شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
عصر ایمان حجت الاسلام و المسلمین عباسی

قسمت سی و پنجم برنامه عصر ایمان با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین عباسی


بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ : 8 خرداد 1400

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم، عرض سلام، ادب و احترام خدمت همه شما بینندگان عزیز و محترم شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، در برنامه عصر ایمان در خدمت شما بینندگان عزیز و همیشگی شبکه ولی عصر و برنامه عصر ایمان هستیم.مثل همیشه در محضر استاد و کارشناس گرامی حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای «عباسی» هستیم، خدمت ایشان عرض سلام دارم و خواهش دارم عرض سلامی داشته باشند و در ادامه برنامه در خدمت شما خواهیم بود، حاج آقا سلام علیکم ورحمة الله در خدمت شما هستیم.

استاد عباسی:

علیکم السلام ورحمة الله، سلامت باشید بنده هم خدمت شما عرض سلام و زیارت قبولی دارم، الحمدلله بعد از مدت طولانی که به زیارت عتبات عالیات مشرف بودید، و همین‌طور عرض سلام و ادب خدمت بینندگان عزیز و گرامی مان دارم.

امیدوارم که هرجایی این عالم که هستید اوقات خوبی را سپری کرده باشید، ان شاء الله که زندگی تان با برکت و با رونق مادی و معنوی باشد و امیدوارم که تحت توجهات خاصه حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداه) زندگی خوب و ایمانی داشته باشید. ممنونم در خدمت شما هستم.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، تشکر می‌کنم از حاج آقای عباسی و لطف‌شان نسبت به بنده، هفته‌ی گذشته هم دوستانی که پیگیر برنامه‌های شبکه حضرت ولی عصر و برنامه عصر ایمان علی الخصوص هستند عرض کنم من خدمت تان نبودم؛ ولی دوستان آماده برای برنامه بودند. حاج آقای عباسی و دیگر همکار عزیزم که مجری برنامه بودند منتهی به علت قطعی برق نتوانستند برنامه زنده تقدیم کنند و یکی از برنامه‌های گذشته را به صورت بازپخش در خدمت تان بودند خواستم همین‌جا از محضرتان عذر خواهی کنم نتوانستیم خدمت برسیم، البته مقصرش طبیعتاً ما نبودیم.

قبل از این‌که وارد بحث اصلی برنامه بشویم که موضوع خمس و غنیمت است و چند هفته‌ی حاج آقای عباسی با این موضوع در خدمت تان هستند. خدمت شما بینندگان عزیز و گرامی عرض کنم امروز سالروز جنگ خندق است، می‌خواهم حاج آقای عباسی اگر نکته‌ی در این باره دارند و آن نبرد معروف امیرالمؤمنین با عمرو ابن عبدود و اتفاقاتی که در جنگ خندق افتاد، حاج آقا اگر نکته‌ی دارند خدمت شما تقدیم بفرمایند.

استاد عباسی:

بسم الله الرحمن الرحیم وبه نستعین انه خیر ناصرٍ ومعین ثم الصلاة والسلام علی سیدنا و نبینا اباالقاسم مصطفی محمد و علی اهلبیته الطیبین الطاهرین واللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی قیام یوم الدین

شب هفدهم ماه شوال و سالروز جنگ خندق و یا نام دیگرش جنگ احزاب است. این جنگ واقعا یکی از جنگ‌های بسیار مهم اسلام با کفر است و درواقع دیگر اینجا آن شاخ اصلی کفر شکسته می‌شود؛ یعنی آن ابهتی که داشتند که معروف به جنگ احزاب است؛ چون همه باهمدیگر هم‌پیمان شدند از مشرکین قریش گرفته تا یهودیان همه به میدان آمدند که کار اسلام را یک سره کنند.

در سال پنجم هجری این اتفاق افتاده، بعد از این‌که خندق کنده شد و مشهور است یک فضایی درواقع بود برای این‌که اگر قرار شد به صورت تک به تک مبارزه کنند چند نفر از بزرگان کفار و جنگ جویان کفار از خندق رد شدند، و شروع به مبارز طلبیدن کردند.

حالا «عکرمة ابن ابی جهل» و دیگران هستند  یکی از آن‌ها «عمرو ابن عبدود» است که در بعضی از تواریخ آمده که معادل هزار جنگجو بوده است. جالب است وقتی که شروع به رجز خواندن کرد، خیلی هم با یک حالت‌های خاص تحقیر آمیزی رجز می‌خواند.

مثلا می‌خواند کجاست آن خدای که می‌خواهد شما را نجات دهد، مگر نگفتید که خدا این‌گونه است، الان چرا به کمک شما نمی‌آید، یا وقتی رجز می‌خواند می‌گفت من این‌قدر رجز خواندم که صدام گرفت، گلوم درد گرفت، کسی نیست جواب من را بدهد؟

آقا رسول الله سه مرتبه اعلام کردند، اگر کسی می‌تواند برود با او مبارزه کند و شر او را از سر مسلمان‌ها و اسلام دور کند. در هر سه بار طبق روال معمول در صدر اسلام جز آقا امیر المؤمنین کسی برای جنگیدن با او بلند نشد.

یک عبارتی را بعضی از منابع نقل کردند، شاید بیان حضرت برای نشان دادن اهمیت ماجرا است، بار اول که امیر المؤمنین بلند شدند، حضرت فرمودند علی جان بنشین این «عمرو ابن عبدود» است!

بار دوم هم به همین شکل و باز گفتند دیگران چه کسی می‌تواند این کار را انجام بدهد و بار سوم وقتی که فرمودند علی جان بنشین این عمرو است حضرت فرمودند ولو این‌که عمرو باشد؛ یعنی برای من فرقی نمی‌کند. حضرت می‌خواستند بگویند، شخصیت مقابلش، شخصیت خیلی قوی و قدری است.

مجری:

یعنی یک جنگجوی معمولی نیست.

استاد عباسی:

بله، یک جنگجوی معمولی نیست. اینجا یکی از جاهایی است که من وقتی این قصه را همین امروز مطالعه می‌کردم واقعا خیلی تأىسف خوردم، خیلی دلم سوخت از این دعای پیامبر که دست به سمت آسمان بلند کردند و گفتند خدایا من برادرم «حمزه» را در جنگ احد از دست دادم، و دیگران را در جنگ‌های دیگر از دست دادم. علی را برای من نگهدار من تنها نباشم، من را تنها رها نکن!

خیلی عجیب است پیامبر با آن عظمت روحی به خدا می‌گوید خدایا علی را برای من نگهدار. بعد آقا رسول الله عمامه خودش را به سر علی بستند.

مجری:

حاج آقا این روایت خیلی کم نقل شده است، این دعایی که فرمودید حضرت داشته است.

استاد عباسی:

بله یک دعایی خیلی زیبای است در کتاب «مناقب علی ابن ابی‌طالب- ابن شهر آشوب» آمده. خیلی برایم جالب بود که آقا رسول الله این‌گونه دعا کردند. بعد عمامه خودش را به سر امیر المؤمنین بستند، حضرت چقدر اهمیت را بالا می‌برند. عمامه خودش را حضرت به سر امیر المؤمنین بستند. شمشیر خودشان را به امیر المؤمنین دادند.

بعد وقتی امیر المؤمنین آماده شدند به میدان بروند حضرت فرمودند:

«برز الإيمان كله إلى الشرك كله»

همه ایمان مقابل همه شرک دارد به میدان می‌رود.

شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج13، ص158

یعنی کان آبروی اسلام بستگی به این جنگ امیر المؤمنین با عمرو ابن عبدود دارد. و باز عبارت دیگری که وجود دارد:

«ضربة علي يوم الخندق أفضل من عبادة الثقلين»

یا:

«قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لمبارزة علي بن أبي طالب لعمرو بن عبد ود يوم الخندق أفضل من أعمال أمتي إلى يوم القيامة»

المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيشابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى ، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص4327

كه در «مستدرک حاکم نیشابوری» آمده و همچنین آقای «سیوطی» در کتاب «جامع الاحادیث» خودش آورده است:

«قَالَ النَّبِيُّ لَمُبَارَزَةُ عَلِيَ لِعَمْروِ بْنِ وُدٍّ أَفْضَلُ مِنْ أَعْمَالِ أُمَّتِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»

جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)؛ اسم المؤلف: الحافظ جلال الدين عبد الرحمن السيوطي  الوفاة: 19/جمادى الاولى / 911هـ، دار النشر: ج6، ص108

و روایتش را تصحیح کرده است. من اسنادش را آورده بودم دیگر فرصت نیست نشان بدهم، زمان‌مان کم می‌آید.

حضرت علی (علیه السلام) به میدان رفتند و جالب است «عمرو ابن عبدود» تصورش این بود که باید با یک سالمندی بجنگد و با یک افراد با سن بالا بجنگد و به امیرالمؤمنین گفت برگرد، امیر المؤمنین او را دعوت به اسلام کرد او نپذیرفت. به امیر المؤمنین گفت برگرد، امیر المؤمنین برنگشتند.

امیر المؤمنین او را گفت بیا به جنگ و مسئله آن‌قدر مهم شد، اول نمی‌خواست بجنگد، حتی خطاب خاصی دارد می‌گوید تو جوانی من نمی‌خواهم با تو بجنگم و تو را بکشم.

امیر المؤمنین می‌گوید ولی من می‌خواهم تو را بکشم، یا به عبارتی می‌گوید می‌خواهم به دست تو کشته بشوم؛ یعنی اگر راست می‌گویی برای جنگ بیا!

وقتی که از شتر پیاده شد، عمرو ابن عبدود شترش را همان‌جا پی کرد، که من از این‌جا بر نمی‌گردم یا پیروز بر می‌گردم یا این‌که به اصطلاح کشته می‌شوم. بعد آن قصه و آن ضربت امیر المؤمنین که عمرو ابن عبدود آن‌گونه به درک واصل شد، یک شخصیت این چنینی است.

دو عبارت بسیار مهم آقا رسول الله در این جنگ است: "همه ایمان مقابل همه شرک" و:

«ضربة علي يوم الخندق أفضل من عبادة الثقلين»

یا:

«... أفضل من أعمال أمتي إلى يوم القيامة»

در منابع اهل‌سنت و شیعه مفصل آمده این از فضایل خیلی بی نظیر امیر المؤمنین (صلوات الله و سلامه علیه) است. در زمانی که دیگرانی بودند و دیگرانی حتی در این جنگ فرار کردند، دیگرانی رفتند پشت سر دیگرانی پنهان شدند؛ حتی در جریان ساخت خندق هم دیگرانی بودند که آنجا آیه مفصل نازل می‌شود که دعای پیغمبر را در بین خودتان مورد دعای خودتان قرار ندهید و ... می‌آمدند مدام اجازه می‌گرفتند به بهانه‌های مختلف که حتی کار نکنند.

امیر المؤمنین با شجاعت تمام در مقابل صدها نفر آدم که خودشان را جنگجو و بزرگ «عرب» و «قریش» می‌دانستند آمد و جنگید این خیلی حرف است که افراد دیگر جرأت نکنند پا به میدان بگذارند، جرأت نکنند کلامی بگویند می‌گوید «جابر» یک مقداری نزدیک رفت و از نزدیک‌تر واقعه را گزارش می‌کند می‌‌گوید طوری جنگ این‌ها ادامه پیدا کرد؛ یعنی آن‌قدر در این جنگ خاک بلند شد و این جنگ آن‌قدر جدی بود که چیزی پیدا نبود.

تا وقتی دیدیم که آقا امیر المؤمنین «الله اکبر» گفتند و توانستند بر «عمرو ابن عبدود» غلبه پیدا بکنند و پیروز شدند. باید این ماجراها و رشادت‌های امیر المؤمنین را برای فرزندان و خانواده‌ها و کودکان‌مان بگوییم که خدای ناکرده ته نشین ذهن کودکان ما شجاعت دیگرانی نباشد، شجاعت افراد خیالی دوران معاصر در فیلم‌ها و سریال‌ها و ... نباشد، بدانند که این اسلام اگر این‌گونه به دست ما رسیده چه رشادت‌های با چه ویژگی‌ها پشت آن بوده است.

جا دارد یکی دو جلسه صحبت بکنیم چه کسانی حاضر نبودند مقابل «عمرو ابن عبدود» بروند، اسمش که آمد لرزه بر تن چه کسانی افتاد، شما ببینید این جمع نشستند آقا رسول الله 3 بار اعلام می‌کند هیچ کس حاضر نیست دست بلند بکند می‌دانند و یقین دارند رفتن مقابل «عمرو ابن عبدود» مساوی با مرگ است.

مجری:

یکی از مظلومیت‌های حضرت امیر المؤمنین هم همین است ما از این طرف فضائل و شجاعت‌های ایشان را می‌گوییم اما از یک طرف دیگر باید گفت در «یوم الخندق» بوده، روز «خیبر» بوده و «جنگ بدر» بوده و در جنگ‌های دیگر بوده، یک جاهای امیر المؤمنین همیشه داوطلب بودند پیغمبر همیشه مطمئن بشود که کس دیگر نبود و تاریخ بنویسد که غیر از علی کسی نبوده 3 مرتبه تکرار می‌کرد.

ما خیلی معذور هستیم خیلی وقت‌ها اسامی آن‌های که فرار کردند و مخفی شدند را نمی‌توانیم بگوییم؛ یعنی آن‌های که بعد از پیامبر خدا بعداً مدعی شدند این‌ها مظلومیت امیر المؤمنین است فقط مجبور هستیم بگوییم فلانی و دیگران پنهان شدند اسامی‌شان را به علت بعضی معذوریت‌ها نمی‌توانیم بگوییم.

استاد عباسی:

بله و این‌که امیر المؤمنین بعد از پیغمبر در جریان جسارت‌ها و حمله‌های به خانه امیر المؤمنین و این اتفاقات صبر کردند، این صبر کردن مظلومیت امیر المؤمنین است که متأسفانه یک عده می‌آیند از همین مظلومیت سوء استفاده می‌کنند می‌گویند اگر امیر المؤمنین در «جنگ خندق» این کار را انجام داده چرا پس این‌جا هیچ کاری انجام نداده دست به شمشیر نبرده است؟

اتفاقاً این مظلومیت امیر المؤمنین و دیانت امیر المؤمنین است که به خاطر خدا، به خاطر دین خدا این‌جا صبر می‌کند، بعد صبر و مظلومیت و دیانت امیر المؤمنین و آن حلم امیر المؤمنین که در راه خدا دارد به خرج می‌دهد در بخش منفی می‌برند و سعی می‌کنند از آن سوء استفاده بکنند و باز این یک مظلومیت مضاعت برای امیرالمؤمنین است که هر جا ما شجاعت این‌چنینی می‌بینیم یادمان می‌افتد که یک روزی این امیر المؤمنین، مقابل «عمرو ابن عبدود» معادل 1000 جنگجو آن‌گونه می‌ایستد و یک جای در مقابل یک ترسو و بزدلی مجبور به صبر و سکوت می‌شوند دست به شمشیر نبردند.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، دانستن این تاریخ و ذکر فضائل امیر المؤمنین نکته‌ی است که ما نباید از آن غافل بشویم و سعی کنیم در مناسبت‌های مختلف فضائل امیر المؤمنین را بیان کنیم و نشر بدهیم این بخش را همین‌جا تمام می‌کنیم.

تشکر می‌کنم از حاج آقای عباسی استاد عزیز، این بخش را همین‌جا تمام می‌کنیم و یک میان برنامه می‌بنیم بر می‌گردیم و خدمت تان با موضوع و بحث اصلی برنامه عصر ایمان خواهیم بود

(میان برنامه):

مجری:

خیلی ممنون که کماکان بیننده برنامه عصر ایمان در شبکه حضرت ولی‌عصر هستید، موضوع برنامه عصر ایمان در دو سه برنامه گذشته به موضوع «خمس» اختصاص دارد یکی از محل‌های بحث جدی در بحث «خمس» معنای کلمه «غنمیت» در آیه 41 سوره انفال است، هفته‌های گذشته استاد «عباسی» راجع به این موضوع صحبت کردند این هفته می‌خواهند ادامه بحث‌شان را در معنای کلمه «غنیمت» از دیدگاه شیعه و سنی بفرمایند.

استاد عباسی:

محضر بینندگان عزیزمان بحثی را داشتیم در رابطه با این‌که آیه 41 سوره انفال که معروف به آیه «خمس» است آیه غنیمت است هر دو اسم را در رابطه با آن مطرح می‌کنند در این آیه بحثی را در رابطه با غنیمت داریم یک اشکالی می‌کردند این بود که غنیمت، «غنیمت جنگی» است شما چطوری از آن «خمس» برداشت می‌کنید؟

عرض کردیم که غنیمت در معنای لغوی و اصطلاحی خودش به معنای منفعت است سود و منفعتی که انسان می‌برد و شأن نزول آیه آمد گفت که این آیه در رابطه با مسائل و «غنیمت جنگی» نازل شده بود؛ یعنی یکی از موارد این است لذا شأن نزول نمی‌تواند آیه را در مورد خودش محصور بکند بله شأن نزول مسائل جنگی است.

خدا، پیامبر، اهل‌بیت (علیهم السلام) باید برای ما بگویند که دیگر چه چیزهای را شامل می‌شود؟ غنیمت معنا می‌شود و حکم بر آن مترتب است بله ممکن است یک غنیمت‌های باشد که غنیمت باشد؛ اما «خمس» به آن تعلق نگیرد اهل‌‌بیت نگفته باشند ما تابع نص و شرع هستیم آن‌ چیزی که برای ما مشخص کرده.

برای بینندگان عزیزمان از کلام علمای شیعه مواردی را مطرح کردیم، در کتب لغت گفتیم در کلام علمای شیعه من می‌خواستم یکی دیگر از علما را نام ببرم، حالا اشاره کردم پس گذر بکنم بهتر است از کلام علمای اهل‌سنت از کتب تفسیر، بعضی از تفاسیر را ما خدمت بینندگان عرض نکردیم خلاصه می‌گویم که سراغ احادیث اهل‌سنت و علمای حدیثی و فقهی اهل‌سنت برویم.

در تفاسیر به عنوان نمونه یکی از تفاسیر «تفسیر ثعالبی» است، جلد 3، چاپ دار احیاء التراث العربی «بیروت لبنان»، صفحه 136، ذیل آیه 41 سوره انفال قولی است

«وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُول؛ ‏الغنيمة في اللغة ما يناله الرجل بسعي»

آن چیزی که فرد با تلاش به آن دست پیدا می‌کند.

«ومنه قوله»

و از این است قول رسول خدا که فرمودند:

«الصيام في الشتاء هي الغنيمة الباردة»

روزه گرفتن در زمستان یک منفعت دلچسبی است و نفع بیش‌تری دارد.

 این چیزی که حضرت فرمودند.

«قوله ومن شیءٍ ظاره العموم ومعناه الخصوص»

این‌که «مِنْ شَيْ‏ءٍ» گفته، از چیزهای که بهره می‌برید ظاهرش عموم هر چیز است «ومَعناهُ الخصوص» آن چیزی که فقهاء در رابطه با آن مطرح بکنند و بیاورند.

باز همین‌طور در «التفسیر البسیط للقرآن الکریم» دکتر «محمد سید طنطاوی»، «مفتی سابق مصر» مجلد 6، چاپ دار المعارف، صفحه 99

«( غَنِمْتُمْ ) من الغنم بمعنى الفوز والربح»

به معنای پیروزی و به معنای سود!

التفسير الوسيط للقرآن الكريم - سيد محمد طنطاوي - ج 6 ص 99 (براساس نرم افزار مکتبه اهل‌بیت)

این معنا در دیدگاه مفسرین است اگر بخواهیم موارد دیگر را مطرح بکنیم، بعد از مفسرین ما سراغ آن‌چه که...

مجری:

حاج آقا ما اگر بخواهیم معنا را دقیق بررسی کنیم باید یک نگاه، از نگاه مفسرین هم در شیعه و هم در سنی داشته باشیم، که این‌جا غنیمت را به چه معنا در نظر می‌گیرند، بعد که بر می‌گردیم ببینیم که فقهاء راجع به این چه می‌گویند. الان شما مفسرین در دیدگاه اهل‌سنت را بیان کردید.

استاد عباسی:

در جلسه گذشته گفته بودیم، یک تتمه‌ی بود که بیان کردیم و از دیدگاه علمای شیعه را هم عرض کردیم، الان می‌خواهیم از بعضی از روایات و علمای که بحث‌های روائی را مطرح می‌کنند و فقهای اهل‌سنت مواردی را عرض بکنیم تا برای بینندگان عزیزمان روشن بشود که غنیمت را اعم از «غنیمت جنگی» گرفته‌اند، حتی خود اهل‌سنت که گاهی به ما اشکال می‌گیرند که چرا شما «خمس» را به ارباح مکاسب بیان کردید و وضع کردید؟ خودشان خارج از «غنیمت جنگی» آمدند غنائمی را و خمسی را مشخص کردند.

