وضعیت شیعیان در آسیای میانه و مناطق شیعه نشین

مبلغ آسیای میانه مطرح کرد: از نظر من آینده دینی آذربایجان بسیار روشن است و این برداشت آرمانی و ایده آلیستی نیست بلکه ما از نزدیک آن مناطق را رصد می کنیم. سیاست های ضددینی بسیاری در آذربایجان اعمال شده است؛ اما نشانه هایی وجود دارد که ثابت می کند گرایشات دینی مردم آذربایجان در حال زنده شدن است.

 مبلغ آسیای میانه مطرح کرد: از نظر من آینده دینی آذربایجان بسیار روشن است و این برداشت آرمانی و ایده آلیستی نیست بلکه ما از نزدیک آن مناطق را رصد می کنیم. سیاست های ضددینی بسیاری در آذربایجان اعمال شده است؛ اما نشانه هایی وجود دارد که ثابت می کند گرایشات دینی مردم آذربایجان در حال زنده شدن است.

 حجت الاسلام بخت آور از مبلغان آسیای میانه، سال های زیادی را به تبلیغ دین در این مناطق پرداخته است. این مبلغ دینی، حرف های گفتنی فراوانی درباره وضعیت دینداری در آذربایجان و بدخشان تاجیکستان دارد. به همین منظور گفت وگویی با ایشان ترتیب داده ایم که تقدیم مخاطبان می گردد:

وضعیت فعلی مسلمانان و شیعیان منطقه شمالی ایران در آذربایجان و مناطق مجاور چگونه است؟

در منطقه آذربایجان و مناطقی که آذری ها به آن جا مهاجرت کرده اند، می توانیم دسته بندی های مختلفی داشته باشیم. برخی از این ها کسانی هستند که از مناطق مختلف آذربایجان به مناطق دورهجرت داده شده اند و اقلیت های قابل توجهی از آذربایجان هستند که از آذربایجان به سمت غرب و حتی به سمت آسیای مرکزی مهاجرت کرده اند.

آذری های تبعیدی از سمت غرب تا منطقه کریمه حضور دارند؛ همچنین در اوکراین و جمهوری سه گانه لیتوانی، لتونی و استونی، آذری زبان ها حضور دارند و این ها تبعیدی های اجباری بودند که بیشتر به آسیای مرکزی تبعید شده اند که به دلیل فضای مناسب کشاورزی در این ناحیه بوده است. این تبعیدی ها مردم عادی نبودند و به دلیل ویژگی هایی که در دیدگاه حاکمان آن دوره اتهام تلقی می شد، تبعید شده اند. مثلا برخی از این ها برجستگی اقتصادی داشتند و با لغو مالکیت خصوصی توسط شوروی، سرمایه های این افراد مصادره می شد و به دلیل اعتراض به این موضوع تبعید می شدند. بخشی از افراد از نظر اجتماعی موقعیت مشروعی در بین مردم داشتند؛ برخی دیگر مذهبیون و علما بودند؛ همچنین افرادی که برای حفظ هویت خود مقاومت می کردند هم تبعید می شدند. محل تبعید این افراد عمدتا منطقه مرکزی روسیه و آسیای میانه بود؛ منطقه مرکزی روسیه بیشتر شکنجه گاه و محلی برای تحت نظر قرار گرفتن تبعیدی ها بودند؛ در آسیای میانه هم از نظر مدنی عقب ماندگی وجود داشت و مانند آذربایجان ویژگی تمدنی نداشتند و این منطقه هم برای آذری ها تبعیدگاه تلقی می شد.

یک طیف دیگر مهاجرینی هستند که برای کار هجرت کرده اند و تعداد این افراد بسیار بالاتر از تبعیدی ها بود و حتی در روسیه، بالغ بر یک میلیون جمعیت شیعه حضور دارد؛ مثلا در کازان قبل از شکل گیری حاکمیت روسیه تاتارها حاکمیت داشتند؛ تاتار قومیت ویژه است که مرکز آن ها تاتارستان بوده و شهر مرکزی آن ها کازان بود؛ در میان اهل سنت این منطقه بسیار قابل توجه بود. روس ها در گذشته خود را تحت تسلط تاتارها می دانستند و در حال حاضر بازاری مهم در این منطقه وجود دارد که ۸۰ درصد آن در اختیار آذری هاست. آذری هایی که در بازارهای کازان حضور دارند عمدتا افراد متدین هستند و برای کار و نه خوشگذرانی به این منطقه مهاجرت کرده اند.

