سوگواره

قسمت سیزدهم ویژه برنامه سوگواره با کارشناسی حجت الاسلام والمسلمین جباری


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:19/05/1401

برنامه: سوگواره

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم

مثل من هیچ‌کس در این عالم؛ وسط شعله‌ها امام نشد

در شروع امامتش چون من؛ این‌قَدَر دورش ازدحام نشد

 

لشکری از مغیره می‌آمد، خیمه‌ غارت شد و در آتش ‌سوخت

غیر زهرا به هیچ معصومی این‌قَدَر گرم احترام نشد

 

به لب تشنه‌ علی‌اصغر، به لب تیز ذوالفقار قسم

تا به امروز هیچ شمشیری؛ این‌قَدَر تشنه در نیام نشد

 

این چهل سال گریه‌ام شاید از همان روز اربعین باشد

هر قدر عمّه سعی کرد صبور به حسینش کند سلام نشد

 

چه مسلمانی عجیبی بود که در آن بر عیال پیغمبر

نان و خرما حلال بود، اما سنگ‌ انداختن حرام نشد

السلام علیک یا علی بن الحسین، یا زین العابدین، صلی الله علیک یا رحمة الله الواسعه و یا باب نجات الإمة المظلوم یا اباعبدالله

بینندگان ارجمند عزاداران سید الشهدا سلام علیکم در روزی که به روایتی شهادت امام زین العابدین هست خدمت شما تسلیت عرض می کنیم و ان شاءالله که هر جای عالم هستید زیر سایه لطف حضرت سید الشهدا باشید و دل تان کربلای محبت و مودت و حماسه و عزای سید الشهدا باشد هر موقع این سلام رحمة الله الواسعه و باب نجات را میدهیم یاد مرحوم کوثری می افتیم آغاز برنامه هم در این روز ها در این 13 برنامه ای که توفیق داشتیم سوگواره را محضر شما تقدیم کنیم با صدای دلنشین و ماندگار این پیر غلام اهل بیت همراه بود، ان شاءالله روح شان شاد باشد، دعا گوی ما باشند، در جوار سیدالشهدا، آخرین برنامه سوگواره را خدمت شما تقدیم می کنیم و در خدمت استاد ارجمند مان آقای دکتر جباری هستیم، و ان شاءالله باز هم از محضر شان خواهیم آموخت، آقا سلام علیکم تسلیت عرض می کنیم بفرمایید.

استاد جباری:

علیکم السلام و رحمة الله، بسم الله الرحمن الرحیم، حضور ارزشمند شما و عزیزان بیننده عرض سلام و ادب دارم آرزوی افزونی توفیقات و تأییدات الهی و آرزوی قبولی طاعات و عبادات و عزاداری ها و عرض ارادات به ساحت مقدس اهل بیت (ع) بالأخص ابی عبدلله (ع) و ان شاءالله که قبول باشد تمامی عزاداری ها ان شاءالله در این ایام، و خداوند متعال این توفیق را از ما و همه بینندگان عزیز نگیرد ان شاءالله همواره به یاد اهل بیت باشیم با اهل  بیت باشیم، در مسیر اهل بیت باشیم، تابع اهل بیت باشیم شیعه اهل باشیم، موالی اهل بیت باشیم، سعادت فوز دنیا و آخرت ما اینها هستند، و ان شاءالله از ثقلین جدا نشویم، خدا را شاکریم بر این نعمت بر نعمت عزاداری و سوگواری بر اباعبدالله (ع) که شهد شیرین و گوارایی است خداوند متعال بر جان های مؤمنان می نوشاند هر سال و این سفره باز است به تعبیر یکی از محققان تعبیر خوبی داشت که ابا عبدالله فقط سال 61 نبود که سفره کرامت خودش را باز کرد، 72 نفر را مهمان کرد، بلکه این سفره هر سال باز می شود و کسانی هر سال سر این سفره می نشینند، و اباعبدالله منحصر به زمان خودش نبود، اباعبدالله مربوط به طول تاریخ است و خدا می داند چه تعداد بر سر این سفره به سمت دین آمدند، به سمت معنویت آمدند، و همین چهره هایی که به ظاهر گاهی ما اینها را متدین نمی دانیم، به حساب نمی آوریم، ظاهر آن جوان، آن خانم آن پسر نمی رساند که تعلق به این جبهه داشته باشد، اما در ایام عزای ابی عبدالله (ع) این خانم با آن وضعش می آید دست می مالد به این پرچم و کتیبه حسینی و به صورتش می مالد نشان می دهد که اباعبدالله (ع) در عمق جان ها نفوذ دارد و عامل نجات اینها خواهد شد، به هر حال هر کس بسته به فراخور ظرفیتش از این خوان و از این سفره با کرامت بهره می برد، ان شاءالله خداوند متعال حداکثر بهره را به همه عطا بکند و ما و نسل و ذریه ما الی یوم القیامه، در خدمت تان هستیم.

مجری:

ان شاءالله بله این خیمه سبز همیشه برافراشته است و درش باز است ان شاءالله ما هم پناه بیاوریم به این خیمه و این روزها که دیگر باز این چه شورش است که در خلق عالم است که دیگر اوج عزاداری رستاخیز عاشقان است فرصت خوبی است که تا ان شاءالله پر بشویم برای طول سال مان توشه برداریم و ان شاءالله در همه اعمال و رفتار مان ان شاءالله حسینی باشیم  و زیر سایه اهل بیت و رنگ و بوی اهل بیتی بگیریم، خیلی خب در خدمت شما هستیم 13 برنامه با برنامه امروز توفیق داریم از سید الشهدا بگوییم و بشنویم و چقدر خوب است، چه بهتر از این آدم در یک محفلی باشد مجلسی باشد، «فَما أحْلى أسْماءَكُم» نام اهل بیت را بشنود یاد اهل بیت را بشنود.

راجع به مزار حضرت حبیب و حضرت حر همیشه برایم سؤال بوده که چرا از بقیه شهدا است، اگر صلاح می دانید دقایقی کوتاه راجع به دفن شهدا صحبت بشود و این سؤال که چرا حبیب و حر در کنار بقیه شهدای کربلا نیستند؟

استاد جباری:

بحث دفن شهدا مثل دیروز اتفاق افتاد بر اساس متون متعدد تاریخی عصر یازدهم همانطور که دیروز هم اشاره کردیم بعد از اینکه سپاه عمر سعد ملعون کشته گان نحس، و ابدان نحس کشته گان شان را دفن کردند، و به جهنم بدرقه کردند و ابدان مطهر وجود مقدس ابی عبدالله و اصحاب پاک و مطهر آن حضرت را رها کردند و بدن های بی سر در پهنه آن بیابان و رفتند اهل بیت را هم با خودشان بردند این بیابان بود و این اجساد مطهر و باد صحرا بر این ابدان مطهر می وزید، صحنه خیلی جانگداز است، و تصور آن لحظه هایی که زینب مظلومه (س) رباب، سکینه، فاطمه بنت الحسین، این دختران این بانوان، سوار بر این شتران بی جهاز در شکل اسیر دارند از این منطقه دور می شوند، به نحوی سوار شدند آمدند وداع کردند از بدن مطهر و ابدان مطهر شهدا و دور می شوند اما نگاه شان همچنان به آن مکرز هست، به آن منطقه هست، به آنجایی که این بدن های مطهر به ویژه بدن مطهر ابی عبدالله (ع) افتاده؛ رفتند و رفتند و رفتند دیگر از نظر شان محو شد این صحنه و این صحرا ماند و این بدن های بی سر، و طبق نقل های متعدد، بعد از رفتن این قوم شقی بنی اسد آمدند، همانطور که قبلاً هم عرض کردم، قبیله بنی اسد در آن نزدیکی ها زیست می کردند، و لذا حبیب رفت و تلاش کرد در روز ششم محرم که از آنها عده ای را بیاورد تا مسیری هم آمدند اما سپاه ابن سعد مانع شدند، نتوانست خودش را حبیب مجدد رساند به اباعبدالله (ع).

مجری:

اصلاً قصه حبیب عجیب است رساند خودش را هر طور شده، از کوفه خارج شدن شان قصه دارد، هم این قصه که باز مانع شدند ولی دیگر سهم دارد

استاد جباری:

بله، این نشان می دهد که اگر کسی می خواست خودش را برساند به اباعبدالله می رسید، حتی آن همراهان حبیب، چرا ممکن است، من گاهی تحلیل می کنم، به لحاظ تاریخی و طبیعی چون آن زمان که معلوم نیست که یونیفرم داشته بوده باشند، سپاهیان ممکن است بعضی با کلاه خود داشته باشند، اما اینکه یونیفرم مشخصی مثل اینکه الآن بین دو کشور جنگ در می گیرد فرم های خاصی دارند، لباس های عربی بوده و لذا می توانست کسی بیاید خودش را ملحق بکند به سپاه مقابل مثل حر یک دفعه به تاخت بیاید به اینجا این هم ممکن بوده، سپاه چند هزار نفره، و 30 هزار نفره چه کسی می داند که چه کسی آمده و چه کسی رفته در آن پهنه بیابان،

مجری:

با عزت و احترام وارد سپاه دشمن بشود و بیاید

استاد جباری:

بله این ممکن بود و لذا اینطور نیست، و در حال محاصره کوفه بود که امثال حبیب و مسلم بن عوسجه خودشان را رساندند به ابی عبدالله (ع) یا همان عبدالله بن عمیر کلبی و کسانی که در زمان حضور اباعبدالله به کربلا خود شان را رساندند، به هر حال بنی اسد نتوانستند در جریان خود حادثه حضور پیدا بکنند، اما پیدا است که قلب و روح و جان شان با ابی عبدالله (ع) است، و منتظر بودند که این مانع بر طرف بشود، سپاه عمر سعد رفت و اینها آمدند، دیگر طبیعتاً تا این سپاه برود غروب شده و شب رسیده و اینها شبانه آمدند و ابدان را شروع کردند به دفن کردن، ما بر اساس اصلی که در برخی از متون حدیثی مان داریم در کتاب شریف کافی هست، در بعضی جاهای دیگر است، که «إن الامام لا یغسله إلا الامام» قریب به این مضمون که امام معصوم را امام بعدی و جانشین او تجهیز می کند و دفن می کند، شواهدی هم داریم، مثل رساندن به کنار بدن مطهر امام رضا (ع) توسط امام جواد، امام جواد خودش را از مدینه و طی الأرض به خرق عادت می رساند، روایتی که ابا صلت نقل می کند، و شبیه آن باز درباره برخی از ائمه مثل امام کاظم و امثال اینها آمده، و بر این اساس معتقدیم که امام سجاد (ع) برای تجهیز بدنم طهر اباعبدالله (ع) آمد، برخی از گزارش ها هم مؤید هست، بر اساس این اصل آنچه که به لحاظ کلامی و حدیثی لازم هست انجام بشود دفن بدن امام هست، اما اینکه دیگر شهدا را هم امام سجاد دفن کند، نه دلیلی ندارد و چگونگی دفن هم خب بحث بوریا مطرح هست، بدن مطهر ابی عبدالله (ع) این را بر قطعه ای حصیر گذاشتند ،که چرا خب مشخص است، این یک مصیبتی فوق مصیبت است این بدن مقطع الأعضاء به تعبیری، به تعبیری متلاشی، نمی دانم چطور این تعابیر را به کار ببریم دیروز عرض کردیم درباره بحث اسب تاختن و اینها، چیزهایی است که از متون تاریخی قابل انکار نیست، و این بدن را بر بوریایی گذاشتند بنی اسد کمک کردند این بدن را مطهر را در قبر گذاشتند، حال امام سجاد چگونه است، این مصیبت ها را همینطور دیده در روز عاشورا تا به شهادت ابی عبدالله بعد هم حضرت بیاید با آن بدن مطهر با آن وضع مواجه بشود و این بدن را دفن بکند چگونه دفن کرده بدن مطهر پدر را، و شاید از بعضی از قرائن و شواهد مؤیدات استفاده بشود بدن مطهر علی اصغر را هم بر روی سینه مطهر ابی عبدالله (ع) قرار داده، محل دفن علی اصغر هم کنار پدر هست پایین اباعبدالله علی اکبر را دفن کرد، پایین پای علی اکبر و ابی عبدالله (ع) دیگر شهدا را، یک قبر مشترکی کندند و ابدان مطهر دیگر شهدا را در آن قسمت که الآن هم در همان پایین پای ابی عبدالله (ع) همه شهدا باهم زیارت می شوند، و همانطور که اشاره فرمودید بدن مطهر  حبیب بن مظاهر جدا هست، که ضریح کوچک هم دارد، دلیلش مشخص است، چون بنی اسد بزرگ قبیله بنی اسد، بود محترم بود نزد بنی اسد و اینها، متصدی دفن بودند، این بزرگ شان را جدا دفن کردند، در یک قبر جدایی آوردند در آن قسمتی که الآن قرار دارد در آنجا دفن کردند، و بدن حر را در متون کهن ما نداریم که بنی اسد جدا برده باشند در آن منطقه اما از برخی از متون متأخیر تر و حرمی که الآن منصوب هست به حر در فاصله با کربلا، مرحوم شهید اول اشاره ای به این مسئله کرده و نشان می دهد که در زمان مرحوم شهید اول در حدود قرن 7-8 بحث قبر حر در فاصله ای از کربلا مطرح بوده که شهید اول اشاره به این مسئله می کند، زیارت قبر حر در آن جایی که الآن هست و حرمی که منصوب به او است، و آنچه که به لحاظ تاریخی می توان گفت این است که از قبیله حر در کربلا بوده اند در سپاه مقابل بوده اند، بنی ریاح آنجا بودند، قاعدتاً آنها باید آن بدن را برده باشند و در آنجا دفن کرده باشند چه زمانی بردند تاریخ ساکت است اما چه بسا هنگامی که روز 11 که ابدان را آنها دفن می کردند سپاه مقابل اینها تقاضا کرده باشند از عمر سعد مبنی بر اینکه اجازه بده مثلاً بدن حر را ما جدا ببریم دفن بکنیم، اجازه داده باشد، اینها حدس تاریخی است بر اساس آنچه که رخ داده است شاهدش این است که گاهی در موارد مشابه تقاضاهایی شده و طرف پذیرفته مثلاً درباره حسن مثنی با اینکه مجروح بود جزو سپاه ابی عبدالله (ع) بود اما بعد آمدند سرهای شهدا را جدا کنند دیدند این رمقی در تن دارد و مجروح است، اسماء بن خارجه فزاری که می گویند، دایی حسن مثنی هم بود، دایی به همان معنای عامش، یعنی هم قبیله ای مادر حسن مثنی که خوله بود، مادرش از بنو فزاره، چون هم قبیله ای بود او وساطت کرد، و بعد آمد ابن زیاد اجازه داد و این حسن مثنی را علاج کرد درمان کرد و زنده ماند و موارد مشابه هم باز هست که تقاضاهایی شده، مثلاً همان بحث ضحاک بن عبدالله مشرقی که اشاره کردیم در برنامه ها که این تا آخرین یار ابی عبدالله که بود در کربلا ماند و بعد اجازه گرفت خارج شد چون شرط کرده بود که تا آخرین یارتان من هستم و سوار اسب شد و 15 نفر به تعقیب او رفتند می گوید وقتی که به من رسیدند برگشتم بعضی از هم قبیله ای هایم آنجا بودند آنها قبول کردند که من بروم جزو آن 15 نفر بودند، لذا احتمال دارد حر هم یک چنین وضعی بوده باشد، از سپاهش از هم قبیله ای هایش، چنین تقاضایی کرده باشند، و لذا این دو شهید قبر شان متمایز هست، حبیب در آن قسمت و حر هم در جای دیگری.

مجری:

بسیار خب خیلی کوتاه عرض کنم من یک سفر اول کربلایی که می رفتیم به شکل سفرنامه رباعی می نوشتم هر جا می رفتیم، یک مضمونی به ذهنم آمد راجع به جناب حر که چون دیرتر آمدی کمی دور تری بعد گفتم جسارت است من نباید این حرف را بزنم، بعداً از علامه جوادی آملی شنیدم اثر وضعی کار حر این بود که توفیق پیدا نکرد سرش جدا بشود، و بدن کمی دور تر از دیگران دفن شده، یعنی اثر وضعی اش دفع شده بود، آثار تکلیفی و شرعی اش برداشته شده یا نه

استاد جباری:

بله، حضرت وعده پذیرش توبه دادند، که از این جهت هم اثر وضعی دنیایی ممکن است باشد،

مجری:

و جناب حبیب چه مقامی دارد، یعنی جدا انگار یک عزت و احترام متفاوتی به او داده اند،

استاد جباری:

چون بعضی از رؤیاهای صادقه ای که برخی زا بزرگان ما دیده اند حبیب را همراه دیدند، در آن عالم  با ابی عبدالله (ع) خادم همراه ابی عبدالله (ع) و حضرت

مجری:

پیر غلام سید الشهدا، ان شاءالله خدا حفظ کند پیر غلام ها را ان شاءالله زیر سایه شان باشیم، از آنها ادب را یاد بگیریم عزاداری را یاد بگیریم، و همه آنها هم که عالم را ترک کردند و ان شاءالله در آغوش سید الشهدا هستند دعا گوی ما هم باشند؛ اما یک سؤال خیلی مهم، این برنامه د ارد تمام می شود اما عطش من و بینندگان ارجمند راجع به دانستن معارف حسینی تمام شدنی نیست قطعاً و دریایی است که باید بالأخره در حد بضاعت خودمان بهره ببریم، اگر بخواهیم یکی از مقاتل تدوین شده معتبر مستند و در دسترس را معرفی کنیم، که مخاطبان عزیز ما بخوانند استفاده کنند متن خوب سلیس  و روانی داشته باشد در سنین مختلف، شاید یک نوجوانی الآن دارد برنامه ما را می بیند، یک بانویی یک آقایی بتوانند استفاده کننده چه چیزی را معرفی می کنید؟

استاد جباری:

من چند مقتل را معرفی می کنم منتهی به ترتیب اهمیت حداقل اولی را مهم تر می دانم، و بهترین مقتل می دانم چون خودم در حد بسیار اندکی در خدمت این کار بوده ام در طی این برنامه ها هم از این مقتل زیاد استفاده کردم و دستم هست و در مقابلم هست، تاریخ قیام مقتل جامع سید الشهداء، عزیزان این را می توانید ملاحظه بفرمایید، این کتاب به حمد الله چیزی حدود 10 سال و قریب به 20 محقق تاریخ پژوهی که به صورت فنی تاریخ را آموخته اند و تحلیل می کنند، زیر نظر مرحوم استاد مهدی پیشوایی در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی که تأسیس شده توسط مرحوم آیت الله مصباح یزدی هست، در آنجا با انگیزه واقعآً بلند و خاصی مرحوم استاد مهدی پیشوایی استاد مخلص تاریخ پژوهی بود آثار متعدد در زمینه های تاریخ دارد، یک وقت ایشان تشریف آورد به عنوان مدیر گروه تاریخ مؤسسه امام خمینی، شاید حدود 20 سال پیش، و خود ایشان می فرمود که من روضه خوان بن روضه خوان هستم، من خودم هم اهل منبر بوده ام هم پدرم منبری بود و روضه می خواند و همیشه این دغدغه را داشتم که چرا احیانآً نقل های ضعیف خوانده می شود ای کاش یک مقتلی نوشته می شد که مشتمل بر این نقل های ضعیف نبود، نقلیات معتبر در آن می بود

مجری:

خیلی مهم است آقای دکتر چون مورخین گاهی وقت ها یک نگاه خیلی خشکی دارند و خیلی بد بینانه انگار دارند می گویند، یک جایی عملاً می گویند فقط سید الشهدا شهید شد، همین را ما می دانیم، یعنی واقعاً یک روضه خوان واقعاً دستش خالی می شود از متن، از این طرف آقای پیشوایی که خودش را روضه خوان می داند و از آن طرف مورخ است و دقیق است اینها را با هم جمع کرده، این خیلی ارزشمند می شود.

استاد جباری:

و لذا مقتل معتدلی تدوین شد، یعنی هم مقبول طبع محافل علمی قرار گرفت و هم مقبول عموم، الآن چاپ بیست و چندم این مقتل است با اینکه مقتل در دو جلد تدوین شد، بیش از 2هزار صفحه حجم این شد، گزیده اش هم منتشر شد در یک جلد به عنوان گزیده تاریخ قیام و مقتل جامع سید الشهدا (ع) و مبانی که در تدوین این مقتل مد نظر بوده از چه نقل هایی استفاده بشود بالأخره در متون معتبر مقتل که تا قرن حدود هفتم تدوین شده اینها مورد اعتماد قرار گرفت و قلیاتی که بعداً سر و کله اش پیدا شده و در متون قبلی شاهدی بر آن وجود ندارد، از اینها اعراض شد، که حالا باز فرصت نیست نمونه هایی از همین ملویاتی که بعداً سر و کله شان پیدا شده و تأیید بر آن نیست، و لذا کسی مقتل جامع از خودش نوشته بود برای اینکه باز مرحوم استاد پیشوایی می فرمود که ما در درجه اول این مقتل را برای اهل منبر مبلغین طلبه ها و بعد مداح ها و اینها داریم تدوین می کنیم، جامع مجموع موضوعاتی که  یک مبلغ در ایام محرم و سفر نیاز به آن دارد، هم بحث های مربوط به مقدمات قیام تاریخ حضرت سید الشهدا (ع) فلسفه قیام و بحث گریه، فلسفه گریه، و پیشینه عزاداری انبیاء، روایاتی که هست و بعد خود حادثه  و بعد پیامد های حادثه تاریخچه عزاداری در طول تاریخ، تا دوره صفویه، از صفویه دوره قاجار، آمده در جلد دوم آمده، پرسش های شبهاتی که راجع به حادثه عاشورا است در جلد دوم آمده، شرح حال شهدا در جلد دوم آمده، در جلد خود حادثه و مقدماتش، جلد دوم به این بحث ها و مسئله اسارات، همه مفصل آمده، لذا جامع است یعنی یک طلبه که قدیم باید ساکش را پر از کتاب می کرد می رفت برای تبلیغ الان همین دو جلد را ببرد دستش پر است از جهت مطالب، و با متد علمی، گزیده اش را هم که عرض کردم که منتشر شد؛ و این نکته را عرض بکنم، مقتل که تدوین شد استاد پیشوایی می فرمودند که چون برای حوزه دارد تدوین می شود خب این محضر مراجع داده بشود، خدمت بزرگانی مثل آیت الله صافی، مرحوم رسیدیم، خدمت آیت الله امینی رسیدیم، خدمت آیت الله مصباح (ره)  و این بزرگان این مقتل را دادیم و اینها نگریستند، یادم است محضر آیت الله صافی رسیدیم نکات خوبی را ایشان با وجود کبر سن شان نکات خوبی را تذکر دادند، و فرمودند، آیت الله امینی فرمودند که خوب است این مفصل برای اهل هست اما این را خود حادثه را مختصر کنید برای اینکه مادحین و اینها دیگر حوصله خواندن آن بحث های مفصل علمی را ندارند لذا گزیده اش فراهم شد و موجود است؛ این به عنوان یک مقتلی که مد نظر هست،

مجری:

الحمد الله باقیات و الصالحات است هم برای مرحوم پیشوایی هم شما و دیگرانی که در این امر سهیم شدید

استاد جباری:

بله به سالگرد مرحوم استاد پیشوایی هم داریم نزدیک می شویم و ایشان هم در همین ایام عزای ابی عبدالله (ع) سال قبل در اثر کرونا متأسفانه ایشان را از دست دادیم و اجتمالاً عرض می کنم که در روز قبل از بردن ایشان به بیمارستان برای بحث کرونا و اینها، کسی مترجم عربی این مقتل هست الآن دارد می نویسد، خوابی دیده بود که مضمون آن خواب این بود که مورد پذیرش حضرت زهرا (س) قرار گرفته که نقل می کردند روز قبل آن بزرگواری که می گفت تماس گرفتم با استاد پیشوایی و این را گفتم، خیلی منقلب شد و خیلی گریه کرد، و فردای آن روز ایشان را بردند.

مجری:

چقدر خوب است انسان اینطور برود، با یک نویدی اینگونه با دلی شاد، طوبی له و طوبی لکم،

استاد جباری:

بجز این من چند تا مقتل عرض می کنم، دوستان اگر بخواهید از مقاتل کهن از آنها استفاده بکنید، لهوف معروف است، اللهوف علی قتلی الطفوف از مرحوم سید بن طاووس، مرحوم ابن طاووس از بزرگان علمای شیعه بوده در قرن هفتم، ایشان این کتاب را نوشت برای کسانی که احیاناً می آیند برای زیارت ابی عبدالله (ع) که از سیر مقتل و حوادث آشنا بشوند، کتاب بسیار معروفی است از منابع ما است در همین مقتل هم از آن زیاد استفاده شده، ترجمه هایی هم از آن صورت گرفته مرحوم آقای عقیقی بخشایشی، دیگران هم ترجمه هایی کردند، هم تحقیق شده نسخه های لهوف آقای مصطفی صادقی از دوستان محقق ما، ایشان تحقیقی کرد راجع به نسخ لهوف چاپ کرد، و ترجمه های خوبی هم صورت گرفته، تقریباً معاصر مرحوم ابن طاووس مرحوم ابن نما است، این هم از علمای شیعه حله است و ایشان کتاب مثیرالأحزان دارد، مثرالأحزان هم یک مقتل دیگری است شبیه لهوف،

مجری:

به چه معنا است مثیر الأحزان

استاد جباری:

یعنی برانگیزاننده حزن ها، مثیر و اثاره، یعنی برانگیختن، و ترجمه هم شده آقای علی کرمی مثیر الأحزان را ترجمه کرده، بنابر این دو کتاب از قرن هفتم از دو عالم بزرگ شیعه در حله قابل معرفی است، و بعد از آن مقاتلی نوشته شده، دوره قاجار یک مقتلی داریم از عموی ناصر الدین شاه، فرزند عباس میرزا، نوۀ فتح علی شاه، فرهاد میرزا معتمد الدولة، شاید برای عزیزان بیننده تعجب آور باشد که یک شخصیت سیاسی چطور توانسته، حالا ظاهراً قصه اش را هم نقل می کند در دریا گرفتار طوفان می شود، نذر می کند مدتی در کرمانشاه و اینها بوده می دیده گاهی در محافل نقلیات ضعیف می خوانند آنجا در آن وضعیت نذر می کند که اگر من نجات پیدا بکنم یک مقتل صحیح بنویسم،

مجری:

چه نذر خوبی، آدم در آن موقعیت قرار بگیرد ذهنش به این مطلب برسد

استاد جباری:

و لذا ایشان می آید کتابی به عنوان قَمْقامِ زَخّار وَ صَمْصامِ بَتّار می نویسد، اسم کتاب این است، به نص روانی نوشته شده، و تلاش هم کرده که نقلیات معتبری را بیاورد، قمقام زخار یعنی دریای آکنده و جوشانده، و صمصام بتار شمشیر برنده، و منتهی خود کتاب فارسی هست، علاوه بر اینکه اسمش عربی است، این هم باز یک کتابی است که می شود توصیه کرد که در قرون میانه، یعنی در دوره قاجار نوشته شده، قریب به  حدوداً 150 سال پیش تقریباً این کتاب تدوین شده، و غیر اینهایی که عرض کردم از مقاتل معاصر کسانی زحمت کشیدند، افراد متعددی، اما جناب آقای استاد علی نظری منفرد که از اهل منبر هست، و منبر خوبی هم می روند متین و سنگین مطالب قیمی را مطرح می کنند پر اطلاع هستند ایشان کتابی دارد به عنوان قصه کربلاً، این هم با نثر ساده خوبی نوشته شده، می توانند عزیزان از این کتاب هم استفاده کنند در یک جلد نوشته شده، یک بزرگواری به عنوان علی اکبر صاحبی هم از اساتید محققین بودند ایشان هم کتابی دارد مقتل الشمس و بالأخره اگر کسی بخواهد جدای از اینها که عرض کردم مفصل درباره حادثه کربلا به یک دانشنامه ای مراجعه بکند از آخرین کارهای مفصلی که شده، تقریباً معاصر همین مقتل جامع این انجام شد، توسط مرحوم آقای ری شهری و همراهان شان، با عنوان دانشنامه امام حسین (ع) در 14 جلد، بعد ایشان به همراه برخی از همکاران شان بخش های از آن را، خود حادثه را و مسائل مربوط را در یک جلد به عنوان شهادت نامه امام حسین (ع) این را تلخیص کردند، این یک جلدی شهادت نامه امام حسین، آن هم می تواند مورد مراجعه قرار بگیرد و اگر هم مفصل کسی خواست مطالعه بکند آن 14 جلد دانشنامه را

مجری:

خیلی خب، خیلی ممنون، پس من شاعر و مداح من خطیب من گریه کن، حتی من مخاطب بهانه ای ندارم، الحمد الله آثار خوبی منتشر شده که سعی کنیم بهترین ها و درست ترین ها را به محضر درست ترین های عالم و بهترین های عالم تقدیم کنیم ان شاءالله که اینگونه باشد، خیلی سؤال دارم آقای دکتر جباری راجع به این بحث اما حیف که مجال برنامه نیست، ان شاءالله یک زمانی باشد یک فرصتی باشد راجع به این مسائل صحبت کنیم که خیلی مهم است و این منابع خیلی می تواند کمک کند ما عزاداری با معرفتی ان شاءالله داشته باشیم.

آقای دکتر جباری اول برنامه گفتند خیمه سید الشهدا درش هنوز باز هست، و وقتی می گفتند من یاد شهدای عزیز مان افتادم، بخصوص شهدای مدافع حرم و بالأخص شهید حججی که مثل دیروز و امروزی شهادتش بود، و ان شاءالله در آغوش سید الشهدا است؛ اما  سؤال دیگری را مطرح کنم، امروز به روایتی صحیح فکر می کنم ورود اهل بیت به کوفه است، درست است؟ از نحوه این ورود بگویید و برخورد سپاه دشمن

استاد جباری:

بله یکی از درد آور ترین بخش های حادثه کربلا بخش اسارت هست و چگونگی به اسیری بردن اهل بیت ابی عبدالله(ع)  و ورود شان به کوفه 2-3 تا نقل را من اشاره می کنم با ذکر منبع آن برای اینکه آن نقل ضعیفی که در این قسمت باز وجود دارد آن را هم متعرض بشوم عزیزان توجه داشته باشند، چون سوء استفاده از این نقل هم امروزه می شود، در ارتباط با یکی از عادات بدی که امروزه در مسئله عزاداری وجود دارد، همانطور که اشاره کردم مثل عصر دیروز اهل بیت اباعبدالله به اسیری برده شدند، و همانطور که باز دیروز هم اشاره کردم طبیعتاً دیشب به کوفه نرسیدند فاصله 80 کیلومتر بین کربلا و کوفه است، طبیعتاً شب را در مسیر مانده اند استراحت کردند به هر ترتیب و امروز روز 12 بنابر تصریح روایت از جمله مرحوم شیخ مفید و اینها تصریح دارند که روز 12 رسیدند به کوفه، و چگونگی بردن شان و چگونگی رسیدن شان به کوفه خیلی جانگداز است، به عنوان مثال در روایاتی که در فتوح ابن اعصم و مقتل خوارزمی و اینها آمده اهل بیت ابی عبدالله (ع) را بر شتران بی جهاز سوار کردند، این مصیبتی فوق مصیبت است، محمل نداشت، جهاز نداشت، شتر بی جهاز یعنی شتری که آیا پالانی داشت، رو انداز روی کوهان شتر بود یا نبود، این صحنه خیلی سخت است خیلی درد آور است، این زنان اهل بیت (ع) مثل زینب مظلومه ای (س) را بر شتر بی جهاز سوار بکنند، در معرض انظار نامحرمان و این مسیر تا کوفه به این شکل طی بشود این نوع رفتارش با زنان بود، و درباره امام سجاد (ع) دارد که حضرت بیمار بود و با غل و زنجیر بستند، تعبیر غل جامعه دارد، عزیزان مستحضر هستید غُل جامعه غُلی است که سه قسمت بدن را بهم می بندند، یعنی حلقه زنجیر آن غل به پاها بسته می شود، به دستان بسته می شود، به گردن هم بسته می شود با زنجیر اینها به هم وصل می شود، غل جامعه تعریفش چنین چیزی است، امام سجاد (ع) بر روی شتر این مسیر طولانی را با چنین وضعی طی کرده، و در حالی که بیماری حضرت را ضعیف و لاغر و بی رمق کرده بود

مجری:

آن همه داغ بیماری بی خوابی

استاد جباری:

بله و اینها همه به کنار این نحوه به اسارت هم هست، این در فتوح و در مقتل خوارزمی آمده، یک روایت دیگری هست که این را مرحوم شیخ مفید در امالی خودش نقل کرده، مرحوم شیخ طوسی نقل کرده، از فردی به نام حذلم بن ستیر، او می گوید که در سال 61 قمری من در کوفه بودم دیدم اسرا را سوار بر شتران بی جهاز وارد شهر کردند در حالی که سربازان ابن زیاد گرد آنها حرکت می کردند، مردم برای دیدن آنها خارج شده بودند، کوفیان بی وفایی که باید یار اینها می شدند، الآن آمده اند تماشاچی شده اند، نسبت به این اسرا و زنان کوفی بر آنها می گریستند، می گوید در این میان علی بن الحسین (ع) را دیدم که بر گردنش غل جامعه بود و دستانش را به گردنش بسته بودند، این هم نقلی است از مرحوم شیخ مفید و ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه جلد15 صفحه 236 او هم تصریح می کند می گوید زنان اهل بیت را بر پشت مرکب های برهنه سوار کرده بودند، خب با این وضعیت اینها وارد کوفه می شوند، من همینجا خوب است این نکته را عرض بکنم که این بحث سر به محمل کوبدن حضرت زینب (س) که مستمسکی شده برای کسانی که این عادت نادرست موهن قمه زنی را امروزه وقتی دلیل روایت از آنها سؤال می کنیم، می گویند چطور حضرت زینب سرش را به محمل کوبید و خون از او جاری شد و از زیر مقنعه اش، پس ما هم در عزای ابی عبدالله می توانیم این کار را انجام بدهیم، مستند این بحث سر به محمل کوبیدن یک روایت ضعیف غیر قابل استنادی است معروف به روایت مسلم جصاص، جصاص با صاد یعنی گچ کار، و این روایت را مرحوم علامه مجلسی نقل کرده، منتهی استناد داده شده به کتاب نور العین، که منصوب به ابواسحاق اسفراینی است، ابو اسحاق اسفراینی از علمای شافعی مذهب قرن 5 است، 417 حدوداً وفاتش هست، اما نور العین قطعاً مربوط به او نیست، یک کتاب مجعولی است، کاملاً ضعیف و بنابر این از جهت سند یک چنین وضعی دارد، در متون معتبر نیامده، یک و دوم اینکه مسلم جصاص ادعا می کند می گوید من گچ کار دار الإماره ابن زیاد بودم سر و صدایی شنیدم آمدم و دیدم کاروان اسرا دارند می آیند و سرهای شهدا هم می آید و سر اباعبدالله مقابل کجاوه حضرت زینب قرار گرفت و حضرت زینب تا دید آن شعر را خواند «هِلالاً لَمّا استتم کمالا غالَهُ» و سرش را کوبید به محمل و خون جاری شد، در حالی که چند نص کهن تاریخی از مرحوم مفید و طوسی و امثال اینها که عرض کردم، اصلاً محملی نبود بنابر اضلال بود بنابر تحقیر بود، بنابر این بود که با حالت اسیری بروند، برای اسیر که دیگر کجاوه نمی گذارند،  اصلاً می خواستند اینطور زهر چشم از مردم بگیرند، بگویند که هر کس از این به بعد نفسش در بیاید یک چنین معامله ای با او خواهیم کرد، نه اینکه محترمانه در کجاوه سوار بکنیم، پس اولاً محملی نبود که سر به محمل کوبیده بشود، ثانیاً روایت از جهت سند مرسل است، و ضعیف است منبعی که قطعاً منبع مجعول است به جهت اینکه در همین نور العین که منصوب به اسفراینی قرن 4- 5 هست، چیز هایی هست که مربوط به قرون بعد است، چطور می شود اسفراینی از نقلیات قرون بعد نوشته باشد، لذا اصلاً خود مرحوم آقا شیخ عباس قمی یک جا می گوید کتابی است که اصلاً اعتباری ندارد، لذا در بحث ورود به کوفه این مسئله سر به محمل کوبیدن و این بحث قمه زنی و اینها که نسبت به این می دهند از جهت تاریخی و متد علمی یک چنین وضعیتی دارد، و اسرا به این وضع وارد کوفه شدند در ورودی کوفه، کوفیان مواجه شدند با این صحنه، که در یک نقلی دارد که یک زنی می گوید وضعیت ظاهری این اسرا آنچنان دلخراش بود لباس های شان مندرس بود، که می گوید یک زنی از پشت بام سؤال کرد که شما از کدام اسیران هستید، از کجا آورده شده اید شما، اینها گفتند ما اسرای خاندان محمد (ص) هستیم، می گوید آن زن از بالای بام پایین آمد و مقداری پوشاک مناسب تر آورد و به اینها داد که بپوشند، این را هم مرحوم ابن نما در مثیر الأحزان مرحوم ابن طاووس در لهوف نقل می کند، یا مثلاً حذلم بن ستیر می گوید که وقتی که وارد کوفه شدم دیدم که زنان کوفه گریبان چاک کرده و به سر و صورت های شان می زدند مردان هم به همراه زنها گریه و شوین می کردند در آن هنگام علی بن الحسین (ع) را دیدم که بیماری او را لاغر و بی رمق کرده بود و با صدایی ضعیف و رنجور می گفت شما برای ما گریه می کنید، پس چه کسی جز شما ما را کشت، سپاه که از شام نیامد، همین شما بودید آمدید، سیاه لشکر شدید یا مسبب شدید برای این قصه، در ورودی کوفه حضرت زینب (س) خطبه خوانده، این در نقل های متعددی آمده، خطبه مفصل حضرت زینب که از آن حضرت جز این بر نمی آید، مثل زینبی (س) که راوی وقتی که نقل می کند خطبه حضرت را می گوید آن روز به زینب دختر علی نگریستم هرگز زنی با شأن را همچون او سخنور ندیده بودم گویا از زبان امیرالمؤمنین (ع) سخن می گفت، زن این چنین داغ دیده با آن وضع به کوفه وارد شده، اما هنگام سخن مثل یک خطیب توانا، حرفهایی که گفتنی است می زند می گوید پس به مردم اشاره کرد که ساکت شوند ناگهان نفس ها برید، و زنگ شترها آرام شد، این عجیب است، مردم با اشاره فرض کنید که مشتاق بودند سخن حضرت را بشنوند، زنگ شتر ها چطور؟ بعضی از این جمله بحث تصرف تکوینی آن حضرت را استفاده کردند، که حضرت امام سجاد (ع) فرمود به حضرت زینب که عمه

«اَنْتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَیرَ مُعَلَّمَة وَ فَهِمَةٌ غَیرَ مُفَهَّمَة»

یعنی تو علمت از جای دیگر دارد نشأت می گیرد،

عالمه غیر معلمه یعنی کسی که خداوند معلم او است، و این عجیب است در این خطبه حضرت زینب که در متون متقدم آمده، بلاغات النساء ابن طیفور و متون فراوانی مثل امالی شیخ مفید و شیخ طوسی، و احتجاج مرحوم طبرسی و اینها عمدتاً آوردند این خطبه را با این تعبیری که عرض کردم صدای زنگ شتر های آرام شد و حضرت اینطور سخن گفت که

سخنم را با حمد خدا و درود و سلام بر پیامبرش آغاز می کنم، اما بعد ای اهل نیرنگ و نفاق آیا گریه می کنید، هرگز اشک های تان خشک نشود، و شیون شما باز نه ایستد کار شما به زنی ماند که رشته خویش را پس از محکم تابیدن باز می گشود، از آن رو که سوگند های تان را وسیله خیانت و فریب میان خود قرار می دهید، آیا در شما چیزی جز تکبر و خود ستایی سینه های پر از کینه، چاپلوسی کنیزکان طعنه زنی دشمنان وجود دارد آیا شما جز به سبزه های روییده در منجلاب یا گچبری هایی بر گور مردگان می مانید، چه بد کرداری برای خود پیش فرستادید که خدا را از خود خشمگین کردید و به عذاب ابدی گرفتار شدید، آیا گریه می کنید و ناله سر می دهید، آری گریه کنید که به خدا سوگوند شما سزاوار گریه هستید، آری بسیار بگریید و اندک بخندید که به ننگ و آر آلوده شده اید که هرگز از دامان تان شسته نخواهد شد چگونه این ننگ را توانید شست که زاده پیامبر خاتم و کانون رسالت و سرور جوانان بهشت را که پناه شما در حوادث و چراغ راه و برهان قاطع بر شما بود کشتید

این یعنی جهاد تبیین، این زینب است که در عین اوج مصیبت دارد گفتنی ها را دوباره می گوید به تاریخ،

هلاکت بر شما باد و نگون سار باشید تلاش تان هدر رفته و در معامله زیان کرده اید، به خشم خدا باز گشته اید و ذلت و خواری به نام شما زده شد، به راستی کاری چنان زشت و ناپسند کردید که نزدیک است از زشتی آن آسمانها از هم بشکافد و زمین بگسلد. و کوه ها در هم شکسته و فرو ریزد می دانید چه جگری از رسول خدا دریدید؟ چه پرده نشینانی را از حریم و حرمش بیرون کشیدید؟ و چه خونی از او ریختید؟ کار شما به زنی زشت و نادان و حریص ماند که صفات زشتش زمین و آسمان را انباشته است . آیا از خون گریستن آسمان شگفت زده شدید؟

این شاید ناظر به این باشد روایتی که دیروز اشاره کردم که بارانی سرخ رنگی بارید، شاید اشاره به این نکته باشد،

و عذاب آخرت سخت تر و خوار کننده تر است. و آنان یاری نخواهند شد مهلت های الهی شما را سبک سر نکند

فعلاً مهلتی خداوند به شما داده، چند صباحی

چرا که پیشی گرفتن شما ،خدا را شتاب زده نمی کند و او بیم از دست رفتن فرصت خونخواهی ندارد

هنوز خونخواهی اباعبدالله مانده،

پروردگارت در کمین ما و آنان است

بعد حضرت از آنها رو برگرداند و بعد این حذلم بن ستیر می گوید که خطبه حضرت زینب(س) که تمام شد مردم را حیران و سرگردان دیدم انگشتان شان را از شدت ناراحتی به دندان می گزیدند، پیر مردی جعفی را دیدم که محاسنش از اشک خیس شده بود و این اشعار را  می سرود که

«کهولهم خیر الکهوله، و نسلهم إذا عدّ نسل لا یمور و لا یخزا»

پیران آنان، بهترین پیران و نسل شان در میان نسل ها هرگز هلاک و خوار نمی شود، درباره اهل بیت، بعد می گوید که امام سجاد (ع) وقتی که این صحنه را دیدند به اینجا رسید، همان جمله معروف شان که عرض کردم،

«یا عمتُ اسکتی»

ساکت باش عمه جان،

«فَفِی الْبَاقِی مِنَ الْمَاضِی اعْتِبَارٌ»

فرمودند که عمه جان بس است باز ماندگان را از گذشته گان عبرت است و

«وَ أَنْتِ بحمدالله عَالِمَهٌ غَیْرُ مُعَلَّمَهٍ فَهِمَهٌ غَیْرُ مُفَهَّمَهٍ إِنَّ الْبُکَاءَ وَ الْحَنِینَ لَا یَرُدَّانِ مَنْ قَدْ أَبَادَهُ الدَّهْرُ فَسَکَتَتْ»

به حضرت عرض کرد که تو بحمد الله دانای استاد ندیده و فهمیده مکتب نرفته هست، گریه و ناله رفتگان را بر نمی گرداند

می گوید با این سخنان امام سجاد حضرت زینب دیگر ساکت شد، بعد از حضرت زینب فاطمه صغری سخن گفته که ظاهراً مراد از فاطمه صغری همین دختر ابی عبدالله (ع) هست و گویا به این صغری می گفتند در قبل فاطمه کبری است که دختر امیرالمؤمنین از همسر دیگری بوده که در اسرا بوده و خطبه این هم منصوب به ام  کلثوم آنجا هست، آیا این ام کلثوم همان خواهر تنی حضرت زینب هست، بر اساس متون او در زمان امام حسن از دنیا رفت، در مدینه، و لذا این ام کلثوم از همسر دیگر امیرالمؤمنین هست، و خواهر حضرت زینب او هم خطبه ای خواند، و بعد حضرت سجاد (ع)، خطبه خواند، که خطبه بلندی نیست، و آن حضرت خوانده. نمی دانم فرصت هست یا نه

مجری:

نه متأسفانه فرصت مان تمام شد و چقدر ناگفته باقی ماند، چقدر سؤال داشتیم، بحث های فراوانی هست، قصه عاشورا همین است، اینقدر حرف برای گفتن و شنیدن هست، و ان شاءالله گوش شنوا داشته باشیم، و ان شاءالله حالا گفتند از کوفه و نکاتی که زینب کبری با مردم کوفه گفتند، ما هم در دعوت از حضرت صاحب الزمان ان شاءالله با کوفی نباشیم پناه ببریم به خدا و ان شاءالله مثل این یاران سید الشهدا ما هم در رکاب حضرت صاحب الزمان باشیم، یک دقیقه فرصت شاید داشته باشیم آن هم به دعا بگذرد چقدر خوب است

استاد جباری:

دعای هر روز مان را امروز تکرار بکنیم، خدایا به حرمت خود ابی عبدالله (ع) همه ما را حسنی قرار بده بر سر این سفره نشانده ای همچنان بنشان و بیشتر بهرمند کن، خدایا ما را از معارف ابی عبدالله (ع) و همراهی با ابی عبدالله (ع ) و آخذین به ثار و خونخواه ابی عبدالله (ع) در رکاب مولا و سرور مان امام عصر (عج) و از همه ما به احسن وجه به کرمت بپذیر و حالا اگر احیاناً در نیات ما خدشه ای بوده خدایا خودت با کرمت جبران بفرما و لحظات عمر ما را همراه با اهل بیت (ع) قرار بده، در دنیا و آخرت

مجری:

خیلی ممنونم خیلی استفاده کردیم، خدا حفظ تان کند، ان شاءالله همچنان موفق باشید، خدا شما را هم حفظ کند زیر سایه اهل بیت این رباعی را برای آخرین بار در این برنامه خدمت شما بخوانم که

یک روز به هیأت سحر می آید

با سوز دل و دیده ی تر می آید

یک روز به انتقام هفتاد و دو شمس

با سیصد و سیزده قمر می آید

ان شاءالله یا علی التماس دعا و خدا نگهدار.


سوگواره>

اسارت خطبه حضرت زینب س شترهای بی محمل کتب مقتل دفن شهداء مقتل جامع