شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
کلمه طیبه حجت الاسلام یزدانی

قسمت سی ام برنامه کلمه طیبه با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین یزدانی


بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 25 اسفند 1399

برنامه:کلمه طیبه

مجری:

اَعُوذُ بِاالله مِنُ الشَّیّطانِ الرَّجِیّم بِسّمِ الله الرَّحمنِ الرَّحِیّم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ آلِهِ الطَّاهِرِینَ

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همۀشما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولیعصر(عج)، در بدوی ورود به ماه مبارک شعبان هستیم ماهی که میلاد خورشیدها و ماه های بسیار زیادی به حمد الله در این ماه شریف هست ماهی که منصوب به حضرت آقا رسول الله (ص) است إن شاءالله بتوانیم از تک تک فرصت ها و لحظات این ماه شریف نهایت بهرمندی را ببریم بتوانیم با مناجات های شعبانیه اش، بتوانیم با این عباداتی که وارد شده، طاعاتی که وارد شده بتوانیم حق مطلب را در همان حدی که خودمان می توانیم إن شاءالله ادا بکنیم و حتماً ما را هم مشمول دعای خودتان قرار بدهید، به رسم دو شنبه شب ها مهمان دیدگان پر فروغ شما هستیم با برنامه کلمه طیبه، برنامه ای که این افتخار را داریم از محضر حضرت استاد حضرت حجت الاسلام و المسلمین دکتر یزدانی بهرمند بشویم، ابتداً سلام و عرض ادبی داشته باشیم خدمت شان بعد از آن برویم سراغ سیر برنامه و کلیپ ها إن شاءالله، سلام عرض می کنم در خدمت تان هستیم.

استاد یزدانی:

سلام عیکم و رحمة الله

اَعُوذُبِاللّه مِنَ الشَّیّطانِ الَّعِینِ الرَّجِیمّ  بِسّمِ اللّهِ الرَّحّمنِ الرَّحِیمّ الحمد لله الذي اظهر الوجود ومنه بدأ کل حمد وإليه يعود و الصلاة والسلام علي شاهد و المشهود لکل موجود محمد المحمود وعلي آله آل الله الودود خلفاء الله علي عالم الغيب و الشهود سيما الحجة بن الحسن المهدي المنتظر الموعود.

من هم سلام و عرض ادب دارم خدمت حضرت عالی و خدمت همۀ بینندگان عزیز شبکه جهانی حضرت ولی عصر(عج) و پیشاپیش سالروز ولادت حضرت امام حسین و همینطور حضرت امام زین العابدین و حضرت أبوالفضل العباس را و سایر اعیادی که إن شاءالله در ماه مبارک شعبان میزبان آن هستیم را تبریک عرض می کنم امیدوار هستم که خداوند عیدی این ایام را إن شاءالله در سال جدید برای ما ظهور حضرت ولی عصر (عج) قرار بدهد.

مجری:

الهی آمین إن شاءالله که همینطور باشد و همانطور که مطلع هستید سیر برنامه را بودن فوت وقت برویم سراغ پخش کلیپ ها بعد از آن هم بیاییم سراغ نقد آنها و ببینیم پاسخ حضرت استاد به آنها چه است، کلیپ شماره 118 را با هم می بینیم.

کلیپ 118:

از صفات اولیاء الله این است که پیرو رسول الله (ص) هست، حالا این سؤال پیش می آید که آیا پیروی از امام، کسانی که اعتقاد به امامت دارند از سوی خدا، پیروی از امام شرطی است برای اینکه کسی ولی خدا بشود، ایمان آوردن به امام، محض ایمان هست «الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ» ایمان و تقوا، آیا ایمان به امام هم از شروطی است که بایستی در فرد باشد تا اینکه از جمله اولیاء خدا باشد؟ چون ارکان ایمان مشخص هست ایمان به الله، به آخرت، به فرشتگان، کتاب های آسمانی، پیامبران، قضا و قدر، حالا بیاییم ایمان به امام را شما در کجا قرار می دهید؟ آیا بایستی فرد برای اینکه ولی خدا باشد از اولیاءالله هست یا اینکه اگر در او این صفت نباشد دیگر از اولیاء خدا نیست؟ قرآن آنچه که بیان داشته صحبت از ایمان به الله و پیامبران هست و پیروی از رسول الله (ص) بحث امروز ما است پیروی از رسول الله (ص)، پس یک کس دیگر نداریم که برای اینکه فردی به عنوان ولی خدا باشد باید از او پیروی کنیم که اگر از او پیروی نکرد به او ایمان نیاورد او را از طرف خدا ندانست دیگر از جمله اولیاءالله نیست.

مجری:

اینهم شبهۀ که آقای حسینی حالا با تعبیر خودشان بخواهیم نام ببریم بعد هم دوباره دغدغه ساز نشوند بخواهند یک سری حرف ها بزنند دارد بیان می کنند آیا صرفاً، حالا بنابراین اعتقادی که دارند آیا اینکه انسان بخواهد بگوییم به ایمان کامل برسد صرف اطاعت از خدا و پیغمبر کافی هست یا باید اطاعت از ولایت هم داشته باشیم؟

استاد یزدانی:

می خواهد یک طوری امامت را زیر سؤال ببرد می گوید ایمان به خدا و پیغمبر که لازم هست کسی می خواهد جزء اولیاء الهی باشد باید حتماً ایمان به خدا و پیغمبر داشته باشد، ایمان به امام چه؟ آیا دلیلی دارد که ایمان به امام هم لازم باشد برای رسیدن به این مقام ولایت که اینکه کسی ولی خدا باشد، دوست خدا باشد، از اولیاء الهی باشد، مسلمان باشد، چون مسلمانی که تبعیت کند از خدا و پیغمبر قطعاً از اولیاء الهی هست، آیا لازم هست یا لازم نیست؟ ببینید من خیلی سریع این مطلب را از احمد بن حنبل خدمت تان توضیح بدهم؛ احمد بن حنبل یک کتابی دارد خیلی کتاب مهمی هست که در این کتاب اصول اهل سنت را حدود 44 اصل از اصول اهل سنت را در این آورده و خیلی هم کتاب شرح زده شده شرح های مختلف، ولی این که من الآن خدمت تان نشان می دهم عین خود کتاب اصول اهل سنه آقای احمد بن جنبل هست؛ «اصول أهل الستة لإمام أهل السنة أحمد بن حنبل» صفحه شماره 7 توضیح می دهد حالا با سندی که نقل شده می گوید از احمد بن جنبل شنیدم

«یقول: اصول السنة عندنا»

اصول سنت در نزد ما اینها هستند

اصول أهل الستة لإمام أهل السنة أحمد بن حنبل، ص 7

تا 44 مورد را می شمارد، همینجا من سریح خدمت تان بگوییم هیچ کدام از این 44 اصل از أصول اهل سنت در قرآن نیامده، مستنداتی که می آورند هیچ کدام مثلاً، مثلاً همین اولی آن

«التمسک بما کان علیه أصحاب رسول الله والاقتداء بهم»

تمسک به آنچیزی که اصحاب پیغمبر آن را انجام می دادند و اقتداء به صحابه

این در کجای قرآن آمده؟ حالا یک سری آیات و روایات و اینها می آورد که هیچ کدام ارتباط به این بحث ندارد و مثلاً حالا فرض کنیم کسی بیاید به معاویه اقتدا کند، بخواهد به معاویه اقتدا کند با امیرالمؤمنین بجنگد می شود؟ بخواهد مثلاً به آن صحابی که شراب خورده اقتدا کند شراب بخورد می شود؟ نمی شود، به هر حال اینها بحث دارد کاری به اینها ندارم.

مجری:

خودش هم مدعی نبوده که باید در قرآن ذکر بشود که.

استاد یزدانی:

وقتی که اصول هست اصول باید در قرآن باشد، می گویند اصول ما این است.

مجری:

خود احمد بن حنبل هم آیا مدعی شده من تک تک این اصول را از قرآن استخراج کردم؟

استاد یزدانی:

نه اصلاً، فقط آن سر فصل ها آن ممیزات اهل سنت را از بقیه مذاهب دارد می گوید، تا 44 مورد می شمارد شماره 22 آن مورد بحث ما است، کل این کتاب واقعاً جالب هست و به دردبخور در مباحث مختلف، اصل 22 از اصول اهل سنت این هست

«والسمع والطاعة للأئمه وامیرالمؤمنین البر و الفاجر»

گوش نمودن و اطاعت نمودن از دستورات امامان و امیرالمؤمنین بر باشد یا فاجر

چه آدم خودبی باشد چه آدم فاسقی مثل یزید باشد این از اصول اهل سنت است اطاعت کردن از او

«ومن وَلِیَ الخلافة واجتمع الناس علیه ورَضُوا به و مَن عَلِیَهُم بالسیف حتی صار خلیفه و سُمِّیَ امرالمؤمنین»

هر کسی خلافت را به دست گرفت فاسق بود فاجر بود ظالم بود هر کسی که بود فرقی نمی کند مردم او را انتخاب کرده باشند یا با زور و شمشیر خلافت را گرفته باشد، یکی مثلاً می آید کودتا می کند خلافت را می گیرد حکومت را می گیرد به محض اینکه امیرالمؤمنین نامیده شد دیگر این خلیفه است دیگر این امیرالمؤمنین هست واجب هست که همۀ اهل سنت از او اطاعت کنند و این از اصول اهل سنت هست، به ما بفرمایید این در کجا آمده؟ مستند آن چه است؟ حالا آیه می آورد پاین آن

«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْرِ مِنْکمْ»

از قرآن آیه می آورد که أولی الأمر فاسق بود فاجر بود خوب بود بد بود در هر حال خدا گفته از او اطاعت کنید، آیا واقعاً این است منظور؟ این اصل از اصول اهل سنت را برای ما بیاورید آیا دلیلی بر این هست که نیاز هست حتماً آدم جزء اولیاء الهی باشد حتماً از فجار هم تبعیت کند؟ از فساق هم تبعیت کند؟ از کودتاچی ها هم تبعیت بکند؟ اصلاً من سؤالم این است؛ چرا اهل سنت امروز به اینها عمل نمی کنند؟ سؤال مهمی هست چرا از این اصل از اصول اهل سنت، الآن در افغانستان طالبان همیشه علیه حکومت جنگ می کنند، مگر نگفتند با اصول اهل سنت این «والسمع والطاعة للأئمه وامیرالمؤمنین البر و الفاجر» چرا اطاعت نمی کنید؟ جاهای دیگر بعضی های دیگر می آیند داد و  بیداد می کنند ما را هم راه بدهید ما می خواهیم حکومت کنیم، شما وظیفۀتان اطاعت است هیچ چیز نباید بگویید سکوت مطلق، ما می خواهیم رئیس جمهور باشیم، نه، شما وظیفۀتان فقط اطاعت هست هر کسی که می خواهد باشد شما حق ندارید که حرفی بزنید، این اصل 22.

باز همین مطلب را در شماره 27 تکرار می کند که خیلی مهم هست اینها، مرتبط هست با همدیگر

«ومن خرج علی إمام من أئمه المسلمین»

اگر کسی بر یک امامی از ائمه مسلمین خروج کند

بخواهد مثلاً جیش الفلان تشکیل بدهد

«وقد کان الناس اجتمعوا علیه وأقروا له بالخلافة بأی وجه کان بالرضا أو بالغلبة»

چه مردم راضی باشند چه زور داشته باشند طرف با زور با شمشیر ، اگر کسی بر اینها خروج کند

«فقد شق هذا الخارج عصا المسلمین»

این کسی که خروج کرده عصای مسلمان ها را دو شق کرده

یعنی چه؟ یعنی اختلاف انداخته بین مسلمان ها

«وخالف الآثار عن رسول الله (ص)»

با آثار پیغمبر مخالفت کرده

«فإن مات الخارج علیه مات میتة جاهلیه»

کسی که علیه حاکم زمان خودش خروج کند هر کسی که می خواهد باشد بِر باشد یا فاجر، با رضایت مردم حاکم شده باشد یا با زور و غلبه و شمشیر، با خونریزی، با هر طوری که شده باشد کسی خروج کند علیه این حاکم

«مات میتة جاهلیه»

مرگ او مرگ جاهلی است به مرگ جاهلی از دنیا رفته

چه است نظرت آقای حسینی؟ در کجا آمده که چنین شرطی لازم هست برای کسی که از اولیاء الهی باشد حتماً باید از یک فاسق فاجر هم تبعیت کند؟ کجا آمده؟ روایت بیاورید، از قرآن بیاورید چون اصول است، اصول اهل سنت اینها هستند، 44 مورد شمرده آقای احمد بن جنبل، بر این اصل از اصول اهل سنت یک آیه از قرآن برای من بیار ، نیست، روایت درست حسابی بیار، از فاسق هم باید اطاعت کنیم از فاجر هم باید اطاعت کنیم روایت بیار برای من کجا گفته؟ باشد، چرا قبول نمی کنید؟ چرا اطاعت نمی کنید؟ چرا رفتید خارج از ایران شما؟ شما چرا خارج از ایران رفتید از حاکمیت ایران تبعیت نمی کنید؟ وظیفۀتان این است هر کسی می خواهد باشد هر طور به حکومت رسیده شما وظیفۀتان است که اطاعت کنید، اگر در همین حالت بمیرید همۀتان مرگ تان مرگ جاهلیت است مستقیم همۀتان می روید جهنم و وارد جهنم می شوید، کافر می میرید، مرگ جاهلیت یعنی کافر مردن و شما کافر مُردید.

مجری:

چه خوب شد که این سؤال را مطرح کرد تا این تذکرات را بشنود.

استاد یزدانی:

بله باید بفهمد، اینها که مثلاً می گویند ما این حکومت را قبول نداریم و رفتند خارج از ایران آنجا مثلاً برای خودشان شبکه زدند اینها هیچ کدام اجازه ندارید شما، هر کسی حاکم بود در جامعه شما وظیفۀتان اطاعت است اگر در این حالت بمیرید و اطاعت نکنید از حاکم، مرگ تان مرگ جاهلی است و به جهنم می روید، اینهم خدمت آقای حسینی.

باز روایت دیگر از احمد بن حنبل از پیغمبر نقل کرده، خیلی روایت جالبی است این روایت، سندش هم صحیح است؛ «مسند أحمد بن جنبل» با تحقیق آقای شعيب الأرنؤوط وهابی، جلد شماره 28، چاپ مؤسسه الرساله، چاپ اول، چاپ 1419، صفحه شماره 88، از معاویه نقل شده

«قال رسول الله (ص) مَن ماتَ بغیر امامٍ مات میتة جاهلیه»

مسند أحمد بن جنبل، محقق شعيب الأرنؤوط، چاپ مؤسسه الرساله، چاپ اول، چاپ 1419، ج 28، ص 88

سند روایت چه است؟ صحیح است، سند روایت هم که صحیح لغیره است فرقی با صحیح لذاته ندارد از نظر حجیت، شما می گویی این که آدم به امامی اعتقاد داشته باشد چه کسی گفته از شرط ورود در زمره اولیاء الهی هست؟ سؤال کردند، پیغمبر فرموده

«مَن ماتَ بغیر امامٍ مات میتة جاهلیه»

هر کس بدون امام بمیرد به امامی اعتقاد نداشته باشد از امامی اطاعت نکند مرگ او مرگ جاهلی است، اصلاً کافر است، مرگ جاهلی یعنی کافر، آقای حسینی! امام تو چه کسی است؟ امام شما چه کسی است؟ چرا از امام زمان تان اطاعت نمی کنید؟ کجا است امام زمان اهل سنت که به آن اعتقاد داشته باشید؟ وجود ندارد پس مرگ تان مرگ جاهلی هست، اینهم یک روایت.

من باز یک روایت دیگر از صحیح إبن حبان بخوانم این هم سندش صحیح است «صحیح إبن حبان» با تحقیق آقای شعيب الأرنؤوط وهابی، دیگر دارم صحیح ترین روایات اینها را با تصحیح سختگیرترین محققان امروز وهابیت می خوانم، جلد شماره 10، چاپ مؤسسه الرساله، صفحه شماره 434، باز از معاویه

«من مات ولیس له إمامٌ مات میتة جاهلیة»

هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد مرگش مرگ جاهلی است

صحیح إبن حبان، محقق شعيب الأرنؤوط، چاپ مؤسسه الرساله، ج 10، ص 434

توضیح داده أبو حاتم

«من مات ولم یعتقد أن له إماماً یدعو الناس إلی طاعة الله حتی یکون قوامُ الإسلام به عند الحوادث والنوازل مقتنعاً فی الانقیاد علی من لیس نعتُه ما وصفنامات میتة جاهلیة»

هر کس اعتقاد نداشته باشد به یک امامی در یک عصری که الآن فلانی امام هست این امام مردم را به سوی اطاعت از خدا دعوت می کند، قوام اسلام به این هست، کل مشکلات اسلام را این حل می کند، کسی به همچین امامی اعتقاد نداشته باشد

«مات میتة جاهلیة»

حالا فهمیدی که امامت شرط هست، اعتقاد به یک امام شرط هست برای ورود به زمره اولیای الهی؟ مشخص است پیغمبر می گوید اگر کسی به امامی اعتقاد نداشته باشد مرگ او مرگ جاهلی هست و شیعه اعتقاد دارد به امام، امامش مشخص است امامش را می شناسد، شما امام تان چه کسی است؟

مجری:

بله خیلی سؤال متین و روشن.

استاد یزدانی:

معاویه که راوی این روایت است زمانی که با امیرالمؤمنین می جنگید امامش چه کسی بود؟ راوی روایت است، خودش امام بود؟ خودش که نمی تواند امام باشد، باید حتماً یک امامی داشته باشد، امامش چه کسی بود؟ در زمان امیرالمؤمنین کسی امامت او را قبول نداشت، بقیه که با امیرالمؤمنین جنگیدند، شماها الآن امام تان چه کسی است؟ یک سؤال واضح، جواب بدهید به ما که امام چه کسی است و این هم روایات، باز هم روایت زیاد هست فراوان هست با سندهای متعدد که شماخت امام واجب هست بر هر مسلمانی، هر مسلمانی در هر زمانی باید امام خودش را بشناسد اگر نشناسد مرگش مرگ جاهلی است، این یعنی چه؟ یعنی اعتقاد به امام در کنار اعتقاد به خدا و اعتقاد به پیغمبر شرط ورود به زمره اولیای الهی هست.

مجری:

بلکه شرط ورود به اسلام و خروج از جاهلیت است بنابر همین مدارک و مستنداتی که از خود امامان اهل سنت و از خود منابع معتبر اهل سنت همه به همدیدیم، الحمد الله خوب شد باز هم اینها این سؤالات را مطرح می کنند ما صرفاً به اینها بگوییم طبق معتقدات خودتان طبق مستندات خودتان شما الآن باید پاسخ بدهید منتظر هم هستیم اما حالا ببینیم قطعاً مثل سابق فرار می کنند و پاسخ نمی دهند یا اینکه شاید هم توجیهاتی برای کارشان داشته باشند، می بینیم دیگر ما که اینجا هر چه هست و نیست را پخش می کنیم.

برویم سراغ کلیپ بعد؛ کلیپ شماره 119 را با هم ببینیم.

کلیپ شماره 119:

و این از فضائل حضرت علی (ع)، یک حدیثی هست یک آقای به آن استدلال می کرد حدیث «علیٌ مِنّی و انا من علیّ و لا یؤدّی عنّی اِلّا انا او علی» این حدیث در کلی ضعیف هست و ما می دانیم که رسول الله(ص) خیلی ها غیر از حضرت علی ابلاغ کردند اصلاً خود قرآن هم فرموده که «لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ» قرآن به من وحی شده که تا شما را برحذر دارم و هر کس که به آن برسد، چه کسی می رساند؟ یعنی کسان دیگر هستند که قرآن را به دیگران می رسانند، در حجت الوداع هم رسول الله (ص) فرمودند که، این حدیث جای بحث هم در نزد اهل سنت هست و هم شیعه «نضَّرَ اللَّهُ امرَءًا سمعَ مقالتي فأداها كما سمعها» پس اینجا نفرمود که فقط علی باید از طرف من ابلاغ کند، فرمودند که خداوند چهره کسی که سخنی از ما بشنود و ابلاغ کند همانگونه که شنیده، روشن و نورانی گرداند، هر کس، دین الآن از طریق چه کسی آمده؟ ما چقدر دین مثلاً می توانیم بگوییم که فقط از طریق حضرت علی بوده؟ حضرت علی یکی از روات دین هست.

مجری:

باز هم این آقای حسینی آمدند در قالب یک شبهه این سؤال را مطرح کردند یک چیزی که کأنه نباید سراغ آن رفت یعنی اگر واقعاً به فکر خودشان هستند به فکر مذهب شان هستند حالا حداقل نباید سراغ این آیات ابتدایی سوره توبه یا سوره برائت رفت، حالا خلاصه آمدند این را مطرح می کنند که این روایت «لا یؤدّی عنّی اِلّا انا او علی» چنین چیزی سند ندارد سندش ضعیف هست و اتفاقاً مخالف با آنچه هست که از رسول الله به ما رسیده، در خدمت تان هستیم.

استاد یزدانی:

موضوع جالبی شد و ایشان یک روایت یک فضیلت از فضائل امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب(ع) را تلاش کرد که منکر بشود؛ جرأت هم نمی کند داستان را درست و کامل نقل کند، بحث، بحث جالبی هست و یکی از فضائل بی نظیر امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب (ع) هست که پیغمبر اول یک شخصی را می فرستند برای ابلاغ سوره برائت برای مشرکین در مکه، بعد جبرئیل نازل می شود که نه، نباید آن آقا برود، یا خودت می روی یا «رَجُلً مِنکَ» یا شخصی که از تو هست، حالا من روایت را خدمت تان بخوانم با سند صحیح، چندین سند صحیح حداقل از هفت هشت تا از اصحاب پیغمبر این روایت با سندهای متعدد نقل شده اکثراً هم سندها صحیح است من یک روایت بخوانم که بارها این روایت را خواندیم سند آن هم صحیح است بسیاری از علمای اهل سنت هم تصحیح کرده، ایشان می گفت سند آن صحیح نیست، من سند صحیح هایش را خدمت ایشان بخوانم، تعبیرات مختلف هست ایشان می رود همان تعبیری را که ضعیف هست را پیدا می کند متأسفانه، این روایت چندین سند دارد چندین تعبیر مختلف دارد متأسفانه مثل عادت همیشگی مثل إبن جوزی و إبن تیمیه که مثل همیشه می خواهند یک روایت را تضعیف کنند می روند سند ضعیفش را پیدا می کنند تضعیف می کنند بعد می گویند پس همۀ آن ضعیف هست، ایشان هم دقیقاً همین کار را انجام داده، کتاب «المستدرک علی الصحیحین» نویسنده آقای حاکم نیشابوری، جلد شماره 3، تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، چاپ دارالکتب العلمیه بیروت لبنان، صفحه شماره 143، همان روایت معروف و مشهوری که ده فضیلت از فضائل بی نظیر امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب(ع) إبن عباس نقل کرده، روایت هم خیلی طولانی هست إبن عباس فضائل متعددی را نقل کرده، روایت شماره 4652 که آقای ذهبی در «تلخیص المستدرک» می گوید سند آن صحیح است خود شمس الدین ذهبی امام اینها می گوید سند آن صحیح است

«قال ابن عباس ثم بعث رسول الله فلاناً بسورة التوبه»

المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، محقق مصطفی عبدالقادر عطا، چاپ دارالکتب العلمیه بیروت لبنان، ج 3، ص 143، روایت 4652

اسم نمی آورد حالا ما هم نمی خواهیم اسم بیاوریم

فلانی را فرستاد برای ابلغ سوره توبه

سال نهم هجری هست، فلانی را فرستاد حالا چه کسی هست لازم نیست ما بدانیم اصلاً

«فبعث علیاً»

بعد امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب(ع) را فرستاد پشت سر او

«خلفه فأخذها منه»

این نامه را گرفت از او، سوره توبه را که قرار بود ابلاغ کند از او گرفت

«وقال لا یذهب بها إلا رجل هو منی وأنا منه»

کسی نباید این نامه را ابلاغ کند مگر شخصی که

«هو منی وأنا منه» «علیٌ منی وأنا منه»

روایت در صحیح بخاری هست آن تیکه «علیٌ من وأنا من منه» در صحیح بخاری و صحیح مسلم، جاهای دیگر هم متعدد نقل شده، خیلی  روایت زیبای هست ساعت ها می  شود در باره این روایت صحبت کرد خلاصه اش این هست که آن شخصی که قبلاً فرستاده بودند این ویژگی را نداشت «علیٌ منی وأنا منه» آن شخصی که قبلاً فرستاده شده بود (آقای فلانی) او حتی شایستگی این را نداشت که یک نامه یک آیه را ابلاغ کند به مردم، آقا می گوید ابلاغ احکام وظیفه همه مسلمانان هست طبق آیه قرآنکریم، این بحث، بحث خاص است، این داستان، داستان خاصی است، یک شخصی قرار است نماینده ویژه پیغمبر باشد برای ابلاغ یک حکم خاص از احکام اهلی برای قوم قریش.

مجری:

از قول خودش هم بخواهیم استفاده بکنیم اتفاقاً اوضاع ممکن است بدتر بشود چرا که خودش دارد می گوید تمامی مؤمنان می توانند آیه را ابلاغ بکنند پس چه بوده که حالا یک نفر نتوانسته.

استاد یزدانی:

آن یک اصلاً نمی تواند، همه می توانند حرف خودش بود دیگر، آیه قرآن هم بود که هر کس ابلاغ کند نمی دانم چهره اش نورانی می شود و چه می شود ولی آن یک نفر نباید این کار را انجام می داد سند روایت هم صحیح است شک و شبهۀ در صحت روایت نیست هیچ اشکالی هم نمی توانند به آن بگیرند

«وقال لا یذهب بها إلا رجل هو منی وأنا منه»

حالا اینها با آیات قرآن، قرانکریم تصریح می کند که هر کس از من تبعیت کند

«فإنه منی»

حالا آیه اش را من خدمت تان نشان می دهم بعد از اینکه این روایت را مستنداتش را نشان دادم، این آقای حاکم نیشابوری هم می گوید سند آن

«هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه»

سند روایت صحیح است و بخاری و مسلم با این سیاق نقل نکردند، پس ذهبی گفت صحیح است، حاکم نیشابوری هم گفت صحیح است، اینها را شما بشمار تا حالا دو نفر گفته سند روایت صحیح است.

«مسند أحمد بن جنبل»، ما امشب داریم از احمد بن حنبل نشان می دهیم، با تحقیق آقای أحمد محمد شاکر، چاپ دارالحدیث قاهره، جلد شماره3، صفحه شماره 331 حدیث 3062 که محقق کتاب می گوید:

«إسناده صحیح»

سند روایت صحیح است

مسند أحمد بن جنبل، محقق أحمد محمد شاکر، چاپ دارالحدیث قاهره، ج 3، ص 331، ح 3062

فلانی از فلانی از إبن عباس، همان روایت هست

«ثم بعث فلاناً بسورة التوبه فبعث علیاً خلفه فأخذها منه»

فلانی را فرستاد سوره توبه را ابلاغ کند بعد امیرالمؤمنین را دنبالش فرستاد از او بگیر او نباید برود چرا؟

«لا یذهب بها إلا رجل منی وأنا منه»

خیلی روایت جالبی است، پس نفر سوم أحمد محمد شاکر از علمای معاصر أهل سنت هم می گوید سند روایت صحیح است.

باز در کتاب «فضائل الصحابه» نویسنده باز أحمد بن جنبل هست همین داستان را نقل کرده این بار با تحقیق وصی الله بن محمد عباس، ایشان هم از محققین معاصر اهل سنت هست استاد هست در دانشگاه دانشگاه ام القري مکه مکرمه، الاستاد المشارک، آن زمان بوده قطعاً الآن استاد تمام شده تا حالا، جلد دوم چاپ دار إبن جوزی، صفحه شماره 849 ایشان هم می گوید:

«إسناده حسن»

فضائل الصحابه، أحمد بن جنبل، محقق وصی الله بن محمد عباس، چاپ دار إبن جوزی، ج 2، ص 849، ر 1168

دیگر سختگیرتر هست، فرقی ندارد حسن باشد، صحیح باشد در حجیت تفاوتی نمی کند، روایت 1168؛ فلانی از فلانی از فلانی

«بعث فلاناً بسورة التوبه فبعث علیاً خلفه فأخذها منه»

همان داستان

«لا یذهب بها إلا رجل منی وأنا منه»

کسی که او از من است من از او هستم، یعنی آن شخصی که رفته این ویژگی ها را نداشته که پیغمبر نامه را از او گرفت، تو حق ابلاغ این مسئله را نداری، شایستگی ابلاغ را نداری، این نفر چهارم.

باز «تهذیب حصائص الامام علی» نویسنده آقای نسائی، تحقیق أبو إسحق حوینی سلفی، دیگر أبو إسحاق حوینی معروف است مشهور است خصوصاً فتوایش در بحث رضای کبیر از آن فتواهای بسیار شیرین و به هر حال جذاب و جالب بود که خیلی هم قشنگ توضیح می داد فتوا را، ما قبلاً کلیپش را پخش کردیم در شبکه، تهذیب حصائص الامام علی اصل کتاب مال آقای نسائی هست و آقای أبو إسحاق حوینی این کتاب را تحقیق کرده، چاپ دارالکتب العلمیه بیروت لبنان، صفحه شماره 34، حدیث شماره 23 می گوید:

«إسناده حسن»

سند روایت حسن است

تهذیب حصائص الامام علی، نسائی، محقق أبو إسحاق حوینی، چاپ دارالکتب العلمیه بیروت لبنان، ص 34-35، حدیث 23

حالا صفحه 35 دقیقاً باز همان داستان را نقل کرده ولی دیگر فلاناً را نگفته این تحریف نکرده، قبلی ها تحریف کرده بودند فلاناً آورده بودند، این آقا دیگر تحریف نکرده، بگذریم ما همان فلاناً می شناسیم.

«شرح مشکل الآثار» آقای طحاوی، پنج نفر تا حالا گفته بود سند روایت معتبر هست حداقل، این ششم هست خود آقای شعيب الأرنؤوط وهابی سختگیرترین محقق معاصر وهابی ها در «شرح مشکل الآثار» آقای طحاوی، اصل کتاب مال آقای أبو جعفر طحاوی هست، تحقیق آقای شعيب الأرنؤوط وهابی، جلد شماره 9، چاپ مؤسسه الرساله، صفحه شماره 219 حدیث 3586 دقیقاً همان داستان را نقل می کند، صفحه شماره 220 می گوید:

«حدیث حسن»

شرح مشکل الآثار، أبو جعفر طحاوی، محقق شعيب الأرنؤوط، چاپ مؤسسه الرساله، ج 9، ص 219-220، ح 3586

سند روایت چه است؟ حسن هست.

غیر از اینها آقای هیثمی گفته سند آن معتبر هست در «مجمع الزوائد» جلد شماره 9 صفحه شماره 109، 110 و 111

«رواه احمد، ورجال أحمد رجال الصحیح غیر أبی بلج و هو ثقة و فیه لین»

مجمع الزوائد، هیثمی، ج 9، ص 109-111

اینها حالا مفصل جواب داده شده، غیر از اینها إبن حجر عسقلانی تصریح کرده، غیر از اینها محمد ناصرالدین البانی تصحیح کرده نظر آقای ذهبی و حاکم را تأیید کرده البته بخشی از این روایت را نقل کرده و گفته سند آن صحیح است، إبن عبدالبر در «الاستيعاب» بخشی از این روایت را می آورد می گوید سند آن صحیح است و خیلی های دیگر، سند روایت کاملاً صحیح است و اینکه این آقا می گوید این سند ندارد ضعیف است بعد هم با آیه قرآن در تضاد است، تضادش را با آیه قرآن خیلی به ضررشما است همۀ مؤمنین باید ابلاغ کنند، اگر ابلاغ کنند چه می شوند و چه می شوند و چهرۀشان نورانی می شود ولی پیغمبر می گوید نه، فلانی نباید ابلاغ کند فقط امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب.

باز همین روایت از مقسم از إبن عباس، از سعد بن أبی وقاص، از أنس بن مالک و خیلی های دیگر نقل شده که حالا دیگر من از بقیه اش می گذرم همین یک سند را خدمت تان نشان دادم بقیه اش هم سندهایش صحیح است، اگر فرصت بود إن شاءالله بعداً در فرصت های بعدی.

مجری:

خیلی زیبا، همین مستنداتی هم که الآن نمایش داده شد همین شش تای که همه با هم دیدیم شخصیت های بودند که یکی از اینها حتی اگر ذکر می شد مسلماً ما دیگر سراغ مابقی تصحیح ها نمی رفتیم حالا اینهمه ردیف شد اسامی مختلف و آن هم از بزرگان اهل سنت چه از سلف شان چه همین معاصرینی که نقل شد همه داشتند تصحیح می کردند، خیلی زیبا بود، بحث زیبای بود الحمد الله از فضائل آقا امیرالمؤمنین هم شنیدیم إن شاءالله که بتوانیم متمسک به اخلاق آقا امیرالمؤمنین و شیعه حقیقی آن حضرت باشیم.

تا اینجای برنامه دوتا کلیپ را پخش کردیم این صحبت های که بیان شد و سؤالاتی که بیان شد را واقعاً به صورت جدی از خودشان مطرح کردیم از مستندات شان نشان دادیم که شما خودتان باید به چه قائل باشید باید چه سؤالات مهمی را پاسخگو باشید تا در ایمان خودتان حالا اولیاءاللهی که بماند، در ایمان خودتان در اینکه اصل جاهلیت نمرده باشید چنین چیزی برای خودتان قابل اثبات باشد.

بدون فوت وقت برویم سراغ کلیپ بعد؛ کلیپ سوم را با هم ببینیم.

کلیپ:

باز هم روایتی را از نهج البلاغه خدمت شما ذکر بکنم که اینهم دلیل براین هست که علی (ع)معصوم

نبود

«عن علی بن أبی طالب (ع)»

در نهج البلاغه وارد شده که

«لاتخالطونی بالمصانعة و لا تظنّوا بی استثقالا فی حقّ قیل لی»

گفته با من از راه سازش پیش نیاید که مداهنه کاری کنید و فکر نکنید که اگر حق را به من بگویید برای من سنگین تمام بشود

«ولا التماس اعظام النفس»

و مبادا احترام و تعظیم باعث بشود که شما حرف را نگویید حرف حق را نگویید

«فانه من استثقل الحق ان یقال له او العدل ان یعرض‌ علیه کان العمل بهما اثقل علیه»

می گوید برای اینکه کسی که سنگین بداند که حق برایش گفته بشود یا سنگین بداند که عدالت به او عرضه بشود عمل کردن به حق و عدالت برایش دشوارتر می شود

«فلا تکفوا عن مقالة بحق»

از سخن حق، گفتن سخن حق به منِ علی دریغ نکنید

«او مشوره بعدل»

یا دادن مشورت برای اجرای عدالت دریخ نکنید

«فإنی لست فی نفسی بفوق عن أخطی»

من در نفس خودم بالاتر از این نیستم که خطا و اشتباه کنم،

یعنی من بالاتر از خطا و اشتباه نیستم یعنی من هم خطا و اشتباه می کنم مانند سایر انسان ها، این سخن علی بن ابی طالب در نهج البلاغه است.

«و لا آمنوا ذلک من فعیلی»

و در امان نیستم که خطا و اشتباه از من سر بزند

خب پس خود علی بن ابی طالب (رض)درنهج البلاغه تصریح می کندکه من بالاتر از خطا نیستم، و احتمال اینکه خطا بکنم هم وجود دارد و این اتفاق بیافتد.

مجری:

بله انسان  اینها را می بیند نمی دانم بعضی وقت ها باید به خودشات تذکر دارد که آقا بلاخره این آقا علی بن ابی طالب بعنوان خلیفه چهارم شما هم محسوب می شود، اینقدر تلاش نکنید که از هر راهی که شده بخواهید نشان بدهید که آقا امیرالمؤمنین خطا کاری انجام دادند، کاری اشتباه انجام دادند، و حالا ببینیم آیا اصلاً همین دلیلی که ارائه کردند از نهج البلاغه آیا دلالت داشت بر عدم عصمت آقا امیرالمؤمنین یا چنین دلالتی را از همین خطبه و از همین فراز هم ما نمی توانیم  برداشت بکنیم،استاد این چه خطبه ای است در نهج البلاغه؟

استاد یزدانی:

بله، متأسفانه اینها یک برنامه گذاشتند بعنوان اشتباهات علی و تلاش کردند در این برنامه نعوذبالله اشتباهاتی که امیرالمؤمنین کرده را تذکر بدهند تا ثابت کنند عصمت ندارد امیرالمؤمنین، یک سری روایات مزخفی که بنی امیه ساختند، روایاتی که نواصب ساختند علیه امیر المؤمنین، اینها را استفاده می کنند تا ثابت کنند امیرالمؤمنین معصوم نبوده، مثل بحث خطبه ابن ابی جهل، خواستگاری از دختر ابی جهل، خب روایت که از طریق شیعه نقل نشده شیعه کلاً  ضد این مسئله است و روایت ثابت می کند که خلاف قرآن است، خلاف اخلاق پیغمبر است، و اصلاً دختر ابو جهلی در کار نیست، ابوجهل یک دختر دارد که در مکه است شوهر هم دارد، امیرالمؤمنین چطوری از او خواستگاری کرد، اصلاً برای چه امیرالمؤمنین می خواست با او وصلت کند مگر امیرالمؤمنین دلش برای ابو جهل تنگ شده بود؟ می خواست جبران کرده باشد زحمات ابو جهل را که رفت با دختر ابوجهل ازدواج کند خواستگاری کند خب اینکه شما مطرح می کنی بیشتر به ضرر شما است که ثابت می کند ازدواج ها در آن زمان بحث محبت و خوبی و مهربانی و این مسائل نبوده کسی با دختر یک شخصی ازدواج کرد دلیل براین نمی شود که آدم خوبی هم هست طرف، رابطه ها هم نیک است، اصلاً امیرالمؤمنین برای چه می خواست به خواستگاری دختر ابی جهل برود؟ چون دلش برای ابو جهل تنگ شده بود دوست داشت ابوجهل را؟ حالا داستان زیاد است بحث دختر ابو جهل را ما قبلاً جواب دادیم ولی در فرصت دیگری هم بشود ان شاء الله مفصل جواب خواهیم داد، اما یک روایت آمد از نهج البلاغه خواند و تأسف می خورم برای این آقا که جلوی چشم همه بیننده های خودش خیانت کرد، و تحریف کرد سخن امیرالمؤمنین را، من اصل خطبه را نشان بدهم ببینید که ایشان چه تحریفی انجام داده، نهج البلاغه ای که دکتر صبحی صالح تحقیق کرده، که صبحی صالح هم از علمای اهل سنت است، نهج البلاغه با تحقیق دکتر صبحی صالح، چاپ چهارم، در سال 1425 در قاهره هم چاپ شده، سنی ها این را چاپ کردند، من دقیقاً از این می خوانم که دیگر همه چیزیش برای سنی ها باشد، صفحه 335، خطبه شمارها 116، خطبه طولانی است این مستندی که ایشان نشان داد همین مطلب را خدمت تان بخوانم

«و لا تظنوا استثقالاً فی حق قیل لی و لا إلتماس إعظام لنفس.... فإنی لست فی نفسی بفوق أن أخطیء و لا آمن ذلک من فعلی»

نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، چاپ 4، سال 1425، قاهره، ص 335، خ 116

از این تیکه می خواست استفاده کند که امیرالمؤنین معصوم نسیت،  من در نفس خودم در ذات خودم بالاتر از این نیستم که خطا کنم، عمل من و فعل من هم در واقع، امن از خطا نیست، پس امیرالمؤمنین معصوم نست دیگر، اگر همین تیکه اش باشد پس امیرالمؤمنین معصوم نیست، اما ادامه روایت را چرا نیاوردی، چرا خیانت کردی؟ چرا تحریف کردی سخن امیرالمؤمنین را ادامه روایت را اگر می آورد کاملاً برعکس می شد مسئله، امیرالمؤمنین در ادامه اش چه می گوید من با خدا وقتی مقایسه می کنم من هیچ هستم، هیچ چیز ندارم، من هم از خطا در امان نیستم

«إلّا أن يكفي اللّه من نفسي ما هو أملك به منّي‏»

فقط فرق من با شما در این است که نفس من در اختیار خداوند است

او دست مرا می گیرد، او مرا کفایت می کند، او مرا از خطا نجات می دهد، اتفاقاً این عین عصمت را دارد ثابت می کند،

مجری:

بالاترین مقامات عصمت در ذیل همین نقل شده

استاد یزدانی:

بهترین نحوه عصمت را دارد ثابت می کند، همان دیدگاه شیعه را دارد ثابت می کند برای عصمت، یعنی من خودم اگر خودم و خودم باشم، بله من هم مثل شما بشر هستم ممکن است خطا کنم ولی خدا دست من را همیشه می گیرد، خدا است که من را از خطا و اشتباه نجات می دهد و او مالک تر نسبت به من از نفس من،

«هو أملك به منّي‏»

او بر نفس من از خود من هم مالک تر است

نفس من در اختیار خودم است من نمی توانم از خطا آن را حفظ کنم خدا حفظ می کند، و این همان تعریفی است که ما از عصمت داریم دیگر، شک و شبهه ای در این نیست، شما چرا اینت تیکه را نیاوردی، چرا خیانت کردی؟ می ترسیدی دستت رو بشود، خب بابا نکنید، این آبروریزی ها را نکنید، گذشتگان شما این آبروریزی ها را کردند دست شان رو شد آبرویشان رفت اینطوری بیننده ها به شما می خندند، خب باز ببنید این روایت اولاً سند ندارد، در نهج البلاغه درست است که هست، همین روایت در کتاب شریف کافی هم آمده سندش ضعیف است حالا ما کار به سندش نداریم، چون مطلبی را ضد ما ثابت نمی کند بلکه به نفع ما است، شرح اصول کافی مولا محمد صالح مازندرانی، دقیقاً جلد 12 صفحه 552، دقیقاً همین را می  گوید،

«أی اقوی رفعه و کفایته من شرورها و هود اسناد عصمته إلی الله تعالی»

شرح اصول کافی، مولانا صالح مازندرانی، ج12، ص 552

این جمله یعنی چه؟ یعنی امیرالمؤمنین می گوید خدا قوی تر از من برای اینکه نفس من را در اختیار خودش بگیرد و من را از شرور نفسم نجات بدهد و در اینجا امیرالمؤمنین عصمت را بخدا نسبت می دهد، من خودم معصوم نیستم خدا است که به من عصمت داده، و دقیقاً همان تفسیری است که شیعه از عصمت دارد، من تفسیر شیعه و تعریف شیعه از عصمت را از زبان شیخ مفید به قول اینها مؤسس مذهب شیعه خدمت تان نشان بدهم، کتاب «النکت الإعتقادیه» مرحوم محمد بن محمد بن، نعمان بن معلم، معروف به شیخ مفید، و تحقیق رضا مختاری، چاپ اول چاپ 1413، صفحه 37، سؤال شده عصمت یعنی چه

«ما حد العصمة؟»

تعریف عصمت چیست؟

النکت الإعتقادیه، شیخ مفید، تحقیق،رضا مختاری، چاپ اول، چاپ 1413، ص 37

حدود عصمت چیست؟

«فالجواب»

جوابی که شیخ مفید داده

«العصمة لطف»

عصمت لطفی است

که خدا انجام می دهد در حق مکلف

«بحیث یمتنع منه وقوع المعصیه و ترک الطاعه مع قدرته علیهما»

عصمت چیست؟ لطف الهی است در حق مکلف، او را زا افتادن در معصیت جلوگیری می کند و از ترک طاعت هم جلوگیری می کند، خدا این لطف را در حق بنده خودش می کند، با اینکه خودش قدرت دارد خودش به نفنسه بذاته از خطا در امان نیست، می تواند اشتباه کند، می تواند عمل بد انجام بدهد، ولی خدا نمی گذارد، خدا اجازه نمی دهد، خدا به هر طریقی حالا باعلمش و  وسایل دیگری که دارد جلوی خطای او را می گیرد.

مجری:

یعنی اختیار از او سلب نشده اما

استاد یزدانی:

اختیار سلب نشده، مختار است، عصمت با اختیار در تضاد نیست، پیامبران می توانند گناه کنند، ولی نمی کنند، با آن قوه ای که خدا در وجود اینها قرار داده در برابر گناه ایستادگی می کنند، ائمه معصوم نیستند به ذاته، یعنی آنها هم بشر هستند مثل ما، ولی خدا آنها را معصوم آفریده، خدای جلوی گناه آنها را می گیرد ولی خدا قوه ای در ذات آنها قرار داده که از انجام گناه و ترک طاعت و انجام معصیت جلوگیری می کند، حالا این قدرت می تواند علم باشد به هر حال معصوم هستند، اما چرا شما آقای ترشابی خیانت می کنی، یک روایت از کتاب های شیعه خواندی، می خواستی ثابت کنی عدم عصمت امیرالمؤمنین را خیانت کردی، روایاتی هم که از منابع اهل سنت خواندی همه اش هم قابل بحث هستند هیچ کدام برای شیعه حجت نیستند، و بلکه خلافش را ثابت می کنیم، و عصمت امیرالمؤمنین زیر سؤال بردنی نیست، اینها می خواهند شریک جرم درست کنند دیگر، خلفایی که اینها قبول دارند شما بگویید کدام عملی را انجام نداده باشند، حالا نمی خواهیم بیشتر به این مسئله بپردازیم، معاویه را مثال می زنیم مثلاً معاویه می خواهند معاویه چکاری انجام نداده، شراب نخورده قمار نزده ربا نخورده، بت پرستی نکرده حتی در زمان خلافت خودش، بت خرید و فروش همه اعمال شنیع، انسان نکشته، بیش از صد هزار نفر را کشته، صحابه را کشته امیر المؤمنین را نقش داشت در شهادتش، امام حسن را نقش داشت در شهادتش، و هزاران جنایتی که معاویه انجام داده خب حالا چکار کنند یک شریک جرمی هم پیدا کنند، چه کسی است، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، امیرالمؤمنین گفته من در ذات خودم از خطا در امان نیستم ولی ادامه روایت را نمی آورم که امیرالمؤمنین می فرماید خدا دست من را همیشه می گیرد و او مانع انجام گناه می شود برای من.

مجری:

واقعاً انسان تأسف می خورد وقتی که می بیند این ظلم های عظیم را در ابتدا بر خود آقا امیرالمؤمنین و بر تمامی بشریت اینها وارد کردند، غصب خلافت را انجام دادند، بزرگ ترین ظلم ها را در حق شان انجام دادند همچنان هم در کلام اینها تحریف و تقطیع انجام می دهند و همچنان هم دارند ظلم می کنند به این مکتب حقه که دنبال این هستند تا مکتب را تا دین اسلام را به انحراف بکشانند، و اما نمی دانند که «والله متم نوره و لو کره المشرکون» بسیار خب این  تلفن هایی که زیر نویس شده در خدمت شما عزیزان هست، و ما سؤالات شما را می شنویم، و پاسخگوی به آنها خواهیم بود، کلیپ بعدی را باهم ببنیم بعد از آن ان شاء الله اگر فرصت شد بپردازیم به تماس های شما بینندگان.

کلیپ:

استدلال به قرآن وقتی می کنی باید به جای خودش باشد، من الآن سؤالم این است که خدا فرمودند که اطاعت کنید از خدا از پیامبر از اولی الأمر، این اولی الأمر یا باید بگویید که مستقل هست اطاعت از آن یا مستقل نیست، مستقل نیست، یعنی اینکه می آید زیر اطاعت از پیامبر پس استقلالیت ندارد به این خاطر هم بعدش فرمودند که «فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ» یعنی اولی الأمر استقلالیت ندارد استقلالیت از آن خدا و پیامبر است، وقتی استقلالیت ندارد، وقتی تنازع کردند، یعنی اینکه این استقلالیت ندارد یعنی که نیست، آن چیزی که شما معتقد هستید وجود ندارد، مستقل نیست، تا زمانی که پرو خدا و پیامبر است از او اطاعت می کنم، وقتی که با او اختلاف کردیم، گفتیم کارت نادرست است او می گوید نه کار من درست است، برمی گردیم به قرآن وسنت، پس استقلالیت ندارد، در حالی که شما معتقد هسیتد که استقلالیت کامل دارد این امام خودش مستقل هست، وحی بر او می آید، خودش می تواند تصمیمات را بگیرد، پس این تناقض هست، از یک طرف می گویید استقلالیت ندارد، از طرف دیگر می گویید که استقلالیت دارد.

مجری:

بسیار خب این کلیپ را هم باهم دیدیم، سؤال آیا ما می توانیم از این آیه برداشت بکنیم که اولی الأمری که در این آیه آمده خودش به خودی خود نمی تواند ملاک عمل ما قرار بگیرد، بلکه ممکن است همین اولی الأمر هم یک وقت هایی یک رفتاری از ایشان سر بزند، آن چیزی که برای ما ملاک است این است که خداوند و رسولش قطعاً همیشه حرف درست را اینها می زنند، و  تنها اینها هستند که استقلالاً می توانند برای ما اسوه قرار بگیرند اما خود الوی الأمر هیچ استقلالیتی ندارد و نمی تواند مستمسک عمل ما و رفتار ما قرار بگیرد.

استاد یزدانی:

بله آیه 59 سوره مبارکه نساء است،

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»

ای کسانی که ایمان آورده ای

نساء / 59

مخاطب اینجا مؤمنان هست نه اولی الأمر و پیامبر، این نکته بسیار مهم است، از خدا اطاعت کنید، از پیغمبر خدا اطاعت کنید و از اولی الأمر اطاعت کنید، اینها می خواهد بگوید که مستقل نیست، اولی الأمر، اولی الأمر زمانی از آن اطاعت لازم است که از خدا و پیغمبر صحبت بکند، حرف خدا را نقل کند و سنت پیغمبر را برای ما نقل کند، اگر چیزی غیر از اینها گفت برای ما قابل تبعیت نیست و می توانیم با آن نزاع کنیم، چرا ؟ چون خدا در ادامه گفته

«فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ»

اگر در چیزی نزاع کردید به خدا و پیغمبر برگردید

چرا نگفت اولی الأمر؟ حالا که نگفته اولی الأمر

«فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ و إلی اولی الأمر»

پس می شود با اولی الأمر به نزاع پرداخت، بابا مخاطب آیه مؤمنین هستند، اصلاً مخاطب اولی الأمر نیست که اگر شما با اولی الأمر در نزاع بپدرازید، اصلاً بحث بحث نزاع با اولی الأمر نیست که می توانید نزاع بکنید یا نکنید، حالا سؤال اساسی شان این است که چرا در موقع نزاع ما را دستور نداده که به اولی الأمر هم مراجعه کنیم، من مشابه همین آیه را از قرآن کریم دقیقاً شبیه همین را از سوره مبارکه حشر آیه شماره 4 نشان بدهم، ببنید چه می گوید؟

«ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ»

آنها با خدا و پیغمبرش درگیر شدند

حشر / 4

در برابر خدا و پیغمبر ایستادند،

«وَمَنْ يُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ»

هر کس در برابر خدا بایستد خدا او را عقاب می کند خدا او را عقاب می کند

خب پس در برابر پیامبر می توانیم بایستیم، چرا رسول ذکر نشده؟ پس می شود در برابر پیغمبر ایستاد شمشیر کشید با او جنگید،

«ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَنْ يُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ»

چرا اینجا نامی از پیامبرنیاورد، من یشاق الله و رسوله چرا نگفته؟ پس می  شود با پیغمبر جنگید در برابر پیغمبر شمشیر کشید، ایستاد در برابر پیغمبر، می گویید نه می گویید دقیقاً شبیه همین استدلال شما در آیه اولی

«أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ»

اگر در چیزی اختلاف کردید به خدا و پیغمبر برگردید، به اولی الأمر دیگر نباید برگردید، خب اینجا هم دیگر همین است،

«ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَنْ يُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ»

آنجا اگر بشود با اولی الأمر به نزاع پرداخت اینجا هم می شود در  برابر پیغمبر ایستاد، می شود با پیغمبر جنگید، «وَمَنْ يُشَاقِّ اللَّهَ» گفته، نگفته «یشاق الله و الرسوله» پس ما مجاز هستیم، خب هر جوابی اینجا شما دادید ما هم این جواب را خدمت تان می دهیم، ضمن اینکه بابا خیلی واضح است گر قرار باشد ادامه آیه حق نزاع را به ما بدهد با صدر آیه در تضاد می شود صدر اطاعت مطلق از اولی الأمر را برای ما ثابت می کند، و خود علمای تان از جمله فرخ الدین راضی صریح و واضح و روشن گفتند اطاعت از اولی الأمر واجب است و این اطاعت مطلق عصمت اولی الأمر را ثابت می کند، اگر قرار باشد ادامه آیه بگوید می توانید با او اولی الأمر نزاع کنید، خب این صدر و ذیل باهم در تضاد می شود این تضاد را چطوری می خواهید ثابت بکنید، یک جا خدا می گوید اطاعت مطلق، یک جا می گوید که می شود با او نزاع کرد، در همان آیه این در تضاد می شود، ضمن اینکه باشد اصلاً قبول ما آمدیم پایین و گفتیم می شود بااولی الأمر هم به نزاع پرداخت و ما در موقع نزاع باید به چه کسی برگردیم به خدا و پیغمبر و سنت پیغمبر برگردیم، حالا من یکی از سنت های پیغمبر را خدمت تان شنان بدهم در این زمینه ببینید چقدر جالب است، در «مصنف» ابن ابی شیبه، با تحقیق پرفسر بن ناصر الشثری، جلد 18، کتاب کتاب معروفی است و نویسنده هم از بزرگان امروز وهابی  ها است و کارشنانس شبکه های عربی و هابی است، چاپ اول سند روایت را هم می گوید صحیح است،پیغمبر می گوید:

«مَّنْ اَطِاعِنی فَقَدْ اَطَاعَ اللَّهَ»

هر کس از من اطاعت کند در واقع به تحقیق و به راستی از خدا اطاعت کرده، و

«ومن اعطاع الإمام فقد اطاعنی»

هر کس از امام اطاعت کند از من اطاعت کرده

«وَمَنْ عَصَانِی فَقَدْ عَصَی اللَّهَ، و من عصی الإمام قد عصانی»

هر کس از دستور من سرپیچی کند در واقع از دستور خدا سپیچی کرده، هر کس از دستور امام سرپیچی کند در واقع از دستور من سرپیچی کرده

مصنف ابن ابی شیبه، تحقیق، ناصر لشثری، ج18، چاپ اول

سرپیچی از دستور اما در واقع سرپیچی از دستور خدا وپیغمبر است، این راهم پیغمبر گفته دیگر، شما می گوید اگر «فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ » ما در این آیه با شما در نزاع هستیم شما می گویید طبق این آیه می شود با اولی الأمر نزاع کرد، باید برگردیم در بحث نزاع با اولی الأمر به خدا و پیغمبر مراجعه می کنیم به سخن پیغمبر، پیغمبر چه می گوید؟

«ومن اعطاع الإمام فقد اطاعنی و من عصی الإمام فقد عصانی»

واضح و روشن پس نمی توانید با اولی الأمر نزاع کنید خود پیغمبر گفته باید حتماً از اولی الأمر اطاعت کنید، حتماً باید از امام اطاعت کنید، اگر از اولی الأمر و امام اطاعت نکنید در واقع از خدا و پیغمبر اطاعت نکردید، سند روایت هم اقای شثری می گوید صحیح است، بخاری و مسلم هم البته نقل کردند طور دیگر نقل کردند دقیقاً اینطوری نیستغ حالا یک روایت جالب دیگری هم هست که دقیقاً مشخص می کند که مقصود از امام چه کسی است، «المستدرک علی الصحیحین» حاکم نیشابوری، جلد 3، تحقیق مصطفی عبد القادر عطی، چاپ دارد الکتب العلمیه بیروت لبنان آقای شمس الدین ذهبی گفته صحیح است، روایت شماره 4617، می گوید سند روایت صحیح است، و خود آقای حاکم نیشابوری هم می گوید سند روایت صحیح است از ابوذر

«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «مَنْ أَطَاعَنِي فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ»

هر کس از من اطاعت کند از خدا اطاعت کرده

«وَمَنْ عَصَانِي فَقَدْ عَصَى اللَّهَ»

هر کس از دستورات من سرپیچی کند از دستورات خدا سرپیچی کرده

«وَمَنْ أَطَاعَ عَلِيًّا فَقَدْ أَطَاعَنِي وَمَنْ عَصَى عَلِيًّا فَقَدْ عَصَانِي»

هر کس از علی اطاعت کند از من اطاعت کرده، و هرکس از علی، دستورات امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب سرپچی کند انگار از دستورات من سرپیچی کرده،

المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج 3، تحقیق عبد القادر عطی، دارد الکتب علمیه بیروت، روایت 4617

سند روایت را هم آقای حاکم نیشابوری شمس الدین ذهبی می گوید صحیح است، به کوری چشم همه آنهایی که می  گویند این روایت سندش ضعیف است، دو تن از بزرگان تاریخ شما گفتند سند روایت صحیح است، پیغمبر اینجا مصداق امام رامشخص می کند، پیغمبر وقتی می گوید با اولی الأمر نزاع نکنید، هر اولی الأمری که نیست، آنطور که احمد بن حنبل می گفت اگر فاسق هم بود اگر فاجر هم بود، اگر کودتا چی هم بود از او اطاعت کنید، نه آن نیست یزدی و معاویه و عبد الملک مران و فلانی و فلانی نیستند، مقصود از اولی الأمر امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب است که معصوم مطلق است، اطاعت از دستورات او اطاعت از دستورات پیغمبر است، اطاعت از دستورات امیر المؤمنین اطاعت از دستورات خدا است، سرپیچی از دستورات امیرالمؤمنین، سرپیچی از دستورات پیغمبر و دستورات خداوند است، روایت هم در منابع شما سندش هم صحیح است.

مجری:

خیلی زیبا، خیلی الحمد الله، یعنی ما اگر بخواهیم طبق نظر خود همین شبکه ها هم رفتار بکنیم، طبق نظر خود همین وهابی ها هم بخواهیم عمل بکنیم قطعاً باید آن عملی را که بارها و بارها امر کردند خدا و رسولش به آن باید انجام بدهیم، و همان اطاعت از آقا امیرالمؤمنین هست. بسیار خب تا اینجا بنده سؤال یکی از مخاطبین را مطرح بکنم، پرسیدند در آن مسئله ای که گفتید آقای احمد بن حنبل گفته از هر فاسق و فاجر باید تبعیت کرد چون وهابی ها را مشرک می دانند آیا  به نظر احمد می شود از مشرکان هم تبعیت کرد؟ آقا ید الله از خوزستان این سؤال را پرسیدند،

استاد یزدانی:

چه کسی مشرک می داند،

مجری:

اینکه وهابی ها ما را مشرک می دانند، آیا به نظر احمد می شود از مشرکان هم تبعیت کرد؟

استاد یزدانی:

فاجر باشد دیگر ما را که مشرک می دانند، آنها احمد حنبل را هم مشرک می دانند، اگر بحث توسل هست خب احمد حنبل هم توسل را قبول دارد ما روایاتش را قبلاً مفصل با سندهای صحیح نقل کردیم، ابو حنیفه هم توسل را قبول دارد، مالک هم توسل را قبول دارد ، شافعی هم توسل را قبول دارد، اگر قرار باشد از مشرکان ما همه مشرک هستیم فقط وهابی ها مسلمان  هستند، از ما اطاعت نکنن، پس ائمه شان را هم همه را بگذارند کنار، چون هم احمد، هم مالک، هم شافعی، همه اینها ما مستندات صحیحش را قبلاً نشان دادیم در این شبکه، قرار باشد ما مشکر باشیم آنها هم مشرک هستند پس از هیچ کس نباید اطاعت کنند، اینطوری فقط خودشان می مانند و فاسقان و فاجرانی که در عربستان سعودی رقص شمشیر می کنند و با جرج بوش شراب می خورند، دست در دست سهیونیست ها حمله می کنند به مردم یمن و مردمو بچه ها و کودک ها، اصلاً شما فقط با همان ها، خدا شما را با همان ها محشور کند ما اصلاً نخواستیم شما از ما اطاعت کنید،

مجری:

بسیار خب تشکر می کنیم؛ حالا برویم سراغ سؤالاتی که از طریق تماس ان شاء الله مطرح خواهید کرد و پاسخ آنها را هم بدهیم، آقا محمد از شهر کرد پشت خط هستند، آقا محمد صدایتان را می شنویم بفرمایید،

بیننده:

عرض سلام خدمت شما و استاد گرامی، مثل همیشه باز هم دوتا سؤال داشتم، استاد چند وقت پیش در مورد قضیه آیه تطهیر مبحثی داشتند، و یک روایتی بود که ام سلمه به نبی مکرم فرمود که آیا من جزو اهل بیت هستم فرمودند که بله شما هم جزو اهل بیت هستید، که استاد تضعیف آن روایت را آوردند، من یک روایت دیگر پیدا کردم از کتب اهل سنت ولی اینبار این سندش انگار صحیح است، اگر بتوانید یک پاسخی بدهید، کتاب «سنن کبری» بیهقی، جلد 2، صفحه 15، اینها هم وقتی که ام سلمه به نبی مکرم می گوید که آیا من جزء اهل بیت هستم، می گوید بله، ان شاء الله بعد هم در ادامه می گوید:

«قال اباعبد الله هذا حدیث صحیح سنده ثقات»

سنن کبری، بیهقی، ج 2، ص 15

این روایت می گوید که روایت صحیح است،

استاد یزدانی:

خب هیمنجا بررسی کنیم سندش را ببنیم سندش صحیح است یا نیست، راوی اش را من خدمت تان الآن نشان می دهم، «تهذیب الکمال» اقای مزی، با تحقیق دکتر بشار عوار معروف، جلد 17، مؤسسه الرساله چاپ کرده، در سندش آقای عبد الرحمن بن عبد الله بن دینار قرشی عدوی، مولی عبد الله بن عمر، غلام عبد الله بن عمر هست، در سند این روایت آقای عبد الرحمن بن عبد الله بن دینار قرشی هست، صفحه 209، که وقتی شرح حالش می آید، بله عباس دوری از یحی بن معین نقل می کند

«فی حدیثه عندی ضعف»

در روایات این آقا از نظر من ضعف وجود دارد

تهذیب الکمال، مزی، تحقیق عوار معروف، مؤسسه الرساله، ج17، ص 209

عمرو بن علی گفته

«لم اسمع عبد الرحمن یحدث عنه بشیء قط»

ابو حاتم گفته

«فیه لین یکتب حدیثه و لا یحتج به»

حدیثش نوشته می شود اینها نوشتند، ولی احتجاج به آن نمی شود

باز از ابن عدی گفته که، این روایات منکر نقل می کند، که این روایات منکرش قابل تبعیت نیست،

«و هو فی جملة من یکتب حدیثه من الضعفا»

این از جمله کسانی است که روایاتش جزو ضعفا است،

در سندش پس آقای عبد الرحمن بن عبد الله بن دینار وجود دارد باز یک دفعه دیگر من نشان بدهم، آقای عبد الرحمن بن عبد الله بن دینار، پس این روایتی هم که ایشان گفته صحیح است و همه رواتش صحیح هستند دروغ دارد می گوید سند روایت ضعیف است. ما وقتی می گوییم روایت صحیح ندارند کار کردیم اینها را همنطوری ادعا نمی کنیم اینها را مثل این شبکه های وهابی،

مجری:

بله آقا محمد الآن شما دارید هنوز این مستندات را می بینید، که رجال را بصورت، تک تک خود همین فرد را عبد الرحمن بن عبد الله بن دینار تضعیف کردند بسیاری از علما، بسیار خب سؤال دوم تان را هم بفرمایید.

بیننده:

در مورد اسلام ابوبکر و عمر، اینها می گوید که چرا ابوبکر و عمر در آن شرایط سخت آمدند به نبی مکرم و خداوند ایمان آوردند و اسلام آوردند که در آن شرایط، بعداً چطور می  شود که آن اشخاصی که در آن شرایط آمدن ایمان آوردند بعداً منحرف بشوند و مرتد بشوند، حالا در مورد اسلام ابوبکر و عمر اگر مسئله ای هست، از کتب اهل سنت مطرح بفرمایید.

مجری:

بسیار خب حالا تا حدی که امکانش باشد قطعاً حضرت استاد مطالبی را می فرمایند و حالا سؤال اصلی همین شد که چطور بوده که اینها اگر شیعه اعتقاد دارد اینها دچار انحراف شدند و چه بسا از ابتدا هم دچار انحراف بودند پس چرا از همان اول اینها اصلاً اسلام آوردند و مسلمان شدند،

استاد یزدانی:

حالا بیننده های بعدی زنگ زدند،

مجری:

بله حالا عزیزان هم پشت خط هستند، بله سؤالتان همین بود دیگر آقا محمد درست است؟

بیننده:

بله اجرکم عند الله

مجری:

ان شاء الله پاسخگو خواهیم بود، آقا حمید رضااز گلپایگان پشت خط هستند، آقا حمید رضا صدایتان را می  شنویم بفرمایید،

بیننده:

بله عرض سلام و ادب و احترام دارد خدمت شما مجری عزیز و برادر عزیزم حاج آقا یزدانی عزیز، بنده دوتا سؤال داشتم حالا با توجه به زمان دستور بدهید اگر دستور بدهید دومی را هم می گویم، اولیش، در رابطه با یک حدیثی است در کتاب کافی که می گوید که قرآن 17هزار آیه داشت، می خواستم ببینم نظر علامه مجلسی چیست چون در کتاب مِرآةُ العُقُول ، چاپ دار الکتب الإسلامیه جلد12، حدیث 28، صفحه 525 ایشان گفتند که این حدیث موثق هست، می خواهم ببینم، چون زیرش یک سری توضیحاتی داند، می  خواهم بدانم چه توضیحاتی دادند آیا  در رابطه با اینکه اختلاف است در 17 هزار یا 7 هزار چیزی گفتند یا نه، یکی این بود و یکی هم در رابطه با حدیث «أنا مدینة العلم و علی بابها» بود که در کتاب «تهذیب الآثار آقای طبری آمده و ایشان گفتند که حدیث صحیح است، ولی منتهی بنده می خواهم ببنیم راویان این حدیث از نظر اهل سنت ثقه بودند یا ثقه نبودند اگر استاد وقت دارند اینها را برای بنده با کمال شرمندگی بگویند که این بگویند که این راویان ثقه بودند یا نه، خیلی ممنون هستم از شما لطف می کنید.

مجری:

سلامت باشید خواهش می کنم ،آقا حمید رضا تشکر می کنیم از تماس تان خدانگهدار شما آقای مؤذن از تبریز پشت خط هستند، اقای مؤذن در خدمت تان هستیم بفرمایید.

