افضل الاعیاد

قسمت چهارم ویژه برنامه افضل الاعیاد با کارشناسی استاد حسینی


 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: افضل الاعیاد (قبل از اسلام در ادیان دیگر شیوه های انتخاب رهبر و متولی امور جامعه چگونه بوده است؟ منطق اسلام و منطق غدیر چگونه است؟)

 

تاريخ: 22/ 04/ 1401

استاد: دکتر سید محمد حسینی

مجری: آقای سید محمد صفایی

مجری:

آمدم دنیا برای دیدنِ روی علی/ ور نه با این مردم دنیا چه کاری داشتم/ از شراب عشق او نوشیدم و احیاء شدم/ ور نه در کنج عدم ظلمت سرایی داشتم/ روی او شد قبله ام نامش تسلای دلم/ در خزان بی کسی با او بهاری داشتم/ خسته از خلق زمانه هر زمان با یاد او/ گوشه ای میخانه اش عمری قراری داشتم/ گر نمی شد یار من مولای من آقای من/ من در این دنیای بی سامان چه یاری داشتم/ شکر ایزد مهر او در سینه ام می پرورم/ ور نه بی عشق علی کی اعتباری داشتم/ نا جوانمردم اگر در وقت طوف بیت حق/ غیر ذکر یا علی بر لب شعاری داشتم!

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم وَالْعَنْ أعْدائَهُم، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ ألْمَعْصُومِين‏ (علیهم السلام)

 عرض سلام و احترام خدمت شما بینندگان جان، عاشقان و موالیان حضرات آل الله (صلوات الله علیهم اجمعین) در هر نقطه ای از جهان تبریک و تهنیت عرض می کنم دهه ولایت و امامت آقا امیر مؤمنان علی ابن ابیطاب (علیه السلام) را به محضر حضرت بقیة الله الاعظم (ارواحنا فداه) و همچنین خدمت شما خوبان همچون هر شب در خدمت شما با ویژه برنامه افضل الاعیاد هستیم که به این مناسبت از شهر مقدس قم،‌ جوار کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) و از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تقدیم حضورتان می شود.

امشب در خدمت یکی دیگر از کارشناسان شبکه جهانی هستیم و جناب استاد دکتر سید محمد حسینی و از محضرشان استفاده می کنیم سلام علیکم خیلی خوش آمدید.

استاد حسینی:

وعلیکم السلام ورحمة الله بنده هم خدمت شما آقای صفایی عزیز عرض سلام دارم و همچنین خدمت مخاطبین عزیز و ارجمند، ان شاء الله که زندگی ما پر بشود بخصوص در این ایام از برکت اعیادی که در پیش رو داریم و گذشت یعنی منظورم عید قربان و عید غدیر هست ان شاء الله که این برکت در زندگی ما جاری و ساری باشد. در خدمت شما هستم

مجری:

خیلی ممنون و متشکر چند شبی است برنامه افضل الاعیاد آغاز شده مباحث متعددی هم در خدمت کارشناسان مختلف بودیم و بحث غدیر، شبکه گذشته در قرآن کریم در حقیقت بحث امامت بررسی شد. امشب از یک منظر دیگری می خواهیم غدیر را بررسی کنیم یک نگاه دیگری داشته باشیم و یک نگاه برون دینی داشته باشیم ببینیم که آیا بشر برای این که رهبر می خواهد انتخاب کند برای انتخاب رهبر و کسی که متولی امور جامعه هست چه شیوه های را داشته، قبل از اسلام در ادیان دیگر قبل از اسلام شیوه بشر چگونه بوده؟ در خدمت هستیم بفرمایید.

استاد حسینی:

بسم الله الرحمن الرحیم این که ما بخواهیم ببینیم فکر رهبر چگونه در بین بشر پیدا شد؟ رهبر چگونه پیدا شد یعنی این که نیاز به وجود یک رئیس و رهبر چگونه پدیدار شد؟ بشر در دوره های مختلفی زیست می کرده و روش های مختلفی را برای زیست خودش داشته. منظور ما این جا وقتی رهبر و حاکم می گوییم حاکم و رهبر سیاسی است نه رهبر و حاکمی که مثلاً در نهاد خانواده بخواهد تعریف بشود که معمولاً مرد این جایگاه را در طول تاریخ داشته است.

 دوره های بشر را اگر ما تقسیم بندی بکنیم هر چند از لحاظ جغرافیایی هم تعاریف مختلفی ممکن است برایش داشته باشیم یا حدود و ثغور مختلفی برایش داشته باشیم بیشتر سرزمین های میان رودان و بین النهرین منظورم هست یک دوره ای بشر کوچ نشین است، یعنی زندگی بشر به این شکل هست که شکار می کند منطقه اش را جا به جا می کند عوض می کند یک حالت کوچ نشینی دارد یعنی زیست ثابتی ندارد. بعد از یک مدت (خیلی خلاصه دارم این دوره ها را عرض می کنم) بعد از یک دوره ای بشر به یک جا نشینی می رسد یعنی تقریباً روستاها و ده ها به وجود می آید در این دوره که حدود 5000 و بعضی ها 5500 سال قبل از میلاد گفتند تا حدود 4 هزار سال کاملاً تخمینی است در بین النهرین حداقل این تخمین را می شود زد با دو سه قرن اختلاف یک دوره ای را بشر طی می کند که این جا دیگر کم کم یک جا نشینی آغاز شده. این دوره یک دوره زیستی است و به دوره عُبِید نامگذاری شده. دوره عُبِید مشخص است که وجه تسمیه اش هم بر اساس تپه ای است که در عراق پیدا شده و کاووش های که آن جا انجام شده به کل یک دوره تاریخی تعمیم دادند.

بشر کم کم یک جا نشین می شود از آن حالت زیست مسافرت گونه و کوچ گرایی اش به یک جا نشینی می رسد منتها این جا هنوز شهری پدیدار نشده، هنوز دِه و روستا است و منطق زیستی بشر دارد به یک جا نشینی تبدیل می شود. قبلش البته کاشت دارد یک چیزهای را می کارد احتمالاً یک سری حیوانات را توانست رام بکند ولی زیستش ثابت نیست و کوچ نشین است در دوره عُبید به یک جا نشین با منطق روستایی و شهری تبدیل می شود. منطق روستایی و شهری، منطق تولید است یعنی تولید غذا است دامداری و کشاورزی دارد غذا تولید می کند.

یک دوره بعد که دوره اوروک است در دوره اوروک بشر یک جا نشینی اش کم کم به سمت شهر نشینی می آید و شهرها کم کم به وجود می آید، تفاوت شهر و روستا چه است؟ منطق روستا بر اساس تولید است یعنی دام دارد، طیور دارد و کشاورزی دارد منطق شهر بر اساس توزیع است یعنی غذا روی نظام توزیع به وجود می آید وقتی که منطقی برای یک شهر به وجود آمد که نظام توزیع دارد این توزیع یک رئیس و قانونی نیاز دارد.

مجری:

تعارض ایجاد می کند

استاد حسینی:

بله، شهرهای مختلف که به وجود می آید تعارض هم به وجود می آید همین تعارض باعث جنگ می شود چون شهرها ثروتمند شدند شهرها به تمکن مالی رسیدند که برخی ها به آن حمله می کنند و به خود همین شهرها برخی ها می خواهند به صورت فصلی حمله کنند کشاورزی برای یک فصلی است ولی بعضی از افراد می خواهند در فصل های دیگر بروند ثروت بیشتری به دست بیاورند و به جاهای مختلف حمله می کنند.

وقتی که خواستی از یک شهری به شهری دیگر حمله بکنی یا این که مورد حمله واقع شدی خود به خود به سمت این می روی که یک سری افرادی را شما در آن شهر داشته باشی که قدرت نظامی داشته باشند این جا (در شهر) سرباز شکل می گیرد یعنی در این دوره سرباز شکل می گیرد منتها این سرباز، سرباز حرفه ای نیست. سرباز حرفه ای به این معنا که تخصص و کارش سربازی باشد هنوز به وجود نیامده ولی سرباز فصلی به وجود می آید یک دوره ای طرف کشاورز است بعدش تبدیل به یک سرباز می شود این سرباز ممکن است بخواهد در مقابل تهاجمات سایر شهرها حالت دفاعی داشته باشد ممکن است بخواهد حالت تهاجمی به شهرهای دیگر داشته باشد برای این که بخواهد آن جا را غارت بکند.

با این منطق، تجارتی که برای بشر در شهر به وجود می آید نیاز به یک رئیس و حاکم پیدا می کند که یک استمراری به آن بدهد وقتی که درگیری و جنگ به وجود می آید یا یک شهر باید حالت دفاعی داشت باشد این جا هم سرباز به وجود آمده و سرباز نیاز به فرمانده دارد. جمع بین این دو تا باعث می شود که یک قدرت متمرکز بتواند شهر را مدیرت بکند.

ما کم کم وارد می شویم دولت شهرها را می بینیم که به وجود می آید چون منطق شهر یک حالتی است که دولت شهری را می توانیم بر آن حمل بکنیم تمدن ها به وجود می آید دوره اوروکی که خدمت شما عرض کردم تمدن سومر در میان رودان از این جا به وجود می‌ آید یعنی منطق شهری به وجود می آید. حس نیاز به داشتن رهبر، داشتن به فرمانده، داشتن یک رأس تصمیم گیر در شهر بسیار احساس می شود. از دل این حس نیاز شاه به وجود می آید یعنی یک کسی که تجمع قدرت در دستش است هم نیروهای نظامی را می تواند کنترل بکند هم ثروت شهر را می تواند کنترل بکند، دستور به دفاع و حمله می تواند بدهد و همه این ها را مدیریت بکند. البته در کنارش یک سری المان ها و نمادهای دیگر برای این تمدن بشر به وجود می آید وقتی که حالت شهر نشینی پیش می آید. مثلاً ساختمان های را ما در آن دوره ها می بینیم که این ساختمان ها، مالکیت شان شخصیت های حقوقی است نه شخصیت های حقیقی.

 یعنی یک منزل نیست که بگوییم این منزل برای فلانی است یک ساختمان است که بیت المال در آن جا جمع می شود بیت المال می گوییم در مورد یک بودجه صحبت می کنیم در مورد یک چیزی صحبت می کنیم که خیلی ملموس نیست و یک محل خاصی ندارد. ولی بیت المال قبلاً‌ حالت یک منزل و ساختمان بود جمع آوری می شد وقتی که به این دوره می رسیم می بینیم در شهرها یک سری مراکزی شکل می گیرد که این ها مالکیت حقوقی دارد نه حقیقی که برای آن دولت است، برای آن پادشاه است، برای آن سلطنت است، و برای آن فرعون است و این نهادها شکل می گیرد که یک نهادهای است که ریاست محور است و بشر این جا بر اساس یک حس نیاز به داشتن یک رهبر می پذیرد یک کسی بر او حاکم باشد می پذیرد یک کسی شاه باشد. می پذیرد حتی یک کسی بخواهد فرعون مآبانه بر او حکومت بکند.

بعد کاخ به وجود می آید، معبد به وجود می آید، بیت المال به وجود می آید این مفاهیم دیگر کم کم شکل می گیرد و در آن جا شروع می شود یک مدیریت کلانی در مورد این شهرها اتفاق می افتد؛ اما در مورد این که چارچوب ها چقدر مهم هستند خیلی مجبور هستم مختصر در این برنامه بکنم چون مقدمه ای برای رسیدن به بحث غدیر و دیدگاه شیعه نسبت به غدیر همه این ها مقدمه است.

