شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
مهدی یار جناب آقای شریفی و حجت الاسلام و المسلمین مجتهد سیستانی

قسمت هجدهم برنامه مهدی یار به کارشناسی جناب آقای شریفی و حجت الاسلام و المسلمین مجتهد سیستانی


بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 14 آذر 1399

استاد شریفی:

بسم الله الرحمن الرحیم  اللهم صلی علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودعه فیها بعدد ما احاط به علمک

عرض سلام دارم خدمت همه بینندگان عزیز شبکه جهانی حضرت ولیعصر(عج)، جمعه دیگر شد و شب شنبه در خدمت شما عزیزان با سلسله برنامه  های مهدی یار امیدوار هستیم و آرزو می کنیم که در همچین شبی و در همچین شبکه مقدسی ما اعلام ظهور حضرت مهدی(عج) را به شما بینندگان عزیز ابلاغ کنیم با این آرزو و با این امید برنامه امشب خودمان را شروع می کنیم در خدمت جناب استاد مجتهدی عزیز هستیم سلام علیکی با ایشان داشته باشیم بر می گردیم باز در خدمت شما در مباحث علمی خواهیم بود، سلام علیکم جناب استاد مجتهدی عزیز خیلی خوش آمدی به برنامه خودتان.

استاد مجتهدی سیستانی:

بسم الله الرحمن الرحیم

من هم خدمت شما و بینندگان عزیز سلام عرض می کنم و در خدمت تان هستم.

استاد شریفی:

همینطور که پیگیر برنامه های ما بودید سلسله برنامۀ را با خدمت جناب استاد مجتهدی بودیم در نقد حدیث وصیت مهم ترین و اولین ادله جریان احمد بصری در ادعاهای که ایشان دارد و مباحث مختلفی حول این موضوع مطرح شد، چند جلسه ای است در رابطه با بحث مهدیین صحبت شد تا رسیدیم به بررسی سند حدیث وصیت همان حدیثی که مرحوم شیح طوسی شیخ الطائفه در کتاب الغیبة خودش آن روایت را ذکر می کند و بعد روایت را نقد و رد می کند اما اتباع احمد بصری با دروغ های بسیار زیادی که به مرحوم شیخ طوسی و دیگر علما بسته اند سعی می کنند این روایت ضعیف و این روایتی که به خصوص یک مقطع آخر این روایت تعارضات بسیار زیادی با عقاید مسلم شیعی دارد را به عنوان عقیده مسلم و به عنوان یک روایت صحیح به مردم معرفی کنند که با تلاش های که اساتید نقد این جریان به خرج داده اند به خصوص جناب آقای مجتهدی سیستانی هم در رابطه با قلمی که زده اند و کتبی که در رد این فرقه نوشته اند، هم در مباحثات و گفتگوی فضای مجازی و هم در برنامه مهدی یار در شبکه جهانی حضرت ولیعصر(عج) سنگ این آقایان به هدف نخورد و به اعتراف خودشان دعوت اینها در ایران به بن بست رسیده و إن شاءالله شاهد این باشیم که روز به روز این فرقه ها و این مدعیان دروغین ضعیف تر بشوند تا آن خورشید حقیقی نمایان شود إن شاءالله. دو جلسه ای هست که در خدمت شما هستیم در رابطه با بحث بررسی سند این روایت و نقد ادعاهای این جریان، در این جلسه هم إن شاءالله سعی خواهیم کرد که این بحث را به پایان برسانیم و این بررسی سندی این روایت هم تمام بشود.

استاد مجتهدی سیستانی:

نکته دومی که ما می خواستیم توضیح بدهیم در مورد بحث رجالی، بررسی تک تک راوی های این روایت بود که جریان احمد بصری و مخصوصاً آقای ناظم العقیلی ادعا می کنند تمام اینها ثقه هستند، ما إن شاء الله به توفیق خدای متعال در این جلسه شروع می کنیم این بحث را، اگر که تمام نشد در جلسه بعدی تمام خواهیم کرد. اولین راویی که در این سلسه سند ذکر شده کلمه «جماعة» هست، اتباع احمد بصری ادعا می کنند که جماعتی که در اینجا هست همان جماعتی است که در کتاب تهذیب مرحوم شیخ طوسی تصریح فرموده اند که من احادیثی که از حسین بن علی بن سفیان بزورفری نقل می کنم به واسطه دو نفر مثلاً هست، این برای ما ثابت نیست حتماً کسانی که از علوم حدیث اطلاع دارند می دانند که ممکن است جماعتی در یک کتابی مراد خاصی داشته باشد در کتاب دیگری مراد دیگری مثلاً «جماعة» که شیخ طوسی در کتاب امالی  شان می فرمایند افرادی در این جماعة هستند که توثیق ندارند و در کتاب تهذیب هم ایشان شاید از آن اراد نقل نکرده باشد، لذا این «جماعة» که در کتاب الغیبه ایشان فرموده اند ما دلیلی نداریم که مراد همان «جماعة» باشد که در کتاب تهذیب فرموده اند و ثقه هم هستند، اما ما از این اشکال صرف نظر می کنیم و بنا را بر این می  گذاریم که مراد از این «جماعة» همان دو نفر ثقه ای هستند که شیخ طوسی در کتاب تهذیب توسط آنها از حسین بن علی بن سفیان بزوفری حدیث نقل کرده.

طبقه دوم حسین بن علی بزوفری هست؛ ایشان ثقه هست و ما مشکلی در رابطه با وثاقت ایشان نداریم اما آقای ناظم العقیلی ادعا می کند که چون ایشان ثقه هست و ایشان از إبن سنان موصلی حدیث وصیت را نقل کرده، نقل ثقه دلیل بر این است که پس علی بن سنان موصلی هم ثقه هست، آیا این مطلب درست است یا نه؟ خیر تمام کسانی که با علم حدیث آشنایی سر انگشتی داشته باشند می دانند که بسیار زیاد اتفاق می افتد که فرد ثقه از افراد غیر ثقه بلکه افرادی که اصلاً معروف به کذب یا معروف به به فسق یا معروف به جعل حدیث بودند حدیث نقل کرده اند و در کتب روایی ما و در کتب روایی اهل سنت و حتی دیگر فرقه ها چه اسماعیلی، چه زیدی، چه واقفی شما نگاه بکنید از افرادی که وثاقت نداشتند بلکه عدم وثاقت شان محرز بوده گاهی اوقات حدیث نقل کرده اند، پس صرف اینکه حسین بن علی ثقه از علی بن سنان حدیث وصیت را نقل کرده دلالت بر وثاقت علی بن سنان نمی کند.نکته سوم و راوی سوم خود علی بن سنان موصلی العدل هست؛ در سند حدیث وصیت آمده علی بن سنان الموصلی العدل، آقای ناظم العقیلی که سواد رجالی ندارد گمان کرده است که این کلمه العدل اینجا العدل رجالی هست و توصیف رجالی هست یعنی این آقا عادل بوده هست و می  شود به حدیث او اعتماد کرد.

استاد شریفی:

بینندگان عزیز دقت کنید کتاب «انتصاراً للوصیة جناب آقای ناظم العلقیل» است در این ترجمه کتاب در اختصای صفحه 29 تصریح کرده؛ دوتا نکته است:

باید اضافه کرد که شیخ بزوفری جلیل القدر که از بزرگان است از علی بن سنان موصلی العدل حدیث نقل کرده است، این دلیل دیگری بر شیعه بودن او می باشد

انتصاراً للوصیة، آقای ناظم العلقیل، ص 29

همان که شما فرمودید که چون یک ثقه از ایشان روایت نقل کرده پس علی بن سنان موصلی هم ثقه هست که شما توضیح دادید من هم یک نکته  ای را از کتاب خود آقای ناظم العقیلی خدمت شما نشان خواهدم داد، دوم:

در ضمن نباید فراموش کرد که او موصوف به عدل است، این صفت برای افرادی است که به عدالت، وثاقت، ورع و استقامت شناخته شده بودند.

پس دوتا ادعا الآن در رابطه با آقای علی بن سنان موصلی انجام داده، نکته اولش شما یک توضیحی دادید که نقل یک ثقه دلیل بر این نمی شود که آن شخص خودش هم ثقه باشد بلکه باید بررسی سند بشود و وثاقت تک تک روات ثابت بشود، این حرف حرف همه علما است و شما هم به آن نکته ای اشاره کردید جالب است برای اینکه استاد خود آقای ناظم العقیلی هم در همین کتابش به همین اشاره کرد، دو باره همین کتاب انتصاراً للوصیة آقای ناظم العقیلی صفحه 33

همانطوری که نزد اهل درایه واضح است

یعنی ایشان که این را رد کرده به جز تناقضش اهل درایه هم نیست اهل درایت هم نیست

اگر یک نفر از راویان در سلسله سند روایتی ضعیف باشد حکم ضعف بر کل روایت جاری می شود و آن روایت ضعیف هست حتی اگر بقیه راویان ثقه بودن شان هم ثابت بشود.

انتصاراً للوصیة، آقای ناظم العلقیل، ص 33

یعنی بیننده ها دقت کنید این آقا در یک صفحه یک چیزی می گوید در همان کتاب، صفحه بعدش یک چیز دیگر می گوید، تناقض و تعارض موج می زند در اعتقادات اینها، این آقا اینجا تصریح می کند تمام رجال یک سند و راویان یک سند همه باید ثقه باشند اگر ده نفر راوی در یک سند باشد نه نفر ثقه باشند یک نفر از آنها ضعیف باشد روایت مورد قبول نیست، اما وقتی می خواهد روایت را بیاید تصحیح کند می گوید چون یک ثقه در سند این روایت هست و همین یک ثقه پس کفایت می کند ما را، چرا؟ چون این ثقه از یک نفر دیگر روایت نقل کرده حالا او می خواهد هر کسی باشد هر کسی نباشد، می خواهد وثاقتش ثابت باشد می خواهد نباشد، همین یک دلیل کفایت می کند، این تناقض و تعارض بود اما نکته دوم؛ آقای علی بن سنان موصلی العدل، آیا عدل این صفتی که اینجا به ایشان داده به معنی وثاقت و عدالت و ضابط بودن این شخص و این راوی است؟

استاد مجتهدی سیستانی:

ما برای اینکه برای بینندگان روشن بشود باید این توضیح را عرض بکنیم؛ العدل می تواند لقب باشد برای علی بن سنان موصلی، اگر لقب باشد لقب هیچ بار معنای ندارد و دلالت بر وثاقت و عدالت شخص نمی کند، اما اگر وصف باشد یعنی اسم این آقا علی بن سنان موصلی است اما در این سند توصیف به عدالت شده است اگر فرض را بر این بگذاریم بعد صحبت آقای ناظم العقیلی می توانید جای پیدا بکند، البته من این نکته را هم اشاره بکنم بر فرض که حتی این العدل صفت باشد عدالت مرتبه فروتر از وثاقت هست چون ممکن است کسی عادل باشد اما بخاطر اینکه ضابط نیست و مخلط هست و حفظ حدیث درست نمی تواند بکند غیر قابل اعتماد در نقل حدیث باشد یعنی با اینکه انسانی است متقی و اهل گناه نیست و عادل است ولی به احدیثش نمی شود اعتماد کرد بخاطر اینکه ضابط نیست، پس صرف عادل بودن هم دلالت نمی کند بر اینکه این آقا ثقه باشد، اگر می گویند عادل باید عادل رجالی مراد باشند یعنی کسی که حتی بالاتر از اینکه اهل گناه نیست اهل دقت هم هست و حدیثی که نقل می کند را درست نقل کند.

