ویژه برنامه ام الائمه - بررسی اسناد تاریخی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

ویژه برنامه ام الائمه به مناسبت ایام فاطمیه
کارشناس: حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی

• بررسي اعتراف ابوبكر به هجوم به خانه حضرت فاطمه (س) در منابع معتبر اهل سنت
• بررسي بهانه هايي كه براي رد كردن روايت اعتراف ابوبكر به هجوم آورده ميشود و مباني و قواعد رجالي اهل سنت
• بررسي بهانه اول :
• بررسي روايت اعتراف ابوبكر به هجوم در المنتخب من العلل الخلال از ابن قدامه مقدسي ( خلال )
• بررسي سندي روايت اعتراف ابوبكر به هجوم و ايرادي كه احمد بن حنبل به اين روايت ميگيرد
• چرا احمد بن حنبل اصرار دارد كه اين روايت از ( الليث ) نيست ؟!
• قاعده اهل سنت در مورد ( مالك ) و ( الليث ) با استناد به منابع معتبر اهل سنت
• ايراد احمد بن حنبل به روايت : اين روايت را ( الليث ) نقل كرده است
• بررسي طرقي كه اين روايت از ( الليث بن سعد ) نقل شده است
• حداقل هفت طريق براي روايت از ( الليث بن سعد ) و اثبات دروغگويي احمد بن حنبل در اين مورد !
• ( علوان بن داود ) ثقه است با استناد به المنتخب من العلل ...
• بررسي بهانه دوم :
• بررسي روايت اعتراف ابوبكر به هجوم در الضغفاء از عقيلي
• بررسي بهانه عقيلي به اين روايت
• ( آدم بن موسي ) ميگويد از بخاري شنيدم كه ( علوان بن داود ) منكر الحديث است
• چگونه بخاري ( علوان بن داود ) را منكر الحديث ميداند ؟
• بررسي سخنان ابوبكر در اين روايت و نكات اين سخنان
• قاعده اي در مباني اهل سنت : اگر روايت تعدد طرق پيدا كرد ، ديگر اين روايت منكر به حساب نمي آيد
• بررسي اينكه آيا روايت را فقط ( علوان بن داود ) نقل كرده و يا طرق ديگري نيز دارد ؟
• علماي بزرگ اهل سنت و توثيقات ( علوان بن داود )
• بررسي روايت اعتراف ابوبكر به هجوم در مسند فاطمه از سيوطي
• حذف روايت اعتراف ابوبكر به هجوم در سنن از عبد بن منصور ! با استناد به منابع معتبر اهل سنت
• روايت از نظر سيوطي ، حسن است با استناد به منابع معتبر اهل سنت
• روش سيوطي براي توثيق يا تضعيف يك روايت
• ايرادي كه عده اي در مسند فاطمه از سيوطي در مورد ( ص ) در رمز كتاب و روايت ميگيرند و پاسخ به اين ايراد
• بررسي روايت اعتراف ابوبكر به هجوم و دستكاري متن روايت ! براي مبهم شدن معناي روايت و حسن دانستن اين روايت در الاحاديث المختاره از ضياء الدين مقدسي
• دارقطني و صحيح دانستن سند روايت و معتبر دانستن سند اين روايت توسط ضياء الدين مقدسي
• آوردن روايت اعتراف ابوبكر به هجوم و معتبر دانستن آن با استناد به ابوبكر صديق تاليف محمد رضا
• ابو نعيم اصفهاني در كتاب معرفه الصحابه روايت اعتراف به هجوم را با سند آورده و سندش را قبول دارد ولي انتهاي روايت كه اي كاش هجوم نمي بردم به خانه فاطمه (س) را نياورده ، ولي در كتاب ديگرش همين روايت را به صورت كامل با همين سند آورده است
• روايت اعتراف ابوبكر به هجوم در تاريخ الاسلام از ذهبي و بررسي نظر او در مورد سند اين روايت
• روايت اعتراف ابوبكر به هجوم در العقد الفريد از عبد ربه اندلسي بررسي نظر او در مورد سند روايت
• توثيقات ديگر در مورد روايت اعتراف ابوبكر به هجوم و افراد ديگري كه اين روايت را معتبر دانسته اند
• روايت اعتراف ابوبكر به هجوم در جامع المسانيد از ابن كثير و بررسي نظر او در مورد سند روايت
• قاعده بخاري در مورد جرح در روايت و خلاف نظر و قاعده خودش عمل كرده است !
• ( علوان بن داود ) چه كسي است ؟
• در مورد توثيق و روش ابن ابي حاتم
• ايرادي كه نسبت به ( علوان بن داود ) مطرح شده ( زاقولي و من الزواقيل ) و پاسخ به اين ايراد
• طرق و سند هاي مختلف روايت اعتراف ابوبكر به هجوم در منابع معتبر شيعه و اهل سنت
• در كتب زيديه در مورد هجوم به خانه حضرت فاطمه (س) و احراق و موضوع پاره كردن سند فدك ، دفن شبانه و ... روايات و اسناد متعددي وجود دارد
• روايت دفن شبانه و وصيت حضرت فاطمه (س) در كتب زيديه


 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

عنوان برنامه: ام الائمه

تاريخ: ۰۶/ ۱۰/ ۱۴۰۱

استاد: حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی

مجری: آقای صفایی

قسمت:۵

نور حق در ظلمت شب رفت در خاک ای دریغ نور حق در ظلمت شب رفت در خاک ای دریغ  با دلی از خون لبالب رفت در خاک ای دریغ طلعت بیت الشرف را زهرۀ تابنده بود آه کان تابنده کوکب رفت در خاک ای دریغ آفتاب چرخ عصمت با دلی از غم کباب با تنی بیتاب و پُر تب رفت در خاک ای دریغ پیکری آزرده از آزار افعی سیرتان چون قمر در برج عقرب رفت در خاک ای دریغ کعبۀ کروبیان و قبلۀ روحانیان مستجار دین و مذهب رفت در خاک ای دریغ لیلی حسن قدم با عقل اقدم هم قدم اولین محبوبۀ رب رفت در خاک ای دریغ حامل انوار و اسرار رسالت آنکه بود جبرئیلش طفل مکتب، رفت در خاک ای دریغ آنکه بودی از محیط فیض و جودش کامیاب هر بسیط و هر مرکب رفت در خاک دری شد ظهور غیب مکنون باز غیب مستتر. شد ظهور غیب مکنون باز غیب مستطر تربتش از خلق پنهان همچو سر مستطر.

« بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی فاطمه و ابیهاو بعلها و بنیهاوسر المستودع فیهابه عد ما احاط به علمک السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده»

مجری:

عرض سلام و صلوات و تسلیت و تعزیت ما به محضر رسول  مکرم خاتم. حضرت محمد  مصطفی (صلی الله و علیه و آله و سلم)  و اهل بیت معصومین و طیبین و طاهرین ایشان (علیهم السلام)  بالاخص آقا و مولایمون صاحب عزای اصلی حضرت بقیة الله الاعظم (ارواحنا فداه) و همچنین عرض سلام و تسلیت خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند عزاداران و سینه سوختگان فاطمی در شام شهادت صدیقه طاهره (سلام الله علیها )  تک بانوی عصمت دختر نبوت همسر ولایت مادر امامت حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا  (سلام الله علیها ) خدمت شما می‌رسیم با. ویژه برنامه ام الائمه از شهر مقدس قم جوار کریمه اهل بیت حضرت  فاطمه معصومه (سلام الله علیها)  و از شبکه جهانی حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) امشب هم طبق روال همیشگی برنامه در خدمت یکی دیگر از کارشناسان محترم و ارجمند شبکه هستیم و ان شاء الله موضوعی را  مطرح خواهیم کرد. امشب در خدمت استاد گرامی و ارجمند جناب حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابوالقاسمی هستیم حاج آقا سلام علیکم عرض تسلیت و تعزیت دارم.

استاد: ابوالقاسمی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین. اللهم صل علی محمد  وصطفی و علی مرتضی فاطمه الزهرا  و الحسن رضا و الحسین المصفی و جمیع الاوصیا مصابیح الدجا و صل علی من بیمنه رزق الورا وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء مولانا صاحب  العصر و الزمان عرض سلام دارم خدمت شما و همه بینندگان عزیز و گرانقدر شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله و تعالی فرجه الشریف) امیدوارم که هر کجا که هستند عزاداریک    ایشان در این ایام فاطمی مورد قبول درگاه احدیت قرار گرفته باشد و ان شاء الله که بتوانیم تسلیت مناسبی را  به. قلب داغدار بقیة الله الاعظم (عجل الله و تعالی فرجه الشریف)  ارائه کنیم خدمتتان هستم.

استاد: ابوالقاسمی

خیلی ممنون و متشکر زنده باشید  جناب استاد یکی از دلایلی که ما شیعیان برای واقعه هجوم به بیت امیرالمومنین (سلام الله علیه)  و حضرت زهرا  (سلام الله علیها )  میاوریم اقرار خلیفه اول آقای ابوبکر است به هجوم اینکه در اواخر عمرشان ایشان اقرار می‌کند به هجوم و می‌خواهیم ببینیم که استنادات این چه بوده است  اصلا جریان اقرار چه بوده است؟  و چه محتوایی داشته و می شود  به آن استناد کرد یا خیر؟

استاد: ابوالقاسمی

 بسم الله الرحمن الرحیم ما در مورد مسئله اقرار ابوبکر به هجوم چند نکته داریم من به علوان مقدمه مطلبی را عرض کنم گاهی اوقات یک شخصی خودش متخصص یک کاری است فرض کنید یک شخصی خودش طلا فروش است و قطعه طلای نابی در اختیارش است این را مغازه می‌برد برای ارائه به دیگران وقتی برد مغازه مغازه اول میدهد می گوید نه آقا این جعلی است تقلبی است. مغازه دوم می گوید تقلبی  است سوم می گوید تقلبی است به اولی می گوید به چه دلیل؟ یک دلیلی می آورد که شاید عوام را  قانع کند اما متخصص را  قانع نمی کند.

 سراغ دومی میرود به دومی می گوید آن هم یک دلیل میاورد که عوام را  قانع می‌کند اما متخصص قانع نمی‌کند سومی چهارمی اگر هزار نفر هم بگویند  آقا این تقلبی است وقتی این خودش متخصص می‌داند طلا است می‌فهمد این ها  می‌خواهند چکار کنند کلاه بگذارند؟ جنس را  ارزان بردارند به جای اینکه این جنس خراب شود آبروی آن  فرد میرود. آبروی  صاحب مغازه میرود که دارد تقلب می‌کند یک سری قواعدی است این‌ها قواعد ثابت علم رجال اهل سنت است  و یک روایتی است به نام روایت اقرار ابوبکر به هجوم آمدند بهانه‌های مختلفی برای عدم قبول این روایت گرفتند.

 ما بیایم بررسی کنیم ببینیم این قواعدی که شما گفتید ادعاهایی که طرح کردید برای تضعیف روایت با قواعد شما سازگاری دارد یا ندارد؟ یکبار شما به یک عوامی می گویید  بله آقا این روایت ضعیف است عوام می گوید چرا می گوید به فلان دلیلمی گوییم حتما است اما وقتی تخصصی می‌خواهیم نگاه کنیم ببینیم آیا بهانه‌هایی که این‌ها برای رد روایت اقرار ابوبکر به هجوم می‌آورند درست است یا خیر؟ به علوان نمونه کتاب المنتخب من العلل برای آقای خلال امام العلامه موفق الدین عبدالله بن احمد الشهیر به ابن قدامه مقدسی متوفای پانصد و چهل و یک تا ششصد و بیست در این کتاب. آمده است عبارتی را  راجع به این روایت مطرح کرده است.

 قَالَ مهناسألت أَحْمَدَ، عَنْ حَدِيثِاللَّيْثِ بْنِ سَعْدٍ، عَنْ صَالِحِ بْنِ كَيْسَانَ، عَنْ حُمَيْدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ أَبِيهِ، أَنَّهُ دَخَلَ عَلَى أَبِي بَكْرٍ فِي مَرَضِهِ، فسلَّم عَلَيْهِ، فَقَالَ: "أَمَا إني مَا آسَى إِلا عَلَى ثَلاثٍ فعلتُهنَّ" -الْحَدِيثَ؟.فَقَالَ أَحْمَدُلَيْسَ صَحِيحًا.قلتُكَيْفَ ذَا؟.قَالَأُخذ مِنْ كِتَابِ ابْنِ دابٍ، فَوَضَعَهُ عَلَى اللَّيْثِ. قَالَ الْخَلالُقَالَ أَبُو بَكْرِ بْنُ صَدَقَةَ رُوِيَ هَذَا الْحَدِيثُ، عَنْ عُلْوَانَ بْنِ دَاوُدَ الْبَجَلِيِّ، مِنْ أَهْلِ قرقِيسيا، وَهُوَ يُحَدِّثُ بِهَذِهِ الأَحَادِيثِ، عَنِ ابْنِ دَابٍّ، ورأيتُ هذا الحديث من حديثه، عن دابٍ، وَعُلْوَانُ فِي نَفْسِهِ لا بَأْسَ بِهِ.

الكتاب: المنتخب من علل الخلال (ومعه تتمة) ص296المؤلف: أبو محمد موفق الدين عبد الله بن أحمد بن محمد بن قدامة الجماعيلي المقدسي ثم الدمشقي الحنبلي، الشهير بابن قدامة المقدسي (ت ٦٢٠هـ)تحقيق: أبي معاذ طارق بن عوض الله بن محمد الناشر: دار الراية للنشر والتوزيع

  قال مهنا سألت احمد عن حدیث اللیث بن سعد از صالح بن کیسان از حمید بن عبدالرحمن بن عوف عَنْ أَبِيهِ، أَنَّهُ دَخَلَ عَلَى أَبِي بَكْرٍ فِي مَرَضِهِ، فسلَّم عَلَيْهِ، فَقَالَ و این قسمتش را مطرح کرده است  -الْحَدِيثَ؟.: ادامه حدیث هم که دیگر حالا معروف است روایت اقرار ابوبکر  یک نکته من همین جا اول عرض کنم اینجا حدیث را کامل آورده است یا ناقص؟ ناقص است کامل نیاورده است خیلی وقت‌ها خیلی از علما روایت را  ناقص آورده است ولی سند براش ارائه کرده است  اینکه این سند را  داده است کامل هم همین سند به اصطلاح برای آن  کامل هم به حساب میاید الان احمد گفته است لَيْسَ صَحِيحًا   

این لَيْسَ صَحِيحًا را به حدیث برگرداندند ولی در واقع اینجا به این سند برمی‌گرد  حالا می گویم  چرا عبارت را  ببینیم اتاق فرمان فَقَالَ أَحْمَدُلَيْسَ صَحِيحًا این سند صحیح نیست لیث از صالح از  حمید صحیح نیست.قلتُكَيْفَ ذَا؟. آقای احمد چرا قَالَأُخذ مِنْ كِتَابِ ابْنِ دابٍ، فَوَضَعَهُ عَلَى اللَّيْثِ..  این را  به دروغ از کتاب ابن داب گرفتند روایت در کتاب ابن داب بوده است  گفتند لیث نقل کرده است  پس این سندی که در آن لیث آمده است درست نیست لیث از صالح درست نیست گفته این روایت لَيْسَ صَحِيحًا صحیح نیست از کتاب ابن داب گرفته شده است  و او را  نسبت دادند به لیث سند درست مال ابن داب است می گویند احمد روایت را  تضعیف کرد اولاً اینجا احمد گفته است از کتاب ابن داب است نگفته ضعیف است.

 گفته است این سند مشکل است ثانیاً دقت کنید می گوید فَوَضَعَهُ عَلَى اللَّيْثِ به لیث به دروغ نسبت دادند  اینجا یک بزنگاهی است که می‌رسیم سر همان  قضیه   تخصص که چرا احمد می گوید فَوَضَعَهُ عَلَى اللَّيْثِ به لیث نسبتش دادند نه این روایت مال لیث نیست روایت مال ابن داب است علت این است که آقایان اهل سنت یکی از قواعدشان این است اگر لیث ابن سعد روایتی را  نقل کرد آن  روایت صحیح است مالک و لیث اسناد و لم یسندا. مالک و لیث خودشان سند به حساب میایند حتی اگر سند نیاورده باشند سند بیاورند دیگر چیست؟!

پس نگاه کنید چرا احمد اصرار دارد  که این روایت از لیث نیست آن  قاعده‌ای که عرض کردیم مالک و لیث اسناد و لم یسندا.  در چندین کتاب این قاعده را  مطرح کردند که مالک و لیث خودشان فی نفسه سند به حساب می‌آیند حتی اگر حتی اگر سند نیاورده باشند صرف نقل کردن خودش سند می شود  صرف اینکه این آدم روایتی را  نقل کرده است  یعنی اینکه این روایت صحیح است در ترتیب المدارک تقریب المسالک :

وقال : مراسيل مالك أصح من مراسيل سعيد بن المسيب ومن مراسيل الحسن ومالك اصح الناس مرسلاً وقال سفيان : إذا قال مالك بلغني فهو إسنادوقال يحيي بن سعيد : مرسلات مالك صحاح. وقال يحيي كان أصحابنا يقولون مرسلات مالك إسنادهقال ابن وهب مالك والليث إسناد وإن لم يسند أو قال إبراهيم الحربي مالك لا يرسل إلا عن ثقة وسئل أحمد بن حنبل عن حديث جعفر بن محمد فقال ما أقول فيه وفيه وقد روي عنه مالك.

روايات مرسل مالك، صحيح تر از روايات مرسل سعيد بن مسيب و حسن بصري است و مالك صحيح ترين مرسلات را دارد. سفيان ثوري گفته: وقتي مالك بگويد كه اين روايت به من رسيده، براي من سند است. يحيي بن سعيد گفته: مرسلات مالك، صحيح ترين مرسلات است. يحيي گفته: اصحاب ما گفته اند كه مرسلات مالك، همانند مسند هاي او است، ابن وهب گفته: گفته مالك و ليث سند است؛ اگر چه سند آن را ذكر نكنند. ابراهيم حربي گفتهمالك روايت را به صورت مرسل نقل مي كند؛ مگر اين كه ثقه باشد. از احمد بن حنبل در باره روايت جعفر بن محمد سؤال شد؛ پس گفت: در باره او چه بگويم؛ در حالي كه مالك از او روايت نقل كرده است.

القاضي عياض، ابوالفضل عياض بن موسي بن عياض اليحصبي السبتي (متوفاي544هـ)، ترتيب المدارك وتقريب المسالك لمعرفة أعلام مذهب مالك،ج 1، ص66، تحقيق : محمد سالم هاشم، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة : الاولي، 1418هـ ـ 1998م.

قال ابن وهب مالك والليث إسناد ابن وهب گفته است مالک و لیث  خودشان سند هستند وإن لم يسند أو قال إبراهيم الحربي اگرچه سند نیاورده باشند این قال ابراهیم اشتباه نوشته شده است اصلا بحث اینجا سر مالک بن انس است. نگاه کنید عبارت را  مالك لا يرسل إلا عن ثقة وسئل أحمد بن حنبل عن حديث جعفر بن محمد فقال ما أقول فيه وفيه وقد روي عنه مالك.

مالک فقط از ثقه نقل می‌کرد مالک مرسل هم نقل کند  إذا قال مالك بلغني فهو إسناد  بعد همانجا همه حرف‌هایی که برای مالک زده  چه کسی آورده کنارش؟ لیث چرا احمد اصرار دارد که این حدیث را لیث نقل نکرده است  اگر بگوید  لیث نقل کرده است  که فاتحه خوانده است به همین دلیل در این کتابی که شما دیدید کتاب المنتخب من  علل خلال. احمد می گوید لیث این را نقل نکرده است این روایت آبروی  همه کسانی که خواستند تکذیب کردند برده است یعنی به قواعدی استناد  کردند که آبروی  خودشان رفته است بعد خلال صاحب کتاب گفته است.

قَالَ الْخَلالُقَالَ أَبُو بَكْرِ بْنُ صَدَقَةَ رُوِيَ هَذَا الْحَدِيثُ، عَنْ عُلْوَانَ بْنِ دَاوُدَ الْبَجَلِيِّ، مِنْ أَهْلِ قرقِيسيا، ابوبکر بن صدقه گفته است  این روایت را از علوان بن داوود نقل کرده است  علوان از اهل منطقه قرقیسیا است یا قرقیسیا. به جزیره الفرات فرات ابتدایش یا دو شاخه‌ای دارد به آنجا می گویند  جزیره الفرات قرقیسیا وَهُوَ يُحَدِّثُ بِهَذِهِ الأَحَادِيثِ، عَنِ ابْنِ دَابٍّ، او این احادیث را از ابن داب نقل کرده بود ورأيتُ هذا الحديث من حديثه، عن دابٍ، من این حدیث را جزو احادیث علوان دیدم از ابن داب وَعُلْوَانُ فِي نَفْسِهِ لا بَأْسَ بِهِ

خود علوان فی نفسه مشکلی ندارد هلوان ثقه است   از ابن داب نقل کرده است  حالا لیث هم نقل کرده است  یا خیر؟یک بحث دیگری است که خدمتتان عرض خواهیم کرد پس آقای احمد تا اینجا گفت چی. گفت این روایت را  لیث نقل نکرده است  ما میرویم می گوییم آقای احمد ابن حنبل در کتاب تاریخ مدینه دمشق تصویر اتاق فرمان در کتاب تاریخ مدینه دمشق روایت را  با سند نقل کرده است  از ابوالهیثم خالد بن قاسم مدائنی از لیث بن سعد این یک طریق در همان  کتاب طریق دومش را  هم باز به لیث آورده  است ولی به ابوالهیثم میرسد لذا ما این را طریق دوم حساب نمی‌کنیم تا حالا یک طریق برای لیث. در کتاب تاریخ مدینه دمشق مجد  روایت را  از محمد بن روم از لیث بن سعد نقل کرده است  تا حالا چند نفر از لیث نقلش کردند ابوالهیثم خالد بن قاسم مدائنی و محمد بن روم این دو طریق.

 میرویم در کتاب تاریخ طبروی یحی بن عبدالله بن بکیر از لیث بن سعد همین روایت را  نقل کرده است  اگر اینجا نارنجی یحی بن عبدالله بن بکیر. از لیث بن سعد احسنتم این شد چند تا طریق سه طریق تا حالا به لیث داشت.

 برویم پایین‌تر آقای محمد بن روم که قبلاً اسمش را برده بودیم از لیث بن سعد نقل کرده است  لذا ما تکرار حساب می‌کنیم مشکلی ندارد  در کتاب الانوار قاسم بن سلام باز از کی نقل کرده است  از عبدالله ابن صالح از لیث بن سعد شد چند طریق چهار طریق. برویم در کتاب ضعفای عقیلی از ابوصالح ابوصالح مشترک است بین همان  کسی که الان دیدیم و شخص دیگری ما این را حداقل می گوییم و یحیی بن عبدالله بن بکیر از لیث شد چند طریق یحی بن عبدالله شد پنج طریق.

پنج طریق ما تا حالا از لیث روایت داریم یعنی از پنج طریق آن هم پنج طریق معتبر از لیث روایت را  چیکار کردند نقل کردند باز برویم پایین تر عثمان بن صالح در کتاب الانوال ابن زنجبیه از لیث بن سعد نقل. محمد  بن روم است که ما تکرارش نمی‌کنیم پس تا حالا ما شش طریق به چه کسی داریم از لیث داریم یک طریق مرسل دار قطنی مستقیم از لیث نقل کرده است  مستقیماً به لیست نسبت داده است می شود  هفت  طریق حالا باز این هم ما حساب نمی‌کنیم شش تا متشکرم اتاق فرمان روایت دیگری است این روایت را  آقای ذهبی در کتاب تاریخ الاسلام خودش از ابن وهم نقل کرده است  از لیث در. تاریخ الاسلام جلد سه صفحه صد و هجده روایت را  آورده است:

رَوَاهُ هَكَذَا وَأَطْوَلَ مِنْ هَذَا ابْنُ وَهْبٍ، عَنِ اللَّيْثِ بْنِ سَعْدٍ، عَنْ صَالِحِ بْنِ كَيْسَانَ، أَخْرَجَهُ كَذَلِكَ ابْنُ عَائِذٍ

تاريخ الاسلام - ت تدمري نویسنده : الذهبي، شمس الدين    جلد : 3  صفحه : 118

رَوَاهُ هَكَذَا وَأَطْوَلَ مِنْ هَذَا ابْنُ وَهْبٍ، از اللَّيْثِ بْنِ سَعْدٍ، از صَالِحِ بْنِ كَيْسَانَ، هفت طریق ما فقط از لیث داریم یعنی هفت نفر آمدند گفتند ما این روایت را از چه کسی شنیدیم از لیث شنیدیم چه طوری است که  شما می گویید آقای احمد ابن حنبل این روایت را  به دروغ به لیث نسبت دادند پس. نفر اول که آمد خواست به این روایت اشکال بگیرد آن  مغازه دار اول احمد بن حنبل بود گفت این روایت مشکل دارد.

آقای احمد بن حنبل نه مشخص شد خود تو داری دروغ می گویی  هفت تا طریق فقط از لیث دارد و وقتی به لیث روایت رسید  می شود  صحیح دیگر کفایت می‌کند هفت طریق برای این‌ها متواتر به حساب میاید سه طریق باشد می گوید آقا سندی که قطعاً صد درصد صحیح است این راجع به نفر اول اما یک نکته‌ای هم اینجا گفته است در این کتاب. کتاب المنتخب من العلل خلال می گوید وَعُلْوَانُ فِي نَفْسِهِ لا بَأْسَ بِهِ. ما به این جمله هم کار داریم می گوید علوان ثقه است وَعُلْوَانُ فِي نَفْسِهِ لا بَأْسَ بِهِ. به این هم ما کار داریم چون یک  عده دیگر بعد احمد آمدن مشکل دارد پس این راجع به اولین بهانه‌ای که نسبت به این روایت گرفت.

 بهانه دوم را  آقای عقیلی در کتاب خودش گرفته است من روایت را  بیارم در کتاب آقای عقیلی خدمت بزرگواران نشان بدهم کتاب ضعفای خودش آمده است:

 عُلْوَانُ بْنُ دَاوُدَ الْبَجَلِيُّ وَيُقَالُ عُلْوَانُ بْنُ صَالِحٍ وَلَا يُتَابَعُ عَلَى حَدِيثِهِ، وَلَا يُعْرَفُ إِلَّا بِهِحَدَّثَنِي آدَمُ بْنُ مُوسَى قَالَسَمِعْتُ الْبُخَارِيَّ قَالَ: عُلْوَانُ بْنُ دَاوُدَ الْبَجَلِيُّ وَيُقَالُ عُلْوَانُ بْنُ صَالِحٍ مُنْكَرُ الْحَدِيثِ.

الكتاب: الضعفاء الكبير ج ۳ ، ص 419المؤلف: أبو جعفر محمد بن عمرو بن موسى بن حماد العقيلي المكي (ت ٣٢٢هـ)المحقق: عبد المعطي أمين قلعجي الناشر: دار المكتبة العلمية – بيروت الطبعة: الأولى، ١٤٠٤هـ - ١٩٨٤م

 می گوید  عُلْوَانُ بْنُ دَاوُدَ الْبَجَلِيُّ وَيُقَالُ عُلْوَانُ بْنُ صَالِحٍ دو اسم دارد یا ما بهتر بگوییم سه اسم علوان قرقسایی علوان قرقیسایی که خواندیم از منطقه قرقیسیا بود دیگر علوان بن داوود یا علوان وَلَا يُتَابَعُ عَلَى حَدِيثِهِ، وَلَا يُعْرَفُ إِلَّا بِهِ یک  حدیثی دارد این حدیث را  فقط و فقط خودش نقل کرده است فقط و فقط خودش نقل کرده است  غیر از او کسی نقل نکرده است   حالا یک نفری یک روایت را  فقط خودش نقل کرده است  اما آدم راستگویی است     اشکالی پیدا می شود؟  بعد میاید می گویدحَدَّثَنِي آدَمُ بْنُ مُوسَى قَالَسَمِعْتُ الْبُخَارِيَّ قَالَ: عُلْوَانُ بْنُ دَاوُدَ الْبَجَلِيُّ وَيُقَالُ عُلْوَانُ بْنُ صَالِحٍ مُنْكَرُ الْحَدِيثِ.   آدم بن موسی خودش توثیقش ثابت نشده است آدم بن موسی  از بخاری شنیدم که گفته است علوان بن داوود منکر الحدیث است.

منکر الحدیث یعنی چی منکر در مقابل معروف است دیگر معروف یعنی حدیثی که مردم بشناسندش منکر مردم نمی‌شناسد. چند مسئله اولاً آقای بخاری گفته است  علوان منکر الحدیث است ما گفتیم اگر یک آدمی راستگو است مثال بزنم برای شما یک بار یک  نفر یک سمساری دارد میرویم در مغازه اش صد جنس دزدی پیدا  می کنیم این سمسار مشخص است مالخر است دارد مال دزدی را می‌فروشد یک  بار یک آدمی است  یک جنسی دارد می گوید آقا من فاکتور دارم من از فلانی خریدم می گوید می شود او را متهم کرد؟ خیر وقتی فاکتور معتبر است مهر و امضا شده دارد  علوان بن داوود می گویید  منکر الحدیث است یک روایتی دارد که علما قبول نکردند علما قبول نکرده باشند مگر نگفتید وَعُلْوَانُ فِي نَفْسِهِ لا بَأْسَ بِهِ مگر خودتان توثیقش نکردید همان  عبارتی که احمد می‌خواست الکی رد کند گفت فِي نَفْسِهِ لا بَأْسَ بِهِ خودش مشکلی ندارد علوان اینجا سند داده است یا نداده است؟

اللَّيْثِ بْنِ سَعْدٍ، عَنْ صَالِحِ بْنِ كَيْسَانَ، عَنْ حُمَيْدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، تا آخرش علوان می گوید آقا من یک فاکتور اینجا دارم چرا به من میگویید منکر الحدیث؟ اگر من خودم جنس بدون فاکتور می‌فروختم مرا متهم کن بگو آقا این جنس دزدی است من فاکتور دارم بقیه هم همه آدم های معتبری هستند پس اینجا بخاری گفته علوان منکر الحدیث است نکته اول آقای بخاری علوان که توثیق داشت علوان که آدم معتبری بود  علوان فی نفسه لا باس به علوان که چندین توثیق دارد  عرض می‌کنیم حالا توثیقات را عرض خواهم کرد، علوانی که این چنین است شما چه طوری می گویید منکر الحدیث به چه مجوزی می گویید منکر الحدیث می‌خواهی جنس را خراب کنی. مشکل از خود تو است مشکل از جنس نیست اگر این کوچک‌ترین اشکالی شما مشکلش این است وقتی  شما میایی یک بهانه‌ای میاوری که این بهانه واضح البطلان است مشکل از خود تو می شود  مشکل از حدیث ما نیست علوان منکر الحدیث است؟

 خیر علمای دیگر به صراحت گفتند علوان فی نفسه لا باس کدام حدیثی است که مشکل دارد؟    همین حدیث اقرار ابوبکر به هجوم را  میاورد مطرحش می‌کند که می گوید ابوبکر گفت ای کاش به خانه فاطمه (سلام الله علیها )  هجوم نمی‌بردم ود ت أنّي أَكُنْ كَشَفْتُ بَيْتَ فَاطِمَةَ وَتَرَكْتُهُ وَأَنْ أُغْلِقَ عليّ الحرب   ای کاش هجوم به خانه فاطمه (سلام الله علیها )  نمی‌بردم و وَتَرَكْتُهُ این وَتَرَكْتُهُ را  در اینجا به معنی باقی گذاشتن خانه است یعنی خانه را  خراب کردند می گوید ماترک یعنی چی؟ باقی مانده یک تَرَک به معنی خروج است یک تَرک به معنی باقی گذاشتن است شما می گویید ای کاش من پایم را فلان جا نگذاشته بودم یا ای کاش از آن جا آمده بودم بیرون.

 اگر بخواهی بگویی نرفته بودم می گوید ای کاش پایم را آن جا نگذاشته بودم پس ترک اینجا به معنی خروج نیست  وقتی به من یک خروجی نیست به چه معنی می شود . ماترک باقیمانده یعنی اصلاً من خانه آن جا باقی نگذاشتم خانه را  خراب کردیم و ان اغلق علی الحرب کاش در جنگ را بسته بودم ما جنگیدیم با آن ها آقا یک خانه است چهار نفر داخلش هستند جنگ با خانه یعنی چی اگر به خانه  حمله کنند یک نفر را  بگیرند ببرند این می شود  جنگ؟!

مجری:

 نه جنگ مصداق جنگ نیست .

استاد: ابوالقاسمی

مصداق زور است اما مصداق جنگ نیست  و ان اغلق علی الحرب  یعنی کاش من نمی‌جنگیدم با این ها  من با این ها  جنگیدم. در فیلم‌های دین می‌خواهند  بجنگند در  فیلم مختار  طبیعتاً میایند دیوار را  خراب می کنند خانه را به آتش می‌کشند و اتفاقات دیگری که رخ میدهد روایت را  مطرح می‌کند بعد میاید در ادامه خود آقای عقیلی در کتابش می گوید حدثنا یحی بن عثمان حدثنا ابوصالح حدثنا الیث اسم لیث را  آورد فذکر نحو حدثنا روح بن الفرج حدثنی اللیث حدثنی علوان  بعد می گوید فحدثنا به کما حدثناه الیث . و بعد هم خود علوان آمد شاگرد لیث می گوید یحیی بن عبدالله بن بکیر می گوید علاوه بر لیث خود علوان را  هم من بعد از وفات لیث دیدم از او روایت را  شنیدم و بعد طرق دیگری مطرح میکند خوب این راوی شما می گویید منکر الحدیث است منکر گفتیم در مقابل معروف است یک شخص یک روایتی نقل کرده است  می گوید آقا بقیه چرا نقل نکردند.

 می گوید آقا من فاکتور دارم ثقه هستم حل شد علاوه بر این یک نکته دیگر یک قاعده‌ای دارند. طبق مبانی اهل سنت یرقا عن الانکار بالتعد ی یعنی چه؟ اگر روایت تعد  طرق پیدا کرد دیگر این روایت منکر به حساب نمیاید یرقا عن الانکار بالتعد ی بل ربما یسیرک الذی بدی گاهی اوقات اینقدر هم این روایت با تعد  طرق میرود بالا مثل حدیث صحیح می شود  در کتاب‌های مختلفی از جمله شرح السیوطی بر الفیه سیوطی در حدیث. میاید این عبارت را  مطرح می‌کند به این صورت است.

 حالا اگر بیاورم عبارتش را بله یرقا الخبر ما عن الانکار منکراً بالتعد  با تعد  طرق این قاعده ثابت است آقای بخاری اگر این روایت تعد  طرق داشت غیر علوان نقلش کرده بود باز هم می شود  منکر یا می شود  معروف؟ ما برویم ببینیم این روایت را  غیر علوان کس دیگری هم نقل کرده است  یا فقط علوان نقلش کرده است . در این طریق‌هایی که ما داریم چند طریق است به غیر علوان می‌رسد به عبدالرحمان بن عوف یک سندش در تاریخ دمشق ابوالهیثم خالد بن قاسم از لیث از صالح بن کیسان نقلش کرده است  تا اینجا اصلا علوان در کار نیست پس یک طریق که درست شد درست است؟

 این یکی برویم پایین‌تر حالا در این طریق‌ها علوان است علوان در همه اینها است در این چهار مورد که الان دیدیم در اینجا علوان است علوان است. در همه طرق علوان است اما یک طریق دیگری استش در کتاب الثقیفه و فدک جوهری از لیث نقل کرده است  و مرسل مستقیماً به ابوبکر نسبت داده است اینجا علوان را نیاورده است در الاموال قاسم بن سلام روایت را  نقل کرده است  حمید بن عبدالرحمان آورده است در عبارت دیگری که بود اگر پیدایش کنم طریق دیگری است بله اینجا است در انساب  الاشراف. در عبارت دیگری بود طریق دیگری دارد حفس بن عمر هیثم بن علی یونس بن یزید از زهری از عبدالرحمن ابن عوف اینجا علوان وجود دارد ؟   تا حالا ما سه طریق داریم در آن علوان نیست متشکر اتاق فرمان پس ما وقتی نگاه می‌کنیم در الایضاح فضل بن شاذان هم فضل بن شاذان از صالح بن کیسان نقلش کرده است  حالا این به کجا میرسد این خیلی مهم است در کنار عبدالرحمان ابن عوف به قیاس بن قوسه می‌رسد یعنی دو نفر در آن  ماجرا شاهد بودند یکی عبدالرحمان بن عوف یکی قیاس بن قوسه.

 دو صحابی در عرض هم خوب پس در اینجا ما چند طریق داریم که در آن اسم علوان نیامده است وقتی اسم علوان نیامده است چرا شما می گویید این روایت متهم به آن علوان است تعد  طرق دارد از غیر علوان چکارش کنید؟ پس آقای بخاری شما آمدید علوان را  می‌خواهید متهم کنید اما علوان فی نفسه لا باس به فی نفسه علمای شما گفتند مشکلی ندارد علاوه بر این آقای علوان بن داوود را . افراد متعد ی توثیقش کردند از جمله این افرادی که علوان بن داوود را  توثیق کردند یکی از آن ‌ها آقای ابن حبان در ثقات خودش است جلد هشتم صفحه پانصد و بیست و شش :

 علوان بن دَاوُد البَجلِيّ من أهل الْكُوفَة يروي عَنْ مَالك بن مغول روى عَنهُ عمر بن عُثْمَان الْحِمصِي
الثقات ج 8  ص   526المؤلف: محمد بن حبان بن أحمد بن حبان بن معاذ بن مَعْبدَ، التميمي، أبو حاتم، الدارمي، البُستي (المتوفى: 354هـ)طبع بإعانة: وزارة المعارف للحكومة العالية الهندية تحت مراقبة: الدكتور محمد عبد المعيد خان مدير دائرة المعارف العثمانية الناشر: دائرة المعارف العثمانية بحيدر آباد الدكن الهند الطبعة: الأولى، 1393 ه‌ = 1973

علوان بن داوود بجلی و توضیحاتش را میاورد خوب علوان که توثیق صریح دارد علوان فی نفسه لا باس به یک آن جا دیدیم آقای ابن حبان در ثقات توثیقش کرده است  دو مورد  و. علاوه بر این چندین نفر خود روایت اقرار ابوبکر به هجوم را  معتبر دانستند آقای بخاری شما گفتیدحدیثش منکر است یک نفر میاید می گوید آقا این راوی مشکل ندارد این را ما گذاشتیم خیلی می گویند آقا این حدیث مشکلی ندارد وقتی می گوید حدیث حسن است یعنی این حدیث منکر نیست آقای سیوطی در کتاب مسند فاطمه سیوطی میاید تحسین سعید عبد بن منصور را  آورده است من کتابش را  بیاورم به بزرگواران هم نشان بدهم. این روایت را  در کتاب مسند فاطمه سیوطی تالیف ابوالفضل جلال الدین بن عبدالرحمان:

أنا حميد أنا عثمان بن صالح، حدثني الليث بن سعد بن عبد الرحمن الفهمي، حدثني علوان، عن صالح بن كيسان، عن حميد بن عبد الرحمن بن عوف، أن أباه عبد الرحمن بن عوف، دخل علي أبي بكر الصديق رحمة الله عليه في مرضه الذي قبض فيه ... فقال [أبو بكر] : « أجل إني لا آسي من الدنيا إلا علي ثَلاثٍ فَعَلْتُهُنَّ وَدِدْتُ أَنِّي تَرَكْتُهُنَّ، وثلاث تركتهن وددت أني فعلتهن، وثلاث وددت أني سألت عنهن رسول الله (ص)، أما اللاتي وددت أني تركتهن، فوددت أني لم أَكُنْ كَشَفْتُ بيتَ فاطِمَةَ عن شيء، وإن كانوا قد أَغْلَقُوا علي الحرب... .

عبد الرحمن بن عوف به هنگام بيماري ابوبكر به ديدارش رفت و پس از سلام و احوال پرسي، با او گفت و گوي كوتاهي داشت. ابوبكر به او چنين گفت:من در دوران زندگي بر سه چيزي كه انجام داده ام تأسف مي خورم ، دوست داشتم كه مرتكب نشده بودم ، يكي از آن ها هجوم به خانه فاطمه زهرا بود ، دوست داشتم خانه فاطمه را هتك حرمت نمي كردم؛ اگر چه آن را براي جنگ بسته بودند... .

السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ) مسند فاطمه، ص34 و 35، ناشر: مؤسسة الكتب الثقافية ـ بيروت، الطبعة‌ الأولي.

 روایت را مطرح می‌کند از عبدالرحمن بن عوف سه کار انجام دادم ای کاش انجام نمی دادم فوددت أني لم أَكُنْ كَشَفْتُ بيتَ فاطِمَةَ عن شيء، وإن كانوا قد أَغْلَقُوا علي الحرب... .که دقیق‌ترین متن هم همین است بعد میاید اینجا می گوید صاد چند نفر را  مطرح کرده است  ابو عبید در الاموال عین قاف قیس بن سلیمان  در فضائل صحابه چرا اسم کامل گفت آورده اینجا بله عقایلی. سلیمان را کامل آورد در فضای صحابه بقیه را  همه را  چند تا اسم کامل آورده است بعضی ها را  با حروف خلاصه و رمز آورده چرا بعضی را رمز آورده است بعضی ها را  کامل به دلیل اینکه این‌ها اسم‌هایشان در رموز نیامده است یک جدول رموزی دارد آقای سیوطی افراد مشهور و معروف را  بله صفحه نوزده همان  کتاب می گوید رموز اینجا به این صورته خ بخاری میم مسلم دال ابی داوود. این ها  را  میاید مطرح می‌کند بعد از اینکه اینها را  می گوید عقل یعنی عقیلی در الضعفا مطرح کردند خواندیم یک سوال اینجا ما صاد داریم یعنی عبد بن منصور فی سننه وقتی علائم اختصاری می‌ گذارند کسی میاید مثلاً کنار عین غین را  بگذارد در علائم اختصاری؟

 نه به چه دلیل چون یک نقطه است بله این نقطه اگر پاک شود دو کتاب با هم چه میشوند؟ جابجا میشوند صاد می شود  چی سعید عبد منصور کنار صاد ما ضاد اینجا داریم اینجا شما ضاد میبینید؟ نه. ما ش داریم وقتی ش داریم چرا برای نسایی سین نگذاشته  است قاعدتا دیگر اینجا سین نباید بگذارد علائم اختصاری باید طوری باشند که چی شود  در اینجا آمده گفته صاد کتاب‌هایی که در کتابنامه نیست را  کامل اسمش را آورده است ابو عبید فی کتاب اموال خیصمه بن سلیمان اطراووسی در فضایل الصحابه صاد و قال انه حدیث حسن صاد چه کسی بود؟ عبد بن منصور در سننش. در سنن عبد بن منصوری روایت نیست نیست  این هم یک آبروریزی دیگر برای این روایت چرا حذفش کرد آقا اگر روایت مشکلی برای شما ایجاد نمی‌کرد راحت می‌توانستید تضعیفش کنید  چرا نذاشتید که در این کتاب بماند.

 آن هم آقای سیوطی که با این دقتش آمده است یکی یکی همه را  اسم برده است رموز را  مشخص کرده است  انه حدیث حسن حدیث معتبری خواسته است بهانه بگیرد الا انه لیس فیه شی من النبی نه این روایت چیزی از پیامبر (صلی الله و علیک و آله و سلم) در آن  نیست حدیثی است که در آن چیزی از پیامبر (صلی الله و علیک و آله و سلم)  نیامده است حرف های ابوبکر است. بعد جواب داده است خودش فقد اخرج البخاری فی کتابی غیر شیء من کلام الصحابه مهم نیست  بخاری از پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) نیاورده است ولی از صحابه آورده است نقل تاریخ چه مشکلی دارد؟    پس اولین جایی که من الان نگاه کردیم عبد بن منصور در سننش است  آقای سیوطی خودش نظرش چیست؟ چرا حرفی نزده است آقای سیوطی قاعده اش این است که من چون متاخر هستم اصلاً توثیق و تضعیف نباشد همان  توثیقات و تضعیفات متقدمین را  من قبول می‌کنم هر کجا مطلبی بیاید و سیوطی تعلیقه‌ای نزند یعنی قبول کرده است . مخصوصاً در کتابهای این گونه که آمده است  نوشته است فلانی گفته حسن فلانی گفته یعنی آن  توثیق متقدم است آن  متقدم راجع به این روایت صحبت کرده است  پس من دیگر حرفی ندارم.

شخص بعدی آقای ضیاءالدین مقدسی در الاحادیث المختاره یک عده گفتند آقا این صاد نیست این ضاد است این ضاد بوده است  ضیاءالدین مقدسی می گویید اصلا اینجا ضاد وجود ندارد و چون صاد دارد اصلاً  نمی‌شود که رمز چی داشته باشد ضاد داشته باشد یک ذره علم کتاب شناسی بروید یاد بگیرید. وقتی صاد گذاشته است معنی ندارد ضاد بگذارد احادیث المختاره ضیاءالدین مقدسی آقای مقدسی کتابی دارد به نامی در این کتاب مختاره یعنی گزینش شده است  کلمه مستخرج من الاحادیث المختاره مما لم یخرج البخاری و مسلم فی صحیحهما آمده استخراج کرده است  روایات را  آمده سعی کرده است  روایات معتبر را  گزینش کند معتبر است ولی بخاری مسلم نیاوردند لذا ذهبی هم به این کتاب اتکا کرده است  میاید در این کتاب. روایت را  میاورد فوددت أني لم أَكُنْ كَشَفْتُ بيتَ فاطِمَةَ عن شيء، او ترکته باید باشد یا و ترکته راوی اشتباه کرده است ترکته باید باشد یا و ترکته  می داند ترکته باشد خیلی معنا خراب می شود  لذا کردش و این أَغْلِق علي الحرب یعنی چی؟

وانی اغلب علی الحرب چرا خرابش کردی متن را ؟ اگر او باشد واو باشد این ترکته یعنی خانه را خراب کردند وانی اغلب علی الحرب  یعنی جنگ بود پس چرا أَغْلِق علي الحرب  انجام دادم کاش من یک شرح حالی به جنگ می‌زدم یعنی چی این عبارت آمدند دستکاری کردند مثل بقیه دستکاری ها تا معنی واضح نباشد از این ها الی  ما شا الله در کتابشان دیدیم  بعد در ادامه میاید قلت و هذا حدیث حسن عن ابوبکر این حدیث حدیث معتبر است از ابوبکر.

 یک جمله‌ای اینجا می گوید از دارقطنی این در کتاب است دارقطنی روایت نقل کرده است  خالفه اللیث بن السعد لیث این روایت را  با یک سند دیگر‌ای نقل کرده است  این را لیث نقل کرده است یا خیر؟ نقل کرده است  پس آقای احمد شما می گویید لیث نقل نکرده است دارقطنی می گوید لیث نقل کرده است    کدامش را قبول کنیم حرف شما را  یا حرف دارقطنی را  بعد می گوید فقط تنها مسئله‌ای که است سعید بن عفیر یک نفر آن هم ثقه است اضافه به این سند نقل کرده است . بین علوان و بین صالح یک شخصی است که او هم ثقه است سعید بن عفیر اضافه کرده است  ظاهراً سند سعید ابن عفیر درست‌تر است فیشفع ان یکون سعید بن عفیر ظبته عن علوان لو زاد فیه رجلا و کان سعید بن عفیر من الثقات پس آقای دارقطنی به این روایت سندش گیری دارد یا دارد می گوید این سند این مدلی درست می شود؟  آقای دارقطنی دارد روایت را درستش می‌کند دارقطنیمی گویند سند این است مشکلی هم نمی‌بینیم خود آقای مقدسی هم می گوید حدیث معتبراست و هذا حدیث حسن عن ابی بکر .

این هم چند تا توثیق ما اقرار ابوبکر به هجوم در کتاب‌های دیگری هم داریم که این روایت را  چیکار کردند قبول کردند به عنوان نمونه ابوبکر صدیق اول خلفای الراشدین آقای محمد رضا مدیر کتابخانه دانشگاه قاهره در مقدمه می گوید من این کتاب را  نوشتم تا معلومات درست را  به عالم اسلامی برسانند درست است؟ از من خواستند سیره پیامبر (صلی الله و علیک و آله و سلم)  را  درستش را بیاورم.

فَأَمَّا الثَّلاثُ اللاتِي وَدِدْتُ أَنِّي تَرَكْتُهُنَّ، فَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَكْشِفْ بَيْتَ فَاطِمَةَ عَنْ شَيْءٍ وَإِنْ كَانُوا قَدْ غَلَّقُوهُ عَلَى الْحَرْبِ،

اما سه کاری که ای کاش انجام نمی‌دادم (این است که) ای کاش بیت مبارک حضرت صدیقه طاهره سلام‌الله‌علیها را کشف نمی‌کردم (هجوم ناگهانی به این بیت نمی‌بردیم) حتی اگر برای جنگ بسته شده بود

ابوبکر صدیق اول خلفای الراشدین، محمد رضا

 اعتراف ابوبکر فَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَكْشِفْ بَيْتَ فَاطِمَةَ عَنْ شَيْءٍ وَإِنْ كَانُوا قَدْ غَلَّقُوهُ عَلَى الْحَرْبِ، این روایت حالا با این متن نقل کرده است  این متن موجوم را می‌رساند ای کاش من به زور وارد خانه فاطمه (سلام الله علیها )  نمی‌شدم حتی اگر آنها می‌خواستند بجنگند آنها که نمی‌خواستند بجنگند ما مدل جنگ وارد شدیم  این روایت را  می گوید من در کتابی آوردم که در این کتاب می‌خواهم چکار کنم؟ معلومات معتبر را  به مردم بدهم پس روایت معتبر می‌داند یا خیر؟ اگر این روایت را  منکر می‌دانست می‌آورد؟! اینگونه نقلش کند اساساً نباید ذکر نباید. آقای ابن ابی الحدید که اصلاً این روایت را  مسلم می‌داند و قال ابوبکر فی مرضه الذی مات فیه بگویند  ما خیلی او را قبول نداریم میرویم سراغ یک کتاب دیگر کتاب آقای ابونعیم اصفهانی در معرفة الصحابه مقدمه‌اش میاید:

ثُمَّ يَكُونُ مِنْ مَعْرِفَتِهِمْ عَلَى بَصِيرَةٍ، وَفِي الِاتِّبَاعِ لَهُمْ عَلَى وَثِيقَةٍ، وَحَقٍّ لِمَنْ أَيْقَنَ بَمَعْبُودِهِ وَمَعَادِهِ، وَصَدَّقَ رَسُولَهُ فِي دَعْوَتِهِ وَرَشَادِهِ، أَنْ يَصْرِفَ بَعْدَ مَعْرِفَةِ اللهِ وَتَوْحِيدِهِ الْعِنَايَةَ إِلَى مَعْرِفَةِ شَرْعِ رَسُولِهِ وَيُرَاعِيهِ حَقَّ الرِّعَايَةِ، فَيَتَعَلَّمَ كِتَابَ اللهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ، الْمُكَرَّرَ فِيهِ الْوَعْدُ وْالْوَعِيدُ، وَيَحْفَظَ شَرْعَ رَسُولِهِ الدَّاعِي إِلَى الْهُدَى وَالتَّسْدِيدِ

معرفة الصحابة ج۱ ،ص۶ المؤلف: أبو نعيم أحمد بن عبد الله بن أحمد بن إسحاق بن موسى بن مهران الأصبهاني (المتوفى: 430هـ) تحقيق: عادل بن يوسف العزازي الناشر: دار الوطن للنشر، الرياض الطبعة: الأولى 1419 هـ - 1998 م

 می گوید من این کتاب را  نوشتم برای چه؟ ثُمَّ يَكُونُ مِنْ مَعْرِفَتِهِمْ عَلَى بَصِيرَةٍ، وَفِي الِاتِّبَاعِ لَهُمْ عَلَى وَثِيقَةٍ، یکون من معرفتهم علی بصیرة الاتباع لهم علی وصیقه می‌خواهم با بصیرت بروید حرف‌های صحابه را  بگیرید الکی نگیرید. با مدرک معتبر بگویید من الان دارم از صحابه تبعیت می‌کنم این کتاب را  برای این نوشتم آقای ابونعیم اصفهانی این روایت را  در کجا  آورده است؟ بله عبارت را  بیاورم در همین کتاب در جلد یک صفحه سی و یک کتاب روایت را  آورده است:

حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ، ثَنَا أَبُو الزِّنْبَاعِ رَوْحُ بْنُ الْفَرَجِ، ثَنَا سَعِيدُ بْنُ عُفَيْرٍ، حَدَّثَنِي عُلْوَانَ بْنُ دَاوُدَ الْبَجَلِيُّ، عَنْ حُمَيْدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حُمَيْدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ، عَنْ صَالِحِ بْنِ كَيْسَانَ، عَنْ حُمَيْدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: " دَخَلْتُ عَلَى أَبِي بَكْرٍ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ أَعُودُهُ فِي مَرَضِهِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ، فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ وَسَأَلْتُهُ: كَيْفَ أَصْبَحْتَ؟ فَاسْتَوَى جَالِسًا، فَقُلْتُ: أَصْبَحْتُ بِحَمْدِ اللهِ بَارِئًا، فَقَالَ: §أَمَا إِنِّي عَلَى مَا تَرَى وَجِعٌ وَجَعَلْتُمْ لِي شُغْلًا مَعَ وَجَعِي، جَعَلْتُ لَكُمْ عَهْدًا مِنْ بَعْدِي وَاخْتَرْتُ لَكُمْ خَيْرَكُمْ فِي نَفْسِي، فَكُلُّكُمْ وَرِمَ لِذَلِكَ أَنْفُهُ رَجَاءَ أَنْ يَكُونَ الْأَمْرُ لَهُ وَرَأَيْتُ الدُّنْيَا قَدْ أَقْبَلَتْ وَلَمَّا تُقْبَلُ وَهِيَ جَائِيَةٌ، وَسَتَّتَخِذونَ سُتُورَ الْحَرِيرِ وَنَضَائِدِ الدِّيبَاجِ وَتَأْلَمُونَ ضَجَائِعَ الصُّوفِ الْأَذْرَبيِّ كَأَنَّ أَحَدَكُمْ عَلَى حَسَكِ السَّعْدَانِ، ووَاللهُ لَأَنْ يَقْدُمُ أَحَدُكُمْ فَيُضْرَبُ عُنُقُهُ ـ فِي غَيْرِ حَدٍّ ـ خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَسْبَحَ فِي غَمْرَةِ الدُّنْيَا "

معرفة الصحابة ج۱ ،ص31 المؤلف: أبو نعيم أحمد بن عبد الله بن أحمد بن إسحاق بن موسى بن مهران الأصبهاني (المتوفى: 430هـ) تحقيق: عادل بن يوسف العزازي الناشر: دار الوطن للنشر، الرياض الطبعة: الأولى 1419 هـ - 1998 م

حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ، ثَنَا أَبُو الزِّنْبَاعِ رَوْحُ بْنُ الْفَرَجِ، ثَنَا سَعِيدُ بْنُ عُفَيْرٍ، حَدَّثَنِي عُلْوَانَ بْنُ دَاوُدَ الْبَجَلِيُّ، عَنْ حُمَيْدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حُمَيْدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ، عَنْ صَالِحِ بْنِ كَيْسَانَ، عَنْ حُمَيْدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ، از پدرش عبدالرحمان که صحابی است حمید ثقه است صَالِحِ بْنِ كَيْسَانَ  ثقه است حُمَيْدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حُمَيْدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ثقه است می ماند علوان، روایت را مطرح میکند همین روایت را  آورده است این روایتی که آورده است قبول داشته است یا  نداشتهاست  در مقدمه گفت: من دارم چیکار می‌کنم؟ چیزهایی می آورم که با مدرک معتبر بروید  در این. ته روایت که ای کاش به خانه فاطمه (سلام الله علیها )  هجوم نبرده بودم ر ا نیاورده است بله نیاورده است اما همین آقای ابو نعیم همین روایت را  کاملش را با همین سند در کتاب دیگر آورده است یعنی چی اینجا که می گوید من سندش را قبول دارم آن جا هم که کاملش را آورده دیگر چیزی باقی می ماند؟

 پس توثیق بعدی می شود  برای چه کسی؟ برای آقای ابو نعیم در کتاب معرفة الصحابه نفر بعد آقای ذهبی در مقدمه تاریخ الاسلامش میاید می گوید که و استخرجته من عده تصانیف. از چند کتاب گزینش کردم استخراج وقتی می گویند  یعنی چیکار کردند؟ بله بله آمدم دارم گزینه کتاب الاحادیث المختاره یعرف به الانسان مهم ما مذا من تاریخ تا اینکه معرفت پیدا کنید به تاریخ‌های درست بیای بفهمی به اقسر عبارة و اخذ لفظ با عبارت‌های بسیار خلاصه و مطالب معتبر بعدش هم چیکار کردم؟ اذکر المشهورین. من فقط افراد مشهور را  می گوید  نقل میکنم مشهورها را  اصلاً گذاشتم و أشير إلى الوقائع الكبار  ماجراهای بزرگ و مهم را نقل می کند و غیر مهم ها را نقل نمی‌کند دوباره در صفحه بیست و دو میاید:

أما بعد فهذا كتاب نافع إن شاء الله، ونعوذ باللَّه من علّم لا ينفع ومن دعاء لا يسمع، جمعته وتعبت عليه واستخرجته من عدّة تصانيف، يعرف به الإنسان مهمّ ما مضى من التّاريخ، من أوّل تاريخ الإسلام إلى عصرنا هذا من وفيات الكبار من الخلفاء.

تاريخ الاسلام - ت تدمري نویسنده : الذهبي، شمس الدين،ج 1،ص 12

 همین را  می گوید أما بعد فهذا كتاب نافع إن شاء الله، ونعوذ باللَّه من علّم لا ينفع ومن دعاء لا يسمع، جمعته وتعبت عليه واستخرجته  دوباره همین را می آید می گوید پس آقای ذهبی چیکار کرده است  یک کتابی جمع کرده است  که درش آمده مطالب. مهم را  گردآوری کرده است  ببینیم در همین کتاب تاریخ اسلام هم آقای ذهبی چیکار کرده است  ماجرای اقرار ابوبکر به هجوم را  کامل آورده است آقای ابن عبد ربه اندلسی باز در مقدمه کتابش این کتاب را  تایید کرده است  در عقد الفرید جلد چهار صفحه دویست و پنجاه و سه، این روایت را آورده است روایت بخش هجومش هم دارد.

 دارقطنی را  که عرض کردیم آمده چیکار کرده است  آقای دارقطنی آمده است می گوید این متن درست به این صورت است فلانی نقلش کرده است  با این سند فلانی هم با این سند نه سند درست و روایت اینطور است  آقای سیوطی هم که گفتیم در چند کتاب آورده در جامع الاحادیثش آورده است و در دیگر کتب ، علاوه بر اینها ما توفیق‌های دیگری هم برای این روایت داریم افراد دیگری که این روایت را  معتبر دانستند اگر من بیارم توثیق ‌های دیگری که در مورد این روایت را خدمت بزرگواران عرض کنم آقای حاکم در مستدرک آورده سکوت کرده است . فقط ذهبی در تعلیقش گفته است علوان منکر که آقای ذهبی هم باز آبروی  خودش را  برده است  ابو نعیم را هم که عرض کردیم در معرفت الصحابه آورد در کتاب‌های دیگری از جمله حالا عبارت را  بیاورم در کتاب زوجات صحابه آقای عبدالعزیز الشناوی روایت را آورده و نقلش کرده است.

  و معتبر دانسته است در مقدمه اش گفته است هرچه در این کتاب آوردم معتبر است آقای حسنین هیکل در کتاب تاریخ خودشان را  آورده و گفته است هر چه آورده ام معتبر است وزیر اوقاف مصر و دیگر افراد این روایت را  به عنوان معتبر آوردند. جالب اینجا است آقای ابن کثیر دو  کتاب تاریخی دارد  یکی البدایه والنهایه دیگری سیره در السیره مقدمه اش می گوید من هر چه در این کتاب آوردم معتبر است من بیاورم کتاب سیره نبوی ابن کثیر را  خدمت بزرگواران مقدمه اش را  ببینیم که چی گفته است  راجع به این کتاب خودش در سیره نبوی آقای ابن کثیر السیره نبویه للامام ابی الفدا اسماعیل بن کثیر. میاید بسم الله الرحمن الرحیم کتاب سیره نبویه است شرح حالش را  می گوید این مقدمه مولف است مقدمه آن  کسانی است که این را چاپ کردند شرح حالش را  میاورد و بعد می‌رسد به خود ابن کثیر که مقدمه شخص ابن کثیر برای این کتاب حالا مقدمه طولانی راجع به سیره آورده  است بله بسم الله الرحمن الرحیم عذر می‌خواهم اتاق فرمان در مقدمه کتابش حالا اینجا متاسفانه pdf نسخه را  گرفته بودم می گوید من هر چیزی در کتاب السیره آوردم معتبر است هر چیزی که در کتاب. السیره خودم آوردم این‌ها مطالب معتبری است اگر شود من فایل سیره را  باز کنم  و این روایت در سیره ابن کثیر هم آورده می گوید هر کجا توضیحی داشته باشد من نیازمند توضیح باشد من بیان کردم بله از ده تا کتاب گرفتم فیه الصحیح و الحسن و الضعیف و الموضوع در این کتاب ها صحیح و حسن و ضعیف و موضوع بود.

 اما من من آمدم هر حدیثی را  جدا جدا آوردم. و اگر جایی نیازمند تعلیقه و توضیح بود روایت آن  را  بیان کردم من در این آمده‌ام شرطی شرط من این است هر صحابه‌ای که آمده است جمیع و ماوقع له فی الکتب و ما تیسر حالی همه را  برای شما چیکار کردم گردآوری کردم و بعد شروع می‌کند در این کتاب کتاب الجامع و المسانید ابن کثیر در الجامع و المسانید آقای ابن کثیر اشتباه گفتم در سیره آمده است  در شرح حال ابوبکر این مطلب را چیکار کرده است  آورده است بله اینم راجع به کتاب الجامع و المسانید آقای ابن کثیر آقای رجب محمود ابراهیم می گوید من تاریخ طبری را  گزینش کردم روایات معتبر را آوردم و این روایت را  آورده است در کتاب اجحاف المهره ابن حجر در کتاب اجحاف المهره آقای ابن حجر این روایت را  آورده است و در آن جا هم آقای ابن حجر دنبال نقل روایات معتبر است در مقدمه کتاب می گوید من فقط از کتب صحیح نقل کردم.

پس یکی دو نفر نیستند کسانی که این روایت را  معتبر دانستند و. تصحیح روایت را مطرح کردند پس آقای بخاری آقای ذهبی و دیگرانی که گفتند این روایت منکر است  این همه آدم گفتند مشکلی ندارد  احمد بن حنبل گفته بود این روایت حدیث لیث نیست در حالی که حدیث لیث است بخاری گفته است این منکر است این همه آدم گفتن معروف است ما کدام را قبول کنیم ؟

نکته بعد آقای بخاری شما خودت یک قاعده‌ای داری گفتی تا زمانی که جرح کامل کامل توضیح داده نشده باشد نباید قبولش کرد راجع به این روایت شما فقط گفتید منکر علوان منکر الحدیث هیچ توضیحی هم در مورد آن  ندارید. که چرا منکر الحدیث است هیچ علتی نیاوردید  شما هیچ علتی نیاوردید ما اینجا چیکار باید کنیم قاعده ای است که خود شما به ما یاد دادی از خود شما گرفتیم آقا این قاعده را  شما فرمودید الان چیکارش را باید کرد نمی شود  که شما یک قاعده خودت بیاری بگویی من قبول دارم بله این روایت را  این آدم منکر الحدیث است اما من توضیح منکر حدیث بودنش را نمی‌خواهم به شما بگویم چرا منکر الحدیث است معنی ندارد  یا باید به صورت کامل بیان کنی بگویی اشکال چیست؟ یا اگر بیان نمی‌کنی از شما قبول نخواهد شد.

 این هم راجع به چی کلمه آقای بخاری که گفته منکر الحدیث است اگر درست باشد ولی ما بعید میدانیم اصلا این عبارت را  بخاری گفته باشد چون که آقای بخاری انتساب این حرف به او هم ضعیف بود.

مجری:

احسنتم خیلی ممنون و متشکر در حقیقت تا اینجا بحث روایی مطرح شد دیگر حالا علاوه بر اینکه بحث تاریخی بحث تاریخی به کنار ولی اینجا بحث روایی و بسیار دقیق استاد محترم اشاره فرمودند عزیزان هم می‌توانند مراجعه کنند افرادی که می خواهند تحقیق و تفحص کنند پیرامون این حدیث به اسامی که استاد گرامی مطرح کردند در این قسمت از برنامه میتوانند مراجعه کنند. منتها یک توقفی داشته باشیم یک میان برنامه ببینیم ان شاء الله دوباره برمی‌گردیم .

مسلمانان چرا شب دفن شد صدیقه کبری؟ چرا گم شد نشان قبر آن انسیه حوراء؟ هنوز از رحلت ختم رسل نگذشته ایامی! نگین خاتم پیغمبران بشکست واویلا! عرض تسلیت و تعزیرات مجدد  دارم خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند همچنان در خدمت شما هستیم با ویژه برنامه ام الائمه از شبکه جهانی حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در خدمت استاد گرامی جناب آقای دکتر ابوالقاسمی هستیم پیرامون اسناد روایت هجوم به بیت و اقرار به هجوم به بیت از ابوبکر  جناب استاد در بخش اول برنامه اشاره فرمودید یعنی طرق متعدد روایت و بحث روایی کامل بود مطرح شد بله بفرمایید اگر باز هم مطلبی است.

استاد: ابوالقاسمی

ما برویم راجع به شخصیت علوان ابن داوود هم یک صحبتی کنیم که این راوی که. می گویند  این روایت را  نقل کرده است  علوان بن داوود چه کسی است؟ علوان بن داوود چند اسم در مورد او گفتند علوان بن داوود بجلی علوان بن صالح یا علوان بن اسماعیل قرقیسیایی یا قرقساطی گفتیم از منطقه قرقیسیا است که در الجرح و تعدیل عبدالرحمن بن ابی حاتم محمد   بن ادریس رازی اسم او را آورده است روی عن  حمید بن عبدالرحمان بن حمید بن عبدالرحمان ابن عوف روی عنه اللیث و ابو صالح و ابن عفیر سعید ابن عفیر. دقیقاً همان  راوی  همان  علوان بن داوود یا علوان بن صالح مرقوم در نزد آقای ابن ابی حاتم رازی معروف به علوان بن اسماعیل قرقیسیایی  است نکته‌ای که است  باز در توثیق می گویند  اگر ابن ابی حاتم کسی را  ذکر کند و هیچ جریحی در مورد او نیاورد این یعنی چی یعنی توثیق خودش این هم از باب توثیق به حساب میاید چون مدل آقای ابن حاتم این بوده است  اگر کسی جرح داشت همه را  می‌آورد ذکر می‌کرد وقتی نیاورده است یعنی توثیق است. باز در مورد او گفتند مولی ابی زرعة بن عمرو بن جریر علوان بن داوود غلام یا آزاد شده ابو زرعة عمرو بن جریر یا غلام جریر بن عبدالله چند طور راجع به او گفتند  یک جرحی در مورد او یک شخصی در نقل کرده است  گفته است که آقای عقیلی در مورد این راوی گفته است این راوی زاغولی من الزواغیل این آقا زاغولی است و کلمه زاغولی را  بعضیا فکر کردند به معنی دزد است این دزد بوده است  نه. در کتب مختلف راجع به کلمه زواغیل توضیح داده اند.

 آقای محمود محمود شاکر در این کتاب میاید می گوید ما دو مدل عجم داریم عجم‌هایی که در شام بودند به آنها می‌گفتند عِجم‌   عجم هایی که در جزیره بودند به آن ها می‌گفتند زواغیل زاغولی من الزواغیل یعنی چی عجمی که در جزیره الفرات یا همان  قرقیسیاه بوده است  زاغولی من الزواغیل و همان  قرقیسیاه بودن و عجم بودنش برمی‌گردد. متاسفانه حالا هر مدلی شده است  می‌خواهند  اتهام وارد کنند گفت طرف یک رفت در خانه همسایه گفت که شما طناب دارید؟ طناب بند رخت گفت داریم ولی رنگش سیاه باشد گفت برای اینکه به تو ندهم همین مقدار بهانه کفایت می‌کند این‌ها وقتی که میاید می گوید آقا این زاغولی من الزواغیل  یعنی دزد است  زاغولی لغت معنایش مشخص است یعنی از فلان منطقه است.

 عِجم‌   یا یعنی عجم‌های شام زاغول یعنی عجم های منطقه فرات. این راجع به آقای علووان بن داوود که توضیحات متعددی دارد اما نکته دیگری که راجع به روایت اقرار ابوبکر به هجوم است در کتاب المصابیح الامام ابوالعباس حسنی از بزرگان متقدمین زیدیه است که مورد استشهاد اهل سنت هم است اگر اتاق فرمان لطف کنند تصویر را نشان بدهند  کتاب المصابیح  پی دی افش هم در اینترنت است در. الامام المناظر الفقیه المحیط و الفاظ العترت النبویه با الفاظ عترت هم آشنایی داشته است ابوالعباس احمد بن ابراهیم بن حسن بن ابراهیم تا فرزند حسن مثنی در صفحه دویست و هفتاد و یک این کتاب وفات و ابوبکر اخبرنا علی بن حسن بن سلیمان بجلی باسناده عن ابی جعفر علیه السلام سند را  تا امام باقر (علیه السلام) برده است اینجا نیاورده است  اما علی بن حسن بن سلیمان بالاتر سند خودش به امام باقر (علیه السلام) را  بیان کرده است  من از فلانی از فلانی تا امام باقر (علیه السلام) نقل می کنم.

و باسناد آخر از عمرو بن ابی المقدام و آخرین که چه شد عبدالرحمان بن عوف در مرض وفات ابوبکر رفت پیش اوگفت الحمدالله داری خوب میشی گفت نه این مشکلات را  من دارم اینطور شده است  و بعد می گوید فوددت انی لم اکشف بیت فاطمه بنت رسول الله و ان کانوا اغلقوه علی الحرب.

 پس نه فقط روایت از غیر علوان در کتب اهل سنت یک طریق دو طریق دارد بلکه از امام باقر (علیه السلام) هم نقل شده است . مستقیم از عبدالرحمان بن عوف از عمرو بن ابی المقدام هم نقل شده است  مستقیم از عبدالرحمان بن عوف، از فضل بن شازان که برای شما ما روایت را خواندیم و گفتیم آقای فضل بن شازان رضوان الله علیه در کتاب الایضاح از قیاس بن قمیسه صحابی روایت را نقل کرده است  اصلاً یک طریق دیگر است پس ما طریق قیاس بن قمیسه را  داریم طریق عبدالرحمان ابن عوف را  داریم از عبدالرحمان ابن عوف  چه کسانی این نقل کردند. یک طریقش طرقی بود که لیث و علوان نقل کرده است  یک طرقش یا چند طریقش طرقی بود که در آنها لیث نبود و علاوه بر آن ‌ها از امام باقر (علیه السلام) مضمون نقل شده است  و از عمرو بن ابی‌المقدام از عبدالرحمن بن عوف نقل شده است.

  دیگر روایتی با این همه طرق چطور رویشان می شود  بیایند این روایت را  تضعیف کنند  واقعاً ما عرض کردم این یک روایت یک سند ضعیف نیست که حالا بگوییم آقا روایت طرق متعدد  دارد   . اگر بگویند  آقا  بخاری اینها را  ندیده بوده است  می گوییم  الحمدالله شما که الان دارید طرق را  می‌بینید بله الان که دارید می‌بینید دیگر می‌تونید بیاید بگویید روایت اقرار ابوبکر خودش دارد می گوید من هجوم بردم به خانه وقتی می گوید خودم هجوم بردم دیگر بعید می‌دونم کسی بیاید بگوید  آقا نه ما قبول نداریم که تو هجوم برده باشی این راجع به سندهای متعدد  این روایت البته این روایت خیلی بحث زیاد دارد یعنی ما اگر بخواهیم راجع به نحوی تصحیح سند این روایت صحبت کنیم و اسناد را  بگوییم خیلی زیاد است ولی ما به همین مقدارش بسنده می‌کنیم.

مجری:

خوب خیلی ممنون و متشکرم دوستان عزیز به من اطلاع بدهند اگر تماس برقرار است اگر بله بله ان شاء الله اگر تماس هم وصل شد ان شاء الله با بینندگان عزیز ارتباط را  برقرار می‌کنیم اگر نکته باقی مانده است شما بفرمایید.

استاد: ابوالقاسمی

 حالا امشب چون که شب دفن صدیقه طاهره (سلام الله علیها )  است من یک سری عباراتی را  از کتب زیدیه برای عزیزان نقل کنم در کتب زیدیه راجع به مسئله. هجوم به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها ) هم و مسئله احراق دار هم روایات متعددی وجود دارد  اسناد متعددی وجود دارد و حتی در این کتب نکته‌ای که آمده است مسئله پاره کردن سند فدک روایت دفن شبانه هم آمده  است من روایت دفن شبانه را  از کتاب الشافی المنصور بالله عبدالله ابن حمزه متوفی ششصد و چهارده نقل می‌کند اسناد متعددی می‌آورد برای روایت. می گوید که لما حضرت  فاطمه علیها السلام الوفاة.

 وقتی زمان وفات صدیقه (سلام الله علیها )  طاهره سلام الله علیها  رسید امیر مومنان را خواستند فرمودند ام نفذ انت وصیتی و عهدی ام لا علی جان میتونی وصیت من را انجام بدهی یا خیر؟ اگر نمی‌توانی من به کسی دیگر وصیت می‌کنم نمی‌خواهم شما را  اذیت کنم قال قلت لا فانفذها من به وصیت شما عمل می‌کنم اما الان حالا که عمل می‌کنی فلا یشهدنی ابوبکر و عمر ولا یصلی علیه هر کسی میخواهد بیاید این دو نفر نباید بیایند. اسم برده است فلما توفییت وقتی حضرت زهرا(سلام الله علیها ) از دنیا رفتند و به شهادت رسیدند ارسل علیه الرجلان هر جفتشان فرستادند و دفنها کی میخواهی دفنش کنی قلت الصبح صبح ان شاء الله صبح و ماتت فی بیتی الذی فی المسجد در خانه‌ای که در کنار مسجد بود حضرت از دنیا رفت.

 فنقلتها الی داری القصوی حضرت (علیها السلام)  را  بردند در خانه دوم که در کوچه‌های بنی هاشم بود آن جا آن جا چون یک مقداری دورتر از خانه‌های مدینه بود. حالت کوچه باغی بود دیگر صدا نمی‌آمد ثم غسلتها فی بیت فیها در همان  خانه دوم حضرت (علیها السلام)  غسل دادند فجعلت اغسلها و تسکب علی الما اسما بنت امیس من حضرت (علیها السلام)  را  غسل می‌دادم و اسماء بنت امیس هم در آن جا آب را  می‌ریخت جالب اینجا است اسما را  آوردند اما اسما به خاطر اینکه شیعه امیرالمومنین (سلام الله علیه) بود ابوبکر را خبر نداد  و به همین دلیل اهل سنت روی  این قضیه خیلی حساس هستند می گویند  نه اسما آن  شب آن جا نبوده است  نمی شود  اسما باشد ابوبکر را خبر نکند. ثم خرجت بها لیلا نیمه شب آمدیم بیرون من و حسن و حسین و عمار و ابوذر و مقداد و عبیدالله بن ابی عاصم حتی دفنّاها بالبقیع او را در بقیع دفن کردیم صبح شد و بعث الیّ رجلان این دو نفر ابوبکر و عمر فرستادند با عجله آمدند فهمید ما دفن کردیم و قد استرت  سبعة اقبر هفت قبر من همان  شب درست کردم.

 ورششتها بر روی آن هم آب ریخته بودم فقالا لی غدرا گفتند: علی نسبت به ما خیلی خیانت کردی؟! حالا نمی گویند  ما هجوم آوردیم به شهادت رساندیم این همه کارها را  کردیم فقلت لا  و لکن عهدا و وصیة  من وصیت حضرت زهرا(سلام الله علیها )  را عمل کردم اما احدهما فنکص یکی از آنها خیلی عصبانی شد و اما الآخر فقلنا لو علمنا ان لا نشهدنا ما شهدنا. به ما می گفتی خودمان نمی‌آمدیم لازم نبود این گونه مخفیانه شبانه دفن کنیم یکیشون عصبانی شد اما دیگری گفتش که اگر می‌دانستیم این ماجرای دفن شبانه و مخفیانه در کتب شیعه فقط نیست در کتاب‌های دیگری هم است.

مجری:

 تماسمان برقرار است فکر می کنند آقای بهادری بله بله سلام عرض می‌کنم خدمت آقای بهادری از کرج صدای من را  دارید بفرمایید.

بیننده

بسم الله الرحمن الرحیم بنده هم سلام عرض میکنم خدمت جناب استاد بزرگوار آقای دکتر ابوالقاسمی امشب و امروز روز شهادت  حضرت زهرا(سلام الله علیها ) را به پیشگاه آقا امام زمان (علیه السلام) و جنابعالی و دیگر عزیزان شبکه عرض تسلیت و تعزیت دارم در کتاب الامامه و السیاسه ابن قتیبه دینوری جلد یک صفحه چهل و یک آمده است که وقتی که آقای عمر بن خطاب زخمی شد و داشت وفات میکرد به پسرش عبدالله گفت به خانم عایشه سلام برسان وقتی که من مردم آیا می شود  مرا کنار پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) در خانه پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) دفع کنید خانم عایشه گفت اشکال ندارد سوالی که از آقایان وهابی داریم آیا از خودشان سوال نکردند که چرا جناب عمر اصرار داشت کنار پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)  دفن شود. شما که می‌گویید تبرک بر پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) جایز نیست به جز اینکه آقایان ابوبکر و عمر می‌خواستند متبرک شوند در کنار قبر پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) پس به نظر شما آیا این دو نفر مشرک هستند؟

 نکته دوم حاج خانم عایشه چه حقی داشت حضرت  استاد ابوالقاسمی که عمر در منزل پیامبر (صلی الله و علیک و آله و سلم)  دفع شود یک حدیث دروغی را آقای ابوبکرجعل کرد تمام مایملک حضرت زهرا(سلام الله علیها )  را مصادره کرد  نَحْنُ مَعاشِرَ الْأَنْبِیاءِ لا نُوَرِّثُ ما تَرَکْناهُ صَدَقَةٌ پیامبران از خودشان ارث جا نمیگذارند هرچه از پیامبر (صلی الله و علیک و آله و سلم)  بماند صدقه است. که حضرت زهرا  (سلام الله علیها ) با چندین آیه قرآن ابوبکر را محکوم کرد ابوبکر این حدیث را جعل کردند و گفت ملک پیامبر (صلی الله و علیک و آله و سلم)  ملک همه مسلمانان است سوال پس خانم عایشه هم نباید ارث ببرد اینجا هم ملک خانم عایشه نبوده است  استاد ابوالقاسمی چون ملک ایشان هم نبوده است  به گفته پدرش بعد باید بگوییم که خانم عایشه شما چطور همسر پیامبر (صلی الله و علیک و آله و سلم)  هستید باید بدانید که دختران از زمین ارث نمیبرند از زمین باغ ارث نمیبرند از ساختمان ارث می‌برند به چه مجوز ملکی که مال متعلق به حضرت زهرا (سلام الله علیها )  بوده است  خانم عایشه شما اجازه داری پدرت ابوبکر و عمر در آن جا دفن شوند. ابن حجر عسقلانی در کتاب فتح الباری جلد هفت صفحه شصت و شش کتاب فضائل الصحابه گفته است خانم عایشه حق نداشته است در جایی که اجازه نداشته آنجا را تصرف کند این عالم گفته تنها اختیاری که همسران پیامبر (صلی الله و علیک و آله و سلم) داشتند این بود که آنجا می‌توانستند زندگی کنند یعنی تصرف در زمین نمیتوانستند کنند ابن حجر عصقلانی می گوید یکی از ادله شما میگوییم خانه های همسران پیغمبر ملک شان بوده است  این است که پسر عمر آمد اجازه گرفت تا پدرش در کنار پیامبر (صلی الله و علیک و آله و سلم)  دفن شود.

خود آقای ابن حجر می گوید نظر من چیز دیگری است که تنها چیزی که همسران پیامبر (صلی الله و علیک و آله و سلم)  می‌توانستند از آن استفاده کنند این است که در آن خانه زندگی کنند پس ایشان اعتراف می‌کند که زمین مال عایشه نبوده است  پس به هر حال این دو نفر آن جا غصبی دفن شدند و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

مجری:

 احسنتم خیلی ممنون و متشکرم آقای بهادری نکته بالاخره قابل توجهی است که بالاخره این محل دفن این افراد هم بالاخره محل تأمل است در حد دو سه دقیقه بله.

استاد: ابوالقاسمی

باز عرض کنیم در کتب علمای زیدیه شبیه همین روایتی که الان عرض کردیم خدمت بزرگواران و خواندیم. روایت دیگری آورده است که می گوید فلما توفیت دفنا علی بن ابیطالب لیلا ولم یوذن بها ابابکر و صلی علیه  علی علیه السلام بعد از دار قطنی سنی نقل می‌کند هذا حدیث صحیح من حدیث الزهری از عروه از عایشه از ابوبکر و بعد میاید عبارت دیگری مطرح میکند از جابر جعفی از ابی جعفر امام باقر (سلام الله علیه )  امرت فاطمه علیها السلام الا یصلی علیها  ابوبکر و لا عمر چنین شبی دستور داد در کتب اهل سنت است ما میخواهیم از مدارک دیگر بیاوریم. فلما اصبحا صبح که شد ارسلا الی علی علیه السلام اخرج هذا المراه نصلی علیها  علی (علیه السلام)  فاطمه (سلام الله علیها )  را  بیاور ما می‌خواهیم نماز بر او بخوانیم فقال علی علیه السلام هذا المره فقد صلی علی هذا المراة این بانو نماز بر ایشانخوانده شده است.

فجاءا یمشیان هما و اصحابهما آمدند با اصحابشان و لما فعلت ذلک چرا اینطور کردید نگذاشتی ما نماز بخوانیم قال هکذا امرتنی ان لا تصلیا الیها ایشان به من دستور داد که شما دو نفر نباید نماز بخوانید حالا غیر از اینکه عمومی کسی نماز نخواند. تو مردم مدینه خیلی حضرت (علیها السلام) آزار دادند  اما شب ها برایشان دست به دعا بلند می‌کرد چیکار کردند که حضرت (علیها السلام)  نسبت به این دو نفر می گوید حق ندارند در تشییع جنازه من و دفن من شرکت کنند این مطلبی است که باید نسبت به او جوابگو باشند.

مجری:

 خیلی ممنون متشکرم جناب استاد ابوالقاسمی عزیز استفاده کردیم ان شاء الله باز هم در برنامه‌های دیگر از مباحثتان استفاده کنیم همچنین تشکر می‌کنم از شما بینندگان و همراهان عزیز و ارجمند در این شام شهادت حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا  (سلام الله علیها ) از همه شما عزیزان التماس دعای فرج و دعای خیر داریم حتماً. در راس حوائجمان در راس دعاهایمان فرج مولایمان حضرت بقیة الله الاعظم (عجل الله و تعالی فرجه الشریف)  باشد و عرض توسل پایانی ما هر شب همین باشد که زهرا که عنایتش به دنیا برسد باشد که به فریاد دل ما برسد یا رب سببی ساز که در روز جزا پرونده ما به دست زهرا برسد که یا رب الزهراء بحق الزهرا اشف صَدر الزهراء بظهور الحُجَة و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. تا فردا شب شما عزیزان را به ایزد منان می سپاریم .


ویژه برنامه ام الائمه - بررسی اسناد تاریخی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها>

فاطمیه حضرت فاطمه زهرا س هجوم به خانه وحی اقرار ابوبکر جنگ آتش زدن خانه استاد ابوالقاسمی