شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
عصر ایمان حجت الاسلام و المسلمین عباسی

قسمت بیست و پنجم برنامه عصر ایمان با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین عباسی


بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ :2 اسفند 1399

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب و احترام خدمت همۀشما بینندگان عزیز و محترم شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج) خدا را شاکر هستیم که بار دیگر به ما توفیق داد در برنامه عصر ایمان در خدمت همۀشما بینندگان عزیز و محترم باشیم، این برنامه هم مثل سایر برنامه  های عصر ایمان در خدمت استاد و کارشناس محترم برنامه حاج آقای عباسی هستیم از ایشان خواهش می کنم سلامی خدمت شما داشته باشند در ادامه برنامه در خدمت شما بینندگان عزیز و استاد و کارشناس محترم برنامه خواهم بود، حاج آقا سلام علیکم و رحمة الله خیلی خوش آمدید بفرمایید.

استاد عباسی:

سلام علیکم و رحمة الله،بنده هم عرض سلام و ادب واحترام دارم محضر بینندگان عزیز و گرامی شبکه جهانی حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداء) همینطور عرض تبریک دارم به مناسبت اعیاد ماه رجب فردا شب که شب میلاد با سعادت امام جواد (ع) هست دوردانه مولا و ولی نعمت ماه آقا علی بن موسی الرضا (ع) و همینطور چند روز آینده در همینن هفته میلاد با سعادت مولی الموحدین یعسوب الدین امیرالمؤمین (صلوات الله و سلامه علیه) و عرض می کنم نسبت به خودم إن شاءالله بینندگان عزیز که خدا إن شاءالله به ما توفیق بدهد بتوانیم از فیوضات این ماه عزیز ماه پُر نور و برکت و ایام میلاد با سعادت اهل بیت(ع) ماه امیرالمؤمنین استفاده لازم را إن شاءالله ببریم.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، در جریان هستید که در برنامه عصر ایمان در چند برنامه گذشته اختصاص داشته برنامه به بررسی شبهات و پاسخ به شبهات و هم چنین نکته نظرهای که در مورد ادوار مختلف، در مورد این اختلاف بین مسئله اصولین و اخباریین و بحث اجتهاد و تقلید وجود داشته، هفته گذشته بحث برنامه راجع به شخصی بود به نام میرزا محمد اخباری و حالا داستان های حول محور ایشان و اختلاف ایشان با علمای هم عصر خودش مثل مرحوم کاشف الغطاء (رحمة الله علیه) و دیگران داشتند، چون بحثی که هفته در گذشته در مورد میرزا محمد اخباری داشتیم تقریباً در تمام مدت زمان برنامه اختصاص داشت و وسط آن چندتا تماس داشتیم و کلیپ داشتیم چون بحث پراکنده بود هم اینکه چون این برنامه هم دوباره به آن موضوع می خواهیم یک برگشت به عقبی داشته باشیم از حاج آقای عباسی خواهش می کنم ابتداء در چند دقیقه آن کلیت داستان میرزا محمد اخباری را بفرمایند تا به موضوع جدید مان که البته در مورد همین شخص هست برسیم، حاج آقا خواهش می کنم بفرمایید.

استاد عباسی:

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین إنه خیر ناصر و معین و به نستعین إنه خیر ناصر و معین ثم صلاة و السلام علی سیدنا و نبینا ابالقاسم مصطفی محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و لعن دائم علی اعدائهم اجمعین إلی قیام یوم الدین

بحث ما در رابطه با قتل میرزا محمد اخباری بود نکتۀ که در رابطه با این و شبهۀ که در این رابطه وجود دارد این هست که به جفا آمدند ماجرای قتل میرزا محمد اخباری را تنها و تنها بردند روی اختلافات او با اصولی ها و اینطور عنوان کردند متأسفانه که علمای شیعه مانند العیاذ باالله داعش ها آمدند و حکم قتل برای او دادند و او را به قتل رساندند؛ اینکه یک نفر با این عنوان و با این شخصیت کشته شده در دوره این امر قطعی است کسی نسبت به این صحبتی ندارد اما نگفتن حقایق وارونه جلوه دادن حقایق و در داقع بسیاری از موارد را کتمان کردن، این محل اشکال ما هست، پاسخی که به این مسئله می دهیم این هست که به هر حال میرزا محمد اخباری ورود به بحث ها و مسائلی که سیاسی بوده و حتی خطرناک بوده داشته اسناد آن را جلسه گذشته تقدیم بینندگان عزیز مان کردیم که آمد و آن سردار روسی را وعده داد که سر آن سردار روسی را برای فتح علی شاه می آورد و این را شرط کرد که اگر من این کار را انجام دادم ظرف مدت چهل روز شما قلع و قمع بکیند اصولی ها را و حاکمیت آنها را بر ایران خاتمه بدهید و مذهب رسمی ایران را جریان اخباری گری قرار بدهید، در این موضوع وارد شد، بعد از اینکه این اتفاق افتاد به شدت موجب حراس فتح علی شاه و معاونین و وزرای او شد لذا نه تنها آن کار را نکردند و صحبت این بود این مذهب به عنوان مذهب اصولیون از عصر اهل بیت بوده تا به امروز و آن چیزی که در اسناد وجود داشت، و نمی شود این را برانداخت و اینکه در واقع احساس خطر هم از خود میرزا محمد می کردند لذا میرزا محمد اخباری را فرستادند عراق او مدتی در کربلا رفت، کربلا مناظره شفای با استاد علی طباطبایی صاحب ریاض داشت و از او شکست خورد شفاهتاً چیزی که همه نقل کردند بعد به کاظمین می رود و کاظمین به کارها ادامه می دهد، کارهای که داشته چه بوده؟ اولین موضوع همان بحث سحر و جادو و استفاده از طلسم ها به مقدار بسیار زیاد و فراوان و مرحله دوم بسیار کلمات رکیک و توهین آمیز نسبت به علما و مراجع و افراد استفاده کرندد مثلاً حضرت آیت الله العظمی کاشف الغطاء را فقیه مروانی ها خطاب کردند دیگران را با عبارت های بسیار زشت و شنیع بیان کردند و هر چقدر که نسبت به او گفتند که این طعن بر علماء و توهین به علماء را دست بردار حاظر به انجام این کار نشد متأسفانه، بعد از توصیه های فراوان و بعد از اینکه واقعاً یک جریانی را به راه انداخت که این جریان، جریان ناثواب بود در توهین به علماء و  وهم مذهب تشیع و قضیه سحر و جادو دیدگاه های منفی بر علیه او زیاد شد وقتی که گوش نکرد جریان حکم به تکفیر او از جانب علماء صادر شد که عرض کردیم اساساً حکم به تکفیر او علتش جریان ساحری و مسئله سحر او هست چنانکه عرض کردیم کتاب «قصص العلماء» مرحوم میرزا محمد تونکابونی یکی از کتاب های که احوالات علماء در آن دوره را آوردند، در کتاب ایشان دقیقاً ذکر کرده که حالا می  گوید:

العیاذ باالله می گفت شیخ جعفر نجفی منظور کاشف الغطاء از نسل بنی امیه است چون وفات کرد آن ملعوت مطرود این عبارت را گفت که (مات الخنزیر بمرض الخنازیر)

دیگر من ترجمه هم نمی کنم چون مرض شیخ از خنازیر بود معروف بود یک مرضی بود گفت که به این مرض مرده پس خودش هم همان در واقع به عنوان همان حیوان که می  گوید:

حلق و گلویش و گردنش ورم کرده بود

بعد می  گوید:

پس افعال شنیعه از او صدور یافت که علمای عتبات او را تکفیر نمودند به سبب اقوال شنیعه و سحر کردن پس حکم به قتل او شد.

یعنی استفاده خیلی شدید از قضیه سحر و جادو.در کتاب فتح علی شاه قاجار هم «فتح علی شاه قاجار سقوط درکام استعمار» محمد و احمد پناهی سمنانی، در همین کتاب هم باز همین قضیه را ذکر کردیم در صفحه 250 آمده که

علمای عتبات او را تکفیر کردند به سبب اقوال شنیعه و سحر کردن

فتح علی شاه قاجار سقوط درکام استعمار، محمد و احمد پناهی، ص 250

یعنی کار او سحر کردن بود، دوتا قصه یکی توهین فراوان و دشمنام به علمای شیعه، دیگری هم بحث سحر کردن که از او اتفاق افتاد و بیان شد.

در کتاب دیگری به نام «تاریخ النجف الأشرف» الشیخ محمد حسین بن علی بن محمد حرزالدین المسلمی العقیلی در جلد دوم این کتاب صفحه 419 درباره با او و بحث ساحری او می گوید:

«کان علماً مرتاضاً محققاً فی علم الرمل و الجفر»

در علم رمل و جفر محقق بود مرتاض بود

تاریخ النجف الأشرف، الشیخ محمد حسین بن علی بن محمد حرزالدین المسلمی العقیلی، ج 2، 419

بعد می گوید:

«فاشتهر المیرزا فی طهران بأنه ساحر»

شهرت پیدا کرده بود زمانی که در تهران بود به این که ساحر است

«وصار السواد الأعظم یشیرون إلیه بالبنان بأنه ساحر السلطان»

مردم نشان می دادند او را، انگشت نما شده بود بین مردم

«بأنه ساحر السلطان»

به خاطر اینکه ساحر سلطان هست و دائم در دستگاه سلطان دارد کار سحر و جادو انجام می دهد

مجری:

شاید به جهت همان کاری که برای فتح علی شاه کرده بود به ساحر السلطان معروف شده بود.

استاد عباسی:

بله آن کاری را که برای فتح علی شاه کرده بود کارهای دیگر هم برای عوام و غیره که اصلاً کتاب دارد کتاب های دارد که موضع شان علم رمل و جفر هست موضوع آن بحث های سحر و اینها هست که بعضی از کتاب هایش در دوره گذشته.

مجری:

هفته گذشته فرمودید که با یکی از آن برادرانی که عثمانی بودند با آنها هم وارد مراوده شده بود.

