شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
عصر ایمان حجت الاسلام و المسلمین عباسی

قسمت بیست و ششم برنامه عصر ایمان با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین عباسی


بسم‌الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 9 اسفند 1399

مجری:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

بنامِ مادر! بنامِ همسر! بنامِ خواهر! بنامِ زينب

نمی‌رسد گرچه قدرِ اين سه، به گرد پاى مقام زينب

به حاجيانِ منا و مشعر بگو كه شام است حجّ اکبر

بگو حسين است ذكر هر صبح و ظهر و هر عصر و شام زينب

عظم الله و اجوركم تسلیت عرض می کنم پانزده رجب روز شهادت حضرت زینب (سلام الله علیها) را خدمت همۀشما مؤمنین گرامی، امروز هم روز سوم اَیامُ البیض سیزده، چهارده و پانزده رجب که نام‌گذاری شده در معارف دینی به نام اَیامُ البیض و روزهای که سالیان گذشته مؤمنین در این سه روز از فضیلت و نعمت اعتکاف بهره می بردند امسال محروم بودند خیلی ها و إن شاءالله که اعمال ام‌داوود و اعمال مخصوص این أیام را در خانه ها و در خلوت خودشان همان‌طوری که مقام معظم رهبری و مراجع تأکید کردند که این ایام را قدر بدانید و استفاده بکنید استفاده کرده باشید و إن شاءالله ما را هم از دعای خیر خودتان محروم نکرده باشید و ما را هم دعا کرده باشید.

برنامه عصر ایمان در خدمتتان هستیم شنبه شب ها مثل همیشه در خدمت استاد و کارشناس محترم برنامه حجت‌الاسلام‌والمسلمین حاج‌آقای عباسی، از ایشان خواهش می کنم عرض سلامی خدمت شما داشته باشند در ادامه برنامه در خدمت شما بینندگان عزیز و محترم خواهم بود، حاج‌آقا سلام علیکم و رحمة الله بفرمایید.

استاد عباسی:

سلام علیکم و رحمة الله

بنده هم خدمت بینندگان عزیز و گرامی شبکه جهانی حضرت ولی‌عصر (ارواحنا له الفداء) عرض سلام  و ادب و احترام دارم امیدوار هستم که هر جای این عالَم هستید تحت توجهات خاصه حضرت ولی‌عصر (ارواحنا له الفداء) زندگی خوب و ایمانی داشته باشید همین‌طور تسلیت عرض می کنم شام شهادت حضرت زینب(س) را.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، اگر خاطر شریف شما بینندگان عزیز و محترم باشد چند برنامه گذشته بحثی را استاد و کارشناس محترم برنامه شروع کردند در موردبررسی علم رجال در کلام معصومین(ع)، یکی دو جلسه گذشته به بحث های تاریخی پیرامون همین مورد و بیشتر و اختصاصی تر البته در مورد میرزا محمد اخباری و وقایعی که حول محور ایشان اتفاق افتاده بود و پاسخ به شبهاتی در این زمینه و بررسی تاریخ قاجاری و تاریخ مربوط به اتفاقات آن گذشت، می خواهیم برگردیم به بحث گذشته؛ یکی از جاهای که بین اصولیین و اخباریین در بررسی روایات اختلاف هست حجیت و سنت بودن علم رجال است بعضی ها قائل هستند که ما مخصوصاً در کتب اربعه و سایر روایات باید به مضمون روایت کار داشته باشیم خیلی به سلسله سند روایت اعتنا نکنیم و خیلی برایمان مهم نباشد، از طرف دیگر بیشتر حالا باز این مَش و روش اصولیین هست می   فرمایند که ما اگر می خواهیم یک روایتی را به آن استناد بکنیم و بر مبنای آن روایت فتوای صادر بکنیم باید به لحاظ رجالی و به لحاظ سلسله سند آن حدیث را بررسی بکنیم، یک جلسه حاج‌آقای عباسی پیرامون این مطلب صحبت کردند می خواهند ادامه بحث را بگویند، چون یکی دو جلسه فاصله افتاده من از ایشان خواهش می کنم یک مقدمه از آنچه که گفتند در جلسات گذشته بفرمایند و بعد هم بحث جدیدشان را مطرح بفرمایند، حاج‌آقا بفرمایید.

استاد عباسی:

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین إنه خیر ناصر و معین و به نستعین إنه خیر ناصر و معین ثم صلاة و السلام علی سیدنا و نبینا ابالقاسم مصطفی محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و لعن دائم علی اعدائهم اجمعین إلی قیام یوم الدین

بحثی که محضر بینندگان عزیزمان داشتیم تقریباً سه جلسه قبل در رابطه با این بود که مسئله علم رجال که امروز به عنوان بحث اعتبار سنجی روایات مطرح هست آیا مسئله نوظهوری هست؟ آیا مسئله ای است که بعدها علماء اضافه کرده باشند؟ یا اینکه مربوط به دوران معصومین(ع) هم هست و ما می توانیم از روایات اهل‌بیت(ع) الگو بگیریم برای این مسئله، و نکته دیگر که حالا در ادامه عرض خواهیم کرد در رابطه با این موضوع که آیا نیازی به این علم وجود دارد یا خیر؟ و نکته سوم هم اینکه حالا اگر برفرض این علم را کنار بگذاریم یا اینکه در رابطه با عدم اعتبار آن به نتیجه برسیم آیا تقلید منتفی خواهد شد یا نه تقلید همچنان پابرجا خواهد بود یعنی علی فرض اینکه به این علم ما کاری هم نخواهیم داشته باشیم بازهم نیاز به تقلید سر جای خودش برقرار هست چون علم رجال درواقع یک ابزار هست ابزار اعتبار سنجی روایات آن‌هم بخشی از ابزار یعنی این‌طور نیست که اعتبار سنجی روایات فقط به علم رجال باشد موارد دیگر هم هست که در حجیت یا عدم حجیت روایات دخیل و اثرگذار هست یکی از آن‌ها هم علم رجال هست، آن مورد اول را اگر خاطر بینندگان عزیزمان باشد ما روایتی را عرض کردیم از امیرالمؤمنین (ع) از کتاب کافی شریف که در کتاب «کافی شریف» مجلد اول که درواقع اصول کافی هست روایتی را آوردیم در صفحه 158 که حضرت انواع اقسامی را برای روایت قراردادند، خیلی جالب بود برای من که بعضی در ذیل اینستاگرام شبکه یا فضاهای دیگر گفته بودند که این روایت مقصودش روایات شیعه نیست روایات منابع شیعه نیست مقصود آن روایاتی است که دست اهل سنت است دست دیگران هست در حالی که حضرت تصریح دارند در اینجا که «حقاً و با طلا» این تقسیم بندی روایات به حق و باطل وإلی حالا آن‌که در دست دیگران هست به کاری نداریم به آن، «صدق و کذبا و ناسخً و مَنسوخا» ناسخ و منسوخ، حالا اگر روایات مربوط به شیعه نباشد چه اهمیتی دارد که ما ناسخ و منسوخ آن را بدانیم؟ چه تقسیم بندی هست؟ این‌طور نیست که به راحتی شما بتوانید این روایت را کنار بگذارید و بگویید که خب این‌ها مال دیگران است، اگر مال دیگران بود اگر مبتلابه نبود خب شیعیان که دنبال روایات معصومین بودند نیاز نبود امیرالمؤمنین (ع) بیایند و این موارد را و این تقسیم بندی ها را عام  و خاص، محکم و مشابه،«حفظاً و وهمان» این‌ها را بیان بکنند برای استفاده از این روایات.

 بعدازآن وارد بحث جدید می شویم: کلماتی در لسان معصومین آمده که مثلاً توصیه معصومین(ع) به حفظ حدیث؛ ائمه (ع) توصیه به حفظ حدیث یادگیری حدیث داشتند نفرمودند کلاً حدیث یاد بگیر هر حدیثی از ما رسید یاد بگیر، تأکید بر این داشتند که این حدیثی که شما می خواهید یاد بگیرید این حدیث باید از مجرای معتبری اتفاق بیفتد یعنی از فرد معتبری شما باید این روایت را بگیرید، روایت را عرض بکنم توضیح روی روایت بدهم؛ کتاب «وسائل الشیعه» مرحوم شیخ حر عاملی، مؤسسه آل البیت لاإحیاء التراث، جلد بیست هفتم این کتاب، صفحه 97 روایت شروع می شود در 98 ادامه روایت هست، مفصل هست روایت

«إِذَا حَدَّثْتَنِي بِحَدِيثٍ فَأَسْنِدْهُ لِي»

وسائل الشیعه، مرحوم شیخ حر عاملی، چاپ مؤسسه آل البیت لاإحیاء التراث، ج 27، ص 97-98

می گوید عرض کردم به امام باقر(ع)، از جابر هست

«قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِذَا حَدَّثْتَنِي بِحَدِيثٍ فَأَسْنِدْهُ لِي فَقَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَنْ جَبْرَئِيلَ(ع) عَنِ اَللَّهِ تبارک تعالی»

زمانی که روایت می کنید برای من مطلبی عرض می کنید

 «فَأَسْنِدْهُ لِي»

 سند روایت را برای من بفرمایید

حضرت فرمودند:

«فَقَالَ حَدَّثَنِي أَبِي»

هر چه که من برای شما روایت می کنم پدرم برای من گفته از جدم از رسول خدا از جبرئیل از خدای متعال تبارک‌وتعالی.

یعنی این روایت متصل به خدای متعال هست متن دین هست

«وَ كُلُّ مَا أُحَدِّثُكَ بِهَذَا اَلْإِسْنَادِ»

هر چیزی که من برای شما نقل می کنم باهمین سند هست

یعنی درواقع من دارم از خدای متعال این را بیان می کنم

«وَ قَالَ لَحَدِيثٌ وَاحِدٌ تَأْخُذُهُ عَنْ صَادِقٍ خَيْرٌ لَكَ مِنَ اَلدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا»

یک حدیث یاد بگیری یک حدیث حفظ بکنی یک حدیث اخذ بکنی

 از چه کسی؟

«عَنْ صَادِقٍ»

از کسی که  راستگو است

از آدم راستگو بگیری

«خَيْرٌ لَكَ مِنَ اَلدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا»

از دنیا و آنجا در دنیا و هست برای تو بهتر است

این یک روایت.

