-
حجت الاسلام روستایی
01:25:22 دقیقه
ایستگاه اندیشه 20 مهر 1400 -
حجت الاسلام روستایی
01:25:32 دقیقه
ایستگاه اندیشه 30 شهریور 1400 -
حجت الاسلام روستایی
01:25:54 دقیقه
ایستگاه اندیشه 24 شهریور 1400 -
حجت الاسلام روستایی
01:25:54 دقیقه
ایستگاه اندیشه 17 شهریور 1400 -
حجت الاسلام روستایی
01:26:21 دقیقه
ایستگاه اندیشه 10 شهریور 1400 -
حجت الاسلام روستایی
01:22:58 دقیقه
ایستگاه اندیشه 3 شهریور 1400 -
حجت الاسلام روستایی
01:25:14 دقیقه
ایستگاه اندیشه 13 مرداد 1400 -
حجت الاسلام روستایی
01:26:08 دقیقه
ایستگاه اندیشه 30 تیر 1400 -
حجت الاسلام روستایی
01:21:03 دقیقه
ایستگاه اندیشه 23 تیر 1400 -
حجت الاسلام روستایی
01:25:10 دقیقه
ایستگاه اندیشه 16 تیر 1400 -
حجت الاسلام روستایی
01:23:26 دقیقه
ایستگاه اندیشه 9 تیر 1400 -
حجت الاسلام روستایی
01:22:03 دقیقه
ایستگاه اندیشه 26 خرداد 1400 -
حجت الاسلام روستایی
01:18:13 دقیقه
ایستگاه اندیشه 15 اردیبهشت 1400 -
حجت الاسلام روستایی
01:23:00 دقیقه
ایستگاه اندیشه 25 فروردین 1400 -
حجت الاسلام روستایی
01:23:57 دقیقه
ایستگاه اندیشه 13 اسفند 1399
ایستگاه اندیشه
قسمت چهل و ششم برنامه ایستگاه اندیشه به کارشناسی حجت الاسلام روستایی
دیگر قسمت ها
عنوان برنامه: ایستگاه اندیشه
موضوع برنامه: شبههی برده داری توسط حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام)
تاريخ: 27/ 07/ 1400
استاد: حجت الاسلام والمسلمین روستایی
مجری: آقای غضبانی
مجری:
بسم الله الرحمن الرحیم وبه نستعین اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم خوش آمدید به ایستگاه اندیشه از شبکه حضرت ولیعصر، بعد از عرض سلام و ادب احترامی که خدمت شما عزیزان بیننده داریم، امیدوارم که اوضاع بر وفق مرادتان باشد و توفیقات شما تحت عنایات حضرت اقا امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) هر روز روز افزون باشد.
متشکرم از این که این برنامه را برای دیدن انتخاب کردید، امروز از محضر جناب استاد روستایی استاد حوزه بهرمند بشویم در خصوص برخی از موضوعاتی که در رسانههای وهابیت مطرح میشود، و ان شاء الله با استاد گفتگو خواهیم کرد موضوعمان امروز یک موضوع خاصی است استاد سلام علیکم در خدمت شما هستیم اسعد الله ایامکم
استاد روستایی:
عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما و بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی ولیعصر (ارواحنا له الفداء)، امیدوارم که ایام برایشان مبارک باشد، هفته وحدت را تبریک و تهنیت عرض میکنم و امیدوارم که بتوانیم با برنامه خوبی مهمان لحظههای خوش عزیزانمان باشیم.
مجری:
ان شاء الله که بتوانیم تحت عنایت آقا امام زمان ساعات خوب و خوشی را برای بینندگان ایجاد کنیم و جزء صالح اعمال ایشان و ما و حضرتعالی ان شاء الله در نزد خدا ثبت بشود و مقبول درگاه پیامبر و خاندان مطهر ایشان باشد.
استاد! بحث تقریباً در خصوص موضوعی خاص با عنوان بردهداری است، و اینکه برخی یک شبههی را ایجاد میکنند در خصوص بردهداری توسط امیر المؤمنین (علیه السلام) مطرح میکنند میخواهیم امروز در این خصوص بیاندشیم و در این خصوص و فضاها و گزاراشات تاریخی که در این خصوص مطرح است
استاد روستایی:
آقایانی که اسم خودشان را باستانگرا یا آتئیست گذاشتند، اینها شبهاتی را نسبت به امیر المؤمنین (علیه الصلات والسلام) مطرح میکنند و بحث بردهداری را مطرح میکنند، متأسفانه بحثی را که من نمیدانم اینها چه انگیزهی دارند که بعد از قرنها و قرنها و قرنها با 4 تا دروغ و 4 تا حرف ناپسند میخواهند نژاد ایرانی را تحریک بکنند و آن دعواهای جاهلانه عرب و عجم راه بیاندازند.
به این خاطر در فضای مجازی تلاش میکنند و هدفشان ایجاد نفرت است، در حالی که اینها متوجه نمیشوند که ایرانی و ایران عزیز هیچ وقت تسلیم زور نشده و با دروغ نمیشود سر ایرانی را کلاه گذاشت، ایرانیان به سمت اهلبیت آمدند اصلاً صحبت نژاد و باج گرفتن نیست ایرانیها منطق داشتند، فهم داشتند، فرهنگ و تمدن داشتند به این خاطر خوبی را فهمیدند.
لذا به اهلبیت (علیهم الصلات والسلام) پاسخ مثبت دادند و به دیگران پاسخ منفی؛ اما اینها به دنبال ایجاد فتنه عرب و عجم هستند که قطعاً راه به جای نخواهند برد، کلیپی دوستان در این زمینه آماده کردند ببینیم.
مجری:
کلیپ شماره 1 را ببینیم بعد ان شاء الله موضوع را به صورت بهتر بکاویم و در این خصوص بیاندیشیم.
(کلیپ شماره 1)
اثبات برده فروشی علی ابن ابیطالب خواهیم بود، چیزی که شاید شیعیان باور نکنند که امام آنها دست به آن کار زده؛ یعنی زنان و کودکان را در معرض فروش قرار داده شخصی که آن بردگان را خرید و آنها را آزاد کرد، یعنی به عنوان مایملک خودش در نظر نگرفت را به قدری فشار آورد که آن شخص بخشی از اموال خودش را داد بخشی دیگر را هم به خاطر اینکه نتوانست تهیه بکند و به علی ابن ابیطالب بدهد به واسطه فشارهای علی ابن ابیطالب به سمت معاویه رفت. در واقع ما میخواهیم یک الگوئی نشان بدهیم میان علی ابن ابیطالب امام برده فروش و خلیفه برده فروش در برابر یکی از افراد خود به نام مصقلة ابن هبیره شیبانی که او این اسراء را خرید و آزاد و به واسطه فشارهای که علی بر او آورد او قید علی را زد و به سمت معاویه رفت. روی سخن ما در خصوص برده فروش علی است ما سعی کردیم ابتدا از خطبه نهجالبلاغه آغاز بکنیم و در راستا و پیرامون آن نگاهی به کتاب تاریخی بیاندازیم. منابعی که ما انتخاب کردیم منابع شیعیان است کتابهای که آنها در این زمینه نوشتند که مهمترین آنها را عرض خواهیم کرد، به بررسی خطبه 44 نهجالبلاغه خواهم پرداخت و در این راه کتابی که برای شرح این خطبه ارائه خواهم کرد پیام امام امیر المؤمنین است که شرح نهجالبلاغه نوشته آقای ناصر مکارم شیرازی از فقهای طراز اول معاصر شیعی که در حال حاضر هم در ایران هستند. ایشان در خطبه 44 نهجالبلاغه اینگونه اشاره میکند میگوید این سخن را هنگامی که امیر مؤمنان علی (علیه السلام) ایراد کرد که مصقلة ابن هبیره شیبانی به سوی معاویه فرار کرد و این در حالی بود که اسیران بنی ناجیه را از کارگزاران حضرت خریداری کرد، یعنی اقرار صریح به برده فروش بودن علی ابن ابیطالب و آزادشان نمود، یعنی آن بردگان را زنان و کودکان را به این عنوان نخرید که خودش مالک آنها بشود بلکه آزاد کرد. هنگامی که حضرت پرداخت ثمن را مطالبه کرد؛ یعنی پولش را امتناع ورزید و به سوی شام گریخت پس ما متوجه میشویم که پیش مقدمه این داستان، داستان برده فروشی علی و مطالبه پول بردگان بوده، زمانی که به شهری حمله میشد یا افراد قبیلهی را میکشتند به محل اقامت زنان و کودکان یورش میبردند کودکان و زنان را میآوردند به نوعی یک پنجمش را به آن شخص میدادند و مابقی را افراد دیگر میگرفتند و دست به این نوع بیاخلاقیها میزدند. حالا ما میخواهیم اینها را نگاه بکنیم و ببینیم که این حکومت الگو، این نظام اداری و سیاسی اسلامی تا چه اندازه غیر انسانی است و فرقی هم نمیکند که شما تفاوت قائل باشید بین عمر یا علی، بین عثمان یا علی در مبنا همه اینها از این نوع بیاخلاقیها بهرمند هستند و اگر امروز هم علی ابن ابیطالب در درون جامعه ایران حاکم بود چیزی غیر از این نبود!
