شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
عصر ایمان حجت الاسلام و المسلمین عباسی

قسمت بیست و سوم برنامه عصر ایمان با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین عباسی
با موضوع: پاسخ به شبهات اجتهاد و تقلید


بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 18 بهمن 1399

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام عرض سلام و ادب و احترام خدمت همۀشما بینندگان عزیز در شبکه جهانی حضرت ولیعصر(عج) شنبه شب ها و بار دیگر با مجموعه عصر ایمان در خدمت همۀشما بینندگان عزیز هستیم و همچنین در خدمت استاد و کارشناس محترم برنامه حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای عباسی، از ایشان درخواست می کنم عرض سلامی خدمت شما داشته باشند بنده در ادامه برنامه در خدمت شما و ایشان خواهم بود، حاج آقا سلام علیکم و رحمة الله خیلی خوش آمدید بفرمیایید.

استاد عباسی:

سلام علیکم و رحمة الله

بنده هم عرض سلام دارم محضر بینندگان عزیز مان کسانی که هفته های متمادی است و ماه ها است که با برنامه عصر ایمان همراه هستند امیدوار هستم که خدا به همه ما توفیق فهم صحیح دین و اجرای دستورات الهی را عنایت بفرماید.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، همانطور که در جریان هستید برنامه عصر ایمان اختصاص دارد به مبحث اجتهاد و تقلید و همچنین حالا اختلافات و تعدد روش های که بین جریان اصولی و جریان اخباری در حوزه های علمیه و در این مجامع فکری در جریان است، یکی از مباحثی که ما قبلاً در هفته های اولیه و در برنامه های ابتدایی عصر ایمان در آن بررسی دوره های تاریخی فقهی و اصولی که حاج آقای عباسی برای ما دسته بندی کردند و گفتند به آن پرداختیم آن موقع اجمالی پرداختیم الآن می خواهیم یک مقداری بیشتر و مفصل تر به آن بپردازیم بحث علم رجال است علم رجال که اختصاص دارد به بررسی اسناد و راویان احادیث، جریان اخباری می گویند که ما بسیاری از روایات را لازم نیست و مثلاً حتی در کتب اربعه و سایر کتب روایی می گویند که لازم نیست ما راویان حدیث را بررسی بکنیم اما جریان اصولی حوزه به علم رجال پایبند تر هستند و می گویند که ما باید همه روایاتی را که به ما عرضه می شود ما اسناد آن را بررسی بکنیم و ببینیم از چه طریقی به ما رسیده این اهمیت علم رجال است ما می خواهیم در مورد علم رجال و جایگاه علم رجال در بررسی احادیث و مراجعه به احادیث آن را بیشتر إن شاءالله با هم بحث کنیم در این برنامه و در خدمت استاد و کارشناس محترم برنامه حاج آقای عباسی.

حاج آقا از اهمیت علم رجال و آن اختلافی که بین جریان اصولی و جریان اخباری در مورد مواجهه با احادیث هست برای ما بفرمایید.

استاد عباسی:

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین إنه خیر ناصر و معین و به نستعین إنه خیر ناصر و معین ثم صلاة و السلام علی سیدنا و نبینا ابالقاسم مصطفی محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و لعن دائم علی اعدائهم اجمعین إلی قیام یوم الدین اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج والعافیة والنصر

همانطور که شما فرمودید یک در واقع نزاع و اختلاف دیدگاه جدی وجود دارد در رابطه با استفاده از علم رجال که ما علم رجال را در چه محدوده ای می توانیم استفاده بکنیم، اصلاً استفاده داشته باشیم یا نه و اینکه خود علم رجال بدعت به اصطلاح یا ایجاد شده توسط برخی از علمای شیعه در قرون بعدی هست یا اینکه نه از دوران اهل بیت (ع) وجود داشته و اهمیت داشته و مورد استفاده بوده؛ که ما عرض کردیم اجمالاً با کتاب های که نگاشته شده از جانب علمای شیعه کتاب های اصلی رجال مثل «رجال کشی» مثل «رجال شیخ طوسی» و رجال های دیگری که نوشته شده تا دوران ما نشان می دهد که اهمیت زیادی داشته احوالات راوی و شخصیت راوی، اینکه شیعه هست یا از اهل سنت هست، راستگو هست یا دروغگو هست، حافظه او حافظه قوی هست یا حافظه ضعیفی بوده، آیا آدم دقیقی بوده در ضبط یا غیر آن اینها در واقع مورد لحاظ بوده و ما معتقد هستیم که اهل بیت (ع) هم به این مسئله توجه ویژه داشتند.

مجری:

استاد خیلی در ابتدا اشاره دقیقی داشتید یک صحبتی که گفته می شود و اتهامی که زده می شود به آنهای که به علم رجال پایبند هستند صحبت این است که می گویند علم رجال مثلاً در قرن هفتم و توسط مکتب علامه حلی و اینها بوده، آیا روایاتی داریم از معصومین (ع) که به ما بگویند وقتی یک روایتی از ما به شما می رسد در راویان آن دقت کنید و به نوعی بگوییم که پایه علم رجال را ما از خود احادیث اهل بیت (ع) گرفتیم؟

استاد عباسی:

بله این نکته نکته خیلی مهمی هست که ما روایات فراوانی در باره شخصیت راوی و اهمیت اینکه راوی بررسی بشود داریم و جالب هست یکی از اتهامات ذیل آن اتهام علم رجال این هست که این الفاظی که شما درآوردید رابطه با تقسیمات حدیثی که حدیث صحیح هست و حسن هست و موثق هست و ضعیف هست و اینها، اینها چیزهای که شما درآوردید و غیره یعنی به معنای علمای علم اصول ما وقتی به روایات مراجعه می کنیم به عنوان مثال در کتاب «اصول کافی» روایتی می بینیم از وجود نازنین امیرالمؤمنین (ع) که دقیقاً این مطلب را ثابت می کند که اصلاً تقسیم بندی وجود دارد و اولین تقسیم بندی در روایات از جانب خود امیرالمؤمنین اتفاق افتاده، روایت در اصول کافی هست در اصول کافی مرحوم کلینی در جلد اول این کتاب که کتاب عقل و جهل، علم، توحید و الحجة در این کتاب هست در این بخش هست، در صفحه 158، از جلد یک این می شود اصول کافی، ما اصول داریم، فروع داریم و روضه، خب در اصول کافی آمد شخص محضر امیرالمؤمنین که

«فَأَقْبَلَ عَلَیَّ فَقَالَ قَدْ سَأَلْتَ فَافْهَمِ الْجَوَابَ إِنَّ فِی أَیْدِی النَّاسِ»

سؤال کرد از حضرت

اصول کافی، مرحوم کلینی، ج 1، ص 157-158، باب اختلاف الحدیث

در صفحه قبل ما اصل روایت را شروع کنیم؛ باب اختلاف الحدیث، اصلاً باب هست باب اختلاف الحدیث، روایت نقل شده از

«عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُمَرَ الْیَمَانِیِّ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِی عَیَّاشٍ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ»

که می گوید من خودم به امیرالمؤمنین اینگونه عرض کردم

«إِنِّی سَمِعْتُ مِنْ سَلْمَانَ وَ الْمِقْدَادِ وَ أَبِی ذَرٍّ شَیْئاً مِنْ تَفْسِیرِ الْقُرْآنِ»

من یک چیزهای در تفسیر از سلمان و أبی ذر و مقداد می شنوم

«وَ أَحَادِیثَ عَنْ نَبِیِّ اللَّهِ ص غَیْرَ مَا فِی أَیْدِی النَّاسِ»

و احادیثی از پیغمبر از اینها می شنوم که در دست مردم نیست این احادیث

یعنی احادیث جدیدی است خاصی است ویژه از اینها می شنوم

«ثُمَّ سَمِعْتُ مِنْکَ تَصْدِیقَ مَا سَمِعْتُ مِنْهُمْ»

سپس از شما می شنوم تصدیق آن چیزهای که از آنها شنیدم

یعنی می آیم شما می گویید بله درست است ایشان درست گفتند

«وَ رَأَیْتُ فِی أَیْدِی النَّاسِ أَشْیَاءَ کَثِیرَةً مِنْ تَفْسِیرِ الْقُرْآنِ»

حالا از آن طرف من می روم روایاتی در دست مردم می بینم روایات فراوانی از تفسیر قرآن

در اختیار مردم، الآن دارند نقل می کنند

«وَ مِنَ الْأَحَادِیثِ عَنْ نَبِیِّ اللَّهِ»

و احادیثی از پیامبر نقل می کنند

«أَنْتُمْ تُخَالِفُونَهُمْ فِیهَا»

شما در آن احادیث مخالف هستید با آنها

می گویید نه این روایات را قبول نداریم ما

«وَ تَزْعُمُونَ أَنَّ ذَلِکَ کُلَّهُ بَاطِلٌ»

و شما اینطور تصورتان هست و اینطور معتقد هستید که همۀ آنها باطل هست

«أَ فَتَرَى النَّاسَ یَکْذِبُونَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مُتَعَمِّدِینَ وَ یُفَسِّرُونَ الْقُرْآنَ بِ آرَائِهِمْ»

آیا شما معتقد هستید مردم متعمداً به پیغمبر روایت می بندند جعل می کنند و قرآن را به آراءشان تفسیر می کنند؟

«قَالَ فَأَقْبَلَ عَلَیَّ فَقَالَ»

می گوید حضرت آمدند سمت من

«قَدْ سَأَلْتَ فَافْهَمِ الْجَوَابَ»

سؤال کردی باش جوابش را بشنو

حالا حضرت می خواهند جواب بدهند، حضرت شروع کردند در رابطه با روایات دسته بندی را توضیح دادن، دسته بندی کردن روایات، چون این آمد بیان کرد یک روایت های داریم سلمان و مقداد و أبوذر می گویند از آقا رسول الله  و ما می آییم شما تأیید می کنید، از آن طرف مردم یک سری روایت نقل می کنند می آییم شما تکذیب می کنید خب تکلیف ما روشن باید باشد دیگر بالاخره آیا هر چه مردم می گویند دروغ می گویند؟ و هر چه اینها می گویند درست می گویند؟ تقسیم بندی چطوری هست؟ حضرت فرمودند بإیست جوابت را بدهم

«إِنَّ فِی أَیْدِی النَّاسِ حَقّاً وَ بَاطِلًا»

در دست مردم روایات هم حق وجود دارد هم باطل وجود دارد

این یک تقسیم بندی، تقسیم بندی روایات به حق و باطل

«وَ صِدْقاً وَ کَذِباً»

تقسیم روایات صحیح و روایات ضعیف «صِدْقاً وَ کَذِباً» ما روایاتی داریم که راست است و روایاتی داریم که دروغ است یعنی جعل است