روایت بعدی باز جابر از أبو جعفر (امام باقر(ع)) که

«سارِعوا في طَلَبِ العِلمِ»

در طلب علم سرعت به خرج بدهید سبقت بجویید

«فوالّذي نَفْسي بيَدِهِ لَحَديثٌ واحِدٌ تأخُذُهُ عَن صادِقٍ خَيرٌ مِن الدُّنيا و ما حَمَلَتْ مِن ذَهَبٍ و فِضَّةٍ»

یک روایتی که از آدم راستگو بگیری، نگفتند یک روایتی که یاد بگیری یک روایتی که منصوب به ما باشد، روایتی که از صادق بگیری، صادق مقصود فرد راستگو، از ما اهل‌بیت باشد آن فردی که برای شما نقل می کند فرد راست‌گوی باشد یعنی راوی اهمیت دارد، روایت اگر این ویژگی داشت دیگر ازنظر ارزش و این‌ها اصلاً قیمت ندارد این‌قدر ارزشمند است که دیگر شما نمی توانید رویش قیمت بگذارید.

باز حضرت در روایت بعدی که اینجا آورده شده در موقعیت دیگری بوده؛ از امام باقر(ع) نقل‌شده؛ حضرت فرمودند به جابر که

«یا جابر! و اللّه ِ لَحَديثٌ تُصيبُهُ مِن صادِقٍ في حَلالٍ و حَرامٍ»

به خدا قسم حدیثی که دست پیدا بکنی به تو برسد از فرد صادقی در حلال و حرام در مسئله حلال  و حرام

«خَيرٌ لكَ مِمّا طَلَعتْ علَيهِ الشَّمْسُ حتّى تَغْرُبَ»

بهتر است برای تو از چیزی که خورشید بر آن می تابد تا غروب بشود

بر چقدر موجود خورشید می تابد؟ این بهتر از همه آن موجودات هست، بالا هم که گفت از هر چیزی که در دنیا و مافی‌ها باشد، این هم یک روایت که ما مثلاً بعضی از افراد را مثلاً می گویند «صدوقٌ» کلمه «صدوقٌ» را در علم رجال از کجا گرفته شده؟ صادق صدوق «صادقٌ صدوقٌ» این کلمه از روایات گرفته شده که یک راوی چه ویژگی، رفتند تفحص کردند اگر امام باقر(ع) می فرماید از صادقی یک روایت را بگیری از راست‌گویی یک روایت را بگیری چه ویژگی داشته باشد؟ چه کسانی را برایش می آوری؟ یک قاعده برای این تعریف کردند، شما همین‌طوری بگویی راستگو، راست‌گویی خب محدوده دارد یا ندارد؟ تعریف دارد یا ندارد؟ در رابطه با این درواقع یک قاعده آوردند و شده یکی از الفاظ مدح در علم رجال که می گویند فلانی صدوقٌ، فلانی صدوقٌ یکی از الفاظ مدح در رابطه با یک راوی هست.

مجری:

این در خصوصیاتی که علم رجال برای راوی معرفی می کند و می شمارد یک آن صدق گفتار است، یک سری خصوصیات دیگر هم هست که مثلاً ثقه باشد مورد اطمینان باشد، این‌ها هم نشانه های در احادیث دارد استاد یا نه؟

استاد عباسی:

بله همین مطلبی که شما گفتید به عنوان ثقه در کتاب کافی مرحوم کلینی (اعلی الله مقامه الشریف) در کتاب «اصول کافی» صفحه 125 باب فی تسمیة من رآه در کتاب الحجه روایت شروع می شود، در ادامه می فرماید:

«وَ قَدْ أَخْبَرَنِي أَبُو عَلِيٍّ أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَأَلْتُهُ وَ قُلْتُ مَنْ أُعَامِلُ أَوْ عَمَّنْ اخذ»

از آقا امام حسن عسکری(ع) پرسیدم

«وَ قَوْلَ مَنْ أَقْبَلُ»

اصول کافی، مرحوم کلینی، ص 125، باب فی تسمیة من رآه، کتاب الحجه

خیلی سؤال مهمی است

من روایت می خواهم بگیرم دینم را می خواهم بگیرم با چه کسی تعامل داشته باشم؟ از چه کسی اخذ بکنم؟

«عَمَّنْ اخذ وَ قَوْلَ مَنْ أَقْبَلُ»

قول چه کسی را قبول بکنم من؟

خیلی سؤال مهمی است

«فَقَالَ لَهُ»

حضرت فرمودند

«اَلْعَمْرِيُّ ثِقَتِي»

آقای عمری ثقه من است

«فَمَا أَدَّى إِلَيْكَ عَنِّي»

آن چیزی که به شما می رساند از دین به شما بیان می کند مطرح می کند این را از من گرفته

«فَعَنِّي يُؤَدِّي»

از من این مطلب گرفته شده

«وَ مَا قَالَ لَكَ عَنِّي فَعَنِّي»

آن چیزی که به شما می گوید درباره من بله از من است از من گرفته

«فَعَنِّي يَقُولُ فَاسْمَعْ لَهُ وَ أَطِعْ»

به حرفش گوش بده و از او اطاعت کن

«فَإِنَّهُ اَلثِّقَةُ اَلْمَأْمُونُ»

او ثقه هست و مأمون هست یعنی شما در امان هستی که از او اخذ بکنی مورد اعتماد هست

 این کلمه ثقه در کلام امام حسن عسکری(ع)هست روایت،روایت معتبراست امام حسن عسکری (ع) باز دوباره ادامه می دهد

«وَ أَخْبَرَنِي أَبُو عَلِيٍّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ مِثْلِ ذَلِكَ فَقَالَ لَهُ: اَلْعَمْرِيُّ وَ اِبْنُهُ ثِقَتَانِ»

با کلمه ثقه، اینجا که فقط گفته عمری ثقه هست بقیه را چه‌کار می کنید شما؟ ما می گوییم دارد حضرت ملاک در اختیار ما قرار می‌‌دهد «اَلْعَمْرِيُّ ثِقَتِي» یعنی اگر یک نفر را می خواهی از او آن سه تا سؤالی که پرسید:

«مَنْ أُعَامِلُ أَوْ عَمَّنْ اخذ وَ قَوْلَ مَنْ أَقْبَلُ» 

با چه کسی تعامل داشته باشم دینم را بگیرم، از چه کسی اخذ بکنم روایت و دینم را؟ و قول چه کسی را قبول بکنم؟

آن «أَوْ عَمَّنْ اخذ» می شود روایت گرفتن ولی «قَوْلَ مَنْ أَقْبَلُ» یعنی قول او را قبول بکنم حرف او را قبول بکنم یعنی نظر او که او استنباط کرده را قبول بکنم، توضیحی که اصلاً او دارد برای روایت می دهد چون خود این هم یک‌حرفی است دیگر، یک روایت را یک راوی می خواهد بگوید اگر روایت را راوی توضیح می دهد ما بفهمیم از کجا بفهمیم توضیح او عین کلام معصوم هست موردقبول است؟ حضرت ملاک دارد می دهد برای سه تا آن‌یک ملاک دادند «اَلثِّقَةُ اَلْمَأْمُونُ» باید ثقه باشد یعنی مورد اعتماد باشد یعنی راستگو باشد یعنی کلام را درست نقل بکند و بعد در رابطه با باز عمری و فرزندشان گفتند:

«اَلثِّقَتَانِ»

هردوی این‌ها و بعد

«فَاسْمَعْ لَهُمَا وَ أَطِعْهُمَا»

از آن‌ها حرف بشنو و اطاعتشان کن

«فَإِنَّهُمَا اَلثِّقَتَانِ اَلْمَأْمُونَانِ»

علت و دلیل از آن‌ها اطاعت بکن و حرف بشنو اینکه آن‌ها ثقه هستند و مأمون هستند

«فَهَذَا قَوْلُ إِمَامَيْنِ قَدْ مَضَيَا فِيكَ»

«مرآة العقول» علامه مجلسی جلد چهارم صفحه 5 روایت را آورده

 «الحدیث الأول صحیحٌ»

مرآة العقول، علامه مجلسی، ج 4، ص 5

روایت ازنظر رجالی هم روایت معتبری هست و باز روایت های دیگر هم به همین شکل.

«معجم رجال الحدیث» مرحوم آقای خویی باز در این رابطه گفته

«رواه محمد بن یعقوب»

یعنی مرحوم کلینی

«بسند صحیح»

که همان عبارات در رابطه با ثقه بودن مطرح‌شده.

باز در رابطه با ثقه بودن از زبان امام رضا(ع) از کتاب «اختیار معرفة الرجال» مرحوم کشی شیخ طوسی آمدند اختیار معرفه الرجال که عرض کردیم که راویان شیعی آن را بیرون آوردند و تنظیم جدید انجام دادند، در این کتاب در جلد سوم

مجری:

کتاب رجال کشی هم شامل بررسی راویان اهل سنت هست هم شیعه، در این کتاب آمدند روایان شیعه را جدا کردند.

