شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
صدیقه شهیده 3 استاد جباری و آیت الله حسینی قزوینی

قسمت سوم ویژه برنامه صدیقه شهیده به مناسبت ایام فاطمیه و شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری
و با حضور آیت الله حسینی قزوینی (ترکی)
و مداحی آقای محمد خرم فر


بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 6 دی 1399

مجری:

عرض شریف ترین و عزیزترین سلام ها و درودها تقدیم به موجودی که از او عظیم تر و عزیزتر و شریف تر در این عالم خاکی وجود ندارد وجود مقدس و با برکت صاحب الامر حضرت ولیعصر مهدی موعود (عج) و همینطور عرض تسلیت و این سلام ها و درودها را تقدیم شما هم خواهیم کرد که وجودتان و تارپودتان به عشق و محبت اهل بیت آغشته است آکنده از این عشق آسمانی هستید. در خدمت شما هستیم در سومین شب از ویژه برنامه  صدیقه شهیده، شب اول راجع به داستان هجوم صحبت کردیم و منابع تاریخی آن را جناب آیت الله برشمردند راجع به آن مفصل صحبت شد، شب دوم به اتفاق جناب استاد جباری و استاد أبوالقاسمی خطبه فدکیه و داستان فدک را پیش کشیدیم و منابع و مأخذ تاریخی آن را برشمردیم و راجع به کیفیت آن و این چرایی آن و این که چه زمانی غصب شد و چرا غصب شد و مسائل دیگر صحبت کردیم، اما امشب و در این برنامه راجع به قصه ی می خواهیم حبت بکنیم که یکی از تلخ ترین و ناگوارترین روزه های است که دل هر مستمعی را به درد می آورد و اشکش را جاری می کند، امشب قرار است برویم سراغ داستان حضرت محسن(ع)، عرض سلام  و ادب و احترام دارم خدمت استاد ارجمندم جناب استاد جباری.

استاد جباری:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَيِّدِنا وَ نَبِیِّنَا مُحَمَّد وَ آله الطَّاهِرِینَ

بنده هم عرض سلام و ادب دارم حضور حضرت عالی و شما عزیزان بیننده و عرض تسلیت دارم ایام شهادت سیده دو عالم صدیقه کبرا فاطمه زهرا(س) را محضر مقدس مولا و سرورمان امام عصر(عج) و محضر شما عزیزان.

مجری:

18 سال این عمر با برکت طول کشیده و این 18 سال 18 قرن جای صحبت باقی گذاشته، یکی از آن قصه ها یکی از دردناک ترین صحنه های است که واقعاً خودم طاقت شنیدن روضۀ آن را هیچ وقت نداشتم و خیلی سخت بوده حتی به تصویر کشیدن آن در شعر برای من و آن قصه حضرت محسن(ع) است، این ماجرا را شما امشب بیان بفرمایید و راجع به این داستان صحبت بکنید.

استاد جباری:

همانطور که اشاره فرمودید ماجرای شهادت حضرت محسن بن علی(سلام الله علیه) یا برخی ظبط شان حسن بن علی ذکر کرده اند اما ما حالا هر چه مشهور هست را عرض میکنیم محسن بن علی (سلام الله علیه) به عنوان پنجمین فرزند علی و فاطمه (سلام الله علیهما) همانطور که فرمودید ماجرای دردناکی است و یکی از بهترین و روشن ترین شواهد مظلومیت فاطمه(سلام الله علیها) و امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) و  ظلمی که تحمیل شد بر این دو بزرگوار و با توجه به اینکه مسئله سقط حضرت محسن (سلام الله علیه) ارتباط مستقیم با آن فاجعه بزرگ هجوم به بیت فاطمه(سلام الله علیها) دارد و لذا انگیزه برای انکار یا وجود او یا برای چگونگی مرگ او، شهادت او، وفات او، رحلت او حالا هر چه که تعبیر بکنید زیاد بوده چونکه اقرار نسبت به چگونگی از دنیا رفتن او ملازم بوده با سؤالاتی که در پیش پدید می آمده که اگر گفته می شد در پی هجوم به بیت فاطمه(سلام الله علیها) آن حضرت محسن را سقط کرد طبیعتاً سؤال پیش می آید چرا؟ مگر واقعه چه بوده؟ مگر ماجرا چه بوده؟ چه کسی هجوم برده؟ چرا هجوم بردند؟ و جرم فاطمه(س) چه بوده؟ انبوهی از سؤالات در این مسئله پدید می آمد و لذا انگیزه زیاد بوده برای کتمان این مسئله، این را از باب مقدمه عرض کردم بر اینکه اگر ما در منابع اهل سنت می بینیم اصل وجود جناب محسن(ع) را به عنوان پنجمین فرزند فاطمه(سلام الله علیها) و امیرالمرمنین (سلام الله علیه) قطعی است از نظر منابع اهل سنت، بسیاری از منابع شان او را به عنوان یکی از فرزندان این دو بزرگوار نقل کرده اند، اما سخن در این است که با تعابیری که آن تعابیر صراحتی در این ماجرا ندارد مثلاً «مات صغیراً، هلک صغیراً، هلک و هو صغیر، درجة و هو صغیر» از این تعابیر زیاد دیده می شود، گرچه همین تعبیر را هم بعضی ها گفته اند وقتی که گفته شد «مات صغیراً، هلک صغیراً» این نشان می دهد پس شهادتی نبوده در حالیکه این چنین نیست، در همین جا خوب است اشاره کنم که به هیچ وجه اگر در یک موردی حتی نسبت به خود فاطمه(سلام الله علیها) در منابعی تعبیر مثلاً وفات به کار برود یا «ماتت» به کار برود امثال اینها، به هیچ وجه این تعبیر نشانگر این نیست که دارد گوینده نفی می کند توفیت مثلاً به کار برود دارد نفی می کند شهادت را چرا؟ نمونه های را عرض می کنم که موارد قطعی در تاریخ ما داشتیم که هیچ کس تردید ندارد در شهادت در مقطوم شدن از شیعه مثلاً خود امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) کسی واقعاً از میان شیعه اهل سنت در عالم اسلام هست که منکر بشود امیرالمؤمنین شب 19 ماه رمضان سال 40 هجری ضربت خورد در مسجد؟ این قطعی تاریخی است اما در باره خود امیرالمؤمنین تعبیر وفات به کار رفته در برخی از منابع، راجع به امام حسین(ع) باز به همین ترتیب، مثلاً راجع به جعفر طیار، جعفر طیار که شهادتش قطعی هست در جنگ موته در سال هشتم و از آن طرف در منابع اهل سنت در باره خلیفه دوم، خلیفه سوم، اینها که مقتول شدند اما به جای قُتِلَ «مات» مثلاً به کار رفته  تُوَفِیَ به کار رفته و لذا خود این نشان می دهد که اگر کسی بخواهد بگوید که باره جناب محسن بن علی(ع) در منابع اهل سنت تعبیر «مات، تُوَفِیَ» امثال اینها به کار رفته این نشان می دهد که پس  شهادتی در کار نبوده این را عرض کردم از این باب که به هیچ وجه این تعبیر تعبیر عام نیست یا «هلک» به خصوص وقتی گفته می شود «هلک و هو ضغیر» خود «هلک» بیشتر ناظر هست به مرگ غیر طبیعی، نه مرگ طبیعی که در بعضی از منابع شان تعبیر «هلک» به کار رفته، این یک نکته که خواستم عرض بکنم، اما با این وجود با وجود انگیزه ها و دواعیی که وجود داشته برای انکار شهادت از دست در رفته در منابعی از اهل سنت که عرض خواهم کرد که اشاره ای به مسئله شهادت جناب محسن بن علی(ع) شده و همینطور در منابع شیعی.

