شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
کلمه طیبه حجت الاسلام یزدانی

قسمت سی و ششم برنامه کلمه طیبه با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین یزدانی


 
 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ :20 اردیبهشت 1400

برنامه:کلمه طیبه

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت  شما بینندگان عزیز شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج) به برنامه خودتان خوش آمدید شب تان بخیر طاعات و عبادات تان مقبول درگاه حضرت حق باشد إن شاءالله نماز روزه هایتان قبول باشد، در خدمت  شما هستیم با یکی دیگر از برنامه های کلمه طیبه به محوریت سخنان جناب استاد یزدانی و با موضوع پاسخ به سؤالات و شبهات اهل سنت و وهابیت، جناب استاد در خدمت شما هستیم سلام علیکم.

استاد یزدانی:

سلام علیکم و رحمة الله

اَعُوذُبِاللّه مِنَ الشَّیّطانِ الَّعِینِ الرَّجِیمّ  بِسّمِ اللّهِ الرَّحّمنِ الرَّحِیمّ الحمد لله الذي اظهر الوجود ومنه بدأ کل حمد وإليه يعود و الصلاة والسلام علي شاهد و المشهود لکل موجود محمد المحمود وعلي آله آل الله الودود خلفاء الله علي عالم الغيب و الشهود سيما الحجة بن الحسن المهدي المنتظر الموعود.

من هم سلام و عرض ادب دارم خدمت حضرت عالی و خدمت همه بینندگان عزیز شبکه جهانی حضرت ولیعصر، امیدوار هستم که ما را از دعای خیرتان فراموش نفرمایید در این شب های بسیار بسیار مبارک و إن شاءالله امیدوار هستیم که امشب یک برنامۀ در خور شأن بینندگان عزیز تقدیم شان کنیم.

مجری:

إن شاءالله، امشب هم به روال هفته های گذشته بهره‌مند بشویم از فیوضات اهل بیت (ع) و بالاخره پاسخ بدهیم به شبهاتی که پیرامون تاریخ آن بزرگواران شکل گرفته، در خدمت جناب استاد هستیم، جناب استاد اگر صلاح بدانید کلیپ شماره 144 را ظاهراً محور بحث قرار بدهیم امشب.

استاد یزدانی:

قبل از اینکه برویم کلیپ ها را ببینیم یک سری مناسبت های هست امروز که خیلی مقدمتاً من توضیح بدهم درباره آنها؛ یکی امروز روز وفات حضرت علامه مجلسی (رضوان الله تعالی علیه) هست علامه محمد باقر مجلسی که واقعاً حق بسیار بسیار بزرگی به گردن شیعه دارد که امروز روز وفاتش هست و فکر می کنم اصفهان اگر هیچ افتخار دیگری نداشته باشد داشتن افتخار علامه مجلسی پدر و علامه مجلسی پسر و علامه مجلسی نوه هر سه آنها در یک مقبره هم هستند افتخار بسیار بزرگی هست و إن شاءالله که ما هم بتوانیم رهرو علامه مجلسی ها باشیم واقعاً حق بزرگی به گردن شیعه دارد کتابی که نوشت کتاب «بحار الأانوار» و من بارها این را گفتم که اگر ما یک علامه مجلسی در قرن چهارم و قرن سوم قرن پنجم داشتیم بسیاری از مشکلاتی که امروز شیعه دارد را آن روز نداشت، خیلی از روایات ما از بین رفت در آن قرون که خیلی از کتاب های ما را آتش زدند خیلی از آثار ما دیگر در دست ما نیست، اما علامه مجلسی در قرن نهم و دهم خدمت بزرگی انجام داد و بسیاری از آثاری که در دست ایشان بود به صورت صحیح به دست ما رساند و خیلی عجیب هست تمام کسانی که علیه شیعه شبهه می کنند دشمنی عجیب با علامه مجلسی دارند هم از وهابی ها که خیلی از دست علامه مجلسی ناراحت هستند، هم از مخالفین شیعه و هم حتی وهابیت درون شیعی و کسانی که از بین شیعه برخاستند و رفتند علیه شیعه دارند شبهه پراکنی می کنند، معروف هستند شیعی هم هستند حالا نمی خواهم اسم هایشان را ببرم، اینها هم دشمنی عجیبی با علامه مجلسی دارند علامه محمد باقر مجلسی و فکر می کنم که این خیلی از حتی می توانیم بگوییم وجه تمایز هست بین شیعه واقعی دیگران.

بحث دیگر: امروز روز مرگ إبن ملجم هم هست روز 27 روز مرگ إبن ملجم هم بود روز شادی شیعه هست که قمی ها معمولاً این روز را جشن می گیرند و روز کشته شدن إبن ملجم به دست حضرت امام مجتبی (ع) هست.

بحث بعدی بحث جنایتی که در کابل اتفاق افتاد؛ واقعاً بسیار دردناک بود دردآور بود و اصلاً انصافاً من خودم نمی توانم کلیپ های که در اینترنت گذاشتند را ببینم، این ‌قدر وحشی، این‌قدر خبیث، اصلاً عجیب است اصلاً چطور می شود نام انسان بر اینها نهاد، واقعاً حتی حیوان هم این‌قدر وحشی نیست، زالو هم تا یک مدتی خون می خورد و بعد خسته می شود می افتد و از بین می رود ولی اینها نمی شوند خسته، چند وقت پیش حمله کردند به یک زایشگاه و مادرانی را که در حال زایمان بودند کشتند، آنها را رگبار بستند، این کار را حتی وحشی هم نمی کند، حتی حیوان وحشی هم این کار را نمی کند ولی اینها این کار را انجام دادند، الآن هم رفتند جلوی یک مدرسه دخترانه و آنجا را منفجر کردند، حالا آمار می گوید 50نفر 60نفر تا 200نفر مثلاً کشته و زخمی، ولی خیلی بیشتر از اینها هست چون آنجا صدها نفر و بلکه هزاران نفر جمع بوده اینها گرفتند منفجر کردند، خیلی واقعاً دردناک هست صحنه های که آنجا می بینیم، نمی دانیم چه زمانی می خواهند اینها دست بردارند از جنایات شان، خسته نمی شوید شما واقعاً از این همه وحشیگری، از این ‌همه ددمنشی؟ خیلی جالب بود برای من که این دفعه بازخوردهای خیلی خوبی داشت و ما سپاس گذار هستیم از مراجع بزرگواری که بیانیه دادند تسلیت گفتند، خیلی از مراجع (حضرت آیت الله صافی، حضرت آیت الله سیستانی، حضرت آیت الله فیاض، حضرت آیت الله وحید) و بقیه مراجع شیعه که بیانیه دادند و تسلیت گفتند، ما خیلی خوشحال شدیم شیعیان در افغانستان خیلی خوشحال می شوند، تسلی پیدا می کنند کمی از درد آنها، اما این زخم شیعه را در افغانستان التیام نمی بخشد چون قرار نیست آخرین بار باشد، اولین بار نبوده قرار نیست آخرین بار باشد، بنابراین من خدمت همۀ مراجع بزرگ شیعه عرض می کنم که ما در عصر غیبت هستیم در عصری که امام ما نیست پناهی جز روحانیت و پناهی جز مراجع نداریم و من فکر می کنم باید یک فکری به حال شیعیان افغانستان کرد یک برنامه ای ریخت که دیگر این مسائل تکرار نشود، صرف اینکه تسلیت عرض بکنیم صرف اینکه ابراز همدردی بکنیم، خیلی خوب هست این ابراز همدردی قبلاً همین ها هم نبود مثلاً در قضایای که قبل از این اتفاق افتاده بود در کابل حتی اخبار پخش نمی کرد، هیچ کس واکنش نشان نمی داد، جنایات بدتر از این را ما در کابل در همین یکی دو سال از طالبان دیدیم، این بار خیلی خوب بوده ما از ایشان سپاس گذار هستیم ولی کافی نیست باید یک فکری کرد باید یک راهکاری سنجید، نمی دانم راهکارش را من خیلی وارد نیستم به این راهکارها، اگر می شود نیروی نظامی تشکیل بدهید، اگر می شود جبهه مقاومت مردمی تشکیل بدهید، یا هر کاری، بالاخره مردم شیعیان افغانستان مظلوم ترین مردم دنیا هستند بیچاره ترین مردم دنیا هستند بی‌پناه‌ترین مردم دنیا هستند، پناهی غیر از شما علماء، پناهی غیر از شما مراجع ندارند، باید یک فکری به حال اینها کرد البته اگر امکانش باشد، ولی من فکر می کنم دیگر این وضعیت تا ظهور حضرت ادامه داشته باشد و بهتر است که، من اینطوری فکر می کنم که ما حتی امیدمان را هم به مراجع هم نبندیم باز بهتر باشد همان دعا کنیم برای حضرت صاحب الزمان چون واقعاً دیگر وضعیت سخت شده در ماه مبارک رمضان دختران نوجوان مدرسه رفتند درس بخوانند با زبان روزه این‌قدر فجیع این‌قدر وحشیانه کشته بشوند، من تماس گرفتم یکی از فامیل های ما نزدیک همان جا می گفت این‌قدر جنازه افتاده این‌قدر گوشت، دست و پا و این طرف و آن طرف افتاده که نمی توانند حساب کنند چند نفر اینجا به شهادت رسیده ولی به هر حال آمار رسمی این است که 62نفر تا 150نفر زخمی دارد، خیلی بیشتر از این هست فاجعه، امیدوار هستیم که خود حضرت صاحب الزمان یک فکری به حال شیعیان افغانستان بکند، ما بی صاحب نیستیم و البته شیعیان هم نگران نباشند این کشتن ها در طول تاریخ ادامه داشته در طول تاریخ بوده و شیعه هیچ وقت کم نیاورده و هیچ وقت پا پس نکشیده، شیعه هیچ وقت میدان را خالی نکرده و بعد از این هم خالی نخواهد کرد، اینها اجر و پاداش دارد و قطعاً در آن دنیا خداوند همۀ اینها را محاسبه خواهد کرد و قطعاً ظالمین را چه در این دنیا و چه در آخرت به عذاب دردناکی گرفتار خواهد گرد.

