شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
مهدی یار حجت الاسلام والمسلمین حجازی

قسمت بیست و هفتم برنامه مهدی یار با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین حجازی


بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 15 اسفند 1399

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب و احترام خدمت همۀشما بینندگان عزیز و محترم شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج) در برنامه مهدی یار در خدمت شما هستیم با مباحث پیرامون مهدویت حضرت حجت (عج)، این برنامه در خدمت استاد و کارشناس محترم برنامه حاج آقای حجازی هستیم از ایشان خواهش می کنم سلامی خدمت شما داشته باشند در ادامه برنامه در خدمت شما بینندگان عزیز و کارشناس محترم برنامه خواهم بود، حاج آقا سلام علیکم و رحمة الله خیلی خوش آمدید بفرمایید.

استاد حجازی:

علیکم السلام و رحمة الله

أعوذ بالله مِنَ الشَیطانِ الرَّجیم بِسمِ الله الرحمنِ الرحِیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ كَمَالَ دِينِهِ وَ تَمَامَ نِعْمَتِهِ بِوِلاَيَةِ مَولَانَا أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ و الائمَة المَعصــومین، الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللّهُ

عرض سلام مجدد خدمت شما، شنوندگان و بینندگان عزیز و خسته نباشید خدمت بزرگوارانی که در حال زحمت هستند برای ارائه این برنامه ها و إن شاءالله که گفتگوی خوبی داشته باشیم و مرضی رضای امام عصر (ع) باشد.

مجری:

إن شاءالله، دوستان در جریان هستید چند هفتۀ که در خدمت استاد و کارشناس محترم حاج آقای حجازی هستیم مبحثی را که ارائه می کنند وظایف شیعیان در عصر غیبت هست، شش مورد را تا الآن در جلسات گذشته اشاره داشتند با ادامه این تقسیم بندی و ارائه بحثی که جناب آقای حجازی مطرح می کنند در مورد موضوع وظایف شیعیان در عصر غیبت این برنامه، برنامه را آغاز می  کنیم در ادامه برنامه متناسب به مباحث بنده سؤالاتم را خدمت ایشان مطرح خواهم کرد، حاج آقا بفرمایید.

استاد حجازی:

ما دو جلسه در باره وظایف شیعه در عصر غیبت صحبت کردیم و عرض کردیم که در روایات اهل بیت جدا از اینکه ویژگی های دوران غیبت حضرت و علائم دوران غیبت حضرت بیان شده است که شیعه در افتتان های میفتد و در امتحان های میفتد و آنچه که مربوط به دوران قبل از ظهور حضرت هست باز همچنین علائم الظهور را بیان کردم، شیعه را رها نکردند و فرمودند برای اینکه در این فتنه ها و بلاها و امتحانات دوران غیبت شما موفق باشید و دچار انحراف و گمراهی و ذلالت نشوید وظایفی را برای ما مشخص کردند و واقع اش این است که عمل به این وظایف خیلی هم راحت است یعنی آنچنان نیست که سخت باشد و اتفاقاً ما به مجموع این وظایف و آنچه که به عنوان اوامری است که اهل بیت برای ما بیان کردند وقتی به مجموع  آن نگاه می کنیم می بینیم اتفاقاً کارها و عمل های است که سختی ها را اتفاقاً از دوش ما بر می دارد یعنی اینچنین نیست که بخواهد سختی را روی دوش ما بیندازد و گفتند شما خودتان هستید که ممکن است برای خودتان ایجاد سختی و مشکل بکنید وگرنه امر ما اهل بیت (ع) واضح و آشکار است، ما چند محور از متن روایات اهل بیت عرض کردیم که هر کدام از اینها را گفتیم مجموعۀ از روایات برایش هست نه یک روایت و دو روایت، شاید بیش از ده ها روایت برای هر کدام از این عنوان هست؛ عنوان اول این بود که گفتیم فرمودند «تَمسکوا بِالأَمْرِ الأولِ» به آن عقیده ابتدایی که دارید تمسک کنید عقیده تان را عوض نکنید.

 عنوان دوم فرمودند «مَنْ کُنْتَ تُحِبُّ وَ أَبْغِضْ مَنْ کُنْتَ تُبْغِضُ» آنهای که دوست داشتی دوست بدار، آنهای که دشمن بوده با آنها دشمن باش، دوستی و دشمنی، تولی و تبری، ولایت و برائت از همان افرادی که قبلاً دوست داشتیم، دوست جدیدی بر نگزینیم، مولای جدیدی، ولی جدیدی برنگزینیم غیر از آنچه که اهل بیت بیان کردند، قرار نیست امام جدیدی بیاید، قرار نیست حجت جدیدی بیاید، همان های که دوست داشتی با همان ها دوست باش.

 سوم فرمودند «اعْرِفْ إِمَامَكَ» معرفت به امام  خودت پیدا بکن معرفت را بالا ببر اگر اینطور شد« فلا یهم کتَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ» اگر این کار را کردی دیگر مهم نیست که امر ظهور مقدم بشود یا مؤخر، تو معرفت به امام خودت را داری تو موفق شدی در دوران غیبت، عرض کردیم که بعد از آن تصریح کردند که گفتند در دوران ظهور حضرت اگر هم از دنیا رفته باشد مؤمن به او ابلاغ می شود و می تواند رجعت کند و برگردد و نصرت کند.

عنوان چهارم این بود که فرمودند تسلیم امر الهی باشید و اینچنین تصور نکنید که غیبت برای شما بلا است، نه، غیبت برای مؤمن نعمت می تواند باشد و برای منافقین و کفار بلاء و مصیبت است.

و پنجمین مورد این بود که عرض کردیم فرمودند که خوتان را در گیر با حرف ها و ادعاهای که بیان می شود نکنید چرا که امر ظهور امر آشکار و روشن است؛ اشاره کردند به روشن بودن و آشکار بودن و همه گانی بودن امر ظهور، بنابراین کسانی که مدعی می شوند که ظهور محقق شده یا در ابتدای زمان ظهور قرار دارید شما حرف های آنها را و نظریات آنها را قبول نکنید.

و ششمین عنوان، عنوان برائت از اهل بدعت و مدعیان دروغین بود که شواهدی را هم عرض کردیم که مثل امام هادی(ع) امام حسن العسکری(ع) چطور حضرت مقابله کردند با مدعیان دروغین زمان خودشان و حتی آنها را تکفیر کردند و امر فرمودند به قتل آنها که از مدعیان دروغین و سران غلات بودند در زمان امام هادی(ع).

مجری:

یکی از جالبی که این بحثی که شما ارائه دادید در هفته های گذشته داشت و توجه من را به عنوان مستمع و مخاطب جلب کرد این بود که هر شش مورد ایجابی بود یعنی برخلاف همیشه که مثلاً بسیاری از مواردی که بعضی از آقایان بیان می کنند سلبی است و می گویند گوش ندهید این کار را نکنید مثلاً فلان جا نروید، شما توجه تان به ظرفیت  های درون روایات و درون عقائد امامیه و شیعه بود به همه اش ایجابی بود، می خواستم بپرسم موارد بعدی هم که ارائه می کنید همه کماکان بر همین روال است و ایجابی است یا نه، وارد روال دیگری می شویم؟

استاد حجازی:

سؤال جالب است و تشکر می کنم، ببینید ما بستگی دارد که چطور نگاه بکنیم به این روایات؛ اگر این روایات را به این صورت ببینیم که دارد وظیفه ای را برای ما بیان می کند بله همۀ آن ایجابی می شود، اما از یک نگاهی هم بعضی آن ممکن است سلبی باشد که حالا وارد آن می شویم مثلاً فرض بفرمایید که نفی توقیت یا نفی استعجال که خود همین ها عنوانی است با یک نگاه می توانیم بگوییم توقیت گرایی و تکذیب کسانی که توقیت می کنند «کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ» تکذیب اینها جهت سلبی دارد، اما از یک جهت هم می  توانیم با نگاه دیگر می توانیم بگوییم ایجابی یعنی وظیفه را به ما مشخص کردند که شما وظیفه تان این است اینها را تکذیب بکنید و سراغ اینها نروید و دیگران هم بیاموزند.

مورد هفتم که در روایات به آن فراوان اشاره شده است برای وظیفه شیعه در عصر غیبت و اینکه واقعاً نجات دهنده است؛ یکی از مواردی که واقعاً خصوصاً در فتنه های اینچنینی مثل مدعیان دروغین واقعاً ما را نجات می دهد بحث عدم توقیت و وجوب تکذیب موقتین هست و قاتون، توقیت معنایش را اول ما واضح بکنیم؛ ببینید توقیت به دو نحو می تواند بیان بشود؛ یکی به این سبک که کسی ادعا بکند که توقیت محدد به آن می گوییم یعنی چه؟ یعنی بگوید که امثال حتماً حضرت ظهور می فرمایند حالا با آن پروسۀ که برای ظهور هست مثلاً رمضان هست بعد از آن صیحه می شود بعد مثلاً خروج حالا فرض بفرمایید قبل از آن در رجب مثلاً خروج سفیانی و خراسانی و یمانی مثلاً «فِی سَنَةٍ وَاحِدَةٍ فِی شَهْرٍ وَاحِدٍ فِی یوْمٍ وَاحِدٍ» بعد صیحه رمضان می شود و با این سیری که در علائم الظهور هست و نفس ذکیه و غیره، اما بالاخره بگوید امثال مثلاً سال ظهور است تحدید بکند زمان مشخصی را، یا بگوید این ده سال، حتما در این ده سال ظهور واقع می شود این هم توقیت است، یا بگوید در این صد سال حتماً ظهور واقع می شود این هم توقیت است همه اش توقیت است یعنی ما توقیت را اینطوری فکر نکنیم که کسی بگوید فقط این جمعه حضرت می آید، بله ما باز این را باید اول عرایض مان بگوییم تا آخر بحث هم بزرگواران شنوندگان عزیز مدنظر داشته باشند ما حرف مان در باره دعا کردن، توجه کردن، مطالبه کردن، درخواست کردن از خدای متعال برای قرب ظهور نیست اینها یقینیات ما است، بحث مان در این است که آنچه اهل بیت نهی کردند به ما دستور دادند که مراقب اینها باشید مقصود اهل بیت چه است از این؟ می گوییم یک آن توقیت است؛ این توقیت می تواند محدد باشد محدد یعنی زمان مشخص کنی یک سال، ده سال، صد سال، حتماً در این صد سال اخیر امام عصر ظهور می فرمایند، شما فرض بفرمایید خب ما می گوییم امروز یک کسی این حرف را بزند فرقی نمی کند چه امروز یک کسی این حرف را بزند چه 500 سال پیش یا 1000 سال پیش کسی این حرف را می زد، اگر هزار سال پیش کسی می گفت مثلاً حالا علمای شیعه که هیچ وقت این حرف ها را نزدند یعنی توقیت نکردند اما اگر کسی می گفت که بله یقیناً در این صد سال حضرت ظهور می کنند خب شما فرض بفرمایید که صد سال گذشت یک قرن گذشت و حضرت ظهور نفرمودند چه اتفاقی میفتد برای شیعیان؟ چقدر در کتاب ها نقل می شد و دستمایه  مخالفان شیعه می شد که ببینید اینها می گفتند صد سال دیگر حضرت ظهور می کنند نشد.

مجری:

می فرمایید عبارت این توقیت اگر محدود به زمان بشود نهی شده است اگر محدود به زمان نباشد چه؟

استاد حجازی:

این محدد می شود، بله این می شود محدد، یک نوع از توقیت هم باز غیر محدد است یعنی چه؟ یعنی من محدود به زمان نکنم محدود به یک واقعۀ بکنم یا به یک فعلی بکنم یعنی چه؟ یعنی مثلاً بگویم اگر ما فلان کار را انجام بدهیم یا فلان عمل را انجام بدهیم یقیناً ظهور حضرت اتفاق میفتد توقیت غیر محدد یعنی زمانی را نگفتم مثلاً در این یک سال دو سال.

مجری:

برای آن کار و عمل مثال می توانید بزنید؟

استاد حجازی:

حالا مثال روایتی که می خوانم عرض می کنم مثالش را؛ مثلا در «الغیبه» نعمانی حضرت می فرمایند که

«یا محمد»

امام صادق (ع) به راوی می فرمایند:

 «من أخبرک عنا توقیتا فلا تهابن أن تکذبه»

هر کس از طرف ما حتی، یعنی ما یک سری روایاتی داریم روایات نهی از تکذیب، یعنی اگر روایاتی از ما اهل بیت به شما رسید مگر جاهای که اختصاصاتی که داریم مثلاً می توانید تکذیب کنید مثل فرمودند آنجای که «ما لا یکون فی مخلوقٍ» آن چیزهای که جایز نیست در مخلوق، یعنی غالب الوهیت و ربوبیت برای ما می شود، آنها را فرمودند تکذیب کنید، یا روایاتی که امر به تکذیب دارند، یکی از مواردی که گفتند خودشان امر کردند تکذیب بکنید اینجا است یعنی چقدر در روایات نهی از تکذیب اسرار کردند اهل بیت که تکذیب نکنید آنچه که از روایات ما رسید اگر نفهمیدید، اما عدم تکذیب به معنای قبول هم نیست این را مد نظر داشته باشید، یعنی یک موقعی من روایتی را نمی  فهمم یا معنایش برای من واضح نیست یا مثلاً ممکن است تقیةً باشد یا بخاطر اختلاف در حدیث باشد هر چیزی، یا سندش اصلاً مشکل داشته باشد جعل کرده باشند، اینجا اجازه ندارم اخذ بکنم به روایت، قبول نمی کنم، اما آنجای که می دانم قرائنی به دست من رسیده و نمی توانم مفهوم آن را بفهمم دلالتش را نمی توانم بفهمم تکذیب نکنم، اما اینجا فرمودند تکذیب کنید

 «فلا تهابن أن تکذبه»

تکذیبش کن

یقیناً تکذیبش کن

«فإنا لا نوقت لاحد وقتا»

ما هیچ وقت تعین وقت نکردیم برای احدی

اگر کسی آمد گفت حتی از قول ما نقل شد شما تکذیب کنید.

باز در «کافی شریف» برای مثال که شما فرمودید فرمود که

«عن أبی عبدالله (ع) عن إبراهیم بن مهزم»

نقل می کند از امام صادق(ع)

«قال: ذكرنا عنده ملوك آل فلان»

می گوید ما محضر حضرت بودیم گفتیم آقا این پادشاهان و شاهان و امراء آل فلان که ظاهراً بنی عباس مقصود است به خاطر تقیه آن موقع، ما حرف این ملوک آل فلان شد بنی عباس شد

«فقال إنما هلك الناس»

کافی شریف است روایت

«إنما هلك الناس من استعجالهم لهذا الأمر»

حضرت فرمودند شماها بعضی از شماها که تصورتان این است که ما برویم مثلاً بنی العباس را سرنگون بکنیم، اگر بنی عباس را سر نگون خب امر ایجاد می شود امر ظهور اهل بیت ایجاد می شود و دولت حق اهل بیت ایجاد می شود ما این حرف را به شما نزدیم «إنما هلك الناس» شما تصورتان این است که از خودتان این تصور را دارید که فکر می  کنید الآن بنی عباس بله یک حکومت ظالم بنی عباسی هست این بنی عباس را ما اگر رفتیم سرنگون کردیم، حضرت به این راوی می گوید اگر شما رفتید این بنی عباس را سرنگون کردید خب دولت حقه ما شکل می گیرد، حضرت می فرمایند نه این چنین نیست تصور غلط شما است، هلاک شدند مردم «من استعجالهم لهذا الأمر»  چون عجله کردند بخاطر این امر، تصور کردند که با این مثلاً حالا کارهای که انجام بدهند و مثلاً تلاشی بکنند وقتی به امر ما اهل بیت نبوده، یک جای به امر اهل بیت است بحث آن جدا است اهل بیت امر فرمودند که باید این کار را انجام بدهید، ولی وقتی به امر ما اهل بیت نبود چه عام چه خاص فرمودند خودتان را هلاک کردید

«إن الله لا يعجل لعجلة العباد»

خدا بخاظر عجله کردن شما عجله نمی کند

شما عجله دارید خدا عجله ندارد، به قول معروف می گویند خدا جایش راحت است جایش خوب است عجله ی ندارد که خدا بخواهد، بنا است امتحان بشود، بنا است فتنه ها بیاید

«إن هذا الأمر غاية ينتهي إليها»

این امر؛ حالا دوتا معنا می شود کرد؛ یکی این ملوک آل فلان یعنی همین بنی عباس، این هم یک غایتی دارد باید برسد به غایتش، شما هر چه زور بزنید نمی توانید این را از مسیرش منحرف بکنید «غاية ينتهي إليها»، یا اینکه مقصود امر ظهور ما اهل بیت باشد که امر ظهور ما اهل بیت یک زمان مشخصی دارد باید برسیم آن زمانش باید برسد با عجله کردن شما چیزی درست نمی شود که شما بگویید ما برویم مثلاً این کار را بکنیم که حضرت ظهور بکند نه

«فلو قد بلغوها لم يستقدموا ساعة و لم يستأخروا»

اگر موقع اش بشود نه یک ساعت می توانید آن را عقب بیندازید و نه یک ساعت می توانید جلو بیندازید باید زمانش برسد پس عجله نکنید فکر کنید ما این فعل را مثلاً انجام می دهیم با انجام این فعل یقیناً ظهور حضرت محقق می شود.

مجری:

استاد این در امور و حوادث حالا بحث ظهور است من هم با اشاره به بحث ظهور و امر ظهور هم با اشاره به مباحث دیگر می خواهم بپرسم؛ این تناقضی یا تباینی با مسئله بداع ندارد این بداع حاصل شدن؟ این که شما عجله نکنید؟ مثلاً ما ممکن است یک موقع یک کاری بکنیم حالا در همین امور مرسوم  و روزمره زندگی حالا بخاطری که تذکری هم باشد خدمت مثلاً بینندگان عزیز و خودم مثلاً می گویند شما اگر صدقه بدهید قربانی بکنید مثلاً یک بلای از شما دفع می شود، ما در امر ظهور که امر مهمی است اگر یک سری کارهای بکنیم این باعث آن زودتر رسیدن امر ظهور نمی شود؟

استاد حجازی:

حالا می گوییم؛ ببینید یک کارهای است باز خود اهل بیت فرمودند که شما مثلاً این کارها را انجام بدهید می تواند مؤثر باشد بخشی از ظهور در بخشی از ظهور، نه اینکه دلیل قطعی باشد علت قطعی برای ظهور باشد، حالا ما می رسیم بحث تمهید إن شاءالله که معنای تمهید چه است و آیا تمهید وجود دارد برای ظهور یا نه، و معنای تمهید برای ظهور حضرت چه است، اما حالا اینجا به مناسبتی که شما فرمودید که یک سری امور را خود اهل بیت بیان کردند مثلاً همین دعا «الدّعاُ يَرُدُّ البلاء وَ لو اُبرِم اِبرام» خدا بلاء را مرتفع می کند با دعا کردن، خب در امر ظهور حضرت هم ما مؤظف به دعا هستیم باید دعا کنیم اما نکته مهم این است که ما علم به بداع نداریم لذا وقتی علمی به بداع نداریم نمی دانیم حالا من این کار را کردم یا نکردم یا دعا کردم یا نکردم حالا بداع حاصل شده ظهور تعجیل میفتد یا نمیفتد من نمی دانم من وظیفه ام را انجام می دهم باید دعا بکنم برای حضرت، اگر دعا کردم که فرمودند وقتی شما دعا کردید و انتظار فرج کشیدید و دعا کردید اگر حضرت را همان حرفی که باز بارها تکرار می کنیم، اگر حضرت را دیدید آنجا نصرت می کنید اگر ندیدید بعداً در رجعت می کنید یعنی همه اش این را تکرار کردند برای ما که نگران نباشید  شما، شما وظیفۀتان را عمل کنید دعا کنید توجه کنید انتظار بکشید، اما ما علم به بداع نداریم لذا نمی دانیم که الآن بداع حاصل شده است یا نشده است بنابراین اگر کسی برای ما وقت تعیین کرد چون اهل بیت وقت تعیین نکردند مأمور هستیم به تکذیب آن، چون ما علمی به بداع نداریم، ما نمی دانیم که الآن مثلاً با دعا کردن ما ظهور تعجیل افتاده یا نیفتاده نمی دانیم، بله این بداع ممکن است حتی در روایاتی داریم حالا این باز خیلی عجیب است مثلاً در روایاتی داریم که شما اضاعه کردید بخاطر اضاعۀشما اصلاً امر ظهور تأخیر افتاد، یعنی بداع حتی ممکن است آنطرفی باشد برای همین ما نمی توانیم بگوییم یقیناً امسال نیست این هم توقیت است دیگر، یقیناً امسال نیست مثلاً یقیناً ده سال بعد می شود بعد از ده سال، یک آقای مثلاً گفته بود که من محاسباتی کردم حالا معروف نبود گفته بود من محاسباتی کردم به این رسیدم که یقیناً امام عصر(ع) مثلاً حضرت بعد از 800 سال دیگر، مثلاً در 800 سال دیگر حضرت نمی آیند، این هم توقیت است.

مجری:

یعنی هم زمان مشخص کردن برای آمدن هم نیامدن توقیت است.

استاد حجازی:

پس برای ما از این نهی شده باید تکذیب کنیم این افراد را، نه ما دعا می کنیم إن شاءالله که امثال بشود إن شاءالله که این جمعه بشود همۀ اینها، اما وقتی علم نداریم اگر کسی آمد یقینی برای ما گفت شما با این کار یا با این فعل، اگر این فعل را انجام بدهی حالا باز مثال که تقریب به ذهن بشود مثلاً یک آقای یک بزرگواری مشهور شخصیت مشهوری بودند یک مقداری، ایشان گفته بودند که اگر ما به عنوان مثلاً شیعیان، حالا باید قضایا عینی بشود دیگر، گاهی وقت ها نمی خواهیم خیلی تئوری حرف بزنیم یک مقدار عینیت پیدا بکنیم بد نیست این حرف هم یک جای باید گفته بشود دیگر، جایش همینجا است بحث تخصص مهدویت است، گفته بودند ایشان که اگر ما حرکت کردیم و فلان مکان را مثلاً قدس را حالا، اگر ما قدس را آزاد کردیم ما شیعیان و فتح کردیم قدس را، یقیناً حضرت بعد از فتح قدس بلافاصله ظهور می کنند و اگر فتح نکردیم مادام که ما قدس را فتح نکنیم ظهور حضرت محقق نمی شود حضرت ظهور نمی کند، این حرف ساختگی است در دو جهت آن، هر دو جهت آن،؛ یکی اینکه بله یک موقع شما می خواهید بفرمایید که ما وظیفه مان این است که مقابله کنیم با ظلم، این حرف دیگر است ما باید وظیفۀمان را انجام بدهیم و وقتی وظایف مان را انجام بدهیم یک اظهار ولایت است برای حضرت، اینها سر جای خودش، اما اینکه من تحدید بکنم بگویم اگر ما قدس را آزاد کردیم بالافاصله حضرت ظهور می کنند این دروغ بستن است اصلاً روایتی که نداریم بعد این حرف ساختگی است.

