راه روشن حجت الاسلام ابوالقاسمی
قسمت اول برنامه راه روشن با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی
بسم الله الرحمن الرحيم
تاریخ : 5 تیر 1399
استاد ابوالقاسمی:
اعوذبالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين اللهم صلی علي محمد وال محمد، اللهم صل علی محمد المصطفي و علي المرتضي و فاطمه الزهرا و الحسن الرضا و الحسين المصفّی و جميع الاوصياء مصابيح الدجی وصل علی من بيمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء مولانا صاحب العصر والزمان
عرض سلام و وقت بخیر دارم خدمت همه عزیزان و گرامیانی که برنامه ما «راه روشن» را از «شبکه جهانی ولیعصر» مشاهده میکنند. و ان شاء الله که موفق و پیروز باشید اما برنامهی که ما ان شاء الله میخواهیم شروع بکنیم همه عزیزان میدانند اصلاً بنای «شبکه ولیعصر» بر پاسخ دادن به شبهات عقیدتی گروههای مختلف است.
ما گروههای زیادی داریم بر ضد شیعیان مشغول شبهه افکنی هستند،از«باستانگراها»، «هیتیستها»، «وهابیت» و گروههای دیگری هستند و یکی از این گروهها که بر ضد تفکرات ناب شیعه بسیار فعال هستند، بر ضد سنتی که از اهلبیت (علیهم السلام) به ما رسیده «دگر اندیشان شیعه» هستند یک گروهی هستند ادعا میکنند ما شیعه نیستیم ما قرآنی هستیم ما مسلمان هستیم اسم شیعه را روی ما نگذارید.
اما گروه دیگری هستند میگوید نه ما شیعه هستیم و شیعه بودن را قبول داریم؛ اما بعد از این اما، هر آنچه که میتوانند عقیده شیعه را خواسته یا ناخواسته زیر سوال میبرند عقیده شیعه چیست؟ اول من چند تا روایت برای شما عزیزان بخوانم تا مشخص بشود برای چه ما اسم این برنامه را «راه روشن» گذاشتیم؟
روایاتی است هم در کتب شیعه آمده هم در کتب اهلسنت که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند اگر امیر المؤمنین علی ابن ابیطالب به خلافت برسد مردم را بر:
«الْمَحَجَّةَ الْبَيْضَاء»
بر راه روشن خواهد برد در مسیر روشن خواهد برد روایت در کتاب «فضائل الخلفاء الراشدین ابو نعیم اصفهانی» جلد 1، صفحه 360 آمده که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند:
«وإن تستخلفوا عليا وما أراكم فاعلين»
اگر شما ولایت امیر مؤمنان و خلافت او را قبول کنید که من بعید میدانم قبول بکنید.
تجدونه هاديا مهديا»
میبینید که او معصوم است هم هدایتگر است و هم هدایت شده.
«يحملكم على المحجة البيضاء»
شما را بر راه روشن وادار خواهد کرد.
فضائل الخلفاء الراشدين؛ اسم المؤلف: أبو نعيم أحمد بن عبدالله بن أحمد الاصبهاني (المتوفى: 430هـ) الوفاة: 430، دار النشر، ج1، ص360
روایت دیگری است که وقتی خلیفه دوم در بستر از دنیا رفتن بود بعد از ضربتی که خورد آمدند با او مشورت کردن که فلانی را تعیین بکن، گفت فلان مشکل را دارد، فلانی، فلانی، فلانی آخر نوبت رسید به امیر مؤمنان خود عمر گفت:
«وإن أخلقهم أن يحملهم على المحجة البيضاء»
آن کسی که شایستهترین فرد است که مردم را به راه روشن وادار بکند علی است.
تاريخ المدينة المنورة؛ اسم المؤلف: أبو زيد عمر بن شبة النميري البصري الوفاة: 262هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1417هـ-1996م، تحقيق: علي محمد دندل وياسين سعد الدين بيان، ج2، ص59
علی باید خلیفه بشود، «اخبار المدینه» جلد 2، صفحه 59. همین روایت را در «تمهید العوائم» آقای «باقلانی» جلد 1، صفحه 510 آورده که میگوید خلیفه دوم رو کرد به حضرت علی و گفت:
«وأما أنت يا علي فلئن وليتهم»
اگر ولی آنها شدی.
«لتحملنهم على المحجة البيضاء»
تو آنها را بر راه روشن وادار خواهی کرد.
«والطريق المستقيم»
بر راه راست.
تمهيد الأوائل في تلخيص الدلائل؛ اسم المؤلف: محمد بن الطيب الباقلاني الوفاة: 403هـ، دار النشر: مؤسسة الكتب الثقافية - لبنان - 1407هـ - 1987م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عماد الدين أحمد حيدر، ج1، ص510
در کتب دیگری هم این مطلب آمده خود امیر مؤمنان علی ابن ابیطالب وقتی به خلافت رسیدند در «جواهر المطالب الباعوني الشافعي» جلد 1، صفحه 358 آمده فرمودند:
«فإن أنتم معاشر أمة محمد (صلی الله علیه واله وسلم) سمعتم قولي»
امت پیامبر، سخن من را شنیدید.
«وأطعتم أمري»
از من اطاعت کردید.
«أقمتكم على المحجة البيضاء»
شما را بر راه روشن وادار کردم شما را بر راه روشن قراردادم.
«من كتاب الله وسنة نبيه صلى الله عليه وسلم»
کتاب خدا و سنت نبی او!
جواهر المطالب في مناقب الإمام علي (علیه السلام)، نویسنده: محمد بن أحمد الدمشقي الباعوني الشافعي؛ (وفات: 871)، تحقيق: الشيخ محمدباقر المحمودي، ناشر: مجمع إحياء الثقافة الإسلامية - قم – ايران، ج1، ص328
در «ارشاد القلوب» که از کتب شیعه است روایتی را از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) مطرح میکند همه مقدمه است که ما بفهمیم راه روشن چیست؟ پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) اواخر حیاتشان فرمودند:
«لَقَدْ تَرَكْتُكُمْ عَلَى الْمَحَجَّةِ الْبَيْضَاءِ»
من شما را در راه روشن قراردادم.
«لَيْلُهَا كَنَهَارِهَا»
یک راهی است که در شب و روز راه را گم نمیکنید مشخص است.
«لَا يَزِيغُ بَعْدَهَا إِلَّا هَالِكٌ»
اگر کسی از این راه بیرون برود هلاک شده است راه مشخص است.
«وَ مَنْ يَعِشْ مِنْكُمْ يَرَى اخْتِلَافاً كَثِيراً»
اگر زنده ماندید اختلاف زیادی بعد از من خواهید دید.
اما آن راه راست چه است؟
«فَعَلَيْكُمْ بِمَا عَرَفْتُمُ مِنْ سُنَّتِي بَعْدِي»
بر شما بادبر سنت من بعد از من عمل کنید.
«وَ سُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الرَّاشِدِينَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي»
و سنت خلفای راشدینی که از اهلبیت من هستند.
نام كتاب: إرشاد القلوب إلى الصواب( للديلمي)؛ نويسنده: ديلمى، حسن بن محمد، تاريخ وفات مؤلف: 841 ق، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: الشريف الرضي، مكان چاپ: قم، سال چاپ: 1412 ق، ج1، ص38
سنت اهلبیت، سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) همان راه روشن است. لذا از امام صادق (علیه السلام) روایت شده در چند کتاب روایت مفصلی هم است که یکی از اسنادش هم سند صحیح است که «كَثِيرِ ابْنِ کَلْثَمة یا عَلْقَمَةَ» میگوید:
«قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَوْصِنِي»
به حضرت عرض کردم آقا به من وصیتی داشته باشید، دستور بفرمایید.
