آفتاب یلدا

قسمت دوم برنامه آفتاب یلدا به کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین روزبهانی
با موضوع: منجی گرایی در ادیان


 بسم الله الرحمن الرحيم

عنوان آفتاب یلدا (منجی‌گری در ادیان)

تاريخ: 05/ 08/ 1400

استاد: حجت الاسلام والمسلمین روز بهانی

مجری: آقای امیر گلپایگانی

مجری:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي؛ وَيسِّرْ لِي أَمْرِي؛ وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي؛ يفْقَهُوا قَوْلِي

خدا را شکر در دومین قسمت از برنامه آفتاب یلدا توفیق پیدا کردم در خدمت شما باشم و زانوی ادب بزنیم در خدمت استاد و بحث شیرین و لازم و جالب شناخت فرقه‌های که با موضوع، تِم و فضای موعود و مهدویت شکل گرفته مخصوصاً‌ در عصر حاضر این موضوعی که از هفته پیش شروع کردیم استاد در خدمت‌تان هستیم سلام و عرض ادب!

استاد روزبهانی:

سلام علیکم بنده هم خدمت شما و بینندگان عزیز و ارجمند عرض سلام دارم، امیدوارم که خداوند تبارک وتعالی توفیقی بدهد آن چیزی که حق و درست است و مرضیی حق تعالی است ان شاء الله خدمت بینندگان محترم عرضه بکنیم

مجری:

ان شاء الله به 176 سال قبل تقریباً رفتیم، جوانی 25 ساله، اهل شیراز، تاجر زاده با یک شرایط خاص روحی و رفتاری سفری داشت در فضای قرار گرفت به بوشهر رفت و یا توهم یا تشجیع یا ترکیبی از این دو تا وارد یک ادعا شد برای ادامه بحث در خدمت‌تان هستیم.

استاد روزبهانی:

یک مقداری فراتر از این مطلب در جلسه قبل عرض شد و سِیر ادعاهای علی محمد شیرازی که بابیت یا به تعبیر از ذکریّت شروع شد البته بحث ادعای ذکریّت علی محمد شیرازی را که در بعضی از منابع آمده را خیلی قبول ندارم چون این آقا ادعای بابیت می‌کند لقبی به نام سید ذکر به خودش داده می‌گوید که:

«من عند الذکر انا ولی الله»

این یک مقام و رتبه عرفانی است که البته ایشان فاقدش بود و ادعایش را می‌کرد؛ ولی جزء مقامات ادعاهای علی محمد به صورت مجزا نیست در واقع با این کلام دارد ادعای بابیت می‌کند.

«الله قد قدر أن یخرج ذلک الکتاب في تفسیر احسن القصص من عنده»

که اسم حضرت حجت (علیه الصلاة والسلام) را می‌آورد، و ادعاهایش را بر این مبنا بنا می‌کند که من از طرف امام زمان آمدم، امام زمانی که پسر امام حسن است و اسم هم می‌آورد نه این‌که با القاب بگوید مثلاً ابن عسکری نمی‌گوید یا ابن هادی، ابن مهدی بگوید اسم‌های حضرت را می‌آورد و آباء کرامش را هم با اسامی‌شان خطاب می‌کند.

اگر ایشان از لقب حضرت استفاده می‌کرد، و بقیه ائمه را هم با لقب نام می‌برد شاید جایی برای توجیهات بی‌معنای فرقه ضاله بهائیت باقی می‌ماند، می‌گویند مقصودش از حضرت که می‌گوید من از طرف حجة ابن الحسن آمده‌ام، البته - ایشان اسم می‌آورد - توجیهات‌شان می‌توانست قابل استماع باشد؛ اما وقتی که اسم می‌آورد یعنی من از طرف این شخص مشخص با این هویت کاملاً معلوم پسر حضرت حسن عسکری.

مجری:

حتی موعود یا مهدی که غیر شیعه به صورت مبهم می‌گویند نه دقیقاً مهدی شیعه 12 امامی!

استاد روزبهانی:

بله، دقیقاً همان امام مهدی را این‌جا ایشان ادعا می‌کند که من باب آن هستم 4 سال می‌گذرد، تحولاتی در فرقه اتفاق می‌افتد هرچند که ایشان از همین ادعای بابیت هم برگشته چه به صورت توبه نامه‌ی که عرض شد و چه به صورت ابلاغیه اَلفی که در کتاب «اسرار الآثار» خصوصی آقای اسدالله فاضل مازندرانی از مبلغان بهائی هم ثبت و درج شده صفحه 279 الی 281 در این کتاب علی محمد شیرازی رسماً ادعای نیابت امام زمان (علیه السلام) را رد می‌کند. این‌که امام زمان (علیه السلام) کیست را دقیقاً عنوان می‌کند و می‌گوید که:

«ما کان لبقیة الله صاحب الزمان بعد الابواب الاربعة باب منصوص او نائب منصوص‌»

می‌گوید حضرت بعد از آن ابواب اربعه، این‌ها می‌گویند «بقیةُ الله» منظورش بهاء الله است. اگر «بقیة الله» منظورش بهاء الله است شما به ما بفرمایید این‌که ایشان می‌گوید:

«ما کان لبقیة الله صاحب الزمان»

چه کسی گفت که حسین علی نوری صاحب الزمان است؟ در کدام تعریف؟ خودشان هم همچنین تعریفی ندارند بر فرض که این تعریف را داشته باشید عیب ندارد

«ما کان لبقیة الله صاحب الزمان بعد الابواب الاربعة»

این ابواب اربعه بقیة الله چه کسانی هستند؟ یا حسین علی نوری ابواب اربعه‌ی دارد یا ندارد که می‌گوید:

«ما کان لبقیة الله صاحب الزمان بعد الابواب الاربعة»

بعد از آن‌ها دیگر بابی ندارد. این ابواب اربعه چه کسانی هستند؟ حسین علی نوری بعد از مرگش 2 تا پسر دارد عباس و محمدعلی که در فصل خودش به آن‌ها می‌پردازیم، که این‌ها با هم دعوا و دشمنی داشتند به هیچ عنوان برادری و رفاقت بین‌شان نبود که بگوییم این‌ها جانشینان او هستند ولذا این ثابت می‌کند که علی محمد ادعای بابیتش ادعای کاذبی بود خودش هم تکذیب کرد، در منابع خودشان هم آمده به رغم این تکذیب و به رغم این حرف‌ها چون این جوان داستان ما از تعادل روانی مناسبی برخوردار نیست می‌آید ادعای مهدویت می‌کند و خودش را مهدی می‌نامد.

در مجلس علمای تبریز در همان شب اولی که وارد تبریز می‌شود در محضر علماء قرار می‌گیرد، و جالب است شب قبلش به یکی از مریدانش به نام ملا شیخ علی عظیم می‌گوید شیخ علی من می‌خواهم ادعای قائمیت و مهدویت کنم و با این عنوان در جمع حاضر شوم که شیخ علی عظیم به شدت بر می‌آشوبد و می‌گوید چطوری، باور نمی‌کند و می‌لرزید و حتی قصد خروج از فرقه به سرش می‌زند.

باب می‌گوید چقدر امر عظیم است که امثال عظیم هم به تردید می‌افتند، کاملاً ثابت می‌کند این ادعای بابیت علی محمد شیرازی پیش اذهان مریدانش خیلی برای ایشان مستقر بوده، ولی وقتی که ادعای مهدویت می‌کند حتی این‌ها هم تردید می‌کنند و حتی کسانی مثل ملا عبدالخالق یزدی که از اکابر یاران باب بود و باب پیوستن ملا عبدالخالق یزدی به خودش را دلیل حقانیتش می‌داند.

یعنی اگر می‌خواهد از حقانیت خودش نام ببرد می‌گوید یکی ملا تقی هراتی و یکی هم ملا عبدالخالق یزدی این دو نفر چهره‌های مهمی هستند که به من پیوستند و این نشان دهنده حقانیت من است. جالب است هر دو نفر از علی محمد بر می‌گردند یکی آقای ملا عبدالخالق یزدی ظاهراً در سفر به قزوین بود وقتی نامه علی محمد را دریافت کرد که ادعای مهدویت کرده بود نامه را به زمین انداخت گفت این دروغ است گفت وای بر من پسرم در راه این باطل کشته شد و کنار کشید!

شوقی افندی می‌گوید ملا تقی هراتی داشت یکی از الواح علی محمد شیرازی را ترجمه می‌کرد خوف شدیدی بر او مستولی شد و از امر کناره گرفت، این چه خوفی بود که بر او هنگام ترجمه این متن مستولی شد؟ و اگر خوف بر او مستولی می‌شد باید بیش‌تر به این پناه می‌آورد چرا جدا شد؟ پس معلوم می‌شود که خوفی به او مستولی شد از بابت این دروغ‌ها و اشتباهات و غلط‌های که دید و تصمیم گرفت راهش را جدا بکند و جدا شد و رفت. شما وقتی نگاه بکنید آقای ملا تقی هراتی در مجلس اصفهان می‌گوید تمام آیات علی محمد آیات الهی است، بعد هنگام ترجمه این آیات الهی خوفش به او مستولی می‌شود و از امر کناره می‌گیرد.

 شما ببینید علی محمد شیرازی وقتی یک ادعای بزرگ‌تری می‌کرد، یک عده از او کنده می‌شدند یک عده هم متأسفانه اضافه می‌شدند که البته بیش‌تر از او جدا می‌شدند واقعیت مطلب، منتهایش ببینید چون یک سوء تدبیر در مورد علی محمد اتفاق افتاد و علی محمد را پنهان کردند. این پنهان کردن به نفع علی محمد شد، طرفداران علی محمد شیرازی می‌گشتند بعضی‌ها هم اصلا علی محمد را ندیده بودند مثل قرة العین و حسین علی نوری هیچ این‌ها علی محمد را ندیدند؛ ولی از طرفداران سفت و سخت پیروانش هستند در شهر و دیار می‌رفتند و برای این فرد تبلیغ می‌کردند این تبلیغاتی که برای این فرد راه می‌انداختند و این طرف و آن طرف مطالبی را مطرح می‌کردند از یک موعودی می‌‌گفتند که آمده ولی متأسفانه حبسش کردند دستش را بستند از دسترس مردم دورش کردند.

این حرف‌ها باعث می‌شد که عوام الناس ساده مشتاق امام زمان علاقمند به حضرت مهدی که سال‌ها «اللهم عجل لولیک الفرج» گفتند برای ظهور حضرت دعا کردند و چقدر علاقه به آقا دارند، آگاهی‌های‌شان هم متأسفانه کم است یک پوسته از آیین را یاد گرفتند و فهمیدند و کسی هم نیست این‌ها را آگاه بکند می‌بینیم که ادعاهای این‌ها متأسفانه به جان آ‌ن‌ها خوش می‌آ‌ید و این‌ها فکر می‌کنند که می‌خواهند به امام‌‌شان کمک بکنند. مثلاً یکی از دوستان ما که از محققین تاریخ فرقه بهائیت است آقای کسائیان اهل مناطق شهمریزاد است و در آن منطقه هم زندگی می‌کند می‌گفت رسوخ فرقه ضاله بهائیت به آن منطقه از کجا شروع شد؟ از همین کسانی که علاقمند به ظهور امام زمان (علیه السلام) بودند صبح‌ها دعای ندبه می‌گرفتند و منتظر امام می‌ماندند به حسَب اتفاق به یک سری بابی بر می‌خورند متأسفانه فریب می‌خورند و می‌روند در قلعه تبرست می‌روند و بعضی‌های‌شان کشته می‌شوند.

ببینید آقای علی محمد شیرازی پیروان و طرفدارانش در یک فضای پر از ابهام و شبهه خودشان را به مردم تحمیل می‌کنند و ادعاهای عجیب و غریب می‌کنند، علی محمد ادعای مهدویت می‌کند چیزی نمی‌گذرد ایشان در کتاب صحیفه عدلیه آن‌جا کاملاً به امام زمان (علیه السلام) معتقد است بعد دلائل سبعه را می‌نویسد و ادعای مهدویت می‌کند "و نظر کن در فضل حضرت منتظر که چقدر رحمت خود را در حق مسلمین واسع فرموده، مقامی که اول خلق است و مظهر «إننی انا الله » چگونه خود را به اسم بابیت حضرت مهدی - حالا ایشان عبارت دیگری می‌گوید - معرفی کرد و به کتاب اول حکم کرد - یعنی به قرآن - که مردم مضطرب نشوند مقامی که اول خلق است و مظهر «إننی انا الله» خود را به اسم بابیت حضرت مهدی معرفی کرد تا مردم مضطرب نشوند از امر جدید و کتابی جدید."

یعنی من می‌خواهم یک کتاب جدید و دین جدیدی بیاورم این دریافت غلط و اشتباهی بود از واژه این‌که امام زمان (علیه السلام) می‌آید و تجدید احکام می‌کند تجدید احکام به معنای تغییر احکام نیست و به معنای ارائه درست‌تر احکامی است که احتمالاً بین شیعه و سنی خیلی از این احکام و مقررات دینی به علت برداشت‌های متفاوت و عدم استفاده صحیح و برداشت صحیح از منابع دینی ممکن است اتفاقاتی افتاده باشد.

ایشان می‌آید و اصلاح می‌کند این اشتباهاتی که بعضاً پیش آمده اما به معنای دین جدید نیست اما علی محمد حدود سال 65 کتاب بیان را ارائه می‌کند در 2 جلد کتاب بیان فارسی و بیان عربی و جالب این است ایشان می‌گوید معجزه من تند نویسی است در مجلس تبریز معجزه خودش را تند نویسی عنوان می‌کند و می‌گوید من در یک شبانه روز به اندازه یک قرآن می‌نویسم در 2 شبانه روز به اندازه کل قرآن را می‌نویسم! تو که در 2 شبانه روز اندازه کل قرآن می‌نویسی مگر قول ندادی که کتاب بیان را «بعدد کل شیئ» تنظیم بکنی؟ «عدد کل شیئ» 361 می‌شود ایشان گفت من 361 باب می‌نویسم که 19 واحد باشد هر واحد 19 باب، فصل‌ بندی کتاب بیان را این‌طوری قول داد 19 واحد باشد هر واحد 19 باب، مجموعاً 361 باب بشود، این 361 باب فارسی، 361 باب عربی مجموعاً ایشان باید 722 باب کتاب ارائه می‌کرد؛ اما علی محمد شیرازی مرد در حدودی که تقریباً 411 باب از این دو کتاب را نتوانست تکمیل بکند و از دنیا رفت و اعدام شد.

چطوری است خداوند پیامبری را مبعوث کند این پیامبر وعده بدهد پیامبر که وعده می‌دهد از طرف خودش وعده نمی‌دهد

(وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى؛ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى)

و هرگز از روي هواي نفس سخن نمي‌گويد! آنچه مي‌گويد چيزي جز وحي که بر او نازل شده نيست!

سوره نجم (53): آیات 3 و 4

کلام خدا است اگر ایشان حرفی بزند کلام خدا را می‌گوید

(وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَينَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ)

اگر او سخني دروغ بر ما مي‌بست،

سوره الحاقه (69): آیه 44

مجری:

(إِنَّ اللَّهَ لَا يخْلِفُ الْمِيعَادَ)

زيرا خداوند، از وعده خود، تخلف نمي‌کند.

آل‌عمران (3): آیه 9

استاد روزبهانی:

می‌خواهم این نتیجه را بگیرم پیامبر خودش نمی‌گوید آن‌چه که پیامبر می‌گوید کلام خدا است و به قول حضرتعالی که به نقل از قرآن کریم فرمودید  قال الله تعالی: (إِنَّ اللَّهَ لَا يخْلِفُ الْمِيعَادَ)؛ خداوند خلف وعده نمی‌کند، این‌جا خلف وعده اتفاق افتاد می‌گوید:

 گفتم که الف گفت دگر حرف بس است * در خانه اگر کس است یک حرف بس است.

 آقای علی محمد شیرازی شما این‌جا ادعای‌تان باطل در آمد گفتی من کامل می‌کنم و کامل نکردی. خنده‌دار و مضحک‌تر این است که اهل بهاء می‌گویند این‌که کتاب بیان ناقص ماند به خاطر این بود که این کتاب را حضرت بهاء الله بیاید تکمیل بکند می‌گوییم کجا تکملیش کرد؟ می‌‌گوید با کتاب اِیقان، کتاب ایقان مکمل کتاب بیان است.

البته ازلی‌ها هم یک کتابی دارند به نام متمم بیان آن‌ها هم برای خودشان ادعا دارند که آن‌ها می‌گویند ما بنا است تمامش کنیم این‌ها می‌گویند نه ما تمام می‌کنیم حالا بماند. آقای بهائی شما که می‌گویید کتاب ایقان متمم بیان است مکمل بیان است بینی و بین الله خودتان و خدای خودتان بنشینید و با خودتان خلوت کنید ای فرد بهائی که شاید این برنامه را ببینی بعید می‌دانم که این‌قدر آزادگی به این‌ها داده باشند که این‌ها بتوانند ببینند. شاید یک کسی در خلوت خودش در خانه خودش فرصت دیدن این برنامه را داشته باشد و ببیند منصفانه عرض می‌کنم دوست بهائی من،‌ انسان شرافتمند این برنامه را ببین، کتاب ایقان چقدر شبیه به کتاب بیان است آیا محتوایش شبیه بیان است؟ خیر. آیا فصل‌بندیش شبیه بیان است؟ خیر. نه فصل‌بندی‌‌ آن شبیه بیان است، نه محتوایش شبیه بیان است چرا باید این کتاب متمم آن کتاب باشد؟

ضمن این‌که آقای حسین‌علی نوری بعداً کتاب ایقان را که می‌نویسد، درواقع کتاب ایقان را به عنوان مقدمه‌ی برای ادعای بعدی خودش می‌نویسد چون کل آن‌چه که باب آورده و بیان کرده حسین‌علی نوری در شرح حَکام دور می‌‌اندازد به قول نعیم اصفهانی که یکی از مبلغین فرقه ضاله بهائیت است می‌گوید:"بیان از من شده صادر و من بر نسخ او قادر" این را کنار گذاشت و کتاب جدیدی به نام اقدس نوشت. پس هیچ دلیلی وجود ندارد ما ایقان را متمم بیان بدانیم بیان ناقص تمام شد، این چطوری است آقای علی محمد شیرازی کتابی را از طرف خدا بیاورد آن هم به دو زبان و خلیی جالب است کتاب بیان فارسی و بیان عربی اولین بار است در تاریخ ما می‌بینیم پیامبری دو تا کتاب به دو زبان ارائه می‌کند ایشان ادعای کرده بماند یکی‌اش مثلاً‌ تفسیر آن یکی دیگر است.

تفسیر کتاب بیان فارسی، تفسیر بیان عربی است جالب است که خیلی چیزهای که در بیان فارسی است در بیان عربی نیست و بالعکس و جالب است در بیان عربی خیلی جاها فارسی گفته و در بیان فارسی خیلی جاها عربی گفته نکاتی دارد و غلط‌‌‌های صرفی، نحوی، انشائی الی ماشاء الله در آن است مثلاً‌ یک جای در کتاب بیان می‌گوید:

«أنتم اذا استطعتم کل آثار النقطة تملکون ولوکان چاپا»

شما اگر توانستید تمام آثارِ نقطه را یعنی خودش را مقام خودش را مقام نقطه قائل است یک عنوانی است نمی‌خواهم به آن بپردازم این اصطلاحات جا دارد در موردشان صحبت بشود، دیگر حالا برای دانشجوها و طلبه‌ها درس داد می‌گوید تمام آثار نقطه من را بخرید و ببینید «ولو کانَ چاپاً» حتی اگر چاپی باشد، یعنی اولویت با کتاب‌های دست‌نویس است اگر نتوانستید چاپیش هم بود عیب ندارد بخرید. من می‌خواهم بپرسم «چ» و «پ» در زبان عربی نداریم خودتان هم می‌دانید، می‌پرسند چرا غلط دارد؟ این‌ها می‌گویند به زبان عرف صحبت کرده کلمه چاپاً را در عراق نزدیکی خودمان ببینیم نه جای دیگر، ببینیم این‌ها کلمه چاپ را متوجه می‌شوند. چاپ یک کلمه فارسی است «ولو کانَ مطبوعاً» می‌گفتید ولی «ولو کانَ چاپاً» تنوین بستن به کلمه فارسی، «چ» و «پ» آوردن در زبان فارسی است؟ پر از این چیزها است یعنی تنها منحصر به این نیست یک جاهای نصف یک جمله را فارسی گفته بعد بقیه‌اش را عربی گفته و بالعکس و از این چیزها پر است آن هم مفاهیم و احکام و مقررات عجیب و غریب که در این کتاب است مثلاً‌ نوشته که شیر الاغ را نخورید، سوار بر گاو نشوید تخم مرغ را به دیوار نکوبید این‌ها یعنی چه؟ بهائی‌ها می‌گویند دین ما، دین مطابق اقتضاء زمان و برای رفع نیاز بشری است.

