-
ماه نیلی - ویژه برنامه بزرگداشت شخصیت حضرت زهرا سلام الله علیها 24 آذر 1402
58:05 دقیقه -
ویژه برنامه ماه نیلی - بزرگداشت شخصیت حضرت زهرا سلام الله علیها 7 دی 1401
53:18 دقیقه -
ویژه برنامه ماه نیلی - بزرگداشت شخصیت حضرت زهرا سلام الله علیها 6 دی 1401
58:52 دقیقه -
ویژه برنامه ماه نیلی - بزرگداشت شخصیت حضرت زهرا سلام الله علیها 5 دی 1401
55:36 دقیقه -
ویژه برنامه ماه نیلی - بزرگداشت شخصیت حضرت زهرا سلام الله علیها 4 دی 1401
53:14 دقیقه -
ویژه برنامه ماه نیلی - بزرگداشت شخصیت حضرت زهرا سلام الله علیها 3 دی 1401
54:51 دقیقه -
ویژه برنامه ماه نیلی - بزرگداشت شخصیت حضرت زهرا سلام الله علیها 2 دی 1401
55:39 دقیقه -
ویژه برنامه ماه نیلی - بزرگداشت شخصیت حضرت زهرا سلام الله علیها 1 دی 1401
53:25 دقیقه
ماه نیلی - ویژه برنامه بزرگداشت شخصیت حضرت زهرا سلام الله علیها
قسمت دوم ویژه برنامه ماه نیلی با کارشناسی دکتر جوادی
دیگر قسمت ها
عنوان برنامه: ماه نیلی (ویژه برنامه بزرگداشت شخصیت حضرت زهرا سلام الله علیها)
تاريخ: 25/ 09/ 1402
استاد: حجت الاسلام والمسلمین دکتر جوادی
مجری: آقای سید محمد صفایی
مجری:
اجر و پاداش رسالت شعله آذر نبود * این همه آزار حق دخت پیغمبر نبود
چهره انسیة الحوراء و ضرب دست دیو * فاطمه آخر مگر محبوبه داور نبود
فاطمه نقش زمین گردید و مولا گفت آه * حیف حیف آن جا جناب حمزه و جعفر نبود
از فشار در همه اعضای او در هم شکست * فضه را می خواند و بالای سرش مادر نبود!
دست او بشکست اما دست مولا را گشود * غیر او کس را توان یاری حیدر نبود
فاطمه تنهای تنها در پس در اوفتاد * هیچ کس جز فضه آن مظلومه را یاور نبود
قاتل بیدادگر با پا صدف را می شکست * در میان آن صدف آخر مگر گوهر نبود
بر تسلای دل صاحب عزا گل می برند * گوئیا این جا ز هیزم دست گل بهتر نبود!
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَة آجَرکَ الله یا بَقیّةَ الله في مصیبت امک الزهراء (سلام الله علیها)
عرض سلام و تعزیت ما به محضر آقا و مولای مان حضرت بقیة الله الأعظم (ارواحنا فداه) و همچنین خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند، عاشقان و دلداگان فاطمی به مناسبت فرا رسیدن شب شهادت صدیقه طاهره شفیعه روز محشر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) این ویژه نامه به نام ماه نیلی از شبکه جهانی ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) تقدیم حضورتان می شود، ان شاء الله ساعتی از آن بانوی گرامی و مطهره خواهیم شنید به بیان استاد گرامی جناب حجة الاسلام والمسلمین آقای دکتر جوادی سلام عرض می کنم
استاد جوادی:
علیکم السلام، بسم الله الرحمن الرحیم وبه نستعین إنه خیر ناصر و معین وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین ولعنة الله علی اعدائهم من الأن الی قیام یوم الدین.
عرض سلام و ادب محضر شما و همه بینندگان محترم شبکه جهانی ولی عصر عرض تسلیت به مناسبت شهادت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) ان شاء الله خداوند ما را از شیعیان و محبین این خانم و همسر بزرگوارش و اولاد کرامش قرار بدهد.
مجری:
ان شاء الله رب العالمین، خیلی ممنون و متشکرم جناب اقای دکتر جوادی بزرگوار ان شاء الله که بتوانیم مدد بگیریم از خود صدیقه طاهره (سلام الله علیها) در این شب شهادت و برنامه در خوری را تقدیم حضورشان کنیم.
سوالی مطرح می شود پیرامون این که این حوادث و اتفاقات وقتی افتاد همه ما خبر داریم چه اتفاقاتی افتاد و واقعاً تکرار شده است منتها سوالی که مطرح می شود شاید خیلی ها مطرح کنند این است که مگر این های که این اعمال را انجام دادند اهل سقیفه و جماعت سقیفه مگر نشنیده بودند آن فضایل و مناقبی که پیامبر گرامی رسول مکرم و خاتم در مورد حضرت صدیقه طاهره فرموده بودند. مدتی از شهادت پیامبر نگذشته بود قاعدتاً این ها آشنا بودند مقام حضرت زهرا را می شناختند چه اتفاقی افتاد که این جماعت حالا امت نمی گوییم ولی این جماعت حداقل فراموش کردند و دست به این جنایت زدند؟
استاد جوادی:
بحث خیلی مهم و شاید گره ذهنی خیلی ها باشد که آن همه صحابه پیامبر با آن همه ارتباط نزدیک با پیامبر اکرم داشتند حد فاصل بسیار کمی بعد از رحلت پیامبر اکرم این حوادث اصلاً قابل توجیه نیست چطوری می شود هضم و درکش کرد؟
مجری:
لذا خیلی ها ان قُلت می آورند سر همین موضوع است.
