ماه نیلی - ویژه برنامه بزرگداشت شخصیت حضرت زهرا سلام الله علیها

قسمت اول ویژه برنامه ماه نیلی با کارشناسی دکتر جباری


 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: ماه نیلی (ویژه برنامه بزرگداشت شخصیت حضرت زهرا سلام الله علیها)

تاريخ: 24/ 09/ 1402

استاد: حجت الاسلام والمسلمین دکتر جباری

مجری: آقای سید محمد صفایی

مجری:

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَة آجَرکَ الله یا بَقیّةَ الله

عرض سلام و تسلیت و تعزیت ما به محضر آقا و مولای مان حضرت بقیة الله الأعظم (ارواحنا فداه) و همچنین خدمت شما بزرگواران مؤمنین و مؤمنات، عاشقان و دوستداران صدیقه طاهره (سلام الله علیها) در اقصی نقاط جهان به مناسبت فرا رسیدن شهادت آن بانوی بزرگوار به روایت نود و پنج روز، ان شاء الله به مدت سه شب با ویژه برنامه ماه نیلی از شهر مقدس قم و جوار کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) و از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف)، ان شاء الله ساعتی را خواهیم گفت و خواهیم شنید از آن صدیقه شهیده آن بانونی بزرگوار و ان شاء الله که از ایشان بتوانیم مدد بگیریم در این شب ها و روزها در این برنامه از محضر استاد گرامی و ارجمند جناب حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری استفاده می کنیم، حاج آقا سلام علیکم عرض تسلیت و تعزیت دارم خیلی خوش آمدید.

استاد جباری:

بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و ادب دارم حضور شما جناب اقای صفایی و شما بینندگان عزیز در هر جایی که شرف حضور دارید از خداوند متعال توفیقات و تأییدات روز افزون را برای تان طلب می کنم و فرا رسیدن سالروز شهادت جانگداز مولات و سرورمان فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ام الأئمة النجباء را ابتدا تسلیت عرض می کنم به ساحت مقدس مولا، سرور و ولی نعمت مان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) و همین طور به محضر همه شما بینندگان گرامی، در خدمت تان هستم.

مجری:

جناب آقای دکتر جباری مغتنم می شماریم در این جلسه خدمت جنابعالی هستیم قطعاً مباحث بسیار مفیدی مطرح خواهد شد. این چنین آغاز کنم پیرامون مسئله احراق بیت و زمان احراق بیت جلساتی با جنابعالی در سال های گذشته برگزار شد نظر مبارک را فرمودید عزیزان می توانند به آرشیو مراجعه کنند برای این که آن نظر را داشته باشند.

منتها الان چون ایام شهادت است می خواهیم بین فاصله احراق و شهادت را بیشتر بررسی کنیم اتفاقاتی که در این برهه زمانی افتاد تاریخ بعضی از آن ها را نقل کرده است می خواهیم به صورت مستند از جنابعالی بشنویم.

استاد جباری:

همان طور که اشاره فرمودید در روز شمار حوادث بعد از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) تا شهادت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) متون تاریخی حوادث را ذکر کرده اند، اما به صورت دقیق که هر حادثه ای در چه روز اتفاق افتاد دیده نمی شود. باید متون را کنار هم گذاشت به یک جمع بندی رسید. همان طور که اشاره فرمودید بحث احراق بیت و إخلاق باب البیت و هجوم به خانه فاطمه بر اساس شواهد و مستندات حدود پنجاه روز بعد از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) اتفاق افتاد.

برنامه آیینه تاریخ که هفته قبل در خدمت دوستان بودیم آن جا اشاره شد به بحث دفعات تهدید و سپس هجوم، بحث بیعت خواهی از روزهای بعد از سقیفه انجام گرفت اما همراه با تهدید هجوم نبود بیعت خواهی بود. مدتی گذشت که جیش اسامه رفت و برگشت حدود چهل و اندی روز طول کشید بعد دو سه تا جریان اتفاق افتاد که این ها احساس کردند به خیال خودشان باید سراغ آن مجرم و متهم اصلی، سر منشأ مخالفان یعنی امیر المؤمنین (سلام الله علیه) بروند. یکی بازگشت بُریده بود که پرچمدار جیش اسامه بود مخالفت بُریده که:

«لَا يُبَايِعُ حَتَّى‏ یُبَایِعُ أنی»

این ندا را داد پرچم را میان قبیله اش بنی اسلم زد و این شعار را داد طرفدارانش هم گفتند

«لَا نُبَايِعُ حَتَّى يُبَايِعَ بُرَيْدَة»

تا بُریده بیعت نکند ما هم بیعت نمی کنیم.

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج28، ص392

این برای حاکمیت و خلافت سقیفه یک اعلام خطری بود.

نکته دوم تجمع برخی از اصحاب امیر المؤمنین در خانه آن حضرت به عنوان مخالفت سلمان، ابوذر، مقداد، زبیر و امثال این ها احساس شد دارد یک جریانی شکل می گیرد.

نکته سوم: اصحاب امیر المؤمنین در مسجد قبل از خطبه ابی بکر روز جمعه هر کدام سخنی گفتند دوازده نفر بودند شش نفر از مهاجرین و شش نفر از انصار این هم باز احساس خطر را بیشتر کرد. نهایتاً یک هجوم انجام گرفت هجوم به معنای تهدید به آتش زدن خانه در حالی که اصحاب داخل خانه امیر المؤمنین بودند. در برنامه قبل عرض شد این که گاهی خلط می شود بین این هجوم و آن هجوم اصلی در این جا وقتی عمر آمد و هیزم آورد طبق تصریح الإمامة و السیاسة ابن قطیبه از متون اهل سنت است که عمر با هیزم آمد تهدید کرد که خانه و «مَنْ فیها» را آتش می زنم لذا اصحاب برای رعایت حال خانه و اهل خانه فاطمه (سلام الله علیها) بیرون آمدند. از این ها به زور بیعت گرفته شد در مرحله بعد طبق نقل ابن قطیبه، عمر به ابی بکر گفت نسبت به متخلف از بیعت یعنی علی آیا کاری نمی خواهی بکنی؟ این جا دو بار قنفذ را فرستادند بار سوم که امیر المؤمنین بیرون آمد و جواب قنفذ را داد بار سوم عمر با هیزم آمد و نهایتاً منجر به آتش زدن در خانه و ورود به خانه شد و باقی ماجرا که عزیزان بیننده مکرر شنید اید و در برنامه ها گفته ایم.