مجری:

لعنت الله علی القوم الظالمین إن شاءالله که ریشه ظلم و فساد هر جای که هست کنده بشود.جناب استاد اگر صلاح می دانید کلیپ 144 را با همدیگر ببینیم.

کلیپ 144:

بحث خودکشی که مطرح فرمودید ما می بینیم در بین صحابه در بین مهاجرین و انصار شما حتی یک مورد هم نمی بینید که مثلاً صحابه از مهاجرین و انصار خودکشی کرده باشد و این اتفاق رخ داده باشد و این نشان می دهد که توحید هر چه میزانش همانطور که حضرت عالی یعنی تأکید بر فرمایشات حضرت عالی هر چه توحید در زندگی انسان میزانش بالاتر برود میزان استقامت و اقتدار و اطمینان روح و روان بالا می رود.

مجری:

جناب استاد گویا ادعای ایشان این هست که بحث خودکشی صحابه را مطرح می فرمایند و ادعا کردند که هیچ یک از صحابه دست به خودکشی نزدند، خواستیم ببینیم اگر توضیحی دارد یا نظر واقعیت تاریخی غیر از این هست شما بیان بفرمایید.

استاد یزدانی:

بارها گفتم این شبکه های وهابی این وهابی ها متأسفانه می آیند برنامه اجرا می کنند ولی قبل آن هیچ مطالعۀ ندارند و یک سیرچ کوتاه هم مثلاً می زدند در اینترنت قطعاً مستنداتش را می یافتند صحابی های زیادی که در زمان پیغمبر حتی دست به خودکشی زدند و پیغمبر صراحتاً فرمودند که اینها اهل جهنم هستند، من یکی دوتا مورد از صحیح ترین کتاب های اینها خدمتش نشان بدهم تا ببیند؛ «صحیح بخاری»، زیاد هست من فرصت ندارم همۀ تک تک موارد را نشان بدهم فقط به دوتا نمونه از خودکشی های صحابه اشاره کنم؛ «صحیح بخاری» که چاپ عربستان سعودی هم هست چاپ ریاض چاپ اول چاپ 1417، صفحه شماره 621 حدیث 3062

از أبوهریره نقل شده که:

«شَهِدْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ لِرَجُلٍ مِمَّنْ یَدَّعِی الْإِسْلَامَ هَذَا مِنْ أَهْلِ النَّارِ»

ما با پیغمبر در جنگی بودیم

جنگی که أبوهریره با پیغمبر بوده جنگ خیبر هست مشخص است

یک شخصی در آنجا بود که مسلمان می دانست خودش را، پیغمبر گفت این از اهل جهنم هست

«فَلَمَّا حَضَرَ الْقِتَالُ قَاتَلَ الرَّجُلُ قِتَالًا شَدِیدًا فَأَصَابَتْهُ جِرَاحَةٌ»

وقتی جنگ شروع شد این آقا جنگ خیلی نمایانی می کرد اما زخمی شد

صحیح بخاری، چاپ ریاض عربستان سعودی، چاپ اول، چاپ 1417، ص 621، ح 3062

بعد آمدند به پیغمبر گفتند یا رسول الله تو گفتی این از اهل جهنم است ولی او چنگ جانانۀ دارد انجام می دهد و از دنیا رفت، پیغمبر گفت او به جهنم رفت، صحابی هست، در محضر پیغمبر هست، جهاد دارد می کند اما پیغمبر می گوید اهل جهنم است، رفت جهنم، بعضی از مردم به دلشان شک افتاد که یعنی چه؟ وقتی این قضیه اتفاق افتاد آمدند گفتند:

«إِنَّهُ لَمْ یَمُتْ»

او نمُرد

«وَلَكِنَّ بِهِ جِرَاحًا شَدِیدًا فَلَمَّا كَانَ مِنْ اللَّیْلِ لَمْ یَصْبِرْ عَلَى الْجِرَاحِ فَقَتَلَ نَفْسَهُ»

این آقا زخمی شده بود در میدان جنگ از دنیا نرفت، وقتی زخمی شد زخمش بسیار شدید بود شب نتوانست بر این زخم و این جراحت صبر کند خودش را کشت

پیغمبر گفت:

«اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنِّی عَبْدُ اللَّهِ وَرَسُولُهُ»

شهادت می دهم که من بنده خدا و پیامبر خدا هستم

این روایت ثابت می کند که یک نفر در محضر پیغمبر بوده در جهاد هم شرکت کرده چه جهادی هم انجام داده ولی خودکشی کرده پیغمبر گفته اهل جهنم است، شما می گفتید هیچ کدام از صحابه نبوده، این در جنگ خیبر هست یا از مهاجرین هست یا از انصار هست چون غیر از مهاجر و انصار کسی دیگر در آن زمان نبوده، این یک مورد.

مورد دیگر باز همین روایت در «کتاب القدر» صفحه 1390 هم آمده.

مورد بعدی در «کتاب المغازی» صفحه شماره 868 حدیث 4207 از سهل بن سعد نقل شده که

«التقی النبی والمشرکون فی بعض مغازیه»

پیغمبر با مشرکین در بعضی از جنگ ها رودررو شدند

کتاب المغازی، ص 868، ح 4207

جنگ بین مسلمان ها است و مشرکین، آن جنگ با یهودی ها بود این غیر از آن هست بحث دیگری هست

«فاقتتلوا فمال کُلُّ قوم إلی عسکرهم وفی المسلمین رجل لا یَدَعُ من المشرکین شاذَّةً ولافاذَّةً إلَّا اتَّبعها فَضَرَبَها بسیفه»

در بین مسلمان ها یک شخصی بود که این خیلی خوب می جنگید هیچ مشرکی از دستش نمی توانست فرار کند، هر کس فرار می کرد دنبال می کرد و حسابش را می رسید

«فقیل: یا رسول الله ما أجزَأً أحدٌ ما أجزَأَ فُلان»

آمدم به پیغمبر گفتم واقعاً پاداشی که این آقا دارد می گیرد هیچ کس فکر نمی کنم همچین پاداشی را بگیرد

اینطوری جنگیدن که هیچ مشرکی نمی تواند از دستش فرار کند، اما پیغمبر گفت نه

«إنه من أهل النار»

او از اهل جهنم است

بعد گفتم پس چه کسی از اهل بهشت است که این آقا با این جنگش با این جهادش از اهل جهنم باشد؟ تا آنجای که می گوید:

«حتی جُرِحَ»

این آقا زخمی شد

«فاستعجل الموت فوضع نصاب سیفه بالأرض وذبابه بین ثدییه ثم تحامل علیه فقتل نفسه»

دیدیم این آقا شمشیر را گرفت بر عکس کرد تیزی شمشیر را گذاشت روی سینۀ خودش، خودش را تکیه داده به آن فشار داد و خودکشی کرد.

این مورد دوم که از صحابه خودکشی کردند، شما می گویید هیچ صحابۀ خودکشی نکرده این صحابی هست یا نیست؟ این در عصر پیغمبر بوده یا نبوده؟ در لشکر پیغمبر بوده در زیر پرچم پیغمبر جهاد هم می کرده ولی خودکشی کرده پیغمبر گفته مستقیم می رود جهنم و از اهل جهنم است، حالا مورد زیاد هست من اگر بخواهم موارد را بشمارم خیلی زیاد هست، حالا از اینها بگذریم اصلاً، شما پیغمبرتان قصد خودکشی داشت می خواست خودش را بکشت نه یک بار، بارها پیغمبرتان قصد خودکشی داشته چه برسد به صحابۀ شما، من مستندش را باز از صحیح ترین کتاب های  شما از «صحیح بخاری» خدمت تان نشان بدهم، در چندین جا از صحیح بخاری و صحیح مسلم و بقیه کتاب ها این روایت آمده، «صحیح بخاری» چاپ ریاض چاپ اول چاپ 1417، صفحه شماره 91 کتاب التعبیر «بَابُ أَوَّلُ مَا بُدِئَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنَ الوَحْيِ الرُّؤْيَا الصَّالِحَةُ» حدیث 6982 که از زهری از عروه از عایشه نقل شده که عایشه می گفت:

«أَوَّلُ مَا بُدِئَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنْ الْوَحْيِ الرُّؤْيَا الصَّادِقَةُ فِي النَّوْمِ»

صحیح بخاری، چاپ ریاض عربستان سعودی، چاپ اول، چاپ 1417، ص 91-1467، کتاب التعبیر، ح 6982

روایت طولانی هست به کل روایت نمی توانیم بپردازیم، تا در آخر این روایت در صفحه 1467 می گوید:

«وفتر الوحي فترة»

مدتی وحی قطع شد

یک مدتی وحی بر پیغمبر نازل نمی شد

«حتى حزن النبي»

پیغمبر ناراحت شد غمگین شد چرا به من وحی نازل نمی شود

«فيما بلغنا حزنا عَدا منه مراراً كي يتردى من رؤوس شواهق الجبال»

این‌قدر پیغمبر غمگین می شد ناراحت شد از این قضیه که بارها خودش می رفت بالای قلعه کوه و می خواست خودش را از قلعه کوه پرت کند

«فكلما أوفى بذروة جبل لكي يلقي منه نفسه تبدى له جبريل»

پیغمبر هر بار که می رفت آن قلعه کوه تا خودش را از آنجا پرت کند داخل دره، جبرئیل برایش نازل می شد ظاهر می شد می گفت

«يا محمد، إنك رسول الله حقا»