استاد جوادی:
بله، شاید به خاطر همین، خیلی ها انکار می کنند می گویند این کذب است و سند ندارد و ... گاهی هضمش برای بعضی ها سخت است. این سوال مقدمه مهم دارد مقدماتش را می گویم بعد به اصل مطلب می رسیم. مقدمه اول: وقتی خداوند حضرت آدم را خلق کرد به همه ملائک امر کرد به آدم سجده کنید
(وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ)
و (ياد کن) هنگامی را که به فرشتگان گفتيم: «برای آدم سجده و خضوع کنيد!» همگی سجده کردند؛ جز ابليس که سر باز زد، و تکبر ورزيد، (و به خاطر نافرمانی و تکبرش) از کافران شد.
سوره بقره (2): آیه 34
همه سجده کردند مگر ابلیس، شیطان سجده نکرد. سجده نکردن شیطان می توانست چند تا عامل داشته باشد یک عامل این که شیطان به خدا بگوید خدایا من خوب نفهمیدم سجده کنم یعنی چه کار کنم؟ یعنی تعظیم کنم؟ یعنی به خاک بیافتم؟ یعنی من در معنا و مفهوم سجده مقداری ابهام دارم. می توانست شیطان به خدا بگوید من سجده نکردم چون نمی دانم من جز ملائکه هستم یا نیستم؟ چون جنس شیطان از آتش است
یعنی می توانست این ابهامات را مطرح کند اگر این طور بود خیلی بهتر بود یعنی کسانی که یک مخالفتی یا یک تمردی یا یک عدم امتثالی را به خاطر ابهام و جهل در مسئله انجام می دهند امکان نجات شان است. یعنی وضعیت شان خیلی متفاوت است تا آنی که عالماً و عامداً دارد مخالفت می کند.
مجری:
اصطلاحاً جاهل مقصر یا قاصر است.
استاد جوادی:
بله، یک مشکلی پیدا کرد می توانست سجده نکردن شیطان از این باب باشد آرزو می کردیم کاش این طوری بود. ولی وجه دوم دارد این که شیطان سجده نکرد با خدا مخالفت کند از سر مخالفت بگوید نه این که نفهمیدم سجده چه است می دانم سجده چه است طریقش را هم بلد هستم می دانم امر، متوجه من هم شده است همه این ها را بلد هستم. متأسفانه این طوری بود ولی امر تو را قبول ندارم ایستاد با خدا کَل کَل کرد گفت خدایا تو نباید به من امر کنی من به آدم سجده کنم. پیدا است شیطان ابهام در صورت مسئله ندارد دارد برای خدا توضیح می دهد با خدا دارد محاجه و اعتراض می کند که تو نباید به امر کنی به آدم سجده کنم، چرا؟ برای خودش دلیل هم آورد و خدا را این طور می خواست قانع کند.
گفت می دانی چرا من نباید به آدم سجده کنم؟ چون: (خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ)
(قَالَ أَنَا خَيرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ)
گفت: من از او بهترم؛ مرا از آتش آفريده ای و او را از گل!
سوره ص (38): آیه 76
خدایا من از آتش هستم او از گِل است. گِل از آتش بالاتر است دارد به خدا تفهیم می کند (نعوذ بالله نستجیر بالله) دارد به خدا چیز یاد می دهد دارد به خدا توضیح می دهد ببین اشتباه می کنی علتش هم این است چون (خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ) چه کسی گفت آتش از گِل بالاتر است؟ شیطان گفت بی دلیل هم گفت. مثل این که شما بگویید چیپس بهتر است یا پفک چه کسی گفت چیپس بهتر از پفک است؟ این دلیلی بود که شیطان بدون هیچ پشتوانه، توجیه عقلی و منطقی آورد. پیش خودش گفت چون من از آتش هستم حتماً از گِل بالاتر هستم این همان کِبر است که خدا فرمود:
(أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ)
و تکبر ورزيد، (و به خاطر نافرمانی و تکبرش) از کافران شد.
سوره بقره (2): آیه 34
بعد هم به خدا گفت
(قَالَ فَبِمَا أَغْوَيتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ)
گفت: اکنون که مرا گمراه ساختی، من بر سر راه مستقيم تو، در برابر آنها کمين می کنم!
سوره اعراف (7): آیه 16
خدایا تو من را فریب دادی، من را اغواء کردی و من را گول زدی، آرام آرام پیش رفت یعنی اول امر خدا را انتصال نکرد بعد به خدا گفت تو اشتباه کردی به من امر کردی علتش هم این است که من از آدم بالاتر هستم چون آتش از گِل بالاتر است. بعد هم گفت تو خدایی هستی من را فریب دادی و گول زدی. (فَبِمَا أَغْوَيتَنِي) چند جا در قرآن داریم خداوند این را تکرار کرده است که شیطان به خداوند نسبت اغواء داده است.
مجری:
یعنی از اول برنامه داشتی
استاد جوادی:
(نعوذ بالله نستجیر بالله) تو فریبکار هستی! گاهی یک موجود مخلوق به کجا می رسد؟ علت این که به خدا گفت من را اغواء کردی چه است؟ بحثش مفصل است یکی این که خیال می کرد چون سال ها خدا را عبادت کرده است حالا باید خدا به همه موجودات بگوید به او سجده کنند یعنی آن کثرت اعمال برایش معیار بود نه (أَحْسَنُ عَمَلًا) بلکه خدا در قرآن کریم می فرماید:
(لِيبْلُوَكُمْ أَيكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا)
تا شما را بيازمايد که کدام يک عملتان بهتر است!