«وَ نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً»

و آن روایت های که دست مردم هست باز یک تقسیم بندی دیگر آن اینکه ناسخ داریم و منسوخ

«وَ عَامّاً وَ خَاصّاً»

عام داریم و خاص

«وَ مُحْکَماً وَ مُتَشَابِهاً»

روایات هم محکم و متشابهات دارد

مجری:

مثل آیات قرآن

استاد عباسی:

مثل آیات قرآن در حالی که برخی از آقایانی که به روایات می آیند استناد می کنند می روند سراغ متشابهات از رویات، خود فهم اینکه چه روایتی در روایات اهل بیت(ع) متشابه هست خود این هم تخصص می خواهد خب یک روایت من دیدم یک، روایت دیدم در کتاب خوبی هم دیدم ولی آیا این روایت متشابهی نیست که محکمی دارد و به آن برگردانده بشود؟ مثل اینکه اگر ما روایتی ببینیم که از این روایت برداشت این بشود که توحید مخدوش است توحید وجود ندارد، خب ما یک محکمی داریم که روایات توحیدی است که می گوید عقل شما هم به وصف خدای متعال نمی رسد هر چیزی که وصف می شود خدا نیست و فراوان روایات این چنینی، آن می شود محکم ما، حالا اگر یک روایتی ما دیدیم که این روایت این بو به مشام می رسد از آن که می خواهد توحید را مخدوش بکند ضعف در توحید است یا متعارض با یگانگی خدای متعال است این می شود متشابه که باید به آن محکم برگردد که اینها مشخص است

«وَ حِفْظاً وَ وَهَماً»

باز دوباره در روایات ما حفظ داریم و وهم داریم، بعد در پاورقی هم آمده

«مصدران بمعنی المحفوظ و الموهوم، والمراد هاهنا ما حفظ عن رسول الله کما هو، وما غلط فیه فتوهم مثلاً أنه عام و هو خاص أو بالعکس، إلی غیر ذلک من وجوه الاشتباهات بین المتقابلات»

فراوان چه مرآة العقول علامه مجلسی گفته چه شرح مازندرانی گفته چه دیگران که این «حِفْظاً وَ وَهَم» یعنی اینکه گاهی دقیقاً مطابق آن چیزی که پیامبر گفته است این شخص حفظ کرده، گاهی اوقات فکر می کند اینگونه از پیامبر شنیده.

 

مجری:

همان دقت در ضبط

استاد عباسی:

دقت در ضبط

«وَ قَدْ کُذِبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَى عَهْدِهِ»

می گوید فکر می کنید شما نمی شود به پیغمبر دروغ بست؟ یا نمی بستند دروغ؟ حتی در عهد خود پیغمبر به پیغمبر دروغ می بستند

«حَتَّى قَامَ خَطِیباً فَقَالَ أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ کَثُرَتْ عَلَیَّ الْکَذَّابَةُ»

پیامبر بلند شدند خطبه خواندند گفتند آی مردم آی أیها الناس دروغگو و دروغ بستن به من زیاد شده

«فَمَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّداً فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ»

اگر کسی عمداً به من دروغ ببندد جایگاه او در آتش خواهد بود

«ثُمَّ کُذِبَ عَلَیْهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ إِنَّمَا أَتَاکُمُ الْحَدِیثُ مِنْ أَرْبَعَةٍ لَیْسَ لَهُمْ خَامِسٌ»

می گوید بعد از پیغمبر هم حدیث دروغ بستند، حالا

«إِنَّمَا أَتَاکُمُ الْحَدِیثُ مِنْ أَرْبَعَةٍ لَیْسَ لَهُمْ خَامِسٌ»

حدیثی که بر شما می آید از این چهارتا خارج نیست پنجمی ندارد

«رَجُلٍ مُنَافِقٍ یُظْهِرُ الْإِیمَانَ مُتَصَنِّعٍ بِالْإِسْلَامِ»

یک شخصی منافقی اظهار ایمان می کند ظاهر سازی به اسلام می کند

«لَا یَتَأَثَّمُ وَ لَا یَتَحَرَّجُ أَنْ یَکْذِبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مُتَعَمِّداً»

هیچ إبای ندارد که راحت به پیغمبر دروغ ببندد و روایت کذب بگوید

«فَلَوْ عَلِمَ النَّاسُ أَنَّهُ مُنَافِقٌ کَذَّابٌ لَمْ یَقْبَلُوا مِنْهُ»

اگر بدانند این دروغگو است که از او روایت نمی گیرند

«وَ لَمْ یُصَدِّقُوهُ»

حرفش را تأیید نمی کنند

«وَ لَکِنَّهُمْ قَالُوا»

اما اینطور می شود که می گویند

«هَذَا قَدْ صَحِبَ رَسُولَ اللَّهِ وَ رَآهُ وَ سَمِعَ مِنْهُ وَ أَخَذُوا عَنْهُ»

این پیغمبر را دیده از او روایت شنیده اخذ علم کرده از پیغمبر

«وَ هُمْ لَا یَعْرِفُونَ حَالَهُ»

اینها نمی دانند که این وضعیتش به چه شکلی است

همان چیزی که در علم رجال می گویند باید بدانیم اتفاقاً، باید بدانیم برویم بگردیم حال او را بدانیم یعنی دانیم که او در چه فضای بوده، اگر یک نفری در فضای نفاق بوده دشمن امیرالمؤمنین بوده نمی توانیم بیاییم از او روایت بگیریم مخصوصاً در جای که او دارد در امور اعتقادات صحبت می کند، اینها همه همین بحث ها هست دیگر

«وَ هُمْ لَا یَعْرِفُونَ حَالَهُ»

من نمی شناسند این چه کسی است، چون نمی شناسند از او روایت می گیرند.

مجری:

همین حدیث به تنهای می تواند پایگذار بسیاری از تقسیماتی که در علم رجال است فقط در همین حدیث است.

استاد عباسی:

بله همان که فرمودند ما اصول را بیان می کنیم «و علَيكُم أنْ تُفَرِّعوا» یا «علیکم بالفروع» شما باید فرع آن را، این یک روایت اگر قرار باشد این روایت را درست درمان توضیح بدهیم از خود این چه در می آید؟ چند جلسه طول می کشد؟ من دارم فقط ترجمه می کنم می روم و هیچ چیزی نمی گویم، اگر قرار بود که من دانه به دانه باید می رفتم برای آن شاهد می آوردم روایت دیگر می آوردم توضیح می دادم خود این مثلاً 50 جلسه بنشینی در رابطه با یک روایت صحبت کنی بعد این پیاده بشود صحبت ها بعد تقسیم بندی بشود تبدیل به کتاب بشود همین کاری که امروز اتفاق افتاده دیگر.

مجری:

من فکر می کنم بسیاری از تقسیم بندی های که الآن در علم رجال هست قابل الساق به تک تک فرازها و گزاره های این حدیث است یعنی از تک تک فرازها و این گزاره ها می تواند یکی باب های علم رجال را از آن استخراج کرد.

استاد عباسی:

بله خیلی از موارد آن کاملاً مطابقت بر این روایت و این روایت متقنی، محکمی، طولانی، با توضیح دقیقاً می خواهد نگرانی های امام(ع) را بابت روایات بگوید.

مجری:

حالا یک سؤال بکنم؛ همین روایت به لحاظ رجالی آیا اسناد آن و طبقه بندی راویان آن، طبقه بندی صحیح و درستی است؟

استاد عباسی:

من حقیقت را عرض می کنم ویژه بررسی نکردم روایت را اما یک؛ براساس مبانی آقایان که سند بررسی نمی خواهد چون در کافی مرحوم کلینی است کتب اربعه، یعنی برای آنها اگر ما قرار باشد که دوتای با دوتا مبنا مناظره کنیم با هم برای آنها نیازی به اثبات کردن نیست همین که ما از کافی کلینی بیاوریم او باید بپذیرد، حالا ما بین خودمان اگر خواستیم بحث بکنیم و غیره حالا آن را بررسی می کنیم که آقا این روایت، منتهی ما آن جلسه هم با آقای هاشمی داشتیم صحبت می کردیم این نکته را عرض کردیم تصور اینها این است که علم رجال را درست کردند روایات را بزنند مرحوم آیت الله العظمی خویی آمده مثلاً «معجم رجال الحديث» نوشته بگوید این روایت ضعیف است آن روایت فلان است و اینطوری راحت تا روایت ضعیف هم باشد می گذارند کنار، ما می گوییم نه روایت ضعیف باشد کنار نمی گذارند که، این یک قرینه است برای اینکه ما یک سری اطلاعات پیدا بکنیم که حالا چیکار کنیم با روایت و إلی اینطور نیست که الآن این روایت اگر مرحوم علامه مجلسی که جالب است اینها می گویند علامه مجلسی حالا کلیپش را هم پخش کنیم که می گویند علامه مجلسی اخباری است بعد علامه مجلسی آمده کامل روایت را بررسی کرده «ضعیفٌ» دارد «ضعیفٌ علی المشهور» دارد روایات کافی آمده که آنها را بررسی کرده، اگر این روایت ضعیف شد یعنی کلاً ما می گذاریم آن را کنار؟ نه کلاً نمی گذاریم کنار، فرد ضعیفی در آن بود کلاً می گذاریم کنار؟ نه این یکی از قرینه ها می شود حالا می رویم می گردیم دنبال چیزهای دیگر، ما برای اینکه این روایت مطلب درست است ده تا قرینه داریم حالا اگر خواستیم از آن استنباط فقهی بکنیم بررسی سندی روایت هم می کنیم آن قرینه ها را هم می بینیم با هم جمع می بندیم ولی الآن در مقام این نیستیم می خواهیم بگوییم در روایات معصومین این مطلب آمده برای آقایان که صد در صد حجت، برای ما هم حالا اگر خواستیم بررسی بکنیم باید برویم با قرائن ببینیم باز دوباره این نیست که اگر ضعیف باشد ما باید کلاً روایت را بگذاریم کنار و کامل آن را رد بکنیم.

حضرت ادامه فرمودند

«لَا یَعْرِفُونَ حَالَهُ وَ قَدْ أَخْبَرَهُ اللَّهُ عَنِ الْمُنَافِقِینَ بِمَا أَخْبَرَهُ وَ وَصَفَهُمْ بِمَا وَصَفَهُمْ»

اینکه فراوان روایت های که در رابطه با نفاق بوده آیات که در رابطه با نفاق بوده آوردند حضرت

«فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِذا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسامُهُمْ وَ إِنْ یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ ثُمَّ بَقُوا بَعْدَهُ فَتَقَرَّبُوا إِلَى أَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ وَ الدُّعَاةِ إِلَى النَّارِ بِالزُّورِ وَ الْکَذِبِ وَ الْبُهْتَانِ»

می گوید آیه قرآن می فرماید که شما اگر نگاه بکنید مبهوت جسم اینها می شوید، مبهوت نماز اینها می شوید، مبهوت قنوت اینها می شوید، رکوع اینها می شوی، همین منافقین، اصلاً منافق یعنی همین یعنی ظاهرش آنقدر غلط انداز است که شما شک هم نمی کنید که نکند مثلاً منافق باشد ولی باطن دشمن است، اینطور توصیف کرد بعد می گوید

«ثُمَّ بَقوا بعده»

اینها باقی ماندند بعد از پیغمبر رفتند سراغ ائمه ضلال و گمراهی شدند «دُعاة إلی النار» با زور کذب و بهتان

«فَوَلَّوْهُمُ الْأَعْمَالَ وَ حَمَلُوهُمْ عَلَى رِقَابِ النَّاسِ وَ أَکَلُوا بِهِمُ الدُّنْیَا»

اینها دشمنان خدا را بر گُرده مردم سوار کردند به واسطه آنها دنیای خودشان را آباد کردند

«وَ إِنَّمَا النَّاسُ مَعَ الْمُلُوکِ وَ الدُّنْیَا إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ فَهَذَا أَحَدُ الْأَرْبَعَةِ»

این یکی از آن چهارتا دسته. بعد دوباره

«وَ رَجُلٍ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ شَیْئاً لَمْ یَحْمِلْهُ عَلَى وَجْهِهِ وَ وَهِمَ فِیهِ وَ لَمْ یَتَعَمَّدْ کَذِباً فَهُوَ فِی یَدِهِ یَقُولُ بِهِ وَ یَعْمَلُ بِهِ وَ یَرْوِیهِ»

دسته دوم کسانی که حدیث از پیغمبر می شنوند اما آنطوری که باید و شاید حدیث را حفظ نمی کنند دچار نسیان می شوند یک جای آن را اشتباه متوجه می شوند، می گوید

«وَ وَهِمَ فِیهِ وَ لَمْ یَتَعَمَّدْ کَذِباً»

اهل کذب نیست دروغگو نیست ولی اشتباه دارد، فکر می کند این تیکه روایت این را گفت پیغمبر در حالیکه پیغمبر این را نفرمودند، می گوید

«فَهُوَ فِی یَدِهِ یَقُولُ بِهِ وَ یَعْمَلُ بِهِ وَ یَرْوِیهِ»

هم می گوید هم عمل می کند هم روایت می کند

«فَيَقُولُ أَنَا سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ»

هر جا هم می خواهد بگوید می گوید من از پیامبر شنیدم

«فَلَوْ عَلِمَ اَلْمُسْلِمُونَ أَنَّهُ وَهِمَ لَمْ يَقْبَلُوهُ»

اگر مردم متوجه بشوند که او دچار توهم یعنی غلط دارد اشتباه دارد در روایت خب نمی پذیرند از او

«وَ لَوْ عَلِمَ هُوَ أَنَّهُ وَهِمَ لَرَفَضَهُ»

اگر بفهمند متوجه بشوند که این دچار وهم است این را رها می کنند.

این مدل دوم، دسته دوم.

دسته سوم:

«وَ رَجُلٌ ثَالِثٌ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شَيْئاً أَمَرَ بِهِ ثُمَّ نَهَى عَنْهُ»

از رسول خدا چیزی را شنیده امر می کند به آن

«ثُمَّ نَهَى عَنْهُ وَ هُوَ لاَ يَعْلَمُ»

بعد نهی می کند از آن

«وَ هُوَ لاَ يَعْلَمُ»

در حالی که اطلاعی از آن مطلب ندارد

نمی داند که این حکم پیامبر هست یا نه

«أُوْ سَمِعَهُ يَنْهَى عَنْ شَيْءٍ ثُمَّ أَمَرَ بِهِ»

یعنی اولی این بود که پیغمبر امر کرده این نهی می کند پیغمبر گفت نماز مثلاً در روز جمعه بخوانید این می گوید نماز نخوانید در روز جمعه، یک چیزی گفته بود انجام ندهید این چه می کند؟

«وَ هُوَ لاَ يَعْلَمُ فَحَفِظَ مَنْسُوخَةً وَ لَمْ يَحْفَظِ اَلنَّاسِخَ فَلَوْ عَلِمَ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضَهُ»

می گوید این اینطوری می گوید این روایت منسوخ را دیده روایت ناسخ را ندیده، این دیده که اگر می دانست که این منسوخ شده رها می کرد آدم بدی نیست مثلاً روایت را دید که در ظهر جمعه نماز جمعه واجب است بعد مثلاً یک روایت ناسخی داشت که نه نماز مثلاً خود ظهر واجب است، این روایت قبلی را دیده همه جا می رود می نشیند همین را می  گوید این تیکه دوم که ناسخ آن روایت بود این را ندیده و نمی گوید

«وَ لَوْ عَلِمَ اَلْمُسْلِمُونَ إذ سَمِعُوهُ مِنهُ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضُوهُ»

اگر بدانند مردم که این دارد منسوخ را نقل می کند برای  شان ترک می کنند، اما نمی دانند خبر ندارند

«وَ آخَرُ رَابِعٍ لَمْ يَكْذِبْ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مُبْغِضٍ لِلْكَذِبِ»

می گوید چهارمین دسته این است که دروغ به رسول خدا نمی بندد با کذب هم مخالف است

«خَوْفاً مِنَ اَللَّهِ تعالی»

از خدا می ترسد

«تَعْظِيماً لِرَسُولِ اَللَّهِ لَمْ يَنسْهُ»

فراموش نکرده

«بَلْ حَفِظَ مَا سَمِعَ عَلَى وَجْهِهِ»

مطالب هم آنطوری که باید حفظ کرده نه اینکه وهمی در آن داشته باشد

«فَجَاءَ بِهِ كَمَا سَمِعَ»

دقیقاً همانطوری نقل می کند که شنیده

«لَمْ يَزِدْ فِيهِ وَ لَمْ يَنْقُصْ مِنْهُ»

نه چیزی به آن زیاد می کند نه چیزی از آن روایت کم می کند

«وَ عَلِمَ اَلنَّاسِخَ مِنَ اَلْمَنْسُوخِ»

علم به ناسخ و منسوخ دارد

«فَعَمِلَ بِالنَّاسِخِ وَ رَفَضَ اَلْمَنْسُوخَ»

عمل به ناسخ می کند منسوخ را کنار می گذارد

«فَإِنَّ أَمْرَ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِثْلُ اَلْقُرْآنِ نَاسِخٌ وَ مَنْسُوخٌ وَ خَاصُّ وَ عَامٌّ وَ مُحْكَمٌ وَ مُتَشَابِهٌ وَ قَدْ كَانَ يَكُونُ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلْكَلاَمُ لَهُ وَجْهَانِ وَ كَلاَمٌ عَامٌّ وَ كَلاَمٌ خَاصُّ»

می گوید دقیقاً حالا

«فَإِنَّ أَمْرَ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِثْلُ اَلْقُرْآنِ»

کلام پیغمبر مانند قرآن هست ناسخ و منسوخ دارد، خاص و علم دارد، محکم و متشابه دارد

«قَدْ كَانَ يَكُونُ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلْكَلاَمُ لَهُ وَجْهَانِ كَلاَمٌ عَامٌّ وَ كَلاَمٌ خَاصُّ»

گاهی کلامی از پیامبر عامی دارد و خاصی دارد مثل قرآن

«وَ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ مٰا آتٰاكُمُ اَلرَّسُولُ مٰا آتٰاكُمُ اَلرَّسُولُ وَ مٰا نَهٰاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»

هر چه پیامبر گفته عمل کنید هر چه پیامبر نهی کرده آن را کنار بگذارید

«فَيَشْتَبِهُ عَلَى مَنْ لَمْ يَعْرِفْ وَ لَمْ يَدْرِ مَا عَنَى اَللَّهُ بِهِ وَ رَسُولُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ لَيْسَ كُلُّ أَصْحَابِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کانَ يَسْأَلُهُ عَنِ اَلشَّيْءِ فَيَفْهَمُ»

دیگر روایت مفصل هست که می گوید این گاهی امر مشتبه می شود نمی دانند که پیغمبر دقیقاً از چه

نهی کرده دقیقاً به چه چیزی امر کرده، درست است که «مٰا آتٰاكُمُ اَلرَّسُولُ مٰا آتٰاكُمُ اَلرَّسُولُ» هر چه پیغمبر گفته بگویید اما نمی داند که این کلام پیغمبر آن عامی است که یک خاصی دارد، آن به اصطلاح منسوخی است که یک ناسخی دارد، این را به نسبت به آن اطلاع پیدا نمی کند و در جریان نیست، این روایت بازهم یعنی اگر بخواهیم ما بحث بکنیم روایت باز هم مفصل تر و حضرت کامل توضیح دادند که خب این یک کلاس درس است دیگر، یک کلاس درس مفصل است از جانب امیرالمؤمنین در رابطه با اینکه اینطور اینقدر ساده و بسیط برخورد نکنید، بله اگر سؤال بکنند که مگر خود مرحوم صدوق حواسش به این چیزها نبود؟ می گوییم حواسش بود یک به مبنای خودش حواسش بود ممکن است در مبنا یکی بگوید، دو؛ احتمال اشتباه وجود دارد او بین خودش و خدای خودش این روایت برایش حجت بوده آورده با تلاشی که کرده با اجتهادی که کرده با پیگیری که کرده با مطالعه ای که کرده آیا دیگر حرفی در رابطه با این روایت محال است وجود داشته باشد؟ این است و جزء این نیست؟ و اینگونه هست که بعضی از آقایان خیلی راحت بیایند بگویند بله یک نرم ازار بردار، آقا آن نرم افزار هم نظرات رجالی بعضی از افراد را تأثیر دادند که شده این نرم افزار که این راوی اینطور هست یا اینطور نیست و إلی آیا آن نظر گذشته و حال و آینده مخالف نخواهد داشت؟ چرا، خب چرا پس ما یک کاسه نکنیم دیگر؟ از یکی بگیریم روایت را بگوییم هر چه مرحوم کلینی گفت، خب آقا با هر چه مرحوم کلینی گفت بر فرض ما بگوییم کل روایات، حالا در رابطه آن بحث داریم، بگوییم کل روایات مرحوم کلینی مورد تأیید، تمام می شود قضیه؟ خب چرا بعد از او مرحوم شیخ طوسی هر چه که کلینی آورده نقل نکرده باز یک روایت های جدیدی نقل کرده؟ باز ما به این روایات نیاز پیدا می کنیم یا نمی کنیم فقط کافی برای   مان کافی است؟ اگر کافی برای مان کافی بود شیخ حر عاملی که خودش یک اخباری بوده منتهی نه اخباری نمی دانم جوجه اخباری بچه ی نمی دانم چیزی که زبان درازی و توهین و به این فحاشی و به آن حرف و چه بکند نه، اخباری عالِم باسواد که ما به او احترام می گذاریم شخصیت بالای علمی، بله «وسائل الشیعه» او با افتخار تمام مأخذ روائی تمام درس خارج ها است و این نشان می دهد اتفاقاً علمای اصولی به روایت اهتمام داشتند که کتاب شیخ حر عاملی دقیقاً همه مراجع دارند همه مراجع از آن استفاده می کنند همه مراجع به آن استناد می دهند آدرس می دهند کاری ندارد دیگر شما ببینید درس های مراجع انلاین وجود دارد هر کسی کراجعه بکند به سایت های رسمی ببینید چند بار در درس  های شان از «وسائل الشیعه» روایت می خوانند و غیره، اگر قرار بود کتاب مرحوم کلینی کافی باشد دیگر شیخ حر عاملی نباید می آمد وسائل الشیعه می نویشت 30 جلد، خب این کجا فروع کافی کجا وسائل الشیعه کجا، پس کلی کتاب دیگر و مطلب دیگر وجود داشته که مرحوم کلینی نیاورده حالا یا قبول نداشته نیاورده یا دم دستش نبوده به هر حال یا نمی خواسته از اینها استفاده بکند برساس اجتهادش گفته این روایات را من قبول دارم، لذا این براساس این روایت که حالا ما تازه از ده ها مطالب که برای امشب آماده کردیم یک روایت را عرض کردیم خدمت تان.