استاد عباسی:

بله قصه داود پاشا و اسعد پاشا؛ این دو نفر دقیقاً با رقابت با اینکه در علت قتل او هم دقیقاً همین مطلب آمده یعنی خیلی از اینها ذکر کردند من یک سند باز جدیدی پیدا کردم کتابی است به نام «تذکرة الطریق فی مصائب حجاج بیت الله العتیق» که یک سفرنامه خیلی جالبی هست حافط محمد عبدالحسین کربائی کرناتکی هندی به کوشش آقای رسول جعفریان این کتاب به اصطلاح چاپ شده در صفحه 238 اینجا ایشان در روز 14 ربیع الثانی روز دو شنبۀ در آن سال آورده که

امروز مستر کهون آمده بود خبر داخل شدن داود افندی به بغداد و قتل میرزا محمد اخباری «هندی أگراآبادی که عالم زبر دست و مجتهد در کاطمین بود» معه پسرش را شنیدم

تذکرة الطریق فی مصائب حجاج بیت الله العتیق، حافط محمد عبدالحسین کربائی کرناتکی هندی به کوشش آقای رسول جعفریان، ص 238

اینجا دقیقاً مشخص می کند و بیان می کند که این قصه در جریان رفتن داود افندی به آنجا داود پاشا و اسعد پاشا و اتفاق های بین اینها این ماجرا پیش آمده.

باز در کتاب دیگر این مطلب آمده کتاب «تاریخ ذوالقرنین» میرزا فضل الله شیرازی، در این کتاب صفحه 240 می گوید کاری که انجام داد میرزا محمد می گوید:

در دار الخلافه طهران این عمل از او سر زد

یعنی همان آوردن سر آن سردار روسی

قدر مایه وحشت شاهنشاهی از او شد

که حالا فرستادند او عتبات و اینها، بعد می گوید:

جناب میرزای معزی الیه با اسعد پاشاه الفت داشت و بنای ترتیب نیرنجات و طلسمات از برای او گذاشت

یعنی با اسعد پاشا ریخت روی هم دیگر که برای او کاری بکند که او حاکم بشود

به اشاره داود پاشا

داود پاشا احساس خطر کرد که حالا الآن حکومت را اینها از دست من در می آورند این با اسعد پاشا ریخته روی همدیگر

به اشاره داود پاشا عامه خلق آن ولا بر جناب میرزا شوریدند و به بهانه تکفیر

یعنی آن تکفیری که نسبت به او اتفاق افتاده بود از جانب علماء را بهانه کردند از جانب داود پاشا

روزی، علی رئوس الاشهاد به خانه او ریخته مقتولش گردانیدند.

تاریخ ذوالقرنین، میرزا فضل الله شیرازی، ص 240

اینهم باز دو مرتبه یکی دیگر از اسنادی که در این رابطه این مسئله را به صورت جدی مطرح کرده.

مجری:

حاج آقا طبق این سند اخیر که نشان دادید همین کتاب تاریخ ذوالقرنین بود درست است؟ طبق این سند یعنی آن فتوا در حقیقت صرف فتوا بوده عملی که مناسبت قتل از طرف علماء صورت نگرفته، عمل از طریق آن داود پاشا، درست است؟

استاد عباسی:

بله داود پاشا آمد اینها را تهییج کرد مردم را تهییج کرد که بروند این کار را انجام بدهند البته بعضی از منابع این نکته را ذکر کردند که یک تعدادی از افراد از نجف آمدند کاظمین، چیزی که خود اینها در کلیپ شان در برنامۀشان تأکید کردند آن روحانی که برنامه این آقا رفته بود تأکید کرد اینکه حتی مرحوم سید عبدالله شبر که عالِمی بود که در کاظمین بود و اینکه عالِم هم عالِم اصولی هم نبود گرایشات اخباری گری داشت و اصل و اساساً به سمت اخباری گری بود این هم آمد حکم را تأیید کرد، بله تحرکاتی در بعضی منابع آمده که انجام شد برای کشتن میرزا محمد ولی ما همۀ این را بیاییم نسبت بدهیم بگوییم دعوای اینها اخباری اصولی بوده؛ اولاً دعوا اخباری اصولی نبود بر سر چه بود؟ بر سر سحر و جادو بود و بر سر فحاشی کردن و توهین کردن به علماء، در حالی که این همه علمای اخباری بودند و اصولی بودند اینها همه رد هم کتاب می نوشتند، از محدود کسانی که به فحاشی کارش کشیده میرزا محمد اخباری هست بنابراین تنها این ماجرا بر سر اخباری گری نبود بلکه بر سر آن انحرافی بود که داشت و سحر و جادو و توهین و تهمتی که مطرح می کرد، ثانیاً این به تنهای نبود بلکه ماجرای اصلی آن ترس و واهمۀ بود که در دل کسی مثل داود پاشا افتاده بود که نکند حاکمیت از دست او گرفته بشود چون حاکم داود پاشا بود اسعد پاشا می خواست یک طورهای تصاحب بکند حکومت بغداد را از آن خودش کند آمد این کار را کرد.

من یه یک کتاب دیگر اشاره بکنم؛ کتاب «دین و دولت در ایران نقش علماء در دورۀ قاجار» پروفسور حامد الگار، ترجمه دکتر أبوالقاسم سری، صفحه 118 اینجا آمده مطرح کرده می  گوید:

اسد پاشا که یکی از رقبای حکومت بود از میرزا محمد علیه داود پاشا رقیب دیگر حکومت استمداد جُست، داود پاشا که از دچار شدن به سرنوشت سیسیانف هراسناک بود

همان سردار روسی

عوام رجاله و اوباش را اغوا کرد تا با هو و جنجال در کاظمین به خانه میرزا محمد یورش برده او را کشتند.

دین و دولت در ایران نقش علماء در دورۀ قاجار، پروفسور حامد الگار، مترجم دکتر أبوالقاسم سری، ص 118

ببینید ایم باز چیزی که در این منبع و این سند آمده، فراوان از این عبارات هست که نشان می دهد آن مطلب اصلی.

مجری:

قتل او ربطی به دعوای اصولی و اخباری ندارد.

استاد عباسی:

اجمالاً ربطی به اخباری اصولی ندارد، من نکته آخری که اشاره بکنم بحثم تمام؛ اینکه یک اشاره کوتاهی جلسه گذشته داشتیم به جریان فرقه ای میرزا محمد اخباری که به سمت فرقه بود یکی از نگرانی های مهم که مرحوم کاشف الغطاء رساله ای می نویستد می فرستد برای فتح علی شاه، نامه ای می فرستد، یک مرتبه خودش حتی ایران وقتی می  آید پیگیری این ماجرا را انجام می دهد و خیلی از علمای دیگر یعنی ما در اصفهان کسانی را داشتیم که به شدت داشتند بر علیه میرزا محمد اخباری از نظر علمی کار انجام می دادند، این بوده که به سمت جریان فرقه ای رفتند چون تقریباً از نظر زمانی نزدیک به زمان کسانی هست مثل سید کاظم رشتی و شیخ احمد احسایی، نزدیک به آن ادعاها از جانب او مطرح می شود، من یکی دوتا سند در رابطه با این ادعا نشان بدهم.

مجری:

حاج اشاره خوبی داشتید ما حالا برنامه ریزی کردیم در این برنامه با یکی از اساتید هم تماس بگیریم با یکی از اساتید حوزۀ نقد بهائیت راجع به همین موضوع و اینکه در آن دوره بالاخره تقریباً با اندکی تقدم و تأخر معاصر می شود آن دوران با همان زمان پیدایش بهائیت و آن داستان ها، این مدل دینداری که با سحر و جادو و رمل و جفر و یک سری ادعاهای دیگر باشد آیا این توانایی در میرزا محمد اخباری بود که این داستان و روش خودش را اصلاً به سمت یک فرقه سازی در آن دوران ببرد؟ با توجه به اینکه تقریباً هم عصر هم بودند عرض کردم مثلاً با بهائیت و محمد علی باب و بهاءالله و اینها، آیا این می شود اسنادی برای این منتشر کرد و اسنادی برای این به اصطلاح بیان کرد که بگوییم او داشته به سمت فرقه سازی می رفته؟ و یکی از علت های مخالفت مرحوم کاشف الغطاء با ایشان هم به خاطر همین بوده که جلوگیری کند از یک همچین داستانی؟

استاد عباسی:

از نظر نزدیکی زمانی خب اینها در یک برهه زمانی تقریباً هستند میرزا محمد اخباری متولد 1178 و متوفی 1232 هست، مرجله بعدی ما شیخ احمد احسایی را داریم که در واقع از شیخ احمد احسایی جریان شیخیه و کشفیه هست که اتفاق می افتد، ایشان 1166 تا 1241 یا 1243 یعنی وفات ایشان 1243 هست یعنی می بینید که ده سال بعد از وفاتش ده سال بعد تقریباً میرزا محمد اخباری است و بعد سید کاظم رشتی را داریم که جریان ظهور جریان بابیه از شاگردان او اتفاق می افتد ایشان 1212 تا 1259 یعنی 1259 وفاتش هست باز با فاصله تقریباً 15 سال از جریان شیخیه اتفاق می افتد، اینها از حیث زمانی یک مقدار نزدیک به هم هستند و این اتفاق های هم که رقم می خورد هر دوی اینها آن وجهه ارتباط با مهدویت پیدا می کنند ارتباط با امام را مطرح می کنند، حالا جریان شیخیه و جریان بایت و بهائیت را من الآن به آنها نمی پردازم اما نسبت به همین ایشان فقط من این را مطرح می کنم؛ آقای میرزا محمد اخباری خودش را منتصب به یک فرقه ی دانسته به نام مهدویه، بعضی ها اصلاً شک کردند آقا مهدویه چرا مهدویه؟ کجا بوده این فرقۀ مهدویه؟ ولی در اسناد موجود است در کتاب «روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات» میرزا محمد باقر موسوی خانساری، در این کتاب مطلبی که آمده این است که می گوید:

مجلد سیزدهم «بحار الانوار» به تمامه در احوال آن حضرت است ملخص سخن اینکه این خاکسار

روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، میرزا محمد باقر موسوی خانساری، ص 136

در یکی از کتاب هایش ایشان آورده و ایشان دارد نقل می کند یعنی این صاحب کتاب روضات الجنات دارد از ایشان نقل می کند که

این خاکسار

یعنی خودش را به عنوان خاکسار که این از عنوان های صوفیه هست

این خاکسار با تتبع بسیار که در کتب براهمه و مجوس و یهود و نصاری و غیره نموده بعد از اتفاق بر وجود صانع عالم أمری متفق علیه مانند ظهور حضرت صاحب الزمان ندیده ام.

