شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
آفتاب یلدا

قسمت یکم برنامه آفتاب یلدا به کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین روزبهانی
با موضوع: منجی گرایی در ادیان


 بسم الله الرحمن الرحيم

عنوان آفتاب یلدا (منجی‌گری در ادیان)

تاريخ: 28/ 07/ 1400

استاد: حجت الاسلام والمسلمین روز بهانی

مجری: آقای امیر گلپایگانی

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب و تبریک این ایام، اعیاد شیرین و گوارا، اعیاد نبوی، اعیادی که با عطر گل محمدی همراه است و برای همه ما شیرین و گوارا، بخصوص که این عید،‌ عید جهانی است و همه مسلمین سر سفره این عید نشسته‌اند.

اولین قسمت از برنامه آفتاب یلدا از شبکه جهانی حضرت ولی‌عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در خدمت‌تان خواهیم بود. در این برنامه قرار است به حول و قوه الهی در خدمت استاد عزیز باشیم و درباره فرقه‌های انحرافی با حال و هوا و پیرامون موضوع مهدویت با درگیری و ارتباطی که با این فرقه‌های انحرافی دارد به صحبت و گفتگو بنشینیم. اول برنامه خدمت استاد هستیم سلام علیکم

استاد روزبهانی:

سلام علیکم ورحمة الله بنده هم عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما و همه بینندگان عزیز و ارجمند ان شاء الله که خداوند تبارک وتعالی توفیقی بدهد آن‌چه که گفته می‌شود و آن‌چه که ارائه می‌شود مرضی رضای حضرت حق تعالی و امام زمان باشد ان شاء الله که بتوانیم برنامه مفیدی را خدمت بینندگان عزیز ارائه بدهیم.

مجری:

ان شاء الله آن‌چه که من قبل از برنامه به آن فکر می‌کردم این‌که فرقه‌های انحرافی در نگاه اول و توجه و باری که این لغت به ما می‌رساند این است که یک بحث شاید آکادمیک، حوزوی یک بحث این‌چنینی باشد اما وقتی که با دقت بیش‌تری به آن می‌پردازیم می‌بینیم که زندگی روزانه بسیاری از جوامع و بخصوص در خود ایران و شیعه با این مفهوم درگیر است.

جالب‌تر این‌که حتی در فضای بین المللی ما با این مفهوم مواجه هستیم کم و بیش در مناسبت‌های مختلف، تریبون‌های مختلف جهانی به این موضوع اشاره می‌شود، شاید جوان‌ها و شخصیت‌های مختلفی که در فضاهای سیاسی حداقل غوری داشتند یا این‌که علاقه داشتند این که موضوع امروز ما است بحث یکی از فرقه‌های معروف انحرافی با موضوع بهائیت شنیده باشند.

یعنی هر وقت درگیری فشار و اهرمی از طرف جوامع جهانی باطل برای کشور ما است به این موضوع اشاره می‌شود، چه بهانه‌ی بهتر از این‌که ما این موضوع را بشکافیم و از ابتدا به آن بپردازیم بهائیت چیست؟

استاد روزبهانی:

بسم الله الرحمن الرحیم، بهائیت در اولین تعریف یک فرقه است یعنی یک جمعیتی است که حول یک ادعا جمع شدند و با تعصب از آن ادعا پیروی و تبعیت می‌کنند و در صدد انتشار آن چیزی هستند که به آن معتقد هستند.

 فرقه‌ها به عنوان گروه‌های ضد اجتماعی در جوامع مختلف مورد بررسی قرار می‌گیرند؛ یعنی یک فرقه چیزی متفاوت از یک دین یا یک مذهب است این هم هست که یک سری از فرقه‌ها تلاش می‌کنند خودشان را دین یا مذهب معرفی بکنند تا آن جنبه ضد اجتماعی بودن خودشان را پنهان کنند و بتوانند از آن پوششی که کلمه دین یا مذهب برای‌شان ایجاد می‌کند، در جهت اهداف خودشان استفاده بکنند و حرکت بکنند.

لذا اولین گام و اولین مرحله در شناخت بهائیت این است که به فرقه بودن بهائیت بپردازیم و بگوییم بهائیت یک فرقه است؛ یعنی یک گروه ضد اجتماعی که اندیشه باطلی را در صدد ترویج و اشاعه آن است.

 قبل از این‌که ما بهائیت را توصیف کنیم و شخصیت شناسی بکنیم و چگونگی و شکل‌گیری و چیستی و چرائی بهائیت را بحث بکنیم پرداختن به موضوع فرقه بودن بهائیت شاید یک کمی سنگین باشد و شناختش را به نوعی مشکل بکند.

لذا من ترجیح می‌دهم که الان در این لحظه به فرقه بودن بهائیت اشاره بکنم و بعد از این‌که مقداری از فرقه ضاله بهائیت گفتیم و آشنائی با این مفهوم ایجاد شد بپردازیم به دلیل این‌که چرا الان من بهائیت را یک فرقه نامیدم؟ اجمالاً در تعریف فرقه باید بگوییم که فرقه‌ها، گروه‌های هستند که 3 مؤلفه و 3 ویژگی بارز دارند.

ویژگی اول و مشخص‌شان این است که: در رأس هرم یک فرقه یک سرکرده و یک لیدر قرار دارد که این سرکرده امیال، اندیشه‌ها و اغراض خودش را به پیروان خودش تحمیل می‌کند و آن‌ها متعصبانه و کورکورانه تبعیت می‌کنند.

ویژگی دوم یک فرقه: داشتن ساختار هرمی قدرت است یعنی فرقه‌ها، ساختارمند عمل می‌کنند و البته این ساختار همه‌اش به نفع سرکرده است، یعنی این‌طور نیست که یک ساختاری وجود داشته باشد بخش‌های مختلف ساختار نقش و اهمیتی داشته باشند. در فرقه‌ها نوعاً تشکیلات به نفع سرکرده برای تمرکز قدرت تعریف و توضیح داده می‌شود.

فرقه‌ها به دلیل این‌که تمرکزگرا هستند و تلاش می‌کنند که توتالیتر بودن خودشان را و این تمرکزگرا بودن خودشان را و این یک جانبه گرائی‌شان به نفع سرکرده را داشته باشند ولذا تمام موضوعات در فرقه به نفع سرکرده تعریف و تفسیر می‌شود حتی مانیفست.

مجری:

یعنی کاریزما بودن و ویژه بودن و خاص بودن آن سر هرم است.

استاد روزبهانی:

بله به نکات خیلی درستی اشاره فرمودید یعنی این‌ها در صدد این هستند که سرکرده به عنوان یک شخصیتی که تمام دستوراتش، تمام اراده‌هایش و تمام آن چیزی که گفته، خواسته و در نظر دارد که بیان کند پیشاپیش مریدان به انجام آن‌ها مبادرت بورزند و زمینه را برای ایجاد آن‌ها فراهم بکنند.

مجری:

 یعنی این ساختار تلاش می‌کند در جهت امیال سرکرده حرکت بکند.

استاد روزبهانی:

نکته سوم و اساسی که خیلی مهم است داشتن برنامه فریب در فرقه‌ها است، یعنی شستشوی مغزی است در هر جامعه‌ی یک کسی ممکن است پادشاه، رئیس جمهور، رهبر، رئیس و کدخدا یا هر اسم و عنوان دیگری داشته باشد در رأس یک جامعه بزرگ و کوچک قرار بگیرد این وجود دارد افراد هم در جوامع مختلف باید از این فرد تبعیت کنند پس آن ساختار را شکل می‌دهند.

هر اداره و نهادی و سازمانی هم سرکرده، رئیس،‌ رهبر و عناوین مشابه تحت این عنوان دارد؛ اما چیزی که فرقه را متمایز می‌کند این برنامه فریب است یعنی در ادیان، در مذاهب، در اندیشه‌ها ولو این‌که ممکن است آن اندیشه از اساس دچار مشکل باشد؛ اما بنا بر فریب دادن کسی نیست مثلاً فرض کنید یک آیینی است که ما آن را منسوخ می‌دانیم.

نمی‌خواهم اشاره مستقیم به اسامی و ادیان مختلف بکنم یک دینی است که ما این را منسوخ می‌دانیم و می‌گوییم دوره‌اش تمام شده مثلاً حضرت پیامبر گرامی اسلام که آمد تمام ادیان قبل از اسلام منسوخ شدند ولی کسانی هستند که هم‌چنان به آیین‌های قبلی پایبند هستند و آن‌ها را حق می‌دانند و به آن‌ها ایمان دارند، این‌ها قصدشان این نیست که بخواهند منوال باطلی بر آ‌ن‌ها کنند گمان‌شان این است که مسیر را درست دارند طی می‌کنند.

این فرق می‌کند با فرقه‌ی که از ابتدا، از آغاز به قصد سوء استفاده و بهره‌برداری از افراد تابع خودش شکل می‌گیرد و حرکت می‌کند؛ یعنی یک سرکرده می‌آید یک دروغی می‌گوید یک شبهه‌ی ایجاد می‌کند تا بتواند از پتانسیلی که در افراد وجود دارد به نفع خودش، به نفع ساختار خودش، به نفع شخص خودش استفاده و بهره‌برداری کند.

ولذا در تعریف فرقه‌ها باید بگوییم که فرقه‌ها یک گروه‌های ضد اجتماعی هستند و دارای مؤلفه‌های 3 گانه که عرض کردم، یعنی سرکرده، ساختار و برنامه فریب دارند که برنامه فریب را شستشوی مغزی هم گفته می‌شود که البته این واژه، واژه ژورنالیستی است به اصطلاح مفهوم دقیق علمی ندارند؛ اما برنامه فریب که یک واژه خیلی واضح و روشنی هم است یا نصب نرم افزار فرقه‌ی که نیاز به توصیف دارد. اما اجمالاً این‌که فرقه‌ها این 3 تا ویژگی را دارند و بر اساس این 3 ویژگی شکل می‌گیرند حرکت می‌کنند و تداوم پیدا می‌کنند.

مجری:

اول صحبت خیلی جالب بود به این معنی که ما کاملاً با یک ادبیات علوم اجتماعی، علوم آکادمیک، فراتر از مباحث مذهبی داریم به یک موضوع می‌پردازیم که یک سنجه به ما می‌دهد می‌توانیم برای موضوعات مختلف به آن بپردازیم و این کاملاً عقلی است و این تعبیر زیبای شما که این‌ها ضد اجتماعی هستند قابل تأمل است. بهائیت یک تاریخچه‌ی دارد، تاریخچه‌ی که کم و بیش درباره‌اش شنیدیم یک شروعی دارد و این شروع می‌تواند یک شناخت بهتری به ما بدهد شروع این قصه از کجا و از چه کسی بود؟

استاد روزبهانی:

تاریخچه بهائیت مثل هر تاریخ دیگری یعنی درواقع در هر موضوعی که بخواهیم صحبت بکنیم جزئیات فراوانی دارد که بخواهیم به تمام جزئیات بپردازیم مثنوی هفتاد مَن کاغذ می‌شود و جای بحث فراوان دارد؛ ولی ما سعی می‌کنیم که اجمالی‌ترین و کوتاه‌ترین بخش‌های مهم تاریخی‌ آن را عرض بکنیم تا بتوانیم به آن چیزی که مد نظر حضرتعالی و به درد بینندگان عزیز می‌خورد ان شاء الله برسیم.

فرقه بهائیت با ادعاهای جوانی شیرازی به نام سید علی محمد شکل می‌گیرد و آغاز می‌شود. علی محمد شیرازی ادعا می‌کند که باب امام زمان است و خودش را به عنوان نماینده امام زمان (علیه السلام) معرفی می‌کند.

مجری:

یعنی با ادبیات شیعی؟

استاد روزبهانی:

بله، کاملاً با ادبیات شیعی ایشان فرزند سید محمدرضا بزاز شیرازی است پدرش در شیراز پارچه فروش بود و یک کاسب بازاری بود، اقوام‌شان تاجر پارچه و تریاک بودند آقای دکتر عبدالله شهبازی که مورخ برجسته‌ی هم هستند ایشان کتابی دارد به نام خاندان باب و تجارت جهانی تریاک که در آن کتاب ایشان با اسنادی که دارد بیان می‌کند که خاندان علی محمد شیرازی از تاجران تریاک و پارچه بودند و کلاً درآمدشان از این راه تأمین می‌شد.

علی محمد در یک همچنین خاندانی به دنیا می‌آید این خاندان همه شیعه هستند و چهره‌های شاخصی هم هستند و از طبقات نسبتاً مرفه جامعه هم هستند، خیلی سطح بالا نیستند اما سطوح پایینی هم نیستند، جز خاندان محترمی شیراز هستند. علی محمد شیرازی در این خانواده به دنیا آمده و در این خانواده زندگی کرده، در 5 سالگی پدر را از دست می‌دهد و به خانواده مادری می‌پیوندد این یک فصل خیلی مهمی در زندگی علی محمد شیرازی است.

ایشان تک فرزند بود و پدرش فوت کرد از خانواده پدری جدا می‌شود و جالب است شما تاریخ را که بخوانید هیچ نشان دیگری بعد از این از خانواده پدری علی محمد در زندگی و در تاریخ بهائیت نمی‌بینید هر چه که هست از خانواده مادری‌اش است اگر چه خانواده پدری و مادری‌اش با هم نسبت فامیلی دارند اما اشخاص و چهره‌های که پشت سر علی محمد شیرازی در طول تاریخ دیده می‌شوند هیچ کدام‌شان نسبتی با خاندان پدری علی محمد ندارند و بیش‌تر از جنبه خاندان مادری شکل می‌گیرند و ادامه پیدا می‌کنند.

علی محمد به خاندان مادری مهاجرت می‌کند و در خانواده دائی‌هایش بزرگ می‌شود، سن 5 سالگی یک سن خاصی است می‌خواهم بگویم که از نظر روحی روانی تأثیر خیلی زیادی در روان و فکر این کودک بوجود می‌آید. کودکی که دوست دارد دیده و مراقبت بشود دائی‌هایش تاجر پیشه هستند نیستند یا اگر هم باشند شاید آن مهر و محبتی که باید نسبت به این بچه داشته باشند ما در منابع و آثار نمی‌بینیم این است وقتی که علی محمد به مکتب خانه می‌رود مهر استاد عجیب به دل این کودک می‌نشیند با وجود این‌که معلم مکتب خانه‌اش انسان سخت گیری هم است. نشانه‌های سخت گیری این استاد در کتابی که علی محمد بعداً به عنوان کتاب آسمانی می‌نویسد دیده می‌شود علی محمد در این کتاب، این‌که معلم مکتب خانه او را کتک نزند صحبت کرده «یا محمد معلمی لا تضربنی» ای محمد، معلمم من را نزن و اگر خواستی من را بزنی بیش‌تر از 5 ضربه نزن؛ چون پوست من نازک است استخوانم شکستنی و ظریف است و اگر من را بزنی یک مجازاتی هم برایش در نظر می‌گیرد که شرمم می‌آید آن مجازات را عرض بکنم.

آقای علی محمد شیرازی با ذهنیت این‌که در خانواده مورد توجه قرار نمی‌گیرد توسط معلمش ولو این‌که می‌گوید اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی! اگر کتک هم از معلم می‌خورد شاید برایش خوشایند بود. از این طرف معلم مکتب خانه‌اش از قضاء شیخی مذهب است و گرایشی به شیخیه دارد مسلک نوبنیادی است که اندیشه‌های متفاوتی را در آن مقطع تاریخی ارائه کرده و یک عده از مردم هم طرفدار و پیروش شدند و بعداً این اندیشه و تفکر تبدیل به چند فرقه می‌شود حالا بماند.

مجری:

در دو خط می‌شود به شیخیه اشاره داشته باشید؟

استاد روزبهانی:

یک کمی جلوتر برویم در مورد شیخیه عرض می‌کنم به اصطلاح تأثیراتی که روی ادعای علی محمد می‌گذارد آن‌جا عرض می‌کنم. علی محمد در مکتب خانه چیزهای را از این معلم می‌آموزد و گرایش و علاقه به شیخیه صرفاً ایجاد می‌شود.

 علی محمد در 15 سالگی یا اندکی بیش‌تر 17 سالگی هم گفتند ولی برابر اسناد 15 سالگی فکر می‌کنم درست‌تر باشد همراه با دائی‌هایش به بوشهر برای کار و تجارت می‌رود، مشغول کار و خرید فروش و تجارت پارچه و تریاک هستند، در بعضی از منابع گفتند که علی محمد تریاک مالی می‌کرد که من بعید می‌دانم این نظریه درست باشد چون از نظر جایگاه خانوادگی و توان مالی‌شان در آن رتبه نبودند که بخواهند از این کارها انجام بدهند چون شغل کارگری بود بعید است که علی محمد از این کار می‌کرد.

ضمن این‌که مجالی که علی محمد برای پرداختن به یک سری کارهای جانبی دارد نشان می‌دهد که ایشان شغل راحت‌تری داشتند و می‌توانستند یک وقت‌های کارهای دیگری هم انجام بدهند علی محمد در آن زمان که در بوشهر بود دو تا ویژگی مهم در زندگی‌اش دیده می‌شود یکی این‌که علی محمد در آن مقطع تاریخی در بوشهری است که بوشهر یکپارچه دست انگلیسی‌ها است یعنی بوشهر محل اقامت و رفت و آمد اکثر تجار انگلیسی است ضمن این‌که دفتر سیاسی و کنسولگری انگلستان در جنوب ایران در بوشهر است.

مجری:

در چه سالی است؟

استاد روزبهانی:

در محدوده سال 1840 میلادی یا 1250- 51-52- 53 در قمری است.

مجری:

اجازه بفرمایید ما علی محمد 17 ساله را در 1840 میلادی نگه داریم جوانی که یک دوره‌ی ناشیرین طی کرد یتیمی را و محجوریت از محبت را یک علی محمد خانواده مرفهی را که تاجرزاده است. یک میان برنامه ببینیم و خدمت تان بر می‌گردیم.

 (میان‌برنامه)

مجری:

اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم، بوشهر بودیم سال 1840 و پسری 17 ساله، تاجرزاده و در حال و هوای که انگلستان آن‌جا مسلط است در خدمت استاد برای ادامه ماجرا هستیم.

استاد روزبهانی:

من یک تصحیح بکنم چون خودم باعث این اشتباه شدم 1844 علی محمد ادعا کرده تقریباً زمانی که در بوشهر است یک محدوده‌ی تقریباً باید 10 سال به عقب بر گردیم یعنی تقریباً سال 1834 یا 1835 باید این تاریخ را ببینیم که سه چهار سالی که ایشان در بوشهر بوده تا 1838یا 1839می‌شود جلو آمد اواخرش به سمت شیراز بر می‌گردد و بعد از آن به سمت کربلا می‌رود و آن‌جا اقامت دارد.

علی محمد در بوشهر بود، یکی از ویژگی‌های بوشهر گفتیم این بود که دوره حضور پر رنگ انگلیسی‌ها در بوشهر بود و این‌که خانواده و نمایندگی سیاسی انگلستان در بوشهر است. یک نکته جالبی وجود دارد که این هم باز مدیون آقای شهبازی هستیم این‌جا نمی‌تواند حرف دیگران را به نام خودش ثبت بکند. آقای شهبازی یک نکته خیلی زیبای می‌گوید یک کتابی آقای ادوارد براون  دارد. ادوارد براون مستشرق انگلیسی کتابی به نام یک سال در میان ایرانیان دارد این کتاب را قطعاً ایشان با رویکرد تبلیغ برای همین فرقه‌ها نوشته چون شکی در آن نیست وقتی کتاب را می‌خوانی ایشان در هر کاروانسرائی که متوقف می‌شود در هر شهری که می‌رود با هر گروهی که مرتبط می‌شود می‌بینیم یک بابی، یک شیخی، یک صوفی، یک بهائی در آن است. یک جوری دارد حرف می‌زند که انگار کل ایران را این‌ها گرفته بودند در صورتی که این‌ها هیچ وقت به این درصد نرسیدند که بخواهد این شکلی باشد این یک نکته است و از این بگذریم.

 نکته بعدی این‌که ایشان به شهرهای مختلف سفر می‌کند مانند اصفهان، کرمان، شیراز و ... می‌رود و یکی از سفرهایش بوشهر است ایشان یک مستشرق است و اساساً یک انسان محقق و پژوهشگری است و یک نگاه تیزبین و دقیقی دارد و خیلی چیزها را رصد می‌کند می‌بیند و نظر می‌دهد. وقتی به بوشهر می‌رود خیلی از جزئیات را در بوشهر نقل می‌کند؛ ولی جالب است بزرگ‌ترین چیزی که در بوشهر دیده می‌شود و ملموس‌ترین چیزی که احساس می‌شود ساختار سیاسی انگلستان در بوشهر است و کنسولگری انگلستان در بوشهر؛ اما هیچ نشانی از این تشکیلات انگلستان در بوشهر در آثار آقای ادوارد براون دیده نمی‌شود. چرا؟

آقای استاد شهبازی می‌گوید این غفلت نیست که بگوییم حواسش نبود بگوید می‌گوید این تغافل است. چرا تغافل است؟ می‌گوید اگر ایشان می‌آمد و می‌گفت که انگلستان در بوشهر بود ضمن این‌که در تاریخ بهائیت هم ما نگاه می‌کنیم این بوشهر سرفصل خیلی از اتفاقات است علی محمد شیرازی از این‌جا است که اراده می‌کند که به کربلا برود و داستان بعدی را اجرا بکند.