مجری:
استاد! مقطع را با هم دیدیم، من چند تا نکته برداشت کردم خود این نکات در این بحث قابل توجه است، سراپا گوش هستیم ببینیم شما چه میفرمایید ان شاء الله بعد بیشتر در این خصوص گفتگو میکنیم.
استاد روستایی:
بزرگوارید، این ژستی که این آقا میگیرد یک ژست آدم اندیشمند، یک ژست آدم روشمند میگیرد میگوید بله من میخواهم از منابع شیعه بگویم از کتاب شرح نهجالبلاغه آقای مکارم شیرازی بگویم و بعد سعی میکند حکومت امیر المؤمنین علی (علیه الصلات والسلام) را خیلی زشت و بد جلوه بدهد، بگوید بله او برده فروش است و از این طریق کسب درآمد و اینها میکند و با تحریف و دروغ میخواهد کارهای خودش را پیش ببرد.
ببینید من همراه خود در استودیو کتاب نهجالبلاغه را آوردم با ترجمهی که زیر نظر آیتالله العظمی مکارم شیرازی نوشته شده، دوستان عزیز میتوانند این کتاب را بررسی بکنند و بینند، ماجرائی که این آقا دارد نقل میکند در خطبه 44 است من عین عبارات این خطبه را میخواهم برای بینندگانمان بخوانم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم اصلا عنوانی که خورده این است:
«لما هرب مصقلة بن هبيرة الشيباني إلى معاوية، و كان قد ابتاع سبي بني ناجية من عامل أمير المؤمنين عليه السلام و أعتقهم، فلما طالبه بالمال خاس به و هرب إلى الشام»
مصقلة ابن هبیره شیبانی که از فرمانداران امام بود به سمت معاویه فرار کرد اسیران بنی ناجیه را از معلقة ابن قیس فرمانده لشکر امام خرید و آزاد کرد، اما زمانی که گفتند شما هزینه او را به بیت المال پرداخت کن چون برای بیت المال بود برای شخص امام که نیست این امتناع کرد و فرار کرد. ببینید امام چه میفرمایند؟
مجری:
در همین عبارت اول که شما فرمودید اینجا اصلاً علت فرار او این نبوده که به خاطر بردهداری کراهت داشته باشد، به خاطر اینکه پولها را نده فرار کرده است.
استاد روستایی:
بله دزدی از بیت المال است، صحبت این است که این آقا دارد از بیت المال دزدی میکند. حالا یک بخش حرف و عمل و نحوه عملکرد این آقا است، یک بخشی هم داریم که عمل امیر المؤمنین نسبت به برده فروشی است. آیا حضرت واقعاً به عنوان یک عمل تجاری میخواست از این استفاده بکند؟ آیا حضرت ناراحت بود از اینکه انسانها آزاد بشوند؟ این هم یک بخشی است. و یک بخشی که درباره اینکه آیا حضرت واقعاً واقعاً واقعاً این طرف را به خاطر مال میخواست از بین ببرد، میخواست با او برخورد خشنی داشته باشد؟ اینها باید بررسی بشود.
ما عبارت خود حضرت را میخوانیم یک خطبه دو خطی است منتها اینها اینقدر ناجوانمرد هستند که حاضر نیست عین این عبارات را به درستی بخواند و به درستی ترجمه کند
«قَبَّحَ اللَّهُ مَصْقَلَةَ»
خدا روی مثقله را سیاه کند.
من ترجمه زیر نظر آقای مکارم را دارم میخوانم
مجری:
چون به همین استناد کردند ولی چیزی نشان ندادند آیا واقعاً درست امانتداری کردند یا خیر؟
استاد روستایی:
«قَبَّحَ اللَّهُ مَصْقَلَةَ»؛ چرا رویش سیاه بشود؟ این تکه را ایشان اصلاً اسمش را نمیآورد و حاضر نیست این را باز بکند
«فَعَلَ فِعْلَ السَّادَةِ»
یعنی میگوید این آقا کار بزرگواران را انجام داده؛ یعنی اینکه بردهها را خرید و آزاد کرد کار بسیار خوبی است! آقای غضبانی حالا آیا بین اینکه ما بگوییم آزاد سازی انسانها کار بسیار خوبی است، یا اینکه بگوییم این آدم برده فروش است این انسانها را خرید و فروش میکند این آدم به دنبال به یوغ کشیدن انسانها است اینها یکی است؟ این قضاوت درست است؟
دارد میگوید: «فَعَلَ فِعْلَ السَّادَةِ»؛ کار بزرگواران را انجام داده اصلاً آزاد سازی انسانها و برده نبودن انسانها را امیر المؤمنین (علیه الصلات والسلام) ستایش میکنند، اما ادامه:
«وَ فَرَّ فِرَارَ الْعَبِيدِ»
اما مثل بردهها فرار کرد
«فَمَا أَنْطَقَ مَادِحَهُ حَتَّى أَسْكَتَهُ وَ لَا صَدَّقَ وَاصِفَهُ حَتَّى بَكَّتَهُ وَ لَوْ أَقَامَ لَأَخَذْنَا مَيْسُورَهُ وَ انْتَظَرْنَا بِمَالِهِ وُفُورَه»
حضرت میفرمایند اما مثل بردهها فرار کرد هنوز سناخوان به مداحیاش نپرداخته بود، که او را ساکت نمود میگوید هنوز نیامده بودند این کارش را ستایش کنند بگویند این کارت خیلی خوب بود اصلاً فرصت نداد کسی ستایش کند در رفت
مجری:
یعنی تا آمدیم از او تعریف کنیم خودش را خراب کرد
استاد روستایی:
بله، خودش خودش را خراب کرد. این یک. و هنوز سخن ستایشگران به پایان نرسیده بود که آنها را به زحمت انداخت
«وَ لَا صَدَّقَ وَاصِفَهُ حَتَّى بَكَّتَهُ»
یعنی توصیف کننده خودش را تصدیق نکرد
او را ساکت کرد نگذاشت حرفش تمام بشود، تو صبر کن این کاری که انجام دادی کار خوبی است چرا فرار میکنی؟ سرجایت وایستا!
«وَ لَوْ أَقَامَ لَأَخَذْنَا مَيْسُورَهُ»
میگوید اما اگر این مردانه ایستاده بود همان مقداری که داشت از او میپذیرفتیم.
این ترجمه آیت الله العظمی مکارم است.
«وَ انْتَظَرْنَا بِمَالِهِ وُفُورَه»
و تا هنگام قدرت و توانائی به او مهلت میدادیم.
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص85
این چه گفت؟ این گفت به واسطه فشارهای علی ابن ابیطالب این آقا توان نیاورد و فرار کرد. کدام فشار؟ شما فشاری میبینید میگوید: «فَرَّ فِرَارَ الْعَبِيدِ»، اصلا نگذاشت مدحش کنند خودش رفت. ما تحلیلی که از این عبارت داریم این است که امیر المؤمنین علی (علیه الصلات والسلام) اولاً اصل آزاد سازی انسانها را ستایش میکنند این یک نکته است.
نکته دیگر مؤاخذهی که اشاره به این شخص دارد برای آزاد سازی برده نیست برای این است که این آدم دارد فرار میکند و به بیت المال دارد خیانت میکند به این دارد ایراد میگیرد میگوید این هزینه، مال بیت المال است طرف مقابل چه کسی است؟ آیا طرف مقابل واقعاً یک موجود بیآزار است یا اینکه خیر کافر حربی است؟ یک سوالی از همین آقا میپرسم اگر یکی شمشیر بردارد بخواهد خود این آقا را بکشد و دنبالش بکند این آقا او را بگیرد چه کارش میکند؟
طبق قانون خود همین آقا، به چه قانونی پایبند است؟ یک کسی آمده نه خودش را جانش را مالش را ناموسش را به خطر انداخته، اگر کسی جان و مال و ناموس این آقا را به خطر بیاندازد با او چه کار میکنند؟ آیا اقلاً مجازاتش نمیکنند؟ حداقلش این است.
مجری:
بعضی از هم کیشهای همینها با اسراء چگونه رفتار میکردند اسراء را میکشتند
استاد روستایی:
بله، اتفاقاً قبلاً در همین برنامه از کشت و کشتارهای کوروش گفتیم صحبت اینجا است یک کسی که دارد به جان و مال و ناموس شما حمله میکند او را باید چه کار کرد؟ قانون اسلام این است که میگوید با او بجنگ اگر اسیر شد این به عنوان برده باشد. به عنوان برده برای چه باشد؟ جانش حفظ بشود و او در دولت اسلامی تربیت بشود. یعنی به او مسائل دینی و اصول اخلاقی آموزش میدهند و بعد هم راههای فراوانی برای آزادیش میگذارند، یکیاش همین است یک نفر میخرد و آنها را آزاد میکند این که خریداری شد پولش باید کجا برود؟ مال شخص امام که نیست بگوید این دنبال خرید و فروش برده بود، بحث بیت المال است میگوید قانون اسلام میگوید این به جان و مال و ناموس انسانهای متعدد تجاوز کرده به جان و مال و ناموس!
