شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
صدیقه شهیده 7 حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی

قسمت هفتم ویژه برنامه صدیقه شهیده به مناسبت ایام فاطمیه و شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی


بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 26 دی 1399

استاد ابوالقاسمی:

یافتم میقات من پشت در است/ حفظ رب البیت از حج برتر است/ رمی شیطان کردم از امر جلیل/ تا بگیرم کعبه از اصحاب فیل/ بسته بودم پشت در احرام خود/ رهسپر کردم به مسجد گام خود/ سعی کردم تا نماند فاصله/ از صفا تا مروه کردم هروله/ گفتم او شمع است و من پروانه‌ام/ بر نگردم بی‌علی در خانه‌ام/ حج من رخسار حیدر دیدن است/ طوف من دور علی گردیدن است/ آن‌قدر ای قبله‌ی بیت الحرام/ دور تو گشتم که حجم شد تمام!

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، الحمد لله رب العالمين اللهم صلی علی محمد وال محمد، اللهم صل علی محمد المصطفی و علي المرتضی و فاطمه الزهرا و الحسن الرضا و الحسين المصفّی و جميع الاوصياء مصابيح الدجی وصل علی من بيمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء مولانا صاحب العصر والزمان

عرض سلام و وقت بخیر خدمت شما بینندگان عزیز و گرانقدر داریم، از ویژه برنامه صدیقه شهیده در ایام شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) در خدمت شما هستیم. این ایام را به همه عزیزان و سروران گرامیانی که برنامه ما را مشاهده می‌کنند تسلیت عرض می‌کنم، ان شاء‌ الله که در این ویژه برنامه بتوانیم ذره‌ی از آن حقی که حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) و آن وظیفه‌ی که به گردن ما گذاشتند را ادا بکنیم.

اما بحثی که امشب خدمت بزرگواران هستیم یکی از سوالاتی که زیاد مطرح می‌کنند مسئله بحث خود شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. آیا واقعاً شیعیان برای شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) دلیلی دارند یا ندارند؟ این را حضرت استاد «حسینی قزوینی» مفصل جواب دادند، من امشب می‌خواهم از یک جنبه دیگر به آن نگاه بکنم.

ما در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) چند مقوله و بحث داریم یک این‌که اساساً دشمنان اهل‌بیت (علیهم السلام)هر آن‌چه که درکتب‌شان مبنی برخلاف بین صحابه بود، مبنی بردرگیری‌های بین صحابه بود، دلالت داشت که بین صحابه درگیری‌های رخ داده دستور شرعی به از بین بردن‌شان دادند.

 بارها ما در این شبکه مدارک را خواندیم ان شاء‌ الله امشب اگر بشود یک مقداری به آن اشاره خواهم کرد که دوستان هم ببینند، با وجود این‌که این همه تأکید در اسلام شده بر حفظ سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)؛ اما ممنوعیت تدوین حدیث رخ داد بنا شد که دیگر حدیث نوشته نشود.

بعد از آن اتفاقی که رخ داد گفتند هر آن‌چه درگیری‌های بین صحابه رخ داده است، نباید تدوین بشود و اگر تدوین شده باید از بین برود، باید سوزانده بشود باید پاک بشود باید پاره بشود و تمامی این‌ها را سعی کردند از بردند.

 با وجود این‌که، این مقدار تلاش برای از بین بردن این مدارک بود، ما می‌بینیم این همه مدرک بر هجوم به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) و شهادت آن حضرت هم در کتب شیعه و هم در کتب اهل‌سنت موجود است این یک نکته.

نکته دوم: خلاف بین ما و عزیزان اهل‌سنت آن‌ها اعتقاد به عدالت همه صحابه دارند، می‌گویند همه صحابه عادل هستند، همه‌شان بهشتی هستند همه‌شان اولیاء خدا هستند همه‌شان چنین و چنان هستند. اگر ما آمدیم درگیری بین صحابه را ثابت کردیم آن چیزی که برای پنهان کردنش تلاش داشتند آن چیزی که برای از بین بردنش تلاش داشتند آن را ثابت کردیم.

در رأْس این درگیری‌ها، درگیری هجوم به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. در این‌جا خود به خود حقانیت شیعه وقتی ثابت شد، یا آن چیزی که آن‌ها به عنوان سنت ادعا می‌کنند به عنوان منبع و مأخذ نخواهد بود، خود به خود باید به مرحله بعد منتقل بشویم حالا که ثابت شد در این قضیه حق با شیعیان بوده و شما تاریخ را تحریف کردید و از بین بردید.

ما می‌آییم از کتب شیعه بقیه مسائل را ثابت می‌کنیم، یک توقعی که بعضی از آقایان دارند توقع بی‌جای هم است البته ما هم به ایشان یک مقداری حق می‌دهیم به این دلیل که این‌قدر ما همه چیز را، حتی جزئیات ریز را از کتب خودشان برای‌شان آوردیم این‌ها توقع‌شان بالا رفته، فکر می‌کنند ما باید از کتب اهل‌سنت بیاوریم، آیا عمر با پای راست وارد خانه حضرت زهرا شد یا با پای چپ؟ این‌ها را از ما با سند صحیح کتاب‌های خودشان می‌خواهند.

این یک توقعی است که از جهت منطقی درست نیست در قرآن کریم خدای متعال به این جور بهانه‌گیری‌های که این افراد داشتند یک سری مثال‌های زده در سوره اسراء آیه 90:

«وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ ينْبُوعًا»

و گفتند: «ما هرگز به تو ايمان نمي‌آوريم تا اينکه چشمه‌جوشاني از اين سرزمين (خشک و سوزان) براي ما خارج سازي...

سوره اسراء (17): آیه 90

پیغمبر، ما به تو ایمان نمی‌آوریم تا زمانی که برای ما از زمین یک چشمه‌ی بجوشانی! آقا مگر پیغمبر معجزه ندارد؟ فرض کنید یک «وهابی» جلوی پیغمبر است، می‌گوید پیغمبر شما باید برای ما از زمین چشمه بجوشانی، معجزه‌ی که آوردی من قبول نمی‌کنم آنی که من خودم می‌خواهم، ماه را دو نیم کردی آن را من نخواستم، دقیقاً همان چیزی که من می‌خواهم بیاوری.

«أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا»

يا باغي از نخل و انگور از آن تو باشد؛ و نهرها در لابه‌لاي آن جاري کني...

سوره اسراء (17): آیه 91

یا باید یک باغ این مدلی که من می‌گویم داشته باشی

«أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَينَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِي بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا»

يا قطعات (سنگهاي) آسمان را -آنچنان که مي‌پنداري- بر سر ما فرود آري؛ يا خداوند و فرشتگان را در برابر ما بياوري...

سوره اسراء (17): آیه 92

خدا خودش بیاید با ما صحبت کند، و ملائکه خود شان باید بیایند با ما صحبت کنند، آیا این‌که ملائکه خودشان بیایند موجب نقیضین می‌شود و موجب تضاد می‌شود؟ حالا باید ملائکه بیایند و ما ببینیم‌شان چه اشکالی دارد. یک «وهابی» می‌گوید نه، ای پیغمبر من از تو قبول نمی‌کنم این‌که تو ثابت کنی عمر و ابوبکر گفتند من به خانه‌ی حضرت زهرا هجوم بردم نه این قبول نیست باید این مدلی که من می‌خواهم بیاوری.

تو چه می‌خواهی؟ من کلمه «شهید» می‌خواهم کلمه «شهید» نه من آن کلمه را می‌خواهم من این‌جور و آن‌جور می‌خواهم.

(أَوْ تَأْتِي بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا»

خدا و ملائکه‌ خودشان بیایند

«أَوْ يكُونَ لَكَ بَيتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَينَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا»

يا برای تو خانه‌ای پر نقش و نگار از طلا باشد؛ يا به آسمان بالا روي؛ حتي اگر به آسمان روی، ايمان نمی‌آوريم مگر آنکه نامه‌ای بر ما فرود آوری که آن را بخوانيم! «بگو:» منزه است پروردگارم (از اين سخنان بی‌معنی)! مگر من جز انسانی فرستاده خدا هستم؟!

سوره اسراء (17): آیه 93

یک خانه از طلا داشته باشد، این را ما قبول می‌کنیم یا پله پله از آسمان بالا بروی؛ نردبان نباشد همین‌طوری بالا بروی!

«وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيكَ»

تازه بالا هم بروی ما قبول نمی‌کنیم نه ما این مدل خاص را می‌خواهیم.

«وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَينَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ»

از آسمان بالا بروی یک کتاب بیاوری کتاب را به ما بدهی خودمان بخوانیم. این مدل بهانه‌گیری‌ها را «کفار قریش» داشتند از همان موقع همین مدل بهانه‌گیری‌ها هست، تا الان این‌که این‌ها می‌آیند وقتی که دادگاه می‌روی مدرک معتبر ارائه کردی مدرکی که مدعای خودت را ثابت می‌کرد، قاضی نمی‌تواند بگوید نه من این مدرک را قبول نمی‌کنم من فقط مدرک خودم دلم بخواهد قبول می‌کنم.

این مدل بازی‌های که الان «وهابی»ها دارند در می‌آورند از جهت منطقی، از جهت قضائی، از جهت قانونی در هیچ کدام یک از محاکم دنیا این‌ها قبول نیست؛ پس مرحله اول: این‌ها بسیاری از ادله را از بین بردند با وجود این، این همه دلیل باقی مانده است.

