شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
تاریخ بدون روتوش دکتر سید محمد حسینی

قسمت بیست و نهم برنامه تاریخ بدون روتوش به کارشناسی دکتر سید محمد حسینی


بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 12 اسفند 1399

استاد حسینی:

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند، بیننده قسمت نوزدهم از سلسله برنامه های تاریخ بدون روتوش هستید و قرار هست در این برنامه ادامه بدهیم روشنگری‌هایمان را در مورد تاریخ، چه تاریخ ایران باستان، چه تاریخ اسلام، ناگفته ها و یا مواردی را که در تاریخ روتوش شده حقیقت آن را سعی کنیم به شما به صورت مستند نشان بدهیم و با ناگفته های شمارا آشنا بکنیم که در مورد اعتقادات شما مؤثر هست و اثرگذار هست بر اعتقاداتی که دارید، در برنامه تاریخ بدون روتوش ما از آنجایی که از تاریخ ایران باستان شروع کردیم مباحث را خدمت شما ارائه دادیم و از آنجایی که به اعتقاد بسیاری از مورخین حداقل معاصر تاریخ ایران باستان  با تفکرات زرتشت درهم آمیختگی دارد ما شروع کردیم معرفی کردیم زرتشت را و نقاطی را که روتوش شده بود را حقیقت آن را سعی کردیم به شما بگوییم و به شما معرفی بکنیم، در همین راستا ما آمدیم سه ادعا اساسی که مطرح شده بود در مورد زرتشت را به نقد و به چالش کشیدیم؛ گفته بودند زرتشت پیامبر پارسی گوی ایرانی است، در مورد پیامبر بودن یا نبودنش با شما صحبت کردیم، در مورد اینکه آیا پارسی گوی بوده است یا نه با شما صحبت کردیم و در مورد ایرانی بودن یا نبودن زرتشت نقاط ابهام خودمان را مطرح کردیم، در خلال بحث های مان سه سؤال اساسی مطرح شد که زرتشت چه کسی بود پیامبر بود یا نبود؟ کجا بود؟ آیا واقعاً زرتشت در ایران به دنیا آمد و یا ایرانی بود؟ و نکته بعد اینکه زرتشت چه زمانی بود در چه دوره ای زندگی می کرد؟ در مورد اینکه آیا پیامبر بود یا نبود زرتشت؛ گفتیم وقتی خود زرتشتی  ها نمی دانند زرتشت پیامبر بوده یا نبوده خود زرتشتیت ها موبدان زرتشتی به نتیجه نرسیده اند، رئیس انجمن موبدان تهران یک نکته می گوید انجمن اوپایی زرتشتیان آن‌های که در کشورهای اروپایی هستند نظر و دیدگاه دیگر دارند، در خود ایران برخی از موبدان مثل جناب آقای موبد نیکنام یک اصلاً معرفی دیگری دارد  در مورد زرتشت که او را آموزگار می داند نه متصل به وحی و دیگر مسائل، از طرف دیگر موبد رستم شهزادی دیدگاه کاملاً متفاوتی دارد و زرتشت را پیامبری می داند که برانگیخته شده است و متصل بوده است به وحی نسبت به اهورامزدا و این‌ها و حتی این‌ها در ترجمه های اوستا به بخش گاتاهای آن بسیار مؤثر بوده، وقتی شما خودتان زرتشتی ها نمی دانید زرتشت پیامبر بوده یا نبوده ما را به چه می خواهید دعوت بکنید؟ و جالب است هر دو استنادشان به بخش گاتاهای اوستا است هنوز نتوانستند به نتیجه برسند خیلی عجیب است که یک دینی هنوز نداند شخصیت اول آن اصلاً پیامبر بوده یا نبوده بعد بخواهند دیگران را دعوت بکنند.

نکته دوم: عرض کردیم خدمت شما که روی ایرانی بودن زرتشت خیلی آمدند تأکید می کنند مبلغین زرتشتی؛ ما یک سؤالی مطرح کردیم؛ گفتیم زرتشت آیا در ایران به دنیا آمده؟ اصلاً با ایران مختصات شش برابری آن زمان که معلوم نیست چه زمانی بوده در ذهن شما هم در نظر بگیریم در اوستا در کل اوستا در بخش گاتاها در وندیداد در خُرده اوستا درجاهای مختلف اصلاً آمده زرتشت کجا به دنیا آمده؟ نه نیامده، منطقه فعالیت زرتشت کجا بوده؟ مثلاً فکر کنید در جای دیگر به دنیا آمده است و آمده باشد به ایران مثل اینکه برخی از مورخین همچین دیدگاهی را مطرح کرده بودند و نقل کرده بودند، دو سه تا مورخ ما داریم که می گویند اصلاً زرتشت فلسطینی بوده فلسطین به دنیا آمده، آمده است کجا فعالیت کرده؟ منطقه فعالیت زرتشت کجا بوده؟ منطقه ای بوده است به اسم ایرانویچ یا ایرانویج؛ این ایرانویچ یا ایرانویج ویژگی های دارد در اوستا که اصلاً این ویژگی هایش به ایران نمی خورد چون ده ما سال یخبندان است و دو ماه هم بسیار سرد این‌قدر که خاک هم اذیت می شود از این سرما، خاک و درختان و این‌ها اذیت می شوند، سؤال سوم ما این بود گفتیم ما سؤال سوم مان این است؛ زرتشت چه زمانی بوده؟ شما هزاره زرتشت را می توانید به ما بگویید؟ سده‌اش را می توانید بگویید؟ دهه اش را می  توانید بگویید یا نه؟ چرا این بحث اهمیت پیدا می کند؟ از دو سه جنبه؛ یکی اینکه کتابی را شما منتسب می دانید به زرتشت (اوستا) یا حداقل بخش گاتاها؛ شما وقتی نمی  دانید این شخصیت در چه هزارۀ بوده چطوری می خواهید یک نوشته را به او منتسب بکنید بگویید این در آن دوره نوشته شده است؟ از نظر زبانشناسی هم به مشکل برمی‌خورید و حتی محققین باستان گرا هم اعتراف کرده بودند ازلحاظ زبانشناسی اوستا نمی توانیم پی ببریم به اینکه زرتشت چه دورۀ بوده ما یک قسمت فقط در مورد این موضوع (زبانشناسی اوستا) با شما صحبت کردیم، مشکلی که پیش می‌آید چه است؟ بسیار اساسی است یعنی اگر هرکدام از انبیاء هرکدام از ادیانی که قائل به انبیاء هستند بیایند بگویند ما نمی دانیم چه دوره زندگی می کرده مثلاً برای یک مسلمان اینکه حضرت نوح(ع) در چه دورۀ زندگی می کرده اهمیتی ابتداً ندارد چرا؟ چون می گویم پیغمبر من پیغمبر اسلام است من دارم به آموزه ها ثقلین عمل می کنم و دوره پیامبر اسلام می دانم چه کسی بوده، کتابی که آورده است را می دانم چه زمانی بوده، اهل‌بیت هم می  دانم چه دوره ی زندگی می کردند حالا یکی دو سال این‌طرف و آن‌طرف در مثلاً گزارش فوت و این‌ها خللی ایجاد نمی کند ولی برای زرتشت ایجاد می کند چرا؟ چون اساساً جهان‌بینی زرتشتی ها این است که جهان به چهار دوره سه‌هزارساله تقسیم می شود دوره اول دوره مینوی است دوره معنوی است که در آن سه هزار سال بخواهم به زبان ساده بگویم اجرام وجود ندارند ماده ای که ساخته شده باشد ماده ای که طول و عرض  و ارتفاع داشته باشد وجود ندارد، ولی در دوره بعدی سه هزاره بعدی دوره گیتوی است؛ دوره گیتوی گیتی سازی است دوره ای که گیتی ساخته می شود، در دوره بعدی سه هزاره سوم دوره ای که اهریمن به قدرت رسیده است یا بروز پیدا می کند قدرت اهریمن و ظهور پیدا می کند قدرت اهریمن، و یک دوره می ماند برای جهان که الآن باید بگویند در این دوره آخر داریم به سر می بریم آغاز این دوره آخر در جهان با پدیدار شدن زرتشت است آغاز سه هزاره چهارم؛ در این سه هزاره چهارم بنابراین است که هر هزار سال، نفر اول که زرتشت آمده، برویم این سه هزار سال، هر هزار سال باید یک منجی بیاید، سه منجی به علاوه زرتشت می شوند چهار نفر که باید در این سه هزار سال بیایند و فاصله بین منجی ها چقدر است؟ فاصله بین منجی ها هرکدام شان هزار سال است هرکدام از منجی ها هزار سال با همدیگر فاصله زمانی دارند، سؤالی که پرسیدیم هفته قبل این بود؛ عرض کردیم خدمت شما که چرا شما همچین مطلبی را مطرح کردید در آموزه های دین تان که الآن بخواهید گیر بکنید در این مورد که این چهار نفر را بخواهید بگنجانید؟ با یک حساب کتاب ساده می خواهم ثابت بکنم به شما که تمام ادعاهای که در این مورد در بحث موعود زرتشت شده است منجی زرتشت شده است موعودهای زرتشت شده است همۀ این‌ها باطل است، الآن چقدر از دوره و زمان زرتشت می گذرد؟ حداقل خود زرتشتی ها می گویند نزدیک سه هزار سال، شما وقتی دوره آخر شما سه هزار سال شد و سه هزار سال از دوره زرتشت گذشته این سه فرزند زرتشت که قرار هست هرکدام با فاصله هزار سال بیایند چطوری می خواهید جا بشوند در این دوره و تاریخ؟ شمارا خدا زرتشتی ها فکر بکنید، من مطلبی که خدمت تان گفتم جلسه قبل از کتاب «سوشیانس» جناب آقای ابراهیم پورداود بوده «سوشیانس موعود مزدیسنا» کتابی مستقلی که آقای پورداود در این خصوص نوشته آقای پورداود که احیا کننده اوستا است و مطالبی که آورده مستند به قول خودش سنت و بخش گاتاهای اوستا مطالب را آورده، پراکنده مطالب زیاد بود در آثارش و اینجا جمع آوری شده و بسیاری از مواردی که ما می خواستیم و همچنین استناد ما به کتاب «دانشنامه مزدیسنا واژه نامه توضیحی آیین زرتشت» جناب آقای جهانگیر اوشیدری موبد موبدان شما که دیگر زرتشتی ها و موبدان زرتشتی خوب می شناسند ایشان را، ما اگر از یک باستان گرا و مترجم اوستا برای شما آوردیم و از یک موبد موبدان شما برای تان آوردیم جناب آقای جهانگیر اوشیدری که کتابش را دیگر چندبار برای تان معرفی کردم می دانید به چاپ ششم هم رسیده حالا این چاپ ششم است حداقل بنده دارم، آموزه‌هایتان را اگر نخواهید  از این آثار و از این موبدان و از این کتاب ها از اوستا از جاهای دیگر بگیرید از کجا باید بگیرید؟ ما داریم به همین ها استناد می کنیم به کتاب کلینی و مجلسی و دیگران استناد نکردیم به نهج البلاغه استناد نکردیم داریم کتب شما استناد می کنیم.

هفته قبل جلسه قبل ما خدمت تان عرض کردیم یکی از آن نقاط قابل‌تأمل در مورد منجی در آیین زرتشت یا موعودها در آیین زرتشت این است که این‌ها باید مستقیماً فرزند جناب زرتشت باشند، چطوری این اتفاق میفتد؟ زرتشتی ها نوشتند و نگاشتند و باستانگرایان به نقل از زرتشتی ها گفتند که آقای زرتشت در یک رودخانه آمده است نطفه اش را آنجا ریخته و این نطفه می ماند تا دورۀ که یک خانمی بخواهد وارد آن رودخانه بشود باردار بشود از آن نطفه و آن فرزند بخواهد به دنیا بیاید، آن رودخانه کدام رودخانه است که نطفه در آن نگهداری می شود؟ هفته قبل به شما از کتاب «سوشیانس» جناب آقای ابراهیم پورداود توضیح دادیم الآن می خواهم برای تان از کتاب «واژه نامه توضیحی آیین زرتشت» جناب آقای جهانگیر اوشیدری عرض بکنم خدمت تان؛ در همین کتاب که جناب آقای دکتر جهانگیر اوشیدری این کتاب را نوشتند صفحه شماره 396 خیلی صراحتاً و به وضوح آمده است که

کَنسَ اُویَه: همان دریاچه هامون است، موعودهای زرتشتی در کنار همین دریاچه ظهور خواهند کرد.