ما ادله فراوانی داریم برای اینکه اینجا کلمه العدل توصیف رجالی نیست بلکه لقب علی بن سنان موصلی العدل هست؛ دلیل اول ما این هست که همین آقای علی بن سنان موصلی در کتاب «مقتضب الاثر» که نویسنده آن مرحوم شیخ احمد جوهری 60 سال قبل از شیخ طوسی فوت کرده اند یعنی اقدم بر ایشان هستند همین آقا را به نام علی بن سنان موصلی المعدل ثبت کرده اند نه العدل و معدل لقبی بوده برای کسانی که در دستگاه قضاوت، عدالت شاهدانی که می خواستند بیایند پیش قاضی گواهی بدهند را تأیید می کردند، قاضی می گوید شما این ادعا را دارید؟ می گوید بله، می گوید دوتا شاهد عادل بیاور، این می رود دوتا شاهد می آورد، یک کسی که در آنجا نشسته بوده و مردم آن منطقه را می شناخته تأیید می کرده که آیا این دوتا شاهد عادل هستند که بروند پیش آقای قاضی گواهی بدهند یا عادل نیستند یعنی تأیید کننده عدالت افراد و رد کننده، به چنین شخصی می گفتند المعدل، مرحوم شیخ احمد جوهری در کتاب «مقتضب الاثر» نام علی بن سنان موصلی را المعدل ثبت کرده است یعنی هیچ ارتباطی با بحث عدالت رجالی این آقا ندارد و خوب است بدانید دستگاه قضاوت در آن زمان در اختیار اهل سنت بوده و معمولاً کسانی که معدل بودند یعنی شغل تأیید عدالت شهود را بر عهده داشتند از اهل سنت بودند.

استاد شریفی:

کتاب «مقتضب الأثر في النصّ على الأئمة الإثنی عشر» اثبات امامت ائمه إثنی عشر هدف جناب آقای جوهری بوده ایشان یک نکته خیلی مهمی هست صفحه 36 مقدمه کتاب ایشان ذکر می کند که من در این کتاب چه روایاتی را نقل کرده ام، از کجا می خواهم امامن إثنی عشر را ثابت کنم، از (احادیث مخالفین ما) یعنی اصلاً ایشان جمع آوری این کتابش از روایات اهل سنت و کتب اهل سنت است، روایات و احادیث مخالفین، دوباره دقت کنید باز از عامه؛ احادیثی که از رسول خدا نقل شده است در مورد تعداد ائمه که آنها 12 نفراند و اسامی آنها، حدیث شماره 10

«حدثنا أبوالحسن علی بن سنان الموصلی المعدل»

مقتضب الأثر في النصّ على الأئمة الإثنی عشر، حدیث شماره 10، ص 36

همینطور که جناب استاد فرمودند پس این شخص (علی بن سنان موصلی) سخصی است از اهل سنت و علمای شیعه روایت این شخص را که وقتی نقل کرده اند به عنوان یک راوی اهل سنت این راوی را معرفی کرده اند و روایت از او نقل کرده اند.

استاد مجتهدی سیستانی:

ممکن است کسی بگوید شاید کتاب مقتضب الأثر مثلاً دچار تصحیف شده و العدل را اشتباهاً المعدل ثبت کرده اما خوب است بدانید تمام کسانی که از کتاب مقتضب الأثر نقل کرده اند بالاتفاق لفظ را همان معدل نوشته اند مثل کتاب «معة منقبه» و همچنین کتاب «عوالم العلوم» و جالب تر از آنها این که مرحوم محدث بحرانی همین حدیث وصیت را در کتاب خودشان با همین اسم علی بن سنان موصلی ثبت کرده اند و آنجا به جای العدل از المعدل استفاده کرده اند که مشخص می کند حتی کتاب غیبة طوسی هم ظاهراً نسخۀ داشته که به جای العدل المعدل ثبت کرده بود، این اولین نکته، پس اینکه اصلاً ایشان العدل هست یا المعدل اختلاف وجود دارد.

نکته دوم ایت هست که اگر واقعاً علی بن سنان موصلی عدل بود عادل بود یعنی ثقه بود نزد شیخ طوسی، قطعاً ایشان در کتاب رجالش که می خواست راوی های ثقه را ثبت بکند اسم ایشان را ذکر می کرد د با صفت عادلٌ یا ثقةٌ ایشان را توصیف می کردند اما بدبختانه نه تنها توصیفی در کتاب شیخ طوسی نسبت به علی بن سنان موصلی وجود ندارد که حتی اسم ایشان هم در کتاب رجال شیخ طوسی اصلاً وجود ندارد یعنی ایشان با اینکه چندین هزار راوی را در کتاب رجال خودشان ثبت کرده اند اصلاً نام علی بن سنان موصلی را ثبت نکرده اند در رجال که بخواهند توثیق رجالی بکنند.

نکته سومی که باید عرض بکنیم این هست مه اصلاً توصیف رجالی در هنگام ذکر سند و در خلال سند مرسوم نیست اصلاً ما وقتی که می خواهیم یک روایتی را نقل بکنیم توصیفات و تضعیفات رجالی را ضمن ذکر سلسله سند بیان نمی کنیم لذا شما ابداً همچین چیزی پیدا نمی کنید که مثلاً بگوید حدیث کرد ما را أبو بصیر ثقه از حسن بن زید مجهول از سعید بن طریفی که در باره وثاقتش اختلاف است از اسبق بن نباته که عادل و امامی بوده است که امیرالمؤمنین فرموده اند، شما یک دانه حدیث این شکلی پیدا نمی کنید، توصیف رجالی ضمن ذکر سلسله سند اصلاً عمل مرسومی نیست.

نکته چهارم که خدمت شما بینندگان عزیز عرض می کنیم این هست که علی بن سنان موصلی العدل در تمام کتاب های حدیثی که برای شیعه به یادگار مانده که مشتمل بر هزاران هزار حدیث هست تنها و تنها در دو سند اسم این آقا آمده است در هیچ روایت دیگری وجود ندارد؛ یکی همین روایت حدیث وصیت و یکی هم روایت قبل از این روایت که در کتاب غیبة طوسی ثبت شده در کتاب مقتضب الاثر هم ثبت شده که اتفاقاً دلالت بر حصر عدد ائمه در 12 نفر می کند غیر از این دوتا حدیث هیچ حدیث دیگری از ایشان نقل نشده است پس نشان می دهد این راوی در جامعه شیعه کاملاً و کاملاً ناشناخته و کنار گذاشته شده بوده که هیچ کسی از او حدیثی نقل نکرده است إلا همین دوتا حدیثی که اشاره کردم، آیا اگر کسی واقعاً شناخته شده به عدالت و وثاقت باشد این قدر کنار گذاشته شده مطرود و ناشناخته و مجهول باقی می ماند در جامعه شیعه؟ این هم روشن می کند که پس این العدل توصیف ایشان به عدالت بوده.

نکته پنجمی که عرض می کنیم که این هم نکته بسیار جالبی است این هست که کلمه العدل پسوند بسیار از راوی های است در کتب شیعه مخصوصاً بین اساتید شیخ صدوق که یا مجهول هستند بالاطلاق یعنی ابدا هیچ شناختی از آنها نداریم و یا اصلاً توصیف به ضعف شده اند گفته اند فلانی ضعیف است ونمی شود به او اعتماد کرد با اینکه العدل آمده در سند و یا اینکه اصلاً ما می دانیم اینها از بزرگان اهل سنت بودند و باز اسم العدل بعد از آنها آمده، لذا مشخص می شود که این العدل هیچ دلالتی بر وثاقت و عدالت فرد ندارد که برای مجاهیل و ضعاف و حتی فقهای عامه در سلسله سندهای شیعه ثبت شده است، من به چند نمونه اشاره می کنم تا مدعای خودم را اثبات کرده باشم؛ أبوالقاسم الشاهد العدل البغار در مناقب إبن شهر آشوب آمده نامش و هیچ شناختی ما به ایشان نداریم در هیچ کتاب رجالی ایشان توثیق نشده و کاملاً مجهول هست، محمد بن جعفر نمیری العدل؛ ایشان هم همینطور کاملاً مجهول هست، احمد بن حسن القطان الرازی العدل که مذهب ایشان معلوم نیست و احتمال هم دارد سنی باشد و ظاهراً خود شیخ صدوق که از این آقا نقل کرده و گفته احمد بن حسن القطان العدل، خود ایشان هم نمی دانسته که ایشان آیا شیعه هست یا سنی و اصلاً شناختی هم نسبت به ایشان نداشته چون با این عبارت از ایشان شیخ حدیث نقل می کن؛ شیخ صدوق می فرماید این حدیث را شیخی از اهل حدیث برای ما نقل کرد که به او احمد بن حسن قطان می گفتند معروف به أبو علی العدل، یعنی من نمی دانم این آقا چه کسی است چه است به او اینطور می گفتند العدل می گفتند، نه اینکه نزد من عادل باشد و جالب اینکه تمام کسانی که از جناب احمد بن حسن القطان حدیث نقل می کنند، تمام کسانی که او از آنها حدیث نقل می کند به علاوه خود ایشان مجهول هستند یعنی نه ما خود ایشان را می شناسیم چه کسی است، نه کسانی که این آقا از بیست نفر تقریباً نقل حدیث می کند آنها را می شناسیم چه کسانی هستند، نه کسانی که از این آقا نقل کرده اند به غیر از شیخ صدوق که می شناسیم کسی دیگر از ایشان نقل بکند او را هم ما نمی شناسیم یعنی کاملاً نا شناخته در جامعه شیعه، آیا کسی که به عدالت شناخته شده باشد باید اینقدر مجهول و نا شناس باشد؟ اساتیدش، شاگردانش و خودش؟ هیچ اطلاعی ما از او نداشته باشیم؟ أحمد بن محمد بن الصقر الصائغ العدل؛ ظاهراً این آقا هم نزد شیخ صدوق مجهول بوده نا شناخته بوده چون این شکلی از او حدیث نقل می کند: می گوید این حدیث را شیخی از اهل ری برای ما نقل کرد که به او احمد بن محمد عدل گفته می شد، نه اینکه این آقا نزد من عادل است، اسمش اینطوری بوده، اسمش نه وصفش، لقبش العدل گفته می شده، این هم خیلی جالب است بدانید تمام کسانی که این آقا از آنها نقل حدیث می کند، تمام کسانی که آنها از این آقا نقل حدیث می کنند باز نزد شیعه مجهول است، اینها چطور عادل های بودند که هیچ کدام در جماعت شیعه در کتب رجالی شیعه شناخته شده نبودند و کاملاً مطرود بودند.

