شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
کلمه طیبه حجت الاسلام یزدانی

قسمت سی و هشتم برنامه کلمه طیبه با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین یزدانی


 
 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 3 خرداد 1400

مجری:

اَعُوذُ بِاالله مِنُ الشَّیّطانِ الرَّجِیّم بِسّمِ الله الرَّحمنِ الرَّحِیّم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ آلِهِ الطَّاهِرِینَ

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همۀ شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولیعصر(عج)، به رسم دوشنبه‌شب‌ها در محضرتان هستیم تقدیم می کنیم به نگاه های شما بینندگان عزیز و ارجمند برنامه کلمه طیبه را برنامه ای که این افتخار را داریم تا در آن محضر استاد یزدانی باشیم، إن شاءالله این جلسه هم بتوانیم نهایت استفاده را از محضرشان ببریم، ابتداً یک سلام و عرض ادبی داشته باشیم خدمت شان بعد برویم سراغ روال اصلی برنامه، سلام عرض می‌کنم خدمت تان در خدمت تان هستیم.

استاد یزدانی:

سلام علیکم و رحمة الله

اَعُوذُبِاللّه مِنَ الشَّیّطانِ الَّعِینِ الرَّجِیمّ  بِسّمِ اللّهِ الرَّحّمنِ الرَّحِیمّ الحمد لله الذي اظهر الوجود ومنه بدأ کل حمد وإليه يعود و الصلاة والسلام علي شاهد و المشهود لکل موجود محمد المحمود وعلي آله آل الله الودود خلفاء الله علي عالم الغيب و الشهود سيما الحجة بن الحسن المهدي المنتظر الموعود.

هم سلام و عرض ادب دارم خدمت حضرت عالی و خدمت همه بینندگان عزیز شبکه جهانی حضرت ولیعصر، امیدوار هستم که امشب هم بتوانیم یک برنامۀ در خورشأن بینندگان عزیز تقدیم شان کنیم إن شاءالله.

مجری:

إن شاءالله مثل همیشه به برکت حضورشما قطعاً اینگونه خواهد بود و همانطور که بینندگان عزیز مطلع هستید شیوۀ این برنامه به این صورت هست که کلیپ های که اخیراً در شبکه های وهابی پخش شده و شبهاتی که به تازگی مطرح شده اینها را مطرح می کنیم اینها را به نمایش می گذاریم و حضرت استاد لطف می فرمایند و با همدیگر به نقد اینها می نشینیم، می گویم با همدیگر به خاطر اینکه تک تک صحبت های که در این جلسه انجام می شود مانند تمامی جلساتی که در شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج) مشاهده می کنید تمامی اینها مستند هست و کأنه خودشما پای به عرصه تحقیق و پژوهش گذاشتید و توانستید این مطالب را به دست بیاورید، پس غنیمت بشمارید این فرصتی را که الآن خداوند نصیب و روزی شما کرده.

برویم سراغ کلیپ اول؛ کلیپ شماره 150 را با هم می بینیم.

کلیپ شماره 150:

چه کسی که بخواهد از این در واقع پند بگیرد

«فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ»

 این قرآن در صحیفه های است که دارای إکرام و إعزاز هستند و بلند مرتبه هستند

«بِأَيْدِي سَفَرَةٍ»

با دستانی نوشته شده اند این قرآن مقدس که با دستانی که

«كِرامٍ بَرَرَةٍ»

بسیاری ازمفسرین این را منظورشان که «كِرامٍ بَرَرَةٍ» می فرمایند که اصحابی هم که اینجا منظور هستندکه کاتبان وحی بودند و رسول الله (ص) به آنها دستور می داد که وقتی که قرآن نازل می شد اینها را بنویسند از جمله معاویه هست که جزو کاتبین وحی رسول الله (ص) هست، یعنی رسول الله (ص) به معاویه اینقدر اعتماد داشتند که وقتی قرآن نازل می شد می خواستند این معاویه بیا این آیات بر من نازل شده و این را بنویس و این آیه به اعتقاد بسیاری از مفسرین به این مطلب اشاره دارد.

مجری:

این کلیپ را همه با هم دیدیم قطعاً نقدهای بسیار زیادی در ذهن شما هم آمده آما بخواهیم مستدل  و مستند بشنویم برویم از حضرت استاد بشنویم بپرسیم؛ حضرت استاد ما بارها و بارها می بینیم که اینها به خاطر اینکه فضیلت معاویه را بیان بکنند یک چیزی دارند که خیلی هم به آن اشاره می کنند کمااینکه الآن هم دقیقاً بر همین نقطه تأکید داشتند که بالاخره معاویه از کاتبان وحی بوده و در قرآن بسیار ممدوح شمرده شده و در فضیلت معاویه خداوند آیه نازل کرده.

استاد یزدانی:

واقعاً برای من هم بسیار بسیار عجیب هست که هنوز هم کسانی پیدا می شوند در جامعه اسلامی که از معاویه دفاع کنند، خیلی واقعاً برای من عجیب هست در این دورانی که دیگر دوران اطلاعات هست همۀ اطلاعات تاریخی در اختیار ما است، معاویه کسی است که بیش 75 هزار مسلمان را در جنگ صفین کشته، پیغمبر بزرگوار اسلام صریح دستور به قتل او داده در عین حال یک عدۀ پیدا می شوند می آیند از معاویه دفاع می کنند، واقعاً عجیب هست برای من، معاویه ای که خود پیغمبر او را فئه باغیه می دانست سرکرده گروه تاغیان می داند روایت هم در صحیح بخاری و صحیح مسلم و جاهای دیگر هست و عجیب است برای من که باز هم یک عده می آیند دفاع کنند، البته در طول تاریخ هم کسانی بودند که خیلی روی این مسئله (کاتب وحی بودن معاویه) تأکید می کردند، من ببینم یک روایت بخوانیم به هر حال لبخندی هم بر لب بینندگان عزیز شبکه جهانی حضرت ولی عصر شکل بگیرد؛ در کتاب «غرر الخصائص الواضحة وغرر النقائص الفاضحة» که یکی از علمای بزرگ اهل سنت معروف به وطواط متوفی 718 نقل کرده، محمد بن إبراهیم بن یحیی بن علی الکتبی معروف به وطواط، در این کتاب خودش که تحقیق دکتر محمد عبدالله قاسم هم هست در دارالقلم در دمشق در سال 1439 هم چاپ شده صفحه 542 یک مطلب بسیاری جالبی را نقل می کند می گوید:

«وسُئِلَ آخَرُ»

از یک شخصی سؤال شد که آن شخص هم ناصبی بود از معاویه سؤال شد (درباره معاویه)

«فقال: معاویةُ لیس بمخلوق»

اصلاً معاویه مخلوق نیست

«لأنه کاتب الوحی»

چون معاویه کاتب وحی بوده

«والوحیُ لیس بمخلوقٍ والکاتب الوحی من الوحی»

غرر الخصائص الواضحة وغرر النقائص الفاضحة، محمد بن إبراهیم بن یحیی بن علی الکتبی معروف به وطواط، متوفی 718، محقق دکتر محمد عبدالله قاسم، چاپ دارالقلم در دمشق، چاپ 1439، ص 542

چون نظر اینها این است که قرآن مخلوق نیست در کنار خدا یک چیزی دیگری اینها درست کردند به نام قرآن که او هم می گویند مخلوق نیست یعنی قرآن در واقع خدا است دیگر، حالا بحث جدی و نقد آن جای دیگر، به هر حال کاری به آن مسئله نداریم، از دیدگاه اینها قرآن مخلوق نیست از دیدگاه اهل سنت، و این آقا که ناصبی بوده از طرفداران معاویه است و مشخص است اهل شام است می گوید معاویه مخلوق نیست چرا؟ چون او کاتب وحی است وقتی وحی مخلوق نباشد کاتب وحی هم مخلوق نیست، اینطوری باشد که در طول تاریخ چقدر مردم وحی نوشتند چقدر مسلمان ها نوشتند، در همان زمان پیغمبر کاتبان وحی فراوان بودند، بعد از او فراوان بودند،الآن هم هستند کاتبان وحی، خیلی ها باید در کنار خدا خدای کنند مخلوق نباید باشند، گفتم در طول تاریخ همچین آدم های هم بودند از معاویه الآن شما تعجب نکنید که این آقا (آقای ملازهی) دارد از معاویه دفاع می کند، در طول تاریخ کسان دیگری هم بودند، اما تنها دلیلی که اینها برای این مسئله دارند روایتی است در صحیح مسلم، تنها دلیلی که طرفداران معاویه دارند برای اثبات کاتب وحی بودن معاویه همین یک روایت است در صحیح مسلم؛ «صحیح مسلم» چاپ عربستان چاپ اوقاف عربستان سعودی در دارالسلام، چاپ دوم در سال 1421 چاپ شده، صفحه شماره 1100 حدیث شماره 6409 که از إکرمه نقل کرده از إبن عباس که:

«کان الْمُسْلِمُونَ لَا یَنْظُرُونَ الی ابی سُفْیَانَ ولا یُقَاعِدُونَهُ»

مردم به أبوسفیان توجه نمی کردند با تو همنشین نمی شدند به پیغمبر آمد گفت

«یا نَبِیَّ اللَّهِ ثَلَاثٌ اَعْطِنِیهِنَّ»

سه چیز می خواهم به شما بدهم و تو هم در برابرش یک چیزهای به من بده

«قال نعم قال عِنْدِی اَحْسَنُ الْعَرَبِ وَاَجْمَلُهُ»

در پیش من زیباترین زن عرب هست و بهترین زن عرب هست

صحیح مسلم، چاپ اوقاف عربستان سعودی در دارالسلام، چاپ دوم، چاپ 1421، ص 1100، ح 6409

که او چه کسی هست؟ ام حبیبه است، من می خواهم او را به ازدواج شما دربیاورم، قبول می کنی؟ پیغمبر گفت بله، چه کسی است که از أحسن العرب  واجمل العرب، چه دروغ های ساختند اینها، پیغمبر گفت بله قبول می‌کنم، این درخواست اول.

درخواست دوم:

«وَمُعَاوِیَةُ تَجْعَلُهُ کَاتِبًا بین یَدَیْکَ قال نعم»

درخواست دوم چه است؟

معاویه را کاتب وحی قرار بده پیش تو بنویسد

حالا از این هم کاتب وحی در نمی آید اینها به این استدلال می کنند، کاتب یعنی نامه بنویسد برایت، نامه نویس باشد، کاتب تو باشد، چیزی به نام وحی در این نیامده ولی به هر حال استدلال می کنند، پیغمبر گفت باشد چشم.

سومی هم این است که من فرمانده بشوم با کفار بجنگم، اولین کسی که کافر بود خودت هستی باید با خودت بجنگی، خودزنی باید می کرد، حالا این تنها دلیل اینها است برای اینکه اثبات بکنند معاویة بن أبوسفیان  کاتب وحی بوده.

من جوابش را از زبان خود علمای اهل سنت خدمت تان بخوانم؛ آقای نووی در «شرح صحیح مسلم» جلد شماره 16، چاپ اول چاپ مؤسسه قرطبه بیروت، صفحه شماره 90 به بعد، باب فضائل أبوسفیان، عجیب است اینها برای أبوسفیان در صحیح ترین کتاب شان باب فضائل دارند، و تنها روایت در این باب هم همین یک روایت جعلی هست، ایشان روایت را می آورد اول دقیقاً همان روایتی که در صحیح مسلم بود، بعد جواب می دهد:

«واعلم»

بدان

«أن هذا الحدیث من الأحادیث المشهورة بالإشکال»

این حدیث از آن احادیث مشهور است که اشکال دارد

شرح صحیح مسلم، نویسند نووی، چاپ مؤسسه قرطبه بیروت، چاپ اول، ج 16، ص 90، باب فضائل أبوسفیان

اشکالش چه است؟ اشکالش این است که أبوسفیان در جنگ فتح مکه در سال هشتم مسلمان شده در ظاهر تسلیم شده و این شک و شبهۀ نیست مشهور است و اختلافی در آن نیست، پیغمبر چه زمانی با ام حبیبه ازدواج کرده؟

«قبل ذلک بزمان طویل»

خیلی مدت پیش پیغمبر با ام حبیبه ازدواج کرده بود

به این می گویند تحصیل حاصل، آقای سجودی اگر تحصیل حاصل را نمی داند معنی تحصیل حاصل این است، پیغمبر قبل از این سال ها قبل از این، چون ام حبیبه یک همسری داشت با او رفته بود حبشه، در حبشه آن شوهر ایشان کافر شد و مسیحی شد و رفت و دیگر از هم جدا شدند و همانجا پیغمبر، پادشاه حبشه وکالت گرفت و پیغمبر همانجا با او ازدواج کرد، یعنی در حبشه و بعد از آن وقتی برگشت مدینه دیگر همسر پیغمبر بود، سال ها بعد از آن أبوسفیان آمده به ظاهر مسلمان شده به پیغمبر می گوید سه تا درخواست دارم؛ یک: بیا با دختر من ازدواج کن، این مشخص است که روایت جعلی هست.

 بعد از قاضی که همان قاضی عیاض باشد نقل می کند می گوید:

«والذی فی مسلم هنا أنه زوجها أبو سفیان غریب جداً»

در این روایت مسلم آمده که أبوسفیان او را به همسری پیغمبر درآورد و این بسیار چیز عجیبی است.

و بعد از إبن حزم نقل می کند می گوید: این حدیث وهم است از بعضی از روات، توهم زدند روات و چنین روایتی را نقل کردند، چرا؟

«لأنه لا خلاف بین الناس أن النبی تزوج أم حبیبة قبل الفتح بدهر»

پیغمبر قبل از فتح مکه مدت ها پیش با أم حبیبه ازدواج کرده بوده

«وهی بأرض الحبشة وأبوها کافر»

پدر أم جبیبه کافر بود و پیغمبر با أم حبیبه ازدواج کرده بوده و باز إبن حزم می گوید این روایت اصلاً جعلی است، یعنی تنها روایتی که اینها دارند که ثابت کنند معاویه کاتب بوده همین یک روایت است تازه آن هم نمی گوید کاتب وحی بوده و این روایت مشخص است جعلی هست واضح است جعلی است، متن روایت داد می زند که من ساختگی هستم، خود علمای اهل سنت گفتند این روایت ساختگی هست، چرا؟ چون اصلاً آن کسی که دروغگو فراموشکار هست دقیقاً اینجا مصداق پیدا می کند واضح و روشن هست.

این از بحث روایتی که خدمت تان گفتم، حالا غیر از اینها إبن قیم الجوزی نزدیک 17 صفحه درباره این روایت صحبت کرده تمام جواب های که علمای اهل سنت آوردند آورده و جواب هم داده و رد کرده کلاً این روایت را.

حالا ایشان استدلال کرد به آیه قرآن کریم که حالا من هم جواب ایشان را از زبان علمای اهل سنت بدهم که می خواست ثابت کند معاویه جزء کرام الکاتبین بوده، کاتب وحی که هیچ، کرام الکاتبین هست؛ تفسیر آقای إبن کثیر جلد شماره 8، چاپ دارالطیبه ریاض، چاپ دوم، در سال 1420 چاپ شده، صفحه شماره 321 دقیقاً همین آیه را ایشان توضیح می دهد که در سوره مبارکه عبس هست

«وقوله: «بِأَيْدِي سَفَرَةٍ»»

که ایشان «بِأَيْدِي سَفَرَةٍ» را کاتبان وهی و معاویه می خواست تفسیر کند

تفسیر القرآن العظیم، إبن کثیر، چاپ دارالطیبه ریاض، چاپ دوم،چاپ 1420، ج 8، ص 321

می گوید إبن عباس، مجاهد، ضحاک و إبن زید گفتند مقصود از «بِأَيْدِي سَفَرَةٍ» ملائکه هست آنها سفیران بین مردم و خدا هستند، معاویه که سفیر خدا نبود، اما چه کسی گفته این مقصود از اصحاب پیغمبر است؟ وهب بن منبه، ایشان آمده گفته وهب بن منبه گفته

«هم أصحاب محمد»

ایشان (وهب بن منبهی) که در اصل مسلمان بودنش شک هست از اهل کتاب بوده کل اسرائیلیات را ایشان وارد کتاب های اهل سنت کرده، در کنار کعب الأحبار یکی از آن سه نفری است که دست داشته حسابی در ورود اسرائیلیات در منابع اهل سنت، ایشان نظرش این هست که مقصود از «بِأَيْدِي سَفَرَةٍ» چه کسی است؟ اصحاب پیغمبر است که معاویه هم مثلاً جزء آن باشد، اما إبن عباس، مجاهد، ضحاک و بقیه گفتند که نه.

إبن جریر طبری چه گفته؟ صحیح این است که از:

«أن السفرة الملائکه»

منظور از این «بِأَيْدِي سَفَرَةٍ» ملائکه است

«والسفرة یعنی بین الله و بین خلقه»

«سفره» یعنی کسانی سفیر هستند بین خدا و بین خلق خدا

حالا توضیحات دیگری هم می دهد از بخاری هم نقل می کند:

«سَفَرَةٌ: الملائکه»

منظور از «سَفَرَ» در این آیه ملائکه است.

جناب آقای ملازهی! اصحاب پیغمبر عبدالله بن عباس، از تابعین مجاهد و ضحاک و إبن زید و اینها همه می گویند ملائکه است، إبن جریر طبری، بخاری خدای شما پیغمبرشما که آقای بخاری هست که بزرگ شما است ایشان می گوید مقصودش ملائکه است، فقط یک نفر اینجا این وسط آن هم وهب بن منبه هست که در اسلامش تردید هست می گوید منظور اصحاب پیغمبر هست تازه معاویه هم نگفته، چطور تکیه می کنی بر همچین مطلب دروغی از وهب بن منبه و می آیی ثابت کنی معاویه کاتب وحی بوده؟

مجری:

حاج آقا ممکن است بالاخره اینها که وقتی که معاویه را تا حد ازلی بودن پیش بردند الآن فردا می آید می گوید بله ممکن هم هست خود ملائکه بوده این معاویه.

استاد یزدانی:

حالا کسان دیگر تصریح کردند که معاویه کاتب نامه ها بوده فراوان هست حالا من یکی دوتا نشان می دهم؛ در «سير أعلام النبلاء» آقای شمس الدین ذهبی جلد شماره سه چاپ دوم، چاپ 1402 در مؤسسه رساله بیروت چاپ شده، صفحه 122 که ایشان نقل می کند که أبی حسن کوفی:

«کان زید بن ثابت کاتب الوحی»

زید بن ثابت کاتب وحی بود

«معاویة کاتباً فیما بین النبی و بین العرب»

معاویه کاتب نامه های پیغمبر بوده

سير أعلام النبلاء، شمس الدین ذهبی، چاپ مؤسسه رساله بیروت، چاپ دوم، چاپ 1402، ج 3، ص 122

که این هم دروغ است، برای همین هم دلیل و مستند ندارند، حالا چه بوده  داستان؟ دلیل اینکه معاویه کاتب بوده چه هست؟ یک روایت جالبی هست در مسند احمد بن حنبل که سندش هم صحیح است؛ أبو عوانه می گوید که:

«حدثنا أبو عوانه: فدعوتُه، فقیل، إنه یأکل»

داستان این هست که پیغمبر به إبن عباس گفت برو معاویه را صدا بزن، رفتم صدا زدم معاویه داشت غذا می خورد، آمدم به پیغمبر گفتم:

«إنه یأکل»

دارد غذا می خورد

بار دوم من را فرستاد دوباره رفتم دیدم دوباره غذا می خورد، بار سوم

«فأتیته الثانیة»

بار دوم که آمدم گفتم

«إنه یأکل، فأتیت رسول الله فأخبرته»

بار سوم که رفتم دیدم هنوز دارد غذا می خورد و دعوت پیغمبر را اجابت نمی کند پیغمبر گفت:

«لا أشبع اللهُ بطنه»

خدا دیگر شکم معاویه را سیر نکند

نفری کرد

«فما شبع بعدها»

دیگر بعد از آن معاویه شکمش سیر نشد هیچ وقت

فقط می خورد و همینطور مثل آسیاب، ولی سیرایی نداشت، سند روایت هم محقق کتاب می گوید:

«رجاله ثقات»

و سند روایت دوم هم که قوی هست که هر دو روایت در مسند احمد بن جنبل آمده و از آن نشان دادم.

بله اگر می خواهید ثابت کنید معاویه کاتب بوده یک روایت همین هست بیایید از این روایت استفاده کنید حالا این داستانی دارد که إن شاءالله یک وقت دیگر باید به آن بپردازیم، اصلاً فرض را بر این بگیریم که معاویه کاتب وحی باشد مگر فضیلت است؟ چرا فضیلت نیست؟ ببینید روایت داریم در منابع اهل سنت خود بزرگان شان گفتند، آن زمان آدم با سواد کم بوده خیلی ها می آمدند در زمان پیغمبر آیاتی که پیغمبر می خواند را می نوشتند، خیلی ها بودند، حتی علمای اهل سنت گفتند اهل کتاب هم می آمدند می نوشتند آنها هم کاتبان وحی بودند، پس «بِأَيْدِي سَفَرَةٍ» کرام الکاتبین آنها هم هستند، «بدائع الفوائد» آقای إبن قیم الجوزیه، این هم مستند زیاد دارد من فقط یکی نشان می دهم، «بدائع الفوائد» آقای إبن قیم الجوزیه شاگرد آقای إبن تیمیه مجلد چهارم، چاپ دار عالم الفوائد در ریاض، صفحه شماره 1391 می گوید شخصی آمد به احمد بن جنبل گفت:

«بلغنی أن نصاری یکتبونَ المصاحفَ، فهل یکونُ ذلک؟»

من شنیدم، خبر رسیده به من که نصرانی ها هم کاتب وهی بودند مصحف می نوشتند برای خودشان، آیا درست هست همچین مطلبی؟

بدائع الفوائد، إبن قیم الجوزیه، چاپ دار عالم الفوائد در ریاض، مجلد 4، ص 1391

گفت بله نصارای حیره بودند و مصاحف را می نوشتند

«وإنما کانوا یکتبون لقلة من کان یکتبها»

چون نویسنده کم بود حتی نصاری هم می آمدند می نوشتند

معاویه مگر سال چندم آمده تسلیم شده؟ مسلمان که نشده، سال چندوم؟ طبق روایت اهل سنت که صحیح هم هست که عمار صریح می گوید اینها هیچ کدام مسلمان نشده بودند تسلیم شده بودند، سال هشتم، سال هشتم مگر چقدر فرصت بوده؟ چقدر آیه بعد از آن نازل شده که معاویه آن را نوشته باشد؟ این هم یک سؤال مطرحی هست، حالا بر فرض هم اگر کاتب وحی هم باشد کاتب وحی فضیلت نیست نصارا هم می نوشتند و حتی طبق روایت صحیح مسلم یکی از کاتبان وحی بعداً مرتد شد و رفت پیوست به دشمنان اسلام، وقتی می خواستند او را دفن کنند هر کاری کردند زمین جنازه او را قبول نمی کرد، در صحیح مسلم هست، از اصحاب پیغمبر بوده کاتب وحی بوده ولی مرتد شده رفته به کفار پیوسته، زمین دیگر جنازه او را قبول نمی کرد؛ «صحیح مسلم» همان چاپ ریاض عربستان سعودی، صفحه شماره 1213 حدیث شماره 7040 که همانا شخصی از بنی نجار بود

«یکتب لرسول الله»

صحیح مسلم، چاپ ریاض عربستان سعودی، ص 1213، ح 7040

می نوشت و فرار کرد رسید به اهل کتاب پیوست و او را وقتی از دنیا رفت حفرۀ قبر برایش کندند و خواستند دفن کنند، هر بار که او را داخل قبر می گذاشتند خاک می ریختند مثل فواره می زد بیرون جنازه آن شخص، چند بار این اتفاق افتاد دیگر وقتی دیدند زمین جنازۀ کتاب وحی را قبول نمی کند دیگر رهایش کردند

«فَتَرَکُوهُ مَن مُنبُوذا»

همانجا رهایش کردند وسط بیابان

اگر کاتب وحی بودن فضیلت باشد این آقا هم کاتب وحی بوده چرا جنازه او را زمین قبول نکرده؟ پس کاتب وحی بودن به تنهایی فضیلت نمی تواند باشد.

مجری:

واقعاً یعنی تک تک اینها از هر راهی که تصورش را بکنند بخواهند وارد بشوند می بینند که به بن بست خواهند رسید، این تعبیری که شروع کرد این آقای ملازهی، چه بهتر که انجام نمی داد و إلی اینهمه سلسله اشکالات متعددی که اتفاقاً بسیاری از آنها اصلاً مطرح شدن شان به ضرر همین معاویه ای هست که اینهمه سنگش را به سینه می زنید.

خیلی تشکر می کنیم حضرت استاد بسیار قابل استفاده و دقیق و موشکافانه فرمودید، برویم سراغ کلیپ بعد اگر اجازه بدهید و کلیپ شماره 151 را با هم می بینیم.

کلیپ شماره 151:

این هم یکی از سایت های شیعه به اصطلاح بطن های سوره حمد را برایت در می آورد؛ مؤسسه قرآن و نهج البلاغه، البته اینها حرف خودشان را می گویند، حالا ببینیم این چه بطنی درآورده:

مقصود از صراط مستقیم امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است و دلیل بر این سخن

ببینیم چه کسی این حرف را زده:

این الله شیخ حسنعلی اصفهانی

 به ایشان نخودکی می گفتند یک این الله بزرگ است پیش شیعه ها

از امام صادق(ع) می گویند فرمودند که:

«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ. قال: هو امیرالمؤمنین والدلیل علی ذلک قوله عزوجل»

دلیلش را هم از قرآن می آورد

«وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ»

خدا می گوید که قرآن کتابی از پیش ما بلند مرتبه و حکیم، این می گوید منظورش علی هست، حالا در قرآن آمده «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ» ما بگوییم فلان نصراالله، نصرالله اسم است دیگر در اهل سنت هم زیاد هست، بگوییم آقای نصرالله همانی است که خدا گفته «إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ» و فتح یعنی فتح الله،  این شد حرف؟ این بطن های شیعه هست از قرآن که می گویند.

مجری:

دیدیم با هم این ادعای که اینطور مطرح شد که شیعیان و بالاخره علمای شان حالا اینهای که قرار شد بگردد پیدا بکند اسامی شان را، اینها دارند ادعا می کنند که «صِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» علی بن أبی طالب امیرالمؤمنین علی (ع) هست و این ادعای است که متأسفانه و صد متأسفانه این را به استهزاء و به سُخره گرفت، حالا چه به حق باشد چه به ناحق کاری نداریم، اما این تمسخر ایشان به تنهای خودش نشان می دهد که ایشان چه بهرۀ از بحث علمی برده، همین به نظرم کفایت می کند، اما حالا بپردازیم به خود مطلب علمی که داشت مطرح می کرد؛ «صراط المستقیم» را آیا شیعیان آمدند گفتند این علی بن أبی طالب است؟

استاد یزدانی:

«صراط المستقیم» طبق روایات شیعه و سنی امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب (سلام الله علیه) است یعنی صراط المستقیمی جز علی نیست اصلاً خیلی واضح است، آن روایت را که شما خواندی یکی از ده ها روایت شیعه هست ما ده ها روایت در این باره داریم که یکی آن را ایشان خواند تمسخر کرد ولی روایت صحیح ما فراوان داریم، لازم نیست شما از مرحوم نخودکی اصفهانی بخوانید من برایت از امام تان امام احمد بن حنبل می خوانم و روایتی که ایشان از پیغمبر بزرگوار اسلام نقل کرده، لازم نیست از مرحوم نخودکی بخوانیم، «مسند احمد بن حنبل» جلد اول با تحقیق آقای احمد محمد شاکر، چاپ دارالحدیث قاهره، چاپ اول، چاپ 1416، صفحه 537، روایت 859 که محقق کتاب آقای احمد محمد شاکر می گوید:

«إسناده صحیح»