دستورات مفصلی فرمودند که:
«أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ»
به تقوی خدا تو را دعوت میکنم.
«وَ الْوَرَعِ وَ الْعِبَادَةِ»
ورَع، عبادت!
«صِلُوا فِي عَشَائِرِكُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاكُمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَكُمْ »
با مردم منطقه خودتان بروید نماز بخوانید، مریضهایتان را عیادت کنید، در تشیع جنازهها شرکت کنید.
«كُونُوا لَنَا زَيْناً»
موجب زینت ما باشید.
«وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً حَبِّبُونَا إِلَى النَّاسِ وَ لَا تُبَغِّضُونَا إِلَيْهِمْ»
موجب زشتی ما نباشید، ما را نزد مردم محبوب کنید دشمنی ایجاد نکنید.
«فَجُرُّوا إِلَيْنَا كُلَّ مَوَدَّةٍ»
مودت مردم را به سمت ما جذب بکنید.
«وَادْفَعُوا عَنَّا كُلَّ قَبِيحٍ»
هر آنچه که بدی از ماست دور بکنید.
«وَ مَا قِيلَ فِينَا مِنْ خَيْرٍ فَنَحْنُ أَهْلُهُ»
هر خوبی در مورد ما اهلبیت گفته میشود ما شایستهاش هستیم.
«وَ مَا قِيلَ فِينَا مِنْ شَرٍّ فَمَا نَحْنُ كَذَلِك»
هر بدی از ما گفته بشود قسم به خدا ما اینطور نیستیم.
«لَنَا حَقٌّ فِي كِتَابِ اللَّهِ»
ما یک حقی در کتاب خدا داریم که آن حق:
«أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»
اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [= اوصياي پيامبر] را!
سوره نساء (4): آیه 59
حق ذوی القربیٰ است.
«وَ قَرَابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ»
ما اهلبیت پیامبر هستیم.
پیغمبر فرمود:
«كِتَابَ اللَّهِ و أَقْرِبَائِي، كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي، كِتَابَ اللَّهِ وَ نَسَبِي»
«وَ وِلَادَةٌ طَيِّبَةٌ»
ما اهل ولادت پاکیزه هستیم هیچ آلودگی در ماقبل از ولادت و زمان ولادت نیست.
«فَهَكَذَا فَقُولُوا»
بروید به بقیه این حرفها را بگویید.
بگویید ائمه ما این خوبیها را دارند هیچ بدی ندارند اینگونه خصوصیات دارند.
«أَنْتُمْ وَ اللَّهِ عَلَى الْمَحَجَّةِ الْبَيْضَاء»
قسم به خدا شما هستید که بر «محجه بیضاء» هستید، بر راه راست و روشن هستید.
بنابراین این راه روشن را خود اهلبیت (علیهم السلام) تفسیر کردند کتاب خدا، سنت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و سنت اهلبیت است.
اما متأسفانه یک افرادی هستند عرض کردیم نمیگوییم اینها شیعه نیستند نمیگوییم اینها از روی عمد این مسائل را مطرح میکنند ممکن است شیعه باشد، از روی جهالت حرف بزند، ممکن است اسمش قبلاً شیعه بوده؛ اما از روی عمد، ممکن است واقعاً شیعه نباشد، و از روی جهالت، و ممکن است واقعاً شیعه نباشد و از روی عمد این مسائل را مطرح میکند.
اما میگوید من شیعه هستم ما میگوییم ما به این حرفت کاری نداریم؛ اما وقتی نوبت به سنت اهلبیت (علیهم السلام) میرسد، نوبت به روایات میرسد، شروع میکند به زیر سوال بردن، که اینها نمونههای مختلف دارند، عرض کردیم کاری نداریم که این آقا واقعاً شیعه است یا نه؟ ما میخواهیم صحبتها را نقد بکنیم که این حرفها از چنین فردی آیا واقعاً درست است یا نه؟
ممکن است عزیزان بدانند مقصودبنده چه کسانی است؟یکیشان جناب آقای دکتر«سروش»است که چند سال قبل یک مصاحبهی که در «شبکه بی بی سی فارسی» داشت که دو جلسه جواب گفتم.
یکی از شاگردان ایشان از «امارات» تماس گرفت گفت من نظرات استادم را در جواب شما خواهم گفت، یک شبه مناظرهی رخ داد و برای همه مشخص شد که نظرات ایشان در مورد قرآن و آن وحی که بر انبیاء میشود چه جایگاهی دارد؟ آیا از دیدگاه اسلامی قابل قبول است یا نه؟
افراد دیگری هم هستند، الان جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای «حسن آقامیری» یک سری صحبتهای مطرح میکند اینها باید موردنقد قرار بگیرد، البته حجت الاسلام والمسلمین «رفیعی» که سرور گرانقدر، خطیب ارزشمند و فاضلی هستند، یک پیش درآمدی برای گفتگوی با ایشان مطرح کردند، گفتند دوران بزندررو تمامشده ما خوشحال شدیم، گفتیم الان دوران بزن و بخور خواهد بود یکی زدی چند تا باید بخوری؛ ولی ما نمیدانیم ایشان چه مصلحت دیدند که خود آقای «آقامیری» هم فرمودند که اگر ایشان میخواست بهطورجدی وارد بشود 40- 50 تا روایت میآورد و برای من چیزی باقی نمیگذاشت.
ممکن است ایشان دیدند نیت آقای «آقامیری» خیر است و میخواهد برگردد ما نمیدانم قضایا چیست؟ اما آن چیزی که الان برای ما در اینجا مهم است این است که آیا این صحبتهای که در مورد سنت مطرح میشود، در مورد سنت اهلبیت، در مورد تفکرات شیعی مطرح میشود، در مورد قرآن مطرح میشود آیا این تفکرات، تفکرات درستی است یا خیر؟
یا گروههای هستند به اسم شیعه، برائت را زیر سوال میبرند، گروههای به اسم شیعه، کتب شیعه را زیر سوال میبرند، اینها تماماً باید موردبررسی قرار بگیرد و متأسفانه مظلومترین فرقه در طول تاریخ شیعیان هستند که ما دیدیم در ماه رمضان حجت الاسلام والمسلمین «کاشانی» آمدند فضائل آمدند فضائل امیر مؤمنان علی (علیه السلام) را بگویند یک عده صدایشان درآمد که اینها چه است گفته میشود؟
آنها هم اسم خودشان را شیعه گذاشته بودند، با اعتراض میگفتند اینها درست نیست اینها جایش نیست، ما راجع بهتمامی اینها باید صحبت بکنیم سیره اهلبیت (علیهم السلام) مشخص بشود. کسی بهدلخواه خودش نباید حرفی بزند اگر واقعاً سیره را قبول دارد اگر قبول ندارد و اسمش شیعه است باید بیاییم با او صحبت کنیم آیا سیره را قبول میکند یا خیر؟
اما به مناسبت جلسه اولی که خدمت شما عزیزان خواهیم بود، از تقریباً 2 ماه قبل یک سری صحبتهای از جناب آقای دکتر «سروش» پخش شد که مال گذشته هم بود مال الان نیست؛ ولی شروع کردند به پخش کردن زیاد و گسترده این حرفها ما این جلسه آن حرفها را مطرح خواهیم کرد مقداری راجع به صحبتهای آقای «سروش» و اینکه مشخص بشود اینکه ایشان چطور صحبت میکند صحبت خواهیم کرد.