در فصل‌های بعدی داریم که ملاحسین بشریه از بوشهر تصمیم می‌گیرد ناگهان به شیراز پیش علی محمد شیرازی برود و داستان‌های دیگر. ایشان می‌گوید از ساختار سیاسی انگلیس در بوشهر سخنی به میان نمی‌آورد تا اسطوره‌ی که می‌خواهد بسازد فرو نریزد، چون اگر ایشان اشاره می‌‌کرد که علی محمد شیرازی در کنار انگلیسی‌ها است شامه تمام استعمار ستیزان و استعمار پژوهان و این افرادی که ماهیت انگلیس را می‌شناسند حساس می‌شد.

مجری:

یک فضای مطهر و پاک و یک دست و سفید توصیف کرده که هیچ ابهامی در آن وجود ندارد.

استاد روزبهانی:

بله یک جوری صحبت می‌کند که علی محمد یک جوان است به آن‌جا برای تجارت رفته مثل این‌که پیامبر هم تجارت می‌کرد، مثل این‌که حضرت عیسی فلان کار را انجام می‌داد، و حضرت موسی چوپانی می‌کرد ایشان هم می‌خواهد بگوید که این هم در راستای بقیه مشغول تجارت بوده؛ ولی این ارتباط با انگلستان را سعی می‌کند مخفی بکند. جالب است در آثار بهائی هم در بوشهر خبری از انگلیس نیست و فقط حضور علی محمد شیرازی در بوشهر و تجارت دیده می‌شود.

 یک نکته دیگری که در زندگی علی محمد در بوشهر است ریاضت‌ها و عبادت‌های عجیب و غریب این آدم در بوشهر است. ایشان در تجارتخانه بوشهر روی پشت بام داغ می‌رود در گرمای تیر و مرداد به قول جنوبی‌ها خرما پزون، آن اوج گرما یک جوان 15 یا 16 ساله یا 17- 18 ساله در این سن روی پشت بام می‌رود رو به قرص خورشید می‌ایستد و ساعت‌ها مناجات و گفتگو و راز و نیاز می‌کند.

در کتاب هشت بهشت مال بابی‌های ازلی است نوشته شده که در حَر تموز که آب در کوزه به جوش می‌‌آمد، حضرتش یعنی علی محمد باب، حضرتش بر بلندای بام تشریف می‌بردند و مشغول اذکار، اوراد و ختومات بودند، آخر در آن اوج گرما آن‌جا می‌رفت آن زمان علی محمد شیعه و مسلمان بوده هنوز به این ادعا نرسیده در کجای دیانت اسلام چنین چیزی مشروع است؟

پیامبر اسلام اگر در غار حراء می‌رفت و عبادت می‌کرد غار حراء یک گوشه دنجی بود و حضرت بر اساس آیین حنیفی که قبل از اسلام در آن منطقه بوده و پیامبر هم بر اساس آیین حق پرستی در آن‌جا می‌رفت و با خدا راز و نیاز می‌کرد کار غیر عادی و عجیب و غریبی هم پیامبر نمی‌کرده، دور از چشم دیگران یک جای دنجی پیدا کرده و در آن‌جا به راز و نیاز با خدا می‌پرداخت.

اما ایشان در مقابل آفتاب داغ بوشهر در آن گرما بروی در آن‌جا بایستی آن هم جوری که برای مردم شبهه ایجاد کند خودشان در آثارشان مانند تاریخ نبیل زرندی، در هشت بهشت و جاهای دیگر نوشته که مردم فکر می‌کردند ایشان خورشید را دارد می‌پرستد وقتی که تو داری در معرض اتهام قرار می‌گیری کارت هم مشروع نیست هیچ مدرک و مستند شرعی هم ندارد این کار، کار خلاف عقل و منطق و شرع است و این ریاضت نامشروع است.

این ریاضت نامشروع طبیعتاً نشان می‌دهد که علی محمد در پی چیزی این کار را می‌کرد. دو تا احتمال این‌جا وجود دارد یک: قصد خودنمائی دارد که ناشی از همان روان پریشی دوران کودکی و عقده دیده نشدن است که این محتمل‌تر است که علی محمد شیرازی دوست داشت در شهر کوچک بوشهر دیده بشود بوشهر همین الانش هم شهر خیلی بزرگی نیست شهر بسیار مهمی است. اما بوشهر یک شبه جزیره است، در آن زمان منطقه شهری بسیار کوچکی بود یک جوان سید شاخصی در این شهر که مسئول است و عضو فلان تجارتخانه است روی پشت بام می‌ایستد و این توجه مردم را جلب می‌کند این یکی از دلایلش ممکن است باشد. یک دلیل دیگر، بعضی از نویسندگان و مورخین و کسانی که در مورد زندگی باب کار کردند و نوشتند آقای میرزا علی محمد شیرازی در این کاری که انجام می‌داد روی پشت بام می‌رفت به دنبال تسخیر شمس و یک سری از مرتاض‌ها بود. چون بوشهر شهری است که پیاده نظام انگلیسی‌ها در آن‌جا بود چون هند در آن زمان در تصرف انگلیسی‌ها بود و سرباز و کارگر و جاشو و این‌ها را از هندی‌ها انتخاب می‌کردند، بین‌شان مرتاض بود، جوکی بود، جاین بود، سیک و ادیان مختلفی که در آن‌جا وجود دارد بود. این‌ها یک سری علوم غریبه و ریاضت‌های این‌چنینی داشتند و علی محمد از این‌ها می‌آموخت و شاید آن‌ها به نوعی روی علی محمد تأثیر داشتند.

یک مقداری نیاز به مدارک بیش‌تر برای اثبات این ادعا دارد، ولی این‌که علی محمد برای دیده شدن می‌رفت از نظر بنده فکر می‌کنم محتمل‌ترین احتمال برای این حرکت عجیب و غریب است.

مجری:

حداقل برداشتی که از این می‌شود داشت حتی در سال‌های اخیر هم مشاهده شده کسانی که با هر دلیلی به مراقبه و ریاضت بدون استاد رو می‌آورند، شرایط بدی پیدا می‌کنند در بهترین حالت پریشانی روحی است، اگر به پریشانی عقیدتی نرسد حتماً به مشکلات افسردگی و چیزی که همین الان می‌شود نمونه‌هایش را مشاهده کرد.

استاد روزبهانی:

در آن مقطع تاریخی علی محمد معلمی برای این کار نداشته و اگر معلمی هم بوده احتمال زیاد همین چهرهای هندی بودند که در آن‌جا بودند و یا ممکن است کشورهای دیگر هم بوده باشند، بوشهر در موقعیت زمانی خودش یک شهر بسیار استراتژیک و مهمی بوده، هنوز همین ویژگی‌ها را بوشهر دارد ولی آن زمان بنادر دیگر اصلاً نبودند بوشهر می‌شود گفت یگانه بندر ایران بود. بندر عباس در آن زمان شاید چند ماه از سال به علت گرمای شدید هوا اصلاً امکان فعالیت در آن نبود و بوشهر این ویژگی‌ها را دارد درست است گرمسیری است ولی امکان فعالیت به نحو قابل توجهی در آن وجود داشت.

در هر صورت ...

آقای علی محمد شیرازی در بوشهر دارد زندگی می‌کند عرض کردیم یکی از مواردی هم که ایشان تجارت می‌کند با انگلیسی‌ها است ما می‌بینیم که در آن مقطع تاریخی انگلستان هم مشغول یک سری فعالیت‌های ایذایی در جوامع اسلامی است از شاخ آفریقا ببینید، از اسَنوست در تونس و مراکش یا موته مهدی سودانی یا محمد ابن عبدالوهاب در حجاز یا غلام احمد قادیانی در لاهور و هندوستان یا حتی در داخل ایران فرقه آقا خوانیه چطوری شد؟

بعد از حسن صباح سال‌ها در تاریخ و جغرافیای سیاسی ایران هیچ خبری از این‌ها نیست، بعد یک مرتبه می‌بینیم در دوره فتحعلی شاه قاجار، آقا خان اول سر بر می‌دارد ادعا می‌کند و حتی علیه شاه قیام می‌کند و نهایتاً هم از این‌جا گریز از کشور و رفتن به هندوستان و تحت حمایت صریح انگلیس هم قرار دارد تا جای که آقا خان دوم و آقا خان سوم رسماً انگلیسی به حساب می‌آیند، لقب و نشان می‌گیرند ملکه آن‌ها را می‌پذیرد و آقا خان چهارمی هم که الان است ایشان اساسا اروپائی است و در ژنو به دنیا می‌آید اروپائی زندگی می‌کند و زن یهودی دارد و داستان‌های که دارد.

ما می‌بینیم فرقه سازی‌ها شروع شده یا در آن مقطع تاریخی در شهرهای مختلف ایران چقدر ثلاثل مختلف صوفیه شکل می‌گیرد، ما صوفیه خیلی وقت است در تاریخ‌‌مان داریم و تصوف فرقه‌ی در جامعه ما بوده؛ اما در یک مقطع تاریخی می‌بینیم که تعداد این‌‌ها به نحو غیر قابل باوری افزایش پیدا می‌کند و چهره‌های مختلفی شروع به رشد می‌کنند.

حتی بعضی از این‌ها با جنبه‌های ماسونی شکل می‌گیرند به اصطلاح انجمن اخوت و جریان صفی علی شاه را داریم می‌بینیم که شکل و شمایل و کارشان هم شبیه به جریانات فراماسونری و حتی برنامه‌های‌شان هم به همان منوال است.

مجری:

بستری اجتماعی که این‌ را می‌پذیرد فقط اشاره‌ی اگر صلاح دانستید فقر که می‌گویند کفر را می‌آورد، آن مقطع ایران فقیری بود و ایرانی بود که با همه چیز مشکل داشت این‌ها زمینه سازش بود؟

استاد روزبهانی:

بله این‌ها هم تأثیر زیادی دارد؛ ولی ما الان داریم یک بستر دیگری را می‌بینیم و آن بستر، بستر سیاسی کار است.

مجری:

انگلیسی که این بستر را برای کاشت این کارها آماده دید

استاد روزبهانی:

عرض می‌کنم بله این بستر سیاسی بستر مهمی است که علی محمد شیرازی در آن زمان دیده می‌شود، این جوان ویژگی این را دارد که اگر حمایت و پیروی بشود؛ اما انگلیسی‌ها زرنگ‌تر از اینی هستند که سندی بگذارند ولی ما قطعات پازل را کنار همدیگر می‌گذاریم به این نتیجه می‌رسیم می‌بینیم که چند قطعه پازل وجود دارد انگلیس در بوشهر، علی محمد با این حرکات، فرقه سازی در جاهای دیگر این‌ها وقتی در کنار همدیگر قرار می‌گیرند نمی‌توانیم باور کنیم که یک اتفاق صرف یک جوانکی باشد. حتی اگر ما بگوییم که انگلیس هم نبود و این‌ها این کار را نکردند اما حمایت‌های بعدی این‌ها را نمی‌توانیم انکار بکنیم.

به هر صورت ...

علی محمد شیرازی از بوشهر به کربلا می‌رود، در کربلا در درس سید کاظم رشتی شرکت می‌کند، این چه یک ماه شرکت می‌کند یک سال شرکت می‌کند دو سال شرکت می‌کند روایت‌‌ها متعدد است. بعضی‌ها گفتند چند ماه بیش‌تر نبود و چند جلسه هم بیش‌تر نرفت بعضی‌ها گفتند اصلاً شاگرد بود و درس می‌خواند و می‌نوشت خود علی محمد که رسماً سید کاظم را به عنوان معلمش یاد می‌کند.

اگر ما بخواهیم یک سندی را در این‌جا قابل توجه بگیریم چه کسی از خود علی محمد بهتر، خودش اقرار کرده که این معلمش است پس تعبیر معلم را با یکی جلسه کسی به کار نمی‌برد ایشان در درس سید کاظم شرکت می‌کند گفتیم سید کاظم، پیشوای شیخیان در آن زمان در کربلا است. یک جریان و مسلک فکری تحت عنوان شیخیه راه افتاده که آقای شیخ احمد انصاری بنیانگذارش است سید کاظم رشتی بعد از استادش این راه را دارد ادامه می‌دهد اندیشه‌های متفاوتی نسبت به شیعیان دارد.

این‌ها شیعه هستند منتها در یک سری موضوعات اختلاف نظر دارند تا جای اختلاف نظر دارند که کلاً خودشان را از جامعه شیعه به نوعی می‌شود گفت که جدا کردند، اگر صد در صد جدا نکردند ولی 90 درصد خودشان تمایل به جداسازی خودشان از بقیه جامعه داشتند و دارند. بجز یک تعداد اندک‌شان که همچنین ادعای ندارند اکثریت‌شان در شهرهای مختلف زندگی می‌کنند می‌بینیم کلاً خودشان جداگانه و مسیر کاملاً متفاوتی گرفتند. بگذریم

این شکل، عقاید مختلفی دارند در باب معاد جسم، در باب حیات عنصری امام مهدی، در باب نقش ائمه در آفرینش و بحث‌های غلو و این حرف‌ها گفتگوها و قال و قیل‌های است که خودشان قبول ندارند یا این‌که قبول دارند بماند؛ اما یک اندیشه‌ی دارند در باب این‌که واسطه‌ی بین امام زمان و بین مردم نیست که شیخ احمد احصائی با استناد به آیه 18سوره سبأ:

(وَجَعَلْنَا بَينَهُمْ وَبَينَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيرَ سِيرُوا فِيهَا لَيالِي وَأَيامًا آمِنِينَ)

و ميان آنها و شهرهايي که برکت داده بوديم، آباديهاي آشکاري قرار داديم؛ و سفر در ميان آنها را بطور متناسب (با فاصله نزديک) مقرر داشتيم؛ (و به آنان گفتيم:) شبها و روزها در اين آباديها با ايمني (کامل) سفر کنيد!

سوره سبأ (34): آیه 18

ایشان اشاره می‌کند به این‌که: همین‌طور که در آیه می‌گوید بین مردم و قوم سبأ و بین شهر و آبادی‌های‌شان یک سری قرای ظاهره را به عنوان واسطه قرار دادیم که اگر مردم بخواهند به شهرهای آبادان و مبارک بروند باید از این قراء ظاهره عبور کنند و به مقصد برسند و ایمنی و سلامت آن‌ها در عبور از این مسیر است می‌گوید بین امامان و بین شیعیان هم واسطه‌های بودند و باید باشند و اگر ما بخواهیم به امام‌مان برسیم باید از این واسطه‌ها عبور کنیم.

این واسطه‌ها چه نقشی را ایفا می‌کنند؟ در نگاه بدوی هر کس برای رشد و ترقی نیاز به معلم، مربی دارد. در نگاه بدوی عرض کردم ممکن است کسی تصور کند این‌ می‌خواهد این را بگوید و در کلام شیخ احمد بیش‌تر از این هم دیده نمی‌شود، یک سری از مریدان شیخ احمد مثل شیخی‌های تبریز معتقد هستند که رکن رابعی که شیخیه کرمان و دیگران مدعی هستند یک سری داستان جعلی است.

سید کاظم رشتی می‌آید این اندیشه‌ها را تحت عنوان شیعه کامل بیان می‌کند که بین مردم و بین امام زمان باید یک شیعه کاملی واسطه باشد، باز گفتگوها و قال و قیل‌های بین‌شان است که من نمی‌خواهم به آن بپردازم این اندیشه به ذائقه علی محمد شیرازی خیلی خوش می‌آید این‌که یک کسی باشد که واسطه بین من و امامم باشد.

من اگر باشم چه نیکوتر من اگر باشم بالاخره به آن مطامع قلبی‌اش هم می‌رسد چون امام که غایب است و ایشان می‌تواند به دروغ ادعا بکند که من آن هستم و آرام آرام آن جایگاه را برای خودش بگیرد. بعد از این‌که استاد علی محمد این حرف‌ها را از سید کاظم یاد می‌گیرد سال 1258 علی محمد به شیراز بر می‌گردد ازدواج هم می‌کند و بچه‌دار هم می‌شود سال 59 استادش می‌میرد.

یک چیز جالبی در مورد ازدواج کردن علی محمد است یادم آمد حیف است نگویم علی محمد پسری به نام سید احمد داشت که این بچه 4 ماهه بود بر اثر بیماری آبله مرد، آن زمان بیماری‌های مسری و فراگیر برای کودکان زیاد بود، خیلی از کودکان قبل از این‌که به سن تکلم برسند فوت می‌کردند این بچه هم از آن قبیل بود. علی محمد این را به بقعه بی‌بی دختران شیراز برای خاکسپاری می‌برد، در کتاب‌ها و آثارشان است که خودشان نوشتند.

تقریباً می‌شود مرثیه‌ی بر مزار این بچه می‌خواند این دو تا عبارتش برای من جالب است می‌گوید الهی ای کاش این ابراهیم تو را هزار چون این اسماعیل بود تا همه را در راه تو قربانی می‌کردم. این شبیه سازی خودم را ابراهیم کنم و این فرزند را اسماعیل بکنم، حالا اگر این پسر در راه خدا در سن بلوغ کشته می‌شد یا در یکی از جنگ‌ها کشته می‌شد می‌گفتیم علی محمد می‌تواند این ادعا را بکند یک بچه 4 ماهه‌ی که تو هیچ وقت دلت نمی‌خواسته این بچه بمیرد و اصلاً خبر هم نداشتی که می‌خواهد بمیرد خودش هم که اصلاً در سنی نیست یا در قوه درک و خیالی ندارد که بخواهد چیزی بفهمد و درک بکند.

مجری:

هیچ انتخابی نبوده است.

استاد روز بهانی:

هیچی به قول قدیمی‌ها روغن ریخته‌ی است که نذر امامزاده می‌شود، اصلا این ادعا نشان دهنده چه است؟ نشان دهنده آن روحیه تفرعون و خود محوری و خودنمائی علی محمد شیرازی است. همان روان‌پریشی مزمنی که علی محمد از آن رنج می‌برد که از مرگ فرزندش هم در آن خودنمایش استفاده می‌کند این اوج روان‌پریشی را نشان می‌دهد، از این داستان بگذریم.

خود بهائی‌ها بیایند این داستان و این مرثیه را رصد کنند، ببینند آیا واقعاً روضه خوانی این شکلی علی محمد شیرازی می‌تواند منطقی باشد؟ (الهی ای کاش این ابراهیم تو را) آخر تو کجا به ابراهیم شبیه هستی؟ ابراهیم به خدا می‌گوید:

(رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيتِي بِوَادٍ غَيرِ ذِي زَرْعٍ)

پروردگارا! من بعضي از فرزندانم را در سرزمين بی‌آب و علفي بردم

سوره ابراهیم (14): آیه 37

برای یک مرد آن هم یک مرد غیرتمندی مثل حضرت ابراهیم  خیلی سخت است که به امر الهی زن و فرزندش را در یک سرزمین بی‌آب و علف در مکه رها کرده.

مجری:

آن هم بعد از سال‌ها بچه‌دار شدن

استاد روزبهانی:

بله آن هم بعد از سال‌ها بچه دار شدن، حالا بچه که به یک سن بلوغ و رشدی رسیده، بالاخره پسر جوان و رشیدی شده حضرت ابراهیم بگوید پسرم بیا می‌خواهم سرت را ببرم، چطوری پدر دلش می‌آید این حرف را بزند؟ پسر چطوری می‌تواند این را تحمل بکند؟ پدری که سال‌ها نبوده در سفر بوده، الان آمده این‌ها در سختی و مشکلات به سر بردند می‌گوید پدر همان‌طوری که امر شدی همان کار را انجام بده این اوج اطاعت و اوج تسلیم برای ابراهیم و هم برای اسماعیل است هر کدام در مرتبه خودش.

علی محمد از کجا به کجا؟ یک منطقی اگر باشد همین که می‌گوید در خانه اگر کس است یک حرف بس است. آقای علی محمد شیرازی یک سال قبل از مرگ استادش برگشته و یک سال بعد استادش مرده، 7 ماه بعد از مرگ استاد یکی از شاگردان سید کاظم رشتی به نام ملاحسین بشرویه سر و کارش به شیراز می‌خورد و پیش علی محمد شیرازی می‌آید و علی محمد به او می‌گوید که من باب امام زمان هستم.

اولین بار در شب 5 جمادی الاول 1260، 2 ساعت و 11 دقیقه از شب گذشته این عین گزارش خود علی محمد است، یعنی تنها عددی که اصلاً‌ بین مورخین اختلاف وجود ندارد همین است ملاحسین بشرویه چه کسی است؟ ملاحسین بشرویه شاگرد سید کاظم رشتی است که میرزا حسین علی نوری بهاء الله به او می‌گوید از فقهای کاملین و فضلای بالغین که در این راه به باب پیوستند و ایمان آوردند و در این راه فداکاری کردند از جمله ملاحسین بشرویه است.

این فقیه کامل و فاضل و بالغی که ایشان از او نام می‌برد، شاگرد سید کاظم است اگر ایشان عالم است اگر ایشان فاضل است آن هم فقهای کاملی که تو می‌گویی یعنی از بقیه برتر است. یک کتاب از ایشان نام ببر، یک فقیه حداقل برای این‌که فقیه بودنش مشخص بشود باید یک کتابی ارائه کرده باشد بقیه یک حاشیه‌ی به عروه می‌زنند و حاشیه‌ی به فلان اثر می‌زنند پیش اساتید می‌برند.

شیخ احمد احصائی کتاب تبصیرة الیقین را نوشت و این را ارائه کرد و این کتاب هم سند اجتهاد ایشان شد ما هم از او نام می‌بریم نمی‌گوییم که نداشت، اختلافاتی که با شیخ احمد داریم دلیل نمی‌شود که بگوییم این کتاب را ننوشته. ملاحسین شما کجا کتاب نوشته و از کجا می‌فهمید فقیه بوده؟ حالا فقهاتش بماند، فقاهت خود سید کاظم محل بحث است. از آن بگذریم. یک: شما از کجا به آقای ملاحسین می‌گویید فقیه است؟ دو: گیریم بر فرض مثال این حرف شما را قبول کردیم دو تا شاگرد تربیت کرده باشد. دو نفر بگویند که ما درس این را خواندیم!

ببینید صاحب جواهر از مخالفین شیخ احمد احصائی است ولی می‌‌گوید من پیش ایشان درس خواندم؛ یعنی این‌که ملا بودن و درس دادن و درس خواندن ربطی به اعتقادات ندارد، ممکن است کسی مشکلاتی داشته باشد و شاگردی‌‌اش را کرد ولی شما یک شاگرد ایشان را نام ببرید نه کتاب دارد نه شاگردی ندارد این‌ها را ندارد غیر از خودتان می‌گویند دختری که مادرش از او تعریف کند باید دائیش خواستگاری‌اش بیاید.

وقتی بهائی‌ها از خودتان تعریف می‌کنید ما کاری به شما نداریم هر چه در مورد خودتان می‌خواهید بگویید آزاد هستید و اختیار خودتان را دارید؛ ولی به ما که نمی‌توانید تحمیل کنید شما بگویید که این آقا در کدام اثر بقیه گفتند حیف شد این فرد رفت منحرف شد، مثلاً ابوالفضل گلپایگانی که یکی از مبلغین فرقه بهائیت است این آدم خیلی از آثار به نفع بهائیت نوشته و این آدم را ما آدم منحرفی می‌دانیم. اما کسی نگفته ایشان درس نخوانده، کسی نگفته ایشان بی‌سواد بود نوشته‌های که دارد پر از مغالطه است، پر از سفسطه است و پر از دروغ‌پردازی است با این‌ها کار نداریم.

مجری:

همان که چو دزدی با چراغ آید گزیده‌تر بَرد کالا

استاد روزبهانی:

بله، ملاحسین شما این نبوده آقای ملاحسین نوری، بهاء الله چرا دروغ می‌گویی تو بلانسبت پیغمبر هستی آخر پیغمبر و دروغ چرا این حرف را می‌زنی؟ آقای ملاحسین بشرویه‌ چرا پیش علی‌محمد می‌رود؟

مجری:

این دو نفر حدوداً در چه سنی بودند؟

استاد روزبهانی:

علی محمد شیرازی دقیقاً 25 ساله است چون علی محمد متولد اول محرم 1235 است و آن تاریخ 1260 است؛ یعنی 25 ساله است. آقای ملاحسین بشرویه هم تقریباً نزدیک به 30- 32 است و ایشان بزرگتر است. حالا ملاحسین بشرویه از بوشهر به شیراز آمده و جالب است ایشان تا بوشهر که آمده بود به قصد دیدن علی محمد نیامده بود، داستان بوشهر یادتان است که گفتم؟ در بوشهر یک دفعه به قول کتاب‌های منابع بهائی یک دفعه ملهم می‌شود یک صاعقه غیبیه، یک نفخه الهیه به قول خودشان به او می‌گوید تو بیا به شیراز برو! من نمی‌توانم این اتفاق را باور کنم با توجه به بقیه ماجراهای که وجود دارد پس معلوم می‌شود که کسانی ملاحسین را سوق دادند.

مجری:

احتمالاً ملهم‌ها هم با لهجه انگلیسی بوده

استاد روزبهانی:

بله! آقای علی محمد شیرازی در این مقطع تاریخی پیش ایشان ادعا می‌کند می‌گوید من باب امام زمان هستم. علی محمد باب می‌شود و ملاحسین بابُ الباب می‌شود. این‌جا نکته جالبی است به نظر من نوعی معامله را نشان می‌دهد یعنی ایشان می‌آ‌ید با علی محمد شیرازی صحبت می‌کند و یک منصب هم بلافاصله می‌‌گیرد که من به تو ایمان می‌آورم تو می‌شوی باب امام زمان و من هم بابُ الباب (باب تو) می‌شوم.

ملاحسین بلافاصله شروع به کار تبلیغاتی برای علی محمد شیرازی می‌کند به سمت خراسان حرکت می‌کند، علی محمد ادعای بابیت می‌کند و تا 4 سال هم ادعایش بابیتی است در مرحله اول 18 نفر به او می‌پیوندند که این‌ها حروف حی یعنی چهره‌های شاخص و برتر می‌شوند آن قرة العینی هم که معروف است آن هم جزء همین 18 نفر است.

علی محمد تا 4 سال به واسطه این 18 نفر در سطح کشور پراکنده می‌شوند، البته یک عده‌شان در تاریخ گم می‌شوند و خبری از آن‌ها نیست فقط اسم‌شان است بعضی‌شان از علی محمد بر می‌گردند مثلاً‌ از جمله افراد ملاحسن بجستانی بین این‌ها بود ایشان از علی محمد برگشت و گفت علی محمد این‌قدر از ما تعریف کرده که من خودم را می‌شناسم، می‌بینم که این چیزهای که ایشان می‌گوید در وجود من نیست. می‌گوید از جمله افراد ملا حسن بجستانی است که چون علی محمد شیرازی زیاد ازش تعریف کرده بود گفت من به نفس خود عارف هستم او به اوصاف «لا تُعد ولا تحصیٰ» ما را وصف کرده من که می‌دانم این اوصاف برای من نیست.

یک کسی به من بگوید حضرت علامه روزبهانی آیت‌الله العظمی من می‌دانم که من کجا و این عبارت‌‌ها کجا! من خودم را که می‌شناسم حالا دیگران نشناسند خودم که می‌شناسم نیستم. این بنده خدا ملاحسن بجستانی گفت من نیستم اینی که شما دارید می‌گویید پس معلوم می‌شود گیر یک آدم دروغ‌پرداز و شیاد و گزافه گو  افتادم راهش را کشید و رفت.

مجری:

می‌گویند هر وقت دیدی یکی دارد از تو خیلی تعریف می‌کند بدان یا دستت انداخته یا یک طمعی دارد ملاحسن بجستانی دومی‌اش را حس کرده.

استاد روزبهانی:

ملاحسن فهمید که گیر افتاده ممکن است طرف به این طمع نکرده باشد برای مشتری‌های دیگر دارد تور پهن می‌کند. یا مثلا یک کسی مثل ملایوسف اردبیلی، این چه کسی است؟ کجا است؟ یک کسی به نام سعید هندی کجا است، در تاریخ چه کار کرده؟ بعضی‌شان فقط یک سری اسم هستند.

مجری:

یعنی نه کتابی از آن‌ها است نه آینده‌ی نه جمله‌ی!

استاد روزبهانی:

یک تعدادی‌شان هستند، و یک عده‌ی شان نیستند، تازه یک عده‌ی که هستند این‌قدر مطلب کم در موردشان است که انسان گمان می‌کند که شاید این‌ها هم ساخته خیالات این‌ها باشند، تعدادی از این‌ها در سطح کلان منتشر می‌شوند چهره‌های شاخص این‌ها این افراد هستند، ملاحسین بشرویه، ملامحمد علی قدوس، زرین تاج برقانی قرة العین یعنی بین حروف حی این 3 نفر،‌شاخص‌ترین چهره‌ها هستند.

ملاحسین می‌شود «اولَ من آمن»، محمدعلی بار فروش قدوس می‌شود «آخرَ من آمن»، ‌«قرة العین» هم تنها زن این جمع است؛ یعنی آن اولی این 18 و این آخری این 18 نفر است و «قرة العین» هم هم تنها زن عضو است و ایشان هم به صورت مکاتبه‌ی به باب ایمان می‌آورد حضوری اصلاً باب را ندید داستان قرة العین هم یک داستان مفصلی است که جای بحثش نیست.

این خانم و این آقایان در سطح کشور منتشر می‌شوند و شروع به تبلیغ برای علی محمد شیرازی می‌کنند تا 4 سال علی محمد ادعای صرفاً بابیت است.

مجری:

یک نگاه اشتباهی در اسلام است که از آن رد بشویم بحث صحابی را در حد معصوم می‌دانند این‌جا هم برای این افراد داشت این فضا تعریف می‌شد.

استاد روزبهانی:

حتی این افراد فراتر از حتی باب هستند اقداماتی که این‌ها می‌کنند عجیب است به طور مثال قرة العین، نسخ اسلام را اعلام می‌کند، این‌ها هم ادعای دین جدید دارند چرا خود باب اعلام نمی‌کند؟ باب بعد از قرة العین است یعنی این اولین بار در تاریخ است که در یک آیینی قبل از پیامبر، صحابی بیاید یک ادعائی بکند، یا علی محمد شیرازی با ادعای مهدویت و بابیت جلو آمده. بعد در قلعه طبرسی در آثار خودشان است آقای قدوس به دیوار قلعه تکیه می‌زند و «بقیة الله خیرٌ لکم» را می‌خواند و ادعای مهدویت و قائمیت می‌کند بالاخره مهدی این است یا آن است؟

ببینید این‌ها اصلا خودشان هم معلوم نیست چه می‌گویند، در قصه بِدَشت خود عبدالبهاء امام سوم‌شان یا به تعبیری امام دوم‌شان می‌گوید در بِدشت که بودم روزی یکی‌شان ادعای خدائی می‌کرد و الاهیت و «انا ربکم الاعلی» می‌کرد هر کدام برای خودشان یک ادعاهای عجیب و غریبی داشتند قصه بِدشت قصه عجیب و غریبی است. تا 4 سال ادعای علی‌‌محمد ادعای بابیت بود در همان قصه بِدشت اتفاق افتاد.

علی‌محمد وقتی ادعای بابیت می‌کند مخفی است بعد ادعای لو می‌رود و گرفتار می‌شود یک سیر تبعید و زندان دارد که آن‌ها را نمی‌گویم دوستان‌مان را به کتاب‌های تاریخی ارجاع می‌دهم مطالعه بکنند. زمانی که علی محمد در ماکو زندانی است یک عده از یارانش در بِدَشت می‌روند. علی‌محمد در ماکو منتهی علیه غربی کشور در ساحل رود ارس زندانی است، یارانش در بِدشت که یکی از قرای شاهرود است الان که کنار شاهرود است وقتی شما از سمت شاهرود به سمت مشهد می‌خواهی بروی یک کمربندی کنار شهر شاهرود است تابلوی بِدشت آن‌جا است. در بِدشت یاران علی‌محمد شیرازی دور همدیگر جمع می‌شوند برای آزاد کردن علی‌محمد شیرازی از زندان ماکو

مجری:

استاد عذرخواهی می‌کنم چون دقایق پایانی است یک جمع‌بندی تا این‌جا داشته باشیم این‌جا نکته خیلی خاصی است فکر می‌کنم باید یک پرداخت کاملی به آن بشود ان شاء الله در جلسه بعدی. رسیدیم به این‌جا که این فرد در طول یک زمانی 18 نفر را جمع کرد عده‌ی که به او ایمان آوردند بعد خودش زندانی شد حالا این‌ها می‌خواهند علی‌محمد را آزاد بکنند.

استاد روزبهانی:

البته این‌ها آن 18 نفر نیستند، تعدادشان یک مقداری افزایش پیدا کرده 81 نفر از یاران باب در بِدشت جمع شدند که علی‌محمد را از زندان ماکو نجات بدهند.

مجری:

تا همین‌جا برای این‌که دو سه تا نکته بود دوست داشتم سوال کنم اما فرصت نبود یا شاید خیلی به حاشیه می‌رفت، اشاره‌ی که فرمودید آخر برنامه حداقل یک کتابی که بشود این ابهامات یا بخش‌های را که به خاطر محدودیت زمان از آن گذشتیم را بشود مطالعه کرد بفرمایید ممنون می‌شوم.

استاد روزبهانی:

خوشبختانه کتاب‌های خوبی در این زمینه در بازار نشر است نمی‌دانم نسخه‌های این کتاب‌ها در دسترس باشد یا نه اما کتاب‌های که نوشته شده و موجود است کتاب بهائیان نوشته آقای سیدمحمد باقر نجفی که یک نشر مال سال 56 دارد انتشارات طهوری منتشر کرده، یک نشر هم دارد مال نشر مشعر است که سال 83 یا 84 چاپ شده یک مقدمه‌ی هم آقایان جعفریان به آن زده. کتاب بهائیان کتاب بسیار خوبی است اثر فاخری است تاریخ خیلی خوب و مفصل و با دقتی در آن نوشته شده.

کتاب تاریخ جامع بهائیت است آقای بهرام افراسیابی نوشته مفصل است برای محققین بیش‌تر به درد می‌خورد چون حجم وسیعی دارد از کتاب‌های تاریخی مختلفی استفاده کرده. یک کتابی بنده حقیر نوشتم مختصر و سعی کردم در مباحث تاریخی به جزئیات اشاره کرده در جستجوی حقیقت است به این فصول تاریخی که عرض کردم اشاره شده. کتاب مباحثی پیرامون بهائیت آقای سیدحسن حسینی در اصفهان این را نوشته انتشار مسجد سید چاپ کرده، کتاب خوب و مفیدی است.

 یک کتابی هم یکی از دوستان بنده نوشتند به نام گذرگاه تاریکی نویسنده آقای حامد نیازی که قلم نو و قدرتمندی دارد، کتاب کم اشکالی است نمی‌گویم بی‌اشکال چون فقط قرآن است که غلط ندارد هر کتابی اشکالات خودش را دارد؛ اما یکی از کتاب‌های خیلی خوب و قابل افتخار، تعریف و توصیف است. کتاب گذرگاه تاریکی آقای نیازی حداقل می‌دانم که در دسترس است.

مجری:

جناب استاد خیلی استفاده کردیم بهره بردیم، مطالبی بود که فتح باب موضوعات جذاب آینده را برای ما گشود و فکر می‌کنم که حداقل برای بنده یک عطشی است برای شنیدن ادامه این ماجرا و اتفاقاتی که افتاد. تشکر می‌کنیم از عزیزان، همراهان این برنامه خوشحال می‌شویم  در قسمت‌های بعدی با ما همراه باشید برای ادامه شنیدن ماجرای فردی که متوهم بود!

یا علی مدد.

 


آفتاب یلدا>

آفتاب یلدا برنامه ولی‌عصر شبکه