سند روایت هم صحیح است

ما سند صحیح در منابع شما داریم لازم نیست اصلاً بروید سراغ مرحوم نخودکی از علمای شیعه، در صفحه بعد ادامه دارد روایت خیلی روایت قشنگ و جالبی هست که از خود امیرالمؤمنین هست که بعضی ها آمدند به پیغمبر گفتند کسی را نمی خواهی بعد از خودت انتخاب کنی؟ حالا اصل روایت که مشخص است چطوری جعل کردند و دست جعل سر تا پای روایت واضح است روشن است که چطوری دستکاری کردند روایت را، پیغمبر گفت اگر شما بخواهید أبوبکر را انتخاب کنید:

«تجدوه أمیناً زاهداً فی الدنیا راغباً فی الآخرة»

أبوبکر در دنیا زاهد است و به آخرت هم خیلی رغبت دارد

مسند احمد بن حنبل، نویسنده احمد بن جنبل، محقق احمد محمد شاکر، چاپ دارالحدیث قاهره، چاپ اول، چاپ 1416، ج 1، ص 537-538، روایت 859

اگر بخواهید او را انتخاب کنید، اگر عمر را انتخاب کنید او قوی هست و امین هست و از کسی نمی ترسد از هیچ ملامت کنندۀ نمی ترسد، این دوتا ویژگی برای این دو نفر، اما امیرالمؤمینین:

«وإن تؤمروا علیاً»

اگر علی را امیر خودتان بخوانید

«ولا أراکم فاعلین»

من می دانم که شما این کار را انجام نمی دهید

شما دنبال چیزهای دیگر هستید

«تجدوه هادیاً مهدیا»

او را هدایت شده و هدایت کننده خواهید یافت

«یأخذ بکم الطریق المستقیم»

او شما را هدایت می کند به سمت صراط مستقیم خداوند

سندش هم صحیح است، صراط المستقیم پس چه کسی است؟ صراط المستقیمی جز علی نیست، آن

دو نفر دیگر اگر می توانستند به صراط مستقیم مردم را هدایت کنند پیغمبر می گفت، چون نمی توانستند، اگر هادی بودند اصلاً آنها هدایت کننده بودند و هدایت شده بودند پیغمبر می گفت، ویژگی های هر سه نفر را گفته دیگر، یکی زاهد است در دنیا، به سمت آخرت مثلاً رغبت دارد، آن یکی هم قوی هست و امین هست حالا آنها همه محل بحث است کاری به آن نداریم به آنها نمی خواهیم بپردازیم، اما امیرالمؤمنین چه ویژگی دارد؟ امیرالمؤمنین مردم را هدایت می کند به سمت صراط مستقیم الهی، اما صحابه «لا أراكم فاعلين» من می دانم شما دوست دارید به سمت صراط مستقیم الهی هدایت بشوید به همین دلیل امیرالمؤمنین را انتخاب نمی کنید پیغمبر خودش دارد می گوید، این یک مستند که سندش صحیح بود.

مستند بعدی در «مجمع الزوائد» آقای هیثمی هست؛ «مجمع الزوائد» آقای نورالدین هیثمی، أبی الحسن علی بن أبی بکر بن نورالدین هیثمی متوفی 807، با تحقیق آقای حسین سلیم اسدالدارانی، مجلد دوازده، کتاب الخلافه، چاپ اول، چاپ 1436 در دارالمنهاج در جده چاپ شده، صفحه شماره 8، از جلد دوازده صفحه 8 که محقق کتاب می گوید:

«إسناده صحیح»

سند روایت صحیح است

مجمع الزوائد، أبی الحسن علی بن أبی بکر بن نورالدین هیثمی، متوفی 807، محقق حسین سلیم اسدالدارانی، چاپ دارالمنهاج در جده، چاپ اول، چاپ 1436، ج 12، کتاب الخلافه، ص 8

همان روایت:

«وإن تؤمروا علیاً ولا أراکم فاعلین تجدوه هادیاً مهدیا یأخذ بکم الطریق المستقیم»

بعد آقای هیثمی چه می گوید؟ می گوید این روایت را أحمد نقل کرده، بزار نقل کرده، طبرانی نقل کرده

«ورجال البزار ثقات»

راویان بزار هم همه ثقه هستند

این دوتا مستند، همینطور بخواهیم من مستندات مختلف از محققین مختلف اهل سنت خدمت تان نشان می دهم که همه گفتند علی بن أبی طالب(ع) صراط مستقیم هست او هست که مردم را به صراط مستقیم هدایت خواهد کرد و این ویژگی را دو نفر دیگر نداشتند اگر  داشتند پیغمبر حتماً برای آنها هم همین نکته را ذکر می کرد، به هر حال صراط المستقیم امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب هست طبق این روایت با سند صحیح.

مجری:

حاج آقا یک نکتۀ هم حالا در ضمن همین شد که یک اشارۀ کرد «وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ» که اتفاقاً آن محور تمسخری هم که انجام می داد در همینجا بود؛ نمی دانم حالا اینجاها که حداقل در ظاهرش که ما نگاه می کنیم این علی همان علی هست که مثلاً در جای دیگر ما نگاه می کنیم می بینیم که یک علی ذکر شده در «صدق الله العلی العظیم» که آنها خیلی با لجاجت خاصی حالا بینندگان همگی بارها و بارها دقت کردند و دیدند که بالاخره در هر مناسبت و در هر زمینه ای که است اینها که می خواهند قرائت قرآن شان را به انتها برسانند حواس شان هست یک بار این «علی» را نگویند، نمی دانم آیا این علی همان علی نیست؟ حالا آنجاها چرا آن علی را نمی گویند اینجا تأکید دارند بگویند که نه این علی مسلماً امیرالمؤمنین نیست.

استاد یزدانی:

بله حالا اینجا اسرار می کنند تمسخر می کنند می گویند نمی دانم فتح و نمی دانم فتح الله و این مسائل،

ولی به «صدق الله العلی العظیم» که می رسند دقیقاً می گویند که نه «صدق الله العلی العظیم» نگویید چرا؟ چون به هر حال مقصود از «علی» می تواند آنجا علی بن أبی طالب باشد و نمی گویند اینها، این را خود علمای تان فتوا دادند، حالا شما اشاره کردید من فتوایش را از فتاوای علمای وهابی نشان بدهم؛ «فتاوی اسلامیة» که فتاوی عبدالعزیز بن باز، إبن عثیمین و بن جبرین را جمع کرده در دارالوطن ریاض هم چاپ شده، چاپ اول، چاپ 1415 که از او سؤال می کنند که آیا ما بگوییم «صدق الله العظیم» «صدق الله العلی العظیم»؟ ایشان می گوید که نه همچین کاری انجام ندهید

فتاوی اسلامیة، فتاوی عبدالعزیز بن باز، إبن عثیمین و بن جبرین، چاپ دارالوطن ریاض، چاپ اول، چاپ 1415

و کتاب های دیگر که فراوان گفتند شایسته نیست که ما این را بگوییم چرا؟ و نمی گویند چون کلمه علی در آن هست و کلمه علی هم در آن باشد به اینها بر می خورد دیگر، به وهابیت بر می خورد.

مجری:

خیلی ممنون متشکر حضرت استاد همچنین تشکر می‌کنم از همۀشما بینندگان عزیز و ارجمند که تا این لحظه از برنامه همراه برنامه خودتان بودید.

خب الحمد الله تا این لحظه از برنامه دیدید آن چیزی که شبکه های وهابی در همین هفته اخیر بسیار جنجال بپا کردند صحبت هایی داشتند به ظاهر علمی، اما علمیتش را باید بیایند اینجا محک بزنند ببینند آیا صحبت هایی که کردند با مبانی خودشان در کتب خودشان آیا صحه بر آنها می گذارند یا غیر از آن هست که الحمد الله با نگاه نقادانه شما بینندگان و قضاوت های خود شما قطعاً به نتیجه رسیدید.

بسیار خب برویم سراغ شما بینندگان عزیز که تماس گرفتید و پشت خط هستید، ابتدا از تهران تماس داریم آقا علی عزیز پشت خط هستند، آقا علی در خدمت تان هستیم بفرمایید.

بیننده:

سلام علیکم خسته نباشید، سلام عرض می‌کنم خدمت حاج آقای یزدانی عزیز ان شاء الله که همیشه موفق و مؤید و سلامت باشید، یک سؤالی داشتم، مرحوم علامه مجلسی در بحار الأنوار کتاب القرآن می فرمایند که «تألیف القرآن علی غیر...»

استاد یزدانی:

جلد چند؟

بیننده:

فکر کنم جلد 89 یا 92، اما تخصصش را بخواهم بگویم باز هم مرحوم علامه مجلسی «مرآة العقول، صفحه 30،» نقل می کند که «باب انه عن یجمع القرآن کله إلّا الأئمه و عنهم یعلمون علمه کله» بعد در حاشیه این کتاب در یک صفحه بعدش یعنی در صفحه 31 مرآة القعول جلد 3 صفحه31، مرحوم علامه مجلسی اینجا نقل می کند که می گوید این قرآنی که ما امروز در دست مان داریم و این را امیرالمؤمنین به صحابه عرضه کرد صحابه قبول نکردند و اینکه خیلی از بزرگان شیعه مثل شیخ صدوق و مثل شیخ مفید، شیخ صدوق گفته که

استاد یزدانی:

همین تیکه است دیگر،

«و قد جمع امیرالمؤمنین القرآن المنزل من اوله إلی آخره و ألفه بحسب ما وجب من تألیفه فقدم المکلی علی المدنی و المنسوخ الناسخ»

خب سؤالتان چه هست از این مسئله؟

بیننده:

خب یک قسمت که پایین می فرماید که

«اما والله لو قرئ القرآن کما انزل لألفیتمونا فیه مسمین، کما سمی من کان قبلنا»

 و یا ادامه می دهد که می گوید:

«و ساق الکلام إلی عن قال غیر أن الخبر قد صح عن ائمتنا»

می گوید اصلاً این خبر صحیح از ائمه ما

«أنهم امروا بقراءة ما بین الدفتین و ان لا نعتداه»

پس علامه مجلسی می فرماید که این قرآنی که ما امروز داریم طبق قرآنی نیست که بر طبق ترتیب نزول قرآن جمع آوری شده باشد، پس این قرآن همان قرآنی است که در زمان ابوبکر و عمر و عثمان جمع کردند، و این قرآنی که ما امروز داریم آیا واقعاً امیرالمؤمنین تأیید می کند این قرآن را؟ و آیا اگر امیرالمؤمنین تأیید می کند چرا آنها به زید بن ثابت دادند این قرآن را جمع آوری بکند؟ و یا اینکه خیلی از قراء در جنگ یمامه کشته شدند که اکثراً همه حافظان قرآن بودند، و اینکه چرا در زمان، مرحوم ابن طاووس نقل می کند که می گوید در زمان عثمان 55 نوع مدل قرآن چاپ شد، و سؤال بنده این است که آیا مرحوم علامه مجلسی که اینجا می فرماید صحیح است در خبر، این است که ائمه به ما دستور دادند این قرآن را نه چیزی اضافه کنید و نه چیزی کم کنید، تا اینکه امام عصر (عج) بیاید و همان قرآنی که نازل شده و آن قرانی که امیر المؤمنین جمع کرده را، به ما بدهند.

«و إنما نهونا عن قراءة ما وردت به الأخبار»

و مثلاً بیان می کند، حالا من سؤالم این است که آیا این حرفی که علامه مجلسی آورده آن هم مرآة العقول یک کتابی نیست که ما بخواهیم بگوییم مثل بحار الأنوار است، خب اینجا بررسی حدیث کرده

استاد یزدانی:

این منتقل شده است به بحار الأنوار البته، عین همین کلمات در بحار الأنوار هم هست

بیننده:

بله عین همین در بحار الأنوار هم هست، حالا یا 92 هست یا 89 هست، که باب القرآن هست، نزدیک 70-80 صفحه بحث می کند، می خواهم بدانم آیا مرحوم علامه مجلسی تأیید می کند که این قرآنی که امروز ما داریم همان قرآنی است که خود امیرالمؤمنین تأیید می کند و یا امیرالمؤمنین اگر این قرآن را می خواست جمع آوری بکند، خب چرا آنها به زید بن ثابت دادند قرآن را جمع آوری کند، و چقدر اختلافات در این قرآن هست؟

استاد یزدانی:

بله ببینید خود علامه بالا توضیح داده است، قرآنی که امیرالمؤمنین جمع کرد ویژگی اش چه بود،

«قد جمع أمير المؤمنين عليه السلام القرآن المنزل من أوله إلى آخره و ألفه بحسب ما وجب من تأليفه، فقدم المكي على المدني و المنسوخ على الناسخ و وضع كل شي‏ء منه في موضعه»

فرقش این بود، ببینید من خیلی خلاصه توضیح بدهم چون این بحث سنگینی است و اصلاً

بیننده:

بله می دانم حالا من می خواهم این را عرض کنم یک لحظه؛ باز هم مرحوم علامه می گوید:

«و الأخبار من طريق الخاصة و العامة في النقص و التغيير متواترة»

خب اهل سنت که خیلی بیشتر قائل به تحریف قرآن شدند،

«متفرقا منتشرا عند الناس، و تصدي غير المعصوم لجمعه يمتنع عادة أن يكون جمعه كاملا موافقا للواقع»

خب معنای خیلی واضح است می گوید اگر عقل این را قبول می کند، حتی مرحوم علامه طباطبایی هم این را در کتاب المیزان در جلد 12 آورده، می گوید عقل قبول می کند اگر یک کسی غیر معصوم متصدی جمع آوری قرآن می شود که اصلاً آن قرآن با واقعیتی که نازل شده زمین تا آسمان فرق دارد.

استاد یزدانی:

زمین تا آسمان نمی گوید دیگر، ببین امکانش را دارد می گوید، می گوید کسی غیر معصوم وقتی متصدی جمع قرآن باشد احتمال دارد

«يمتنع عادة أن يكون جمعه كاملا»

یعنی امکانش هست، کسی که معصوم نیست امکان دارد که مثلاً یا اصلاً احتمالش زیاد است که اشتباه کند، نمی گوید حتماً اتفاق افتاده،

بیننده:

خب همین قرآنی که امروز ما در دست مان داریم

استاد یزدانی:

خب الآن سؤالتان چیست، حرف تان چیست؟

بیننده:

شما بفرمایید که آیا مرحوم علامه مجلسی طبق این حرف اعتقاد به تحریف قرآن دارد؟

استاد یزدانی:

تحریف حتماً تحریف لفظی نیست، آن چیزی که از کل حرف های علامه مجلسی در این جملات می شود فهمید، حالا ما دلیل زیاد داریم برای اینکه علامه مجلسی قائل به تحریف نبوده درجای دیگر هم صحبت کرده، این هست، که قرآنی داشته، هر کدام از صحابه یک مصحفی داشتند، هفته های پیش هم من مفصل توضیح دادم که آقای ابن ابی داود سجستانی کتابی دارد بنام المصاحف، تفاوت های مصحف صحابه را اینجا جمع آوری کرده نزدیک 700- 800 تا روایت جمع کرده، هر صحابه ای برای خودش مصحف داشته، عایشه برای خودش مصحف داشته، زید بن ثابت اُبی بن کعب، عبد الله بن مسعود حذیفه عثمان، خیلی ها برای خودشان مصحف داشتند، و این مصحف ها همه با هم فرق داشتند، هر مصحفی با مصحف دیگر فرق داشت، و بعضی از مصحف ها مثل مصحف عبدالله بن مسعود دو سوره آخر را اصلاً نداشته، یعنی سوره  دو معوذتین را، قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق را اصلاً نداشته در خودش، و هر جا عبد الله بن مسعود این را در هر مصحفی می دید با دستش پاک می کرد، پس تفاوت ها قطعاً بوده طبق نظر شیعه و سنی همه می گویند، اما تفاوت نسخه امیرالمؤمنین با قرآن امروزی این بوده که بر اساس تاریخ نزول جمع آوری شده، از اولین آیه ای که بر پیغمبر نازل شده، سوره «اقرء بسم ربک الذی خلق» است، از آنجا شروع کرده و تا آخرین آیه ای که بر پیامبر نازل شده بوده را این به ترتیب، منسوخ را مقدم کرده، ناسخ را بعدش آورده به این ترتیب بوده، و آن قرآن قطعاً خیلی نفعش برای ما بیشتر بوده و آن قرآن اگر دست ما بود خیلی از مشکلات را شاید نداشت، علاوه بر این فقط حرف علامه مجلسی نیست که ما مستندهای دیگری هم داریم که آن قرآن به املای پیغمبر بود هر آیه ای که آمده بود کنارش تفسیرش را هم نوشته بود، یعنی قرآن در وسط بود در حاشیه اش امیرالمؤمنین شأن نزولش را هم نوشته بود، نظر پیغمبر را درباره تفسیر آن آیه هم نوشته بود، خب آن خیلی قرآن مفیدتری بود، ولی قرآن امروزی را هم امیرالمؤمنین نفی نکرده، ائمه اهل بیت طبق همین گفته علامه مجلسی نفی نکرده که این قرآن به درد نمی خورد، دستور داده همین قرآن را بخوانید ائمه ما دستور داده یک کلام یک حرف کم و زیاد نکنید به همین قرآن پس این قرآن برای ما حجت است اصل قرآن هست، ولی ترتیب جمع آوری اش زمان عثمان تفاوت کرده، عثمان آن هفت تا سورۀ بزرگ را مقدم کرده از بزرگ شروع کرده و فاتحة الکتاب را اول آورده بعد هفت تا سوره دیگری که خیلی طولانی است را دنبالش آورده تا رسیده به سوره های خیلی کوتاه کوتاه، حالا خیلی هم دقت نکرده در آن، اینها تحریف نمی شود،

مجری:

همانطور که اتفاقاً خود، آقا علی عزیز شما دست به بحارتان هم الحمد الله خوب است جلد اول بحار صفحه 48 دقیقاً  ذیل آیه «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» دقیقاً این نص خود کلام علامه مجلسی هست که « إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ أی القرآن  وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ عن الذیادة و النقصان و التغییر و الحریف» این دیگر نص صریح خود مرحوم علامه مجلسی است در یک جا. و در جای دیگری بحار جلد 89، صفحه 75 باز می فرمایند که «إن الأخبار التی جائت بذلک اخبار الآحاد لا یقطع علی تعلی بصحتها» صرفاً همان هدفی که بارها و بارها همگی شنیدیم که به مناسبت های مختلف زمانی که مرحوم علامه مجلسی در بحار مطلبی را ذکر می کردن یک روایتی را می آوردند خب طبیعتاً می خواستند آن را توضیح بدهند و تعابیر مختلف را بیان کنند در آن رابطه.

بیننده:

درست است صفحه بعدش در همین مرآة العقول جلد 3، صفحه 31، در حاشیه می فرماید که

«قال شیخنا الصدیق المفید رضه الله روح فی المسائل»

می گوید از شیخ مفید سؤال می پرسند بعد شیخ مفید جواب می دهد می گوید که

«لم يضع منه شي‏ء، و إن كان الذي جمع ما بين الدفتين الآن لم يجعله في جملة ما جمع، الأسباب دعته إلى ذلك، منها قصوره عن معرفة بعضه‏»

پس نتیجه می گیریم این قرآنی که امروز داریم ما به خاطر بعضی از صحابه بوده که این قرآن اینطوری جمع آوری شده و می شود بگوییم که این قرآن، حالا نمی خواهد بگوییم  نه چیزی از آن کم شده نه چیزی اضافه شده، و حالا اگر ما می خواهیم طبق کلام مرحوم علامه مجلسی که مرحوم علامه مجلسی می گوید که امام صادق فرمود در سوره واقعه که « وَطَلْحٍ مَنْضُودٍ» نبوده «وطلع المنضود» بوده یا آخر آیة الکرسی

استاد یزدانی:

عذر خواهی می‌کنم آقای علی عزیز این اختلافات در قراعات همین الآن هم هست، الآن در آفریقا قرعت ورش را می خوانند که خب خیلی از کلماتش با قرآنی که ما از حفص از عاصم داریم تفاوت دارد، اینها تحریف به حساب نمی آید من فکر می‌کنم آقا علی بزرگوار بحث کردن در بحث تحریف قرآن نه به نفع ما است نه به نفع اهل سنت، هم به ضرر ما است هم به ضرر اهل سنت

بیننده:

بخاطر اینکه اهل سنت همه اش ادعا می کنند شیعه قائل به تحریف است، اگر شیعه قائل به تحریف است که خودشان آنها که خیلی بیشتر هستند

استاد یزدانی:

ممنون هستیم بله می خواستم همین را بگویم دست شما درد نکند، ببینید ما اگر بر فرض محال بگیریم که علامه مجلسی گفته باشد قرآن تحریف شده، که باز می شود گفت تحریف معنوی است نه تحریف لفظی، نمی توانند اینها ثابت کنند که تحریف لفظی است، آنها خلیفه اول را دارند خلیفه دوم را دارند ابن عباس را دارند، عبد الله بن مسعود را دارند، و ده ها نفر از صحابه که قائل به تحریف قرآن بودند، پس اصلاً این به نفع ما نیست، یعنی صحبت کردن دربارۀ اینکه قرآن تحریف شده نشده به نفع ما نیست آن چیزی که از کلام علامه مجلسی ما می فهمیم این است که قرآن امیرالمؤمنین با قرآن امروزی تفاوت داشته، همه می دانند تفاوت داشته، قرآن خود عبد الله بن مسعود هم با قرآن امروزی فرق داشته، فقط این قرآنی که الآن، طبق نقلی که اهل سنت دارند قرآنی است که از حفصه مانده، قرآنی است که نسخه حفصه است، طبق جمع آوری او جمع آوری شده، وجمع آوری امیرالمؤمنین براساس ترتیب نزول بوده اما فرق داشته در آیات و ... اینها را نمی شود ازش استفاده کرد، قرآن امیرالمؤمنین بر اساس ترتیب نزول بوده، در حاشیه اش تفسیری که پیغمبر املا کرده بوده را نوشته بوده و ان شاء الله حضرت صحاب الزمان که بیاید قطعاً آن قرآن را هم ما خواهیم دید، و از نظر متنی کسی نمی تواند ثابت کند که تفاوت اساسی داشته با این قرآن امروزی.

مجری:

بسیار عالی، خیلی ممنون متشکریم آقا علی عزیز همین نکته ای که حضرت استاد فرمودند و بارها و بارها هم حضرت این الله دکتر حسینی قزوینی تصریح کردند که ممکن است در بدترین حالت ممکن هر کدام از علما ممکن الخطا هستند، ممکن است چنین اتفاقی بیافتد و اشتباهی انجام داده باشند اما این را بدانید که اگر بنا بر نبش قبر باشد اگر بنا باشد آن گذشتگان صحبت هایی که کردند اینها را بخواهیم بازگو بکنیم مسلماً یک فاجعه ای برای تمامی آن مخالفین بوجود می آید که اصلاً جمع کردنش کار ساده ای نخواهد بود، پس بخاطر همین آن چیزی که سابقاً هر کسی به اسم علما یا هر نظریه پردازی بیان کرده، آن در جای خودش نظرش برای خودش محترم اما هر کسی می تواند الآن برای خودش یک مکتبی داشته باشد یک تصوری یک تصدیقی برای خودش حاصل بکند و بر اساس آن منهج فکری خودش را بچیند. بسیار خب تشکر می کنیم بازهم از شما جناب علی عزیز که از تهران همراه برنامه خودتان بودید، تماس بعد از شهر کرد هست آقا محمد عزیز پشت خط هستند آقا محمد صدایتان را می شنویم بفرمایید.

بیننده:

سلام محضر شما و حضرت استاد، چندتا سؤآل می توانم بپرسم؟

مجری:

بفرمایید حالا یکی یکی بپرسید حضرت استاد هم پاسخگو هستند

بیننده:

خب در عقیده شیعه این است که نبی مکرم اسلام (ص) یک دختر بیشتر نداشتند یعنی حضرت زهرا (س).

استاد یزدانی:

البته عقیده شیعه اینطور که شما می فرمایید اینطوری نیست یعنی اختلافی است، دیدگاه اختلافی است،

بیننده:

چطور اختلافی است؟

استاد یزدانی:

ما هم آن‌طرفی دلیل داریم برایش که پیغمبر چهارتا دختر داشته هم اینکه یک دختر داشته برای هردو دلیل هست، یعنی از آن مباحث اختلافی است که خیلی فرقی هم ندارد به حال ما

بیننده:

خب من چندتا روایت پیدا کردم معتبر هم هستند در مورد اینکه حضرت رسول (ص) چهارتا دختر داشتند.

استاد یزدانی:

بله روایت زیاد داریم حتی در کتاب شریف کافی داریم، در کتاب های دیگر هم داریم

بیننده:

حتی در قرآن آمده و بنات، حالا نمی دانم چطور

استاد یزدانی:

آنکه نمی تواند دلیل باشد ما نسائنا هم در قرآن داریم در آیه مبارکه مباهله نسائنا داریم و مقصودش فقط حضرت زهرا است،

بیننده:

بله یعنی دقیق مشخص نیست که تکلیف چیست دیگر،

استاد یزدانی:

اختلافی است دیگر هردو طرف ما روایت داریم ما در نهج البلاغه هم روایت داریم از امیرالمؤمنین که دخترهای دیگری هم داشته به هر حال هم این‌طرف دلیل زیاد داریم، هم آن‌طرف دلیل زیاد داریم مخالف داریم موافق داریم، علامه سید جعفر مرتضی (رض) کتابی دارد بنام «بنات النبی ام ربائبه» که آنجا بحث کرده ایشان نظرش این است که دختر دیگری نداشته، ولی نظر دیگری هم است، که آن هم کم دلیلی برایش نیست، برای آن هم دلیل هست حالا ما قبلاً خیلی اصرار داشتیم روی این مسئله که پیغمبر فقط یک دختر داشته ولی خب بعداً به دلائل دیگری برخوردیم ونظرمان یک خورده متزلزل شده و الآن مردد هستیم،

مجری:

پس اختلافی است مسئله

استاد یزدانی:

بله مباحث اختلافی است

مجری:

خب آقا محمد حالا چه نتیجه ای می خواستید بگیرید از این مطلب؟

بیننده:

اگر بگوییم که آن قولی که گفته شده چهارتا دختر داشتند آن دو دختری که گفتند همسر عثمان شدند، فضیلت محسوب می شود برای عثمان یا نه که می گویند نبی مکرم اسلام

استاد یزدانی:

خب همین دختر ها قبل از عثمان همسر چه کسی بودند؟

بیننده:

خب درست است همسران دیگری هم بودند ولی

استاد یزدانی:

نه همین دوتا دختر که همسر عثمان بوده قبل از عثمان به چه کسی ازدواج کرده بودند؟ پسران ابو لهب، هردوی اینها، البته اینها بیشتر به افسانه شبیه هست تا واقعیت تاریخ، می گوید پیغمبر دوتا دخترهایش را داد به دوتا پسر  ابولهب، با اینها ازدواج کردند بعد از اینکه آیه «تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ» نازل شد آنها طلاق دادند، ناراحت شدند دختران پیغمبر را طلاق دادند بعد عثمان با یکی از اینها ازدواج کرد و آن یکی هم که طلاق داده بود هیچ کس نیامد خاستگاری اش خیلی عجیب است این مسئله تا آن زن عثمان از دنیا رفت ام کلثوم بعد پیغمبر رقیه راهم به او داد بابا این وسط اصلاً آن زمان خانمی بیوه نمی ماند، اسماء بنت امیس تا جعفر طیار به شهادت رسید فوری ابوبکر با او ازدواج کرد به محض اینکه دورۀ عده تمام می شد اصلاً صبر نمی کردند، کسی آن زمان صبر نمی کرد، فوری شوهر می کردند، و بعد جالب است سالها یک دختر پیغمبر بیوه در خانه اش بماند و هیچ کس هم خواستگاری اش نیاید، خیلی عجیب است تا اینکه عثمان همسر اولش از دنیا برود بعد همسر دوم باز دختر پیغمبر را به او بدهند، حالا به هر حال از آن مباحثی است که خیلی جزئیاتش دقیق برای ما مشخص نیست اگر فضیلت باشد برای پسران ابولهب هم فضیلت است، ابن ابی العاص دختر بزرگ پیغمبر، زینب را  همسرش بوده مسلمان نشده بوده تا سال 6 و 7 بعد از آن تازه مسلمان شده، در جنگ بدر علیه پیغمبر شمشیر کشیده در جنگ با دشمنان پیغمبر بوده با مشرکین بوده، و آنجا اسیر شده و زینب دختر پیغمبر و دختر حضرت خدیجه گردن بندی را که حضرت خدیجه هدیه داده بوده به او در زمان ازدواجش می فرستد برای پیغمبر و پیغمبر گریه می کند و آزاد می کند، خب اگر فضیلت هست برای او هم باید فضیلت باشد، حالا نمی گوییم فضیلت نیست، کاری هم به این مسئله نداریم کسی داماد پیغمبر باشد و حق دامادی را رعایت کند قطعاً برایش فضیلت هم می تواند باشد.