استاد عباسی:

مرحوم شیخ طوسی آمده جدا کرده، در جلد سوم این کتاب، مؤسسة الصادق للطباعة والنشر، روایت این هست روایت 24 باب، صفحه 77 از جلد سوم

«قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى»

اختیار معرفة الرجال، مرحوم کشی، چاپ مؤسسة الصادق للطباعة والنشر، ج 3، ص 77، روایت 24

روایت را نقل کرده تا

«قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى وَ حَدَّثَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ بِذَلِكَ أَيْضاً قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إنی لاَ أَكَادُ أَصِلُ إِلَيْكَ لِأَسْأَلَكَ عَنْ كُلِّ مَا أَحْتَاجُ إِلَيْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِينِي»

از هر چیزی که در معالم دینم نیاز دارم گاهی نمی توانم به شما دسترسی پیدا بکنم نمی توانم بیایم از شما بگیرم معالم دینم را

«أَ فَيُونُسُ بْنُ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ ثِقَةٌ اخذ عَنْهُ مَا أَحْتَاجُ إِلَيْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِينِي»

آیا یونس بن عبدالرحمن ثقه هست؟

یعنی رفته به امام معصوم دارد یک سؤال درواقع رجالی می پرسد، یاد دادند افراد و شاگردانشان را، آقاجان یا بن رسول‌الله فلانی ثقه هستند که من روایت از او بگیرم؟ این اصطلاح شده، ثقه هستند من از او روایت بگیرم؟

مجری:

یعنی عین همین سؤالی که الآن یک طلبه ای مثلاً می رود از مرحوم آیت‌الله خوئی (رحمة الله علیه) یا سایرینی که در علم رجال جزو فعلا محسوب می شوند که آقا مثلاً حضرت آقا! آقای فلانی که اسمش در سلسله سندات آمده آیا ثقه هست یا نه؟ یعنی به تعبیر شما کاملاً یک سؤال رجالی از امام معصوم پرسیده.

استاد عباسی:

بله و جالب است در ذیل همین روایت آمده روایت را باز همین‌جا بررسی کرده که دوباره راوی های همین حدیث

 «محمد بن مسعود ثقهٌ»

نجاشی گفته

«محمد بن نصیر ثقةٌ»

شیخ طوسی گفته

«محمد بن عیسی ثقهٌ»

نجاشی گفته

«عبدالعزیز بن المهتدی ثقةٌ»

نجاشی و شیخ هر دو او را توثیق کردند

توثیق کردن همین است بله روایت را گفته صحیح است و باهمین لفظ ها هم توثیق شده یعنی با لفظ ثقةٌ، آنجا هم گفت آقاجان

«أَ فَيُونُسُ بْنُ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ ثِقَةٌ اخذ عَنْهُ مَا أَحْتَاجُ إِلَيْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِينِي»

نه «اخذ عَنْهُ» صرفاً «الروایة»، «اخذ عَنْهُ مَا أَحْتَاجُ إِلَيْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِينِي» معالم دینم را یاد بگیرم از ایشان، حضرت فرمودند:

 «نَعَمْ»

این‌ هم به اصطلاح یک نمونه.

مورد بعدی در کتاب «اختیار معرفة الرجال» آمده یک کلمه ای هست معروف است به عنوان «وجهٌ» یا «وَجِیه»، «وجهٌ» یعنی به معنای که معتبر است آبرومند که ما می گوییم «وجیه» آبرومند یعنی معتبر است مورد اعتبار  ومورد اعتماد هست؛ در کتاب «اختیار معرفة الرجال» مرحوم شیخ طوسی در جلد اول این کتاب صفحه 421، محمد بن مسلم طائفی ثقفی حدیث شماره 2 دراین‌باره که حالا این حدیث هم خودش مورد اعتبار هست و تصحیح شده راوی ها تا از

«عن عبدالله بن أبی یعفور، قال: قلت لأبی عبدالله: إنه لیس کلُّ ساعة ألقاک ولا یمکن القدوم، ویجیء الرجل من أصحابنا، فیسألنی ولیس عندی کلَّ ما یسألنی عنه»

اختیار معرفة الرجال، مرحوم شیخ طوسی، ج 1، ص 421، حدیث 2

می گوید: از عبدالله بن أبی یعفور آمده که می گوید من به امام صادق (ع) عرض کردم که

«لیس کلُّ ساعة ألقاک»

این‌طور نیست که من هر ساعتی بتوانم شمارا

«ولا یمکن القدوم»

نمی توانم خدمت شما برسم

و کسی می آید از اصحاب و سؤال می پرسد از ما به عنوان کسی که عالِم هستیم و به مکتب واقف هستیم

«فیسألنی ولیس عندی کلَّ ما یسألنی عنه»

این‌طور نیست که هر چه که از من می پرسند من در رابطه با آن اطلاع داشته باشم

«قال: فما یمنعک من محمد بن مسلم الثقفی»

چه باعث می شود که تو از محمد بن مسلم ثقفی رأی و نظر ما را نگیری؟ دین ما را نگیری اخذ نکنی؟

«فإنه قدسمع من أبی»

او روایات زیادی از پدر ما شنیده

«وکان عنده وجیها»

او نزد پدر ما اعتبار داشت

صاحب اعتبار بود «وجیهاً» این «وجهٌ» یا «وجیهٌ» است که در علم رجال استفاده می شود گفته می شود، البته معمولاً بالاخره وقتی که تبدیل به قاعده می شود یک تغییرات جزئی می کند مثلاً «وجیه» بیشتر غالباً به عنوان وجه استفاده می شود «وجهٌ» خب «وجهٌ» یعنی چه؟ یعنی اینکه این دارای اعتبار هست نزد امام معصوم هم راوی حدیث بوده و هم معتبر بوده، این هم یکی دیگر از کلماتی است که در این رابطه استفاده می شود و مورد اعتبار هست. 

باز در رابطه با بحث حجیت قول ثقه در کتاب «تهذیب الأحکام» شیخ طوسی از کتب اربعه در جلد هشتم، مؤلف شیخ طوسی، دارالکتب الاسلامیه تهران، صفحه 18 از جلد 8، کتاب النکاح

«عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَخِيهِ اَلْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّجَ جَارِيَةً أَوْ تَمَتَّعَ بِهَا فَحَدَّثَهُ رَجُلٌ ثِقَةٌ أَوْ غَيْرُ ثِقَةٍ فَقَالَ إِنَّ هَذِهِ اِمْرَأَتِي وَ لَيْسَتْ لِي بَيِّنَةٌ»

کسی باکسی ازدواج کرد یک نفر آمد گفت این همسر من هست و بینه ی هم برای این نداشت

تهذیب الأحکام، شیخ طوسی، چاپ دارالکتب الاسلامیه تهران، ج 8، ص 18، کتاب النکاح

می گوید اگر

«إِنْ كَانَ ثِقَةً فَلاَ يَقْرَبْهَا وَ إِنْ كَانَ غَيْرَ ثِقَةٍ فَلاَ يَقْبَلْ مِنْهُ»

یعنی اهمیت دارد این‌که می آید این مطلب را می گوید یک مطلب شرعی دارد می گوید دیگر، این مطلب را نگفته که مثلاً این ملک مال من است و بخواهد مثلاً این ملک را تصاحب بکند، می گوید این شخص مثلاً قبلاً در عقد من بوده مثلاً عده اش تمام نشده یا مثلاً به این شکل، حالا اینجا حضرت فرمودند اگر این ثقه هست شما حرفش را قبول بکن، یعنی حجیت دارد خبر او، اما اگر این شخص ثقه نبود شخص موثقی نبود این کلام را از او شما قبول نکن و مطلب را از او نپذیر، این می شود آن چیزی که در علم رجال هم در رابطه با آن مطرح شده و فراوان است همچون کلماتی و یک همچون عباراتی در کلام معصومین (ع) آمده، می خواهیم این را عرض بکنیم که آنچه که در روایات معصومین (ع) آمده خیلی روشن هست که کلمات و مطالبی هست که این‌ها پایۀ یک علم می شوند خیلی از علوم را معصومین (ع) همینطور پای گذاری کردند، پایۀ یک علم می شود، ما توقع بر این نداریم که در آن موقع بخواهد مثلاً تمام آنچه که در علم رجال وجود داشته وجود داشته باشد گرچه بعضی از افراد بودند بعضی از شخصیت ها بودند که اینها اصلاً از اصحاب معصومین بودند اما کتاب رجالی داشتند.

مجری:

حاج‌آقا این سؤال اگر مطرح بشود قبلاً هم مشابه این سؤال مطرح شده، می خواهم نظر شمارا بدانم راجع به علم اصول، الآن هم راجع به علم رجال اگر مثلاً مخالفین بگویند که مثلاً قبلاً هم در برنامه داشتیم که با علم اصول با یک حدود آن‌که از همان روایات ائمه بر می آید مثل مثلاً استصحاب که اصلاً نمونه اش در روایت هست، ما به علم اصول تا یک حدی موافق هستیم الآن می گوییم علم اصول خیلی فربه شده خیلی گسترده شده، اگر بگویند ما با علم رجال هم با یک چیزهای اولیه موافق هستیم اما اینکه دیگر این‌قدر یک روایت را با این دسته بندی و با این حجمی که الآن علم رجال گرفته ما مجبور هستیم بسیاری از روایات را بگذاریم کنار، ما با این مخالف هستیم یعنی با این حجمی از اهمیت علم رجال.

استاد عباسی:

اگر با این مخالف باشند دیگر نمی توانند بگویند این علم رجال بدعت است این علم رجال از اهل بیت نرسیده است پس نباید عمل بشود، تا اینجایش را قبول کردی؟ اصل علم رجال را قبول کردی دیگر، حالا در جزئیات آن.

مجری:

داستان سر اصالت علم رجال است

استاد روستایی:

بله اصالت  آن، وقتی اصالت آن ثابت شد شما می گویی من چهل درصدش را قبول دارم، من می گویم 90 درصدش را قبول دارم، یکدیگر می گوید 70 درصدش را قبول دارم، پس اصلش را باید همه قبول داشته باشیم همه قبول داریم یک همچون چیزی لازم است پس هر مقداری که با هر چیزی که شما با هر روایت، دلیل، مدرک، سندی که آن 39 درصد را ثابت کردی من 70 درصد را ثابت می  کنم، یک نفر دیگر هم 90 درصد را ثابت می کند و آن وقت اختلاف ما در این‌که 30 درصد استفاده کنیم یا 50 درصد یا 70 درصد، دیگر این اختلاف درون دینی درون علمی است یعنی در این علم باید بنشینیم بحث بکنیم فربه شده است یا نشده است، این‌که دیگر ما نمی توانیم که این را ما بیاییم این را وسط کوچه خیابان از همه نظرخواهی می کنیم آقا به نظرشما علم اصول فربه شده است یا نه؟ الآن به مردم می گوییم علم اقتصاد در دانشگاه ها آیا مثلاً زیادی شده یا کم شده؟ اصلاً عمده ماها یعنی حتی من می دانم در دانشگاه علم اقتصاد چه تدریس می شود؟ چه ها هست؟ بعد به نسبت چه زیاد است به نسبت چه کم است؟ مثلاً 50 واحد از یک درس به نسبت 30 واحد زیاد است به نسبت 70 واحد کم است، مثلاً می گویم در بحث های کارشناسی ارشد؛ دکترا مثلاً 20 و خُردۀ واحد می شود درس ها، مثلاً کارشناسی ارشد فرض بفرمایید حالا حدود دارم می گویم 50 واحد می شود، بعد کارشناسی یک‌دفعه مثلاً می شود 80 واحد، 50 واحد به نسبت 20 و خُردۀ واحد زیاد است به نسبت 80 کم است، این با چه ملاکی؟ بنابراین اگر کسی می گوید، نه من حالا یک‌گوشه‌اش، چرا این‌قدر زیاد شد، چرا فلان شد، می گوییم خیلی خب، دیگر بگذار بحث های علمی است برویم در حوزه بحث بکنیم، آن‌که الآن ثابت می شود این است که اصل این علم یک علمی است که مورد تأیید  است به خاطر اینکه آن کسی هم که می گوید من قبول ندارم ،نمی تواند بگوید من کلش را قبول ندارم، چون بالاخره یکجایی خودش هم نیاز پیدا می کند یعنی صحبت شد با بیننده ای که می گفتند آقا علامه مجلسی گفته من همه روایت های کتب اربعه را قبول دارم ،گفتیم حتی اگر همه روایات کتب اربعه را قبول دارد بازهم مرعات العقول می نویسد ،روایات را بررسی می کند که می گوید یک جا بدرد می  خورد، آن یک جا جایی است که تعارض بین روایت ها پیش بیاید، یعنی ایشان حتی اگر بگوید آقا ما برای اصل کتب اربعه به علم رجال نیاز نداریم باز برای تعارض روایات کتب اربعه می نشیند یک کتاب مفصل رجالی می نویسد، بررسی سندی می نویسد که می آید می نشیند کافی مرحوم کلینی را دانه دانه روایات را بررسی می کند ضعیفٌ، صیحیحٌ، ضعیف علی المشهور دانه دانه بررسی می کند، مرحوم مجلسی که مراعت العقول هم نشان دادیم دیگر حالا هم از مطلبش هم غیره که

مجری:

اتفاقاً همین سؤال را می خواستم بپرسم که شما خودتان پیش پیش پاسخ دادید راجع به علم رجال اختصاصاً باز می خواستم بپرسم که بعضی از آقایان مخصوصاً اخباری ها می  گویند که ما کتب اربعه شیعه را آن کتب را دیگر روایاتش را بررسی سندی نمی کنیم، سایر کتب را بررسی می کنیم اما کتب اربعه را بررسی نمی کنیم که شما می فرمایید خود علامه مجلسی که معروف هستند به اخباری گری آمدند کتب اربعه را بررسی کردند.

استاد عباسی:

بله کتب اربعه را کافی مرحوم کلینی را ایشان البته در مقدمه اش می گوید که من اجمالاً این روایات کتب را قبول دارم  ولی یک جاهایی است که دوتا روایت به تعارض می افتد، باز من در تعارض آن دوتا روایت، یعنی باز یک چیزی اگر قرار باشد از خارج از کلام معصومین و امر معصومین باشد باز دو مرتبه یک چیزی دارد اضافه  می آورد دیگر این وسط، یعنی دوباره دارد آن بررسی را انجام می دهد می گوید من اینجا دیگر این بررسی را انجام می دهم به خاطر اینکه اینها تأثیر دارد درجایی که تعارض بین اینها اتفاق می افتد.

مجری:

نکته ای که می خواستید بفرمایید، بفرمایید استاد

استاد عباسی:

بله نکته ای که خواستم عرض بکنم در رابطه با کتب رجال گاهی اوقات حس می کنیم که یا این‌طور به ذهن آدم می آید که کتب رجال از همین کتب اربعه شیعه شروع می شود و اینها بودند که اولین کتاب رجال را نوشتند همان هایی که عرض کردیم مثلاً مرحوم کشی و مرحوم شیخ طوسی و اینها

مجری:

برای چه قرنی است مرحوم کشی کتابش؟

استاد عباسی:

با اندکی همان قرن 3 و 4 هست دیگر، یعنی قبل از مرحوم شیخ طوسی هست دیگر که می گوید قریب غیبت صغرای حضرت ولیعصر ارواحنا له الفداء هست، این‌طور که در ذهنم هست، نزدیک به دوران غیبت صغرا هست و بلافاصله که دیگر کتاب ایشان را مرحوم شیخ طوسی آمده و بررسی کرد در کتاب «فهرست» مرحوم شیخ طوسی که یک کتاب رجالی دیگر ایشان هست که خیلی آقایان هم‌فکر کردند یک چیز جدیدی پیدا کردند، این کتاب، کتاب فهرست است،  یعنی فهرست کتب را جمع کرده،  خب فهرست کتب را جمع کرده نظر هم داده در رابطه با اینها؟ یا نظر نداده و علم رجال از اینجا شروع شده، ازاینجاکه صاحبان کتب را جمع کردند یک کتاب فهرست، یک کتاب اختیار معرفة الرجال بوده که دقیقاً خود راوی ها بوده ،خب در کتاب فهرست مرحوم شیخ طوسی متوفای 460 هجری قمری ایشان یک بحثی دارد صفحه 174،  که اولین کتابی که در علم رجال نوشته شده از چه کسی بوده ،

«عبید الله ابن ابی رافع کاتب امیر المؤمنین (ع)»

کاتب امیرالمؤمنین بوده

الفهرست، شیخ طوسی، ص 174

کلمات امیرالمؤمنین سخنان امیرالمؤمنین می نوشت، یعنی نامه های حضرت، نامه می نوشت می فرستادند این‌طرف و آن‌طرف،

«له کتاب قضایا امیرالمؤمنین اخبرنا به احمد بن عبدون»

روایت مفصل است بعد می گوید:

«و له کتاب تسمیة من شهد مع امیرالمؤمنین الجمل و الصفین و النهروان من الصحابه رضی الله عنهم»

آن آقایی که می گفت ما اسم بابای بابابزرگمان را هم نمی دانیم بعد چطور اسم راوی را بدانیم، مگر آن موقع لیست برمی داشتند خوب‌ها و بدها می نوشتند، این نمونه اولین کسی که آمده کتاب فهرست اسامی، کتاب اسامی جمع کرده اما چه کسانی با امیرالمؤمنین در جنگ جمل و صفین بودند این است اسم هایشان ، کارنامه خوب و بد داشته آن‌هایی که با امیرالمؤمنین بودند  شده یک کارنامه آن‌هایی که با دیگران بودند احتمالاً شده یک کارنامه، این‌که برای ما نقل کردند، اولین کتاب رجالی، کتاب رجالی یعنی چه؟

مجری:

این کتاب را می شود کتاب رجالی نام نهاد؟

استاد عباسی:

بله کتاب رجالی است اسم افراد وقتی می آید شرحی بر افراد می آید به چه دردی می خورد

مجری:

همین‌که اسم افراد و شرح‌حالشان بیاید می شود در زمره علم رجال

استاد عباسی:

بله منتهی این از آوردن اسامی تنها هست، آوردن اسامی صاحبان کتب و اسم کتاب هایشان هست، چون می خواهیم بفهمیم چه کسی کتاب نوشته چه کسی بوده، چه گفتند، ما می خواهیم احوال اینها را اطلاع پیدا بکنیم، مختصرترین و محدودترینش این است که اسامی صحابه امیرالمؤمنین را نوشته باشد، اسامی کسانی که در جنگ شرکت کردند، یعنی اینها آدم های کار درستی بودند، اگر به شما روایت عرض شد، روایت یک راوی این است که همراه امیرالمؤمنین در رکاب امیرالمؤمنین بوده به شهادت رسیده یا مجروح شده جانباز شده بعدها از دنیا رفته و آن یکی را نمی شناسی کدام روایت را بگیری؟ این روایت، یا آن یکی شخص از سپاه معاویه است، از سپاه طلحه و زبیر است، جمل بوده از کدام بگیری، خب مسلماً باید از این طرف بگیری دیگر، یعنی یک ویژگی باید داشته باشد جمع این اسامی و آن ویژگی استفاده هایی است که بعدها به این شکل اتفاق افتاده، در کتاب «الذریع إلی تصانیف شیعه»، آقابزرگ تهرانی،جلد4، دار اضواء بیروت، اینجا بازآورده

«تسمیة من شهده مع امیرالمؤمنین فی حروبه الجمل و الصفین و النهروان من الصحابه لعبید الله بن ابی رافع کاتب امیرالمؤمنین تمام مدت خلافته بالکوفه»

الذریع إلی تصانیف شیعه، آقابزرگ تهرانی، دار اضواء بیروت، ج4

بعد ایشان می گوید همه مدتی که حضرت در کوفه بودند این کاتب بود، این‌قدر مورد اعتماد بود

«و هو اول من صنف فی المغازی و السیر و الرجال فی الإسلام»

مرحوم آقابزرگ می گوید، ماجرا را از آنجا می آورد و این مطلب را ذکر می کند، که اولین کسی که تصنیف کرده در مغازی، سیر و رجال در اسلام، همین آقا بوده که این آقا هم کاتب امیرالمؤمنین بوده، بعد مگوید

«لم نعرف من سبقه فیه لأنه کتبه فی عصر امیرالمؤمنین الذی استشهد سنة الربعین من الهجره ذکره شیخ فی الفهرست»

کلام شیخ طوسی را عرض کردیم، می گوید ما دیگر قبل تر از این چیزی نمی دانیم این آقا هم سال 40 به شهادت رسیده و ملازم امیرالمؤمنین بوده به‌عنوان کاتب امیرالمؤمنین، دیگر نزدیک ترین فرد به عصر پیامبر، شما دیگر قبلش اصلاً کتاب پیدا می کنید؟ بقول معروف غیر از کتابی که آقا امیرالمؤمنین نوشته بوده، کتابی پیدا می کنید؟ خب این به این جهت، و جالب است این کتاب را ایشان دیگر آخر قصه بلافاصله بعد امیرالمؤمنین به شهادت رسیده یعنی کتاب را هم با احتمال 95 درصد عصر امیرالمؤمنین نوشته، در محضر امیرالمؤمنین نوشته یا حضرت حداقل دیده، یعنی اینکه قبل از حاکمیت امیرالمؤمنین هم نوشته باشد، و این هم فرض کنیم که در یکجایی بوده که امیرالمؤمنین نبوده، امیرالمؤمنین باید دیده باشند، چون چهار پنج سال با امیرالمؤمنین ملازم امیرالمؤمنین بوده؛ این هم یک مورد و یک مطلب، و دیگران فراوان، بعد بیاییم ما مثلاً در کتاب «رجال نجاشی» من دیگر سریع بعضی ها را عرض بکنم که این بحثمان تمام بشود، در رجال نجاشی

«احمد بن محمد بن خالد؛ و کالن ثقة فی نفسه یروی عن الضعفا و اعتماد المراسیل»

بعد کتاب هایش را وقتی ذکر می کند، مثلاً کتاب «مصابیح الظلم، محبوبات،کتاب الإخوان، کتاب العقاب» کی از کتاب هایشم هم «کتاب الرجال» هست، اصلاً به‌عنوان کتاب رجال داشته، یا آقای محمد بن یعقوب، همه کتاب هایش که به ما نرسیده، خود مرحوم کلینی، شیخ الإصحابنا، و

مجری:

این در همان کتاب فهرست شیخ طوسی است استاد؟

استاد عباسی:

نه کتاب رجال نجاشی، محمد بن یعقوب کلینی، کتاب های زیادی داشته، که خیلی از کتاب هایش به دست ما نرسیده، یکی از کتاب هایش، کتاب الرجال رسیده، خب «اوثق الناس فی الحدیث» خودش

«شیخ اصحابنا فی وقته بالری و وجههم»

در ری بالاترین افراد بوده اوثق الناس در حدیث بوده، یکی از کتاب هایی که دارد کتاب رجال است، اگر نیاز نیست به این رجال، خودش کتاب حدیثی نوشته دیگران هم نوشتند، نیاز نیست به بررسی رجال برای چه کتاب رجال نوشته، خب کتاب رجال به یک دردی بخورد دیگر، کتاب رجال نوشته که مردم بخوانند تفریح داشته باشند، نه کتاب رجال برای بحث علمی است، یا از افراد دیگر صفحه 372،

«محمد عمر بن عبد العزیز، الکشی ابو عمرو کان ثقة عیناً له کتاب الرجال»

مرحوم کشی آقا این کتاب است،

«و روی عن الضعفا کثیراً و صحب العیاشی و اخذ عنه و تخرّج علیه و له کتاب الرجال»

مجری:

استاد این دو، سه تا کتابی که عرض کردید، یکی محمد بن یعقوب، یکی محمد بن عمرو عبد العزیز، اینها را نجاشی می آید می گوید اینها کتاب رجال داشتند، یعنی از قرن سه و چهار هم حتی زودتر نوشته شدند ولی به ما نرسیده.

استاد عباسی:

بله اولینش از زمان امیرالمؤمنین که سال 40 به شهادت رسید،بعدازآن هم‌عصر امام صادق عصر ائمه دیگر، یکی پس از دیگری کسانی بودند

مجری:

یعنی در میان علمای دین مثلاً ایشان کتاب صوم داشت، کتاب صید و الذبائح داشت، یعنی در کنار کتاب های علمی دیگر کتاب رجال هم نوشته بودند و این نشانه اهمیت علم رجال است ولی خب متأسفانه به ما نرسیده کتاب ها،

استاد عباسی:

بله خیلی از این کتاب ها مثلاً یک نفر ارزش صد تا کتاب است، هیچ کدام به ما نرسیده، فقط در روایت نقل شده ایشان این کتاب ها را داشته، مثل اصول اربعه و معه، آن اصول چهارصد گانه ای که اصحاب اهل بیت نوشته بودند در حدیث، احادیث اهل بیت را مکتوب کرده بودند، آن اصول اربعه معه چندتایش به ما رسیده؟ شانزده تا فقط به ما رسیده، سته عشر، شانزده تا رسیده، آن هم ظاهراً با اشکالات، یعنی از چهارصد تا سیصد و اندی بیشترش از بین رفته فقط شانزده  تایش باقی مانده، این کتاب های اینها هم همینطور، بسیاری از این کتاب ها چون آن موقع نسخه برداری خیلی اساسی وجود نداشته، کتابت بسیار گران در می آمده و پرزحمت بوده، لذا یک نسخه نوشته بوده، یک نسخه دیگر هم می نوشتند بعد در یک آتش سوزی در یک اتفاقی در یک غارتی، آن نسخه هم از بین می رفته یا خیلی راحت گاهی اوقات نسخه ای را موریانه می خورده و آن نسخه کتاب  هم که نوشته بودند از دست می رفته، لذا بعضی از علما مثلاً مثل مرحوم کاشف الغطا که گفته بودن که اگر همه کتاب ها از بین برود من می توانم تمام فقه شیعه را از حفظ بنویسم، این‌قدر حافظه ام قوی هست، چون این اتفاق می افتاده، یعنی از صدها کتاب مثلاً شیخ طوسی عمده ای از آن از بین رفته، چرا؟ آتش سوزی بوده حمله بوده جنایت بوده،

مجری:

یک بار چنگیز خان مغول آمده حمله کرده، تا عراق و تا دریای مدیترانه رفته یک بار تیمور لنگ آمده حمله کرده و در مسیر هر آنچه که آثاری از علم و فرهنگ داشته همه را به آتش کشیدند و نابود کردن، طبیعی است بسیار از میراث مکتوب به ما نرسیده باشد،

استاد عباسی:

حتی معاصر ما، بعضی از علما در همین یکی دو قرن اخیر کتاب هایی نوشتند مثل مرحوم علامه امینی کتاب الغدیر نوشته، بسیاری از اسنادش چون نزدیک است مثلاً موجود است، ولو اینکه این کتاب، فقط چندتا نسخه دارد، یک دانه کتاب خانه آیت‌الله مرعشی نجفی است، یک دانه مثلاً کتاب خانه بغداد است، خیلی محدود، بعضی از کتاب ها اصلاً نیست، یعنی بعضی از علمای یکی دو قرن اخیر کتابی نوشتند اسم از کتابی بردند که جز ایشان در منزل فلان عالم که مثلاً از اجدادش نگه داشته بوده یا یک نسخه داشته واقعاً دیگر نسخه ای موجود نیست، و ما هم از آنجایی که می دانیم این عالم این همه حرف زده همه را رفتیم گشتیم پیدا کردیم بود، یک دانه مورد کتابی را نام برده که اصلاً کتابی را ما نمی توانیم پیدا بکنیم، می گوییم حتماً این راست گفته و کتاب نیست الآن در دست، یعنی می خواهم بگویم، این هم تازه مربوط به 1400 سال قبل فقط نیست که بگوییم کتاب ها از بین رفته، مربوط به حتی دو سه قرن اخیر هم داریم مواردی که کتاب به علت تجدید چاپ نشدن این کتاب نسخش محدود بوده و از بین رفته بعضی دیدند مطلبی از آن یادداشت کردن و خیلی ها هم نتوانستند این مطلب را پیدا بکنند.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر؛ فکر می کنم این نیم ساعت پایانی به تماس ها و شنیدن صدا و نظرات شما بینندگان عزیز اختصاص پیدا بکند، جناب آقای بنیاسی از همدان سلام علیکم و رحمة الله بفرمایید.

بیننده(آقای بنیاسی از همدان):

سلام خدمت مجری عزیز و استاد گرامی، عزیز دل در مورد هفته گذشته که تماس گرفتم من از حرف خودم برمی گردم که گفتم چگونگی تقلید و چه خصوصیاتی داشته باشد و اینها من از حرف خودم برگشتم، چون بعد از من یک آقا حسن عزیزی تماس گرفت حدوداً 17 دقیقه صحبت کرد، در این 17 دقیقه من متوجه شدم که ایشان در اصل طبق گفته هایش اصولی است، فقط اسم اخباری گری یدک می کشد، این چیزی که فهمیدم، دینتان را از مردم یا مجتهد نگیرید از سنت و قرآن بگیرید، خب اینها اگر نروند سراغ مجتهد سراغ مفسر خب صد در صد بروند سراغ قرآن به منحرف کشیده می شوند چون هیچ چیز از قرآن خیلی هایشان متوجه نمی شوند، باید به مجتهد مراجعه بکنند، دومین چیزی که فرمودند اخذ حکم شرعی از مجتهد بدون درخواست دلیل، خب این یک واقعیتی است من که عربی صرف و نحو بلد نیستم، حتی بلد نیستم حدیث و روایت باهم تطبیق بدهم، خب باید بروم سراغ یک مرجعی که اعلم باشد عادل باشد، نترس است، تقوا دارد عاقل است شیعه 12 امامی است، دقیقاً باید کورکورانه بدون هیچ دلیلی از ایشان تقلید بکنم، مثال ما می رویم دکتر متخصص است، داور می نویسد نسخه می نویسد ، می آییم خانه بازش می کنیم می بینیم نوشته که این دارو را هر 8 ساعت یک بار، آمپول را دو روز یک بار، این قرص را بعد از شام بخور خب اصلاً از او سؤال نمی کنیم، دقیق آن چیزی که گفته عمل می کنیم، مرجع تقلید هم به این شکل است ما باید گوش بدهیم چون اطلاعی نداریم از علمش؛ تشکر می کنم از برنامه خوبتان واقعاً ممنون هستم.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر جناب آقای بنیاسی سلامت باشید، حاج‌آقا نکته ای ندارید؟

استاد عباسی:

خواهش می کنم نه، ممنون هستیم ما از ایشان که به‌هرحال خودشان نسبت به مطلبی که احساس کردند که صحیح است و باید بیان بکنند یا دفاع کنند یا نظری را تغییر بدهند در دیدگاه خودشان به این نتیجه رسیدند و بیان کردند، ما هم از ایشان ممنون هستیم.

مجری:

زنده باشید، البته آن چیزی هم که می گویند ما از هفته قبلمان برگشتیم آقای بنیاسی بزرگواری ایشان است یعنی یک انتقادی داشتند و حاج‌آقا یک توضیحی دادند و ایشان بزرگوارانه پذیرفتند، بحثشان هم راجع به بحث آن یکی بحث بیننده عزیزمان من هفته قبل هم گفتم، این چیزی که شما دارید می گویید همان چیزی است که ما به آن می  گوییم استنباط، آقای بنیاسی هم صحه گذاشتند، جناب آقا اسماعیلی از اصفهان سلام علیکم.

بیننده:

سلام عرض می کنم خدمت استاد عباسی و همچنین مجری محترم و تسلیت شهادت حضرت زینب (س)، در اول بحث می خواستیم تشکر کنیم از برنامه خوبتان که بسیار خوب به این شبه هات پاسخ دادید و ان شاء لله خواستیم خواهش کنیم که نقد آقای الهیاری را بیشتر قرار بدهید در برنامه هایتان، و در بحث دوم یک سؤال داشتیم، یکی از مباحث مهمی که یک مقلد و شیعیان مخصوصاً انجام می دهند این است که یک پنجم از باقی مانده اموالشان را به‌عنوان خمس به مرجع تقلید باید بدهند و ما می بینیم که مکتب اخباری گری تهمت هایی را به مراجع می زند که این مراجع خمس ها را می خورند و از این حرف ها و حالا می خواستیم ببینیم که دلیل اینکه ما خمسمان را بدهیم به مرجع تقلید چه هست، آیا روایتی هست که بتواند این بحث را حل کند و حالا این بحث را در برنامه تان در این چند جلسه که ما مرور می کردیم این بحث نشده، و ان شاء الله این را هم خواستیم در برنامه تان قرار بدهید، و اینها دارند مردم را گمراه می کنند و آن ده درصدی هم که در جامعه مالشان را می دهند اینها دارند می گویند که ندهید، و حالا یک سؤال دیگر ما دیدیم که بعضی از محدثین، فکر کنم شیخ صدوق گفته بودند که شما خمس تان را می توانید در زمین خاک کنید، حالا این را هم یک توضیحی بدهید که داستان چه بوده با تشکر.

مجری:

خیلی ممنون متشکر جناب آقای اسماعیلی، حاج‌آقا بفرمایید، یک گفتند که نقد آقای الهیاری را بیشتر انجام بدهید.

استاد عباسی:

بله ان شاء الله، حالا ما از کل اخباری ها نقد انجام می دهیم یکی هم آقای الهیاری هست، چند مورد انجام دادیم ان شاء الله در هفته های آینده هم بازهمین نقد و اینها را خواهیم داشت،

مجری:

مورد دوم و سوم شان  راجع به خمس بود، سؤال دوم این بود که روایت راجع به خمس بفرمایید، من فکر می کنم سومی کوتاه تر می شود جوابش سومی را اول بفرمایید، روایت گفتند از شیخ صدوق که گفته خمس ندهید خمس را خاک بکنید در زمین،

استاد عباسی:

بله ببینید نسبت به مسئله خمس بحث دفن را که مطرح کردند، ما اصل خمس ر عرض بکنیم که هم ما آیه قرآن در رابطه با خمس داریم، هم روایات متعدد در رابطه با خمس داریم و هم دیدگاه علما در طول تاریخ نسبت به این مسئله که ما یک جلسه ای را مفصل ان شاء الله در موضوع خمس به خاطر اینکه ایشان درست می گویند، یکی از موضوعاتی هست که به شدت اینها بر علیهش دارند فعالیت می کنند و تلاش می کنند که

مجری:

در موضوع برنامه  هم به این اختلافات بین اصولیین و اخباریین جا می گیرد

استاد عباسی:

بله جا می گیرد، این یکی از موضوعات مان است که ان شاء الله پاسخ می دهیم اما اجمالاً عرض بکنیم که هم آیه قرآن داریم، آیه 41 سوره انفال هست

«وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ»

انفال /41

که هم در لغت هم در اصطلاح جای بررسی دارد مفصل که مقصود این هست، و روایات متعددی از بحث خمس و معصومین (ع) نسبت به کسی که حلال بداند خمس را لعنت کردند متأسفانه این آقایان می آیند یک روایتی را برمی دارند که نکته ای در رابطه با خمس دارد که بحث حلال کردن خمس هست که آن هم موضوعش روشن و مشخص است که این خمس ندهید حلال شد بر شما، آن گفته در مسئله مربوط به کنیز هست، که نوشته به خاطر اینکه فرزندان شما حلال زاده باشند، این روایت را می آورند آن روایت هایی که لعن کردند از یک کسی که خمس را پرداخت نکند، ضمن اینکه قصه خرج خمس خیلی روشن هست، ببینید امورات دینی مردم، چون حکومت ها در دوره های مختلف در عصر های مختلف حتی در عصر ما متکفل اصل مسائل دینی مردم نیستند، حتی در ایران که جمهوری اسلامی است این نیست که بگوییم واقعاً همه امور دینی را دولت دارد اداره می کند، نه این مردمی است و یک سری از مسائل امور دینی مثل حوزه های علمیه مثل مساجد در مناطق محروم مثل یک سری از کتاب هایی که لازم است به هزینه دیگری تولید بشود و در اختیار قرار بگیرد و قیمت های مناسب در اختیار قرار بگیرد و خیلی از امور از این حیث برمی گردد به اینکه ضمن اینکه دو قسمت است یک قسمت مربوط سادات فقیر است که در اختیار مرجع تقلید هست و قرار می گیرد یک قسمت هم سهم امام (ع) هست که حالا ما مفصل این را ان شاء الله پاسخ خواهیم داد، آن هم به معنای روایت و اینها نیست، آن که بعضی ها بحث دفن و اینها را مطرح کردند برخی از علمای شیعه یک دیدگاهی داشتند معتقد بودند که این را خود امام بیایند مصرف بکند، بعد قصه دفن را به این شکل مطرح می کردند که این هم خیلی محدود و معدود هست، خب طبیعی است وقتی دفن بکند، حالا قدیم سکه بوده، حالا اسکناس را که نمی شود دفن کرد اصلاً از اعتبار می رود، یک دولت عوض می شود یک حکومت عوض می شود اصلاً اعتبار کلاً آن اسکناس کامل از بین می رود یا می پوسد یا به سرقت و اینها می رود، لذا بر اساس آنچه که مورد رضایت امام معصوم باشد ما برداشت مان این باشد که مورد رضایت امام معصوم است، امام معصوم در حوزه علمیه در مسجد در موضوعات دینی این چنینی خرج می کردند، در زمان حضور اگر بودند در این دروان هم به همین شکل باید انجام بشود.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، پس ان شاء الله وعده ما با آقای اسماعیلی و سایر بینندگان عزیزی که به پرداختن به این موضوع علاقه مند هستند ان شاء الله ما یک برنامه مجزا در مورد خمس و حواشی آن و شبه های که راجع به بحث خمس مطرح می شود ان شاء الله صحبت خواهیم ، کرد ان شاء الله آقای اسماعیلی هم این توضیح اجمالی که حاج‌آقا دادند را فعلاً از ما بپرند تا ان شاء الله آن برنامه خاص خودش؛ جناب آقای حسن آقا از تهران سلام علیکم بفرمایید.

بیننده:

آقا سلام علیکم و رحمة الله،

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمین و صلی الله علی محمد  آله الطاهرین

عرض سلام و ادب و احترام خدمت جناب حاج‌آقای نصر الهی و حضرت استاد عباسی بزرگوار و همه دست‌اندرکاران شبکه محترم جهانی ولیعصر (عج) دارم و خادم و خدمتگزار و مخلص و ارادتمند همه شما هستم، بزرگوار شما بحث فرمودید که من دفعه قبل توفیق نبود ادامه بدهم صحبت بکنم، الآن خیلی تشکر می کنم اجازه فرمودید، نگاه کنید حدیث از

«عن ابی بثیر عن احدهما (ع) قَالَ: لَاتُكَذِّبُوا بِحَدِيثٍ آتَاكُمْ مُرْجِئِيٌ‏ وَلَا قَدَرِيٌ‏ وَلَا خَارِجِيٌ‏ نَسَبَهُ إِلَيْنَا»

علل الشرایع جلد 2، صفحه 395

هرکز تکذیب نکنید اگر یک مرجع یک قدری،انواع و اقسام از اهل سنت یا یک خارجی که به ما نسبت می دهد که من رفتم امام صادق (ع) این را گفت، ولی خب این شیعه نیست

« فَإِنَّكُمْ لَاتَدْرُونَ لأله شیء من الحق»

برای اینکه شما نمی دانی شاید چیزی از حق در آن حدیث هست

«فتکذب الله عزو جل فوق عرش»

پس خداوند را در عرشش دارید تکذیب می کنید

علل الشرایع جلد 2، صفحه 395، و یا از امام باقر (ع) که به راستی که

«إِنَّ حَدِيثَ آلِ مُحَمَّدٍ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لاَ يُؤْمِنُ بِهِ إِلاَّ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ اِمْتَحَنَ اَللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ»

که این مثال ما نیست،

«فَمَا وَرَدَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَدِيثِ آلِ مُحَمَّدٍ (ص) فَلاَنَتْ لَهُ قُلُوبُكُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ فَاقْبَلُوهُ وَ مَا اِشْمَأَزَّتْ مِنْهُ قُلُوبُكُمْ»

اگر حدیثی قلب های شما نپذیرفت

«وَ أَنْكَرْتُمُوهُ فَرُدُّوهُ إِلَى اَللَّهِ»

و نتوانستید بپذیرید به خداند ردش کنید

«وَ إِلَى اَلرَّسُولِ»

و به حضرت رسول (ص) رد کنید

«وَ إِلَى اَلْعَالِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ»

و به ما اهل بیت (ع) رد کنید

«وَ إِنَّمَا اَلْهَالِكُ أَنْ يُحَدِّثَ أَحَدُكُمْ بِشَيْ ءٍ مِنْهُ لاَ يَحْتَمِلُهُ»

هالک کسی است که قبول نمی کند این روایت را

«فَيَقُولَ وَ اَللَّهِ مَا كَانَ هَذَا»

می گوید به خدا این دروغ است

«وَ اَللَّهِ مَا كَانَ هَذَا»

به خدا این دروغ است

«وَ اَلْإِنْكَارُ هُوَ اَلْكُفْرُ»

انکار حدیث همان کفر است

حضرت عالی مستحضر هستید که در هفته قبل قرار شد ما یک خانواده ای از روایات را برویم ببنیم درست است؟ یک خانواده ای از روایات را بررسی کنیم بزرگوار شما روایت می خواند از آقا امیرالمؤمنین (ع) گفته

«ففیه صحیح و باطل»

اینکه علم رجال نمی شد

شما به چه جوازی از ثقه، که روایت داریم ثقه حدیث ما را آورد رد نکنید شما به چه جواز داری تفسیر می کنی روایات صدوق را روایت کافی را مرحوم کلینی را، اینکه با مخالفت با توده ای از روایات است.

استاد عباسی:

آقای اخباری یک لحظه اصلاً همین‌جا متوقف بشوید، کلام شما مشخص شد، شما روایت هایی را الآن خواندید، اولاً که فرمودید خانواده حدیثی من آن هفته هم که شما گفتید، ماگفتیم مرحباً به ناصرنا خانواده حدیثی یعنی همین‌که یک نفری باشد که حدیث متوجه باشد احادیث را همه را دیده باشد تسلط به احادیث داشته باشد جمعی از احادیث در یک موضوع را کنار هم قرار بدهد و از آن استنباط بکند، حالا در این موضوعی که شما الآن مطرح کردید مثلاً در یک روایت می گوید اگر دل شما راضی نبود «وَ مَا اِشْمَأَزَّتْ مِنْهُ قُلُوبُكُمْ» به این عنوان، اگر دل شما به این روایت راضی نبود روایت را رد نکنید انکار نکنید، بله اگر دل ما، دل ما چه موضوعیتی دارد در پذیرش یک روایت، دل ما بی جا می کند که روایت امام معصوم را بخواهد رد بکند یا انکار بکند، دل ما موضوعیت ندارد، من هم روایت را که خواندم می گوید از ثقه اگر، شما هم در روایت تان همین بود، اصلاً حرف همین است اگر ما فهمیدیم و رسیدیم به اینجا که رواتی روایت اهل بیت است ما این روایت را رد نکنیم، بله اگر رسیدیم به اینکه روایت اهل بیت است.

مجری:

حتی از مرجعه بود مثلاً آن هم

استاد عباسی:

رسید به اینکه از اهل بیت گفته بله یعنی کلام از اهل بیت است، فاسد العقیده است، آن هم قائده دارد که،

بیننده:

«نَسَبَهُ إِلَيْنَا» حضرت استاد

استاد عباسی:

اجازه بده آقای اخباری من این جمله را بگویم شما جواب بده

بیننده:

آقا فقط دارید تدلیس می کنید

استاد عباسی:

آقای اخباری بقیه را ولش کن همین تدلیس را معنا کن برای ما که تدلیس یعنی چه من دارم تدلیس می کنم؟

بیننده:

شما دارید چندتا حدس درست را کنار هم می گذارید که یک معنای باطلی را مردم بفهمند، شما دائماً دارید تدلیس می کنید

استاد عباسی:

آقای اخباری من نسبت، آقای اخبار من که تریبون دستم است نسبت به شما چنین جسارتی نمی کنم بگویم شما دارید حرف های حق را کنار هم می  گذاری که حرف باطل خودت را بخورد مردم بدهی، اینطوری صحبت نمی کند آدم بزرگوار داریم باهم بحث علمی می کنیم، و ان شاء الله که همه مان شیعه امیرالمؤمنین دنبال حق هستیم، قرار نیست باهمدیگر اینطوری حرف بزنیم، دیگر شما از کلماتی که بعضی از آقایان در فضای مجازی استفاده می کنند، استفاده نکنید زشت است، ببینید من دارم این را به شما می گویم

بیننده:

«نَسَبَهُ إِلَيْنَا»

کجا گفته که می دانی که ما گفتیم، گفته نسبت داده است به ما

استاد عباسی:

اجازه بدهید شما خودتان الآن صحبت کردید فرمودید که کلینی روایتی گفته به چه اجازه ای روایت کلنی که ثقه هست را رد می کنید، به چه عنوانی روایت صدوق که ثقه هست را رد می کنید، سؤال شما این دوتا را می دانید که ثقه هستند خیلی روایت، اولاً مجامع روایی فراوانی ما داریم، آیا بقیه راوی ها تا امام معصوم را هم شما یقین پیدا کردی ثقه هستند یا خیر؟

بیینده:

الغدیر را مرحوم امینی (رحمة الله علیه) نوشت، ایشان وقتی که الغدیر را نوشت چند جلدش چاپ نشد، به ما نرسیده الآن، پسر بزرگوارشان هست از او بپرسید وقتی که این شخص کتاب را نوشت خود حضرت عالی الآن گفتی، عده ای از نسخ این کتاب نیست، کم است در دست ما نیست، اما و رفرنس هایی را که داده فکس هایی را که داده، اصلاً آن‌ها را ما نمی دانیم اینها کجا هستند، اما امینی (ره) ثقه بود کتابش درست است، خب بزرگوار وقتی که ما کتاب امینی را می گوییم که درست است گرچه گفته از فلان جا نقل کردم، رفتیم دیدیم همچون کتابی دست ما نرسیده، خودتان هم باز دوباره، جناب آقای نصر الهی خیلی نکته عالی را گفتند، گفتند جنگ شد تیمور آمد، چنگیز خان آمد، که البته چنگیز خانی در تاریخ وجود ندارد و همه اش دروغ است و آن دوره از تاریخ یک دروغ محضی باید باشد، احتمالاً من بررسی نکردم، حالا اگر حالا این را شما خودتان می دانید کتاب ها نیست و نابودشده، وقتی که مرحوم کلینی نمی داند که نباید روایت جعلی را به مردم به شیعیان بگوید، بعد شما می دانی بعد مرحوم کلینی نسخ به او نرسیده به شما نرسیده بعد خود شما می گویی از اصول رابعه معة الآن 16تا دست ما است، اولاً از این اصول اربعه معه نیست و هزارگانه بوده، هزار اصل داشتیم، از آن هزار اصل 16تایش مانده حالا می خواهی کتب شیعه را هم را، بعد خودت هم گفتی، شما اقرار کردی که کتب بوده نوشتند، بالفرض شیخ طوسی یک سری کتاب بوده نوشته، ببخشید کاشف الغطا، اصلاً این حرف فصل الخطاب است این کلام، کاشف الغطا را فرمودید، گفته اگر همه کتب شیعه از بین برود من همه را از نو می روم فقهش را می  نویسم، خب بزرگوار کاشف الغطا که اصلاً همچون ادعایی هم نباید بکند، و این‌طور هم نبوده کاری به آن نداریم اما کلینی بوده،

استاد عباسی:

آقای اخباری توضیح دادید، الآن طولانی گفتید دیگر من یک نکته بگویم ،اجازه هست من صحبت کنم؟ الآن سؤال من از شما این است کتاب هایی که ما از آن به‌عنوان منابع فقهی استفاده می کنیم فقط کتب اربعه است، کلینی و کافی است، یا کتب دیگر هم مورد استفاده هست یا خیر، بگویید بله یا خیر؟

بیننده:

بله هست

استاد عباسی:

خب اگر کتب دیگری هم هست ما مرحوم کلینی به روایات دسترسی داشته، همه این کتاب ها به کتب، همه صاحبان این کتاب ها به همه کتب دسترسی داشتند، و همه شان همه روایت ها و راوی ها را می شناختند، و نقل کردند، یعنی از دوره خودشان قرن 3، قرن4، تا امام معصوم همه راوی ها را می شناختن نقل کردند، این یک، دو آیا نظر اینها باهمدیگر یکی بوده، یعنی همه اینها نظر هم را قبول داشتند؟ هر راوی که این را قبول داشته آن هم قبول داشته یا خیر؟ همین را جواب بدهید جای دیگر نروید،

مجری:

حاج‌آقا برای، آقای حسن آقا یک لحظه ببخشید، حاج‌آقا برای حسن آقا ما یکی دو دقیقه دیگر بیشتر وقت نداریم،

بیننده:

آقا بیشتر وقت بدهید بزرگوار،

مجری:

آقای حسن آقا ما قرار شد این هفته تماس ها را از ساعت 8:45 بگیریم یک مشکل فنی داشتیم اینجا نتوانستیم از 9 گرفتیم یعنی بخش آخر گرفتیم، ما ان شاء الله هفته دیگر

بیننده:

شما هفته دیگر فقط پرسش و پاسخ باشد، هفته دیگر بنده شما را به مناظره علمی دعوت می کنم حاضر هستید؟ پنج دقیقه شما و پنج دقیقه حقیر؟

مجری:

آقای حسن آقا همین کاری که شما الآن دارید می کنید اسمش مناظره علمی است،

بیننده:

نخیر این مناظره نیست شما نمی گذارید من حرف بزنم، پنجاه دقیقه شما حرف زدی، و من ثابت می کنم که تحریف است،

استاد عباسی:

حالا شما جواب من را بده ما مدل ما...

بیننده:

شما از علم درایت الحدیث دارید جای رجال جا می زنید، شما رجال بحثت است اما از درایت الحدیث صحبت کردی، این سؤالت هم همان است تمامی حرف هایتان هم که دلیل آوردید اصلاً راجع به رجال نیست، شما از علم درایت الحدیث داری صحبت می کنی بجای رجال

مجری:

آقای حسن آقا اجازه بدهید من اندکی که عمر از خدا گرفتم و اندکی که در این سالیان سواد به دست آوردم خیلی اندک است، ولی همین‌قدر می دانم که هیچ‌چیزی را نباید این‌طور با قاطعیت گفت شما می گویی همان چه که گفتید این قاطعیت حرف زدن بعداً پشیمانی به بار می آورد، حاج‌آقای عباسی هم که صحبت می کنند معمولاً هیچ‌وقت با قاطعیت نمی گویند، می گویند این علما تاریخ آن چیزی که به ما رسیده است این است، ما داریم بحث علمی می کنیم بحث علمی در این حوزه هم اینطوری با قاطعیت حرف زدن نیست همه نظرات را می شنویم به یک نظر بهتری دست پیدا می کنیم و به آن نظر عمل می کنیم، ما ان شاء الله وعده مان باشد با شما هفته آینده چون آقای هاشمی هم پشت خط هستند، اما عرضم به خدمت تان که ما هفته دیگر سعی می کنیم ان شاء الله تماس ها را زودتر وصل بکنیم، خیلی ممنون از اینکه تماس گرفتید؛ آقای هاشمی سلام علیکم و رحمة الله بفرمایید،

بیننده:

عرض سلام و ادب و احترام خدمت آقای عباسی و مجری گرامی و بینندگان محترم، با توجه به زیق وقت ،من از مقدمه می زنم سریع می روم وارد اصل بحث،

مجری:

آقای هاشمی قبل از اینکه شروع بکنید من عذرخواهی می کنم، هفته گذشته هم پشت خط بودید ما فرصت نشد که خدمت شما باشیم.

بیننده:

بله خواهش می کنم، این بحث ها همه اش تلنبار شده، شما مورخ 20 بهمن یک کلیپی را گذاشتید روی کانال علم رجال و تناقض اخباریون آنجایی که من گفتم، همان روایتی هم که امشب آقای عباسی نشان دادند از کافی من گفتم ضعیف است، آقایان می گویند تناقض اخباریون، ببینید من دارم می گویم از باب قائده الزام حدیث ضعیف است، شما چه می گویید، خیلی عجیب است آقای عباسی هر جا روایت صحیح بود می روند اسکن را نشان می دهند، می گویند بله مجلسی هم گفته صحیح است، ولی اگر روایت ضعیف بود چه؟ هیچ چیز نشان نمی دهند، حالا من می خواهم بگویم حتی همین حدیث را هم شما درست ترجمه نکردید، درست معنی نکردید، ببینید حضرت می فرماید

«إن فی ایدی الناس حقاً و باطلاً»

بین ناس ، الناس یعنی چه ؟ پارسال بود در محضر استاد شهبازیان که کارشناس همین برنامه هم هستند در فیضیه بودیم شب 22 بهمن ایشان گفتند که الناس در نقد احمد الحسن، الناس یک شاه کلید است در روایت شیعه، هرجا الناس آمده در روایات شیعه، منظور عامه است، منظور اهل تسنن است، مگر اینکه خلافش ثابت بشود، پس اینجا که حضرت دارد می گوید الناس یعنی اهل تسنن، در دست اهل تسنن حق و باطل قاطی است، شاهدم چیست؟ شاهدم ادامه حدیث است ،حضرت می فرمایند که

«وَ لَكِنَّهُمْ قَالُوا هَذَا قَدْ صَحِبَ‏ رَسُولَ اَللَّهِ ص‏ وَ رَآهُ وَ سَمِعَ مِنْهُ وَ أَخَذُوا عَنْهُ وَ هُمْ لاَ يَعْرِفُونَ حَالَهُ»

واقعاً ما شیعیان اینطوری هستیم؟ ما می گوییم ابو هریره پیامبر را دیده، عادلت صحابه فلان و بهمان، دیگر نمی شود این را تکفیر کرد، ما همچون حرفی را می زنیم؟ خیر این حرف، حرف اهل تسنن است این حدیث که شما آوردید دارد می گوید اهل تسنن احادیثشان حالا با آن دسته های چهارگانه و پنج‌گانه و ده‌گانه، تقسیم می شود، چه ربطی به احادیث شیعه دارد بله در بین روایات شیعه  احادیث عامی نداریم خیلی فکوری نوفری، این همه عامه اینها، بعد از اینکه فیلترهای قبول روایات شیعه را رد کردند، وارد احادیث شیعه شدند من تعجب می کنم از آقایان که قول کشی را می پذیرند، قول نجاشی را شیخ طوسی و اینها را می پذیرند و می گویند فلانی ضعیف است، به همین راحتی می پذیرند ولی قول شیخ کلینی و شیخ صدوق که می گویند من در اینجا جز روایت صحیح را نیاوردم، این را نمی پذیرید، من نمی دانم از نظر شما نجاشی کلینی و طوسی قوی تر بودند در رجال از شیخ کلینی؟ واقعاً شما همچنین نظری را دارید؟

مجری:

من اینکه فهمیدم آقای هاشمی بحث تان اینجا راجع به کتب اربعه است یا کل احادیث است،

بیننده:

الآن کتب اربعه

مجری:

فکر کنم، حاج‌آقا اینجا بحثش راجع به کتب  اربعه است می فرماید شیخ صدوق یک کتابی جمع کرده می گوید من این کتاب را همه از احادیث و از اسناد درست آوردم، حرف شیخ صدوق را قبول نمی کنید و می گوییم که آقای شیخ طوسی ودیگران آمدند این اسناد را بررسی کردند،

بیننده:

آقا جان چه زمانی گفته اسناد صحیح کجا همچون چیزی را گفت، اخبار صحیح، فرق شما همیشه این است،

مجری:

بله اخبار صحیح بله منظور همان است

استاد عباسی:

ببینید آقای هاشمی  نکته که در رابطه با صحبت شما مطرح است، شما می گویید که آقا این قول نجاشی را قبول می کنید کشی را قبول می کنید قول خود صدوق و صاحبان کتب اربعه، خب آقا شیخ طوسی خودش صاحب کتب اربعه است، خودش کتاب رجال نوشته، خب چرا حرف شیخ طوسی را در روایت قبول کنیم که می گوید این روایت که من آوردم درست است، حرفش را در علم رجال قبول نکنیم این یک مطلب، مطلب دوم این‌که

بیننده:

اصلاً شما بحث را عوض کردید، آقای عباسی

استاد عباسی:

نه دیگر شما گفتید اینها وقتی روایت نقل کردند چرا شما حرف نجاشی را قبول می کنید می گویید این راوی ضعیف است، ولی حرف این را قبول نمی کنید خب شیخ طوسی خودش صاحب کتب اربعه است

بیننده:

خب همین است که شما الآن بحث را عوض کردید، ببینید مثل اینکه جناب عالی مستحضر نیستید خود شیخ طوسی می گوید فلان راوی دروغ‌گو است کذاب است لعنه الله، بعد خودش به روایات آن آقا می آید به آن استناد می کند، و بر اساس روایات آدم کذاب می آید فتوا می دهد،

استاد عباسی:

بازهم گفتیم این دلیل نمی شود، ما گفتیم که اصلاً قرار نیست، اصلاً اگر یک روایتی ولو اینکه روایت را به معنای انیکه ضعیف بود آمدیم سندش را تضعیف کردیم این روایت کلاً کنار گذاشته شد، گفتیم آقا اول این برنامه هم گفتیم، یکی از ابزار فقط علم رجال هست، قرینه های دیگر دارد مطالب دیگر دارد،

بیننده:

در مقام عمل که این‌طور نیست، شما آن روز گفتید از آقای خوئی مثال بیاور، آقای خوئی که از این مثال ها زیاد دارد، به محض تضعیف روایات می آید حدیث را می گذارد کنار

استاد عباسی:

ببینید عرض کردم حدیث تصحیح بشود، ما الآن بحث ما سر این نیست،

مجری:

حاج‌آقا ببخشید ، آقای هاشمی من از شما خداحافظی می کنم با عرض معذرت، من از آقا هاشمی خداحافظی می کنم توضیح شما را در حد یک دقیقه می شنویم

استاد عباسی:

نمی شود آقای هاشمی قطع بشود اگر آقای هاشمی قطع بشود منم دیگر هیچ چیز نمی گویم، چون الآن وسط حرف بودم با آقای هاشمی، پنج دقیقه به ما وقت بدهند

مجری:

دوستان پنج دقیقه می توانید دوستان؟ نه حاج‌آقا نمی شود

استاد عباسی:

خب پس من هم جواب نمی دهم

مجری:

خب پس بحث بماند آقای هاشمی بحث همین‌جا بماند، ان شاء الله آقای عباسی هم گفتند که به احترام شما اگر که شما نتوانید صحبت کنید ایشان هم ادامه نمی دهند پاسخشان را چون یک بحث دو طرفه است و پس می ماند بحث ان شاء الله برای هفته آینده، حاج‌آقا برای پایان برنامه هم وقت نداریم، خدا را شاکریم که بار دیگر به ما توفیق دارد بار دیگر در خدمت تان باشیم بار دیگر شهادت حضرت زینب (س) خدمت تان تسلیت عرض می کنم امیدوارم که در ماه رجب ما را از دعای خیرتان فراموش نکنید، به حق صلوات بر محمد و آل محمد، اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 

 

 

 

 


عصر ایمان>

شبکه ولی عصر عصر ایمان استاد عباسی اجتهاد تقلید