شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
مهدی یار حجت الاسلام و المسلمین مجتهد سیستانی

قسمت نهم برنامه مهدی یار با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین مجتهد سیستانی


بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 4 مهر 1399

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم

امشب به دلم ذکر حسن جان دارم

در کنج دلم کُلبه ی احزان دارم

ار روضه لایوم کَیوم آقا

تا آخر عمر آه سوزان دارم

السلام علیک یا أبا محمد یا حسن بن علی یابن رسول الله، السلام علیکم یا اهلبیت النبوه

عرض سلام و ادب و احترام خدمت همه شما بینندگان عزیز و محترم روز شهادت امام حسن مجتبی(ع) هفتم صفر را خدمت همه شما بینندگان عزیز تسلیت عرض می کنم امیدوار هستم که عزاداری ها و برنامه های که برای این روز محترم داشتید إن شاءالله مورد رضای حضرت زهرا مورد رضای امیرالمؤمنین و رسول الله واقع شده باشد، در برنامه مهدی یار در خدمت تان هستیم دومین برنامه ای هست که در محضر حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای مجتهد سیستانی هستیم با بررسی حدیث وصیت، ابتدا عرض سلام دارم خدمت کار شناس محترم برنامه از ایشان در خواست می کنم که سلام و مقدمه ای خدمت شما بینندگان عزیز داشته باشند تا من در ادامه برنامه سؤالاتم را از ایشان بپرسم. حاج آقا سلام علیکم و رحمة الله بفرماید

استاد مجتهدی سیتانی:

بسم الله الرحمن الرحیم

بنده هم عرض سلام دارم خدمت شما و بینندگان عزیز و همچنین عرض تسلیت به مناسبت شهادت امام مجتبی(سلام الله علیه) و در خدمت تان هستم.

مجری:

خیلی ممنون، حاج آقا جلسه گذشته در مورد حدیث وصیت شما مطالب تان را شروع کردید خواهش می کنم یک مقدمه ای از جلسه قبل داشته باشید که چه گفتید تا بینندگانی که هفته گذشته ما را ندیده اند در جریان موضوع قرار بگیرند تا در ادامه برنامه در خدمت تان باشیم.

استاد مجتهد سیستانی:

در جلسه گذشته عرض شد که حدیث وصیت را ما اگر بخواهیم بررسی بکنیم بر اساس ادعاهای که این جریان در مورد اعتبارش کرده اند ما باید پیش برویم، اولین ادعا و مهم ترین ادعای که آنها کرده اند تواتر حدیث وصیت هست، شما حتماً اطلاع دارید اگر حدیثی متواتر باشد دیگر سندش بررسی نمی شود و آنها چون حدیث وصیت یکی از ضعیف ترین و بدترین سندها در میان احادیث شیعه دارد برای اینکه آن افتضاح روشن نشود که چقدر خرابی دارد ادعای تواتر این حدیث را می کنند و می گویند که متواتر معنوی است یعنی با این الفاظ تواتر نداریم اما معنای حدیث وصیت بارها و بارها در روایات متعدد ذکر شده و اینطور ادعا می کنند که حدیث وصیت سه تا فقره دارد، فقره ای که می گوید پیغمبر در شب وفات شان وصیت مکتوب داشتند، فقره ای که می گوید ائمه دوازده تا هستند و فقره ای که می گوید بعد از دوازده امام دوازده تا مهدی خواهند بود، آنها ادعا می کنند هر سه تا فقره تواتر دارد، ما عرض کردیم که هیچ کدام از این سه تا فقره تواتر ندارد و این یک فریبکاری و دروغ آشکار است اینکه پیغمبر وصیت مکتوب داشته اند در لحظات وفات روایت متواتر ندارد و البته تذکر دادیم ما قبول داریم که پیغمبر وصیت مکتوبم دارد اما این که ما قبول داریم و دلیلش چه است تلازمی با این ندارد که این متواتر هم باشد به عنوان مثال مثلاً ما قبول داریم که حضرت شمعون وصی حضرت عیسی بودند و این برای ما قطعی است کسی شک ندارد اما اگر شما بروید در کتب روایی نگاه بکنید شاید مثلاً ده تا حدیث هم پیدا نکنید در این زمینه یعنی اینکه یک چیز قطعی است برای ما تلازمی با متواتر بودن آن مطلب ندارد پس ما قبول داریم که پیغمبر وصیت مکتوب داشتند اما اینکه شما ادعای تواتر می کنید خیر احادیث متواتر در این زمینه نداریم.

قسمت دوم که می گویید متواتر هست ائمه دوازده تا بودند آنچه که متواتر هست شفاهی گفتن پیغمبر

در مورد این عدد است نه کتابت این عدد اینها کلاً با هم فرق می کنند بله پیغمبر در صدها حدیثی که در کتب شیعه و سنی ثبت شده شفاهاً بیان کرده اند که امامان بعد از من، خلفای بعد از من، اوصیاء بعد از من، حجت های بعد از من، اولیای بعد از من که اولیاء به معنای صاحب ولایت هست با تعابیر گوناگون دوازده تا هستند این را ما قبول داریم، این حدیث می گوید این مکتوب بوده است ما همچین چیزی متواتر نداریم که به املای حضرت رسول و به دست امبرالمؤمنین(ع)، ما همچین چیزی متواتر نداریم که دوازده امام مکتوب شده باشد باز ما قبول داریم این را ولی شما می گویید متواتر است، خیر تواتر ندارد.

قسم سوم هم که گفتید مهدیین آن هم تواتر ندارد عرض کردم «جناب ناظم عقیلی» که یکی دیگر از مهم ترین جریان مدعی یمانی هست چندین کتاب ایشان دارد در اثبات اعتبار حدیث وصیت و یک کتاب هم ایشان دارد در اثبات تواتر مهدیین که احادیث متواتر، در ان کتاب هول و هوش پنجاه تا منقولاتی که از شیعه و سنی و نمی دانم هفت امامی و پنج امامی و شیش امامی و هر چه که می توانسته جمع کرده اسم را گذاشته «الاربعون حدیثا» بیشتر از چهل تا حدود پنجاه تا شاید هم بیشتر الان دقیق یادم نیست هول و هوش پنجاه تا آنجا حدیث جمع کرده و می خواهد اثبات بکند که مثلاً مهدیین عددش متواتر است، ما عرض کردیم در جلسه گذشته احادیثی که آقای ناظم العقیلی جمع کرده است پنج دسته است و فقط یک دسته از آن احادیث صحبت از مهدیین کرده آنها هم فقط شش تا هستند شش تای آن هم از نظر سندی دوتای آن از هفت امامی ها رسیده، یک آن از شیش امامی ها رسیده، یک آن اصلاً سند برایش ذکر نشده ببینیم از چه کسی رسیده، یک آن از غلات رسیده، یک آن هم از اهل سنت رسیده، یعنی یک دانه حدیث در مورد مهدیین که این سلسله سند شیعه دوازده امامی باشد ما نداریم.

مجری:

ما در این برنامه می خواهیم این شیش تا حدیث را بررسی کنیم؟

استاد مجتهدی سیستانی:

نه ما در جلسه گذشته آن شیش تا بررسی کردیم که دسته اول روایات ناظم العقیلی است، می خواهم چهار دسته ای دیگری که این آقا ادعا می کند این روایات در مورد مهدیین هست إن شاءالله  آنها را هم

 مورد بررسی البته اجمالی قرار می دهیم اگر فرصتی بود بعد به صورت مفصل تک تک روایات را با سندهایش ممکن در جلسات دیگر ما مورد بررسی قرار بدهیم، فعلاً اجمالی می خواهم یک عبور گذری می خواهم از این چهار دسته ای که مانده داشته باشیم.

اولین دسته ای که بود همان احادیث مهدیین بود که گفتیم شیش تا بیشتر نیست و در جلسه گذشته توضیحش را دادیم، که خب یک دوست بزرگواری هم از جریان مدعی یمانی تلفن زدند و متأسفانه چون حرف های بنده را متوجه نشده بودند اشکال های می کردند و ما هم متأسفانه فرصت چون اواخر برنامه بود نشد که قشنگ با ایشان صحبت بکنیم روشن بشود که ما چه می گوییم آنها په می گویند و مشخص بشود که آنها متوجه نشده اند ما چه گفتیم، ولی خب حالا دیگر توفیق نبود که آنجا مطلب را روشن کنیم، در این جلسه هم بخواهیم به حرف های آن آقا بپردازیم خب ممکن است که مخاطبان امروز مخاطبان آن جلسه قبلی نبوده باشند و متوجه نشوند بنده دقیقاً چه عرض می کنم لذا دیگر آن جای خود إن شاءالله وقت دیگری باید صحبت بشود در مود آن حرف های که آن آقا پشت تلفن زدند.

دسته دوم احادیثی هست که از فرزندان قائم صحبت می کند، ناظم العقیلی می گوید خیلی خب مگر مهدیین طبق حدیث وصیت فرزندان قائم نیستند پس روایاتی که از فرزند داشتن قائم صحبت می کنند معید مسئله مهدیین هست

جوابی که ما می دهیم این هست که وجود نسل و نژاد برای حضرت قائم...

مجری:

اینها چندتا روایت هستند حاج آقا؟

استاد مجتهدی سیستانی:

اینها را حالا ما تعداد نکردیم ولی خب

مجری:

آنهای که خود ناطم العقیلی بیان می کنند و به آن استناد می کنند

استاد مجتهدی سیستانی:

آنها آن طوری بیان نکرده اند ایشان دسته بندی کند دسته بندی را ما، اصلاً آن جریان، جریان منظمی نیستند همانطور قُطره ای هر چیزی گیر شان بیایدنقل می کنند، این را ما دسته بندی کردیم که این حرف های شما زدید پنج دسته هست، ما چون مهدیین خیلی مهم بوده خب عددهایش را احضار کردیم شیش تا است ولی اینها هم خیلی نیست شاید مثلاً سر جمعش بکنی خیلی چیزی از داخل آن در نیاید شاید مثلاً شاید مثلا بیست تا حدیث باشد آن هم که توضیح دادم همه سندها ضعیف و دلالت ها مخطوش، روایات دارای نسخه بدل و خیلی مشکلات دارد، حالا من شاید در ادامه یکی دوتایش را فرصت بشود اشاره بکنم فعلاً به صورت کلی عرض کردم خدمت بینندگان عزیز، عرض می کنم که وجود نسل و نژاد برای حضرت قائم (صلوات الله واسلانه علیه) الزاماً به معنای امام بودن آن فرزندان یا مهدی بودن آن فرزندان نیست، پس این مسئله اول. اینی که امام زمان فرزندانی داشته باشند بر فرض که قبول بکنیم ارتباطی ندارد که آنها مقام و منصب داشته باشند خب اهلبیت هم اینهمه بچه داشتند یک دانه شان امام می شده بقیه کاره ای نبودند نسبت به مسئله دین و مقام و منصب داشتن نه امام بودند نه هیچی آدم های عادی بودند، لذا صرف اینی که شما می آید شاید ده تا مثلاً روایت بکنید که امام زمان دارایفرزند هستند این هیچ چیزی را ثابت نمی کند نسبت به مهدیین، غیر از اینکه شمار قابل توجهی از روایات خبر از وجود فرزند نداده دعا کرده است برای فرزندان قائم و این را جریان یمانی مدعیان یمانی متوجه نیستند که صرف اینی که اگر کسی برای فرزندان کسی دعا بکند تلازمی با این که آن آقا واقعاً فرزندی هم داشته باشد ندارد، مثلاً به یکی بگویم که خدا به تو و نسلت برکت بدهد در حالی که اصلاً هنوز مثلاً ازدواج نکرده یا اگر ازدواج کرده هنوز بچه دار نشده یعنی چونکه کسی که ازدواج نکرده می تواند ازدواج کند یا کسی که ازدواج کرده می تواند اولاد دار شود من می توانم همچین دعای بکنم، این که من دعا بکنم برای فرزندان قائم تلازمی ندارد که الان حضرت قائم دارای فرزند باشند حضرت قائم می توانند بعد از اینکه ظهور فرمودند قیام کردند تشکیل حکومت دادند به سنت جد شان عمل بکنند ازدواج کنند صاحب اولاد هم بشود این دعای من شامل آن زمان بشود.

مجری:

اصلاً در عرب ها که رسم است یعنی کسی تا ازدواج می کند مثلاً می گویند إن شاءالله پسرت علی می شود به او می گویند أبو علی یا مثلا أبو حسین، اصلاً یعنی اینطور نام می برند.

استاد مجتهدی سیستانی:

بله این چیز عرفی است یعنی قابل فهم است، حالا من برای اینکه محکمتر بشود صحبتم از خود قرآن شاهد می آورم.

مجری:

حاج آقا قبل از اینکه پیش برویم بخاطر اینکه بینندگان عزیز هم در بحث قرار بگیرند، ما اصلاً نزد شیعه روایت صحیح السند و مؤثقی داریم که امام زمان فرزندانی دارد و الان زندگی می کنند؟

استاد مجتهدی سیستانی:

بله سؤال خیلی خوبی پرسیدی حالا من در ذهنم بود یک لحظه فرموشم شد توفیق شد حالا شما به ذهن تان رسید این را ما ذکر بکنیم، ما هیچ دلیلی بر اینکه امام زمان (ع) دارای همسر باشند چه برسد که دارای فرزند باشند، دارای همسر باشند نداریم چه برسد به اینکه دارای فرزند باشند و آنهای که هست عرض کردم اینها یا سند های کاملاً خراب و ضعیف است یا که فقط دعا کرده  است برای قائم و فرزندانش و این هیچ اشکالی ندارد مثلاً ما داریم از امام صادق(ع) که فرموده باشند اصلاً مثلاً پدر و مادرم به فدای تو باد، اصلاً قائم هنوز صد سال بعد می خواهد به دنیا بیاید خودش به دنیا نیامده مثلاً ایشان گفتند پدر و مادرم مثلاً فدای کسی که، در مورد قائم صحبت کرده باشد، لذا اینکه یک دعای من بکنم یا مثلاً ابراز علاقه ی من بکنم نسبت به کسی این اصلاً تلازمی ندارد که آن آقا حتماً الان باشد و این به قول همان مثالی هم که زدید قابل فهم هست این مسئله.

اما عرض کردم از قرآن هم من این را بیاورم که دیگر محکمتر بشود، در قرآن ما داریم که در مورد زن های پیغمبر که آیه نازل شد شما دیگر از پشت برده باید با مردها صحبت بکنید بعد یک سؤالی شد که حتی مردهای مثلاًمحرم مان هم اینطوری هستند؟ آیه نازل شدکه:برآن در موردپدران وفرزندانشان گناهی نیست

«لَا جُنَاحَ عَلَيْهِنَّ»

گناه ندارد که با پدرهای شان بودن پشت برده بیایند بیرون صحبت بکنند با فرزندان شان، در حالی که وقتی این آیه نازل شد هیچ کدام از همسران پیغمبر فرزند نداشتند تنها کسی که فرزند داشته ام سلمه بوده که البته از شوهر قبلیش دارای فرزند بوده و یقیناً مراد این آیه فقط ام سلمه نیست همه زن های پیغمبر هستند و اگر مراد این آیه فقط ام سلمه بود حتماً ایشان این را به عنوان یک افتخار برای خودش تقبل می کرد قبول می کرد و بارها می گفت که مثلاً این آیه در مورد من نازل شده که گفته شما با بچه هایت بخواهی صحبت بکنی لازم نیست از پشت پرده باشد در حالی که ام سلمه هرگز همچین استنادی نکرده است که این آیه در مورد من نازل شده و عرض کردم هیچ کس هم قائل ندارد برای، اصلاً کاملاً مشخص است صحبت سر همسران پیغمبر است نه ام سلمه به تناهی، لذا می بینیم که قرآن در مورد همسران پیامبر کلمه فرزندان را به کار برده در حالی که هیچ کدام بچه نداشته اند و معلوم هم نبوده در آینده بچه دار بشوند کما اینکه خب در تاریخ هم هیچ کدام بچه دار نشدند.

مجری:

هیچ فرزندی ثبت نشده برای کسی.

استاد مجتهدی سیستانی:

إلا ماریه قبطیه که خب او مال بعد از نزول این آیه است و اواخر عمر شریف پیغمبر بوده، خب پس شما می بینید در خود قرآن در مورد فرزندانی صحبت شده است که وجود خارجی نداشته اند و در آینده هم نداشتند یعنی اصلاً تا آخر هم بچه ی به دنیا نیامد بر فرض هم ماریه قبطیه را بگیریم ماریه قبطیه فرزندش دو ساله بوده ابراهیم وفات کرده اصلاً بچه ای بزرگ نبوده که بخواهد در مقابل مادر مثلاً صحبت بشود ک آیا مادر از پشت برده با این فرزند صحبت کند ولی قران این را...

مجری:

تازه آن هم بچه ممیزی که مثلاً نیازی به حجاب و حالا...

استاد مجتهدی:

بله نبوده، اصلاً کلاً بچه ای نبوده حالا که بگوییم، پس این خیلی روشن شد که این روایات هیچ ربطی به مهدیینی که شما ادعا می کنید در زمان غیبت لااقل یک آن هست یا دوتای آن هست مثلاً ربطی به آنها ندارد.

مجری:

ما از تو به جز کرم ندیدیم

جز سفره محترم ندیدیم

روزی که بقیع مان کشاندی

گشتیم ولی حرم ندیدیم

خیلی ممنون که ما را تماشا می کنید در برنامه مهدی یار، حاج آقا دسته دوم را که می فرمودید فرزندان حضرت قائم(ع) به نظر می رسد که طرفداران احمد الحسن از این موضوع استفاده بکنند و بگویند ما از نسل ایشان هستیم، اصلاً همچین شجره نامه ای نمی دانم همچین انتصابی اثبات شده وجود دارد که اینها می خواهند از این استفاده بکنند یا نه؟

استاد مجتهدی سیستانی:

نه این دعوا هم ادعا هم مثل بقیه ادعاهای شان چیزهای است که فقط خود شان مطرح می کنند و در جامعه اینها قابل پذیرش نیست قبیله ایشان قبیله کاملاً معروفی بوده که سید نیستند و در قبائل عراق اینها هر کدام هر قبیله ای برای خود شان نصب شناس دارند که همه را تا چندین نسل می شناسد و ادعای که این آقا می کند که نمی دانم جد چهارم من مثلاً سلمان پدرش مجهول بوده و نمی دانستند چه کسی است این نزد خود آن قبیله قابل پذیرش نیست بلکه آنها می گویند پدرش مشخص بوده حتی شاید قبرش و اینها  همه چیز مشخص بوده سید بودن این آقا صد در صد مورد رد این قبیله است إلا همان افرادی که خب گول خوردن و از آن قبیله ایمان آورده اند مثلاً برادرش که خب ایمان آورده قبول کرده که پس ما سید

هستیم یا مثلاً به عنوان مثال دختر عمویش اگر ایمان آورده ولی کسانی که ایمان نیاورده اند نه این مسئله را قبول ندارند.

مجری:

یعنی پس اصل سیادتش هم زیر سؤال است

استاد مجتهدی سیستانی:

ادعای خودش است دیگر که من امام زمان را دیدم ایشان به من خبر دادند که تو پسر من هستی و البته ما در کتاب «نبرد» این را توضیح دادیم که عرب خیلی اتفاقاً روی نسلش حساس بوده چون بحث حلال زادگی مطرح بوده اگر کسی واقعاً اعتراف بکند که من، جد چهارم هم که فاصله ای ندارد حالا جد بیستم ام را ندانم بگوید من جد چهارم پنجمم مجهول بوده این معنای غیر از حرامزادگی نمی دانه داشته باشد در قبایل اعراب ولی این آقا بدون توجه به این مسئله متأسفانه حتی حاظر است این انگ به او بخورد ولی اصرار بکند که نه من مجهول النصب بوده ام و هیچ کس نمی دانسته که پدر سلمان چه کسی بود و امام زمان به من گفتند که پدر سلمان من بوده ام، حالا ما در کتاب نبرد همه فروض آن را مطرح کردیم چطور شده امام زمان با مادر سلمان ازدوج کرده اند بدون اینکه بگویند من چه کسی هستم و بعد چطوری غیب شده اند که هیچ کس نفهمیده این آقا چه کسی است چه است از کجا آمده و اگر همین الان یک آقای در بزند بگوید که من نمی گویم چه کسی استم و چه استم دختر به من بدهید کدام آدم باغیرت متدینی است که به کسی که نمی داند چه کسی است چه است آن هم عرب ها بردارند دختر بدهند بعد هم این آقا غیب بشود و حتی غیب شدنش را هم کسی خبر نداشته باشد بالاخره امام این امام زمان غائب شدن بعد از اینکه این خانم بادار شده یا حالا مثلاً سلمان بچه بوده به دنیا آمده غائب شده که کسی نفهمیده این آقا امام زمان بوده چطور حتی قصه غائب شدنش هم هیچ کس نشنیده در این قبیله لذا کاملاً مشخص است یک ادعای دروغین هست و این آقا نه از نسل امام زمان اصلاً از نسل اهلبیت ار هیچ امامی نیست و سید نبودن آنها کاملاً مغرض و مشخص است.

دسته سومی که ناظم العقیلی به آن استناد کرده روایتی است که گفته ما امامانی بعد از قائم داریم،می

 گوید خب این هم منطبق بر مهدیین هست و تواتر مهدیین را ثابت می کند، ما در جلسه گذشته هم تذکر دادیم شیعه هیچ مشکلی به اعتقاد به امامان بعد از قائم ندارند چون شیعه قاعده به رجعت است بعد از قائم امام حسین(ع) رجعت می فرمایند حکومت می کنند و ائمه بعدی لذا امامان بعد از قائم هیچ ربطی و هیچ تلازمی با مهدیین ندارد مراد همان ائمه رجعت است که ما هم قبول داریم و منکر آن نیستیم ربطی به مهدیین ندارد.

اما روایات دسته چهارم که گفته امامانی از نسل قائم، اینها بسیار بسیار اندک است حالا من دقیق نشمرده ام ولی شاید مثلاً سه تا هم نباشد متأسفانه إحسا نکرده ام ولی یقین دارم که فراتر از انگشتان دست نمی رود چون همه آن را نگاه کردم ولی الان عدد در ذهنم نیست، از طرفی بعضی از این روایات اصلاً تصریح ندارد که از نسل قائم باشند مثلاً ما یک زیارت نامه ای داریم که سندش هم البته خیلی سند خرابی است که خیلی هم جریان یمانی را این زیارت  نامه حالهم صلوات خیلی تأکید دارند به اسم صلوات ضراب اصفهانی و برای اینکه به مخاطب این طور تلقین بکنند که این خیلی معتبر است می گوید در مفاتح است مفاتحی که در همه خانه ها است یعنی این جمله ما شاید صدها بار از این جریان شنیده ایم در همین مفاتح که در همه خانه ها است مثلاً این صلوات آمده.

مجری:

یعنی این صلوات را منتصب به احمد الحسن می دانند؟

استاد مجتهدی سیستانی:

نه این صلوات منصتب به امام زمان هست این صلوات یک فقرۀ دارد که می گویند دلالت بر این می کند که از نسل امام زمان امام های خواهد بود پس می شود همان مهدیینی که در حدیث وصیت آمده، خلاصه استدلال شان این هست. در حالی که عرض کردیم که بارها به این آقایان گفتیم اولاً اینکه شما می گویید در مفتح آمده إنگار می گویید در قرآن آمده مفاتح یک کتاب دعا است در کتاب دعا نظریه شیعه معروف این بوده که تسامح در ادله سنن می کردند چون می خواهیم یک دعای بخوانیم یک زیارتی نامه ای بخوانیم می خواهیم یک صلواتی بفرستیم یررسی سندی و اعتبار سنجی سند را لحاظ نمی کردند یک چیزی

مستحبی است و در روایات هم آمده که اگر چیزی از مال سید یا اگر چیزی از پیغمبر رسید که مثلاً اگر فلان چیز را بخوانید یا فلان نماز را انجام بدهید فلان قدر ثواب دارد و شما انجام دادید خدا ثوابش را می دهد و تصریح کرده اند هرچند پیغمبر آن را نگفته باشد لذا دعاهای که ما می خوانیم اندازه ای که دعا باشد اندازه ای که زیارت باشد به اندازه ای که صلوات باشد خوب است اما اگر می خواهید از آن اعتقاد بکشید بیرون می خواهید از آن حکم شرعی بکشید بیرون باید با همان معیارهای علمی سنجیده شود آیا سند دارد؟ آیا اعتبار دارد یا نه؟ و إلا شما این دعا را هزار بار بخوانی ثواب هم خدا به تو می دهد إن شاءالله بخاطر آن روایاتی که از خود اهلبیت آمده که اگر بخوانید و انجام دهید خدا ثواب می دهد هرچند پیغمبر نگفته باشد هر چند ما نگفته باشیم اما نمی تواند همین دعای که شما خواندید مستند اعتقاد و مستند احکام شرعی قرار بگیرد إلا اینکه سندش ثابت شود، حالا سند این زیارت چه است؟ این را ما در کتاب های متعدد توضیح دادیم هم در «لوح القلم» هم در «دوازده خورشید» هم در کتاب «نبرد» چون آنها بارها این را تکرار می کنند هر چقدر هم ما توضیح بدهیم فایده ای ندارد، عرض کردیم آقا جان شما که ما را دروغگو می دانید خودتان مراجعه کنید به کتاب «جمال الاسبوع» ببینید «سید طاووس» چه می فرماید «أبوالحسن ضراب اصفهانی» که خود این آقا را ما نمی دانیم چه کسی است یعنی هیچ شناختی، نه اسمش در کتاب رجال آمده و نه هیچ صحبتی در موردش شده اصلاً این آقا چه کسی بوده چه بوده، راستگو بوده، دروغگو بوده هیچ چیزی نمی گوید، این آقا می گوید یک پیر زنی آمد به من گفت که او می گوید، متن حدیث این است، او می گوید، گفتم چه کسی می گوید؟ گفت من می گویم، من گفتم شما چه می گویی؟ بعد این صلوات را گفت که وقتی می خواهی بر اهبیت صلوات بفرستی این شکلی صلوات بفرست، یک پیر زنی که ما نمی دانیم چه کسی است خودت را هم که نمی دانیم چه کسی هستی، او می گوید، او چه کسی است؟ من هستم یعنی با ضمیر مذکر گفته بعد گفته من هستم، خب تو که مؤنث هستی، چه شد اصلاً قضیه؟ سند اینطوری، حالا به آن روایت کار نداریم.

مجری:

یعنی پس اصل این صلوات ضراب اصفهانی هم از نظر سندی؟

استاد مجتهدی سیستانی:

از نظر سندی صد در صد نا معتبر است از نظر اعتبار سندی، از نظر دعا و صلوات و اینها بله در مفاتح است بنده هم می خوانم دیگران هم می خوانند هیچ اشکالی هم ندارد الان هم که ما سندش را می زنیم باز هم می رویم می خوانیم چون خود اهلبیت فرمودند ما چون تابع ثقلین هستیم از خود مان که مبنا و معیار نمی دهیم که، اهلبیت   گفته اند اگر یک چیزی رسید که منصب به ما بود در مورد مستحبات و اینها، نه در مورد واجبات نه در مورد اعتقادات گفته بود ثوابی دارد شما اگر انجام دادید و اگر واقعاً همچین چیزی را ما نگفته بودیم خدا ثوابش را می دهد، بحث ثواب بودن اصلاً بحث این نیست که شما طبق آن بیایی اعتقاد بسازی با این اعتقاد که بیایی اعتقاد 1400 ساله شیعه را بگذاری کنار و بعد قائل بشوی که پیغمبر به جای 12 وصی 24تا وصی داشته یا مثلاً امام حسین(ع) رجعت نمی کند بعدش احمد بصری می خواهد رجعت بکند، حالا سند را ما بگذاریم کار من خیلی وارد بحث سند نمی خواستم بشوم می خواهم فقره را توضیح بدهم که اصلاً بعضی فقراتی که اینها به آن استناد می کنند ظهوری ندارد در آن چیزی که آنها می گویند، فقره این است:

خدایا بر ولی خودت و ولی عهدهای خودت و امامان از نسل او درود بفرست. کجای این روایت گفته مراد من از ولی خودت یعنی امام زمان؟ من می توانم بگویم ولی علل اسلام امیرالمؤمنین است امیرالمؤمنین گل سر سبد ولایت است خدایا بر امیرالمرمنین صلوات بفرست و بر امامان از نسل او هم صلوات بفرست، دقیقاً حقیقتش این است عقیده شیعه همین است دیگر که امامانی که هستند همه شان از نسل حضرت علی(ع) هستند به اضافه خود شان می شود 12، پس ببینید نه تنها مشکل سندی دارد تنها خیلی های آن نسخه بدل دارد که اصلاً فقره هیچ ظهوری در آن ادعای که شما می کنید که اینها فرزندان قائم هستند منظور هم از قائم امام دوازدهم باشد هیچ ظهوری در این ندارد.

دسته پنجم و آخرین دسته ای که آقای ناظم العقیلی به آن استناد کرده.

مجری:

حاج آقال من قبل از ورود به دسته پنجم باز یک سؤالی دارم، یعنی طبق این استدلالی که شما فرمودید

اگر اینها احمد الحسن و طرفدارانش این وجود امام زمان را چیز می شوند یعنی در حقیقت نافی بحث رجعت می شوند دیگر؟

استاد مجتهدی سیستانی:

بله آنها می گویند که رجعت، البته آن خب خود شان هم نمی دانند چه می گویند بعضی از بزرگواران کلمات آنها را رفته اند بررسی کررده اند چون آنها کتاب خیلی دارند بالا ی 250 جلد کتاب دارند در هر جلد یک چیزی می گویند یعنی اگر از خود شان بپرسی مثلاً کسانی که پیرو تفکر آقای فتیحی هستند یک طور جواب می دهند، کسانی که پیرو تفکر آقای کهندل هستند یک طور جواب می دهند، کسانی که پیرو تفکر آقا موسوی هستند یک طور جواب می دهند، از خود مکتب بپرسی شاید یک طور دیگه جواب بدهد.

مجری:

آنها هم برای خود شان حنفی و مالکی و اینها دارند؟

استاد مجتهدی سیستانی:

نه همه شان می گویند ما یکی هستیم ولی وقتی صحبت می کنی جواب های شفاحی شان، بعد جواب های کتبی شان هم خراب است احمد خودش مثلاً یک چیز می گوید همان مکتب که به اسم احمد هست و می گوید ما مثلاً مورد تأیید احمد هستیم خودش کتابی چاپ می کند چیزی دیگر می گوید مثلاً اینکه عیسی به چه کسی اقتدا می کند به امام زمان اقتدا خواهد کرد؟ آن عیسی که پشت سر مهدی نماز بخواند کدام مهدی است؟ مهدی ما است امام دوازدهم است یا احمد بصری است؟ در کتاب های شان خود شان دو طور حرف زده اند در یک کتاب می گویند پشت سر امام زمان اقتدا می کند در یک کتاب شان می گویند که پشت سر احمد بصری اقتدا می کند، بحث رجعت هم همین است وقتی که شفاهی بحث می کنیم می گویند نه ما رجعت را قبول داریم منتهی بعد از مهدی دوازدهم می آید چون در روایات نگفته که امام حسین بعد از مهدی اول یا چه کسی می آید گفته بعد از قائم می آید منظور از قائم، قائم دوازدهم است یعنی مهدی اول دوم سوم تا دوازدهم که آمدند بعدش مثلاً امام حسین(ع) می آید در حالی که احمد تصریح کرده است که امام حسین(ع) رجعت سماوی دارند در آسمان می آیند در زمین نمی آیند و

 بعد تعویلاتی دارند که بهائیت هم هست حسین زمان مراد است مثلاً من شاید خود امام حسین باشم، حسین علی بهاء می گفتند تو چه کسی هستی؟ می گفت من قائم هستم یا مثلاً علی محمد باب قائم است، می گفتند اگر قائم هستی عیسی کجاست؟ می گفت عیسی من هستم دیگر عیسی که قرار نبوده بیاید شبیه عیسی خواسته بیاید که من هستم یا مثلاً م همان  مثیل عیسی هستم.

مجری:

خیلی شبیه است اینطور اعتقادات و تفکرات شان به بهائیت مخصوصاً.

استاد مجتهدی سیستانی:

بله خیلی هم کمک می کند اتفاقاً چون وقتی یکی زحمت کشیده حرف های خرافی به هم بافیده فقط بعد صد سال که دیگر کهنه شده و دویصد سال مثلاً گذشته کسی خبر ندارد من همان حرف ها دو باره بیایم تکرار کنم خیلی هم راحت است برای من نمی خواهد خودم ببافم کسی قبلاً بافته من فقط تکرار بکنم لذا است که در بعضی کلمات شان اینها دارند که مراد این نیست که مثلاض گفته سلمان تو می آیی، نه که تو می آیی یعنی سلمان زمان مثلاً یک کسی اینقدر خوب است مثل سلمان او هست مثلاً، یک رجعت را طورهای مختلفی توجیه می کنند.

در مورد آخرین دسته روایاتی ما داریم که گفته دوازده امام از نسل پیغمبر، دوازده امام از نسل علی، دوازده امام از نسل فاطمه، شبهه خیلی قوی تر از شبهات روایات قبلی است چون وقتی بگوید دوازده امام از نسل پیغمبر امام علی از نسل پیغمبر نیستند، وقتی بگوید دوازده امام از نسل فاطمه، امام علی از نسل فاطمه نیست، وقتی بگوید دوازده امام از نسل علی، امام علی که از نسل خود شان نیستند این را چه کار بکنیم؟ این را هم ما در جلسه گذشته تذکر دادیم ولی خب بازهم دوباره بیام می کنیم، اولاً که این روایات خیلی های آن نسخه بدل دارد گفته یازده، شما به چه حقی آن نسخه ای که موافق اعتقاد باطل خود تان هست را می پذیرید آن نسخه ای که مخالف اعتقاد باطل شما است نمی پذیرید؟ وقتی یک روایتی دوتا سه تا ده تا نسخه دارد یا شما دلیل داری کدام نسخه درست است؟ بسم الله دلیل ارائه کنید، اگر دلیل ندارید این دوتا نسخه ها با هم تعارض می کنند  و کنار گذاشته می روند از حجت می اُفتند چون حجت چیزی هست که بخواهد راه را به من نشان بدهد وقتی این دو نمی توانند کنار هم بیایند و زید هم هستند بوسیده می شوند کنار گذاشته می شوند، همین روایتی که گفته دوازده تا در کتاب دیگری نسخه  دیگری گفته یازده تا که مطابق اعتقاد ما است دیگر یازده تا امام از نسل پیغمبر چون حضرت علی(ع) نز نسل پیغمبر نیستند می شوند دوازده تا، پس اولاً این نکته را شما چرا فریبکاری می کنید و مخاطب را گول میز زنید که فکر بکند این روایت فقط و فقط یک طور نق شده، نه این روایت دو طور نقل شده بعضی وقتا یک روایتی ما داریم چهار طور نقل شده سه طور آن زید اینها است یک طور آن فقط به نفع اینها است اینها همان می گیرند، همین دیشب یک بنده خدای در پی وی آمده بود روایت را آورده که مثلاً وَ دابَةٌ مِنَ المَشرِق گفته بود این دابه که از مشرق می آید یکی گفته مثلاً بعد از آن صوفیانی می آید، خب شما می گویید دابَةُ الأرض مثلاً بعد از قائم می آید این چه کسی است؟ و بعد روایت دیگری آورده که دابه همان کسی است که ابلیس را می کشد و بعد روایت دیگری آورده بود که قائم همان ابلیس را می کشد پس نتیجه شد دابه قائم است که قبل از صوفیانی است، حالا سؤال؛ آن قائمی که قبل از صوفیانی است چه کسی است؟ یعنی این چندتا روایت را به هم بافته بودند من رفتم گفتم عزیز من این روایت در مصدر اصلی رایتٌ مِنَ المَشرِق است نه دابَةٌ مِنَ المَشرِق، رایتٌ پرجمی از مشرق می آید که همان خراسانی است به جنگ صوفیانی می رود و این پرچم هم قبل از قائم است مشکل حل است و شما نمی روید این را ببینید.

مجری:

را را دال خواندند و ادمه داستان

استاد مجتهدی سیستانی:

فقط را و دال نیست دابه با هم دارد یا را هم باید با بخواند، اینقدر فریبکاری می کنند سند هم می زنند به همان مصدر، زده فلاح السائل در فلاح السائل بروید ببینید رایتٌ مِنَ المَشرِق است نه دابَةٌ مِنَ المَشرِق اصلاً اصل استدلال می رود روی هوا. پس شما نسخه ها نمی آیید بررسی بکنید این یک نکته.

نکته دوم ایت هست که بعضی از روایات صحبتی از امامت نکرده چطور شما می گویید، مخصوصاً این روایتی که الان می خواهم عرض بکنم بارها و بارها هم خود احمد هم جریان احمد هم در مناظراتی که در فضای مجازی بعضی وقت ها اتفاق می افتد این حدیث را می آورند بارها و بارها ما جواب دادیم باز دوباره تکرار تکرار تکرار، حدیثی است در «اصول کافی» که پیغمبر می فرمایند:

یا علی دوازده فرزند از نسل من و تو میخ های زمین هستید یعنی واسطه این هستید که زمین از هم نپاشد اینگار که مثلاً زمین ترک ترک هست شکسته شکسته است با میخ کوبیده آن را که از هم نپاشد، شماها دوازده فرزند از من و تو یا علی میخ های زمین هستید. وقتی که تو و این دوازده فرزند وفات کنند زمین دیگر مهلت نمی دهد و متلاشی می شود، می گوید این دارد می گوید دوازده تا می خواهید چیکارش بکنید؟ جوابی که ما می دهیم اول این جواب را بدهیم بعد جواب قبلی را عرض بکنیم، جوابی که ما می دهیم کجایش گفته دوازده تا امام؟ فقط گفت دوازده تا فرزند از من میخ های زمین هستند خب یازده تای آن امام هستند یکی شان هم حضرت زهرا(س) است که یقیناً ایشان ام الائمه هست مقامش بالاتر از ائمه نباشد پاینتر نیست این اعتقاد شیعه است که طبق روایات هست که ایشان تمام مخلوقات اگر می خواستند اراده کنند مطیع بودند برای ایشان و ایشان کم نداشتند فقط خانم بودند خب خانم منصب الهی ندارد لذا این روایت شامل حضرت زهرا(س) می شود و هیچ مشکلی با اعتقاد شیعه ندارد که دوازده تا از فرزندان رسول خدا نه امام تعبیر امام نکرده میخ های زمین یعنی باعث می شوند که زمین متلاشی نشود.

 و نکته دیگر این هست که این هم با اعتقاد احمد بصری نمی سازد می گویند وقتی این دوازده تا وفات بکنند زمین از هم متلاشی می شود در حالی که شما همچین عقیده ای نداری شما می گویید وقتی که مهدی اول مُرد مهدی دوم می آید بعد سوم می آید بعد چهارم می آید تا دوازده تا مهدی می آید بعدش باز بعضی های تان می گویید رجعت می شود یا بعضی های تان دیگر نمی دانید چه می گویید، این روایت کجایش ربطی به مهدیین دارد؟ این یک جواب هست. جواب قبلی را هم عرض بکنم همین روایت نسخه بدل دارد در مصدر اصلی یعنی «اصول کلفی» از کتاب «عصفوری» گرفته این حدیث را در سندش هم گفته از عصفوری، در خود کتاب عصفوری یازده تا دارد، ای علی یازده فرزند از من و تو میخ های زمین هستید، شما آن نسخه بدل را نگاه نمی کنید و در نظر نمی گیرید و فقط این نسخه بدل را می آورید و اگر هم این نسخه

بدل را بیاورید باز هم از امامت در آن صحبت نشده و آخرش هم باز مخالف اعتقاد شما است چون گفته وقتی این دوازده تا رفتند دیگر تمام می شود این چه ربطی به مهدیین و امامت مهدیین دارد؟

این صحبتی که من الان خدمت تان عرض کردم یک نکته دیگر هم بگویم که این نکته بسیار نکته ای مهمی است و آن بحث قاعده تغلیب است، ببینید در زبان عرب و در زبان فاسی هم این چیزی مشخص است اگر من بخواهم یک دسته ای را یک حکم برای شان بدهم که این دسته اکثر آن یک طوری باشد مثلاً 20 نفر هستند می گوییم 19 نفر مشهدی هستند یکی در بین آنها تبریزی است ولی در دسته مشهدی است من می گویم مشهدی ها بیایند منظور من این نیست که آن نفر بیستم هم مشهدی است و تبریزی نیست چون غالب اینها یک طوری هستند تعبیر من بر همه آنها اطلاق می شود به این می گویند قاعده تغلیب از باب قائله بودن و غلبه  داشتن، وقتی که یازده تا امام از فرزندان رسول خدا امام هستند فقط یک دانه ی شان که امیرالمؤمنین هست از فرزندان رسول خدا نیست سر جمع می گوید دوازده تا از فرزندان رسول خدا. و البته تغلیب باید جای باشد که مخاطب را به اشتباه نیندازد و این به اشتباه نمی انداخته چرا؟ چون همه عالم می دانند که امام اول امیرالمؤمنین است پس امام اول از فرزند رسول خدا شروع نمی شود که بگویی دوازده تا به اضافه حضرت علی(ع) می شود 13تا این کاملاً مشخص بوده 120 هزار نفر در مسئله غدیر حضور داشتند لذا چون این قرینه قطعی وجود دارد نیازی نبوده است که امام بخواهد قرینه ای باز در خود متن بگذارد که منظورم از دوازده تا یعنی یازده تا. اگر شما این نخواهید بپذیرید در آیه تطهیر دچار اشکال می شوید، شیعه 1400 سال هست که استناد  کنند به این که چرا ضمایر مذکر آمده؟ اگر ما بخواهیم قاعده تغلیب را نپذیریم خب یک دانه از اینها خانم است دیگر حضرت زهرا(س) خانم است ضمایر مذکر آمده، اگر بخواهید نپذیرید قاعده تغلیب را زن های پیغمبر که مخاطب این آیه نیستند چون زن های پیغمبر مؤنث بودند، اهل بیت هم نیستند چون یکی  از آنها خانم بوده که ما قاعده تغلیب را نمی پذیریم، خب این مصداق آیه تطهیر چه می شود؟، باید یک مصداقی بیاید که همه مرد باشند، نمی دانم روشن هست بیانم چه عرض می کنم؟ قاعده تغلیب یعنی وقتی غالب شان  مؤنث هستند

مجری:

در اهل بیت ما یک حضرت زهرا را داریم خانم است، از آن طرف هم طبق حرف عامه که مثلاً همسران پیامبر

استاد مجتهدی سیستانی:

بله، ما که همسران را قبول نداریم خود آنها هم همسرانی را که می گویند مصداق آیه هست عصمتش را قبول ندارند،لذا اگر ما عصمت را از آیه تطیر در بیاوریم کاملاً مشخص است که آنها زن های پیغمبر نیستند، حالا من از آن باب وارد نشدم، از باب ضمیر وارد شدم، ضمایر این آیه مذکر است، لذا خانم های پیغمبر نیست، رفتند کنار، چه کسی می ماند؟ قول شیعه می ماند که می گوید این پنج تن  آل عبا بودند، چهارتا مرد هستند یکی از آنها خانم، اگر شما قاعده تغلیب را نپذیرید، یعنی بگویید نه همه باید مرد باشند، خب پس چه کسی شد زن های پیغمبر که نیستند، این پنج تن نیستند چون یکی از آنها  خانم بوده، این ضمایر مذکر به چه کسی می خواهد برگردد؟

مجری:

مصداقی برایش پیدا نمی کنیم.

استاد مجتهدی سیستانی:

مصداق اصلاً وجود ندارد نه اینکه پیدا نمی کنیم، نه که مثلاً هست ما پیدا نمی کنیم، فقط دوتا قول هست یا زن  های پیغمبر هستند که ضمایر مذکر است، یا اهل بیت هستند که اهل بیت، هم فعلاً چون زمان نزول چهار مرد هستند یک خانم، شما اگر قاعده تغلیب را نخواهید بپذیرید، کلاً آیه تطهیر و استدلال ما در عصمت اهل بیت می رود روی هوا و این یک چیز مشخصی است و در عرب بوده و نه تنها این بلکه بالاتر از این اصلاً ما روایتی داریم، پیغمبر می فرماید در کفایت الأثر هست، بارها ما برای اتباع احمد این روایت را خواندیم که می فرمایند 12 امام از نسل و زریه من خواهند بود، اولین شان علی است، دیگر از این واضح تر؟ یعنی خود پیغمبر امیرالمؤمنین را جزء زریه و نسل خودشان حساب کردند از بابا تغلیب، چون 11تا از آنها فرزندان حضرت هستند یکی از آنها نیست و از خودشان است.

مجری:

یعنی در این روایت نام امیرالمؤمنین هم آمده است

استاد مجتهدی سیستانی:

بله از خود حضرت تصریح می شود، 12نفر از زریه ولی ما هستند که اولینش علی است، دیگر از این واضح تر؟ چطور پیغمبر بفرمایند که قاعده تغلیب کاملاً مطرح است مخصوصاً در بحث امامت که اصلاً روایتی در این زمینه داریم، بماند که البته امیرالمؤمنین چون از سنین بسیار کوچک در خانه پیغمبر بودند بخاطر اینکه ابوطالب مشکلات مالی خورد،جعفر را دادند به یک کسی، امیرالمؤمنین را هم دادند به پیغمبر، پیغمبر از کودکی ایشان را بزرگ کردند، حکم بچه ایشان را داشتند؛ و در نهج البلاغه هست که من اینقدر کوچک بودم که پیغمبر من را روی پایشان می نشاندند و لقمه در دهان من می گذاشتند، و از کوچکی، کوچکی دو ساله سه ساله مثلاً اینها در خانه پیغمبر بزرگ شدم، لذا اینکه پیغمبر ایشان را بچه خودش بداند، و بخواند هم هیچ مشکلی  ندارد، پس این روایات هم، هیچ ارتباطی با مهدیین ندارد.

مجری:

این دسته آخر پس شما به سه طریق بحث کردید، یکی قاعده تغلیب، حالا من از آخر به اول بر می گردم، یکی قاعده تغلیب، یکی اینکه این روایات نسخه بدل دارد، در یک جا گفتند که دوازه امام در یک جا گفتند یازده امام، استدلال اول هم این بود که آن روایات که استدلال می کنند و می گویند 12امام!

استادمجتهدی سیستانی:

بعضی هایش امام ندارد

مجری:

اصلاً امام ندارد بعضی هایش، ذکر فرزند فقط آوردند،

استاد مجتهدی سیستانی:

حالا ماحرف های دیگر هم البته داریم مثلاً بعضی از این روایات که بسیار مهم است، همین روایت است که خواندم که میخ های زمین، راویش یک زید مذهب است، و رئیس مذهب زید است، ابوالجارود، و امکان

 دارد که این آقا چون می خواهد امامت زید را یک طوری درست بکند، چون زید هیچ چیز نداشت، نه نصی داشت، نه علمی داشت که مثلاً، بخواهد تنه به تنه امام صادق «علیه السلام» بزند، که زیدیه امام صادق را رها کند و سراغ زید مثلاً هیچ چیز نداشت، ممکن بوده که ایشان که توثیق هم در کتب رجالی شیخ طوسی  نجاشی و دیگران نقل دارد ممکن است که ایشان، لفظ 11را کرده 121 که زید را هم شامل می شود، یعنی روایاتی که گفته 12 اسم که نیاورد که شما احمد هم در آن است، اسم نیاورده فرمود 12تا هستند، راویش هم این آقای زید مذهب هست

مجری:

آنها هم راجع به این روایت مدعی هستند؟

استاد مجتهدی سیستانی:

حالا من اشراف به کتب زیدی ها ندارم، ولی قطعاً باید یک چیزی برای زید دست و پا کنند، چون زیدی ها جماعت کمی نبودند، حکومت خیلی محکمی هم داشتند150سال در منطقه مازندرانی ها، حکومت  داشتند و حالا قبر امام زاده هایشان هست  و بعد رفتند یمن را گرفتند و تا الآن هم خب اکثر یمنی ها زیدی هستند، هم حکومت پر و پا قرصی داشتند هم حوزه های علمیه زیادی داشتند، خب همه اش که نمی شود روی هوا باشد، بلاخره باید چیزی دست و پا بکنند، و قطعاً به روایاتی استدلال کنند که ما هم قبولش داشته باشیم، چون اگر فقط شما یک روایتی بیاورید که هیچ کس نشنیده، خودت شنیدی، خب برای ما قابل پذیرش نیست، همان کاری ه بهائیت کردند، فاضل گلپایگانی برای امامت علی محمد باب، قائمیت او، مهدویت او و بعد حقانیت حسین علی بهائی یک کتاب نوشته 1000صفحه از آیات و روایات و غیره جمع کرده برای اینکه حقانیت آنها را اثبات بکند قطعاً  اینها حتماً باید چیزهایی داشته باشند، حالا ما چون اشراف نداریم به اندازه احتمال عقلایی عرض می کنیم،چون این آقا توثیق عرض کردم، اگر آدم ثقه ای بود ما جرعت نمی کردیم همچین حرفی بزنیم، بعد اینکه حالا قائل هستند که ایشان ثقه هست با چیزهای که به ذهن شان می رسد، ولی عرض کردم در کتب رجالی ما مثل شیخ طوسی، مثل نجاشی، مثل کشی ،این بیاید توثیق شده باشد، این را ثقه معرفی کرده باشد نخیر ما همچین چیزی نداریم؛ و آقای احمد

بصری اگر شما فکر می کنید با تمسک به این روایات که 12 امام از نسل پیغمبر است، شق القمر کردی، بدان که هزار سال پیش قبل از تو، آقای نعمت اللهی، که نجاشی ذکر می کند که ایشان بسیار به کلام علاقه داشت به  علم کلام و بحث های روایی و امامت و اینها و بعد در مجلس ابوالحسین علوی زیدی مذهب رفت و توسط ایشان منحرف شد و کتابی برای ایشان نوشت در اثبات اینکه شمار امام ها 13تا است به علاوه زید، تمسک کرد به حدیثی در کتاب سلیم که  می گفت امامان از نسل امیرالمؤمنین 12 تا هستند، یعنی دقیقاً همان استدلالی که بعد از هزار سال احمد بصری دارد می کند، که مثلاً این روایت که گفته 12تا از نسل علی یا 12تا از نسل پیغمبر یا 12تا از نسل فاطمه، خب اینکه با حضرت علی می شود 13تا، این حرف را هزار سال پیش هم زدند و گمراه هم شدند و کتاب هم برایش نوشته بودند، جوابش هم این قواعدی است که من عرض کردم چون 11تا از فرزندان امیرالمؤمنین بودند خود امیرالمؤمنین  هم فرزند خودش حساب شدند روی هم چون کلاً 12تا هستند،11تایشان از فرزندان امیرالمؤمنین گفته 12 تا از فرزندان علی یا مثلاً همینطور در مورد حضرت زهرا «سلام الله علیها» و البته یک نکته دیگری را هم در جلسه قبلی عرض کردم و آن اینکه اصلاً این روایات می گویند 12 از نسل پیغمبر قبول این شد 13تا با حضرت علی چون ما قائل به 24تا هستید یعنی 12 امام و 12 مهدی دقیقاً همان عقیده بهائیت که می گفت این دعوت شریف چون اعظم از دعوت اسلام است، چون اسلام 12 امام داشته ما باید مثلاً 24 تا امام داشته باشیم که بعد خدا هم خواست و نوه حسین علی بهاء کلاً عقیم بود و اصلاً بچه ای به دنیا نیامد که بخواهد ادامه بدهد یا کلاً 3تا امام بیشتر ندارند حسن علی بهاء، عباس افندی، و نوه دختریش که باز پسر هم این آقا نداشت که امام بشود، نوه دختری شوقی افندی که کلاً امامت بهائیت تمام شد، با اینکه نصش الآن است که 24تا امام قرار بوده داشته باشند،حالا ما نمی دانیم جریان احمد بصری هم به کجا خواهد کشید، اینها چندتایشان بمانند، چندتایشان بروند، فعلاً ادعای شما 24تا هست و ادعایتان 12بعد از 12 این یک دانه اش فقط هست که ارتباطی با مهدیین 12گانه دارد، این خلاصه احادیث مهدیینی بود که که آقای ناظم العقیلی اصرار داشت که اینها چون متواتر هست عددش مثلاً 45، 50تا هست پس اصلاً بررسی سندی لازم ندارد حدیث وصیت

مجری:

خیلی ممنون، آخرهای بحث مان هستیم چیزی حدود ده دقیقه دیگر ما بیشتر در خدمت تان نباشیم در این ده دقیقه هم باز محضر حاج آقا هستیم من سؤالم را مطرح کنم حاج آقا؛ این پنج دسته ای که فرمودید البته بازهم اشاره کردید در کتاب ناظم العقیلی پراکنده آمده، شما مرتبش کردید و دسته بندی شده، خب همه اینها دور و حول کلمه مهدی می چرخد، فکر می کنم نیاز باشد که شما یک توضیح بدهید راجع به کلمه مهدی و حالا نمی دانم می رسیم یا نه، بین لفظ مهدی کلمه مهدی و امام بودن و اینکه ما دوباره همان مطلبی که فرمودین که12 امام تبدیل می شود به 24امام این فکر می کنم باز بیشتر باید در موردش صحبت بشود.

استاد مجتهدی سیستانی:

البته عرض کردم احادیثی که آقایا ناظم العقیلی آوردند فقط شیش تایش درش کلمه مهدیین آمده ، حالا مهدیین هم نه مهدیاً، اثنا عشر مهدیاً، و احدا عشر مهدیاً، فقط شیش تا داریم بقیه اش هیچ ارتباطی ندارد و اینها

مجری:

استفاده می کنند برای خود

استاد مجتهدی سیستانی:

بله  من به زور مثلاً مرتب تلقی کنند که  مثلاً 50تا حدیث در مورد مهدیین است چطور تو جرعت می کنی که مثلاً رد بکنی این مسئله را، بله باید لفظ مهدی را هم مورد بررسی قرار بدهیم، آنچه ما از تتبع روایت به دست می آوریم این هست که مهدی یک وصف اختصاصی بوده نسبت به امامانی که در امت اسلام قرار بوده بیایند و اوصیای پیغمبر و خلفای الهی باشند لذا در امت های گذشته  بنده چنین چیزی را پیدا نکردم، در تتبعی که داشتم که عبارت مهدی باشد، با عبارت نبی و رسول و اینها، حالا باهمان زبان خودشان داشتند، ولی این عبارت مهدی را بنده فعلاً چیزی پیدا نکردم یعنی پیشینه ظاهراً نداشته، در خود اسلام این مسئله مطرح شده و اینکه مهدی خواهد بود؛ مراد از مهدی کیست؟ مهدی اسم مفعول هست اینکه بعضی از دوستان و بزرگواران مهدی را به معنی هدایت کننده ترجمه می کنند، صحیح نیست، هدایت کننده مُهدی هست از نظر عربی، مهدی ثلاثی مجرد هست و اسم مفعول هست به معنای هدایت شده نه هدایت کننده، اما چه هدایت شده ای، هدایت شده یعنی کسی که گمراه بوده من امر به معروفش کردم هدایت شد، این منظور هست؟ اگر این باشد که این بار معنایی بدی دارد، یا لاأقل بد هم نباشد یک چیز بی ارزش است، حالا یک کسی گمراه بوده من رفتم نصحتش کردم هدایت شده، منظور این نیست، بلکه منظور یک نوع هدایت خاص الهی است، یعنی خدای متعال بصورت مستقیم هدایت کردن یک شخصی را بعهده داشته باشد که این آقا توسط شخص خدا در مسیر هدایت قرار داشته باشد، یک عنایت خاصی باعث هدایت شونده شده ی ایشان باشد، که آن هدایت به گونه ای خاص هست که باعث می شود ایشان از مهدویت، حالت هادویت و هدایتگری هم پیدا بکند، یعنی هدایت شدۀ خدایی  که هدایتگر خدایی هم باشد، با این توضیحی که ما دادیم از آنجا که هدایتگران این امت فقط و فقط امام ها بودند «ولکل قوم هاد» در روایات متعدد ذکر شده  که امیرالمؤمنین «علیه السلام» هستند یا در روایات دیگری اهل بیت فرمودند ما هادیان این امت هستیم، مشخص می شود که ممکن نیست کسی امام باشد، وصی باشد، خلیفه باشد، هادی باشد ولی مهدی نباشد، یعنی مورد عنایت خاص خدا در هدایت شدن قرار نگرفته باشد و از آنطرف هم امکان ندارد کسی مورد عنایت خاص خدا در مورد هدایت شدن قرار گرفته باشد و به عبارتی مهدی باشد اما امام نباشد، وصی نباشد و خلیفه خدا نباشد و هادی هم نباشد؛ اینها باهم تنازع دارند؛ با این توضیح کاملاً مشخص می شود که مهدیین این امت همان امامان این امت هستند، لذا جریان یمانی از قسمت اول صحبت های من سوء استفاده نکنند شما می گویید پس مهدیین باید امام باشند ما هم همین را می گوییم،پس چرا منکر حرف ما هستید که می گویید مثلاً شما 24 امامی هستید، چون مهدی باید امام باشد، نخیر من این را عرض می کنم که مهدیین نمی تواند امام نباشد و امام هم نمی شود مهدی نباشد، ولی این را هم دارم عرض می کنم تقطیع نشود حرف های بنده؛ عرض می کنم چون امامان این امت محصور در 12 نفر هستند، پس مهدیان این امت همان 12 امام هستند؛ حالا این که من دارم می گویم در لاأقل 10 روایت مورد تصریح قرار گرفته است، مثلاً یک روایت بسیار شریف، از امام

حسین« علیه السلام» هست که می فرماید ما 12مهدی هستیم، ما نه از نسل ما، خود ما، 12مهدی هستیم، اولینش امیرالمؤمنین، تصریح می فرماید، و آخرینش نهمین فرزند من، یعنی خود اهل بیت در روایاتی که عرض کردم لاأقل10تا روایت ما پیدا کردیم تصریح می کنند که مهدی ها هستند، ما قبول داریم این را امت مهدی هایی دارد ولی آنها خود ما هستیم، نه اینکه آنها جدای از ما و افراد دیگری و فرزندان دیگری باشند.

مجری:

یعنی پس می فرمایید این لفظ مهدی، کلمه مهدی دلالت بر امامت دارد،

استاد مجتهدی سیستانی:

بله دلالت بر امامت می کند قطعاً اما

مجری:

اما حصر در دوازده امام هست

استاد مجتهدی سیستانی:

حصر در دوازده امام هست، لذا ما بادی یک جلسه ای مفصل در مورد این بررسی بکنیم که، این مسئله را مورد بررسی قرار بدهیم که، آیا ما ادله ای در حصر امامت داریم در 12نفر؟ یا آنطوری که جریان احمد ادعا می کنند هیچ دلیل و هیچ روایتی ما در مورد اینکه، عدد ائمه در دوازده نفر منحصر شده باشد نداریم؛ باید این را مورد بررسی إن شاء الله قرار بدهیم؛ فقط من یک نکته ای را اشاره بکنم اینکه من گفتم امکان ندارد کسی مهدی باشد ولی امام نباشد،یک تک روایتی ما در کتب شیعه داریم که این روایت اینقدر شاز بوده که در هیچ کتاب دیگر ما ثبت نشده و حتی علامه مجلسی در 110جلد بحار هم این روایت را ثبت نکرده، یعنی فقط یک نفر ثبت کرده و احدی غیر آن آقا این روایت را ثبت نکرده، که می گوید پرسیدم محمد بن حنفیه که فرزند امیرالمؤمنین بودند، منتهی چونکه حسنین را می گفتند حسن بن علی، حسین بن علی در حالی که مادرشان هم فاطمه زهرا و دختر پیغمبر بود، وقتی امیرالمؤمنین ازدواج کردند و اولین پسرشان بعد از این دو بزرگوار محمد به دنیا آمد، برای اینکه شأن آنها کاسته نشود مردم نمی گفتند محمد بن علی، به مادرش منتسب می کردند، محمد بن حنفیه می گفتند؛ و محمد بن حنفیه در جریان مختار عده ای ادعا کردند، که این همان مهدی است و مثلاً می خواهد قیام کند و از این حرف ها، و به کسیانیه معروف شدند،حالا یک راوی یک کسی می آید از امام پنجم(ع) می پرسد ،و ظاهراً باید بعد از وفات حنفیه باشد و إلّا می رفت از خودش می پرسید؛ از امام باقر «علیه السلام» می پرسند که آیا محمد ین حنفیه امام بود؟ حضرت می فرمایند نه امام نبود بلکه مهدی بود، ممکن است کسی با استناد به این حدیث بگوید پس شما چطور می گویید که نمی شود  که مهدی امام باشد اینجا امام دارد تصریح می کند که امام نبوده ولی مهدی بود؛ عرض کردم این روایت اولین مشکلی که دارد احدی از علمای شیعه این روایت را قبول نکردند، یعنی در هیچ کتابی نقل نشده، چون ببینید بعضی وقت ها یک حدیثی هست یک سند دارد و دیگران از همان کتاب با همان سند نقل می کنند، ولی یک بار یک حدیثی هست در یک کتابی نقل شده  احدی نمی رود این حدیث را در کتاب خودش ثبت بکند حتی علامه مجلسی در 110 جلد بحار، آن همه حدیث از کتاب های مختلف جمع کردند، این حدیث را استسنائاً ثبت نکردند، این اولین مشکل، مشکل دوم این هست که

مجری:

این در کدام کتاب ثبت شده حاج آقا؟

استاد مجتهدی سیستانی:

در آن کتاب الإمامه و التبصره، پدر شیخ صدوق هست، و حتی شیخ صدوق شاگر پدرش که بسیار از احادیث را در اینجا نقل کرده ایشان هم این حدیث را از پدرش غیر کتاب کمال الدین در هیچ کتابش نقل نکرده یعنی منحصراً فقط ایشان نقل کرده احدی نه قبل از ایشان و نه بعد از ایشان، نه با سند دیگر و حتی خود این سند هم، مثلاً بی گوید علی بن بابویه همچین حدیثی نقل کرده، حتی در این همه سند وجود ندارد، اگر در نرم افزارها شما سرچ بفرمایید فقط و فقط در کتاب الإمامه هست، مشکل دومش این هست که این راوی اش واقفی مسلک هست یعنی تنها و تنها طریقی که ما داریم از هفت امامیه هست و از شیعه 12 امامی ما سندی در مورد اینکه محمد حنفی مهدی بوده نداریم.

و نکته آخری که عرض می کنم محمد حنفیه تاریخچه اش پیشروی ما است هیچ خصوصیتی در مورد ایشان ذکر نشده که ایشان مثلاً مقام والای معنوی داشتند یا مقام مثلاً چی می دانم عبادی خیلی ویژه ای داشتند یا مثلاً یک کمکی به یک قبله ای، کوچکه ای، یک خانه ای را هدایت کرده باشند مهدی بخواهند تلقی بشوند، هیچ چیزی در مورد ایشان ما نداریم، تنها چیزی که با سند صحیح اعلایی داریم این است که ایشان مدعی بوده من امام هستم و به امام سجاد گفت برو کنار تو پسر برادر من هستی ،من عموی تو هستم من امام هستم، امام سجاد «علیه السلام» گفتند عمو جان با من در امامت مداخله نکن که تو سهمی در امامت نداری و سلاح رسول خدا، شمشیر رسول خدا پیش من است و اگر تو امام هستی برو پیش حجر الأسود بهش بگو که به من شهادت بده که من امام هستم، گفت خب شما بیا اگر امام هستی، گفتند من می آیم، سند صحیح اعلایی هم دارد؛ چندین سندهم دارد، امام سجاد «علیه السلام» رفتند پیش  حجر الأسود گفتند اگر من امام هستم گواهی بده، آن هم گواهی داد،حجر الأسود به زبان آمد و محمد حنفیه شنید، این تنها چیزی است که ما از محمد حنفیه داریم که قائل به امامت خودش بوده است، و گفته امام سجاد امام نیست من امام هستم ،این چطور می تواند مهدی باشد؛ حالا شما می گویید آقاجان بعد از امام سجاد این معجزه را دید در خود روایت دارد که ایشان گفت پس من امام نیستم شما امام هستید، پس این قبول کرد، فوقش این هست که ایشان مثلاً گمراه بوده هدایت شده،عرض کردم اول مطلبم، این که یک کسی گمراه بود بعد که هدایت شده به او مهدی نمی گویند و إلا هر کسی بی حجاب است بی نماز است، هر کسی که مشکلی داشته باشد یک نصیحتی بکنند قبول بشود و هدایت بشود پس اسمش را بگذاریم مهدی، لذا مهدی بودن محمد حنفیه هیچ قرینه و شاهدی در تاریخ ندارد و ایشان اصلاً نه مقامی، نه منصبی نه حرکتی، نه تأثیری هیچ چیزی ندارند

مجری:

فقط همان ادعای  خودشان بود که بعداً توسط امام سجاد  و آن ...

استاد مجتهدی سیستانی:

حتی خودش هم ادعانداشت که من مهدی هستم دیگران ادعا میکردند ،خودش ادعا کرد که امام هستم

چون برادر امام هستم خب پسر امام چرا امام بشود، امام سجاد گفت امامت اصلاً اینطور نیست که تو بگویی چون من برادرش هستم، امام به نصب الهی هست باید معجزه داشته باشد بعد میراث پیغمبر پیشش باشد، و این میراث پیغمبر پیش من است، معجزه هم که این حجر الأسود نشان می دهد و نشانش هم داد

مجری:

خیلی ممنون و متشکر حاج آقای مجتهدی سیستانی استفاده کردیم إن شاء الله حالا هفته های آیند در خدمت شما بینندگان عزیز ادامه بحث راجع به حدیث وصیت و دیگر مباحثی که پیرامون وجود احمد الحسن و این فرقه و طرفدارانش در شبکه حضرت ولیعصر(عج) دنبال بکنید؛ خیلی ممنون که ما را تماشا کردید، إن شاء الله همه موفق و پیروز باشد زیر سایه امام زمان بار دیگر در آخر برنامه هم تسلیت عرض می کنم روز شهادت امام حسن مجتبی «صلوات الله  علیه» را.

دو آروز به دل مادر جوانی ماند

دو آروز به دل مادر جوانی ماند

کفن برای حسین و حرم برای حسن

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 


  
  • امید

    29 مهر 1399 - ساعت 07:28

    عالی مثل همیشه

    0 0
  • میثم

    9 مهر 1399 - ساعت 06:43

    خداقوت

    0 0

مهدی یار>

شبکه ولی عصر مهدی یار حجت الاسلام مجتهد سیستانی