شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
ویژه برنامه قتیل العبرات حجت الاسلام یزدانی

قسمت پنجم ویژه برنامه قتیل العبرات به مناسب دهه اول محرم، با سخنرانی آیت الله حسینی قزوینی، مرثیه سرایی سیدرضا جدا و کارشناسی حجت الاسلام یزدانی


بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:3 شهریور 1399

موضوع: «عاقبت بخیری»؛ اساسی ترین درس مکتب عاشورا

ویژه برنامه قتیل العبرات

فهرست مطالب این سخنرانی:

«عاقبت بخیری»؛ اساسی ترین درس مکتب عاشورا

داستان پیوستن «زهیر بن قین» به لشگر امام حسین (سلام الله علیه)

شب عاشورا؛ اوج عشق «زهیر بن قین»

خاطره ای از مرحوم «اشراقی» داماد حضرت امام (رحمة الله علیه)

«عاقبت بخیری»؛ دعای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در دل شب!

این فراز زیارت عاشورا، از گنجینه های اسرار الهی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدی لولا أن هدانا الله

خدا را بر تمام نعمت هایش بویژه نعمت ولایت سپاس می گوییم، و خدا را شکر می کنیم که توفیق مان داد محرم امسال را درک کردیم و در عزاداری برای سرور آزدگان، سید الشهدا (سلام الله علیه) و اهل بیتش شرکت کردیم.

باشد که اینها برای آن لحظه جان دادنمان، شب اول قبرمان، برزخمان، و قیامتمان، و در بهشت همجوار

شدنمان با حسین و اصحاب حسین (سلام الله علیهم اجمعین) ذخیره باشد.

«عاقبت بخیری»؛ اساسی ترین درس مکتب عاشورا

یکی از موضوعاتی که ما باید خیلی دقت کنیم و لازم است عنایت بیشتری به آن بشود، مسئلۀ «عاقبت بخیری» هست. صحنه عاشورا و قیام امام حسین (سلام الله علیه) یک دنیایی از عبرت ها نسبت به «عاقبت بخیری» و «عاقبت به شری» هست.

ما روایات زیادی داریم در کتب اهل سنت و کتب شیعه، مبنی بر اینکه افرادی یک عمری کار خوب می کنند و عمل صالح انجام می دهند، ولی یک کارهایی انجام می دهند که تمام اعمالشان حبط می شود و عاقبت بدون ایمان و با عمل فُسّاق و عُصات از دنیا می روند.

در مقابل، افرادی هم هستند که کارهای زشتی انجام می دهند و کارهای بدی انجام می  دهند، ولی در لابلا، یک اتفاقی می افتد، ورق برمی گردد و با ایمان خالص و عمل صالح و عاقبت بخیری از دنیا می روند.

عزیزان توجه دارند که «شمر» که در کربلا فاجعه آفرید، در «جنگ صفین» از اصحاب امیرالمؤمنین بود و مشهور است که جانباز جنگ صفین بوده، ولی عاقبت چه شد؟

و یا «عمر سعد» کسی بود که سجاده اش از روی زمین برچیده نمی شد و او «کبوتر مسجد» نام داشت، ولی عاقبت کارش به کجا رسید؟ چه شد؟

از آنطرف، تعدادی از افرادی هم بودند که با اهل بیت فاصله داشتند و میانۀ خوبی با اهل بیت نداشتند ولی در صحنه عاشورا و در این قیام امام حسین(سلام الله علیه) ورق برگشت و اینها عاقبت بخیر شدند.

داستان پیوستن «زهیر بن قین» به لشگر امام حسین (سلام الله علیه)

یکی از این افراد «زهیر بن قین» هست، که معمولاً یادی از این بزرگوار در محافل عزاداری می شود. «زهیر بن قین» عثمانی مسلک بود و از دشمنان و مخالفین اهل بیت.

«وَكَانَ زهير بْن القين البجلي بِمَكَّةَ وَكَانَ عثمانياً»

أنساب الأشراف، أحمد بن يحيى بن جابر بن داود البَلَاذُري (المتوفى: 279هـ)؛ دار التعارف للمطبوعات، بيروت – لبنان، الطبعة الأول، 1977 م - 1397 م؛ ج3، ص 167

سیدالشهداء (سلام الله علیه) وقتی از مکه حرکت می کند، هرکجا حضرت خیمه می زند، ایشان یا جلوتر از امام حسین خیمه می زند یا عقب تر؛ یعنی ایشان تا این اندازه مقید بود که در کنار امام حسین یا در برابر امام حسین خیمه نزند. حالا روی عداوتی که داشت، روی بغضی که داشت، چه بود، نمی دانیم.

در یکی از منزلها، به ناچار دید نمی تواند نه جلوتر از امام حسین، نه عقب تر از امام حسین منزل بزند، در موازات امام حسین خیمه زد، حضرت سید الشهداء (سلام الله علیه) کسی را فرستاد و فرمود: زهیر! من می خواهم با تو صحبت کنم.

«زهیر» از این قضیۀ ناراحت شد، نقل است آنهایی که درون خیمه بودند و غذایی که میل می کردند از دست شان افتاد از اینکه امام حسین (سلام الله علیه) کسی را فرستاده به سمت «زهیر بن قین» که بیا با هم ملاقاتی داشته باشیم.

زهیر گفت: من با امام حسین کاری ندارم؛ ولی خب بعضی از زن ها هستند که موجبات سعادت دنیا و آخرت همسرشان را فراهم می کنند؛ و بعضی ها هم هستند که مایۀ بدبختی و بیچارگی همسرانشان می شوند.

همسر زهیر، به نام «دُلهَم» که ظاهراً دختر عمرو بود. برگشت گفت: زهیر! تو خجالت نمی کشی فرزند پیغمبر می خواهد با تو دیدار کند تو اِبا داری و کراهت داری؟ همسرش او را منقلب کرد برخواست آمد. حالا آقا امام حسین چه کار کرد، چه نگاهی کرد، چه حرفی زد، نمی دانیم.

امام حسین را قسم می دهیم به آبروی این اصحاب گرامش و فرزندانش، به آبروی مضطرات یوم عاشورا، که به ما هم در همچین شبی، یک نظری بکند، جوهره وجود ما را هم عوض کند و واقعاً ما را حسینی کند

و عاقبت همه ما را ختم به خیر کند.

حالا چه صحبت هایی بین امام و «زهیر» شد نمی دانیم، ولی وقتی زهیر به خیمه اش برگشت، دستور داد خیمه ها را برچینند و بیایند در کنار خیمه های امام حسین خیمه بزند.

دوستان در این زمینه می توانند مراجعه کنند به کتاب «تاریخ طبری»، جلد 4، صفحه 298، «انساب الأشراف» اثر «بلاذری»، جلد3، صفحه 167، «تنقیح المقال» مرحوم «مامقانی» (رضوان الله تعالی علیه) جلد اول در شرح حال زهیر صفحه 252، که خیلی مفصل آورده، مرحوم «شیخ مفید» در «ارشاد» صفحه 72، مرحوم «فتال نیشابوری» در «روضة الواعظین» جلد 2، صفحه 178.

می گویند زهیر با همسرش وداع کرد و به نقلی او را طلاق داد گفت به نزد خانواده ات برگرد؛ من نمی خواهم از سوی من جز خوبی به تو برسد و بنا به نقلی، ایشان همراه با برادرانش برگشتند به مدینه و به شهر خودشان.

ولی بنا به نقلی همسر زهیر برگشت گفت: زهیر! تو می خواهی در رکاب امام حسین به شهادت برسی، پیش حضرت زهرا سربلند بشوی، روسفید بشوی، من هم دوست دارم در کنار دختر علی، دختر زهرا، زینب کبری، در مصائبی که زینب می کشد سهیم باشم؛ من هم دوست دارم پیش حضرت زهرا سربلند و روسفید باشم و لذا یکی از اسرای دشت کربلا، همسر «زهیر بن قین» بود.

داستان زهیر خیلی مفصل هست، من نمی خواهم خیلی زیاد وقت عزیزان را با این قضایا بگیرم؛ ولی در عصر روز «تاسوعا»، لشکر «عمر سعد» که به طرف خیمه امام حسین (سلام الله علیه) هجوم آوردند و قصد داشتند جنگ را روز «تاسوعا» شروع کنند، آقا قمر بنی هاشم، همراه بیست نفر، من جمله «زهیر بن قین» و «حبیب بن مظاهر» رفتند با سپاهیان «عمر سعد» صحبت کردند؛ نتیجه صحبت این شد که آقا قمر بنی هاشم برگردد با آقا امام حسین مشورت کند و نتیجه را هم به آنها بگوید، «زهیر بن قین» از فرصت استفاده کرد و شروع کرد سپاهیان عمر سعد را نصیحت کردن.

یک کسی برگشت گفت که:

«يا زهير ما كنت عندنا من شيعة أهل هذا البيت إنما كنت عثمانيا»

تو که از شیعیان اهل بیت نبودی، تو عثمانی مذهب بودی.

تاريخ الطبري، اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت؛ ج 3، ص 314

ای زهیر! تو که دشمن اینها بودی! چطور شد عوض شدی؟ گفت: الآن که در کنار حسینم، آیا برایت کافی نیست که بدانی من پیرو این خاندانم؟ بخدا سوگند من برای امام حسین نامه ننوشتم، فرستاده نزدش نفرستادم، به او مثل شما وعده یاری ندادم، ولی در مسیر راه، اتفاقی افتاد، دیداری با امام حسین داشتم، جوهره وجودم عوض شد، عثمانی بودم ولی حسینی شدم و اهل بیتی شدم.

دوستان می توانند کتاب «الکامل فی التاریخ» اثر «ابن اثیر» و «انساب الاشراف» اثر «بلاذری» را ببینند که مفصل این مسئله را آورده اند.

شب عاشورا؛ اوج عشق «زهیر بن قین»

اوج عشق «زهیر» در شب عاشورا بود. وقتی آقا امام حسین (سلام الله علیه) اتمام حجت کرد و فرمود: ای اصحاب من! اینها جز من، با کسی کاری ندارند، هر کس بماند فردا به شهادت خواهد رسید و کشته خواهد شد، و هر کس دوست ندارد، دست زن و  بچه اش را بگیرد و برود.

« فلما كان الليل قال هذا الليل قد غشيكم فاتخذوه جملا ثم ليأخذ كل رجل منكم بيد رجل من أهل بيتي تفرقوا في سوادكم ومدائنكم حتى يفرج الله فإن القوم إنما يطلبوني ولو قد أصابوني لهوا عن طلب غيري»

تاريخ الطبري، اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري، دار النشر: دار الكتب العلمية –

بيروت؛ ج 3، ص 315

فرمود: اگر از من خجالت می کشید، من عبا را به سر می کشم، شما از تاریکی شب استفاده کنید و بروید. حضرت بعد از چند لحظه، نگاه کرد دید یارانش از جا حرکت نکردند. از جمله آنها «مسلم بن عوسجه» و «زهیر بن قین» بودند.

«زهیر بن قین» بلند شد گفت:

«والله لوددت أني قتلت ثم نشرت ثم قتلت حتى اقتل كذا ألف قتلة وأن الله يدفع بذلك القتل عن نفسك وعن أنفس هؤلاء الفتية من أهل بيتك»

یا حسین! بخدا قسم دوست داریم در راه تو و در رکاب تو کشته شویم، دوباره زنده شویم و کشته شویم، هزار مرتبه در رکاب تو کشته شویم و زنده شویم، از تو دست برنمی داریم.

تاريخ الطبري، اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت؛ ج 3، ص 316

مرحبا به این ادب، مرحبا به این معرفت. این را می گویند: «امام شناسی». این را می گویند: «معرفة الإمام»؛ و در روز عاشورا هم، بنابر نقلی، «زهیر» بعد از ظهر از امام اجازه گرفت و رفت به میدان. او در برابر سپاهیان «عمر سعد» شعری خواند و این شعرش در تاریخ ماند:

أنا زهير وأنا ابن القين ** أذودكم بالسيف عن حسين

من زهیر پسر قین هستم که با شمشیرم از حریم حسین دفاع می کنم.

إنّ حسيناً أحد السبطين ** من عترة البرّ التقيّ الزين

اینک ببینید حسین یکی از دو نواده رسول الله هست. از خاندانی هست که نیک و تقوا زینت آنها هست.

ذاك رسول الله غير المين ** أضربكم ولا أرى من شين

و  هم اکنون فرستاده پاک خدا از دو نسل نبوی و من شما را می کشم و برای خودم هم عاری هم نمی دانم.

بحار الأنوار( ط- بيروت)؛ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، ناشر: دار إحياء التراث العربي‏، بيروت‏، 1403 ق‏؛ ج 45، ص 25

«خوارزمی» در کتاب «مقتل الحسین» می نویسد:

«قَاتَلَ قِتالاً شدیدا»

«زهیر» یک قتال شدیدی انجام داد و تعدادی زیادی از آنها را به درک واصل کرد؛ تا توسط «کثیر بن عبدالله شعبی» و «مهاجر بن اوس التمیمی» به شهادت رسید. وقتی آقا امام حسین(سلام الله علیه) آمد بالای سر «زهیر»، فرمود:

«لا یبعدنّک اللَّه یا زهیر»

هرگز خدا تو را از رحمتش دور نکند

شما ببینید تمام مقام و ثروت دنیا را در یک کفه بگذارید، این جمله امام حسین (سلام الله علیه) را هم در یک کفه بگذارید؛ این جمله حضرت چقدر ارزش دارد؟ بعد فرمود:

«ولعن الله قاتلک»

خدا قاتلت را لعنت کند.

مقتل الحسین علیه السلام؛ تألیف:  اخطب خوارزم، موفق بن احمد - سماوی، محمد؛ الناشر: انوار الهدي، چاپ دوم، سنة 1381ش -1423ق، ج2، ص 20

و عاقبت «زهیر» در رکاب و در دامن سید الشهداء (سلام الله علیه) به شهادت رسید. این عاقبت بخیری، «هنیئاً لک یا زهیر»!

خاطره ای از مرحوم «اشراقی» داماد حضرت امام (رحمة الله علیه)

دوستان عزیز! خیلی زیاد به اعمالمان، به نمازمان و به عزاداریهایمان مباهات نکنیم. بله اینها همه توفیقی است که خدا به ما داده، منّتی است که بر ما گذاشته و خدا را باید شکر کنیم تا خدای عالم این نعمت هایش را از ما نگیرد. ولی مهمتر این هست که از خدا بخواهیم ما را عاقبت بخیر کند.

حال که به اینجا رسید، این نکته را هم عرض بکنم که از مرحوم آقای «اشراقی» داماد حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) نقل است که ایشان می گفت: با امام در حیاط منزلشان در جماران مشغول قدم زدن بودیم، امام به من گفت: آقای اشراقی! اگر یک رسولی، فرستاده ای از طرف خدا بیاید و به تو بگوید یک حاجت قبول شده نزد من داری، یک دعای مستجاب داری، از خدا آن یک حاجت را چه می خواهی؟

آقای اشراقی می گوید من خیلی فکر کردم چه بخواهم، ترسیدم چیزی بگویم امام اشکالی بکند؛ - بعضی ها خیلی زرنگ هستند – ایشان می گوید من گفتم: آقا اگر برای شما همچین اتفاقی بیافتد شما از خدا چه می خواهید؟ امام بدون درنگ برگشت گفت: از خدای عالم عاقبت بخیری می خواهم.

عاقبت بخیری خیلی مهم است. دوستان عزیز! یکی از بهترین دعاهایمان برای خودمان برای زن و بچه مان، اقوام مان، خویشاوندمان، برای دیگر مسلمان ها، این است که بخواهیم خدای عالم اینها را عاقبت بخیر کند.

استاد ما مرحوم «آیت الله شیخ محمد شاه آبادی» - که ما هشت سال خدمت ایشان درس فلسفه و عرفان و فقه و اصول خواندیم و تلمذ کردیم - خیلی این جمله را می گفت، ایشان می گفت: یکی از بارزترین مصداق عاقبت بخیری این است که روز عاشورا، «عمر سعد» به یکی از غلامانش یک شمشیری داد، گفت برو گودال قتلگاه، کار حسین را تمام کن. او شمشیر را گرفت آمد طرف قتلگاه، آقا امام حسین یک نگاهی به این جوان کرد و فرمود:

«أمثلک ترید أن تقتل مثلی؟»

جوانی مثل تو می خواهد دامنش را به خون مثل منی آغشته کند؟

حالا این جمله امام حسین و این نگاه امام حسین، با این جوان چه کرد نمی دانیم، مس وجودش را به کیمیا مبدل کرد، این جوان با همان شمشیری که آمده بود کار حسین (سلام الله علیه) را تمام کند، برگشت با سپاهیان عمر سعد جنگید و قبل از امام، خودش را به عنوان آخرین شهید کربلا ثبت کرد.

ببینید اینها ملاک است، یک ضرب المثلی است می گویند: "جوجه را آخر پاییز می شمارند." این که من بگویم: من چنین هستم و چنان هستم، این همه خدمت کردم، این همه کار کردم، این همه اعمال صالح انجام دادم، اینها ملاک نیست!

چه بسا یک عُجبی می آید، یک خودپسندی می آید، یک گناهی از ما سر می زند که تمام اعمال ما را حبط می کند، نابود می کند و به خاکستر مبدل می کند و لذا ما باید همیشه بین «خوف» و «رجا» باشیم. امید رفتن به بهشت را از قلب مان بیرون نکنیم و ترس گرفتاری در آتش جهنم را هم همواره داشته باشیم و لذا از خدا بخواهیم:

«اللهم أجعل عواقب امورنا خیرا»

این خیلی مهم است، خیلی مهم است. من می خواستم امشب در رابطه با فلسفه قیام امام حسین، یک مقداری با بینندگان عزیز صحبت کنم؛ حالا دیگر اینجا که آمد و بحث عاقبت بخیری مطرح شد، این را هم عرض کنم و بحثم را تمام کنم.

ان شاء الله فردا شب، در رابطه با فلسفه قیام و انقلاب حسینی و رهاورد این انقلاب با بینندگان عزیز بیشتر صحبت خواهم کرد.

«عاقبت بخیری»؛ دعای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در دل شب!

«ام سلمه» نقل می کند - بعضی ها هم از «عایشه» نقل کردند - آن شبی که نوبت من بود تا رسول اکرم در منزل من باشد، پاسی از شب گذشت، از خواب بیدار شدم دیدم پیغمبر در حجره من نیست. تصور کردم شاید به منزل دیگر همسرانشان رفته یا کاری دارد رفته است بیرون. آمدم هرچه تفحص کردم، دیدم رسول اکرم نیست.

«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ فِي لَيْلَتِهَا فَفَقَدَتْهُ مِنَ الْفِرَاشِ فَدَخَلَهَا فِي ذَلِكَ مَا يَدْخُلُ النِّسَاءَ فَقَامَتْ تَطْلُبُهُ فِي جَوَانِبِ الْبَيْت»

بحار الأنوار( ط- بيروت)؛ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، ناشر: دار إحياء التراث العربي‏، بيروت‏، 1403 ق‏؛ ج 16، ص 217، ح 6

می گوید: یک موقع دیدم از پشت بام حجره  ها، صدای ناله می آید، رفتم بالای پشت بام، دیدم رسول اکرم، صورت مبارکش را روی خاک گذاشته، مثل مارگزیده به خودش می پیچد، مثل مادر جوان از دست داده زجه می زند و گریه می کند، چه گریه ای!

بطوری که دیدم اشک چشمان حضرت، خاک روی پشت بام را خیس کرده، حضرت دو جمله داشت تکرار می کرد؛ من هم به دوستان توصیه می کنم همیشه، حالا «دعای کمیل» می خوانیم، «دعای ابو حمزه ثمالی» می خوانیم، ببینیم در این «دعای کمیل» کدام یک از فقراتش با روح ما همخوانی دارد، کدام یک از این جملات علی، در «دعای کمیل» حرف دل ما هست، این را بگیریم و تکرار کنیم، این خیلی مهم است.

ظاهراً در احوالات «مرحوم شفتی» هست که ایشان بعضی وقت ها، چند ساعت این جمله را در سجده می گفت:

‏«إلهی وَ رَبِّی مَن لِی غَیرُک، أسئَلُهُ کَشفَ ضُرِّی وَالنَّظَرَ فِی أمرِی»

خدایا غیر از تو چه کسی هست که مشکلات من را حل کند و گرفتاری ام را برطرف کند.

مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، طوسى، محمد بن الحسن‏، ناشر: مؤسسة فقه الشيعة، بيروت‏، 1411 ق‏؛ ج2، ص 846

او فقط همین جمله را می گفت و تکرار می کرد؛ بعضی از بزرگان هستند یک ساعت، دو ساعت، یا تا صبح مناجات می کنند و فقط این جمله را تکرار می کنند:

« یَا مَن كَتَبَ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ، یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ»

و لذا در این دعاها وقتی می خوانیم، یک گلچینی داشته باشیم، یک جمله ای که روح مان را صفا می دهد و حرف دل ما هست را بگیریم و این را در سجده نمازمان بگوییم، بعد از نمازمان بگوییم،در قنوت نمازمان بگوییم، با آن جمله انس بگیریم، با آن فراز انس بگیریم، این خیلی مهم است، تلاش کنیم این را حتماً رعایت کنیم.

«ام سلمه» می گوید: من آن شب دیدم رسول اکرم دوتا جمله می گوید:

« اللهی لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً »

خدایا مرا یک چشم بهم زدن به خودم وا مگذار.

جمله دومش هم این بود:

« اللَّهُمَّ لَا تَنْزِعْ مِنِّي صَالِحَ مَا أَعْطَيْتَنِي أَبَد»

خدایا این نعمت های خوبی که به من دادی تا آخر عمر از من نگیر.

بحار الأنوار( ط- بيروت)؛ مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، ناشر: دار إحياء التراث العربي‏، بيروت‏، 1403 ق‏؛ ج 16، ص 217، ح 6

می گوید: من هم به گریه رسول اکرم گریه کردم. تا رسول اکرم مناجاتش تمام شد. رفتم جلو گفتم: آقا جان! شما این تعبیر «لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي» را می گوئید، پس ما چه کنیم؟

می گوید: رسول اکرم یک جمله ای گفت که خیلی برای من درد آورد بود. فرمود: امّ سلمه! خدای عالم برادرم یونس را یک لحظه به خودش واگذاشت، یک چشم بهم زدن به خودش واگذاشت، سر از شکم ماهی در آورد. قرآن هم می گوید:

«فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى‏ وَ هُوَ مَكْظُوم‏»

اكنون كه چنين است صبر كن و منتظر فرمان پروردگارت باش و مانند صاحب ماهى (يونس) نباش (كه در تقاضاى مجازات قومش عجله كرد و گرفتار مجازات ترك اولى شد) در آن زمان كه خدا را خواند در حالى كه مملو از اندوه بود.

سوره قلم (68): آیه 48

فرمود: این برادرم یونس را یک لحظه خدا به خودش واگذاشت، سر از شکم نهنگ در آورد، ولذا از خدا بخواهیم که همه ما را عاقبت بخیر کند و ما را از محمد و آل محمد یک لحظه و یک چشم بهم زدن، جدا نکند.

این فراز زیارت عاشورا، از گنجینه های اسرار الهی

آنهایی که اهل «زیارت عاشورا» هستید، این جمله «زیارت عاشورا» را تلاش کنید در قنوت نمازتان، در سجده نمازتان، بعد از نماز یا از خواب بیدار می شوید و یا می خواهید به رختخواب بروید، یا می خواهید کاری را شروع کنید، این جمله را ورد زبانتان کنید:

« اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ »

خدایا حیات و مماتم، زندگی ام و مرگم را، زندگی و مرگ محمد و آل محمد قرار بده

مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، طوسى، محمد بن الحسن‏، ناشر: مؤسسة فقه الشيعة، بيروت‏، 1411 ق‏؛ ج2، ص 775

این دعا، یکی از گنجینه های اسرار الهی است. خدا به حق حضرت صدیقه طاهره و به حق سید الشهداء و اصحابش، فرج مولای ما بقیةالله الأعظم را نزدیک کند. همه ما را از یاران خاصش قرار بدهد و از شهدای رکابش و سربازان جانبازش قرار بدهد و دعاهای ما را به اجابت برساند و حوائج ما را بر آورده کند.

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

ویژه برنامه قتیل العبرات :با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین استاد یزدانی

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم، السلام علیکَ یا أبا عبد الله

ای غریبی که غربت چشمت، غزل ناب آشنایی شد

حس و حالت به شعر جان بخشید، حسن تو آیتی خدایی شد

چهل و هفت گردش کامل، سهم دنیا است از تو اما

دل آنقدر دور محورت چرخید که، دل آسمان هوایی شد

صلح تو جنگ نابرابر بود، قلم عهد نامه خنجر بود

شاهد این مثال آوردم، قاسمت را که کربلایی شد

ای نگاهت به سبزی قرآن، صوت بارانی تو المیزان

هرکه از جام تو عسل نوشید، چشم هایش طباطبایی شد

دو برادر نگو دو نیمه سیب، هردو بودید کم سپاه و غریب

پس چرا آستان تو خاکی است؟، او چرا گنبدش طلائی شد؟

جاده هایی که منتهی به تو اند، از حدود مدینه می گذرند

و به یاد زمین می اندازند، که چرا ماه مجتبیی شد

کربلا و مدینه و کوفه، با زیارات غیر معروفه

همه را گشتم و نفهمیدم این، غزل عاقبت کجایی شد

باز بسم الله الرحمن الرحیم، عاشقی هم عاشقی های قدیم

عرض سلام و ادب و احترام و فروتنی و تسلیت و تعزیت ابتدا تقدیم به ساحت مقدس آقا امام زمان (عج)، بعد از آن هم شما بیننده محترمی که در جای جای این کره خاکی دل تان را به محبت امام حسین و اهل بیت علیهم السلام گره زدید سلام و درود و تسلیت ما را پذیرا باشید، اینجا یک برنامه تلوزیونی نیست یک تکیه است، یک حسینیه کوچک و بی ریا و ساده است و قرار است که ان شاء الله در این شبهای محرم به معرفت خودمان بصیرت خودمان و شناخت خودمان از اهل بیت کمک بکنیم و ان شاء الله در این زمینه رشد بکنیم، اگر قرار است اشک بریزیم با بصیرت، با فهم، با شعور باشد، و اگر قرار است عزاداری کنیم فلسفه اش را بدانیم،و اگر قرار است که با عاشوراییان زندگی کنیم و پیوند برقرار کنیم باید   تاریخ عاشورا را مو به مو دقیق و حساب شده نسبت به آن آگاهی پیدا کنیم. در خدمت جناب استاد یزدانی هستم خدمت ایشان هم عرض سلام و ادب و احترام و تسلیت دارم. خیلی خوش آمدید استاد.

استاد یزدانی:

سلام علیکم  و رحمة الله

عوذ بالله من شیطان العین الرجیم

«بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله الذي اظهر الوجود ومنه بدأ کل حمد وإليه يعود و الصلاة والسلام علي شاهد و مشهود لکل موجود محمد المحمود وعلي آله آل الله الودود خلفاء الله علي عالم الغيب و الشهود سيما الحجة بن الحسن المهدي المنتظر الموعود».

من هم سلام و عرض ادب دارم خدمت حضرت عالی و عرض تسلیت خدمت شما و همه بینندگان عزیز شبکه جهانی ولیعصر(عج) امیدوار هستم که این شبها عزاداری های همۀ بینندگان عزیز مورد قبول سید الشهداء علیه السلام قرار بگیرد و ان شاء الله امسال پرشورتر از سال های قبل مراسم آن حضرت برگزار بشود و  ان شاء الله که از ما بپذیرند این را؛ در خدمت شما هستیم.

مجری:

ان شاء الله، جناب استاد خود آقا امیرالمؤمنین به فرزند گرامی شان امام مجتبی می فرمایند که امشب یک دفعه به دلم افتاد که برنامه امشب را با نام و یاد امام حسن مجتبی آغاز بکنیم که هیئتی ها و قدیمی ها امشب را نذر فرزندان شهید آقا امام حسن می کنند، فرمودند که ، فرزندشان امام حسن را به مطالعه تاریخ ترغیب کردند و وصیت کردند، یک صفحاتی در تاریخ وجود دارد ممکن است برای بعضی ها هنوز ناشناخته باشد و در آن تردیدهایی داشته باشند از جمله خود اهل سنت در خیلی از جاها با هم اختلاف دارند از جمله در این موضوع که آیا شخص یزید در بابت داستان عاشورا مقصر بود؟ دستور دهنده بود یا نبود یا هیچکاره بود و خود ابن زیاد سرخود و برای خودشیرینی و چاپلوسی چنین کاری را انجام داد.

استاد یزدانی:

بله خدمت تان عرض کنم ما کلیپ هم آماده کردیم اگر ببینیم این کلیپ را خدمت تان عرض کنم اختلاف دارند اینها با هم دیگر حتی کارشناس های امروزی شان، باهمدیگر اختلاف دارند که بلاخره یزید دستور داده یا نداده، گاهی خود یک کارشناس در برنامه مختلف دیدگاه های مختلف در این زمینه داده است، اگر کلیپ را، کلیپی را که آماده کردیم، اگر امکانش هست.

مجری:

دوستان مان کلیپ را آماده کردند؟ آماده است کلیپ؟ بله پس می بینیم و می شنویم.

کلیپ:

به هر صورت ما تبرعه نمی کنیم یزید را، یزید یک شخص ظالم و جانی و، یعنی بزرگترین جنایتی که یزدی مرتکب شده این است که حضرت امام حسین در زمان ایشان، به دستور ایشان، حالا بعضی ها می گویند به دستورش نبوده ولی ما می گوییم به دستور ایشان حضرت حسین به شهادت می رسد. این جنایت بسیار بزرگی است و قابل توجیه هم نیست.

جرم یزید همان بس که حضرت حسین را شهید کرد، یعنی اگر حسناتی داشته این جریمه آن حسنات را تحت الشعاء قرار می دهد یعنی این جریمه به اندازه ای سنگین بود که در مقابل حسنات یا خیراتی که انجام داده باشد هم، این جریمه آن خیرات را پوشانده است

طبعاً در این شکی نیست که قاتل اصلی یزید حساب می شود به هر حال ایشان دستور قتل، یا دستور داده یا دستور نداده بلاخره در زمان حکومت ایشان اتفاق افتاده و این قاتل ها را مجازات نکرده.

ولی اگر ما امروز چرا یزید را جنایت کار می دانیم، چون لشکر را یزید فرستاد جلوی حسین ولی یزید نگفت قتل کنید امام حسین را گفت بروید جلویش را بگیرید دستگیر کنید بیاوریدش، ولی ما امروز یزید را یک جنایتکار می دانیم و بسیاری از اهل سنت لعنتش می کنند برای اینکه مرتکب جنایت شده.

یکی دیگری هم داشتند که آیا یزدی به قتل حضرت امام حسین(رض ) دستور داد؟

من به این مسئله اشاره کردم که یزید اشاره به قتل امام حسین که دستور بدهند در کتب تاریخی وارد نشده.

یزید متهم درجه یک هست، ولی هیچ دلیلی که یزید دستور به شهادت رساندن حضرت حسین داده باشد

نیست، هیچ دلیلی آقایان هم نمی توانند بیاورند.

مجری:

بله آقا دیدیم و شنیدیم و منتظر توضیحات شما هستیم.

استاد یزدانی:

بله خدمت تان عرض کنم همانطور که در کلیپ دیدیم اوایل کارشناس هایشان گفتند به هر حال قاتل یزید هست، دستور هم یزید داده است ولی نظرات اینها هر روز عوض می شود هر روز که به هر حال ناصبی تر می شوند، و اینکه طرفداری ایشان از یزید بیشتر می شود، هر روز نظرشان عوض می شود و اینها هیچ دلیلی مبنی بر اینکه یزید قاتل امام حسین باشد و دستور داده باشد به شهادت امام حسین در کتاب های تاریخی و جود ندارد کسی نمی تواند همچین مدرکی را بیاورد. آخر برای چه مثلاً شما دنبال همچین مطلبی هستید و دنبال دفاع از یزید هستید. حالا من نخواستم امشب کلیپ هایی که اینها از یزید رسماً دفاع کردند را پخش کنم، برای اینکه احساسات شیعیان، احساسات اهل سنت به هر حال جریحه دار نشود چون شیعه و سنی از یزید متنفر هستند و از یزید، یزید را قاتل سید الشهداء می دانند ولی خب این وهابی ها و این شبکه های وهابی متأسفانه از آنطرف بام افتادند و به شدت از یزید دفاع می کنند. من این کلیپ را بعنوان نمونه از تناقضات درونی خود اینها،خب یک کارشناس خودش با خودش درگیر هست که بلاخره یزید قاتل بوده یا نبوده.

مجری:

در جایی صد در صد اعلام می کند که بوده و یک جایی صد در صد اعلام می کند که نبوده

استاد یزدانی:

بله این تناقض در افکار اینها هست،من چندتا مستند از منابع بزرگان اهل سنت خدمت تان نشان بدهم که اینها تصریح کردند مبنی بر اینکه یزید قاتل امام حسین هست، و یزید دستور داده یک چندتا مستند البته از آنطرف هم کسانی بوده اند که متأسفانه خلافش را گفتند. من از بزرگان تاریخ اهل سنت، ایشان می گفت در کتاب های نمی توانند به ما نشان بدهند.

این تاریخ الخلافاءی آقای سیوطی هست از بزرگان تاریخ اهل سنت هست آقای جلال الدین عبدالرحمن بن ابوبکر سیوطی ، متوفی 911، در کتاب تاریخ الخلفاء خودش که این کتاب وزارت اوقاف قطر چاپ کرده، در چاپ دوم، چاپ 1434، چاپ تصحیح شده هم هست دیگر در صفحه 341،

هیمن بحث یزید در شرح حال یزید اینکه اهل عراق امام حسین را به هر حال رها کردند و به شهادت رساندند صریح واضح و روشن می گوید:

« فكتب يزيد إلى واليه بالعراق »

یزید به والی خودش در عراق آقای عبیدالله بن زیاد نامه نوشت.

چه نامه نوشت؟

« بقتاله »

نامه نوشت که با حسین بجنگ

دیگر از این واضح تر چه بگوید، آخر مثلاً خدمت تان عرض کنم سیوطی بالاتر هست یا این علقه موضوع های شبکه های وهابی که به هر حال هیچ چیز را از همدیگر تشخیص نمی دهند؛ این یک از منابع اهل سنت از کتاب های تاریخی اهل سنت، خدمت تان عرض کنم آقای شمس الدین ذهبی در کتاب تاریخ الإسلام خودش، من سعی کردم کتاب های تاریخی انتخاب کنم که به هر حال ایشان می گفت کتاب های تاریخی، در کتاب های تاریخی پیدا نمی شود. این تاریخ الإسلام  آقای شمس الدین ذهبی هست.

تاریخ الإسلام ذهبی، جلد 5، حوادث سال 61تا سال 80،دارالکتاب العربی چاپ کرده، چاپ اول، چاپ 1410، صفحه شماره 30.

شرح حال یزید هست بعد در بحث یزید می گوید:

« و لما فعل یزید باهل المدینه ما فعل »

یزید خب کارهایی در حق اهل مدینه انجام داد.

خب جنایت بسیار عظیمی یزید در حق مردم مدینه انجام داد، که حالا شب های دیگر باید توضیح داده بوشد جنایت حرِّ که آنجا حمله کردند سه روز یزید خودش دستور داد که همه مردم مدینه برای شما حلال است زن هایشان برای شما حلال، دختران شان حلال هست، که خود ابن کثیر و بقیه نقل کردند سال بعدش هزارتا فرزند حرامزاده به دنیا آمد؛ حالا می گوید کارهایی که انجام داد یزید با مردم مدینه:

« و قتل الحسین و اخوته و آله، شرب یزید الخمر و ارتکب اشیاء منکره ....»

ببینید این را تصریح می کند که یزدی قاتل امام حسین(ع) هست.

مجری:

و شخصیتش را هم توضیح می دهد تا حدّی.

استاد یزدانی:

بله، یزید شراب می خورد، یزید کارهای زشت انجام می داد، یزید چه می کرد و چه می کرد، از جمله کارهایی که یزید انجام داد کشتن امام حسین(ع). باز همین آقای ذهبی در کتاب دیگری خودش :

سیر اعلام النبلاء در جلد 4،که با تحقیق آقای شعیب الأرنعوط وهابی هست، چاپ دوم ، چاپ 1402،

در شرح حال یزید، یزید بن معاویه بن ابی سفیان که

«الخلیفه ابوفاضل القریشی»

و نمی دانم چه تا صفحه شماره 37،توضیح می دهد می گوید آدم خیلی شجاعی بود عجب، چه شجاعتی

، حالا

«و له شعرٌ جیِّد و کان ناصبیاً»

یزید یک ناصبی بود

«فضاً غلیضاً جلفاً»

آدم بد اخلاق و تند خو و  جلفی بود، شراب می خورد کارهای زشت انجام می داد

«افتتح دولته بمقتل شهید الحسین»

دولت خودش را افتتاح کرد با کشتن سید الشهداء (ع)

«و اختتمها بواقعة الحرّة»

نهایت کارش هم واقعه حرّه بود

افتتاح دولتش با شهادت سید الشهداء و پایانش با واقعه حرّه .

مجری:

دوتا از عظیم ترین جنایات تاریخ.

استاد یزدانی:

بله دیگر اصلاً در تاریخ سابقه نداشته مدینه همچین جنایاتی اتفاق بیفتد انیطوری تا جایی که خود علمای اهل سنت نوشته اند خون به قبر پیغمبر رسید، حتی اسب ها آمدند روی قبر پیغمبر و خیلی به هر حال کارهای زشتی آنجا انجام داد این هم، آقای شمس الدین ذهبی بزرگ مورخ تاریخ اهل سنت.

خدمت تان عرض کنم از ابن کثیر بیاوریم که ابن کثیر هم شاگرد آقای ابن تیمیه هست و وهابی ها خیلی

قبولش دارند.

در کتاب البدایه و النهایه، امام حافظ مورخ اوالفداء اسماعیل بن کثیر، متوفی 774،جلد شماره8، چاپ اوقاف قطر، چاپ 1436،صفحه 313.

که ایشان هم دقیقاً خدمت تان  عرض کنم در صفحه 313، بحث واقعه حرّه می گوید یزدی خیلی اشتباه بزرگی کر چه اشتباه بزرگی کرد به مسلم بن عقبه دستور داد:

«أن یبیح المدینه ثلاثة ایام»

دستور داد مدینه سه روز حلال برای تو، هر کاری خواستید انجام بدهید.

خب همچین دستوری، مدینه شهر پیغمبر محل سکونت اصحاب پیغمبر قاریان قرآن چه و چه؛ و بعد می گوید صحابه زیادی را کشت فرزندان صحابه را کشت

«و قد تقدم أنّه قتل الحسین و اصحابه علی یدی عبیدالله بن زیاد»

می گوید قبلاً هم گفتیم ما این قضیه را که همین یزید امام حسین(ع) و یارانش را به دست عبیدالله بن زیاد به شهادت رساند.

این هم ابن کثیر از سلفی ها؛ خدمت تان عرض کنم از بن اثیر هم بیاوریم. ابن اثیر در کتاب الکامل فی التاریخ خودش

الکامل فی التاریخ، المجلد ثالث،چاپ اول، چاپ 1407،در دارالکتب العلمیه بیروت لبنان، این کتاب چاپ شده، صفحه774، حوادث سال 64.

داستان را از زبان عبیدالله بن زیاد لعنةالله علیه که می گوید چرا من امام حسین را کشتم

«و اما قتلی الحسین فإنّه أشار علی یزید بقتله أو قتلی فأخترت قتله»

می گوید یزید من را مخیر کرد بین دوکار،یا خودت را می کشم یا امام حسین را بکش من هم کشتن امام  حسین را انتخاب کردم.

یعنی دستور داده بود تهدید کرده بود که اگر حسین(ع) را بشهادت نرسانی من خودت را می کشم، خب یک شخصی مثل بن زیاد که حالا علیه ما علیه به هر حال طبیعی هست که جان خودش را دوست دارد و جان خودش را نمی خواهد فدای امام حسین(ع) بکند، امام حسین را به شهادت می رساند. این هم دستور، دستور یزید هست، جالب هست حتی خدمت تان عرض کنم قرمانی یکی دریگر از علمای بزرگ اهل سنت هست احمد بن یوسف قرمانی متوفای 1610میلادی یا1019هجری قمری در اخبار الدول خودش.

اخبار دول و آثار الاول فی التاریخ، المجلد الاول، چاپ عالم الکتب،

ایشان هم صریح می گوید، می گوید صحیح است روایت صحیح این هست که خدمت تان عرض کنم وقتی خبر آمدن امام حسین(ع) به یزید رسید عبیدالله بن زیاد را والی عراق قرار داد،

«و أمره بقتال الحسین»

دستور داد که حتماً امام حسین را به شهادت برساند

این هم مستند دیگر که آقا قرمانی می گوید این روایت سندش صحیح هست و از معاویة بن یزید، پسر یزیدی که به هر حال جانشین پدرش بود سخنرانی اش را همه نقل کردند من فقط یک مستند از منابع اهل سنت کتاب الصواعق المحرقة، ابن حجر هیتمی نقل کنم.

الصواعق المحرقة، کتابی که زد شیعه نوشته شده، مکتبةالفیاض این کتاب را چاپ کرده، ار کتاب هایی به هر حال که ضد شیعه نوشته شده و معتبر هم هست، چاپ اول،چاپ 1429، صفحه 600به بعد

مطالبی را نقل می کند حالا این مطالب را خدمت تان از خود کتاب های اینها نشان خواهم داد. در بحث معاویة بن زید بن معاویة می گوید:

« وَ مَن صَلاحِهِ اَلظَّاهِرَ أنَّه لَمَّا وَلیَ العَهدَ صَعِدَ المِنبَر »

می گوید آدم ظاهر الصلاحی بود معاویة بن یزید،(البته بعید است خیلی) می گوید وقتی ولیعد شد روی منبر رفت و این حرف ها را زد

« إنّ هذه الخلافة حبل اللّه، وإنّ جدّي معاوية نازع الأمر أهله »

این خلافت حبل الله هست، ریسمان خدا است معاویه جد من با اهل خلافت به نزاع پرداخت،  حقش نبود

« ومن هو أحقّ به منه عليّ  بن أبي طالب »

خلافت حق علی بن ابی طالب بود نه حق یزید، نه حق معاویة جدم،

« وركب بكم ما تعلمون، حتّى أتته»

تا مطالب دیگری مفصل می گوید؛ تا آنجایی که می گوید

« إنّ من أعظم الأُمور علينا»

بر ما خیلی سخت است این چیزها را می دانیم

« علمنا بسوء مصرعه»

می دانیم که پدرم یزید خیلی آدم بدی بود

« وبئس منقلبه، وقد قتل عترة رسول اللّه صلّى اللّه عليه وسلّم، وأباح الخمر، وخرّب الكعبة»

ما می دانیم(ما فرزند یزید هستیم به هر حال اینها معاویة بن یزید دارد می گوید) می گوید ایشان فرزند رسول خدا را به شهادت رساند خمر را حلال کرد و خرّب الکعله کعله را هم خراب کرد.

حالا بقیه مطالب دیگر جنایات دیگرش را هم ذکر می کند، خب این پسر یزید است، می گوید پدر من قاتل

سیدالشهداء است ولی این وهابی ها کاسه داغتر از آش شده اند می گویند نه یزید کجا بود، نبود، یزید دستور نداده بود، یزید به هر حال درست است قاتلان امام حسین را آزاد گذاشت ولی دستور نداده بود، خود پسر یزید می گوید دستور داده بود  این وهابی ها می گویند دستور نداده بود؛ خب به هر حال این هم مطالب و مستنداتی از منابع اهل سنت بود تناقض گویی های این وهابی ها که تمامی ندارد؛ ما در این برنامه برنامه ای که دوشنبه ها داشتیم هر هفته یکی دوتا از تناقض های اینها را پخش می کنیم، که خدمت تان عرض کنم که تناقض هایی که خود یک کارشناس با هم دارد،یک روزی یک حرف می زند، یک روز یک حرف می زند، این یک چیز می گوید، او یک چیز می گوید و این هم تناقضات شان با دیدگاه علمای بزرگ اهل سنت که همه گفتند قاتل سیدالشهداء علیه السلام یزید بن معاویة است و بی خود تلاش نکنند برای دفاع از یزید کاملاً پرونده یزید، اینقدر سیاه و تاریک هست که شما را هم با خودش به سیاه چاله می کشاند. خدمت تان هستم.

مجری:

خدمت شما عرض کنم که چون در خانه وهابیت کسی نیست هر قدر هم از این مستندات بیاوریم کافی نیست، می گویند در خانه اگر کس است یک حرف بس است. امیدوارم این خوابی که سال ها است تظاهر به این خواب می کنند یک روزی بیدار بشوند. جناب استاد اگر اجازه بدهید سری به اتاق فرمان بزنیم، برگردیم، یک رسمی هم باهم بگذاریم هر وقت می خواهیم برویم و بیاییم و یک میان برنامه ببینیم، این دقایق را بذکر صلوات بر محمد و آل محمد بگذرانیم،

«اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»

همچنان بر سر سفره کرم اهل بین علیهم السلام نشستیم و از خدا می خواهیم که روزی ما را کسب معرفت قرار بدهد، خدا شاهد است یک روزی هایی است در این عالم که هیچ وقت نمی توانیم از عهده شکرش بیرون بیاییم، مثلاً عزیزانی که در خارج از کشور زندگی می کنند، چه عزیزانی که در ایران هستند، زمانی که گیرنده هایشان را روشن می کنند برمی خورند به یک فهرست صدها عددی از شبکه های رنگارنگ و مختلف، چه اتفاقی می افتد که یک نفر روزی اش می شود در یک سرزمین دیگر شبکه جهانی حضرت ولیعصر_عج) را انتخاب می کند و به یک بحث معرفتی درباره امام حسین، به همراه خانواده اش گوش می دهد خدا ان شاء الله از این قسم روزی های شما را زیاد بکند. جناب استاد برویم دنبال بخش دوم بحث مان و اینکه حالا بپردازیم به تردیدهایی که اینها دارند در باب اینکه هدف امام حسین از این قیام و از این جنگ نابرابر چه بود، آیا همه قائل به این هستند که امام حسین برای اصلاح دین جدش پا به میدان گذاشت؟ یا نه تعابیر دیگر و تفسیرهای دیگر هم دارد.

استاد یزدانی:

بله خدمت تان عرض کنم باز مثل بخش اول یک کلیپ از شبکه های وهابی ببینیم و تناقضات اینها و بعد من ان شاء الله توضیح خواهم داد

مجری:

بسیار عالی، ببینیم و بشنویم، صلوات یادتان نرود

کلیپ:

و مظلوم نمایی همیشه دروغ، آل بیت رسول الله(ص) از اینکه حکومت نرسیدند نخواستند، نخواستند، حسین اگر حکومت می خواست، آقا حسین رفت با یزید جنگید بخاطر حکومت؟ بخاطر دنیا؟ خیلی کوته فکر هستید اگر اینطور باندیشید.

یک دروغی که می گویند، می گویند حضرت حسین برای احیای دین جدش حضرت محمد قیام کرد، بلکه اینجا دروغ شان را ما می گوییم. حضرت حسین قیام کرد در این شکی نیست اما می خواست که خلافت را از یزید بگیرد این یک چیز واضح هست در تاریخ دیگر اختلاف دیگری با یزید نداشت.

براساس چیزهایی که ما داریم فکر نمی کنم کسی که نیت دنیایی داشته باشد، نیت دنیایی داشته باشد سید شباب اهل جنة باشد؛ پس بر اساس این، یا فرموده پیامبر دروغ است، شما که سنی ظاهراً هستید، یا منسوب به اهل سنت خود را می گویید، مگر فرموده پیامبر دروغ است که گفته حضرت حسین سید شباب اهل جنة است؟ آیا ممکن است سید شباب باز بخاطر دنیا خودش را به، بخواهد مردم را بکشد؟ نه ایشان قیام کردند؛ این حرف شما خیلی عجیب است شما می دانید که این حرف را هیچ سنی نمی زند و چگونه شما فرمودید.

یادمان باشد حضرت حسین برای اصلاح و امر بمعروف حرکت کرد، ونه برای اینکه بخواهد علیه یزید خروج کند، برای این نیست، چون بدعتی در دین اضافه شد

+ خب من جواب دادم برادر عزیز، برادر آقا عبدالله من جواب دادم که از نظر حضرت حسین برای احیای سنت،

- تفره نروید شرعی بود یا غیر شرعی؟

+ به یقین شرعی بود، به یقین یزید اشتباه کرده بود و به یقین حضرت حسین برای احیاء سنت پدر بزرگوارش رفته بود ما با کسی تعارف نداریم آقا عبدالله عزیز

مجری:

آقا نظرات شما را بشنویم

استاد یزدانی:

بله این بازهم تناقضات اینها که یکی می گوید برای حکومت نبوده اگر فکر می کند کسی برای حکومت بوده خیلی کوتاه فکری است از آن طرف آن کارشناس می گوید این که واقعی است امام حسین رفته بود که حکومت را از یزید بگیرد آن یکی می گوید برای احیای، چه کسی گفته برای احیای سنت جدش رفته بود؟ باز آن یکی می گوید نه حتماً برای احیای سنت جدش رفته بود، این تکلیف تان با خودتان روشن کنید با ما که تکلیف تان مشخص است روشن است، این وهابی ها تکلیف شان با خود شان مشخص نیست بالاخره چه کار می خواهید بکنید؟ بالاخره امام حسین هدفش از این قیام چه بود؟ البته خب خدمت تان عرض کنم یک برنامه مستقل حضرت استاد روستایی خواهند داشت در شب های آینده مفصل اصل این قیام را اهداف قیام را توضیح خواهد داد از دیدگاه شیعه و حتی از دیدگاه اهل سنت ولی خب این تناقضاتی که اینها  دارند واقعاً عجیب هست برای ما و می گویم هماهنگ کنید با همدیگر این بحث ها را قبل از اینکه می خواهید برنامه بروید بالاخره یک جلسه ای با همدیگر یک چیزی گپی و گفتی با هم هماهنگ کنید اینقدر دروغ اینقدر تناقض واقعاً آبروی برای این شبکه های وهابی نگذاشت حالا من از علمای شان هم که خیلی تناقض دارند یک چندتا مستند خدمت بینندگان عزیز نشان بدهم مثلاً آقای ابن قیم الجوزیه شاگرد ابن تیمیه است کتابی دارد به نام المنار المنیف فی الصحیح و الضعیف امام ابن قیم الجوزیه امام اینها البته متوفی 751 هست آقای عبدالرحمن یحی المعلمی معروف هم این کتاب را تحقیق کرده و آقای سماری هم در تحقیق آن دارالعاصمه ریاض این کتاب را چاپ کرده ایشان هم دقیقاً صفحه 98 حالا خدمت تان عرض کنم بحث امام حسن و امام حسین را با هم می خواهد خدمت تان عرض کنم مقایسه کنید بین امام حسن و امام حسین می گوید:

«و هذا بخلاف الحسین رضی الله عنه فإنه حرص علیها»

امام حسین حریص بود بر حکومت(استغفر الله)

«وقاتل علیها»

جنگید برای حکومت اما برایش نرسید

این دیدگاه آقای ابن قیم الجوزیه است

ابن قیم الجوزیه، المنار المنیف فی الصحیح و الضعیف، محقق آقای عبدالرحمن یحی المعلمی، چاپ دارالعاصمه ریاض، متوفی 751، صفحه 98

که دقیقاً خدمت تان عرض کنم آقای سوجودی یا جوهودی می گفتیم دقیقاً همین را می گوید امام حسین برای حکومت رفته بود چه کسی می گوید برای احیای سنت جدش رفته بود بعد آن یکی می گوید نه به احیای سنت جدش رفته بود، از وهابی های امروز هم به هر حال خدمت تان عرض کنم خیلی تناقض در این باره زیاد هست بعضی از اینها به شدت آمده اند از یزید دفاع کرده اند و من یک چندتا مستند خدمت تان نشان می دهم از این یزیدی های زمان از جمله یکی هست به نام خدمت تان عرض کنم جهاد التربانی از فلسطینی ها است از این سنی های فلسطینی هست یک کتاب نوشته مائة من عظماء اُمة الاسلام صد نفر از بزرگان تاریخ اسلام را ایشان نام برده حالا از ابوبکر شروع کرده همین طور آمده یزید و تا عمر مختار و البانی و نمی دانم صلاح الدین ایوبی و از اینها خدمت تان عرض کنم جهاد التربانی حالا سرچ بزنند در انترنت شرح حالش هست چاپ این کتاب هم در دارالتقوا در قاهره چاپ شده و در عربستان آنجا هم محل توزیع آن هست چاپ اول چاپ 1431 بحث یزید را پیش می کشد یزید را جز صد نفر از بزرگان تاریخ اسلام می آورد جز یک صد نفری که در تاریخ اسلام تأثیر گذار هم بوده اند بعد صفحه 211 می گوید:

«فلقد انتهی زمان التقلید الأعمى»

می گوید: دوران تقلید کورکورانه دیگر تمام شده ما سنی ها دیگر تقلید نمی کنیم

ایشان البته سنی نیست از این وهابی های فلسطینی هست زمان روایتی که نمی دانم این روایت هم تمام شده که مردم تردید دارند، علمای مسلمین تردید دارند، اهل سنت و جماعت تردید دارد که ما یزید را دوست داشته باشیم یا دوست نداشته باشیم

«لا نحب یزید ولا نکرهه»

نه یزید را دوست داریم و نه از او بد مان می آید

می گوید دوران این حرف ها تمام شده دیگر، دیگر ما تقلید نمی کنیم این حرف ها را

 «فأنا أشهد اللَّه»

ما خدا را شاهد می گیریم

«بأننی من أهل السنة والجماعة»

من از اهل سنت و جماعت هستم

دروغ می گویی لعنت بر دروغگو اهل سنت و جماعت همچین حرف های را نمی زنند، و بعد می گوید خدا را شاهد می گیرم:

«بأننی أحب یزیدًا»

من یزید را دوست دارم

خب این از این وهابی های پلید فلسطینی هست صریح می گوید دیگر دروان تقلید گذشته ما مثل سنی های قدیم نیستیم  که الان سنی عوض شده نظرش من سنی هستم و من یزید را دوست دارم، حالا چرا یزید را دوست داری؟ یک سری روایات جعلی، من معاویه را دوست دارم، من ابوسفیان را دوست دارم، إن شاءالله با همان ها محشور بشوی.

مجری:

خلایق هر چه لایق

استاد یزدانی:

دقیقاً، بعد یک سرس روایات جعلی دروغین می آید به آن استدلال می کند خدمت تان عرض کنم و اینکه یزید جزء خلفای دوازده گان ما است مگر ندیدی که پیغمبر در روایت صحیح گفته:

«اِنَّ هذا الْاَمْرَ لَا یَنْقَضِی حتی یَمْضِیَ فِیهِمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً»

ما از پیغمبر شنیدیم پیغمبر می گوید بعد از من 12 خلیفه خواهند آمد و ما می دانیم که یزید هفتمین خلیفه از خلفای پیغمبر است.

یعنی پیغمبر بشارت داده باشد به خلیفه مثل یزید

مجری:

آن حدیث اصلی را جعل کرده و

استاد یزدانی:

تطبیق می دهد به یزید خب حدیث بله پیغمبر گفته من از من 12 خلیفه خواهد آمد خب آن 12 خلیفه را هم نام برده اولش امیرالمؤمنین دومش فلان آخرش هم فلان همه را نام برده همه را اسم برده ولی اینها خب به هر حل آن زمانی که می خواستند اسم ببرند سر و صدا به پا کردند و روایت را کامل نقل نکرده اند یزید را جزء خلفای 12 گانه ای که پیغمبر بشارت داده جای من خواهد آمد می شمارد اینها خیلی عجیب است واقعاً خب این ناراحت کننده است برای ما، بعد خدمت تان عرض کنم

«والحقیقة أننی وإن کنت أحب القائد الإِسلامی العظیم یزید بن معاویة لشخصه»

می گوید: من یزید بن معاویه را خود یزید را دوست دارم یزید چه کسی بود؟ رهبر مسلمان ها بود

چه مسلمانی هستید شمارهبر بزرگ مسلمان ها هم بود

جهاد التربانی، مائة من عظماء اُمة الاسلام، چاپ در دارالتقوا در قاهره، چاپ اول چاپ 1431، صفحه 211

خب این حرف ها واقعاً درد ناک هست شنیدنش از یک، انسان نمی تواند همچین حرف های را بزند و بعد می گوید من درست است من یزید را شخص را هم دوست دارم ولی به دلایل دیگر هم دوست دارم چرا؟ چون به هر حال معاویه او را سر کار گذاشته و نمی دانم چه کرده و چه کرده و چه کرده، خب این از یزیدی های این دوره زمانه این مثل همین وهابی های شبکه وهابی که گاهی می آیند از یزید دفاع می کند.

خدمت تان عرض کنم من حالا دیگر فکر کنم زیاد فرصت نیست من یکی دوتا مستند دیگر هم نشان بدهم تا برسیم به هر حال اشعار قشنگی هم از شما بشنویم یک سری روایات هم بخوانیم در فضیلت کربلا و

اینها.

یکی دیگر از علمای شان خدمت تان عرض کنم آقای مهلب نامی هست مهلب بن احمد متوفی 435 هست خدمت تان عرض کنم در کتاب مصابح الجامع که شرحی است بر صحیح بخاری مطلبی از ایشان نقل می کند معلوم است که این نواصب همیشه بودند، مصابح الجامع مجلد 6 چاپ اول چاپ 1406 یک روایتی را نقل می کند یک روایت جعلی که در صحیح بخاری هست که جعل آن را خود علمای سنت تصریح کرده اند می گوید از این حدیث استفاد می شود که خلافت یزید مشروع بوده.

«و فیه أنه من اهل الجنه»

یزید از اهل بهشت بوده

مهلب بن احمد، مصابح الجامع، مجلد 6 چاپ اول چاپ 1406، متوفی 435

عجیب است انصافاً یعنی اینهمه جنایت را اینها می بینند حالا سیدالشهداء(ع) را بگذار کنار مدینه مکه را خراب کرد خانه خدا را آتش زد جالب است عالم سنی بعدش می آید به شدت جواب قاطع و محکم از این می دهد می گوید این روایت اصلاً ربطی به یزید ندارد اصلاً بر فرض هم روایت صحیح باشد دلیل بر این نیست که یزید اهل بهشت باشد عفران خداوند به کسی می رسد که شایستگی آن را داشته باشد یزید مگر با این کارهای که کرد شایسته عفران الهی بود؟ بعد جواب تند و محکمی می دهد.

خدمت تان عرض کنم حالا در جواب اینها من یک مطلبی از آلوسی بخوانم که خیلی حرف های قشنگی زده درست است الوسی هم ما خیلی دل خوشی از او نداریم ولی اینجا یک حرف قشنگی می زند من ختم کلام علمای اهل سنت در باره یزید را با آقای آلوسی خدمت تان بگویم و بعد إن شاءالله خدمت شما هستیم.

کتاب روح المعانی آقا آلوسی، روح المعانی آقای آلوسی سلفی ایشان سلفی هم هست تفسیر قرآن نوشته جلد شماره 13 چاپ دارالکتب العلمیه بیروت لبنان چاپ اول چاپ 1415 که خدمت تان عرض کنم تحقیق شده هم هست صفحه 227 به بعد که آیا اصلاً لعن یزید جایز هست یا جایز نیست، اینها سردرگم هستند خد علمای شان هم، از احمد نقل می کند که نه به هر حال لعنش جایز نیست و پسر احمد بن حنبل از پدرش نقل کرده و خدمت تان عرض کنم و حرف های دیگر می زند که روایاتی از پیغمبر نقل می کند در این که لعن یزید جایز هست از ابن جوزی که کتابی نوشته در جواز لعن یزید از علمای اهل سنت هست اینها هم، اینها هم علمای سنی هستند اینها هم به هر حال مثل آن آقا هم می گفت من سنی هستم این هم می گوید من سنی هستم خب این فرق واضح است واقعاً بین اهل سنت واقعی سنی های واقعی و بین این وهابی های که خود شان را به رنگ سنی ها در می آورند و واقعاً سنی هم نیستند، بعد از ابن جوزی نقل می کند که خدمت تان عرض کنم از تفتازانی نقل می کند که از جلال الدین سویطی نقل می کند که لعن کرده و بعد یک سری حرف ها از ابن عربی و نمی دانم بقیه هم نقل می کند حالا من دیگر فرصت نیست همه اینها را توضیح بدهم و بخوانم تا می رسد خدمت تان عرض کنم به این صفحه 229 می گوید فرض کنیم اصلاً یزید مسلمان هم شده باشد

«ولو سلّم أن الخبیث کان مسلما»

این خبیث فرض کنیم مسلمان هم باشد

«فهو مسلم جمع من الکبائر»

این مسلمانی هست که همه گناهان را جمع کرده آنقدر گناه جمع کرده که ما نمی توانیم بیان کنیم به زبان بی آوریم اینقدر زیاد گناه کرده

«وأنا أذهب إلى جواز لعن»

من نظرم این هست که می شود یزید را لعن کرد

و لعنت می کنیم شیعه که همه لعنت می کند حتی اگر خدمت تان عرض کنم

 «ولو لم یتصور أن یکون له مثل من الفاسقین والظاهر أنه لم یتب»

می گوید: اصلاً اینها توبه نکرده چه کی گوید اینها توبه کرده؟ خب دیدیم بعضی از اینها مثل ابن تیمیه و بعضی های دیگر هستند می گوید اصلاً یزید توبه کرد، می گوید کجا چه کسی می گوید توبه کرده؟

مجری:

خدا توفیق توبه به چنین آدمی نمی دهد

استاد یزدانی:

توفیق توبه داده باشد بر فرض توبه اش قبول می شود؟ قبول می شود همچین آدمی؟ توبه نیاز به جبران دارد توبه نصوح آن است که آدم جبران کند چطوری می خواهی تو 3 هزار دختری را که به هر حال در مدینه آن کارها را، چطور از امام حسین(ع) از نسلش از نوادگانش امام حسین(ع) را که به شهادت رساندی چطوری می خواهی از او رضایت بگیری؟

بعد آخرش ایشان جمع بندی می کند ما هم همین جمع بندی را می کنیم

«فلعنة الله عز وجل علیهم أجمعین وعلى أنصارهم وأعوانهم وشیعتهم ومن مال إلیهم إلى یوم الدین»

لعنت خدا بر تمام اینها به هر حال یزیدی ها لعنت خدا بر همه انصار یزید لعنت خدا بر همه یاران یزید لعنت خدا بر شیعیان یزید همینطور همین شبکه های وهابی

«ومن مال إلیهم إلى یوم الدین»

هر کسی تا قیامت میل به سوی یزید و یزیدیان کرده باشد لعنت خدا بر او باد

آقای آلوسی سلفی، روح المعانی، جلد شماره 13، چاپ دارالکتب العلمیه بیروت لبنان، چاپ اول، چاپ 1415، صفحه 227 به بعد، صفحه 229

و ما هم همین با آقا آلوسی سلفی وهابی همنظر هستیم و خدمتتان عرض کنم هیچ وقت از لعن قاتلان

سیدالشهداء(ع) دست نخواهیم کشید بنابر این به هر حال تناقضات عجیبی دارند این شبکه های وهابی گاهی طرفداری می کنند گاهی خلافش را می گویند به هر حال تکلیبف خود شان را معلوم نکرده اند شیعه همه همنظر هستند در طول تاریخ ولی سنی ها متأسفانه خیلی تناقض دارند خیلی تضاد دارند بعضی های شان لعن کرده اند بعضی های شان نکرده اند و این هم حرف آقا آلوسی که دیگر کار را تمام کرده اند لعنت خدا بر یزیدیان و تمام طرفداران و شیعیان یزید. در خدمت تان هستم.

مجری:

آقا یکی از اولین شعرهایی که در مورد امام حسین گفتم این بود فکر می کنم حدود سی سال پیش من این شعر را گفته ام:

من اشک به خون تپیده ام یا مولا

از چشم غمت چکیده ام یا مولا

دانی که چرا مرید راهت شده ام؟

از بس که یزید دیده ام

که می فرمایید یزیدیان، یا مولا

آقا اجازه می فرماید من ذکر توسل پایانی این برنامه را مثل مطلع برنامه بروم درب خانه آقا امام حسن مجتبی و فرزندان گران سنگ و گرانقدر ایشان و متوسل بشویم به سیزده ساله کربلا.

سپاس گذار هستم از جناب استاد یزدانی بهرمند شدیم این دقایق پایانی را می رویم درب خانه امام حسن مجتبی درب خانه فرزند شان کربلا که تشریف ببرید نزدیک ترین دربی که شما را به حرم و به ضریح می رساند نوشته باب القاسم ما امشب از باب القاسم وارد می شویم که:

پا بر زمین مکوب عمو در کنار توست

این سرو قد خمیده که دار و ندار توست 

ای ماه سیزده شبه دشت کربلا

ماه شب چهاردهم بی قرار توست

دل بردن از امام و سراپا عسل شدن

این کار، کار بی هنران نیست کار توست

ای جان فدای نغمه إن تُنکِرونی ات

هر کس شهید عشق شود از تبار توست

لا تجزئی بخوان و برو تا خود خدا

وقتی بهشت اینهمه چشم انتظار توست

من فکر می کنم که خدا از در بهشت

هر چه کلید ساخته در اختیار توست

حتی به بند کفش تو باید دخیل بست

این بند باز مانده گره یادگار توست

دارد ضریح به قامت تو گریه می کند

حتی کلاه خود تو هم داغ دار توست

قاسم شدی که روی زمین قسمت ات کنند

این تکه های تن سند افتخار توست

در کربلا ضریح برایت نساختند

در کربلا ضریح برایت نساختند

در سینه های مردم عاشق مزار توست

از خدا تشکر می کنیم بخاطر بزرگترین گنجی که در عالم بود و به ما بخشید و آن محبت اهلبیت(ع) بود شما را به همان خدای مهربان می سپاریم، یا علی مدد.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 


ویژه برنامه قتیل العبرات>

شبکه ولی عصر قتیل العبرات آیت الله حسینی قزوینی استاد یزدانی