شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
حبل المتین - «شهید مطهری» و جمع بین وحدت و انتقاد از خلفای اهل سنّت! آیت الله حسینی قزوینی

قسمت بیست و ششم برنامه حبل المتین با کارشناسی آیت الله سیدمحمد حسینی قزوینی


بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 2 آذر 1399

موضوع: «شهید مطهری» و جمع بین وحدت و انتقاد از خلفای اهل سنّت!

برنامه حبل المتین

فهرست مطالب این برنامه:

توصیه مهم و جدّی حضرت زهرا (سلام الله علیها)

«شهید مطهری» و جمع بین وحدت و انتقاد از خلفای اهل سنّت!

انتقاد از خلفا توسط امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) با استناد به «نهج البلاغه»

تماس بینندگان برنامه

همین یک حرف درباره شخصیت «معاویه» کافی است!

مجری:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر». امشب هم با برنامه «حبل المتین» مهمان دیدگان شما هستیم.قبل از اینکه بخواهیم برنامه را به طور رسمی آغاز کنیم، عرض کنم که در آستانه میلاد پر خیر و برکت پدر بزرگوار امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار داریم.فرداشب، شب میلاد امام حسن عسکری (علیه السلام) هست و به همین مناسبت عزیزانی که بعد از مغرب پای گیرنده‌ها بودند و مشاهده کردند مستحضر هستند که نوبت دیگری از پخش برنامه‌های زنده «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» آغاز شده است.چنین قابلیتی برای همه شما بینندگان هست که از ساعت 18:30 تا 19:30 پای گیرنده‌ها بنشینید و این سری از برنامه‌های زنده که در موضوعات مختلف هست با حضور اساتید برجسته پخش می‌شود را مشاهده کنید.امشب همانطور که ممکن است بعضی از عزیزان دیده باشند، در خدمت استاد «بهرام پور» بودیم. شبکه میزبان ایشان بود و برنامه‌مان را قرآنی آغاز کردیم. موضوع برنامه امشب «زندگی با قرآن» بود.ان شاءالله شب‌های آینده هم از محضر «استاد میرباقری»، «استاد مهکام» و دیگر عزیزان بهره خواهیم برد. این نوبت از برنامه‌های زنده را هم ان شاءالله از دست ندهید.ان شاءالله که همه بتوانیم در تمامی این مسیری که داریم ادامه می‌دهیم سنگربان خوبی برای قرآن و اهلبیت باشیم.به رسم یکشنبه شب‌ها با برنامه «حبل المتین» در محضرتان هستیم و این افتخار را داریم که در محضر حضرت آیت الله «دکتر حسینی قزوینی» باشیم. سلام علیکم و رحمة الله؛

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ بنده هم خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی که در هرکجای این کره خاکی ما را مهمان کانون گرم و باصفای خانواده خود قرار دادند، خالصانه‌ترین سلامم را همراه با آرزوی موفقیت روزافزون تقدیم می‌کنم.از خداوند عالم می‌خواهم که ان شاءالله اعمال ما و شما گرامیان را مرضی خود و مرضی مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم قرار بدهد، ان شاءالله.

توصیه مهم و جدّی حضرت زهرا (سلام الله علیها)

قبل از آنکه عزیزم سؤالشان را شروع کنند به جهت اینکه شبکه و برنامه و خودمان و دین و دنیا و آخرتمان را بیمه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) کنیم، یادی از آن بزرگوار می‌کنیم.بنا به نقل «ریاحین الشریعة» تألیف «مرحوم محلاتی»، جلد اول صفحه 312 حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) فرمودند:

«حرم الله الشرک اخلاصا له بالربوبیة»

خداوند هرگونه شرک را حرام کرده تا ربوبیت خالص برای خدا باشد.

معنای «شرک» فقط این نیست که ما در کنار خداوند عالم نستجیر بالله خدای دیگری قائل شویم.

«أیسر الریا الشرک بالله»

ساده‌ترین ریا شرک به خداست.

اگر کسی خدای ناکرده اعمالی انجام دهد که قصدش غیر خدا باشد، مرتکب شرک شده است.به عنوان مثال اگر کسی انفاق کند یا نماز بخواند یا روزه بگیرد یا صدقه بدهد یا هر کار خیری انجام دهد، اگر خالص برای خدا نباشد و برای نشان دادن به مردم باشد تا مردم از او تعریف و توصیف کنند، مرتکب شرک شده است.

«فاتقوا الله حق تقاته»

آنگونه که شایسته است تقوا را رعایت کنید.

«تقوا» در یک جمله اتیان واجبات و ترک محرمات است. حضرت فاطمه زهرا در فراز سوم فرمودند:

«و لا تموتن الا و انتم مسلمون»

تلاش کنید مسلمان از دنیا بروید.

افراد بسیاری هستند که در طول عمرشان نماز و عبادت انجام می‌دهند، اما در کنار آن بعضی از کارهایی می‌کنند که عاقبت آنها ختم به شر می‌شود و بدون ایمان از این دنیا می‌روند.به خداوند عالم پناه می‌بریم که اگر کسی خدای نکرده بدون ایمان از دنیا برود، تمام صد و بیست و چهار هزار پیغمبر هم او را شفاعت کنند هیچ فایده‌ای نخواهد داشت.به تعبیر امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) اگر از طرف خداوند عالم یک مأموری بیاید و به ما بگوید یک حاجت قبول شده دارید، آن حاجت را منحصر می‌کنیم که خدایا عاقبت ما را ختم به خیر بگردان.به نقل بعضی از بزرگواران عاقبت ما را ختم به شهادت بگردان که شهادت ختم به خیر شدن است. طبق روایت رسول گرامی اسلام برای هر عملی عمل بالاتری هست و برای هر ثوابی ثواب بالاتری هست. ولی وقتی کسی در راه خدا شهید می‌شود، بالاتر از او دیگر فضیلتی نیست.امیدواریم که از مکتب حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بهره‌ای ببریم. من در خدمت شما هستم.

مجری:

ان شاءالله که همه رفتار و کردار ما مورد قبول اهلبیت (علیهم السلام) واقع شود. حاج آقا ما مثل همیشه بحثمان را چالشی آغاز می‌کنیم.همانطور که الحمدلله هم بینندگان می‌پسندند و هم سفارش حضرتعالی است، با این سؤال شروع می‌کنیم که در هفته‌های پیش و برنامه‌های پیشین بسیار صحبت شنیدیم و الحمدلله از محضرتان بهره مند شدیم راجع به اینکه باید وحدت حفظ شود.حضرتعالی فرمودید که وحدت چیزی نیست جز کاری که اهلبیت (علیهم السلام) و در رأس آنها امیرالمؤمنین انجام می‌دادند.بعد از آن هم جلسات پیشین همه بزرگواران بیننده مشاهده کردند که مفصلاً راجع به این صحبت کردیم که امیرالمؤمنین انتقاداتی را نسبت به خلفا وارد می‌کردند.جمع بین این دوتا یک اشاره مختصری در جلسه گذشته فرمودید که «شهید مطهری» یک چنین پاسخی دادند، اما به طور تفصیل بیان نشد.این سؤال هنوز در ذهن بنده و بینندگان باقی است که چطور جمع می‌شود این نوع انتقاد کردن از خلفا با وحدتی که داعیه آن بودند؟!

«شهید مطهری» و جمع بین وحدت و انتقاد از خلفای اهل سنّت!

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا مولاتی یا فاطمة أغیثینی یا أبا صالح المهدی ادرکنی

همانطور که حضرتعالی اشاره فرمودید، عرض کردیم که وحدت از ضروریات دینی و قرآنی است. ما نمی‌توانیم در رابطه با اصل وحدت کوچکترین تشکیکی داشته باشیم. تشکیک در رعایت وحدت، تشکیک در آیه قرآن کریم است که می‌فرماید:

«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»

و همگی به ریسمان خدا (قرآن و اسلام و هر گونه وسیله ارتباط دیگر) چنگ زنید و پراکنده نشوید.