 دوم: ما چه چیزی برای آن‌ها در این بحث ثابت بکنیم؟ بله در بحث تاریخی برای بحث درون شیعی ما خیلی اعتقادات داریم که اصلاً لازم نیست این‌ اعتقادت را با یک شخص دیگر ثابت بکنیم.

یک مثالی بزنم یک مقداری روشن بشود یک شخص «ایتیس» با شما بحث می‌کند بیاید بگوید شما چرا روزهای «جمعه» ناخن می‌گیرید برایم ثابت کنید؟ می‌گویم من با تو باید سر خدا بحث می‌کنم حالا من روایت بیاورم، بگوید نه این روایتش ضعیف است، من به این می‌خندم می‌گویم بر اساس مبنای من این روایت معتبر است من می‌توانم این اعتقاد داشته باشم.

این‌که تو چنین اشکالی به من بگیری اشکال بین من و تو این نیست، اشکال بین من و تو این است که آیا خدای هست یا خدای نیست؟ این اشکال بین من تو است. اشکال بین من و یک «سلفی» یا بین من و یک عزیز اهل‌سنت سر این است آیا بین صحابه خلاف بوده یا نه؟ اگر ما این ثابت کردیم این بحث تمام است.

نکته دیگری که در این بحث‌ها باید مَد نظر قرار بگیرد، نکته سوم این است که این‌ها یک توقع‌های عجیب و غیبی دارند، توقع چه است؟ می‌گوید من می‌خواهم از کتب ما، دقیقاً این لفظی که من از تو می‌خواهم ثابت بکنی؛ اما تو حق نداری از من شبیه این سوال را بپرسی یعنی چه از من شبیه این سوال را بپرسی؟ امشب می‌خواهم این مسئله را بازم بکنم.

می‌گویند مسئله شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) را برای ما ثابت کنید، می‌گوییم باشد ما مشکلی نداریم، اول برای ما مشخص بشود «شهید» در نظر شما به چه معنا است؟ تا ما ببینیم آیا بر اساس این مبنا می‌خواهید «شهید» ثابت بشود، یا بر اساس یک مبنای دیگر؟

همین طور کلی گویی برای ما نکنید «کتاب الفقه علی المذاهب الأربعه» آقای «جزیری» جلد 1، چاپ دار الکتب العلمیه «بیروت- لبنان»، در صفحه 479 می‌آید:

«مبحث الشهيد في حد الشهيد وحكمه وأقسامه تفصيل في المذاهب»

تعریف شهید، حکم شهید، اقسام شهید در مذاهب مختلف تفصیل است

«فانظره تحت الخط»

ببینیم در پاورقی چه نوشته؟ پاورقی شماره 3:

 «الحنفیة»

 تعریف «احناف» برای «شهید» چه است؟ ما می‌خواهیم بگوییم آقای عزیز اهل‌سنت ما با شما بحث می‌کنیم ما طبق مبنای خودمان «شهید» بودن حضرت زهرا (سلام الله علیها) را ثابت می‌کنیم؛ اما از شما هم یک توقعی داریم شما هم طبق همین تعریفات خودتان «شهید» بودن خلیفه دوم و «شهید» بدون خلیفه سوم را ثابت کنید شما می‌گویید عمر «شهید» است.

در تقویم‌های که الان دارند چاپ می‌کنند، تقویمی سال 1397چاپ کردند، در اواخر «ذی الحجه» که می‌رسد، بحث شهادت عثمان ابن عفوان سومین جانشین پیامبر؛ می‌گویند عثمان شهید شده، خب باشد. یا در باب ماه «ذی الحجة» اواخر «ذی الحجة» که می‌رسند ملاحظه می‌کنید در تاریخ فلان شهادت عمر فاروق!

شما از ما می‌خواهید ما با تفسیر و مبنای خودمان شهادت حضرت علی و حضرت زهرا (سلام الله علیها) را ثابت کنیم، خب باشد ما درون مذهبی برای خودمان ثابت می‌کنیم؛ از شما هم به صورت متقابل می‌خواهیم، شما هم به صورت درون مذهبی شهادت خلیفه دوم را ثابت کنید، شهادت خلیفه سوم را ثابت بکنید، ببینیم تعریف‌های‌شان چه چیزهای دارد؟

می‌گویند:

 «الحنیفه قالوا الشهید»

 یک شهید کامل داریم شهید کامل چه است؟

«الشهيد الكامل وهو شهيد الدنيا والآخرة»

کسی که در دنیا و آخرت شهید است.

«أن يموت عقب الإصابة»

مستقیماً بعد از آن ضربتی که خورده کشته بشود.

«بحيث لا يأكل ولا يشرب ولا ينام، ولا يتداوى ولا ينتقل من مكان الإصابة إلى خيمته أو منزله حيا، ولا يمضي عليه وقت الصلاة»

نه بخورد، نه بیاشامد، نه بخوابد، نه تداوی بکند دکتر بالای سرش بیاورند، نه از آن‌جا زنده به جای دیگری منتقل شود و وقت نماز هم بر او نگذرد.

«وأن يجب بقتله القصاص، وإن رفع القصاص لعارض»

سوال می‌کنیم خلیفه دوم همان‌جا در مسجد کشته شد؟ نه، منتقل شد به خانه‌اش بردند ماجرایش را همه اهل‌سنت می‌دانند، فیلم هم برایش درست کردند بعدش چه است؟ پس این شهید دنیا و آخرت که نشد!

«الثاني: من الشهداء شهيد الآخرة »

کسی که:

 «أو لم يمت عقب الإصابة»

مستقیماً بعد از آن ضربه نمیرد.

«فهؤلاء ليسوا كاملي الشهادة»

شهید کامل نیستند.

كتاب: الفقه على المذاهب الأربعة ومذهب أهل البيت ( ع )؛  نويسنده: الجزيري، الغروي، مازح (وفات: معاصر)، ناشر: دار الثقلين، چاپ : 1419 - 1998 م، بیروت- لبنان، ص679

شهید کامل نیستند چه است؟ مثل کسی هستند که غرق شده باشد، این هم مثل همان است؛ سوخته باشد، دیوار رویش خراب بشود، از بیماری استسقاء مرده باشد، از بیماری اسهال مرده باشد، از بیماری ذات الجَنب مرده باشد، از بیماری نفاس مرده باشد، از بیماری سل، از صرع، از تب، از نیش عقرب، یا در هنگام طلب علم از دنیا رفته باشد شب جمعه از دنیا رفته باشد.

سوال ما این است، آیا شما طبق همین تعریف‌تان عزیزان «احناف» آیا شهید دنیا بودن خلیفه دوم را می‌توانید ثابت کنید؟ نه، طبق همین مثال‌های که این‌جا زدند خلیفه دوم با کسی که غرق شده، با کسی که در آتش مرده، با کسی که دیوار رویش خراب شده، با کسی که غریب مرده، با کسی که اسهال داشته از دنیا رفته، با کسی که ذات الجَنب داشته، با کسی که از نفاس مرده، با همه این‌ها یکی است هیچ فرقی نمی‌کند این‌ها فقط اجر شهید دارند.

اگر شما از ما می‌خواهید یک چیزی را آن‌طور ثابت بکنیم، باشد ما هم همان را برای‌تان ثابت می‌کنیم اگر نه خودتان نمی‌توانید این‌طور است چرا از ما توقع بیش‌تر دارید؟ شما می‌گویید خلیفه دوم شهید است، هیچ کس هم نباید به شما اعتراض بکند شما که به ما می‌گویید چرا حضرت زهرا شهید است؟ ما باید جواب پس بدهیم، ما از شما می‌پرسیم شما چرا می‌گوید خلیفه دوم شهید است؟ شما هم جواب بدهید.

اگر آن توهین نیست این هم توهین نیست، داریم از شما سوال می‌کنیم یک دلیل منطقی طبق مبنای «احناف» به ما ارائه کنید که خلیفه دوم شهید نیست.

 شهید طبق مبنای «حنابله»:

«الشهيد هو من مات بسبب قتال كفار حين قيام القتال»

وسط جنگ با کفار باید کشته شده باشد.

خلیفه دوم را «ابو لؤلؤ» کشت خودشان گفتند مسلمان بوده، جنگی هم در کار نبوده دعوای شخصی بوده پس طبق نظر «حنابله» هم که شهید نیست.

 طبق نظر «مالکیه»:

«الشهيد هو من قتله كافر حربي أو قتل في معركة بين المسلمين والكفار»

کافر حربی باید او را بکشد یا در جنگ بین مسلمان و کفار کشته بشود.

 خلیفه دوم که در جنگ بین مسلمان و کفار کشته نشده، کافر حربی او را نکشته است.شهید طبق نظر «شافعیه»:

«الشهيد ثلاثة أقسام: شهيد الدنيا والآخرة»

 شهید سه قسم است شهید دنیا و آخرت کسی است که:

«وهو من قاتل الكفار لإعلاء كلمة اللَّه تعالى»

این شهید دنیا و آخرت است. شهید آخرت چه کسی است؟

«وهو من مات بهدم أو غرق أو نحوها، كالمقتول ظلما»

كتاب: الفقه على المذاهب الأربعة ومذهب أهل البيت ( ع )؛  نويسنده: الجزيري، الغروي، مازح (وفات: معاصر)، ناشر: دار الثقلين، چاپ : 1419 - 1998 م، بیروت- لبنان، ص679

کسی که ظلماً کشته شده باشد این گروه است، و همان مثال‌های که قبلاً زدیم همه این‌ها هم داخلش می‌شود. برای ما مشخص بکنید، شمای که به شیعیان می‌گویید آقای شیعه، برای ما مدرک برای شهادت بیاور که شیعه ده‌ها مدرک می‌آورد. حالا ما از شما درخواست می‌کنیم شما هم طبق مبنای خودتان مدرک برای شهادت خلیفه دوم بیاورید.