خیلی مؤدبانه ایشان آورده ظهور خواهند کرد، ظهور نیست این قضیه، اینجا موعودهای زرتشتی توسط نطفه زرتشت در همین رودخانه مادرهایشان بارور می شود دقیقش این است بخواهیم بگوییم، یا صفحه بعد آن را ملاحظه بفرمایید در صفحه 483 ملاحظه بفرمایید:

دانشنامه مزدیسنا واژه نامه توضیحی آیین زرتشت، جهانگیر اوشیدری، ص 483

هامون همان دریاچه سیستان است

این رودخانه یا همان دریاچه حالا تعابیر مختلفی برایش بکار بردند، همان دریاچه است که نطفه أشوزرتشت در آن است، در این دریاچه این نطفه حفظ می شود تا در هزاره  های سه‌گانه، اوشیدر، اوشیدر ماه و سیوشانس یا موعود آخر است یا اَستوئد اِرِتَ حالا عبارات مختلفی برای آن به کاربردند ظهور کنند، و صفحه بعد را ملاحظه بفرمایید که صفحه دیگر از این کتاب صفحه شماره 137 یعنی به‌کرات در کتاب جناب آقای جهانگیر اوشیدری به اشاره‌شده است که افرادی که قرار هست بیایند موعدهای زرتشتی اسم های مختلفی دارند اوخشیت إرِتَ یکی از آنها است و اینجا آمده است

دانشنامه مزدیسنا واژه نامه توضیحی آیین زرتشت، جهانگیر اوشیدری، ص 137

در کتب پهلوی خورشتیدر، اُوشیتر

عبارت مختلفی که آمده نام همین شخص است

نطفه این سه پسر

یعنی همین سه تا موعود

در دریاچه هامون پنهان است که به فاصله ظهور خواهند کرد، نام سه برادر به ترتیب در پهلوی

اسامی مختلفش را آورده حالا ما چون بحث منجی در زرتشت خیلی مهم است و پاشنه آشیل واقعاً تفکرات زرتشتی، البته تفکر زرتشتی کلاً قابل نقد است و این نیست که بگوییم روی این تن است و یک پاشنه آشیل دارد یعنی همه جایش حالت پاشنه آشیلی دارد و به شما هم ثابت شده به صورت مستند، منتهی یکی از آن پاشنه آشیل  های خیلی مهم که همه کس فهم است بحث منجی در آیین زرتشت است به خاطر همین ما این قسمت دوم است در این مورد صحبت می کنیم هفته بعد هم من می خواهم در مورد همین منجی در زرتشت با شما صحبت بکنم مطالب فراوانی هست که شما باید بدانید.

آقای زرتشت نطفه را در داخل رودخانه ریختند و قرار هست که خانم های وارد آنجا بشوند و باردار بشوند از این نطفه بعد از مدت ها چند هزار سال شاید آن اَستوئِد اِرِتَ که می‌آید حداقل دیگر سه هزار سال با نطفه ریزی زرتشت در رودخانه فاصله دارد، از کجا دارم می گویم؟ هم از کتاب «سوشیانس» جناب آقای ابراهیم پورداود گفتیم و هم باز کتاب «دانشنامه مزدیسنا» دکتر جهانگیر اوشیدری را ملاحظه بفرمایید صراحتاً جاهای مختلف کتب زرتشتی این مسئله آمده ولی باز ما می خواهیم اینجا مستند صحبت بکنیم با شما، صفحه شماره 334 درنورد سوشیانت که توضیح داده می گوید

دانشنامه مزدیسنا واژه نامه توضیحی آیین زرتشت، جهانگیر اوشیدری، ص 334

سوشیانت: معنی سوشیانت نجات‌دهنده است

و افرادی می آیند، البته گفتیم نجات‌دهنده باید یک نفر باشد نفر آخر باید باشد ولی ایشان حالا گفته افرادی می آیند

که هر یک به فاصله هزار سال از یکدیگر پای به دایره وجود گذارند

و حتی گفته

وقتی تقریبی آمدن این موعدها در کتب پهلوی معلوم هست

حالا اگر معلوم هست آقایان زرتشتی به ما بگویند که چه زمانی قرار هست این موعودها بیایند دیگر، اگر معلوم است بیایید بگویید.

اوخشیت إرِتَ لفظاً یعنی کسی که قانون مقدس را می پروراند، امروزه این اسم اوشیدر یا هوشیدر گویند

حالا ما می رسیم به این اسامی هم، پس درنتیجه این موعودهای زرتشتی باید چند هزار سال می آمدند نیامدند دیگر، توقید دارد زرتشتی ها توقید دارد یعنی وقت تعیین کردند و ما الآن شاهد آمدن آن منجی ها نیستیم برخلاف آنچه که در کتب زرتشتی وعده داده شده بود و تا چند وقت پیش هم هیچ کسی ایراد می گرفت حالا جالب در مقدمه همین کتاب «سوشیانس» جناب آقای ابراهیم پورداود کسی که مقدمه را نوشته بود گفته بود که یک چهارصد سالی حالا ما فرصت داریم تعبیرش این بود که 400 سالی حالا فرصت هست که این موعودها بخواهند بیایند که متأسفانه باید عرض بکنیم وقت تمام‌شده است وقت گذشته است و آن 400 سال از وقت اضافه خیلی گذشته اگر بنا بود این‌ها بیایند باید هزار سال بعد از زرتشت حداقل می آمدند الآن هم باید دیگر آن اواخر دنیا بود دیگر داشتند همه‌چیز را جمع می کردند تمام بشود برود نه اینکه الان تازه منتظر باشید موعود اول بعد از زرتشت بخواهد بیاید یا منتظر باشید به گفته جناب آقای پورداود خانم ها را بفرستید در آن رودخانه که بخواهند باردار بشوند در عید نوروز که به شما مستندات آن هم مجدد نشان می دهم، اما امشب می خواهیم نکاتی را بگوییم در مورد همین موعود در آیین زرتشت برای تان خیلی جذاب خواهد بود اگر با دقت دنبال بکنید برای جواب دادن به یک سری شبهاتی که علیه اسلام مطرح می کنند، یک سری شبهاتی که علیه منجی در اسلام مطرح می کنند، یک سری مسائل هم اینجا ریشه‌یابی خواهند شد.

کتاب «سوشیانس» که انتشارات فروهر هم چاپ کرده است انتشاراتی که همچنان در ایران پویا و فعال است چاپ جدید آن هم هست تقریباً به نسبت چاپ های قبلی که ظاهر دیگری دارد این چاپ ،چاپ جدیدی است سال 90 چاپ‌شده «موعود مزدیسنا» آقای ابراهیم پورداود مترجم اوستا زنده کننده اوستا به زبان فارسی، صفحه شماره 44 می گوید که

سوشیانس موعود مزدیسنا، ابراهیم پور داود، ص 44

به نزدیکی دریاچه کیانسو کوهی است موسوم به کوه خدا، قومی از خداپرستان و پرهیزکاران در بالای آن جای دارند، در سال در هنگام نوروز

تقریباً همین ایامی که در آن هستیم

هرسال در هنگام نوروز و مهرگان دختران خود را به کیانسو می فرستند تا در آن آب خود را بشویند

این آب چه آبی است؟ همان آبی است که نطفه آقای زرتشت در آن بوده یا می گویند هست

وقتی‌که زمان ظهور موعود هوشیدر فرامی‌رسد سی سال پیش از آغاز هزاره وی

بازمی‌گوید هزار سال فاصله دارد با موعد بعدی با وعده داده شده بعدی

یعنی سی سال قبل از پایان پذیرفتن دهمین هزاره، دوشیزه پانزده‌ساله

دخترخانم پانزده‌ساله ای باید بیاید چیکار کند؟ در آن آب می رود آب تنی می کند از نسل فلان است و از نسل کیان است و چه است و این‌ها حالا به آن هم می رسیم،

جرعه‌ای از آن نوشیده حامله خواهد گشت؛ پس از نه ماه پسری بزاید موسوم به هوشیدر

این خانم می رود آب تنی می کند یک جرعه از آن آبی که به آن وضعیت درآمده است می نوشد و باردار می شود.

صفحه شماره 45، بعدازاینکه این منجی آمد، به دنیا آمده این منجی چه اتفاقی می افتد؟

سوشیانس موعود مزدیسنا، ابراهیم پور داود، ص 45

آنکه دلش با خدا نیست

یک اتفاقاتی می  افتد خورشید در آسمان می ایستد تکان نمی خورد از دیدگاه زرتشتی ها تکان نمی خورد با این اتفاقی که می افتد در عالَم

آنکه دلش با خدا نیست

آیین زرتشت یک مزده یسنا داریم یعنی مزدا پرست، یک دیو یسنا داریم یا غیر زرتشتی ها، هر آنچه که مزدا را نپرستد می شود دیو یسنا می، شود کافر، می شود کسی که خدا را قبول ندارد

آنکه دلش با خدا نیست از دیدن این خارق العاده، زهره خویش باخته از هول و هراس جان خواهد سپرد زمین از ناپاکان تهی گردد

یعنی آمدن موعود اول زرتشتی ها به این است که زهر ترک کنند غیر زرتشتی ها را، از ترس بکشندشان، یعنی این اهومزدا خدای زرتشتی ها می خواهد یک موعودی بفرستد اتفاقی که می افتد همان اتفاق اول می خواهد غیر زرتشتی ها همه کشته بشوند زمین از ناپاکان تهی گردد، کسانی که خدا را نمی پرستند اهورامزدا را نمی پرستند تمام، استدلال و بپذیر و پیام آوردم برای تان و حرف من را گوش بدهید و خطبه خواندن و فلان و این حرف ها نیست، خورشید می رود در آسمان ده روز می ایستند اگر تو زرتشتی نباشی زهر ترک شدی مردی رفته، حالا افراد کوچک و کودک در این هستند، بزرگسال هست، زن و بچه و این‌ها همه را در بر می گیرد آدم پیر هست مُسن هست، زهر ترک باید بشوید منجی زرتشت دارد می‌آید، بعد چه اتفاقی می افتد؟

در عهد وی

یک گرگی می‌آید یک گرگ خیلی بزرگ پدیدار می شود

پنجه کین خویش

بر جهان می کشد دیگر این گرگ، شروع می کند دیگر خلاصه، حالا یک اتفاقات افتاده مردم غیر زرتشتی هم مردند و از بین رفتند زهر ترک شدند به تعبیر جناب آقای ابراهیم پورداود، حالا تازه می خواهد یک گرگ هم پدیدار بشود، یک کسی بیاید خلاصه شروع بکند اینجا برای مردم دردسر ایجاد کند، مردم می روند نزد این منجی شکایت می کنند که این دارد ما را اذیت می کند

آن حضرت نماز یزدان به جای آورد و مردم را به سلاح بر گرفتن و به جنگ جانور اهریمنی شتافتن امر کند

می گوید برویم بجنگیم، یک موجود اهریمنی است باید برویم بجنگیم با این گرگ

آن بلا در میدان کارزار هلاک شود

مردم می روند سلاح بر می دارند می روند می جنگند با آن او را از بین می برند

زمین نیز از گزند درندگان دیگر ایمن گردد.

یک درس عبرتی هم می شود برای بقیه درندگان که بدانند دیگر درندگی نباید پیشه کنند.

گفتیم که هر یک از موعودهای مزدیسنا وقتی ظهور کند که جهان از طغیان اهریمن تباه گشته و مخلوقات ایزدی به ستوه آمده باشند؛ ظهور هوشیدر نیز در چنین روزگاری خواهد بود.