سوره آل عمران (3): آیه 103

این آیه هم امر است و هم نهی است. این نشانگر اهمیت قضیه وحدت در میان امت اسلامی بلکه در میان تمام آئین ابراهیمی است.از آنطرف هم ما می‌بینیم حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) خودشان پیشتاز انتقاد از عملکرد خلفا هم بودند.حال می‌خواهیم ببینیم که چگونه می‌شود این دو را با همدیگر جمع کرد که هم رعایت وحدت کنیم و هم انتقاد کنیم.باید دید چطور می‌شود که هم رعایت وحدت کنیم و هم حقانیت شیعه را اثبات کنیم، هم رعایت وحدت کنیم و هم اثبات حقانیت امیرالمؤمنین و غصب خلافت حضرت را بیان کنیم.همانطور که جلسه قبل هم فهرست وار به آن اشاره کردم، «مرحوم شهید مطهری» در کتاب‌های مختلف همانند «سیری در نهج البلاغه» و کتاب «امامت و رهبری» مفصل در این زمینه بحث کردند.بنده گمان می‌کنم فرمایش «شهید مطهری» برای همه ما حجت است، زیرا پشتوانه‌ای از کلام حضرت امام خمینی دارد که فرمودند: تمام نوشته‌های ایشان بدون استثناء مفید است.ایشان یک اسلام شناس و شیعه شناس ماهر و قوی بود. شاید ما در این دو سه قرن اخیر کسی همانند ایشان کم داشتیم که هم در حوزه جایگاه والایی داشته باشد و هم در دانشگاه؛ هم در میان انقلابیون و هم در میان غیر انقلابیون.ایشان الحق و الانصاف یکی از نعمت‌های بزرگ الهی برای جامعه ما بود. خداوند لعنت کند کسانی که دستشان را به خون این مرد بزرگوار آغشته کردند.«مرحوم شهید مطهری» در کتاب «امامت و رهبری» که ظاهراً آخرین کتابی است که ایشان در طول عمرشان نوشتند، در صفحه یازده می‌فرماید: "طرح بحث امامت ممکن است انتقاداتی را در ذهن خوانندگان پدید آورد. در اینجا ما ضمن طرح این انتقادات نظر خود را دربارهٔ آنها بیان می‌کنیم."ایشان سپس انتقادات را مطرح می‌کند و در مورد طرح بحث امامت می‌نویسد: "ایراد دوم این است که با طرح و بحث این مسائل، تکلیف اتحاد اسلامی چه می‌شود؟"«شهید مطهری» در ادامه می‌نویسند: "ما خود شیعه هستیم و افتخار پیروی اهل البیت (علیهم السلام) را داریم. کوچک‌ترین چیزی حتی یک مستحب و یا مکروه کوچک را قابل مصالحه نمی‌دانیم؛ نه توقع کسی را در این زمینه می‌پذیریم و نه از دیگران انتظار داریم که به نام مصلحت و به خاطر اتحاد اسلامی از یک اصل از اصول خود دست بردارند."ایشان در ادامه می‌فرماید: "آنچه آن بزرگان در نظر داشتند این بود که فرقه‌های اسلامی در عین اختلافاتی که در کلام و فقه و غیره با هم دارند، به واسطهٔ مشترکات بیشتری که در میان آنها هست می‌توانند د مقابل دشمنان خطرناک اسلام دست برادری بدهند و جبههٔ واحدی تشکیل دهند."ما مشاهده کردیم در سال‌های خیر به واسطه حرف‌های بی اساسی که رئیس جمهور فرانسه زد، همه امت اسلامی اعم از شیعه و سنی و وهابی و غیر وهابی به پا خواستند و در برابر یاوه سرایی‌های ایشان مطالبی گفتند.ایشان با کمال وقاحت و بی حیایی و بی شرمی همین چند روز قبل همان حرف خود را تحت عنوان آزادی بیان تکرار کرد.خیلی عجیب است که اگر کسی در رابطه با هولوکاست در فرانسه حرفی بزند باید سال‌ها در گوشه زندان عمر خود را سپری کند، اما نسبت به رسول اکرم که در دنیا یک میلیارد و هشتصد میلیون پیرو دارد اینطور وقیحانه هتاکی می‌کنند.این حرف‌ها جز بی شرمی و بی حیایی گوینده چیز دیگری نمی‌تواند باشد. جدیداً کلیپی پخش شد که رئیس جمهور فرانسه برای دیدن به یکی از دبستان‌ ها رفته بود، یک دانش آموز سیاه پوست آبروی او رابرده بود.این دانش آموز به او گفت: من تو را دوست ندارم. رئیس جمهور فرانسه می‌خواست او را احترام کند، اما این دانش آموز در جواب گفت: تو انسان بدی هستی، زیرا که به پیغمبر اکرم توهین کردی!! او در نهایت با شرمندگی از دبستان بیرون آمد.این شخص به خاطر حمایت از کاریکاتورهای وقیح نسبت به رسول اکرم به یک موجود متنفری در سطح بین الملل تبدیل شده است، سبب این شد که آنچه این افراد در پشت پرده داشتند نمایان شد.جالب این است که تمام امت اسلامی در برابر ایشان قیام کردند، حرف زدند و سیاستمداران ورود پیدا کردند. رهبر معظم انقلاب اسلامی قاطعانه ایستاد و صحبت‌های بسیار محکم و قاطعی در مورد ایشان بیان کرد.«مرحوم مطهری» هم بر این عقیده هست که مسئله وحدت این است که تمام اقوام و ملل و مذاهب با همه اختلافاتی که با هم دارند، در برابر دشمن مشترک متحد شوند.ایشان در رابطه با امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) می‌نویسد: "از طرفی شخصاً هیچ پستی را از هیچ یک از خلفا نمی‌پذیرد، نه فرماندهی جنگ و نه حکومت یک استان و نه امارة الحاج و نه یک چیز دیگر از این قبیل را، زیرا قبول یکی از این پست‌ها به معنی صرف نظر کردن او از حق مسلم خویش است."

ایشان سپس در توضیح این عبارت می‌نویسد: "به عبارت دیگر کاری بیش از همکاری و همگامی و حفظ وحدت اسلامی است، اما در عین حال که خود پستی نمی‌پذیرفت مانع نزدیکان و خویشاوندان و یارانش در قبول آن پست‌ها نمی‌گشت، زیرا قبول آن‌ها صرفاً همکاری و همگامی است و به هیچ وجه امضای خلافت تلقی نمی‌شود."

«شهید مطهری» سپس مباحثی را مطرح می‌کند و کاملاً روشن می‌کند که ما برای رعایت وحدت نمی توانیم از اصول مسلم خودمان و از اثبات حقانیت امیرالمؤمنین دست برداریم.جالب این است که ایشان در کتاب «سیری در نهج البلاغه» واضح‌تر صحبت می‌کند. این کتاب مجموع درس‌های ایشان بود که عمدتاً در قم و در مسجد خیابان ارم، روزهای پنج شنبه آنها را مطرح می‌کرد. این مباحث در نهایت به صورت کتاب درآمد.

ایشان در اینجا به صراحت در صفحه 859 می‌نویسد: "مسئله سوم در این موضوع انتقاد از خلفاست. انتقاد علی از خلفا غیر قابل انکار است و طرز انتقاد آن حضرت آموزنده است. انتقادات علی (علیه السلام) از خلفا احساساتی و متعصبانه نیست، تحلیلی و منطقی است."

ایشان این مطلب را خطاب به بعضی از تندروهایی که در شبکه‌ها و بر منابر شروع به بیان مطالبی به صورت احساسی و تعصبی می‌کنند، بیان می‌کند و فرمایش ایشان خط بطلان روی همه این مباحث می‌کشد.

"همین است که به انتقادات آن حضرت ارزش فراوان می‌دهد. انتقاد اگر از روی احساسات و طغیان ناراحتی‌ها باشد یک شکل دارد و اگر منطقی و بر اساس قضاوت صحیح در واقعیات باشد شکلی دیگر."

بنابراین ما باید از فرمایش امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و عبارتی که شهید مطهری دارند، قدری در انتقادات دینی و مذهبی و سیاسی خود تجدید نظر کنیم.

گرچه بنده قصد ندارم زیاد به مسائل سیاسی دخالت کنم، اما ناگزیرم این مطالب را مطرح کنیم. ما مشاهده می‌کنیم در فضای مجازی انتقاداتی به بعضی از مسئولین کشور می‌شود که انتقادات تند و مخرب است.

انتقادی سازنده است که فرد در کنار انتقاد راهکار هم نشان دهد. اگر ما یک شخصیت بالای کشوری را زیر ضربات شمشیر انتقاد قرار دهیم و شروع به کوباندن او کنیم، جز دلسرد کردن مردم پیامد دیگری ندارد. انتقاد خوب است، اما انتقادی که هدفمند باشد.