فقط یک مدرکی که هیچ مو لای درزش نرود اشکال نداشته باشد. کلمه «قتل»، «شهادت»‌ را ثابت نمی‌کند خودتان دیدید، اگر به شما بگوییم کشته شده مگر هر کس کشته شد شهید است؟ نه این‌که خلیفه دوم کشته بشود این فایده ندارد کلمه «شهید» می‌آورند همان بازی که خود «وهابی»ها می‌خواهند در بیاورند نه آقا کلمه «شهید» که فایده ندارد.

«شهید» احتمالات مختلف دارد حالا متوجه شدید این آقایان «وهابی» چه کلاهی سرتان دارند می‌گذارند؟ چه بازی دارند سرتان در می‌آورند؟ اگر بخواهید طبق مبانی «وهابیت» جلو بروید این‌طور که بشود طبیعتاً شما دچار مشکل می‌شوید، آن موقع حتی خلیفه دوم را هم شما نمی‌توانید شهید بدانید؛ اما من یک سری مطالب دیگر به شما نشان بدهم که این مطالب یک مقداری برای دوستان جدیدتر است.

آیا می‌دانستید این‌ها می‌گویند شیعه‌ها یک تقویمی جدیداً درست کردند در تقویم‌شان این شهادت را زدند، ما می‌گوییم امام صادق (علیه السلام) فرمودند، ائمه دیگر فرمودند امام حسن و امیر مؤمنان فرموده، تا الان هر چه ما داریم این‌ها را مطرح کردند.

 می‌گویند ما قبول نمی‌کنیم. چرا؟ چون یک تقویمی ما داریم مثلاً برای فلان سال گفته وفات گفته، بعد الان شیعه‌ها، «شهادت» می‌گویند.

یک چیز جالب است، قدیمی‌ترین نوشته موجود در دنیا به خط «عربی» چه رویش نوشته بوده؟ یک سوال خیلی ساده قدیمی‌ترین نوشته موجود در دنیا چه رویش نوشته بوده؟ یک نقشی است به آن «نقش زهیر» می‌گویند، «نقش زهیر» عبارتی که رویش نوشته این است که من «زهیر» هستم و این عبارت را در زمان «وفات عمر» نوشتم:

«خط في الحجاز أنا زهیر کتبت زمن توفي عمر سنة اربع وعشرین»

قدیمی‌ترین تقویم دنیا می‌گوید عمر وفات پیدا کرده است، آقایان اهل‌سنت این قدیمی‌ترین نوشته دنیا است شما چرا می‌گویید عمر شهید شده؟ نه در طبق تقویمی‌تان شما شهادت عمر و عثمان را دارید، نه طبق مبانی‌تان خلیفه دوم شهید شده این تصویر رنگی «نقش زهیر» است.

«أنا زهیر کتبت زمن توفي عمر سنة اربع وعشرین»

تازه جالب این‌جا است که «عربستانی»ها به این افتخارهم می‌کنند،و این را به«سازمان ملل» به عنوان یک نماد مهم هدیه دادند.

 برویم سراغ مسئله دیگر؛ یک سوال دیگری مطرح می‌کنیم در کتاب «الفتاوی الکبری الفقهیه»، «ابن حجر هیثمی» همان‌طور که ملاحظه می‌کنید در جلد 2، صفحه 26 می‌آید می‌گوید:

«فَقَدْ صَرَّحُوا»

تصریح کردند.

«بِأَنَّ من اغْتَالَهُ كَافِرٌ»

اگر یک کافری شخصی را ترور بکند.

تازه کافر، حالا راجع به «ابو لؤلؤ» می‌رسیم.

«في غَيْرِ قِتَالٍ غَيْرُ شَهِيدٍ»

و جنگ هم نباشد این شهید نیست.

«الشَّهِيدَ هو الذي قَتَلَهُ كَافِرٌ مع قِيَامِ الْحَرْبِ»

طبق مبنای این‌ها شهید کسی است که یک کافر او را کشته باشد و جنگ هم در گرفته باشد.

الفتاوى الكبرى الفقهية؛ اسم المؤلف: ابن حجر الهيتمي الوفاة: 973، دار النشر: دار الفكر، ج2، ص26

این را می‌خواهند چه کارش بکنند؟ جوابی ندارند. «عمدة القاری» از مهم‌ترین شرح‌های «صحیح بخاری» آقای «عینی» جلد 8، چاپ دار الکتب العلمیه «بیروت- لبنان» صفحه 330، اولاً راجع به قتل عمر ابن الخطاب خلیفه دوم:

«قتله علج يسمى فيروز وكنيته أبو لؤلؤة»

یک غلام «ایرانی» غیر «عرب» که نامش «فیروز» بود.

«وكان غلاما للمغيرة بن شعبة»

غلام «مغیرة ابن شعبه» بود.

«وكان يدَّعي الإسلام»

می‌گفت من مسلمان هستم شهادتین گفته بود.

فقط چون عمر را کشته ما اسلامش را قبول نمی‌کنیم عجیب! یک مسلمان را می‌گویید اسلامش را قبول نمی‌کنیم؟

«وسببه أنه قال لعمر : ألاَ تكلم مولاي يضع عني من خراجي ؟ قال: كم خراجك؟ قال: دينار . قال: ما أرى أن أفعل، إنك عامل محسن وما هذا بكثير، فغضب منه ، فلما خرج عمر إلى الناس لصلاة الصبح جاء عدو الله فطعنه بسكين مسمومة ذات طرفين فقتله»

سببش هم بود که به عمر گفت مولای من «مغیره» برای من خراج خیلی زیادی قرار داده، گفت خراجت چقدر است؟ گفت 1 دینار گفت نه کم نمی‌کنم، تو تخصص زیاد داری و این برایت زیاد نیست، او هم عصبانی شد و در هنگام نماز صبح خلیفه دوم را با یک چاقوی که دو لب داشت کشت.

«فإن قلت: الشهيد من قتل في قتال الكفار على قول الشافعية»

طبق نظر «شافعی»ها باید کفار کشته باشندش، تازه در جنگ باشد.

 «احناف» هم که عرض کردیم «احناف» تصریح کرده بودند.

«على قولهم: فإنه كالشهيد في ثواب الآخرة»

بنا بر قول «شافعی»ها آقای عمر در ثواب آخرت مثل شهید است.

عمدة القاري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: بدر الدين محمود بن أحمد العيني الوفاة: 855هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت ج 8، ص 229

یک مسلمان او را کشته، جنگ هم برپا نبوده دعوا هم شخصی بوده است، حالا ما شیعیان بر اساس مبانی خودمان روایات صحیحُ السند از معصوم داریم که حضرت زهرا «شهیده» است. دلیل برای اثبات این‌که این «شهیده» هم به معنی مقتوله است الی ماشاء الله داریم.

صدها دلیل هم از کتب اهل‌سنت هم از کتب شیعیان داریم برای این‌که به معنی مقتوله است؛ اما ساده‌ترینش، شهید در لغت اساساً به معنی «مقتول» است الان می‌گویند وضعش به این معنا است، قرینه برای معانی دیگر نیاز است. معنی حقیقی‌ آن «مقتول» است، اگر بخواهد سراغ معنی دیگری برود گفت در اصطلاحات شرعیه مجاز به حساب می‌آید.

لذا آن کسی که می‌گوید این به معنی شهید نیست باید قرینه قطعی بیاورد، از آن معنا خارجش بکند وگرنه همان ظاهر حجت است این ابتدائی‌ترین دلیل ما است. ما ده‌ها دلیل و صدها دلیل قطعی داریم که ثابت می‌کند «شهیده» در این روایت به معنی «مقتوله» است.

 پس تا این‌جا چند سوال جدی راجع به خلیفه دوم اجازه می‌دهید ما از شما سوال بپرسیم آیا او هم شهید است یا نه یا فقط شما یک طرفه می‌خواهید به قاضی بروید؟

بله هر کس یک طرفه به قاضی برود راضی بر می‌گردد؛ اما وقتی یک طرفه نباشد طرف مقابل بخواهد جواب بدهد می‌شود همان مناظره‌ی که آقای «موحد» سال قبل ادعا کرد، «آیفون»‌ها را گذاشت البته برای ما پول اهمیتی ندارد، برای ما ثابت کردن یکی از مظلومیت‌های حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) به کل دنیا می‌ارزد ما اصلاً دنبال آن «آیفون»ها نیستیم.

بارها هم با «شبکه‌های وهابی» مناظراتی کردیم گفتند بله اگر اثبات کنید، شبکه‌مان را به شما می‌دهیم یک میلیارد می‌دهیم، چنین و چنان می‌کنیم در همه مناظرات هم شکست خوردند، همیشه هم فرار کردند.

 سال قبل کلیپش را هم در شبکه پخش کردیم در «اینستاگرام» هم است، وقتی آقای «حسینی» عزیزمان با آقای «موحد» تماس گرفتند، اصلاً با این‌که خودش ادعا کرد آقای «حسینی» مناظره میایی، باشد توافق کردیم فلان و بیسار فلان موقع بیایید بعد برای مناظره رفت چه شد؟ یک طرفه به قاضی رفتن  خیلی خوب است!