درباره محل زندگی بخشی از مهاجرین آذری اطلاعاتی در دسترس نیست؛ اما من شک ندارم که شیعیانی در مناطق دیگر حضور دارند که از نظر مالی پیشرفت کرده اند اما از نظر فرهنگی و اعتقادی نیازمند کارهای تبلیغی هستند.

کسانی که در آذربایجان حضور دارند، بعد از اتمام دوره شوروی فرهنگ خود را حفظ کرده اند و برخی از مناطق حتی از گذشته تا کنون عالم خیز بوده است. بولبوله روستایی با فاصله ۲۰ کیلومتری از باکو است که در آن نخستین مسجد بعد از فروپاشی شوروی به نام مسجد امام خمینی(ره) ساخته شد.

ما در سال ۷۲ در دانشگاهی در باکو در رشته اسلام شناسی تدریس می کردیم و آقای علی ربانی هم در این دانشگاه تدریس می کرد؛ آقای ربانی در اوایل ماه محرم تا اواخر ماه صفر هر روز در مسجد امام خمینی(ره) روستای بولبوله منبر می رفت.

در منطقه آبشرون آذربایجان هم مکانی به نام «علی ایاقی» وجود دارد که مردم معتقدند که حضرت علی(ع) پای خود را در آن منطقه گذاشته اند؛ این منطقه یکی از مناطق ریشه دار مذهبی آذربایجان است که حتی در دوران شوروی هم این ویژگی در این منطقه حفظ شده بود.

ناردالان منطقه ای مانند قم در آذربایجان بوده و هنوز هم آداب های سختگیرانه در این منطقه وجود دارد. منطقه لزگی نشین هم یکی از مناطق بسیار دیندار آذربایجان هستند که در دوره شوروی و بعد از آن هم این اعتقادات حفظ شده است.

بخشی از نخجوان هم متدین هستند؛ گنجه معروف به شهر روشنفکران بوده و از نظر فرهنگی در سطح بالایی قرار دارد؛ به دلیل همین موقعیت مدنی، سبقه دینی هم در گنجه غنی است.

اگر این مناطق را استثنا کنیم، در بقیه مناطق آذربایجان تقریبا اثری از اعتقادات نمانده است؛ مثلا در باکو عقد رسمی و شرعی برای ازدواج به ندرت پیدا می شود؛ یا فروعات دینی هم بسیار کم دیده می شود و زمانی که ما آنجا زندگی می کردیم، می دیدیم که در کنار نان، مشروب هم می فروختند؛ ما برای خرید نان در این ناحیه با سختی مواجه بودیم. چرا که درآمد شخص نان فروش از راه مشروب فروشی و نامشروع کسب می شد. در دوره شوروی مشروب فروشی به این حد زیاد نبود و مکان های خاصی مشروب را در اختیار مردم قرار می دادند، اما بعد از فروپاشی شوروی به صورت افراطی، مشروب در اختیار مردم قرار گرفت.

از نظر دیندار بودن مردم در آذربایجان، آماری که بتوان روی آن حساب کرد و اقلا اهل نماز و روزه باشد، کمتر از ۱۰درصد است و این آمار هم بعد از فعالیت های وسیع طلاب آذری زبان حاصل شده است.

کسانی که از آذربایجان برای تجارت مهاجرت کرده اند، دیندار هستند و به طور مثال در مسکو برای خود مسجد بنا کرده اند؛ اما مهاجران دیگر آذربایجان در مناطقی هستند که از نظر دینی وضعیت مطلوبی ندارند. مهاجران تبعیدی علقه های دینی خود را حفظ کرده اند، اما اطلاعات دینی بسیار پایینی داشتند؛ البته امروز به دلیل اعزام مبلغان به آن مناطق شرایط کمی بهبود یافته است.

در شهرهای مهم آذربایجان مانند گنجه و باکو چه تعداد شیعه ساکن هستند؟

آبشرون منطقه ای در باکو است که به دلیل ریشه دینی این منطقه، اولاد اهل بیت(ع) در این منطقه بسیار تکریم می شدند. «بی بی هیبت» یک امامزاده ای است که نامش حکیمه است و فرزند امام موسی بن جعفر بوده و از سمت دیلم ایشان را سوار بر کشتی کرده و با احترام به آبشرون بردند.

شاه عباس بسیار خیّر بود و نزدیک ۹۹۹ کاروانسرا ساخته و در برخی جاهای بسیار مهم مسجد ساخته و یکی از مساجد بسیار مهمی که احداث کرده است، مسجد گنجه است که قدمت قریب به ۵۰۰ سال دارد. گنجه از ابتدا مرکز آذربایجان به حساب می آمد و امامزاده های معروف و نظامی گنجوی در این منطقه مدفون هستند.

نخجوان در کل جهان تنها منطقه ای است که صددرصد شیعه هستند؛ در دوره شوروی و حتی بعد از فروپاشی شوروی و با لائیک شدن دولت ها آماری از تعداد شیعیان و سنی ها وجود ندارد و هر آماری که ما می دهیم حدودی است.

در آذربایجان طبق آمار سال ۷۳ قریب به ۷۰ و اندی درصد شیعه، قریب به ۱۵ درصد سنی و بقیه ارمنی بوده اند و هر آماری از مراکز مختلف ارائه می شود، حدودی بوده و بعضا بین آمارها اختلافات زیادی وجود دارد؛ با این وجود اصالت شیعه در نخجوان جزو مسلمات بوده و علت آن علمای این منطقه است.

منطقه از لحاظ اصالت تعلق به عالم اسلام و تشیع نشان می دهد که مردم این ناحیه ارادت قلبی به اهل بیت(ع) دارند.

بسیاری از علمای آذربایجان بعد از قرارداد گلستان و ترکمنچای که آذربایجان از ایران جدا شد، از آن منطقه به تبریز یا قم و نجف مهاجرت کردند؛ علت آن هم این بود که می گفتند ما نمی توانیم زیر پرچم کفر برویم.

در سمرقند قبرستانی وجود دارد که صاحب آن شیخ علی نام داشت و تحصیل کرده نجف بود؛ در حال حاضر هم این قبر مورد احترام مردم است؛ ایشان منبرهای معروفی در تبریز داشته اند؛ «حتی آیت الله لنکرانی هم از ظرفیت های دینی آن منطقه از آذربایجان به حساب می آیند».

شاه عباس مسجد قابل توجهی در تفلیس ساخته که به مسجد شاه عباس معروف است و در این منطقه ۵۰۰ هزار شیعه وجود دارد؛ زبان آن ها آذری است اما از نظر اطلاعات دینی تقریبا در حد صفر هستند. من وقتی در تفلیس منبر می رفتم، بسیاری از مخاطبان زنان بی حجاب بودند؛ پس از اینکه من درباره حجاب صحبت کردم، دیدم آن ها حجاب خود را بهتر کردند؛ این نشان می دهد که اطلاعات چندانی از احکام ندارند اما به محض یک تلنگر، پذیرش بالایی دارند.

وضعیت شیعیان در تاجیکستان چگونه است؟ مذهب مسلمانان آنجا چیست؟

در تاجیکستان یک تاجیک اصیل پیدا نمی کنیم که اصالتا شیعه باشد و عمدتا سنی هستند؛ اما بعد از انقلاب اسلامی برخی از آن ها به تشیع گرویدند. بدخشان تاجیکستان قسمت مهمی از خاک این کشور را در برگرفته است؛ اما ارتباطی با خارج از خود ندارد؛ این منطقه کاملا کوهستانی بوده و با هیچ جا رفت و آمدی وجود ندارد و مخصوصا هفت ماه در طول سال بدخشان با هیچ جای دنیا ارتباطی ندارد.
تزارها وقتی در آذربایجان حضور داشتند، مانند روس ها محدودیت مذهبی ایجاد نکردند، اما به دلیل مسیحی بودن فضا، امکان رشد اسلام وجود نداشت؛ پس از آن ها وقتی شوروی ها آمدند علیه دین مبارزه کردند؛ همچنین این منطقه همواره در معرض افکار روشنفکرانه غرب بود. مثلا در این زمان در فیلم ها اینگونه نشان می دادند که زن ها اسیر حصارها بودند و نمی توانستند راحت زندگی کنند و این زن جدید از این حصارها خلاص شده و می تواند زندگی بسیار بهتری داشته باشد.

در دوران شوروی با عزاداری امام حسین(ع) مبارزه ای صورت گرفت که حتی مطالعه ویژه ای در این زمینه را می طلبد؛ در خانه ها مامور می گذاشتند تا بتوانند یک عزاداری کوچک برگزار کنند.

در سفری که به قزاقستان داشتم، یکی از افراد سالخورده بیان می کرد که ما در مکه حضور داشتیم که در زمان استالین ما را به سیبری تبعید کرده بودند؛ از تعداد ۱۰ هزار نفر، ۷ هزار نفر از سرما جان خود را از دست داده بودند و جنازه ها روی زمین یخ می زدند تا در فصل بهار که یخ ها آب می شد جنازه ها را دفن کردند.

شوروی ها وقتی دیدند ما اینجا تلف می شویم ما را سوار بر قطار احشام کردند، قریب به دو هفته این قطار راه رفت و وسط راه غذاهای غیرقابل خوردن را جلوی ما پرت می کردند که ما از گرسنگی نمیریم؛ بعد از رسیدن همه ما را ریختند کنار راه آهن، بدون اینکه خانه ای به ما بدهند؛ سپس ما دیدیدم که اینگونه از سرما می میریم؛ شروع کردیم به ساختن خانه با استفاده از هر آنچه پیدا می شد؛ که کم کم این منطقه اطراف راه آهن خانه هایی شکل گرفت که قسمت عمده مردم آن شیعه هستند.

با توجه به کارهایی که در زمینه تبلیغ انجام شده است، آینده دینداری در بین مردم آذربایجان را چگونه می بینید؟

از نظر من آینده بسیار روشن است و این برداشت آرمانی و ایده آلیستی نیست چون ما از نزدیک آن مناطق را رصد می کنیم.

در آذربایجان به دلیل کرونا محافل دینی کنسل شد؛ قبلا هم برگزاری محافل حسینی در آذربایجان بسیار با سختگیری همراه بود؛ مثلا طلبه ای که از جای دیگر بیاید و مجلس حسینی برگزار کند، دستگیر می شود. سیاست های خشنی که علیه دین در آذربایجان انجام شد و حرکت های ضد آرمان های دینی مانند همایش دختر نمونه یا فعالیت های همجنس گرایان به وقوع پیوست؛ اخیرا که جنگ قره باغ آغاز شد، در تشییع جنازه شهدا هر گونه ندای «یا حسین» ممنوع بود؛ اما بعد از یک ماه و نیم که گذشت، جمعیت های ۱۰ هزار نفری را شاهد بودیم که همه «یا حسین» گویان جنازه ها را تشییع می کردند؛ یا حتی خود رئیس جمهور آذربایجان در مسجدی حاضر شد و قرآن هدیه آورد و بیان کرد که من چهار دفعه به حج مشرف شدم؛ این نشانه ها ثابت می کند که گرایشات دینی مردم آذربایجان در حال زنده شدن است.

بسیاری از رزمنده ها در جنگ قره باغ شعارهای دینی مانند «یاحسین» سر می دادند؛ حتی در زمان ترغیب سربازان برای زدن به خط از شجاعت های حضرت علی(ع) گفته می شد و بسیاری از شهدای این جنگ از دینداران بودند.

همه این اتفاقات نشان می دهد که مبارزات علیه دینداری کمتر خواهد شد و رواج دین روز به روز در حال بیشتر شدن است و مسئولین آذربایجان به این نتیجه رسیده اند که مبارزه با دین جواب نمی دهد.

مردم دیندار آذربایجان باید دقت کنند از کارهایی که دست دین ستیزان بهانه می دهند پرهیز کنند و باید اصل بر این باشد که اخلاق دینی در آذربایجان ترویج پیدا کند؛ اگر این اتفاق رخ بدهد، همه این را خواهند پذیرفت؛ حتی غیردینداران هم می پذیرند که فرزندان شان باید اخلاقی تربیت شوند.

در آذربایجان تبلیغ دینی از چه روش هایی نتایج مطلوب تری دارد؟

تبلیغ دین به روش های سنتی مانند منبر و غیره با مشکلات زیادی روبرو بوده و علمایی که در این منطقه فعالیت می کنند، بیشتر مورد تایید حکومت آذربایجان هستند.

بیشتر تبلیغات دینی در آذربایجان به عهده مردم این کشور است و خود این مردم باید برای خود برنامه ریزی و عالم و مجتهد و مرجع تقلید داشته باشند؛ اگر با زبان خود به قوم شان تبلیغ دین کنند اثرات بیشتری دارد.

متصدیان تبلیغ دین در آذربایجان باید حتما عالم باشند؛ چرا که در آذربایجان به دلیل مبارزات طولانی که با دین انجام شده است، اطلاعات دینی ضعیف بوده و خرافات در بین مردم بسیار موج می زند. به طور مثال یک زمانی من در محراب ایستاده بودم و نماز می خواندم؛ یک پیرمردی با محاسن بلند در بین مردم حضور داشت و به من اقتدا کرده بود؛ بعد که نماز تمام شد متوجه شدم که آن پیرمرد به صورت فرادی نماز می خواند؛ دلیلش هم این بود که من پشت سر خودم را با تیغ اصلاح کردم و آن ها تصور می کنند که آخوند نباید با تیغ اصلاح کند و این یکی از باورهای رایج بود.

وجود حجم زیاد خرافات در بین مردم نشان می دهد که عالمان دینی فعال در آذربایجان باید نسبت به حساسیت ها آگاهی داشته باشند.

در آذربایجان عالمان دینی برای معاش باید کار کنند و کمتر پیدا می شود به عالمی از مرکز خاصی مساعده صورت گیرد.

بستر مجازی هم می تواند ابزار سودمندی در اختیار مبلغان دینی آذربایجان باشد؛ البته همه این کارها باید متناسب با فرهنگ آن منطقه صورت گیرد و بهترین گزینه برای تبلیغ هم دینداران خود آذربایجان هستند.

باید از اقداماتی که نتیجه اش ایجاد محدودیت دینی است کاملا پرهیز کرد؛ رسالت افراد مبلغ دینی این است که بتوانند معارف دینی را خودشان رعایت کنند و نمی توان انتظارات زیادی از مردم داشت.

مقداری هم درباره بدخشان تاجیکستان و وضعیت دینی مردم بفرمایید.

بدخشان منطقه ای دورافتاده در تاجیکستان است که به صورت خودمختار اداره می شود و قسمت عمده مردم این منطقه شیعه اسماعیلیه هستند و مرکز اسماعیلیه بدخشان است. در برخی از شهرهای بدخشان شیعیان اسماعیلیه به صورت متمرکز حضور دارند و زبان آن ها تاجیکی است؛ اما خودشان تاجیک نیستند.

اسماعیلیه های بدخشان به دلیل اینکه محصور در بین اهل سنت هستند، به لحاظ محتوای دینی چندان غنی نیستند و بسیاری از آداب دینی مانند نماز را ندارند و تاجیک های اهل سنت متدین تر هستند و حتی این تاجیک ها به بدخشان و محل زندگی شیعیان اسماعیلیه «کافرستان» می گویند.

شیعیان اسماعیلیه جمعیت قابل توجهی هستند و سرزمین وسیعی در اختیار آن هاست. البته بخش زیادی از این سرزمین کوهستانی بوده و حتی در کنار خیابان ها صخره های مرتفع قرار دارند.

بدخشان دارای مناطق معدنی زیادی بوده و مناطق اورانیوم زمان شوروی در این منطقه از تاجیکستان قرار دارد. این منطقه از نظر کشاورزی محصول قابل توجهی ندارد و مردم این ناحیه از نظر اجتماعی بافت سنتی خود را حفظ کرده اند.

ارتباط مردم بدخشان با آقاخان محلاتی بوده و این شخصیت کسی است که کارهای عمرانی بسیاری در این منطقه انجام داده و بیش از ۲۰ سال پیش این خدمت رسانی ها را در بدخشان به انجام رسانده است.

قابلیت مردم بدخشان در جذب به عقاید شیعی چگونه است؟

 

بدخشان در طول سال بیش از ۶ ماه هیچ ارتباطی با دنیا ندارد و شیعیان اسماعیلیه به دلیل اینکه همواره تحت فشار قرار داشتند، نسبت به افکار و عقاید دیگر گارد دارند. البته زمانی که ما وارد بدخشان شدیم متوجه شدیم که قبل از ما وهابیت در آن منطقه کارهای تبلیغی فراوانی انجام داده است و حتی اقلیت اثنی عشری هم در بدخشان حضور ندارند.


وضعیت شیعیان در آسیای میانه و مناطق شیعه نشین>

بدخشان نخجوان آذربایجان آسیای میانه شیعیان