قبل از اینکه من به برخی از منابع اهل سنت اشاره بکنم به تعدادی از منابع شیعه اشاره می کنم که بحث شهادت جناب محسن(ع) را نقل کرده اند در تتبعی که خود این حقیر انجام داده ام به اتفاق یکی از دوستان و مقالۀ ایشان و در فضای مجازی موجود است در انترنت دوستا این عنوان مقاله را بزنند عنوان مقاله هست «بررسی اخبار محسن بن علی در منابع فریقین»  این مقاله در دو فصلنامه علمی پژوهشی «تاریخ اسلام در آیینۀ پژوهش» شماره 39 چاپ شد در سال 94 و دوستان مراجعه به این مقاله داشته باشند، تتبعی که صورت گرفت در منابع شیعی از قرن اول که حالا عرض خواهم کرد در کدام منبع تا عصر مرحوم علامه مجلسی قرن 11، تا آن تاریخ حداقل در حدی که ما پیدا کردیم که قطعاً بیشتر از این مقدار هست حداقا 33 منبع و عالم از بزرگان شیعه و مورخان و راویان و محدثان و فقها و  در قالب اشعار، در قالب روایات، در منابع معتبر که مسئله شهادت جناب محسن(ع) و  هجوم به بیت فاطمه(س) را و این واقعه را نقل کرده اند و اگر از کهن ترین آنها بخواهیم نام ببریم همین کتاب معروف سلیم بن قیس هلالی است، کتاب سلیم را الآن وارد مباحث تخصصی مربوط به اعتبار کتاب سلیم نمی شوم در جای خودش راجع به این کتاب خیلی بحث شده اما انصافاً آن کسی که ترجمه کرد این کتاب را به عنوان اسرار آل محمد(ص) عنوان خوبی را انتخاب کرد چنانکه این بحث در باره کتاب سلیم در روایات هم آمده، آن زاویایی که انگیزه برای پنهان کردن شان بوده در حوادث تاریخی بعد از رحلت پیامبر در کتاب سلیم به آن اشاره شده و سلیم یکی از خواص اصحاب امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بود این روایات را بر حضرت عرضه می کرد می پرسید از حضرت، از اصحاب برجسته امیرالمؤمنین مثل جناب سلمان، مثل إبن عباس و دیگران، این روایات مربوط به ابواب امامت، حوادث بعد از رحلت رسول خدا(ص) را می پرسید و در کتابش ثبت می کرد و حاصل آن این کتاب شد آن هم در قرن اول، کار کار بسیار دشواری است، گاهی جفا می شود متأسفانه در ارتباط با کتاب سلیم گفته می شود مثلاً راوی کتاب ابان بن أبی عیاش در حالیکه تنها روای روایات سلیم او نیست و مثلاً ابان بن أبی عیاش یک نفر است روای کتاب است و برخی او را تضعیف کرده اند در حالی که نه برخی دیگر از رجالیون او را توثیق کرده اند و روایات سلیم منحصر از طریق او نقل نشده بزرگانی از شیعه از مرحوم کلینی بگیرید تا مرحوم شیخ صدوق، مرحوم نعمانی صاحب کتاب الغیبه، مرحوم شیخ طوسی روایات سلیم را نقل کرده اند، چگونه می شود اگر روایاتش اعتبار نداشته باشد این بزرگان شیعه فحول علمای شیعه بر این کتاب اعتماد کرده اند، مرحوم نعمانی صاحب معروف کتاب الغیبه در کتابش در ارتباط با کتاب سلیم بن قیس تعبیر «و هو اصلٌ من اصل شیعه» را به کار می برد، یکی از اصول حدیثی شیعه است، یکی از روایاتی که در کتاب سلیم هست روایت سلیم از جناب سلمان هست روایت مفصلی هست که در حوادث بعد رحلت پیامبر و مسئله ثقیفه و کیفیت بیعت گیری برای أبوبکر و اینها را نقل می کند تا می آید به مسئله بیعت خواهی دستگاه خلافت از امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)، در مراحل این را نقل می کند که در یک مرحله طلب بیعت کردند و امیرالمؤمنین(ع) پاسخ منفی داد و فرمود که من مشتغل به جمع قرآن هستم و اینها، در مرحله دوم دیدند که تا علی(ع) بیعت نکنند کار قوام نمی گیرد مسئله خلافت به خصوص با تعبیر عمر به أبی بکر که امر مستقیم بر ما نمی شود تا زمانی که این رجُل بیعت نکند، در دو سه نوبت آمدند به درب خانه امیرالمؤمنین قنفذ را فرستادند برای بیعت خواهی و هر نوبت قنفذ می گفت مثلاً «أجِب خلیفة رسول الله» امیرالمؤمنین پاسخ داد که من خلیفه ای جز خودم نمی شناسم، گفت «أجِب امیرالمؤمنین أبابکرٍ» باز امیر المؤمنین فرمودند او می داند که این لقب جز برای من سزاوار نیست و پیامبر این لقب را به من داده، در پرانتز عرض می کنم که بریدة بن حصیب اسلمی که  یکی از یاران امیرالمؤمنین بود یکی از اصحاب پیامبر بود او در همین جریان بیعت گیری در مسجد النبی به أبی بکر تذکر داد گفت یادت هست یک وقتی در یک باغی در محضر پیامبر(ص) جمعی بودیم پیامبر فرمودند که «سَلِّمُوا عَلى عَلىٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنینَ» به علی سلام کنید به عنوان امیرالمؤمنین، یادت هست؟ که او اقرار کرد این ناچار بود اقرار بکند منتهی بعدش گفت که بله من از پیامبر شنیدم که فرمود که نبوت و خلافت در یک خاندان جمع نمی شود که این حدیث مجعولی که ادعا کرد، بالاخره حضرت فرمودند که من امیرالمؤمنین را لقب خودم می دانم، بار سوم دیگر عمر به همراه هیزم و آتش با قنفذ، خالد بن ولید و جمعی آمد پشت درب خانه فاطمه (سلام الله علیها)، جناب سلمان اینها را نقل می کند که چگونه درب آتش گرفت، چگونه وارد خانه شدند، فاطمه (سلام الله علیها) چگونه احتجاج کرد از پشت درب و درب را شکستند وارد خانه شدند و چگونه مضروب شد فاطمه (سلام الله علیها) با غمدالسیف غمد غلاف شمشیر آن هم غمد آن فلزی که در انتهای غلاف شمشیر هست که آن ضربه با غمد نعل السیف با نعل زدند به پهلوی فاطمه(س) شلاق به بازوی فاطمه(س) خورد، تعبیر اینکه به قنفذ گفته شد «الجئها إلى إزالة الباده» در چارچوب درب فاطمه را قرار بده چون مانع بردن امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بود، اینها توصیف های است که در روایت جناب سلمان آمده و در این موقعیت که فاطمه(س) را قنفذ قرار داد در آن چارچوب بین درب و دیوار فشار به فاطمه(س) وارد شد و سلمان می گوید که سقط کرد آن جنینی که در شکم داشت و بقیه ماجرا را ادامه می دهد که بردن امیرالمؤمنین به مسجد و بیعت گیری از حضرت و اینها، اینها نقلی است که در کهن ترین منبع حدیث تاریخی ما کتاب سلیم بن قیس از قرن اول نقل شده، این نقل سلیم بعداً در منابع دیگر همینطور آمد از جمله در الاحتجاج مرحوم طبرسی در قرن ششم نقل سلیم را نقل کرده و دیگر منابع هم به همین ترتیب اشاره کرده  اند.

می آید در قرون بعدی کتاب «الهدایتة الکبری حسین بن همدان خصیبی» متوفی 334 هست، الهدایة الکبری مشتمل هست بر اخبار تاریخی و غیر تاریخی، آنجا هم باز مسئله شهادت جناب محسن(ع) و سقط جنین را به نقل از روایتی از مفضل از امام صادق (سلام الله علیه) نقل کرده که هم بحث نقش قنفذ را در اینجا ذکر می کند، مضروب شدن حضرت و سقط جنین را.

از بزرگان ما که همین روایت کتاب خصیبی را نقل کرده اند حسن بن سلیمان حلی از علمای قرن هشتم ما است در «مختصر البصائر» بصائر الدرجات یک کتاب حدیثی بوده مرحوم سعد بن عبدالله اشعری قمی متوفی سال 300 هجری تدبین کرد، در قرن هشتم حسن بن سلیمان حلی ملخص کرد مختصر کرد آن را، در آنجا اشاره به این نقل خصیبی می کند و همینطور در «اثبات الوصیه مسعودی» مسعودی از علمای شیعه قرن چهارم هست، البته خدمت بینندگان عزیز عرض می کنم که با وجود اینکه برخی تصور می کنند مسعودی صاحب اثبات الوصیه با مسعودی صاحب مروج الذهیت که یک کتاب تاریخی معروف است یکی هست اما نه، تحقیقاتی صورت گرفته که اینها دو نفر هستند جدا هستند آن مسعودی صاحب مروج الذهیت از علمای اهل سنت هست این مسعودی صاحب اثبات الوصیه عالم امامی شیعی إثنی عشری بوده در قرن چهارم، او هم در اثبات الوصیه ضمن روایتی باز به خبر سقط جناب محسن(ع) بر اثر هجوم به خانه و فشار درب تصریح می کند، تا می آید همینطور در قرن چهارم، چون به ترتیب زمان دارم پیش می روم، در قرن چهارم «مرحوم قاضی نعمان تمیمی مغربی» کتاب معروفی دارد «شَرْحُ ألأخْبار فی فَضائل ألأئمّة ألأطْهار» ایشان متوفی 363 هست، گرچه ایشان بنابر مشهور شیعی اسماعیلی بودند از علمای فاطمیون در بار فاطمیون مصر بوده، البته برخی احتمال شیعی امامی بودن هم در باره او داده اند منتهی گفته اند تقیه می کرده، ولو شیعه اسماعیلی باشد ایشان ضمن اشعاری اشاره به بحث هجوم به بیت و سقط جنین می کند که «حتی أتوا باب البتول فاطمة و هی لهم قالیة مسارمه» تا می آید می گوید «فأقتهم حجابهم فاوّلت فضربواها بینهم فأسقطت» تصریح به سقط می کند و در نتیجه هجوم در بیت، شرح الاخبار صفحه 89 .

اما یکی از منابع معتبر ما که ضمن حدیث مفصل این جریان را نقل کرده همین کتاب «کامل الزیارات مرحوم إبن قولویه» است عزیزان بیننده با کتاب «کامل الزیارات» آشنا هستید، این کتاب توسط مرحوم جعفر بن محمد قلویه قمی، از بزرگان علمای شیعه و استاد مرحوم شیخ مفید، اگر بخواهیم در کتب حدیثی معتبر شیعه پنج تایش را بخواهیم نام ببریم در رأس یکش همین کامل الزیارات است، ایشان حدیث مسندی را  از امام صادق (ع) نقل می کند که در آن حدیث مضمونش این است در شب معراج به رسول خدا (ص) گفته شد که شما را خداوند به سه وسیله امتحان می کند، به واسطه این عدم قبولی که امت دارند، نسبت به رسالت شما و زحماتی که متحمل می شوید به واسطه این مسئله جوع و اینها که  باید متحمل بشوید و بعدش خداوند متعال خطاب می کند به پیامبر مسئله  مصیبت هایی که متوجه اولاد شما اهل شما خواهد شد در آن روایت به پیامبر گفته می شود مصیبت هایی که متوجه فاطمه می شود متوجه امیرالمؤمنین می شود متوجه حسنین می شود، پیامبر در هر نوبتی که گفته می شود، با وجود اینکه اوج مصیبت هست و سخت است به پیامبر در این روایت گفته می شود که بعد از شما بدون اذن فاطمه وارد خانه دخترت خواهند شد، حق او را غصب خواهند کرد، در حالی که باردار است سقط جنین خواهد کرد، مضروب می شود به حریم و منزلش بدون اذن وارد می شوند، و خاری و ذلت را لمس می کند، در حالی که یاوری نمی یابد و بدنبال ضربه ای که می خورد فرزندش را سقط  می کند و سپس خودش به شهادت می رسد؛ اینها گفته می شود به پیامبر، و می فرماید الهی من صبر می کنم «إنّا لله و إنّا علیه الراجعون» مجموع این بیان ها در این روایات کامل الزیارات آمده.

مجری:

استاد جباری در ادامه با ذکر منابع در کتب اهل سنت خواهند پرداخت بابت موضوع برنامه.

استاد جباری:

این منابع شیعه را یکی دو مورد دیگر را هم عرض بکنم بعد إن شاءالله وارد منابع اهل سنت می شویم؛ اشاره به کتاب کامل الزیارات کردم که معرف حضور عزیزان هست، مرحوم شیخ صدوق که ایشان هم از علمای بزرگ شیعه در قرن چهارم بوده و معاصر همین مرحوم جعفر بن محمد بن قولویه قمی، البته وفات مرحوم شیخ صدوق متأخرتر هست از جناب جعفر بن محمد قولویه، سال 381 وفات شیخ صدوق است، آثار متعدد حدیثی که این عالم بزرگوار شیعی نوشته اند کتابی دارند با عنوان الامالی، الامالی مرحوم شیخ صدوق معروف هست، در آنجا روایت مسندی را یعنی با سند از إبن عباس نقل می کند که خلاصۀ آن این است که إبن عباس می گوید یک روزی رسول خدا(ص) نشسته بودند حسنین آمدند فاطمه(س) آمدند و پیامبر اکرم نشاندند و به برخی از اصحاب که آنجا بودند و شاهد ماجرا بودند حضرت گریست وقتی که اینها را دید، آنها سبب گریه پیامبر را پرسیدند حضرت شروع کرد ظلم های که در حق هر یک از اینها می شود را بیان کردند از جمله ظلم های که در حق فاطمه(س) روا می شود شکسته شدن پهلو در آن روایت آمده، سقط جنین در آنجا آمده در کتاب امالی شیخ صدوق صفحه 176 و مرحوم شیخ صدوق در کتاب دیگر «معانی الاخبار» در آنجا هم یک حدیثی را نقل می کند همانطور که از عنوانش پیدا است معانی الاخبار مرحوم شیخ صدوق می آید تبیین می کند معانی اخبار احادیث را، حدیثی هست که پیامبر(ص) خطاب به امیرالمؤمنین فرمودند که

«يا علي إن لك كنزا في الجنة و أنت ذو قرنيها»

ای علی برای تو یک گنج پنهانی در بهشت هست

 و شیخ صدوق از برخی از مشایخش در کتاب معانی الاخبار صفحه 205 نقل می کند که مشایخ ما که مراد از این گنج همان فرزند حضرت فاطمه(س) هست که بر اثر فشار درب سقط شد.

اینها را من عرض می کنم برای اینکه مواضع بزرگان شیعه در ارتباط با مسئله محسن(ع) را بدانید که یک وقت کسی نگوید که محسن حتی در منابع شیعه هم خیلی ذکر و خبری از او نیست چرا که چند سال قبل اصلاً این مقاله ای که توفیق شد نوشتیم در پاسخ به یک مقاله ای بود که یک کسی نوشت و متأسفانه ادعای گزافی کرد که بله اخبار محسن خیلی یقین آور نیست و دیگران هم از سلیم بن قیس نقل کرده اند و فلان که در اینجا ما سیر نقلیات راجع به جناب محسن(ع) را در منابع شیعی و اهل سنت دنبال کردیم عرض کردم تا دوره علامه مجلسی نزدیک 33 منبع را شناسایی کردیم، این کلام مرحوم شیخ صدوق است در همین قرن چهار یا پنج است چون تردید هست راجع به دوره حیات مؤلف کتاب دلائل الامامة که از آثار مشهور شیعی است و بزرگان ما به این کتاب اعتماد می کردند ارجاع می دادند و از منابع کتاب بحار الانوار هست و همانطور که از عنوانش پیدا است در بیان دلائل یعنی معاجز کلمات ائمه(ع) هست در آنجا حدیث مسندی را که سند آن هم در علم رجال سند حسن هست معتبر هست نقل می کند از امام صادق(سلام الله علیه)، در آن روایت امام صادق(ع) به تاریخ ولادت فاطمه(س) اشاره می کند بیستم جمادی الثانی، از جمله ادله تاریخ ولادت حضرت این روایت است و همینطور در ادامه به تاریخ شهادت فاطمه(س) و سبب شهادت اشاره می کند و جا دارد عرض بکنم خدمت بینندگان عزیز که ما در باره تاریخ شهادت صدیقه کبرا فاطمه زهرا(س) در روایاتی تعبیر 75 روز آمده اما در این روایت دیگر ذکر ماه و روز نیامده، در این روایت ذکر ماه و روز آمده که امام صادق(ع) می فرماید که فاطمه(س) در سوم سه روز گذشه از جمادی الثانی سال یازدهم از دنیا رفتند و  سبب وفات فاطمه (س)  این بود، امام صادق سبب وفات را ذکر می کند، که سبب وفاتش آن ضربه، نعل و سیفی بود که قنفذ ادبی به امر عمر، نام می برد که به امر او قنفذ ادبی  ضربه غلاف شمشیر را بر پهلوی فاطمه وارد کرد که موجب شد هم به سقط جنین هم بیماری فاطمه، و می گوید در اثر این بیماری فاطمه از دنیا رفت، این روایت معتنم و ارزشمندی است که صاحب «دلائل الإمامه» با سند حسن از اما صادق(ع)

مجری:

نقل این حدیث امام صادق (ع)، 95 روز است

استاد جباری:

بله و همینجا عرض می کنم که آن روایاتی هم که 75 روز دارند، خب عزیزان می دانند بحث تصحیف مطرح است، تصحیف یعنی یک کلمه تبدیل می شود به مشابهش، واژه سبعین و تسعین، در عربی هردو شبیه هم هستند، هردو دندانه هایشان چهار دندانه است،  و در عینش که یکسان هستند، خب در آن نوشت افزارهای قدیمی هم، که با مرکب هایی بوده که احتمال این تصحیف سبع و تسع فراوان اتفاق افتاده، لذا به احتمال قریب به یقین روایات همه تسعین بوده بر اساس اینکه امام ذکر تاریخ می کند، یعنی اینکه در ماه جمادی الثانی ،که اگر این نبود خب می گفتیم بله مثل همان 75 روز و اینها، اما چون سوم جمادی الثانی تصریح می کند، لذا طبیعتاً همان 95، روز بر اساس نقل مشهور است که، رحلت رسول خدا (ص) در 28 صفر اتفاق افتاده همان 95 روز می شود، و یک دو نکته دیگر هم عرض می کنم، و وارد منابع اهل سنت می شوم، مرحوم شیخ مفید در کتاب «الإرشاد» اشاره می کند به اشتهار، شهرت مسئله شهادت محسن در زمان خودش در میان شیعه، و جالب است که یکی از علمای اهل سنت معاصر مرحوم شیخ مفید قاضی عبد الجبار، که این معروف است، متوفی 415، تقریباً پنج سال بعد از شیخ مفید از دنیا می رود ، و معاصر بوده کتابی دارد، «تثبیت دلائل النبوه»، در آنجا اشاره می کند به رفتار شیعیان و شیخ مفید، و می گوید برخی از  علمای شیعه از جمله شیخ مفید، علاوه بر ترویج تشیع بر مصبت فاطمه (س) و فرزندش محسن که عمر او را به قتل رسانده است گریه می کنند، این را قاضی عبد الجبار در تثبیت، دلائل النبوه، جلد 2، صفحه 594، نقل می کند، خود این نشان می دهد در فضایی با اینکه مرحوم شیخ مفید و شیعیان در بغداد، بغداد فضایش فضای شیعی نیست، بغداد قرن چهارم بغداد حنابله است، حنابله خب تعصب ضد شیعی شان  مشهور است چقدر گزارش ما در منابع تاریخ داریم، از هجوم سنی یان حنبلی در قرن چهارم به مناطق شیعه نشین، منطقه کرخ بغداد، که همین کاظمین فعلی است، حمله می کردند بازارهایش را آتش می  زدند، و در منابع تاریخی مثل الکامل ابن اثیر اینها گزارشش آمده، آن وقت در چنین فضایی در میان شیعیان بغداد ،مسئله عزاداری بر جناب محسن، توسط شیعیان، و توسط شیخ مفید ،گزارش می شود آن هم به واسطه سخن قاضی عبد الجبار ،این نشان می دهد قطعیت مسئله را در فضای جوامع شیعی در این قرون اولیه، مرحوم شیخ طوسی هم باز به همین ترتیب ایشان، باز از علمای بزگ ما و شاگر شیخ مفید هست، سخنی این چنین دارد؛ مسئله سقط و شهادت حضرت محسن(ع)  از امور مشهور و  متفق العلیه شیعیان تا دروه خودش ذکر می کند و می گوید مشهور است بین شیعه که مخالفی ندارد، آن است که همانا عمر به شکم حضرت زهرا (س) ضربه زد و جنین او سقط شد، این فرزند سقط شده محسن نام دارد و روایت آن نزد همه مشهور است.

این کلام مرحوم شیخ طوسی است، من دیگر به همین مقدار اکتفا می کنم بزرگان شیعه مثل مرحوم فضل بن حسن طبرسی، همین حجت الإسلام طبرسی از مفسر و عالم بزرگ شیعه در  قرن ششم هجری متوفی 548، صحاب همان «تفسیر معروف مجمع البیان» و کتاب «إعلام الوراء» و «و جوامع الجامع» ایشان هم، در کتاب «إعلام الوراء» عین کلام شیخ مفید را نقل می کند ،مرحوم طبرسی صاحب کتاب الإحتجاج، از علمای باز قرن ششم، احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی باز به همین ترتیب، روایات مفصلی را در این ارتباط نقل می کند، مرحوم ابن شهر آشوب به همین ترتیب، حالا راجع به ابن شهر آشوب در بخش بعدی عرایضم اشاره ای خواهم کرد که ایشان در کتاب «مناقب آل ابی طالب» در جلد 3، صفحه 133، به نقل از کتاب «المعارف ابن قطیبه» این از جمله موارد تحریفی است که در کتب اهل سنت رخ داده متأسفانه، در المعارف ابن قطیبه الآن موجود است اما تعبیری که در باره حضرت محسن به کار رفته همین تعبیر است که اول برنامه اشاره کردم که:

«مات صغیراً هلک صغیراً»

قریب به این مضمون در حالی که مرحوم ابن شهر آشوب در قرن ششم،  می گوید که «و فی معارف القطیبی» در معارف قطیبی هست که «محسن فسد من زخم القنفذ العدوی» خب این کجا است الآن؟ شما تمام المعارف را زیر و رو بکنید ابدا که بتوانید چنین عبارتی بیابید، و جالب است یکی دیگر از علمای اهل سنت گنجی شافعی در «کفایت الطالب»، ایشان هم باز همین نسبت را به «المعارف ابن قطیبه» می دهد، یعنی اینطور نیست که فقط ابن شهر آشوب در قرن ششم دیده باشد صاحب «کفایت الطالب» از علمای اهل سنت هم، همین عبارت را به ابن قطیبه عالم معروف از اهل سنت در قرن سوم، صاحب «المعارف، الإمامة و السیاسه» و اینها، پیدا است که دست برده شد در این آثار بر اساس همان انگیزه ای که در آغاز برنامه اشاره کردم، باز از منابع قرن ششم، «مرحوم عبد الجلیل راضی قزوینی» است، صاحب کتاب «نقض» که کتابی است به زبان فارسی و معروف است، آنجا هم باز ایشان، جمله ای از مخالفان شیعه در قرن ششم در خصوص سقط شدن حضرت محسن، با ضربه عمر نقل می کند و این را مورد تأیید کتب شیعه و اهل سنت می داند، کتاب «نقض» صفحه 298، سخن این است می گوید:

می گویند عمر به شکم فاطمه (س) زد و کودکی را در شکم او کشت که رسول خدا (ص) او را محسن نام نهاده بود، جواب آن است که این خبری است درست و در کتب شیعه و سنی مذکور است

نقض، عبد الجلیل راضی قزوینی،  ص298

من به همین مقدار اکتفا می کنم، و بزرگان شیعه مثل «ابن طاووس و مرحوم اربلی، عماد الدین طبری، علامه حلی، مرحوم دیلمی، صاحب ارشاد القلوب، همان حسن بن سلیمان حلی که عرض کردم صاحب مختصر البصائر، فاضل مقداد سویوری، عماد الدین ادریس بن حسن قرشی، علی بن یونس آملی، مصر بن داقر حلی، ابن ابی جمهور  احسائی، مرحوم کفئمی، محقق کرکی، مقدس اردبیلی، مرحوم مجلسی اول، مجلسی دوم، فیض کاشانی، شیخ حر آملی» اینها همه اشاره به مسئله شهادت جناب محسن کردند در این مقاله

مجری:

آقا اسم همه علما را آوردید یک پردانتزی باز بکنم برای بینندگان هم جالب است یکی از فرض هایی که برای خودم دارم و جزء وظیفه ام می دانم این است که در اشعاری که برای اهل بیت  می گویم، حتماً یک ذکر خیری از علما بکنم،

استاد جباری:

بله، حالا من اشاره می کنم به برخی از منابع اهل سنت

مجری:

آخه دوستان در خلال صحبت های حضرت عالی به من می گفتند از اتاق فرمان که شما چه می نویسید اینجا، یکی از زیرکی های من این است که به جای اینکه خودم بروم دنبال منابع بگردم در صحبت های حضرت عالی و اساتید محترم این منابع را از یک راه میانبر به دست می آورم می نویسم و خیلی راحت تر به آنها دسترسی پیدا می کنم.

استاد جباری:

خداوند توفیق بیشتر بدهد به شما، با آن تأکید برای نکته ای که در آغاز برنامه اشاره کردم که یک انگیزه بزرگی بوده بر انکار جریان شهادت جناب محسن، چونکه به هر حال اگر بنا بود این اقرار به آن بشود طبیعتاً پیامد، هایش هم باید می پذیرفتند با این وجود برخی از اهل سنت معتقد به این بودند و نقل کردند، مثلاً «ابراهیم بن سیار، معروف به نظام، معتزلی»، از علمای قرن سوم، متوفی 230 هجری، ایشان از علمای اهل سنت هست و بزرگانی از اهل سنت دیدگاه او را و نقل او را در ارتباط با مسئله هجوم به بیت فاطمه (س) را نقل کردند این را من از «الملل و النهل» شهرستانی، از علمای معروف اهل سنت در قرن ششم متوفی 558، جلد اول، صفحه 57، دیدگاه نظام را که عرض شد جناب نظام از علمای سنی معتزلی در اوایل قرن سوم بود، نقل می کند این تعبیر را که

الملل و النهل، شهرستان، ج1، ص 57

نظام معتقد بود که

«إنّ عمر ضرب بطن فاطمه، یوم البیعة»

در روز بیعت این ضربه بر شکم حضرت فاطمه (س) زده شد،

«حتى ألقت الجنين من بطنها »

سقط جنین کرد

«و کان یصیح»

عمر فریاد می زد

«أحرقوا دارها بمن فيها »

خانه فاطمه را آتش بزنید

«بمن فیها»

با هر کس که در آن هست

این سخن جناب شهرستانی است، به نقل از دیدگاه آقای نظام،

«وما كان في الدار غير علي وفاطمة والحسن والحسين»

در حالی که در خانه غیر از علی و فاطمه و حسن و حسین نبودند

خب این تعابیر واقعاً اوج مصیبت را می رساند در حدی که گاهی انسان احساس می کند که با وجود اینکه دل می سوزد نسبت به این وقایع اما باز عظمت مصیبت را هنوز درک نکردیم، یعنی فاصله اندکی بعد از رحلت رسول خدا(ص) هجوم به بیت عزیزترین کس نزد پیامبر، یعنی فاطمه (س) برده بشود و یک وقت می گوید که در خانه را آتش بزنید، یک وقت می گوید «أحرقوا دارها» خانه را آتش بزنید «بمن فیها» با هر کس که در خانه است.

مجری:

آقا یک سؤال برای اینکه کار را محکم تر و با خیال راحت تر برویم جلو، عمر آمر بوده یا عامل بود؟

استاد جباری:

از هم نقلیات اهل سنت و هم شیعه که خود این یک بحث مفصلی است، یعنی استشهادهایی که باید بیاوریم اینکه هر دو بوده، از روایات بر می آید که هم عامل بوده و هم آمر به قنفذ، روایت امام صادق (ع) را عرض کردم که فاطمه (س) با ضربه قنفذ به شهادت رسید، چون فضا، فضایی بود که هر دو وارد شدند، بعد خالد بن ولید وارد شد و آن جماعتی که همراهشان بودن، خب این خانه مگر چقدر گنجایش دارد؟ و خب طبیعی است که این جماعت، آن هم در حالات قنفذ گفتند آدم خشنب بوده، خب اینها وارد بشوند، فاطمه (س) گوشه خانه نیست، اتاق دیگری نیست، بلکه پشت در است دارد اتمام حجت می کند، لذا از روایات بر می آید، فاطمه (س) هم هنگام ورود اینها مسدوم و مجروح و مضروب شد، هم هنگام خروج شان، چرا هنگام ورود خب مشخص است، و هنگام خروج چون می خواست مانع بشود از بردن امیرالمؤمنین (ع)، لذا به قنفذ گفته شد او را

«الجئها إلى إزالة الباده»

در چهار چوب در او را قرارش بده که دیگر نتواند بیاید مانع بشود این خب که فرمودید عالم یا آمر به هر حال مجموع روایات هردو را می رساند، این نقل جناب نظام هست، ابن ابی الحدید معتزلی، خب مشهور از علمای قرن هفتم، متوفی 656، ایشان در این آدرسی که عرض می کنم، جلد 14 شرح نهج البلاغه، صفحه 193، با تحقیق محمد ابوالفظل ابراهیم، در آنجا

شرح نهج البلاغه، ابن ابی حدید معتزلی، تحقیق، محمد ابوالفظل ابراهیم، ج14، ص 193

به نقل از ابن اسحاق، ابن اسحاق، محمد بن اسحاق یسار مدنی،  مورخ معروف سیره نویس قرن دوم،  که سیره ابن اسحاق معروف است، به نقل از او می گوید که، خب جریان مفصلی است بعد از جنگ بدر وقتی که شوهر زینب، که بنا بر مشهور دختر پیامبر(ص) بود وشوهرش ابوالعاص بن ربیع او اثیر شد، پیامبر شرط آزادی او را این قرار داد که زینب را رها بکند که از مکه بیاید به مدینه و او هم قبول کرد، پیامبر کسی را فرستاد که زینب را بیاورد، رجاله های مکه گفتند نمی شود که هم در بدر بزرگان ما کشته بشوند و هم دختر محمد (ص) راحت روز روشن بیاید چه کند، رفتند حمله کردند، یکی از آنها حبّار بن اسود بود، که از رجاله های مشرک مکه بود، و او با نیزه حمله کرد به کجابه زینب و زینب در اثر ترسی که به او وارد شد سقط جنین کرد، ابن ابی الحدید در این آدرس می گوید این روایت را می خواندم بر استادم ابو جعفر نقیب، ابو جعفر نقیب اینجا این نکته را مطرح کرد که، خب پیامبر اکرم خون حبّار بن اسود را بخاطر این کاری که انجام داد در هنگام فتح مکه حدر اعلام کرد، که هر کس او را دست به او یافت، او را بکشد اعدامش کند، این ابوا جعفر نقیب ، ابن ابی الحدید می گوید به ما گفت با این وجود اگر پیامبر اکرم در زمان هجوم به بیت فاطمه بود نسبت به آن کسی که حمله به بیت فاطمه (س) کرد و موجب سقط جنین فاطمه (س) شد طبق این مبنا، پیامبر خون او را هم حدر اعلام می کرد، یعنی ابن ابی الحدید در این تاریخ ذکر می کند که نشان می  دهد که به هر حال در قرن هفتم، نزد عالمان اهل سنت هم این مسئله مطرح بوده و اشاره می کند به روایاتی که در این قصه وجود دارد در این دوره ، و سپس گنجی شافعی، همانطور که عرض کردم در «کفایت الطالب»، «جوینی در فرائد السنتین»، از علمای اهل سنت در قرن هشتم است، اشاره به این می کند، «ذهبی» جالب است، شخصی است به نام ابوبکر احمد بن محمد یحی بن ابی دارم، از علمای اهل سنت که به وثاقت او اقرار کردند، وقتی که به او می رسد، نقل می کند در باره او که می گوید به سبب اجتماع مصالب عمر، در اواخر عمر متهم به رافضی بودن شد، و از محمد بن حمّاد حافظ نقل می کند که می گوید من نزد او بودم، که شخصی برای وی می گفت عمر با ضربه لگد بر فاطمه (س) موجب سقط محسن شد، این را جناب ذهبی، در «سیر أعلام النبلاء» جلد 15، صفحه 578، نقل می کند و عجیب است می گوید به خاطر این دیدگاه و اینکه می نشست برایش این روایت خوانده می شد و قبول می کرد، متهم به رافضی بودن شده، این هم باز نکته ای است که به هر حال هم ذهبی نقل می کند، بعد ابن حجر عسقلانی،  همینطور سفدی شافعی از علمای، باز اهل سنت سخن نظام را نقل می کند، اینها اجمالاً گزارش هایی بود که در ارتباط با منابع اهل سنت از دست در رفته در طول تاریخ و این پنهان کاری هایی که بنا بود انجام بشود در این ارتباط، و خب مسئله شهادت جناب محسن بن علی، اصل وجود تاریخیش، که عرض کردم قطعی است، با توجه به شهادتش، با توجه به این گزارشات، طبیعتاً هیچ جای انکاری را باقی نمی گذارد.

مجری:

سپاس گذارم از شما جناب استاد جباری، و همیشه وقتی که زمان این گفت و گو به پایان می رسد احساس می کنم که هر بحثی که اینجا شکل می گیرد، در جهت شناخت اهل بیت، شناخت تاریخ اسلام، می گویم ای کاش این بحث را بشود در چند برنامه مفصل تر به آن پرداخت و یک کار محکم و اتمام شده را در اختیار مخاطبان قرار داد، اما در خانه اگر کس هست، یک حرف بس است؛ خودمان باید برویم بگردیم پیدا کنیم، شاه کلیدها را از اساتیدی مثل جناب استاد جباری بگیریم و دنباله کار را خودمان ادامه بدهیم، سپاس گذارم از ایشان وهمچنان از شما بینندگان محترم. یا علی مدد، خدا نگهدار.

ادامه برنامه به زبان ترکی با کارشناسی استاد قزوینی،

 

 


صدیقه شهیده 3>

صدیقه شهیده شبکه ولی عصر ایام فاطمیه آیت الله حسینی قزوینی استاد جباری