مجری:

خیلی ممنون که تا اینجای برنامه با عصر ایمان همراه بودید، تماس داریمجناب آقای حسن آقا از تهران سلام علیکم و رحمة الله بفرمایید

بیننده:

علیکم السلام و رحمة و برکاته

الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی محمد الطاهرین و لا سیما بقیة الله في الأرضین

خیلی تشکر فراوان دارم از شبکه نورانی ولی عصر (عج) که این افتخار را دادن و بنده بتوانم یک پاسخگو باشم و سؤال های بزرگانی را همچون حاج آقای عباسی و مجری خیلی توانا حضرت آقای نصرالهی بدهم و تشکر خیلی فراوان دارم این اول کلام از این شبکه ولی عصر (عج) و هم چنین از شبکه ولایت در سابق که خط مقدم دفاع از اهل بیت(ع) هستند خداوند إن شاءالله توفیقات شان را زیاد بکند ارادت قبلی به همۀشان دارم و دست مریزاد می گویم دست بوسی جایز نیست اما روی مبارک شان را می بوسم.

مجری:

لطف شما است ما انجام وظیفه می کنیم.

جناب آقای احمدی از مشهد سلام علیکم و رحمة الله بفرمایید

بیننده:

سلام، بنده در این مدت که برنامۀشما را می دیدم اول می خواستم تشکر کنم برای اینکه دانش افزایی می کنید، یک انتقاد از شما داشتم یک سؤال داشتم؛ انتقادم این است که خب طبیعتاً بنده و شما که قبول داریم که به مراجع تقلید می شود یک انتقاد درست و صحیح کرد الآن که انتقاد این بزرگواران درست و صحیح است این یک بحث دیگر است چون من خیلی موقع ها می بینم که انتقاد می کنند مثلاً از اینکه مثلاً آیت الله جوادی در مورد زنان صحبت نمی کند یا هر چه حالا اشتباه است یا درست است کار ندارم یا انتقادهای دیگر که مثلاً فلان مرجع اینطوری است بعد جنابعالی جواب می دهید حالا نمی دانم بحث اصلی برنامه به نظرم با اصل مرجعیت و اجتهاد و تقلید است به نظرم به این انتقادهای پوچ حواشیه خیلی اهمیت داده نشود اهمیت اصلی روی همین اصل مسئله اجتهاد و تقلید باشد.

سؤالم هم از شما این است که من به عنوان یک طلبه در مدتی که طلبه بودم خیلی شنیدم که اصول ما شیعیان از «العُدّة في أصول» قاضی أبو یعلی گرفته شده، یک بار هم یکی از بینندگان تان گفتند که در کتاب روش شناسی اکبر نژاد این را گفتند، من خودم از موافقین اجتهاد و تقلید هستم اشتباه نشود ولی خب این که از اهل سنت گرفته شده شاکل کلی اصول ما شیعیان این فکر کنم متواتر است در حوزه های علمیه، می خواستم بدانم چون  گفتید یک انتقاداتی داریم به این حرف ها اگر بفرمایید بنده استفاده می  کنم خیلی ممنون.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر جناب آقای اکبری حتماً حاج آقا به سؤال شما پاسخ می دهند همچنین راجع به انتقادتان صحبت خواهند کرد خیلی ممنون که تماس گرفتید با برنامه، حاج آقا بفرمایید.

استاد عباسی:

بله نسبت به بحث اولشان که انتقاد کردند که ما به حاشیه و پاسخ می دهیم به اشکالی که یا به انتقادی که یک نفر نسبت به یکی از مراجع می کند و این را پاسخ می دهیم چرا به این توجه می کنیم، بحث ما بر سر این بود خواستیم یکی از موارد را نشان بدهیم که یک آقایی که براحتی مراجع را زیر سؤال می برد بدون دانستن و اطلاع داشتن از موارد خیلی متعارف و معروف از مراجع مثلاً یک مرجعی یک کتاب مفصل در رابطه با زنان دارد و ایشان دقیقاً می آید به این اعتراض می کند، که مراجع را کاری نداریم این یک نفر چرا یک همچین چیزی را ندارد، من فقط یک نمونه ای را نشان دادیم، نمی خواستم بگویم اینجا ما بنشینیم هر کس هر اشکالی جزئی به هر عالمی کرد ما بیاییم جواب بدهیم، نه اصلاً ما هدف مان این نیست، ما که از روز اول گفتیم خارج از چهارده معصوم همه ممکن است دارای اشکال باشند، اگر قرار بود که شیخ طوسی هرچه شیخ صدوق گفته است قبول داشته باشد دیگر کتاب های جدید نباید می نوشتند، و بعد از شیخ طوسی اگر قرار بود هرچه ایشان گفته وحی منزل باشد دیگر کتاب های جدید در آن علم ها، اصلاً اشکال و انقلت و قلت هایی که می آید، خیلی صریح می گویند فلانی این را گفته و ما قبول نداریم و اصلاً این حریت در حوزه وجود دارد که راحت حرف علمی گفته بشود ورد بشود، شما می گویید من اصول را قبول دارم، من می گویم اصلاً شما بگو من قبول ندارم چه اشکالی بوجود می آید، یعنی اینکه ما نگران این نیستیم بگوید من قبول دارم، ما می گوییم اینجا آزادی در کلام شما در بیان، این همه در کشور ایران ما مخالف اقوال و نظرات و گفتار هم وجود دارد همه هم دارند از نظرات شان را می گویند، اشکالی ندارد آدم یک مطلبی را نداند بپرسد، یا دیدگاه دیگری داشته باشد،

مجری:

خود آقای اکبری هم گفتند طلبه هستند یعنی در دروس حوزه که اصلاً یک امر رایجی است نقد کردن اقوال، راجع به آن مسئله دومی که گفتند حاج آقا حالا قبلاً هم صحبت  شد ما بعد از تماس ایشان هم در خدمت آقای هاشمی هستیم که پشت خط هستند الآن راجع به این بحث کتاب «العدة» شیخ طوسی (رح) که گفتند در کتاب روش شناسی آقای اکبر نژاد و جای دیگر یکی دوتا گفتند که از قازی اعلی اهل سنت کپی برداری شده یا از آن باز نویسی شده یا چیزی شبیه به این

استاد عباسی:

بله من آن صفحه را من دارم و دیدم از کتاب ایشان، ایشان تمام اثبات حرفش، یک نموداری ایشان درست کرده مثلاً نوشته بحث عام و خاص ابو یعلی، اینجا شیخ طوسی در عدة الاصول آمده گفته یک دانه باب پایین تر همان باب را آورده، یک ضربدری درست کرده چندتا باب نیست چندتا باب هست این را پاسخ دادیم، کتاب های حدیثی هم همینطور است، آقا کتاب الصلاة، کتاب الصلاة است دیگر، کتاب الصلاة شیعه و سنی ندارد داخل کتاب الصلاة که می روی روایت هایی که نقل کردیم مطالبی نقل کردیم، او مثلاً از صحابه نقل کرده و از بزرگان خودشان تا اینکه حالا روایت از ابوهریره و غیره نقل کرده باشد و افراد دیگر نقل کرده باشد، این طرف شیعه آمده از امام صادق و امام باقر و امیرالمؤمنین و پیغمبر با طرق خودش نقل کرده، در رابطه با این هم همینطور هست، یک تعداد بابی هست و اتفاقاً نشان دهنده اینکه آقا این فرق می کند و این آن نیست همین است که ابوابی که مربوط به قیاس و غیره در اهل سنت است که ما قبول نداریم آن ابواب وجود ندارد، من به شما واضح تر از این بگویم، اگر قرار باشد اینطوری بگویید یک شبهه ای در رابطه با قرآن مطرح می کنند، می گویند قرآن برگرفته از کتب انبیاء سابق است این را هم ما قبلاً در برنامه عصر ایمان آن سری قبل آمدیم پاسخ دادیم که قرآن از کتب انبیاء سابق است یعنی آمده رفته قرآن از انجیل کپی کرده، چرا؟ چون همان داستانی که در رابطه با حضرت آدم بوده اخراج از بهشت واین حرف ها همان آمده، همان قصه نوح آمده، ما می گوییم نه این آن نیست، چون اصل داستان که قابل تغییر نیست یعنی اصل داستان که وجود دارد خب حالا همه ادیان دیگر، اگر ده هزارتا پیامبر دیگر هم بیایند داستان نوح را که باید نقل بکنند، منتهی نحوه نقل کردن و نحوه بیان کردن و نحوه استفاده از آن متفاوت است، در رابطه با حضرت آدم وقتی که اخراج از بهشت شده، می گوید آنجا فریب دهنده حوا بود، و حوا را ما مجازات کردیم به اینکه در دنیا او نسل او الی یوم القیامه باید زایمان انجام بدهند ، خب آقا قرآن این را قبول دارد؟ نه یعنی قرآن هم حاضر است مثل کتاب مقدس مسیحی بیاید بگوید که آقا اگر خانم ها درد زایمان دارند این حق شان هست، این براساس آن چیزی است که  حوا، اگر بر فرض حوا این کار را کرده بود یعنی به معنای اینکه گناه کرده بود جرم مرتکب شده بود برفرض آیا باز به فرزندانش این منتقل می شد یک همچین چیزی، یا می گوید آقا آنجا آن شیطان به شکل مار در آمد آمد اینها را فریب داد حوا را فریب داد، حوا آدم را فریب داد به شیطان امر کردیم تو تا قیام قیامت باید به شکمت راه بروی پا به مار ندادیم، چرا پا به مار ندادیم؟ بخاطر اینکه، خب این حرف این را کلیپ نکنند از ما بگویند آقای عباسی این را گفت این حرف کتاب مقدس مسیحی است ما بعنوان مسلمان این را قبول نداریم پس اگر شما می بینید ابوابی وجود دارد که این ابواب مشابه این ابواب هست بخاطر اینکه عام و خاص عام و خاص است دیگر امیرالمؤمنین فرمود عام وخاص آنها هم می گویند عام و خاص منتهی چه استدلال می کنند، چه بحث می کنند چه مطالبی دارند، یک بحثش هم ممکن است اصلاً درست باشد یعنی دقیقاً همانی باشد که در شیعه گفته می شود.

مجری:

شما می فرمایید که اگر انطور هم باشد باز هم چیزی نیست، درحالی که باز هم قائل به این قول خیلی افراد زیادی نیستند ظاهراً و تک و توکی هستند حالا از کسانی که کار علمی می کنند، امیدوارم که آقای احمدی پاسخ شان را گرفته باشند حالا اگر باز فرصت شد و آن متنی که حاج آقا گفتند، آقای احمدی اگر فرصت شد حالا باز هم مراجعه خواهیم کرد و به این بحث دوباره خواهیم پرداخت؛ جناب آقای هاشمی سلام علیکم و رحمة الله بفرمایید

بیننده:

سلام عرض می کنم خدمت استاد عباسی و آقای نصر الهی و بینندگان محترم، بنده اول این سخنی را که شما ابتدأً گفتید کافی، کاف لشیعه، من نظر خودم و نظر همفکران خودم را بیان بکنم، ببینید مرحوم نوری، صحاب «مستدرک» هیچ شکی در اخباری بودن ایشان نداریم، من یک عبارتی را از خاتمه مستدرک می خوانم صفحه 39، می گوید

«ثم تعرض بعد ذلك لنقد الخبر الذي شاع مؤخرا بشأن‏ الكافي‏، من أنه عرض على الإمام الحجة عليه السلام و انه قال عنه: «ان هذا كاف لشيعتنا» فبين انه لا أصل له و لا أثر في مؤلفات أصحابنا، و لم تأت به رواية قط لا صحيحة و لا ضعيفة، بل صرّح المحدث الأسترآبادي- و هو شيخ الأخباريين في عصره- بأنه لا أصل له و لا حقيقة، مع ان الأسترآبادي- رحمه اللّه تعالى- رام أن يجعل تمام أحاديث الكافي قطعية الصدور»

این یک، عبارت دوم

استاد عباسی:

یک لحظه صبر کنید آقا ببخشید اشتباه شاید متوجه شدید من مطلقی عرض نکردم، گفتم کافی کاف لشیعتنا، من اصلاً همچین حرفی نزدم، من همچین چیزی گفتم؟ که کافی کاف لشیعتنا؟ نه من داشتم می گفتم که اگر قرار بود که ما همه روایات کافی را عمل بکنیم یا معتقد بشویم به صحت همه روایات و دیگر هیچ حرفی نباشد در اینها دیگر نباید دو مرتبه وسائل نوشته می شد، که روایاتی نباشد در آن، کتاب شیخ طوسی «تهذیب و استبصار» که روایتی نباشد از کافی، نگفتم که معتقد هستند آقایان اخباری که کافی کاف لشیعتنا، من از علامه مجلسی دارم که ایشان هم همین را می گوید، می گوید این هیچ اصلی ندارد و مورد تأیید نیست، بله روایاتش روایات خوب است اصل کتاب معتبر است ولی کافی کاف لشیعتنا من یک همچین اتهامی به کسی نزدم، این نظر دارای طرفدار نیست، بفرمایید.

بیننده:

بله خب این از این شما فرمودید که این روایتی که اول برنامه خواندید، آن روایت خیلی جالب بود برای من که خودتان هم گفتید ما بررسی سندی نکردیم، خب چرا بررسی سندی نکردید علتش این است که آنجا یک آقایی است بنام عبان بن ابی عیاش که خود شیخ طوسی در ذیل اصحاب امام صادق ایشان را که اسم می آورند می گویند تابعینٌ ضعیف به اجماع شیعه و سنی این آقا ضعیف است، اصلاً حدیث ضعیف است بعد شما گفتید که بله ضعف سند را ما صرفاً دلیل نمی دانیم که بیاییم بخاطر ضعف سند روایت را کلاً بگذاریم دور نه دلایل دیگر هم داریم ، خیلی خب باشد نظر ما در مورد این روایت چیست؟ ما می گوییم که این روایت و روایات کافی کتب اربعه و کتب معتبر و معتمد شیعه پس از تهذیب از روایات جعلی تدوین شدند، درست است؟ پس لازم نیست شما دومرتبه بیایید روایات را بررسی رجالی بکنید بعد از آن دو مرتبه بیایید بررسی رجالی بکنید همینطور بررسی رجالی آن هم با عدم قرائن

استاد عباسی:

خب الآن شما براچه بررسی رجالی کردی این روایت را ؟

بیننده:

من بخاطر اینکه بگویم از نظر سندی ضعیف بود، شما گفتید من بررسی سندی نکردم من بررسی کردم.

استاد عباسی:

خب نه الآن برای چه بررسی رجالی کردی شما که قبول نداری بررسی رجالی را بررسی می کنی و می گویی عبان بن أبی عیاش شیعه و سنی می گویند ضعیف است و روایتش مورد پذیرش نیست.

بیننده:

بله

استاد عباسی:

خب چرا این کار را می کنی؟ من این روایت را برای شما دقیقاً آوردم شما منظورم به معنای اخباری ها،برای شما آوردم و شما اجازه نداری به روایت من اشکال بکنی، چرا؟ بخاطر اینکه شما مبنایت این است که روایت بررسی رجالی نباید بشود، پس این روایتی که من آوردم از نظر شما معتبر است  و در این روایت حضرت امام معصوم آمده تقسیم بندی کرده روایات را  که ما چهار دسته روایات داریم بعد شما فریاد می زنید چرا این تقسیم بندی چرا باید ما روایات را بررسی کنیم.

مجری:

 در همین تماس هم جناب آقای هاشمی گفتند که روایاتی که در کتب اربعه هست و کافی اینها یک بار بررسی شدند و نیاز به بررسی مجدد ندارند،

بیننده:

بله من همین را می گویم من از باب الزام لطف دارم می گویم

مجری:

آقای عباسی هم به همین دلیل این روایت را از کافی خواندند و من از ایشان سؤال کردم آیا شما این روایت را بررسی سندی کردید

بیننده:

بله من خواستم جواب شما را بدهم

مجری:

می دانم

استاد عباسی:

خب چرا اینکه بخواهی جواب ما را بدهی، چرا می خواهی جواب ما را بدهی

مجری:

بحث این بود که ما با دو مبنا داریم بحث می کنیم بر طبق مبنای شما که این روایت را باید بپذیریم چون در کافی است با این مبنا ما فقط به مضمون روایت پرداختیم دیگر به سند روایت نپرداختیم

بیننده:

حالا من یک سؤال دارم شما در بین این 300هزار روایتی که ما داریم 100تا حدیث ضعیف بیشتر می توانید پیدا بکنید، اصلاً این روایت در این دوره زمانه آنچنان کاربردی دارد؟

استاد عباسی:

چرا کاربرد ندارد چرا شما فکر می کنید ضعیف که بالاتر در روات اصول کافی ما حتی راوی مجهول، جالب است این نکته ای که شما دارید می گویید من برایم جای تعجب است حتی برای مرجحات از روایت هم که باشد کاری علامه مجلسی کرده شما کار علامه مجلسی را می گویید برای جایی که می خواهد ترجیح بدهد، علامه مجلسی نشسته یک اصول کافی به آن عظمت را این همه وقت گذاتشته روایاتش را شرح زده در مرعات العقول  دانه دانه راوی هایش را آمده بررسی کرده، آمده جایی که روایت مشکل دارد آمده مطرح کرده، الآن ملاحظه بفرمایید آقا این یک روایت، من فقط جلد یک چندتا نمونه آوردم،

«الحدیث التاسع عشر مجهول»

بعد آمدند توضیح دادند، آمده روایت در اینجا آورده که

       «الحدیث سابع و العشرون مجهول و فی بعض النسخ الحسن بن خالد و هو ایضاً مجهول و الظاهر الحسین کما فی العلل»

این باز دو مرتبه یک نمونه

مجری:

دوباره حدیث بالایش راهم گفتند

استاد عباسی:

بله ضعیف علی مشهور دوباره بالایی اش هم ضعیف، «ضعیف فی المشهور و قد مرّ الکلام فی» همه الآن 24تا حدیث 27 همه ضعیف هستند، بله اینها ضعیف هستند، بعد جای دیگر «الحدیث سادس عشر ضعیف علی المشهور» در باب دیگری ، مرسل دارد مجهول دارد نظرات مختلف دارد، ببینید اینجا در رابطه با صحبت ها در مقدمه خودشان می گوید

«قوله بالآثار الصحیحه استدل به الأخباریون علی جواز العمل بجمیع الأخبار الکافی و کون کلها صحیحه و عن الصحه عندهم غیر الصحه باصطلاح المتأخرین و زعموا أنّ حکمهم بالصحه لا تقصر ان توثیق الشیخ او النجاشی او غیرهما رجال السند»

می گوید که لازم نیست کفایت نمی کند و می گوید لازم نیست، بعد ایشان می گوید

«و الحق عنی فیه أن وجود الخبر فی امثال تلک الأصول المعتبره مما یورث جواز العمل به لکن لابد من الرجوع إلی الأسانید لترجیح بعضها علی بعض»

یعنی بنابر نظر علامه مجلسی بنابر یک فرضی که بگوییم آقا ما آن روایات کتب اربعه را هم پذیرفتیم، آن روایات، روایات معتبر باز هم به علم رجال نیاز داریم باز هم علم رجال بدعت نیست، باز هم باید رجال بررسی بشود، منتهی دوتا دیدگاه است موثوق السندی، موثوق الصدوری، افرادی مثل علامه مجلسی موثوق الصدوری هستند، یعنی که صدورش از امام معصوم باشد و جعلی نباشد این روایت را مورد قبول قرار می دهند، بعضی ها مثل مرحوم آیت الله علظمی خویی موثوق السندی هستند می گوید بررسی سند باید بشود منتهی باز کسی که می گوید بررسی سند باید بشود به این معنا نیست که تا روایت دید ضعیف است روایت را بگذارد کنار از قرینه های دیگر استفاده می کند، علم رجال یک ابزار است، علم آلی است یعنی اینکه یک ابزاری است برای اینکه ما دچار خطا نشویم آنها را بدانیم حتی آنجایی که، جالب است بعضی از آقایان آوردند حالا من پیدایش بکنم مطلب را عرض می کنم، بعضی از آقایان گفتند ما چرا می رویم بعضی از روایات را بررسی سندی می کنیم؟ بخاطر اینکه آنجایی که در مرجحات که شما نمی دانم رفتید دیدید یا نه که باز مرجحات را باید بررسی بکنیم آنجایی که در مرجحات می  گوید این اگر موافق عامه بود مخالف عامه بود یا اینکه راوی اگر عامی بود می بینیم آیا موافق عقیده اش گفته یا خیر آنجا بدانیم روای عامی چه کسی است، راوی سنی هست یا شیعه است، خب اگر ندانیم راویش شیعه یا سنی است به این مطلب که موافق عقیده اش یا مخالف عقیده  اش دارد نظر می دهد یا مطرح می کند دیگر ما دسترسی پیدا نمی کنیم، آنجایی که می گوید ما باید بر اساس مخالف آن چیزی که عامه گفتند بگوییم، باید مانظر عامه را بدانیم بعد مخالفش را بگوییم، پس بنابر این رجال یک حداقل دارد یک حداکثر دارد حداقل رجال مورد تأیید همه است حتی اخباری ها باید از آن استفاده کنند که آمدند چه کردند، یک حد اکثر هم دارد که این حالا ما برویم سراغ سند یا نه، خب در عین حالا چیزی که الآن مورد اشکال و گاهی تهمت و غیر است این است که اصلاً شما علم رجال را از کجا اختراع کردید، از کجا در آوردید چرا رفتید سراغ رجال؟ این روایات روایات معتبر بود چرا شما رفتید سراغ رجال، ما می گوییم آقا اگر علامه مجلسی را شما اجازه می  دهید، الآن سؤال شما اجازه می دهید علامه مجلسی روایت را بگوید ضیعف الضعیف المجهول مجهول، مرسل اجازه می دهی یا نه؟

بیننده:

ایشان که گفته ضعیف نه انیکه ما رد می کنیم

استاد عباسی:

نه حالا به چه عنوان نه اصل مطلب را قبول داری شما؟

بیننده:

اصل مطلب غیر از این چیزی است که شما می گویید

استاد عباسی:

نه ببینید الآن خودم آن را می گویم که شما  می خواهی بگویی، اصل اینکه ایشان رفته این کار را کرده، مودر تأیید شما هست، مرعات العقول مورد تأیید شما هست یا خیر؟

بیننده:

آقا مرعات العقول چیست، مگر ما خودمان، مگر ما خودمان کتاب رجال نداریم، مگر مرحوم نمازی شاهرودی کتاب مستدرکات علم رجال آقای خویی را ننوشت؟

استاد عباسی:

نه حالا الآن این چیزی که الآن دارند بعنوان اخباری دارند مطرح می کنند دارند علم رجال را بعنوان چوبی بر سر اصولین، حالا من می خواهم به این نتیجه برسم، اصلاً کاری ندارم شما قبول دارید که الآن می گویی قبول داریم، درست است؟

بیننده:

آن حداقلی را هم که گفتید آن را ما قبول داریم،

استاد عباسی:

خیلی خب اجازه بدهید من بگویم، حداقل یعنی مرعات العقول را قبول دارید مستدرکات علم رجال را قبول دارید، موارداین چنینی را قبول دارید، درست است، ما داریم می گوییم چرا «بائکَ تجر و بائی لاترج» یعنی چرا شما که بروید سراغ بررسی علم رجال به آن عنوانی که خودتان می گویید مورد قبول تان است ولو اینکه به عنوان اینکه ما یک روایت را بگوییم ضعیف او ضعیف علی المشهور، بر اساس کلام علامه مجلسی اما در عین حالا به روایت عمل می کنیم، کجا بکار ما می آید آنجایی که شما می فرمایید جایی که تعارض می شود، این مطلب را از کجا آوردید که این کار حجت است و این کار درست است؟ و بعد از کجا آوردید که حالا اگر ما این را پیشرفت کردیم، رفتیم جلوتر، آمدیم گفتیم علاوه بر اینکه در مرجحات استفاده می شود، یک جاهای دیگری هم استفاده می شود ما سند را می توانیم دقیق تر هم بررسی بکنیم این هم از کجا، ضمن اینکه نهایتاً می رسیم به علم رجال حداقلی ما می گوییم آقا اصلاً شما علم رجال را همان قدر قبول دارید، خیلی خب این به تقلید چه ربطی دارد، یعنی شما باید به من توضیح بدهید این به تقلید چه ربطی دارد؟ حالا شما ممکن است بگویید آقا به تقلید ربطی ندارد، یک عده از این آقایان می گویند با علم رجال آمدند تقلید را دارند می زنند اصلاً اصل تقلید را، می گوییم آقا بر فرض علم رجال همه اش بر اساس چیزی باشد که آقایان گفتند حتی آن حداقلی را هم قبول نداشته باشیم، بگوییم آقا حداقلی علامه مجلسی و دیگران از اخباری ها هم اینها هم نظر خود اینها بوده ما کاری به کارش نداریم، آن نهایت قصه در رابطه با علم رجال چه ارتباطی به علم اصول یا چه ارتباطی به اجتهاد و تقلید پیدا می کند، تقلید سر جای خودش باید باشد؛ شما بفرمایید کوتا که بحث مان جریان پیدا بکند.

بیننده:

ببینید من نمی دانم چرا شما وقتی می خواهید با من صحبت بکنید، می گویید فلانی ها هم اینطوری می گویند که با علم رجال می آیند مراجع را می کوبند، شما هر وقت با آنها صحبت کردید از آنها بپرسید چرا این کار را می کنید، ما باعلم رجال مراجع را نمی کوبیم اولاً اینکه من گفتم که کوبیدن مراجع را من جایز نمی دانم، اجازه بدهید من اول این نکته را بگویم، من همین امشب داشتم خاتمه وسائل الشیعه را می خواندم، آنجا در فوائد اثنا عشر مرحوم حر عاملی عبارتی دارند می گویند این سند و اسنادی که ما می آوریم برای این است که طعن اهل تسنند در شیعه که می گویند احادیث شیعه سند ندارد، اینها رد بشود، لذا می بینیم که مرحوم نمازی هم مستدرک علم رجال می نویسد یعنی ما از علم رجال چه چیزی را استفاده می کنیم،؟ اتصال سند، بیان تصنیفات، کما اینکه من خودم که داشتم کتاب الکافئه شیخ مفید را تصحیح می کردم البته یک پروژه ناموفقی بود آنجا کلی از همین علم رجال استفاده کردم اما نه به این معنی که حدیث ضعیف و سندش ضعیف بود خب دیگر روایتش را بگذاریم کنار همانی که شما گفتید وثوق السندی، وثوق الصدوری آن است، بحث ما آن است ما آنقدر قبول داریم اما این دیدگاهی که مثلاً آقای خویی دارد و الآن خیلی از مراجع مثلاً آقای محسنی هم که در کشور ما بودند نظرشان همین بود دیدید که مشرعة البحار را نوشت دیگر با آن نظری که آقای خویی داشتند 9 دهم بحار را دور انداختندند، این بدعت است، آیا شما این را قبول دارید یا نه؟

استاد عباسی:

که بررسی بر اساس بررسی سندی بدعت است؟

بیننده:

نه اینطور که بگوییم وقتی سند ضعیف باشد روایت را هم بگذاریم دور بقول شما بزنیم به دیوار، «تضربوا علی الجدار»

استاد عباسی:

ما قبول نداریم اگر کسی این کار را ، هیچ کدام حتی همین هایی که موثوق السندی هستند، مثل مرحوم آقای خویی شما بروید الآن بگردید در کتاب هایی که ایشان دارند درس هایی که داشتند، بله اگر کسی همه روایاتی که ضعیف است را کوبید به دیورا یا گذاشت کنار کامل هیچ جا استفاده نکرد بله این مشکل دارد ما این را قبول نداریم، اما اینکه بررسی بکنید به ضعیف بودن برسی قرائن دیگر را هم ببینی بله، اینها با یک دقت دیگری بررسی می کنند، آنها با یک دقت کمتری بررسی می کنند، مثلاً در باب تعارضات می روند، هردو سراغ علم رجال می روند، هردو دارند از یک سری اصطلاحات دارند استفاده می کنند اگر اصطلاحات بد است، هم برای آنها بد است هم برای اینها بد است، «ضعیف و ضعیف علی المشهور» در کلام امام معصوم که نیامده علامه مجلسی استفاده کرده، اینکه می گویم «بائک تجر بائی لاتجر» بلاخره اصلش شما یک جایی می رسد به یک مدل برخورد، یک عالمی اشتباه کرده روایات بحار را همه را زده کنار، اینکه شما می گویید این کار بدعت است رفتن سراغ چیز، ما می گوییم آقا این مدل درست نیست، شما بگویید این کار کلاً بدعت است، رفتن سراغ علم رجال برای اینکه روایات را، ما می گوییم آقا بررسی بشود، اما نهایتاً در فقه چندتا روایت ضعیف به دیورا کوبیده شده بخاطر این، آقا شما بروید نمونه بیاورید مثال بیاورید مثلاً 5هزار تا فتوا دارد آقای خویی 3 هزارتایش روایت ضعیف و کوبیده به دیورا شده این اگر نمی کوبید به دیوار یک چیز دیگر می شد.

مجری:

نه یک نکته ای هم که هست آقای هاشمی می دانید محل نزاع و بحث کجا است؟ محل نزاع و بحث اینجا است که جریان اصولی می گویند ما خلق الله یا باید در اصول دین در حوزه در فقه متوهر بشوند تا بتوانند از احادیث استنباط بکنند، یک جریانی در مقابلش است که می گوید شما لازم نیست تقلید بکنید ما چیزی در زندگی دینی و زیست اسلامی چیزی بعنوان مقلد و بعنوان مجتهد نداریم، شما می توانید بروید خودتان به روایات مراجعه بکنید و هر آن چیزی که فهمیدید عمل بکنید، بحث اینجا است که ما برای رسیدن به روایت و برای رسیدن به استنباط از آن روایت نیاز به یک سری علوم داریم ما می گوییم یکی از آنها این است که شما بدانید این حدیثی که به شما رسیده این متن عربی که شما داری به آن استناد می کنی اصلاً این حدیث است یا نه، جعلی است یا صحیح است، اگر صحیح است آیا در باب نماز که یک حدیثی داریم که نماز در رکوع به اینگونه است، آیا روایت دیگری داریم خلاف این یا نه، یا مثلاً با تک روایت ما می توانیم زندگی بکنیم، بحث اصلی اینجا است که شما می فرمایید ما یک اقلی را از علم رجال و اینکه سند حدیث را بررسی بکنیم، ببینیم آیا این حدیث درست است جعلی است یا غیر جعلی است، این را می گویید قبول داریم من می خواهم در بحث شما با استاد عباسی به اینجا برسیم که اصلاً ما داریم سر چی بحث  می کنیم سر اینکه ما به مردم بگوییم شما این کتاب را بردارید این یک حدیث است برو این حدیث را بخوان مثلاً مثل، ما یک کلیپی نشان دادیم از آقای الهی یاری که همین مردم می خواهند بروند کربلا و بیایند خب آقا چرا زیازت کربلا را می گویی، زیارت مکه را بگو حج را بگو، در حج چقدر ما احکام مختلف داریم چقدر فرازهایی داریم که عمل کردن به یک قسمتش و عمل نکردن به آن کفاره دارد ، حج را بهم می ریزد احرام را بهم می ریزد، اینکه دین را اینقدر دم دستی و ساده بخواهیم بگوییم محل بحث اینجا است، اگر راجع به این مسئله و همان نکته ای که حاج آقای عباسی گفتند که شما اصلاً اصل این را قبول دارید یا نه این مدل دسترسی این مدل عمل کردن.

بیننده:

ببینید در کتاب «فواید الطوسی» مرحوم شیخ حر عاملی آنجا یک بابی ایشان باز کردند می  گویند برای فقیه شدن یک سری پیش نیاز هایی ضروری است مثل صرف، مثل نحو، مثل قرآن، مثل شناختی از سیره و تاریخ و یک سری چیز ها در این هیچ شکی نیست همانطور که شما خودتان گفتید مثلاً اصول ما متورم شده، که این باعث می شود که فقیه بیست سال سی سال عمرش را تلف بکند در اصول آخر سر یک پیرمرد 60 ساله می شود که این می آید روایات را بخواند، این تورم را بله قبول نداریم، رجال هم که گفتیم اینها را شما قبول بکنید ما هم قبول می کنیم اینها را بحث سر این است که پیش نیاز بله، یعنی فکر کردید ما می گوییم تقلید را قبول نداریم،  من چند برنامه گفتم، التقلید المرخص» داریم ما خودمان، کلی روایات داریم در تقلید ولی خب آن مفهومی که ما از تقلید و از این دستگاه برداشت کردیم غیر از آن چیزی است که اصولیون برداشت کردند، گفتیم یک اختلاف جزئی است.

استاد عباسی:

آقای هاشمی دوتا شد قصه، ببینید، الآن تا یک جایی باهمدیگر همراه هستیم، شما می خواهی بگویی اصول متورم شده سی سال باید وقت بگذارند، به این چیزها اعتقاد داری، خیلی خب ما هم می گوییم باشد اینها را می نشینیم صحبت می کنیم، اینها همه در دایره اصول است، یعنی در دایره اصولی بودن هست، آن تیکه دومی که شما می گویید ما هم می گوییم اصول داریم ولی معنی اصول فرق می کند اینجا یک بحث دیگر است، یعنی اگر شما می خواهید بگویید اصول متورم شده زیاد می خوانیم باید کمتر بخوانیم ، خب اینها همه قبول ولی اگر می خواهید بگویید، مرحله بعدش که می گویید اصلاً معنی اصولی که ما می گوییم با اصول شما فرق می کند، اینجا دیگر راهمان جدا می شود یعنی اینجا دیگر یک دوراهی است که ما از اینطرف می رویم شما از آنطرف می روید، فرق می کند باهم داریم می رویم شما می گویی چرا این لباس را پوشیدی، چرا این کار را انجام دادی، چرا سوار اتوبوس هستی بیا با سواری برویم، ولی اصلاً مسیر یک جا است، آن قسمت اولش درست، اگر شما می گویید فقط ما می گوییم علم رجال حداقلی اصول هم متورم شده، و فلان ولی آن اصولی که شما می گویید مرحله بعدش که گفتید معنی اصول اصلاً فرق می کند اینجا می شود اول الکلام، اگر معنی اصول فرق می کند یعنی شما می گویید تقلید داریم ولی تقلید نه از این مجتهد یک مجتهد دیگر و یک مدل دیگر این حرف ها شما می خواهید یک سوم حرف هایش را بریزیم دور، بخاطر اینکه این فتوایش مخالف قرآن و روایت و اینها است همه اصلاً این را نمی خواهیم قبول کنیم، اصلاً این می شود یک حرف دیگر، و آن وقت شما باید یک مدل به ما ارائه بدهید که الآن آن اخباری اگر شما بگویید این اصول بدعت است خب دقیقاً این کلام همان کلام است، این اصول بدعت است آن اصول هم بدعت است، یعنی باز دوباره چه کسی گفته که اصولی که شیخ حر عاملی می گوید حجت علی الإطلاق است درست است

بیننده:

چون روایت است،

استاد عباسی:

ببینید روایت باز دوباره برداشت از روایت است گلچین کردن از روایت است

بیننده:

نص روایت است حاج آقا روایت را دارد برایتان می آورد

استاد عباسی:

ببینید همان انتخاب روایت، خود انتخاب روایت از بین صدتا روایت،

بیننده:

انتخابش را هم خود اهل بیت گفتند کدام روایت اصولی است

استاد عباسی:

ببینید آن روایت اصولی را ازش می خواهد یک برداشتی بکند فتوا بدهد

بیننده:

خب بله

استاد عباسی:

خیلی خب این می شود این اجتهاد دیگر باید از آن برداشت بکند فتوا بدهد، در همه فتواهایش، خب فرق دیگرش چیست، شما بگو فرق دیگرش چیست؟

بیننده:

اجتهاد به این معنی که شما بیایید فروع را بیایید از اصول استخراج بکنید، این را که همه اخباریون قبول دارند، حالا شاید آن اخباریونی که شما در فضای مجازی با آنها حرف می زنید آنها شاید قبول ندارند.

استاد عباسی:

خب همه قبول دارند آنجای محل افتراقش را هم شما بگو

بیننده:

آنکه شما باید از آنها بپرسید که حرف حساب شان چیست

استاد عباسی:

نه شما به عنوان یک اخباری اصیل نه نواخباری فضای مجازی که آن مدلی برخورد می کند، الآن شما بگو تا اینجا را آمدیم می گویید فروع داریم در اصولی داریم از این اصول فرع را استنباط می کنیم فتوا می دهیم، حالا الآن محل افتراق که شما می گویید ما این علمای اصولی را قبول نداریم اخباری ها را قبول داریم فرق این دوتا اینجا چیست؟ چرا اینها بدعت گذارند، یا اهل بدعت می شوند ولی اینها اهل ثواب می شوند از نظر شما؟

بیننده:

بله حالا این بحث ها دیگر تکراری شد چون من همان اوایل هم این را گفتم، فرق صاحب «الدرر النجفیه» مرحوم شیخ یوسف بحرانی آنجا توضیح دادند، گفتند که فرق ما با اصولیون در چند چیز است از جلمه مهم ترینش این است که ما انحصار استنباط را در قرآن و سنت می بینیم، ما می گوییم که استنباط فقط باید از قرآن و سنت باشد و لا غیر، این مهم ترین اصلش است برخلاف اصولیون که مثلاً اجماع را وارد کردن، حالا شما می گویید اجماع مختلف فیه است، شهرت را قبول کردن، و یک سری اصول عامه را قبول کردند، با اصول می آیند مثلاً یک روایت را امام تصریح کرده آقایان با اصول می گیرند این را مجملش می کنند، اینطور مسائل اینها را قبول نداریم، گفتیم اجتهاد به معنی صحیحش به معنی استخراج فروع از اصول اینها را ما قبول داریم خب شیوه فرق می کند.

استاد عباسی:

خب شیوه فرق می کند الآن مردم از کجا باید بفهمند، دو سه  تا نکته الآن مردم از کجا باید بفهمند این عالم مثلاً اجتهاد فرع از اصلش به این شیوه است آن به این شیوه است، چون در خوداصولیون هم کسی داریم می گوید اجتهاد را قبول ندارم، شهرت فتوایی را قبول ندارم، آن می گوید من اجماع را قبول درام شهرت فتوایی را قبول ندارم، در خود اینها متفاوت است ما الآن در خود مراجع قم مرجعی داریم که موثوق الصدوری است در عین حال مرجع تقلید هم هست، خب الآن وقتی می گویید اخباری آدم فکر می کند که الآن باید یک چیز دیگری باشد، الآن در حوزه این چیز نیست.

مجری:

همان بیانی که من عرض کردم حاج آقا، محل بحث اینجا با جناب آقای هاشمی این است که راجع به اجتهاد و تقلید که موضوع برنامه است، ما همه این مباحث را داریم انجام می دهیم و حالا در این برنامه که مثلاً اختصاصاً به موضوع علم رجال داریم می پردازیم، یا برنامه های دیگر که هر کدام موضوعات خاص خودش را داشته، ما داریم تمام این سیر را در این چند ماه که در خدمت شما هستیم داریم بررسی می کنیم تا به این نکته برسیم که دو طیف وجود دارد یک طیف می گوید شما در دین یا باید مجتهد باشی خودت بتوانی احکام را از روایت استنباط بکنی یا اگر مجتهد نیستی، حالا با اصول متورم 30 سال با اصول غیر متورم، باید 10 یا 15 سال حداقل درس بخوانی تا بتوانی به حکم برسی، یا اگر این نیست باید تقلید بکنی، از یک مجتهدی، شما می فرمایید من از آن طیف نیستم، حالا این طیف فضای مجایز یا آقایان دیگر که قبلاً شبکه داشتند و خلاصه در این فضا کار می کنند، اینها می گویند شما لازم نیست از کسی تقلید بکنید، شما می توانی خودت بروی یک کتاب برداری روایت بخوانی به روایت عمل بکنی، همه بحث اینجا است جناب آقای هاشمی بحث اجتهاد و تقلید، شما می گویید یک قسمتش را قبول داریم، اینجایش را قبول دارم آنجایش را قبول ندارم، در مقابل کسانی که می  گویند شما با برداشتن یک کتاب و خواندن یک روایت می توانید به نمازتان به روضه تان به سایر احکام و اعتقادات تان برسید، شما آن بحث علم رجالی یا مباحثی که دارید، من به حاج آقا هم عرض کردم ما باید همه اینها را ذیل این بحث اجتهاد و تقلید ببینیم، آیا این حرفی که شما دارید می زندی دارد پوهن می دهد امتیاز می دهده به آن طرف که شما بروید کتاب بردارید خودتان یک روایت بخوانید و عمل بکنید، یا این حرفی که شما دارید می زنید،این استدلالی که شما دارید می کنید، امتیاز می دهد به اینطرف که شما باید یا مجتهد باشید یا مقلد، البته یک شق سوم هم دارد، باید محتاط باشید، اهل ورع و احتیاط باشید، که خب آن پدر آدم را در می آورد، آن که دست نیافتنی است ، که شما مثلاً اگر شک داری که نمازت را شکسته بخوانی یا کامل بخوانی هم شکسته بخوانی هم تمام بخوانی، آنجا دیگر هیچکدام علی الظاهر حالا بی احترامی نمی کنم، ولی خب واقعاً خیلی ها حالش را ندارند اصلاً در توان شان نیست،

