شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
مهدی یار حجت الاسلام والمسلمین حجازی

قسمت بیست و پنجم برنامه مهدی یار با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین حجازی


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 1اسفند 1399

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب و احترام خدمت همۀشما بینندگان عزیز در شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج) در برنامه مهدی یار جمعه شب ها در خدمت  شما هستیم، این برنامه در خدمت استاد و کارشناس محترم برنامه حجت الاسلام و المسلمین جاج آقای حجازی هستیم، از ایشان خواهش می کنم عرض سلامی خدمت شما داشته باشند در ادامه برنامه در خدمت شما و کارشناس محترم برنامه خواهم بود، حاج آقا سلام علیکم و رحمة الله خیلی خوش آمدید بفرمایید.

استاد حجازی:

علیکم السلام و رحمة الله

أعوذ بالله مِنَ الشَیطانِ الرَّجیم بِسمِ الله الرحمنِ الرحِیم الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ كَمَالَ دِينِهِ وَ تَمَامَ نِعْمَتِهِ بِوِلاَيَةِ مَولَانَا أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ و الائمَة المَعصــومین، الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللّهُ و الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلَى آلِهِ آلِ اللَّهِ وَ اللَّعْنُ الدَّائِمُ ‏عَلَى أَعْدَائِهِمْ أَعْدَاءِ اللَّهِ إِلَی يُوْمِ لِقَاءِ اللَّهِ

باز هم عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما و شنوندگان و بینندگان عزیز، إن شاءالله که برنامه مفیدی باشد و مرضی رضای امام عصر(ع).

مجری:

إن شاءالله، بینندگان عزیز در جریان هستید برنامه مهدی یار اختصاص دارد به موضوعات پیرامون حضرت حجت بن الحسن، در برنامه  های گذشته مدتی است موضوع برنامه مهدی یار اختصاص دارد به مدعیان دروغین مهدویت و به ویژه احمد اسماعیل بصری که برنامه های را در خدمت جناب آقای شریفی، اساتید محترم حاج آقای شهبازیان، حاج آقای سیستانی و دیگر بزرگواران بودیم، از این برنامه یک چند هفتۀ در خدمت استاد حجازی هستیم قبل از برنامه  های آقای شهبازیان یک برنامۀ را آقای حجازی داشتند متأسفانه مشکلی داشتند نتوانستند بیایند و از این هفته إن شاءالله در خدمت شان هستیم، موضوع صحبت ها و برنامه ای که در خدمت حاج آقای حجازی هستیم وظایف شیعه در عصر غیبت با نگاه به مدعیان دروغین است چون یک برنامه مدت ها قبل بوده از ایشان خواهش می کنم یک مقدمه ای از بحثی که در برنامه گذشته داشتند و یک خلاصه ای بفرمایند ما بیشتر در جریان موضوع و در جریان مباحث ایشان قرار بگیریم در ادامه برنامه با سؤالات خودم در خدمت شما بینندگان عزیز و استاد محترم خواهم بود، حاج آقا بفرمایید.

استاد حجازی:

ما در جلسه قبل عرض مان این بود که شیعه به عنوان کسی که اهل بیت (ع) این وعده را دادند که ما رها نمی کنیم شیعیان خودمان را و ما نمی گذاریم که همگان را که، مثل چهارپایانی که هیچ راعی ندارند هیچ چوپانی ندارند هیچ ولی ندارند هیچ صاحبی ندارند، چنین نیست که شیعه را به حال خودش وابگذاریم، لذا آنچه که لازم بود در دوران ائمه طاهرین از نبی اکرم تا امام حسن العسکری(ع) برای شیعه بیان شد، می کاند یک سری از مطالب و وظائف که شیعه دارد برای دوران غیبت؛ سؤالی که ما مطرح کردیم این بود که آیا غیبت امام عصر(ع) و حِرمان از نعمت وجود امام عصر و لقاء امام عصر آیا این به معنای این است که شیعه ی در دوران غیبت پاین ترین منزلت و مقام را در میان تمام افراد و تمام مؤمنین در تمام دوران ها دارد؟ یا بلکه بالعکس شیعیان در دوران غیبت بالاترین مقام را دارند بالاترین جایگاه را دارند بخاطر همین محرومیت  شان از حضور امام و در عوض چون محروم هستند از حضور امام، بخاطر تبعیت شان از فرامین ائمه و تمسک شان به ولایت ائمه(ع) بالاترین مقامات به آنها اهدا شده است؟ روایت  ها را جلسه قبل عرض کردیم خدمت شنوندگان و بینندگان عزیز و چند محور را از روایات بیان کردیم؛ محور اول این بود که گفتیم فرموده اند برای اینکه در دوران غیبت حضرت حالا شما بالاترین مقام را دارید در میان جمیع شیعیان در تمام اعصار، حالا بعضی از افراد تخصیص خوردند را کار نداریم مثلاً اصحاب سید الشهداء(ع) یا بعضی از اصحاب خاص ائمه که به عنوان حواریین ائمه معرفی شدند در روایت ما آن را کار نداریم، اما حرف مان در این هست که عموم شیعه امت اسلامی که حالا اخذشان می شوند شیعیان که در وادی ولایت ائمه وارد شدند، این شیعیان، شیعیان دوران غیبت مقام بالاتر از سایر شیعیان دارند، فرمودند برای اینکه این مقام برای شما بماند و بخاطر اینکه در دوران غیبت از نعمت امام محروم هستید فتنه ها و آسیب های در دوران غیبت دامن شما را نگیرد از جمله همین مدعیان دروغین، وظائفی را هم ذکر کردند؛ یک عنوان آن که در روایت ذکر کردیم عنوان «تَمسکوا بِالأَمْرِ الأولِ» بود که گفتیم مرحوم کلینی در کافی شریف در الغیبه نعمانی و کتب مرتبط دیگر روایات آن وارد شده است که اگر امام شما غائب شد به همان عقیده ابتدایی که داشتید تمسک بکنید عقیده جدیدی وجود ندارد تمام شد.

مجری:

منظور از عقیده ابتدایی چیست استاد؟

استاد حجازی:

یعنی ابتداء «فتمسکوا» چون متن روایت این است می فرماید که

«إِذا غَابَ عَنْكُمْ إِمامَكُمْ»

از وقتی که امام تان غائب می شود و وارد دوران غیبت شدید برگردید به همان عقیده ای که تا قبل دوران غیبت امام داشتید، یعنی چه؟ یعنی ما قبل از دوران آغاز غیبت امام عصر می دانستیم که ائمه إثنی عشر هستند «لایزیدون و لا ینقصون»، می دانستیم که اول شان امیرالمؤمنین هست آخرشان امام عصر حجت بن الحسن هست، می دانستیم که حجت بن الحسن غیبتی دارد، می دانستیم صفات قیام کننده و کسی که موعود ادیان است و مهدی موعودی که در روایات به آن وعده داده شده صفاتش این است، همۀ اینها را می دانستیم این «تَمسکوا بِالأَمْرِ الأولِ» شد، این یک عنوان بود.

عنوان دیگر این بود که فرمودند:

«فَأَحْبِبْ مَنْ کُنْتَ تُحِبُّ، وَ أَبْغِضْ مَنْ کُنْتَ تُبْغِضُ»

آن کسانی را که دوست داشتی دوست بدار و آن کسانی را که با آنها دشمن بودی دشمن باش

یعنی دوست جدیدی نه به عنوان دوستی ظاهری نه، خب در روایات می خوانیم در ادعیه، زیارات «سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ، مُحِبٌّ لِمَنْ أَحَبَّهُمْ وَ مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضَهُمُ» بله به این معنا که قرار نیست شما ولی جدیدی برای خودتان اخذ بکنید اولیاءشما و دوستان شما که دوستی با دوستان ائمه هم بخاطر دوستی با ائمه است، دوستان ائمه إثنی عشر را دوست دارم بخاطر اینکه آنها موالیان ائمه هستند، اینها اولیاءشما هستند با همان ها دست باش، با همان ها دشمن باش، دوست جدیدی اخذ نکن، دشمن جدیدی اخذ نکن، یک باب مفصلی است در روایات شرح آن هم ذکر شده است.

در همین وادی که باز وارد روایات می شویم عناوین دیگری هم وجود دارد به بعضی های آن امشب یک اشاره ای می کنم که عرض کردم همۀ اینها مقدماتی است به عنوان وظائف شیعه و مقدماتی است و وظائفی است که به أحسن وجه می تواند ما را از افتادن در دامن مدعیان دروغین نجات بدهد و رهایی ببخشد یعنی واقعی آن این است ما گاهی وقت ها من با خودم مثلاً فکر می کنم می گویم اگر ما بحث های سلبی حالا لازم است و واجب است یعنی بیاییم نقد بکنیم و جریان دروغین  را، بابیت را، بهائیت را، همۀ اینها را، اینها لازم است افرادی بیایند اینها را بیان بکنند نقد بکنند که اتمام حجت شده باشد و این سیره ائمه بوده، اما اگر بحث های سلبی را می پردازیم به همان اندازه، یقیناً به همان اندازه نباشد باشد باید هزاران برابر بیشتر باشد، اما به همان اندازۀ بحث های سلبی بیاییم بحث های ایجابی بکنیم، یعنی چه؟ یعنی ببینیم حالا اینهای که باطل هستند ویژگی های شان این است دانستیم نقد کردیم جدا، اما منِ که حق هستم چقدر در باره حقیقت وظائف شیعه در دوران غیبت، حقیقت آن آداب ولایت ائمه(ع) به عنوان یک شیعه، حقیقت ابواب ولایت ائمه، معارف ائمه(ع)، صفات امام، امام چه صفاتی دارد چه ویژگی های دارد، اینها مباحث ایجابی هستند.

مجری:

من فکر می کنم چنین مباحث ایجابی کامل انجام نشده و درست انجام نشده شاید بشود گفت به تعبیری از این خلعی که اتفاق افتاده این مدعیان دروغین از آن خلع اصلاً به وجود آمدند.

استاد حجازی:

دقیقاً بله این خلع وجود دارد خلع اعتقادی است چون من امام را نمی شناسم نمی دانم ویژگی های امام چیست، امام معجزه دارد، ودایع امامت دارد، علم الهی دارد، چه علمی که در روایات ذکر شده است، امام شرایط نصوصی که برای امامت وارد شده است نص امامت چه ویژگی های دارد؟ چه نصوصی؟ چه انواعی از نص داریم؟ نص مباشر، نص غیر مباشر، وصیت، عهد، اینها همه تفاوت شان چیست؟ این بحث های ایجابی را بیاییم وارد بشویم ببینیم چطور ما می توانیم فهمی از وجود امام داشته باشیم که دام این مدعیان نیفتیم.

مجری:

حاج آقا از این مباحثی که فرمودید اینطوری من برداشت می کنم که ما به خاطر اینکه به آن وظایف اصلی مان برسیم باید اول امام را بشناسیم و ولایت را بشناسیم، شما تا الآن دوتا قاعدۀ کلی فرمودید یکی همان روایت «تَمسکوا بِالأَمْرِ الأولِ»، یکی هم «فَأَحْبِبْ مَنْ کُنْتَ تُحِبُّ»؛ این می شود دوتا قاعده یعنی ما باید به آن امر اول برگردیم و دوم اینکه همان کسانی که قبلاً دوست داشتیم دوست داریم و همان کسانی را قبلاً دشمن داشتیم دشمن بداریم، از این قواعد عمومی باز هم نکاتی هست که بفرمایید؟

استاد حجازی:

حالا این نکته های امشب می خواهم اشاره ای بکنم؛ یک آن این است که فرمودند در دوران غیبت وقتی شما قرار گرفتید، حالا یک ویژگی های برای عصر ظهور ائمه بیان کردند بحث علائم الظهور نمی خواهیم وارد آن بشویم اصلاً، آن جدا است که علایم الظهور چه است، خاصیت علایم الظهور چه است، که اصلاً ما قائل هستیم که علایم الظهور عرض کردم در پرانتز این را می گویم برای اینکه یک تیتری باشد که اگر عمری باقی بود بعداً وارد آن اگر شدیم؛ ما قائل هستیم براساس روایات اهل بیت(ع) که علایم الظهور خاصیت تطبیقی ندارند و خاصیت معرفتی ندارند بلکه فقط خاصیت تحویر دارد، یعنی چه؟ یعنی علایم الظهور وضع نشدند برای اینکه شخص امام عصر را به من معرفی بکند نه، علایم الظهور وضع شده اند برای اینکه شیعه در دوران غیبت به بیراهه نرود، هر کس آمد مدعی شد که الآن دوران ظهور است، ظهور دارد محقق می شود، من از طرف حضرت آمده ام، من دارم تمهید ظهور می کنم، من مرتبط با حضرت هستم، به او می گوییم نه، یک مقدماتی برای ظهور هست که این مقدمات هنوز واقع نشده است لذا تو کذاب هستی همان که حضرت در توقیع سمری می فرمایند که «أَلَا فَمَنِ ادَّعَی الْمُشَاهَدَةَ»

مجری:

یعنی همان بحث ایجابی که فرمودید:

استاد حجازی:

بله این هم جهت اثباتی دارد و ایجابی دارد لذا فرمودند «أَلَا فَمَنِ ادَّعَی الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیانِی وَ الصَّیحَةِ فَهُوَ كَاذِبٌ مُفْتَرٍ» یعنی همین، دوتا ویژگی را بیان می کنند که اینها ویژگی های اعجازی هستند جزء علایم، مخصوصاً صیحه یک علامت اعجازی است که بعضی ها جزو معجرات امام عصر بیان کردند، به هر حال اینها باعث می شود که من بدانم قبل از این علایم وقتی دقت می کنم هر کس مدعی شد پس خاصیتش چه است؟ تحویر می کنند من را نگه می دارند اما اینچنین نیست که من اگر سوفیانی را نشناختم امام زمان را هم نمی توانم بشناسم نه، شناخت شخص امام در دوران ظهور یک ویژگی های دیگری دارد که در روایات مفصل وارد شده حضرت معجزات دارند، ودایع امامت را عرضه می کنند و غیره و غیره، یک آن باز همین نکته است می فرمایند که بدانید که بعد از آن علایم ظهور که تمام می شود ظهور امام عصر یک ظهور همگانی و آشکار است ظهور مخفی حضرت ندارند، این چنین نیست که حضرت بیایند مخفیانه، ببینید ما درباره ظهور حرف می زنیم نه در باره ارتباط ها و لقاءهای سری که حضرت دارند، در باره ظهور؛ ظهور یک معنای جامع دارد، یعنی چه؟ یعنی حضرت ظاهر می شوند آشکار می شود وجود مقدس حضرت برای همگان، یعنی همه می دانند الآن حضرت ظهور کردند مثلاً در مکه مشرفه هستند و در کنار کعبه آنجا خطبه خواندند و قیام شان را از آنجا دارند آغاز می کنند، به این می گویند ظهور، حالا یک سری لقاءهای حضرت مثلاً دارند فرض بفرمایید با نفس ذکیه که فرستاده حضرت هست به سمت مکه؛ این یک لقاء خاص است به معنای ظهور نیست، ما قائل هستیم ظهور حضرت براساس روایات، هیچ دلیلی نداریم که بخواهیم، بعضی ها می گویند ظهور صغرا و ظهور کبرا نه، این تفکیک هم در روایات نداریم هیچ دلیلی هم برای آن نداریم.

مجری:

اینها جعل های است که الآن این مدعیان دارند انجام می دهند.

استاد حجازی:

نه این ظهور صغرا و کبرا را یک اصطلاحی که حالا بعضی های که در مباحث مهدویت هم قلم زدند نوشتند این عنوان را، اما ما اینچنین می گوییم؛ اگر عنوان ظهور را و مفهوم ظهور را درست متوجه شدیم ما ظهور صغرای نداریم خود همین ادعای ظهور صغرا یک بهانه ی می شود همین که فرمودید یک بهانه ی می شود برای مدعیان دروغین که بعضی ها بگویند ما در دوران ظهور صغرا هستیم نه ظهور کبرا و در ظهور صغرا کسانی ارتباطی با حضرت دارند و چه و چه و چه، می گوییم نه، ظهور حضرت همزمان با آغاز قیام حضرت در مکه دوران ظهور حضرت هم واقع می شود و انجام می شود.

در روایت فرمودند حواس تان باشد ظهور امام عصر ظهور همگانی است آشکار است نه ظهور مخفی یواشکی، همین مدعیان دروغینی که همین الآن از آن استفاده می کنند می گویند مثلاً احمد نامی آمده، کجاست؟ هیچ کس نمی داند، چه کسی دیده او را؟ هیچ کس نمی داند، پنج نفر شش نفر مثلاً در فلان جا در فلان مکتب نجف هستند که مرکز مدیریت این فرقه است آنجا فقط می دانند احمد کجا است، قیافه اش هم که می گوییم قوم اش قبیله اش استادش، خب ما با استادش شیخ علی اسدی که در کربلا بود ما ایشان را دیدیم من خودم با ایشان یک صحبتی کردم یکی از مسؤلین عتبه عباسیه بود، یک صحبتی کردیم این را منتشر کردند استاد احمد بصری بود در خود شهر نجف آن موقعی که یک دو سه سالی که در حوزه درس می خواند و ادبیان عرب.

مجری:

چه سالی حدوداً حاج آقا؟

استاد حجازی:

ایشان نقل می کرد در سال 2000 یا 2001.

مجری:

شما ایشان را چه زمانی دیدید؟

استاد حجازی:

تقریباً چهار سال پیش و الآن مدام وقتی کربلا ما می رویم ایام مختلف یا اربعین و اینها ایشان را می بینیم در عتبه عباسیه مشغول خدمت هستند مسؤل قسم شؤن دینی عتبه عباسیه، حالا ما این را گذاشتیم تصاویر ایشان، مصاحبه ای که من خودم با ایشان کردم متن مصاحبه را و تصویر ایشان عکس ایشان که ایشان استاد احمد بود و خودش آنجا ذکر کرده که بله احمد می آمد آنجا شرح اجرومیه پیش ما می خواند یک کتاب ادبیاتی است و ما سؤال های که مثلاً از ایشان کردیم فرض بفرمایید که تصویری که همین تصویری که الآن ما منتشر می کنیم ایشان این تصویر را تأیید کرد که بله این عکس احمد است خودش است، یا فرض بفرمایید که مثلاً در باره ویژگی های شخصیتی او پرسیدیم نکته های را گفت مثل اینکه بسیار عصبی بود بسیار شکاک بود حتی ایشان نقل می کرد که خانوم احمد اسماعیل آمده بود پیش خانوم من و شکایت کرده بود از احمد به عنوان که من استادش هستم آمده بود پیش خانوم استاد احمد شکایت کرده بود که این خیلی دست بزن دارد خیلی در خانه عصبی است و ما را  وبچه ها را می زند و شما با حاج آقا صحبت کن با استاد احمد که ایشان صحبت بکند بحث های اخلاقی بکند که مثلاً این بالاخره از این کارش دست بردارد، می خواهیم بگوییم وقتی اینها را نقل می کنیم می گویند که نه آقا هیچ کسی ندیده، می گوییم آقا استاد داشته بالاخره مثل قارچ نبوده که از زیر زمین یکدفعه دربیاید، پدری داشته، ننه ای داشته، بابای داشته، قوم و قبیله و عشیره ای داشته اینها همه اینها را تأیید می کنند و می گویند این تصویری که ما یقین داریم احمد اسماعیل بصری است و خودتان هم می گویید در نجف درس خوانده خب در نجف کجا درس خوانده؟

مجری:

خودتان همین تصویر را منتشر کردید.

استاد حجازی:

بله ما منتشر کردیم و بعضی از اتباع دیگرش تأیید کردند این را مثل رایات و اینها، می خواهیم بگوییم اینها می آیند می گویند که نه آقا فقط ما با او ارتباط داریم فقط این پنج شش نفر با او ارتباط دارند و یک ظهور صغرای مثلاً اتفاق افتاده، می گوییم ظهور پس چه شد؟ کجاست؟ چه کسی می تواند ببیند او را؟ می گویند بروید صفحه فیس بوک، حالا اصلاً چه کسی گفته فیس بوک مال این است؟ بعد هم فیس بوک شد ظهور؟ معلوم نیست چه کسی رفته سال یک بار مثلاً یک پوستی آنجا می گذارد یک کامنتی مثلاً جواب می دهد یک کسی می گوید سلام علیکم این هم می گوید علیکم السلام، این چه مسخره بازی است؟

برگردیم به روایت؛ در «کمال الدین» مرحوم شیخ صدوق که از میمون البان نقل می کند که

«کنت ابی جعفر ع  فی فسطاته فارفع جانب الفسطات فقال إن امرنا لوقد کان لکان ابین من هذا الشمس»

به راوی فرمودند پرده را کنار زدند فرمودند این خورشید را می بینی؟ عرض کردند بله یابن رسول الله، فرمودند امر ما اهل بیت زمانی که ایراده می شود که آشکار بشود یعنی قیام قیام کننده ما، از این خورشید واضح تر است

«ابین من هذا الشمس»

«ثم قال يُنَادِي مُنَادٍ مِنَ اَلسَّمَاءِ»

یکی از علامت های که این وضوح را ایجاد می کند حضرت دارند اشاره می کنند، فرمودند که منادی از آسمان ندا می هد، چه می فرماید؟ می فرماید که

«إِنَّ فُلاَن بن فُلاَن هُوَ الإمام بإسمه»

به اسم حضرت حضرت را ندا می هدد که همان صحیحه ای که در روایت ذکر شده است که فلان بن فلان امام شما است، بعد حضرت فرمودند که

«و ینادی ابلیس من العز»

یک ندای دومی هم هست که إبلیس است

بعد این را در روایات ذکر کردند در روایات دیگر داریم راوی از حضرت می پرسد که آقا دوتا ندا شد که، یک ندای إبلیس، یک ندای رحمانی که ندای جبرئیل هست در روایتی می فرماید، ما چطور بفهمیم که اولی حق است که می گوید حق با امام حجت بن الحسن هست یا دومی که مثلاً می گوید طبق روایتی با فلان بن فلان اسمش را هم گفتند که

«علی إن الحق مع عثمان»

لذا فرمود که

«علموا أولادكم‏ بغض عثمان»

فرمودند که اینجا حضرت فرمودند، فرمودند کسانی این را تشخیص می دهند، چه کسان می فهمند که کدام ندا حق است کدام ندا باطل؟

«فَمَنْ يَعْرِفُ اَلصَّادِقَ مِنَ اَلْكَاذِبِ»

چه کسی می فهمد؟

«قَالَ يَعْرِفُهُ اَلَّذِينَ كَانُوا يَرْوُونَ حَدِيثَنَا وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ يَكُونُ قَبْلَ أَنْ يَكُونَ»

آن کسانی که روایت های ما را خواندند نقل کردند می دانند که دوتا صیحه است، همان اولی که زده می شود اصلاً منتظر دومی هم هستند چون روایت های ما را دیدند خواندند یک خبر غیبی ما به اینها دادیم، وقتی اولیه به نام حضرت زده می شود منتظر دومی هم هستند خودشان و می فرمایند که خب پس دوتایش تکمیل شد، یعنی خود این یک برکت است برایش، پس نکته این شد که فرمودند امر ما واضح تر از خورشید است اینطوری نیست که مخفی باشد امر ظهور حضرت، یکی بفهمد که فرض بفرمایید که مثلاً من بخواهم بیایم در مثلاً انترنت و در تلگرام بگویم آقا فهمیدی یک خبر مهم دارم، چه است؟ امام زمان ظهور کرده، کجا ظهور کرده؟ فرستاده اش را فرستاده مثلاً، کجا است؟ چه کسی است؟ در بصره است، کجا بروم ببینمش؟ نمی توانی ببینی، عکسش چه است؟ نیست، صوتش چه است؟ تلفنش چه است؟ آدرسش چه است؟ پیام؟ نامه؟ هیچ خبری نسیت، آقای آیت الله حسینی قزوینی دعوت می کند بیا مناظره، اصلاً هیچ، انگار هیچ خبری نیست، پس این یک نکته ای است خودش که ظهور امام عصر(ع) آشکار است روشن است مثل خورشید.

باز به همین مضمون یک روایت دیگر هم عرض بکنم؛ که حضرت فرمودند که، مفضل می گوید به حضرت امام صادق(ع) عرض کردم گفتم

«ففی أی بقعة یظهر المهدی»

حضرت مفصل در باره، حالا این را در «مخترص البصائر» مرحوم صفار آورده و حالا در کتاب های دیگر هم آورده مرحوم علامه مجلسی هم در «بحار» آورده، روایت مفصلی هست از مفضل، چندین صفحه است، مفضل می رسد به اینجا می گوید آقا وقتی حضرت حجت قیام می کنند مهدی شما قیام می کنند کجا «بأی بقعة» در کجا حضرت قیام می کنند که برویم ببینیم؟ حضرت امام صادق(ع) فرمودند :

«لا تراه عین فی وقت ظهوره»

هیچ چشمی در زمان ظهورشان حضرت را نمی بیند

«إلاّ رأته کلّ عین»

مگر اینکه همه عیون می بینند

«فمن قال لکم غیر هذا فکذّبوه»

هر کس غیر از این گفت تکذیبش کنید

یعنی این چنین نیست که من بگویم حضرت ظهور کرده فقط ما حضرت را می  بینیم شما فعلاً بروید 20 سال است ظهور کرده، قیام کنند چون می گویند قائل هستند که این احمد اسماعیل قیام کننده است دیگر، لقب قیام کننده را برایش می گذارند و مهدی موعود ادیان و غیره و غیره، حضرت می گویند نه اینچنین نیست، وقتی ظهور بکند همه می فهمند همه می بینند، باز چند خط پایین تر باز دو مرتبه حضرت تأکید می کنند که

«فلا تراه عین احد حتی یراه کل احد و کل عین»

مگر موقعی که همه بینند ظهور ظهور آشکار است ظهور روشنی است.

مجری:

خیلی نکته روشن کنندۀ است این بحث ظهور آشکار، یعنی به همین خیلی نکته خوبی اشاره کردید که ما در بحث های که می کنیم مدام می رویم سمت پاسخ به شبهات و مبارزه با مدعیان دروغین، ما اگر بحث های ایجابی مان را کامل برای مردم بگوییم خیلی ها اصلاً به آن سمت نمی روند دیگر، آقا امر اول چه است؟ کسانی که دوست داشتید و حالا هم این ظهور آشکار، این ظهور آشکار  خیلی نکته مهمی است، پس اینکه یک کسی در یک جای با یک تعدادی که معلوم نیست چطور اجیر شدند پول دادند تهدید شدند، اینکه مثلاً 20 سال است مدعی است و هنوز هیچ عکس و هیچ فلم و هیچ خبری از او نیست این خیلی نکته مهمی است.

استاد حجازی:

بله همین است، این یک باز عنوان بود که عرض کردم، هر گونه از این عنوانی که من عرض کردم، حالا نمی خواهم بگویم که فحث من مثلاً فحث جامع بوده، می خواهم بگویم خود دوستان خود بالاخره شیعیان مخصوصاً جوان های که دسترسی دارند می توانند بروند در روایات بگردند ده ها مورد شبیه این در روایات می توانند پیدا کنند هر کدام از این عنوان را، بعضی هایش گفتم حتی بابی دارد ابوابی دارد مثل آن «تَمسکوا بِالأَمْرِ الأولِ» و غیره.

پس ما سه تا نکته تا حالا گفتیم، نکته چهارم این است که ما یک مجموعۀ از روایات داریم باز اینها هم به هم مرتبط هستند که می فرماید حضرت علت غیبت و حکمت غیبت را جز خدای متعال کسی نمی داند یعنی بدانید اگر در دوران غیبت قرار گرفتید بدانید که علت و حکمت غیبت عند الله است شما آگاهی از علت حقیقی غیبت پیدا نمی کنید إلی اینکه بنا است یک اتفاقاتی در دوران غیبت بیفتد مراقب باشید شما جزو آن وقایع و جزو هلاک شدگان در آن وقایع نباشید، حالا من روایتی را می خوانم در ضمن آن باز توضیح می دهم؛ روایت در کتاب شریف «کمال الدین» یا «إکمال الدین» شیخ صدوق (رضوان الله تعالی علیه) است که حالا إکمال الدین صحیح تر است کمال الدین هم می گویند اما چون با توجه به آیه شریفه «الیوم اکملت لکم دینکم» إکمال دین اصح است، امام صادق(ع) فرمودند که

«إنّ لِصاحبِ هذَا الأمرِ غَيبةً لابُدَّ مِنها»

یک غیبتی دارد چاره ی نیست باید این غیبت واقع بشود

«يَرتابُ فيها كلُّ مُبطلٍ»

افرادی که حقیقت ایمان را درک نکردند آنها مرتاب می شوند یعنی به ارتداد می روند به گمراهی می روند به تردد می افتند

«فقلت: و لم جعلت فداک؟»

روای آن عبدالله بن فضل است، إبن فضل در روایت به ایشان می گویند چرا این اتفاق می افتد؟ حضرت فرمودند

«قال: لأمر لم یؤذن لنا فی کشفه لکم»

یک علتی دارد ما اجازه نداریم که حقیقت این امر را برای شما کشف بکنیم

این خیلی نکته مهمی است «لم یؤذن لنا فی کشفه لکم» یعنی چه؟ یعنی حقیقت علت غیبت را شما نمی دانید ما هم به شما نگفتیم خدا امر کرده به ما که به شما نگوییم، گاهی اوقات این را در پرانتز عرض بکنم؛ گاهی اوقات ما از خودمان تحلیل های را می کنیم دیگر، حالا تحلیل است نمی خواهیم بگوییم هر کس این تحلیل را کرده بالاخره، می خواهیم بگوییم تابع باشیم تابع روایات باشیم، تحلیل های را می کنیم مثل چه؟ مثل اینکه بعضی اوقات گفته می شود که علت تامه غیبت این است که شیعه مثلاً وفا نکرده است به عهدش، یا علت تامه غیبت بشر هست «بشر بما هو بشر» انسان ها هستند، بگوییم نه، این تحلیل تحلیل صحیحی نیست، حالا عبارتی است معروف است از مرحوم خواجه می فرمایند که «وجوده لطف و تصرفه لطفٌ آخر و عدمه منا» این را حالا بعضی ها شرع و شروحی نوشتند و اینها، ما در این بحث «عدمه منا» بعضی ها نکته های را گفتند که این «عدمه منا» جدا از بحث لطف که قاعده لطف هست قاعده کلامی لطف، البته اینجا باز یک بحثی داریم که بحث امامت و ارسال رُسُل انبیاء و ائمه این بالاتر از لطف است یعنی شرط تکلیف است اصلاً ارسال رُسُل شرط تکلیف است لذا قاعده لطف دلیل تامۀ برای ارسال رسول نیست بالاتر از لطف است.

مجری:

در قرآن طبق آیه شریف هدایت را برای خودش واجب کرده.

استاد حجازی:

واجب کرده شرط تکلیف است، لذا حالا کار به بحث لطف نداریم، اینجا «و عدمه منا» که می فرماید علت غیبت ما هستیم، ممکن است بگوییم که ایشان علت تامه را نمی  خواسته بیان بکند یکی از علت، حالا اینجا قبول است، اما اگر کسی بخواهد بگوید علت تامه است نه این درست نیست، طبق روایات درست نیست علت تامه غیبت را ما اصلاً نمی دانیم چه است و در صورتی که عرض کردیم دیگر در روایات می خوانیم که برای مؤمن این غیبت خیلی هم برکت است غیبت امام عصر(ع) برای مؤمن خیلی هم برکت است و من در جلسه قبل یک اشارۀ کردم مثلاً فرمودند اگر شما درک نکردید امام عصر را بدانید یا در حیات تان درک می کنید یا اگر درک نکردید در دوران رجعت یا در دوران ظهور بر می گردید حضرت را درک می کنید لذا هیچ چیزی از دست مؤمن نرفته چیزی از دست نداده با غیبت امام، شما می خواهی درک کنی امام را، بعد از مرگ خودت «اللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَى عِبَادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِی» من اگر مردم هم تو من را دربیاور در رکاب حضرت بجنگم، مؤمن چیزی را از دست نمی دهد برکت بالاتر هم که آن روایت عمار که چلسه های قبل هم عرض کردم، لذا حضرت می فرمایند:

«قلت فما وجه الحکمه فی غیبته؟»

پس حکمت آن چه است؟

علت را شما فرمودید نمی گوییم، حکمت آن چه است؟

«قال وجه الحکمه فی غیبته وجه الحکمه فی غیبات من تقدّمه من حجج اللّه تعالی ذکره»

هم حکمت های که در غیبت حجت های دیگر خدا بود مثل موسی و مثل عیسی و مثل انبیاء گذشته و ائمه گذشته حتی

«ان وجه الحکمه فی ذلک لا ینکشف الاّ بعد ظهوره»

حتی وجه حکمت آن هم، حکمت آن هم چه زمانی معلوم می شود؟ بعد از ظهور حضرت.

مجری:

ما نه علت را می دانیم نه حکمت را.

استاد حجازی:

حکمت هم بعد از ظهور تازه فهمیده می شود علت که هیچ، اصلاً دسترسی ندارند امر هم شدند اهل بیت که به ما نگویند، حکمت آن هم چه است؟ بعد از ظهور تازه برای ما واضح می شود.

مجری:

یعنی اصل امر ظهور را شیعیان باید تعبدی بپذیرند.

استاد حجازی:

باید بپذیریم بله باید بپذیریم که این امتحانی است غربالی است امت های گذشته هم امتحان های داشتند، امت زمان سید الشداء امتحان داشتند به سید الشهداء امتحان شدند، امت زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) همه امتحان داشتند، امت زمان پیغمبر امتحان داشتند، ما هم امتحان مان این است بنا است امتحان بشویم، بعد حضرت فرمودند مثال زدند که

«کما لم ینکشف وجه الحکمه فیما آتاه الخضر (علیه السلام) من خرق السفینه و قتل الغلام و اقامه الجدار لموسی»

داستان خضر و موسی؛ موسی چه زمانی فهمید علت و حکمت کارهای خضر را؟ وقتی که خواست از او جدا بشود تازه حکمت آن را فهمید گفت چرا این کارها را کردی؟ «إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا» خضر به او گفت تو نمی توانی حالا می آیم به تو حکمت هایش را می گویم «أَمَّا الغلام أَمَّا الجدار أَمَّا السَّفِينَةُ»، بعد حضرت فرمودند

«یابن الفضل!»

اینجایش را کار داریم خیلی مهم است

«اِنَّ هذا الاَمْرِ اَمْرٌ مِنْ اَمْرِ اللّهِ تَعالی وَسِرٌّ مِنْ سِرِّ اللّهِ وَغَیْبٌ مِنْ غَیْبِ اللّهِ وَمَتی عَلِمنَا اَنَّهُ عَزَّ وَجَلَّ حَکِیمٌ صَدَّقْنا بِأَنَّ اَفْعالَهُ کُلَّها حِکْمَةٌ»

وقتی می دانیم خدا حکیم است فهمیدیم که افعال او هم حکمت است

این سِر الهی است ما هیچ چیزی نمی دانیم، یعنی دارند به شیعه می فرمایند

«وَاِنْ کانَ وَجْهُها غَیْرَ مُنْکَشَفٍ»

وجه آن را هم ندانیم چون خدا حکیم است این غیبتی که ایجاد کرده برای شما به خیر است بدانید خیر شما است، بعد باز شبیه همین حضرت یک اشاره ای دارند می فرمایند که

«أَقْرَبُ مَا يَكُونُ اَلْعَبْدُ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَرْضَى مَا يَكُونُ عَنْهُ»

بهترین حالت و بالاترین قربی که یک عبدی می تواند برای خدا داشته باشد و بهترین وجهی که می تواند عند الله داشته باشد چه است؟

«إِذَا اِفْتَقَدُوا حُجَّةَ اَللَّهِ»

موقعی که حجت خدا را از دست بدهند فقدان حجت باشد برای شان

«فَلَمْ يَظْهَرْ لَهُمْ»

ظاهر نیست حجت برای شان

«وَ حُجِبَ عَنْهُمْ»

به حجاب رفته حجت خدا

«فَلَمْ يَعْلَمُوا بِمَكَانِهِ»

جایش را نمی دانند

«وَ هُمْ فِي ذَلِكَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ لَمْ تَبْطُلْ حُجَجُ اَللَّهِ»

اما می دانند که حجت خدا باطل نمی شود

یک حجتی هست اما جایش را نمی دانند در حجاب است ظاهر نیست نمی توانند بروند محضر ایشان این بالاترین جایگاه برای یک عبدی است

«و لا بیناته فعندها فلیوقع الفرج صباحاً و مسی»

هیچ چیز نمی داند اما توقع فرج دارد

امید داریم که فرج حاصل بشود

«و إن اشدّ ما یکون غضباً علی اعدائه»

بدترین حالتی که خدا به اعداءش دارد

«إذا افقدهم الحجة فلم یظهر لهم و قد علم أن اولیائه لا یرتابوا»

خیلی عجیب است

خدا حجتش را از بندگانش غایب می کند و عده ای گمراه می شوند آن هم بدترین حالت است اما

«وَ قَدْ عَلِمَ أَنَّ أَوْلِيَاءَهُ لاَ يَرْتَابُونَ»

اما خدا می داند که با غیبت اولیاءش  مؤمنین به ارتیاب نمی افتند

«وَ لَوْ عَلِمَ أَنَّهُمْ يَرْتَابُونَ مَا أَفْقَدَهُمْ حُجَّتَهُ طَرْفَةَ عَيْنٍ»

اگر خدا می دانست که بخاطر غیبت مؤمنین به ارتیاب می افتند و گمراه می شوند حجت را از آنها غائب نمی کرد

یعنی خدا می داند که این غیبت برای شما ضرری ندارد اگر بنا بود غیبت برای مؤمنین ضرری داشته باشد و دلیل گمراهی و بی ایمانی مؤمن بشود خدا هیچ وقت «طَرْفَةَ عَيْنٍ» یک لحظه کمتر از چشم به هم زدنی حجت را از آنها غائب نمی کرد، اما خدا می داند که این غیبت برای مؤمن همه اش برکت است اما برای کافر و برای منافق چیست؟ یک طریقی است و یک بهانه ای است برای اظهار ارتدادش،

مجری:

یعنی آن درونیات افراد در زمان غیبت بر ملا می شود و آشکار می شود

استاد حجازی:

بله همین این باز عینش در همین مفهومی که فرمودید عینش در روایت هست، که «اهل طینة الخبیثه من شیعتنا» کسانی که طینت های خبیثه دارند، و متشیع هستند، ادعای دروغین تشیع می کنند و طینت های خبیثه دارند اینها بر ملا می شوند، طینت هایشان رو بیاید بر ملا بشوند، باید این غربال بشود؛ لذا در روایت درایم که روای وقتی سؤال می کند از حضرت، آقا چرا این همه گرفتاری ها، چرا این همه سختی ها، حضرت می فرمایند که «کل الخیر فی ذلک الزمان» همه خیرها در آن زمان اتفاق می افتد، همه خوبی ها در آن زمان است، حضرت می فرمایند که ، برای سید الشهداء (ع) هست، که می فرمایند امامتان غائب می شود از نگاه شما و رایات مشبتهه ای می آید که مردم به گمراهی می روند به ذلالت می روند، راوی شروع می کند گریه کردن آقا چرا پس این اتفاق می افتد «لا خیر فی ذلک الزمان» دیگر در آن زمان خیری نیست که این اتفاق ها می افتد، این همه مردم گمراه می شوند، حضرت می فرماید که بله «کل الخیر فی ذلک الزمان»  اتفاقاً خیرها همه در آن زمان است چرا؟ چون غربال می شوید، «لترغبلون غربله، لتبلبلون بلبله» بلبله می شوید غربال می شوید تمحیس می شوید «حتی یعود اعلی کم اسفلکم و اسفلکم اعلی کم» جا به جا می شوید یک موقع هایی، آن که خیلی پایین است می آید بالا، آن که خیلی بالا است می آید پایین، یعنی یک اتفاقاتی بلاخره می افتد، که باید آن مکنونات انسان ها در ایمان شان در تعبدشان در تسلیم شان نسبت به اهل بیت (ع) اینها اظهار بشود. خب این نکته چهارمی بود که عرض کردیم.

مجری:

خب جاج آقا این نکته چهارمی که فرمودید اگر بخواهیم مثل آن نکات قبلی یک تیتری برایش بگذاریم یا مثلاً در این بحث مان استفاده بکنیم من الآن کامل متوجه آن وجه، طبق آن مراحلی که آن سه گانه را فرمودید این چهارمی را من خودم دقیق متوجه نشدم.

استاد حجازی:

بله نقصان توضیح از بنده بود، که عنوانش می شود این که شیعه بداند که غیبت امام عصر برای او ضرر و زیانی ندارد، این گمان را نکند که غیبت باعث ضرر و خسران اواست، نه غیبت باعث برکت است برای شیعه و مؤمن

مجری:

یعنی اینکه ما الآن در زمان غیبت هستیم، ما نگران این نباشیم که در زمان غیبت هستیم و حالا هر کسی هر ندایی داد سریع فکر کنیم باید هر کسی هرجا هر ندایی بلند کرد و ادعای دروغین مطرح کرد سریع خودمان را به دام او نیاندازیم، فکر می کنم منظورتان این باشد.

استاد حجازی:

بله اگر مجموع روایات را تعبد داشته باشیم، و معرفت نسبت به وظایف مان داشته باشیم هیچ خوفی از دوران غیبت نداریم،

مجری:

خب این هیچ خوفی از دوران غیبت نداریم و دوران غیبت دورانی است که ما در آن امتحان می شویم و اتفاقات مختلفی برای ما می افتد، پس این هم دعا برای امر تعجیل ظهور منافات ندارد؟ یک کسی اگر این سؤال برایش پیش بیاید اگر اینقدر دوران ظهور خوب است البته که خودب منتهی امتحان شدن هم سخت است دیگر ما خیلی وقت ها می گوییم خدایا ما را یک آن هم به خودمان واگذار نکن ما را با امتحان های سخت امتحان نکن در ادعیه هم هست، پس این وجهش که اینقدر امر به ما شده بهترین دعا دعای فرج است و اینقدر تأکید شده که برای فرج دعا بکنید این را چطور می شود پاسخ داد.

استاد حجازی:

بله، ببینید چندتا نکته است، اینها را نباید باهم خلط بکنیم، یک نکته این است که ما یقیناً مطالبه ظهور حضرت و فرج حضرت را داریم آرزویمان این است که حضرت را ببنیم این درست است اما مطالبه ظهور حضرت و لقاء حضرت یقیناً هیچ شیرینی بالاتر از این نیست برای یک مؤمن که امامش را ببیند، «حتی أنظر فی وجه علی بن ابی طالب عباده» اصلاً من نگاه کنم امام را سؤال و جواب هیچ مسائل هیچ، همین که امام را ببینم هیچ لحظه ای شیرین تر از این نیست که انسان چهره امامش را ببیند اینها همه مطالبه ما است و برای این دعا می کنیم و برای قرب فرج تعجیل در فرج دعا می کنیم که خدای متعال امر فرج را تعجیل بیاندازد این را از خدا می خواهیم، این سر جای خودش اما این به این معنا نیست که اگر خدا اراده کرده است غیبت را برای من و خدا اراده کرده است که امر ظهور تأخیر بیافتد این برای من مؤمن چنین تصور شد، گمان بد به خدا داشته باشم ظن سوء به خدا داشته باشم، ظن بد به خدا داشته باشم، که این غیبت باعث شده است که من محروم بشوم، این غیبت باعث شده است که من در دام ذلالت ها و گمراهی ها بیافتم، نه اگر من متمسک باشم این غیبت برای من برکت است، گمان بد به خدا نداشته باشم که این غیبتی که خدا برای من مقدر کرده است این یک عذابی است برای شیعه، نه عذاب نیست برای شیعه اتفاقاً برکت است، من می خواهم فرج را اما آن که خدا تقدیر کرده است آن اتفاقاً برکت است برای مؤمن اگر من مؤمن باشم برای من برکت است، اگر کسی منافق و کافر است برای او خسران است، برای او عذاب است درست است، پس من وظیفه ام را بدانم وقتی وظیفه  ام را دانستم به وظیفه ام عمل کردم آن وقت یقین دارم که غیبت حضرت برای  من برکت است، حالا یک عبارتی برای همین سؤالی که فرمودید یک عبارتی باز در روایات داریم که دعایی است که حضرت می فرمایند، از ادعیه ای که برای دوران غیبت امام عصر می خوانیم در کمال دین هست، می رسد یک جایی که ظاهرش این است که در همان سامرا و سرداب مقدس حضرت، یکی از جاهایی که خوانده می شود این است، یک عبارتی دارد در جواب همین سؤال حضرت عالی جالب است، می فرماید که خدایا یک حالتی به من بده یک یقینی به من بده که به اینجا برسم

«وَ صَبِّرْنِي عَلَى ذَلِكَ»

یک صبری به من بده در دوران غیبت اما عصر، کامل در باره دوران غیبت است

«حَتّى لا احِبَّ»

خیلی عجیب است ببنید ما اینها را اگر فکرش را بکنیم گاهی وقت ها ممکن است ابتدأً اگر کسی بشنود ممکن است یک مقدار جا بخورد، بگوید چرا اما گر دقت بکنید می بینیم خیلی شیرین می شود،

«حَتّى لا احِبَّ تَعْجیلَ ما اَخَّرْتَ وَلا تَاْخیرَ ما عَجَّلْتَ»

خدایا به جایی برسم آن چیزی را که تو تأخیر انداختی من نخواهم تعجیل بیافتد، و آن چیزی را که تو تعجیل انداختی من نخواهم تأخیر بیافتد

«وَ لَا أَكْشِفَ عَمَّا سَتَرْتَهُ»

و نخواهم کشف بکنم آن چیزی که تو مخفی کردی

«وَ لَا أَبْحَثَ عَمَّا كَتَمْتَهُ»

نخواهم جست و جو بکنم در چیزی که تو کتمانش کردی

«وَ لَا أُنَازِعَكَ فِي تَدْبِيرِكَ»

در تدبیر تو نزاع نکنم

خیلی عجیب است این تسلیم است

«وَ لَا أَقُولَ لِمَ وَ كَيْفَ وَ مَا بَالُ وَلِيِّ أَمْرِ اللَّهِ لَا يَظْهَرُ»

نگویم چرا، کی کجا، پس کی می آید، چرا نیامد

«وَ قَدِ امْتَلَأَتِ الْأَرْضُ مِنَ الْجَوْرِ»

در حالی که زمین را هم همه جور گرفته

آقا همه زمین را جور گرفته، این همان شکوایی است که در همه چیز می گوییم، شکات نکنید شکوا نکنید، صبر، صبر در هر مصیبتی و تسلیم بودن آنجا هم هست دیگر، من نخواهم آن چیزی که تعجیل است، پس تعجیلی که من می گویم چیست؟ اللهم عجل ولیک الفرج، یعنی خدایا تو تعجیل بیانداز، مقدرات را کامل بکن تعجیل بیانداز امر ظهور حضرت را، اما آن چیزی که وقتی می دانم اراده تو تا الآن چیست؟ اراده تو تا الآن این است که ظهور محقق نشود اینجا نزاع نکنم با اراده الهی، اینجا تصور نکنم این اراده ای که خدا کرده است

مجری:

یک مرز خیلی باریکی است حاج آقا

استاد حجازی:

خیلی دقیق است، و سخت است، ادارک این که من چطور از یک طرف تسلیم باشم به اراده الهی در غیبت و از یک طرف ارده تعجیل هم می کنم، در همان روایت عمار که در «کافی» شریف هست، عمار آخرش این را می گوید به حضرت، حضرت اینقدر از محاسن غیبت امام می گویند، می گویند دوران غیبت چنین است و چنان است، و عمل شما شیعیان در دوران قابل قیاس با عمل هیچ کسی نیست، که عمار آخرش می گوید آقا پس ما دیگر اصلاً مطالبه ظهور امام نکنیم، می گوید خب اگر ما این همه فضل می بریم در اعمال مان عملی که ما انجام می دهیم هزار برابر عمل دیگرانی است که دیگران در زمان حضور امامشان انجام می دهند، ما دیگر چرا مطالبه  کنیم امام مان ظاهر بشود، بعد حضرت می گویند عمار آیا نمی خواهی که خدای متعال ظلم و جور را از جهان بر ببندد؟ آیا نمی خواهی که دیگران هم هدایت بشوند، آیا نمی  خواهی، فقط برای خودت نخواه، فقط نگاه به خودت نکن، ممکن است، از این نظر اگر باشد بله از این عینک خاص، عینک خاص اگر باشد بله، تو در دوران غیبت حتی بالاترین فضیلت ها را هم کسب می کنی بخاطر غیبت امام، اما آیا نمی خواهی دیگران به فیض برسند به فیض هدایت برسند با حضور امام، وقتی اما حاضر بشود خب باب هدایت دوباره باز می شود دیگر، این دوتا را باید باهم تفکیک بکینم، که من «اللهم عجل»، یعنی چه؟ یعنی تو تعجیل بیانداز، تو این امر و مقدرات را کامل کن امر فرج حضرت کامل بیافتد، اما اگر من «لا احِبَّ تَعْجیلَ ما اَخَّرْتَ» یعنی چه؟ یعنی اگر من بخواهم تعجیل بکنم چه می شود؟ همان «هلک المستعجلون» می شود، من می شوم مستعجل، وقتی شدم مستعجل اولین قدم چیست؟ می گویم چرا امر ظهور تأخیر افتاده، چرا خدا چنین و چنان کرده، اول شکایت می برم به خدا از مقام تسلیم خارج می شوم وقتی خارج شدم، اول انحراف شروع می شود، حالا وظیفه من است که بیایم یک کاری بکنم یک مقدماتی ار ایجاد بکنم که امام از پس پرده غیبت خارج بشود، این وظیفه من است می شوم مستعجل، می آیم کارهایی می کنم که وظیفه من نیست، استعجال می کنم، مؤخره استعجال نتیجه استعجال  می شود همین پیوستن به مدعیان دروغین، یکی می گوید من یمانی هستم، یکی می گوید من خراسانی هستم، یکی می گوید من حسنی هستم، یکی می گوید دارم تمهید ظهور حضرت را می کنم، همه اینها علتش چیست؟ علتش همان استعجال است، از تسلیم که خارج شده نمی داند، که حکمت غیبت چیست، دلیل غیبت چیست، بنا نیست که من نظام خلقت را بهم بریزم، من یک عبد هستم در دوران غیبت ولی یک وظایفی هم دارم.

مجری:

یک نکته ای می خواهم بگویم استاد این اصل شکایت کردن و اصل گله کردن از غیبت، بلاخره مادر ادعیه هم داریم در دعای افتتاح،

«اللّٰهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ فَقْدَ نَبِيِّنا صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَغَيْبَةَ وَ لِيِّنا»

اصل این، من همین دیروز پریروز با یکی از رفقا صحبت می کردم، این بیماری این ویروسی که جدید آمده خیلی نسبت به این قضیه استرس دارد، و یک زره روزگار به آن سخت شده، شکایت می کرد می گفت، چرا آقا نمی آید این هم بدبختی، این مرضی این مشکلات این وضعیت جامعه  و جهان، من فکر نمی کنم این مدل شکایت و این مدل خستگی از نبود امام زمان که ان شاء الله آقا بیاید و بالای سر مان باشد، البته الآن هم هست، درعصر ظهور منظورم است، این مدل فکر نمی کنم جزء آن مستعجلین باشند، درست است؟ اینگونه گله گذاری ها و این گونه اشتیاق به وجود امام زمان یک مرز خیلی باریکی است که ما باید بین این دوتا تمییز قایل بشویم ما از یک طرف به شدت مشتاق وجود حضرت حجت بن الحسن هستیم، و از یک طرف هم باید آن تسلیم و سلمی که باید داشته باشیم در مقابل امر الهی باید آن را هم رعایت بکنیم و به آن هم پیابند باشیم،

استاد حجازی:

بله ببنید ما، این را حالا در روایات دیگری هم داریم که شما هرچه می خواهید از امام بخواهید، از ما بخواهید، و مطالبه کنید از ما، او حجت خدا است، او واسطه فیض الهی است، لذا ما می خواهیم که در ذیل حکومت حضرت همه نعمات هم به ما برسد، و این بد نیست، که اینکه می رویم محضر امام رضا طلب حوائج دنوی می کنیم، بد نیست، امر کرده، خودشان برای اینکه امر کردند، بعضی ها می آیند می گویند مثلاً رفتی حالا این باز در پرانتز بگویم، مثلاً می گویند، فلان موقع فلان زمان فقط برای فلان مسئله دعا کنید، هیچ حاجت دنوی نخواهید، یا مثلاً نذر بکنید این دفعه رفتم کربلا یا مشهد فقط این دعا را بکنم، خب چرا فقط این دعا، بله در رأس حاجاتت این است اما خودشان امر کردند دعا کنید، همه چیز را از ما بخواهید، نمک طعام تان را از ما بخواهید، همه چیز را از ما بخواهید، چرا حذف می کنید که فقط این را بخواهید، این یک چیز و حرف های من در آوردی است؛ اینکه من نعمت ها را می خواهم به واسطه حضور امام و ظهور امام این چیز بدی نیست و استعجال نیست، عرض کردم ما را به سمت استعجال می کشاند، اگر تسلیم نباشم من به سمت استعجال کشیده می شود نه اینکه خود این استعجال باشد بعد می شود «هلک المستعجلون» این استعجال من را هلاک می کند باعث می شود در همین دام مدعیان دروغین بیافتم، در دام رایات متشابه ای می افتم که هر رایتی بلند می شود.

مجری:

یا مثلاً حاج آقا از یک طرف دیگر ممکن است آدم به این وادی بیافتد که بگوید من اصلاً هیچ کاری به جامعه و درو برم ندارم، نه امر به معروف می کنم و نه نهی از منکر می کنم، نه یک فعالیت اجتماعی مفیدی می کنم، من فقط منتظرم و برای خودم دعا می کنم، یعنی این هم می شود از یک طرف، دیگر افتادن، به اسم اینکه در این دوران هیچ کاری نباید بکنیم و فقط باید منتظر باشیم، از هم فعالیت ها آدم دست بکشد بگوید من فقط صرفاً منتظرم و دعا می کنم.

استاد حجازی:

نه آن اصلاً یک بحث دیگری است آن خودش جزو وظایف شیعه است، همین کاری که علمای شیعه 1400 سال – 1200 سال انجام دادند، از کلینی و صدوق و علامه حلی و مجلسی ها جهاد عملی کردند، جهادهای مختلفی کردند، آمدند نشر فضائل اهل بیت کردند دفاع از حریم اهل بیت کردند، نشر امر اهل بیت کردند، این یک یک بحث دیگر است، این هم خودش جزو وظایف شیعه در دوران غیبت است، ای یقینی است، که ما وظایفی داریم باید به وظایف خودمان عمل بکنیم، بحث مان در استعجال این است، که برگردیم به همان عبارت دعای افتتاح

« اللّٰهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ»

من از تو شکایت نمی کنم من شکایت می برم به نزد تو، تو داور هستی، تو قاضی هستی، من شکایت می آورم در نزد تو یعنی چه؟ یعنی خدایا من را از  وضعیت خسته شدم، من این را «نشکو إلیک» که فقدان نبی، فقدان حجت من دوست ندارم این حالت را

«فَقْدَ نَبِيِّنا صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَغَيْبَةَ»

من این حالت را دوست ندارم، اما این چینین نیست که از تو هم شکایت بکنم، از آن اراده ای که تو کردی شکایت بکنم من خودم بعنوان یک مؤمن دوست دارم امام را ببینم، عرض کردم همان روایت عمار، که حضرت امام صادق به عمار گفتند که تو درست است فضائلی داری، اما بعنوان یک مؤمن نمی خواهی حکومت عدل جهانی ایجاد بشود؟ بعنوان یک مؤمن نمی خواهی امامت را ببینی؟ بعنوان یک مؤمن نمی  خواهی که دیگران هدایت بشوند باب هدایت دو مرتبه باز بشود، اینجا می گوییم خدا یا من بعنوان یک مؤمن اینها را از تو می خواهم، آرزوی من است، لذا شب و روز هم دعا می کنم دعای برای فرج حضرت می کنم، دعای دائم ما این است، اولین دعای ما این است، اما نکته اش این است که شکایت، تسلیم هم هستم، در عین اینکه از خدا می خواهم تسلیم هم هستم، مثل همان بیماری که شم می فرمایید که یک کسی که العیاذ بالله خدا همه ما و شیعیان امیرالمؤمنین را حفظ بکند از این بلایا، که اگر یک بیماری بر شخص عارض شد از یک طرف از خدا شفا می خواهد، خدیا من این حالت را دوست ندارم، مثل صوفیه و مثل خیلی های دیگر نیستیم که بگوییم، این هم برای ما همه اش خوب است نه در ادعیه، عافیت چقدر در ادعیه ما داریم، دعای برای عافیت می کنند ائمه طاهرین (ع)، برای عافیتش دعا می کند خدایا من شفایم را از تو می خواهم اما تسلیم هم هستم، شکایت نمی کنم بخاطر این بیماری، می دانم اگر بیماری به سراغ من آمده این بیماری برای من یک قربی است، یک ترفیع درجه ای است یک امتحانی است این بیماری برای من که اگر صبر کردم بر این بیماری درجاتی به من می دهی که بدون این بیماری نمی دادی، این عین روایت است در همین بلایا، خیلی این روایات را داریم که این بلایا برای مؤمن خودش خیر است، چرا؟ چون باعث می شود ترفیع درجه مؤمن با این بلایا است، صبر بر این بلایا است، این هم همینطوری است، من شکایت نمی کنم اما در عین حال می خواهم مرتفع شدن این بلا را، این حجاب را دوست دارم برطرف بشود، اما بدانم تسلیم باشم و بدانم اگر خدا اراده کرده برای من بد من را نخواسته، شر برای من نخواسته عذاب بر مؤمن جاری نکرده، این عذاب برای منافق است نه برای مؤمنین، غیبت عذابی است برای منافقین نه برای مؤمنین.

مجری:

خیلی ممنون ان شاء الله که با ظهور حضرت حجت بن الحسن همه ما به عافیت حقیقی و دائمی برسیم.

حاج آقا مطالبی که فرمودید تا الآن هم روایات اهل بیت بود راجع به وظایف شیعه در عصر غیبت، یعنی این برداشت ها را می شد از روایات اهل بیت (ع) کرد، بلاخره در زمان خود اهل بیت، همان تیتر اولی که فرمودید، «تمسک بالأمر الأول» در زمان خود اهل بیت هم بودند مدعیان و شبهه مدعیانی که در مقابل اهل بیت حالا بعنوان خلیفه یا بعنوان هر کسی مثل مسیلمه کذاب که حتی بعد از شهادت حضرت رسول بوده، نحوه برخود ائمه (ع) با این مدعیان چگونه بوده.

استاد حجازی:

ببینید یکی از نکته هایی که خیلی می توانیم روی آن بحث بکنیم و دقت بکنیم همین است که ما در دوران غیبت باید، اگر بخواهیم تیتر برایش قرار بدهیم مثل همان تیترهای گذشته بعنوان تیتر پنجم عنوان پنجم، در دوران غیبت باید برائت از دشمنان فعلی و حاضر ائمه طاهرین (ع) هم داشته باشیم، به سبک و به چه نحو؟ به همان سبکی که ائمه برخورد می کردند با مدعیان دروغین در زمان خودشان، این نکته خیلی مهم است حالا من یک اشاره ای هم دارم بخاطر این جلسه ای که چند شب قبل با حاج آقای قزوینی و اساتید دیگر ، آقای شهبازیان و آقای سیستانی و آقای هوشیار و آقای شریفی بود که، خب ما نشستیم و کیک پایان ادعاهای احمد بصری را هم ایشان با چاقو برش دادند و عنوانی بود یعنی یک اظهار برائتی بود، این مجلس مجلس برائت و تبری بود از حمد اسماعیل و پایان خط بطلانی برای همیشه بر ادعای مناظره این فرقه که ما وقتی مناظره می کردیم یا اساتید دیگر هر روز یک بهانه ای می آوردن، نامه می نوشتند می گفتند نه شما این چنین و آن چنان، با اینکه حاج آقای قزوینی از مدتها پیش از سالیان قبل دعوت به مناظره را پذیرفته بودند اما این دفعه خودشان پیش قدم شدند، پیش دستی کردند، دو مرتبه نامه نوشتند به شخص احمد و رسماً فرار کردند حاظر نشدند به مناظره و پروند جریان احمد بصری از این جهت از لحاظ علمی بسته شده، یعنی ما اعلان کردیم  و اثبات کردیم که این فرقه در مباحث علمی توان و قدرت و جرعت مناظره را ندارد، همه ما آقایانی که هستند همه ما مناظراتی داشتیم قبلاً، ولی حالا این بعنوان این بود که چون خود احمد اسماعیل حاج آقای قزوینی را دعوت کرده بود در نامه ای که سالیان قبل ناظم العقیلی داده بود رسماً از طرف مکتب احمد و شخص احمد

مجری:

آن موقع هم حاج آقای قزوین پذیرفته بودند

استاد حجازی:

بله ایشان بارها در شبکه اعلام کردند همان موقع، که ما در شبکه هستیم

مجری:

این را از این جهت پرسیدم چون ممکن است این شائبه پیش بیاید که آن موقع حاج آقای قزوینی نپذیرفتند،

استاد حجازی:

بله همان موقع پذیرفتند ایشان و البته بقول یکی از رفقا حتی اگر فرض کنیم که حاج آقای قزوینی پیش قدم شده باشند به مناظره، باز هم اینها بهانه ای برای فرار ناید داشته باشند، به هر حال می خواهیم بگوییم، که این مجلس اتفاقی که افتاد یک برائت بود، حالا ممکن است یکی بگوید این چه مجلسی بود، یعنی عنوانش چه بود، ما می  گوییم این تبری بود بت شکنی بود چرا؟ چون ما در سیره ائمه طاهرین (ع) دقیقاً همین بت شکنی را می بینیم، ما سعی مان این است که قدمی جا پای قدم ائمه بگذاریم یک شباهتی به آنها ان شاء الله داشته باشیم در عمل مان.

در سیره ائمه طاهرین مدعیان فراوانی در زمان ائمه بودند، بخشی از اینها مخالفین بودند، آنها یک ادعای خلافت کردند، ادعای وصایت کردند، و غصب خلافت و جایگاه خلافت کردند، آن جدا، آنها مخالف بودند، ک هیچ از دایره مذهب ائمه کلاً خارج بودند، یک بخشی از این مدعیان، مدعیان درون مذهبی بودند، یعنی مدعیانی که مثلاً شما فرمودید مسیلمه کذاب، برون مذهبی بود، یعنی ادعای نوبت کرده بود، اما بخشی از آنها درون مذهبی بودند، یعنی به ظاهر شیعه بودند ابتداء اما بعد آمدند ادعاهای خودشان را مطرح کردند و مدعی مقاماتی شدند، من اگر بخواهم مثلا بزنم خیلی مفصل است مثلاً فرض بفرمایید در زمان امام صادق (ع) ابوالخطاب بود که از مدعیان دروغین بود آمد ادعاهایی را مطرح کرد اول قائل به اباحگری شد، بعد قائل به ربوبیت و الوهیت ائمه طاهرین (ع) شد، حالا ادعاهای مختلفی ک مطرح کرد، مفصل در کتب رجالی ما، روایاتش از ائمه، روایات لعنی که برای ابو الخطاب آوردند، یا مغیرة بن سیعد که از همین دار و دسته بود، هر کدام از اینها را بخواهم وارد بشوم یک دریایی است، کتاب ها در باره هر کدام از اینها نوشته شده

مجری:

این دوتا در زمان کدام یک از  ائمه بودند

استاد حجازی:

اما صادق (ع)، خب ابو الخطاب ادعا می کرد که من صاحب سر حضرت هستم، اول با ادعای صاحب سر بودن آمد جلو، بعد در زمان باقی ائمه باز این مدعیان بودن که باز فتنه فتحیه و واقفیه و اسماعیله و اینها ایجاد شد و ائمه صریحاً اعلان برائت کردند شیعیان شان را بر حذر دانستند از پیوستن به اینها صریحاً، و بعد می رسد به افراد دیگری مثل زمان امام جواد و امام هادی و امام عسکری که مقدمه، دوران غیبت بود، مثل علی بن محمد بن حسکه قم، که خب این شخص اتباعی هم داشت مثل حسن بن محمد بن ابن بابای قمی، که معروف بود به ابن بابا، اینها هر کدام اتباعی برای خودشان داشتند و از سران غلات بودند، همه اینها، فرقه هایی از فرق غلات را اینها ایجاد کردند، خود ابوالخطاب فرقه ای از مهم ترین فرقه غلات را پایه گذاری کرد ، و بعد اینها هم تابع ابوالخطاب بودن، یعنی بعضی از روایات مجعولی که از خطابیه رسیده بود را اینها باز نقل می  کردند، و بعد می رسد به امثال محمد بن نصیر نمیری، که نصریه امروز هم هستند، غلات نصیریه در شامات و سوریه و اینها بعضی هایشان سکونت دارند، از فرق باطنیه هستند،

مجری:

جعفر کذاب هم جزو همین طیف دسته بندی می شود یا او دوباره مثلاً بیرون از دایره و بیرون از مذهب شمرده می شود.

استاد حجازی:

نه جزو افراد درون مذهبی به حساب می آید چون مدعی امامت بود، اما خوب جعفر کذاب بخاطر اینکه فرقه اش ادامه پیدا نکرد، یعنی اتباعش تا یک مدتی بودند، مرحوم شیخ طوسی هم در الغیبه می آورد، فرقی که بودند، چه قبل از بیعت، چه بعد از غیبت

مجری:

ولی پا نگرفت

استاد حجازی:

پا نگرفت بله، تا یک مدتی تقریباً تا 50 -60 سال اتباعی داشت ولی دیگر منقرض شد، خود شیخ هم تصریح می کند «انقرضوا به حمد الله» خیلی از این فرقه ها منقرض شدند، که حضرت می فرماید «سبیله سبیل اخوة یوسف» حضرت می فرماید که مسیر جعفر امام عصر در توقیعش می فرماید مسیر جعفر مسیر برادران یوسف بود، می خواهیم بگوییم که می رسد به محمد بن نصیر نمیری که یک شخصیتی بود که از سران غلات بود و بسیار فتنه ایجاد کرد در شیعه و بخشی از شیعه را، در زمان خودش به گمراهی برد، البته این از زمان امام جواد و امام هادی شروع شد، ادعاهای غالیانه اش، و بعد اصل ادعاهایش در زمان غیبت، در زمان امام عسکری و غیبت بود، و باز ابن ابی العزاقر که از روایت حدیث بود صاحب کتاب بود که معروف است به شلمغانی هم هست، او هم باز مدعی شد در زمان امام عسکری بود و باز در زمان غیبت صغری مدعی شد، و منصور حلاج باز.

مجری:

اینها همه مدعی، اول معمولاً ادعای نیابت می کنند یا ادعای صاحب سری می کنند، بعد تبدیل می شود به ادعای بزرگتر دیگر، ببنید بعضی هایشان برای خودشان ادعایی نکردند، ادعاهای دروغین را برای ائمه می کردند، یعنی قائل به الوهیت و ربوبیت ائمه می شدند، بعضی هایشان برای خودشان ادعا می کردند، مثل محمد نوسع ادعا می کرد که باب امام عصر است، یا شلمغانی همینطور ادعا می کرد که باب حضرت است، و نماینده حضرت است، منصور حلاج همینطوری، منصور حلاج هم از ادعای بابیت و اینها می کرد هم از آن طرف ادعای الوهیت می کرد و قائل به تناسخ بود، یعنی توقیعاتی که هست و ادعاهایی که برایش نقل شده ادعاهای تناسخی و اباحیگری بود، قائل به تناسخ بود، و بعضی از اینها باز قائل به تناسخ بودند، بعضی هایشان سحر داشتند، با سحر حتی جذب می کردند، که حالا بحث سحر مثلاً خودش بحث مفصلی است که در مدعیان دروغین از جمله همین احمد اسماعیل، حالا یک بحث مفصلی است من نمی خواهم اصلاً واردش بشوم که اینها به شدت از سحر استفاده دارند می کنند الآن، و سابقه اش در مدعیان دروغین است در روایات هم هست ، چقدر روایات در باب سحر درایم که اینها با شیاطین همگام هستند و علومی را از شیاطین اخذ می کنند و از سحر استفاده می کنند، ما شواهدی را حتی در همین فرقه احمد اسماعیل شواهدی در استفاده از سحر داشتیم، مثلاً حالا اشاره می خواهم بکنم، همین ستاره شش ضلعی که درونش اسمائی را می نویسند و اینها را باید همراه خودشان داشته باشند، این یک تلسمی است، و این را از بعضی از اینها اگر جدا بکنی اصلاً حالشان بد می شود و باید بالای خانه شان باشد.

مجری:

نه همین شروع کاری که معمولاً با خواب دیدن اینها اتفاق می افتد که اصلاً

استاد حجازی:

بله خود اینها اصلاً تسلماتی است ادعیه ای را بعضی وقت ها می دهند که اینها خود جعل دعا یک تلسم می تواند باشد و یک بابی می تواند باشد برای نفوذ  شیطان و اجنه و خودش می تواند بعداً منجر به دیدن رؤیاهای شیطانی و اینها بشود، من می خواستم مثال عرض بکنم برای مقابله ائمه (ع)، ما شخصی را داریم در زمان امام هادی(ع) و امام جواد(ع) به نام فارس بن حاتم بن ماهویه قزوینی، این شخص اول یک وکالتی را در آن دستگاه وکالت ائمه یک وکالتی را داشت، بعد آمد شروع کرد ادعاهایی را مطرح کردن اموال را غصب کرد و بعد شروع کرد ادعاهای دروغین را مطرح کردن برای خود، و ادعای سر کرد، ادعای الوهیت برای ائمه کرد، و غیره و غیره، نکته اینجا است، ائمه طاهرین خصوصاً امام هادی، چهار قدم برداشتند برای اینکه این شخص را متروج کنند و مقابله با این شخص، قدم اول حضرت اتمام حجت بود، حضرت اول که خبر انحرافش به او رسید و ادعا کردنش رسید حضرت به شخصی از نمایندگان شان گفتند برو با او اتمام حجت کن، افاقه نکرد، به گمراهی اش ادامه داد، قدم دوم امام هادی اعلان برائت بود از این فارس بن حاتم و خودشان و شیعیان شان را امر کردن به برائت، یعنی حضرت صریحاً اعلان برائت کردن، ببینید چقدر عبارت امام هادی تند است، حضرت می فرمایند که، حالا نامه نگاری می شود و شخصی که نقل نامه می کند

«کتب الی: الجبلی یذکر أنه وجه بأشیاء علی یدی فارس الخائن، لعنه الله متقدمة و متجددة»

این حرف امام است حضرت می فرمایند که حضرت می فرمایند که خدا لعنت کند فارس بن حاتم را

«متقدمة و متجددة، لها قدر، فأعلمناه أنه لم یصل الینا أصلا، و أمرناه أن لا یوصل الی الملعون شیئا أبدا»

امر کردیم که کسی هم دیگر پول و اموالی پیش این نبرد،

بعد اینجا حضرت می فرماید که

«لعنه الله، و ضاعف علیه العذاب»

حضرت لعن می کنند خدا عذابش را زیاد بکند

«فما أعظم ما اجتری علی الله عزوجل»

چقدر جرعت کرده، چقدر دروغ به خدا بسته

«و علینا»

چقدر جرعت کرده و دروغ می بندد به ما اهل بیت

«و اختیان أموال موالینا»

اموال ما را دارد غصب می کند

«و کفی به معاقبا و منتقما، فأشهر فعل فارس فی أصحابنا الجبلیین و غیرهم من موالینا»

و این لعنی که من کردم ، حضرت به نماینده شان می فرمایند که لعنی که من کردم را به دوستان خود و به شیعیان ما برسان که آنها هم لعن کنند، پس حضرت اعلان برائت کردند؛ قدم سومی که حضرت برمی دارند باز روایت های دیگری هم هست، به افراد دیگر، قدم سوم این بود حضرت اعلام کرد دید افاقه نکرد، حضرت اعلام کردن که او مهدور الدم است، مقابله با مدعی دروغین شیعه هم بوده، نماینده در دستگاه وکالت حضرت بوده، حضرت اعلام کرد مهدور الدم است، ببینید حضرت نامه نوشتند،

«ابوالحسن العسکری علیه‌السلام»

«أمر بقتل فارس بن حاتم القزوینی»

امر کرد به قتلش

«و ضمن لمن قتله الجنة»

و حضرت فرمود هر کس بکشدش من ضامنش هستم برای جنت

رجال الكشي - اختيار معرفة الرجال (مع تعليقات مير داماد الأسترآبادي) ؛ ج‏2 ؛ ص807

این سیره ائمه بوده، حالا نمی خواهیم بحث را بگویم الآن ما می خواهیم این کار را بکنیم نگویند شما می خواهی قتل کنی، منظورم این است که برائت از وظایف ما این است که صریحاً اعلام موضع بکنیم برائت بجوییم از کسانی که آمدند در مقابل فرامین اهل بیت دکان و دستگاهی باز کردند، و ادعاهایی را مطرح کردند مثل همین ها، خب حالا از این می روی بالاتر ببینید حضرت چکار می کنند، قدم چهارم که حضرت برداشتند این بود، حضرت فرمودند که: از جنید، یک شخصی بوده از اصحاب حضرت بوده

«أرسل إلي أبو الحسن العسكري عليه السّلام‏»

امام عسکری فرستادند پیش من کسی را

« يأمرني بقتل فارس بن حاتم القزويني لعنه اللّه»

کسی را فرستادند پیش من حضرت فرمودند برو به جنید بگو برو فارس بن حاتم را بکشد

حضرت کسی را مأمور کردند برای قتل یک مدعی دروغین، جنید می گوید:

«فقلت: لا حتى أسمعه منه‏»

جنید می گوید نه تا از خود امام عسکری نشنوم عمل نمی کنم(بحث قتل است)

مردت شده دیگر مهدور الدم است، حضرت دارند حکم ارتدادش را صادر می کنند، نه مثل حکم اول که هر کس بکشد من ضامن جنت هستم، اینجا دیگر حضرت کسی را مأمور می کند.

مجری:

یعنی نشان می دهد در این سیری که از اتمام حجت و برائت و اینها بوده او کماکان ادامه می داده به آن رویه خودش

استاد حجازی:

بله، بعد می گوید رفتم محضر حضرت

«فدعاني فصرت اليه فقال: آمرك بقتل فارس بن حاتم»

خود حضرت به من گفت برو بکش

«فناولني دراهم من عنده‏»

خود حضرت یک پولی به من دادند

فرمودند برو با اینها یک سلاحی بخر، می گوید رفتم سلاحی خریدم، حضرت فرمود سلاحی بخر بیاور به من نشان بده، رفتم خریدم آوردم نشان حضرت دادم گفت نه این خوب نیست، برو عوض کن یک چیز دیگر بخر، با پول خود امام هادی، می گوید، رفتم، می گوید حضرت قربتاً الله حضرت کسی را می کشد، امام معصوم اصلاً نمی خواهد برود، حالا حضرت دارن پولش را هم می دهند خودشان، خب می فرماید که رفتم

«و أخذت مكانه ساطورا»

یک ساطوری را گرفتم

به جای آن سیفی که گرفته بودم یک ساطور خوبی را گرفتم و حضرت فرمودند این خوب است برو، می گوید این فارس بن حاتم را پیدا کردم وقتی آمد در در کوچه ای و از جایی خارج شد،

«فضربته على رأسه‏»

زدم و کشتمش

«فصرعته و ثنيت عليه فسقط ميتا»

کشتمش، مرتد است، یک مرتدی یک کسی که مدعی دروغینی است در مقابل ائمه (ع) حضرت با این صراحت جلویش استادند وبعد هم کسی را گذاشتند که برو بکش او را، این شدت مقابله ائمه با مدعیان دروغین، باز این را تأکید می کنم ما نمی خواهیم بگوییم که ما در این مقام هستیم، می خواهیم بگویم برائت، اگر بخواهیم تمسک به سیره اهل بیت (ع) بکنیم باید خیلی سفت و سخت باشیم، اینطوری نیست که بگوییم مهم نیست حالا یکی آمده یک حرفی زده رهایش کن

مجری:

ما مثلاً اگر بگوییم دو مرتبه اش در اختیار امام معصوم است فقط، یکی آن حکم دادن و یکی هم اجرای حکم، دو مرتبه  اولی که اتمام حجت و اعلام برائت که ما  در توان مان هست، و آن را انجام می دهیم.

استاد حجازی:

این یقینیات است، حالا اگر بحث فقهی جریان پیدا بکند که دیگر جدا، کار به مصداق ندارم حالا باز کسی نگوید فلان شخص را شما دارید، بحث فقهی اگر جاری بشود مثل بحث فقهی که علی محمد باب کردند دیگر، فقها فتوا دادن که او مرتد است حکم مرتد مشخص است دیگر واجب القتل است؛ خب و این کار را کردند حضرت، یعنی می خواهم بگویم در آن جهت فقهی اش هم حتی از جهت فقهی فقها ارتداد ثابت بشود و اینها فتوا بدهند، حالا با موازین خودش بحث ثابت است، می گوید من کشتمش، و بعد هم

«و وقعت الضجة»

یک ضجه ای شد

سر و صدایی شد مردم جمع شدند، می گوید من آن ساطور را انداختم چون کسی نبود، ساطور را انداختم ساطور غیب شد، حالا این از همان معجزه امام هادی (ع) بوده می گوید آمدند و نگاه کردند و دیدن فقط من هستم اما آلت قتاله ای نبوده فقط اولین نفرم، هر چی گشتند دیدند نبوده خب گفتند من هم مثل آنها بلاخره من هم آمدم بالای سر جنازه، اثری پیدا نکردند من هم راهم را گرفتم و رفتم، این را جنید می گوید،

«و لم ير أثر الساطور بعد ذلك‏»

هیچ کس هم ساطور را پیدا نکرد که چه شد و کجا رفت

به هر حال عرض ما این است می خواهیم بگوییم که برائت از مدعیان دروغین، شبیه همین را اهل بیت (ع) به ما هم دستور دادند، که شما هم همین کار را بکنید؛ این برائت از مدعیان دروغین در مورد خود امام عصر هم جاری است، گفتیم در زمان ائمه طاهرین امام هادی خود امام عصر هم همین کار را انجام می دهند، مثلاً در روایت داریم که می فرماید که حضرت از امیرالمؤمنان  (ع) هست می فرماید که وقتی امام عصر قیام می فرماید

«يقدم سبعين رجلا يكذبون على اللّه و على رسوله صلى اللّه عليه و آله و سلم»

حضرت اولین کاری که می کنند 70 تا کذاب را که دروغ بر خدا و پیغمبر بستند اینها را می آورد و آنها را

«فيقتلهم، ثمّ يجمعهم اللّه على أمر واحد»

حضرت اینها را به قتل می رساند

مدعیان دروغین، دروغ بر خدا و پیغمبر بستند، ادعاهای دروغ کردند بلاخره، رؤس کفر و ذلالت هستند در زمان حضرت، حضرت این چینین برائتشان را نشان می دهند و عملی می کنند، و حالا اصحاب حضرت، حالا برای اینکه بفهمیم این سبعون رجلاً چه کسانی هستند، حضرت در جای دیگری در «الغیبه نعمانی» امام صادق می فرماید که

«لَا يَقُومُ الْقَائِمُ حَتَّى يَقُومَ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا كُلُّهُ يُجْمِعُ عَلَى قَوْلِ أَنَّهُمْ قَدْ رَأَوْهُ فَيُكَذِّبُهُمْ»

حضرت وقتی می آید دوازده نفر را می آورد که آنها را حضرت می کشد، ادعای این دوازده نفر چیست؟ ادعایشان این است که

«أَنَّهُمْ قَدْ رَأَوْه‏»

ادعای ملاقات با حضرت دارند

یعنی از مدعیان ارتباط با حضرت هستند، و با آنها مقابله می کند، یعنی اولین قدمی که حضرت برمی دارد اتفاقاً با مدعیان ملاقات و لقاء حضرت است، آنهایی که ادعای ملاقات دارند از طرف حضرت، دقت فرمودید.

مجری:

آن وقت یک سؤالی پیش می آید طبق روایت اینها کسانی هستند که آن موقع زنده هستند یا دوباره موقع ظهور زنده می شوند؟ به امر الهی

استاد حجازی:

نه بحث رجعت یک بحث دیگری است اینها ظاهراً همان افرادی هستند که در همان عصر ابتدای قیام حضرت از رؤس ضلالة در عصر خود حضرت هستند،

مجری:

یعنی در آن وقت زندگی می کنند،

استاد حجازی:

بله زندگی می کنند، و این حدیث آخر من، باز روایت دیگری است این وظیفه ما را نشان می دهد، راوی می گوید نامه نوشتم به امام ابوالحسن موسی، که ما وظیفه مان در مقابل این واقفی ها چیست، یک سری از دوستان ما بودند، شیعه بودند، فامیل های ما بودند اینها رفتند واقفی شدند، شیعه شما بودند چکار کنیم با اینها، ببنید حضرت چکار کرد، حالا این حداقل وظیفه ما هست دیگر، حضرت فرمودند که

«أتوالاهم [أَتَوَلاَّهُمْ] أَمْ أَتَبَرَّأُ مِنْهُمْ فَكَتَبَ علیه»

من دوست شان داشته باشم یا از آنها برائت بجویم،

حضرت به من نامه نوشت

«فَكَتَبَ علیه أَ تَتَرَحَّمُ عَلَى عَمِّكَ»

ترحم بر عمویت نکن

عمویش هست رحمش است، حالا جالب است که این راوی اصلاً نمی دانسته عمویش جزو واقفی ها هست، حضرت اینجا متوجهش می کند

«لاَ رَحِمَ اَللَّهُ عَمَّكَ»

خدا رحمتش نکند

«وَ تَبَرَّأْ مِنْهُ»

از او تبری بجو

«أَنَا إِلَى اَللَّهِ مِنْهُمْ بَرِيءٌ»

من از اینها بری هستم،

«فَلاَ تتوالاهم»

با آنها دوستی نکن

اصلاً رفت و آمد نکن

«وَ لاَ تَعُدْ مَرْضَاهُمْ»

مریض شدند نرو سر به آنها بزن

«وَ لاَ تَشْهَدْ جَنَائِزَهُمْ»

تشیع جنازه شان هم حاضر نشو

«وَ لاٰ تُصَلِّ عَلىٰ أَحَدٍ مِنْهُمْ مٰاتَ أَبَداً»

این برای چه هست، برای منافقین است، آیه قرآن است، که خدا امر کرد یا رسول الله

«وَ لاٰ تُصَلِّ عَلىٰ أَحَدٍ مِنْهُمْ مٰاتَ أَبَداً»

اصلاً اینها منافق هستند، اجازه نداری بر آنها نماز بخوانی، ببنید چه می فرماید حضرت، این وظیفه ما در دوران غیبت در مقابل این افرادی است که این چنین دین را به گمراهی بردند، حالا بله ما نمی گوییم اتباع اینها، بعضی هایشان جاهل هستند بی سواد هستد، اینها را انسان باید با ملاطفت باملایمت بحث علمی اینها را مرتفع بکند، اما آن کسی که می داند آگاهانه فهیمده.

مجری:

در واقع رؤسشان

استاد حجازی:

بله، بعد حضرت ادامه می دهد این نکته اش هم جالب است

«سَوَاءٌ»

چه کسانی؟

«مَنْ جَحَدَ إِمَاماً مِنَ اَللَّهِ أَوْ زَادَ إِمَاماً لَيْسَتْ إِمَامَتُهُ مِنَ اَللَّهِ»

چه کسی یک امامی که امام هست را جحود بکند انکار کند یا یک کسی که یک امامی اضافه بکند

که

«لَيْسَتْ إِمَامَتُهُ مِنَ اَللَّهِ»

مجری:

یعنی دقیقاً برمی گردد به همان حدیثی که ائمه «عندی اثنی عشر إماماً لا یزیدون ولا ینقصون»

استاد حجازی:

«وَ اَلزَّائِدَ فِينَا كَالنَّاقِصِ»

کسی که یک دانه به ما اضافه بکند مثل کسی است که از ما کم کرده

فرقی نمی کند کسی که 13 تا امام بشود مثل کسی است که شده یک امامی فرقی نمی کند

مجری:

خیلی ممنون و متشکر حاج آقا فرصت کمی داریم از برنامه مان امشب، سؤال کردند آیا توبه کردن بعد از ظهور حضرت امام زمان (عج) امکان پذیر است و مورد قبول واقع می  شود؟ اگر امکانش نیست چرا؟

استاد حجازی:

طبق روایات، یک روایت درایم که بحث سندش و اینها را کاری نداریم، یک روایت داریم که فقط چهل روز قبل از قیامت باب توبه بسته می شود بخاطر اینکه حجتی هم بر روی زمین نیست، و غیر از این  ما جای دیگر نداریم که باب توبه بر روی افرادی بسته می شود مگر افرادی که خودشان نمی خواهند جحود می کنند و در روایت در دوران ظهور حضرت هم داریم که افرادی توبه می کنند یعنی صریحاً در روایت داریم مثلاً افرادی می  آیند اول جلوی حضرت می ایستند، بعد توبه می کنند،

مجری:

اینها توبه شان پذیرفته می شود

استاد حجازی:

بله بعد می آیند ملحق به آن لشکر عظیم حضرت می شوند،

مجری:

پس تا قبل از قیامت ما منعی برای پذیرش توبه نداریم،

استاد حجازی:

نه نداریم، حتی درایم که خیلی از کسانی که در ادیان دیگر هستند، مسیحی ها و یهودی ها همه اینها وارد می شوند مؤمن می شوند وقتی عدل حضرت را می بینند، وارد در عقیده حضرت می شوند.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، خسته نباشید، خیلی ممنون که بیننده این برنامه مهدی یار بودید، امیدوارم که هفته های آینده هم این برنامه را دنبال کنید، اگر علاقه مند هستید که قسمت های قبلی و مباحثی که در هفته های گذشته در برنامه مهدی یار مطرح شده را ببنید، پیرامون وظایف منتظران در عصر ظهور و همچنین، مقابله با مدعیان دروغین من جمله احمد اسماعیل بصری می توانید به آرشیو سایت حضرت ولیعصر (عج) مراجع بکنید و باقی مباحث را در آنجا ببنید و ان شاء الله استفاده کنید،خیلی ممنون و متشکر.

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 


  
  • علی

    6 اسفند 1399 - ساعت 03:57

    سلام. نام استاد رو اشتباه نوشتید! استاد حجازی
    پاسخ نظر:

     سلام علیکم
    تشکر 
    اصلاح شد
    روابط عمومی شبکه حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف

    0 0

مهدی یار>

شبکه ولی عصر مهدی یار حجت الاسلام حجازی