شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
راه روشن- نقد سخنان «دکتر سروش» پیرامون تمسخر شیعیان حجت الاسلام ابوالقاسمی

قسمت هفتم برنامه راه روشن با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:23 مرداد 1399

موضوع: نقد سخنان «دکتر سروش» پیرامون تمسخر شیعیان

حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین اللهم صل علی محمد المصطفی و علی المرتضی و فاطمة الزهراء و الحسن الرضا و الحسین المصفی و جمیع الاوصیاء مصابیح الدجی و صل علی من بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الأرض و السماء مولانا صاحب العصر و الزمان

عرض سلام و وقت بخیر خدمت شما بینندگان عزیز و گرامی با برنامه «راه روشن»، برنامه‌ای که برگرفته از روایت رسول گرامی اسلام در مورد سنت خودشان و اهلبیت است.

«المحجة البیضاء» راه روشن و روشی که طبق روایات در جلسه اول هم خدمت بینندگان عرض کردم، روش رسول گرامی اسلام، امیرالمؤمنین، اهلبیت و آن چیزی است که شیعیان به آن عمل می‌کنند.

این روش همان چیزی است که دشمنان بسیار زیادی هم دارد. یکی از علل اساسی دشمنی دیگران با شیعیان همین راه روشنی است که آنها دارند. شب پره‌هایی که نمی‌توانند این نور را تحمل کنند و راه روشن را ببینند؛

«لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَک الْمُسْتَقِیم»

من بر سر راه مستقیم تو برای آنها کمین می‌کنم.

سوره أعراف (7): آیه 16

شیطان گفت بر سر این راه روشن خواهم نشست، نه جای دیگر. بقیه جاها که نیاز به نشستن ندارد.

سپس از رو به روی آنها و پشت سر آنها و چپ و راست آنها به سراغشان خواهم آمد. این همان راه روشن است.

اطراف راه روشن را شیاطین زیادی گرفتند و افرادی هم هستند که عامدانه یا جاهلانه تلاش دارند که شیعیان دست از این راه روشن بردارند.

بعضی از آنها کسانی هستند که به عنوان دگراندیشان شیعی معرفی می‌شوند. کسانی که ادعا می‌کنند ما روشی که در سنت رایج شیعیان است را قبول نداریم و این سنت را حجت نمی‌دانیم و به بهانه‌های مختلف با آن مقابله می‌کنند.

یکی از کسانی که در این مسیر خیلی معروف شده است، «دکتر سروش» است. ما قبلاً راجع به ایشان و راجع به صحبت‌هایش زیاد صحبت کردیم. ما کلمات ایشان را مطرح کردیم و اعتقادات او را گفتیم.

شروع این برنامه هم در نقد فرمایشاتی بود که ایشان بر ضد حجت الاسلام و المسلمین شیخ حسین انصاریان داشتند که تمسخر و بی ادبی کرده بودند. ما بعد از آن به نقد صحبت‌های ایشان پرداختیم.

اساسی‌ترین نقدی که ما به ایشان وارد کردیم، نسبت به آن جمله‌ای است که گفته بود: "زیارت جامعه کبیره مرام نامه شیعیان غالی است!"

بنده این خلاصه را به این دلیل گفتم که ممکن است بسیاری از عزیزان که بیننده برنامه ما هستند، اولین بار باشد که در ماهواره برنامه ما را پیگیری می‌کنند. به همین خاطر باید یک سری مقدماتی عرض می‌شد.

مجدداً ما کلیپی از آقای «سروش» داریم. کلیپی که او ادعا می‌کند زیارت جامعه کبیره مرام نامه شیعیان غالی است کلیپ صوتی است.

کلیپی تصویری هم موجود است که ایشان رسماً ادعا می‌کند که عصمت و علم غیب را شیعیان غالی اضافه کردند. کلیپ شماره یک را با همدیگر ببینیم تا سپس به نقد آن بپردازیم.

"و ما ایرانی‌ها شیعه غالی هستیم. یادتان باشد که شیعه در ابتدا این چنین نبود، بلکه مرام معتدلی بود. شیعیان نمایندگانی داشت که عالمان پارسایی بودند و ما آنها را امامان می‌نامیم.

شیعیان و اهل سنت متفق القول هستند که آنها انسان‌های طاهری و پاکیزه‌ای بودند، لکه‌ای در زندگی‌شان نیست، عالم بودند، حرف‌هایشان پذیرفتنی است.

آنچه به آنها وحی و الهام می‌شد، عصمت و علم غیب داشتند را رها کنید. این مسائل در تشیع نبود و بعدها درآمد. این مسائل را شیعیان غالی اضافه کردند."

ملاحظه فرمودید که ایشان ادعا می‌کند عصمت داشتن ائمه اطهار در اصل تشیع نبود و بعدها شیعیان غالی اضافه کردند.

بنده چند راه برای جواب دارم. راه اول اینکه روایاتی را از قول معصومین (علیهم السلام) بیاورم که عصمت را ثابت می‌کند. راه دیگر این است که عصمت را از آیات قرآن کریم ثابت کنم.

بینندگان عزیز روش بنده ما را می‌دانند. ما وقتی به نقد یک شخص می‌پردازیم، از کلمات خود او پاسخش را می‌دهیم.

آیا به نظر شما «دکتر سروش» خودش سخنی دارد که متعارض با این مطلب باشد؟! این در حالی است که «دکتر سروش» بسیار در گزینش کلمات دقت دارد.

کلیپ شماره دو را با همدیگر ببینیم. "اینکه امامان معصوم هستند را به خواص اصحاب خودشان یاد می‌دادند."

چقدر جالب! اینکه امام معصوم هستند را به خواص اصحاب خودشان یاد می‌دادند. ائمه خودشان به خواص اصحابشان یاد می‌دادند که ما معصوم هستیم.

این فرمایش ایشان برگرفته از یک سری روایات تقریباً شبه متواتری است که تدرج در آموزش معارف را در

زمان تقیه ثابت کرده است.

در زمان تقیه بعضی اصحاب توانایی نداشتند و نباید به آنها چیزی بگویید. بعضی از اصحاب توانایی بیشتری دارند و باید به آنها بگویید که اهلبیت پیغمبر اکرم احق و شایسته‌تر هستند.

همچنین به بعضی اصحاب که توانایی بیشتری دارند، احکام هم بگویید. اصحاب دیگری که توانایی بیشتری دارند معارف را بیشتر و بیشتر و بیشتر بگویید. اگر واقعاً توانایی داشتند، عصمت هم به آنها بگویید.

بنابراین حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در کتاب «نهج البلاغه» می‌فرمایند که در ماجرای نماز تراویح که حضرت بدعت دانستند و طرفداران خلیفه دوم اعتراضشان بلند شد که «وا سنت عمراه»!

حضرت فرمودند: اگر من بخواهم این را به حالت عادی برگردانم و چندین مورد از بدعت‌های خلفا را ممنوع کنم همه از دور من پراکنده می‌شوند؛

«الا القلیل بمن عرفوا فضلی»

کسانی که می‌دانند من معصوم هستم. اگر من معصوم نباشم، حرف امیرالمؤمنین با حرف فلانی و فلانی تعارض دارد. کدام مورد را قبول کنیم؟! آن‌ها هم چه سنتی را ادعا می‌کنند؟!

ملاک اساسی اولویت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در غدیر عصمتشان بوده است. عصمت است که سبب می‌شود ما از ائمه اطهار تبعیت کنیم. اگر معصوم نبودند که چه فرقی با بقیه داشتند؟!

بنابراین یک بار دیگر کلیپ شماره دو را با همدیگر بشنویم که «دکتر سروش» می‌گوید: "این که ائمه اطهار معصوم هستند را امامان به خواص اصحابشان یاد می‌دادند!"

بنابراین تعارضی در کلام «دکتر سروش» بود. او از یک طرف وقتی می‌خواهد شیعه را از اعتقاد به عصمت ائمه اطهار دور کند، ادعا می‌کند که این مرام نامه شیعیان غالی است و سال‌ها بعد از ائمه اطهار توسط

شیعیان غالی درست شده است.

حال خود او می‌خواهد بگوید یک سری تدرجی بوده است و لازم نیست برای این که تابع اهلبیت باشیم، حتماً تمامی معارف را داشته باشیم.

البته به این صورت صحیح نیست، اما در تعامل ما با دیگران این مطلب صحیح است. حال بحث مفصلی دارد که بعداً مطرح می‌کنم.

این در حالی است که وقتی این قضیه را مطرح می‌کند می‌گوید که در آنجا این را به خواص یاد دادند، نه به همه افراد!

بنده از بینندگان سؤال می‌پرسم که به نظر شما فاصله بین این دو سخنرانی «دکتر سروش» چند ماه یا چند سال است؟!

به عنوان مثال طبیعی است در یک سال این سخنرانی را مطرح کرده و سپس نظرش عوض شده و این حرف را زده است. همچنین ممکن است برعکس شده باشد. شاید نظر ایشان تغییر پیدا کرده است.

چند ماه است یا چند هفته است یا چند روز است یا چند ساعت است یا چند دقیقه است یا چند ثانیه است؟!

شما می‌توانید احتمال بدهید کسی همانند «دکتر سروش» که اینقدر ادعای تعقل دارد، در چند ثانیه چنین تعارضی داشته باشد؟!

مطالبی که من می‌خواهم عرض کنم از این جهت است که «دکتر سروش» در کلیپ آخر بسیار هتاکی کرده و وقیحانه صحبت کرده است.

«دکتر سروش»! روش شما با روش وهابی‌ها فرق می‌کرد، اگر چه در تعامل با آنها یکی بودید. ما قبلاً هم ثابت کردیم که شما با آنها از جهت حداقل معارفی بده و بستان زیاد دارید.

اساسی‌ترین فکر شما، مدل وحی، مدل عصمت و مدل نبوت و همه چیزهایی که دارید حقیقت قرآن کریم

و نحوه تلقی قرآن کریم شما از آنها وامدار هستید و حرف جدیدی نگفتید. شما از مکتب اهلبیت به شدت دور هستید.

مدل گفتگوی خودتان را شبیه مدل گفتگوی وهابی‌ها نکنید و بی ادبانه صحبت نکنید. در شأن شما نیست. حداقل زمانی که می‌خواهید صحبت کنید، محترمانه صحبت کنید.

همین آقای «دکتر سروش» که اینقدر ادعای تعقل دارد، روحانیون و مداحان و روضه خوانان شیعه را تمسخر می‌کند. کلیپ شماره سه را ببینیم تا ثابت شود چقدر بین دو جمله ایشان فاصله است.

"تشیع همین است. بقیه چیزها را فراموش کنید. این که امامان معصوم بودند، این که امام دوازدهم هست یا نیست. این مسائل هیچکدام قلب تشیع نیست. این که امامان معصوم هستند، امامان به خواص اصحابشان یاد می‌دادند.

امامان اصلاً از مردم نمی‌خواستند که چنین اعتقاداتی داشته باشند. بسیاری از پیروان ائمه اطهار در زمان خودشان امامان را عالمان پاک و پارسا می‌دانستند و چیزی بیشتر از این درباره آنها قائل نبودند.

ما امروزه در ایران شیعیان غالی هستیم. یادتان باشد که اهل غلو هستیم و متأسفانه این میراث از تشیع به ما رسیده است.

من یک جا نوشتم که زیارتی به نام «زیارت جامعه کبیره» وجود دارد که در حرم‌ها می‌خوانند. این زیارت مرام نامه شیعیان غالی است.

برای اینکه بدانید شیعیان غالی آرائی که راجع به ائمه اطهار دارند چیست، باید آنجا را بخوانید که رزق

خلائق به دست آنهاست. وقتی روز قیامت مبعوث می‌شویم نزد آن‌ها می‌رویم. حساب و کتاب ما را آن‌ها می‌کنند.

«وَ إِیابُ الْخَلْقِ إِلَیکمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَیکم»

من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 612، ح 3213

این مرام نامه شیعیان غالی است و ما ایرانی‌ها شیعه غالی هستیم. یادتان باشد که شیعه در ابتدا این نبود. شیعه در ابتدا مرام معتدلی بود. نمایندگانی داشت، عالمان پارسایی بودند که ما آنها را امامان می‌نامیم.

هم شیعیان و هم اهل سنت متفق هستند که آنها آدمیان طاهر و پاکیزه‌ای بودند. لکه‌ای در زندگی‌شان نیست. عالم بودند و حرف‌هایشان پذیرفتنی است.

آنچه به آنها وحی و الهام می‌شد، عصمت داشتند و علم غیب داشتند را رها کنید. این مسائل در تشیع نبود و بعدها درآمد. این مسائل را شیعیان غالی اضافه کردند."

دوستان عزیز و بینندگان محترم برنامه اگر تایمر گرفته باشند، از آخرین کلمه کلیپ دوم که ما پخش کردیم که ائمه اطهار اینها را به خواص خودشان آموزش می‌دادند تا اولین کلمه کلیپ اولی که می‌گوید ما ایرانی‌ها وامدا شیعیان غالی هستیم 50 ثانیه فاصله است!

اگر بخواهیم از انتهای آن کلیپ دوم که آموزش به خواص بود تا ابتدای بحثی که من بخشی از آن را حذف کردم و بعد وارد بحث شیعیان غالی شد، 12 ثانیه فاصله است.

«دکتر سروش» در دوازده ثانیه تناقض به این بزرگی گفته است. بنده در جلسات قبل هم عرض کردم که واقعاً غصه می‌خورم وقتی اینگونه کلیپ‌ها را می‌شنوم و می‌بینم. بنده به حال مستمعینی غصه می‌خورم که باید پای صحبت‌های چنین فردی بنشینند!

ایشان در دوازده ثانیه تناقضی مطرح می‌کند که اساس مبنای او را زیر سؤال می‌برد، زیرا «دکتر سروش» حتی بالاترین فرد یعنی رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را هم معصوم نمی‌داند.

او پیامبر ما را هم معصوم نمی‌داند، بلکه تصویری ارائه می‌کند و می‌گوید که ممکن است یک خوابی ببیند

که حتی در تعبیر آن خواب هم اشتباه کرده باشد. اگر در تعبیر خواب هم اشتباه کند دیگر اصلاً معصوم نیست.

او پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را هم معصوم نمی‌داند و در عرض دوازده ثانیه تناقضی می‌گوید که اساس تفکر آقای «سروش» که معروف به این تفکر است و خودش را با این تفکر جا می‌اندازد زیر سؤال می‌برد و این مبنا را کلاً از بین می‌برد.

اگر معصوم باشد برداشت او از خواب‌هایی هم که دیده است صددرصد درست است. همچنین تمام سخنانی هم که می‌گوید صددرصد آئینه تمام نمای آن تصویری است که دیده است و چنین نیست که با آن فرق داشته باشد.

عصمت چنین است و به معنای این است که هیچ فرقی نمی‌کند. از جهت علمی لازمه عصمت علم غیب می‌شود، زیرا کسی که علم غیب نداشته باشد که معصوم نمی‌شود.

من غصه می‌خورم وقتی می‌بینم یک چنین فردی به جای اینکه محترمانه بحث کند، تمسخر هم می‌کند. جناب آقای «سروش» اگر ما بخواهیم شما را تمسخر کنیم که خیلی جا برای تمسخر هست.

شما ادعا می‌کنید که روحانیت شیعه خواب نقل می‌کند، در حالی که شما اصل وحی را خواب می دانید! ما به شما چه بگوییم؟! شما تمام صحبت‌هایی که در دین می دانید، نقل خواب است.

اساساً آن چیزی که شما به عنوان ایدئولوژی خودت به دیگران مطرح می‌کنید، خواب است. این در حالی است که تمسخر می‌کنید و می گویید که یک نفر خواب گفته است.

شما به جای آنکه بگویید خواب‌ها را نقل نکنید و به سراغ سنت و روایات معصومین بروید، بی ادبانه صحبت می‌کنید!!

کلیپ اول را یک بار دیگر با هم می‌بینیم. در کلیپ اول علاوه بر عصمت، وحی را هم زیر سؤال برده بود.

عصمت که از حرف خودش ثابت شد. به جهت اینکه عصمت ثابت شود، باید یک شبه وحی ثابت شود. کلیپ شماره یک را با هم دیگر ببینیم:

"و ما ایرانی‌ها شیعه غالی هستیم. یادتان باشد که شیعه در ابتدا این چنین نبود، بلکه مرام معتدلی بود. شیعیان نمایندگانی داشت که عالمان پارسایی بودند و ما آنها را امامان می‌نامیم.

شیعیان و اهل سنت متفق القول هستند که آنها انسان‌های طاهر و پاکیزه‌ای بودند، لکه‌ای در زندگی‌شان نیست، عالم بودند، حرف‌هایشان پذیرفتنی است.

آنچه به آنها وحی و الهام می‌شد، عصمت و علم غیب داشتند را رها کنید. این مسائل در تشیع نبود و بعدها درآمد. این مسائل را شیعیان غالی اضافه کردند."

چقدر جالب! او ادعا می‌کند آنچه به آنها وحی می‌شد را بعدها شیعیان غالی درست کردند. البته ما ثابت کردیم که شیعیان غالی یک علامتی داشتند. ان شاءالله این قضیه را مفصل با قرائن دیگر مطرح خواهم کرد.

هدف کسانی که به عنوان شیعه غالی شناخته می‌شدند، اباحی گری بود. آن‌ها اصلاً غالی می‌شدند که اباحی گری کنند. آقای «سروش» رسماً مروج اباحی گری هست.

آقای «سروش» ترویج اینکه به ائمه اطهار وحی می‌شد نه به معنای وحی تشریعی که فقط مخصوص پیامبر است، بلکه به معنای وحی تبلیغی و وحی اعلامی. شما این قضیه را غلو می دانید.

حال اگر یک نفر بگوید که به «مولانا» وحی می‌شد، این چه حکمی دارد؟! آیا این نهایت غلو نیست؟!

امامی که «مولانا» خود را فرع و شاگرد او می‌داند و تمامی صوفیه اهل سنت می گویند اگر ما برکتی داریم، از برکت ولایت و رفتن زیر لوای اوست و او را منشأ تمام فیوضات عالم می‌دانند.

اگر ما بگوییم که او وحی دارد، این شیعه غالی می‌شود. اگر کسی بگوید که «مولانا» وحی دارد، اما

حضرت علی وحی ندارد چه حکمی دارد؟!

قطعاً بینندگان می‌دانند چه کسی گفته است که «مولانا» وحی دارد! کلیپ شماره چهار را با هم ببینیم:

"پرسش: فکر می‌کنید که برای «مولانا» وحی می‌آمد؟ پاسخ: بله، صددرصد. او دروغ نمی‌گفت و ما او را تصدیق می‌کنیم. اصلاً لازم نیست که او بگوید. شما وقتی این کتاب را می‌خوانید، می‌فهمید که چه جنسی دارد و مضامینش چگونه است.

بالاخره ما «حافظ» را خواندیم، «سعدی» را خواندیم، «نظامی» و «قاآنی» و «انوری» و «امیر معزی» و «وحشی بافقی» و دیگر شعرا را خواندیم. این‌ها خیلی با همدیگر فرق دارند.

الهام و وحی هم از اینجا می‌شود فهمید چطور چیزی است. اتفاقاً برای اینکه انسان بداند که چه کلامی رایحه وحی دارد و بوی وحی می‌دهد، باید از طریق مراجعه به اینگونه متون آن را پیدا کند.

نهایت وفاداری را نسبت به این مرد نشان می‌دادند، گویی تلقی‌شان این بود که با پیامبر زمانه خود همراه و همنشین هستند.

همه الفاظ او را باید مثل وحی ثبت و ضبط کنند و از اینکه دستخوش تحریف شود مصون نگهدارند و در این کار نهایت امانتداری را به خرج دادند.

کسانی هستند زبان خداوند هستند همانند پیامبر یا کسی که حس می‌کند خدا در او می‌دمد که «مولانا» چنین احساسی را داشته است، آنگاه او هم می‌تواند به ما بگوید بشنو! بنابراین در اینجاست که شما

این تفاوت مرتبه را به خوبی می‌توانید حس کنید.

چرا می گویند «مولوی» احساس می‌کرد؟! به دلیل همین که خود را چون نی می‌بیند و نی آن است که در او می‌دمد.

بنابراین در او می‌دمیدند و او چنین احساس می‌کرد که به او الهام می‌کنند، وحی می‌کنند و همه این حرف‌ها را بعداً بدون پرده پوشی و به صراحت تمام زده است که او محل وحی پروردگار بوده است.

نه نجوم است و نه رمل است و نه خواب

وحی حق والله اعلم بالصواب

در پی روپوش عامه در بیان

وحی دل گویند آن را صوفیان

وحی دل گیرش که حق آگاه اوست

کی خطا باشد که منزلگاه اوست

صوفیان گاهی به وحی حق، وحی دل می گویند. این اشکالی ندارد و به خاطر عوام است که غوغا برنیاورد و آنها را تکفیر نکنند، والا حقیقت این است که وحی حق است بدون یک ذره کم و کاست.

وحی چه بد گفتنی از حس نهان. اگر از حس نهانی و در نهان از حس و در غیاب حواس ظاهری به آدمی چیزی الهام شود، همان وحی است. تفاوتی میان وحی و الهام نیست.

اینکه به پیغمبر اکرم «قُل» گفتند، به معنای این است که کم نداری و کم نمی‌آوری به دلیل اینکه به دریا وصل هستی.

این حرف «مولوی» که می زند، راجع به خودش نیست، اما من فکر می‌کنم کسی که این تجربه پیامبرانه

را بیان می‌کند و می‌گوید که من می دانم پیغمبر اکرم اینطور بوده است به این معناست که من می‌فهمم این چه حالتی است.

کسی این حالت را می‌فهمد که خودش هم کم و بیش این حالت را داشته باشد و تجربه کرده باشد. شما

نمی‌توانید چیزی را در دیگری ببینید، مگر اینکه قبلاً خودتان دیده باشید."

بینندگان عزیز و گرانقدر ملاحظه فرمودند. ما قضاوت را به بینندگان واگذار می‌کنیم. وقتی که شما راجع به شیعیان و ائمه شیعیان صحبت می‌کنید، ادعا می‌کنید که ائمه شیعیان وحی ندارند و اصلاً این جزو تشیع نیست. این مرام نامه شیعیان غالی است.

در عین حال «مولانا» را تصدیق می‌کنند که صددرصد به او وحی می‌شد. او می‌فهمید و چیزی می‌گفت. ما چکار کنیم؟! آیا باید بگوییم که «دکتر سروش» متوجه نبود و نمی‌فهمید یا عالما و عامداً اینطور صحبت می‌کند؟!

برای بینندگان عزیز روشن می‌شود اینکه بعضی افراد در بعضی برنامه‌ها بعضی حرف‌های خوب بزنند و یک مرتبه وسط آن یک سری حرف‌هایی بزنند و ادعا کنند که ما می‌خواهیم جلوی غلو را بگیریم.

آن‌ها بسیار عنوان‌های قشنگ و جذاب و شعارها و نمادهای قشنگی هم نظیر جلوگیری از غلو استفاده می‌کنند.

شما اگر می‌خواهید از غلو جلوگیری کنید، ابتدا باید جلوی حرف‌های قبلی خود را بگیرید. شما یک نصف سوزن به خود بزن و یک جوالدوز به دیگران بزن!

شما که رسماً ادعا می‌کنید رازدانی همان وحی است و با وحی هیچ فرقی ندارد و سپس خود را رازدان معرفی می‌کنید و بعد می گویید که به شما وحی شده است، شما نگویید که زیارت جامعه کبیره مرام نامه شیعیان غالی است.

اگر شما این حرف را بزنید، به شما می‌خندند. شما با وهابیت هم طریق و هم راه و هم افق شدید. اگر

وهابیت چنین حرف‌هایی بزنند اشکال ندارد، زیرا به آن‌ها می‌آید چنین حرف‌هایی بزنند.

حال به شما که ادعا وحی به خودت می‌کنید، این حرف‌ها اصلاً نمی‌آید. کلیپ شماره پنج را با هم ببینیم:

"حقیقت این است که رازدانی چیزی معادل با گشودگی وجودی انسان است. آدمی فراخ می‌شود. آدمی بزرگ می‌شود. آدمی چشم تازه‌ای پیدا می‌کند، گوش تازه‌ای پیدا می‌کند.

وحی چیست که شما به رؤیا اشاره کردید؟ وحی همان رازدانی است و چیز دیگری نیست!"

وحی همان رازدانی است و چیز دیگری نیست. آقای «سروش» که وحی را رازدانی می‌داند، رازدان بودن ائمه اطهار را هم غلو می‌داند. شما بگویید به ائمه اطهار وحی می‌شد، اما همانند شما رازدان بودند.

همانطور که شما خواب می‌بینید و وحی حساب می‌کنید. کلیپ شماره شش را با هم ببینیم:

"حقیقت این است که کشف اینکه خدای «مولانا» چطور خدایی بود، چندان هم آسان نیست.

من شخصاً پس از سالها آشنایی با «مولانا»، سال‌ها درس گفتن و غور در کلمات او و خواندن شروح بسیار درباره «مثنوی مولانا» و غزلیات او پس از رخ دادن پاره‌ای از پدیدارها بر من تا حدودی توانستم با خدای «مولانا» آشنایی حاصل کنم.

من بعد از این توانستم درکی که او از جهان ماوراء طبیعت داشته است را بفهمم. به زبان خود عارفان تجلی که خداوند بر مولانا کرده است که او چگونه خود را به او نشان داده است. «مولوی» از این سو او را چگونه دیده است و آنگاه در اشعار خود گنجانده است.

پس از رخ دادن پاره‌ای از پدیدارها بر من تا حدودی توانستم با خدای «مولانا» آشنایی حاصل کنم و درکی که او از جهان ماوراء طبیعت داشته است و به زبان خود عارفان تجلی که خدا بر «مولانا» کرده است.

او چگونه خود را به او نشان داده است و «مولوی» از این سو او را چگونه دیده است و آنگاه در اشعار خود ..."

ملاحظه کردید که ایشان ادعا کرد که برای او تجلی‌هایی رخ داده است، خود خدا را دیده است همانطور که خدا برای «مولانا» تجلی کرده است. ایشان کلیپ دیگری هم دارد که راجع به این قضیه صحبت کرده

است. کلیپ شماره هفت را با هم می‌بینیم:

"بگذارید یک حادثه‌ای را برایتان بگویم. من یک وقتی تمرین‌های یوگایی می‌کردم که خیلی هم مفید بود. کاملاً به یاد دارم که در منزلمان بودم، زمینی داشتیم که اتاق من و کتابخانه من در آنجا بود. من به آنجا می‌رفتم و خلوتی داشتم و مطالعه می‌کردم.

یک بار که وسط تمرین‌های تنفسی به پشت افتاده بودم و چشم من برهم بود، یک مرتبه صحنه عجیبی برای من ظاهر شد.

پاره‌ای از این صحنه این چنین بود که موجودی را می‌دیدم که شکلی نداشت، اما دائماً چیزهایی از او فرو می‌ریخت و این موجود اتفاق پیدا می‌کرد. من تا همین جا می گویم.

وقتی که چشمم را گشودم، ابتدا فکر کردم که چیز عجیبی نبود. بعد که راجع به آن فکر کردم، فهمیدم که این قاعدتاً بیش از اینهاست. اولین چیزی که وسط این واقعه به نظر من آمد، این شعر «مولانا» بود:

صورت از بی صورتی آمد برون

باز شد که انا الیه الراجعون

من دیدم چیزی است که گویی صورت‌ها دائماً از او فرو می‌ریزد. دائماً به صورت دو امر ضد که بر چیزی سوار شده‌اند یکی یکی از او جدا می‌شود. یکی خالص‌تر می‌شود و خالص‌تر می‌شود و برتر می‌شود.

همانند این بود که لباس‌ها به تدریج از تن او کنده می‌شود و این برهنه‌تر می‌شود و برهنه‌تر می‌شود.

من این شعر «مولانا» را بارها خوانده بودم، اما معنای آن را نمی‌فهمیدم. من به دنبال آن واقعه بود که این شعر را خیلی خوب فهمیدم.

من به دنبال این حادثه پنج سخنرانی تحت عنوان صورت و بی صورت کردم که الآن روی سایت من هست و فایل صوتی آن هم موجود است.

وقتی که هنوز از آن تجربه خیلی گرم بودم و خوب فهمیدم که دارم چه می گویم، بحث‌های صورت و بی صورتی را در سال‌های 1376 یا 1377 در تهران انجام دادم."

دوستان عزیز ملاحظه کردید ایشان خوابی دیده است که آمده مبنای بسیاری از نظریات خودش قرار داده و حرف‌هایی مطرح کرده است و این را بنای اساسی تئوری‌های خودش قرار داده است و این را وحی می‌داند.

حال اگر ما شیعیان بگوییم که به ائمه اطهار وحی می‌شد، غلو است. این در شیعیان نبوده و اینها را چند قرن بعد درست کردند!

آقای «سروش» ما چکار کنیم؟! البته من جلسه قبل هم راجع به کلیپ توضیحی دادم که این کلیپ همان مدل خواب دیدن و مدل فهمیدن ایشان نشان دهنده این است که اصلاً این وحی نبوده است، زیرا وحی درواقع پرده برداری است.

به مجرد اینکه به شخصی وحی شود حقیقت را می‌فهمد، نه اینکه بگوید این چه اتفاقی بود سپس کمی فکر کند.

این که بنده عرض می‌کنم مدل تفکر ایشان در مورد وحی دقیقاً شبیه مدل تفکر اهل سنت است، به این دلیل است که در کتب اهل سنت آمده است که رسول گرامی اسلام وقتی اولین بار برایشان وحی شد نعوذ بالله فکر کردند دیوانه شدند.

این روایت در کتاب «صحیح بخاری» آمده است و «ابن تیمیه» هم به ترجمه این روایت تصریح کرده است.

«خَشِیتُ علی نَفْسِی»

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 1، ص 4، ح 3

اما «ابن تیمیه» می‌گوید:

«خشیت علی عقلی»

او ادعا می‌کند که پیغمبر اکرم فرمود ترسیدم دیوانه شده باشم. شاید این توهم بود که من دیدم. نمی‌دانم خواب بود، بیداری بود، جن بود یا چیز دیگری بود.

اگر واقعاً وحی این باشد که انسان نفهمد چیست که وحی به حساب نمی‌آید. در این صورت خود آن نیاز به چیزی دارد که از آن پرده برداری کند.

سپس همین مشکلاتی به وجود می‌آید که آقای «سروش» در آن گیر افتاده است و چند جلسه مجبور شده است تدریس کند که ما چطور این خواب‌ها را تفسیر کنیم.

این ناشی از این است که اساساً مبنا و مدل تفکر آقای «سروش» در مورد وحی مدل تفکر اهل سنت است. مدل او مدل روایات اهل سنت است.

او به جای اینکه به سراغ سنت اهلبیت (علیهم السلام) رفته باشد، سراغ آن چیزی رفته است که اهل سنت به عنوان سنت معرفی می‌کنند.

چنین پیغمبری ممکن است خودکشی هم کند، همچنانکه در کتاب «صحیح بخاری» هم آمده است. چنین پیغمبری نعوذ بالله ممکن است ظن باره هم باشد، همانطور که در کتبشان آمده است.

چنین پیغمبری ممکن است دست به بت‌ها هم بزند، همانطور که در کتبشان آمده است. ممکن است

چنین پیغمبری ممکن است برای بت‌ها قربانی کند و بگوید که من تنها یک بت برای آنها قربانی کردم.

ما قبلاً صحبت‌های «دکتر سروش» را پخش کردیم که می‌گوید: چنین پیغمبری می‌گوید که من بیست روز در ماه رمضان ریاضت کشیدم تا در آخر به من وحی شد.

این در حالی است که عرفا در نظر آقای «سروش» ممکن است هر لحظه به آنها وحی شود و نیازی به

آن بیست روز ندارند. به همین دلیل اساساً جایی که «دکتر سروش» به سمت آن می‌رود، مشخص است که ناکجا آباد است.

کلیپ دیگری هم از خود ایشان هست که ادعا می‌کند به ایشان وحی می‌شود. کلیپ شماره هشت را با هم ببینیم تا مشخص شود آیا واقعاً ایشان به دنبال این است که از عقیده شیعه غلو زدایی کند یا خیر؟!

او عصمت را قبول کرد. همچنین وحی را قبول می‌کند و ادعا می‌کند که به خود من هم وحی می‌شود. وقتی که به شما وحی می‌شود، چرا وحی را غلو می دانید؟! کلیپ شماره هشت را با همدیگر ببینیم:

"قرار شده است که در این غروب غم انگیز پاییزی من از بوی خدا با شما سخن بگویم و اگر بتوانم و خدا یاری کند بویی هم به مشام شما از او برسانم.

این را از سر صدق و حقیقت می گویم که وقتی من این عنوان را برای سخنرانی در اینجا پیشنهاد کردم، احوال روحی ویژه‌ای متعلق به سه هفته پیش داشتم و پیش خودم گمان می‌بردم که بوی خدا را می‌شنوم و مایل بودم که آن را با شما در میان بگذارم.

حال سه هفته از آن وقت گذشته است و من دیگر در آن احوال نیستم و نمی‌توانم آنچه را که بر من گذشته است و تجربه‌ای که شخصاً داشتم را با شما در میان بگذارم و از آن بوستان بوی تر و تازه‌ای را به مشام شما برسانم.

آنچه که می گویم تحلیل و تبیینی حول و حوش بوی خداست، بدون اینکه بتوانم تجربه مستقیم خود را که اکنون سرد شده و درگذشته است با شما در میان بگذارم.

من قبل از این هم سال‌ها پیش تجربه دیگری در باب صورت و بی صورتی داشتم که در شرح احوال خودم آورده‌ام. یک بار پس از پاره‌ای تمرین‌ها به وضوح می‌دیدم که صورت‌ها از بی صورتی فرو می‌ریزند. بعد از آن بود که من معنی شعر «مولانا» که گفت:

صورت از بی صورتی آمد برون

باز شد که انا الیه الراجعون

فهمیدم. تا آن موقع من اصلاً معنای این بیت را در نمی‌یافتم. بعد از آن بود که من حقیقتاً وجدان و تجربه کردم که این بزرگوار چه می‌گوید و به دنبال آن چندین سخنرانی کردم تحت عنوان «صورت و بی صورتی» که اکنون موجود است.

در حقیقت آنچه را که بر من منتشر شده بود کوشیدم تا به نحو کلامی و فلسفی تبیین کنم."

دوستان عزیز ملاحظه کردند که چندین بار به آقای «سروش» این حالت تجلی و وحی رخ داده است. او مستقیماً چند هفته اصلاً بوی خدا را احساس می‌کرد و بعد از آن حالت خارج شده است.

شما ملاحظه فرمودید و دیدید که آقای «سروش» واقعاً بدون هیچ تعارفی خیلی خیلی خیلی ساده و صریح به بیننده دروغ می‌گوید و دروغگوی خوبی هم نیست.

او هنوز همانند وهابیت نشده است که چند سال در دوربین دروغ گفته باشند. آقای «سروش» سعی می‌کند با حالت ساده اینها را بیان کند.

او هنوز به آن مدل بازیگری آنها نرسیده است، اما به هر صورت این گونه صحبت کردن تلاش برای این است که من بخواهم خود را به جای اهلبیت و پیغمبر اکرم بگذارم و یواش یواش ادعای پیغمبری کنم.

البته چیزی که ایشان می‌گوید رسماً ادعای پیغمبری است، زیرا چیزی که به پیغمبر اکرم منتقل می‌شد دقیقاً همان را برای خودش هم قائل هست. این مطالب راجع به یک بحث از صحبت‌هاست.

حال در کلیپ اخیر که ایشان پخش کرده و راجع به محرم صحبت کرده است که ان شاءالله اگر بتوانیم هفته آینده راجع به آن بیشتر صحبت خواهیم کرد، صحبت‌هایی در مورد جایگاه امام حسین است.

بنده قبل از اینکه آن صحبت‌های ایشان را پخش کنم، باید ببینیم که نظر آقای «سروش» راجع به حضرت

سید الشهدا (علیه السلام) چیست. کلیپ شماره نُه را با همدیگر ببینیم:

"والا امام حسین هم انسانی همانند بنده و شما بوده است. والله برای اینکه از مکه بیرون بیاید با مردم مشورت کردند که بروم یا نروم. عده‌ای گفتند برو خوب است و عده‌ای گفتند نرو. بالاخره حضرت جمع بندی کرد و به این نتیجه رسید که از مکه بیرون بیاید.

حرکت ایشان موفق هم نبود و وسط راه فهمید که به دام افتاده است. امام حسین فهمید که کوفیان به او پشت کردند و به دام افتاده است، اما راه برگشتی نداشت زیرا «حر» جلوی حضرت را گرفت."

والله امام حسین شخصی همانند من و شما بود و حرکتی هم داشت که موفق نبود. حضرت به دام افتاد و فریب خورد. امام حسین انسانی بود که حتی اینقدر ساده فریب خورده است!!

باورتان می‌شود آقای «سروش» چنین حرف‌هایی راجع به امام حسین زده باشد؟! همین کلیپ را یک بار دیگر می‌بینیم، زیرا بسیار مهم است و من می‌خواهم براساس همین زمینه چینی کنم برای کلیپ بعدی. کلیپ نُه را یک بار دیگر ببینیم:

"والا امام حسین هم انسانی همانند بنده و شما بوده است. والله برای اینکه از مکه بیرون بیاید با مردم مشورت کردند که بروم یا نروم. عده‌ای گفتند برو خوب است و عده‌ای گفتند نرو. بالاخره حضرت جمع بندی کرد و به این نتیجه رسید که از مکه بیرون بیاید.

حرکت ایشان موفق هم نبود و وسط راه فهمید که به دام افتاده است. امام حسین فهمید که کوفیان به

او پشت کردند و به دام افتاده است، اما راه برگشتی نداشت زیرا «حر» جلوی حضرت را گرفت."

آقای «سروش» شما که این عقیده را نسبت به قیام حضرت سید الشهدا دارید، تقیه را هم قبول دارید؟! شما که در همه مسائل فقهی یک مقدار گرایشات اهل سنتی دارید، چرا در مورد نظرتان در کلیپ آخر در مورد حضرت سیدالشهدا تقیه می‌کنید؟!

آیا شما می‌خواهید خود را طرفدار امام حسین نشان بدهید؟! آیا می‌خواهید خود را دوست دار و علاقه

مند به امام حسین نشان بدهید؟! کلیپ شماره ده را با همدیگر ببینیم که در این کلیپ ابتدا با چه ژستی راجع به حضرت سیدالشهدا صحبت می‌کند.

"ماه محرم برای شیعیان ماه ویژه‌ای است. محرم و پس از آن صفر یادآور مصائب فجیعی است که بر اهلبیت پیامبر گذشت.

مقاومت جانانه و عزت مندانه ای که امام حسین (علیه السلام) کردند و درسی به همه نسل‌های بعد دادند که وقتی مؤمنی و روح دلیری در دو راهی عزت و ذلت قرار گرفت، حتماً باید عزت را اختیار کند و جان را در پای آن ببازد.

شیعیان این درس را به نیکی گرفته‌اند. همه محبان اهلبیت کسانی که اهل سنت هم هستند، از این حیث احترام ویژه‌ای برای این شخصیت بزرگ تاریخ اسلام و تاریخ بشریت دارند."

ملاحظه فرمودید چقدر جالب صحبت کرد! امام حسین از ابتدا عزت مدارانه عزت را در مقابل ذلت انتخاب کردند و یک مسیری پایه گذاشت که تا انتها هم عزت بود.

اگر امام حسین در مسیری گام برداشت که آخرش هم عزت بود، پس چرا می گویی فریب خورده است؟! حضرت سیدالشهدا از ابتدا که می‌خواست از مکه بیرون بیاید، به اندازه «فرزدق» و دیگران نمی‌دانست که به حضرت عرضه داشتند:

«قُلُوبُهُمْ مَعَک وَ سُیوفُهُمْ عَلَیک»

دلائل الإمامة، نویسنده: طبری آملی صغیر، محمد بن جریر بن رستم، محقق / مصحح: قسم الدراسات الإسلامیة مؤسسة البعثة، ص 182، ح 4

یعنی حضرت اینقدر متوجه نمی‌شدند؟! وقتی حضرت می‌خواستند از آنجا راه بیفتند فرمودند هرکسی با

ما بیاید فتح نصیب او خواهد شد و این فتح، فتح اخروی است. هرکسی با ما نیاید خزی و عار نصیب او خواهد شد.

آیا حضرت نمی‌دانستند که کنار قبر رسول گرامی اسلام رفتند و فرمودند پیغمبر اکرم فرمود:

«إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یرَاهُنَ سَبَایا»

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 44، ص 364، ح و

شما که به اهل سنت خیلی علاقه دارید و ادعا می‌کنید که آنها غلو ندارند. مگر همان‌ها ماجرای ملکی که خدمت رسول گرامی اسلام آمد را نقل نکردند که روضه حضرت سیدالشهدا را خواند و خاک قبر حضرت سیدالشهدا را آورد و پیغمبر برا او گریه کرد.

«دکتر سروش» مگر اهل سنت این مطالب را نقل نکردند؟! یعنی پیغمبر اکرم نمی‌دانستند که امام حسین در کربلا شهید می‌شود؟! امام حسین نمی‌دانستند که قرار است در کربلا شهید شوند؟! یعنی امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا نمی‌دانستند؟!

در کتب اهل سنت آمده است که امیرالمؤمنین اشاره کردند و فرمودند: حسینم در اینجا به شهادت می‌رسد. حضرت محل کربلا را هم دقیقاً مشخص کردند.

اهلبیت که همه این مسائل را می‌دانستند، پس چرا ادعا می‌کنید که امام حسین فریب خورد؟! آن ذات و باطن شماست و این نه به عنوان تقیه، بلکه به عنوان حالتی شبیه نفاق است.

تقیه برای دفاع از دین است، اما کار شما برای ضربه زدن به دین است. شما برای اینکه عزاداری حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) را زیر سؤال ببرید، ابتدا باید خود را طرفدار حضرت نشان بدهید.

چند وقت قبل متنی برای من فرستاده بودند که شخصی ابتدا ادعا کرده بود که شیعیان در خرافات هزار و چهارصد ساله گیر کردند، سپس توصیه کرده بود که در عزاداری شرکت نکنید.

مشخص است که این شخص عزاداری را از اساس خرافات هزار و چهارصد ساله می‌داند. هرکسی این متن را بخواند، می‌گوید که نگاه کنید در خط اول مشخص است یک دشمن تشیع و دشمن امام حسین این متن را نوشته است.

معلوم است که دشمن امام حسین توصیه می‌کند که در عزاداری شرکت نکنید. البته من الآن به هیچ وجه راجع به مراعات کردن یا نکردن مسائل بهداشتی صحبت نمی‌کنم. صددرصد عقیده ما این است که لازم است و باید تمام مسائل بهداشتی مراعات شود.

حال مراعات کردن مسائل بهداشتی مگر منافاتی با روضه خوانی و عزاداری برای حضرت سیدالشهداء دارد؟! مگر عزاداری به این است که حتماً من پیرزنی که دچار بیماری قلبی و ریوی است را وسط مجلس بیاورم تا سینه زنی کند؟!

مشخص است چنین نیست، اما هرکسی نمی‌تواند سر در خانه خود یک پرچم سیاه عزا برای حضرت سیدالشهداء بزند؟! من که هر روز از مترو استفاده می‌کنم، نمی‌توانم امروز از روز اول محرم با لباس مشکی وارد آنجا شوم؟!

من که برنامه‌های واتس آپ و تلگرام و اینستاگرام و یوتوب دارم، نمی‌توانم یک عکس عزای امام حسین را سربرگ صفحه خودم بگذارم؟! مگر عزاداری تنها به این است که من در دسته عزاداری دو ساعت شور بزنم؟! آن هم مدلی از عزاداری است.

هفته دیگر مفصل کلیپ‌هایی را پخش می‌کنیم و صحبت‌هایی از این دست و خباثت‌هایی از این دست را منتشر می‌کنیم که از بسیاری افراد سر زده است و این صحبت‌ها را این چند وقت مطرح کردند.

تو چکار به عزای حضرت سیدالشهداء داری؟! البته می‌دانند عزاداری‌هاست که اسلام را زنده نگهداشته

است. بنابراین برای ضربه زدن به اسلام واقعی باید این عزاداری‌ها را زیر سؤال ببرند.

اگر این عزاداری‌ها نبود کجا این انقلاب بود؟ اگر این عزاداری‌ها نبود کجا شیعه اینقدر در دنیا عزت داشت؟ این‌ها بود که به صورت درست و منطقی اینقدر به شیعه عزت داد. همین‌ها باید به صورت درست و منطقی حفظ شود.

حال دو کلیپ آخر «دکتر سروش» را پشت سر هم می‌بینیم تا ببینیم سر و ته حرف ایشان اصلاً به هم می‌خورد یا خیر!

"والا امام حسین هم انسانی همانند بنده و شما بوده است. والله برای اینکه از مکه بیرون بیاید با مردم مشورت کردند که بروم یا نروم. عده‌ای گفتند برو خوب است و عده‌ای گفتند نرو. بالاخره حضرت جمع بندی کرد و به این نتیجه رسید که از مکه بیرون بیاید.

حرکت ایشان موفق هم نبود و وسط راه فهمید که به دام افتاده است. امام حسین فهمید که کوفیان به او پشت کردند و به دام افتاده است، اما راه برگشتی نداشت زیرا «حر» جلوی حضرت را گرفت.

ماه محرم برای شیعیان ماه ویژه‌ای است. محرم و پس از آن صفر یادآور مصائب فجیعی است که بر اهلبیت پیامبر گذشت.

مقاومت جانانه و عزت مندانه ای که امام حسین (علیه السلام) کردند و درسی به همه نسل‌های بعد دادند که وقتی مؤمنی و روح دلیری در دو راهی عزت و ذلت قرار گرفت، حتماً باید عزت را اختیار کند و جان را در پای آن ببازد.

شیعیان این درس را به نیکی گرفته‌اند. همه محبان اهلبیت کسانی که اهل سنت هم هستند، از این حیث احترام ویژه‌ای برای این شخصیت بزرگ تاریخ اسلام و تاریخ بشریت دارند."

ملاحظه فرمودید. تا اینجا مشخص شد برنامه هفته بعد ما در چه زمینه‌ای هست. ان شاءالله به صورت مفصل به نقد آخرین کلیپ ایشان هم خواهیم پرداخت.

ایشان باید بدانند که زمان "بزن در رو" تمام شده است. جناب آقای «سروش» این که شما بیایید یک طرفه هرچه دلتان خواست بگویید، تمسخر کنید، توهین کنید و بی ادبی کنید گذشته است.

شما یک کلیپ ضد حجت الاسلام و المسلمین شیخ حسین انصاریان منتشر کردید و جواب‌ها برایتان آمد. بدانید جواب‌های کلیپ دومی که می‌روید هم برایتان خواهد آمد.

شما باید قدری نسبت به اصل خودتان وفادار باشید. وفاداری صفت بسیار خوب برای هر انسانی است.

شما اصل یادگیری معارفتان پای همین روضه‌ها و همین بحث‌ها و مسائل این چنینی بوده است. البته اگر خودتان می‌خواهید منکر این قضایا شوید، این بحث دیگری است.

بحث ما در مورد آقای «سروش» امشب تمام شد. امشب خصوصیتی دارد و آن هم خصوصیت شب مباهله است.

یک میان برنامه ببینیم و سپس راجع به آن خدمت شما خواهیم بود. شماره‌ها برای بینندگان زیرنویس شده است و اگر هم توانستیم تماس‌ها را هم خدمت عزیزان خواهیم بود.

موضوع: مباهله؛ باشکوه ترین دلیل قرآن بر افضلیت اهلبیت (علیهم السلام)

عرض سلام مجدد دارم خدمت شما بینندگان عزیز و گرانقدر. مثل فردایی روز مباهله است. اولاً در روز مباهله چه اتفاقی رخ داد؟!

در روز مباهله در مثل چنین ایامی مسیحی‌های نجران خدمت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند.

به دلیل اینکه گستره بلاد اسلامی به مرزهای نجران رسیده بود و نگهبان‌هایی در اطراف گذاشته بود راه سازی، محافظت از کاروان‌ها و امثال آن برای اداره یک حکومت هزینه بر بود.

همانطور که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از مسلمانان جدا از خمس و زکاتی که بر همه مردم

واجب است مالیات می‌گرفتند، از مسیحیان و غیر مسلمانان جزیه چیزی به عنوان پولی که برای اداره حکومت می‌دهند مطالبه فرمودند.

مسیحیان به مدینه آمدند و به پیغمبر اکرم عرضه داشتند که ما می دانیم شما نیروی نظامی خوبی دارید. ما هم اینجا هستیم. نگهبانان شما در مرزها نگهبانی می‌دهند. ما داخل مرزهای شما افتادیم. شما کاری به کار ما نداشته باشید.

پیغمبر اکرم فرمودند: شما که داخل بلاد و مرزهای ما هستید، چرا اسلام نمی‌آورید؟! بیایید با هم بنشینیم و مناظره کنیم. مسیحیان با رسول گرامی اسلام مناظره کردند و شکست خوردند.

مسیحیان بعد از شکست ادعا کردند که ما نمی‌خواهیم اسلام بیاوریم. رسول گرامی اسلام فرمودند که اشکالی ندارد، اما باید هزینه‌ای تحت عنوان جزیه پرداخت کنید.

نجران منطقه و استان شما باید بابت کارهایی که انجام می‌دهیم، هزینه‌ای به دولت اسلامی بدهد. مسیحیان نجران ادعا کردند که ما حاضر به دادن پول هم نیستیم!! این ادعا دیگر زیاده گویی بود.

پیغمبر اکرم فرمودند: در امت‌های قبل چیزی به اسم مباهله بوده است. در این خصوص آیه‌ای هم نازل شد که می‌فرماید:

«فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ»

هر گاه بعد از علم و دانشی که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو:

قرآن کریم به صراحت می‌فرماید: با کسانی که بعد از ادله‌ای که آوردید حاضر به قبول نشد، مباهله کنید. مگر ممکن است کسی با رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) مناظره کند و به نتیجه نرسد؟!

«تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِین»

بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

سوره آل عمران (3): آیه 61

زمانی که این آیه نازل شد، رسول گرامی اسلام مسیحیان نجران را خواستند و فرمودند که فردا صبح برای مباهله آماده شوید.

فردا مسیحیان برای مباهله آماده شدند. آن‌ها آمدند در حالی که لباس‌های فاخر به تن داشتند، صلیب‌هایی در دست داشتند، عصاها و زنگ‌هایی همراه داشتند. آن‌ها با ابهتی به راه افتادند با این تصور که هرکسی با ما مباهله کند شکست می‌خورد.

مسیحیان شخص بزرگی داشتند که به آنها گفت: مراقب باشید. اگر دیدید کسی که ادعای نبوت کرده است با نزدیک‌ترین افراد به خاندان و قلب خودش آمد با آنها مباهله نکنید. اگر او چنین آمد به معنای این است که به اعتقاد خود عقیده صددرصد دارد.

همچنین اگر مشاهده کردید ایشان با بزرگان قوم خودش و تشریفات آمد تا شما را بترساند، با او مباهله کنید و ترسی هم نداشته باشید.

فردا صبح مسیحیان نجران مشاهده کردند که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) دست امام حسن مجتبی و امام حسین (علیهم السلام) را گرفتند، در حالی که پشت سرشان حضرت صدیقه طاهره و حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است.

حضرت با اهلبیت خود برای مباهله آمدند. مسیحیان به بزرگ خود خبر دادند که پیغمبر اکرم با این تعداد از

افراد به مباهله آمده است. چکار کنیم؟!

بزرگ مسیحیان گفت: چهره‌هایی می‌بینم که اگر از خداوند بخواهند کوه‌ها را از جا بکند، خداوند این کار را انجام می‌دهد. مباهله نکنید و حاضر به جزیه شوید، زیرا اگر مباهله کنید خداوند همه شما را نابود خواهد کرد.

بنابراین این آیه نازل شد و این ماجرا رخ داد. اصحاب از امام رضا (علیه السلام) پرسیدند که بالاترین فضیلت اهلبیت (علیهم السلام) در قرآن کریم چیست؟!

حضرت به آیه تطهیر اشاره نفرمودند، با وجود اینکه عظمت این آیه شریفه هم خیلی بالاست. حضرت به آیه ابلاغ، آیه اولی الأمر، آیه اکمال، آیه صدیقین و دیگر آیات اشاره نکردند بلکه فرمودند: بالاترین فضیلت آیه مباهله است.

من مقداری راجع به آیه مباهله برای شما صحبت کنم.

 نکته اول این که در این آیه شریفه «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْع» آمده است به معنای اینکه فرا می‌خوانیم.

وقتی شما کسی را به عروسی دعوت می‌کنید، برای کودک سه ساله او هم کارت دعوت می‌فرستید یا می‌نویسید آقای فلانی به همراه خانواده؟!

همچنین بعضی دیگر در کارت عروسی می‌نویسند: "خدمت آقا و خانم فلانی تقدیم است. خواب خوشی را برای کودکانتان آرزومندیم." این به معنای این است که فرزندان خود را نیاورید.

وقتی شما کارت دعوت می‌فرستید، دعوت مستقیم برای بزرگسال خانواده است. خداوند متعال اساساً فرموده است که من بعضی افراد را خطاب قرار ندادم. بعضی افراد مکلف نیستند.

پسری که به بلوغ نرسیده یا دختری که به بلوغ نرسیده اصلاً مکلف نیست و تکلیف ندارد. این در حالی

است که خداوند متعال می‌فرماید: «نَدْعُ أَبْناءَنا»؛ پیغمبر اکرم حسن و حسین (علیهم السلام) را فرا

بخوان! مراد از «أَبْناءَنا» امام حسن و امام حسین بودند.

پیغمبری که پیرمردهای صحابه را لایق «أَبْناءَنا» نمی‌داند، با اینکه طبق آیه شریفه قرآن کریم:

«النَّبِی أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِم وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُم»

پیامبر نسبت به مؤمنان از خود آنها اولی است و همسران او مادران آنها (مؤمنان) محسوب می‌شوند.

سوره احزاب (33): آیه 6

و طبق بعضی از نقل‌ها یک حدیث قدسی در تفسیرش آمده است که می‌فرماید:

«و هو أب لهم»

پیغمبر اکرم پدر امت است.

بنابراین فرزندان او همه صحابه و همه امت می‌شوند، نه فقط صحابه بلکه تمامی امت. حال از این امت پیغمبر اکرم از ابناءش چه کسی را انتخاب کرد؟! اگر بگویند ابن بودن به معنی ابن امت است، پیغمبر اکرم هیچکسی را شایسته نداستند، جز حسن و حسین!

این در حالی است که اگر بگویند ابن واقعی است، «نَدْعُ»به معنای فرا می‌خوانید را چکار می‌کنند؟! مردم بدانید که امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) با انسان‌های عادی قابل قیاس نیستند.

خداوند متعال دستور داده است برای این ماجرای مهم این دو نفر را دعوت کنند و کارت دعوت از طرف خداوند متعال برای این بزرگواران آمده است.

کارت دعوت برای پیرمردها، شیوخ، کبیر العمرها، مسن‌ها یا کسانی که ادعا می‌کنند من اول هستم یا من دوم هستم نیامده است؛ اما برای دو کودک آمده است.

نکته دوم این است که مگر امام حسن و امام حسین فرزند مستقیم پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند؟! آن بزرگواران فرزند با واسطه و نوه هستند، آن هم نوه دختری هستند.

خداوند متعال می‌خواهند بفرمایند که امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) پسران تو هستند و این را به امت بگو!

مناظره‌ای میان امام صادق (علیه السلام) با «منصور دوانقی» صورت گرفته بود. «منصور» به مدینه آمد، رو به قبر حضرت کرد و عرضه داشت: «السلام علیک یا ابن العم». امام صادق (علیه السلام) رو کردند و فرمودند: «السلام علیک یا ابتاه»!

ائمه اطهار پسران پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند و روایات متعددی داریم که ذریه رسول گرامی اسلام از نسل امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب است.

بنابراین ما تا اینجا دو نکته راجع به مباهله گفتیم. نکته اول اینکه «نَدْعُ» به معنای فرا می‌خوانیم است، خودشان حکم شرعی دارند. به همین خاطر امام حسن و امام حسین در صف نماز جماعت همانند انسان‌های دیگر می‌ایستند، اما سایر بچه‌ها نمی‌ایستند.

نکته دوم این که آن بزرگواران پسران واقعی رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در نظر خداوند متعال به حساب می‌آیند.

نکته سوم این که «وَ نِساءَنا وَ نِساءَکمْ» به این معناست که ما زن‌هایی که به ما وابسته هستند و متصل به پیغمبر اکرم هستند را فرا می‌خوانیم.

کسانی که می گویند زن‌ها در آیه تطهیر وارد هستند، به اینجا دقت کنند و ببینند که خداوند کدام زن‌ها را وابسته به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌دانند! در ماجرای مباهله چه کسی آمد؟!

در کتاب «صحیح مسلم» معتبرترین کتاب اهل سنت جلد چهارم آمده است که وقتی این آیه نازل شد:

«وَلَمَّا نَزَلَتْ هذه الْآیةُ (فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکمْ) دَعَا رسول اللَّهِ عَلِیا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَینًا فقال اللهم هَؤُلَاءِ أَهْلِی»

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 4، ص 1871، ح 2404

همچنین در کتاب «معرفة علوم الحدیث» اثر «حاکم نیشابوری» صفحه 50 در خصوص این آیه شریفه آمده است:

«أن رسول الله أخذ یوم المباهلة بید علی وحسن وحسین وجعلوا فاطمة وراءهم»

در روز مباهله رسول الله دست علی و حسن و حسین را گرفت و حضرت فاطمه هم پشت سرشان بودند.

معرفة علوم الحدیث، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن عبد الله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1397 هـ - 1977 م، الطبعة: الثانیة، تحقیق: السید معظم حسین، ج 1، ص 50، باب معرفة أولاد الصحابة

آیا کسی دیگر هم همراهشان بود؟! خیر. همچنین در کتاب «تفسیر القرآن العظیم» اثر «ابن کثیر دمشقی» صفحه 371 آمده است:

«فغدا رسول الله فأخذ بید علی وفاطمة والحسن الحسین ثم أرسل إلیهما فأبیا أن یجیبا»

او همچنین در مورد سند روایت می‌نویسد:

«صحیح علی شرط مسلم ولم یخرجاه»

سپس می‌نویسد:

«وقد رواه أبو داود الطیالسی عن شعبة عن المغیرة عن الشعبی مرسلا وهذا أصح»

تفسیر القرآن العظیم، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی أبو الفداء، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1401، ج 1، ص 371، ح 4958

بنابراین حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) تنها زنی بودند که در ماجرای مباهله همانند فردا شرکت کردند. جالب اینجاست که آمدند یک عده روایت در مورد مباهله درست کردند که پیغمبر اکرم در مباهله یک سری افراد دیگری را هم با خود بردند.

ما اسم این افراد را نمی‌بریم، اما خودشان وقتی این روایات را دیدند خندیدند و گفتند که افراد دیگری غیر از پیغمبر اکرم و امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین (علیه السلام) نبوده است!

پیغمبر اکرم به جای آنکه سایر زنان منصوب به خود را ببرند، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را با خود بردند. خیلی هم جالب است که خداوند متعال فرموده است:

«نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکمْ وَ نِساءَنا»

«نِساءَنا»جمع مؤنث است و علت بر تعدد می‌کند، اما پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تنها یک نفر را با خود بردند. این اقدام حضرت به چه معناست؟!

اگر خداوند متعال می‌فرمود که یکی از زنانی که با تو مرتبط هست را بیاور و پیغمبر اکرم حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را می‌آوردند، ادعا می‌کردند که پیغمبر اکرم مأمور بود یک نفر را بیاورد و جایز نبود بیشتر از یک نفر را بیاورند.

در این صورت مخالفین ادعا می‌کردند که دلیل نمی‌شود دیگران از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) پایین‌تر باشند. حضرت مأمور بودند یک نفر را بیاورند که آوردند.

خداوند متعال خطاب به پیامبر گرامی اسلام فرمودند «وَ نِساءَنا» به این معنا که هر زنی که او را متصل به

خود می دانی را بیاور.

هرچند دختر، هرچند نوه دختری، هرچند همسرت، هرچند دخترعمو، دختر عمه یا هرکسی از زنان امت که متصل به خودت می دانی که شایسته کلمه «نِساءَنا»هست را بیاور.

رسول گرامی اسلام تمام عالم را گشتند و تنها یک نفر را پیدا کردند. با اینکه خداوند حضرت را مأمور کرده بودند که چند زن همراه خود بیاورند، پیغمبر اکرم با این کار خود فرمودند که یک نفر در تمامی عالم بیشتر شایسته این مقام نیست.

یک نفر بیشتر شایسته مقام «ِساءَنا» نیست. جالب اینجاست که شبکه‌های وهابی می‌گفتند که همسران پیغمبر اکرم به مسیحی‌ها نامحرم بودند، به همین خاطر رسول الله آنها را با خود نیاورند. مگر حضرت فاطمه زهرا به آنها محرم بودند؟!

این سؤال باید پاسخ داده شود. چرا با وجود اینکه پیغمبر اکرم مأمور بودند «نِساءَنا» با خود بیاورند، تنها یک زن را با خود آوردند؟!

نکته چهارم در خصوص «وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکم» است. ما جان خود را می‌آوریم و شما هم جان خود را بیاورید. چرا من «أَنْفُسَ» را جان ترجمه می‌کنم؟!

امام رضا (علیه السلام) با «مأمون» مناظره‌ای داشتند. «مأمون» به حضرت عرضه داشت: دلیل خلافت جد شما چیست؟! حضرت فرمودند: آیه مباهله. «مأمون» هم ادیب بود و هم دانشمند بود و در حالت کلی انسان زرنگی بود.

«فقال المأمون: لولا «نِساءَنا»»

مأمون گفت: اگر «نِساءَنا» نبود، دلالت بر مقصود شما می‌کرد.

مقصود او این بود که طرف مقابل «نِساءَنا»، رجال است که خداوند متعال به جای آن «أَنْفُسَنا» را آورده

است. معنای آن این است که زن بیاور، مرد هم بیاور.

«فقال علیه السلام: لولا «أَبْناءَنا»»

امام رضا (علیه السلام) فرمود: این احتمال وجود داشت اگر «أَبْناءَنا» نبود.

مجموعه رسائل در شرح احادیثی از کافی، نویسنده: سلیمانی آشتیانی، مهدی و درایتی، محمد حسین، محقق / مصحح: سلیمانی آشتیانی، مهدی و درایتی، محمد حسین، ج 2، ص 548، باب وهم؛ فإن هنا لمحلّ وهم [فی استمداد الشمس من الأرکان]

«أَبْناءَنا» پسر است و مذکر به حساب می‌آید. اگر قرار بود جنس مؤنث در مقابل جنس مذکر باشد، «أَبْناءَنا» معنا نداشت و تقسیم معنی پیدا نمی‌کند.

بنابراین مشخص است که «أَبْناءَنا» به معنای ذریه است، «نِساءَنا» به معنی تمام زن‌هایی که متصل هستند. حال «أَنْفُسَنا» را می‌خواهد چکار کند؟!

این برداشت ما که نفس پیامبر حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است را اهل سنت هم قبول دارند؟! روایتی در کتاب «صحیح مسلم» بود که خدمت شما خواندیم.

روایت دیگری وارد شده است که بسیار مهم است. روایت از «عامر بن سعد بن أبی وقاص» از پدرش «سعد بن أبی وقاص» نقل شده است.

«قال أَمَرَ مُعَاوِیةُ بن أبی سُفْیانَ سَعْدًا»

نقل می‌کند که معاویه به سعد دستوری داد و سعد آن را انجام نداد.

«فقال ما مَنَعَک ان تَسُبَّ أَبَا التُّرَابِ»

معاویه گفت: چرا وقتی دستور می‌دهم، به اباتراب دشنام نمی‌دهی؟!

«فقال أَمَّا ما ذَکرْتُ ثَلَاثًا قَالَهُنَّ له رسول اللَّهِ فَلَنْ اسبه»

سعد گفت: یادم افتاد که پیغمبر اکرم چیزی در مورد علی فرمودند و من هیچگاه او را دشنام نخواهم داد.

«لان تَکونَ لی وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ الی من حُمْرِ النَّعَمِ»

اگر من یکی از این فضائل را داشتم برای من از شتران سرخ موی محبوب‌تر بود.

شتر سرخ موی گران‌ترین شتر آن زمان بوده است.

«سمعت رَسُولَ اللَّهِ یقول له خَلَّفَهُ فی بَعْضِ مَغَازِیهِ»

شنیدم که رسول خدا به او می‌گوید: تو بمان، در حالی که در بعضی جنگ‌ها باقی مانده بود.

«فقال له عَلِی یا رَسُولَ اللَّهِ خَلَّفْتَنِی مع النِّسَاءِ وَالصِّبْیانِ»

علی بن أبی طالب فرمود: یا رسول الله! مرا با زن‌ها و بچه‌ها می‌گذاری؟

«فقال له رسول اللَّهِ أَمَا تَرْضَی ان تَکونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ من مُوسَی الا انه لَا نُبُوَّةَ بَعْدِی»

سپس می‌نویسد که حضرت فرمود:

«وَسَمِعْتُهُ یقول یوم خَیبَرَ لَأُعْطِینَّ الرَّایةَ رَجُلًا یحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیحِبُّهُ الله وَرَسُولُهُ قال فَتَطَاوَلْنَا لها فقال ادْعُوا لی عَلِیا فَأُتِی بِهِ ارمد فَبَصَقَ فی عَینِهِ وَدَفَعَ الرَّایةَ إلیه فَفَتَحَ الله علیه»

حضرت در ادامه می‌فرماید:

«وَلَمَّا نَزَلَتْ هذه الْآیةُ (فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکمْ) دَعَا رسول اللَّهِ عَلِیا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَینًا فقال اللهم هَؤُلَاءِ أَهْلِی»

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 4، ص 1871، ح 2404

در اینجا «أَبْناءَنا» امام حسن و امام حسین است و «نِساءَنا» حضرت فاطمه زهراست. حال «أَنْفُسَنا» چه کسی است؟! کاملاً مشخص و واضح است که چه کسی است!! در کتاب «معرفة علوم الحدیث» در ادامه روایتی که می‌خواندم، وارد شده است:

«وقد تواترت الأخبار فی التفاسیر عن عبد الله بن عباس وغیره أن رسول الله أخذ یوم المباهلة بید علی وحسن وحسین وجعلوا فاطمة وراءهم ثم قال هؤلاء أبناءنا وأنفسنا ونساؤنا»

معرفة علوم الحدیث، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن عبد الله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1397 هـ - 1977 م، الطبعة: الثانیة، تحقیق: السید معظم حسین، ج 1، ص 50، باب معرفة أولاد الصحابة

«أبناءنا» امام حسن و امام حسین هستند و «ونساؤنا» حضرت فاطمه زهراست. حال «وأنفسنا» چه کسی است؟! پیغمبر اکرم در اینجا عبارت «هؤلاء» را می‌آورد، به این معنا که به آن بزرگواران اشاره می‌کند.

رسول گرامی اسلام به صراحت می‌فرمایند که من اینها را آوردم، شما هم بروید «أبناءنا وأنفسنا ونساؤنا» را بیاورید. در ابتدا روایت آمده است «وقد تواترت الأخبار» به این معنا که این قضیه متواتر است. علی بن أبی طالب نفس پیامبر است!

در کتاب «تفسیر القرآن العظیم» روایتی که در مورد حضرت فاطمه زهرا مطرح کردیم، وارد شده است:

«قال جابر (أنفسنا وأنفسکم) رسول الله وعلی بن أبی طالب»

او در مورد سند روایت می‌نویسد:

«صحیح علی شرط مسلم»

در ادامه می‌نویسد:

«وهذا أصح وقد روی عن ابن عباس والبراء نحو ذلک»

تفسیر القرآن العظیم، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی أبو الفداء، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1401، ج 1، ص 371، ح 4958

این روایت از سه تن از صحابه نقل شده است که علی بن أبی طالب نفس رسول گرامی اسلام است. نفس پیامبر به چه معناست؟! به این معنا که علی بن أبی طالب تام خصوصیات ذاتی رسول گرامی اسلام را هم داراست.

هرآنچه در مقامات غیر از آن چیزی که استثناء شده است. اصل این است که در تمامی مقامات معنوی پیغمبر اکرم و حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) یکی باشند.

حال به سراغ کتاب دیگری برویم. در کتاب «طریقة محمدیه» صفحه 7 آمده است:

«آیةُ الْمُبَاهَلَةِ (نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکمْ) لِأَنَّ الْمُرَادَ بِالْأَنْفُسِ»

آیا مراد از «أَنْفُسَ» در اینجا ابوبکر است؟ عمر است؟ عثمان است؟ معاویه است؟ طلحه است؟ زبیر است؟ عایشه است؟ حفصه است؟ خیر!!

«عَلِی لِأَنَّ الْأَخْبَارَ الصَّحِیحَةَ أَنَّهُ صَلَّی اللَّهُ تَعَالَی عَلَیهِ وَسَلَّمَ دَعَا عَلِیا إلَی هَذَا الْمَقَامِ»

خبر صحیحی داریم که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) علی بن أبی طالب را به این مقام فراخواند.

بریقة محمودیة، اسم المؤلف: أبو سعید محمد بن محمد الخادمی (المتوفی: 1156 هـ)، ج 2، ص 7، الْفَصْلُ الثَّالِثُ فِی أُمُورٍ مُبْتَدَعَةٍ بَاطِلَةٍ

همچنین در کتاب «المحاسن والمساوئ» اثر «بیهقی» روایتی را مطرح می‌کند که خیلی جالب است. در روایت آمده است:

«حضر مجلس القاسم بن المجمّع وهو والی الأهواز قال: حضر مجلسه رجل من بنی هاشم»

کسی که در جلسه بود برای ما تعریف کرد که یک نفر از بنی هاشم به مجلس ما آمد.

«فقال: أصلح الله الأمیر ألا أحدثک بفضیلة لأمیر المؤمنین علی بن أبی طالب، رضی الله عنه؟»

او گفت: دوست داری فضیلتی از امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب (سلام الله علیه) برای تو نقل کنم؟

«قال: نعم إن شئت»

من گفتم: بله، با کمال میل.

«قال: حدثنی أبی قال: حضرت مجلس محمد بن عائشة بالبصرة»

لازم به ذکر است که «محمد بن عایشة» یکی از بزرگان و علمای اهل سنت است.

«إذ قام إلیه رجل من وسط الحلقة فقال: یا أبا عبد الرحمن من أفضل أصحاب رسول الله؟»

شخصی در وسط جلسه بلند شد و گفت: یا ابا عبدالرحمن! برترین اصحاب رسول خدا کیست؟

«فقال: أبو بکر وعمر وعثمان وطلحة والزبیر وسعد وسعید وعبد الرحمن بن عوف وأبو عبیدة بن الجراح»

این شنونده توقع داشت که او عشره مبشره اهل سنت را کامل کند.

«فقال له: فأین علی بن أبی طالب، رضی الله عنه؟»

او گفت: پس علی بن أبی طالب (سلام الله علیه) کجاست؟

«قال: یا هذا تستفتی عن أصحابه أم عن نفسه؟»

محمد بن عایشه در جواب گفت: سؤال تو در مورد اصحاب پیامبر بود یا جان پیامبر؟

«قال: بل عن أصحابه»

او گفت: سؤال من در مورد اصحاب بود.

 «قال: إن الله تبارک وتعالی یقول: ' قل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءکم ونساءنا ونساءکم وأنفسنا وأنفسکم '»

سپس گفت:

«فکیف یکون أصحابه مثل نفسه؟»

مگر می‌شود اصحاب پیامبر با علی که نفس پیامبر است قابل قیاس باشد؟

المحاسن والمساوئ، اسم المؤلف: إبراهیم بن محمد البیهقی، دار النشر: دار الکتب العلمیة- بیروت/ لبنان - 1420 هـ - 1999 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عدنان علی، ج 1، ص 38، باب محاسن علی بن أبی طالب رضوان الله علیه

آیا کسی از اهل سنت حاضر است بگوید ابوبکر مثل پیامبر است؟ خیر! اهل سنت می گویند که ابوبکر از پایین‌ترین پیغمبر پایین‌تر است. آن‌ها می گویند:

«خیر الناس بعد النبیین ابوبکر و عمر»

طبق نظر آنها صد و بیست و چهار هزار و یکمین پیامبر ابوبکر است. حال اگر او را صد و بیست و چهار هزار پله بالاتر بیاوریم و بگوییم که هم رتبه پیامبر و نفس پیامبر می‌شود.

البته او رتبه دوم می‌شود، زیرا اول پیغمبر اکرم است و او که نفس اوست از او گرفته است. اگر کسی بگوید که ابوبکر دوم است، صد و بیست و سه هزار و نهصد و نود و نُه پله او را بالاتر بیاورد شما نمی‌گویید که در مورد او غلو کرده است؟!

حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) طبق روایات اهل سنت، طبق آیه قرآن کریم، طبق اسانید صحیح اهل سنت صد و بیست و سه هزار و نهصد و نود و نُه رتبه از ابوبکر بالاتر بوده است. حال ابوبکر از عمر بن خطاب یک رتبه بالاتر و از عثمان دو رتبه بالاتر است.

این‌ها چیزی نیست که شیعه گفته باشد، بلکه روایات اهل سنت است. همچنین در کتاب «جامع الأحادیث» اثر «سیوطی» جلد شانزدهم صفحه 256 روایتی را مطرح می‌کند و می‌نویسد:

«عَنْ عَمرو بن الْعَاص قَالَ: لَمَّا قَدِمْتُ مِنْ غَزْوَةِ ذَاتِ السَّلاَسِلِ وَکنْتُ أَظُنُّ أَنْ لَیسَ أَحَدٌ أَحَبَّ إِلای رَسُولِ اللَّهِ مِنی»

از عمرو بن عاص نقل شده است که می‌گوید: از غزوه ذات سلاسل برمی گشتم، در حالی که فکر می‌کردم هیچ کسی به اندازه من نزد پیغمبر اکرم محبوب نیست.

«فَقُلْتُ: یا رَسُولَ اللَّهِ أَی النَّاسِ أَحَبُّ إِلَیک؟»

بنابراین پرسیدم: یا رسول الله! محبوب‌ترین انسان‌ها نزد شما کیست؟

«قَالَ: عَائِشَةُ»

حضرت فرمود: عایشه.

البته این روایت در کتب اهل سنت است و ما چنین اعتقادی نداریم. ما اعتقاد داریم که حضرت صدیقه طاهره و حضرت خدیجه (سلام الله علیهما) برتر بودند. البته اهل سنت هم چنین عقیده‌ای دارند.

«قُلْتُ: إِنی لَسْتُ أَسْأَلُک عَنِ النسَاءِ»

من گفتم: من از زن‌ها سؤال نکردم.

«قَالَ: أَبُوهَا إِذَنْ»

حضرت فرمود: پدرش ابوبکر.

من دیدم که حضرت نامی از من نبرد و گفتم: شاید بعد از ابوبکر مرا از همه بیشتر دوست داشته باشد.

«قُلْتُ: فَأَی النَّاسِ أَحَبُّ إِلَیک بَعْدَ أَبِی بَکرٍ؟»

من پرسیدم: محبوب‌ترین انسان‌ها بعد از ابوبکر نزد شما کیست؟

«قَالَ: حَفْصَةُ»

حضرت فرمود: حفصه.

«قُلْتُ: لَسْتُ أَسْأَلُک عَنِ النسَاءِ»

من گفتم: من در مورد زن‌ها نپرسیدم.

«قَالَ: أَبُوهَا إِذَنْ»

حضرت فرمود: پدرش عمر بن خطاب.

من تعجب کردم، زیرا رسول الله همیشه نام امیرالمؤمنین را قبل از ابوبکر و عمر می‌آوردند.

«قُلْتُ: یا رَسُولَ اللَّهِ فَأَینَ عَلِی؟»

من پرسیدم: یا رسول الله! علی کجاست؟

«فَالْتَفَتَ إِلای أَصْحَابِهِ فَقَالَ: إِنَّ هاذَا یسْأَلُنِی عَنِ النَّفْسِ»

حضرت نگاهی به اصحاب کردند و فرمودند: او راجع به خود من از من سؤال می‌پرسد!

جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، اسم المؤلف: الحافظ جلال الدین عبد الرحمن السیوطی، ج 16، ص 256، ح 7868

«عمرو بن عاص» ابتدا از میان مردم سؤال پرسید. حضرت به صراحت فرمودند که علی خود من است. تو داری از خود من سؤال می‌پرسی. آیا واقعاً نفس پیغمبر اکرم با دیگران قابل مقایسه است؟!

کتاب دیگر «جواهر العقدین فی فضل شرفین» اثر «سمهودی شافعی» است. در باب قسم الثانی باب جزء اول صفحه 150 روایتی آمده است که می‌نویسد:

«و من جعله رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نفسه»

امیرالمؤمنین خود این سخنرانی را ایراد فرموده است، در حالی که مخالفین ادعا می‌کنند مگر علی بن أبی طالب خود به این فضیلت استناد کرده است یا خیر؟!

در این روایت آمده است چه کسی است که پیغمبر اکرم او را نفس خودش قرار داد و فرزندان او را فرزندان خودش قرار داد و زن او به جای نساء خود آورد، غیر از من علی بن أبی طالب؟! اصحاب گفتند: غیر از تو کسی این فضیلت را ندارد.

او این روایت را از «دارقطنی» نقل می‌کند و می‌نویسد علی بن أبی طالب در ماجرای شورا چیزی گفت و فرمود: دلیلی می‌آورم که نه قریشی، نه عربی، نه عجمی نتواند آن را رد کند و به خلاف آن حرف نزند.

سپس به «عثمان» و «عبدالرحمن بن عوف» و «طلحه» و «زبیر» و «سعد» که اصحاب شورا بودند، گفت: شما را به خدا سوگند می‌دهم از شما نسبت به من نزدیک‌تر به پیغمبر اکرم هست؟!

من نفس پیامبرم. شما می‌خواهید خود را جای نفس پیامبر بگذارید؟! مگر چنین چیزی امکان دارد؟!

بنابراین این هم فضیلت بعدی است که از آیه مباهله فهمیده می‌شود حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) نفس پیامبر است.

حال علی بن أبی طالب نفس پیامبر شد، آیه‌ای را ضمیمه آن می‌کنیم. آیه بسیار دقیقی است. خداوند متعال در سوره مبارکه توبه آیه 120 می‌فرماید:

«ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ یتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ»

سزاوار نیست که اهل مدینه و بادیه‌نشینانی که اطراف آنها هستند از رسول خدا تخلف جویند.

«وَ لا یرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ»

و برای حفظ جان خویش از جان او چشم بپوشند.

سوره توبه (9): آیه 120

نفس پیغمبر اکرم علی بن أبی طالب است. مردم مدینه حق ندارید به جای امیرالمؤمنین کسی دیگر را انتخاب کنید. مگر غیر از مردم مدینه حق چنین کاری را دارند؟!

این آیه در مورد کسانی صحبت می‌کند که می‌توانستند تأثیری در به هم ریختن خلافت بعد از رسول گرامی اسلام داشته باشند.

خداوند متعال می‌فرماید: ای کسانی که شاید بتوانید در خلافت بعد از پیغمبر اکرم دستور حضرت را به هم بریزید، حواستان باشد که جای نفس پیغمبر اکرم کسی دیگر را نگذارید. نباید جای علی بن أبی طالب کسی دیگر را بگذارید.

بنابراین آیه مباهله اولاً نفس بودن حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و این که مردم حق ندارند جای امیرالمؤمنین کسی دیگر را بگذارند را ثابت می‌کند.

«ثُمَ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِین»

آن گاه مباهله کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

سوره آل عمران (3): آیه 61

خداوند متعال نمی‌فرماید «فنقول علی لعنة الله علی الکاذبین»، بلکه می‌فرماید: «فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِین» با این معنا که ما لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می‌دهیم.

«قسیم النار و الجنة» به معنای این است که غضب الهی برای تو و رحمت الهی برای تو! ما هستیم که این کار را می‌کنیم و ماییم که این لعنت را قرار می‌دهیم.

نکته بعد این بود که در روز مباهله امام حسین سه سال و امام حسن تقریباً چهار سال داشتند. طفل سه یا چهار یا پنج ساله دعایش مستجاب است. اگر دعایش مستجاب نبود که پیغمبر اکرم آنها را با خود نمی‌آوردند.

این حرف بدان معناست که پیغمبر اکرم دعای امام حسن و امام حسین را مستجاب می‌دانند، اما دعای پیرمردان و بزرگان و زنان را مستجاب نمی‌دانستند.

نکته دیگر این است که حضرت امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین شاهد نبوت پیغمبر اکرم بودند. به دلیل اینکه حضرت آن بزرگواران را با خود آورد، نبوتش ثابت شد. آیه دیگری داریم که خداوند متعال می‌فرماید:

«قُلْ کفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَینِی وَ بَینَکمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتاب»

بگو کافی است که خداوند و کسانی که علم کتاب «و آگاهی بر قرآن» نزد آنهاست گواه «من» باشند.

سوره رعد (13): آیه 43

شاهد صدق پیغمبر اکرم در روز مباهله چه کسانی بودند؟! امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین. این بزرگواران همان شاهد صدق هستند که علم الکتاب را دارند. «عاصف بن برخیا» وزیر حضرت سلیمان یک حرف از علم کتاب داشت.

«قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکتاب»

«اما» کسی که دانشی از کتاب «آسمانی» داشت.

سوره نمل (27): آیه 40

امام حسن و امام حسین خردسال تمامی علم الکتاب را داشتند. همه اینها با آیه قرآن کریم ثابت می‌شود. حال ما بقیه افراد را با این بزرگواران قیاس کنیم؟! این بحث هم تمام شد.

آخرین جمله‌ای که خدمت دوستان عرض می‌کنم، این است که فردا روز مباهله است و هنوز ایام شادی است.

دیشب اتفاقی افتاد و آن هم مناظره‌ای بود که آقای «علی شریفی» با جناب «عقیل هاشمی» انجام

دادند. شبکه‌های وهابی تا الآن لات کوچه خلوت بودند. تا به حال شبکه شیعی نبود که بخواهد با آنها مناظره کند و آنها خیلی ادعا داشتند.

مناظره آنها به سه دقیقه هم نکشید که «عقیل هاشمی» شروع به فحاشی و هتاکی به پدر و ناموس طرف مقابل خود کرد. وقتی ایشان هتاکی کرد و در حرف پرید، از جهت علمی شکست. او بعد از سه دقیقه مناظره شکست خورد.

ان شاءالله آقای «شریفی» کلیپ این مناظره را تهیه می‌کند و ما در جاهای مختلف پخش خواهیم کرد. همه باید بفهمند همین شخص که الآن ادعا دارد، چند سال قبل که ما با او تماس می‌گرفتیم، جرئت

نمی‌کرد حرف بزند.

البته آقای «یزدانی» هم مطرح کردند که ما با نوچه‌های آنها حوصله مناظره نداریم. همچنین در موضوعات کوچک هم حوصله مناظره نداریم.

آقای «خدمتی» مدیر آن شبکه است و آیت الله دکتر حسینی قزوینی هم این وظیفه را به گردن بنده گذاشتند که مدیر این شبکه به حساب می‌آیم. اگر از جهت علمی بخواهیم حساب کنیم، قطعاً مدرک علمی بنده از او خیلی بالاتر است.

همچنین از جهت رتبه هم آقای «عقیل هاشمی» چهار نفر را در پشت صحنه داشتند که کار می‌کردند، اما آقای «شریفی» یک تنه با او مناظره می‌کرد.

ما به آقای «خدمتی» اعلام می‌کنیم که هرکسی را خواستید با خود بیاورید. اگر خواستید تمام دارالعلوم‌های دنیا و حوزه‌های علمیه مدینه را پشت سر خودتان بیاورید. ما حاضریم با شما مناظره کنیم.

ما حاضریم در موضوعات خدا، پیغمبر اکرم، قرآن کریم و اصل خلافت با شما مناظره کنیم. بازی‌هایی که شما مرحله به مرحله در آن عقب نشینی می‌کنید به درد نمی‌خورد، زیرا همه می‌فهمند که شما شکست خوردید.

شما چند سال قبل ادعا می‌کردید که یک روایت برای ولایت از ائمه خود بیاورید و ما در جواب صدها روایت آوردیم. آن‌ها ادعا کردند که یک روایت صحیح السند بیاورید و ما صدها روایت آوردیم.

آن‌ها ادعا کردند که روایتی از حضرت علی بیاورید و ما آوردیم. آن‌ها ادعا کردند روایتی از حضرت علی در زمان خلافتشان بیاورید و ما آوردیم.

آن‌ها ادعا کردند روایتی از قول ایشان در زمان قبل از خلافتشان بیاورید و ما آوردیم. آن‌ها ادعا کردند روایتی از حضرت علی در زمان پیغمبر اکرم بیاورید و ما آوردیم.

آن‌ها همچنین ادعا کردند روایتی بیاورید که ائمه اطهار روز عید غدیر را عید گرفته باشند و ما هم روایتی آوردیم. ادعا کردند روایتی از حضرت علی بیاورید که عید گرفته باشد و ما هم آوردیم.

البته مشخص است که شما دائماً شکست می‌خورید و عقب نشینی می‌کنید، اما آن چیزی که برای ما مهم است این است که در اصل با شما مناظره کنیم. باید مشخص شود که شما خدا را قبول دارید یا خدا را هم قبول ندارید.

اگر خدا را هم قبول ندارید این بازی‌ها را در نیاورید که فلان امام عید گرفته است یا نگرفته است.

ان شاءالله که بینندگان عزیز همگی موفق و مؤید باشند. اگر تا الآن بیننده برنامه ما بودید، از شما تشکر می‌کنیم. موفق و مؤید باشید.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 


  
  • کشاورزالبرزی خادم سردارسلیمانی

    26 مرداد 1399 - ساعت 20:54

    سلام وقت بخیر این بنده خدا چرا باید با این حرف های .....باید از تبلیغ مسمومش جلوگیری نشه یعنی یک احمدالسروش دیگری برای شیعه تراشیده بشه یا تا پیغمبر شدن ایشون قرار ادامه بده ؟؟ یعنی این سوال بنده رو جواب خواهید داد؟؟؟

    0 0

راه روشن- نقد سخنان «دکتر سروش» پیرامون تمسخر شیعیان>

شبکه ولی عصر راه روشن استاد ابوالقاسمی