«نحن معاشر الأنبياء لا نورّث ما تركنا صدقة»

الكشف والبيان (تفسير الثعلبي )؛ اسم المؤلف: أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم الثعلبي النيسابوري الوفاة: 427 هـ - 1035م، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان - 1422هـ-2002م، الطبعة: الأولى، تحقيق: الإمام أبي محمد بن عاشور، مراجعة وتدقيق الأستاذ نظير الساعدي، ج4، ص359

این را از پیغمبر شنیدم، یک نفری رفت روی منبر می‌گفت خوب بود حضرت زهرا (سلام الله علیه) که آمدند، دیگر تمام شد نتوانست جواب بدهد.

 آقا شیعه برای شهادت حضرت زهرا دلیل ندارد! در رسانه‌های‌شان می‌گویند موقع مناظره که بشود زبان‌های‌شان قفل می‌شود، تازه ما سوال بیش‌تری می‌خواهیم بکنیم هر کسی از شمای شیعه سوال کرد، دلیل برای شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) بیاور بگویید باشد؛ ولی به یک شرط شما سوال می‌کنی، من هم سوال می‌کنم.

تو سوال داری دلیل برای شهادت حضرت زهرا می‌خواهی بحث درون شیعی است دیگر چون بحث بین من و تو در مورد عدالت صحابه و حقانیت اهل‌بیت است، همین که من ثابت کنم به حضرت زهرا گفتند بالای چشمت ابرو است، من این بحث را برنده شدم تمام شده، ملاک مشخص می‌شود چه است، اگر به حضرت زهرا (سلام الله علیها) گفتند بالای چشمت ابرو است، بحث تمام شده، نیازی به مرحله بعدی ندارم، تو به من می‌گوی برای عقیده خود شیعه مدرک بیاور من هم می‌گویم باشد، توی سنی هم برای عقیده خود سنی هم مدرک بیاور که خلیفه دوم شهید شده است.

سراغ خلیفه سوم برویم ببینیم آیا طبق مبانی آن‌ها گفته بودند مسلمان او را بکشد خلیفه سوم را گفته بودند در جنگ با کفار کشته بشود، آیا خلیفه سوم را کفار کشتند که ادعا می‌کنند شهید است؟

 من فقط عباراتی از کتب اهل‌سنت از کسانی که مشارکت درکشتن خلیفه سوم داشتند را برای شما

مطرح می‌کنم، عبارتی در «صحیح بخاری» است که خلیفه سوم وقتی که محاصره شده بود، روی بلندی رفت شروع کرد به سخنرانی کردن:

«أَنَّ عُثْمَانَ رضي الله عنه حيث حُوصِرَ»

آن زمانی که محاصره شده بود.

«أَشْرَفَ عليهم»

رفت روی شرفه و یک بلندی ایستاد.

 عثمان محاصره است دارد با محاصره کننده‌هایش صحبت می‌کند، آقا نگویید شیعه دارد توهین می‌کند نه من دارم از روی «صحیح بخاری» می‌خوانم

«وقال أَنْشُدُكُمْ اللَّهَ»

شما را به خدا قسم می‌دهم

«ولا أَنْشُدُ إلا أَصْحَابَ النبي صلى الله عليه وسلم»

من فقط و فقط خطابم با صحابه پیامبر است به بقیه هجوم آورندگان کار ندارم، با صحابه‌شان می‌خواهم صحبت بکنم.

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج3، ص1021، ح2626

«انشُدُکم» آی محاصره کننده‌ها با شما کار دارم شمای که اصحاب پیامبر بودید، آیا خبر ندارید پیغمبر به من چنین و چنان گفت؟ یعنی چه؟ یعنی آن‌های که عثمان را محاصره کرده بودند، رؤسای‌شان صحابه بودند، صحابه کافر هستند؟ آخر شما گفتید شهید کسی است که در قتال با کفار کشته شده باشد.

آیا صحابه‌ی که خلیفه سوم را محاصره کردند و او را کشتند کافر به حساب می‌آیند؟ عثمان در قتال کفار در هنگام برپا بودن جنگ با کفار کشته شده که به او شهید می‌گویید؟ ما هم حق داریم از شما سوال بپرسیم، بله شما تا حالا یک طرفه به قاضی می‌رفتید خیلی ساده، بچه شیعه‌ها هم که می‌آمدند زود قطع‌شان می‌کردید؛ اما الان وضعیت فرق می‌کند ما درخواست جدی از شما داریم.

مجدد عرض می‌کنم هر بیننده‌ی که این برنامه را می‌بیند باید این قضیه را یاد بگیرد ما هم از آن‌ها سوال داریم چرا فقط آن‌‌ها سوال بپرسند؟ مسئله «شهادت» یک مسئله درون شیعی است، بحث خلافی ما و آن‌ها درگیری است، درگیری را هم با هزاران مدرک ثابت کردیم.

 «شهادت» را هم درون شیعی با هزاران مدرک ثابت کردیم، حتی از کتب اهل‌سنت هم با سند معتبر شهادت را ثابت می‌کنیم؛ اما آنی که ما از شما درخواست می‌کنیم شما از ما یک مسئله درون شیعی خواستید ما از شما یک مسئله درون سنی می‌خواهیم باید جواب بدهید.

این‌که بیایند در جاهای مختلف مطرح کنند که بله شیعیان نمی‌توانند «شهادت» را ثابت کنند نه این نیست. من مسئله تقویم‌ها را نشان بدهم ادعا کردند که شیعیان آمده‌اند از سال 1371 تقویم‌ها را عوض کردند، ما که گفتیم ما از قدیمی‌ترین منابع‌مان شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) را داریم ما اول تقویم‌های قبل از سال 71 را ببینیم.

سه‌شنبه 21 آذر 1368 شهادت مظلومانه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، 11 قمری بنا بر روایتی که 75 روز بعد از رحلت پدر بزرگوارشان به شهادت رسیدند این یک تقویم.

 تقویم بعدی 24 دی 1365 شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها). تقویم بعدی 14 دی 1366 شهادت حضرت زهرا، فاطمیه دوم ظاهراً. تقویم بعدی 10 دی 1367 شهادت مظلومانه حضرت زهرا (سلام الله علیها)، تقویم بعدی سال 72 شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)، این هم همان تقویم است و تاریخ بعدی‌اش است.

برای چه می‌گویند در تقویم‌ها نیست؟ من چیز دیگری به همه عزیزان بگویم این‌های که شیعه هستند، اگر در خانه‌شان «مفاتیح الجنان» قدیمی دارند در «مفاتیح الجنان»های قدیمی آخرش یک چیزی دارد، این کتابی که من دارم کتاب مرحوم آقای «شُبّر»، «احسن التقویم» است. علامه مرحوم «سید عبدالله شُبر»، البته چاپ جدید کردند این چاپ قدیمی هم دارد در صفحات آخرش به نظرم صفحه 315 در این‌جا: «جدول اسماء معصومین اربعة عشرة»

جدول اسامی معصومین، این تقویم‌های قدیمی است ببینیم این جدول چه آورده در آخرش به «الزهراء» می‌رسیم

«فاطمة ام ابیها»

القاب چنین است

 «شهر الولادة»

ماه ولادت چه موقع بوده؟

 بعد دارد:

«سبب الوفاة ضربت واسقطت»

این را می‌خواهید چه کارش کنید؟ ما این‌ها را داریم در کتاب‌های که مدل قدیمی تقویم نگاری ما بوده همه این‌ها است.

 در «مفاتیح الجنان»های قدیمی که در همه خانه‌ها است یک جدول همه‌شان دارند، ببینند برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) چه نوشته، وفات یا شهادت نوشته؟ این بازی‌ها را در نیاورید بله اگر شما می‌خواهید بازی رسانه‌ی در بیاورید ما در طرف مقابلش بحث علمی با شما می‌کنیم و رسانه‌‌ی آن را هم شما شکست خواهید خورد. برویم یک میان برنامه ببینیم بعد ان شاء الله در خدمت شما هستیم

«میان‌برنامه»

استاد ابوالقاسمی:

عرض سلام مجدددارم خدمت شما عزیزان و سروران و تسلیت مجدد عرض می‌کنم ایام شهادت حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) را یک تماس داریم جناب آقای «نوروزی» از «گرگان» سلام علیکم بفرمایید

بیننده آقای نوروزی از گرگان:

سلام علیکم خدمت جناب استاد عزیز! یک مطلبی چند روز پیش دیدم که آقای «حاکم حسکانی» در «شواهد التنزیل» جلد 1، صفحه 416، حدیث 576 در تفسیر آیه 74 سوره فرقان می‌فرماید منظور از «ازواجنا» حضرت خدیجه و «ذریتنا» حضرت زهرا و «قرة العین» حسنین (علیهما السلام) هستند، و امام‌ها حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) است. اگر در این زمینه بیشتر توضیح بفرمایید که این‌ها بهانه می‌گیرند می‌گویند همچنین چیزی اصلاً نیست.

لفظ امام نیامده و حتی حضرت علی امام بوده خلفای سه گانه فقط خلافت کردند، اما امامت با حضرت علی بوده مخالفان شیعیان این‌طوری می‌گویند، اگر در این زمینه بیشتر توضیح بفرمایید ممنون می‌شوم زمان برنامه خیلی کم است اگر یک مقدار بیشتر کنید ممنون می‌شوم. سپاسگزارم، بعد این وقت و زمان برنامه خیلی کم است، این را اگر یک مقدار بیشترش کنید ممنون می‌شوم

استاد ابوالقاسمی:

چشم! اما راجع به لفظ امام در کتب خود اهل‌سنت با سند معتبر سوال پرسیدید روایت آمده در کتاب «معرفة الصحابه ابو نعیم اصفهانی» و دیگر کتب که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند:

«انتهيت ليلة أسري بي إلى السدرة المنتهى»

آن شبی که به «سدرة المنتهیٰ» رفتم

«فأوحي إلي في علي بثلاث»

برای من در مورد حضرت علی، سه مسئله وحی شد.

