شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
صدیقه شهیده

ویژه برنامه صدیقه شهیده به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

جايگاه حضرت فاطمه الزهرا (س) در مكاشفه يوحنا
اهميت و جايگاه پيشگويي در متون مقدس يهود و مسيح
آيا متن مقدس مسيحيان همان انجيل است ؟
كتاب مقدس مسيحيان چيست و شامل چه مواردي است ؟
عهد عتيق چيست و شامل چه مواردي است ؟
كتاب مقدس يهوديان چيست و شامل چه مواردي است ؟
تورات و انجيل چيست و آيا همان كتاب مقدس مسيحيان و يهوديان است ؟
عهد جديد چيست و شامل چه مواردي است ؟
آيا مسيحيان معتقدند كه حضرت مسيح (ع) كتاب داشته است ؟
در مورد يوحنا
چند كتاب منتسب به يوحنا است ؟
در مورد مكاشفه يوحنا
پيشگويي و در مجموع ادبيات پيشگويي چگونه است ؟
برخي از مكاشفات جالب در كتاب مقدس
حضرت فاطمه الزهرا (س) در مكاشفه يوحنا در كتاب مقدس
بررسي و روخواني فصل دوازدهم كتاب مكاشفه يوحنا در كتاب مقدس
خلاصه اي در مورد يوحنا و كتاب مكاشفه يوحنا
تحليل و تفسير فصل دوازدهم كتاب مكاشفه يوحنا در كتاب مقدس
بررسي در مورد : زني كه آفتاب را در بر دارد و ارتباط آن با آياتي از قرآن كريم
در مورد عدد 12 در قسمت هاي مختلف از كتاب مقدس
در مورد سقط فرزند در فصل دوازدهم مكاشفه يوحنا در كتاب مقدس
ارتباط بخش هاي مختلف فصل دوازدهم مكاشفه يوحنا در كتاب مقدس با اتفاقاتي كه براي حضرت فاطمه (س) روي داد و منجر به شهادت ايشان گرديد
كليد واژه هايي در مورد ( جفا كردن بر فرزندان آن زن ) در فصل دوازدهم مكاشفه يوحنا در كتاب مقدس و توضيحاتي در مورد ( فرزندان آن زن ) در فصل هاي بعد كتاب مقدس
منظور از ذبح شده در كتاب مقدس چيست و چه كساني اند ؟
منظور از 1260 در كتاب مقدس چيست و ابهامات ديگري كه وجود دارد


  

 

16/10/1401

بسم الله الرحمن الرحیم

صدیقه شهیده

 

فاطمیه

سلام اُمّ أبیها منم گدای شما تمام دار و ندار جهان فدای شما سلام حامی حیدر سلام جان علی، سلام مادر مظلوم شیعیان علی

بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما یکایک بینندگان عزیز محترم و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف سید مهدی حسینی هستم و با قسمت دیگری از ویژه­برنامه صدیقه شهیده در این شبها و ایام فاطمیه در خدمت شما هستیم، خیلی ممنونم که همراه ما هستید همیشه، شما می­توانید تکرار این برنامه را در ساعت 4 صبح و ساعت 12 ظهر تماشا بفرمایید. همچنین می­توانید با مراجعه به سایت شبکه حضرت ولی عصر که دوستان بنده برای شما زیرنویس می ­کنند آرشیوه تمامی برنامه­ ها را در دسترس داشته باشید برنامه ­ها را تماشا و یا دانلود بفرمایید.

مهمان محترمی که امشب در خدمتشان هستیم و با یک موضوع خیلی جذاب بر یادگیری ما بیافزایند و بتوانیم کاری بکنیم تا مورد عنایت حضرت زهرا واقع بشویم ان شاء الله استاد گرانقدر استاد حامد کاشانی هستند، حاج آقا سلام علیکم و رحمة الله

حاج آقای کاشانی:

خواهش می­کنم، بنده هم عرض سلام دارم خدمت شما و یک به یک بینندگان عزیزی که در این شب عزیز مهمان چشمان قشنگشان هستیم.   

گفت:

فاطمه گفتم دلم خون می­شود

 

سیل اشکم رود جیهون می­شود

فاطمه محکم­ترین برهان ماست

 

روح بخش پیکر ایمان ماست

امیدوارم که بتوانیم برنامه خوبی را در خدمت دوستان باشیم، البته من اینجا یک پرانتز باز کنم (محمد کاشانی) هستیم.

مجری:

محمد کاشانی به من اشتباه دوستان عرض کرده بودند، عذرخواهی می­کنم حاج آقا البته خوب ما شما را استاد خطاب می­کنیم چون در مقام یادگیری هستیم در منظر شما، خیلی خوش آمدید به برنامه خودتان باعث افتخار هست که دعوت ما را پذیرفتید در این شبها سعی کردیم از حضرت زهرا بگوییم در موضوعات مختلف و در این ایام بلکه ان شاء الله مورد عنایت مادرمان واقع بشویم و ذرّه­ای دل حضرت صاحب الزمان را هم شاد بکنیم.

بفرمایید موضوعی که من از شما هم پرسیدم موضوع جذابی را مطرح کردید تحت عنوان جایگاه حضرت زهرا و به طور کلی حضرت زهرا در مکاشفه یوحنا، بفرمایید خواهش می­کنم که امشب راجع به چه موضوعی قرار هست ما صحبت بکنیم.

استاد کاشانی:

خواهش می­کنم یک سؤالی هست اینکه در متون مقدّس ادیان پیشین در مسیحیت و یهودیت تقریباً بیست و هفت درصد متن مقدسشان ادعا دارند که این متون مکاشفه­ای و متون نبوتی هستند. یعنی چه؟ یعنی متنهایی هستند که شامل پیشگویی می­شوند. پیشگویی یعنی چه؟ اصولاً پیشگویی در متون مقدس یهود خیلی جایگاه بزرگی را دارد، اصلاً پیامبران با پیشگویی اثبات می­شد که پیامبر خدا هستند. یعنی اگر می­خواستند که شخصی پیامبر هست و مدعی پیامبر خدا هست یا نیست، راه شناختنش پیشگویی هست، و ما کتابهای زیادی در متون مقدس مسیحی و یهودی داریم که اصولاً بر مبنای پشگویی هستند، یعنی آینده­ها را بازگو می­کنند، این مَزاغ کتاب مقدس و عهدین هست، یعنی عهدین مثلا در عهد عتیق ما در بحث عهدین هیجده کتاب داریم اصلا به عنوان کتاب پیشگویی شناخته می­شوند، این هیجده کتاب. یکی از این کتابهای پیشگویی کتاب مکاشفه یوحناست، که آخرین کتاب از مجموعه کتابهای عهد جدید هست، خوب اینجا من قبل از اینکه بخواهم وارد بحث و چیستی در بحث بشوم خوب هست راجع به یوحنا و مکاشفه یوحنا یک مطلبی را با دوستان عزیز بگویم، شاید برخی از ما تصور ذهنی ما این است که متن مقدس مسیحیها یعنی عزیزان مسیحی ما همان انجیل هست، در حالی که انجیل صرفا مشهورترین کتاب از مسیح مقدسشان هست، مسیحیها یک مجموعه کتابی را معتقد هستند به آن می­گویند کتاب مقدس، که این کتاب مقدس حالا به اصطلاح من نمونه آن رات می­خواهم یکی از کتابهای مقدس را به عزیزان نشان بدهم دو بخش دارد یک عهد عتیق دارد و یک عهد جدید، عهد عتیق همان کتاب مقدس یهود هست، یعنی یهودیها هم همین متن را به عنوان متن مقدس قبول دارند عیناً، و شامل سی و نه کتاب هست،

مجری:

سی و نُه کتاب.

کاشانی:

آره، که باز یک بخش کوچیکی از آن تورات هست یعنی تورات یک بخش کوچیکی از عهد عتیق هست، ما شاید تصورمان نسبت به کتاب مقدس این هست که مثلا یهودیها تورات کتاب یهودیها هست فقط و مسیحیها فقط انجیل هست، در حالی که انجیل و تورات مشهورترین کتاب مقدسشان هست، یک مجموعه کتاب دارند آنها، اصلا مثل من بخواهم تشابه آن را بگویم مثل سوره های متعدد قرآن حالا در سوره­های قرآن مثلا فرض کنید سوره یس یا سوره انعام یا مثلا سوره حمد مشهورتر هست اگر کسی بگوید کتاب مقدس مسلمانان سوره حمد هست هم درست گفته و هم اشتباه گفته یعنی حمد سوره مقدس یعنی یس سوره مقدس مسلمانان هست و هم نیست، همین طور انجیل، عهد جدید بیست و هفت کتاب دارد که به اصطلاح توسط حواریون و یاران عیسی نوشته شده اصولاً مسیحیان معتقد نیستند که خود عیسی مسیح کتابی داشته، چون آنها قائل هستند که عیسی مسیح خداوند هست و پسر خدا هست اعتقاد مسیحیان این است؛ و لذا این باور را ندارند که آن کتابی از طرف او ست، می­گویند خودش خداست شاگردانش کتابهایی را نوشتند که مجموعه بیست و هفت کتاب و نامه هست به این مجموعه می­گویند عهد جدید، پس عهد عتیق سی و نه کتاب داشت و عهد جدید بیست و هفت کتاب، آخرین کتاب از عهد جدید یک کتابی هست به اسم مکاشفه یوحنا، که این توسط یوحنای حواری، یکی از شاگردان یکی از حواریون عیسی مسیح نوشته شده، و تقریباً با عنوان فرزند محبوب شناخته می­شود. یعنی تقریباً بین حواریون از همه زمانی که عیسی مسیح بود کم سنّ و سال­تر بود و خیلی عیسی مسیح یوحنا را دوست داشت، پنج کتاب از این مجموعه بیست و هفت کتاب منتسب به یوحناست، یکی از آنها مکاشفه یوحناست یکی انجیل یوحنا هست و سه­تا هم نامه دارد، که  البته راجع به انجیل یوحنا و آن نامه­های یوحنا معمولاً محقّقین تشکیک می­کنند که واقعاً برای همان یوحنای حواری باشد یا احتمالاً برای یوحنای دیگر بوده، و لذا مکاشفه کمتر تشکیک می­کنند مکاشفه را معمولاً می­پذیرند، که برای یوحنای حواری هست، داستان مکاشفه چیست؟ مکاشفه در حقیقت یک خواب هست، که یوحنا دید و این خواب خیلی خوابِ خاصی بود، و وقایع آینده را یوحنا در این خواب به او الهام شد و او آن را نوشت، صبح که بلند شد داستان آن خواب را نوشت تا روز قیامت، و بخصوص اتفاقات نزدیک به روز قیامت را خیلی مبسوط در این کتاب می­آید شرح می­دهد، یک مقدار ادبیاتش ادبیات مکاشفه­ای هست، من می­خواستم که عزیزان بیننده با ادبیات مکاشفه­ای آشنا بشوند که حتماً هستند یک مثالی بزنم، مثلاً شاید خیلی از شماها مثلاً پیشگویی­های مستر آدارموس را دیده باشید، زیاد راجع به آن صحبت شده یا می­توانید در اینترنت اینها را سرچ بکنید حتما خیلی از اینها را حتماً مشاهده می­کنید، خیلی مشخص شده، وقتی متن را می­خوانید می­بینید که یک سری الفاظی هست که زیاد صریح نیست، ولی وقتی یک اتفاقی رخ می­دهد وقتی اتفاقی رخ می­دهد ما به متن مراجعه می­کنیم می­بینیم که اِه چقدر شبیه هست، چقدر راجع به این صحبت شده، اصولاً ادبیات پشگویی این شکلی هست. یعنی پشگویی هیچ وقت دقیق نمی­آید پشگویی بکند با همه ریزه کاریهایش، یعنی پشیگویی تاریخ نیست، مثلاً تاریخ یک اتفاقی هست که افتاده و ما داریم از آن گزارش می­دهیم، پشگویی اتفاقی هست که نیافتاده و ما داریم راجع به آن پیشگویی می­کنیم، اصولاً پشیگویی یک مقدار ابهام در آن وجود دارد

مجری:

چون علم هم حساب نمی­شود دیگر به آن صورت که ...

کاشانی:

یک حالت این شکلی هست یک ابهامی در آن وجود دارد، یعنی مثلاً به  انتظار یعنی اینکه ما از پیشگویی مثلاً انتظار این را داشته باشیم که مثلا پیشگویی کرده باشد که در سال مثلاً هزار و مثلاً فلان دولت قاجار سرنگون می­شود و رضا شاه پهلوی به حکومت می­نشیند، و این اقدامات را انجام می­دهد این تاریخ هست، این پیشگویی نیست، پشیگویی می­آید به صورت کلی چون اصلاً کسی که دارد پشیگویی می­کند یک شبهی را می­بیند که آقا یک حکومت مقتدری هستند این حکومت سرنگون می­شوند بعد یک آیتمهایی مثلاً شاید فقط آیتم پهلوی مثلاً یا مثلاً آیتم اینکه مثلاً پهلوی سرنگون می­شود حالا مثلاً مثل پیشگویی­های شاه نعمت الله ولی یا پشیگوییهای دیگر شاید عزیزان آشنا باشند یک اشاراتی هست آقا مثلاً می­گوید یک مثلاً پرچم سیاهی در شام ظهور پیدا می­کند، روایات زیادی داریم راجع به پرچمهای سیاهی که در شام هستند، ما صرفاً همین اندازه می­دانیم که امیر المؤمنین پیشگویی کرده که در شام پرچمهای سیاهی ظهور پیدا می­کنند و خونریزی می­کنند.

مجری:

که همان داعش می­شود دیگر.

استاد کاشانی:

و اسمشان هم اسم شهرها و روستاهاست، نمی­دانم سامرایی نمی­دانم ابو بکر بغدادی فلان فلان فلان فلان، همین سه چهارتا آیتم را فقط دارد دیگر چیز دیگری که ما بتوانیم بگوییم آقا نه اسم فرمانده آنها پس چیست؟، نیامده بگوید اسم او چیست، نمی­دانم لباسشان چه مدلی هست؟، نیامده روایت بگوید جنس لباسشان چیست، فقط می­گوید لباس سیاه هست، یعنی می­خواهم بگویم ما در پیشگیویی ما صرفاً فقط یک سری اشارتهایی را داریم این اشارتها را که خوب موشکافی می­کنیم بازبینی می­کنیم درمی­آوریم استخراج می­کنیم، وقتی اتفاق افتاد وقتی اتفاق افتاد می­بینیم اِه چقدر این شبیه هست، چقدر حضرت می­فرماید که کوه­ها ظاهر می­شوند نمی­دانم طرف این طرف دنیا نشسته و با آن طرف دنیا صحبت می­کند و او را می­بییند و صدای او را می شنود، مثلاً خوب یک چنین پیشگویی را در هزار و چهارصد سال پیش امیر المؤمنین فرمود، خوب مردم  هزار و چهار صد سال پیش نه حتی سه هزار و سیصد سال پیش هم نمی­فهمدیند که حضرت دارد چه می­فرماید، یعنی فرمایش برایشان قابل لمس نبود، فقط نقل قول می­کردند که امیر المؤمنین فرمود یک زمانی می­آید که طرف در شرق دنیا نشسته با غرب دنیا صحبت می­کند و صدای او را می­شنود و تصویر او را هم می­بیند، و خودش را هم می­بیند، خوب الآن ما می­فهمیم که حضرت راجع به چه چیزی صحبت کرده الآن ما می­فهمیم که آقا امیر المؤمنین چه فرمودند راجع به اینها، ولی مردم هزار و سیصد سال پیش نمی­دانستند راجع به چه دارد صحبت می­کند حالا این وضع را نگاه کنید نسبت به اتفاقات بعد از ما، که ما از آن خبر نداریم ولی شاید مردم صد سال پیش که بیایند می­بینند که اِه امیر المؤمنین این را چه زیبا فرموده چه جالب فرموده، حالا این که کلاً ادبیات پیشگویی یک مقدار اغلاق و ابهام در آن هست انتظارات در آن هست. در کتاب مکاشفه یوحنا به خدمت شما عرض شود که آخرین کتاب از کتابهای عهد جدید هست، دارد یوحنا خوب تقریباً آخرین حواریی بود که زنده ماند، یعنی تقریباً تا سال 100 میلادی زنده هست یوحنا، همه حواریون شهید شدند یا از دنیا رفتند، از همه بیشتر عمر کرده یوحنا، در سال صد میلادی یعنی عیسی مسیح آمده به آسمان عروج کرده حضرت مریم دیگر از دنیا رفتند به اصطلاح حواریون همه از دنیا رفتند، حالا یوحنا یک مکاشفه­ای برایش شده و دارد اتفاقات آخر الزمان و اتفاقات آینده را دارد بازگو می­کند. در فصل دوازده انجیل یوحنا چیز مکاشفه­ای یوحنا یک عباراتی را ذکر می­کند من یک بار این عبارات را می­خوانم از روی خود کتاب مکاشفه یوحنا فصل دوازده، از روی خود متن مقدس مسیحیها می­خواهم یک بار روخوانی بکنیم و می­خواهم ببینم اصلاً یوحنا راجع به چه چیزی دارد صحبت می­کند چه اتفاقی افتاده.

مجری:

مشخص هست که حدوداً چه مقدار مثلاً چون از نظر زمانی بعد از حضرت عیسی زنده بوده؟

کاشانی:

تقریباً حول و هوش هفتاد سال، چون حضرت عیسی سی سال بعد از سال سی و سه میلادی حالا به نظر ما به آسمان عروج می­کند و طبق نظر مسیحیها مسلوب می­شود بعد زنده می­شود و بعد به آسمان عروج می­کند، حدود سال سی و سه میلادی این اتفاقات این داستان حدود سال صد صد و دو نود و هشت این حول و هوش میلادی هست حدود هفتاد هشتاد سال از عیسای مسیح، اتفاقات گذشته را بازگو نمی­کند دارد راجع به آینده صحبت می­کند، و اینها را همه می­دانند یعنی مسیحیها می­دانند که مکاشفه وقایع آخر الزمان هست، مکاشفه پیشگوییهای بعد از خودش هست، و اینجا هم یک باز پرانتزی باز کنم که مهمترین اتفاقاتی که بعد از خودشان می­افتاد را معمولاً پیشگویی می­کردند، مثلاً سالها قبل از اینکه مثلاً کورش ظهور پیدا کند در کتاب مقدس راجع به کورش پیشگویی شده که یک کورشی می­آید حالا به اسم کورش نه، ولی یک شخصی می­آید و شما را نجات می­دهد از آن اسارت بالایی شما را نجات می­دهد، تازه پیامبر اسلام پیشگویی شده یک اتفاقی می­افتد اینطوری می­آید هم در عهد عتیق هست و هم در عهد جدید که حالا موضوع بحث ما نیست، راجع به داستان کربلا پیشگویی شده مثلاً صحبت از هم در مکاشفه هست و هم در علمی که یک کسی در کنار رود فرات ذبح می­شود، و دارند راجع به آینده صحبت می­کنند، می­گوید ذبح می­شود ذبح یعنی سرش بریده می­شود آن هم کنار رود فرات هست یک اتفاقی قرار هست بیافتد کنار رود فرات، یعنی اینها هست در این کتاب هست اینها، ولی سؤال! آیا راجع به داستان کوچه و در هم ما چیزی داریم در کتاب مقدس؟! که من نمی­خواهم داوری بکنم در این جلسه، می­خواهم داوری را به عهده خود عزیزان بیننده بگذارم من فقط بازگو می­کنم شما خودتان ببینید آیا هست یا نیست.

مجری:

و یک مسئله­ای هم هست که ما دیشب بحثش را داشتیم اتفاقاً استاد، راجع به اینکه خیلی از تاریخنگاران حتی شیعه بارها شبهه وارد می­کنند به این ماجرا و کلی این را ایراد می­گیرند، و اما نکته ای که شما فرمودید اینکه اصلا ذهنیت را می بریم خیلی عقب­تر از آن زمان و زمان مسیحیت و این پیشگویی.

کاشانی:

اصلاً عیسی هنوز متولد نشده ولی دیگر عیسای مسیح حضرت مریم و عیسای مسیح به آسمان عروج کردند، پس اولین مسئله­ای که ما باید به آن توجه بکنیم که  این اتفاق یعنی یوحنا تاریخ نقل نکرده، آینده­گویی کرده است و اصلاً مکاشفه نبوت پیشگویی همه اینها یعنی آینده، و این را مسلّماً به غیر از مسیحیها این را در نظر ندارند، یعنی مکاشفه برای آینده است و وقایع آخر الزمان هست بیشتر دارد ذکر می­کند آن اتفاقات آخر الزمان بیشتر روی آن قسمت متمرکز هست، در فصل دوازده ابتدای فصل دوازده داستان یک زنی را دارد بیان می­کند، حالا این زن کیست؟ مسلّم این زن مریم نیست، حالا به چه دلیل مریم نیست چون اولاً اینکه این پیشگویی هست و زمان که این خواب دیده شد مریم وفات کرده بود، و نکته دوم اینکه هیچ مشخصه آن به مریم نمی خورد حالا مشخصه­های آن را می­گوییم که این راجع به چه زنی دارد صحبت می­کند. پس خلاصه داستان یک زنی اینجا وجود دارد که بعد از یوحنا هست، و یوحنا در خواب آن زن را دید و داستان او را آمد برای مسیحیها نوشت و این کتاب این نوشته مکاشفه یوحنا تبدیل شد به متن تبدیل شده بن قرآن مسیحیها یعنی الآن جزو کتاب مقدس آنهاست، یعنی همه مسیحیها این را کلام خدا می­دانند تصوّر مثلاً این نکند که من یک کتاب محجوری را پیدا کردم دارم برای شما می­خوانم، نه؛ یک کتابی هست که در خانه هر مسیحی بروید این مطلب در آن کتاب او وجود دارد یعنی با هر مسیحی که شما فرض بکنیم می خواهیم صحبت بکنیم این مطلب را می­توانیم در آن پیدا بکنیم، پس ما داریم راجع به یک اتفاق آینده صحبت می­کنیم که مکاشفه یوحنا حواری عیسی هست محبوبترین شاگرد عیسی هست، کسی هست که اینقدر با عیسی نزدیک هست که می­گوید من هر وقت که مثلاً می­نشستم به عیسی تکیه می­دادم، یعنی اینقدر خودش را هم­صحبت و دوستی و صمیمی بوده و چه بوده یعنی و در انجیل هم می گوید آن شاگرد محبوب اصلا به عنوان در بین حواریون مشهور به شاگرد محبوب هست، و به عنوان یک کسی که عیسی خیلی دوستش می­داشت خیلی با او نزدیک بود دارد صحبت می­کند، حالا یک چنین شخصیتی که یک حواری هست رسول هست و طبق نظر مسیحیها به او وحی می شود و یکی از کتابهای مقدس را نوشته که  این کتاب وحی الهی هست و مکاشفه یوحنا هست در فصل دوازدهم می­گوید:

 

(و علامتی از این در آسمان ظاهر شد)

یک کسی یک اتفاق بزرگی افتاده،

(زنی که آفتاب را در بر دارد و ماه زیر پاهایش و بر سرش تاجی است که دوازده ستاره در است)  

راجع به یک زنی دارد صحبت می­کند که آفتاب را در بر دارد ماه بر زیر پایش هست و بر سرش هم تاجی از دوازده ستاره هست، خوب مشخص هست اینها همه به اصطلاح تعویل دارد وگرنه ظاهرش که نمی­شود که یک زنی باشد که آفتاب را پوشیده باشد ماه زیر پایش باشد ستاره­ها هم در تاجی بالای سرش باشد بالای سر آن زن باشد اولاً که آفتاب را پوشیده باشد که ذوب می­شود، ماه هم مگر اینقدر کوچولو هست که بیاید زیر پای یک زن باشد، پس از آفتاب یک تعویل اینجا منظور هست استعاره است ما در قرآن هم زیاد داریم که باصطلاح مثل می­زنیم استعاره می­زنیم در این، حالا این منظور چی هست را من بعد باز می­گردم و  اینها را توضیح می­دهم. بعد می­گوید:

(این زن آبستن بوده)

راجع به یک زنی دارد صحبت می­کند که آفتاب را در بر دارد ماه را زیر پاهایش هست دوازده هم عدد دوازده را در اینجا دقت کنید دوازده ستاره هم بر سرش هست و آبستن هم هست.

(و از درد زه و عذاب زائیدن فریاد به عمل می­آورد)

این زن در حال وضع حمل هم هست یعنی حالش ناخوش هست حال وضع حمل را دارد این یک راند داستان یک راند قضیه هست که یوحنا در خواب و در آن مکاشفه حالا مکاشفه یعنی بین خواب و بیداری، یعنی حالی که بیدار بود می­گویند بیدار بوده و این اتفاقات را دیده و این پرده کنار رفته و این اتفاقات را دیده  

(و علامت دیگر در آسمان پدید آمد)

می گوید این داستان که رخ داد یک اتفاق دیگر هم آن طرف آسمان دارد رخ می­دهد

(که اینکه اژدهای بزرگ آتشگون که او را هفت سر و ده شاخ و در سرهایش هفت اثر در آسمان هویدا ­شد)

یک اژدهای حولناکی در آسمان پیدا شد که این اژدهای بزرگ آتشگون هست، هفت سر دارد، به خدمت شما عرض شود که ده تا شاخ دارد، و بر سرهایش هفت اثر هستند که اینها هم یک تعویل دارد که یک اژدهای مهیبی هست حالا یک اژدهای بزرگی   

(دمش چون ستارگان آسمان را کشیده و آنها را بر زمین می ریزد)

می گوید دم این اژدها اینقدر این اژدها مهیب هست که این ستارگانی که در آسمان هستند یک سوم آنها را کشید پایین انداخت روی زمین خوب باز مفهوم استعاره هست دیگر یعنی این ستاره که نمی­آید روی زمین بیاید روی زمین که اولا ستاره ها میلیونها از زمین برابر هستند  (که ستاره­ای بر زمین افتاده ستاره­ای بر زمین افتاده)  

حالا این اژدهای با این مهیبی و ترسناکی

(پیش آن زن که می­زایید بایستاد)

آمد روبه روی این زن ایستاد

(تا چون بزاید فرزند او را ببلعد)

 یک اتفاقی قرار هست بعد از یوحنا رخ بدهد، یک زنی هست با این مشخصات و یک اژدهایی هست با این مشخصات و یک بچه­ای که می­خواهد زاییده بشود،

(پس پسر نرینه را زایید)

این بچه هم پسر هست یک پسری اینجا قرار هست زاییده بشود،

(که همه امتهای زمین را به عسای آهنین حکمرانی خواهد کرد و فرزندش به نزد خدا بر تخت او آورده شد)

فرزند را بردند به آسمان

و از این نسل این زن فرزندی قرار هست بیاید که به عسای آهنین همه امتهای زمین را چکار می کند حکمرانی می کند، یعنی پس این زن مادر آن کسی هست مادر آن کسی هست که قرار بر جهان حکمرانی بکند، پس ما یکی از مشخصات امام را پیدا کردیم، پس این زن آبستنی که بچه­اش اینجا باصطلاح آمده و از آسمان ربوده شد این فرزند، مادر آن موعود ادیان هست، مادر آن کسی هست که قرار هست با عسای آهنین همه امتها را رهبری بکند، همه امتها را باصطلاح رهنمون بشود، خوب ما این را دارم از رویش می­خوانم حالا بعد بحث تفسیر آن بعدا تفسیر می کنیم.

(و زن به بیابان فرار کرد، و در آنجا مکانی برای وی از خدا مهیا شد تا او را مدت هزار و دویست و شصت روز بپرورد)

هزار و دویست و شصت روز، این عدد خیلی مفسرین راجع به آن دعوا کردند و بحث کردند که این هزار و دویست و شصت روز چیست؟ که به کجا می­خورد راجع به چیست راجع به چه کسی دارد صحبت می­کند و آن کس در زمین کیست بعد هزار و دویست و شصت روز یعنی مثلاً چقدر، و خوب مثلاً کجای تاریخ می­گنجد، حالا من تفسیر اینها را راجع بهش صحبت می­کنم،

(و در آسمان و زمین شد، میکائیل فرشتگان با آن اژدها جنگ کردند)

دعوا و نزاع را کشید به آسمان میکائیل و فرشتگان با آن اژدها در حال جنگ هستند،

(و اژدها و فرشتگانش جنگ کردند)

 اژدها و فرشتگان هم با آن باصطلاح چیز در حال جنگ بودند، ولی غلبه ندافتند غلبه با چه کسی بود؟ با میکائیل و فرشتگان،

(بلکه جای ایشان دیگر در آسمان یافت نشد)

دیگر در آسمان جایی برای فرشتگان نبود،

(و اژدهای بزرگ انداخته شد)

 یعنی اژدها از آسمان سقوط کرد به زمین،

(یعنی آن ماری قدیمی که به  ابلیس و شیطان مسمّاست)

همان ماری که در باغ عدم هوا را فریب داد و آدم را فریب داد،

مجری:

میگویند از نظر مسیحیها هم به شکل مار بوده.

استاد کاشانی:

بله، آن مار افتاد روی زمین دیگر در آسمان راهش ندادند،

(که تمام ربع مسکون را می­فریبد)

آن مار و یا همان شیطان تمام ربع مسکون را می­فریبد، یعنی می­خواهد بگوید که ربع مسکون یعنی یک چهارم کره زمین که مسکون هست تمام آن قسمت مسکونی کره زمین را فریب می­دهد.

(و او به زمین انداخته شد و فرشتگانش با وی انداخته شدند)

مار افتاد روی زمین و فرشتگان آن مار یعنی بچه­های آن مار بچه­های شیطان هم افتادند روی زمین

(با آوازی بلند در آسمان شنیدم که می­گوید: اکنون نجات و قوّت و سلطنت خدای ما و قدرت مسیح او ظاهر شد؛ زیرا که آن مدعی برادرانمان که شبانه روز در حضور خدای ما برایش دعوت می­کند به زیر افکنده شد و ایشان)

اینجا یک داستانی دارد، داستان اشارت به یک جایی که من راجع به آنجا صحبت کنم همه دلها خودش می­رود به سمت آنجا، اینجا راجع به یک بره­ای صحبت می­کند که ذبح شده و خونش منتقم می­خواهد، این برّه ذبح شده این برّه ذبح شده که تنها کسی هست که در روز قیامت در محضر خداوند ایستاده و تنها کسی هست که می­تواند مُهر کتاب که نام بهشتیها در آن کتاب نوشته شده در یک کتاب هست که هر کس نامش در آن کتاب نیست می­رود در جهنم، طبق دیدگاه کتاب مقدس و آن کتاب چندین مُهر خورد به آن، هیچ کس نمی­تواند آن مُهر را باز کند یک برّه ذبح شده­ای می­آید و آن مُهر را باز می کند اصلا من این حرفها را دارم می زنم همه­اش روضه هست. و نمی­دانم چه بگویم وقتی آدم می­بیند که تک تک این واژگانی که ما با آن در هیئتها بزرگ شدیم سالها قبل از اینکه ما متولد بشویم سالها قبل از اینکه حسین متولد بشود حسینی بیاید کربلایی بیاید خدا روضه­هایش را خوانده است، خدا روضه هایش را خوانده،

(و ایشان به واسطه خون بره کلام و شهادت خود بر او غالب آمدند و جان خود را دوست نداشتند)

این خون برّه است که این شیطان را شکست می­دهد،

(از این جهت ای آسمانها و ساکنان آنها شاد باشید)

می­گوید ای آسمانها دیگر شاد باشید شیطان دیگر در آسمان نیست.

(وای بر زمین و دریا زیرا که ابلیس به نزد شما فرود شده است با خشم عظیم چون  می­داند که زمانی قلیل دارد)

شیطان خشمگین افتاده روی زمین چون می­داند که زمانی ندارد

(و چون اژدها دید که بر زمین افکنده شد بر آن زن که فرزند پسری را زائیده بود جفا کرد)

یک جفایی اینجا رخ داده، یک کوچه­ای هست، یک میخ دری هست، یک قصّه­ای هست یک غصه­ای هست.

(دو بال عقاب بزرگ به زن داده شد)

 می­گوید:

(ما زن را با خودمان بردیم تا به بیابان به مکان خود پرواز کند جایی که او را از نظر آن مار پنهان کند).

 می­گوید ما زن را دو بال به او دادیم با خودمان بردیمش، این زن رفتنی هست، بعد اینجا باز یک عبارتی هست در این عبارت هم خیلی دعوا هست این عبارت یعنی چه؟ در این عبارت اصلش روی دانیال هست، در دانیال یک بار دانیال یکی از پیامبرانی هست که خیلی مکاشفه می­شود برایش، یک بار می­گوید من در یک نهری بودم که داشتم غسل می­کردم دو فرشته آمدند جلو من، یکی از این پیشگویی­ها را به من گفتند، بعد به من گفتند که این پیشگوییها در زمانی به خدمت شما عرض شود که و نصف زمانی، زمانی و دو زمان و نصف زمان رخ خواهد داد، دانیال می­گوید من شنیدم چه گفتند اما نفهمیدم که چه گفتند، زمانی دو زمانی و نصف زمانی یعنی چه؟ می­گوید از آنها سؤال کردم که من متوجه حرفتان شدم چه گفتید ولی نفهمیدم منظور شما چیست؟ گفتند دانیال این سرّ مکتون است زمانی که اتفاق افتاد این سرّ باز می­شود و ما هم هنوز نمی­دانیم که این زمانی و دو زمانی و نصف زمانی یعنی چه؟ خیلی مفسرین مسیحی آمدند اینجا تفسیر کردند تعویل کردند خیلیهایشان مبتنی بر همین عبارت آمدند گفتند و آن هزار و دویست و شصت روز آمدند مثلاً هزار و دویست و شصت روز را هزار و دویست شصت سال حساب کردند، بعد نمی­دانم یک طور دیگر هزار و دویست و شصت هفته حساب کردند، باصطلاح چیز هر سال هفت سال گرفتند مدلهای مختلف آمدند که این زمانی را مثلاً یک هفته حساب کردند هفته را به اصطلاح هر روزش را مثلاً آمدند یک قرن حساب کردند، بعد دو زمانی یعنی دو هفته و نصف زمانی مدلهای مختلف آمدند چیدند که این چیست آخر این زمانی و دو زمانی و نصف زمانی چیست آخر؟ که هم دانیال می گوید و هم مکاشفه می­گوید بعد هم می­گوید یک سرّ مکتوم هست، و خیلیها حدس زدند که این تاریخ  آمدن موعود دارد می­گوید، این زمانی و دو زمانی و نصف زمانی و آن هزار و دویست و شصت یک ارتباطی به تاریخ آمدن آن موعودی که فرزند آن زن هست و به عسای آهنین بر همه امتها حکومرانی می­کند راجع به آن داریم صحبت می­کنیم، راجع به او داریم صحبت می­کنیم. می­گوید

(آن مار زمانی و دو زمان و نصف زمان پرورش می­کند)

یعنی یک زمانی و دو زمانی و نصف زمان، حالا این یک چیزی در ماهیت زمان هست ولی این زمانی هست که سلطنت مار هست و سلطنت شیطان هست و جفایی هست بر آن زن و اولاد آن زن که آنها از سلطنت خلع می­شوند و شیطان اینجا حکومت را به دست می­گیرد.

(مار از دهان خود در عقب زن آبی چون رود ریخت تا سیل او را فرو گیرد)

خوب این مشخص هست استعاره هست ولی مار می­خواهد این زن را بکشد، یک سیلی از دهان، حالا می تواند سیل جمعیت باشد می­تواند سیل چیزهای دیگر باشد از دهان آن زن ریخت تا آن زن را سیل فرو ببرد

(و زمین زن را حمایت کرد، زمین دهان خود را گشود آن رود را که اژدها از دهان خود ریخت فرو برد)

همه آن سیلی که از دهان اژدها ریخت حالا سیل ممکن هست سیلِ آدم یا هر چیز همه آنها را زمین در خودش بلعید.

(و اژدها بر زن غضب نمود و تا با باقیماندگان ذرّیت او که احکام خدا را حفظ می­کنند و شهادت عیسی را نگاه می­دارند جنگ کند)،

شیطان خشمگین شد و رفت سراغ بچه­های آن زن، این روخوانی عبارت فصل دوازدهم هست که کل باصطلاح فصل دوازدهم راجع به این چیز هست مکاشفه یوحناست، حالا برویم سراغ تفسیر آن

مجری:

پس اگر اجازه بدهید یک فاصله می­گیریم برمی گردیم که ان شاء الله تفسیر آن را داشته باشیم. با ما همراه باشید میانبرنامه­ای را نکاه می­کنیم برمی­گردیم ان شاء الله ادامه بحث را در خدمت استاد کاشانی گرانقدر باشیم.

اثر دست ستم از رخ نیلی نرود

 

هرگز از یاد علی ضربت سیلی نرود

آجرک الله یا امیر المؤمنین یا علی خدا فقط می­داند چه دردی را متحمل شدید شما در این شبها خدا فقط می­داند چه لحظاتی را گذراندید و نه فقط الآن که از الآن تا آخر عمرتان چه غمی همیشه بر دلتان باد کرده بود این مقدار اذیت کننده بود، خیلی ممنونم که همراه ما هستید میانبرنامه خیلی زیبا و داغ سوز و دلسوز و به شدت ناراحت کننده­ای می­شود گفت بود از این جهت که این دردها واقعاً تمامی ندارد و ان شاء الله تا ظهور منتقم حضرت صبر خواهیم کرد و تا آن موقع ان شاء الله شادی حضرت زهرا را خواهیم دید.

خیلی ممنومم تا اینجا کار استاد کاشانی گرانقدر ممنونم که موضوع خیلی جذاب و جدیدی را برای ما مطرح کردید روخوانی انجام شد بفرمایید خواهش می­کنم تا بتوانیم تفسیر را داشته باشیم و ببینیم که معنی این عبارات و استعاره هایی که گفته شد چه می­تواند باشد.

استاد کاشانی:

خواهش می­کنم، خوب من که اینها را خواندم صرفاً روخوانی باب دوازدهم کتاب مکاشفه یوحنا بود حالا برای عزیزانی که هستند و عزیزانی که اخیراً به ما پیوستند یک خلاصه­ای را عرض بکنم که مکاشفه یوحنا آخرین کتاب عهد جدید هست و پیشگویی­های آخر الزمان هست و دارد وقایع پیشگوییهای بعد از خودش را بیان می­کند یوحنا، تقریباً سال 90 تای صد میلادی این برای او رخ افتاد و دارد اتفاقات آینده را بیان می­کند در این اتفاقات که فصل دوازدهم داستان یک زنی را آورد که یک سری مشخصاتی را داشت که حالا می­توانم وارد تفسیر آن بشویم آیات را بخوانم و بدانیم این زن کیست و با چه مشخصاتی هست ما باید بالاخره بگردیم ببینیم که یعنی دو  صورت می توانیم تصور بکنیم یکی اینکه می توانیم بگوییم این زن هنوز داستانش رخ نداده اتفاقی رخ نداده و بعداًً یک زنی می­آید که آفتاب را در بر دارد ماه را زیر پایش هست دوازده ستاره دارد فرزندش در جهان حکمرانی خواهد کرد و باصطلاح این حرفها هست، که این ادعا را هیچ کس نمی­کند چرا؟ چون یکی از خصوصیات این زن این است که فرزند این زن حکمران بر تمام جهان هست، ما باصطلاح مسیحیها معتقد هستند که حکمران جهان عیسی مسیح خواهد بود ما معتقد هستیم که حکمران جهان امام زمان هست، و عیسی مسیح همراه امام زمان خواهد بود، خوب دین دیگری هم که اینجا مدعی جدیدی که ما نداریم که بگویند آیا یک اتقاف دیگری با یک چنین مشخصاتی که یک زنی می­آید و یک حکمرانی هست یعنی حداقل الآن ما مدعی سومی نداریم یا اسلام اینجا مدعی هست که دین بعد از مسیحیت هست یا خود مسیحیت مدعی هست که راجع به این هست، ولی از طرفی این اتفاق چون بعد از یوحنا دارد می­افتد پس اتفاق قبل از خودش نیست؛ پس ارتباطی به مریم ندارد مریم باکره، و نمی­تواند بگوییم که این نظر چون دارد می­گوید پیشگویی کردم نه که گذشته را دارد می­گوید، می­گوید یک زنی بعداً می­آید که فرزندی را می­زاید و فرزند آن زن به همه امتها با عصای آهنین حکمرانی خواهد کرد، پس این نمی­تواند مصداقش مصداق مریم باشد یعنی اگر مسیحیها اگر بخواهند بگویند که این دارد راجع مریم صحبت می­کند حرف بیخودی زدند چون به هیچ وجه با این متن سازگار ندارد بعد تازه مریم هم مثلاً بخواهیم بگوییم شما حالا می­خواهید دوازده را چکار کنید؟، کجای این باصطلاح دوازده را باصطلاح بر آن زن، آن زن دوازده ستاره بر سرش دارد، بعد داستان زاییدن آن زن یک تقابلی یعنی یک زنی هست که بر فرزندانش جفا می­شود و ما در اینجا فرزندان مریمی نداریم، یعنی الآن شما تمام جهان مسیحیت را بگرد بگویید آقا مثلاً یکی هست که فرزند عیسای مسیح باشد یا مثلاً فرزند مریم باشد ما فرزند مریمی نداریم، یعنی هیچ مشخصه این چیز این پیشگویی به مریم نمی خورد، اولا چون مریم قبل از یوحنا بوده و بعد فرزندی نداشته و بعد این زایمانش تقابلی بعد و تقابلی با یک دشمنی نبوده که بخواهد چیز کنند و بعد او فرزندش به آسمان ربوده بشود و خود آن زن مورد هجمه شیطان قرار بگیرد و اصلاً چنین چیزی ما در باصطلاح متون مقدس نیست، متون مقدس مسیحیها وجود ندارد خوب مدعی سومی آیا هست ؟ یعنی آیا یک کسی دیگری هست که به اصطلاح که فرزندی زنی که فرزندش حکمران بر تمام جهان خواهد بود، ما کسی دیگری را داریم در تاریخ، یعنی کسی دیگر مدعی هست که آقا چنین چیزی، هیچ کس نیست جز بانو فاطمه زهرا. من حقیقتش برای خودم سخت هست که بخواهم این روضه را باز بکنم و بیشتر اشارت می­کنم هر کس خودش هر مقداری که گرفت بگیرد، چون به خدمت شما عرض شود که بعضی از قسمتهای این داستان و یا به تعبیر حالا بنده قصه­ای هست که خداوند برای یوحنا باز کرده و این سرّی که برای یوحنا باز کرد و یوحنا ششصد سال پانصد سال قبل از اینکه پیامبر اسلام متولد بشود داستانش را دید و ما الآن می­دانیم داستان چه چیزی هست و چگونه هست بخشی از آن را من واقعاً معذورم از گفتنش فقط تکرار می­کنم، می­گوید یک علامتی در آسمان ظاهر خواهد شد، خوب ما می­دانیم وقتی پیامبر گرامی اسلام به دنیا آمدند آسمان و زمین به جنبش افتادند و حالا آن علامتها را من بعدا راجع به آنها صحبت می­کنم می­گوید زنی که آفتاب را در بر دارد نگاه کنید ما در قرآن داریم که می­فرماید:

(وَ الشَّمسِ وَ الضُّحَیهَا وَ القَمَرِ اِذَا تَلَاهَا)

سوره شمس، آیات 2و1.

قسم به خورشید پرتو و شعاع خورشید که عالم را روشن می­کند (ضُحَیهَا) (والقمر اذا تلاها) و قسم به ماه از حضرت سؤال شد که خورشید و ماه یعنی چه ؟ حضرت فرمود خورشید پیامبر است و ماه امیر المؤمنین است

(وَالقَمَرِ اِذَا تَلَاهَا)

سوره شمس، آیه 2.

که دنبال خورشید هست فرمود در نهار

(وَ النَّهَارِ اِذَا جَلَّاهَا)

سوره شمس، آیه 3.

یعنی چه؟ گفت نهار برای زمانی هست که روز خورشید تجلی می­کند و خورشید همه جا را روشن می­کند این زمانی هست که موعود ما می­آید و خورشید همه جا را فروزنده می­کند من با توجه به این تفسیر بخواهم الآن این فصل را تفسیر بکنم می­گوید زنی که آفتاب را در بر دارد «بأبی انت و امی» «بأبی انت و امّی» «آبوها فداها» این زن آفتاب را در بر دارد  راه رفتنش راه رفتن پیغمبر سخن گفتنش سخن گفتن پیغمبر اخلاقش اخلاق پیغمبر چهره­اش چهره پیغمبر، ماه زیر پاهایش و بر سرش تاجی از دوازده ستاره هست، دوازده ستاره دوازده امام و این دوازده یک عددی هست که در کتاب مقدس خیلی تکرار شده، یکی از جاهای دیگر آن را بگویم در پیدایش فصل سیزده حضرت ابراهیم می­گوید خداوندا دو فرزند دارد ابراهیم یکی اسحاق هست و یکی اسماعیل، می گوید خداوندا به اسحاق من برکت بده، می­گوید به او برکت می­دهم، اینطوری می­کنم اینطوری می­کنم، می­گوید خداوندا به اسماعیل من هم برکت بده، خداوند می­فرماید که من به اسماعیل برکت می­دهم، اینها شده برکت داده بارور گردانم من اجازه بدهید عبارت را بخوانم اینجا،

مجری:

اینها در کتاب تورات هست

استاد کاشانی:

اینها همه از تورات هست، بله از تورات می­خوانم، باصطلاح اما در خصوص اسماعیل کتاب پیدایش فصل هفدهم بنده بیست، در خصوص اسماعیل تو را اجابت خواهم کرد راجع به اسماعیل صحبت می­کند

(اینک او را برکت داده بارور گردانم، او را بسیار کثیر گردانم)،

این بسیار کثیر واژه عبریش مِئُود مِئُود هست، اگر ما مِئود مِئُود را اسمی معنی کنیم یعنی آن را به مِئُود مِئُود برکت می­دهم، اگر صفتی معنی کنیم می­شود بسیار کثیر، ولی اگر اسم باشد که نمی­شود مثلا من اسمم محمد هست بخواهم به انگلیسی ترجمه کنم نمی­توانم ستوده گفت، می­گویم محمد گفت، به عربی هست اسم و یا هر چیز دیگر، اسم را که ترجمه نمی­کنند، اینجا اگر ما اسم را ترجمه بخواهیم بکنیم می­شود مِئُود مِئود چون مِئود تشابه خیلی زیادی به محمد دارد و واژگان عربی هم تقریبا برابر است با محمد به خدمت شما عرض شود که بعد در آیه 21 می­گوید دوازده رئیس از وی پدید می­آیند از نسل اسماعیل به یک مِئُود مِئُود می­آید و دوازده تا هم رئیس دارد، باز ما اینجا یک عدد دوازده داریم، دوازده رئیس و امتی عظیم از وی بوجود آوردم اصلا راجع به نسل اسحاق صحبت نمی­کند راجع به نسل اسماعیل صحبت می­کند بگردید در نسل اسماعیل یک مِئُود مِئود پیدا کنیم مِئود مِئود گفتم که من در داخل پرانتز بگویم اسمها در ترجمه ترجمه نمی­شود ولی تغییر ظاهری پیدا می­کند، مثلاً اسم عیسی یشوع هست در عبری به او می­گویند یشوع عربی شده عیسی، عیسی عربی هست عبری که اصل هست خود یشوع بود بعد انگلیسی که می­شود، می­شود جیزرس، نگاه کنید عیسی با جیزر با یشوع یکی اسم و اسم یک نفر هست؛ ولی این چون

مجری:

صرفاً نسبت به زبان یک تغییری ظاهری می­کند

استاد کاشانی:

یک تغییری می­کند، آری یک تغییری در زبان می­کند معمولاً آنها چون درست نمی توانند تلفظ بکنند یا بالاخره یک چیزهای اصطلاحات خاصی دارند یک تغییر در اسم می دهند ولی جیزر همان عیسی هست و عیسی هم همان یشوع هست یا یسوع، یسوع شده عیسی و اینجا دوازده تا رئیس برای اسماعیل هست اینجا این زن دوازده ستاره روی سرش هست بعد می­گوید یک علامت دیگری ظاهر شده حالا به اصطلاح شیطانی آمد و این شیطان دمش ثلث ستارگان آسمان را کشیده و آن ستارگان آسمان را به زمین ریخت، ثلث ستارگان آسمان را یعنی ستاره­ها را بر زمین ریخت، و این زن دارد زایمان می­کند، این داستان قصه پرغصه­ای هست که کتاب مقدس خیلی صریح راجع به آن صحبت شده

باز غوغای قوایم در گرفت

 

جاهلیت را عرب از سر گرفت

عقده­های بسته ناگه باز شد

 

هقدها و کینه­ها ابراز شد

در میان جار و جنجالی عجیب

 

اندر آن دعوای تزویر و فریب

عاملان کودتا قدداره­ها

 

ریختند در شهر با قداره­ها

آن یکی خوابید آن یکی گشته کور

 

آن یکی با زیور آن یک به زور

هر کس سرکش بود او هم رام شد

 

شهر کم کم ساکت و آرام شد

شهر بود و بار سنگین ستور

 

شهر بود و آب رنگین سکوت

اینجا نزاع آغاز می­شود نزاع آغاز می­شود آن بچه سقط می­شود متولد می­شود، لذا

هیزم از کنار آوردند زود

 

گاه این جور جفا بستند زود

جان هستی آن زمان اخگر گرفت

 

شعله ها در درب خانه در گرفت

کوچه پر از بوی تند دود شد

 

باز آتش یاور نیم روز شد

دختر پیغمبر آمد پشت در

 

با تنی رنجور از داغ پدر

آن زمان شد ناله زهرا بلند

 

هم ببین بابا که با ما چون کنند

هان بگو با من دیگر اینجا چه شد

 

بین آن دیوار و در زهرا چه شد

بانک از گل شد جدا دیگر مگو

 

با من از مسمار روی در مگو

سینه­ام چو تنگ از این گفت و گو

 

هر چه بادا باد حق است بگو

 این داستان این قصه که تواریخ ما نقل کردند قبل از اینکه به دنیا بیاید اینجا داستانش در کتاب مقدس گفته که یک زنی اینجا می­آید و یک بچه­ای سقط می­شود به خدمت شما عرض شود که و آن بچه را می­خواهند آن زن را می­خواهند بکشند و این زن باصطلاح پسرش همه امتهای زمین را به عصای آهنین حکمرانی خواهد کرد یعنی همه­جا حکمرانی می­کند فرزندش می­رود نزد خدا فرزندش به نزد خدا و بر تخت او می­نشیند

چونکه از گل شد جدا  دگر مگو

 

با من از مسمار روی در نگو

سینه­ام شد تنگ از این گفت و گو

 

هر چه بادا باد حقش را بگو

وای بر حال دل بی­باک من

 

آه از زخم گل صد چاک من

من چه گویم این دل دیوانه سوخت

 

خانه و شمع و گل و پروانه سوخت

ناله­ای می­شد بلند از بین دود

 

آه ای فضه مرا دریاب زود

فضه آمد با شتاب و سر رسید

 

وای او آخر مگر آنجا چه دید

ماه یثرب بر زمین افتاده بود

 

از صدف در سمین افتاده بود

فاطمه مجروح بود و بی پسر

 

بر زمین افتادند در پشت در

اجر پیغمبر عدا گردیده بود

 

محسن زهرا فدا گردیده بود

اینجا یک بچه قربانی می­شود من نمی­خواهم بگویم چی هست ! من اصلاً حسش را ندارم راجع به این موضوع سندی را باز کنم، ولی کتاب مقدس سالها قبل از اینکه کوچه­ای باشد و دری باشد و آتشی باشد و زنی باشد و سقطی باشد و محسنی باشد قصه­اش را گفته است روضه­اش را خوانده، خودش و اینها را همه مسیحیها در خانه­هایشان دارند همه مسیحیها فقط نمی­توانند بفهمند که راجع به چه چیزی دارد صحبت می­کند حتما یک اتفاقی بعداً می­افتد.

مجری:

برای ما که الآن حالا محبین امیر المؤمنین هستیم یک کم روشن شده و ما متأسفانه اتفاق افتاده، اگر اجازه بدهید حاج آقا یک فاصله بگیریم به قول شما این آنقدر حزنش زیاد هست اصلا نمی­دانم چه بگویم برویم یک میانبرنامه ببینیم و برگردیم.

دعا کنید:

که یک لحظه هم اگر شده است

 

ز روی لطف نگاهی بما کند زهرا

ان شاء الله که مستحق این نگاه باشیم، ان شاء الله که مورد عنایت حضرت حجت قرار بگیریم، سعی کردیم در این برنامه طی این چند شب این کار را انجام بدهیم ان شاء الله تا پنج شنبه شب هم در خدمت شما خواهیم بود. بفرمایید خواهش می­کنم.

ما در خدمت شما هستیم

استاد کاشانی:

ادامه داستان را دیگر من یک بخشی از آن را سانسور می­کنم باصطلاح سخت هست خوب توضیح را باز بخوانم، ادامه داستان می­گوید آن زن رفت به بیابان، ما در ادبیات دینیمان با یک جایی آشنا هستیم که بیابانی هست و به نام بیت الاحزان که می­گوید می­رفت در آن بیابان و آنجا گریه می­کرد، بعد مردم نامرد مدینه، او محزون بود و متأثر بود، به علی شکایت کردند. به علی می­گوید که علی جان یا شب گریه کنیم یا روز گریه کنیم، اینجا می­گوید آن زن رفت به بیابان، کی دارد این حرف را می­زند پانصد سال قبل از اینکه پیامبر اسلام اصلاً متولد بشود،

(در آنجا مکانی برای وی از طرف خدا مهیا شده است)،

می­گوید بیابان را بیت الأحزان برایش مهیا کردیم، و این را خدا از قبل مهیا کرده است، قبل از اینکه فاطمه­ای باشد بیت الاحزانش را خدا برای او ساخته است، یک داستانی در ادامه آن می­گوید صحبت از یک جفایی می­کند می­گوید که:

(بر آن زن که فرزند پسر را زاییده بود جفا کرد)،

یک جفایی اینجا دارد رخ می­دهد که این جفا را کتاب مقدس دیگر بیشتر از این باز نمی­کند این جفا را که چیست؟ ولی ما هم می­دانیم داستان چیست.

کشمکش آغاز شد بالا گرفت

 

شیر را از چنگشان زهرا گرفت

قنفذ پر خار بر گل حمله برد

 

خارها بر برگ و ساق لاله خورد

آفرینش آن زمان در لرزه بود

 

دود می­پیچید در چرخ کبود

با که گویم روح طاها را زدند

 

تازیانه بر تن حورا زدند

اینجا می­گوید که آقا بر آن زنی که تازه فرزندش سقط شده بود تازه فرزندش زاییده شده بود جفا می­کنند، جفا را دیگر توضیح نمی­دهد که چکارش می­کنند فقط می­گوید یک توضیحی می­دهد که یک سِیلی می­خواهد بیاید آن زن را ببلعد، حالا آن سیل منظور مطمئناً سیل استعاره اینجا صحبت می­کند یک عده­ای ریختند توی کوچه و می­خواهند آن زن را ببلعند.

آفرینش آن زمان در لرزه بود

 

دود می­پیچید در چرخ کبود

با که گویم روح طاها را زدند

 

تازیانه بر تن حورا زدند

هیچک آخر نگفت آخر ای قوم پست

 

اینکه اینسان می زنیدش فاطمه است

وایتان این زن که زیر دست و پاست

 

دختر پیغمبر شهر شماست

غیرتی اندر دل مردی نبود

 

زان همه اصحاب همدردی نبود

                                        هیچکس بر یاریش دستی نبرد     

آدم بعضی وقتها غصه­اش می­شود، نگاه کنید من اصلاً به جنبه حق و باطل قضیه کاری ندارم، یک زنی اینجا سیلی خورده یک میخ دری هست یک مسماری هست اصلاً من به اینکه این زن کیست هم من کاری ندارم به اینکه این زن مقامی دارد من کاری ندارم من هیچ کاری ندارم؛ ولی در این شهر یک مرد نبود که در دفاع از این زن یک صدایی بزند یک سیلی­ای بخورد، حداقل یک سیلی بخورد اشکال ندارد نتواند هم کاری بکند، ولی یک سیلی که می تواند بخورد، که

هیچ کسی بر یاریش دستی نبرد

 

در دفاع از او کسی سیلی نبرد

ابن مدینه بود آیا ای خدا

 

این مدینه بود این ظلم و جفا

                                      این مدینه بود و زهرا را زدند   

آخر یک مرد در شهر شما نیست، در خیابان باشد یک زنی را یک کسی ولو به حق حتی بگیر بزند شوهرش باشد حتی، دعوای خانوادگی هست، هیچ کس تحمل نمی­کند آقا چه خبرت هست حالا زور و بازو داری که چی، زورت به این خانم رسیده، یک نفر نیاید اینجا که یک هایی نکرد یک هویی نکرد، یک صدایی نکرد!؟

مجری:

یک صدایی نکرد، چطور می­شود این را دیگر تحمل کرد الآن بعد از این همه سال نمایشش را بازی می­کنند خیلی وقتها داریم می­بینیم در اقصا نقاط جهان از تماشاچی دیگر تاب نمی­آورد بلند می­شود، می­داند نمایش هست می­داند الکی هست!!! ولی تاب نمی­آورد بلند می­شود مقاومت می­کند و الآن آن موقع چه بگوید آدم!!.

استاد کاشانی:

خود محدثین اهل سنت تاریخ طبری ذکر می­کند می­گوید خلیفه اول که داشت از دنیا می­رفت گفت: ای کاش من سه کار را نمی­کردم، یکی از آنها به خانه فاطمه هجوم نمی­بردم، این را دیگر مورخین خود اهل سنت نوشتند، یکی از محدثین بعد از ایشان بعد از طبری همین قصه را ذکر می­کند بعد می­گوید: ای کاش من سه کار را انجام نمی­دادم، بعد می نویسد اما کذا و کذا، نمی­نویسد این کاری که انجام نمی­دادم هجوم به خانه فاطمه است بعد ادامه آن می­نویسد من خوش نداشتم که  این را ذکر بکنم، هم یک جنبه سانسوری دارد هم اینکه حتی خود بزرگان اهل سنت هم می­گویند آقا این چه کاری بود که تو کردی، این چه چیزی بود با یک ظلم و با یک زن، بعد هم این زنی که سالها قبل از اینکه به دنیا بیاید حالا پدرش به دنیا بیاید خدا این اتفاق را ذکر کرده این اتفاق را ذکر کرده حالا من به بعضی از دوستان که مراسم فاطمه را می­گیرند به آنها می­گویم که حالا می خواهند سؤال می­کنند فاطمه از کِی مثلاً بوده که این فاطمیه از کِی بوده این رسم و رسومات فاطمیه از کِی بوده، می­گویم شما آقا تاریخ چه چیزی داری می­گردید؟ قبل از اینکه فاطمیه­ای باشد فاطمیه بوده قبل از اینکه فاطمه­ای به دنیا بیاید در مکاشفه خداوند داستان فاطمیه را گفته است، ما در طول تاریخ فاطمیه داشتیم فاطمیه برای این ده سال و بیست سال نیست، در هر عصری شما بروید ما فاطمیه را داشتیم صفویه داشتیم در قاجاریه داشتیم در آل بویه داشتیم در نمی­دانیم صفاریه هم داشتیم ثامانیه هم داشتیم در به حساب بغداد داشتیم در مدینه داشتیم در شمال آفریقا داشتیم در طول تاریخ ما فاطمیه داشتیم، شما دنبال چه دارید می­گردید که فاطمیه را بشناسید، قصه فاطمیه را قبل از اینکه فاطمه­ای باشد خدا آورده است. قبل از اینکه پیغمبر خدا باشد خدا داستان فاطمیه را گفته است یکی فکر کرده این زنی که این به اصطلاح قصه درباره او بیان شده و این داستان درباره­اش گفته شده خوب این مکاشفه این بود که هر مسیحی در خانه­اش در کتاب مقدس آن را نگه­داری می­کند هر مسیحی مطمئناً باراها اگر مسیحی معتقدی باشد بارها و بارها این متن را خوانده است چون متن مکاشفه یکی از متنهایی هست که مسیحیها زیاد می­خوانند و زیاد به آن دلبستگی دارند. می­گوید:

(بر آن زن جفا شد و بر فرزندش جفا شد)

و بعد آخر سر بر فرزندان آن زن هم جفا شد، این جفایی که بر فرزندانش کردند به اصطلاح در فصل بعدی یک توضیحی دارد به آن می­دهد که آن توضیحش را من نمی­دانم چقدر زمان دارم

مجری:

ما حدود یک ربع فرصت داریم.

استاد کاشانی:

به اصطلاح آن توضیحش را من بخواهم واردش بشوم خیلی بیشتر طول می­کشد فقط یک اشاره­ای می­کنم به آن توضیحش، چند کلید واژه را می­گویم اصلاً رهایش کن، چند کلیدواژه را می­گویم باصطلاح می­گوید:

(جمیع از ساکنان جهان جز آنانی که نام ایشان در دفتر حیات برّه که از بنای عالم ذبح شده بود مکتوب است، و او را خواهند ستایش کرد)،

یک جمیع ساکنین جهان اسمشان در یک دفتری نوشته شده که این دفتر حیات برّه­ای هست که ذبح شده است، شما یک ذبح شده ما کلاً دوتا ذبح شده داریم یکی یحیی هست که سر بریدند و یکی هم حسین را سر بریدند، در بین مقدسین دنیا کسانی که ذبح شدند دو نفر بیشتر نیستند، نوشتند حالا چه به پیامبران دیگر به روشهای دیگر شهید شدند حالا مسیحیها  عیسی را مسلوب کردند ولی ذبح نشد عیسی، ذبح یعنی چه؟ یعنی سرش بریده شد، عیسی ذبح نشد، یا مثلاً پیامبران دیگر چیزهای دیگر راجع به ذبح دارند، مثلاً ذکریا را از وسط ارّه کردند مثلاً، یا پیامبران دیگری بود که مثلاً با روشهای دیگر شهیدشان کردند ولی ذبح نشدند، دو نفر ذبح شده داریم یکی یحیی هست، و یکی هم امام حسین علیه السلام هست، ولی اینجا راجع به یک ذبح شده­ای  صحبت می­کند که در راه خدا ذبح شده یحیی در اورشلیم بیت المقدس ذبح شد است، این همان جفایی هست که به فرزندان در فصل دوازده می­گوید فرزندان آن زن جفا شد، یعنی خدا قصه خود فاطمه را که خوانده قصه بچه­های فاطمه را هم خوانده، و حالا یک چیز جالبی که اینجا می­گوید، می­گوید:

(در آن آخر الزمان هیچ کس خرید و فروش نتواند کرد جز کسی که نشانی یعنی اسم یا عدد اسم وحش را داشته باشد، و در اینجا حکمت است، پس هر کس سهم دارد عدد وحش را بشمارد زیرا که عدد انسان هست و عدد 666 است)،

می­گوید هر خرید و فروشی انجام می­خواهد بشود یک حالا من بگویم یک بارکدی اینجا باید بزند یک چیزی باید بزند که بتواند انجام بدهد خرید و فروش را، حالا ما هنوز می­توانم بگویم شاید هنوز درک درستی از این عبارت نداریم، شاید در آینده اتفاق می­افتد، حالا بعضیها می­گویند مثلاً ممکن است مثلاً چیزهای دیگر باشد و حالا تفسیرهای زیادی اینجا هست، بعضیها توهم و توسعه­ای هست زیاد نمی­شود به آن اعتنا کرد؛ ولی باز هنوز این قصه یک سری رازهایی در آن هست یک هزار و دویست و شصتی اینجا وجود دارد، هزار و دویست و شصت اینجا وجود دارد، این هزار و دویست و شصت به چه چیزی می­خورد؟ اگر هزار و دویست شصت سال باشد یعنی چه؟ آیا خبری هست نزدیک هست از امام زمان تا الآن چند سال دارد می­گذرد نزدیک هست نمی­دانم این یک چیزی هست که ما هنوز نمی­توانیم راجع به آن درک بکنیم، ولی یک تلنگلی هست که آقا این عدد یک رازی در خودش دارد یک قصه­ای در خودش دارد قصه آن را ما هنوز نمی­توانیم درک بکنیم درست، و یک دانه هم آن بحث حالا دو زمان و یک زمان و دو زمان و نصف زمان هست که آن هم دنیال هم آن را نفهمید ما هم هنوز نمی­توانیم درک بکنیم که چه هست، و خیلی مثلا با اینها تفسیرهای متعددی مثلا مطرح می­کنند اینکه هر چیزی با یک عددی خریده می­شود عددش باصطلاح چیست، این هم باز ما درست درک درستی از آن نداریم فقط یک قصه­ای داریم که این قصه را باید بیشتر راجع به آن فکر بکنیم بیشتر از آن سؤال بکنیم هنوز خیلی از آنها نیاز به پذیرش دارد باید کارهای تحقیقاتی عمیقی می خواهد این فصل دوازده انجیل مکاشفه که خیلی از عزیزانی که حالا در حوزه مباحث پژوهشی علاقه دارند پژوهش دارند زبان و آشنا می­توانند بشوند زبان عبری زبان یونانی به خدمت شما عرض شود که شاید بتوانند یک چزیهای دیگری از درون آن دربیاورند چون ترجمه کتاب مقدس تقریباً کتاب مقدس یک چیزی قابل ترجمه نیست یعنی یک سری عبارات را ما هر چه تشخیص می دهیم اصلا این عبارت را شما اینها می بینید راحت فهمیده می شود در متن یونانی چه در متن عبری آن چند واژه پشت سر هم وجود دارد بعد ما اینها را تفسیر می کنیم می گوییم آقا مثلا منظورش یعنی این، مثلا می گوید خورشید ماه زن زایید مثلا چیست؟ حالا نمی خواهم به این طور بگویم یک سری عبارات ممکن هست یک ترجمه دیگری هم داشته باشد یعنی یک طوری دیگری هم بشود ترجمه اش کرد و ما مثلا این مترجمین ینطوری ترجمه کردند شاید لازم باشد ما یک بررسی بیشتر بکنیم یک موشکافی بیشتر بکنیم و این اسرار بیشتری از درون این دربیاوریم، حالا خلاصه داستان این که این قصه قصۀ عجیبی هست که خدا برایش مهم بوده که مردم این را بدانند که آقا یک زنی هست و یک کودکی هست و یک آتشی هست و راجع به آتش هم آنجا صحبت می­کند می­گوید که آن آتشگون می­گوید یک آتشی هست و یک جفایی هست و آن زن مادر موعودی هست که بر همه دنیا حکومت می­کند، این قصه برای خدا مهم بوده که شماها بدانید ماها بدانیم مسیحیان بدانند که آقا راجع به آن چیست، من حالا ممکن هست یک عزیزی بگوید که آقا من حرفهای شما را قبول نمی­کنم اشکالی ندارد من نمی­گویم حتما تفسیر من را قبول بکن ولی تو بگو چه داری؟ راجع به آن چه صحبتی داری؟ تو به من کمک کن بگو آقا این زنی که آفتاب را در بر دارد تاجی از دوازده ستاره بر سرش هست و آبستن هست و بچه­اش سقط می­شود و باصطلاح به آن زن جفا می­شود و به فرزندان آن زن ، بعد آن برّه ذبح شده چیست اینجا ذبح شده کنار فرات چیست اینجا؟، اینها را تو بگو چیست من نمی­فهمم تو اگر می فهمی به من بگو چیست؟ خوب به هر حال اگر تو می­گویی این تفسیر اشتباه هست خوب حتما یک تفسیر بهتری را دارید، تو چگونه می­توانی بگویی این مریم هست چه مشخصه­ای با مریم سازگاری دارد؟ هیچ شباهتی این به مریم ندارد، بعد تازه آن راجع باصطلاح پسر انسان دارد صحبت می کند می گویم هر طوری که شما صحبت بکنی و هر مدلی که بیای باصطلاح بحث بکنیم نمی شود چیز باشد حتی آن قسمتی که می گوید شیطان از آسمان به زمین سقوط می کند ما در روایات داریم که یکی از آن علامت بزرگ در آسمان ظاهر شد وقتی پیامبر متولد شد قبل از اینکه پیامبر متولد شود شیاطین می رفتند و استراغ سمع می کردند به آسمان می رفتند می گوید خداوند در قرآن فرمود که هر کسی که از اینها بعد از تولد پیامبر به آسمان عروج کند

(فاتبعه شهاب ثاقب)

با شهاب ثاقب آن زده می شود بعد اینجا می گوید که شیطان از آسمان افتاد به زمین این ارتباطش چیست؟ با آن روایتی که ما داریم که آقا در فرمایش قرآن هست که دیگر شیطان حق عروج به آسمان ندارد چیست؟، زمانش کم می شود شیطان، به خدمت شما عرض شود که بعد میان ذریه آن زن و شیطان نبرد ابدی هست یعنی اینها همه را من اینقدر حالا دارم پشت سر هم و سریع می گویم که شاید فرصت نباشد قشنگ همه اینها خود این بازکردنش هزاران نکته دارد و هزاران باصطلاح نکته باریکتر از مو در اینجا وجود دارد برای همه اینها بعد می گوید که با عصای آهنین حکمرانی خواهد کرد

(و انزلنا الحدید فیه بعث شدید)

سوره حدید، آیه 25.

اصلاً با عصای آهنین یعنی با قدرت با اقتدار، فرزند این زن می زاید که حالا طبعاً اینجا می شود فرزند باواسطه­اش دیگر، یعنی امام زمان به هر حال فرزند حضرت فاطمه هست که با عصای آهنین اینجا می گوید با عصای آهنین حکمرانی خواهد کرد، خوب این عصای آهنین مشخص هست یعنی چه چیزی دیگر، یعنی با اقتدار بر جهان حکمرانی خواهد کرد خیلی موشکافی هست. من یعنی می گویم که جای خیلی بحث مفصل دارد و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل، ولی

فاطمه محکمترین برهان ماست

 

روحبخش پیکر ایمان ماست

فاطمه گفتم دلم خون می­شود

 

سیل اشکم رود جیهون می­شود

 این قصه پر غصه فاطمه است در کتاب مقدس یوحنا.

مجری:

خیلی ممنونم خیلی بحث از جهتی سنگین بود از جهتی هم همانطوری که خدمت بینندگان هم عرض کردم کاملاً جدید، یعنی شاید واقعاً برای خود بنده خیلی از این نظر جذاب بود که شاید واقعاً فکرش را نمی کردیم یا نمی دانستیم که از آن زمانها از آن سالهای گذشته به آن مقدار دور و همانطوری که فرمودید حداقل پانصد سال قبل از ولادت پیغمبر این موضوع اینطوری اشاره شده، و طبیعتاً بقول شما وقتی صحبت از مکاشفه می­شود استعاره است و با آن جزئیات هیچ وقت بیان نخواهد شد، و همانطوری که باز اثبات کردید شما تصویری به این شکل جز این فکر نمی­کنم باشد و واقعا بشود به آن اشاره کرد و اگر هم کسی هست  ما در این شبکه همیشه این را گفتیم که اگر کسی صحبتی دارد ادعایی دارد و به نوعی حتی از مخالفین یا هر چیزی هست ما هم واقعاً با آغوش باز پذیرای نظراتشان هستیم صحبت باشد مباحثه باشد تا ان شاء الله این در واقع مفاهیم روشنتر بشود. فقط یک سؤال آخر را بپرسم یک اشاره کوچیک فقط بکنید یعنی آن عدد هزار و دویست و شصت روز را در تفسیرتان صحبت خاصی راجع به آن دارید دیگر ما جمع بندی بکنیم؟

استاد کاشانی:

حدسها هست حالا نمی­شود که بگوییم چیست، ولی یکی از حدسهایی هست که حالا یک عده­ای می­زنند این هزار و دویست و شصت روز ارتباطی دارد با آن  فرزندی که با عصای آهنین بر همه امتها حکومت خواهد کرد، آن فرزند در چه سالی متولد می شود؟ شما بعلاوه هزار و دویست و شصتش بکن ببینید چه سالی می­شود یک عده­ای می­گویند یک ارتباطی بین این دوتا هست ولی این هم حدث هست واقعاً نمی­توانیم بفهمیم که این چیست؟ باید بدانیم باید اتفاق بیافتد یعنی هیچ وقت

(کذب الوقاتون)

الکافی، ج 1، ص 368، ح 2.

 کسانی که وقت تعیین می­کنند و وقت ظهور را حتی خود آقا هم نمی­داند، خود ارباب هم نمی داند یعنی حتی شب ظهور تا صبح زجه می­زند در کنار کعبه و صبح خدا پرچم را این زمانی که خدا باعث می­شود ولی یک اشاراتی یعنی این علائم آخر الزمانی که می­گویند همه اشاره است و این هم یک حدث هست من نمی­توانم تأییدش بکنم ردّش بکنم ولی بالاخره راجع به اینها هم یک چیزهایی گفتند.

مجری:

خیلی ممنونم خیلی محبت کردید واقعاً متشکرم که این وقت را گذاشتید باعث افتخار بود که میزبان شما بودیم خیلی ممنونم که همراه ما هستید بارها گفتیم در این شبهای گذشته هم اعلام کردیم مصیبت به قدری سنگین هست که واقعاً فقط خدا می­تواند درک بکند شاید که این چه عظمتی دارد این مصیبت و چه غم بزرگی هست، آرزوی ما بدون شک فرج امام زمان هست، آرزوی ما بدون شک این است که یک مقدار لبخند بر لبان امیر المؤمنین لبان امام حسن و امام حسین و زینبین سلام الله علیهما بنشیند، بیتی را تقدیم بکنم چون یکی از دغدغه­های خودم همین هست که این فکرهایی که جمع شده دارم راجع به مظلومیت امیر المؤمنین و لحظه­ای که دست امیر المؤمنین بسته بود نمی­توانست کاری بکند به فرمان خدا و در عین حال حضرت زهرا اینچنین تماشا می­کرد.

هنوز کوچه به کوچه حکایت از مردیست

 

که دست بسته او عاشقانه می­لرزد

ما هم به عشق امیر المؤمنین خدا را قسم بدهیم یا عالی و به حق علی عجل لولیک الفرج ان شاء الله فرداشب حدود ساعت 20 الی 21 در خدمت شما خواهیم بود عجرتان قبول ان شاء الله برای فرج دعا کنید در این شبها در روضه­ها و ما هم دعاگوی شما خواهیم بود متشکرم به امید دیدار. یا علی مدد

 


صدیقه شهیده>

شبکه ولی عصر صدیقه شهیده فاطمیه