بعد دوباره می گوید:

این خاکسار

که عرض کردم خاکسار از الفاظ خاص است

ذکر جزیره خضراء را إجمالاً در کتاب قاموس و کتاب أنساب سمعانی دیده ام.

صفحه 136 این مطلب آمده، باز می گوید که نسبت به حالا بحث شهادت جنیان در رابطه با بعضی ویژگی  های اینها را مطرح می کند از جمله نسبت به سؤال از مهدی که حالا می گوید شهادت، چندتا مطلب را مطرح می کند شهادت جنیان نسبت به حضرت مهدی، با می گوید:

چنانچه خاکسار در کتاب مهادیو که در لسان شرع أبوالجان است دیده است که در چک دوربیا که دور دوم از ادوار اربعه است در هنگامی که مهادیو از ذریت گناه به تقریب کثرت گناه و امتناع از قبول امر بمعروف و نهی از منکر برنجید در کوه سمیر اعترال نموده

و بعد مفصل نسبت به اینها مطرح کرده این ماجرا را.

باز در کتاب «بوستان السیاحه» شیروانی صوفی که این سند یکی از سند های خیلی جدی در این ماجرا هست، مطلب در کتاب های دیگر نقل شده، این کتابی که به نام «بوستان السیاحه» هست از حاج زین العابدین شیروانی که از بزرگان صوفیه هست و ایشان به شدت آمده تعریف کرده از آقای میرزا محمد اخباری، تعریف کرده که اصلاً یک بابی را باز کرده اینجا ببینید «ذکر مولانا الحاج میرزا محمد اخباری» بعد می گوید «ذکر زبدة المحدثين و قدرت المحققین» الحاج میرزا محمد اخباری أعلم علمای زمان و افضل فضلای دوران، مفصل در رابطه با ایشان مطرح کرده می گوید:

 در عتبه أبی عبدالله الحسین مجاور بوده

 آن زمانی که کربلاء بوده

و حقیر در آنجا به خدمتش رسید

یعنی رفته آنجاها در حضور او جالب است می گوید:

در مولانا چند سال قبل از شهادت مرقوم کرده بود که من شهید می شوم در طریقت سلسله خود را به طریقۀ مهدویه یا مهدیه می رسانید

من دیگر گفتم اصل کتاب را، بینندگان عزیز ببخشند چاپ چاپ سنگی است خیلی با زحمت می شود خواند یک مقداری من سعی کردم تغیرات جزئی مثل گرفتن اضافات آن سیاهی های که ناجور بوده ولی به هر حال یک در واقع بحث مفصلی را مطرح می کند و از ایشان بسیار تمجید می کند و این ماجرا را مطرح می کند.

مجری:

این فرقه مهدویه اصلش به کجا بر می گردد؟ یا اصلی اصلاً وجود ندارد سر سلسلۀ آن خود میرزا محمد اخباری بوده؟

استاد عباسی:

اصلی از این فرقه ذکر نکردند داریم که الآن چیزی به نام مهدویه نداریم آن دوره هم برای بعضی ها ناشناخته بوده ولی بسیاری آمدند مطرح کردند یعنی بعضی از محققین آمدند مطرح کردند که این فرقه مهدیه یا مهدویه که مطرح کردند در رابطه با ایشان یا خودش را می رسانده به این سلسله یا شاگردان او مدعی این مسئله بودند خود این جریان بوده این جریانی که ببینید اینها علماء را کنار می زدند مرجعیت را کنار می زدند ته قصه چه می ماند؟ ته قصه این می ماند که خب خودت ارتباط بگیر، خودت با چه کسی ارتباط بگیر؟ با امام ارتباط بگیر، نمی توانی ارتباط بگیری ما برای تو ارتباط با امام می گیریم، اینهای که امروز حرف از ولیجه می زنند و اینها می گویند مرجعیت را به عنوان ولیجه مطرح می کنند خودشان دارند ولیجه می شوند و خودشان ولیجه شدند یعنی چه؟ یعنی آمدند خودشان را یک واسطه ی قرار دادند بر سر راه مردم برای رسیدن، ما می رویم سؤال شرعی از مرجع تقلید می پرسیم، اینها می گویند بیا همه چیز را از ما بپرس همه مسائل را از ما بپرس، وقتی علماء را حذف بکنند چه ته آن باقی می ماند؟ ته آن این باقی می ماند که شما به امام مراجعه کن، قصه ی که نسبت به سید کاظم رشدی پیش آمد، قصه ی که اصلاً یک مفهومی در این دوره پیش می آید در این سی چهل سال مربوط به این دوره مفهومی پیش می آید به نام رکن رابع که رکن رابع یک جایگاهی هست بین بندگان و امام، یک ویژگی است بین بنده و امام، خب این را از کجا آوردید؟ وقتی شما به مراجع این مرجع را توهین کردی آن مرجع را فحش دادی، آن عالِم را حذف کردی و در ذهن مردم خب مردم می گویند چیکار کنیم؟ می گوید به روایات امام یا به خود امام مراجعه کنید، به خود امام که دسترسی نداریم، می گوید خیلی خوب ما باب امام هستیم علی محمد باب به عنوان باب حضرت ولی عصر خودش را معرفی می کند و معرفی کرده و این را از کجا گرفته؟ از آن مفهومی که اینها آمدند این مابین قرار دادند، مفهومی که به عنوان رکن رابع اتفاق افتاد حالا اصلاً این بحث مفصلی است که حالا إن شاءالله اساتید و استاد روز بهانی هم در رابطه این اگر صحبت بکنند که خیلی عالی خواهد شد.

مجری:

إن شاءالله، خیلی ممنون و متشکر، حاج آقا مطلبی که می خواستم عرض کنم؛ ببینید 1235 درست است؟ تا 1266 تولد و وفات محمد علی باب بوده، تقریباً مثلاً به فاصله ده سال ما قبل آن سید کاظم رشتی را داریم که استاد محمد علی باب بوده، شیخ احمد احصایی که مؤسس فرقه شیخیه بوده و قبل آن هم دوباره ده سال قبل تر آن تقریباً میرزا محمد اخباری، می شود گفت این یعنی آن داستانی که شروع شده مخالفت با اصولین و اینکه الآن هم متأسفانه خدمت بینندگان عزیز عرض بکنم در شبکه  های مجازی هم هست قبلاً تلویزیون ماهاوره هم داشتند الآن در فضای مجازی اول که با یک طیفی از مراجع مخالفت کردند بعد آمدند گفتند همه مراجع از زمان شیخ مفید تا الآن هیچ کدام به درد نمی خورند اعلم من هستم، همه را گذاشتند کنار، بعد اول که می گویند بروید مراجعه کنید به حدیث خودتان جستجو کنید، حدیث را نمی فهمید بیایید از من بپرسید، اخلاف، عرفان، مسئله شرعی، همه چیز را بیایید مراجعه کنید به من، این سیر فکر می کنم باعث به وجود آمدن محمد علی باب و بایت و بهائیت شده در نهایت دیگر درست است؟

استاد عباسی:

بله حالا ببینید ما نمی خواهیم صددرصد حکم بکنیم که نتیجه ای این است.

مجری:

ولی روالش همین است.

استاد عباسی:

یعنی در روال تاریخی اینها در یک دوره ی واقع شدند زمینه همه اینها به یک نحوه ارتباط گیری خاص با مهدویت و منجی به این عنوان، یعنی وقتی که شما می خواهید با امام ارتباط بگیرید خب مراجع را بزنی علما را بزنی بیایی از این طریق، حالا سیستم شیخ احمد احسایی سیستم دیگری است، سیستم سید کاظم رشتی آن دوتا در امتداد هم هستند ولی سیستم میرزا محمد اخباری با آنها متفاوت است ولی چه برداشت می کنیم از هم عصری اینها و آن هم قصه سلسله مهدیه و جریان زدن علماء و نفی علماء که ریشه خیلی از این انحرافات بر می گردد به همین ماجرا، یعنی بر می گردد به اینکه شما سعی می کنی یک نوع ارتباط مستقیم با امام معصوم در دوره غیبت برقرار بکنی که در آن ارتباط مستقیم یک طورهای دعوت به خود می شود یعنی حالا دعوت به خودت می کنی چون شما مردم را از همه منقطع کردی گفتی همۀ اینها ولیجه هستند مثل کاری که آقایان امروز دارند می کنند می گویند همۀ اینها ولیجه هستند همه را از همه منقطع می کند خیلی خوب آقای علامه حلی العیاذ باالله می خواست دم و دستگاه مقابل فخر راضی راه بیندازد برای خودش دنبال خودش بود، مرحوم کاشف الغطاء این بود آن بود، مرحوم خوئی این است، آن آن است، همه را زدی، چه شد؟ از همه منقطع کردی حالا اینجا شروع می شود دعوت به خود، می گوید حالا بیایید از من سؤال کنید بیایید مطالب تان را از من بپرسید مشکلات تان را با من حل بکنید.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، وعده کرده بودیم با شما بینندگان عزیز؛ تماس مان برقرار است جناب استاد روزبهانی سلام علیکم و رحمة الله، حاج آقا شما در حوزه بهائیت و بایت و در این حوزه کار می کنید و حالا کلاس های نقد و تدریسی که در این حوزه دارید؛ بحث ما هفته گذشته و این هفته در مورد میرزا محمد اخباری بوده و اینکه ظاهراً حالا در اسنادی که استاد عباسی هم نشان دادن ایشان یک فرقۀ داشتند تحت عنوان مهدویه یا مهدیه؛ می خواستم در این مورد برای ما بفرمایید.