در دوره های تاریخی این قدر این ریاست، این قدر این پادشاهی، این قدر این سلطنت مهم و جدی می شود که بعضاً دوره های تاریخی را می آیند بر اساس این دوره ها تقسیم بندی می کنند. مثلاً در مصر دودمان اول، دودمان پنجم، دودمان هجدهم می گویند. در تاریخ ایران دوره هخامنشیان، دوره ساسانی ها می گویند یعنی این دوره های مدیریتی برهه های حساس از تاریخ می شود. چون بسیار تعیین کنده است بسیار نقش دارد در جغرافیای کشور نقش دارد در فرهنگ کشور نقش دارد در دین و تدین کشور، اعتقادات کشور و نقش بر اقتصادشان دارد و بر تمام جوانب های مختلف این حکومت سایه می اندازد و خیلی جدی می شود. البته این را هم داخل پرانتز خدمت تان عرض بکنم نامگذاری براساس این دوره ها صرفاً به خاطر این نیست هر چند یکی از مهم ترین دلایلش این است.

یکی از دلایل هم باید این را مطرح کنم به خاطر این که گاهی تاریخ نگاری توسط حکومت های سیاسی بوده و دوره ها این طوری تعیین شده ولی به صورت کلی نمی شود این را منکر شد که دوره های تاریخی، رهبریت و شیوه های مدیریتی اش این قدر نقش داشته که تاریخ را می شود با آن تقسیم کرد و حد فصل بین دوره مختلف را بر اساس حکومت ها تعیین کرد.

مجری:

انقراض یک سلسله معمولاً با ضعفش بوده و پیدایش سلسله بعدی با قدرت سلسله بعدی آمده، ولی دقیقاً سوال همین جا مطرح می شود که این ها چگونه به قدرت می رسیدند؟ چگونه قدرت دست به دست می شد؟ آن مدل به قدرت رسیدن در طول تاریخ چطوری بود مردم انتخاب می کردند یا نه یک شیوه ای دیگر بوده است؟

استاد حسینی:

این بحثی که ما داریم بینندگان عزیز من باز هم تأکید بکنم در جریان قرار گرفتند تعجب نکنند ویژه برنامه راجع به غدیر است چرا شروع کردیم این قدر قبل داریم یک دوره های را می گوییم که شاید 5 هزار سال یا 7 هزار سال قبل از میلاد بوده است. ارتباطش را ان شاء الله الان متوجه می شوند چه هست این ها مقدمه هست برای این که به منطق غدیر برسیم. یعنی می خواهیم منطق حکومت را، منطق حکومت داری را، منطق حاکمان را نگاه کنیم منطق به قدرت رسیدن را نگاه کنیم این منطق را وقتی متوجه شدیم بیاییم منطق غدیر را هم بگوییم.

مجری:

منطق اسلامی را هم البته می گویید؟

استاد حسینی:

بله به منطق اسلامی هم می رسیم. بعد ببینیم آن جا کدامش معقول تر است؟ کدامش به فطرت بشر نزدیک تر است؟ کدامش انسان را به سعادت می تواند برساند؟ دوره های مختلف در جغرافیای مختلف باید تعریف بشود که قدرت ها چگونه شکل می گرفته و چطوری استمرار پیدا می کرده و چطوری به زوال می رسیده مثلاً‌ در مصر، سیستم فرعون برده را داریم یعنی عناصری که جدی هستند در بحث راهبردهای که دارند یک فرعون است در کنار فرعون، مراتب دیگری هم هست.

ولی برده داری با فرعون است در ایران باستان عمده شیوه، پادشاهی سربازی است پادشاه است و سرباز است چون دوره های که شکل گرفته بخصوص بعد از هخامنشیان به دنبال فتوحات بودند نیازشان به همین بوده جاهای دیگر هم همین است تمدن سومر را نگاه کنیم، آشور را نگاه بکنیم حوزه تمدنی را یکی بگیریم آشور و بابل را شیوه ها، تقریباً همین است این که بگویم تقریباً همین است بر اساس چه است؟ یک کسی به قدرت می رسد یا با خیانت به قدرت می رسد یا با توطئه به قدرت می رسد یا با کودتا به قدرت می رسد. خیلی خیلی خیلی بخواهد این کار از دیدگاه مردم آن زمان خوب و دیپلماتیک بخواهد پیش برود موروثی است، خوبش این بود که پدر به فرزند بوده، البته این ها تلفیقی است یک دوره های در مصر داریم که فرزند یک فرعونی، فرعون شده یکی دیگر کودتا می کرد به قدرت می رسید فرعون قبلی را می کشت به قدرت می رسید. اصلاً برخی از این ها شیوه به قدرت رسیدن شان هم پیمان شدن با دشمنان شان بوده است.

یعنی می رفتند توطئه می کردند و با دشمنان شان هم پیمان می شدند قدرت را کنار می زدند دشمن شان مسلط می شده خودشان هم به قدرت می رسیدند. از این موارد را هم داشتیم ولی عمده این ها را که ما نگاه می کنیم در تاریخ ایران و تاریخ مصر، تاریخ بابل حتی تمدن بابل را نگاه می کنیم معمولاً اساس روی نسب است یعنی نسب باید تعیین کننده این باشد که چه کسی حاکم می شود؟ اصلاً کاری ندارند چه کسی بهتر است و چه کسی بدتر است؟ البته یک جاهای هم داریم که خیلی فاجعه آمیز است هر چند آمیخته با خرافات است مثلاً طرف به قدرت می رسیده (عذر خواهی می کنم) به خاطر شیهه ای که اسبش از روی تحریک شدن جنسی اش کشیده به قدرت می رسیده، روش های که گفتند خیلی سخیف است. عرض می کنم این ها گاهی با خرافات آمیخته است. گاهی با اسطوره آمیخته است. ولی قطعاً اگر شیوه ای بهتر از این بود آن را می گفتند و دچار نمی شدند بر این که منطقی که برای به قدرت رسیدن یک شخص آمده همچنین چیزی بخواهند قرار بدهند.

 یا در شبهه جزیره نگاه بکنیم 3 تا ملاک خیلی اساسی و تعیین کننده برای اشخاص است از دل همین ها قدرت های قبیله ای بیرون می آید. شبهه جزیره از لحاظ تمدنی از شمال، غرب و شرق خودش اگر مصر را بگیریم، بابل را بگیریم و ایران را بگیریم از لحاظ خیلی از عناصر تمدنی عقب است، هنوز زیست قبیله ای دارد هنوز خیلی جاهایش به زیست شهر نشینی نرسیده و سیستم قبیله ای را دارد اداره می کند. آن جا حسب و نسب و عصب جاهلی است که تعیین کننده است و برای این ها مهم و جدی است یعنی این خط سیر جاهلیت بر اساس حسب و نسب و عصب که تعصبات جاهلی بوده حسب جاهلی بوده حسب بعضی جاها معانی خوبی دارد ولی من حسب جاهلی می گویم نسب جاهلی بوده چون فلانی فرزند فلانی است باید به قدرت برسد.

مجری:

یک طبقه اشرافیت شکل گرفت دیگر آن قدرت را بین خودشان دست به دست می کردند.

استاد حسینی:

این جا نه شما نقش خدا را دارید می بینید حتی نه نقش مردم را دارید می بینید که بخواهند تعیین بکنند.

مجری:

نه نقش خوبان جامعه حتی

استاد حسینی:

حتی نقش نخبه ها را نمی بینید یعنی نخبه ها هم این جاها کنترل شده هستند. اصلاً خیلی وقت ها توطئه ها توسط همین نخبه ها است، یعنی نخبه ها نقش نخبگانی ندارند. نخبه ها خودشادن خائن و کودتا چی هستند و باعث می شوند که یک گروهی به قدرت برسند یا خودشان به قدرت برسند. تمام قدرت های را که در اقصی نقاط دنیا نگاه می کنیم منطقی که بشر به عنوان یک سیر صحیح، سیر عقلانی، سیر فطری بخواهد رویش حساب بکند نمی بینیم یعنی همچنین حسابی را نمی توانیم روی این ها باز بکنیم. حتی افرادی که روی بعضی از جریان ها بسیار متعصب باشند الان به آن ها مراجعه بکنیم بگوییم آن دوره را شما قبول داری اصلاً آن دوره را دوره اسطوره ای می دانی، آیا الان همان نظام را بخواهیم ادامه بدهیم همان سیستم حکومتی را بخواهیم ادامه بدهیم؟ اصلاً توانایی اش را ندارد که هم چنین چیزی را بخواهد ادامه بدهد. یا مجبور هست بیاید این را یک طوری تغییر بدهد روتوش کند و گزارشش را اصلاً تغییر بدهد که از آن واقعیت تاریخی فاصله بگیرد، یا این که مجبور هست یک عناصری را جا به جا و دستکاری بکند که با مبانی آن دوره ها مطابقت ندارد. چون هیچ کدام از این ها، وضع قانونی از طرف خدا نیست هیچ کدام از این ها کاملاً‌ با فطرت بشر هم سان و هم ساز نیست، هیچ کدام از این ها نمی توانند یک مبنایی داشته باشند که بگویی این جا شروع شد همین روال را باید برای بشر ادامه بدهیم و پیش برویم. هیچ کدام از این ها نمی توانند بگویند این مبنایی که ما داشتیم می شود به نقاطی دیگر تعمیم داد. چه زمانی می شود ادعا کرد سیستم نظام فرعون و برده را به همه جای دنیا تعمیم بدهیم؟ یا چه زمانی می شود ما ادعا بکنیم که سیستم نظام پادشاهی و سرباز را به کل دنیا بخواهیم تعمیم بدهیم هر جای شرایط خودش را دارد و اگر بنا است قاعده ای برای حکومت وضع بشود برای به قدرت رسیدن این قاعده باید از طرف چه کسی باشد؟ از طرف آفریننده این افراد بشر باشد. که علم آن آفریننده نسبت به افراد بشر بیشتر از خود مردم به خودشان است او بهتر می داند که چه نرم افزاری روی این سخت افزاری که ساخته می تواند کار بکند، چون هم خالق آن نرم افزار است هم خالق آن سخت افزار است هم قواعد و قوانین را خود او وضع می کند و هم این بشری که با آن درگیر است را وضع می کند. ولذا ما می بینیم که تفکرات مختلف چند تا کتاب این جا آوردم نمی خواهم خیلی اسکن و سند نشان بدهم می خواهم بحث پیش برود به منطق غدیر برسیم. مثلاً هیلتر در کتاب دارد به اسم نبرد من کتاب معروف و مشهوری است و قابل دسترسی هم هست آقای هیلتر اصل را روی بحث نسب می گذارد، نژاد آریایی، آریایی ها به قدرت رسیدند خوب کاری کردند نژاد باید خالص بشود نژاد آریایی باید حاکم باشد و این روال را پیش می برد.

چه منطق فطری پشت این است چرا باید بگوییم یک نژادی لزوماً از نژادی دیگر برتر است؟ با چه منطقی می خواهیم این حرف را بزنیم؟ ولذا این ها قاعده های نیست که ما بتوانیم برای دنیا با آن برنامه ریزی بکنیم، نهایت نهایت نهایت یک هیتلر می آید بحث نژاد آریایی را مطرح می کند همان آلمان نازی را می خواهد کنترل بکند آخرش هم به نتیجه نمی رسد و آن بلا سرش می آید. یعنی برای منطق خودش هم پاسخگو نیست خود آلمانی ها الان درست است یک عِرقی دارند نسبت به برخی از حرف های که گفته شده ولی عملاً همان روال را ادامه نمی دهند، چون آن روال را، این منش را، این منطق را شکست خورده می دانند.

خود مصریان هم به دنبال این نیستند در خود مصر چند هزار سال تمدنی داشته که فرعون برده بوده وقتی که می خواستند یک کسی را به تقبیح بکنند به عنوان حاکم که در مصر بود می خواستند به او کنایه بزنند فرعون می گفتند. در حالی که اگر آن نظام کارآمد بود نباید فرعون نسبت به یک حاکم فحش و جسارت محسوب بشود باید افتخار می کردند. ولذا این روال در جاهای مختلف کره زمین بوده است و هیچ کدام از این ها پاسخگو نبوده است و خیلی از این ها هم بر اساس همان نسل و نسب بوده نه بر اساس یک منطقی که با فطرت بشر بخواهد جور در بیاید.

مجری:

در حقیقت این جا، 2 مطلب تا الان مشخص شد اول این که بشر، حس کرد که نیاز به رهبر دارد باید رهبری در رأس امورش باشد و دوم مدل به قدرت رسیدن این رهبران هم بررسی شد که در طول تاریخ چگونه بوده حالا گذشت تا به دوره اسلامی رسیدیم چون قرار است در چارچوب اسلامی بحث و بررسی کنیم می خواهیم ببینیم که منطق اسلام چگونه بود؟ حالا که ما مدعی هستیم اسلام بر اساس یک منطق وحیانی و از سوی خداوند متعال آمده است می خواهیم ببینیم منطق خداوند متعال چگونه بوده است؟ این جا این بحث را داشته باشیم تا بعد وارد مسائل غدیر، دیدگاه تشیع و اهل سنت بشویم بفرمایید

استاد حسینی:

در زبان منطق اسلام برای موضوع نسب و نسل قرآن تکلیف را کاملاً واضح و روشن بیان کرده که چه هست؟ آن جای که خداوند می فرماید آیه 13 سوره مبارکه حجرات:

(يا أَيهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ)

ای مردم! ما شما را از يک مرد و زن آفريديم و شما را تيره ‌ها و قبيله ‌ها قرار داديم تا يکديگر را بشناسيد؛ (اين ها ملاک امتياز نيست،) گرامی ‌ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!

سوره حجرات (49): آیه 13

مردم، قبائل مختلف دارید نژاد مختلف دارید رنگ مختلف دارید لهجه مختلف دارید هر چیزی که دارید و ما شما را این طوری خلق کردیم (لِتَعَارَفُوا) هر چیزی که دارید سر جای خودش و هر جنسیتی که دارید (مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى) خداوند می فرماید ملاک برای خداوند چه است؟ تقوا است. (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ) نه (أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ) کسی که آریایی باشد نه (أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ) کسی که در فلان نسل قبیله عرب باشد.

منطقی که اسلام دارد منطقی که قرآن بیان می کند بر اساس افضیلت و تقوا است هیچ کدام از این منطق ها را اسلام نمی پذیرد. اگر جایی قرآن آمد مطلبی را در مورد اهل بیت پیامبر فرمود اگر جایی روایات ما در مورد گروهی خاص مسئله ای را فرمودند اگر در مورد بنی هاشم نکته ای گفته شد در مورد بنی امیه نکته دیگری گفته شد این ها بر اساس عملکرد است.

مجری:

نه بر اساس آن قوم و قبیله و تیره

استاد حسینی:

نه صرفاً‌ بر اساس رنگ و نژاد و قوم و قبیله ولذا در روایت مان داریم که:

 «السلمان منّا أهل البيت»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج108، ص285

البته اهل بیت یعنی این که پیرو ما است. مقاله ای در سایت مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر منتشر شد توضیح داده شد که این معنا چه است؟ یا روایتی داریم البته در مورد این روایت بحث هست باید در موردش گفتگو بشود نظرات موافق و مخالف هست، اما طرف ناراحت بود و نزد امام معصوم گریه کرد من از نسل بنی امیه هستم امام فرمود تو از نسل بنی امیه هستی اما از ما اهل بیت هستی چون پیرو ما هستی. یعنی نسب طرف به تنهای نشان نمی دهد که این طرف، بهشتی یا جهنمی است اگر ما هم با قاطبه گروهی و قومی دشمنی می کنیم یا لعن می کنیم به خاطر این که حداقل این افراد راضی شدند به ظلمی که گذشتگان شان کردند.

مجری:

عموم شان حداقل این طوری است استثنائی هم ممکن است وجود داشته باشد.

استاد حسینی:

خداوند عادل است حق کسی خورده نمی شود ولذا می بینیم امیر المؤمنین با این که یک عرب است به منطق غدیر می رسیم این محور سوم بحث مان است امیر المؤمنین با این یک عرب است لقبی را به امیر المؤمنین دادند تحت عنوان قتال العرب (کشنده عرب) بحثش باید مطرح بشود که این لقب را چه کسانی به امیر المؤمنین دادند؟ درست بود درست نبود دقیق بود یا نبود. به هر حال این لقب در تاریخ به امیر المؤمنین نسبت داده شد. یعنی امیر المؤمنین تعارف ندارد روایت یکی به آخر کتاب امالی شیخ مفید دارد نزد امیر المؤمنین آمدند آن جا عرض کردند که یا علی شما دارید به عرب و غیر عرب به عرب و عجم به موالی به ایرانی ها با عرب ها به یک اندازه از بیت المال می دهید. عرب ها خودشان را خیلی برتر می دانستند ما که نمی گوییم آقای حسینی در سپاه امیر المؤمنین بودند و خودشان را برتر می دانستند؟ بله ما که نمی گوییم هر که در سپاه امیر المؤمنین (علیه السلام) هست قطعاً بهشتی است بله می تواند توفیق داشته باشد به شهادت برسد در رکاب امیر المؤمنین بودن فضیلت است ولی ارتباطی با نیت طرف هم دارد.

به امیر المؤمنین آمدند عرض کردند و برخی ها این طوری مشاوره می خواستند بدهند به گمان خودشان می خواستند مشاوره بدهد که یا علی وسط جنگ هستیم بیا به این عرب ها بیشتر برس، امتیاز بده بگذار ما معاویه را شکست بدهیم بعدش به عدالت رفتار می کنیم. امیر المؤمنین علی (علیه السلام) فرمود این که پول بیت المال است اگر پول شخصی ام بود به عرب ها از ایرانی ها بیشتر نمی دادم می خواهند بروند بروند عرب هستی نسلت عرب است برتری نیست (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ) منطق اسلام این است. سلمان فارسی باشی، فارسی باشی در نزد اهل بیت همچنین جایگاهی را پیدا می کنی ابو لهب باشی عرب باشی یک همچنین جایگاهی را پیدا می کنی. اسلام در این مسئله تعارف ندارد اتفاقاً اسلام آمد این خط کشی های اشتباه را شکست و خرد کرد و در مقابل شان بحث تقوا را علَم کرد. ملاک، در این جا رنگ و زبان و پوست و نژاد و این ها نیست کما این که در مصر باستان بوده در تمدن فراعنه بوده است کما این که در ایران باستان بوده است کما این که در تمدن بابل بوده این ها نیست. این جا ملاک ها در اسلام متفاوت است.

مجری:

دقیقاً یکی از دلائل مخالفت مشرکین قریش با پیامبر در ابتدای حرکت همین بود، این که می دیدند برده ای با آن ها بخواهد در یک مقام و جایگاه قرار بگیرد برای آن ها خیلی سخت بود.

استاد حسینی:

قبلش یک روش دیگری داشتند نمی توانستند بپذیرند در مقابل این تغییر که تغییر درستی بود در مقابل این اصلاح که اصلاح صحیحی بود مقاومت می کردند.

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم مقدمه تا الان واضح شد. ان شاء الله یک استراحت و توقفی داشته باشیم، در بخش بعدی حدود نیم ساعت دیگر وارد مباحث اهل سنت و از دیدگاه اهل سنت و تشیع استاد خواهند شد و نیم ساعت دیگر تماس ها را می گیریم عزیزان اگر نکته ای دارند پرسشی دارند بخصوص مخالفین افرادی که فکر می کنند منطق دیگری دارند روی خط بیایند و ان شاء‌ الله ما پاسخگو خواهیم بود.

 (میان برنامه)

مجری:

یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همّی، بابی انت وامی/ گوئیا هیچ نه همّی به دلم بوده نه غمی، بابی انت وامی!

جناب آقای دکتر در بخش اول برنامه اشاره فرمودید به این سه مقدمه اول این که بشر از چه وقتی نیاز پیدا کرد به این که رهبر و پیشوا داشته باشد. دوم این که مدل ها را بررسی کردید تا قبل از اسلام چه مدل های بود؟ چگونه به قدرت می رسیدند؟ مدل ها را فرمودید و به دوره اسلامی رسیدیم در حقیقت دوره اسلامی با دوره بعثت آقا رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) شروع شد و بر اساس آیه قرآن گفتید که منطق قرآن این است که (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ)

اما بعد از دوره آقا رسول الله یک اتفاقی افتاد این به قول معروف دو شعبه شدن بعد از آن دوره اتفاق افتاد یک منطقی شکل گرفت که ما این را از شما می خواهیم که اول بررسی بفرمایید منطق عامه، منطق اهل سنت می خواهیم ببینیم اولاً‌ چارچوب آن ها چگونه بود بعد به سخنان شیعیان در مورد غدیر برسیم بفرمایید

استاد حسینی:

این که منطق اهل سنت برای انتخاب یک حاکم و خلیفه چه هست سوالی است که خود اهل سنت هم پاسخ روشنی احتمالاً به آن نمی توانند بدهند. چرا؟ چون همان ابتدای کار البته این به این معنا نیست که اهل سنت همان موقع شکل گرفتند به این معنای اصطلاحی که ما داریم نه، معنای اهل سنت و استعمالش متأخر است وقتی ما این جا اهل سنت می گوییم بر اساس آن مقدساتی است که خود اهل سنت به آن قائل هستند داریم می گوییم و افرادی که قائل به مشروعیت به خلافت رسیدن آن ها هستند.

با این منطق نگاه کنید سقیفه تشکیل می شود ملاک افرادی که در سقیفه شرکت کردند چه است؟ معلوم نیست. آیا وصیت پیامبر بوده؟ آیا قرآن بوده چرا نباید امیر المؤمنین باشد؟ چرا سلمان فارسی نیست؟ چرا ابو عبیده جراح هست؟ برای این ها پاسخ های روشنی نیست و وقتی که این سوال ها را بپرسیم پاسخ های دریافت می کنیم که انسان به راحتی متوجه می شود که این ها توجیهاتی است که ارائه می شود. یک منطق، منطق سقیفه است از دل سقیفه خلافت ابوبکر بیرون می آید و ابوبکر به عنوان خلیفه از جانب سقیفه مشخص می شود که مردم باید می آمدند با او بیعت می کردند. منطق بعدی یعنی منطقی که خلیفه دوم با آن به قدرت می رسد اصلاً‌ مثل سقیفه نیست خلیفه اول، خلیفه دوم را به عنوان خلیفه می گذارد.

«وَلَّيْتُ عليكم عمرَ»

عمر را ولی شما کردم

معجم جامع الأصول في أحاديث الرسول؛ اسم المؤلف: المبارك بن محمد ابن الأثير الجزري الوفاة: 544، دار النشر:، ج4، ص109

البته این جا «ولی» چطور شد که به عنوان جانشین شد ولی برای امیر المؤمنین نشد این را باید اهل سنت جواب بدهند. منطق سوم شورای 6 نفره می شود باز نه سقیفه است نه انتخاب مستقیم است. منطق بعدی به قدرت رسیدن یزید می شود اگر ما این سِیر را در نظر بگیریم معاویه می آید با زور و چماق برای یزید بخواهد بیعت بگیرد و به قدرت رسیدن خود معاویه هم.

بعد به بنی امیه می رسیم یک سِیری را می بینیم که همان مباحثی که در عرب جاهلی بود در بنی امیه زنده می شود. حتی در بنی عباسی که ادعا داشتند اهل بیت را دوست دارند به دروغ ادعا داشتند در همان بنی عباس هم ما می بینیم یک بخشی از ریشه های سلطنت هست یک سری از عناصر عرب جاهلی در آن دوباره پدیدار می شود. منطق (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ) در آن کمرنگ هست و نیست یعنی دوباره یک بازگشت منفی به دوره جاهلیت دارد. و لذا افرادی که در منطق اهل سنت به عنوان خلیفه مشروع انتخاب می شوند یک سری از اهل سنت ممکن است بگویند ما یزید را خلیفه مشروع نمی دانیم آن به کنار 3 تا خلیفه اول را که به عنوان خلیفه مشروع می دانند همین 3 خلیفه هم با این که از لحاظ برهه زمانی، برهه مشخص و محدودی را دارند نگاه می کنیم از یک منطق پیروی نمی کنند اگر بنا است یک گروهی مثل سقیفه جمع بشوند خلیفه دوم هم این طوری تعین بشود و خلیفه سوم هم این طوری تعیین بشود.

اگر بنا است یک سری افراد مشخص بشوند توسط حاکم قبل مثل شورای 6 نفره چرا سقیفه را پیامبر مشخص نمی کند؟ اگر قرار است افرادی انتخاب بشوند مثل منطق خلیفه دوم که با رأی مستقیم خلیفه قبل مشخص بشود چرا پیامبر این کار را نکرد؟ یعنی اهل سنت عملاً از یک منطق ثابت و درست و شسته رُفته ای در طول تاریخ اصلاً‌ پیروی نکردند بعدها هم همین است ما داریم صدر اسلام را نگاه می کنیم.

مجری:

دوره معاصر را هم نگاه کنید همین طوری است.

استاد حسینی:

همین است، مثلا آل سعود چطوری به قدرت می رسد؟ منطقش بر اساس منطق به قدرت رسیدن کدام خلیفه است؟ اصلاً‌ سیستم پادشاهی است مَلک عبدالله اصلا دیگر اِبائی ندارند

مجری:

جالب این جا است که شروع به توجیه می کنند چون دلیل و مبنا نبوده بر اساس آن چیزی که شکل گرفت حالا شروع می کنند دلیل تراشی کردن، مبنا تراشی کردن که فکر می کنم مبنای واحدی وجود ندارد.

استاد حسینی:

از عزیزان اهل سنت، بزرگوارانی که مولوی اهل سنت هستند دعوت می کنیم اگر فکر می کنند مبنایی وجود دارد روی خط تشریف بیاورند. در میان مولوی ها افرادی داریم که فاضل هستند می فهمند مباحث به چه شکل است می توانند صحبت بکنند تشریف بیاورند ماموستاهای عزیز که احساس می کنند مطلبی ما می گوییم پاسخی دارد حتماً تشریف بیاورند در برنامه با ما صحبت بکنند.

این منطقی که خدمت شما عرض می کنم پایان نامه در عربستان سعودی نوشتند و من پایان نامه را که نگاه کردم بیش از 300 صفحه بود، دیدم آن جا هم نتوانستند به یک منطقی برسند یعنی باز به همان جا هم به یک تشتتی رسیدند که نمی توانند مشخص بکنند بالاخره منطق شان چه است؟ در به قدرت رساندن جانشین پیامبر، در به قدرت رساندن یک خلیفه، در به قدرت رسیدن یک حاکم چه است؟

حتی حکومت های که، ما شیعیان قائل به این هستیم وقتی حضور امام معصوم هست قطعاً امام معصوم باید حاکم باشد به منطق شیعه محور بعدی می رسیم. بعدش هم در زمان غیبت، فقهاء را ما ملاک می دانیم ولی اهل سنت چه کار کردند؟ حکومت عثمانی یک طور رفتار می کند حتی حاکمان داخل حکومت عثمانی هم روش هایشان متفاوت است.

حکومت آل سعود یک طور دیگر رفتار می کند. اخوان المسلمین یک طور دیگر رفتار می کند. طالبان یک طور دیگر رفتار می کند. داعش یک طور دیگر رفتار می کند. جیش الحر یک طور دیگر رفتار می کند. هیچ منطقی حقیقتاً منطق استوار، منطق مشخص و واضحی برای به قدرت رسیدن در مکتب اهل سنت وجود ندارد خیلی رُک ما می توانیم بگوییم و اگر احساس می کنند مخالفش هست این چنین نیست این تشتت وجود ندارد منطق یک سیر دقیق و قاعده ای داشت که این قاعده قرآنی بوده قاعده بر اساس سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بوده روی خط برنامه بیایند مطرح کنند. بیشتر اگر بخواهم توضیح بدهم می ترسم به زمان تماس ها نرسیم

مجری:

آن بخش اصلی یا بخش بعدی که دیدگاه شیعیان است بدتر از این، این است که حاکم را ولی امر می دانند آن بخشی از اهل سنت که به این اعتقاد دارند که حاکم هر جوری به قدرت رسید بر اساس هر روشی به قدرت رسید باید از او اطاعت بشود و ولی امر محسوب می شود.

استاد حسینی:

بله روایاتی هم برای همین مسئله آوردند و مطرح کردند

«إن ضربك فاصبر وإن حرمك فاصبر وإن أراد أمرا ينتقص دينك فقل سمع وطاعة دمي دون ديني فلا تفارق الجماعة»

الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار؛ اسم المؤلف:  أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409، الطبعة : الأولى ، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ج6، ص544

یعنی حاکم به هر شیوه ای که به قدرت برسد برخی از آقایان گفتند باید از او تبعیت کرد.

مجری:

اما به منطق شیعه می رسیم یعنی ما می خواهیم بررسی کنیم اگر آن ها را قبول نداریم شروع کنیم منطق خودمان را ابراز کنیم و بگوییم که مبانی منطق ما چیست؟ اما یک سوال جدی هم این جا شکل می گیرد این سوال را ممکن است مخالفین هم مطرح کنند که ائمه شما هم به صورت پدر و فرزندی به صورت سلسله خانوادگی این را پذیرفتند در حقیقت امام بعدی هم بر اساس حسَب و نسب شکل گرفته آیا واقعاً منطق ما بر اساس الگوی موروثی و خانوادگی است یا نه ما به چیز دیگری اعتقاد داریم این، بعد از او شکل گرفته؟

استاد حسینی:

چشم این را عرض می کنم. اول یک مقدمه ای را خدمت بینندگان عزیز بگویم بعد پاسخ شما را عرض می کنم منطق شیعه در خصوص امامت، همان منطقی است که در مورد نبوت است. منطق شیعه در مورد امامت، همان منطقی است که در مورد امامت و کلیات امامت و اصل امامت در قرآن مطرح شده جعل الهی است خداوند مشخص می کند چه کسی امام باشد، آن امام همان حاکم است یا اگر قرار است در جاهای مختلف حاکمی مشخص بشود این ها را هم باید امام مشخص بکند.

حداقل در عصر حضور امام داریم عرض می کنیم در عصر غیبت متفاوت می شود منتها اساس باز همان است اساس امامت متفاوت نیست امام از جانب خدا مشخص شده اما در زمان حضور امام جعل، الهی است خداوند تشخیص می دهد چه کسی امام باشد همان طوری که خداوند تشخیص می دهد چه کسی نبی باشد و همان امام، حاکم است و حاکمیت یک شأنی از شئونات امامت است. امامت، شئونات مختلفی دارد در زمینه مسائل تشریعی دارد در زمینه ولایت تشریعی دارد در زمینه حکومت دارد ممکن است یک امام در ظاهر به قدرت نرسد ولی امامت ساقط نمی شود یکی از شئونات امامت، حاکمیت است که ممکن است این در یک امام تجلی پیدا بکند یا تجلی پیدا نکند کما این که انبیائی داشتیم که به قدرت نرسیدند حضرت عیسی به قدرت رسید حضرت موسی را بنی اسرائیل کنار زدند.

اما این انتخاب و این منصوص بودن از جانب خداوند برای امام خودش با یک منطقی است، یعنی خداوند به این شکل نیست مثل اشاعره ما بگوییم که خداوند یک کاری را انجام می دهد این که بر اساس عدالت هست یا نیست به ما ربطی ندارد.

مجری:

همین هست که هست

استاد حسینی:

بله، یعنی هر آن چه که خداوند انجام بدهد عدالت است یا این که خداوند بر اساس عدالت رفتار می کند چون عدل از ویژگی ها و صفات خداوند است. ما معتقد هستیم امامت، الهی است و خداوند امام را مشخص می کند اما خداوند افضل را انتخاب می کند.

مجری:

او هم مبنایی برای انتخاب خودش دارد بی مبنا نبوده.

استاد حسینی:

بله، یعنی ما با یک زاویه دیگر به قضیه نگاه کنیم خداوند می آید به ما افضل را معرفی می کند. ما که علم نداریم در جاهای مختلف دنیا یک کسی را مردم انتخاب می کنند به عنوان یک مسئولی، به یک رئیس جمهوری میلیون ها نفر این شخص را انتخاب می کنند سه چهار سال بعد پشیمان می شوند. چرا؟ چون علم ندارند اطلاع درستی نسبت به آن شخص ندارند و تضمین وجود ندارد که این شخص درست رفتار بکند.

مجری:

بشر قطعاً علم محدودی دارد

استاد حسینی:

از روی جبر است که این اتفاق می افتد ولی همین خطاهای که در انتخاب افراد در اقصی نقاط جهان اتفاق می افتد نشان دهنده این است که بشر انتخاب اشتباه هم دارد ولی خداوند وقتی می خواهد فردی را یا افرادی را برای هدایت بشر بگذارد آیا می تواند به مردم بسپارد؟

مجری:

اتفاقاً دموکراسی را هم زیر سوال برد

استاد حسینی:

به نوعی از دموکراسی که بگوید For the pepel By the pepel of th pepel مبنایش را یک جاهایی این متزلزل می کند هر چند همین موضوع امامتی که شیعه دارد یک جاهای خیلی از جلوتر از آن چیزی است که ادعا در مورد دموکراسی می شود. ادعایش جدا است روی برگ کاغذ یک چیزی است در اجرا جدا است در اجرا ما می بینیم آن چیزی که مطلوب است آن بخش های که از دموکراسی فطری بشر است و بشر می پسندد مثلاً یکی از قواعدش می گوید For the pepel By the pepel of th pepel از مردم آیا جز این است؟

یعنی آیا جز این است که خداوند انبیاء را از خود مردم انتخاب می کند درست است معصوم است ولی از جنس مردم است یعنی پیامبر از جنس ملک یا از جنس جن نیست از جنس مردم است امام از جنس مردم است. بشری مثل ما است یعنی در ابعاد خلقت ظاهری اش نه خلقت نوری؛ در ابعاد خلقت ظاهری یک فردی از نوع بشر است او هم می خورد او هم می آشامد او هم می خوابد او هم درد احساس می کند او هم خسته می شود او هم عصبانی می شود، البته عصبانی شدن بر اساس حق او هم خوشحال می شود او هم ناراحت می شود. این یک جنس بشر است که خداوند نیامده یک موجود دیگری را به عنوان و نبی برای ما قرار بدهد.

مجری:

نیامد یک فرشته بیاورد بگوید بیایید از این فرشته پیروی بکنید.

استاد حسینی:

بله، منطق شیعه این است می گوید خداوند امام را انتخاب می کند ولی خداوند افضل را انتخاب کرده ما علم نداریم که این شخص چطور آدمی است، ما بر اساس حواس مان تشخیص می دهیم حواس، خطا پذیر است خداوند خطا پذیر نیست. فلذا خداوند می آید به ما آن شخصی که افضل است را به عنوان امام معرفی می کند. نه این که بگوییم پناه بر خدا، خداوند یک دیکتاتوری دارد شخصی که افضل نیست را به عنوان امام یا نبی می گذارد و می گوید تویی که افضل هستی باید از این تبعیت بکنی.

معتزله قائل به تقدم مفضول بر افضل هستند یک فرقه کلامی از اهل سنت هستند شیعه همچنین اعتقادی ندارد شیعه می گوید اگر افضلی در جامعه هست باید او حاکم باشد. شرایط عادی را داریم می گوییم یک زمانی هست یک شخصی افضل است اما شرایطی ندارد که بخواهد به قدرت برسد در شرایط عادی باید افضل به قدرت برسد در منطق شیعه آن شخصی که باید امام و حاکم باشد از جانب خداوند مشخص می شود و توسط خداوند و به واسطه انبیاء یا به واسطه امام قبل از خودش معرفی می شود.