یک:

«أنه إمام المتقين»

علی امام همه متقین است.

معرفة الصحابة؛ اسم المؤلف: لأبي نعيم الأصبهاني الوفاة: 430 ، دار النشر: ج3، ص1587

همان‌طوری که در مورد قرآن آمده:

«هُدًى لِلْمُتَّقِينَ»

و مايه هدايت پرهيزکاران است.

سوره بقره (2): آیه 2

برای امیر المؤمنین هم خدای متعال، به رسول خدا می‌فرماید امام متقین است لفظ امام.

دوم لفظ سید:

 « وسيد المسلمين»

علی، سرور همه مسلمان‌ها است.

 لفظ بعدی:

«قائد الغر المحجلين إلى جنات النعيم»

رهبر همه پیشانی درخشان‌ها به سمت بهشت پر از نعمت است.

معرفة الصحابة؛ اسم المؤلف: لأبي نعيم الأصبهاني الوفاة: 430 ، دار النشر: ج3، ص1587

شما می‌دانید در قیامت بعضی‌ها هستند وقتی ‌می‌آیند در تاریکی هستند، بعضی‌ها نه این‌ها از پیشانی‌شان نور می‌بارد. آیا ما در قیامت جزو این‌ها هستیم یا نه؟ اگر جزو آن‌ها هستیم رهبر و پیشوای‌شان «قائد الغر المحجلين إلى جنات النعيم»؛ امیر مؤمنان علی ابن ابی‌طالب (علیه الصلاة والسلام) است.

به بحث خودمان بر گردیم، ما داشتیم راجع به تقویم‌ها صحبت می‌کردیم، و شبهاتی که در مورد شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) مطرح کردند، رسیدیم به این‌که ما هم از شما یک سری سوالاتی داریم اگر شما از ما سوال دارید.

 آیا همان‌طوری که از ما می‌خواهید به عنوان یک بحث درون دینی و درون مذهبی ما شهادت حضرت زهرا را ثابت بکنیم، خودتان حاضر هستید به عنوان یک بحث درون مذهبی، شهادت عمر ابن خطاب را با یک مدرک قطعی مطابق با موازین ثابت بکنید؟ این که خیر.

در مورد خلیفه سوم نوبت رسید گفتیم شما در «صحیح بخاری» روایت دارید خلیفه سوم را صحابه کشتند، و حال آن‌که طبق مبانی که ما نشان دادیم از مذاهب مختلف اگر کسی در درگیری با مسلمان‌ها کشته بشود، این «شهید» به حساب نمی‌آید.

 عبارت دیگری مطرح کردند خیلی عجیب است در مورد کشتن خلیفه سوم در «اخبار المدینه» با سند معتبر نقل کرده می‌گوید:

«حين قتل عثمان رضيا الله عنه»

هنگامی که عثمان کشته شد.

«وقد خطب علي بن أبي طالب رضي الله عنه الناس»

حضرت علی داشت سخنرانی می‌کرد.

«فمر علينا رجل من أصحاب علي رضي الله عنه»

یکی از اصحاب علی آمد.

«فقال له ابن سلام»

ابن سلام گفت

 «ماذا قام به صاحبكم آنفا»

چه داشت می‌گفت:

«قال قام قبيل»

یک مقداری صحبت کرد.

 این را سنی نقل کرده ما نمی‌خواهیم گردن بگیریم ما داریم مبانی‌تان را عرض می‌کنیم

«فقال من من يبرأ من قتل عثمان»

هر کس می‌خواهد از خون عثمان تبری بجوید

«فإني لا أتبرأ منه»

اما من از قتلش تبری نمی‌جویم

«والذي نفسي بيده»

قسم به کسی که جانم در دست اوست

«لا ينتطح فيه عنزان ولا ينقر فيه ديكان»

دو نفر در وجوب کشتن عثمان اختلاف ندارند.

تاريخ المدينة المنورة؛ اسم المؤلف: أبو زيد عمر بن شبة النميري البصري الوفاة: 262هـ ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت  - 1417هـ-1996م، تحقيق: علي محمد دندل وياسين سعد الدين بيان، ج2، ص225

همه اجماع دارند این که در کتاب‌های شما آمده، آیا شما با این وضعیت می‌آیید می‌گویید خلیفه سوم شهید شده، آن وقت همه کسانی که بر کشته شدنش اجماع داشتند کافر هستند، این را باید چه کارش بکنیم؟ حتی نقل شده که حضرت علی (علیه السلام) اصلاً نه فقط چون گفتیم «احناف» گفتند باید مظلوماً کشته شده باشد، حضرت علی مظلوماً هم قبول ندارد. در «تاریخ ابن خلدون» روایتی مطرح می‌کند.

 «فقالوا»

 پیش حضرت علی آمدند گفتند:

«أن عثمان قتل مظلوما»

عثمان مظلوم کشته شد

«فقال لا أقول مظلوما ولا ظالما»

نه ظالم نه مظلوم!

«قالوا فمن لم يقل ذلك فنحن منه براء»

گفتند هر که این اعتقاد نداشته باشد ما از او بیزار هستیم.

«والنصرفوا»

رفتند!

مقدمة ابن خلدون؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن محمد بن خلدون الحضرمي الوفاة: 808، دار النشر: دار القلم - بيروت - 1984، الطبعة: الخامسة، ج2، ص628

حضرت علی گفتند این‌ها گمراه بودند؛ یعنی اگر بگوید عثمان مظلوم کشته شده که حالا طبق یکی از مذاهب شاید شهید آخرت یا شهید دنیای باشد، حضرت علی می‌گویند نه من این‌ها را طبق مبانی اهل‌سنت گمراه می‌دانم این را چه می‌خواهند جواب بدهند آیا برای این جوابی دارند؟

عبارت دیگر در کتاب «اخبار المدینه» است این‌ها سوالاتی است باید جواب داده بشود می‌گوید:

«سألت أبا سعيد الخدري رضي الله عنه عن قتل عثمان»

راجع به قتل عثمان

«هل شهده أحد من أصحاب رسول الله»

آیا کسی از اصحاب پیامبر شاهد و حاضر بود؟

«قال نعم لقد شهده ثمانمائة»

هشتصد نفر از صحابه برای کشتن عثمان آمدند.

تاريخ المدينة المنورة؛ اسم المؤلف: أبو زيد عمر بن شبة النميري البصري الوفاة: 262هـ ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت  - 1417هـ-1996م، تحقيق: علي محمد دندل وياسين سعد الدين بيان، ج2، ص224

این‌ها را می‌خواهند چه کار کنند؟ این نیست که فقط بیایند بگویند بله ما یک سوالی می‌پرسیم و یک سنگی می‌اندازیم و می‌رویم. شما سوال می‌پرسید درِ سوال پرسیدن شیعیان را هم باز می‌کنید شیعه هم خیلی ساده می‌آید به شما جواب می‌دهد. اما فهرست صحابه‌ی که در کتب اهل‌سنت آمده که این‌ها در کشتن خلیفه سوم مشارکت داشتند.

یکی از آن‌ها همان آقای «مسور ابن مخرمه» است، حالا از «مسور ابن مخرمه» روایت:

«فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 3، ص 1361، ح 3510 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)

را نقل می‌کنند. همان شخص است که دنبال کشتن عثمان بوده در «اخبار المدینه» با سند معتبر است:

«أن عبد الله بن عمر رضي الله عنه واقف المسور بن مخرمة رضي الله عنه بالسوق»

«عبدالله ابن عمر»، «مسور ابن مخرمه» را نگه داشت.

«فقال المسور والله لنقتلنه»

قسم به خدا می‌کشیمش!

تاريخ المدينة المنورة؛ اسم المؤلف: أبو زيد عمر بن شبة النميري البصري الوفاة: 262هـ ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت  - 1417هـ-1996م، تحقيق: علي محمد دندل وياسين سعد الدين بيان، ج2، ص224

در مورد عثمان داشت می‌گفت «مسور ابن مخرمه» می‌گوید قسم به خدا عثمان را می‌کشیم صحابی است در «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» از او روایت دارید. چه کارش می‌خواهید بکنید؟ آیا می‌گویید او کافر بوده؟ یا می‌گویید خلیفه سوم شهید نیست؟

«عمرو ابن الحمق» جزو کسانی است که در کشتن عثمان مشارکت داشته. «عبدالرحمان ابن ادیس بَلَوی» از کسانی است که در کشتن او مشارکت داشته و در روایات شما آمده جزء رؤسای کسانی است که به عثمان حمله کردند.

 چهار «فروة ابن عمرو انصاری»، پنج «جبلة ابن عمرو انصاری»، شش «محمد ابن ابی حذیفه»،‌ هفت «حجاج ابن عمرو»، هشت «طلحه»، معروف در کشتن خلیفه سوم بسیار مشارکت داشته.

 در کتاب «انساب الأشراف» در کتاب «العِقدُ الفرید» در جلد 4، صفحه 280 از «ابن سیرین»:

«لم يكن أحد من أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم أشد على عثمان من طلحة»

هیچ کدام از اصحاب پیغمبر بیشتر از «طلحه» برای کشتن عثمان تلاش نکرد.

أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279، دار النشر، ج2، ص289

العقد الفريد؛ اسم المؤلف: احمد بن محمدبن عبد ربه الأندلسي الوفاة: 328هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت /لبنان - 1420هـ - 1999م، الطبعة: الثالثة، ج4، ص280

این را می‌خواهند چه کارش بکنند؟ در «تاریخ طبری»، «الکامل فی التاریخ» و جاهای دیگر هم همین را آورده‌اند.

او بود که جلوی رساندن آب به عثمان را گرفت، جالب است اهل سنت می‌گویند «طلحه» پسرش را فرستاد که عثمان را کمک بکند. نه آقا خودشان می‌گویند او بود که مانع رساندن آب به خلیفه سوم شد. در کتاب «انساب الأشراف» می‌‌گوید:

«حرس القوم عثمان ومنعوا من أجل أن يدخل عليه»

بعد می‌آید مطرح می‌کند که:

«واشتد عليه طلحة بن عبيد الله في الحصار»

«طلحه» خیلی سخت گرفت نگذاشت محاصره باز بشود.

«ومنع من أجل أن يدخل إليه الماء حتى غضب عليّ بن أبي طالب من ذلك »

«طلحه» بود نمی‌گذاشت آب به عثمان برسد، آن‌قدر که علی ابن ابی‌طالب عصبانی شد.

«فأدخلت على روايا الماء»

چند تا مشک آب به دستور علی بردند

أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ) الوفاة: 279، دار النشر، ج2، ص285

 این هم نظر بعدی از الان فقط فهرست را می‌خوانم بعد از آقای «طلحه» آقای «زبیر» است، خود «عایشه» همسر پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) است. آقای «ابن عباس» را «معاویه» می‌گفت تو در کشتن عثمان دخیل بودی، خود «معاویه» رسماً می‌گفت آرزوی قتل عثمان را داشته است. «عمار» را می‌گویند در قتل عثمان مشارکت داشته، «حجر ابن عدی» جزو قاتلین عثمان بوده، «اسلم ابن بجره»، «ابو ایوب انصاری»، «الواء ابن هیثم»، «شبث ابن ربعی»،‌ «عدی ابن حاتم»، «جرول ابن مالک»، «جندب ابن زهیر»، «جندب ابن کعب»، «عروة ابن الجعد»، «سعسة ابن سوهان»، «زید ابن سوهان»، ‌«کمیل ابن زیاد»، «مالک اشتر نخعی»، «جهجاح غفاری»، «محمد ابن ابی‌بکر»، «جهجاح ابن سعد»، «عبدالله ابن مسعود»، «عمرو ابن العاص» این‌ها را می‌خواهند چه کار بکنند؟

آیا می‌توانند بیایند بگویند که ما ادعا داریم خلیفه سوم را کفار کشتند، با وجود این‌که این همه صحابه در کشتنش دخیل بودند؟

 پس به بحث اصلی‌مان بر گردیم این‌که به هر صورت اگر شما سوالی از ما دارید سوال، طرفینی است ما هم از شما یک سوال می‌پرسیم، جدای از این‌که ما روایات متعدد داریم که در آن‌ها شهادت حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) آمده برای ما متواتر است برای ما اجماعی است؛ حتی جزئیاتش در کتب ما آمده ما هم از شما سوال داریم آیا شما می‌توانید طبق مبانی خودتان برای ما چون شما یک مرحله از قواعد درست‌ مناظره تعدی کردید.

آیا شما می‌توانید برای ما شهادت خلیفه دوم و سوم را ثابت بکنید؟ این سوالی است که ما امیدواریم اگر یک عزیز اهل‌سنتی هم اگر می‌خواهد روی خط بیاید تشریف بیاورند خوشحال هم می‌شویم؛ ولی این سوال ما را هم ان شاء الله جوابگو باشند.

یک میان برنامه‌ ببینیم مجدد خدمت تان خواهیم بود

 (میان‌برنامه)

استاد ابوالقاسمی:

عرض سلام مجدد دارم خدمت شما بینندگان عزیز و گرانقدر و این ایام را خدمت شما تسلیت عرض می‌کنم. اما برویم بعضی از قدیمی‌ترین مدارکی که مربوط به هجوم به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) است از «سید حِمیری» متوفای 173 از اصحاب امام صادق (علیه السلام) از شعرای بسیار مشهور است ببینیم ایشان چه فرموده است:

«ضربت و اهتضمت من حقها»

او را زدند و حقش را خوردند

«وأذيقت بعده طعم السلع»

بعد از پیامبر سختی‌های بسیار زیادی کشید.

این را «سید حمیری» شعر سروده، و یکی از قواعدی که اهل‌سنت اعتقاد دارند حتی طبق مبانی اهل‌سنت اگر مطلبی در شعر در قرون اولیه آمده باشد؛ یعنی جزء روایات مشهوره است نیاز به بررسی سندی ندارد.

 شاعر بعدی که این مطلب را به شعر در آورده آقای «برقی» متوفای 245 است

          «و كللا النار من بيت و من حطب             و المضرمان لمن فيه يسبان‏»

خانه را به آتش کشیدند هیزم آوردند و به اهل خانه دشنام می‌دادند.

          «و ليس في البيت إلا كل طاهرة»

در خانه فقط افراد معصوم بودند.

     «من النساء و صديق و سبطان‏»

زنی پاکدامن که حضرت زهرا است «وصدیقٌ» امیر مؤمنان «وسبطانی» امام حسن و امام حسین.

  «و كل ما كان من جور و من فتن             ففي رقابهما في النار طوقان‏»

هر چیزی که مصیبت بعد از این بود به گردن آن‌ها بود که این کار را انجام دادند.

الصراط المستقيم إلى مستحقي التقديم؛‏ نويسنده: عاملى نباطى، على من محمد بن على بن محمد بن يونس‏ (تاريخ وفات مؤلف: 877 ق‏)، محقق / مصحح: رمضان، ميخائيل‏، ناشر: المكتبة الحيدرية، مكان چاپ: نجف‏:1384 ق‏، ج3، ص13

این عبارات در قدیمی‌ترین مصادر ما آمده و شاعر 245 این شعر را سروده، هم دوره «بخاری»، «حِمیری» صد و خرده‌ی این شعر را سروده قبل از دوران آقای «بخاری» است. این‌که ما می‌گوییم این قضیه یک قضیه مسلم برای ماست حتی برای دیگر کسانی که مذهب‌شان هم مذهب شیعه نیست هم مسلم است.

مطلب در کتاب «الأرجوزة المختارة للقاضی نعمان» صفحه 89 است. «قاضی نعمان مغربی» اسماعیلی مذهب بوده، می‌آید راجع به «سقیفه» صحبت می‌کند چه اتفاقاتی رخ داد؟ بعد از این‌که ماجرا «سقیفه» را مطرح کرد به این‌جا می‌رسد که امیر مؤمنان علی ابن ابی‌طالب فرمود که باید شما سرهای‌تان را بتراشید بیایید

وقصدوا امامهم عليا * فقال لستم فاعلين شيئا

 قالوا بلى نفعلُ قال انطلقوا * من فوركم هذا فحلّقوا

امیر مؤمنین فرمود که اگر واقعاً شما اهل دفاع از من هستید بروید سرتان را بتراشید.

رؤوسكم كلكم لتُعرفوا * من بينهم بذلكم وانصرفوا

بروید همه با سر تراشیده بیایید، تا همه شما را بشناسند نتوانید بعد مخفی بشوید بیاستید مردانه دفاع کنید.

إليَّ كيما أنصب القتالا * حتى يكون ربنا تعالى

يحكم فيما بيننا بحكمه * ففشلوا لما رأوا من عزمه

بروید سر بتراشید پیش من بیایید، آن زمانی که عزم امیر مؤمنان را دیدند همه سستی کردند نیامدند.

ولم يكن يأتيه إلاّ سبعة * واستحسن الباقون أخذ البيعة

فقط 7 نفر بودند، بقیه گفتند به همان بیعت عمل می‌کنیم

وكنت قد سميتهم فقالا * لست أرى عليكم قتالا

قبلاً اسم‌شان را بردم، گفتند نه ما با شما دیگر جنگ نداریم

امیر مؤمنان گفت شما دیگر توانای جنگ ندارید.

لأنكم في قلةِ قليلة * ليس لكم بجمعهم من حيلة

شما تعدادتان کم است

فجلسوا اليه حتى ينظروا * ماذا يرى في أمرهم ويأمر

آن 7 نفر پیش امیر مؤمنان جمع شدند ببینند امیر مؤمنان چه دستور می‌دهد؟

فجاءهم عمرُ في جماعة * إذ لم يروا لمن أقام طاعة

عمر با یک گروهی آمدند

حتى أتوا باب البتول فاطمة * وهي لهم قالية مصارمة

هنگامی که به درب خانه بتول فاطمه زهرا رسیدند، حضرت زهرا (سلام الله علیها) از آن‌جا جدا شده بود «مصارمه» با آن‌ها تقابل جدی.

فوقفت عن دونه تعذلهم

 حضرت زهرا کنار در ایستادند شروع کردند موعظه کردن و آن‌ها را بیم دادن و خواست خودش را حفظ بکند

فكسر الباب لهم أو لهم

آن نفر اول در را شکست

فاقتحموا حجابها فعولت * فضربوها بينهم فأسقطت

به خانه‌اش هجوم آوردند بین در و دیوار قرار گرفت او را زدند فرزندش سقط شد!