وقتی این منجی می‌آید که خب طبیعتاً اوضاع جهان خراب‌شده وضعیت بد شده و دیگر اتفاقات بدی که انسان می تواند تصور بکند را دارد یکی‌یکی می شمارد و چه بسا این بخش هم واقعیت هم داشته باشد در هنگام آمدن منجی واقعی برای بشر

 مردم به سختی افتند، مردم به همدیگر کینه ورزند، ستم و دروغ فراوان شود، تابستان از زمستان مشخص نباشد، جوانان گرفتار بلا و بیماری شوند، کودکان زود بمیرند، آتش و آب و گیاه آلوده و ناپاک بشود، بعد اهورا به عالمیان رحمت فرستد

رحمتش چیست؟ رحمت این است که خورشید را یک‌طوری در آسمان نگهداری همه غیر زرتشتی ها زهره‌ترک بشوند

یکی از وقایع هوشیدر به سرکار آمدن پادشاهی است از نژاد کیانیان

حالا اینجا را دقت بفرمایید؛ از نژاد کیانیان قرار یک پادشاه روی کار بیاید، آقای دکتر جهانگیر اوشیدری در کتاب دانشنامه مزدیسنایشان ایشان می گوید که کیانیان «سلسله پادشاهی بودند» چون از زرتشت خوب دفاع کردند آخرالزمان هم قدرت می رسد به همان سلسله کیانیانی که بودند و جالب است بدانید در آیین زرتشت رجعت وجود دارد یک سری از آن پادشاها افراد دیگر هستند برانگیخته می شوند دوباره می آیند که حکومت بکنند با یک سری افراد درگیر می شوند و می جنگند، می دانید کیانیان چه کسانی بودند؟ همان گرشاسب و گشتاسب و آن افرادی که گفتیم بهمن و اسفندیاری که خدمت تان عرض کردیم این سلسله خاندان کسانی بودند که با تورانیان جنگیدند که با رستم جنگیدند، تورانیان چه کسانی بودند؟ برای تان اعتراف ها آوردیم از نسل آریایی ها بودند همان آریایی ها بودند، یعنی قرار است موقع آمدن منجی در آیین زرتشت هم مردم غیر زرتشتی زهر ترک بشوند بمیرند و هم سلسلۀ روی کار بیاید که این سلسله همان های بودند که با آریایی ها درگیر بودند، بعد برو شعار بده بگو ما آریایی هستیم، اصلاً موعودی که دارید شما دارد می‌آید از خاندان کیانیان است که با رستم که دیگر درگیر شدند شاهنامه پُر است از آن اشعاری که من برای تان یک قسمت فقط اشعار شاهنامه را خواندم چه بوده است، کتب خودتان کتب مختلفی که شما نوشتید باستانگراها نوشتند پُر است از گزارش درگیری ها، مورخین مختلف در مورد درگیری کیانیان با آریایی ها یا همان تورانیان گفتند، آن سلسله که با آریایی ها جنگید قرار است دوباره بیاید در آخرالزمان حکومت به دست بگیرد، حالا این منجی که قرار است بیاید یک دادگر قرار است بیاید هوشیدر، منجی زرتشت کجایی است؟ این پادشاهی که می خواهد روی کار بیاید این‌ها به عنوان منجی دارد نقش آفرینی می کند، این پادشاه که قرار است روی کار بیاید در آخرالزمان زرتشتی کجایی است؟ صفحه شماره 47 کتاب «سوشیانس» جناب آقای ابراهیم پورداود احیا کننده اوستا به زبان فارسی

میان هندوان تولد خواهد یافت پدرش از پشت کیانیان است

سوشیانس موعود مزدیسنا، ابراهیم پور داود، ص 47

ویژگی اش چیست؟ کسی که قرار است بیاید بر مردم پادشاهی بکند در آخرالزمان زرتشتی ها یک هندی است، دیدید بعضی ها کنایه می زنند به بعضی از شیعیان که فلان رهبر شما مثلاً به دروغ می گویند هندی بوده است چه بوده است، پادشاهی که شما می خواهید آخرالزمان روی کار بیاورید هندی است این را که من نگفتم دیگر، آقای ابراهیم پورداود گفته، سند دیگر نشان تان بدهم؟ کتاب «دانشنامه مزدیسنا» جناب آقای دکتر جهانگیر اوشیدری اینجا آمده است در مورد بهرام ورجاوند توضیح داده، صفحه شماره 179

پادشاهی است از دودۀ کیانیان

دانشنامه مزدیسنا، دکتر جهانگیر اوشیدری، ص 179

همان کیانیانی که جنگیدند با آریایی ها

که در دین مزدیسنا به آمدن او در پایان هزاره دهم از هند نوید داده شده

بعد متن هم می آورد

کی باد که پیکی آید از هندوان         که آمد آن شاه بهرام از دودۀ کیان

از هند قرار است برای تان منجی بیاورند، خیلی جالب است، صفحه شماره 179 در موردش توضیح داده بحث هندی بودن این پادشاهی که قرار است آخرالزمان برای زرتشتی‌ها بیاید را توضیح داده، صفحه بعد هم صفحه 180 اینجا دیگر بحث تمام می شود همان هندی که قرار است بیاید منجی است حکومت به دست بگیرد برای زرتشتی ها که در کتاب «دانشنامه مزدیسنا» آمده بود.

برگردین ادامه بحث از کتاب «سوشیانس» آقای ابراهیم پورداود؛ یک پادشاه هندی یک حاکم هندی یک رهبر هندی قرار است برای زرتشتی ها بیاید در آخرالزمان صفحه شماره 47 آمده بود؛ برخی ها هم گفتند شاپور به فلان اسم معروف هاست به فلان اسم معروف هست به آن دیگر کار نداریم

وقتی‌که شاهزاده به سن سی سالگی رسد لشگر عظیمی از هندوچین بیاراید

یک پادشاه یک رهبر هندی قرار است زرتشتی ها برای شان بیاید اعوان و انصار و کمک کننده ها و یاران شان از کجا هستند؟ هندوچین

با تیغ های آخته و درفش های گوناگون برافراخته

پرچم ها دارند

تیغ های آخته

پادشاه آخرالزمانی زرتشتی ها هم که آمده با تیغ آخته آمده، نگویید در دین ما جنگ نیست شمشیر نیست خونریزی نیست، برای تان نشان می دهم خونریزی یعنی چه، مرتد شده بود طرف پوستش را زنده زنده کندید دستور داده اوستا می گوید طرف مرتد شده از آیین زرتشت زنده رنده پوستش را بکنید سرش را ببرید بیندازید جلوی سگ حیوان درنده و چیزهای دیگر کرکس و هر چیز، تیکه تیکه اش بکند، بوی خون می دهد برخی از عبارات شما، به اسلام ایراد می گیرید؟

وقتی‌که شاهزاده به سن سی سالگی رسد لشگر عظیمی از هندوچین با شمشیر و تیغ های آخته پرچم های برافراشته با عَلَمی از پوست ببر و دیگر از پنبه سفید به سوی برود

خلاصه به کجا؟ بلخ برود سمت بلخ

ناموران و دلیران

برویم صفحه 48

ناموران و دلیران

سوشیانس موعود مزدیسنا، ابراهیم پور داود، ص 48

و این‌های که بلد هستند بجنگند ورزمی دارند و چه دارند، می آیند می پیوندند به این آقای هندی، صفحه شماره 48

وقتی‌که ایران‌زمین پایمال ستم ستوران بیگانگان گردد

چه اتفاقی می افتد برای ایران؟

ترک و تازی و رومی به هم درافتند

عجب، الآن واقعاً منظورتان این است که مثلاً عزیزان آذری‌زبان مثلاً الآن این‌ها مشکل دارد رد ایران هستند؟ این‌ها مثلاً بیگانه هستند؟

اشورستان (عراق عرب) پُر از آشوب و غوغا شود

آخرالزمان زرتشتی ها که به تصویر کشیدند

از هماوردان چندان کشته شوند که تا زین اسب ها خون بگیرد

این‌قدر کشت و کشتار می شود تا زین اسب خون می‌آید بالا

آب فرات از خون کشتگان سرخ گردد

رودخانه فرات قرمز می شود از خون

آنگاه بهرام ورجاوند به معرکه درآید.

تازه آقا بهرام می خواهد بیاید، بیاید در معرکه، چیکار می خواهد بکند؟ منجی زرتشت می خواهد چیکار بکند؟ حاکمی که با منجی زرتشت روی کار می‌آید می خواهند چیکار بکنند؟

چندان جنگ آوران از پای درآیند که در مقابل هزار زن یک مرد بیش زنده بماند

یا نماند، بماند گفته مشخص است منظورش چه است، می گوید این‌قدر کشت و کشتار راه میفتد موقع آمدن منجی زرتشت که در مقابل هزار زن یک مرد بیشتر زنده نماند، به شیعه ایراد می گیرید می گویید اگر امام و منجی شیعه بیاید از هر هزار نفر 999نفر را گردن می زند اتفاقاً شما دارید این را، حالا چه بسا بعضی وقت ها یک عبارت از یک دین دیگر وارد دین دیگری هم شده باشد ما از اساس که منکر این قضیه نیستیم ولی شما که قبل از آمدن اسلام مدعی هستید تفکراتتان وجود داشته قبل از آمدن اسلام گفتید وقتی‌که منجی می‌آید از هر هزار نفر 999نفر قرار است کشته بشوند و چه بسا این فکر برخی از مسلمان ها اگر ادعا کنند همین بوده باشد ورود پیدا کرده باشد به کتب اسلامی، شما که قبل از آن گفتید، شما دارید به اسلام ایراد می گیرید؟ خب وقتی‌که این اتفاقات افتاد کشت و کشتار از هر هزار نفر 999نفر هم که گردن زدند

آنگاه ورجاوند در میدان پیروزمند گردد سلطنت به وی انتقال یابد

به به چه حکومتی، از هر هزار نفر 999نفر به کشتن داده و از بین برده و کشته، بر آن یک نفر از هزار نفر باقی مانده می خواهد حکومت کند، این دیگر مطالبی است که ببینید در کتاب «سوشیانس» آقای ابراهیم پورداود آمده انتشارات زرتشتی ها هم آمده چاپ کرده انتشارات فر و هر چاپ کرده، و تمام این‌ها ریشه در تفکرات زرتشتی دارد و داشته، حالا آقای پورداود آمده جمع آوری کرده در این کتاب، نیایید بگویید شیعه دین خشونت است، کسی که این مطالب در کتابش است چطور می‌آید می گوید به دین دیگران که دین خشونت است؟ حالا نگاه کنید جهان بینی زرتشتی ها را، نگاه کنید مهدویت زرتشتی ها، اصطلاح مهدویت را بکار می برم که ذهن تان نزدیک بشود به چیزی که می خواهم بگویم:

 می‌آید اولاً زرتشت خودش آمده اتفاق خاصی نیفتاده إلی اینکه آریایی ها را کشتند  و فلان و این‌ها، سلسله کیانیان آمدند از بین بردند آریایی ها را، با رستم درگیر شدند، افراد را مرتد اعلام کردند، پوست مردم را زنده زنده کردند، جسد ها را انداختند جلوی لاشخور بخورد، این دست آورد آقای زرتشت می شود، گفتار نیک، کردار نیک، پندار نیک این است عملکردهایش.

سه تا منجی دیگر قرار است بعدش بیاید، منجی اول؛ چه اتفاقی میفتد؟ خورشید در آسمان قرار می گیرد ده روز روزهای مستمر می شوند شب نمی بینند افراد، کسانی که خدای اهورامزدا را قبول ندارند همه زهر ترک می شوند از ترس می میرند، حالا رحمت را ببینید.

اتفاق بعدی چه است؟ پادشاهی به کار می‌آید از افراد هندی، پادشاهی به کار می‌آید که هندی است به اصل کیانیان می رسد؛ از هندوچین آدم جمع می کند شمشیرهای تیز شده به دست گرفته با پرچم ها حمله، درگیری های آخرالزمان چه اتفاقاتی میفتد؟ این‌قدر خون راه میفتد تا به هر حال به حدی که خون از زمین فاصله می گیرد حجمی از خون بالا می‌آید و تعابیری که داشتند و فرات قرمز می شود و این‌ها، این‌ها اتفاقات آخرالزمانی که دارند می گویند.

دیگر چه می شود؟ تازه اینجا یک کار است که عرض کنم خدمت تان که جناب آقای بهرام ورجاوند وارد کارزار می شود، اینجا چه اتفاقی میفتد؟

چندان جنگ آوران از پای درآیند که در مقابل هزار زن یک مرد بیش زنده بماند

یک مرد بیش زنده نماند این مشخص است منظورشان چه است، می گوید یعنی وضعیت یک‌طوری می شود که برای هر هزار زن یک مرد بیشتر زنده نمانده، اگر ما تناسب بدانیم بین زن ها و مردها، بگوییم به ازای هر هزارتا خانم هزارتا آقا هم باید وجود داشته باشد یا وجود دارد یا تقریباً این است، اگر بگوییم یک مرد می ماند و هزار زن یعنی اینکه دیگر 999نفر از مردها حذف می شوند و کم می شوند، حالا چه اتفاقی میفتد؟ آقای ورجاوند در میدان پیروز می شود سلطنت به او می رسد، این‌همه بدبختی و منجی؟ چه کسی را می خواهد نجات بدهد؟ پوست ملت دارد کنده می شود همان گرگ را می گذاشتند بالاخره بهتر مردم با او مقابله می کردند خودش را از بین می بردند، این منجی آمده چیکار بکند، درست می شود یا نمی شود بعد از آن؟ این همه اتفاق افتاد از هر هزار نفر یک نفر زنده گذاشتید اینجا قضیه درست می شود یا درست نمی شود؟ دیگر به عدالت می رسد جامعه؟ تمام می شود اتفاقات؟ اتفاقات بد تمام می شود یا نمی شود؟ صفحه شماره 49 کتاب «سوشیانس»

هرچند هزاره هوشیدر دوره غلبه راستی و شکست دروغ است اما پایان آن ایمن از گزند اهریمنی نخواهد بود، دیو  مهیبی موسوم به مَلکوش، زمستان هولناکی پدید آورد در مدت سه سال زمین دچار باران و برف و تگرگ و سرما و باد و دمه خواهد بود، از این توفان گیتی ویران گردد، انسان و چارپایان و مرغکان و درختان نابود شوند پس از سه سال مَلکوش بمیرد.

سوشیانس موعود مزدیسنا، ابراهیم پور داود، ص 49

بعد یک باغی زیر زمین درست کردند و این‌ها، آن باغ باید به هر حال گیاه هایش دربیاید دوباره بخواهد گیتی برگردد به حالت قبلی خودش. واقعاً اگر کسی منتظر منجی در آیین زرتشت است به چه چیزی این قضیه باید دل‌خوش کنند؟ تازه منجی اول که می‌آید بعد از آقای زرتشت که هنوز نیامده و زمانش هم گذشته به تاریخ انقضا رسیده است اصطلاحاً دیدلاینی که گذاشته شده است یا توحیدی که انجام شده اگر هم بیاید تازه این اتفاقات می خواهد رقم بخورد واقعاً چه لزومی دارد اهورامزدا بخواهد همچین کاری را بکند؟ اتفاقات خیلی وحشتناک است پشت سر هم برای یک دوره بیافتد آخرش دوباره اهریمن می‌آید و بیچاره می کند مردم را کار را خراب می کند، اینکه من عرض کردم خدمت  تان قرار است منجی بیاید و پادشاهی روی کار بیاید در هنگام آمدن موعود زرتشتی در کتاب دانشنامه مزدیسنا ما مراجعه کنیم به اینکه این پادشاه از نسل همان کیانیانی است که با آریایی ها جنگیدند با رستم جنگید و درگیر شد به موضوع دیده می شود، «دانشنامه مزدیسنا» دکتر جهانگیر اوشیدری که آمده است اینجا «استوت ارت» توضیحات را آمده است در آیین مزدیسنا  یا سوشیانت یعنی موعود قائل شده‌اند بعد می‌آید در صفحه بعد صفحه شماره 106، ایشان صراحتاً اینجا دیگر می نویسد می گوید که یک سری یاوران می‌آید رجعت است در آیین زرتشت گرساب می‌آید و گشتاسب به احتمال زیاد بیاید و نمی دانم اسمشان اینجا نیامده البته با او قیام می کنند «یاران شوسیانت که با وی ظهور خواهند کرد» یک سری افراد هم با آقای سوشیانت ظهور خواهند کرد

در عهد اوشیدر پادشاهی به سرکار خواهد آمد که او را بهرام ورجاوند خوانند؛ از پشت پادشاهان کیانی است

بعد توضیح می دهد جناب آقای جهانگیر اوشیدری که

به هرحال دین زرتشتی ارتباط تمامی با سلسله کیانی دارد زیرا ظهور زرتشت در زمان فرمانروایی سلسه کیانی بوده و آنان بوده اند که در رواج و پذیرش دین  با پیامبر همکاری داشته  اند

دوباره کیانیان قرار است که روی کار بیایند و خدا به داد آریایی ها برسد دیگر با این اتفاقاتی که قبلاً از جانب این‌ها رقم خورده است و قرار است الآن بیایند چه را رقم بزنند و البته اینجا دیگر کیانیان از نسل کیانیان است آن پادشاهی که می‌آید منتهی هندی زاده است، پادشاه و رهبر و مقتدای زرتشتی  ها در هنگام آمدن موعودشان هندی است، این دیگر صراحتاً در این آثار به آن اشاره شده بود پس کنایه به کس دیگری نزنند و حرف های نامربوطی را در این مورد در مورد دیگران مطرح نکنند که پادشاه زرتشتی ها در آخر زمان هندی است، این تا اینجای کار حالا یک کسی ممکن است بگوید اشکال ندارد از هر نسلی که می خواهد باشد، بله ما هم نمی گوییم اشکال دارد باید حتماً ایرانی باشد یا باید حتماً هندی باشد یا نباشد و این‌ها ما داریم یک مسئله ای را می گوییم، می گوییم طعنه نزنید به افراد دیگر، به دروغ که بگویید این‌ها هندی بودند پادشاه خودتان قرار است از هند بیاید بر شما حکم رانی بکند و حکومت بکند و سربازان چینی قرار است که بیایند و دیگران به آنها  بپیوندند، این‌ها را مدنظر داشته باشید، کتاب هایتان را مطالعه بکنید خوب است که آشنایی داشته باشید با مطالبی که در کتب تان آمده است ،خب من دوست دارم کم کم برویم سراغ تماس ها، یک موضوعات دیگری هم هست که من جلسات بعد برایتان مطرح خواهم کرد در مورد بحث سوشیانت یک قسمت دیگر در موردش صحبت می کنم ، نکات دیگری است در مورد این موعود زرتشتی و جمع بندی کنم بحث موعود در آیین زرتشت را اینکه به موعود یا سوشیانت یا استوت ارت به‌عنوان موعود مشترک بعضی وقت ها اشاره می شود که این موعود همان موعود است همان منجی است که مسیحیت قبول دارد همان منجی است که مسلمان ها قبول دارد، آن یک مسئله دیگری است، اینکه چه ادیانی که بعضی وقت ها ساختارشان مشکل داشته ، چه ادیانی که تحریف شدند دارای منجی هستند این یک بحث جداگانه ای است، ادیان ابراهیمی که منجی دارند مسیحیت و یهود و اسلام منجی دارند، و مجوس هم منجی دارند، مشکل نیست پیامبر مجوس، پیامبر ایرانی ها منجی دارد ،ما معتقدیم آن پیامبر، پیامبر راستینی بوده است برای بحث زرتشت و آقای زرتشت و این آثاری که زرتشتی ها به آقای زرتشت نسبت دادند ما روی این‌ها گیرداریم این منجی که می خواهد بیاید با آن منجی وعده داده شده  در سایر آیین ها و آنچه که انسان از مجموع اتفاقات آخرالزمانی درک می کند با آنچه که آقایان زرتشتی گفتند تفاوت دارد تفاوت اساسی دارد، دوستان برویم سراغ تماس ها امشب هم اگر موبد عزیز زرتشتی تماس گرفت از فضلای عزیز زرتشتی افراد با سواد زرتشتی تماس گرفتند خواستند با ما صحبت بکنند سه سؤال اساسی برنامه را من یادآوری کردم و یادآوری می کنم هر جلسه زرتشت که بود؟ پیامبر بود یا نبود؟ کی بود؟ در چه دوره ای زندگی می کرد؟ کجا بود؟ ایرانی بود یا نبود؟ خواستم به این سه سؤال ما جواب بدهند ما خدمت شان هستیم، این قسمت هم چون بحث شوسیانت را مطرح کردیم نسبت به این سؤال تو را خدا پاسخ بدهید دیگر ما دیگر چکار باید بکنیم التماس بکنیم آن قدر از شما، بستر را در اختیار شما قراردادیم بیایید مخاطبین ما بسیاری شان غیر زرتشتی هستند بیایید اینجا تبلیغ زرتشت بکنید با پاسخ دادن نسبت به سؤالات ما، بیایید اینجا پاسخ بدهید، بیایید این‌ها را بگویید، من می گویم آقا یک دورۀ سه‌هزارساله دارید شما که دورۀ آخری است که در جهان در نظر گرفتید این دورۀ سه‌هزارساله تان آقای زرتشت آمده سه تا از فرزندانش قرار است با فاصله هزار سال بیایند منجی باشند، موعود باشند، عبارت موعود دقیق تر است برای این‌ها، و نفر آخر استوت ارت منجی باشد، چطوری می خواهید شما این‌ها را چاپ بکنید درحالی که تا الآن دیگر حداقل سه هزار سال دیگر از دوره زرتشت گذشته، چطور قرار است بیایند این سه نفر با فاصله هزار سال،  و این آقای پورداوود مقدمه شان هم یک حرف هایی را زده بودند در کتاب شان، خودشان هم یک سری حرف هایی را زده بودند چطور می خواهید این را جمع بکنید با هم دیگر این ادعاهایی که مطرح کردید، و این اتفاقی که افتاد زمان را از دست دادید و هنوز منجی شما نیامده است، این را دوست دارم که بیایید و مطرح کنید برای ما؛ بعضی ها هم آمدن گفتند که ادبیاتی که ما داریم صحبت می کنیم اینطوری الزام آور است و از قائده الزام استفاده می کنیم برای زرتشتی ها قبلاً از این قائده در بحث با زرتشتی ها استفاده نمی شده کم تر استفاده می شد و زمین بازی این چنین نبوده است، خب اینجا دیگر ما زمین بازی را می چینیم، ما می گوییم که بر اساس چه قاعده ای باید با شما بحث بکنیم آن دوره ای که به‌صورت تبشیری بخواهید تبلیغ بکنید آیین زرتشت را ما به آن دوره ان شاء الله به همت شیعیان و مسلمان هایی که علم دارند نسبت به مبانی زرتشتی گری و آن دوره پایان خواهیم داد حالا ما از شما سؤال می پرسیم.

صلواتی که پشت سر بنده می بینید من این را عرض بکنم خدمت تان حالا در این برنامه ما معمولاً از این المان ها استفاده نمی کنیم، به دلایلی و معمولاً از همین کتاب اوستا و این‌ها استفاده می کنیم و یا تصاویر تمثال زرتشت و سایر مسائلی که نمودهای تاریخی دارد بیشتر، اما جالب است بدانید که بحث صلوات بر پیامبر را خود زرتشتی ها هم دارند من امروز دقت کردم نسبت به این موضوع، چشمم خورد به این مسئله در همین کتاب «دانشنامه مزدیسنا» جناب آقا دکتر جهانگیر اوشیدری ایشان آمده است به خاطر ادبی که داشته و قابل ستایش است این ادب، ملاحظه بفرمایید کتاب شان را یکی از اسکن هایی که من به شما امشب نشان دادم، این اسکن بود صفحه شماره 483، آمده است وقتی‌که پیامبر اسلام را یاد کرده در متنی که دارد این جنگ در سال 40ولادت پیامبر (ص)اتفاق افتاد.

جلوی پیامبر علامتی که صلی الله علیه و آله هست را ایشان بکار برده، پس این صلوات را الآن ما نشان دادیم مستند می کنیم، به همین کلام زرتشتی ها که از صلوات هم استفاده کردند برای پیامبر اسلام.

جناب آقای شادفر عزیز سلام علیکم و رحمة الله

بیننده(آقای شادفر):

سلام و شب بخیر به استاد عزیز و همه بینندگان محترم،

استاد حسینی:

و علیکم السلام آقای شادفر عزیز از محققین و پژوهشگران، در عرصه ایران و باستان و زرتشت در خدمت تان هستیم آقای شادفر

بیننده:

بزرگوارید استاد ممنون از لطفتان، قبلش استاد یک نکته ای را خواستم بگویم، همین شخصی بود قبلاً می آمد آقای کس خسرو یکی دوبار، چند هفته پیش آمد پی وی من به اعتراض،

استاد حسینی:

آقای کی خسرو دوست ما که دیگر نیامدند

بیننده:

بله، آمد بعد بگوید شما چطور می آیید آنجا سریع راه تان می دهند، هر موقع زنگ می زنید وصل می شوند، ما هرچه زنگ می زنیم پشت خط می مانیم ما را راه نمی دهند، گفتم ولله شما تماس بگیر بدون نوبت ردت می کنند.

استاد حسینی:

بله قبلاً هم همین بوده بعدازاینکه ایشان را آقای نیکنام از آن گروه بیرون انداختند، موبد نیکنام دیگر تماس نگرفتند با ما، یعنی بعدش تماس گرفتند من این را یاد آوری کردم به آنها دیگر تماس نگرفتند،

بیننده:

بله گفت که ما هر موقع که تماس می گیریم ما را راه نمی دهند، ما را پشت خط می گذارند، همه بوق اشغال می خورد،

استاد حسینی:

عجب آقای شادفر شماره شان را شما دارید بفرستید برای اتاق فرمان تا تماس بگیرند،

بیننده:

نه آیدی تلگرام به بنده پیام می دهند من گروه آرتا آیدی من هست آمد آنجا پیام داد این‌طور مطلبی را گفت، گفتم والله من خبری ندارم از برنامه من هم بعضی مواقع تماس می گیرم پشت خط می مانم،

استاد حسینی:

آقای شادفر زحمت می کشید برایم آیدی شان را همین الآن فرستید تلگرام من تلگرام تان را دارم، همین الآن به او پیام بدهم،

بیننده:

بله الآن می فرستم خدمت تان

استاد حسینی:

ممنون می شوم از شما

بیننده:

قربان شما، استاد من یکی دوتا نکته خواستم خدمت تان عرض کنم، حالا شما سه تا سؤال اساسی پرسیدید، ای کاش که این سه تا سؤال بشود چهار سؤال

استاد حسینی:

چطور؟

بیننده:

نام زرتشت یعنی چه؟ یعنی خود زرتشتی ها در فهم کلمه زرتشت هنوز مشکل دارند، یعنی دقیقاً بخشی از آنها می‌آید می گوید معنی شتر می دهد، یعنی کتاب «جستاری در آیین زرتشت» مهرزاد قدردان را دارم نشر فروهر آمده استدلال آورده که زرتشت معنی شتر می دهد، صاحب شتر، حالا صاحب چند شتر، اما بخشی از آنها که افراد نامداری هم هستند، خیلی از افراد را شما اسم آوردید مثل موبد جهانگیر اوشیدری، موبد فیروز آذر گشسب، مثل دکتر فرهنگ مهر، مثل دکتر حسین وحیدی، می گویند نه معنی ستاره زرین و ستاره درخشان و از این حرف ها،

استاد حسینی:

بله حتی همان هایی هم که می گویند شتر زرد یا می گویند دارای شتر زرد، صاحب شتر زرد بوده است، به معنی خود شتر زرد همان هم مشخص نیست دیگر،

بیننده:

بله استاد منظور من هم دقیقاً تفاوت است یکی می گوید معنی ستاره می دهد یکی معنی شتر می دهد هردو هم زرتشتی هستند، کتاب هم چاپ کردن در تناقض هم، شما در فهم کلمه هنوز اتفاق نظر ندارید حالا دنبال تاریخ تولد و مکان و غیره و ذلک بماند آنها دیگر پیش کش

استاد حسینی:

حالا باز اگر آنها را می فهمیدند در معنای کلمه این‌قدر ما ایراد نمی گرفتیم نسبت به آن ولی وقتی این‌قدر ابهام های اساسی وجود دارد و این ابهام ها هم افزوده می شود به آن یک اتفاق خیلی مبهم است در تاریخ و اصرار به این می کنند که شما اعتقاد خودتان را کنار بگذارید، بیایید سراغ این مطالب پر از ابهام که خودمان هم نمی دانیم چه بوده، اینجا دیگر ما باید این ابهام های ریز را هم کنارش مطرح بکنیم دیگر،

بیننده:

حالا من امشب در قالب یک مخالف حالا می خواهم یک مطلبی را بگویم حالا شما اگر شد شما خودتان پاسخ می دهید،

استاد حسینی:

خودشان که تشریف نمی آورند شما به‌عنوان مخالف صحبت کنید،

بیننده:

می گویند زرتشت همان جایی که آمده مثلاً افغانستان، مثلاً قزاقستان، مثلاً تاجیکستان، خب این‌ها جزء ایران بوده، بالاخره جزء ایران بوده پس زرتشت ایرانی است، با این تعبیر، یعنی بعضی هایشان دقیقاً همین را می گویند، می گویند افغانستان جزء ایران است ما چرا این را ایرانی ندانیم؟ اما حالا اگر شما اجازه بدهید من خدمت شما عرض کنم، در این شبه ای که خودشان را می اندازند وسط، ما می گوییم شما اعتقاد داری زرتشت 2هزار سال پیش از میلاد بوده، آن موقع اصلاً ما کشوری به اسم ایران نداشتیم، اصلاً افغانستان و تاجیکستان و این‌ها زیر مجموعۀ ایران نبودند، تقریباً از زمان هخامنشیان است که این‌ها زیر مجموعه ایران می شوند لذا اگر هزار سال قبل هخامنشیان، 2 هزار سال قبل هخامنشیان، این‌ها جزء ایران نبودند نمی توانیم ادعا کنیم این‌ها ایرانی هستند، بله می توانیم ادعا کنیم که تعالیمش وارد ایران شده ولی نمی توانیم ادعا کنیم ایرانی هستم، مثل داستان شاید حضرت عیسی، حضرت عیسی در فلسطین است تعالیمش در اروپا رفته، حالا اروپایی ها مدعی شوند که مثلاً حضرت عیسی اروپایی است، خب داستان هم همین است شما خودتان یک بار بحث کردید، اصلاً زبان گاتها، با زبان فارسی کاملاً در تضاد است، آن موقع هم که زرتشت بوده فرض کنیم حالا هزار سال 2هزار سال 3 هزار سال، اساساً کشوری به اسم ایران نبوده و آن موقع آنها هم جزء ایران نبودند اصلاً چطور باید تصور کنیم که حالا ایرانی است.

استاد حسینی:

آقای شادفر، یونان تاحالا در تاریخ بوده جزء ایران باشد؟

بیننده:

یک دورۀ مثلاً خشیارشاه یک مدتی اندکی،

استاد حسینی:

بله دوره قبل از، خیلی جالب است، آقای دکتر فرهنگ مهر، در کتاب «دیدی نو از دینی کهن» این آقای

فرهنگ مهر را زرتشت ها می شناسند، مفصل ترین کتابی که در زمنیه فلسفه زرشت نوشته شده توسط یک زرتشتی، اینجا می‌آید می نویسد و نقل می کند که

 دانشمندان نامدار یونان با دین و فلسفه زرتشت آشنا بودند

دیدی نو از دینی کهن، فرهنگ مهر،

اینهایی که آشنا بودند با دین و فلسفه زرتشت

و درباره آن سخن گفتند، قدیم ترین سند موجود نوشته ای در حاشیه کتاب الکیبیادس است،

در این کتاب هم این‌قدر کیفیتش پایین بود، برای افلاطون است،

که برگردان آن به فارسی چنین است

چه آمده است در آنجا؟

گفته شده است که زرتشت در حدود 6 هزار سال پیش از افلاطون می زیسته،

خود افلاطون گفت من برای 400 – 500 سال قبل از میلاد مسیح است، 6 هزار سال اینجا، 500 سال قبل از میلاد مسیح و 2هزار سال هم تا میلاد مسیح فاصله داریم، 8500سال حدوداً

بعضی او را یونانی،

قدیمی ترین سند را دارد می گوید دیگر، آقای فرهنگ مهر زرتشتی قدیمی ترین سندی که در مورد زرتشت وجود دارد گفته در آنجا آمده

بعضی او را یونانی و برخی از ملت ماوراء دریای بزرگ می دانند، زرتشت دانش جهانی خود را از روان نیکویی، یعنی از بینش بالا آموخت، ترجمه نام زرتشت به یونانی استروتوتس یعنی ستاره پرست است،

این ترجمه هم که شما فرمودید مؤید دوتا سخن شما، یکی اینکه قدیمی ترین سند می گوید اصلاً زرتشت یونانی بوده نکته دوم اینکه ، می‌گوید زرتشت اصلاً معنایش چیست؟ اگر برگردان به یونانی اش را در نظر بگیریم می شود ستاره پرست، دیگر آن شتر زرد و فلان و این‌ها را هم دیگر

بیننده:

ولی یونانی ها اصلاً اعتقاد دارند جادوگر بوده، حالا ما نمی خواهیم تأیید کنیم ولی این تعالیمی که به ستاره و این چیزها نسبت می دادند به این دلیل بود که موغان را اساساً جادوگر می دانستند، و زرتشت را سردسته موغان و سردسته جادوگران می دانستند، همین یونانیانی که اسم زرتشت را آوردند، حالا گفتم تعیین نمی خواهم بکنم فقط گفتم این مطلب را هم علیه زرتشت گفتند این یونانی ها

استاد حسینی:

آقای شادفر عزیز این مطلبی که آوردند در کتاب موسوم به «سفرنامه فیثاغورس»، مطلبی که آنجا آورده بود، که گفته بود زرتشت دیداری داشت با آقای فیثاغورس، آنجا می‌آید می گوید که حالا اینکه از نظر زمانی چقدر تفاوت داشته را کار ندارم، از طرفی فیثاغورس را بعضی ادعا کردند در زمان خاک‌سپاری در ایران بود از طرف دیگر مکالمه دارد با زرتشت، ولی آنجا می‌آید که زرتشت، چون کتابی است که زرتشتی‌ها به‌کرات به آن استناد می کنند، برای بحث جای تدفین آقای کورش آنجا می‌آید می گوید زرتشت یک کارهایی می کرد از گیاهانی استفاده می کرد که مثلاً دست را نسوزاند انسان را نسوزاند، و این را به‌عنوان یک معجزه خودش می خواست به نمایش بگذارد، یا داروی خورانید به یک اسبی، که آن اسب یک شبانه روز بخوابد بلند نشود ، و زرتشت بگوید من این را می خواهم زنده بکنم و احیا بکنم، بر اساس آن کتاب «سفرنامه فیثاغورس»، و کتاب منتسب به فیثاغورس از نگاه برخی از زرتشتی ها دارم این را عرض می کنم، اگر هم یونانی ها آمدند همچین حرفی را زدند شاید بر اساس گزارش های این چنینی است که خب در تاریخ شاید جعل شده، شاید هم درست بوده نمی دانیم، و این برداشت که زرتشت هم مثل بقیه موبدان، چون تم ذهنی یونانی ها این بوده موبدان جادوگر بودند، و کارهای این‌چنینی انجام می دهند زرتشت هم به‌عنوان یک جادوگری آمدند معرفی کردند دیگر، یعنی اگر بخواهند استناد بکنند به برخی از کتبی که مورد استناد خود زرتشتی ها است، می توانند استدلال کنند بر اساس این ما می گوییم که زرتشت شبیه به جادوگرها این کارها را انجام می داد و این‌ها.

بیننده:

ممنون، استاد در مورد شوسیان نمی دانم، می خواهید به این قضیه بپردازید مطلب دیگر که می خواهم بگویم، که مبلغین فعلی شان چه عقیده ای دارند، اگر این هفته و هفته دیگر وگرنه حالا خودم می خواهم بعضی‌شان را بگویم، که مبلغین شان اساساً می خواهند چه دیدگاهی را نسبت به این مطالبی که در مورد سوشیان قرار است گفته بشود پاسخ قرار است بدهند،

استاد حسینی:

حالا وحدت فکری که ندارند؛ آقای شادفر عزیز یک نکته من عرض کنم خدمت تان، من چون جلسه بعد می خواهم در مورد شوسیانت صحبت بکنم، یک زرتشتی ظاهراً تماس گرفته، فرمودند زرتشتی، آقای داریوش،ببخشید آقای شادفر عزیز، موفق و مؤید باشید ممنون هستم از شما خدا نگهدار شما باشد؛ آقای داریوش نیکنام سلام علیکم و رحمة الله.

بیننده:

سلام و درود و سلام، بنده آمدم این سه تا سؤال اساسی شما که می فرمایید را جواب بدهم سؤالات را تکرار می کنید یا بگویم،

استاد حسینی:

الحمدالله رب العالمین، بسیار خب ما خدمت تان هستیم بفرمایید هرکدام از سه سؤال هم الآن انتخاب کردید

بیننده:

اینکه زرتشت یعنی چه را هم من جواب می دهم که آقای شادفر گفتند، سه تا سؤال را می شود بفرمایید دوباره؟

استاد حسینی:

آن سؤال جدا است، آن سؤال اساسی من نبوده، من اصلاً این مسئله را به‌عنوان سؤال اساسی مطرح نکردم، آن قضیه جدا است، سه سؤال اساسی که ما مطرح کردیم یکی این بود که زرتشت ایرانی بود یا ایرانی نبود؟ یکی این بود که زرتشت پیامبر بود یا پیامبر نبود؟ این را بالاخره مشخص کنید، و مسئله سوم هم این بود که زرتشت چه زمانی زندگی می کرد، دیگر بالاخره دوره زرتشت چه دورۀ بود، سالش دهه اش دیگر بالاخره یک دوره ای است بدانید شما در موردش، و همخوانی ندارد آن ادعاها با این بحث شوسیانت، و آمدن موعودها زرتشت،

بیننده:

بله، سؤال اولتان این بود که پیامبر بود یا نه، خب همان‌طور من کلیپ های قبلی تان فیلم های قبلی تان را دیدم، اختلاف است بین علمای زرتشتی که پیامبر بود یا نه.

استاد حسینی:

پس سؤال ما در این زمینه بی پاسخ است چون علمای زرتشتی خودشان به نتیجه نرسیدند

بیننده:

نه ببینید بین علمای شیعیان هم اختلافاتی است دیگر، حالا این یک مسئله اساسی است اما در ایران اکثر آن علمایی که هستند می گویند پیامبر بوده حضرت زرتشت،

استاد حسینی:

پس شما هم می فرمایید که جواب ندارد دیگر، اختلاف بین علمای افتاده

بیننده:

نه این فرق دارد جواب دارد یا ندارد، الآن خیلی سؤالاتتان فقهی است در فقه شیعیان که این اختلافی است این یعنی جواب ندارد؟

استاد حسینی:

آقای نیکنام شما یک اختلاف فقهی در مورد اینکه نجاست را دوبار آب بکشی یا سه بار آب بکشی را دارید با اینکه اصلاً ندانیم پیامبر اسلام پیامبر بوده یا نبوده، اگر بین مسلمان ها اختلاف است بین شیعیان اختلاف است، ببینید هرکسی در اسلام بگوید پیامبر اسلام پیامبر

بیننده:

نه آقا چنین اختلافی نیست بین علمای شما درست است؟

استاد حسینی:

اجازه بفرمایید هر کسی در اسلام بگوید پیامبر اسلام پیامبر نیست مسلمان نیست که ما بیاییم بخواهیم بگوییم اختلاف بین مسلمان ها است، اصلاً از دایره اسلام خارج می  شود، چون آیه قرآن می فرماید «محمد رسول الله» محمد فرستاده خدا است،ما هم که در بحث نبوت پیامبر اختلاف نداریم در جزئیات، اگر من به جزئیات فقهی شما یک اشکالی کرده بودم، شما هم می آمدی می گفتی جزئیات فقهی خودتان هم مشکل دارد، بعد آنجا بحث می کردیم، ولی یک مسئله به این مهمی اساسی، اساسی که اصلاً نمی دانید پیامبر بوده یا نه این را مقایسه نکنید،

بیننده:

همین قطعاً بودنشان اساسی است اما خود علمای دین ما هم می گویند که کسی که پیامبر بودن حضرت زرتشت را قبول ندارد زرتشتی نیست حالا آنها خودشان می گویند زرتشتی هستند به ما ربطی ندارد،

استاد حسینی:

من متوجه این فرمایش شما با اینکه زرتشت پیامبر بوده یا نبود از دیدگاه زرتشتی ها نمی شوم

بیننده:

الآن شما مثلاً بروید به علمای ما بگویید که کسی که قبول ندارد به آنهایی که در ایران هستند تأکید می کنم، که کسی که می گوید زرتشت پیامبر نیست، من نگرش فلسفی  اش را قبول دارم زرتشتی است یا نه ؟ می گویند نه، چنین شخصی زرتشتی نیست درست است؟ علمای شما هم همین‌طور بودند، یک نفر نگرشش تئوریک حضرت محمد را قبول دارم، ولی قبول ندارم پیامبر باشد می گویند مسلمان نیست دیگر، ما هم

استاد حسینی:

مسلمان نیست، شما هم یعنی کسانی که قائل به نبوت زرتشت نیستند را شما زرتشتی نمی دانید؟

بیننده:

آقای اردشیر خورشیدیان همین سؤال را بپرسید ببینید همین جواب را به شما می دهند یا نه

استاد حسینی:

آقای نیکنام شما الآن می فرمایید که کسی که نبوت زرتشت را قبول ندارد زرتشتی نیست؟

بیننده:

بله دقیقاً

استاد حسینی:

پس چرا ابتدای فرمایشتان فرمودید علمای زرتشتی دو دسته اند یک تعداد زرتشت را پیامبر می دانند یک تعداد

بیننده:

نه آنها خودشان می گویند ما علمای زرتشتی هستیم، ولی ما که حساب شان نمی کنیم.

استاد حسینی:

آقای نیکنام اجازه بفرمایید تکمیل بشود عرض بنده بعد شما فرمایش تان را داشته باشید، ابتدای فرمایشتان فرمودید علمای زرتشتی دو دسته اند یک تعداد می گویند زرتشت پیامبر بوده یک تعداد نبوده، الآن دارید می گویید کسی که اصلاً نبوت زرتشت را قبول نداشته باشد، اصلاً زرتشتی نیست، اگر بگویید علمایی که قبول ندارند نبوت زرتشت را اصلاً زرتشتی نیستند، که یک جامعه عظیمی از موبدان زرتشتی را شما کنار زدید از مبلغین زرتشتی را کنار زدید، دیگر نگویید زرتشتی ها دو دسته اند بگویید آنها مدعی هستند که زرتشتی هستند، ولی اصلاً زرتشتی نیستند، همان‌طور که اگر یک مسلمانی نبوت پیامبر اسلام را قبول نداشته باشد ولی بگوید مسلمان نیستی، نبوت پیامبر اسلام را بپذیر تا بگوییم مسلمان هستی، خب این نکته از تناقض در صحبت و فرمایش شما بود، ادامه بفرمایید سؤالات دیگر را چه جواب می دهید، این هم که نبوت زرتشت به نتیجه نمی توانیم برسیم شما هم معترف هستید

بیننده:

بله، حالا این پیامبر بودن حضرت زرتشت را من بگویم یکی از دوستان از آقای اردشیر خورشیدیان همین سؤال را پرسیدند شما هم در کتاب  هایتان چندبار نشان دادید کسی که به نبوت اعتقاد نداشته باشد زرتشتی نیست، خودتان هم نشان دادید همین بحث ارتداد زرتشت را خودتان هم نشان دادید، حالا آن یک مسئله دیگر است،

استاد حسینی:

بسیار خب الآن جناب آقای موبد نکینام زرتشتی هستند یا نیستند؟

بیننده:

آقای خورشیدیان می گویند کسی که نبوت پیامبر بودن حضرت زرتشت را قبول نداشته باشد زرتشتی نیست.

استاد حسینی:

پس آقای موبد نیکنام را شما زرتشتی نمی دانید، درست شد؟

بیننده:

دیگر من نمی دانم باید برویم از آقای خورشیدیان بپرسیم،

استاد حسینی:

آقای دکتر آبتین ساسان فر مترجم گاتاها را هم زرتشتی نمی دانید درست شد؟

بیننده:

ایشان هم می گویند پیامبر نیستند نگرش فلسفی شان را قبول دارم،

استاد حسینی:

خیلی خب حالا من یک نکته را به شما بگویم، یک سؤالی می پرسم آنهایی که معتقد هستند که زرتشت پیامبر نبوده می گویند ادله پیامبر بودن زرتشت در گاتها، کجا است؟ شما دارید ادله مطرح کنید؟

بیننده:

خب در کتاب آقای خورشیدیان و چیزهای دیگر ایشان تکرار کردند که پیامبر بودند دیگر

استاد حسینی:

نه از آقای خورشیدیان نمی پرسند، از کتاب گاتها می پرسند شما پاسخی دارید نسبت به این سؤال الآ مطلب آقای خورشیدیان مقابل من است،

بیننده:

در کتاب اوستا که ، حتماً اعتقادشان این بود که کتاب، کتابی است که یک پیامبر الهی فرستاده،

استاد حسینی:

پس شما هم می گویید در گاتها شما معتقد هستید مطلبی در دلالت نبوت زرتشت نیامده،

بیننده:

من نگاه نکردم بله،

استاد حسینی:

خیلی خب باشه، پس ببینید باز همین سؤال ما بی جواب ماند بالاخره سؤال ما پیامبر بوده یا نبوده، پاسخ شما چیست؟ آقای خورشیدیان گفته کسی نبوت زرتشت را قبول نداشته باشد زرتشتی نیست، ما همین را زودتر از شما گفتیم، منتهی مسئله این است، آقای نیکنام آمده است 700 صفحه کتاب نوشته در بسیاری از جاهای کتاب شان نوشتند نبوت یعنی چه، اصلاً خود زرتشت ادعای نبوت نداشته، انجمن اروپایان زرتشتی و فلان کشور می گویند اصلاً نبی نبوده، اصلاً این حرف ها چیست که دارید می زنید؛ پس این مسئله را نمی توانید شما اینطوری حل کنید، این را من از سایت انجمن جهانی زرتشتیان گرفتم، «اشوزرتشت آموزگار یا فیلسوف یا پیامبر»، اینجا می‌آید می گوید که

جست و جوی ساده از طریق دکترین زرتشت نشان می دهد که این دانشمند و آموزگار ایرانی هرگز خود را به‌عنوان واسطه خدا و انسان معرفی نکرده، زرتشت هرگز ادعا نکرده بود که باید خدا تماس داشته باشد،

آقای آبتین ساسان فر و دیگران مفصل اینجا مطالبشان آمده است. پس انجمن جهانی زرتشتیان حرفی را زده که نشان دهنده این است که اصلاً انجمن جهانی زرتشتیان زرتشتی نیستند، به فرمایش شما، انجمن تهران هم یک حرفی را زده که خود اعضای انجمن همه قبول ندارند از جمله آقای نیکنام که اینجا هم عضو اعضای انجمن تهران است دیگر، خب باز سؤال ما بدون جواب ماند، الهامات در آن افزوده شد، خب سؤال بعدی

بیننده:

سؤال بعدی این بود که زرتشت چند سال پیش بود، خب شما که خودتان فرمودید که یعنی ما هم قبول داریم که مشخص نسبت زمانش،3 تا 8 هزار سال پیش چیزی که تخمین زده شده

استاد حسینی:

3 تا 8 هزار سال پیش درست است؟ حالا این 8هزار سال را چطور شما محدود کردید این را هم می شود بفرمایید، چون آقای دکتر آبتین ساسان فر در مقدمه ترجمه اوستایشان تا 11هزار سال پیش هم گفتند،

بیننده:

من این را چون در کتاب ها خواندم، خب حالا 3 تا 11هزار سال پیش ما هم می دانیم زمان تولد حضرت زرتشت مشخص نیست،

استاد حسینی:

خب پس هزاره آقای زرتشت هم مشخص نیست، مرحبا به ناصرنا این هم دلالت بر این است که سؤال ما بدون جواب است، خب سؤال بعدی که ایرانی بوده یا نبوده را چطوری جواب می دهید، دو تا سؤال که بی جواب ماند.

بیننده:

اینکه ایرانی بودند یا نبودند، من چندبار به آقای خورشیدیان گفتم که بیایند در این برنامه ها که ایشان نمی آیند، این کجا زندگی می کردند را به شما نمی گویم که این ایرانی باشند یا نباشند، به نظر من، من نظر خودم را می شود بگویم، این را شما یک موقع تئوری حضرت محمد را می بینی یک موقع است تئوری حضرت مسیح را می بینید،  تئوری حضرت زرتشت را می بینید، می بینید کدام بهتر است آن آیین را انتخاب می کنید، اصلاً مکان ولادت آن پیامبر نگهبان دارد یعنی یک طوری سؤال اساسی انگار تأثیر دارد در آینده

استاد حسینی:

خیلی خوب بود، حرف تان خیلی حرف درستی است،

بیننده:

اصلاً پیامبر شما مگر عربستان نیست؟ پیامبرها در یک مکانی بودند هیچ اهمیتی ندارد، واقعاً اینکه حضرت زرتشت عربستان سعودی هم به دنیا آمده بودند من باز هم زرتشتی می شدم هیچ اهمیتی ندارد،

استاد حسینی:

احسنت آفرین به شما، ما هم همین را می خواهیم بگوییم، پس دیگر نیایید ادعا بکنید پیامبر ایرانی ها، این یک، آقا داریوش پس یک دیگر نباید ادعا بشود ایشان پیامبر ایرانی بوده

بیننده:

البته من نگفتم ایشان حتماً ایرانی نیست، واقعاً یک مسئله اهمیت داری نیست یک شواهدی داریم بر ایرانی بودن شان یک شواهدی هم داریم بر ایرانی نبودنشان، اهمیتی هم ندارد این مسئله به نظرم با اینکه پیامبر بودن یک نفر قبول بشود یا نباشد، اینکه بیایید این دین  را قبول کنید یا نکنید، اصلاً نمی شود ما بگوییم که ما ایرانی  هستیم فقط این را من اصلاً قبول ندارم، با اینکه زرتشتی ها خیلی می گویند، ما ایرانی  هستیم پس فقط پیامبر ایرانی، بعد اینطوری در هر کشوری باید یک نفر باشد.

استاد حسینی:

خیلی خب پس تا اینجا یک، پس دیگر تأکید نشود چون فرمودید شواهدی هم وجود دارد که زرتشت ایرانی نبوده،

بیننده:

خب شواهدی هم وجود دارد که زرتشت ایرانی بوده، ولی خب بله

استاد حسینی:

خب زرتشت بر اساس اوستا ایرانی بودنشان به شدت قابل خدشه است، فرمودید که برویم سراغ آموزه های این‌ها، ببینیم چه کسی حرف بهتری زده درست شد؟

بیننده:

بله بله

استاد حسینی:

شما وقتی‌که نمی دانید زرتشت 3 هزار سال پیش بوده یا 8 هزار سال پیش یا 11هزار سال پیش چطوری به این آموزه هایش می خواهید دسترسی داشته باشید، اصلاً مگر امکان دارد، شما اصلاً نمی دانید زمانی که زرتشت، نمی دانید کجا بوده، به چه زبانی صحبت کرده، کی زندگی می کرده، بعد می گویید آموزه هایش را به دست بیاورید اختلاف شما در مورد زرتشت 100 سال و 200 سال و 500 سال و هزار سال نیست، چندین هزار سال اختلاف دارید، اصلاً قبل از اینکه برسیم آموزه هایشان را خوب است یا بد است، من می گویم چطور شما ادعا دارید به آموزه های زرتشت الآن دسترسی دارید، این را می شود بفرمایید؟

بیننده:

خب می گویم از طریق کتاب گاتها و اوستا این کتاب ها را ما داریم علمای خودمان هم که یک اتخاذهایی کردند کتاب های بیشتری دارند زرتشتیان

استاد حسینی:

کتاب اوستا را از کجا می دانید که زرتشت نوشته مگر خود زرتشتان برخی نیامدند برخی ها را، حالا تناقض وجود دارد در بین حرف ها، می گویند در دوره ساسانیان نوشته شده این یا جمع آوری شده و مگر نگفتید در دوره هخامنشیان آتش زده شد این کتاب نسخش از بین رفت و مگر بسیاری از علمای زرتشتی نیامدند دارند تبلیغ می کنند که به‌جز گاتها بقیه اوستا کلام زرتشت نیست، از جمله آقای موبد نیکنام، وقتی شما خود موبدان تان این را قبول ندارند، یا هیچ ارزشی بسیاری از این‌ها برایش قائل نیستند و معتقد هستند که در آن دست برده شده است و اصلاً حرف های ایران و باستان است آمده به اسم زرتشت به دروغ گفته شده آنجا چطوری دارید ما را تشویق می کنید که ما دین خودمان را برویم از این مطالب بگیریم،

بیننده:

ماکسی را تشویق نکردیم اصلاً بنای زرتشتی ها بر تشویق بر دین نیست بنابر بالا بردن همین افرادی است که دارند، این یک، دو اینکه گفتیم که

استاد حسینی:

درست شد تا اینجا پس، پس ایراد ما وارد است نمی توانید جواب بدهید دیگر، می گوییم آموزه هایش را چطور دارید منتسب می کنید به زرتشت؟

بیننده:

خب شما می گویید بعضی از علما گفتند دیگر اما اکثریت علمای ما چه می گویند آقای حسینی، شما که اطلاع دارید اکثریت علما می گویند اوستا کتابی است که خود زرتشت نوشته دیگر،

استاد حسینی:

اکثریت علما دارند می گویند، خیلی خوب است اگر بتوانید این را ثابت بکنید، منتهی خیلی از علمایی که شما نام بردید و در حرف های ما بود این‌ها خودشان قائل به این نیستند مثل جناب آقای موبد نیکنام، شما زحمت بکشید با آقای موبد نیکنام یک صحبت بکنید خودشان بیایند اینجا صحبت بکنند دیگر ادله خودشان را بگویند.

بیننده:

حالا کلاً موبدان زرتشتی می گویند که وارد اینگونه مناظرات نمی شوند من هم قبول ندارم این را؟

استاد حسینی:

دلیلش را می شود بفرمایید آقا داریوش چرا زرتشتی ها نمی آیند با ما مناظره کنند بحث کنند؟

بیننده:

زرتشتی ها مثل من که می آیند ولی خود موبدان زرتشتی موقعی که به آنها می گوییم می گویند که نه، و کلاً اهل مناظره نیستند، اهل این‌طور رفتارها نیستند،

استاد حسینی:

حق دارند اهل مناظره نباشند، ولی اینکه شما تشریف آوردید خب الآن سه تا ما سؤال پرسیدیم گفتیم این

بیننده:

من اجازه است زرتشت را هم جواب بدهم؟

استاد حسینی:

بله، گفتیم سه تا سؤال است ما در موردش ابهام داریم شما آمدید گفتید، سؤال اولی که گفتید ابهام درست است، اختلاف نظر وجود دارد، سؤال دوم که گفتی معلوم نیست کی بوده زرتشت گفتید درست می گویید، بین 3 تا 8 هزار سال اختلاف وجود دارد در مورد کی بودن، در مورد اینکه گفتیم زرتشت ایرانی بود یا نه گفتید درست می  گویید، یک سری شواهد می گوید ایرانی نبود زرتشت این الآن واقعاً شد جواب نسبت به سؤالات ما یعنی واقعاً الآن خود زرشتی هایی که پای شبکه نشستند دارند نگاه می کنند از طریق فضای مجازی دارند نگاه می کنند، واقعاً شک می کنند که شمارا آقا داریوش خود مسلمان نباشید که به دروغ خودتان را این‌طور جا زده باشید، من که شمارا نمی  شناسیم که  و این‌طور پاسخ دادن شما این‌قدر واقعاً تقویت می کند ابهام ما را ک زرتشتی ها را هم به شک می اندازد البته خوب است بگذارید به شک بی اندازد که خود زرتشتی  ها بیایند نسبت به این اگر فکر می کنند پاسخی بهتر از پاسخ های شما دارند، بسم الله بی آیند روی خط توضیح بدهند، خب سه تا پاسخ شمارا به این سؤالات شنیدیم.

بیننده:

من بعید می دانم ایشان، شما اگر این پاسخ های من را قبول نمی کنید، بعید می دانم پاسخ بهتر از این‌ها باشد راستش، اینکه من از موبدان زرتشتی شنیدم این جواب ها را دادند، حالا باز هم تلاش کنید که، بقیه دوستان اگر حرف بهتری دارند بیایند بگویند،

استاد حسینی:

زنده باشید، آقا داریوش یک نکته هم نشان بدهم ملاحظه بفرمایید، حالا چون ظاهراً خودتان فرمودید پژوهش کردید در کتاب ها دیدید بحث سال‌ها و این‌ها را، کتاب  «گاتاها» برگردان دکتر آبتین ساسان فر هست، ایشان می‌آید در مقدمه در سرآغاز صفحه شماره 17، یک جمله ای را دارد در مورد زمان زرتشت، ایشان می گوید که زمان زرتشت را از 600 تا 9هزار سال پیش از میلاد روایت کردند، 600 سال پیش از میلاد می شود 2600 سال پیش یعنی تقریباً دوره همان هخامنشیان، 9هزار سال قبل از میلاد، چون 2هزار سال هم با میلاد مسیح فاصله داریم، می شود11هزار سال، ابهام را ایشان می گوید، در روایت ها تفاوت در روایت ها در مورد زمان زرتشت بین 2600 سال إلی 11هزار سال قبل است، آقا داریوش 11هزار سال قبل می دانید یعنی چه؟ ما نمی توانیم به این راحتی آموزه های منتسب به شخصی را بپذیریم، که 2600 سال تا 11هزار سال پیش نقطه ابهام وجودش هست که کی بوده، حالا هرچند همان آموزه های منتسب را هم می رویم رویش بحث می کنیم، کاری ندارد، روی همان می رویم و به شما ثابت می کنیم که آن آموزه ها را هم آموزه ای نیست که بخواهیم از آن پیروی کنیم، مثل اینکه در همان اوستایی ک شما گفتید مگر نیامده است که غیر زرتشتی ها یا کسانی که آیین زرتشت را عمل نمی  کنند به احکامش باید زنده زنده پوست شان کنده بشود، آقای نیکنام آمده است یا نیامده است همچین چیزی؟

بیننده:

بله ولی من این را قبول ندارم،

استاد حسینی:

خدا خیرتان بدهم، وقتی همچین چیزی آنجا آمده خب من زنده زنده پوست کندن در کدام آیین و دین و مذهب تحریف شده ای به‌جز زرتشت شما دیدید

بیننده:

اولاً تعارض موقعی که می کند یک سری حرف های یک دین، دی یک جاهایی از کتاب گاتها با کتاب اوستا و این‌ها باید کدام را اخذ کنند، علما می گویند آن را اخذ می کنیم و آن را انجام می دهیم که بهتر و قوی تر است می گویند که آن مخالف مبانی زرتشتی است که پوست کنده بشود، این را دیدم در برنامه شما،

استاد حسینی:

آقا مبانی زرتشت که از یک کتاب دیگر از فضا که نیامده، مبانی زرتشت از اوستا می خواهید بگیرید، این مطلب در اوستا است

بیننده:

نه دیگر اصل از گاتها است اگر نبود از اوستا،

استاد حسینی:

خب در اوستا است

بیننده:

خب می گویم که اصل گاتها است نه اوستا

استاد حسینی:

آقا اصلاً مگر در بخش گاتها احکام آمده؟

بیننده:

نه

استاد حسینی:

خب خدا خیرتان بدهد وقتی می خواهیم سراغ احکام برویم باید برویم سراغ اوستا، بقیه بخش های اوستا ونیداد مثلاً برویم غیر این است آقای داریوش،

بیننده:

مبانی اصلی دین زرتشت از گاتها گرفته می شود که گفتار نیک پندار نیک، و رفتار نیک است این کار را در با اوستا چون تغایر پیدا کرده آن را علما می گویند انجام داده می شود

استاد حسینی:

خب اینکه می فرمایید گفتار نیک، پندار نیک، رفتار نیک من یک سؤال دارم آقا داریوش، آدمی هستید که من دیدم یک سری جاها منصفانه دارید صحبت می کنید، واقعاً منصفانه بخواهیم بگوییم آیا داعشی ها با این همه جنایتی که می کنند به اسم اسلام بروی با آنها صحبت بکنی می گویند گفتار بدکردار بد باید داشته باشیم یا داعشی ها هم می گویند گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک، این را می شود بفرمایید؟

بیننده:

من نمی دانم داعشی ها چه می  گویند

استاد حسینی:

آیا داعشی هست بیاید بگوید من آدم بدی هستم؟

بیننده:

نه

استاد حسینی:

تمام شد، پس اینکه ما ادعا بکنیم گفتار نیک کردار نیک، پندار نیک، خی یک چیز بدیهی را داریم می گوییم جنایت کارترین، هیتلر را هم بروی ازش بپرسی نمی گوید گفتار بد کردار بد باید آدم داشته باشد، این جمله یک چیز است عمل کرد چیز دیگری است، همین کتابی که در آن آمده است گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک، می گوید باید پوست مرتد از زرتشتی را زنده زنده بکنیم، این می شود  تفسیر گفتار نیک، کردار نیک، پندار نیک،

بیننده:

آقای حسینی عملکرد، زرتشتی  ها آیا این‌طور است که کردار نیک ندارند؟

استاد حسینی:

احسنت، حالا ببنیم عملکرد موقعی ک زرتشتی ها قدرت داشتند حکومت داشتند چطور بوده، کتاب «دانشنامه ایران باستان» آقای هاشم رضی مترجم اوستا، این کتاب را نوشته، ایشان می‌آید در صفحه شماره 1223، می گوید که آقایانی که زرتشتی بودند حکومت دست شان بود دوره ساسانی ها

برای نابود کرن و دور راند زندیق و جادوگر

دانشنامه ایران باستان، هاشم رضی، ص1223

چه کارهایی باید بکنیم، می رسد به اینجا مجرم را کسی که زندیق شده از آیین زرتشت آمده است بیرون،

مجرم را زنده زنده پوست می کندند چنانکه مانی را کندند

مانی آمد از آیین زرتشت این‌طور هم که شما فکر می کنی این‌قدر هم جدا نشد یک سری حرف ها و ادعایی را مطرح کرد شاید به مزاق زرتشتی ها خوش نیامد،

زنده زنده پوستش را کندند و بدنش را بند بند تکه تکه، و به وسیله متخصصان که در سازمان و اداره جرائم موغان و مزدیسنان به خدمت بودند از هم جدا می کردند

تکه تکه کردند، موقعی که زرتشتی ها حکومت داشتند این حکومت افتاده دوره ساسانیان این اتفاق افتاده، حکم اوستا را موقعی که قدرت داشتند و حکومت داشتند اجرا کردند، حالا داعش هم ببخشید من این مثال را می زنم دیگر من این مثال را بزنم خدمت تان، آخرین باری که شنیدید داعش سر بریده چه زمانی بوده؟ مدتها قبل می شود درست است؟

بیننده:

بله

استاد حسینی:

چون قدرت ندارد داعش موقعی که یک مقدار به قدرت رسیده بود سر می برید، الآن که قدرت ندارد در عراق در فلوجه جاهای دیگر دارند همین داعشی ها دارند زندگی می کنند می روند می آیند، قدرت بیفتد به دست آن حکومت تا زنده زنده پوست کندنش  را ببینند بر اساس اوستا نه اینکه بگویی چند هزار نفر زرتشتی قدرت هم ندارند، الآن که دستگاه شکنجه راه نیانداختند،نمی توانند داشته باشند، ببخشید من این‌قدر صریح و روان صحبت کردم، دیگر لازم بود که من این مثال را خدمت تان عرض کنم ببخشید دیگر

بیننده:

در حکومت اسلام، عمر یک کارهایی می کرد می توانیم بگوییم که این کار، کار دین بود؟ الآن به نظر ما این کار درست نیست ولو اینکه حکومت به ما برسد،

استاد حسینی:

اگر پیامبر اسلام یک کاری  را انجام داده، اگر امیرالمؤمنین انجام داده اگر امام حسن اگر امام حسین انجام داده، اگر اما زمان قرار است انجام بدهد صد در صد به پای دین بگذارید اصلاً شک نکنید، اصلاً اصل دین همان است، اگر انجام داده اند، ولی اگر یک سری خلفایی روی کار آمدند مثل بنی امیه و بنی عباس ولو اینکه شهادتین بگویند، ولو اینکه ادعای محبت اهل‌بیت را داشته باشند مثل بنی عباس، کار خطا بکنند،می گوییم بی خود کردید، لعن شان می کنیم کاری که کردند را، ما مسلمان هستیم تعارف نداریم با این قضیه که، زیارت عاشورای ما اسم یک یهودی و نصرانی درش نیامده، یک بخشش سلام است، یک بخشش لعن است، هردوتایش به طیفی ه خودشان را مسلمان می  دانستند، شیعه تعارف ندارد در این قضیه می گوید به اسم خلیفه روی کار آمده بودی یزید بودی، خدا لعنتت بکند، با آن اعمالی که داشتی،

بیننده:

آقای حسینی یک لحظه، الآن من می خواهم از شما بپرسم شما به‌عنوان یک شیعه طبیعتاً کتب شیعیان را خوانده اید، کسی که هم‌جنس باز باشد حکمش در اسلام بروید نگاه کنید، آیا سوزاندن هست یا نه،

استاد حسینی:

حد است، هم‌جنس بازی اگر ثابت بشود،

بیننده:

خب نه سوزاندن در اسلام است یا نه؟

استاد حسینی:

اجازه بدهید زنده زنده پوست کندن حداقل قضیه است که نیست، اگر شخصی یک جرمی را مرتکب بشود که این نتیجه و عقوبتش اجرای حد بر او است، بله اگر در دادگاه ثابت بشود یا اینکه امام معصوم به علم برسد یا ضوابط دیگر، یک سری ضوابط دارد، بر اساس آن ضوابط بعد از آن تشخیص حکم می دهند که این حکم اجرا بشود یا نشود، و اگر اثبات بشود یک جا برخی از جرائم اجازه توبه دارند، برخی از جرائم اجازه توبه ندارند، همین مسئله یک مسئله فقهی هم هست، چون در روایت هم ما این را داشتیم که امیرالمؤمنین با طرف طوری برخورد می کرده که حالا قبلش توبه بکند، یا جاهایی برخوردهایی را داشتیم که به دلایلی آن مسئله اثبات نشود در بین عموم، ولی اینکه شما زنده زنده پوست کندید دارید در جایی اسلام زنده زنده پوست بکنند کسی را ؟ یعنی حکمش وجود داشته باشد؟

بیننده:

این را ما نداریم در زرتشت که زنده زنده پوست بکنید، من جواب شمارا دادم، شما بگویید که آتیش زدن که در اسلام دارید ما برایتان ارزش داریم؟

استاد حسینی:

آقای آقا درایوش من به شما دارم اسکن را نشان می دهم، بعد شما می گویید ما نداریم همچین چیزی؟

بیننده:

من می گویم من جواب شمارا دادم اصل کتاب ما کتاب گاتها است، موقعی که ما از آن یک برداشتی می کنیم با اوستا تنافی دارد ما کتاب گاتها را عمل می کنیم نه اوستا را

استاد حسینی:

آقا داریوش من هم جواب این را دادم برای یادآوری مگر در گاتها مگر احکام آمده که شما از من می خواهید احکام زرتشت را از گاتها بیاورم،

بیننده:

نه منظور بنیان های اصلی دین از گاتها گرفته می شود

استاد حسینی:

آقا در گاتها احکام دینی آمده یا نیامده؟

بیننده:

نه

استاد حسینی:

خب پس چرا به من می گویید این حکم را دارم از گاتاها بیاورند

بیننده:

من اوستا که فروع دین است، اگر فروع با اصول تنافی پیدا کند شما چکار می کنید با اصول عمل می کنید دیگر، این یکی از فروع است که ما می گوییم تطابق ندارد با اصول،

استاد حسینی:

آقای آقا داریوش فکر کردید اینجا یک جایی است که یک کودکی اینجا نشسته است دارید به او تبلیغ زرتشتی گری می کنید، گاتاها یک کتابی است بخش اوستا، این اوستا است یک بخش دارد گاتاها، یک بخش اولش است، اینجا که احکام ندارد که شما بخواهید بگویید، بخش دوم احکام دارد، آقای موبد خورشیدیان رئیس انجمن موبدان تهران که شما به قولش استناد کردید در همین برنامه که زرتشت پیامبر بوده، صراحتاً فرمودند اوستا یک بخش گاتاها دارد، و یک بخشی که غیر از گاتاها است که می شود سایر بخش های اوستا، سایر بخش های اوستا مفسر همان گاتاها است، و برای فهم گاتاها باید به سایر بخش ها مراجعه کنید، این عبارتش را دیدید؟ پس اگر من از اوستا مطلبی را می آورم یعنی این مفسر عبارات در گاتاها است، اگر گفته گفتار نیک پندار نیک، کردار نیک، تفسیرش در بقیه بخش های اوستا است که می شود پوست کندن انسان مرتد از زرتشت، اینکه دیگر حرف جناب موبد خورشیدیان است.

بیننده:

می دانم اما اگر یک وقت این فروع دین با آن اصول تنافی پیدا کند شما چکار می کنید،

استاد حسینی:

اصول کجا بود، آقای داریوش شما بفرمایید پوست کندن با کجای گاتاها الآن تناقض پیدا کرد؟

بیننده:

خب من می گویم چون تطابق ندارد ما این کار را انجام نمی دهیم، حتی اگر همین الآن حکومت به ما برسد،

استاد حسینی:

آقای داریوش من دارم برای شما می آورم پوست کندید، دوره ساسانیان برایتان می آورم پوست کندید

بیننده:

خب من می گویم که فعل آنها که کار درستی نبود که

استاد حسینی:

خب پس نگویید انجام ندادیم، بگویید بر اساس اوستا ما انجام دادیم، بگویید وقتی قدرت دست مان بوده انجام دادیم، استدلال شما با اصول تنافی دارد من می گویم اصول همین است که در اوستا آمده، اصول را از کجا می خواهید بیاورید، هرچه که در سایر بخش های اوستا بجز گاتاها آمده جناب موبد خورشیدیان می گوید این همان تفسیر گاتاها است، نگفته بروید مبانی را از گاتها بیاورید بسنجید با اوستا، می گوید هرچه که در اوستا آمده است تفسیر گاتاها است، شما می گویید این‌ها تناقض دارد، نه تفسیر است، آقا داریوش این مطالب را دیگر حداقل لطفاً ملتفت باشید نسبت به این موضوعی که ما داریم می گوییم، که دیگر مجبور نشویم یک مسئله ای را چندبار برای شما توضیح بدهیم،

بیننده:

الآن چندبار این حرف موبد نیکنام را گفتید و من هم چند بار این حرف های موبدان دیگر را در جواب ین سؤال خودم گفتم، حالا سؤال بعدی را بگویم،

استاد حسینی:

حالا اجازه بدهید وقت مان تمام شد آقا داریوش هفته بعد هم‌روی خط تشریف می آورید؟

بیننده:

اگر شما بگذارید بله، البته الآن واقعاً گذاشتید،  من این را بگویم،

استاد حسینی:

چند بار با برنامه تماس گرفتید آقا داریوش،

بیننده:

الآن می گویم، من واقعاً تشکر می کنم بار اولی که بنده تماس گرفتم به‌سرعت بنده را وصل کردند، و آن آقای که قبل از من بود آقای کی خسرو که می گفتند وصل نمی کنند من الآن به تجربه برای ثابت شد که خیلی خوب و عالی وصل می کنند

استاد حسینی:

بسیار خب ممنون از شما آقا داریوش انصاف تون قابل ستایش است، «پاسخ به پرسش های زرتشتیان» جناب موبد خورشیدیان رئیس انجمن موبدان می گوید که

گاتها کتاب آسمانی زرتشتیان است مانند، بقیه علوم عرفانی است، ولی برای درک این کتاب اهورایی، نیاز به آگاهی و دانش بالا و دقت و پژوهش بسیار است،

پاسخ به پرسش های زرتشتیان، موبد خورشیدیان

آقا داریوش خب چکار کنیم،

و به سادگی قابل درک نیست،

آقا می خواهید بفهمید گاتاها چه گفته درک کنید اصول تان را بفهمید،

در حالی که اوستا به صورتی بسیار ساده تر باورهای گات‌هایی را به مردم فهمانیده،

یعنی اگر در اوستا آمده پوست کنده بشود این همان باور گات‌هایی است.

ممنونم از شما بسیار متشکرم که با ما همراه بودید آقا داریوش هفته بعد هم روی خط تشریف بیاورید، مطمئن باشید با اولویت روی خط تشریف خواهید آورد، فرمودید با موبدان صحبت کردید حاضر نیستند روی خط بیاین، حالا دیگر اگر توانستید قانع شان کنید که تشریف بیاورند خوب است، اگر نه خودتان هم تشریف بیاورید باز هم مناسب تر از این است که مثلاً بخواهند مسلمان  ها روی خط تشریف بیاورند و مطالب شان را مطرح بکنند، بسیار ممنونم از همراهی تان بینندگان عزیز و ارجمند، عذر خواهی می کنم که زمان برنامه هم یک مقدار از حد خودش عبور کرد، التماس دعا یا علی مدد، خدا نگهدار.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 

 

 

 


  
  • هادی

    16 اسفند 1399 - ساعت 01:10

    با سلام خسته نباشید سید بزرگوار برنامتون خیلی خوبه و استفاده بردیم کار مارو راحت کردید کسانی که دم از باستان زرتشتیان میزند ارجاع میدیم به شما حتما این کار شما نزد خدا عزیز است ماهم دعا خیر برای شما داریم و ارزو دیدار شما

    0 1

تاریخ بدون روتوش>

شبکه ولی عصر تاریخ بدون روتوش سید محمد حسینی