شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
دانش افزایی علوی حجت الاسلام جباری

ویژه برنامه دانش‌افزایی علوی به مناسبت میلاد حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام - جلسه سوم
کارشناس: حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری
موضوع: ادوار زندگانی شریف امیرالمؤمنین علیه السلام


 

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 7 اسفند 1399

استاد جباری:

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، الحمد لله رب العالمين، و صل الله علی سیدنا و نبینا محمد و اله الطاهرین

حضور همه شما بینندگان گرامی این برنامه و شبکه عرض سلام و وقت دارم آرزوی توفیقات روز افزون الهی و تأییدات خداوند متعال برای همه شما گرامیان در حالات و لحظات زندگی‌تان دارم.

مناسبت امروز فرا رسیدن سالروز میلاد مسعود مولا و سرورمان امیر المؤمنین علی ابن ابی‌طالب (سلام الله علیه) را تبریک و تهنیت عرض می‌کنم، ان شاء‌ الله که همه شما و ما مشمول عنایات خاص آن حضرت قرار داشته باشیم، در همه لحظات زندگی‌مان با حب و ولایت آن حضرت ان شاء‌ الله زندگی‌مان را سپری کنیم و عمرمان را با موالات امیر المؤمنین به پایان برسانیم و ان شاء الله در عالم آخرت هم همراه آن حضرت و مشمول شفاعت آن بزرگوار باشیم.

خدا را شاکر هستم بر این نعمت که فرصتی پیش آمد به محضر شما عزیزان رسیدم ان شاء‌ الله بتوانیم با هم ادای دینی به ساحت مقدس امیر المؤمنین (علیه السلام) کنیم و با هم گفتگویی در مورد ادوار حیات امیر المؤمنین کنیم و بخش بسیار اندکی از فضائل و مناقب، سیره، زندگی، رفتار و عملکرد  آن بزرگوار در جای جای زندگی‌شان برای همه بشریت درس آموز بود.

همان‌طور که عرض شد مباحث درباره امیر المؤمنین فراوان است و هم بحث تاریخی و هم مباحث مربوط به فضائل و مناقب آن حضرت؛ اما موضوع درباره برنامه ادوار حیات امیر المؤمنین (سلام الله علیه) است؛ چون فرصت‌مان نسبت به موضوع برنامه بسیار کوتاه است طبیعتاً ناچار هستم به صورت فهرست‌وار نکاتی را عرض بکنم.

در سالروز میلاد آن حضرت قرار داریم طبیعتاً برای بحث درباره ادوار حیات آن حضرت هم باید از ولادت آن بزرگوار آغاز کنیم، منتها قبل از اشاره به این موضوع عرض می‌کنیم که به اعتباری می‌توان ادوار حیات امیر المؤمنین (سلام الله علیه) را به 5 دوره تقسیم کرد که هر دوره ویژگی‌های خودش را دارد طبیعتاً دوره آغازین از ولادت آن حضرت شروع می‌شود، تا بعثت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) که علی التحقیق حدود 10 سال طول کشیده و تا 10 سالگی امیر المؤمنین (سلام الله علیه) دوران قبل از بعثت را طی کردند.

از بعثت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) تا هجرت آن حضرت به «مدینه» چیزی حدود 13 سال طول کشید که دروه دوم حیات امیر المؤمنین (علیه السلام) است. دوره سوم طبیعتاً دوران پس از هجرت رسول خدا به «مدینه» است تا رحلت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) که آن هم حدود 10 سال طول کشید.

 دوره چهارم دوران پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) است تا آغاز خلافت امیر المؤمنین، خلافت ظاهری و الا امامت آن حضرت که با رحلت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آغاز شده؛ اما خلافت ظاهری آن حضرت در اواخر سال 35 هجری صورت گرفت چیزی قریب 25 سال این دوره طول کشید دوران معاصر با 3 خلیفه‌ی که بعد از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) متصرف امر حکومت شدند.

 و بالاخره پنجمین و آخرین دوره از حیات امیر المؤمنین دوران خلافت آن بزرگوار است که 4 سال و اندی طول کشید؛ یعنی از اواخر ماه ذی الحجه سال 35 هجری که تقریباً می‌شود گفت از اوائل سال 36 هجری تا 19رمضان که حضرت ضربت خوردند و 21 به شهادت رسید در ماه رمضان سال 40 هجری کمتر از 5 سال دوران خلافت ظاهری آن حضرت طول کشید.

اما دوران مربوط به ولادت حضرت تا بعثت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) این دوره ویژگی‌های خودش را دارد، و نکات خوبی درباره این دوره مطرح است طبیعتاً شما در ارتباط با ولادت امیر المؤمنین در خانه «کعبه» در این روزها زیاد شنیدید، شاید از شبکه‌های «وهابی» هم مخدوش کردن این حقیقت تاریخی را احیاناً شنیده باشید از شبکه‌های شیعی هم شواهد و دلائل تاریخی متعددی که در منابع شیعه و اهل‌سنت در این‌باره است را شنیدید.

لذا بنده وارد این بحث طبیعتاً نمی‌شوم و فرصت برنامه هم اقتضاء این را ندارد؛ اما همین مقدار عرض می‌کنم شاید شنیده باشید در کنار انبوه منابع شیعی که این را نقل کردند و منابع اهل‌سنت که این جریان نقل کرده‌اند، نکته‌ی که «حاکم نیشابوری» محدث بزرگ اهل‌سنت در اواخر قرن چهارم و اوائل قرن پنجم در کتاب «المستدرک علی الصحیحین» خودش مطرح کرده زبانزد است و حجت را بر تمام کسانی که در صدد انکار این فضیلت امیر المؤمنین (سلام الله علیه) هستند تمام می‌کند.

«حاکم نیشابوری» در تعریض به آن‌چه که به دروغ درباره «حکیم ابن حزام خویلد»، «زبیریون» نقل کردند که او در «کعبه»‌ متولد شد این را رد می‌کند می‌گوید «مصعب زبیری» در نقل این روایت دچار وهم شده چرا که:

«فقد تواترت الأخبار أن فاطمة بنت أسد ولدت أمير المؤمنين علي بن أبي طالب كرم الله وجهه في جوف الكعبة»

المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص550، ح6044

وقتی «حاکم نیشابوری» بر ولادت امیر المؤمنین در درون «کعبه» ادعای تواتر می‌کند نشان می‌دهد که در قرن چهارم و قرون قبلش این مسئله در میان اهل‌سنت چقدر مشهور بوده، به شیعه کار نداریم.