محمد بن عبدالله الحجاج العادل؛ تمام کسانی که این آقا از آنها نقل حدیث کرده پیش ما مجهول هستند خودش هم مجهول است. أبو عبدالله الحسین الاشنانی الرازی العدل؛ این هم کاملاً برای ما مجهول است. محمد بن موسی الولید العدل؛ اینها همه در کتب شیخ صدوق یا غیر شیخ صدوق از کتب شیعه ثبت شده اسم های شان با کلمه العدل در حالی که کاملاً نزد ما مجهول هستند، تمام کسانی که از محمد بن موسی حدیث نقل کرده اند و تمام کسانی که محمد بن موسی از آنها حدیث نقل کرده هم باز مجهول و نا شناس هستند.

الحسن بن علی العدل که خودش و کسانی که از او روایت نقل کرده اند همه مجهول هستند و أبو محمد الحسین بن وصیف العدل؛ این آقا هم خودش و هم کسانی که از او حدیث نقل کرده اند مجهول هستند و آخرین نفری که عرض می کنم أبو اسحاق إبراهیم بن احمد مقری العدل الطبری که فقیه مالکی بوده یعنی مرجع تقلید فرقه ای از اهل سنت بوده اما با این نام شناخته می شده (إبراهیم بن احمد مقری العدل)، جالب هم هست در مورد این آقا تصریح شده است که او رئیس شاهدان معدل در بغداد بود.

«کان شیخ الشهود المعدلین بالبغداد»

آن ادعای که ما اول صحبت مان کردیم که المعدل یعنی کسی که در دستگاه قضاوت تأیید می کرده کدام شاهد عادل است که بتواند برود پیش قاضی شهادت بدهد و به این چنین شخصی می گفتند المعدل، روشن شد که به چنین شخصی العدل هم می گفتند چون با اینکه تصریح شده است أبو اسحاق إبراهیم بن احمد مقرئ معدل بوده است بلکه رئیس معدلین بغداد بوده است اما به او می گفتند العدل، روشن شد پس چه علی بن سنان موصلی نسخه المعدل درست باشد چه علی بن سنان موصلی العدل نسخه درست باشد در هر دو صورت دلالت بر وثاقت ندارد بلکه دلالت می کند که این آقا در دم و دستگاه قضات اهل سنت بوده است و با این نکته هست که وقتی به کلام مرحوم آقای خوئی مراجعه می کنیم می بینیم ایشان می فرمایند که با توجه به استعمال کلمه العدل

استاد شریفی:

«معجم رجال الحدیث مرحوم آقای خوئی» و این هم معرفی علی بن سنان الموصلی العدل.

استاد مجتهدی سیستانی:

آقای خوئی می فرمایند: با توجه به مشایخ شیخ صدوق که کلمه العدل برای آنها ذکر شده و  از اهل سنت بوده اند مشخص می شود که علی بن سنان الموصلی هم به احتمال زیاد از اهل سنت باشد که توصیف به العدل شده، پس آقای ناظم العقیلی نه تنها کلمه العدل کمکی به علی بن سنان موصلی نمی کند بلکه اتفاقاً بر ضد او است و شما که ادعا می کردید چون حدیث وصیت از طریق خاصه که البته این را هم دروغ می گفتید و شیخ طوسی نفرموده طریق خاصه بلکه فرموده طرف خاصه، چون شما ادعا می کردید که این حدیث از طریق خاصه رسیده پس همه شیعه هستند، خود این کلمه العدل یا البته به تعبیر درست تر المعدل که در کتاب مقتضب الأثر و همچنین در کتاب محدث بحرانی آمده است دلالت می کند بر اینکه علی بن سنان موصلی از شیعه نیست و از اهل سنت است.

استاد شریفی:

حالا این سخن هم تنها حرف مرحوم آقای خوئی نیست بلکه اکثر رجالیون در رابطه با همین کلمه عدل همین را بیان کرده اند که این توصیفاتی است که نسبت به اهل سنت و راویان عامه به کار رفته می شود مثلاً «قاموس ارجال مرحوم تستری»؛ ایشان هم در ذیل ترجمه صفحه 477 ترجمه علی بن سنان موصلی شماره 5164 تصریح می کنند که علی بن سنان موصلی العدل، ایشان هم تصریح می کند که این کلمه عدل از همین استشمام می شود برای اینکه ایشان جزء عامه است و جزء اهل سنت است یعنی این کلمه عدل در نزد رجالیون یک امر مشهوری بوده برای اینکه بفهمند این شخص شیعه است یا اهل سنت است، یعنی مبنای رجالی علمای رجال هم در تعریف و فهم اینها از کلمه عدل همین بود که شما فرمودید اما اینها دیگر هیچ وقت در جریان احمد و کتب احمد به این هیچ اشاره ای نمی شود.

استاد مجتهدی سیستانی:

البته ما همیجا عرض کنیم؛ تک و توک از رجالی های ما هم اشتباهاً به این توهم افتاده اند که نکند این العدل توصیف رجالی هست لذا علی بن سنان را مثلاً خواسته اند بگویند ثقه هست اما ما به یک حرف اعتنا نکردیم ما قرائن مختلفی را و ادله مختلفی را ذکر کردیم و بهترین دلیل همین است که من الآن ده نفر را، البته فکر نمی کنم بیشتر از این باشد چون من خیلی گشتم بیشتر از این من پیدا نکردم، ده نفر که در تمام کتب شیعه اگر حدیثی از آنها نقل شده به اسم العدل ثبت شده اند هر ده نفر مجهول هستند یعنی یک نفر از اینها ثابت نیست و معلوم نیست که جزء شیعه باشند و این توصیف رجالی و وصف وثاقت شان باشد.

استاد شریفی:

الآن من هشت نفر را در فایل خودم کار کرده ام که اینها به عنوان کلمه عدل کنارشان گذاشته شده و مرحوم آقای خوئی و دیگر بزرگان از همین کلمه عدل او استدلال کرده اند که این شخص عامی است، حالا این هشت نو نفر دیگر هم بیشتر از این کار نکردم همین مقدار گفتم کفایت می کند که مثلاً بخواهیم بگوییم در منابع رجالی ما بزرگان رجالی ما این کلمه عدل را به عنوان اهل سنت از آن استشمام شده و با توجه به قرائن دیگری که ما کنار هم گذاشتیم به خصوص کتاب مقتضب الأثر مرحوم جوهری که تصریح کرده بود من به عنوان راویان مخالف و احادیث مخالف آمده ام این عقیده به ائمه إثنی عشر را ثابت کنم که خیلی از بزرگان هم ذیل همین بحث ایشان به همین نکته اشاره کرده اند که این روایات و این احادیث و این روایان، روایان مخالف اهل بیت و اهل سنت هستند.

استاد مجتهدی سیستانی:

ما یک کلامی از آقای خوئی نقل کردیم شما هم یک کلام از مرحوم آقای تستری ، یک کلام هم بنده از مرحوم شیخ حر عاملی باز در مورد سنی بودن این سند عرض بکنم؛ که ایشان می فرماید: پوشیده نیست حدیث منقول از کتاب غیبة اولاً از طروق عامه و سنی مذهبان به دست ما رسیده است لذا در این معنای خودش که 12 مهدی بعد از 12 امام داریم حجیتی ندارد و محل شاهدش تنها نص بر 12 امام بوده است آن هم بدین سبب که با روایات شیعه موفقت داشته است و شیخ از این جهت بوده که این حدیث را نقل کرده است.البته مرحوم حر عاملی نه یک بار بلکه در کتاب «الفوائد الطوسية» لااقل سه بار تأکید کرده اند که این حدیث سنی ها رسیده و حجیتی برای شیعه ندارد.

استاد شریفی:

«مصابیح الانوار فی حل مشکلات الاخبار» تألیف «سید عبدالله شبر»، ایشان هم در این کتاب این حدیث را نقل می کند همان حدیثی که آقایان به آن استدلال می کنند حدیث وصیت و در انتهای کلام تصحیح می کند که روات این حدیث از عامه و اهل سنت هستند، حالا اگر بخواهیم این قضیه را باز کنیم از سید بن طاووس گرفته تا خیلی از بزرگان دیگر که تحلیل کرده اند نقد کرده اند همین که شما فرمودید که آقایان گفته بودند بله این روایت در چهل تا کتاب آمده در سی تا کتاب آمده اما نمی گویند این چهل تا کتابی که روایت را آورده اند همۀشان گفته اند روایت از اهل سنت است، روایت باطل است، روایت تعارض دارد، روایت ضعیف است، دیگر ادامه انتها را اینها قیچی می کنند، این هم یک دیگر از نظرات بزرگان و علما در بررسی سندی این روایت.