آیین باب که آمد برای رفع نیاز بشری بود، یعنی مردم نیاز داشتند به این‌که شیر الاغ بنوشند یا ننوشند که خدا منع‌شان بکند؟ یا منتظر بودند سوار گاو بشوند که شما بگوی سوار نشوید یا سوار بشوید، آیا این‌ها واقعاً موضوعات مورد نیاز مردم بود؟ دیگر هیچ موضوعی نبود خداوند بپردازد؟ این‌که می‌گوید واجب است که همه شما ازدواج بکنید و واجب است که بچه‌دار بشوید

«ولابُدَ ان یجتَهَدَ فی ذلک»

و باید هم تلاش بکنید تا بچه‌دار بشوید.

 و اگر یک وقتی یکی از طرفین مانعی داشت از بارور شدن طرف مقابل به او اجازه بدهد برود بارور بشود و برگردد، من بیش‌تر از این رویم نمی‌شود این مطلب را باز بکنم چقدر این عبارت سخیف و چقدر این عبارت غیر قابل قبول و پذیرش است از این مطالب و عناوین در کتابش زیاد است. تازه این کتاب‌های شاخص‌ و بیانش است، پنج شأنش را که ببینید حیرت‌زده می‌شوید از اشتقاقاتی که ایشان از کلمات ایجاد کرده و مشخص نیست برای چه این‌ها را گفته؟

«الحمد لله الذی جاوِداً جواداً جوید شاهداً شهّاداً شهید»

آخر این‌ها یعنی چه؟ آن‌هم نه یک خط دو خط که آن وسط یک چیزی گفته باشد، صفحات متعدد در کلمات این‌طوری گفته شده یا:

« لک العزة والعززوة، قدرة والقدورة، شوکة والشککوة، ملة والمملوة»

این عبارت‌ها چه است؟

مجری:

مد شده سلبریتی‌ها و چهره‌های رسانه‌های مجازی بازی با لغت می‌کنند برای این‌که دیده بشوند و ساختار شکنی در ادبیات می‌کنند غیر قابل پذیرش و کتاب‌های زیادی هم چاپ می‌کنند باعث طنز است

استاد روزبهانی:

ببینید آن‌ها اولا ادعای دینداری و دین سازی ندارند

مجری:

ادعای دین دارند دارند شوخی می‌کنند.

استاد روزبهانی:

آقای گلپایگانی عزیز! تازه شوخی هم که می‌کنند فهمیده می‌شود، لااقل از همان جملات غلط‌شان یک چیزی دستگیر آدم می‌شود شما از «جواداً جوید» چه می‌فهمید؟ «شهّاداً شهید» یعنی چه؟ تازه این‌ها خوب هستند «کِرْمَة والکرموة» یعنی چه؟ «دولة والدولوة» یعنی چه؟ این عبارت پردازی‌ها، این واژه پردازی‌ها بی‌معنا و این اشتقاقات عجیب و غریب «بزخة والابتزاخ»، «ابتزاخ» یعنی چه؟ بر وزن افتعال آمده ساخته و بروزن استفعال ساخته وزن‌های مختلف را امتحان کرده این‌ها به چه درد می‌خورند؟

یکی می‌گفت مثل حروف مقطعه قرآن است. حروف مقطعه قرآن مگر چقدر هستند؟ کل حروف مقطعه قرآن چند تا کلمه بیش‌تر نیست

«صراط علي حق نمسکه»

همین‌ها است چیزی بیش‌تر ندارد، بعد شما بیایید این همه خزعبلات عجیب و غریبی که علی محمد شیرازی گفته این‌ها را با قرآن می‌سنجید، جالب‌ترش این است که آقای علی محمد شیرازی می‌گوید ببین قرآن چه می‌گوید؟ می‌گوید:

(وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ)

و اگر در باره آنچه بر بنده خود [= پيامبر] نازل کرده‌ايم شک و ترديد داريد ،( دست کم) يک سوره همانند آن بياوريد؛

سوره بقره (2): آیه 23

حتی یک آیه نمی‌گوید می‌گوید یک سوره مثل قرآن بیاورید یا عشر آیات علی محمد شیرازی می‌گوید یک حرف مثل کلمات من بیاورید یک حرف یعنی چه؟ الف تو گفتی من هم الف می‌گویم یک حرف شبیه حرف‌های تو الان فرق الفی که من گفتم با الفی که تو گفتی چه است؟ می‌گوید نه این الف من با الف تو فرق دارد دیگر، معلوم است که یک منطق روشن و یک فکر زلال و شفاف پشتش نیست درواقع ناشی از یک سری توهمات و بیماری‌ها و مسائل این‌طوری است.

بعد همین آقا ادعای پیامبری می‌کند و چندی نمی‌گذرد کتاب بیان را که ناقص هم مانده و نتوانست تکمیلش بکند در این کتاب یک متممی اضافه می‌کند به نام «لو هیکل الدین» که از منزمّات کتاب بیان عربی است در صفحه 5 این کتاب می‌گوید:

«إنَّ عليّ قبل النبيل ذاة الله وکَینونیته»

علی قبل نبیل، نبیل به ابجد 92 می‌شود، علی قبل نبیل یعنی علی قبل 92، محمد هم 92 است، یعنی علی محمد حرفی ندارد بزند. می‌گوید به کسی گفتم داری خواستگاری میری حرف‌های بزرگ بزرگ بزن که گوش بگیرند خوش‌شان بیاید این هم رفت می‌گفت لودر، بولدوزر فکر می‌کرد حرف‌های بزرگ این‌ها است آخر مرد حسابی این عبارت پردازی‌ها و واژه سازی‌های شما، شما را به جای نمی‌رساند «انَّ علي قبل النبیل»؛ که مردم بپرسند علی قبل نبیل چه کسی است؟ در دو تا کلمه توضیح بدهی محتوای در آن نیست چون که حرفی ندارد بزند ناچار بود تمسک به واژه پردازی‌های این‌چنینی بکند.

مجری:

استاد! تا این بخش مروری که داشتیم شیطان یا فردی متوهم از باگ‌ها از ضعف اطلاعات شیعیانی که تصور و تعریف و برداشت درستی از شیعه و اصول انتظار نداشتند، بهره برد دینی را ارائه کرد با یک ترفندهای جدیدی که شاید در تاریخ انحرافات برای خودش رکوردار است کتاب دو زبانه و بازی با لغات تا این‌جا را داشته باشیم یک میان برنامه ببینیم و دوباره در خدمت استاد خواهیم بود

 (میان‌برنامه)

مجری:

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم. با بخش دوم در قسمت دوم برنامه آفتاب یلدا در خدمت‌تان هستیم آن‌چه که تصور یک فرد بدون مطالعه و با ذهنیت خام و با یک برخوردهای سطحی از بهائیت، مخصوصاً فضای مجازی تصوری که از این دین دارد این است که بسیار تأکید بر صلح، آرامش، انسان دوستی، نوع دوستی و دوری از هرگونه خشونت است و روی این موضوع در فضای رسانه به طور خاص فضای مجازی مخصوصاً خیلی تأکید می‌کنند، استاد دوست داریم بدانیم این بهائیتی که این‌قدر فضا را گل و بلبل و خیلی لطیف و با همه خوب هستیم و همه را دوست داریم از ابتدا این‌چنین بوده است؟

استاد روزبهانی:

ببینید ما در فصل بابیت داشتیم مطالب را عرض می‌کردیم، بهائیت هم متأثر نه بلکه مبتنی بر بابیت است یعنی اگر بابیت متأثر از جریان شیخیه است که جلسه قبل گفتیم اما بهائیت ابتناع و وجودش وابستگی صد در صدی به بابیت دارد، فلذا نمی‌تواند خودش را از بابیت جدا بداند به همین اساس ناچاراً به دو پیامبر معتقد شدند به تعبیر خودشان که علی محمد شیرازی و حسین‌علی نوری باشند. این‌ها بابیت را آغاز و بشارتی بر بهائیت می‌دانند.

حسین‌علی و علی محمد را مبشر باب می‌دانند اگر بهائیت آیین صلح است. چرا مبشرش پیام جنگ دارد؟ اتفاقاً سوال‌تان، سوال خیلی به موقعی بود در فصل تاریخی که داشتیم بحث می‌کردیم رسیدیم به این نقطه که پایان دوره علی محمد شیرازی ادعای پیامبریش مطرح می‌شود و بعد ادعای خدای‌اش که در این مقطع یارانش در سطح کشور یک سری حرکات را شروع کردند.

تعداد یاران علی محمد شیرازی در این مقطع از تاریخ به دو سه هزار نفر یا کمی‌ بیش‌تر که بیش‌تر از این‌ها نبوده، گزافه‌های که در منابع‌شان است رها بکنید هر جوری ما محاسبه بکنیم که حالا جای محاسبات نیست عددشان به بیش‌تر از این‌ها نمی‌رسد. اتفاقاتی که در زنجان و قلعه طبرسی در مازندران داشتند در نیریز در فارس داشتند و در بِدَشت در شاهرود و دشت خراسان، یاران‌شان یک سری حرکات انجام دادند که این حرکات در تاریخ ثبت شده به گونه‌ی که بهائی‌ها نتوانستند انکارش بکنند.

شخص عباس افندی امام دوم بهائیت می‌گوید در یوم ظهور حضرت اعلا به کلمات دقت بفرمایید «منطوق بیان هدم بقاع، حرق کتُب و قتل الا من آمنَ و صدق»

مجری:

تکفیری!

استاد روزبهانی:

 یعنی صد در صد تکفیری و داعشی اولین بندش می‌گوید «هدم بقاع» انفجار و منفجر کردن یعنی خانه‌ها و زندگی مردم را منفجر می‌کردیم بقاع یا منظورشان مساجد و معابد و این‌ها است و یا خانه‌های مردم است که تعبیر واضح‌ترش فکر می‌کنم ساختمان و ابنیه مردم را خراب بکند.

«حرق کُتب» سوزاندن کتاب‌ها حتی در کتاب بیان صراحتاً حکم حرق کتب‌ است می‌گوید تمام کتاب‌ها را بسوزانید جوری است که حسین‌علی نوری یکی از افتخارات خودش را این می‌داند که شما لازم نیست کتاب سوزی بکنید، یعنی یک منتی سر بشریت می‌گذارد «حرق کتب» سوزاندن کتاب‌ها را می‌گوید نه نکنید، این مشخص است خودش می‌بیند که حکم چقدر حکم بدیع و نابسمانی است که ناچار می‌شود این حکم را از اذهان مقلدین و پیروانش و دیگران پاک بکند بگوید نکنید بلکه یک وجاهتی برای خودش تعریف کند.

1260 سال از اسلام گذشته، اسلامی که کتابخانه‌ها به وجود آورد این حرف ما نیست. گوستاو لوون در تاریخ تمدن چه می‌گوید؟ می‌‌گوید در زمانی که اروپا در دوران وحشی‌گری خودش به سر می‌برد کتابخانه‌های بغداد و کُردُباء همین قرتبه اسلامی کردبای فعلی می‌گوید کتابخانه‌های اسلامی در بغداد و کردباء محل رفت و آمد دانشمندان متعدد بود از جاهای مختلف می‌آمدند تا از این کتابخانه استفاده بکنند.

یا کتابخانه‌ی که مرحوم شیخ طوسی در نجف بنا کرد، کتابخانه‌های که خواجه نصیرالدین طوسی بزرگان و علمای ما داشتند. با همت و زحمات بزرگان و علمای ما کتابخانه‌ی متعددی در جهان اسلام بوده، بعد 1260 سال کسی آمده می‌گوید بسوزانید نابود کنید و فقط کتاب‌های من را داشته باشید، 19 تا از کتاب‌های من را داشته باشید. مگر در کتاب‌های تو چه چیزی است؟ همین چیزهای که عرض کردم «جویداً لجاودین» این‌ها چه هستند؟

از حیث عملکردی و صلح طلبی، به این بند از کتاب نقطةُ الکاف توجه کنید که میرزا جانی کاشی می‌گوید حضرات اصحاب حق در نیمه شب به روستای مجاور قلعه طبرسی حمله بردند 130 تن را کشتند، مابقی گریختند یعنی بقیه فرار کردند جمیع آذوقه را به قلعه آوردند هر چه آذوقه این بدبخت‌های روستایی جمع کرده بودند همه را به قلعه‌شان بردند تازه این‌ها اصحاب حق هستند.

این جنایت را چگونه می‌توانی توجیه بکنی؟ رفتند 130 نفر را در یک روستا، مگر یک روستا چقدر جمعیت داشت، 130 نفر را کشتید بقیه گریختند در شب تاریک به روستا حمله کردی مردم را بدبخت و بیچاره کردی چقدر را داغدار کردی چقدر از انسان‌ها را کشتی چقدر را پراکنده و مجروح و بیمار رها کردی آمدی بعد خودت می‌گوی حضرات اصحاب حق، این چه حقی است که شما داری دنبالش می‌کنید؟

شما ببینید در دستورات امیر المؤمنین خطاب به یارانش وقتی می‌خواهند به جنگ بروند آن‌‌ها را حتی منع می‌کند حیواناتی که شما بر آن‌ها سوار هستید چگونه تازیانه بزنید مراقب باشید زمین‌های کشاورزی مردم را خراب نکنید از کجا عبور کنید چگونه با هم صحبت بکنید و... دستور العمل‌های متعددی که حتی برای کسانی که می‌خواهند بجنگد دارد چه برسد به اصحاب و یارانش در شرایط عادی! این سیره امیر المؤمنین و سیره مسلمین را مقایسه با این‌های که ادعای تمدن دارند.

جالب‌تر و خنده‌دارتر از این حرف‌ها این است که این‌ها می‌گویند احکام شریعت بیان برای عمل کردن نیامده بود پس برای چه آمده بود؟ خدا همان طوری بی‌کاریش گرفته پیامبری را بفرستد یک کتاب به او بدهد خب کتاب به او نمی‌داد خیلی از پیامبران آمدند و کتاب نداشتند اشکالی هم نداشت مشکلی هم پیش نیامد قرار نیست که همه پیامبران کتاب داشته باشند این پیامبر شما دو جلد کتاب آورد کتاب اصلی و یک عالمه هم جزوه با خودش آورده است!

هیچ کدام از این‌ها برای امتحان و خواندن نیست پس برای چه آورد؟ یک استاد سر کلاس برود بگوید بچه‌ها این کتاب‌های که من آوردم نه بخوانیدشان نه برای امتحان است فقط این‌ها را داشته باشید، کسی بگوید این‌ها برای چه هستند و به چه درد می‌خورند بعد هم کتاب اصلی فلان کتاب است که بعداً می‌آید، اگر یک معلم و استاد این کار را بکند از طرف دانشجویانش چه برخوردی با او می‌شود چه تصوری در موردش اتفاق می‌افتد؟ تا این‌که یک کسی در قامت پیامبری در ردای نبوت بیاید و همچنین ادعاهای عجیب و غریبی را عنوان بکند.

گمان من بر این است از محضرتان عذرخواهی می‌کنم این حرف را می‌زنم انسانی که فاقد شعور است مگر این حرف‌ها را بپذیرد، والا انسانی که دارای دریافت عقلی است و ادراک و فهم دارد طبیعتاً در مقابل این‌ حرف‌ها کوتاه نخواهد آمد. این‌که گفته می‌شود فرقه‌ها عقل انسان را زائل می‌کنند یکی از نمونه‌های بارزش همین است اگر انسان صاحب خرد باشد عزیه خانم نوری خواهر میرزا حسین نوری است یک سوالی ایشان می‌پرسید می‌گوید به نظر شما معقول است که یک کشاورزی زمین را شخم بزند دانه بیفشاند و موقعی که این دانه شروع کرد به سر در آوردن از خاک هنوز به هیچ جا نرسیده شخمش بزند و از بین ببرد هر کس که باشد به این زارع و کشاورز نمره خوبی نمی‌دهد.

این نمره را به کسی می‌دهند که از یک کارش هدف داشته باشد و کار عبس و بیهوده نکند چطوری خداوند کار عبس و بیهوده می‌کند یک کتاب را همین‌طوری الکی نازل بکند و همین‌طوری از سر راه بر دارد برای چه این کتاب نازل شد؟ هیچ منطقی پشت این ادعای پوشالی نیست. از آن طرف کشت و کشتارهای عجیب و غریب انجام می‌دهند شما ببینید فقط در غائله زنجان چقدر انسان بی‌گناه کشته شد که یکی از یاران علی‌ محمد شیرازی که از قضاء جالب است 3 تا اتفاق می‌افتد خیلی انسان کشته می‌شوند. یکی در زنجان، یکی در قلعه طبرسی، یکی هم در نیریز فارس است سرکرده قلعه طبرسی ملاحسین بشرویه است همان باب البابی که اولین بار به باب ایمان آورد و آقای ملا محمد علی بارفروش که در قصه بِدَشت هم نقش ایفا کرد، سرکرده نیریز آقای سید یحیی دارابی است، سرکرده زنجان آقای ملا محمدعلی زنجانی است این 3 نفر پیوستگان به آقای علی محمد شیرازی هستند و سرکردگان این فتنه، علی محمد شیرازی نماز را تغییر داده گفته نماز به صورت 19 رکعت باید خوانده بشود و شکل نماز را هم تغییر داد آداب دیگر برای نماز تعریف کرده نماز جماعت را هم ممنوع کرده، ارتقاع به منبر را هم ممنوع کرده است.

 جالب است همین 3 نفر هم نماز جماعت می‌خوانند هم به سبک اسلامی می‌خوانند؛ یعنی در قلعه طبرسی خودشان می‌گویند مؤذن رفت مؤذن اول را با تیر زدند مؤذن دوم رفت آن را هم با تیر زدند. فیلم سینمای برای ما تعریف می‌کنند پس شما اگر آن‌جا نماز نمی‌خواندی پس مؤذن از کجا آوردید؟ نماز بهائی یا بابی مگر اذان دارد؟ این‌ها به سبک اسلامی داشتند نماز می‌خواندند.

یا در قلعه طبرسی این‌ها به سبک اسلامی نماز خوانند نماز جماعت خواندند، شما که نماز جماعت ندارید پس چه نمازی خواندند؟ وقتی که امام جمعه زنجان به حجت زنجانی گفت تو برای چه امام جماعت شدی؟ گفت من را امام زمان منصوب کرده من باید نماز بخوانم یعنی این‌ها ادعای امام جماعت دارند نه فقط ادعا می‌کنند نماز جماعت به سبک اسلامی می‌خوانند پس معلوم می‌شود این‌ها باب را فقط در حد همان بابیتی که برای امام زمان است قائل هستند و اساسا ادعای بعدیش مثل مهدویت و نبوتش وقعی به آن نمی‌نهند و چنین جایگاهی برایش قائل نیستند. حتی اگر به مهدویتش هم بر فرض بعضی از این‌ها پایبند باشند عمل‌شان نشان می‌دهد به نبوتش معتقد نبودند و چنین جایگاهی برایش قائل نبودند.

 همین آقایان در زنجان چقدر انسان کشتند که این‌ها فقط اسیر جاه طلبی‌ها قرار گرفتند. معرفی کتاب بنا شد داشته باشیم این کتاب را این‌جا معرفی بکنیم کتابی به نام نامه‌ی از سمپالو، نامه‌ی از سمپالو را آقای امان الله شفاء نوشته، امان الله شفاء یک فرد ایرانی است که پدرش یهودی و طبیب بود، این‌ها از اطباء کلیمی و یهودی بودند بهائی شدند و این فرد نوجوان بود از علاقمندان و طرفداران سفت و سخت جریان بهائیت می‌شود و ایشان مبلغ فرقه می‌شود، از قضاء در فرقه رشد می‌کند و به مرحله تبلیغ بین المللی هم می‌رسد یعنی ایشان را برای تبلیغ به برزیل اعزام می‌کنند سمپالا همان سائاپائلو است.

ایشان به سمپالو می‌رود و در آن‌جا از بهائیت بر می‌گردد و یک ردیه‌ی تحت عنوان نامه‌ی از سمپالو می‌نویسد و این کتاب را منتشر می‌کند این کتاب الان در بازار هم موجود است حتی در فضای مجازی و اینترنت می‌شود فایلش را دانلود کرد و در سایت‌های مختلف است. کتاب نامه‌ی از سمپالو اتفاقاً به این 3 تا واقعه می‌پردازد یعنی به واقعه قلعه طبرسی می‌پردازد، و به واقعه زنجان می‌پردازد و به واقعه نیریز هم می‌پردازد. واقعاً نشان می‌دهد که این پیروان علی محمد شیرازی اولاً چقدر دست‌شان به خون مردم بی‌گناه آلوده است، چقدر به علی محمد شیرازی بی‌اعتقاد هستند و چقدر دنبال اهداف و مطامع خودشان هستند.

اگر فتنه‌ی به نام بابیت ایجاد شده که بخشی از جامعه را درگیر یک سری گرفتاری‌ها و مشاکل کرده این افراد مختلف هر کدام به دنبال داعیه و چیزی گرد این بت ساخته شده جمع شدند یک هدف مشترک، یک نگاه مشترکی وجود ندارد، حتی برای اهواء خودشان و شخصیت‌های این افراد هم شخصیت‌های خاصی است.

مجری:

اگر بخواهیم یک دسته‌بندی در یاران بابیه و بعد بهائیه داشته باشیم یک دسته گروه اول بودند که از سادگی، بی‌اطلاعی و ساده لوحی‌شان در این فتنه و در این دام افتادند اما یک گروهی را دارید نام می‌برید که نه این‌ها با برنامه‌ریزی، اهداف شخصی، منافع شخصی و حتی با اقداماتی که ظاهراً همسو با رهبرشان نبوده داشتند در این فضا قدم بر می‌داشتند.

استاد روزبهانی:

کاملاً درست، یعنی بدون هیچ گونه تعارفی و هیچ گونه مطلب دیگری باید بگویم که بسیار تعریف درست و تقسیم‌بندی درستی انجام دادید به دقت شما باید احسنت گفت. واقعیتش این است که آقای ملاحسین بشرویه‌ی همان روز اولی که به علی محمد، باب می‌گوید برای لقب خودش باب الباب را انتخاب می‌کند این نشان دهنده این است که سهمش را می‌خواهد بگیرد.

یا در قصه‌ی که ایشان به خراسان می‌رود و آن‌جا شروع می‌کند به یارگیری کردن برای علی محمد شیرازی و به سمت داخل کشور بر می‌گردد علی محمد برایش عمامه سیاه می‌فرستد و لقب سید به او می‌دهد می‌گوید تو از حالا به بعد سیدعلی خوانده خواهی شد و ایشان با عمامه سبز و سیاه سیدی می‌خواهد بیاد و رایاتُ السود آن پرچم‌های سیاهی که از خراسان در روایات گفته شده را با خودش بیاورد. کاملاً می‌خواهد یک صحنه تاریخی گفته شده باید اتفاق بیافتد پیش گوی را به صورت جعلی و نصف نیمه بازی بکند یعنی این‌ها به دنبال این هستند از این فرصتی که به دست آوردند 4 نفر آدم فریب این‌ها را خوردند استفاده بکنند و افراد دیگری را هم به این دام بیاندازند والا هیچ معنای ندارد که آقای ملاحسین بشرویه‌ی که ملاحسین بشرویه است شناسنامه‌اش مشخص است زاد روزش مشخص است و این‌که ایشان سید نیست و ربطی به سلاله سادات ندارد.

سیادت یک چیزی نیست که یک کسی بخواهد به کسی ببخشد مقام انتصابی نیست ذاتی و ژنتیکی است، یعنی باید به یک خانواده منتسب باشد مثل این‌که یک کسی به بنده بگوید شما از حالا به بعد سید هستی من برای چه سید هستم؟ پدر و مادرم مشخص است زادبوم من مشخص است هیچ دلیلی وجود ندارد من فدائی سادات و عاشق خاندان اهل‌بیت هستم اما افتخار هم می‌کنم که سید بشوم ولی با این حرف سید نمی‌شوم. به قول معروف ایرانی‌ها با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمی‌شه اگر چنین بود پیامبر گرامی اسلام وقتی که جناب سلمان می‌گوید «سلمانُ منا اهل البیت» می‌گفت سلمان تو از حالا به بعد بگو من عرب، هاشمی و سید هستم چنین چیزی نیست سلمان همچنان تا پایان عمرش سلمان فارسی است، مقام سلمان فارسی بسیار مقام اعلا و ارجمندی است اما سید نیست و بنا هم نداریم هر کس که سید باشد یک امتیاز ویژه داشته باشد سید بودن فقط من باب این‌که از خاندان پیغمبر است یک تشریف و افتخاری است که این خاندان برای خودشان حفظ کردند یک سری احکام و مسائل شرعی به آن بار می‌شود. اما این نیست که یک طبقه مجزای خاص باشند که مثل لقب سِر در آمریکا و یا انگلستان باشد یا جایگاه لُرد و کُنت باشد این جایگاه‌های که این‌ها دارند می‌شد قابل اهداء و دادن باشد اما سیادت، قابل دادن و قابل گرفتن نیست. ببینید این لقب و جایگاه را می‌دهد تمامش را شما نگاه بکنید می‌بینیم ملا حسین بشرویه دارد یا خانم قرة العین در قضیه بِدشت وارد می‌شود علی محمد شیرازی در زندان ماکو است به او دسترسی هم نیست مثل الان نیست که دسترسی به تلفن و موبایل باشد. ایشان در قلعه ماکو زندانی است این‌ها در شاهرود جمع شدند که او را از زندان ماکو نجات بدهند آن‌جا می‌روند اسلام را نسخ می‌کنند.

مجری:

بدون هیچ ارتباط مستقیمی، مجوزی، هماهنگی و هیچ ارتباطی!

استاد روزبهانی:

اولاً نسخ اسلام چه ربطی دارد به هدف شما که آزادی علی محمد از زندان ماکو بود؟ اسلام را شما نسخ بکنید کار او را سخت‌تر می‌کنید؛ پس آزادی آقای علی محمد شیرازی با این کار نه تنها اتفاق نمی‌افتد که کارش سخت‌تر و پیچیده‌تر می‌شود.

مجری:

شاید یک کودتای درونی بود.

استاد روزبهانی:

این یک نکته. نکته بعد این‌که علی محمد شیرازی وقتی بحث نسخ اسلام را می‌شنود برای علی محمد هم جالب است و ایشان بعد از این داستان است تصمیم می‌گیرد ادعای مهدویت کند و بعد ادعای دین جدید و احکام جدید به سرش می‌زند یعنی آقای علی محمد شیرازی از پیروان خودش که یکی‌شان قرة العین باشد عقب‌تر قرار گرفته است.آخر در کجای تاریخ ادیان چنین چیزی وجود دارد که یک پیامبری قبل از مریدان خودش باید همیشه حرف بزند و نکته‌ی بگوید بعدش هیچ وقت اتفاق نیفتاده فرض کنید حضرت موسی به کوه طور رفت و برگشت مقلدین بخواهند او را وادار به این کار بکنند نبوده حضرت عیسی (علیه السلام) چنین نبوده حضرت پیغمبر و هیچ پیامبری چنین سابقه‌ی ندارد. پیروان اسم‌شان با خودشان است پیروان و رهروانند شما رهبر هستی و در جلو ایستادی تو باید هدایت بکنی نه این‌که تو هدایت بشوی این نشان می‌دهد که قرة العین و دیگران به دنبال اهداف خودشان هستند. قرة العین یک زنی است که نمی‌خواهد مقررات اسلامی را تحمل بکند تاب مستوری نداری.

          پرى‏رو تاب مستورى ندارد * درش بندى ز روزن سر درآرد

در را اگر به روی فرد ببندیم یک جای دیگر می‌خواهد خودش را نشان بدهد. قرة العین در خانواده روحانی به دنیا آمد و نتوانست مقررات دینی را رعایت بکند به شیخیه پیوست در شیخیه هم آن چیزی که می‌خواست را پیدا نکرد آمد به بابیه پیوست، نگاه کرد دید اگر بخواهد به علی محمد شیرازی دل ببندد این هم کارش را راه نمی‌اندازد با یک استدلال درستی هم به علی محمد نپیوست به ملاحسین گفت تو اگر رسیدی من را هم خبر کن ملاحسین هم رسید این را خبر کرد و این هم پیوست.

جالب است در قصه بِدشت رفتاری هم که کرد ملاحسین وقتی شنید گفت اگر من بودم این‌ها را حد می‌زدم، خودشان هم با همدیگر توافق درست و حسابی نداشتند و اختلاف نظرهای عجیب و غریبی با هم دارند. مجموعه این‌ها نشان می‌دهد که پیروان علی محمد شیرازی به دنبال هواهای مختلف خودشان هستند.

حتی آن عوامی که شما از آن‌ها نام بردید گفتید این‌ها به علت سادگی‌شان به ایشان پیوستند آن‌‌ها را هم اگر بررسی بکنیم خیلی‌های‌شان دنبال چیزهای دیگر بودند فرض کنید شرایط سخت زمانی، معیشت، فئودالیسم حاکم و این‌ها باعث شد که این‌ها برای گریز از شرایطی که در آن قرار داشتند دنبال این فتنه حرکت بکنند اگر بخواهیم بررسی بکنیم آن‌ها هم قابل تبرئه نباشند. شاید درصد کسانی که ضرورت‌ها آن‌ها را به دامان فرقه انداخت و شاید به زعم باطل خودشان دنبال حقیقت، دنبال این فرقه آمدند شاید کمتر از 5 درصد باشد.

مجری:

یا حداقل بعد از یک مدتی برگشتند

استاد روزبهانی:

بله دقیقاً همین‌طوری است خیلی از این افراد به فرقه پیوستند حتی با اهداف، در مورد ملا تقی هراتی گفتم مثلاً ملا عبدالخالق یزدی شاید به علت فهم نادرستی که نسبت به نیابت امام زمان پیدا کرده بود در جریان و مسلک شیخیه به باب پیوست اما وقتی که برایش روشن شد این فئه یک فئه باطلی است و فرقه یک فرقه ضاله و گمراهی است که علی محمد همین‌طوری از طرف خودش یک حرف‌های می‌زند این باعث شد راهش را جدا کرد و رفت برگشت به همان زاویه قبلی که در آن قرار داشت.

مجری:

استاد! ما در چند دقیقه آخر برنامه هستیم یک مروری داشته باشیم آن‌چه که ارائه شد. فرقه‌ی ساخته شد با رویکردهای عجیب و غریب حتی در فرقه‌ها هم جدید بود، یعنی حتی آداب فرقه سازی را هم رعایت نکرد چه بماند در روش‌های دینی، بعد افراد و اشخاصی به او پیوستند با منش‌های عجیب و غریب و متضاد با هم و متضاد با شعارهای بنیانگذار!

این‌ها ادعای صلح طلبی و صلح دوستی دارند؛ اما رویه تاریخی‌شان بسیار خشونت طلب، شعارهای تکفیری تند که در عمل هم اقدام کردند مرحله بعد کسانی ادعای همراهی نزدیک با این فرد را داشتند که خود پیشی گرفتند و در شکل‌های عجیب و غریبی از فرقه سازی اعمال جدیدی را پیش گرفتند به این نقطه رسیدیم و جمله آخر را بفرمایید ان شاء الله ادامه این برنامه را در هفته بعد نبال خواهیم کرد.

استاد روزبهانی:

ان شاء الله در جلسات آینده ما از فضاهای تاریخی فاصله بگیریم و بیاییم سراغ فضاهای گفتمانی هرچند که بحث‌های شخصیت شناسی را در خلال بحث‌مان ان شاء‌ الله خواهیم گفت، ما بنا نداشتیم در این برنامه‌ها وارد فضای تاریخی بشویم ولی سیر بحث و ضرورت‌ها ما را به این فضا سوق داد.

اما اجمالا این‌که بهائیت به رغم شعارهای - حالا ان شاء الله این‌ها را بحث می‌کنیم - به رغم شعارهای صلح طلبانه، مهربانانه و ادعای از این دست همچنان همان فرقه خشونت طلب بابیه هستند با رنگ و لعاب جدیدتر؛ اما بدون تردید با مطالبی که ان شاء الله خدمت عزیزان عرضه خواهیم کرد به لطف حضرت حق تعالی روشن خواهیم ساخت که بهائیت حتی امروز به رغم تمام نقاشی‌ها و بزک‌های که از خودش انجام می‌دهد و ظاهر سازی‌های که می‌کند همچنان خشونت طلب است. همچنان آن فضای فکری داعشی را تعقیب می‌کند و اگر فرصت پیدا بکند شک نکنید که نه تنها ایران، نه تنها اسلام که بشریت را به سمت اهواء خودش نابود خواهد کرد و فقط برای خودش حق حیات و حق حاکمیت قائل است.

مجری:

بسیار عالی! در شب یلدای هستیم و منتظر آفتابش، بسیار سپاسگزاریم که همراهمان بودید، منت بگذارید هفته‌های بعد این بحث جذاب و کاربردی را با ما همراه باشید. یا علی التماس دعای فرج!


آفتاب یلدا>

شبکه ولی عصر آفتاب یلدا منجی حجت الاسلام و المسلمین روزبهانی بابیت فرقه های دروغین