شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
دانش افزایی مهدوی حجت الاسلام و المسلمین حججی

ویژه برنامه دانش‌افزایی مهدوی به مناسبت میلاد حضرت ولی عصر ارواحنا فداه - جلسه سوم
کارشناس: حجت الاسلام و المسلمین حججی


 
 

بسم الله الرحمن الرحيم

تاريخ: 10فروردین 1400

استاد حججی:

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا و نبینا ابا القاسم محمد و علی اهلبیته الطیبین الطاهرین المعصومین سیما بقیة الله المنتظر

با عرض سلام خدمت شما بینندگان گرامی «شبکه ولی‌عصر» و عرض تبریک ایام میلاد آخرین منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عج) فرصت ایجاد شد که در خدمت شما باشیم، امیدواریم در این فرصت بتوانیم بهره کافی و وافی را از مباحث مهدویت که در این زمان مطرح می‌شود ببریم ان شاء الله.

در خدمت شما هستم با عنوان «بررسی و نقد مدعیان دروغین مهدویت در طول تاریخ و انحرافات در مهدویت» جایگاه اندیشه مهدویت در اسلام، جایگاه ویژه‌ و با مختصات خاصی می‌شود به آن اشاره کرد. یکی از ویژگی‌های بحث مهدویت و جایگاه مهدویت در اسلام، روایات فراوانی است که در این موضوع به دست ما رسیده است.

یعنی از جانب معصومین صادر شده و آن مقداری که از این روایات به دست ما رسیده مقدارش، حجمش، کیفیت و کمیتش به مقداری است که حائز اهمیت است.

 به طور مثال بیش از 500 روایت از نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) در موضوع مهدویت در دسترس مان است و همچنین ائمه بزرگوار در طول دوران حضورشان می‌توانیم بگوییم از همه امامان در موضوع مهدویت روایت نقل شده و به دست ما رسیده است.

این نشان از اهمیت موضوع،جایگاه اندیشه مهدویت در جهان اسلام است، ما روایات را وقتی نگاه می کنیم می‌بینیم که به مناسبت‌های مختلفی بحث مهدویت مطرح می‌شده، حادثه‌‌ای پیش می‌آمده و اتفاقی رخ می‌داده، به بحث مهدویت اشاره می‌کردند.

  آن‌قدر این بحث در جامعه اسلامی و بین مسلمان‌های عصر حضور معصوم گسترش داشته که ما می‌بینیم سوالات و پرسش‌های متعدد و متنوعی که در موضوع مهدویت از امام معصوم پرسش می‌کردند و امام هم پاسخ می‌داده است. این نشان از این است که به مسئله مهدویت خیلی پرداخته شده و توجه‌ها را به خودش جلب کرده.

 یک موضوع این‌چنین که ما کمتر موضوعی را در مباحث اعتقادی، دینی و آموزه‌های دینی داریم که به این گستردگی به آن پرداخته شده باشد آن هم در زمانی که هنوز آخرین حجت الهی پا به عرصه وجود نگذاشته و هنوز به دنیا نیامده بوده است.

بحث غیبتش مطرح بوده، بحث طول عمرش مطرح بوده، و مباحث پیرامونی این مسئله مهدویت به طوری که این مسئله اصلاً قابل انکار هم نیست.

 امروز ما می‌بینیم کسانی که عزم‌شان را جزم کردند که دین را تا می‌توانند بزنند و دین را به یک دین حداقلی تبدیلش بکنند؛ یعنی مسائل را بر نامناسبتی انکار و رد می‌کنند و به آن حمله می‌کنند اما مسئله مهدویت را حتی معاندین به آن سرسختی‌شان پذیرفتند، منتها با آن نوع روایت‌شان و آن چیزی که خودشان دارند ارائه‌اش می‌دهند.

بنابراین باید توجه داشته باشیم که در یک چنین موضوع با یک چنین گستردگی آسیب‌های که می‌تواند آن را دچار بشود و آن را مورد تهدید قرار بدهد، ازجمله آسیب‌ها در آموزه مهدویت بحث مدعیان دروغین مهدویت است، که در این فرصت ما خدمت شما هستیم تا یک مروری تاریخی داشته باشیم و به مواردی اشاره بکنیم.

وقتی که بحث از مدعیان مهدویت می‌خواهیم بکنیم و از ادعاهای مهدوی اشاره بکنیم، شاید ابتداً ذهن به سمت این برود کسی بگوید «انا المهدی» من همان مهدی وعده داده شده هستم و حالا قیام و ظهور کردم و می‌خواهم کارها و وظایفم را انجام بدهم، ما در بحث مدعیان مهدویت، موضوع را فراتر از ادعای فقط مهدویت می‌بینیم با توجه به این‌که، این بحث را یکی از آسیب‌ها و چالش‌های پیش روی بحث مهدویت نگاه می‌کنیم و باید به آن حساس هم باشیم.

این ادعاها چطور ادعاهای می‌تواند باشد؟ من موارد را عنوان می‌کنم که دقت بیش‌تری بکنیم؛ چون می‌خواهیم در موضوع مهدویت ورود پیدا بکنیم طبیعتاً‌ باید به این چالش‌ها هم توجه داشته باشیم که مبادا این آموزه با این‌چنین اهمیت و جایگاهی دچار خدشه بشود و تزلزل در آن ایجاد بشود از جمله ادعا یکی‌اش بحث مهدویت است.

ادعای دیگر بحث امامت است اگر رسیدم نمونه‌اش را می‌گویم؛ یعنی یک چیزی فراتر از بحث ادعای مهدی بودن است می‌تواند بین‌شان عموم و خصوص باشد که اشاره می‌کنم.

 بحث ادعای نیابت خاصه، کسی بیاید ادعا بکند من از جانب امام انتخاب شده‌ام که با جامعه ارتباط پیدا بکنم و بین امام و جامعه و مردم رابط باشم و متقابلاً ارتباط بالعکس یعنی ارتباط جامعه با امام!

ادعای نیابت عامه، کسانی که خودشان را به سِلک علما در می‌آورند و به آن شکل و شمایل و لباس و حتی رفتار و کردار به گونه‌ی عمل می‌کنند که ما در تاریخ هم داشتیم افرادی که خودشان را به عنوان عالم در جامعه مطرح کردند و به همین وسیله هم پیش رفتند و به اهدافی هم رسیدند.

