شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
ویژه برنامه شهادت امام حسن عسکری علیه السلام حجت الاسلام ابوالقاسمی

ویژه برنامه شهادت امام حسن عسکری علیه السلام به کارشناسی حجت الاسلام ابوالقاسمی


بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 3 آبان 1399

استاد ابوالقاسمی:

یازده بار جهان گوشۀ زندان کم نیست

کنج زندانِ بلا گیریۀ باران کم نیست

سامرائی شده ام راه گدایی بلدم

لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست

قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند

بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست

زخم دندان تو و جام پُر از خونابه

ماجرایی است که در ایل تو چندان کم نیست

از همان دم پسر کوچک تان باران شد

از همان دم پسر کوچک تان باران شد

تا همین لحظه که خون گریۀ باران کم نیست

السلام علیکم یا اهل البیت النبوه اسلام عیک یا آبا محمد یا حسن بن علی ایها الزکی العسکری یابن رسول الله یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا.

عرض سلام و وقت بخیر داریم خدمت شما بینندگان و گرامیان بینندگانی که ما را از شبکه جهانی حضرت ولیعصر(عج) پذیرا هستید در منزل های تان و شب شهادت جانگداز امام عسکری(ع) را خدمت همه بزرگواران تسلیت عرض می کنم إن شاءالله که خدای متعال صبر و رحمت خودش را بر قلب نازنین امام زمان(عج) در این مصیبت نازل بگرداند.

امام عسکری(ع) همانطور که سایر ائمه شیعه به عنوان کسانی که از جهت ذاتی با سایر مردم قابل قیاس نیستند، آن حضرت خصوصیاتی دارند که این خصوصیات در تمامی ائمه شیعه بوده در مورد آن امام همام بحث علم غیب حضرت، بحث معجزات حضرت، بحث کرامات حضرت تمامی اینها در کتب مختلف شیعه و اهل سنت نقل شده است، یعنی چیزی در مورد ائمه ما(ع) نیست که با همدیگر از جهت ذاتی ائمه فرق داشته باشند، ادمه از جهت ذاتی همه شان نور واحد هستند.

یکی از معجزاتی که در زمان امام عسکری(ع) نقل شده و در کتب مختلف از جمله کتب اهل سنت آمده ماجرای جاثلیقی است که به اصطلاح خودشان یک معجزه ای داشت و موجب گمراه شدن بسیاری از مردم شده بود که ماجرا را «بن سباق» در «ألفُصولُ المُهمّة» آورده و در «الصواعق» هم همین ماجرا اشاره شده که من متن را از «ألفُصولُ المُهمّة» می خوانم، می گوید:

«لَمْ تَطُلْ مُدَّةُ أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ فِي الْحَبْسِ»

مدت امام حسن عسکری(ع) در حبس خیلی طولانی نشد

یک مدتی در حبس بودند

«إِلَّا أَنْ قُحِطَ النَّاسُ بِسُرَّ مَنْ رَأَى»

مردم در سامرا دچار قحطی جدیدی شدند

این مردمی که متوجه مقام امام نیستند دچار این مشکلات هم باید بشوند. در «الصواعق» جلد دو صفحه 600 نقل می کند ماجرا را  می گوید:

الصواعق، ج 2، ص 600

«ولما حبس قحط الناس بسر من رأى قحطاً شدیداً»

در سامرا قحطی شدیدی آمد

«فأمر الخلیفة المعتمد ابن المتوكل بالخروج للإستسقاء ثلاثة أیام»

خلیفه معتمد پسر متوکل دستور داد برای استسقا سه روز بروند

«فلم یسقوا»

اما باران نبارید

«فخرج النصارى ومعهم راهب»

نصارا رفتند و به همراه شان یک رابی بود، تا دستش را به آسمان بلند می کرد

«هطلت»

باران می بارید

روز دوم همینطور شد

«ثم فی الیوم الثانی كذلكفشك بعض الجهلة وارتد بعضهم»

یک عده ای از جاهلین به شک افتادند

که خدایا مسلمان ها دعا می کنند باران نمی آید این بزرگ مسیحی ها راهب تا دعا می کند باران می آید، یک عده هم مرتد شدند

«فشق ذلك على الخلیفة»

این برای خلیفه بسیار سنگین بود

«فأمر بإحضارالحسن الخالص»

دستور داد امام حسن عسکری(ع) را حاضر کنند

«وقال له: أدرك أُمَّة جدك رسول الله (صلَّى الله علیه وآله وسلَّم) قبل أن یهلكوا»

به داد امت جدت پیامبر برس قبل از اینکه هلاک بشوند

می دانند هیچ جا جز در خانه امام عسکری(ع) نمی توانند بروند، هیچ کس جز ایشان نمی تواند این مشکل را بر طرف کند، بقیه نمی دانند چه است

«فقال الحسن: یخرجون غداً وأنا أزیل الشك إن شاء الله»

حضرت فرمود فردا اینها بیایند دوباره همین کار را بکنند من مشکل را برطرف می کنم

«وكلّم الخلیفة فی إطلاق أصحابه من السجن فأطلقهم»

خلیفه هم دستور داد اصحاب حضرت را از زندان آزاد کنند

مشخص است فقط حضرت زندانی نبوده شیعیان حضرت هم در زندان بودند

«فلما خرج الناس للإستسقاء ورفع الراهبیده مع النصارى غیمت السماء»

وقتی که مردم برای طلب باران بیرون رفتند آن راهب هم آمد تا دستش را بلند کرد ابرها جمع شدند

«فأمر الحسن بالقبض على یده»

امام عسکری(ع) دستور دادند که دست او را بگیرند

«فإذا فیها عظم آدمی»

استخوان یک انسان بود

«فأخذه من یده»

این را از دستش گرفتند

«وقال: استسق»

حالا الآن دوباره طلب باران کن

هر چه دستش را بلند کرد

«فرفع  یده»

دست بلند می کرد

«فزال الغیم »

ابرها رفتند

«وطلعت الشمس»

خورشید بیرون آمد

«فعجب الناس من ذلك»

مردم تعجب کردند

«فقال الخلیفة للحسن: ما هذا یا أبا محمد؟»

خلیفه به امام عسکری(ع) عرض کرد ای أبا محمد این چیست؟

«فقال: هذا عظم نبی ظفر به هذا الراهب من بعض القبور»

این یک تیکه استخوان یکی از پیغمبرها است که این راهب از یکی از قبرها به دست آورده

«وما كشف من عظم نبی تحت السماء إلا هطلت بالمطر»

وقتی استخوان یک پیغمبری زیر باران بیاید، بدن برهنۀ پیغمبری زیر باران بیاید هر عضو آن، باران می بارد

«فامتحنوا ذلك»

همین را امتحان کردند

«فكان كما قال وزالت الشبهة عن الناس»

همانطوری بود که ایشان فرموده بودند شبهه برطرف شد

«ورجع الحسن إلى داره»

امام عسکری(ع) به منزل شان برگشتند

«فأقام عزیزاً مكرماً»

و دیگر حضرت را از آن به بعد مکرم می داشت

چون جایگاه خلیفه را می دانست.

ماجرای دیگری نقل می کند همین آقای «هیثمی»در «الصواعق المحرقه»، می دانید بهلول را اینها خودشان به عنوان یکی از عقلای واقعی می شناسند و می دانند در واقع عاقل بود ولی در ظاهر تظاهر به جنون می کرد

«و وقع لبهلول معه»

بهلول یک ماجرای با حضرت داشت

«أنه رآه و هو صبي يبكي و الصبيان يلعبون»

داشت می رفت در کوچه دید امام عسکری(ع) یک کودکی است دارد گریه می کند کودکان دیگر

دارند بازی می کنند

«فظن أنه يتحسر على ما في أيديهم»

فکر کرد حضرا دارد حسرت می خورد و به خاطر آن اسباب بازی های که در دست آنها است

«فقال اشتري لك ما تلعب به»

بهلول خدمت حضرت عرض کرد می خواهی چیزی برایت بخرم که با آن بازی بکنی (یک اسباب بازی بخرم)؟

«فقال يا قليل العقل ما للعب خلقنا»

حضرت فرمودند ای کم عقل ما برای بازی خلق نشدیم

«فقال له فلماذا خلقنا»

تعجب کرد خدایا این چه حرف حکیمانه ای است

برای چه خلق شدیم

«قال خلقنا للعلم و العبادة»

برای علم و عبادت

«فقال له من أين لك ذلك»

از کجا این حرف ها را می زنی؟

«قال من قول الله عز وجل‌(أفحسبتم أنما خلقناكم عبثا و أنكم إلينا لا ترجعون)»