این یک انسانی که این تجاوز را انجام داده باید چه کارش کرد؟ شما فرض کنید یک آقای دزدی میکند طبق منطق این آقا باید این آقا را چه کارش کرد؟ بگوییم نه این دزد آدم خوبی است کاریش نداشته باش، میگوییم آقا این 20 نفر را بیچاره کرده میگوید باشه، باشه. یا مثلا یک نفر جلاد است زده پنجاه نفر را کشته، ده نفر را کشته، تعدادی زیاد آدم کشته یا اصلا یک نفر را کشته چه کارش کنیم؟ این را ببوسیم؟ معنا ندارد.
طبیعت قصه این است که در مقابل جرم مجازاتی وجود دارد. وقتی آن آقا کافر حربی میشود وقتی به جان و مال و ناموس انسانها تعدی میکند، میگوییم این اشکال ندارد این چون یک نفر آدم است کاریش نداشته باشید اما انسانهای دیگر (نعوذ بالله) آدم نیستند و مهم نیستند این منطق این آقا است. امیر المؤمنین میگویند طبق منطق اسلام طبیعتاً این فرد باید برده بشود اما اگر آزادش کردیم«فَعَلَ فِعْلَ السَّادَةِ» بسیار کار نیکوئی است. این آقا «فَعَلَ فِعْلَ السَّادَةِ» را نمیخواهد ببیند و نمیخواهد ترجمه بکند این یک بخش.
اما بخش دومی که ما باید به آن بپردازیم و راجع به آن صحبت بکنیم سیره امیر المؤمنین علی (علیه الصلات والسلام) نسبت به بردهها است، همان کسانی که
مجری:
پس یک جنبه دیگر دارد بحث سیره امیر المؤمنین هم باید بررسی بشود آیا واقعاً همیشه همین گونه بوده یا نه؟
استاد روستایی:
بله، ما سیره امیر المؤمنین را بخواهیم بررسی بکنیم طبیعتاً در طول زندگی حضرت میبینیم؛ یعنی از زمانی که دوران فتوحات خلفاء بوده تا زمان خود حضرت که بفهمیم که این آقا واقعاً آدمی است که دنبال به زنجیر کشیدن انسانها است یا نه اتفاقاً این آقا به شدت با این مسئله مقابله میکند این خیلی مسئله مهمی است.
من قبلاً یک مطلبی را در شبکه جهانی حضرت ولیعصر از کتاب دلائل الإمامة مال آقای ابن جریر طبری شیعه نمایش دادم در این کتاب یک عبارتی را در صفحه 195 دارد میگوید:
«لَمَّا وَرَدَ»
زمان که آن فرد یا آن فرمانده وارد کرد
«لَمَّا وَرَدَ سَبْيُ الْفُرْسِ إِلَى الْمَدِينَةِ»
اگر «وُرِدَ» بخوانیم یعنی زمانی که اسرای فارس وارد شدند. اما اینجا «وَرَد» یعنی زمانی که آن شخص وارد مدینه کرد
«أَرَادَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ بَيْعَ النِّسَاءِ»
عمر خواست زنان را بفروشد.
«وَ أَنْ يَجْعَلَ الرِّجَالَ عَبِيداً لِلْعَرَبِ»
میخواست مردان را بندگان عربها قرار بدهد.
«وَ أَنْ يَرْسُمَ عَلَيْهِمْ»
- دقت کنید - و اینکه یک قانونی برای آنها بگذارد مبنی بر اینکه:
«أَنْ يَحْمِلُوا الْعَلِيلَ وَ الضَّعِيفَ وَ الشَّيْخَ الْكَبِيرَ فِي الطَّوَافِ عَلَى ظُهُورِهِمْ حَوْلَ الْكَعْبَةِ»
گفت یک قانونی بگذاریم که اینها مریضها و ضعفاء و پیرها را کول کنند و در موقع طواف دور کعبه طواف بدهند.
«فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)»
اینجا امیر المؤمنین ساکت ننشست فرمودند:
«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قَالَ»
رسول خدا فرمودند:
«أَكْرِمُوا كَرِيمَ كُلِّ قَوْمٍ»
با بزرگ زادگان به اکرام برخورد کنید.
اینها با شما جنگیدند درست است الان اسیر هستند اما جز خاندان پادشاهی هستند «أَكْرِمُوا كَرِيمَ كُلِّ قَوْمٍ»؛ یعنی چه تو این را برده کنی و بگذاری دیگران را کول کند. این خودش آقا است و یک روزی آقا بوده است. این صفت امیر المؤمنین در مقابل اسراء این است.
این آقا میگوید نه این انسان فروش فلان، برده فروش است فرقی بین علی و عمر نیست این بیاخلاقیها است این فرق نیست عمر میخواهد این کار را بکند، حضرت فرمودند: «أَكْرِمُوا كَرِيمَ كُلِّ قَوْمٍ» عمر میگوید:
«قَدْ سَمِعْتُهُ يَقُولُ»
من هم این را از پیامبر شنیدم که فرمود:
«إِذَا أَتَاكُمْ كَرِيمُ قَوْمٍ فَأَكْرِمُوهُ وَ إِنْ خَالَفَكُمْ»
من هم شنیده بودم که پیامبر فرموده بودند اگر بزرگ قوم یا فرد گرامی از قومی نزد شما آمد او را اکرام کنید حتی اگر مخالف با من باشد.
«فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)»
حضرت فرمودند:
«فَمِنْ أَيْنَ لَكَ أَنْ تَفْعَلْ بِقَوْمٍ كُرَمَاءَ مَا ذَكَرْتَ، إِنَّ هَؤُلَاءِ قَوْمٌ قَدْ أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ، وَ رَغِبُوا فِي الْإِسْلَامِ وَ السَّلَامِ؛ وَ لَا بُدَّ مِنْ أَنْ يَكُونَ لِي مِنْهُمْ ذُرِّيَّةٌ»
اگر اینطوری است پس تو چرا با این قوم کریم همچنین کاری میکنی؟ اینها خودشان را تسلیم کردند، اینها رغبت به اسلام نشان دادند و ناچاراً من از اینها ذریهی خواهم داشت.
«وَ أَنَا أُشْهِدُ اللَّهَ وَ أُشْهِدُكُمْ»
من خدا را شاهد میگیرم شما را شاهد میگیرم
«أَنِّي قَدْ أَعْتَقْتُ نَصِيبِي مِنْهُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ»
اگر منِ علی به عنوان یک مسلمان سهمی از اسراء دارم
«قَدْ أَعْتَقْتُ نَصِيبِي لِوَجْهِ اللَّهِ»
سهم خودم را در راه خدا آزاد کردم
«فَقَالَ جَمِيعُ بَنِي هَاشِمٍ: قَدْ وَهَبْنَا»
ما به شما بخشیدیم
«حَقَّنَا أَيْضاً لَك»
حقمان را به شما بخشیدیم
مجری:
یعنی ما از بیت المال یک سهمی داریم در نگاه شما به عنوان یک مسلمان ما سهم خودمان را بخشیدیم.
استاد روستایی:
بنیهاشم گفتند ما حقمان را به تو عطا کردیم حضرت فرمودند:
«اللَّهُمَّ اشْهَدْ»
خدایا شاهد باش!
«أَنِّي قَدْ أَعْتَقْتُ جَمِيعَ مَا وَهَبُونِيهِ مِنْ نَصِيبِهِمْ لِوَجْهِ اللَّهِ»
جمیع آنچه اینها از سهمشان به من هدیه کردند اینها را به خاطر خدا بخشیدم.
مهاجرین و انصار هم گفتند ای برادر رسول خدا ما هم حقمان را به تو بخشیدیم، حضرت فرمودند اینها را آزاد کردم. این یعنی چه؟ حضرت میآیند اینها را آزاد میکنند بعد بحث ازدواج اینها پیش میآید جماعتی از قریش میخواهند با اینها ازدواج بکنند
«فَرَغِبَتْ جَمَاعَةٌ مِنْ قُرَيْشٍ فِي أَنْ يَسْتَنْكِحُوا النِّسَاءَ»
یک عده میخواهند با این زنان ازدواج کنند.
«فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)»
حضرت فرمودند:
«هَؤُلَاءِ لَا يُكْرَهْنَ عَلَى ذَلِكَ»
مجبورشان نکنید درسته اسیر است؛ ولی حق نداریم به ازدواج مجبورش کنیم اینها را مخیر بکنید هر کسی هر کاری دوست داشت انجام بدهد. این زن دوست داشت ازدواج کند دوست نداشت ازدواج نکند.