بحث بابیت، باب امام این خودش تفاوتی با بحث نیابت دارد که باید جای خودش مطرح بشود. از جمله ادعاهای دیگر، بحث فرزندی امام زمان است کسی یا کسانی می‌آیند می‌گویند که ما فرزند امام زمان هستیم، یا کسانی می‌گویند که ما همسر امام زمان هستیم با امام زمان ازدواج کردیم ادعا مطرح بشود؛ پس ادعای همسری امام. ادعای این‌که از یاران امام است.

این‌ها جزء ادعاهای مهدویت است که ما به آن توجه می‌کنیم که امروزه کم و بیش در گوشه و کنار این مسائل مطرح می‌شود و بعضی وقت‌ها این ادعاها می‌گیرد و یک مقدار هم پیش می‌رود افرادی دورش جمع می‌شوند تا این‌که تو خالی بودنش آشکار می‌شود و آن کسانی که دور این افراد را گرفتند رهایش می‌کنند و به فراموشی سپرده می‌شوند.

یا برخوردهای که می‌شود چه برخوردهای سخت و چه برخوردهای نرم! برخوردهای سخت مثل برخوردهای قضائی و گرفتن و محدود کردن، برخوردهای نرم این‌که مواجهه‌های فکری کردن و پاسخ دادن و فرد را سوال پیچش بکنند و آن را به اینجا برسانند که این ادعاهای که دارد می‌کند ادعای صحیحی نیست و همچنین اطرافیان او را مطلع بکنند.

برای ورود به این بحث، توجه داشته باشید در بحث مهدویت اعتقاد به مهدی یعنی چه؟ به اعتقادمان خوب توجه داشته باشیم، به مواردی اشاره می‌کنم اعتقاد به مهدی یعنی شخصی که زمین را که پر از ظلم و جور است، پر از عدل و داد می‌کند اعتقاد به مهدی، مهدی که فرزند امام حسین است او که نُهمین از نسل امام حسین است.

اعتقاد به مهدی که فرزند امام حسن عسکری است، آن شخصی که در نیمه شعبان 255 در «سامرا» متولد شده زنده است و ظهور خواهد کرد ما انتظار ظهور او را می‌کشیم، بعضی از نکاتی که در بحث باور به اعتقاد به مهدویت است باید به آن توجه داشته باشیم در مواجه شدن با مدعیان مهدویت همین سر فصل‌های که الان عنوان کردم خیلی‌هایش به ما کمک می‌کنددر این‌که در مواجهه باکسانی که ادعای مهدویت دارند بتوانیم ادعای‌شان را بررسی بکنیم و کذب بودن و توخالی بودن این ادعاها را پیدا بکنیم.

به یک نکته اینجا اشاره بکنم تا به بعد مصادیق تاریخی مسئله بپردازم آن مسئله این است که جریان‌های ضد دین و دین زدایی که در جهان امروزه به شدت دارند فعالیت می‌کنند و فقط مختص به این زمانه ما هم نیست از چندی پیش بعضی‌ها که اهل علم و دانش هم بودند در مطالعات‌ و مباحث علمی‌شان بعضاً می‌رسیدند که به بحث مهدویت را خدشه وارد بکنند.

یکی از ابزارهای که برای هجمه کردن به این باور مهم استفاده می‌کنند، یعنی باور مهدویت مدعیان مهدویت هستند که بعضی‌ها در قالب روشنفکری می‌آیند این را مطرح می‌کنند.

  حتی «وهابی»ها که با مهدویت مقابله می‌کنند بخصوص مهدویت شیعه می‌آیند مطرح می‌کنند این همه مدعی وجود دارد مدعیان را مطرح می‌کنند و اسم می‌برند و این را مطرح می‌کنند که این نشان می‌دهد مهدویت از اصل و اساسش مشکل دارد.

اتفاقاً ما این را برعکس می‌خواهیم اشاره بکنیم نکته‌ی که می‌خواستم بگویم همین جا است و آن این‌که، این ادعاها ثابت می‌کند که اصلی هست که بدلش را ساختند؛ چون اگر اصل نداشت که نمی‌توانستند برایش بدل بسازند یک مثال بزنم اولاً چرا افراد می‌روند به سمت این‌که بدلش را بسازند قلابی آن را درست کنند؟ پس نشان می‌دهد اولا که مهم است، آن چیزی که اهمیت و ارزش دارد به سراغش می‌روند و تقلبی‌اش را می‌سازند.

تا حالا شنیدید که طلای تقلبی می‌گویند، تا حالا شما شنیدی که مس یا آهن تقلبی بگویند. ممکن است نامرغوب باشد اما تقلبی باشد نشنیدیم. چرا طلای تقلبی می‌سازند؟ چون اصلش ارزش دارد می‌روند تقلبی‌ آن را می‌سازند تا قالب بکنند و به منافع و اهدافی برسند، اما اگر آن اصل نباشد بدل معنا پیدا نمی‌کند.

مثال من چه است؟ در اوراق بهادار اسکناس که ما این زمانه به عنوان پول استفاده می‌کنیم، آن پولی که دارای ارزش بالای باشد، جاعلان به فکر می‌افتند که قلابی‌اش را بسازند مثلاً تراول 50 هزار تومانی که در دسترس ماها است وقتی شما یک جا و یا به بانک عرضه می‌کنید، یا به کسی تحویل می‌دهید نگاه می‌کنند که قلابی نباشد. چرا؟ چون تراول 50 هزار تومانی اصلش ارزش‌دار است بر اساس آن که ارزش دارد قلابی‌اش را ساختند تا به منافع و اهداف‌شان برسند. تراول پنجاه هزار تومانی و یا صد هزار تومانی!

اگر کسی بیاید یک تراول 70 هزار تومانی جعل بکند ما وقتی می‌شنویم خنده‌مان می‌گیرد می‌گوییم چیزی که اصل ندارد تقلبش هم معنا ندارد؛ پس خود این ادعاها ثابت می‌کند که اصلی هست که بدلش را می‌سازند و آن بدل را عرضه می‌کنند اگر مدعی و مدعیانی مطرح می‌شود این‌ها به آن برمی‌گردد که اصالت مهدویت هم وجود دارد.