باز برای این که شبهه ای که در اذهان است گفتیم شاید بعضی در این نکته دقت نکردند گفته می شود باور پذیر نیست هجوم به خانه علی، ورودشان به خانه علی و مضروب شدن فاطمه در حالی که علی شجاع جنگ ها است و ... شبهه معروفی مطرح می شود این ناشی بی دقتی در متون تاریخی است. از نقل ابن قطیبه تا نقل سلیم ابن قیس تا علل الشرایع مرحوم صدوق امثال این ها آثاری که به این حوادث اشاره کردند. اشاره شد در دو نوبت اول خود امیر المؤمنین آمدند قنفذ که آمد در را خود حضرت باز کرد در نوبت سوم که عمر با هیزم آمد فاطمه برای اتمام حجت برای این که او و همراهانش از وجود و صدای فاطمه و احتجاج فاطمه حیاء کنند پشت در آمد و احتجاج کرد، بعضی شان برگشتند بعد از این که فاطمه سخن گفت اما عمر و چند نفر دیگر ماندند طبق تصریح روایت سلمان در کتاب سُلیم آتش زده شد. چون دیدم باز بعضی می گفتند تهدید به احراق بود اما احراق نبود این چنین نیست.

مجری:

چون برخی متون عامه این را نیاوردند

استاد جباری:

بله، این عبارت را در برنامه قبل فکر کنم خواندیم تصریح کتاب سلیم، صفحه 150 از این چاپی که به تحقیق محمد باقر انصاری زنجانی

«وَ دَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِي الْبَاب‏»

آتش را بر در خانه بر افروخت

«ثُمَّ دَفَعَهُ فَدَخَل‏»

«دَفَعَهُ» یعنی با لگد یا چیزی در را باز کرد و داخل خانه شد!

 فاطمه مقابل او قرار گرفت بعد امیر المؤمنین (سلام الله علیه) که این جا باید به ادامه نقل توجه بشود که امیر المؤمنین مواجه شد با ورود یک دفعه این ها به خانه آمد و یقه او را گرفت و بر زمین زد این جمله را می فرماید که:

«وَ الله يَا ابْنَ صُهَاكَ لَوْ لا كِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ‏ وَ عَهْدٌ عَهِدَهُ إِلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ‏ صلی الله علیه وآله لَعَلِمْتَ أَنَّكَ لَا تَدْخُلُ بَيْتِي‏»

قسم به خدا که اگر آن وظیفه ای که خداوند متعال برای من مقرر کرده است و عهدی که بین من و پیامبر بود چون پیامبر فرموده بود که چنین ظلم های در حق تو می شود اگر یار، اعوان و انصار یافتی شمشیر به دست بگیر والا صبر کن رعایت اصل اسلام را بکن. اگر چنین چیزی نبود می دانستی که تو کسی نبودی که بتوانی داخل من بشوی.

كتاب سليم بن قيس، نویسنده: هلالى، سليم بن قيس، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئينى، محمد؛ ناشر: الهادى‏؛ ج‏2، ص 586

پس امیر المؤمنین ننشست تماشا بکند وارد بشوند همسرش را بزنند این صورت واقعی ماجرا است از این متون کاملاً استفاده می شود ولی دقت در نکات نمی شود و استبعاد می شود تصور می شود که (نعوذ بالله) امیر المؤمنین در این مسئله کوتاهی کرد و امثال این ها. عمر وقتی سخن حضرت را شنید استغاثه کرد (کمک طلبید) که دیگرانی هم داخل خانه آمدند مثل قنفذ، مغیره، خالد و امثال این ها که اسامی شان در مهاجمین به داخل خانه آمده است.

عمر را از دست امیر المؤمنین گرفتند حضرت را به مسجد بردند خواستم مجدد مروری بر بحث هجوم و بحث احراق بخصوص احراق داریم. باز این جا می خواهم تأکید کنم تشکیک در بحث احراق در حالی که در متون اهل سنت مثل انساب الأشراف بلاذری بحث آمدن عمر:

«أن أبا بكر أرسل إلى عليّ يريد البيعة، فلم يبايع. فجاء عمر، ومعه قبس فتلقته فاطمةُ على الباب، فقالت فاطمة: يا بن الخطاب، أتراك محرّقاً علي بابي؟ قال: نعم، وذلك أقوى فيما جاء به أبوك. وجاء علي، فبايع وقال: كنتُ عزمتُ أن لا أخرج من منزلي حتى أجمع القرآن»

أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى : 279هـ)؛ دار النشر: ج1، ص252

یا در العقد الفرید ابن عبد الربه اندونسی قرن چهارم در آن جا تعبیر با آتش آمدن است.

«وَ قَبسٍ مِن النار»

آن جا دارد وقتی که چنین چیزی است اصلاً به کتاب سلیم مراجعه کنیم متون عامه وقتی که با آتش آمد اهل خانه و امیر المؤمنین با اختیار خودش بیرون نیامد به تعبیر ابی بکر کشف بیت علی شده است.

«فوددت أني لم أكشف بيت فاطمة عن شيء وإن كانوا قد غلقوه على الحرب»

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج2، ص353

بنابراین این وسط آتش را برای تماشا نیاوردند از این آتش استفاده کردند ولو در متونی مثل انساب الأشراف آوردن آتش باشد اما این آتش را به کار بستند چون این طور نبود آتش بیاورند و بعد اهل خانه و آن کسی که دنبالش هستند خودش در را باز کند بیرون بیاید. تاریخ شما این را نمی گوید

مجری:

حداقل بعدش را می آوردند مثلاً اگر می گفتند امیر المؤمنین با اختیار خودشان بیرون آمدند نقل می کردند در حالی که نقل نشده است.

استاد جباری:

در حالی که ابن قطیبه می گوید:

«فأخرجوا عليا»

 نمی گوید «فَخَرَجَ علیٌ» می گوید أخرجوا خارج کردند علی را بیرون آوردند.

«فمضوا به إلى أبي بكر»

نزد ابی بکر بردنش

الإمامة والسياسة؛ اسم المؤلف: أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة الدينوري الوفاة: 276هـ.، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1418هـ - 1997م، تحقيق: خليل المنصور، ج1، ص16

 

 ضمن این که در متون متأخرشان مثل روح المعانی، آلوسی و امثال این ها بحث آتش زدن است. همین طور در کتاب های ما مثل کتاب سلیم تصریح به آتش زدن است به هرحال مسئله احراق و هجوم انجام گرفت فاطمه (سلام الله علیها) مضروب و مصدوم شد بعد از آن، چهل روز دوره بیماری فاطمه (سلام الله علیها) طول کشید. باز به تصریح متون ما در این زمینه داریم که بحث چهل روز را تصریح کردند مثل روضة الواعظین فتال، مناقب ابن شهر آشوب این که مدت بیماری فاطمه چهل روز طول کشید که این مؤیدی است بر پنجاه روزی که عرض کردم.