تو چرا شک کردی در نبوت خودت تو واقعاً پیغمبر هستی، این است پیغمبر شما وهابی ها، در نبوت خودش شک می کرد می رفت بالای کوه که خودش را از بالای کوه پرت کند داخل دره و خودکشی کند، این است پیغمبرتان، و بعد می گوید که

«فإذا طالت عليه فترة الوحي»

باز هم هر وقت که وحی دیر می شد وحی برایش یک مدتی نازل نمی شد یک مدت طولانی می شد باز پیغمبر شک می کرد نکند من پیغمبر نیستم، نکند این که برای من وحی نازل می کند نعوذباالله شیطان هست، بعد دوباره می رفت

«فإذا أوفى بذروة جبل تبدى له جبريل فقال له مثل ذلك»

باز هم جبرئیل می آمد می گفت تو پیغمبر هستی به خدا، جبرئیل به او دلداری می داد می گفت تو پیغمبر هستی او باور می کرد، خودش باور نداشت که من پیغمبر هستم و می رفت خودکشی کند، شما پیغمبرتان قصد خودکشی داشته اگر دست جبرئیل نمی رسید اگر جبرئیل پیغمبر را از خودکشی منع نمی کرد خودش را کشته بود الآن همۀ تان از دستش راحت شده بودید، این پیغمبر شما است البته، پیغمبر ما به نبوت خودش یقین کامل داشته، پیغمبر شما اینطوری هست حالا چه برسد به صحابۀتان، نمی خواهیم پرونده صحابۀتان را بازکنیم، این از پیغمبرتان هست که قصد خودکشی داشته و از این بالاتر، شما می گویید خدایتان هم می تواند خودکشی کند، خدای وهابیت هم می تواند خودکشی کند که حالا کلیپ بعد در واقع همین مسئله را تأیید می کند.

مجری:

اگر دوستان زحمت بکشند کلیپ 145 را پخش بفرمایند در تأیید فرمایش جناب است.

کلیپ شماره 145:

اینجا که شیعه می رسد چیکار می کند علمای شیعه؟ می گوید بإذن الله حاضر بود، اینجا بإذن الله مگر پیغمبر از خدا إذن نداشته؟ پس چرا حاضر نبود؟ حالا می گوییم که امام زمان حاضر و ناظر نیست، می گوید نه بإذن الله خدا می تواند هر کاری بکند، خدا هر کاری می تواند بکند خدا خودش را می تواند بکشد استغفرالله، ولیکن معنیش این هست که چون که می تواند این کار را کرده؟

مجری:

کلیپ 145 را هم دیدیم در تأیید فرمایشات جناب استاد، جناب استاد بفرمایید.

استاد یزدانی:

بله می گوید خدا هم می تواند خودش را بکشد، آن از پیغمبرشان که در نبوت خودش شک می کرد می رفت خودش را از بالای کوه پرت کند پایین و خودکشی کند، این هم از خدایشان، خدایشان می تواند خودکشی بکند، این است توحید وهابیت، اینها با این وضعیت  شان با این اعتقادات باطل  شان می آیند شیعه را تکفیر می کنند می گویند شما موحد نیستید ما موحد هستیم، این چه توحیدی است که خدای  تان می تواند خودکشی کند؟ البته همین آقا گفته بود که خدا می تواند چند تا از خودش کپی کند یک دستگاه کپی درست کند خدا رویش بنشیند و بعد چند تا خدای دیگر از خودش کپی کند حالا ما اینها را قبلاً کلیپ هایش را پخش کردیم مورد بحث ما نیست ولی اینکه ایشان صریح می گوید خدا می تواند خودکشی بکند دیگر ثابت می کند اینها چطور توحیدی دارند و چه انسان های هستند با چه اعتقاداتی، پیغمبرتان قصد خودکشی داشت می خواست خودش را بکشد جبرئیل نمی گذاشت، خدای  تان هم که می تواند خودکشی بکند حالا برسد به صحابۀتان که ده ها مورد داریم خودش کردند که دو موردش را من از صحیح ترین کتاب های شما خواندم که خودکشی کرده بودند و حرف  شما کاملاً نقض شد.

مجری:

خیلی عجیب است جناب استاد ما سالهای ابتدایی که مشغول بودیم دروس دینی را، خیلی از این صحبت ها و سؤالات و مناظرات در واقع شاید بیش از هزار سال قدمت دارد یک آن همین بحث اینکه آیا خدا می تواند یکی مثل خودش را بی  آفریند یا به قول ایشان کپی کند؟ یا مسائل از این دست اینها حداقل قدمت بیش از هزار سال دارد و همان قرن یک و دو مطرح بوده آقایان می آیند مطرح می کنند به هر حال جای تأمل دارد.

جناب استاد دوتا کلیپ را با همدیگر به اتفاق بینندگان عزیز دیدیم و کلیپ 146 را اگر دوستان محبت کنند پخش بفرمایند و صحبت های جناب استاد را می شنویم.

کلیپ شماره 146:

سؤال دوم جالب تر است؛ چرا شما رابطه خدا و بندگان را رابطه پارچ و لیوان تصور می کنید؟ چرا خداوند را سرچشمه حیات نمی دانید؟ مثال رابطه ما با خدا مثل رابطه کارخانه برق و لامپ است، حرف خودش، (بلا تشبیه) همین که برق قطع شد لامپ هم می شود یک شیشه بی نور، حرف خودش، مثالی هم زده.

پاسخ سنی: ما می گوییم که یک بار خدا کسی را کشته چرا باید دوباره بکشد؟ اینطوری این دفعه مثال زدم، خدا این را کشته چرا باید بکشد؟ مثال خودت در لامپ درست است چرا باید باز برق به او نازل کند وقتی یک دفعه لامپ روشن شده؟ اگر همیشه نازل کرده پس چرا باز آمده یک دفعه کلید بزنی؟ لامپ روشن بشود اگر خاموش شد باز باید دوباره کلید بزنی، من بگذار توضیح بدهم؛ این لامپ را خوب مثال زدی این لامپ روشن است خدا روشن نگه داشته لامپ پیغمبر همیشه روشن است، اینکه روشن است دیگه دوباره چرا روشن کند؟ معنی ندارد که، این روشن است دیگر چرا به او نازل کند؟ حالا ببینید اینجا آیات چه گفته همان سکینه که این آورده؛ خداوند به مسلمان ها می گوید «ثُمَّ وَلَّيتُم مُدبِرينَ» همان آیه که ایشان آورده، پس شما، این پس را توجه کنید پس یعنی کاری که بعد یک کاری شده یک کار دیگر بعد آن شده، می گوید شما فرار کردید، بعد آن «ثُمَّ» بعد از اینکه شما فرار کردید «أَنزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ» بعد از اینکه شما فرار کردید پیغمبر هم در غم گذاشتید یک نفر در مقابل صد هزار نفر او را گذاشتید فرار کردید معلوم است که مضطرب شد اما خدا به او سکینه را نازل کرد، پیغمبر را شما مضطرب کردید خدا به او نازل کرد «وَأَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا» و برایش اینطوری فرستاد، این «ثُمَّ» به «فَ» که هست حروفی هست که یعنی یک کار شده بعدش یک کار دیگر می شود، فرق «ثُمَّ» «فَ» را می گویم آقای یزدانی بدانی «ثُمَّ» یعنی یک کم طول می کشد «فَ» یعنی فوراً نازل می شود، حالا در داستان أبوبکر «إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ» به رفیقش گفت نترس «إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا» چرا؟ چون خدا با ما است «فَ» پس فوراً، بعد از اینکه این حرف را زد یعنی وقتی که لامپ خاموش بود لامپ پیغمبر خاموش نبود لامپ أبوبکر خاموش بود «فَ» پس «أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ» پس خدا سکینه را به او نازل کرد یعنی لامپ روشن چه چیزی را برایش سکینه نازل (روشن تر) کند؟ روشن روشن است دیگر، پس این معنی «فَ» معنی بد می دهد، این یکی را ببینید می گوید وقتی که کافرها در دل  شان حماسه جاهلیت را گذاشتند «فَأَنْزَلَ اللَّهُ» بعد از اینکه آنها اینطوری کردند به اصطلاح شلوغش کردند «فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ» خداوند هم فوراً سکینه خودش را نازل کرد یعنی آنها این را ترساندند به اصطلاح کافرها در میدان جنگ إلدلم بلدلم گفتند طبل ها را زدند مسلمان ها ترسیدند «فَأَنْزَلَ اللَّهُ» پس فوراً خدا نازل کرد سکینه را، «فَ» و «ثُمَّ» در این آیات آمده یعنی سکینه ای نبوده نازل شده.

مجری:

بله شنیدیم صحبت های ایشان را در کلیپ و ادعای که مطرح می کنند ظاهراً این هست که این «أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ» نمی تواند بر پیامبر نازل شده باشد چون پیامبر همواره سکینه را دارند و مورد تشویش قرار نمی گیرند پس این سکینه منظور از آن رسول و رسوله که آمده مقصود أبوبکر هست نه پیامبر، جواب جناب استاد را می شنویم.

استاد یزدانی:

برای آن بیننده های که در جریان نیستند من خیلی خلاصه توضیح بدهم که قضیه چه هست؛ ایشان یک سؤال از من پرسیدند که بنده سؤالش را جواب دادم و هیچ اشکالی هم نتوانست به جواب من بگیرد، بعد گفتم حالا که تو سؤال پرسیدی من جوابش را دادم من هم یک سؤال از تو می پرسم شما جواب بدهید که سؤالم مرتبط با همان سؤال ایشان بود که از ایشان سؤال کردم چرا خداوند در سوره مبارکه توبه آیه شماره 40 می فرماید:

«فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ»

چرا نگفت

«فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِما»

سوره مبارکه توبه، آیه 40

چرا خداوند در اینجا سکینه اش را فقط بر پیغمبرش نازل کرد اما بر همراه او نازل نکرد؟ حالا ما کار نداریم همراه ایشان چه کسی هست اصلاً برای ما مهم نیست، بحث بحث قرآنی هست سؤالی است که در ذهن منِ شیعه است و ما توضیح هم دادیم که قصد اهانت و جسارت به هیچ کس را نداریم فقط بحث بحث قرآنی هست، با اینکه خداوند در جاهای دیگر وقتی سکینه را می خواهد نازل کند می گوید:

«فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكينَتَهُ عَلىٰ رَسولِهِ وَعَلَى المُؤمِنينَ»

در همین سوره فتح آیه شماره 26، در آیه 26 سوره توبه هم همین است

«ثُمَّ أَنْزَلَ اللهُ‌ سَكينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ»

یعنی در سوره مبارکه توبه دوتا آیه است بحث سکینه؛ یک آیه شماره 26

«ثُمَّ أَنْزَلَ اللهُ‌ سَكينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ»

سوره مبارکه توبه، آیه 26

باز در آیه شماره 40 همین سوره

«فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ»

سوره مبارکه توبه، آیه 40

فقط برای پیغمبرش نازل می کند، این سؤال ما بود از ایشان، ایشان خودش را زد زمین زد آسمان و جواب های مختلف داد، من همه شبهاتی که مطرح کرده بود هفته پیش به صورت کامل یک ساعت و ربع تا یک ساعت و نیم مفصل همه سؤالاتش را جواب دادم، و ادعای که ایشان رویش خیلی پا فشاری می کند این هست که اصلاً سکینه چه کسی می گوید بر پیغمبر نازل شده؟ این ضمیر «علیه» در «سکینته علیه» به پیغمبر بر نمی گردد بلکه بر همراه پیغمبر بر می گردد سکینه بر همراه پیغمبر نازل شده نه بر خود پیغمبر چون پیغمبر همیشه سکینه داشته و نیاز به سکینه نداشته، مثال زد برای من هفته های گذشته که مثل لیوان می ماند مثلاً پیغمبر مثل لیوان هست خدا مثل پارچ است که آب می ریزد در این لیوان و پر می شود دیگر نیاز به آب ندارد تصویری هم نشان داد به قول خودش تصویر کشید مثلاً لیوان را نشان داد به من مثل همان که رفته بود دهات مار می کشید ایشان هم می خواهد برای بیننده هایش مار بکشد، این مار است یا آن مار است، که وقتی یک لیوان پیر از آب بشود دیگر نیاز ندارد آب به آن بریزیم که من جواب دادم تو چرا خدا را رابطه پیغمبر با خدا را یا رابطه مخلوق با خالق را رابطه پارچ با آب حساب می کنی؟ اینطوری نیست، رابطه خالق با مخلوق رابطه پارچ با لیوان نیست، من برای اینکه به ذهن ایشان چون بخواهیم فنی بحث کنیم کلامی بحث کنیم چون حالیش نمی شود نه سوادس را دارد نه درسش را خوانده مثال زدم برایش گفتم رابطه مخلوق با خالق مثل رابطه رود است و سرچشمه، ما همیشه به خداوند نیاز داریم به فیض الهی نیاز داریم، ما انسان ها ما مخلوقات، نه فقط ما مخلوقات بلکه همه مخلوقات در هر آن و در هر لحظه به خداوند نیاز داریم به قدرت خداوند، ما مثل رود هستیم که خدا اگر هر لحظه بخواهد از سر چشمه قطع می کند دیگر رودی نیست اصلاً رودی نیست دیگر به آن نمی گویند رود، دیگر شوره زار به آن می گویند، ما رابطۀ مان اینطوری هست نه مثل پارچ و لیوان که خدا آب پر کرده باشد دیگر رها کرده باشد، اینطوری نیست، ایشان آمده این دفعه یک مثال دیگر زد که خدا کسی را که یک بار کشته چرا باید دوباره بکشد؟ این مثالت هم این قیاست هم باطل هست این قیاس ها فقط به درد شما و پیروان أبوحنیفه می خورد، این قیاس چه است که تو می کنی؟ قیاس مع الفارغ است ، بحث امر وجودی را با امر عدمی شما قیاس نکن، خب یک چیزی را نابود کرده که دیگر نابود کرده، تمام شده نیست دیگر، خدا اگر بخواهد چیزی را نابود کند دیگر اصلاً نیست که بخواهد آن را نابود کند، اما امر وجودی اینطوری نیست، در امر وجودی هر موجودی برای وجود خودش هم در اصل خلقت هم در بقا نیاز به علت دارد، من رابطه علت و معلول را چطور برای این ثابت کنم، چطور برای این توضیح بدهم که بفهمد، رابطه علت و معلول، رابطه ما به علت فاعلی هم در عصر خلقت هم در بقا همیشه نیاز داریم، همیشه ما بخواهیم در این دنیا موجود باشیم اول باید خدا ما را خلق کند، اگر بخواهیم در این دنیا بمانیم هم هر لحظه هر آن به قدرت خدا نیاز داریم به اراده خدا نیاز داریم خدا باید ما را زنده نگه دارد، ما در نعمت هایمان در سلامتی مان، مثلاً یکی از مثال   ها سلامتی مان، بله من الآن سالم هستم ولی خدا هر لحظه که بخواهد می تواند این سلامتی را از من بگیرد، البته ان شاء الله که نمی گیرد، خداوند این سلامتی را از من هر لحظه می تواند بگیرد ولی نمی گیرد استمرار می دهد، همیشه من نیاز دارم به خدا، پیغمبر هم همینطور است، سکون آرامش طمأنینه همیشه همراه پیغمبر هست ولی خدا هر لحظه بخواهد می تواند بگیرد آن را، اما خدا می خواهد بماند، گاهی هم ممکن است بگیرد، گاهی هم ممکن است نگیرد، بنابراین رابطه علت و معلول، رابطه ما با خدا، رابطه خلایق با خداوند با مخلوق رابطه پارچ و لیوان نیست رابطه رود هست با سرچشمه، که اگر خدا سرچشمه  است همیشه به وجود فیاض خداوند ما نیاز داریم هر وقت بخواهد قطع کند حالا این را نمی دانم چرا متوجه نمی شود و  نمی فهمد، ما در بحث علت و معلول در بحث رابطه مخلوق با خداوند در بحث رابطه قدرت خدا بر مخلوقات خودش سه تا نظریه در بین مسلمان ها داریم، شما درس نخواندی این مباحث را نمی دانی، ولی طلبه هایی که دو - سه  سال  درس خوانده باشند این قضیه را کاملاً متوجه می شوند و می فهمند طلبه های شیعه، ما سه تا نظریه داریم در بحث تأثیر بر وجود ما بر  افعال ما کلاً بر افعال انسان سه تا نظریه وجود دارد، تأثیر خداوند بر افعال انسان، یک  دیدگاه مفوضه است که این دیدگاه طرفدارش معتزله است می گوید خدا به ما قدرت داده ما با قدرت خودمان کاراها را انجام می دهیم، خدا به ما قدرت داده مثلاً که فلان کار را انجام بدهیم و واگذار کرده به ما دیگر ما آن قدرت را داریم ما با قدرت خودمان که خدا داده کارها را انجام می دهیم، خب اینها دیدگاه مفوضه است، ائمه اهل بیت (ع) این دیدگاه را رد کردند، اهل سنت این دیدگاه را رد کردند، همه مسلمان ها رد کردند فقط معتزله است که طرفدار این دیدگاه است، یک دیدگاه دیدگاه جبری  ها است که جبری ها می گویند ما هر کاری انجام می دهیم به قدرت خدا است، هر آن هر لحظه همه کاره خدا است «لامؤثر فی الوجود الاّ الله» هر کاری را در این عالم نفیاً و اثباتاً خدا انجام می دهد که این اشاعره طرفدار این هست، ماتردیه طرفدار این هست، سلفی ها هم طرفدار همین است، یک دیدگاهی درست کرده بنام کسب،که کسب همان جر هست، حالا بحثش  بحث تخصیصی است باید سرجای خودش انجام بشود، و یک دیدگاه دیدگاه حضرت امام صادق و ائمه ما هست، که «لا جبر و لا تفویض بل امر بین امرین» نه طرفدار جبر هستیم نه طرفدار تفویض هستیم، من خلاصه اش را توضیح بدهم که ما در انجام افعال مان به دو چیز نیاز داریم، یک به قدرت الهی دو به اراده لحظه به لحظه الهی خدا به ما قدرت می دهد خدا اراده می کند تا ما هر لحظه آن کار را بتوانیم انجام بدهیم، خدا به ما قدرت داده بله، اما اراده خدا هم باید باشد هر لحظه که ما بتوانیم آن کار را انجام بدهیم.

این حالا مفصل شد ناچار بودم در این باره توضیح بدهم در عین حال مقالات زیادی هست در اینترنت می تواند بخواند این قضیه را بخواند، بنابراین پیغمبر برای اینکه طمأنینه داشته باشد هر آن هر لحظه به خداوند نیاز دارد، خدا هر آن و هر لحظه باید این سکینه را بر پیغمبر نازل کند تا پیغمبر سکینه داشته باشد، هر آن هر لحظه مثل آن لامپ برق می ماند خدا هر لحظه خاموش و روشن نمی کند که، من لامپ را مثلا زدم گفتم ما مثل لامپ می مانیم نسبت به کارخانه برق اگر کارخانه به ما برق ندهد فکر کرده که هر لحظه یک نفر نشسته خاموش می کند روشن می کند، اینطوری نیست یک خورده فکر کن، کسی لازم نیست آنجا هر لحظه خاموش و روشن بکند، همین که خدا هر لحظه بخواهد می تواند این نور را قطع کند، اما قطع نمی کنند این استمرار را می رساند و اینکه خداوند هر لحظه می تواند آن فیضش را از ما بگیرد ولی نمی گیرد، من از زبان یکی از علمای اهل سنت جوابش را بدهم، یکی از علمای اهل سنت دقیقاً همین سؤال را طرح کرده و جواب داده، من این را قبلاً هم از زبان آقای ابن کثیر نشان دادم ولی خب ایشان مرد نبود، جرئت نکرد آن را جواب بدهد، قبلاً از ابن کثیر نشان دادم، الآن از یکی دیگر از بزرگان شان آقای دکتر سید محمد طنطاوی، مفتی جمهوری مصر بود ایشان، کتابی دارد بنام «تفسیر الوسیط للقرآن الکریم» که خیلی تفسیر بسیار جالب و خوبی است و واقعاً خیلی محققانه این کتاب و این تفسیر را نوشته، جلد 1، چاپ دار المعارف مصر، در سال 1412 چاپ شده، المجلد السادس، صفحه 292، همان بحث آیه غار هست که

«و قوله فأنزل الله سکینته علیه و أیده بجنود لم تروها»

اصلا توضیح می دهد می گوید مراد از سکینه در اینجا چه هست؟

«الطمأنینه التی استقرت فی قلب النبی»

آن اطمینان آن طمأنینه ای که خداوند در قلب پیغمبرش استقرار داده

«فجلعته لا یبالی بمجموع المشرکین المحیطین بالغار»

این سکینه باعث شد که از تمام آن مشرکینی که غار را محاصره کرده بودند نترسد و خوف نداشته باشد،

«لأنه واثق بأنهم لم یصلوا إلیه»

پیغمبر یقین داشت که دست مشرکین به او نخواهد رسید

تفسیر الوسیط للقرآن الکریم، سید محمد طنطاوی، چاپ دار المعارف مصر، المجلد السادس، 1412، ج1، ص 292

این را هم برایش می نویسم تا که ایشان نوشته را هم دوست دارد، برایش بنویسیم،

«و الضمیر فی قوله علیه یعود إلی النبی»

ای هم عالم سنی است آقای سجودی، مفتی بزرگ مصر بوده، ایشان مفتی اعظم مصر بود در عصر خودش، تو که احکام شرعی خودت را هم بلد نیستی، ولی این آقا مفتی مصر بوده شما که می گویی خدا می تواند از روی خودش کپی کند خدا می تواند خود کشی بکند، در این حد نیستی که با آقای طنطاوی بخواهی بحث کنی، ایشان می گوید ضمیر به پیغمبر بر می گردد،

«ای فأنزل الله سکینته و طمأنینته و أمنه علی رسوله و أیده و قواه بجنود من الملائکه لم تروها أنتم کان من وظیفتهم حراسته و صرف ابصار المشرکین عنه»

بعضی ها آمدند گفتند ضمیر در این علیه برمی گردد به ابوبکر، بعضی ها مثل آقای سجودی، بعضی ها در تاریخ هستند که آمدند گفتند این ضمیر «سکینته علیه» برمی گردد به همراه پیغمبر دوتا دلیل آورده دلیل دومش همان است که دقیقاً آقای سجودی می گوید:

«و لأن الرسول لم یکن فی حاجة إلی السکینه»

چون پیغمبر که نیاز به سکینه نداشته

چه کسی نیاز داشته؟

«و إنّما الذی کان فی حاجة إلیها»

آن که خیلی نیاز داشته به سکینه همراه پیغمبر بوده

نه پیغمبر

«بسبب ما اعتراه من فزع و خوف»

چون او ترسیده بود او وحشت کرده بود

پیغمبر که ترس و وحشت نداشت، جواب می دهد از همین استدلال شما آقای سید طنطاوی مفتی مصر جواب می دهد، ایشان جواب  می دهد

«الضمیر فیه لا یصحه إلّا للنبی»

ضمیر فقط به پیغمبر می تواند برگردد

«و هود معطوف علی ما قبله فوجب أن یکون الضمیر فی قوله علیه قاعداً إلی النبی حتی لا یحصل تفکک فی الکلام»

من این را توضیح دادم قبلاً در همین آیه چهلم، چهارتا ضمیر برمی گردد به پیغمبر، بعد از «فأنزل الله سکینته علیه» یک ضمیر دیگر «و أیده بجنود لم تروها» برمی گردد به پیغمبر، چرا باید این ضمیر وسط برگردد به یک شخص دیگر، خب این خلاف فصاحت هست، خلافت بلاغت است، خلاف سیاق آیه قرآن کریم است، ولی تو از این جواب نداشتی و جواب ندادی، و باز هم می دانم جواب نداری،

«و أما نزول السکینه فلا یلزم منه أن یکون لدفع الفزع و الخوف»

لازم نیست حتماً سکینه برای دفع ترس و وحشت باشد

«بل یصح أن یکون لزیادة الإطمینان و لدلالة علی علو الشأنه»

حتماً نباید که پیغمبر خوف و ترس داشته باشد تا خداوند به او سکینه نازل کند، گاهی سکینه برای زیاده اطمینان هست، گاهی برای اینکه می خواهد شأن پیغمبرش را بالا ببرد بر او سکینه نازل می کند، بعد حرف ابن کثیر را نقل می کند که من حرف ابن کثیر را نقل کردم، استدلال کردم به او ولی شما جواب ندادی، جواب هم نداشتی برایش، جواب هم نخواهی داشت، ابن کثیر عالم بزرگ سلفی شاگرد ابن تیمیه است بهترین تفسیر سلفی ها را نوشته ایشان ببینید چه می گوید، که ابن کثیر گفت

«فأنزل الله سکینته علی أی تأییده و نصره علیه»

خداوند تأیید کرد پیغمبر را، یاری کرد پیغمبر را در آن لحظه

سکینه به معنای آرامش از ترس و وحشت نیست بلکه به معنای تأیید است، بلکه به معنای نصرت هست، بعضی ها گفتند بر ابوبکر، چرا؟ چون پیغمبر همیشه سکینه داشته، همان استدلالی که شما می کنی، جواب داده آقای ابن کثیر،

«و هذا لا  ینافی تجدد السکینه خاصة بتلک الحال»

پیغمبر بله سکینه داشت، باز هم نیاز به سکینه داشته،

هر آن نیاز به سکینه دارد، و خداوند هر آن سکینه اش را بر پیغمبر نازل می کند، مثل برقی است که، بله لامپ روشن است ولی هر لحظه خداوند باید برق به این لامپ برساند تا این لامپ روشن بشود، خدا هر لحظه بخواهد قطع می کند، هر لحظه هر آن مستمر خدا باید لامپ را روشن کند برق برساند به این لامپ تا روشن بماند. پیغمبر سکینه دارد ولی هر آن خداوند باید سکینه اش را بر پیغمبرش نازل کند هر لحظه تا پیغمبرش سکینه داشته باشد،

«و هذا لا  ینافی تجدد السکینه خاصة بتلک الحال»

این جواب محکم آقای ابن کثیر هست، ولی شما برای این مطلب جوابی نداشتید، حالا ایشان خیلی دوست دارد من برایش بنویسم، من خلاصه مطالب را که گفتم برایش می نویسم که ایشان داشته باشد.

جواب اولی که من به ایشان دادم، و ایشان اصلاً برایش جوابی نداشت هفته های گذشته، مجبورم تکرار بکنم، اینها را ، گفتم که خداوند ضمایر و قبل و بعد از «سکینته علیه» را بر رسول خدا (ص) برگردانده، چرا باید این ضمیر وسط را به شخص دیگری برگردانند؟ این را پرسیدم جواب ندادی و جواب نداری برایش.

چرا شما به سیاق آیه توجه نمی کنید؟ این جواب اول که دادم که آقای ابن کثیر همین جواب را داد، سید محمد طنطاوی الآن خواندم همین جواب را داد، ولی شما برایش جوابی ندارید و جوابی نخواهید داشت، این مطلب اول.

جواب دومی که من به شما می دهم؛ چرا شما سکینه را ایمان معنا می کنید؟ آیا کسی که سکینه نداشت یعنی ترسید به این معنا است که ایمان ندارد؟

چه رابطه ای بین سکینه و ایمان است؟ چرا می گویی سکینه به معنای عدم ایمان است، خودت آیه اش را خواندی حضرت موسی ترسید، زمانی که  از آن شهر فرعون فرار کرد ترسیده بود، فرار کرد رفت پیش حضرت شعیب، بعد زمانی که می خواست عسیی را بیاندازد ترسیده بود حضرت ابراهیم ترسیده بود، حضرت لوط ترسیده بود، خیلی از پیامبرها، مادر حضرت موسی ترسیده بود، حضرت مریم ترسیده بود، آیات فراوان داریم از انبیاء و اولیاء الهی که ترسیده بودند، آیا اینهایی که ترسیده بودند دلیل بر این بود که ایمان نداشتند؟ اگر حضرت ابراهیم و حضرت موسی، و حضرت مریم، و مادر موسی و اینها ایمان نداشتند تو ایمان داری؟ چرا سکینه را ایمان معنا می کنی؟ این جواب دومی که ایشان به ما ندادند و جواب نخواهند داد.

جواب سوم که باز هم من تکرار می کنم؛ چرا شما طرفدار دیدگاه معتزله هستید، چرا از مفوضه هستید؟ چرا تصور می کنید که خداوند اگر به کسی سکینه نازل کرد نمی تواند آن را از او پس بگیرد؟

خب این دیدگاه مفوضه است دیگر، خداوند سکینه را بر پیغمبرش نازل کرده معتزله می گویند قدرت داده دیگر با قدرت خودش، دیگر خدا کاری ندارد به ما، شیعه می گوید «الأمر بین الأمرین» خب به هر حال اشاعره و ماتریدیه هم که بحث جبر گرا هستند و طرفدار جبر هستند ولی شما طرفدار وقتی مثال می زنی پارچ و لیوان یعنی طرفدار معتزله هستی، این سته جوابی که من خلاصه خدمت تان دادم و باز شما جواب نداری برایش و فکر می کنم همین سه تا کافی باشد، پخش کن همین را باز جواب بده باز کافی است، من فکر می کنم این‌قدر شما گفتی من گفتم بیننده ها خودشان می توانند قضاوت کنند، لازم نیست که تکرار کنیم، چون من سه بار سه هفته پشت سر هم این جوابها را دارم تکرار می کنم ایشان جواب ندارد برایش دوباره می آید برای من مار می شد روی تخته سیاه، این مار است یا آنکه من نوشتم، آن که تو کشیدی مار نیست آن فقط برای گول زدن مردم است، این مثال هایی که می زنی مثال های احمقانه ای است و مثال هایی است که رویش فکر نشده، مثال هایی است که حتی کفر حضرت عالی را ثابت می کند، چرا؟ چون طرفدار مفوضه هستی و مفوضه را اهل سنت همه تکفیر کردند، شیعیان هم آنها را قبول ندارند ولی اهل سنت مفوضه را تکفیر کردند، شما طرفدار فکر مفوضه شدی و اینطوری اهل سنت شما را تکفیر خواهند کرد.

مجری:

بسیار خب استفاده کردیم از پاسخ های جناب استاد به یکی از کلیپ هایی که پخش شد.

استاد یزدانی:

حالا من این نکته را هم بگویم اگر خواستی جواب بدهی کلیپ من را پخش بکنی آقای سجودی حتماً بحث سید طنطاوی، جواب های آقای سید محمد طنطاوی و ابن کثیر داده بود را حتماً جواب بده، غیر از اینهایی که برایت تایپ کردم.

مجری:

بله، جناب استاد سؤالاتی را مطرح فرمودند که ان شاء الله کمک می کند به بحث و اگر جوابی باشد در ادامه خواهیم شنید هفته های آتی.

جناب استاد سه تا کلیپ را با همدیگر دیدیم و پاسخ های شما را شنیدیم، اگر مایل باشید کلیپ چهارم را هم دوستان زحمت بکشند و پخش کنند

کلیپ:

آیه 22 خداوند می فرماید:

«وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ»

فاطر /22

اصلاً ترجمه نمی خواهد، «وَمَا أَنْتَ» و تو نیستی این ما، مای نافیه است، نفی می کند، «وَمَا أَنْتَ» و تو نیستی «بِمُسْمِعٍ» قدرت سماء در واقع شنوانده، رساندن صدا «مَنْ فِي الْقُبُورِ»کسی که در قبرها خفته است، جالب اینجا است اینجا دیگر شهید و غیر شهید نگفته هر کسی در قبر خوابیده، حضرت رضا در قبر خوابیده یا نه، حضرت رسول در قبر خوابیده یا نه؟ «مَنْ فِي الْقُبُورِ» هر کسی که در قبور هست تو نمی توانی صدای خود را به اینها برسانی، آخوند برای اینکه مردم را فریب بدهد می گوید نه منظور این نیست که آنهایی که در قبر هستند صدا نمی شنوند، نه منظور این است آنهایی که در قبر هستند صدا می شنوند، ولی بحث این است که این کفار مثل مرده هستند، یعنی تفاسیر مسخره و بی ربط و هیچ نسبتی با این ندارد.

مجری:

خب کلیپ را تماشا کردیم از جناب آقای هاشمی و همان شبهه تکراری است جناب استاد که آیا مردگان و اهل قبور امکان شنیدن صدای افراد زنده را دارند یا نه، استناد می کنند به آیۀ 22 سوره فاطر

«وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ»

پاسخ شما را می شنویم.

استاد یزدانی:

بله، یکی از آیاتی خیلی به آن استدلال می کندند. این مقدمه را هم بگویم که در طول تاریخ اسلام تمام مسلمان ها بر قضیه اینکه مرده ها می شنیدند اتفاق داشتند، یعنی در طول تاریخ، جز عده ای خیلی کم که در تاریخ بودند، یکی دو نفر مثلاً اما غیر از آن حتی اشاعره، ماتریدیه، سلفی ها، ابن تیمیه، ابن قیم، ابن کثیر همه اینها حتی پیروان ابن تیمیه همه اتفاق داشتند که مرده ها هم می شنوند، و همه گفتن که روایاتش متواتر است، اجماع مسلمان ها است شک و شبهه ای در این نیست، ما چون قبلاً مستنداتش را نشان دادیم دیگر فکر نمی کنم فرصت بشود که من مستندات آنها را خدمت تان نشان بدهم، اما یک شخصی، پسر آقای آلوسی آمد یک کتابی نوشت «سماع موتی» و فقط ایشان کتاب را نوشت و ماند در گنجینه اش بعد از سالها آقای البانی آمد این کتاب را پیدا کرد در بحث عدم سماع موتی الآیات البینات فی عدم سماء الأموات که ایشان نوشته، این کتاب را ایشان زنده کرد و بعد از آن وهابی ها آمدند گفتند مرده ها نمی شنوند، کلاً سه چهارتا استدلال دارند یکی از آن ادله ای که آنها به آن خیلی پافشاری می کنند همین هست، که «وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ» تو نیستی آن کسی که مرده ها را شنوا کنی، یا به گوش آنها صدای خودت را برسانی، به این تیکه از آیه اینها استدلال می کنند، اما جواب چه هست؟ ببینید جواب در همین آیه است، متأسفانه اینها تیکه قبلش را با دقت نمی خوانند، یا اصلاً نمی خوانند یا دقت نمی کنند

«إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشَاءُ»

خدا است که هر کسی را بخواهد شنوا می کند

تو نمی توانی ای پیغمبر، تو نمی توانی آنهایی که در داخل قبر هستند را شنوا کنی، این چه چیزی را می خواهد ثابت کند، می گوید ای پیغمبر تو هیچ کاره  هستی، بحث کفار هست، تو کفار را نمی توانی هدایت کنی، تو نمی توانی صدای خودت را بگوش این ابوجهل ها و اینها برسانی، ابوسفیان ‌ها برسانی، آن که می رساند «إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشَاءُ» خدا شنوا می کند، می خواهد استقلال پیغمبر را اینجا نفی کند خداوند که تو مستقل نیستی در هدایت مردم، شبیه همین آیه باز در قرآن کریم داریم دیگر، مثلاً در سوره مبارکه قصص آیه شماره 56

«إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ»

تو نمی توانی آنهایی  را که دوست داری هدایت کنی

تو کاره ای نیستی، چه کسی هدایت می کند؟

«وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ»

این خدا است که می تواند هدایت کند هر کسی را که بخواهد

قصص/56

تو نمی توانی تو اصلاً توانایی هدایت کسی را نداری، خدا است که هدایت می کند، آیا می توانیم از این آیه استفاده کنیم که پیغمبر کسی را نمی تواند هدایت کند؟ یا نه هدایت اگر می کند به قدرت خدا است، باذن خدا است، به توفیق الهی است، خدا باید پیغمبر را قدرت بدهد توانایی بدهد هر آن و هر لحظه تا پیغمبر بتواند هدایت کند، اگر پیغمبر قرار باشد هدایت گر نباشد که با آیات دیگر در تضاد هست اگر بخواهیم اینطوری معنا کنیم، ما آیات زیادی داریم که پیغمبران همه شان مهتدی هستند، همه شان هدایت گر هستند، مثلاً سوره مبارکه یاسین آیه 21.

«اتَّبِعُوا مَنْ لَا يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُمْ مُهْتَدُونَ»

از کسانی تبعیت کنید که هیچ اجری از شما نمی خواهند و مهتدون هستند.

یاسین /21

ما فراوان داریم از این آیات، حالا باز مثال دیگری من می توانم برایش بزنم که خیلی واضح تر باشد، جنگ بدر هست، خداوند خطاب به مسلمان ها چه می گوید؟ شما نبودید که آنها را کشتید،

«و لکن الله قتلهم»

انفال/17

هفتاد نفر از مشرکین قریش در جنگ بدر کشته شد، چه کسانی آنها را کشتند؟ خدا می گوید من کشتم شما چکاره بودید؟ شما کشتید یا من کشتم؟ خب چه کسی کشته بود واقعاً مسلمان ها کشته بودند با قدرت الهی در واقع خدا کشته بود، و به پیغمبرش می گوید:

«وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ»

آن زمانی که تو تیر انداختی تو نبودی که تیر بیاندازی

تو تیر نیانداختی، چه کسی تیر انداخت؟ چه کسی زد آنها را با تیر؟

«وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ»

خدا بود که تیر انداخت

ببینید دقیقاً شبیه همین آیه است که «إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ» تو نمی توانی کسی را شنوا کنی، خدا است که اگر بخواهد، آنهایی که در داخل قبر هستند را شنوا کند، اصلاً پس ربطی به این قضیه ندارد خدا می خواهد استقلال پیغمبر را زیر سؤال ببرد، پیغمبر تو هیچ کاره هستی هر کاری داری انجام می دهی به قدرت خدا است، هر عملی در این دنیا انجام می دهی، تیر می خواهی بیاندازی مشرکین را داری می کشی مردم را هدایت می کنی، نمی کنی همه اش به قدرت الهی است همه اش توفیق الهی است، همه را دارد خدا انجام می دهد، تو یک وسیله هستی، خدا می خواهد این را ثابت کند، نه اینکه اصلاً مرده ها نمی شنوند.