 «حاکم» طبیعتاً دارد فضای حدیثی اهل‌سنت را گزارش می‌کند، ادعای تواتر کردن توسط «حاکم نیشابوری» که متضلع در حدیث بوده و «مستدرک بر صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» می‌نویسد این ارزش خودش را دارد.

امیر المؤمنین (سلام الله علیه) بنا بر روایات معتبر در 13 ماه رجب سال 30 عام الفیل در درون «کعبه» متولد شد؛ یعنی همان مبدأ تاریخ در دوره جاهلیت که سال هجوم «ابرهه» با سپاه فیل به سمت «مکه» حرکت کرده بودند و آن جریان معروفی که در تاریخ است و در سوره مبارکه فیل هم به آن اشاره شده و عرب جاهلی آن را مبدأ تاریخ قرار دادند و آن، همان سالی است که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در آن متولد شد و در 30 عام الفیل امیر المؤمنین متولد شد.

نتیجه این می‌شود که امیر المؤمنین 30 سال از پیامبر اکرم کوچک‌تر بود تا 6 سالگی در خانه پدر گرامی‌شان جناب «ابو طالب» و در دامان مادر بسیار گرانقدری همچون «فاطمه بنت اسد» زندگی کردند.

  بنا بر نقلیات تاریخی در 6 سالگی رسول خدا (صلی الله علیه وآله) تقاضا کرد که امیر المؤمنین (علیه السلام) به خانه آن حضرت منتقل بشود. این‌که بهانه این تقاضا چه بود؟ در برخی از گزارش‌ها آمده که به نحوی رسول خدا (صلی الله علیه وآله)، «عباس» برادر «ابو طالب» و عموی دیگر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) برای این‌که جناب «ابو طالب» از جهت مالی بتواند نوعی گشایش اقتصادی داشته باشد کمکش بکند به لحاظ مالی هر کدام یکی از فرزندان او را تحت کفالت خودشان گرفتند این ظاهر قضیه است اگر این جریان درست باشد.

اما باطن قضیه این است که خداوند متعال اراده کرده بود که امیر المؤمنین از سن 6 سالگی وارد یک مکتب خانه‌ی همچون خانه رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بشود، همراهی با پیامبر بعد از این ادامه داشت تا لحظه رحلت رسول خدا (صلی الله علیه وآله).

 در این دوره امیر المؤمنین همراه پیامبر در آنات و لحظات گوناگون است حتی با توجه به این نقلی که اشاره خواهم کرد در لحظه بعثت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) از این نقل در «نهج‌البلاغه» استفاده می‌شود که امیر المؤمنین همراه پیامبر بوده است.

امیر المؤمنین در خطبه 192 «نهج‌البلاغه» یعنی خطبه «قاصعه» که شما عزیزان احتمالاً با این خطبه آشنا هستید حتماً اهل مطالعه «نهج‌البلاغه» هستید، بلندترین خطبه «نهج‌البلاغه» خطبه «قاصعه» است که امیر المؤمنین (سلام الله علیه) تقریباً در اواخر این خطبه اشاره‌ی به وضعیت‌شان در دوران طفولیت و نوجوانی می‌کنند، عبارات خیلی قابل توجهی است تقریباً دو پاراگراف از فراز‌های خطبه طبق این شماره گزاری که شده فراز 41 و 43 این خطبه ناظر به این دوره است من با اشاره از این فرازها رد می‌شوم حضرت یک تعبیری دارد که:

«أَنَا وَضَعْتُ فِي الصِّغَرِ بِكَلَاكِلِ الْعَرَبِ وَ كَسَرْتُ نَوَاجِمَ قُرُونِ رَبِيعَةَ وَ مُضَر»

می‌فرماید که من حتی در خردسالی، - شاید مراد حضرت دوران نوجوانی است- سرکشان عرب را به خاک افکندم و شاخ قدرت دو قبیله «ربیعه» و «مضر» را در هم کوفتم.

 اگر در نظر بگیریم که امیر المؤمنین سال 30 عام الفیل متولد شده، هنگام بعثت پیامبر 10 ساله بوده هنگام هجرت پیامبر 23 ساله بوده هنگام «جنگ بدر» 25 ساله بوده، یک جوان 23 ساله در «جنگ بدر»، نزدیک نیمی از کشتگان «جنگ بدر» به دست امیرالمؤمنین کشته شدند؛ یعنی از آن هفتاد نفر قریب به نیم‌شان با شمشیر حضرت علی (سلام الله علیه) کشته شدند. جا دارد چنین شخصیتی این بیان را بفرماید که «فِي الصِّغَرِ» مراد دوران کودکی طبیعتا نیست مراد دوران جوانی است، این‌که امیر المؤمنین این شجاعت را داشت که در سن 25 سالگی در مثل «جنگ بدری» بر شجاعان «قریش» غالب می‌شود.

 و در سن 28 سالگی یعنی سال 5 هجری و در «غزوه خندق» بر مثل «عمرو ابن عبدود» غالب می‌شود، این‌ها حکایت از شجاعت عظیم و عجیب آن حضرت دارد و بعد می‌فرماید که:

«وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص بِالْقَرَابَةِ الْقَرِيبَة»

شما جایگاه و موضع من را نسبت به پیامبر می‌دانید، میزان قرب و نزدیکی من به رسول خدا را آگاهی دارید.

«وَ الْمَنْزِلَةِ الْخَصِيصَةِ»

من جزء خواص پیامبر بودم

«وَضَعَنِي فِي [حَجْرِهِ‏] حِجْرِهِ وَ أَنَا وَلَدٌ [وَلِيدٌ]»

در حالی که من کودکی بودم در سن کم بودم رسول خدا (صلی الله علیه وآله) من را در دامان خودش قرار می‌داد.

«يَضُمُّنِي إِلَى صَدْرِهِ»

پیامبر من را به سینه می‌چسباند

«وَ يَكْنُفُنِي فِي فِرَاشِهِ»

در کنار خودش می‌خواباند در کنار پیامبر می‌خوابیدم.

«وَ يُمِسُّنِي جَسَدَهُ»

گاهی بوی مبارک و خوشبوی بدن رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را احساس می‌کردم و نزدیک آن حضرت بودم

«وَ يُشِمُّنِي عَرْفَهُ»

بوی عطر دل انگیزش به مشامم می‌رساند.

 و عجیب‌تر این‌که:

«وَ كَانَ يَمْضَغُ الشَّيْ‏ءَ ثُمَّ يُلْقِمُنِيهِ»

حتی رسول خدا (صلی الله علیه وآله) لقمه را آماده و نرم می‌کرد و آن را در دهانم می‌گذاشت.

«وَ مَا وَجَدَ لِي كَذْبَةً فِي قَوْلٍ وَ لَا خَطْلَةً فِي فِعْلٍ»

می‌فرماید و رسول خدا هیچ‌گاه دروغی در گفتارم و خطای در رفتارم ندید.

 طبیعی است کسی که تربیت شده مثل پیامبر است از 6 سالگی باید هم این‌چنین باشد و بعد جمله طلائی می‌گوید به اعتقادم این جمله در خطبه «قاصعه» جمله‌ی طلائی و کارگشا است.

 از این جهت که ما در ارتباط با رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و دین و آیین رسول خدا قبل از بعثت و این‌که چگونه عمل می‌کرد؟ آیا عصمت داشت یا خیر؟ امثال این‌ها، بحث‌های بین شیعه و اهل‌سنت وجود دارد در روایاتی از روایات اهل‌سنت متأسفانه چیزهای به پیامبر اکرم در دوران قبل از بعثت نسبت داده شده که با عصمت آن حضرت سازگار نیست. در حالی که امیر المؤمنین در این‌جا چگونه پیامبر را وصف می‌کند

              «وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ (صلی الله علیه واله وسلم) مِنْ لَدُنْ أَنْ كَانَ فَطِيماً أَعْظَمَ مَلَكٍ مِنْ مَلَائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَرِيقَ الْمَكَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَيْلَهُ وَ نَهَارَهُ»

خداوند متعال از آن زمانی که پیامبر (صلی الله علیه وآله) از شیر گرفته شد، بزرگ‌ترین فرشته‌اش را ملازم رسول خدا قرار داد، تا شبانه روز پیامبر را در طریق کرامت و اخلاق نیک حرکت بدهد. «يَسْلُكُ بِهِ طَرِيقَ الْمَكَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَيْلَهُ وَ نَهَارَهُ»

«أَعْظَمَ مَلَكٍ» می‌فرماید بزرگ‌‌ترین فرشته که حال آن‌که بزرگ‌ترین فرشته کیست؟ آیا جبرئیل یا برتر از او است؟ به هر حال خداوند این‌چنین پیامبر را تکریم می‌کند که بزرگ‌ترین فرشته‌اش را با رسول خدا در دوران قبل از بعثت از طفولیت تا بعثت قرین می‌کند، و حتی پس از بعثت چون قید ندارد که حضرت را به سمت مکارم اخلاق شب و روز سوق بدهد.

بعد امیر المؤمنین برای بیان میزان قربش به پیامبر اکرم می‌فرماید:

«وَ لَقَدْ كُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ أَثَرَ أُمِّهِ»

درواقع برای تشبیه است، فرض بفرمایید فرزند یک شتر ماده چطور او را دنبال می‌کند و از او رها نمی‌شود هر جا که مادر می‌رود او هم به دنبالش می‌رود برای بیان این معنا است که پیامبر هر جا می‌رفت من از پیامبر تبعیت می‌کردم از پیامبر جدا نمی‌شدم. «لَقَدْ كُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِيلِ أَثَرَ أُمِّهِ»

«يَرْفَعُ لِي فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَخْلَاقِهِ عَلَماً»

هر روز پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) از اخلاق نیک خودش یک روزنه‌ و نشانه‌ی را برای من می‌گشود.

«وَ يَأْمُرُنِي بِالاقْتِدَاءِ بِهِ»

من را امر می‌کرد که از او در عَلَم و نشانه‌ از اخلاقی که عرضه می‌کرد تبعیت بکنم

«وَ لَقَدْ كَانَ يُجَاوِرُ فِي كُلِّ سَنَةٍ بِحِرَاءَ»

امیر المؤمنین دارد دوران قبل از بعثت را توصیف می‌کند، هر سال پیامبر اکرم در «غار حراء تشریف می بردند عزلت می گزیدند.»

«فَأَرَاهُ وَ لَا يَرَاهُ غَيْرِي»

این من بودم که با پیامبر همراهی می‌کردم او را در «غار حراء» می‌دیدم و غیر از من کسی او را نمی‌دید. «وَ لَا يَرَاهُ غَيْرِي»

«وَ لَمْ يَجْمَعْ بَيْتٌ وَاحِدٌ يَوْمَئِذ فِي الْإِسْلَامِ غَيْرَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ خَدِيجَةَ وَ أَنَا ثَالِثُهُمَا»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص300 و 301

می‌فرماید در آن دوران، چه دوران قبل از بعثت چه بعد از بعثت البته تعبیر دارد که «فی الإسلام» منتها ما معتقد هستیم که رسول خدا قبل از بعثت آن آیینی که داشت آیین اسلام و حنیفیت بود، همان دینی بود که حضرت ابراهیم آورده بود همان دینی است که قرآن می‌فرماید که:

«إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ»

دين در نزد خدا، اسلام (و تسليم بودن در برابر حق) است.

سوره آل‌عمران (3): آیه 19

یا:

«وَمَنْ يبْتَغِ غَيرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ»

و هر کس جز اسلام (و تسليم در برابر فرمان حق،) آييني براي خود انتخاب کند، از او پذيرفته نخواهد شد؛ و او در آخرت، از زيانکاران است.

سوره آل‌عمران (3): آیه 85

پیامبر اکرم قبل از بعثت هم درمسیر انبیاء حرکت می‌کرد آن آیین حنیفیت، خطوط کلی تعالیم انبیاء را پیامبر اکرم معتقد بود و عمل می‌‌کرد و شریعتی که به حضرت از طریق آن فرشته الهی الهام می‌شد، بر آن اساس عمل می‌‌کرد لذا می‌فرماید هیچ خانه‌ی جز خانه‌ی که پیامبر و خدیجه و من بودیم نبود در «مکه» که همه تابع اسلام باشند جز این خانه و من سومین این‌ها بودم پیامبر و خدیجه و من!

«أَرَى نُورَ الْوَحْيِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُّ رِيحَ النُّبُوَّةِ»

من نور و حی و رسالت می‌دیدم و بوی دل انگیز نبوت را استشمام می‌کردم.

«وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّيْطَانِ حِينَ نَزَلَ الْوَحْيُ عَلَيْهِ (صلی الله علیه واله وسلم)»

-عرضم در این جمله است - من شنیدم ناله شیطان را هنگامی که وحی بر پیامبر (صلی الله علیه وآله) نازل شد.