همچنین اگر مسئولی هم از مخالفین خود انتقاد می‌کند، انتقاد او باید هدفمند باشد و از روی احساسات و تعصب مطرح نشود. مردم هم اگر از مسئولی انتقاد می‌کنند، انتقادات باید هدفمند و روشنگرانه باشد.اگر ما کارهای شخصی که بر مسند قدرت است را زیر سؤال ببریم، جز دلسرد کردن پیامد دیگری به همراه ندارد.مسئولین هم باید در نظر داشته باشند فشاری که امروز بر مردم ایران هست، شاید اگر نگوییم در تاریخ بی نظیر باشد حداقل کم نظیر است.بنده بارها گفتم ای کاش زمان حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و زمان امام حسین مردم ایران بودند. بنده یقین دارم اگر آن زمان شیعیان ایران در کنار حضرت بودند، واقعه کربلا رقم نمی‌خورد. اگر این مردم در زمان امیرالمؤمنین بودند، قطعاً قضیه حکمیت و خوارج در جامعه شکل نمی‌گرفت.شبکه‌های وهابی هر چقدر می‌خواهند چرندیات بگویند؛ مه فشاند نور و سگ عوعو کند! ما با چرندیات شبکه‌های وهابی کاری نداریم، اما می‌بینیم مردم با همه این فشارها روزهایی که باید در صحنه حاضر شوند طوری حضور پیدا می‌کنند که اصلاً واقعاً انسان مبهوت می‌ماند.مردم با همه این فشارها و سختی‌ها دست از نظام و دست از حکومت اسلامی و حکومت مبتنی بر فرهنگ تشیع و رهنمود رهبری برنمی دارند. شاید اگر قلب این مردم را بشکافید و وسط دل این مردم را نگاه کنید، یک جمله نوشته باشد.عبارت "ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند" مطلب دیگری است، اما مردم می گویند که اگر ما مثل روز عاشورا آب هم برای خوردن پیدا نکنیم، دست از نظام و جمهوری اسلامی و ولایت و اهلبیت برنمی داریم.مشکلات اقتصادی که دیگر جای خود دارد؛ اگر مردم یک جرعه آب هم برای خوردن پیدانکنند،دست از این شاکله‌ای که مبتنی بر مبانی اعتقادی اهلبیت (علیهم السلام) که خون بهای صدها هزار شهید هست برنمی دارند. ما باید قدری دقت کنیم.«مرحوم شهید مطهری» در ادامه می‌فرمایند: "شکایت و انتقاد امام از خلفا ولو به صورت ضمنی و کلی متواتر است. روزی امام شنید که مظلومی فریاد برمی کشید که من مظلومم و بر من ستم شده است.علی به او فرمود: (بیا سوته دلان گرد هم آییم)، بیا باهم فریاد کنیم، زیرا که من نیز همواره ستم کشیدم."مراد این است که این چیزی نیست که ما بتوانیم انکار کنیم و بگوییم که امیرالمؤمنین انتقاد نکرده است.ایشان انتقادات حضرت به خلیفه اول را مطرح می‌کند و می‌گوید: حضرت در خطبه شقشقیه به صورت خاص از خلفه اول انتقاد کرد. حضرت همچنین در دوران خلافت او می‌فرماید: همچون کسی بودم که خار در چشم و استخوان در گلویش بماند.ایشان به عنوان دلیل دوم می‌گوید: چرا خلیفه پس از خود با اینکه در زمان خود بارها می‌گفت «عقیلونی» یعنی مرا رها کنید و به دنبال کسی دیگر بروید، در آخر عمر برای خود خلیفه معین کرد.

«فَیا عَجَباً بَینَا هُوَ یسْتَقِیلُهَا فِی حَیاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِه»

نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 48، خ 3

ایشان در ادامه نسبت به خلیفه دوم انتقاداتی را مطرح می‌فرماید و نسبت به دو خصوصیت اخلاقی او انتقاد می‌کند. خصوصیت اول خشونت و غلظت اوست.

در کتاب‌های متعدد اهل سنت با سندهای صحیح نقل شده است که وقتی ابوبکر خلیفه دوم را نصب کرد، امیرالمؤمنین به همراه «طلحه» و «زبیر» و مهاجرین و انصار آمدند و گفتند:

«تستخلف علینا فظا غلیظا ولو قد ولینا کان أفظ وأغلظ فما تقول لربک إذا لقیته وقد استخلفت

علینا عمر»

الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 7، ص

434، ح 37056

مهاجرین و انصار نزد ابوبکر آمدند و گفتند: جواب خدا را چه خواهی داد وقتی فردی با چنین بداخلاقی را بر ما خلیفه قرار دادی.این‌ها بحث‌هایی است که ما قبلاً بیان کردیم و ان شاءالله در سر فرصت بازهم آنها را بیان می‌کنیم. «مرحوم شهید مطهری» در ادامه می‌نویسند: "یکی از خصوصیات روحی خلیفه دوم که در کلمات امیرالمؤمنین مورد انتقاد واقع شده است، شتابزدگی در رأی و عدول از آن و بالنتیجه تناقض گویی او بود. او مکرر رأی صادر می‌کرد بعد به اشتباه خود پی می‌برد و اعتراف می‌کرد.

داستان‌های زیادی در این مورد است. جمله «کلکم افقه من عمر حتی ربات الحجال»؛ همه شما از عمر فقیه‌تر هستید حتی خداوندان حجله."

این‌ها بحث‌هایی است که «مرحوم شهید مطهری» دارد. البته حرف بسیار زیاد است، اما ما با توجه به سؤال حضرتعالی این قضایا را مطرح کردیم.

«مرحوم مطهری» بحثی را مطرح می‌کند و می‌گوید: «ابن ابی الحدید» داستانی را در محضر «اسماعیل بن علی حنبلی» نقل می‌کند مبنی بر اینکه فردی آمد و گفت که من از نجف آمده بودم. در آنجا مردم تجمع کرده بودند و انتقاد می‌کردند و نسبت به بعضی از غاصبین حرف‌هایی می‌زدند.

«اسماعیل بن علی» از بزرگان حنابله گفت: تقصیر مردم چیست؛ علی در انتقاد را برای مردم گشوده است. راوی گفت: آیا حق با علی است؟ ما باید از آنها برائت بجوییم یا نستجیر بالله حق با آنهاست و ما باید از علی بن أبی طالب برائت بجوییم؟!«اسماعیل» با شنیدن این پرسش از جا حرکت کرد و گفت: این پرسشی است که من هم تاکنون جوابی برای آن پیدا نکردم. البته «مرحوم مطهری» عبارت «ابن ابی الحدید» را بسیار محترمانه نقل کرده است. دوستان می‌توانند به کتاب «شرح نهج البلاغه» اثر «ابن ابی الحدید» جلد 9 صفحه 307 مراجعه کنند. متن عربی این عبارت قدری تند است و من دوست ندارم عبارت ایشان را هم در اینجا نقل کنم.آنچه مسلم است انتقاد امیرالمؤمنین از خلفا امری مسلم اما هدفمند است و از روی احساد و تعصب نیست بلکه سازنده است.بر فرض عمر بن خطاب دستور می‌دهد دیوانه‌ای را به خاطر یک امر خلاف شلاق بزنند. امیرالمؤمنین در این زمان می‌فرماید: تکلیف از شش دسته افراد برداشته شده است که یکی از آنها مجنون است.همچنین می‌خواهند زنی که حامله است را سنگسار کنند. امیرالمؤمنین انتقاد می‌کند و می‌فرماید: این زن خلاف کرده است. کودکی که در رحم اوست، چه گناهی کرده است؟! در همه این موارد خلیفه دوم می‌گوید:

«لولا علی لهلک عمر»

الاستيعاب في معرفة الأصحاب؛ المؤلف: أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر بن عاصم النمري القرطبي (المتوفى: 463هـ)، المحقق: علي محمد البجاوي، الناشر: دار الجيل، بيروت، الطبعة: الأولى، 1412 هـ - 1992 م؛ ج 3، ص 1103

«مرحوم مطهری» می‌نویسد که در سیصد مورد انتقاد علی بن أبی طالب از عملکرد خلفا مخصوصاً خلیفه دوم و جمله خلیفه دوم «لولا علی لهلک عمر» نقل شده است.

مجری:

سلامت باشید، خدا حفظتان کند. الحمدلله خیلی استفاده کردیم. مطالبه‌ای که به نظر مطالبه بحقی است که عزیزان دارند، این است که شاید بسیاری از مواقع بسیاری از چیزهایی که مطرح می‌شود از مصادر اهل سنت است.حتماً پای گیرنده‌ها بنشینید. ان شاءالله از حضرت استاد خواهیم خواست تا در منابع و مصادر شیعی هم برای ما بیاورند که آیا این نوع انتقادها در منابع شیعه هم آمده است یا خیر.تا الآن هرچه بود از جانب اهل سنت نقل شده بود که این انتقادها چقدر انتقادات تندی هم بوده است.ان شاءالله طرح این انتقادات از «نهج البلاغه» سؤال بعدی ماست که از حضرت استاد خواهیم پرسید. میان برنامه‌ای می‌بینیم و بعد از آن در خدمتتان خواهیم بود.