فسمع القول بذاك فابتدر * إليهم الزبير قالوا فعثر

«زبیر» داخل اتاق صدا را که شنید بیرون آمد به زمین خورد

«فبدر السيف إليهم فكُسِرْ»

شمشیرش را گرفتند

وأطبقوا على الزبير فأُسِر

دور «زبیر» جمع شدند او را اسیر کردند.

فخرج الوصي في باقيهم

امیر مؤمنین با بقیه آمدند بیرون

إذ لم يروا دفاعهم ينجيهم

این‌جا جنگ فایده‌ی نداشت

فاكتنفوا ومضوا في ضيق * حتى أتوا بهم عتيق

این‌ها را دست بسته پیش ابوبکر بردند.

 این در کتب قدیمی آمده این‌ها را می‌خواهند چه کار بکنند؟ ماجرا به شعر در آمده است.

يا حسرةً من ذاك في فؤادي * كالنار يذكي حرُها اعتقادي

جگرم از این قضیه آتش گرفته!

وقتلهم فاطمة الزهراء * أضرم حر النار في أحشائي

این‌که فاطمه را به شهادت رساندند درون من را به آتش کشیده.

لأن في المشهور عند الناسِ

حتی نزد اهل‌سنت هم این مشهور است

بأنها ماتت من النفاسِ

که او از سقط جنین از دنیا رفت به شهادت رسید.

وأمرت أن يدفنوها ليلا

دستور داد شبانه او را دفن بکنند

وأن يعمّى قبرها لكي لا

دستور داد قبرش مخفی باشد.

 برای این‌که:

لا يحضرها منهم سوى ابن عمها

فقط امیر مؤمنان در تشیع‌اش باشد

ورهطه ثم مضت بغمها

با همان غصه و غمی که داشت راضی نشد و از دنیا رفت

صلى عليها ربها من ما فيه

خدا او را رحمت کند که چگونه از دنیا رفت

وهي عن الأمةِ غير راضية

و فاطمه از امت ناراضی بود!

كتاب: موسوعة أدب المحنة أو شعراء المحسن بن علي عليه السلام؛ نويسنده: السيد محمد علي الحلو (وفات: معاصر)، ناشر: مؤسسة دارالكتاب (الجزائري) للطباعة والنشر - قم – ايران 1419 - 1377 ش، ص94

 ملاحظه می‌کنید ما وقتی که به قدیمی‌ترین مصادری که در این زمینه آمده مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم این مسائل هجوم در شعر در آن زمان آمده یک امر مسلم بوده که توانستند این‌ها را شعر بکنند.

 بیننده پشت خط آقای «بهادری» عزیز سلام علیکم

 بیننده آقای بهادری:

علیکم سلام ورحمة الله خدمت حضرت استاد جناب آقای «ابوالقاسمی»، فرا رسیدن شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) فخر دو عالم را به پیشگاه مقدس آقا امام زمان (علیه السلام) به جنابعالی و عزیزانی که در «شبکه ولی‌عصر» انجام وظیفه می‌کنند مخصوصاً بینندگان عزیز عرض تسلیت و تعزیت دارم.

عرض کنم «فیض حمیری»‌ در روزگار «هشام ابن عبدالملک» به «حج» رفت و «کمیت» شاعر را دید به او سلام کرد و گفت گوینده این ادبیات شما هستید؟ «کمیت» کدام ادبیات؟ گفت این را گفتی که من نمی‌گویم عمر و ابوبکری که «فدک» را به دختر پیامبر به عنوان میراث او عطا نکردند کافر شدند، خداوند می‌داند که آن دو در روز قیامت از عذر خواهی چه می‌آورند زمانی که حاضر خواهند شد. «فتوح البلدان - بلاذری» صفحه 38 آقایان رجوع کنند.

«کمیت» گفت آری من گفتم و در گفتار من این گواهی است آن‌چه که در تصرف فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بوده است گرفتند، «فیض حمیری» گفت ای «کمیت» بدان تو درباره حق کوتاه آمدی چرا که پیامبر فرمود فاطمه پاره تن من است و آن کسی که او را پریشان کند مرا پریشان کرده، به راستی که خداوند از خشم زهرا به خشم می‌آید و از خشنودی او خشنود می‌شود؛ پس تو از «کمیت» با رسول خدا مخالفت کردی که «فدک» را به امر خدا به زهرا بخشید!

امیر مؤمنان علی (علیه السلام) حسن و حسین و «ام ایمن» و «رباح» غلام پیامبر به واگذاری «فدک» به حضرت فاطمه گواهی دادند و عمر و ابوبکر درباره زهرا چنین حکم درستی انجام ندادند در حالی که خداوند از گفتار «زکریای پیامبر» پس از درخواست فرزند می‌فرماید پروردگارا فرزندی به من عطا فرما که وارث من و «آل یعقوب» باشد و تو ای خدا او را وارث پسندیده و صالح مقرر فرما این یک مطلب.

حضرت استاد ابوالقاسمی! در مورد داستان آتش زدن خانه حضرت زهرا که خانه وحی بوده چند نفر در اتاق بنشینند تبانی کنند امکان ندارد، «تاریخ طبری» حتی «ابن تیمیه» که دشمن اهل‌بیت است این‌جا هم فقط آورده منتها ببینید چقدر جسارت کرده در «منهاج السنه ابن تیمیه» جلد 8، صفحه 290 گفته ابوبکر و عمر به زور وارد خانه علی شدند که ببینند آیا چیزی از بیت المال در خانه فاطمه هست یا خیر؟ یا پنهان کردند.

خانواده‌ی که آیه تطهیر درباره آن‌ها نازل شده خانواده‌ی که آیه «کساء» درباره آن خانواده نازل شده این آقا که دشمن اهل‌بیت این هجوم را ثابت کرده، منتها به عنوان (نستجیر بالله) دزدی گفته است. «انساب الاشراف - بلاذری» جلد 1، صفحه 586؛ کتاب «بخاری» جلد 1، صفحه 803؛ «شرح صحیح بخاری» جلد 3، صفحه 325؛ کتاب «مصنف عبدالرزاق» جلد 3، صفحه 521؛ «امام جوینی» در «فرائد السبطین»؛ «ابن حجر عسقلانی»، ‌«ذهبی» عالم مشهور، «سبطی»، «جوینی»، ‌«بلاذری»، «سمهودی»، «شمس الدین سمهودی»، ‌«آلوسی»، «ابن قطیبه دینوری»، «تاریخ طبری»، «ابن ابی شیبه» همه، این‌ها را آوردند آخر می‌شود همچنین چیزی را آقایان منکر بشوند؟

از همه مهم‌تر «ابن ابی الحدید» از استاد بزرگش و مدرس «بغداد» «علی ابن فاء» نقل می‌کند می‌گوید من به استادم گفتم استاد آیا حضرت زهرا در ادعای خود راستگو بود؟ گفت بله، گفتم خلیفه می‌دانست که او زنی راستگو است؟ گفت بله گفتم چرا خلیفه حق مسلم او را در اختیارش نگذاشت؟ در این موقع می‌گوید استاد لبخندی زد و با کمال وقار گفت اگر در آن روز خلیفه بدون درخواست شاهد «فدک» را به فاطمه می‌داد، فردا او از این موقعیت به سود شوهرش استفاده می‌کرد، و می‌گفت خلافت متعلق به علی است و در آن صورت خلیفه ناچار بود خلافت را به علی بدهد، چرا که وی را با این اقدام خود راستگو می‌دانست.

ولی برای این‌که باب تقاضا و منازعات بسته شود او را از حق مسلم خود ممنوع ساخت، «شرح ابن ابی الحدید» جلد 16، صفحه 214 والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.

استاد ابوالقاسمی:

احسنتم متشکر و ممنون، بیننده بعدی آقای «سالاروند» از «تهران» سلام علیکم، تلفن ایشان قطع شده، تا وصل بشود من عبارتی دیگر را برای عزیزان بخوانم در کتاب «مناقب آل ابی‌طالب ابن شهر آشوب» جلد 2 از «عبیدالله ابن عبدالله ابن طاهر» نقل می‌کند «عبیدالله ابن عبدالله ابن طاهر» سال 300 از دنیا رفته هم دوره «بخاری» و «مسلم» و امثالهم بوده است.

«و كان عبيد الله بن عبد الله بن طاهر كثيرا ما يقول‏»

بارها می‌گفت.

تعز فكم لك من أسوة ** تسكن عنك غليل الحزن

مصیبت زیاد می‌بینی اما اسوه‌های داری که اندوهت را کم می‌کنند.

 چطور اندوهت کم می‌شود وقتی اندوه و مصیبت آن‌ها را می‌بینی؟

بموت النبي و خذل الوصي *** و ذبح الحسين و سم الحسن

این‌که پیامبر از دنیا رفت، وصی پیامبر را تنها رهایش کردند.

«و جر الوصي و غصب التراث»

وصی پیغمبر را در کوچه‌ها کشاندند، ارثش را غصب کردند

«و أخذ الحقوق و كشف الإحن»

حقوقش را گرفتند مشکلات زیادی برایش پیش آوردند.

«و هدم المنار و بيت الإله»   

خانه خدا را خراب کردند.

 مقصود همان خانه امیر المؤمنین، خانه امیر المؤمنین که «هدم المَنار» نشانه هدایت کردند او را خرابش کردند در ادامه می‌آورد:

إذا ما المرء لم يعط مناه ***  و أضناه التفكر و النحول

ففي آل الرسول له عزاء *** و ما لاقته فاطمة البتول.

اگر هر چه مصیبت به سرت آمد این در مقابل مصیبت‌های که فاطمه زهرا کشیده هیچ است.