مجری:

راجع به مسجد الأقصی و آن سرزمین شام و فلسطین و اینها اصلاً شما می فرمایید حالا چه بحث آزاد سازی چه بحث.

استاد حجازی:

نه اصلاً بحث این نیست که چه کاری می خواهیم انجام بدهیم و وظیفۀمان است بحث توقیت است.

مجری:

می دانم اصلاً کاری به این ندارم می گویم اصلاً در روایت همچین روایتی داریم؟

استاد حجازی:

نه نداریم که مثلاً شما می آیید این کار را انجام می دهید بعد حضرت ظهور می کند ما همچین چیزی نداریم.

مجری:

مثلاً می گویند سفیانی از شام ظهور می  کند درست است؟

استاد حجازی:

سفیانی جدا است سفیانی خودش شخصیتی مذمومی است می آید شروع می کند حرکت می کند کُوَر

خمس را فتح می کند حکومتی تشکیل می دهد بعد می آید سمت عراق که حالا کُوَر خمس می شود همان محدوده شام و اردن و فلسطین و سوریه و اینها مجموعاً یک محدوده خاصی است که می گویند کُوَر خمس، آنجا تشکیل حکومت می دهد بعد هم حرکت می کند سمت عراق بعد هم ظهور حضرت محقق می شود، اما این به این معنا نیست که ما اگر مثلاً این کار را بکنیم مثلاً فرض بفرمایید که بگویید که خب سفیانی از علایم ظهور است خب ما می دانیم دیگر، پس من بروم سفیانی بشوم که حضرت زودتر ظهور کنند می شود کسی همچین حرفی بزند؟ نه، سفیانی یک مسیری دارد ظهور می کند فرمودند حالا اصلاً علت بیان علایم ظهور اگر إن شاءالله عمری باشد می رسیم به آن که تصریح کردند در روایات ما اصلاً علایم ظهور را برای شما به خاطر چه به شما گفتیم، خاصیت تحضیری دارد نه تطبیقی، گفتیم که شما را تحضیر کنیم از پیوستن به رایات ذلال اما حالا عرض مان این است می خواهیم بگوییم اینکه بگویند فلان واقعه را اگر انجام بدهید بلافاصله بعد از آن حضرت ظهور می کنند و اگر این کار را انجام ندهید حضرت ظهور نمی کند این هم ساختگی است یعنی تا شما نروید مثلاً قدس را فتح بکنید حضرت ظهور نمی کند نه این هم حرف غلط است چه کسی گفته؟ حضرت تشریف می آورند با حضرت می رویم قدس را فتح می کنیم کمااینکه در روایات هم داریم که خود حضرت قدس را فتح می کنند در روایات داریم عیناً در روایات داریم که وقتی سفیانی می آید و اینها فتح قدس به دست خود امام عصر (ع)، روایت را داریم حالا جدا از بحث سندیش و اینها، اما عرض مان پس این بود که ما معلق نکنیم ظهور را در بحث توقیت غیر محدد، معلق کنیم ظهور را به یک فعل خارجی، به یک فعل خارجی خودمان.

مجری:

مثلاً ما اگر حکومت شیعیان جمع شویم و حکومت بنی العباس را سرنگون بکنیم این یک امری می شود که.

استاد حجازی:

یقیناً حضرت ظهور می کند این روایت دقیقاً همین را می فرمایند حضرت می فرمودند اینطوری نیست شما با این عجله کردن تان فقط خودتان را هلاک کردید، بله حالا یک موقعی شما می گویید بنی العباس ظالم است فاجر است دشمن اهل بیت است قاتل شیعیان است ما می خواهیم قیام بکنیم این کار را انجام بدهید اما برای اینکه شما می گویید ما می خواهیم این کار را انجام بدهیم که ظهور محقق بشود نه چه کسی گفته؟

مجری:

این هم بحث معروف می شود همان که می گویند «إنما الأعمال بالنيات» یکبار نیت شما سرنگون کردن یک حاکم جور است مثلاً می گویی این در راه همان بحثی که فرمودید در آینده می گویید تمهید، شاید مثلاً تمهید ظهور هم حتی باشد اما اینکه بگوییم اگر این کار را  بکنیم امام زمان می آید این می شود توقیت و «کذب الوقاتون».

حاج آقا فرمودید این تکذیب وقتی صورت می گیرد که محدود باشد حالا یا به زمان یا به امر خاصی واقعه خاصی، چند سال پیش یکی از مراجع که به رحمت خدا رفتند از آنها سؤال کردند راجع به ظهور؛ ایشان فرمودند که ظهور نزدیک است یعنی پرسیدند که، بعد از درس خدمت شان رسیده بودند که آقا ما جوان ها می توانیم امیدوار باشیم به امر ظهور؟ ایشان فرموده بودند که پیر مردها هم می توانند امیدوار باشند، این آیا مصداق تعیین وقت هست یا نیست؟

استاد حجازی:

ببینید شما خودتان عبارت را خیلی صحیح نقل فرمودید که ایشان می گویند که سؤال می کند یک شخص، حالا آن کسی که سؤال می کند از ایشان، می پرسد که آقا ما امید داشته باشیم ما جوان ها امید داشته باشیم به ظهور حضرت؟ ایشان می گوید که پیر مردها هم باید امیدوار باشند پیرمردهای تان هم امیدوار باشند چرا فقط جوانها؟ این یعنی چه؟ یعنی این فرق دارد با توقیت، این بحث همان امید بحث انتظار که حالا یکی از همین عنوانی که می رسیم إن شاءالله امشب به آن بحث انتظار است، انتظار یعنی چه؟ یعنی ما همیشه امید داشته باشیم که ظهور حضرت را ببینیم خب همانطور که جوان امید داشته باشد، گفتیم ما امید داشته باشیم، اگر کسی گفت حتماً حضرت در این ده سال ظهور نمی کنند دروغ گفته چرا؟ چون این توقیت است خودش، پس من باید همیشه امید داشته باشم که امثال ظهور محقق می شود و امام را ببینم، چه جوان باشم چه پیر خب این شخص می پرسد ما جوان ها امید داشته باشیم، ایشان می گویند که پیرمردهایتان هم امید داشته باشند، همه تان امیدوار باشید به دیدن ظهور امام عصر، پس این نمی خواهد زمانی را مشخص بکند که بگوید حتما در این 10 سال یا 20 سال یا 30 سال حضرت ظهور می کند، می خواهد بگوید امید به ظهور حضرت این وظیفه ما است، و امید به ظهور حضرت چیزی است که همه باید امید داشته باشند شاید محقق بشود، کسی نمی تواند بگوید که حتماً محقق نمی شود کما اینکه کسی نمی تواند بگوید حتماً محقق می شود، پس بنابر این باید همیشه امید داشته باشیم، اما تکذیب وقات، یعنی چه؟ یعنی آمده گفته حتماً در این 30 سال و در این 10 سال امام ظهور می کنند و حتماً شما می بینید حضرت را، مصداقش همین مدعیان دروغین هستند، دیگر یعنی توقیت کار مدعیان دروغین است، با ادعای توقیتی می آیند یار برای خودشان جمع می کنند می گویند الآن زمان ظهور است، شما الآن ببینید اتباع احمد اسماعین یا هر کس دیگری از این مدعی ها منصور هاشمی خراسانی همه اینها می گویند الآن زمان ظهور است خب این را از کجا در آوردی تو که زمان ظهور است؟ به چه ادعایی، علائم محتوم که هیچ کدام واقع نشده، بله وقتی محتومات واقع شد ما می فهمیم زمان ظهور است، محتوم که هیچ کدام واقع نشده، غیر محدوم هم هیچ کدامش یقیناً نمی توانیم تطبیق کنیم، یعنی با یکی از این غیر محتومات را هم تا حالا ندیدیم که واقعاً بتوانیم صد در صدی تطبیق بکنیم، غیر از محتومات که هیچ، خب می آید می گوید که بله الآن زمان ظهور است و بیایید یار جمع بکنیم و ما داریم زمینه سازی می کنیم داریم مقدمه سازی می کنیم داریم لشکر جمع می کنیم برای امام زمان، این توقیت تعیین زمان یک بهانه ای می دهد به دست مدعیان دروغنی، غیر از اینکه آن تالی فاسدهایی که عرض کردیم، مثل نا امید شدن شیعه، ناامید می شود شیعه وقتی توقیت شد.

مجری:

و اینهایی هم که مثلاً می گویم آن چیزی که حافظه تاریخی ما یاری می دهد مثلاً از زمان علی محمد باب و اینها  معمولاً با این عنوان شروع شده  که من ارتباط دارم امر ظهور نزدیک است و در نهایت تبدیل شده به فرقه و دین  و ادعای مهدویت،

استاد حجازی:

بله و بعد هم ده ها سال و صدها سال گذشته و هیچ خبری نبوده،

مجری:

هیچ خبری نبوده و باعث یک انحرافی شده در عقاید، یعنی هیچ کدام واقعاً یه قصد اینکه ما بیاییم یار جمع بکنیم و بیاییم یک کاری بکنیم و کمک بکنیم به امر ظهور نبوده در حقیقت یار جمع کردن برای دکان خودشان بوده.

استاد حجازی:

توقیت بهترین بهانه برای جمع کردن یار بوده برای اینها وقتی توقیت می کردند زمان مشخص می کردند، تحدید زمان می کردند می گفتند خب حالا زمان است پس بیایید جمع بشویم لشکر یمانی تشکیل بدهیم، بیایید جمع بشویم لشکر، پس اگر زمان ظهور است پس من نائب حضرت هستم، اگر زمان ظهور است پس ملاقات هایی هست، همه اینهایی که هست.

مجری:

حاج آقا یک سؤال دیگری هم که من داشتم از خدمت تان این بود، خب این بود، روایت این «کذب الوقاتون» روایت معروفی است، کسانی که در مجامع مذهبی یا مجالس مذهبی اینها حضور دارند، و مباحث مربوط به مهدویت را دنبال می کنند این روایتش را شاید بارها شنیده باشند که کسانی که وقت تعیین می کنند، برای ظهور اینها را تکذیب کنید، اما آن چیزی که شاید حافظه بسیاری دور این محور باشد این است که، همان وقت تعیین کردن به معنای ساعت و زمان و روز و سال است، این بحثی که شما گفتید مثلاً روایتش را هم فرمودید که اگر ما بنی العباس را سرنگون بکنیم، امام ظهور می کنند، و این را ارجاع دادید به حوادثی  که در زمان ما است، مثلاً فتح قدس یا هر کار دیگری، خب این یک بحث است، حالا فرمودید آن بحث تمهیدات را هم بگویید، اما  چون برای من سؤال پیش آمد من الآن می پرسم، خب یک سری کارهایی هست که به آن تأکیید شده مثلاً مبارزه با ظلم و جور و فساد و امر به معروف و نهی از منکر و اینها را چطور می شود ما برای مردم بگوییم و در آن دام همان روایتی که شما فرمودید که امام تحضیر کرده که شما در این دام نیافتید با این کار ظهور محقق نمی شود در آن دام نیافتیم،

استاد حجازی:

ببینید خیلی راحت است ما این دوتا را از هم تفکیک کنیم امر ظهور را، وظائف خودمان را که این وظائف اختصاص به ما در دوران غیبت ندارد، احیاء امر اهل بیت امر به معروف و نهی از منکر، نشر فضائل اهل بیت، مقابله با ظلم و غیره اینها اختصاص به زمان غیبت ندارد کسانی که زمان امام باقر و امام صادق و سید الشدا و اینها بودند، آنها هم امر به معروف می کردند، نهی از منکر می کردند احیاء امر اهل بیت می کردند، خب ما اینها را تفکیک کنیم وظائفی که ما داریم مشخص است، ما وظائفی داریم اما این وظائف ما دلیل بر این نیست که این وظائف را اگر من انجام بدهم حتماً الآن ظهور حضرت محقق می شود، نه اینها وظایفی است که من باید در دوران غیبت، مثل هر دورانی اگر دوران هر امامی زندگی می کردم باید به وظایفم عمل می کردم، در دوران غیبت هم همین وظایف را دارم، اما نیام این را ارتباطش بدهم به ظهور، که انجام وظیفه توسط من موافق است و مصادف می شود بلافاصله با ظهور حضرت این غلط است.