در طول این چهل روز، فهرستش را عرض می کنم اتفاقاتی افتاد. فاطمه طبق تصریح سلمان سلیم روایت مفصلی در کتابش از سلمان نقل می کند و در اواخر کتابش هم از ابن عباس نقل می کند. در روایت سلمان تصریح شد وقتی که آمدند و هجوم آوردند فاطمه مصدوم شد ملازم فراش شد «طَريحُ الفِراش» (زمین گیر یا بستری) شد وضعیت بدنش طوری نبود که از خانه خارج بشود. همه این ها مؤید این است آن چه که انجام گرفت از رفتن کنار قبول شهداء احد، مسجد و ... همه مال پنجاه روز بعد از رحلت پیامبر بود در این مدت جسم فاطمه سالم بود. اما سلمان تصریح می کند فاطمه در منزل «طَريحُ الفِراش» شد چهل روز طول کشید.

چند تا عیادت در این مدت اتفاق افتاد یک عیادتش، عیادت آن دو نفر یعنی ابوبکر و عمر است، درخواست عیادت کردند نقلش را الإمامة والسیاسة ابن قطیبه در متون اهل سنت دارد در متون خودمان مرحوم صدوق در علل الشرایع و سلیم دارد. این ها برای عیادت آمدند توضیحی در این باره اشاره می کنم.

 همان طور که در آغاز عرایضم اشاره کردم تاریخش نیامده است که در چندمین روز بیماری فاطمه این ها آمدند؟ یک عیادتی این دو نفر انجام دادند یک عیادتی زنان مهاجر و انصار مدینه انجام داده اند که باز آن جا فاطمه (سلام الله علیها) خطبه ای معروف به خطبه منزل ایراد کردند سوال کردند

«كَيْفَ أَصْبَحْتِ مِنْ عِلَّتِكِ يَا ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ»

حالت چطور است؟ حضرت فرمودند:

«فَحَمِدَتِ اللَّهَ وَ صَلَّتْ عَلَى أَبِيهَا ثُمَّ قَالَتْ أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْيَاكُنَّ قَالِيَةً لِرِجَالِكُن‏»

الإحتجاج علی أهل اللجاج؛ نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، ناشر: نشر مرتضی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر،ج1، ص108

خطبه منزل است که بخشی از آن را عرض می کنم. یک عیادتی دختر طلحه انجام داده یک عیادتی قبل از آن ام سلمه بانوی بزرگوار و بهترین همسر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بعد از جناب خدیجه انجام داد که محرم خانه بود و مثل مادر برای فاطمه (سلام الله علیها) بوده. سخنانی بین فاطمه و او رد و بدل شد خطبه مانندی برای ام سلمه دارد یعنی سخنانی دارد و دختر طلحه عیادت کرد. آن اواخر عباس عموی پیامبر هم درخواست کرده که دیگر حال فاطمه (سلام الله علیها) خیلی مساعد نبود آن جا، آن عیادت شکل نگرفت اما درخواست عیادت توسط عباس بوده است. این آن چیزی است که در طول این چهل روز نقل کردند.

 بعد از چهل روز مسئله شهادت آن حضرت است باز یک زمینه و مقدمه ای دارد و آن وصیت فاطمه (سلام الله علیها) است. وصایای فاطمه دو بخش است وصایای مکتوب و وصایای شفاهی، وصیت شفاهی فاطمه (سلام الله علیها) که آن هم بحثی است که وصیت مکتوب حضرت چه بود؟ یک مقدار راجع به اموال حضرت وصیت کرد که البته آن ها را تصرف کردند تصرف جریان خلافت اموالی است که در اختیار فاطمه (سلام الله علیها) بود. حوائط سبعه و امثال این ها را تکلیفش را فاطمه مشخص است چون این ها وقف خاص بر فاطمه توسط پیامبر (صلی الله علیه وآله) بود. متولی وقف فاطمه بودند بعد از رحلت پیامبر، حضرت داشت وصیت می کرد که بعد از من حوائط سبعه باید تحت تصرف علی باشد عزیزان بیننده مستحضر هستید اصطلاح حوائط سبعه باغ های هفتگانه است.

مجری:

یعنی علاوه بر فدک هم بوده است؟

استاد جباری:

بله، فرق فدک و این ها در این است که فدک در زمان حیات پیامبر به ملکیت فاطمه در آمد ارث نبود نحله و هبه بود به امر الهی در سال هفتم بعد از این که فدک، فتح شد تعبیر فتح شاید به این معنا باشد که آن جا به جنگ فتح شد در حالی که این طور نبود بدون جنگ به دست آمد. چون اهالی فدک دیدند وقتی مسلمان ها بر خیبر هفت قلعه تو در تو چیره شدند گفتند ما حریف مسلمان ها نمی شویم طلب صلح کردند. وقتی صلح شد بدون جنگ

(فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكاب‏)

چيزی است که شما برای به دست آوردن آن (زحمتی نکشيديد،) نه اسبی تاختيد و نه شتری!

سوره حشر (59): آیه 6

به تعبیر سوره حشر این در اختیار پیامبر است فیئ حساب می شود نه غنیمت وقتی که فیئ شد دیگر در اختیار پیامبر است. بعد از این جریان آیه 26 سوره اسراء نازل شد

(وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا)

و حق نزديکان را بپرداز، و (همچنين حق) مستمند و وامانده در راه را! و هرگز اسراف و تبذير مکن،

سوره اسراء (17): آیه 26

به امر الهی به ابلاغ جبرئیل، پیامبر اکرم، فاطمه را فرا خواند و فدک را به فاطمه بخشید، هبه کرد، داد، تحویل داد و به قبض فاطمه دارد قبض و إقباض اصطلاحاً صورت گرفت. شهودی وجود داشت مثل امیر المؤمنین، مثل ام ایمن و مثل حسنین این ها شاهدان ماجرا بودند. شاهد که چه عرض کنم یعنی در طول سه سال از سال هفتم تا اوایل یازدهم که رحلت پیامبر (صلوات الله علیه) صورت گرفت صحابه هم مکرر می شنیدند که فدک در ید و اختیار فاطمه است، درآمدهایش به فاطمه دارد می رسد مکرر گفته شد پیامبر در جمع مسلمان ها اعلام کرد یا اصلاً نیاز به این شهود خاص نبود. منتها وقتی بخواهند مانع چیزی بشوند طبیعتاً بهانه می آورند ام أیمن زن است و حسنین بچه هستند علی هم یک نفر است شاهد باید دو تا زن باشد از این بهانه ها برای ندادن فدک آوردند.

فدک در زمان حیات پیامبر هبه شد در اختیار فاطمه (سلام الله علیها) بود اما دیگر اموال مثل حوائط سبعه، مثل بازار محذور در مدینه، قلعه های بنی النضیر حتی بنی قینقاع یا مثل بعضی از قلعه های فدک، سلاله می گوید یکی دو قلعه خیبر هم به جنگ فتح نشد به صلح فتح شد وقتی به صلح فتح شد مقوله فیئ محسوب می شد.

تَیماء همین طور باد القراء نزدیک خیبر با جنگ فتح شد اما تیماء مثل فدک با صلح فتح شد منتها مثل فدک در زمان حیات پیامبر به فاطمه واگذار نشد این از مقوله ارث می شود وقتی در اختیار پیامبر بود بعد از رحلت پیامبر به دخترش به عنوان ارث می رسد. این ها طبیعتاً مورد وصیت فاطمه (سلام الله علیها) قرار گرفت از جمله حوائط سبعه.

حوائط سبعه، مُخیریق یهودی از بنی النضیر سال سوم وقتی جنگ احد رخ داد علی رغم این که دیگر یهودیان به کمک پیامبر نیامدند اما این با حریّت آمد و در احد هم شهید شد اعلام کرد اگر من شهید (کشته) شدم حوائط سبعه (باغ های هفتگانه) از آن پیامبر باشد. در اختیار پیامبر بود پیامبر هم وقف کرد روایتی از امام رضا (علیه السلام) داریم. رسول خدا (صلی الله علیه وآله) این ها را وقف کرد منتها متولی وقف را فاطمه (سلام الله علیها) و اهل بیت قرار داد که در اختیارشان باشد و در جای خودش مصرف کنند مشخص بود چطور مصرف خواهند کرد. همین فدک هم که ملک فاطمه بود یک نیم گزارش تاریخی هم کسی بتواند بیاورد که در فاصله سال هفتم تا دهم یک مختصری در زندگی فاطمه تغییر ایجاد شده است.

درآمد فدک طبق نقل مرحوم ابن طاوس در کتاب کشف المحجة لثمرة المهجة فرزندش نوشت می گوید درآمد فدک در سال بین 24 هزار بعضی تا 70 هزار دینار نه درهم سکه طلا درآمد داشت. آن وقت با این درآمد خانه فاطمه همان خانه است نه پرده ای، نه تجملی و نه زینتی ابن طاوس تصریح می کند صرف محرومین و فقرای مدینه می شد حوائط سبعه هم به همین ترتیب بود. وصیت مکتوب فاطمه ناظر به اموالی است که ارث به آن حضرت رسید وصیت شفاهیش هم بخش دیگری است که حضرت برای بعد از شهادت شان وصیت می کنند هم بحث غسل، کفن و دفن شبانه و هم این که تکلیف امیر المؤمنین را از لحاظ خانوادگی روشن می کند. یعنی فاطمه (سلام الله علیها) وصیت می کند به ازدواج امیر المؤمنین با خواهر زاده اش أمامه بنت زینب و این که او مثل مادر رئوف و مهربان برای فرزندان من است. فاطمه (سلام الله علیها) نگران حال بچه ها و امیر المؤمنین (سلام الله علیه) است در بخشی از وصیت شفاهیش این را مطرح می کند.

بعد هم مسئله شهادت آن حضرت است تاریخ شهادت و آن شب خاصی که مثل فردا شبی البته یک نکته ای عرض کنم تا قبل از این که وارد تفصیل مسئله بشویم. درباره تاریخ شهادت فاطمه (سلام الله علیها) یک روایت خوبی در دلائل الإمامة طبری امامی از امام صادق (سلام الله علیه) داریم، ابو بصیر از امام صادق (سلام الله علیه) شهادت فاطمه را نقل می کند چنان که روایت جامعی است تاریخ ایشان ولادت فاطمه را بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت می گوید و هم تاریخ شهادت فاطمه (سلام الله علیها) و هم سبب شهادت را

«وَ كَانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا »

وفات از آن ضربه «نعل السیف» غلاف شمشیر می گوید:

«أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَى عُمَرَ لَكَزَهَا بِنَعْلِ السَّيْفِ بِأَمْرِهِ فَأَسْقَطَتْ مُحَسِّناً وَ مَرِضَتْ مِنْ ذَلِكَ مَرَضاً شَدِيداً، وَ لَمْ تَدَعْ أَحَداً مِمَّنْ آذَاهَا يَدْخُلُ عَلَيْهَا.»

قنفذ با امر عمر غلاف شمشیری که به پهلوی فاطمه زد حضرت می گوید سبب وفات چنین چیزی بود. از این جا تا آن جا حضرت تصریح می کند به سوم جمادی الثانی یعنی روایتی است که در آن ذکر روز و ماه شده ماه شهادت آمده است. روایات دیگر می گوید حضرت گفتند 95 روز بعد از رحلت پیامبر این روایت تصریح به روز و ماه می کند. این که عرض کردیم مثل فردا شبی چون دارد که:

«لِثَلَاثٍ خَلَوْنَ مِنْه‏»

دلائل الإمامة( ط- الحديثة)؛ نويسنده: طبرى آملى صغير، محمد بن جرير بن رستم‏ (تاريخ وفات مؤلف: قرن 5)، محقق / مصحح: قسم الدراسات الإسلامية مؤسسة البعثة، مكان چاپ: ايران؛ قم‏: 1413ق، ص134

سه روز از جمادی الثانی گذشته، یعنی این که آیا شب چهارم است؟ یا نه مراد شب سوم است «ثلاث خلون» یعنی تسامحاً باید روز سوم را هم شهادت حساب کنیم فردا شب وقتی که هلال سوم جمادی الثانی دیده می شود در واقع وارد سوم می شویم با بعضی از بزرگان صحبت می کردیم تلقی شان همین بود «ثلاث خلون» شب سوم است نه ورود به چهارم که پس فردا شب باشد.

به هرحال مثل فردا شبی یک شب خاصی است و یک سلسله ای از مسائل در ارتباط با مثل فردا شبی وجود دارد. اصلا بحث زمان شهادت است ما بین مغرب و عشاء و کیفیت شهادت از آن لحظات آخر سخنانی که حضرت می گوید کیفیت خبردار شدن امیر المؤمنین خود لحظات آخری که با هم وداع می کنند خیلی جانسوز است طبق روایاتی که وجود دارد. بحث تغسیل، تکفین، وداع، نماز و دفن سلسله ای از مباحث است.

 (میان برنامه)

مجری:

السلام علیکِ یا ام الأئمة النجباء یا زهراء، عرض تسلیت و تعزیت مجدد دارم خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند با ویژه برنامه ماه نیلی در خدمت شما هستیم. در بخش قبلی برنامه نکات بسیار حائز اهمیتی را فرمودند پیرامون واقعه احراق بیت، عیادت های که از حضرت زهرا (سلام الله علیها) انجام شد و وصایای مکتوب و شفاهی حضرت. الان به حالات و لحظات عمر مبارک حضرت رسیدیم و آن اتفاقاتی که در شب شهادت اتفاق افتاد وقت شهادت را اشاره کردید مجدداً از شما تقاضا می کنم به صورت مشروح برای ما بفرمایید چه اتفاقی افتاد که شهادت اتفاق افتاد، روح از بدن مفارقت کرد امیر المؤمنین آمدند جریان غسل، تکفین و تدفین انجام شد؟

استاد جباری:

مجدد به عیادت ها بر گردم فقط عیادت آن دو نفر را اشاره ای کنم این را فقط ما نقل نکردیم مرحوم صدوق نقل کرده است در کتاب سلیم هم آمده است مهم این است که در متون عامه هم آمده است ولذا تلاش دارند کتاب الإمامة والسیاسة ابن قطیبه را از دور خارج کنند و زیر سوال ببرند که ابن قطیبه این چنین کتاب را نداشت. اگر نداشت در طول قرون متمادی این همه علمای عامه چرا به نقل از ابن قطیبه از الإمامة والسیاسة نقل کردید و استناد دادید و بعضی از علمای شان هم به ابن قطیبه اعتراض کردند چرا هر چیزی را برداشتی گفتی؟ بعضی شان با صراحت گفتند ابن قطیبه چیزی برای صحابه نگذاشته است و هر چیزی را نقل کرده است در حالی که نباید این ها نقل می شد چرا که آبروی صحابه باید حفظ بشود بر اساس همان مشیی که دارند. طبیعتاً آب در هاون کوبیدن است کتاب الإمامة والسیاسة از ابن قطیبه است ابن قطیبه از علمای عامه است.

اصلا به قول بعضی از محققین سلمنا که این کتاب مال ابن قطیبه نیست اما کتاب، کتاب عامی است کتابی که با مدح خلفاء شروع شده است کسی سر تا پای کتاب را نگاه می کند متوجه می شود این کتاب از قرون اولیه هم است آن جا حقایقی را آورده است. بحث دو هجمه و بیعت گرفتن اکراهی و اجباری از اصحاب و امیر المؤمنین را آورده است. «أخرجوا علیاً» عمر آمد تهدید کرد و ... در همان جا به دنبال اخذ بیعت اجباری از امیر المؤمنین (سلام الله علیه) می گوید ابوبکر و عمر به هم گفتند ما فاطمه را اذیت کردیم برویم عیادتی و طلب رضایت از او کنیم. طلب رضایت از فاطمه به یک عیادت درست می شود یا باید آن غلط اصلی که کردید حق غصب، حق را بر گردانید!

 ابن قطیبه می گوید آمدند و فاطمه اذن نداد سراغ امیر المؤمنین (سلام الله علیه) رفتند علی را واسطه کردند. امیر المؤمنین واسطه شد نزد فاطمه آمد فرمود این ها یک چنین تقاضایی کردند من وعده دادم که بیایم و از تو تقاضا کنم فاطمه (سلام الله علیها) جملاتی در این جا دارد که خیلی جانسوز است. اگر تو چنین وعده ای دادی من تابع و تسلیم تو هستم

«إِنْ كُنْتَ قَدْ ضَمِنْتَ لَهُمَا شَيْئاً فَالْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ النِّسَاءُ تَتَّبِعُ الرِّجَالَ لَا أُخَالِفُ عَلَيْكَ بِشَيْ‏ءٍ فَأْذَنْ لِمَنْ أَحْبَبْتَ فَخَرَجَ عَلِيٌّ (علیه السلام) فَأَذِنَ لَهُمَا فَلَمَّا وَقَعَ بَصَرُهُمَا عَلَى فَاطِمَةَ (علیها السلام) سَلَّمَا عَلَيْهَا فَلَمْ تَرُدَّ عَلَيْهِمَا وَ حَوَّلَتْ وَجْهَهَا عَنْهُمَا فَتَحَوَّلَا وَ اسْتَقْبَلَا وَجْهَهَا»

علل الشرائع؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: كتاب فروشى داورى، ج1، ص188

خانه، خانه تو است اگر چیزی به این ها وعده دادی من تابع تو هستم مخالفت تو را نمی کنم هر کس را که می خواهی اذن بده اذن داده شد آمدند هم ابن قطیبه و هم متون ما تصریح دارند سلام کردند جواب نشنیدند. جواب سلام مگر واجب نیست؟ اما آن جایی که سلامتی در میان باشد نه دو نفری که این همه ظلم کردند در حق مثل فاطمه ای، فاطمه جواب سلام بدهد یعنی من از شما راضی هستم. در واقع عدم پاسخ سیاسی بود یک اصلی هم در سیره می شود از آن استنباط کرد، بله آن جایی که عدم پاسخ سلام به منزله اظهار یک موضع دینی و سیاسی باشد آن جا وجوب کنار می رود بلکه عدم جواب واجب می شود. لذا فاطمه (سلام الله علیها) رویش را به سمت دیوار بر گرداند این ها شروع کردن سخن گفتن ما برای عذر خواهی آمده ایم.

فاطمه قبل از این که، این ها سخن بگویند فرمود من یک سوال از شما می کنم آیا از پدرم نشنیدید رضای فاطمه رضای من است سَخَط فاطمه، سَخَط من است؟ گفتند بله شنیدیم دست به سمت آسمان بلند کرد و فرمود خدا و فرشتگان را شاهد می گیرم که:

«قَالَتْ فَإِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَ مَلَائِكَتَهُ أَنَّكُمَا أَسْخَطْتُمَانِي وَ مَا أَرْضَيْتُمَانِي‏»

شما من را به سَخط آوردید و رضایت من را کسب نکردید.

«اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ فَاشْهَدُوا يَا مَنْ حَضَرَنِي»

حاضران شاهد باشید

«أَنَّهُمَا قَدْ آذَيَانِي فِي حَيَاتِي وَ عِنْدَ مَوْتِي»

در حیاتم اذیتم کردم هنگام رحلتم که الان در حال بیماری

«وَ اللَّهِ لَا أُكَلِّمُكُمَا مِنْ رَأْسِي كَلِمَةً»

هیچ سخنی با شما نخواهم گفت

«حَتَّى أَلْقَى رَبِّي»

تا خدایم را ملاقات کنم

«فَأَشْكُوَكُمَا إلیهِ بِمَا صَنَعْتُمَا بِي وَ ارْتَكَبْتُمَا مِنِّي»

علل الشرائع؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: كتاب فروشى داورى، ج1، ص188

نسبت به آن چه که به من انجام دادید شکایت شما را بکنم.

 در نقل ابن قطیبه است فرمود من در هر نمازی بر شما نفرین خواهم کرد. این ها بلند شدند و مأیوس از خانه خارج شدند از این بحث بگذریم یکی از شواهد این کسب رضایت، کسب رضایت صادقانه نیست این که در نقد ابن قطیبه دارد ابوبکر در همان جا بحث حدیث مجعول را به رخ فاطمه می کشد. ما گروه پیامبران

«إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَاهُ صَدَقَة»

این فاطمه است چنین حدیثی اگر از پیامبر صادر شده بود که فاطمه و علی باید قبل از شما شنیده بود. نشان می دهد که صداقتی در میان نیست در واقع نوعی آبرو خریدن نزد مردم بود گویا به خاطر این کارها متهم شده بودند گفتند ما رفتیم که رضایت فاطمه را بگیریم. لذا حضرت با این تدبیر و سیاست هیچ روزنه ای نگذاشت در تاریخ باقی بماند.

بعد بحث وصیت: آخرین تیر را فاطمه تابوت آبروی این ها کوبید با وصیت شفاهی خودشان به امیر المؤمنین (سلام الله علیه) با تأکید که من حاضر نیستم این دو نفر به اسم برد. در بعضی از تعابیر به صورت کلی آمده است آن های که در حق من ظلم کرده اند حاضر نیستم در تشییع جنازه من حضور پیدا کنند. در بعضی از روایات اسم برده است. این روایت را در علل الشرایع مرحوم شیخ صدوق آورده است همین طور در روضة الواعظین فتّال هم آمده است.

شاید از وصایای شفاهی فاطمه (سلام الله علیها) در روز آخر بوده باشد که امام صادق (سلام الله علیه) نقل کرده است. بعضاً‌ به عنوان یک سوال یا شبهه مطرح کرده بودند در آن لحظات آخر علی و فاطمه تنها بودند همه را از اتاق خارج کردند چه کسی این را نقل کرده است؟ از امام صادق (سلام الله علیه) روایت دارد که امام صادق (سلام الله علیه) در پاسخ به سوال یک فردی به نام عمرو ابن ابی المقدام و زیاد ابن عبید الله در علل الشرایع مرحوم صدوق، جلد 1، صفحه 188 و همین طور بحار علامه مجلسی، جلد 78، صفحه 253 آمده است. این دو نفر نزد امام صادق (سلام الله علیه) آمدند و سوال کردند آیا حمل جنازه با آتش جایز است می شود انجام بشود؟ رنگ حضرت متغیر شد

«فَتَغَيَّرَ لَوْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) مِنْ ذَلِكَ»

حدیث طولانی است حضرت راجع به ظلم های که نسبت به فاطمه شد

«ثُمَّ سَاقَ الْحَدِيثَ الطَّوِيلَ فِيمَا جَرَى بَيْنَ فَاطِمَةَ وَ الظَّالِمِينَ الْمَلْعُونِينَ إِلَى أَنْ قَالَ فَلَمَّا نُعِيَتْ إِلَى فَاطِمَةَ (علیها السلام) نَفْسُهَا»

وقتی که لحظات آخر عمر فاطمه بود فاطمه فهمید کم کم از دنیا خواهد رفت

«أُرْسِلَتْ إِلَى أُمِّ أَيْمَنَ وَ كَانَتْ أَوْثَقَ نِسَائِهَا عِنْدَهَا وَ فِي نَفْسِهَا فَقَالَتْ يَا أُمَّ أَيْمَنَ إِنَّ نَفْسِي نُعِيَتْ إِلَيَّ فَادْعِي لِي عَلِيّاً فَدَعَتْهُ لَهَا»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج87، ص253

سراغ ام أیمن فرستاد، بانوی خیلی وفاداری بود سال ها در خانه امیر المؤمنین، فاطمه و خانه پیامبر بود به او گفت علی را فرا بخوان وقتی امیر المؤمنین وارد شد فاطمه (سلام الله علیها) در نقل روضة الواعظین دارد هر کس که آن جا بود بیرون کردند.

«ثُمَّ بَكَيَا جَمِيعاً سَاعَةً وَ أَخَذَ عَلِيٌّ رَأْسَهَا وَ ضَمَّهَا إِلَى صَدْرِه‏»

سر فاطمه (سلام الله علیها) را امیر المؤمنین در آغوش گرفت «بَكَيَا جَمِيعاً سَاعَةً»، ساعتی گریستند نگاه مظلوم به مظلومه احتمالاً در این جا با نگاه و این گریه، گفتگوها دارند. بعد شروع می کند به وصیت اصلی شفاهی فاطمه (سلام الله علیها) این جا است که:

«أُرِيدُ أَنْ أُوصِيَكَ بِأَشْيَاءَ فَاحْفَظْهَا عَلَيَّ»

وصایایی دارم می خواهم به این ها عمل کنید حضرت فرمود:

«فَقَالَ لَهَا قُولِي مَا أَحْبَبْتِ»

هر چه دلت می خواهد بگو عمل خواهم کرد. اولین که:

«قَالَتْ لَهُ تَزَوَّجْ فُلَانَةَ تَكُونُ لِوُلْدِي مِنْ بَعْدِي مِثْلِي»

یعنی با أمامه خواهر زاده ام ازدواج کن که برای فرزندان من مثل خودم است.

 دوم: بحث تابوت

«وَ اعْمَلْ نَعْشِي رَأَيْتُ الْمَلَائِكَةَ قَدْ صَوَّرَتْهُ لِي»

آن تابوت را توصیف کرد در پرانتز عرض کنم چون خیلی سوال می شود راجع به محل دفن فاطمه (سلام الله علیها) سه احتمال مطرح کردند خانه، روضة النبی و بقیع اما طبق روایتی که از امام رضا (علیه السلام) آمده است. روایت احمد ابن ابی نصر بزنطی و طبق آن چه که متسالم و مورد اعتقاد بزرگان شیعه است مثل مرحوم شیخ صدوق که تصریح می کند سه قول است

«سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا (علیه السلام) عَنْ قَبْرِ فَاطِمَةَ (سلام الله علیها) فَقَالَ دُفِنَتْ فِي بَيْتِهَا»

معاني الأخبار؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ص268

«والصحیح عندي دُفِنَتْ فِي بَيْتِهَا»

صحیح نزد من این است که فاطمه در خانه اش دفن شد.

 ما باشیم و اصلا این سه قول در روضة النبی که داخل مسجد بود می فهمیدند داخل بقیع همین طور ولو این که شب بود ولی احتمال این که متوجه بشوند بود. با توجه به روایت امام رضا (علیه السلام) که از امام صادق می کند «دُفِنَتْ فِي بَيْتِهَا»، عیسی ابن موسی نامی از غیر شیعیان بوده می گوید: «دُفِنَت فی البقیع» آن طرف از امام صادق می پرسد شما چه می گویید؟ حضرت فرمود گفت؛ گفت من چه کار به این دارم می خواهم شما از آبائتان بفرمایید فرمود «دُفِنَت فی بَیتِها» امام رضا (علیه السلام) هم این را نقل می کند. لذا بر همین اساس مرحوم صدوق می فرماید در خانه بود.

آن خطبه 202 نهج البلاغه کلمات معروف امیر المؤمنین که بعد از دفن فاطمه (سلام الله علیها) وقتی خاک ها را امیر المؤمنین داخل قبر ریخت قبر را صاف کرد

«دَفَنَهَا وَ عَفَّى مَوْضِعَ قَبْرِهَا فَلَمَّا نَفَضَ يَدَهُ مِنْ تُرَابِ الْقَبْرِ هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ فَأَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْهِ وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مِنِّي وَ السَّلَامُ عَلَيْكَ مِنِ ابْنَتِكَ وَ حَبِيبَتِكَ- وَ قُرَّةِ عَيْنِك...‏»

الأمالي (للمفيد)؛  مفيد، محمد بن محمد، محقق / مصحح: استاد ولى، حسين وغفارى على اكبر، ناشر: كنگره شيخ مفيد، ص281

«هَاجَ بِهِ الْحُزْنُ» غم های عالم به سوی علی (علیه السلام) هجوم آورد این جا علی (سلام الله علیه) احساس تنهایی می کند. دید فاطمه رفت، واختلصت الزهراء فاطمه را از دست علی ربودند شروع می کند درد دل رو به قبر پیامبر در تعبیر امیر المؤمنین

«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ النَّازِلَةِ فِي جِوَارِكَ وَ السَّرِيعَةِ اللَّحَاقِ بِكَ»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص319

یا:

 

 (1) في بعض النسخ [يمينهم‏].

 (2) الجبان و الجبانة مشددتين المقبرة.

«يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي وَ السَّلَامُ عَلَيْكَ عَنِ ابْنَتِكَ وَ زَائِرَتِكَ وَ الْبَائِتَةِ فِي الثَّرَى بِبُقْعَتِك‏»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص459

وَ الْبَائِتَةِ فِي الثَّرَى بِبُقْعَتِك‏»؛ قرائنی هم در عبارات امیر المؤمنین (سلام الله علیه) است جملات خیلی سوزناک و درد آور است امیر المؤمنین می فرماید یا رسول الله:

«قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي... أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ»

الكافي( ط- الإسلامية)؛ نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏؛ محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد؛ ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران‏، 1407 ق‏؛ ج1، ص 459، ح3

صبرم به سر رسیده است نمی توانم فراق زهرا را صبر کنم از آن عبارات همین استفاده می شود در جوار پیامبر به عبارتی دیگر خانه پیامبر، خانه فاطمه چسبیده به آن حجره ای است که پیامبر در آن دفن شده است حجره خود پیامبر بود نه حجره عایشه که بعد به خودش نسبت داد. این حجره، حجره خاص خود پیامبر بود چسبیده به خانه فاطمه بین آن حجره و خانه فاطمه هم روزنه ای وجود داشت. بر اساس این قرائن می توانیم به این نتیجه برسیم در آن بخشی از خانه که نزدیک ترین جا به قبر پیامبر است در آن جا بدن فاطمه (سلام الله علیها) دفن شده است که ان شاء الله امام عصر (سلام الله علیه) تشریف بیاورند و مکان را مشخص کنند.

عرض بنده این بود اگر ما ترجیح دفن بدن مطهر فاطمه (سلام الله علیها) را در بیتش این جا تشییع چه معنای پیدا می کند؟ چون خیلی ها سوال می کنند تشییع جنازه گفته می شود تابوتی باشد و تابوت را حمل کنند. پاسخ: اولاً وجه تابوت از این جهت است که حضرت می خواست حجم بدنش آشکار نشود. همان که به اسماء مطرح کرد گفت در حبشه این طور بود یعنی یک چوب خم شده ای را روی تابوت قرار می دادند و رویش پارچه می کشیدند به نحوی سقفی برای تابوت قرار می دادند و پارچه می کشیدند که حجم بدن زن مشخص نشود.

فاطمه (سلام الله علیها) برای امیر المؤمنین هم توصیه کرد چنین تابوتی برایش درست کند. نُه نفر خواص هستند در تشییع جنازه شرکت کردند سلمان، ابوذر، مقداد و امثال این ها که اسامی شان در دلائل الامامه آمده است فرصت بشود عرض می کنم. دیگرانی می خواستند در تشییع شرکت کنند ابوذر به آن ها اعلام کرد تشییع فاطمه عقب افتاد رفتند به خیال این که فردا انجام خواهد گرفت. منتها آن ها نا محرم هستند اگر عباس طبق نقلی بوده باشد عباس محرم است که عموی امیر المؤمنین و پیامبر (صلوات الله علیهما) محسوب می شد بقیه فرزندان عباس مثل فضل ابن عباس، سلمان، ابوذر و مقداد نا محرم هستند. پس فلسفه تابوت با آن نعش این جا مشخص می شود.

 اما تشییع نه، در همین حد که این تابوت منتقل بشود از آن جایی که نماز خوانده شده است به محل دفن، آن جا دیگر علی است و فاطمه خیلی جانسوز و سخت است در لحظات دفن علی (سلام الله علیه) واقعاً احساس تنهایی کرد آن جا چه کسی با امیر المؤمنین است؟ حسنین کمکش کردند؟ آن ها طفل شش - هفت ساله هستند. زینبین کمک کردند؟ دختر چهار - پنج ساله هستند عباس کمک کرد؟ در تاریخ هم نداریم که عباس کمک کرده باشد.

این که دو دست در قبر ظاهر شد این تعبیر ابن شهر آشوب است آن جا ندارد دست پیامبر بود چون مادحین می گویند دو دست شبیه دست پیامبر بود قاعدتاً باید پیامبر (صلوات الله علیه) باشد این هم باید حالت مکاشفه بوده باشد کمکی از آن طرف در قبر به امیر المؤمنین رسید والا بدن را خود حضرت برداشت و منتقل کرد گرچه این بدن هم «کالخیال» شده بود.

مجری:

نحیف شده بود!

استاد جباری:

بله، خواستم بحث تشییع را که گاهی گفته می شود توجیهش همین است یعنی تشییع در همین حد است که تجهیز بدن و نمازی خوانده بشود و به محل دفن منتقل بشود مثل پیامبر در حجره ای که از دنیا رفتند همان جا تغسیل، تکفین و تدفین شدند. این تابوت را به امیر المؤمنین سفارش می کند.

«ثُمَّ قَالَتْ فَإِذَا أَنَا قَضَيْتُ نَحْبِي فَأَخْرِجْنِي مِنْ سَاعَتِكَ أَيَّ سَاعَةٍ كَانَتْ مِنْ لَيْلٍ أَوْ نَهَارٍ»

هر زمانی که من از دنیا رفتم شب یا روز باشد همان لحظه من را به سمت دفن ببر

«وَ لَا يَحْضُرَنَّ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ وَ أَعْدَاءِ رَسُولِهِ لِلصَّلَاةِ عَلَيَّ أَحَد»

حتماً حاضر نشوند کسی از آن ها حق ندارد نماز بر بدن من بخواند.

«قَالَ عَلِيٌّ ع أَفْعَل‏»

علل الشرائع؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: كتاب فروشى داورى، ج1، ص188

انجام خواهم داد. فاطمه (سلام الله علیها) با این کار ضربه نهایی را زد آن ها می دانستند چه کرد. ولذا ابوذر آن شب اعلام کرد صبحگاهان در بقیع آمدند منتظر بودند حتماً فاطمه را در این جا دفن می کنند نماز می خوانیم شرکت در نماز یک وجهه ای برای ما ایجاد خواهد کرد. صبحگاهان متوجه شدند کار از کار گذشته است به آن ها خبر داده شد دیشب فاطمه دفن شده است. در بقیع هم دیدند صورت های قبری وجود دارد امیر المؤمنین شبانه صورت های قبری را در بقیع ایجاد کرد که این ها تصور کنند در بقیع دفن شده است. ولذا آن جا دارد عمر خیلی ناراحت و عصبانی شد حتی نسبت به بعضی از اصحاب امیر المؤمنین به نظرم مقداد بود متعرض شد که این خبر را رساندند گفت نمی شود تنها دختر پیامبر از دنیا رفته ما بر او نماز نخواندیم باید از زن های مدینه کسانی بیایند این قبور را نبش کنند ببینند قبر فاطمه کدام است ما بر او نماز بخوانیم.

آن جا دارد خبر به امیر المؤمنین (سلام الله علیه) رسید غضبناک شد

«فَبَلَغَ ذَلِكَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فَخَرَجَ مِنْ دَارِهِ مُغْضَباً وَ قَدِ احْمَرَّتْ عَيْنَاهُ وَ دَارَتْ أَوْدَاجُهُ وَ عَلَى يَدِهِ قَبَاهُ الْأَصْفَرُ الَّذِي لَمْ يَكُنْ يَلْبَسُهُ إِلَّا فِي كَرِيهَةٍ، يَتَوَكَّأُ عَلَى سَيْفِهِ ذِي الْفَقَار...»

نام كتاب: الهداية الكبرى‏؛ نويسنده: خصيبى، حسين بن حمدان‏، (تاريخ وفات مؤلف: 334 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: البلاغ‏، مكان چاپ: بيروت‏1419 ق‏، ص 180

قبای زرد رنگی که در حوادث خاص می پوشید آن را پوشید و ذو الفقار را برداشت و غضبناک سمت بقیع آمد طبق بعضی از این نقل ها که این صحنه را گزارش کردند این جا بار دوم که یقه عمر را می گیرد به زمین می زند بعد از هجومش به بیت «أَخَذَ بَتَلَابِيبِ عُمَر فَصَرَعَه‏» به زمینش زد فرمود در قصه مربوط به فاطمه من مأمور به صبر بودم هجوم به بیت آوردید نسبت به غصب حقی که کردید من مأمور به صبر بودم اما در مورد قبر فاطمه تحمل نخواهم کرد بدانید اگر ذره ای از این خاک ها جابجا بشود زمین را از خون تان سیراب می کنم با این تهدید و با آن چهره حضرت، ابوبکر واسطه شد گفت کسی قصد تعرض نسبت به این قبور را ندارد. به همین شکل مسئله خاتمه پیدا کرد برای تاریخ فاطمه (سلام الله علیها) این پیام را گذاشت چرا باید قبر تنها دختر پیامبر (صلی الله علیه وآله) مخفی باشد و در طول تاریخ معلوم نباشد؟

 آن چه راجع به مسئله لحظات آخر شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و آن چه که در آن شب اتفاق افتاد بد نیست اشاره ای در این فرصت کوتاه کنم آن روایت مفصل مرحوم علامه مجلسی در بحار الأنوار، جلد 43 روایت وَرَقَةُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَزْدِي‏ که هرچند سندش ضعیف است اما متنش قابل پذیرش و توجیه است. آن جا، آن شب، غسل و وداع را توصیف می کند و جمله بعد از غسل دادن بچه ها را طلب کرد بیایید وداع کنید (قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ يَدَيْهَا)

«فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ يَدَيْهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِيّاً وَ إِذَا بِهَاتِفٍ مِنَ السَّمَاءِ يُنَادِي يَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْكَيَا وَ اللَّهِ مَلَائِكَةَ السَّمَاوَاتِ فَقَدِ اشْتَاقَ الْحَبِيبُ إِلَى الْمَحْبُوبِ قَالَ فَرَفَعْتُهُمَا عَنْ صَدْرِهَا وَ جَعَلْتُ أَعْقِدُ الرِّدَاء»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج43، ص179

فضه می گوید صحنه ای است که علی گفت امیر المؤمنین گفت دیدم ناله ای از فاطمه بلند شد «وَمَدَّت یدیها» ماداحان محترم گاهی می گویند دیدم بند کفن باز شد در نقل نیست. ولذا این تعبیر را حمل بر عالم مکاشفه می شود کرد نه این که روح به جسم فاطمه برگشته باشد برای بچه ها سخت تر است که روح بر گردد فاطمه زنده بشود دوباره از دنیا برود.

به نظرم عالم مکاشفه ای بود که برای علی صحنه پیدا شد شاید بچه ها هم آن صحنه را دیدند این طور نبود که بند کفن باز بشود این اضافه ای که گاهی ماداحان می کنند « وَ مَدَّتْ يَدَيْهَا» وداعی این چنینی بین فاطمه (سلام الله علیها) و فرزندانش صورت گرفته است.

مجری:

احسنتم، طیب الله انفاسکم، خیلی ممنون و متشکرم استفاده کردیم التماس دعا داریم. از همه عزیزان هم التماس دعای خیر داریم قطعاً در این شب ها در رأس همه دعاها باید دعایی برای سلامتی و ظهور موفور السرور منتقم آل محمد (علیهم السلام) باشد و عرض ما هم این باشد که: اللهی بفَاطِمَةَ وَ أَبِيهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِيهَا عَجّل لولیک المنتقم الفرج والعافیة والنصر

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته


ماه نیلی - ویژه برنامه بزرگداشت شخصیت حضرت زهرا سلام الله علیها>

فاطمیه اسناد تاریخی احراق بيت هجوم احتجاج عیادت زنان وصیت حضرت دفن شبانه