 در کتاب «الجامع الصحیح» آقای «بخاری» در واقع همان «صحیح بخاری» جلد 1، «کتاب الزکاة»:

«بَاب ما يُسْتَخْرَجُ من الْبَحْرِ»

باب آن چیزهای که از دریا استخراج می‌شود.

«وقال بن عَبَّاسٍ رضي الله عنهما»

از «ابن عباس» روایتی را نقل کرده

«ليس الْعَنْبَرُ بِرِكَازٍ هو شَيْءٌ دَسَرَهُ الْبَحْرُ وقال الْحَسَنُ في الْعَنْبَرِ وَاللُّؤْلُؤِ الْخُمُسُ»

در رابطه با «عنبر» و «لؤلؤ» که از دریا گرفته می‌شود «خمس» وجود دارد

«فَإِنَّمَا جَعَلَ النبي صلى الله عليه وسلم في الرِّكَازِ الْخُمُسَ ليس في الذي يُصَابُ في الْمَاءِ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج2، ص544، ح1426

می‌گوید از پیامبر نقل شده پیامبر گرامی در رابطه با گنج فرمودند که «خمس» دارد و در رابطه با یک سری از چیزهای که در دریا است «خمس» مشخص کردند نه هر چیزی که از دریا گرفته می‌شود

مجری:

یعنی «مروارید» و «لؤلؤ» که معمولاً از دل صدف‌ها در می‌آورند می‌گویند «خمس» دارد.

استاد عباسی:

بله این را می‌گویند «خمس» دارد چون آمده که در آن‌ها هم مانند گنج است، وقتی به گنج «خمس» تعلق می‌گیرد که گنج هم «غنیمت جنگی» نیست، گنج موردی است در واقع باید بگوییم که علمای اهل‌سنت بر اساس روایات‌شان یا بر اساس هر چیز اضافه کردند که به گنج هم «خمس»‌ تعلق می‌گیرد بله در شیعه هم داریم.

ولی اگر شما گفتی فقط شأن نزول آیه که گفته «غنیمت جنگی» فقط به این «خمس» تعلق می‌گیرد؛ پس هیچ مورد دیگری نباید بیاوری اما اگر مورد دیگر را می‌گویم این با این روایت اضافه می‌شود، این با این مطلب اضافه می‌شود و این عالم گفته؛ پس دیگر نباید به شیعه اشکال بکنی که شما چرا ارباح مکاسب را اضافه کردی؟

مجری:

پس نشان می‌دهد از آن حصر در آمده

استاد عباسی:

بله، از آن در آمده، دیگر چه یک مورد و چه 5 مورد و چه 10 مورد به آن اضافه بشود اگر شما از شأن نزول خارجش کردی و گفتی موارد دیگر مثل گنج مثل «لؤلؤ» مثل «عنبر» و چیزهای که در دریا است به آن «خمس» تعلق می‌گیرد؛ پس ممکن است ما هم بر اساس مدارکی که داریم بگوییم که به ارباح مکاسب هم «خمس» تعلق می‌گیرد.

مجری:

می‌خواستم سوالی بپرسم اگر آن‌ها اشکال بکنند بگویند نه شیعه اشتباه می‌کند، «خمس» فقط در «غنیمت جنگی» است آن چیزی که شأن نزول آیه است در مورد موارد دیگر حتماً باید روایت و نصی باشد، مثل گنج شما می‌گویید پس ما هم در سود کاسبی و جاهای دیگر مثل شما مدارکی داریم.

استاد عباسی:

بله ما می‌گوییم اگر شما می‌گویید ما این روایت را داریم ما هم می‌گوییم ما هم این روایت را داریم، اگر شما می‌گفتید هیچ روایتی قبول نیست فقط شأن نزول بعد می‌توانستید به ما بگویید بیایید ثابت بکنید که ما چرا داریم این کار را انجام می‌دهیم؟ ولی وقتی شما خودتان آیه قرآن و مفهوم غنیمت را توسعه دادید یعنی از مفهوم لغوی غنمیت، در واقع استفاده کردید به جای این‌که از شأن نزول استفاده بکنید. گفتید گنج و ... و دیگران را هم شامل می‌شود؛ پس دیگر نمی‌توانید به ما بگویید شما چرا از مفاد آیه خارج شدید؟

پس اصلاً این از مفاد آیه خارج شدن نیست؛ یعنی وقتی از مفاد آیه خارج شدن است که ما بیاییم خلاف آیه انجام بدهیم در حالی که آیه، ظاهرش کلمه غنیمت است که کلمه غنیمت به همه این‌ها می‌تواند اطلاق بشود و شأن نزولش فقط یکی از مصادیق است.

یکی از مصادیق غنیمت، «غنیمت جنگی» می‌شود این شأن نزول است؛ ولی این به این معنا نیست که آن را در مورد شأن نزول حصر می‌کنیم، معنای لغوی را استفاده می‌کنیم این هم یک روایتی که از «صحیح بخاری» عرض کردیم یا در کتاب «عمدة القاری شرح صحیح بخاری» چاپ دار الفکر، جلد 9، صفحه 103

مجری:

این کتاب که دیگر تألیف «بخاری» نیست «شرح صحیح بخاری» است

استاد عباسی:

بله، این کتاب آقای «عینی» شارح «صحیح بخاری» است. می‌گوید وجه سوم، مسئله «رکاز» است

«وفيه وجوب الخمس وهو إجماع العلماء»

در رابطه با گنج، «خمس» در آن واجب است و این هم اجماع علمای اهل‌سنت است.

عمدة القاري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: بدر الدين محمود بن أحمد العيني الوفاة: 855هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج9، ص103

ادعای اجماع بر این دارد. روایتش در «صحیح بخاری» بود برای‌شان صد در صد معتبر است و این هم شرحش است می‌گوید بر اساس همان روایت «صحیح بخاری» و روایات دیگری که آمده اجماع علما در این مطلب است که به گنج، «خمس» تعلق پیدا می‌کند. این یک مورد دو سه مورد هم من می‌خواهم از کلام فقهای اهل‌سنت عرض بکنم که فقهای اهل‌سنت چه برداشت‌های داشتند؟ آقای «ابن قدامه مقدسی دمشقی حنبلی» متوفای 620 هجری قمری از علما «حنبلی مذهب» و فقهای معروف «حنبلی» است در قرن 6 و اوائل قرن 7 هجری قمری در «المغني في فقه الإمام أحمد بن حنبل الشيباني» جلد 4، چاپ دار عالم الکتب، صفحه 241 ایشان در فصل 3 می‌گوید:

«في نصاب المعدن»

در نصاب معدن که چه به آن تعلق می‌گیرد

«وهو ما يبلغ من الذهب عشرين مثقالا ومن الفضة مائتي درهم أو قيمة ذلك من غيرهم وهذا مذهب الشافعي وأوجب أبو حنيفة الخمس في قليله وكثيره»

بعضی‌ها در رابطه با آن حالت «زکات» حساب کردند برایش «نِصاب زکات» گذاشتند

مجری:

گفتند تا به یک نصابی برسد زکاتی ندارد از آن به بالا «زکات» دارد

استاد عباسی:

بله از آن نصاب دارد که «زکات» می‌شود اما می‌گوید:

«وأوجب أبو حنيفة الخمس في قليله وكثيره من غير اعتبار نصاب بناء على أنه رکاز»

یعنی رکاز را که قطعی قطعی اجماع علما بوده، گفتند همان‌طوری که شما گنج پیدا می‌کنی معدن هم به خاطر این‌که شما می‌شکافی و به یک چیز غیر عادی‌تری میرسی، به صورت عادی همه بیابان‌ها و کوه‌ها سنگ است ولی شما یک جای را شکافتی و به یک سنگی رسیدی که هر تکه‌اش به اندازه یک ساختمان و ملک بزرگ قیمت دارد، این دیگر سنگ عادی بیابان نیست این سنگ خاص و معدن است.

گفتند پس معدن را هم مثل گنج بگوییم که شما به جای رسیدی رگه‌های طلا دارد یا سنگ‌های قیمتی مثل عقیق یا زمرد دارد، این خیلی با ارزش است به این هم باید «خمس» تعلق پیدا بکند نصاب هم در آن مطرح نیست بگوی «زکات» است

«لعموم الأحاديث التي احتجوا بها عليه»

عموم احادیثی که در رابطه با «رکاز»‌است معدن را هم شامل می‌شود.

المغني في فقه الإمام أحمد بن حنبل الشيباني؛ اسم المؤلف: عبد الله بن أحمد بن قدامة المقدسي أبو محمد الوفاة: 620، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1405، الطبعة: الأولى، ج2، ص331 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)

پس یک چیز دیگری هم اضافه کردند با این‌که در رابطه با معدن روایت صریح هم ندارند، گفتند معدن را هم بناء بر «رکاز» می‌گذاریم به عنوان این‌که حالت پنهان بوده و یک مرتبه به دست می‌آید این هم پنهان است به دست می‌آید پس حکم آن، باید این مطلب بر آن صدق بکند این هم یک مورد.

مورد بعدی در کتاب «المدونةُ الکبری مالک ابن انس» متوفای 179 هجری قمری امام مذهب «مالکی» در جلد 1، صفحه 340 می‌گوید:

«في الجوهر واللؤلؤ والنحاس يوجد في دفن الجاهلية ( قال بن القاسم ) كان مالك يقول في دفن الجاهلية مما يصاب فيه من الجوهر والحديد والرصاص والنحاس واللؤلؤ والياقوت وجميع الجواهر أرى فيه الخمس»

آن‌چه که در جاهلیت دفن شده بود، چه چیزی دفن شده بود؟ همان گنج بود، گنج همین‌طوری به دست نیامده بود گنج را حتماً یک نفر جای دفن کرده بود و برای فرزندان و آیندگان گذاشته بود، مرسوم بوده گاهی با مرده دفن می‌کردند، که به نام دفینه مطرح می‌شده به نام گنج مطرح می‌شد، بعد از گذشت 100 یا 200 یا 1000 سال بعد کسی به علتی برای کشاورزی، زرعی و ساخت و ساز و ... آن‌‌جا را حفر می‌کرده برخورد می‌کرده با چیزی که آن‌جا به عنوان گنج دفن شده بود.

می‌گوید هر کدام از این‌ها باشد همراه با یاقوت و لؤ لؤ و جمیع جواهر باشد حتی حدید که به عنوان معدن به حساب می‌آید

 «فیه الخمس»

 در این‌ها «خمس» است.