فکر کردید شما را بیهوده آفریدیم؟ شما به سمت ما باز نخواهید گشت؟

اینها را که دید فهمید با یک عالمی طرف است

 «ثم سأله أن يعظه»

از حضرت خواست که من موعظه بفرمایید

«فوعظه بأبيات»

چند بیت موعظه را، حالا این می گوید «بأبيات» موعظه فرمودند

«ثم خر الحسن مغشيا عليه»

می گوید ناگهان دیدیم حضرت بی تاب روی زمین افتاد 

 «فلما أفاق»

وقتی حال شان بهتر شد

«قال له ما نزل بك»

گفت چه حالتی بود که شما به این حال افتادید؟

شما هم که فقط دنبال علم و عبادت هستید

«و أنت صغير لا ذنب لك»

شما کودکی هستی که گناه هم نداری

«فقال إليك عني يا بهلول»

فرمودند بهلول برو کنار

تو سودی به من نمی رسانی در این ماجرا

«رأيت والدتي توقد النار بالحطب الكبار فلا تتقد إلا بالصغار»

مادرم را دیدم که وقتی می خواهد هیزم های بزرگ را آتش بزند در کنارش هیزم های کوچکی قرار می دهد

«و إني أخشى أن أكون من صغار حطب نار جهنم»

ممکن است من از هیزم های کوچک آتش جهنم باشم

باید مراقب باشم از کودکی که ممکن است شخصی کودک باشد ولی به خاطر آن وضعیت گناهانی که دارد به عنوان هیزم آتش جهنم باشد، اینها را در کتب اهل سنت به عنوان بعضی از کرامت ها و مقامات حضرت مطرح کرده اند اینها بسیار زیاد، اینکه حضرت خبر از غیب می داد، «قرمانی» در «أخبار الدول و آثار الأول» صفحه 117 می آید مطرح می کند:

أخبار الدول و آثار الأول، قرمانی، ص 117

«إخباره لرجل قد سأله أن یدعو له بلغناء عنه سار غنیاً فی الحال»

این که یک شخصی از حضرت درخواست کرد که یک دعا بکنید که من ثروتمند بشوم و حضرت هم دعا کردند و او ثروتمند شد

عبارت را اینطور مطرح می کند می گوید:

«کتبت»

محمد بن حمزه دوری می گوید به امام عسکری(ع) نامه نوشتم

«أن یدعو اللّه لی بالغنی»

خواستم خدا من را بی نیاز کند

«و کنت قد بلغت، و قلّت ذات یدي، و خفت الفضیحۀ»

من بالغ شده بودم سن من یک مقداری داشت بالا می رفت و پولی در بساط نداشتم و می ترسیدم که آبرویم برود جلوی دیگران، بگویند این ثروتی ندارد و خلاصه به من توجهی کنند در جامعه

«فخرج الجواب علی یده»

نامه ای نوشتند

«أبشر! فقد أتاك الغنی، غنی اللّه تعالی»

بر تو بشارت باد خدای متعال تو را بی نیاز خواهد کرد

 و بعد می گوید چند روزی بیشتر نگذشت که من با ارثی که به من رسید از جای که اصلاً باورم نمی شد ثروتمند شدم.

اما در مورد معارف شیعی؛ بسیاری از معارف شیعی در کتب اهل سنت از این امام همام نقل شده است از جمله ماجرای سخن گفتن خورشید با امیر مؤمنان علی یابن أبی طالب، این را امام عسکری(ع) نقل کرده اند و بعد روایت های در فضلت امام عسکری(ع) امیر مؤمنان مطرح می کنند که

«اول من یکساء محمد (ص) ثم انت»

اولین کسی که در روز قیامت حُله های بهشتی بر تن او می شود پیامبر است و بعد شما یا امیر

مؤمنان

آن روایت معروفی که ما بارها خوانده ایم که عیسی بن فتح می گوید در زندان بودم امام عسکری(ع) را هم به زندان آوردند، می گوید حضرت وارد شدند فرمودند:

«یا عیسی لک من العمر خمس و ستون سنة و شهر و يومان»

تو الآن 65 سالت شده است و یک ماه و دو روز

می گوید من تاریخ تولدم را دقیق می دانستم نگاه کردم دیدم بله دقیقاً همان است که فرمودند

«ثم قال لی هَلْ أرُزِقْتَ وَلَدا»

خدا به تو فرزند داده؟

«فقُلْتُ لاَ»

عرض کردم نه

 «قَالَ اَللَّهُمَّ اُرْزُقْهُ وَلَداً يَكُونُ لَهُ عَضُداً فَنِعْمَ اَلْعَضُدُ اَلْوَلَدُ»

خدایا به او فرزندی بده که فرزند کمک کار است و فرزند کمک کاری به او بده

و سپس یک شعری را خواندند که:

مَنْ كَانَ ذَا عَضُدٍ يُدْرِكْ ظُلاَمَتَهُ             إِنَّ اَلذَّلِيلَ اَلَّذِي لَيْسَتْ لَهُ عَضُدٌ

یا مَنْ كَانَ ذَا وَلَدٍ يُدْرِكْ ظُلاَمَتَهُ

کسی که کمک کار یا فرزندی داشته باشد می تواند حق خودش را بگیرد، ذلیل کسی است که کمک کاری نداشته باشد

«فقلت له یا سیدی و أنت لک ولد؟»

عرض کردم آقا شما فرزندی دارید؟

«وَ اَللَّهِ سَيَكُونُ لِي وَلَدٌ يَمْلَأُ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً»

قسم به خدا فرزندی خواهم داشت که زمین را پُر از عدل و داد می کند

اما امروز نه هنوز فرزند دار نشده ام

این هم در کتب اهل سنت آمده است.

روایت دیگر در فضلیت حضرت صدیقه طاهره(سلام الله علیها) از ایشان نقل شده روایتی است بسیار عجیب، می گوید آن زمانی که خدای متعال آدم و هوا را خلق کرد بسیار زیبا بودند حضرت آدم و حضرت هوا

«تَبَخْتَرَا فِي الْجَنَّةِ»

در بهشت با تبختر و با افتخار راه می رفتند

در همان حال نگاه شان افتاد به چهره یک مخلوقی که از او زیباتر ندیده بودند، در کتاب های مختلف این را نقل کرده اند از امام عسکری(ع) حالا بعد ماجرایش را هم عرض می کنم به این صورت می گوید:

«فبینماهما کذلک إذا هما بصورة جاریه لم یر الراؤون احسن منها»

چهره ای دیدند که از آن زیباتر نبود

«لها نور شعشعانی یکاد یطفی الأبصار»

نور از آن می درخشید چشمها را خیره می کرد

«علی رأسها تاج و فی أذنیها قرطان»

بر سرش تاجی بود در دو گوشش دو گوشواره

«فقال یا رب ما هذه الجاریه؟»

گفتم خدایا این بنده تو کیست؟

فرمود این تصویری از فاطمه دختر محمد برترین زنان زریّه تو است، پرسید خدایا این تاجی که روی سرش است نشانه چیست؟

«قال هذا بعلها علی بن ابی طالب»

این نشانه شوهرش  علی بن ابی طالب است

این دو گوشواره چیست؟ اینها نشانه های حسن و حسین است، و این را قبل از اینکه تو را بیافرینم به 2هزار سال خلق کردم.

در اینکه این روایت از امام عسگری نقل شده شکی نیست اما متأسفانه علمای سنی بجای اینکه بگویند

زریه پیغمبر شخص ثقه این روایت را نقل کرده،می گوید این روایت جعلی است حسن بن عسگری معرفی می  کند حضرت را

«روا  هذا الحدیث عن آبائه»

این روایت را از پدرانش نقل کرده

«و لیس بشیء»

اما این روایت را از او قبول نمی کنیم

 ازجهت علمی این روایت ارزشی ندارد، حالا بی ادبی با وجود اینکه خودشان می دانند امام عسگری چجور جایگاهی دارد این بی ادبی ها علمی را به حضرت کردند ولی خب خودشان می  دانند دیگر این روایاتی که از ائمه (ع) صادر شده در فصائل را اینها نمی توانند بر بتابند ولذا این گونه این فضائل را زیر سؤال می برند خب این را ما خدمت شما عرض کردیم اما برویم سراغ آن چیزی که ما به عنوان شیعیان از معارف آن حضرت باید بدانیم.

بحث در مورد دستور العمل ها و رویکرد امام عسگری (ع) در زمان حیات خودشان بود، خب ما روایت های متعددی از امام عسگری(ع) داریم که وقتی نگاه می کنیم به این روایت  ها مشخص می شود سیره ایشان دیگر در زمان امام هادی و عسگری به سمت گسترش مسئله پاسخ به شبهات و مسئله مناظره رفته بوده، یکی از آنها پاسخ به شبهات عملی بود که از اهل سنت برای شما نقل کردیم اما تقریباً می شود گفت شاید 80درصد روایاتی که در فضیلت پاسخ به شبهات و مناظره در نزد شیعیان هست از امام عسگری (ع) این مطلب بسیار  عجیب است یکی از آنها روایتی است که در الاحتجاج آمده امام عسگری به نقل از پدرانشان از امام صادق(ع) مطرح می کنند همان اول کتاب الإحتجاج هم هست عبارت جلد 1، صفحه 14 به عنوان اساسی ترین روایتی که در بابا مناظره ایشان مطرح کرده است این است که می گوید:

الإحتجاج،ج1ص،14

«قال أبو محمد الحسن بن علی العسکری علیهما السلام»

امام عسکری (ع) فرمودند

«ذکر عند الصادق (ع) الجدال فی الدین و أن رسول الله صلی الله علیه و آله و الأئمة علیهم السلام قد نهو  عنه»

نزد امام عسکری صحبتی شد امام عسکری فرمودند در نزد امام صادق (ع) سخن در مورد مناظره شد و جدال در دین و اینکه پیامبر و ائمه از آن نهی کردند

امام عسکری می فرمایند، ایشان تمامی موارد مناظره را یکجا جمع کردند روایاتش را و همه را از زبان ائمه دیگر مطرح فرمودند

«فقال الصادق علیه السلام لم ینه عنه مطلقا»

نه بصورت مطلق از مناظره نقل نشده

«و لکن نهی عن الجدال بغیر التی هی احسن»

یا خدای متعال نهی کرده از جدالی که به غیر احسن باشد

در قرآن داریم

«والا تجادلوا اهل الکتاب إلا بالتی هی احسن»

با اهل کتاب مناظره نکنیدجز با روش احسن

« و قوله ادع  إلی  سبیل ربک بالحکمه و لموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی أحسن»

دعوت کن به سمت مسیر پروردگارت به وسیله حکمت که همان دلیل محکم باشد و موعظه حسنه و اگر مرحله دعوت گذشت

«و جادلهم بالتی هی أحسن»

با آنها مناظره کن با روشی که روش احسن است

«فالجدال بالتی هی احسن قد قرنه العلماء بالدین»

حالا اینجا ظاهراً کلام خود امام صادق (ع) است

«فالجدال بالتی هی احسن قد قرنه العلماء بالدین»

این را علماء بادین قرین دانستند

خب وقتی یک امام از ائمه شیعه کلمه علماء را بکار می برد مقصودش ائمه دین است، یعنی ما معصومین «جدال بالتی هی احسن» را قرین دین می دانیم، در کنار دین می دانیم از دین جدا نیست، یعنی در واقع دینی که در آن «جدال بالتی هی احسن» نباشد دین نیست

«و الجدال بغیر التی هی احسن،  محرم حرمه الله علی شیعتنا»

اما جدال غیر احسن را خدای متعال بر شیعیان ما حرام کرده

و چگونه ممکن است خدای متعال جدال را مطلقا حرام کرده باشد با اینکه خودش مناظره کرده و دستور مناظره داده و آموزش مناظره

«و قالوا لن یدخل الجنة إلّا من کان هودا  أو نصاری، تلک أمانیهم قل هاتو برهانکم إن کنتم صادقین»

می گویند وارد بهشت نمی شود جز یهودی یا نصرانی، بگو اگر راست می گویید دلیل تان را بیاورید

«فجعل الله  علم الصدق و الإیمان بالبرهان»

خدا علم به راستگویی را و ایمان را بابرهان قرار دادهپ

خب برهان را در کجا می آورند در بحث بین الإثنینی در جدل

«و هل یؤتی ببرهان إلا بالجدل بالتی هی أحسن»

برهان و دلیل قطعی را در جدال بالتی هی أحسن می آورند

پرسیدم یابن رسول الله برای ما شرح بدهید جدال به احسن چیست جدال به غیر احسن چیست، حضرت فرمودند

«أما الجدال بغیر التی هی أحسن»

جدال بغیر أحسن

«فأن تجادل به مبطلاً فیرود علیک باطلا فلا ترده بحجة قد نصبها الله»

فرمودند:

 جدال بغیر احسن این است که با یک نفر از اهل باطل مناظره بکنی و او باطلی را برای تو ارائه بکند اما تو با ادله ای که خدای متعال قرار داده او را رد نکنی

«ولکن تجحد قوله أو تجهد حقا یرید بذلک المبطل أن یعین به باطله»

تو نمی دانی بلد نیستی می آیی می گویی نه اصلاً حرف تو الکی است، چون بلد نیستی جوابش را بدهی می گویی الکی است، یا او یک مقدمه ای چیده با آن مقدمه می خواهد آن شخص باطل، باطل خودش را کمک بکند، مقدمه اش درست است

«فتجحد ذلک الحق مخافة أین یکون له علیک فیه حجة»

تو هم می آیی آن حق را منکر می شوی می ترسی مبادا با اثبات آن حق او به نتیجه خودش برسد

«لأنک لا تدری کیف المخلص منه»

چون بلد نیستی چطور باید به او جواب بدهی

«فذلک حرام علی شیعتنا»

این حرام است بر شیعیان ما

«أن یصروا فتنة علی ضعفاء إخوانهم و علی البمطلین»

که بیایند سبب فتنه ضعفای شیعیان ما و مبطلین (اهل باطل) بشوند

چطوری اینها موجب فتنه اهل باطل می شوند؟

«أما المبطلون فیجعلون ضعف الضعیف منکم إذا تعاطی مجادلة و ضعف فی یده حجة له علی باطله»

اهل باطل می آیند می گویند اگر اینها قوی بودند اگر دین شان درست بود اینطور ضعیف مناظره نمی کردند، ضعف آن شخص ضعیف از شما را وقتی آمد با او مناظره کرد و در مقابل او ضعیف بود

 «یجعلون ضعف الضعیف حجة له علی باطله»

 ضعیف این شخص ضعیف را دلیل باطل خودشان می دانند، این از یک طرف.

آن ضعفای شیعه چه؟

«فتغم قلوبهم لما یرون من ضعف المحق فی ید البمطل»

نگاه می کنند می بینند این شخصی که اهل حق است در مقابل آن اهل باطل ضعیف مناظره کرد ناراحت

می شوند دلهای شان غم می گیرد زنگار می گیرد، لذا از هر دو طرف حرام است ما خیلی باید مراقب باشیم که بعضی افراد فکر می کنند حالا یک مطلب یاد گرفت سریع دیگر باید برود و بحث بکند و مناظره بکند خبر ندارد این اگر منجر به این مرحله بشود «جدال بغیر التی احسن» بشود طبق روایات «حرامٌ مَحرمٌ علی شیعتنا» حرام است بر شیعیان.

اما به احسن:

«فهو ما أمر الله تعالی به نبیه أن یجادل به»

همان روشی است که خدای متعال به پیغمبرش دستو داده با آن مناظره بکند

با چه کسی مناظره کرد حضرت؟

«مَنْ جَحَدَ الْبَعْثَ بَعْدَ الْمَوْتِ وَ إِحْیَاءهُ لَهُ»

آن کسی که منکر بعثت شد

«فَقَالَ اللَّهُ له حَاکِیاً عَنْهُ»

خدا از طرف آن کافر می گوید

«وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِیَ خَلْقَهُ»

برای ما یک مثالی زده و خودش فراموش کرده چطوری او را خلق کردیم

«قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ»

آمده می گوید چه کسی این استخوان ها را که پوسیده دوباره زنده می کند

«فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَی فِی الرَّدِّ عَلَیْهِ قُلْ یَا مُحَمَّدُ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ»

ای پیامبر به آنها بگو آن کسی که قبلاً اینها را زنده کرده و علم به همه اینها داشته دوباره هم می تواند اینها را زنده کند و زنده خواهد کرد

«الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ»

کسی که از درخت سبز برای شما آتش بیرون می آورد و شما از آنها به عنوان هیزم استفاده می کنید

«فَأَرَادَ اللَّهُ مِنْ نَبِیِّهِ أَنْ یُجَادِلَ الْمُبْطِلَ»

خدا خودش به پیغمبر می گوید برو با این مناظره کن

با آن کسی که می گوید:

«کَیْفَ یَجُوزُ أَنْ یَبْعَثَ هَذِهِ الْعِظَامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ»

چگونه ممکن است این استخوان های پوسیده دوباره زنده بشود

خدا فرمود:

«یُحْیِیهَا الَّذِی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ»

همان کسی که قبلاً اینها را آفرید زنده می کند

«أَ فَیَعْجِزُ مَنِ ابْتَدَأَ بِهِ لَا مِنْ شَیْءٍ أَنْ یُعِیدَهُ بَعْدَ أَنْ یَبْلَی»

کسی که اینها را خلق کرد ابتداً «لَا مِنْ شَیْءٍ» و هیچ بود آن موقع، آیا از بازگرداندن آن بعد از اینکه اینها کهنه شده عاجز است؟

آن موقع که هیچ نبود خلق کردیم حالا که خلق شده و استخوان شده

«بَلِ ابْتِدَاؤُهُ أَصْعَبُ عِنْدَکُمْ مِنْ إِعَادَتِهِ»

طبیعتاً نزد شمای که خالق نیستید و مخلوق هستید ابتدای آن برای شما از الآن آن باید سخت تر باشد

ولی خدا آن ابتدای آن را هم نجام داده است

«ثُمَّ قَالَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً أَیْ إِذَا أکمن النَّارَ الْحَارَّة فِی الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ الرَّطْبِ»

نگاه کنید موادی که در این درخت است موجب سوزاندن می شود

 «ثُمَّ یَسْتَخْرِجُهَا»

اما خدا این را استخراج می کند

« فَعَرَّفَکُمْ أَنَّهُ عَلَی إِعَادَة مَا بَلِیَ أَقْدَرُ»

به شما نشان می دهد خدای متعال بلد است از درون یک چیزی ماده های دیگری را بیرون بکشد

«ثُمَّ قَالَ أَ وَ لَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلی أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ»

کسی که آسمان ها و زمین را آفرید قادر نیست مثل آنها را خلق کند؟

 «بَلی وَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ»

او آفریننده دانا است

«أَیْ إِذَا کَانَ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ أَعْظَمَ وَ أَبْعَدَ فِی أَوْهَامِکُمْ وَ قَدَرِکُمْ أَنْ یَقْدِرُوا عَلَیْهِ مِنْ إِعَادَه الْبَالِی فَکَیْفَ جَوَّزْتُمْ مِنَ اللَّهِ خَلْقَ الْأَعْجَبِ عِنْدَکُمْ وَ الْأَصْعَبِ لَدَیْکُمْ»

اگر خلق آسمان و زمین برای شما در توهمات خودتان برای خدا سخت تر باشد از اینکه این استخوان پوسیده را برگرداند خب شما چطور قبول می کنید که خدا آسمان ها و زمین خلق بکند اما نتواند این استخوان های پوسیده را برگرداند

«الَ الصَّادِقُ ع فَهو الْجِدَالُ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»

جدال بالّتی هی احسن این است

 «لِأَنَّ فِیهَا قَطْعَ عُذْرِ الْکَافِرِینَ وَ إِزَالَة شُبَهِهِمْ»

جدال بالتی هی اسحن جدالی است که منازعه را تمام بکند جدالی است که ازاله شبهه بکند

با این می گویند جدال بالّتی هی اسحن؛ اما جدال باغیر الّتی هی اسحن

«وَ أَمَّا الْجِدَالُ بِغَیْرِ الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَأَنْ تَجْحَدَ حَقّاً لَا یُمْکِنُکَ أَنْ تُفَرِّقَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ بَاطِلِ مَنْ تُجَادِلُهُ»

شما متخصص نباشید طرف مقابل حق و باطلی را باهم خلط کرده به شما مطرح کرده است شما بیایی حق را منکر بشوی به جای اینکه آن باطل را منکر بشوی

«وَ إِنَّمَا تَدْفَعُهُ عَنْ بَاطِلِهِ بِأَنْ تَجْحَدَ الْحَقَّ»

این چنین مانع باطلش می شوی که به این صورت که حق را منکر می شوی

«فَهَذَا هُوَ الْمُحَرَّمُ»

این حرام است

 «لِأَنَّکَ مِثْلُهُ جَحَدَ هُوَ حَقّاً وَ جَحَدْتَ أَنْتَ حَقّاً آخَر»

تو مثل او شدی تو یک حق را منکر شدی او هم یک حق را منکر شده

بعد امام عسکری فرمودند یک شخصی بلند شد گفت یابن رسول الله

«أفجادل رسول لله؟»

پیغمبر خودش مناظره کرده؟

امام صادق فرمودند هرچه خواستی توهم بکن اما گمان نکن که پیامبر(ص) با دستور خدا مخالفت کرده باشد؛ آیا خدا به حضرت نگفت و جادلهم بالّتی هی اسحن؟ خود خدا به پیغمبر نگفت این ادله را برای کفار بکار ببر؟ آیا گمان داری که پیغمبر با دستور خدا مخالفت کرده؟ بعد می آید مناظرات پیغمبر (ص) را مطرح می کند خب این یکی از روایت های مهمی است که از امام عسکری (ع) در زمینه پاسخ به شبهات و مناظره آمده ما وقتی اینها را نگاه می کنیم برایمان بخوبی روشن می شود که حضرت(ع) توجه خاصی به پاسخ به شبهات داشتند، توجه خاصی به مسئله مناظره داشتند که این همه روایات مناظره یک جا از آن وجود نازنین مطرح شده، روایتی است در کتاب « السراط المستقیم» مرحوم نباتی آملی آمده خب من به مؤلف این کتاب ارادت خاصی دارم، دوستان هم شادی بدانند بسیار شخص محققی بوده و بسیار متتبع بوده تتبع بسیار عجیبی داشته کتاب های زیادی در اختیار ایشان قرار داشته که در اختیار مانیست و مطالب بسیار مهمی آورده که بقیه جاها نیامده

«وقال ابومحمد(ع) إن من محبی محمد و آله مساکین»

در بین دوستداران پیامبر(ص) و آل ایشان افراد مسکینی هستند

«مواساتهم أفضل مواسات الفقرا»

مواسات یعنی اینکه یک کاری بکنی مشکل طرف مقابل برطرف بشود ولو با سختی خودت؛ چند شب قبل که زمان هجرت پیامبر (ص) به سمت مدینه بود وقتی امیرالمؤمنان علی (ع) بجای پیامبر خوابیدند طبق روایاتی که خود اهل سنت نقل کردند خدای متعال روکرد به جبرئیل و میکائیل که من عمر یکی از شما را از دیگری بیشتر قرار می دهم، کدام یکی از شما حاضر است عمر کمتر را بگیرد و بیشتر را به صاحبش و

رفیقش بدهد؟هرکدام گفتند خدایاعمر من را بیشترقرار بده،خدای متعال وحی کردکه ببینید که برای بیشتر

بیشتر شدن عمر پیامبر علی چطور در زمین جان خودش را به خطر انداخت

«إن هذهی لحی المواسات»

این مواسات واقعی است

حاضر شد کاری کند که مشکل پیامبر (ص) کاملاً برطرف بشود، فرمودند

«مواساتهم أفضل مواسات الفقرا»

مواسات این گروه مساکین برترین نوع مواسات با فقراء است

یعنی اگر ما چند نوع فقیر داشته باشیم، مثلاً یکی بچه یتیم دارد خب زندگی اش را سر و سامان بدهیم، یکی می خواهد ازدواج کند نیاز به جهیزیه دارد کمکش کنیم، یکی نیاز به شغل دارد  کمکش بکنیم، یکی بیمار است کمکش بکنیم همه اینها خوب همه این مواسات ها عالی هیچ کس در خوبی آنها شک ندارد اما از ههمه آنها برتر این است که امام عسکری می خواهند بفرمایند؛ اینها چه کسانی هستند؟

«و هم الذین سکنت جوارحهم و ضعفت قواهم عن مقابلة أعداء الله»

اینها کسانی هستند که توانایی مقابله با دشمنان خدا را ندارند

مقابله جسمی؟ نه مقابله عقیدتی

«الذین یعیرونهم بدینهم»

کسانی که می آیند دین این شیعیان را مسخره می کنند

«یسفهون أحلامهم»

اعتقادات و آرزوهای  این شیعیان را سفیهانه می شمارند

امام زمان تان می خواهد بیاید؟  نعوذبالله این چرت و پرت ها چیست که داریم می گویید، و مسخره می  کنند کسانی که عقیده شیعه را به تمسخر می  کنند

«إلا فمن قواهم بفقه»

کسی که آنها ار با دانش خودش که این فقه الله الأکبر است آنها را با دانش خودش تقویت بکند

«ثم سلطهم علی الأعداء»

آنها را مسلط کند بر دشمنان

دشمنان ظاهری که ناصبی ها هستند، و دشمنان باطنی که شیطان و لشکریانش هستند؛ اگر کسی این کار را انجام بدهد و اینها به مقداری از قدرت برسند تو به شخصی آموزش دادی فقهت را به او دادی و او توانست  خودش برود مسلط بشود بر دشمنان حالا بعد نمونه هایی از سیره عملی امام عسکری را در این زمینه هم عرض خواهیم کرد اگر این کار را انجام بدهد تا

«هزموهم عن دین الله و اولیائه»

تا اینکه آنها را از دین خدا و اولیائش شکست بدهند دور بکنند

چه اتفاقی می افتد؟

«حول الله تلک المسکنه إلی شیاطینهم»

خدای متعال این بیچارگی را از شیعیان برمی دارد و روی آن شیاطین انس و جن می گذارد

«فأعجزهم عن إضلالهم»

و آنها را از گمراه کردن شیعیان عاجز خواهد کرد

«قضاء الله بذلک»

این قضای خدا به این مطلب است

جزو امور بداء بردار الهی نیست در کتاب الإحتجاج یک تتمه ای هم برای این آورده

«قضا الله تعالی قضاءا حقاً علی لسان رسول الله (ص)»

خدای متعال این را یک قضای حقی قرار داده

اولاً قضای الهی که تغییر بردار نیست با حق او را تأکیید کرده و بعد می گوید که این جزو قضاهایی است که بر زبان پیامبر(ص)  هم جاری شده شاید اشاره به آن معنایی باشد که یک عده می گویند بداء تا زمانی که مسئله ای بر زبان ائمه (ع) و رسول خدا جاری نشده باشد به عنوان لسان صدق خدای متعال احتمال بداء دارد، اما اگر بر زبانشان چیزی جاری شد دیگر بداء بردار نیست، می گوید علی لسان رسول الله (ص) هم آمده بر زبان پیغمبر هم جاری شده این مطلب شک بردار نیست آن اوایل که من این روایت را می خواندم

 خب در معنایش می خواندم روایت را و عادی می دیدم این را دقت در معنایش نمی کردم اما بعد دیدم نه این همه تأکیید برای یک مسئله ای که خب طبیعی هم است وقتی که شیعیان قدرت مند بشوند، وقتی شخصی پاسخ به شبهات در ذهنش جای گرفته باشد شیاطین جن نمی توانند با او مقابله کنند در بحث عقیده وقتی توانایی پاسخ گویی داشته باشد شیاطین انس نمی توانند از پسش بر بیایند اینقدر تأکیید نیاز ندارد؛ بعدها در ماه رمضانی داشتم دعای افتتاح را می خواندم به یاد این روایت افتادم این روایت علاوه بر آن چیزی که عادی ما شنیده ایم که حضرت فرمودند که بله اگر پاسخ به شبهات بدهید خدای متعال چیکار می کند؟ خدای متعال می آید مشکلات را از شما برطرف می کند و آن شیاطین را از شما عاجز خواهد کرد، مسکنت را از شما بر می دارد و بر روی دشمنان قرار می دهد، من داشتم دعای افتتاح را می خواندم دیدم خدایا این مسکنتی که شیعیان در آن هستند چه زمانی برطرف می شود؟ در خیلی از دعاهای مان هست دیگر

«اللّٰهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنا، وَغَيْبَةَ ولینا، وَشِدَّةَ الزَّمانِ عَلَيْنا، وَوُقُوعَ الْفِتَنِ بِنا»

 این در «مغنی شیخ مفید» یکی از دعاها است این مضمون در خیلی از دعاها است

«و نَصرٍ منک تُعِزُّهُ»

عزت چه زمانی برای ما می آید عزت واقعی؟ وقتی امام زمان(عج) ظهور بکنند، با ظهور امام زمان(عج) عزت واقعی خواهد آمد این مضمون در خیلی از دعاها آمده در «مِصْباحُ الْمُتَهَجِّد شیخ طوسی»

«اللَّهُمَّ فَافْرُجْ ذَلِکَ عَنَّا بفَتْحٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ وَ نَصْرٍ مِنْکَ تُعِزُّهُ»

یا دعای افتتاح را اگر پیدا بکنم، می فرماید:

«اللّٰهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنا صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَغَيْبَةَ وَ لِيِّنا ، وَكَثْرَةَ عَدُوِّنا، وَقِلَّةَ عَدَدِنا، وَشِدَّةَ الْفِتَنِ بِنا، وَتَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَيْنا»

در مفتح الجنان هم که متن کامل آن را آورده

«اللّٰهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنا فَصَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ ، وَأَعِنَّا عَلىٰ ذٰلِكَ بِفَتْحٍ مِنْكَ تُعَجِّلُهُ، وَبِضُرٍّ تَكْشِفُهُ، وَنَصْرٍ تُعِزُّهُ، وَسُلْطانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ، وَرَحْمَةٍ مِنْكَ تُجَلِّلُناها، وَعافِيَةٍ مِنْكَ تُلْبِسُناها، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ»

این جایگاه که جایگاه برطرف شدن مشکلات شیعیان، جایگاه برطرف شدن ذلت شیعیان، جایگاه برطرف شدن مسکنت شیعیان است برای چه زمانی است واقعاً؟ برای زمان ظهور امام زمان(عج)، وقتی ما این را نگاه می کنیم هر مقداری شیعیان در مقولۀ پاسخ به شبهات و تقویت عقیدتی خودشان تلاش بکنند به همان مقدار قطعاً این ذلت و این مسکنت برطرف خواهد شد و به همان مقدار به سمت ظهور نزدیکتر خواهند شد، من جا دارد در اینجا دو روایت خدمت عزیزان ارائه بکنم، مضمون این دو روایت شبیه این نیست که خدمت شما الآن عرض کردم،یکی از این روایت ها روایت امام هادی (ع) است که فرمودند:

«لولا من یبقی بعد غیبة قائمکم(ع) من العلماء الداعین إلیه والدالین علیه»

اگر نبودند بعد از غیبت قائم شما (ع) از علمایی که به سمت او دعوت می کنند و به سوی او راهنمون هستند

«و الذابین عن دینه بحجج الله»

و کسانی که از دین با حجج الهی با ادله قطعی و محکم دفاع می کنند

«وَ المُنْقِذينَ لِضُعَفاءِ عِبادِ اللّه ِ مِنْ شِباكِ اِبْليسَوَ مَرَدَتِهِ»

و کسانی که نجات می دهند ضعفای بندگان خدا را از تله ها ابلیس و لشکریان او

«وَ مِنْ فِخاخِ النَّواصِبِ»

و از تله های نواصب

اگر این علمایی که مردم را از این شبهات نجات می دهند نبودند چه اتفاقی رخ می داد در زمان غیبت؟

«لَما بَقىَ اَحَدٌ اِلاَّ ارْتَدَّ عَنْ دينِ اللّه»

هیچ کس باقی نمی ماند جز اینکه از دین خدا مرتد می شد

«وَ لكِنَّهُمُ الَّذينَ يُمْسِكونَاَزِمَّةَ قُلوبِ ضُعَفاءِ الشّيعَةِ»

اینها هستند که دل ضعفای شیعیان را محکم نگاه داشتند

«كَما يُمْسِكُ صاحِبُ السَّفينَةِ سُكّانَها»

همانطوری که کشتی بان اهل کشتی را حفظ می کند و نجات می دهد

«اُولئِكَ هُمُ الاَ فْضَلونَ عِندَ اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ»

نزد خدای متعال اینها از همه برتر هستند

علی الإطلاق فرموده، بعد از ائمه معصومین (ع)طبیعتاً اینها از همه برتر خواهند بود در اتباع ائمه،چه جایگاهی است برای کسی که مشغول پاسخ به شبهات بشود، اگر کسی در این مسیر بیاید خود ائمه (ع) فرمودند بالاترین پاداش را برای او در نظر خواهند گرفت، خدای متعال از همه بیشتر به آنها پاداش می دهد؛ خب این یک جایگاهی است که اصلاً قابل درک برای مانیست، و وقتی اینچنین می شود، بحث ما در مورد ظهور حضرت بود خب این روایت می فرماید در آخر از الزمان قبل از ظهور حضرت اگر ارتداد زیاد بشود اگر دور شدن مردم از دین کم بشود یعنی پاسخ به شبهات نبوده، اگر پاسخ به شبهات باشد این مشکل پیش نمی آید، مردم به سمت دین بر می گردند؛ طرف می آید می گوید آقا می بینیم یک جوانی است این از دین زده شده چکار باید بکنیم، خب خیلی راه حل ساده است، اگر از دین زده شده بیا به او پاسخ شبهاتش را بده به سمت دین بر می گردد؛ اگر وهابی شبهه ای دارد، اگر باستانگرا شبهه ای دارد، اگر آن ایتیست، شبهه ای دارد، اگر شخص دیگری شبهه ای دارد، اگر آن مسیحی تبشیری شبهه ای برایش مطرح کرده، شبه را جواب بده آن موقع ببین این جوان چطور جذب دین می شود، اینقدر راحت می شود قلوب جوان ها را جذب کرد به سمت دین  نگه داشت آنها را و آنها را محکم کرد که حد و حصر ندارد

«اُولئِكَ هُمُ الاَ فْضَلونَ»

نزد خدای متعال اینها از همه برتر هستند

خب اینها را عرض کردیم و برویم یک روایت دیگر که مربوط به زمان ما می شود، در کتاب «تاریخ قم» روایتی را نقل کرده با روش متقدیم در تصحیح روایت، فرموده

«و روی بأسانید»

این روایت چندین سند دارند

که امام صادق(ع) فرمودند

«أنه ذکر کوفه»

راجع به کوفه صحبت کردند

«وقال ستخلو کوفه من المؤمنین»

کوفه از مؤمنین خالی خواهد شد

زمانی می رسد که:

«یأزر عنها العلم کما تأزر الحیة فی الجحرها»

همانطوری که مار در لانه خودش چمبره می زند علم هم در کوفه خودش را جمع می کند.

دیگر گسترده نخواهد بود فقط در چند جای محدود یا در یک جای محدود وجود خواهد داشت

«ثم یظهر العلم ببلدة یقال لها قم»

علم در یک شهری که به آن قم گفته می شود ظهور خواهد کرد

بیرون خواهد آمد

«وتصير معدنا للعلم والفضل»

شهر قم معدن علم و فضل خواهد شد

اگر می بینیم الآن دشمنی هایی با قم رخ می دهد مشخص است چرا، چون ائمه از قبل گفته اند این شهر چه جایگاهی دارد

«حتى لا يبقى في الأرض مستضعف في الدين»

تا اینکه در منطقه قم  مستضعف در دین باقی نمی ماند

«حتى المخدرات في الحجال»

حتی زنهای پشت پرده هم علم شان کامل می شود در قم

«وذلك عند قرب ظهور قائمنا»

این زمان زمانی است که ظهور حضرت نزدیک شده

خدای متعال قم و اهل قم را قائم مقام حجت قرار می دهد و اگر حجت نباشد زمین اهلش را فرو خواهد برد

«فيفيض العلم منه إلى سائر البلاد في المشرق والمغرب»

همانطوری که حجت می آید بر مردم به وسیله امام تمام می شود اهل قم هم حجت را تمام می کنند علم از قم به سایر بلاد در مشرق و مغرب جریان پیدا خواهد کرد

«فيتم حجة الله على الخلق»

حجت خدا را بر خلق تمام می کند

«حتى لا يبقى أحد على الأرض لم يبلغ إليه الدين والعلم»

تا زمانی می رسد که کسی در زمین باقی نماند که دین و علم به او نرسیده باشد

حجت بر همه تمام خواهد شد

 «ثم يظهر القائم عليه السلام»

آن موقع است که امام زمان(عج) ظهور خواهد کرد

سؤالی که ما داریم این است: این روایت را که اولش را خیلی ها به عنوان یک معجزه مطرح کرده اند به عنوان یک مسئله ای که تقریباً همه قبول دارند می گویند بله یکی از پیشگویی های امام صادق(ع) است در آن زمان قم این چنین نبوده و شیعه ای اصلاً نداشته و بعد از امام صادق(ع) آمدند تا آرام آرام در زمان امام رضا(ع) شیعیان به قم منتقل شدند گروه شان را و بعد هم حضرت معصومه(سلام الله علیها) آمدند و آرام آرام قم شد یک شهر شیعی، این را به عنوان معجزه حضرت مطرح می کنند، اگر این معجزه حضرت هست حضرت یک پیشگویی مهم هم آخرش دارند می فرمایند اهل قم حجت را تمام خواهند کرد بر مردم سراسر دنیا، تمام شدن حجت چطور است؟ من بیایم برای یک شخص مسیحی که احترام به او می گذارم خیلی محترمانه بیایم بگویم عزیز مسیحی من اخلاقیات این چنینی دارم، اخلاق شیعی اینطور است، می گوید خب من هم اخلاقیاتی دارم و شاید به حساب خودش اخلاق مسیحی از اخلاق شیعی بهتر باشد چون ادعا می کنند آنها می گویند ما جنگ نداریم ما جهاد نداریم شما جهاد هم دارید حالا فکر کند آن بهتر است، اگر فقط وفقط این باشد که ما بیاییم بگوییم که بله ما اینطور نماز می خوانیم برادر مسیحی، می گوید بله ما هم اینطور نماز می خوانیم ما اینطور عبادت می کنیم، ما اینطور روزه داریم آنها می گوید ما هم اینطور روزه داریم، بگویم عقیده من این است می گوید خب عقیده من هم این است، اگر فقط عرض عقیده باشد عقیده را بر او عرضه بکنم خب او هم می آید می گوید عقیده من این است برای من عرضه می کند، این هم اتمام حجت نمی شود، اتمام حجت زمانی است که عقیده او را با دلیل برایش ثابت کنم که اشتباه است و عقیده خودم درست است، اینطور اتمام حجت می شود، اگر این کار را نکنم که اتمام حجت نمی شود و از قم طبق این روایتی که دارند برای آخر الزمان پیشگویی می کنند برای قبل از ظهور حضرت حجت باید بر همه تمام بشود

«حتى لا يبقى أحد على الأرض لم يبلغ إليه الدين والعلم»

تا جای برسد کسی نباشد که علم و دین به او نرسیده باشد

«ثم يظهر القائم عليه السلام»

آن موقع است که امام زمان(عج) ظهور خواهند کرد

این که می بینیم الآن تمام جنگ ها روی قم است تمام اتهامات به سمت قم است، هر کسی از هر جای دنیا تا می خواهد با فکر شیعی درگیر بشود با قم درگیر می شود بی جهت بعضی اتهام ها را مطرح می کنند خب این مشخص است برای چه است، حالا چه خواسته چه ناخواسته دارد بر می گردد به سمت همان جانب باطلی که نگران هستند آن باطل خودشان منکشف بشود و حق روشن بشود و دیگر چیزی برای آنها باقی نماند، در واقع دارند آرام آرام جلوی مسیر ظهور حضرت را می گیرند اما این مسیر طبق روایات پیش خواهد رفت و إن شاءالله زمانی خواهد رسید که این مطلب تحقق پیدا بکند.

تماس های داریم جناب آقای نقیبی از مشهد سلام علیکم

بیننده:

سلام علیکم و رحمت الله

استاد ابوالقاسمی:

علیکم السلام بفرمایید آقای نقیبی

بیننده:

آقای أبوالقاسمی عزیز شهادت امام حسن عسکری(ع) را تسلیت عرض می کنم خدمت شما و همه شیعیان، استاد محترم یکی دوتا مطلب می خواستم عرض بکنم از این تریبون استفاده بکنیم و بعد هم سؤال اعتقادی داشتیم، مطلب اولم این است یک گلیۀ نسبت به همه شیعیان و حالا علما مسؤلین که چرا هیچ کس دیگر در باره این توهین هایی که به پیغمبر اکرم(ص) می شود چیزی نمی گویند مثلاً به این اتفاقاتی که برای یک دوتا تیم فوتبال انجام شده در این روزها مجلس و دولت و مسؤلین همه را درگیر کرده اند که چرا این آمد آن نیامد، آن رفت، اما در مورد جنایتی که دارد در این ایام در خصوص اسلام و نبی مکرم اسلام(ص) انجام می شود هیچ کس صدایش در نمی آید در فرانسه کاریکاتر پیغمبر را به صورت بزرگ در شهر نصب کردند آن هم از سوی دولت خود فرانسه جناب مکرون، بعد گفته باید در مجالس هم این کار انجام بشود ولی یک نماینده یا مسئول یا دولت یا آن کسی که یک زمانی چهار ساعت با اینها می نشست و بگو و بخند می کرد که آخر هم هیچ چیز گیرش نیامد، اینها هیچ کدام هیچ چیز نمی گویند الآن همه اینجا سکوت کردند، کشورهای به ظاهر اسلامی یکی یکی دارند با کفار حربی و سهیونسیم و غاصب و جنایتکار صلح برقرار می کنند اما باز هم نه مردم نه مسئولین هیچ کس عکس العملی نشان نمی دهد، حالا که دیگر همه چیز را باختیم به اینها دیگر چرا سکوت، رئیس جمهوری در فرانسه این کار را کرده دیگر سکوت معنایی ندارد یک زمانی مردم در این صحنه ها می آمدند راهپیمایی می کردند هر اهانتی می شد اعتراضی نشان می داند اما الآن دیگر به بهانه کرونا یا هرچه که هست دیگر صدایی از هیچ کس در نمی آید.

استاد ابوالقاسمی:

خب حالا الآن که می فرمایید صدا در نمی آید که همین امروز سخنگوی وزارت خارجه به شدت محکوم کرد این ماجرا را و طبیعتاً بخاطر وضعیت فعلی راهپیمایی نمی شود کرد اما قطعاً ما برخوردهای جدی حداقل در سطح رسانه ای با این قضیه ما خواهیم داشت هیچ شکی هم در آن نکنید

بیننده:

این قضیه برای سوئد بود کانادا بود کجا بود آنجا هم کاری کاتور، همین کار را کردند هیچ کس همان موقع که هیچ چیز نگفت الآن که دیگر علنی شده بعد به جایی رسیده که مسلمان بلند می شود می آید سرقبر آن آدمی که کشته شده و خیانت و جنایتی که کرده

استاد ابوالقاسمی:

بله آنها که کارشان خیانت است طبیعتاً کارشان خیانت است و شکی به این قضیه نیست؛ خب آن نکته دیگر چه بود دوست عزیز؟

بیننده:

بعد سؤال اعتقادی مان در مورد این، حالا راجع به بحث امشب هم نیست حالا در این ایام نزدیکش هستیم این مولد النبی برای میلاد حضرت رسول که جشن گرفته می شود می خواستم این دلایلش را هم از کتاب های اهل سنت بدانیم هم از منابع شیعه، که مثلاً حالا اهل سنت می گویند نه صحابی نه تابعین نه خود پیامبر اینها هیچ کدام نه انجام می دادند نه

استاد ابوالقاسمی:

نه اینکه در کتب اهل سنت آمده نه سالیانه بلکه، نه ماهیان بلکه هفتگی پیغمبر (ص) گرامی داشت برای مولد خودشان داشتند؛ در صحیح مسلم روایتی است که پیغمبر فرمودند که، دو شنبه ها روزه بگیرید چون من دوشنبه به دنیا آمدم، وقتی اینقدر ارزشمند است که بخاطر ولادت پیغمبر باید آن روز روزه گرفت و احترام کرد قطعاً مشخص است ماه و سالش به طریق اولی، وقتی هفتگی می شود گرفت؛ و از خود قرآن مابارها راجع به این قضیه صحبت کردیم و مفصل راجع به این قضیه دلیل آورده ایم که وقتی که

«أَنْزِلْ عَلَيْنَا مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ تَكُونُ لَنَا عِيدًا لِأَوَّلِنَا وَآخِرِنَا»

حواریون عیسی  گفتند عیسی یک مائده ای از آسمان برای ما بیاور که این عیدی برای ما باشد، آمدن یک مائده  آسمانی عید هست آن وقت آمدن رحمة للعالمین عید نیست؟ یا وقتی که خدای متعال به حضرت زکریا فرمود که خدا می خواهد به تو

«فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَىٰ إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا»

گفت بروید تسبیح کنید شبانه روز که این مدل جشن گرفتن شان در آن زمان اینطور بود که خود اهل سنت می گویند این بخاطر آمدن یک پیغمبری مثل یحی است آن وقت ما برای آمدن پیغمبر خودمان جشن نگیریم و إلا ما شاء الله از ادله دارد هم در کتب شیعه هم در کتب اهل سنت؛ خب نکته دیگری ندارید دوست عزیز؟ خب از ایشان تشکر می کنیم؛ خب ما برگردیم به بحث خودمان تا تماس های بعدی وصل بشود.

روایت را عرض می کردیم که در روایات ما آمده در آخر الزمان علم از قم به سر تا سر جهان منتقل خواهد شد، چند نکته باید مد نظر قرار بگیرد؛ در زمان های گذشته وقتی شخصی بعنوان رسانه ی ائمه علیهم السلام مطرح می شد یعنی زبانش زبان رسانه اهل بیت می شد این سریع کشته می شد و سریع او را می کشتند، نمی گذاشتند این رسانه فعالیت بکند؛ در «تاریخ الإسلام» ذهبی، جلد 8، صفحه 212 مطرح می کند ، می گوید:

تاریخ الإسلام، الذهبی، ج8،ص212

وقتی که کمیت علی بن حسین (ع) را مدح کرد گفت:

«إنی قد مدحتک بما أرجوا أن یکون وسیلة عند رسول الله (ص) یوم القیامه»

شما را مدح کردم و امید دارم که این در روز قیامت دستگیر من بشود پیش پیامبر

یک بهانه ای داشته باشم خلاصه و شعری خواند، تمام که شد امام سجاد(ع) فرمودند

«ثوابک نعجز عنه»

ما از دادن ثواب به تو عاجز هستیم

«ولکن ما عجزنا عنه فإن الله لن یعجز عن مکافأتک»

اگر ما عاجز باشیم خدای متعال از این عاجز نیست

«وقسط علی نفسه و أهله أربعمأئة ألف درهم»

و خودش و اهل بیتش امام زین العابدین چهارصد هزار سکه طلا گرد آوردند 

«خذ هذه یا أبا المستهل»

ای اباالمستهل این را بگیر

«فقال  لو وصلتنی بدائق لکان شرفاً»

گفت شما یک دنگ درهم به من می دادید برایم شرف بود

یک درخواست از شما دارم این پول ها که خب دیگر حالا دادید دست تان هم درد نکند

«إن احببت أن تحسن  إلی فادفع لی ثیابک التی تلی جسدک أتبرک بها»

اینها می گویند آقا تبرک حرام است و هابی ها، در زمان امام زین العابدین کمیت ببینید چه می گوید به حضرت می گوید عرض کرد اگر خواستید به من احسان بکنید یکدانه از لباس های تان که به بدن تان چسپیده را به من بدهید به آن تبرک بکنم

«فقام فنزع ثیابه فدفعها کلها»

حضرت یک دست لباس کامل که در تن شان بود به کمیت دادند؛ بعد اینجا مهم است

«قال اللهم  إن الکمیت جاد فی آل رسولک و ذریة نبیک»

گفتند خدایا کمیت بخشش کرد در آل رسول تو و زریّه او

«بنفسه»

جان خودش را

آمد در معرض خطر قرار داد، جانش را بخشید ، آقا شعر گفت نه شعر گفتند در راه اهل بیت مساوی است با کشته شدن

«حین ضن الناس»

هنگامی که  مردم بخل ورزیدن

«و أظهر ما کتمه غیره من الحق»

حقی ار که دیگران کتمان می  کرند او اظهار کرد

«فأمته شهیدا و أحیه سعیدا»

او را در نهایت شهید از دنیا ببر او را سعید زنده بدار

«و أره الجزاء  عاجلا»

و به زودی به او پاداش بده

«و أجر له جزیل المثوبه آجلاً»

و در قیامت هم در آن بلند مدت برای او جاری بدار پاداشت جزیل و والا را

« فإنا قد عجزنا عن مکافاته»

ما بخاطر اینکه او در این زمان آمده شعر برای ما گفته و مدح ما را کرده و حق ما را ثابت کرده ما از مکافئه او عاجز هستیم

«قال الکمیت ما زلت أعرف برکه دعائة»

کمیت می گوید من در کل زندگیم برکت دعای حضرت را در این مجرا دیدم

خب نگاه کنید وقتی که رسانه ای اهل بیت داشته باشند آن زمان مهم ترین رسانه شعر بود دشمنان می خواستند او را بکشند، جانش را باید کف دستش می گرفت و می آمد در راه اهل بیت؛ حالا چه رسانه ای در قم می خواهد برپا بشود که صدایش به کل عالم برسد، رسانه ای که می خواهد مقدمات ظهور حضرت (عج) را محیا بکند چنین رسانه ای طبیعی است که نه فقط مشکل اقتصادی و سیاسی، هرگونه بتوانند دشمنان ظهور امام زمان(عج) با آن مقابله خواهند کرد، اگر از قم صدای حق به کل دنیا برسد و حجت را برای همه تمام بکند این چیزی است که خطرش برای دشمنان امام زمان(ع) از همه چیز بیشتر است و لذا به هیچ وجه در مقابل این قضیه ساکت نخواهند نشست، به شدت برخورد خواهند کرد، خب چه زمانی یک چنین رسانه ای توانایی دارد که حجت را بر همه تمام بکند؟ زمانی که مردم ایران  مردم قم هم توانایی سیاسی داشته باشند هم اقتصادی و هم نظامی، هرچه در همه جهات خودشان را تقویت کردند از همه جهات قدرت شان را بالا بردند به جایی رسیدند که دیگر از جهت رسانه ای می توانستند راحت حرف شان  را به کل دنیا منتقل بکنند در آن زمان حضرت ظهور خواهند کرد ان شاء الله؛ و این روایتی که عرض کردم خدمت تان و آن مقدمه اش هم از کلام عسکری (ع) نشانگر این است که ما برای اینکه به سمت ظهور حضرت (عج) برویم باید هرچه زودتر تلاش بکنیم برای مسئله رسانه ای کردن پاسخ به شبهات و رسانه ای کردن مسئله مناظره و بیان حق برای دیگران؛ اما برویم سراغ سایر روایاتی که در این زمینه است از امام عسکری، عرض کردیم امام عسکری یکی از مهم ترین کارهایشان که تقریباً در همه کارهایشان این کار از همه بیشتر مشخص است مسئله پاسخ به شبهات است، ما در روایات می بینیم که در زمان امام عسکری(ع) نه فقط خود حضرت بلکه شیعیان حضرت مناظرات فراوانی با مخالفین داشتند، دور و بر حضرت هم افرادی بودن که توانایی مناظره پیدا کرده بودند و به دیگران هم آموزش داده بودند به همین روایت عمل کرده بودند؛ یکی از قرائن این قضیه که از سعد بن عبدالله در الإحتجاج  و چند کتاب دیگر هم آمده مرحوم شیخ صدوق هم نقلش کردند،

«سعد بن عبدالله اشعری قمی قال بلیت بأشد النواصب منازعة»

می گوید یک روز من به شدیدترین ناصبی در مناظره برخوردم

و یکسری مطالبی به من گفت که من که سعد بن عبد الله بودم نتوانستم به او جواب بدهم، شبهاتی مطرح کرد گفت

«انتم الروافض تقولون»

شما شیعه ها این رامی گویید

«فرجعت  عن  هذا الخصم علی حال ینقطع کبدی»

در حالتی برگشتم که جگرم داشت پاره پاره می شد نمی توانستم از غصه

«فأخذت طومارا و کتبت بعضعا و أربعین مسأله من المسائل الغامضه التی لم عندی فیها جوابها»

چهل و خورده ای مسئله که جواب برایش نداشتم را نوشتم

«فقلت أفعها إلی صاحب مولای أبی محمد الحسن بن علی (ع) الذی کان فی قم احمد بن اسحاق»

گفتم اینها را می دهم به صاحب امام عسکری، احمد بن اسحاقی که در قم است

«فلما طلبته کان هو قد ذهب»

رفتم دنبالش گفتم آقا این مسافرت رفته، دنبالش راه افتادم

«فأدرکته وقلت الحال معه»

رسیدم به او گفتم آقا قضیه اینطور است گفت

«جئ معی إلی سر من رأی حتی نسأل  عن هذه المسائل مولانا الحسن بن علی(ع)»

گفت بیا باهمدیگر برویم سامرا آنجا جواب این سؤالات را از خود امام بپرس

نگاه کنید امام(ع) خودشان جواب سؤالات مناظره ای شیعیان را در آن زمان می داند، یعنی وضعیت طوری بوده  که دیگر اگر شیعیان مناظره می کردند یک مرکزی برای پاسخگویی داشتند در آن مرکز پاسخگویی که خود امام عسکری بودن سؤالات می آمد، کسانی که در مناظره دچار مشکل می شدند، حضرت جوابش را برایشان می فرستاد یا به آنها مطرح می کرد جواب را.

روایت دیگری است شبیه این قضیه که خیلی عجیب است من روایت را برای عزیزان بیاورم؛ روایتی است که می گوید شخصی آمد خدمت امام عسکری(ع) و گفت بله ما یک همسایۀ ناصبی داریم که این همسایه ناصبی آمده با ما مناظره کرده و ما توانایی جواب  دادن به شبهات او را  نداریم، در کتاب «الإحتجاج»  جلد 1، صفحه 12،عبارت را به این صورت مطرح می کند،

الإحتجاج، ج1، ص12

«وقال أبو محمد لبعض تلامذته»

امام عسکری (ع) به بعضی از شاگردانشان فرمودن

«لما اجتمع إلیه قوم من موالیه»

وقتی گروهی از شیعیان حضرت گرد حضرت جمع بودند، یک گروهی از محبین جمع بودند

«و قالوا یابن رسول الله»

گفتند ای پسر پیامبر

مشکل شیعیان چه بود گفتند

«إن لنا جارا من النصاب یؤذینا»

یک جار ناصبی داریم ما را اذیت می کند

با ما مناظره می کند واحتجاج می آورد در تفضیل اولی و دومی و سومی بر حضرت علی(ع)

«و یورد علینا حججا»

ادله ای می آورد

«لا ندری کیف  الجواب عنها و الخروج منها»

نمی دانیم باید چطور به اینها جواب بدهیم

«قال أبو محمد لبعض تلامذته»

آن زمان امام عسکری به یکی از شاگردانشان گفتند یعنی حضرت آموزش داده بودند برای مناظره

«مر بهؤلاء إذا کانوا مجتمعین یتکلمون»

وقتی نشسته بودند مناظره می کردند برو آنجا

«فتستمع  علیهم»

گوش بده چه می گویند

«فیستدعون منک الکلام»

از تو هم خواهند خواست که جواب بدهی

«فتکلّم»

با او مناظره کن

«و أفحم صاحبهم»

روسیاه کن آن طرف را

«واکسر عربه»

عزتش را خورد کن

شمشیرش را سست کن

«ولاتبق له  باقیه»

هیچ چیز برای او باقی نگذار

«فذهب الرجل و حضر الموضع»

این شاگرد امام عسکری برای مناظره رفت آنها هم حاضر شدند

«و کلم الرجل فأفحمه»

با او مناظره کرد و او را روسیاه

«و صیره لایدری فی السماء هو أو فی العرض»

دیگر به یک وضعیتی رسید نمی دانست در آسمان است یا در زمین، گیج بود، گاهی اوقات سر آدم گیج می رود نمی فهمد چکار می کند می گوید آن طرف همچین وضعیتی برایش پیش آمد

«قالوا و وقع علینا من الفرح  و السرور ما لا یعلمه إلّا الله تعالی»

آنقدر ما خوشحال شدیم که جز خدا نمی دانست و آنقدر آنطرف و متعصبینش ناراحت شدند که جز خدا نمی دانست، وقتی برگشتیم پیش امام عسکری فرمودند

«إن الذین فی السماوات لحقهم من الفرح و الطرب بکسر هذا العدو الله کان اکثر مما  کان بحضرتکم»

شادی اهل آسمان بخاطر شکست این ناصبی از شادی شما بیشتر است و غصه اهل شیاطین و لشکریان او از شکست این ناصبی و از ناراحتی این ناصبی بیشتر است، و شخصاً خود خدای متعال بر این بنده ای که شکست داد این ناصبی را درود فرستاد و ملائکه هم همین کار را کردند و آن ناصبی را لعنت کردند.

باز روایت دیگر در باب آموزش مناظره است، که وقتی آن فیلسوف کندی شبهه می کرد در مورد، اسحاق کندی شبهه می کرد در مورد قرآن امام عسکری فرمودند که کدام یک از شما حاضر است برود و استاد خودش را از این شبهاتی که دارد باز دارد، یکی از آنها گفت که حضرت امام ما بلد نیستیم  چطور باید به او بگوییم او استاد ما بوده علمش از ما بیشتر است، حضرت فرمودند که برو اینطور و اینطور به او بگو، خب نگاه کیند ما در روایات مان می بینیم دیگر در دوره امام عسکری که زمینه برای دوران غیبت فراهم می شد مدلی که برای زمان غیبت دیدند مدل پاسخ به شبهات است، و آن چیزی که می تواند زمینه ساز ظهور حضرت بشود همین مسئله پاسخ به شبهات است بر اساس روایاتی که عرض کردیم  و رفع شبهه؛ ان شاء الله که خدای  متعال به همه ما توفیق بدهد در این مسیر کوشا باشیم و دست همه ما را به حق اما عسکری (ع) بگیرد.

از همه عزیزانی که تا الآن بیننده ما بودند تشکر می کنم، ان شاء الله که موفق و مؤید باشید

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته


ویژه برنامه شهادت امام حسن عسکری علیه السلام>

شبکه ولی عصر استاد ابوالقاسمی امام حسن عسکری علیه السلام