شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
مهدی یار جناب آقای شریفی و حجت الاسلام و المسلمین مجتهد سیستانی

قسمت چهاردهم برنامه مهدی یار به کارشناسی جناب آقای شریفی و حجت الاسلام و المسلمین مجتهد سیستانی


بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ :16 آبان 1399

مجری:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اللهمّ صلّ على فَاطِمَةَ وَ أَبِيهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِيهَا وسر المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمك.

عرض سلام دارم خدمت همه بینندگان عزیز «شبکه جهانی حضرت ولی‌عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)» خوشحالیم که با برنامه‌ی دیگر از سلسله برنامه‌های مهدیار در خدمت شما عزیزان و بزرگواران هستیم.طبق وعده و قولی که به شما بزرگواران داده بودیم این جلسه هم در خدمت استاد حجت الاسلام والمسلمین جناب حاج آقای «مجتهدی سیستانی» هستیم با بررسی ادله جریان «احمد بصری» مدعی دروغین مهدویت در عصر حاضر، در خدمت حضرت استاد هستیم تا سلام خدمت شما بینندگان داشته باشند بر می‌گردیم ادامه بحث را در خدمت ایشان خواهیم بود. جناب استاد سلام علیکم شب شما بخیر.

استاد مجتهد سیستانی:

بسم الله الرحمن الرحیم من هم عرض سلام دارم خدمت بینندگان عزیز و در خدمت‌تان هستم

مجری:

بینندگان عزیز این جلسه همان‌طور که پی‌گیری برنامه‌های قبل جناب استاد بودید، بررسی ادله جریان «احمد بصری» و ادعای امامتش است و روایاتی که این جریان و این شخص به اصطلاح استدلال می‌کنند و طبق آن روایت مدعی می‌شوند که ما 24 امام داریم و نه 12 امام.قبل از آن‌که من بخواهم بحث را در خدمت استاد باشیم و از فرمایش‌شان استفاده بکنیم دو تا مطلب و دو تا ادعا از جریان آقای «احمد بصری» خدمت شما بینندگان عزیز ارائه بدهیم و با این مقدمه در خدمت جناب استاد هستیم تا مباحث‌شان را بشنویم.جناب آقای «احمد بصری» یکی از ادعاهای بسیار گزاف ایشان همین است که ما 24 امام داریم نه 12 امام اعتقادی که 1400 سال به عنوان یک اعتقاد مسلم شیعی سینه به سینه به ما رسیده است. آقای «احمد بصری» به مانند فرق دیگری که برای ضربه به تشیع آمده است آمده این اصل مسلم را از دست من و شما بگیرد.این آقا در یکی از کتاب‌های این جریان به نام کتاب «چهل حدیث در مورد مهدی و فرزندان قائم» نوشته «شیخ ناظم عقیلی» که می‌شود نفر اصلی این جریان در مباحث علمی است. ایشان در این کتاب صفحه 9 یک حرف خیلی گزافی را می‌زند حرفش این است که می‌گوید اصلاً روایات مهدیین است که این روایات، روایات محکم و نص صریح است و روایات ائمه اثنی عشر، روایات متشابهی است، و روایاتی است که خیلی محکم نیست باید با تأویل و با قرینه و با این موارد مسئله را ثابت کنیم.بینندگان عزیز علاوه بر آن متونی که به امامت نسل امام مهدی دلالت می‌کند حاکم هستند نه محکوم؛ یعنی این‌ها اولیٰ بر روایات در ائمه اثنی عشر هستند، به عبارت دیگر تفسیر کننده و آشکار کننده و بیان کننده بقیه روایاتی هستند که گمان می‌شد به معنای محصور بودن امامت در 12 نفر است؛ زیرا آن‌ها به قدری صریح و روشن است که در این مورد قابل تأویل نیستند در حالی که آن‌چه را در برابر آن‌ها آورده می‌شود که مهم‌ترین آن‌ها همین روایات حصر امامت بر ائمه اثنی عشره آقای «ناظم» چه می‌گوید: "همه متن‌های صادر شده از معصوم نیست."ما این جلسه ثابت خواهیم کرد روایات مهدیین که این‌ها استدلال می‌کنند از معصوم صادر شده یا از غیر معصوم! و در کمترین حالت قابل بررسی و اظهار نظر است تا بتواند در برابر نصوص صادره در مورد مهدیین جمع گردد. این یک ادعای بسیار گزافی از این جریان است و حتی کار را همین افراد و همین جریان به جای رساندند دوباره در همین کتاب «چهل حدیث» نویسنده آقای «ناظم العقیلی» در صفحه 10 ادامه مطلب تصریح ایشان این است که: "اشکال وارد است که شیعیان امامت را فقط در 12 امام محصور می‌کنند و امامان بعد از امام زمان را انکار می‌کنند؛ لذا این سخن به عنوان عناد و سرپیچی در برابر متن صریح شرعی قلمداد می‌شود."بینندگان عزیز ایشان حرفش این است و این حرف خیلی حرف سنگینی است که ادعای اصل امامت در ائمه اثنی عشر خلاف شرع است و مبارزه با شرع و شریعت است. به همین مبنا آقای «احمد بصری» مدعی می‌شود هر کس امامت منِ «احمد بصری» را قبول نکند و قائل به امامت من و فرزندان من نباشد در حکم ناصبی است، خون و جان و مال و ناموس او برای اتباع من حلال است. لذا فتوای ایشان هم در کتب مختلفش بیان شده ما در جلسات قبلی در بحث تکفیر امام مسلمین و کل مخلوقات خداوند به جز اتباع «احمد» را از کتب خود «احمد» در این جریان نشان دادیم. جناب استاد در خدمت شما هستیم با مقدمه‌ی که خدمت حضرتعالی عرض کردیم، زانوی تلمز می‌زنیم در محضر حضرتعالی مطالب و مواردی که این جلسه قرار است برای ما ارائه بدهید گوش می‌کنیم.

استاد مجتهد سیستانی:

همان‌طور که بینندگان عزیز در جریان هستند ما در جلسه گذشته احادیث مهدیین را داشتیم بررسی می‌کردیم، سه تا از آن احادیث را ما واکاوی قرار دادیم برای بینندگان کاملاً روشن شد این احادیث نه تنها از نظر سند فوق العاده بی‌اعتبار و غیر قابل اعتماد هستند، از نظر محتوا هم یا خودشان مشکل دارند یا با همدیگر درگیری و تعارض دارند.روایت چهارمی که در جلسه گذشته قول دادیم مورد بررسی قرار بدهیم روایتی از «ابو بصیر» است که البته باید سلسله سندش را باید مورد بررسی قرار بدهیم؛ چون بعضی‌ها می‌آیند فریبکاری می‌کنند مثلاً‌ اگر راوی اول ثقه است بقیه را در نظر نمی‌گیرند و مثلاً می‌گویند این روایت از «ابو بصیر» رسیده است چه می‌خواهید بگویید. خب از «ابو بصیر» با چه سلسله‌ی رسیده است؟ممکن است تمام سلسله افرادی غیر قابل اعتماد باشند و صرف این‌که راوی اولش «ابو بصیر» باشد اعتباری به کل سلسله نمی‌بخشد، «ابو بصیر» نقل کرده است که به امام صادق (علیه السلام) گفتم ای فرزند رسول خدا من از پدر شما شنیدم که فرمود پس از قائم، 12 مهدی خواهد بود، امام صادق (علیه السلام) فرمودند پدرم فقط گفت 12 مهدی و نگفت 12 امام لکن آن‌ها قومی از شیعیان ما هستند که مردم را به موالات و معرفت حق ما فرا می‌خوانند.این روایت همان‌طور که شما مستحضر هستید و هم بینندگان، کاملاً متوجه هستند صراحتاً امامت 12 مهدی را انکار می‌کند که پدر من نگفتند 12 تا امام بعد از قائم قرار است. بیاید این‌ها 12 تا مهدی هستند بعد هم تعریف می‌کند که این‌ها چه کسانی هستند. با لکن استدراکیه هم می‌آورد که صد در صد امامت این‌ها منتفی شود. لکن آن‌ها یک قومی از شیعه‌های ما هستند که مردم را به موالات ما دعوت می‌کنند. ما برای این‌که این حدیث را بخواهیم بررسی کنیم ابتدا وارد سندش می‌شویم در سند این حدیث «علی ابن احمد دقاق» وجود دارد که در «کتب رجالی» سخنی درباره ایشان ذکر نشده که ایشان ثقه باشد، اگر چه‌ آقای «ناظم عقیلی» مطالبی را در حاشیه کتاب «الاربعین‌»شان در وثاقت ایشان عنوان کرده؛ اما سخنانی که این آقا می‌گوید به جهت این‌که از فن رجال کاملاً بی‌اطلاع هستند معمولاً برای کسانی که اهل تحقیق و پژوهش رجالی هستند خنده‌دار است؛ یعنی حتی ایجاد شک و شبهه هم برای کسی نمی‌کند.در سند این روایت همچنین «موسی ابن عمران نخعی» وجود دارد که باز جناب «ناظم عقیلی» برای اثبات وثاقت ایشان دست و پا زده و گفته اسم ایشان در «تفسیر قمی» و «کامل الزیارات» آمده؛ پس ثقه است. و افرادی که اهل تحقیق و پژوهش رجالی هستند می‌دانند که هر دو گزینه‌ی که ایشان به عنوان دلیل وثاقت «موسی ابن عمران نخعی» ذکر کرده مخدوش می‌باشد. این دو تا را مرحوم آقای «خویی» در کتاب «رجال»شان قبول داشتند که اگر کسی در «تفسیر قمی»‌ نامش آمده باشد یا در «کامل الزیارات» آمده باشد ثقه است، و از مبنای «کامل الزیارات» در اواخر عمرشان برگشتند و مکتوب ایشان در کتاب‌شان موجود است که گفتند ما قدیماً اعتقادمان این بود که در «کامل الزیارات» هر کس اسمش آمده باشد ثقه است؛ اما اخیراً به این نتیجه رسیدیم که نه، فقط راوی بلافصل از «قولویه» از کسی نقل بکند بلافصل فقط او ثقه است، نه هر کسی اسمش در «کامل الزیارات» آمده باشد.در مورد «تفسیر قمی» هم پژوهشگران خیلی واضح و روشن این را اثبات کرده‌اند که این مقدمه معلوم نیست اصلاً از مرحوم «قمی» باشد و خود این کتابی که الان وجود دارد معلوم نیست نگاشته مرحوم «قمی» باشد لذا این مقدمه هم دلالت بر این نمی‌کند که هر راویی اسمش در این کتاب آمده ثقه باشد؛ لذا «موسی ابن عمران نخعی» هم توثیقی ندارد.

راوی دیگری که در سند این روایت وجود دارد «حسین ابن یزید نوفلی» است که ایشان هم متأسفانه تضعیف شده و متهم به غلو بوده و مشکل «موسی ابن عمران نخعی» را دارد و سر سلسله روات این روایت یعنی کسی که از «ابو بصیر» دارد این روایت را نقل می‌کند «علی ابن ابی حمزه بطائنی- رئیس فرقه هفت امامی‌ها» است ایشان کسی است که امام رضا (علیه السلام) او را ملعون نامیدند و امام کاظم (علیه السلام) در چندین و چند روایت در «رجال کشی» ثبت شده او را «حمیر» به معنای الاغ یاد کردند. نزد اصحاب شیعه معروف به کذاب و ملعون می‌باشد.همچنین نزد «علمای رجالی» سابقه خوشی ندارد مثلاً در رجال منصوب به «ابن غضائری» تصریح شده است که «علی ابن ابی حمزه بطائنی» لعنت خدا بر او باد او بانی «واقفی‌گری» بود او دشمن‌ترین بندگان خدا با حضرت امام رضا (علیه السلام) بود.«علامه حلی» هم در «رجال» خودشان تصریح می‌فرمایند که «ابن ابی حمزه بطائنی» جداً ضعیف است همچنین روایتی از «محمد ابن فُضیل» دارد که می‌گوید به ابوالحسن (علیه السلام) گفتم فدایت شوم من «ابن ابی حمزه» و «ابن مهران» و «ابن ابی سعید» را دشمن‌ترین مخلوقات با خداوند قلمداد نمودم امام فرمودند وقتی تو هدایت شده‌ای گمراهی گمراهان به تو ضرری نمی‌زند. آنان بر رسول خدا و امیر مؤمنین و همین‌طور ائمه را شمردند شمردند تا و بر «جعفر» و بر «موسی» دروغ بستند و من نیز دنباله‌رو پدرانم هستند و شنیدم درباره «ابن ابی حمزه» امام فرمودند آیا هنوز دروغگویی او برای شما روشن نشده است؟ همچنین «یونس ابن عبدالرحمان» می‌گوید خدمت امام رضا (علیه السلام) رسیدم پرسید «علی ابن ابی حمزه» مرد؟ گفتم بله فرمودند یقیناً وارد آتش شد. با این سخن امام، من مقداری هراسان شدم بالاخره «علی ابن ابی حمزه» در زمان امام صادق یکی از راویانی بوده که روایاتش مطرح بوده، امام فرمودند وقتی امام پس از پدرم موسی را از او پرسیدند گفت من امامی بعد از امام کاظم نمی‌شناسم و شلاقی در قبرش زده شد که قبرش پر از آتش گشت. همه این‌ها روایت بود سخن‌های رجالی نبود این‌های که عرض کردم روایاتی از امام کاظم و امام رضا (علیهم السلام) در مورد شخصیت این آقا بود.با این وجود با این سخن‌های که از اهل‌بیت آمده البته سخن‌های رجالی را هم یک مقداری ذکر کردم  سراغ سخنان آقای «ناظم العقیلی» در مورد اثبات وثاقت «علی ابن ابی حمزه بطائنی» می‌رویم. اولین سخنی که «ناظم عقیلی» دارد می‌گوید این‌که «علی ابن ابی حمزه»، «واقفی» است سبب سلب اعتماد از روایات او نیست. اگر در نقل، ثقه باشد اشکال ندارد که «واقفی» باشد و این نظریه مشهور نزد قوم است پس «علی ابن ابی حمزه» اشکال ندارد. شما پس از سخنانی که ما از رجالی‌ها نقل کردیم و همچنین روایاتی که از اهل‌‌بیت (علیهم السلام) ذکر کردیم کشف دروغ بزرگ «عقیلی» برای شما خیلی دشوار نخواهد بود.در کلام دیگری برای اثبات وثاقت «علی ابن ابی حمزه» می‌گوید به همین دلیل «شیخ طوسی» در کتاب «عده» و دیگر علما او را توثیق کرده‌اند «شیخ طوسی» می‌گوید به واسطه آن‌چه عنوان نمودیم طایفه شیعه به اخبار «فتحی»ها همانند «عبدالله ابن بُکیر» و اخبار «واقفی»ها همانند «سماعة ابن مهران» و «علی ابن ابی حمزه» و «بنی فضال» و که و که در جای که روایتی مخالف آن روایت وجود نداشته باشد شیعه به روایات آن‌ها عمل می‌کند.شما متوجه هستید کلام «شیخ طوسی» برای اثبات وثاقت «علی ابن ابی حمزه» نیست؛ چون اگر ایشان می‌خواست «علی ابن ابی حمزه» را توثیق بکند نباید شرط می‌کرد به شرطی که روایتی مخالفش وجود نداشته باشد؛ چون اگر ایشان ثقه است روایتی مخالفت روایت ایشان باشد اگر آن روایت هم از ثقه آمده است تعارض می‌کند و تساقط اگر روایت از ثقه نرسیده است روایت این‌ها که ثقه هستند باید مقدم شود و مورد عمل قرار بگیرد.اما «شیخ طوسی» این کار را نمی‌کند، ضابطه ثقه بودن این است دیگر اگر کسی ثقه بود و حدیثی نقل کرد حدیث دیگری را هم دیگری نقل کرد که بر ضد این حدیث بود اگر هر دو ثقه هستند «تعارضا وتساقطا» هر دو از حجیت ساقط می‌شود اگر که این حدیث معارض ثقه نبود همین حدیث آقای که ثقه است را می‌گیریم اگر کسی ثقه باشد ضابه‌اش این است. اما «شیخ طوسی» چنین ضابطه‌ی در مورد روایات «علی ابن ابی حمزه بطائنی» نقل نمی‌کند می‌گوید به شرطی به روایات او عمل می‌شود که روایت مخالف او وجود نداشته باشد؛ پس روایات «علی ابن ابی حمزه» را از باب موثوقی بودن دارد قبول می‌کند نه از باب این‌که «علی ابن ابی حمزه» خودش ثقه است؛ پس هر چه که نقل بکند معتبر است و باید مورد عمل قرار بگیرد.در عبارت سومی که برای وثاقت «علی ابن ابی حمزه بطائنی» آقای «ناظم العقیلی» می‌آورد، می‌گوید «محقق حلی» گفته‌ است مبادا گفته شود «علی ابن ابی حمزه- واقفی» است «عمار - فَتَحی» است و به روایات آن دو عمل نمی‌شود چون ما این‌طور می‌گوییم وجهی که بر مبنای آن به روایت ثقه عمل می‌شود پذیرفته شدنش نزد اصحاب و انضمام قرینه است که اگر این دو نباشد عقل آدمی از عمل به روایات ثقه منع می‌کند.چون همین‌طوری کسی به گفته ثقه اعتماد نمی‌کند باید یک قرائنی باشد و این معنا این‌جا نیز فراهم است زیرا اصحاب شیعه به روایت این‌ها عمل کرده‌اند، همچنان که آن‌جا عمل کرده‌اند «محقق حلی» می‌فرماید به روایات ثقه عمل کرده‌اند به روایات «علی ابن ابی حمزه» هم عمل کرده‌اند. نمی‌گوید «علی ابن ابی حمزه» ثقه است می‌گوید به روایاتش عمل کردند.پس صحبت «محقق حلی» در مورد روایاتی از «علی ابن ابی حمزه بطائنی» است که علما و فقهاء به آن عمل کرده باشند، در حالی که روایات «مهدیین» طبق گواهین مرحوم «حر عاملی» و بسیاری دیگر از بزرگان و حتی اگر آن‌ها هم گواهی نمی‌دادند کاملاً برای ما روشن و مشخص بود از شاذترین و نادرترین و مطرودترین روایات نزد شیعه بوده به گونه‌ی که احدی از علما به این روایات اعتنائی نداشته است.پس کلام «محقق حلی» در مورد مطلق روایات «علی ابن ابی حمزه بطائنی» نیست، در مورد روایاتی از او است که علما به آن روایات عمل کرده باشند این کلام هم پس ربطی به وثاقت علی الإطلاق «علی ابن ابی حمزه» ندارد. این توضیحاتی بود که «ناظم العقیلی» می‌خواست «علی ابن ابی حمزه بطائنی» ذکر بکند برای این‌که اثبات کند این آقا ثقه است.کلام چهارمی دارد و آن‌ این‌که می‌گوید «علی ابن ابی حمزه بطائنی» اسمش در «تفسیر قمی» آمده؛ پس ثقه است آقای «ناظم العقیلی» من فکر می‌کنم این فامیل شما واقعاً اسم حقیقی شما باشد و شما عقل درست حسابی و کاملی نداری «عقیل» داری عقلت ناقص است، وقتی که این همه کلمات رجالی برای شما در تضعیف این آقا آورده می‌شود وقتی که روایاتی از خود اهل‌بیت (علیهم السلام) در دروغگو بودن، در کذاب بودن، در ملعون بودن، در جهنمی بودن این آقا می‌آوریم شما همه آن‌ها را می‌بوسی کنار می‌گذاری می‌روی به «مقدمه تفسیر قمی» استناد می‌کنی؟ که عرض می‌کنیم نزد محققان و پژوهشگران ثابت شده است که این مقدمه اصلاً مال مرحوم «قمی» نیست.بر فرض هم مال مرحوم «قمی» باشد آن‌چه که شما می‌خواهید از آن استفاده بکنید را نمی‌رساند. لذا این‌که اسم «علی ابن ابی حمزه بطائنی» در «تفسیر قمی» آمده چیزی را برای شما اثبات نمی‌کند و دردی را هم برای شما دوا نمی‌کند، این نکته اولی بود که در مورد سند این حدیث ما می‌خواستیم بیان بکنیم. البته این‌که ما داریم سند را بیان می‌کنیم ممکن است کسی اشکال کند که شما به همین روایت برای رد امامت «مهدیین» استناد می‌کنید.بله ما استناد می‌کنیم ما که اصلاً «مهدیین» را از بیخ قبول نداریم، نه این‌که مهدی باشد امام باشد نه این‌که مهدی باشد امام نباشد، اصلاً وجود ندارد. بعد از امام زمان (علیه السلام)، امام حسین (علیه السلام) رجعت خواهند کرد اصلاً مسئله «مهدیین» کاملاً منتفی است؛ اما چون جریان «احمد» خودش به این روایت استناد کرده است و این روایت را قبول دارد و ادعای صحت سند هم کرده است. با ملاک‌های ما هم می‌خواهد ادعا بکند مثلاً علمای شما می‌گویند این‌ها ثقه هستند به این دلیل و آن دلیل، ما گفتیم که خیر طبق مبنای ما همه حرف‌های که شما می‌زنید باطل است و طبق مبنای خودتان هم باز دلالت حدیث بر ضد شماست چون که امامت «مهدیین» را رد کرده.

مجری:

استاد اگر اجازه بدهید می‌خواهیم طبق مبنای رجالی خودشان یک بررسی بکنیم الان شما مبنای علما را آوردید، ثابت کردید آقای «ناظم العقیلی» آن‌قدر متوجه نیست که مرحوم «شیخ طوسی» یا «محقق حلی» وقتی این مبنا را مطرح می‌کنند کأنه همین که ما از کتب اهل‌سنت و از راویان اهل‌سنت گاهی وقت‌ها روایت می‌خوانیم علتش چه است؟ راوی «عایشه» است، راوی «ابو هریره» است، راوی «عبدالله ابن عمر» و و و... است. روایت را می‌خوانیم می‌گوییم این روایت تعارضی با روایات ما ندارد بلکه قرینه کنار روایات ما است، نه این‌که ما آن‌جا «ابو هریره» را ثقه بدانیم یا «عایشه» را ثقه بدانیم «عبدالله ابن عمر» را ثقه می‌دانیم، این مبنا را شما فرمودید بررسی سند هم کردید ثابت کردید این روایت باطل همان‌طور که فرمودید بحث ما فعلاً‌ سند نیست، اما از آن‌جا که آقای «ناظم» ادعا کرده است مثل این‌که ادعا می‌کند حدیث وصیت سندش معتبر است و هیچ اشکالی به رواتش نیست.ما بررسی می‌کنیم کلی اشکال می‌گیریم می‌گوییم یا جاعل است یا دروغگو است، الان می‌خواهیم طبق مبنای خود این‌ها بررسی کنیم ببینیم آقای «ناظم العقیلی» الان می‌خواهد این را چه کار کند. بینندگان عزیز این کتاب را مشاهده کنید. کتاب «متشابهات» صفحه 63، نویسنده خود آقای «احمد بصری» است. دوستان خوب دقت کنید دارد: "از جمله این علمای به ظاهر شیعه گمراه «علی ابن حمزه بطائنی» است که او از اصحاب امام موسی کاظم می‌باشد و از بزرگان علمای شیعه است. لکن زمانی که امام موسی ابن جعفر به شهادت رسید «علی ابن حمزه بطائنی» با امام رضا مبارزه کرد اما جوانان شیعه تصدی مبارزه با آن علمای دین بی‌عمل را به دست گرفتند مذهب را پا برجا گذاشتند و با بطلان آن، فقهای گمراه را برملا ساختند از جمله آن جوانان فلانی و فلانی است، نتیجه این است که علمای سوء و غیر عامل و طاغوتیان و یاران و اتباع آن‌ها کسانی هستند که یتیمان را از جایگاه خود محروم می‌سازند و به اعطای حق مسکینان ترغیب نمی‌کنند."بینندگان عزیز آقای «احمد بصری» راوی این روایت را جناب استاد به عنوان عالم گمراه کننده طاغوت غیر عامل دشمن امام رضا، و دشمن امام کاظم معرفی کرده حالا من نمی‌دانم آقای «ناظم العقیلی» این‌جا که ادعا کرد این آقا ثقه است با این حرف‌ها امامش آقای «احمد» می‌خواهد چطوری جمعش کند؟اگر به «تفسیر علی ابن ابراهیم قمی» استدلال کرده همان‌طوری که شما فرمودید حتی آن مقدمه مال ایشان نیست اصلاً بگذاریم مال ایشان باشد، الان «علی ابن ابراهیم قمی» افضل بر آقای «احمد بصری» است چون آقای «ناظم» حرف را می‌گوید باطل است «علی ابن ابراهیم قمی» حرف درستی گفته این‌طوری باشد؛ پس «علی ابن ابراهیم قمی» به امامت اولیٰ است تا آقای «احمد بصری»!بینندگان عزیز این هم یکی دیگر از آن تناقضات و تعارضاتی است که در کتب این جریان به وفور چشم می‌خورد؛ پس بحث اول ما در این روایت اگر آقای «ناظم العقیلی» ادعای برای سند نمی‌کرد که بگوید روایت درست و سند معتبر است ما بحث سندی نداشتیم این روایت از نظر سند ضعیف است، چندین اشکال دارد طبق مبای رجالی شیعه و طبق مبنای آقای «احمد بصری» که دروغ  آقای «ناظم العقیلی» در این بحث بررسی و این ادعاها ثابت می‌شود دروغ آقای «ناظم» هم ثابت شد دروغ «احمد بصری» ثابت می‌شود؛ چون آقای «احمد» کتاب ایشان را تأیید کرده پس این نکته اول.اما نکته دوم که جناب استاد می‌خواهند ورود به بحثش کنند بحث این‌که آیا اصلاً متن این روایت با اعتقادات «احمد بصری» جور در می‌آید یا نه؟ ما در خدمت شما هستیم

استاد مجتهد سیستانی:

قبل از این‌که این مسئله را شروع بکنم اسکنی که شما نشان دادید نوشته «علی ابن حمزه»، «علی ابن حمزه» نداریم «علی ابن ابی حمزه»‌، است یکی از مشکلاتی که «احمد بصری» خیلی با آن درگیری دارد حالا یا از عمد یا از خطا به شدت اسم راوی‌ها اشتباه نقل می‌کند.

مجری:

چون من متن را می‌خواستم بخوانم نمی‌توانستم در متن دست ببرم حالا شما اشاره کردید وگرنه من خودم هم یک لحظه مکث کردم که من صحیحش را بخوانم یا همین چیزی که این آقایان به اصطلاح نوشتند مجبور بودیم امانت را رعایت بکنیم همان چیزی که نوشتند بخوانیم.

استاد مجتهد سیستانی:

من کتاب عربیش را البته ندیدم اگر که «احمد» نوشته مترجم «علی ابن ابی حمزه» نوشته آن هم باز دردی را دوا نمی‌کند

مجری:

فرقی نمی‌کند چون ترجمه و تألیف کتاب هم مال خودشان است

استاد مجتهد سیستانی:

بله، چون «مکتب نجف» این‌ها را تأیید می‌کند و این‌ها اسم راوی را هم نمی‌توانند درست ثبت بکنند، وقتی می‌خواهند استدلال بکنند چه رسد به این‌که بخواهد خود متن روایت را بفهمند و دلالتش را برای دیگران بیان بکنند. ما در نکته اول سند این روایت را مورد بررسی قرار دادیم ثابت کردیم که این روایت از نظر سندی کاملاً بی‌اعتبار است و از این جهت داریم می‌‌‌گوییم بی‌‌اعتبار است که باز دارد صحبت از «مهدیین» می‌کند. ما عرض کردیم اصلاً چیزی به نام «مهدیین» در شیعه نداشتیم و نخواهیم داشت، و آن چیزی که اتفاق خواهد افتاد طبق ضرورت مذهب شیعه این است که بعد از امام زمان (علیه السلام) رجعت اتفاق می‌افتد و امام حسین (علیه السلام) تشریف می‌آورند و حکومت خواهند کرد و هیچ جای برای «مهدیین» وجود نخواهد داشت این نکته‌ی بود که در مورد سند ذکر کردیم.

مجری:

استاد! اگر اجازه بدهید قبل از این‌که وارد بحث بشوید میان برنامه‌ی ببینیم یک استراحت کوتاهی داشته باشیم و برگردیم در خدمت شما باشیم.(میان برنامه)

مجری:

 شب شما عزیزان بخیر، امیدواریم که تا این‌جای برنامه از مطالبی که استاد خدمت شما ارائه دادند استفاده کرده باشید با قسمت دوم بحث در خدمت حضرت استاد هستیم جناب استاد «مجتهدی» در خدمت‌تان هستیم.

استاد مجتهد سیستانی:

من قبل از این‌که وارد محتوا بشوم این نکته را عرض بکنم شاید یک شبهه‌ی بشود که فقها بعضی وقت‌ها به روایات «علی ابن ابی حمزه» عمل کرده‌اند، این را در کلام «محقق حلی» ما مورد بررسی قرار دادیم، ما منکر تمام روایات «علی ابن ابی حمزه بطائنی» نیستیم این اشتباهی است که آقای «فتحیه» و امثال او چون نمی‌فهمند ما چه می‌گوییم و نمی‌فهمند علمای ما در این هزار سال چه گفتند و چه کردند، به ما اشکال می‌کنند.که اگر «علی ابن ابی حمزه» بد بود چرا به این همه حدیث در کتب فقهی عمل شده و اگر که بد نیست چرا وقتی به روایت «مهدیین» می‌رسد شما ردش می‌کند. بزرگواران، صحبت ما خیلی روشن است «علی ابن ابی حمزه بطائنی» توثیق صریح ندارد به خاطر این‌که راوی کتاب «ابو بصیر» یا روایات شفاهی «ابو بصیر» بوده است، روایات «ابو بصیر» مورد اعتنای فقها بوده است ایشان طریق به آن کتاب یا به آن روایات شفاهی بوده به عده‌ی از آن روایاتی که این آقا نقل کرده عمل کرده‌اند.«محقق حلی» هم می‌فرماید ملاک اگر عمل باشد هر جا فقها عمل کرده‌اند ما هم طبقش فتوا می‌دهیم یعنی هر جا عمل نکردند ما هم طبقش فتوا نمی‌دهیم این نکته اولی که آقای ‌ٰ«فتحیه» نمی‌فهمد می‌گوید که شما «علی» اگر را کنار بگذارید مثلاً 700 تا حدیث از کتب شیعه کنار رفته این نکته اول ما «علی» را کلاً کنار نمی‌گذاریم کلاً قبولش نمی‌کنیم. کاری که «ناظم عقیلی» می‌خواهد بکند که ایشان ثقه است چون اسمش در «تفسیر قمی» آمده این یک.نکته دوم کاری که فقها کردند در مورد فقه و احکام شرعی و فروع دین بوده، در فروع دین ما تسامح بیشتری نسبت به اصول دین داریم، در اصول دین ما نمی‌توانیم بیاییم به روایت راوی‌های تمسک بکنیم با این وضعیتی که ما نقل کردیم کذاب، ملعون و جهنمی است و توسط «علامه حلی» صریحاً تضعیف شده و بقیه روایات و کلماتی که خدمت شما عرض کردیم.پس این‌ها هم نباید با هم خلط بشود ممکن است یک کسی در فقه به روایاتش عمل بشود اما وقتی که مسئله اعتقاد پیش آمد کلاً روایات او کنار گذاشته بشود چون اصلاً از فرقه و مذهب و از جامعه شیعه نیست این‌ها با هم ان شاء الله خلط نشود. این در مورد سند. اما در مورد دلالت حدیث شما دیدید علناً امام صادق (علیه السلام) رد کردند که پدرشان امام باقر (علیه السلام) گفته باشند بعد از قائم 12 امام خواهد بود. امامت را دارد در مورد «مهدیین» رد می‌کنند و تصریح می‌کنند «لکن»، «لکن» استدراکیه است کسانی که ادبیات عرب متوجه هستند، کاملاً برای‌شان روشن است یعنی می‌خواهد مطلب قبلی را که بحث امامت است کلاً ببوسد و کنار بگذارد این‌ها هیچ امامتی ندارند؛ لکن این مهدی‌ها چه کسانی هستند؟ قومی از شیعیان ما هستند و پر واضح است که چنین تعبیری با آن جایگاه الهی که ائمه هدیٰ دارند که امامانی منصوب از سوی خداوند هستند که حائز مقام عصمت الهی و امامت و وصایت و خلافت و حجیت و هادویت و مهدویت هستند، چنین تعبیری که آن‌ها قومی از شیعیان ما هستند کاملاً ناهمخوان و غیر متناسب است.همچنان که این تعبیر نه تنها با امامت «مهدیین» نمی‌سازد، ما در چند جلسه قبل عرض کردیم حتی با سیادت «مهدیین» از این‌که این‌ها سید باشند با آن هم نمی‌سازد چرا؟ چون اهل‌بیت (علیهم السلام) در هیچ روایتی که بشود به آن استناد کرد فرزندان خودشان را حتی فرزندانی که امام هم نبودند فرزندان خودشان را قومی از شیعیان خودشان معرفی و تلقی و عنوان نکرده‌اند.لذا کاملاً مشخص است که این روایت در تعارض صد در صدی با روایت حدیث وصیت می‌باشد، البته ما عرض کردیم ما نه این حدیث را قبول داریم نه آن حدیث را کلاً احادیث «مهدیین» 6 گانه که 6 تا حدیث بیشتر وجود ندارد تماماً عرض کردیم سندها باطل و دلالت‌ها هم خراب است و با همدیگر هم تعارض دارد ولی فعلاً چون آن‌ها این دو تا روایت را با هم قبول دارند می‌خواهیم بگوییم شما قائل به جمع بین متعارضین شدید این حدیث صراحتاً امامت «مهدیین» را رد می‌کند و شما با حدیث وصیت می‌خواهید صراحتاً امامت «مهدیین» را اثبات کنید در حالی که این را مؤید حدیث وصیت می‌دانید.آقای «ناظم العقیلی» برای این‌که بتواند باز فرار بکند از این صراحت واقعاً روشنی که در این‌‌جا نسبت به نفی و انکار امامت «مهدیین» ذکر شده خیلی صحبت کرده و چندین صفحه قلم زده تا یک طوری بتواند بگوید که نه این روایت مشکلی با امامت «مهدیین» ندارد. من بعضی از کلمات این آقا که عرض کردیم واقعاً این اسم برازنده اوست و ایشان «عقیل» دارد عقل کاملی ظاهراً ندارد که این حرف‌ها را می‌زند بعضی از کلمات ایشان را ذکر می‌کنم و ان شاء‌ الله پاسخ می‌دهم.اولین حرفی که «ناظم العقیلی» دارد می‌گوید: "شاید برخی از آنان که نسبت به حقیقت جهل دارند این‌طور گمان کنند که امام صادق (علیه السلام) امامت را از «مهدیین» منتفی نموده است و کلام امامان (علیهم السلام) اهداف و حکمت‌های دارد که ما از آن بی‌خبر هستیم." این یک کلام است پس شما به حقیقت جهل دارید و یک حکمت‌ها و اهدافی در روایات اهل‌بیت است که ما بی‌خبر هستیم.ما از آقای «ناظم العقیلی» این‌طور سوال می‌کنیم شما حرف خیلی خوبی زدید قبول. ما نسبت به حقیقت جاهل و بی‌خبر هستیم تو نسبت به حقیقت، علم غیب داری؟ تو از کجا فهمیدی این روایت منظورش اثبات امامت بوده؟ شما می‌گویید ما جاهل و بی‌خبر هستیم ما از اهداف اهل‌بیت اطلاع نداریم. تو از کجا اطلاع پیدا کردی؟ از «احمد» گرفتی؟ خواب دیدی؟ استخاره کردی؟ تو از کجا فهمیدی با این‌که این روایت دارد می‌گوید پدر من نگفت 12 امام بعد از قائم می‌آیند، لکن ‌آن‌ها قومی از شیعیان ما هستند کلام صریح امام را شما می‌گویید ما جاهل و بی‌خبر هستیم از سرّ و از اهداف اهل‌بیت می‌دانیم، پس تو از کجا فهمیدی؟