 می‌تواند این سخن ناظر به همان آغاز بعثت پیامبر باشد و نزول آیات اولیه سوره علق می‌فرماید ناله شیطان را شنیدم شاید از این جمله بتوان استشمام کرد که در آن لحظات بعثت امیر المؤمنین هم کنار پیامبر (صلی الله علیه وآله) در غار بوده هرچند برای این‌که نکته ما تصریحی در روایات بعثت نداریم؛ اما از این‌جا می‌شود این نکته را استظهار کرد.

«فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّةُ»

این صدای ناله چیست؟

 فرمود:

«هَذَا الشَّيْطَانُ قَدْ أَيِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ»

این ناله شیطان است از این‌که بندگان، عبادت او را بکنند و مطیع او باشند مأیوس شده است.

 بعد پیامبر اکرم این جمله را فرمود:

«إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ»

ای علی، تو آن‌چه را که من می‌شنوم را می‌شنوی

«وَ تَرَى مَا أَرَى»

آن‌چه که من می‌بینم را می‌بینی

«إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ وَ لَكِنَّكَ لَوَزِيرٌ»

جز این‌که تو پیامبر نیستی وزیر من هستی.

«وَ إِنَّكَ لَعَلَى خَيْرٍ»

و بر سبیل و مسیر خیر هستی.

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص300 و 301

بخش کوتاهی از خطبه «قاصعه»، خطبه 192 «نهج‌البلاغه» که می‌بینیم در این‌جا امیر المؤمنین چگونه اوج قرب و نزدیکی خودش به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در دوران قبل از بعثت، دوران کودکی و همین‌طور در آغاز بعثت آن حضرت را بیان می‌کند.

بعثت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) انجام گرفت امیر المؤمنین قطعاً اولین کسی است که به آن حضرت اسلام آورده و ایمان آورده در روایات از امیر المؤمنین به عنوان:

«وَ كَانَ أَوَّلَ مَنْ آمَنَ بِي‏»

بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم؛ نویسنده: صفار، محمد بن حسن، مصحح: كوچه باغى، محسن بن عباسعلى‏، ناشر: مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، ج1، ص84، 14 باب في رسول الله أنه عرف ما رأى في الأظلة و الذر و غيره‏، ح3

پیامبر اکرم توصیف کرده نه «اولٌ رجُلٍ»، «اولُ مَنْ علی الإطلاق» امیر المؤمنین اولین مؤمن است. البته طبیعی است کسی که از 6 سالگی کنار پیامبر است اسلام را پذیرفته است قبل از بعثت پیامبر می‌داند که او به نبوت مبعوث خواهد شد؛ چون خود پیامبر اکرم می‌دانست و قبل از بعثت پیامبر اکرم خطاب‌ها و الهامات غیبی به آن حضرت صورت می‌گرفت.

بنابراین هیچ کس نمی‌تواند این فضیلت را از آن حضرت انکار بکند چنان‌که بصیرت و آگاهی امیر المؤمنین به مسئله بعثت و اسلام را کسی نمی‌تواند انکار بکند.

 این‌که پیامبر اکرم او را همراه قرار می‌دهد می‌فرماید که اخلاق را یاد من می‌داد و می‌گفت اقتدا و تبعیت بکنم آیا می‌توان در ارزش ایمان چنین کسی ولو طفل 10 ساله باشد تردیدی روا داشت؟

این نهایت کوته فکری است که کسی با توجه به این‌گونه روایات و این شواهد تاریخی دال بر همراهی امیر المؤمنین با پیامبر سال‌ها قبل از بعثت بعد بیاید تازه خدشه بکند بله او کودکی بود در کودکی به پیامبر اکرم ایمان آورد.

از این دوره بگذریم وارد دوره دوم می‌شویم که دوران بعثت تا هجرت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) است، باز گفتنی‌ها در این‌باره خیلی زیاد است، یکی از مواردی که درباره این دوره می‌توان گفت این که امیر المؤمنین همراهی با پیامبر در جریان حدیث «یوم الدار، یوم الانذار» را دارد این‌که در چه سالی رخ داد یک تأمل و اختلافی وجود دارد مشهور این است که در آغاز دعوت علنی با نزول آیه 214 سوره مبارکه شعراء:

«وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ»

و خويشاوندان نزديکت را انذار کن!

سوره شعراء (26): آیه 214

پیامبر اکرم مجلس میهمانی را ترتیب داد؛ اما برخی از محققین معتقد هستند این متأخرتر است در دوران «شعب ابی‌طالب» رخ داده، کار به این نداریم به هر حال در این دوره جریان «یوم الدار» رخ داد که فضیلتی بزرگ برای امیر المؤمنین (سلام الله علیه) است و شیعه و اهل‌سنت هم نقل کردند.

شما در کتاب «تاریخ طبری» می‌بینید و در «تفسیر طبری» می‌بینید در دیگر منابع اهل‌سنت و منابع انبوه شیعه می‌بینید در ذیل آیه: «وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ»؛ جریان را نقل کردند که پیامبر اکرم، علی (علیه السلام) را مأمور به تهیه غذا کرد، یک آبگوشتی تهیه شد با «رِجلُ الشاة» در روایت است با یک ران گوسفند غذای تهیه شد.

«وَعُسّ مِنْ لَبَن‏»

یک کاسه‌ی بزرگ شیر

امیر المؤمنین مأمور شد که بزرگان از «بنی هاشم» و «بنو عبدالمطلب» عموها و پسر عموها را دعوت کند این‌‌ها در خانه پیامبر (صلی الله علیه وآله) حضور پیدا کنند، روز اول حضور پیدا کردند خود حضرت توصیف می‌کند که به خرق عادت سیر شدند، یعنی می‌فرماید با آن یک ران گوسفند همه این‌ها خوردند و سیر شدند و از غذا چیزی کاسته نشد.

«ابو لهب» که حدس می‌زد پیامبر چه می‌خواهد بفرماید قبل از این‌که حضرت آغاز به سخن بکن مطرح کرد

«لَقَدْ سَحَرَكُمْ صَاحِبُكُم‏»

این رفیق شما از دیرباز اهل سحر بوده.

جمع پراکنده شدند فردای آن روز مجدداً امیر المؤمنین مأمور شد آن جلسه میهمانی را ترتیب بدهد؛ ترتیب داده شد، بعد از این‌که همه خوردند و سیر و سیراب شدند پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) آغاز به سخن کردند بعد از مقدماتی که فرمود شاه بیت کلام پیامبر این بود که:

«فَأَيُّكُمْ يُؤَازِرُنِي عَلَى هَذَا الْأَمْر»

«هذا الامر» یعنی امر نبوت و این مأموریتی که قبلش حضرت مأموریتش را توصیف کرد کدام یک از شماها با من همراهی می‌کند؟ من را معازرت و معاونت و شراکت و یاری در این امر می‌کند تا نتیجه این باشد که:

«عَلَى أَنْ يَكُونَ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِيكُم‏»

نتیجه این می‌شود که در اثر معازرت و معاونت و یاری برادر و وصی و خلیفه من در میان شما باشد.

 بعد از دو سه بار بیان کردن و این‌که کسی بلند نشد و اظهار آمادگی نکرد و هر بار امیر المؤمنین اظهار آمادگی می‌کرد پیامبر اکرم دست بر شانه علی گذاشت و اعلام فرمود که:

«هَذَا أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي، فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا.»

این برادر، وصی و جانشین من در میان شما است سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید.

این جمله خیلی بزرگی بود در آن جمعی که پیر مردها و بزرگان و عموهای پیامبر و امیر المؤمنین هستند، پیامبر می‌فرماید که از این نوجوان 13 ساله یا اگر در «شعب» رخ داده باشد تقریباً 17- 18 ساله می‌شود از او تبعیت کنید.

ولذا صدای اعتراض امثال «ابو لهب» بلند و «ابو لهب» رو به «ابو طالب» کرد که خوب است امروز یادی هم از جناب «ابو طالب» بکنیم «ابو لهب» گفت:

«لقد امّر علیک ابنک»

كتاب: الملل والنحل؛ نويسنده: الشهرستاني (وفات : 548)، تحقيق: محمد سيد كيلاني، ناشر: دار المعرفة - بيروت – لبنان، ج1، ص163

«قَدْ أَمَرَكَ أَنْ تَسْمَعَ لِعَلِيٍّ وَ تُطِيعَهُ طَاعَةً لَا بِطَانَةَ بِهَا»

نام كتاب: الهداية الكبرى‏؛ نويسنده: خصيبى، حسين بن حمدان‏ (تاريخ وفات مؤلف: 334 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: البلاغ‏، بيروت: 1419 ق‏، ص47

فرزندت را بر تو امیر قرار داد، «ابو طالب» با تشر با «ابو لهب» سخن گفت و او را دون صفت خطاب کرد و به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) اعلام کرد که ما همراه تو هستیم و با این جمله که:

« يا ابن أخي إذا أردت أن تدعو إلى ربك فأعلمنا حتى نخرج معك بالسلاح»

ای برادرزاده هرگاه خواستی برای مردم اعلام کنی، حتی نیاز شد با شمشیر به کمکت بیاییم تا به سمت دینت فرا بخوانی ما را خبر کن

«حتی نخرج معک بالسلاح »

با سلاح تو را یاری کنیم.

تاريخ اليعقوبي؛ اسم المؤلف: أحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح اليعقوبي الوفاة: 284، دار النشر : دار صادر – بيروت، ج2، ص28

 من از همین جا استفاده می‌کنم عرض می‌کنم اگر ما با این سوال مواجه بشویم که اولین شیعه امیر المؤمنین (سلام الله علیه) کیست؟ می‌توان با استناد به این نقل تاریخی گفت پدرش «ابو طالب» به جهت این‌که، این‌جا با این جملات اظهار قبول کرد، نسبت به آن جمله پیامبر که علی را به عنوان خلیفه خودش معرفی کرد و فرمود:

«فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا»

و «ابو طالب» هم رد نکرد و پذیرفت و این‌چنین با «ابو لهب» سخن گفت و پاسخ «ابو لهب» را داد، ولذا ما در جریان «یوم الدار» یک فضیلت بزرگ این‌چنینی را برای امیر المؤمنین شاهد هستیم و می‌توان گفت اولین موردی بود که پیامبر اکرم مسئله خلافت و وصایت امیر المؤمنین را مطرح کردند و به واقع می‌گفت تشیع با این ترتیب «مکیٌ مورد» است.

 «میان‌برنامه»

استاد جباری:

بحث ما در ارتباط با ادوار حیات امیر المؤمنین (سلام الله علیه) بود که تا جریان «یوم الدار» را اشاره کردیم برهه دیگری از دوران حضور رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و امیر المؤمنین (سلام الله علیه) در «مکه» مواجه است با حادثه بسیار مهم محاصره «بنی هاشم»‌ در «شعب ابی‌طالب» در ارتباط با این دوره آن‌چه که به امیر المؤمنین (سلام الله علیه) مطرح می‌شود می‌توان گفت 3 نکته است.نکته اول این‌که طبیعتاً آن حضرت همراه پیامبر اکرم و دیگر «بنی هاشم»‌ در «شعب» حضور دارد، و جدای از پیامبر اکرم نیست سختی‌های آن دوران را علی (علیه السلام) هم تحمل کرده.

 نکته دوم گزارشی است که دال بر این است جناب «ابو طالب» که خود را مکلف و ملزم می‌دید که از جان پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) دفاع بکند خوب است در این‌جا این نکته را در پرانتز عرض بکنم، این‌که «بنی هاشم»‌ را حصر در «شعب» کردند با این توضیح اشاره می‌کنم به این دلیل بود که بزرگان و مشرکان «مکه» از «ابو طالب» طلب کردند که محمد (صلی الله علیه وآله) را به آن‌ها بسپارد که آن‌ها او را به قتل برسانند. و آن‌ها یک جوان زیبا رو را به جای پیامبر بدهند.

خدا می‌داند که با دل «ابو طالب» این پیشنهاد چه کرد و «ابو طالب» یک پاسخ کوبنده‌ی به آن‌ها داد، این‌که من فرزندم را بدهم شما بکشید و شما فرزندتان را بدهید من بزرگ کنم چه درخواست احمقانه‌ی است که از من دارید؟ و همین باعث شد که جناب «ابو طالب» برای رسول خدا (صلی الله علیه وآله) احساس خطر بکند ولذا دیگر «بنی هاشم» را فرا خواند و همه در «شعب» آمدند.

عزیزانی که به «مکه» و زیارت خانه خدا مشرف شدید، وقتی که از «مسعاء» خارج می‌شوید در محوطه خارج سالن «صفا» و «مروه» آن محوطه «شعب ابی‌طالب» است، جای که خانه‌های عمدتاً «بنی هاشم» در همان‌جا بوده بعضی‌ها هم در جاهای دیگر بودند خانه جناب «عبدالله» پدر پیامبر در آن‌جا بود و الان هم آثارش با عنوان «کتابخانه مکتبةُ المکة المکرمه» باقی است خانه خدیجه در آن‌جا بود، خانه «عباس» و خانه «ابو طالب»‌ و بسیاری دیگر در آن‌جا بودند آن‌جا محل سکونت‌شان بود.

دره‌ها و شعب‌های «مکه» محل سکونت قبائل بود و دیگر «بنی هاشم» برای حفاظت از جان پیامبر در آن‌جا آمدند، چون «بنی هاشم» این کار را کردند لذا مشرکان بین خودشان نشستند و آن پیمان ‌نامه را نوشتند که بعد از این کسی حق ندارد خرید و فروشی با «بنی هاشم»‌ انجام بدهد اعم از آذوقه و هر چیز دیگر کسی حق ندارد که رابطه اجتماعی با «بنی هاشم»‌ داشته باشد دختر بدهد و دختر بگیرد.

بنابراین حصر در «شعب ابی‌طالب» به این معنا است، حصر اجتماعی، اقتصادی و نه محاصره فیزیکی در یک مکان! در چنین شرائطی چون شب‌ها احتمال شبیخون و ترور پیامبر (صلی الله علیه و آله) داده می‌شد، لذا در گزارشی است که «ابو طالب»، شب‌های نه یکی دو شب چون 3 سال در «شعب» بودند شب‌ها می‌آمد جا و محل خواب پیامبر را عوض می‌کرد وقتی همه می‌خوابیدند آرام آرام می‌آمد و پیامبر اکرم انتقال مکان می‌داد از یک جای «شعب» به جای دیگر می‌برد.

در بعضی از موارد دارد که امیر المؤمنین (سلام الله علیه) به جای پیامبر اکرم می‌خوابید؛ پس خوابیدن امیر المؤمنین در بستر پیامبر و مبیت منحصر به جریان «لیلة المبیت» نیست و در «شعب ابی‌طالب» هم گزارش شده این دو نکته.

 نکته سوم در گزارش‌ها آمده که امیر المؤمنین (سلام الله علیه) در شرایط محاصره اقتصادی، مواقت متعددی اقدام می‌کرد پنهانی از «شعب» خارج می‌شد و به طریقی این تحریم را دور می‌زد.

چنان‌که امروزه «نظام جمهوری اسلامی» تحریم‌ها را بعضاً دور می‌زند آن زمان دور زده می‌شد، با این‌که «مشرکان قریش» خرید و فروش با «بنی هاشم» را ممنوع کرده بودند؛ اما امیر المؤمنین (سلام الله علیه) از طُرقی گندم و‌ آذوقه تهیه می‌کرد و پنهانی به درون «شعب» می‌آورد این نکته سومی بود که در ارتباط با نقش آن حضرت در دوران «شعب ابی‌طالب» نقل شده.

جریان حصر «شعب ابی‌طالب» با آن مسئله‌ی که پدید آمد از تسلط موریانه به امر الهی بر آن صحیفه ملعونه تمام شد، حصر به پایان رسید بحث هجرت پیامبر اکرم 3 بعد از پایان حصر در «شعب ابی‌طالب» بحث هجرت پیامبر (صلی الله علیه وآله) مطرح شد آن‌جا فضیلت دیگری از امیر المؤمنین بروز کرده و آن «مبیت» است حمل فواطم، رد ودایع است.

می‌دانید در کتب تاریخی در جریان هجرت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) 3 فضیلت بزرگ که بزرگ‌ترینش همان «مبیت» است برای امیر المؤمنین (سلام الله علیه) نقل کردند.

 امیر المؤمنین در حالی که مشرکان خانه پیامبر را احاطه کرده بودند که از هر قبیله یک نماینده جمع شده بودند به خانه پیامبر حمله ببرند و پیامبر را قطعه قطعه کنند در جای پیامبر خوابید تنها سوالی که در قبال پیشنهاد «مبیت» و خوابیدن به جای پیامبر این‌که یا رسول الله اگر من این اقدام را انجام بدهم آیا شما سالم می‌مانید جان شما ایمن می‌ماند؟ پیامبر فرمودند بله.

آن‌جا امیر المؤمنین به سجده افتاد و سجده شکر به جا آورد، و در روایات است اولین سجده شکری که در اسلام گزارش شده در چنین موقعیت‌های انجام بگیرد این گزارش است که امیر المؤمنین در آن لحظات انجام داد به جای پیامبر خوابید پیامبر اکرم به صورت نهان از «مکه» خارج شدند به «غار ثور» رفتند 3 شبانه روز در «غار ثور» پنهان بودند، امیر المؤمنین وقتی که مشرکان نزدیکی‌های صبح هجوم به داخل خانه بردند از جا برخواست مشرکین یک دفعه با امیر المؤمنین مواجه شدند در حالی که قبل از هجوم به داخل خانه وقتی از روزنه‌های خانه نگاه می‌کردند می‌دیدند کسی رو انداز پیامبر را روی خودش کشیده و غلت می‌زند گاهی این پهلو و آن پهلو می‌کند تصور می‌‌کردند پیامبر است.

خود این برای به اشتباه انداختن و انحراف مشرکان بود که تصور کنند که پیامبر اکرم در درون خانه است، از علی (علیه السلام) پرسیدند پس محمد کجاست؟ حضرت فرمود: مگر او را به من سپرده بودید، مشرکان از منزل خارج شدند، در به در به دنبال پیامبر شروع به گشتن کردند.

دومین مأموریت امیرالمؤمنین رد ودایع بود که فردای آن روز اماناتی که مردم در «مکه» به پیامبر به جهت امانت داری سپرده بودند، آن‌ها را بر گرداند. پس این نقش دوم شد. پس شد «مبیت، رد ودایع»

  سوم حمل فواطم، حمل فواطم آنگاه بود که امیر المؤمنین (سلام الله علیه) بعد از این‌که در «غار ثور» برای رسول خدا لوازم سفر را فراهم کرد و برد و رساند، پیامبر اکرم به سمت «مدینه» با بلد راهی که همراه داشت حرکت کرد. و هجرت انجام گرفت.

 امیرالمؤمنین بعد از آن حرکت کردند با همراه کردن سه فاطمه، البته منحصر به این‌ها نبود، زنانی که همراه امیرالمؤمنین بودند یکی از آن‌ها فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بود و دیگری «فاطمه بنت اسد» مادر گرامی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بود و سوم «فاطمه بنت زبیر ابن عبدالمطلب» دختر عموی امیرالمؤمنین و پیامبر (صلی الله علیه واله) فرزند «زبیر» که عموی آن‌ها بود.

البته در کنار این‌ها «ام ایمن» هم حضور داشته و «ام کلثوم» هم حضور داشته که مشهور است دختر دیگری پیامبر و خواهر فاطمه (سلام الله علیها) بود و احتمالا «ایمن» هم حضور داشته و با این چند نفر امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به سمت «مدینه» حرکت کرد.

خوب است در این‌جا باز در تبیین شجاعت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) عرض کنم در مسیر وقتی که حضرت این‌ها را حمل می‌کرد و حرکت می‌داد از بیراهه هم طبعا باید حرکت می‌کردند، و در زمین سنگلاخ حرکت کرده بودند، وقتی که امیرالمؤمنین به «قبا» در «مدینه» رسیدند پاهایشان زخمی و خون آلود شده بود.

شاید نشانگر این است که آن حضرت پیاده حرکت می‌کردند، و به هر ترتیبی که بود زحمت سفر در جسم آن حضرت کاملا آشکار بود، پیامبر اکرم وقتی که مشاهده کردند از دیدن آن صحنه منقلب شدند.

اما قبل از آن‌که آن حضرت به «مدینه» برسند در مسیر مشرکانی که در تعقیب پیامبر بودند به کاروان کوچکی که متشکل از امیرالمؤمنین و این زنان بودند رسیدند.

آن‌ها خواستند بیایند حمله کنند و متعرض بشوند که در آن‌جا نقل است امیرالمؤمنین شمشیر را کشیدند و تهدید کردند در حالی‌که غضب از چهره حضرت آشکار بود و فرمودند اگر یکی از شما نزدیک بشود زمین را از خون او سیراب خواهم کرد و آن‌ها با مشاهده این صحنه عقب نشستند.

آن جملات را از «خطبه قاصعه» خواندیم:

«أَنَا وَضَعْتُ فِي الصِّغَرِ بِكَلَاكِلِ الْعَرَب‏»

من شاخ عرب را در جوانی و نوجوانی شکستم

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص300

در هنگام هجرت امیرالمؤمنین حدود 23 سال دارد و در 23 سالگی به تنهایی مقابل آن چند نفری که در تعقیب پیامبر آمده بودند و مواجه با آن‌ها شدند به تنهایی مقابل آن‌ها می‌ایستد و ان‌ها را تهدید می‌کند. امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به هر نحوی بود، زن‌ها را به «مدینه» رساند.

برهه‌ی سوم از حیات امیرالمؤمنین آغاز می‌شود، که برهه‌ی بسیار پرماجرا است، سخن‌ها درباره این برهه گفتنی است از آغاز ورود امیرالمؤمنین به «یثرب» تا لحظه‌ی رحلت رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) غزوات، حوادث جریان‌ها و فراز و نشیب‌ها و پیروزی‌ها، شکست‌ها فراوان در این دوره رخ داد و آن کسی که پا به پا در کنار پیامبر اکرم بود و لحظه‌ی جدا نشد، مطیع محض پیامبر (صلی الله علیه واله) بود کسی جز علی (علیه السلام) نبود.

در «بدر» اگر علی نبود مسلمین شکست می‌خوردند، نیمی از کشتگان «بدر» همان‌طور که عرض کردم به دست علی (علیه السلام) کشته شدند و بی جهت نیست کینه‌ها در دل‌ها نسبت به علی (علیه السلام) وجود داشت.

قبائل بر اساس خلق و خوی جاهلی اگر کسی از آن‌ها به دست کس دیگر کشته می‌شد، هرگز کینه آن شخص را و قبیله او را از دل خارج نمی‌کردند، اسلام و رسول خدا مواجه با چنین قبائلی است.

شما حسابش را بکنید امیرالمؤمنین از تیره‌ها و قبائل مختلف «مکه» نزدیک 35 – 36 نفر را در «جنگ بدر» به درک واصل کرده باشد، همان چیزی است که در «دعای ندبه» به آن اشاره شده:

«أَحْقَاداً بَدْرِيَّةً وَ خَيْبَرِيَّةً وَ حُنَيْنِيَّةً وَ غَيْرَهُن‏»

المزار الكبير (لابن المشهدي)؛ نویسنده: ابن مشهدى، محمد بن جعفر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، محقق/ مصحح: قيومى اصفهانى، ص577

احقاد، کینه‌های ناشی از «بدر، خیبر، حنین» در همه این‌ها امیرالمؤمنین نقش آفرینی کرده بود. این کینه‌ها وجود داشت حتی در کربلا و پس از کربلا خودش را نشان داد وقتی که «یزید» آن اشعار کفر آمیز را بر زبان جاری می‌کرد.

«لَيْتَ أَشْيَاخِي بِبَدْرٍ شَهِدُوا»

تفسير القمي؛ قمى، على بن ابراهيم، محقق/ مصحح: موسوى جزائرى، طيّب‏، ناشر: دار الكتاب، ج2، ص86

آن‌جا اشاره به همین بدر می‌کند و نقشی که امیر المؤمنین در این‌جا داشت الان آمده از مثلا فرزند امیرالمؤمنین حسین ابن علی (سلام الله علیه) انتقام گرفته از بدر یاد می‌کند.

در «احد» اگر علی (علیه السلام) نبود معلوم نبود پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) سالم بماند. در یک برهه‌ی از آن زمان که «جنگ احد» مغلوبه شد و اکثر قریب به اتفاق از مسلمان‌ها فرار کردند، قرآن کریم در سوره مبارکه آل عمران اشاره می‌کند:

«إِذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ عَلَى أَحَدٍ وَالرَّسُولُ يدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ فَأَثَابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِكَيلَا تَحْزَنُوا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا مَا أَصَابَكُمْ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ»

(به خاطر بياوريد) هنگامي را که از کوه بالا ميرفتيد؛ و جمعي در وسط بيابان پراکنده شدند؛ و از شدت وحشت،) به عقب ماندگان نگاه نمي‌کرديد، و پيامبر از پشت سر، شما را صدا مي‌زد. سپس اندوه‌ها را يکي پس از ديگري به شما جزا داد؛ اين بخاطر آن بود که ديگر براي از دست رفتن (غنايم جنگي) غمگين نشويد، و نه بخاطر مصيبت‌هايي که بر شما وارد مي‌گردد. و خداوند از آنچه انجام مي‌دهيد، آگاه است.

سوره آل عمران (3): آیه 153

بیاد بیاورید آن لحظه‌ی که داشتید از کوه بالا می‌رفتید و پشت سرتان را هم نگاه نمی‌کردید، «وَالرَّسُولُ يدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ» پیامبر از پشت سر شما را ندا می‌داد و صدا می‌زد تنها کسی که به جرئت می‌توان گفت لحظه‌ی از پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) جدا نشد، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بود.

حتی در یک برهه‌ی آن دو را تعدادی چهل- پنجاه نفر از مشرکان محاصره کردند و این علی بود که همراه پیامبر جنگید و محاصره را شکست و از کوهپایه‌ی احد به یک مکان امنی منتقل شدند. نقشی که امیر المؤمنین در «احد» ایفا کرد و فردای احد در «حمراء الاسد» ایفا کرد.

خوب است این‌جا باز به این نکته اشاره بکنم، شاید کمتر شنیده باشید وقتی که آن شخصی نزد «ابو سفیان» رفت در حالی که «ابو سفیان» بعد از پیروزی در «احد» پشیمان شد که چرا نرفتیم «مدینه» را غارت کنیم.

آن‌ها کم کم داشتند تصمیم می‌گرفتند به سمت «مدینه» بر گردند و «مدینه» را غارت کنند و کار اسلام را یک‌سره کنند. پیامبر اکرم به امر الهی مأمور شد سپاه «مکه» را فقط همراه مجروحان تعقیب کند.

به نقل «تفسیر قمی» فقط مجروحان در «احد» مجاز بودند که در این جریان شرکت کنند خود این به نحوی تعریض بر دیگران بود، چون کسانی که زخم بر نداشتند پیدا است که فرار کردند.

این‌جا خوب است عرض کنم، بنا بر اتفاق منابع تاریخی هر سه خلیفه خود خوانده بعد از پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) جزء فراریان در غزوه احد بودند، هیچ منبع تاریخی در این مسئله تردید ندارد.

به «ابوسفیان» آن فرستاده ظاهرا «معبد ابن ابی معبد جهنی» باشد او نزد «ابوسفیان» رفت و خبر داد. او دوستی با پیامبر داشت به نحوی آمد که به نفع اسلام کار بکند.

عرضم در این جمله است به «ابو سفیان» گفت محمد (صلی الله علیه واله وسلم) با یک سپاه عظیمی دارد به طرف شما می‌آید و پیشاپیش آن‌ها علی ابن ابی‌ طالب در حال حرکت است.

 یعنی آوازه شجاعت حضرت تا این حد بود که لرزه به اندام مشرکان می‌انداخت وقتی که دارد می‌گوید علی جلو جلو دارد حرکت می‌کند حکایت از روح انتقام پیامبر (صلی الله علیه واله) دارد این را می‌خواهد منتقل بکند که علی دارد این سپاه را درواقع حرکت می‌دهد و جلو می‌آید. همین باعث شد که «ابو سفیان» منصرف بشود و راه «مکه» را در پیش بگیرد.

بالاخره حوادث دیگری مثل «غزوه احد» مثل «غزوه خیبر» مثل جریان فتح «مکه» و بت شکنی علی (علیه السلام) مثل کندن در خیبر، مثل آن جمله معروف پیامبر اکرم در خیبر که:

«لأعطين الراية غدا رجلا يحب الله ورسوله ويحبه الله ورسوله لا يرجع حتى يفتح الله عليه»

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد؛ اسم المؤلف: علي بن أبي بكر الهيثمي الوفاة: 807، دار النشر: دار الريان للتراث/‏دار الكتاب العربي - القاهرة , بيروت – 1407، ج9، ص124

«لأعطين الراية رجلا يحب الله ورسوله ويحبه الله ورسوله كرار غير فرار يفتح الله عليه»

فردا پرچم را به دست کسی می‌دهم که محب و محبوب خدا و رسول است و مکرر حمله می‌کند، و اهل فرار نیست و جز با فتح بر نمی‌گردد.

تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج 41، ص 219

پرچم را به دست علی (علیه السلام) داد، که منجر به قتل «مرحب یهودی» شد و کندن «در خیبر» و فتح الفتوح خیبر به دست امیرالمؤمنین (علیه السلام) انجام شد.

در «فتح مکه» بت شکنی به دست امیرالمؤمنین انجام شد، در «غزوه حنین» بلا فاصله بعد از «فتح مکه» نقش خاص امیرالمؤمنین در پیروزی بعد از شکست اولیه در «غزوه حنین»!

در «غزوه تبوک» پیامبر اکرم احساس می‌کند باید در «مدینه» یک کسی مثل خودش باشد در فضایی که منافقین دارد توطئه‌های پنهانی می‌کند مثل مسجد ضرار و این‌ها را انجام می‌دهند، لذا به علی (علیه السلام) فرمود:

«فإن المدينة لا تصلح إلا بي أو بك»

در این برهه در «مدینه» یا من باید باشم یا تو.

المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج2، ص367، ح3294

چون پیامبر اکرم حدود دوماهی را داشت از «مدینه» دور می‌شد، اواخر ماه رجب حضرت به سمت «تبوک» حرکت کرد، اواخر ماه رمضان برگشتند، قریب به دو ماه «مدینه» خالی می‌ماند، در این شصت روز خدا می‌داند در غیاب پیامبر و علی منافقین در «مدینه» چه کارهای می‌توانستند انجام بدهند.

لذا علی (علیه السلام) ماند و زمینه‌ی برای صدور حدیث منزلت شد:

 «أما ترضى أن تكون مني بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبي بعدي»

المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري

الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج2، ص367، ح3294

سنی و شیعه فراوان این را نقل کرده‌اند. و احدی نمی‌تواند در صدور حدیث منزلت که در شأن امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) نازل شده تردید کند.

فرصت ما متأسفانه به پایان رسید و تنها به سه دوره از ادوار حیات امیرالمؤمنین توانستیم بپردازیم، دوران بعد از رحلت رسول خدا توفیق نشد که به آن اشاره داشته باشیم.

ان شاء الله همین مقدار را آن حضرت از همه ما بپذیرد و همه بتوانیم بیشتر ان حضرت را بشناسیم و بیشتر بشناسانیم و ان شاء الله سالک طریق و مسیر آن حضرت باشیم. از همه شما عزیزان در این ماه رجب و ماه دعا التماس دعا دارم

«والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته»

 


  
  • رضایی

    21 مرداد 1402 - ساعت 04:57

    صلوات الله علیک یا مولی امیرالمومنین

    0 0

دانش افزایی علوی>

دانش افزایی علوی شبکه ولی عصر حجت الاسلام جباری