اما این که فرمودید اگر ما نسل و نژاد را ملاک نمی دانیم چطوری است که امامان ما فرزند امام دیگر هستند؟ ببینید ملاک ما برای امام و حتی ملاک ما برای نبی نسل و فرزند بودنِ به صرف نیست ما نسل را حامل نور می دانیم قرآن چه می فرماید؟ آیه 124 سوره مبارکه بقره:

(وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيتِي قَالَ لَا ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ)

(به خاطر آوريد) هنگامی که خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهده اين آزمايش ها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشوای مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض کرد: «از دودمان من (نيز امامانی قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمکاران نمی ‌رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شايسته اين مقامند)».

سوره بقره (2): آیه 124

سوالی این است من این را سوالی می خوانم فرزندان من، ذریه من امام می شوند؟ (قَالَ لَا ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ) ظالم نمی گذاریم یعنی چه حضرت ابراهیم؟ تو خودت یک امت، تو پیامبر ما فرزند مستقیمت هم باشد ولی اگر ظالم باشد نمی توانیم او را به عنوان امام قرار بدهیم این جا مرتبه ظلم خیلی بالا است ظلم به آن معنا که یک یاغی باشد نیست. ظلم این که معصوم هم نباشد امام نمی شود. اصلاً‌ همه انبیاء به مقام امامت نرسیدند.

 در مورد اهل بیت چه؟ امیر المؤمنین (علیه السلام)، امام حسن مجتبی (علیه السلام)، امام حسین (علیه السلام)، امام سجاد (علیه السلام) هر کدام از این بزرگواران فرزندان مختلفی دارند مگر همه فرزندان شان امام شدند؟ نه، چرا؟ چون ما می گوییم امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) درست است که هر دو فرزند امیر المؤمنین هستند و هر دو امام هستند اما ملاک افضل بودن این حضرات است که امام هستند نه صرفاً فرزند امیر المؤمنین بودن!

مجری:

نه حسب و نسب شان

استاد حسینی:

منطق امامیه این است مانند زید ابن علی، زید فرزند امام سجاد (علیه السلام) امام نیست. اسماعیلی ها اتفاقاً به اشتباه افتادند یا این که با حق مقابله کردند و به عنوان امام معرفی کردند منطق ما همچنین چیزی نیست یعنی نسب را به تنهایی ما اگر این جا ملاک می دانستیم باید می گفتیم این فرزندان باید امام بشوند در حالی که همچنین چیزی نیست. ما می گوییم این نسل حامل نور امامت است از اصلاب شامخه در ارحام مطهره (رحم های پاک که حکم ظرف را دارند) اما همین بر اساس افضلیت است یعنی این قاعده ای نیست که بگوییم بر اساس نسل است که یک کسی امام می شود هم چنین قاعده ای ما نداریم. اما این گونه می گوییم که خداوند طوری تدبیر را اندیشیده و وسائل را در دنیا قرار داده که در ائمه ما، در امام معصوم (علیهما السلام) فرزند، بر دیگران افضل است.

یکی از فرزندان او یا دو تا از فرزندان او (نسبت به امیر المؤمنین این اتفاق افتاد) بر دیگران افضل است پس او امام می شود در این سلسله قرار می گیرد صرف نسب نیست. فرزند امام ممکن است جهنمی بشود مگر فرزند حضرت نوح نبود همسر و فرزند حضرت نوح هر دو جهنمی نه تنها در قیامت بعد از مشخص شدن اوضاع شان جهنمی شان معلوم است در دنیا دچار عذاب الهی می شود. می گوید آقا فرزند من است خدا می فرماید از اهل تو نیست اما کسی دیگری ممکن است از این نسل و نسب نباشد بهشتی باشد. قاعده ما فقط این نسل، نیست باز هم افضلیت در منطق و قاعده شیعه جاری است و قابل دفاع است.

من می خواهم از یک باب دیگری نسبت به این موضوع ورود پیدا کنم در بخش تماس ها مخالف هم اگر تماس گرفت خیلی خوشحال می شویم امیر المؤمنین علی (علیه السلام) در غدیر به عنوان امام معرفی می شود. امیر المؤمنین توسط پیامبر اسلام به دستور خداوند به عنوان معرفی می شود.

اما در همان خطبه غدیر، افضلیت امیر المؤمنین دارد ثابت می شود در جاهای مختلفی که نبی مکرم اسلام حضور دارند و مردم دیگری هستند به آن ها تذکر داده می شود که امیر المؤمنین صفت های را دارد که این باعث افضلیت می شود. هر جای دنیا که بخواهند یک حاکم یا رئیسی را انتخاب کنند معمولاً خود اهل سنت هم در کتب شان دارند که این 3 تا ویژگی، ویژگی اساسی و اصل است. در علم باید طرف سرآمد باشد. در عدالت باید سرآمد باشد. عادل باشد نسبت به مردم می خواهد حاکمیت داشته باشد. در شجاعت باید طرف شجاع باشد یا اشجع باشد شجاع ترین باشد چون می خواهد در مقابل دشمن بایستد ما می گوییم عالم ترین باید باشد عادل ترین باید باشد و شجاع ترین باشد خیلی ساده می گویم امیر المؤمنین در زمینه علم مگر عالم ترین نیست مگر خود خلیفه دوم در مورد علمیت امیر المؤمنین نکاتی را نگفتند و در کتب اهل سنت ثبت نشده؟

پیامبر اسلام مگر نفرمودند:

«أنا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَعَلِيٌّ بَابُهَا»

المعجم الكبير؛ اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360، دار النشر : مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983 ، الطبعة: الثانية، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ج11، ص65

در علم امیر المؤمنین اصلاً نمی شود شک و شبهه ای مطرح کرد. آیا در مورد دوم در مورد عدالت امیر المؤمنین می شود؟ پیامبر اسلام فرمودند:

«كَفِّي وَ كَفُّ عَلِيٍّ فِي الْعَدْلِ سَوَاءٌ.»

الأمالي (للطوسي)؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار الثقافة ، مصحح: ندارد، ص69

کفه ترازوی عدالت منِ نبی مکرم اسلام گل سر سبد عالم خلقت. افضل موجودات در خلائق خداوند می فرماید کفه عدالت من با کفه عدالت امیر المؤمنین برابر است. امیر المؤمنین عادل ترین مردم است می خواست بین مردم قضاوت بکند پیامبر، امیر المؤمنین را به یمن فرستاد. بین مردم یمن قضاوت بکن بقیه می رفتند جنگ های به نا حق راه می انداختند مثل خالد ابن ولید. در مورد شجاعت فکر کنم اصلاً توضیح ندهیم بهتر است که امیر المؤمنین شجاع ترین بوده:

«فَعَلِيٌّ أَشْجَعُ النَّاسِ قَلْباً وَ أَحْلَمُ النَّاسِ حِلْماً وَ أَسْمَحُ النَّاسِ كَفّاً وَ أَقْدَمُ النَّاسِ سِلْماً وَ أَعْلَمُ النَّاسِ عِلْماً»

الأمالي (للصدوق)؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد. ناشر: كتابچى، ص439

«كَرَّارٌ غَيْرُ فَرَّار»

كتاب سليم بن قيس الهلالي؛ محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئينى، محمد؛ ناشر: الهادى‏؛ ج‏2، ص 791

امیر المؤمنین است. دیگران می رفتند فرار می کردند امیر المؤمنین می ماند در احد چه اتفاقی افتاد؟ امیر المؤمنین ایستاد دیگرانی بودند نایستادند اما امیر المؤمنین ایستاد امیر المؤمنین توسط خداوند نصب می شود توسط پیامبر ابلاغ می شود، اما او اعلم امت است او اعدل امت است او اشجع است شجاع ترین امت است بقیه ویژگی ها را راجع به امیر المؤمنین نگاه کنید همین است.

صفاتی که خداوند دارند امام باید بیشترین تجلی گاه برای صفات خداوند باشد هر کدام از صفات خداوند را که دست بگذاریم که برای بشریت قابلیت این را داشته باشد که به منصه ظهور برسد در امیر المؤمنین ظهور پیدا می کند. غدیر اتمام حجت است. در تعابیری که اهل سنت دارند یک جا می گویند که «حدثتنی فلانی‌» به من این حدیث را گفت «أخبرنی فلانی» این ها اصطلاحاتی است که با همدیگر فرق دارد.

یک جا «خطَّبنا» برای ما خطبه خواند خطبه دیگر یک خط و دو خط نیست این که پیامبر راجع به امیر المؤمنین خطبه می خواند یعنی منطق امامت امیر المؤمنین را دارد بیان می کند وگرنه چه نیازی است پیامبر خطبه بخواند؟ یک کلمه همین طور که من اولی به شما هستم امیر المؤمنین اولی به شما است تمام شد و رفت

مجری:

همان: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»

استاد حسینی:

بله اما این حدیث غدیر می شود، حدیث بخشی از خطبه غدیر است منطق امامت امیر المؤمنین را پیامبر برای چندمنین بار اما این جا در این وسعت و به صورت رسمی دارد اعلام و ابلاغ می کند. امیر المؤمنین در زمان حیات پیامبر به افضلیت خودش اشاره می کند اهل سنت روایت معتبر دارند:

 «فمن أحقَّ بِه منّی»

المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص136، ح4635

چه کسی سزاواتر از پیامبر هست بعد از من اهل سنت این روایت را دارند که امیر المؤمنین خودش را نسبت به دیگران افضل می دانست و برتر می دانست بر دیگران بعد از پیامبر یک جایی پیامبر اعتراض کرده باشد که یا علی نه همچنین چیزی اصلاً مطرح نکن، همچنین موردی ندارند

یا این که امیر المؤمنین بلافاصله موقعی که پیامبر اسلام به شهادت می رسد به حدیث غدیر احتجاج می کند در جاهای مختلف در شبکه ولی عصر اساتید پاسخ به شبهات مفصل صحبت کردند در روایت معتبر آمده امیر به حدیث غدیر در جاهای مختلف استناد می کند در کوفه بوده است در موقع سقیفه بوده است در شورای 6 نفره بوده است امیر المؤمنین اتمام حجت می کند. سایر اهل بیت (علیهم السلام) به بحث غدیر استناد می کنند. یعنی غدیر، نشان دهنده امامت الهی امیر المؤمنین است منتها به پشتوانه یک منطق مستحکم، منطق افضلیت اگر امیر المؤمنین امام است از جانب خداوند به پیامبر دستور داده می شود که این ابلاغ بشود پشتوانه این ابلاغ یک منطق مستحکم است که آن افضلیت امیر المؤمنین است. این طوری نیست بگوییم خداوند یک کسی را معرفی کرده اتمام حجتی هم رخ نداده و در نهایت هم به نتیجه ای نمی توانند برسند که چرا این شخص مشخص شده؟

نکته دیگری هم خدمت تان عرض بکنم اهل سنت مشخص شد منطق درست و ثابت (تعبیر ثابتی را می توانم استفاده کنم) مبنای ثابتی برای تعیین خلیفه و جانشین پیامبر ندارند. آیا مشکل فقط مسئله تاریخی است؟ خیر ما در مورد امام مهدی (علیه السلام) و مهدی که در آخر الزمان خواهد آمد با اهل سنت و حتی با برخی از وهابی ها در مورد این که یک منجی خواهد آمد اشتراک نظر داریم.

در مورد اصل مسئله را بحثی در موردش نداریم حتی برخی از وهابی تکفیر کردند «مَن یُنکِر المهدی» کسی امام مهدی (علیه السلام) منکر بشود طرف کافر می شود در مورد مصداقش بله اختلاف نظر وجود دارد، البته ما می توانیم مطلب خودمان را خیلی درست و صحیح اثبات بکنیم حتی از کتب اهل سنت اما به صورت کلی یک مهدی را قبول داریم که به عنوان یک منجی قرار است بیاید. سوال من از اهل سنت این است عزیزان اهل سنت، مولوی های بزرگوار من این سوال را دارم از شما به عنوان یک برادر کوچک تان می پرسم یک منطق شما برای سقیفه داشتید یک تعداد جمع بشوند خلیفه مشخص کنند یک منطق برای خلافت خلیفه دوم داشتید که خلیفه قبل او را مشخص کرد یک منطق برای شورای 6 نفره داشتید آن هایی هم که قائل به مشروعیت بنی امیه و بنی عباس هستند مبنای خودشان سوال من از شما این هست مهدی قرار است در آخر الزمان بیاید و حکومت جهانی داشته باشد قرار است بر اساس کدام یک از این منطق ها مهدی بیاید؟

شورا قرار است تشکیل بدهید؟ لجنه دائمه افتاء عربستان سعودی هست همه بزرگان تان را جمع کردید همین الان تشکیل بدهید یک مهدی را مشخص بکنید تکلیف کل مردم را مشخص بکند، حتی غیر انسان ها، حتی پرندگان روایت داریم پرنده ها از ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) خوشحال می شوند چرا این کار را نمی کنید؟ سقیفه راه بیاندازید مشخص کنید.

وقتی یک عزیز اهل سنت به این گوش می دهد با خودش فکر می کند می گوید نمی شود. سوال من این است چرا این جا نمی شود ولی آن اول شد؟ اگر شما منتظر هستید مهدی (علیه السلام) را خداوند مشخص بکند پس چرا آن اولی را خداوند را مشخص نکرد؟ یعنی موضوع، موضوع تاریخی صِرف نیست این ادامه و استمرار دارد و به بحث مهدویت می رسد.

مجری:

خیلی نکته دقیقی است این محل تأمل است که عزیزان یک مقدار در موردش تأمل کنند سوالات دیگری دارم ولی برای بخش سوم برنامه می گذاریم و باز هم تأکید داریم مخالفان، افرادی که فکر می کنند منطق دیگری دارند و مبنای دیگری که می توانند از آن دفاع بکنند تماس بگیرند و پاسخگو خواهیم بود با هم صحبت می کنیم. بینندگان عزیز میان برنامه ای را باهم می بینیم و مجددا بر می گردیم و در خدمت شما هستیم.

 (میان برنامه)

مجری:

«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ‏»

عرض تبریک مجدد دارم خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند همچنان با برنامه افضل الاعیاد از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) در خدمت شما و در خدمت کارشناس ارجمند آقای دکتر سید محمد حسینی هستیم به بخش سوم برنامه رسیدیم و بخش تماس ها. آقای دکتر قبل از این که تماس ها را بگیریم یک سوالی برای خودم مطرح می شود به فرض ما منطق شما را قبول کردیم (یعنی منطق شیعیان را) فردی آمد و گفت منطق شما را قبول کردیم اصلاً امیر المؤمنین خلیفه و جانشین پیامبر می شد، بر اساس همین منطق شما مگر چه اتفاقی می افتاد مگر قرار بود اتفاق دیگری بیافتد یا مگر شما در این زمینه ادعای دارید قضیه عوض می شد؟

استاد حسینی:

اگر به روایات مراجعه کنیم می بینیم که بله خیلی اتفاقات دیگری می افتاد. اولاً در کلام نبی مکرم اسلام بود که اگر امیر المؤمنین را انتخاب بکنید این را اهل سنت هم دارند که این کار را نمی کنید به عنوان خلیفه بلافصل من، شما را به صراط مستقیم هدایت می کند. یعنی دعایی که مسلمان ها در نماز واجب 10 بار سوره حمد را می خوانند:

(اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ)

ما را به راه راست هدايت کن

سوره فاتحه (1): آیه 6

این (اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ) محقق می شد چه بالاتر از این؟ این یک. نکته بعدی حضرت زهرا (سلام الله علیها) در خطبه فدکیه، امام حسن مجتبی (علیه السلام) در خطبه ای که بعد از پیمان شکنی معاویه قرائت فرمودند در آن جا هم نسبت به این اشاره شده اگر شما حق را به حق دار می دادید که امیر المؤمنین بود درهای برکت آسمان بر شما باز می شد. یعنی امیر المؤمنین اگر خلیفه بلافصل می شد مسائل اقتصادی، مشکلاتی که ما داشتیم همه این ها از بین می رفت چه اتفاقی می افتاد؟ مهدویتی که ما منتظرش هستیم محقق می شد الان ما منتظر چه هستیم؟ چرا بعد از ظهور امام مهدی (علیه السلام) خیلی اتفاقات خوبی می افتد که ما منتظرش هستیم چرا قبلش نیفتاد؟ به خاطر این که در زمان امام مهدی (علیه السلام) بعد از ظهور و قیام حضرت و به قدرت رسیدن شان همان اتفاقی می افتاد که باید در زمان امیر المؤمنین می افتاد و نیفتاد.

مجری:

خداوند به ما وعده داده است که یک وقتی چنین و چنان خواهد شد مگر نمی گوییم خداوند از اول علم داشت و بر اساس علمش این کار را کرد همان وقت این کار را می کرد با آمدن آقا امیر المؤمنین باید همان اتفاق می افتاد.

استاد حسینی:

باید می افتاد اما مردم یک رفتاری کردند که این رفتار درست نبود و حتی باعث شدند ظهور هم عقب بیافتد.

مجری:

باز فقط مردم نمی توانیم بگوییم آن افرادی که در رأس بودند.

استاد حسینی:

یک مسئله افرادی بود که این ها قدرت را به دست گرفتند، مسئله دیگر مردمی بود که جلوی این ها این قدر که باید استقامت نکردند. یعنی در زمان شهادت امام حسین (علیه السلام) همین اتفاق افتاد قاتلین مشخص بودند یک سری افراد ایستادند نگاه کردند و سکوت کردند مردم کوفه پای عهد و پیمان شان با امام حسین (علیه السلام) نایستادند.

هر چند مردم کوفه مباشرتاً قاتل امام حسین (علیه السلام) نبودند مستقیم قاتل نبودند؛ ولی به این اتفاق راضی شدند ولی زمینه اش را ایجاد کردند با یاری نکردن به موقع، با عدم عکس العمل به موقع، با عدم تعهد به چیزی که قول داده بودند حمایتی که انجام ندادند این جا هم مردم را ما باید دخیل بدانیم مردم که می گویم طبیعتاً آن بخشی را می گویم که با ظلم کنار آمدند با مسائلی که باید در مقابلش می ایستادند نایستادند.

اهل سنت دارند ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه اش دارد در الإمامة والسیاسة ابن قطیبه دینوری آمده است که امیر المؤمنین (علیه السلام) حضرت زهرا را بر چهار پایی سوار می کردند (دو تا تعبیر راجع به آن آوردند) با آن کار ندارم برای اتمام حجت می بردند، یادتان نیست پیامبر راجع به حضرت امیر چه فرمود؟ برخی از این ها می گفتند اگر زودتر می آمدید با شما بیعت می کردیم. از این توجیه خنده دارتر، از این توجیه سخیف تر؟!

مجری:

یعنی بدن آقا رسول الله را کنار می گذاشتید

استاد حسینی:

امامت الهی بود شما که قبلاً‌ بیعت کرده بودید مگر در غدیر خم نبود پای بیعت تان نماندید. این که مردم گفتم منظورم این دسته از مردم بودند.

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم خانم رضایی سلام عرض می کنم بفرمایید

بیننده خانم رضایی:

سلام خسته نباشید پیشاپیش عید غدیر را تبریک می گویم یک سوالی برایم مطرح شده که اگر آقای حسینی جواب بدهند از ایشان ممنون می شوم. در مورد اتفاقاتی که در برهه ای از تاریخ قبل از ظهور اسلام اتفاق افتاد یکش اشاره کردید به آن شیهه اسب آیا می توانیم بگوییم که اتفاقاتی هم که در عصر پیامبر می افتاد به خاطر آن ذهنیتی که مردم از آن اتفاقات داشتند پیامبر هم همچنین چیزهای را انتخاب می کرد. مثل شتر ایشان گفت هر جا شتر من به زمین بنشنید همان جا را اقامتگاه خودم انتخاب می کنم آیا این می تواند بر اساس ذهنیت مردم آن زمان بوده باشد؟

استاد حسینی:

خانم رضایی سوال تان، سوال خوبی است. این سوالی که خانم رضایی مطرح کردند به بحث علم اسطوره شناسی بر می گردد بله، پاسخ سوال تان را مختصر بخواهم بگویم پاسخش بله هست چون بعضی وقت ها در ذهن مردم یک اسطوره های شکل می گرفت در مورد همان قضیه شیهه اسب هم پاورقی کتاب هرودوت محقق نکته ای را دارد که یک اعتقاد مهری وجود داشته است او ادعا می کند قطعاً این طور بوده ما احتمالاً می گوییم. اعتقاد مهری وجود داشته است که برخی از کارهای را این طوری توجیه می کردند یعنی یک نمادی در این مسئله به کار برده شده پاسخ اصل سوال شما بله است. گاهی در ذهن افراد اسطوره ها و نمادهای وجود داشته که از همان ها برای رساندن حق و واقعیت استفاده می شد یعنی از یک نمادی استفاده می شد.

خانم رضایی:

و می شود گفت به خاطر این که در ذهن آن ها این جای داشت پیامبر می توانست مقداری سریع تر به خواسته خودش برسد، چون پیش زمینه در ذهن آن ها بوده راستای کارهای خودش پیامبر این کار را کرد.

استاد حسینی:

این مسئله محتمل است ادله ای نداریم که قطعاً این بوده ولی این مسئله محتمل است که بر اساس یک سری عرفیاتی که آن زمان بوده است بر اساس یک سری از تابوهای مثبتی که اشکالی نداشته و تعارضی با اعتقادات نداشته این مسئله اتفاق افتاده ولی نه به عنوان این که جانشین بخواهد تعیین بشود، امام بخواهد مشخص با این ها، این ها یک شاهد خیلی جز و نه مبنا هستند. اگر باشد بله

خانم رضایی:

و مورد انتخاب ائمه بزرگوارمان درست است شما گفتید افضلیت است و نسب هم بی تأثیر نیست دو گانه نمی شود گفت ولی هر دو تا دخیلی بودند. آیا این هم مثل قضیه شتر می شود چون ذهن مردم، ذهنی آماده و پذیرنده همچنین نسبی بوده که پادشاهان نسب شان را می گذاشتند آیا ائمه ما هم به خاطر آن آمادگی ذهنی این طوری گفته شده که پیامبر از جانب خدا این نسب را اعلام می کند. چون الان هم ما نسبت به نسبی که به پیامبر می رسد برای سیدها خیلی ارزش قائل می شویم، نمی شود منکر بشویم که نسبت به مردم عادی احترام بیشتری نسبت به آن ها قائل هستیم آیا این هم جزء آن دسته قرار می گیرد؟

استاد حسینی:

خانم رضایی این را من نمی توانم با اطمینان عرض بکنم بله می دانید چرا؟ چون قضیه نسب از نبی مکرم اسلام چطوری امامت ادامه پیدا می کند؟ از طریق یک خانم وجود مقدس حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) است. در حالی که عرب اصلاً این را نمی پذیرفت زن را در عرب جاهلی نگاه بکنید اصلاً این را نمی پذیرد که نسب به بزرگ ترین اشرف مخلوقات از طریق یک دختر منتقل بشود. این جا را من نمی توانم حتی احتمالش را بگویم بله ممکن است این طوری باشد.

اما اگر سوال را این طوری مطرح کنیم بگوییم مردم گاهی خاندان های را دیده بودند که در این خاندان ها گاهی افراد شاخصی در آن ها بود و افراد شاخصش این خاندان ادامه پیدا می کرده است پس به صورت کلی یک خاندان اطمینانی را پیدا می کردند شاید آن جا یک احتمال ضعیفی را بدهیم من نمی توانم در این جا با قاطعیت صحبت بکنم باید ابعاد مختلفی را ببینیم. اصلی ترین دلیل هم که با قاطعیت صحبت نمی کنم این است که دلیلی برایش نمی بینیم و دلیلی برایش ندارم اما این ادامه پیدا کردن از وجود مقدس حضرت زهرا (سلام الله علیها) از طریق حضرت وقتی ادامه پیدا کرده قطعاً عرب در مقابل این می خواهد جبهه بگیرد و این را نپذیرد این جا دیگر بر اساس آن عرفیات عرب نیست نه اتفاقاً دقیقاً نقطه مقابل عرفیات عرب است.

مجری:

در برنامه ثابت کردید که اصلاً این مدل بهترین و کامل ترین مدل است یعنی مدلی الهی است دیگر بهتر از این نداشتیم شاید مدلی دیگر بود خداوند متعال معرفی می کرد.

خانم رضایی:

در ما مسلمانان مطمئناً حرف شما درست است و البته غیر مسلمانان این را ربطش می دهند به همان پادشاهی از باب این دارم می گویم. آقای حسینی گفتند عقلانیت و انتخاب ائمه ما همه با هم سازگار است چون خدا گفته ما همه چیز را قبول می کنیم نه چون خدا عقلانی و بر روی حکمت عنوان کرده و انتخاب کرده قبول می کنیم. اما یک بحث دیگر هست آیا انتخاب کردن حضرت علی که ما می دانیم استناد تاریخی هم به آن می توانیم بکنیم که همه با حضرت علی در عید غدیر بیعت کردند آیا می شود گفت چون نسبت به خود حضرت محمد این قدر ایمان نداشتند علی ابن ابیطالب را نپذیرفتند. چون می دیدیم که بارها پیام پیامبر چه برای روزه و چه برای نماز مسافر و همچنین همسر پیامبر که خداوند در قرآن به نقل از عایشه می گوید تو از کجا این سرّ (راز) را فهمیدی نشان می دهد که انگار عایشه نمی دانست حضرت محمد وصل به خداوند است و همه چیز را می داند آیا می شود این را هم به این نسبت داد مردم آن قدر ایمان قوی نداشتند که حضرت محمد را کامل قبول کنند؟

استاد حسینی:

بله، جواب مثبت است در آیه 67 سوره مبارکه مائده در مورد همان آیه ای که در غدیر نازل می شود

(يا أَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ)

ای پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملا (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده ‌ای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه می ‌دارد؛ و خداوند، جمعيت کافران (لجوج) را هدايت نمی ‌کند.

سوره مائده (5): آیه 67

ای رسول خدا آن چیزی که به تو نازل شد ابلاغ کن اگر این کار را انجام ندهی ابلاغ رسالتی اتفاق نیفتاده است در ادامه خداوند چه می فرماید: (وَاللَّهُ يعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ) در غدیر نه ساسانی ها بودند که بخواهند پیامبر را به شهادت برسانند که پیامبر لازم بشود حفظ بشود نه مشرکین بودند که این ها بخواهند صف آرایی داشته باشند و یک جنگی اتفاق بیافتد این جا ناس یک گروه مشخصی را خداوند دارد می فرماید. (وَاللَّهُ يعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ) قوم کافر را این جا خداوند می فرماید؛ پس افرادی بودند در زمان غدیر اتفاقاً تصحیح روایت هم در موردش داریم که این ها عدم ایمان کامل شان به پیامبر باعث می شد که تشکیک کنند چون پیامبر وقتی ابلاغ کرد عده ای اعتراض هم کردند گفتند پیامبر، این حرف خودت است یا حرف خدا است؟ پیامبر فرمود حرف من است به دستور خداوند و طرف خودش را نفرین کرد گفت اگر از طرف خدا است همین الان یک عذابی نازل شد که سنگی آمد و او را از بین برد گزارش و روایتی است که نقل شده یعنی بله این ها بعضی های شان پیامبر را آن چنان که باید قبول داشته باشند قبول نداشتند و به خاطر همین برای شان خیلی سنگین بود پیامبری که درست حسابی به او ایمان و اعتقاد ندارند هم بخواهد یک جانشین برای خودش تعیین بکند.

این جانشین شبیه ترین فرد به خود پیامبر باشد و این برای شان سنگین بود که خود خداوند در آیه 67 سوره مبارکه مائده با (وَاللَّهُ يعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ) دارد این را ابلاغ و اعلام می کند که بدانید بله همچنین مردمانی آن جا بودند.

خانم رضایی:

برداشت نهایی این هست که جنبه های متفاوتی داشت نمی شد به یک جنبه نگاه کرد و به همان مسیر رفت. آخرین سوالم و خدا حافظی از شما بزرگواران این است که حضرت علی در 3 سال اول حکومت شان تقریباً‌ با جنگ های که با همان مسلمان های به ظاهر مسلمان داشتند و بعد از این یک مدتی را در آرامش بودند که 1 سال و 8 ماهی طول کشید به جز اینی که ما در روایت ها بیشتر رویش مانور داده شده مساوی پخش کردن بیت المال است. آیا دستاورد دیگری هم هست که در تاریخ ذکر شده باشد که ما بفهمیم چه کاری به جز قضیه مالی، مساوت بر قرار کردن بین همه چیز دیگری هم به جزء این هست؟ این را هم اگر توضیح بدهید ممنون می شوم سوال دیگری ندارم از حضورتان خداحافظی می کنم.

استاد حسینی:

موفق باشید، ایشان فرمودند امیر المؤمنین به مساوات بیت المال را پخش کرده آیا دستاورد دیگری هم داشتند یا خیر؟ ببینید مساوی پخش کردن بیت المال نماد ابعاد مختلف عدالت امیر المؤمنین بود یعنی این یکی از بروزها بود یکی از نماده بود که خیلی چیزها را ثابت می کرد. شما وقتی که در حکومتی دارید که امیر المؤمنین با چه کسانی داشت حکومت می کرد به تعداد افرادی که باید داشته باشد مانند مالک اشتر که امیر المؤمنین آدم نداشت، آن افراد را داشته باشی و بعد این گونه با عدالت رفتار بکنی. تقسیم کردن بیت المال به صورت مساوی اصلاً‌ کار ساده ای نبود

مجری:

با آن وضعی که خلیفه قبلی به وجود آورده بود

استاد حسینی:

به جایی برسانی که بیت المال را هم مساوی تقسیم بکنی یعنی این صد هست که نود و نُه تا قبلش هست این یک. نکته بعدی کتابی است که یک غیر مسلمان نوشته خیلی جالب است اگر دوستان خواستند پی دی افش هست ترجمه هم شده آقای جرج جرداق یک مسیحی است کتابی دارد «امیر المؤمنین صوت العدالة الإنسانیة» صدای عدالت انسانی، ایشان در یکی از این بخش های این کتاب می فرماید انقلاب موسوم به انقلاب کبیر فرانسه انقلاب 1789 مبانی اش را در کلام امیر المؤمنین پیدا کرده گفته من مبانی انقلاب کبیر که می گویند در تاریخ بشر همچنین انقلابی وجود نداشته است.

من بخواهم بگویم معمولاً‌ نمی گویم انقلاب کبیر می گویم انقلاب موسوم به کبیر چون ابعاد مختلفی را در بر نمی گیرد انقلاب صنعتی بودنش کبیر بله مشخص است ولی وقتی که انقلاب می شود باید در ابعاد مختلف انقلاب بشود. می گوید امیر المؤمنین این مبنا را گذاشت آیا با صرف تقسیم مساوی بیت المال می شود مبنای یک همچنین انقلابی را چید؟ نه نمی شود. آن فقط بروز و ظهور یک بُعدی از ابعاد حکومت امیر المؤمنین در عدالت بود عرب و عجم را مساوی کردند حقوق زن را از بین نبردند امیر المؤمنین در مورد دستاوردش بخواهیم نگاه بکنیم باید از همان نهاد خانواده شروع کنیم، رفتاری که در خانواده داشت به نسبت فرزند، به نسبت همسر، به نبست پدر حتی حضرت ابوطالب (علیه السلام) دفاعی که اهل بیت (علیهم السلام) از حضرت ابوطالب کردند به چه شکل بوده است؟ این ها ابعاد مختلفی است که باید برای بینندگان سوال بشود نسبت به حضرت ابوطالب یعنی چه؟ هر کدام از این ها یک محور جدایی دارد می شود در موردش صحبت بکنیم این ها را باید ببینیم تا رساندنش به منصه ظهور در آن حکومتی که عملاً دست امیر المؤمنین بسته است و با دست های بسته امیر المؤمنین یک همچنین عدالتی را بر قرار می کند تا آن جای که بیت المال را در بین مردم مساوی تقسیم می کند. سنت شکنی بسیار جدی امیر المؤمنین این جا انجام می دهد.

  در جنگ ها عدالت را رعایت بکند به نا حق خونی را نریزد به نا حق کسی اسیر نشود کسی که اسیر گرفته شد بر اساس جایگاه خودش با او برخورد بشود بر اساس جایگاه می خواست برخورد بشود طوری برخورد بشود که فتنه ایجاد نشود مثل انتهای جنگ جمل همه این ها را کنار هم نگاه می کنیم می بینیم همه این ها دستاورد بوده که خودش یک بحث مفصلی را می طلبد در ابعاد اقتصادی، در ابعاد اجتماعی، در ابعاد سیاسی همه این ها جدا جدا باید در موردش بحث بشود که امیر المؤمنین چه کار کردند که یک کسی مثل جرج جرداق کتاب می نویسد «علی صوت العدالة الإنسانیة» چند سال پیش هم ایشان فوت کرد و تا آخر عمر مسلمان هم نشد بر اساس همان چیزی که ما داریم از ایشان می بینیم و شنیدیم.

مجری:

احسنتم خیلی ممنون و متشکر تماس بعدی آقای لقمان از یزد سلام عرض می کنم خدمت شما. یک مقدار چون طولانی شد قطع شد تا آقای لقمان وصل شود و سوال شان را مطرح کنند این که فرمودید در مورد سیره و روش امیر المؤمنین در دوره کوتاه مدت حدود 5 ساله با آن جنگ ها، 3 تا جنگی که داشتند و حضرت چه ابداعاتی داشتند در نوع حکومت، در برخورد حتی با مخالفان، مخالفان تا وقتی که دست به شمشیر نمی بردند حضرت با آن ها حتی کنار می آمدند. شیوه حضرت در حکومت و حاکمیت خیلی شیوه عجیبی بود.

استاد حسینی:

ما گفتیم که امیر المؤمنین شبیه ترین افراد به آقا رسول الله (صلی الله علیه وآله) بود سوره مبارکه توبه سوره ای است خداوند خیلی صریح و رک با مشرکین صحبت می کند به جایی رسیده که بدون بسم الله الرحمن الرحیم است چون صفت رحمان و رحیم است اول این سوره نباید بیاید در همان جا که در مورد مهلت مشرکین صحبت می شود و اتفاقاتی که بعد از پیمان شکنی مشرکین افتاده بود آیه 6 سوره خطاب به رسول خدا می فرماید:

(وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يعْلَمُونَ)

و اگر يکی از مشرکان از تو پناهندگی بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بينديشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چرا که آنها گروهی نا آگاهند!

سوره توبه (9): آیه 6

اگر همه مشرکین که پیمان شکنی کردند همه مشرکین که نقض عهد کردند همه مشرکین اگر توبه نکنند ایمان نیاورند زکات ندهند و اقامه نماز نکنند به تو پناه آوردند به آن ها پناه بده. تا کجا؟ (حَتَّى يسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ) تا این که حرف خدا را بشنوند (ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ) رسول خدا این ها را به محل امن بفرست کلام خدا را شنیدند به تو پناه آوردند با آن ها کاری نداشته باش کلام خدا را بشنوند بعدش چه به مأمنه (محل امن) آن ها را بفرست (ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يعْلَمُونَ) خداوند این طوری رفتار می کرد. دیگر با امیر المؤمنین چه کار کردند که امیر المؤمنین مجبور شد در مقابل این ها بایستد و بجنگد

مجری:

چون وقت مان محدود است تماس بعدی آقای سعید از تهران چند دقیقه ای فرصت نداریم بفرمایید

بیننده اقای سعید از تهران:

سلام علیکم ورحمة الله فرمودید که امام را خدا انتخاب می کند درست است؟

استاد حسینی:

بله

آقای سعید:

این امامی که خدا انتخاب می کند برای امر خیر می آید یا برای امر شر خدا امام را انتخاب می کند؟

استاد حسینی:

پاسخ سوال تان واضح است مرحله بعدی سوال تان را بپرسید.

آقای سعید:

با هم جلو برویم ان شاء الله که به یک نتیجه خوبی برسیم

استاد حسینی:

پاسخ ما خیلی واضح و مشخص است که برای خیر است برای امر شر خداوند

آقای سعید:

آیا فرعون کار خوبی داشت که خدا ایشان را امام قرار داد؟ ایشان جعل امامت کرد. خداوند فرعون را جعل امامت کرد آیه قرآن را شما قبول داری؟

استاد حسینی:

طبیعاً پاسخ سوالات تان خیلی بدیهی است نمی دانم سوال آخری چه است آن را بپرسید تا بتوانیم جواب بدهیم چون فرصت نیست

آقای سعید:

همین طوری پله پله با هم برویم به یک نتیجه خیلی جالبی می رسیم

استاد حسینی:

شما آن پله های آخر را مطرح کنید چون وقت کم است

مجری:

آقای سعید آیا آیه ای (وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ) را می خواهید بگویید؟

آقای سعید:

آیا فرعون که خدا ایشان را جعل امامت کرد دارم با منطق حضرتعالی صحبت می کنم من این جعل را جعل نوعی که شما می دانید قبول ندارم به نظر شما فرعون، جعل امامت شد یا نه؟

استاد حسینی:

خداوند دو جور جعل دارد یک جعل تکوینی دارد و یک جعل تشریعی دارد. در مورد امامت باید ببینیم آن آیه ای که ما امامانی را بر شما قرار دادیم

(وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يهْدُونَ بِأَمْرِنَا)

و آنان را پيشوايانی قرار داديم که به فرمان ما، (مردم را) هدايت می ‌کردند؛

سوره انبیاء (21): آیه 73

آن چه نوع جعلی است؟ جعل دیگر چه نوع جعلی است؟ اصلاً از همان سوال اول خودتان می خواهم جواب تان را بدهم که خیلی صریح است و آن پله آخر هم جمع بشود آیا خداوند اراده می کند امامی را برای شر قرار بدهد؟ خیر. پس در نتیجه این جعل با آن جعل متفاوت است. آیا خداوند اراده می کند امامی را برای خیر قرار بدهد؟ بله. پس این نوع جعل با نوع دیگر جعل متفاوت است. این که خیلی واضح است خداوند هر اتفاقی که می افتد از یک باب منتسب به خداوند است چون به اراده خداوند است البته انسان هم اراده دارد (جعل است) اما خداوند می فرماید:

(إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً)

من در روی زمين، جانشينی [= نماينده‌ ای‌] قرار خواهم داد.

سوره بقره (2): آیه 30

گذارنده خلیفه بر زمین من هستم، در مورد ظالمین که این را نداریم این متفاوت است جاعل نیست جاعل این آیه می فرماید که امام بر حق را برای شما قرار می دهم. اگر شما می خواهید بفرمایید همان طور در مورد ظالمین هم همچنین بحثی است این دو متفاوت است. یک مقاله ای در مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر گذاشته شده آن جا اگر تفاوت جعل تکوینی و تشریعی را ببینید ذیل داستان حضرت موسی (علیه السلام) بحث شده آن جا برای تان خیلی واضح می شود که این دو خیلی با هم متفاوت است.

مجری:

که خداوند تعالی می گوید:

(لَا ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ)

پيمان من، به ستمکاران نمی ‌رسد!

سوره بقره (2): آیه 124

یعنی این عهد به ظالمان نمی رسد مشخص است در مورد چه دارد صحبت می کند؟

آقای سعید:

من وقت دارم صحبت کنم یا نه؟

مجری:

به انتهای برنامه 2 دقیقه مانده

استاد حسینی:

ما به پله سوال آخرتان رسیدیم درست است؟

آقای سعید:

بر اساس نهج البلاغه حضرت علی خودش را امام من عند الله می داند یا امام منتخب مردم؟

استاد حسینی:

امیر المؤمنین بر اساس نهج البلاغه دیگران را ظالم می داند

«فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَار»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 435، نامه 53

در مورد خودشان نامه 6 نهج البلاغه که شما می خواهید به آن اشاره بفرمایید در موردش کامل توضیح دادیم اگر دوست داشتید متن نامه را می آورم اگر جای دیگر مد نظرتان است بفرمایید

آقای سعید:

نامه 173 را بیاورید

استاد حسینی:

شما متن عربیش را بفرمایید تا من سرچ بزنم

آقای سعید:

«إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُم‏»

این را لطف کنید بیاورید ببینیم این جا منظور حضرت علی از این نوع امامت چه است؟ امام را چه کسی انتخاب می کند؟

استاد حسینی:

احسنت خطبه 173

« 173 - و من خطبة له (علیه السلام) في رسول اللّه، (صلى اللّه عليه و سلم)، و من هو جدير بأن يكون للخلافة و في هوان الدنيا رسول الله‏ أَمِينُ وَحْيِهِ وَ خَاتَمُ رُسُلِهِ وَ بَشِيرُ رَحْمَتِهِ وَ نَذِيرُ نِقْمَتِهِ‏» این جا را می فرمایید؟

آقای سعید:

این نیست اولش هست «إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُم‏»؛ در مورد امام و امامت شد.

استاد حسینی:

همین است:

«إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُم‏ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيه‏...»

همینی که ما گفتیم

آقای سعید:

ادامه اش را بخوانید با هم جلو برویم.

استاد حسینی:

بزرگوار شما بفرمایید کجایش است این جزء خطبه های مفصل است

آقای سعید:

آقای بزرگوار در ادامه دارد: «وَ لَعَمْرِي لَئِنْ كَانَتِ الْإِمَامَةُ ...‏» این را بخوانید

استاد حسینی:

«وَ لَعَمْرِي لَئِنْ كَانَتِ الْإِمَامَةُ لَا تَنْعَقِدُ حَتَّى يَحْضُرَهَا عَامَّةُ النَّاس‏»

آقای سعید:

ترجمه بفرمایید

استاد حسینی:

مقبولیت را امام دارد می فرماید در مقابل چه کسی

آقای سعید:

همین را ترجمه بفرمایید

استاد حسینی:

بزرگوار به من اجازه بدهید.

آقای سعید:

وقت نیست

استاد حسینی:

وقت نیست بگذارید من صحبت کنم

آقای سعید:

این را ترجمه بفرمایید چون برنامه تمام می شود. اگر حاضر هستید من حاضر با شما یک مناظره داشته باشم.

استاد حسینی:

امیر المؤمنین خطاب به چه مردمی دارد این را می فرماید؟ آیا این مردم اصل امامت الهی را قبول داشتند یا نداشتند؟

آقای سعید:

نداشتند نخیر هیچ کس قبول نداشته

استاد حسینی:

هیچ کس قبول نداشت؟

آقای سعید:

بله خود حضرت علی هم قبول ندارد شما لطف کنید ترجمه کنید به نتیجه خوب برسیم

استاد حسینی:

چرا این قدر عصبی صحبت می کنید داریم با هم پیش می رویم یک زمان هست طرف مقابل اصلاً‌ امر امامت امیر المؤمنین را الهی نمی داند من همین را عرض کردم امیر المؤمنین می فرماید در همین خطبه، همین که ایشان دارد می فرماید

«أَلَا وَ إِنِّي أُقَاتِلُ رَجُلَيْنِ رَجُلًا ادَّعَى»

مردی ادعا می کند

«مَا لَيْسَ لَهُ»

چیزی که مال خودش نیست

«وَ آخَرَ مَنَعَ الَّذِي عَلَيْهِ أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّهَا خَيْرُ مَا تَوَاصَى الْعِبَادُ بِه‏»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 247، نامه 173

یک جایی است طرف امامت الهی را قبول دارد امیر المؤمنین دارد با او صحبت می کند یک کسی دیگر اصلاً بحث امامت الهی را قبول ندارد، امیر المؤمنین با چه منطقی باید با آن ها صحبت بکند؟

مجری:

قطعاً با یک منطق دیگری

استاد حسینی:

باشد امامت الهی را قبول نداشته باش امیر المؤمنین نمی فرماید امامت الهی نیست فرضاً، سلمنا جدلاً امامت هم الهی شما نمی دانی؟ پس بیا روی بحث حضرت علی با همدیگر صحبت بکنیم الان ما با اهل سنت می خواهیم صحبت بکنیم اتفاقاً در همین برنامه گفتم گفتم این 3 مورد امیر المؤمنین خودش را امام می دانسته است یا نمی دانسته است؟ بله کاملاً سند معتبر دارم نشان بدهم چقدر فرصت داریم؟

مجری:

فرصت کاملاً تمام است چون از فرصت مان هم گذشته.

استاد حسینی:

در کتاب کافی شریف، جلد 8 این را قبلاً اشاره کردیم با سند معتبر هم هست همان جایی که سقیفه بر گزار می شود، امیر المؤمنین علی (علیه السلام) در احتجاجی که نسبت به غدیر دارد خطاب به سلمان می فرماید که این ها یادشان رفت روز غدیر خم که پیامبر به امر خداوند من را به امامت نصب کرد. آن هم سند معتبر آن جا مقابل امیر المؤمنین چه کسی است؟ حضرت سلمان است. مخاطبی نیست که اصلاً‌ اصل امامت را قبول نداشته باشد. خیلی واضح است. ایشان پله آخر را همان اول به ما می گفتند تا ما جواب شان را می دادیم.

مجری:

از آقای سعید تشکر می کنیم امیدواریم شب های دیگر زودتر تماس بگیرند یک دعایی بفرمایید التماس دعای خیر داشتند عزیزان

استاد حسینی:

یکی از بزرگواران، بینندگان عزیز قبل از برنامه پیام فرستاده بودند فرمودند برای بیماری که هستند دعا کنید من می گویم مخاطبان مان باید دعا بکنند و ان شاء الله که برکت دعای مخاطب ها و مؤمنین شامل حال ایشان بشود ان شاء الله خداوند همه مریض هایی که به خیرشان و به صلاح شان هست شفاء پیدا بکنند به حق دعایی که الان مؤمنین انجام می دهند شفای عاجل عنایت بفرماید

مجری:

ان شاء الله رب العالمین و به برکت سوره مبارکه حمد، حمد شفاء هم عزیزان قرائت بکنند و تشکر می کنم جناب آقای سید محمد حسینی استفاده کردیم و همچنین تشکر می کنم از شما بینندگان و همراهان گرامی ان شاء الله شب های آینده هم تا شام عید سعید غدیر خم خدمت شما هستیم تا برنامه آینده شما عزیزان را به ایزد منان می سپارم. والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.


افضل الاعیاد>

نیاز بشر به رهبر منطق قرآن سقیفه و انتخاب خلیفه منطق شیعه درباره امامت خطبه غدیر و افضلیت امیرالمومنین علی علیه السلام