دلم گرفته بهانه سلام شاه نجف

که قبله گاه دلم گشته بارگاه نجف

تمام صحن علی بوی فاطمه دارد

شمیم سیب بیاید میان راه نجف

عرض سلام مجدد داریم خدمت همه شما عزیزان. ان شاءالله که تا این لحظه از برنامه استفاده کرده باشید و مشاهده کرده باشید.همانطور که ملاحظه می‌فرمایید تلفن‌ها زیرنویس شده است و در اختیار شما هست. چنین امکانی برای شما هست که تماس بگیرید و ما صدایتان را داخل استودیو بشنویم.همچنین می‌توانید پیام خود را به صورت متنی یا صوتی برای ما بفرستید و هر دغدغه و سؤالی بود ما از کارشناسان برنامه خواهیم پرسید. همچنین اگر مستقیم تماس گرفتید که در همین جا پاسخ را خواهید شنید.تا اینجای بحث رسیدیم که حضرت استاد مفصلاً فرمودند که چگونه بحث وحدت و بحث انتقاد قابل جمع است. متأسفانه الآن هم بسیار زیاد می‌بینیم کسانی که یا دچار افراط شدند و یا دچار تفریط شدند و در حقیقت نفهمیدند که وحدت و انتقاد چیست.حضرت استاد با بیان شیوا و نقلی هم که از «شهید مطهری» آوردند، کاملاً برای ما این روشنگری را انجام دادند و به نظرم برای ما جای سؤالی هم باقی نمی‌ماند.چیزی که مطالبه بحق بسیاری از بینندگان هم بود، این است که حضرت استاد چیزی که مطرح می‌شود تا به حال از مصادر اهل سنت بود. مفصلاً انتقادهایی که امیرالمؤمنین از خلفا داشتند مطرح شده بود.آیا در «نهج البلاغه» به صورت مشخص مطلبی داریم که انتقادی باشد که البته به صورت صریح از خلفا انجام شده باشد؟

انتقاد از خلفا توسط امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) با استناد به «نهج البلاغه»

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

همانطور که «مرحوم شهید مطهری» هم اشاره داشتند، انتقاد امیرالمؤمنین از خلفا غیر قابل انکار است. حال فراتر از آن کتاب‌های دیگری هست و «نهج البلاغه» هم خطبه‌های متعددی دارد که حضرت با کنایه یا با صراحت انتقاد می‌کند.

به عنوان مثال در خطبه 162 «نهج البلاغه» آمده است که یکی از قبیله بنی اسد سؤال می‌کند:

«کیف دفعکم قومکم عن هذا المقام و أنتم أحق به»

چطور قوم شما حق مسلم خلافت را از شما دفع کردند، حال آنکه شما شایسته‌ترین فرد برای آن بودید؟

حضرت می‌فرماید: ای برادر بنی اسد! با توجه به حق سؤال و حق خویشاوندی که دارید. در خصوص حق خویشاوندی نقل شده است که ظاهراً حضرت امیرالمؤمنین همسری از قبیله بنی اسد داشتند، اما این قضیه برای ما محرز نشد.با این حساب «زینب بنت جحش» همسر پیغمبر اکرم از قبیله بنی اسد بوده است و حضرت به خاطر آن می‌فرماید که هم حق خویشاوندی دارید و هم حق سؤال دارید.این بدان معناست که ملت از امام انتظار دارند سؤال کنند. اهانت جایز نیست، اما سؤال که می‌توانند بپرسند. سؤال کردن خلاف نیست، اما انتقاد کردن با جایگاه معصوم سازگاری ندارد. حضرت به ایشان می‌فرمایند که تو حق سؤال داری!

«أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَینَا بِهَذَا الْمَقَام»

اما اینکه بر ما در حق خلافت استبداد کردند.

این همان تعبیری است که درکتاب «صحیح بخاری»نقل شده است که امیرالمؤمنین خطاب به ابوبکر می فرماید:

«وَلَکنَّک اسْتَبْدَدْتَ عَلَینَا بِالْأَمْرِ»

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 4، ص 1549، ح 3998

حضرت در این خطبه هم همین تعبیر را مطرح می‌کند. با وجود اینکه؛

«وَ نَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً»

اگر ملاک افضلیت هم بود، ما از نظر نسب از همه بالاتر بودیم.

«وَ الْأَشَدُّونَ بِالرَّسُولِ ص نَوْطا»

ارتباط ما با پیغمبر اکرم از همه نزدیک‌تر و قوی‌تر بود.

«فَإِنَّهَا کانَتْ أَثَرَةً شَحَّتْ عَلَیهَا نُفُوسُ قَوْمٍ»

یک عده به خاطر بخل و حسد مانع خلافت ما شدند.

«وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِینَ»

یک عده هم از ما دفاع نکردند و از کنار حق غصب شده ما کریمانه عبور کردند.

«وَ الْحَکمُ اللَّهُ وَ الْمَعْوَدُ إِلَیهِ یوْمُ الْقِیامَةِ [الْقِیامَةُ]»

داور خداوند عالم و محل تشکیل حکومت قیامت است.

نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 231، خ 162

جالب این است که یکی از بهترین شرح‌های «نهج البلاغه»، شرح فقیه فرزانه حضرت آیت الله مکارم شیرازی است.در حقیقت این شرح از «نهج البلاغه» به همت ایشان و تعدادی از دانشمندان نظیر حضرات آیات «آشتیانی»، «داودی»، «قدسی» و «توکل» و دیگران نوشته شده است.به حق زمانی که به شارحین «نهج البلاغه» حتی کتاب «میرزا حبیب الله خوئی» و آقای «ابن ابی الحدید معتزلی» و «ابن میثم» مراجعه می‌کنم، می‌بینم کتاب آیت الله مکارم شیرازی جامع‌ترین شرح «نهج البلاغه» است.علاوه بر این کتاب آیت الله مکارم شیرازی انتقادات امیرالمؤمنین را بی پرده مطرح کرده است، نیامده در لفافه بگوید و خیلی صریح بیان کرده است.بنده واقعاً از این لذت می‌برم که ایشان با همه تأکیدی که بر وحدت اسلامی دارد و یکی از پرچمداران وحدت هستند، در رابطه با انتقادات امیرالمؤمنین از خلفا هیچگونه مجامله ای در این کتاب ندیدم.شاید اگر این مطالب را فرد دیگری مطرح می‌کرد فوراً او را به خلاف وحدت متهم می‌کردند، اما ایشان با کمال صراحت عبارت‌های صریح دارد.به عنوان مثال در این کتاب صفحه 286 این سؤال مطرح شده است: "چرا خلافت علوی غصب شد؟" ایشان بسیار باصراحت این عبارت را مطرح کرده‌اند. افراد بسیاری هستند که کلمه "غصب" را به کار نمی‌برند و از به کار بردن این کلمه وحشت دارند.در مقابل این فقیه فرزانه بسیار باصراحت ضمن رعایت مسائل وحدت می‌نویسند: "چرا خلافت علوی غصب شد؟" ایشان در ادامه بحث‌هایی را مطرح می‌کند و در ادامه در صفحه 287 می‌گوید:

"امام (علیه السلام) در ادامه این سخن می‌فرماید: اما این که بعضی این مقام را از ما گرفتند و در انحصار خود درآوردند در حالی که ما از نظر نسب بالاتر و از جهت رابطه با رسول خدا پیوندمان محکم‌تر است، بدین جهت بود که عده‌ای بر اثر خودخواهی و انحصارطلبی ناشی از جاذبه‌های خلافت به دیگران بخل ورزیدند و (با نداشتن شایستگی، حق ما را غصب کردند)."

مشاهده کنید چقدر زیبا و عالی این عبارت بیان شده است. حال اگر یک فردی بالای منبر چنین تعبیری را به کار ببرد، فوراً اتهامات به طرف او سرازیر می‌شود.

بنده واقعاً از این صراحت کلام ایشان لذت می‌برم. این کتاب در همین هشت سال اخیر نوشته شده است و متعلق به چند دهه قبل هم نیست.

«تفسیر نمونه» و دیگر کتب متعلق به قبل از انقلاب است، اما این کتاب دو سه سال قبل تمام شد.

مجری:

کاملاً می‌توان گفت نظر فعلی ایشان هم همین است.

 آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

بله. ایشان در ادامه می‌نویسد: "و گروهی دیگر (اشاره به خود حضرت و بنی هاشم است) با سخاوت از آن چشم پوشیدند. خدا در میان ما و آنها داوری خواهد کرد."ایشان در ادامه پرده را بالا می زند و می‌نویسد:

"امام در این بخش از گفتار دلیل اصلی غصب خلافت را با تمام شایستگی‌هایی که در آن حضرت بود، موضوع استبداد و بخل ذکر می‌کند که چشمان گروهی را بر واقعیات بست و با شتاب هرچه بیشتر دیگران را کنار زدند و بر جایگاه پیامبر اکرم نشستند."

من از عزیزان و آقایانی که در بحث وحدت بسیار تند هستند، تقاضا می‌کنم ببینند این فقیه فرزانه چطور با کمال صراحت روشنگری می‌کند. ایشان در ادامه می‌نویسند:

"روشن است که منظور از این گروه، همان کسانی اند که در سقیفهٔ بنی ساعده برای در اختیار گرفتن خلافت اجتماع کردند. هرچند ابن ابی الحدید به علت پاره‌ای از تعصب‌ها می‌خواهد آن را به شورای شش نفرهٔ عمر و مخالفت «عبدالرحمن بن عوف» با خلافت علی (علیه السلام) مربوط سازد که درواقع شبیه انکار بدیهیات است؛ چرا که سؤال سائل از اصل خلافت بعد از رسول الله بود."

