صدیقه شهیده
ویژه برنامه صدیقه شهیده به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
جايگاه حضرت فاطمه الزهرا (س) در مكاشفه يوحنا
اهميت و جايگاه پيشگويي در متون مقدس يهود و مسيح
آيا متن مقدس مسيحيان همان انجيل است ؟
كتاب مقدس مسيحيان چيست و شامل چه مواردي است ؟
عهد عتيق چيست و شامل چه مواردي است ؟
كتاب مقدس يهوديان چيست و شامل چه مواردي است ؟
تورات و انجيل چيست و آيا همان كتاب مقدس مسيحيان و يهوديان است ؟
عهد جديد چيست و شامل چه مواردي است ؟
آيا مسيحيان معتقدند كه حضرت مسيح (ع) كتاب داشته است ؟
در مورد يوحنا
چند كتاب منتسب به يوحنا است ؟
در مورد مكاشفه يوحنا
پيشگويي و در مجموع ادبيات پيشگويي چگونه است ؟
برخي از مكاشفات جالب در كتاب مقدس
حضرت فاطمه الزهرا (س) در مكاشفه يوحنا در كتاب مقدس
بررسي و روخواني فصل دوازدهم كتاب مكاشفه يوحنا در كتاب مقدس
خلاصه اي در مورد يوحنا و كتاب مكاشفه يوحنا
تحليل و تفسير فصل دوازدهم كتاب مكاشفه يوحنا در كتاب مقدس
بررسي در مورد : زني كه آفتاب را در بر دارد و ارتباط آن با آياتي از قرآن كريم
در مورد عدد 12 در قسمت هاي مختلف از كتاب مقدس
در مورد سقط فرزند در فصل دوازدهم مكاشفه يوحنا در كتاب مقدس
ارتباط بخش هاي مختلف فصل دوازدهم مكاشفه يوحنا در كتاب مقدس با اتفاقاتي كه براي حضرت فاطمه (س) روي داد و منجر به شهادت ايشان گرديد
كليد واژه هايي در مورد ( جفا كردن بر فرزندان آن زن ) در فصل دوازدهم مكاشفه يوحنا در كتاب مقدس و توضيحاتي در مورد ( فرزندان آن زن ) در فصل هاي بعد كتاب مقدس
منظور از ذبح شده در كتاب مقدس چيست و چه كساني اند ؟
منظور از 1260 در كتاب مقدس چيست و ابهامات ديگري كه وجود دارد
16/10/1401
بسم الله الرحمن الرحیم
صدیقه شهیده
فاطمیه
سلام اُمّ أبیها منم گدای شما تمام دار و ندار جهان فدای شما سلام حامی حیدر سلام جان علی، سلام مادر مظلوم شیعیان علی
بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما یکایک بینندگان عزیز محترم و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف سید مهدی حسینی هستم و با قسمت دیگری از ویژهبرنامه صدیقه شهیده در این شبها و ایام فاطمیه در خدمت شما هستیم، خیلی ممنونم که همراه ما هستید همیشه، شما میتوانید تکرار این برنامه را در ساعت 4 صبح و ساعت 12 ظهر تماشا بفرمایید. همچنین میتوانید با مراجعه به سایت شبکه حضرت ولی عصر که دوستان بنده برای شما زیرنویس می کنند آرشیوه تمامی برنامه ها را در دسترس داشته باشید برنامه ها را تماشا و یا دانلود بفرمایید.
مهمان محترمی که امشب در خدمتشان هستیم و با یک موضوع خیلی جذاب بر یادگیری ما بیافزایند و بتوانیم کاری بکنیم تا مورد عنایت حضرت زهرا واقع بشویم ان شاء الله استاد گرانقدر استاد حامد کاشانی هستند، حاج آقا سلام علیکم و رحمة الله
حاج آقای کاشانی:
خواهش میکنم، بنده هم عرض سلام دارم خدمت شما و یک به یک بینندگان عزیزی که در این شب عزیز مهمان چشمان قشنگشان هستیم.
گفت:
فاطمه گفتم دلم خون میشود |
|
سیل اشکم رود جیهون میشود |
فاطمه محکمترین برهان ماست |
|
روح بخش پیکر ایمان ماست |
امیدوارم که بتوانیم برنامه خوبی را در خدمت دوستان باشیم، البته من اینجا یک پرانتز باز کنم (محمد کاشانی) هستیم.
مجری:
محمد کاشانی به من اشتباه دوستان عرض کرده بودند، عذرخواهی میکنم حاج آقا البته خوب ما شما را استاد خطاب میکنیم چون در مقام یادگیری هستیم در منظر شما، خیلی خوش آمدید به برنامه خودتان باعث افتخار هست که دعوت ما را پذیرفتید در این شبها سعی کردیم از حضرت زهرا بگوییم در موضوعات مختلف و در این ایام بلکه ان شاء الله مورد عنایت مادرمان واقع بشویم و ذرّهای دل حضرت صاحب الزمان را هم شاد بکنیم.
بفرمایید موضوعی که من از شما هم پرسیدم موضوع جذابی را مطرح کردید تحت عنوان جایگاه حضرت زهرا و به طور کلی حضرت زهرا در مکاشفه یوحنا، بفرمایید خواهش میکنم که امشب راجع به چه موضوعی قرار هست ما صحبت بکنیم.
استاد کاشانی:
خواهش میکنم یک سؤالی هست اینکه در متون مقدّس ادیان پیشین در مسیحیت و یهودیت تقریباً بیست و هفت درصد متن مقدسشان ادعا دارند که این متون مکاشفهای و متون نبوتی هستند. یعنی چه؟ یعنی متنهایی هستند که شامل پیشگویی میشوند. پیشگویی یعنی چه؟ اصولاً پیشگویی در متون مقدس یهود خیلی جایگاه بزرگی را دارد، اصلاً پیامبران با پیشگویی اثبات میشد که پیامبر خدا هستند. یعنی اگر میخواستند که شخصی پیامبر هست و مدعی پیامبر خدا هست یا نیست، راه شناختنش پیشگویی هست، و ما کتابهای زیادی در متون مقدس مسیحی و یهودی داریم که اصولاً بر مبنای پشگویی هستند، یعنی آیندهها را بازگو میکنند، این مَزاغ کتاب مقدس و عهدین هست، یعنی عهدین مثلا در عهد عتیق ما در بحث عهدین هیجده کتاب داریم اصلا به عنوان کتاب پیشگویی شناخته میشوند، این هیجده کتاب. یکی از این کتابهای پیشگویی کتاب مکاشفه یوحناست، که آخرین کتاب از مجموعه کتابهای عهد جدید هست، خوب اینجا من قبل از اینکه بخواهم وارد بحث و چیستی در بحث بشوم خوب هست راجع به یوحنا و مکاشفه یوحنا یک مطلبی را با دوستان عزیز بگویم، شاید برخی از ما تصور ذهنی ما این است که متن مقدس مسیحیها یعنی عزیزان مسیحی ما همان انجیل هست، در حالی که انجیل صرفا مشهورترین کتاب از مسیح مقدسشان هست، مسیحیها یک مجموعه کتابی را معتقد هستند به آن میگویند کتاب مقدس، که این کتاب مقدس حالا به اصطلاح من نمونه آن رات میخواهم یکی از کتابهای مقدس را به عزیزان نشان بدهم دو بخش دارد یک عهد عتیق دارد و یک عهد جدید، عهد عتیق همان کتاب مقدس یهود هست، یعنی یهودیها هم همین متن را به عنوان متن مقدس قبول دارند عیناً، و شامل سی و نه کتاب هست،
مجری:
سی و نُه کتاب.
