شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
سوگواره

قسمت اول ویژه برنامه سوگواره با کارشناسی حجت الاسلام والمسلمین جباری


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ: 07/05/1401

برنامه: سوگواره

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

چشم وا کن ای جهان شور محرم را ببین

جلوه زیبا ترین تصویر عالم را ببین

 

چون کبوتر بر فراز صحن او پرواز کن

بر فراز گنبدش اندوه پرچم را ببین

 

آسمانی باشد اقیانوس ماتم را ببین

از خوارج هرچه می خواهی در این صحرا پر است

ابن ملجم ابن ملجم ابن ملجم را ببین

 

روز و شب غرق زیارت باش و عاشورا بخوان

جلوه ای از آن مصیبت های اعظم را ببین

 

دشتها را غرق در نور تلاوت کرده اند

 بر فراز نیزه ها آیات محکم را ببین

 

عرض سلام و ادب و احترام و تسلیت و تعزیت ابتدا تقدیم به محضر مقدس حضرت صاحب الأمر مهدی موعود (عج) بعد از آن این عرض سلام ها و تسلیت ها تقدیم به همه پیغمبران خدا، اولیاء خدا، بر تمام ملائکه مقرب خدا که سوگوار عزای حسین بن علی هستند و بیرق عزا را در آسمان و ملکوت و زمین برافراشته اند، خدا را شکر می کنیم که از طریق این پنجره نورانی قرار است که در خدمت شما باشیم در محرمی که خیلی دلها گرفته است، خیلی از دوستان و عزیزان مان را از محرم سال گذشته تا امسال از دست داده ایم، و به شکرانه این پیراهن مشکی که خدا به ما توفیق داده دوباره بتوانیم امسال بر تن بکنیم، خیلی باید سجده شکر به جای بیاوریم و خیلی باید خدا را شاکر باشیم، در محضر استاد گرانقدرم جناب استاد جباری هستم از طرف شما از طرف خودم، از طرف همه دست اندر کاران خدمت ایشان هم عرض سلام و ادب و احترام و تسلیت و تعزیت دارم، خیلی خوش آمدید آقا

استاد جباری:

خواهش می کنم، بسم الله الرحمن الرحیم، متقابلاً عرض سلام و ادب دارم حضور شما جناب آقای علوی بزرگوار و شما بینندگان عزیز این برنامه در هر جایی که شرف حضور دارید و بنده همه تسلیت عرض می کنم فرا رسیدن محرم حسینی را ایام یاد کرد شهادت اباعبدالله (ع) و اصحاب و یاران با وفای آن حضرت را، خدا را شاکریم بر این نعمت، نعمت عمر، عمر دوباره ای که خداوند داده دوباره درک بکنیم ایام محرم را، به فیض بزرگ عزاداری و سوگواری برای اباعبدالله (ع) برسیم که خدا می داند اگر پرده ها کنار برود و حقیقت اجری که خداوند متعال متوجه و نسیب عزاداران اباعبدالله (ع) می کند چه هست و چه خواهد بود، خدا را شاکریم بر این نعمت حتی به همین اندازه یک لباس سیاه پوشیدن کسی بتواند همراهی بکند در این ایام نعمت بسیار بزرگی است، تسلیت عرض می کنم در آغاز به ساحت مقدس عزیز دل مان مولا و سرور مان امام عصر (ع) که این شبکه مزین هست به نام مبارک آن حضرت، عزادار واقعی امام عصر (ع) هست، و در همین آغاز برنامه این دعا را می کنیم که ان شاءالله این منتقم اصلی خون اباعبدالله (ع) هرچه زودتر ان شاءالله ظهور شان مقرر بشود و محقق بشود ان شاءالله و ما هم به این فیض بزرگ درک محضر آن حضرت و جزو منتقمین و آخذین بصار اباعبدالله (ع) در رکاب مولا و سرور مان امام عصر (ع) نائل بشویم ان شاءالله و همینطور به ساحت مقدس بینندگان عزیز تسلیت عرض می کنم.

مجری:

ممنونم آقا، آقا اجازه بدهید که بحث را اینگونه آغاز کنم اینکه حدود 1400 سال پیش پیامبری مبعوث می شود به پیامبری می رسد معجزاتش را همه ناباوران می بینند به او ایمان می آورند، او را به عنوان پیامبر  آخر الزمان به عنوان خاتم پیامبران قبول می کنند و تسلیم می شوند اسلام می آورند 50 سال می گذرد اتفاقی مثل عاشورا رقم می خورد، اما الآن باز هم بیش از 1000 سال هست که تنها یک یادگار پیامبر گرامی اسلام که بعد از گذشت نسل ها به خود پیامبر می رسد و ما هنوز چهره نورانی اش را حتی زیارت نکردیم اینقدر عاشقانه دوستش داریم، اینقدر  عاشقانه حاضریم که جان مان را خودمان را فرزندان مان را تقدیم وجود مبارک شان بکنیم، اما کسانی که خود پیامبر را درک کردند با چشم سر دیدند با او هم صحبت بودند، 50 سال می گذرد اینها آن وقت جوان بودند حالا پیر شدند خود این پیر مردها راهی می شوند شمشیر به دست می گیرند می روند تا آخرین سبط پیامبر را به شهادت برسانند، این چه داستانی است چه اتفاقی  است؟

استاد جباری:

بله در واقع این پرسش معما گونه ای است که همواره اذهان را به خودش مشغول کرده و آثار مختلفی هم در این باره تدوین شده، بحث های تحلیلی زیادی صورت گرفته بزرگان محققین و تلاش کردند که این معما به نحوی حل بشود واقعاً همانطور که اشاره فرمودید فاصله نیم قرن هست میان این فاجعه بزرگ و رحلت رسول خدا (ص) و لذا باید تحولات و حوادث این نیم قران را جست و جو کرد که چه بر سر امت آمد؛ حالا قبل از اینکه من چند نکته را در این باره عرض بکنم بد نیست به نحوی  تسلای دل خودمان بشارتی که به ما داده شده، چون ببینید کسانی که درک کردند محضر پیامبر را خب به یک نعمت بزرگی دست یافتند کسانی که محضر امیرالمؤمنین را، امام حسن را، امام حسین را، اهل بیت علیهم السلام را درک کردند خب فیض عظیمی بود و به این نعمت دست یافتند ما که نه آنها را دیدیم و نه صدای شان را شنیدیم، چهره مبارک شان را دیدیم، بلکه به تعبیر روایات از جمله روایات خود رسول خدا (ص) ما بر سواد علی البیاض ایمان آوردیم، بر نوشته ها و احادیث و کلماتی که از این بزرگواران نقل شده اینها را شنیدیم ایمان آوردیم و ان شاءالله و حتماً ان شاءالله بر ایمان مان هم راسخ و ثابت قدم هستیم و باشیم به لطف الهی تا آخر ان شاءالله؛ برای بشارت پیامبر اکرم یک وقتی فرمودند سلام بر برادرانم اصحاب پرسیدند و گفتند مگر ما برادران شما نیستیم، فرمود شما اصحاب من هستید، سلام بر برادرانم، گفتند آنها که هستند؟ همان کسانی که بعدها می آیند و به من ایمان می آورند در حالی که من را ندیده اند و ملاقاتی با من نداشتند، و این بشارتی است، یک وقت ممکن است در اذهان بینندگان عزیز کسی این پرسش پیش بیاید پس این تبعیض چرا رخ داده است، کسانی دوره حضور معصومین را درک کرده اند ما الآن دوره غیبت هستیم، خداوند به تبع این محرومیتی که ما داریم از فیض حضور معصوم طبیعتاً مقام کسانی که در عصر غیبت بر ایمان ثابت قدم هستند به مراتب بالا می برد و به تعبیر پیامبر اخوان پیامبر هستند، این کم چیزی نیست به عنوان برادران پیامبر محشور بشویم ان شاءالله اما آنچه که در طی آن 50 سال رخ داد باید بررسی بشود طبیعتاً ما در بررسی تاریخ به طور کلی و تاریخ اسلام به طور خاص و به طور اخص تاریخ معصوم باید حتماً آن بعد تجربه و عبرت و الگو گیری عبرت گیری و امثال اینها را باید توجه داشته باشیم که تکرار نشود تاریخ، وضعیتی که در صدر اسلام پیش آمد فضا به گونه ای شد که هم در بعد سیاسی و هم در بعد اجتماعی و هم در بعد اخلاقی، بعد فرهنگی بخصوص در این چند محور مردم بر اثر زمینه ها و عواملی که پدید آمد دچار نوعی مسخ شدند، دچار مسخ فرهنگی شدند، دچار مسخ اخلاقی شدند، به تعبیر دیگر دچار رجعت شدند، رجعت جاهلی، رسول خدا (ص) تلاش فراوانی کرد که این جاهلیت را برچیند و مردم را از جاهلیت به در آورد،

«وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ»

اعراف/157

پیامبر آمد که آن زنجیر و غل های جاهلیت را از گردن مردم از دست و پای مردم باز بکند و اینها را آزاد بکند از قید  و بند جاهلیت بار رحلت رسول خدا (ص) کوتاهی های برخی از اصحاب موجب شد که مسیر خلافت به مسیر دیگری سوق پیدا بکند و این انحراف سیاسی ادامه پیدا کرد، امت در همین جا که اولی قدم بود دچار لغزش و شکست شد مثلاً یک منطق، منطق پیروان اهل بیت (ع) هست، منطق شیعیان اهل بیت هست که بر اساس منطق قرآن هست که آیه 67 سوره مائده که

«يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ»

مائده/67

این ایام غدیر را تازه پشت سر گذاشتیم

«وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»

مسئله امامت استمرار مسیر رسالت هست و چون چنین هست باید امام ویژگی ها و خصوصیات نبی را داشته باشد غیر از نبوت، چون بنا است همان مسیر را ادامه بدهد و چنین شخصیتی طبیعتاً نمی تواند منتخب مردم باشد، خدا می شناسد کسی که دارای چنین صلاحیت درونی است به لحاظ عصمت، دارای صلاحیت علمی هست به لحاظ عصمت علمی و رفتاری، و بنابر این خدا باید معرفی بکند خدا باید نصب بکند، یک منطق ثابت راسخ قیّم شیعه مطرح می کند، همیشه هم پای آن ایستاده دفاع می کند و همیشه هم پیروز بوده در ارتباط با این منطق، اما متأسفانه امت می رود به سمتی که، شما الآن کتب کلامی برادران اهل سنت را ببینید از 1000سال قبل، از دوره مرحوم شیخ مفید قبل و بعدش تا بیاید به الآن خیلی عجیب و شگفت آور هست که در بحث طُرُق تعیین امامت و خلافت برای یک امام برای یک خلیفه ببینید چند طریق ذکر کرده اند،  این طرق بر اساس حقیقت بیان نشده بر اساس وقایع بیان شده، دیدند در تاریخ مردم جمع شدند در سقیفه یک خلافتی بر اساس سقیفه جمع محدودی با اکراه و اجبار بیعتی گرفته شد خلافتی شکل گرفت، مسئله شورا یا اجتمال اهل حل و عقد و این تعابیر که به کار بردیم شد یک راه، بعد خلیفه آمد و خلیفه دوم را  نصب کرد، شد انتساب توسط خلیفه قبلی راه دوم، خلیفه دوم آمد مسئله شورای شش نفره را نصب کرد که الآن در ایام آن قرار داریم، روز 29 ذی الحجة سالروز مرگ خلیفه دوم هم هست بعد از دو سه روزی که از ضربت خوردن از ابو لولو گذشت و آن شورای شش نفره را مقرر  کرد، آن شورا با آن قوانین عجیب و غریبش که ابن عوف می شود ملاک حق و باطل، این هم شد راه سوم، شورایی متشکل از عده ای از افراد صاحب نظر، و بعد گذشت تا اینکه آمد دوره امیرالمؤمنین مثل معاویه ای به مصاف حضرت برخواست و بعدش هم حضرت به شهادت رسید و امام حسن (ع) را هم مجبور و مُکره بر صلح کردند طریق امام و خلافت بالغلبه که کسی اگر غالب شد با شمشیر و با زور و بر دیگری این هم می شود یکی از طرق، خیلی عجیب است این بحث کاملاً انحرافی بود که آغاز شد در بعد سیاسی، و باز از عجیب ترین موارد اینکه این انحراف به گونه ای پیش رفت که یعنی روایاتی جعل شد، بعد انحراف فرهنگی هم بعد بسیار مهمی است که حالا اشاره می کنم در آن بحث انحراف فرهنگی با جعل روایاتی به رسول خدا (ص) نسبت دادند که پیامبر فرموده است، در کتاب صحیح مسلم اصلاً بابی دارد، خیلی تأسف آور است، که باب لزوم طاعت حاکم حتی اگر جائر باشد، «ولو کان جائراً» خیلی راحت این را به عنوان یک باب روایات ذیل این آورده اند، از جمله روایات یک روایتی است که به حذیفه نسبت داده اند، ما معتقد هستیم که این روایتی که از حذیفه نقل شده نصفش درست است نصف آن قطعاً مجعول است چون با قرآن سازگار نیست، و هر روایتی که با قرآن سازگار نباشد با عقل سازگار نباشد، باید زد به دیوار به تعبیر روایات، باید نپذیرفت چنین روایتی را، روایت این است که پیامبر (ص) به حذیفه می فرماید بعد از من کسانی بر سر کار می آیند متصدی امور می شوند که بر خلاف سنت من عمل می کنند، مسیر دیگری را طی می کنند، بدعت ها امور محدث، و مبدأ را می آورند در کار، خب این را ما معتقد هستیم تاریخ هم ثابت کرده تردید که در آن نیست خود آقایان هم که نقل کردند و غیر از این هم روایت متعدد داریم، در صحیح بخاری و مسلم و امثال اینها روایت هست که روز قیامت افرادی می آیند پیامبر می فرماید که کسانی را در محشر می آورند و مانع می شوند بیایند به سمت من، می گویم «یا رب هم اصحابی» می گویند نه اینها اصحاب تو نیستند، تو نمی دانی بعد از تو چه کرده اند، چه بدعت هایی در دین وارد کرده اند، اینها هستند، معتقد هستیم این قسمت اول درست است اما بعدش را جعل کردند و ساختند با مضمون که حذیفه سؤال می کند که یا رسول الله اگر من  چنین زمانی را درک کردم چه کنم وظیفه ام چیست، پیامبر نعوذ بالله فرموده باشد که باید صبر کنی باید تحمل کنی،

«و إن ضُرِبَ ظَهْرُكَ و اُخِذَ مالُكَ»

حتی اگر مالت را گرفتند پشتت را با شلاق آزردند تو حق اعتراض نداری

باید صبر بکنی و نهایتاً یک نصیحتی به حاکم بکن اما اینکه اوضاع را بهم ریزی و امثال اینها نمی شود، این را عرض کردم از این باب که بر اساس این منطق که در فضای جعل روایت که در دوره معاویه بخصوص رسمیت پیدا کرد، آمد در جامعه اسلامی، طبیعتاً مثل ابا عبدالله (ع) اگر اقدام بکند به حرکت و به یک قیام بر اساس این روایت نعوذ بالله امام حسین بر خلاف سنت پیامبر عمل کرده، چون پیامبر فرموده نباید اعتراضی بکند، لزوم طاعت لازم هست، واجب هست اطاعت بکنند،

مجری:

از یک شراب خوار

استاد جباری:

بله حتی اگر جائر باشد باید از او اطاعت بکنیم، این در بعد سیاسی و این بعد سیاسی پشتوانه اش آن حرکت ضد فرهنگی بود که در متأسفانه در این دوره آغاز شد این فضا را آرام آرام در یک حرکت خزنده ای آورد تا رساند به حادثه کربلا، آن بحث فرهنگی این بود خب پیامبر اکرم (ص) مردم را افزون بر قرآن کریم مجهز به روایات کرده بود، مجهز به سنت  کرده بود، بیانات پیامبر اصلاً بساط تکلیفی که قرآن کریم بر دوش پیامبر (ص) نهاده که ما قرآن را

«وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»

ما قرآن را بر تو نازل کردیم تبیین بکنی

نحل/44

تبیین های پیامبر همین روایتی بود که در قالب سنت قولی از زبان مبارک آن حضرت صادر می شد و صحابه می شنیدند بعضاً می نوشتند بخصوص امیرالمؤمنین که روایات متعددی از پیامبر (ص) شنید و نوشت و تدوین کرد، خب رسید به دوره خلیفه اول خب هست در متون هست، که هم خودش اقدام کرد به سوزاندن احادیث در یک روایتی عایشه نقل می کند می گوید که یک شب دیدم پدرم خیلی مضطرب هست ناراحت است خواب نمی برد و قدم می زند،  گفتم چیست؟ گفت من 500 تا حدیث نوشتم دارم، می ترسم به دست مردم بیفتد در آن احادیث نادرستی باشد، همه را صبح برداشت آتش زد بعدش هم رفت به مردم گفت که من چنین کاری کردم شما هم همین کار را بکنید، می ترسم که احادیث اشتباه باشد، این شد حرف؟ یعنی واقعاً اگر نگران بود خلیفه از اینکه احادیث نادرستی باشد باید اینها را پالایش کند نه اینکه صورت مسئله را پاک بکند، در ورای این اقدام یک قصه دیگری خوابیده،  آغازش از دوره خلیفه اول است می رسد به دوره خلیفه دوم در همان سالهای آغازین خلافت خلیفه دوم او رسماً اعلام کرد گفت که امت های قبل آمدند به غیر کتاب خدا عمل کردند منحرف شدند، شما هم فقط بپردازید به کتاب خدا،  پس این آیه «لتبین للناس» چه می گوید؟ تبیین های پیامبر نسبت به آیات کجا برود، «حسبنا کتاب الله» تز حسبنا کتاب الله عملاً مورد اجرا قرار گرفت در زمان خلیفه دوم

مجری:

که همان ایده خوارج هست دیگر

استاد جباری:

بله بلأخره بحث عدم کتابت حدیث مطرح شد، کسی حق ندارد حدیثی از پیامبر بنویسد گفت می ترسم که با قرآن خلط بشود، خب اگر این بود که پیامبر باید منع می کرد در حالی که پیامبر دستور نوشتن می داد، چندین روایت داریم که کسانی از پیامبر خواستند حدیثی را بنویسند، پیامبر فرمود برایش بنویسید، اگر اینطور بود که پیامبر باید منع می کرد، خوف خلط قرآن و غیر قرآن بود باید آن حضرت انجام می داد، اما متأسفانه خلیفه دوم با این بهانه این صورت ظاهر، این کادوی خیلی شکیلی بر ظاهر این قصه بود اما  در واقع مشخص بود که قصد شان چه هست، در واقع مبینات قرآن کریم بخصوص آن آیاتی که در شأن اهل بیت (ع) نازل شده آنها از میان برود، این یک گام بود در زمان خلیفه دوم بعضی از اصحاب هستند که می گویند در زمان خلیفه دوم او ما را برای مقصدی فرستاد، در جایی برای مأموریت، تا خارج مدینه همراه ما آمد، بعد که می خواست ما را بدرقه کند جدا بشود گفت که می دانید برای چه تا اینجا با شما آمدم؟ گفتیم حتماً برای احترام و تکریم و بدرقه اما مهمتر اینکه آدم بگویم شما می روید در یک جایی که آنها قریب العهد به اسلام هستند برایشان از غیر قرآن چیزی نقل نکنید، نهی کرد گفت آنجا نروید برای آنها حدیث بخوانید، از غیر قرآن برای آنها چیزی نگویید، خب این گام بود، مسئله گذشت آمد در زمان معاویه دوران 20 ساله حاکمیت معاویه، معاویه یک گام دیگر برداشت یک وقت هست که می گوییم شما نقل حدیث نکنید، یک وقت نقل حدیث نمی شود در کنارش آن آب گوارا داده نمی شود آب مسموم داده می شود، در دوره معاویه این چنین شد، معاویه یک برنامه ای را در 6 یا 7 مرحله اجرا کرد این را در همین برنامه های شبکه ولی عصر من چند نوبت چونکه خیلی مهم است این قسمت تاریخ با آدرس عرض کردم در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید جلد11، صفحه 44 این را نقل می کند بیش از دو صفحه است این گزارش از کتاب الأحداث ابو الحسن مدائنی نقل می کند که از مورخان قرن سوم اهل سنت هم هست، و در کتاب الأحداث می گوید که معاویه در 6 یا 7 مرحله بخش نامه هایی صادر کرد مضمون این بخش نامه ها، بخشی بخش نامه های ضد فرهنگی بود، بخشی هم بخش نامه های مربوط به عرصه سیاسی اجتماعی بود بر ضد شیعه، در عرصه فرهنگی معاویه مقرر کرد در گام اول که احادیث در فضل عثمان بروید نقل بکنید، در گام دوم بروید احادیث در فضل خلفای قبل نقل بکند، در گام سوم احادیثی که در فضل ابوتراب نقل شده شبیه آن را برای دیگران بروید بسازید و یک فضایی آشفته ای ایجاد شد، بحث کتمان، نشنوم که کسی حدیثی در فضل ابو تراب نقل بکند، اگر چنین کرد با او برخورد بکنید، از عطا و بیت المال محرومش بکنید، شهادتش را در دادگاه ها نپذیرید خانه اش را خراب بکنید، فضای خیلی عجیب و خفه قانی بود، بنابر این آنهایی که می آمدند احادیث مربوط به فضیلت امیرالمؤمنین را به دیگران نسبت می دادند، مثلاً گاهی دیدیم که «الحسن والحسین سیدا شباب اهل الجنة» بعد می آید حدیث جعل می شود «فلان و فلان،  سیدا کهول اهل الجنة» دو سید پیران اهل جنة، در حالی که بهشت پیر ندارد، همه جوان هستند، اینها همه در این فضا جعل شد، اصلاً رسماً گفت آنچه که در فضیلت ابوتراب آمده برای دیگران بروید بسازید، یک چنین وضعیتی هم پدید آمد

مجری:

به این هم بسنده نمی کنند از آنجا سب شروع می شود

استاد جباری:

بله سب هم که بله، بحث دشمنی آشکار با امیرالمؤمنین (ع) بر منابر دیگر رسماً از دوره معاویه آغاز می شود در شهر ها و مناطق مختلف و این متأسفانه ادامه پیدا می کند منحصر تا عاشورا نیست بعد از عاشورا بحث سب امیرالمؤمنین تا آخر قرن او که همه می دانیم یکی از اقدامات عمر بن عبدالعزیز در سال 99 و تا 101 که دو سال دوره خلافت او بود یکی همین بود که سب را ممنوع کرد او یک تلاشی کرد در این راه و الا تا آخر قرن اول این مسئله ادامه پیدا کرد، این را در بعد فرهنگی اجمالاً عرض کردم بعد سوم هم بعد اخلاقی است امت دچار عقب رفت اخلاقی شدند، پیامبر اکرم تلاش کرد روح ها را و جان ها را تهذیب بکند،

«و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه»

جمعه/2

 

هم تعلیم بدهد امت را و هم تزکیه بکند؛ ببینید از خلال امت پیامبر سلمان ها پروریده شدند ابوذر ها پروریده شدند مقداد ها پروریده شدند، جابر بن عبدالله ها پروریده شدند، مالک ها پروریده شدند، این را از این باب دارم عرض می کنم که خدای نکرده در اذهان عزیزان بیننده نیاید پس نعوذ بالله رسول خدا غیر موفق بوده در مدیریتش بنا نیست که انبیاء الهی مثل یک ماشین عمل بکنند، مردم هم به صورت یک ماشین مکانیکی باشند، هر دستور به آنها داده باشند بر همان اساس پیش بروند، این در مورد ماشین و امثال اینها ممکن است، انسان هست و اختیارش، و بر اساس آن اختیار حسن اختیار یا سوء اختیار مسیر را انتخاب می کند، همینکه در میان اصحاب پیامبر یک سلمانی پروریده می شود، می شود «سلمان منا اهل البیت»، الگو می شود برای نسل بشر همینکه امیرالمؤمنین پروریده می شود در دامان پیامبر و لو اینها به عدد قلیل هستند اما به درجه و اعتبار و ارزش و جایگاه ارزشی و وجودی در نظام هستی کثیر هستند.

مجری:

من یک مثالی بزنم چون معلم هستم، که مخاطبین این را بهتر متوجه بشوند، من 30 سال است معلم هستم، بسیاری از شاگردانم به اوج رسیدند در توانایی های خودشان در مهارت های خودشان، در شاگرد هایی که من پرورش دادم در این سالها حافظ کل قرآن هست، بعد اعدامی هم در آنها هست، قرار نیست که همه خوب باشند

استاد جباری:

بله و لذا پیغمبر اکرم این خط اصیل انسانیت را و برنامه اصیل انسانیت را ترسیم کرد داد به بشر و کسانی که به حسن اختیار خودشان برگزیدند در دامان پیامبر پروریده شدند، بعد اهل بیت (ع) این مسیر را ادامه دادند و ثمراتش را امروز داریم می بینیم، جهان امروز تشنه حقیقت است، این اثر قیام اباعبدالله (ع) اثر آن زجر و شکنجه هایی است که شیعیان در دوره معاویه کشیدند در دوره بنی امیّه در دوره بنی العباس و خب پیامبر این تلاش را کرد اما متأسفانه امت بر اثر وجود حاکمان سوء حاکمان دنیا طلب شیفته دنیا  به لحاظ اخلاقی هم دچار عقب رفت شدند، در دوره خلفای سه گانه و همینطور بعدش معاویه و امثال یزید، پیامبر اکرم امت و صحابه را بر اساس نگاه الهی به جهاد تربیت کرد که به جهاد بروند برای اینکه وظیفه شان را در قبال خدای متعال انجام بدهند، یک وقت هست که کسی به جهاد می رود برای انجام تکلیف برای نشر و رشد اسلام یک وقت هست می رود برای غنیمت مثل دوره جاهلیت که بحث انتقام مطرح بود و امثال اینها، یا غنائم و اینها، خب مسئله فتوحات در زمان خلفا مطرح شد در میان شان اصحاب و مسلمانان خالص بودن اصحاب امیرالمؤمنین هم در این فتوحات شرکت کردند در مثلاً فتح ایران در مدائن که شروع فتح اولین پایتخت ساسانیان بود سلمان حضور جدی داشت و چون سلمان حضور جدی داشت و کلید بود برای فتح مدائن خلیفه دوم او را استاندار مدائن قرار داد عمار حضور داشت، حذیفه حضور داشت، مقداد حضور داشت، خب اینها مشخص است که بر اساس آن تربیت چگونه حضور پیدا می کنند، اما کسان دیگری حضور داشتند زبیرها طلحه ها دیگران اینها حضور داشتند، من عزیزان را دعوت می کنم به مراجعه به کتاب مروج الذهب مسعودی از قرن4، وفات مسعودی نیمه قرن 4 هست از منابع کهن تاریخی است از اهل سنت هم هست در مروج الذهب ببینید چه آمار های عجیبی از اموال طلحه می دهد از اموال زبیر می دهد، از اموال عبدالرحمن بن عوف می دهد اینها همه در زمان عمر و در زمان عثمان در همین فتوحات جمع غنائم کردند خمس این فتوحات می آمد در مدینه و غنائم و تقسیم می شد بین اینها، ابن عوف از دنیا می رود وراثش او را این شمش های طلا را با تبر تقسیم می کنند بین خودشان برای زبیر چندین خانه چقدر صدها غلام و کنیز و اسب خانه های مجلل در بصره کوفه و مدینه خود خلیفه سوم خانه مجللی در مدینه برای خودش بنا می کند، این بعد دنیا طلبی است که

«حب الدنیا راس کل خطیئه»

متأسفانه آمد دامنگیر اصحاب پیامبر شد کسانی که بنا است سنت پیامبر و اخلاق پیامبر و آن زهد پیامبر پشت کردن به دنیا مذموم را در نگاه پیامبر ترویج بکنند، اینها متأسفانه دنیا گرا شدند

مجری:

و وقتی که شکم را لقمه حرام پر بکند دیگر کشتن امام حسین اتفاق عجیبی نیست

استاد جباری:

بله همان نکته ای که خود ابا عبدالله (ع) اشاره کرد؛ این مسیر هم به لحاظ اخلاق این چنین طی شد و لذا رسید به دوره ای که دیگر امثال معاویه وارث این وضعیتی بودند که در ادوار قبل پدید آمد معاویه زیرک بود دهاء داشت اصطلاحاً، دهاء یعنی زیرکی، امیرالمؤمنین اشاره می کند به زیرکی معاویه در یک کلامی در نهج البلاغه

«والله ما معاوية بأدهى مني»

قسم به خدا معاویه زیرک تر از من نیست

نهج البلاغة - خطب الإمام علي (ع) - ج ٢ - ص ١٨٠

«ولكنه يغدر ويفجر»

او اهل غدر و فجور و نامردی و ناجوانمردی و اینها است

«ولولا كراهية الغدر لكنت من أدهى الناس»

اگر این تقوا مانع من نمی شد من از معاویه خیلی راه ها را بهتر بلد بودم

بر اساس همین زیرکی شیطانی معاویه یک ظاهری را حفظ می کرد، می خواست آن قصه حاکمیتش پیش برود لذا بی گدار به آب نمی زد به یزید هم از این توصیه ها کرد که بی گدار به آب نزن متعرض بعضی همینطوری نشو، اگر خود معاویه بود به این آسانی نمی آمد قصه کربلا را رقم بزند، گونه های دیگری مسئله را پیش می برد یزید جاهل احمق که نه تقوا داشت نه دین داشت و نه عقل داشت آمد ظواهر را هم دیگر رعایت نکرد، لذا زمانی رسید که دیگر اباعبدالله (ع) مواجه با یک چنین فضایی شد، امت یک چنین مسیری را طی کردند خو گرفتند با این نوع اخلاق سیاسی با این نوع فضای فرهنگی با این نظام سیاسی و به لحاظ اخلاقی  هم چنین تنزلی پیدا کردند و کار می رسد به دوره یزید که دیگر اصلاً هیچ ابایی ندارد که محرمات را آشکار انجام بدهد این دوره اگر طی بشود دیگر «فعلی الإسلام السلام».

مجری:

اینجا سوگواره است اینجا حرم اهل بیت است اینجا قم است و این پیراهن مشکی که بر تن من و شما است بهترین هدیه ای است که خداوند به بندگان خاص و عزیز کرده خودش می دهد، هر کسی لیاقت ندارد که در غم امام حسین در عزای امام حسین سیاه پوش بشود مانند ملائکه مانند پیامبران مانند کسانی که یک راهی از طریق مکاشفه از طریق هر چیزی به آسمان ها و به ملکوت پیدا کردند  و معجزه محبت اهل بیت (ع) را دیدند و طعم شیری و گوارایش را چشیدند، جناب استاد جباری اگر اجازه بدهید یک سؤال دیگر مطرح بکنم و آن اینکه ما داریم یک سیر تاریخ را دنبال می کنیم، سیر تاریخی را وقتی دنبال می کنیم، من سیر تاریخ را خیلی دوست دارم و تاریخ را کلاً عاشقش هست، بخاطر اینکه تاریخ این سیر بیان می شود و تشریح می شود نه سلیقه در آن بکار رفته، من و شما کاری به سلیقۀ خودمان که از فلان خوش مان می آید یا از فلانی بد مان می آید دیگر به این نگاه نمی کنیم، می گوییم در تاریخ چنین اتفاقی افتاده است خب دیگر  قضاوتش با مخاطبین است، از این دلیل خیلی قابل اهمیت است، آقا امام حسین  (ع) چهار ماه در مکه اقامت می کند، فعالیت شان در آن مدت چه بوده در مکه؟

استاد جباری:

بله چون همانطور که اشاره فرمودید در این برنامه هدف این هست که ما بحث عاشورا را یک مقدار مرور تاریخ داشته باشیم از آغاز تا در حد وسع و فرصت برنامه پیش تر در برنامه هایی که جمعه شبها داریم به عنوان آینه تاریخ چون آنجا عنایتی هم هست به مناسبت هایی تاریخی که در همان هفته هست یا در همان روز های نزدیک هست اشاره ای آنجا شد به اصل بحث خروج حضرت بعد از مدینه و چرا این بحث بیعت در همان بحث ماه رجب که نیمه رجب که به هلاکت رسیدن معاویه هست آنجا اشاره ای شد، یادم هست که در ایام ذی الحجه هم که رسیدیم به بحث 8 ذی الحجة و یوم الترویه که روز خروج اباعبدالله (ع) از مکه هست آنجا هم اشاره ای شد به چرایی خروج و این نکته که آیا تعبیر درست است که حضرت حج ناتمام داشتند یا اینکه اصلاً وارد احرام حج نشدند حضرت عمره مفرده انجام داده بودند، بحث شد حالا دیگر وارد آن فعلاً نمی شویم؛ اما نکته ای فرمودید نکته خوبی است که حالا من اشاره ای داشته باشم همانطور که فرمودید 4ماه و 5 روز حدوداً  دوران اقامت اباعبدالله (ع) در مکه هست، در مدینه چون یزید پیک فرستاده بود به ولید بن عتبه والی مدینه که بیعت بگیرد  از این چند نفر بخصوص از حسین بن علی و حضرت ناچار شد از مدینه خارج بشود شبانه و طی مدت قریب به 5 -6 شب و روز حضرت رسیدند به مکه، سریع طی کردند این فاصله را قریب به 500 کیلومتر را، سوم شعبان طبق آنچه که مشهور است رسیدند، یعنی شام 27 رجب که مبعث هست حضرت خارج شدند از مدینه و سوم شعبان رسیدند به مکه از سوم شعبان سال 60 هجری تا 8 ذی الحجه سال 60 هجری حضرت در مکه هستند، که می شود 4 ماه و 5 روز حدوداً در این مدت طبعاً مثل امام حسینی اقداماتی در اینجا انجام داده جدای از ملاقات هایی که حضرت با افراد دارد، بخصوص رسید ایام حج ماه ذی القعده ماهی است که همه از اطراف و اکناف می آیند به مکه طبیعتاً بزرگان عالم اسلام می آیند حضرت از این فرصت به نحو احسن استفاده کرده، خطبه خوانده سخنرانی کرده، مسائل موجود جهان اسلام را مطرح کرده، امروز عزیزان بیننده ما مواجه هستیم با یک واجب خیلی لازم که مقام معظم رهبری بر آن تأکید کردند، جهاد تبیین این جهاد تبیین صرفاً در عرصه سیاسی که نیست، عرصه سیاسی یک عرصه است و عرصه سیاسی خب کم این شبکه ها و ماهواره ها و این رسانه های مغرض سم پاشی نمی کنند و در آن عرصه وارد شدند اما در عرصه های اعتقادی عرصه های اخلاق چه حرکت های شومی دارد انجام می شود این شبهه ها باید پاسخ داده بشود، هر یک از ما وظیفه داریم ابا عبدالله (ع) جهاد تبیین را در آن چهار ماه  داشتند نامه می نوشتند سخنرانی می کردند ملاقات داشتند شخصیت های بزرگی با حضرت دیدار داشتند که حالا من اشاره می کنم ولی قبل از او عرض می کنیم که دو اقدام دیگر نیز آن حضرت کردند در آن زمان مناطق مهمی در عالم اسلامی وجود داشت مثلاً مصر بود یمن بود نواحی ایران بعضاً بود اما مهمترین مناطق کوفه و بصره است حضرت اگر بخواهند جمع نیرو بکنند فعلاً در اولویت کوفه و بصره است اول کوفه و بعد بصره به تعبیر دیگر در واقع حضرت بخواهند شیعیان را جمع بکنند دور خودشان و پایگاهی را بگذارند برای حرکت کوفه است کوفه از دیرباز محل تشیع بوده محل حضور شیعیان بوده، امیرالمؤمنین هجرت کردند به کوفه در آغاز خلافت شان گفتند که یا امیرالمؤمنین چرا کوفه برگردید مدینه بعد از جنگ جمل، فرمود:

«ان الأموال و الرجال بالعراق»

عراق که گفته می شود کل آن منطقه را  می گیرد اما مرکز عراق کوفه بود منطقه بسیار مهمی بود، و شیعیان در اینجا حضور داشتند شیعیان با درجات مختلف، شیعیان اعتقادی بودند اما قلیل، مرحله بعد هم شیعیان سیاسی اصطلاحاً، شیعیان عراقی، یعنی علی (ع) را به عنوان یک خلیفه عادل می دانستند او را ترجیح بر عثمان می دادند، اما ابوبکر و عمر را هم قبول داشتند، و جمع معظمی از شیعیان موجود در کوفه این چنین بودند خوب هست همینجا از این فرصت استفاده کنم

مجری:

که به نوعی سنی محسوب می شوند

استاد جباری:

بله، از این فرصت استفاده کنم و پاسخ این شبهه را چون همین ایام منتظر باشید عزیزان در همین شبکه های وهابی این شبهه هر سال مکرر مطرح می کنند، می گویند شما شیعیان خودتان کشتید حسین بن علی را  خودتان هم دارید برایش گریه می کنید، مردم کوفه بله سپاهی که در کربلا حاضر شدند این سپاه از شام نبودند عمدتاً از کوفه بودند و همین مناطق مختلف عراق از بصره بعضاً بودند و عمدتاً از کوفه ابن زیاد جمع کرد این سپاه را از قبایل فرستاد، شیعه به اینها گفته می شود اما شیعه از روی تسامح گفته می شود در میان 30 هزار سپاه ابن زیاد یک نفر شیعه اعتقادی ما در تاریخ نمی توانیم ثابت بکنیم، اصلاً محال است شیعه اعتقادی یعنی کسی که معتقد هست بعد از رسول خدا امیرالمؤمنین اما مفترض الطاعة منصوب من قبل الله هست، بعد همه درباره امام حسن و درباره امام حسین و اهل بیت قائل باشند، یک نفر ابداً در تاریخ اصلاً نمی شود محال است چنین چیزی، پس چه کسانی بودند؟ این اصطلاحاً شیعیان سیاسی و عراقی که اینها بعد از قتل عثمان آمدند سراغ امیرالمؤمنین با اصرار به حضرت بیعت کردند و به عنوان یک زعیم سیاسی عادل با حضرت بیعت کردند، کوفه یک چنین جایی بود لذا کوفه را باید دریافت، امام حسین رفت سراغ کوفه به کوفیان نامه نوشت، نامه دعوت و اینکه به اهل بصره نامه نوشت، امام (ع) یک پیکی داشت به نام سلیمان در تاریخ خیلی اطلاع درباره این سلیمان که پیک امام به بصره است نداریم، به ابو رزین کنیه اش ابو رزین هست، و این آمد در بصره و مخفی شد عبیدالله بن زیاد ملعون در آن زمان در بصره بود هنوز به کوفه نرفته بود و این شیعیان بصره را دید و کم کم داشت آنها را آماده می کرد برای ملحق شدن به اباعبدالله (ع) که لو رفت یک منذر بن جارود نامی بود در بصره از سران و بزرگان قبایل هست در بصره  و در زمان امیرالمؤمنین (ع) هم حضرت یک سمتی به او دادند مسئولیتی در فارس ایران، آنجا دادند و خیانت کرد، و حضرت هم او را عزل کرد و به گونه ای مقابله کرد با خیانت او این متأسفانه دخترش همسر عبید الله بن زیاد بود لو داد آمدن سلیمان را و عبیدالله رفت و فرستاد و سلیمان را گرفتند و آوردند بدون سؤال و جوابی دستور داد او را گردن بزنن و مصلوبش بکنند و این پیک امام حسین به بصره اما خود همین آمدن سلیمان در بصره موجب شد که یکی از شیعیان حضرت یزید بن نُبَیط هست این ده تا پسر داشت، به پسر هایش گفت حاضر هستید همراه من حرکت کنید به اباعبدالله ملحق بشویم، دوتای شان حاضر شدند با آن دو پسرش از بصره خارج شد و ملحق شد به اباعبدالله (ع) در مسیر و جزو شهدای کربلا است،  یا مثلاً یک فرد دیگر یزید بن مسعود نهشلی نامی است، جالب است یک خانمی از زنان مؤثر در حادثه کربلا یک ماریه بنت سعد نامی ست در بصره یک بانویی است که خانه اش محل تجمع شیعیان است و یزید بن مسعود نهشلی به خانه او رفت و آمد داشت و شیعیان آنجا جمع بودند و یک قوایی را جمع کرد در آنجا آماده بود که حرکت کند به اباعبدالله (ع) برسد و در آن زمان هم خبر ها خیلی دیر می رسید زمانی این حرکت را شروع کرد که خبر شهادت امام حسین (ع) گذشته بود اما بلاخره تلاشش را کرد در این مسیر، پس یک حرکت حضرت ارسال نامه و پیک بود در راستای جهاد تبیین اینکه من حرکتم را آغاز کردم هر کس می خواهد به ما بپیوندد در کوفه هم معروف است در خانه سلیمان بن سرد خزائی شیعیان جمع شدند و جمعی دیگر از این سران آنجا نامه نوشتند به اباعبدلله (ع) نامه های دیگری یکی پس از دیگری پیک ها آمد قیص بن مسهر صیداوی و دیگران به عنوان نامه رسان کوفیان آمدند در مکه با حضرت دیدار کردند و حضرت جواب نامه های شان را داد و اینها یک بخشی از حرکت حضرت است، پس حرکت حضرت یک حرکت تبیینی است در دوره مکه اعلام به این مراکز دوم دیدار با این بزرگانی که اشاره کردم از جمله این افراد صاحب اثر هم در جهان اسلامی آن روز متفاوت بودند در مکه افراد مختلفی حضرت با آنها دیدار داشته، یکی عبدالله بن زبیر است که در تاریخ بطور صریح گفته شده که تنها کسی که در مکه حضرت با او دیدار کرد و حضرت تصریح هم کرده و او هم مشخص است از اخلاقیات او که خیلی دوست داشت حضرت زودتر از مکه خارج بشود همین عبدالله بن زبیر است که دیداری هم حضرت با ابن زبیر داشت بعد که خارج شد حضرت فرمود که او خیلی راغب هست که من زودتر از اینجا خارج شوم، عرصه برای او فراهم بشود، فرد دنیا طلبی بود او هم یزید خواسته بود که از او بیعت بگیرد لذا از مدینه فرار کرد، سریع تر و زودتر از اباعبدالله (ع) آمد و رسید به مکه و برای خودش یک جایگاه درست کرد و به صورت ظاهر به حضرت می گفت که کسانی هستند در جای جای امت اسلامی که ما باید به داد آنها برسیم برویم ببینیم که وضعیت شان چگونه است،  بطوری تحریک کند که حضرت خارج بشود از مکه و باید شما پاسخ به آنها را بدهید در عین حال اگر دی اینجا هم حضور داشته باشید ما با شما مخالفت نمی کنیم، مأموریت بده من در اینجا در خدمت شما هستم و اینها، حضرت فرمود که یک وجب  از اینجا دور باشم بهتر از این است که در اینجا باشم چون حرمت اینجا به واسطه ریخته شدن خون من شکسته خواهد شد، چنانکه از پیامبر شنیدم که حرمت کعبه را با ریختن خون کسی در اینجا خواهند شکست که گفتند مراد حضرت خود ابن زبیر بود چون ابن زبیر ماند در مکه و بعدش هم آن قضایای بعد از شهادت اباعبدالله (ع) برای خودش یک حاکمیتی آنجا درست کرد و تا سال 73هجری که در دوره عبدالملک حجاج بن یوسف حمله کرد به مکه و ابن زبیر را کشت در واقع حضرت اشاره به آن جهت می کرد، کسانی مثل عبدالله بن عباس کسانی مثل محمد بن حنفیه در این ایام اینها در مکه هستند و اینها بعضاً علوی  و بنی هاشم هستند یا محمد حنفیه برادر حضرت هست خب این باز بحث دیگری دارد که اگر در برنامه های بعد اگر توفیق باشد که چطور شد اینها با حضرت نیامدند با اینکه از اقربان حضرت و نزدیکان اباعبدالله (ع) بودند یا عبدالله بن جعفر شوهر حضرت زینب (س) خیلی زیاد هم سؤال می شود حالا ان شاءالله توفیق بود عرض خواهیم کرد.

مجری:

ان شاءالله سپاس گذارم از جناب استاد جباری شما بینندگان محترمی که پای درس دانشگاه عشق و عاشقی نشسته اید و کسب معرفت می کنید، با این دو بیت شما را به خدای بزرگ و مهربان می سپارم و آن هم اینکه

با عزت و احترام گفتند حسین

مستان همه یک کلام گفتند حسین

 

روزی که تمام دشت گفتند یزید

هفتاد دو با مرام گفتند حسین،

یا علی مدد.

 

 

 

 


سوگواره>

شیعه اعتقادی کوفه بصره امام حسین ع مکه معاویه