در اینجا به عبارت «کیف دفعکم قومکم عن هذا المقام و أنتم أحق به» اشاره شده است. ایشان در ادامه می‌نویسد: "و جواب امام نیز ناظر به همان است و شبیه چیزی است که در گفتار دیگری از امام در همین زمینه بیان شده است."

این فرمایش ایشان نشانگر این است که ما در ضمن رعایت مسائل وحدت نباید از بیان حقیقت چشم پوشی کنیم.

درست نیست وقتی چندین نفر می گویند خلافت غصب شده و داد و بیداد راه می‌اندازند، داد و بیداد راه بیندازیم. ما به شبکه‌های وهابی می گوییم:

«قُلْ مُوتُوا بِغَیظِکم»

بمیرید با همین خشمی که دارید.

سوره آل عمران (3): آیه 119

وقتی امیرالمؤمنین اینطور واضح صحبت می‌کند، چکار باید کرد! حضرت در نامه 53 «نهج البلاغه» می‌فرماید:

«فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کانَ أَسِیراً فِی أَیدِی الْأَشْرَار»

دین اسلام در دست اشرار اسیر بوده است.

«یعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیا»

در مسائل دینی ملاک آنها هوای نفس خودشان بود و از دین دنیاطلبی را می‌خواستند.

نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 435، خ 53

البته آیت الله مکارم شیرازی در این زمینه بحثی دارد و می‌فرماید که ظاهراً کلمه «الْأَشْرَار» اشاره به زمان عثمان هست. بنده اصل این عبارت را از کتاب ایشان می‌آورم.

ایشان می‌نویسد: "روشن است که این سخن به زمان عثمان اشاره می‌کند که گروهی از افراد فاسد ومفسد از بنی امیه و بنی مروان قدرت را به دست گرفتند، اموال بیت المال را به غارت می‌بردند و آنچه برای آنها مهم نبود حفظ اسلام و نگهداری از این آیین نوپا بود.

در اینکه در عصر عثمان فساد گسترده‌ای بر جامعه اسلامی حاکم بود هیچ تاریخ نویسی تردید ندارد، منتها بعضی از علمای اهل سنت برای اینکه موقعیت عثمان را حفظ کنند می گویند او مرد ضعیفی بود که نتوانست بر این گروه اشرار چیره شود به گونه‌ای که زمام اختیار را از دست او ربودند. بنابراین او معذور بود. حال تا چه اندازه می‌توان چنین عذری را پذیرفت، ناگفته پیداست."

ایشان به خطبه شقشقیه اشاره می‌کند که حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در رابطه با عثمان می‌فرماید:

«وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِیهِ یخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ- [خَضْمَ] خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِیع»

بستگان پدرش به همکاری او برخاستند و همچون شتر گرسنه‌ای که در بهار به علفزار بیفتد و با ولع عجیبی گیاهان را ببلعد، به خوردن اموال خدا از بیت المال مشغول شدند.

نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 49، خ 3

خیلی عبارت زیبا و سنگینی است. نکته دیگری هم در اینجا مطرح شده که خیلی جالب است و در اینجا هم آیت الله مکارم شیرازی حق مطلب را ادا کرده است. ایشان در اینجا به صراحت مطرح می‌کند که عبارت:

«فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کانَ أَسِیراً فِی أَیدِی الْأَشْرَار»

مربوط به عثمان است و ربطی به زمان عمر بن الخطاب و ابوبکر ندارد. حال اگر کسی انتقاد کند که چرا شما این را حمل کردید، می‌گوید که برداشت من این است. انتقاد هدفمند چنین است!

حال ایشان در خطبه 150 پرده را بالا می زند و خیلی واضح مطالب را مطرح می‌کنند. در کتاب «نهج البلاغه» خطبه 150 آمده است که حضرت می‌فرماید:

«حَتَّی إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ ص رَجَعَ قَوْمٌ عَلَی الْأَعْقَاب»

تا چون خداوند پیامبرش را از دنیا برد، گروهی به زمان دوران جاهلیت برگشتند.

آن‌ها راه روشن را کنار گذاشتند و بیراهه رفتند. به افراد منافقین و غیر مسلمین اتکاء کردند و آنها را در پست‌ها قرار دادند. افرادی که با پیغمبر اکرم ارتباطی نداشتند را در مسند گذاشتند.

«وَ هَجَرُوا السَّبَبَ الَّذِی أُمِرُوا بِمَوَدَّتِه»

اهلبیتی که قرآن مودت آنها را لازم دانسته بود را کنار گذاشتند.

«وَ نَقَلُوا الْبِنَاءَ عَنْ رَصِّ أَسَاسِه»

بنای خلافت را از پایه کندند و در جای دیگر گذاشتند.

مشاهده کنید چقدر زیباست!

«مَعَادِنُ کلِّ خَطِیئَةٍ وَ أَبْوَابُ کلِّ ضَارِبٍ فِی غَمْرَة»

آنان معادن هر خطایی هستند و درهای گام نهادگان در وادی گمراهی‌اند.

تا جایی که حضرت می‌فرماید:

«وَ ذَهَلُوا فِی السَّکرَةِ عَلَی سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْن»

غوطه ور در دریای حیرت و افتاده در مستی و جهالت‌اند به روش فرعونیان.

نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 209، خ 150

تعبیر از این تندتر می‌خواهید؟! این تعبیر حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است.همچنین آیت الله مکارم شیرازی در جلد پنجم صفحه 736 می‌نویسد: "منظور از جمله «رَجَعَ قَوْمٌ عَلَی الْأَعْقَاب» بازگشت به عصر جاهلیت و زنده کردن ارزشهای آن زمان است که با نهایت تأسف پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در جامعه اسلامی ظاهر شد، ناصالحان پستهای مختلف جامعه را در اختیار گرفتند و صالحان کنار گذارده شدند، دنیاپرستی آشکار گشت و بیت المال اسلامی که به همه تعلق داشت تدریجاً در اختیار قشر خاصی قرار گرفت."مشاهده کنید ایشان چقدر زیبا و بی پرده سخن می گویند و دیگر ملاحظه نمی‌کنند که دیگران در این زمینه چه می‌خواهند بگویند.

"سپس امام (علیه السلام) پرده را بالاتر زده و با صراحت بیشتری در مسأله خلافت و تغییر اساس آن سخن می گوید و می‌فرماید: آن‌ها بنای خلافت و ولایت را از اساس و محل اصلی آن برداشته و در غیر جایگاهش نصب کردند.

 «وَ نَقَلُوا الْبِنَاءَ عَنْ رَصِّ أَسَاسِهِ فَبَنَوْهُ فِی غَیرِ مَوْضِعِه»."

بنده قسمت‌های حساس را رنگی کردم. "سرانجام امام (علیه السلام) در قسمت‌های پایانی این خطبه به اوصاف گروهی که عامل اصلی این تغییر و دگرگونی بوده، پرداخته چنین می‌فرماید: آن‌ها معدن تمام خطاها و درهای هرگونه گمراهی بودند. در حیرت و سرگردانی غوطه ور شدند و در مستی و غرور از حق بیگانه گشتند و بر روش آل فرعون حرکت کردند. گروهی به دنیا پرداختند و بر آن تکیه نمودند و گروهی از دین خدا جدا گشتند."جالب اینجاست که ایشان در نهایت می‌نویسد: "این خطبه در زمره قوی‌ترین خطبه‌هایی است که از مسأله ولایت اهلبیت دفاع می‌کند، هرچند بعضی از شارحان «نهج البلاغه» به سادگی از کنار آن گذشته‌اند."امام (علیه السلام) صریحاً در این خطبه بیان می‌کند که بعد از رحلت رسول خدا یک حرکت ارتجاعی بوجود آمد و اساس آن جدا کردن ولایت از اهل بیت و پشت کردن به توصیه‌های مؤکد پیامبر در این زمینه بود که خوش بینانه ترین قضاوت این است که آنها اجتهاد در مقابل نص کردند."بیت القصیر فرمایش این فقیه عزیز این است که می‌نویسد: "جالب این است که «ابن ابی الحدید» که تعصب خاصی در مسأله خلافت بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و خلفای نخستین دارد، با صراحت اعتراف می‌کند که نظر امام (علیه السلام) در این خطبه به مسأله خلافت و ولایت است. منتها با تکلف زیاد سعی دارد آن را مخصوص زمان بنی امیه بداند و جمله «حَتَّی إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ ص» را از «رَجَعَ قَوْمٌ عَلَی الْأَعْقَابِ» جدا سازد.ظاهر یا صریح کلام امام (علیه السلام) این است که حرکت به قهقرا بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بلافاصله شروع شد و تاریخ هم نشان می‌دهد که جنایات بنی امیه ریشه‌هایی در عصر خلفا داشت."اگر این حرف را یک فرد عادی یا یک منبری بالای منبر بزند، بعضی از این تندروها آسمان را بر سر او ویران می‌کنند؛ ولی این حرف را یک فقیه بزرگوار و فرزانه‌ای که خود پرچم دار وحدت اسلامی بزند، چیزی نمی‌توانند بگویند.جلسه کنگره تکفیر که در دنیا مثل توپ سروصدا به راه انداخت به طوری که از چندین کشور و استان‌های مختلف کنار هم نشستند.این بزرگوار در ضمن رعایت وحدت این انتقادهای هدفمند را با تمام صراحت و شجاعت مطرح کردند. اینطور حرف زدن شجاعت می‌خواهد و کار هرکسی نیست. کار هرکسی نیست که اینطور صریح آن هم در این موقعیت نظام جمهوری اسلامی حرف بزند.واقعاً شجاعتی نیاز است که این انتقادهای هدفمند را با صراحت بیان کند و از هیچ چیزی هم ابا و هراسی نداشته باشد. نباید چنین باشد که فرمایش امیرالمؤمنین را با مجامله گویی و امثال آن بیان کنند.البته مطلب خیلی زیاد است. ان شاءالله مابقی بحث خود را در جلسه بعد ادامه خواهیم داد. ما چندین خطبه از «نهج البلاغه» داریم که امیرالمؤمنین در آنجا انتقادهای هدفمند و روشنگر و بصیرت افزا مطرح می‌فرماید.امیرالمؤمنین کوچکترین کاری که سبب به هم خوردن شاکله نظام اسلامی شود را انجام ندادند. حضرت کاری نکردند که سبب درگیری و مسلمان کشی شود که در نتیجه نظام ساقط شود و دشمنان فتنه گری کنند.همچنان که مشاهده می‌کنیم، فتنه گران در نظام جمهوری اسلامی ایران سال 1388 فتنه‌ای انجام دادند که واقعاً مایه ننگ است.خدا می‌داند بنده گاهی اوقات با خودم فکر می‌کنم که چطور می‌شود یک عمامه به سر برای سقوط نظام جمهوری اسلامی با دشمنان قسم خورده اسلام مثل صهیونیسم و آمریکا و عربستان سعودی که دشمن خونی شیعه است تشریک مساعی کند.آن‌ها این را بدانند که اگر خدای ناکرده نظام سقوط می‌کرد و دشمنان به ایران می‌آمدند، اولین کاری که می‌کردند این بود که تمام آنها را به رگبار می‌بستند و اول آنها را نابود می‌کردند.دشمنان می‌دانستند همانطور که این افراد برای نظام جمهوری اسلامی مخرب بودند و مایه از هم پاشیدگی نظام شدند، فردا همین افراد موی دماغ نظامی خواهند شد که آمریکا و عربستان و صهیونیسم می‌خواهد در ایران تشکیل دهد.بنده واقعاً عرض کردم که هر خطا و گناهی که از انسان سر بزند، می‌تواند یک توجیهی داشته باشد و بر فرض بگوید که اشتباه کرده و نمی‌داند.با این حساب قضایایی که در سال 1388 پیش آمد، به حق فتنه‌ای بود که قطعاً تنها با عنایت اهلبیت فروکش کرد. بنده بر این عقیده هستم، حال کسی قبول کند یا نکند کاری نداریم.الحمدلله رب العالمین فتنه بزرگ سال 1388 با رهبری‌های رهبر فرزانه فروکش کرد. هنوز هم که هنوز هست، بعضی افراد در گوشه و کنار کارهای مخربی انجام می‌دهند.بعضی افراد در گوشه و کنار حرف‌هایی برای تضعیف نظام و ولایت فقیه می‌زنند، اما بدانند که اگر آمریکا به اینجا بیاید اولین کاری که می‌کند این است که زن و فرزند شما را در اختیار داعشی ها قرار می‌دهد تا روزی چندین مرتبه با او جهاد نکاح انجام دهد.کسی که امروز یک جو غیرت انسانی داشته باشد، دم از مذاکره با این دشمنان خونین می زند؟ رؤسای جمهور آمریکا هیچ کدام برای ما فرق نمی‌کند. به قول معروف سگ زرد برادر شغال است!بعضی افراد از پیروزی «بایدن» اظهار خوشحالی می‌کنند، اما به نظر ما پانصد درصد در اشتباه هستند. ما اصلاً کاری با نظام و بحث موشکی نداریم. این افراد با اسلام مشکل دارند. آمریکا و صهیونیسم با اصل اسلام مشکل دارد.نخست وزیر سابق انگلیس می‌گوید: ما باید تلاش کنیم قرآن را از دست مسلمانان بگیریم! همچنین بزرگ اسرائیل و صهیونیسم می‌گوید: ما می‌ترسیم در آینده محمد جدیدی برای نابودی ما یهودیان پیدا شود!بنده بیش از این دیگر وقت عزیزان را تلف نکنم. در خدمت شما هستم.

مجری:

سلامت باشید، خیلی ممنون، لطف فرمودید. الحمدلله عزیزان همگی دیدگاه دانشمند فرزانه حضرت آیت الله دکتر حسینی قزوینی را در رابطه با بحث وحدت و بعد از آن نسبت به این نظام مقدس که برای همه هم آشکار بود، دیدند.تمامی اینها خطاب به بعضی از جوانانی است که الآن داعیه دار وحدت هستند، مطرح شد. حقیقتاً الآن فهمیدیم که این افراد نفهمیدند که وحدت چیست.اگر تئوریه پردازان این افراد و افرادی که می‌خواهند از آنها تبعیت کنند «شهید مطهری» و آیت الله مکارم شیرازی نیست، این افراد دیگر می‌خواهند به چه کسی از شیعه اقتدا کنند؟ بنده نمی‌دانم این افراد قصد دارند چه تیم و گروه جدیدی را بسازند و بنابر آن حرف‌ها پیش برود.یک میان برنامه ببینیم و سریعاً برگردیم در خدمت شما عزیزان باشیم با تماس‌هایی که گرفتید و پیام‌هایی که فرستادید.

تماس بینندگان برنامه:

عزیزان بیننده بدون فوت وقت همانطور که مشاهده فرمودید شماره‌ ها زیرنویس شده است و برای شماچنین امکانی هست که با برنامه خودتان در ارتباط باشید. خانم سلیمیان از اصفهان پشت خط هستند. در خدمت شما هستیم، بفرمایید:

بیننده (خانم سلیمیان از اصفهان – شیعه):

خدمت شما مجری گرامی و خدمت آیت الله قزوینی بزرگوار سلام عرض می‌کنم.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

سلام و رحمة الله.

بیننده:

آقای قزوینی وقتی ما پیج های اینستاگرام مجریان «شبکه کلمه» را می‌بینیم و ادعاهای بی سندی که دارند را مشاهده می‌کنیم، واقعاً به بی سوادی این افراد پی می‌بریم.به عنوان نمونه جمعه شب بود که مناظره‌ای بین یکی ازبرادران شیعه بنام آقای«محمد هادی خسروی» و آقای «سید عقیل هاشمی» اتفاق افتاد.

ایشان ادعای بی سندی کرد و به علمای شیعه توهین کرد و گفت امام خمینی در یکی از کتاب‌های خود آورده است که اهلبیت و خدا برای شیعه‌ها یکی است و شیعیان اهلبیت را همانند خداوند می‌پرستند.

هرچه ما گفتیم سند این روایت را نشان بدهید، انگار او گوشی خود را با میخ به میز چسبانده بود و اصلاً کوچکترین سندی نشان نداد.

دهان این افراد برای تحریف و دروغ گویی و هتاکی به علما و مراجع شیعه باز است، اما کوچکترین سندی را نشان نمی‌دهند.

من میخواستم ازآیت الله قزوینی بپرسم که واقعاً چرااین افرادفقط کارشان هتاکی به علمای شیعه است؟!

وقتی کانال‌های این افراد را باز می‌کنیم، به جای اینکه جواب متقن و دلیل قطعی به صحبت‌ها و سؤالات شما بدهند، علمای شیعه به خصوص علمای معاصر ما را زیر سؤال می‌برند.

بنده می‌خواستم بپرسم اصلاً دلیل و درد وهابیت چیست که به چنین مسائلی روی می‌آورند، اما از پاسخ دادن به سؤالاتی که باید درواقع در محیط برنامه‌شان پاسخ داده شود فراری هستند؟! خیلی ممنون.

مجری:

سلامت باشید، خانم سلیمیان خیلی از تماس شما تشکر می‌کنیم که از اصفهان با ما همراه بودید. تماس بعدی آقای علیزاده از تهران هستند. آقای علیزاده در خدمت شما هستیم:

بیننده (آقای علیزاده از تهران – شیعه):

با عرض سلام خدمت حاج آقای قزوینی و آقای مرعشی عزیز.

مجری:

علیکم السلام.

بیننده:

بنده دو سؤال داشتم، آن‌ها را مطرح می‌کنم و جواب آن را از تلویزیون گوش می‌دهم. چند روز پیش بنده به «شبکه نور» آقای «سجودی» زنگ زدم.

روایتی در کتاب «مصنف ابن ابی شیبه» آمده است با این مضمون که پیغمبر اکرم به امیرالمؤمنین و حضرت صدیقه طاهره و امام حسن و امام حسین فرمودند:

«أنا حرب لمن حاربکم وسلم لمن سالمکم»

الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی،

دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 6، ص 378، ح 32181

این روایت را آقای «ترمذی» هم آورده است. آقای «سجودی» بدون دلیل و بدون اینکه سندی را نشان بدهد، گفت که این حدیث دروغ است و ما فقط «بخاری» و «مسلم» را قبول داریم.

من از «بخاری» روایتی خواندم که پیغمبر اکرم فرمودند: دشنام دادن به مؤمن باعث فسق و جنگ با او کفر است. این روایت در سه جای «صحیح بخاری» و همچنین «صحیح مسلم» آمده است.

ایشان در جواب به این آیه از قرآن کریم روی آورد که وقتی دو مؤمن با همدیگر جنگیدند، بینشان صلح قرار بدهید.

ما به اینجا رسیدیم که ایمان معاویه را اثبات کنیم. ایشان گفت که در ایمان معاویه همینقدر بس که خلیفه دوم ایشان را حاکم شام قرار داد!!

سؤال دوم این بود که در مورد «خالد بن ولید» می‌گفت که او امروز ایمان آورد و فردا پیغمبر اکرم ایشان را فرمانده لشکر قرار داد.

من می‌خواستم ببینم مطالبی که ایشان ادعا می‌کند، صحت دارد یا خیر. خیلی ممنونم، خداقوت، یا علی.

مجری:

سلامت باشید. آقای علیزاده از تماستان خیلی تشکر می‌کنم که همراه ما بودید. ان شاءالله پاسخ را از حضرت استاد خواهیم شنید. آقای نقیبی از مشهد پشت خط هستند. آقای نقیبی بفرمایید:

بیننده (آقای نقیبی از مشهد – شیعه):

سلام علیکم خدمت آقای مرعشی و استاد عزیز حضرت آیت الله قزوینی.

 آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

بیننده:

استاد امشب اول اجازه می‌خواهم مطلبی را که چند بار می‌خواستم عرض کنم، مطرح کنم.بنده می‌خواستم از طرف خودم و همه شیعیان و محبین و حتی حق طلبان تشکر همه جانبه از شما داشته باشیم بابت زحمات مالی و برنامه ریزی‌ها و هماهنگی‌هایی که شما در «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» می‌کشید و این بار سنگین را به دوش دارید.

همچنین به خاطر این تربیت دینی و پرورش کارشناسانی که ماشاءالله هرکدام خبره شدند. بنده حتی فکر می‌کنم مجری عزیز آقای مرعشی در شبکه‌های دیگر بتوانند به عنوان کارشناس حضور پیدا کنند.استاد با توجه به رسالت شبکه شما که بیان حقایق و عقاید شیعه هست، بنده چند سؤال داشتم.در خصوص مطلب امشب که فرمودید بعضاً ادعای وحدت می‌کنند و وحدت افراطی را مطرح می‌کنند، پیشنهاد می‌کنم یکی از این بزرگواران یک شب بیایند و با کارشناسان شبکه شما مناظره کنند.وحدتی که آنها فهمیدند با وحدتی که درست هست را مقایسه کنید تا ببینیم چه کسی حق می‌گوید. باید معلوم شود که آنها مطلب را درست فهمیدند یا چیز دیگری است. اگر این افراد نمی‌ترسند و جرئت دارند یک شب مناظره کنند تا بفهمیم خط کدام طرف است.

در خصوص شبکه شما که زیر نظر حضرتعالی هست، می‌خواستم پیشنهاد دهم در کنار برنامه‌های خیلی خوبی که دارید گفتمان اخلاقی همانند بحث‌های عقیدتی و مباحث حجاب و امر به معروف و نهی از منکر و مباحث روانشناسی داشته باشید.

اگر ممکن است این مباحث را بگذارید تا عزیزان روی خط بیایند و سؤالات خود را بپرسند و کارشناسان محترم مطالب خود را بفرمایند تا استفاده کنیم.نکته دیگر این است که حضرت استاد امشب فرمودند که نمی‌خواهند وارد بحث‌های سیاسی شوند.چرا نباید اینگونه باشد؟! چه اشکالی دارد به مباحث سیاسی هم بپردازید؟! مگر نمی‌فرمایند که سیاست عین دیانت است؟! مگر اختلاف اساسی ما با اهل سنت بر سر همین خلافت و حکومت اسلامی نیست؟!چرا باید اجازه بدهیم در جای دیگری که ما سکوت کردیم، دشمن نفوذ کند و شبانه روز برنامه‌هایی بسازد و علیه اسلام و نظام سیاسی حرف بزند و قوانین کشور را به سخره بگیرد!

بنده تقاضا دارم یک برنامه بخصوص در مورد گفتمان انقلاب اسلامی و هدف و آرمان‌ها و قوانین باید وجود داشته باشد تا دفع شبهه کند. ما نباید اجازه بدهیم عزیزان شیعه ما وارد شبکه‌های معاند شوند و از این طریق آنها بخواهند شیعیان را جذب کنند.

مخالفین وقتی دیدند نمی‌توانند در مباحث عقیدتی با شیعیان گلاویز شوند، دست روی مباحث مربوط به نظام و معیشت و اقتصاد مردم گذاشتند.در شبکه‌های خودمان فضایی در اختیار قرار دهیم و به این مباحث هم بپردازیم و حق را بیان کنیم تا روشن شود که نظام اسلامی چه خواسته‌هایی دارد، آرمانش چیست و حکومت اسلامی چیست.

این کار سبب می‌شود که شیعیان در جای دیگر نروند اسلام و نظام را زیر سؤال ببرند. شما می‌فرمایید که آمریکا با اسلام مشکل دارد، اما شاید درست این باشد که ممکن است با کلیت اسلام مشکل نداشته باشد بلکه با اسلام حقیقی مشکل دارد.

در غیر این صورت بسیاری از کشورهای عرب و به ظاهر مسلمان با آمریکا خیلی هم خوب هستند و هیچ مشکلی ندارند.

پیشنهاد سوم این بود که برنامه‌ای هم در مورد اخبار جهان اسلام بگذارید. خیلی خوب است این کار هم در شبکه شما انجام شود تا مردم و مسلمین بدانند که در سراسر کشورهای اسلامی چه اخباری از مباحث سیاسی و اقتصادی مطرح می‌شود.

مطلب آخر بنده سؤالی از حضرت استاد است و آن اینکه آیا کسانی که در صدر اسلام خلافت حضرت امیرالمؤمنین را قبول داشتند و یقین داشتند که امر وصیت پیغمبر اکرم از جانب خداوند آمده و آن را انکار کردند، آیا مرتد محسوب می‌شوند یا منافق؟!

به نظر بنده این افراد باید منافق محسوب شوند و عذاب‌هایی هم که در قرآن کریم در خصوص منافقین آمده است، بسیار سخت‌تر از کفار هست.

از طرف دیگر هم اگر این افراد مرتد و کافر باشند که نباید حکومت اسلامی در اختیارشان قرار می‌گرفت و حضرت حتماً با آنها مقابله می‌کرد همچنانکه با کفار مقابله کردند. اگر استاد به سؤال بنده پاسخ دهند ممنونم. بسیار سپاسگذارم از برنامه خوبتان.

مجری:

سلامت باشید، خدا حفظتان کند. آقای نقیبی که از مشهد تماس گرفته بودید، حتماً نائب الزیاره ما باشید.

با توجه به این که فرصت بسیار محدود است، اگر شد مختصراً جواب بدهیم. متأسفانه امشب به مابقی تماس‌ها هم نمی‌رسیم. ان شاءالله در جلسات آینده تماس بگیرید و اگر فرصت برنامه اجازه بدهد ما پاسخگو خواهیم بود.

ابتدا خانم سلیمیان اشاره‌ای کردند به بحث مناظره‌ای که بین آقای «خسروی» و آقای «عقیل هاشمی» انجام شده بود. ایشان می‌گفتند که این افراد توهین کردند و ادعایی بافتند که امام خمینی فرمودند اهلبیت در مقام خداوند هستند.

سؤال ایشان این بود که چرا این افراد هیچ چیزی ندارند که به آن تمسک پیدا کنند و این افتراها را می‌بندند.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

«النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا»

نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 501، خ 172

آخرین سفری که بنده به مکه رفته بودم و بعد از آن دیگر ما را ممنوع الورود کردند، با آقای «غامدی» که رئیس کل امر به معروف و نهی از منکر است و از طریق پادشاه نصب می‌شود، بیش از یک ساعت بحث داشتیم.

ایشان چندین شبهه مطرح کرد که یکی از آنها همین ادعابود. بنده به ایشان گفتم: شما برای این دلیلی هم دارید یا خیر؟! او گفت: علمای ما این را می گویند.

بنده مشابه این عبارت را از کتاب‌های خودشان از جمله کتاب «ابن تیمیه» آوردم که نسبت به اوتاد مطرح کرده بود که واسطه فیض هستند. ایشان اصلاً معطل مانده بود چه بگوید.

ایشان در آن جلسه پنج شبهه مطرح کرد و بنده همانجا از کتاب‌های خودشان مثل همان عبارت را آوردم.

ایشان از من خواست و گفت: اگر این مطالب را از طرف مراجع سیاسی و مراجع دینی بنویسید و به بنده بدهید، من قول می‌دهم با هزینه خودم آنها را چاپ کنم و در سطح عربستان منتشر کنم. البته حرف‌های این افراد حرف است!

در خصوص عبارتی که امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در رابطه با ائمه اطهار (علیهم السلام) دارند، به کتاب «مصباح الهدایة و الولایة» مراجعه کنید. اصلاً «عقیل هاشمی» که هیچ، مفتی اعظم عربستان هم نمی‌تواند معنای کلمات امام را بفهمد.

امام خمینی فرمودند: اگر کسی فلسفه و عرفان نخوانده باشد، راضی نیستم کتاب «مصباح الهدایة» را بخواند.

بنده توفیق داشتم هشت سال خارج عرفان و فلسفه تدریس می‌کردم. گاهی اوقات روی سطرهای کلمات

امام مدت‌ها فکر می‌کنم تا ببینم هدف امام از نوشتن این مطلب چیست. چنین نیست که آنها نستجیر بالله ائمه اطهار را در کنار خداوند محسوب کنند.

به عنوان مثال وقتی نام حضرت ولی عصر می‌آید، می‌فرماید: (روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) به این معنا که جان من و جان جهانیان فدای خاک نعلین حضرت ولی عصر. آنوقت درست است که بگوییم امام آن بزرگواران را در مرتبه خداوند قرار دهد!!

این آقایان می‌بینند که امروز کسانی که پرچم دار دفاع از تشیع است، علما و بزرگان هستند. بنابراین پرچم دار را هدف قرار می‌دهندتاپرچم بیفتد. وقتی پرچم افتاد، این افراد به آرزویشان می‌رسند. این افراد یقین داشته باشند که حرف‌هایشان مصداق؛

«یرِیدُونَ أَنْ یطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یأْبَی اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کرِهَ الْکافِرُون»

آن‌ها می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند، ولی خدا جز این نمی‌خواهد که نور خود را کامل کند هر چند کافران کراهت داشته باشند.

سوره توبه (9): آیه 32

مجری:

بسیار خوب. آقای علیزاده هم سؤالی پرسیده بودند که راجع به روایتی بود که در کتاب «مصنف ابن ابی شیبه» نقل شده بود و «ترمذی» هم نقل کرده بودند که راجع به سخن رسول الله نسبت به اهلبیت بود که فرمودند:

«أنا حرب لمن حاربکم وسلم لمن سالمکم»

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

ادعا کرده بود روایت ضعیف است. مشاهده کنید در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» جلد 3 صفحه 161

وارد شده است که پیغمبر اکرم فرمودند:

«أنا حرب لمن حاربکم وسلم لمن سالمکم»

در مورد سند روایت آمده است:

«هذا حدیث حسن»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر:دارالکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990م، الطبعة:الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر

عطا، ج 3، ص 161، ح 4713

همچنین آقای «ذهبی» در کتاب «تاریخ الإسلام» این روایت را بدون کوچکترین اشکالی نقل می‌کند، با وجود آنکه مبنای «ذهبی» این است که روایات و فضائل را زیر سؤال ببرد.

همچنین در کتاب «مجمع الزوائد» اثر «هیثمی» جلد 9 صفحه 169 این روایت آمده است و می‌نویسد:

«نظر رسول الله إلی علی والحسن والحسین وفاطمة صلوات الله علیهم فقال أنا حرب لمن حاربکم سلم لمن سالمکم»

ایشان در مورد سند روایت می‌نویسد:

«رواه أحمد والطبرانی وفیه تلید بن سلیمان وفیه خلاف وبقیة رجاله رجال الصحیح»

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی، دار النشر: دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة, بیروت – 1407، ج 9، ص 169، باب فی فضل أهل البیت رضی الله عنهم

ما ثابت کردیم «تلید» هم هیچ مشکلی ندارد. ما در رابطه با این روایت شاید تصویر بیش از پنجاه مصدر از مصادر اهل سنت را داریم.

همین یک حرف درباره شخصیت «معاویه» کافی است!

در رابطه با معاویه هم ایشان حرفی زد. بنده در این خصوص عبارتی از کتاب «نهج البلاغه» نامه 44 نشان بدهم و فکر می‌کنم همین یک عبارت کافی است. در این نامه آمده است حضرت به «زیاد بن أبیه» که معاویه داشت او را گول می‌زد، فرمود:

«وَ قَدْ عَرَفْتُ أَنَّ مُعَاوِیةَ کتَبَ إِلَیک یسْتَزِلُ لُبَّک وَ یسْتَفِلُ غَرْبَک»

حضرت در ادامه می‌فرماید:

«فَاحْذَرْهُ فَإِنَّمَا هُوَ الشَّیطَان»

برحذر باش که معاویه شیطان است و می‌خواهد تو را گمراه کند.

نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 415، نامه 44

از این بهتر و واضح‌تر؟!

مجری:

ایشان در خصوص «خالد بن ولید» هم پرسیدند.

آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

«خالد بن ولید» هم مشخص است کسی بود که در ماجرای هجوم به خانه شرکت داشت. رسول گرامی اسلام در قضیه جنگ در خصوص او فرمودند:

«اللَّهُمَّ إِنِّی أَبْرَأُ إِلَیک مِمَّا فَعَلَ خَالِدٌ وَ بَکی»

خدایا پناه می‌برم و بیزاری می‌جویم از آنچه خالد انجام داده و گریه کردند.

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 21، ص 140، ح 2

رسول اکرم با توجه به قضیه «مؤلفة قلوبهم» ناگزیر بود آنها را در دست داشته باشد. اگر به این افراد پست و مقامی داده می‌شد، فتنه می‌کردند و حکومت نوپای اسلامی را به هم می‌زدند و ساقط می‌کردند.

مجری:

آقای نقیبی هم تماس گرفتند و چهار پیشنهاد داشتند. راجع به مناظره مختصراً بگوییم که بارها و بارها مسئولین شبکه و کارشناسان «مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر» اعلام کردند که ما آمادگی داریم.

کارشناسان محترم خودشان هم مشتاق بودند و خواستند که این مناظره انجام شود، اما از جانب آنها مشکلاتی بوده است.

شما راجع به گفتمان اخلاقی و خانواده و روانشناسی گفتید که اتفاقاً همین امشب هم در ابتدای برنامه اشاره کردم که نوبت دوم پخش زنده آغاز شده است و اتفاقاً موضوعات آن همین موضوعات باب میل شما بینندگان عزیز هست.

ان شاءالله از ساعت 18:30 تا 19:30 چنین برنامه‌ای پخش خواهد شد. پیگیر باشید و این برنامه‌ها را هم ببینید.

پیشنهاد دیگر این بود که وارد بحث‌های سیاسی شویم. الحمدلله منهج حضرت استاد برای همه واضح هست، اما رسالت این شبکه و رسالت این برنامه چیز دیگری هست.

ایشان سؤالی هم داشتند که ان شاءالله آن را در جلسه آینده مطرح می‌کنیم و پاسخ را از حضرتعالی خواهیم شنید. اگر فرمایشی هست بفرمایید.

 آیت الله دکتر حسینی قزوینی:

بنده از همه بینندگان عزیز که پشت خط بودند یا سؤال طرح کردند و نتوانستیم پاسخ بدهیم معذرت خواهی می‌کنیم، زیرا وقت برنامه‌ها محدود است. بنده دعا می‌کنم و ان شاءالله عزیزان ما در هرکجا هستند آمین بگویند.

خدایا به آبروی حضرت محمدوآل محمدوبه آبروی حضرت صدیقه طاهره تو راسوگندمی‌دهیم فرج مولایمان امام زمان را نزدیک بگردان و ما را از یاران خاص و سربازان فداکار و شهدای رکابش قرار بده.

خدایا رفع گرفتاری از همه گرفتاران بنما. خدایا حوائج همه و حوائج ما را برآورده نما. خدایا به آبروی حضرت زهرای مرضیه دعاهای ما و دعاهای بینندگان عزیز ما را به اجابت برسان.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


حبل المتین - «شهید مطهری» و جمع بین وحدت و انتقاد از خلفای اهل سنّت!>

شبکه ولی عصر آیت الله حسینی قزوینی حبل المتین