در این قسمت من می‌خواهم یک مروری به بعضی از مدعیان در طول تاریخ بکنم تا به دوره معاصر خودمان برسیم، و به بعضی از آ‌ن‌ها هم اشاره بکنم اولاً ادعای «بابیت»، افرادی را اشاره بکنم افرادی در تاریخ بودند که ادعای «بابیت» کردند.

مثل «علی ابن حسکه»، «قاسم یقطینی»، «محمد ابن فراست»، «ابن بابا» این‌ها افرادی هستند که ادعای «بابیت» کردند خودشان را باب امام معرفی کردند. من جزئیاتش را اینجا نیاوردم که هرکدام مال چه دوران بودند؛ چون اگر بخواهیم وارد این‌ها بشویم خیلی زمان می‌برد فقط خواستم اسامی را ذکر بکنم.

 از جمله کسانی که با بحث مهدویت موضوعش نزدیک است و می‌توانیم به آن اشاره کنیم «محمد ابن نصیر نُمیری» یکی از کسانی است که ادعا کرد من باب امام زمان هستم. به واسطه همین ادعایش مورد لعن امام زمان قرار گرفت امام (عج) ایشان را لعن کردند و این نشان می‌دهد که به این مسئله حضرت توجه داشتند. یا «ابو جعفر محمد ابن علی شلمغانی» که ایشان در دوران نایبان خاص یعنی غیبت صغری امام (علیه السلام) بودند از علما هم بودند یعنی شخصیت برجسته‌ی هم بودند.

ایشان توقع داشت که نیابت امام زمان (علیه السلام) به ایشان داده بشود؛ اما وقتی که دید نیابت به دیگری داده شده و به او نیابت ندادند، خودش وارد شد و خودش را به عنوان نایب مطرح کرد و اتفاقاً کارش را پیش برد و قدم به قدم جلو رفت ادعاهایش را بالاتر برد، حتی تا به پیغمبری هم کارش پیش رفت باز از جمله کسانی است که امام او را مورد لعن خودشان قرار دادند.

«محمد نوربخش» که فرقه «نوربخشیه» به ایشان منتصب است بین سال‌های 795 تا 896 هجری قمری ایشان مدعی نیابت حضرت مهدی شدند بعد از آن ادعای مهدویت هم کردند ایشان فرقه «نوربخشیه» در قرن 8 و 9 این کار را آغاز کرد.

یا «محمد ابن فلاح مشعشع» ایشان رئیس «مشعشعین خوزستان» بود، آقای «محمد ابن فلاح مشعشع» این فرقه راراه انداخت و کارش را هم باادعای نیابت خاصه شروع کرد وبعد ادعای مهدویت کرد.

اول ادعای «بابیت» بعد «نیابت» و در آخر هم ادعای مهدویت کرد، که در سال 870 هم ایشان از دنیا رفت و جریانش تمام شد، این در بحث «بابیت» که اشاره‌ی کردم.

در بحث مدعیان مهدویت، اگر بخواهم به مدعیان مهدویت در تاریخ اشاره بکنم اسم ببریم یا فهرست‌وار اشاره بکنیم بعضی‌هایش را یک مقدار بیش‌تر توضیح بدهم شاید بیش‌تر اسمش را شنیدیم و در کتاب‌ها و بعضی از متونمان اسم‌هایشان می‌آید و مطرح می‌شود در موردش یک مقدار توضیح عرض بکنم.

مدعیان مهدویت،‌ آن‌های که بحث مهدویت درباره‌شان مطرح است، یک نکته‌ی را اول عرض کنم و تقسیم‌بندی ارائه‌ام را بگویم این‌که در بحث ادعاها و ادعای مهدویت یک وقت فرد خودش ادعای مهدویت می‌کند می‌گوید من مهدی موعود هستم یک وقت است که دیگران درباره او یک چنین نسبتی را می‌دهند.

 باز این‌جا خودش دو قسمت است، این نسبتی را که دیگران دادند این شخص هم می‌پذیرد، یعنی چه بسا اصلاً منتظر است این حرف زده بشود و خودش هم دنبال می‌کند. یک وقت است نه اصلاً خودش هم‌چنین حرفی را باور ندارد و چه بسا مخالفش هم است یا این‌که بعد از او این حرف را می‌زنند در نمونه‌های که وارد بشویم و اشاره بکنم به این بیش‌تر توجه می‌دهم.

مدعیان مهدویت را در طول تاریخ ما می‌توانیم به دو دسته تقسیم بکنیم، آن کسانی که ادعای مهدویت آن‌ها قبل از ولادت و امامت حضرت حجت مطرح است و آن کسانی که مهدویت آن‌ها بعد از امامت، امام زمان (عج) مطرح می‌شود.

 این خودش نکته جالبی است بر می‌گردد به همان مطلبی که اول بحثم عرض کردم و آن این‌که موضوع مهدویت، جایگاه اندیشه مهدویت آن‌قدر این جایگاه، جایگاه با اهمیت بود و در جامعه مسلمان‌ها پررنگ مطرح بوده که حتی ما می‌بینیم در جامعه اسلامی قبل از ولادت حضرت مهدی (عج) درباره عده‌ی ادعای مهدویت شده است.

یا خودشان ادعای مهدویت کردند یا درباره‌شان ادعای مهدویت شده، این بر می‌گردد به همان جایگاه مهدویت و توجه جامعه به موضوع مهدویت به چند مورد قبل از امامت حضرت ولی‌عصر (عج) اشاره بکنم.

 یکی از آن مدعیان یا جریان‌های ادعای مهدویت «سبائیه» است «سبائیه» معتقد هستند که امام علی ابن ابی‌طالب (علیه السلام) از دنیا نرفته او تا آخر زنده است و بر می‌گردد تا عدالت را فراگیر کند.

بحث «عبدالله ابن سبأ» و جعلی بودنش باید جای خودش بحث بشود؛ اما در «سبائیه» این مسئله مطرح است که امیرالمؤمنین را مهدی می‌دانند برگردیم به همان مطلبی که عرض کردم این‌که در ادعای مهدویت، یک وقت فرد ادعای مهدویت می‌کند یک وقتی درباره او ادعای مهدویت می‌شود این یک نمونه‌اش.

دومین موردی که اشاره کنم فرقه «کیسانیه» است، فرقه «کیسانیه» به پیروان «مختار» گفته می‌شود، بر اساس لقبی که درباره «مختار» مطرح است که امیر المؤمنین او را به عنوان «کیّس» معرفی کردند و این «کیّس» و «زیرک بودن» درباره «مختار» در تاریخ هم مطرح بوده پیروان «مختار» را «کیسانیه» می‌گویند.

بعد از واقعه عاشوراء و شهادت حسین ابن علی (علیه السلام) حادثه، حادثه بسیار سهمگین که همچنان با گذشت قر‌ن‌ها از آن واقعه دردناک است، که هر ساله و هر روزه بگوییم شیعیان و پیروان مکتب اهل‌‌بیت با این موضوع مواجه می‌شوند دل‌های‌شان می‌سوزد و اشک‌های‌شان جاری می‌شود و همچنان آن حس این‌که باید با این جریان مقابله شود و انتقام این حادثه سهمگین گرفته شود همچنان باقی است.

دعا کنیم ان شاء الله منتقم حقیقی به همین زودی‌ها خداوند فرجش را برساند که بیایند و انتقام این خون به ناحق ریخته شده و خون‌های به ناحق ریخته شده دیگر از انبیاء و فرزندان انبیاء را بگیرد.

 داشتم «کیسانیه» را عرض می‌کردم بعد از واقعه کربلا، شهادت حسین ابن علی، پیروان «مختار» معتقد شدند که «محمد حنفیه» برادر امام حسین (علیه السلام) مهدی موعود است.

در «کوه رضوا» زندگی می‌کند غذای او شیر و عسل است و از آنجا قیام می‌کند و برنامه‌های که در بحث مهدویت است انجام می‌دهد. این هم ادعای مهدویتی که درباره «محمد حنفیه» شده است.

 خود «محمد حنفیه» آن‌چنان که در تاریخ است چنین ادعای نداشت، اما فرقه «کیسانیه» که مدت زیادی هم در تاریخ می‌بینیم طرفداران‌شان حضور دارند و تا دوران حتی امام رضا (علیه السلام) می‌بینیم افرادی «کیسانی مسلک» بودند و این باور را هم داشتند.

بعد از «کیسانیه» به فرقه «باقریه» می‌توانیم اشاره بکنیم فرقه «باقریه» کسانی بودند که امام باقر (علیه السلام) را مهدی موعود باور داشتند.

 این‌ها بر می‌گردد به این‌که وقتی که امام معصوم از دنیا می‌رفت عده‌ی از پیروان آن امام این‌که این امام، دوران امامتش به پایان رسید و قیام و حرکت و مقابله‌ با انحرافات و جریان فسادی که در جامعه بوده است از امام ندیدند این را نتوانستند تحلیل بکنند چطور شد امام از دنیا رفت و ما ندیدیم کاری انجام بدهد.

لذا رفتند به این سمت که شهادت و رحلت امام را نپذیرند و از آن طرف بگویند امام غایب شده است، که این فرقه «باقریه» درباره امام باقر (علیه السلام) چنین دیدگاهی داشتند.

 باز فرقه دیگر فرقه «زیدیه» است، «زیدیه» کسانی که طرفدار فرقه «زیدیه» هستند تمسک به یک روایت نبوی دارند که نبی مکرم اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند:

«إن المهدي من ولد الحسین وأنه یخرج بالسیف»

ویژگی مهدی چه است؟ فرزند امام حسین است و قیام بالسیف می‌کند.

 «زید» از نسل امام حسین (علیه السلام) است و قیام می‌کند که همان «قیام بالسیف» است؛ بنابراین «زید» را با عنوان مهدی موعود می‌بینند و امروزه هم کسانی که «زیدی مسلک» هستند این توجه و بحث «قیام بالسیف» خیلی برای‌شان مهم است و اهمیت دارد.

موارد دیگر مثل «نفس الزکیه» درباره «محمد ابن عبدالله» که معروف به «نفس الزکیه» از «مدینه» ادعای مهدویتش را آغاز کرد. فرقه «ناقوسیه» امام صادق (علیه السلام) را مهدی منتظر باور داشتند.

 یکی دیگر از فرقه‌ها که احتیاج به توضیح بیش‌تر دارد فرقه «اسماعیلیه» است «اسماعیلیه» کسانی هستند که معتقد هستند «اسماعیل» فرزند امام صادق (علیه السلام) مهدی موعود است.

ماجرایش به این شکل است «اسماعیل» فرزند بزرگ امام صادق (علیه السلام) بود، چه بسا افراد باورشان بر این بوده که جانشین امام صادق، فرزند بزرگ امام صادق است؛ اما «اسماعیل» در زمان حیات امام صادق (علیه السلام) از دنیا می‌رود، «اسماعیل» خیلی محبوب امام صادق بود، هم فرزند بزرگش بود و هم انسان وارسته‌‌ی بوده است.

امام صادق (علیه السلام) چون به ایشان توجه داشتند، در تاریخ داریم در تشییع جنازه «اسماعیل» حضرت بسیار بی‌تابی می‌کردند و چند بار فرمودند که تابوت را بر زمین بگذارند، صورت «اسماعیل» را باز می‌کردند و به اطرافیان می‌گفتند ببینید فرزندم «اسماعیل» از دنیا رفته است، با این حال عده‌ی گفتند نه، «اسماعیل» از دنیا نرفته او امام غایب است و غایب شده است تا زمانی که ظهور بکند این هم یکی دیگر از آن فرقه‌ها!

فرقه «واقفیه» که این‌ها را می‌شناسیم و کم و بیش اسم‌شان را شنیدیم کسانی که معتقد شدند امام کاظم (علیه السلام) از دنیا نرفته او را مهدی موعود دانستند، توقف کردند و امام رضا (علیه السلام) را به عنوان یکی از وکلاء امام کاظم معرفی می‌کنند.