در جلسات آینده ممکن است سه - چهار جلسهی راجع به فرمایشات ایشان صحبت مطرح بکنیم، اگر خود ایشان یا شاگردانشان خواستند تشریف بیاورند خیلی خوشحال میشویم که به بررسی صحبتها و کلمات ایشان بپردازیم؛ اما راجع به این جلسه ما فقط میخواهیم یک مقداری آشنای کلی با ایشان داشته باشیم و آن کلیپی که مطرح کردند.
البته در آن کلیپی که مطرح کردند ایشان مستقیماً ضد خطیب ارزشمند حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای «انصاریان» صحبتهای کرده بودند، و حاج آقای «انصاریان» هم جوابهای بسیار خوبی به ایشان دادند ما اول کلیپ شماره 1 را ببینیم تا راجع به آن صحبت بکنیم
(کلیپ شماره 1)
سروش:
یک روحانی است و من الان از او مخصوصاً اسم میآورم اینکه کرّ و فرّی در «ایران» دارد، و اخیراً هم یک جور آمارگیری کرده بودند خیلی از جوانها گفته بودند که در اندیشه دینی، پیرو او هستند به نام آقا «شیخ حسین انصاریان» که روضه خوانی است البته در حد روضه خوانی است، هیچ چیزی بیش از این هم نیست اما در روضه خوانی هم اینها متأسفانه انصاف را، وجدان را، اعتقاد را، باور را، صداقت را دخالت نمیدهند.
میگفت که یکی از دوستان من که فلسفه خوانده هم است و اکنون در «کانادا» زندگی میکند و مرد معتمد و مطمئنی است برای من نقل میکرد، میگفت یکبار پای منبر ایشان بودم نقل میکرد، میگفت آن 313 نفر یاوران امام زمان وقتی که ایشان ظهور میکند بیشترشان «ایرانی» هستند. میگفت بعد از منبر، جلسه نسبتاً خصوصیتر شد و ایشان در اتاقی رفت و دیگران در کنار ایشان بود تا وقت ناهار و شام بشود.
من پیش این آقا رفتم و گفتم که چون این شخص «دائرة المعارف» نویس است، اینکه عرض میکنم خیلی دنبال سند بود گفت از ایشان پرسیدم، خیلی روایت جالبی بود که شما گفتید بیشتر یاران امام زمان از «ایران» هستند، سندش کجا است؟ گفت یک نگاهی به من کرد گفت «احمد آقا» ما دیگر این مقدار اجاره تصرف در امور داریم، صریحاً گفت از خودم درآوردم من آنجا بالای منبر این را از خودم درآوردم این آقا که امروز جزو فکر سازان در «جمهوری اسلامی» است.
استاد ابوالقاسمی:
ملاحظه فرمودید دوستان عزیز ایشان میآید با استناد به یکی از دوستان خودشان که به نظرشان بسیار معتبر هم هستند، فرمایششان را به حجت الاسلام والمسلمین «انصاریان» نسبت دادند و حجت الاسلام «انصاریان» هم مفصل جوابش را گفتند، و اولاً اینکه شما مطرح میکنید مدرکش 1- 2- 3- 4- دهها کتاب آوردند که بسیاری از یاران امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) «ایرانی» خواهند بود.
از نظر علمی جوابی برای ایشان باقی نماند، و راجع به ادعای هم که صورت گرفته بود ایشان جوابیه دادند کلیپ شماره 2 را با همدیگر ببینیم.
(کلیپ شماره 2)
سروش:
یک روحانی است و من الان از او مخصوصاً اسم میآورم اینکه کرّ و فرّی در «ایران» دارد و اخیراً هم یک جور آمارگیری کرده بودند خیلی از جوانها گفته بودند که در اندیشه دینی، پیرو هستند، به نام آقا «شیخ حسین انصاریان» که روضه خوانی است البته در حد روضه خوانی است، هیچ چیزی بیش از این هم نیست؛ اما در روضه خوانی هم اینها متأسفانه انصاف را، وجدان را، اعتقاد را، باور را، صداقت را دخالت نمیدهند، میگفت که یکی از دوستان من که فلسفه خوانده هم است و اکنون در «کانادا» زندگی میکند.
حجت الاسلام انصاریان:
آقای «سروش» گفتند یکی از دوستانشان درگذشته در جلسه سخنرانی من بودند، که در آن سخنرانی من روایتی را در سخنرانی خواندم که آن روایت این بود: "اکثر یاران امام عصر (علیه السلام) هنگام ظهور «ایرانی» هستند" مضمون روایت این بود. ایشان میگوید دوستشان «احمد» آقا از من سوال کرده سند این روایت کجاست؟ و من گفتم، من این مقدار اجازه تصرف در روایت را از خودم ندارم!!
برای مستمعین 50 ساله من روشن است که این نقل قول ربطی به من ندارد و اساساً من پیرامون کلام معصوم و روایات اینگونه سخن نمیگویم.
استاد ابوالقاسمی:
ملاحظه فرمودید حجت الاسلام والمسلمین «انصاریان» رسماً گفتند، این مطلب صحیح نیست من هیچوقت همچنین حرفی نمیزنم. اصلاً هیچ انسان عاقل شیعهی به خودش اجازه نمیدهد همچنین حرفی نسبت به معصوم بزند آن هم یک خطیب مشهور بیاید یک همچنین حرفی بزند، وقتی ما از جناب آقای «سروش» سوال میکنیم مدرک شما چه کسی است؟ میفرمایند مدرک بنده «احمد» آقا است!!
«احمد» آقا چه کسی است؟ یکی از دوستان من است «احمد» آقا را بیاورید ایشان صحبت بکنند چرا حواله به یک جای میدهید که خیلی معلوم نیست کجا باشد. اشکال شما به روحانیتی که دیدید برای مطلب خودش در کلیپ اصلی که ایشان جواب دادند ایشان شاید ده تا دوازده تا مدرک درست و درمان اشاره میکند. برای ثابت کردن اینکه اصحاب حضرت «ایرانی» هستند.
اصلاً نیازی به این حرفها نیست. اشکال اساسی آقای «سروش» به روحانیان ببینیم چه است؟ کلیپ شماره 3 را ببینیم.
(کلیپ شماره 3)
سروش:
اصطلاحی بود وعاظ، مداحها داشتند در کشور ما اینها که اهل مطالعه نیستند، اصلاً بزرگترین خرافه پراکنان مداحهای ما هستند این روضههای دروغینی که میخوانند برای سوزاندن جگر شیعیان و برای اشک گرفتن از آنها؛ اینها یک اصطلاحی داشتند برای اینکه به ظاهر وانمود کنند که از منبعی نقل میکنند و سخنشان مستند است، از آن طرف هم که کتاب ندیده بودند و مطلبی نبود میگفتند این را من از «لسان الذاکرین» نقل میکنم.
از «لسان الذاکرین» از یک مداح یاوهگوی دیگر، آن گفته من هم از او نقل میکنم او هم از یک «لسان الذاکرین» دیگری. مشهور است میگویند مرحوم «فروزانفر» یکبار از «سعید نفیسی» پرسید این مطالبی که شما میگویید و این اشعاری که شما مثلاً از «سعدی» یا «مولوی» میخوانید در کدام نسخه است؟ گفت در نسخه خاطر شریف! بسیاری از اینها در نسخه خاطر شریف است اینها از خودشان همینطوری میسازند و میگویند.