بیننده:

سلام علیکم خسته نباشید، با عرض سلام خدمت حضرت استاد یزدانی و مجری محترم جناب آقای مرعشی بنده سه تا سؤال داشتم، سؤال اول اینکه در یکی از برنامه  های وهابیون که اینها می گفتند که روایتی از امام کاظم آوردند که حضرت اما کاظم، به یکی از اصحابشان که فرمودند که نام حمیرا مبغوض خداوند است، و این نام را عوض کن، که ایشان عوض می کند، بعد یک شبهه ای آوردند که ما اسامی ائمه، فرزندانشان، اسامی عایشه و و عمر و ابوبکر یا شمر و یزدی داریم یا معاویه، آیا این اسامی هم، اسامی اعداء اهل بیت نبودند؟  که اینها مبغوض خداوند باشند این را تعارض می داستند، می خواستم استاد یک جواب بفرمایند، سؤال دوم در رابطه با زیارت آل یاسین است، اینکه زیارت آل یاسین «سلام علی آل یاسین» درست است یا «سلام علی ایلیاسین» این را می خواستم استاد توضیح بدهد، سؤال سوم اینکه روایات شاب و امرد بودن خداوند که استاد در رابطه به وهابیت می فرمودند، آیا به این روایات که شاب امرد بودن خداوند، اهل سنت هم معتقد هستند، الآن علمای اهل سنت هم معتقد هستند به این روایات در رابطه با شاب امرد بودن خداوند؟ و عذر می خواهم سؤال آخر این را می خواستم بپرسم که استاد یک کتابی نوشته بودند در رابطه با پژوهش علم رجال، آیا این کتاب استاد چاپ شده یا استاد چندتا کتاب تألیف فرمودند، ما اینها را تهیه کنیم، تشکر از شما التماس دعا یا علی خدا حافظ.

مجری:

سلامت باشید تشکر می کنیم جناب آقای مؤذن، تماس آخر جناب آقای رضایی از خمینی شهر، آقای رضایی بفرمایید در خدمت تان هستیم.

بیننده:

سلام علیکم جناب آقای مرعشی و سلام بر محضرت جناب استاد حاج آقای یزدانی، جناب آقای مرعشی صدای شما خیلی ضعیف می آید، قبل از اینکه مطلبم را شروع کنم محضر حاج آقای یزدانی بگویم که ما مزه مناظره تان را چندسال قبل با آن مولوی زهی که مناظره ی زنده ای بود هنوز مزه اش زیر دهان مان است، خدا ان شاء الله به شما نعمت سلامتی عطا بفرماید، اما نسبت به این برنامه من در موضوع صدر برنامه که حاج آقا داشتند و آن قصه امیرالمؤمنین (ع) که مأموریت پیدا کردند از طرف رسول خدا، آنجا می خواستم صحبت کنم این قسمت آخر برنامه که در قصه اولی الأمر حاج آقا صحبت کردند، چون مخاطب جناب آقای حسینی در این برنامه من بودم با او صحبت می کردم اولی الأمر را، اینجا حاج آقای یزدانی حضرت سلیمان (ع) در آن روز بزرگ که آن برنامه را حضرت ترتیب دادند به امر حضرت رب العالمین، و جناب هد هد این خبر را برای حضرت سلیمان آورد که شهر صبا و آن قصه هست، یکی از اهداف عالی حضرت سلیمان در خصوص تشکیل این جلسه بزرگ این بود که قدرت اولی الأمر را و وصی رسول را برساند که قدرت یک روز به دست رسول انجام می شود یک روز به دست وصی رسول، و گر نه خود حضرت سلیمان عاجز نبود از آوردن تخت بلقیس، اما عاصف این کار را کرد، آنجا ابلیس هم اعلام وجود کرد، جن هم اعلام وجود کردند حتی جن گفت یا نبی الله بمجرد اینکه از جایت بلند بشوی من تخت بلقیس را می آورم  اما حضرت سلیمان اصلاً به آنها اعتنایی نکرد، چون کار الهی باید به دست مرد الهی انجام بشود، همانطور که رسول خدا فرمودند که جبرئیل به رسول خدا فرمودند یا رسول الله در امر رسالت یا خودت یا یکی از اهلت، و این قصه آن موضوع حضرت سلیمان این پیام را داشت برای عوالم که بدانید اولی الأمر قدرت دارد و اطاعتش مثل اطاعت از رسول خدا است، نمی دانم نتیجه گیریم درست بود و در راستای اهداف قرآنی بود یا نه، حاج آقای یزدانی ان شاء الله الرحمن در پایان جوابم را بدهید، خدا نگهدار شما فی امان الله.

مجری:

سلامتب باشید خدا نگهدار شما باشد ان شاء الله تشکر می کنیم جناب آقای رضایی، که از خمینی شهر با برنامه خودتا در ارتباط بودید، بله اشاره می کنند فرصت بسیار محدود است، در حد چهار پنج دقیقه حالا ما سریع سؤالات را بپرسیم ان شاء الله که برسیم پاسخگو باشیم، جناب آقای محمد از شهر کرد، سؤالشان را مطرح کردند الحمد الله پاسخ را هم گرفتند راجع به سؤال دوم شان که اسلام ابوبکر و عمر چرا اصلاً اینها آمدند مسلمان شدند اگر غرض های دیگری داشتند،

استاد یزدانی:

بله من می خواستم جواب بدهم پاسخ این سؤال تخصص حضرت آیت الله قزوینی هستند و ایشان جواب بدهند بهتر هست، من فکر می کنم، پنج شنبه شب حالا اگر باز تماس گرفتند این سؤال را آنجا طرح کنند خیلی بهتر باشد،

مجری:

ان شاء الله حالا یا اینجا یا اینکه حالا حضرت استاد را در فضای مجازی می توانید پیدا بکنید، اگر حالا پیگیر بودید از خود حضرت استاد بخواهید پیگیر باشید و جواب را بشنوید، بسیار خب آقا حمید رضا از گلپایگان پرسیدند که راجع به این روایتی که قرآن 17 هزار آیه هست، و نظر علامه مجلسی که گفتند این حدیث موثق هست،

استاد یزدانی:

بله روایت در کتاب شریف کافی آمده که این را ما بارها نشان دادیم و جواب هم دادیم، بله در کتاب شریف کافی امروزی آمده

«فإن القرآن الذی جاء به جبرئیل علیه السلام إلی محمد (ص) سبع عشر الف آیه»

الکافی

17 هزار آیه است، ولی خب این طبق چاپی که، این چاپ دارالکتب الإسلامیه است، ولی چاپ هایی که تحقیق شده است الآن چاپ دار الحدیث دیگر کلمه عشره را ندارد، فقط 7هزار آیه است، نه 17 هزار آیه و به هر حالا می تواند تصحیف باشد، باز این گذشته این را مرحوم کلینی در کدام باب آورده؟ در باب النوادر آورده، باب النوادر معمولاً آن روایاتی که مشهور هست را می آورند، شاز و نادر هست، به هرحال برفرض هم باشد چنین روایتی، ما از آن طرف از خلیفه دوم روایت داریم که آیه قرآن کریم،

«قال قال رسول الله القرآن الف الف حرف و سبع و عشرون الف حرف،»

یک ملیون و بیست و هفت هزار حرف است، خب الآن بیایید قرآن امروزی را بریزید در ورد و آنجا محاسبه می شود، 330 هزارتا بیشتر نیست، همین حدودها هست، حالا اگر بقیه چیزها را حذف کنیم، و فقط آیات را، یک سوم این هم نیست، خب این به هرحال اگر قرار باشد اینها تحریف را ثابت بکند، آن هم تحریف هست، اگر قرار باشد کلینی قائل به تحریف باشد خلیفه دوم هم قائل به تحریف هست، پس اول باید یقه آنها را بگیرید، از این گذشته ببینید الآن مولی محمد صالح مازندرانی، دقیقاً همین روایت را نقل می کند و می گوید 7 هزار آیه بوده، دقیقاً روایتی که نقل می کند طبق نسخه ایشان 7 هزار آیه است نه 17 هزار آیه، حالا چاپ های متعدد هست که این هم البته در مرعات العقول هم آمده، حالا به هر حال بحث تحریف قرآن م روایات فراوان از صحیح بخاری و مسلم داریم که آیات متعددی خلیفه اول و خلیفه دوم و عایشه می خواند، خصوصاً آن رویات رضای کبری که دیگر در صحیح مسلم است، می گوید بود در صحیح مسلم روایتش بود و الآن نیست، و بعضی از روایات دیگر ابن ماجه قزوینی نقل کرده که بود و بزغاله خورد، اگر قرار باشد که بحث تحریف پیش بکشید، من توصیه می کنم اینها هیچ وقت وارد بحث تحریف قرآن نشوند چون یک مستند شما از کتاب های شیعه بیاورید ما ده تا مستند از کتاب های شما می آوریم، و اینطوری چه کسی ضرر می کند؟ هم ما ضرر می کنیم هم شما، این به ضرر قرآن هست، اصلاً وارد این بحث نشوید چون الآن ما با یک کافر بخواهیم بحث کنیم تا از قرآن بیاوریم می گویند این قرآن تان تحریف شده است، چه کسی گفته؟ خلیف دوم، چه کسی گفته ؟ عایشه، چه کسی گفته؟ کلینی، خب این بحث به نفع مانیست و اصلاً وارد این بحث نشویم بهتر است، شما یک مستند داشته باشید ما ده برابرش را از کتاب های شما داریم.

مجری:

بسیار خب خیلی تشکر می کنیم حضرت استاد حالا عزیزان سؤالتشان ماند حالا فرصت برنامه اجازه نمی دهد به ما که بخواهیم این سؤالات را مطرح بکنیم همانطور که نتوانستیم پاسخگوی تماس بسیاری از عزیزان که پشت خط بودند باشیم، ان شاء الله سؤالات شما محفوظ خواهد ماند منتظر باشید هفته آینده قطعاً سؤالات شما در اولویت هست و سؤالات تان را مطرح خواهیم کرد و از حضرت استاد می خواهیم که پاسخگوی سؤالات باشند ان شاء الله.

بسیار خب تا انتهای برنامه همراه ما بودید تشکر می کنیم از همه شما تا دیداری دیگر خدا نگهدار.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


کلمه طیبه >

شبکه ولی عصر کلمه طیبه استاد یزدانی