حجت الإسلام و المسلمین روزبهانی:

بسم الله الرحمن الرحیم

در مورد میرزا محمد اخباری مطالب زیاد است و ایشان یک شخصیتی خیلی پُر از ابهامی هست یعنی اگر بخواهیم در مورد شخصیت های که در تاریخ تشیع به اصطلاح شخصیت های پُر رمز و راز و مبهمی داشتند اتفاقاً این سیر تاریخی که شما داشتید می فرمودید از شیخ احمد احسایی و میرزا محمد اخباری و سید کاظم رشتی، هر سه نفری که نام بردید زندگی پُر از رمز و راز و پُر از ابهامی دارند یعنی هم شیخ احمد احسایی هم میرزا محمد اخباری و هم سید کاظم رشتی، حالا بحث علی محمد شیرازی که البته من شنیدم ظاهراً علی محمد را محمد علی فرمودید علی محمد درست است حالا این متأسفانه خیلی از افراد ایشان را محمد علی خطاب می کنند، این افراد در حسب شان، نصب شان، رفتارشان و در واقع کُنش و واکنش های زندگی شان ابهاماتی متعددی وجود دارد ضمن اینکه مثلاً همین قصه غریزه مهدیۀ که به اصطلاح آقای سابق السنه و السیر اینها ذکر کردند خود مرحوم شیروانی  ایشان خب کتاب بستان الصیغ و حدائق الصیغ و جای دیگری که دارد حرف این شکلی زیاد دارد و طریقت های متعددی را به افراد مختلف نسبت داده که خیلی های شان خارج از واقعیت است البته اما در اینکه میرزا محمد اخباری بعد از اینکه گرایشات عرفانی دارد و از این زاویه برای اهداف خودش استفاده می کرده حقیقتاً امر غیر قابل قبولی نیست اما ارتباط ایشان با شیخ احمد احسایی بیشتر و نمود بهتری دارد یعنی در واقع ایشان به صراحت از شیخ احمد احسایی به عنوان استادنا ذکر می کند که این یک عبارت خیلی مهم است ما می دانیم که یک شخصیت مغروری مثل میرزا محمد اخباری وقتی که می آید کسی را به عنوان عبارت استاد مان یاد می کند آنهم استاد فی علم الیقین احمد بن زیندین یعنی با این عبارت این معلوم می شود که گرایش و ارادت بیشتر به شیخ احمد اخسایی دارد و با توجه به اینکه شیخ احمد احسایی به شدت با محی الدین عربی در تضاد است و ایشان را ممیت الدین می خواند آن احتمالی که شیروانی دارد بستان السیر رفضه مهدویه یک مقداری به اصطلاح محل تأمل می شود، اما این افراد در واقع، من نمی خواهم اینجا از توهم تیوری توطئه صحبت بکنم اما وقعیتش این است در یک بستر زمانی خاصی این افراد ظهور می  کنند یعنی از سال تقریباً می شود گفت 1200 مثلاً به این طرف که حالا دیگر دوره حضور اینها است و افردا مختلفی اجتماعی تا برسد به  دوران علی محمد شیرازی  در 1260 و این محدوده تاریخ آن هم منحصر به این سه نفر هم نیست افراد متعدد دیگری از افراد در تبریز یا تهران ما به اصطلاح ظهور می کنند و فرقه های متعدد صوفی ها را هم بنا می  گذارند حتی مثلاً جریان مثل جریان مردۀ اسماعلیه مجدداً احیا می شود آنها یکی یکی سر در می آورند، این نشان می دهد یک حرکتی آغاز شده مرجعیت علیه در واقع نظام فقهی و در واقع متصدیان نظام فقهی جامعه شیعه یعنی در واقع علمای اصولی و یک حرکت به اصطلاح متعددی در گوشه و کنار دیده می شود که تأیید اینها را مرتبط با هم ندانیم در واقع یک سر شاخه ای برای شان در نظر نگیریم هرچند که اثبات اینها با اسناب یک خُرده ای به اصطلاح ما را دچار مشکل می کند اما در اینکه هر کدام از اینها دانه به دانه در واقع در جهاتی با مرجعیت شیعه و با علمای اصولی در تضاد بودند و هر کدام سعی کردند به نوعی در واقع این تضاد را در جامعه افزایش بدهند خب ما این را شاهد هستیم در مورد هر کدام از اینها.

یک نکته دیگری که در محل تأمل و توجه است ارتباط اینها با جریانات مخالف مثلاً حتی حاکمیت سیاسی مثل عثمانی ها؛ خب شما نگاه بکنید شخصی مثل میرزا محمد انصاری خب ارتباطاتی که با مثلاً اسعد پاشا داشت و آن مناظره ی که بین اینها برای حکومت اتفاق افتاد این باعث شد که بیاید یک کارهای برای مثلاً اسعد پاشا بکند که حالا مثلاً یک مقداری داود پاشا هم بیاید و مردم را ترغیب کند علیه او، یا از این طرف مثلاً سید کاظم رشتی با نجیب پاشا ارتباط نزدیک دارد حتی در آخرین شبی که در واقع سید کاظم رشتی در قید حیات هست می رود به منزل نجیب پاشا و بر می گردد مسموم می شود و می میرد که مثلاً شیخیه این را به عنوان یک کرامت می خواهند برای ایشان نقل بکنند که مثلاً نجیب پاشا ایشان را مسموم کرد، اصلاً چرا ایشان به خانه نجیب پاشا رفته که مسموم بشود؟ ولی ایشان را یک ارتباطاتی بین اینها و دول مخالف در واقع نظام شیعه ایران، هر چند که پادشاهان ایران خب حالا، ولی خب آنها بحث بر هم زدن این نظام فکری را دارند همه از جهات مختلف آن و در واقع ما می توانیم یک سلسله ارتباطی را بین اینها به نوعی قائل بشویم و با اسناد مختلف هم اینها را سعی بکنیم که اثبات بکنیم.

مجری:

حاج آقا یعنی می فرمایید که به غیر از آن اسنادی که هفته گذشته و این هفته، نمی دانم برنامه را دیدید یا نه حاج اقای عباسی نشان دادند که میرزا محمد اخباری با اسعد پاشا مراوداتی داشته ، یعنی می  فرمایید این  مراودات، سید کاظم رشتی و شیخ احمد احسایی اینها هم یک همچین ارتباطاتی داشتند؟

حجت الإسلام و المسلمین روزبهانی:

ببیند سید کاظم رشتی قطعاً داشته و تردیدی در آن نیست، سید کاظم رشتی اینقدر با علی رضا پاشا و مثلاً مجید پاشا و دیگران ارتباطات نزدیکی داشته اصلاً شما نگاه کنید وقتی افندی عبد الوهاب گیر می آید و یک شعری برای علی رضا پاشا می سراید این قصیده را علی رضا پاشا می دهد به سید کظم و سید کاظم این را شرح می زند، و یکی از مهم ترین کتاب های سید کاظم رشتی، که الآن جزء اسناد معتبر هست همان شرح قصیده است، شرح قصدیه ای که افندی عبد الباقی عمری موصلی برای علی رضا پاشا، یک شاعر اهل سنت برای یک حاکم اهل سنت در شهر بغداد شعری سروده، این شعر چرا باید به دست یک عالم شیه ای به نام سید کاظم رشتی برسد و او این شعر را تشریح بکند و مطالبی در آن ذکر بکند که جای بحثش اینجا نیست و جزء عجایب  غرایب است،این ارتباطات تا این اندازه وسیع است، تا این اندازه نزدیک است، یعنی در مورد سید کاظم رشتی اصلاً غیر قابل انکار است، ارتباط به شدت نزدیکش با عثمانی ها، حالا عثمانی های به شدت متعصب در سنی گری و از این طرف سید کاظم معروف به غلو، حالا مثلاً شیخیه را بخشی از محققین و پژوهشگران این حوزه و از جمله بنده حقیر جزو غالیان می دانیم به نوعی،

مجری:

سید کاظم رشتی را استاد؟

حجت الإسلام و المسلمین روزبهانی:

بله سید کاظم رشتی خب شاگر شیخ احمد احسائی است که مورد تفکرات شیخ احمد احسائی است و اندیشه هایی دارد که بوی غلو از آنها می آید، حالا یک وقت جداگانه می خوهد که ما غلو را در اندیشه شیخیه بررسی بکنیم، اما اجمالاً از این مطلب که بگذریم، می گویم که یک شیعه غالی چگونه می تواند با یک سنی متعصب روابط اینقدر دوستانه داشته باشد، تاجایی که پسر سید کاظم به اسم سید احمد رشتی، ایشان در کابینه سلطان عثمانی در استانبول کرسی ثابت دارد و اینها چیز هایی نیست که بشود به راحتی از آن گذشت، یعنی این ارتباط بین سید کاظم و آنها و از آن طرف هم مدیرانی اخباری و اسد پاشا را در یک چیز کمترش وجود دارد؛ اما در مورد شیخ احمد احسائی، این یک مقداری، شیخ احمد احسائی علی رغم انتقاداتی که ما به دیدگاه هایش و به گفت مان ایشان داریم و نظریات ایشان را منتقدیم به آن، آن هم منتقد جدی، اما ینکه بخواهیم ایشان را در حد و قواره اینها نسبت به ارتباطاتش با سلفی  و عثمانی ثابت کنیم من این را سندی برایش نمی بینم، اما ارتباطاتش با فتح علی شاه قاجار ارتباطات بسیار نزدیکی است ،و غیر قابل انکار، یک سال اقامت در دار السلطنه تهران و گرفتن مواجب و ارتباطات نزدیکش با شاهزادگان در بعد از این داستان تا زمان حتی خروجش از ایران بعنوان آخرین خروج یعنی در یک بازی ده ساله شیخ احمد احسائی با دربار قاجاریه ارتباط بسیار نزدیک دارد اما این ارتباطات را از شیخ احمد در رابطه با عثمانی نمی توانیم در موردش سند بیاوریم.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، استاد یک نکته ای عرض کنم خدمت تان البته مدت ما محدود است، نکته ای عرض کنم و در حد یک دو دقیقه اگر لطف کنید جمع بندی بفرمایید؛ استاد بلاخره می خواهم برگردم به همان کلام تان که اول صحبت هایتان فرمودید، وقتی که اسناد و مستندات منتشر می شود و یک بحث تاریخی گفته می شود و در ضمن آن مستندات و بحث تاریخی یک تحلیلی گفته می شود سریع می گوید که شما توهم توطئه دارید این دیگر واقعاً توهم توطئه نیست، من فکر می کنم این اسنادش حالا یک قسمتی  از آن را حاج آقای عباسی نشان دادند حتی از کتب چاپ سنگی و کتب قدیمی یک سری را هم شما فرمودید و حتماً باز هم برای حرف هایتان مستندات دارید چون اگر مثلاً امکان بود همه را نمایش می دادید، ولی این نیست ما نمی توانیم به جرم اینکه کسی ما را متهم کند که شما توهم توطئه دارید ما از واقعیت دست بکشیم باز هم راجع به این اصل بحث ما این بود که آن برخوردی که مرحوم کاشف الغطاء، یعنی آن فتوایی که دادند و در نهایت بخاطر ارتباطاتی که خود میرزا محمد اخباری با دولت عثمانی داشته و خطرهایی که احساس می شده بلاخره ایشان در آن دوره به قتل رسیده ما حرف مان این بود که شما بر اساس مشاهدات تاریخی خودتان و بررسی های خودتان آیا می شود این فرض را و این تحلیل را ارائه داد که میرزا محمد اخباری و شیخ احمد احسائی، سید کاظم رشتی اینها یک چرخه ای بودند که این چرخه در نهایت تولیدش شد بابیت و بهائیت یا نه؟

حجت الإسلام و المسلمین روزبهانی:

هر کدام از فرقه ها برای خودشان خب یک خواستگاهی دارند که متفاوت و متمایز از سایر جریان های نزدیک به اینها است، اما یک نکتۀ دیگر هم وجود دارد طبیعتاً جریانات نزدیک به هم و نحله های نزدیک به هم قطعاً و یقیناً از هم دیگر تأثیر گرفتند و نقش داشتند، حالا نقش جریان بابیت از جریان شیخیه، یک نقش غیر قابل انکار است، آقای سید علی محمد شیرازی رسماً در حوزه یا در رساله هست که آن دانش را نمی آموزد و فقط آن جنبه هایی که به درد خودش می خورد را جمع آوری کرده، حضور در حلقه درس سید کاظم را دارد سید کاظم شاگرد رسمی و عالی ترین شاگر شیخ احمد احسائی است و سید آقای میرزا محمد اخباری هم این وسط درست است که بصورت مستقیم شیخیه نیست و ربطی به شیخیه ندارد اما بعنوان یک فرد اخباری و بعنوان کسی که علاقه مند است گفتیم استاد ما فی العلم یقین از یاد می کند از شیخ احمد احسائی، پس بنابر این کاملاً ارتباط با همدیگر اتصال و ربط دارند، و اندیشه های اینها مؤید همدیگر شد تا یک فرقه انحرافی بنام بابیت سر بردارد، در مورد آن قصه توهم و توطئه هم که فرمودید، واقعیتش این اس که در هر موضوعی که شما ورود کنید طبیعتاً یک عده ای از افراد که مخالفب بحث هستند انتقادات این چنینی خواهند داشت شما در هر موضوعی سیاسی اقتصادی اجتماعی ورود کنید این تهمت ها و این حرف ها هست، ساحت علم خالی از این حرف ها هست، ما بر اساس اسناد و مدارک صحبت می کنیم، نه دشمنی با میرزا محمد اخباری به شخصه داریم، نه با شیخ احمد احسائی ، اسناد و مدارکی که وجود دارد بر اساس اینها نظر و دیگاهی اعلام می شود و آن چیزی ک به نظر مان می رسد و حق است را بیان می کنیم.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر استاد، خیلی ممنون که وقت تان را در اختیار برنامه عصر ایمان گذاشتید امیدوارم بار یگر توفیق داشته باشیم و فرصت باشد در مباحث مرتبط خدمت شما برسیم و استفاده کنیم، حاج آقا شما فرمایشی ندارید؟

استاد عباسی:

ممنون الحمد الله رب العالمین خیلی شیوا جناب استاد روزبهانی که از مفاخر حوزه در بحث پژوهش در باب بهائیت و شیخیه هستند و هم آثار فراوانی دارند هم شاگردهای فروانی را تربیت کردن، خب من خودم استفاده کردم یعنی این چرخۀ که گفتند، یعنی آن بحث استاد دانستن شیخ احمد احسائی و بعد این چرخه را تبیین کردند خیلی زیبا بود و استفاده کردیم و امیدواریم که بینندگان عزیزمان هم بهره کافی و لازم را برده باشند ان شاء الله.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، تماس داریم یکی از بینندگان عزیزمان، آقای بنیاسی سلام علیکم و رحمة الله بفرمایید

بیینده:

سلام علیکم و رحمة الله خدمت مجری عزیز و استاد گرامی، قبل از این دوتا برنامه پرداختید به مرجعیت  و چگونگی تقلید مراجع تقلید چه خصوصیاتی داشته باشد احادیث فرمودید، که واقعاً داشتیم استفاده می کردیم برای ما که عادی هستیم به حوزه نرفتیم و اینا خیلی زیبا بود یک دفعه برنامه اصلاً تغیر کرد رفت سراغ اخباریون و اصولیون و اینطور چیز ها که  اصلاً ما اسم اخباریون را نشنیده بودیم و نمی دانم شاید هم واقعاً به درد ما نمی خورد خیلی برنامه قشنگی بود واقعاً زیبا بود داشتیم استفاده شایانی می بردیم، یک دفعه تغیر کرد از ان راه اصلی اش خارج شد، ممنون می شوم اگر این را دوباره برگردانید به برنامه های قبلی که واقعاً زیبا بود و داشتیم استفاده می کردیم، زنده باشید خدا حافظ.

مجری:

چشم حتماً خیلی ممنون و متشکر، حاج آقا نکته ای که آقای بنیاسی گفتد شاید ما یک سری زا بیننده هایمان تخصصی از دوستان طلبه و اهل علم هستند، و خب طبیعتاً قسمت عمده بینندگان مردم جامعه هستند، توقع شاید این بود که برنامه اجتهاد و تقلید غیر از آنکه دوره ها را بررسی می کند وارد بحث های روز تقلید بشود مثلاً احکام تقلید شاید معرفی مراجع، نمی دانم شاید مثلاً یک بحث عمومی تری را توقع داشتند، نظرتان راجع به انتقادی که آقای بنیاسی کردن از نبرد برنامه چه بود؟

استاد عباسی:

بله اولاً تشکر می کنم از ایشان که لطف داشتند به برنامه خودشان و حقیقتاً این برنامه متعلق به بینندگان است برنامه ما نیست ما انجام وظیفه می کنیم و فقط هم تلاش مان در این است آن چیزی که در این مسیر ما کسب می کنیم بعنوان علم منتقل کنیم به بینندگان مان نکته ای که باید عرض بکنم، خب هم گلایه ایشان حق است، و هم اینکه ما چاره ای نداریم، گلایه  ایشان حق هست که به هر حال شاید در ذهن شان این بوده که ما ادوار را گفتیم و بحث اهل بیت و بعد دوره های مختلف و خب این در آن مجرا ادامه پیدا می کند، بحث ایجابی، خب بحث ایجابی اگر قرار باشد برود سراغ احکام تقلید و اینها که یک برنامه  دیگری می شود یعنی باید ما بنشینیم احکام تقلید و غیره و اینها را بگوییم که امکانش نیست برای ما ، از اول سیر برنامه را یک توضیح دادیم خدمت بینندگان مان که چاره ای نداریم جز اینکه برای روشن شدن موضوع  به شبهات بپردازیم به مطالب مربوط به ماجرا، مثلاً من به ناچار وقتی که اتهامی به اصولیون زدند که شما رفتید کشتید یک نفر را یک فرد را و به این شکل دارند تخریب می کنند علما را در دیدگاه و منظر مردم من ناچارم بروم این هجم از کتاب، به قول معروف که من به دوستان گفتم من اینقدر از کتب قاجاریه و اینها خواندم الآن از خود قاجار، تاریخ قاجار را دیگر بهتر بلد هستم در این ایام اخیر در حالی که رشته من نبوده من ناچار شدم بروم اسناد را پیدا بکنم چون ما قرار نیست حرف بدون حساب وکتاب و بدون مبنا بزنیم، و حالا بقیه موضوعاتی هم که مطرح می شود ما می خواهیم به اصل ماجرای اجتهاد و تقلید که باید این تقلید اتفاق بیافتد و اجتهاد اتفاق بیافتد و این جریان جریانی است که می تواند به ما یک آرامش و طمأنینه ای در انجام اعمال مان و تکالیف مان بدهد داشته باشیم و یک اشکال در بحث برنامه تلوزیونی همین هست ما نمی توانیم انتخاب کنیم کلاس درس هم در یک رنج پای درس می نشینند و همه سال چندم  طلبگی هستند، نهایت ممکن است چند ما یا یک سال فاصله درسی، ولی خب شبکه تلوزیونی این اشکال را  دارد خب بلاخره بیننده ها ممکن است از سنین -16-17-15 سال تا 70-80 سال و از آنطرف هم سطح سواد معمولی تا روحانیون استفاده کنند سعی ما بر این است که یک طوری باشد که برای هم قابل استفاده باشد، یک جایی وقتی که ساده تر می شود آقایان علما صبر بکنند و یک جایی هم بزرگوارا که ما طوری تبیین بکینم که ان شاء الله مورد استفاده قرار بگیرد،

مجری:

خیلی ممنون و متشکر ابتدای برنامه هم حاج آقای عباسی اشاره کردند، فردا شب ، شب میلاد با سعادت حضرت جواد الأئمه (ع) است، و آخر هفته هم میلاد مولی الموحدین امیرالمؤمنین،  علی بن ابی طالب  (ع) هست.

تماس داریم از یکی از بینندگان عزیزمان جناب آقای حسن آقا از تهران

بیننده(حسن آقا از تهران):

سلام علیکم ارادتمند، سلام عرض می کنم خدمت همه بینندگان عزیز شیعیان اهل بیت (ع) التماس دعا دارم اللهم عجل لولیک الفرج، در ادامه مبحث هفته گذشته تشکر می کنم افتخار دادید خیلی ممنون ، چندتا روایت بزرگواران شیعیان عزیز و کارشناس های محترم برنامه حاج آقای عباسی بزرگوار و دیگران می خوانم که ان شاء الله بعد بینندگان خودشان یک پیش مقدمه ای داشته باشند در دلشان، در باره بحث تقلید و اجتهاد یک بحثی که ما به روایات اهل بیت (ع) مراجعه می کنیم با یک سری روایاتی مواجه می شویم که اینها تقریباً کار را حداقل برای امثال بنده یکسره کردند و خیلی کارگشا بوند، مثلاً حضرت صلوات الله علیه، می فرمایند که امیر المؤمنین (ع) فرمودند «مَن اَخَذ دينَه من افواهِ الرّجال اَزالتهُ الرجال و من اخذ دينه مِنَ الكتاب و السُنّه زالت الجبال ولم يزل» هر کس که از زبان شخصیت ها دینش را بگیرد خب همان شخصیت ها این را از دین بیرون می توانند بکنند و هر کسی که از کتاب خدا و سنت و روایات اهل بیت (ع) اگر دینش را بگیرد همه جبال ها همه بزرگها و همه کوه ها شاید سرخ بشوند بریزند دچار انحراف بشوند، اما این شخص نمی شود، این یک روایت، روایت بعدی

مجری:

آقای حسن آقا اجازه می دهید من سؤالم را بپرسم؟ این روایت را شما خواندید الآن ما اختلاف مان باهم چیست سر این روایت ما هم این حرف را قبول داریم،

بیننده:

من م خواهم اگر شما اجازه بدهید سه دقیقه صحبت بکنم، بعد شما سه دقیقه اگر اجازه بدهید،

مجری:

خب خیلی سخت می شود حاج آقا شما تک تک بگویید حاج آقا هم تک تک جواب می دهند

استاد عباسی:

همین روایتی که خواندید را شما به آن استدلال بکنید از این روایت چطور کار برای شما یکسره شده و شما فهمیدی باید اخباری بشوی که ما متوجه نشدیم

بیننده:

دسوتان عزیز نو اخباری ها، بنده و خیلی های دیگر اکثریت قریب به اتفاق ما همه مقلد بودیم سالهای زیاد، خود بنده شاید ده سال مقلد بودم و تا شش ما بعد از آن که تقریباً 13 سال پیش بود اخباری شدم تا شش ماه بعدش دائم اعصابم خورد بود و یکی از رشته های هنری رفتم که خیلی حالم  بد بود و  از این غفلتی که به من داشت و باعث و بانی هایی که این کار را با من کردند، و نگذاشتند راه حق را بفهمم خیلی

مجری:

آقای حسن آقا وقت برنامه ما محدود است، دفعه قبلی که ما خدمت شما بودیم دو سه دقیقه به برنامه بود، الآن حدوداً 25 دقیقه است و خب بینندگان دیگر هم پشت خط هستند، قبل از شما بیننده ای هم پشت خط بودند، شما یک روایت خواندید، شما می فرمایید ما اخباری هستیم و شما اصولی استدلال تان را سر این روایتی که خواندید بفرمایید عرف برنامه ما این است دوستان دیگر هم آقای هاشمی هم همفکر شما هستند ممکن است با هم اختلافاتی داشته باشید، ایشان تماس می گیرند یک روایت می  خوانند استدلال شان را راجع به روایت می گویند حاج آقای عباسی هم بعنوان استاد و کارشناس برنامه استلال شان را راجع به آن روایت می گویند، شما یک روایت خواندید که دین تان را از افواه مردم نگیرید از کتاب و سنت بگیرید، استدلال تان را راجع به این روایت بفرمایید حاج آقای عباسی قطعاً پاسخ شما را خواهند داد.

بیننده:

من یک پیشنهاد می کنم شما یک جایی را معرفی کنید، من پیشنهاد می کنم شما یک جایی را معرفی کنید که ما برویم خودمان را معرفی کنیم تمام شود برود این از همه چیز بهتر است به نظرم، اصلاً چرا با ما شما صحبت می کنید، شما چرا اصلاً اجازه می دهید ما حرف بزنیم،

استاد عباسی:

آقای اخباری هیچ کس را به جرم اخباری بودن در ایران نمی گیرند، اینقدر بیکار نیستند، کسی بیکار نیست کسی را بخاطر اخبار بودن بگیرد جرم های بزرگترش کسی دستگیرشان نمی کندحالا دیگر اخباری بودن که اصلاً جرم نیست که بخواهد کسی دستگیر بکند چرا حرف را جای دیگر یم برید شما روایت خواندی ما می گوییم شما چه فهمیدی از این روایت چطوری استدلال کردی که فهمیدی باید اخباری باشی ما نفهمیدیم، توضیح بده ما و بینندگان هم بفهمیم شاید آن چیزی که منظور شما هست حاصل شد دیگ، بحثی نداریم که

مجری:

آقای عباسی من در برنامه بنا دارم بحث علمی اگر می شود چون در حوزه تخصص من نیست سؤالات فنی روایی و تاریخی حاج آقای عباسی بعنوان استاد برنامه جواب می  دهند، ولی من سعیم این است که تا بشود مسائل حاشیه ای را خدمت ایشان ارجاء ندهم، شما روایت خواندید بعد هم گفتید که من هنرمند بودم اعصابم داغون بود، بعدش شماره جایی را خواستید که بیایند شما را بگیرند ببرند من اصلاً علتش را نمی دانم، شما یک روایت خواندید باز هم من سه مرتبه خدمت تان گفتم بعد سه مرتبه دارید حاشیه می روید، استدلال تان را به این رویات بفرمایید. که شما اخباری هستید ما اصولی روایت فرمودید که امام معصوم (ع) فرمودند که دین تان را از افواه مردم نگیرید، از کتاب و سنت بگیرید، شما بر اساس این روایت با چه استدلالی تقلید را رها کردید و اخباری شدید.

بیننده:

بله خدمت شما عرض شود که دوستان عزیز اینجا افواه رجال افواه مردم نیست، افواه الناس نگفتند، افواه زبان، دهان های مردان، یعنی رجال دین حالا در قرین یک بحث فهمیدن این، این است که یک نفر یک رویاتی بخواند دوستان عزیز  بینندگان محترم، سروران گرامی یک نفر یک روایت بخواند با همان هم ثابت بکند اخباریت را این اصلاً همان آدم ضعفش همین است، آن آدم اصلاً نباید حرفش را گوش کنی، که با یک روایت، حداقل یک نفر می خواهد یک حرفی را بزند باید 100تا 200تا 500تا روایت را بررسی کند، یک خانواده ای از روایات را بررسی کند

مجری:

خدا پدرتان را بیامرزد  آقای حسن آقای همین که 100 تا 200 تا روایت را بررسی کند یک چیزی از آن استنباط بکند به این می گویند استنباط، اصولیون بر همین باور هستند

بیننده:

نخیر

استاد عباسی:

آقای اخباری تمام شد دیگر

مجری:

ما آن چه که از محضر آقای عباسی فرا گرفتیم در این برنامه همین است دیگر، شما می گویی یک روایت خواندی، من بر اساس همین تک روایت، البته من استاد برنامه نیست من فقط مجری هستم اما من با همین سواد اندک خودم بر اساس همین یک روایت می توانم با استدلالی که بر همین روایت بکنم اجتهاد و تقلید را ثابت بکنم

بیننده:

تقلید با اجتهاد یکی است؟  اجتهاد را ثابت کنید یا تقلید را

مجری:

هر دو یک مجتهد و یک مقلد، یک اجتهاد است و یک تقلید دوتا مفهوم و ملظوم همدیگر هستند، اما شما گفتید همین الآن که ما یک نفر اگر بخواهد اخباریگری را ثابت بکند باید 100 تا 200 تا 500 تا روایت ببیند به اینکه کسی روایات را ببیند و یک برداشتی از آن بکند می گویند استنباط این طریقه اصولیون است، طریقه اخباریون نیست

بیننده:

باشه دوستان عزیز در اینجا من شما را ارجاع می  دهم به معنی یک سری از لغات، لغت تقلید را من از خود کتاب آقایان برای شما معنی می کنم اگر شما بروید معنی اش را در گوگل سرچ کنید از علمای تان بپرسید اگر دروغ گفتم آن موقع هرچه خواستید به بنده بگویید، که معنی تقلید چیست، من این معنی تقلید را الآن

مجری:

آقای حسن آقا پس از آن استدلال به روایات قبلی شما کوتاه آمدی و دست کشیدی دیگر درست است؟

بیننده:

کوتاه نیامدم بزرگوار اجازه می دهید من صحبت کنم، من می خواهم جواب شما را بدهم اجازه بدهید صحبت کنم دیگر، تاریخ که نمی آیم بگویم

مجری:

شما از روایات قبلی تان عبور کردید بفرمایید

بیننده:

آقا دوستان عزیز بنده یک کافر کذاب حقه باز هستم اجازه می دهید دو دقیه صحبت بکنم، من که خواهش کردم تمنی کردم،

استاد عباسی:

بگویید آقا بگویید معنای تقلید را بگویید که بیننده ها اگر نگفتند بدانند،

مجری:

من اصلاً دیگر هی چیز نمی گویم.

بیننده:

دوستان عزیز تقیلد یعنی، من الآن اصل متن علمای اصولی را برای شما بیاورم اخذ حکم شرعی از مجتهد بدون درخواست دلیل است، متوجه هستید، یعنی بدترین راهی که می شود یک جامعه بشری را به قهقراء برد بدترین بلا را سرش آورد، با یک سری آدم های طوطی طرف بشوی عقل را از آدم بگیرد انجماد صد در صد به آدم بدهد همین هست، یعنی یک نفر به آدم بگوید آقا برود در یک دریایی از گناه غرق شو، این خیلی بهتر است تا به شما بگوید بیا این منطق را قبول بکن، ما در خود همین

استاد عباسی:

آقای حسن آقا ببینید شما دوباره می روید حاشیه شما گفتی روایت را رها کردی، گفتی من برای مردم بگویم آقای تقلید در کتاب اینها چیست یک جمله ای هم گفتید این جمله را از کجا دارید می گویید آدرسش را هم بفرمایید ما استفاده کنیم

بیننده:

در تمام کتاب اصولیین معنی تقلی را بخوانید شما

استاد عباسی:

خب نه دیگر تمام کتاب اصولیین نداریم دیگر، الآن یکی از کتاب ها اصولیین «جامع المقاصد فی شرح القوائد» محقق ثانی، شیخ علی بن حسین کرکی،

بیننده:

از مجتهدین فعلی ده تا مجتهد هستند از کتب مجتهدین فعلی معنی تقلید را بفرمایید

استاد عباسی:

شما بدون دلیل و بدون مدرک حرف می زنی من بدون دلیل و مدرک حرف نمی زنم، جامع المقاصد کرکی جلد 2 ، صفحه 69،

«و أعلم أن التقلید هو قبول قول غیر المستند علی الجتهاد»

جامع المقاصد فی شرح القوائد، کرکی، ج 2، ص 69

بیننده:

احسنت المستند، یعنی من از واری که از مجتهدم می پرسم چرا باید خمس بدهم ایشان ادله من را می آورد خب اگر من قرار باشد 500تا روایت را برایم بخواند خب اینکه دیگر تقلید نیست خودم می خوانم دیگر

استاد عباسی:

خب آفرین شما اگر می توانید 500 تا روایت را خودت بخوانی واردهستی می توانی استنباط کنی که اصلاً حرام است تقلید کنید، آقای عزیز بیننده های گرامی اگر کسی قدرت استنباط دارد عربی می فهمد صرف و نحود بلد است،قوائد جمع بین روایات را بلداست همه اینها را بلد است حرام است تقلید کند، اما شما یا مثلاً من که نمی دانم بلد نیستم باید تقلید بکنم، من به شما می گویم عربی این را بخوان عربی اش را نمی توانی بخوانی،

بیننده:

خب بعد اگر مجتهد دلیلش را آورد و روایات را به شما گفت شما حق داری قبول نکنی و از مجتهد دیگری مراجعه کنی یا نه؟

استاد عباسی:

اگر روایات را آورد شما دیدید آقا روایت نمی تواند بیاورد ندارد یا یقین کردید که خلاف حرف ائمه معصومین است شما باطل است تقلیدتان از او، شما نمی توانی از او تقلید کنید، سؤال

بیننده:

خدا پدرت را بیامرزد کدام یک از مراجع این حرف را زدند؟

استاد عباسی:

سؤال شما جلوی تلویزیون هستید الآن؟

بیننده:

بنده نخیر دارم با گوشی با شما صحبت می کنم

استاد عباسی:

ببین اگر شما نمی توانی این کار را انجام بدهید نمی توانی هم بپرسی که این را الآن اینجا چرا اینطوری شد، چرا اینطوری شد، بله من الآن یک کارشناس رسانه هستم کار کردم می دانم می توانم برای شما روایاتی از موارد خمس بیاورم، اما اینکه من استنباط می کنم، مرجع تقلید استنباط می کند اگر بخواهد همه استنباطش را به شما بگوید و شما بفهمید که خودت مرجع تقلید هستی،

بیننده:

شما داری می گویی شما معنی تقلید را خواندی شما داری می گویید تقلید اخذ حکم شرعی از مجتهد همراه با استناد، این تعریفی که شما می کنید من تا حالا اولین بار است که

استاد عباسی:

«المستند قبول قول الغیر» شما عربی خب نمی دانی دیگر

بیننده:

اتفاقاً آن کسی که علم رمل و جفر و اوفاق و علوم غریبه را نمی داند شما هستید که صد در صد علمای شما دارند می زنند، این سحر نیست، که حالا علم و جبری که میرزا اخباری بلد است شده ساحر، یک مطلب در ساحر بودن ایشان بیاور یک خط مطلب از کتب ایشان که می گویی که می گویی کتب نوشته در این زمینه بیاور سحر یاد داده باشد، از آنطرف بنده صدتا مطلب از کتب شما بیاورم سحر می دهید. چرا می گویی بلد نیستم

استاد عباسی:

آقای اخباری دعوا که نداریم

بیننده:

شما چرا گفتی بنده معنی را بلد نیستم، چرا توهین کردی شما

استاد عباسی:

من توهین نکردم، من به شما می گویم این مطلب را دارم می خوانم شما ترجمه این کلمه عربی که من گفتم را داری اشتباه ترجمه می کنی

بیننده:

بنده از حفظ گفتم دوباره بگو تا عین کلمه اش را ترجمه کنم

استاد عباسی:

خب من الآن بخوانم یک جمله شما ترجمه کنی؟

بیننده:

بله بخوان

استاد عباسی:

«و أعلم أن تقلید هو قبول»

بیننده:

یعنی بدانید که همانا تقلید

استاد عباسی:

«أن تقلید هو قبول قول الغیر المستند إلی الإجتهاد»

بیننده:

احسنت قبول قول دیگری است که به اجتهاد استناد شده باشد، پس چرا شما تهمت زدی من بلد نیستم

استاد عباسی:

خب پس چرا شما می گویید مستند به روایات؟

بیننده:

چرا تهمت زدی به من معذرت خواهی کن از من، شما تحلیل هایتان همه اش همین است، والله قسم فردا میرزا اخباری یقه شما را می گیرد که شما به یک شیعه تهمت زدید

مجری:

آقای اخباری، ببینید الآن ما در برنامه، ما تماسی که خدمت آقای روزبهانی داشتیم ایشان یک اشاره ای کردند من می خواهم از آن اشاره استفاده بکنم و راجه به شما یک نکته ای بگویم؛ ایشان گفتند که میرزا محمد اخباری و سید کاظم رشتی و آقایان با همه ادعاهایی که داشتند به دربار دولت عثمانی سنی مذهب متعصب رفت و آمد داشتند و با آنها مراوده داشتند، شما بعنوان یک اخباری بعنوان یک شیعه قبل از اینکه تماس شما وصل بشود من عرض کردم و عرض ارادت کردم خدمت امیرالمؤمنین، و آروز و دعای برای فرج کردم، شما هم کلام تان را با دعای فرج شروع کردید شما شبکه نور زنگ می زنید با آقای وهابی می گویید، با آقای سید عقیل هاشمی وهابی شبکه نور می  گویید سلام استا کلی تحویلشان می گیرید احترام می گیرید، بگو بخندهایتان را با آنها می کنید دادتان را اینجا سر آقای عباسی می زنید؟ این درست است ، اشکال کلام شما را گرفتند چیزی نگفتند که، شما گفتید پس من وقتی می روم پیش مجتهد طبق همین مطلبی که آقای عباسی حاج آقا کتاب چه بود،

استاد عباسی:

از کتاب «جامع المقاصد» مرحوم کرکی،

مجری:

از کتاب «جامع المقاصد» در مورد تعریف کلمه تقلید خواندند، شما آن المستند را گفتید پس باید استناداتش را، روایاتی برای ما نشان بدهد بیاید برای ما بگوید، «هو قبول قول الغیر المستند إلی الإجتهاد» آن مستند ربطش به اجتهاد است اصلاً ربطش به روایت نیست، شما بعدش می فرمایید که اشتباه کردید باید از من عذر خواهی بکنید، شما اشتباه ترجمه کردید، آقای عباسی اشتباه ترجمه شما را تصحیح کردند، من نمی دانم شما از چه طلبکار هستید الآن، خب قطع شده تماس ایشان،

استاد عباسی:

بله ببنید ایشان متعدد در متعدد، شما میرزا محمد اخباری را اینطوری گفتید خب آقا ما هرچه گفتیم مستند گفتیم شماهم کلامی که می گویید، من به ایشان می گویم، شما می گویید آقا تعریف لغوی اصطلاحی تقلید این است، می گویم سندش را بگو، می گویید بروی کتاب های اصولیون نوشتند، می گویم، عربی اش را بخوان، عربی اش را نمی خواند، من می  گویم بگذار من بخوانم، من که می خوانم بعد ایشان یک طور دیگر برداشت می کند خود ایشان جالب است می گوید آقا من یک روایت خواندم حاضر نیست ایشان به روایتش استدلال بکند، بگوید از کجای این روایت فهمیده تقلید؟ چطور فهمیده تقلید

مجری:

خب من سه بار به ایشان گفتم حاج آقا

استاد عباسی:

ایشان بزرگترین لطف را به برنامه ما کرد، یعنی ببینید ایشان می گوید خانواده حدیثی باید تشکیل بشود، حرف ما هم همین است آن که می آید  یک روایت تحلیل خمس را می  گذارد خانواده حدیثی تشکیل نمی دهد نمی آید بقیه روایت ها را بیاورد آن روایتی که امام رضا فرمودند ملعون است کسی از حق ما استفاده بکند لعنت کردند نفرین کردند کسی که بیاید از اموال اهل بیت (ع) استفاده بکند، آن را نمی آید بیان بکند این خانواده حدیثی، بله خانواده حدیثی چه کسی می تواند مراجعه بکند؟ کسی که تخصصش هست، اگر تخصصش هست که تقلید برایش حرام است، اگر هم تخصصش را ندارد خب باید مراجعه بکند.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، خیلی می شود بحث کرد راجع به این نکته، راجع به همان روایت اول شان اتفاقاً از همان روایت می شود استناد کرد برای بحث اجتهاد و تقلید من هرچه از ایشان خواهش کردم که استدلال شان را راجع به بحث اخباریگری از همان روایت بفرمایند قبول نکردند. علی آقا از اصفهان، سلام علیکم و رحمة الله

بیننده:

سلام علیکم، استاد هم اخباری ها هم اصولی ها یک طوری در مورد حدیث بحث می کنند، من سؤالم این است، اینقدر محکم و قاطع در مورد حدیث بحث می کنید حجیت این حدیث و صدور این حدیث از امام معصوم چیست، چرا این بحث را که اینقدر سر حدیث بکنید را نمی آیید سر قرآن انجام بدهید،

استاد عباسی:

کدام بخش حدیث را می فرمایید که بحث می شود

بیننده:

از کجا معلوم امام صادق همچین حرفی زده باشد اینقدر قاطعانه سر حدیث می کنید، سر یک چیزی بحث بکنید که معلوم باشد هیچ دخل و تصرفی در آن نشده باشد، قرآن این احادیث، هر حدیثی حتی متواتر ما از کجا می دانیم حجیت برای ما دارد که این از امام معصوم صادر شده

مجری:

آقای علی آقا پاسخ تان را حاج آقا می دهند قطعاً، آن ارتباطی که بقرآن گفتید را من متوجه نشدم

بیننده:

ببینید قرآن کتابی است که نه تحریف می شود، نه هیچ چیز و مطمئنیم که از طرف خدا است، اما معصوم و حدیثی که الآن از معصومین ما داریم حتی متواترش را الآن ما نمی  توانیم بگوییم این قطعاً از معصوم صادر شده، ممکن است، اصلاً نمی گویم ما اصلاً حدیثی که از معصوم صادر شده ما نداریم، ما می گوییم ما نمی توانیم بفهمیم این هست یا نه ، ما کتب افرادی آمدند علم رجال کتب رجالی نوشتند اصلاً نه آنها معصوم بودند، برای سه قرن پیش شان را نوشتند، الآن بینی و بین الله خود حاج آقا به من بگویند، یک لبتاب جلویشان هست، آن همه تکنولژی آنجا هست به من بگویند مثلاً پدر پدر بزرگشان آدم ثقه ای بوده یا نه، می توانند صد در صد قطعیت بدهند یا نه؟ خب این هم همین است هیچ کس نمی تواند صد در صد قطعیت بعد این آقای ثقه بوده این آقا نمی دانم قطعاً توانسته است معصومین را نقد کند،

مجری:

استدلال شما آقای علی آقا با همین استدلال شما که چه کسی می تواند، با همین استدلال قرآن را هم می شد زیر سؤال برد،

بیننده:

قرآن نخیر

مجری:

چرا متنش را می توانستند عوض کنند یک کسی که می گویید پدر پدر بزرگ حاج آقا می توانند ثقه بوده شما می توانید بگویید کسانی که از اول قرآن را نگارش کردند تا الآن تمام رسم الخط ها و اینها همه را درست نوشتند؟ با این استدلال شما قرآن هم زیر سؤال می رود، البته پاسخ شما را حاج آقا می دهند، سؤال دیگری ندارید.

بیننده:

نه من سؤال ندارم نم دارم یک بحثی را می کنم می گویم این

استاد عباسی:

اجازه بدهید من بگویم، ببینید، شما نکته ای که در رابطه با حدیث متواتر می گویید که این بخشش که قطعاً اشتباه هست بخاطر اینکه اگر حدیثی متواتر هست یعین قطعاً از معصوم صادر شده، این قطعی است، نسبت به موارد دیگر اگر شما دنبال علم به معنای صد در صد یعنی یقین هستید، که یقین حاصل بکنید، خب این یقین در خیلی از چیز های دیگر ایجاد نمی شود، ما دنبال یقین صد در صد نمی توانیم باشیم بخاطر اینکه ما از عصر امام معصوم فاصله گرفتیم، حذف ها سوزاندن کتب، آثار از دست ما رفته بعد چکار می کنیم، با ابزاری به نام علم رجال می رویم ظنّ مفید علم قریب به علم، متأخم بالعلم پیدا می کنیم، یعنی به نزدیکی های یقین که با این مقداری که ما توانستیم بله پدر پدربزرگ بنده شاید اصلاً برای کسی مهم نبوده که احوالاتش را بنویسند، ولی راویان بسیارش این بحث را ما یک بار جواب دادیم شما به برنامه های قبلی مراجعه کنید راویان بودند، اما نسبت به قرآن؛ آیا قرآن به تنهایی می توانیم ما سراغش برویم؟ یعنی می توانیم از قرآن به صرف قرآن بدون روایات اهل بیت(ع)؟ خب نه،«لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» یعنی پیغمبر و ظیفه ای تبیین قرآن است تفسیر قرآن است، بسیاری از آیات قرآن به تنهایی قابل گرفتن حکم شرعی از آن نیست باید بیاید در کنار روایت قرار بگیرد لذا هردوی آن با همدیگر، این که دیگر متفق علیه است بین اصولی، بین اخباری، بین شیعه، حتی بین شیعه و سنی متفق علیه است حالا ما علاوه بر روایات پیامبر، روایات اهل بیت را هم می گوییم بله، اهل سنت می گویند فقط روایات پیامبر، یک چیزی به نام صحابه اضافه می کنند اما قطعی است که قرآن به تنهایی هم شیعه می گوید هم سنی می گوید قرآن به تنهایی فقط و فقط از قرآن بخواهی دین را بگیری این گمراهی است قطعاً گمراهی است بخاطر اینکه همان قرآن گفته «أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأَمْرِ مِنْکمْ»، همان قرآن گفته «ِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِم» لذا در فهم معنی قرآن و معنی برداشت از قرآن ما به تنهایی نمی توانیم، قرآن هم ناسخ و منسوخ دارد عام و خاص دارد مطلق و مقید دارد، اینها را چه کسی مشخص می کند عام و خاص و مطلق و مقید را موارد متعدد در رابطه با آیات قرآن را، اینها را اهل بیت (ع) یعنی سنت هست که مفسر قرآن هست، لذا ما باید هردو را، نه ما می شویم قرآنی که بگوییم احادیث را بگذاریم کنار، برویم فقط سراغ قرآن، این قطعاً گمراهی است نه اینکه می گوییم فقط روایات معصومین با قرآن کاری نداریم، هم از قرآن استفاده می کنیم هم از روایات معصومین استفاده می کنیم ،حالا اگر نکته ای دارید بفرمایید.

بیننده:

من نگفتم فقط از قرآن من گفتم این علم رجالی که ما داریم از کجا معلوم این راوی که مثلاً آقای نجاشی که معصوم نبوده برای دو سه قرن پیش یک راوی را این آقا می آید می گوید ثقه هست یا ثقه نیست،حالا اختلاف مبانی که دارند خود آقایان هیچ چیز، کتاب هایی که از رجال به ما رسیده آن هم هیچ، شما می گویید بله ما نزدیک به علم و نزدیک به قطعیت می خواهیم کار کنیم من می گویم بله، منتهی این احکام و این بحث جدی که در این مورد می شود این درست نیست برای اینکه ما هیچ قطعیتی نداریم ، آقای نجاشی مثلاً خودش راست گفته اصلاً که این شخص را، اصلاً این شخص را از کجا می شناسد که از سه قرن پیش، شما یک آدم مهم سه قرن پیش راچطوری می توانید الآن بگویید.

استاد عباسی:

خب الآن روشن شد، سؤال من از شما این است، همین را شما فقط به من بگویید، پس باید چکار کنیم، یعنی الآن شما می گویی من نمی گویم قرآن به تنهایی، روایات هم بله، خب حالا روایات ما  می خواهیم برویم سراغ روایات، اگر دیگر حرف نجاشی هم فایده ندارد، حرف شیخ طوسی هم فایده ندارد به هیچ راوی هم نمی توانیم برسیم، چند ده هزار راوی جلوی ما هست، در آن دروغگو وجود دارد راستگو هم وجود دارد، شیعه وجود دارد سنی هم و جود دارد، ضابط حدیث وجود دارد، غیرضابط و کسی که و هم دارد فراموش می کند هم وجود دارد، اگر قرار باشد همین مقدار هم حجیت نباشد، پس چکار کنیم شما یک راه حل به ما ارائه بدهید که  هم بشود از سنت استفاده کرد هم نیاز به علم رجال نباشد.

مجری:

من معذرت خواهی می کنم حاج آقای عباسی، علی آقا من معذرت خواهی بکنم شاید هنوز بحث ادامه داشته باشد چون از وقت مان گذشته ،علی آقا 30 ثانیه فرصت هست.

بیننده:

ببینید حاج آقا اینکه حالا چون نمی توانیم کاری بکنیم یا همچین چیزی را بخواهیم از آن استفاده بکنیم که خیلی چیز باطلی است، که بگوییم ما اصلاً نمی توانیم مثلاً چکار کنیم، من دارم می گویم آقا ما احادیث را بجای بحث سندی با قرآن و عقل بسنجیم

مجری:

همین کار را می کنند

بیننده:

نه ببینید

استاد عباسی:

نه ایشان می گوید اصلاً کلاً ما رجال کاری نداریم خب این با عقل تنها بسنجیم اگر یک روایتی دروغ بود ولی به عقل ما جور در آمد استفاده کنیم؟

بیننده:

عقل نه با قرآن و عقل

مجری:

همین کار را می کنند آقای علی آقا، خیلی ممنون و متشکر نکتۀ خوبی اشاره کردید همین اتفاق در علم اصول در نزد اصولیون می افتد و در نزد اخباریون ممکن است نیافتد، من چون اطلاعی ندارم این را می گویم، به هر حال بحث ممکن است مانده باشد ولی متأسفانه وقت ما گذشت حاج آقا باعرض معذرت

استاد عباسی:

من فقط همین را عرض بکنم که، همین که ایشان می گوید به قرآن و عقل اگر بروی مراجعه بکنیم ما یک ابزار مان را از دست دادیم ما می خواهیم برویم بین این روایات بین این دروغ و راست بودن راست گو و دروغگو بودن حداقل را ما باید به دست بیاوریم بعد با قرآن و عقل و اینها  همین می شود علم اصول دیگر.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، امیدوارم که از برنامه لذت برده باشید.

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 

 


عصر ایمان>

شبکه ولی عصر عصر ایمان استاد عباسی اجتهاد تقلید علم رجال