سوره هود (11): آیه 7
مقدمه ام را خیلی طولانی نکنم بعد از اصل بحثم نمانم پس مقدمه اول این که شیطان اگر به آدم سجده نکرد علتش جهل در مسئله نبود. اتفاقاً شیطان خوب می دانست به لحاظ علمی کاملاً برایش همه چیز روشن بود ابهام نداشت می دانست سجده چطور است می دانست باید سجده کند می دانست جز امر شدگان به سجده است اگر سجده نکرد به خاطر مخالفت با خدا بود تو روی خدا ایستاد برای خدا توضیح داد که چرا سجده نکردم و تو خدا اشتباه کردی آخر هم گفت تو من را فریب دادی!
مقدمه دوم: خداوند تمام قدرش را جمع کرد و افضل مخلوقات، اشرف مخلوقات، بزرگ ترین و بهترین مخلوقش را در وجود مبارک پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) برای همه عالم به نمایش گذاشت. یعنی خدا از وقتی که دارد خدا می کند اصلا «از» ندارد تا وقتی که خدا، خدایی می کند که «تا» هم ندارد ولی به عقل ما، بخواهیم در عالم فهم خودمان بگوییم از وقتی که خدا، خدایی می کند تا زمانی که خدا، خدایی می کند هیچ مخلوقی برتر، بالاتر و شریف تر از وجود مبارک پیامبر اکرم نیامده و نخواهد آمد.
چون این پیغمبر موجود، مخلوق و آیینه ای است که خدا در آن تجلی می کند خداوند ملاک و معیار قرارش داد اگر می خواهید ببینید خدا راضی است به او نگاه کنید اگر می خواهید ببینید خدا غضب کرده است به او نگاه کنید. اگر می خواهید ببینید خدا چه گفته است؟ به او نگاه کنید آیینه است شما وقتی مقابل آیینه می ایستید آیینه چیزی اضافه تر از آنی که شما را در آن منعکس می کند به شما تحویل نمی دهد. نه بیشتر، نه کمتر، نه زیباتر، نه زشت تر، نه کوچک تر، نه بزرگ تر، پیامبر یک آیینه ای است که خدا در آن نه این که ظهور و حلول می کند تجلی می کند. یعنی شما می توانید با ایستگاه پیغمبر، اراده خدا را ببینید. اراده های خدا توسط پیامبر محقق می شود منویّات خدا توسط پیامبر محقق می شود. صفات الهی در وجود پیامبر تجلی می کند چون خدا یک موجود این طوری خلق کرد در قرآن کریم فرمود مردم
(النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)
پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛
سوره احزاب (33): آیه 6
چون یک آیینه ای است که همه اش اوصاف خدا، تجلی گاه خدا، ایستگاه انتشار و اراده های خدا است این پیغمبر (أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ) از نفس شما به خود شما اولیٰ است. گفته اش به خودش اولیٰ است جانش به خود شما اولیٰ است همه جوره این پیغمبر بر شما اولویت دارد.
مجری:
(إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا)
سرپرست و ولی شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها که ايمان آورده اند؛
سوره مائده (5): آیه 55
استاد جوادی:
حالا ولی شما که هیچ (أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ) فرض کن شما یک تصمیم شخصی در زندگیت برای خودت می گیری اگر پیغمبر حرف دیگری زد حرف او مقدم بر تصمیم خود شما است. جان پیغمبر از همه اولیٰ است خدا در قرآن کریم برای این پیغمبر فرمود:
(وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى)
و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گويد! آنچه می گويد چيزی جز وحی که بر او نازل شده نيست!
سوره نجم (53): آیات 3 و 4
این پیغمبر هر چه از دو لب مبارکش بیرون می آید وحی است. نه فقط قرآنش وحی است؛ قرآنش وحی است حالت اعجاز دارد بقیه حرف هایش هم وحی است. در آیه دیگر فرمود:
(يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ)
ای کسانی که ايمان آورده ايد! اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [= اوصيای پيامبر] را!
سوره نساء (4): آیه 59
هر چه این پیغمبر گفت اطاعت کنید اصلاً عصمت پیامبر را از این همین آیات استفاده می کنند چون خداوند دستور به اطاعت مطلق داده است. پس پیدا است حتماً خطا نمی کند یا در آیه دیگر فرمود:
(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)
آنچه را رسول خدا براي شما آورده بگيريد (و اجرا کنيد)، و از آنچه نهی کرده خودداری نماييد؛
سوره حشر (59): آیه 7
هر چه گفت چشم بگویید از هر چه نهی تان کرد بپرهیزید. در آیه دیگر فرمود پیغمبر به مردم بگو اگر راست می گویند منِ خدا را دوست دارند باید حتماً از تو تبعیت کنند.
(قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ)
بگو: اگر خدا را دوست می داريد، از من پيروی کنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.
سوره آل عمران (3): آیه 31
راست می گویید خدا را دوست دارید باید تابع محض پیغمبر باشید پیغمبر اکرم همچنین جایگاه و مقامی دارد چرا این مقام؟ به خاطر این که نماینده خدا، آیینه خدا نما و صفات خدا در او است یعنی خدا ادبش کرده برای این که بتواند اراده های خودش را این طوری محقق کند.
مجری:
در حقیقت دو قطب کاملاً متضاد شدند؟
استاد جوادی:
دو بحث مستقل گفتم حالا استفاده این چه ربطی به بحثم دارد، الان مطرح می کنم. بعد از پیامبر اکرم دو گروه، دو حزب، دو خط، دو مکتب و دو جناح به وجود آمدند یکی مکتب امیر المؤمنین و اهل بیت (علیهم السلام) مکتب اهل بیت و امیر المؤمنین نشان دادند که این پیغمبر را با تمام مقامات، صفات و ویژگی های که خدا برایش داده است کامل قبول کردند.
یعنی علی ابن ابی طالب (سلام الله علیه) با تمام وجودش پذیرفت که (النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ) قبول کرد. برای همین هر کجا لازم شد خودش را سپر بلای پیغمبر کرد خودش را جلو می انداخت که مبادا خطری پیغمبر را تهدید کند. مثلاً در لیلة المبیت شبی که بنا شد پیامبر هجرت کند و کسی جای پیامبر در بستر بخوابد تا سران مشرکین متوجه نشوند. پیامبر اکرم اول پیشنهاد خوابیدن در بستر را به ابوبکر داد به ایشان پیشنهاد داد یک همچنین قصه ای است تو برو به جای من بخواب، ابوبکر نرفت ترسید گفت آن جا بروم من را می کشند. علت این که پیغمبر، ابوبکر را با خودش به غار ثور برد و بعد هجرت کرد از همین باب بود چون دید پیشنهاد را به او داد او قبول نکرد حالا که او خبردار شده است رهایش کنیم نقشه لو می رود.
این های که نمی دانند چه شد که ابوبکر با پیامبر همراه شد قصه اش از این قرار است و سند این عرض بنده در سیره حلبی است. سیره حلبی ذیل آیه لیلة المبیت آورده است که پیغمبر اکرم پیشنهاد خوابیدن در بستر را اول بار به ابوبکر داد او قبول نکرد. جناب ابوبکر تو از آیه (النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ) خبر نداشتی؟ اصلاً این آیه هم نازل نشده باشد او پیغمبر است تو تابع او هستی یعنی چقدر حاضر هستی برای پیغمبر مایه بگذاری؟ اگر یک جایی بنا شد تو باشی یا او باشد تو کدام را ترجیح می دهی؟ او ترجیح داد خودم باشم. فرض می گیریم آن آیه هنوز نازل نشده باشد ولی این مقدار آدم باید شعور و عقل داشته باشد پیغمبر است و من دارم خودم را تابع و امت او می دانم.
ابوبکر قبول نکرد پیامبر به امیر المؤمنین المؤمنین فرمود حضرت فرمود بله حتماً این کار را می کنم و همین هم شد امیر المؤمنین در بستر پیامبر خوابید وقتی ریختند روپوش را عقب زدند دیدند امیر المؤمنین جای پیامبر خوابیده است جنگ و دعوا شد امیر المؤمنین آن شب زخمی شد. یعنی خیال می کنید وقتی دیدند علی ابن ابی طالب است گفتند ببخشید عذرخواهی می کنیم اشتباه شد می رویم فردا شب می آییم؟
امیر المؤمنین و مکتب اهل بیت قبول کردند (النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ) وقتی عمرو ابن عبدود مقابل لشکر اسلام نعره می زد هل مِن مبارز می طلبید این طوری روحیه همه مسلمان ها را خراب کرده بود به تک تک این ها پیغمبر فرمود چه کسی می رود جواب عمرو را بدهد؟ غیر از علی ابن ابی طالب هیچ کس جواب نداد چرا؟ چون می دانستند روبرو شدن با عمرو مساوی با کشتن شدن است.
علی ابن ابی طالب قبول کرد گفت کشته بشوم یا نشوم باید قبل از پیغمبر بروم چون (النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ) است. در جنگ احد مسلمان ها شکست خوردند شایعه شد پیغمبر کشته شده آنی که ایستاد از پیغمبر محافظت کرد در شیار کوه احد پیامبر را نگه داشت یک تنه ورق جنگ را بر گرداند علی ابن ابی طالب بود بقیه مدعی ها کجا رفتند؟ همه شان فرار کردند. علی ابن ابی طالب (سلام الله علیه) از اول تا آخر اثبات کرد تمام مقامات که خدا برای پیغمبر دیده و امر کرده همه را قبول کرد و همه را در عرصه عمل نشان داد و به اثبات رساند. این جناح علی ابن ابی طالب و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) است.
یک مکتب دومی به وجود آمد مکتب دوم که مکتب سقیفه است. مکتب سقیفه آن کمالات و جایگاهی که خدا برای پیغمبر دیده بود از اول قبول نداشتند. جواب سوالی که شما گفتید و شاید گره ذهن خیلی ها است این جا است آن ها، این جایگاه برای پیغمبر از اول قبول نداشتند نه این که نمی دانستند.
مجری:
دانستند ولی باور نکردند.