مجری:

استاد! مشکل این است ایشان می‌گوید امام این را نگفته من این اسکن را خدمت شما و هم بینندگان نشان می‌دهم، بیننده‌ها هم با کتاب‌های «احمد» و مزخرفات این‌ها آشنا بشوند شما این شبهه آقای «ناظم» را پاسخ بدهید ایشان در کتاب «در محضر عبد صالح» جلد 2، صفحه 54 حجت بودن، «مهدیین» بعضی‌ها در تلاش هستند از طریق ایجاد شک در امامت «مهدیین» مخاطبش استاد شما هستید حجیت آن‌ها و وجوب اطاعت از ایشان را مشکوک جلوه بدهند با استدلال که امام صادق، امامت‌ها را نفی کرده.همین روایتی که الان ما داریم بحثش را مطرح می‌کنیم فارسی است و راحت خوانده می‌شود که پدرم گفت 12 مهدی و نگفت 12 امام این‌ها گروهی از شیعیان ما هستند شما روایت را ذکر کردید، پاسخ بده آقای «ناظم» این در حالی است که بسیاری از کتاب‌های «دعوت مبارک یمانی» به این شبهه پرداخته و کاملاً واضح به آن پاسخ داده‌اند مبنی بر این‌که این‌جا گفتم آقای «ناظم» رد کرده این است می‌گوید امام صادق در این روایت در صدد نفی امامت «مهدیین» نیست.این را امام صادق نگفته این‌ها امام نیستند بلکه آن حضرت می‌خواهد کلام پدرش امام باقر را برای «ابو بصیر» که ناقل خبر است تصحیح نماید تصحیح نمی‌دانم در روایت چه است؟ این را شما بیشتر توضیح بدهید که امام صادق چه را می‌خواست برای «ابو بصیر» تصحیح کند؛ چون از متن روایت من می‌فهمم همین که امام بگوید «مهدیین» امام نیستند مقام ندارند تصحیح مال این قسمت است. این‌که آیا «مهدیین» دارای مقام امامت هستند یا خیر موضوعی است که روایاتی بسیاری به آن پرداخته شده موضوع نقض امامت مهدیین ناقض حجیت آن‌ها نیست این‌ها امام هم نباشند اشکالی ندارد، حجت خدا که هستند؛ یعنی ضرورتی ندارد که حجت حتماً امام هم باشد این‌ها را شما برای بیننده‌ها توضیح بدهید می‌گوید حتماً لازم نیست که یک کسی که حجت خدا است امام هم باشد.باز خودش یک مقداری قضیه را دارد می‌پیچاند و یک جوری جمعش ‌کند این‌که آن‌ها بخواهند امامت را از «مهدیین» نفی کنند، مانع از التزام بندگان از اطاعت آن‌ها نیست زیرا آن‌ها حجت‌های الهی هستند. آخر ما نفهمیدیم این حجت الهی، گاهی باید پیغمبر باشد یا رسول باشد یا امام باشد چطور حجتی الهی است معصوم هم است نه امام است و نه پیغمبر است و نه رسول! اگر چه ادله زیادی وجود دارد که باز این‌جا ادعا می‌کند امامت «مهدیین» را ثابت می‌کند.در ادامه آخرش هم می‌گوید همان‌طور که واضح است آن مقدار که نیاز است اثبات حجت الهی بودن آن‌ها است و اگر حجت الهی بودن آن‌ها ثابت شود مسئله خاتمه یافته و بحث روی این‌که آیا آن‌ها امام هستند یا امام نیستند زائد است و نیازی نیست ما روی این بحث کنیم. جناب استاد پاسخ آقای «ناظم» را بدهید.

استاد مجتهد سیستانی:

شما می‌دانید حتماً مطالعه‌تان خیلی هم گسترده است می‌دانید و کاملاً اشراف دارید، ایشان وقتی می‌خواهد از یک حدیثی دفاع بکند هر چه حرف به ذهنش می‌رسد می‌گوید ولو حرف سومش مخالف حرف اولش باشد ولو این حرفش مخالف حرفش در کتابی دیگر باشد، ولو این حرفش مخالف حرف «احمد»‌ امامش باشد و دقیقاً این رفتار زشت و سخیفانه را آقای «فتحیه» هم داشتند. در صحبت‌های که می‌کردند گاهی علناً مخالف کلام صریح امامش «احمد» حرف می‌زد و وقتی هم به او تذکر می‌دادی که «احمد» این را نگفته جور دیگر گفته باز هم حاضر نبود قبول بکند و باز می‌خواست توجیه کند که نه من درست می‌گویم و درست می‌فهمم. این کلامی که شما از کتاب «ناظم عقیلی» آوردید دقیقاً مخالف کلام آقای «فتحیه» است، آقای «فتحیه» می‌گوید که «ابو بصیر» ادعا داشته که من از امام باقر شنیدم که این‌ها امام هستند.

مجری:

پس آن اصلاحی که امام صادق می‌خواست اصلاح کند «ناظم» می‌گفت دنبال اصلاح بوده همین بوده است.

استاد مجتهد سیستانی:

از کجای روایت این در می‌آید؟ در روایت این نیست آن تفسیر بود. «ابو بصیر» به امام صادق گفت من از پدر شما شنیدیم که بعد از قائم 12 تا امام هستند، البته ما یک نسخه‌ی داریم که همین روایت را جوری دیگر نقل کرده؛ ولی نسخه خود «کمال الدین» همین است که عرض می‌کنم «ابو بصیر» گفته من از پدرتان 12 مهدی شنیدم نه 12 امام! «فتحیه» می‌گفت نه این 12 امام شنیده و بعد امام صادق (علیه السلام) می‌گویند تو با این‌که 12 شنیدی ولی پدر من 12 امام نفرمودند.بعد می‌گفت «ابو بصیر» با این‌که خودش 12 امام شنیده امام به او می‌گوید نشنیدی می‌گوید چشم شما با این‌که چیزی نشنیدید کلمات اهل‌بیت را جلوی‌تان می‌گذارند و قبول نمی‌کنید. من نمی‌دانم کدام احمقی است وقتی خودش با گوش خودش شنیده امام قبلی چه فرمودند بعد امام بعدی به او بگوید نه تو این‌طور نشنیدی.آخر آدم می‌تواند شنیده خودش را انکار بکند؟ به خاطر این‌که امامت فرد دیگری را قبول دارد. حرف آقای «فتحیه» خیلی عجیب است به کلمات آقای «ناظم العقیلی» بپزدازیم که شما گفتید اولاً این‌که در این روایت امامت نفی نشده عرض کردیم این صریح روایت است خیلی روشن است که امامت نفی شده با «إنما» آمده پدر هم فقط من اصرار دارم که کلمه «إنما» حتماً ترجمه بشود نگویند پدرم فرمود.پدرم فقط فرموده؛ یعنی هیچ چیزی دیگر غیر از این پدرم نفرمود هیچ صحبتی در مورد امامت نیست پدرم فقط فرمود 12 مهدی و نفرمود 12 امام لکن آن‌ها قومی از شیعیان ما هستند این روایت کاملاً روشن است که امامت را نفی می‌کند حالا شما می‌خواهید بگویید بله اصلاً امامت را نفی بکند اشکال ندارد «مهدیین» هستند «مهدیین» اثبات شده امامت‌شان نباشد پس حجت خدا هستند.آخر ای کسی که «عُقیل» داری و «عقل» نداری و عقل ناقص داری، حجت خدا تحت چه عنوانی می‌خواهد قرار بگیرد؟ بالاخره پیغمبر، رسول و امام هست چه هست؟ آیا ما در روایات داریم کسی مهدی و حجت باشد اما امام نباشد؟ از کجا شما این را در می‌آورید؟ بلکه ما روایتی از امام کاظم (علیه السلام) در «کافی» داریم که من این را چندین بار در مناظرات وقتی خواندم اتباع با تعجب می‌گفتند ما همچنین چیزی تا حالا نشنیدیم.امام کاظم (علیه السلام) در جلد 1 به «هشام ابن حکم» می‌فرمایند که خدا دو تا حجت دارد، حجت باطنی و حجت ظاهری. اما حجت باطنی عقل‌ها است که جریان «احمد بصری» به شدت مخالف عقل هستند، وقتی ما استدلال می‌کنیم که تقلید دلیل عقلی دارد، یا مثلاً علم رجال دلیل عقلائی دارد به شدت رد می‌کنند می‌گویند اهل‌بیت، ثقلین نفرمودند تقلید کنیم عقل چه است؟ وقتی آن‌ها نفرمودند عقل بی‌خود کرده که می‌گوید.امام دارند می‌‌گوید خدا حجت باطنی‌اش همان عقل است و حجت ظاهریش هم چیست؟ می‌فرمایند انبیاء و رسل و ائمه؛ یعنی غیر از این سه تا عنوان ما دیگر حجتی نداریم که نه امام باشد نه رسول باشد نه نبی باشد؛ اما حجت الهی هم باشد. لذا این حرف ایشان مخالف خود ثقلین است که آن‌ها سنگش را به سینه می‌زنند و هم مخالف عقل است که این آقا بدون هیچ عنوانی حجت است عنوان چه است؟ لذا این حرف قابل پذیرش نیست.من صحبت قبلیم را کامل بکنم آقای «عقیلی» شما که می‌گویی ما از حقیقت بی‌خبر هستیم ما بی‌خبر هستیم تو از کجا باخبر هستی؟ مگر تو برتر از ما هستی علم غیب داری که علم غیب بر سرت خراب بشود و اگر علم غیب نداری مثل ما هستی ما اگر جاهل هستیم تو چجور عالمی هست تو از کجا فهمیدی با این‌که روایت دارد می‌گوید امام نیستند ولی منظورش این بوده که امام هستند؟ لذا این نکته اولی که در مورد کلام اول از آقای «ناظم العقیلی» مطرح کرده.کلام دیگری دارد می‌گوید ممکن است امام صادق در اثر حضور برخی‌ها تقیه کرده و از ترس اشاعه این راز و عدم کتمانش این‌چنین گفته است. امام تقیه کردند گفتند که پدرم نفرموده این‌ها امام هستند؛ لکن این‌ها قومی هستند حال آن‌که شما می‌بینید نوع گویشی که در این روایت حاکم است به کلی از تقیه دور است اصلاً چرا امام تقیه کنند در حالی که دارد تصریح می‌کند پس از قائم 12 مهدی خواهد بود. 12مهدی را تصریح می‌کنند امامت‌شان را نفی می‌کنند؟ راوی نمی‌پرسد «مهدیین» چه کاره هستند وقتی امام نیستند؟ اگر شما می‌خواهی تقیه کنی بگو پدرم نفرمود تقیه کن. چه نیازی است با این طول و تفصیل شما بیایید توضیح بدهید همه‌اش بعد بخواهید در مقام تقیه باشید. اگر امام واقعاً در مقام تقیه بودند ایشان می‌توانستند به یک بله و به یک نه تمام کنند «ابو بصیر» می‌گفت من از پدرتان شنیدم که بعد از قائم 12 مهدی می‌آیند امام صادق (علیه السلام) فرمودند «نعم» یک کلمه بله پدرم گفته.ولی با این طول و تفصیل دارند توضیح می‌دهند پدرم نفرمود آن‌ها 12 امام هستند بلکه فقط فرمود آن‌ها 12 مهدی هستند لکن آن‌ها قومی از شیعیان ما هستند که به معرفت و ولایت ما دعوت می‌کنند خیلی روشن و واضح است.

مجری:

استاد اجازه بدهید از خود «ناظم» دوباره جواب خودش را بدهیم. شما فرمودید که آقای «ناظم العقیلی» ادعا کرده امام صادق در مورد «مهدیین» تقیه کرده در مورد 12 امام بعد از 12 امام تقیه کرده. شما فرض بر این بگیرید آقای «ناظم العقیلی» در دو طرف نشسته یکی آن طرف و یکی این طرف مثل کلیپ‌های که درست می‌کنند من الان می‌خواهم «ناظم العقیلی» در قالب دیگر بشوم.بینندگان عزیز کتاب را ببینید «تواتر اخبار در استمرار امامت بعد از صاحب الزمان» نویسنده آقای «شیخ ناظم عقیلی» از کتاب این آقا می‌خواهیم پاسخ این قسمت را بدهیم طریقه 15 در اثبات امامت مهدی. احتمال تقیه در آن راه نداشته باشد واضح است که روایات «مهدیین» تصریح دارد بر این‌که امامت و خلافت پس از رسول خدا در اهل‌بیتش ائمه و «مهدیین» است و رسول خدا در آن، ائمه را یکی پس از دیگری تا امام مهدی نام می‌برد و سپس فرزندان او که پس از او هستند و نام اولین آن‌ها را ذکر می‌کند که احمد است. و این با هیچ مذهبی از مذاهب هم عصر رسول خدا یا ائمه موافقت ندارد؛ بنابراین به هیچ وجه احتمال تقیه در صادر شدن آن وجود ندارد. یعنی آقای «ناظم العقیلی» در کتاب دیگرش می‌گوید پیامبر و ائمه و اهل‌بیت حق این‌که در معرفی خلفا و ائمه بعد از خودشان تقیه کنند حق این کار را ندارند آقای «ناظم العقیلی» فهمید نعوذ بالله امام صادق نفهمید!!یا باید بگوییم آقای «ناظم العقیلی» هر جا به نفعش است مبنای رجالی قبول است جای که به ضررش است باطل است جای که به نفعش است روایت قبول است و هیچ مشکل سندی هم ندارد اصلاً راوی سنی اشکال ندارد، ما می‌توانیم از راوی ناصبی هم روایت بگیریم جای که روایت مخالفت آقایان باشد راوی سنی و ناصبی است. آقای «ناظم» در آن متنی که شما خواندید امام صادق برای معرفی «مهدیین» تقیه کرده این‌جا می‌گوید اصلاً غیر ممکن است تقیه در معرفی ائمه و «مهدیین» جا ندارد یا این‌که می‌توانست بگوید (نعوذ بالله) امام صادق هم متوجه نشده این‌ها بهتر از امام صادق فهمیدند این هم پاسخ «ناظم» از کتاب دیگر خود «ناظم» ادامه بحث را در خدمت‌تان هستیم آقای «مجتهدی»

استاد مجتهد سیستانی:

این هم نکته‌ی بدیعی بود که کسی خودش جواب خودش را جای دیگری داده باشد. در کلام سوم آقای «ناظم العقیلی» مدعی می‌شود که گاهی معنای نفی امامت از «مهدیین» صرفاً به معنای امامت اکمل است که در امامان 12 گانه بوده یعنی در کلام و قدم سوم قبول می‌کند این روایت، امامت «مهدیین» را نفی کرده اما امامتی از «مهدیین» نفی شده که در ائمه 12 گانه بوده؛ پس امامت نفی شده اما نه آن امامتی که این‌ها در مورد «مهدیین» قائل هستند امامت اکمل نفی شده.یعنی ما دو درجه امامت داریم یک امامت اکمل، و مثلاً یک امامت کامل آن امامت اکمل از این‌ها نفی شده نه امامت کامل. شما کاملاً متوجه هستید که این ادعا پوچ و بی‌پایه است در کدام دسته از روایات، امامت الهی به امامت اکمل و کامل یا اکمل و غیر اکمل تقسیم شده؟ شما یک روایت بیاورید ما همین الان با استاد «شریفی» از اتباع «احمد بصری» بشویم‌.افزون بر این‌که این جواب با پاسخ قبلی شما در تناقض است، شما آن‌جا می‌گویید امام تقیه کرده. تقیه کرده یعنی واقعاً نمی‌خواهد امامت «مهدیین» را نفی کند تقیةً دارد این را می‌گوید؛ اما این‌جا دارید می‌گوید نه امامت نفی شده ولی اکمل نفی شده بالاخره امامت سر این روایت نفی شده است یا نفی نشده است؟ تکلیف ما را و تکلیف خودتان را با این روایت مشخص بکنید.

مجری:

همین مطلبی که استاد فرمودید یک روایت دیگر است که ثابت می‌کند این «مهدیین» در روایت یعنی چه؟ روایت، روایت زیبای است تمام این چیزی که «ناظم العقیلی» مدعی است همه را پنبه می‌کند و اصطلاحاً زیرآب این‌ها را می‌زند. «الإمامةُ و التبصره» صفحه 60 روایت 47 از امام سوال می‌پرسند که آیا «محمد ابن حنفیه» امام است؟ حضرت تفسیر می‌کند «لا»، نه ولکن او یکی از «مهدیین» است.

الان ما برای ایشان چه شأنیتی قائل هستیم؟ او را حجت الهی می‌دانیم؟ امامی از جانب خدا می‌دانیم؟ معصوم می‌دانیم؟ پیغمبر می‌دانیم؟ رسول می‌دانیم؟ امام دارد معرفی می‌کند یکی از این «مهدیین» را معرفی کرده این روایت حتی نشان می‌دهد، اگر بخواهیم طبق مبنای «احمد» بگوییم ما این روایت را قبول کردیم بگوییم در هر عصری یک عده‌ی اطراف ائمه بودند، همان را کنار همان روایت بگذاریم عده‌ی از شیعیان که مردم را به سمت امام سوق می‌دهند هیچ مقام خاصی هم ندارند این هم یک قرینه دیگر کنارش.

استاد مجتهد سیستانی:

البته این روایت را ما در جلسه قبلی مورد بررسی قرار دادیم و از نظر سندی رد کردیم؛ اما چون این‌ها سند سرشان نمی‌شود و روایات را حجت می‌دانند این روایت یک حجت بسیار قاطعی بر ضد این‌ها است که ثابت می‌‌کند می‌شود یک شخصی مهدی باشد و هیچ منصبی نداشته باشد و حجت هم نباشد؛ چون «محمد حنفیه» به اعتراف تمام فِرَق اسلامی هیچ جایگاهی در شریعت نداشته به غیر از فرقه‌ی به نام «کیسانیه» که البته نزد محققین چنین فرقه‌ی ثابت نشده، «کیسانیه» فرقه نبودند افرادی بودند به صورت پراکنده شخصی فکر می‌کردند که «محمد حنفیه» همان قائم موعود است که در کوه «رضواء» غائب شده و یک روزی هم ظهور می‌کند.این‌که فرقه‌ی باشند و دفتر و دستکی داشته باشند فقه جدائی، اعتقاد جدائی، مراسم جدائی، یک گروه خاصی همچنین چیزی در تاریخ اسلام وجود نداشته است؛ پس «محمد حنفیه» طبق این روایتی که شما روایات را قبول دارید، مهدی و حجت خدا هم نیست. این دقیقاً‌ همان حرفی است که «سید نعمت‌الله جزایری» می‌زند، می‌گوید بر فرض ما بخواهیم بپذیریم بر فرض البته شاید 6 تا روایت با این وضع خراب سندی ثبت شده نخواهیم این روایت را کنار بگذاریم بگوییم این‌ها یک افرادی هستند که در زمان خود امام زمان (علیه السلام) یا دیگر ائمه‌ی که رجعت می‌کنند این‌ها هم به عنوان مهدی هستند به همین قرینه‌ی که در این روایت که استاد «شریفی» ذکر کردند «محمد حنفیه» مهدی معرفی شده. در حالی که هیچ منصب الهی یعنی کوچک‌ترین چیزی برای ایشان نه که ما خبر نداریم بالقطع و بالیقین کوچک‌ترین منصبی ایشان نداشتند. 

مجری:

یک سوال می‌خواستم از شما بپرسم ایشان در زمان ائمه و حکومت امیر المؤمنین آیا منصب حکومتی هم ایشان داشتند؟

استاد مجتهد سیستانی:

هیچ منصبی نداشتند.

مجری:

بینندگان عزیز خوب دقت کنید چرا این سوال را پرسیدم؟ یک شخصی در روایات معرفی شده که ایشان به عنوان مهدی در عصر ائمه بوده منصب الهی که هیچی! حتی منصب ظاهری، سیاسی، حکومتی هم در عصر امام نداشته و این نشان دهنده، این است که این افراد هیچ جایگاه خاصی حتی اگر روایت را بپذیریم گفتیم قبول نداریم از باب الزام داریم بحث می‌کنیم بر منصب خاصی در جامعه برای‌شان نبوده ما یک نمونه‌اش را آوردیم و استاد هم توضیح دادند.استاد اگر اجازه بدهید میان برنامه‌ی داشته باشیم، بعد بر می‌گردیم در خدمت شما هستیم.(میان‌ برنامه)

مجری:

عرض سلام مجدد خدمت شما عزیزان، بنده به نوبه خودم از فرمایشات استاد خیلی استفاده کردم امیدوارم برای شما هم مطالب مفید واقع شده باشد در خدمت استاد با ادامه بحث خواهیم بود. جناب استاد مجتهدی در خدمت شما هستیم بفرمایید.

استاد مجتهد سیستانی:

چهارمین حرفی که «ناظم العقیلی» مورد این‌که این روایت را یک جوری سر و سامان بدهد تا با امامت «مهدیین» در تعارض نباشد می‌گوید از باب کوتاه آمدن بپذیریم که این روایت نهایتاً متشابه بوده و به نوعی نفی امامت از «مهدیین» را می‌رساند، ما از باب کوتاه آمدن در کلام قبلی‌اش می‌گفت امام تقیه کرده است وقتی تقیه کرده است؛ پس یعنی امامت را نفی کردند.باز در کلام بعدی‌اش می‌گفت امامت را نفی کردند امامت اکمل را نفی کردند؛ یعنی در دو تا کلام قبول کرد که امامت در این حدیث نفی شده باز در این کلام می‌گوید نه از باب کوتاه آمدن اگر بخواهیم بگوییم امامت نفی شده و من نمی‌دانم چرا این فرد لجاجت به خرج می‌دهد وقتی که کلام اهل‌بیت این‌قدر کاملاً صریح و روشن است که پدر من 12 امام نفرموده، پدر من فقط فرمود 12 مهدی آن‌ها قومی از شیعیان ما هستند که به معرفت و ولایت ما دعوت می‌کنند. می‌گوید که این روایت اگر بخواهیم کوتاه بیاییم بگوییم که امامت را نفی کرده متشابه است.

مجری:

معیار متشابه چه است؟ من هفته پیش به یکی از اتباع این‌ها مناظره داشتم فکر کنم 14- 15 تا روایت خواندم، می‌گفت همه این‌ها خبر واحد و متشابه است نه تعریف خبر واحد را بلد است این متشابه است چه است که این‌ها هر جا می‌گویند؟ مثلاً این روایت چه دلیلی دارد که متشابه می‌شود؟ معیارش چه است؟

استاد مجتهد سیستانی:

ما در جلسات قبلی هم تذکر دادیم سه تا حدیث خواندیم که پیغمبر فرمودند اوصیاء من تا روز قیامت 12 نفر هستند بنده به ایشان گفتم تا روز قیامت 12 نفر هستند، چطوری شما 24 تا می‌کنید چون بعضی‌های‌تان می‌گویید «مهدیین» امام نیست وصایت آن‌ها را که قبول دارید چون حدیث وصیت اصلاً بحثش وصایت است.

پس مهدی اول، وصی 13 پیغمبر است این را که نمی‌توانید انکار بکنید می‌گوید اوصیاء من تا روز قیامت 12 تا هستند، این آقا گفته تا روز قیامت متشابه است حالا تا روز قیامت متشابه است آن یک بحث دیگری است. گفتم تعریف شما از متشابه چه است؟ گفت تو بگو گفتم من نمی‌گویم من ادعای ندارم شما ادعا می‌کنید

مجری:

شما که می‌گویید متشابه است شما باید پاسخ بدهید

استاد مجتهد سیستانی:

این چرا متشابه است بماند صغری قضیه بماند کبرایش را شما بیا حل بکند اصلاً متشابه یعنی چه؟ نمی‌دانست یعنی چه؟ یعنی صرف این‌که فقط روایات اهل‌بیت را به میل و مذاق خودش قبول کند یا رد بکند ادعای تشابه می‌کند، این حدیث هیچ تشابهی ندارد خیلی روشن است چه شبهه‌ی ما در آن داریم پدر من نفرموده است آن‌ها 12 تا امام هستند فقط فرمود 12 تا مهدی هستند.

مجری:

استاد اگر اجازه بدهید بیننده‌ی پشت خط داریم جناب آقا «امین» از «تهران» سلام علیکم متشکر از این‌که با برنامه خودتان تماس گرفتید

بیننده آقای (امین از تهران):

سلام خسته نباشید، حال شما خوبه آقای «شریفی» من یک مدتی است که به طور مرتب برنامه شما را نگاه می‌کنم، برنامه‌های شما و حاج آقای «سیستانی»، آقای «قزوینی» است، آقای «روستایی» و موارد دیگر هدف شما کلاً این است که شما می‌خواهید بگویید مذهب شیعه بر همه مذاهب و ادیان الهی برتری دارد درست است؟

مجری:

آقا رسول خدا فرمود امت من به 73 فرقه تبدیل می‌شوند یک فرقه، فرقه حقه است.

بیننده:

من کاری به آن ندارم

مجری:

ما کار داریم، ما تابع آقا رسول خدا هستیم، اگر شما می‌خواهید نباشید.

بیننده:

آقا رسول الله هم گفته 5 بار نماز بخوان شما چرا 3 بار می‌خوانید؟

مجری:

آقا رسول خدا در «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» شما وارد نشده بدون این‌که در سفر باشد یا بر او حرجی باشد نماز را جمع خوانده؟ یعنی ایشان (نعوذ بالله) نفهمیدند شما بهتر فهمیدید.

بیننده:

شما که سفر می‌روید شما سال به دوازده ماه به سفر نمی‌روید 3 بار می‌خوانید.

مجری:

آقا «امین» بدون این‌که در سفر باشند یا حرجی برای‌شان باشد، یا بارانی باشد خیلی عادی هیچ اتفاقی هم نیافتاده در «مدینه» بودند نه سفر بودند نه بارانی بوده نه اضطراری بوده آقا رسول خدا نمازشان را جمع خواندند روایت در «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» شما آمده. موضوع برنامه ما نقد اهل‌سنت یا وهابیت نیست خارج از موضوع تماس گرفتید.

بیننده:

شما بگویید تا ما به یک نتیجه‌ی برسیم

مجری:

دوست عزیز شما سوال پرسیدید من گفتم در «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» شما چنین روایت است این روایتی  موجود است الان آقا رسول خدا طبق حرف شما خلاف شریعت انجام دادند پاسخ شما چه است؟

بیننده:

چرا گفته 5 وقت شما این 5 وقت را توضیح بده

مجری:

می‌گویم آقا رسول خدا نمازشان را جمع خواندند الان ما چه کار کنیم؟

بیننده:

شما فکر کن آقا رسول الله یک بار نماز خوانده شما چرا 5 وقت نمی‌خوانید

مجری:

یعنی آقا رسول خدا همان یک بارش را خلاف شرع و خلاف دستور خدا انجام داده؟

بیننده:

علمای خود شما می‌گویند نماز پنج وقت است

مجری:

دوست من، من هم می‌گویم نماز پنج وقت است ما مشکلی نداریم پنج وقت هم می‌توانیم بخوانیم از نظر شیعه، نماز را شما که پنج وقت می‌خوانید چه جمع بخوانید اشکالی ندارد، من می‌گویم در کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» شما آقا رسول خدا نمازش را جمع خوانده الان چه کار کنم؟

بیننده:

شما یک چیزی دستاویز کردی چرا گیر دادی ول نمی‌کنی؟ گوش کن تا من بقیه سوالم را از شما بپرسم. شیعه را می‌گویید بهترین، پاک‌ترین، با کلاس‌ترین مذهب اسلام است درست است؟

مجری:

سوال‌تان را بفرمایید

بیننده:

چرا جمعیت شیعه نسبت به اهل‌سنت خیلی خیلی ناچیز است سر و ته‌شان را جمع کنی به 300 میلیون هم نمی‌رسد؟ 12 تا امام هم داشتید خداوند هم گفته این مذهب بهترین مذهب است برای من توضیح بدهید.

مجری:

سوال من از شما این است مگر شما معتقد نیستید که اسلام برحق است و بهترین دین الهی است ما مسلمان‌ها که از «مسیحی‌ها کمتر هستیم؛ پس مسیحی‌ها بر ما احق هستند؟ اگر قرار بر کثرت باشد و حقانیت بر کثرت باشد در قرآن تصریح شده آقا «امین» در صحبت من نپرید اتاق فرمان صدای ایشان را پایین بیاورید تا صحبت من تمام بشود بعد در خدمت‌شان هستیم. اگر کثرت دلیل بر حقانیت باشد، مسیحی‌ها از ما بیشتر هستند پس آن‌ها بر حق هستند، خدا در قرآنش اتفاقاً اگر دقت کنید بزرگوار همیشه در آیات قرآن اگر تدبر کنید به این نتیجه می‌رسید خدا اکثریت را مذمت کرده:

«وَأَكْثَرُهُمْ لَا يعْقِلُونَ»

و بيشتر آنها نمي‌فهمند!

سوره مائده (5): آیه 103

اگر این بخواهد باشد اگر یک شیعه‌ی بخواهد بیاید به روش شما آقا «امین» استدلال کند بزرگوار و این استدلال را ما استدلال جایزی نمی‌دانیم؛ چون این استدلال توهین است ولی اگر یک شیعه‌ی بیاید از شما این‌طوری سوال کند که شما اهل‌سنت نسبت به شیعه در اکثریت هستید، خدا هم در قرآن گفته اکثریت نفهم هستند (نعوذ بالله) بخواهد این را به شما ارتباطش بدهد بعد بیاید همین سوال را از شما بپرسد آیا این سوال خلاف ادب، خلاف قرآن و روایات طبق مبنای شما نمی‌شود؟شما می‌گویید ما اکثر هستیم پس برحق هستیم که خدا دقیقاً خلافش را گفته، بخواهیم به روش شما جلو بیاییم دیگر بزرگوار سنگ روی سنگ بند نمی‌شود؛ اما خدمت شما عرض کنم برای این‌که شما به اصطلاح آن‌چه سوال پرسیدید من شما را آشنا کنم با روایات خودتان هم «صحیح بخاری» هم کتب دیگر شما کتاب «الؤلؤ والمرجان» احادیث مشترک «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» است، روایاتی را کتاب «لؤلؤ والمرجان» آورده که مشترک بین «بخاری» و «مسلم» است که این روایات در بالاترین درجه صحت در نزد اهل‌سنت است.روایات را هم «بخاری» نقل می‌کند و هم «مسلم» نقل می‌کند. در صفحه 312 دارد: "جمع نمودن دو نماز با هم به هنگام اقامت در منزل و در غیر سفر - خوب دقت کن عزیز  هیچ سفر و اضطراری نیست - حدیث شماره 411 می‌گوید «ابن عباس» گفت 8 رکعت نماز را با هم و 7 رکعت نماز را با هم به امامت پیغمبر خواندیم یعنی جمع. نکته خیلی مهمی بود بعد می‌گوید یعنی نماز ظهر و عصر را با هم و نماز مغرب و عشاء را با هم با پیغمبر خواندم این‌که می‌فرماید 8 رکعت و 7 رکعت دلیل این است که این جمع‌ها در حال اقامت در منزل بوده در سفر هم نبوده.اگر این جمع مربوط به سفر می‌بود 4 رکعت، 2 رکعت ظهر و 2 رکعت عصر، 5 رکعت، 3 رکعت در مغرب و 2 رکعت در عشاء چون پیغمبر در حال سفر همیشه نماز را به قصر خوانده است؛ پس این هم روایت «بخاری» و «مسلم» شما پیغمبر نمازش را جمع خوانده. آقا «امین» بیننده دیگرمان روی خط است ایشان ظاهرا درخواست دادند چند دقیقه‌ی با شما صحبت کنند. بیننده عزیز سلام علیکم آقا «سید داود» عزیز بفرمایید

بیننده (آقای سید داود):

سلام علیکم

مجری:

وعلیکم السلام بحث‌تان را با آقا «امین» از «تهران» بفرمایید در خدمت‌تان هستیم صدای شما را می‌شنویم.

بیننده:

آقا «امین» فکر کنم از تسنن هستند درست است.

مجری:

ظاهراً از برادران اهل‌سنت ما هستند.

بیننده:

من می‌خواستم جواب ایشان را این‌طوری بدهم اگر حق بر این است که زیاد باشد، یعنی یک مجموعه‌ی بیشتر از یک مجموعه دیگر باشد؛ پس بگو در زمان پیغمبر کفار زیاد بودند، چرا پیغمبر یک تنه روبروی این همه ایستاد؟ ولی اصحاب پیغمبر چرا این‌قدر کم بود؟ یعنی دور و بر چندین سال کم بود و هیچ کس پشت پیغمبر را نمی‌گرفت و حمایت نمی‌کرد؟ این دلیل نمی‌شد که پیغمبر در آن زمان کافر بوده و یا کفر می‌گفته؟غیر آن این‌ها می‌گویند جمعیت شیعیان کم هستند، امام حسین (علیه السلام) در «کربلا» 72 نفر اصحاب داشت، شما پیش اهل تشیع و تسنن بروید یا پیش هر مذاهب دیگر «مسیحی»، «یهودی» بروید، آیا نسبت کفر به امام حسین می‌گویند در مقابل ایشان که آن زمان بلند شدید خلیفه مسلمین بود و این همه شیخ و آخوند و هر چیزی که شما تصورش بکنید. سومین چیز در همین دهه، قدیم را کنار بگذاریم، شما ببینید ما در همین دنیای که زندگی می‌کنیم ثابت کردیم که بر حق هستیم و واقعاً امت پیغمبر و اصحاب به حق پیغمبر هستیم و هیچ وقت از راه پیغمبر و اولاد علی و حضرت علی دور نشدیم. در «افغانستان»، «عراق»، «سوریه» و هر جای که می‌بینی، اصلا دین را کنار بگذاریم بعضی‌ها اصلا انسانیت ندارند.

مجری:

ممنونم از جناب «سید داود» عزیز متشکرم از مشارکت‌تان آقا «امین» سوالات آقا سید را شنیدید.

بیننده:

من جواب این آقا را می‌دهم این آقا گفتند کفار و پیغمبر آن موقع اصلاً اسلامی نبود پیغمبر به اسلام دعوت می‌کرد

مجری:

بحث اسلام نیست شما گفتید کثرت دلیل حقانیت است، آقا رسول خدا با یک اصحاب قلیل بودند وکفار هم کثیر بودند؛ پس کفار بر حق بودند دیگر؟

بیننده:

وقتی کسی می‌خواهد مچ‌تان را بگیرد گوش نمی‌دهید مغلطه می‌کنید و در حرف می‌پرید

مجری:

عزیز می‌خواهم بگویم مسیری که دارید می‌روید اشتباه است، بفرمایید من خدمت شما دو دقیقه وقت می‌دهم دو دقیقه کامل صحبت‌تان را بکنید.

بیننده:

شیعه چه می‌گوید؟ شیعه می‌گوید اهل‌بیت گفته نماز بخوان، حج برو، روزه بگیر اهل‌سنت هم همه این‌ها را دارد نماز دارد روزه دارد حج عمره دارد حج واجب دارد نماز وتر دارد، نماز جمعه دارد، شما هم دارید همه این‌ها را هم شیعه دارد هم سنی دارد مسئله شما چه است؟

مجری:

ما مسئله‌ی نداریم شما زنگ زدید ناراحتی می‌کنید.

بیننده:

شما برنامه می‌گذارید اهل‌سنت را می‌کوبید می‌گویید اهل‌سنت از وهابی جدا است، بعد از «شبکه کلمه» و «شبکه نور» کلیپ پخش می‌کنید این‌ها می‌گویند دست بوسیدن گناه است و فلان است بعد «شیخ الإسلام مولانا عبدالحمید» را نشان می‌دهید می‌گویید بزرگان اهل‌سنت این کار را می‌کنند یعنی اهل‌سنت از نظر شما همان وهابی هستند؟

مجری:

دوست عزیز! این‌که «شبکه کلمه»، «مولوی عبد الحمید» را تکفیر می‌کند به ما ربطی ندارد. آقا «امین» عزیز من 2 دقیقه به شما وقت دادم شما صحبت‌تان را بفرمایید. بیشتر از این عذرخواه هستم من جواب شما را خواهم داد این‌که «شبکه کلمه»، «مولوی عبدالحمید» را تکفیر کرده و شما از تکفیر جناب «مولوی عبدالحمید» توسط «شبکه کلمه» ناراحت هستید، من درک می‌کنم اهانت به بزرگان اهل‌سنت به هر حال این مسئله‌ی است که برای اهل‌سنت سنگین است و من به شما حق می‌دهم.

اما گله‌تان به ما نباید باشد که چرا تکفیر «مولوی عبدالحمید» توسط «شبکه کلمه» را کلیپ پخش شده؟ شما با آن‌ها تماس بگیرید بگویید شمایی که ادعا می‌کنید کسی که دستش را می‌بوسند آن نماد بت می‌شود و این شرک است و نباید کسی اجازه بدهد مردم دستش را ببوسند، این را شما از آن‌ها سوال کنید که علمای ما، بزرگان ما، ما در طول تاریخ از این موارد زیاد داریم «مسلم نیشابوری» همین کار را برای جناب «بخاری» انجام داد.طبق مبنای «کلمه»، «مسلم» هم کافر است، «بخاری» هم کافر است، «مولوی عبدالحمید» هم کافر است؛ حتی بزرگان خودشان «سلفیت» و «وهابیت» همین کار را الان دارند انجام می‌دهند الی ماشاء الله کلیپ‌هایش در دست‌بوسی بزرگان «سلفی» هم است؛ پس شما گله‌تان از آن‌ها باشد نه از ما! این‌که فرمودید ما هم حج و نماز داریم و اهل‌سنت هم دارد بله ما اشتراک زیاد داریم کسی منکر اشتراکات‌مان نیست.اختلافات را هم داریم اشتراکات را با هم سعی می‌کنیم تقویت کنیم اختلافات را هم سعی می‌کنیم با تمام رعایت شئونات طرفین مؤدبانه در فضای علمی با هم گفتگو کنیم که این فضای علمی و این گفتگوها هیچ ربطی به زندگی و روابط اجتماعی من و شما بزرگوار ندارد ممنونم از این‌که با برنامه ما تماس گرفتید خوشحال می‌شویم برنامه بعدی در خدمت شما باشیم آقا «سید داود» عزیز مطالب آخر شما را می‌شنویم.

بیننده:

ایشان می‌گوید دست بوسیدن حرام است؟

مجری:

ایشان ناراحت از این هستند یک کلیپی پخش شد شبکه‌های «وهابی» مثل «شبکه کلمه» تکفیر کرد، گفت علمای که اجازه می‌دهند مردم دست‌شان را ببوسند یا خودشان دست‌شان را دراز می‌کنند که مردم دست‌شان را ببوسند این‌ها مشرک هستند و نماد بت‌پرستی و طاغوت هستند.

بیننده:

اگر مشرک بودن است اهل‌سنت یا هر کسی باشد، اگر تاریخ اسلام را درست نداند و حرف نادرست بزند باید به دهانش بزنی، اهل تشیع و اهل‌سنت نداریم دین اسلام،‌ دین روشنایی، دین دوستی است، دینی نیست که دروغ و دغل و این جور چیزها را بیاوریم به اسم آیه‌های قرآن و اسم خیلی چیزها تفسیر بکنیم برای مردمی که «عربی» نمی‌دانند و خیلی چیزها را به او تحمیل بکنیم.ایشان یا «وهابیت» ما شیعیان را می‌گویند شما قبر پرست هستید، شما انسان‌ پرست هستید، شما علی پرست هستید، شما 12 امامی هستید این‌ها جای خدای را گرفته و فلان و هیچ وقت این‌جور نیست و نخواهد بود. ما به امام‌ و پیغمبرمان احترام می‌گذاریم و جان برای‌شان می‌دهیم؛ ولی می‌خواهم این را بگویم اگر ما پیغمبر را دوست داریم خدا را چطور شناخیم؟ یک کلمه خیلی ساده خداوند پایین آمد و در «کعبه» گفت آی مردم «کعبه» من خدا هستم؟ یا پیغمبر آمد به مردم گفت خدا این است، قرآن این است، اسلام این است. یعنی معرفی خداوند را به نظر شما پیغمبر و معصومین کردند یا خود خداوند آمد در روی زمین روی «کعبه» نشست گفت من خدا هستم؟ این را می‌بینم اعصابم خرد می‌شود، سر همینی که می‌گویند شما قبر پرست هستید ما نوکر امام حسین هستیم می‌رویم از امام حسین می‌خواهیم که از طرف ما از خدا بخواهد

مجری:

دست شما درد نکند از مشارکت شما متشکریم، دعا کنید ان شاء الله آن‌ها هم متوجه این مطلب بشوند خیلی متشکر از شما. جناب استاد مباحث خارج از موضوع بود، ما بنا بر احترامی که می‌خواهیم به بیننده بگذاریم سعی کردیم با بیننده‌ها یک جوری کنار بیاییم در خدمت‌تان هستیم تا بحث را جمع کنیم.

استاد مجتهد سیستانی:

«ناظم عقیلی» در مورد روایتی که امام صادق (علیه السلام) تصریح می‌کند، پدرم نفرمود 12 امام فقط فرمود 12 مهدی، لکن آن‌ها قومی از شیعیان ما هستند ادعا می‌کند که بر فرض امامت را رد در مورد «مهدیین» کرده این متشابه است و ما نیازمند نصی هستیم که روشن بکند «مهدیین» امام هستند یا امام نیستند؟ و ما یک روایت هم نداریم که بیاید تصریح بکند بسم الله الرحمن الرحیم «مهدیین» امام نیستند. اما از آن طرف روایات متعدد داریم که «مهدیین» امام هستند پس روشن می‌شود که این روایت متشابه است و قابلیت استناد اگر بخواهند امامت را رد بکنند ندارد ما می‌گوییم آقای «هوشیح» شما چه می‌گویی؟ آیا این روایت امامت «مهدیین» را رد کرده است یا رد نکرده است؟

مجری:

تکلیف ما را مشخص کن چه کار کنیم؟

استاد مجتهد سیستانی:

تکلیف مشخص بشود بالاخره امام تقیةً امامت را رد کردند امام، امامت اکمل را رد کردند یا امام رد نکردند، یا به قول شما این‌جا متشابه است و می‌دانیم چه کار کردند؟ شما سه جور حرف زدید اولش می‌گویید امامت در این روایت اصلاً نفی نشده و فقط می‌گوید پدرم نفرموده نمی‌گوید امام نیستند می‌گوید پدر من نگفته این‌ها امام نیستند امام هستند یا نیستند روایت ساکت است.این یک جور حرف زدن شماها در بعضی از کتاب‌ها است در یک حرف می‌گوید بله این‌ها امام نیستند ولی تقیةً گفته امام نیستند یا امام اکمل نیستند یا فلان و در این‌‌جا باز می‌آیید می‌گویید اصلاً ما نمی‌دانیم روایت چه گفته؟ روایت این‌جا متشابه است و باید به روایات دیگر مراجعه بکنیم. بالاخره شما تکلیف خودتان با این روایت مشخص کنید. تکلیف خودتان را با ما مشخص بکنید که شما نسبت به این روایت چه می‌گویید؟ما در این روایت هیچ تشابهی نمی‌بینیم کاملاً صریح است و اگر هم بر فرض محال این روایت تشابهی داشته باشد خیلی خب ما قبول می‌کنیم، متشابه است به صدها روایتی مراجعه می‌کنیم که می‌گوید ائمه 12 تا هستند خلفاء 12 تا هستند اوصیاء 12 تا هستند، اولیاء یعنی صاحبان ولایت این امت 12 تا هستند و حتی روایت دارد حجت‌های این امت هم 12 تا هستند.آن ادعای که شما گفتید بر فرض این‌ها امام نباشند حجت بودن‌شان کنار نمی‌رود حتی روایت داریم حجت‌ها هم 12 تا هستند، ما صدها روایت داریم روایاتی که عرض کردیم اصلاً کتاب مستقل برایش نوشته شده «کفایة الأثر فی نص ائمة اثنی عشر»، «مقتضب الاثر»، «الانصاف» و روایات کتاب‌های دیگری که اصلاً به صورت مستقل فقط روایات 12 امام، 12 وصی، 12 خلیفه، 12 ولی، 12 حجت را ثبت کرده.و اصلا شیعه‌ها در طول تاریخ تشیع به شیعیان 12 امامی معروف و مشهور بودند تمام مذاهب اسلامی بلکه غیر مذاهب اسلامی؛ حتی «یهود» و «مسیحی» که با شیعه در ارتباط بود می‌دانست که ضرورت مذهب این‌ها این است که این‌ها 12 تا امام بیشتر نداریم ولا غیر بر فرض هم این حدیث بخواهد متشابه باشد آن همه روایت ما داریم که خیلی روشن و واضح ثابت می‌کند امام‌ها 12 تا بیشتر نیستند.

مجری:

جناب استاد «مجتهدی» بیننده‌ی یک سوال در موضوع دارد، اتاق فرمان فرمودند سوال ایشان را بشنویم جناب آقای «محمدی»‌ از «افغانستان» سوالی را پرسیدند در خدمت‌شان هستیم.

بیننده (آقای محمدی از افغانستان):

سلام علیکم با عرض سلام و خسته نباشید خدمت مجری محترم حاج اقای «شریفی» و کارشناس محترم و عزیز جناب آقای «مجتهدی». جناب استاد بزرگوار آقای «مجتهدی» و آقای «شریفی» من سه تا سوال خدمت شما داشتم یکی این‌که ما از ائمه اطهار (علیه الصلاة والسلام) داریم که در نزدیکی‌های ظهور شهر مقدس «قم» تبدیل به حجت بر مردم دنیا می‌شود، این یک سوال آیا این حدیث هست و منبعش در کدام کتاب است و سندش درست است یا نه؟مسئله دوم توضیح در مورد علامات حتمیه ظهور است که ما پنج تا علامات حتمیه داریم که آیا «سفیانی» و «یمانی»، «سید خراسانی» این‌ها از علامات حتمیه است. و سوم این‌که آیا ظهور خیلی نزدیک است؟ تا حالا چند تا از علامات تحقق پیدا کرده است؟ آیا ان شاء الله به زودی شاهد ظهور خواهیم بود یانه؟ با توجه به این‌که تعیین کنندگان ظهور، کذاب هستند اما نمی‌توانیم وقت ظهور را تعیین کنیم؛ اما طبق علامات و ادله‌های که وجود دارند شما لطف کنید در این مورد چند جمله بفرمایید تشکر از شما خدا نگهدار.

مجری:

تشکر از جناب آقای «محمدی» عزیز. جناب استاد ایشان 3 تا سوال پرسیدند اگر نرسیدیم به سوالات شما بدهیم ان شاء الله سعی می‌کنم در جلسات بعدی این سوالات را بحث کنیم

استاد مجتهد سیستانی:

برای این‌که به ایشان احترام بگذاریم، سریع این سه تا سوال را جواب می‌دهیم، سوال اولی که پرسیدید بنده چون متن روایت را ندارم نمی‌توانم دقیقاً بگویم این روایت در کدام کتاب است و آیا سندش صحیح است یا نه؟

مجری:

این روایت در «بحار الانوار» جلد 57، صفحه 213، حدیث شماره 23. این روایتی که بزرگوار خواستند مصدرش در این کتاب است من هم بررسی سند نکردم که از نظر سندی ببینم چطور است.

استاد مجتهد سیستانی:

عرض کردم چون بنده با «تاریخ قم» آشنای دارم، تقریباً بالای 90 درصد احتمال می‌دهم این روایت در «تاریخ قم»‌ آمده باشد. «تاریخ قم» کتابی است که نویسنده‌اش مجهول است و چند صد سال این کتاب گم بوده و در عصر «علامه مجلسی» یا قبل از ایشان یک کتابی به اسم «تاریخ قم» پیدا می‌شود و آن روایات را آن‌جا ذکر می‌کنند و معمولاً راویانی که در این کتاب ذکر شده است اولین راوی یا دومین راوی افرادی است که در هیچ جای دیگری اسمش نیامده.لذا هم کتابش یک مقداری از نظر اعتباری مشکل جدی دارد، و هم روایاتی که می‌آورد سلسله سندهایش مشکل دارد؛ ولی این‌که «قم» حجت بشود قطعاً به معنای حجت لغوی است؛ یعنی «قم» به مرحله‌ی از علم می‌‌رسد که می‌تواند خیلی روشن و واضح مذهب اسلام و مکتب تشیع را برای دنیا ثابت کند و از هر جای دنیا که باشند این کلمات اگر شنیده بشود، برای‌شان قابل احتجاج باشد و حجت را برای‌شان تمام کند این‌جا حجت اصطلاحی که یعنی منصب و مقامی از خدای متعال داشته باشند به این معنا نیست. سوال دوم‌تان در مورد علائم حتمی بود «سید خراسانی» ما نداریم به این معنا که سید باشد آن چیزی که در روایت آمده «خراسانی» یا پرچم‌های از «خراسان» است و این‌که از علائم حتمی باشد فقط در یک یا دو حدیث که هر دو از نظر سندی ضعف شدید دارند وارد شده و حتمیت «خراسانی» برای ما ثابت نیست علائم حتمی که در روایات متعدد ذکر شده 5 مورد بیشتر نیست. «سفیانی»، «یمانی»، «صیحه آسمانی»، «قتل نفس زکیه» و « خصب در زمین بیضاء» که هیچ کدام از این پنج تا اتفاق نیافتاده سوال. سوم شما مبنی بر این‌که آیا ظهور نزدیک است ما بخواهیم خبر بدهیم بنده نمی‌توانم خبر بدهم «کذب الوقاتون» کسی نمی‌تواند وقت معین بکند که ظهور نزدیک است یا نه؟ ولی خیلی ما دعا بکنیم با توجه به شرایط منطقه که واقعاً به هم ریخته و مردم و مخصوصاً شیعه‌ها در کشورهای دیگر مستأصل شدند و بسیار منجی را صدا می‌زنند که بیا ما را نجات بده ان شاء الله که هر چه زودتر ظهور آقا امام زمان (علیه السلام) اتفاق بیافتد.سراغ صحبت خودم بروم آقای «ناظم العقیلی» شما می‌گویید اگر این روایت متشابه باشد ما باید سراغ نصوصی برویم که این روایت را کاملاً روشن کرده مراد شما از آن نصوصی که کاملاً روایت را روشن کرده چه است؟ مثلاً روایت «الائمةَ من وُلدِه» است این آیا نص است؟ «من وُلدِه» به چه کسی می‌خورد؟ ضمیر مرجعش چه کسی است؟ ما این را در جلسات گذشته مورد بررسی قرار دادیم. «الأئمة من وُلدِه» می‌خورد به ولیعهد خدا، ولیعهد خدا علی الإطلاق حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) هستند، ائمه هم از ولد ایشان هستند دقیقاً اعتقاد شیعه همین است آیا مرادتان از نص این است؟ این که بدتر از آن است این‌جا در مرجعش ما مشکل داریم «من ولده» را شما می‌گویید «من ولد القائم» ما می‌گوییم «من ولده» یعنی «من ولد امیر المؤمنین» اما در آن روایت «ابو بصیر» که ما داریم مورد بررسی قرار می‌دهیم چه تشابهی وجود دارد؟

کجای این روایت اشتباه دارد و مشتبه است که شما این روایت را متشابه تلقی می‌کنید؟ اگر شما می‌خواهید بگویید آن متشابه است بنده هم می‌گویم این‌ که گفته «مهدیین» امام هستند یعنی امام جماعت هستند این‌جا متشابه است اتفاقاً «سید ابن طاوس» تصریح کرده است که چون بعد از امام زمان ما دیگر امامی نداریم که بخواهد امام 13 باشد و امام حسین (علیه السلام) رجعت می‌کنند اگر در روایاتی گفته که فرزندان قائم امام هستند یعنی امام جماعت هستند.اگر شما این‌طوری توجیه می‌کنید ما هم این‌طور توجیه می‌کنیم بله «الائمةً من ولدی» یعنی «من ولد قائم» ولی ائمه به معنای شما می‌گویید امامت اکمل و غیر اکمل ما می‌گوییم امامت به معنای حجت خدا و امامتِ امام جماعت

مجری:

ما برایش دلیل خیلی داریم

استاد مجتهد سیستانی:

بله دلیل هم ما داریم که امام زمان (علیه السلام) امام جماعت‌های در «مسجد کوفه» قرار می‌دهند که هزار در دارد و مسائل دیگر. پس این‌که شما دارید می‌کنید این روایت متشابه است این ادعا هم باطل است، ما متأسفانه نتوانستیم این بحث را تمام کنیم اشکال هم ندارد؛ چون هر چه جلسات طول بکشد حرف برای گفتن داریم هر چقدر هم آن‌ها حرف بزنند ما هم حرف داریم.

مجری:

متشابه هم حرف نمی‌زنیم

استاد مجتهد سیستانی:

بله، متشابه هم حرف نمی‌زنیم من فقط اشکال را مطرح می‌کنم ان شاء‌ الله باشد برای جلسه بعد. یک اشکال دیگری که آقای «ناظم العقیلی» دارد می‌گوید که این‌که گفتم این‌ها قومی از شیعیان ما هستند منافاتی با این‌که این‌ها امام باشند ندارد؛ چون کسی که شیعه است نه تنها منافاتی با امامتش نیست بلکه اصلاً شرط امامت این است که شیعه باشد. جواب هم استاد «شریفی» در چند جلسه قبل گفتند اگر فقط گفته بود شیعه هستند و حرفی نمی‌زد جای برای سخن شما بود، اما در این روایت علناً امامت آن‌ها انکار و نفی شده وقتی امامت انکار شده شما از ته همان حدیثی که امامت را انکار کرده امامت را می‌خواهید اثبات بکنید؟ شما ظاهراً همان «عقیل» را هم ندارید.

مجری:

خیلی متشکر جناب استاد «مجتهدی» عزیز! ممنونم از شما بینندگان گرامی، شب خوب و ساعت خوبی را در کنار هم سپری کردیم امیدوارم که این شب خوب، با ظهور حجت خدا خوبتر شود. از همه شما بینندگان عزیز سپاسگزارم همه شما را به خدای منان می‌سپارم، موفق و مؤید باشید یا علی مدد.

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 


  
  • احمد

    23 آبان 1399 - ساعت 16:04

    آقای شریفی حقیقتا حاضرم قسم یاد کنم که از شیادترین و رذل ترین طرفدار مرجعیتی که دروغهایی رو به احمدالحسن نسبت میدی که سر سوزنی ارتباطی به ایشون ندارن. از خدا شرم نمیکنی احتمال هم نمیدی انصار امام مهدی گوش بدن و شیادیت بیشتر برملا بشه. کجا سید احمدالحسن گفتن که هر کسی با ما نباشه خون و جان و ناموسش حلاله؟ از امام مهدی حیا نمیکنی؟ بخاطر شهرت و ژول و خوش رقصی ژیش اربابانت حاضری تن به هر رذالتی بدی. البته کارشناس برنامه باز تا حدی شرف و انصاف دارن در نقل قول ها. شما انصار اصلی رو زندانی کردید بعدا حلا میگید بیایید مناظره. من بارها به شما و امثال شما یعنی وهابیا گفتم حاضر به مناظره کتبی هستم ولی امتناع کردن.

    3 0

مهدی یار>

شبکه ولی عصر مهدی یار استاد علی شریفی حجت الاسلام مجتهد سیستانی