کاشانی:
آره، که باز یک بخش کوچیکی از آن تورات هست یعنی تورات یک بخش کوچیکی از عهد عتیق هست، ما شاید تصورمان نسبت به کتاب مقدس این هست که مثلا یهودیها تورات کتاب یهودیها هست فقط و مسیحیها فقط انجیل هست، در حالی که انجیل و تورات مشهورترین کتاب مقدسشان هست، یک مجموعه کتاب دارند آنها، اصلا مثل من بخواهم تشابه آن را بگویم مثل سوره های متعدد قرآن حالا در سورههای قرآن مثلا فرض کنید سوره یس یا سوره انعام یا مثلا سوره حمد مشهورتر هست اگر کسی بگوید کتاب مقدس مسلمانان سوره حمد هست هم درست گفته و هم اشتباه گفته یعنی حمد سوره مقدس یعنی یس سوره مقدس مسلمانان هست و هم نیست، همین طور انجیل، عهد جدید بیست و هفت کتاب دارد که به اصطلاح توسط حواریون و یاران عیسی نوشته شده اصولاً مسیحیان معتقد نیستند که خود عیسی مسیح کتابی داشته، چون آنها قائل هستند که عیسی مسیح خداوند هست و پسر خدا هست اعتقاد مسیحیان این است؛ و لذا این باور را ندارند که آن کتابی از طرف او ست، میگویند خودش خداست شاگردانش کتابهایی را نوشتند که مجموعه بیست و هفت کتاب و نامه هست به این مجموعه میگویند عهد جدید، پس عهد عتیق سی و نه کتاب داشت و عهد جدید بیست و هفت کتاب، آخرین کتاب از عهد جدید یک کتابی هست به اسم مکاشفه یوحنا، که این توسط یوحنای حواری، یکی از شاگردان یکی از حواریون عیسی مسیح نوشته شده، و تقریباً با عنوان فرزند محبوب شناخته میشود. یعنی تقریباً بین حواریون از همه زمانی که عیسی مسیح بود کم سنّ و سالتر بود و خیلی عیسی مسیح یوحنا را دوست داشت، پنج کتاب از این مجموعه بیست و هفت کتاب منتسب به یوحناست، یکی از آنها مکاشفه یوحناست یکی انجیل یوحنا هست و سهتا هم نامه دارد، که البته راجع به انجیل یوحنا و آن نامههای یوحنا معمولاً محقّقین تشکیک میکنند که واقعاً برای همان یوحنای حواری باشد یا احتمالاً برای یوحنای دیگر بوده، و لذا مکاشفه کمتر تشکیک میکنند مکاشفه را معمولاً میپذیرند، که برای یوحنای حواری هست، داستان مکاشفه چیست؟ مکاشفه در حقیقت یک خواب هست، که یوحنا دید و این خواب خیلی خوابِ خاصی بود، و وقایع آینده را یوحنا در این خواب به او الهام شد و او آن را نوشت، صبح که بلند شد داستان آن خواب را نوشت تا روز قیامت، و بخصوص اتفاقات نزدیک به روز قیامت را خیلی مبسوط در این کتاب میآید شرح میدهد، یک مقدار ادبیاتش ادبیات مکاشفهای هست، من میخواستم که عزیزان بیننده با ادبیات مکاشفهای آشنا بشوند که حتماً هستند یک مثالی بزنم، مثلاً شاید خیلی از شماها مثلاً پیشگوییهای مستر آدارموس را دیده باشید، زیاد راجع به آن صحبت شده یا میتوانید در اینترنت اینها را سرچ بکنید حتما خیلی از اینها را حتماً مشاهده میکنید، خیلی مشخص شده، وقتی متن را میخوانید میبینید که یک سری الفاظی هست که زیاد صریح نیست، ولی وقتی یک اتفاقی رخ میدهد وقتی اتفاقی رخ میدهد ما به متن مراجعه میکنیم میبینیم که اِه چقدر شبیه هست، چقدر راجع به این صحبت شده، اصولاً ادبیات پشگویی این شکلی هست. یعنی پشگویی هیچ وقت دقیق نمیآید پشگویی بکند با همه ریزه کاریهایش، یعنی پشیگویی تاریخ نیست، مثلاً تاریخ یک اتفاقی هست که افتاده و ما داریم از آن گزارش میدهیم، پشگویی اتفاقی هست که نیافتاده و ما داریم راجع به آن پیشگویی میکنیم، اصولاً پشیگویی یک مقدار ابهام در آن وجود دارد
مجری:
چون علم هم حساب نمیشود دیگر به آن صورت که ...
کاشانی:
یک حالت این شکلی هست یک ابهامی در آن وجود دارد، یعنی مثلاً به انتظار یعنی اینکه ما از پیشگویی مثلاً انتظار این را داشته باشیم که مثلا پیشگویی کرده باشد که در سال مثلاً هزار و مثلاً فلان دولت قاجار سرنگون میشود و رضا شاه پهلوی به حکومت مینشیند، و این اقدامات را انجام میدهد این تاریخ هست، این پیشگویی نیست، پشیگویی میآید به صورت کلی چون اصلاً کسی که دارد پشیگویی میکند یک شبهی را میبیند که آقا یک حکومت مقتدری هستند این حکومت سرنگون میشوند بعد یک آیتمهایی مثلاً شاید فقط آیتم پهلوی مثلاً یا مثلاً آیتم اینکه مثلاً پهلوی سرنگون میشود حالا مثلاً مثل پیشگوییهای شاه نعمت الله ولی یا پشیگوییهای دیگر شاید عزیزان آشنا باشند یک اشاراتی هست آقا مثلاً میگوید یک مثلاً پرچم سیاهی در شام ظهور پیدا میکند، روایات زیادی داریم راجع به پرچمهای سیاهی که در شام هستند، ما صرفاً همین اندازه میدانیم که امیر المؤمنین پیشگویی کرده که در شام پرچمهای سیاهی ظهور پیدا میکنند و خونریزی میکنند.
مجری:
که همان داعش میشود دیگر.
استاد کاشانی:
و اسمشان هم اسم شهرها و روستاهاست، نمیدانم سامرایی نمیدانم ابو بکر بغدادی فلان فلان فلان فلان، همین سه چهارتا آیتم را فقط دارد دیگر چیز دیگری که ما بتوانیم بگوییم آقا نه اسم فرمانده آنها پس چیست؟، نیامده بگوید اسم او چیست، نمیدانم لباسشان چه مدلی هست؟، نیامده روایت بگوید جنس لباسشان چیست، فقط میگوید لباس سیاه هست، یعنی میخواهم بگویم ما در پیشگیویی ما صرفاً فقط یک سری اشارتهایی را داریم این اشارتها را که خوب موشکافی میکنیم بازبینی میکنیم درمیآوریم استخراج میکنیم، وقتی اتفاق افتاد وقتی اتفاق افتاد میبینیم اِه چقدر این شبیه هست، چقدر حضرت میفرماید که کوهها ظاهر میشوند نمیدانم طرف این طرف دنیا نشسته و با آن طرف دنیا صحبت میکند و او را میبییند و صدای او را می شنود، مثلاً خوب یک چنین پیشگویی را در هزار و چهارصد سال پیش امیر المؤمنین فرمود، خوب مردم هزار و چهار صد سال پیش نه حتی سه هزار و سیصد سال پیش هم نمیفهمدیند که حضرت دارد چه میفرماید، یعنی فرمایش برایشان قابل لمس نبود، فقط نقل قول میکردند که امیر المؤمنین فرمود یک زمانی میآید که طرف در شرق دنیا نشسته با غرب دنیا صحبت میکند و صدای او را میشنود و تصویر او را هم میبیند، و خودش را هم میبیند، خوب الآن ما میفهمیم که حضرت راجع به چه چیزی صحبت کرده الآن ما میفهمیم که آقا امیر المؤمنین چه فرمودند راجع به اینها، ولی مردم هزار و سیصد سال پیش نمیدانستند راجع به چه دارد صحبت میکند حالا این وضع را نگاه کنید نسبت به اتفاقات بعد از ما، که ما از آن خبر نداریم ولی شاید مردم صد سال پیش که بیایند میبینند که اِه امیر المؤمنین این را چه زیبا فرموده چه جالب فرموده، حالا این که کلاً ادبیات پیشگویی یک مقدار اغلاق و ابهام در آن هست انتظارات در آن هست. در کتاب مکاشفه یوحنا به خدمت شما عرض شود که آخرین کتاب از کتابهای عهد جدید هست، دارد یوحنا خوب تقریباً آخرین حواریی بود که زنده ماند، یعنی تقریباً تا سال 100 میلادی زنده هست یوحنا، همه حواریون شهید شدند یا از دنیا رفتند، از همه بیشتر عمر کرده یوحنا، در سال صد میلادی یعنی عیسی مسیح آمده به آسمان عروج کرده حضرت مریم دیگر از دنیا رفتند به اصطلاح حواریون همه از دنیا رفتند، حالا یوحنا یک مکاشفهای برایش شده و دارد اتفاقات آخر الزمان و اتفاقات آینده را دارد بازگو میکند. در فصل دوازده انجیل یوحنا چیز مکاشفهای یوحنا یک عباراتی را ذکر میکند من یک بار این عبارات را میخوانم از روی خود کتاب مکاشفه یوحنا فصل دوازده، از روی خود متن مقدس مسیحیها میخواهم یک بار روخوانی بکنیم و میخواهم ببینم اصلاً یوحنا راجع به چه چیزی دارد صحبت میکند چه اتفاقی افتاده.
مجری:
مشخص هست که حدوداً چه مقدار مثلاً چون از نظر زمانی بعد از حضرت عیسی زنده بوده؟
کاشانی:
تقریباً حول و هوش هفتاد سال، چون حضرت عیسی سی سال بعد از سال سی و سه میلادی حالا به نظر ما به آسمان عروج میکند و طبق نظر مسیحیها مسلوب میشود بعد زنده میشود و بعد به آسمان عروج میکند، حدود سال سی و سه میلادی این اتفاقات این داستان حدود سال صد صد و دو نود و هشت این حول و هوش میلادی هست حدود هفتاد هشتاد سال از عیسای مسیح، اتفاقات گذشته را بازگو نمیکند دارد راجع به آینده صحبت میکند، و اینها را همه میدانند یعنی مسیحیها میدانند که مکاشفه وقایع آخر الزمان هست، مکاشفه پیشگوییهای بعد از خودش هست، و اینجا هم یک باز پرانتزی باز کنم که مهمترین اتفاقاتی که بعد از خودشان میافتاد را معمولاً پیشگویی میکردند، مثلاً سالها قبل از اینکه مثلاً کورش ظهور پیدا کند در کتاب مقدس راجع به کورش پیشگویی شده که یک کورشی میآید حالا به اسم کورش نه، ولی یک شخصی میآید و شما را نجات میدهد از آن اسارت بالایی شما را نجات میدهد، تازه پیامبر اسلام پیشگویی شده یک اتفاقی میافتد اینطوری میآید هم در عهد عتیق هست و هم در عهد جدید که حالا موضوع بحث ما نیست، راجع به داستان کربلا پیشگویی شده مثلاً صحبت از هم در مکاشفه هست و هم در علمی که یک کسی در کنار رود فرات ذبح میشود، و دارند راجع به آینده صحبت میکنند، میگوید ذبح میشود ذبح یعنی سرش بریده میشود آن هم کنار رود فرات هست یک اتفاقی قرار هست بیافتد کنار رود فرات، یعنی اینها هست در این کتاب هست اینها، ولی سؤال! آیا راجع به داستان کوچه و در هم ما چیزی داریم در کتاب مقدس؟! که من نمیخواهم داوری بکنم در این جلسه، میخواهم داوری را به عهده خود عزیزان بیننده بگذارم من فقط بازگو میکنم شما خودتان ببینید آیا هست یا نیست.