مناقب آل أبي طالب عليهم السلام( لابن شهرآشوب)؛ نويسنده: ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على‏ (وفات مؤلف: 588 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: علامه‏، قم‏ 1379 ق‏، ج2، ص210

بیننده بعدی آقای «سالاروند» از «تهران» سلام علیکم

بیننده (آقای سالاروند از تهران):

سلام علیکم ورحمة الله، خسته نباشید خدا قوت، حاج آقا بنده یک مسئله‌ی را می‌خواستم مطرح کنم بحث تحدی که شبکه‌های «وهابی» کردند من این‌طور برداشت کردم بحث‌شان این نبوده که روایت در کتب شیعه وجود ندارد، که حضرت زهرا شهید شده بحث سندی و صحیح السند بودن روایت است افرادی که رفتند ارائه دادند واقعاً ضعف سندی و این‌ها گرفتند.

یک روایتی در کتاب «کافی» است که صحیح و فلان است شما خودتان هم گفتید که آدم باید یک بدل باشد که «شهیده» یک معنی دیگر بدهد در ادامه روایت می‌گوید:

«إِنَّ بَنَاتِ الْأَنْبِيَاءِ لَا يَطْمَثْن‏»

دختران انبیاء حیض نمی‌شوند.

 منظوری که ما از این تکه برداشت می‌کنیم، با این چیزی که در ادامه روایت دارد زمین تا آسمان فرق دارد.

استاد ابوالقاسمی: 

چه مشکلی وجود دارد که دختران انبیاء دچار آن آلودگی که بقیه زن‌ها می‌شوند و دیگر نماز نباید بخوانند این‌ها دچار نمی‌شوند چه مشکلی دارد؟

بیننده :

این به شهید بودن حضرت زهرا نمی‌خورد

استاد ابوالقاسمی:

چرا نمی‌خورد چه مشکلی دارد؟ اتفاقاً این بیش‌تر این را ثابت می‌کند یک سوال می‌کنم آن مقام شهادتی که آن‌ها ادعا می‌کنند برای قیامت است یا برای دنیا است؟

بیننده :

نمی‌دانم آن‌ها چه مَد نظرشان است؟

استاد ابوالقاسمی:

می‌گویند مقام شهادت در قیامت است.

«إِنَّ بَنَاتِ الْأَنْبِيَاءِ لَا يَطْمَثْن‏»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص458، بَابُ مَوْلِدِ الزَّهْرَاءِ فَاطِمَةَ (علیها السلام)، ح2‏

بحث دنیوی است یا بحث اخروی است؟

بیننده:

فکر کنم مربوط به دنیا باشد

استاد ابوالقاسمی:

در دنیا است؛ پس مشخص می‌کند که این روایت دارد در دنیا را مطرح می‌کند، حضرت زهرا (سلام الله علیها) صدیقه است در مقابل آنی که ادعا می‌کنند صدیق است او گفت:

«نحن معاشر الأنبياء لا نورّث»

الكشف والبيان (تفسير الثعلبي )؛ اسم المؤلف: أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم الثعلبي النيسابوري الوفاة: 427 هـ - 1035م، دار النشر: دار إحياء

حضرت زهرا گفتند نخیر «فدک» برای من است، آن‌ها به او گفتند صدیق روایت می‌گوید حضرت زهرا صدیقه است بعدش «شهیده» است.

«إِنَّ فَاطِمَةَ (علیها السلام) صِدِّيقَةٌ شَهِيدَةٌ وَ إِنَّ بَنَاتِ الْأَنْبِيَاءِ لَا يَطْمَثْنَ»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص458، بَابُ مَوْلِدِ الزَّهْرَاءِ فَاطِمَةَ (علیها السلام)، ح2‏

بیننده:

برداشتی که علما از این تکه‌ی که بعد از روایت آمده چه است لطفاً توضیح بدهید

استاد ابوالقاسمی:

برداشت علماء از این روایت گفتند «شهیده» به معنای «مقتوله» است

بیننده:

نه، از «إِنَّ بَنَاتِ الْأَنْبِيَاءِ لَا يَطْمَثْنَ»

استاد ابوالقاسمی:

گفتند دخترانی که دختر بدون واسطه انبیاء باشند از جهت شرعی حکم حیض و نفاس ندارند.

بیننده:

سوال این است این الان چه ربطی به این قسمت دارد؟

استاد ابوالقاسمی:

به خاطر مقام دنیوی حضرت زهرا را دارد می‌گوید فضائل دنیوی‌اش را می‌گوید چه اشکالی دارد؟ شما می‌گویید پیغمبر سایه نداشته، چه اشکالی دارد؟

بیننده:

مثلاً من بیایم بگویم پیامبر شهید شده، پیامبران سایه ندارند این دو تا گزاره با همدیگر نمی‌خورند.

استاد ابوالقاسمی:

این نکته یک مقدار دقیق است من خیلی نمی‌خواستم این را باز کنم مطرح می‌کنم، اگر چه یک مقداری بحث دارد؛ ولی مطرحش می‌کنم در کتب «زیدیه» و بعضی از کتب شیعه همین شعری که من از «اسماعیلیه» برای شما خواندم

«بأنها ماتت من النفاسِ»

كتاب: موسوعة أدب المحنة أو شعراء المحسن بن علي عليه السلام؛ نويسنده: السيد محمد علي الحلو (وفات: معاصر)، ناشر: مؤسسة دارالكتاب (الجزائري) للطباعة والنشر - قم – ايران 1419 - 1377 ش، ص94

گفته بودند که حضرت زهرا (سلام الله علیها) از نفاس از دنیا رفت؛ از نفاس از دنیا رفت ادعای که آن‌ها در آن زمان می‌کردند، در آن دورانی که این ادعا می‌شد گفتند بله حضرت زهرا 6 ماه بعد از پیغمبر «محسنی» به دنیا آورد «محسن» سقط شد و در اثر خونریزی نفاس از دنیا رفت می‌گوید:

«إِنَّ بَنَاتِ الْأَنْبِيَاءِ لَا يَطْمَثْنَ»

اصلاً این‌ها برای دختران انبیاء نیست.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص458، بَابُ مَوْلِدِ الزَّهْرَاءِ فَاطِمَةَ (علیها السلام)، ح2‏

دوباره می‌تواند تأکیدی برای شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) باشد درست شد؟

بیننده:

احسنت تشکر، بله

استاد ابوالقاسمی:

از بیننده آقای «سالاروند» تشکر می‌کنیم، آقای «هاشمی» از «کابل» سلام علیکم

بیننده (آقای هاشمی از کابل):

سلام علیکم استاد محترم، موضعی که شما می‌گیرید، موضع‌ تاریخش رد شده حضرت عثمان (رضی الله عنه) دهان ما قادر نیست که این را روایت کنیم، این را توهین کنیم، مسلمان مشکلش همین است که همدیگر را می‌کوبد، این وهابی شد و این اهل‌سنت شد. اسلام در ذات خود عیبی ندارد، ما چرا این حرف‌ها را می‌زنیم، چرا این‌ حرف‌ها را به زبان اروپایی‌ها می‌اندازیم؟ اهل‌ تشیع وقتی که در «سعودی» می‌رود، پیش اهل‌سنت نماز می‌خواهد مگر نماز این‌ها صحیح نیست؟ زبان کسی که عایشه صدیقه را بد می‌گوید زبانش خشک شود. کسی که عمر را بد بگوید زبانش خشک شود. حضرت عمر خلیفه دوم اسلام است چرا ما بد بگوییم.

استاد ابوالقاسمی:

آقای «هاشمی» عزیز این همه دارند می‌گویند حضرت زهرا شهید نشده ما داریم با شما منطقی بحث و صحبت می‌کنیم، ما یک سوال پرسیدیم گفتیم طبق مبنای شما خلیفه دوم شهید نیست چرا این‌قدر ناراحت شدید؟ اگر بنا است دعوا راه بیاندازند آن کسانی که این حرف را زدند دعوا و جنگ راه انداختند، اگر نه دعوا نیست ما هم از شما سوال پرسیدیم.

ما مدرک ارائه کردیم در قدیمی‌ترین مکتب تاریخی خط «عربی» نوشته عمر وفات کرد، نگفته شهید شده بر اساس مبانی مذاهب «اربعه» عمر ابن خطاب از دنیا رفته

بیننده :

شهید شده، ما همدیگر را نکوبیم

استاد ابوالقاسمی:

ما همدیگر را نمی‌کوبیم ما داریم منطقی بحث می‌کنیم، سوالی از ما پرسیدند شما از ما توقع نداشته باشید وقتی از ما سوال پرسیدند ما جواب ندهیم شما بروید به آن شبکه‌ها بگویید آقای «شبکه کلمه» آقای شبکه فلان و فلان این مطالب را مطرح نکنید، بگویید آقای «عبدالحمید» راجع به شهادت حضرت زهرا صحبت نکنید، بگویید آقای «گرگیچ» راجع به شهادت حضرت زهرا صحبت نکنید آن موقع ما جواب نمی‌دهیم ما مشکل نداریم.

اما وقتی آن‌ها سوالی مطرح می‌کنند، ما فقط سوال مطرح می‌کنیم و منتظر جواب هم هستیم از همه عزیزانی که تا الان بیننده ما بودند تشکر می‌کنیم ان شاء الله که موفق و مؤید باشید

«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته»

 


صدیقه شهیده 7>

صدیقه شهیده شبکه ولی عصر ایام فاطمیه حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی