شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
ایستگاه اندیشه حجت الاسلام روستایی

قسمت نهم برنامه ایستگاه اندیشه با کارشناسی حجت الاسلام روستایی


بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:12 شهریور 1399

استاد روستایی:

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما گرامیان بینندگان عزیز شبکه جهانی حضرت ولیعصر(عج) با برنامه ایستگاه اندیشه در خدمت تان هستم امیدوار هستم که تا به این لحظه عزاداری های شما عزیزان مورد قبول درگاه حضرت حق واقع شده باشد سپاسگذار هستم که ما را مهمان نگاه های گرم خودتان در این لحظات می کنید.

همانطور که مستحضر هستید ما در برنامه ایستگاه اندیشه مباحث مان حول تاریخ اسلام هست نه از آنجایی که الآن در ماه محرم الحرام به سر می بریم ما در ویژه برنامه ای که در همین ماه داشتیم به نام قتیل العبرات یکی از مباحثی را که مطرح کردیم واکاوی نظریه های حرکت امام حسین(ع) بود عرض کردیم که در این زمینه چندین نظریه وجود دارد که امام حسین(ع) به چه انگیزه ای حرکت کردند بعضی ها آمده اند و مطرح کرده اند که حضرت آقا أبا عبدالله الحسین(علیه الصلاة و السلام) هدف شان در واقع حکومت خواهی بوده، اگر با مانیتور بنده همراه باشید این نظریه ها را یک به یک خواهید دید بعضی ها می گویند هدف امام حسین(ع) تشکیل حکومت اسلامی بوده، بعضی ها بر این باور هستند که هدف شهادت طلبی است، بعضی ها هم معتقد هستند که تکلیف گرائی، بعضی ها اهداف ترکیبی و برخی معتقد هستند که هجرت مرگ گریزانه، این نظریاتی که در باره حرکت امام حسین(علیه الصلاة و السلام) مطرح شده.

ما در این بخش آمدیم گفتیم که بعضی از این نظریات خود شان چندین زیر مجموعه دارند مثلاً نظریه شهادت طلبی خودش پنج شیش زیر مجموعه دارد اما ما از نظریه تشکیل حکومت اسلامی آغاز کردیم و مسائلی را خدمت شما عزیزان گفتیم، آمدیم بیان کردیم که امام(علیه الصلاة والسلام) محتوای نامه ای که به معاویه نوشته اند در دوره حکومت معاویه که بیان می کنند که خلافت حق ما اهلبیت(علیهم السلام) است که در الامام و السیاسه ابن قتیبه دینوری آمده بود و می فرمایند که:

ای معاویه تو بزرگترین فتنه جهان اسلام هستی

عرض شد که این دال بر این هست که امام(علیه الصلاة و السلام) هدف شان تشکیل حکومت اسلامی بوده و این مسئله در نظام اندیشه ای امام(علیه الصلاة و السلام) از زمان معاویه بوده بعد رسیدیم به عصر بعد از معاویه یعنی دوران خلافت یزید و از کلام امام در دارلعماره مدینه شروع کردیم که امام(علیه الصلاة و السلام) در دارلعماره مدینه در مواجهه با ولید بن عتبه که در اقع فرمانروا و و الی یزید بود در مدینه امام آمدند فرمودند:

«مثلی لا یبایع مثله»

مثل من با مثل یزیدی بیعت نمی کند، یزید شارب الخمر است، یزید فاسق است، قاتل نفس محترمه هست و لاکین صبر بکید انتظار بکشید ما هم انتظار می کشیم که ببینیم کدام ما سزاوار خلافت و بیعت هستیم.

وقتی که صحبت از خلافت و بیعت هست و می گوید منتظر باشید ببینید این یعنی اینکه من اصلاً یزید را شایسته خلافت نمی دانم و هدف خود من تکشکیل حکومت اسلامی است.

بعد از این ماجرا آمدیم پراختیم به فرستادن حضرت مسلم(ع) گفتیم اگر می خواهد هدف امام شهادت باشد و در این راه فقط بخواهد کشته بشود و بخواهد یک شوک عاطفی به جامعه وارد بکند نیاز نیست که حضرت مسلم را بفرستد و آن هم برای بیعت که حضرت خب حضرت مسلم را فرستادند و حضرت مسلم(ع) رفتند بیعت گرفتند از مردم کوفه و افرادی زیادی بیعت کردند با ایشان بعد ایشان آمدند أبوثمامه صائدی را به عنوان مسؤل بیت المال منصوب کردند خود جناب مسلم بن عقیل(ع) این کا را انجام دادند و مسؤل خرید سلاح خب أبوثمامه هم جایگاه ویژۀ داشت و از هم شجاعان عرب بود و هم از چهره های ویژه شیعه بود وقتی انسان می آید کادری را منصوب می کند و مأموریتی به او می دهد برای جمع آوری اموال برای خرید صلاح یعنی یک برنامه میژه دارد برنامه ندارد که مردم را به قتلگاه ببرد برنامه دارد که حکومت تشکیل بدهد.

بعد رسیدیم به بحث پیام های ارسالی کوفیان از جناب مسعودی نقل کردیم در موجود الذهب که گفتیم

 که آقایان کوفه اهل کوفه گفتند آقا ما منتظر شما هستیم و اصلاً با خلیفه و والی در واقع منصوب از طرف حکومت حاظر نمی شویم در نماز جمعه و جماعت، همین را هم در تاریخ طبری به گونه  دیگر داریم اگر امکان باشد که با مانیتور بنده همراه بشوید طبری در تاریخ خودش در جلد پنجم چاپ دارالمعارف مصر مطلبی را دارد اینجا بیان می کند ملاحظه بفرماید اصلاً عین عبارت را ببیند شما:

«ذکر الخبر عن مراسلة الکوفیین الحسین علیه السلام للمصیر إلی ما قِبلهم و أمر مسلم بن عقیل»

بعد می آید ماجرا را اینجا نقل می کند می گوید:

وقتی که معاویه از دنیا رفت و ولید بن عتبه حاکم مدینه بود

«فَأَرسَلَ إلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام لِیَأخُذَ بَیعَتَهُ»

فرستاد ولید سراغ امام حسین که بیعت بگیرد، حضرت فرمودند:

«أخِّرنی»

من را بگذارید آخر و صر کنید صبر داشته باشید

خلاصه اینها صبر کردند امام حرکت کردند به سمت مکه اینجا بود که کوفی ها آمدند محضر امام(علیه الصلاة و السلام) و فرستادگانی را فرستادند محضر امام و گفتند:

«إنّا قَد حَبَسنا أنفُسَنا عَلَیکَ»

ما خود مان را محبوس کردیم برای شما

یعنی چه؟ یعنی  ما صبر کردیم تا شما بیاید به عنوان حاکم و خلیفه مسلمین باشید

«ولَسنا نَحضُرُ الجُمُعَهَ مَعَ الوالی»

و ما با والی منصوب عصر یزید اصلاً حاظر نمی شویم در نماز جمعه

«فَاقدَم عَلَینا»

شما بر ما حرکت کن و بیا سمت ما

تاریخ طبری، جلد 5، چاپ دارالمعارف مصر

خب ببینید این عبارتی است که در این کتاب وجود دارد.

در متن نامه کوفی ها هم ما شبیه این عبارت را می بینیم همین طبری در تاریخ خودش در جلد پنجم در صفحه 352عبارتی نقل می کند که باز همین مسئله را می رساند ببینید می گوید:

اینها نامه نوشتند به امام این نامه هم از شیعیان مؤمن بود و هم از طرف مسلمین

یعنی چه؟ آنهایی که باور به امامت بلافصل امیرالمؤمنین(ع) بعد از پیغمبر داشتند و چه آنهایی که امیر را خلیفه چهارم می دانستند، خب اینها گفتند آقا ما پیرو شما هستیم و بعد ببینید عبارتی که اینها به کار بردند:

سپاس خدای را که

«قصم عدوک الجبار العنید الذی انتزی علی هذه الأمه فابتزها أمرها و غصبها فسیئها»

گفتند که سپاس خدای را که دشمن ستمگر سرکش شما را از بین برد کسی که أمر أمت را به دست گرفته بود و خلافت را غصب کرده بود و خلاصه عمارت می کرد بر امت

«بغیر رضی منها»

بدون رضایت امت این کار را انجام می داد بهترین این امت را کشت و بدترین آنها را به عنوان خلاصه  فرمانرواها منصوب کرد و مال الله و بیت المال را بین جبابره و بین ستمگران و بین بی نیازان و سروتمندان مورد اعتماد خودش و مورد شناخت خودش تقسیم کرد

«فبعدا له»

دور باد او از رحمت خدا

«کَما بَعِدَتْ ثَمُودُ»

کما اینکه همانطوری که قبیله ثمود اینها از رحت خدا دور شدند و عذاب شامل شان شد

«إنه لیس علینا إمام»

اصلاً عبارت را ببینید این نامه کوفی ها است

«إنه لیس علینا إمام»

آقا ما امام نداریم

«فأقبل»

شما بیا

«لعل الله أن یجمعنا بک علی الحق»

به امید اینکه خداوند ما را در کنار شما جمع بکند بر حق و ما در واقع دولت اسلامی تشکیل بدهیم

بعد گفتند که:

«و النعمان بن بشیر فی قصر الإماره»

نعمان بن بشیر از طرف والی در قصر حکومتی است

خب نعمان بن بشیر شخصیتی بود که ناصبی بود و علناً به امیرالمؤمنین جسارت می کرد

گفتند بشیر بن نعمان در قصر عمارت است

«لسنا نجتمع معه فی جمعه»

ما اصلا در نماز جمعه با او حاظر نمی شویم

«و لا نخرج معه إلی عید»

و برای عید قربان و برا عید فطر

در بعضی تعابیر عیدان داریم در این تعبیر عیدٍ داریم

برای هیچ عیدی ما کنار او خارج نمی شویم

یعنی نمی رویم نماز عید بخوانیم به امامت او

«و لو قد بلغنا أنک قد أقبلت إلینا أخرجناه حتی نلحقه بالشام»

می گوید اگر به ما برسد خبر که شما دارید به سمت ما می آیید ما او  را اخراج می کنید و او را  می فرستیم شام إن شاءالله

تاریخ طبری، جلد 5، صفحه 352

این متن نامه کوفیها است، ببینید دوتا عبارت اینجا وجود دارد یکی آن عبارتی که جناب آقای طبری داشت

که:

«لسنا نجتمع معه فی جمعه و لا نخرج معه إلی عید»

این یک عبارت بود، و یک عبارت هم در اسلاید قبل من خدمت شما نوشتم در اسکن قبلی که آنها گفتند آقا ما با والی برای نماز جمعه خارج نمی شویم، خود این جمله کد است کد دارند می دهند اینها این یک کد است دارند می گویند آقا اصلاً ما این را به عنوان امام جامعه قبول نداریم یعنی وقتی این فرمانروا را قبول نداشتیم طبیعتاً آن هم که این را منصوب کرده قبول نداریم. چرا من می گویم این کد است؟ این در کتاب های که به قول معروف علمای اهل سنت در مورد شروط خلافت گفته اند بیان شده که اصلاً یکی از وظایف امام جامعه اقامه نماز عید و اقامه نماز جمعه است اصلاً اقامه نماز عید و نماز جمعه. ببینید این کتاب را کتاب طبقات الحنابله مال آقای قاضی ابولاعلاء است از علمای بزرگ اهل سنت در جلد اول این کتاب عقیده احمد بن حنبل را دارد می گوید ببینید عقیده احمد بن حنبل چه است؟ در صفحه 26 احمد می گوید:

«والخلافة فِي قُرَيْشٍ مَا بَقِيَ مِن النَاس اثْنَانِ»

خلافت حق قریش است تا زمانی که دو نفر از آنها باقی مانده باشد

«لیس لأحد من الناس أن ینازعهم فیها»

احدی از مردم حق نزاع با آنها ندارد

«ولا یخرج علیهم»

کسی بر آنها نمی تواند خروج بکند

«ولا نقر لغیرهم بها إلى قیام الساعة»

و ما به خلافت به غیر قریش اقرار نمی کنیم تا روز قیامت، تا روز قیامت خلیفه باید قریشی باشد و در قریش باشد

بعد می آید می گوید:

جهاد با او باید صورت بگیرد چه این انسان نیکوکار باشد چه فاجر باشد و جور و ستم حاکم ستمگر

و عدل حاکم عادل باعث تعطیل جهاد نمی شود

یعنی حتی اگر ستمگر هم بود در رکابش برو، بعد شاهد نصار من این جمله است

«والجمعة والعیدان والحج مع السلطان»

اقامه نماز حمعه، اقامه نماز عیدان (یعنی نماز عید قربان و عید فطر) و به جا آوردن حج این تحت اختیارات سلطان است

«وإن لم یکونوا بررة عدولا أتقیاء»

حتی اگر این سلاطین عادل و خلاصه اهل تقوا نباشند

قاضی ابولاعلاء، طبقات الحنابله، جلد اول، صفحه 26

یعنی عقیده آقای احمد بن حنبل این است که اصلاً اقامه جمعه و اقامه نماز عید در اختیار سلطان است. این از احمد بن حنبل که متعلق هست به زمان آقای متوکل عباسی و مشاور خاص متوکل عباسی است. اما جالب است که بدانید این عقیده در بین معاصرین اهل سنت هم امروز وجود دارد من کتاب دیگری به شما نشان بدهم که یک رسالۀ دانشگاهی است ملاحظه بفرماید در روی صفحه مانیتور من الإمامه فی فقه الإسلامی دراسة مقارنه علی بن هلال بن محمد العبری عرض کنم که استاد داور آن هم یاسین دردادکه و این رساله را ایشان نوشته برای کارشناسی ارشد ملاحظه بفرمایید در اینجا چه می گوید؟ در رساله خودش در رساله ای که نامگذاری شده به الإمامه فی فقه الإسلامی می گوید: آقا، شروط امام و خلیفه را دارد بیان می کند می گوید:

یکی از شروط امام و خلیفه چه است؟ شرط چهارم آن

«الإسلام»

شرط چهارم اسلام است

بعد می گوید ببینید:

تمام مذاهب قاطبتاً همه شان در ان شرط اتفاق دارند

خب بعد می گوید:

چرا باید این آقا مسلمان باشد؟

دلایل را می خواهد بی آورد

دلیل دوم: می گوید:

«إن الإمام يؤم الناس»

می گوید: امام جامعه امامت مردم را می کند در نماز های پنج گانه

«والجمعه والعیدین»

و نماز جمعه و نماز عیدین یعنی عید قربان و عید فطر، و در مناسک حج جلوی آنها قرار می گیرد و مقدم می شود بر آنها و ذکات به او داده می شود و او ولی کسی است که ولی ندارد

«و لک ذلک لا یصح من الکافر»

می گوید: این را شما بدانید که چنین چیزی برای کافر صحیح نیست

الإمامه فی فقه الإسلامی دراسة مقارنه علی بن هلال بن محمد العبری، داور آن هم یاسین دردادکه، صفحه 84

خب این چیزی که در اینجا آمده، پس بنابر این مطالبی که در کتاب هایی که پیرامون امامت آقایان اهل سنت نوشته اند آمده اصلاً این که اقامه جمعه و اقامه عیدان تحت نظر خلیفه باشد یا خود خلیفه به جا بی آورد این نشانه به رسمیت بخشیدن آن خلیفه است.

حالا آقایانی که در کوفه بودند خطاب به امام(علیه الصلاة و السلام) چه نوشته اند؟ گفتند آقا ما به هیچ عنوان با این والی در نماز جمعه و نماز عیدین حاضر نمی شویم. این چیزی بود که گفتیم این نشانه در واقع حکومت است و نشانه این هست که ما شما را به قول معروف به عنوان حاکم قبول داریم و والی منصوب از طرف یزید را قبول نداریم یزید را هم قبول نداریم.

اما نکتۀ دیگری که حائز اهمیت هست نامه های است که کوفی ها به امام نوشتند، قسمت قبل آن رسولان کوفی فرستادگان کوفی آمدند محضر امام شفاهی مطالبی را عرض کردند اما در قسمت دیگر ما نامه های اینها را داریم، یک نامه، نامه ای است که می آیند می گویند آقا ما اصلاً امامی نداریم، نامه دیگر این نامه است در همین جلد پنجم تاریخ طبری صفحه 353 ذیل حوادث 60 بیان می کند، خب اینجا می گوید که:

آقا یک نامه ای، ببینید نامه های متعددی نوشته شده نامه شبث بن ربعی و حجار بن ابجر و یزید بن حارث و عرض کنم خدمت شما عزرة بن قیس و عمر بن حجاج زبیدی و محمد بن عمر این را نوشته اند، این یک نامه است، یک نامه هم افرادی دیگری نوشته اند که به قول معروف آقای هانی بن هانی سبیعی و سعید بن عبدالله حنفی هستند این را آوردند خدمت امام، شما ببینید نامه ای نوشته اند داده اند به اینها که بیارید نامه اول می آید می گوید آقا جان

«قد أخضر الجناب و اینعت الثمار و طمت الجمام فإذا شئت فاقدم علی جندٍ لک مجنَّد»

می گوید آقا میوه ها روئیده گل ها شکوفه داده خلاصه زمین پر گیاه شده و شما اگر دوست داری بیا ما یک لشکر آماده برای شما اینجا قرار دادیم

«فاقدم علی جندٍ لک مجنَّد»

شما تشریف فرما بشوید که فرماندهی یک لشکر تا دم دم مصلح را به عهده بگیرید.

تاریخ طبری، جلد 5، صفحه 353 ذیل حوادث 60

آیا یک لشکر را به عهده بگیرید که آنها را به کام مرگ ببرید؟ یا اینکه نه اصلاً صحبت تشکیل حکومت است؟ خب وقتی ما نامه ها را بررسی می کنیم مثل این نامه که می گوید آقا ما لشکر آماده کردیم، آن نامه قبلی دارد می گوید که آقا ما آمدیم و خلاصه امامی نداریم کنار خلیفه هم نمی رویم اصلاً به رسمیت نمی شناسیم اینها همه یعنی حکومت.

آن وقت نامه خود امام را به کوفیان ببینید در همین جلد پنجم تاریخ طبری در صفحه 353 می گوید:

آقا اینها نامه نوشتند

«و تلاقت الرسول کلها عنده»

خب فرستادگان آمدند محضر امام

«فقرأ الکتب»

نامه ها خوانده شد

در نقلی داریم 12 هزار نامه، در نقلی داریم 18 هزار نامه برای امام آوردند خب نامه ها را چند روز برای امام خواندند خب آن وقت شما ببینید

«و سأل الرسل عن أمر الناس»

گفتند آقا ما، خلاصه امام پرسیدند که خب چه شده مردم چطوری هستند؟ مطالبی اینها گفتند، گفتند همه همراه شما هستند

«ثم کتب مع هانئ بن هانئ السبیعی و سعید بن عبدالله حنفی»

امام(ع) اینجا امدند نامه ای نوشتند که به همراه هانی بن هانی سبیعی و سعید بن عبدالله حنفی این نامه را بفرستند برای کوفیان

«و کانا آخر الرسل»

اینها آخرین پیام رسان ها بودند

متن نامه امام را ببینید محتوای 18 هزار نامه کوفی معلوم می شود

«بِسم اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ مِنْ حُسَیْنِ بنِ عَلَیٍّ، اِلی الْمَلَأِ مِنَ الْمُؤمِنینَ وَ الْمُسْلِمیْنَ»

دقت کنید

می گوید: از حسین بن علی به گروهی از مؤمنین و مسلمانان(یعنی بخش شیعه و بخش غیر شیعه) اما بعد

«فَاِنَّ هانِیاً وَ سَعیْداً قَدَما عَلَیَّ بِکُتُبِکُمْ»

می گوید: هانی و سعید آمدند نامه های شما را آوردند

«وَ کانا آخِرَ مَنْ قَدِمَ عَلَیَّ مِنْ رُسُلِکُمْ»

اینها آخرین کسانی بودند که آمدند از فرستادگان شما

یعنی دیگر نامه ها تمام شد اینها دیگر آخرین بسته های نامه را هم آوردند

«وَ قَدْ فَهِمْتُ کُلَّ الَّذی اقْتَصَصتُمْ وَ ذَکَرْتُمْ»

هر چه که شما بیان کردید و ذکر کردید من فهمیدم

حالا من شاهد مثالم رو این جمله است

«وَ مَقالَةَ جُلِّکُمْ»

آقا خلاصه حرف همه شما چه است؟ دقت کنید

«وَ مَقالَةَ جُلِّکُمْ»

خلاصه حرف همه تان

«اِنَّهُ لَیْسَ عَلَیْنا اِمامٌ»

خلاصه حرف تان این است آقا ما امام نداریم ما حاکم نداریم ما خلیفه نداریم

یعنی یزید کأن لم یکن، نعمان کأن لم یکن هیچ نداریم

«مَقالَةَ جُلِّکُمْ»

حرف همه شما حرف 18 هزار نامه این است

«لَیْسَ عَلَیْنا اِمامٌ»

«فَأَقْبِلْ»

شما بیا

«لعل الله أن یجمعنا بک على الهدا الحق»

چه بسا خدا ما را به واسته شما بر هدایت و حق جمع بکند

تاریخ طبری، جلد 5، صفحه 353

این چیزی است که در اینجا آمده.

و بعد جالب اینجا است که، جالب اینجا است که در جای دیگر همین تاریخ طبری در همین جلد پنجم صفحه 394 و 395 اینجا یک سند را ارائه می دهد:

که خلاصه امام حسین(علیه الصلاة و السلام) می آیند تا می رسند به منطقه بطن الرمه و هاجر از منطقه بطن الرمه و قیس بن مسهر صیداوی را می فرستند سراغ اهل کوفه و یک نامه می نویسند به

همراه او.

ببینید نامه چه است؟ 395

«الرَّحْمنِ الرَّحیم مِنَ الْحُسَیْنِ بنِ عَلِیٍّ اِلی اِخْوانِهِ من الْمُؤمِنینَ وَ الْمُسْلِمیْنَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ، فَاِنّی اَحْمَدُ اِلَیْکُمُ اللّه َ الَّذی لا اِلهَ اِلاّ هُو امّا بَعْدُ»

سپاس می گویم خدای که غیر او خدای نیست اما بعد

«فَاِنَّ کِتابَ مُسْلِمِ بْنِ عَقیلٍ جائَنی»

نامه مسلم برای من رسید

«یُخْبِرُنی فیهِ بِحُسْنِ رَأیِکُمْ»

برای من نوشته بود که شما رأی نیکویی دارید

«وَ اجْتِماعِ مَلَئکُمْ عَلی نَصْرِنا، وَ الطَّلَبِ بِحَقِّنا»

می گوید: نامه نوشته بود که همه شما جمع شدید برای یاری ما و طلب حق ما

تاریخ طبری، جلد 5، صفحه 394 و 395

طلب حق اهلبیت چه بوده؟ آقا شهادت بوده یا خلافت و امامت؟ شما از زمان آقا امیرالمؤمنین(علیه الصلاة و السلام) ببینید حضرت بارها می فرماید که آقا بله حق من را غضب کرده اند می دانستند که من مثل

« َنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى»

من مثل محور سنگ آسیاب هستم در بحث خلافت آن حق من را غضب کرد داد به فرد دیگر، داد به فرد دیگر

از زمان حضرت امیر تا زمان امام حسن مجتبی(ع) که امام(ع) در مورد معاویه گفتند:

«نازعنی حقاً»

با من نزاع کرده بر سر حقی که

«دونه»

مال او نیست مال من است، مال من است آن حق

اینجا هم شما ببیند امام حسین(ع) دارند می فرمایند که ما، شما آمده اید جمع شده اید که حق ما را در واقع بگیرید، تمام اینها نشان دهنده این هست که حضرت(ع) در واقع هدف شان تشکیل حکومت اسلامی است.

یکی دیگر از آن محورها که ما می توانیم از آن استنباط کنیم و از گزارشات تاریخی به دست بی آوریم که هدف حضرت آقا أبا عبدالله الحسین(علیه الصلاة و السلام) تشکیل حکومت اسلامی بوده درگیری است که بین پیروان امام(علیه الصلاة و السلام) و فرستادگان والی مکه در مکه صورت می گیرد آقای طبری این گزارش را می آورد البته دیگران هم این گزارش را آورده اند اما بنده یک مقدار روی طبری بیشتر در واقع تأکید دارم به جهت اعتبار آن نزد جمیع در واقع تاریخ نگارانی که مکاتب مختلفی دارند چه مکتب کلامی دارند چه مکتب تاریخی دارند اینها همه به طبری یک اعتقاد ویژه دارند یعنی تمام کسانی که مثلاً شرح حال نگار هستند صحابه نگار هستند بعضی از اینها مکتب کلامی دارند معتقد هستند که مثلاً نباید جرم و جنایت صحابه را نوشت مثل آقای ابوبکر بن عربی که حتی خود یزید را هم در واقع مقدس می داند و می گوید حق ندارید به یزید توهین بکنید او تاریخ طبری را قبول تارد و دیگران هم که مکتب تاریخی دارند در زمینه صحابه نگاری و می گوید حتی جرم های صحابه را هم باید نوشت آنها هم طبری را قبول دارند یک اجتماع نسبت به طبری وجود دارد بر این اساس ما سعی می کنیم خیلی مصادر را در عینی که در آن وجود دارد باز مثلاً چشم پوشی کنیم بیشتر طبری را نمایش بدهیم و از آن طرف وقت مان را برنامه هم در نظر می گیریم.

در باره درگیری بین فرستادگان حاکم و والی مکه با پیروان امام طبری یک گزارشی دارد در کتاب تاریخ طبری جلد پنجم در صفحه 385 سند ارائه می دهد می گوید زمانی که:

«لَمَّا خَرَجَ‌ الْحُسَيْنُ‌ (عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌) مِنْ‌ مَكَّةَ‌»

زمانی که امام از مکه خارج شد

«اعْتَرَضَهُ‌ رُسُلُ‌ عَمْرِو بْنِ‌ سَعِيدِ بْنِ‌ الْعَاصِ»

فرستادگان عمرو بن سعید بن عاص آمدند متعرض و مزاحم حضرت شدند

این عمرو بن سعید بن عاص آدم مثبتی نیست اینها آمدند خلاصه معترض حضرت شدند

«عَلَيْهِمْ‌ يَحْيَى بْنُ‌ سَعِيدٍ»

فرمانده اینها یحیی بن سعید بود

«فَقَالُوا لَهُ‌: انْصَرِفْ»

به امام گفتند برگرد

«فَقَالُوا لَهُ‌: انْصَرِفْ»

کجا می روی شما؟

«فَأَبَى عَلَيْهِمْ وَ مضی»

امام إبا کرد به مسیر ادامه داد

من همین جا توقف می کنم، اگر قرار بود هدف امام(علیه الصلاة و السلام) شهادت باشد همان جا می ماند کشته می شد دیگر بیرون مکه بود داخل مکه نبود که بگویم حرم از بین می رود حرمت آن از بین می رود امام توقف می کرد همان جا می گفت هدف من شهادت است این هم والی یزید است کشته می شد، اما امام توقف نکرد «فَأَبَى عَلَيْهِمْ» إبا کرد و «وَ مضی» رفت

«وَ تَدَافَعَ‌ الْفَرِيقَانِ»

دو دسته با هم دیگیر شدند

یعنی پیروان امام و پیروان آنها

«فَاضْطَرَبُوا بِالسِّيَاطِ‍»

اینها با تازیانه همدیگر را زدند و خلاصه یک خرده درگیری صورت گرفت

«ثم إن الحسین و أصحابه امتنعوا امتناعاً قویا»

امام حسین(ع) و اصحاب شان به شدد از توقف امتناع کردند

حالا اگر کسی بگوید آقا هدف امام این بود که کشته بشود یعنی امام میخواهدبرود به قتلگاه زودتر برسد؟

خب همین جاکشته می شد دیگرچه کاری است که امتناع بکند، توقف میکرد می گفت آقا من می خواهم

کشته بشوم بیاید بجنگیم یا علی، کاری نداشت ولی:

«مَضَى الْحُسَيْنُ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ عَلَى وَجْهِهِ‌»

امام راه خود شان را ادامه دادند

«فَنَادَوْهُ»

ندا دادند

«يَا حُسَيْنُ‌، أَلاَ تَتَّقِي اللَّهَ»

ببینید دوره به کجا رسیده، کار به کجا رسیده که والی یزید در شراب خوار، والی یزید میمون باز، والی یزید زنا کار، والی یزید تارک الصلاة به آقای جوانان بهشت می گوید:

«أَلاَ تَتَّقِي اللَّهَ»

تقوا پیشه نمی کنی

«تَخْرُجُ‌ مِنَ‌ الْجَمَاعَةِ‌»

تو از جماعت داری خارج می شوی

حالا من این عبارت را که بخوانم یک توضیح راجع به این جماعت بدهم

«وَ تُفَرِّقُ‌ بَيْنَ‌ هَذِهِ‌ الْأُمَّةِ»

بین این امت داری تفرقه ایجاد می کنی

«فَتَأَوَّلَ‌ حُسَيْنٌ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ قَوْلَ‌ اللَّهِ‌ عَزَّ وَ جَلَّ»

آقا أبا عبدالل الحسین(ع) این آیه قرآن را در جواب شان فرمودند

«لِي عَمَلِي وَ لَكُمْ‌ عَمَلُكُمْ‌»

عمل من برای خودم عمل شما برای خودتان

«أَنْتُمْ‌ بَرِيئُونَ‌ مِمّا أَعْمَلُ‌ وَ أَنَا بَرِيءٌ مِمّا تَعْمَلُونَ»

من از آنچه که شما انجام می دهید بریء هستم شما هم از آنچه که من انجام می دهم بریء هستید

شما چه کار به من دارید من اصلاً شما را قبول ندارم، این عبارتی است آقا أبا عبدالله در جواب اینها می دهد.تاریخ طبری، جلد 5، صفحه 385اینها می گویند آقا شما از جماعت جدا نشو، تفرقه بین امت نینداز، امام می گوید شما عمل خودتان را داشته باشید من عمل خودم را، من از عمل شما بیزار هستم شما هم از عمل من بیزار. عمل امام حسین(ع) چه بود که اینها از آن بیزار بودند؟ اگر کسی بخواهد بگوید عمل حسین شهادت امام بود، آیا یزید پدرش معاویه و والیان یزید از شهادت امام بیزار بودند؟ قطعاً نبودند اصلاً آقای معاویه چرا آمد امام حسن مجتبی را به شهادت رساند؟ برای اینکه امام حسن مجتبی(ع) سد راه بود برای بیعت با یزید، آقای معاویه چرا آمد سعد بن أبی وقاص را کشت؟ چون سعد بن أبی وقاص مخالف بیت با یزید بود، آقای معاویه چرا پسر أبابکر را گفت من قصد دارم تو را بکشم و بعد هم با طبیب یهودی هماهنگ کرد و او را کشت؟ چون به معاویه اعتراض کردند گفتند این کار که تو داری می کنی پادشاهی می کنی خلفای قبل نکرده اند، اینها مخالف یزید بودند، آقای معاویه دستور داده بود به یزید که تو عبدالله بن زبیر را بکش

«ولو تعلقوا بأستار الكعبة»

حتی اگر به پرده های کعبه آویزان بشود

چرا این حرف را زدند حضرت؟ برای اینکه عبدالله بن زبیر مخالف بیعت با یزید بود و بعد هم در مقابل عبدالله بن زبیر آمدند چه کار کردند؟ آمدند کعبه را با منجنق آتش باران کردند هدف این بود وگرنه چرا باید کعبه را آتش باران بکنند؟ چون عبدالله بن زبیر سد راه بود اما معاویه نسبت به امام حسین(ع) یک سفارش کرده بود که مواظب حسین بن علی باش، چرا گفته بود مواظب حسین بن علی باش؟ چون می دانست آقا أبا عبدالله الحسین(ع) جایگاه دارند و آقا أبا عبدالله الحسین(ع) اگر کشته بشود حکومت بنی امیه از بین می رود و همین هم شد و یزید سرنگون شد همین مسئله را آقای عبدالملک بم مروان در واقع اعتراف می کند البته به دشنام به اهلبیت او اعتقاد داشت صحبت سر قتل اهلبیت هست می گوید من نمی خواهم اهلبیت را بکشم چون آل ابوسفیان اهلبیت را کشتند حکومت از دست شان رفت معاویه می دانست لذا به یزید گفت مدارا بکن، آقا أبا عبدالله الحسین سد در راه اینها بود اتفاقاً یزید خیلی علاقه مند بود امام حسین کشته بشود لذا یزید دستور داد به عبیدالله بن زیاد، این که می گویند امام حسین شما نرو حضرت می گوید من عمل شما را قبول ندارم شما عمل من را قبول ندارید این عمل چه است؟ عمل این است که امام می خواهد حکومت را از اینها بگیرد وگرنه اگر امام بخواهد به شهادت برسد بخواهد که خودش را بکشد اینها که خیلی قبول هم دارند، می گویند آقا ما امام حسن را کشتیم رسوا شدیم، سعد بن أبی وقاص را کشتیم رسوا شدیم، عبدالرحمن پسر ابوبکر  را کشتیم رسوا شدیم حالا امام حسین خودش می خواهد کشته بشود دیگر ما که رسوا نمی شویم این که از خدای شان هست پس از این عمل اینها بریء نیستند از آن چیزی که بریء هستند بحث این هست که امام می خواهد حکومت را از اینها بگیرد این یک نکته بسیار دقیق است که در این استدلال امام فهمیده می شود.

من یک نکته دیکر را هم عرض بکنم، اینها دارند تأکید می کنند بر این که امام حسین(ع) از جماعت خارج نشو و بین امت تفرقه نینداز، این چه است ماجرا؟ شما الان اگر به میراث تاریخی و روائی اهل تسنن مراجعه بکنید یک روایاتی وجود دارد که پیغمبر فرموده که:

«من كره من أميره شيئا فليصبر فإنه من خرج من السلطان شبرا مات ميتة جاهلية»

هر کسی که از امیرش کراهت دارد باید صبر بکند، هر کسی که خروج بکند به مرگ کفر از دنیا می رود

یا مثلاً روایاتی داریم که آقا هرکسی که خورج کرد و امت بر یک نفر جمع شده بودند او را

«فقتُلوهُ بالسَّيْفِ كائِنًا مَن كانَ»

«من خرج شاقاً لأثر المسلمین»

کسی که خروج کرد و خواست  تفرقه بندازد و مردم بر یک کسی خلاصه اتفاق داشتند او را بکشید با شمشیر هر کسی می خواهد باشد.

این احادیث آیا از پیامبر صادر شده بود؟ یا خیر؛ قطعاً اینها از پیامبر صادر نشده، اینها جعلیات امویان است، چرا؟ بخاطر اینکه همین پیامبر  اعتقادش امامت الهی است و اینکه مردم خودشان کسی را انتخاب بکنند و اینها را حضرت قبول ندارد، این نکته اول، نکته دوم، خود حضرت در صحیح مسلم روایت داریم که فرمود که بعد از من رجالی می آیند که:

«سيقوم فيهم رجال قلوبهم»

در بین مردم مردانی خلیفه می شوند که

«لا يهتدون بهديه ولا يستنون بسنتی»

اینها هدایت من را قبول ندارند اینها سنت من را قبول ندارند

«قلوبهم قلوب الشياطين في جثمان إنس»

قلب شان قلب شیطان است در جسم انسان است

آیا پیامبر می گوید اینها را به حرف شان گوش بدهید؟ بله در تتمه آن روایت دارد که به حرف شان گوش بدهید، ولی اگر این باشد که یعنی پیامبر ظلم ستیز نیست بلکه ظلم پذیر است بلکه پیامبر دارد امت اسلامی را خار بار می آورد که هر جبار و ستمگری ولو قلبش قلب شیطان باشد این بیاید حاکم بشو، خب این خلاف تمام دستورات الهی و حکمت ارسال پیامبران است؛ خداوند پیامبران را فرستاد که بشر آزاده باشد ظلم ستیز باشد نه ظلم پذیر اگر پیامبر بخواهد این را بگوید که نمی شود که، جور در نمی آید؛ اینها جعلیات بنی امیه بود که امثال حکومت جبارانی مثل معاویه، جبارانی مثل یزید، جبارانی مثل عبدالملک بن مروان و مروان حکم و هشام و امثال اینها را درست بکنند، اینها را جعل کردند که حجاج بن یوسف سقفی ها را درست بکنند، بعضی از آن احادیثی هم که جعل کردند همین است که از جماعت نباید خارج بشوید، تفرقه در امت نیاندازید، آن وقت خود آقا ابا عبدالله علیه الصلاة و السلام وقتی که در آن نامه ای که به معاویه دارد، معاویه می گوید حسین باعث فتنه نشو، باعث تفرقه نشو، می گوید بزرگترین فتنه خودت هستی اصلاً تو باعث تفرقه هستی نه من، آن چیزی که مایه وحدت است ثقلین است که پیامبر تأکید بر آن کرده، یعنی قرآن و عترت، این مایه وحدت است از دیدگاه پیامبر و در نظام اندیشه ایی پیامبر ثقلین میزان وحدت است و در غدیر پیامبر میزان وحدت را مشخص کرد امامت امیرالمؤمنین و خارج از این هر آنچه باشد تفرقه است، هر آنچه باشد تفرقه است، بنابر این معلوم می شود با توجه به حدیث ثقلین که پیامبر مشخص کرده، معیار وحدت را مشخص کرده ، با توجه به حدیث غدیر که پیامبر معیار وحدت را مشخص کرده معلوم می شود که این احادیث نمی دانم،شما تقوا پیشه چرا نمی کنی، چرا از جماعت خروج می کنی، چرا باعث تفرقه می شوی، تمام اینها جعلیات بنی امیه است.

خب این هم یک نکته دیگری که ما به آن اهتمام داریم؛ اما نکته دیگری که وجود دارد کلام امام علیه الصلاة و السلام به فرزدق هست. امام (ع) جمله ای را به فرزدق می گویند، فرزدق همان شاعر معروف،

طبری این را در تاریخ خودش در جلد 5، در صفحه 386،آورده ملاحظه بفرمایید امام (ع) فرزدق را می بینند در بین راه و مطالبی بین شان رد و بدل می شود

« فواقف حسینا فَقَالَ لَهُ: أعطاک اللَّه سؤلک و أمّلک فِیمَا تحبّ، فَقَالَ لَهُ الْحُسَیْن: بین لنا نبأ النّاس خلفک»

قرزدق می گوید که خداوند شما را به خواستت برساند و آن آرزویی که داری را به آن برسی ان شاء الله، امام حسین می فرماید که اخبار مردمی که پشت سرت بودند، تو داری از کوفه می آیی چه خبر؟

آنها را برای من بگو فرزدق می گوید:

« من الخبیر سألت»

از انسان باخبری شما سؤال کردید، آقا جان

« قلوب النّاس معک، و سیوفهم مع بنی أُمَیَّه»

قلب مردم با شماست و شمشیرشان با بنی امیه هست

« و القضاء ینزل من السّماء»

وقضای الهی از آسمان نازل خواهد شد

« و اللَّهُ یَفْعَلُ مَا یَشاءُ»

خدا هر کاری بخواهد انجام می دهد،

امام حسین(ع) فرمودند که:

« صدقت، لِلَّهِ الأمر»

بله شما درست می گویی امر در نهایت به دست خدا است

« واللَّهُ یَفْعَلُ مَا یَشاءُ و کُلَّ یَوْمٍ ربنا فِی شَأْنٍ»

خداوند هرچه بخواهد انجام می دهد وخداوند در هر روزی بصلاح خودش عمل می کند

بعد می فرمایند:

« أن نزل القضاء بِمَا نحبّ فنحمد اللَّه عَلَى نعمائه»

اگر قضای الهی جاری شد بر آنچه که ما دوست داریم، ما خدا را بر نعمتش شکر می کنیم

« وَ هُوَ المستعان عَلَى أداء الشّکر»

و این خداوند شایسته شکر است و به ما کمک می کند بر ادای شکر

« و إن حال القضاء دون الرّجاء»

اگر قضای الهی هائل شد که ما به آن چیزی که امید داریم نرسیم

« فلم یعتد من کَانَ الحقّ نیّته و التّقوى سریرته»

تجاوز نمی کند کسی از قضای الهی، کسی که حق نیت او است و سرشت او بر تقوا بنا نهاده شده

دقت بفرمایید امام دارد دو بخش می کند می گوید؛ آقای ابو بصیر چه دارد می گوید؟ می گوید آقا خداوند ان شاء الله آن خواستی و آن چیزی که دوست داری به آن برساند شما را، آیا چیزی که امام دوست دارد چیست؟ آیا امام دوست دارد برود کشته بشود و هیچ فایدۀ نداشته باشد؟ یا اینکه نه امام بدنبال تشکیل حکومت است و اگر هم در این راه کشته بشود بگونه ای می خواهد کشته بشود که به عالم بفهماند مردم من دنبال تشکیل حکومت بودم و در راه رسیدن به این مسئله و در راه تکلیف آمدم به شهادت رسیدم، این را بفهماند نه فقط صرف کشته شدن؛ امام می آیند دو قسمت می کنند، می گویند اگر قضا به آنچه که ما دوست داریم تعلق گرفته باشد، ما خدا را سپاس می گوییم برای نعمت هایش، و اگر قضا به آن چیزی که امید داریم صورت نگیرد و بلاخره نشود، تعلق نگیرد؛ کسی که حق نیت او است و تقوا سرشت او است تجاوز از آن قضای الهی نخواهد کرد، یعنی من حسین بن علی تسلیم امر الهی هستم اما به وظیفه خودم عمل می کنم، این هم نکتۀ است که باز بحث حکومت از آن استنباط می شود.

نکته دیگر که باز بحث تشکیل حکومت اسلامی از آن استفاده می شود چیست؟ یک عملی امام حسین(ع) انجام دادند که در این عمل خودشان اقتدا کردند به بوجود نازنین و مقدس و مبارک رسول اکرم(ص) ببینید آقا رسول خدا چه کار کردند در آن زمانی که حضرت از مکه حجرت کرده بودند به مدینه آمدند در مدینه و کاروان تجاری مکه را که داشت برای ابوسفیان اینها می رفت این را آمدند غارت کردند به نفع مسلمانان، حضرت برای چه این کار را کردند؟ آیا ابوسفیان را به رسمیت می شناختند؟ آیا نظام شیخوخیت مکه را قبول داشتند؟ قطعاً اینطور نبوده، آنچه که حضرت به دنبالش بودند این بود که می خواهد حکومت اسلامی تشکیل بدهد باید مایحتاج حکومت اسلامی تأمین شود، مایحتاج مسلمین باید تأمین شود، حضرت آمدند و بلاخره تشکیل یک نظام اداری قوی و یک حکومت اسلامی نیاز به بحث اقتصاد دارد، حضرت آمدند مایملک مشرکین را آنجا تصرف کردند که زیاد هم بود؛ آقا اباعبدالله (ع) اقتدا کردند به جد محترم شان رسول خدا و کاروانی که برای یمن بود این را آمدند تصرف کردند. دقت بفرماییددر تاریخ طبری، جلد 5، در صفحه 385و 386،اینجا ملاحظه بفرمایید می گوید آقا ابا عبدالله

« أَقْبَلَ حَتَّى مَرَّ بِالتَّنْعِيمِ»

بعد از اینکه با فرستادگان والی مکه یعنی عمرو بن سعید بن عاص درگیر شدند و امتناء کردن و گفتند ما عمل شما را قبول نداریم، حضرت آمدند رسیدند به تنعیم

« فَلَقِيَ بِهَا عِيراً»

در آنجا یک کاروانی دیدند

«قد أقبل بها من الیمن»

این کاروان از یمن می آمد

«بَعَثَ بِهَا بُحَيْرُ بْنُ رَيْسَانَ اَلْحِمْيَرِيُّ إِلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ»

بحیر بن ریسان حمیری این کاروان را روانه کرده بود برای یزید

«وَ كَانَ عَامِلَهُ عَلَى اَلْيَمَنِ»

آقای بحیربن ریسان والی بود بر یمن از طرف یزید والی یمن بود

«وَ عَلَى اَلْعِيرِ اَلْوَرْسُ وَ اَلْحُلَلُ يَنْطَلِقَ بِهَا إِلَى يَزِيدَ»

بار این کاروان چه بود؟

یک ورس بود که یک نوع ادویه خوراکی بود (وَ اَلْحُلَلُ) و زینت ها جواهرات و طلا و این چیزها

« يَنْطَلِقَ بِهَا إِلَى يَزِيدَ»

این را برای یزید می فرستد

« فَأَخَذَهَا اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ»

امام حسین این را تصرف کردند

« فَانْطَلَقَ بِهَا»

این را گرفتند

« ثُمَّ قَالَ لِأَصْحَابِ اَلْإِبِلِ: لاَ أُكْرِهُكُمْ»

به آن شتر سوارها گفتم من شما را مجبور نمی کنم

« مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَمْضِيَ مَعَنَا إِلَى اَلْعِرَاقِ أَوْفَيْنَا كِرَاءَهُ وَ أَحْسَنَّا صُحْبَتَهُ»

هر کدام از شماها دوست دارید با ما به عراق بیایید( ببینید امام عزمش جزم است)، بیایید ما کرایه ، هزینه تان را هم می دهیم، و به نیکی با شما رفتار می کنیم

« وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يُفَارِقَنَا مِنْ مَكَانِنَا هَذَا»

هر کس هم نمی خواهد بیاید(این شتر سوارانی که مال این کاروان هستند) نمی خواهند بیایند، و این مکان به همراه ما نمی خواهند بیایند

« أَعْطَيْنَاهُ مِنَ اَلْكِرَاءِ عَلَى قَدْرِ مَا قَطَعَ مِنَ اَلْأَرْضِ»

کرایۀ او را می دهیم تا هر جایی که می خواهد برود

«قال فَمَنْ فَارَقَهُ مِنْهُمْ حُوسِبَ فَأَوْفَى حَقَّهُ»

هر کسی را که مفارقت کرد جدا شد امام حساب کردند حقش را دادند

«وَ مَنْ مَضَى مِنْهُمْ مَعَهُ أَعْطَاهُ كِرَاءَهُ وَ كَسَاهُ»

هر کسی هم که آمدند به همراه امام علیه السلام باشند، امام کرایه شان را دادند و آنها را پوشاندند

ببینید این عملی که امام دارد انجام می دهد، جواهرات و چیزهایی که از طرف حکومت و از طرف والی یزید برای یزید می رود آن را تصرف می کند؛ اگر امام یزید را به رسمیت می شناختند یک چنین کاری انجام می دادند؟ قطعاً انجام نمی دادند. این عمل امام خودش نشان دهنده این است که اصلاً آقا من حکومت یزید را قبول ندارم اگر حکومت یزید را قبول داشتم که می شد غصب، اینجا غصب نیست پس، امام اختیار تام دارد، یزید را قبول ندارد، یزید غاصب است،پدرش هم غاصب بود لذا امام علیه الصلاة و السلام اینجا مقابل اینها می ایستد و این مایملک اینها را تصرف می کند به نشانه اینکه اینها را قبول ندارد.

دوستان اتاق فرمان می فرمایند که بینندگان عزیزی پشت خط هستند اولین بیننده مان آقا حمید رضا از گلپایگان، عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما بفرمایید.

بله خب ظاهراً مشکل در ارتباط با ایشان برقرار شده، جناب آقای موسوی عزیز از مشهد مقدس سلام علیکم و رحمة الله،

من گمان می کنم این عزیزان مان صدای گیرنده شان را نبستند و از این طریق با ما ارتباط نگرفتند، حالا تا عزیزان وصل می شوند ما ان شاء الله...؛ بله ظاهراً یک مشکل فنی پیش آمده تا ما ارتباط مان برقرار می شود با آقا موسوی من ادامه مباحث را عرض بکنم و بعد در خدمت شنوندگان عزیزمان باشم که پشت خط هستند.

عرض کردیم محضر شما که در این نظریاتی که در باره حرکت امام حسین وجود دارد اولین نظریه، نظریۀ حکومت اسلامی است و تشکیل حکومت اسلامی آمدیم مواردی را ذکر کردیم از گذاره های تاریخی.

یک نکته دیگری که ما باید به آن بپردازیم در مورد عزم امام هست به حرکت به سمت کوفه بعد از شنید خبر شهادت جناب مسلم بن عقیل، ببینید جناب مسلم بن عقیل از طرف امام آمدند به سمت کوفه، مردم کوفه با او بیعت کردند برای اینکه امام بیاید اینجا تشکیل حکومت بدهد. امام (ع) می آیند و بین راه متوجه می شوند که جناب مسلم بن عقیل به شهادت رسیدند، باز عزم خودشان را برای حرکت به سمت کوفه زره ای در آن خلل ایجاد نمی شود و حرکت می کنند، شما ملاحظه بفرمایید در:تاریخ طبری، جلد5،صفحه398.خبر به امام رسیده که حضرت مسلم علیه السلام و جناب عبدالله بن یقطر کشته شدند، وبعضی دیگر از افراد دیگر، چون ببینید عزیزان در کوفه حالا ان شاء الله اگر فرصت بشود من یک بار خواهم گفت تقریباً 9نفر، 10نفر همراه حضرت مسلم به شهادت می رسند، فقط حضرت مسلم نیست، و اینها خب بعضی ها فرستادگان امام هستند امثال عبدلله بن یقطر و امثال خود حضرت مسلم و امثال بعضی افراد دیگر، بعضی ها هم نه اینها فرستاده امام به کوفه نیستند، اینها مثلاً در کوفه به حضرت مسلم ملحق شدند و یا در دفاع از حضرت مسلم و یا قبل از شهادت حضرت مسلم به کشته شدند مثل جناب هانی بن عروه و بعضی از افراد دیگری که بعد از شهادت حضرت مسلم به شهادت می رسند؛ خلاصه به امام خبر می دهند که جناب مسلم و عبدلله بن یقطر کشته شدند، حضرت اول می فرمایند که:

«لا خيْرَ فِى الْعَيْشِ بَعْدَ هؤُلاءِ»

بعد از اینها دیگر زندگی فایده ندارد

نه اینکه حضرت بخواهند بفرمایند آقا دیگر من تمام تکالیفم را می گذارم کنار دیگر هیچ وظیفه ای برای هدایت امت ندارم، دیگر با حکومت یزید مشکلی ندارم، دیگر می خواهم بروم خود کشی بکنم، نه این نیست، حرف این نیست، حضرت می خواهد بزرگ این افراد را برساند، کما اینکه مثلاً وقتی حضرت علی اکبر(ع) به شهادت می رسند می فرمایند:

«علی الدنیا بعدک العفی»

بعد از شما خاک بر سر دنیا باشد

چرا؟ چون یک شخصیت ویژه است، یک شخصیتی هست که بعنوان اشبه الناس به رسول الله شناخته شده است، اشبه الناس به رسول الله خَلقاً خُلقاً منطقاً،یعنی فقط این نیست که یک شخصیت عادی باشد، فقط این نیست که مثلاً چهره اش شبیه رسول خدا باشد یا اخلاقش، نخیر حتی منطقاً؛ به حضرت خبر دادند که جناب مسلم و بقیه کشته شدند، بعد بعضی از اصحاب حضرت آمدند یک جمله فرمودند، عرض کردند خدمت حضرت گفتند:

«إنك و اللّه ما أنت مثل مسلم بن عقيل»

آقا جان درست است مسلم کشته شده ،اما شما مثل مسلم نیستید

«وَ لو قدمت الكوفة لكان الناس إليك أسرع»

اگر شما پایتان به کوفه برسد مردم بیشتر می آینددور و بر شما

خب اینجا مسلم کشته شده اگر قرار باشد هدف امام و یارانشان کشته شدند باشد اصلاً این جمله یعنی چه؟ که شما مثل مسلم نیستید؛ خب نه می گفتند آقا مسلم کشته شده برویم ما هم کشته بشویم دیگر، چرا می فرمایند اگر شما بروید مردم سریع تر دو شما جمع می شوند؛ بعد حضرت چه می فرمایند؟

«قال لفتيانه و غلمانه»

حضرت به غلامان شان و جوانان کاروان می فرمایند:

«أكثروا من الماء»

آب زیاد بردارید

«فاستقوا و أكثروا»

شما سیر آب بشوید و آب زیاد باز بردارید

«ثم ارتحلوا»

بعد کوچ می کنیم

«وَ سَارُوا حَتَّى اِنْتَهَوْا إِلَى زُبَالَةَ»

و حرکت کردند تا رسیدند به منطقه زباله

و بعد که حالا مثلاً دیدار با حر بن یزید ریاحی است و بقیه ماجرا. خب اینجا ببینید اینها می گویند آقا شما مثل مسلم نیستید، مسلم را کشتند، اما شما را نمی کشند، بیایید باهمدیگر حرکت بکنیم برویم جلو، حضرت هم دستور کوچ و حرکت را می دهند، یعنی اینکه هدف حضرت کشته شدن نیست، و إلّا می گفتند آقا مسلم را کشتند، شما را هم می کشند، هدف مان هم کشتن است برویم کشته بشویم، خود این عبارات نشان دهنده این است که هدف امام حسین(ع) تشکیل حکومت اسلامی بود. ظاهراً آقا حمید رضای عزیز از گلپایگان پشت خط ارتباطی ما هستند عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما

بیننده:

سلام علیکم خسته نباشید حاج آقا؛ من یک سؤآل داشتم خدمت تان در رابطه با روایت که در کتاب التنقص الکبری هست در رابطه با نوحه خوانی عایشه.

استاد روستایی:

درباره؟ نوحه خوانی جناب عایشه بفرمایید.

بیننده:

بله بله؛ من این را در مباحثه با یکی از برادران اهل سنت مطرح کردم به سند راویانش ایراد گرفتند،می خواهم اگر امکان دارد این روّاتش را یک بررسی بکنید و من بتوانم اثبات کنم بر ایشان که این روایت صحیح هست.

استاد روستایی:

چشم، ان شاء الله خدمت شما خواهیم گفت، خدا یار و نگهدارتان باشد؛ خب دوستان بیننده بعدی پشت خط هستند یا خیر؟ خب ببینید عرض کنم خدمت شما ما در روایات متعدد اهل سنت داریم که جناب عایشه برای تمام کسانی که در واقع از دنیا می رفتند از ایل و تبار خودشان نوحه خوانی می کردند و عزاداری می کردند، در کتاب های متعددی هم این مسئله آمده مثل کتاب تاریخ طبری، مثل طبقات بن سعد، و اتفاقاً جالب اینجا است که در این برخوردها هم با عایشه برخورد می شد یعنی در بعضی از نقل ها داریم که عمر بن خطاب مثلاً با جناب عایشه برخورد کرده، و جالب اینجا است که به لحاظ سندی هم این روایت معتبر است. ببینید ما درطبقات بن سعد، در جلد3،داریم یک روایتی که برای جناب ابوبکر آمده نوحه خوانی کرده ببینید:

«لَمَّا تُوُفِّیَ أَبُو بَکْرٍ أَقَامَتْ عَلَیْهِ عَائِشَةُ النَّوْحَ»

عایشه برایش  مراسم نوحه خوانی برگذار کرد

«فَبَلَغَ عُمَرَ فَجَاءَ فَنَهَاهُنَّ عَنِ النَّوْحِ عَلَى أَبِی بَکْرٍ»

عمر آمد و مقابله کرد

«فَأَبَیْنَ أَنْ یَنْتَهِینَ»

اینها إبا کردند که این کار را انجام ندهند

«فَقَالَ لِهِشَامِ بْنِ الْوَلِیدِ»

به هشام بن ولید گفت

«أَخْرِجْ إِلَیَّ ابْنَةَ أَبِی قُحَافَةَ»

دختر أبو قحافه یعنی خواهر ابوبکر را بکش بیرون بیار بیرون

«فَعَلاهَا بِالدِّرَّةِ ضَرَبَاتٍ»

شروع کرد این خانم را به شدت کتک زدن

«فَتَفَرَّقَ النَّوَائِحِ»

دیگر زنان نوحه خوان آمدند و جدا شدند

« حِینَ سَمِعْنَ ذَلِکَ»

زمانی که این چیزها را شنیدند، و آمدند گفتند که بله

«ذَلِکَ وَقَالَ: تُرِدْنَ أَنْ یُعَذَّبَ أَبُو بَکْرٍ بِبُکَائِکُنَّ»

اینها می خواهند ابوبکر را غذاب بدهند که پیغمبر هم فرموده که

«إِنَّ الْمَیِّتَ یُعَذَّبُ بِبُکَاءِ أَهْلِهِ»

این یک نکته است که در اینجا آمده که بعداًهم عایشه می آید بیان می کند که نخیر اصلاً جناب آقای رسول خدا(ص) نفرموده اند که میت با بکاء مردم عذاب می شود نه حضرت در مورد یک یهودی این را فرمودند گفتند این خودش در عذاب است شما دارید گریه می کنید برایش این در مورد مسلمان ها نبوده.

بازماروایت دیگری دراین زمینه داریم که جناب عایشه نه فقدبرای أبوبکر بلکه برای تمام کسانی که میآمدند

و اینها از دنیا می رفتند از طائفه عایشه بودند گریه می کردند و نوحه خوانی می کردند و سند آن هم کاملاً معتبر است.

سلام علیکم و رحمة الله جناب آقای موسوی

بیننده:

سلام علیکم و رحمة الله

استاد روستایی:

در خدمت هستم

بیننده:

در بحث عزاداری آقا أبا عبدالله الحسین باید مشترکات اهل تشیع و اهل سنت باید بیان بشود چون بعضی موقع ها خلت مبحث هم بین شیعیان و هم بین اهل سنت یک مقداری اینها باعث جدایی و تفرقه بین ماها می شود و وهابیت از این مسائل سؤ استفاده می کند حالا من به طور مثال چند مورد را می گویم بعد سؤال خودم را از محضرتان می پرسم، یکی نسبت به نذر برای آقا أبا عبدالله الحسین و اهلبیت عصمت و طهارت که متأسفانه بعضی وقت ها بعضی تبلیغاتی می شود که چون این نذر برای امام حسین است می گویند اشکال دارد که ما خواسته باشیم از این نذر و نذوراتی که در ماه محرم و صفر بخواهم استفاده کنم حالا اهل سنت که جای خودش بعض موقع ها متأسفانه دوستان اهل تشیع مان هم به مشکل می خورند می گویند که این مسائل مشکل دارد اما در صورتی که این فقط همان بحث این است که ما آگاهی به این مسئله نداریم اگر بزرگواران هم دوستان مان اهل تشیع و هم اهل سنت یک نگاه به رساله تمامی مراجع تقلید مان بی اندازند فرموده اند که نذر فقط مخصوص و قربة الی الله است فقط برای خداوند متعال باید باشد و در این هیچ کس اشکال ندارد اما صیغه تذر حتماً باید خوانده بشود للّهِ عَلَیَّ و ما بعد اگر بخواهیم نذری برای ائمه کنیم لِنَّبِی که منظور از این اگر می گوییم ما این گوسفند را برای تعظیم فرد باشد حرام است هیچ اشکالی هم در آن ندارد همه هم این را می گویند اما اگر این گوسفند را برای تکریم فرد باشد هیچ اشکالی ندارد ما مهمانی آمده خانه مان این را بخاطر اینکه تکریمش کنیم مشکل ندارد حالا بحث ایصال ثواب اینها را هم خودتان یک صحبتی داشته باشید.

استاد روستایی:

پس نکته او ل تان جناب آقای موسوی عزیز نکته اول تان در مورد نذر است دیگر؟

بیننده:

بله بله

استاد روستایی:

یعنی آیا نذر جایز می دانند یا خیر؟

بیننده:

بله می گویم مشکل خاصی ندارند هم بین اهل سنت و هم بین دوستان شیعه نذر هیچ مشکلی ندارد منظور ما از نذر این است که ما این را فقط قربة الی الله است درست است؟

استاد روستایی:

بله اصل آن اشکالی ندارد و اگر ما هدف مان خدا باشد هیچ اشکالی ندارد ولی ثواب آن را هدیه می کنیم به اهلبیت(ع).

بیننده:

بله، ثواب بله دیگر همان ایصال ثوابی که می گوییم مشکل خاصی ندارد دیگر حالا این هم که دیگر شما خودتات می دانید که در بحث اهل سنت هم بسیار زیاد است چاه هایی را می کندند وقف می کردند که این دائم مثل همان صدقه جاریه برای خود افراد باقی بماند دیگر، حالا اینها باید بیشتر بیان بشود و بحث گریه برای سیدالشهداء و اهلبیت عصمت و طهارت را هم فکر نمی کنم که در بحث اهل سنت هم این مشکل خاصی داشته باشد گریه آقا رسول الله بر ابراهیم فرزند شان بر رقیه دختر شان بر حمزه سیدالشهداء که اینها هم وجود دارد یک مقداری باید ما تعارفات را کنار بگذاریم هم اهل سنت باید اینها را بیان کنند شفافیت برای مردم به وجود بی آید خدای نکرده سوء استفاده ای از طریق وهابیت نشود و بیایند اعتقادات اهل سنت مان را هم دست آویز قرار بدهند.

و نکته آخر که می خواهم خدمت تان بگویم نسبت به لعنت بر قاتلین آقا أباعبدالله الحسین و باالخصوص یزید علیه العنة است در بحث اهل سنت دقیقاً می شود بفرماید که دیدگاه اهل سنت چطور است بعضی ها جواز لعن می دانند بعضی ها هم عدم جواز را و اینکه بعضی ها هم آمدند تکفیر کرده اند شخصیت یزید را حالا آنها هم یک چیزهای عمومی می گویند که ما وقتی که میتی فوت کرد ما باید بدی هایش را کنار بگذاریم  فقط از خوبی هایش بگویم دیگر، این را اگر یک مقداری توضیح بدهید بحث جواز لعن قاتلین آقا أبا عبدالله الحسین را، این را یک مقداری اگر توضیح بدهید ممنون تان می شوم.

استاد روستایی:

چشم در خدمت شما هستم، پس مطالبی که عزیز مان فرمودند هم در باره نذر بود برای غیر در واقع اینکه برای اهلبیت ما نذر کنیم آیا اگر به قربة الی الله باشد اشکالی دارد یا ندارد و فقط ثوابش را هدیه بدهیم، بحث مشترکات مثل گریه برای أبا عبدالله بود و مشترکات دیگری که وجود دارد، و بحث نظر اهل سنت راجع به یزید.

سلام علیکم و رحمة الله جناب آقای بهادری

بیننده:

علیکم السلام و رحمة الله، خدمت شما و عزیزانی که در شبکه ولیعصر انجام وظیفه می کنند عرض تسلیت دارم ایام اسارت رفتن اهلبیت پیغمبر(ص)، جناب آقای روستایی در بهار علامه مجلسی(علی الله مقامه) جلد 30، صفحه 114 یک حدیث مجللی را آورده کتاب الفتن الملاحم  حدیث 151 هم هست راوی جابر جُعفی عن سید بن مسیب می گویند، حالا من به طور خلاصه عرض می کنم، اهلبیت امام حسین(ع) وقتی بعد از آن همه اسارت و اذیت شان از شام آمدند به کربلا و از کربلا آمدند به سمت مدینه عبدالله بن عمر وارد مجلس شد در منزل ام سلمه ام المؤمنین و گریه شدید می کرد به صورت می زد و لطمه زد به خودش گریبان چاک کرد که شما زنده هستید و فرزند فاطمه را می کشند بعد عبدالله بن عمر با تعدادی وارد دمشق شد که اعتراض کند به یزید بن معاویه که این چه کاری بود کردی یک مقدار بین شان بگو مگو شد و یزید به او گفت که اگر من نامه ای به تو نشان بدهم که این دست خط پدرت هست یا پدرت سفارش کرده که این کار انجام بشود راضی هستی؟ می گوید بله بی آور آمد می گوید داخل صندوقچه کوچکی یک نامه نوشته شده بود که لای پارچه حریر گران قیمتی پیچیده شده بود یزید این تمار را باز کرد نشان داد ای أبا محمد آیا این خط پدرت هست یا نه؟ عبدالله بن عمر گفت بله قبول دارم نامه را از دستش گرفت بوسید، من زیاد توضیح نمی دهم راجع به این قصه من می  خواستم این اگر واقعاً فقط در البهار علامه مجلسی آمده مرحوم علامه از کدام کتاب اقتباس کرده آیا در جاهای دیگر هم آمده؟ این را می خواستم توضیح بفرمایید که ممنون و سپاس گذار هستم یعنی عبدالله بن عمر با حالت گریه رفت که اعتراض کند به یزید ولی با خوشحالی برگشت وقتی سفارش پدرش را دید نامه پدرش را دید، این را می خواستم شما توضیح بدهید والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

استاد روستایی:

خواهش می کنم در خدمت تان هستیم.

در باره روایتی که عزیز مان در باره نوحه خوانی جناب عایشه آمدند ذکر کردند ملاحظه بفرمایید من اصل روایت را اول نمایش بدهم و بعد سند روایت را مورد بررسی قرار بدهم ببینید این کتاب طبقات الکبری ابن سعد است جلد سوم چاپ اول چاپ دارالکتب العلمیه در صفحه 262 سند روایت را می آورد.

ابن سعد، الطبقات الکبری،جلد سوم، چاپ دارالکتب العلمیه، صفحه 262

«یعقوب بن ابرهیم ابن سعد زهری عن أبیه عن صالح بن کیسان عن ابن شهاب زهری»

بعد در صفحه بعد می آید در باره گریه عایشه می گوید و می گوید:

«و کانت عائشه زوج رسول الله»

عایشه زوج پیغمبر زوج نبی

«تُقِیمُ النُوح علی الهالیک من أهلها»

عایشه اقامه نوحه می کرد بر کسانی که از اهلش کشته شدند

هر کسی از اهل شان، ایشان گفتند به این سند ایراد گرفتند ببینید ابن شهاب زهری که شخصیتی است که معلوم است و ثقه است من اینجا بازهم یک چند نمونه ای در مورد این سند صحبت می کنم و بعد در خدمت شما هستم، ببینید این ابن شهاب زهری محمد بن مسلم بن عبیدالله معروف است به ببینید نرم افزار در موردش گفته

«الفقیه الحافظ متفقٌ علی جلالته و اتقانه»

این در مورد آقای زهری.

راوی بعدی در این روایت چه کسی است؟ آقای صالح بن کیسان است قبل از آقای زهری، ببینید این هم صالح بن کیسان که در موردش گفته

«تقةٌ ثبتٌ»

اینجا در مورد او گفته «تقةٌ ثبتٌ»

باز راوی دیگری ما در صفحه مان داریم که می گوید یعقوب بن ابراهیم ابن سعد زهری از أبیه او (پدر) از صالح بن کیسان، یعنی از ابراهیم بن سعد زهری این راوی دیگری است که باید به او بپردازیم در اینجا، خب این ابراهیم بن سعد زهری این هم

«ثقةٌ حجةٌ»

این هم حجت است و سقه است

و آخرین روای یقوب بن ابرهیم است پسر او که بعد از او هم دیگر آقای ابن سعد است دیگر، یعقوب بن ابراهیم هم در واقع  این را باید شرح حالش را در اینجا پیدا بکنیم، این ابراهیم بن سعد این هم

«ثقةٌ»

یعقوب بن ابراهیم بن سعد هم ثقهٌ، پس تمام این سند کاملاً متعبر است. این نسبت به سؤال بیننده عزیز مان.

اما نسبت به سؤال دیگری که عزیز مان فرمودند نسبت به نذر اینها، آیا ما می توانیم برای حضرت آقا أبا عبدالله یا اهلبیت(ع) نذر کنیم و قربة الی الله این را، گوسفند را مثلاً فرض کنید که سر ببریم و ثواب آن را هدیه به اهلبیت بکنیم، این هیچ اشکالی ندارد خود آقا رسول خدا از طرف اهلبیت(ع) قربانی می کردند این در روایت اهل سنت هم آمده، ببینید قربانی پیغمبر از طرف اهلبیت(ع) کتاب مسائل احمد بن حنبل صفحه 231 پسر احمد بن حنبل می گوید که:

احمد بن حنبل، المسائل، صفحه 231

از پدرم پرسیدم آیا می شود ما از طرف اهلبیت قربانی کنیم گفت لا بأس اشکالی ندارد چون، از پیغمبر نقل می کند پدرم گفته که پیغمبر قربانی می کرد دوتا گوسفند را می گفت:

«بسم الله هذا عن محمد و أهل بینته»

بعد گوسفند بعدی را می آورد می گفت:

«بسم الله اللهم هذا منک و لک هذا عمن وحدک من اُمتی»

پیغمبر برای اهلبیت قربانی می کرد برای امت هم قربانی می کردند حاا ما هم برای اهلبیت قربانی بکنیم هیچ اشکالی ندارد.

فرمودند گریه بر أبا عبدالله(ع) آیا اشکال دارد یا دارد؟

ببینید ما حتی در منابع اهل سنت داریم که گریه برای امام حسین(ع) و بر تمام اهلبیت(ع) هیچ اشکالی ندارد حضرت دائم می فرمودند که هر کسی که برای ما اهلبیت(ع) گریه بکند بهشت بر او واجب است در فضائل الصحابه احمد بن حنبل هست که سندش هم کاملاً معتبر هست در سایت ولیعصر هم ما کار کردیم:

« کان حسین بن علی یقول من دمعتا عیناه فینا دمعة او قطرت عیناه فینا قطرة اثواه الله الجنة»

هر کسی برای ما گریه بکند برای ما اهلبیت نه فقط برای امام حسین یک قطره اشک هم از چشمش بی آید یا حتی چشمش نمناک بشود خداوند با او ثواب می دهد.

نکته دیگری که فرمودند، فرمودند که نظر اهل سنت راجع به یزید چه است؟

ببینید ما بعضی از آقایان دربین اهل سنت داشتیم مثل ابن تیمیه که اینها مدافع یزید هستندمثل آقای ابن

عربی مالکی که این مدافع یزید است و لعن بر یزید را جایز نمی داند اما ما بسیاری از علمای اهل سنت را داریم که اینها حتی قائل به کفر یزید هستند و یزید را کافر می دانند شما ملاحظه بفرماید شرح العقائد النسفیه آقای سعد الدین تفتازانی تک جلدی است صفحه 103 اینجا می گوید:

سعدالدین تفتازانی، شرح العقائد النسفیه، تک جلدی، صفحه 103

«لا نتوقف في شأنه بل في إيمانه لعنة الله تعالى عليه وعلى أنصاره وأعوانه»

ما اصلاً شکی در کفر یزید نداریم و خداوند او و انصاد و اعوانش را لعنت بکند

باز شما ملاحظه بفرماید در الصواق المحرقه آقای بن حجر بن هیتمی در صفحه 194 می گوید:

اهل سنت در کفر یزید اختلاف کرده اند و بعضی ها گفته اند کافر است چون سبط بن جوزی و غیرش نقل کرده اند که ایشان سر امام حسین را آوردند و شروع کردند زدن و آن اشعار را خواندند که «لیت أشیاخی ببدر شهدوا» تا آخر که می گوید:

« لعبت هاشم بالملک فلا»

«خبر جاء و لا وحی نزل‏ »

که اصل و وحی را زیر سؤال می برد می گوید این مشتمل بر صریح کفر است.

آقای ابن عماد حنبلی هم باز همین مسئله را نقل می کند در شذرات الذهب جلد اول اینجا می آید می گوید:

یزید کارهای انجام داد که در واقع باعث شد که او را بگویم زندیق است و ایمان ندارد و آن هم چه است؟ این که بحث قتل امام حسین(ع) که:

«یدل علی الزندیقة و انحلال الإمان من قلوبهم»

و بعد می آید ادامه می دهد نسبت به ایذاء اهلبیت.

آقای آلوسی هم در روح المعانی جلد 26 در صفحه 72 می گوید:

آلوسی، روح المعانی، جلد 26، صفحه 72

«جزم بكفره و صرح بلعنه و صرح بلعنه جماعة من العلماء منهم الحافظ ناصر السنة ابن الجوزي»

قبل از او قاضی ابو یعلی و علامه تفتازانی و بعد می آید می گوید:از کسانی که باز تصریح کرده اند به لعن او آقای سیوطی است که او را لعن کرده و در تاریخ ابن الوردی هم آمده و باز مطالبی در این زمینه می گوید.

در همین روح المعانی جلد 26 در صفحه 73 هم می آید می گوید که:

آلوسی، روح المعانی، جلد 26، صفحه 73

آن چیزی که من آلوسی می خواهم بگویم

«الذی یغلب على ظنی»

آن که به گمان من هست این است که

«أن الخبیث لم یکن مصدقا برسالة النبی»

اصلاً رسالت پیغمبر را قبول نداشت و آن کارهای که انجام داد آن مخازی که انجام داد ضعیف تر از این نیست که دلالت بکند بر این که ایشان قرآن را قبول ندارد و تصدیق می کند اگر کسی ورقی از قرآن را نعوذباالله در نجازت بی اندازد یزید تصدیق می کند و ظاهر این هست که او توبه نکرده و احتمال توبه او اضعف از ایمان او هست.

این هم نسبت نظر اهل سنت راجع به یزید.

راجع به ان نامه جناب عبدالله بن عمر ببینید جناب آقاب بهادری عزیز آن در بهارالانوار علامه مجلسی آمده و از بعضی مصادر دیگر و مصادر شیعی در واقع ایشان نقل کرده اما راجع به این که در شهادت امام حسین افراد قبل نقش داشتند این در تاریخ ثابت شده است و شک و شبهه ای هم نیست اما خب یک تحلیل تاریخی گسترده می خواهد که إن شاءالله اگر توفیق نصیب مان شد و امکانش بود إن شاءالله در این برنامه ها عرض خواهیم کرد نسبت به نقش دیگرانی که باعث شهادت امام حسین(ع) شدند از نصب ها و از آن مهره چینی های که در جامعه اسلامی انجام دادند مه منجر به شهادت آقا أبا عبدالله الحسین(ع) شد و آن بدعت های که در جامعه وارد کردند.

خب دوستان می فرمایند ما یک دقیقه بیشتر وقت نداریم من ناگزیر هستم که یک جمع بندی نسبت به عرائض خودم داشته باشم.

ملاحظه بفرمایید دوستان ما بحث مان در باره نظریه های پیرامون حرکت آقا أبا عبدالله الحسین(ع) بود خدمت تان عرض شد که تشکیل حکومت اسلامی اولین نظریه است که نطریه مختار بنده هم همین هست و ما در این زمینه طالب مختلفی بیان کردیم که گفتیم امام حسین(علیه الصلاة و السلام) از همان زمان امامت شان در دوره معلویه نظام اندیشه ای شان بطلان خلافت خلفای غاصب بود و تشکیل حکومت اسلامی. دو دوره یزید هم کلام امام در دارالعماره بحث شد در دارالعماره مدینه، فرستادن حضرت مسلم، پیام های ارسالی کوفیان، متن نامه های کوفیان، نامه امام به کوفی ها، درگیری پیروان امام با پیروان والی مکه، تصرف کاروان یمن و کلام حضرت به فرزدق و نامه خود حضرت مسلم و محتویات دفاعیات جناب مسلم بن عقیل این مسئله بوده.

یک بحثی باقی مانده در مورد روایات اهلبیت البته عزم امام هم به حرکت را بعد از شهادت حضرت مسلم عرض کردیم و اینجا ما یک بحثی داریم در مورد روایات اهلبیت که ببینیم از روایات اهلبیت چه به دست می آید آیا قیام به دست می آید و حکومت اسلامی یا فقط شهادت طلبی به دست می آید و کشته شدن این را باید بحث بکنیم ترقی رجال سیاسیون عصر را باید بحث بکنیم و فهم کسانی که با حضرت جنگ کردند و یک چند مورد دیگر را باید خدمت شما إن شاءالله عرض بکنیم که نظریه حکومت طلبی را دلائلش را گفته باشم و إن شاءالله بعد می رویم سراغ نظریات دیگر إن شاءالله موفق و معید باشید باز هم سپاس می گوییم خدا را که این نعمت را به ما داد که مهمان  نگاه های گرم شما باشیم حق نگهدار تان باشد عزاداری های تان قبول التماس دعا یا علی مدد.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 

 


  
  • حسن امیدی

    15 شهریور 1400 - ساعت 02:15

    سلام انتقاد به برنامه ایستگاه اندیشه ۱۲شهریور۹۹جناب آقای روستایی شما به پیروی از اقای صالحی نجف آبادی هدف مقدس امام حسین ا خلاصه کردید در تشکیل حکومت نظری که یک زمانی آقای صالحی دادن و افراد زیادی من جمله ایت الله صافی شهید مطهری با این نظر مخالفت کردند عده ای هم میگویند هدف امام شهادت بود من فکر میکنم هر دو نظر اشتباهست هدف امام از قیامشون نه شهدت محض بود و نه تشکیل حکومت بلکه این دو از نتایج قیام بود اگر امام پیروز میشدند مسلما تشکیل حکومت میدادند که حکومت ازشئون امام است و اگر هم شکست میخوردند که شهید میشدند و به ارزوی خود میرسیدند هدف امام در نامه های خود مشخص است امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح جامعه و احیای سنت پیامبر مبارزه با بدعتها و انحرافات دلایلی رو هم که در برنامه اورده اید ربطی به تشکیل حکومت ندارد مثلا فرمودید که امان به کوفیان فرمود شما برای گرفتن حق ما دعوتمان کرده اید این نهایتا میرساند که کوفیان قصد داشته اند امام تشکیل حکومت دهد دلیل نمیشود امام هم چنین نظری داشته است و برای تشکیل حکومت قیام کرده موفق باشیدم
    پاسخ نظر:

     با سلام
    هدف امام حسین علیه السلام کاملا مشخص است.
    اولا که حضرت مامور به انجام این کار بود؛ لذا وقتی مأموریت وجود دارد دیگر نتیجه اهمیت ندارد؛ چون وظیفه حضرت انجام این کار بود و حضرت مأمور به وظیفه بود نه نتیجه.
    در ثانی در خود کلام حضرت به صراحت در مورد اهداف حرکت خود تصریح شده است که شما هم بیان کردید
    موفق و موید باشید
    گروه پاسخ به شبهات
    موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

    0 0

ایستگاه اندیشه>

شبکه ولی عصر ایستگاه اندیشه حجت الاسلام روستایی