مجری:
و یک مسئلهای هم هست که ما دیشب بحثش را داشتیم اتفاقاً استاد، راجع به اینکه خیلی از تاریخنگاران حتی شیعه بارها شبهه وارد میکنند به این ماجرا و کلی این را ایراد میگیرند، و اما نکته ای که شما فرمودید اینکه اصلا ذهنیت را می بریم خیلی عقبتر از آن زمان و زمان مسیحیت و این پیشگویی.
کاشانی:
اصلاً عیسی هنوز متولد نشده ولی دیگر عیسای مسیح حضرت مریم و عیسای مسیح به آسمان عروج کردند، پس اولین مسئلهای که ما باید به آن توجه بکنیم که این اتفاق یعنی یوحنا تاریخ نقل نکرده، آیندهگویی کرده است و اصلاً مکاشفه نبوت پیشگویی همه اینها یعنی آینده، و این را مسلّماً به غیر از مسیحیها این را در نظر ندارند، یعنی مکاشفه برای آینده است و وقایع آخر الزمان هست بیشتر دارد ذکر میکند آن اتفاقات آخر الزمان بیشتر روی آن قسمت متمرکز هست، در فصل دوازده ابتدای فصل دوازده داستان یک زنی را دارد بیان میکند، حالا این زن کیست؟ مسلّم این زن مریم نیست، حالا به چه دلیل مریم نیست چون اولاً اینکه این پیشگویی هست و زمان که این خواب دیده شد مریم وفات کرده بود، و نکته دوم اینکه هیچ مشخصه آن به مریم نمی خورد حالا مشخصههای آن را میگوییم که این راجع به چه زنی دارد صحبت میکند. پس خلاصه داستان یک زنی اینجا وجود دارد که بعد از یوحنا هست، و یوحنا در خواب آن زن را دید و داستان او را آمد برای مسیحیها نوشت و این کتاب این نوشته مکاشفه یوحنا تبدیل شد به متن تبدیل شده بن قرآن مسیحیها یعنی الآن جزو کتاب مقدس آنهاست، یعنی همه مسیحیها این را کلام خدا میدانند تصوّر مثلاً این نکند که من یک کتاب محجوری را پیدا کردم دارم برای شما میخوانم، نه؛ یک کتابی هست که در خانه هر مسیحی بروید این مطلب در آن کتاب او وجود دارد یعنی با هر مسیحی که شما فرض بکنیم می خواهیم صحبت بکنیم این مطلب را میتوانیم در آن پیدا بکنیم، پس ما داریم راجع به یک اتفاق آینده صحبت میکنیم که مکاشفه یوحنا حواری عیسی هست محبوبترین شاگرد عیسی هست، کسی هست که اینقدر با عیسی نزدیک هست که میگوید من هر وقت که مثلاً مینشستم به عیسی تکیه میدادم، یعنی اینقدر خودش را همصحبت و دوستی و صمیمی بوده و چه بوده یعنی و در انجیل هم می گوید آن شاگرد محبوب اصلا به عنوان در بین حواریون مشهور به شاگرد محبوب هست، و به عنوان یک کسی که عیسی خیلی دوستش میداشت خیلی با او نزدیک بود دارد صحبت میکند، حالا یک چنین شخصیتی که یک حواری هست رسول هست و طبق نظر مسیحیها به او وحی می شود و یکی از کتابهای مقدس را نوشته که این کتاب وحی الهی هست و مکاشفه یوحنا هست در فصل دوازدهم میگوید:
(و علامتی از این در آسمان ظاهر شد)
یک کسی یک اتفاق بزرگی افتاده،
(زنی که آفتاب را در بر دارد و ماه زیر پاهایش و بر سرش تاجی است که دوازده ستاره در است)
راجع به یک زنی دارد صحبت میکند که آفتاب را در بر دارد ماه بر زیر پایش هست و بر سرش هم تاجی از دوازده ستاره هست، خوب مشخص هست اینها همه به اصطلاح تعویل دارد وگرنه ظاهرش که نمیشود که یک زنی باشد که آفتاب را پوشیده باشد ماه زیر پایش باشد ستارهها هم در تاجی بالای سرش باشد بالای سر آن زن باشد اولاً که آفتاب را پوشیده باشد که ذوب میشود، ماه هم مگر اینقدر کوچولو هست که بیاید زیر پای یک زن باشد، پس از آفتاب یک تعویل اینجا منظور هست استعاره است ما در قرآن هم زیاد داریم که باصطلاح مثل میزنیم استعاره میزنیم در این، حالا این منظور چی هست را من بعد باز میگردم و اینها را توضیح میدهم. بعد میگوید:
(این زن آبستن بوده)
راجع به یک زنی دارد صحبت میکند که آفتاب را در بر دارد ماه را زیر پاهایش هست دوازده هم عدد دوازده را در اینجا دقت کنید دوازده ستاره هم بر سرش هست و آبستن هم هست.
(و از درد زه و عذاب زائیدن فریاد به عمل میآورد)
این زن در حال وضع حمل هم هست یعنی حالش ناخوش هست حال وضع حمل را دارد این یک راند داستان یک راند قضیه هست که یوحنا در خواب و در آن مکاشفه حالا مکاشفه یعنی بین خواب و بیداری، یعنی حالی که بیدار بود میگویند بیدار بوده و این اتفاقات را دیده و این پرده کنار رفته و این اتفاقات را دیده
(و علامت دیگر در آسمان پدید آمد)
می گوید این داستان که رخ داد یک اتفاق دیگر هم آن طرف آسمان دارد رخ میدهد
(که اینکه اژدهای بزرگ آتشگون که او را هفت سر و ده شاخ و در سرهایش هفت اثر در آسمان هویدا شد)
یک اژدهای حولناکی در آسمان پیدا شد که این اژدهای بزرگ آتشگون هست، هفت سر دارد، به خدمت شما عرض شود که ده تا شاخ دارد، و بر سرهایش هفت اثر هستند که اینها هم یک تعویل دارد که یک اژدهای مهیبی هست حالا یک اژدهای بزرگی
(دمش چون ستارگان آسمان را کشیده و آنها را بر زمین می ریزد)
می گوید دم این اژدها اینقدر این اژدها مهیب هست که این ستارگانی که در آسمان هستند یک سوم آنها را کشید پایین انداخت روی زمین خوب باز مفهوم استعاره هست دیگر یعنی این ستاره که نمیآید روی زمین بیاید روی زمین که اولا ستاره ها میلیونها از زمین برابر هستند (که ستارهای بر زمین افتاده ستارهای بر زمین افتاده)
حالا این اژدهای با این مهیبی و ترسناکی
(پیش آن زن که میزایید بایستاد)
آمد روبه روی این زن ایستاد
(تا چون بزاید فرزند او را ببلعد)
یک اتفاقی قرار هست بعد از یوحنا رخ بدهد، یک زنی هست با این مشخصات و یک اژدهایی هست با این مشخصات و یک بچهای که میخواهد زاییده بشود،
(پس پسر نرینه را زایید)
این بچه هم پسر هست یک پسری اینجا قرار هست زاییده بشود،
(که همه امتهای زمین را به عسای آهنین حکمرانی خواهد کرد و فرزندش به نزد خدا بر تخت او آورده شد)
فرزند را بردند به آسمان
و از این نسل این زن فرزندی قرار هست بیاید که به عسای آهنین همه امتهای زمین را چکار می کند حکمرانی می کند، یعنی پس این زن مادر آن کسی هست مادر آن کسی هست که قرار بر جهان حکمرانی بکند، پس ما یکی از مشخصات امام را پیدا کردیم، پس این زن آبستنی که بچهاش اینجا باصطلاح آمده و از آسمان ربوده شد این فرزند، مادر آن موعود ادیان هست، مادر آن کسی هست که قرار هست با عسای آهنین همه امتها را رهبری بکند، همه امتها را باصطلاح رهنمون بشود، خوب ما این را دارم از رویش میخوانم حالا بعد بحث تفسیر آن بعدا تفسیر می کنیم.
(و زن به بیابان فرار کرد، و در آنجا مکانی برای وی از خدا مهیا شد تا او را مدت هزار و دویست و شصت روز بپرورد)
هزار و دویست و شصت روز، این عدد خیلی مفسرین راجع به آن دعوا کردند و بحث کردند که این هزار و دویست و شصت روز چیست؟ که به کجا میخورد راجع به چیست راجع به چه کسی دارد صحبت میکند و آن کس در زمین کیست بعد هزار و دویست و شصت روز یعنی مثلاً چقدر، و خوب مثلاً کجای تاریخ میگنجد، حالا من تفسیر اینها را راجع بهش صحبت میکنم،
(و در آسمان و زمین شد، میکائیل فرشتگان با آن اژدها جنگ کردند)
دعوا و نزاع را کشید به آسمان میکائیل و فرشتگان با آن اژدها در حال جنگ هستند،
(و اژدها و فرشتگانش جنگ کردند)
اژدها و فرشتگان هم با آن باصطلاح چیز در حال جنگ بودند، ولی غلبه ندافتند غلبه با چه کسی بود؟ با میکائیل و فرشتگان،
(بلکه جای ایشان دیگر در آسمان یافت نشد)
دیگر در آسمان جایی برای فرشتگان نبود،
(و اژدهای بزرگ انداخته شد)
یعنی اژدها از آسمان سقوط کرد به زمین،
(یعنی آن ماری قدیمی که به ابلیس و شیطان مسمّاست)
همان ماری که در باغ عدم هوا را فریب داد و آدم را فریب داد،
مجری:
میگویند از نظر مسیحیها هم به شکل مار بوده.
استاد کاشانی:
بله، آن مار افتاد روی زمین دیگر در آسمان راهش ندادند،
(که تمام ربع مسکون را میفریبد)
آن مار و یا همان شیطان تمام ربع مسکون را میفریبد، یعنی میخواهد بگوید که ربع مسکون یعنی یک چهارم کره زمین که مسکون هست تمام آن قسمت مسکونی کره زمین را فریب میدهد.
(و او به زمین انداخته شد و فرشتگانش با وی انداخته شدند)
مار افتاد روی زمین و فرشتگان آن مار یعنی بچههای آن مار بچههای شیطان هم افتادند روی زمین
(با آوازی بلند در آسمان شنیدم که میگوید: اکنون نجات و قوّت و سلطنت خدای ما و قدرت مسیح او ظاهر شد؛ زیرا که آن مدعی برادرانمان که شبانه روز در حضور خدای ما برایش دعوت میکند به زیر افکنده شد و ایشان)
اینجا یک داستانی دارد، داستان اشارت به یک جایی که من راجع به آنجا صحبت کنم همه دلها خودش میرود به سمت آنجا، اینجا راجع به یک برهای صحبت میکند که ذبح شده و خونش منتقم میخواهد، این برّه ذبح شده این برّه ذبح شده که تنها کسی هست که در روز قیامت در محضر خداوند ایستاده و تنها کسی هست که میتواند مُهر کتاب که نام بهشتیها در آن کتاب نوشته شده در یک کتاب هست که هر کس نامش در آن کتاب نیست میرود در جهنم، طبق دیدگاه کتاب مقدس و آن کتاب چندین مُهر خورد به آن، هیچ کس نمیتواند آن مُهر را باز کند یک برّه ذبح شدهای میآید و آن مُهر را باز می کند اصلا من این حرفها را دارم می زنم همهاش روضه هست. و نمیدانم چه بگویم وقتی آدم میبیند که تک تک این واژگانی که ما با آن در هیئتها بزرگ شدیم سالها قبل از اینکه ما متولد بشویم سالها قبل از اینکه حسین متولد بشود حسینی بیاید کربلایی بیاید خدا روضههایش را خوانده است، خدا روضه هایش را خوانده،
(و ایشان به واسطه خون بره کلام و شهادت خود بر او غالب آمدند و جان خود را دوست نداشتند)
این خون برّه است که این شیطان را شکست میدهد،
(از این جهت ای آسمانها و ساکنان آنها شاد باشید)
میگوید ای آسمانها دیگر شاد باشید شیطان دیگر در آسمان نیست.
(وای بر زمین و دریا زیرا که ابلیس به نزد شما فرود شده است با خشم عظیم چون میداند که زمانی قلیل دارد)
شیطان خشمگین افتاده روی زمین چون میداند که زمانی ندارد
(و چون اژدها دید که بر زمین افکنده شد بر آن زن که فرزند پسری را زائیده بود جفا کرد)
یک جفایی اینجا رخ داده، یک کوچهای هست، یک میخ دری هست، یک قصّهای هست یک غصهای هست.
(دو بال عقاب بزرگ به زن داده شد)
میگوید:
(ما زن را با خودمان بردیم تا به بیابان به مکان خود پرواز کند جایی که او را از نظر آن مار پنهان کند).
میگوید ما زن را دو بال به او دادیم با خودمان بردیمش، این زن رفتنی هست، بعد اینجا باز یک عبارتی هست در این عبارت هم خیلی دعوا هست این عبارت یعنی چه؟ در این عبارت اصلش روی دانیال هست، در دانیال یک بار دانیال یکی از پیامبرانی هست که خیلی مکاشفه میشود برایش، یک بار میگوید من در یک نهری بودم که داشتم غسل میکردم دو فرشته آمدند جلو من، یکی از این پیشگوییها را به من گفتند، بعد به من گفتند که این پیشگوییها در زمانی به خدمت شما عرض شود که و نصف زمانی، زمانی و دو زمان و نصف زمان رخ خواهد داد، دانیال میگوید من شنیدم چه گفتند اما نفهمیدم که چه گفتند، زمانی دو زمانی و نصف زمانی یعنی چه؟ میگوید از آنها سؤال کردم که من متوجه حرفتان شدم چه گفتید ولی نفهمیدم منظور شما چیست؟ گفتند دانیال این سرّ مکتون است زمانی که اتفاق افتاد این سرّ باز میشود و ما هم هنوز نمیدانیم که این زمانی و دو زمانی و نصف زمانی یعنی چه؟ خیلی مفسرین مسیحی آمدند اینجا تفسیر کردند تعویل کردند خیلیهایشان مبتنی بر همین عبارت آمدند گفتند و آن هزار و دویست و شصت روز آمدند مثلاً هزار و دویست و شصت روز را هزار و دویست شصت سال حساب کردند، بعد نمیدانم یک طور دیگر هزار و دویست و شصت هفته حساب کردند، باصطلاح چیز هر سال هفت سال گرفتند مدلهای مختلف آمدند که این زمانی را مثلاً یک هفته حساب کردند هفته را به اصطلاح هر روزش را مثلاً آمدند یک قرن حساب کردند، بعد دو زمانی یعنی دو هفته و نصف زمانی مدلهای مختلف آمدند چیدند که این چیست آخر این زمانی و دو زمانی و نصف زمانی چیست آخر؟ که هم دانیال می گوید و هم مکاشفه میگوید بعد هم میگوید یک سرّ مکتوم هست، و خیلیها حدس زدند که این تاریخ آمدن موعود دارد میگوید، این زمانی و دو زمانی و نصف زمانی و آن هزار و دویست و شصت یک ارتباطی به تاریخ آمدن آن موعودی که فرزند آن زن هست و به عسای آهنین بر همه امتها حکومرانی میکند راجع به آن داریم صحبت میکنیم، راجع به او داریم صحبت میکنیم. میگوید
(آن مار زمانی و دو زمان و نصف زمان پرورش میکند)
یعنی یک زمانی و دو زمانی و نصف زمان، حالا این یک چیزی در ماهیت زمان هست ولی این زمانی هست که سلطنت مار هست و سلطنت شیطان هست و جفایی هست بر آن زن و اولاد آن زن که آنها از سلطنت خلع میشوند و شیطان اینجا حکومت را به دست میگیرد.
(مار از دهان خود در عقب زن آبی چون رود ریخت تا سیل او را فرو گیرد)
خوب این مشخص هست استعاره هست ولی مار میخواهد این زن را بکشد، یک سیلی از دهان، حالا می تواند سیل جمعیت باشد میتواند سیل چیزهای دیگر باشد از دهان آن زن ریخت تا آن زن را سیل فرو ببرد
(و زمین زن را حمایت کرد، زمین دهان خود را گشود آن رود را که اژدها از دهان خود ریخت فرو برد)
همه آن سیلی که از دهان اژدها ریخت حالا سیل ممکن هست سیلِ آدم یا هر چیز همه آنها را زمین در خودش بلعید.
(و اژدها بر زن غضب نمود و تا با باقیماندگان ذرّیت او که احکام خدا را حفظ میکنند و شهادت عیسی را نگاه میدارند جنگ کند)،
شیطان خشمگین شد و رفت سراغ بچههای آن زن، این روخوانی عبارت فصل دوازدهم هست که کل باصطلاح فصل دوازدهم راجع به این چیز هست مکاشفه یوحناست، حالا برویم سراغ تفسیر آن
مجری:
پس اگر اجازه بدهید یک فاصله میگیریم برمی گردیم که ان شاء الله تفسیر آن را داشته باشیم. با ما همراه باشید میانبرنامهای را نکاه میکنیم برمیگردیم ان شاء الله ادامه بحث را در خدمت استاد کاشانی گرانقدر باشیم.
اثر دست ستم از رخ نیلی نرود |
|
هرگز از یاد علی ضربت سیلی نرود |
آجرک الله یا امیر المؤمنین یا علی خدا فقط میداند چه دردی را متحمل شدید شما در این شبها خدا فقط میداند چه لحظاتی را گذراندید و نه فقط الآن که از الآن تا آخر عمرتان چه غمی همیشه بر دلتان باد کرده بود این مقدار اذیت کننده بود، خیلی ممنونم که همراه ما هستید میانبرنامه خیلی زیبا و داغ سوز و دلسوز و به شدت ناراحت کنندهای میشود گفت بود از این جهت که این دردها واقعاً تمامی ندارد و ان شاء الله تا ظهور منتقم حضرت صبر خواهیم کرد و تا آن موقع ان شاء الله شادی حضرت زهرا را خواهیم دید.
خیلی ممنومم تا اینجا کار استاد کاشانی گرانقدر ممنونم که موضوع خیلی جذاب و جدیدی را برای ما مطرح کردید روخوانی انجام شد بفرمایید خواهش میکنم تا بتوانیم تفسیر را داشته باشیم و ببینیم که معنی این عبارات و استعاره هایی که گفته شد چه میتواند باشد.
استاد کاشانی:
خواهش میکنم، خوب من که اینها را خواندم صرفاً روخوانی باب دوازدهم کتاب مکاشفه یوحنا بود حالا برای عزیزانی که هستند و عزیزانی که اخیراً به ما پیوستند یک خلاصهای را عرض بکنم که مکاشفه یوحنا آخرین کتاب عهد جدید هست و پیشگوییهای آخر الزمان هست و دارد وقایع پیشگوییهای بعد از خودش را بیان میکند یوحنا، تقریباً سال 90 تای صد میلادی این برای او رخ افتاد و دارد اتفاقات آینده را بیان میکند در این اتفاقات که فصل دوازدهم داستان یک زنی را آورد که یک سری مشخصاتی را داشت که حالا میتوانم وارد تفسیر آن بشویم آیات را بخوانم و بدانیم این زن کیست و با چه مشخصاتی هست ما باید بالاخره بگردیم ببینیم که یعنی دو صورت می توانیم تصور بکنیم یکی اینکه می توانیم بگوییم این زن هنوز داستانش رخ نداده اتفاقی رخ نداده و بعداًً یک زنی میآید که آفتاب را در بر دارد ماه را زیر پایش هست دوازده ستاره دارد فرزندش در جهان حکمرانی خواهد کرد و باصطلاح این حرفها هست، که این ادعا را هیچ کس نمیکند چرا؟ چون یکی از خصوصیات این زن این است که فرزند این زن حکمران بر تمام جهان هست، ما باصطلاح مسیحیها معتقد هستند که حکمران جهان عیسی مسیح خواهد بود ما معتقد هستیم که حکمران جهان امام زمان هست، و عیسی مسیح همراه امام زمان خواهد بود، خوب دین دیگری هم که اینجا مدعی جدیدی که ما نداریم که بگویند آیا یک اتقاف دیگری با یک چنین مشخصاتی که یک زنی میآید و یک حکمرانی هست یعنی حداقل الآن ما مدعی سومی نداریم یا اسلام اینجا مدعی هست که دین بعد از مسیحیت هست یا خود مسیحیت مدعی هست که راجع به این هست، ولی از طرفی این اتفاق چون بعد از یوحنا دارد میافتد پس اتفاق قبل از خودش نیست؛ پس ارتباطی به مریم ندارد مریم باکره، و نمیتواند بگوییم که این نظر چون دارد میگوید پیشگویی کردم نه که گذشته را دارد میگوید، میگوید یک زنی بعداً میآید که فرزندی را میزاید و فرزند آن زن به همه امتها با عصای آهنین حکمرانی خواهد کرد، پس این نمیتواند مصداقش مصداق مریم باشد یعنی اگر مسیحیها اگر بخواهند بگویند که این دارد راجع مریم صحبت میکند حرف بیخودی زدند چون به هیچ وجه با این متن سازگار ندارد بعد تازه مریم هم مثلاً بخواهیم بگوییم شما حالا میخواهید دوازده را چکار کنید؟، کجای این باصطلاح دوازده را باصطلاح بر آن زن، آن زن دوازده ستاره بر سرش دارد، بعد داستان زاییدن آن زن یک تقابلی یعنی یک زنی هست که بر فرزندانش جفا میشود و ما در اینجا فرزندان مریمی نداریم، یعنی الآن شما تمام جهان مسیحیت را بگرد بگویید آقا مثلاً یکی هست که فرزند عیسای مسیح باشد یا مثلاً فرزند مریم باشد ما فرزند مریمی نداریم، یعنی هیچ مشخصه این چیز این پیشگویی به مریم نمی خورد، اولا چون مریم قبل از یوحنا بوده و بعد فرزندی نداشته و بعد این زایمانش تقابلی بعد و تقابلی با یک دشمنی نبوده که بخواهد چیز کنند و بعد او فرزندش به آسمان ربوده بشود و خود آن زن مورد هجمه شیطان قرار بگیرد و اصلاً چنین چیزی ما در باصطلاح متون مقدس نیست، متون مقدس مسیحیها وجود ندارد خوب مدعی سومی آیا هست ؟ یعنی آیا یک کسی دیگری هست که به اصطلاح که فرزندی زنی که فرزندش حکمران بر تمام جهان خواهد بود، ما کسی دیگری را داریم در تاریخ، یعنی کسی دیگر مدعی هست که آقا چنین چیزی، هیچ کس نیست جز بانو فاطمه زهرا. من حقیقتش برای خودم سخت هست که بخواهم این روضه را باز بکنم و بیشتر اشارت میکنم هر کس خودش هر مقداری که گرفت بگیرد، چون به خدمت شما عرض شود که بعضی از قسمتهای این داستان و یا به تعبیر حالا بنده قصهای هست که خداوند برای یوحنا باز کرده و این سرّی که برای یوحنا باز کرد و یوحنا ششصد سال پانصد سال قبل از اینکه پیامبر اسلام متولد بشود داستانش را دید و ما الآن میدانیم داستان چه چیزی هست و چگونه هست بخشی از آن را من واقعاً معذورم از گفتنش فقط تکرار میکنم، میگوید یک علامتی در آسمان ظاهر خواهد شد، خوب ما میدانیم وقتی پیامبر گرامی اسلام به دنیا آمدند آسمان و زمین به جنبش افتادند و حالا آن علامتها را من بعدا راجع به آنها صحبت میکنم میگوید زنی که آفتاب را در بر دارد نگاه کنید ما در قرآن داریم که میفرماید:
(وَ الشَّمسِ وَ الضُّحَیهَا وَ القَمَرِ اِذَا تَلَاهَا)
سوره شمس، آیات 2و1.
قسم به خورشید پرتو و شعاع خورشید که عالم را روشن میکند (ضُحَیهَا) (والقمر اذا تلاها) و قسم به ماه از حضرت سؤال شد که خورشید و ماه یعنی چه ؟ حضرت فرمود خورشید پیامبر است و ماه امیر المؤمنین است
(وَالقَمَرِ اِذَا تَلَاهَا)
سوره شمس، آیه 2.
که دنبال خورشید هست فرمود در نهار
(وَ النَّهَارِ اِذَا جَلَّاهَا)
سوره شمس، آیه 3.
یعنی چه؟ گفت نهار برای زمانی هست که روز خورشید تجلی میکند و خورشید همه جا را روشن میکند این زمانی هست که موعود ما میآید و خورشید همه جا را فروزنده میکند من با توجه به این تفسیر بخواهم الآن این فصل را تفسیر بکنم میگوید زنی که آفتاب را در بر دارد «بأبی انت و امی» «بأبی انت و امّی» «آبوها فداها» این زن آفتاب را در بر دارد راه رفتنش راه رفتن پیغمبر سخن گفتنش سخن گفتن پیغمبر اخلاقش اخلاق پیغمبر چهرهاش چهره پیغمبر، ماه زیر پاهایش و بر سرش تاجی از دوازده ستاره هست، دوازده ستاره دوازده امام و این دوازده یک عددی هست که در کتاب مقدس خیلی تکرار شده، یکی از جاهای دیگر آن را بگویم در پیدایش فصل سیزده حضرت ابراهیم میگوید خداوندا دو فرزند دارد ابراهیم یکی اسحاق هست و یکی اسماعیل، می گوید خداوندا به اسحاق من برکت بده، میگوید به او برکت میدهم، اینطوری میکنم اینطوری میکنم، میگوید خداوندا به اسماعیل من هم برکت بده، خداوند میفرماید که من به اسماعیل برکت میدهم، اینها شده برکت داده بارور گردانم من اجازه بدهید عبارت را بخوانم اینجا،
مجری:
اینها در کتاب تورات هست
استاد کاشانی:
اینها همه از تورات هست، بله از تورات میخوانم، باصطلاح اما در خصوص اسماعیل کتاب پیدایش فصل هفدهم بنده بیست، در خصوص اسماعیل تو را اجابت خواهم کرد راجع به اسماعیل صحبت میکند
(اینک او را برکت داده بارور گردانم، او را بسیار کثیر گردانم)،
این بسیار کثیر واژه عبریش مِئُود مِئُود هست، اگر ما مِئود مِئُود را اسمی معنی کنیم یعنی آن را به مِئُود مِئُود برکت میدهم، اگر صفتی معنی کنیم میشود بسیار کثیر، ولی اگر اسم باشد که نمیشود مثلا من اسمم محمد هست بخواهم به انگلیسی ترجمه کنم نمیتوانم ستوده گفت، میگویم محمد گفت، به عربی هست اسم و یا هر چیز دیگر، اسم را که ترجمه نمیکنند، اینجا اگر ما اسم را ترجمه بخواهیم بکنیم میشود مِئُود مِئود چون مِئود تشابه خیلی زیادی به محمد دارد و واژگان عربی هم تقریبا برابر است با محمد به خدمت شما عرض شود که بعد در آیه 21 میگوید دوازده رئیس از وی پدید میآیند از نسل اسماعیل به یک مِئُود مِئُود میآید و دوازده تا هم رئیس دارد، باز ما اینجا یک عدد دوازده داریم، دوازده رئیس و امتی عظیم از وی بوجود آوردم اصلا راجع به نسل اسحاق صحبت نمیکند راجع به نسل اسماعیل صحبت میکند بگردید در نسل اسماعیل یک مِئُود مِئود پیدا کنیم مِئود مِئود گفتم که من در داخل پرانتز بگویم اسمها در ترجمه ترجمه نمیشود ولی تغییر ظاهری پیدا میکند، مثلاً اسم عیسی یشوع هست در عبری به او میگویند یشوع عربی شده عیسی، عیسی عربی هست عبری که اصل هست خود یشوع بود بعد انگلیسی که میشود، میشود جیزرس، نگاه کنید عیسی با جیزر با یشوع یکی اسم و اسم یک نفر هست؛ ولی این چون
مجری:
صرفاً نسبت به زبان یک تغییری ظاهری میکند
استاد کاشانی:
یک تغییری میکند، آری یک تغییری در زبان میکند معمولاً آنها چون درست نمی توانند تلفظ بکنند یا بالاخره یک چیزهای اصطلاحات خاصی دارند یک تغییر در اسم می دهند ولی جیزر همان عیسی هست و عیسی هم همان یشوع هست یا یسوع، یسوع شده عیسی و اینجا دوازده تا رئیس برای اسماعیل هست اینجا این زن دوازده ستاره روی سرش هست بعد میگوید یک علامت دیگری ظاهر شده حالا به اصطلاح شیطانی آمد و این شیطان دمش ثلث ستارگان آسمان را کشیده و آن ستارگان آسمان را به زمین ریخت، ثلث ستارگان آسمان را یعنی ستارهها را بر زمین ریخت، و این زن دارد زایمان میکند، این داستان قصه پرغصهای هست که کتاب مقدس خیلی صریح راجع به آن صحبت شده
باز غوغای قوایم در گرفت |
|
جاهلیت را عرب از سر گرفت |
عقدههای بسته ناگه باز شد |
|
هقدها و کینهها ابراز شد |
در میان جار و جنجالی عجیب |
|
اندر آن دعوای تزویر و فریب |
عاملان کودتا قددارهها |
|
ریختند در شهر با قدارهها |
آن یکی خوابید آن یکی گشته کور |
|
آن یکی با زیور آن یک به زور |
هر کس سرکش بود او هم رام شد |
|
شهر کم کم ساکت و آرام شد |
شهر بود و بار سنگین ستور |
|
شهر بود و آب رنگین سکوت |
اینجا نزاع آغاز میشود نزاع آغاز میشود آن بچه سقط میشود متولد میشود، لذا
هیزم از کنار آوردند زود |
|
گاه این جور جفا بستند زود |
جان هستی آن زمان اخگر گرفت |
|
شعله ها در درب خانه در گرفت |
کوچه پر از بوی تند دود شد |
|
باز آتش یاور نیم روز شد |
دختر پیغمبر آمد پشت در |
|
با تنی رنجور از داغ پدر |
آن زمان شد ناله زهرا بلند |
|
هم ببین بابا که با ما چون کنند |
هان بگو با من دیگر اینجا چه شد |
|
بین آن دیوار و در زهرا چه شد |
بانک از گل شد جدا دیگر مگو |
|
با من از مسمار روی در مگو |
سینهام چو تنگ از این گفت و گو |
|
هر چه بادا باد حق است بگو |
این داستان این قصه که تواریخ ما نقل کردند قبل از اینکه به دنیا بیاید اینجا داستانش در کتاب مقدس گفته که یک زنی اینجا میآید و یک بچهای سقط میشود به خدمت شما عرض شود که و آن بچه را میخواهند آن زن را میخواهند بکشند و این زن باصطلاح پسرش همه امتهای زمین را به عصای آهنین حکمرانی خواهد کرد یعنی همهجا حکمرانی میکند فرزندش میرود نزد خدا فرزندش به نزد خدا و بر تخت او مینشیند
چونکه از گل شد جدا دگر مگو |
|
با من از مسمار روی در نگو |
سینهام شد تنگ از این گفت و گو |
|
هر چه بادا باد حقش را بگو |
وای بر حال دل بیباک من |
|
آه از زخم گل صد چاک من |
من چه گویم این دل دیوانه سوخت |
|
خانه و شمع و گل و پروانه سوخت |
نالهای میشد بلند از بین دود |
|
آه ای فضه مرا دریاب زود |
فضه آمد با شتاب و سر رسید |
|
وای او آخر مگر آنجا چه دید |
ماه یثرب بر زمین افتاده بود |
|
از صدف در سمین افتاده بود |
فاطمه مجروح بود و بی پسر |
|
بر زمین افتادند در پشت در |
اجر پیغمبر عدا گردیده بود |
|
محسن زهرا فدا گردیده بود |
اینجا یک بچه قربانی میشود من نمیخواهم بگویم چی هست ! من اصلاً حسش را ندارم راجع به این موضوع سندی را باز کنم، ولی کتاب مقدس سالها قبل از اینکه کوچهای باشد و دری باشد و آتشی باشد و زنی باشد و سقطی باشد و محسنی باشد قصهاش را گفته است روضهاش را خوانده، خودش و اینها را همه مسیحیها در خانههایشان دارند همه مسیحیها فقط نمیتوانند بفهمند که راجع به چه چیزی دارد صحبت میکند حتما یک اتفاقی بعداً میافتد.
مجری:
برای ما که الآن حالا محبین امیر المؤمنین هستیم یک کم روشن شده و ما متأسفانه اتفاق افتاده، اگر اجازه بدهید حاج آقا یک فاصله بگیریم به قول شما این آنقدر حزنش زیاد هست اصلا نمیدانم چه بگویم برویم یک میانبرنامه ببینیم و برگردیم.
دعا کنید:
که یک لحظه هم اگر شده است |
|
ز روی لطف نگاهی بما کند زهرا |
ان شاء الله که مستحق این نگاه باشیم، ان شاء الله که مورد عنایت حضرت حجت قرار بگیریم، سعی کردیم در این برنامه طی این چند شب این کار را انجام بدهیم ان شاء الله تا پنج شنبه شب هم در خدمت شما خواهیم بود. بفرمایید خواهش میکنم.
ما در خدمت شما هستیم
استاد کاشانی:
ادامه داستان را دیگر من یک بخشی از آن را سانسور میکنم باصطلاح سخت هست خوب توضیح را باز بخوانم، ادامه داستان میگوید آن زن رفت به بیابان، ما در ادبیات دینیمان با یک جایی آشنا هستیم که بیابانی هست و به نام بیت الاحزان که میگوید میرفت در آن بیابان و آنجا گریه میکرد، بعد مردم نامرد مدینه، او محزون بود و متأثر بود، به علی شکایت کردند. به علی میگوید که علی جان یا شب گریه کنیم یا روز گریه کنیم، اینجا میگوید آن زن رفت به بیابان، کی دارد این حرف را میزند پانصد سال قبل از اینکه پیامبر اسلام اصلاً متولد بشود،
(در آنجا مکانی برای وی از طرف خدا مهیا شده است)،
میگوید بیابان را بیت الأحزان برایش مهیا کردیم، و این را خدا از قبل مهیا کرده است، قبل از اینکه فاطمهای باشد بیت الاحزانش را خدا برای او ساخته است، یک داستانی در ادامه آن میگوید صحبت از یک جفایی میکند میگوید که:
(بر آن زن که فرزند پسر را زاییده بود جفا کرد)،
یک جفایی اینجا دارد رخ میدهد که این جفا را کتاب مقدس دیگر بیشتر از این باز نمیکند این جفا را که چیست؟ ولی ما هم میدانیم داستان چیست.
کشمکش آغاز شد بالا گرفت |
|
شیر را از چنگشان زهرا گرفت |
قنفذ پر خار بر گل حمله برد |
|
خارها بر برگ و ساق لاله خورد |
آفرینش آن زمان در لرزه بود |
|
دود میپیچید در چرخ کبود |
با که گویم روح طاها را زدند |
|
تازیانه بر تن حورا زدند |
اینجا میگوید که آقا بر آن زنی که تازه فرزندش سقط شده بود تازه فرزندش زاییده شده بود جفا میکنند، جفا را دیگر توضیح نمیدهد که چکارش میکنند فقط میگوید یک توضیحی میدهد که یک سِیلی میخواهد بیاید آن زن را ببلعد، حالا آن سیل منظور مطمئناً سیل استعاره اینجا صحبت میکند یک عدهای ریختند توی کوچه و میخواهند آن زن را ببلعند.
آفرینش آن زمان در لرزه بود |
|
دود میپیچید در چرخ کبود |
با که گویم روح طاها را زدند |
|
تازیانه بر تن حورا زدند |
هیچک آخر نگفت آخر ای قوم پست |
|
اینکه اینسان می زنیدش فاطمه است |
وایتان این زن که زیر دست و پاست |
|
دختر پیغمبر شهر شماست |
غیرتی اندر دل مردی نبود |
|
زان همه اصحاب همدردی نبود |
هیچکس بر یاریش دستی نبرد
آدم بعضی وقتها غصهاش میشود، نگاه کنید من اصلاً به جنبه حق و باطل قضیه کاری ندارم، یک زنی اینجا سیلی خورده یک میخ دری هست یک مسماری هست اصلاً من به اینکه این زن کیست هم من کاری ندارم به اینکه این زن مقامی دارد من کاری ندارم من هیچ کاری ندارم؛ ولی در این شهر یک مرد نبود که در دفاع از این زن یک صدایی بزند یک سیلیای بخورد، حداقل یک سیلی بخورد اشکال ندارد نتواند هم کاری بکند، ولی یک سیلی که می تواند بخورد، که
هیچ کسی بر یاریش دستی نبرد |
|
در دفاع از او کسی سیلی نبرد |
ابن مدینه بود آیا ای خدا |
|
این مدینه بود این ظلم و جفا |
این مدینه بود و زهرا را زدند
آخر یک مرد در شهر شما نیست، در خیابان باشد یک زنی را یک کسی ولو به حق حتی بگیر بزند شوهرش باشد حتی، دعوای خانوادگی هست، هیچ کس تحمل نمیکند آقا چه خبرت هست حالا زور و بازو داری که چی، زورت به این خانم رسیده، یک نفر نیاید اینجا که یک هایی نکرد یک هویی نکرد، یک صدایی نکرد!؟
مجری:
یک صدایی نکرد، چطور میشود این را دیگر تحمل کرد الآن بعد از این همه سال نمایشش را بازی میکنند خیلی وقتها داریم میبینیم در اقصا نقاط جهان از تماشاچی دیگر تاب نمیآورد بلند میشود، میداند نمایش هست میداند الکی هست!!! ولی تاب نمیآورد بلند میشود مقاومت میکند و الآن آن موقع چه بگوید آدم!!.
استاد کاشانی:
خود محدثین اهل سنت تاریخ طبری ذکر میکند میگوید خلیفه اول که داشت از دنیا میرفت گفت: ای کاش من سه کار را نمیکردم، یکی از آنها به خانه فاطمه هجوم نمیبردم، این را دیگر مورخین خود اهل سنت نوشتند، یکی از محدثین بعد از ایشان بعد از طبری همین قصه را ذکر میکند بعد میگوید: ای کاش من سه کار را انجام نمیدادم، بعد می نویسد اما کذا و کذا، نمینویسد این کاری که انجام نمیدادم هجوم به خانه فاطمه است بعد ادامه آن مینویسد من خوش نداشتم که این را ذکر بکنم، هم یک جنبه سانسوری دارد هم اینکه حتی خود بزرگان اهل سنت هم میگویند آقا این چه کاری بود که تو کردی، این چه چیزی بود با یک ظلم و با یک زن، بعد هم این زنی که سالها قبل از اینکه به دنیا بیاید حالا پدرش به دنیا بیاید خدا این اتفاق را ذکر کرده این اتفاق را ذکر کرده حالا من به بعضی از دوستان که مراسم فاطمه را میگیرند به آنها میگویم که حالا می خواهند سؤال میکنند فاطمه از کِی مثلاً بوده که این فاطمیه از کِی بوده این رسم و رسومات فاطمیه از کِی بوده، میگویم شما آقا تاریخ چه چیزی داری میگردید؟ قبل از اینکه فاطمیهای باشد فاطمیه بوده قبل از اینکه فاطمهای به دنیا بیاید در مکاشفه خداوند داستان فاطمیه را گفته است، ما در طول تاریخ فاطمیه داشتیم فاطمیه برای این ده سال و بیست سال نیست، در هر عصری شما بروید ما فاطمیه را داشتیم صفویه داشتیم در قاجاریه داشتیم در آل بویه داشتیم در نمیدانیم صفاریه هم داشتیم ثامانیه هم داشتیم در به حساب بغداد داشتیم در مدینه داشتیم در شمال آفریقا داشتیم در طول تاریخ ما فاطمیه داشتیم، شما دنبال چه دارید میگردید که فاطمیه را بشناسید، قصه فاطمیه را قبل از اینکه فاطمهای باشد خدا آورده است. قبل از اینکه پیغمبر خدا باشد خدا داستان فاطمیه را گفته است یکی فکر کرده این زنی که این به اصطلاح قصه درباره او بیان شده و این داستان دربارهاش گفته شده خوب این مکاشفه این بود که هر مسیحی در خانهاش در کتاب مقدس آن را نگهداری میکند هر مسیحی مطمئناً باراها اگر مسیحی معتقدی باشد بارها و بارها این متن را خوانده است چون متن مکاشفه یکی از متنهایی هست که مسیحیها زیاد میخوانند و زیاد به آن دلبستگی دارند. میگوید:
(بر آن زن جفا شد و بر فرزندش جفا شد)
و بعد آخر سر بر فرزندان آن زن هم جفا شد، این جفایی که بر فرزندانش کردند به اصطلاح در فصل بعدی یک توضیحی دارد به آن میدهد که آن توضیحش را من نمیدانم چقدر زمان دارم
مجری:
ما حدود یک ربع فرصت داریم.
استاد کاشانی:
به اصطلاح آن توضیحش را من بخواهم واردش بشوم خیلی بیشتر طول میکشد فقط یک اشارهای میکنم به آن توضیحش، چند کلید واژه را میگویم اصلاً رهایش کن، چند کلیدواژه را میگویم باصطلاح میگوید:
(جمیع از ساکنان جهان جز آنانی که نام ایشان در دفتر حیات برّه که از بنای عالم ذبح شده بود مکتوب است، و او را خواهند ستایش کرد)،
یک جمیع ساکنین جهان اسمشان در یک دفتری نوشته شده که این دفتر حیات برّهای هست که ذبح شده است، شما یک ذبح شده ما کلاً دوتا ذبح شده داریم یکی یحیی هست که سر بریدند و یکی هم حسین را سر بریدند، در بین مقدسین دنیا کسانی که ذبح شدند دو نفر بیشتر نیستند، نوشتند حالا چه به پیامبران دیگر به روشهای دیگر شهید شدند حالا مسیحیها عیسی را مسلوب کردند ولی ذبح نشد عیسی، ذبح یعنی چه؟ یعنی سرش بریده شد، عیسی ذبح نشد، یا مثلاً پیامبران دیگر چیزهای دیگر راجع به ذبح دارند، مثلاً ذکریا را از وسط ارّه کردند مثلاً، یا پیامبران دیگری بود که مثلاً با روشهای دیگر شهیدشان کردند ولی ذبح نشدند، دو نفر ذبح شده داریم یکی یحیی هست، و یکی هم امام حسین علیه السلام هست، ولی اینجا راجع به یک ذبح شدهای صحبت میکند که در راه خدا ذبح شده یحیی در اورشلیم بیت المقدس ذبح شد است، این همان جفایی هست که به فرزندان در فصل دوازده میگوید فرزندان آن زن جفا شد، یعنی خدا قصه خود فاطمه را که خوانده قصه بچههای فاطمه را هم خوانده، و حالا یک چیز جالبی که اینجا میگوید، میگوید:
(در آن آخر الزمان هیچ کس خرید و فروش نتواند کرد جز کسی که نشانی یعنی اسم یا عدد اسم وحش را داشته باشد، و در اینجا حکمت است، پس هر کس سهم دارد عدد وحش را بشمارد زیرا که عدد انسان هست و عدد 666 است)،
میگوید هر خرید و فروشی انجام میخواهد بشود یک حالا من بگویم یک بارکدی اینجا باید بزند یک چیزی باید بزند که بتواند انجام بدهد خرید و فروش را، حالا ما هنوز میتوانم بگویم شاید هنوز درک درستی از این عبارت نداریم، شاید در آینده اتفاق میافتد، حالا بعضیها میگویند مثلاً ممکن است مثلاً چیزهای دیگر باشد و حالا تفسیرهای زیادی اینجا هست، بعضیها توهم و توسعهای هست زیاد نمیشود به آن اعتنا کرد؛ ولی باز هنوز این قصه یک سری رازهایی در آن هست یک هزار و دویست و شصتی اینجا وجود دارد، هزار و دویست و شصت اینجا وجود دارد، این هزار و دویست و شصت به چه چیزی میخورد؟ اگر هزار و دویست شصت سال باشد یعنی چه؟ آیا خبری هست نزدیک هست از امام زمان تا الآن چند سال دارد میگذرد نزدیک هست نمیدانم این یک چیزی هست که ما هنوز نمیتوانیم راجع به آن درک بکنیم، ولی یک تلنگلی هست که آقا این عدد یک رازی در خودش دارد یک قصهای در خودش دارد قصه آن را ما هنوز نمیتوانیم درک بکنیم درست، و یک دانه هم آن بحث حالا دو زمان و یک زمان و دو زمان و نصف زمان هست که آن هم دنیال هم آن را نفهمید ما هم هنوز نمیتوانیم درک بکنیم که چه هست، و خیلی مثلا با اینها تفسیرهای متعددی مثلا مطرح میکنند اینکه هر چیزی با یک عددی خریده میشود عددش باصطلاح چیست، این هم باز ما درست درک درستی از آن نداریم فقط یک قصهای داریم که این قصه را باید بیشتر راجع به آن فکر بکنیم بیشتر از آن سؤال بکنیم هنوز خیلی از آنها نیاز به پذیرش دارد باید کارهای تحقیقاتی عمیقی می خواهد این فصل دوازده انجیل مکاشفه که خیلی از عزیزانی که حالا در حوزه مباحث پژوهشی علاقه دارند پژوهش دارند زبان و آشنا میتوانند بشوند زبان عبری زبان یونانی به خدمت شما عرض شود که شاید بتوانند یک چزیهای دیگری از درون آن دربیاورند چون ترجمه کتاب مقدس تقریباً کتاب مقدس یک چیزی قابل ترجمه نیست یعنی یک سری عبارات را ما هر چه تشخیص می دهیم اصلا این عبارت را شما اینها می بینید راحت فهمیده می شود در متن یونانی چه در متن عبری آن چند واژه پشت سر هم وجود دارد بعد ما اینها را تفسیر می کنیم می گوییم آقا مثلا منظورش یعنی این، مثلا می گوید خورشید ماه زن زایید مثلا چیست؟ حالا نمی خواهم به این طور بگویم یک سری عبارات ممکن هست یک ترجمه دیگری هم داشته باشد یعنی یک طوری دیگری هم بشود ترجمه اش کرد و ما مثلا این مترجمین ینطوری ترجمه کردند شاید لازم باشد ما یک بررسی بیشتر بکنیم یک موشکافی بیشتر بکنیم و این اسرار بیشتری از درون این دربیاوریم، حالا خلاصه داستان این که این قصه قصۀ عجیبی هست که خدا برایش مهم بوده که مردم این را بدانند که آقا یک زنی هست و یک کودکی هست و یک آتشی هست و راجع به آتش هم آنجا صحبت میکند میگوید که آن آتشگون میگوید یک آتشی هست و یک جفایی هست و آن زن مادر موعودی هست که بر همه دنیا حکومت میکند، این قصه برای خدا مهم بوده که شماها بدانید ماها بدانیم مسیحیان بدانند که آقا راجع به آن چیست، من حالا ممکن هست یک عزیزی بگوید که آقا من حرفهای شما را قبول نمیکنم اشکالی ندارد من نمیگویم حتما تفسیر من را قبول بکن ولی تو بگو چه داری؟ راجع به آن چه صحبتی داری؟ تو به من کمک کن بگو آقا این زنی که آفتاب را در بر دارد تاجی از دوازده ستاره بر سرش هست و آبستن هست و بچهاش سقط میشود و باصطلاح به آن زن جفا میشود و به فرزندان آن زن ، بعد آن برّه ذبح شده چیست اینجا ذبح شده کنار فرات چیست اینجا؟، اینها را تو بگو چیست من نمیفهمم تو اگر می فهمی به من بگو چیست؟ خوب به هر حال اگر تو میگویی این تفسیر اشتباه هست خوب حتما یک تفسیر بهتری را دارید، تو چگونه میتوانی بگویی این مریم هست چه مشخصهای با مریم سازگاری دارد؟ هیچ شباهتی این به مریم ندارد، بعد تازه آن راجع باصطلاح پسر انسان دارد صحبت می کند می گویم هر طوری که شما صحبت بکنی و هر مدلی که بیای باصطلاح بحث بکنیم نمی شود چیز باشد حتی آن قسمتی که می گوید شیطان از آسمان به زمین سقوط می کند ما در روایات داریم که یکی از آن علامت بزرگ در آسمان ظاهر شد وقتی پیامبر متولد شد قبل از اینکه پیامبر متولد شود شیاطین می رفتند و استراغ سمع می کردند به آسمان می رفتند می گوید خداوند در قرآن فرمود که هر کسی که از اینها بعد از تولد پیامبر به آسمان عروج کند
(فاتبعه شهاب ثاقب)
با شهاب ثاقب آن زده می شود بعد اینجا می گوید که شیطان از آسمان افتاد به زمین این ارتباطش چیست؟ با آن روایتی که ما داریم که آقا در فرمایش قرآن هست که دیگر شیطان حق عروج به آسمان ندارد چیست؟، زمانش کم می شود شیطان، به خدمت شما عرض شود که بعد میان ذریه آن زن و شیطان نبرد ابدی هست یعنی اینها همه را من اینقدر حالا دارم پشت سر هم و سریع می گویم که شاید فرصت نباشد قشنگ همه اینها خود این بازکردنش هزاران نکته دارد و هزاران باصطلاح نکته باریکتر از مو در اینجا وجود دارد برای همه اینها بعد می گوید که با عصای آهنین حکمرانی خواهد کرد
(و انزلنا الحدید فیه بعث شدید)
سوره حدید، آیه 25.
اصلاً با عصای آهنین یعنی با قدرت با اقتدار، فرزند این زن می زاید که حالا طبعاً اینجا می شود فرزند باواسطهاش دیگر، یعنی امام زمان به هر حال فرزند حضرت فاطمه هست که با عصای آهنین اینجا می گوید با عصای آهنین حکمرانی خواهد کرد، خوب این عصای آهنین مشخص هست یعنی چه چیزی دیگر، یعنی با اقتدار بر جهان حکمرانی خواهد کرد خیلی موشکافی هست. من یعنی می گویم که جای خیلی بحث مفصل دارد و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل، ولی
فاطمه محکمترین برهان ماست |
|
روحبخش پیکر ایمان ماست |
فاطمه گفتم دلم خون میشود |
|
سیل اشکم رود جیهون میشود |
این قصه پر غصه فاطمه است در کتاب مقدس یوحنا.
مجری:
خیلی ممنونم خیلی بحث از جهتی سنگین بود از جهتی هم همانطوری که خدمت بینندگان هم عرض کردم کاملاً جدید، یعنی شاید واقعاً برای خود بنده خیلی از این نظر جذاب بود که شاید واقعاً فکرش را نمی کردیم یا نمی دانستیم که از آن زمانها از آن سالهای گذشته به آن مقدار دور و همانطوری که فرمودید حداقل پانصد سال قبل از ولادت پیغمبر این موضوع اینطوری اشاره شده، و طبیعتاً بقول شما وقتی صحبت از مکاشفه میشود استعاره است و با آن جزئیات هیچ وقت بیان نخواهد شد، و همانطوری که باز اثبات کردید شما تصویری به این شکل جز این فکر نمیکنم باشد و واقعا بشود به آن اشاره کرد و اگر هم کسی هست ما در این شبکه همیشه این را گفتیم که اگر کسی صحبتی دارد ادعایی دارد و به نوعی حتی از مخالفین یا هر چیزی هست ما هم واقعاً با آغوش باز پذیرای نظراتشان هستیم صحبت باشد مباحثه باشد تا ان شاء الله این در واقع مفاهیم روشنتر بشود. فقط یک سؤال آخر را بپرسم یک اشاره کوچیک فقط بکنید یعنی آن عدد هزار و دویست و شصت روز را در تفسیرتان صحبت خاصی راجع به آن دارید دیگر ما جمع بندی بکنیم؟
استاد کاشانی:
حدسها هست حالا نمیشود که بگوییم چیست، ولی یکی از حدسهایی هست که حالا یک عدهای میزنند این هزار و دویست و شصت روز ارتباطی دارد با آن فرزندی که با عصای آهنین بر همه امتها حکومت خواهد کرد، آن فرزند در چه سالی متولد می شود؟ شما بعلاوه هزار و دویست و شصتش بکن ببینید چه سالی میشود یک عدهای میگویند یک ارتباطی بین این دوتا هست ولی این هم حدث هست واقعاً نمیتوانیم بفهمیم که این چیست؟ باید بدانیم باید اتفاق بیافتد یعنی هیچ وقت
(کذب الوقاتون)
الکافی، ج 1، ص 368، ح 2.
کسانی که وقت تعیین میکنند و وقت ظهور را حتی خود آقا هم نمیداند، خود ارباب هم نمی داند یعنی حتی شب ظهور تا صبح زجه میزند در کنار کعبه و صبح خدا پرچم را این زمانی که خدا باعث میشود ولی یک اشاراتی یعنی این علائم آخر الزمانی که میگویند همه اشاره است و این هم یک حدث هست من نمیتوانم تأییدش بکنم ردّش بکنم ولی بالاخره راجع به اینها هم یک چیزهایی گفتند.
مجری:
خیلی ممنونم خیلی محبت کردید واقعاً متشکرم که این وقت را گذاشتید باعث افتخار بود که میزبان شما بودیم خیلی ممنونم که همراه ما هستید بارها گفتیم در این شبهای گذشته هم اعلام کردیم مصیبت به قدری سنگین هست که واقعاً فقط خدا میتواند درک بکند شاید که این چه عظمتی دارد این مصیبت و چه غم بزرگی هست، آرزوی ما بدون شک فرج امام زمان هست، آرزوی ما بدون شک این است که یک مقدار لبخند بر لبان امیر المؤمنین لبان امام حسن و امام حسین و زینبین سلام الله علیهما بنشیند، بیتی را تقدیم بکنم چون یکی از دغدغههای خودم همین هست که این فکرهایی که جمع شده دارم راجع به مظلومیت امیر المؤمنین و لحظهای که دست امیر المؤمنین بسته بود نمیتوانست کاری بکند به فرمان خدا و در عین حال حضرت زهرا اینچنین تماشا میکرد.
هنوز کوچه به کوچه حکایت از مردیست |
|
که دست بسته او عاشقانه میلرزد |
ما هم به عشق امیر المؤمنین خدا را قسم بدهیم یا عالی و به حق علی عجل لولیک الفرج ان شاء الله فرداشب حدود ساعت 20 الی 21 در خدمت شما خواهیم بود عجرتان قبول ان شاء الله برای فرج دعا کنید در این شبها در روضهها و ما هم دعاگوی شما خواهیم بود متشکرم به امید دیدار. یا علی مدد