افضل الاعیاد

قسمت دوم ویژه برنامه افضل الاعیاد با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی


 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: افضل الاعیاد

 

تاريخ: 20/ 04/ 1401

استاد: حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابو القاسمی

مجری: آقای سید محمد صفایی

مجری:

قسم به خالق بى چون و صدر بَدر انام / که بعد سید کونین، حیدر است امام

امام اوست، به حکم خدا و قول رسول/ که مستحق امامت بُود ز نصّ کلام

امام اوست که چون پاى در رکاب آورد/ روان ز طى لسان کرد هفت سبع تمام

امام اوست که دست بریده کرد درست / نه آن که کرد به صد حیله وصله بر اندام

میانه ی حق و باطل چگونه فرق نهد؟ /مقلّدى که نداند حلال را ز حرام

اسیر چاه طبیعت، کجا خبر دارد؟ /که مبطلات کلام است و واجبات کدام؟!

«فغانى» از ازل آورده بهر چند زوال / به خود نساخته از بهر التفات عوام

سفینه ی دلم از مدح شاه پر گوهر است / گواه حال بدان، علم عالم اسلام!

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم وَالْعَنْ أعْدائَهُم، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ ألْمَعْصُومِين‏ (علیهم السلام)

عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما بینندگان جان، عاشقان و موالیان مولا امیر مؤمنان علی ابن ابیطالب (صلوات الله علیه) و اولاد معصومین شان در هر نقطه ای از جهان، تبریک و تهنیت عرض می کنم فرا رسیدن ایام دهه امامت و ولایت به محضر حضرت بقیة الأعظم (ارواحنا فداه) و همچنین خدمت شما خوبان. امشب هم با ویژه برنامه افضل الأعیاد از جوار کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) و از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در خدمت شما هستیم.

مفتخر و مسرور هستم که امشب در خدمت کارشناس ارجمند برنامه جناب حجت الاسلام والمسلمین جناب دکتر ابوالقاسمی هستم از محضرشان استفاده می کنیم حاج آقا سلام علیکم خیلی خوش آمدید

استاد ابوالقاسمی:

علیکم السلام ورحمة الله، أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى ‌مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ ‌الْحَسَنِ الرِّضَا وَ الْحُسَيْنِ الْمُصَفَّى، وَ جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ ‌مَصَابِيحِ الدُّجَى وَصلّ عَلیٰ مَنْ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَي وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْاَرْضُ وَ السَّمَاءُ مَوْلانا صَاحِبَ العَصْرِ وَالزمَان

عرض سلام دارم خدمت شما مجری گرانقدر و خدمت بینندگان عزیز و گرانقدر شبکه جهانی حضرت ولی عصر و بینندگانی که از طریق لایو اینستاگرام برنامه ما را مشاهده می کنند ان شاء الله امشب پاسخگوی سوالات عزیزان باشیم.

مجری:

ان شاء الله خیلی ممنون و متشکرم موضوع برنامه قاعدتاً در مورد غدیر است و حدیث غدیر را در خدمت حضرتعالی هستیم، اول بفرمایید که نحوه تقابل عامه اهل سنت با حدیث غدیر چگونه بوده؟ شبهات و سوالاتی که وجود دارد و احیاناً مقدمه ای را بفرمایید تا وارد سوالات بشویم.

استاد ابوالقاسمی:

بسم الله الرحمن الرحیم راجع به این مسئله، در ابتدا یک نکته ای عرض کنم در مورد حدیث غدیر دوستان بد نیست بدانند که طرف مقابل چه بلاهایی می خواسته سر حدیث غدیر بیاورد که نتوانست هر چند وقت یک بار یک شبهه ای مطرح کردند بعد خودشان دیدند نه این شبهه را نمی شود کاریش کرد این شبهه ارزش ندارد.

به عنوان نمونه آقای فخر رازی در کتاب نهایة العقول فی درایة الأصول،‌ جلد 4، صفحه 481 راجع به حدیث غدیر می گوید نه ما این حدیث را قبول نداریم به چه دلیل این حدیث را قبول ندارید؟

«أن الشیعة یزعمون أنّه (علیه السلام) إنّما قال هذا الکلام بغدیر خُم في منصَرَفِهِ من الحجّ»

شیعیان ادعا می کنند که پیغمبر این مطلب را هنگام بازگشت از حج مطرح کرده است.

«و لم یکن علیُّ مع النبی (علیه السلام) في ذلک الوقت فإنّه کان بالیمن»

علی اصلاً آن موقع آن جا نبود علی در یمن بوده است.

نهایة العقول فی درایة الأصول؛ المؤلف: أبو عبد الله محمد بن عمر بن الحسن بن الحسين التيمي الرازي الملقب بفخر الدين الرازي خطيب الري (المتوفى: 606هـ)، الناشر: دار الذخائن – بيروت، الطبعة: الأولى، 1436هـ - 2015م ، ج4، ص 481و482

 این اولین ادعای که مطرح کردند که اصلاً‌ حدیث غدیر، اشکال دارد چرا؟ چون پیغمبر این را که گفته اصلاً حضرت علی آن جا نبوده است. این منکر وجود حضرت علی (علیه السلام) شده شبیه به همین مطلب را آقای ایجی در 2 جای کتاب المواقف آورده در جلد 3، صفحه 602 و 616

«ولأن عليا لم يكن يوم الغدير مع النبي فإنه كان باليمن»

كتاب المواقف؛ اسم المؤلف: عضد الدين عبد الرحمن بن أحمد الإيجي الوفاة: 756هـ، دار النشر: دار الجيل - لبنان - بيروت - 1417هـ - 1997م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبد الرحمن عميرة، ج 3، ص 602 - 616

علی که در روز غدیر خم با پیغمبر نبوده چون علی در یمن بوده این دروغ های به این واضحی و این رسوایی را حاضر هستند برای زیر سوال بردن حدیث غدیر تاریخ را تحریف کنند اصلاً جور دیگر بگویند. چه شد که دست از این دروغ بر داشتند؟ خود علمای اهل سنت گفتند این حرف ها خیلی زشت است این حرف ها را نزنید این ادعای که شما دارید می کنید خنده دار است. به عنوان نمونه آقای ابن حجر مکی در کتاب الصواعق المحرقه، جلد 1، صفحه 107 می گوید:

«ولا التفات لمن قدح في صحته»

آن های که می گویند صحیح نیست به آن ها توجه نکن

«ولا لمن رده بأن عليا كان باليمن»

آن های هم که گفتند حضرت علی در یمن بوده پس حدیث غدیر رد است به آن ها هم توجه نکن.

«لثبوت رجوعه منها»

چون مشخص است که علی از یمن بر گشت بعد مکه رفت.

«وإدراكه الحج مع النبي صلى الله عليه وسلم»

قطعاً حج را با پیغمبر درک کرده است.

الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ، اسم المؤلف:  أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي الوفاة: 973هـ ، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولى، تحقيق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ج1، 107

این چه حرفی است می زنید؟ یا در مرقاة المفاتیح ملا علی قاری در جلد 11، صفحه 258 این چنین مطرح می کند که:

«فلا التفات لمن قدح في ثبوت هذا الحديث»

کسانی که گفتند این حدیث صحیح نیست اصلاً به آن ها توجه نکن و نگاه شان هم نکن.

«وأبعد من رده بأن عليا كان باليمن»

آن های هم که گفتند علی در یمن بوده دیگر حرف بعیدی زدند

«لثبوت رجوعه منها وإدراكه الحج مع النبي صلى الله عليه وسلم»

چون قطعاً علی (علیه السلام) از یمن بر گشت و حج را با پیغمبر (صلی الله علیه وآل وسلم) درک کرده.

«ولعل سبب قول هذا القائل أنه وهم»

آن کسانی هم که این حرف را زدند وهم داشتند (توهم داشتند).

مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح؛ اسم المؤلف: علي بن سلطان محمد القاري الوفاة: 1014هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت - 1422هـ - 2001م، الطبعة: الأولى، تحقيق: جمال عيتاني، ج 11، ص 258

این را هم علمای اهل سنت خودشان جواب دادند گفتند این حرف های که علی (علیه السلام) نبوده در یمن بوده این ها را کنار بگذارید این شبهه اولی که خیلی مثلاً سنگین بوده است.

شبهه دوم چه کار کردند؟ گفتند نه اصلاً پیغمبر «من کنت مولاه» نگفت، پس چه گفت؟ گفت «من کنتُ ناصِرَهُ» تذکرة المحبین فی اسماء السید المرسلین، ابی عبدالله محمد ابن قاسم رصاع در این کتاب در صفحه 720 می گوید باید هر کسی که به پیغمبر منتسب است یاورش باشیم نه فقط علی، هر کسی چرا؟ مگر نشنیدی که پیغمبر به علی گفت:

 «من کنتُ ناصِرَهُ فعلیٌ ناصرُه»

 «من کنت مولاه فعلیٌ مولاه» را تحریف کرد و گفت پیغمبر «من کنتُ ناصرَه» گفته. باز خودشان دیدند این خیلی ضایع و خرابکاری است محقق در پاورقی می گوید روایت «من کنت مولاه» است، هیچ جایی «من کنتُ ناصرَه» ندیدم

«ولم اجده بهذه الصیغة»

اصلاً من این عبارت را این طوری که گفت جایی ندیدم!

 نمی دان از کدام جیبش در آورده؟ پس این مدل دوم دروغ پراکنی شان. مدل اول اصلاً غدیر باطل است چرا؟ چون علی در یمن بود، و اصلاً نبود خودشان گفتند نه بوده این چه حرفی است می زنید؟ مدل دوم نه پیغمبر «من کنت مولاه» نگفته «من کنتُ ناصرَه» گفته، گفتند این حرف ها چه است می زنید!

مدل سوم گفتند غدیر خبر واحد است غدیر متواتر نیست به عنوان نمونه آقای جوینی در کتاب الإرشاد إلى قواطع الأدلة في أول الاعتقاد، صفحه 168 مطرح می کند می گوید شیعیان ادعا دارند

«قلنا: هذا من أخبار الآحاد»

غدیر خم خبر واحد است.

الإرشاد إلى قواطع الأدلة في أول الاعتقاد؛ المؤلف: عبد الملك جوينى‏ (المتوفى: 478هـ)، الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت‏‏، الطبعة: الأولى، 1416ه، ص 168

غدیر خم را یک نفر نقل کرده حتی 2 نفر هم نشده چون 2 تا تعدد طُرق می شود. چون این ها یک تعدد طُرق دارند که تعدد طُرق 2 نفر می شود، یک مشهور دارند 3 نفر می شود نه این خبر واحد است 1 نفر نقلش کرده آن هم نمی دانیم چه کسی بود یا خود حضرت علی نقلش کرده.

این را آقای جوینی مطرح کرده، فخر رازی در همان کتاب نهایة العقول شبیه به همین را گفته می گوید نه ما اصلاً این را قبول نداریم چه کسی گفته این روایت، متواتر است؟ اصلاً این حدیث این طور نیست که متواتر باشد. می گوید که:

«واما دعواهم تواتر الشیعة فنقول»

این که تواتر باشد نه ما این را اصلاً قبول نداریم.

نهایة العقول فی درایة الأصول؛ المؤلف: أبو عبد الله محمد بن عمر بن الحسن بن الحسين التيمي الرازي الملقب بفخر الدين الرازي خطيب الري (المتوفى: 606هـ)، الناشر: دار الذخائن – بيروت، الطبعة: الأولى، 1436هـ - 2015م ، ج4، ص 481و482

و این روایت متواتر نیست، غیر او هم افراد دیگری هستند گفتند این خبر متواتر نیست از جمله آقای قرطبی

«والجواب عن الحديث الأول: أنه ليس بمتواتر»

الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج1، ص267

در تفسیر قرطبی، جلد1، صفحه 267 این را مطرح کرده. آقای ابن حجر مکی در الصواعق یک حرف خنده داری زده جالب است خودش گفته روایت متواتر است، بعد می گوید آقایان شیعه شما اعتقادتان این است که روایت امامت باید متواتر باشد پس نمی توانید به این روایت استناد کنید. خودش می گوید متواتر است بعد می گوید:

«فرق الشيعة اتفقوا على اعتبار التواتر فيما يستدل به على الإمامة وقد علم نفيه»

شیعیان گفتند باید متواتر باشد اما این متواتر نیست. چرا؟

«لما مر من الخلاف في صحة هذا الحديث»

الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ، اسم المؤلف:  أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي الوفاة: 973هـ ، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولى، تحقيق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ج1، 107

در صحت این حدیث گروهی اشکال گرفتند. حالا اشکال گرفته باشند مگر خود علمای سنی نگفتند آن های که اشکال گرفتند به آن ها توجه نکنید. به خدا هم اشکال گرفتند یعنی خدا نیست. حالا یک عده هم اشکال بگیرند این چه حرفی است که شما مطرح می کنید؟ حرف خنده دار. واقعاً خودشان ماندند چه کار بکنند از یک طرف آقای ابن حجر مکی می گوید حدیث متواتر است از طرف دیگر خودش می گوید حدیث باید متواتر باشد شما به آن استناد می کنید.

 یا در شرح مقاصد آقای تفتازانی دارد:

«والجواب منع تواتر الخبر»

نه این خبر متواتر نیست

«فإن ذلك من مكابرات الشيعة»

شیعه ها خیلی دارند گُنده گویی می کنند.

«كيف وقد قدح في صحته كثير من أهل الحديث»

بسیاری از اهل حدیث به آن اشکال گرفتند.

شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ، دار النشر: دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م، الطبعة: الأولى، ج2، ص291

حالا چه کسی است؟ آن هم پدرش گفته تو کذابی همه علمای سنی هم به او جواب دادند نه «وقد قدح في صحته كثير من أهل الحديث»؛ پس آمدند گفتند نه این متواتر نیست خبر واحد است در جواب شان چه کار کنیم؟ گفتیم ذهبی، ابن حجر، سیوطی می گویند متواتر است و ده ها نفر از علمای سنی آوردند سندهایش را بررسی کردند متواتر است پس دیگر چه باقی می ماند؟ و خدا رحمت کند مرحوم علامه امینی (رضوان الله تعالی علیه) کاری کرده است که اگر بگویند حدیث غدیر متواتر نیست هیچ حدیث متواتری در دنیا نخواهند داشت.

یعنی فقط و فقط یک حدیث را بر اساس قواعد اصولی خودشان می توانند در دنیا بگویند متواتر است آن هم حدیث غدیر است. یک کاری کرده کارستان این هم راجع به تواترشان. چه کار می کنند؟ نه آقا این حدیث ضعیف است «وقد قدح في صحته كثير من أهل الحديث»؛ یک عده به صحت اش اشکال گرفتند مگر می شود به متواتر اشکال گرفت؟ دیگر این چه مدلی است.

مجری:

چه متواتری که ضعیف هم باشد

استاد ابوالقاسمی:

مثلاً یک عقیل هاشمی (عقیل بی عقل) متواتر و ضعیف می گوید دیگر شما چرا این حرف ها را می زنید؟ می گویند ما خبر نداشتیم یا مثلاً ابن حزم می گوید:

«وأما من كنت مولاه فعلى مولاه»

ببینید چه حرفی می زند نمی داند چه بگوید؟

«فلا يصح من طريق الثقات أصلا»

می گوید «من کنت مولاه فعلیٌ مولاه» حتی از یک طریق صحیح هم نیامده است! آقای البانی این همه طریقش را تصحیح کرده چه است؟ در جوامع الکلم این طریق تصحیح شده چه است؟ چرا شما نمی خواهید قبول بکنید؟ جدای از این که متواتر است اصلاً متواتر، ما فوق صحت است، خبر صحیح یعنی از باب ظن معتبر، گمان معتبر حجت است تواتر که شد یقین می شود.

یقین دیگر قابل با ظن معتبر قابل قیاس نیست ما می گوییم علمای شما گفتند از باب یقین حجت است شما می گویی از باب خبر واحد و گمان معتبر هم حجت نیست آقای ابن حزم دیگر این چه دروغی است داری می گویی؟ در الفصل فی الملل، جلد 4، صفحه 116 می گوید:

«وأما من كنت مولاه فعلى مولاه فلا يصح من طريق الثقات أصلا»

الفصل في الملل والأهواء والنحل؛ اسم المؤلف: علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الطاهري أبو محمد الوفاة: 548، دار النشر: مكتبة الخانجي – القاهرة، ج4، ص116

ما نمی دانیم این جا با این ها چه کار کنیم؟ چقدر این ها دنبال دروغگویی هستند ما که گفتیم جواب این مشخص است. تواتر است چه کار بکنیم؟ یک قاعده جدید درست کردند آن قاعده چه است؟ نه درست است متواتر است و تعدد طُرق دارد اما با وجود تعدد طُرق ضعیف است، چطوری می شود آخر همچنین چیزی ممکن است تعدد طرق داشته باشد و ضعیف باشد ببینیم چه گفتند؟

آقای زیلعی در کتاب نصب الراية لأحاديث الهداية، جلد 1، صفحه 360 می گوید:

«وكم من حديث»

چه بسیار حدیثی است

 «كثرت رواته»

راوی های زیادی دارد

 «وتعددت طرقه وهو حديث ضعيف كحديث الطير وحديث الحاجم والمحجوم وحديث من كنت مولاه فعلي مولاه بل قد لا يزيد الحديث كثرة الطرق الا ضعفا»

...مثل حدیث طیر، حدیث حاجم و محجوم، حدیث «من کنت مولاه فعلیٌ مولاه»

نصب الراية لأحاديث الهداية؛ اسم المؤلف: عبدالله بن يوسف أبو محمد الحنفي الزيلعي الوفاة: 762، دار النشر: دار الحديث - مصر - 1357، تحقيق: محمد يوسف البنوري، ج1، ص359 - 360

نه اصلاً یک قاعده جدید درست می کنیم هر چه سندش بیشتر باشد ضعیف تر می شود. لذا اولین حدیث ضعیف دنیا، حدیث غدیر است چون از همه بیشتر سند دارد. یعنی: وقتی که قافیه به تنگ آید/ شاعر به جفنگ آید. این آقایان مجبور می شوند قاعده های عجیب و غریب درست بکنند آقای ابن حجر عسقلانی این جا نتوانست تحمل کند می گوید:

«وكيف يتأتى القول بتضعيفه مع وجود مخارجه الصحيحة»

راجع به یک دیگر صحبت می کند اما دقیقاً مشابه حدیث غدیر است در فتح الباری، جلد 10، صفحه 44 همان قاعده را می گوید: «وكيف يتأتى القول بتضعيفه مع وجود مخارجه الصحيحة»؛ اصلاً‌ چطوری روی تان می شود بگویید ضعیف است با این که این همه سند صحیح دارد؟ اصلاً می شود گفت ضعیف است؟

«ثم مع كثرة طرقه حتى قال الإمام أحمد أنها جاءت عن عشرين صحابيا»

این قدر هم کثرت طُرق دارد که احمد گفته از 20 صحابی آمده است.

فتح الباري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، تحقيق: محب الدين الخطيب، ج10، ص44

راجع به یک روایت دیگر می گوید. راجع به حدیث غدیر احمد گفته از 30 صحابی آمده آن 20 تا بود می گوید قطعاً صحیح است این که 30 تا است طبق این نقل احمد؛ پس چه را می گویید ضعیف است؟ نه این چون 20 تا بوده صحیح است این چون 30 تا شده ضعیف شده. می گوید یعنی چه؟ «وكيف يتأتى القول بتضعيفه مع وجود مخارجه الصحيحة»؛ این قدر کثرت طرق دارد دیگر چه قاعده های برای زدن فضائل حضرت علی (علیه السلام) شما دارید درست می کنید، کل علم رجال شان را سر و ته کردند.

 این یک مدل دیگر، گفتند نه ضعیف نیست صحیح است تعدد طرق هم دارد اما ما هر عالم سنی که تصحیحش کنند توبیخ می کنیم! دیگر باورتان می شود این قدر صریح گفته باشند؟ در تحفة الأهوزی عبارتی می گوید (خیلی عجیب است) یعنی واقعاً ما وقتی این ها را می خوانیم می فهمیم این ها چه ظلم های به اهل بیت (علیهم السلام کردند. در تذکرة الحفاظ آقای ذهبی هم آورده راجع به شرح حال حاکم نیشابوری روایاتی را می گوید حاکم نیشابوری تصحیح کرده است

«وزغم انها صحاح على شرط البخاري ومسلم»

فکر کرده مثل شرط بخاری و مسلم است.

«منها حديث الطير ومن كنت مولاه فعلي مولاه»

آقای حاکم فکر کرده «من کنتُ مولاه» به شرط بخاری و مسلم است آقای ذهبی خودت که تصریح کردی حدیث «من کنتُ مولاه» متواتر است از شرط بخاری و مسلم بالاتر است بعد می گوید:

«فانكرها عليه أصحاب الحديث فلم يلتفتوا إلى قوله»

تذكرة الحفاظ؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد الذهبي الوفاة: 748، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، ج3، ص1042

اصحاب حدیث با وجود این که حاکم از آن ها داناتر بود با وجود این که تواتر را اعتقاد دارد با وجود این که، این را در شرط بخاری و مسلم می دانست نه اصحاب حدیث به حرفش گوش ندادند. و جای دیگر می گوید تضعیفش کردند ما چه کارش بکنیم؟ یعنی خودشان دارند می گویند آقای حاکم علمی صحبت کرده طبق مبنای علمی جلو رفته، نه ما این را قبول نمی کنیم هر کسی هم بگوید قبول نمی کنیم اشکال به او می گیریم.

مجری:

حاکم این را کجا گفته است؟

استاد ابو القاسمی:

این را حاکم در کتاب مستدرک آورده این طور که نتوانستند گیر بدهند سند که مشکل ندارد متواتر است قاعده های هم که درست کردند خودشان گفتند این قاعده ها برای خراب کردن حدیث به درد نمی خورد ما چه کار بکنیم؟ گفتند دلالتش را خراب می کنیم، دلالتش را چگونه خراب بکنیم؟ گفتند اول می گوییم مربوط به غلامان آزاد شده پیغمبر است یعنی چه؟ یعنی این که می گویند پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) یک روزی دید حضرت علی با اسامه ابن زید دعوایش شده، اسامه به حضرت علی چیزی گفت در معانی القرآن نحاس

 «يروى»

 سندش هم ضعیف است

«أن أسامة بن زيد قال لعلي عليه السلام لست مولاي»

تو که مولای من نیستی تو که من را آزاد نکردی

«إنما مولاي رسول الله صلى الله عليه وسلم»

پیغمبر من را آزاد کرده است.

 پیغمبر گفت نه اسامه ببین اگر من کسی را آزاد کردم انگار علی آزادش کرد به حرف علی هم باید گوش بدهید آن های که غلام من بودند من آزادشان کردم به حرف من گوش می دهند به حرف علی هم باید گوش بدهند.

«إنما مولاي رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال عليه السلام من كنت مولاه فعلي مولاه»

معاني القرآن الكريم؛ اسم المؤلف: النحاس الوفاة: 338، دار النشر: جامعة أم القرى - مكة المرمة - 1409، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد علي الصابوني، ج6، ص411

آن وقت این را چقدر بال و پرش دادند؟ در النهایة ابن اثیر همین را آورده ابن منظور در لسان العرب آورده، در مقتل شهید عثمان، ذهبی آورده در شرح سنن ابن ماجه این مطلب را سیوطی و دیگران آوردند این یک متن. البته متن های دیگری هم این عبارت دارد به عنوان مثال در الشریعة آجری با سند ضعیف این را نقل کرده در شرح اصول اعتقادات اهل سنت، لالکائی آورده در الشریعة آقای آجری، جلد 4، صفحه 2045 روایتی را نقل می کند سندش هم بسیار ضعیف

«كان بين أسامة وبين علي رضي الله عنه منازعة»

علی و اسامه دعوای شان شده بود پیغمبر گفت علی من اسامه را دوست دارم با او دعوا نکن، حضرت علی ناراحت شد بعد دیدند خیلی بد شده گفتند که:

«يا أسامة؛ من كنت مولاه فعلي مولاه»

الشريعة؛ اسم المؤلف: أبي بكر محمد بن الحسين الآجري الوفاة: 360هـ، دار النشر: دار الوطن - الرياض / السعودية - 1420 هـ - 1999 م، الطبعة: الثانية، تحقيق: الدكتور عبد الله بن عمر بن سليمان الدميجي، ج4، ص2045

به حرف علی هم گوش بده حالا به حرف من گوش می دهی به حرف علی هم گوش بده یا در اعتقادت اهل سنت لالکائی همین روایت را آورده حدیث 2640 باز با هم سند که سند بسیار ضعیف است که بله پیغمبر دید علی خیلی ناراحت شده چون که این جا حق با اسامه بود گفت اسامه حالا تو هم به حرف علی گوش بده، بعد خودشان دیدند این روایتی که دارند مطرح می کنند مخالف روایت قطعی است که اهل سنت نقل کردند که گروهی از عرب به نزد حضرت علی (علیه السلام) آمدند. از کسانی که به هیچ وجه برده نبودند همه آزاد شده بودند، خدمت حضرت علی (علیه السلام) آمدند و گفتند:

«السلام علیک یا مولانا»

در کتاب های مختلفی با سند صحیح آمده از جمله در کتاب فضائل الصحابه احمد ابن حنبل، مسند احمد ابن حنبل می گوید:

«جاء رهط إلى علي بالرحبة»

یک گروهی در رحبه کوفه پیش حضرت علی آمدند.

 «فقالوا السلام عليك يا مولانا»

سلام بر تو ای مولای ما

«فقال كيف أكون مولاكم وأنتم قوم عرب»

شما که عرب های آزاد هستید من چطوری مولای شما باشم؟ شما که برده نیستید این ها دارند می گویند ماجرای اسامه بوده است.

«قالوا سمعنا رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول يوم غدير خم من كنت مولاه فهذا مولاه»

روز غدیر گفت «من کنت مولاه» گفت اصلاً دعوا با اسامه نبوده این ها الکی دارند می گویند این حرف ها چه است دارند می زنند؟

مجری:

مولای به معنای صاحب برده و این ها را مطرح کردند

استاد ابوالقاسمی:

بعد راوی می گوید:

«فلما مضوا اتبعتهم»

تعجب کردم این ها چه کسانی بودند همچنین کاری کردند دروغگو هستند راستگو هستند؟

«فسألت من هؤلاء قالوا نفر من الأنصار فيهم أبو أيوب الأنصاري»

فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج2، ص527

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج5، ص419

ابو ایوب انصاری نفر اول از جهت ارادت انصار به پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) هست همان که پیغمبر در خانه او سکنا گزیدند وقتی وارد مدینه شدند او به حضرت علی «مولای» می گوید.

 یا عبارت دیگری در کتاب های متعددی هست از جمله کتاب مصنف ابن ابی شیبه استاد بخاری، فضائل الصحابه احمد مسند احمد و دیگر کتب آمده می گوید:

«بينا علي جالسا في الرحبة»

وقتی حضرت علی در رحبه نشسته بود

«إذ جاء رجل عليه أثر السفر»

یکی هنوز از راه نرسیده پیش حضرت علی رفت

«فقال السلام عليك يا مولاي»

سلام بر تو ای مولای من!

«فقال من هذا»

پرسید این چه کسی است؟

«فقالوا هذا أبو أيوب الأنصاري»

این آقا ابو ایوب انصاری است.

«فقال إني سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول من كنت مولاه فعلي مولاه»

من از پیغمبر شنیدم که فرمود «من کنت مولاه فعلیٌ مولاه»!

الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409، الطبعة: الأولى، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ج 6، ص 366، ح 32073

نگاه کنید چقدر مدام دروغ گفتند بعد خودشان گیر کردند. دروغ گفتند گیر کردند. دروغ گفتند گیر کردند چه کارش بکنند؟ باز یک عده دیگر گفتند که نه این ماجرا مربوط به یک کنیزی است که حضرت علی این را گرفته بعد به یکی از صحابه به اسم بُریده بر خورده پیش پیغمبر آمده و شکایت کرده بعد علمای سنی گفتند آن مال سال 8 است 2 سال قبل از حجة الوداع است. شما چه دارید می گویید؟ اصلاً این که شما دارید مطرح و ادعا می کنید ممکن نیست آن مربوط به سال هشت هجری است؟

آقای مفتی مکه آقای زینی دهلان مطرح می کند می گوید آن مربوط به سال 8 است ربطی به سال 10 ندارد شما چرا این را به سال 10 مرتبط کردید؟ آن جا هم باز دچار مشکل شدند ما چه کارش بکنیم وقتی که سال 10 نبوده است. گفتند یک کار دیگر می کنیم چه می گوییم؟ می گوییم اصلاً پیغمبر منظورش امامت نبود؛ پس منظورش چه است؟ می گوید اگر پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می خواست ولایت را بگوید

 «لافصح لهم»

 خیلی صریح می گفت.

 مثلاً چه می گفت؟ در کتاب الطبقات الکبریٰ ابن سعد، جلد 5، صفحه 319 می گوید یک مناظره ای شد

 «فقال له الرافضی»

رافضی به او گفت

«ألم يقل رسول الله عليه السلام لعلي من كنت مولاه فعلي مولاه»

مگر پیغمبر به علی «من کنت مولاه»‌ نگفت؟

«فقال أما والله أن لو يعني بذلك الإمرة والسلطان لأفصح لهم بذلك كما أفصح لهم بالصلاة والزكاة وصيام رمضان وحج البيت»

اگر می خواست علی خلیفه بشود فصیح می گفت مثل نماز و زکات و صیام و حج.

«ولقال لهم»

 می گفت:

«أيها الناس هذا وليكم من بعدي»

الطبقات الكبرى؛ اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري الوفاة: 230، دار النشر: دار صادر – بيروت، ج5، ص319

این جا پیغمبر «ولیکم من بعدی» هم گفته علمای شما هم گفتند «ولیکم من بعدی» سندش صحیح است. می گوید نه پیغمبر اگر می خواست صریح بگوید «ولیکم من بعدی» می گفت گفته دیگر شما چه می خواهید؟ دیگر چه باقی مانده؟ چقدر شما مدام آمدید بازی سر ماجرای غدیر در آوردید از آن که علی اصلاً در یمن نبوده است.

مجری:

در یمن بوده در حج نبوده

استاد ابوالقاسمی:

بعد حرفش را عوض کردید گفتید نه اصلاً «من کنت مولاه» نگفته «من کنتُ ناصِرَهُ» گفته بعد گفتید حدیث ضعیف است بعد گفتید نه ضعیف نیست متواتر نیست. بعد گفتید متواتر چرا ولی هر چه متواترتر بشود ضعیف تر می شود. بعد دیدید قاعده جور در نیامد گفتید ما می گوییم نه این مربوط به غلامان آزاد شده پیغمبر است بعد دیدید نه به غلامان هم مربوط نمی شود گفتید ماجرای کنیز است دید ماجرای کنیز مال 2 سال قبلش بوده تازه آن هم طبق روایت سنی ها نه روایت های شیعه ها.

اگر آن هم بود دوباره گیر کردند. چه کار کنیم؟ بگوییم که پیغمبر اگر می خواست بگوید صریح می گفت بعد گفت «هذا ولیکم من بعدی» این هم را هم گفته دیگر من نمی فهمم پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) چه کار باید می کرد چه باید برای شما موجود می بود که این قدر شما دروغ نسبت به حدیث غدیر نگویید. آن هم دروغ های واضحی که خود شما می دانید که حجیت ندارد و واقعیت ندارد.

این کتابی که عرض کردم پیدا شد السیرة النبویه آقای زینی دهلان، جلد 2، در دار القلم العربی، صفحه 371 می گوید ماجرای رفتن حضرت علی به یمن و آن ماجرای خمس و این که:

«أسلمت همدان كلها في يوم واحد»

یک عده سال 10 گفتند این:

 «وهمٌ»

 این ها توهم زده بودند

«لان بعث علی الی همدان لم یکن سنه عشر»

اصلاً سال 10 به آن منطقه نرفته

«و اما بعثه الی همدان فکان سنه ثمان بعد فتح مکه»

سال 8 بعد از فتح مکه آن جا رفته بود، لذا خیلی نسبت به حضرت علی (علیه السلام) این ها ظلم کردند. من یک نمونه دیگر برای شما بیاورم تا مشخص بشود این ها ظلم شان چقدر است؟ یک روایتی راجع به فضیلت آقای عمر ابن خطاب است روایت چه است؟ کتاب قصةُ النیل طبقات الشافعیة الکبریٰ آقای سُبکی، جلد 2، صفحه 326 آقای سبکی که منصف شان است می گوید نیل در زمان جاهلیت هر سال بند می آمد یک جا آب می ایستاد چه کار باید می کردند باید یک دختر باکره را داخل رود نیل می انداختند تا آب دوباره جریان پیدا بکند. تا زمانی که عمرو ابن عاص در زمان عمر آن جا را فتح کرد و به عمر خبر دادند که:

 «أن لنيلهم سنة وهو أنه لا يجرى حتى تلقى فيه جارية بكر بين أبويها»

نیل یک سنتی دارد دختر شوهر نکرده را با زینت باید در رودخانه بیاندازند.

«فقال لهم عمرو بن العاص»

 عمرو ابن عاص گفت

«إن هذا لا يكون»

نه ما قبول نداریم

 3 شب و 3 ماه صبر کردند دیدند نه آب جاری نمی شود خواستند از آن منطقه بروند عمرو عاص هم گفت نمی دانم چه کار بکنیم. به عمر نامه نوشت که چه کار کنیم. عمر جواب داد که من یک کاغذ می فرستم این را در نیل بیانداز درست می شود عمرو ابن العاص نامه را قبل از این که در نیل بیاندازد باز کرد در آن چه نوشته؟

«من عمر أمير المؤمنين إلى نيل مصر»

من امیر المؤمنین هستم نیل به تو دستور می دهم

«فإن كنت تجرى من قبلك فلا تجر»

اگر تو سر خود می خواهی راه بروی ما تو را نمی خواهیم

 اما اگر خدا تو را راه می اندازد از خدا می خواهیم تو را راه بیاندازد نامه را در نیل انداخت اهل مصر می خواستند از آن منطقه بروند فردا صبح دیدند 16 زراع (8 متر) آب نیل بالا آمد بعد چه می گوید:

«فانظر إلى عمر كيف يخاطب الماء ويكاتبه»

ببین عمر چطوری با آب نامه نگاری می کند

«ويكلم الأرض ويؤدبها»

یک روایت دیگری هم قبلش نقل کرده یک زلزله ای در مدینه آمد عمر با شلاق به زمین زد گفت زمین آرام باش منِ عمر این جا هستم جلوی من تکان می خوری؟

«ويكلم الأرض ويؤدبها»

ببین عمر چه آدمی است؟

«وإذا قال لك المغرور أين أصل ذلك فى السنة»

اگر یکی گفت سندش کجا است خواهش می کنم یک سند برای این بیاورید

«أين أصل ذلك فى السنة»

در این سنتی که هست یک سند برایش بیاورید

«قل أيها المتعثر فى أذيال الجهالات»

ای آدمی که پایت روی دامن جهالت رفته و لغزیدی

«أيطالب الفاروق بأصل»

برای عمر سند می خواهی!

طبقات الشافعية الكبرى؛ اسم المؤلف: تاج الدين بن علي بن عبد الكافي السبكي الوفاة: 771هـ، دار النشر: هجر للطباعة والنشر والتوزيع - 1413هـ، الطبعة: ط2، تحقيق: د. محمود محمد الطناحي د.عبد الفتاح محمد الحلو، ج2، ص326

نگاه کنید به عمر سند نیاز ندارد. عمر زمین را شلاق می زند زمین آدم می شود به رود نیل نامه نگاری می کند رود به دستور من باید راه بیافتد من امیر المؤمنین هستم سند می خواهی نه تو آدم نادان و جاهلی هستی! آن وقت برای ولایت حضرت علی (علیه السلام) در غدیر، علامه امینی (رضوان الله تعالی علیه) اثبات تواتر اصولی می کند می گویند نه ما به دل مان نمی چسبد.

مشخص است مشکل از جای دیگر است این بهانه ها چه است در می آورید؟ این راجع به این مقدمه ای که می خواستیم عرض کنیم خدمت تان هستم.

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم، همین جا یک توقف و استراحتی داشته باشیم یک میان برنامه ببینیم و مجددا بر می گردیم

 (میان برنامه)

مجری:

 علی امام من است و منم غلام علی/ هزار جان گرامی فدای نام علی

عرض سلام و تبریک مجدد خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند. جناب استاد در بخش اول برنامه اشاره فرمودید به آن چه که این ها با حدیث غدیر کردند و می خواستند بکنند و نتوانستند آمدند در سند دست کاری کردند در محتوا دست کاری کردند تحریف سندی، تحریف تاریخی، تحریف کلمات، دلالت ها را دست کاری کردند. در مورد دلالت ها یک سوالی هم که به وجود آمد امکان ندارد که آقا رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) در مواضع متعدد قبل از واقعه غدیر خم این حدیث را بیان فرموده بودند قبل از آن جاهای متعددی بوده و در حدیث غدیر خم هم بیان کردند.

استاد ابوالقاسمی:

اتفاقاً آن چیزی که در کتب تاریخی آمده در حقیقت همین را ثابت می کند. به عنوان نمونه در ماجرای یمن دفعه اول که سال هشتم بود عرض کردیم حضرت به بُریده فرمودند:

«من كنت وليه فعلي وليه»

الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409، الطبعة: الأولى، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ج 6، ص 365، ح 32065

آن جا سال 8 ولایت حضرت علی (علیه السلام) را گفتند. یا در کتاب التنبیه والإشراف، جلد 1، صفحه 94 آقای مسعودی می گوید وقتی پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به حدیبیه رفتند یعنی چند سال قبل از حجة الوداع

«في منصرفه عن الحديبية قال لأمير المؤمنين علي بن أبي طالب رضي الله عنه بغدير خم، "من كنت مولاه فعلي مولاه" وذلك في اليوم الثامن عشر من ذي الحجة.»

التنبيه والإشراف؛ اسم المؤلف: أبو الحسن على بن الحسين بن على المسعودي (المتوفى: 346هـ) الوفاة: 346، دار النشر: ، ج1، ص94

جالب است دوباره در یک 18 ذی الحجه ای چون برای انجام حج رفتند، کفار نگذاشتند این ها را بر گرداندند قبل از غدیر است یک بار دیگر در 18 ذی الحجه در غدیر خم «من کنت مولاه» را می گویند پیغمبر گفته، یعنی چند بار پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم)، «من کنت مولاه، من کنت ولیَ» را گفته این ها نمی دانم چرا نمی خواهند قبول بکنند؟ یک فضیلتی که پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بارها فرموده و نمی خواهند قبول بکنند.

 اما برویم سراغ سوالاتی که دوستان مطرح کردند بعضی از سوالات را بخوانیم سوال اول یک سوال تخصصی راجع به بحث علم رجال اهل سنت است نوشتند عنعنه مدلس در هر صورت برای اهل سنت حجت نیست چون این که اکثر روات شان مدلس هستند.

یک خصوصیتی که در راوی است که اگر بیاید سند را طوری مطرح بکند که بعضی از راویانش قابل تشخیص نباشند، یا حذف شان بکند یا این که به صورتی بگوید که مشخص نباشد یک اسم غیر مشهور بگوید به این تدلیس می گویند. و علمای اهل سنت گفتند تدلیس، برادر کذب است و موجب ضعف راوی می شود. از طرفی دیگر گفتند کل علمای اهل سنت و کل راویانش غیر از 2 نفر مدلس بودند.

اگر بنا باشد مدلس را کنار بگذارند کل احادیث را باید کنار بگذارند حدیثی باقی نمی ماند، لذا دچار مشکل شدند هفت هشت قول و نظر در این جا دارند که مفصل ما این را در بحث علم رجال در پایان نامه خودم کار کردم و دوستان می توانند به آن مراجعه کنند اجمالش این است که گفتند اگر ما بخواهیم حدیث را قبول بکنیم ثابت هم بشود تدلیس کرده قبول می کنیم. اصلاً برای ما تدلیس، مهم نیست نخواهیم قبول بکنیم قبول نمی کنیم. این نظر آقایان در مورد تدلیس است.

مجری:

بستگی دارد آن حدیث در مورد چه کسی است محتوایش چه است؟

استاد ابوالقاسمی:

سوال دیگر آیا عالم اهل سنت حدیث غدیر را روایت کردند؟ روایت که هیچ، عالمان اهل سنت گفتند حدیث غدیر متواتر است، حدیث غدیر را متواتر دانستند، تعدادشان هم خیلی زیاد است. دیگری نوشته تا غدیر خم ملحدان به اهل بیت، شب و روز ندارند. بله طبیعتاً نمی توانند کاری کنند. آیا این که عمر با حضرت علی (علیه السلام) بیعت کرده است علمای اهل سنت قبول دارند؟ می دانید بیعت غدیر خم، بیعت به صورت شفاهی بوده من متن خطبه کامل غدیر خم را بیاورم. در خطبه هم آمده که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند:

«مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّكُمْ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ تُصَافِقُونِي بِكَفٍّ وَاحِدٍ»

جبرئیل به من خبر داد که شما تعدادتان از این که بخواهید بیایید با دست بیعت بکنید بیشتر است.

 در کتاب های متعدد از جمله روضة المتقین حدیث را مطرح می کند

«مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّكُمْ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ تُصَافِقُونِي بِكَفٍّ وَاحِدٍ ٍ فِي وَقْتٍ وَاحِد»

حتی اگر با یک دست هم بخواهید بیعت بکنید در یک زمان نمی رسید تعداد زیاد است 100 هزار نفر آدم است.

«وَ قَدْ أَمَرَنِي اللَّهُ أَنْ آخُذَ مِنْ أَلْسِنَتِكُمْ الْإِقْرَارَ بِمَا عَقَدْتُ لِعَلِيٍّ مِنْ إِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ وَ لِمَنْ جَاءَ بَعْدَهُ مِنْ وُلْدِهِ الْأَئِمَّةِ مِنْ ذُرِّيَّتِي»

روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)؛ مجلسى، محمدتقى بن مقصود على، محقق/ مصحح: موسوى كرمانى، حسين و اشتهاردى على پناه‏، ناشر: مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانبور، ج13، ص260

خدا به من دستور داده که از شما بیعت لسانی بگیرم بگویید علی، مولای ماست اعتراف به ولایت حضرت علی (علیه السلام) بکنید و همه این را گفتند؛ پس بیعت در غدیر، بیعت شفاهی بوده است چون تعداد زیاد بود ممکن نبود خود آقا رسول خدا فرمودند بیعت شفاهی صورت بگیرد.

 و در کتب اهل سنت آمده است که آقای ابوبکر و آقای عمر بیعت کردند عمر گفته است:

«بخ بخ يا أبا الحسن لقد أصبحت مولاي ومولى كل مولى»

گواری تو باد به به ای علی ابن ابیطالب

این روایت در کتاب های متعددی است از جمله در کتاب سرّ العالمین غزالی:

«واجمع الجماهير على متن الحديث من خطبته في يوم عيد يزحم باتفاق الجميع وهو يقول»

همه اجماع دارند که پیغمبر فرمود:

«من كنت مولاه فعلي مولاه فقال عمر بخ بخ يا أبا الحسن لقد أصبحت مولاي ومولى كل مولى»

بهبه ای ابو الحسن، مولای من و همه مولاها شدی

«فهذا تسليم ورضى وتحكيم»

عمر هم تسلیم شد و رضایت پیدا کرد حکم علی را قبول کرد

«ثم بعد هذا غلب الهوى تحب الرياسة...»

سر العالمين وكشف ما في الدارين؛ اسم المؤلف: أبو حامد محمد بن محمد الغزالي الوفاة: 505هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1424هـ 2003م ، الطبعة : الأولى، تحقيق: محمد حسن محمد حسن إسماعيل وأحمد فريد المزيدي، ج 1، ص 18

خودشان هم می دانند بر آن هوای نفس غالب شد یا در کتاب خطیب بغدادی تاریخ بغداد، جلد 8 صفحه 289 روایت را مطرح می کند که پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود:

«من كنت مولاه فعلي مولاه فقال عمر بن الخطاب بخ بخ لك يا بن أبي طالب أصبحت مولاي ومولى كل مسلم»

بهبه فرزند ابوطالب، مولای من و هر مسلمانی شدی!

تاريخ بغداد؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج8، ص289

سند روایت هم صحیح است و چندین عبارت دیگر در مورد این که آقای عمر هم همین بیعت شفاهی را صورت داده هست این هم راجع به این سوالی که این دوست عزیزمان مطرح کردند.

 سوال بعدی آیاتی که اثبات ولایت می کند چطور در تفاسیر اهل سنت تفسیر شده؟ همان طوری که حدیث غدیر را که این قدر صریح بود این قدر بازی در آوردند شما توقع دارید نسبت به بقیه بازی در نیاورند؟ لذا در کافی شریف است خدمت حضرت آمد گفت ما به اهل سنت می گوییم فلان آیه در مورد اهل بیت نازل شده می گویند نه این در مورد فلان چیز است. فلان آیه در مورد اهل بیت نه این در مورد فلان مسئله است.

حضرت گفتند هر کس این کار را کرد به او بگو بیا مباهله کنیم. نمی خواهی قبول کنی لج می کنی بیا مباهله کنیم کار ندارد من حاضر هستم جانم را فدای حضرت علی بکنم تو حاضر هستی جانت را فدای تکذیب منِ شیعه رافضی بکنی؟ آن هم مدل خاص که انگشت ها را داخل همدیگر گره می کنند و آن عبارت را می خوانند که خدا قسم را می دهند به صفات غضبش که خدایا اگر من دروغ گفتم همین الان عذابی بر من نازل کن و من را نابود کن.

راوی می گوید این کار را کردم هیچ کسی جرأت نکرد بیاید این هست. وقتی فقط حدیث غدیر نیست که این ها منکر شده باشند احادیث بسیار زیادی است که این آقایان منکر شدند و حاضر به قبول نیستند. تماس ها چطور است؟

مجری:

خدمت بینندگان عزیز عرض کنم این سوال ها بر روی صفحه اینستاگرام شبکه هست و جناب استاد دسترسی دارند و سوال ها را مطرح می کنند می توانید تماس بگیرید مستقیماً پاسخگو خواهیم بود.

استاد ابوالقاسمی:

یک سوال بسیار خوب نوشتند در آیه تبلیغ چرا فرموده خدا شما را از مردم حفظ می کند نه منافقین. بیرویم آیه را نگاه بکنیم خدای متعال می فرماید:

(يا أَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ)

ای پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملا (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده ‌ای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه می ‌دارد؛ و خداوند، جمعيت کافران (لجوج) را هدايت نمی ‌کند.

سوره مائده (5): آیه 67

کدام ناس را می گیرد؟ در ادامه اش می گوید آن ناسی که کافر هستند. مگر می شود کلمه ناس برای کفار یعنی منافقین به کار برود آن های که دل شان کافر است؟ بله ما آیات متعددی داریم یکی از آیات این است:

(الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ)

اينها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن ] برای (حمله به) شما اجتماع کرده‌اند؛ از آنها بترسيد!» اما اين سخن، بر ايمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترين حامی ماست.»

سوره آل عمران (3): آیه 173

به کسانی که ناس گفتند (إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ) مردم برای شما نیرو جمع کردند از آن ها بترسید (فَزَادَهُمْ إِيمَانًا) اما ایمان شان بیشتر شد آن الناس اول که به این مؤمنین، کفار می گفتند چه کسانی بودند؟ منافقین مدینه، می خواستند مسلمان ها را بترسانند می گفتند (إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ) مردم برای شما چه کار کردند نیرو جمع کردند (فَاخْشَوْهُمْ) از آن ها بترسید.

ناس دوم که مردم مکه می شود پس در یک آیه دو تا ناس به کار رفته است و هر کدام از این کلمات یک معنایی دارد یکی اش به معنای منافقین مدینه است دیگر به معنای کفار مکه است؛ پس ممکن است ناس به معنای خاصی باشد و عمومی نباشد و راجع به آن آیه بسیار مهم است (وَاللَّهُ يعْصِمُكَ) خود اهل سنت از عایشه همسر پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) روایت کردند

«كان رسول الله (صلی الله علیه وسلم) يحرس»

پیغمبر دائماً محافظ داشت

شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة من الكتاب والسنة وإجماع الصحابة؛ اسم المؤلف: هبة الله بن الحسن بن منصور اللالكائي أبو القاسم الوفاة: 418، دار النشر: دار طيبة - الرياض - 1402، تحقيق: د. أحمد سعد حمدان، ج4، ص762

یعنی حتی بین مسلمان ها بود محافظ داشت؛ پس حفاظت پیغمبر این جا مقصود فقط از کفار خارجی نیست از آن کسانی است که در داخل مسلمان ها هستند و باطن شان کافر است این هم جواب این سوال.

مجری:

استاد تماس هم آماده شده، تماس ها را بگیریم مجدداً به سوالات کتبی می پردازیم اولین تماس جناب آقای بهادری از کرج سلام عرض می کنم

بیننده آقای بهادری از کرج:

بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و شب بخیر دارم خدمت جنابعالی و جناب آقای استاد ابوالقاسمی بزرگوار ایام بر شما عزیزان مبارک باشد.

استاد ابوالقاسمی:

بر شما هم مبارک باشد جناب آقای بهادی عزیز

آقای بهادری:

 حضرت استاد ابوالقاسمی عزیز رسول مکرم اسلام از طرف خداوند مأمور شدند که ابلاغ ولایتعهدی آقا امیر المؤمنین در غدیر خم انجام بدهند که انجام دادند. بعد هم فرمودند من تا روز قیامت 12 امام را برای شما از طرف خداوند تعیین کردم یعنی جلو جلو به شما امت بگویم که این ها امام شما هستند اگر هم بخواهیم بالاتر برویم در احادیث معراج انبیاء، امامت همین 12 امام تثبیت شده. یعنی خدا مقام امامت را به این ها داده لذا آقا امیر المؤمنین مقام امامت را داشتند، اعلام رسمی آن در غدیر بوده جالب این است در غدیر خم وقتی مردم گفتند با رسول الله ما به علی ابن ابیطالب بگوییم «السلام علیک یا امیر المؤمنین وأنتَ حیٌ» شما زنده هستی به ما علی ابن ابیطالب «السلام علیکیا امیر المؤمنین» بگوییم؟ خود شما امیر المؤمنین هستی می شود به 2 نفر همزمان یا امیر المؤمنین بگوییم؟ رسول خدا فرمودند: «وانا حیٌ»؛ چون من تا زنده هستم می خواهم شما این مقام علی را اقرار کنید با توجه به این موضوع، سوال این است که آیا امیر المؤمنین در زمان حیات رسول خدا این صفت امامت و جانشینی را داشتند؟ ما معتقد هستیم بله رسول خدا، ولی خدا بوده طولی چون در بعضی از موارد فعلیت پیدا می کند حتی در زمان رسول خدا شاهد اول این است که پیامبر در سطح بعثت عشیره اقربین خودش را جمع کرد در زمانی که این آیه نازل شد

(وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ)

و خويشاوندان نزديکت را انذار کن!

سوره شعراء (26): آیه 214

رسول خدا چه فرمودند؟ فرمودند:

«أيّكم يؤازرني الی هذا الامر: «و يكون أخي و وصيّي و خليفتي فيكم»

يؤازرني از وزارت می آید استاد ابوالقاسمی وزارت یعنی پشتیبان، کمک کار دست مبارک امام را رسول خدا بالا بردند همین تعبیر را يؤازرني را در مورد حضرت هارون در سوره طه آیه 24 آمده است. هارون وزیر موسی (علیه السلام) بود همنین تعبیر را پیامبر در مورد امیر المؤمنین به کار بردند یعنی همین تعبیری که حضرت موسی به هارون دادند پیغمبر در مورد آقا امیر المؤمنین به کار بردند «أيّكم يؤازرني» علی وزیر من می شود. وزیر در زمان پیامبر، وزیر معاون می شود جانشین رسول خدا من باب مثال یک کسی رئیس جمهور است معاون دارد اگر رئیس جمهور جایی نتواند برود معاون ایشان برود در ولایت او فعلیت پیدا می کند.

 یک شاهد عملی مگر همین رسول خدا در سال 8 هجری مدام آقایان به سال 10 ربطش می دهند سفر یمن را چون می خواهند بگویند این قضیه، قضیه شکایت از علی ابن ابیطالب بود والله تالله این جریان یمن سال 8 بوده ربطی به سال 10 ندارد. به فرماندهی آقا امیر المؤمنین 4 نفر یمن رفتند 4 نفر از این همین «فی قلوبهم مرضٌ» این 4 نفر یک مقدار غنائم را برای خودشان بر داشتند، این 4 نفر به مدینه آمدند به پیغمبر برای خوش رقصی گفتند علی این کار را کرده می خواستند پیغمبر را ناراحت کنند که چرا علی این کار را کرده؟ یکی شان گفت:

«يا رسول الله إن عليا فعل كذا وكذا فاعرض وجهه عنه»

پیامبر رویش را بر گرداندند

«ولم یجبه»

 همین مطلب را 3 بار فرمودند. بار سوم رسول خدا ناراحت شدند فرمودند:

«ما تريدون من علي علي»

از جان علی چه می خواهید؟

«علي مني وانا منه وهو ولي كل مؤمن بعدي»

حالا استاد ابوالقاسمی این بعدیت، بعدیت زمانی است یا رُتبی است. اگر بگویم بعدی یعنی اگر منِ پیامبر نبودم علی بعد از من ولی شما است جواب آن 4 نفر داده نمی شود چون آن ها می گفتند علی از فرمان شما تصرف کرده تصرفش هم عدوانی است پیغمبر سکوت کرد یعنی پیامبر فرمود هر جا که من نیستم ولایت علی فعلیت پیدا می کند. علی وقتی که من هستم با هم هستیم من محور هستم پس اگر علی را فرستادم انگار من یمن رفتم «انفسنا وانفسکم» پس باید بگوییم امیر المؤمنین در زمان رسول خدا ولایت داشته ولایت او هم طولی بوده در جایی که رسول خدا نبوده علی در ولایت او فعلیت پیدا می کند پس ولی مطلق پیامبر است و علی در سایه این ولایت بوده است.

یک سوال دیگر حضرت عباسی، خدایی، پیغمبری اگر در روز غدیر مثلاً در مورد جناب ابوبکر پیغمبر می گفت که آقای ابوبکر ولی شما است یا در مورد عمر ابن خطاب می گفت که آقای عمر ابن خطاب بعد از من ولی شما است والله به تالله آقایان اهل سنت محترم یا همین وهابیون جوابش را می توانستند بدهند چنان دفاع سر سختی می کردند امکان ندارد. حالا چون در مورد علی ابن ابیطالب آمده می گویند دوستی است استاد ابوالقاسمی والله به خدا چقدر علی مظلوم بوده است!

استاد ابوالقاسمی:

بله در مظلومیت امیر مؤمنان هیچ شکی نیست

آقای بهادری:

بغض و حسادتی که نسبت به خاندان اهل بیت داشتند والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

مجری:

ممنونم جناب آقای بهادری از کرج تماس بعدی جناب آقای هاشمی از قم سلام عرض می کنم

بیننده آقای هاشمی از قم:

عرض سلام و خسته نباشید

مجری:

ظاهراً ارتباط قطع شد

استاد ابوالقاسمی:

می خواهید یک سری سوالاتی این جا است به این سوالات جواب بدهم یک سوال خوبی فرستادند وهابی ها می گویند هیچ جا مولا به معنی جانشین نیامده درست است؟ مگر ما شیعیان می گوییم مولا به معنی جانشین است؟ یعنی هر کس من جانشین او هستم علی جانشین اوست؟ این که خنده دار است یعنی آقایان وهابی یک چیزی برای خودشان درست می کنند بعد می گویند این باطل است. مگر ما می گوییم مولا به معنای جانشین است؟ مولا را از همان صدر علمای شیعه به اولیٰ تفسیر کردند «اولی بنفس» فرمود:

«ألست أولى بكم من أنفسكم؟»

آیا من از جان شما اولیٰ نیستم

 «قالوا بلی یا رسول الله»

 گفتند چرا ای پیغمبر

«فمن كنت مولاه فعلى مولاه»

هر کسی که من مولای او هستم این مولا یعنی چه؟ یعنی همان اولایی که صحبت کردیم خط قبلی (کلمه قبلی) مولا، اولیٰ گفتم همان مولا می شود که در قرآن کلمه مولا آمده آقای بخاری به اولیٰ تفسیر کرده در تفسیر سوره حدید بخاری می گوید مولا به معنی اولیٰ است پیغمبر جمله قبلش می فرماید: «ألست أولى بكم من أنفسكم؟» بعد می گوید: «فمن کنتُ مَولاه» یعنی این مولا دقیقاً به همان معنای اولیٰ خط قبل است «فهذا علیٌ مولاه» این علی مولای اوست. ما چه زمانی گفتیم که به معنی جانشینی است اصلاً معنی ندارد.

مجری:

ارتباط آقای هاشمی وصل شد آقای هاشمی سلام عرض می کنم خدمت شما

آقای هاشمی:

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت استاد گرامی، مجری محترم و بینندگان محترم. من امروز جواب یکی از سوال هایمان را گرفتم آن این که بیعت 120 هزار نفری در غدیر چطور امکان پذیر بود که حضرت استاد روایت را خواندند که بیعت لسانی بود، این حل شد اما یک سوال دیگر برایم پیش آمد این که وقتی بیعت لسانی باشد مثلاً یک پارگراف یک دقیقه ای، پنج دقیقه ای حالا می گوییم نهایت 10 دقیقه ای را حضرت می فرمایند بعد بقیه هم پشتش تکرار می کنند. این که این قدر طول نمی کشد این چطور با آن روایاتی که می گویند بیعت 3 روز طول کشید قابل جمع است؟ اصلاً امکان دارد؟

استاد ابوالقاسمی:

خیلی ساده است بنا شده همه بیعت شفاهی بکنند و هر کسی خواست برای تأکید بیعت، بیعت یدی هم بکند.

آقای هاشمی:

این کار جایز است که در یک مراسم 2 بار بیعت گرفته بشود.

استاد ابوالقاسمی:

چرا بیعت نشود 10 بار بیعت کن 100 بار بیعت کن مگر پیغمبر از اصحابش چند بار بیعت نگرفته؟ می گویند پیغمبر در حدیبیه بیعت گرفته، در تبوک بیعت گرفته در خیلی جاها بیعت گرفته این هم مثل همان است.

مجری:

لسانی، یدی و چه بسا کتبی تعارضی با همدیگر ندارد.

آقای هاشمی:

تشکر

مجری:

موفق و موید باشید. استاد سوال دیگر را بفرمایید

استاد ابوالقاسمی:

سوال نوشتند آیه تبلیغ را چگونه می شود ثابت کنیم که در غدیر خم نازل شده باشد؟ روایات در کتب اهل سنت متعدد است من فقط بعضی اش را بخوانم از صحابه ای که آمدند ابن مردویه از ابن عباس نقل کرده 1 طریق، ابو نعیم از ابو سعید خدری نقل کرده در تاریخ مدینه دمشق 2 طریق. بعد از ابو هریره این روایت نقل شده در مناقب مغازلی 3 طریق. 4 طریق حداقل از طریق 4 صحابی این مطلب نقل شده حالا 3 تایش را دارم یک مقاله ای مفصل در سایت ولی عصر هست دوستانی که می خواهند مراجعه کنند.

آیا آیات ابلاغ و اکمال در غدیر نازل شده است؟ آن جا مفصل راجع به نزول این آیه در غدیر خم صحبت شده و مدارک را آوردند. این راجع به این سوالی که این دوست عزیزمان پرسیدند. آیا در غدیر خم فقط یک خطبه رسول الله قرائت فرمودند یا بیش از یک خطبه؟ چون نقل ها متفاوت است آن چیزی که مرحوم علامه جعفر مرتضی (رضوان الله تعالی علیه) این تاریخ نگار متخصص مطرح فرمودند این است که در غدیر حداقل 2 خطبه خوانده شده. یکی آن خطبه طولانیِ طولانی زمانی خوانده شد که تعدادی از صحابه حاضر نبودند، به ادله مختلف گرم بود سر آب رفته بودند پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) زیر سایه بود این ها زیر آفتاب به آن ها بر خورده، اصلاً‌ حضرت می خواستند هر کسی که نمی خواهد گوش بدهد برود فقط آن های بمانند که یک مقداری یا واقعاً‌ منافق هستند یا واقعاً دوست هستند.

منافقین که ببینند چه دارد می شود، ولذا تعداد زیادی نبودند بعد از آن خبر به آن ها رسید که چه شده دوباره جمع شدند که آن خطبه کوتاه را ایشان می گویند بعد از آن خوانده شده یعنی 2 تا خطبه داریم یک خطبه بلند داریم که چندین سند هم دارد طبق مبانی اهل سنت این روایت مستفیض به حساب می آید و معتبر است طبق نقل های خودشان حتی و یک خطبه کوتاه داریم که آن خطبه کوتاه طبیعتاً سندهای متعدد در کتب شیعه و سنی دارد. هر جفتش هم به عقیده حقیر معتبر است

مجری:

این حدیث هم جزء خود خطبه هم بوده است.

استاد ابوالقاسمی:

بله، هر جفتش جزء خطبه بوده است. سوال دیگری پرسیدند چرا علمای مخالفین برای مباهله بر سر امامت و خلافت حاضر نمی شوند؟ الان نه برای مناظره اش حاضر می شوند نه برای مباهله اش حاضر می شوند. دوستان می دانند چند سال است مدام داریم می گوییم برای مناظره بیایید، نمی آیند و فرق ما و طرف مقابل در این است که ما دستور از ائمه (علیهم السلام) داریم. اگر کسی برای مناظره نمی خواست بیاید و لجبازی هم نمی کند می گوید من کنار می روم کاری با شما ندارم شما کاری به او نداشته باشید. اما اگر یک آدمی هست مدام مناظره مناظره مناظره می کند ادعا می کند سر مناظره که می رسد با او مناظره بکنید و اگر لج هم کرد و حاضر به قبول نبود مباهله هم با او بکنید.

اما متأسفانه طرف مقابل ملتزم به این ها نیست هر کجا می رسند شبکه وهابی دیدید یک بچه شیعه زنگ می زند حجت الاسلام می گوید بچه شیعه است حجت الاسلام نیست می خواهی ادعا کنی داری با روحانیت داری مناظره می کنی؟ واقعاً ادعایت می شود زنگ بزن ما که مشکلی نداریم این جا هستیم چرا به ما زنگ نمی زنی؟ این هم راجع به این سوال شان.

 سوال بعدی پرسیدند ماجرای جیش یمن چیست؟ ماجرای جیش یمن را ما بارها عرض کردیم این ها ادعا دارند که حضرت علی (علیه السلام) به دستور پیغمبر به یمن رفته و در آن جا خمس را تقسیم کرده، کنیزی در سهم خودش افتاده و ادعا می کنند حضرت علی (علیه السلام) با این کنیز همبستر شده و همچنین در ادامه مسیر دعوای بین حضرت علی (علیه السلام) و تعدادی از صحابه بر سر اموال زکات رخ داده که حضرت گفتند سوار شترهای زکات نشوید و پارچه های زکات را بر تن نکنید ولی آن ها گوش به حرف ندادند لذا دعوا شد.

وقتی پیش پیغمبر آمدند پیغمبر 100 هزار نفر حاجی را جمع کرده به خاطر این که اختلاف 50 نفر کاروان یمن را حل بکند! اولاً آن ماجرا مال سال 8 است بعدش هم اصلاً ماجرای کنیز دروغ است ما از اساس باطل می دانیم آنی که ما اعتقاد داریم حضرت علی (علیه السلام)، در روایات شیعه آمده در بازگشت تان از یمن در مسیر در یکی از بازارها دیدند یک دختر مظلومی است می خواهند او را بفروشند این دختر را خریدند و آوردند و به حضرت زهرا (سلام الله علیها) هدیه دادند و ایشان هم به نظرم او را آزاد کردند یا به ازدواج (مکمل غِفاری) شخصی دیگر در آوردند.

این در کتب شیعه این طور آمده هیچ ربطی هم به آن ماجرایی که این ها مطرح می کنند ندارد. پس مشخص است که این ها کلاً همه چیز را با هم قاطی کردند که بتوانند دروغ خودشان را جا بیاندازند. سوالی پرسیدند راجع به جد مادری امام صادق (علیه السلام) حال آن که جد مادری حضرت، ابوبکر است آیا جد مادری همه انبیاء آزر هست یا نه؟

(وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ)

(به خاطر بياوريد) هنگامی را که ابراهيم به پدرش [= عمويش‌] «آزر» گفت:

سوره انعام (6): آیه 74

آزر پدر زن حضرت ابراهیم بود و عمویش بود پدر زن کل انبیاء یک نفر کافر بت پرست، پدر زن تأثیر در نسب و انتقال نور ندارد. یک نوری بوده از زمان حضرت آدم (علی نبینا وآله وعلیه السلام) این نور به حضرت آدم رفته در یک ازدواج حلال به حضرت حوا منتقل شده، از حوا به فرزندش شیث، شیث در یک ازدواج حلال این فرزند را به همسرش منتقل کرده و از آن همسر به فرزندش منتقل شده است. خود آن همسر باید حلال زاده و پاک باشد ظرف باید پاک باشد ممکن است یک شخصی دختر یک کافری است ولی حلال زاده و پاک و مؤمن است. برای انتقال این نور آنی که مهم بوده است از پدر دوران 9 ماه از زایمان به مادر منتقل شده بعدش هم به فرزند، تازه در آن 9 ماه هم مادر فقط ظرف پاکی نور بوده چون نور به فرزند منتقل شده. حالا محمد ابن ابی بکر پسر خلیفه اول این آقا شیعه حضرت علی (علیه السلام) بوده خودش هم حلال زاده بوده است. فرزندان او هم حلال زاده بودند و فرض بگیریم نتیجه او مادر یا مادر بزرگ امام صادق (علیه السلام) شده باشد ظرف آن نور بوده نور به او منتقل نشده فقط این فرد چون یک فرد پاکیزه و حلال زاده بود و کاری هم به پدران مادری در این حساب و کتاب اصلاً نداریم

مجری:

چون در این صورت ما خیلی کنیزان را داریم کنیزان که در دایره اسلام نبودند

استاد ابوالقاسمی:

اصلاً معقول نیست آنی که در روایات ما آمده این مقدار است این هم راجع به این سوالی که دوست عزیزمان پرسیدند چند بار هم سوال را مطرح کرده بودند. راجع به تبلیغ غدیر دوست عزیزمان گفتند تبلیغ غدیر ما هم مشغول هستیم الحمد لله شکر خدا.

 یکی از بزرگواران نوشتند که همسر بنده بعد از 23 سال زندگی مشترک با دیدن برنامه های شبکه ولی عصر شیعه شد. الحمد لله شکر خدا از شنیدن این خبر بسیار خوشحال هستیم البته دوستان می دانند ما شبیه به این خبر زیاد می شنویم یعنی این خبر، خبر تازه ای برای ما نیست هر هفته الحمد لله چند مورد شبیه به ایشان داریم که بیان می کنند که بستگان شان، خودشان با دیدن برنامه ها یا با دیدن مطالب در جاهای مختلف هدایت می شوند

مجری:

حقیقت برای شان آشکار می شود.

استاد ابوالقاسمی:

ما که دعوا نداریم خیلی ساده است یعنی اگر کسی دنبال حق و حقیقت باشد یک ربع، 20 دقیقه راحت می تواند حق را بفهمد.

مجری:

چند تا برنامه ببیند قضیه برایش کامل می شود.

استاد ابوالقاسمی:

مدل تعامل را ببیند ما چطوری صحبت می کنیم

مجری:

آن طرف را هم ببیند

استاد ابوالقاسمی:

یک سوال خیلی خوب مطرح کردند آیا در کتب اهل سنت روایتی وجود دارد که صحابه یا خود حضرت علی به غدیر برای دوستی استناد کرده باشد؟ آقا مگر حضرت علی با طلحه و زبیر و عایشه و معاویه و هرقوس و بقیه صحابه جنگ نداشت؟ باید بگوید آقایان صحابه پیغمبر گفته «من کنت مولاه» پس منِ علی را دوست بدارید و با من نجنگید.

آیا جایی هست که حضرت علی به حدیث «من کنت مولاه» برای دوستی استناد کرده باشد؟ آقایان اهل سنت یک جا بیاورند همان طوری که به ما می گویند شما یک جا برای خلافت بیاورید ما صدها جا می آوریم خودشان با سند معتبر نقل کردند در شورا 6 نفره شان تعدد طُرق دارد و چندین جای دیگر خودشان نقل کردند استناد صدیقه طاهره (سلام الله علیها) به حدیث غدیر بعد از وفات پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را دارند.

خودشان این ها را دارند بعد می آیند به ما می گویند یک دانه سند صحیح، یک دانه روایت بیاورید ما آوردیم، حالا شما یک روایت بیاورید حضرت علی (علیه السلام) به غدیر برای دوستی استناد کرده باشد. چرا شما هر چه از ما می خواهید ما برای تان می‌ آوریم. هر چه ما می خواهیم شما نمی توانید سرّش چه است چه دلیلی دارد چرا این قدر دروغ مجبور هستید بگویید؟

این قدر دروغ نگویید کار خاصی نیست اصلاً حضرت علی در غدیر نبوده، چرا؟ چون در یمن بوده. یا اصلاً حدیث غدیر ضعیف است. اصلاً پیغمبر گفته «من کنت ناصرَه فعلیٌ ناصِره» مگر مجبور هستید این قدر دروغ بگویید؟ این هم همین طور است مجبور نیستید بگویید پیغمبر گفته علی دوست من است یا هر کس که من دوستش هستم علی دوست اوست این را بگویید بعداً گیر می کنید، چرا حضرت علی یک جا نگفته پیغمبر گفت با علی دوست باشید پس شما با من دوست باشید این هم یک مطلب.

یک مطلبی است که من این را مفصل در جاهای دیگر مطرح کردم آیا اهل بیت به حدیث غدیر استناد کردند؟ عرض کردیم دوستان ما بزرگواران و اساتیدمان زیاد این را مطرح کردند در سایت ولی عصر هم خیلی زیاد جواب داده شده است. آیا شایعه خلع امام علی (علیه السلام) از ولایت امری در شهادت پیغمبر در کتبی نقل شده؟ زیاد، از کتب شیعه می خواهید این مسئله خیلی زیاد نقل شده که به دروغ شایع کردند که پیغمبر حضرت علی (علیه السلام) را عزل کرده است. و به همین دلیل آقایان انصار در سقیفه بنی ساعده جمع شدند پیغمبر علی را عزل کرده اما در کتب اهل سنت یک روایتی است در چند کتاب شان ببینید چطور آمده در صحیح مسلم و مسند احمد

«إِنَّ آلَ أبي يَعْنِي فُلَانًا لَيْسُوا لي بِأَوْلِيَاءَ»

عمرو ابن العاص گفت از پیغمبر شنیدم که علنی گفت: آل ابی فلان دیگر ولی من نیستند ابی فلان چه کسی است؟

«إنما وَلِيِّيَ الله وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ»

ولی من خدا و صالح مؤمنین است.

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج1، ص197، ح215

مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج4، ص203

بعد به کتاب های دیگرشان مراجعه می کنیم بخاری و مسلم و دیگران گفتند آل ابی فلان، آل ابی طالب بودند عمرو عاص گفته که من از پیغمبر شنیدم که آل ابی طالب دیگر ولی و جانشین من نیستند. پیغمبر، علی را عزل کرده است این یکی از روایت هایش است.

 روایت دیگری که بزرگ تر از عمرو عاص جعل کرد که پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند:

«لا تجتمع‌ النبوّة‌ والخلافة‌ في‌ بيت‌ واحد»

نبوت و خلافت یک جا جمع نمی شود

 و با همین ادعا در سقیفه وقتی امیر مؤمنان را به مسجد آوردند فرمودند در غدیر با من بیعت کردید گفتند بله بود اما پیغمبر عزلت کرده

« ...نسخه بقوله لا تجتمع النبوة والخلافة فی بیت»

شاهد داری؟ بله عمر شاهد من است. دیگر چه کسی؟ ابو عبیده جراح دیگر چه کسی؟ معاذ ابن جبل 5 نفر به دروغ شهادت دادند دو سه نفر هم مثل عمرو عاص که این روایت را این طوری نقل کردند

مجری:

یعنی پیامبر یک کار عبسی کردند، این واقعا یعنی چه؟

استاد ابوالقاسمی:

آن ها باید جواب بدهند مردم دو دل شدند این ها در خانه پیغمبر بودند شاید این را از پیغمبر شنیدند الان نمی توانیم حکم بکنیم ماندند چه کار کنند. لذا از حضرت علی (علیه السلام) دفاع نکردند نه این طرف را می گرفتند نه آن طرف را مانده بودند چه کار بکنند به خاطر همین شایعه دروغی که مطرح کردند این هم راجع به مسئله ادعای خلع حضرت علی (علیه السلام) از خلافت.

اما یک روایتی است می گویند صحیح بخاری روایتی مطرح کرده که دجال «یُحیی و یُمیت» این را توضیح می دهید؟ آقایان اهل سنت باید جواب بدهند. آقایان اهل سنت باید بیایند بگویند که چطور ممکن است دجال طبق معتبرترین روایت ما:

 «فَيَقْتُلُهُ ثُمَّ يُحْيِيهِ»

عبارت را بیاورم در کتاب صحیح بخاری و دیگر کتب با سند معتبر آقایان اهل سنت طبق مبنای خودشان می گوید دجال، به مدینه می آید بعد می گوید:

«فيقول الدَّجَّالُ»

نزدیک مدینه به مردم می گوید به من خبر بدهید

«إن قَتَلْتُ هذا ثُمَّ أَحْيَيْتُهُ»

اگر کشتمش دوباره زنده کردم

«هل تَشُكُّونَ في الْأَمْرِ»

شک می کنید که من خدا هستم؟

«فَيَقُولُونَ لَا»

می گویند نه یقین می کنیم

«فَيَقْتُلُهُ ثُمَّ يُحْيِيهِ»

دجال او را می کشد دوباره زنده می کند.

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج6، ص2608، ح6713

ما اگر بگوییم امام به اذن خدا زنده می کند، به ما می گویند آقا شما مشرک هستید دجال در صحیح بخاری روایت دارد که می کشد و زنده می کند به اذن الله که نه دجال خودش را خدا می داند به اذن الله دیگر چه است؟ می گوید به من ایمان بیاورید این نه اشکالی ندارد و خیلی طبیعی است.

نمی دانیم واقعاً این دو گانگی را چطوری ما جمع بکنیم این ها سوالاتی است که این ها باید به آن جواب بدهند و ما منتظر جواب برای این سوالات هستیم.

مجری:

در حد دو سه دقیقه بفرمایید اگر مطلب هست و جمع بندی بفرمایید

استاد ابوالقاسمی:

از دوستانی که سوال فرستادند عذرخواهی می کنیم چون دیگر فرصت نیست به بقیه سوالات جواب بدهیم. اجمالاً عرض می کنم امشب ما راجع به شبهاتی که در مورد غدیر مطرح کردند صحبت کردیم اولین کاری که کردند گفتند حضرت علی در یمن نبوده است، بعد خودشان گفتند نه، بوده. بعد گفتند پیغمبر «من کنت مولاه» نگفته «من کنت ناصره» گفته. گفتند نه «من کنت مولاه» گفته است. سوم گفتند حدیث غدیر ضعیف است آقا خبر متواتر نبوده.

چهار خبر واحد است در عقائد حجت است خودتان می گویید متواتر است چه خبر واحد است؟ پنجم درست متواتر است، اما ضعیف است خودشان به این ادعا خندیدند. ششم ضعیف نیست متواتر است صحیح هم است اما علمای ما گفتند چون نقلش کردید ضعیف می شوید. هفتم این مربوط به غلامان آزاد کرده پیغمبر است دلالتش را خواستند خراب بکنند.

خودشان گفتند در مسند احمد و بقیه کتاب ها روایت داریم افرادی که برده نبودند گفتند تو مولای ما هستی پیغمبر فرمود «من کنتُ مولاه علیٌ مولاه». هشتم گفتند اگر می خواست پیغمبر خلافت را بگوید می گفت «علی ولی کل مؤمنٍ بعدی» گفتیم این را هم گفته دیگر چه باید بگوید؟ نهم گفتند مربوط به ماجرای کنیز است گفتیم این ماجرای کنیز 2 سال قبل بوده تازه آن جا:

«من كنت وليه فعلى وليه»

فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج 2، ص 563

گفته خود آن هم دلالت بر خلافت می کند. دهم گفتند این ماجرای جیش یمن است که ما توضیح دادیم همه را با هم قاطی کردید جیش یمن این گونه که شما می گویید نیست ربطی ندارد. آن وقت یک دلیل بیاورند که پیغمبر در ماجرای غدیر یمن گفته باشد یک کلمه یمن گفته باشد. اصلاً گفته اهل یمن سلام ندارند همین یک کلمه را گفته باشد ما قبول می کنیم این اجمال بحث در مورد حدیث غدیر و شبهاتی که در موردش داشتند.

مجری:

احسنتم خیلی ممنون و متشکر جناب استاد حجت السلام دکتر ابوالقاسمی گرامی استفاده کردیم و همچنین تشکر می کنم از شما همراهان و بینندگان عزیز و ارجمند ان شاء الله با ما همراه باشید تا شام عید سعید غدیر خم هر شب در خدمت یکی از کارشناسان محترم شبکه خواهیم بود. تا برنامه دیگر شما عزیزان را به ایزد منان می سپارم والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته


افضل الاعیاد>

دهه ولایت حدیث غدیر من کنت مولاه فهذا علی مولاه تحریف سند حدیث غدیر بیعت در غدیر خم آیه ابلاغ