استاد ابوالقاسمی:
ملاحظه کردید. الان ما از آقای «سروش» میپرسیم آقای «سروش» مدرک شما کجاست؟ میگوید «لسان احمد» آقا «لسان الذاکرین» شما «احمد» آقا است. شما اشکال میگیرید میگویید روحانیتی که برای مطلبش آمده دهها روایت از سنت اهلبیت (علیهم السلام) در جواب شما آورده میگویید نه اینها به «لسان الذاکرین» ارجاع میدهند شما چه کارکردید؟
ما میخواهیم این را به عزیزان بگوییم آقای «سروش» که ادعا میکند یک نظریهپرداز یک ایدئولوگ است، خودش را از آن سطح در سطح یک قصهگو تنزل داده، مدرک من برای اینکه بیایم کل روحانیت را متهم بکنم و بعد از آن مرحله کل سنت را متهم کنم و بعد از آن کل تشیع را به غلو و خرافهگوی متهم بکنم چیست؟ حرف «احمد» آقا!!
«احمد» آقا کجا است؟ ان شاء الله پیدا میشود، و از این قبیل حرفها ما از ایشان زیاد دیدیم یعنی برنامهی از جناب آقای «سروش» نیست، جز اینکه متأسفانه حداقل یکبار آنکه بنده برنامههایش را پیگیری کردم حداقل یکجا، یک مطلبی را میگوید من خودم منبع هستم کلیپ بعدی را ببینیم متوجه میشوید.
(کلیپ شماره 4)
سروش:
یک چنین درک خامی از این مسائل وجود داشت و برای اینکه فقط یک گریزی به احوال امروز هم بزنم عمده این سخنانی که راجع به «علوم انسانی» امروز میگویند از همین جنس است. از همین خامیها و نادانیها و نا آگاهیها برخوردار است کسانی در این باب سخن میگویند که حقیقتاً آدم از شرمندگی و خجلت میخواهد سرش را به آب فرو ببرد و دیگر بیرون نیاورد.
آدمهای که الفبای این فنون را نمیدانند، اصلاً نمیدانند چرا اسمش علوم انسانی است، من به یاد دارم که یکبار پیش آقای «خمینی» از «علوم انسانی» سخن میگفتیم، وقتی که صحبت از «علوم انسانی» شد ما توضیح دادیم که منظور چه است. چون قبلاً ایشان راجع به «علوم انسانی» یک سخنانی گفته بود ما رفتیم و توضیح دادیم ایشان گفت تقصیر شما بود که به من نگفته بودید «علوم انسانی» چه است!
استاد ابوالقاسمی:
ملاحظه فرمودید به مرحوم «امام خمینی» نسبت میدهد که «امام خمینی» نمیدانست «علوم انسانی» چه است. ما به آقای «سروش» چه بگوییم؟ بعدش هم میگوید آقای «سروش» تقصیر شما است شما باید در جایگاه استادی برای منِ «امام خمینی»، «علوم انسانی» را تعریف بکنید. جناب آقای دکتر «سروش» آیا این جز همان چیزی است که شما خطباء و مداحها را به «لسان الذاکرین» متهم میکنید.
«مجموعه نشر آثار امام خمینی» باید بیایند پیگیری بکنند این تهمتی که به «امام خمینی» دارد میزند راست یا دروغ است؟ آیا واقعاً مرحوم «امام» همچنین حرفی زدند یا خیر؟ به آقای «انصاریان» مطلبی نسبت داد ایشان جواب دادند مشخص شود آیا واقعاً آقای «سروش» همینطور یکییکی پشت سر هم به هر کسی هر نسبتی میخواهد میدهد و بعدش هم راحت، آقای فلانی گفته یا خودم در آن جلسه بودم خودم اینقدر اعتبار دارم که بتوانم یک چیزی از خودم جعل بکنم.
یکی از صحبتهایش این بود که ادعا کرده بود مرحوم «امام» اواخر عمرش از دست مرحوم «علامه طباطبائی» بسیار ناراحت شده بود، و به همین دلیل برای رحلت ایشان بیانیه نداد، این خیلی ساده است جستجو زدم دیدم نه فقط بیانیه دادند، بلکه خود امام بالاتر از بیانیه خود مرحوم «امام» رسماً در سخنرانیشان چون بیانیه از طرف شخص خوانده میشود؛ یعنی یک شخصی که در یک قضیهی ناراحت است بیانیهی میفرستد میگوید این بیانیه را از طرف بنده در مجلس ترحیم فلانی بخوانید.
اما مرحوم «امام» رسماً در سخنرانی خودشان گفتند ضایعه بزرگی بر مسلمانها واردشده و «علامه طباطبائی» از دنیا رفته. آقای «سروش» شما بعدش هم میگویید این را من خودم مطمئن مطمئن هستم، مطمئن مطمئن هستی با یک جستجوی ساده در اینترنت میشود پیدایش کرد؟ نسبتهای دیگر به علما به بزرگان و به روایات میدهید. بعد جالب اینجا است میگوید اینها پاس کاری میکنند میگوید فلان کتاب آورده فلان کتاب هم معتبر نیست کلیپ بعدی را با همدیگر ببینیم.
(کلیپ شماره 5)
سروش:
من یک وقتی دریکی از سخنرانیهایم گفتم نه روحانیت ما عوام زده نیست، عوام است اینها خودشان عوام هستند چرا عوام زده هستند؟ این آقای که بالای منبر این یاوهها را میگوید این عوام است اینکه عوام زده نیست. عوام زده یعنی کسی که گرفتار عوام شده اتفاقاً عوام، گرفتار اینها شدند؛ یعنی اگر حرف درست به مردم یاد میدادند، البته پایگاه خودشان را از دست میدادند و اینها را میگویم تا بعداً در تعریف خرافه از اینها استفاده کنم.
ولی اینجا یک رابطه دیالیکتیکی وجود دارد، دو طرف به هم میفروشند و از هم میخرند و یکدیگر را تقویت میکنند و یک سنت واقعاً سنت شومی را ادامه میدهند که هر روز هم میتواند فرد بهتر بشود.
استاد ابوالقاسمی:
این را ملاحظه کردید ایشان میگوید اینها ارتباط دیالیکتیکی با همدیگر دارند و همدیگر را دارند فربه میکنند یعنی چه؟ یعنی این شخص میآید یک دروغی میگوید، دروغ را به شخص دیگری نسبت میدهد او از این سود میبرد این از او سود میبرد و از هم بهرهمند میشوند. شما در استنادهای خودت موارد زیادی میآیی همین کار را انجام میدهی.
به عنوان نمونه شما برای زیر سوال بردن روایات شیعه که ان شاء الله بعداً مفصل به آن خواهیم پرداخت، به کتاب «مشورة البحار» مرحوم آقای «آصف محسنی» استناد کردی کلیپ شماره 6 را ببینیم
(کلیپ شماره 6)
سروش:
اکثر معلومات اینها هم خرافات است اکثر معلوماتشان این که من به شما عرض میکنم گزاف نمیگویم مبالغه نمیکنم، اکثر معلوماتشان از جنس این خرافات بیپایه، یاوههای است که اینجا و آنجا نوشته شده یکی میگفت آقا ایشان از یک کتابی مطلب را نقل میکرد، گفتم آخر آن کتاب را هم یک یاوه گوی مثل خود او نوشته چونکه اسمش مرجع نیست اسمش منبع نیست.
او هم همین یاوهها را جمع آوری کرده، یک وقتی من کتاب «بحار الانوار» را به یکی از دوستانم گفته بودم کتاب «بخار الانوار»! گفته بودم که این کتاب ده درصدش آب است نود درصدش بخار است. به قول ضرب المثل فارسی که میگفت امان از دوغ لیلی ماستش کم بوده و آبش خیلی! آنجا هم همینطور.
یکی از دوستان من گِله کرده بود که چرا این را گفتی؟ البته شخصیت مرحوم «علامه مجلسی» شخصیتی محترمی است، مرد عالم و محققی بوده این کتاب را هم برای جمع آوری خرافات ننوشته برای جمع آوری نوشته از آنچه که موجود بوده به نام دین، به نام اسلام و به نام تشیع ولی دریغا که در عمل چنین از آب درآمده است.
یکی از علمای «افغان» به نام آیتالله «محسنی» که گمانم هنوز هم ایشان در قید حیات است برداشته تمام «بحار الانوار» را خلاصه کرده، نه به معنای خلاصه یعنی تمام روایات درستش را از نظر خودش بیرون کشیده و روایات نامعتبر و ناصحیح را کنار گذاشته میدانید چه اتفاقی افتاده؟ از 110 جلد «بحار الانوار» 3 جلد باقی مانده بقیه همه را کنار گذاشته، این آیتالله «محسنی» یک شیعه خیلی غلیظ هم است؛ یعنی روشنفکر دینی نیست که شما او را مورد اتهام قرار بدهید و بگویید که این اندیشههای غربزده، مدرنیته، سکولاریته، افریته فلان وارد ذهن او شده بود. نه خیلی هم آخوند سنتی اما با همان موازین سنتی 110 جلد کتاب 3 جلد کتاب شده.
اگر یک گام دیگری یک کسی دیگر بردارد مثلاً این 3 جلد هم 1 جلد میشود. گفت: صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه/ به دو جام دگر آشفته شود دستارش!
استاد ابوالقاسمی:
میگوید آخر آن مدارک، خودشان مدارک نیستند، الان شما به کتاب آقای «آصف محسنی» استناد کردید، و گفتید ارتباط دیالیتیکی برقرار است من چند تا مثال میزنم برای عزیزان مشخص بشود، جایگاه آقای «آصف محسنی» از لحاظ علمی یک جایگاهی بود که مشخص بود که ایشان حداقل در آن جایگاه اجتماعی بسیار بالا در «افغانستان» رسیده بودند، و ما در این برنامه قصد نداریم راجع به کسانی که از دنیا رفتند نقد بکنیم.
نقدهای که ما داریم نسبت به زندهها است؛ چون میگوییم زنده هستند اگر واقعاً جوابی هم دارند میتوانند برگردند و بگویند این جواب ما است، بله اگر کسی روش اشتباه گذشتگان را دارد پیگیری میکند ما آنها را نقد خواهیم کرد و میگوییم خودتان بیایید جواب بدهید.
سوال ما این است شما یک کتاب غیر معتبر میگویید آیا شما نظر خود آقای «آصف محسنی» در مورد روایات کتاب شیعه را میدانید؟ به مقدمه مراجعه کنید و حرفهای شاگردانشان را و مصاحبههای ایشان را و حرفهای دیگر علماء در مورد کتابشان را. خود ایشان در مقدمه کتابش چند مسئله را راجع به کتاب «مشورة البحار» نوشته مقدمه شماره 3:
«ربما اعامل مع الروایة معاملة الروایة غیر المعتبره، لکن لا لاحراز ضعف بعض الرواتها»
گاهی اوقات من میگویم این روایت معتبر نیست اما نه چون راوی ضعیف است.
«بل لاجل جهلی بحاله»
من نمیدانم آن چه طور آدمی است.
لذا میگویم روایت برای من ثابت نشده، نه اینکه روایت ضعیف است در مقدمه شماره 4 میگوید بعضی از روایات «بحار» را من گفتم ضعیف است؛ اما در کتب معتبر «کتب اربعه» روایاتی دارد که «علامه مجلسی» به خاطر شهرت آن، آن سندها را نقل نکرده؛ چون مشهور بوده من سندی که در «بحار» است را ضعیف میگویم؛ ولذا متن را بر اساس آن تضعیف کردم اما ممکن است همین متن در جای دیگری سند صحیحی داشته باشد. که «کتب اربعه» اسناد معتبر بسیار زیاد دارد.
در مقدمه شماره 5 میگوید بسیاری از روایاتی که در «بحار» آمده درست است که از جهت سندی معتبر است؛ اما از نظر من نیست اما روش ایشان «علامه مجلسی» روش محدثین بوده، گردآوری روایات بوده برای اینکه از بین نروند و به دست دیگران برسند.
مقدمه شماره 14 میگوید اگر یک متنی 3 تا سند داشته باشد احتمال اینکه به آن بشود تکیه کرد بسیار زیاد است، این مبنای ایشان است و مبنای دیگری هم است. چون نمیشود 3 نفر از جاهای مختلف بیایند دروغی را مطرح بکنند و اگر متون با هم فرق کرد، ما میآییم در اینجا به آن متنهای معتبر تکیه میکنیم در صورتی که تعدد طُرق داشته باشد و موجب اطمینان به مضمون بشود؛ ولی در این کتاب ایشان این کار را انجام نداده.
خودشان گفته اگر من از این روش میخواستم جلوتر بروم، چند هزار روایت دیگر به این کتاب اضافه میشد، مصاحبهی در «سایت اجتهاد» است سه نظریه جدید آیتالله «آصف محسنی» در علوم فقه و حدیث، دوستان میتوانند مراجعه کنند در اینترنت موجود است مصاحبه خود ایشان بوده در آنجا صریحاً مطرح میکنند به باور آیتالله «محسنی» 3 هزار روایت را با این روش میتوان توثیق نمود که ما میگوییم خیلی بیشتر از 3 هزار تا است. نزدیک 10 هزار روایت حداقل با این روش میشود تصحیح کرد جدای از این ما اشکالی که به ایشان داریم، از جهت علمی و نقد چیز خاصی هم نیست اشکال علمی است که جناب آقای «آصف محسنی» این مبنای که شما مطرح کردید برای قبول روایات خود شما خیلی جاها این مبانی را درست اجرا نکردید، و اگر میخواستید واقعاً به آن عمل بکنید قطعاً «مشورة البحار» شما حداقل نزدیک به 20 میشد.
یک شخصیتی که تخصصی در این قضیه ندارد، مثل آقای «سروش» آمده با استناد به فرمایشات آقای «آصف محسنی» که خودش میگوید کتاب من، کتاب ناقصی است، یک شخص دیگری آمده بود یک کتاب ناقص استناد میکرد نه خود آقای «آصف محسنی» گفت کتاب من ناقص است، آقای «سروش» میآید نه با مضمونی که آقای «آصف محسنی» گفته این ناقص است، میگوید نه اگر دقیقتر بررسی کنید کمتر هم میشود.
آقای دکتر «سروش» شما واقعاً مشخص است چه کار داری میکنید؟ وقتی که یک روحانی مثل حجت الاسلام والمسلمین «انصاریان» میآید و یک مطلبی میگوید و مدرک نمیدهد بعدش درخواست میکنید دهها مدرک میدهد، شما مدرکی هم که ارائه میکنید چیزی است که با ادعای شما مطابقت ندارد کدام یکی از اینها واقعاً عوام زدگی واقعی است؟ یا کار عوامانه است؟
سوال است مردم باید برایش جواب بشنوند الان شما یک مطلبی را حالا اشتباه بگوییم از زبان «احمد» آقا به جناب آقای «انصاریان» نسبت دادید و سایر مطالبی که به تشیع نسبت دادید، به آنها خواهیم پرداخت آیا بعد از تکذیب ایشان شما میتوانید بگویید ببخشید من اشتباه کرده بودم؟ مردم توقع اعلام اشتباه و معذرت خواهی خشک و خالی حداقل از شما دارند.
بعد اینکه ایشان جواب داد، چرا شما حرفی نزدید با اینکه همه متوجه شدند، اما در مورد ارتباط دیالیکتیک کلیپ شماره 7 را با همدیگر ببینیم تا مشخص شود بده و بستان چه کسانی با همدیگر دارند؟
(کلیپ شماره 7)
سروش:
یعنی این خیلی جالب است این رفتوآمدهای که بین شیعیان و سنیها در همین جهان جدید صورت میگیرد، خیلی از این پردهها را دارد کنار میزند، مجمع مذاکره بین اهلسنت و شیعه سالها پیش در «مصر» بود، یکی از علمای در «ایران» که مقالهی برای آنجا نوشت و بعداً چاپ کرد، این مقالهاش اصلاً در باب «غالیان» بود؛ یعنی کسانی که غلو در مورد اهلبیت میکنند نویسنده این شیعه بود.
آنجا من به یاد دارم این نکته را ذکر کرده بود گفته بود امام صادق (علیه السلام) میگفت این شیعیان فکر میکنند که ما علم غیب میدانیم، در حالی که من یک روز یکی از کنیزانم یک خطائی کرده بود میخواستم تنبیهاش کنم رفتم پنهان شد نمیدانستم کجا است هر چه گشتم پیدایش نکردم.
استاد ابوالقاسمی:
بعد از این ما ان شاء الله برای بحث تماسها خدمت عزیزان هستیم شمارهها را هم زیرنویس کردند، حالا ایشان یک استنادی به یک روایتی کرد بعد آن روایت را با هم خواهیم دید روایت چه است؟ استناد کردند به اینکه الان که ارتباط با سنیها زیاد شده، غلو در شیعهها دارد کم میشود؛ یعنی ارتباط با اهلسنت جلوی غلو را دارد میگیرد یعنی اهلسنت غلو ندارند.
ایشان مدح اهلسنت میکند، از آن طرف اهلسنت به کلیپهای آقای «سروش» استناد میکنند دیالیکتیک کجاست؟ آیا جز در آنجای است که شما میگویید آنها غلو ندارند، و آنها هم کلیپهای شما را هم پخش میکنند آنجا دیالیکتیک نیست؟ شما میگویید آقای فلانی روایات «بحار» را زیر سوال برده آقای فلانی میگوید فلان گروه خوب هستند فلان گروه میگوید فلان گروه خوب هستند آن گروه میگوید آقای «سروش» حرف خوبی زده آیا اینجا آن بده بستان نیست؟
اتفاقاً برای ما خیلی جالب است مجموعه کسانی که به عنوان شیعیان دگراندیش شناخته میشوند از جهت بده و بستان بسیار فعال هستند. شما به نوشتههایشان مراجعه کنید چه کسی دارد اینجا بهره میبرد؟ آن شیعیانی که خودشان بسیار جدی برای حفظ سنت اهلبیت (علیهم السلام) حاضر به تقابل گاهی اوقات جدی و تند مردانه با بعضی دیگر از شیعیان میشوند اینها هستند که بده و بستان دارند، یا آن کسانی که ولو شده بیاید مدح «یزید» بگوید به خاطر اینکه در جبهه آنها قرار دارد اینها قبولش بکنند.
این باید مورد جواب داده بشود اگر جای بحث دیالیکتیک، پاس گاهی پینگ پنگی باشد این شما هستید و دگر اندیشان شیعه؛ اما روایتی که ایشان مطرح کرد در «اصول کافی» آمده روایت با این مضمون است از «سدیر صیرفی» میگوید:
«كُنْتُ أَنَا وَ أَبُو بَصِيرٍ وَ يَحْيَى الْبَزَّازُ وَ دَاوُدُ بْنُ كَثِيرٍ فِي مَجْلِسِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام)»
ما چند نفر در مجلس امام صادق بودیم.
«إِذْ خَرَجَ إِلَيْنَا وَ هُوَ مُغْضَبٌ»
با عصبانیت آمدند.
«فَلَمَّا أَخَذَ مَجْلِسَهُ قَالَ يَا عَجَباً لِأَقْوَامٍ يَزْعُمُونَ أَنَّا نَعْلَمُ الْغَيْبَ مَا يَعْلَمُ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَل»
یک گروه فکر میکنند ما علم غیب داریم غیب را فقط خدا میداند.
«لَقَدْ هَمَمْتُ بِضَرْبِ جَارِيَتِي فُلَانَةَ»
خواستم فلان کنیزم را بزنم.
«فَهَرَبَتْ مِنِّي»
از من فرار کرد.
«فَمَا عَلِمْتُ فِي أَيِّ بُيُوتِ الدَّارِ هِيَ»
نمیدانستم در کدام اتاق رفت؟
«قَالَ سَدِيرٌ فَلَمَّا أَنْ قَامَ مِنْ مَجْلِسِهِ»
وقتی از جلسه عمومی بلند شد.
«وَ صَارَ فِي مَنْزِلِهِ»
رفت در اتاق خصوصیش
«دَخَلْتُ أَنَا وَ أَبُو بَصِيرٍ وَ مُيَسِّرٌ وَ قُلْنَا لَهُ جُعِلْنَا فِدَاكَ»
من و «ابو بصیر» و «میسر» رفتیم گفتیم، ما فدایت بشویم، قربان تو برویم آقا جان!
«سَمِعْنَاكَ وَ أَنْتَ تَقُولُ كَذَا وَ كَذَا فِي أَمْرِ جَارِيَتِكَ»
شنیدیم شما در مورد کنیزت اینجوری میگویی.
«وَ نَحْنُ نَعْلَمُ أَنَّكَ تَعْلَمُ عِلْماً كَثِيراً»
ما میدانیم علم شما خیلی زیاد است.
«وَ لَا نَنْسُبُكَ إِلَى عِلْمِ الْغَيْبِ»
اما غیب ما به شما نمیگوییم.
«وَ لَا نَنْسُبُكَ إِلَى عِلْمِ الْغَيْبِ»؛ آن غیب یعنی علم استدلالی!
«فَقَالَ يَا سَدِيرُ أَ لَمْ تَقْرَأِ الْقُرْآنَ»
«سدیر» قرآن نخواندی؟
«قُلْتُ بَلَى قَالَ فَهَلْ وَجَدْتَ فِيمَا قَرَأْتَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ»
آیا ماجرای «آصف ابن برخیا» وزیر حضرت سلیمان را نشنیدی که گفت: «قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ» خدا میگوید جزء از علم کتاب را داشت. گفت من به یک چشم برهم زدن تخت ملکه سبأ را از منطقه خودش به پیشِ توی سلیمان میآورم!
«قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ قَرَأْتُهُ»
بله این را خواندم.
«قَالَ فَهَلْ عَرَفْتَ الرَّجُلَ وَ هَلْ عَلِمْتَ مَا كَانَ عِنْدَهُ مِنْ عِلْمِ الْكِتَابِ»
میدانی چه کسی است، میدانی علم کتابش چقدر بود؟
«قَالَ قُلْتُ أَخْبِرْنِي بِهِ »
گفتم نمیدانم شما خبر بدهید.
«قَالَ قَدْرُ قَطْرَةٍ مِنَ الْمَاءِ فِي الْبَحْرِ الْأَخْضَرِ»
یک دریای که از زیادی آب، آبش سبز رنگ دیده بشود، یک قطره آب در آن باشد این چقدر میشود علم «آصف ابن برخیا» همین قدر بود.
«فَمَا يَكُونُ ذَلِكَ مِنْ عِلْمِ الْكِتَابِ»
نسبت آن علمی که داشت و توانست تخت «بلقیس ملکه سبأ» را از منطقه خودش به یک چشم بهم زدن پیش سلیمان بیاورد چقدر میشود، نسبت به کسی که کل علم الکتاب را دارد؟
«قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا أَقَلَّ هَذَا»
خیلی کم میشود آقا!
«فَقَالَ يَا سَدِيرُ مَا أَكْثَرَ هَذَا أَنْ يَنْسُبَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى الْعِلْمِ الَّذِي أُخْبِرُكَ بِهِ يَا سَدِيرُ فَهَلْ وَجَدْتَ فِيمَا قَرَأْتَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَيْضاً- قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»
«سدیر» یک شخصی است خیلی از این علم بیشتر دارد، خدای متعال در قرآن میفرماید یک شخصی است که شاهد صدق پیامبر است، میتواند به تنهای حجیت پیامبر را ثابت بکند، و او علم الکتاب را کامل دارد آن دریای که از شدت آب انتهایش سبز رنگ به نظر میرسد، در اختیار اوست آن یک قطرهاش در اختیار «آصف ابن برخیا» بود، یک انسانی طبق قرآن باید باشد که چنین توانای داشته باشد بعد میگوید:
«قَالَ قُلْتُ قَدْ قَرَأْتُهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ»
خواندم.
«قَالَ أَ فَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ كُلُّهُ أَفْهَمُ أَمْ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ بَعْضُهُ»
فرمودند آیا آن کسی که «علمٌ من الکتاب» یک قطره از علم کتاب را دارد، این بیشتر میفهمد یا آن که کل علم الکتاب را دارد؟
«قُلْتُ لَا بَلْ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ كُلُّهُ»
گفتم نه مشخص است کسی که کل علم الکتاب را دارد.
«قَالَ فَأَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ وَ قَالَ عِلْمُ الْكِتَابِ وَ اللَّهِ كُلُّهُ عِنْدَنَا عِلْمُ الْكِتَابِ وَ اللَّهِ كُلُّهُ عِنْدَنَا.»
علم کتاب قسم به خدا کلش نزد ماست.
كافي( ط- دارالحديث)؛ نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق (تاريخ وفات مؤلف: 329 ق)، محقق / مصحح: دارالحديث، ناشر: دار الحديث، قم، ق 1429، ج1، ص257، بَابٌ نَادِرٌ فِيهِ ذِكْرُ الْغَيْب، ح3
آقای «سروش» واقعاً استدلال شما این بود؟ لا اله را گفتی الا الله را نگفتی! آمدی گفتی «لا تَقْرَبُوا الصَّلاة» اما «وَ أَنْتُمْ سُكارى» آن را نگفتی!!
اینکه امام صادق (علیه السلام) در جلسه عمومی جلوی مخالفین گفت آقا من علم غیب ندارم، بعد میآید در اتاق در ادامه روایت به شیعیانشان میگوید ما علم الکتاب داریم. آقای «سروش» چرا تهش را برای مردم مطرح نمیکنید؟ آیا جز این است که شما تلاش داری برای اینکه یک سری مسائل را مخفی بکنی و در آن ارتباط پینگ پنگیات با اهلسنت، با آن کسانی که دگر اندیش هستند، بتوانی تو یک پاس به او بدهی او هم بگوید بله نگاه کنید «سروش» شیعی میگوید ائمه، علم زیادی نداشتند.
آیا این نیست که شما در کلیپهای دیگرت میگویی سید الشهداء علم نداشت، رفت آنجا مشورت گرفت بعدش هم کشته شد راهش را اشتباه رفته؟ آیا این جز این است که شما با این حرفهایت ارتباط پینگ پنگی ایجاد میکنی با آن «وهابیتی» که میگوید «یزید» بر حق بود و سید الشهداء اشتباه کرده است؟ اینها چیزهای است که مردم باید برایش جواب داشته باشند.
اینکه شما فقط بیایی در یک جلسهی یک مطلبی بگویی بعدش هم همسوهای شما و تمام کسانی که به صورت دیالیکتیک و تقابلی با شما ارتباط برقرار میکنند اینها بیایند در رسانههایشان کلیپ شما را اینقدر گسترده ضد علمای شیعه، ضد روحانیت، ضد مداحها، ضد روضه خوانی، ضد تشیع مطرح کنند برای چه است؟ اینها سوالاتی است که باید به آن جواب داده بشود. یک میان برنامه ببینیم و تماسهای عزیزان را خواهیم گرفت خدمت تان هستیم.
(میان برنامه)
استاد ابوالقاسمی:
بیرویم تماسهای بینندگان عزیز را بگیریم آقا «محمدرضا» از «لاهیجان» سلام علیکم بفرمایید
بیننده (آقای محمدرضا از لاهیجان):
بسم الله الرحمن الرحیم سلام عرض میکنم خدمت حاج آقای «ابوالقاسمی» عزیز!
استاد ابوالقاسمی:
علیکم السلام ورحمة الله.
بیننده:
حاج آقا! من چهار تا مطلب میخواستم خدمت شما عرض بکنم، بعد زود گوشی را قطع میکنم تا وقت به بینندگان دیگر هم برسد. اولاً میخواستم بدانم که شما در مورد شخصیت آقای «کمال حیدری» هم صحبت میکنید یا نه؟ چون ایشان هم بالاخره فرمایشاتی دارد که انصافاً خیلی تأثیر منفی هم گذاشته و شما بهتر میدانید. میخواستم بگویم اگر مصلحت میدانید در مورد ایشان هم صحبتهای بکنید و اگر مصلحت میدانید فرمایشات ایشان را نقد بکنید و رد بشود فکر میکنم فایدهاش زیاد باشد.
یکی هم در مورد اجتهاد و تقلید است شما بهتر میدانید منظور من چه کسی است، که نمیخواهم اسمش را بیاورم که آن شخص هم در اینترنت در شبکه خودش بازهم مطالبی را بر علیه اجتهاد و تقلید بیان کرده اگر مصلحت میدانید در مورد این هم صحبتهای داشته باشید.
شما در مورد «آصف محسنی» فرمودید چون زنده نیستند زیاد وقت نمیگذاریم بیشتر وقتتان را برای کسانی که زنده هستند میگذارید؛ اما متأسفانه ظاهراً هم ایشان مطالبی را در مورد ولایت دارد فکر کنم گفته ولایت در روایات به معنای دوست داشتن است
«بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص21، بَابُ دَعَائِمِ الْإِسْلَام، ح8
آن ولایت را به معنای دوست داشتن ظاهراً ایشان معنا کردند، که اگر شما هم نگاه کنید این مطلب در مورد ایشان است.
مطلب آخرم شمارههای که شما برای تلگرام زیرنویس میکنید، من میزنم بالا نمیآید نمیدانم مشکل برای تلگرام بنده است یا از شماره؛ ولی تلگرام در این شماره بالا نمیآید. ببخشید وقت تان را گرفتم عذر خواهی میکنم ان شاء الله موفق باشید. اگر امری نیست رفع مزاحمت کنم.
استاد ابوالقاسمی:
عرضی نیست لطف کردید متشکرم. سوالها باید طولانی جواب داده بشود نکته آخر شماره 4 که بحث فنی است، اتاق فرمان ان شاء الله برای برنامههای بعدی حل خواهد کرد. در مورد مسئله شماره یک در مورد آقای «سید کمال حیدری» ما هر کسی که مطالبی بر ضد اهلبیت (علیهم السلام) از او پخش بشود و خود او این مطالب را رسماً تأیید بکند، راجع به او صحبت میکنیم آقای «سید کمال حیدری» رسماً تکذیب کرده گفته تحریف شده است.
ما مینشینیم اینها را بررسی میکنیم اگر واقعاً برایمان ثابت شد که اینها تحریف نشده است و نظرش است آن را نقد خواهیم کرد؛ اما اگر واقعاً تحریف شده بود که ظاهراً هم همین است چون دو بار راجع به مهدویت ادعای کردند در مورد ایشان که مشخص شد تحریف شده بوده، و راجع به آنها ما وارد نمیشویم فقط کلیپ اصلی که خودشان یک جوابیه دادند در مورد اینها جوابیه کفایت میکند.
اما اگر واقعاً هر کسی از منِ «ابوالقاسمی» یا بزرگتر از بنده که من کوچک همه بزرگواران هستم، مطلبی را مطرح کرد که این مطلب برخلاف سیره و روش اهلبیت (علیهم السلام) در باب عقیده بود، برخلاف مسلماتی بود که ما در باب تشیع از اهلبیت (علیهم السلام) دانستیم، ما بدون هیچ تعارفی آنها را مورد نقد قرار خواهیم داد ان شاء الله و بنایمان هم در این برنامه این است که ما صریح باشیم بگوییم نگاه کنید این مطالب را گفته و این هم جوابش است.
چون مردم یکی از مهمترین مشکلاتی که دارند این است که در باب عقیده یک مقدار خیلی جاها مسامحه میشود و مطالبی را به خاطر اینکه به شخصی احترام میگذارند نمیگویند.
عرض کردم این مناظرهی که بنا بود بین جناب استاد «رفیعی» و جناب آقای «آقامیری» رخ بدهد من خیلی علاقهمند بودم جدی مطرح بشود، اگر واقعاً خود آقای «آقامیری» را آقای «رفیعی» به این نتیجه رسیدند که از این حرفهایش برمیگردد خیلی عالی.
ولی باید یک تضمینی گرفته بشود ایشان برگردد اصلاح بکند نه اینکه بیاید در برنامه بعدی بلافاصله دوباره همان حرفها را تکرار بکند، بگوید اگر ایشان میخواست بزند میزد، نه این کفایت نمیکند مطلب باطلی گفته شده است، آن مطلب باید جواب داده بشود و شخص الان زنده است خود شخص هم باید مورد بازخواست قرار بگیرد.
اما در مورد مطلب سوم که آقای «آصف محسنی» فرمودید؛ چون به همین مربوط است جوابش را عرض بکنم راجع به مطالبی که ایشان مطرح کرده قطعاً در برنامههای مختلف جواب داده میشود، شبهه فقط شبهه ایشان نیست یک شبههی است که ولایت به معنی دوستی است حالا آقای «آصف محسنی» گفته باشد یا شخص دیگری گفته باشد این برای ما دیگر جایگاهش فرقی نمیکند.
ایشان از دنیا رفته میبینیم یک شبههی الان موجود است و دیگر برخورد با گوینده از جهت بیان این مطلب و برخورد که نه برخورد درگیری و تشنج، نه برخورد مطرح کردن دلیل، برخوردن علمی و درخواست پاسخ از ایشان الان دیگر فایدهی ندارد بگویم جواب بدهد، الان ما شبهه را جواب میدهیم اگر شخصی از دنیا رفته باشد اما میگوییم اگر کسی طرفدارش است بیاید جواب بدهد.
اما نه در این برنامه، این برنامه برای دگر اندیشانی که زنده هستند؛ چون میتوانند جواب بدهند لذا ما در باب شبهات ولایت قطعاً آقای «روستایی» در برنامههای خودشان مطرح خواهند کرد راجع به «وهابیت» جناب استاد «یزدانی» مطرح خواهند کرد؛ اما پاسخ به سوال شماره 2 شما راجع به اجتهاد و تقلید که شخص دیگری دارد مطرح میکند آقای «اللهیاری» و دیگران و بعضی از اخباریها راجع به آن هم جناب استاد «عباسی» مفصل کار کردند، ان شاء الله در برنامههای خودشان مفصل به این قضایا خواهند پرداخت.
هر کسی در این مصدر از حیطه تخصصی خودش وارد میشود، البته در باب اجتهاد و تقلید بنده هم راجع به آقای «اللهیاری» احتمالاً یک موقعی بعد از اینکه به آن اصلیترها پرداختم به آنهای که حرفهای جدیتری دارند ان شاء الله به آن هم خواهیم پرداخت.وقت ما تقریبا تمامشده از همه عزیزانی که تا الان بیننده برنامه ما بودند تشکر میکنیم، ان شاء الله موفق و مؤیید باشید، در قسمت اول برنامه استاد «قزوینی» سرور معظم ما را ملاحظه فرمودید، این شبکه به صورت خود جوش راه افتاده و اساتید و تمام کسانی که اینجا هستند فقط و فقط برای دفاع از عقیده اهلبیت (علیهم السلام) با آن امکانات بسیار محدود خودمان مشغول شدیم و امیدواریم که هرکسی که توانایی دارد به هر نحوی به ما کمک کند لازم نیست فقط کمک مالی باشد، اگر تواناییش را دارد به هر نحوی که باشد کمک را دریغ نکند؛ چون ان شاء الله ما بنا داریم آن سیرهی که اهلبیت (علیهم السلام) برای شیعیانشان در آخر الزمان بیان کردند که از «قم» حجت را بر همه مردم دنیا تمام میکند، حجت را تمام کردن یعنی ادلهی حقانیت شیعه و ادله بطلان عقیده طرف را مقابل را به او میگویند و حق را برای او روشن خواهند شد.ما امیدواریم که بتوانیم این چیزی را که امام صادق (علیه السلام) مطرح کردند به عنوان وظیفه آخر الزمان و زمینه سازی برای ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) انجام بدهیم. از همه کسانی که تا الان بیننده ما بودند تشکر میکنیم موفق و مؤیید باشید.
«والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته»
mohmmadmrt
12 شهریور 1401 - ساعت 10:38سلام و عرض ادب، خدا شما رو خیر دهد، ان شاالله روز به روز موفق تر و ثابت قدم تر در راه دفاع از اهل بیت و مذهب شیعه فعالیت کنید.
مجید م علی
14 تير 1399 - ساعت 04:43با یلتم
از اینکه به این موضوع ضروری می پردازید بسیار متشکرم . احتیاج بود که جواب اقای سروش داده شود . هر چند ممکن است برایایشان منفعتی معنوی نداشته باشد اما برای تن تعداد از کسانی که ممکن است بوسیله ایشان از حقیقت. منحرف شوند بسیار مفید خواهد بود که راه حقیقی را پیدا کنند .
سید
8 تير 1399 - ساعت 19:03سلام . خیلی حجم فایل ها بالا می باشد . با نرم افزار هندبریک می توانید حجم فایل ها را به اندازه دقیقه و زمان فایل برسانید بدون کاهش کیفیت .. یعنی اگر یک کلیپ ۵۰ دقیقه هست با این نرم افزار حدود ۵۰ مگ میشه بدون تغییر کیفیت