المدونة الكبرى؛ اسم المؤلف: مالك بن أنس الوفاة: 179، دار النشر: دار صادر – بيروت، ج 2، ص 292 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)

یعنی باید خمسش را پرداخت بکنید؛ پس علاوه بر آن‌چه که در روایات آمده بود موارد متعدد دیگری وجود داشت که در آن موارد متعدد باز قصه «خمس» مطرح شده بود. این هم یک دیدگاه از یکی از علمای اهل‌سنت در واقع از یکی از مذاهب فقهی!

مجری:

از «شافعی» و «ابو حنیفه» گفتید این هم از «مالکی» بود

استاد عباسی:

بله، مطلب دیگر از کتاب «مبسوط سرخسی» است که باز ایشان از فقهای اهل‌سنت است، از علمای بنام و کتاب «مبسوط» کتابی است که به شدت مورد توجه است، این کتاب در دار المعرفه «بیروت لبنان» چاپ شده صفحه 211 باب، «بابُ المعادنِ وغیرها» می‌گوید:

«فعلم أن المراد بالركاز المعدن والمعنى فيه »

خیلی جاها مقصود از «رکاز» معدن است معنای در آن است که:

«أن هذا مال نفيس مستخرج من الأرض»

مال نفیس و ارزشمندی است که از زمین استخراج می‌کنند

«فيجب فيه الخمس كالكنز»

در آن «خمس» است مانند گنج!

«وهذا لأن المعنى الذي لأجله وجب الخمس في الكنز موجود في المعدن»

همان ویژگی در رابطه با «کنز» وجود دارد که مخفی و پنهان بود، حتی بدون زحمت به آن دست پیدا کردیم در معدن هم وجود دارد

«فإن الذهب والفضة»

طلا و نقره

«تحدث في المعدن من عروق كانت موجودة حين كانت هذه الأرض في يد أهل الحرب»

می‌گوید نقره و طلا از معدن به دست می‌آید، آن رگه‌های که در معدن وجود دارد در روی زمین کسی وارد باشد بتواند این را کشف بکند و بعد استخراج اتفاق می‌افتد؛ لذا بر این‌ها هم «خمس» است بعد می‌گوید این‌ها یک موقعی در دست اهل حرب و دشمن بوده

«ثم وقعت في يد المسلمين بإيجاف الخيل فتعلق حق مصارف الخمس بتلك العروق»

مصارف «خمس» در آن باید لحاظ بشود و به عنوان «خمس» ثبت بشود.

المبسوط؛ اسم المؤلف: شمس الدين السرخسي الوفاة: 483، دار النشر: دار المعرفة – بيروت،

ج2، ص211

بنابراین تا اینجای کار آن‌چه که ما عرض کردیم این است که ...

مجری:

چیزی که ثابت است خروج موارد «خمس» از ذیل غنیمت جنگی است

استاد عباسی:

بله، اصل معنای غنیمت هم همان بوده، اگر این شأن نزول نبود به دست ما نرسیده بود چون هر آیه‌ی در یک واقعه‌ی اتفاق افتاده، اگر ما بخواهیم آیات را حبس بکنیم در واقعه‌ی که در آن اتفاق افتاده بگوییم این آیه فقط مربوط به این واقعه است و دیگر از آن نتوانیم استنباط دیگری بکنیم، درواقع استفاده ما از آیه یا هیچ می‌شود کامل از بین می‌رود، یا خیلی خیلی محدود می‌شود ما چه برداشتی می‌خواهیم بکنیم این آیه که در یک واقعه‌ی اتفاق افتاده مردم یک جای سوال کردند و جوابی گرفتند.

برادران «یوسف» پیش حضرت «یعقوب» آمدند گفتند

(قَالُوا يا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ)

گفتند: «پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، که ما خطاکار بوديم!»

سوره یوسف (12): آیه 97

تا می‌گوییم یک پیامبری بوده، برادران «یوسف» به جای این‌که بگویم خدایا ما را ببخش ما اشتباه کردیم آمدند به پدرشان گفتند پدر، تو از خدا بخواه، تو از جانب ما برای ما استغفار بکن آن هم به آن‌ها نگفته شما مشرک شدید بروید از خدا بخواهید چرا سراغ من آمدید؟ او هم می‌گوید:

(قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ)

گفت: «بزودي براي شما از پروردگارم آمرزش مي‌طلبم، که او آمرزنده و مهربان است!»

سوره یوسف (12): آیه 98

در روایت می‌گوید مقصود حضرت این بود که صبر کنید شب جمعه بشود که شب جمعه، شب رحمت الهی است در آن وقت (سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي)؛ به زودی، آینده ان شاء الله برای‌تان این کار را انجام می‌دهم؛ یعنی نه تنها حرف‌تان، حرف درستی است خوب جای آمدید باید پیش ولی خدا می‌آمدید درخواست می‌کردید تا گناه‌تان آمرزیده بشود، بلکه این دعا برای منِ ولی خدا بهتر است که در یک وقت خاصی باشد که در شب جمعه باشد که شب رحمت و مغفرت و شب زیارتی سید الشهداء است شب خاص و ویژه‌ی است.

یعنی کاری که شما انجام دادید خوب است هم تازه من باید مراعات بکنم که در یک موقع خاص و زمان خاصی دعا بکنم، بنابراین دعا مکان و زمان و شرایط و ویژگی‌های خاص خودش را دارد اگر قرار باشد ما شأن نزول بگوییم، این شأن نزولش برادران «یوسف» است به آنی هم که گفتند پدر حضرت «یوسف» حضرت «یعقوب علی نبینا وعلی آله وعلیه السلام» است. پس ما چه؟

هیچی دیگر فقط بدانید این کار خوبی بود که آن‌ها انجام دادند، ما الان می‌توانیم به کسی پناه ببریم و از او درخواست دعا بکنیم؟ ابا صالح المهدی که پدر بندگان صالح خدا است، پدر همه مؤمنین و پدر همه ما به حساب می‌آید آیا ما می‌توانیم بگوییم (يا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ) یا نه؟ نه شما اجازه ندارید این کار را بکنید آن کار فقط در شأن نزول بود این حصر در شأن نزول استفاده ما از آیه قرآن را یا از بین می‌برد یا خیلی استفاده ما را کم و ناچیز می‌کند، همین که ما بدانیم آن‌ها گیر کردند رفتند پیش پدرشان ولی خدا؛ ولی به تعبیر آقایان «وهابی» ما اجازه نداریم این کار را بکنیم به خاطر این‌که شأن نزول این‌چنینی است.

در آیه «خمس» و غنیمت هم همین قصه است، معنای غنیمت را باید از اهل‌بیت (علیهم السلام) بپرسیم از رسول گرامی اسلام و این شأن نزولش «غنیمت جنگی» بوده؛ لذا اگر کسی با تعبیر غیر علمی به ما بگوید آیه قرآن در رابطه با «غنیمت جنگی» است شما چنین و چنان می‌کنید؟ می‌گوییم شما پس معنی تفسیر قرآن را متوجه نمی‌شوی معنی مراجعه به اهل‌بیت در فهم قرآن را متوجه نمی‌شوی، معنی تفاوت شأن نزول و تفسیر آیه را متوجه نمی‌شوی.

شما می‌خواهی آیه قرآن را در شأن نزولی گیر بیاندازی که این کارائی ندارد و این اتفاق باعث می‌شود که اساساً دیگر پیدا نکنیم در جنگ با شرایطی که می‌گوییم چون در جنگ شرایط دارد در هر جنگی نمی‌شود غنیمت گرفت باید امام معصوم فرمانده جنگ باشد یا به اذن مستقیم امام معصوم باشد چه و چه باشد طرف مقابل حتمی باشد که کافر و دشمن خدا و فلان است، جنگ داخلی باشد نمی‌شود جنگ با کشور مسلمان باشد نمی‌شود کلی ماجرا دارد؛ پس بفرمایید این آیه قابل استفاده نیست.

 بنابراین با این ویژگی که عرض کردیم ما آیه را با این معنا و به این شکل تعبیر می‌کنیم و استفاده می‌کنیم.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، و خیلی ممنون و متشکر از شما بینندگان تشکر می‌کنیم که تا این لحظه پیگیر برنامه‌ عصر ایمان بودید. خدمت تان عرض می‌کنم مثل همه برنامه‌های که در خدمت تان بودم برنامه عصر ایمان و سایر برنامه‌های زنده شبکه حضرت ولی‌عصر به روی شما عزیزان باز هست هم ارسال پیام و هم تماس تلفنی که در برنامه حضور داشته باشید و با حضور شما برنامه چالشی‌تر و جذاب‌تر و دقیق‌تر بشود، موضوعاتی که در برنامه عصر ایمان و سایر برنامه‌های شبکه حضرت ولی‌عصر بیان می‌شود ما حتماً از این استقبال می‌کنیم و منتظر تماس‌ها و پیام‌های شما در این برنامه خواهیم بود.

یک میان برنامه می‌بینیم و بر می‌گردیم در ادامه امیدواریم که با تماس‌های شما برنامه جذاب‌تر بشود.

(میان‌برنامه)

مجری:

سلام مجدد خدمت همه شما بینندگان عزیز و محترم عصر ایمان، تا اینجای برنامه حاج آقای «عباسی» کارشناس محترم برنامه مواردی را از استفاده کلمه غنیمت و «خمس» همچنین در تفاسیر اهل‌سنت و هم در فتاوای مذاهب گوناگون از «شافعی»ها، «مالکی»ها و هم از «حنفی»ها بیان کردند و هم این‌که در معنای غنیمت استفاده عموم کردند و فقط اختصاص به غنیمت جنگی ندادند و هم این‌که در گنج و معادن و در بعضی جاهای دیگر فقهای اهل‌سنت و صاحبان مکاتب‌شان فتوا دادند که در این موارد باید «خمس» را بپردازید.

این‌ها را که حاج آقا از منابع و تفاسیر اهل‌سنت بیان می‌کنند فقط به خاطر این است که شما بینندگان عزیز و ما بدانید این‌که در «شبکه‌های وهابی» می‌گویند «خمس» را شیعه از خودش در آورده نه این‌گونه نیست، مذاهب و فقه خودشان هم «خمس» را بیان می‌کند و دارند می‌گیرند و همچنین احکامی در فقه خودشان است.

حاج آقا من باب این‌که فقط رفع شبهه بشود از منابع اهل‌سنت استفاده می‌کنیم و پاسخی به «شبکه‌های وهابی»‌باشد، آن چیزی که برای ما مهم است کلام و احادیث اهل‌بیت (علیهم السلام) است راجع به کلمه غنیمت که استفاده عموم از آن بشود و از آن صرف «غنیمت جنگی» خارج بشود اگر از کلام اهل‌بیت احادیث و نکته‌ی است بفرمایید

استاد عباسی:

بله ما وقتی به کلام معصومین (علیهم السلام) نسبت به خود واژه غنیمت مراجعه می‌کنیم، برای‌مان روشن بشود این‌که غنمیتی که در آیه آمده است خود معنا، هیچ اختصاصی به «غنیمت جنگی» ندارد خود معنا، یک معنای لغوی دارد در کلام دیگران استفاده شده در کلام معصومین (علیهم السلام) هم استفاده شده با عنوان مثال ما سراغ «نهج‌البلاغه» امیر المؤمنین می‌رویم مواردی در «نهج‌البلاغه» امیر المؤمنین از این واژه استفاده شده به معنای لغوی و عمومی غنیمت استفاده شده.

مجری:

حاج آقا معذرت می‌خواهم کلام تان را قطع می‌کنم، قبل از این‌که حدیث شریف امیر المؤمنین از «نهج‌البلاغه» را بفرمایید این نکته را خدمت بینندگان عزیز عرض کنم، کلمه غنیمت کلمه «عربی» است وقتی به زبان «فارسی» آمده ما الان در زبان «فارسی» آن چیزی که عرفاً و معمولاً استفاده می‌کنیم کلمه غنیمت را چون فقط در «غنیمت جنگی» استفاده می‌کنیم. بعضی از بینندگان نسبت به مسئله «خمس» یک زاویه، اشکال و انتقادی داشته باشند این آیه را ببینند و استدلال «شبکه‌های وهابی» را ببینند فکر کنند استفاده‌ی که از کلمه غنیمت در «فارسی» می‌شود همان استفاده‌ی که در کلام «عربی» می‌شود در حالی که می‌فرمایید در زبان «عربی» غنیمت، به همه معانی استفاده می‌شود. حالا ما در «فارسی» که ترجمه می‌کنیم غنیمت را فقط در «غنیمت جنگی» استفاده می‌کنیم این اشکال ترجمه «فارسی» به «عربی» رخ ندهد غنیمت معنایش عام است.

استاد عباسی:

احسنت، شما خیلی عرفی‌اش کردید تا برای بینندگان عزیزمان جا بیافتد یکی از نکات همین است.

مجری:

شامل کلمه غنیمت فقط نمی‌شود کلمات دیگر هم هستند.

استاد عباسی:

در «عربی» از همان ماده‌ی که کلمه غنیمت گرفته شده «غَنَم» گرفته شده که به معنای گوسفند است، به گوسفند هم «غنم»‌ گفتند به علت این‌که آن هم سود است، چون از پر سودترین حیوانات در پرورش از قدیم‌ این‌طوری بوده، شاید الان هم به اصطلاحی همین‌طور باشد. حیوانی است که زودتر از خیلی‌ از حیوان‌ها گوشت می‌گیرد و محیا کردن علوفه برایش آسان‌تر است و همه چیزش سود است «غنم» گفته شده.

خود کلمه «غَنم» از ماده «غَنِمَ» است به معنای «غنیمت، سود، ربح» و به معنای آن چیزی که به دست می‌آید در عبارت لغت «فوز بالشی» یعنی به چیزی دست پیدا کردن یک مقداری گاهی اوقات در چیزهای که سودش یک مقدار غیر متعارف‌تر است و سود بیش‌تری دارد در بعضی از عبارات آوردم چه سودهای که بدون زحمت به دست می‌آید و خیلی زیاد است مثل گنج و معدن و ...

چه سودهای که با زحمت به دست می‌آید اما جمع می‌شود و در کنار هم قرار می‌گیرد که به آن در اصطلاح غنیمت گفته می‌شود هر دوی این موارد و هردوی این ویژگی‌ها را شامل می‌شود.

در «نهج‌البلاغه» امیر المؤمنین چاپی که با تحقیق دکتر «صبحی صالح» است دار الکتاب «البنانی بیروت و «قاهره» کتاب را مشترک چاپ کردند صفحه 103 از خطبه‌های حضرت یکی از عبارات شان در این خطبه این است:

«اغْتَنَمَ الْمَهَلَ»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص103،  76 و من خطبة له (علیه السلام) في الحث على العمل الصالح‏

«إغتَنَمَ المَهل» با «هـ» دو چشم، به معنای مهلت‌ها است غنیمت بشمارید، سود ببرید از فرصت‌ها استفاده کنید و سود ببرید؛ یعنی فرصت‌ها را به عنوان یک سودی بپندارید که آن سود را از دست نمی‌دهید این یکی از خطبه‌های «نهج‌البلاغه» امیر المؤمنین است که در رابطه با غنیمت با واژه امر غنیمت بشمارید «إغتَنَمَ‌ المَهل» باید غنیمت بشمارید.

مجری:

         ما فات مضى و ما سيأتيك فأين** قم فاغتنم الفرصة بين العدمين‏

این شعر هم منصوب به امیر المؤمنین است.

استاد عباسی:

بله، این کلمه‌ی که در عبارت امیر المؤمنین (صلوات الله وسلامه علیه) استفاده شده. بعد از این قضیه در عبارات حضرت باز هم است به عنوان مثال در خطبه 120 «نهج‌البلاغه» حضرت فرمودند:

«وَ عِنْدَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَبْوَابُ الْحُكْمِ وَ ضِيَاءُ الْأَمْرِ أَلَا وَ إِنَّ شَرَائِعَ الدِّينِ وَاحِدَةٌ وَ سُبُلَهُ قَاصِدَةٌ مَنْ أَخَذَ بِهَا لَحِقَ وَ غَنِمَ وَ مَنْ وَقَفَ عَنْهَا ضَلَّ وَ نَدِم‏»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص176، 120 و من كلام له (علیه السلام) يذكر فضله و يعظ الناس‏

ما اهل‌بیت (علیهم السلام) ابواب حکمت هستیم و امور روشن الهی در اختیار ما است، شرائع دین یکی هستند مقصد برای رسیدن افراد یکی است. «مَنْ أخذَ بِها» اگر به این دین واحد از طریق ما اهل‌‌بیت (علیهم السلام) که چقدر خطبه‌های «نهج‌البلاغه» زیبا و شیرین و چقدر کلام امیر المؤمنین کلام شیرینی است که ما یک مقداری نسبت به آن غفلت داریم، یعنی به «نهج‌البلاغه» امیر المؤمنین آن‌طوری که باید و شاید مراجعه نمی‌کنیم.

 یکی از حرف‌های جدی ما این است که اگر کسی می‌خواهد در بین ادیان و اقوام مقایسه بکند، چون بعضی‌ها می‌گویند از کجا معلوم که شیعه بر حق است؟ خطبه‌ها را شما مقایسه بکنید کلمات امیر المؤمنین و حکمت را مقایسه کنید اگر به بافتن باشد خیلی‌ها حرف‌های بافتن دارند؛ ولی کلامی که واقعاً بشود رویش حساب کرد واقعاً محتوای اعتقادی، آموزشی، علمی با آن ویژگی‌ها داشته باشد کلام امیر المؤمنین است.

در ادیان دیگر نداریم، در مذاهب دیگر هم همچنین شخصیتی نداریم بروند نگاه بکنند یک مقایسه خیلی ساده بکنند، مقایسه کنند کلام و خطبه‌ها امیر المؤمنین را یک طرف بگذار کلمه‌ها و خطبه‌های که آمده و جای حضرت امیر را گرفته، خلیفه اول آن را هم کنار ایشان بگذارند، من نگاه کردم ایشان یک خطبه‌ی خوانده بالای منبر رفته گفته مردم من صلاحیت خلافت ندارم و از منبر پایین آمد.

در یک خطبه‌ی دیگر گفته مردم من نمی‌توانم بعد از پیغمبر حرف بزنم و خطبه‌ی بخوانم کلماتی این مدلی؛ خلیفه اول هم دو سال و نیم حاکم بوده و جمعه‌ها نماز جمعه می‌خوانده کلماتش را جمع بکنند بگویند این 5 تا یا 10 خطبه و یا موارد خیلی جزئی واقعاً خطبه باشد کلمات باشد خطبه 3 کلمه‌ی یا 5 کلمه‌ی نباشد یک چیزی گفته باشد و پایین آمده باشد.

مجری:

اگر طولانی هم باشد دارای مفاهیم باشد

استاد عباسی:

دارای مفهوم باشد بگذاریم این طرف ببینیم یک دهم و یا یک صدم شد اصلاً قابل مقایسه هست یا نیست؟ شما کلمات و عبارات را ببینید و کنار همدیگر بگذارید.

 «نهج‌البلاغه» خیلی عجیب است لازم نیست ما برویم هزار تا مسئله را بررسی کنیم به این برسیم که امیر المؤمنین بر حق است، امیر المؤمنین صلاحیت و اعلمیت داشته و بعد از پیغمبر بخواهد خلافت پیدا بکند.

یک نهج‌البلاغه‌ ام مایی، یک صدم این را هم از دیگران بیاورند از خلیفه اول بیاورند از خلیفه دوم بیاورند و از خلیفه سوم بیاورند، بگویند این هم مال این‌ها بوده یک «دعای کمیل» امیر المؤمنین دارد، یک «دعای غیر کمیلی» هم از آن‌ها بیاورند بگویند این آقا وقتی مناجات می‌کرده این‌طوری مناجات می‌کرده مناجات و دعای امیر المؤمنین با این مضامین این است.

من خاطرم است عمره مشرف بودیم دور خانه خدا، در آن‌جا شیعه و سنی دارند دور خانه خدا طواف می‌کنند، «دعای کمیل» را دور خانه خدا می‌خواندیم بعد می‌دیدیم آرام آرام یک نفر، دو نفر در حال طواف هستند، سرعت‌شان را با ما تنظیم می‌کنند 5 نفر، 10 نفر، 15 نفر از کسانی بودند که معلوم بود اهل‌سنت هستند و از کشورهای «آفریقائی» بودند از مدل حوله احرام مشخص بود اهل‌سنت هستند. این‌ها جذب شدند، نه جذب صدای من شدند جذب کلام امیر المؤمنین شدند آن که «عربی» را می‌فهمد که:

«إِلَهِي وَ رَبِّي مَنْ لِي غَيْرُك أَسْأَلُهُ كَشْفَ ضُرِّي وَ النَّظَرَ فِي أَمْرِي‏ ‏»

المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقية و جنة الإيمان الباقية)؛ كفعمى، ابراهيم بن على عاملى، محقق/ مصحح: ندارد: ناشر: دار الرضي (زاهدي) ص556

معنی این کلمات چه است متوجه می‌شود، دیدیم این‌ها مبهوت دارند دور می‌زنند دارند گریه می‌کنند وقتی کلام امیر المؤمنین را می‌شنوند و همه‌اش هم مناجات با خدا است یک مناجات این مدلی از دیگران بیاورید، حالا در علم قوی نبودند، در شجاعت قوی نبودند، آیا در مناجات هم قوی نبودند؟ ادیب هم نبودند؟ خیلی عجیب است و ما به این نکات کم توجه کردیم.

من خودم را عرض می‌کنم که بارها و بارها شاید هزاران بار در این شبکه و برنامه‌های تلویزیونی آمدم استنادات مهم مطرح کردم؛ ولی شاید خیلی چیزها استدلال نیاز نداشته باشد ما فقط بگوییم ما یک «نهج‌البلاغه» از امیر المؤمنین داریم شما هم یک «نهج‌البلاغه» از فلانی بیاورید، یک «دعای کمیل» ما داریم یک «دعای صباح» داریم شما هم یک دعای شبیه به این بیاورید یک دهم این، نمی‌گوییم عین این باشد. واقعاً مانند امیر المؤمنین که محال الی الابد است ولی چهار تا حرفی که قابل فهم و قابل اعتناء باشد بیاورید واقعا نیست؛ یعنی امیر المؤمنین در عالم نداشتیم چطور شما می‌گویید در عالم مستشرقینی که دنبال اشکال گرفتن به اسلام بودند هر کدام‌شان سمت زندگی امیر المؤمنین رفتند جز نور ندیدند با این‌که خیلی از آن‌ها دنبال خباثت و اشکال گیری بودند.

ولی خیلی‌های‌شان آمدند و محبت جدی پیدا کردند، همین آقای «جرج جرداق مسیحی» را ببینید، خطاب به امیر المؤمنین می‌گوید من نه شیعه هستم و نه سنی هستم، من اصلاً اسلام ندارم که بخواهم شیعه باشم فضلاً از این‌که من شیعه باشم ولی من تو را دوست دارم. چرا؟ چون می‌بیند در مردانگی بی‌نظیر است می‌بیند که در علم بی‌نظیر است می‌بیند در عرفان بی‌نظیر است، کلمات عرفانی عرفاء عالم را بیاورید کلمات امیر المؤمنین را هم بیاورید. بگذریم!

همین کلام امیر المؤمنین در خطبه 120 «نهج‌البلاغه» را ببینید چقدر حضرت زیبا فرمودند، فرمودند دین یکی است

«سُبُلَهُ قَاصِدَةٌ مَنْ أَخَذَ بِهَا لَحِقَ»

اگر کسی به این دین تمسک کرد و شریعتی که از طریق معصومین (علیهم السلام) به او می‌رسد.

«لَحِقَ وَ غَنِمَ»

هم می‌رسد، ملحق می‌شود به حقیقت می‌رسد و هم سود می‌برد.

 این «غَنِمَ» که خواستیم بگوییم و چقدر خوب شد که این نکته را انتخاب کردیم که به این کلام حضرت امیر در شب «جنگ خندق» و قدرت نمائی امیر المؤمنین در واقع خدای متعال به واسطه امیر المؤمنین که خدای متعال به عالم بگوید من بنده‌ی این‌گونه دارم من کسی دارم این‌گونه است و خدای متعال با امیر المؤمنین قدرت ‌نمائی کرد و فرمود:

«وَ مَنْ وَقَفَ عَنْهَا ضَلَّ وَ نَدِم‏»

هر کسی که از این، روی گرداند نسبت به این توقف کند یعنی انجام ندهد اخذ به این نکند، هم گمراه می‌شود و هم پشیمان می‌شود.

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص176، 120 و من كلام له (علیه السلام) يذكر فضله و يعظ الناس‏

در مقابلش هم ملحق می‌شود و به حق می‌رسد و هم سود می‌برد، این «غنمَ» که در کلام امیر المؤمنین علی (علیه السلام) آمده این هم یک مورد از کلمات امیر المؤمنین است.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر این بحثی که تا الان از کلام امیر المؤمنین و «نهج‌البلاغه» عزیز فرمودید راجع به معنی کلمه «غنیمت» در بحث «غنیمت جنگی» که خدمت‌تان عرض کردم استفاده شده، می‌خواهیم برویم راجع به احادیثی که به عنوان مبنای فقهی و مبنای صدور حکم برای غنیمت استفاده شده

استاد عباسی:

آن را هم ان شاء‌ الله عرض خواهیم کرد، چون حیفم می‌آید در کلمات امیر المؤمنین چند کلمه دیگر بود مواردی را عرض بکنم.

مجری:

موارد دیگر هم است؟

استاد عباسی:

بله موارد دیگر هم است عرض می‌کنم، در نامه 53 «نهج‌البلاغه» صفحه 427 همان چاپی که عرض کردیم که نام امیر المؤمنین به «مالک اشتر» است حضرت در این نامه فرمودند خطاب به «مالک» می‌کند

«ثُمَّ اعْلَمْ يَا مَالِكُ أَنِّي قَدْ وَجَّهْتُكَ إِلَى بِلَادٍ قَدْ جَرَتْ عَلَيْهَا دُوَلٌ قَبْلَكَ مِنْ عَدْلٍ وَ جَوْر...»

مجری:

همان نامه معروف به مالک!

استاد عباسی:

نامه معروف به «مالک» است تا این‌جا می‌رسد که:

«وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُم‏»

«مالک»، نسبت به مردم و نسبت به اموال مردم، نسبت به زندگی مردم این یک مقداری به شرایط امروز ما هم می‌خورد این را باید به هر یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری که می‌خواهند رئیس جمهور بشوند همین حرف را بزنیم که ای آقایان با مردم این‌گونه نباشید همان کلامی که امیرالمؤمنین به «مالک» گفتند از کلام امیر المؤمنین استفاده کنیم

«وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُم‏»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص427، 53 و من كتاب له (علیه السلام) كتبه للأشتر النخعي [رحمه الله‏] لما ولاه على مصر و أعمالها حين اضطرب أمر أميرها محمد بن أبي بكر، و هو أطول عهد كتبه و أجمعه للمحاسن.

دیگر از امیر المؤمنین و «مالک» که بالاتر نداریم به «مالک» این‌طوری می‌گویند مانند کسی نباش، مانند کسی نباش چه نباش؟ مانند حیوانی درنده‌ی نباش که مال مردم، ملک مردم، حقوق مردم را برای خودت سود و غنیمت فرض بکنی که حیوان درنده به هر که نگاه می‌کند به چه چشم شکار نگاه می‌کند.

مجری:

این‌جا نشان می‌دهد که چقدر امیر المؤمنین نسبت به حقوق مردم در بیان جدی بوده؛ یعنی به یک شخصی مثل «مالک» که آدم متقی و حسابی بوده؛ یعنی این‌قدر حقوق مردم برایش مهم است و حق جامعه که به یک شخصی مثل «مالک» می‌گوید نسبت به مردم مثل حیوان درنده نباش!

استاد عباسی:

حدود 1400 سال از این کلام امیر المؤمنین گذشته کاملاً کلام، کلام تازه‌ی است کلام، کلام قابل استفاده‌ی است؛ یعنی دقیقاً امروز اگر کسی بخواهد یک منشوری برای حکومت‌داری برای کار سیاسی، برخورد با مردم داشته باشد کلمات قبلی‌اش خیلی عجیب است:

«وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِم‏»

قبل از این کلمات این را می‌گوید؛ یعنی همه وجودت باید محبت نسبت به مردم باشد لطف نسبت به مردم باشد و نحوه برخورد کردن، واقعاً توصیه می‌کنیم کسانی که می‌خواهند کار سیاسی بکنند کسانی که می‌خواهند بیایند سراغ کارهای این‌چنین و مسئولیت‌های بزرگ، حالا چه از ریاست جمهوری و چه از چیزهای دیگر کلام امیر المؤمنین را باید بخوانند که چه کلمات و توصیه‌ها و دستورهای دارد.

یکی از دستورهای تندش، مردم چه هستند باز حضرت فرمودند «تَغْتَنِمُ أَكْلَهُم» نباش، این‌گونه نباش که خوردن آن‌ها، چپاول آن‌ها را فرصتی برای خودت بدانی آدم‌ها می‌‌گویند این آقا 4 سال می‌خواهد وزیر و نماینده مجلس و ... باشد، مگر چقدر حقوق می‌گیرد که این‌قدر حاضر هست خرج بکند؟ می‌گوید بگذار وارد بشود یک درآمدهای پیدا می‌کند یک جوری می‌تواند زد و بند بکند ده برابر این‌که خرج کرده حقوقش اگر ماهی 10 میلیون تومان هم باشد این‌قدر نمی‌شود که ستادش این‌طور خرج می‌کند و...

مجری:

مثلاً هر سالش 400 میلیون می‌شود این 4 میلیارد خرج می‌کند

استاد عباسی:

بله چهار میلیارد خرج می‌کند. می‌گوید این نباشد که به فکر چپاول و دست اندازی به مال مردم باشی بعد فرمودند:

«فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْق‏»

اصلا این دو تا جمله غوغائی است؛ یعنی یک منشوری است که شما به هر جای در این عالم و هر کس در این عالم نگاه بکنی حضرت فرمودند:

«إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْق»

ته تهش این است که در خلقت مانند تو است، کافر و بی‌دین و لائیک باشد با آن هم باید با یک ظرایف و ویژگی‌های در حاکمیتت برخورد بکنی. بگذریم ان شاء الله که بخوانند و بخوانیم بویژه آن‌های که می‌خواهند در معرض این قرار بگیرند ما به یک نفر توصیه می‌کنیم که مغازه میوه فروشی دارد آن هم کلام امیر المؤمنین را بخواند ولی اولای از همه کسی است که می‌خواهد سمت همچنین کاری برود که «مالک» رفت و بخواهد حاکم بشود.

در احوالات جناب «سلمان فارسی» می‌دیدم خیلی عجیب بود وقتی که خلیفه دوم به او پیشنهاد داد که شما به «مدائن» برو، گفت صبر کن به تو خبر می‌دهم آمد پیش امیر المؤمنین و از امیر المؤمنین اجازه گرفت من اصلاً این‌ها را حساب نمی‌کنم، عددی نیستند شما بگوی برو من می‌روم بگوی نرو من نمی‌روم اصلاً این‌ها را حاکم نمی‌دانم.

اگر می‌گوی صلاح است بروم حضرت فرمودند صلاح است برو، به مردم خدمت می‌کنی و ... آن‌جا رفت دید همه مردم منتظر هستند شنیده بودند والی که مشخص شده دارد می‌آید یک وقت دیدند پیرمردی با یکی دو تا کیسه خیلی کوچک سوار بر یک شتر و یا حماری است دارد می‌آید به او گفتند پیرمرد ندیدی یک خیل عظیمی از جمعیت با جبروت همراه با یک شخص مهمی به این سمت بیاید شنیدیم نزدیک است و دارد می‌آید.

گفت منتظر چه کسی هستید؟ گفتند ما منتظر حاکمی هستیم که خلیفه برای این‌جا مشخص کرده. گفت اسمش چیست؟ گفت اسمش «سلمان فارسی» است. گفت خودم «سلمان فارسی» هستم، من اصلاً اهل حرف سیاسی نیستم گاهی اوقات آقایان می‌خواهند تا سرویس بهداشتی بروند چهار تا محافظ ‌شان را می‌‌گویند باید این‌جا باشی.

بعضی از آقایان اصلاً عادت نکردند شما هم مثل بقیه مردم هستید، یعنی این‌طور نیست که شما اصلاً محافظ نداشته باشد بله یک موقع خطری است و یا جای خاصی است ولی این‌که همه جا یعنی شخص حاضر نیست در طول دوران مسئولیتش حتی کارمندهای دفترش او را ببینند نه که مغازه نمی‌رود و غیره

مجری:

شما فرمودید بنای حرف سیاسی زدن ندارید، ما هم در این برنامه و این شبکه خیلی بنایش را نداریم؛ اما تجربه این 10 سال گذشته نشان داده که دشمن اگر بخواهد بر علیه ما یک اقدامی بکند آن ترورهای که اتفاق افتاد مثلاً شهید «احمدی روشن»، شهید «فخری‌زاده» و «حاج قاسم» نخبه‌ها و دانشمندها و آن‌های که واقعاً در میدان جنگ هستند به هیچ کدام از سیاسیون ما که این همه خدم و حشم و محافظ دارند در 10 سال گذشته حتی کوچک‌ترین تهدیدی هم به سمت‌شان نبوده؛ ولی بیش‌ترین تعداد محافظ را هم دارند.

استاد عباسی:

بله، آن‌ها یا ما کلاً همه شب قدر و شب شهادت امیر المؤمنین از مظلومیت امیر المؤمنین می‌گوییم قرآن به سر می‌گیریم «بعلیٍ» می‌گوییم، این موضع هم موضع سیاسی امیر المؤمنین است این موضع هم موضع حکومتی امیر المؤمنین است، ما باید «مالک» را از بالاترین رده‌ها بگوییم، به مثل «مالکی» این‌گونه می‌گوید که والی یک جای مثل «مصر» یک کشور دارد می‌شود در واقع خودش رئیس جمهور است حضرت به این تندی می‌گوید.

آن عبارتی که شما گفتید تند است واقعاً تند است، یعنی حضرت می‌توانست بگوید مراقب اموال مردم باش اگر بنده جسارت کنم به شما بگویم آقای «نصراللهی» یک موقع مثل حیوان درنده‌ی با مردم برخورد نکن، آقا این چه حرف زدنی است و حیوان درنده چه است؟ امیر المؤمنین به «مالک» می‌گوید مثل «سَبُعاً ضَارِياً» مثل یک حیوان درنده بد خوئی که می‌رسد می‌خواهد تکه پاره بکند اصلاً ملاحظه هیچ چیزی را نمی‌کند.

مجری:

حاج آقا فکر کنم «أکلَهُم» این‌جا دقیقاً معنای چپاول و این‌ها را می‌دهد خوردن معنا نمی‌دهد.

استاد عباسی:

بله، «تَغْتَنِمُ أَكْلَهُم» باز دو مرتبه خود مردم را می‌گوید یعنی بالاتر از اموال مردم «اکل اموالهم»، «اکلهِم» یعنی خود مردم، یعنی شما همه‌اش حس بکنی من الان چطوری می‌توانم از این مردم استفاده بکنم چطوری می‌توانم چپاول بکنم، چطوری می‌توانم اختلاس بکنم چطوری می‌توانم این کارها را بکنم این خیلی عجیب و غریب است.

من از محضر امیر المؤمنین (صلوات الله وسلامه علیه) معذرت می‌خواهم، من دارم از کلام ایشان برای واژه غنیمت استفاده می‌کنم یعنی کلمه غنیمت را در کلام حضرت آوردم چون هر به این نگاه می‌کنم

«فَلْيَكُنْ أَحَبَّ الذَّخَائِرِ إِلَيْكَ ذَخِيرَةُ الْعَمَلِ الصَّالِح‏»

دنبال عمل صالح باش، خدا کند که این‌گونه باشیم و این‌گونه باشند و گوش بدهیم و گوش بدهند ان شاء الله که درست بشود

مجری:

خیلی ممنون و متشکر یک میان برنامه ببینیم ان شاء الله در بخش آخر برنامه در خدمت شما بینندگان

عزیز خواهیم بود

 (میان‌برنامه)

مجری:

سلام عرض می‌کنم خدمت همه شما بینندگان عزیز در بخش آخر برنامه عصر ایمان این هفته هستم، ادامه بحث را می‌خواستم محضر حاج آقای «عباسی» استاد و کارشناس عزیزمان داشته باشیم در مواردی که کلام حضرت امیر راجع به کلمه غنیمت بود؛ اما تماس داریم، اگر فرصت شد باز هم از کلام امیر المؤمنین بهره می‌بریم جناب آقای «مؤذن» از «تبریز» سلام علیکم ورحمة الله بفرمایید

بیننده آقای مؤذن از تبریز:

سلام علیکم خسته نباشید، با عرض سلام خدمت حضرت استاد جناب آقای عباسی و مجری محترم جناب اقای نصرالهی، ان شاء الله که ما را هم در کربلای معلی دعا کرده باشید. بنده دو سه تا سوال از استاد داشتم: یکی این‌که متأسفانه اخیراً در هیئات مذهبی ما شبهات «نواخباری‌گری» متأسفانه باب شده متأسفانه در ذهن بعضی از جوان‌های ما شبهه ایجاد شده علاوه بر «صوفیه» و «یمانیه»، «نو اخباری» متأسفانه بیش‌تر شبهه ایجاد کرده است.

من یکی دو تا سوال از استاد داشتم، می‌خواهم ما را توجیه کنند یک برنامه‌ی بگذارند در رابطه با مباحثی که تخصصی زیاد نباشد.

مجری:

اقای مؤذن زاده اگر می‌شود یک مقدار بلندتر صحبت کنید

بیننده:

 عرض بنده این است که می‌خواستم از استاد خواهش کنم یک برنامه‌ی بگذارند و یا یک کتابی به ما معرفی کنند ما از آن‌ها استفاده کنیم چون در هیئت‌های‌مان برای جوان‌ها نمی‌توانیم سخنرانی کامل استاد را تشریح کنیم، هر جور استاد صلاح می‌دانند به صورت مختصر و مفید و ساده‌تر نقد عقائد نو اخباریان را برای ما بیان کنند. سوال دوم این‌که عدم حجیت ظاهر قرآن در حالی که «اخباری»ها عقیده دارند ظاهر قرآن حجت نیست، آیا ادله از ائمه معصومین در رد این نظریه این آقایان داریم؟ سوال بعدی می‌خواستم بپرسم نظر «شیخ حر عاملی» در مورد روایت:

«مَنْ كَان‏ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ»!

در رابطه با این روایت «شیخ حر عاملی» که نظرش را گفته آیا علمای ما این را نقد کردند و این نظریه «شیخ حر عاملی» را رد کردند؟ البته این را هم بگویم چون یک سوال دیگر هم داشتم می‌خواستم بپرسم آیا در روایات ما در رابطه با تقسیم روایات به ضعیف و صحیح در کتب اربعه خودمان است؟ سوال آخر عقیده‌ی که «اخبارییون» در رابطه با صحبت کتب اربعه دارند آیا ما ادله و روایاتی داریم که قطعاً مسلم است که این روایت مجعول است ضعیف نمی‌خواهم بگویم.

این روایت را بعداً حاکمان جور جعل کردند در کتب اربعه ما وارد کردند آیا از این دست روایات ما داریم نظریه «اخبارییون» در رابطه با این چه است؟ تشکر از این‌که به من وقت دادید، التماس دعا دارم یا علی مدد خداحافظ شما

مجری:

خیلی ممنون و متشکر جناب آقای «مؤذن». حاج آقا من سوالات را یادداشت کردم، 5 تا سوال پرسیدند،یکی بیشتر گلایه‌ی داشتند می‌خواستند ما در این زمینه در شبکه کار بکنیم و کتابی هم به ایشان معرفی بکنیم می‌گویند «نو اخباری‌»ها و «صوفی‌»ها در هیئت‌ها خیلی کار می‌کنند، می‌خواستند ما راجع به این موضوع و نکاتی که در هیئت‌ها می‌گویند برنامه‌ی داشته باشیم یا ما هم نقد کنیم و شبهات آن‌ها را هم پاسخ بدهیم.

بحث «نو اخباری» را در همین برنامه مطرح کردیم شبهاتی را تا حالا مطرح کردیم پاسخ دادیم بقیه شبهات را هم مطرح می‌کنیم ان شاء الله پاسخ خواهیم داد

مجری:

موضوع «خمس» هم یکی از چیزهای است که «نو اخباری»ها رد می‌کنند.

استاد عباسی:

بله، ما ان شاء الله در این برنامه نسبت به شبهات‌شان و بحث‌های‌شان مطرح می‌کنیم اما ایشان گفتند خلاصه بگویید ما نمی‌توانیم بگوییم این‌قدر تخصصی بیایند گوش بدهند یک کلیپ‌های از برنامه ما در صفحه «اینستاگرام» و فضای مجازی منتشر می‌شود، آن کلیپ‌ها خوب است حالت گلچین و خلاصه است ما ان شاء الله دنبالش هستیم که هفته آینده مژده اش را بدهیم که یک صفحه «اینستاگرام» تخصصی در رابطه با این مسئله که کلیپ‌های کوتاه فراوان و اسکن‌ها و ... باشد.

موضوعش بحث اجتهاد و تقلید و شبهات «اخباری»گری است، در این موضوع ما سعی می‌کنیم راه اندازی کنیم که دسترسی پیدا کنند و کتاب هم چشم! نگاه کنم ببینم چه کتابی مناسب است البته باز این را عرض بکنم بحث‌های که ما آماده کردیم تقریباً حدود 1 سال و اندی نزدیک 2 سال برایش وقت گذاشتیم که برنامه عصر ایمان شده این‌ها دارد تبدیل به کتاب می‌شود ان شاء‌ الله کتاب شد عرض می‌کنیم.

احتمالاً کتاب مفصلی بشود اگر کتاب مختصری هم احیاناً در فضای مجازی یا در بازار موجود بود باز معرفی خواهم کرد.

مجری:

حاج آقا چون وقت‌مان کم است می‌خواهیم به همه سوالات آقای «مؤذن» برسیم. موضوع دومی که مطرح کردند عدم حجت ظاهر قرآن که «اخباری»ها می‌گویند از ائمه دلیلی و روایتی دال بر رد این داریم؟

استاد عباسی:

اگر لطف بکنند مراجعه بکنند ما یک برنامه کامل بحث کردیم آن‌چه که در آیات قرآن و آن‌چه که اهل‌بیت فرمودند، دلیل واضحش این بود که اهل‌بیت روایتی ارائه کردند فرمودند جای کلامی از ما به شما می‌رسد آن را با قرآن تطبیق دهید و گرنه خود قرآن یک ملاک شد، برای این‌که ببینیم روایات اهل‌بیت مورد تأیید است یا خیر؛ لذا اگر ظاهر قرآن هیچ حجیتی نداشته باشد دیگر روایات را ما نمی‌توانیم به آیه قرآن تطبیق بدهیم. چند دلیل دیگر بود اگر به پنج شش برنامه قبلی‌مان مراجعه کنند آن‌جا می‌بینند.

مجری:

راجع به نظر «شیخ حر عاملی» سوال کردند راجع به روایت معروف:

«مَنْ كَان‏ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ»!

سوال کردند.

استاد عباسی:

«شیخ حر عاملی» در رابطه با این روایت نظر خودشان را مطرح کردند در کتاب «وسائل الشیعه» جلد 27 مفصل در این رابطه صحبت کردند دیدگاه‌شان را گفتند

مجری:

جان کلام‌شان چه است؟

استاد عباسی:

گفتند:

«التَّقْلِيدُ الْمُرَخَّصُ فِيهِ هُنَا إِنَّمَا هُوَ قَبُولُ الرِّوَايَةِ لَا قَبُولُ الرَّأْيِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ الظَّن‏»

این مقصود قبول روایت است نه قبول رأی و اجتهاد و ظن!

«وَ هَذَا وَاضِح‏»

تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام،  محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج27، ص132

اصل تقلید را قبول کردند می‌گویند مرجع تقلید در موضوعی که از او سوال می‌کنی روایت برای شما بگوید این روایت را بپذیر.

مجری:

«شیخ حر عاملی» که «اخباری» است این را می‌گوید

استاد عباسی:

بله، می‌گوید رأی اجتهاد و ظن بود شما نباید بپذیرید، روایت را بپذیر یعنی ایشان مقصود روایت اگر شما عالمی پیدا کردی:

 «صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ»!»

چه و چه بود

«فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوه‏»

تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام،  محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج27، ص131

عوام باید از او تبعیت بکنند این روایت را معنا کردند به این‌که این مقصود، قبول روایت است، در حالی که در خود روایت اصلاً بحث روایت مطرح نشده «من الفقهاء» اگر شما از فقهاء کسی را پیدا کردید که این ویژگی را داشت

«فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوه‏»

بحث فقیه مطرح شده بحث راوی مطرح نشده تخصیص دادند آوردند معنا را به آن معنای که خودشان می‌خواستند دیگران هم به این قصه پاسخ دادند با ویژگی‌های که هم در روایت بوده هم با روایات دیگر تطبیق دارد.

مجری:

سوال چهارم‌شان این بود که تقسیم روایات به ضعیف و قوی ما این کار را خیلی انجام دادیم، سوال‌شان این بود که در «کتب اربعه» این کار انجام شده یا خیر؟ یا روایتی داریم که بگوید یک روایتی ضعیف است یا یک روایتی قوی است؟

استاد عباسی:

این هم از آن موضوع‌های است که مفصل بحث کرده بودیم که ما در روایات، روایتی از امام معصوم نقل کردیم که گفتند ما چند نوع روایت داریم، بعضی روایات این‌گونه هستند و بعضی روایات را دشمنان ما آوردند و ... آن توضیحی که برای آن روایت می‌دهد.

مجری:

اگر اشتباه نکنم از «کافی» هم آوردیم

استاد عباسی:

بله، برای خود روایات هم خود این‌ها نیامدند روایات خودشان را دسته‌بندی کنند بگویند این روایات ما ضعیف است و این روایات ما قوی است، بعضی‌شان گفتند اگر روایتی خوب و درست بوده آوردیم؛ ولی برخورد و مواجهه علماء مثل عالمی مانند «علامه مجلسی» که «اخباری» به آن معنا نیست، تقریباً اصولی است و یک حالت میانه‌ی را در بین این‌ها داشته ایشان آمده کتاب «مرآة العقول» را نوشته روایات کتاب «کافی» شریف را بررسی کرده آن‌جا «ضعیفٌ علی المشهور» دارد، «ضعیفٌ» دارد و به اصطلاح عبارت‌های دیگر هم در رابطه با روایات آورده است که روایات را به این شکل دسته بندی کرده است.

ضمن این‌که ما کتب اربعه؛ یعنی آقایان اخباری ممکن است بگویند روایات کتب اربعه را ما می‌پذیریم می‌گوییم روایات کتب اربعه صحیح است؛ ولی با روایت کتب اربعه کار شیعه و فقه راه نمی‌افتد.

اگر راه می‌افتاد چرا خود «شیخ حر عاملی» آمده کتاب «وسائل الشیعه» نوشته روایتی در ان است که در هیچ کدام از یک کتب اربعه نیست؟ یعنی ایشان فقط کتب اربعه را در «وسائل الشیعه» جمع نکرده اگر فقط این‌ها را جمع کرده بود می‌گفتیم خیلی خوب ایشان این‌ها را جمع کرده است.

ولی روایاتی آورده که در کتب آن‌ها نیست. و خود صاحبان کتب اربعه روایاتی آوردند مثلا مرحوم «کافی» روایاتی آورده، مرحوم «کلینی» بعضی روایات ایشان را نیاورده و بعضی روایات دیگر را آورده است.

یعنی این‌که من  فلان روایت را قبول ندارم این روایت را قبول دارم. کسی مثل «شیخ طوسی» که بعد از هردوی آن‌ها بوده همه روایات آن‌ها را در کتاب خودش نیاورده که نزدیک به آن‌ها هم بوده است، یک سری روایاتی را نیاورده بعضی‌هایش مشترک است یک سری روایات اختصاصی برای خودش هم اضافه دارد؛ یعنی پس ایشان یک روایت دیگری را برای خودش صحیح می‌دانسته و قائل بوده است.

مجری:

یعنی اصولین در فتاوای خودشان به روایاتی که در «وسائل» هم است استناد می‌کنند می‌گویند روایات صحیح است.

استاد عباسی:

بله «وسائل» جمع کتب اربعه است

مجری:

نه، یعنی آن روایاتی که نیست...

استاد عباسی:

آن‌های که نیست بررسی می‌کنند.

مجری:

سوال آخر جناب اقای «موذن» این بود که ما در کتب اربعه... سوال اصلی‌شان این بود که کتب اربعه روایاتی که دارد صحیح است یانه؟ و این بود که ما روایت مجعول یعنی روایاتی که جعل شده باشد و به دروغ به امام معصوم نسبت داده شده باشد آیا در کتب اربعه داریم یا نداریم و نظر اخباری‌ها در این باره چیست؟

استاد عباسی:

آن‌ها می‌گویند که روایت جعلی نداریم و روایت این‌ها معتبر است. ولی این را عرض کنم که اگر مجعول، معتقد به مجعول بودند که نمی‌‌آوردند ولی ضعیف و آن‌های که آوردند بعضی از جاها من این را دقیق‌تر هم نگاه هم خواهم کرد

مجری:

اصولی‌ها الان نگاه‌شان چطوری است؟

استاد عباسی:

علمای اصولی بله، حالا ممکن است نگویند مجعول اما می‌گویند ضعیف یا روایاتی که به اصطلاح مشکل‌دار هستند، حالا اگر صد در صد مجعول نگویند روایت تقیه که فراوان داریم؛ یعنی روایتی باشد که ظاهرا از امام رسیده ولی خلاف همه مبانی ما است این را زیاد داریم.

مجری:

 نمی‌شود ما بپذیریم

استاد عباسی:

بله، اصلا کتاب «تهذیب شیخ طوسی» روایاتی که صد در صد مقابل و معارض هم هستند در آن‌جا بیان شده و کنار هم آمده و وجه تمایزش آمده ضعیف هم فراوان داریم و مجعول هم این‌که علامه «مجلسی» تصریح بکند الان حضور ذهن ندارم ولی باز این را دقیق‌تر نگاه می‌کنم که تصریح به مجعول بودن کسی مثل علامه «مجلسی» کرده باشد یانه.

ولی نسبت به روایات که فراوان داریم، روایت‌های که در کتب مختلف روایی بحث مجعول بودن این‌ها مطرح است.

مجری:

حالا چون اخباری‌ها صفر تا صد کتب اربعه را می‌پذیرند و اصولی‌ها به ان صورت نمی‌پذیرند عمده اختلاف فکر کنم در بین اصولین و اخباریین فقط در کتب اربعه باشد.

استاد عباسی:

نه، در همه کتب است؛ چون ان‌ها علم رجال را هم قبول ندارند و علم درایه را هم قبول نمی‌کنند، علم رجال را به این معنا قبول نمی‌کنند ولی در کتب اربعه این اختلاف و دعوا بیشتر است.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر حاج آقای عباسی زحمت کشیدید، خیلی ممنون و متشکر از همه شما بینندگان عزیز و محترم ان شاء الله هفته آینده و با برنامه عصر ایمان دیگر در خدمت شما خواهیم بود.

 از طریق فضای مجازی در طول هفته می‌توانید با ما در ارتباط باشید سوالات و نکات خودتان را بفرمایید تا ما حتما در برنامه استفاده بکنیم. اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 


عصر ایمان>

شبکه ولی عصر عصر ایمان استاد عباسی اجتهاد تقلید