استاد مجتهدی سیستانی:

حالا این صحبتی که ما کردیم روشن می شود اینکه آقای فتحیه با کمال بی سوادی به شیخ حر در یک کلیپی می توپند که شیخ الطائفه گفته علی بن سنان موصلی شیعه هست تو بعد 600 سال از شیخ گذشته آمدی می گویی سنی هست؟ اولاً آقای فتحیه اینقدر دروغ نگویید خجالت بکشید با دین مردم با اعتقاد مردم با ایمان مردم بازی نکنید، شیخ طوسی کجا شهادت داده که علی بن سنان موصلی شیعه هست؟ یک کلامی داشت که آن کلام را هم شما به دروغ و فریب تغییر دادید ایشان می گوید از طرف خاصه شما عوض می کنید می گویید از طریق خاصه، چون طریق یعنی سند، یعنی سند شیعه هست، چون این را شما می فهمید طرف را به دروغ و فریب می گویید طریق خاصه، از طریق خاصه نقل شده، از خود امام تان احمد این دروغ آغاز شده ناظم العقیلی هم گرفته شما هم به دروغ بر آن تأکید می کنید، حالا فهمیدید شیح حر عاملی از کجا می گوید؟ حالا فهمیدید مرحوم آقای خوئی از کجا می گویند؟ حالا فهمیدید مرحوم آقای تستری، مرحوم سید عبدالله شبر از کجا دارند می گویند که این حدیث از اهل سنت رسیده؟ از همان کلمه العدل که شما در کمال بیسوادی و ناآگاهی نسبت به استعمال این کلمه در چه معنای، ادعا می کنید که این به معنای شیعه ثقه 12 امامی هست و اینهای که ما گفتیم همه قرائن و شواهد بود اما ما گواهی صریح مرحوم شیخ احمد جوهری را داریم که همچنین که آقای استاد شریفی توضیح دادند و اسکن را نشان دادند ایشان تصریح کرده در مقدمه کتاب که من در این کتاب روایاتی که توسط مخالفین شیعه یعنی اهل سنت نقل شده در مورد نص بر 12 امام می خواهم جمع بکنم و روایتی در آنجا از علی بن سنان موصلی المعدل می آورد که کاملاً مشخص می کند گواهی ایشان دیگر بر اساس احتمالات نیست ایشان دیگر چون می شناسد رجال اهل سنت را 60 سال هم قبل از شیخ طوسی ایشان وفات کرده اقدم از شیخ طوسی هست.

جریان احمد بصری که هیچ گونه جوابی برای اینهمه قرائن و شواهد بلکه گواهی صریح شیخ احمد جوهری نسبت به سنی بودن علی بن سنان موصلی و نسبت به اینکه کلمه العدل لقب او بوده و مربوط به شغل او بوده نه توصیف رجالی او، دست شان خالی مانده، صریح می پرند به شاخه دیگری و شبهه می کنند می گویند مگر می شود یک نفر سنی که اعتقاد به اهل بیت و ائمه ندارد بیاید نص 12 امام را نقل بکند؟ می شود همچین چیزی؟ بله که می شود شما سواد ندارید اگر شما سواد داشتید اگر شناسایی نسبت به کتب شیعه داشتید می دیدید که در کتب شیعه چقدر حدیث حتی در خود همین کتاب غیبة طوسی که اینقدر سنگش را به سینه می زنید چقدر حدیث از اهل سنت در باب نص بر 12 امام ثبت شده است، حالا من به عنوان شاهد چندتا روایت از کتاب مقتضب الأثر یا کتاب کفایت الاثر که تمام اسنادش سنی باشد یا لااقل راوی مستقیمی که از معصوم شنیده این حدیث را از بزرگان اهل سنت  باشد چندتا حدیث نقل می کنم تا این حرف باطل شما هم بطلانش هرچه واضح تر برای بینندگان و خوانندگان عزیزی که کتاب ها را می خوانند روشن بشود.

استاد شریفی:

اصلاً کتاب مقتضب الأثر خود مرحوم جوهری گفته اصلاً من کل کتاب را از راویان اهل سنت و احادیث اهل سنت نقل کرده ام یعنی کتاب نوشته ایشان در اثبات امامت إثنی عشر فقط از راویان  احادیث اهل سنت.

استاد مجتهدی سیستانی:

مقتضب الأثر في النصّ على الأئمة الإثنی عشر

استاد شریفی:

حالا یک کتاب نوشته شده اینها می گویند اصلاً یک روایت داریم؟

استاد مجتهدی سیستانی:

عرض کردیم شما نه شیخ احمد جوهری را شنیده اید نه مقتضب الأثر می دانید چه است و نه اصلاً به میراث شیعه کاری دارید، شما در خانه می نشینید متأسفانه یک توهماتی برای خودتانیک چیزهای به ذهن تان یک خیالاتی برای خودتان می بافید بر اساس آنها می آیید حرف می زنید، اگر مطالعه داشته باشید، اگر آشنایی با میراث شیعه  داشته باشید بسیاری از شبهات شما مطرح نشده حل خواهد شد و خودتان به جوابش می رسید.

بنده در اینجا چندتا حدیث نقل می کنم؛ حدیث اول را از أبو هریره نقل می کنم که أبو هریره کاملاً معرف حضور اهل شیعه و پیروان اهل بیت هست که ایشان کاملاً با اهل بیت ذاویه داشتند و سر و کاری با اهل بیت نداشتند و از بزرگان اهل سنت هستند و پیش ایشان هم خیلی  آدم ثقه و درستکاری معرفی می شوند، ایشان نقل می کند:

من نزد پیامبر بودم بعد افرادی هم بودند که حالا نام نمی بریم، حسین بن علی وارد شد پیامبر فرمودند ای حسین تو امام و فرزند امام و پدر نه امام نیکو کار هستی عبدالله بن مسعود در آنجا حاظر بود گفت این امامانی که فرمودید از نسل حسین هستند این نه تای که گفتید اینها چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند که از سلب او یعنی حسین(ع) مردی هم نام پدر پدر بزرگش به نام علی بیرون می آید که مسمی به عابد و نورالذهاد است، از سلب این علی که امام سجاد باشد فرزندی خارج می شود هم نام من است و شبیه ترین مردمان به من است و علم را می شکافد و به حق نطق می کند، خداوند از سلب او کلمه حق را بیرون می  آورد جعفر صادق و همین طور تک تک امام ها را پیامبر ذکر می کنند تا می رسند که حسن پر میمنت و پارسا و طارهر و ناطق از طرف الله که پدر حجت است به دنیا می آید و از سلب حسن قائم ما اهل بیت بر می آید که زمین را از عدل و داد و پر کرده همچنان که از ظلم و جور پر شده باشد. علی بن أبی طالب پرسید پدر و مادرم فدای تان ای رسول خدا، این اسامی که فرمودید نام چه کسانی هستند؟ با اینکه پیغمبر اول فرمودند اینها اسم امام ها هستند ولی باز امیرالمؤمنین(ع) دوباره تأکیداً می پرسند اینها چه کسانی بودند؟ یک بار دیگر بفرمایید، ایندفعه پیامبر می فرماید اینها اوصایی بودند که پس از تو هستند.پس نه تنها بحث ائمه را مطرح کرده اند که توضیح داده اند اوصیای من همان ائمه بعد از من هستند و عطرت طاهره و زریه مبارکه تا ادامه روایت.أبو علی بن همام که ایشان شیعه هست و این سلسله سند دارد به أبو هریره و این حدیث را نقل کرده، در پایان می گوید هزار شگفت از أبو هریره دارم که با اینکه خودش این روایات را نقل کرده منکر ولایت اهل بیت بوده است. این یک حدیث.حدیث دوم از حلیفه دوم هست در باره امامان دوازده گانه که می گوید از رسول خدا شنیدم این مردم من از نزد شما خواهم رفت و شما نیز بر سر حوض کوثر حاظر خواهید شد، هنگامی که بخواهید از پیشاپیشم عبور کنید در باره ثقلین از شما می پرسم بنگرید چگونه بعد از من در مورد ایشان رفتار می کنید، بعد فرمودند که کتاب خدا و عطرتم اهل بیتم، من (خلیفه دوم) پرسیدم ای رسول خدا عطرت تو چه کسانی هستند؟ فرمودند اهل بیتم از فرزندان علی و فاطمه و نه تن از فرزندان حسین امامان نیکو کار، آنها عطرت من هستند.حدیث بعدی از خلیفه سوم در کتب ما ثبت شده که می گوید از رسول خدا نشیدم می فرمود امامان پس از من 12تن هستند 9تن از ایشان از سلب حسین می باشند، مهدی این امت از ما است هر کس که به ایشان چنگ بزند به حبل الله چنگ زده است، هر کس از اینها دست بردارد از خدا دست برداشته است.حدیث بعدی از عایشه هست در باره 12 امام، این هم در کتب شیعه ثبت شده که می گوید ما یک اتاقکی داشتیم که حضرت وقتی می خواستند با جبرائیل صحبت بکنند و ملاقات بکنند می رفتند آنجا و می گفتند نگذار کسی بیاید بالا، یک بار رفته بودند که حسین آمد من مانع حسین شدم پیامبر گفتند من حسین را نگفتم مانع شو، گفتم کسی نیاید افراد دیگر را گفتم، حسین از من است، بعد جبرائیل آمد و خبر داد که ای رسول خدا آیا حسین را دوست داری؟ فرمودند بله، فرمود که ایشان را شهید می کنند و خلاصه جبرائیل گفت که انتقام خون حسین را قائم می گیرد او نهمین فرزند از نسل حسین هست، اینها را همه عایشه نقل می کند در کتاب ما، پس از حسین فرزندش علی است، پس از علی فرزندش محمد است، جعفر، موسی، علی، محمد، علی، حسن و از سلب او کلمه حق و لسان صدق و اظهار کنند حق، حجت خدا بیرون می آید، غیبت طولانی دارد و ادامه حدیث.

آخرین حدیثی که عرض می کنم از پسر خلیفه هست در باره امام های 12گانه که رسول خدا فرمودند در شبی که من به معراج برده شدم خدا به من گفتند که چه کسی را در زمین جای خودت گذاشتی؟ عرض کردم من علی را گذاشتم خدا فرمودند علی بن أبی طالب را می گویی؟ عرض کردم بله، فرمودند که این پیامبر من یک نگاه به اهل زمین انداختم و تو را انتخاب کردم تو از همه برتر شدی، هیچگاه یادی از من نمی شود إلا اینکه تو نیز در کنار من یاد می شوی (هر کس شهادت به یگانگی الله می دهد شهادت به رسالت پیامبر هم می دهد) سپس نظر دومی بر زمین انداختم و علی بن أبی طالب را انتخاب کردم او وصی توست، بعد دیگر تک تک امام ها را باز نام می برد، پیامبر می گویند که خدا گفت می خواهی اوصیای خودت را بشناسی؟ گفتم بله، گفت یک قدم جلو بیا ناگهان دیدم در خطی نوشته شده بود علی بن أبی طالب، حسن، حسین، علی بن حسین، محمد بن علی، همینطور نام امام ها بود، حسن بن علی و حجت قائم که همانند ستاره درخشان در میان آنها می درخشید، عرض کردم پروردگارا! اینها چه کسانی هستند؟

با اینکه خداوند گفته بود اینها چه کسانی هستند، دوباره باز برای تأکید، خداوند فرمود اینان امامان هستند و این یکی هم که بین این 11تا دارد می درخشد قائم است.

 پس شما دیدید که بله امکان دارد کسی از اهل سنت باشد از بزرگان اهل سنت هم باشد ذاویه داشتن او با اهل بیت هم کاملاً مشخص و محرض باشد اما حالا به هر دلیلی، به هر غرضی، به هر نیتی نص بر 12 امام را نقل کرده باشد، پس اینکه علی بن سنان چون نص بر 12 امام را نقل کرده پس شیعه بوده و اعتقاد به ولایت داشته استدلال صد درصد غلط و باطل است.

استاد شریفی:

حالا جالب است استاد من وقتی نگاه می کنم در متن شبهات اینها  خیلی حرف های اینها با وهابیت به هم نزدیک است الآن اینها می گوید مگر امکان دارد یک اهل سنتی یک شخصیتی که نزد اهل سنت محترم است و در نظر ما به هر حال آن مکتب اهل بیت نیست، مطلبی را گفته باشد در اثبات عقیده ما همچین چیزی اصلاً می شود؟ امکان پذیر است؟ عین همین حرف را وقتی ما با این وهابی ها هم بحث داریم با این شبکه های شان همین را مطرح می کنند، مثلاً من از کتب اینها از روایات اینها از راویان اینها و از علمای اینها یک مطلبی را نقل می کنیم، می گوید آقا این چطور عالم سنی است که همچین حرفی را زده، اصلاً همچین چیزی امکان دارد؟ می خواهم یک اشتراکی هم اینها نشان بدهم جالب است، بینندگان عزیز کتاب را ببینید، کتاب «سر العالمین» برای جناب آقای امام غزالی یکی از بزرگ ترین شخصیت های علمی اهل سنت، ایشان در صفحه 23، در رابطه با جریان غدیر خم یک بحث قشنگی را مطرح می کند که می گوید بله پیغمبر در روز غدیر خم جمع کرد همه را آن هم «فی یوم عید خدیر خم» یعنی غدیر خم را جناب آقای غزالی به عنوان عید غدیر خم دارد می گوید: بعد آنجا پیغمر گفت

سرالعالمین، عزالی، ص23

«من کنت مولاه فعلی مولاه»

بعد آمد گفت:

«بخ بخ»

تبریک گفت و خلاصه بعد تسلیم شد به این قضیه اما بعد هم به خاطر هوای نفس ف حالا دیگر این سخن، سخن عالم بزرگ اهل سنت مثل امام غزالی است، که خلیفه در روز عید غدیر، آنهایی که می گویند غدیر عید بودنش بدعت است حالا بیایند پاسخ بدهند، در عین غدیر تسلیم سخن رسول خدا شد، و بیعت کرد با امیرالمؤمنین، تبریک گفت، اما در آینده به خاطر حب هوای نفس و حب ریاست و این موارد خلاف را مرتکب شد این بیعت را از زیرش خارج شد، خب الآن ما این را مطرح می کنیم مگر می شود امام غزالی عالم سنی، پس چرا شیعه نشده، خب به ما دیگر ربطی ندارد که چرا شیعه نشده ، این عالم شما این هم کتابش، این را گفته، حالا شبهات اینها خیلی نزدیک به هم است کلماتشان این اشتراکات برای من خیلی جالب بود.

خب استاد ممنون و متشکریم ما بیننده ای پشت خط داریم اگر اجازه بدهید بیننده ها را بگیریم بعد ان شاء الله فرصت داشته باشیم در ادامه بحث مان در خدمت شما باشیم.

جناب آقای مؤذن از تبریز، سلام علیکم جناب آقای مؤذن عزیز خوشحالیم که در خدمت شما هستیم.

بیننده:

با عرض سلام خدمت حضرت استاد جناب آقای مجتهدی سیستانی و با عرض سلام خدمت استاد شریفی، سؤال اولم این است که، آیا قبل از احمد در رابطه با حدیث وصیت یک جریان و یک، در رابطه با همین حدیث غیبت شیخ طوسی همین که معروف است، آیا قبل از اینها کسانی بودند که به این حدیث استناد کنند، یک سؤالم این بود، یک عرض دیگری هم داشتم که اینها در رابطه با وضو که مسح قوزک پا را انجام می دهند به استناد به چه دلیلی این حکم را اینها، استنباط کردند، از کجا اینها را در آوردند، از دلیل خودشان، یک دلیلی دارند؛ یک عرض دیگر هم داشتم در رابطه با همین کتاب شریف «مقترب الأثر»، در رابطه با «فی نفس الأئمة إثنی عشر» همین که شما فرمودید بله ایشان  می گویند که این روایات را از منابع اهل سنت  می گویند، بله این فرمایش را من نگاه می کردم در رابطه با همین کتاب هم آقای علی بن سنان هم آمده اتفاقاً در هیمن کتاب هم آمده به طریق راویان سنی هم آمده ، ایشان هم همین را نقل کردند، که این هم مؤید فرمایش شما هست، این را هم می خواستم ان شاء الله اگر لطف بفرمایید.

استاد شریفی:

خب جناب آقای مؤذن عزیز اگر تصویر را داشته باشید کتاب «إرشاد العوام» جلد چهارم، این از کتاب های جریان شیخیه است، و این جریان هم قبل از جریان آقای احمد بصری اعلام موجودیت کرد در این کتاب در صفحه 236، استدلال می کند به همین حدیث وصیت در کتاب الغیبه شیخ طوسی که بله إرشاد العوام، ج4، ص23پیغمبر وصیت نوشت از کتاب غیبت از حضرت صادق از پدرش حضرت باقر تا ادامه روایت که در شبی که وفات کرد به حضرت امیر (ع) فرمود حاضر کن صحیفه و دواتی پس املا کرد تا آخر ین حدیث که پس از این دوازده امام دوازده مهدی هست پس تسلیم کند به پسر اول مقربین است برای او سه اسم است اسمی مانند اسم من، تا اداه راوایت؛ پس قبل از آقای احمد بصری حریان شیخیه به حدیث وصیت استدلال کرده  و قبل از آقای احمد کسان دیگری هم بودند مثل جناب اقای علی رضا پیغان، که ایشان هم ادعایی را مطرح کرده بوده کتابی را نوشته  که در آن کتابش به همین حدیث وصیت استدلال می کند، این جواب سؤال اول شما اما سؤال دوم شما فرمودید، استدلال اینها در رابطه با مسح تا قوزک پا، بینندگان عزیز شاید متوجه نشدید سؤال آقای مؤذن را من یک حاشیه ای بزنم بعد از خدمت استاد استفاده می کنیم برای پاسخ به سؤال آقای مؤذن؛ اتباع احمد حتی احکام شرعی را هم عوض کردند نماز اینها با ما تفاوت دارد وضوی اینها با ما تفاوت دارد خیلی از آنچه که ما داریم اعمال عبادی انجام می دهیم این جریان ، این اعمال عبادی را تغییر دادند در آن  مثل وضو مثل نماز و مثل اذان، یکی از آنها این است که آنها و قتی و ضو می گیرند پا را که می خواهند مسح کنند تا قوزک می آورند و دور مچ پا تا قوزک می چرخانند، جناب استاد مجتهدی چه دلیلی دارند چه ادله ای اینها دارند برای این وضویی که شیعه دارد می گیرد این وضو را در آن تغیر دادند.

استاد مجتهدی سیستانی:

جناب احمد بصری، هرچقدر در بحث اعتقادی خودش را پر تن تراق نشان می دهد در بحث فقه کاملاً دستش خالی است، لذا وقتی می خواسته رساله عملیه خودش  را بنویسد دیده چیزی در فقه بلد نیست، و نمی تواند بیان کند، رفته کتاب محقق حلی در قرن هفتم که با اسم «شرایع الإسلام» هم بوده ، اسم  حتی عوض نکرده همان شرایع الإسلام را برداشته، من خب تطبیق کردم دوتا متن را، متن دقیقاً همان متن است فقط جاهایی که محقق حلی گفتند «فیه قولٌ یا فیه ترددٌ یا فیه توقفٌ» ایشان توقف را بعدش گفته حرام یا واجب کار دیگری نکرده لذا در کتاب رساله عملیه خودشان هیچ دلیلی و هیچ استدلالی برای فتاوایی که  آنجا بیان کردند ارائه ندادند که  ما ببینیم ایشان  از کجا توانسته مثلاً بحث قوزک پا را بفهمد.

استاد شریفی:

می توانیم این سؤال را به صورت یک تحدی مطرح کنیم  که در کتاب روایت ، اینها هم خودشان تصریح کردند، احمد  که از خبر واحد حتی یک حکم فقهی را هم نمی شود استدلال کرد، یعنی خبر حتما باید تواترش ثابت بشود  که اهل بیت فرموده باشند شما به این طریقی که ایشان دارد ادعا می کند و اتباعش دارند وضو می گیرند وضو بگیرند و پا مسح کنند، این هم به عنوان یک تحدی سؤال می توانیم مطرح کنیم.

استاد مجتهدی سیستانی:

البته من چون خودم هم مطالعه نداشتم در این زمینه، چون ممکن است حالا یک حدیثی

استاد شریفی:

نه یک حدیث هم گفتیم طبق مبنای خودشان باید تواترش را ثابت کنند دیگر

استاد مجتهدی سیستانی:

بله نمی دانم ممکن است حالا ایشان یک حدیث بی سر و تهی پیدا بکند برای مسح بر قوزک پا اما در کتاب خودشان به نام شرایع الإسلام  هیچ دلیلی ارائه نمی       دهند که من چرا دارم همچین فتوایی می دهم که مثلاً با ، حتی وجوب هم نمی گویند مثلاً استحباب می گویند ولی خب همان را از کجا می گویند که  مثلاً مسح قوزک پا خوب است یا مستحب است  در وضو انجام بشود.

استاد شریفی:

البته جناب آقای مؤذن روی خط هستید؟

بیننده:

بله خدمت شما هستم.

استاد شریفی:

من یک نکته ای را خدمت شما عرض کنم اینها معمولاً اینطور جواب می دهند می گویند از آنجایی که ما معتقد هستیم احمد بصری امام است هرچه که گفت دیگر قبول است ، حالا کار نداریم خلاف قرآن عقل روایات متواتر باشد، همین  مقدار که ما می گوییم این امام است پس هرچه گفت مورد قبول است، حالا ادعا کرده آیه قرآن است، هرچه قرآن را ورق می زنیم همچین آیه ای وجود ندارد، می گوییم آقا ای چطور امامی است که ادعایی کرده که ادعایش ثابت نیست، دروغ است خلاف است  می گوید نه چون احمد گفته است هرچه بگوید ما همان را قبول می کنیم؛ این هم سؤالی است که شما پرسیدید و پاسخ هایی  که در خدمت شما بودیم، امر دیگری دارید جناب اقای مؤذن در خدمت تان هستیم.

بیننده:

خیلی ممنون از لطف شما

استاد شریفی:

بزرگوارید خوشحالیم که با شبکه خودتان و برنامه خودتان تماس گرفتید، خب بیننده بعدی جناب آقای چیا از کرمان شاه، سلام علیکم جناب آقای چیا

بیننده:

الو سلام علیکم خسته نباشید، ببخشید اگر ممکن است من حرفم را کامل بزنم بعد، یک دو دقیقه یا سه دقیقه احتمالاً طول ببرد، بحثم در مورد امامت امام زمان است ، مثلاً خداوند پیامبر را به عنوان یک پیامبر فرستاده یک مأموریتی به او داده مأموریت الهی، پیامبر هم سختی ها و مشکلات راهش را قبول کرده دیگر ، یعنی بخاطر این مأموریتش توهین شنیده، فحش شنیده از شهرش آواره شده بعد صحابه اش شهید شدند، همه این کار را انجام داده تا این مأموریت را به نحو احسن انجام بدهد، ولی امام زمانی که شیعه اعتقاد دارد 1200سال است یک مأموریت مهم  دارد به عنوان رهبری و امامت امت اسلام بخصوص شیعیان ، ولی امام زمان در بین مردم وحضور ندارد یعنی آنطوری که پیامبر و جود داشته مسائل را برای مردم روشن می کرده امام زمان همچین کارهایی را نکرده، کتابی هم ندارد؛ من هفته قبل هم چندتا سؤآل پرسیدم  ولی متأسفانه جوابی نشنیدم و با کارشناس برنامه تان هم مطرح نکردید، در  مورد اینکه آیا مثلاً اختلافاتی که پیش می آید بین شیعیان یا همین شیعیان 12امامی بگوییم مثلاً بعضی هایشان اعتقاد دارند امامت قبل از قیام قائم کار درستی نیست، یعنی ما نمی توانیم قبل از قیام قائم حکومت تشکیل بدهیم ولی شما این سؤال را جواب ندادی، چندتا سؤال دیگر هم

استاد شریفی:

جناب آقای چیای عزیز یک لحظه اجازه بدهید یکی به یک شما یک سؤال مطرح می کنید  من جوابش را به شما می دهم می رویم به سراغ سؤال بعدی

بیننده:

خب شما سؤالات را یاداشت کنید من سؤالاتم تمام بشود بعد شما بگویید

استاد شریفی:

جناب آقای چیای عزیز ما در اختیار شما وقت قرار خواهیم داد مشکلی ندارد فقط می خواهیم برای اینکه بحث پراکنده نشود یک سؤال پاسخ سؤال بعدی پاسخ  ان شاء الله با هم این مسیر را ادامه می دهیم، من اول بگویم که شما در رابطه با آن بحث گفتیم من سؤال پرسیدم کسی به من پاسخ نداد ، سؤالات را از برنامه ما نپرسیدید اما در رابطه با بحث اولی که شما فرمودید؛ امام زمان گفتید 1200سال است در غیبت است  و هدایت نمی کند جامعه را خب پیغمبر  هدایت می کرده و الآن امام زمان هدایت نمی کند چکار باید بکنند، من یک سؤآلی را از شما بپرسم شما روایات ابدال در نزد اهل سنت را اطلاع دارید و اصلاً می دانیم ابدال در نزد اهل سنت چه کسانی هستند؟

بیننده:

اگر ممکن است می شود بحث را ارجاع بدهید به کارشناستان؟

استاد شریفی:

اجازه بدهید، شما ابدال را می شناسید جناب آقای چیا؟ جواب سؤال من را می شود بدهید،

بیننده:

چه گفتید؟

استاد شریفی:

شما ابدال را در روایات اهل سنت می شناسید؟

بیننده:

ابدال بله

استاد شریفی:

خب ابدال  چه کسانی هستند و چه کاری در عالم دارند انجام می دهند؟

بیننده:

کدام ابدال را می گویید مثلاً ؟

استاد شریفی:

اصلاً ابدال یعنی چه در روایات اهل سنت افرادی را به عنوان ابدال معرفی کردند

بیننده:

کسانی که در دایره ارشاد نبودند مثلاً در بین جهنم و بهشت می گویند یک سری افراد هستند  که پیامبری آمده  مأموریتش به آنها نرسیده

استاد شریفی:

نه دوست من اصلاً شما متوجه نشدید، ببینید  در روایات اهل سنت تصریح شده به کسانی به عنوان ابدال این ابدال 7نفر تا 40نفر تا 70نفر در روایات اهل سنت هست، حال چه کسانی هستند و در کجا زندگی می کنند معمولاً خود اهل سنت می گویند نمی دانیم فقط  حالا بعضی افراد را معرفی کردند به عنوان ابدال، ابن تیمیه را گفتندن ابدال است  احمد بن حنبل را گفتند ابدال است بخاری را گفتند جزء ابدال است، اما این ابدال کارشان چیست؟  مثلاً ببینید کتاب آقای سیوطی «الحاوی الفتاوی» جلد دوم، ایشان روایت را می آورد و می گوید روایت هم از نظر سند صحیح است، حرف این است این ابدال واسطه فیض بین خدا و بشرند اگر نعمتی می آید به واسطه اینها است  اگر رفع بلایی می شود به واسطه اینها است بدون اینکه شما اینها را بشناسید بدون اینکه شما بدانید اینها کجا هست؟ کجا زندگی می کنند چه کسانی هستند اصلاً جامعه را هدایت می کنند یا نمی کنند اولین ثمره وجودی این ابدال این است که اگر شما امروز نعمتی از جنانب خدا به شما سرازیر می شود و رفع بلایی از شما و دیگر مردم به واسطه وجود این ابدال هستند که از 4نفر 40نفر تا 70نفر من در روایت شما اینها را دیدم که خود اقای سیوطی می گوید روایت هم معتبر است و علمای شما گفتند حتی عقیده به ابدال از روایات متواتر نزد  ما ثابت است، حالا من این را می خواهم بگویم شیعه می گوید یک امام هست الآن این امام واسطه بین فیض خدا و بشر است اگر الآن شما نعمتی برای شما می آید به واسطه او است شما چه او را ببینید چه او را نبینید، هدایت یکی از صفات و شئون این امام است که امام فقط بگوید چون الآن در جامعه حضور دارد اما ما او را نمی شناسیم و به هر حال با ما فاصله ای از این بابت گرفته پس هدف از خلقت این امام چیست هدف از وجود این امام چیست جواب ما هم این است، همان گونه که ابدال واسطه فیض بین خدا و بشر هستند اگر آنها نبودند که طبق حرف آقای آلوسی ر «روح المعانی» که الآن اسکنش را هم خدمت شما می آورم می گوید انسان ثمره تمام این هستی تمام این دنیا وجود انسان کامل است او روح این بشر است اگر او نباشد حیاتی در بشر وجود ندارد  همه دنیا از بین خواهد رفت و اگر دنیا حیاطی دراد به واسطه وجود انسان کامل است ما می گوییم این انسان کامل امام زمان است یک نفر است، انصاف داشته باشیم شما می گویید آقا این شایعه است این خرافه است این شرک است این دروغ است، اهل سنت می گوید 7نفر تا 70نفر هستند، حالا ما مشرکیم ما خرافه پرست هستیم یا کسانی که چنین انگی دارند به شیعه می زنند، پس ثمره وجودی حضرت در مرحله اول همین است که من و شما الآن حیاط داریم  حالا جواب شما چیست جناب آقای چیا؟

بیننده:

آقای شریفی متأسفانه شما وقت را منصفانه تقسیم نمی کنید بین من و شما، یعنی شما خودتان هرچقدر دوست دارید حرف می زنید

استاد شریفی:

نه گفتم وقت به شما می دهم فقط گفتم سؤالات را یکی یکی برویم  که بتوانیم بحث را جمع کنیم  الآن وقت در اختیار شما  فقط روی همین موضوع این را حل کنیم برویم موضوع بعدی، در خدمت شما هستیم

بیننده:

باشد، در مورد ابدال گفتید چند نفر هستند، من هم قبول دارم ابدال یک انسان های عالم و خاصی هستند که در بین مردم حضور دارند عمر نامحدود ندارند مثل امام زمان یعنی بین مردم زندگی می کنند  همان ابن تیمیه که شما مثال زدید  جزو این مردم بوده حتی زندانی شده در زندان هم وفات کرده ولی امام زمانی که شما اعتقاد دارید  عمر نامحدود دارد

استاد شریفی:

خب این ربطی ندارد عزیز من امام زمان که 1200سال داشته باشد یا ابن تیمیه 100سال اصلاً ربطی ندارد، بحث سر این است که ثمره وجودی امام زمان چیست؟  شما گفتید  هدایت نمی کند پس ثمره وجودی ندارد من گفتم نه اتفاقاً ثمره وجودی حضرت همین حیاطی است که بشر الآن دارد، نه غیبتش ربطی دارد نه سن  سالش که برادر من

بیننده:

نه من گفتم امام زمان یک مأموریت دارد که باید انجام بدهد ولی انجام نمی دهد در حال حاضر

استاد شریفی:

این یکی از شئوناتش بود من گفتم یکی از شئونات حضرت و ائمه ما هدایت است ما نگفتیم امام زمان هدایت نمی کند، نه هدایت ایشان هم به مانند همان خورشید پشت ابر است تکویناً کارش را انجام می دهد بدون اینکه من و شما بفهمیم

بیننده:

خب این را شما می گویید این برای شما قانع کننده است برای ما نیست

استاد شریفی:

نه شما فکر می کنید نیست، شما خورشید پشت ابر را نمی بینید، آیا چون شما نمی بینید فکر می کنید خورشید پشت ابر هیچ منفعتی ندارد؟ اگر همان خورشید پشت ابر نباشد که من و شما  حیاتی نداریم که

بیننده:

می شود نظر کارشناس تان را هم بگویید؟

استاد شریفی:

چشن تظر کارشناس را هم ان شاء الله می گوییم، حالا کارشناس تا جایی که بنده می دانم اعتقادش تعارض با بنده ندارد ، الآن جواب دیگری دارید نسبت به این مطلب؟

بیننده:

آخر امام زمانی که کتابی ندارد مثلاً اثری از او مشاهده نمی شود چطور می تواند هدایت کند

استاد شریفی:

دوست من عزیز من یک وقت هست شما نمی بینی یک وقت هست و جود ندارد ما می گوییم امام زمان وجود دارد  شما نمی بینید، من یک سؤال از شما بپرسم ، آقا رسول خدا برای هجرت از مکه به مدینه چند روز در غار مخفی شد؟

بیننده:

سه شبانه روز بود فکر کنم

استاد شریفی:

سه شبانه روز مخفی شد با دنیای بیرون ارتباط نداشت کسی ایشان را نمی دید، آیا ثمره ای نداشت برای بشر؟ آیا حضرت وقتی ارتباطش را با دنیای بیرون قطع کرد امر حضرت عبس بود یا همان غیبت چند روزه آقا رسول خدا  در مسیر تکامل بشر بود حضرت خضر الآن زنده است چند سال است زنده است؟ قبل از حضرت موسی به دنیا آمده  اعتقاد شیعه و سنی است که حضرت خضر زنده است، حضرت خضر را خداوند زنده نگه داشته، آیا خدا امر عبس انجام داده وجود حضرت خضر عبس و بیهوده است؟

بیننده:

آقای شریفی حضرت عیسی هم زنده  است ولی

استاد شریفی:

حضرت عیسی زنده بودنش حیاتش حیات دنوی مثل ما نیست، او هم به مانند شهدا است که در قرآن گفته شده زنده است اما حضرت خضر  حیات دنوی دارد، قبل از حضرت موسی هم به دنیا آمده من سؤالم از شما این است، آیا حیات حضرت خضر که الآن حیات دنوی دارد و در همین دنیای من و شما دارد زندگی می کند عبس و بیهوده است؟

بیننده:

آن مأموریتی که  حضرت مهدی دارد ایشان ندارد

استاد شریفی:

اتفاقاً ایشان هم مثل حضرت مهدی همین محدودیت ها را دارد چون  وزیر حضرت مهدی است در روایت ما تصریح شده وکیل ایشان است  و نائب دست راست ایشان است، الآن وجود ایشان عبس و بیهوده است؟ مأموریت را من گفتم، مأموریت امام زمان، مأموریت اولین ایشان واسطه فیض بین خدا و بشر است، همان کاری که الآن شما بر ابدال قائل هستید دیگر.

بیننده:

قیام قائم را جواب ندادید

استاد شریفی:

خب سؤال اول تمام شد می روید سراغ قیام قائم، قیام قائم را استاد جواب خواهند داد، پس بحث اول تمام شد؛ جناب استاد قیام قائم را  ایشان خیلی دوست دارند با شما هم کلام بشوند، ایشان فرمودند قبل از ظهور حضرت در روایات شیعه وجود دارد که  قیامی نباید انجام بشود، حکومتی نباید بر پا بشود، اگر در این رابطه توضیح بفرمایید در خدمت تان هستیم.

استاد مجتهدی سیستانی:

بله خب این یک چیز واضحی است در روایات ما  همچنان که در روایات اهل سنت هم وجود دارد همچنان که در روایات واقفیه هم وجود دارد اختلافاتی هست ممکن است یک موضوع دوجور نقل شده باشد شما اگر به صحیح بخاری نگاه بکنید  در مهم ترین مسئله ای که در روزهای آخر حیاط پیغمبر اتفاق افتاده که همان مسئله نماز خواندن ابوبکر به جای پیغمبر و به امر پیغمبر در مسجد هست در خود صحیح بخاری که  خب دیگر بعد از قرآن آن را اصح الکتب در  زمین و زمان معرفی می کنند اهل سنت می بینیم یک واقعه چندین جور نقل شده به گونه ای که قابل جمع هم باهم  نیست این مشکلی ایجاد نمی کند، بله همچنان که در صحیح ترین کتب اهل سنت  در یک موضوع واحد که بسیار  موضوع مهم و جلوی چشم همه هم بوه چند جور روایت نقل شده و اختلاف هم وجود دارد ممکن است که در کتب شیعه هم  راجع به یک مسئله  روایات مختلفی نقل شده باشد، بعضی از اینها طبق بعضی مبانی آن روایات را صحیح بدانند و قائل بشوند که پس تشکیل حکومت قبل از امام زمان (عج) جایز نیست، بعضی دیگر با مبانی دیگری که دارند و استدلال های دیگری که دارند قائل بشوند که نخیر تشکیل حکومت قبل از امام زمان (عج) اشکالی ندارد و منظور آن روایات قیام کردن به عنوان قائم موعود است  علم کردن پرچم است نه تشکیل یک حکومتی، یعنی یک عده مردم  بر ضد ظلم مبارزه بکنند، و آن ظلم را در منطقه خودشان از بین ببرند، این یک اختلاف نظری هست  در این مسئله هم نیست در مسائل مختلفی اختلاف نظری وجود دارد در اهل سنت هم هست در زیدیه هم هست در اسماعیلیه هم هست در همه فرقه ها هست پس این اشکالی وارد نمی کند.

استاد شریفی:

خب جناب آقای چیا پاسخ استاد را شنیدید دیگر،

بیننده:

بله فقط می شود نظرشان در مورد بعضی از علمایی که در مورد امام زمان اختلاف داردند با اکثریت شیعیان، مثلاً جناب آقای آیت الله برقعی  و آیت الله کمال حیدری که اصلاً امام زمان را کلاً زیر سؤال می برند

استاد شریفی:

همینجا من خدمت شما عرض کنم ، اینکه به آقای سید کمال حیدری انتساب می دهید این خلاف است و ما در همین شبکه هم ثابت کردیم کلیپی که شبکه کلمه از ایشان پخش کرده  دورغ محض است، ایشان در سایت و کانال رسمی خودشان  چندین کلیپ حتی برنامه مفصل در این قضیه پخش کردند که معتقد به مهدویت هستند در کلاس درسشان ایشان در حال یک طرح شبهه بودند امام شبکه کلمه طرح شبهه ایشان را تقطیع کرد پخش کرد به عنوان  اعتقاد ایشان و ایشان حتی به شبکه کلمه، من از شما یک سؤال می پرسم بروید جواب بگیرید از شبکه کلمه ایشان در سایت رسمی خودشان این مطلب را گذاشتند، ایمل رسمی زدند به شبکه کلمه  که شما خیانت کردید و کلیپ بنده را تقطیع کردید و این طرح شبهه را به عنوان عقیده من مطرح کردید من معتقد به امامت و خلافت 12امام، و آخرین آنها حضرت حجة بن الحسن (عج) هستند و ایشان هم زنده هستند  و این سخنی که شما گفتید تقطیع و خیانت آن آقایان بود، ممنون هستم از جناب آقای چیای عزیز

بیننده:

ببخشید سؤال دیگری هم دارم اگر ممکن است

استاد شریفی:

ان شاء الله اگر جلسات بعدی تماس بگیرید ممنون می شوم چون ما الآن حدود 15تا 20دقیقه در خدمت تان بودیم و امیدواریم که دیگر بی انصافی نکنیم که بگویید به من وقت نمی دهید، ما به همه شما وقت می دهیم و اتفاقاً اولویت را هم گذاشتیم با کسانی که  مخالف عقیده ما هستند و  خیلی دوست داریم شما بزرگواران تماس بگیرید ، اما یک نکته من آقای چیای عزیز عرض کنم برنامه های بعدی که تماس گرفتید بیاییم سؤالات را یک به یک و گام به گام پیش برویم همانطور که امشب سؤال یک تمام شد سؤال دو اینطوری هم برای  شما بحث شرین می شود  و هم مخاطب یک بحث علمی را متوجه می شود که  چه شد آخر و نهایتش و هم اینکه ما وقت را می توانیم مدیریت کنیم، من نکته آخر که در بحث ابدال برای شما مطرح کردم از آقای ابن تیمیه هم نشان تان بدهم بد نیست.

کتاب «مجموع الفتاوا» آقای ابن تیمیه ایشان را همه می دانید که از نظر عداوتش با اعتقادات شیعه شاید کسی به گرد پای جناب آقای ابن تیمیه نرسد ایشان در این کتاب تصریح می کند رد رابطه با ابدال که این ابدال، صفحه 62، اگر رزق و روزی من و شما از طرف خدا برای ما می آید و اگر نصرت می شویم و یاری می شویم کمکی ارسال می شود از جانب خدا به واسطه همین ابدال است، پس وقتی شیعه دعا می کند توسل به حضرت می جوید و می گوید رزقم را از حضرت می خواهم البته نه اینکه امام زمان مستقلاً دارای این قدرت است نه اهل سنت هم این اعتقاد را ندارند ما هم این اعتقاد را نداریم اینها واسطه فیض هستند همانطور که ما گفتیم، وقتی ما معتقد هستیم یک نفر در عالم امروز دارای چنین مقامی هست چرا به ما تهمت می زنید، ما را مشرک می گویید، ما را خرافه پرست می گویید عقاید ما را به سخره می گیرید اما همین ها در کتب شما پر است با روایات صحیح و حتی روایات متواتر آن هم نه یک نفر 7نفر 40نفر 70نفر انصاف نیست  جناب آقای چیا، البته من مخاطبم شخص شما نیست، کلاً مخالفینی که این قضیه را به ما نسبت می دهند، خب جناب استاد خیلی متشکر و ممنون ما خیلی نداریم دیگر، در خدمت شما هستیم استاد.

استاد مجتهدی سیستانی:

من هم سعی می کنم در همین چند دقیقه تمام حرف هایی که در مورد وثاقت علی بن سنان گفته شده را دیگر تمام بکنم دوتا صحبت دیگر آقای ناظم العقیلی دارد برای اثبات وثاقت علی بن سنان، یکی این هست که می گوید حسین بن علی بن سفیان که ثقه است از ایشان  حدیث نقل کرده پس ایشان هم ثقه هست، جواب این هست که صرف اینکه یک ثقه روایتی ار از کسی نقل بکند دلیل بر وثاقت او نیست بلکه اگر یک ثقه بسیار بسیار از کسی حدیث نقل بکند ظاهرش این هست که به آن نفر اعتماد داشته، اما خوشبختانه یا بدبختانه در تمام کتب شیعه بین هزاران هزار حدیثی که وجود دارد حسین بن علی بن سنان بزوفری، فقط و فقط همین حدیث وصیت و یک حدیث قبل از آن را از علی بن سنان نقل کرده و هیچ حدیث دیگر از علی بن سنان موصلی العدل نقل نکرده و همین اگر بخواهد دلیل بر چیزی باشد، دلیل بر این هست که آقای حسین بن علی بن سفیان بزوفری، وثاقت علی بن سنان موصلی العدل را قبول نداشته  و به روایاتش اعتماد نداشته  و به خاطر همین هم هیچ روایتی به غیر از همین دوتا حدیثی که عرض کردیم  نقل نکرده دلیل دیگر و آخری که برای اثبات وثاقت علی بن سنان موصلی العدل می داند این هست که شیخ صدوق روایتی که کل سلسله سندش مجهول هستند و ما اصلاً آنها را نمی شناسیم  نقل کرده که گروهی آمدند به شهر سامرا که وجوهات شان را به امام حسن عسکری (ع) تحویل بدهند اما خادم گفت که ایشان فوت کرده، گفتند چه کسی وارث ایشان هست گفت برادرش جعفر، گفتند جعفر کجا است؟ گفتند در یک قایقی کنیزکان دارند برایش می رقصند و ایشان هم شراب دارند میل می کنند، ان شاء الله تشریف می آورند، جماعت به هم نگاه کردند که آیا این می شود امام باشد با این کارهایی که می کند مشورت کردند و گفتند شاید امام باشد ما صبر کنیم بیاید ببینیم که چه می  گوید، وقتی که جعفر آمد گفتند که ما پول هایی آوردیم، گفت پول ها را به من بدهید  من وارث برادرم هستم، گفتند ما وقتی پول ها را می آوردیم امام عسکری (ع) بدون اینکه کیسه را باز کنند  می گفتند داخل کیسه چقدر پول هست، چه مقدارش را فلانی داده، چه مقدارش را فلانی داده، تمام نام ها و مقدار پول را می گفتند و تمامش مطابق واقع بود بعد ما پول ها را می دادیم، گفت نه بخدا قسم برادرم علم غیب نداشته این چیزی که شما دارید می گویید دروغ است، و آنها را برد پیش خلیفه و شکایت کرد که اینها پول های برادرم را به من نمی دهند من وارث برادرم هستم، خلیفه گفت چرا نمی دهید، گفتند بخاطر اینکه ایشان  از غیب خبر نمی دهد و اگر از غیب خبر ندهد علامت ما فقط این بوده ما هم وکیل مردم هستیم پول ها را پس می دهیم  خلیفه هم حرف های آنها را قبول کرد و یک تشویقی هم به آنها داد و راهی شان که بروند بعد  که داشتند می رفتند یک کسی آمد و گفت من از طرف امام زمان هستم اسم هایشان را هم از غیب گفت و مقدار پول ها را گفت و خلاصه اینها را برد پیش امام پول ها را به امام دادند، راوی این حدیث کسی است به نام علی بن سنان الموصلی بدون پسوند العدل، آقای  ناظم العقیلی ادعا می کند که این علی بن سنان همان علی بن سنان  موصلی العدل هست که دارد یک کرامتی و یک معجزه   ای از امام زمان نقل می کند پس قطعاً ایشان شیعه بوده که دارد این را نقل می کند خلاصه جواب این هست که اولاً سلسله این سند کلاً مجاهیل هستند و ما هیچ شناختی نسبت به هیچ کدام از آنها نداریم  این یک؛ دو  متن حدیث اصلاً معقول نیست اولاً اینها می شنوند که جعفر دارد شراب می خورد و دخترا دارند می رقصند برایش و یقین نمی کنند که این آقا امام نیست می گویند بایستیم بیاید امتحانش بکنیم، بعد که می آید به او می گویند که تو علم غیب داری می گوید نه من علم غیب ندارم برادرم هم علم غیب نداشته و شما دارید دروغ می گویید، باز هم قانع نمی شوند که این امام نیست در ادامه روایت دارد می گویند اگر تو امام هستی یک دلیلی یک معجزه ای چیزی برای ما بیاور تا ما قبول کنیم که تو امام هستی، از آنطرف وقتی می روند پیش خلیفه و علناً می گویند عقیده ما این است که امام عسکری علم غیب می دانسته، خلیفه ای که خود امام را اینقدر زندانی کرده و بعد هم مسموم کرده با سم به جای اینکه وقتی این عقیده را شنید گردن همه اینها را بزند حرف اینها را می پذیرد و تشویق  شان هم می کند با سلامت از آنها  و با عافیت اینها را می فرستد که بروند، اصلاً همچین چیزی آیا معقول هست یا نیست، آخرین صحبتی که می کنیم علی بن سنان موصلی که در اینجا وجود دارد از نظر طبقه لا اقل 50تا 70سال قبل از آن علی بن سنان موصلی العدل بوده چرا؟ چونکه آن علی بن سنان موصلی العدل شیخ جوهری بدون واسطه از او نقل کرده، این علی بن سنانی که شیخ صدوق از او نقل کرده با  چندین واسطه رسیده به او لذا و شیخ صدوق هم معاصر شیخ جوهری هست، یعنی جوهری از آن دارد بلاواسطه نقل می کند  شیخ صدوق از این یکی دارد با چندین واسطه نقل می کند، پس روشن می شود این علی بن سنان الموصلی که بدون پسوند العدل در این روایت ضعیف شیخ صدوق ثبت شده است نامش غیر از آن علی بن سنان موصلی العدل است که راوی حدیث وصیت است و آخرین تیری که شما پرتاب کردید بلکه شاید به هدف بخورد و وثاقت علی بن سنان را ثابت کند هم به خطا رفته

استاد شریفی:

خب یک نکته دیگر هم هست جناب استاد من مطلبی را در کتاب «انتصالاً وصیه» آقای ناظم العقیلی دیدم خیلی جالب بود دیگر یا خیانت یا یک جهالت دیگر انسان یا از روی جهل این کار را انجام می دهد یا خیانت.

بینندگان عزیز ان شاء الله بحث را با این تیکه و با این مورد به پایان برسانیم این کتاب «انتصالاً وصیه» آقای ناظم العقیلی می آید می گوید یکی دیگر از دلایل وثاقت آقای علی بن سنان  موصلی این است که شیخ محمد باقر کجویی در کتاب خود به نام خصائص ال فاطمیه  سند روایتی را صحیح کرده که علی بن سنان موصلی و احمد بن محمد بن خلیل در سلسله این راویان است، یعنی سند روایتی ار تصریح کرده که این دو نفر داخل این سند هستند حالا ما رفتیم رجوع کردیم ببینید خیلی نکته قشنگی بود رجوع کردیم ببینیم که داستان چیست؟ کتاب «خصائص الفاطمیه» جلد دو ، صفحه 498، بله «فی حدیث صحیح» بعد آمده نقد کرده روایت را که داخل این روایت  هم علی بن سنان موصلی هم آن راوی بعدی، اینجا این استدلال را ما دیدیم گفتیم خیلی خب شاید، داستان چیست ایشان این روایت را چطور تصحیح کرده، اما رفتیم یک نکته ای را دیدیم ، نکته اینجا است که در این کتاب در اول این کتاب تصحیح شده است در قسمت اول کتاب، که این روایات را من از منابع اهل سنت و از مخالفین ذکر کردم، «خصائص الفاطمیه» اول همین باب

«فی بیان البعض الآخر من  الأربعین حدیث المروی فی صحاح العامه»

چهل تا حدیث نقل کردم از کتب اهل سنت، اگر هم گفته صحیح، صحیح بر مبنای رجال اهل سنت نه روایات و رجال شیعه  آقای ناظم العقیلی اینجا یا دروغ گفته است، یعنی اول باب را رفته دیده  که ایشان می گوید چهل روایت، جالب این است که این روایت در کتاب «مختصر الأثر» هم و جود دارد و خود روایت هم دلیل بطلان احمد است چون در این روایت تصریح شده ائمه فقط 12نفر هستند، در همین روایت؛ بینندگان عزیز آقای ناظم العقیلی یا جاهل است که نرفته نگاه کند که اول باب تصریح شده روایات اهل سنت یا دیده است اما به دروغ ادعا کرده  و در هردو مورد اثبات بطلان این جریان است.ممنونم از شما بینندگان عزیز خوشحال شدیم  که شبی هم در خدمت شما بودیم  امیدوارم که برنامه امشب هم برای شما مفید واقع شده باشد، جناب استاد دعا بفرمایید.

استاد مجتهدی سیستانی:

سلامت باشید، دعا می کنیم که ان شاء الله  خدای متعال همه شیعیان را  عقایدشان را ان شاء الله حفظ بکند و  از انحراف آنها را در امان بدارد.

استاد شریفی:

خیلی متشکر و ممنون امیدواریم که هرچه زودتر آن یار سفر کرده برگردد شب همه شما عزیزان خوش موفق و مؤید یا علی مدد.

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 

 


مهدی یار>

شبکه ولی عصر مهدی یار استاد علی شریفی حجت الاسلام مجتهد سیستانی