استاد جوادی:
خدا فرمود (النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ) خدا فرمود پیغمبر (وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى) همه این را شنیدند می دانستند ولی اصلاً این حرف ها را باور نکردند. هیچ وقت با گوشت، پوست و خون شان که نه حتی ظاهری هم زیر بارش نرفتند. چند تا نمونه از این طرف بگویم قصه لیلة المبیت را گفتیم وقتی کار به جای باریک کشید کنار می کشیدند. در قصه «رضیتُ یوم الخمیس» مصیبت آخرین پنجشنبه عمر پیامبر که صحیح مسلم به صراحت نقل کرده است وقتی پیغمبر فرمود برای من قلم و دوات بیاورید تا برای تان بنویسم چیزی که بعد از من گمراه نشوید صراحت همین نقل است
«قال عُمَرُ إِنَّ النبي صلى الله عليه وسلم غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَعِنْدَنَا كِتَابُ اللَّهِ حَسْبُنَا»
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة ، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج1، ص54، ح 114
«فَقَالُوا هَجَرَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم»
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا،ج 3، ص 1111، کتاب الجهاد، باب 172، ح2888
این مرد دارد هذیان می گوید (نعوذ بالله) تو داری می گویی پیغمبر دارد هذیان می گوید آیه (وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى) را نشنیده بودی؟ چرا شنیده بود تویی که در جنگ خندق کنار می کشی به روی خودت نمی آوری که پیغمبر این وسط دارد تحت الشعاع قرار می گیرد شما آیه (النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ) نخوانده بودی؟ چرا در جنگ احد می بینیم جان پیغمبر جدی به خطر افتاده شما (النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ) نخوانده بودی؟ چرا طبق نقل صریح اهل سنت خلیفه دوم به پیغمبر گفت یا رسول الله من بعد از خودم شما را بیشتر از همه دوست دارم.
جناب خلیفه تو می گویی من بعد از خودم می دانی داری علناً با صراحت قرآن مخالفت می کنی؟ می دانی داری آیه قرآن را لگد مال می کنی؟ این حرف یعنی چه؟ مثلاً قبول ندارم نه تو و نه قرآنت را والا اگر واقعاً قبول داشتند حیاء می کردند لااقل به زبان نمی آوردند. گرچه در عمل همه شان دادند اقلاً به زبان نیاور که من بعد از خودم شما را دوست دارم. این یعنی تمام آیات قرآن کشک! چطور یک آدمی این طور می شود؟
یا در نقلی دارد یک بار خلیفه دوم به ابن عباس گفت ابن عباس می دانی چرا بعد از پیغمبر، علی خلیفه نشد؟ ابن عباس گفت چرا نشد؟ گفت به خاطر این که قریش خوش نداشت که هم نبوت و رسالت در بنی هاشم باشد هم امامت و خلافت، پس ما چه؟ قصه، قصه اعتقاد به وحی، خدا، اطاعت و این ها نیست. قصه، قصه این است که رسالت و خلافت مال تو باشد ولی امامت مال ما سهم ما چه شد؟ ما این وسط چه کاره هستیم؟ واقعاً فرصت نیست شواهد فراوانی این وسط است این جماعت آن جایگاه را برای پیغمبر اکرم قبول نداشتند.
مجری:
و برای خودشان در مقابل پیامبر یک جایگاهی قائل بودند.
استاد جوادی:
برای خودشان یک جایگاه نه در عرض پیغمبر جایگاه قائل بودند.
(میان برنامه)
مجری:
صلی الله علیک یا فاطمة الزهراء (سلام الله علیها) یا بنت رسول الله (صلی الله علیه واله وسلم) در شب شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به روایت 95 روز در خدمت کارشناس ارجمند جناب آقای دکتر جوادی هستیم در بخش قبلی برنامه کارشناس و استاد عزیز فرمودند بعد از پیامبر دو مکتب شکل گرفت یک مکتب، مکتب امیر المؤمنین و اهل بیت (علیهم السلام) بود و مکتب دیگر در مقابل آن مکتب اهل سقیفه بود. آن های که از ابتدا اصلاً باور نداشتند به گفته ها و بیانات رسول الله و آن چه که وحی شده بود بر ایشان نازل شده بود و آن چه که از دو لب مبارک شان صادر شده بود. آقای دکتر جوادی رسیدیم به روایتی از محضر امام رضا (سلام الله علیه) می خواهیم بشنویم بفرمایید.
استاد جوادی:
امام رضا (سلام الله علیه) روایت بسیار دقیقی دارند من آن مقدماتی که در بخش قبلی برنامه عرض کردم و قصه آدم، شیطان و سجده را گفتم این جا می خواهم از آن استفاده کنم. امام رضا (سلام الله علیه) فرمودند:
«مَثَلُ الْمُؤْمِنِينَ فِي قَبُولِهِمْ وَلَاءَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فِي يَوْمِ غَدِيرِ خُمٍّ كَمَثَلِ الْمَلَائِكَةِ فِي سُجُودِهِمْ لِآدَم»
روایت خیلی زیبایی است حضرت فرمود مَثل مؤمنین، مؤمنینی که در روز غدیر خم ولایت علی ابن ابی طالب را پذیرفتند مَثل آن ملائکه ای هستند که به آدم سجده کردند.
«وَ مَثَلُ مَنْ أَبَى وَلَايَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فِي يَوْمِ الْغَدِيرِ کمَثَلُ إِبْلِيس»
إقبال الأعمال (ط - القديمة)؛ ابن طاووس، على بن موسى، محقق/ مصحح: ندارد ناشر: دار الكتب الإسلاميه، ج1، ص465
کسانی که زیر بار ولایت علی ابن ابی طالب نرفتند و إبا کردند مَثل شان، مثل ابلیس است. آن جا توضیح دادم که چرا ابلیس زیر بار سجده به آدم نرفت، چرا؟ از نفهمی نبود از جهل به مسئله ابهام در مسئله نبود. از این باب که من این امر را اصلاً قبول ندارم خدا اشتباه کرد همچنین امری به من کرده است. بعد هم در روی خدا ایستاد با خدا کَل کَل کرد برای خدا دلیل آورد بعد هم به خدا گفت (نعوذ بالله) تو من را فریب دادی و اغوا کردی. «الکلام الکلام» هر چه آن جا در رابطه با ابلیس گفتیم امام رضا (علیه السلام) بگو مال اهل سقیفه برای کسانی که زیر بار ولایت امیر المؤمنین و غدیر خم نرفتند. این های که ولایت امیر المؤمنین و اهل بیت را قبول نکردند نه این که بلد نبودند نه این که نشنیده بودند نه این که غدیر یادشان رفته بود حد فاصل غدیر تا سقیفه، هفتاد روز است.
مگر می شود جمعیت چند ده هزار نفری غدیر خم، غدیر را یادشان برود؟ مگر اتفاقی کوچکی بود؟ هفتاد روز، هفتاد سال نبوده بگوییم مردند یادشان رفت دو ماه و ده روز بود. چرا سقیفه درست شد؟ به خاطر این که از اول این جایگاه نه برای پیغمبر قائل بودند به تبعش نه برای اهل بیت اصلاً زیر بار پیغمبر نرفتند به پیغمبر تهمت هذیان گویی زدند. هر کجا بین منافع و جان خودشان با منافع اسلام و پیغمبر اصطکاک پیش آمد همیشه طرف خودشان را گرفتند هیچ وقت برای پیغمبر جان فشانی و از خود گذشتگی نکردند. علم غیب نمی گویم تمام منافع شیعه و سنی موجود است پیامبر ما 23 سال رسالت کرد در مکه صحابه واقعی پیغمبر و مؤمنین همه شان تحت فشار، شکنجه و شعب ابی طالب و هجرت اول به حبشه، آفتاب داغ، سمیه و کشت و کشتار همه جور اذیت و آزار شدند.
از آن طرف وقتی پیامبر به مدینه آمدند جمعاً بیش از هفتاد و سه غزوه و سریه یعنی جنگ ریز و درشت پیغمبر داشت. اهالی سقیفه مدعی هستند از اول پیغمبر را دیدند با او بودند و تا آخر ادعا می کنند. تمام منابع شیعه و سنی را بگردید کدام یک از این جماعت در مکه یک بار تحت اذیت، آزار و شکنجه قرار گرفتند؟
چرا بقیه صحابه پیغمبر این قدر اذیت و آزار شدند؟ چرا با این ها هیچ کس کاری نداشت؟ چرا این ها یک بار هم برای اسلام هزینه ندادند؟ چرا هیچ کس دنبال این ها نمی رفت؟ چرا در هجرت به حبشه هیچ کدام این ها نبودند؟ چرا در شعب ابی طالب که سه سال پیامبر اکرم و اصحابش در بدترین شرایط محدودیت، محاصره های اجتماعی و اقتصادی بودند این ها کجا بودند؟ چرا در شعب نبودند؟ چرا هیچ وقت یک خَش به بدن این ها نیفتاد؟
در تمام جنگ های که بعد از هجرت پیغمبر انجام داد اکثراً شرکت کردند چون برای سابقه شان نیاز داشتند. گواهیش برای شان لازم بود ولی از شما سوال می کنم در تمام این جنگ ها شما تا حالا شنیدید در یک جنگی خلیفه اول، دوم، سعد وقاص و عبد الرحمن بدن شان خَش بر داشته باشد و زخمی شده باشد؟ تا حالا شنیدید؟ جایی خواندید؟ اگر اتفاق افتاده بود اهل سنت به عنوان بزرگ ترین افتخار خلیفه، عالم خلقت را کشته بودند که خلیفه ما به خاطر اسلام و پیغمبر فلان جا از دماغش خون آمد.
علی ابن ابی طالب قتّال العرب است در اعراب در شجاعت و قدرت نمونه ندارد، اصلا علی ابن ابی طالب باعث شد جماعت مشرکین قریش نتوانند افتخار کنند چون یکی از مهم ترین افتخارات اعراب به شجاعان، قدرتمندان و جنگ آوران شان است. علی ابن ابی طالب باعث شده آن ها هیچ نتوانند در این قسمت ادعای بزرگی و فخر فروشی کنند چون همه شان مقابل علی زمین خوردند. چطور شد این آدم با این همه قدرت، شجاعت و عظمت همیشه بدنش زخمی جنگ است چطور هیچ کدام شان یک تار مو از سرشان کم نشد؟ یک قطره خون از دماغش نیامد یک بار زخمی نشدند؟ از آن طرف جایی خواندید یا شنیدید یکی از این ها، یکی از سردمداران و رزم آوران شخصیت های مشرکین را کشته باشند؟ اگر بود که اهل سنت عالم و آدم را دیوانه کردند خلیفه ما فلان مشرک بزرگ را کشته نه کشتند، نه کشته شدند نه زخمی کردند نه زخمی شدند.
مجری:
چیزی که خواندیم از بالای کوه ها فرار کردند
استاد جوادی:
چطور می شود شما یک عمر در کنار یک پیغمبری باشی که (النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ) جانش از تو بالاتر است بعد خود پیغمبر این قدر زخم بر داشته باشد خود پیغمبر این قدر مورد هجمه قرار گرفته باشد ولی تو که داری ادعا می کنی من امت این پیغمبر هستم قرآنم گفته است (النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ) تو هیچ زخمی بر نداری سالم بروی و سالم بر گردی! من چطور می توانم باور کنم؟ نمی دانم دنیای اهل سنت چطور می توانند باور کنند او واقعاً خلیفه این پیغمبر است؟
از این دست شواهد فراوان داریم وقت برنامه و موضوع بحث مان هم این نیست وقتی شورای شش نفره را خلیفه دوم تشکیل داد بنا شد رأی با آن طرفی که عبد الرحمن ابن عوف در آن است. فکر می کنید عبدالرحمن ابن عوف چند تا شرط برای امیر المؤمنین گذاشت که من به تو رأی بدهم. گفت به شرط این که طبق کتاب خدا، سنت پیامبر و سیره شیخین عمل کنی. مگر سیره شیخین چیزی غیر از کتاب خدا و سنت پیغمبر است؟ حتماً است که شرط جداگانه گذاشت، اگر شیخین در سیره شان طبق کتاب خدا و سنت پیغمبر عمل کردند چرا شرط جدایی است؟ اگر یک چیز دیگر است که همین است شما از کجا آوردید که در عرض خدا و پیغمبر گذاشتید؟
چه کسی به شما این اجازه را داده است که سیره شیخین را شرط حکومت کنید؟ مگر شیخین چه کار کردند؟ چه سیره ای داشتند؟ چطوری عمل کردند که حالا شده است یک: کتاب خدا، دو: سیره پیغمبر اکرم و سه: سیره شیخین هم در عرض کتاب خدا و سنت پیغمبر، این یعنی چه؟ یعنی این که حرف پیغمبر را قبول نکردند خودمان برای خودمان سیره و راه و روش داریم یک چیزی غیر از پیغمبر و تو باید این را قبول کنی تا به تو رأی بدهم برای همین امیر المؤمنین زیر بار نرفت.
عرض را کوتاه کنم و جمع بندی کنم همه این ها، این معنا را به ما می رساند و معنا استنباطی و اجتهادی نیست خروجی این حوادث است تحلیل نمی کنم که بگویید تحلیل و نظر تو است شاید یکی، یک تحلیلی کند اصلاً تحلیل نیست همه این شواهد مثل تکه های پازل است وقتی سر هم می چینید شکل پازل خودش را نشان می دهد. تو لازم نیست بگویی شکل پازل چه است؟ دیگر شکل پازل تکمیل می شود همه می بینند چه است؟ نیاز نیست که من بگویم یا نگویم. از این مهره ها و تکه های که کنار هم می چینیم از مکه شان، از مدینه شان، از این که هیچ مورد اذیت، آزار و هجمه قرار نگرفتند از این که هیچ تهدیدی نشدند از این که شعب ابی طالب نرفتند. از این که زخمی نشدند از این که در همه جنگ ها شرکت کردند ولی هیچ هزینه ای ندادند. از این که هیچ کس را نکشتند و کسی را زخمی نکردند.
از این که خلیفه دوم گفت خودم را بیشتر دوست دارم بعد شما را از این که به ابن عباس گفت پس سهم ما چه می شود؟ همه این ها را کنار هم بگذاریم یک نتیجه شفاف بیرون می آید و آن این که اصلاً این پیغمبر را به عنوان نماینده خدا، آیینه خدا نما و اراده های خدا قبول نداریم ما دنبال یک چیز دیگر هستیم.
قابل توجه آن های که می گویند علی ابن ابی طالب در سقیفه نرفت سقیفه برود چه کار کند بگوید مردم، غدیر خم فکر کردی اهل سقیفه غدیر خم نمی دانند؟ قابل توجه آن های که می گویند علی ابن ابی طالب ادله حقانیت خودش را نگفت فکر کرد آن ها مشکل علمی داشتند که علی ابن ابی طالب برای خودش ادله حقانیّت بیاورد؟
اگر من و تو غدیر خم، آیه ولایت، آیه اکمال، آیه تبلیغ، آیه مباهله، آیه تطهیر، حدیث منزلت، حدیث سفینه، حدیث ثقلین و همه این ها را اگر من و تو بعد از 1400 سال از لا به لای کتاب ها و اوراق خواندیم همه شان دیدند و شنیدند. یعنی بلا شک علم آن ها از ما خیلی بیشتر است هر چه با واسطه 1400 خواندیم همه آن ها دیدند. من تعجب می کنم می گویند چرا علی ابن ابی طالب در سقیفه نرفت؟ چرا به غدیر استناد نکرد؟ فکر کردید مشکل شان این بود؟ مشکل شان این بود که اصلاً قبول نداشتند.
مجری:
آن جا می رفت به آن ها مشروعیت می داد.
استاد جوادی:
غیر از این که مشروعیت می داد چند تا جواب داد که چرا حضرت در سقیفه نرفت؟ برای چه برود؟ چون این سقیفه یک مولود حرامی است. پیغمبر تکلیف را از قبل روشن کرده بود آن جا برود چه بگوید؟ ثانیاً می گویند چرا علی ابن ابی طالب نرفت آیه فلان نخواند؟ فکر کردید مشکل شان این بود که بلد نبودند، یعنی مشکل شیطان با خدا این بود که خدایا من نفهمیدم سجده چه است توضیح بده از خدا توضیح خواست که اگر به من توضیح بدهی و قانعم کنی سجده می کنم، نه مشکل شیطان این نبود می گفت حرف تو را قبول ندارم.
امام رضا (علیه السلام) فرمود مَثل آن ها، مَثل ابلیس است مقدمه را برای این خواندم که حدیث امام رضا را توضیح بدهم. برای همین اگر در خانه امیر المؤمنین و زهرا ریختند آتش زدند آن همه خیانت و جنایت کردند به خاطر این بود که هدف شان بود باید خلافت مال ما باشد. این که تو جانشین خدا، پیغمبر و دختر پیغمبر هستی باش اصلاً این ها مهم نیست. یک شعری یزید خوانده است.
مجری:
یک شعری خواند که کفر امیز بود
استاد جوادی:
وقتی سر ابی عبد الله مقابلش بود چه گفت؟ گفت:
«لَيْتَ أَشْيَاخِي بِبَدْرٍ شَهِدُوا»
به آن کار ندارم. این یک بیتش که می گوید:
«لَعِبَتْ هَاشِمُ بِالْمُلْكِ فَلَا * خَبَرٌ جَاءَ وَ لَا وَحْيٌ نَزَل»
الإحتجاج علی أهل اللجاج؛ نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، ناشر: نشر مرتضی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر،ج2، ص307
تمام هویت و واقعیت درونی سقیفه تا یزید را یزید به خوبی نشان داد یعنی به زبان آورد.
مجری:
دیگر نفاق نگذاشت
استاد جوادی:
بله، نفاقش از آن ها کمتر بود به خوبی تمام هویت و تمام درون این ها را گفت. گفت من و آباء و اجدادم از سقیفه تا حالا حرف مان این است « لا خبرٌ جاء و لا وحي نزل» نه خبری و نه قرآنی همه اش حرف است سهم ما چه می شود؟ ببینید از این زاویه باید نگاه کنید بعضی وقایع فاطمیه را انکار می کنند هضمش برای شان سخت است مشکل شان چه است؟ این ها دو دسته هستند یا بچه شیعه و محب اهل بیت هستند یا نه مخالف و ضد اهل بیت هستند (ناصبی هستند).
اگر بچه شیعه یا محب اهل بیت است تصورش این است که الان ما چقدر داریم از فضایل و کرامات حضرت زهرا و امیر المؤمنین می گوییم الان حضرت زهرا در دل بچه شیعه ها چقدر جا دارد؟ بعد ما خیال می کنیم همین مقدار محبت و ارادت را جماعت سقیفه، صحابه هم داشتند با این همه ارادت و محبت ریختند و آتش زدند. برای همین با هم جور در نمی آید اگر این طور باشد راست می گویند؛ یعنی چطوری من قبول کنم من تو را خیلی دوست دارم در حد معنویت، یک آدم عرشی و ملکوتی در ذهنم بالا ببرمت بعد با این نگاه و اعتقاد بریزم در خانه ات آتش بزنم و فرزند تو را سقط کنم این ها با هم جور در نمی آید.
جماعت سقیفه و کسانی که احراق بیت امیر المؤمنین کردند فکر می کنید این مقداری که شما حب داشتید حب داشتند؟ از این زاویه که شما به حضرت زهرا نگاه می کنید آن ها نگاه می کردند؟
ببینید نکته انحراف آن های که نمی توانند بعضی چیزها را هضم کنند این جاها است بچه شیعه تو که محب امیر المؤمنین در قلبت است تو که این همه آیه و روایت در فضایل و کرامات حضرت زهرا شنیدی این محبت را تو داری بعد خیال نکن سقیفه و اهالی مدینه با همین مقدار حب و با همین زاویه از دید ریختند خانه فاطمه زهرا آتش زدند که بعد برایت یک پارادوکسی پیش بیاید خدایا چطور است این همه آدم این همه فضایل و کرامات با این کار با هم جور در نمی آید چون جور در نمی آید می گوید نکند این ها بی خود است نکند این ها سند ندارد و ...
این نگاهی که من و شما به خاندان عترت و اهل بیت داریم این نگاه را آن ها نداشتند بلکه برعکس نگاه آن ها (نعوذ بالله نستجیر بالله) تو بی خود هستی تو مزاحم همه مردم منویّات من هستی تو باید بروی تا من به اهدافم برسم. چون تا تو باشی نمی توانم هر کار بخواهم بکنم من باید تو را از سر راه بر دارم تقسیم کردیم که نبوت در بنی هاشم باشد امامت و خلافت مال ما باشد. تو آمدی داری ادعا می کنی تو موی دماغ ما شدی (نعوذ بالله) من باید تو را بر دارم و از صحنه حذفت کنم تا این که بتوانم راحت مسیرم را پیش ببرم و حق خودم را بگیرم. برای همین آن ها از این زاویه ریختند خانه حضرت زهرا را آتش زدند با این نگاه قابل توجیه است. پارادوکس ندارد نگاه آن ها، این بود و این اتفاق هم افتاد.
یعنی حلقه مفقوده ها را فرزندان مان باید بدانند که حلقه مفقوده ها کجا است تا گره های ذهنی شان باز بشود!
مجری:
خیلی ممنون و متشکرم، جناب استاد بزرگوار آقای جوادی عزیز این برنامه را بسیار مطلوب و استدلالی فرمودند. از همه شما عزیزان بیننده هم التماس دعای فرج و دعای خیر دارم، عرض پایانی ما همچون همیشه این باشد که: الهی بفَاطِمَةَ وَ أَبِيهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِيهَا عجل لولیک المنتقم الفرج والعافیة والنصر. والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته.