سایر قسمت ها
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام

قسمت سی برنامه کاوش با کارشناسی دکتر روستایی


دیگر قسمت ها

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: کاوش  (پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام)

 

تاريخ: 18  09 1402  (قسمت سی)

استاد: حجت الاسلام والمسلمین روستایی

مجری: آقای سید محمد صفایی

مجری:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِه نَسْتَعین اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ وَأحْشُرنَا مَعَهُم وَالعَن اَعدائَهُم، السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَة

 عرض سلام دارم خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند، همراهان همیشگی شبکه جهانی حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف) و عرض تسلیت و تعزیت دارم ایام فاطمیه را به محضر آقای مان حضرت بقیة الله الأعظم (ارواحنا فداه) و همچنین خدمت شما بزرگواران.

 با برنامه کاوش ویژه ای پاسخ به شبهات باستان گرایان ان شاءالله ساعاتی را در خدمت شما و استاد گرامی جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای دکتر روستایی هستیم، سلام عرض می کنم.

استاد روستایی:

علیکم السلام ورحمة الله بنده هم خدمت حضرتعالی و بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداء) عرض سلام و ادب و احترام دارم و عرض تسلیت دارم به مناسبت ایام غمبار عزای حضرت زهرا (سلام الله علیها) و شهادت آن بانوی بزرگوار امیدوارم که بینندگان عزیز و ارجمندمان تا به این لحظه عزاداری هایشان مورد قبول حضرت حق واقع شده باشد ان شاء الله به زودی زود مردم مظلوم فلسطین هم با مدد حضرت فاطمه زهرا (صلوات الله وسلام علیها) بتوانند در مقابل طاغوت اسرائیل پیروز شوند.

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم، چون در ایام فاطمیه قرار داریم قطعاً محور برنامه هم فاطمی خواهد بود کلیپ های داریم تقدیم حضورتان می شود طرح شبهه می شود و ان شاء الله پاسخ جناب آقای دکتر روستایی را خواهیم شنید.

 آقای روستایی اگر مقدمه ای پیرامون کلیپ های امشب است بفرمایید

استاد روستایی:

در این جلسه دو کلیپ داریم. کلیپ اول بحثی است که جناب آقای مشیری درباره دختران رسول خدا به زعم خودش ذکر می کند. بیان می کند چرا شما فقط از فاطمه زهرا (صلوات الله وسلام علیها) صحبت می کنید و از دیگران یاد نمی کنید؟ چرا دیگر دختران را ذکر نمی کنید؟

ایشان سعی می کند یک دعوای مذهبی را مطرح کند مواردی را در کنار هم قرار بدهد. بعد بگوید پیامبر، دختران دیگری داشت چون با عثمان ازدواج کرد به خاطر دشمنی با عثمان اسم آن ها را نمی آورد فقط از حضرت زهرا یاد می کند.

کاملاً سعی می کند این بحث را به سمت یک جدال مذهبی ببرد غافل از این که آیا افرادی که ایشان نام می برود دختران پیامبر هستند یا نیستند؟ اساساً چه دختر پیامبر باشند یا نباشند آیا شیعه از آن ها یاد می کند یا یاد نمی کند؟ حتی در شبکه ولی عصر و قسمت های مختلف، علت یاد حضرت زهرا اگر بیشتر است به چه صورت است؟

این ها مواردی است که آقای مشیری به آن توجه ندارد روی این حساب تقاضا می کنم کلیپ اول را ببینیم بعد ان شاء الله در موردش صحبت می کنیم.

کلیپ شبهه ای اول از آقای مشیری:

این ها هر روز یک بامبول در می آورند فاطمیه اگر فاطمیه است پس چرا برای بقیه دختران رسول شما کاری نمی کنید و اسم شان را هم نمی آورید چرا؟ چون با عثمان ملعون شوهر کرده است، با عثمان معلون شوهر کرد خیلی خب (به قول تو) دختران پیغمبر بودند اسم شان نیست. حضرت دو تا از دخترانش را به عثمان ذو النورین داده شما اسمی از این ها به خاطر تبلیغات ملا و آخوند نمی آورید. مگر دختر با دختر فرق می کند؟

همه این دختران از خدیجه بودند ویژگی ایشان چه بود؟ کتاب هایش بر جا ماند؟ اختراعی کرده بود؟ چه می کرد که باید مملکت ایران به خاطر ایشان تعطیل بشود؟ البته احترامش بر سر جایش. زنی بیچاره، دیپرس و ناراحت بود و از این زندگی، این شوهر و این بند و بساطی که ما از تاریخ می فهمیم راضی نبوده است!

مجری:

البته ایشان شنیدیم آن چه که لایق شخصیت خودش بود دارد مطرح می کند متأسف هستیم که مجبور هستیم بعضی از این شبهات و این مباحث را مطرح کنیم. ولی باید پاسخ داده شود جناب آقای دکتر روستایی به ادعای ایشان مملکت تعطیل می شود اولاً این طور نیست یک روز شهادت فقط تعطیل می شود. مقایسه ای که با دیگر دختران پیامبر می کند معلوم است جایگاه حضرت زهرا را اصلاً نمی شناسد.

به قول فرمایش جنابعالی آیا دیگر دختران، دختران پیامبر بودند؟ خیلی موضوعات تاریخی است و ایشان در حقیقت خلط مبحث می کند پاسخ شما چیست؟

استاد روستایی:

ایشان مسئله ای را بدون دقت به رأی و نظر شیعه در این زمینه نقل می کند. شروع می کند می گوید به خاطر ازدواج با عثمان و این حرف ها بوده است. اولاً چه کسی گفت آن دو خانمی که اسم شان را بردند این ها دختران پیامبر بودند؟ این نکته اول است.

 مرحوم ابوالقاسم کوفی در کتاب الإستغاثه فی بِدَع الثلاثة یک عبارتی دارد ایشان در صفحه 112 می گوید:

«ذلك أن الرواية صحت عندنا عنهم»

صحیح این روایت نزد ما از اهل بیت (علیهم السلام)

«أنه كانت لخديجة بنت خويلد من أمها أخت يقال لها هالة قد تزوجها رجل من بني مخزوم فولدت بنتا اسمها هالة»

حضرت خدیجه یک خواهر مادری به نام هاله داشتند او با مردی از بنی مخزوم ازدواج کرد یک دختر از مرد بنی مخزوم به اسم هاله به دنیا آمد بعد می گوید:

«ثم خلف عليها بعد أبي هالة رجل من تميم يقال له أبو هند فأولدها ابنا كان يسمى هندا بن أبي هند وابنتين

بعد از این که مرد بنی مخزومی از دنیا رفت خانم هاله با فردی از بنی تمیم به نام ابو هند ازدواج کرد برای او فرزندی به نام هند ابن ابی هند آورد و برای او دو دختر آورد. این ها کدام دختران هستند؟

«فكانتا هاتان الابنتان منسوبتين إلى رسول الله (ص) زينب ورقية من امرأة أخرى قد ماتت»

این ها منسوب به رسول خدا هستند ولی مال رسول خدا نیستند، مال این آقا هستند. ایشان خانم هاله بعد از أبی هاله با یک مردی از بنی تمیم ازدواج کرد که به او ابو هند می گفتند.

«فأولدها ابنا كان يسمى هندا بن أبي هند وابنتين فكانتا هاتان الابنتان منسوبتين إلى رسول الله (ص) زينب ورقية من امرأة أخرى قد ماتت. ومات أبو هند»

یک پسر به نام هند و دو دختری که این ها منسوب به رسول خدا هستند اما این ها از زن دیگری بودند حتی از هاله هم نیستند که آن زن مرده بود. بعد می گوید ابو هند هم مُرد.

 خانم هاله، خواهر حضرت خدیجه اول با یک مرد بنی مخزوم ازدواج می کند دختری به نام هاله می آورد بعد از آن با مردی از بنی تمیم به نام ابو هند ازدواج می کند پسری به نام هند به دنیا می آید و آن آقا هم دو دختر از یک زن دیگری داشت که آن زن از دنیا می رود و ابو هند هم می میرد.

«وقد بلغ ابنه مبالغ الرجال»

این پسر به بلوغ می رسد.

«والابنتان طفلتان»

اما این دو دختر، بچه بودند.

«وكان في حدثان تزويج رسول الله (ص) بخديجة بنت خويلد»

می گوید این ها در اوایل ازدواج حضرت خدیجه با رسول خدا بودند. در آن زمان است که آن آقا می میرد پسرش هند هم بزرگ شده است اما این دو بچه کوچک هستند.

مجری:

یعنی دختر خوانده های هاله؟

استاد روستایی:

بله

 «وكانت هالة أخت خديجة فقيرة وكانت خديجة من الأغنياء الموصوفين بكثرة المال فأما هند ابن أبي هند فإنه لحق بقومه وعشيرته بالبادية، وبقيت الطفلتين عند أمهما هالة أخت خديجة فضمت خديجة أختها هالة مع الطفلتين وكفلت جميعهم»

 هاله فقیر بود و حضرت خدیجه موصوف به کثرت مال بود هند ابن ابی هند سمت قوم و قبیله پدری رفت، اما دختران پیش مادر خوانده شان هاله ماندند که خواهر حضرت خدیجه بود. حضرت خدیجه خواهرش هاله را با آن دو بچه کفالت کرد در خانه خودش آورد. بعد می گوید هاله خواهر حضرت خدیجه:

«وكانت هالة أخت خديجة هي الرسول بين خديجة وبين رسول الله (ص) في حال التزويج فلما تزوج رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم بخديجة»

در واقع کسی است که بین حضرت خدیجه و رسول خدا در ایام ازدواج به خانه این ها آمد. زمانی که رسول خدا با حضرت خدیجه ازدواج می کند.

«ماتت هالة بعد ذلك بمدة يسيرة»

مدت کوتاهی بعد هاله از دنیا می رود این دو تا

«وخلفت الطفلتين زينب ورقية في حجر رسول الله صلى عليه وآله وحجر خديجة»

این دو دختر در دامان رسول خدا و خدیجه می مانند.

«فربياهما»

این دو بچه را تربیت و بزرگ می کنند.

«وكان من سنة العرب في الجاهلية من يربي يتيما ينسب ذلك اليتيم إليه»

الاستغاثة؛ نویسنده: أبو القاسم الكوفي ( 352 هجری شمسی)، ج 1، ص 68

در سنت عرب در جاهلی این بود کسی یتیمی را تربیت می کرد آن یتیم به آن فرد نسبت داده می شد. بنابراین، این دو بچه، بچه های رسول خدا نیستند

مجری:

بچه های حضرت خدیجه هم نیستند.

استاد روستایی:

بله، روایت معتبر اهل بیت این را دارد می گوید این که ایشان می گوید دختر با دختر چه فرقی می کند! این جا داریم نقل می کنیم که این ها دختر پیامبر نیستند که تو بگویی دختر با دختر چه فرقی می کند؟

نکته دوم حضرت خدیجه این دختران را نداشت آیا حضرت خدیجه از مرد دیگری دختری داشت و بعد با پیامبر ازدواج کرد؟ این هم یک نکته است. آن چه که از منابع اهل سنت به دست می آید حضرت خدیجه موقع ازدواج با پیامبر باکره و دو شیزه و اصلا دختر بوده شوهری نداشت.

کتاب دلائل النبوة آقای اسماعیل ابن محمد ابن فضل التمیمی الاصفهانی نویسنده متوفای 535 است در صفحه 177 سند روایت شروع می شود مطالبی را بیان می کند تا این که در صفحه 178 می گوید:

«وكانت خديجة امرأة باكرة ذات شرف ومال كثير وتجارة تبعث بها إلى الشام»

خدیجه زنی بود «إمرأةً باکرة» دوشیره، صاحب شرافت و اموال بود تجارت داشت تجارتش را به شام می فرستاد.

«فتكون عيرها كعامة عير قريش»

كتاب دلائل النبوة؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن محمد بن الفضل التيمي الأصبهاني الوفاة: 535، دار النشر: دار طيبة - الرياض - 1409، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد محمد الحداد، ج1، ص178

کاروان تجاری حضرت خدیجه مانند تمام کاروان قریش بود.

 یعنی کاروان تجاری قریش یک طرف کاروان حضرت خدیجه یک طرف؛ شاید کسی بگوید «إمرأة» یعنی زن «إمرأةً باکرة» یعنی چه؟ گفتیم این طور نیست عرب به دختر واژه «إمرأة» اطلاق می کند. به عنوان نمونه کتاب دستور العلماء او الجامع العلوم فی اصطلاحات الفنون به یک معنا کتاب لغوی است می گوید زمانی که دختر باکره بالغ ازدواج می کند کلمه «إمرأة» و کلمه بِکر بالغ کنار هم آمده است.

بنابراین آن ها دختران حضرت خدیجه نبودند با هاله به خانه حضرت خدیجه آمدند.

 نکته دوم: حضرت خدیجه هم باکره بود قبل از پیامبر ازدواج نکرده بود و دختری نداشت که بخواهد به خانه پیامبر بیاورد. نکته سوم: چه کسی گفت ما از این دو خانم یاد نمی کنیم؟ از این دو نفر یاد می کنیم اما یاد کرد هر فردی به حَسَب خودش است.

خانم زینب و خانم رقیه در تاریخ داریم شخصی به نام حبار ابن أسود زینب را ترساند دلائل النبوة بیهقی، جلد 3، صفحه 155 می گوید:

«وخرج في طلبها هبار بن الأسود ونافع بن عبد القيس الفهري»

آقای حبار ابن أسود به دنبال این خانم آمد و نافع ابن عبد الغیث

«وكان أول من سبق إليها هبار فروعها بالرمح وهي في هودجها»

دلائل النبوة؛ اسم المؤلف: للبيهقي الوفاة: 458، دار النشر:، ج 3، ص 155

اولین کسی که او را ترساند هبار بود که با نیزه ترساند در واقع به هودج زد ایشان ترسید این ترس را ذکر می کند. در منابع مان می گوییم تازه از ترسی که بر ایشان وارد شد سقط هم کرد کتاب البدایة والنهایة، جلد 5، صفحه 262 دارد هبار آمد:

«فروعها هبار بالرمح وهي في الهودج وكانت حاملا فيما يزعمون فطرحت»

البداية والنهاية؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: مكتبة المعارف – بيروت، ج 3، ص 330

راویانی که این را روایت کردند این ها گفتند او باردار بود «فطرَحت» سقط هم کرد. پس اسمش را می آوریم کسی که او را ترساند می گوییم سقطش را هم بیان می کنیم. بعد از همه این ها حتی بعضی ها گفتند به سبب این ترسی که کرد حکم شهید دارد یعنی بارداری که ترساندنش حکم شهید هم دارد.

مجری:

ولو این که در صحنه فوت نکرده باشد.

استاد روستایی:

بله، اما بعضی ها گفتند حکم شهید دارند پس یاد می کنیم. می گوییم پیامبر اتفاقاً آقای هبار را مجازات کرد منابع اسلامی به آن می پردازد. صحیح ابن حبان، صفحه 425 که حضرت فرمودند:

«إِذَا لَقِيتُمْ هَبَّارَ بْنَ الأَسْوَدِ وَنَافِعَ بْنَ عَبْدِ الْقَيْسِ فَحَرِّقُوهُمَا بِالنَّارِ ثُمَّ إِنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه وسلم قَالَ بَعْدَ ذَلِكَ لا يُعَذِّبُ بِهَا إِلا اللَّهُ وَلَكِنْ إِذَا لَقِيتُمُوهُمَا فَاقْتُلُوهُمَا»

صحيح ابن حبان بترتيب ابن بلبان؛ اسم المؤلف: محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التميمي البستي الوفاة: 354، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1414 - 1993، الطبعة: الثانية، تحقيق: شعيب الأرنؤوط، ج12، ص425

این ها را با آتش بسوزانید گفتند یا رسول الله، خدا فقط با آتش عذاب می کند گفت عیب ندارد اگر این ها را دیدید به قتل برسانید. سندش هم صحیح است.

 منابع دیگر مثل أنساب الأشراف بلاذری، جلد 1، صفحه 357 این مسئله آمده است. کتاب معرفة السنن والآثار بیقهی،‌ جلد 13، صفحه 206 آمده است که چگونه با این ها برخورد کنید؟ و کتاب الأنساب، صفحه 573 هم آمده است که چه اتفاقی برای این ها باید رقم بخورد.

باز نقل می کنیم وقتی خانم زینب از دنیا رفت آقای عمر ابن خطاب دید زنان خاندان پیامبر برای این خانم گریه می کنند جلوی پیامبر شروع کرد با تازیانه زدن این ها را هم ذکر می کنیم. المستدرک علی الصحیحین حاکم نیشابوری، جلد 3، چاپ دار الکتب العلمیة، صفحه 210 روایت از ابن عباس است می گوید پیامبر فرمودند البته صحابی نقل مستقیم «قال رسول الله» نگفته اما طبق مبنای اهل سنت وقتی صحابی نقل می کند از پیامبر دارد نقل می کند.

«عن بن عباس رضي الله عنهما قال لما مات عثمان بن مظعون قالت امرأته هنيئا لك الجنة يا عثمان بن مظعون»

می گوید که عثمان ابن مظعون از دنیا رفت همسرش گفت بهشت بر تو گوارا بود ای عثمان ابن مظعون:

«فنظر إليها رسول الله صلى الله عليه وسلم وقال وما يدريك»

رسول خدا به او نگاه کرد گفت از کجا می دانی؟ گفت یا رسول الله:

«قالت يا رسول الله فارسك وصاحبك»

شخصیتی است که صحابی شما و در رکاب شما جنگیده است رسول خدا فرمودند:

«فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم إني رسول الله وما أدري ما يفعل بي فأشفق الناس على عثمان»

من که پیغمبر هستم نمی دانم عاقبتم چه می شود؟ شما این طوری نگو بعد می گوید مردم شروع کردن برای عثمان ترحم کردن و ناراحتی کردن. بعد ادامه می دهد می گوید زمانی که:

«فلما ماتت زينب بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم»

این جا تعبیر بنت می کند از باب فرزند خواندگی می گوید زمانی که ایشان از دنیا رفت رسول خدا فرمود:

«قال رسول الله صلى الله عليه وسلم ألحقوها بسلفنا الخير عثمان بن مظعون»

خدایا این را به سلف و گذشته خوب ما ملحق کن.

«فبكت النساء»

زنان شروع به گریه کردند. طبیعتاً اگر دختر رسول خدا باشد زنانی که دارند گریه می کنند از اهل بیت رسول خدا هستند حتی اگر ربیبه و مورد تربیت رسول خدا باشد که اعتقاد ما این است باز آن زنانی که آن اطراف هستند از خانواده پیامبر هستند. زنان شروع به گریه کردند.

«فجعل عمر يضربهن بسوطه»

عمر با تازیانه شروع کرد زنان را زدن.

«فأخذ رسول الله صلى الله عليه وسلم يده وقال مهلا يا عمر»

 المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 210

رسول خدا دستش را گرفت «مهلاً یا عمر» چه خبرت است بگذار کارشان را بکنند.

 این یکی از آن دخترها است، ما او را نام می بریم و در منابع یاد می کنیم اما این خانم چرا از دنیا رفت؟ یک آقایی او را ترسانده از دنیا رفت آیا مبارزه خاصی انجام داد؟ کارهای که حضرت زهرا کرد انجام داد؟ که مثلاً برای ایشان مراسم بگیریم به نام فرض کنید زینبیه این طور نیست.

خیلی ها در این عالم از دنیا رفتند پسر پیامبر، ابراهیم هم از دنیا رفته است آیا مراسمی برای او می گیریم؟ نه اساساً‌ برای فوت فرد مراسم نگرفتیم، ما برای اقدام آن فرد داریم سوگواری می کنیم یعنی چه؟ یعنی این فردی که مقابل طاغوت ایستاد و در این راه جانش را از دست داد برای این سوگواری می کنیم. اگر برای امثال امام حسین (علیه الصلاة والسلام) سوگواری می کنیم افزون بر مقابل طاغوت ایستادنش برای این که دیگران یاد بگیرند الگو بگیرند.

یادش را با اشک زنده می داریم، چرا با اشک؟ چون زنده نگه داشتن یاد افراد باید جنسش با آن حادثه ای که آن فرد رقم زده همخوان باشد. نمی توانیم بگوییم این حادثه ای که او رقم زد چیز خاصی نیست مثلاً هر کسی به هر دلیلی و نحوی از دنیا رفت صرف این که فرزند پیامبر باشد شما بگویید گریه کنید این منطقی نیست صرف این که معنا ندارد.

ما برای آن حرکت داریم این کار را انجام می دهیم یک مثال خیلی ساده بزنم خیلی از مردم عزیزمان فیلم یوسف پیامبر را دیدند آن ملک الهی به حضرت یعقوب چه گفت؟ گفت شما به خاطر حجت و ولی خدا گریه می کردی چون کسی نمی تواند بگوید حضرت یعقوب صبر نداشت اگر این را بگوید می گوییم این چه حرفی است؟ پیامبر اولو العزم مگر می شود!

خیلی از مادران شهدای عزیز داریم که جگر گوشه شان به شهادت رسیده است امام این ها خیلی استوار هستند گریه نمی کنند. می توانیم بگوییم صبر این ها از یعقوب بیشتر است؟ خیر، چون حضرت یعقوب پیامبر اولو العزم است و قطعاً صبرش بیشتر است. در قرآن هم (فَصَبْرٌ جَمِيلٌ) دارد آیا حضرت یعقوب فکر می کرد یوسفش از دنیا رفت یا برای از دست دادن بچه گریه می کرد؟ نه.

یقین داشت یوسفش زنده است به خاطر این که در همان ابتدا وقتی آمدند پیراهن یوسف را به ایشان دادند به ایشان گفتند گرگ یوسف را خورده است یعقوب باید می نشست گریه می کرد چرا گرگ فرزندم را خورد اما فرمود:

(وَجَاءُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ)

و پيراهن او را با خونی دروغين (آغشته ساخته، نزد پدر) آوردند؛ گفت: «هوس های نفسانی شما اين کار را برايتان آراسته! من صبر جميل (و شکيبائی خالی از ناسپاسی) خواهم داشت؛ و در برابر آنچه می ‌گوييد، از خداوند ياری می ‌طلبم!»

سوره یوسف (12): آیه 18

(بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا) نفس تان، کارتان را برای تان زیبا جلوه داد (فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ) صبر می کنم صبر زیبا است و خدا به من کمک می کند در مورد آن چیزی که شماها دارید توصیف می کنید. وقتی پیراهن یوسف را برایش آوردند گفت:

(فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ)

اما هنگامی که بشارت دهنده فرا رسيد، آن (پيراهن) را بر صورت او افکند؛ ناگهان بينا شد! گفت: «آيا به شما نگفتم من از خدا چيزهايی می ‌دانم که شما نمی ‌دانيد؟!»

سوره یوسف (12): آیه 96

(أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ) نگفتم از خدا چیزهایی می دانم شما نمی دانید؟ پس گریه اش برای چه بود؟ برای ولی و حجت خدا بود. ماها هم اگر برای حضرت زهرا، امام حسین و امام حسین گریه ای می کنیم گریه برای حجت خدا است. در واقع این گریه به این معنا است این فردی که در این راه به شهادت رسیده است راهش ارزشمند است.

این فرد در یک دفاع مقدسی به شهادت رسیده، لذا برای این ما گریه می کنیم وگرنه هر کسی از دنیا بروند شاید خیلی از بستگان پیامبر از دنیا رفتند مثلاً حضرت آمنه مادر پیامبر، حضرت عبد الله پدر پیامبر برای این ها مراسم نگرفتیم چرا؟ چون مدل کشته شدن آن شهادت مهم است و برای چه این کار صورت گرفت؟

 اما از آن ها یاد نمی کنیم؟ چرا یاد می کنیم. مواردی که در منابع اسلامی آمده بود و قرائت کردم آقای مشیری این یاد کرد نیست؟ این یاد کرد است شما می خواهید حتماً سینه بزنند نه این طور نیست برای هر عزیز بزرگواری که از دنیا برود سینه نمی زنیم نکته اش متفاوت است.

مجری:

اگر هم این کار را می کردیم باز آقای مشیری می گفت چه خبرتان است چقدر عزاداری؟ یعنی از هر چیزی می خواهند بهانه ای درست کنند برای این که، این را زیر سوال ببرند.

استاد روستایی:

بله همین طور است. خانم بعدی که از دنیا رفته رقیه است. ایشان می گوید شما اگر این ها را یاد نمی کنید چون به عثمان منتسب هستند. آیا اسم ایشان را می آ‌وریم یا نمی آوریم؟ بعد از این که از دنیا رفت باید برای او عزاداری کنیم یا نکنیم؟ طبقات إبن سعد، جلد 8 از ابن عباس می گوید زمانی که رقیه بنت النبی، (او تعبیر بنت النبی) دارد از دنیا رفت پیامبر فرمود:

«الحقي بسلفنا عثمان بن مظعون»

به گذشته، سلف صالح و یار خوب ما عثمان ابن مضعون ملحق شد.

«فبكت النساء على رقية»

زنان برای رقیه گریه کردند

«فجاء عمر بن الخطاب فجعل يضربهن بسوط»

عمر آمد شروع با تازیانه زدن

«فأخذ النبي صلى الله عليه وسلم بيده ثم قال دعهن يا عمر يبكين»

دستش را گرفت، چه خبرت است بگذار گریه کنند ما از این خانم این جا یاد کردیم از این که یک عده سر قبرش برایش گریه کردند یاد کردیم. از این که کسی جلوی پیامبر، حرمت پیامبر را نگه نداشت شروع کرد با تازیانه به این زنان زدن از او هم داریم یاد می کنیم. اما ایشان آیا مرگش به مانند صدیقه طاهره است؟ مرگ ایشان در مبارزه با چه است؟ می گوید:

«لما ماتت رقية بنت النبي صلى الله عليه وسلم»

الطبقات الكبرى؛ اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري الوفاة: 230، دار النشر: دار صادر – بيروت،  ج 8، ص 36

از دنیا رفت برای چه از دنیا رفت؟ آیا در مبارزه با طاغوت از دنیا رفت؟ ذکر نکرد. بنابراین یاد می کنیم اما یاد کرد به معنای این نیست هر کسی که از دنیا رفت برای همه شان هم باید مجلس بگیریم، گریه کنیم و سینه بزنیم این طوری نیست.

 اما نکته بعدی علت یاد کرد از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) چیست؟ ایشان می گوید آی مگر از این خانم اختراعی ثبت شد، کتابی چاپ شده و...، می آید این طور حرف می زند همه را می خواهد از چشم کوچکش ببیند.

اولاً اگر بخواهیم از کسی یاد کنیم لزوماً نباید کتابی از او چاپ شده باشد خیلی از افراد بزرگ داریم مفاخر و بزرگان ایران هستند از این آقایان هم یاد می کنند آیا کتابی از ایشان چاپ شده است؟ آقای مشیری چند تا کتاب مثلاً از جناب کوروش چاپ شده است؟ مگر شما از ایشان یاد نمی کنید؟ شما نسبت به افراد و حاکمان دیگر در طول تاریخ چند کتاب از سردار آریو برزن چاپ شده است شما چقدر از او یاد می کنید؟ آیا لزوماً هر کسی را که خواستیم از او یاد کنیم باید کتابش چاپ شده باشد؟ یا نه یک اقدام درست و مهمی انجام داده باشد که ما بتوانیم از او یاد کنیم و ارزش یاد کردن داشته باشد کدامش است؟ قطعاً مورد دوم است.

اما حضرت زهرا چه کار کردند؟ اولین اقدام حضرت زهرا در این برهه بحث مقابله با ظلم و طاغوت است ما به عنوان یک منشور خودمان این عمل حضرت زهرا را سرلوحه قرار دادیم. در اندیشه سیاسی که بحث می شود شیعه یک اندیشه سیاسی دارد. برادران اهل سنت یک اندیشه سیاسی دیگری برای انتخاب خلیفه دارند. شیعه این بحث را مطرح می کند بله ما اگر اعتقاد داریم امیر المؤمنین خلیفه است اعتقاد ما به ما این را می رساند این خلیفه، خلیفة الله (نصب الهی) است.

یعنی پیامبر فقط یک فردی را اعلام کرده است وگرنه اصل نصبش الهی است وقتی امامت الهی شد یعنی چه؟ می گوییم یعنی این که خداوند یک فردی را انتخاب کند می گوییم چرا خدا انتخاب کند؟ می گوییم به جهت این که شأن امام لزوماً فقط شأن مسائل سیاسی نیست. اگر قرار بود صرفاً مسئله سیاسی باشد جسارتاً چنگیز خان مغول هم می توانست حاکم جامعه بشود خیلی خوب حفظ می کرد.

اما مسئله این است که این امامت، امتداد نبوت است وقتی گفتیم نبی را خدا انتخاب می کند امام را هم باید خدا انتخاب کند. چون قرار است مبین دین و احکام باشد قرار است معارف دینی اعم از اعتقادات، و اعم از مسائل اخلاقی و احکامی قرار است آن حاکم این ها را تبیین کند. پس این حاکم باید از جانب خدا باشد و طبیعتاً خداوند شایسته ترین فرد را انتخاب می کند.

اما وقتی خدا انتخابش کرد آیا باید صفاتی مثل خدا داشته باشد یا خیر؟ مثلاً خداوند عالم است این فرد اگر بخواهد هدایت جامعه را به عهده بگیرد و سکاندار هدایت باشد باید عالم باشد نه فقط به علوم مختلف؛ بلکه به زبان های مختلف چون تمدن ها و تخصص های مختلفی با او رو در رو می شوند.

شما در کتاب الإحتجاج طبرسی، احتجاج های ائمه را ذکر می کند مثلاً امام رضا، شخصیت های مختلفی مثل یهودی، مسیحی و صابعی وجود دارد حضرت رضا با شخصیت های خودشان با آن ها بحث می کنند.

آیا واقعاً با علم شخصی این کار را کردند؟ قطعاً خیر، چرا؟ چون علم شخصی بشر محدود است با علم الهی، با چیزی که خداوند در اختیار او قرار داده است به عنوان امام جامعه دارد این کار را انجام می دهد. امام جامعه چه صفت دیگری باید از خدا داشته باشد؟ امام جامعه یک وجهش خدمت به مردم و یک وجهش مقابله با دشمنان است. خداوند ظلم ستیز است این امام هم باید ظلم ستیز باشد و جامعه زیر مجموعه او هم باید ظلم ستیز باشند.

(ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَيسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ)

اين به خاطر چيزی است که دست های شما از پيش فرستاده (و نتيجه کار شماست) و به خاطر آن است که خداوند، به بندگان (خود)، ستم نمی ‌کند.

سوره بقره (2): آیه 182

این اندیشه سیاسی من می شود. هر کسی که ظلم ستیزی را به من یاد داد برای من مقدس است. در طول تاریخ فاطمه زهرا (صلوات الله وسلام علیها) کارشان چه بود؟ یکی از کارهای عمده ایشان مقابله با طاغوت زمان خودش بود این کار حضرت زهرا (سلام الله علیها) و من از او الگو و یاد می گیرم نه من زنان جامعه مان یاد می گیرند که اگر بخواهیم در واقع کنش گری فعال در جامعه باشیم در مقابل ظلم نباید سر خم کنیم اگر سر خم کردید شما دیگر کنش گر فعال نخواهید بود.

این یکی از درس های که فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به ما داد ایشان می گوید چه کار کرد؟ کتاب نوشت؟ اختراع کرد؟ چقدر شما حقیر می بینی؟ آمده یک خط سیری تا قیامت برای بشر مشخص کرده است که شما در مقابل ظلم باید بایستید. آیا ایران در آن زمان مقابل حاکمان ساسانی، مردم این طوری مقابل ظلم می ایستادند، یا این که جزیه های و حرمسراهای چنانی در دربار ساسانی بود؟ آقای مشیری چرا به این توجه نمی کنید؟ حضرت زهرا (سلام الله علیها) به ما یاد داد که دشمن ظالم و یاور مظلوم باشیم.

امیر المؤمنین هم کارشان همین بود لذا می بینید شب آخری که می خواهند به دیدار الهی بشتابند و به شهادت برسند به امام حسن و امام حسین وصیت می کنند

«كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْنا»

دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید.

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 421

امام حسن و امام حسین هم همین است و این خط ادامه دارد تا ان شاء الله حضرت ولی عصر؛ این را چه کسی یاد داد؟ حضرت صدیقه طاهره لذا امام زمان فرمودند:

«وَ فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) لِي أُسْوَةٌ حَسَنَة»

دختر پیامبر برای من اسوه نیکو است.

الإحتجاج علی أهل اللجاج؛ نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، ناشر: نشر مرتضی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر،ج2، ص467

جالب است امام زمان این در کجا می فرمایند؟ زمانی که از ظلم جعفر کذاب صحبت می کنند می گویند این به ما ظلم کرد و می خواست حق ما را بگیرد اما

«وَ فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) لِي أُسْوَةٌ حَسَنَة»

الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار المعارف الإسلامية، محقق/ مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، 286

برای من در دختر رسول خدا الگوی نیکویی وجود دارد او الگوی من است و من می ایستم. اما در مقابل ببینید آیا چنین الگویی در جبهه مقابل تشیع وجود دارد؟ قطعاً خیر.

مجری:

در مکاتب دیگر چنین بانویی وجود ندارد.

استاد روستایی:

بله، سراغ برادران عزیز اهل سنت می رویم آن ها قائل به انتخاب امامت مردمی هستند. ما امامت الهی می گوییم آن ها امامت مردمی می گویند.

مجری:

البته در ظاهر مردمی

استاد روستایی:

بله، می گوییم می شود راه های انتخاب خلیفه را بگویید؟ می گوید بله اولینش اجماع یا انتخاب اهل حل و عقد است. یعنی چه؟ می گویند صحابه به اجماعی برسند که فلانی خلیفه است یا اهل حل و عقد و نخبگان سیاسی بگویند این خلیفه است. می گوییم کدام یک از خلفا این شکلی بود؟ می گویند ابوبکر می گوییم اجماع بود؟ می گویند بله.

می گوییم مگر حضرت زهرا (سلام الله علیها) و امیر المؤمنین مخالف نبودند؟ عباس و فرزندانش مگر مخالفت نبودند؟ بنی هاشم مگر مخالف نبودند؟ این چه اجماعی است؟ این اجماع نیست. اهل حل عقد بودند اهل حل و عقد چه کسانی هستند؟ قرطبی می گوید فقط یک نفر آن هم عمر ابن خطاب است. فقط همین یک نفر؟ این یک نفر چطوری یک فرد دیگر را حاکم جامعه کرد؟

می گوید تاریخ طبری را بخوان، آن جا نوشته است زمانی که قبیله أعثم آمدند:

« فأيقنت بالنصر»

تاريخ الطبري ، اسم المؤلف:  لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310 ، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت، ج 2، ص 244

یقین کردم پیروز شدیم مردم را به زور برای بیعت می بردند در زمینه این مسئله اقدامات زیادی کردند. به یک عده پُست پیشنهاد دادند به یک عده رشوه دادند و بین مردم پول پخش می کردند که در تاریخ به صورت صریح این مسئله آمده است. راه اولی که شما گفتید آخرش به یک نفر می رسد آن هم به کمک چماق های قبیله أسلم

راه دوم استخلاف خلیفه قبلی، خلیفه بعدی را معین کند مردم راضی باشند یا نباشند؟ می گوید خیر نیازی نیست حالا چه کسی این طوری انتخاب شده است؟ در انتخاب خلیفه دوم مردم راضی بودند؟ خیر زمانی که به مردم خبر رسید ابوبکر می خواهد عمر را جانشین خود کند اعتراض کردند «فقال الناس» ناس: مردم نه یک فرد خاص گفتند شما می خواهید فردی را بر ما حاکم قرار بدهید «فظا غليظا»

«فقال الناس أتستخلف علينا فظا غليظا»

«فظا غليظا» بد اخلاق و سنگدل است. اگر حاکم، حکومت را به دست بگیرد

«فلو ملكنا كان أفظ وأغلظ»

الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409، الطبعة : الأولى، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ج6، ص358، ح 32013

بدتر خواهد شد پس مردم این جا مخالف هستند این جا هم با زور یک نفر، یک فرد دیگری به حکومت می رسد.

 راه سوم شورای شش نفره: یعنی عده ای از نخبگان جمع شوند شورا کنند و یکی را انتخاب کنند می گوییم چه کسی را؟ می گوید عثمان؛ می گوییم آن شورا فرمایشی بود شورای واقعی نبود چرا فرمایشی بود؟ به خاطر این که این شش نفر را با شمشیر بالای سرشان آمدند تا انتخاب کنند این چه شور و مشورتی است که از ترس شمشیر باید حرف بزنید؟

دو: اگر یک نفر،‌ یک نظر داشت و پنج نفر یک نظر دیگر داشتند گردن آن یکی را باید بزنید. دو نفر یک نظر و چهار نفر یک نظر دیگر داشتند گردن آن دو تا را باید بزنید. سه به سه شدند آن سه نفری معتبر است که عبد الرحمن ابن عوف با آن ها است. عبد الرحمن ابن عوف علم و دانشی دارد، این برای چه حق وِتو باید داشته باشد؟ غیر از این است که این شخص فامیل عثمان است! این شورا، یک شورای فرمایشی است وقتی صحبت شمشیر و گردن زدن می شود زور است.

مورد آخر «الحق لمن غلب» حق با کسی است که غالب بشود حق با کسی است که زورش بیشتر است حق با کسی است که شمشیرش تیزتر است این اندیشه سیاسی؛ آیا این اندیشه سیاسی دوم ظلم پذیر یا ظلم ستیز است؟ وقتی مردم هیچ انتقادی نتوانند کنند و هیچ حقی نداشته باشند حرف بزنند اسمش انتخاب مردمی است اما پشتش دیکتاتوری است.

فاطمه زهرا (سلام الله علیها) کدام این ها را به ما یاد داد؟ آن قسمت اول آزادی بشر از یوغ ظلم؛ آقای مشیری این را کم می بینید؟ من از آقای مشیری یک سوال دارم چقدر درست است خودش می داند می گویند ایشان با خاندان پهلوی مشکل دارد. چرا با این ها مشکل دارید؟ پدر یا مادرت را کشتند چه شده که با این ها مشکل داری؟ شاید ایشان بگوید مثلاً ظلم کردند، باشد ظلم کردند مشکل دارید ما هم این ظلم ستیزی را از فاطمه زهرا (سلام الله علیها) یاد گرفتیم. چون ایشان اول جرقه اش را زد بعد از دوران رسول خدا، امیر المؤمنین نمی توانست با این ها درگیر شود جلوی در خانه نمی توانست بیاید چرا نمی توانست بیاید؟ خیلی واضح و روشن است امیر المؤمنین اگر جلوی در می آمدند دو تا حالت بود یا همه این ها را می کشتند یا کشته می شدند. البته یا این که اسیر می شدند گزینه سوم است. ما فرض این می گیریم که شمشیر بر دارد جلوی در بیاید بجنگد.

مجری:

یک طرف غالب شود.

استاد روستایی:

بله، اگر کشته می شد هیچ اتفاقی نمی افتاد می گفتند پدران این ها را در بدر و احد کشته این ها تلافی کردند این به آن در! اگر همه را می کشت آیا می توانست بر این جامعه حکمرانی کند؟ قطعاً نمی توانست، به خاطر این که آن چیزی که بر اندیشه اهل بیت (علیهم السلام) حاکم و سایه افکنده است یک آیه عمیق و دقیق قرآن است که خداوند در این آیه مبارکه یک مسئله را گوشزد می کند که این سرلوحه تمامی امامان شیعه بود آن آیه چه است می گوید:

(قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ)

بگو: «اين راه من است من و پيروانم، و با بصيرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می ‌کنيم! منزه است خدا! و من از مشرکان نيستم!»

سوره یوسف (12): آیه 108

خدا می فرماید بگو این راه منِ خدا است من دعوت به خدا می کنم (عَلَى بَصِيرَةٍ) بصیرت افزایی جامعه، اگر امیر المؤمنین از دَم همه این ها را می کشت باید به چه کسی بصیرت افزایی صورت می گرفت؟ نمی شد فرزندان آن ها هم مثل پدران شان نسل در نسل کینه به دل می گرفتند، اما امیر المؤمنین شمشیر نمی کشد به قول حضرت زهرا (سلام الله علیها)

«مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْكَعْبَة إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِي‏»

كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر؛ خزاز رازى، على بن محمد، محقق/ مصحح: حسينى كوهكمرى، عبد اللطيف‏، ناشر: بيدار، ص 198 و 199

امام مثل کعبه است «إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِي‏» دور کعبه می چرخند کعبه دور کسی نمی چرخد.

حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) در این بحبوحه که امیر المؤمنین باید به جامعه بصیرت بدهند اگر جلوی در بیاید یا باید بکشد یا کشته شود. در چه صورت می شود به بصیرت داد؟ این که ایشان عقب بایستد حضرت زهرا به عنوان دفاع از جان امام معصوم که امر واجب است جلوی در بیاید با این ها احتجاج کند و ظلم این ها را گوشزد کند؛ بنابراین، اولین چیزی که ما از صدیقه طاهره (سلام الله علیها) فرا می گیریم جناب آقای مشیری بحث مقابله با ظلم و ظالم است.

 لذا در کتاب صحیح بخاری که صحیح ترین کتاب بعد از قرآن از نظر اهل سنت چاپ دار الکثیر (چاپ های یک جلدی)، صفحه 591، روایت 3093 می گوید اول گفت پیامبر ارث به جا نمی گذارد.

«فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَكْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتى تُوُفِّيَتْ وَعَاشَتْ بَعْدَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم سِتَّةَ أَشْهُرٍ»

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) عضبناک شدند «فهجرت» او را ترک کردند، این قهر ادامه پیدا کرد تا از دنیا رفتند بعد هم می گوید شش ماه طول کشید

«وَكَانَتْ فَاطِمَةُ تَسْأَلُ أَبَا بَكْرٍ نَصِيبَهَا مِمَّا تَرَكَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم من خَيْبَرَ وَفَدَكٍ وَصَدَقَتَهُ بِالْمَدِينَةِ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 3، ص 1126، ح2926

می گوید حضرت زهرا «وَكَانَتْ فَاطِمَةُ تَسْأَلُ» مدام طلب می کرد حق من را بدهید حرف حضرت زهرا تا زمان شهادت این بود و بیعت هم نکرد و آن ها به حضرت زهرا ندادند. حضرت زهرا دنبال چند متر زمین نبود می خواست ثابت کند که طرف مقابل که با او مقابله می کند او شایستگی زمامداری جامعه را ندارد چرا؟ به خاطر این که زمامدار جامعه باید عادل باشد خداوند می فرماید:

(لَا ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ)

پيمان من، به ستمکاران نمی ‌رسد!

سوره آل عمران (2): آیه 124

نمونه دیگر همین روایت در صحیح مسلم، جلد 2، صفحه 842 از عایشه است حضرت زهرا از ابابکر درخواست کرد میراث پیامبر را تقسیم کن ابابکر گفت نمی شود پیامبر فرمود:

«لَا نُورَثُ ما تَرَكْنَا صَدَقَةٌ قال وَعَاشَتْ بَعْدَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم سِتَّةَ أَشْهُرٍ»

بعد در صفحه 843 ادامه می دهد می گوید بعد از رسول خدا ایشان شش ماه زنده بود.

«وَكَانَتْ فَاطِمَةُ تَسْأَلُ أَبَا بَكْرٍ نَصِيبَهَا مِمَّا تَرَكَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم من خَيْبَرَ وَفَدَكٍ وَصَدَقَتِهِ بِالْمَدِينَةِ فَأَبَى أبو بَكْرٍ عليها ذلك»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج3، ص1381، ح 1759

دو روایت در صحیح بخاری و صحیح مسلم که معتبر است. وقتی یک روایتی در این دو کتاب با همدیگر بیاید در اعلیٰ درجه اعتبار است. علت این همه اصرار و پافشاری حضرت زهرا چه است؟ پیامبر به ایشان فرموده بودند:

«فَتَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي»

فرائد السمطين، حمّويي جويني، ابراهيم بن سعد الدين (م 730)، مؤسسة المحمود، بيروت، چاپ اوّل، 1400 هـ. ق ج 2،ص:35

تو اولین کسی هستی به من ملحق خواهی شد. آدمی که می داند چند روز دیگر می خواهد از دنیا برود دنبال جمع مال نیست. فرزندانش هم کوچک بودند مثلاً کسی بگوید فرزندش در خیابان می خوابد جا ندارد می گوید فلان زمینم را از فلانی بگیرم برای فرزندم بسازدم مسئله حضرت زهرا این نیست حضرت زهرا می دانند چند وقت دیگر به شهادت می رسند فرزندانش هم کوچک هستند نیاز نیست طلب کند.

تمام هدف حضرت زهرا این است شما این حرفی که می زنید غلط است او مدام می گفت «لا نورث» دوباره «وَكَانَتْ فَاطِمَةُ تَسْأَلُ » دوباره درخواست می کرد. ما از حضرت زهرا (سلام الله علیها) اولین چیزی که یاد گرفتیم مسئله مبارزه با ظلم است.

اما مطلب دیگری که از حضرت زهرا یاد گرفتیم تبیین و پافشاری بر حق است. ببینید سکه مواجهه و مبارزه حضرت زهرا دو رو دارد یک روی آن مبارزه با ظلم است روی دیگر آن روشنگری و تبیین حق است، این را هم از حضرت زهرا یاد گرفتیم. جناب آقای مشیری اگر ما برای صدیقه طاهره عزاداری می کنیم به این مسائل توجه داریم. تبیین حق نمونه ای را عرض می کنم در کتاب نزهة الحفاظ آقای إبی موسی محمد ابن عمر الإصفهانی المدینی، متوفای 581، صفحه 101 در سندش چند تا فاطمه است که معروف به روایت فواطم است. می گوید فاطمه زهرا یک جمله ای گفت بعد هم می گوید مسئله ای که فاطمه دارد می گوید متفقٌ علیه است چه گفت؟

«أنسيتم قول رسول الله صلى الله عليه وسلم يوم غدير خم»

آیا قول پیامبر را در روز غدیر فراموش کردید؟ این ها احتجاج های حضرت زهرا است که فرمود:

«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه‏»

بعد دارد:

«وقوله عليه السلام لعلي أنت مني بمنزلة هارون من موسى عليهما السلام)»

نزهة الحفاظ؛ اسم المؤلف: محمد بن عمر الأصبهاني المديني أبو موسى الوفاة: 581، دار النشر: مؤسسة الكتب الثقافية - بيروت - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد الرضى محمد عبد المحسن، ج 1، ص 102

این ها را یادتان رفت؟ احتجاج های حضرت زهرا، تبیین حق شما دنبال پیشوا می گردید رسول خدا ایشان را معرفی کردند. این یک کتاب اهل سنت. کتاب دیگر کتاب "اسمی المناقب فی تهذیب اسنی المطالب فی مناقب الامام امیر المومنین علی بن ابی طالب (علیه السلام)" این کتاب را شمس‌ الدین‌ محمد بن‌ محمدبن‌ محمدالجزری الدمشقی الشافعی نوشته است.

در کتاب اسمی المناقب، صفحه 32 همان روایت حضرت زهرا (سلام الله علیها) ذکر می کند حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند:

 «أنسيتم قول رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يوم غدير خمّ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه وقوله صلی الله علیه وآله لعَلِي أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى»

می گوید این ها را حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند. این تبیین حق است در روایات شیعه داریم فرمودند امامت باعث قوام ملت است از این تعابیر بلندی که در خطبه ایشان آمده است.

پس بنابراین مسئله دوم حضرت زهرا که ما درواقع از ایشان فرا گرفتیم و ایشان را الگو قرار دادیم تبیین حق است.

مسئله سوم اهل علم و دانش بودن است. قبلا ما در این برنامه مطالبی بیان کردیم از جمله این که ایشان مناظره یاد می داد روایت در احتجاج طبرسی است اجازه بدهید فقط روایت را نشان بدهم، الان روایت را نمی خوانم.

احتجاج طبرسی جلد شماره 1 صفحه 19 ماجرای دوزنی است که این ها باهم نزاع می کنند و خدمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) می روند. یک زن مؤمنه است و حضرت زهرا به آن زن مؤمنه یاد می دهند چطوری زن دشمن را به لحاظ روشی و علمی شکست بدهد. بعد این زن مؤمنه می رود او را شکست می دهد و خیلی خوشحال می شود و پاداش های برای این ذکر شده است. این یک نمونه است که ایشان اهل علم و دانش بوده است.

نکته دوم فضائلی برای ایشان نقل شده نه تنها در کتب شیعه حتی در کتب اهل سنت آمده که این ها دارای اهمیت است ولو این که آقای مشیری خوشش نیاید. مثلا شما ببینید آقای آلوسی کتابی به نام روح المعانی دارد. ایشان در این کتاب در جلد سوم مطالبی بیان می کند می گوید:

«والذي أميل اليه»

 آن که من به آن متمایل هستم و نظری که دارم

«أن فاطمة البتول أفضل النساء المتقدمات والمتأخرات»

حضرت زهرا افضل نساء متقدمات و متأخرات است.

 امت های پیشین و امت های پسین تا قیامت. چرا؟

«من حيث أنها بضعة رسول الله»

چون ایشان پاره وجود پیامبر است.

«بل ومن حيثيات أخر أيضا»

غیر از این که ایشان پاره وجود پیامبر است یک حیثیات دیگر و مسائل دیگری وجود دارد وقتی ما کمالات حضرت زهرا را می بینیم می فهمیم که او از دیگران برتر و متمایز است.

بعد می‌گوید:

«وهذا سائغ على القول بنبوة مريم أيضا»

حتی اگر بگوییم حضرت مریم پیامبر هم بوده است بازهم فاطمه زهرا بالاتر است چرا؟ می گوید به خاطر:

«إذ البضعية من روح الوجود وسيد كل موجود لا أراها تقابل بشئ؟»

می گوید این که پاره وجود یک شخصیتی باشی که این روح وجود و روح عالم است آقای تمامی موجودات است یک کسی پاره وجود همچنین آدمی باشد چیزی با این برابری می کند؟ مطلقا برابری نمی کند.

همچنین می گوید بر عایشه هم برتری دارد و مطالبی بیان می کند بعد می گوید بعضی گفتند پیامبر در مورد عایشه گفته است

«خذوا ثلثي دينكم عن الحميراء»

دو سوم دین تان را از عایشه بگیرید. می گوید جدا از این حرف ها که نقدی در مورد این روایت ها وجود دارد اما یک جمله می خواهم به شما بگویم، می گوید اولا حضرت زهرا عالمه بوده است. بعد می گوید رسول خدا می دانست و علم داشت که:

«أنها لا تبقى بعده زمنا معتدا به يمكن أخذ الدين منها فيه لم يقل فيها ذلك»

اگر می دانست که ایشان مدت بیشتر زنده می ماند آن جمله «خذوا ثلثي دينكم عن الحميراء» را نمی گفت بلکه می گفت:

«خذوا كل دينكم عن الزهراء»

روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج3، ص 155 و 156

این عبارتی است که آقای آلوسی در تفسیر خودش ذکر می کند. پس اگر ما یادکردی از حضرت زهرا داریم به خاطر این موارد است.

مجری:

مجموعه ای از فضائل را دارد

استاد روستایی:

بله ایشان مبارزه با طاغوت کرده به ما یاد داده است. ایشان در بحرانی ترین شرایط تبیین حق کرده است و ما یاد گرفتیم، ایشان اهل علم و دانش است و ما هم علم و دانش را دوست داریم پس یاد کرد فاطمه زهرا با یاد کرد دیگر خانم ها ولو این که شما بگو دختر پیامبر متفاوت است چون این سابقه را هیچ کدام از آن ها نداشتند.

مجری:

آقای دکتر روستایی احسنتم، خیلی ممنون و متشکرم حق مطلب را ادا فرمودید، امیدوارم که آقای مشیری و امثال اقای مشیری حداقل یک مقدار دقت کنند.

(میان برنامه)

مجری:

در بخش قبلی برنامه کلیپی را دیدیدیم آقای استاد روستایی کامل فرمودند که دلیل حمایت ما و دلیل عزاداری ما و دلیل این که ما این چنین ایام فاطمیه و مقام حضرت صدیقه طاهره را بزرگ می داریم به خاطر چه بوده است.

از یک طرف مقامات وجودی حضرت زهرا (سلام الله علیها) آن جایگاهی که داشتند از طرف دیگر اقدام که آن حضرت در دفاع از ولایت و دفاع از امیر المؤمنین داشتند و آن تبیین حقی که کردند همه این ها الگوی برای ما شیعیان و غیر شیعیان است برای تمام ظلم ستیزان عالم!

استاد کلیپ دوم هم آماده است اگر توضیحی قبل از دیدن کلیپ دارید بفرمایید

استاد روستایی:

ایشان در کلیپ دوم می آید به اهل بیت (علیهم السلام) می تازد با الفاظ و لحن خیلی زشتی که لایق خودش است از اهل بیت یاد می کند و می گوید مگر شما بدهکار این ها هستید چند سال باید برای این ها عزاداری کنید؟ چه آثاری الان از این ها در دنیا وجود دارد؟ بعد شروع می کند به امیر المؤمنین (سلام الله علیه) می تازد و توهین می کند کلیپ را ببینیم و بعد در موردش صحبت می کنیم.

کلیپ شبهه ای دوم از آقای مشیری دین ستیز:

چند میلیون، میلیون ساعت وقت ملت ایران صرف فاطمه و اصغر و اکبر و نمی دانم نقی و تقی و این ها می شود. آقا ول کنید، رها کنید ما را بگذارید مردم زندگی کنند. خود اولاد این ها توجهی به این ها نداشتند اصلا این ها کِی هستند؟ این ها در تاریخ چه تأثیر دارند؟ در کجای جهان این ها اصلا مشروعیت دارند؟ در کدام مملکت و در کدام دار العلم تقی و نقی آثارشان را در قفسه های طلایی گذاشتند و مردم دارند از حکمت این ها سود می برند؟ آن ها هم یک مشت آخوند مثل این ها بودند. این بدهکاری ما به این ها تا چه حد است آقا، چه میزان عمر؟ چه میزان پول و چه میزان وقت و چه میزان تخریب اقتصاد؟ چه میزان گسترش خرافات؟ حضرت فاطمه (سلام الله علیها) یک شوهری داشته حالا ظاهرش چگونه بوده؟ می گوید هولناک بوده طور تصویری که از ایشان است!

مجری:

کلیپ دوم را دیدیدیم متأسفانه خلایق هرچه لایق، ایشان لیاقتش همین است که این نور و انوار الهی را نبیند.

شب پره گر وصل آفتاب نخواهد، رونق آفتاب را نخواهد دید. ایشان نمی خواهد و اصلا نمی تواند به این آفتاب و این انوار الهی نگاه کند. اقای استاد دکتر روستایی پاسخ شما چیست؟

استاد روستایی:

ایشان باز متأسفانه بدون توجه به حقایقی که در کتب تاریخی و غیر تاریخی روایت شده است همین طور حمله می کند. می گوید چرا برای این ها عزاداری می کنید فرزندان شان توجه نداشتند؟ اولا چه کسی گفت فرزندان شان توجه نداشتند؟ این همه آقا امام سجاد (علیه الصلاة والسلام) برای امام حسین عزاداری کردند توجه نداشتند! این همه هاشمی ها برای امام حسین عزاداری کردند. این که این همه امام حسن مجبتی برای امیر المؤمنین عزاداری کردند توجه نداشتند؟ که شما می گویی فرزندان شان توجه نداشتند! این نکته پس توجه داشتند تو نمی خواهی ببینی.

نکته دوم اگر فرض بفرمایید یک کسی مثل فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به شهادت می رسد و بنا است مخفیانه شبانه دفن بشود و قبر او مخفی باشد و کسی نفهمد. چرا؟ آقای سمهودی از علمای اهل سنت در این باره صحبت می کند می گوید اگر الان قبر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) مخفی است علت مخفی بودن این قبر چه است؟ ایشان در کتاب الوفاء الوفا نویسنده آقای نور الدین علی ابن احمد سمهودی متوفای 911 در جلد سوم، صفحه 906 می گوید:

«إنما أوجب عدم العلم بعین قبر فاطمة (رضی الله تعالی عنها) وغیرها من السلف ماکانوا علیه من عدم البناء علی القبور وتجصیصها، مع ما عرض لأهل البیت (رضی الله تعالی عنهم) من معاداة الولاة قدیما وحدیثا»

وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى؛ المؤلف: علي بن عبد الله بن أحمد الحسني الشافعي، نور الدين أبو الحسن السمهودي (المتوفى: 911هـ)، الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى – 1419، ج3، ص906

می گوید حاکمان از گذشته تا کنون با این ها دشمن بودند باید قبر این ها مخفی باشد. چه حضرت زهرا و چه بعض دیگر. حضرت زهرا باید مخفیانه دفن بشود و قبرش معلوم نباشد. چرا؟ به خاطر این که این سندی بر مظلومیت او باشد. چه کسی گفت فرزندانش توجه نداشتند؟ فرزندانش توجه داشتند اما آیا می توانستند علنی بروند سر قبر مادرشان گریه کنند؟ نمی توانستند.

بله در دوره های بعدی روایت های در این زمینه داریم دوره های مثل امام رضا که دوره های بعد است. ایا روایت امام جواد (علیه السلام) که می آیند با مشت به زمین می کوبند و به حضرت می گویند داستان چه است؟ می گوید آن ماجرای که برای مادرمان پیش آمد. این یاد کردن حضرت زهرا نبود! و خیلی دیگر از تعالم شیعه. پس اولا فرزندان توجه داشتند. ثانیا یک وقت های شرایط سیاسی و اجتماعی معاداة الولاة به این ها اجازه نمی داده است که بخواهند علنی بیایند مراسم بگیرند. علنی بخواهند موضع این چنینی بگیرند.

امام سجاد گریه هایی می کند، موضع های دارند غذاهای عزاداری خود امام می پزد ما بارها روایتش را در محرم در شبکه خواندیم که معتبر هم است.

«وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (علیه السلام) يَعْمَلُ لَهُنَّ الطَّعَامَ لِلْمَأْتَمِ»

المحاسن؛ نویسنده: برقى، احمد بن محمد بن خالد، محقق / مصحح: محدث، جلال الدين‏، ناشر: دار الكتب الإسلامية، ج2، ص420

امام سجاد (علیه السلام) برای زنانی که عزاداری برای امام حسین و خاندان اهل بیت گرفته بودند خودش غذا می پخت. مأتم یعنی مجلس عزای اهل بیت. توجه داشتند. اما در یک برهه ها و دوره هایی فرزندان آن ها نمی توانستند توجه بیشتر و بزرگتر داشته باشند و برای شان مراسم بگیرند چون حاکم نمی گذاشت.

من یک نمونه را خدمت شما عرض کنم که امام صادق (علیه السلام) برای جانشین خودش چه کار می کند. قبل از این بحث می آیم یکی از جنایات حاکم عصر امام صادق را بگویم و بعد بگویم امام صادق مجبور می شود جانشین خودش را چطور معین کند و بعد ببینیم آیا در آن شرایط آن جانشین می تواند برای پدرش مراسم بگیرد که ایشان می گوید فرزندان شان توجه نداشتند!

این کتابی که ملاحظه می فرمایید تاریخ طبری است جلد 8 در این جا یک دیداری را طبری روایت می کند که این دیدار در جلد 8 صفحه 104 و 105 آمده است. این دیدار در مورد دیدار منصور دوانقی قاتل امام صادق با عروسش ریطه که همسر مهدی عباسی است. می گوید منصور آمد عروسش را صدا زد گفت بیا گفت چه است؟ مهدی به ری رفته بود. گفت کلید خزانه های ما را بگیر وقتی مهدی برگشت و خبر قطعی مرگم آمد و از دنیا رفتم آن زمان شما و مهدی دو نفری بروید آن اطاق را باز کنید، هیچ کس دیگر هم نباشد.

«فإذا صح ذلك»

زمانی که این اتفاق افتاد.

«اجتمعت هي والمهدي وليس معهما ثالث حتى يفتحا الخزانة»

کسی دیگر هم همراه شان نبود. این ها باید بروند در را باز کنند.

«فلما قدم المهدي من الري إلى مدينة السلام دفعت إليه المفاتيح وأخبرته عن المنصور أنه تقدم إليها فيها ألا يفتحه ولا يطلع عليه أحدا حتى يصح عندها موته»

می گوید مهدی که از ری به مدینه السلام آمد این خانم آمد کلیدها را به او داد و به او خبر داد که منصور چنین چیزی گفته است و یاد آوری کرده است هیچ کس به جز شما دو نفر نفهمد تا موقعی که خبر مرگ من قطعی بشود و مطمئن بشوید این کلید را بردارید و ان اطاق را باز کنید.

«فلما انتهى إلى المهدي موت المنصور وولي الخلافة»

زمانی که منصور از دنیا رفت و خلافت به مهدی رسید

«فتح الباب ومعه ريطة»

با ریطه رفتند در را باز کردند.

«فإذا أزج كبير»

یک دالان بسیار بزرگ بود

«فیه جماعة من قتلاء الطالبيين»

جماعتی از کشتگان آل ابی طالب در آن جا بودند. می گوید:

«وفي آذانهم رقاع»

در گوش ها این ها یک کاغذهای آویزان بود

«فيها أنسابهم»

در آن نوشته شده بود که این پسر چه کسی است، آن یکی پسر چه کسی است. این عموی چه کسی است و آن دایی چه کسی است. این ها را نوشته بودند.

«وإذا فيهم أطفال ورجال»

در آن دالان و اطاق طفل بود مرد بود

«شباب ومشايخ»

جوان و پیر بود

«عدة كثيرة»

خیلی بودند

«فلما رأى ذلك المهدي»

وقتی مهدی این صحنه را دید

«ارتاع لما رأى»

رعشه گرفت بدنش به لرزش افتاد

«وأمر فحفرت لهم حفيرة»

دستور داد یک گور دسته جمعی کندند

«فدفنوا فيها وعمل عليهم دكان»

این ها را دفن کردند و یک دکان مرتفع بالای آن درست کردند.

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج4، ص541 (با استفاده از نرم افزار الجامع الکبیر)

ببینید منصور دوانقی این چنین آدم بود! آن وقت امام صادق (علیه الصلاة والسلام) برای این که جانشینش معلوم نشود مجبور می شوند که بیایند درواقع پنج نفر را به عنوان جانشین خودشان مشخص کنند تا منصور دوانقی متوجه نشود جانشین امام چه کسی است. روایت در کافی شریف است و خود منصور هم یکی از جانشین های امام صادق (علیه السلام) معرفی می شود.

مجری:

دست منصور را می بندند که جان جانشین شان به خطر نیفتد، خیلی عاقلانه و مدبرانه بوده است.

استاد روستایی:

بله، روایتش طولانی است نمی خواهم نمایش بدهم به همین میزان کافی است بینندگان عزیز ما این را بدانند چون قبلا در این شبکه نمایش دادیم. روی این حساب بود که نمی توانستند خیلی وقت ها فرزندان شان عزاداری بگیرند. شرایط و جو حاکم اجازه نمی داد. اما نکته بعدی چرا ما یاد می کنیم؟ آثارشان کجاست؟ آقای مشیری شما اهل مطالعه نیستی خبر نداری توصیه های اجتماعی، فرهنگی و دینی این ها را در کتب شیعه و سنی ندیدی. من بعضی از توصیه ها را آدرس می دهم.

کتاب الفصول المهمة فی معرفة الائمة – ابن سباغ مالکی مذهب از اهل سنت است آقای مشیری برو این کتاب جلد 2 صفحه 1053 را مطالعه کن. که چه توصیه های اجتماعی امام جواد مطرح کرده است ایشان یکی از ائمه است ائمه دیگر به کنار من یکی از ائمه را دارم معرفی می کنم.

امام جواد (علیه السلام) راهکار برون رفت از مشکلات می فرماید در اجتماع وقتی مشکلات به وجود آمد چه کار کنیم؟ اگر می خواهی پیش دیگران محبوب بشوی در اجتماع باید چه کار کنی؟ اگر می خواهی در زندگی پیروز شوی باید با ظالم بجنگی مبارزه با طاغوت. اگر می خواهی با برادران دینی تعامل کنی چطوری موعظه شان کنی؟ با ضعفا چگونه تعامل کنی، با دوستانت چگونه برخورد کنی؟ در مقابل لطف دیگران چگونه برخورد کنی؟ اگر آمدی لطف کردی یک طور نتیجه می گیری اگر آمدی دشمنی کردی یک طور دیگر نتیجه می گیری.

یا اگر جامعه ای بخواهد سلامت باشد چه کسانی نباید حرف بزنند می گوید جهلایی مثل آقای مشیری نباید حرف بزنند. می گوید:

«لَوْ سَكَتَ الْجَاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النَّاس‏»

كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة)؛ نویسنده: اربلى، على بن عيسى، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، ناشر: بنى هاشمى - تبريز، ج‏2، ص349

جناب اقای مشیری تو که نخواندی لطفا سکوت کن! این فرمایش امام جواد است. این ها تعالیم اجتماعی شان است.

تو نهج البلاغه را ندیدی؟ واقعا حکمت های امیر المؤمنین را ندیدی، بررسی نکردی، مطالعه نکردی؟ ایشان می فرماید که در فتنه چگونه باشید و چه کار کنید. بعد ایشان می گوید نه آقا کجا و در کدام مجامع علمی آثارشان مطرح شده و آثارشان را در قفسه های طلایی چیدند. در قفسه های طلایی کجا آثار تو را چیدند، که این طوری حرف می زنی. این ها اولا تعالیم شان منتشر شده منتها چشم بینا می خواهد که شما ندارید.

مجری:

رساله حقوق امام سجاد، صحیفه سجادیه و...

استاد روستایی:

بله رساله حقوق امام سجاد و خیلی از کتاب های دیگری که تعالیم این ها را روایت کرده است. یک وقت کتابی منسوب به این آقا است مثلا نهج البلاغه خطبه ها، نامه ها و... یا رساله حقوق امام سجاد (علیه السلام) یک مورد دیگر هم موسوعه های که نوشته شده و از کتاب های شیعه و سنی آمده روایات این ها را جمع کرده.

الفصول المهمه – ابن سباغ مالکی مذهب است ایشان که شیعه نیست ولی دارد نقل می کند تازه فقط از امام جواد تنها هم نیست بلکه از بقیه ائمه هم نکات خیلی خوبی در این کتاب وجود دارد. آقای مشیری این ها را ببین.

بعد ایشان می آید به امیر المؤمنین حمله می کند می گوید ایشان یک شخصیت هولناک بوده و در ادامه کلیپ می گوید قمه ای داشته که چقدر خون انسان روی آن خشک شده بوده است از این طور حرف ها می زند. در حالی که اساسا امیرالمؤمنین که تاریخ برای ما معرفی می کند با این مطلبی که این آقا به دروغ می گوید دو تا است.

در این فرصت محدود من روی شش محور بحث دارم، ولی نمی توانم همه آن را بگویم بعضی از این ها را اشاره می کنم اولا امیرالمؤمنین هیچ وقت ابتدا به جنگ نکرده است. این که می گوید قمه ای این چنین داشته است نخیر. در جلد نهم کتاب کافی صفحه 445 روایت آمده است:

«أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) كَانَ يَأْمُرُ فِي كُلِّ مَوْطِنٍ لَقِينَا فِيهِ عَدُوَّنَا»

در هر جنگی که دشمن مقابل امام می ایستاد می گفت:

«فَيَقُولُ لَا تُقَاتِلُوا الْقَوْمَ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ فَإِنَّكُمْ بِحَمْدِ اللَّهِ عَلَى حُجَّةٍ وَ تَرْكُكُمْ إِيَّاهُمْ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ حُجَّةٌ لَكُمْ أُخْرَى فَإِذَا هَزَمْتُمُوهُمْ فَلَا تَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لَا تُجْهِزُوا عَلَى جَرِيحٍ وَ لَا تَكْشِفُوا عَوْرَةً وَ لَا تُمَثِّلُوا بِقَتِيلٍ»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج‏5، ص38، ح3

شما نجنگید بگذار او ابتدا شروع کند. این جا حجت شما بیشتر خواهد بود. این یک بخش است.

 اما بخش دوم هدف امیر المؤمنین در همه آن جنگ ها تبیین و هدایتگری بوده است. من این را می خواهم با روایت یک قوم جنایتکار آغاز کنم. ما در تاریخ یک عده ای را به نام خوارج داریم. این خوارج در حق امیر المؤمنین چه کردند. اولا نسبت شرک و کفر به آن دادند نه به فقط خودشان اصلا نسبت به یاران شان. آقای طبری در جلد سوم تاریخ طبری صفحه 120 از امیر المؤمنین نقل می کند که خطاب به لشکر دشمن گفت:

«تشهدون علينا بالشرك»

شما علیه ما شهادت دادید که ما مشرک هستیم.

«والشرك ظلم عظيم وتسفكون دماء المسلمين وتعدونهم مشركين»

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج3، ص120

شما خون مسلمان ها را ریختید و آن را مشرک خواندید. الکامل فی التاریخ ابن اثیر هم در جلد سوم صفحه 219 همین مطلب را ذکر می کند. آقای مالک ابن انس قبل از این دو تا کتاب در کتاب المدونة الکبری نویسنده متوفای 179 است در جلد اول صفحه 530 می آید می گوید:

«أن الحرورية»

یعنی خوارج

«خرجت»

آمدند خروج کردند

«فنازعوا عليا»

با علی نزاع کردند

«وفارقوه»

از او جدا شدند

«وشهدوا عليه بالشرك»

گفتند این آقا مشرک است.

المدونة الكبرى؛ اسم المؤلف: مالك بن أنس الوفاة: 179، دار النشر: دار صادر – بيروت، ج3، ص48

 این نقل آقای مالک و آن هم نقل آقای طبری و ابن اثیر بود. آیا فقط همین بود؟ نه، نسبت کفر هم به این آقا دادند شما کتاب فتح الباری ابن حجر عسقلانی را ببینید در جلد 7 صفحه 71 می گوید:

«واتخذوا لعنه على المنابر سنة»

این را دارد از کارهای امویان گزارش می کند. (نستجیر بالله) می گوید لعن ایشان در روی منابر سنت شد.

«ووافقهم الخوارج»

خوارج هم با آن ها موافقت کرد، به عنوان سنت به عنوان یک امر مورد رغبت و یک امر مستحب این کار را می کردند.

«على بغضه»

به خاطر بغضی که با امیر المؤمنین داشتند.

«وزادوا»

علاوه بر آن لعن منابر

«حتى كفروه»

فتح الباري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب، ج7، ص71

نعوذ بالله گفتند کافر است. امیر المؤمنین را تکفیر کردند و نسبت کفر دادند.  این خوارج آمدند یار امیر المؤمنین خباب ابن ارت را کشتند فقط به جرم این که ایشان دوست علی بود. گردن این یار امیر المؤمنین را بریدند.

«ثُمَّ دَعَوْا بِسُرِّيَّةٍ وَهِيَ حُبْلَى»

همسرش را گرفتند بار دار بود

«فَبَقَرُوا عَمَّا في بَطْنِهَا»

شکمش را پاره کردند جنین را بیرون کشیدند.

نيل الأوطار من أحاديث سيد الأخيار شرح منتقى الأخبار؛ اسم المؤلف: محمد بن علي بن محمد الشوكاني الوفاة: 1255، دار النشر: دار الجيل - بيروت – 1973، ج7، ص350

این را نیل الاوطار می گوید و سندش هم معتبر است بسند صحیح این جا ذکر می کند می گوید این کار را کردند. خوارج نسبت کفر به حضرت دادند، نسبت شرک دادند یارش را به جرم محبت او کشتند. امیر المؤمنین با این ها چه کار کرد؟ جناب اقای مشیری آیا حضرت امیر آمد گردن این ها را بزند با آن قمه ای که تو می گویی؟ نخیر، شما تاریخ را ببینید در کتاب التبصير في الدين وتمييز الفرقة الناجية عن الفرق الهالكين نقل می کند می گوید امیر المؤمنین آن قدر با خوارج صحبت کرد خوارجی که دوازده هزار نفر بودند. امیر المؤمنین این قدر با این ها صحبت کرد، صحبت کرد، صحبت کرد...

«فلما سمعت الخوارج هذه الحجج القاطعة استأمن ثمانية آلاف منهم»

هشت هزار نفرشان امان گرفتند و گفتند ما با شما نمی جنگیم!

«وثبت على قتاله أربعة آلاف منهم»

فقط چهار هزار نفر ماندند. یعنی خوارجی که به این آقا کافر گفتند، مشرک گفتند، تنها خودش نه، بلکه حتی یارانش را هم گفتند. بعد آمدند یارش را هم کشتند و با آن وضع جنایت کردند. فقط امیر المؤمنین گفت قاتل را به ما بدهید مجازات کنیم بالاخره هر جا قانونی دارد کسی که آمده کسی را کشته باید مجازات بشود. قاتل را هم تحویل ندادند باز امیر المؤمنین امد این قدر این ها را نصحیت کرد که هشت هزار نفرشان برگشتند. آن وقت این آقا خونریز است؟ این آقا هولناک است؟ هولناک شما هستید که دروغ می گویید.

متأسفانه فرصت نیست و گرنه می خواستم راجع به یکی از نبردهای امیر المؤمنین بگویم که ان شاءالله برای فرصت دیگر بماند.

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم اقای استاد دکتر روستایی عزیز استفاده کردیم از شما التماس دعا داریم ان شاء الله باز در خدمت شما و بینندگان عزیز باشیم. از همه شما عزیزان در این ایام عزاداری التماس دعای فرج و التماس دعای خیر داریم عرض پایانی ما همچون همیشه این باشد: «إلٰهِي بِفَاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها عَجِّلْ لِوَلیّکَ المُنْتَقِمْ الفَرَجَ والعَافیةَ وَالنْصر»

والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته


  
  • اصغر حیدری

    23 آذر 1402 - ساعت 14:51

    شبکه محترم ولیعصر، لطفا این مطالب و سوالات را درج کنید تا بینندگان متوجه شوند که شبکه به اظهار نظرها و ایرادات و انتقادات اهمیت می دهد و بینندگانی در حد اظهار نظر و منتقد دارید که به دقت برنامه ها را می بینند. به کسی هم فحش نمی دهیم و بی احترامی نمی کنیم. شاید چاشنی انتقادمان، فلفلی از نوع تندش باشد اما شما و اساتید محترم شرح صدر داشته باشید. جناب استاد روستایی سلام علیکم (دربارۀ برنامۀ 18/9/1402 کاوش) اولوالعزم تعبیری قرآنی دربارهٔ «پیامبرانِ شکیبا، کوشا و دوراندیش» است که نسبت به سایرِ پیامبران از جایگاهِ والاتری برخوردار بوده‌اند.عبارتِ «اولوالعزم» در قرآن یک مرتبه به‌صراحت در آیهٔ ۳۵ از سورهٔ اَحقاف یاد شده وآمده‌است: فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ ۚ پس همان‌گونه که پیامبران نستوه صبر کردند، صبر کن و برای آنان شتابزدگی به خرج مده .قرآن در آیهٔ ۱۳ سورهٔ شوریٰ، تعدادِ پیامبرانِ اولوالعزم را پنج نفر گزارش می‌کند: شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی وَعِیسَی . در دین شما، هر آنچه به نوح سفارش کرده بود، مقرر داشت و نیز آنچه به تو وحی کرده‌ایم و آنچه به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کرده‌ایم. در آیهٔ هفتم از سورهٔ احزاب نیز به این مطلب اشاره شده‌است.علامه طباطبایی در تفسیر آیهٔ ۳۵ از سورهٔ احقاف — که به «اولوالعزم» اشاره دارد — برای اولوالعزم سه معنا در نظر گرفته‌است و خودِ او دیدگاهِ سوم را دیدگاهی به حق نزدیک‌تر دانسته‌است: 1- عزم به‌معنای صبر...2- عزم به‌معنای وفای به عهد...3- عزم به‌معنای عزیمت یعنی حکم و شریعت. سوال: 1- جناب دکتر روستایی بر چه مبنایی دو بار در این برنامه گفتید: حضرت یعقوب از پیامبران اولوالعزم بود؟ 2- در یکی از برنامه های قبلی لیستی بلندی از محدثین و مورخین سنی ( واحتمالا برخی شیعه)نشان دادی که یک مطلبی را نقل کرده اند و لذا چون همه نقل کرده اند درست است! البته بنده اعتراض کتبی کردم. حالا سوال می کنم: در این برنامه از یک کتاب حدیثی شیعه روایت گفتی که دختران پیامبر غیر از حضرت فاطمه دختر واقعی پیامبر نبودند! اما در انبوهی از کتابهای محدثین و مورخین شیعه و سنی متاخر و بعدی آمده که پیامبر از حضرت خدیجه 3 دختر و یک یا دو پسر داشته که پسرها (مانند ایراهیم ماریه) در طفلی مردند و دختران بالیدند. این ها را چه کنیم؟! دور بیندازیم چون آدم کثیفی به نام مشیری اشکال گرفته؟! دختر دار و پسر دار شدن پیامبر از جناب خدیجه کسر شأن پیامبر است؟ یا نشان از برکت رحم حضرت خدیجه و پشت حضرت پیامبر دارد؟! چرا پیامبر در هیچ کجا این دختران و پسرها را انکار نکرده است؟! اگر کرده نشان دهید! 3- چرا این قدر آدم کثیف و بی دینی چون مشیری را با نشان دادن سخنانش معروف می کنید؟!! من اصلا مشیری را نمی شناختم و از این برنامه شناختم. 4- حضرت فاطمه بزرگ و بزرگ تر از فهم انعامهایی مثل مشیری است. نه به جهت علمش یا حلمش یا حدیثش و ... که همۀ اینها هست اما در مدت کوتاه زندگی بروز و ظهور به حق نیافتند و خداوند میلیونها بار بانی و باعث شهادت حضرت و محسن را لعنت کند. فاطمه فاطمه است چون ام ابیها بود( بعد از خدیجه، فاطمه متحمل زحمات زندگی دنیوی پیامبر و حتی دفاع از پدر در برابر مشرکین مکه بود چنان که جریان دور کردن شکمبه و ... از دوش پیامبر و لعن و نفرین فاطمه بر بزرگان کافر قریش آن هم در سنین کوچکی فاطمه بسیار زیبا در صحیح بخاری آمده است)، همسر و مدافع ولایت پیامبر بود و جان در این راه داد و اولین شهید این راه یعنی محسن را تقدیم کرد. فاطمه مادر تمام ائمه و تمام سادات روی زمین تا قیامت بوده و هست، حسین و حسن و ... مهدی از رحم مبارک و مطهر او هستند. او به فرمودۀ قرآن کوثر فروزان محمدی است. سروده ام: حبیبی ما به تو کوثر داده ایم/ دلت از بحر غم آزاده ایم کافرانی که تو را ابتر خوانده اند/ کو کجایند؟ همگی افتاده اند همینطور در سوگ آن مادر جاویدان سروده ام: آه که آن سیلی و آتش بر در/ انداخت به جانم شرری تا به قیامت امید که با آمدنت ای مه و خورشید(حضرت مهدی ع)/ گیریم تقاص و فشانیم بذر عدالت. آیا سایر دختران پیامبر یک صدم اینها بودند؟! قرار نبود و نیست که همۀ دخترهای پیامبر یا امامان، فاطمه باشند. فاطمه فقط یکی است. همچنان که از میان پسران متعدد حضرت علی، قرار نبود که کسانی مشابه حسن و حسین باشند و از میان پسران متعدد امامان شیعه، فقط امامانمان به مقام امامی رسیدند و جعفر کذابها طرد شدند و در تاریخ نشانی از آنان باقی نماند. جناب استاد: برای سه چهار جملۀ آدم دیوانه ای مثل مشیری، بیش از یک ساعت جواب می دهید و اخبار و روایات طولانی می خوانید. به ما بینندگان هم جواب دهید. برنامۀ جناب حسینی و استاد محترم جناب یزدانی از این بابت زیبنده تر است که به موافقین و مخالفین فرصت سوال و ایراد می دهند و به اظهار نظرها پاسخ کتبی می دهند، اما جناب روستایی جواب نمی دهد. باز هم دوستتان دارم و از مطالب شما استفاده ها می کنم. حیدری. تبریز. 09144315800
    پاسخ نظر:

     با سلام
    بیان کلمه اولی العزم در رابطه با حضرت یعقوب علی نبینا و آله و علیه السلام اشتباه لپی بوده است.
    در رابطه با فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله، کارشناس برنامه منکر فرزندان ذکور پیامبر صلی الله علیه و آله نشدند؛ بلکه بحث ایشان دو دختر دیگری است که به ازدوج عثمان درآمده بودند که ایشان گفتند این دو دختر با توجه به تجمیع قرائن و دیدن تمامی مطالبی که در این رابطه آمده است، نظرشان این است که این ها دختر خوانده پیامبر صلی الله علیه و آله بودند نه دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و حتی ایشان به کتاب بنات النبی ام ربائبه هم ارجاع دادند و نسبت به گزارش هایی که می گویند این ها دختر پیامبر صلی الله علیه و آله بودند هم پاسخ اجمالی دادند و گفتند دختر خوانده را در حکم دختر می دانستند لذا از این افراد در گزارش ها به عنوان دختر پیامبر صلی الله علیه و آله یاد شده است.
    در رابطه با مشیری هم ما چاره ای نداریم از این که یا شبهات این افراد را پاسخ ندهیم و یا اگر پاسخ دهیم مجبور شبهه کننده را هم معرفی کنیم؛ چون اگر فقط اشکال را مطرح کنیم بدون اشاره به شبهه کننده در این صورت از نظر رسانه ای پاسخ شبهه کمتر دیده می شود لذا برای این که پاسخ شبهه همانند شبهه دیده شود، باید شبهه کننده هم معرفی گردد.
    در رابطه با پاسخگویی برنامه های شبکه هم خدمت شما عرض می کنیم که تمامی برنامه های زنده شبکه قابلیت تماس را دارد و اگر شما تمایل داشته باشید، با همین شماره ای که در انتهای پیام خود گذاشته اید، در برنامه کاوش با شما تماس گرفته شود و مطالب خود را مستقیم بیان کنید و پاسخ آن را دریافت کنید.
    موفق و موید باشید

    0 0
  • اصغر حیدری

    23 آذر 1402 - ساعت 11:20

    شعرم را دوباره نویسی می کنم: حبیبی ما به تو کوثر داده ایم/ دلت از بحر غم آزاده ایم/ کافران که تو را ابتر خوانده اند/ کو کجایند؟ همگی افتاده اند. همچنین در سوگ مادرمان حضرت زهرا سروده ام: آه که آن سیلی و آتشِ بر در/ انداخت به جانم شرری تا به قیامت---- امید که با آمدنت ای مه و خورشید(منظور حضرت مهدی ع است)/ گیریم تقاص و فشانیم بذر عدالت. حیدری. تبریز

    0 1

کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام>

فاطمیه پاسخ به شبهات حضرت زهرا س حضرت خدیجه س شهادت امام جامعه ظلم ستیزی مقابله با طاغوت بصیرت جامعه غدیر دشمنی با اهل بیت ع