مجری:

من فکر می کنم حاج آقا این مقابله ای که شما دارید می کنید بااین قضیه بخاطر آن چیزی است که آن، بخاطر نگرانی شما است، که اگر این کار را بکنید، مثلاً می گویم البته ما آرزومندیم که ان شاء الله، محقق بشود فتح قدس، ان شاء الله، مثلاً یا این یا هر کار دیگری، اگر این کار را بکنیم ظهور محقق می شود، و این کار را بکنیم و چون جزو علائم محتوم نیست محقق نشود باعث نا امیدی بشود، فکر کنم یکی از جهتی که شما مقابله می کنید این مبارزه با آن نا امیدیدی بعدش است،

استاد حجازی:

هم نا امیدی بعدش هم الآن نا امیدی می آورد، یعنی کسی که می گوید ما تا قدس را آزاد نکنیم حضرت ظهور نمی کنند، و اعلام وفا داری به حضرت نکردیم، یعنی تکذیب کرده ظهور حضرت را، حالا معلوم نیست، ان شاء الله که زودتر، ولی معلوم نیست کی قدس فتح بشود که، پس یقیناً امسال حضرت ظهور نمی  کنند دیگر، حالا تا بایستیم ببینیم چه زمانی قدس فتح می شود، این دارد توقیت می کند، یعنی من را نا امید کرد از اینکه امسال ظهور بشود، چرا؟ چون

مجری:

یک جهتش هم این است که امسال قطعاً پس ظهور نخواهد کرد

استاد حجازی:

پس نمی شود دیگر از این طرف نا امیدش کرد از آنطرف هم اگر بشود و حضرت نیاید نا امید، غیر از اینکه دلیلی برایش نداریم،

مجری:

خیلی ممنون این بحث وقت تمام شد یا ادامه دارد

استاد حجازی:

وقت بله دیگر روایاتش را نمی خوانیم طولانی می شود چون،

مجری:

حاج آقا یک روایت دیگر هم بخوانید، چون بحثی است که خیلی

استاد حجازی:

چشم، باز روایت دیگر باز این کلیدی، حضرت می فرمایند که روایاتش متواتر است در الغیبه نعمانی، کمال الدین، همه، و کافی شریف، می گوید، ابی بصیرمی گوید از مام صادق (ع) سؤال کردم

«سألت عن القائم (ع) فقال کذب الوقاتون إنّا اهل بیت لا نوقت، ثم قال ابی الله إلّا أن یخلص وقت الموقتین»

اصلا خدا ابا دارد إلّا اینکه اگر آمدند توقیت کردند، یعنی همان بداع که شما فرمودید و بنده عرض کردم که اینطرفی بعضی  وقت ها اتفاق می افتد این بود که حضرت، می کنند، می  گویند اگر رفتی در دامن توقیت خدا برای اینکه شما را تکذیب بکند بداع می کند و عقب می اندازد، «یکذب وقت الموقیت» عوض می کند،

مجری:

یعنی اصلاً ممکن است باعث تأخییر در ظهور بشوید، جریمه بشوید

استاد حجازی:

جریمه می شوید، وقتی آمدید به خدا دروغ بستید به ائمه دروغ بستید، وقتی آمدید مسیر باطنی را گذاشتید خود این «أن یکذب وقت الوقاتون» خدا می آید تکذیب می کند، آمدید یک تاریخی مقرر کردید، اگر هم بنا بوده خدا می گوید بخاطر اینکه شما تکذیب بشوید

مجری:

اگر بنا بوده است امسال ان شاء الله، امر ظهور محقق بشود، چون شما آمدید نشستید و گفتید امسال ظهور امام زمان حتمی است

استاد حجازی:

اینطور بگوییم چون دروغ به خدا بستید،

مجری:

چون دروغ به خداوند بستید خداوندتأخییر می اندازد، حیف بود این روایت را نمی خوانید حاج آقا،

استاد حجازی:

بله، حالا تأخییر می اندازد و تکذیب می کند دروغگویان را، لذا عرض مان این است این توقیت، واقعاً چیزی است که، حالا جدای از بحث های خارجی که هست در دام مدعیان افتادن، چیزی است که ما را به هلاکت می برد، ما را به نا امیدی می کشاند، ما را به مشکل می اندازد، چرا توقیت بکنیم، ما وظیفه مان را می دانیم و انجام می دهیم، و امید داریم که حضرت را ببنیم، بدون اینکه توقیت بکنیم، وظایف ما مشخص است انجام می دهیم، ان شاء الله حضرت امسال ظهور بکنند، ان شاء الله همین جمعه ظهور بکنند و ما در رکابشان باشیم، بدون انیکه توقیتی بکنم، بدون اینکه بگویم حتماً با این فعل من حضرت ظهور می کند، چرا این دروغ را ببندم به خدا.

خب عنوان هشتم عنوان استعجال است، «هلک المستعجلون» حالا در بعضی از روایات کنار هم آمده که «کذب الوقاتون و هلک المستعجلون» خب یک روایت همان روایت مثلاً قضیه بنی العباس که عرض کردیم که حضرت فرمودند که شما با استعجال تان خودتان را هلاک کردید، خب استعجال مفهومش چیست؟ یعنی مطالبه کردن و طلب یک فعلی را عجله از باب استفعال است یعنی طلب کردن، معنای استفعال می شود طلب، من طلب می کنم با عجله یک چیزی را، یعنی چه؟ باز یک اشاره ای هفته گذشته داشتیم، اما چون امشب وارد این روایت شدیم، یعنی چه؟ فرقش با دعا کردن برای تعجیل در فرج حضرت چیست؟ فرقش این است که من در دعا کردن می خواهم، از خدا که خداوند متعال امر ظهور را تعجیل بیاندازد، اما در استعجال من خودمت طلب می کنم، من می روم یک فعلی را انجام می دهم که گمانم این است با انجام این فعل امر ظهور تعجیل می افتد، خودم را نزدیک کردم به ظهور، یا ظهور را کشیدم جلو به سمت خودم، طلب عجله کردم، یک چیزی را خواستم بکشم سمت خودم، ائمه فرمودند با این کار خودتان را هلاک می کنید، با عجله کردن خودتان را هلاک می کنید، شما نمی توانید، با این کارهایی که تصور می کنید شما نمی توانید با عجله کردن، خودتان، بله دعا بکن وظیفه ات هست و  وظایف خودت را انجام بده در حیطه وظایف خودت وقتی که انجام می دهی عمل به وظیف که کردی خب بله ممکن است خدا ببیند مؤمنی دارد عمل به وظیفه می کند لطف الهی شامل حال مؤمنین بشود و امر ظهور تعجیل بیفتد، اما اینکه من یک کاری بکنم با این ادعا که من می خواهم ظهور حضرت را محقق بکنم، مثلاً چه؟ بعضی ها می گویند حضرت 313 نفر یار دارند، خب ما بیاییم 313، نفر بشویم عهد ببندیم که ما می خواهیم 313 نفر یار خاصه شما باشیم، و مثلاً یک تشکیلاتی را درست کنند کما اینکه تشکلی شده به همین قصد در تاریخ یعنی گروه هایی بودند که به همین نیت تشکیل شدند در تاریخ ما داریم، و امروز هم هستند، بعضی این حرف ها را می زنند، نه بعنوان گروه، و بعد مثلاً کارهای خاصی انجام می دهند عزلت می گزینند و مثلاً اعمال خاصی را انجام بدهند و اعلام کنند که ما آمدیم و 313 نفر یار شما شدیم و خالصانه عزلت گزیدیم برای نصرت شما، خب بگوییم این حرف غلط است چه کسی گفته است که شما باید این 313 نفر را محیا بکنید، دست ما است محیا کردن 313 نفر ، دست ما نیست، بله من بعنوان یک مؤمن باید وظایفم را انجام بدهم که اگر امسال ظهور حضرت شد من هم امید داشته باشم که یکی از این 313 نفر باشم، اگر نباشم از حلقه تکمیلی باشم، که 10 هزار نفر هستند، اگر نبودم از آن حلقه تکمیلی تر باشم که فرمودند شیعیان ما می آیند و ملحق می شوند یک خیل عظیمی از شیعه که کوفه به کربلا متصل می شود شیعیان می آیند، بلاخره من امید داشته باشم و انجام وظیفه داشته باشم برای اینکه جزو این انصار خاصه باشم، اما چه کسی گفته که من می توانم این 313 نفر را محیا بکنم، دست من است محیا کردنشان، نه دست  ما نیست، 313 نفر جمع بشویم مثلاً هر هفته سر به بیابان بگذاریم پس بیا دیگر، خب بعد هم مثلاً یک هفته دو هفته یک سال ده سال رفتیم و هیچ خبری نشد خودمان نا امید می شویم.

مجری:

بله این بحثش روشن است می خواهم از یک جهت دیگر بپرسم مثلاً همین روایتی که فرمودید، مثلاً در زمان ظهور کوفه به کربلا متصل می شود، درست است؟ یا مثلاً می گویند امام زمان، حالا روایاتی هست که مثلاً از شهر قم 3نفر هستند، از فلان شهر، یک نفر هستند، از فلان شهر مثلاً 20 نفر هستند، من به این امید که جزو آن نفرات باشم بروم در آن شهر زندگی بکنم، یا مثلاً حالا که در زمان ظهور کوفه و کربلا بهم متصل می شود ما مثلاً الآن من در عراق زندگی می کنم بیایم بروم در آن نواحی منزل بخرم، بروم آنجا کمک کنم به گسترش کوفه، به سمت کربلا، اینطور امور چه اینها مصداق آن استعجال هست یا نیست؟

استاد حجازی:

ببینید حالا بعضی از این رفتارها رفتارهای عاشقانه است، نمی شود گفت استعجال، مثلاً یکی فرض بفرمایید، خیلی علاقه دارد به کربلا، به حرم امیرالمؤمنین، میرود ساکن کربلا می شود، ساکن نجف می  شود، یکی هم علاقه دارد به اینکه حکومت حضرت باشد، در حکومت حضرت می آید اینجا ساکن می شود، ولی بخاطر این ما امری نداریم که شما بخاطر اینکه در حکومت حضرت باشید بروید مثلاً کوفه ساکن بشوید، بله آن موقعی که حضرت ظهور بفرمایند حالا می رسیم به روایاتش، انصاره خاصه حضرت که اصلاً علی غیر میعاد به حضرت ملحق می شوند، در یک شب بدون میعاد ملحق می شوند، که در روایت داریم که اصلاً اینها همدیگر را نمی شناسند، این 313 نفر انصار حضرت اصلاً همدیگر را نمی شناسند، یعنی موعدی قبل از این نداشتند، و در یک شب بدون میعاد ملحق می شوند به امام عصر، پس اینکه من بروم کوفه بنشینم نه بنا نیست اگر من کوفه بودم حتماً حضرت را نصرت بکنم، البته از کوفه افرادی می آیند که با حضرت هم می جنگند، که نواصب هستند، بعضی از افرادی که بتریه و اینها مثلاً در روایات برایشان ذکر شده است ویژگی های خاصی دارند اما خارج از شیعه هستند، اما عرض مان این است که ولی یک موقعی فرض بفرمایید یکی می گوید که نه بخاطر اینکه قم عش آل محمد است، روایتی که در فضل قم آمده من می آیم اینجا زندگی می کنم حالا امید دارم که جزو انصار حضرت هم باشم، اما می خواهم بگویم همچین امری نداریم که شما بروید برای اینکه مصداق این باشید، غیر از آن روایتی که فرمودید، خب این یک خبر متفردی است روایتی که تهدید می کند از شهری چه افرادی می آید، خبر متفردی است و ضعیف السند است و لذا ما نمی توانیم بصورت قطعی در بحث مهدویت به آن اتکا بکنیم، اما خب اینها چیزهایی است که متواترات است و در کتب یقینی ما آمده است، و آن خبر هم غیر از اینکه متفرد است از منابع بسیار متأخر ما است.

مجری:

فکر کنم علی ای حال مرز باریکی است بین تمهید و استعجال و انتظار.

استاد حجازی:

بله، همه این عنواین را وقتی برسیم تفاوت هایش یک مقدار واضح می شود و وظیفه مان هم واضح تر می شود، روایات اهل بیت روشنگر است بحمد الله، باز یک روایت دیگری در همین استعجال بخوانم کفایت می کند، خب حضرت، فرمودند که، امام صادق (ع)

«هلکت المحاضیر قُلْتُ وَ مَا الْمَحَاضِیرُ»

هلاک شدند محاضیر

محاضیر به این اسب های تندرویی می گویند،اسب های مسابقه ای می گویند می گویند که تندرو هستند اینها، حضرت مثال زدند به اینها، راوی می گوید گفتم محاضیر چیست، حالا محاضیر را می داند چیست می گوید مقصود تو از این محاضیر چیست، حضرت می فرماید که

«قال المستعجلون»

منظورم مستعجلون است

کسانی که عجله می کردند،

«و نجا المقربون»

اما چه کسانی نجات پیدا کردند، کسانی که دعا می کنند برای قرب، توقع قرب دارند، استعجال نمی کنند اما امید دارند که نزدیک باشند،

«وثبت الحصن علی اوتادها كونوا أحلاس بيوتكم»

شما آماده باشید شما به وظایفتان عمل بکنید آن موقعی که زمانش بشود شما هم ملحق می شوید،

بعد حضرت فرمودند که

«وإنهم لا يريدونكم بحاجة إلا أتاهم الله بشاغل لامر يعرض لهم»

اگر خودتان مراقب خودتا باشید کسی نمی تواند به شما تعدی بکند کسی نمی تواند به شما ظلم بکند

در زمان غیبت وظایف خودتان را بشناسید حتی در زمان سفیانی و آنها که بعضی اشاره به آن زمان است، که حضرت فرمودند در آن زمان مراقب باشید، وارد در گیری با آنها نشوید، وارد این مخمسه ها ملحمه هایی که هست در آن زمان نشوید، خدا جان شما را حفظ می کند، مثلاً در روایتی درایم خیلی قشنگ است، حضرت می فرمایند که از امام باقر (ع) است، حضرت می فرمایند، در قبل از ظهور حضرت،

«قتلاهم شهدا»

قیام می کنند و کشتگانشان شهید هستند،

و بعد می فرمایند که

«وَ لَا یَدْفَعُونَهَا إِلَّا إِلَى قائمکم»

و رایاتشان را هم تحویل می دهند به امام عصر، یعنی وقتی قیام می کنندبعدش ملحق می شوند به اماعصر

، ببینید چقدر دقیق وظیفه ما را بیان کردند در روایات، می فرماید که

«أَمَا إِنِّي لَوْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ لَاسْتَبْقَيْتُ نَفْسِي لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْر»

اما من امام باقر اگر بودم با اینکه این رایت، مثلاً بعضی رایایت حقی که هستند در دوران ظهور و قبل از ظهور حضرت می فرمایند اگر من دوران این بودم«لاستبقیت نفسی»من جانم را حفظ می کرم برای «لصاحب هذا الأمر» یک جان بیشتر ندارم که می خواهم آن جان را فدای امام زمان بکنم، «قتلا هم شهدا» شهید هستند باطل نیستند، آنهایی هم که باقی ماندند ملحق می شوند، من نمی دانم شاید در آن رایت است، مثلاً فرض بفرمایید اگر گفتیم رایت یمانی رایت حق است، بحث یمانی مفصل است، روایتش، روایتی ک اشاره می کند به حق بودن رایت یمانی، فقط دوتا روایت است، حالا نمی توانیم وجوب تبعیت از آن را برداشت بکنیم اما حق بودن رایت یمانی را ما قبول می کنیم فی الجمله اگر گفتیم رایت یمانی حق است بله اما من می توانم ذیل رایت یمانی کشته بشوم می توانم ذیل رایت امام عصر، حضرت می فرمایند ذیل رایت امام عصر کشته بشو، در لشکر امام عصر در رکاب امام عصر کشته بشو خیلی بالاتر است تا در رکاب کس دیگری، خب حضرت فرمودند پس مراقب باشید حتی در دوران سفیانی و فتنه هایی که می شود در قرب ظهور هم شما می توانید جان خودتان را حفظ کنید، پس این هم بحث استعجال که روایتش خیلی زیاد است، نهی از استعجال که من وارد جریاناتی و دعاوی و ادعاهایی نشوم که انچینین ادعا می کنند که بله با این فعل یا با این عمل ما  می توانیم ظهور حضرت را نزدیک بیاندازیم، اینها مصداق استعجال است و عجله کردن است وجز هلاکت خودم نتیجه دیگری ندارد، پس چه کنم؟ وظیفه خودم ار بشناسم و عمل بکنم، اگر وظیفه را شناختم و عمل کردم، حالا یکی از وظایف را می گوییم وارد بحث انتظار فرج می شویم که در انتظار فرج یکی از وظایف عملی ما است،

مجری:

حاج آقا یک سؤالی یک زمانی حالا بعضی از این گروه ها، البته الآن خیلی کم شدند دیگر، فکر می کنم مثلاً در همان صد سال گذشته و اینها شاید بیشتر بودند، می شنیدیم که می گفتند امام زمان وقتی می آید که زمین پر از ظلم و جور و فساد شده باشد، پس ما بیاییم فساد بکنیم در زمین که زودتر فساد همه گیر بشود تا امام زمان بیاید این یک نگاه است یک نگاه هم این است که مثلاً ما برویم امر به معروف بکنیم مثلاً با ظلم بجنگیم، مثلاً برای حقوق مسلمین در مقابل کفار و اینها مثلاً بجنگیم شهید بشویم، خب این دوتا عجله است معلوم است این یکی فساد مطلق است این یکی نیت خیر دارد، و به قول شما آنهایی هم که کشته می شوند شهید هستند، باید این وسط تفکیک کرد یا نه به نظر شما؟

استاد حجازی:

بله تفکیک که واجب است و خیلی هم واضح است باز، چراکه

مجری:

من می گویم روایاتی که دال بر استعجال دارند بیشتربه این مدلی که گفتم که مثلاً ما زمین را پر از فساد بکنیم و از این تیپ کارها بیشتر به این امور، شما فرمودید روایت زیاد است و حالا فرصت هم نداریم همه روایات خوانده بشود.

استاد حجازی:

نه ببینید روایات نمی گوید که شما بیایید این کار را انجام بدهید مثالش را زدم، مثل اینکه سفیانی می آید ظلم می کند ما می گوییم خب پس ما برویم سفیانی بشویم زودتر، من بروم ادعای سفیانی بودن بکنم تا امام زمان ظهور بکند، نمی شود اینکه، این حرف احمقانه ای است، و هیچ کس همچین حرفی نمی آید بزند، اما اینکه ما وظیفه مان را بدانیم و بدانیم در این مسیری که داریم بله احیاء امر اهل بیت، امر به معروف و نهی از منکر آنچه که شؤن ما است از امر به معروف و نهی از منکر، و آنچه که بعنوان وظایف یک مؤمن است که حالا مثلاً

مجری:

یا مثلاً دفاع از جان و مال و ناموس شیعه

استاد حجازی:

بله حالا نجات شیعه مثلاً حالا نجات مال و ناموس که اصلاً واجب است، جهاد دفاعی می شود و واجب ما است اصلاً آنها بحثی درش نیست، واجبات یک شیعه است در دوران غیبت و یا مثلاً حالا واردش می شویم که انقاذ ایتام شیعه از چنگ نواصب، اصلاً یک بابی است که در دوران غیبت ما علمایی داریم و علمایی از آل محمد هستند که وظیفه شان این است در دوران غیبت انقاذ کنند نجات بدهند، ایتام آل محمد را از چنگال نواصب، این یکی از وظایف ما است ،ما به همه وظایف مان باید عمل بکنیم، اما این روایت استعجال عرض کردیم کجا را می خواهد بگوید؟ آنجایی که افرادی بیایند ادعا بکنند که با این حرکت، یک موقع من دارم وظیفه ام را انجام می دهم، یک موقع بیاید بگوید من با این حرکت می خواهم ظهور حضرت را ایجاد بکنم، می خواهم مقدمه ساز ظهور حضرت بشوم، این حرکت م ن تا نباشد حضرت ظهور نمی کنند، یا من دارم ایجاد می کنم بستری را برای ظهور حضرت، این ادعای تعجیل است، و بعد هم در استعجال، ما می بینیم که استعجال با توقیت خیلی وقت ها هم زمان می شود یعنی معمولاً کسانی که استعجال می کنند توقیت گرا هم هستند دیگ، لذا در روایات توقیت و استعجال «کذب الوقاتون، هلک المستعجلون» وقتی توقیت کردی به استعجال هم می افتی، یعنی همه اینها با هم دیگر در آمیخته است.

مجری:

خیلی نکته جالبی است بله در آمیخته است؛ این مورد هشتم که همان استعجال بود که به اتمام رسید؟

استاد حجازی:

بله

مجری:

خب پس در بخش آخر برنامه مهدی یار در خدمت شما هستیم، می خواستیم آن مورد نهم را که طبق عناوینی که استاد و کارشناس محترم برنامه آماده کردند برای ادامه بحث شان خدمت تان تقدیم بکنیم که سؤال پرسیدند دوستا از طریق ارسال پیام، نوشتند لطفاً در مورد مسجد جمکران توضیح بدهید، که البته این خیلی کلی است، بعدش خودشان فکر کنم آن چیزهایی که مد نظرشان بوده را جداگانه پرسیدند، آیا روایتی هست که مسجد جمکران محل حکومت امام زمان می شود؟

استاد حجازی:

نه روایتی به این مظمون نداریم، برای مسجد سهله کوفه داریم،

مجری:

بله، اساساً پیدایش مسجد جمکران چطور بوده، باز فکر کنم خودشان پاسخ دادند، و خواستند شما بفرمایید که این صحیح است یا نه، آیا داستان تشرف سید حسن مصلح جمکرانی به محضر امام زمان و دستور ایشان به ساخت مسجد جمکران اعتبار دارد؟

استاد حجازی:

بله، ببینید حالا برای آن مسجد سهله که عرض کردم، مسجد سهله و کوفه باهم مرتبط هستند در زمان ظهور حضرت که حالا در بعضی از روایات داریم که مسجد کوفه محل حکومت حضرت است، مسجد سهله محل زندگی حضرت است، اما خوب باز لقاء های حضرت هم باز در مسجد سهله هست، ببینید در باره مسجد مقدس جمکران، ما اولاً این را باید در نظر داشته باشیم که هرجایی که به نام مقدس امام عصر (عج) هست و محلی است برای توجه و عرض ارادت و توسل مؤمنین به ساحت مقدس امام عصر (عج) این قداست پیدا می کند، یعنی ما فرض مان بر این است افرادی که می خواهند تشکیک بکنند یا اشکال می کنند مثلاً به اسناد ایجاد مسجد مقدس جمکران، می گوییم بلاخره، فی الحال، فرض بفرمایید که ما می گوییم آنچه که منصوب به سید الشهدا(ع) است مقدس است، مسجد هرجا شد مسجد، خود مسجد جایگاه پیدا می کند، تقدس پیدا می کند، خوصوصاً وقتی بنام امام عصر باشد، مسجد امام حسن عسکری (ع) در همین کنار حرم اینجا مسجدی است که به امر امام حسن (ع) ساخته شده، با پول خود حضرت ساخته شده، خود حضرت امام حسن پول دادند، به احمد بن عیسی اشعری قمی و فرمودند که بیا اینجا و مسجد را بساز، به امر حضرت ساخته شده، خب این برکت پیدا می کند، جدای از اینکه مسجد است، چون بنام حضرت است و به امر حضرت است، در باره مسجد مقدس جمکران هم خب همین تقدس بخاطر همین است که به نام حضرت است و محل توجه مؤمنین به امام عصر هست، و آن واقعه حسن بن مصلح حالا بعضی  نقل کرند که مرحوم شیخ صدوق روایتی می آورد در یکی از کتاب ها اما آن کتاب خیلی فعلاً در اختیار ما نیست، نمی توانیم اعتماد کنیم به آن نقلی که از مرحوم شیخ صدوق می کنند در بعضی از کتب، من نمی خواهم وارد جزئیاتش بشوم، اما بصورت کلی، این ملاقات هم ملاقاتی است که پایه و اساس و بناءش خواب نبوده ظاهراً بلکه اساس و پایه اش ظاهراً رؤیتی بوده، حالا خوابی هم شکل گرفه، اما ملاقاتی بوده رؤیتی بوده است که حضرت می فرمایند که در این مکان اینجا را بسازید و آن داستانی که بزرگواران شنیده اند همه، لذا ما عرض کلی مان این است ، که این مسجد مقدس، اعمالی که آنجا انجام می شود ذکر توسل به امام عصر (عج) است، نماز توسل و استغاثه به امام عصر (ع) است،

مجری:

نمازش همان نماز مسجد سهله هست دیگر؟

استاد حجازی:

نماز استغاثه است، بله شما هر جایی می توانید بخوانید، این نماز اسغاثه را، نماز استغاثه به امام عصر است زیارت هایی که برای امام عصر است لذا، اما چرا تقدس پیدا کرده است، الآن تقدسش بیشتر است در نزد ما چون بلاخره یک مأمنی شده است برای منتظران امام عصر، و موالیان امام عصر و توجه به امام عصر، یک مکان خاصی شده است که

«فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ»

نور/36

این مصداق این بیوت می شود اینجا تقدس پیدا می کند، یک بتی شده است که «أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ» خدا اذن داده است و خدا ارده کرده است که در اینجا مؤمنین بروند و صبح و شام آنجا توجه به حجت مطلق الهی روی زمین داشته باشند، چه از این بالاتر، دنبال چه بالاتر از این می گردیم؟

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، حاج آقا ایشان سؤال کردن رویکرد علمای گذشته به مسجد جمکران چه بوده است؟

استاد حجازی:

نمی دانم منظورشان از گذشته چه زمانی است ولی خب شهرت مسجد جمکران، آنچنانی مثل مسجد سهله و کوفه و اینها نیست، شهرت مسجد جمکران بیشتر به این قرون اخیر بر می گردد،

مجری:

آقای علی در اینستاگرام سؤال کردند حاج آقا آیا روایتی که در باره چهل شب تشرف به مسجد سهله که باعث دیدار و رؤیت حضرت می شود صحت دارد یا خیر؟

استاد حجازی:

ببینید حالا ما این را یک بحث مفصلی داریم در باره ملاقات باحضرت که اصلاً بحث ملالقات با حضرت و رؤت حضرت به چه معنایی آیا ممکن است یا ممکن نیست و آیا ما امری و دستوراتی برای ملاقات حضرت در دوران غیبت داریم یا نه، که دستوراتی داده باشند که مثلاً این کارها را انجام بدهید در دوران غیبت حضرت را می بینید؛ اما بصورت مطلق عرض کنم خدمت شان که نه ما هیچ دستوری به چله گرفتن برای رؤیت حضرت و ملاقات حضرت نداریم،

مجری:

دستور به چله گرفتن داریم در موضوعات مختلف اما برای ملاقات با امام زمان نداریم

استاد حجازی:

ببینید چله گرفتن هم باید ببینیم مقصود چیست مثلاً بعضی از اعمال را داریم که می گویند این را چهل روز انجام بدهید به این عنوان، اما چله گرفتن به این عنوان در روایات، چله گرفتن به این عنوانی که بروید در یک جای خاصی بیتوته بکنید و عمل خاصی را انجام بدهید، چله نشینی به آن بگویید، می گویم عدد 40 در روایات ما است، دقت کردید، و خیلی روایات بعضی کتب هم جمع کردند مخصوص به عدد چهل، مرحوم شیخ صدوق در خصال و اینها، اما عرض مان این است که جدا از عدد 40 اینکه چله نیشینی بکنیم برای یک کار خاصی این هم بعنوان چله نشینی در روایات نداریم

مجری:

ایشان البته چله نشینی هم نگفتند، گفتند چهل شب تشرف،

استاد حجازی:

نه نداریم همچین چیزی خود مسجد سهله یک اعمالی دارد آدابی دارد اذکاری دارد که انسان برود آنجا، مقام هایی دارد ادعیه ای را بخواند و از جمله اینکه گفتم آنجا هم یک مکانی است مثل سرداب غیبت، مثل مسجد سهله، مکان هایی است که انسان می رود آنجا و توجه می کند زیارت می کند امام معصوم را.

مجری:

یک شب بیتوته در آنجا خیلی، آن فکر کنم روایتش هست بیتوته در مسجد سهله منتهی اینکه باز اگر بگوییم بیتوته اگر شب در مسجد سهله بکنید حضرت را می بینید همچین چیزی نیست؛ آقای کرمانی سؤال کردند در باره اعتبار کتاب «النجم الثاقب» نوشته محدث نوری که تشرفات به محضر حضرت ولیعصر (عج) در آن بیان شده توضیح بدهید.

استاد حجازی:

بله مرحوم محدث نوری رضوان الله تعالی علیه، خب ایشان در کتاب هایشان مواردی را مثلاً همین «النجم الثاقب» مواردی را ذکر می کنند که بعضی از اینها متفردات خود مرحوم نوری هست، حتی در «مستدرک وسائل» بعضی از متفرداتی را دارند خب خود ایشان البته سندی را برای این کتب نقل می کنند، اما خوب متفردات ایشان است، آنچه که از معتفردات روایی باشد خب معمولاً علماء مادامی که در بحث اصل اعتقادی باشد یا فرع اعتقادی باشد خیلی به آن نمی توانند اعتماد کنند، چون بحث اعتقادی است، اما درباره تشرافاتی که ایشان نقل کرده ما یک بحث مفصلی ان شاء الله خواهیم داشت در باره تشرفات، که حول «توقیع سموری» که معنای توقیع سموری چیست و آن مشاهده ای که «الا فمن ادعي المشاهدة قبل خروج السفياني والصيحة فهو كذاب مفتر» آن مشاهدۀ که در توقیع درباره اش بحث شده است آن مشاهده مقصود چه مشاهده ای است و چیست و چه مشاهداتی را و چه داستانهایی از لقاءهای با امام عصر را شامل می شود یا نمی شود، آنجا دسته بندی می کنیم ان شاء الله مفصل عرض خواهیم کرد، که چه داستان هایی، چون این خیلی مهم است و بشدت ما امروز مبتلی هستیم در بحث مهدویت، که خب هر کسی می آید یک داستانی نقل می کند ملاقاتی نقل می کند، حالا خواب که عدم حجیتش واضح تر است اما در ملاقات که می شود، خب هر کسی می آید یک ملاقاتی نقل می کند، و بعد هم یک چیزی را منصوب می کند به امام عصر گاهی وقت ها یک عقدیه ای را گاهی وقت ها یک فرع اعتقادی را، گاهی وقت ها یک حکم شرعی را ، گاهی وقت ها یک دستوری را، گاهی وقت ها یک مقاماتی را برای خودش بیان می کند و می خواهد اثبات بکند، اینها را همه را باید تفکیک بکنیم که ببینید طبق توقیع شریف و روایات دیگر چه مشاهداتی اگر در دوران غیبت امکان داشته باشد که حالا من خلاصةً عرض می کنم که ما 10 نوع از داستان ها و ملاقات ها برای دوران غیبیت وجود دارد، یعنی دسته بندی که می کنیم ده نوع این لقاءها دسته بندی می شود، از این 10 نوع فقط یک نوعش را مجازیم قبول بکنیم، با ویژگی های خاصی که از همین توقیع و روایات دیگر برداشت می شود، فقط یک نوع بقیه اش را مجاز به قبول نیستیم بلکه ملزم هستیم به تکذیب، یعنی9 قسم از ملاقات هایی که برای امام عصر نقل می شود که اکثراً بخاطر اینکه نسبت هایی را می دهند به حضرت اتفاق هایی که در آن می افتد یا ادعاهایی که شخص مدعی دارد، اینها واضح می شود، اما 9 قسم از این 10 قسم ما مأمور به تکذیبش هستیم، یک قسمش می ماند که مثلاً بعضی از این ملاقات هایی که از علمای عظام ما نقل شده است، آنها شامل این قسم می شود که می توانیم قبول بکنیم، مثلاً بعضی از لقاءهایی که مثل سید بحر العلوم یا مقدس اردبیلی یا مرحوم سید بن طاوس برای اینها نقل می شود، آن ویژگی ها وقتی در آن وجود داشته باشد، و منافی نباشد با آن روایات اهل بیت می توانیم تصدیق بکینم، پس ملاک داند، برای همین قبول یا عدم قبول ادعای رؤیت حضرت در دوران غیبت هم یک ملاکی داریم که بحث مفصلی دارد ان شاء الله به آن خواهیم رسید.

مجری:

خیلی ممنون، و متشکر، سؤالات فعلاً تمام شده، حاج آقا همان ادامه بحث را بفرمایید تا فرصت داریم که ان شاء الله بتوانیم جمع کنیم امشب.

استاد حجازی:

ان شاء الله، ما مورد آخری هم که امشب می خواهیم به آن برسیم، باز اگر عمری بود شبهای آینده موارد دیگری را عرض می کنیم، این عنوان است که یکی از وظایف ما در دوران غیبت، احیاء امر اهل بیت و انقاد شیعیان از چنگ نواصب است، این یکی از وظایف شیعه است، حالا خصوصاً کسانی که علمی دارند یا خدای متعال به آنها امکاناتی را داده است و علمی را داده است، و بهره ای از علوم اهل بیت (ع) دارند، ما وقتی نگاه می کنیم در روایات اهل بیت می بینیم که یک جهت جهت وظیفه است و یک جهت، جهت اجری است که این کار دارد یعنی این کار نجات ایتام آل محمد است، و نشر علوم اهل بیت است، برای عده ای از افراد وظیفه است که آن علما هستند، و برای دیگران که شیعیان هستند، عموم شیعه هستند، برای آنها هم وظیفه است تعلم یاد گرفتن، باید بروند و یاد بگیرند، اگر وظیفه عالم است که یاد بدهد، و نشر بکند علوم اهل بیت را وظیفه مؤمن و شیعیان هم این است که بروند سراغ علما و اخذ بکنند علوم اهل بیت را، یاد بگیرند علوم اهل بیت را، چرا؟ چون اگر نرویم همین بساطی می شود که امروز داریم می بینیم متأسفانه در بعضی از جوامع و در هر عصر و قرنی که می آید یکی می آید یک علمی بلند می کند و یک ادعایی مطرح می کند و عده ای را دنبال خودش می  کشد، و جالب این است روایتی داریم از امام صادق (ع) حضرت می فرمایند که «ما من احدٍ یدعوا إلی ظالٍ إلّا و یجدوا من یتبعه» خیلی عجیب است، می فرماید که اصلاً در دوران غیبت یک چیزی به شما بگوییم، احدی نیست که دعوت به ظلالتی می کند إلا اینکه اتباعی هم پیدا می کند، یعنی هر کسی هر دعوتی بکند بلاخره یک افرادی یک عده دنبالش می روند، و این متأسفانه علتش همین جعل است، خب ما یک ابواب خاصی در روایات اهل بیت داریم مثلاً کتاب «احتجاج» مرحوم طبرسی، یا مقدمه تفسیر امام حسن عسکری (ع) آنجا یک سری روایاتی را آورده اند، در وظیفه علمای شیعه برای انقاذ شیعیان، و اجری که این عمل دارد پس این هم یکی از وظایف ما است، عرض کردم، در دو جهت، علمای شیعه بروند بیاموزانند، و شیعیان هم بروند بیاموزند، و اخذ کنند این علوم اهل بیت را، مثلاً امام عسکری (ع)

«و قال الإمام: وَ أَشَدُّ مِنْ یُتْمِ هَذا الْیَتیمِ»

التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام ‏: ص۳۳۹، ح ۲۱۴٫

می دانی یتیم حقیقی چه کسی است؟ حضرت دارند مثال می زنند، و اینها همه آماده کردن دوران غبیت است ببینید امام عسکری محیا کردند شیعیان را برای دوران غیبت بیش از بقیه ائمه، همه ائمه محیا کردند اما امام عسکری بیشتر دارند این فضا را آماده می کنند،

«وَ أَشَدُّ مِنْ یُتْمِ هَذا الْیَتیمِ، یَتیمٌ [یَنْقَطِعُ‏] عَنْ إمامِهِ لایَقْدِرُ عَلَى الْوُصولِ إلَیْهِ»

یتیمی که از امامش منقطع است، دستش به امام نمی رسد

خب چه کند؟

« وَ لایَدْری کَیْفَ حُکْمُهُ فی ما یُبْتَلَى بِهِ مِنْ شَرائِعِ دینِهِ»

نمی داند کجا برود نمی داند حکمش چیست در شرایع دینش یا در اعتقاداتش

«أَلا فَمَنْ کانَ مِنْ شیعَتِنا عالِماً بِعُلومِنا»

اگر رفتی عالم به علوم ما شدی

«و هَذا الْجاهِلُ بِشَریعَتِنا»

و رفتی این جاهل به شریعت ما

«الْمُنْقَطِعُ عَنْ مُشاهَدَتِنا یَتیمٌ‏ فی حِجْرِهِ، أَلا فَمَنْ هَداهُ وَ أَرْشَدَهُ وَ عَلَّمَهُ شَریعَتَنا، کانَ مَعَنا فی الرَّفیقِ الْأَعْلى»

اگر رفتی جزو شیعیان ما شدی که آمدی دست این شیعه ای که دستش از ما کوتاه است و یتیم شده بخاطر نبودن امامش و در چنگ نواصب و شبهه افکنان افتاده است اگر رفتی آن را نجات دادی «کانَ مَعَنا فی الرَّفیقِ الْأَعْلى» در رفیق اعلی و در آن جایگاه اعلی الهی در بهشت همنشین هستی با اهل بیت، باید انسان در دوران غیبت هردو طرف باید این کار را انجام بدهند، باز در روایات دیگر، از امیرالمؤمنان فرمود،

« من کان من شیعتنا عالما بشریعتنا فاخرج ضعفاء شیعتنا من ظلمة جهلهم»

اگر عالم به شریعت شدی

هر کس در حد خودش یعنی ما نمی خواهیم بگوییم که مثلاً فرض بفرمایید فقط با فقهای عظام شیعه نه هر کس در حد خودش، یک شخصی فقیه هست محدث بزرگ است در حد خودش، کتاب می نویسد بحار می نویسد، کس دیگری پایین تر از او می آید اینها را کلاس درسی می گذارد در کلاس درسش تعلیم می کند علوم اهل بیت را، کس دیگری پایین تر از آنها در خانواده خودش دوستان خودش، زنش بچه اش فرزندش است، رفیقش است، برای حل می کند، یا دست او را می گیرد در دست یک عالمی می گذارد، که شبهه اش حل بشود خب همه اینها هر کس در حد خودش وظیفه اش هست این کار را انجام بدهد، نکته این است، یعنی ما اگر هر کدام مان به این وظیفه مان عمل بکنیم، و فقط بدوش افراد خاص نگذاریم، اگر پدر، از حقوق فرزند بر گردن پدر یکی همین است، که علوم و شریعت را به او یاد بدهد، اگر پدر علوم شریعت را به فرزندش یاد بدهد در حد خودش، بگوید من بلاخره پدر هستم، یک عمر است رفتم در مسجد پای منبر آن چیز هایی که یاد گرفتم بیایم به بچه هایم یاد بدهم، به نوه هایم یاد بدهم، فقط گردن علما و فقهای شیعه نیاندازیم، فرمود کسی که این کار را انجام بدهد روز قیامت یک تاجی از نور خدای متعال بر سر او می گذارد که جمیع عرصات قیامت را با آن تاج نور، نورانی می کند، و همه حصرت می خورند به جایگاه و مقامی که او دارد؛ باز فرمودند که

«فضل کافل یتیم آل محمد»

فضل کسی که کفالت می کند یتیم آل محمد را

«الْمُنْقَطِعِ عَنْ مَوالیهِ النّاشِبِ فی تِیهِ‏ الْجَهْلِ»

کسی که افتاده در سرگدانی جهل و در حیرت جهل و می رود آن را نجات می دهد

«یُخْرِجُهُ مِنْ جَهْلِهِ وَ یوضِحُ لَهُ ما اشْتَبَهَ عَلَیْهِ»

از جهلش آن را خارج می کند شبهاتش را رفع می کند

فضلش چیست؟

«عَلى [فَضْلِ‏] کافِلِ‏ یَتیمٍ‏ یُطْعِمُهُ وَ یَسْقیهِ»

در مقابل چه کسی؟ این یک  کسی است که آمده کفایت کرده و کفالت کرده در امر دینش، و یک شخص دیگری هم است کفالت می کند در امر ظاهری اش در طعامش و در آشامیدنی اش، یعنی می آید او را سیرآب می کند، فضل این دوتا از هم چقدر است، فرمود:

«کَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلى السُّها»

مثل برتری شمس است، خورشید است بر ستاره سها

که کم نورترین ستاره ای که در آسمان است،

مجری:

حاج آقا اولش که این عنوان نهم را فرمودید احیاء امر اهل بیت و انقاذ ایتام آل محمد، از دست نواصب، من به نظرم آمد که منظور از ایتام همان یتیم به معنی مصطلح است است اما، با روایاتی که فرمودید، دیدم نه خیلی عام تر است معنایش از آن معنای مصطلح،

استاد حجازی:

بله، بله، اصلاً یتیم در روایات شیعه، خیلی روایات فراوان است، که ایتام آل محمد یا من یتیم نا و غیره، همه اش مقصودش همین است، اصلاً مقصودش یتیم ظاهری نیست، مقصودش این است که «الإمام الإب الریح و الوالد الشفیق» اما پدر رحیم است و والد شفیق است، لذا وقتی به این نگاه می کنیم، به این روایت ها می بینیم که منظور از یتیم کسی است ک امام بالای سرش نیست، واقعاً چه یتیمی از این بلاتر؛ باز در روایت دیگری، امام صادق (ع) فرمودند که

«مُرَابِطُونَ فِي اَلثَّغْرِ - اَلَّذِي يَلِي إِبْلِيسَ وَ عَفَارِيتَهُ»

الاحتجاج ، ج۱، ص۱۷

علمای شیعیان ما، در دوران غیبت، مهم این است اینها همه اش مقصود دوران غیبت را دارند می گویند، تصریح کردند در دوران غیبت، که حالا باز می خوانیم که مرابط هستند، یعنی حفظ می کنند،

«فِي اَلثَّغْرِ»

در آن کمین گاهی که ابلیس و غفاریت ابلیس کمین کردند که شیعیان ما را بدزدند، و غارت کنند دین آنها را، خب ببینید در دوران غیبت واقعاً کمین گاه شیطان است، هرجا شما می روید می بینید یک کمین گاه است برای شیطان، یک جا ملحد است، یک جا آتئیست ها هستند، یک جا فرقه های ظاله هستند، یک جا اعتقادات در امور دینی ظاهری و توسلات و اعقاداتی که مربوط به شبهات وهابیت و اینها می شود، اینها را می آیند تشکیل می دهند، یعنی هر جا شما بروید یک نوعی از این شبه و تشکیک در اعتقادات را می  بینید، اما نکته  این است که همه اینها، یک ملت است، همه اش یک چیز است، وقتی نگاه بکنید همه اینها به هم متصل هستند، یک هدف دارند و آن هدف شان این است که کمین گاه ابلیس است این برای اینکه شیعه را گمراه بکنند، حالا به هر عنوانی باشد یکی را باالحاد و آتئیست، یکی را با وهابیت، یکی را با احمد الحسن، یکی را با هاشم خراسانی، یکی با تشکیک در توسلات و اعتقاداتش دوری از مجالس اهل بیت و غیره، خب فرمودند،

«اَلَّذِي يَلِي إِبْلِيسَ وَ عَفَارِيتَهُ يَمْنَعُوهُمْ عَنِ اَلْخُرُوجِ عَلَى ضُعَفَاءِ شِيعَتِنَا»

نمی گذارند که اینها حمله کنند به ضعفای شیعیان ما

«وَ عَنْ أَنْ يَتَسَلَّطَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ وَ شِيعَتُهُ وَ اَلنَّوَاصِبُ»

و ابلیس و شیعیان نواصبش جالب است نواصب را شیعه ابلیس می خوانند حضرت، نواصب شیعیان ابلیس هستند، فرمودند کسی ه این کار را بکند

«أَلاَ فَمَنِ اِنْتَصَبَ لِذَلِكَ مِنْ شِيعَتِنَا كَانَ أَفْضَلَ مِمَّنْ جَاهَدَ اَلرُّومَ وَ اَلتُّرْكَ وَ اَلْخَزَرَ أَلْفَ أَلْفِ مَرَّةٍ»

و روایت های دیگر که فرمودند که مقامش بالاتر از کسی است که جهاد کند در رکاب پیغمبر اکرم (ص)؛ باز فرمودند که این هم باز عجیب است،

«لَولا مَن یَبقی بَعدَ غَیبة قائِمُکُم»

بحارالانوار، ج 72، ص 316

اگر بعد از امام علی بن محمد امام هادی (ع)

«لَولا مَن یَبقی بَعدَ غَیبة قائِمُکُم»

اگر نبودند بعد از غیبت قائم شما

«مِنَ العُلَماءِ الدّاعین اِلَیهِ، وَالّدالِّینَ عَلَیهِ»

علمایی که دعوت می کنند به سوی او و دلالت می کندند به سوی، امام عصر (عج)

«وَالذّابیّنَ عَن دینِهِ بِحُجَجِ اللّهِ»

که ذب می کنند و دفاع می کنند از دین امام عصر به حجج الهی

و به برهان های الهی، منظور از حجج برهان است ایجا

«و المُنقِذینَ لِلضُّعَفاءِ مِن عِبادِ اللّهِ»

نجات می دهند ضعفاء و عباد را

«مِن شِباکِ اِبلیسَ و مَرَدَتِه و من فخاخٍ النواصب لَما بَقِیَ اَحَدُ اِلّا اِرتَدَّ عَن دینِ اللّهِ»

اگر اینها نبودند، ببینید فضل علماء را در دوران غیبت، کسی هم نیاید مثل این حشویه که ما اسمش را می گذاریم حشویه، اینهایی که بدوروغ، هیچ چیز هم سرشان نمی شود از حدیث و از محدثین و اینها، جدیداً آمدند بدوغ ادعای اخباری گری و اینها می کنند، نه از محدثین چیزی می دانند نه از اخباری گری چیزی می دانند، و حتی جسارت می کنند صریحاً به بزرگان و محدیثین مثل شیخ حر و مرحوم محدث بحرانی و به اینها هم جسارت می کنند توهین می کنند، ما اینها را می گوییم حشویه، یک مشت غلات و حشویه هستند، و دائم در حال توهین و سب و لعن به علمای شیعه هستند و کسانی که واقعاً خدا ان شاء الله شیعیان را حفظ بکند از شر اینها، که واقعاً مصداق همان حدیثی است که هفته قبل خواندیم اینها مصداق همان حدیث هستند که گفتیم روایاتی که امام هادی دستور به قتل آن شخص دادند، اینها هم واقعاً مصادیق همان ها می شوند، ولی می آیند می گویند بله مقصود فقط ائمه هستند، می گوییم نه آقا دارد در دوران غیبت صحبت می کند، حضرت، تصریح می کند که «لَولا مَن یَبقی بَعدَ غَیبة قائِمُکُم» در دوران غیبت همچین علمایی هستند و این مخصوص یک زمان هم نست، مخصوص یک روز و دو روز و عصر مرحوم کلینی و صدوق نیست، تا زمانی که غیبت ادامه دارد علمایی هم هستند که وظیفه شان این است و این کار را انجام می دهند شما بخواهید یا نخواهید، و این وظیفه را انجام می دهند.

مجری:

اصولاً می شود گفت که بخاطر همین که همچین علمایی بودند و این وظایف شان را انجام دادند این پرچم و این بیرق استمرار داشته و این معارف بوده

استاد حجازی:

بله هیچ چیز غیر از این نبوده، حضرت دارند می فرمانید دیگر اینها کسانی هستند که واقعاً مورد توجه خاصه اهل بیت هستند چون خودشان وعده داند که اینها می آیند، مورد توجه خاصه حضرت نصرت خاصه میکنند اینها را، فرمودند که اگر اینها نبوند

«لَما بَقِیَ اَحَدُ اِلّا اِرتَدَّ عَن دینِ اللّهِ»

همه تان مرتد می شدید

به برکت علمای حقیقی شیعه است، فقهای حقیقی و محدثین حقیقی شیعه است

«وَ لکِنَّهُم یمسِکُونَ اَزِمَّةَ قُلُوبِ ضُعَفاءِ الشّیعةِ»

اینها هستند که حفظ می کنند، قلوب ضعفای شیعیان ما را

«کَما یُمسِکُ صاحِب السَّفینَةِ سُکّانَها»

مثل اینکه صاحب کشتی سکان را حفظ می کند

«اُولئِکَ هُمُ الاَفضَلُونَ عِندَ اللّهِ عَزَّ و جَلَّ»

در دوران غیبت دعوت می کنند و حفظ می کنند شیعیان را

مجری:

خیلی ممنون استاد سه چهار دقیقه وقت داریم، دو- سه دقیقه احتمالاً به این سؤالاتی که رسیده بگذرد و یک دقیقه هم برای جمع بندی بحث این هفته.

سؤالم این بود که در برخی روایات کرامت هایی به نواب اربعه، مانند پیشگویی اشاره شده می خواستم ببنیم این مطلب قابل اعتماد است؟ و دوم اینکه اگر امکان دارد یک کتاب جامع و گزیده در باره مهدویت معرفی بکنید،

استاد حجازی:

برای نواب اربعه بله حتی ما اسمش را معجزه نمی گذاریم، چون معجزه از حجت خدا است اما کرامت هایی نقل شده است که بعضی گفتند می شود به آن معجزه گفت از این جهت که معجزه خود امام بوده است، اما اینها خبرش را بیان کردند، چرا؟ بخاطر اینکه باید نواب اربعه یا وکلای اربعه، بایداثبات می کردند نسبت خودشان را به امام عصر یک طریق اثباتش نص و وصیت بوده است، که وصیت کردن به یکدیگر، یعنی عثمان سیعد به پسرش محمد بن عثمان، محمد بن عثمان وصیت کرد به حسین بن روح نوبختی، حسین بن روح نوبختی به علی بن محمد، اینها وصیت کردند به هم، این نص و وصیت دلیل شناخت بود، و دیگری همین کرامت هایی که وارد شده، مثل قضیه شلمغانی، که وقتی آمد پیش حسین بن روح و نوبختی و ادعای نیابت و اینها کرد، به او گفت که من محاسنم همه سفید است، این محاسن من را سیاه بکن اگر می توانی، اگر سیاه کردی من قبول می کنم، این هم گفت باشد می روم و بر می گردم، رفت که دیگر هنوز برنگشته، اینها را داریم صریحاً یعنی مطالبه معجزه می کردند، می گفتند اگر تو هم ادعای نیابت می کنی بیاور، یک چیزی باید معجره ای رخ بدهد،

مجری:

پس حتماً خودشان یک چیزی داشتند

استاد حجازی:

خودشان ارائه می کردند همین را می خواهیم بگوییم،

مجری:

گفتند کتاب معرفی کنید استاد راجع به مهدویت، جامع و گزیده

استاد حجازی:

کتاب اگر بخواهیم معرفی بکنیم، خب هر کتابی، اگر بخواهیم یک کتاب معرفی بکنیم جفای به بقیه کتاب های خوب می شود،

مجری:

حالا باز هم به سلیقه خودتان یکی دوتا معرفی بکنید

استاد حجازی:

خب کتاب جامع اگر بخواهیم بگوییم، «منتخب الأثر» آیت الله صافی گلپایگانی، که واقعاً کتاب جامع و بی بدیلی است

مجری:

چند جلد است، یک جلد است؟

استاد حجازی:

نه 8 جلد است، و اگر کتابی، که بخواهیم، یک کتابی که من خیلی دوست دارم و صحیح عقاید را بیان کرده، کتابی است بنام مهدی منتَظَر، نوشته شیخ جواد خراسانی، ایشان شیخ جواد خراسانی (رض) خیلی خوب در این کتاب نکته های دقیقی را در باره بحث امام عصر (ع) و غیبت حضرت و ظهور حضرت و غیره بیان کردند و برای خواننده سطح متوسط هم خیلی مفید است، خیلی راحت می تواند متوجه بشود، حالا منتخب الأثر جامع تر است کامل تر است، ابواب مختلف روایی را همه را جامع آنجا آوردند ولی خب اینجا خیلی مفید است، و توصیه می کنم حتماً همه دوستان را و علاقه مندان به بحث مهدویت را که واجب است، برای بحث آشنایی خواندن، به دقت الغیبه نعمانی، و کمال الدین مرحوم شیخ صدوق، خصوصاً باز الغیبه نعمانی، به طریق اولی،

مجری:

مکیال چه حاج آقا؟

استاد حجازی:

مکیال هم کتاب خوبی است، مکیال ایشان بحث های اخلاقی مثلاً در آن بعضاً مطرح کردند، بحث ها یک مقدار تطویل بیشتری دارد، و یک مقدار حالت خطابه ای تر در مکیال هست، یک مقدار خطابه در مکیال ما می بینیم، ولی خب بعضی کتاب ها نه تخصصی تر است، و مکیال هم کتاب خیلی عالی است، حرفی در آن نیست.

مجری:

خیلی ممنون سؤال دوم، آیا اهل سنت معتقد هستند که دجال زنده هست؟

استاد حجازی:

ببینید در باره دجال بحث خیلی زیاد است اولاً بحث روایاتش هست، آقای مهدی پور کتابی دارند درباره دجال، می توانند بخرند و مطالعه کنند انتشارات جمکران هم چاپ کرده، تخصصی آنجا در مورد دجال بحث کرده، اما اکثر روایات دجال عامی است این اولاً، یعنی ما در شیعه یک یا دوتا روایت در مورد دجال نداریم،

مجری:

ما در مورد سفیانی روایت داریم

استاد حجازی:

سفیانی خیلی وایت داریم، بیشترین روایاتی که در «علائم المحطوم» بیشترین روایات سفیانی است،

مجری:

ولی در مورد دجال در منابع شیعه نداریم

استاد حجازی:

یکی دوتا روایت است، که بعضی ها هم گفتند بخاطر اینکه حالا مشهور عامه ائمه احتجاج کردند، و بعضی هم تأویل هایی می کنند دجال را مثلاً می گویند یک تفکری است، یا ایدئولوژی است، این هم در روایات دلیلی برایش نداریم مادامی که در ورایات اهل بیت تفصیلی برای دجال نداریم لزومی ندارد که به آن تفسیرهای عامه هم ما تمسک بکنیم، و عامه هم سرش خیلی اختلاف دارند عرض کردیم، بعضی هایشان می گویند یک تفکر است دجال، مثلاً فراماسون ها هستند، بعضی هایشان می گویند شخص است، بعضی  هایشان می گویند، یک جنی است، بعضی می گویند ابلیس است، خود ابلیس سوار بر خری می شود، حرف ها مختلف زیاد دارد اما روایات دجال خیلی قابل اعتبار نیست برای ما شیعیان آن چیزی که موضوعیت دارد در قبل از ظهور حضرت همان سفیانی است که موضوعیت دارد و بعد هم دیگر جریانات حکومت حضرت است و افرادی که می آیند با حضرت بیعت می کنند و تحت حکومت حضرت قرار می گیرند،

مجری:

پس راجع به اینکه آیا دجال زنده است یا نیست اقوال خیلی مختلف است،

استاد حجازی:

در کتب و روایات عامه بله، خیلی اصلاً اوصافی که برای خودش نقل کردند بشدت هم متناقض است هم فراوان است، هر کسی یک طوری اوصاف را گفته پاهایش دراز است گوش هایش دراز، یک چشم است، دو چشم است، دست هایش این چینین است بدنش این چنین است ،خرش چطوری است همه اینها را مفصل با تناقض های فراوان توصیف کرند اما خب چون روایت روایت شیعی نیست

مجری:

و منصوب به اهل بیت هم نیست خیلی اعتباری ندارد.

استاد حجازی:

بله اصلاً حجیتی برای ماندارد.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر خسته نباشید خیلی ممنون که این برنامه مهدی یار را دنبال کردید ان شاءالله که خداوند همه ما را جزو منتظران و شیعیان خاصه حضرت ولیعصر (عج) قرار بدهد،

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 

 

 


مهدی یار>

شبکه ولی عصر مهدی یار حجت الاسلام حجازی