من جوابش را از زبان ابن تیمیه بدهم، ابن تیمیه یک مشت محکمی می زند به دهان این وهابی ها ببینید چه می گوید، در مجموع فتاوای خودش، دقیقاً از همین آیه، «مجموع فتاوای» ابن تیمیه، المجلد الرابع و العشرون، جلد 24، چاپ وزارت اوقاف عربستان سعودی، چاپ 1425، صفحه 364، یک سری ادله می‌آورد که مرده ها می شنوند،

«فَهَذِهِ ‌النُّصُوصُ وَأَمْثَالُهَا»

این نصوص و امثال اینها

مجموع فتاوای، ابن تیمیه، چاپ وزارت اوقاف، عبرستان سعودی، چاپ 1425، ج 24، ص 364،

بیان می کند که

«أَنَّ الْمَيِّتَ يَسْمَعُ فِي الْجُمْلَةِ

میت می شنود

«كَلَامَ الْحَيِّ وَلَا يَجِبُ أَنْ يَكُونَ السَّمْعُ لَهُ دَائِمًا»

این ادله ای که آورده، خیلی دلیل آورده، نتیجه گیری  اش این است که ثابت می کند مرده ها را می شنود صدای زنده ها را فی الجمله، حالا لازم نیست همیشه بشنود، ولی بعضی  وقت ها حداقل می شنود، حالا جواب می دهد به این آیه،

«إنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى»

تو نمی توانی صدای خودت را به گوش مرده ها برسانی

می گوید مراد از این چیست؟ آقای وهابی دقت کن ببین خدایت، پیغمبرت، امامت ابن تیمیه چه می گوید،

«فَإِنَّ الْمُرَادَ بِذَلِكَ سَمْعُ الْقَبُولِ وَالِامْتِثَالِ»

منظور این نیست که اینها گوش ندارند، منظور این است که اینها نمی توانند قبول کنند، نمی توانند امتثال کنند دستورات تو را، چه کسانی نمی توانند؟

«فَإِنَّ اللَّهَ جَعَلَ الْكَافِرَ كَالْمَيِّتِ الَّذِي لَا يَسْتَجِيبُ لِمَنْ دَعَاهُ»

کفار مثل مرده هایی هستند که هرچه مرده ها را صدا بزنی جوابت را نمی دهند

نه اینکه نمی شنوند،

«وَكَالْبَهَائِمِ»

مثل حیوان هایی هستند که صوت را می شنوند اما معنایش را نمی فهمند، شما یاسین بخوان در گوش وهابی مگر می فهمد؟ نه فایده ندارد هرچه یاسین بخوانیم فایده ندارد،

«فَالْمَيِّتُ وَإِنْ سَمِعَ الْكَلَامَ»

میت اگر چه می شنود

و معنا را هم می فهمد، اما ممکن نیست

«إجَابَةُ الدَّاعِي»

نمی تواند جواب بدهد

نمی تواند دستوراتش را امتثال کند، نمی تواند از کارهایی که نهی کرده را انجام ندهد،

«فَلَا يَنْتَفِعُ بِالْأَمْرِ وَالنَّهْيِ»

فایده ای ندارد، شما به مرده بگو این کار را بکن این کار را نکن،هیچ فایده ای به حالش ندارد. کافر هم همین طور است، کافر هم نفع نمی برد از امر و نهی تو، تو به ابوجهل به ابو سفیان، به فلانی هرچه بگویی خدا یکی است، می شنوند می فهمند اما فایده ندارد، مثل مرده ای که هرچه صدایش بزنی می فهمد می شنود اما کاری از او بر نمی آید دیگر مرده است،

«وَإِنْ سَمِعَ الْخِطَابَ وَفَهِمَ الْمَعْنَى»

معنا را می فهمد صدا را می شنود

ولی فایده ای به حالش ندارد

«كَمَا قَالَ تَعَالَى:وَلَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِيهِمْ خَيْرًا لَأَسْمَعَهُمْ»

اگر خدا می خواست، اگر خدا می دانست که در این کفار خیری هست آنها را شنوا می کرد، کفار شنوا هستند می شنوند اما این شنیدن به حال شان فایده ای ندارد تأثیر ندارد، این آیه را ابن تیمیه جواب می  دهد، قبل از اینکه حرف بزنی، قبل از اینکه برنامه اجرا بکنی، یک سرچی بزن در کتاب های دیگر، در قرآن حداقل سرچ بزن، به کتاب های ابن تیمیه مراجعه کن، ابن تیمیه می گوید مرده ها می شنوند، این آیه ای هم که شما استدلال کردی اجنبی است از این بحث، نمی خواهد بگوید مرده ها نمی شنوند، این آیه می گوید مردها نفعی نمی برند از صدای شما، می شنوند، می فهمند، اما نفعی به حال آنها ندارد، این جواب ایشان.

مجری:

بسیار خب ممنون و متشکر از جواب جناب استاد یزدانی عزیز، جناب استاد اگر احیاناً آیه دیگری هم هست در این زمینه چند دقیقه ای وقت داریم می توانید مطرح بفرمایید و به بحث بگذاریم.

استاد یزدانی:

بله آیه دیگری که وهابی ها به آن استدلال می کنند در سوره نمل آیه 80 هست و همینطور در سوره روم

آیه 52، یعنی دقیقاً یک طور هست این آیه

«إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ»

نمل/80

به این هم همیشه استدلال می کنند که این آیه دلیل بر این است که مرده ها نمی شنوند، چرا؟ چون خداوند کفار را تشبیه کرده به مرده ها، که می گوید شما کفار مثل مرده ها نمی شنوید، استدلال وهابی ها این است که شما کفار مثل وهابی ها نمی شنوید، پس مرده ها نمی شنوند اگر مرده ها می شنیدند خدا کفار را به مرده ها تشبیه نمی کرد، حالا آقای البانی همین آیه را می آورد مثال می زند ب بحث شیر اسد، می گوید فلانی مثل اسد هست، شجاع است، آیا اسد شجاع هست یا شجاع نیست؟ شیر حتماً باید شجاع باشد دیگر، می گوید اینجا هم خداوند کافر را به مرده تشبیه کرده، کفار مثل مرده ها هستند و نمی شنوند، پس کفار نباید بشنوند، مرده ها ناشنواتر از کفار باید باشند، مثل همانطور که شیر شجاع تر از کسی است که به او تشبه شده، این خلاصه استدلال شان هست، اما جواب ما هم خیلی خلاصه می دهیم که در این آیه مبارکه، ما سه تا مسئله داریم، مشبه، مشبه به، وجه تشبیه، خداوند کفار را تشبیه کرده به مرده ها، مشبه و مشبه به، مشبه چه کسی است؟ کفار، مشبه به مرده ها، وجه شبه چیست در اینجا؟ وجه شبه باید در هر دو طرف یکسان باشد، وجبه شبه آیا نشنیدن هست؟ می تواند نشنیدن باشد؟ آیا کفار می شنوند یا نمی شنوند؟ قطعاً کفار می شنوند، پس وجه شبه ما در این آیه نشنیدن نیست، چون کفار می شنوند، وجه شبه باید در هردو طرف یکسان باشد، وجه شبه ما چیست در اینجا؟ شنیدن و عدم تأثیر پذیری است، خیلی واضح است، خیلی روشن است عجیبت است که وهابی ها این مسئله را نمی فهمند، خدا نگفته مرده ها نمی شنوند، وجه شبه در اینجا نشنیدن نیست شنیدن و عدم تأثیر پذیری هست، مرده ها می شنوند ولی هیچ تأثیری به حالشان ندارد، کفار هم همین طور است، ابوجهل هم همینطور بود، ابو سفیان هم همینطور بود، پیغمبر هرچه یاسین برای  اینها خواند هیچ فایده ای نداشت، تأثیر نداشت، پس اینجا وجه شبه عدم تأثیر است نه نشنیدن، دلیلش هم باز ادامه همان هست،

« وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ»

آدم لال، می  شنوید یا نمی شنود؟ نمی شنود چرا خداوند می گوید «إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ» اگر پشت به شما بکنند نمی شنوند، رو به شما باشد می شنود؟ نه نمی شنود خدا می خواهد مبالغه بکند اینجا، مثل یک لالی که پشت به شما است، اگر رو به شما باشد شما حرف می زنید خب می فهمد یک کسی دارد حرف می زند، حداقل این‌قدر  می فهمد، ولی اگر پشت به شما باشد دیگر هیچ چیزی را نمی فهمد، هیچ درکی ندارد، کفار هم همینطور هستند، کفار را اینجا به لال ها تشبیه کرده آنهایی که نمی شنوند، که کفار مثل لال هستند افراد لالی که پشت به شما کردند و هیچ گوش شنوایی ندارند، و اینجا البته مرده ها را به لالها تشبیه نمی کنند، خلاصه بحث اینکه وجه شبه ما اینجا نشنیدن نیست، وجه شبه ما در این آیه فقط و فقط عدم تأثیر پذیری است ، البته جواب زیاد داند علمای اهل سنت از این زیاد جواب دادند که دیگر فکر می کنم فرصت نباشد.

مجری:

بله بسیار خب خیلی ممنون و متشکر، باز هم تبعیتی کردیم از شیوه مناظراتی جناب حضرت امام رضا(ع) که خیلی اوقات حضرت در مناظران خودشان حرف در دهان طرف مقابل می گذاشتند، حالا این آیه دوم را جناب استاد فرمودند اگرچه که در صحبت های آقای هاشمی نبود ولی خب این را هم مطرح فرمودند و پاسخ آن را هم دادند، بسیار متشکر از جناب استاد، جناب استاد چیزی در حدود 4- 5 دقیقه فرصت داریم اگر نکته یا جمع بندی است بفرمایید و با بینندگان عزیز خدا حافظی کنیم.

استاد یزدانی:

بله، جمع بندی بحث اصلی ما بحث آقای سجودی بود که ایشان سؤالی پرسیده بود ما جواب دادیم، من فکر می کنم دیگر بس باشد پرسش و پاسخ در این مسئله، چون یک سؤال ایشان مطرح کرد من جواب دادم، یک سؤال من مطرح کردم که ایشان سه هفته دارد می زند جوابش را پیدا کند جوابش را پیدا نمی کند، باز اگر سؤال دیگری دارد سؤال جدید مطرح کند که بحث مان عوض بشود یک بحث دیگری ان شاء الله خدمت شان باشیم، اگر سؤالی پرسید جواب می دهیم و بعد ان شاء الله نبوت ما است که سؤال بعدی را از ایشان بپرسیم.

مجری:

بسیار خب، یکی از بینندگان برای ما یک سؤالی فرستادند و فرمودند که ما واقف هستیم به ثواب زیارت عاشورا و فضائلی که گفته شده برای قرائت این زیارت بسیار عظیم الشأن لکن وقتی جست و جوی سندی می کنیم به نامی برمی خوریم، به نام آقای عبدالله بن عبد الرحمن أصم، و گفتن که این شخص در منابع رجالی شیعه شخص کذابی لقب گرفته و مورد استناد نیست، حالا جناب استاد سؤال شان این است که با توجه به اینک این شخص در سلسله روات زیارت عاشورا اسمش آمده آیا این باعث می شود که زیارت عاشورا خدشه ای درش وارد بشود یا خیر؟

استاد یزدانی:

البته فکر می کنم اشتباه شده بحث، چون در بحث سند زیارت عاشورا ایشان اصلاً در سند نیستند، فکر می کنم اشتباه از ایشان باشد، بحث زیارت عاشورا شش  تا سند دارد دوتا سند در کتاب شیخ طوسی، وهمینطور در کتاب ابن قولویه، روی همدیگر شش تا سند دارد در هیچ کدام از سندهایش آقای عبدالله بن عبد الرحمن أصم وجود ندارد، حالا ما در سایت مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر شما اگر کلمه زیارت عاشورا را سرچ بزنی ما یک مقاله مفصلی در این زمنیه نوشتیم، بحث بررسی اسناد زیارت عاشورا، ما آنجا همه آن شش سند را چه دو روایت که از امام باقر هست و  چهارتا سند دیگری که از امام صادق (ع) هست همه را بررسی کردیم در هیچ سندی عبدالله بن عبد الرحمن أصم وجود ندار، حالا اگر بخواهد کلی بپرسد بحث زیارت حضرت امام حسین را خب ما این‌قدر روایت در این زمینه سند صحیح داریم که اصلاً فرض کنیم، اصلاً فرض کنیم ده تا سند هم به آقای عبدالله عبد الرحمن أصم برسد، ما صدها روایت صحیح دیگری داریم در باب وجوب زیارت امام حسین این که هر شیعه ای واجب است اگر می تواند یک بار به زیارت امام حسین برود، و اینکه ثوابی که هر قدمی چقدر ثواب دارد، هر رفتنی چقدر ثواب دارد، هر نوبتی چقدر ثواب دارد، کتاب ابن قولویه تمام این روایت را جمع کرده، حالا من یکی دوتا روایت اگر اجازه بدهید از کتاب کامل الزیارات مرحوم ابن قولویه بخوانم.

مجری:

بیش از اینکه سراغ متن بروید من این را اصلاح بکنم بیننده ای که برای ما سؤال فرستاده بودن هم ظاهراً منظورشان زیارت امام حسین هست که من به اشتباه زیارت عاشورا خواندم و عذر خواهی می کنم.

استاد یزدانی:

پس ثواب زیارت امام حسین بوده؟ چون این را در ماه مبارک محرم سال های گذشته این روایت را خواندیم، حالا من بعضی از این روایت را از باب تیمن و تبرک ان شاء الله بخوانیم، کامل الزیارات که یکی از بهترین کتاب های ما و بعضی از علما اعتقاد دارند تمام روایاتش صحیح است، کامل الزیارات ابن قولویه، صفحه 236، که سندش کاملاً صحیح است، شیخ ابن قولویه از پدرش و محمد بن حسن بن ولید از حسن بن متیل از محمد بن حسن، و باز محمد بن حسن صفار همگی از احمد بن ابی عبدالله برقی از حسن بن علی فضال از ابو ایوب ابراهیم بن عثمان خزاز از محمد بن مسلم، از امام باقر (ع)، خب سند کاملاً صحیح است، که امام می فرماید:

«مروا شیعتنا بزیارت قبر الحسین»

به شیعیان من دستور بده زیارت قبر امام حسین بروند

«فَإِنَّ إِتْيَانَهُ مُفْتَرَضٌ عَلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ- يُقِرُّ لِلْحُسَيْنِ ع بِالْإِمَامَةِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»

هر کسی که اعتقاد دارد به امامت امام حسین واجب است برای او یک بار به زیارت امام حسین برود

کامل الزیارات، ابو قولویه، ص 236

البته خب این تأکید استحباب را می رساند نه به معنای وجوبی که مثل حج که واجب باشد، نه آنطور نیست، به معنای اینکه حتماً باید بروند و تأکید در استحباب را می خواهد اینجا برساند، این روایت هیچ کدام عبدالله بن عبد الرحمن بن أصم در این سند نیست. این یک روایت، در کتاب شریف کافی هم باز سندهای صحیح ما زیاد داریم، کتاب شریف کافی، جلد4، صفحه 323، که این هم سندش صحیح است، علی بن ابراهیم از پدرش از ابن ابی عمیر و باز از محمد بن اسماعیل از فضل بن شازان از صفوان بن یحیی و ابن ابی عمیر همگی از معاویة بن عمار،خب اینجا دوتا واو حیلوله، است تقسیم می شود چند سند می شود،

«قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام»

امام صادق علیه السلام فرمودند

«لَا تَدَعْ إِتْيَانَ الْمَشَاهِدِ كُلِّهَا- مَسْجِدِ قُبَاءَ فَإِنَّهُ الْمَسْجِدُ الَّذِي أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى‏ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ وَ مَشْرَبَةِ أُمِّ إِبْرَاهِيمَ وَ مَسْجِدِ الْفَضِيخِ وَ قُبُورِ الشُّهَدَاءِ وَ مَسْجِدِ الْأَحْزَابِ وَ هُوَ مَسْجِدُ الْفَتْحِ»

الکافی، ج4، ص 323

ببینید چند تا مقبره را اینجا نام می برد که باید برویم به زیارتش، می گوید وقتی آمدی مدینه اینها را هم بیا، مسجد قبا بیا، مشربه ام ابراهیم بیا، مسجد فضیخ بیا،  قبور شهدا بیا، مسجد احزاب بیا، خب اینها هم دلیل بر این است که ثواب دارد زیارت اینها سندش هم کاملاً صحیح است و باز من روایتی دیگر از علل الشرایع مرحوم شیخ صدوق بخوانم، در اینجا هم یک روایت بسیار زیبایی در بحث زیارت آمده، مرحوم شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه در کتاب «علل الشرایع» که این هم سندش صحیح است ، مرحوم شیخ صدوق از محمد بن حسن بن احمد بن ولید، از محمد بن حسن صفار، از احمد بن محمد بن عیسی، از حسن بن علی وشاء، همه شیعه همه از بزرگان تاریخ شیعه هستند، که می گوید از امام رضا (ع) شنیدم که می فرمود:

«إِنَّ لِكُلِّ إِمَامٍ عَهْداً فِي عُنُقِ أَوْلِيَائِهِ وَ شِيعَتِه‏ وَ إِنَّ مِنْ تَمَامِ الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ وَ حُسْنِ الْأَدَاءِ زِيَارَةَ قُبُورِهِم‏»

هر امامی در گردن شیعیانش در گردن اولیائش یک عهدی است، می‌خواهید این عهد را به نحو احسن و این پیمان را به نحو احسن انجام بدهید، بروید به زیاد قبور آنها

علل الشرایع، شیخ صدوق،

سند صحیح است امام رضا (ع) فرمودند:

«فَمَنْ زَارَهُمْ رَغْبَةً فِي زِيَارَتِهِمْ وَ تَصْدِيقاً بِمَا رَغِبُوا فِيهِ كانوا [كَانَ‏] أَئِمَّتُهُمْ شُفَعَاءَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَة»

اگر کسی به قصد زیارت آنها خارج بشود آنها را با رغبت زیارت کند و امامت آنها را قبول دارد با شوق به زیارت آنها برود روز قیامت هم ائمه آنها را شفاعت می کند

خب ما از این دست روایت این‌قدر زیاد داریم، حالا در ایام محرم بعضی از این روایات را ما خواندیم اگر کسی بخواهد بخواند همان کتاب کامل الزیارات و کتاب های مزار دیگر، کتاب مزار شیخ مفید، و کتاب های دیگر که این روایات را جمع کردند به آنها مراجعه کنند، فقط عبدالله بن عبدالرحمن بن أصم نیست که بحث زیارت امام حسین و سایر ائمه را نقل کرده، فراوان هستند علمای شیعه در کتاب ها خودشان روایات را با سندهای صحیح و سندهایی غیر از  این سندهای صحیح نقل کردن زیارت ائمه ما ثواب فراوان دارد و هیچ شک و شبهه ای هم در این قضیه نیست.

مجری:

بسیار خب خیلی ممنون و متشکر از جناب استاد یزدانی عزیز و شما بینندگان محترم شبکه جهانی حضرت ولیعصر(عج) ان شاء الله که خداوند به حق این شبهای عزیز در دنیا توفیق زیارت آن حضرات و در آخرت ما را مورد شفاعت حضرت قرار بدهد ان شاء الله ما را در این شبهای بزرگ از دعای خیرتان محروم نفرمایید، التماس دعا داریم از همه شما عزیزان یا علی مدد شب تان بخیر.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 

 

 


  
  • احسان

    25 ارديبهشت 1400 - ساعت 07:31

    سلام عليكم
    جناب استاد لطفا
    سوال إذ يقول و چرا نگفت اذ قال رو پیگیری کنید این مورد خیلی رسوا کننده است و بگید آیا از اهل سنت به این مورد شخصیتی اشاره داشته؟

    0 0

کلمه طیبه >

شبکه ولی عصر کلمه طیبه استاد یزدانی