شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
ایستگاه اندیشه حجت الاسلام والمسلمین دکتر جباری

قسمت دهم برنامه ایستگاه اندیشه با کارشناسی حجت الاسلام والمسلمین دکتر جباری


بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ: 19 شهریور 1399

مجری:

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام و ادب خدمت شما بینندگان فرهیخته شبکه حضرت ولیعصر(عج) امیدوار هستم در ایام سوگواری ماه محرم ماه امام حسین(ع) عزاداری های تان مورد قبول حضرت حق باشد با برنامه ایستگاه اندیشه در خدمت استاد عزیز مان حاج آقا جباری هستیم در محضر شان هستیم سؤالات و شبهاتی که ار طرف شما پیامک شده یا در فضای مجازی منتشر شده چندتا سؤال هست خدمت شان هستیم.

حاج آقا سلام عرض می کنم خدمت تان وقت  تان به خیر.

حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب دارم حضور حضرت عالی و شما بینندگان عزیز این برنامه هر جای که شرف حضور دارید إن شاءالله که همواره موفق و معید باشید و إن شاءالله سوگواری ها و عزاداری ها و عرض ارادات به ساحت مقدس أبا عبدالله«سلام الله علیه» مقبول درگاه خداوند متعال و پیشگاه حضرت أبا عبدالله«سلام الله علیه» واقع شده باشد. در خدمت تان هستم.

مجری:

إن شاءالله، سلامت باشید إن شاءالله خدمت امام زمان باشید.

اولین سؤالی که به ذهن مان خطور می کند استاد جباری عزیز بعد از واقعه خونبار عاشورا اتفاقاتی افتاد برای اهلبیت«ع» و انتقال خاندان امام حسین«ع» به عنوان اوسرا، اوسرای جنگی و حتی خارج از دین از شهری به شهر دیگر، این مسئله را می خواهم شما یک توضیح بفرمایید که به چه صورت انجام شد؟

حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

طبعاً چون در ایام اسارت اهلبیت أبا عبدالله«سلام الله علیه» قرار داریم این فاجعه ی بسیار غمبار و تأسف آمیز در تاریخ اسلام، برای بینندگان عزیز هم قاعدتاً این پرسش که مطرح فرمودید مد نظر شان هست که خب بعد از حادثه کربلا سرنوشت اسرا چگونه شد؟ به صورت کلی طبیعتاً شنیده اند و در جریان هستند عزیزان که بنای حاکمیت اموی این بود که به نوعی هم نعوذباالله ذلت را بچشاند به باقی ماندگان و باز ماندگان از حادثه کربلا و از سوی دیگر درس عبرتی به زعم خودش نشان بدهد به دیگر مردمان که اگر شما هم همچین هوای به سرتان بزند که حرکتی انجام بدهید قیامی انجام بدهید سرنوشت شما هم این خواهد بود، زهر چشم بگیرد، خودتان کشته خواهید شد با آن وضعیت فجیع و خاندان تان هم این چنین در مرعا و منظر گردانده خواهند شد و به عنوان اسیر و خارجی.

با یک چنین هدفی دستور داد ابن زیاد و طبق دستور او عمر سعد اسرا را همراه کرد تا کوفه و إلا یک گزینه دیگر این بود که می توانستند در همانج رها بکنند یک مشت زن و بچه که دیگر خطری نداشتند برای حکومت اموی، رها می کردند و بر می گشتند به دیار خود شان به مدینه و اینها.

مردانی هم که باقی مانده بودند یک دوتا غلام بودند و امام سجاد بودند و بعضی از نوجوان ها با اطفال و امثال اینها، اما با یک چنین هدفی متأسفانه همراه کردند اهلبیت أبا عبدالله را به عنوان اسیر. ای کاش به عنوان اسیر هم که همراه کردند مدارا می کردند با اینها، مثلاً روال در آن زمان این بود که به خصوص زنان وقتی که سوار مرکب می شدند و روی شتر یک کجاوه ای قرار می دادند یک سایه بانی و وضعیت هوای گرم آن تاریخ، البته تاریخ عاشورا به لحاظ شمسی آن چه که تحقیق شده در مهر ماه بوده حالا بیستم یا بیست یکم مهر ماه سال 59 شمسی اینطور که برآورد کرده اند به هر حال مهر ماه بوده اما خب مهر ماه هم در این مناطق خشک و کویری و گرم خب گرمای خودش را دارد و لذا اینطور نیست که حالا اگر در مهر بوده باشد مثلاً هوا ملایم بوده باشد، و در چنین هوای در زیر آفتاب زنان این کودکان را بر روی مرکب های بدون جهاز بدون کجاوه سوار کردند اینطور که منابع تاریخی دقیقاً گزارش کرده اند این جز مسلمات تاریخ است متأسفانه اینها بر روی مرکب های بدون جهاز زن ها را سوار کردند و یا یک چنین وضعیتی حرکت دادند به سمت کوفه که این همه پیام داشت برای دیگران کسانی که ناظر بودند و بحث دیگر هم آن حقد و کینه عظیم و عمیقی بود که اینها نسبت به أبا عبدالله«سلام الله علیه» داشتند و اهلبیت عصمت و طهارت که این چنین خواستند بروز بدهند و تشفی خاطر و قلب شان به این وسیله تأمین شده باشد.

اینکه چه زمانی حرکت دادند اهلبیت أبا عبدالله«سلام الله علیه» را از کربلا، از باز نقل های متقدم مثل تاریخ طبری، ارشاد مرحوم شیخ مفید امثال اینها استفاده می شود که همان عصر روز یازدهم عمر سعد ملعون دستور داد بر کشته گان خود شان نماز بخوانند و دفن بکنند و اینطور در حالی که ابدان مطهر شهدای کربلا أبا عبدالله«سلام الله علیه» و همراهان و یاران ایشان در کف صحرای کربلا با آن وضعیت فجیع بود این کارها را انجام داد و بعد از ظهر روز یازدهم دستور حرکت داد و اهلبیت امام حسین را سوار شتران به آن وضعیت که عرض کردم کرد و اینها حرکت کردند از کربلا به سمت کوفه، بنابر این اینجا نکته ای را به نحوی تصحیح بکنم این مشهور شده است که سه روز و سه شب بدن مطهر أبا عبدالله «سلام الله علیه» بر روی خاک سر زمین کربلا بود، عزیزان بیننده توجه داشته باشید من به متعدد کوهن مثل تاریخ طبری، ارشاد شیخ مفید، فتوح ابن عثم، مقتل خوارزمی و امثال اینها معمولاً آنچه که بر می آید و یا تصریح کرده اند عصر یازدهم حرکت دادند اهلبیت أبا عبدالله را و سپس قبیله بنی اسد آمدند و دفن کردند در واقع غروب یازدهم یا شب دوازدهم ابدان مطهر دفن شد، اینی که مشهور شده سه شبانه روز بر روی زمین قرار داشت نقل تاریخ نامه بلعمی است، تاریخ نامه بلعمی از منابع حدوداً قرن پنجم هست که ترجمه ای است از تاریخ طبری او تعبیر سه روز را دارد بدون سندی در حالیکه منابع متقدم تر و معتبرتر عصر یازدهم را ذکر می کنند، می خواستم عزیزان بیننده توجه داشته باشند که من الان عرض کردم که عصر یازدهم حرکت دادند یک وقت سؤال برای عزیزان پدید می آید که خب ما شنیده ایم که سه روز و سه شب بر روی زمین بود این بله نقل شده منتهی نقل مرجوحی است نقل مرجح و ترجیح دار و قابل قبول تر همینی است که از مقاتل مختلف استفاده می شود که...

مجری:

بله شنیده ایم که بعد از سه شبانه روز که اهالی روستا می آیند برای تدفین و کفن کردن و اینها حضرت امام سجاد(ع)...

حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

آن منافات ندارد که ما بر اساس گزارش های که داریم و مبانی اعتقادی که بر اساس روایات راجع به دفن امام معصوم و تجهیز بدن امام معصوم توسط معصوم دیگر داریم آنها در سر جای خودش هست یعنی در غروب یازدهم یا شب دوازدهم بنی اسد که آمدند بعد از این که کربلا خالی شد از سپاه دشمن این قبیله نزدیک بودند به کربلا و لذا جناب حبیب بن مظاهر اسدی از همین قبیله بنی اسد بود لذا ایشان تلاشی کرد که از این قبیله یار جمع بکند قبل از عاشورا ولی متأسفانه موفق نشد چون تعدادی همراه شد با حبیب و در مسیر سپاه ابن زیاد سپاه عمر سعد مانع شدند این قبیله مترصد بودند که این سپاه عمر سعد از کربلا خارج شوند و اینها بیایند و دیدند که کربلا خالی شده از سپاه دشمن دیگر فرصت را محترم شمردند آمدند و دفن کردند بر اساس گزارش های امام سجاد عامه تشریف آوردند در دفن شهداء همراه بودند به خصوص بدن مطهر پدر شان أبا عبدالله«سلام الله علیه» این جای تردید ندارد در جای خودش هست منتهی بحث در آن روزی است که این بحث اتفاق افتاد عرض کردم عصر یازدهم.

بعد اسرای کربلا را حرکت دادند به سمت کوفه، فاصله کربلا تا کوفه چیزی حدود 80 کیلومتر تقریباً هست و بر این اساس طبیعتاً اینها برای این که روز برسند به کوفه حدس زدند محققان به اینکه استراحت هم اگر کرده باشند آن شب استراحت در مسیر داده اند هم به سپاه و هم به طبعاً اسرا. و بنای شان بر این بود چون روز برسند به کوفه که در مرعا و منظر باشند اسرا تا به آن هدف شان برسند لذا صبح روز دوازدهم اسرا رسیدند به دروازه کوفه و مردم هم آمدند طبق اعلام برام برای تماشا و اینها خب صحنه، صحنه ای خیلی غمبار و فاجعه باری است و دردناکی است که شخصیت های عظیم تاریخ مثل امام سجاد، مثل زینب کبرا«سلام الله علیها»، مثل ام کلثوم، این بچه ها،گ فاطمع بنت الحسین، سکینه بنت الحسین اینها به عنوان اسیر آن بر روی مرکب های بدون جهاز وارد کوفه ای بشوند که یک زمانی چیزی حدود 20 سال قبل در این کوفه امیرالمؤمنین«سلام الله علیه» به عنوان خلیفه حاکمیت داشت عزت داشتند اینها در آن زمان الان به عنوان خارج از دین و اسیران و کسانی که معترض و شوریده ای بر حاکمیت وقت هستند وارد بر کوفه می شوند، یک مقدار بحث ها زیاد است در اینجا چون وقتی که وارد شدند صحنه ای پدید آمد که مردم دارند هاج و واج نگاه می کنند به این اسرا، بعضی از صحنه ها را واقعاً زبان عاجز هست یعنی شرم مان می آید و سخت مان می آید که بیان بکنیم که اینها به عنوان اسیر با لباس های مندرسی مثلاً وارد کوفه می شوند در حدی که برخی از زنان کوفه از روی ترحم بروند لباس های تهیه کنند چادری چیزی بیاورند برای اینها، اینها آن بخش های تاریخ است که بسیار دردناک است و فکر می کنم برای اهلبیت«علیهم السلام» هم از بخش های بزرگ مصیبت فارغ از عظمت مصیبت  شهادت أبا عبدالله«سلام الله علیه» خود مصیبت اسارت این زنان و در رأس شان حضرت زینب«سلام الله علیها» خیلی بزرگ است. این یک بخش قضیه است.

بخش دیگر خطبه ها است که مورخان هم نقل کرده اند و متن خطبه حضرت زینب«سلام الله علیها»، متن خطبه جناب ام کلثوم، متن خطبه فاطمه بنت الحسین، متن خطبه امام سجاد«سلام الله علیه» در ورودی کوفه اینها در منابع آمده در منابع کوهن آمده مثلاً در کتاب «بلاغات النساء ابن طیفور» در آنجا که یکی از منابع معتبر و قدیمی هست در آنجا متن خطبه حضرت زینب«س» آمده در بسیاری از منابع دیگر هم هست که حالا دیگر مترصد بیان مستندات در اینجا نیستیم در مقاتل و اینها منابع معمولاً هست. و این نکته را عرض بکنم و رد شوم در متن خطبه حضرت زینب«سلام الله علیها» و امام سجاد و همینطور ام کلثوم و فاطمه«س» بحث ملامت مردم کوفه مثلاً حتی در بعضی نقل ها است که مردم کوفه وقتی که صحنه را دیدند و طبیعتاً شناختند که اینها چه کسانی هستند بعضی های شان می گریستند.

مجری:

مگر نمی شناختند؟ مگر می دانستند که مردان جنگ آور خود شان به جنگ چه کسی دارند می روند؟ مگر نمی دانستند که امام حسین«ع» دارند می آیند به سمت کوفه؟

حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

وقتی که این صحنه را دیدند و بعضاً می گریستند امام سجاد«سلام الله علیه» فرمودند که شما می گیرید پس چه کسی ما را کشت؟ همین شماها بودید همین مردان شما بودند که حالا یا به طمع یا به تهدید، با تهدید ابن زیاد یا از روی طمع نسبت به وعده های که او داده بود و دنیا طلبی عافیت طلبی، عدم توجه به تکالیف اینها آمدند و جنایت را انجام دادند و این ملامت گری نسبت به مردم کوفه در کلمات شان هست هم در کلمات امام سجاد هم حضرت زینب«سلام الله علیها»، من نگاه می کردم در متن خطبه حضرت زینب«سلام الله علیها» که وقتی خواست آغاز به سخن بکند سر و صدا بود زنگوله های شتران و همینطور سر و صدای مردم این جمعیتی که آمده بودند برای تماشا، عجیب است این تعبیر هست که اشاره ای کرد حضرت زینب«سلام الله علیها»، یک وقت هست که می گوییم اشاره ای کرد مردمی که آن اطراف هستند مشتاق هستند ببینند که این حضرت زینب«سلام الله علیها» چه می خواهد بفرماید ساکت می شوند اما تعبیر در نقل است که حتی زنگ این چیزهای که به شتران بسته بودند آنها هم ساکت شدند و این نمی شود مگر از یک نوعی که گویا این نوع دارد نوع پیام ولایت تکوینی دارد می دهد که با اشاه حضرت زینب سکوت مطلق حکم فرما می شود در اینجا و حضرت آن خطبه غراق را می خواند که خیلی عجیب است این خطبه عزیزان بیننده را من تأکید و توصیه می کنم که این متن خطبه حضرت زینب«سلام الله علیها» را در متون مقاتل با دقت ملاحظه بفرمایند که هر چه انسان دقت بیشتر می کند بر این احساس تواضع اش و احساس عظمتی که حضرت زینب«سلام الله علیها» دارد افزوده می شود این شخصیت بزرگ که بعد از آن سخنان امام سجاد«ع» فرمودند که:

«أنْتِ بِحَمْدِاللَّه عالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ و فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَةٍ»

که خطاب شان به عمه شان زینب که:

شما به حمد الله یک عالم غیر معلمه مکتب نرفته و فهیم و دانای هستید که اینطور نیست که تحت یک استاد و اینها تربیت شده باشید یعنی خداوند متعال مستقیماً شما را تحت تربیتش گرفته و الهام کرده. این هم باز یک صحنه است که در روز دوازدهم اتفاق افتاد بعد طی کردند اسرا مسیر را تا به کاخ ابن زیاد.

ابن زیاد اینها را وارد کاخ اش کرد و در آنجا دارد که تلاش کرد تحقیر بکند اینها را و حضرت زینب«سلام الله علیها» در گوشه ای از آن کاخ در آن صحنه نشستند ابن زیاد پرسید که این زن چه کسی است؟ و معرفی کردند شروع کرد نیش و کنایه زدن که حمد خدای را که شما را مفتضح کرد دروغگو پسر دروغگو را مفتضح کرد امثال این تعابیر که حضرت زینب«سلام الله علیها» پاسخ داد:

«إِنَّمَا يَفْتَضِحُ الْفَاجِرُ»

افراد فاجر و فاسق هستند که رسوا می شوند و نه مثل أبا عبدالله«سلام الله علیه» و ما این چنین نیست، یک گفتگوی بین ابن زیاد و حضرت زینب«سلام الله علیها» رخ داد یک گفتگوی بین ابن زیاد و بین امام سجاد«سلام الله علیه» رخ دادو پرسید که نام تو چه است؟ امام فرمود که علی بن الحسین، گفت مگر که علی بن حسین کشته نشد در کربلا؟ حضرت سکوت کرد، ابن زیاد تکرار کرد گفت علی یابن الحسین مگر کشته نشد؟ حضرت فرمود که برادر بزرگتر من بود که مردم در کربلا او را به شهادت رساندند و امام جواب داد به ابن زیاد و ابن زیاد گفت که تو جواب من را می دهی دستو قتل امام سجاد«ع» را داد که آنجا حضرت زینب«سلام الله علیها» آمد و در آغوش گرفت امام سجاد را و فرمود که اگر می خواهی او را بکشی من را هم باید همراه او بکشی و امام سجاد«ع» فرمود که اگر چنین قصدی داری همراه با این زنان یک مرد مسلمان فرد مسلمان مطمئینی را که به اسلام عمل بکند همراه کن که اینها به معمل شان برساند و او هم دید که در مقابل این جمعیت که دارند تماشا می کنند صحنه چین شد گفت نه تو خودت همراهی خواهی کرد اینها را. این هم باز یک صحنه است.

بحث بعدی که عزیزان بیننده شاید برای شان جای پرسش باشد در اینجا این که چه مدتی و چگونه اقامت کردند این اسرای کربلا در کوفه؟ اختلاف از جهت تاریخی در این مسئله هست که اسرای کربلا چند روز در کوفه بودند، این اختلاف به دین جهت است بسته به این هست که ما قائل بشویم به این که آیا ابن زیاد پیکی را فرستاد به شام که از یزید کسب تکلیف بکند که این اسرا را آیا بفرستد به شام یا خیر؟ و تا زمانی که پیک حالا با سرعت هم برود این مسیر را تا شام برگردد چند روزی طبیعتاً حد اقل یک هفته ای طول می کشد و در طول این یک هفته اسرای کربلا باید در کوفه اقامت کرده باشند، آیا این هست یا این که نه آنچنان که از نقل های استفاده می شود و محققین استحضار کرده اند این که خیر اصلاً ابن زیاد از پیش چه بسا این دستور را داشت و شاهد آن هم این هست که سرهای مطهر شهداء را سر مطهر أبی عبدالله و دیگر شهداء را بلافاصله فردای آن روز یعنی بحث ما در دوازدهم است روز سیزدهم دستور داد سرها را در کوفه بچرخانند و سپس به سمت شام حرکت برهند بنابراین از جهت تاریخی مسلم است که سرها

مجری:

یعنی قبل از اینکه این کاروان اسرا به شهر وارد بشوند.

استاد حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

نه به شهر وارد شدند، اینها وارد شدند روز دوازدهم وارد شهر شدند، همان روز وارد دارالإماره شدند

مجری:

اسرا در کوفه هستند سرها را بردند

حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

سرها را بله آن روز که روز سیزدهم هست دستور داد سرها را در کوی و برزن کوفه بچرخانند و بعد دستور داد سرها را به سمت شام حرکت بدهند و لذا از جهت تاریخی مسلم است که سرها جلوتر از اسرا حرکت داده شدند و حتی آن کسی هم که معمور شد به رأس آن معمورانی که سرها را حمل می کنند زهر بن قیس نامی هست، چنین کسی است که حالا البته گاهی زجر خواندند، ولی ظبط درستش زهر بن قیس است با او فرستادند سرها را و این یک نکته؛ بنابر این  نشان می دهد که بحث اعزام اسرا را محققین می گویند که معتل نماند که بفرستد به شام و کسب اجازه بکند بلافاصله اینها را فرستاد به سمت شام؛ پس این اسرا بعد از سرها حرکت داده شدند و در مسیر به هم رسیدند، در مسیر به هم رسیدند ،حالا آنجایی که به هم رسیدند کجا بوده خیلی مشخص نیست ،اما قدر متیقن در تاریخ هست که وقتی که اسرا را می خواستند وارد دمشق بکنند ،وارد شام می خواستند بکنند در قبل از رسیدن به دروازه دمشق سرها با اسرا باهم دارند وارد می شوند، این یک قرینه خوبی است دال براینکه در مسیر اینها به هم

رسیده اند، حالا سرها را آنها در جایی نگه داشتند تا اسرا هم برسند وخود این مسئله نشان می دهد که پس اسرا هم در کوفه خیلی معتل نشدند و اینها را سریع حرکت داده به سمت کوفه، و بعد بحث ورود به  شام هست که قائدتاً دیگر اواخر محرم یعنی دهه سوم محرم است که اسرا وارد شام شدند و مجلس یزید که خب آنجا دیگر حکایت خودش را دارد؛ و نکته آخر که حالا در این قسمت عرض می کنم اینکه متأسفانه اسرا را با کسی حرکت دادند که عامل اصلی جنایت کربلا بود یعنی شمر ملعون، یعنی این شخصی که آیینه دق بود مقابل چشم اینها و یادآور آن جنایت عظیم نسبت به اباعبدالله «سلام الله علیه» بود این را ما به خودمان نمی توانیم بگوییم که تصادفی بوده باشد، ابن زیاد ملعون برای آزار اینها، شمری که مباشر و عامل اصلی حضرت بود او را همراه کردند و از قساوت شمر اینکه آن نقل هست قبل از رسیدن به دروازه شام، بعضی از این اسرا خانم ها خواستند که این سرها کمی دور بکند، از بین بچه ها ،شمر ملعون برعکسش را عمل کرد، از بس این خبیث بود عکسش را عمل کرد نه تنها اجابت نکرد بلکه دستور داد که بیاورند نزدیک و در اطراف اینها حرکت بدهند و واقعاً انسان حیران می ماند که اینها که بودند و چه موجوداتی بودند زرّه ای از آن انسانیتی که خداوند در نهاد این بشر قرار داده در اینها نمانده بود که خب شما که به مقصدتان رسیدید حسین« سلام الله علیه» را به شهادت رساندید و دشمنی تان با او بود دیگر، حالا به هر حال با این بچه ها مثلاً مدارا بکنید به کجای قصه بر می خورد، و اینطور متأسفانه رفتارهایی که موجب شده که این داغ بزرگ حادثه کربلا ماندگار بشود مگر شیعه می تواند، انسان ،نه فقط شیعه کسی که زرّه ای بویی از انسانیت برده باشد  مگر می تواند بی تفاوت باشد مگر می تواند این غم بر دل او نباشد و لذا قصه همان قصه ای هست که رسول خدا (ص) فرمودند که:

« اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرُدُ اَبَداً»

این قتل ابا عبدالله «سلام الله علیها» یک حرارت و داغی و غمی را بر دل مؤمن نهاده که هر کز خاموش نخواهد شد  و هست تا زمانی که ان شاء الله انتقام خون آن حضرت گرفته بشود، باز من فکر می کنم با ظهور امام عصر«سلام الله علیه» هم خود مصیبت عظمتش خب از یادها که نمی رود تا یک به هر حال انتقامی در این  حد که حاکمیت عدلی در جهان حاکم بشود اصل تشفی خاطر برای دوستان ابی عبدالله  صحنه قیامت هست که آنجا به چشم ببینند عذاب عظیم دردناکی که خداوند متوجه این جانیان تاریخ خواهد کرد

مجری:

خیلی متشکر ، دوست عزیزی که اسم شان را ننوشتند الآن پیام دادند، پرسیدند حضرت شهربانو در عاشورا حضور داشت؟ منظورشان در عاشورا کربلا بوده، در کربلا حضور داشته، و چندتا سؤال دیگر است در مورد ازدواج حضرت قاسم« علیه السلام» که ایشان ازدواج کرده بودند، متعهل بودن، مجرد بودند، در مورد شکسته شدند سر حضرت زینب «سلام الله علیها» و سؤالات دیگری هست که من در طول برنامه سؤال می کنم.

حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

چون سؤال بیننده عزیز و بینندگان عزیز هست، حالا به ترتیب بفرمایید من اشاره می کنم.

مجری:

اول اینکه، حضرت شهربانو در کربلا حضور داشتند در روز عاشورا؟

حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

خیر ببینید جناب شهربانو مادر گرامی امام سجاد «سلام الله علیه» اولاً بلحاظ تاریخی یک اختلافی هست که این بانو بزرگوار ایرانی زمان اسارت شان چه زمانی بود، اینکه اسیر شده ایشان در فتوحاتی که مسلمانان در بخش های مختلف ایران داشتند این بانوی بزرگوار اسیر شد بعنوان اسیر به مدینه آورده شد و در آنجا امیرالمؤمنین «سلام الله علیه» ایشان را به عقد ازدواج امام حسین«علیه السلام» در آوردند با آن تفسیری که هست ،اینکه حالا زمان امیرالمؤمنین بوده اسارت و آورده شدنش به مدینه، زمان خلیفه سوم بوده یا خلیفه دوم، دو یا سه تا قول هست که البته شاید قول به زمان عثمان و اواخر خلافت زمان عثمان ترجیح داشته باشد، به هر حال ایشان ازدواج کرد با امام حسین«سلام الله علیه» و حاصل ازدواج تنها یک فرزند شدکه امام سجا «علیه السلام » است، اینکه امام سجاد «علیه السلام» چه سالی متولد شد یک اختلافی باز هست آیا سال 36هجری یا 38 هجری که برخی از محققان سال 36 هجری را ترجیح می دهند علی رغم اینکه 38 مشهور است و روایتی داریم از دجود مقدس امام رضا«علیه السلام» در کتاب «عیون الخبار الرضا«علیه السلام»» که مرحوم «شیخ صدوق» تدوین کردند، و کتاب بسیار ارزشمندی است، امام رضا «علیه السلام» می فرماید که جناب شهربانو مادر گرامی امام سجاد سر زا، اصتلاحاً از دنیا رفت یعنی بعد از وضع حمل امام سجاد او ازدنیا رفت و دیگر در قید حیات نبود که حالا دوره بعد را درک بکند ،دوره امام حسن، امام حسین  و امامت امام حسن و امامت امام حسین را درک بکند و کربلارا بنابر این قطعاً در کربلا جناب شهر بانو حضور نداشت و یک حرف غیر معتبری که بعضاً گفته می شود که در کربلا بود و بعد هم خودش را به فرات انداخ و از آنجا به ایران آمد و گاهی در کنار شهر ری یک جایی به شهربانو نسبت داده می شود قطعاً از جهت تاریخی قابل تأیید نیست و حرف نادرستی است.

مجری:

متشکرم، خیلی ممنون، عرض کنم که سؤال می کنند، آقا امام حسین «علیه السلام» متوجه می شوند در شهر مکه ممکن است که مورد سوء قصد قرار بگیرند و آنجا به او حمله کنند و در نقلی می گویند که آقا امام حسین فرمودند که نمی خواهم خونم در حرم خدا ریخته بشود، بنابراین حرکت می کنند به سمت کوفه، این مصداق قیام تلقی می شود؟ یا مصداق نجات دادن جان خودشان؟

حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

عزیزان بیننده هم شاید این سؤالی که فرمودند در قالب یک شبهه یا یک ادعا توسط برخی از افراد حتی در همین دوره های اخیر شنیده باشند، حالا من دیگر اسم نمی برم برخی از روشنفکر نماها بنحوی یا کسانی که به هر حال ادعا می کردند سابقه مطالعاتی در همین حوزه تاریخ و اینها دارند دیدم که اینطور مطرح کردند که اباعبدالله «علیه السلام» دنبال یک مأمن بود، دنبال یک جای امن بود که خودش و خانواده اش را نجات بدهد، قیام کجا بود، حضرت بنا نبود که قیامی انجام بدهد، چون می دانست که این قیام به جایی نمی رسد و لذا می گفت من را رها کنید برگردم به همان مدینه، و یا بروم به یکی از مرزها و جای امنی پیدا کنم و اینها.

خب این یک تهمتی است، یک کذبی است که به حضرت دارد نسبت داده می شود

مجری:

می خواهم که بعداً دوباره سؤال نکنم، مگر همین فرمایش را به جناب حر نداشتند؟ یا به لشکر عمر بن سعد مگر نگفتند اگر شما نمی خواهید که من وارد بشود پس من برگردم جای دیگر بروم؟

حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

بله عرض می کنم، دو نکته است بله ببینید یکی اینکه همین کسانی که این دیدگاه را مطرح می کنند که امام «سلام الله علیه» به قصد قیام و تشکیل حکومت و  سرنگونی حاکمیت اموی و اینها حرکت نکرد بلکه دنبال یک مأمنی بود، همین ها اقرارمی کنند اظهار می کنند به اینکه امام «سلام الله علیه» در کلمات شان بخصوص آن نامه و جملاتی که برای برادرشان محمد بن حنفیه فرمودند که:

« أُریدُ أنْ آَمُرَ بالمَعروفِ و أنهی عَنِ المنکَرِ وَ اَسیرُ بِسیرَةِ جَدّی و أبی »

من قصد امر بامعروف و نهی از منکر می روم

همه این را اقرار دارند که حضرت به قصد امر به معروف ونهی از منکر شعار حرکتش را این قرار داد، حالا سؤال من از همین ها و بینندگان عزیز هم توجه بفرمایند سؤال این است، آیا منکری بالاتر از حکومت یزید؟ منکری به بزرگی حاکمیت یزید آیا مشمول این جمله حضرت نیست؟ و منکری که حضرت دارد می فرماید چیست؟

مجری:

رد ولایت پیغمبر  و اوصیا

حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

اینکه طبق نقل تاریخی حضرت فرمود که اگر امت مبتلا بشود برائن مثل یزید به یک به هر حال زمام داری مثل یزید «فعلی السلام و السلام» دیگر از اسلام چیزی باقی نمی ماند، خب مقابله ، یک وقت منکر جزئی فردی شخصی است، آن زمان یک کسی تذکری می دهد، یک وقت می خواهد با منکری به بزرگی حکومت یزید مقابله بکند آیا این نیاز به ابزار ندارد؟ نیاز به نیرو ندارد؟ خود رسول خدا(ص) می خواست با منکر شرک در جزیرة العرب در  جهان مقابله بکند نیاز به نیرو نداشت؟ لذا پیامبر اکرم وقتی که اهل مدینه آمدند بیعت کردن با آن حضرت تشکیل حکومت داد و اسلام را رواج داد و اینها، امام حسین نیاز به نیرود دارد، بنا نیست که ملائکه بیایند در قالب انسان کاری را انجام بدهند سنت الهی که این نیست، از همین انسان ها مسلمان ها باید بیایند به میداند، لذا امام حسین« سلام الله علیه» حساب باز کرد روی دعوتی که کوفیان کردند از حضرت در مکه و دعوت کردن نامه های متعدد آمد لذا حجت به نحوی بر حضرت تمام شد، اینکه عرض می کنیم حجت تمام شد عزیزان بیننده، خطبه سوم نهج البلاغه، که همان خطبه معروف شقشقیه است، آن را ملاحظه بفرماید امیرالمؤمنین ضمن اشاره ای به هر سه خلیفه بعد بیان می کند که چگونه شد که من حاکمیت را یعنی خلافت را بعد از قتل عثمان پذیرفتم فرمودکه

« لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ »

حاضرانی آمدند ، مردم بعد از قتل عثمان آمدند با اصرار از امیرالمؤمنین خواستد که خلافت را بپذیرد، و لذا حضرت می گوید قیام الحجة، حجت بر من تمام شد، نمی توانستم آن را رد بکنم، مردم پس آمده بودند، بر امام حسین«سلام الله علیه» هم در مکه حجت تمام شد نامه های متعددی داریم بر آمادگی کوفیان، خب حضرت حرکت کرد، آمدند وقتی که خبر شهادت مسلم در منزل فعلبیه به حضرت رسید اینجا یک پرسشی باز مطرح می شود که  از آنجا چرا امام حسین برنگشتند؟

مجری:

حالا که متوجه شدند چه خیانتی شده

حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

کوفیان بی وفایی کردند و جناب مسلم هم شهید شده، خب از همانجا حضرت برمی گشتند چرا حضرت ادامه مسیر داده دوباره به سمت کوفه پاسخ این است که حجت هنوز باقی است، در حجتی که بر حضرت تمام شد در مکه با اعلام همراهی کوفیان هنوز باقی است چرا؟ چون هنوز یک اصلا حاصل نشده کوفیان با توجه به حضور بن زیاد و تتمیع ها و تهدیدهای آن نسبت به نماینده امام بی وفایی کردند اما آیا این امکان منتفی است؟ که امام خودشان تشریف بیاورند و مردم کوفه ای که الآن در فضای امنیتی ایجاد شده توسط ابن زیاد قرار گرفتند یاران امام بعضاً در زندان هستند، بعضاً نمی توانند از کوفه خارج بشوند، چون به هر حال همه شان که اهل خیانت نبودند ابن زیاد راه ها را بسته بود اجازه نمی داد که بعضی ها خارج بشوند، ضمن اینکه مسلم یک جایگاه داشت خود امام یک جایگاه بعضی از اینها هم مثل سلیمان بن سرد و اینها، با مسلم خیلی همراهی نمی کردند می گفتند خود حسین «سلام الله علیه » بیاد که ما با او همراه بشویم لذا این احتمال منتفی نبود بصورت طبیعی که امام را ببینند اینها یک حرکت دیگری انجام بدهند همراه بشوند با حضرت اما وقتی که رسید به آنجایی که، حر آمد در آن منزل شراف بود قبل از ذوحسم در آنجا مقابل حضرت قرار گرفت و هزار نفر از همین کوفیان آمد مقابل حضرت قرار گفرت آنجا دیگر حجت گویا دیگر تمام شده بر حضرت، یعنی مسجّل شد که کوفه فضایی نیست که بشود با وجود هزار سپاهی به فرماندهی حر که امام وارد کوفه بشود و حر هم چنین اجازه ای را نمی داد به حضرت که وارد کوفه بشود، لذا آنجا بود که حضرت فرمود یعنی، الآن شما که من را دعوت کردید، دوتا خطبه حضرت خوانده آنجا، یکی بعد نماز ظهر یکی هم بعد نماز عصر هست، حضرت دوتا خطبه خطاب به همین هزار نفر خواند که شما دعوت کردید اگر نمی خواهید من برمی گردم آنجا اولین بار است که حضرت فرموده که یعنی من براساس تکلیف الهی آمدم و تا زمانی تکلیف بر دوش من هست که از میان حضور الحاضری باشد، قیام الحجه به وجود الناصر باشد، الآن که شما بعنوان نماینده کوفیان آمدید و  اظهار بی وفایی می کنید پس اجازه بدهید من برگردم به همان جایی که از آنجا آمدم، لذا اینجا دیگر به صورت طبیعی و عقل هم همین را حکم می کند امام اینچنین بفرماید، و لذا باید اینها را از هم تفکیک کرد، پس اولاً حرکت حضرت براساس اصل امربمعروف و نهی از منکر و مقابله با منکری همچون یزید و حکومت یزید نیاز به حکومت ابزار و نیرو دارد و ثانیاً درخواست بازگشت از این لحظه هست که اشاره شد.

مجری:

خیلی متشکر، بیننده محترمی تماس گرفتند از کرج خانم استیکی در خدمت تان هستیم سلام علیکم

بیننده:

سلام علیکم خدمت شما و خدمت استاد، سلام دارم خدمت تان و ایام اسارت اهل بیت را تسلیت  می گویم خدمت همه مردم بالأخص استاد جباری؛ یک سؤال داشتم خدمت تان جناب استاد عذر خواهی می کنم ما در واقعه عاشورا روز عاشورا آقا قمر بنی هاشم کنار نهر علقمه شهید شدند ولی در نقل ها داریم که آقا زدند به شریعه فرات می خواهم ببینم نهر علقمه بسته بوده، چرا آقا زدند به شریعه فرات از آنجا آب بیاورند، این برای ما شک و شبهه ایجاد کرده، سؤال من این بود خیلی متشکرم دست تان درد نکند

مجری:

خیلی متشکر از شما جواب استاد را، بله تلفن بعدی هم داریم بفرمایید آقای رزم طلب هستند از شهر اردبیل، بفرمایید جناب رزم طلب

بیننده:

سلام علیکم، سلام دارم خدمت حضرت عالی و حضرت استاد جباری عزیز و بینندگان عزیز، عزاداری هایتان هم قبول ان شاء الله

مجری:

سؤال تان را مطرح بفرمایید استاد جواب می دهند و در خدمت تان هستیم

بیننده:

بله بله، از حضرت استاد سؤالی داشتم در مورد وروود کاروان اهل بیت به کوفه، چرا شیعیان بزرگان شیعه، مثل سلیمان بن سرد یا سایر بزرگان تحرکی نداشتند وقتی حضرت زینب یا امام سجاد را آوردند به کوفه اقدامی نکردند، یا اگر اقدامی داشتند آمده در تاریخ یا نه

مجری:

خیلی متشکرم ،ممنونم پاسخ را می شنویم؛ استاد خدمت تان هستم با خانم استیکی که سؤال داشتند در مورد اینکه چرا حضرت عباس «علیه السلام» در سمت فرات به شهادت رسیدند.

حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

بله توضیحاً عرض می کنم، ضمن تشکر از خواهر گرامی و آرزوی قبولی عزاداری ها برای ایشان و بینندگان عرض می کنم که این توضیح لازم هست ما یک رود فرات داریم که رود بزرگی هست که الآن هم در جریان هست از شمال عراق تا جنوب که به خلیج فارس می رسد در سمت غربی عراق و سمت شرقی که به طرف ایران می آید دجله هست، و به سمت غرب که می رویم فرات است، و هردو از شمال عراق سرچشمه می گیرند از ترکیه و اینها و در جنوب به هم می پیوندند همین اروند رودی که هست و بعد می ریزد به خلیج فارس؛ این رود از کربلا نمی گذرد این را عزیزان بیننده توجه داشته باشند، آن رودی که از کربلا می گذرد خود فرات نیست بلکه شعبه و شاخه ای هست از فرات که به همان نهر علقمه معروف است و از قبل از کربلا این منشعب می شود از فرات شاید از 15کیلومتر کمی بیشتر از جایی به نام الحسینیه از آنجا این رود منشعب می شود می آید به  سرزمین کربلا و اباعبدالله «سلام الله علیه» را حر مجبور کرد که در اینجا در کربلا طبق امر بن زیاد ملعون که حسین را در یک وادی در یک جای بی آب و علفی نگه دار، لذا رسیدند به اینجا دیگر امام حسین«سلام الله علیه» آنجا منزل کردند و حر هم مخالفت نکرد در کنار این  شریعه ای که منشعب است از فرات، تعبیر نهر علقمه یا نهر علقمی، این هم باز خوب است عزیزان بیننده مستحضر باشند، آن زمان این نهر منشعب شده از رود فرات معروف به علقمه نبوده، بلکه این نام تأخر هست، مشهور است اینکه آخرین خلیفه عباسی  المستعصم بالله  ویزیر شیعه ای داشت بنام بن علقمی معروف است در تاریخ، این ابن علقمی که گفته می شود، جدش علقمی نامی بود و او بود جد ابن علقمی وزیر آخرین خلیفه عباسی که مستعصم بالله باشد او به نحوی این نهر منشعب شده از فرات که از کربلا می گذشت را احیا کرد، لایروبی کرد لذا به نام او مشهور شده این نهر علقمه که گفته می شود به علت نقشی بود که او در احیاء آن داشت

مجری:

آن زمان نامش علقمه نبود

حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

نبود، و به نهر علقمه معروف نبود، بنابر این حضرت عباس «سلام الله علیه» اصلاً در کربلا با دوتا نهر مواجه نیست که نهر علقمه، نهر فرات، در حالی که نهر فرات با فاصله از کوفه می گذرد البته نهر فرات از کوفه می گذرد اما نهر علقمی با یک انشعابی که از فرات دارد از کربلا عبور می کند و حضرت عباس«سلام الله علیه» وارد بر این شدند، تعبیر شریعه هم که گفته می شود، شریعه یعنی محل ورود به آب چون از همه جای رودها نمی شود وارد آب شد یک جاهایی هست که امکان هست، لذا شریعه به این معنا هست جایی که راحت و آسان می شود به آب دسترسی داشت، شریعه فرات که گفته می شود یعنی همین نهر منشعب شده از فرات که از آنجا حضرت عباس «سلام الله علیه» وارد شد و  آب را پر کرد و برگشت و آن فاجعه اتفاق افتاد، این در ارتباط با خواهر گرامی؛ برادر عزیزمان که سؤال فرمودند که چه بود؟

مجری:

سؤال برادر آقای رزم طلب این بود که شیعیان بزگی که در کوفه بودند.

حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

احسنتم بله، اینها که د کوفه بود اینها چطور هنگام ورود اسرا تحرکی انجام ندادند، پاسخ همانی است که گفته می شود در پاسخ به این پرسش که اصلاً اگر این شیعیان در کوفه بودند چرا ملحق به اباعبدالله نشدند، جلوتر برویم،چرا در کربلا خبری از سلیمان بن سرد مثلاً مختار و دیگر بزرگانی که در کوفه بودند نیست، پاسخ این هست که برخی از اینها در زندان عبیدالله بودند مثل خود مختار، در زندان عبیدالله بودند در هنگام حادثه کربلا و برخی از اینها هم خواستند بیایند ملحق به امام «سلام الله علیها» بشوند ، نتوانستند راه ها بسته بود و زمانی مطلع شدند که فاجعه اتفاق افتاده بود و در کوفه بودند، اما هنگام ورود اسرا به کوفه چرا اینها تحرکی انجام ندادند، گویا بعد از حادثه کربلا آن نظارت های ابن زیاد بر روی این رجال شیعه خیلی شدیدتر و قوی تر شده بود از سویی، و از سوی دیگر هم چنین نیست که هیچ اقدامی هم نشده باشد لذا آن جریان اعتراضاتی که در  هم در کاخ بن زیاد در دارالإماره و هم در مسجد علیه جسارت هایی که ابن زیاد نسبت به اسرا و نسبت سر مطهر اباعبدالله «سلام الله علیه» کرد ، اینها نشان می دهد که این زمینه در کوفه وجود داشت برای  اعتراض که یکی از مشهورترین شان،جریان اعتراض غبدالله بن عفیف عزدی است، خب مشهور است این پیرمرد نابینایی که یک چشمش را در جمل از دست داده و  رکاب امیرالمؤمنین، یک چشمش را در صفین از دست داده بود باز در رکاب امیرالمؤمنین، هردو چشمش نابینا بود وقتی که در مسجد دید که ابن زیاد رفت بر منبر و شروع کرد بد و بیراه گفتن به اباعبدالله که حمد خدایی را که دروغگو پسر دروغگو را کشتیم، این صدا بلند کرد گفت دروغگو پسر دروغگو تو هستی و نه اباعبدالله و یک دفاع جانانه ای از اما «سلام الله علیه» کرد ابن زیاد دستور دست گیری او را داد ،خواستند دستگیر بکنند،جوانانی از قبیله عزد، که قبیله عزد قبیله قوی بود در کوفه حدود 700نفر شمشیر زن از این قبیله مثلاً حضور بالفعل داشتند این را نجاتش دادند، آوردن او را از مسجد بیرون و بردن منزلش ابن زیاد یک نیرویی را فرستاد بسمت منزل عبدلله بن عفیف  و این پیرمرد نابینا را در  حالی که با نابینایی داشت می جنگید شمشیر به دست گرفت، به دخترش گفت تو فقط من را راهنمایی کن دشمن کدام سمت است، با آن شمشیر اینقدر جنگید و گرفتند و او را گردند زدند و به شهادت رساندند، این یک مورد است چند مورد دیگر است از این اعتراضاتی که در کوفه انجام شد و من عرض کردم ، فضا فضای بسیار سخت و خفه قان آمیز و امنیتی بود که طبعاً نمی شد افراد خیلی راحت بتوانند چه کنند و این به نحوی متراکم شد این وضعیت، حدود چهار سال بعد در قالب قیام توابین که همین سلیمان بن سرد رهبری کرد سر برآورد و یک سال بعدش یعنی سال 66-65 هجری قیام توابین و سال 66 هم قیام مختار است که این که این اعتراض های متراکم آنجا به این شکل سر برآورد.

مجری:

متشکر، سؤالات خیلی زیادی هست، همینطور سؤالات دارد به دست مان می رسد و الآن می شنویم صدای خوب برادر عزیزمان جناب ابو محمد از درود، سلام عرض می کنم وقت تان بیخر بفرمایید

بیننده:

محمد هستم، می خواستم از حاج آقا سؤال کنم راجع به این سید، مثلاً سیدها مثلاً تاریخچه شان می رسد به امام ها؟ به کدام امام می رسد؟ مثلاً موسوی شجره نامچه اش به کدام امام می رسد

مجری:

بله خیلی متشکر ممنونم، التماس دعا، بله حاج آقا بفرمایید

حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

بله حالا بحث سیادت طبق تعریف کسانی هستند که منصوب به ائمه «علیهم السلام» به واسطه آنها عرض می کنم که به فاطمه و امیرامیرالمؤمنین، و به واسطه فاطمه «سلام الله علیها» به رسول خدا (ص)،

این یک نکته است منتهی بسته به اینکه به کدام امام منتسب می شوند خب فرق می کند، عزیزمان سؤال فرمودند که مثلاً اگر کسی به موسوی معروف باشد به کدام امام، مشخص است به امام موسی الکاظم «سلام الله علیه» امام هفتم به اعتبار انتساب به امام هفتم به موسوی معروف هستند، بعضی به رضوی معروف هستند، رضوی ها کسانی که به واسطه امام جواد «سلام الله علیه» به امام رضا «سلام الله علیه» تعیین می شود نسب شان ،می دانیم که امام رضا «سلام الله علیه» غیر از امام جواد فرزند پسر دیگری نداشتند لذا رضوی ها به این شکل یا مثلاً بعضاً سادات برقعی معروف هستند، برقعی ها به موسی المبرقع که فرزند امام جواد «سلام الله علیه» و قبرش هم در همین قم هست منتسب می شوند به همین ترتیب و سادات حسنی بنحوی که منتسب به امام حسن از نسل امام حسن بودند، سادات حسینی باز جدا هستند که سادات حسینی همین ائمه اطهار «علیهم السلام» بسته به اینکه کدام یک از اولاد امام سجاد یا ائمه بعد منتسب می شوند، اما عرضم این است که بله شهرتی است  به اینکه عرض کنم این خاندان این شخص منتسب به آن امام هست براساس این شجره نامه ای واقعاً در میان هست که حالا همه اینطور نمی شود که شجره نامه دقیقی داشته باشند، اگر یک شجره نامه دقیقی باشد برای یک خاندانی خب مشخص است از چه طریقی به کدام امام می رسند اگر نباشد خب آن دیگر بسته به آن شهرتی که دارند که شهرت های موسوی هست، رضوی هست، برقعی هست، حسنی هست و امثال اینها حسینی هست، بر این اساس دیگر حدس زده می شود که خب این، استظهار می شود که به کدام امام منسوب هستند، ظاهراً سؤالشان همین بود؟

مجری:

بله خیلی متشکر، صحبت های حضرت عالی و صحبت دوستان، آمد رسید به شهر کوفه و بزرگان تشیعی که آنجا حاضر بودند چرا در کنار اسرا نیامدند و کمک نکردند، یک سؤال دیگری که در همین رابطه هست می گویند که شهر کوفه سبقه بر داشتن تشیع است و شیعیان زیادی داشت حتی حکومت مولا امیرالمؤمنین« علیه السلام» هم در شهر کوفه بوده حالا که افراد زیادی در آن جنایت روز عاشورا مشارکت کردند و آقا را به شهادت رساندند  می توانیم بگوییم شیعیان بودند که امام حسین را شهید کردند؟

حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

بله این به نوعی حالا تعبیر شیطنت بکار ببرم یا امثال اینها، توسط بخصوص وهابی ها امروز خیلی دامن زده می شود به آن و اینها با این تعبیر که شما شیعیان خودتان اباعبدالله «سلام الله علیه» را حسین را کشتید خودتان هم برایش اشک می ریزید، با این تبیین که می گویند کوفه که مرکز تشیع بود، چون امام علی (ع) آنجا حکومت داشت، مرکز حکومتش آنجا بود از آنجا سپاه فراهم می کرد و به شام می برد برای مقابله با معاویه، در جنگ جمل از حدود 10- 12 هزار نیرویی که امیرالمؤمنین«سلام الله علیه» داشتند بیش از 9هزارتایش از کوفه تأمین شد، اگر کوفه چنین سابقه تشیعی در آن اصلاً مهد و مرکز تشیع بوده یک، و دوم اینکه طبق اقرار تاریخ سپاه بن زیاد عمدتاً از کوفه فراهم شد و قبائل پر جمعیتی که در کوفه بودند در جای جای کوفه سکنی گزده بودند همینطور نبود که سپاه کربلا از شام بیاید عمدتاً از کوفه بودند یا قبائل اطراف و اینها بعضاً بودند ، با توجه به این دو مقدمه نتیجه می شود همین چیزی که شما فرمودید که پس در حادثه کربلا حسین«سلام الله علیها» و اصحابش را شیعیان کشتند خودتان را ملامت کنید، پاسخ این پرسش یک مقدار مفصل است من کوتاه عرض می کنم ارجاء به بعضی از منابع هم می دهم عزیزان خواستند ملاحظه بفرمایند پاسخ این هست ما یک اصطلاحی امروزه داریم در بین محققین، ابتکارشان بوده درواقع که تشیع را گونه بندی کردند، یک نوع تشیع و تشیع اصیل و اصلی و اعتقادی که در روایات آمده که پیامبر (ص) راجع به شیعیان علی:

« إن هذا وشيعته لهم الفائزون»

که هرچه تعبیر تشیع و شیعه در روایات رسول خدا وائمه  ناضر به آن تشیع اصیل است یعنی چه؟ یعنی کسانی مثل سلمان ابوذر، مقداد و عمار ،دیگر کسانی که مالک، اویس قرنی، امثال اینها  معتقد بودند به اینکه امیرالمؤمنین و سپس حسنین و سپس دیگر ائمه جانشینان رسول خدا هستند از ناحیه خداوند، خداوند اینها را منصوب کرده به این مقام دارای عصمت هستند، امر اینها واجب الإطاعه هست امامان مفطرض الطاعة هستند، یک جایگاه این چنین برای ما قائل هستند، با امیر المؤمنین بیعت کردند به عنوان وصی الهی پیامبر(ص)، اما یک دسته هم بودند که اینها آمدند با امیرالمؤمنی«سلام الله علیه» بیعت کردند نه با این اعتقاد که امیرالمؤمنین منصوب از جانب خدا در غدیر خم و اینها است، چون دوره خلفاء بر آنها گذشته بود بدعت ها و تحریف ها وارد در دین شده بود اینها عادت کرده بودند به خلافت ابوبکر عادت کرده بودند به خلافت عمر، در زمان عثمان، عملکرد عثمان موجب شد که، اینها اعتراض و شورش بر ضد عثمان داشته باشند، آمدند در مدینه و عثمان را به قتل رساندند، در حالی که اینها همچنان معتقد هستند به اینکه ابوبکر و عمر خلافای پیامبر هستند، فقط با عثمان حرف داشتند، عثمان را رد کردند و انکار کردند و به قتل رساندند، بعد آمدند به وفور در خانه امیرالمؤمنین که یا علی بیا با تو بیعت بکنیم بعنوان خلیفه پیامبر اما نه بعنوان اینکه تو منصوب از جانب خدا هستی امام معصومو مفطرض الطاعة هستی.

مجری:

اصلاً شاید بعنوان خلیفه جانشین پیامبر هم نه ، بعنوان خلیفه مان بعنوان خلیفه

حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

بله حاکم اما خلیفه، وقتی گفته می شود یعنی جانشین پیامبر، خلیفه مسلمین ابوبکر را هم جانشین پیامبر می دانستند عمر را هم همینطور، منتهی یک وقت خلیفه را ما امامیه می گوییم شیعه می گوییم، یعنی امامی که خلفه واقعی پیامبر هست و معصوم هست به امر خدا با نصب پیامبر نصب شده، یک وقت نه خلیفه ای که در اصطلاح اهل سنت است و اینکه مثلاً مردم جمع شدند کسی را بعنوان جانشین پیامبر نصب کردند.

مجری:

شورا  تشکیل دادند و انتخاب می کنند.

حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

بله و لذا با امیرالمؤمنین بیعت کردند به عنوان یک زعیم سیاسی عادل همین، بعنوان یک ضعیم سیاسی که از تو امید عدالت دارمی نه آن کارهایی که عثمان کرد اینها را قبول نداریم لذا اکثر کسانی که با حضرت بیعت کردند و بعد آمدند در کوفه و حضرت با همین ها حرکت می کرد می رفت برای جنگ با معاویه اینها یک چنین گروهی بودند یک کسانی که قائل به خلافت ابوبکر بودند، قائل به عمر بودند، عثمان را می گفتند

نه، عثمان خلاف سنت عمل کرد نه سومی علی هست، ابوبکر عمر و علی اینها خلفای واقعی پیامبر هستند، اینگونه افراد را می گویند شیعیان سیاسی، در اصطلاح یک شیعیان عراقی بعضی گفتند، شیعیان سیاسی اینها را، یعنی شیعه واقعی دیگر اینها نیستند که به امام بعنوان مفترض الطاعة نگاه کنند بلکه از جهت سیاسی گفتند که تو یک زعیم عادلی هستی ما بعد از آن خلفا با تو بیعت کردیم بر این اساسا یک شاهدی بخواهم عرض بکنم عزیزان بیننده را به حمد الله فضای اینترنت و اینها دسترسی ما را به منابع و کتاب ها آسان کرده ، کتاب شریف کافی،ج8، کتاب کافی مرحوم کلینی 8 جلد است، جلد هشتم را می دانید دو جلد اولش مربوط به اصول است الاصول من الکافی، جلد 3تا 7، مربوط به فروع کافی که روایات فرعی و فقهی را دارد، جلد 8 مجموعه ای از روایات متفرقه در ابواب مختلف را جمع کرده مربوط به روضه کافی، الروضه من الکافی در آنجا روایت 21، از جلد 8، ترجمه هم شده مرحوم محلاتی ترجمه کرده این جلد را در آنجا یک خطبه ای هست از حضرت امیرالمؤمنین(ع) خطبه نسبتاً مفصلی هست این خطبه در نهج البلاغه نیست، مرحوم کلینی با واسطه سلیم بن قیس حلالی این را نقل می کند که امیرالمؤمنین خطبه ای خواندند در آن خطبه شروع کردند با این تعبیر:

اصول الکافی،ج8، روایت 21

« قَدْ عَمِلَتِ الْوُلَاةُ قَبْلِي أَعْمَالًا خَالَفُوا فِيهَا رَسُولَ‏ اللَّهِ مُتَعَمِّدِينَ لِخِلَافِهِ»

قبل از من ولاد و حاکمان کارهایی انجام دادند در آن کارها تعمد بر مخالفت با رسول خدا داشتند

مُتَعَمِّدِينَ لِخِلَافِهِ بعد حضرت بعنوان مثال از این کارهایی که خلفای قبلی انجام دادند و  به تعبیری بدعت هایی که آوردند بیست و هفت تا بدعت می شمارد در آن خطبه می فرماید: « أرئیتم إن ...إن» تک تک می شمارد که اگر من دستور بدهم فلان کنند  که حالا من فرصت نیست بیان بکنم ملاحظه بفرمایید بیست و هفت تا بدعت می شمارد که این خلفا انجام دادند، حضر ت فرمود که اگر من با اینها مقابله بخواهم بکنم:

« لتفرق عنّی جُندی»

لشکرم از من جدا می شوند

سپاهم از گرد من پراکنده می شوند

« حتی ابقی وحدی، او قلیل من شیعتی الذین عرفوا فضلی»

سپاهم از گرد من پراکنده می شوند من تنها می مانم با قلیلی از شیعیانم، اینجا تعبیر می کند شیعتی یعنی

«الذین عرفوا فضلی و فضل طاعتی»

این شیعیان که می دانند فضل من را و واجب بودند اطاعت من را یعنی همین شیعیان واقعی اعتقادی مثل مالک،مثل عمار، مثل اویس قرنی، مثل علی بن حاتم، مثل قیس بن سعد بن عباده، مثل بن عباس اینها هستند که چقدراند اینها در قبال آن چند ده هزاری که حضرت با آنها می رفت به صفین، و لذا در صفین اگر کسانی که همراه حضرت بودند شیعه واقعی بودند دیگر اینگونه گول قرآن بر نی کردن عمرو عاص و معاویه را که نمی خوردند، خوارج از دل همین شیعیان سیاسی در آمدند دیگر و عرض می کنم که حضرت یک مثالی هم در همان خطبه می زنند ، می فرمایند که من خواستم با این صلاة طراویح مقابله بکنم نماز مستحبی شبهای ماه رمضان، که این نماز مستحبی را به جماعت نمی شود خواند، یک بدعتی بود که از زمان خلیفه دوم متأسفانه درد دین آورده شده هنوز هم برادران اهل سنت ملتزم به این بدعت هستند، شبها این را اقامه می کنند حضرت فرمود خواستم با این بدعت مقابله بکنم، فریاد اصحابم بلند شد که و اسنتا عمرا تو سنت عمر را داری تغییر می دهی و لذا حضرت دیگر نتوانست حریف اینها بشود، این یک شاهد خوبی هست که در آن خطبه حضرت ذکر می کند برای اینکه به هر حال نمی تواند با این بدعت ها مقابله بکند، از دل همین شیعیان سپاه ابن زیاد تشکیل شده کسانی که به امام حسین بعنوان مفترض الطاعة نگاه نمی کنند و با تتمیع و تحدیدهای بن زیاد آمدند حادثه کربلا را شکل دادند، البته این نکته راهم عرض بکنم آن کسانی که در کربلا جنایات اصلی انجام دادند اینها عثمانی مسلک هستند یعنی اینطور نیست که شیعه حضرت باشند بلکه اینها طرفداران عثمان بودند در کربلا بروز کردند و کسانی نبودند با علی (ع) بیعت کرده باشند و آن حضرت را بعنوان جانشین عثمان بدانند، بلکه خون خواه عثمان بودند، اینها آن دشمنان اصلی هستند که  جنایات را انجام دادند که حالا شاید، این کتاب تاریخ تشیع در ایران جناب آقای رسول جعفریان را منبعی که خواستم عرض بکنم تا اینجا در همان جلد اولش توضیحات خیلی خوبی در این باره داده،

مجری:

متشکرم ،آقای سعید از تهران تماس گرفتند  در خدمت تان هستم برادر خوب سلام علیکم

بیننده:

آقا سلام علیکم احوال شما چطور است شب تان بخیر، استاد محترم سلام عرض می کنم خسته نباشید

حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

علیکم السلام و رحمة الله ،متشکر

بیننده:

در بیانات تان فرمودید که پیامبر فرمود که «علی و شیعته هم الفائضون» و این شیعیان را معرفی کردی به چهار نفر سلمان و مقداد و ابوذر که بعد فرمودید که اینها شیعیان واقعی بودند که حضرت علی را امام من عند الله می دانستند درست است؟

حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

بله

بیننده:

استاد ممکن است یک روایت تقریباً حلا صحیح باشد، یا اصلاً یک روایتی باشد که سلمان چنین اعتقادی داشت، چون من از بیانات خود حضرت علی من می بینم ایشان  هرگز معتقد به امامت الهی نبوده، و معتقد به امامت کاملاً زمینی بوده در نهج البلاغه شاید در هفت و هشت مورد ایشان صحبت دارد ،این آقایان مقداد و ابوذر و سلمان اینها به چه روایتی شما دارید که می فرمایید اینها حضرت علی را امام من عندالله می دانستند ممکن است بفرمایید؟

حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

یعنی آن تعبیری که میفرماییدکه در نهج البلاغه هفت و هشت مورد خود امیرالمؤمنین امامتش

را الهی نمی دانسته یا اینها

بیننده:

خود حضرت علی در نهج البلاغه درجاهای مختلف امامت خودش را زمینی می داند و موکول می کند به افعال مختلفی، تمام مسائل انتخاب توسط مردم مهاجر و انصار است و این صفت های خودش در مورد خلافت برمی شمرد هرگز نمی گوید من را خدا معرفی کرده بلکه خودش را صلاحیت می داند بر اینکه بعد از پیامبر صلاحیت خلافت دارد، به عرضم نمی دانم رسیدین یا نه، ایشان خودشان را هرگز امام من عند الله معرفی نمی کند

حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

نه این چنین نیست حالا عرض می کنم خدمت تان، عرض می کنم که یک نکته راجع به چند نفری که اشاره کردند یعنی در واقع به تعبیری ارکان اربعه شیعه اینها که اسم بردین جناب سلمان و ابوذر و مقداد و عمار بعنوان ارکان اربعه شاخص های منحصر به اینها نبوده، شاخص های شخصیت های شیعی که اینها بر اساس همان مشی غدیر حرکت می کردند اینها به هر حال غدیر را شنیده بودند حدیث منزلت را شنیده بودند، حدیث یوم الدار را شنیده بودند، مواردی که رسول خدا (ص) امیرالمؤمنین «سلام الله علیه» را معرفی نمی کند بعنوان کسی که از ناحیه خداوند  متعال منصوب هست و این کسانی که در غدیر آمدند با حضرت بیعت کردند بر چه اساسی بیعت کردن در خطبه غدیر رسول خدا(ص) امیرالمؤمنین را بعنوان جانشینی که از ناحیه خداوند متعال معمور شده او را به مردم معرفی بکند پس بنابر این کسانی که در غدیر با امیرالمؤمنین بیعت کردند با علی بعنوان امام مفترض الطاعة با همان اوصاف بیعت کردند، بخصوص اگر شما به آن خطبه مفصل غدیر مراجعه بکنید، چون سیزده، چهارده صفحه پیامبر اکرم مکرر، مکرر، مکرر جایگاه الهی امیرالمؤمنین «سلام الله علیه» را در بحث امامت و خلافت تبیین کرده من تعجب می کنم که فرمودید در نهج البلاغه و به هیچ وجه هرگز امام جایگاه خودش را الهی نمی داند هرگز چنین نیست، بلکه در جای جای نهج البلاغه موارد متعددی است از کلمات امام، آن حق الهی امامت استفاده می شود و آنچه که اشاره فرمودید یک موردش مثل همین لولا حضور الحاضر که از خطبه شقشقیه اشاره کردند، این موارد برای چه بیان شده؟ برای این است که امیرالمؤمنین(ع) می خواهد به آن بعد مقبولیت اجتماعی و عمومی را بیان بکند، یعنی چه؟ یعنی اینکه حق الهی امامت برای امام محفوظ است، و با رحلت رسول خدا (ص) آن حق امامت آن جایگاه و منصب امامت منتقل شد به امیرالمؤمنین (ع) چه دیگران قبول بکنند چه نکنند، بخواهم تشبیه بکنم مثل نبوت انبیاء یعنی اگر مردم آمدند با انبیاء بیعت کردند یا نکردند نبوتش خدشه دار می شود؟ از ناحیه خداوند نصب شده به نبوت بیعت مردم که در دوران مکه که رسول خدا(ص) اصحاب اندکی داشت آیا نبوتش خدشه دارد شد؟ نه، اما برای تحقق آن رسالتی که دارد که دین را مستقر بکند در زمین پیامبر اکرم نیاز داشت به بیعت مردم مدینه لذا بیعت اول عقبه رخ داد بیعت دوم عقبه رخ داد،پیامبر دید یک جای مناسبی در مدینه فراهم شده اینها هم گفتند ما با شمشیر حاضر هستیم از شما حمایت بکنیم  هجرت کرد به مدینه حکومت تشکیل داد ،ادامه داد مسیر را برای؛ امیرالمؤمنین دقیقاً به همین ترتیب تا سال 35 هجری ذی الحجه 35 هجری که عثمان به قتل رسید امیرالمؤمنین امام بود یا نبود؟ امیرالمؤمنین می فرماید که در نهج البلاغه آن حق الهی که در غدیر پیامبر در منظر هزاران نفر ترسیم کرده با بیان های تکراری مکرر این را امیرالمؤمنین خودش قبول نداشت؟ و اشاره نکرد؟ این که خیلی عجیب می شود، این را امیرالمؤمنین می دانست و مکرر هم بیان می کرد استناد به غدیر می کرد، به همین اینترنت مراجعه کنید یک مقاله ای است یکی از دوستان ما نوشتند بحث استنادات و اهتجاج های امیرالمؤمنین به غدیر که به غلط هم گفته می شود علی استنادی به غدیر نکرده، موارد متعددی این مقاله را ما چاپ کردیم، در نشریه تاریخ در آیین پژوهش چندین سال قبل آنجا اهتجاج های امیرالمؤمنین به غدیر را بصورت مکرر که انجام گرفت  ذکر شده منتهی این مواردی که حضرت ذکر می کند برای بیان این هست که اگر اعوان و انصار و یاران نیایند حجت دیگر بر امام تمام نمی شود که بیاید وارد میدان بشود زمان خلافت ابی بکر حجت بر حضرت تمام نشد که شمشیر بکشد،چون پیامبر فرموده بود اگر یار و اعوان پیدا کردی بسم الله وارد میدان بشو اگر نبود که تکلیفی بر تو نیست پس صبر بکنی تا؛ بعد از قتل عثمان حجت تمام شد بر امام با حضور الحاضر و قیام الحجة و وجود الناصر، و در کلمات سلمان، ابوذر، مقداد، عمار تعابیر متعدد هست، همین کتاب سلیم بن قیس را مراجعه کنید نقل مفصلی که جناب سلیم از سلمان دارد درباره جایگاه امیرالمؤمنین و حوادث بعد از رحلت پیامبر، نقل های متعددی که از ابوذر داریم در اعتراض به ابی بکر و اینکه این منصب مال تو نیست مال کسی است که پیامبر نصب کرده ،نقل هایی که از جناب عمار داریم و حالا همین جا عرض بکنم که جناب سلمان یکی از آن دوازده نفری هست که در مسجد برخواستند بر ضد ابی بکر سخن گفتند اهتجاج کردند و ابی بکر پاسخی برای گفتند نداشت از منبر آمد پایین تا سه روز در خانه اش بود و بعد از سه روز افراد زیادی مسلحانه که در مقابل شان جلودارشان خلیفه دوم بود ابوبکر را دوباره آوردند به مسجد و با ارعاب و تحدید او را مجدداً  نشاندند بر مسند خلافت، سلمان در آن کلماتش  این جمله را دارد  این را در الإهتجاج مرحوم طبرسی می توانید ببینید، از علمای قرن ششم، الإهتجاج معروف است  ترجمه هم شده، سلمان دو جمله فارسی گفت، گفت کردید و نکردید، در همان مسجد، گفت کردید و نکردید، یعنی کردید آنچه را که نباید می کردید، نکردید آنچه را که باید می کردید یعنی، نکردید آن کاری که پیامبر فرموده بود که علی را که جایگاه الهی دارد نصب بکنید و کردید آن کاری که نباید می کردیدد پیامبر اکرم راضی به این فعل شما نبود.

مجری:

خیلی متشکر ممنون هستم از شما آقا سعید عزیز هم خیلی ممنون هستم بابت این سؤال تان؛ حاج آقا همانطور که می دانید تمام بینندگان ما اهل تحقیق پژوهش و سؤالاتی که دارند نشان می دهد که چقدر دارند موشکافانه و دقیق پیگیری می کنند، اگر باز هم گوشه ای بود که می خواهید باز هم در این رابطه سؤال بپرسید فردا شب هم، چون الآن ما وقت برنامه مان رو به اتمام هست و خیلی سؤالات زیادی ماند که متأسفانه إن شاء الله حاج آقا هفته بعد هم خدمت تان هستیم ادامه بدهیم، چون خیلی از سؤالات می ماند، فرداشب، می توانید ادامه سؤالتان را آقا سعید و دوستان دیگر در این رابطه سؤال اخیر فرداشب برنامه حبل المتین توسط حضرت آیت الله قزوینی حسینی هست در همین شبکه می توانید باز تماس بگیرید سؤالتان را تکرار کنید؛ خب حاج آقا اگر وقت داشته باشیم من یک سؤال دیگر هم مطرح کنم خدمت تان استفاده کنیم، سؤال کردند نامه هایی که به آقا امام حسین(ع) آمده بود از سمت کوفه بود، آقا

اباعبدالله الحسین از شهر مکه حرکت می کنند قائدةً به سمت کوفه پس چرا در کربلا این اتفاق می افتد؟ چرا به سمت کوفه نمی روند؟ در صورتی که مسیر متفاوت بوده.

حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

بله دلیلش همان که عرض شد دیگر، دلیلش حر بود، حر مانع شد، یعنی حضرت مسیر کوفه را تا منزل شراف، در منازل متعددی که اسامی اش هم در تاریخ آمده  به آنجا که رسیدند با سپاه حر مواجه شدند و سپاه حر هم در واقع به نحوی به نمایندگی از این بدنه کوفه ین هزار نفر از همان بدنه کوفه همراه با حر شده بودند و ابن زیاد فرماندهی داده بود به او، آنجا دیگر امام «سلام الله علیه» قصد بازگشت داشت منتهی حر مانع بود لذا تا یک ادامه مسیر را هم حضرت به سمت شمال عراق داشتند پیش می رفتند، و کوفه در سمت راست حرکت حضرت قرار می گیرد، کربلا حکماً بالاتر از کوفه هست طبیعتاً امام دیگر به سمت کوفه نمی خواستند بروند،حر می خواست امام را ببرد به سمت کوفه که ابن زیاد دستور داده بود حسین را تحت الحفظ مثلاً بیاور اینجا، لذا حضرت مسیر شان را کج کردند دیگر به سمت مقابل کوفه و داشتند به سمت شمال می رفتند برای برگشت هم حر اجازه بازگشت را نداد، که حضرت برگردد به سمت مدینه لذا ناچار بود حضرت همینطور به سمت شمال حرکت بکند حضرت به جانب چپ و حر هم اسرار دارد حضرت به جانب راست به سمت کوفه برود تا رسیدند به همین سرزمین کربلا و در آنجا چون که ابن زیاد یک کسی را فرستاد سراغ حر و گفت که حسین را در یک جای بی آب و علفی آنجا سکنی بده و آن هم آنجا بود یعنی حر اگر نمایند ابن زیاد همانجا نبود شاید حر یک مقدار سهل تر می گرفت یک جای بهتری اما او چون آنجا بود دیگر حر نتوانست کار دیگری بکند ولذا دیگر رسیدند به کربلا همانجا دیگر ملزم شد حضرت که اتراق بکند.

مجری:

خیلی متشکر،پس من یک سؤال دیگر هم مطرح کنم تا زمان هست، سؤال کردند دوستمان از تهران سؤآل کردند حضرت ابوالفضل «علیه السلام» چند فرزند داشتند.

حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

عرض کنم به لحاظ تاریخی قدر متیقین از فرزندان حضرت عباس جناب عبیدالله بوده، فرزند دیگری بنام فضل ذکر کردند، بعضی حسن ذکر کردند، منتهی شاید قول صحیح تر این است که حسن فرزند عبید الله بوده نواده حضرت عباس«سلام الله علیه» محسوب  می شد، چرا که نسل حضرت باز با واسطه عبید الله از طریق حسن انتقال پیدا کرده و آن حسن دیگر فرزندان، 7-8تا شاید پسر داشت که اینها در جای جای سرزمین ها پراکنده شدند و در واقع نسل حضرت عباس را گسترش دادند که ما در همین قم هم داریم.

مجری:

یعنی شد عبید الله و فضل

حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

عبیدالله و فضل قول دیگری هم هست بعضی حسن را بعنوان فرزند سوم ذکر کردند

مجری:

دختر نداشتند؟

حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

در قول ضعیفی یک دختر هم نسبت دادند به حضرت، اما اینها اقوالی هستند که به هر حال خیلی مشهور نیستند قوی نیستند قدر متیقن از جهت تاریخی، فضل هم نسلش ادامه پیدا نکرد، نسل حضرت عباس «سلام الله علیه» صرفاً از طریق عبیدالله بن عباس هست و حسن بن عبیدالله و از اینجا دیگر منشعب می شود که حالا عرض کردم ما در قم، شاه سید علی که امام زاده معروفی هست، ایشان به هر حال از نسل حضرت عباس هستند دیگر.

مجری:

خب حسن ختام صحبت هایتان چون دیگر زمان هم باقی نیست گفتند که استاد جباری اگر لطف کنند از مقاتل جامع  و تحقیق شده ای که خودتان قبول دارید را عنوان بفرمایید ممنون می شوم.

حجت الاسلام و المسلمین استاد جباری:

 این مقتلی که من امشب هم آوردم احیاناً نیاز شد به بعضی از قسمت هایش استناد بدهم، کتاب تاریخ قیام و مقتل جامع سید الشهداء «علیه السلام» هست، عرض می کنم که این یکی از بهترین مقتل ها در دو جلد است چیزی حدود یک دهه تقریباً قریب به بیست نفر بین پانزده تا بیست نفر تاریخ پژو و کسانی که تخصصاً در علم تاریخ کار کرده بودند و اینها زیر نظر جناب استا مهدی پیشوایی  و در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی این تحقیق انجام گرفت و مقتلی جامع انصافاً جامع بلحاظ هم اعتبار نقلیات هم تحلیل های خوبی که صورت گرفته و هم اینکه آنچه که معمولاً در باره حادثه کربلا از آن مقدمات حادثه فلسفه قیام مسائل تاریخی قبل از حادثه،خود زندگی اباعبدالله از ولادت تا شهادت اینها آمده در جلد اول، جلد اول ختم به شهادت حضرت و دفن حضرت می شود وجلد دوم پیامدهای حادثه هست از اسارت اسرا و پیامدهای اجتماعی سیاسی تکوینی درعالم هستی که رخ داد سپس بحث شبهاتی هست، حدود بیست و چند پرسش و شبهه پاسخ داده شده و سرگذشت شهدای کربلا در همین جلد دو آمده، این دو جلد را عزیزان مطالعه کنند در حقیقت یک مطالعه جامعی در حادثه کربلا داشتند البته تلخیصی هم شده در یک جلد بعنوان گزیده مقتل جامع سید الشهداء که باز هم انتشارات مؤسسه آموزشی پژهشی امام خمینی چاپ کرده.

مجری:

خیلی متشکرم ممنونم خیلی لطف کردید، از شما بینندگان محترم هم سپاس گذارم ما را مهمان نگاه های زیبا تان کردید ان شاء الله دعاهایتان مستجاب اللهم عجل لولیک الفرج

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


ایستگاه اندیشه>

شبکه ولی عصر ایستگاه اندیشه حجت الاسلام جباری