ایستگاه اندیشه حجت الاسلام روستایی
قسمت سی و دوم برنامه ایستگاه اندیشه به کارشناسی حجت الاسلام روستایی
بسم الله الرحمن الرحيم
تاریخ :15 اردیبهشت 1400
مجری:
بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما بینندگان شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) طاعات و عباداتتان قبول درگاه احدیت باشد.
همچنین به مناسبت سومین شب شهادت مولی متقیان حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) عرض تسلیت دارم، ان شاء الله که در این شب قدر ما را هم از دعای خیرتان محروم نفرمایید.
با یکی دیگر از برنامههای ایستگاه اندیشه در خدمت شما هستیم با محوریت سخنان گهربار جناب استاد «روستایی» عزیز سلام علیکم خوش آمدید.
استاد روستایی:
علیکم السلام ورحمة الله بنده هم خدمت شما مجری محترم و بینندگان عزیز شبکه جهانی حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداه) عرض سلام و ادب و احترام دارم و شهادت مولی الموحدین یعسوب الدین امیر المؤمنین حبل المتین علی (علیه الصلاة والسلام) را خدمت بینندگان عزیز و ارجمندمان تسلیت عرض میکنم، و امیدوارم که تا به این لحظه عبادات و طاعاتشان مورد قبول درگاه حضرت حق واقع شده باشد و در شب 23 ماه رمضان که مصادف با شب قدر است خادمان خودشان را در شبکه جهانی حضرت ولیعصر از دعای خیرشان محروم نفرمایند.
مجری:
ان شاء الله که همه بینندگان ما را دعا بفرمایند و از این بحث علمی که در محضر جناب استاد «روستایی» هستیم همه ما مستفیض بشویم و ان شاء الله که اجر ما را هزار برابر در این شب عزیز بنویسند.
بینندگان که سلسله مباحث جناب استاد را دنبال میکنند، مباحث ایشان پیرامون نقشههای مخالفان در موضوع امامت و خلافت در عصر و دوران پیامبر بود که چه دسیسههای برپا کردند و چه نیرنگهای را در سر میپروراندند و چه کارهای را انجام دادند؟ از جناب استاد تقاضا میکنم خلاصهی از مباحث را بفرمایند ان شاء الله ادامه بحث را در خدمتشان هستیم
استاد روستایی:
بسم الله الرحمن الرحیم بینندگان عزیز و ارجمندمان که این برنامه را دنبال میکردند بحث ثابتمان در این برنامه، درباره نقشههای مخالفان در عصر پیامبر برای انحراف مسیر امامت و خلافت بود؛ البته در بین این برنامه گاه به مناسبتهای که پیش میآمد بحث دیگری مطرح میکردیم اما بحث ثابت این برنامه این بود.
به این صورت مطرح شد وقتی یک جنبش بخواهد یک حرکتی را انجام بدهد، اگر بخواهند با آن جنبش مبارزه بکنند و آن را از نفس بیاندازند چند تا کار صورت میدهند اولاً: مشروعیت رهبر جنبش را زیر سوال میبرند. دو: اتهام مالی به او میزنند. سه: اتهام اخلاقی میزنند.
ما در اینباره سخن گفتیم. گفتیم عدهی مشروعیت پیامبر را زیر سوال بردند آمدند بیان کردند که پیامبر (نستجیر بالله)، نبی نیست؛ یعنی کسی آمد ایجاد شک و شبهه در نبوت پیامبر کرد. یا فرد دیگری به پیامبر اتهام زد که:
«أتزعم أنک رسول الله»
تو گمان کردی که پیغمبر هستی!
به این صورت به پیامبر توهین کردند البته به تعبیر صحیحتر:
«ألست تزعم أنك رسول الله»
آیا تو گمان نمیکنی پیامبری؟
مسند أبي يعلى؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن المثنى أبو يعلى الموصلي التميمي الوفاة: 307، دار النشر: دار المأمون للتراث - دمشق - 1404 - 1984، الطبعة: الأولى، تحقيق: حسين سليم أسد، ج8، ص129
که بعد پیامبر میفرماید این در شک و فلان است. یک عده اینطوری مشروعیت حضرت را زیر سوال بردند، به طور مفصل راجع به آن حرف زدیم.
بعضیها آمدند حکم پیامبر را زیر سوال بردند وقتی که آقا رسول خدا در یک ماجرای به نفع یک فردی حکم دادند طرف آمد گفت نه این چون فامیل و پسر عمه شما است شما به نفع ایشان داری حکم میدهی و شروع کرد علیه پیامبر توهین کردن و حتی در تاریخ داریم که پشت سر پیامبر صحبت کرد و شکلک پیامبر را در میآورد و خیلی توهینها انجام میداد.
به این صورت که این آدم پارتی بازی میکند، این آدم حکم حق نمیدهد حکم این آدم بر اساس وحی نیست، بعضیها اینطوری مشروعیت پیامبر را زیر سوال بردند. بعضی دیگر گفتند که پیامبر گوش است «اُذن» است هر چه که علی ابن ابیطالب بگوید آن را میشنود و قبول میکند یعنی به این معنا که پیامبر دهن بین است.
همه اینها مشروعیت پیامبر را زیر سوال میبرد، ما در قرآن آیات متعددی داریم که پیامبر، هر آنچه بگوید وحی است پیامبر از روی هوا و هوس صحبت نمیکند اگر شما گفتی این دهان بین است اگر گفتی برای حکم نفع فامیل خودش را در نظر میگیرد؛ پس این پیامبری نمیشود که از روی هوا و هوس صحبت نمیکند.
نه هوای فامیلی و هوا و هوسی که متعلق به دوست داشتن و میل به فامیل و پارتی بازی میشود مقدم شده، یا جای دیگر دهان بینی، یعنی علاقهی که به این شخص دارد هر چه این شخص بگوید میپذیرد، این میشود آن پیامبری نیست که طبیعتاً بر اساس وحی صحبت کند به این معنا داریم میگوییم مشروعیت حضرت را زیر سوال بردند یا مواردی در مورد شک در نبوت گفتیم.
در این موارد به طور مفصل در این یکی دو هفته دربارهاش صحبت کردیم، بعد گفتیم برخی به پیامبر اتهام مالی زدند به طور مثال پیامبر یک مالی را تقسیم میکرد، در بحث «خمس خیبر» یا امثالهم که این مال هم طبق آیه قرآن متعلق به اهلبیت بود، یک عده آمدند اعتراض کردند چرا به اینها میدهی و به ما نمیدهی؟ حکم شما، حکم درست و الهی نیست هوا و هوس را در نظر گرفتی.
یا در دو واقعه دیگر، وقتی پیامبر غنائمی را تقسیم میکردند آمدند به حضرت ایراد گرفتند که شما عدالت را رعایت نمیکنید شما به خاطر خدا کار نمیکنی و آن طوری که دلت میخواهد عمل میکنی، یک جورهای پیامبر را متهم به فساد مالی کردند که در جیب بستگان خودت داری چیزی سرازیر میکنی! این هم یک مدل برخورد بود که عرض کردیم از طرف آن جریان معارض و مخالف در دوره پیامبر آمدند مطرح کردند.
نکته سوم اتهام اخلاقی بود که عرض کردیم وقتی میخواهند رهبر یک جنبشی را بزنند تمام این تلاشها برای چه است؟ برای این است که سخن این فرد بیاثر بشود اگر این آمد گفت علی ابن ابیطالب امام است بگویند این پیامبری است که زیر سوال است متهم به امور مالی هم است اتهام اخلاقی هم دارد.
آمدند به حضرت اتهام اخلاقی زدند، به همسر پیامبر تهمت فحشاء زدند ما در جلسات گذشته راجع به آن صحبت کردیم و گفتیم به جناب «ماریه قبطیه» به عقیده ما تهمت فحشاء زدند، این خیلی مهم است شما ببینید یک رهبر کاریزماتیک و یک رهبری که یک شخصیتی دارد که مورد قبول است، وقتی شما گفتی همسر این فرد چنین و چنان است، در دهانها حرف نادرستی انداختی طبیعتاً آن نگاه تقدسی و آن نگاه مقدس گونه دیگر به آن فرد نمیشود، همه با اما و اگر به او نگاه میکنند نکند چیزی باشد.