جماعتی آمدند به جناب شهربانو اشاره کردند حضرت او را مخاطب قرار داد از پشت پرده با او سخن گفت، نگفت این اسیر است او را جلوی پرده بیاورید و رسوایش کنید آبرویش را ببرید نه از پشت پرده با او صحبت کرد گفت دوست داری با چه کسی ازدواج بکنی اصلا دوست داری ازدواج کنی یا دوست نداری. شهربانو ساکت شد حضرت فرمودند که:
«قَدْ أَرَادَتْ وَ بَقِيَ الِاخْتِيَارُ.»
ایشان اراده ازدواج دارد اما اختیارش سر جایش است.
یک عده گفتند به چه مناسبت شما میگوی این اجازه ازدواج داد؟ حضرت فرمودند که ایشان حیاء کرد صحبت کند و سکوت کرد و این سکوتش یعنی رضایت.
بعد حضرت:
«وَ أَمَرَ بِتَزْوِيجِهَا، وَ إِنْ قَالَتْ: لَا، لَمْ تُكْرَهْ عَلَى مَا لَا تَخْتَارُه»
اگر میگفت نه حضرت او را مجبورش نمیکرد میگذاشت هر جور دوست دارد تصمیم بگیرد.
بعد خود خانم شهربانو اشاره به امام حسین میکنند دوباره برایشان تکرار میکنند میگویند شما مخیر هستی مشکلی نداری هیچ مسئلهی نیست، آخر قصد میکند که با امام حسین ازدواج کند. حضرت اینجا با او فارسی صحبت میکند حضرت به او میفرمایند که:
«مَا اسْمُكِ؟»
اسمت چیست؟
«قَالَتْ: شَاهُ زَنَانَ»
حضرت جوابش را فارسی میدهند این خودش نکته دارد، نه شاه زنان نیست مگر دختر محمد این جمله فارسی حضرت است. شاه زنان فقط دختر پیامبر است.
مجری:
یعنی عبارت فارسی از امیر المؤمنین این جمله بود
استاد روستایی:
بله.
«وَ هِيَ سَيِّدَةُ نِسَاءٍ، أَنْتِ شَهْرَبَانُويَه»
تو شهربانو هستی بانوی شهر!
نام كتاب: دلائل الإمامة( ط- الحديثة)؛ نويسنده: طبرى آملى صغير، محمد بن جرير بن رستم (تاريخ وفات مؤلف: قرن 5) محقق / مصحح: قسم الدراسات الإسلامية مؤسسة البعثة، ناشر: بعثت، ايران؛ قم: 1413 ق، ص195 و 196
چه لقب زیبای اما سیده زنان و شاه زنان حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. تا آخر روایت سخنم اینجا است سیره امیر المؤمنین در برخورد با اسراء اولاً: حضرت میفرمایند با اینها باید با اکرام برخورد کنید. ثانیاً: حق خودش را میبخشند. ثالثاً: همه را آزاد میکنند. رابعاً: تمام آن اسرائی که هم بنی هاشم و هم مهاجر و انصار به حضرت بخشیدند همه آنها را آزاد میکنند. خامساً: اینها میخواهند اینها را مجبور به ازدواج کنند حضرت قبول نمیکنند میگویند مجبورشان نکنید مختار است.
مجری:
حالا حضرت امیر المؤمنین به عنوان یک مسلمان است هنوز حکومت ظاهری را ندارد.
استاد روستایی:
بله ندارد، بعد این آقا میگوید بین علی و عمر فرقی نیست این بیاخلاقیها است. اگر تو اسم این را بیاخلاقی میگذاری پس با اخلاقی از نظر تو چه است؟ با اخلاقی، دروغ گفتن شما است؟ با اخلاقی اکاذیب شما است که بدون دقت به اصول اخلاقی تحریف و تقطیع میکنید عبارات را نمیخوانید این با اخلاقی است؟ چرا اینها را نمیخوانی؟ سیره امیر المؤمنین را ببینید
حضرت آنها را مجبور نمیکنند اگر دوست داری ازدواج کن اگر میخواهی نه بگوی هیچ مشکلی نیست، بعد حضرت با اینها فارسی حرف میزنند. ببینید آقای غضبانی ما خودمان به شخصه اگر به یک کشور خارجی بخواهیم برویم آدم سختشه غریب است وقتی وارد یک کشور خارجی میشود زبان هیچ کس را بلد نیست، وقتی یکی با شما شروع میکند به زبان فارسی حرف زدن آدم چقدر خوشحال میشود و بال در میآورد.
مجری:
آن احساس غربت و تنهای از بین میرود
استاد روستایی:
بله، آدم احساس آرامش میکند این اسیر است علاوه بر آن خانم است، خانمها یک موجود عاطفی هستند حضرت چطوری با اینها صحبت میکند؟ اولاً وقتی حضرت با اینها صحبت میکند یعنی چه؟ یعنی من فرهنگ و تمدن شما را به رسمیت میشناسم، شما اولاً بزرگ زاده هستی، ثانیاً زبان نشانه فرهنگ و تمدن است منِ علی ابن ابیطالب با این برخورد کرامت آمیز فرهنگ و تمدن تو را به رسمیت میشناسم.
در مقابل طرف مقابل این نبود ما حتی نسبت به عمر ابن خطاب مطالبی داریم که ان شاء الله خدمتتان خواهم گفت نسبت به برخورد با اسراء که با اینها چگونه برخورد میکرد؟ این در منابع مختلف آمده و ما هم ان شاء الله در ادامه برنامه خدمت بینندگانمان عرض خواهیم کرد.
حضرت با این لطافت، با این مهربانی، با این عطوفت با این شخص برخورد میکند بعد با زبان خودش با او حرف میزند که واقعاً از غربت درش بیاورد احترام میگذارد مختارش میگذارد بعد میگوید پشت پرده با او حرف بزنید. در حالی که ما در تاریخ داریم من جسارت نمیخواهم بکنم (نعوذ بالله) بینندگان عزیز و ارجمند پای گیرندهها نشستند نسبت به عبدالله ابن عمر و امثال این افراد داریم که چه برخوردهای ناپسندی با کنیز میکردند، مثلاً در ملاء عام چه نگاههایی که من شرم و حیاء دارم که بگویم چه نگاههای میکردند!
مجری:
یک میان برنامه ببنیم و بعد بحث را مفصلتر و بیشتر در خصوصش بیندیشیم و به کار بگیریم و بحث کنیم.
(میانبرنامه)
مجری:
السلام علیکَ یا مولای یا صاحب العصر والزمان، همچنان با برنامه ایستگاه اندیشه از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) در خدمت شما هستیم از محضر استاد روستایی بهرمند هستیم. قبل از میانبرنامه خیلی جالب بود به سیره فردی امیر المؤمنین در برخوردشان با بردهها و کنیزها و اسراء اشاره داشتید که در سیره فردیشان چگونه احترام میگذاشتند و آنها را با بزرگواری و با آن اخلاق و منش خاص خودشان دلداری میدادند در خدمت شما هستیم.
استاد روستایی:
خدمت شما عرض کنم، ما در سه مقام میخواهیم بحث بکنیم. نکته اول: اینکه حضرت (علیه الصلات والسلام) رفتارشان نسبت به بردگان چگونه بودند؟ و سیره فردیشان چه بود؟ این یک نکته. نکته دوم: برخورد حضرت (علیه الصلات والسلام) با ایرانیان چگونه بود؟ این هم یک نکته است.
مجری:
این نکته مهمی بود در آن مقطعی که ما اشاره کردیم همه اینها نکته است
استاد روستایی:
نکته سوم: بحث این است که چطور بین سیره حضرت جمع بکنیم آیا از زمان خلافتشان از این اسراء فروختند یا خیر؟ و چه توجیهی میتواند داشته باشد؟ اینها را باید بررسی کنیم. البته شاید بخشی از اینها را در یک کلیپ دیگری گفتگو بکنیم چون موضوعشان به همدیگر ارتباط دارد.
ببینید ما نسبت به سیره فردی خود امیر المؤمنین روایت معتبر داریم. شما ببینید در «کافی» مرحوم کلینی جلد، چاپ دار الحدیث، من فقط یک توضیحی خدمت بینندگان عزیزمان بدهم کافی چاپهای مختلفی دارد. یک چاپ دار الکتب الإسلامیه دارد 8 جلدی است. چاپ منشورات الفجر 8 جلدی است، چاپ دار المرتضی 8 جلدی است. اما این چاپی که ما داریم از آن نقل میکنیم چاپ دار الحدیث است که 15 جلدی است. نسخه بدلها را کار کرده ما در جلد 9 این کتاب، مطالبی را میخواهیم بگوییم. کافی، جلد 9، قسمت فروع کافی، بحث حج و جهاد و معیشت در صفحه 530
«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ شَرِيفِ بْنِ سَابِقٍ، عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِي قُرَّةَ: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام)»
از امام صادق (علیه الصلات والسلام) مواردی را بیان میکنند تا به اینجا میرسند
«وَ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوكٍ مِنْ مَالِهِ وَ كَدِّ يَدِهِ»
میگوید آقا امیر المؤمنین علی (علیه الصلات والسلام) 1000 بنده را از اموال شخصی خودش آزاد کرد!
«وَ كَدِّ يَدِهِ»
دسترنج خودش، زحمت خودش، نان بازوی خودش!
الكافي (ط - دارالحدیث)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: دار الحدیث، ناشر: دار الحدیث، ج9، ص530، بَابُ مَا يَجِبُ مِنَ الِاقْتِدَاءِ بِالْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ فِي التَّعَرُّضِ لِلرِّزْق، ح 8372/ 2
حضرت این کار را انجام دادند این آقای که میآید صحبت از بیاخلاقی میکند میگوید بله در دوره علی ابن ابیطالب بیاخلاقی میشد و امثال این حرفها این روایات را چگونه توجیه میکند؟ این روایاتی که بیان میکند که ایشان از مال شخصی خودش بنده آزاد میکرد.
اگر واقعا امیر المؤمنین علی (علیه الصلات والسلام) دنبال تجارت برده بود، چرا همچنین کاری بکند؟ چرا از مال شخصی خودش هزینه بکند. بالاخره این بردگان طبق قانونی که وضع شده بود و اینها به عنوان برده اسیر شده بودند هر کدام قیمتی داشتند چه مرد و چه زن باشد.حضرت میآید بخش عظیمی از مال خودش میآورد و اینها را آزاد میکند نه اینکه فرض کنید اینها را بخرد و از اینها استفاده دیگر ازش ببرد.
بله در دوره جاهلیت داشتیم (نستجیر بالله) کنیزان را میگرفتند و استفادههای ناپسندی از اینها میکردند یا بردگان را یا همان متد و الگوی که عمر ابن خطاب میداد میگفت بردهها دیگران را کول کنند و این طرف و آن طرف ببرند. حضرت اصلاً با این چیزها موافق نیست میگوید از مال شخصی و دسترنج خودش 1000 بنده را آزاد میکند.
این آیا بیاخلاقی است اگر ما واقعاً اسم اخلاق را میآوریم آیا متوجه هستیم که حدود صغور اخلاق کجا است؟ آیا میفهمیم اخلاق یعنی چه؟ این آقا اسم بیاخلاقی میآورد اما نمیفهمد اخلاق یعنی چه؟ آیا شما این روایات را دیدی و نمیگوی یا ندیدی؟ اگر ندیدی که خیلی بد است تو اسم کارشناس بر خودت میگذاری در فضای مجازی فعالیتی میکنی کلیپ منتشر میکنی اما جاهل هستی این خیلی بد است.
اگر دیدی و نمیگوی کما اینکه مثل ماجرای مصقلة ابن هبیره آمدی «فَعَلَ فِعل الساده» را ندید گرفتی و ذکر نکردی و نمیگوی کات میکنی، این که بدتر است شما پس خائن هستی!
مجری:
مصداق یکتمون الحق است:
(وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يعْلَمُونَ)
(ولي) جمعي از آنان، حق را آگاهانه کتمان ميکنند!
سوره بقره (2): آیه 146
استاد روستایی:
بله اینها حق را کتمان میکنند اگر انسان میخواهد یک شخصیتی را بررسی کند باید کامل این را ببیند و بعد یک داوری انجام بدهد همینطوری ادعا بکنی صرف ادعا فایدهی ندارد.
جناب اقای غضبانی! اما در ادامه بحث سیره امیر المؤمنین نسبت به بردگان، سیره فردی حضرت هم خیلی مهم است. نسبت به بردگان حضرت چه کار میکند؟ یکی از آن بردگان معروفی که همه میشناسند و اسمش به گوش همه مردم خورده قنبر غلام امیر المؤمنین است یا بردگان دیگرشان.
روایتی را در امالی صدوق و هم امالی شیخ طوسی و کتابهای دیگر داریم روایتی را در امالی صدوق میآورند چاپ مؤسسه اعلم للمطبوعات بیروت لبنان، چاپ 1430 در صفحه 208
«عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ (علیه السلام)»
از امام باقر (علیه السلام)
«أَنَّهُ قَالَ: وَ اللَّهِ إِنْ كَانَ عَلِيٌّ (علیه السلام) لَيَأْكُلُ أَكْلَ الْعَبْد»
به خدا قسم علی ابن ابیطالب غذای که میخورد مانند بردگان و بندگان بود!
یک مثال ساده بزنم بینندگان عزیز و ارجمند ما بارها و بارها سریال حضرت یوسف را دیدند، یک سکانسی در این سریال بود که موجب محبوبیت حضرت یوسف میشد و البته فقط آن یک سکانس نبود سکانسهای متعدد از این دست اعمال بود اما آن سکانس خیلی جالب است که حضرت یوسف، ظرف غذا و میوه برای بردهها و بندهها میبردند و مینشستند با بردهها و بندهها هم غذا میشدند.
همان که آنها میخوردند این هم میخورد با اینکه عزیز مصر بود، این باعث میشد که مهر و محبت یوسف در دل همه برود، حتی آنکه کافر بود و خیلیها اینطوری به حضرت یوسف ایمان آوردند امام باقر میفرماید:
«وَ اللَّهِ»
به خدا قسم علی ابن ابیطالب مانند بندگان غذا میخورد آنچه که میخورد: «لَيَأْكُلُ أَكْلَ الْعَبْد»؛ همان چیزی که عبد میخورد امیر المؤمنین میخورد.
«وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْد»
مینشست مانند نشستن بندگان!
این یعنی چه؟ علی سلطان عالم است، این مربوط به دوران خلافت آقا امیر المؤمنین است میتوانست برود در قصر بنشیند و به تاج و تخت تکیه بزند مگر معاویه نمیکرد، مگر عثمان نمیکرد، مگر دیگران نمیکردند؟ حضرت میتوانست برود این کار را بکند اما: «يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْد!»؛ مانند بندهها مینشست بنده کجا مینشیند، بالای مجلس هم نمینشیند، بنده و برده یک گوشه کِز میکند میگوید علی ابن ابیطالب اینگونه بود.
بعد ادامه میدهد
«وَ إِنْ كَانَ لَيَشْتَرِي الْقَمِيصَيْنِ السُّنْبُلَانِيَّيْن»
زمانی که دو لباس سنبلانی میخرید
در مورد لباس سنبلانی بعضیها گفتند لباسهای بلند بعضیها گفتند لباسهای مربوط به روم و یک پارچه خاصی گفتهاند. ترجمههای مختلف کردند حضرت وقتی دو تا از این لباسها میخریدند
«فَيُخَيِّرُ غُلَامَهُ»
غلامش را مخیر میکردند هر کدام را بر داشتی آن یکی را من میپوشم.
مجری:
کدامش را تو میخواهی بپوشی که آن یکی را من بپوشم!
استاد روستایی:
بله،
«ثُمَّ يَلْبَسُ الْآخَرَ»
یعنی حتی بهترینش را به غلامش میداد. اصلاً نمیگوید من خلیفه مسلمین هستم خلیفه مسلمین نه من علی ابن ابیطالب، نفس پیغمبر و شوهر صدیقه طاهره هستم داماد افضل الانبیاء هستم، اصلا این فرقها برایش مهم نبود، اصلا من علی ابن ابیطالب یگانه سردار اسلام هستم اصلاً این حرفها برایش مهم نبود.
میگفتند غلام تو کدام را میپوشی بر دار، من آن یکی را میپوشم، این بیاخلاقی است! واقعاً آقا امیر المؤمنین (علیه الصلات والسلام) بعد از 1400 سال مظلوم است این آدمی که سر و تهش معلوم نیست چه باشد این میآید در مورد 1400 سال پیش قضاوت میکند ما هستیم و گزارشاتی که موجود است، بله اگر نقد روشمند علمی داری بگو همه اینها کذب است علمی نه ادعائی؛ نه اینکه بیایی تحریف و تقطیع کنی «فعل فعل السادة» خذف کنی! تحرف، تقطیع و دروغ اینها را کنار بگذار و درست قضاوت کن. این گزارشات را اگر نقد علمی داری یا نقد روشی داری بسم الله بگو ما داریم از منابع مختلف نسبت به سیره امیر المؤمنین داریم نقل میکنیم.
مجری:
نسبت به نکوهش افرادی که قرآن کریم در مورد آنها میگوید چند تا روش داشت برای این کار یکی کتمان حق بود یا همین عبارتی که ایشان حذف کرد
(يحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ)
سخنان را از جای خود، تحريف میکنند
سوره نساء (4): آیه 46
که طبق آن چیزی که وجود دارد نقل نمیکند و طبق آن چیزی که وجود دارد ترجمه نمیکند، میگوید ترجمهی که تحت اشراف حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی است یا ترجمه خودشان اینگونه است که شما نشان دادید اصلاً این نیست و هرگونه بد خلاقی که ممکن است در روایت و امانتداری در بیان مطلب است را ایشان مرتکب شده، حالا این آقا داعی شده که امیر المؤمنین اخلاقش اینگونه بوده خیلی عجیب است.
استاد روستایی:
بعد هم میگوید نه فرقی نمیکند عمر باشد یا علی! آیا تو درباره عمر ابن خطاب و نحوه برخوردش با فارس و ایرانیان تحقیق کردی این حرف را میزنی یا همینطوری میخواهی ادعا بکنی؟ کدامش است این را دقت بکنید ما سیره این دو نفر را میتوانیم در تاریخ ببینیم، هم سیره امیر المؤمنین را هم سیره عمر ابن خطاب را ببینید من یک عبارتی را میخواهم برای بینندگان عزیز و ارجمندمان از کتاب «الغارات ثقفی» قرائت کنم جملهی که آمده این عبارت است:
«قَالَ مُغِيرَةُ»
مغیرة ابن شعبه
مجری:
الغارات ثقفی مربوط به چه دورهی است و چه شخصی است از علمای اهلسنت است یا شیعه؟
استاد روستایی:
بعضیها اهلسنت گفتند؛ اما ظاهراً ایشان از علمای شیعه است ولی یک مورخ است کتاب الغارات یک صنف از کتابهای تاریخی است متوفای 283 یعنی قرن 3.
مجری:
جزء کتابهای متقدم است
استاد روستایی:
بله، در جلد 2، صفحه 341 این کتاب میگوید:
«قَالَ مُغِيرَةُ: كَانَ عَلِيٌّ (علیه السلام) أَمْيَلَ إِلَى الْمَوَالِي وَ أَلْطَفَ بِهِمْ»
علی ابن ابیطالب بسیار متمایل به مَوالی بود؛ یعنی اسرای ایرانی و غیر ایرانی «وَ أَلْطَفَ بِهِمْ»؛ و به آنها خیلی خوب لطف میکرد.
«وَ كَانَ عُمَرُ أَشَدَّ تَبَاعُداً مِنْهُمْ»
عمر به شدت از اینها دوری میکرد.
الغارات (ط - القديمة)؛ ثقفي، ابراهيم بن محمد بن سعيد بن هلال، محقق / مصحح: حسيني، عبدا لزهراء، ناشر: دار الكتاب الإسلامي – قم:1410 ق. ج2، ص341
این حرفی است که یک مورخ بین این دو تا دارد مقایسه میکند.
مجری:
و اینکه شما فرمودید موالی ایرانی تاریخی که داریم و جنگ و حمله اعراب به ایران در آن زمان بوده خودش یک شاهد خوبی است که موالی، موالی ایرانی هستند.
استاد روستایی:
موالی شامل همه میشود.
مجری:
بله شامل همه میشود، ولی اینجا مصداقش ایرانی هستند اینکه در آن زمان ورود به سمت ایران بوده نه به سمت روم که بعداً در دوره بنی عباس اتفاق میافتد.
استاد روستایی:
بله، به سمت ایران هم مواردی بوده، البته من اینجا نمیخواهم سنت و سیره کل اهلبیت راجع به ایرانیها را بگویم وگرنه یک بحث مفصلی داریم، در منابع راجع به توجه ویژه اهلبیت به فرهنگ و تمدن ایرانی و بحث مفصلی در این زمینه داریم که جملات خیلی خیلی جالبی اهلبیت (علیهم الصلاة والسلام) نسبت به عجم و ایرانیها میگویند و حتی کلمه فارس به کار میبرند آن در جای خودش باید بحث بشود.
ما در منابع دیگر عباراتی داریم که مقایسه میکند، این مقایسه معلوم میشود اگر کسی بخواهد واقعاً اهل علم و فن باشد بیاید اینها را به درستی بررسی بکند بعد بگوید بین علی ابن ابیطالب و عمر ابن خطاب فرقی نیست، از منابع شیعه گفتیم من از منابع سنی مثال بزنم در کتاب «البصائر والذخائر» که از صفحه 189 شروع میشود از ثابت ابن غره مطلبی نقل میکند که ایشان فیلسوف بود و میگفت:
«فضلت أمة محمد صلى الله عليه وسلم العربي على جميع الأمم الخالية بثلاثة»
که امت محمد آن هم امت عربی بر جمیع امتها به سه ویژگی برتری یافتند.
که:
«لا يوجد فيمن مضى مثلهم»
در امتهای گذشته مثل آن نبوده است.
یک:
«بعمر بن الخطاب في سياسته»
به عمر ابن خطاب در سیاستش
«فإنه قلم أظفار العجم»
میگوید این سیاست داشت ناخن عجمها را میکشید.
«ولطف في إيالة العرب...»
بعد میگوید:
«وأشبع بطون العرب»
شکم عربها را سیر را میکرد.
البصائر والذخائر؛ اسم المؤلف: أبو حيان علي بن محمد بن العباس التوحيدي الوفاة: 414هـ، دار النشر: دار صادر - بيروت/لبنان - 1419هـ-999م، الطبعة: الراجعة، تحقيق: د.وداد القاضي، ج 1، ص 190
تا آخر ماجرا، بی بخشید این با علی ابن ابیطالب یکی است؟ آیا امیر المؤمنین همچنین برخوردی با ایرانیها دارد؟ حضرت: «أَمْيَلَ إِلَى الْمَوَالِي وَ أَلْطَفَ بِهِمْ»، این یکی که: «قلم أظفار العجم!»
مجری:
این شکنجهها را از زندانهای مخوف میشنویم
استاد روستایی:
یکی ملاطفت دارد، یکی محبت دارد، یکی میآید به فرهنگ و تمدن ایرانی احترام میگذارد در اوج غربت میگوید:
«أَكْرِمُوا كَرِيمَ كُلِّ قَوْمٍ»
نام كتاب: دلائل الإمامة( ط- الحديثة)؛ نويسنده: طبرى آملى صغير، محمد بن جرير بن رستم (تاريخ وفات مؤلف: قرن 5) محقق / مصحح: قسم الدراسات الإسلامية مؤسسة البعثة، ناشر: بعثت، ايران؛ قم: 1413 ق، ص195 و 196
میگوید کسی حق ندارد این زن را مجبور بکند او را در پشت پرده قرار میدهد، با اینکه اینطوری نبود اسیر را وسط میآورند و به اسیر جسارت میکردند، به سمتش لباس پرت میکردند و میگفتند این مال من است و کارهای بسیار زشتی انجام میدادند که مورد انتقاد اهلبیت بود اهلبیت (علیهم السلام) این نوع برخوردها را قبول نداشتند. یکی آن است یکی هم این است ناخن میکشد!
آن وقت این آقا میگوید بله فرقی نمیکند این بیاخلاقیها است آخر تو اخلاق میفهمی خوردنی است یا پوشیدنی اینطوری حرف میزنی اینها یا نخواندند یا دروغ میگویند مثل دیگران در هر دو صورت اینها مقصر هستند این یک موردش که خدمت شما عرض کردم. اما سنت اهلبیت (علیهم الصلاة والسلام) این نیست.
شما ببینید ما درباره عمر ابن خطاب داریم که ایشان میگفت احدی از عجم نباید وارد مدینه بشود، بعضی از موارد را میخواهم بگویم که مقایسه بکنیم ببینیم بین علی و عمر آیا فرق است یا نیست؟ در مواجهه با عجم فقط عبارتی در کتاب ابن اثیر داریم عبارت این است میگوید عمر ابن خطاب احدی از عجم را ترک نمیکرد البته در خیلی کتابها آمده اما اجازه بدهید من سراغ منابع نخستین بروم، یعنی امثال کتاب مصنف عبدالرزاق صنعانی که از علمای بزرگ اهلسنت است و ابتدای قرن 3 از دنیا رفته. در آن سالی که ایشان از دنیا رفته سال خیلی مهمی است در جلد 5 کتابش یک مسئلهی را مطرح میکند میگوید:
«كان عمر بن الخطاب لايترك أحدا من العجم يدخل المدينة»
عمر ابن خطاب به گونهی بود که احدی از عجم را اجازه نمیداد وارد مدینه بشود.
سندش:
«عبد الرزاق عن معمر عن الزهري»
عبدالرزاق از معمر ابن راشد از زهری است.
المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403، الطبعة: الثانية، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج5، ص474
سند بنا بر مبانی متون و دانش رجال درایه اهلسنت معتبر است عبدالرزاق صنعانی کسی است که گفتند اگر مرتد هم بشود از او نقل میکنیم. معمر ابن راشد هم ثقه است زُهری هم ثقه است. یک کسی ممکن است بگوید این تابعی است زمان عمر نبوده؛ بله تابعی است اما تابعی است که مرسلاتش حکم روایات مرفوع صحابه را دارد یعنی مورد قبول و حجت است.حرف این آقا در تاریخ مورد قبول است این آقا شخصیتی است که قریب یک چهارم روایت بخاری در سندش است زُهری نزد آقایان خیلی معتبر است.
زهری با اهلبیت رابطه خوشی هم ندارد که بیاید ببیند علی ابن ابیطالب با عجم خوب است، بعد گزارشی علیه عمر درست کند نه، میگوید عمر احدی از عجم را به مدینه راه نمیداد. برای چه مگر اینها مشکل دارند؟ شما ببینید مگر در سنت و سیره اهلبیت اینگونه بوده؟
عمار یک برده است سلمان، سلمان مگر ایرانی نیست:
«قال ابن هشام فبلغني عن الزهري أنه قال فمن ثم قال رسول الله صلى الله عليه وسلم سلمان منا أهل البيت»
سلمان از ما اهلبیت است!
السيرة النبوية لابن هشام؛ اسم المؤلف: عبد الملك بن هشام بن أيوب الحميري المعافري أبو محمد الوفاة: 213، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1411، الطبعة: الأولى، تحقيق: طه عبد الرءوف سعد، ج1، ص192
اهلبیت (علیهم الصلاة والسلام) مدال افتخار «منا اهل البیت» به او میدهند؛ اما این آقا در دوره خلافت خودش اصلاً عجم را در مدینه راه نمیدهد بعد مغیره نامه مینویسد من یک غلام نجار و نقاش و آهنگری دارم که این منافعی دارد که همان جناب ابو لؤلؤ است اجازه بده وارد مدینه بشود و ادامه ماجرا را که اینجا نقل میکند. اما حرف من این است این آقای که میگوید بین اینها نمیشود فرقی گذاشت اینها یکی هستند اصلاً اینطوری نیست.
یا در الکامل فی التاریخ ابن اثیر یک مطلبی را داریم آن هم شایسته و بایسته دقت و بررسی است که عزیزان ما این را بدانند که این موارد آمده الکامل فی التاریخ ابن اثیر، جلد 2، صفحه 237 میگوید:
«ولما ولي عمر بن الخطاب»
زمانی که عمر به عنوان خلیفه انتخاب شد و به خلافت برگزیده شد
«قال إنه لقبيح بالعرب أن يملك بعضهم بعضا»
قبیح است که بعضی عرب برده بعضی دیگر بشوند میگفت عرب، نژاد برتر است نباید برده بشود
«وقد وسع الله عز وجل وفتح الأعاجم»
خداوند بواسطه فتح عجمها برای ما وسعت قرار داده است.
الكامل في التاريخ؛ اسم المؤلف: أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني الوفاة: 630هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ، الطبعة: ط2، تحقيق: عبد الله القاضي، ج 2، ص 237
عجم بیاید برده عرب بشود، این برخورد نژادپرستانه آیا مال علی ابن ابیطالب است؟ علی ابن ابیطالب که:
«أَمْيَلَ إِلَى الْمَوَالِي وَ أَلْطَفَ بِهِمْ»
الغارات (ط - القديمة)؛ ثقفي، ابراهيم بن محمد بن سعيد بن هلال، محقق / مصحح: حسيني، عبدا لزهراء، ناشر: دار الكتاب الإسلامي – قم:1410 ق. ج2، ص341
امیر المؤمنین اینطوری بود، عمر ابن خطاب اینطوری نبود. این میگفت خدا فتح عجم را برای ما قرار داده و به ما وسعت داده عرب نباید برده بشود، آیا اینها یکی هستند؟ آقای غضبانی عزیز این یک مسئله است که باید به آن بپردازیم واقعاً علمی و منطقی اینها را بررسی بکنیم. خود آقای عمر ابن خطاب میگفت:
«ليس على عَرَبِيٍّ مِلْكٌ»
عرب به هیچ عنوان نباید برده و مملوک بشود!
نيل الأوطار من أحاديث سيد الأخيار شرح منتقى الأخبار؛ اسم المؤلف: محمد بن علي بن محمد الشوكاني الوفاة: 1255، دار النشر: دار الجيل - بيروت – 1973، ج8، ص150
در کتابهای مختلف این مسئله را داریم.
مجری:
طبق معیار قرآن علم و تقوا و این مسائل است، معیار اینها عرب و عجم است.
استاد روستایی:
بله معیار اینها عرب و عجم و موارد اینچنینی است. در منابع مختلف است این را من این را یک سرچ عادی زدم 21 مورد فقط همین را پیدا کرد، موارد متعدد، کتابهای مختلف، نگویید فقط در کتابهای قدیمی آمده نه اولین کتاب، کتاب الخراج متعلق به آقای یحیی ابن آدم قرشی متوفای 203 است که این را آورده:
«قال عمر بن الخطاب رضي الله عنه ليس على عربي ملك»
عرب، نباید مملوک بشود.
كتاب الخراج؛ اسم المؤلف: يحيى بن آدم القرشي الوفاة: 203، دار النشر: المكتبة العلمية - لاهور - باكستان - 1974، الطبعة: الأولى، ج1، ص27
بعد مصنف عبد الرزاق این را دارد میگوید زمانی که عمر به خلافت رسید این حرف را زد غریب الحدیث قاسم ابن سلام دارد، کتاب الأموال ابو عبید قاسم ابن سلام دارد مصنف ابن ابی شیبه و کتابهای دیگر
مجری:
این عبارتهای که میخوانید دقیقاً در زمانی است که مکتب خلفاء حاکم بر جامعه است؛ یعنی نویسندگی و تاریخ و ... دست همانها است، خودشان دارند در مورد خودشان مینویسند دیگر هیچ حرفی نمیماند.
استاد روستایی:
روایش هم مهم است آقای عامر شعبی که اینجا اسمش آمده عامر شعبی شخصیتی است که دوره امام حسین هم بوده و با اهلبیت رابطه خوشی ندارد
«تخلَفَ عن الحسین»
در لشکر امام حسین نرفت تخلف کرد!
این آقا با اهلبیت رابطهی خوبی ندارد. شما کافی است دروغهای این آدم را علیه شیعه و جریان شیعه را ببینید، که ابن تیمیه در منهاج السنه نقل میکند که چه دروغهای عظیم و بزرگی نسبت میدهد، این آدم دارد میگوید عمر اینطوری گفت انگیزهی ندارد برای تقویت مکتب اهلبیت و تخریب آن.
مجری:
او با آن در یک جبهه و جهاد است
استاد روستایی:
در یک جبهه است؛ اما دارد میگوید اینطوری میگفت همچنین چیزی را قبول داشت خودش هم نژادپرست است این چیزی است که خودشان از عمر ابن الخطاب نقل کردند.
مجری:
یک میان برنامه کوتاه ببینیم و بعد برگردیم در خدمت شما و بینندگان عزیز باشیم.
(میانبرنامه)
مجری:
اللهم صل علی محمد وآل محمد، با برنامه ایستگاه اندیشه از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) در خدمت شما هستیم، با استاد روستایی صحبت میکنیم و ان شاء الله در بخش سوم از بیانات ایشان استفاده میکنیم. استاد بیننده داریم جناب آقای رضائی از خمینی شهر تماس گرفتهاند، برادر عزیزم سلام علیکم.
بیننده آقای رضایی از خمینی شهر:
سلام علیکم ورحمة الله جناب اقای غضبانی و سلام محضر استاد گرامی جناب آقای روستایی بزرگوار!
استاد روستایی:
علیکم السلام ورحمة الله جناب اقای رضایی عزیز در خدمتتان هستیم ایام بر شما مبارک.
رضایی:
ان شاء الله بر شما مبارک باشد، خدا ان شاء الله وجودتان را حفظ کند، جناب اقای روستایی عزیز مشکلی برایمان در قصه رویاروی با بعضی از شبکههای غیر شیعی پیش آمده بود، دو سال قبل من در یک موضوعی مدعی شدم که وجود نازنین امام صادق (صلوات الله علیه) توسط منصور دوانیقی به کوفه تبعید شده بود، یکی از کارشناسهایشان منکر شد گفت نه این قضیه دروغ است حضرت صادق از مدینه اصلاً بیرون نرفته بعد اخیراً در قضایای اربعین راجع به زوار و قصه کربلا میگفت که این روایات از خودشان است. من مدعی شدم که حضرت صادق (سلام الله علیه) خیلی برای قصه کربلا مشوق شیعیانشان بودند، زمانی که در کوفه تبعید بودند افرادی را حضرت به کربلا میفرستادند، باز ایشان میگفتند نه این قصه دروغ است گفتم شما دو سال قبل را میگفتید دروغ است گفت من تحقیق نکردم گفتم تحقیق کن، اخیراً تحقیق کرده میگفت دو دفعه حضرت صادق (سلام الله علیه) را خلیفه از مدینه به کوفه خواست که به کوفه رفت و برگشت توقفی در کوفه نداشته است و آنجا نبوده است. من میگفتم چرا بیشتر بوده است حتی زمان مطولی بوده، اما زمانش چقدر است نمیدانم میخواستم ببینم آیا ادعای من صحیح است چون من قبلاً از حضرت آیتالله مقدس محمدعلی شنیده بودم، آیا این قصهی که من مدعی بودم را درست است و اگر هست شما دستتان باز است در این قضیه میتوانید راهنمای کنید و اگر نمیشود در برنامه بعد بفرمایید. از شما عذر میخواهم سوال من در راستای برنامهتان نبود اما دست نیاز به سمت شما دراز کردم از حضرتعالی سپاسگزارم
مجری:
تشکر از اینکه با برنامهتان تماس گرفتید و مسئلهتان را مطرح کردید جناب روستایی بفرمایید
استاد روستایی:
نسبت به امام صادق (علیه الصلاة والسلام) حضرت به کوفه و نجف سفر داشتند که آن ماجرای بازسازی قبر مطهر آقا امیر المؤمنین علی (علیه الصلاة والسلام) است که آنجا با صفوان جمّال و امثالهم میروند و هم اینکه حضرت در مسجد کوفه میآمدند و روایان و علمایی را تربیت کردند و مواردی از ایشان به ثبت رسیده
مجری:
یک نکته معروفی از ابو حنیفه است که میگوید:
«لو لا السنتان لهک النعمان»
اشاره به همان است که 2 سال در آنجا ذکر شده است.
استاد روستایی:
مکان ابو حنیفه در عراق بود «لو لا السنتان لهک النعمان»؛ خود آن را علمای اهلسنت هم نقل و ذکر کردهاند، او هم یکی از شاهدهای است که امام در عراق بوده و ابو حنیفه 2 سال شاگرد امام بوده؛ اما غیر از این مسئله در رجال نجاشی، صفحه 39 ذیل شرح حال حسن ابن علی ابن زیاد وشاء مواردی را بیان میکند که این شخصیت چه شخصی بوده و عبارتی راجع به روایتگری امام میآورد که در صفحه 40 آمده:
«فإني أدركت في هذا المسجد تسعمائة شيخ كل يقول حدثني جعفر بن محمد»
میگوید من در مسجد کوفه 900 استاد راوی حدیث دیدم که همهشان میگفتند «حدثنی جعفر ابن محمد، حدثنی جعفر ابن محمد»!
رجال النجاشي؛ نویسنده: نجاشي، احمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي التابعه لجامعه المدرسين، ص40
این 900 تا کاروان نبودند که به صورت کاروانی به مدینه بروند و از حضرت بشنوند حضرت در مسجد کوفه برای اینها حدیث میگفتند و آن عبارت آقای ابو حنیفه
«لو لا السنتان لهک النعمان»
الحطة في ذكر الصحاح الستة؛ اسم المؤلف: أبو الطيب السيد صديق حسن القنوجي الوفاة: 1307هـ، دار النشر: دار الكتب التعليمية - بيروت - 1405هـ/ 1985م ، الطبعة : الأولى، ج1، ص264
که ابو حنیفه هم در عراق بوده و محضر حضرت را درک کرده است. شما ببینید پایتخت حکومت عباسیان بغداد است، و منصور دوانیقی آن مناظرههای که بین امام صادق و ابو حنیفه ترتیب میدهد گاهی اوقات گفتگوهای که بین مالک ابن انس و امام صادق ترتیب میدهد کجا این را ترتیب میدهد؟ صرف یک سفر نیست.
مجری:
خیلی متشکرم، آقای بهادری از کرج تماس گرفتهاند سلام وقت شما بخیر بفرمایید
بیننده آقای بهادری از کرج:
علیکم السلام ورحمة الله، عرض سلام دارم خدمت حضرتعالی و جناب آقای استاد روستایی بزرگوار ایام بر شما مبارک باشد. آقای استاد روستایی! 263 منبع اهلسنت آوردهاند که رسول خدا فرمودند که اصحاب من بعد از من مسیر حق و اسلام را از مسیر حق جدا میکنند و به هیچ وجه داخل بهشت نمیروند، مؤثر یا ترتیب در سرنوشت مسلمین است اینهای که بعد از من مسیر را اشتباه میروند باز فرمودند آن کسانی که پیرامون من هستند اینها دو تیپ هستند یکی آن تیپی که مؤثر خواهند بود بعد از من نقش ایفا میکند و مسیر امت را عوضی نشان میدهد امکان ورود به بهشت برای آنها نیست. حتی اگر من هم تلاش بکنم آنها را شفاعت کنم خدا فرموده شما دخالت نکن موطأ مالک خبر 1004 آورده رسول خدا در بالای بلند فرمود این کوچهها همین خانههای که در درون آنها کسانی هستند که بعد از من به بهشت نمیروند، ابوبکر گریه کرد فرمود مگر ما چه کار کردیم یا رسول الله چرا ما را طرد میکنی؟ رسول خدا فرمود دعوا سر ابوبکر بعد از من است توی ابوبکر بعد از من 180 درجه عوض خواهی شد تعدادی از صحابه در زمان پیامبر بر علیه پیامبر و علی کودتا کردند، چرا؟ چون میگفتند چرا رسول خدا میخواهد علی را به جانشینی خود انتخاب کند. رسول خدا برای اینکه صحابه پیرامون حضرت علی را از خط و مشی آنها جدا کند و حفظ کند فرمود اما کسانی هستند مانند «سلمانُ منا» ترمذی خبر 3832 آورده بعد از چندی آقای عمر در مورد سلمان حسادت کرد و گفت هر کسی فارسی یاد بگیرد خبیث است. رسول خدا در مورد ابوذر غفاری فرمودند سادهترین لهجه بعد از انبیاء ابوذر است اینجا هم آمد در مقابل پیامبر ایستاد و گفت شما میفرمایید این را بپذیریم؟ این مطلب را ترمذی آورده. بعد از رحلت پیامبر و فوت جناب ابوبکر، عمر تا به خلافت رسید، آقای عمر دستور داد سریعاً باید تکلیف آیه مبارکه 32 و 33 فاطر باید مشخص بشود، برای کعب الأحبار در یمن نامه نوشت کسی که نه رسول خدا را دیده نه قرآن خوانده بود یهودی بود دُر المنثور این را گفته کعب الاحبار وقتی به مدینه آمد عمر گفت این آیه چه است میگوید:
(جَنَّاتُ عَدْنٍ يدْخُلُونَهَا)
(پاداش آنان) باغهاي جاويدان بهشت است که در آن وارد ميشوند.
سوره فاطر (18): آیه 33
ایشان طوری این آیه را تفسیر کرد کسی که آیه را ندیده پیامبر را هم ندیده ایمان هم نیاورده گفت کل مسلمین به بهشت میروند، از مسلمین احدی به جهنم نمیرود اینقدر این کعب الاحبار را تثبیت کردند همه باور کردند عمر شد خلیفه و مفسر قرآن! اهلبیت هم به خاطر تقیه وارد این قصه نشدند رسول خدا فرمود صحابه بعد از من در در سر نوشت مسلمین نقش ایفاء میکنند اینها جهنمی هستند و از خاندان عمر، نبیره عموی عمر روایت عشره مبشره را ساخت که پیامبر فرموده اگر چه صحابهی داریم که آنها محال است به بهشت بروند؛ اما استثناء فرموده در مقابل 263 منبع اهلسنت که رسول خدا فرمود صحابهی که بعد از من نقش آفرینی میکنند اسلام را از مسیر حق جدا میکنند ممکن نیست به شفاعت من به بهشت بروند این عشره مبشره را ساختند والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
مجری:
خیلی متشکرم، جناب آقای روستایی فکر کنم یکی دو دقیقه بیشتر وقت نداریم، یک تعلیقی بر صحبت ایشان و در یک خط نتیجه بحث امشب را جمع بفرمایید
استاد روستایی:
بله، عرضم همین بود که تفاوت وجود دارد بین امیر المؤمنین و غیر امیر المؤمنین، دیگرانی که بودند و خودشان را به عنوان بزرگ مسلمین نمایش میدادند خودشان را به عنوان افرادی نشان میدادند که جایگاهی دارند؛ اما برخوردشان نژادپرستانه بود و متأسفانه همان جهالتی که در آن دوران بود امثال این آقای سلیمان امیری الان دارند همان را تکرار میکنند.
وگرنه شما ببینید یک فردی که ناخن عجم را میکشد یک فردی که اجازه ورود عجم به مدینه نمیدهد این فرد را با کسی که اینگونه بزرگان قوم دیگر را تکریم میکند یکی میکند. علاوه بر سلمان، عمار یاسر یک فردی است که جزء یاران امیر المؤمنین است و اصالتش به یمن میرسد یمن آن موقع در قلمرو ایران بوده، حضرت با عمر چطوری برخورد میکند؟ او را به عنوان سفیر خودش در جنگ صفین برای روشنگری میفرستد و خیلی مسائل دیگر؛ اما این آقایان ناخن عجم را میکشیدند. اگر من فرصت داشتم مطالبی دیگری هم است که بیان کنم. افرادی که علوم ایرانیها را در آب و آتش ریختند این را این آقا میخواهد با امیر المؤمنین یکی حساب بکند!
مجری:
ان شاء الله این بحث را در جلسه بعد در فرصت مناسبتر به نتیجه خواهیم رساند بیشتر در این خصوص گفتگو خواهیم کرد، از شما تشکر میکنم و به خاطر کمبود وقت عذر خواهی میکنم، ان شاء الله که بتوانیم در فرصتهای دیگر این بحث را کامل کنیم وقت نیست التماس دعا داریم و تعجیل فرج آقا را از خداوند متعال خواستاریم.
اللهم عجل لولیک الفرج، خدا حافظ