استاد عباسی:

اصلاً حالش را ندارند که نمی تواینم یک وجه جمعش را ما پیدا بکنیم، حالا

مجری:

جناب هاشمی من به مباحثی که شما می گویید به حرف هایی که شما می گویید من احترام می گذارم خب آن یک نگرش دینی است، اما همه بحث اینجا است کاری که ما می  کنیم و حرفی که ما می زنیم در دنیای امورز، در فضای مجازی این حرف دارند بر علیه دین بر علیه مرجعیت، یک آقای می آید می گوید تقلید کار میمون است، این همه بی احترامی هایی که دارد به حوزه می شود به نهاد مرجعیت می شود به دین می شود به احکام می شود، مناسک دینی را مسخره می کنند به راحتی احکام دینی را به سخره می گیرند، ما در این فضا کاری که می کنیم، آیا کمک کردن و امتیاز دادن به آن قشر است یا به این قشر عرض من این بود.

بیننده:

ببینید عرض من این است که  کل جریان تشیع که فقط اصولیون و نو اخباریون نیستند که اخباریین هم هستند مرحوم شیخ حر عاملی، ما اتفاقاً اخباری اصیل ایشون را می دانیم، شما یک عبارت جالبی را گفتید، گفتید که یک تک روایتی را بگیریم من می خواهم یک روایتی را بگیرم برای شما حالا البته  من

مجری:

آقای هاشمی فقط ما تماس دیگر هم داریم اگر مختصر کنید و ما در خدمت شما همیشه هستیم،

بیننده:

اهل بیت فرمودند اصحاب الروایه نباشید اصحاب روایات باشید، این یعنی چه یعنی تفقهی لازم است، حالا این تفقه را ما چطور باید به آن برسیم از ایجا اختلاف با اصولیون شروع می شود، اختلاف ما با اصولیون در مبنا است نه در اصل اجتهاد و تقلید من می گویم اگر اینطور است شما لطف بفرمایید، همین آقایانی که کلیپ شان را نشان می دهید اینها را می گویید که از اساس، تقلید را قبول ندارند، همین ها را بگیرید با آنها تماس بگیرید بگویید آقا بیایید شبکه با شما صحبت بکنند، اینقدر ما را با اینها یک کاسه ندانید، این پیشنهاد خوبی نیست؟

مجری:

شما بزرگوارید آقای هاشمی ما همه را نمی گوییم همه عین هم هستند، این از بیانی که شما در برنامه دارید وعرضم به خدمت شما هم دقتی که در مباحث دارید، این کاملاً روشن است بین کسی که می آید به راحتی رد لایوی یا جایی به راحتی هرچه دلش می خواهد بگوید  با کسی که هرچه دلش می خواهد مطلبی نقل کند از روی کتاب می خواند با ذکر منبع و سند و اینها این کاملاً آشکار است، خیلی ممون و متشکر

بیننده:

خواهش می  کنم ولی اجازه بدهید من هفته بعدی که آمدم یک چند نمونه از این حرف های بزنم

مجری:

حتماً ما که برنامه مان همیشه در اختیار شما است آقای هاشمی،

بیننده:

بله من بروم هفته بعدی از این فتواهای را بیاورم که مخالف با روایات هستند،

مجری:

آقای هاشمی مطالبی که می آورید که ما که همیشه پذیرای شما هستیم فقط به آن اصل بحثی که من عرض کردم خدمت تان خواهش می کنم به آن هم عنایتی داشته باشید، خیلی ممنون و متشکر خدا حافظ شما؛ دوستان لطف کنند ما این برنامه هم می خواستیم دوتا کلیپ نمایش بدهیم و توضیحاتی حاج آقای عباسی داشتند یکی از آن کلیپ ها را برای ما نمایش بدهید.

کلیپ:

علامه حلی برای اولین بار در تاریخ تشیع مطرح می شود که جواز شما ندارید به میت رجوع کنید خب معلوم است شما تصور کنید خودمان را بگذاریم جای علامه حلی اصلاً افراد به من علامه حلی رجوع نمی کنند، خب همه کتب مشخص است ما که مثل سنی ها نیستیم از آنطرف علامه حلی می بیند که سنی ها دارند به فرخ رازی مراجعه می کنند و اینها برای خودشان دفتر و دستکی دارند از اینطرف می بیند که خب بازار طرف ما کساد هست چرا چون همه می روند کتب شیخ طوسی را می خوانند.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، حاج آقا بفرمایید.

استاد عباسی:

بله ایشان در این کلیپی که ما از ایشان پخش کردیم بحثی را در رابطه با علامه حلی مطرح کردند، ببینید نحوه بیان به نظر من مهم است آن نکته ای که شما گفتید در صحبت با آقای هاشمی که ما باید ببینیم خروجی کلام ما به چه سمتی سر ریز دارد من الآن این را متوجه نشدم، که در عمل در واقع در خارج الآن مردم می خواهند تقلید بکنند خب سراغ چه کسی بروند درست است، اشکالات ایشان اشکالات داخل حوزوی است، اشکالاتشان داخل علم است، اختلاف دیدگاه های مثلاً پزشکان در رشته مغز و اعصاب اینکه کف جامعه نمی آید که بحث بشود که ، خیلی خب ما الآن چه کسی را انتخاب بکنیم، نه هیچ چیز شما کارتان را بکنید ما هم داریم دعوا می کنیم، آقا این دعوا اگر آمد در جامعه بعد مردم متشتت می شوند حالا این آقا در این کلیپش اینطور صحبت می کند ما البته امید هدایت برای هم داریم آرزوی هدایت و رفتن به سمت حقیقت را برای همه داریم، ان شاء الله که ایشان متعمد نیست، ولی مدل صحبت کردن، آقا علامۀ حلی را می دانید چه کسی است؟ فخر تشیع علامه حلی است یعنی دقیقاً جایی که علامه حلی ایستاده نقطه مقابل او ابن تیمیه حرّانی که امروز بعنوان بنیان گذار فکری وهابیت هست،

مجری:

اصلاً در آن دوره مهم تاریخی و این همه مجاهدت هایی که ایشان داشتند

استاد عباسی:

بله کتاب های ایشان را ببینید «منهاج الکرامه» ایشان را ببینید که 400 یا 500 صفحه است با تحقیق و شرح و اینهایی که الآن چاپ شده و آنطرف ابن تیمیه می آید 10 جلد کتاب «منهاج السنه» را می نویسد، حالا آن وقت واقعاً جزای این عالم این است شما که می گویی من پدر پدر بزرگم را اسمش را نمی دانم، شما می آیی به راحتی به علامه حلی قرن 7و 8 هجری قمری می گویی بله ایشان دید آنطرف کاسبی هست، آن طرف مردم دارند به فخر رازی مراجعه می کنند اینطرف کاسبی کساد هست، اینطرف کسی مراجعه نمی کند، آمد علم اصول را راه انداخت، مردم اینطرف به کتب شیخ طوسی دارند همه مراجعه می کنند، نمی آیی بگوییم که کتب شیخ طوسی را مردم اگر مراجعه می  کردند، مردم که مراجعه نمی کردند علمای بعد از شیخ طوسی تا یکی دو قرن مراجعه می کردند، نه علتش این بود که همه مقلد شیخ طوسی بودند، چون کلمات علمی ایشان کلمات علمی قوی بود قدرتمند بود همان بحث می شد و إلّا چرا مردم زمان شیخ طوسی به جای اینکه به کلام شیخ صدوق مراجعه بکنند داشتند به شیخ طوسی مراجعه می کردند، چرا آمدند تهذیب و استبصار را نوشتند، خب چرا اصلاً خود شیخ طوسی نگفت مردم من لایحضر الفقیه هست دیگر بروید بخوانید، فتوای تان را از او بگیرید، خب اگر اینطور باشد هیچ عالمی نباید هیچ کاری انجام بدهد چون مباحث گذشته است، ببینید واقعاً من اگر اینجا بود اهانت از این کلام برداشت بکنم، واقعاً آمدم کلام ایشان را تقطیع کردم دارم غیر منصفانه صحبت می کنم، خب به این روشنی ایشان دارد در کلیپش مردمی که نمی دانند نمی شناسند احیاناً فاصله ای که با فضای علمی و دینی دارند بله یک عالمی بوده قرن 7 و 8 ، این عالم دیده آنطرف آن عالم سنی بازارش خیلی رونق دارد، اصلاً زشت بخدا این حرف ها را داریم می زنیم، آن رونق دارد بازارش این بازار کساد است گفته که نه دیگر حق ندارید کتاب شیخ طوسی را بخوانید بیایید کتاب من را بخوانید، تقلید از مرده نکنید، حرف علمی می خواهی بزنی می خواهی نقد بکنی، نقد بکن

مجری:

اینجا قشنگ رفتن از مرز نقد و بیان علمی به سمت تخریب و اهانت و تمسخر و پا گذاشتن آنطرف مرز است

استاد عباسی:

دقیقاً تهمت است آقا شما یک عالِمی که همه زندگیش وقف این بوده آقا إبن تیمیه حرانی کلمه کلمه کتاب ها را خوانده گفته قال الرافضی یک پاراگراف آورده ابن مطهر حلی را  برگردانده العیاذ بالله ابن منجس کرده بخاطر عداوتی که با او داشته چون او مدافع امیرالمؤمنین است بعد تو راحت می آیی یک عالم اینطوری مدافع امیرالمؤمنین را می گویی کاسبی کساد بود کسی نمی آمد سر بزند کسی نمی آمد پول بدهد، آمدند اینطوری درست کردند و این اتهام را هم به این عالم مطرح می کنند.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر بحث هنوز ادامه داشت متأسفانه وقت برنامه امشب به پایان رسید خیلی ممنون که ما را تماشا کردید قسمت های قبلی را و باقی مباحث را در سایت شبکه جهانی حضرت ولیعصر ببینید ما منتظر نظرات پیام ها و پیشنهادات شما برای برنامه عصر ایمان هستیم.

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 

 


عصر ایمان>

شبکه ولی عصر عصر ایمان استاد عباسی اجتهاد تقلید علم رجال