عرض کردیم پیامبر برای مقابله با این امر چه کار کرد، البته جریان زیر سوال بردن مشروعیت پیامبر، جریان اتهام مالی، جریان اتهام اخلاقی بعد از پیامبر هم به نوعی در طول تاریخ جریان دارد؛ یعنی یک عده همین خط سیر را گرفتند ان شاء الله آن موضوع جلسات بعد ما است که بعد از پیامبر، چه کارهای صورت گرفت؟
آیا فقط یک کسب قدرت بود و هجوم به بیت وحی بود، خواستند خلافتی بگیرند یا نه برای قوام این قدرت تازه به دست آمده و برای حفظ این تاج و تخت تازه به دست آمده یک اقداماتی هم صورت گرفت؟ به اینها در جلسات بعدی ان شاء الله میخواهیم بپردازیم که بعد از پیامبر چطوری اتهام اخلاقی زده شد این هم خیلی مهم است. یا بعد از پیامبر چطوری مشروعیت حضرت زیر سوال رفت؟ اینها مواردی است که ان شاء الله تعالی میخواهیم به آن بپردازیم.
اما یک نکته وجود دارد ما در تمام این مباحث گفتیم یک نخ تسبیح وجود دارد یعنی آن افرادی که مشروعیت حضرت را زیر سوال بردند، آن افرادی که اتهام مالی زدند، آن افرادی که اتهام اخلاقی زدند اینها را مشخص کنیم که اینها چه کسانی هستند؟
نام اینها جزء آن افرادی است که بعد از پیامبر آمدند با امیر المؤمنین مخالفت کردند و ما معتقد هستیم که یک جریان به هم پیوسته بود این نبود که اتفاقی یک کسی به پیامبر یک تهمتی بزند این نیست. اینها برنامه ریزی شده است ما در عباراتی که در تاریخ و روایات شیعه داریم مرحوم «عیسی ابن مصطفاد» از آقا موسی ابن جعفر نقل میکند.
همین مسئله به بیان دیگری، تقریباً یک بخشی از این گزارش در منابع اهلسنت هم وجود دارد این ماجرا را «عیسی ابن مصطفاد» نقل میکند که این را مرحوم «سید ابن طاوس» در کتاب «الطُرف» نقل کرده است.
میگوید پیامبر به حضرت «خدیجه سلام الله علیها» فرمودند وقتی خواستند با امیر المؤمنین بیعت بکنند و امامت حضرت را بپذیرند گفتند که جناب «خدیجه» شما باید از 3 دسته برائت داشته باشی «تیم»، «عدی»، «امیه»!
همه میدانند که «تیم» قبلیه چه کسی است؟ «عدی» قبیله چه کسی است؟ «امیه» هم که معلوم است، «بنی امیه» است گفت باید از اینها برائت داشته باشی. این جمله پیامبر وقتی که دارد جبهه حق را ترسیم میکند که جبهه حق امیر المؤمنین است باید با ایشان بیعت بکنی و راه حق این است، بعد میآید به عنوان راه باطل از این سه دسته «تیم» و «عدی» و «امیه» نام میبرد.
این یعنی چه؟ این یعنی اینکه جریان «تیم»، «عدی»، «امیه» یک جریان به هم پیوسته برای مقابله با حق است، این معنای عبارتی که در کتاب «عیسی ابن مصطفاد» آمده و مرحوم «سید ابن طاوس» در «الطرف» از کتاب «عیسی ابن مصطفاد» میآید نقل میکند معنایش همین است.
آن وقت همین مسئله، که این جریان «تیم»، «عدی» و «امیه» آمدهاند و یک جبهه منسجم تشکیل دادند و باعث شدند که مسیر خلافت منحرف بشود، در منابع اهلسنت هم به بیانی آمده این یک نکته است که ان شاء الله اگر فرصت شد در انتهای برنامه خواهم گفت و اسکنش را نمایش بدهم که ما وقتی داریم میگوییم یک جریان به هم پیوسته آمدند و مشروعیت پیامبر را زیر سوال بردند اتهام مالی، اخلاقی زدند از خودمان نمیگوییم.
هم در روایات شیعه است و هم رگههای از آن در روایات اهلسنت هم است، بحثی که ما امشب داریم چه است؟ بحث ما این است زیر سوال بردن مشروعیت پیامبر، اتهام اخلاقی و اتهام مالی چه تأثیری داشت؟ دو تا مسئله است یک زمانی میگوییم بعد از پیامبر چه تأثیری داشت؟ یک زمانی میگوییم در خود عصر پیامبر آیا این تلاشها اثر داشت یا نه؟
ممکن است یک عده بگویند نه، پیامبر اینقدر شخصیت معنوی و کاریزماتیک و دقیقی داشت که هیچ تأثیری نداشت؛ یعنی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بین مردم جایگاه خاصی داشتند و کسی توجه نمیکرد و ممکن است این را بگوید، این فرضیه را بگوید. اما از آن طرف ممکن است آن فرضیه هم مطرح بشود که نه اتفاقاً یک تأثیراتی هم در جامعه آن روز داشت. اگر فرصت دارم من این بحث را خدمت بینندگانمان باز کنم و اگر دوستان میان برنامهی در نظر گرفتهاند من در خدمت دوستان هستم.
مجری:
بسیار عالی! یک مقدمه خیلی خوبی شنیدیم و تاریخچهی از مباحث گذشته جناب استاد مطرح فرمودند پیرامون نقش و تأثیر کسانی که مترصد این بود که امامت را به انحراف ببرند و شیطنتهای که از همان دوران آقا رسول الله انجام دادند و رسیدیم به اینجا ببینیم که آیا تأثیرش در آن دوران هویدا شده بود یا نه؟ یک عرض ادبی بکنیم و ان شاء الله در خدمت شما هستیم.
(میان برنامه)
مجری:
تهدمت والله ارکان الهدی، قد قتل ابن عم المصطفی، قد قتل علی المرتضی خدمت شما بینندگان عزیز شبکه جهانی حضرت ولیعصر عرض تسلیت دارم ان شاء الله که طاعات و عباداتتان قبول درگاه حضرت حق باشد.
خدمت حاج آقای «روستایی» با موضوع تحریف بحث خلافت و امامت در عصر حکومت نبوی هستیم. حاج آقا ادامه مباحثتان را بفرمایید
استاد روستایی:
شاید برای عزیزی این سوال پیش بیاید شب 23 رمضان چرا شما دارید از انحراف مسیر خلافت و امامت در طول تاریخ بیان میکنید؟ ببینید شب قدر که به احتمال زیادی در یک سری روایات شب 23 بیان شده، البته بین شب 21 و شب 23 در بعضی روایات هم گفته شده شب امام شناسی است شبی است که:
«تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ»
فرشتگان و «روح» در آن شب به اذن پروردگارشان براي (تقدير) هر کاري نازل ميشوند.
سوره قدر (97): آیه 4
ملائکه و روح، که مَلَک بزرگی است که تفاسیری در موردش گفته شده در آن شب بر امام وارد میشوند، در آن شب اعمال، محضر امام میآید مقدرات بندگان در آن شب به امام جامعه میرسد؛ پس طبیعتاً با این اوصاف ما باید امام جامعهمان را بشناسیم باید بدانیم که چه بر سر امامت آمد؟ باید بدانیم چه شد که امیر المؤمنین (صلوات الله وسلامه علیه) کسی که در ایام شهادتش هستیم و در سحرگاه 19 ضربت خوردند و در 21 رمضان به شهادت رسیدند، چه شد این امام به این حالت گرفتار شدند؟
چه شد این امامی که 23 سال پیامبر برای او تبلیغ کردند و حق او را بیان کردند، چه شد این امام محجور شد؟ چه شد این امام 25 سال سکوت نظامی کرد و به لحاظ نظامی دست به شمشیر نبرد؟ چه شد که حضرت ولیعصر (ارواحنا له الفداه) در غیبت قرار گرفتند؟ آن ریشه و اساس باید بیان بشود. چرا امیر المؤمنین نیامدند؟ امشب، شب امام شناسی است.