 فرقه «محمدیه» کسانی بودند که برادر امام حسن عسکری (علیه السلام) را مهدی موعود باور کردند. «سید محمد» که مزار ایشان در نزدیکی شهر «بلد» و در نزدیکی «سامراء» محل زیارت عاشقان اهل‌بیت است، کسانی که به «سامراء» می‌روند به زیارت «سید محمد» هم می‌روند، ایشان برادر امام حسن عسکری است انسان بسیار وارسته‌ی بود و کسی بود که دیگران درباره او ادعای مهدویت کردند که فرقه «محمدیه» شد.

فرقه «جعفریه» کسانی که «جعفر» برادر امام عسکری را مهدی موعود دانستند و همچنین عسکریه کسانی که بعد از شهادت امام حسن عسکری باورشان بر این بود که چون ولادت امام زمان (عج) پنهانی بود به خاطر شرایط موجود خیلی از افراد و یا تقریباً بگوییم همه از ولادت مطلع نبودند.

 حتی «جعفر» برادر امام حسن عسکری از ولادت برادر زاده‌اش مطلع نبود برای همین جامعه شیعی و طرفداران امامت امام حسن عسکری بعد از رحلت و شهادت امام حسن عسکری نتوانستند این را حلش کنند چون منتظر امام بعدی بودند.

بنابراین عده‌ی معتقد شدند که امام حسن عسکری همان مهدی موعود است او از دنیا نرفته غایب شده است و مسئله ادعای مهدویت هم درباره ایشان مطرح است.

بخش بعدی بحث مدعیان بعد از امامت امام مهدی (عج) است به نظر می‌رسد که یک فرصتی را بگیریم یک میان برنامه‌ی ببینیم و بعد در خدمت شما باشیم.

 (میان‌برنامه)

استاد حججی:

در مورد مدعیان مهدویت در طول تاریخ بحثی را شروع کردیم و مواردی هم اسم بردیم از جریاناتی که در آن‌ها ادعای مهدویت مطرح بود، یا درباره فرد یا افرادی یا این‌که کسی آمد و ادعای مهدویت را مطرح کرد، با توجه به این‌که ادعای مهدویت هم که می‌گوییم اعم از ادعای امام مهدی بودن «بابیت» و «نیابت» و این جور مسائل که اشاره کردیم.

در مدعیان مهدویت قبل از امامت امام مهدی (عج) مواردی را اسم بردیم و بعضی‌ آن را یک مقداری توضیح عرض کردیم، اما بعد از امام حضرت مهدی (عج) جریان ادعاهای مهدویت یک رنگ و بوی دیگری هم پیدا کرد و شاید زوایای دیگری هم به آن اضافه شد تا قبل از امامت حضرت مهدی ادعای مهدویت و امام مهدی بودن مطرح بود بعد از امامت حضرت مهدی آن ادعای «بابیت» و «نیابت» هم کنارش می‌آید.

از جمله مواردی که می‌شود به آن اشاره بکنیم «عبیدالله ابن محمد فاطمی» است، ایشان در «شمال آفریقا» ادعای مهدویت می‌کند و با این ادعای مهدویتی که داشت قیام می‌کند و لقب القائم را برای خودش انتخاب می‌کند، می‌بینید چطوری برنامه‌ ریزی شده کار کرد سکه هم ضرب می‌کند، سکه با عنوان «حجة الله» ضرب می‌کند در سال 297 هجری قمری ایشان دولت «فاطمی» را تشکیل می‌دهد.

شخصی به نام «عبیدالله ابن محمد» با ادعای مهدویت کارش را شروع می‌کند بعد به خودش لقب می‌دهد سکه می‌زند، ببینیم که چطور حاکمیتش قدرت پیدا می‌کند؟

طرفداران آقای «عبیدالله» نکته جالبی دارد در انتهای بحث ان شاء‌ الله برسیم بحث عوامل پیدایش مدعیان مطالبی را عرض بکنم، طرفدارانش یا به تعبیری متکلمان این جریان گفتند که پیامبر خدا فرموده خورشید در سال 300 از «مغرب» طلوع می‌کند و گفتند منظور از این خورشیدی که از «مغرب» طلوع می‌کند «عبیدالله» است.

الان هم که ما نقشه را نگاه می‌کنیم کشور «مغرب» در «شمال آفریقا» است، این‌ها برداشت کردند که منظورش «عبیدالله» است، چون ایشان در سال 297 دولت «فاطمی» را تشکیل داد به عدد توجه داشته باشید بعد می‌خواهم نکته‌ی را عرض بکنم

آقای «عبیدالله ابن محمد» در نزدیکی «قیروان» شهری را به نام «مهدیه» بنا می‌کند. باز ببینید چطوری از این نمادها و عناوین موضوع مهدویت استفاده می‌کند، و در سال 322 از دنیا می‌رود در همان شهر مهدیه هم دفنش می‌کنند البته بعد از این‌که 24 سال این آقا سلطنت و حکومت داشته از دنیا می‌رود و در آن‌جا دفنش می‌کنند.

امروز البته ظاهرا آن شهر تخریب شده و آثاری از آن نیست ، این یکی از کسانی بوده که ما ادعای مهدویتش را به عنوان شخصی که حرکتی را شروع کرده و انجام داده است مطرح کردیم.

یا یک عنوانی را ما داریم، شخصی به نام «زکریا» است، یک جوانی در «اصفهان» در زمان دولت «قرامطه» است که ادعای مهدویت می‌کند، با توجه به آن فشارهای که روی مردم بوده، در سال 319 هجری این جوان در «اصفهان» ادعای مهدویت می‌کند.

جریانات ادعای مهدویت است، یکی از جریاناتی که تقریبا نزدیک به زمان ما است و هنوز هم آثارش در جامعه ما وجود دارد، ادعای است که آقای به نام «سید علی محمد شیرازی» مطرح می‌کند که خودش نیاز به یک بحث مفصل دارد که از کجا شروع شده و این شخص اصلا چه ویژگی‌های داشته، چون نزدیک به زمانه ما بوده و آثار کار این شخص هم هنوز موجود است تأثیرش در بعضی از افراد و در سطح دنیا همچنان آثارش است لذا به نظر می‌رسد که باید جای خودش بحث بشود.

آقای «علی محمد شیرازی» حرکتش را با ادعای بابیت شروع می‌کند می‌گوید من «باب امام زمان» هستم بعد کم کم‌ادعاهایش پله پله و قدم به قدم جلو می‌برد و ادعای مهدویت می‌کند و بعد ادعای پیغمبری می‌کند و ادعا می‌کند من پیغمبر هستم کتاب برای من نازل شده و یک کتابی را می‌آید ارائه می‌دهد.

جریان «علی محمد باب» بعد در طول زمان تبدیل به «فرقه بهائیت» می‌شود که در آن‌جا «بهاء الله» می‌آید ادعاهای را مطرح می‌کند حتی تا ادعای خدایی هم پیش می‌رود.

الان قبر این آقای «بهاء الله» در «حیفا – اسرائیل» است و قبرش قبله بهائی‌های دنیا است که طرفدار این تفکر انحرافی هستند. این هم یکی از جریانات مهدویتی است که ما در دوران خودمان می‌بینیم.

این‌های راکه الان نمونه‌هایش را عرض کردم برای بعداز دوران امامت حضرت مهدی(عج) این چند موردی که برجسته‌تر بود را خواستم اشاره کنم و گرنه موارد تعدادش زیاد است.

چنان‌چه در ابتدای بحثم هم گفتم ادعاها و انواع ادعاها زیاد است، مثلا ادعای امامت ما چند سال پیش شخصی را داشتیم که ادعا می‌کرد امام چهاردهم است. خیلی جالب است وقتی که از او سوال کردند که تو امام چهاردهم هستی؟ می‌گوید امام مهدی هزار سال پیش از دنیا رفته و در مسجد جمکران دفنش کردند و محل قبرش را در آن‌جا معرفی می‌کند.

بعد از او پرسیدند که تو اگر امام چهاردهم هستی، امام مهدی امام دوازدهم است، امام سیزدهم چه کسی است؟ شخصی را اسم می‌برد و می‌گوید این شخص الان در زندان‌های جمهوری اسلامی است. کتاب داشت و جریان داشت با او برخورد شد و آن جریان بحث امامت جمع شد.

یا ادعای همسری امام زمان (عج) بعضی از خانم‌های که می‌آیند ادعا می‌کنند ما همسر امام زمان هستیم و با امام زمان ازدواج کردیم، یک چنین ادعای مطرح است.

یا ادعای فرزندی امام زمان، یا ادعای این‌که یکی از یاران امام زمان است، الان جریاناتی که در سطح جامعه است و تفکرات این چنینی دارد و دارد این کار را دنبال می‌کند.

این مواردی که من اشاره کردم شاید این سوال به ذهن بیاید که این موارد همه اش در میان شیعیان بوده است، نکنه تفکر شیعه مسئله دارد که این ادعاها در آن رشد می‌کند و پیدایش پیدا می‌کند، به نظر می‌رسد اینجا اشاره کنم به مدعیان مهدویت از اهل‌سنت، چند موردش را من اینجا اسم ببرم.

یکی از مدعیان مهدویت از اهل‌سنت که در عوامل پیدایش مدعیان من توضیحی را عرض خواهم کرد آقایی است به نام «محمد ابن عبدالله ابن طومرت» در نگاه اهل‌سنت قائل هستند که مهدی موعود همنام پیامبر است و نام پدرش هم همنام پدر پیامبر است. لذا محمد ابن عبدالله که این‌جا مطرح شده خیلی نزدیک به آن تفکر که در اهل‌سنت هم است.

این آقای محمد ابن عبدالله اهل «سوس» و یا «مراکش» است، ایشان ابتدا کارش را با بشارت به ظهور آغاز می‌کند که ظهور نزدیک است و به همین زودی‌ها ظهور اتفاق می‌افتد، بشارت می‌دهد بعد ادعای مهدویت می‌کند، می‌گوید آن مهدی که بشارت به ظهورش داده می‌شد من هستم.

ایشان حرکت‌های را انجام داد مبارزه‌های هم کرد، بر «اسپانیا» مسلط شد، «مراکش» در شمال آفریقا است این‌ها دریای مدیترانه را رد شدند و مسلط بر «اسپانیا» شدند، حکومت موحدون را تشکیل داد که این حکومت 130 سال ادامه پیدا کرد. شخصی از اهل‌سنت است که ادعای مهدویت کرده است.

یکی دیگر از کسانی که از جامعه اهل‌سنت بحث مهدویت او مطرح است و ادعای مهدویت کرده است، شخصی است به نام «محمد احمد ابن عبدالله» معروف به «مهدی سودانی» است.

دقت بفرمایید «محمد احمد فرزند عبدالله» و معروف به «مهدی سودانی» است، اگر شما الان در دائرة المعارف‌های جهانی دنبال بکنید و موضوع و عنوان مهدویت را پیدا کنید، یکی از مواردی که در این دائرة المعارف‌ها به عنوان مهدویت معرفی می‌کنند همین «مهدی سودانی» معرفی می‌کنند.

چنان‌چه در بحث بهائیت هم در آن‌جا هم در بعضی جاها در بعضی از دائرة المعارف‌ها دیدیم که مهدویت را با بهائیت معرفی می‌کنند. متأسفانه آن حالا چیزی است که بیرون از تفکرات اسلامی هستند.

آقای «مهدی سودانی» در سال 1300 هجری قمری ادعای مهدویت می‌کند، عدد قبلی را یادتان است، عرض کردم عدد را توجه داشته باشید، در آن‌جا شخصی آقای «عبیدالله ابن محمد فاطمی» در شمال آفریقا سال 300 کارش را شروع کرد و آن روایت را هم آمدند مطرح کردند و اقای «مهدی سودانی» سال 1300 ادعای مهدویت کرد، این را توجه داشته باشید.

ایشان دعوت خودش را علنی کرد، جنگ‌های متعددی کرد؛ یعنی وقتی دعوتش را علنی کرد، محلی‌ها با ایشان برخورد کردند، شکست خوردند حاکمیت منطقه با ایشان برخورد کرد، آن‌ها هم شکست خوردند. بعد «بریتانیا» آمد وارد شد آن‌ها هم در مقابل «مهدوی سودانی» شکست خوردند.

 وقتی نگاه می‌کنیم در آن موقعیت زمانی و اطراف مسئله را که نگاه می‌کنیم می‌بینیم که این شخص ادعای مهدویت کرده و کارش را با فتوحات و پیروزی‌ها دارد پیش می‌رود، بعد هم ایشان در آنجا در منطقه آفریقا تسلط داشته و حاکمیت داشته است.

یکی دیگر از کسانی که در اهل‌سنت بحث مهدویتش مطرح است، «محمد ابن یوسف جنپوری» است، در اواخر قرن نهم در «هند» ادعای مهدویت کرد.

 «محمد ابن عبدالله قحطانی» یکی دیگر از مدعیان مهدویت در میان اهل‌سنت است، مهدویت این شخص به ما نزدیک است، شما تاریخش را دقت کنید، این شخص درواقع این جریان مهدویت، ادعای مهدویت اول محرم سال 1400 هجری قمری است.

من تأکید دارم و عدد را عرض می‌کنم، چون ما می‌بینیم که در سال گذشته؛ یعنی در سال 1399 شمسی این زمزمه مطرح شد که سال 1400 سال ظهور است و سال اتفاق بزرگ است و آغاز قرن است، یک چنین چیزی گفته شد، این نکته را می‌خواهم بگویم که این سابقه دارد، که در قدیم و قبلا هم در آغاز و شروع قرن می‌آمدند استفاده می‌کردند.

فکر می‌کنم مقام معظم رهبری در صحبت نوروزی‌شان یک اشاره‌ای کردند که مسأله آغاز قرن را دیدید ایشان چطور تعبیر کرد، که نه این یک پایه‌ی علمی و اساسی ندارد حالا یک چیزی است که می‌گویند.

من سر بحث آقای «محمد ابن عبدالله قحطانی» بر گردم، در اول محرم 1400 عده‌ی از سلفی‌های محتسبه به رهبری شخصی به نام «جُهیمان ابن محمد ابن سیف العتیبی» این‌ها می‌آیند مسجد الحرام را اشغال می‌کنند این‌طوری بگویم تصرف می‌کنند.

این تصرف و اشغال‌شان هم دو هفته طول می‌کشد، کلا مسجد الحرام را در اختیار می‌گیرند، در مدتی که مسجد الحرام را اشغال می‌کنند می‌آیند با آقای «محمد ابن عبدالله القحطانی» به عنوان المهدی المنتظر و به عنوان منجی با او بیعت می‌کنند.

ببینید چطور کنار هم چیده شده اولا «محمد ابن عبدالله» اسمش است بر اساس روایات اهل‌سنت:

«اسْمُهُ اسْمِي وَاسْمُ أبيه اسْمُ أبي»

سنن أبي داود؛ اسم المؤلف: سليمان بن الأشعث أبو داود السجستاني الأزدي الوفاة: 275، دار النشر: دار الفكر -  -، تحقيق: محمد محيي الدين عبد الحميد، ج 4، ص 131

تعبیری که در روایات اهل‌سنت درباره حضرت مهدی دارد. می‌گویند که پیامبر خدا این جمله را فرموده است.

بعد محل برنامه کجاست؟ در مسجد الحرام است. قیام هم قیام مسلحانه است با اسلحه می‌آیند این کار را می‌کنند، درگیری است دو هفته هم طول می‌کشد و در نهایت نیروهای امنیتی گارد امنیتی سعودی با این‌ها درگیری‌های که دارند کشته هم از دو طرف زیاد گرفته می‌شود موفق نمی‌شوند از نیروهای خارجی استفاده می‌کنند که عمدتا نیروهای کمندوهای فرانسوی در این مسئله مشارکت کردند تا این مسئله را سرکوب و تمام کنند. این هم باز یک جریان مهدویت است.

یا شخصی به نام «منصور اوشیرما» از «چچن» ادعای مهدویت داشته. همچنین آقای «غلام احمد قادیانی» ایشان در «پاکستان» شمال «هندوستان» ادعاهایی کرده از جمله این‌که من نقش مهدی را بر عهده دارم و جریان و فرقه‌ی «قادیانه» را به وجود آورده که تقریبا همزمان با پیدایش بهائیت در «ایران» است.

شاید اگر بتوانیم این سه تا فرقه را کنار هم بگذاریم،«فرقه وهابیت»، «فرقه بهائیت»، «فرقه قادیانه» و این سه تا را کنار هم بگذاریم ببینیم حتی محل‌شان در غرب آسیا یعنی مرکز ثقل جهان اسلام این جریانات را ایجاد کردند که بتوانند از ان بهره ببرند.

من سریع نکته‌ی را در این دقایق پایانی بحثم به آن اشاره بکنم، چه عواملی باعث پیدایش بحث مدعیان می‌شود؟ عوامل پیدایش مدعیان را می‌توانیم در سه عامل کلی به آن اشاره کنیم:

یکی عواملی که زمینه ساز این ادعا هستند. دوم عواملی که تسهیل کننده این ادعاها هستند، و سوم عوامل شتاب زا و شتاب دهنده.

اما عوامل زمینه ساز، چه عواملی باعث می‌شود که زمینه ایجاد کند برای ادعای مهدویت و ادعا کردن‌ها و ادعا شدن‌ها؟ یکی نجات باوری مهدوی است، ببینید اصل مهدویت باور مهدویت در این است که منجی خواهد آمد، او نجات می‌دهد گرفتاری‌ها را بر طرف می‌کند.

الان شما ببینید در جامعه خود ما هم همین‌طوری است، می‌گویند امام زمان که بیاید همه کارها درست می‌شود، همین‌طور هم است، کارها درست می‌شود حالا چطوری درست می‌شود؟ خود به خود درست می‌شود یا نه. خودش جای بحث و گفتگو دارد.

به هرحال حضرت مهدی (عج) منجی و نجات‌دهنده است، انتظاری که در جامعه ایجاد شده است، ایجاد می‌کند این موضوع و این باور، این خودش زمینه سازی می‌کند برای این‌که وقتی کسی بیاید ادعای مهدویت بکند به او توجه بشود.

یکی دیگر از عوامل زمینه‌ساز جهل و نادانی مردم است، که نمی‌دانند موضوع مهدویت ویژگی‌هایش، موضوعی که در آموزه‌های دینی مطرح شده و به آن پرداخته شده ویژگی‌هایش هم به آن پرداخته شده و این ویژگی‌ها را از ان اطلاع ندارند؛ بنابراین یک کسی می‌آید حالا قدرت دارد محبوبیت دارد، جایگاه اجتماعی دارد چطور است یک ادعای مطرح می‌کند یک زمینه سازی کرده است قبلش و مورد پذیرش قرار می‌گیرد دیگر روی جوانبش دقت نمی‌کنند که واقعا این حرف درست است و یا درست نیست.

مثلا شما ببینید «علی محمد باب» بخشی عمده کسانی که به او پیوستند و او را پذیرفتند افرادی بودند که این‌ها سواد درست و حسابی ندارند، اطلاعات دینی و مذهبی‌شان، اطلاعات کاملی نیست، بنابراین پذیرفتند و به سمتش رفتند.

یکی دیگر از عوامل زمینه ساز نابسامانی‌های اجتماعی و اقتصادی است، این خیلی مهم و تأثیر گذار است، ببینید بحث نجات باوری مهدی، منجی بودن حضرت، منتظر منجی هستیم از یک طرف نادانی هم داشته باشد و از یک طرف نابسامانی‌ها!

شما ببینید در دورانی که «علی محمد باب» در «ایران» آمد ادعایش را مطرح کرد، این نابسامانی‌های که بود یکی انحطاط نظامی سیاسی بود، «قاجاریه» در چه وضعیتی بود؟ فساد شدیدی که در حکومت و نخبگان سیاسی وجود داشت این‌ها زمینه را ایجاد کرده بود.

خود رقابت استعمار برای کسب منابع و منافعی که در منطقه در ان وجود داشت و آن نکته‌ی که اشاره کردم این سه نقطه‌ی که «وهابیت، بهائیت و قادیانه» شکل گرفت استعمار در اینجا چقدر نقش دارد که خودش جای بحث است.

فقر عمومی، بی سوادی گسترده، شما ببینید بعد از جریان «سقوط صدام» در «عراق» بررسی که بکنیم در آن‌جا ادعاهای زیاد و متنوعی مطرح شد، بحث مهدویت و بحث‌های دیگر و الان هم جریان انحرافی که در بحث مهدویت از عراق شروع شد و آن‌جا پا گرفت یک مقدارش به همین نابسامانی‌های که ما شاهدش هستیم بر می‌گردد.

یکی دیگر از عوامل زمینه ساز فزون طلبی و زیاد خواهی است، افرادی که به هرحال دنبال سوء استفاده‌های مالی هستند و دنبال این هستند که فرقه‌ی خودشان را بخواهند سر پا نگهدارند، ضربه به طرف و رقیب مقابل خود بزنند، رقیب زدایی بکنند، یا مثلا ادعای را به کسی بچسپانند که او را زمین بزنند حالا مثلا آن ادعا می‌گیرد و مطرح می‌شود و در جامعه هم مطرح می‌شود.

باز از عوامل دیگری که اشاره کنم باورهای غلط است، یکی مثل باور تعیین وقت ظهور است. این که روایات این هم تأکید می‌کند:

«كَذَبَ الْوَقَّاتُون‏»

کسانی که وقت تعیین می‌کنند، این‌ها را تکذیب کنید و ردشان کنید.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص368، بَابُ كَرَاهِيَةِ التَّوْقِيت‏، ح2‏

چون وقتی که تعیین وقت می‌شود زمینه برای ادعای مهدویت ایجاد می‌کند؛ یعنی باورهای غلطی که این‌جا مطرح می‌شود.

مهدویت نوعی باز خودش از همان باورهای غلط است، در میان اهل‌سنت بحث باور مهدویت، مهدویت نوعی است، یک مهدی خواهد آمد، ما شیعیان قائل هستیم مهدیی که خواهد آمد، مهدی شخصی است، یعنی یک شخص مشخص پدرش معلوم است، نامش معلوم است، محل تولدش معلوم است و زمان تولدش معلوم است. او الان زنده است، ما منتظر آمدن او هستیم.

اما اهل‌سنت غالب‌شان قائل به مهدویت نوعی هستند، یک کسی می‌آید قیام می‌کند حالا او چه کسی است مشخص نیست، برای همین ما می‌بینیم در بحث مدعیان مهدویت در جامعه اهل‌سنت به مراتب فراتر و بیشتر است تا در میان جامعه شیعه!

مسائل دیگری که از جمله عوامل زمینه ساز است و عامل آخر را هم اشاره کنم حمایت‌های بیگانگان است، بسیار تأثیر گذار در پیدایش این جریانات بوده مخصوصا در این یکی دو سده اخیر که جریان استثمار و استعمار به دنبال این هستند که چپاول بکنند منابع و منافع فراوانی که در این منطقه است، بهترین راهش این است که انسجام را از بین ببرند، تفرقه بینداز و حکومت کن!

چطوری انسجام را از بین ببرند؟ یکی از راههایش باورها است آمدند مطالعه کردند بررسی کردند نمونه‌های را هم رویش دست گذاشتند، ایجاد کردند و یا تقویت کردند، و این‌ها زمینه‌های برای مدعیان مهدویت شد.

فرصت ما هم تمام شده من می‌خواستم عوامل تسهیل کننده و عوامل شتابزا را هم به آن اشاره کنم که ان شاء الله برای فرصت دیگر باشد. امیدواریم که خداوند به ما توفیق بدهد تا با مسائل آشنا بشویم و بعد از آشنایی روشنگری در سطح جامعه را ایجاد کنیم که جلوی این نوع انحرفات و این کجروی‌ها را بتوانیم بگیریم و از خداوند عاجزانه خواهانیم که درفرج امام زمان (عج) تعجیل بفرمایید و همچنین مقام معظم رهبری را تأیید و نصرت عنایت بفرماید.

«والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته»

 


دانش افزایی مهدوی>

دانش افزایی مهدوی شبکه ولی عصر حجت الاسلام و المسلمین حججی