بودند، چون چندین بار زنگ زده بودند و من نبودم.

روزی ما بودیم و دوستان تماس ایشان را وصل کردند. ایشان گفت: من برادر منحرف شما «مصطفی حسینی» هستم. شما در فلان جلسه گفته بودید که من منحرف هستم.

آنجا اصلاً بحث شیعه و سنی مطرح نیست، بلکه ما در رابطه با آتئیست ها و الحاد و بودن یا نبودن خداوند و شبهات آن بحث می‌کنیم.

من گفتم: آقای «طباطبایی» شما در همین جلسه گذشته چقدر پشت سر «کلینی» و «کافی» حرف زدید؟! آیا «کلینی» آتئیست است؟! آیا کتاب «کافی» کتاب ملحدین است؟! ایشان فهمید که ما از همه مطالب او باخبر هستیم و خداحافظی کرد!!

ما نمی‌دانیم که قضیه چیست که وقتی به کتب شیعه می‌رسند این چنین برخورد می‌کنند، اما وقتی به کتب اهل سنت می‌رسند نظرشان عوض می‌شود. ایشان خود می‌گوید که من نه شیعه هستم و نه سنی؛ من مسلمانم!!

شیعه برای خود کتابی دارد و سنی هم برای خود کتابی دارد. شما که مسلمان هستید، کتابی برای خودتان بیاورید. کتاب حدیثی بیاورید، کتاب رجالی بیاورید، کتاب کلامی بیاورید، کتاب اخلاقی بیاورید. ما می‌خواهیم ببینیم کتاب شما مسلمان‌ها چیست که می گویید ما مسلمان هستیم، نه شیعه هستیم و نه سنی هستیم!

در کتاب «قواعد التحدیث» اثر «قاسمی» آمده که «ابوحنیفه» رئیس احناف می‌گفت:

«لولا السنة ما فهم أحد منا القرآن»

اگر سنت نبود، اصلاً ما چیزی از قرآن را نمی‌دانستیم.

این حرف «ابوحنیفه» است. آیا ایشان معنای «حسبنا کتاب الله» بهتر می‌فهمد یا حضرت مستطاب عالی؟! همچنین از قول «امام شافعی» نقل می‌کند:

«إذا صح الحدیث فهو مذهبی»

اگر دیدید حرفی زدم که در کنار من حدیث صحیحی یافتید، بدانید که مذهب من آن است.

«إذا رأیتم کلامی یخالف کلام رسول الله: فاعملوا بکلام رسول الله، واضربوا بکلامی الحائط»

اگر دیدید سخن من مخالف سخن پیغمبر اکرم است، به سخن پیغمبر اکرم عمل کنید و سخن مرا به دیوار بکوبید!

«امام شافعی» به یکی از شاگردان خود می‌گوید:

«یا أبا إسحاق، لا تقلدنی فی کل ما أقول، وانظر فی ذلک لقلنا به»

ای أبا اسحاق! هرچه من می گویم از من تقلید نکن، بلکه خودت بررسی کن.

قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، اسم المؤلف: محمد جمال الدین القاسمی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1399 ه، الطبعة: الأولی، ج 1، ص 52، باب 4

«امام شافعی» به صراحت می‌گوید: این دین توست و فردای قیامت باید در خصوص آن پاسخگو باشی. من در برابر نکیر و منکر نیستم تا از تو دفاع کنم. فردای قیامت من در محضر حق تعالی نیستم و خودت باید از خودت دفاع کنی.

آقای «احمد بن حنبل» رئیس حنابله و اهل حدیث در این زمینه مطلبی آورده است. در کتاب «جامع الأحکام» جلد اول صفحه 39 آمده است که ایشان می‌نویسد:

«ما أجسر علی هذا ان أقوله، ولکنی أقول: ان السنة تفسر الکتاب وتبینه»

از این خیلی بالاتر است و این سنت است که کتاب را تفسیر و تبیین می‌کند.

«السنة قاضیة علی الکتاب، ولیس الکتاب بقاض علی السنة»

سنت قاضی بر کتاب است، نه اینکه کتاب قاضی بر سنت باشد.

«وروی الأوزاعی عن حسان بن عطیة قال: کان الوحی ینزل علی رسول الله صلی الله علیه وسلم ویحضره جبریل بالسنة آلتی تفسر ذلک»

اوزاعی از حسان بن عطیه نقل می‌کند: جبرئیل وحی را بر نبی گرامی اسلام نازل می‌کرد و در کنار آن سنت را نازل می‌کرد که قرآن را تفسیر کند.

الجامع لأحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، نویسنده: القرطبی، وفات: 671، تحقیق: تصحیح: أحمد عبد العلیم البردونی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - لبنان، ج 1، ص 39، باب تبیین الکتاب بالسنة، وما جاء فی ذلک

«ألبانی» متوفای 1420 هجری که یکی از وهابی‌های سرشناس عصر ماست، در کتاب «صفة صلاة النبی» صفحه 171 می‌نویسد:

«فحذار أیها المسلم أن تحاول فهم القرآن مستقلاً عن السنة فإنک لن تستطیع ذلک ولو کنت فی اللغة سیبویه زمانک»

ای مسلمان! برحذر باش از اینکه بخواهی قرآن را بدون سنت بفهمی، زیرا نمی‌توانی بدون حدیث قرآن را بفهمی هرچند سیبویه زمان خود باشی.

صفة صلاة النبی صلی الله علیه وسلم من التکبیر إلی التسلیم کأنک تراها، المؤلف: محمد ناصر الدین الألبانی (المتوفی: 1420 هـ)، الناشر: مکتبة المعارف للنشر والتوزیع – الریاض، ص 171

«سیبویه» یکی از ادبای پرآوازه اهل سنت است. «سیوطی» و دیگران خیلی مفصل در رابطه با اقوال «سیبویه» صحبت کرده‌اند. تقریباً می‌توان گفت «سیبویه» بنیانگذار ادبیات عرب است. «ألبانی» می‌گوید: اگر در لغت مثل «سیبویه» هم باشی، نمی‌توانی قرآن را بدون سنت بفهمی.

ما در این زمینه حرف خیلی زیاد داریم. «محمد رفیع عثمان» یکی از علمای بزرگ معاصر ماست و اهل سنت داخل کشور برای ایشان احترام ویژه‌ای قائل هستند.

ایشان در کتاب «نگارش حدیث در عصر پیغمبر اکرم» مفصل در این زمینه صحبت می‌کند و می‌نویسد: بدون حدیث عمل به قرآن کریم ناممکن است.

«فیض محمد بلوچ» یکی از علمای بزرگ اهل سنت است و آقایان اهل سنت برای او احترام زیادی قائل هستند. ایشان مفصل می‌نویسد:

"درواقع اگر حدیث نبود، هیچیک از مسلمانان قرآن را نمی‌فهمیدند، نه روزه را و نه نماز را و نه هیچ حکمی از احکام و یا مسئله‌ای از مسائل آن را."

ایشان دیگر آب پاکی روی دست همه ریخته است و می‌نویسد: اگر حدیث نبود، هیچیک از مسلمانان قرآن را نمی‌فهمید.

«محمد سلیم آزاد» یکی از علمای بزرگ اهل سنت در کتاب «باورها و بینش‌های اهل سنت در نهج البلاغه» می‌نویسد:

"فهم قرآن در گرو سنت رسول الله است. اهل سنت معتقدند بدون روی آوردن به سنت رسول الله فهم و کشف مقصود قرآنی امکان پذیر نیست."

«مولوی محمد یوسف حسین پور» یکی از علمای بزرگ شرق کشور در کتاب «تفسیر معارف قرآن» می‌نویسد:

"علم تفسیر از علومی است که منابع و مآخذ احکام شرع و دستورات دین را دربر می‌گیرد، به گونه‌ای که بدون دسترسی به آن نمی‌توان علوم دینی را بدرستی درک و استخراج نمود، زیرا دین مبتنی بر وحی الهی است چه بصورت آشکار یا پنهان باشد."

ایشان سپس در رابطه با شأن نزول قرآن مطالبی مطرح می‌کند. آقای «منذری» که کتاب «مختصر صحیح مسلم» را آورده است، می‌نویسد: "ما بدون استفاده از سنت قرآن را نمی‌فهمیم."

آن قول علمای متقدمین نظیر «ابوحنیفه» و «احمد بن حنبل» و «امام شافعی» و این هم نظر مفتیان امروز ایران و پاکستان و هند که در خط مقدم بیان مطالب و عقاید اهل سنت هستند.

مجری:

بسیار خوب، خیلی ممنون و متشکرم. بنابراین این موضوع کاملاً روشن است و اصلاً به نظرم اگر کسی قدری عقل داشته باشد و فکر کند، خودش متوجه می‌شود. مگر می‌شود بدون سنت و پیامبر و اهلبیت بتوانیم به قرآن برسیم؟!

اصلاً بسیاری از مباحث دیگری که در قرآن کریم نیامده است و از پیغمبر اکرم و اهلبیت به ما رسیده است، جزو اصول و فروع دین ما شده است و مباحث دیگری که با آن سروکار داریم. بنابراین نمی‌شود به این شکل بخواهیم سنت را کنار بگذاریم و تنها به قرآن کریم تمسک کنیم.

در این لحظات زیبایی که از ماه رجب سپری می‌کنیم، میان برنامه‌ای ببینیم. بنده الآن داشتم نگاه می‌کردم و دیدم فردا بیست و چهارم رجب است و در تقویم‌ها به عنوان فتح خیبر توسط امیرالمؤمنین در سال هفتم هجری قمری وارد شده است.

البته در بعضی از نقل‌ها در ماه صفر هم نقل شده است، اما در تقویم‌های باد صبا فردا به عنوان فتح خیبر نقل شده است. استاد در فاصله بعد به آن اشاره می‌کنند.

به هر صورت مناسبت فردا بهانه‌ای است تا یادی کنیم از مولا و آقاجانمان حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و مدح و منقبت و منزلت حضرت مولا را با دل و جان بشنویم و گوشه قلبمان بگذاریم و دلمان جلا پیدا کند.

میان برنامه بسیار قشنگ و زیبایی بود که واقعاً انسان از شنیدن مدح و منقبت امیرالمؤمنین لذت می‌برد.

روز پنج شنبه که عید مبعث یکی از بزرگترین اعیاد مسلمین است، یکی از اعمال آن زیارت امیرالمؤمنین است. این‌ها همه حساب و کتاب دارد. این‌ها همه حرف برای گفتن دارد. ان شاءالله که قدردان باشیم.

ما همچنان در خدمت حضرت استاد حسینی قزوینی هستیم و بحث درس‌هایی از امامت و ولایت را دنبال می‌کنیم و حضرت استاد بحث جایگاه حجیت سنت از نظر علمای اهل سنت را توضیح دادند.

استاد آیا می‌شود واقعاً به قرآن کریم بدون سنت استناد کرد؟! آیا می‌توانیم به قرآن کریم استناد کنیم و سنت را کنار بگذاریم؟!

کسی که بگوید سنت را کنار بگذار و از قرآن بگو، او ضالّ و مُضِّل است!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بنده در این زمینه یکی دو نمونه عرض می‌کنم، سپس به نکته‌ای که مربوط به فردا هست اشاره می‌کنم.

«خطیب بغدادی» متوفای 463 هجری که از استوانه‌های علمی اهل سنت است، کتابی به نام «الکفایة فی علم الروایة» دارد.

شاید بتوان گفت که این کتاب اولین کتاب علم درایه اهل سنت است که به صورت مفصل مطرح شده است. قبلاً علم درایه به صورت گذرا مطرح می‌شد. ایشان در این کتاب از قول «ایوب سختیانی» یکی از بزرگان اهل سنت روایتی نقل می‌کند و می‌نویسد:

«إذا حدثت الرجل بالسنة فقال دعنا من هذا وحدثنا من القرآن فاعلم انه ضال مضل»

وقتی با کسی از سنت حرف می‌زنی و می‌گوید: سنت را کنار بگذار و از قرآن برای ما بگو، بدان که او گمراه و گمراه کننده است.

الکفایة فی علم الروایة، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن ثابت أبو بکر الخطیب البغدادی، دار النشر: المکتبة العلمیة - المدینة المنورة، تحقیق: أبو عبدالله السورقی, إبراهیم حمدی المدنی، ج 1، ص 16، باب تخصیص السنن لعموم محکم القرآن

این درست همانند کسانی است که تماس می‌گیرند و می گویند که از قرآن ثابت کنید! «ایوب سختیانی» کسی است که «ابن حجر عسقلانی» در کتاب «تهذیب التهذیب» جلد اول صفحه 348 می‌نویسد:

«وکان سید الفقهاء»

او سرور فقها بوده است.

ایشان نه تنها فقیه است، بلکه آقای فقیهان است. سپس می‌نویسد:

«وقال بن سعد کان ثقة ثبتا فی الحدیث جامعا کثیر العلم حجة عدلا»

ابن سعد می‌گوید: ایشان ثقه بود و در حدیث انسان متشخص و کثیر العلم بوده است. او برای دیگران حجت بود و عادل بود.

در ادامه می‌نویسد:

«وهو ثقة لا یسأل عن مثله»

وثاقت او تا جایی است که اصلاً نباید از او سؤال کرد.

در حقیقت ایشان فوق وثاقت است. همچنین می‌نویسد:

«وقال النسائی ثقة ثبت»

تهذیب التهذیب، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1404 - 1984، الطبعة: الأولی، ج 1، ص 348، ح 733

این آقا با این توصیفات می‌گوید: اگر با کسی از حدیث حرف زدی و گفت حدیث را کنار بگذار و از قرآن بگو، بدان که هم خودش گمراه است و مردم را هم گمراه می‌کند.

«ابو قلابه» هم یکی از علمای اهل سنت است. بنده قبل از اینکه مطلب ایشان را بگویم، ببینیم که ایشان چکار است. در کتاب «سیر أعلام النبلاء» جلد چهارم صفحه 468 آمده است:

«عبد الله بن زید بن عمرو أو عامر بن ناتل بن مالک الإمام شیخ الإسلام أبو قلابة الجرمی البصری»

به گفته «ذهبی» ایشان جزو عالمان و پیشوایان اهل سنت است. «شیخ الإسلام» به کسی می گویند که به بالاترین مرتبه دینی رسیده باشد و هم رتبه "مرجع عالیقدر جهان تشیع" در میان ما شیعیان است. سپس می‌نویسد:

«قال ابن سعد کان ثقة کثیر الحدیث»

در ادامه می‌نویسد:

«وقال أحمد بن عبد الله بصری تابعی ثقة»

سیر أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ج 4، ص 468، باب 178 أبو قلابة

در کتاب «سیر أعلام النبلاء» جلد چهارم صفحه 472 نقل شده است که «ابو قلابه» می‌گوید:

«إذا حدثت الرجل بالسنة فقال دعنا من هذا وهات کتاب الله فاعلم أنه ضال»

اگر شما از حدیث سخن گفتید و گفتند: حدیث را کنار بگذار و قرآن را برای ما باز کن، بدان که این شخص گمراه است.

سیر أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ج 4، ص 472، باب 178 أبو قلابة

بنابراین ما از این دو بخش این را استفاده کردیم که قرآن کریم بدون سنت قابل فهم نیست. اگر کسی هم بگوید: از قرآن برای من بگو و سنت را کنار بگذار، این مصداق ضال و مضل است.

آیا از این صحابه می شود سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را دریافت کرد!؟

حال ما می‌خواهیم در اینجا سؤالی داشته باشیم. ما می‌خواهیم سنت پیغمبر اکرم را به دست بیاوریم. چکار کنیم؟! آیا به سراغ «ابوهریره» برویم؟! آیا به سراغ «کعب الأحبار» برویم؟! آیا به سراغ «تمیم داری» برویم؟! آیا به سراغ «سعد بن أبی وقاص» برویم؟!

آیا درست نیست به سراغ کسانی برویم که نبی گرامی اسلام آنها را برای من معین کرده است؟! پیغمبر اکرم در حدیث ثقلین فرمودند: کتاب خدا و اهلبیت من جایگزین من هستند، نه صحابه.

حال من می‌خواهم از آقایان وهابی سؤالی بپرسم. ما می‌خواهیم به سراغ صحابه برویم. ما به سراغ کدام صحابه برویم؟!

«ذهبی» یکی از استوانه‌های علمی اهل سنت است و یکی از چهار نفری است که اهل سنت عیال کنار سفره علمی او هستند. ایشان کتابی به نام «الرواة الثقات المتکلم فیهم بما لا یوجب ردهم» دارد، به این معنا که یک سری راویان ثقه داریم که هیچکسی نمی‌تواند در تضعیف آنها حرفی بزند. «ذهبی» می‌نویسد:

«فبعض الصَّحَابَة کفر بَعضهم بِتَأْوِیل مَا»

بعضی از صحابه به خاطر یک مسئله کوچک دیگر صحابه را تکفیر کردند.

الرواة الثقات المتکلم فیهم بما لا یوجب ردهم، المؤلف: شمس الدین أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَایماز الذهبی (المتوفی: 748 هـ)، المحقق: محمد إبراهیم الموصلی، الناشر: دار البشائر الإسلامیة - بیروت – لبنان، الطبعة: الأولی، 1412 هـ - 1992 م، ج 1، ص 23

حال ما می‌خواهیم به گفتار این افراد عمل کنیم. آقای الف که می‌گوید آقای ب کافر است، راست می‌گوید یا دروغ می‌گوید؟!

اگر او راست می‌گوید، معلوم می‌شود که در میان صحابه کافر هم هست. این شخص صحابه بوده است، نه اینکه از میان صحابه بیرون رفته باشد!!

اگر این شخص دروغ می‌گوید، معلوم می‌شود که این شخص دروغگو است و ما نمی‌توانیم به روایات او عمل کنیم.

با این عبارت آقای «ذهبی» ثابت شد که در میان صحابه افراد کافر و فاسق بودند. اگر «ذهبی» راست بگوید صحابه کافر می‌شود و اگر دروغ بگوید خودش فاسق می‌شود.

فرض کنید که می‌خواهیم از آقای ج استفاده کنیم. ما نمی‌دانیم که این شخص کافر است یا فاسق. در منطق گفته‌اند که نتیجه تابع اخص مقدمات است. بنابراین ما نمی‌توانیم وقتی شک داریم که این شخص کافر است یا فاسق است، به او تمسک کنیم.

«تفتازانی» یکی از استوانه‌های کلامی اهل سنت در کتاب «شرح مقاصد» می‌نویسد:

«ما وقع بین الصحابة من المحاربات والمشاجرات علی الوجه المسطور فی کتب التواریخ والمذکور علی ألسنة الثقاة یدل بظاهره علی أن بعضهم قد حاد عن طریق الحق وبلغ حد الظلم والفسق»

آنچه از جنگ و درگیری بین صحابه اتفاق افتاد که در کتب تاریخ آمده است و افراد ثقه هم آنها را نقل کردند، گویای این است که عده‌ای از صحابه از طریق حق بیرون رفتند و ظلم و فسق را از حد گذراندند.

«وکان الباعث له الحقد والعناد والحسد واللداد وطلب الملک والریاسة والمیل إلی اللذات والشهوات»

باعث این درگیری‌ها فاسق بودن به خاطر معاند بودن آنها و حسد و درگیری و رسیدن به سلطنت و ریاست و لذات و شهوت‌ها بوده است.

حال ما می‌خواهیم سنت را فرا بگیریم. آیا با این وضع ما می‌توانیم سنت را فرا بگیریم؟! ایشان سپس می‌نویسد:

«إذ لیس کل صحابی معصوما ولا کل من لقی النبی بالخیر موسوما»

نه صحابه معصوم هستند و نه از کسانی که خدمت پیغمبر بودند می‌توانیم سنت را فرا بگیریم.

«إلا أن العلماء لحسن ظنهم بأصحاب رسول الله e ذکروا لها محامل وتأویلات بها تلیق»

الا اینکه علمای ما به خاطر حسن ظنی که به صحابه داشتند، تأویلاتی کرده‌اند.

شرح المقاصد فی علم الکلام، اسم المؤلف: سعد الدین مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازانی، دار النشر: دار المعارف النعمانیة - باکستان - 1401 هـ - 1981 م، الطبعة: الأولی، ج 2، ص 306

با تأویلات که نمی‌توان کار درست کرد!! «ابن تیمیه» در کتاب «منهاج السنة» می‌نویسد:

«من الصحابة والتابعین ومن بعدهم إلی یوم القیامة أهل البیت وغیرهم قد یحصل منه نوع من الاجتهاد مقرونا بالظن ونوع من الهوی الخفی»

تعدادی از صحابه و تابعین اجتهادی می‌کردند که این این نشانگر آن است که آنها تابع هوای نفس هستند و هوای نفس خفی در سینه‌های آنها بوده است.

منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 4، ص 543، فصل قال الرافضی وتمادی بعضهم فی التعصب

آیا ما از این افراد سنت را فرا بگیریم یا از اهلبیت فرا بگیریم. علی رغم اینکه بنی امیه و بنی عباس تلاش‌های زیادی کردند تا نقطه ضعفی از امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین تا امام حسن عسکری (علیهم السلام) پیدا کنند، اما موفق نشدند.

ما در مناسبت‌هایی که شهادت یا ولادت ائمه اطهار (علیهم السلام) بود، مقید بودیم اقوال بزرگان اهل سنت را نسبت به آن امام مطرح کنیم.

آقایان دیده‌اند «ذهبی» و «ابن حجر» و «نووی» و دیگر علما از ائمه اطهار (علیهم السلام) به قدری تجلیل کرده‌اند که تالی تلو نبی گرامی اسلام قرار داده‌اند. همانطور که از نبی اکرم تجلیل می‌کنند. آیا از ائمه اهل سنت هم این چنین تجلیل می‌کنند؟!

من یک جمله‌ای هم از کتاب «مستدرک علی الصحیحین» اثر «حاکم نیشابوری» جلد چهارم صفحه 528 بگویم. در این کتاب از «مروان» روایتی نقل شده است. بنده کاری به متن روایت ندارم، اما وقتی این روایت به گوش عایشه رسید او گفت:

«کذب والله ما هو به»

قسم به خدا، مروان دروغ گفته است.

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 4، ص 528، ح 8483

منظور او این بود که پیغمبر اکرم چنین حدیثی نفرمودند. آیا بهتر از این می‌خواهیم داشته باشیم؟! همچنین نسبت به «ابوهریره» در کتاب «تأویل مختلف الحدیث» اثر «ابن قتیبه دینوری» صفحه 105 مطلبی نقل شده است.

روایتی از «ابوهریره» از قول پیغمبر اکرم نقل شده است که می‌گوید: قدم زن شوم است، چهارپا قدمش شوم است و خانه قدمش شوم است. حال ما کاری به چهارپا و خانه نداریم، اما می‌گوید که قدم زن شوم است. وقتی عایشه این روایت را شنید، گفت:

«کذب والذی أنزل القرآن علی أبی القاسم»

قسم به خدایی که قرآن را بر پیغمبر نازل کرده ابوهریره دروغ گفته است.

تأویل مختلف الحدیث، اسم المؤلف: عبدالله بن مسلم بن قتیبة أبو محمد الدینوری، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1393 - 1972، تحقیق: محمد زهری النجار، ج 1، ص 105

«ابوهریره» کسی است که پنج هزار و هفتصد روایت از پیغمبر نقل کرده است. روایات دیگری هم آمده است که هم امیرالمؤمنین او را تکذیب می‌کردند، هم عمر بن خطاب او را تکذیب کردند و هم عثمان او را تکذیب کردند.

ما چکار کنیم؟! آیا سنت پیغمبر اکرم را از این افراد بگیریم یا از کسی بگیریم که مورد تأیید نبی گرامی اسلام بود.

اشاره ای کوتاه به جریان فتح خیبر به دست امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)

همانطور که عزیزان اشاره داشتند فردا سالروز فتح خیبر به دست امیرالمؤمنین است. تعبیری از رسول اکرم در کتاب «صحیح بخاری» نقل شده است. در روایت آمده است که پیغمبر اکرم فرمودند:

«لَأُعْطِینَّ الرَّایةَ غَدًا أو لَیأْخُذَنَّ الرَّایةَ غَدًا رَجُلٌ یحِبُّهُ الله وَرَسُولُهُ یفْتَحُ الله علیه»

فردا پرچم را به دست کسی می‌دهم که خدا و پیغمبر را دوست دارد و این پیروزی به دست او انجام می‌شود.

«فَنَحْنُ نَرْجُوهَا فَقِیلَ هذا عَلِی فَأَعْطَاهُ فَفُتِحَ علیه»

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 4، ص 1542، ح 3972

آیا بهتر نیست سنت را از کسی بگیریم که پیغمبر اکرم می‌فرماید: خدا و پیغمبر اکرم را دوست دارد و خدا و پیغمبر اکرم هم او را دوست دارد و قرآن با اوست و او با قرآن است و از همدیگر جدا نمی‌شوند تا حوض کوثر؟!

آیا درست است که سنت را از این شخص بگیریم یا از کسی بگیریم که عایشه می‌گوید: قسم به خدای پیغمبر اکرم که او دروغ می‌گوید؟!! بازهم در کتاب «صحیح بخاری» آمده است که پیغمبر اکرم می‌فرماید:

«لَأُعْطِینَّ الرَّایةَ أو قال لَیأْخُذَنَّ غَدًا رجلا یحِبُّهُ الله وَرَسُولُهُ أو قال یحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ یفْتَحُ الله علیه»

فردا پرچم را به دست کسی می‌دهم که هم او خدا و پیغمبر را دوست دارد و هم خدا و پیغمبر او را دوست دارد و این پیروزی به دست او انجام می‌شود.

«فإذا نَحْنُ بِعَلِی وما نَرْجُوهُ فَقَالُوا هذا عَلِی فَأَعْطَاهُ رسول اللَّهِ فَفَتَحَ الله علیه»

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا،، ج 3، ص 1086، ح 2812

ما در رابطه با کدامیک از صحابه این عبارت را داریم؟! به ما بگویید تا تحدی کنیم!! جالب این است که در کتاب «صحیح مسلم» نقل شده است که خلیفه دوم گفت پیامبر فرمود:

«لَأُعْطِینَّ الرَّایةَ رَجُلًا یحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیحِبُّهُ الله وَرَسُولُهُ»

فردا پرچم را به دست کسی می‌دهم که هم او خدا و پیغمبر را دوست دارد و هم خدا و پیغمبر او را دوست دارد.

فردا همه صحابه منتظر بودیم که ببینیم پرچم به دست چه کسی قرار می‌گیرد.

«فقال ادْعُوا لی عَلِیا فَأُتِی بِهِ ارمد فَبَصَقَ فی عَینِهِ وَدَفَعَ الرَّایةَ إلیه»

حضرت فرمود: علی را بخوانید. علی بن أبی طالب جلو آمد در حالی که چشم او درد می‌کرد. حضرت چشم او را با آب دهانش شفا داد.

«فَفَتَحَ الله علیه»

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 4، ص 1871، ج 2404

در کتاب «صحیح مسلم» حدیث 2405 روایتی از قول خلیفه دوم نقل شده است. وقتی پیغمبر اکرم فرمودند: من فردا پرچم را به دست کسی می‌دهم که خدا و پیغمبر او را دوست دارد و فتح خیبر به دست او رقم می‌خورد؛

«قال عُمَرُ بن الْخَطَّابِ ما أَحْبَبْتُ الْإِمَارَةَ إلا یوْمَئِذٍ»

عمر بن خطاب گفت: خیلی دوست داشتم که امروز فرماندهی جنگ به نام ما رقم می‌خورد.

«قال فَتَسَاوَرْتُ لها رَجَاءَ أَنْ أُدْعَی لها قال»

من سرم را بلند کرده بودم و نگاه می‌کردم که شاید پیغمبر اکرم مرا انتخاب کند.

«فَدَعَا رسول اللَّهِ عَلِی بن أبی طَالِبٍ فَأَعْطَاهُ إِیاهَا»

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 4، ص 1871، ج 2405

اگر ما بخواهیم سنت را بگیریم یا تفسیر قرآن را بگیریم، باید از این افراد بگیریم؟! حال چرا پیغمبر اکرم فرمودند که فردا می‌خواهم پرچم را به دست کسی بدهم که خدا و پیغمبر او را دوست دارند و چرا آن روز پرچم را به دست این شخص ندادند؟!

چه اشکالی داشت که پیغمبر اکرم همان روز پرچم را به دست این شخص می‌دادند و کار تمام می‌شد؟! در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» اثر «حاکم نیشابوری» جلد سوم صفحه 40 آمده است:

«سار النبی إلی خیبر فلما أتاها بعث عمر رضی الله تعالی عنه وبعث معه الناس إلی مدینتهم أو قصرهم فقاتلوهم»

سپس می‌نویسد:

«فلم یلبثوا أن هزموا عمر وأصحابه»

اما عمر بن خطاب و اصحابش شکست خوردند.

«فجاؤوا یجبنونه ویجبنهم»

آن‌ها هم خودشان ترسیدند و هم سپاه را ترساندند.

«فسار النبی الحدیث هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 40، ح 4340

در حدیث بعد آمده است:

«أن النبی دفع الرایة یوم خیبر إلی عمر رضی الله عنه»

پیغمبر اکرم روز اول پرچم را به دست عمر بن خطاب دادند.

«فانطلق فرجع یجبن أصحابه ویجبنونه»

او هم خود می‌ترسید و هم صحابه را می‌ترساند.

«هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم ولم یخرجاه»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 40، ح 4341

ما نسبت به ابوبکر هم همین عبارت را داریم. ایشان رفت و شکست خورده برگشت. در روایت داریم که پیغمبر اکرم بسیار عصبانی و غضبناک شدند و فرمودند: فردا پرچم را به دست کسی می‌دهم که خدا و پیغمبر اکرم او را دوست دارند.

این مطالب خلاصه‌ای از فتح خیبر به دست امیرالمؤمنین بود. من در خدمت حضرتعالی هستم.

مجری:

حضرت استاد بسیار از شما ممنونم. فردا بیست و چهارم رجب المرجب سالروز فتح خیبر در سال هفتم هجری است که به دست باکفایت مولا و آقایمان امیرالمؤمنین صورت گفت و یک صحنه ماندگار برای اسلام ماند.

بازهم بیشتر باید در خصوص آن صحبت شود، اما با توجه به اینکه وقت ما محدود است و قول دادیم که در خدمت بینندگان عزیز و بزرگوارمان باشیم از این لحظه به بعد در خدمت بینندگان برنامه خواهیم بود.

تماس‌های بینندگان برنامه:

آقای فندرسکی از بندر ترکمن روی خط ارتباطی برنامه هستند. آقای فندرسکی سلام علیکم، بفرمایید:

بیننده (آقای فندرسکی از بندر ترکمن – شیعه):

سلام علیکم جناب آقای اسماعیلی. خدمت حاج آقا قزوینی فخر شیعه سلام عرض می‌کنم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله.

بیننده:

ما ارادت خاصی نسبت به شما داریم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

لطف دارید، بزرگوارید.

بیننده:

چند سال پیش که گرگان تشریف آورده بودید، بنده به محض اینکه شنیدم آمدم پای سخنرانی‌تان نشستم و در خدمت شما بودم.

بنده خدمت شما عارضم که نمی‌دانم بحثی که می‌خواهم مطرح کنم به موضوع برنامه‌تان می‌خورد یا خیر و به همین خاطر پیشاپیش عذرخواهی می‌کنم.

بعضی از واعظین مسائلی را روی منابر مطرح می‌کنند که واقعاً ما نمی‌دانیم چطور جواب بدهیم. برای منِ شیعه به راحتی پذیرفتنی است، اما برای یک معاند یا یک سنی پذیرفتن آن مشکل است.

به عنوان نمونه حدیثی که امام رضا در مجلس «مأمون» به تمثال شیر اشاره کرد و آن اتفاقات افتاد و شیر آن شخص را بلعید و سر جایش رفت، بنده از چند شبکه‌های معاند شنیدم که بابت این مسئله هالیوود را مثال می‌زدند مسخره می‌کردند.

بنده اولاً می‌خواستم ببینم این حدیث صحت دارد یا خیر؟! اگر هم این حدیث صحت دارد، بهتر نیست که ما چیزهایی را بگوییم که آلت دست دیگران قرار نگیریم؟!

مجری:

ممنون و متشکرم، آقای فندرسکی موفق باشید، التماس دعای خیر، خدانگهدارتان. جناب آقای محمدی از اصفهان خدمت شما سلام عرض می‌کنم، بفرمایید.

بیننده (آقای محمدی از اصفهان – شیعه):

سلام عرض می‌کنم خدمت مجری محترم و سلام بر کارشناس محترم جناب آقای قزوینی. خداوند هردوی شما را حفظ کند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله، سلامت باشید.

بیننده:

من دو حدیث از کتب مسلمین دارم. ابتدا احادیث را عرض می‌کنم و بعد از آن سؤالم را می‌پرسم.

مجری:

کوتاه بفرمایید، چون ما ده دقیقه بیشتر فرصت نداریم.

بیننده:

بنده یکی از این روایات را خدمت شما می‌خوانم. من در یکی از برنامه‌های شبکه‌های خیلی خوب خودمان این حدیث را ارائه کردم، بعد گفتند که باید اعتبار کتاب آن را باید بررسی کنیم.

بنده حدیث را می‌خوانم و استاد بفرمایند که مؤلف این کتاب چقدر اعتبار دارد. در کتاب المناقب المرتضویة» اثر «صالح کشفی ترمذی» آمده است:

«قال النبی فی لیلة المعراج: قال الله تعالی یا محمد! من تحب من الخلق فقلت علیا فقال التفت إلی یسارک فالتفت فإذا علی من یساری قائم»

استاد محترمی که در آن برنامه بودند که خیلی به ایشان احترام قائل هستم و شخصیت بزرگی هستند، گفتند: باید این مطلب بررسی شود.

حال خواهش می‌کنم اگر استاد اطلاعاتی راجع به نویسنده این کتاب دارند بفرمایند و ترجمه حدیث را بیان کنم. متشکرم، شبتان بخیر

مجری:

سلامت باشید، خدا نگهدارتان باشد. جناب آقای عساکره از خوزستان خدمت شما سلام عرض می‌کنم، بفرمایید.

بیننده (آقای عساکره از خوزستان – شیعه):

سلام علیکم و رحمة الله، حالتان خوب است؟!

مجری:

ممنونم، بفرمایید.

بیننده:

جناب آقای قزوینی بدون اتلاف وقت به سراغ اصل مطلب می‌روم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

آقای عساکره بازهم از تحریفات برای ما بگویید.

بیننده:

امشب نمی‌خواهم از تحریفات بگویم. آقای قزوینی بنده به عنوان یک دوازده امامی و یک شیعه حضرت فاطمه زهرا چرا باید به سراغ کتب دیگر بروم؟!

مجری:

آقای عساکره سؤال خود را به صورت خلاصه بپرسید تا ما با شما خداحافظی کنیم، زیرا دوستان مطلب گفتند و ما باید جواب بدهیم.

بیننده:

من می‌خواهم این سؤال را از شما بپرسم. آقای قزوینی نگاه کنید که ما از لحاظ کتب سقوط آزاد کردیم. شما می‌خواهید بپذیرید یا نمی‌خواهید بپذیرید میل خودتان است. علمای ما کاری با ما کردند که سقوط کردیم.

مطلب دوم اینکه شما کسی مثل «شیخ طوسی» را گذاشتید که بنده نمی‌توانم این مطلب را بگویم.

مجری:

آقای عساکره لطفاً در حد سی ثانیه یک سؤال بپرسید و مطلب را تمام کنید.

بیننده:

«مرحوم حسن شحاته» که همه شما او را می‌شناسید یک نامه به آقای «جواد شهرستانی» فرستاد و گفت: برائت امیرالمؤمنین در نماز بدهید، اما ایشان جواب او را نداد. آقای قزوینی چرا به مکتب تشیع خیانت کردید؟!!

مجری:

خدانگهدارتان باشد. ما آخر هم متوجه نشدیم که سؤال آقای عساکره چه بود. من سه بار از ایشان خواهش کردم که فقط سؤالتان را بپرسید.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اگر ایشان سؤال خود را مکتوب کنند و بفرستند خیلی خوب است. برادر بزرگوارم! شما از یک طرف می گویید که من شیعه حضرت فاطمه زهرا هستم، اما منطقتان منطق شیعه بی بی فضه هم نیست!

اگر شما شیعه بی بی اسماء بنت عمیس هم بودید خوب بود. البته ما خاک پای بی بی فضه و بی بی اسماء بنت عمیس را طوطیای چشممان قرار می‌دهیم. فردای قیامت اگر بی بی فضه خادمه حضرت فاطمه زهرا گوشه چشمی به ما کنند، آخرت ما حل می‌شود.

شما حداقل بگویید که من شیعه بی بی فضه هستم. به کار بردن اینطور تعابیر نه تنها زیبنده شیعه نیست، بلکه یک آزاداندیش هم نیست.

درست نیست که ما مثل مگس به دنبال نقاط سیاه بگردیم و بگویم فلان شخص چرا فلان مطلب را گفته. درست نیست که دائماً بگوییم «شیخ صدوق» چرا این چنین گفته است.

رسماً بیایید بگویید که من تفکر سلفی دارم، تفکر سنی دارم و به نام شیعه می‌خواهم نقد شیعه کنم.

مجری:

استاد آقای فندرسکی از بندر ترکمن در خصوص آن پرده‌ای که بود و امام رضا (علیه السلام) به شیر روی آن اشاره کردند و اتفاقاتی که افتاد پرسیدند. سؤل و نکته ایشان این بود که می‌گفتند بهتر نیست که ما مطالب را نقل نکنیم؟!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

چطور وقتی این آقایان در رابطه با خلیفه اول و خلیفه دوم مطالبی مطرح می‌کنند اشکال ندارد؟! آقایان نقل می‌کنند که خلیفه اول گفت: همسر من «بنت خارجه» حامله است و فرزند او دختر است. آیا در آن زمان تشکیلات سنوگرافی بود؟!

خلیفه دوم در مسجد النبی خطبه می‌خواند که یک مرتبه ادعا کرد سپاه اسلام را در نهاوند می‌بیند و به آنها گفت: به سمت کوه بروید!

همچنین وقتی که زلزله می‌آید، خلیفه دوم شلاق خود را به زمین می زند و می‌گوید: زمین مدینه خجالت بکش، نلرز!

چطور وقتی این مطالب را نقل می‌کنند هیچکسی اعتراض نمی‌کند، اما وقتی این مطالب در شرح حال ائمه اطهار نقل می‌شود همه اعتراض می‌کنند!؟

اولاً به آقای فندرسکی عرض کنیم که این مطلب در کتاب «عیون أخبار الرضا» جلد اول صفحه 90 نقل شده است که این قضیه ابتدا برای حضرت موسی بن جعفر اتفاق افتاده است. حضرت خطاب به تصویر شیر فرمودند:

«یا أَسَدُ خُذْ عَدُوَّ اللَّهِ»

ای شیر! دشمن خدا را بگیر.

عیون أخبار الرضا علیه السلام، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 1، ص 96، ح 1

شیر آن شخص را بلعید به طوری که خون‌های او را هم خورد. «مأمون» دست و پای خود را گم کرد و گفت: از خدا بخواه که جادوگر ما را برگرداند. حضرت فرمود: اگر سحر سحره از شکم عصای حضرت موسی بیرون آمد، این شخص هم بیرون می‌آید!

این روایت سندا صددرصد صحیح است. راوی اول «محمد بن حسن ولید» ثقه است. راوی دوم «صفار» ثقه است. راوی سوم «سعد بن عبدالله اشعری» ثقه است. راوی چهارم «احمد بن محمد بن عیسی» ثقه است.

راوی پنجم حسن بن علی بن یقطین» ثقه است. راویان دیگر هم همگی ثقه هستند و ما هیچ شبهه‌ای در وثاقت آنها نداریم. وقتی روایت صحیح است، ما دیگر نمی‌توانیم روایت را رد کنیم.

گاهی اوقات در جامعه‌ای مطالب را نمی‌پذیرند. در این صورت من نباید مطلب را بگویم و ائمه اطهار هم از نقل روایت در این زمان نهی کردند و می گویند: اگر پذیرایی در مخاطب نیست، شما حق گفتن ندارید. ما در این خصوص روایات زیادی هم داریم.

مجری:

آقای محمدی از اصفهان به مطلبی از کتاب «مناقب مرتضویه» اشاره کردند. در این خصوص هم توضیح بفرمایید.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

کتاب «مناقب مرتضویه» در خصوص مناقب شاه اولیاء امیرالمؤمنین است که به زبان فارسی نوشته است. نویسنده این کتاب «میر محمد صالح ترمذی» متوفای 1060 هجری این کتاب را نوشته است.

ایشان در حقیقت عالم دینی اهل سنت ایرانی تبار ساکن هندوستان بوده است. ایشان متعلق به قرن یازدهم هجری است.

اگر ما روایاتی که ایشان می‌آورد را در کتب شیعه به سند صحیح و معتبر یافتیم، می‌پذیریم. و اگر نیافتیم، نمی‌پذیریم. اگر روایتی که نقل می‌کنند با مبانی اعتقادی اهلبیت مخالف باشد به دیوار می‌کوبیم و اگر با مبانی اعتقادی اهلبیت موافق باشد از باب قاعده الزام می‌پذیریم.

مجری:

حضرت استاد بسیار از شما ممنونم. ان شاءالله سایه‌تان مستدام باشد، بسیار از فرمایشاتتان استفاده کردیم.

دوستان عزیز بیننده از شما هم ممنون و سپاسگذارم. ایام الله دهه فجر پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران را هم خدمتتان تبریک عرض می‌کنم. در پناه حضرت حق و زیر سایه آقاجانمان حضرت مرتضی علی باشید.

خدانگهدارتان

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


حبل المتین _ امامت الهی از منابع شیعه و اهل سنت>

امامت ولایت ماه رجب توحید کتاب و سنت تبیین اطاعت خدا اطاعت رسول عصمت آداب اسلامی آیه افک آیه اکمال وحی حجیت کتاب و سنت صحابه