ما باید امشب بفهمیم بصیرت پیدا کنیم اگر من «الهی بعلیٍ» میگویم بفهمم علی چه شد؟ اگر «بفاطمةَ» میگویم، بفهمم با فاطمه زهرا (سلام الله علیها) چه برخوردی شد؟ اگر «بالحسن، بالحسین» میگویم همینطور، بدانم چه شد؟ مگر پیامبر (صلوات الله وسلامه علیه وآله) خلفای اثنی عشر نفرموده بودند؟ مگر پیامبر (صلوات الله وسلامه علیه وآله) نفرموده بودند:
«إني تارك فيكم خليفتين كتاب الله حبل ممدود ما بين السماء والأرض أو ما بين السماء والأرض وعترتي أهل بيتي»
من بین شما دو خلیفه به جا میگذارم کتاب خدا که ریسمان کشیده شده از آسمان به زمین و از زمین به آسمان است و عترت و اهلبیتم را:
«وانهما لن يتفرقا حتى يردا علي الحوض»
فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج2، ص603
یا تعابیر دیگری که در این مورد وجود دارد. پیامبر با لفظ خاص مکرر فرموده بودند، واژگان متعدد در مورد امامت امیر المؤمنین؛ واژه امیر، واژه امیر المؤمنین، واژه یعسوب، واژه خلیفه، واژه امام، واژه قائد، واژه سید، واژه مولا، واژه ولی و امثال اینها فرموده بودند. با رفتارشان امامت امیر المؤمنین را نمایش داده بودند امامی که امشب میخواهیم قرآن به سر بگیریم و «الهی بعلیٍ» بگوییم.
پیامبر با رفتارشان این امام را معین کرده بودند، جاهای که به عنوان سفیر خودشان ایشان را اعزام میکردند، جاهای که به عنوان قاضی ایشان را میفرستادند جاهای که به عنوان فرمانده جنگ ایشان را منصوب میکردند، جاهای که ایشان را جانشین خودشان در «مدینه» قرار میدادند و امثالهم. با رفتار، گفتار همه جوره فرموده بودند درباره اهلبیت به نحو کلی فرموده بودند:
«إني تارك فيكم خليفتين»
«اني تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ»
مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 3، ص 14
باز درباره پیروان اینها گفته بودند:
«أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ هُمُ الْفَائِزُون»
الأمالي (للطوسي)؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار الثقافة ، مصحح: ندارد، النص، ص551
«إن عليا وشيعته هم الفائزون يوم القيامة»
تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل؛ اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج42، ص333
امثال این تعابیر فراوان از رسول مکرم (صلوات الله وسلامه علیه وآله) رسیده بود، چه جریانی باعث شد که مسیر جامعه اسلامی تغییر کند و «ابو هریره»ها مرجع تقلید جامعه در آن دوره بشوند؟ چه باعث شد که این اتفاق بیفتد؟ چه جریانی سبب این شد؟
جریان «تیم» و «عدی» و «امیه» اگر در عصر نبوی اگر فعالیت میکردند، تأثیرش در همان دوره چه بود؟ در جلسات آینده ان شاء الله راجع به بعد او مفصل یک تحلیل دقیق و عمیق ان شاء الله ارائه خواهیم داد، ان شاء الله متفاوت با چیزی که بیشتر شنیده شده سعی میکنیم چیزهای بگوییم که کمتر شنیده شده که بعد از پیامبر چه اتفاقاتی رقم خورد و چگونه؟
چه شد یک دفعه «مغیرة ابن شعبه» به عنوان یک شخصیت ارزشی مطرح شد؟ ان شاء الله در جلسات آینده خواهیم گفت اما سخن ما اینجا است در شب 23 ماه رمضان در شب امام شناسی در شب محضر امام زانو زدن و انابه و گریه کردن؛ آقا کسانی که مسیر خلافت را منحرف کردند در همان دوران، همان موقع و در همان زمان پیامبر این عملشان چه تأثیری در جامعه داشت؟
آیا آن شخصیت کاریزماتیک پیامبر توانست با اینها مقابله بکند؟ یعنی آن بصیرت را مردم داشتند به این معنا وگرنه در شخصیت پیامبر شکی نیست آیا بصیرت آن بصیرت را مردم داشتند که مقابل این جریان بیاستند یا اینکه نه این جریان موریانه وار حرکت کرد و جامعه را از درون تهی کرد؟ حداقل بخشی از جامعه نه تمام جامعه!
بخشی از جامعه طبیعتاً مقابله کردند شک و شبههی در آن نیست بعد خواهیم گفت این بخش چه بلاها و اتفاقاتی در آینده برای این بخش افتاد به طور مفصل خواهیم گفت. اما حرفمان این است آیا در آن دوره عدهی بودند که تحت تأثیر این جریان موریانهی از درون تهی بشوند و مقابل حضرت بایستند یا خیر؟
مستندات کم و محکم ارائه میدهیم؛ یعنی بنا نداریم که کتابهای متعدد ردیف بکنیم نه از منابع دسته اول و معتبر به میزان مفید استفاده میکنیم، در خانه اگر کس است یک حرف بس است.
کتاب «صحیح بخاری» را بینندگان عزیز در روی صفحه مانتیور بنده مشاهده میکنند، ماجرای را درباره «صلح حدیبیه» در جلسات گذشته نقل کردیم گفتیم آقا رسول الله (صلوات الله وسلامه علیه وآله)حجت
ناطق در آن دوره به همراه اصحاب برای زیارت «بیت الله الحرام» رفتند.
نیروهای اطلاعات و عملیات «ابو سفیان» متوجه شدند، آمدند سد راه کردند گفتند شما حق ندارید این کار را انجام بدهید شما آمدید بجنگید در حالی که پیامبر قصد جنگ نداشت آدمی که بخواهد بجنگد ساز و برگ جنگی همراهش است نیزهی، شمشیری، تیر و کمانی، سپری همراهش است.
نهایتاً اگر بعضی از اینها یک شمشیری همراهشان بود که آن هم طبیعت «عرب» بود که همیشه برای محافظت خودش شمشیری به همراه داشتند. ساز و برگ جنگی نداشتند؛ اما نیروهای اطلاعات و عملیات «ابو سفیان» آمدند مقابله کردند شما میخواهید بجنگید.
اینجا یک اتفاقی افتاد حضرت، برای حفظ جامعه اسلامی و برای اینکه جنگی آنجا رخ ندهد و بتوانند به موقع نقشه خودشان را عملی بکنند و تعالیمشان را گسترش بدهند به «صلح حدیبیه» تن دادند. اینجا حضرت یک جمله فرمودند در «صحیح بخاری» در چاپها تک جلدی چاپ «دار ابن کثیر» چاپ اولش، «کتاب الشروط» صفحه 672 یک عبارتی دارد پیامبر مطلبی من باب صلح نوشتند:
«فلما فَرَغَ من قَضِيَّةِ الْكِتَابِ» قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لِأَصْحَابِهِ»
زمانی که ماجرای صلح تمام شد حضرت به اصحابشان فرمودند:
«قُومُوا فَانْحَرُوا»
بلند شوید شترانی که برای اعمال حج و عمره آوردید قربانی بکنید.
«ثُمَّ احْلِقُوا»
بعد سرهایتان را بتراشید.
این را حضرت فرمودند، دارد که:
«فَوَاللَّهِ ما قام منهم رَجُلٌ»
یک دانهشان هم بلند نشدند.
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 2، ص 978، بَاب الشُّرُوطِ في الْجِهَادِ وَالْمُصَالَحَةِ مع أَهْلِ الْحَرْبِ وَكِتَابَةِ الشُّرُوطِ، ح2581 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)
چرا بلند نشدند؟ قبلاً گفتیم که در همین ماجرا بود که بعضی از افراد آمدند در حجیت نبی خاتم (صلوات الله وسلامه علیه وآله) تشکیک کردند، در نبوت حضرت ایجاد شک و شبهه کردند؛ لذا حواسمان باید باشد ما وقتی میخواهیم گوش به فرمان امام زمانمان باشیم باید حواسمان باشد، اگر خناسانی آمدند زیر سوال بردند، آمدند شبهه کردند نه برو به عالم دین مراجعه کن، اگر کسی آمد شبهه کرد نه آقا حضرت این همه غیبت کرده؛ پس دیگر نیست و نمیآید نه این حرفها نیست. ما باید هر لحظه آماده ظهور حضرت باشیم اگر حضرت آقا «ولیعصر ارواحنا له الفداه» به عنوان مثال، مثال میزنم همین فردا ظهور کردند گفتند باید این کار را بکنی.
