آینه تاریخ حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری

برنامه آینه تاریخ با موضوع پاسخگویی به شبهات تاریخ اسلام
کارشناس: حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری
جلسه هجدهم


بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:29/05/1400

برنامه:آیینه تاریخ

مجری:

السلام علي الحسين و علي علي ابن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين

بسم رب الشهداء و الصديقين والصلاة علی محمد خاتم النبیین وعلی آله الطیبین الطاهرین لا سیما بقیة الله فی الأرضین.

سلام وقت شما بخیر بینندگان محترم شبکه جهانی حضرت ولی عصر و برنامه آیینه تاریخ، «اعظم الله أجورکم» تسلیت عرض می کنیم این روزها و این مناسبت های جانگداز ایام عزاداری آقا امام حسین (ع) را خدمت شما عزیزان و همراهان گرامی، در روزی که متعلق به آقا امام عصر هست از این شبکه در خدمت شما هستیم با برنامه آیینه تاریخ که إن شاءالله بهرمند خواهیم شد از استاد گرانقدر مان و کسی که الحمد الله سکاندار این برنامه هست و ما را هدایت می کند به آن جای که إن شاءالله سؤال ها را از خدمت شان بپرسیم جناب آقای دکتر جباری استاد حوزه و دانشگاه، پژوهشگر تاریخ و سیره، خدمت استاد عزیز مان هم عرض سلامی بکنیم و إن شاءالله برنامه را آغاز کنیم، سلام علیکم وقت شما بخیر «اعظم الله أجورنا و أجورکم».

استاد جباری:

علیکم السلام و رحمة الله

بسم الله الرحمن الرحیم اعظم الله أجورنا و أجورکم بمصاب سیدنا الحسین (سلام الله علیه)

بنده هم عرض سلام و ادب دارم حضور حضرت عالی و عزیزان بیننده این برنامه هر جای که شرف حضور دارید إن شاءالله که موفق و سربلند باشید و إن شاءالله همه موفق شده باشیم به انجام عرض إرادات و عزاداری ها و شناخت هر چه بیشتر نسبت به فلسفه حرکت أباعبدالله (س) و شهادت آن حضرت و إن شاءالله این روزها زمینه افزونی تولی تبری در همۀ ما باشد إن شاءالله هم نسبت به وجود مقدس أباعبدالله و مکتب اهل بیت و اهل بیت رسول خدا (ص)، حُب و ولایت تشیع مان افزون شده باشد و هم نسبت به دشمنان آنها چه دشمنان قدیم چه دشمنان جدید و موجود إن شاءالله همه تبری مان قوی شده باشد که این گفت که:

رگ رگ است اين آب شيرين و آب شور

 در خلايق مي رود تا نفخ صور

این قصه دو جریان حق و باطل هم چنان ادامه دارد منتهی صورت ها فرق می کند جریان ها فرق می کند چهره ها فرق می کند و إلی این دو قصه همچنان ادامه دارد إن شاءالله خداوند توفیق شناخت این دو جبهه حق و باطل را به همۀ ما در هر زمانی عطا کند، در خدمت تان هستم.

مجری:

خیلی متشکرم در واقع همین که شما فرمودید حضرت امام حسین (ع) فرمودند مثل من هیچ وقت با مثل یزید بیعت نمی کند خودش بر همین است که حق و باطل همیشه هست إن شاءالله که با ظهور آقا امام زمان (عج) همیشه حق آن مظهر واقعی خودش را پیدا کند و آنجا دیگر باطلی نتواند خودش را بالاخره بالا بکشد و گردن کشی کند.

استاد عزیزمان! در چنین روزی که 11 محرم هست و یگ روز بعد از واقعه عاشورا، کمتر 1400 سال پیش واقعه عاشورا که رخ می دهد می خواهیم بدانیم در 24 ساعتی مثل این روزها تا این لحظاتی که ما در خدمت شما هستیم خب شهادت امام حسین (ع) رخ داده و خاندان اهل بیت کلی مصیبت کشیدند اوضاع و حال و هوای کربلاء از دیشب تا کنون چه گونه بوده؟ اسرا در چه اوضاعی بودند؟ و خلاصه در کربلاء چه گذشته؟ چه زمانی به کوفه رفتند و چه زمانی وارد کاخ آن پلید (إبن زیاد) شدند؟

استاد جباری:

حادثه کربلا حادثه عجیبی است یعنی یک بخشی دیروز هست (روز عاشورا) که اوج مصائب هست تا می رسد به عصر عاشورا و شهادت أبی عبدالله (سلام الله علیه) و مسئله قتلگاه و آن لحظات بسیار عجیب و جانسوزی که منجر شد به شهادت آن حضرت، اصلاً از دائره وصف خارج است و هر کس که معرفت و بصیرتش، پاکیش، طهارتش، شباهتش نسبت به وجود مقدس أباعبدالله (ع) و اهل بیت معصوم پیامبر اکرم بیشتر باشد عظمت مصیبت برایش بیشتر ملموس می شود و لذا وقتی که به عمق و عظمت مصیبت انسان می رسد نزدیک می شود به فهم آنچه که در زیارت عاشورا مطرح است که مصیبتی است که

«عَظُمَتْ مُصِیبَتُکَ فِی السَّمَاوَاتِ عَلَى جَمِیعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ»

قریب این مضامین در زیارت عاشورا تکرار شده که می خواهد مصیبت در عالَم هستی تأثیر گذار بوده و لذا اینکه برخی از افراد جاهل اند و بی معرفت در این شبکه های وهابی و امثال اینها گاهی با حالت تمسخر شیعیان را مسخره می کنند که هزار و اندی سال گذشته دست بر نمی دارند هنوز گریه می کنند و امثال اینها؛ چون خداوند شعور و فهم را در ارتباط با این قصه از آنها گرفته راه ها باید بروند تا برسند به آن فهم یک شیعه و احساس یک شیعه، حالت درک یک شیعه نسبت به عظمت این مصیبت.

مجری:

در واقع یک مسلمان واقعی.

استاد جباری:

مسلمان واقعی می فهمد که چه رخ داده مثل حسینی در مثل دیروزی به شهادت رسیده که محبوب حق است دوردانه هستی است و آن هم با آن وضعی که در ارتباط با آن حضرت عمل کردند، لذا خود روز عاشورا که مصائب متعدد، یکی بزرگتر از دیگری، اما بعد از حادثه عاشورا هم مصیبت تمام نشد تازه شروع شد و آن اینکه که اهل بیت (ع) نسبت به نوامس شان غیرت داشتند چرا که هر مسلمان غیوری نسبت به نامسش غیرت دارد اهل بیت (ع) دیگر اوج غیرت هستند تجسم غیرت هستند پیامبر اکرم (ص) خودشان را غیورترین معرفی می کردند نسبت به همۀ بشریت انبیاء حتی نسبت به حضرت إبراهیم می فرمودند پدرم إبراهیم غیور بود و من با غیرت تر هستم، نه اینکه حضرت إبراهیم غیرتش نقض داشت بلکه پیامبر اکرم در باب تجسم کامل غیرت هست و اهل بیت آن حضرت هم همینطور، گاهی گزارش های عجیبی انسان می خواند در ارتباط با رفتار این عشقیا نسبت به اهل بیت أباعبدالله (سلام الله علیه)؛ کسی نیست به آنها بگوید که شما که دیگر پیروز شدید به آنچه که می خواستید (شهادت أباعبدالله) رسیدید دیگر حمله به خیمه ها چه؟ آتش زدن خیمه ها چه؟ ورود بر این خیمه ها چه؟ و تعرض به دختران أباعبدالله (سلام الله علیه) چه که زبان طاقت ندارد به بیان آنچه که عمل کردند که مثلاً فاطمه بنت الحسین (سلام الله علیها) مطرح میکند که خلخال طلایی در پا داشتم آن ملعونی که آمد و آن را می خواست از پای من خارج بکند می گریست، گفتم چرا تو گریه می کنی؟ گفت که به جهت این کاری که با شما دارم می کنم همیشه، گفتم چرا انجام می دهی؟ گفت که من انجام ندهم دیگری، یا مثلاً گزارش های که حکایت از ربودن گوشواره ها از گوش این دختران دارد در حالی که گوش ها را شکافتند یعنی گوشواره ها را می کشیدند از گوش ها و اینها گزارش های است که حالا فرصت نیست من مستنداتش را از متون کهن تاریخی (تاریخ طبری، الإرشاد مرحوم شیخ مفید، مقتل أبی مخنف، فتوح إبن اعثم، انساب الأشراف بلاذری) همۀ این منابع اینها را نقل کردند غارتگری نسبت به خیام، و غارت کردید چرا آتش می زنید؟ خیمه ها را عمر سعد ملعون دستور داد آتش زدند، آن وقت چه حالی دست داده به این بچه ها و این زنان و دختران بی پناه و اینها طبیعتاً حالا با پاهای برهنه از این خیمه ها سراسیمه بیرون بدوند برای اینکه آتش نگیرند حداقل، در این بیابان پخش بشوند منتشر بشوند و حالا چه کسی باید اینها را جمع بکند این زن های بی پناه را جز حضرت زینب (سلام الله علیها)؟ و این زن های که بعضاً أم کلثم و امثال اینها یا رقیه بنت علی، این زن های یک مقدار با سن بالاتر که آنجا بودند اینها باید بروند یک مقدار بچه ها و زن های دیگر را جمع بکنند و امام سجاد (سلام الله علیه) که بیمار بود به تدبیر الهی و همین باعث نجات آن حضرت شد و یک چنین صحنۀ که واقعاً خیلی آزاردهنده است مطالعه این گزارش ها، بیان این گزارش ها و این مصیبت ها مگر سرد می شود؟ یعنی مگر چه رخ داده بعد از حادثه عاشورا که بر بشریت یک التیامی آمده باشد، بر شیعه التیامی آمده باشد چه رخ داده؟ مگر انتقام این خون گرفته شد؟ مگر حاکمیت به دست اخلاف أبی عبدالله (ع) رسید؟ مگر انتقام خون أباعبدالله (سلام الله علیه) با آن حرکتی که مختار (رحمة الله) انجام داد تمام شد؟ حالا چند نفری از این ملاعین را جناب مختار مجازات کرد اما مصیبت به مراتب بالاتره است و نمی شود مگر اینکه امام عصر (سلام الله علیه) تشریف بیاورند و تازه آنجا هم فکر می کنم که بخشی از مسئله جبران می شود و لذا است که امام عصر (سلام الله علیه) شعارش و اعلامش بر انتصابش به أباعبدالله (سلام الله علیه) است، حالا به هر حال در عصر عاشورا چنین وضعی رخ داد و این ملعون ها حمله کردند و خیام و اُسرا را گرفتند خمیه ها را آتش زدند و طبعاً غروب عاشورا و شب یازدهم این اُسرا در همین کربلا هستند هیچ مورخی نگفته که اینها از کربلا همان وقت خارج شدند، شب یازدهم این اُسرا در کربلا هستند، کجا ساکن هستند؟ خیمه ای هست؟ این را بگذارید کنار برخی گزارش ها که بدن های مطهر این شهداء را در طول روز عاشورا آوردند در یک خیمه ی جای دادند، این اُسرا آن شب که ساکن هستند در همان قسمت کنار ابدان شهداء هستند، این را بگذارید کنار اینکه عمر سعد ملعون بعد از شهادت أبی عبدالله و قطع سر آن حضرت دستور داد سرهای این شهداء را هم جدا بکنند مثل غنائم جنگی تقسیم کرد بین قبائل سرهای شهداء را که این سرها را ببرند به کوفه، هر قبلیه ای به عنوان یک سند افتخار و امتیاز نزد عبیدالله این سرها را عرضه کنند به عبیدالله و به جایزه و پاداش برسند، تصور بکنید شب یازدهم زینب کبرا (سلام الله علیها) و این زنان، امام سجاد (سلام الله علیه) در آنجای که به هر حال منزل کردند در آن بخشی از آن بیابان در آنجا بدن مطهر أبی عبدالله در جای که به شهادت رسیدند فاصله زیادی هم با اینها ندارد و در حالی که در همان عصر عاشورا این ملعون ها دستور تاختن اسب بر بدن آن حضرت را دادند بدن لِه شده و تکه تکه شده در کنار این اُسرا در شب یازدهم، شب یازدهم را با این وضعیت عزیزان ترسیم بکنید تصویر بکنید تصور بکنید، صبح کردند صبح روز یازدهم رسید مثل امروزی عمر سعد ملعون دستور داد کشته های خودشان را با احترام آوردند و نماز برای شان خواندند دفن کردند اما ابدان مطهر شهدای کربلا در پهنۀ بیابان همانطور افتاده، بدن مطهر أبی عبدالله (سلام الله علیه) در آنجای که به شهادت رسیده افتاده بدن خُرد شدۀ آن حضرت، عصر امروز در چنین لحظاتی شاید کمی جلوتر بعد از نماز ظهر و عصر عمر سعد ملعون دستور حرکت داد به سمت کوفه و در گزارش ها هست که اینها را عبور دادند از کنار قتلگاه، طبیعی هم هست فاصله زیادی نبود این زن و بچه از کنار قتلگاه عبور کردند و یک بار دیگر نگاه زینب مظلومه (سلام الله علیها) به بدن مطهر أبی عبدالله (ع) افتاد؛ این گزارش را که در منابع تاریخی مرحوم إبن طاوس نقل کرده، مُثیر الأحزان نقل کرده که وقتی چشم این زنان و عیال أبی عبدالله (سلام الله علیه) به این کشته ها افتاد و به بدن أبی عبدالله (سلام الله علیه) افتاد مجلس عزای گویا برپا شد ناله سر دادند و سر صورت های خودشان زدند و راوی این مسئله می گوید (مرحوم بن طاوس نقل می کند از او) که:

 به خدا قسم زینب بنت علی (سلام الله علیها) را از یاد نمی برم که بر حسین ندبه می کرد و با صدای غم انگیز و دل پر درد فریاد می زد:

«وامحمداه، صَلّیٰ عَلَیْکَ مَلیکُ السَّماء، هَذا حسَینٌ بِالعَراء، مُرَمَّلٌ بالدِّماء، مُقَطَّعُ الأعضَاء وَاثَکْلاه وَ بَنَاتُکَ سَبَایَا»

شکوه به پیشگاه پیغمبر می برد زینب مظلومه (سلام الله علیها) و اینکه این وضعیت حسین (سلام الله علیه) است این هم دخترانت هست یا رسول الله که در حال اسارت دارند حرکت می کنند

«اِلَی اللهِ الْمُشتَکیٰ»

شکوه به پیشگاه خدا می برم

«وَ اِلی مُحَمَّدٍ الْمُصطَفیٰ (ص) و الی عَلِیٍ المُرتَضَیٰ و الی فَاطِمةَ الزَّهراء وَ الی حَمزة سَیّدالشُّهداء. وامُحَمَّداه، وَ هَذا حُسینٌ بِالْعَراءِ تَسفی عَلیه ریحُ الصَّبَاء»

این بدن حسین افتاده در کف این صحرا و باد بر او می وزد باد صبا

«قَتِیل أولادِ البَغَایَا»

فرزندان نا به کار و نا مشروع (زنا زاده ها) او را به قتل رساندند

«وَاحُزْنَاه، وَاکرباه عَلیک یَا اباعَبدِاللهِ، اَلْیَوم مَاتَ جَدِّی رَسُولُ اللهِ»

امروز گویا جدم رسول خدا را از دست دادم

«یَا اصحابَ مُحَمّد، هؤلاء ذُرِیَّةُ المُصطفی»

یا اصحاب محمد (شکوه حضرت زینب است) کجا هستید ای یاران جدم رسول خدا، ای صحابه پیغمبر

«هؤلاء ذُرِیَّةُ المُصطفی یُسَاقُونَ سُوقَ السَّبایَا»

اینها ذریه پیغمبر هستند که مثل اسیران بردگان دارند در اینجا به عنوان اسیر برده می شوند

این گزارش مربوط به حرکت این اسرای کربلا از کربلا در عصر امروز (روز یازدهم، عصر یازدهم) طبق نقل ها دارد که حرکت دادند اُسرا را، آیا فاصله 80 کیلومتری کربلا تا کوفه را امشب طی کردند؟ نه، چون با توجه به خستگی مسیر، طولانی بودن مسیر طبیعتاً در مسیر استراحتی کردند در مسیر کربلا تا کوفه، مثل فردا اینها ادامه مسیر دادند و روز دوازدهم رسیدند به کوفه، روز دوازدهم وارد به کوفه شدند، منتهی چون إبن زیاد ملعون می خواهد به رُخ مردم کوفه بکشد این پیروزیش را و در اوج ذلت و خواری می خواهد نشان بدهد این اسرا را، در گزارش ها چگونگی رفتار با اسرای کربلا آمده که با اینها چگونه رفتار کردند؛ این هم باز اوج زذالت اینها است حالا که پیروز شدید دیگر چرا این زن ها را بر شتران بی جهاز سوار می کنید؟ در گزارش های متون کهن هست إبن اعثم و طبری و دیگران شیخ مفید و اینها نقل کردند که زن ها را بر شتران بی جهاز (من لذا همینجا تصریح بکنم؛ یک گزارشی که بعضاً بعضی مطرح می کنند که دم در ورودی کوفه زینب (سلام الله علیها) سر مطهر أبی عبدالله (علیه السلام) را دید و سر به محمل کوبید؛ محملی در کار نبود گزارش های کهن می گویند شتران بی جهاز بودند، زنان اهل بیت، ناموس اهل بیت را بر شتران بی جهاز، یک وقت شتری است که رویش هودجی قرار دارد بردۀ روی هودج قرار دارد زن ها معمولاً داخل آنجا می نشستند، اینها اوج شقاوت و رذالت را که با غیر مسلمان هم عمل نمی شد با اهل بیت پیامبر عمل کردند، در این گزارش ها هست که زنان اهل بیت را در فتوح إبن اعثم هست جلد 5، صفحه 120، در مقتل حسین خوارزمی جلد دو 40 هست که بر شتران بی جهاز سوار کردند تا کوفه بردند و امام سجاد (سلام الله علیه) را هم با غول و زنجیر بستند غول جامعه؛ غول جامعه غولی است که دست و پا و گردن را فرا می گیرد یعنی به گردن به بندند به دست می بندند و زنجیر به پا هم بسته می شود، یعنی یک غول جامعه می گفتند امام را در غول جامعه کردند تنها باز مانده با این زنان، مرد با این زنان را این چنین.

فتوح إبن اعثم، ج 5، ص 120

مقتل حسین خوارزمی، ج 2، ص 40

یک گزارشی است که حذلم بن ستیر این  را نقل می کند و در امالی مرحوم شیخ مفید آمده، امالی شیخ طوسی نقل کرده؛ او می گوید که:

 در سال 61 قمری من در کوفه بودم دیدم اسرا را سوار بر شتران جهاز وارد شهر کردند در حالی که سربازان إبن زیاد گِرد آنان حرکت می کردند، مردم برای دیدن آنها خارج شده بودند و زنان کوفی بر آنها می گریستند در این میان علی بن الحسین را دیدم که بر گردنش غول جامعه بود و دستانش را به گردنش بسته بودند.

إبن أبی الحدید هم باز به همین ترتیب نقل می کند در شرح نهج البلاغه جلد 15 صفحه 236 می گوید:

زنان اهل بیت را بر پشت مرکب های برهنه سوار کردند

شرح نهج البلاغه، ج 15، ص 236

و این گزارش های متعدد در متون کهن نشان می دهد که این رذالت را إبن زیاد به خرج داد، در ورود اسرا به کوفه یک گزارش های هست و اینکه مردم کوفه جمع شده بودند و آنجا دیگر خطبه غراء حضرت زینب (سلام الله علیها)، خطبه توبیخیه حضرت زینب خطاب به این مردم بی وفای کوفه، خطبه امام سجاد، خطبه ام کلثم، خطبه فاطمه بنت الحسین، اینها هر کدام سخن گفتند که این چون در متون کهن هست لذا طبعاً باید بپذیریم که آنجا رسالت حضرت زینب (س) آغاز شد و در آن خطبه توبیخ کردند مردم کوفه را، اما در واقع در طول تاریخ آنهای که ره رو این مسیر هستند مورد توبیخ حضرت زینب (سلام الله علیها) قرار گرفته و طبیعتاً همان روز دوازدهم اینها را وارد دارالعماره إبن زیاد کردند و آن برخورد فجیع و شنیع و سخیف إبن زیاد با سر مطهر أباعبدالله و جسارتش به لب و دندان أبی عبدالله (سلام الله علیه) مقابل چشم دید، مصیبت را مصیبت همانطور زایش مصیبت هست این اهل بیت چه کشیدند در این ایام و یک جملۀ را دیدم که بزرگواری دیروز در ذکر مصیبتش مطرح کرد که جمله واقعاً قابل تأمل هست که در مواجهه حضرت زینب با بدن مطهر أبی عبدالله «أ أنت أخی؟» باورش نمی شد این بدن عریان، بدن قطعه قطعه شده بدن مطهر أباعبدالله؛ مطرح می کرد ایشان با یک ذوقی این را که طبیعتاً در اربعین که حضرت زینب باز گشته از سفر اسارت سر قبر أباعبدالله (سلام الله علیه) طبیعتاً أباعبدالله هم سؤال کرده:

 «أ أنت أختی؟»

آیا تو خواهر منی؟

تو همان خواهری هستی که وارد کربلا شدی؟ آن زینب کجا این زینب کجا، زینبی که انبوه مصائب یکی پس از دیگر متوجه او شده و در کاخ إبن زیاد به یک نحو و در کاخ یزید هم همچنان بحث جسارت نسبت به سر أباعبدالله (سلام الله علیه).

مجری:

خیلی متشکرم استاد، بله مصیبت خیلی سنگین هست و ما هم سعی می کنیم که در این برنامه حقایقی را بگوییم که بالاخره مستند بشود و ممکن است حالا برخی دوست نداشته باشند از دشمنان اهل بیت و پیروان آنها که این مباحث مطرح بشود و آن را مرتب همانطور که جناب استاد جباری هم اشاره فرمودند مرتب می خواهند تیشه بزنند به این مباحث و ریشه اش را خشک کنند و الحمد الله آنقدر این مباحث محکم هست که کسی نتواند آن را خدشه ای وارد کند.

جناب آقای دکتر جباری خسته نباشید، فضا فضای سختی است می دانم صحبت کردن در این اجوا و در این موضوع واقعاً سخت است و هم باید بحث را اداره کنیم هم اشک را اداره کنیم سنگین هست، به هر حال اشاره داشتید به بحث رفتار زشتی که آنها کردند دشمنان اهل بیت و با سبط پیامبر که اینهمه پیامبر دوست داشت حضرت امام حسین را و حُب او را توسیه می کرد، «حُب حسین حُب الله» «حسین منی و أنا من حسین» را، همه اینها را اکثر اینها شنیدند و برخی اینها که هستند مستقیم شنیدند از پیغمبر اکرم، اشاره داشتید به اینکه آنها همان روز آمدند کشته های خودشان را نماز خواندند و دفن کردند و اینها، در تاریخ و خیلی شنیدیم که سه روز جنازه شهدا در کربلا همینطوری مانده و بعد از سه روز اینها دفن شدند، حالا در منابع تاریخی این گزارش ها چگونه است؟ این سه روز در آنجا بودند و چه کسانی آمدند برای دفن و چگونه این اتفاق افتاد بعد از اینهمه واقعه های که رخ داده؟

استاد جباری:

این چیزی که مشهور شده که سه روز ابدان مطهر روی زمین بودند مستندش را خدمت عزیزان بیننده عرض می کنم؛ در تاریخ نامه طبری است «بلعمی، تاریخ بلعمی» معروف از تواریخ قرن چهارم هست به نحوی ترجمه تاریخ طبری است و اضافاتی هم در آنجا دارد (بلعمی)، نسبت به تاریخ طبری آنجا او ادعا کرده این را که بدن ها سه روز روی زمین بودند و بعد دفن شدند، اما عمده منابع غیر از این کتاب آنچه که نقل کرده اند این هست که عدۀ از بنی اسد که در نزدیکی کربلا در غاضریه ساکن بودند و اتفاقاً جناب حبیب من مظاهر هم از بنی اسد بود در آن فاصلۀ بعد از ورود سپاه عمر سعد به کربلا یک تلاشی کرده حبیب بن مظاهر و رفت از نزد أباعبدالله به قبیله بنی اسد از آنها یک نیروهای را همراه کرد و می خواست بیاورد با خودش ملحق کند به أباعبدالله (سلام الله علیه) که دشمن مانع شد لذا حبیب خودش را به نحوی رساند به حضرت، این قبیله اینچنین بودند، بنی اسد قبیله شیعی بودند به هر حال متمایل به اهل بیت بودند و همینجا هم خوب است این نکته را عرض بکنم؛ شما عزیزان بیننده حتماً مشرف شدید کربلا إن شاءالله و گاهی سؤال می کنند که چرا قبر حبیب جدا هست؟ حبیب بن مظاهر یک ضریح جدای دارد در حالی که بقیه شهدا کنار هم در یک گودی در پاین پای أباعبدالله (س) و کنار قبر علی اکبر (س) دفن شدند و سِرش همین هست آنچه که از تاریخ می شود استنباط کرد این که چون دفن کنندۀ شهدا قبیله بنی اسد بودند برای حبیب یک جایگاه جدای قائل شدند و او را جدا دفن کردند و متون تاریخی عمداً همین را مطرح می کند که بعد از رفتن سپاه عمر سعد از کربلا بنی اسد آمدند برای دفن ابدان مطهر شهدا، یعنی بنی اسدی که موفق نشده بودند همراه حبیب بیایند برای یاری أباعبدالله، اینها به نحوی اینطور خواستند جبران بکنند و آمدند در آن نزدیکی بودند و دیدند که دیگر مانعی وجود ندارد، در این گزارش ها شاید تصریح به این نشده که عصر یازدهم (شب دوازدهم) اینها، اما ظهور در این دارد چرا؟ چونکه بعد از رفتن سپاه عمر سعد مانع دیگری نبود دیگر به هر حال سپاه وقتی آن صحنه را خالی کرد و با شقاوت تمام آن ابدان را به روی زمین رها کرد و خودشان به سمت کوفه رفتند طبیعتاً مانعی وجود نداشت و لذا استنباط مورخان از این نقل ها این است که همین غروب یا شب دوازدهم مثل چنین اوقاتی اینها آمدند برای دفن ابدان مطهر و ما بر اساس معتقداتی که داریم، گزارش هایی که هست در ارتباط با اینکه بدن امام را جز امام دفن نمی کند، یعنی واجب است امام دفن بکند مگر مانعی وجود داشته باشد، یعنی شرط امامت امام بعدی از علائم و نشانه هایش این اس که امام را امام می شوید غسل می دهد و دفن می کند، البته مرحوم شیخ صدوق می فرماید که این معنایش این نیست که اگر مانعی پیش آمد امامت امام بعدی زیر سؤال برود در باره ابا عبد الله (ع) هم هست که امام سجاد (ع) آمدند به خلق عادت، حالا اینکه آن دشمن در آنجا متوجه نشد ،خداوند این قدرت را دارد که پرده ای به چشم دشمنان بکشد و امام به خلق عادت بیاید برای دفن بدن مطهر اباعبد الله بخصوص اینکه راهنمایی بکند این بنی اسد را در چگونگی دفن و آداب دفن اینها، و لذا امام سجاد (ع) معتقد هستیم که حضور پیدا کرده در این صحنه و  ابا عبدالله (ع) را در همان محل شهادتشان دفن کردند و  شهدا را هم نزدیک محل شهادت، حضرت را در قطعه حصیری قرار دادند، و قطعه حصیر هم در گزارش های تاریخی هست، مثلاً همان گزارشی که  مربوط به زمان متوکل ملعون هست که دستور تخریب قبر حضرت را داد ابراهیم دیزج نامی، این خبیث آمد برای تخریب قبر، آنجا دارد که به یک حصیری رسید، بحث حصیر در گزارش او است و لذا این مؤید هست بر اینکه، این بدن قطعه قطعه را بر روی آن حصیر نهادند، و همین تعبیری که شعرا و مادحین در اشعارشان می خوانند، مگر به کربلا کفن بجز بوریا نبود، بر روی بوریایی بدن مطهر اباعبد الله (ع) قرار دادندن و دفن کردند؛ وجود مقدس علی اکبر را پایین پای ابا عبد الله (ع) دفن کردند و برای دیگر شهدای گودال مشترکی حفر کردند و شهدا را در آنجا دفن کردند دیگر چه بنی هاشم چه غیر بنی هاشم همه در آن گودالی است که الآن مشخص است در پایین پای اباعبد الله و در بعضی از گزارشها اطراف بدن اباعبد الله این شهدای دیگر را دفن کردند. در گزارش ها هست که جناب عباس بن علی سلام الله علیه را در همان نزدیک نحر علقمه دفن کرندند که محل فعلی حرم مطهر حضرت هست و حبیب را هم که جدا دفن کردند در برخی از گزارش ها مثل سخن مرحوم شهید اول بر می آید که برای حر قبر جدایی قرار دادند و اینکه قبر حر الآن مشهور است که با یک فاصله ای با کربلا قرار دارد این استظهار می شود از کلام مرحوم شهید اول، گرچه در گزارش های کهن در باره حر یک تعبییر جدایی نداریم که حر را جدا کردند اما می شود کلام شهید اول را به نحو مستند قرار داد آن هم شاید قبیله حر این کار را بعد انجام داده باشند، زمان دفن شهدای بزرگوار کربلا بر اساس این گزارش های منابع کهن این لحظات است یا  لحظاتی که بعد از این است در شب دوازدهم و آن تک گزارش تاریخ بلعمی متفرد است در این قسمت و برخی دیگر آن را توجیه کردند یعنی گفتند که مقصودش این بود که در همان روز عاشورا دفن نشده و دوازدهم را ملحق کرده و شده سه روز و إلّا طبق آنچه که متقن تر است در تاریخ در چنین اوقاتی دفن شده.

مجری:

یعنی بعد از اینکه دیگر آنجا را خالی کردند لشکر یزیدیان الحمد الله بنی اسد آمدند و نگذاشتند

استاد جباری:

بله آنها دفن کردند

مجری:

خیلی متشکرم؛ استاد در مباحث حوادث عاشورا باز یک سری اخباری داریم اتفاقات عجیبی افتاده مثل خسوف و کسوفی که می گویند رخ داده و اتفقات دیگر که در روایات مشهور است از آسمان خون بارید  و این نمونه اش را هم در مورد حضرت یحی ما داریم که حتی در منابع اهل سنت است؛ در این خصوص برایمان توضیح بدهید که اینها چه جایگاهی دراد در تاریخ و چقدر صحت دارد.

استاد جباری:

یک وقتی من در همین کتاب «تاریخ قیام و مقتل جامع سید الشهداء (ع)» که همراه دوستان تلاشی داشتیم در آن کتاب در جلد دوم، در بخش پیامدهای حادثه کربلا در چند بخش پیامدها مطرح شده در بخش اولش پیامدهای  تکوینی ، رخ دادهای تکوینی از پیامدهای آثار حادثه کربلا و سپس پیامدهای سیاسی اجتماعی و امثال اینها، در پیامدهای تکوینی که این قسمت را خود این حقیر انجام دادم و بررسی که کردم متون متعدد شیعه و اهل سنت این گزارش ها را دارند، همین چند روز قبل هم به مناسبت نشستی که با این عنوان در جایی وجود داشت من یک شمارشی از متون تاریخی که این گزارش ها را نقل کرده اند تا قرن یازدهم عصر علامه مجلسی تا بحار الانوار، گزارش ها را از شیعه و اهل سنت شماردم، تقریباً آمار نزدیک بود، یعنی تقریباً25- 26 تا منبع شیعه اینها را نقل کرده همین تعداد از منابع اهل سنت است، یک مقدار عجیب بود یعنی تعداد منابعی که ما پیدا کردیم اینها را نقل کردند، شیعه و اهل سنت باهم نزدیک پنجاه منبع تا قرن 10 -11 اینها را نقل کردند، خب حالا عزیزانی اگر بخواهند به تفسیر مراجعه کنند، همین جلد دوم، تاریخ قیام مقتل جامع سید الشهدا اوایل آن کتاب این بحث به تفصیل آمده است، در آنجا این رخ داد ها به ده گروه  تقسیم شده، که بالاترینش که در نظام هستی مسئله کسوف است و خسوف که عصر عاشورا طبق روایات وقتی که آن قصه رخ داد کسوف رخ داد، یعنی آسمان تیره شد خورشید پوشیده شد و شبش هم دارد که خسوف رخ داد، ماه گرفته شد، و بادهای سرخ و سیاه وزیدن گرفت، بارش خاکستر بارش خون، اینها چیزهایی است که در گزارش ها آمده است، راجع به خسوف و کسوف مرحوم علامه مجلسی تعبییری دارد که ایشان می فرماید که «و لقد رأیت فی کثر من کتب العامة و  الخاصه» که عصر عاشورا و شب یازدهم کسوف و خسوف رخ داد، شخصیتی مثل علامه مجلسی خرّیت فن حدیث ایشان این اقرار را در جلد 44  بحار الأنوار مطرح می کند که من در بسیاری از متون شیعه و اهل سنت این را دیدم که  کسوف و خسوف رخ داده و لذا نمی توان صرف نظر کرد از این گزارش ها؛ و جالب این است که تعدادی از این گزارش ها در متون معتبر حدیثی ما مثل کامل الزیارات آمده،  در ارشاد شیخ مفید آمده، در تاریخ طبری آمده، در الطبعات الکبری ابن سعد آمده متون اهل سنت همینطور بیایید تا برسد به قرن دهم و اینها در منابع یکی پس از دیگری نقل شده،من فقط فهرست وار گزارشی از این حوادث را عرض بکنم، تفسیرش فرصت نیست، اولینش بحث خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی و تاریکی آسمان در برخی از گزارش ها هست که حتی ستاره ها رؤیت شد، ستاره ها بهم خوردنش در برخی از گزارش ها آمده، وزش بادهای سیاه و سرخ، بارش خاکستر و خون، مثلاً طرف می گوید که بر سر ما خون می بارید از آسمان، باران سرخ، و مشاهده خون در نقاط مختلف، می گوید در یک روایتی از امام صادق (ع) داریم که در آن شب هیچ سنگی کلوخی از زمین برداشته نشد مگر اینکه زیرش خون تازه مشاهده شد این معجزه و کرامتی که همینطور ادامه دارد، این خاک تربت اصل اباعبد الله (ع) که در برخی از موزه ها در کربلا وجود دارد، تصاویر و فیلم هایی از آن نشان می دهند که  هر سال روز عاشورا خون تازه، رنگش تغیر می کند، تربت هایی است که وجود دارد، این کرامت عیانی است که همچنان و جود دارد.

مجری:

و آن قاروره هم که معروف است دیگر

استاد جباری:

بله گزارش های متعددی از جمله خود یعقوبی از مورخان قرن سوم در تاریخش دارد، افراد متعددی شیعه و سنی نقل کردند و اینکه ام سلمه (س)، پیامبر اکرم قطعه خاکی از کربلا که جبرئیل داده به پیامبر اکرم و پیامبر اکرم به ام سلمه داد و عصر عاشورا مثل دیروز ام سلمه اولین کسی بود در مدینه نگاه کرد دید که خون تازه جوشیدن گرفت و فریاد وا حسینایش بلند شد و  اولین مجلس عزا بعد از کربلا که اهل بیت اباعبد الله برگزار کردند در واقع آن آه و سوز و ناله ای که  بر جنازه ابا عبد الله داشتند، اما عصر عاشورا در کل کره زمین اولین کس ام سلمه است که در مدینه در واقع یک مجلس مصیبتی برگزار کرد و در یک گزارشی است که آن خادم و عبد عبید الله بن زیاد نقل می کند که وقتی سر حسین (ع) را وارد کردند  بر دیوار دار الإماره دیدم خون جاری است، این را او نقل می کند، اینجا دیگر داعی بر کذب که وجود ندارد، دشمن دارد یک فضیلتی را برای ابا عبد الله (ع) نقل می کند، در برخی گزارش ها مسئله گریه پیامبران و فرشتگان در همان روایات کامل الزیارات باب هایی را باز کرده بر این مسئله که انبیا گریستند فرشتگان گریستند، جنیان مؤمن گریستند، و گریه حیوانات در این روایات آمده و حوش و غیر وحوش در آن شب همه گریستند بر اباعبد الله؛ که در این رابطه مشاهداتی از این مسئله هست یک جریانی مرحوم شهید دست غیب در کتاب «داستان های شگفت» نقل می کند از مرحوم زین العابدین سلماسی که می گوید من رسیدم در یک سفری در نزدیکی همدان به یک عارفی و از او شنیدم که او گفت یک شب عاشورایی من در یک بیابانی مشغول تهجدم بودم دیدم که آن شب حیوانات مختلف آمدند و  سر به آسمان بلند می کردند ناله می کردند من متحیر بودم فهمیدم که بخاطر عاشورا است و شب عاشورا است که این حیوانات مختلف اینجا ناله سر می دهند و صبح هر کدام متفرق شدند و رفتند این را مرحوم شهید دست غیب به نظرم نقل می کند، و باز بحث دگر گونی اشیاء غارتی در برخی از روایات آمده مثلاً شتری که از خیمه حضرت غارت کردند، رفتند و نهر کردند و پختند این تبدیل به خون شد که آتش از آن فوران می کرد، اینها گزارش هایی است که شاهدان ماجرا نقل کردند، درهم و دینار را به غارت بردند تبدیل شد به سنگ و مس، یعنی خداوند به هر نحوی غضب خودش را نشان داده به این غارت گران و این  اشقیا؛ یا مثلاً ورس زعفران، گیاه خوشبویی که از حرم حضرت به غارت بردند او تبدیل شد به خاک و خون، و بلاخره عقوبت های دنوی قاتلان ابی عبد الله که  چندین گزارش در این ارتباط داریم که مبتلا شدند به نفرین حضرت ، از تشنگی بعضی جان دادند و عقوبت های دیگری و بلاخره اینکه بوی خوش محل قبر حضرت و تربت آن حضرت هم که بعدها همینطور کسانی تجربه کردند یعنی در ده گروه تقسیم شده این رخ دادهای شگفت تکوینی بعد از شهادت ابی عبد الله (ع).

مجری:

درست است، خیلی متشکرم هم جامع بود و هم خیلی دقیق و خوب بود مباحث، البته خب رخ دادها همانطور که شما اشاره فرمودید بیشتر از اینها است، منتها وقت نیست که بخواهیم به همه آنها بپردازیم.

استاد مشهور است این را همه می دانند که  جناب حر بن یزید صبح عاشورا به سپاه امام حسین (ع) ملحق می شود و توبه می کند و  حضرت امام حسین (ع) او را می بخشد و اولین شهید سپاه امام حسین می شود، آیا نمونه های دیگری هم داریم که از سپاه دشمن به سپاه امام حسین ملحق شدند؟

استاد جباری:

بله ملحقان به سپاه ابا عبد الله (ع)، بخشی، نیروهای ابا عبدالله آن پنجاه نفر کسانی هستند که در مسیر به حضرت ملحق شدند و آمدند تا کربلا، معدودی هستند که در این فاصله چند روزی که اباعبد الله (ع) در کربلا وارد شدند به حضرت ملحق شدند، یکی همین عبد الله بن عمیر کلبی است، گاهی به عنوان وهب از او یاد می شود یا ام وهب این را گفتند همان عبد الله بن عمیر کلبی است از قبیله بنو کلب بود در کوفه بود و بعد وقتی که دید در کوفه دارند مردم در نخیله تمیرین می کنند پرسید اینها برای چه هست، گفتند  می خواهیم برویم به جنگ حسین بن علی گفت من امید و آرزو داشتم به جنگ کفار و مشرکان بروم الآن اینها دارند  آماده می شوند به جنگ فرزند پیامبر بروند به هر نحوی بود خودش را از کوفه خارج کرد همراه همسرش این کسی است که با همسرش وارد کربلا شد و اتفاقاً همسرش هم به شهادت رسید، یکی از شهدای کربلا هم همسر عبد الله بن عمیر کلبی است، و بعد از ورود حضرت به کربلا ملحق شده، پس بنا بر این جزو نیروهای دشمن نبوده اما از کسانی است که در این فاصله ملحق به حضرت شده همراه همسرش، یک کس دیگری است به نام عمار بن ابی سلامه این هم در این فاصله ملحق شده به حضرت دارد که در کوفه مترسد بود، یک زمانی عبید الله بن زیاد آمده بود برای بررسی نیروهایی که در اردوگاه نخیله دارند تمرین می کنند آنجا می خواست عبید الله را ترور کند که موفق نشد، و لذا دارد که بعد از آن به هر نحوی بود خودش را به حضرت رساند، اینها همه قبل از عاشورا است  که اینها ملحق به امام (ع) شدند؛ اما در روز عاشورا حر که معروف است، از شخصیت دیگری با نام یزید بن زیاد بن محاصر که معروف است به ابو شعفا کندی که از شهدای در رکاب ابا عبد الله (ع) است همین یزید بن زیاد بن محاصر است که او را هم گفتند ،منتهی شهرت این به اندازه شهرت حر نشده ،چرا؟ چون حر فرمانده سپاه هزار نفره بود، متهم اصلی بود در اینکه حضرت را مانع شد به کوفه وارد بشود، لذا توبه حر خیلی شهرت پیدا کرده  و جایگاه خاصی دارد، اما این یزید بن زیاد بن محاصر معروف به ابو شعفاء کندی آن هم شخصیت شجاعی بود، در روایات تمجید هایی از شجاعت او شده، تیر انداز ماهری بود، لذا در مقابل ابی عبد الله (ع) زانو به زمین زد و  تیرهای متعددی به سمت دشمن انداخت که می گویند از آن قریب به صد تا تیر که انداخت پنج تا به خطا رفت خیلی تیرهایش به هدف می نشست و این هم باز از شهدای در رکاب ابا عبد الله (ع) هست، پس کسانی که ملحق شدند در روز عاشورا غیر از حر،  از این یزید بن زیاد بن محاصر هم  یاد شده، بقیه دیگر قبل از روز عاشورا است.

مجری:

این هم درست است که می گویند در سپاه دشمن بعضی ها یک طوری می خواستند خودشان را به سپاه امام حسین برسانند نتوانستند برسانند؟

استاد جباری:

بله؛ ما در برخی از متون تاریخی غیر شیعه و سپس شیعه این را داریم منتهی بر آن نقد داریم در «عقد الفرید ابن عبده رب اندلسی» در « الإمامة و السیاسه ابن قطیبه دینوری» در دو سه تا از این منابع اهل سنت و سپس گویا از اینها سرایت کرده به لحوف ابن طاووس، مضمونش این است که در شب عاشورا سی نفر گاهی دارد سی و دو نفر  از سپاه دشمن پیوستند به اردوی ابا عبد الله (ع) و وقتی که دیدند کار دارد به آن شکل پیش می رود و فردا جنگ خواهد شد اینها آمدند، اما بر اساس تحلیلی که محققان کردند پذیرفتنی نیست این مسئله، چرا؟ چون اگر واقعاً سی نفر پیوسته بودند، یک حر و اینها پیوستند که این همه در متون سر و صدا کردند، اگر سی نفر یک دفعه شب عاشورا آمده باشند قطعاً در متون متقدم معتبر باید خیلی بیش از این رویش مانور داده بشود یک، و دوم اینکه هیچ نامی از اینها جزو شهدای کربلا نیست، معمولاً اسامی که است آنهایی است که از قبل آمده بودند اگر سی نفر آمده بودند طبیعی است که اسم اینها در میان شهدا می آمد و لذا طبق تحقیق و ترجیح ، این نقل قابل پذیرش نیست.

مجری:

حاج آقا از این طرف چطور در شب عاشورا معروف است که حضرت امام حسین (ع) فرمود که هر کس دوست دارد یا دینی دارد یا می خواهد برود من عهدم را از او برداشتم  می توانند بروند که خیلی معروف است همه جا می گویند، خب حالا معروف این است که هیچ کس نرفت ولی می گویند که کسی هم هست که آن شب از آن گروه جدا شده باشد؟

استاد جباری:

بر اساس متون متقدم خیر، اگر بخواهیم بر اساس متد تاریخی پیش برویم در متقل ابی مخنف، فتوح ابن اعثم، لحوف و امثال اینها در اینها هیچ گزارشی نیست دال بر اینکه شب عاشورا کسی جدا شده باشد از خیمه ابا عبد الله، آنچه که هست مربوط به همین متون یکی دو قرن اخیر است، در «تذکرة الشهدا ، ملا حبیب الله کاشانی» و همینطور در «اسرار الشهادات ملا آقا» در متون دوره قاجار و اینها است در آنجا گفتند که بله آن شب از قول جناب سکینه خاتون که دیدم کسانی از خیمه بلند شدند و رفتند؛ این به هیچ وجه قابل پذیرش نیست و خلط شده، از این جهت که کسانی از مکه با ابی عبد الله همراه شدند، آمدند تا منزل زباله، منزل ثعلبیه این منازلی که دیگر خبر شهادت جناب مسلم به حضرت رسید دیدند دیگر نانی در این قصه نیست تصور می کردند حضرت دارد می رود به کوفه به حاکمیت برسد، دیدند که نه با شهادت مسلم و اینکه کوفه دست ابن زیاد افتاده و حکومتی در کار نیست لذا آنجا جدا شدند، کسانی که بودند از مکه همراه شده بودند از حضرت در آن منزل جدا شدند، بعد از آن منزل جدا شدن کسی را نداریم از محضر حضرت، اما اینکه به جفا جدا شده باشند و حضرت را ترک کرده باشند، اما یکی دوتا گزارش داریم یکی راجع به ضحاک بن عبد الله مشرقی و دیگری راجع فردی که مقروض بود؛ یک گزارشی است که ظاهراً شب عاشورا باشد که حضرت فرمود که، یکی به حضرت عرض کرد من دینی دارم قرضی بر گردنم هست، حضرت فرمود که هر  کس قرض برگردنش هست با ما همراه نشود، یعنی حضرت کسانی که واقعاً خالص و صاف هستند جزو این شهدا باشند، و لذا بنظر می رسد که او به اذن حضرت رفته برای پرداخت قرضش و جدا شده، ضحاک بن عبد الله مشرقی هم همراه حضرت بود تا روز عاشورا و زمانی که یکی دوتا بیشتر از یاران غیر هاشمی ابا عبد الله نمانده بودند سعید بن عمرو هست و یک نفر دیگر و این می گوید که آمد خدمت امام، خودش نقل می کند، به احتمال شاید این از اسرار بوده که اینها بمانند و ناقل حادثه باشند به حضرت عرض کرد که من با شما شرطی داشتم، که تا زمانی همراه شما خواهم بود که یاری من سودی به شما برساند الآن که همه اصحاب شما رفتند و  مسئله اینطور است اجازه بدهید من  بروم و حضرت هم اذن به او داد گفت  چطور می خواهی بروی گفت من اسبم را پنهان کردم در پشت خیمه ها رفت و سوار اسبش شد و  به تاخت خارج شدم به سمت دشمن از بین دشمن 15 نفر من را تعقیب کردند رسیدیم به یک قریه ای در آن نزدیکی ها دیگر آنها به من رسیدند برگشتم دیدم که در میانشان بعضی از هم قبیله های من هستند آنها دیگر مانع شدند از تعرض به من  و این ضحاک بن عبد الله می ماند از میان این جمع.

فرصت نیست من فقط به یکی دو نمونه که ماندند در کربلا از مجروحان یکی حسن مثنی است که  فرزند امام حسن (ع) است او مجروح شد و زنده ماند بعد با فاطمه بنت الحسین ازدواج کرد، و عقبة ابن ثمان هم که غلام رباب بود همسر ابا عبد الله (ع)؛ او هم ماند و اینها ناقلان حادثه هستند

مجری:

اینها مجروح بودند دیگر

استاد جباری:

مجروح بودند، عقبه نه، عقبه چون غلام بود به میدان نرفتند اما حسن مثنی چرا

مجری:

جزو اسارا شدند این غلام؟

استاد جباری:

بله

مجری:

خیلی متشکرم استاد وقت به پایان رسید خیلی متشکریم از این مباحث خوب و دقیقی که اشاره کردید و پاسخ های به جا  متشکریم از شما و همچنین از همه عزیزان بیننده تشکر می کنم سؤالات زیاد هست ولی وقت نیست؛ تا دیدار  دیگر از همه شما التماس دعا داریم و شما را به خدای منان می سپاریم خدا حافظ.


آینه تاریخ>

شبکه ولی عصر استاد جباری آینه تاریخ تاریخ اسلام