شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
مهدی یار جناب آقای شریفی و حجت الاسلام و المسلمین مجتهد سیستانی

قسمت نوزدهم برنامه مهدی یار به کارشناسی جناب آقای شریفی و حجت الاسلام و المسلمین مجتهد سیستانی


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 21 آذر 1399

استاد شریفی:

بسم الله الرحمن الرحیم  اللهم صلی علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودعه فیها بعدد ما احاط به علمک

عرض سلام و شب بخیر دارم خدمت همه بیندگان عزیز شبکه جهانی حضرت ولیعصر(عج) خوشحال هستیم که بار دیگر با برنامه مهدی یار در خدمت شما عزیزان هستیم و امیدوار هستیم که این برنامه هم مانند برنامه های گذشته مفید مثمرثمر در مباحث اعتقادی و به خصوص مباحث مهدویت برای شما عزیزان قرار بگیرد إ نشاءالله، در خدمت جناب استاد مجتهدی عزیز هستیم طبق روال هفته های گذشته و إن شاءالله در این هفته بتوانیم آخرین جلسه از ده جلسه ای که در نقد حدیث وصیت خدمت حضرت استاد بودیم را به اتمام برسانیم و این پرونده را با این برنامه ببندیم و إن شاءالله در برنامه های بعدی با موضوعات دیگر در راستای مباحث مهدویت در خدمت شما باشیم، سلام علیکم جناب استاد مجتهدی عزیز شب تان بخیر خیلی خوش آمدید به برنامه تان در خدمت تان هستیم.

استاد مجتهدی سیستانی:

علیکم السلام، من هم خدمت شما و بینندگان عزیز سلام دارم و در خدمت تان هستم.

استاد شریفی:

جناب استاد ما قرار است در این جلسه تتمه بحث بررسی سند حدیث جعلی و حدیثی که هزاران اشکال به آن وارد هست و ما شاید توانسته باشیم حدود شصت هفتاد اشکال را در همین ده جلسه در حدمت شما و بینندگان باشیم را به اتمام برسانیم، قرار ادامه بحث مان و تتمه بحث مان چه مباحثی باشد در خدمت شما هستیم.

استاد مجتهدی سیستانی:

ما در جلسه گذشته مشغول بررسی رجال حدیث وصیت بودیم و سه مورد را بررسی کردیم یکی لفظ جماعة بود که عرض کردیم  اشکالش چیستر، یکی حسین بن سفیان بزوفری بود که عرض کردیم ایشان خودش ثقه هست اما نقل ثقه صرف نقل ثقه دلالت نمی کند که مرویان هم ثقه باشد و یکی هم علی بن سنان الموصلی العدل بود که آنها اسرار داشتند این عدل توصیف رجالی هست لذا روشن می شود ایشان ثقه هست و ما اثبات کردیم که اتفاقاً خود این کلمه العدل روشن می کند که ایشان ثقه نیست و از اهل سن هست و از جامعه شیعه نیست بخاطر همین مرحوم شیخ طوسی در کتاب رجال شان اصلاً نه تنها علی بن سنان را توثیق نکردند که اسمش را هم اصلاً نیاوردند و بقیه رجال سند ماند  که در این جلسه إن شاءالله به حول قوه الهی مورد بررسی قرار می دهیم.راوی بعد از علی بن سنان موصلی العدل شخصی هست به نام علی بن حسین؛ مدعیان به دروغ ادعا دارند که مراد از علی بن حسین در این سند علی بن حسین بن باب بابُوَیْه قمی پدر شیخ صدوق هست چرا؟ چون محدث نوری مثلاً فرمودند که از پدر شیخ صدوق با علی بن حسین هم یا می شود، اما باید بدانند بینندگان عزیز که علی بن حسین بن باب بابُوَیْه قمی کتابی دارند تحت عنوان «الإمامة و التبصرة من الحیرة» در این کتاب روایاتی که مربوط به امامت هر یک از ائمه(ع) ایشان در دسترس شان بوده ثبت کرده احادیث فروانی را هم در ذکر عدد ائمه و هم در ذکر اسامی ائمه و معرفی اشخاص امامان بزرگوار شیعه و تعیین اینکه قائم موعود چه شخصی هست ایشان جمع کرده اند مهدی منتظر چه شخصی هست روایتش را جمع کرده اند با این حال در این کتاب ارزشمند حدیث وصیت را ثبت نکرده اند، اگر مراد از علی بن حسین پدر شیخ صدوق بود حتماً حدیث وصیت را در کتاب الإمامة و التبصرة نقل می کردند، ممکن است کسی بگوید گاهی اوقات فردی حدیثی دارد در کتابش ثبت نمی کند اما به شاگردانش املا می کند یعنی گاهی اوقات حدیث کتبی است گاهی اوقات حدیث شفاهی است، این هم وارد نیست این سخن باز این اینجا کارای ندارد چرا؟ چون مهم ترین و بزرگترین شاگرد علی بن حسین ن بابُوَیْه پسرشان شیح صدوق بودند یعنی هر حدیثی که پدر شفاهی داشتند به پسر منتقل کردند و کسی که به اسناد شیخ صدوق واقف باشد می بیند که بسیار بسیار روایاتی که ایشان در کتاب های شان نقل و ثبت کرده اند از طریق پدرشان هست احادیث متعددی در مورد اینکه مهدی چه کسی است، قائم چه کسی است، امام ها چندتا هستند، اسم های شان چه است، حدیث لوح جابر، نمی دانم صحیفه ای که به املای رسول خدا بود، صحیفه نازله السماء، احادیث متعددی در این زمینه توسط پدرشان نقل کرده اند، شیخ صدوق هم چنین حدیثی را از پدرشان در هیچ کدام از کتاب های شان ثبت نکرده اند، لذا این دوتا شاهد قوی برای ما مشخص می کند که علی بن حسینی که در اینجا هست پدر شیخ صدوق نیست چون نه در کتاب خودش چنین حدیثی را ثبت کرده و نه به پسرش شیخ صدوق چنین حدیثی را گفته است تا ایشان بخواهد در کتاب های خودش نقل بکند لذا این ادعای که کرده اند مثل ادعاهای قبلی شان مثل تمام حرف های قبلی شان دروغ، فریب و خدعه هست.فرد بعدی که درسلسله این سند قرار دارد احمد بن محمد بن الخلیل هست؛ ناظم العقیلی در کتابش ادعا می کند که ما تمام راوی های این حدیث را توانستیم شناسایی بکنیم و این ها همه ثقه هستند و عدل هستند و درست هستند تنها کسی که نه توانستیم شناسای بکنیم احمد بن محمد بن الخلیلی هست، این هم دروغ هست این هوم کذب هست اتفاقاً شما هیچ کدام ار روای ها را نتوانستید پیدا بکنید و  تنها کسی که کاملاً مشخص است چه کسی است همین آقا هست یعنی صد در صد بر خلاف ادعای که شما می کنید تا راوی غیر از حالا آن جماعة و آن حسین بن سفیان بزوفری که ثابت کردیم تنها راوی که کاملاً مشخص هست چه کسی هست همین احمد بن محمد بن الخلیل می باشد که ما در جلسات گذشته اشاره کردیم به این که مرحوم نجاشی و مرحوم علامه حلی و در رجال منسوب به ابن غضائری به صورت خیلی واضح و روشن ایشان را کذاب، جعال، ضعیف و فاسد العقیده خواندند.

استاد شریفی:

«ضعیفٌ جداً»

ضعیف است، ایلتفتی به سخن او نمی شود.

کتاب «رجال نجاشی» شماره 238

«رجال به ابن غضائری» در اینجا هم در رابطه با این شخص شماره 16

 احمد بن محمد طبری، أبو عبدالله، الخلیلی کذاب، وضاع، فاسد المذهب، اعتنای به سخن او نمی شود

کتاب «رجال به ابن غضائری» شماره 16

بینندگان خوب دقت کنید این مواردی که دارد گفته می شود من الآن این موارد را می گذارم کنار حرف و ادعای آقای احمد بصری، «خلاصة الاقوال علامه حلی» در اینجا صفحه 323 شماره 1270 اینجا هم تصریح شده در رابطه با این شخص

«ضعیفٌ جداً»

خلاصة الاقوال، علامه حلی، ص 232، شماره 1270

ضعیف بوده این شخص، کذاب بوده، وضاع بوده، حدیث می ساخته، فاسد المذهب بوده، به سخن او اعتنای نمی شود، اینها سخن بزرگان ما هست در مباحث رجالی، الآن بیاییم اینجا این نکته را خدمت شما نشان بدهیم ببینیم آقای احمد و اتباع او چه ادعای کرده بودند؛ «وصیت و وصی احمد الحسن» اینجا در صفحه 159

با توجه به اینکه دانیم که سند وصیت معتبر بوده و در آن هیچ ضعفی وجود ندارد

وصیت و وصی احمد الحسن، احمد بصری، ص 159

یا جاهل است یا دروغگو، هیچ ضعفی در آن وجود ندارد ما هفته های گذشته نشان دادیم هیچ روای مورد جهل قرار نگرفته، سندش هیچ مشکلی ندارد، هیچ ضعفی م ندارد، راوی ها همه ثقه، همه صادق، همه شیعه إثنی عشری، الآن یکی از روات را آرودیم خدمت شما از کتب رجالی نشان دادیم وضاع الحدیث هست، کذاب هست، فاسد العقیده هست، بالاترین جعل های که نسبت به یک راوی می شود بیان کرد به این راوی در سند حدیث وصیت وارد شده تازه آقایان می گویند هیچ ضعفی ندارد هیچ کسی هم تضعیف نکرده روات را هیچ مشکلی هم سند ندارد.

استاد مجتهدی سیستانی:

البته نکته ای عرض بکنیم؛ در سند حدیث وصیت آمده احمد بن محمد بن خلیل، اگر ما همین خلیل را ملاک قرار بدهیم ایشان در تمام کتب شیعه هیچ حدیث دیگری غیر از حدیث وصیت از او ثبت نشده یعنی کاملاً فرد مترود در جامعۀ شیعه بوده و شیعه به هیچ وجهی به او اعتنا نداشته که در میان ده ها هزار حدیث در موضوعات مختلف تنها و تنها همین حدیث بی سر و ته و پر از اشکال از او ثبت شده، اما اگر او را ما احمد بن محمد خلیلی دانیم که درست هم همین است مرحوم ششدری توضیح داده اند که عرب ها اسم پدر بزرگ را به عنوان فامیل قرار می دهند به عنوان مثال می فرمایند در روایات متعددی ما داریم که از إبن قتیبه به القتیبی تعبیر شده است یا از احمد بن محمد بن مطهر که اسم پدر بزرگش مطهر بوده که ایشان را أبو علی بن مطهر هم می گفتند در بعضی سند های دیگر أبو علی مطهری، یا اگر قعنب بوده مثلاً فلان بن فلان بن قعنب، در بعضی حدیث های دیگر مثلاً آمده التعنبی و اگر من بخواهم این موارد را بشمارم خیلی زیاد هست شاید بالای صد مورد ما داشته باشیم که نام پدر بزرگ را به عنوان فامیل ذکر می کنند، لذا اینکه اشکال می کنند بعضی از اتباع احمد بصری که آنچه شما از تضعیف رجالیون مطرح می کنید مربوط به احمد بن محمد خلیلی است نه احمد بن محمد بن الخلیل، این هم یا از سر جهل و نادانی است و یا از سر فریب و هیله گری است  إلا  کاملاً مشخص هست که احمد بن محمد خلیلی همان احمد بن محمد بن الخلیل هست.

استاد شریفی:

البته این را هم که استاد فرمودید از کتب خود این ججریان هم ثابت است چون آقای ناظم العقیلی هم این دو نفر را یک نفر ذکر کرده؛ کتاب «انتصاراً للوصیه» به قلم شیخ ناظم العقیلی صفحه 32 سند روایت را ذکر می کند همان روایت کتاب الغیبه شیخ طوسی

«عن احمد بن محمد بن الخلیل [الخلیلی]»

انتصاراً للوصیه، ناظم العقیلی، ص 32

یعنی اینها هر دوی شان یک نفر هستند آن اتباعی که می خواهند این اشکال را بگیرند باز هم متأسفانه حتی به کتب خودشان هم مسلط نیستند و آگاه نیستند حالا کتب رجالی شیعه علمای شیعه را بگذاریم کنار، حد اقل کتاب های خودشان را بخوانند، این هم حرف آقای ناظم العقیلی.

استاد مجتهدی سیستانی:

حالا اگر همان حدیثی که گفته الخلیلی که قبل از حدیث وصیت هست اگر همان را هم بینندگان مراجعه بکنند از سلسله راوی و مروی متوجه می شوند که این همان إبن الخلیل هست.

استاد شریفی:

این هم روایتی که شما فرمودید؛ «کتاب الغیبه شیخ طوسی» صفحه 147 حدیث شماره 109، روایت را نقل می کند

«عن علی بن سنان موصلی العدل، عن احمد بن محمد الخلیلی»

الغیبه، شیخ طوسی، ص 147، ص 109

اینجا هم شیخ طوسی دقت کنید بینندگان عزیز احمد بن محمد الخلیلی همین که شما فرمودید.

استاد مجتهدی سیستانی:

روای بعدی که در این حدیث هست که باز مثل بقیه وضع درستی ندارد جعفر بن احمد بصری هست این شخص هم در تمام کتب حدیثی شیعه هیچ حدیث دیگری غیر از حدیث وصیت ندارد یعنی در جامعه شیعه کاملاً متروت، کاملاً مورد بی اعتنایی به گونه ای که هیچ کس از او هیچ حدیثی نشنیده است و در کتب شیعه ثبت نکرده است إلا همین حدیث وصیتی که با این همه اشکال وجود دارد، بله ناظم العقیلی برای اینکه ایشان را باز توثیق بکند گفته که اهل سنت گفته اند او رافض هست و بخاطر که رافضی بوده است  گفته اند مثلاً این فلان است و از او بد گفته اند.

استاد شریفی:

کتاب «اتنصاراً للوصیه آقای ناظم العقیلی» صفحه 38، خوب دقت کنید بینندگان عزیز ببینید مبانی رجال اینها را

ما همه می دانیم که اهل سنت تمام شیعیان و کسانی که فضائل اهل بیت را روایت کنند تکذیب

و تضعیف می کنند و آنها را به جعل حدیث، بدعت و انحراف متهم می کنند، پس در حقیقت تضعیف اهل سنت در مورد یک مرد آن هم به خاطر تشیع او توثیق محسوب می شود و تمسک چنین فردی به اهل بیت را نشان می دهد، اهل سنت خالص ترین  یاران اهل بیت را تضعیف می کنند.

اتنصاراً للوصیه، آقای ناظم العقیلی،ص 38

پس جمع بحث:آقای ناظم العقیلی می گوید چون این راوی فضیلت اهل بیت نقل کرده و علمای اهل سنت هم به ایشان ذم وارد کرده اند این نشان می دهد این شخص محب اهل بیت بوده اهل بیت را دوست داشته و با این قاعده این شخص هم شیعه إثنی عشری است هم ثقه است هم عادل است هم ظابط است هم راستگو است، در خدمت شما هستیم برای پاسخ.

استاد مجتهدی سیستانی:

ما چندتا نکته را عرض بکنیم؛ اولاً که اهل سنت اگر کسی رافضی باشد که البته بین رافضی و شیعه شاید آنها فرق بگذارند حالا ما می گوییم همان شیعه تا بینندگان عزیز برای شان راحت تر باشد فهم کلام ما، به صرف این که کسی شیعه باشد حدیث آن را رد نمی کنند این یک دروغ بزرگ است در خود «صحاح سته» که دیگر مثلاً صحیح بخاری شان را خودشان تصریح می کنند که بعد از قرآن اصح الکتب در زمین هست، در خود صحیح بخاری، در خود صحیح مسلم، در بقیه صحاح سته اهل سنت بسیار بسیار ما راوی های داریم که شیعه هستند و روایت نقل کرده اند که مرحوم شرف الدین عاملی در آن مکتوبی که بنده از ایشان دیدم اگر اشتباه نکنم 100 مورد را جمع کرده اند از کسانی که شیعه بودند و اهل سنت آنها را کاملاً قبول داشتند و از آنها حدیث نقل کرده اند و البته به غیر از صحاح سته هم اگر شما مراجعه بکنید خیلی ما راویان شیعه داریم که در کتب اهل سنت روایت نقل کرده اند و روایت شان هم مورد قبول هست، بله اگر کسی روایت های نقل می کرده در مذمت خلفاء ایشان دیگر تکذیب می کردند می گفتند این آقا دروغگو هو هست اما در این حدیثی که در اینجا آمده حرفی از مدمت خلفاء نیست که شما بخواهید بگویید بخاطر این مثلاً تضعیف شده نه، ایشان در جامعه اهل سنت شناخته شده بوده به اینکه دروغگو است بی حیا است و حدیث ساز است، ما در جلسه گذشته اگر یاد بینندگان عزیز باشد آوردیم بعضی ازمتون اهل سنت را اشاره کردیم که می گفتند بی حیای این آقا از این جهت بوده که از کسانی حدیث نقل می کرده و ادعا می کرده من از آنها حدیث شنیده ام که اصلاً آنها را در عمرش ندیده بوده، این هم پس یک نکته دوم که مورد توجه إن شاءالله قرار بدهیم.

استاد شریفی:

خیلی از علمای اهل سنت که دیگر مشهور هستند نزد شیعه و زنی و آن کسانی که جزو علما و کبار اهل سنت هستند اینها در کتاب های رجالی اهل سنت به آنها گفته اند رافضی، شیعه مثلاً آقای حاکم نیشابوری؛ ایشان صاحب کتاب «المستدرک الصحیحین» دیگر معروف است امام فی الحدیث و آن مواردی که اهل سنت برایش ذکر کرده اند، جالب است کتاب «میزان الاعتدال فی نقد رجال» جلد 6 صفحه 216 در رابطه به آقای حاکم نیشابوری مطالبی گفته می شود در این کتاب، نویسنده کتاب خود آقای ذهبی یک شخصیت بزرگ رجالی می آید در رابطه با آقای حاکم نیشابوری می خواهد مطالبی را بگوید، می گوید:إبن طاهر گفت که آقای حاکم نیشابوری

«رافضیٌ خبیث»

رافضی خبیثی بود

میزان الاعتدال فی نقد رجال، ذهبی، ج 6، ص 216

البته حالا آقای ذهبی می گوید اینجا باید انصاف را رعایت کنیم رافضی نبوده بلکه فقط شیعه بوده الآن طبق مبنای آقای ناظم العقیلی، حالا برای دارلقُطنی همین گفته شده، برای خود ذهبی گفته شده، برای طبری صاحب تاریخ طبری و تفسیر طبری گفته شده، برای نسائی گفته شده، برای عبدالرزاق صنعانی گفته شده پس طبق مبنای آقای ناظم العقیلی همه اینها جزء شیعیان إثنی عشری ثقه هستند که دیگر باید الآن کتب اینها را به عنوان کتب شیعه معرفی کنیم، کدام انسانی است که بادو کلام سواد داشته باشد دوتا کتاب خوانده باشد می آید طبق این مبنا سخن می گوید الآن آقای حاکم نیشابوری اصلاً شیعه هم نه رافضی خبیثی هم در کتب رجالی اهل سنت به او گفته شده.

استاد مجتهدی سیستانی:

بله حالا من می خواستم در نکته سوم همین را اشاره بکنم و حتی بعضی از اینها اصلاً به جرم تشیع کشته شده اند مثلاً امام الحرمین گنجی شافعی که ایشان را متهم کردند به اینکه شما شیعه هستی چون امام الحرمین بود یعنی مرجع تقلید شیعه ها بود در حرمین شرفین مدینه و مکه که ایشان را متهم کردند که تو شیعه هستی و حالا اینطوری که در ذهنم یادم هست ایشان از بالای منبر فرار کرد آمد پاین و در راه اینقدر زدند تا کشتن او را، یا نسائی را همینطور اینها خودشان کشتند اینقدر کتک زدند تا کشته شد، حتی در مورد حاکم نیشابوری هم در ذهنم اینطور هست که قدیم ها مطالعه می کردم که ایشان را با سم مثلاً بعضی از همین اهل سنت کشتند بخاطریکه

استاد شریفی:

کلاس درسش را تعطیل کردند کتکش زدند و بخاطر همین مباحث و موارد مثل نسائی هم کشته شد، در رابطه با دارلقُطنی هم الآن کتاب بعدی «تذکرة الحفاظ»

استاد مجتهدی سیستانی:

که این دارلقُطنی را امیرالمؤمنین فی الحدیث می گفتند

استاد شریفی:

«تذکرة الحفاظ» جلد 3 صفحه 999 به ایشان هم تصریح شده که دیوان سید حمیری را ایشان حفظ بودن به همین دلیل به آقای دارلقُطنی هم گفتند ایشان شیعه هست و این نسبت را به ایشان می دادند، حالا طبق این مبنا ما از فردا تمام کتب اینها و اینها را جزو بزرگان تشیع قرار بدهیم.

استاد مجتهدی سیستانی:

پس نکته سوم ما این شد که اهل سنت خیلی ها را شیعه معرفی کرده اند خیلی ها را رافضی معرفی کرده اند خیلی ها را همینطور که استاد شریفی عزیز نشان دادند اصلاً رافضیٌ خبیث معرفی کردند در حالی که اینها امام اهل سنت بودند صاحب صحیح ترین کتاب ها نزد اهل سنت بودند پس صرف اینکه اهل سنت کسی را شیعه یا رافضی یا حتی رافضی خبیث بنامند به ضرس طاقع نمی تواند این را اثبات بکند که حتماً طرف شیعه بوده حتماً شیعه دوازده امامی بوده، این نکته ای که عرض کردم که حتماً شیعه 12 امامی بوده بخاطر این بود که می خواستم وارد نکته چهارم بشوم و آن اینکه این آقای جعفر مصری هست نه کوفی، نه مدنی،  نه مکی و اغلبیت شیعیان مصر در دوره ای که ایشان زندگی می کرده اسماعیلی و شش امامی بوده اند نه شیعه 12 امامی، شما آقای ناظم العقیلی آقای احمد بصری و بقیه بیسواد های که می نشینید و حرف های را به هم می بافید رطب یابس، شما اصالة العداله را حتی در مورد شیعه های غیر 12 امامی هم جاری می دانید؟ نه فقط در مورد شیعه های 12 امامی  جاری می دانید و ما اصلاً نمی دانیم بر فرض که اهل سنت جعفر را که گفته اند رافضی است واقعاً شیعه بوده نمی دانیم که شیعه 12 امامی بوده یا نه، آیا شما باز یک قاعده دیگر ساخته اید که هر کس را گفتند شیعه اصل بر این است که 12 امامی باشد؟ همچین چیزی ما نداریم و خوشبختانه در کتب های شما هم تا الآن همچین حرفی را همچین ادعای را ندیدیم اگر بعداً ادعای این چنینی کردید بفرمایید جواب آن را هم خدمت تان خواهیم داد، جالب این هست آقای شریفی که احتمال دارد این آقای جعفر مصری که عرض کردیم احتمال دارد اسماعیلی مذهب باشد، قاضی نعمان اسماعیلی که یکی از احادیث مهدیین را آورده هیچ سندی ندارد یعنی فقط یک دفعه گفته امام سجاد(ع) همچین چیزی گفته اند بدون هیچ سلسله سندی، لذا ما احتمال می دهیم که اصلاً قاضی نعمان همین حدیث وصیت را از جعفر آقا شنیده باشد که این آقا مصری بوده و شیعه شش امامی بوده.

استاد شریفی:

ادعایش باشد که از امام سجاد(ع)

استاد مجتهدی سیستانی:

بله چون بالاخره امام سجاد(ع) هم در سلسله سند هستند دیگر، امام صادق(ع) از امام باقر(ع)، امام باقر(ع) از امام سجاد(ع) حالا آن آقا چه شده که به امام سجاد(ع) نسبت داده، چون عرض کردیم در تمام کتب شیعه ما حدیثی از امام سجاد(ع) در باره مهدیین نداریم غیر از همین حدیث وصیت که در سلسله سندش امام سجاد(ع) هستند و راوی آن هم همین جعفر مصری هست که احتمال دارد اگر گفتن شیعه هست منظورشان شیعه شش امامی بوده نه شیعه 12 امامی.نکته آخری که در مورد جعفر عرض می کنیم؛ جعفر مصری طبق تصریح کتب رجال در سال 304 فوت کرده با دو واسطه دارد از امام صادق(ع) حدیث وصیت را نقل می کند که در سال 148 به شهادت رسیده اند و چنین طبقه ای متعارف نیست یعنی حدوداً 150 سال بین این آقا با وفات امام صادق(ع) فاصله هست البته مسئله قرب اسناد را ما انکار نمی کنیم بعضی از احادیث قرب اسناد داشتند یعنی یک شخصی بسیار فرطود شده بوده وقتی حدیث را نقل می کرده مثلاً هشتاد سال شنیده بوده و آن شخص قبلی هم مثلاً فرطود بوده وقتی این حدیث را نقل می کند این هم از هشتاد سال پیش، اینطوری مثلاً دو نفر بتوانند به 150 سال برسند، اما قرب اسناد دلیل می خواهد تا ما دلیل نداشته باشیم بر اینکه دو نفر عمر زیادی کرده اند که بتوانند با این همه فاصله با دوتا واسطه حدیث را از امام صادق(ع) شنیده باشند نمی توانیم حکم حتی به اتصال سند بکنیم لذا این سند احتمال ارسال هم در آن قوی هست چون این فاصله فاصلۀ متعارفی نیست که کسی بتواند با فاصله 150 سال با دو واسطه از امام صداق(ع) حدیث نقل بکند.راوی بعدی که در این سلسله وجود دارد حسن بن علی هست؛ ایشان صد در صد نزد ما مجهول است یعنی ما هیچ چیزی نمی دانیم از ایشان که ایشان چه کسی است و در کتب حدیثی ما هم جز همین حدیث وصیت از این آقا بیان و ثبت نشده است.

استاد شریفی:

البته آقای عقیلی باز اینجا دو باره إظهار فضل فرموده اند، باز با فضائل و علم آقای عقیلی هم آشنا بشویم، دوباره همین کتاب «انتصاراً للوصیه» صفحه 40

نام ایشان حسین بن علی مصری است و بعضاً به صورت حسن تصحیف شده، بنابر این تشکیک در مورد نام ایشان پس از آنچه توضیح دادیم ممکن نیست و اینطور تصحیفات در کتاب ها و مخصوصاً کتاب شیخ طوسی مثل تبدیل کردن حسین به حسن و بر عکس آن زیاد است.

انتصاراً للوصیه، ناظم العقیلی، ص 40

استاد مجتهدی سیستانی:

آقای ناظم العقیلی ادعا می کند که در سند شیخ طوسی تصحیف اتفاق افتاده و این آقا حسن بن علی نیست که می گویید مجهول است این آقا حسین بن علی هست که شیخ نجاشی ایشان را توثیق کرده چرا؟ چون گفته «عالِمٌ کلامی ثقةٌ» بعد هم گفته ساکن مصر بوده، عالِم کلامی ثقه، این ادعا مثل ادعاهای قبلی شان و بعدی شان و هر چه که تا الآن فرموده اند دورغ و بدون دلیل هست چرا؟ چون اولاً تمام نسخه های غیبت طوسی حسن ثبت کرده نه حسین، تمام کتاب های که از غیبت طوسی این حدیث را نقل کرده اند هم جمیعاً حسن نقل کرده اند نه حسین إلا یک نقل از بحارالانوار که حسین ثبت کرده که خود بحارالانور در جای دیگر باز حسن ثبت کرده یعنی اینکه شما می گویید تصحیف اتفاق افتاده فرض بفرمایید نسخه های غیبت طوسی مثلاً هفت هشت تا بوده 20تا کتاب هم مثلاً از غیبت طوسی نقل کرده باشند، در این 28 موردی که وجود دارد همه حسن است فقط یک جا بحارالانوار حسین نقل کرده که خودش باز نقض کرده جای دیگر حسن دوباره ثبت کرده، بینی و د بین الله مثلاً فرض بفرمایید 28 مورد باشد 27 مورد حسن است یک مورد حسین است شما باید حسین را بگیرید 27 مورد را رد بکنید بگویید همه آنها غلط است همین یکی درست است؟ تازه کدام یکی؟ آن یکی که خود نوسنده هم حرف خودش را در جای دیگر در همان کتاب نقض کرده و حسن ثبت کرده، این یک نکته.

نکته دوم: شما می گویید حسن بن علی نیست حسین بن علی هست، بعدش چه؟ ثم ماذا، حالا حسین بن علی باشد چه کسی به شما گفت این حسین بن علی که در سند وصیت هست آن حسین بن علی مصری است که نجاشی ایشان را توثیق کرده؟ از وحدت اینها را، از کجا اشتراک اینها را شما اتهاد اینها را فهمیدید؟ به چه دلیلی می گویید این حسین بن علی که نگفته مصری آن حسین بن علی مصری هست که مرحوم نجاشی ایشان توثیق کرده؟ چون ما نمی دانیم آن حسین بن علی که در کتاب نجاشی آمده و توثیق شده کدام حسین بن علی است در آنجا نگفته که ایشان عموی جعفر بن احمد مصری بوده، در حدیث وصیت گفته نه، این حسن بن علی عموی جعفر بوده، این آیا آن است؟ ما دلیلی نداریم، وقتی دلیلی ندارید چطور استدلال بر وثاقت ایشان می کنید؟ و نکته مهم تر اینکه علامه حلی که تصریح کرده اند در «خلاصة الاقوال» من نسخه تصحیح شدۀ رجال نجاشی را نسخه خطی آن را خودم دارم، علامه حلی چنین ادعای و چنین تصریحی کرده اند، در کتاب علامه حلی وقتی کلام شیخ نجاشی نقل شده ثقةٌ اصلاً وجد ندارد در این کلام، گفته اند «فقیهُ عالِمٌ کلامی سَکَنَ مصر» ایشان یک فقهی بوده عالِم بوده اهل علم کلام بوده ساکن مصر هم بوده اصلاً کلمه ثقةٌ وجود ندارد و مرحون تستری در کتاب «قاموس الرجال» توضیح داده اند هر جا که نسخه علامه حلی از نجاشی با نسخه نجاشی که موجود هست در دست ما اختلاف پیدا بکند نخسه علامه حلی مقدم است چون ایشان تصریح که کرده اند که من نسخه تصحیح شده نجاشی را نسخه خطی آن را در اختیار دارم لذا اصل اینکه اصلاً حسین بن علی مصری توثیق داشته باشد در کلام نجاشی ثابت نیست و اینکه این حسین بن علی که توثیق شده بر فرض آن حسین بن علی باشد که شما در حدیث وصیت دارید به آن استناد می کنید اینها یکی باشد آن هم ثابت نیست و اینکه اصلاً این آقا حسین باشد نه حسین آن هم نه تنها ثابت نیست که عرض کردیم تمام نسخه ها بالاتفاق این آقا را حسن نقل کرده اند.

استاد شریفی:

ممنون از استاد، ببینید بیننده ها آقای ناظم العقیلی یک اعترافی کرده بود برای اینکه بخواهد این ادعای بدون دلیلش را ثابت کند که در کتاب الغیبة شیخ طوسی از این تصحیف ها خیلی زیاد اتفاق افتاده، حالا جالب است وقتی حدیث وصیت را می آورند ما اشاره می کنیم این حدیث یک تعارض دارد تعارض آن هم با یک متن دیگر از حدیث وصیت است، حالا می گوید خدمت شما بینندگان، اینها شروع می کنند یعنی شیخ طوسی نفهمید؟ شیخ طوسی با آن عظمتش این تصحیف را نفهمیده؟ این اشتباه را نفهمیده؟  و شروع می کنند از شیخ طوسی یک جایگاهی می سازند کأنه معصوم است و احتمال هیچ گونه خطا و اشتباهی نیست، خیلی ما می خواهیم طبق مبنای آقای احمد می خواهیم برویم جلو؛ در کتاب الغیبة شیخ طوسی تصحیفات زیادی اتفاق افتاده بینندگان عزیز نسخه را دقت کنید، این یک نسخه ای است از کتاب الغیبة شیخ طوسی که نسخه را علامه حر عاملی این نسخه را دارند، ببینید آنجای که تصریح می کند که وصیت را به پسرش داد در حدیث وصیت شیخ طوسی، در این نسخه خطی آمده که وصیت را به پدرش می دهد، سؤل؛ چرا اتباع احمد اینجا این نسخه را نمی بینند؟ چرا احتمال تصحیف در این فرزند و پدر را در اینجای روایت نمی بینند؟ اتفاقاً نسخه نسخۀ خطی معتبری هم هست لذا در ادامه همین بحث علامه در کتاب «الایقاظ» تصریح می کند در اینجا در صفحه 404 که بله یکی از تعویل های این روایت این است که تصحیف صورت گرفته در این مسئله، تصحیف آن چیسیت؟ لفظ اینجا أبیه بوده که مراد همان بحث رجعت امام حسین(ع) و ائمه دیگر است که آنها می آیند حکومت می کنند و خلافت می کنند، آقای ناظم العقیلی اگر تصحیف در کتاب الغیبة شیخ طوسی زیاد صورت گرفته یکی از تصحیفات خود همین حدیث وصیت است که اتفاقاً برایش دلیل هم ما داریم چون نسخه خطی داریم که آنجا لفظ فرزند نیست لفظ پدر است و حر عاملی هم اینطوری می آید توضیح می دهد که این لفظ أبیه بوده و مراد همان رجعت ائمه است.

استاد مجتهدی سیستانی:

صحبت ما در مورد حسین بن علی بود آقای ناظم العقیلی با آن عقل کوچک خودش اینطور ادعا می کند که این حسین بن علی است و تصحیف شده و در کتاب غیبت طوسی از این تصحیفات زیاد است، ما می گوییم آقای عقیلی اگر در نام راوی تصحیف شده و شما اعتراف می کنید، چطور احتمال نمی دهید که در متن حدیث وصیت تصحیف شده باشد؟ همانطور که استاد شریفی فرمودند ما یکی از نسخه های بسیار بیسار قدیمی داریم و بسیار بسیار معتبر هم داریم که در آنجا به جای اینکه بگوید وصیت را به إبنش و فرزندش می دهد دارد که به أبیه به پدرش می دهد و طبق روایات متعددی که در مورد رجعت امام حسین(ع) داریم روشن می شود که مراد از پدر مهدی در حدیث وصیت امام حسین(ع) هستند، اتباع احمد این اشکال را مطرح می کنند که اگر منظور امام حسین(ع) باشد با این سه تا اسمی که اینجا ذکر شده چطور می  خواهد جور در بیاید؟ چون گفته که، حالا طبق نسخه پدرش می خواهم ترجمه کنم، مهدی وصیت را به پدرش می دهد که سه تا اسم دارد اسم مثل اسم من و اسم پدرم و آن عبدالله و احمد است و اسم سومش هم مهدی است، اسم امام حسین(ع) نه احمد است نه عبدالله است نه مهدی، پس چطور شما می خواهید این حدیث بر امام حسین(ع) تطبیق بدهید؟ لذا روشن می شود که همان نسخه إبنه درست است و نسخه أبیه غلط است، در اینجا آقای فتحیه متأسفانه طبق عادتی که داشتند در اینکه رعایت ادب را نکنند به مرحوم حر عاملی که احتمال داده اند که شاید إبنه همان أبیه باشد و نسخه تصحیف شده باشد می توبند که شما علمای بی سواد هر طوری که میل تان می خواهد با احادیث بازی می کنید و این حدیث نیست که اعتقاد شما را می سازد بلکه اعتقاد شما است که متن حدیث و سند حدیث را مشخص می کند که چه درست است چه غلط است، این چطور جور در می آید اگر مراد پدر امام(ع) امام که حسین(ع) است با این اسم ها چطور جور در می آید؟ ما در کتاب «نبرد» این را خیلی روشن و واضح توضیح دادیم شما می گویید اسم امام حسین(ع) احمد، عبدالل، مهدی نیست، من می گویم اسم احمد هم عبدالله مهدی نیست احمد هم یک اسم بیشتر  نداشته چطور شما ادعا می کنید احمد بصری همان احمدی است که در وصیت آمده، در وصیت گفته سه تا اسن دارد، شما چه جوابی می دهید؟ شما توجیه می کنید می گویید عبدالله که یعنی بنده خدا، مهدی هم یعنی هدایت شده، خیلی خوب من هم در مورد امام حسین(ع) همین را می گویم و اتفاقاً من چیزی که می خواهم بگویم خیلی محکم تر و قوی تر از چیزی است که شما دارید می بافید چون اینکه امام حسین(ع) مهدی نستند دروغ محض است ما در چندین جلسه قبل ده حدیث آوردیم که علناً تصریح شده است آنها مهدی بودند که یکی از آن حدیث اتفاقاً از خود امام حسین(ع) بود که فرمودند از ما 12 مهدی هست اولین مهدی علی بن أبی طالب امیرالمؤمنین، آخرین مهدی هم نهمین فرزند من، یا از امام صادق(ع) آوردیم که گفتند ما 12تا مهدی هستیم مگفتند بعد از ما 12تا مهدی است، ما 12تا مهدی هستیم، پس اینکه امام حسین(ع) مهدی نیستند این دروغ است، عبدالله هم که به قول شما می گویید احمد بنده خدا است خب امام حسین(ع) هم بنده خدا هستند چطور عبدالله می تواند بر احمد منطبق باشد اما بر امام حسین(ع) نمی تواند؟

استاد شریفی:

استاد اجازه بدهید من این اسکن را نشان بدهم، نکته اول شما را مستند کرده باشیم کتاب «کمال الدین» شیخ صدوق، یکی از مطالبی که ما استفاده می کنیم معمولاً در بحث رد  ادله احمد همین است، جلد1، باب30، همان روایت که از خود آقا امام حسین درایم، آقا امام حسین فرمودند:

از ما خاندان دوازده مهدی خواهد بود که اولین آنها امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و آخرین آنها نهمین از فرزندان من هست حضرت حجت، پس مهدی بودن امام حسین در روایات ثابت است، حالا اصلاً اینها می گویند ثقلین ثقلین آقا فقط روایت ، حرف از خودمان نزنیم، حالا ببینیم کی دارد عمل می کند، مهدی بودن ثابت، حالا شاید امام  حسین بنده خدا نبوده این هم

کمال الدین، شیخ صدوق، ج1، باب30،

استاد مجتهدی سیستانی:

می خواستم الآن اشاره بکنم اتفاقاً بله ، طبق مبنای احمد که معاذ الله تصریح می کند امام حسین(ع) شرک نفسانی داشتند بله امام حسین بنده خدا نبودند، احمد بصری می تواند عبدالله در وصیت باشد، اما امام حسین (ع) بخاطر آن مشکلی که داشتند، آن شرک نفسانی که داشتند نمی توانند عبدالله در وصیت باشند، خب عبدالله هم که هیچ مشکلی ندارد، امام حسین (ع) بنده خدا بودند لذا عبدالله هم هستند بلکه ابو عبدالله هم هستند که طبق یکی از نظرات مراد از اینکه امام حسین (ع) پدر عبدالله نامیده شدند نه این است که فرزندی به نام عبدالله داشتند، بلکه ایجا عبدالله جنس است  و می خواهدب بگوید پدر عبودیت، پدر همه بنده های خدا امام حسین (ع) هستند، پس ایشان نه تنها عبدالله هستند که ابو عبدالله  هستند؛ و اما اینکه امام حسین احمد نیستند، اولاً اینکه پیغمبر فرمودند  که «حسین من و أنا من حسین» شما که خوب بلدید ببافید از این حدیث هم خیلی راحت  می شود بافت که پس وقتی که امام حسین خود پیغمبر هستند و از پیغمبر هستند و پیغمبر هم از امام حسین هستند اینکه نام پیغمبر را هم داشته باشند هیچ مشکلی ایجاد نمی کند غیر از اینکه امام حسین (ع) در زمان امامت شان حسین بودند، شما چه دلیلی دارید که بعد از اینکه رجعت کنند یکی از نام های ایشان احمد نیست؟، آیا دلیلی دارید همانطور که ناظم العقیلی می گفت شما اگر می گویید مهدیین امام نیستند یک حدیث بیاورید که تصریح کرده باشد، بسم الله الرحمن الرحیم مهدیین امام نیستند، نداریم، خیلی خب شما هم یک حدیث بیاورید که بگوید بسم الله الرحمن الرحیم نام امام حسین وقتی رجعت می کند احمد نیست، اگر شما حدیثی داشتید ما از این ادعایی که داریم در اینجا مطرح می کنیم که نسخه أبیه هست و شواهد متعدد هم دارد دست برمی داریم، اما اگر شما نتوانستید هیچ حدیثی پیدا بکنید و نه خواهید توانست هیچ حدیثی پیدا بکنید که نام امام حسین (ع) وقتی که رجعت می کنند احمد نیست این احتمالی که ما دادیم یک احتمال عقلائی است که طبق این احادیثی که تصریح می کند امام حسین (ع) بعد از حضرت مهدی (عج) رجعت می فرمایند با این نسخه أبیه کاملاً مطابق است و آن سه تا اسم هم هیچ مشکلی ایجاد نمی کند

استاد شریفی:

کنار این مطلبی که استاد فرمودید ما یک سری روایاتی را هم داریم که اصلاً قرینه است بر همین که شما فرمودید، که اسامی ائمه یکی از اسامی شان محمد است، حالا من روایت را در کتاب «بحار الأنوار» علامه مجلسی جلد26، ص7، اما ما می خواهیم این را از کتاب خود آقای احمد نشان بدهیم «پاسخ های روشنگر بر برستر امواج»، جلد سوم، احمد بصری، صفحه 42

ائمه همه شان محمد هستند و نیز برای هر کدام از آنها مقام و جایگاهی است

پاسخ های روشنگر بر برستر امواج، احمد بصری، ج3 ، صفحه 42

این نکته اول را داشته باشیم حالا بیایم سراغ این روایت دیگری هست در کتاب «الغیبه» شیخ طوسی، حدیث شماره 51، راوی می گوید:

من در محضر امام صادق بودم که عبد صالح داخل شد امام صادق خطاب به ایشان فرمود ای احمد آن کار را انجام بده

خب امام کاظم را امام صادق به اسم احمد صدا می کند در ادامه راوی می گوید من عرض کردم که اسم ایشان که احمد نیست ، مثلاً موسی هست، حضرت فرمود بلکه اسم او احمد و محمد است، دوتا روایت گذاشتیم کنار هم حرف آقای احمد بصری، یکی از اسامی که برای همه ائمه هست محمد و یکی دیگر از اسامی که برای ائمه هست احمد است، پس باز هم طبق روایت عبدالله، احمد، محمد  همه اینها به ائمه صدق می کند هیچ جای اشکالی برایش باقی نمی ماند، ببینیم اتباع احمد برای این استدلال ما پاسخی دارند یا خیر.

استاد مجتهدی سیستانی:

حالا آقای ناظم العقیلی که البلته من خیلی سال پیش این را دیدم الآن مدرک یادم نیست شاید شما یادتان باشد به همین حدیثی که الآن شما خواندید که امام صادق(ع) امام کاظم (ع) را احمد خطاب کردند اشاره می کند آقای فتحیه هم در کلیپ هایش دارد، می گوید این اصلاً می خواهد بگوید که یک رمزی هست، می خواهد بگوید که  آن کسی که قیام می کند احمد است چطور در مودر امام کاظم (ع) شبهه قائم بودن بود و عده ای واقفی شدند بخاطر همان امام دارد می گوید مثلاً احمد، پس کسی که قیام می کند احمد است ، بنده هم عرض می کنم امام حسین (ع) اصلاً رجعت می کنند که قیام کنند یعنی اینکه قیام می کنند پس احمد هستند اتفاقاً این بر امام حسین(ع) هم صدق صد در صدی دارد که ایشان هم می خواهند قیام بکنند می خواهند دشمنان خودشان زنده بشوند قیام بکنند پس احمد بودن ایشان هم هیچ اشکالی ندارد

استاد شریفی:

خب اصلاً این با روایت هم جور در نمی آید استاد، روایت تصریح می کند امام کاظم وارد شد، امام صادق به امام کاظم فرمودند ای احمد کاری را انجام بده، راوی می گوید از امام صادق پرسیدم اسم این فرزند شما که احمد نیست بعد امام گفت نه اسمش هم احمد است هم محمد است، خب روایت کاملاً صریح و واضح است، بعد این را چطور می خواهند بگویند منظور امام کاظم نبوده منظور یک احمد نامی بوده که مثلاً قرار است بعد هزار سال بخواهد بیاید ادعای امامت امام سیزدهمی را بکند.

استاد مجتهدی سیستانی:

خب آنها دیگر روش شان این است که نصوص را متشابهات می نامند و وقتی متشابهات شد تفسیرش دست حجت خدا است

استاد شریفی:

خب اینطوری دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود هر روایتی را هر طور که دلمان بخواهد مثلاً پیغمبر در روز غدیر خم دست امیرالمؤمنین را گرفت بلند کرد گفت این ولی شما است این امام برای شما است؛ بعد یکی بگوید نه  منظور این علی نبوده یک علی دیگر هست که قرار است دو هزار سال دیگر بیاید، پیغمبر این علی بن ابی طالب به این علی بن ابی طالب که دو هزار سال بعد آمده و مثلاً من هستم و دارم ادعا می کنم پیغمبر دست من را بلند کرد به من اشاره کرده بود، خب این را که دیگر مباحث علمی با او نمی کنند می برند جای دیگر بستری اش می کنند و می گویند این همانجا بماند بهتر است برای جامعه.

استاد مجتهدی سیستانی:

خب اتفاقاً این انسان هایی که نیاز به بستری دارند وقتی که ادعا می کنند پیرو هم پیدا می کنند؛ احمد قادیانی می گفت آن بشارت عیسی که گفته احمد می آید احمد من هستم، بعد از هزار سال من قرار بود بیایم و آقای جوکار هم همان بشارت عیسی که گفته بعد از شما یک پیغمبری می آید اسمش احمد است در یکی از مکتوباتشان که پشتش هم نوشته آیت الله جوکار آنجا اشاره می کند که این احمد بصری بوده، عیسی به احمد بصری بشارت داده بوده، و پیغمبر اصلاً اسمش احمد نبوده آمنه گذاشته بوده احمد مثلاً به نام محمد می شناختن پیامبر را، و اسمش اصلاً احمد مطرح نبوده؛ از این ادعاها که بله خیلی راحت می توانند بکنند ولی خب اگر شما خواستید ادعا بکنید ما هم ادعا کردیم، پس اسم امام حسین (ع) هیچ اشکالی ندارد که در زمان رجعت عبدالله مهدی که قطعاً هستند احمد هم باشند، حدیثی را هم استاد شریفی خواندند که هیچ مشکلی در اینجا ایجاد نمی کند.من دیگر صحبتم را در مورد راوی های حدیث احمد با آخرین راوی به پایان می رسانم ان شاء الله؛ آخرین راوی خودش دیگر از امام صادق (ع) ادعا می کند  که حدیث را شنیده، علی بن بیان بن زید بن صیابه هست،

استاد شریفی:

اجازه بدهید من ادعای آقای ناظم را در رابطه با ایشان بخوانم شما نقدش کنید، خب کتاب«انتصالاً للوصیه» آقای ناظم، ببینید ما هرچه مطلب آوردیم اول ادعا را از کتب خود اینها آوردیم بیان کردیم و پاسخ ها را هم علاوه بر روایات اول از کتاب خود اینها پاسخ دادیم، انصاف داشته باشید اتباع احمد بصری لللهاً یک مقدارا واجدان داشته باشید، چطور ما درایم شما را نقد می کنیم و چطور شما دارید ادعا می کنید، از فرارتان من بنالم از عدم پاسخگویی تان بنالم از نوع استدلال هایتان بنالم، از دروغ هایی که شما گفتید بنالیم از از چه بگوییم، شما هرچه که گفتید رد کتاب هایتان ما خط به خطش را خواندیم می آوریم نشان می دهیم و بعد نقد می کنیم از روایات و کلام خودتان، این هم آخرین راوی

علی بن بیان او از کسانی است  که از امام صادق و اصحاب ایشان  حدیث روایت کرده اند که بعضی از علمای بزرگ تمام آنها را  ثقه می دانند مگر آنکه به دلیلی ضعفشان اثبات شود

انتصالاً للوصیه

پس استاد چون ایشان از اصحاب امام صادق بوده و روایت از اما صادق نقل کرده ثقه است، این مبنای رجالی آقای ناظم العقلی، حالا بسم الله  منتظر جواب شما هستیم،

استاد مجتهدی سیستانی:

ایشان طبق حرف های قبلی  شان که  از سر بی سوادی یا از سر بیکاری حرف های خنده داری می زدند، و استدلال می کردند برای توثیق راوی های این حدیث در اینجا هم یک حرف خنده داری زدند، که خب هر کس اهل رجال بوده، یعنی شما هر کسی که  کتاب رجالی نوشته باشد بروید نگاه بکنید این حرفی که ایشان زده را رد کرده که تمام اصحاب امام صادق (ع) ثقه باشند إلّا اینکه دلیل خواص داشته باشیم، ما هیچ دلیلی نداریم که تمام اصحاب امام صادق (ع) ثقه بودند خود شیخ طوسی در کتاب رجالشان در کتاب فهرست شان، مرحوم نجاشی در کتاب فهرست شان، مرحوم کشّی در کتاب رجالشان، راوی های متعدد از امام صادق (ع) را تضعیف کردند کذاب دانستند جعال دانستند ، اهل غلو دانستند و فاسد المذهب و چیزهای دیگری معرفی کردند، و اینکه ما بگوییم که تمام اصحاب امام صادق(ع) ثقه هستند یک حرف کاملاً بی معنا و بی ربط است بله، آقای ناظم العقلی یک مبنای دیگری هم باز دارند که  آن هم خنده دار است ، و آن اینکه می گویند  هرکسی اثبات شده ثقه هست از کسی حدیث نقل بکند آن هم ثقه هست، لذا وقتی حسین بن علی مصری ثقه بوده از پدرش نقل کرده پس پدرش هم ثقه است؛ خب ما ثابت کردیم که اولاً آن حسین بن علی مصری نیست حسن بن علی هست، هیچ دلیلی بر اینکه این آقا حسین بن علی باشد نداریم، و تازه بر فرض هم که آن باشد این که توثیق شده باشد مشکوک است چون علامه حلی در کتاب «خلاصة الأقوال» شان که از نجاشی نقل کردند در کلام نجاشی ثقه آنجا وجود ندارد، توثیق ندارد پس اینکه حسن ثقه هست پس از پدرش نقل کرده آن هم ثقه هست این  خودش ثابت نیست که حسن ثقه باشد و اینکه ثقه از غیر ثقه نقل بکند این اتفاقاً خیلی زیاد است و این را هم ما در جلسات گذشته توضیح دادیم، صرف اینکه یک انسان ثقه مورد اعتماد از کسی که مورد اعتماد نبوده حدیث نقل بکند ما شاء الله  ده ها هزار حدیث ما درایم بسیار بسیار عدد بالایش ثقه از کسی که تضیعف شده یا کسی که  کذاب معرفی شده یا  هر چیز دیگر حدیثی نقل کرده یا به چه دلیل حدیث نقل کرده صرف نقل ثقه از غیر ثقه توثیقی برای آن فردی که ما نمی شناسیم  نمی آید.

استاد شریفی:

اصلاً استاد علی بن زید در کتب رجالی ما توثیق شده است؟

استاد مجتهدی سیستانی:

اصلاً اسمش نیامده

استاد شریفی:

اسمش نیامده، آقای ناظم می گوید همین مقدار که آمده باشد که این از اصحاب امام بوده، همین برای وثاقتش کفایت می کند، این ادعای ناظم، حالا من اول از شما این را پرسیدم که اصلاً علی بن زید در کتب ما به عنوان ثقه آمده شما می گویید اسمش نیامده؛ حالا من با توجه به این نکته یک مطلبی را از جناب آقای ناظم العقیلی می خواهم بخوانم، در کتاب «انتصالاً للوصیه» اش اول کتاب آقای ناظم می خواهد علم رجال را بزند، علتش را هم شما بهتر از بنده می دانید دیگر، اینها هر موقع روایت به نفع شان هست هم آن عالم را می برند بالا هم علم رجال را، و این روایت معتبر است، هرجا وقتی به ضررشان می شود بحث سند پیش می آید روایت ضعیف است، نه علم رجال بدعت است، آقای ناظم العقیلی در صفحه 4، یک ادعایی را کرده

منشاء رجال : طرفداران علم اعتقاد دراند اولین کسی که در علم رجال کتاب نوشت فردی است به نام عبید الله بن ابی رافع که کاتب امام علی (ع) بوده.

موضوع کتاب او ارائه فهرستی از صحابه حاضر در جنگ های جمل، صفین، و نهروان  در کنار حضرت  علی(ع)

است.

حالا این چه ارتباطی با رجال دارد؟ جواب ساده است. هیچ ارتباطی ندارد؛ تعریف علم رجال بنابر سخنان خود علمای شیعه مثل علامه مشکینی با چنین برداشتی هم خوانی ندارد، چرا که عبدالله در کتابش تنها افراد را آورده و به هیچ عنوان آنها را توثیق یا تضعیف نکرده است، از آنجایی که بناین رجال بر توثیق و تضعیف بنا شده، جایی که توثیق و تضعیف در کار نباشد رجالی در کار نیست و طرفداران رجال آن را بهتر از هر کس می دانند، لذا هرجا اسم فردی بیان شد  اشاره به رجال ندارد و چنین برداشتی بسیار لجوج و بچگانه است.

انتصالاً للوصیه، ناظم العقیلی، ص 4،

حرف آقای ناظم این است، این کتاب نوشته شده فقط اسامی آمده که اینها اصحاب امیرالمؤمنین بودن، آیا اینها ثقه هستند؟ نه، اسمی که فقط بیاید به این عنوان که اصحاب هستند اصلاً کفایت نمی کند و دلیل بر وثاقت نیست، این حرف خود آقای ناظم العقیلی است، حتماً باید این شخص کنارش آمده باشد، چه کسی هست، شاگردش، استادش بعد ظابط است عادل است ثقه هست، اینها باید باشد تا ما بپذیریم که این شخص ثقه است،  اسم به تنهایی به عنوان اصحاب امام کفایت برای توثیق او نمی کند، به اینجا که می رسد که می خواهد حدیث وصیت را سنداً اعتبار به آن بدهد، نه آقا این جزء اصحاب امام صادق بوده، همین کفایت می کند برای وثاقتش، این تعارضات و تناقضات این جریان یکی دوتا نیست.سؤالی است از طریق درگاه اینترنتی برای ما ارسال شده این سؤال را گوش بکنیم برای سؤال ایشان پاسخ قانع کننده ای را داشته باشیم،

سؤال صوتی:

بسم الله الرحمن الرحیم، با عرض سلام سؤالی داشتم در مورد اینکه  آیا در روایات شیعه، روایتی داریم که ذکر شده باشد فقهای شیعه در هنگام ظهور با امام زمان می جنگند و امام زمان فقهای شیعه را به

قتل می رساند؟ با تشکر.

استاد شریفی:

خیلی متشکر که سؤال را برای ما ارسال کردید، چشم سؤال شما را پاسخ خواهیم داد، در خدمت استاد هستیم و سؤال را ان شاء الله در ادامه بحث جواب خواهید شنید، خب بیننده بزرگواری که پشت خط هستند جناب آقای مرادی عزیز از استان فارس، آقای مرادی سلام علیکم شب شما بخیر.

بیننده:

سلام علیکم، با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد شریفی و همچنین خدمت استاد مجتهدی عزیز، بنده سؤال داشتم در باره اینکه چرا بعضی ها اعتقادشان دراد ضعیف می شود؟ بخاطر اینکه امام زمان ظهور نمی کند، آنها اعتقادشان ضعیف می شود. و سؤال دوم هم این است که هدف از این غیبت چیست؟ این غیبت صغرا و کبرا و چه زمانی تمام می شود؟

استاد شریفی :

چشم ان شاء الله این را هم به استاد ارائه خواهیم کرد و پاسخ تان را از گیرنده خواهید شنید؛ بیننده بزگوار بعدی که در خدمت شان هستیم جناب علی آقا از اراک هستند، جناب علی آقا سلام علیکم شب شما بخیر

بیننده:

سلام عرض کردم خسته نباشید جناب مجری و جناب کارشناس عزیز، من یک سؤالی داشتم از خدمت تان،  می خواستم بدانم که این بحث ظهور و بحث منجی آیا در کتاب های گذشته، کتاب های پیشین آسمانی آیا اشاره شده به این مسئله مهم، و اگر اشاره شده چگونه به این مسئله اشاره شده؛ بعد یک سؤال داشتم برای زمان حال هست، اینکه الآن من رسانه های دیگر را هم که پیگری می کنم الآن تمام رسانه ها دقیقاً مقابل یک مذهب ایستادند، مذهب شیعه و بالأخص جریان مهدویت، خب دلیل این همه هجمه و  این همه زیر سؤال بردن و شبهه ایجاد کردن برای مذهب شیعه و بحث مهدویت این واقعاً چه جریانی است که  این همه دارند هجمه درست می کنند برای این مسئله، خب ما خیلی مذاهب دیگری داریم ، دین های دیگری داریم، انگار در عالم به غیر از این مذهب و این جریان چیزی در جریان نیست، دلیل این همه هجمه و این همه  زیر سؤال بردن این جریانات چه هست، این برای من خیلی جالب است، ممنون می شوم اگر این را جواب بدهید .

استاد شریفی:

خواهش می کنم به روی چشم ان شاء الله دو سؤال شما را هم پاسخ خواهیم داد؛ خب آقای احمد از بیرجند بیننده بعدی که پشت خط هستند، سلام علیکم جناب احمد آقای عزیز در خدمت شما هستیم بزرگوار

بیننده:

سلام علیکم شب شما بخیر، بنده به عنوان مخالف هستم به این معنا که شما چرا از خود این بزرگان، این آقای فتحیه و جوکار دعوت نمی کنید که بیایند؟ اینها که در خود ایران هستند دیگر که مشکل حل بشود

استاد شریفی:

شما از اتباع احمد بصری هستید احمد آقا؟

بیننده:

کتاب هایشان را می خوانیم تحت تأثیر قرار گرفتیم ، ما منتظر هستیم که از آنها بیایند، ما با آنها که صحبت می کنیم می گوییم چرا نمی آیید، می گویند هر کس صحبت می کند زندان است،

استاد شریفی:

شما با آقای فتحیه صحبت کردید؟

بیننده:

نه کانال هایشان را می خوانیم

استاد شریفی:

خیلی خب من الآن به شما پاسخ می دهم؛ ما از آقای عباس فتحیه درخواست کردیم برای مناظره یک سال هم إلام تحدی کردیم ایشان نیامدند و گفتند ما مناظره نمی کنیم

بیننده:

خب آنها هم جواب می دهند، این حرف شما هم درست است ولی آنها هم می گویند ما الآن هرچه جواب دادیم در زندان هستند

استاد شریفی:

من سؤالم از شما این است مگر، الآن اتباع احمد چند نفر هستند در ایران؟

بیننده:

من نمی دانم ولی حاج آقا قزوینی در یک فایل من از ایشان شنیدم100نفر تا حالا از حوزه علمیه قم به ایشان ایمان آوردند

استاد شریفی:

خب الآن چند نفر در زندان هستند از اتباع احمد؟

بیننده:

می گویند 10یا 15تا

استاد شریفی:

خدا خیرتان بدهد کلاً 10-15نفر می گویند زندان هستند بقیه چرا نمی آیند، این 10-15نفرشان هم بخاطر اعتقادشان نیست بخاطر براندازی نظام و مسائل سیاسی هست

بیننده:

می گویند اگر بیاییم همین آش و همین کاسه ما را هم به زندان می اندازند،

استاد شریفی:

ما الآن چند جلسه با اتباع احمد مناظره کردیم؟

بیننده:

مناظره نکردید، ما کلام ها را می شنویم

استاد شریفی:

بنده مگر با آقای کهندل مناظره نکردم؟ آقا عباس فتحیه را دعوت به مناظره کردیم هنوز زندان هم نرفته بود، زندان رفتن اینها  طبق اعتراف و کلیپ هایی که ما در برنامه های قبلی پخش کردیم از آقای موسوی که از بزرگان این جریان است، بخاطر مسائل اعتقادی نیست برای براندازی نظام بوده، ما از آقای عباس فتحیه قبل از اینکه به زندان بیافتد و دستگیر بشود درخواست مناظره کردیم ایشان نیامد، شما می گویید هرکس مناظره کند می افتد به زندان مگر بنده با آقای کهندل مناظره نکردم، الآن آقای کهندل زندان است؟

بیننده:

مثلاً همان بخشی که با آقای کهندل مناظره کردید، بنده اگر منصف نگاه کنم می گویم آقای کهندل پیروز شد،

استاد شریفی:

شما که از اتباع احمد هستی، بحث مان را عوض نکن ، الآن آقای کهندل زندان است؟

بیننده:

نمی دانم اینجوری وارد نیستم،

استاد شریفی:

خیلی خب اگر نمی دانید من به شما می گویم، آقای کهندل الآن آزاد هست و از من و شما هم سر حال تر دارد اینطرف و آن طرف می رود و می چرخد، ادعای اینکه هر کس مناظره کند زندان می افتد دروغ است، ما سه جلسه در همین شبکه مناظره کردیم؛ نکته بعدی ما دو هفته قبل با یک شخصی قرار مناظره گذاشتیم با یک شخصی به نام آقای نظری از لیدرهای جریان شما است، در همان بیرجندی که شما زنگ زدی، ایشان هم جزو همان خراسان  جنوبی و شهرستان طبس بود، حتی اجازه رسمی از اطلاعات سپاه برای ایشان گرفتیم، چون ایشان گفت من می خواهم باید به من اجازه رسمی داده بشود، اجازه رسمی به ایشان داده شد من این اجازه رسمی را هم پخش کردم، ایشان بعد از اینکه این اجازه را هم اطلاعات سپاه به او داده بود که هیچ بهانه ای در این قضیه نیاورند باز هم از مناظره تفره رفت؛ الآن شما نظرتان در رابطه با این مواردی که شما گفتید بجز تهمت چیز دیگری نبود؛ یک لحظه این را نگاه کنید

اینجانب مجید نظری نامه ای در خصوص سازمان اطلاعات سپاه در خصوص مناظره من با آقای علی شریفی در تاریخ  29/08/1399، تحویل گرفتم.

بابا برای کدام فرقه ای حتی اطلاعات سپاه و نیروهای امنیتی آمدند اجازه نامه رسمی و کتبی صادر کردند که این آقا برای مناظره بیاید که دیگر ما هیچ بهانه ای را از طرف این آقایان نشنویم، الآن هم بزرگوار بنده سه جلسه در همین شبکه مناظره کردم با آقای کهندل و دو نفر از اتباع احمد، هیچ کدام نه زندان هستند نه هیچ چیز، پس اینها بهانه است، حالا در رابطه با مناظره آقای کهندل شما گفتید آقا من هنوز اشکال دارم، بسم الله کدام اشکال علمی شما دارید من پاسخ تان را بدهم

بیننده:

خب من همان برنامه ای از شما را دیدم که آقای خز علی رئیس بود شما بودید و آقای کهندل و همان  قضیه شتر و صالح  و اینها را بیان می کردید، خب من آنجا متوجه شدم که  آقای کهندل خیلی درست گفتند،

استاد شریفی:

آقای کهندل چه گفتند کدام حرف شان درست بود؟

بیننده:

خلاصه همان بحث هایی که شده من ظبط نکردم

استاد شریفی:

نه دیگر الآن شما دارید ادعا می کنید دیگر کدام حرف شما درست بود که بنده الآن جواب شما را بدهم؟

بیننده:

ما تحت تأثیر قرار می گیریم ولی اینکه شما الآن مخالفت شدید می کنید نکنید، شما سعی کنید  خود نفرها را بیاورید تلوزیون

استاد شریفی:

دوست من ما خود احمد را ناصبی می دانیم و معاند اهل بیت اینکه ما مخالفت نکنیم وظیفه شرعی ما است، شما ادعا کردید ببنید ما همیشه گفتیم، نقد اهل سنت، وهابیت، نقد احمد نقد تمام فرقه ها در این شبکه مستند هست، ما حرفی را بدون مدرک نزدیم، شما الآن ادعا کردید من در رابطه با مناظره با آقای کهندل که خود احمد تصریح کرده من عقیده به تناسخ دارم ، آن شتر حضرت صالح من احمد بصری بودم شما می گویید من هنوز قانع نشدم، کدام نکته بوده که آقای کهندل گفته و درست گفته، بفرمایید تا من جواب تان را بدهم.

بیننده:

آقای کهندل می گفت اصلاً می گفت از حضرت علی هم این حرف ها بیان شده دیگر.

استاد شریفی:

خیلی خب ، خوب بیننده ها دقت کنید نکته ایشان این بود، جواب که بنده هم به ایشان دادم این بود، آقای کهندل گفت در روایات ما هم اشاره شده که  ناقه یعنی امام، ببنید دقیقاً وجه اشتراک وهابیت و احمد با اختلافی که با شیعه دارند در قرآن ما آیاتی داریم  وجه الله ید الله، وهابیت می گوید ید الله یعنی تجسیم و خدا دست دارد، شیعه و سنی می گوید ما این آیه را به این معنا برداشت نمی کنیم وقتی بگوییم این خدا دست دارد این خدا را جسم قرار دادیم و محدودش کردیم، ما این آیات را تأویل می کنیم ید الله یعنی قدرت خدا، اختلاف ما با آقای احمد اینجا است، وقتی امام می گوید ناقه یعنی امام، و در ادامه روایت و اقوال علماء آمده است ناقه حجت خدا است امام هم حجت خدا است، همان گونه که امیرالمؤمنین را شقی ترین فرد به شهادت رساندند، ناقه حضرت صالح را هم شقی ترین فرد امت صالح به قتل رساند، اما آقای احمد بصری می گوید من خودم شتر حضرت صالح هستم و من قائل به عقیده تناسخ هستم، آقای احمد بصری تصریح می کند آن کسی که  به جای حضرت عیسی به صلیب کشیده شد من بودم که به دنیا آمدم به صلیب کشیده شدم مردم، حضرت خضر که در روایات قبل از حضرت موسی به دنیا آمده است من هستم ، و طبق روایت حضرت خضر تا الآن هم زنده است، بینید اول آقای احمد ادعا کرده شتر حضرت صالح بوده، شتر کشته می شود می رود، بعد می شود حضرت خضر که تا الآن هم زنده است، بعد دوباره باز بر می گردد به این دنیا، به این دنیا که آمد به عنوان شبیه حضرت عیسی به صلیب کشیده می شود، می رود از دنیا وفات می کند دوباره 52سال قبل از مادری به دنیا می آید به عنوان احمد بصری، بعد از آقای احمد بصری سؤال می  پرسند که اینکه شما فرمودید این می شود تناسخ آیا شما به تناسخ اعتقاد دارید؟ آقای احمد بصری تصریح می کند بله من به تناسخ  اعتقاد درام، فرق ما با شما در این است بزگوار ما روایاتی که آمده را تأویل می کنیم آقای احمد بصری یک تأویل نمی کند، می گوید ظاهر و روایات حجت است، دو می گوید من عقیده به تناسخ دارم، تناسخ هم در کلام اهل بیت کفر است  به طور قطع و یقین ، حالا پاسخ تان را بفرمایید.

بیننده:

اولاً که آقای احمد کهندل همانجا فرمود که تناسخی که ایشان دارد می گوید آن تناسخ اهل بیت نیست، تناسخ یعنی اینکه دو بار متولد بشوی از یک رحم، چنین ادعایی نکرده احمد بصری

استاد شریفی:

هیمن الآن برایتان می آورم، آقای احمد بصری را قبول دارید که بجای حضرت عیسی به صلیب کشیده شد دیگر؟

بیننده:

بله بله حواری سیزدهم

استاد شریفی:

کتاب «احمد موعود»؛ قبل اینکه بخواهم کتاب را نشان بدهم آقای احمد بصری به دنیا آمده است در زمان حضرت عیسی به صلیب کشیده شده یا نه؟

بیننده:

صورت ملکوتی نوری اش آمده، نمی گوید این چنین بیان می کند در کتاب، نمی گوید از رحم کسی به دنیا آمده، می گوید در حالت ملکوتی به حالت نوری آمده به این دنیا، یعنی تناسخی که شما مورد بحث تان هست را قبول نمی کند شما دارید این را می گویید

استاد شریفی:

آقای احمد آقا، آقای احمد بصری بصورت جسم مگر نیامده به صلیب دار و به صلیب رفته؟

بیننده:

بعدش جسم حضرت عیسی، بله آمده به جسم حضرت عیسی،

استاد شریفی:

جسم بوده دیگر درست است؟

بیننده:

بله از حالت ملکوتی نوری آمده به جسم،

استاد شریفی:

یک چیزی بگویید که حتماً خودتا بگویید چیست

بیننده:

می خواهم بگویم از رحم به دنیا نیامده

استاد شریفی:

کتاب احمد موعود،

احمد شبیه عیسی به صلیب کشیده شد و آقایی که دوباره باز می گردد نفر دوازدهمی که آمده یا آن کسی که از آسمان نازل شد همان وصی خاندان محمد است آن کسی که به صلیب کشیده شد و به قتل رسید، بعد از اینکه به صورت  عیسی تجسم یافت،

کتاب احمد موعود

دوست بزرگوار خوب دقت کن، به دنیا می آید و در جسم هم است نه نور، ادامه اش

لیکن او در آن زمان به دنیا آمد تا مأموریتی که

بیننده:

دنیا منظورش این دنیا است

استاد شریفی:

در همین دنیا من نگفتم دنیا دیگری، آقای احمد بصری در زمان حضرت عیسی با یک جسمی به دنیا می  آید

تا آن مأموریتی که بر عهده دارد برانگیخته و حق شهادت دهد

آقای احمد بصری به دنیا می آید با جسم می آید و ایشان به صلیب کشیده می شود از دنیا می رود 52 سال قبل دوباره باز در یک جسم دیگر به نام احمد بصری می آید، این یک نکته، نکته بعدی در رابطه با حضرت خضر، باز ادعایی که ایشان انجام داده، خوب دقت کنید بیننده های عزیز، «سفر حضرت عیسی به مجمع البحرین»، صفحه 61،

در بعضی از روایات او را به خضر معرفی کردند بدون اینکه متوجه شوند خضر یک صفت است نه یک اسم و ممکن است این صفت بر چند شخصیت الهی اطلاق شود به اعتبار اینکه خضر هر جا بنشیند زمین آنجا سبز می شود

سفر حضرت عسی به مجمع البحرین، ص 61،

سؤال آیا شما معتقد هستید احمد بصری همان خضرت است، تا من اسکن بعدی را نشان تان بدهم

بیننده:

این را خودشان قشنگ توضیح داده بنده قبول کردم

استاد شریفی:

پس قبول دارید که حضرت خضر آقای احمد بصری است، صفحه 69،

در حقیقت این عبد صالح همان قائم آل محمد است

سفر حضرت عسی به مجمع البحرین، ص 69

که آقای احمد تصریح می کند قائم آل محمد من هستم؛ حالا ایشان می گوید خضری که در روایات آمده من هستم، من چندتا سؤال دارم از شما، حضرت خضر کی به دنیا آمده است و الآن زنده است یا نه؟

بیننده:

بله الآن زنده است

استاد شریفی:

خب حضرت خضر قبل از حضرت موسی به دنیا آمده احمد می گوید خضر در روایت من هستم، مردم اشتباه فهمیدند که پیغمبر نبی و رسول یا همچین چیزی، الآن ایشان می گوید من خضر در روایات هستم، این روایت را دقت کنید؛ کتاب «کمال الدین شیخ صدوق»

امام رضا (ع) فرمود خضر (ع) از آب حیات نوشید و او زنده است و تا نفخ صور نخواهد مرد، او نزد ما می آید و سلام علیک می کند و ما آوازش را می شنویم

کمال الدین، شیخ صدوق

الآن من سؤالم این است آقای احمد بصری می گوید خضر در روایت من هستم  از آن طرف هم 52 سال پیش از یک مادر دیگر به دنیا می آید همزمان دو نفر است، این تناسخ هست یا نیست؟ از تناسخ یک چیزی بالاتر، به جای حضرت عیسی هم به دنیا آمده به صلیب هم کشیده شد رفت، ناقه صالح هم بوده، آنجا هم  کشته شد رفت الآن این اسمش چیست؟

بیننده:

 نگاه کن حاج آقای شریفی اولاً ناقه صالح آقای کهندل گفت که شما همان را هم نتوانستید ثابت کنید که ایشان ناقه صالح است، ایشان ادعا نکرده

استاد شریفی:

همه را یکی یکی داری منکر می شود در کتاب نشان می دهم، «بیان حق» احمد بصری، در این کتاب این آقا از طرق حروف ابجد می خواهد حقانیت خودش را ثابت کند، شماره 52،

هو خیلفة المهدی52، می شود احمد بصری، هو فلان بن فلان 52، من هو المهدی اول 52، همه اینها را یکی یکی آورده ، خب من هو ناقه صالح 53، هو عبد الصالح 53، چه کسی هست ناقه صالح؟ آقای احمد بصری با حروف ابجد می خواهد بگوید من همان ناقه صالح هستم، و من همان عبد صالح هستم، پس اینکه آقای احمد صالح ادعا کرده من ناقه صالح هستم این به آقای کهندل هم رد نکرد که شما کردید، شما اول کار گفتید ایشان تأویل کرده گفتی آقا امام گفته من هم ناقه صالح هستم، پس اشکال ندارد، الآن باز می آیید می گویید آقای احمد بصری نه کی گفته من ناقه صالح هستم این هم  ناقه صالحش،

بیان حق، احمد بصری، شماره 52،

بفرمایید.

بیننده:

خب به این معنی هم که شما می گوییدنیست، باز هم تأویل دارد حرف ایشان، هرچه  ائمه تأویل می کند حرف ایشان هم تأویل می کنیم، هیچ فرقی نمی کند که،

استاد شریفی:

بفرمایید تأویل کنید،

بیننده:

همین می شود شما به معنی واقعی خود یک شتر نگیرید، همانطور که حضرت علی ناقه صالح بود

استاد شریفی:

دوست من ، آقای احمد عقیده به تناسخ دارد ، شما الآن می خواهید تأوی کنید حرف احمد را درست است؟

بیننده:

نه برای چه من تأویل کنم

استاد شریفی:

آقا شما هم می گویید  ناقه صالح بودن احمد می خواهید تأویلش کنید

بیننده:

شبکه گرم تر شده و ما واقعاً از این چالش ها در بیاییم

استاد شریفی:

دوست من آقای احمد می  گوید خضر در روایات من هستم، من به جای حضرت عیسی به صلیب کشیده شدم مردم این تناسخ است یا تناسخ نیست، این را چگونه تأویل می کنید؟

بیننده:

 نه این تناسخ نیست، خب وقتی می گوید من آن زمان در کالبد روحی آمدم در دنیا  نه اینکه دنیا آمدم از رحم مادر می گوید آمدم به این دنیا

استاد شریفی:

دوست عزیز کسی که به صلیب کشیده می شود روح است یا باید جسم باشد؟

بیننده:

نه در جسمی  داخل شده

استاد شریفی:

خیلی خب این می شود تناسخ دیگر

بیننده:

معنی تناسخ این می شود که از رحم به دنیا نیاید

استاد شریفی:

شما معنی تناسخ را بفرمایید

بیننده:

اینها می گوید دوبار از یک رحم به دنیا بیایید می شود تناسخ، ولی اگر یک بار کلاً به دنیا بیایی و در وقت های دیگر در عالم روحانی بیایی در جسم نفوذ کنی این با آن خیلی فرق دراد

استاد شریفی:

خب این خیلی بی سواد هستند که همچین حرفی می زنند، تناسخ یعنی حلول یک روح در اجسام و اجساد مختلف، اینکه احمد یک روح است، یک بار در قالب شبیه حضرت عیسی بیاید، یک بار در قالب شتر بیاید، یک بار در قالب حضرت خضر بیاید، یک بار هم در قالب احمد بصری این می شود تناسخ، آن کسی که به شما این حرف را زده به او بگو آقا خیلی بی سواد هستی، معنی تناسخ را هم نفهمیدی، دیگر چه؟

بیننده:

 حرف کل من این است که دوست داشتیم از این اعضا خود این آقای فتحی  که  در زندان است در بیاوریم با او حبت کنیم

استاد شریفی:

باز رفتی سراغ آن، برادر بزرگوار بحث تناسخ تمام شد باز رفتی سراغ آقای فتحی ممنون هستم از احمد آقا متشکر، دست شما درد نکند؛ آقای عرفان از کرمان در خدمت تان هستیم

بیننده:

سلام علیکم جناب شریفی وقت تان بخیر ارادتمند هستم ممنون از برنامه زیبای تان؛ چندتا نکته می خواستم عرض کنم خدمت تان، نکته اول اینکه من نمی دانم چرا اتباع احمد بصری یا احمد کذاب واقعاً ادله ای که برایشان می آید را انکار می کنند به قول یکی از بزرگواران می گفت در جامعه ما در کره زمین افراد ناآگاه زیاد هستند کافی است یک نفر ادعای پیغمبری کند یک عده ای از روی جهل همراهی اش می کنند، ادله مستقیم و واضح را انکار می کنند یا می گویند متشابهات است یا توجیحات دیگر دارند و هر شخصی، حالا من تعداد زیادی را دیدم در ایران که از این مسئله می نالند به محض اینکه تلگرام را باز می کنید سریع گر و گر به قول معروف پیام آمده که خبر مهم، یمانی موعود ظهور کرد، یمانی ظاهر شد و از این چیزها، من سؤالم این است جناب شریفی از اتباع احمد، مگر نمی گویند که یمانی یا مهدیین یا مهدی موعود ظهور کرده، این بحث را می گویند درست است؟

استاد شریفی:

بله

بیننده:

خب بسم الله الرحمن الرحیم، اگر مهدی ظهور کرده یعنی سلسله ای از پیامبران و امامان ظهور کرده بساط کرونا را چرا جمع نکرده، چرا اینقدر ما مشکل داریم ، چرا زلزله داریم الان چند سال است ایشان ظهور کرده،

استاد شریفی:

خب سؤالی است که باید بیایند پاسخ بدهند

بیننده:

بعد اینقدر وقیح هستند که هر بار باز می کنی تلگرام را  خیلی حرف های بی سر و ته ما که دم از اسلام می زنیم اسلام سر تا سر عقلانیت است ، حضرت علی فرمودند که دین ما جز علاقنیت نیست، سرتاسر از مسائل عقلی است ولی، خب بزگواران این مطلب را متوجه نمی شوند

استاد شریفی:

ببینید مطالب خیلی ساده و خیلی روان است این آقا یک ادعایی دارد، برای خودش یک جواب هایی می دهد که اصلاً خودش هم متوجه نیست، ببینید بینندگان عزیز کتاب «جواب های روشن کننده» صفحه 85، سؤال 96، خلاصه کلام این است از احمد سؤال می پرسند آقا شما ادعا کردی که  به جای حضرت عیسی به صلیب کشیده شدی، خب این حلول یک روح در جسدهای مختلف است در اجساد مختلف است، چطور شما همچین ادعایی را کردی،

آیا مهدی اول با جسد خود پایین آمده؟ یا به صورت روحی در جسد معینی بود، آیا مهدی اول اکنون در همان جسدی است که به دار آویخته شده زندگی می کند؟

جواب های روشن کنند، ص85، سؤال96

جواب می دهد آقای احمد

نطفه متعلق به نفس تغییر نمی کند اما ممکن است که در چند صورت عالم جسمانی تشکیل شود

همان عقیده به تناسخ، یک روح در اجسام و اجاسد مختلف حلول می کند

ممکن است که انسان قبل از ورود به این عالم جسمانی و ورود به امتحان آن در جسد حلول کند، یعنی قبل از اینکه متولد شود و همچنین پس از انجام امتحان دنوی و پس از مرگ مرده های فراوانی را خداوند مبعوث کرد و قرآن بر آن گواهی می کند پس نفس، نفس و نطفه، نطفه است اما تصویر جسمانی شاید خودش باشد یا مقداری از آن تغییر یا همه آن تغییر و تعویض شود

یک روح است می  آید به اشکال مختلف در اجسام و اجساد مختلف  حلول می کند این می شود تناسخ و این در کلام اهل بیت کفر است، این حرف خود آقای احمد با آن حرف که عالم مکلوت بوده، نور بوده، کج بوده راست بوده، هر آنچه که شما می خواهید بگویید  طبق این حرف آقای احمد اعتقاد به تناسخ واضح و روشن است در کلامش، این حرف خودش است، بعد این را آقایان چطور می آیند توجیه می کنند؟ از یک شاخه به یک شاخه دیگر، از آن شاخه به آن شاخه دیگر؛ در  خدمت تان هستم آقا عرفان

بیننده:

جناب شریفی من سؤالم همین است واقعاً من نمی دانم این اتباع مردم را چه فرض می کنند که اینقدر توجیهات سطحی و بدون استخوان می آورند، ما این تعارضات را زیاد دیدیم در کتاب های احمد کذاب، و به اینها بارها اشاره کردیم حتی در صحبت هایی در فضای تلگرام با بعضی از مبلغین شان، می گویند متشابهات است، خب اگر دین متشابهات باشد پس ما چرا دین داری کنیم؟

استاد شریفی:

اصلاً اینها دین شان دین متشابهات است آقا عرفان

بیننده:

پس آقای شریفی ما اصلاً پیروی نمی کنیم از دین ایشان

 استاد شریفی:

خیلی خب ممنونیم از آقا عرفان دست شما درد نکند، پنج دقیقه بیشتر وقت نداریم یک بیننده دیگر هم داریم، بیننده بعدی آقای جعفری از جهرم، سلام علیکم جناب آقای جعفری عزیز

بیننده:

سلام علیکم و رحمة الله، خدا قوت می گویم خدمت استاد شریفی عزیز، اینبار سؤالم را خیلی مختصر از اتباع احمد بصری می پرسم، که اگر واقعاً حق با احمد بصری است، چرا یک کرامتی یک معجزه ای بلاخره یک نشانه ای از خودش رو نمی کند ارائه نمی کند، که ثابت بشود

استاد شریفی:

از این کرامت هایی که شما می گویید در فضای مجازی و بین خودشان زیاد نقل می کنند، حالا مثلاً کرامت نقل می کردند که ، فلانی سیگار هوس کرده بوده، آن یکی تریاک هوس کرده بوده رفته سراغش بدون اینکه به احمد بگوید ، احمد به او سیگار داده، تریاک داده از این کرامت ها اگر می خواهید دارند برای خودشان، ولی آن کراماتی که مشخصه حجت های الهی است خب چون ندارد و چون نیست، باید هم بیاید بگوید اصلاً معجزه راه شناخت نیست و ما قرار نیست کسی را با معجزه بشناسیم، این جواب این آقا است.

بیننده:

حالا جالب است اکثر افراد احمد بصری هم خواب تعریف می کنند که احمد آمد در خواب ما همچین سفارشی کرد، دیگر دلشان را با همچین موردی خوش می کنند؛ ان شاء الله امیدواریم که هرچه سریع تر این اتباع احمد بصری هدایت بشوند و ریشه شان خشکیده بشود.

استاد شریفی:

بزرگوارید دست تان درد نکند، متشکر از تماسی که گرفتید خیلی ممنون و تشکر از همه بیننده ها، از آقا احمد هم که از اتباع احمد بودند تشکر می کنیم ان شاء الله برنامه های بعدی هم شما را زیارت کنیم در خدمت شما باشیم.استاد فکر کنم دو دقیقه وقت داریم.

استاد مجتهدی سیستانی:

بله خب ما صحبتی داشتیم در مورد همین علی بن بیان و دوتا نکته خیلی مختصر عرض می کنیم، یک این که در تام کتب شیعه و احادیث شیعه علی بن بیان که شما ادعا می کنید از اصحاب امام صادق (ع) بودند هیچ حدیثی ثبت نشده إلّا حدیث وصیت، یعنی ما هیچ شناختی نسبت به ایشان نداریم، نه می دانیم صادق است یا کذاب است، نه می دانیم از اصحاب امام صادق(ع) بوده یا نه ، فقط یک حدیثی ایشان از امام صادق(ع) نقل کرده، خب خیلی وقت ها شده که راوی که امام صادق(ع) را ندیده از امام صادق (ع) حدیث نقل کرده اصطلاحاً به این می گویند حدیث مرسل پس صرف اینکه این آقا، یک حدیثی را از امام صادق(ع) نقل کرده در حالی که اصلاً  نمی دانیم صادق است یا کذاب است، خب شاید اصلاً دروغ گفته امام صادق (ع) همچین حدیثی گفته است، بر فرض از امام صادق(ع) این حدیث را دریافت کرده باشد، آیا خودش از امام صادق (ع) شنیده یا از کس دیگری شنیده که  او از امام صادق (ع) شنیده، چون ما  اصلاً هیچ اطاعی از این آقا نداریم، لذا است که اصلاً ثابت نیست که ایشان از اصحاب امام صادق (ع) باشند که بخواهد حدیث وصیت را از ایشان نقل کره باشد، به راستی چرا امام صادق (ع) باید با آن همه شاگردان بزرگ مثل ابو بصیر، مثل زراره، مثل محمد بن مسلم، مثل برید، مثل معاویة بن وهب ، و این هم بزگرگان دیگر ، هشام بن حکم، هشام بن سالم، به هیچ کدام از آنها حدیث وصیت را نگوید، حتی به ابوبصری که خودش از امام صادق(ع) نقل کرده حدیثی در باره مهدیین که گفته آنها امام نیستند، حتی امام صادق به او که شنیده مهدیین امام نیستند، حدیث وصیت را نگویند بعد بروند به یک کسی بگویند که هیچ نام و نشانی در جامعه شیعه از او نیست، هیچ کس از او حدیث نقل نکرده، او از هیچ کس حدیث نقل نکرده از هیچ امامی، از هیچ راوی، إلّا یک حدیث وصیت، لذا خیلی روشن و مشخص است که این آقا هیچ جایگاهی در جامعه شیعه نداشته و بلکه حتی احمال دارد از اهل سنت بوده، بخاطر همین شیعه ها هیچ حدیثی از او نقل نکردند، برای همین مرحوم شیخ حر عاملی گفتند احتمال دارد امام صادق(ع)  مسئله رجعت را بخاطر تقیه از همین علی بن بیان بن زید صحابه، بخاطر تقیه به صورت مهدیین  مطرح کردند و مرادشان همان  مسئله رجعت بوده.

استاد شریفی:

خیلی متشکر جناب استاد  آقای مرادی و علی آقا هم از اراک تماس گرفته بودند سؤالاتی را مطرح کردند،سؤال شان ماند، باز سؤال نفر اولی هم که صوتی بود آن هم ماند، قول می دهیم ان شاء الله در برنامه های بعدی من سؤالات تان را یاد داشت کردم با خودم همراه دارم بتوانیم ما در برنامه های بعدی این سؤال شما را بی پاسخ نگذاریم، وقت نیست و نمی توانیم سؤالات را در این برنامه پاسخ بدهیم، جناب استاد دعا بفرمایید.

استاد مجتهدی سیستانی:

دعا می کنیم که ان شاء الله خدای متعال هرچه زودتر اتباع احمد بصری را بیدار کند و به راه مستقیمی که ترکش کردند باز گرداند.

استاد شریفی:

الهی آمین، متشکرم از شما بینندگان  عزیز شبی دیگر در خدمت شما بودیم  و با خاطره خوب امشب را به پایان می رسانیم ان شاء الله هفته های بعد در خدمت شما عزیزان باشیم، یاعلی مدد خدا حافظ.

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 

 


مهدی یار>

شبکه ولی عصر مهدی یار استاد علی شریفی حجت الاسلام مجتهد سیستانی