من باید آنقدر بصیرت را در خودم زنده کرده باشم تحلیل سیاسی بتوانم بکنم و آمادگی داشته باشم که اگر شبههی بود کنار بزنم به لحاظ عقیدتی خودم را قدرتمند کرده باشم؛ لذا شناخت امام و معارف امامتی همین شبها وقتش است بدانیم چه به تاریخ ما گذشت؟ وقتی «الهی بعلیٍ» میگوییم بدانیم که چه بلائی سر این علی آمد؟
در این ماجرا یک عده شبهه کردند این آقا این حرف را میزند ما در نبوتش شک داریم:
«ما شككت منذ أسلمت إلا يومئذ»
المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403، الطبعة : الثانية ، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج5 ، ص 339
و امثال این تعابیر شک کردند این شک و شبهه انداختند باعث شد که صحابه بلند نشوند و شتر قربانی بکنند نمیخواهم بگویم همه صحابه، عبارت «بخاری» میگوید:
«فَوَاللَّهِ ما قام منهم رَجُلٌ»
به خدا قسم یک مرد از اینها بلند نشد!
این عبارت را دارد میگوید اما طبیعتاً مقصودش در جبهه مخالف است وگرنه ما میگوییم قطعاً امیر المؤمنین (صلوات الله وسلامه علیه) در کنار حضرت بوده شک و شبههی نیست، امیر المؤمنین نفس پیامبر است. اما حداقل این گزارش این است که این تبلیغات سوء روی یک جمع زیادی تأثیر گذاشت.
میگوید پیامبر، نبی نیست مگر شما پیامبر نیستی چرا باید سختی را در دینمان بپذیریم چرا فلان کنیم؟ حضرت وقتی مقابله کردند گفتند بلند شوید قربانی بکنید من صلح کردم من رسول خدا هستم خداوند من را یاری میکند در حالی که خدا من را یاری میکند استیعان خدا بکنم نه دستور و حرف خدا است
«ما قام منهم رَجُلٌ حتى قال ذلك ثَلَاثَ مَرَّاتٍ»
پیامبر 3 بار فرمود اما هیچ کس بلند نشد
«فلما لم يَقُمْ منهم أَحَدٌ»
زمانی که یکی از اینها بلند نشد
«دخل على أُمِّ سَلَمَةَ»
حضرت وارد بر حضرت «ام سلمه» شد
«فذكر لها ما لَقِيَ من الناس»
ذکر کردند و گفتند «ام سلمه»
حضرت «ام سلمه سلام الله علیها» خیلی خانم بزرگوار و مظلومه است، حضرت پیش همسرشان «ام سلمه سلام الله علیها» شکوه بردند گفتند اینها به حرف من گوش نمیدهند حضرت «ام سلمه سلام الله علیها» عرضه داشت
«يا نَبِيَّ اللَّهِ أَتُحِبُّ ذلك اخْرُجْ»
شما دوست داری وعده الهی تحقق پیدا بکند خودتان این کار را انجام دهید
«ثُمّ لَا تُكَلِّمْ أَحَدًا منهم كَلِمَةً حتى تَنْحَرَ بُدْنَكَ»
با یکیشان هم حرف نزن خودتان بروید شترتان را قربانی کنید و با هیچ کدام از اینها حرف نزنید.
«وَتَدْعُوَ حَالِقَكَ فَيَحْلِقَكَ»
آن کسی که موهای شما را کوتاه میکند بگویید بیاید و موهایتان را بتراشد!
«فَخَرَجَ»
رسول خدا بیرون آمدند
«فلم يُكَلِّمْ أَحَدًا منهم»
با هیچ کدامشان صحبت نکردند
«حتى فَعَلَ ذلك»
این کار را انجام دادند
«نَحَرَ بُدْنَهُ وَدَعَا حَالِقَهُ فَحَلَقَهُ»
حضرت شترشان را قربانی کردند، آن کسی که موها را کوتاه میکرد صدا زدند آن شخص آمد و موهای حضرت را تراشیدند.
«فلما رَأَوْا ذلك قَامُوا فَنَحَرُوا»
زمانی که این صحنه را دیدند آنها هم خجالت زده شدند؛ بلند شدند و قربانی کردند.
«وَجَعَلَ بَعْضُهُمْ يَحْلِقُ بَعْضًا»
بعضیها آمدند موهای بعضی دیگر را کوتاه کردند
«حتى كَادَ بَعْضُهُمْ يَقْتُلُ بَعْضًا غَمًّا»
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 2، ص 978، بَاب الشُّرُوطِ في الْجِهَادِ وَالْمُصَالَحَةِ مع أَهْلِ الْحَرْبِ وَكِتَابَةِ الشُّرُوطِ، ح2581 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)
این یک معنای دارد که من این را در اسلاید و اسکن بعدی میخواهم عرض بکنم بعضیها، بعضی دیگر را میخواستند بکشند برای چه میخواستند همدیگر را بکشند؟ این جریان دارد.
اسکن بعدی «مصنف عبدالرزاق صنعانی» است این مسئله در ماجرای «حدیبیه» است؛ یعنی وقتی آن تبلیغات سوء صورت گرفت نبوت و مشروعیت پیامبر توسط بعضی از افراد زیر سوال رفت، یک عده آمدند مقابله کردند و زیر بار نرفتند یک جبهه تشکیل شده آن هم نه به این جلسه معلوم است روی اینها کار شده وگرنه میشود در یک لحظه یک کسی پیامبر را زیر سوال ببرد؟
قبلاً به طور مفصل راجع به این صحبت کردیم که چه اتفاقی افتاد؟ در «مصنف عبدالرزاق صنعانی» جلد 5 همین ماجرا را نقل میکند و نام فردی که تشکیک کرد را میبرد در آخر میگوید:
«حتى كاد يقتل بعضهم بعضا غما»
«غماً» را در پایین صفحه توضیح میدهد، اینها بعضی، بعضی دیگر را نزدیک بود بکشند شاید بعضیها بگویند از غم و غصه خیلی ناراحت شده بودند به طور مثال موافقین پیامبر میخواستند مخالفین پیامبر را بکشند شاید یک کسی اینطوری تصور بکند اما در پاورقی میگوید نه:
«غم الشئ الشئ: علاه»
المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403، الطبعة : الثانية ، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج5 ، ص 340
اینکه میگویند غم چیزی، چیزی دیگری را یعنی چه؟ «عَلاهُ» یعنی اینها از سر و کول همدیگر بالا رفتند دعوایشان شد یک عدهی یک حرفی زدند، و یک عدهی یک حرف دیگری میزدند از سر و کول همدیگر بالا میرفتند و نزدیک بود بعضی، بعض دیگر را بکشند!
این یعنی چه؟ یعنی در آن دوره یک اتفاقی افتاده یک تفرقهی بین اصحاب افتاده که باعث شده اصحاب اینطوری با هم گلاویز بشوند، سر چه؟ سر اینکه میخواهیم حرف پیامبر را گوش بدهیم آن پیامبری که خداوند در وصف ایشان در قرآن میفرماید:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
«فَلَا وَرَبِّكَ لَا يؤْمِنُونَ حَتَّى يحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَينَهُمْ»
به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اينکه در اختلافات خود، تو را به داوري طلبند.
سوره نساء (4): آیه 65
اینها ایمان نمیآورند تا اینکه شما را حَکم قرار بدهند، حَکم قرار دادن حجت حق یک مسئله بسیار راهبردی در اسلام است یعنی این نیست که بگوییم فقط اختصاص به عصر نبوی داشت نه ما در تمام افعال و رفتار و کردارمان باید معیار و ملاکمان حجت خدا باشد.
عزیزان امشب، شب قدر است، این فیلتر حضرت ولیعصر را باید جلوی برنامه زندگیمان بگذاریم، یعنی همه زندگیمان باید از این فیلتر عبور کند برادر، خواهر هستی؟ با برادر، خواهرت باید از کانال امام زمان عبور کنی، بعد رفت و آمد بکنی، نمیگوییم آدم با برادر، خواهرش رفت و آمد نکند نه، اگر میبینی در مسیر حضرت حجت است اگر میدانی تو را به امام زمانت نزدیک میکند یا تو میتوانی او را به امام زمانت نزدیک بکنی ارتباط هر چه صمیمیتر باشد بهتر است.
اما یک زمانی میبینی نه؛ میبینی شما هر چه امر به معروف میکنی، هر چه تذکر میدهی هر چه لطف و محبت میکنی به هر مدل طرف نمیخواهد بپذیرد مقابل امام زمان و خدای تو است اینجا نه صله رحم را ترک نکن تماس بگیر، صله رحم را ترک نکن، حالش را بپرس اما وقتی میبینی که مقابل امام زمانت ایستاده لازم نیست با خانوادهات پیشش بروی.
اینکه آدم حجت خدا را همیشه محور قرار بدهد، چرا یک عده در مقابل یک عده دیگر قرار گرفتند که زد و خورد و نزدیک به قتل داشت صورت میگرفت؟ طبیعتاً هر دو نظر واحد نداشتند یک عده در جبهه پیامبر و امیر المؤمنین (صلوات الله وسلامه علیهما) بودند، یک عده در مقابل پیامبر و امیر المؤمنین (صلوات الله وسلامه علیهما) بودند.
آن عدهی که مقابل پیامبر قرار گرفتند؛ یعنی حجت خدا را حکم قرار ندادند آمدند علایق نفسانی، آمدند خواهشها و عُلقههای خودشان را بر حجت خدا مقدم کردند، چه علقههای داشتند بماند حرف ما این نیست؛ اما این کار که انجام دادند کار خیلی بدی بود، جالب است که در تحلیل همچنین ماجرای آقای «ابن حزم اندلسی» تحلیل دقیقی دارد.
«ابن حزم اندلسی» میگوید همچنین کاری که صورت گرفته یک شخصی گفت اعمالی انجام دادم و ... میگوید:
«ومثل هذا من غير أهل الحديبية فسق شديد»
اگر غیر اهل «حدیبیه» این کار را انجام داده بودند فسق شدید بود!
الإحكام في أصول الأحكام؛ اسم المؤلف: علي بن أحمد بن حزم الأندلسي أبو محمد الوفاة: 456، دار النشر: دار الحديث - القاهرة - 1404، الطبعة: الأولى، ج4، ص449
اما خدا درباره اینها گفته نه اینها مورد بخشش هستند؛ یعنی در بدی این عمل، که کسی مقابل حجت خدا بیاستد کسی حرف حجت خدا را گوش ندهد، و اینطوری مقابل حجت خدا جبهه کشی بکند «ابن حزم» میگوید: «فسقٌ شدید» این کار قطعاً گناه است و خیلی هم شدید است.
اما میگوید نه اهل «حدیبیه» استثناء شدند، در حالیکه این حرف، یک حرف بیاساس است مگر آنها یک سندی گرفتند مقابل حجت خدا بیاستند و اشکالی نداشته باشد؟ نه (اطیعوا الرسول) مال همه است «حدیبیه» و غیر «حدیبیه» ندارد «بدر» و غیر «بدر» ندارد اهل حق باید پایشان را جای پای حجت خدا بگذارند.
هر که پایش را جای پای حجت خدا نگذاشت، مقابل حجت خدا بود از مسیر حق خارج است «بدر» و غیر «بدر» و «حدیبیه» و غیر «حدیبیه» ندارد؛ پس یکی از تأثیرهای این حرکت موریانه گونه این بوده است.
اما موارد دیگری هم داریم جریان «تیم» و «عدی» و «امیه» عرض کردم جریان به هم پیوسته بودند و در طول دوره رسالت پیامبر علیه جریان حق و علیه امامت و خلافت فعالیت میکردند.
این باعث شده بود که در عرصههای دیگر هم برخی از صحابه سخن رسول اکرم (صلوات الله وسلامه علیه) را گوش ندهند؛ حتی در لایه احکام، نه فقط در مباحث اعتقادی یک زمانی شما میگوی یک توطئهی شد فلان توصیه اخلاقی گوش داده نشد یک توطئهی شد فرض کنید با امیر المؤمنین (علیه الصلاة والسلام) یک مشکل شخصی دارند پیامبر توصیه اعتقادی در مورد ایشان میکند گوش نمیدهند.
اما نه، این جریان به قدری آمدند کار کردند که حتی در مباحث احکام هم یک عده مقابل پیامبر ایستادند. من نمیخواهم منابع کنار هم ردیف کنم، مسئله بسیار روشن است در منابع متعددی هم آمده اما بسیار هم محکم و مستند است؛ لذا ما یک منبع هم بگوییم اگر منبعمان دسته اول باشد و اگر سند، سند محکمی باشد کفایت میکند لازم نیست من 20 تا سند ارائه بدهم.
من روی «صحیح بخاری» دست میگذارم، کتابی که برادران اهلسنت ما میگویند «أصح الکتب بعد کتاب الله» است. شما ببینید در «صحیح بخاری» در «کتاب الإعتصام بالکتاب والسنة» صفحه 1817، حدیث 7367
«بَاب نَهْيِ النبي صلى الله عليه وسلم على التَّحْرِيمِ إلا ما تُعْرَفُ إِبَاحَتُهُ»
نهی پیامبر بر حرام بودن چیزی مگر چیزی که شما اباحه و مباح بودن آن را بشناسید یا اباحه و مباح بودن آن شناخته شود.
ماجرای را «ابن جُریج» از «عطاء» نقل میکند «عطاء» میگوید:
«سمعت جَابِرَ بن عبد اللَّهِ في أُنَاسٍ معه»
میگوید من از «جابر» شنیدم یک عدهی که دورش بودند.
ایشان گفت:
«أَهْلَلْنَا أَصْحَابَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم في الْحَجِّ خَالِصًا ليس معه عُمْرَةٌ»
گفت ما با اصحاب پیامبر آمدیم احرام «حج» بستیم، «عمره»ی هم در کار نبود!
«قال عَطَاءٌ قال جَابِرٌ»
«عطاء» نقل میکند میگوید «جابر» نقل کرده که:
«فَقَدِمَ النبي صلى الله عليه وسلم صُبْحَ رَابِعَةٍ مَضَتْ من ذِي الْحِجَّةِ»
پیامبر صبح روز 4 ذی الحجه آمدند
«فلما قَدِمْنَا»
زمانی که آمدند
«أَمَرَنَا النبي صلى الله عليه وسلم أَنْ نَحِلَّ وقال أَحِلُّوا وَأَصِيبُوا من النِّسَاءِ»
پیامبر فرمودند که از احرام خارج بشوید و کنار همسرانتان بروید، کنار همسر بودن و همبستری اشکالی ندارد.
«جابر» میگوید:
«ولم يَعْزِمْ عليهم وَلَكِنْ أَحَلَّهُنَّ لهم»
بر اینها واجب نکرد گفت بالاخره این کار را انجام بدهید.
«فَبَلَغَهُ أَنَّا نَقُولُ لَمَّا لم يَكُنْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ عَرَفَةَ إلا خَمْسٌ أَمَرَنَا أَنْ نَحِلَّ إلى نِسَائِنَا»
میگویدبه پیامبر خبر رسید که ما داریم اینطوری میگوییم، ما میگوییم 5 روز به عرفه بیشتر باقی نمانده،پیامبر دارد به ما امر میکند که از احرام خارج بشویم وپیش زنانمان برویم یعنی چه؟ یعنی به پیامبر خبر رسید که ما پشت سر پیامبر داریم این حرفها را میزنیم
«فَنَأْتِي عَرَفَةَ تَقْطُرُ مَذَاكِيرُنَا الْمَذْيَ»
ترجمه نکنم بهتر است، کنایه از کنار همسر بودن است، میگوید پیامبر دارد به ما امر میکند که از احرام خارج بشویم و کنار همسرانمان قرار بگیریم، وقتی وارد «عرفات» بشویم آن حالاتی از مسائل جنسی در ما هویدا بشود، و وجود داشته باشد من دیگر بیش از این ترجمه نمیکنم
«وَيَقُولُ جَابِرٌ بيده هَكَذَا وَحَرَّكَهَا»
«جابر» با دستش هم آن حرکت را نشان میداد!
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 6، ص 2681، بَاب نَهْيِ النبي صلى الله عليه وسلم على التَّحْرِيمِ إلا ما تُعْرَفُ إِبَاحَتُهُ، ح6933 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)
این خبر به پیامبر رسید خیلی ناراحت شد رسول خدا است، حجت است، دارد حکم شرعی میگوید مردم، وظیفه ما چه است؟ فرض کنید اگر حضرت ولیعصر (ارواحنا له الفداه) امشب بیایند و یک حکم شرعی بیان کنند وظیفه ما چه است؟ وظیفه ما این است که بگوییم نه شما (نستجیر بالله، نعوذ بالله نعوذ بالله) بیاییم پشت سر حضرت غیبت بکنیم بگوییم شما برای خودتان میگویید!
نه، وظیفه ما تسلیم محض در برابر اماممان است وقتی من زانو زدم «بالحجة بالحجة» میگویم یعنی چه بالحجة! یعنی فقط موقع گرفتاریهایم «بالحجة»، نخیر یعنی من در تمام رفتار و گفتار و کردارم در تمام کنش و واکنشم در منش و بینشم باید حضرت حجت ظهور و ورود پیدا بکند؛ یعنی اگر یک مطلب بینشی و عقیدتی فرمودند بگویم «سمعاً وطاعتا»! اگر یک مطلب کنشی و مباحث اخلاقی فرمودند بپذیرم، اگر مطلبی پیرامون احکام فرمودند بپذیرم این قاعده این است که من حجت خدا را بپذیرم.
لذا در آن آیه قرآن میگوید:
«فَلَا وَرَبِّكَ لَا يؤْمِنُونَ حَتَّى يحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَينَهُمْ»
به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اينکه در اختلافات خود، تو را به داوري طلبند.
سوره نساء (4): آیه 65
ایمان به حکم قرار دادن حجت گره خورده، اینها نه تنها حرف پیامبر را گوش ندادند آمدند علیه حضرت جبهه گرفتند و غیبت حضرت را کردند چرا این کارها را میکنند؟ عرضم این است صحابهی که در قرآن خداوند میفرماید:
«أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَينَهُمْ»
و کساني که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند
سوره فتح (48): آیه 29
چه میشود که اینها یک دفعه میخواهند همدیگر را بکشند؟
«حتى كَادَ بَعْضُهُمْ يَقْتُلُ بَعْضًا غَمًّا»
که قبلا داشتیم. چه میشود که یک دفعه (رُحَمَاءُ بَينَهُمْ) مقابل حضرت میایستد؟ حتی یک حکم شرعی گوش نمیدهند این چیز بدی نیست حجت خدا دارد این حرف را میزند، من میگویم آن حرکت موریانهی است آن حرکت وقتی آمد پایههای ایمان بعضی افراد را خُرد خُرد خورد، خورد طبیعتش این میشود که مقابل حضرت میایستد. عبارتی که دارد میگوید به پیامبر خبر رسید «أَنَّا نَقُولُ»؛ ما میگفتیم ضمیر جمع است؛ یعنی ضمیر متکلم مع الغیر است «ما» نه «من»!
بعد میگوید چه میگفتیم؟ «امرَنا» به «ما» دستور میدهد، ما چه کسانی؟ «ما اصحاب»؛ پس معلوم میشود یک جریان مقابل حضرت قرار گرفته، به حضرت خبر رسید ناراحت شدند فرمودند:
«قد عَلِمْتُمْ»
بلند شدند خطبه خواندند جگر آدم میسوزد که حجت خدا برای اثبات حرفش بخواهد خودش را اثبات بکند بگوید من خوب و با تقوا هستم.
آقای «بابایی» شما تصور بکنید (نستجیر بالله) خدا آن روز را نیاورد یک دفعه ما آنقدر بد بشویم که حضرت ولیعصر بگوید مردم من خدا پرست هستم، مردم من به حرفهای خدا گوش میدهم، مردم من راست میگویم، چقدر انحطاط جامعه است؛ یعنی جامعه به کجا میرسد که همچنین اتفاقی بیافتد که حجت خدا برای اثبات خودش بگوید من تقوا دارم، من دین دارم.
آنی را که من باید دینم را از او بگیرم، آنی که تمام اخلاق و احکام و اعتقادات و درس زندگیام، ذره ذره سبک زندگیام را از او یاد بگیرم بیاید بگوید من دیندار هستم این معلوم است که جریان جریان موریانهی عمیقی بوده که مقابل حضرت این کار را انجام دادند به حضرت خبر رسید حضرت آمدند خطبه خواندند:
«قد عَلِمْتُمْ»
شما میدانید!
«أَنِّي أَتْقَاكُمْ لِلَّهِ»
به خدا من در مقابل خدا از همه شما خدا ترستر هستم!
«وَأَصْدَقُكُمْ»
راستگوتر هستم!
«وَأَبَرُّكُمْ»
من از همه شما نیکوکارتر هستم من میدانم
«وَلَوْلَا هَدْيِي لَحَلَلْتُ كما تَحِلُّونَ»
اگر با خودم قربانی نیاورده بودم من هم مثل شما از احرام خارج میشدم!
«فَحِلُّوا»
از احرام خارج بشوید
«فَلَوْ اسْتَقْبَلْتُ من أَمْرِي ما اسْتَدْبَرْتُ ما أَهْدَيْتُ»
حضرت فرمودند اگر میدانستم آنچه که الان میدانم و الان به من وحی شده، فرض کنید قربانی با خودم نمیآوردم، به حرف گوش بدهید.
«فَحَلَلْنَا»
اینجا «جابر» میگوید ما از احرام خارج شدیم
«وَسَمِعْنَا وَأَطَعْنَا»
به حرف گوش دادیم و اطاعت کردیم!
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 2، ص 978، بَاب الشُّرُوطِ في الْجِهَادِ وَالْمُصَالَحَةِ مع أَهْلِ الْحَرْبِ وَكِتَابَةِ الشُّرُوطِ، ح2581 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)
به چه قیمت؟ به قیمت اینکه دل حجت خدا بلرزد؛ لذا حضرت به تعابیر و مضامین مختلف بارها فرمودند:
«ما أوذي نبي بمثل ما أوذيت»
هیچ پیامبری به اندازه من اذیت نشد.
الكشكول؛ اسم المؤلف: الشيخ بهاء الدين محمد بن حسين العاملي الوفاة: 1031هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ -1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج1، ص197
این خیلی حرف است با اینکه پیامبر رحمة للعالمین است.
«وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ»
ما تو را جز براي رحمت جهانيان نفرستاديم.
سوره انبیاء (21): آیه 107
مایه رحمت دو عالم بگوید هیچ پیامبری به اندازه من اذیت نشد چرا به این نکته اشاره کردند؟ چون عرض کردم جبهه مخالف امامت و خلافت کاری کرده بود که بخشی از جامعه نه همه جامعه مقابل حضرت ایستاده بودند، اینها مسیری است برای این که «غدیر» منحرف بشود، مسیر را دارد هموار میکند که هیزمها در خانه صدیقه طاهره و در خانه امیر المؤمنین حجت بر حق (صلوات الله وسلامه علیهما) جمع آوری بشود و این در آتش بگیرد.
حواسمان باشد نکند، تاریخ تکرار بشود نکند خدای ناکرده اینقدر دنبال شیطان و شیطان صفتان برویم که پا بگذاریم جا پای کسانی که آمدند با امیر المؤمنین مقابله کردند، بیاییم یک دفعه (نستجیر بالله) مقابل حضرت بیاستیم نه، امشب استغفار بکنیم و امشب طلب انابه و بخشش بکنیم آقا جان یا صاحب الزمان اگر خطای کردیم غلط کردیم آقا جان، از روی عمد نبوده، از روی غفلت بوده شما با نگاه کریمانهات ما را ببخش. این هم یک نمونه در دوره پیامبر نمونههای دیگری هم داریم در خدمت شما هستم.
مجری:
ان شاء الله در ادامه از بیانات شما استفاده میکنیم، بسیار عجیب است روایاتی که جناب استاد برای ما میخوانند و اینکه کار را به جای رساندند که در رو بنائیترین مسائل مثل احکام عدهی اینطور در مقابل حضرت نبی (صلوات الله علیه وآله) قد عَلَم میکردند، بسیار جای تعجب است ان شاء الله به برکت این شب عزیز خدا عاقبت همه ما را ختم بخیر بگرداند، عرض ادبی بکنیم در خدمت شما هستیم.
(میان برنامه)
مجری:
صلی الله علیک یا امیر المؤمنین، عرض ادب و تسلیت مجدد دارم خدمت شما بینندگان عزیز «شبکه جهانی حضرت ولی عصر»، ان شاء الله که عزاداریهایتان قبول درگاه حضرت حق باشد و ما را هم در این شب عزیز و بلند از دعای خیر تان محروم نفرمایید.
در خدمت جناب استاد «روستایی» با مباحث تاریخ امامت و خلافت و تحریفهای که توسط عدهای در زمان حضرت صورت گرفت هستیم.
جناب استاد روایات متعددی را برای ما از منابع اهلسنت قرائت فرمودند ادامه بحث را در پیش میگیریم. جناب استاد بفرمایید
استاد روستایی:
عرض کردم آن جریانی که مقابل حضرت در دوره نبوی ایستادند و موریانه وار آمدند پایههای ایمان بعضی از افراد جامعه را جویدند و از بین بردند، تأثیرش اینطوری هویدا شد که عدهی مقابل حضرت در عرصههای مختلف ایستادند، چه مباحث فقهی و چه گاه اوقات در مباحث اخلاقی و حتی در مباحث اعتقادی!
ما بعضی از مسائل فقهی و اخلاقی را گفتیم؛ اما مباحث اعتقادی، شما ببینید یک ماجرای در تاریخ نقل میشود که اتفاقا از منابع دسته اول هم آنها نقل شده و ذکر شده که میآیند از آن به نام «رزیه یوم الخمیس» میبرند؛ یعنی آن مصیبت روز پنجشنبه!
در این ماجرا «محمد ابن اسماعیل بخاری» هم آمده به آن پرداخته یک مسائلی وجود دارد، من میخواهم بگویم ببینید مقابله با پیامبر قدم به قدم جلو رفت تا به مقابله در مبحث امامت و خلافت رسید.
یعنی ببینید در واپسین روزهای زندگی پیامبر این جریان به گونهی رشد کرده که یک مقابله نسبت به بحث امامت و خلافت صورت میگیرد. که این مقدمه برای بحث هجوم میشود، مقدمه برای بحث غصب خلافت برای بعد از پیامبر میشود.
ما جرا را «بخاری» در کتاب خودش «صحیح بخاری» اینگونه نقل میکند، این کتاب برای بینندگان ما نام آشنا است. در چاپ «دار ابن کثیر» چاپهای تک جلدی، جلد اول در چند جا ماجرا را میگوید.
مثلا در کتاب علم صفحه 41 میگوید پیامبر وقتی که مریضیشان شدت یافت و فرمودند یک نوشت افزاری بیاورید من برای شما چیزی بنویسم که بعد از من گمراه نشوید، یکی از اصحاب پیامبر که نامش را شما در صفحه مانیتور مشاهده میفرماید آمد گفت پیامبر:
«غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَعِنْدَنَا كِتَابُ اللَّهِ حَسْبُنَا»
درد بر ایشان غلبه کرده نزد ما کتاب خدا است و کفایت میکند.
من کار به این جایش ندارم، من به ادامه آن کار دارم
«فَاخْتَلَفُوا»
صحابه باهم دیگر اختلافشان شد
«وَكَثُرَ اللَّغَطُ»
این درگیریها فراوان شد
«قال قُومُوا عَنِّي»
پیامبر فرمدند پاشید از نزد من بروید
«ولا يَنْبَغِي عِنْدِي التَّنَازُعُ»
پیش من دعوا خوب نیست!
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة ، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج1، ص54، ح 114 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)
ببینید وقتی که «تنازع» میگویند تنازع باب تفاعل است؛ یعنی مشارکت پنجاه، پنجاه؛ یعنی قشنگ دو جبهه مقابل هم قرار گرفتهاند و بالاخره اگر گفتگوی لفظی است به هم متقابل دارند توهین میکنند. و اگر هم درگیری فیزیکی است متقابل دارد صورت میگیرد.
لذا حضرت فرمودند: «ولا يَنْبَغِي عِنْدِي التَّنَازُعُ» که بعد «ابن عباس» خارج میشود میگوید مصیبت، کل مصیبتها این بود که حائل شدند بین رسول خدا و آنچه میخواست بنویسید.
این مسئله را در یک جای «بخاری» ذکر میکند در همین کتاب «بخاری» کتاب المقاضی صفحه 1087 روایت 4432 باز مسئله را میآورد ذکر میکند میگوید:
«وفي الْبَيْتِ رِجَالٌ»
مردانی در آن خانه بودند
پیامبر فرمودند:
«هَلُمَّ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ»
یک چیزی بنویسم گمراه نشوید
بعضیها گفتند:
«قد غَلَبَ عليه الْوَجَعُ وَعِنْدَكُمْ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ»
درد به پیامبر غلبه پیدا کرده است، قرآن نزد شما است کفایت میکند.
«فَاخْتَلَفَ أَهْلُ الْبَيْتِ فَاخْتَصَمُوا»
اهل خانه، آنهای که در آن بودند دعوایشان شد نزاع صورت گرفت.
«منهم من يقول»
یک عده میگفتند
«قَرِّبُوا يَكْتُبْ لَكُمْ النبي صلى الله عليه وسلم كِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ»
یک چیزی بیاورید پیامبر بنویسد تا گمراه نشوید.
«وَمِنْهُمْ من يقول...»
یک عده هم یک چیز دیگر میگفتند
یعنی کاملا آن تنازع، آن تقابل، آن تضاد در اینجا مشاهده میشود میگوید:
«فلما أَكْثَرُوا اللَّغْوَ وَالِاخْتِلَافَ عِنْدَ النبي صلى الله عليه وسلم قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم»
زمانی که این دشمنیها و اختلافها و این حرفها زیاد شد، حضرت فرمودند:
«قُومُوا»
بلند شوید
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة:
256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا،ج 5، ص 2146، بَاب قَوْلِ الْمَرِيضِ قُومُوا عَنِّي،باب شماره 17، ح5345 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)
بلند شدند، که باز «ابن عباس» اینجا ناراحت میشود و میگوید این چه مصیبتی است.
همچنین در همین کتاب «صحیح بخاری» در صفحه 752 «کتاب الجهاد والسیر» باز نقل میکند میگوید «ابن عباس» یاد آن پنجشنبه که میافتاد گریه میکرد به گونهی که ریگهای جلویش از اشکش خیس میشد و بعد ماجرا را نقل میکند که پیامبر فرمودند یک چیزی بدهید تا من بنویسم
«لَنْ تَضِلُّوا»
بعد از من گمراه نشوید
اینها نزاع کردند، پیامبر فرمودند تنازع، پیش پیامبر خدا جایز نیست یک عده میگفتند:
«هَجَرَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم»
(نعوذ بالله) پیامبر هذیان میگوید
حضرت فرمودند:
«دَعُونِي»
من را رها کنید
«فَالَّذِي أنا فيه خَيْرٌ مِمَّا تدعونني إليه»
آن چیزی که من خودم در آن هستم از آن چه که شما من را دعوت میکنید بهتر است.
یک عده میگفتند ننویسد.
«وَأَوْصَى عِنْدَ مَوْتِهِ بِثَلَاثٍ...»
میگوید سه تا مسئله فرمودند.
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا،ج 3، ص 1111، کتاب الجهاد، باب 172، ح2888 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)
راوی میگوید من سومی آن را فراموش کردم. اینجا یک اختلافی صورت گرفته است در بعضی از نقلها نام فردی آمده بود که او آمده جرقهی این اختلاف را روشن کرده است و در بعضی هم نامش نیامده است، ما کار نداریم.
ما حرفمان اینجا این است این اتفاقی که اینجا افتاده سر چه بوده است، پیامبر چه میخواسته بنویسد؟ آن عدهی که مقابله کردند، ایستادند و نگذاشتند بنویسد. ببینید منابع دو تا مطلب را گفتند.
در بعضی از منابع به صورت کلی آمده که آقا بحث، بحث امامت بوده است، و در بعضی از منابع به صورت جزئی آمده که بحث، بحث جانشینی علی ابن ابیطالب بود.
در کتاب «ارشاد الساری شرح صحیح بخاری» جلد 1 آقای «قسطلانی» این کتاب را نوشته در صفحه 207 میگوید پیامبر فرمود:
«ائْتُونِي بِكِتَابٍ أي بادواة الكتاب»
به من کتاب بدهید یعنی چه؟ یعنی نوشت افزار بدهید
«کالدواة والقلم واراد بالکتاب ما من شأنه ای یکتب فیه»
منظورش چیزی بوده که میشود در آن نوشت
«کالکاغذ و عظم الکتف»
آن استخوان کتف یا کاغذ، میگوید در روایت «مسلم» هم آمده پیامبر گفت برای شما بنویسم:
«کتابا»
آن کتابا چه باشد؟
«فیه نص علی الائمة بعدی»
بحث، بحث امامت است. این را میخواهم بنویسم، یا مهمات احکام که بعد از آن گمراه نشوید.
آن احتمالی اولی که آقای «قسطلانی» میدهد چه است؟ «النص علی الائمة بعدی» است، برای امامت بنویسم. این نقل ایشان. نقل دیگر نقل آقای «عینی» در کتاب «عمدة القاری» شارح دیگر «بخاری» است.
«عمدة القاری شرح صحیح بخاری» جلد 2، صفحه 171چاپ دار الفکر، اینجا نقل میکند:
« أنه أراد أن ينص على الإمامة»
میگوید ایشان اراده کرد «أن ينص على الإمامة»؛ اینکه تصریح بکند به امامت بعد خودش که آن فتنه های عظیم مثل جمل و صفین به وجود نیاید، معلوم باشد امام چه کسی است؟
ایشان فقط اسم «جمل و صفین» را میآورد اما فتنههای دیگری هم بود. بعد میگوید «سفیان ابن عیینه» یک چنین چیزی گفته است. «سفیان ابن عیینه» یک شخصیت بسیار، بسیار ویژه در بین عالمان اهلسنت است و خیلی او را قبول دارند.
آقای «سفیان ابن عیینه» گفته است:
«أراد»
پیامبر اراده کرد تصریح بکند
«على أسامي الخلفاء بعده»
اسم خلفای بعد خودش را بنویسد
«حتى لا يقع منهم الاختلاف»
تا اختلاف پیش نیاید
عمدة القاري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: بدر الدين محمود بن أحمد العيني الوفاة: 855هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج2، ص171 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)
عزیزان میدانند بعد از پیامبر اختلاف پیش آمد، بالاخره امت اسلامی دو شق شد، یک عده سمت امیر المؤمنین و عدهی سمت دیگری رفتند. اما «سفیان ابن عیینه» میگوید میخواست امام را بعد خودش مشخص کند.
یعنی مسئله، مسئله اعتقادی است، اما آن جریان مخالف به قدری کار کرده که دیگر دعوا و زد و خورد مقابل حضرت کشیده شده، آقا نمیگذاریم بنویسید، با اینکه مسئله، مسئله امامت است.
باز کتاب دیگری که نام آن کتاب «فتح الباری شرح صحیح بخاری» است. از شروح مهم «بخاری» آقای «ابن حجر عسقلانی» این کتاب را نوشته در جلد 1 صفحه 209، چاپ دار المعرفه همین را میآورد میگوید بعضیها آمدند گفتند میخواسته احکام بنویسد
«وقيل بل أراد أن ينص على أسامي الخلفاء بعده»
تصریح بکند به اسامی خلفاء بعد از خودش!
فتح الباري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب، ج1، ص209
بعد میگوید این را «سفیان ابن عینیه» گفته است. بعد مؤیید هم میآورد. کما اینکه در اسکن قبلی هم این مؤیید بود. این ماجرا، ماجرای امامت است «سفیان ابن عینیه» هم کم شخصیتی نیست که این حرف را میزند.
مسئله دیگری باز وجود دارد که کتابی است که آقای «احمد امین مصری» نوشته، کتاب را ملاحظه بفرمایید کتاب «یوم الاسلام» آقای «احمد امین مصری» در این کتاب «احمد امین» در صفحه 41 میگوید پیامبر در آن روزی که میخواست از دنیا برود اراده کرده بود معین بکند.
«من يلى الامر من بعده»
چه کسی بعد ایشان باشد
این را میخواست معین کند. این به صورت کلی آمده است در بعضی از منابع هم به صورت جزئی آمده است. وقت مان هم کم است من به صورت خیلی سریع در حد 30 ثانیه عرض میکنم.
مجری:
یکی از ذاکرین اهلبیت جناب اقای «سلطانی» پشت خط هستند
استاد روستایی:
چشم! من در حد 30 ثانیه این را هم بگویم و تمام. عرض کنم در کتابهای مختلفی وجود دارد که پیامبر میخواست وصیتی بنویسد و یک شخصی مانع این وصیت شد، به قول معروف میگوید آقا شیعه ادعا میکند که برای امیر المؤمنین میخواست بنویسد، بعد میگوید نه این درست نیست. در «صحیح بخاری» است که عمر مانع شد.
اما در بعضی از منابع مانند «شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید» تصریح میکند خود خلیفه دوم میگوید پیامبر میخواست اسم امیر المؤمنین را بنویسد و من مانع شدم. سخن من در یک جمله، این را جمع بندی کنم این است که جریان مخالف امامت، آمدند کار را به جای رساندند که در جامعه اختلاف افتاد، بخشی از جامعه طرفدار آنها شدند و افزون بر مباحث اخلاقی و مباحث احکام در همان دوره کار به جای رسید که در مقابل پیامبر ایستادند و امامت امیر المؤمنین را نگذاشتند پیامبر مکتوب بکند. و بعد هم ماجرای شهادت پیامبر و دیگر مسائل که ان شاء الله در جلسات آینده خواهیم پرداخت.
مجری:
صلی الله علیک یا امیر المؤمین در خدمت ذاکر اهلبیت جناب اقای «سلطانی» از «کرج» هستیم،آقای «سلطانی» سلام علیکم خوش آمدید.
ذکر اهلبیت آقای سلطانی از کرج:
سلام و عرض ادب دارم خدمت شما عزیزان، زحمت کشان این شبکه با صفا مخصوصا «شبکه حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف» عرض ادب و احترام دارم خدمت حاج آقای «روستایی» عزیز این زحمت کشان و بزرگان!
خدا سایه این عزیزان را از سرمان کم نکند، امشب، شب احیاء است از همه التماس دعا دارم.
مجری:
در خدمت شما هستیم
ذکر اهلبیت آقای سلطانی:
یا رحمان و یا رحیم، السلام علیک یا ابا الحسن، یا علی ابن ابی طالب!
ابر غم بگرفته امشب آسمان کوفه را
خاک مخفی کرده گویا قهرمان کوفه را
ناله کن ای دل که خالی مانده محراب علی
میزبان در خون نشانده مهمان کوفه را
مشعل پرنور بزم معرفت خاموش شد
خود بیا با گوش جان بشنو فغان کوفه را
شب بود، میرفتند حیدر را بشویند، خدا همه مریضها را شفا بدهد التماس دعا.
شب بود میرفتند حیدر را بشویند
آیینهی الله اکبر را بشویند
از آسمان آمد کمک تنها نمیشد
تا پیکر ساقی کوثر را بشویند
باور نمیکردند آیا این علی بود
یعنی چگونه روح باور را بشویند
در مغسل خوابیده بود آغام آرام و مظلوم
تا بچهها زخم مکرر را بشویند
پشانیش دارد عجب زخم عمیقی
باید کمی آرامتر سر را بشویند
زخم فدک، داغ مدینه تازه شد وای
انگار میرفتند مادر را بشویند
امشب چه حالی دارند بچههای آغام، خدا امشب زینب چه حالی دارد؟ ام المصائب، امام زمان فرموده هر موقع گرفتار شدید در خانه ام زینب بروید، امشب زینب ناله کنان دارد با پدر وداع میکند، پدرم سلام من را به مادرم برسان!
(اشعار آذری)
ابر غم بگرفته امشب آسمان کوفه را
خاک مخفی کرده گویا قهرمان کوفه را
ناله کن ای دل که خالی مانده محراب علی
میزبان در خون نشانده مهمان کوفه را
ابوتراب مکان در دل تراب گرفت
غبار غم همه دامان نه قباب گرفت
کواکب علوی را نظام شد بر هم
چو در سپهر ولاء چهره آفتاب گرفت
اسیر خاک شد آن شیر حق که درگه رزم
به پنجهی اسدی سر به شیر غاب گرفت
ز دست داد جهان شیر مرد شیر افگن
دم سرور شعف تودهی کلاب گرفت
صلی الله علیک یا علی ابن ابی طالب و رحمة الله و برکاته.
مجری:
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. خیلی ممنون از جناب اقای «سلطانی» ذاکر عزیز.
ان شاء الله که تمام توسلات این شبهای همه شما عزیزان مقبول درگاه الهی قرار بگیرد. ان شاء الله که خدا عنایت ویژه به این ذاکر اهلبیت جناب آقای «سلطانی» داشته باشند.
جناب استاد استفاده کردیم از مباحث گهربار شما با توجه به اینکه وقت برنامه هم رو به اتمام است ضمن تشکر از جنابعالی از تمام بینندگان عزیز هم تقاضا داریم که در این شب قدر ما را از دعای خیرشان محروم نفرمایند و ان شاء الله که همه ما مورد توجهات خاصه حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار بگیریم. عرض اضافهی نیست ما را دعا کنید یا علی مدد التماس دعا.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
رضایی
1 مرداد 1402 - ساعت 15:56خداوند ما شیعیان رافضی را با فاطمه زهرا صلوات الله علیها محشور کند و برادران اهل سنت را با عایشه محشور کند ان شاء الله