مجری:

بفرمایید آقا محمد اگر این سؤال به نتیجه رسید که الحمد الله سؤال بعدی را بفرمایید،

بیننده:

خب یک سؤال دیگر، یک رواتی هست استاد هم این را قبلاً خواندند، در کتاب «خاتمة مستدرك الوسائل» از محدث نوری، جلد 1، در صفحه 212، نقل شده می گوید:

«بسند صحیح عن ابی عبد الله (ع) کان اصحاب النبی (ص) اثنا عشر الف رجل»

خب 12 هزار صحابه هستند که امام صادق  اینجا اینها را عادل می داند می گوید کسانی بودند که شب و روز گریه می کردند به درگاه الهی،

استاد یزدانی:

کله عادل ندارد در آن، 12 هزار صحابی بودند که 8هزارتا  اهل مدینه بودند 2هزارتا اهل مکه بودند، 2هزار نفر از طلقی بودند که اینها قدری نبودند یعنی از معتزله نبودند مرجعی نبودند، از طرفداران ابوحنیفه که اینها بودند، از خوارج نبودند، قدری یک قوم دیگری بوده، معتزلی نبودند صحاب رأی هم نبودند، این مذاهبی که اهل سنت در قرن اولیه داشتند هیچ کدام از اینها نبودند، خب؟ شبها گریه می کردند و این مسائل، کجا گفته عادل هستند همه شان؟

بیننده:

خب اینجا گفته بار الها قبض روح مان کن قبل از اینکه نان خمیری بخوریم،

استاد یزدانی:

آنها گفتند که خدا یا

«إقبض ارواحنا قبل أن نأکل خبز الخمیر»

خب که چه؟

بیننده:

خب این صحابه ای که اینجا گفته اینها حالا صحابه نیکو کار نبی مکرم بودند یا نه؟

استاد یزدانی:

آدمهای خیلی خوبی بودن اینها خب واضح است آدم های زاهدی بودند، نان خمیر که منظورش نان گندم هست، اصلاً دنبال این نبودند و با همان نان جو سر می کردند، نه معتزلی بودند نه هروری بودند نه صحاب رأی بودند هیچ کدام از اینها نبودند و همچین آدم هایی بودند، اما بحث عدالت البته ندارد در آن، اما آدم های خیلی خوبی بودند، ما اینها را قبول داریم، اینها کسانی هستند که درست است یک زمانی امیرالمؤمنین را رها کردند اما بعداً پشیمان شدند همه اینها در رکاب امیرالمؤمنین بودند در جنگ جمل در جنگ صفین، در جنگ نهروان، و آنجا شهید شدند خیلی از اینها، حدود بیست پنج نفر از اصحاب بدر در رکاب امیرالمؤمنین در جنگ جمل شهید شدند، و در جنگ صفین، حدود 800 نفر از اصحاب بیعت رضوان در رکاب امیرالمؤمنین در جنگ صفین بوده ما اینها را خیلی دوست داریم، واقعاً علاقه داریم و حتی ما داریم از مرحوم شیخ طوسی که ما امید شفاعت داریم به اصحاب پیغمبر خب خیلی آدم های خوبی بودند خیلی هایشان، و خیلی هایشان را ما قبول داریم، اما از این روایت عدالت استفاده نمی شود.

بیننده:

بعد روایاتشان مورد پذیرش قرار نمی گیرد همه با هم؟ روایاتی که از طریق این صحابه از نبی مکرم نقل شده اینها مورد تأیید هستند یا نه؟

استاد یزدانی:

اگر وثاقتشان ثابت بشود چرا که نه، صحابی باشد وثاقتش ثابت بشود بله، ما که اعتقاد نداریم هر کس پیغمبر را یک بار دید حتماً راستگو هم خواهد شد، پغمبر که معجزه نمی کند که، تازه فقط راستگو بودن در روایت مهم نیست که، حفظ هم مهم است، بعضی حافظه شان خوب نیست، بعضی حافظه شان هم خوب هست باید در نقل روایت وثاقت شخص ثابت بشود، وثاقت متشکل از دو چیز است، یک راستگویی و دو قوه حفظ، یعنی آن مطلب را درست از پیغمبر بگیرد و درست بتواند منتقل کند، علاوه بر راستگویی این ضبط هم مهم است درست بشنود و درست بتواند این را منتقل کند حافظه قوی و قوه ضبط داشته باشد، اگر ثابت بشود فلان صحابی این وضعیت را داشته بله ماروایتش می پذیریم روی چشم مان هم می گذاریم، فرقی ندارد، ما روایت از سلمان ابوذر و مقداد و ده ها صحابی دیگر پیغمبر برایمان وثاقتش ثابت می شود از خواص امیرالمؤمنین هم بودند ما آنها را می پذیریم، ولی اگر عدالتشان ثابت نشود مثل بقیه هستند، مثل بقیه مردم هستند.

مجری:

بله بارها و بارها هم در همین برنامه  کلمه طیبه مشاهده کردیم که نسبت به همین موضوع که اتفاقاً موضوع بسیار اساسی و بنیادی هم هست، حضرت استاد صحبت کردند، و اصلاً موضوع نصف بیشتری از برنامه بر همین موضوع اختصاص یافته، و در آرشیو هم تمامی عزیزان می توانند این مطالب را نسبت به عدالت صحابه مشاهده بکنند، بفرمایید آقای محمد.

بیننده:

این اهل سنت یک قولی دارند که تعداد اصحابی که از آنها روایت نقل کردند 4 هزار صحابی هستند یعنی از این 20 هزار صحابی که امام صادق فرمودند 4هزار صحابی روایت نقل کردند، مثلاً حاکم نیشابوری، عددش را 4 هزار صحابی می داند، و در روایتی در اصول کافی جلد 1، صفحه 63، سندش هم حسن است، روایت می کند که منصور بن حازم،

«قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا بَالِي أَسْأَلُكَ عَنِ الْمَسْأَلَةِ فَتُجِيبُنِي فِيهَا بِالْجَوَابِ ثُمَّ يَجِيئُكَ غَيْرِي فَتُجِيبُهُ فِيهَا بِجَوَابٍ آخَرَ فَقَالَ إِنَّا نُجِيبُ النَّاسَ عَلَى الزِّيَادَةِ وَ النُّقْصَانِ قَالَ قُلْتُ فَأَخْبِرْنِي عَنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص صَدَقُوا عَلَى مُحَمَّدٍ ص أَمْ كَذَبُوا قَالَ بَلْ صَدَقُوا»

صحابه رسول الله آیا بر آن حضرت دروغ بستند یا راست گفتند، امام فرمودی قطعاً راست می گویند،

کافی، جلد 1، صفحه 63،

خب این استدلالات در کنار هم هست

استاد یزدانی:

در کتاب کتاب هست فرمودید؟

بیننده:

کافی، جلد 1، صفحه 63،

«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِم‏»

استاد یزدانی:

در کافی من پیدا نکردم متنش را

مجری:

متن عربی را دوباره بفرمایید

بیننده:

«فَأَخْبِرْنِي عَنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص صَدَقُوا عَلَى مُحَمَّدٍ ص أَمْ كَذَبُوا قَالَ بَلْ صَدَقُوا»

مجری:

بسیار خب چه بود الآن استدلالتان؟ یعنی چه تناقضی را می خواستید بیان بفرمایید؟

بیننده:

خب آنجا فرمودیند 20 هزار صحابه درست است؟

استاد یزدانی:

12 هزار صحابه

بیننده:

بله ببخشید آنجا فرمودند 12 هزار صحابه، بعد اهل سنت از 4هزار صحابه روایت دارند، اینطور که حاکم نیشابوری گفته و ذهبی هم همینطور، و حالا طبق این روایت امام صادق تأیید می کند که اصحاب پیامبر راست می گفتند.

استاد یزدانی:

همه اصحاب گفت؟

بیننده:

این 12 هزار نفر، خب اینها را امام صادق از زبان اصحاب شمرده

استاد یزدانی:

خب این 12 هزار نفر چه کسانی بودند؟ اسمی بردند؟

بیننده:

نه مشخص نیست،

استاد یزدانی:

خب مشکل است دیگر، اگر آن 12 هزار نفر را اسم می بردند می گفتند اینها همچین آدم های خوبی بودند، اینها هیچ کدام دروغ نگفتند، اینها همه راستگو بودند، بله ولی وقتی اسم نبردند آن 12 هزار نفر مشخص نیست چه کسانی هستند ما چکار کنیم، باید بگردیم مقصود اما صادق از اصحاب چه کسانی هستند؟ و مصداقش چه کسانی هستند، و تا مصداق مشخص نشود که نمی شود گفت همه صحابه

بیننده:

خب آن بل صدقوا که گفته اصحاب پیغمبر عام نیست؟

استاد یزدانی:

اصحاب پیغمبر یعنی کسی که یک بار پیغمبر را دیده؟ آیا امام صادق دارد همچین تعریفی برای اصحاب؟

مجری:

حاج آقا می گویند بالاخره 12 هزار نفر تعداد بالایی است

استاد یزدانی:

هیچ اشکالی ندارد اصلاً 12 نه 20 نه 30 نه 40، مشکلی ندارد، ما اینجا مخالف نیستیم که حتماً باید 10 هزار یا 5هزار نفر باشد اما بحث این است که آیا کلهم عدول کلهم من اصحاب الجنة، این بحث است، مادر میان صحابه زیاد آدم راستگو داشتیم، اما اینکه همه آدم های راستگو بودند خب این جای بحث است امام صادق آن 12 هزار نفر را اسم نبرده چه کسانی بودند، بله 12 هزار عادل قبول 12 هزار نفر اهل بهشت قبول همه شان هم آدم های خوب ما هم از همه شان هم امید شفاعت داریم، اما این 12 هزار نفر چه کسانی بودند؟ این خب باز سؤال هنوز می ماند، بفرمایید.

بیننده:

این چیزی که درباره صحابی شیعه چه نظریه ای دارد؟

استاد یزدانی:

کسی از نظر ما صحابی هست، حالا اختلاف هست باز در علمای ما هم، آن کسی است که در زمان پیغمبر بوده از پیغمبر علم اخذ کرده و بر آن عهد و پیمانش با پیغمبر مانده و مؤمن هم از دنیا رفته، بعضی از علمای اهل سنت هم همین فتوا را دادند همین نظر را گفتند؛ کسی که زمان پیغمبر بوده به پیغمبر ایمان آورده و مؤمن هم از دنیا رفته، اگر همچین آدم های شما سراغ داشتید بله آنها اصحاب پیغمبر هستند و ما آنها را قبول داریم.

بیننده:

اصحاب پیغمبر اگر از علماء قولی هست در این باره که چه کسانی اصحاب پیامبر هستند این را بفرمایید، اگر از علماء کسی هست که همین تعبیر را درباره صحابه گفته باشد از علمای شیعه.

استاد یزدانی:

«الرعایة فی علم الدرایة» که کتاب داریه شیعه هست یکی از بهترین کتاب های ما است نویسنده شهید ثانی زین الدین بن علی بن أحمد الجبعی العاملی متوفی 965 که کتاب خیلی هم خوبی هست، ایشان صحابی را چیکار می کند:

الرعایة فی علم الدرایة، نویسنده شهید ثانی زین الدین بن علی بن أحمد الجبعی العاملی، متوفی 965

کسی که پیغمبر را دیده، ایمان آورده به پیغمبر و

«ومات علی الإسلام»

اگر چه در وسط هم ممکن است مثلاً مشکلی ایجاد شده باشد برایش اما بعد از آن دوباره ایمان آوردند و مسلمان شدند و بعد دوباره با ایمان از دنیا رفتند.

 این صحابی از نظر ما است:

«من لقی النبی، مؤمناً به، ومات علی الإسلام وإن تخلَّلت رِدَّته: بین لقیه مؤمناً به وبین موتهِ مسلماً؛ علی الاَظهر»

بیننده:

خیلی ممنون

استاد یزدانی:

این نظر ایشان هست، حالا علامه مجلسی هم نظر دیگری دارد شرایط دیگری دارد ایشان هم در «بحار الأنوار» جلد شماره دو، چاپ دار إحیاء التراث العربی بیروت، ایشان هم در پاورقی البته آورده همان

«مؤمناً به ومات علی الإسلام»

بحار الأنوار، نویسنده علامه مجلسی، چاپ دار إحیاء التراث العربی بیروت، ج 2

این نظر عموم شیعه هست دیگر که مسلمان باشد به پیغمبر ایمان بیاورد و مسلمان هم شده باشد، این تعریف صحابی از نظر ما است.

بیننده:

یک روایتی هست در کتب شیعه من خواندم خیلی عجیب و غریب هست سندش هم صحیح است در کتاب «تهذیب الأحکام» جلد یک صفحه 354

«محمد علی بن محبوب عن یعقوب بن یزید عن إبن أبی امیر عن عمر بن اُزینه عن زراره قال: سمعت أبا جعفر یقول: کان الحسین (علیه السلام) یتمسح من الغائط بالکرسف و لا یغسل»

می گوید که:

 زراره از امام باقر شنید که ایشان فرمود امام حسین (ع) بعد از مدفوع کردن خودشان را نمی شستند و فقط مقداری پارچه به خودشان می مالیدند.

این تعبیرش خیلی عجیب و غریب هست خودش را نمی شسته و خودش را پاک می کرده.

استاد یزدانی:

این نظر کل مسلمان ها هست که غائط را با سنگ هم پاک کننده است این نظر فقط نظر شیعه نیست نظر همه مسلمان ها هست.

بیننده:

این ناجور نیست آمده گفته...

استاد یزدانی:

اشکال ندارد اشکالش چه است؟

بیننده:

تعبیر زشتی نیست نسبت به امام؟

استاد یزدانی:

نه چرا زشت باشد؟ جز احکام شرعی هست دیگر، بول باید شسته بشود نظر شیعه هست همه، ولی غائط را اگر کثیف نشده باشد خیلی اطراف کثیف نشده باشد نیاز نیست به شستن، با سنگ هم می شود پاک کرد، پاک کننده است، نیاز نیست.

بیننده:

خیلی ممنون.

مجری:

سلامت باشید آقا محمد عزیز تشکر می کنیم از تماس تان.

حضرت استاد اگر لطف بفرمایید یک مختصری نمی دانم دیگر آقای سجودی و آن رفت و برگشت های که وجود داشت و اینها، دیگر خبری نشد از ایشان؟

استاد یزدانی:

بله ایشان هفته پیش یک کلیپ از ما پخش کردند آنجای که من دارم نتیجه گیری می‌کنم متأسفانه قطع کردند و بعد شروع کردند همان حرف های تکراری خودش را زدند، دیگر لازم نبود من پخش کنم دیگر قضاوت را گذاشتیم به عهده ببینندگان عزیز، البته بعد از آن هم من دوتا کلیپ برایش فرستادم که منتظر هستم آنها را جواب بدهد، بحث اول را دیگر واگذار می کنیم بینندگان عزیز، سؤالات بعدی من از او  پرسیدم که امیدوار هستم به سؤالات بعدی جواب بدهد و ما هم همچنان منتظر ادامه بحث با آقای سجودی هستیم ولی اگر بخواهد اینطوری بحث کند خیلی...

مجری:

موضوع این دوتا چه هست؟

استاد یزدانی:

همان بحث آیه 40 سوره مبارکه توبه هست که سکینه بر پیغمبر نازل شده یا بر همراه پیغمبر که آنجا دیگر بحثش را می توانند بینندگان عزیز در سایت دنبال کنند و ما کلیپ هایش را کامل پخش می کنیم نه اینکه مثلاً بیست دقیقه حرف بزند همۀ بیست دقیقه اش را، آن مطلبی را که می گوید آن جوابی که می گوید دو دقیقه سه دقیقه چهار دقیقه، ما این هفته چهار دقیقه کلیپش را پخش کردیم، ولی ایشان یک دو دقیقه کلیپ ما را پخش کرد آن آخر که دارم نتیجه گیری می‌کنم آن تیکه را متأسفانه قطع کرد و درست پخش نکرد ولی امیدوار هستیم، بیننده ها می بیننده برنامه ما را، برنامه شما را هم می بینند این کار را نکنید به نفع تان نیست.

مجری:

خیلی تشکر می کنیم حضرت استاد از محضرتان، منتظر هم هستیم منتظر آقای سجودی هم هستیم إن شاءالله امانت را هم رعایت بکنند و بالاخره آنطوری که شأن یک مناظرۀ علمی هست برخورد بکنند با این، بالاخره حالا مناظره الآن اینطور شما تشخیص دادید که دارد بشوید بهتر هست حالا در همین حد هم فعلاً الحمد الله انجام شده اما ملتفت باشیم مستحضر باشیم که بهترین قضاوت کننده همین بینندگان هستند خودشان کاملاً مسلط بر امور خواهند بود و قضاوت می کنند بالاخره این تقطیع ها را إن شاءالله که کنار بگذارید.

تشکر می‌کنم از همۀشما بینندگان عزیز و ارجمند هم که تا انتهای برنامه همراه برنامه خودتان بودید إن شاءالله بتوانیم مشمول شفاعت اهل بیت قرار بگیریم.

اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیانا مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَمَاتَنا مَمَاتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد.

«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته»

 

 

 

 


  
  • قدرت اله صفایی

    6 خرداد 1400 - ساعت 13:36

    با سلام:
    بیان این ایات عالی ترین جواب در پی شبهات اقای سجودی می باشد.
    خداوند در ایه 257 بقره می فرماید:خدا ولی مومنین است و آنان را از ظلمت به نور وارد می کند.
    سپس درآیه 11 سوره طلاق می فرماید:رسول خدا ص با تلاوت قران بر کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام می دهند آنان را از ظلمت به نور وارد می کند.
    مگر آنان یک بارتوسط خداوند از ظلمت بیرون نرفته بودند.مگر ایمان نیاورده و عمل صالح انجام نمی دهند.پس چرا می فرماید دوباره و چند باره از ظلمت بیرون آورده می شوند.
    دلیلش را خداوند در آیات دیگر بیان می کند:یرای کامل کردن و تمام کردن نور مومنین می باشد.
    نزول سکینه بر سکینه هم دقیقا مانند این آیات برای دادن آرامش پس از آرامش می باشد. و چه موهبتی بالاتر از این می تواند نصیب شخص پیامبر ص و مومن شود.
    ولی این وهابی ها تاب و تحمل این آیات را ندارند.

    0 1

کلمه طیبه >

شبکه ولی عصر کلمه طیبه استاد یزدانی