شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
حامی رسالت حجت الاسلام صباحی کاشانی

ویژه برنامه حامی رسالت به مناسبت وفات حضرت ابوطالب علیه السلام
کارشناس: حجت الاسلام و المسلمین صباحی کاشانی


بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ: 19 اسفند 1399

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم

برنامۀ که در خدمت بینندگان عزیز هستیم اختصاص دارد به رحلت حضرت أبوطالب (ع) که بنا به قول قوی 26 رجب هست، در این برنامه بنا داریم در خدمت کارشناس محترم مباحث مختلفی که نسبت به حضرت أبوطالب (ع) مطرح است و خدمات و ویژگی های شخصیت آن بزرگوار را بررسی بکنیم إن شاءالله امیدوار هستیم مورد قبول و مد نظر بینندگان عزیز قرار بگیرد، ابتدا سالروز شهادت امام هفتم شیعیان حضرت امام موسی بن جعفر (ع) را خدمت همۀ شیعیان جهان و مسلمانان تسلیت عرض می کنیم و از خدای بزرگ می خواهیم که بتوانیم پیرودان واقعی برای آن امام معصوم و سایر ائمه معصومین (ع) باشیم، در خدمت کارشناس محترم برنامه هستیم حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب حاج آقای صباحی کاشانی که علاوه بر تخصص و تحصیلات حوزوی فراوانی که دارند مسؤلیت یک مؤسسه پژوهشی  و علمی را دارند که سال ها است حدود 15 سال در باره حضرت أبوطالب (ع) به تحقیق و پژوهش مشغول هستند خدمات و فعالیت های بسیار فراوانی را انجام دادند که إن شاءالله در ضمن برنامه از توضیحات ایشان استفاده می کنیم، همینطور در این ایام همایشی به عنوان همایش بین المللی حضرت أبو طالب (ع) حامی پیامبر اعظم (ص) در شهر مقدس قم در حال برگزاری هست که امروز روز اول برگزاری آن بود و دو روز دیگر هم ادامه دارد، در این همایش هم مباحث مختلفی مطرح شد که حدود سه چهار سال فعالیت های این همایش ادامه داشت که دارد برگزار می شود إن شاءالله به مباحث این همایش هم در بخش های مختلف و موضوعات مختلف آن خواهیم پرداخت، ابتدا از کارشناس محترم برنامه تقاضا می کنم در مورد جایگاه و شخصیت حضرت أبوطالب (ع) عموی بزرگوار پیامبر بزرگوار اسلام توضیحاتی را برای بینندگان عزیز بفرمایند، خواهش می کنم حاج آقا بفرمایید.

حجت الاسلام و المسلمین صباحی کاشانی:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ وَصَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين و لعن دائم علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین، رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یفْقَهُواْ قَوْلِی، اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.

خدا را شاکر هستیم که توفیق عنایت کرد امروز امشب به مناسبت هزار و چهارصدو وچهل و چهارمین سالروز رحلت حضرت أبوطالب (سلام الله علیه) برنامه ای را در خدمت تان داشته باشیم در خدمت بینندگان و شنوندگان محترم، یکی از مباحثی که همۀ مراجع که تقریباً در خصوص أبوطالب و همایش أبوطالب(ع) صحبت شده همه ضرورت  در این بحث را اذعان داشتند و تأکید داشتند که باید برای حضرت أبوطالب بیش از این کار بشود و در دوران جمهوری اسلامی که به حمد الله مظاهر اسلام و مظاهر تشیع به احسن وجه پاسداری می شود پاس داشته می شود نسبت به أبوطالب (ع) کم کاری شده یا بی توجهی شده یا غفلت شده حتی بعضی از بزرگان که خودشان ید طولای در مباحث علمی دارند وقتی بحث أبوطالب محضرشان مطرح می شد اذعان می فرمودند ما کتابی دم دست نداریم که بفهمیم که اگر خواستیم در مورد أبوطالب مطالعه کنیم چه چیزی باید مطالعه کنیم، مظلومیت أبوطالب همینقدر بس اگر در طول تاریخ اگر منابع متعددی از أبوطالب بحث کردند همه در ضمن بحث ها حایشه بوده مستقلاً و مستقیماً به بحث حضرت أبوطالب بزرگان علم و ادب و تاریخ و اینها خیلی کم پرداختند یا اگر پرداختند بحث کردند کتاب هایشان در دسترس نیست إلی یکی دو کتاب یا سه چهارتا کتاب حد اکثر، خب طبیعی است شخصیتی که مورد توجه نبوده و مورد عنایت نبوده خب دشمن هم برای ضربه زدن به تشیع به مقام والای حضرت امیر (ع) با جعل اسناد جعل ادعاهای بنا داشته که از طریق حضرت أبوطالب (ع) به فرزندان بزرگوار آن حضرت و به تبع به اسلام و شیعه لطمه بزند و آن را بعضی کارها را زیر سؤال ببرد، اما در برابر ماها که إن شاءالله در راه حضرات ائمه هستیم و از دوستان أبوطالب و فرزندان معصوم ایشان (سلام الله علیهم اجمعین) هستیم در این زمینه کم کاری داشتیم، در تاریخ که ما علی القاعده اگر بخواهیم ترتیب بحث را رعایت کنیم ما معمولاً به لحاظ عظمت رسول الله (ص) که فردا شب، شب مبعث مبارک آن بزرگوار هست عظمت آن اتفاقی که در باب مبعث اتفاق افتاده به مسائل حاشیه ای یا جنبی یا زمینه ساز های پیشرفت حرکت رسول الله (ص) کمتر توجه کردیم در حالیکه ما آن بستری که رسول الله (ص) توانستند در آن بستر اسلام را رشد و نمو بدهند و اسلام را از مکه به مدینه برسانند و از مدینه به سراسر جهان و سراسر عالم پیغام شان را برسانند آن بسترها خیلی مهم هست آن مقدماتی که فراهم می شود خیلی مهم است، یکی از بسترهای اسلام وجود حضرت أبوطالب (ع) است اگر حضرت أبوطالب نبود اگر فداکاری ها و از خود گذشتگی های أبوطالب نبود حتماً اسلام آن طور که تا کنون به دست ما رسیده نمی رسید اگر در نطفه خفه نمی شد خیلی مشکلات و خیلی سختی های بیشتری برایش بود البته اراده خدا تعلق گرفته بود که در سر راه رسول الله (ص) عموی بزرگوارشان حضرت أبوطالب(ع) مأمور کند که با جان و دل و مال و فرزند و با همه حیثیت خودش، با همه ذکاوت و همه حِلم و بردباری و حکمتی که داشت پشتوانه رسول الله باشد، ما اگر سر تا پای زندگی أبوطالب (ع) را بررسی کنیم «من البدو إلی الختم» و از یک زاویه دورتر به آن نگاه کنیم می بینیم که أبوطالب محو رسول الله و فانی در رسول الله بوده و بزرگترین و بهترین سپر بوده در برابر دشمنان رسول الله، دشمنان آئین رسول الله، حالا بعضی هایش را إن شاءالله در طول برنامه خدمت تان عرض می کنیم نمونه ها را، اما شیمای کلی از حیات حضرت أبوطالب که در آن حیاتِ أبوطالب رسول الله رشد و نما پیدا کرده حدود 42 سال بوده کم نبوده، 42 سال رئیس شهر، رئیس قبیله، رئیس مکه به هر شکلی که تاریخ همه عنوان را ذکر کرده با همه خصوصیت در کنار در پشت سر جوان بیست چهل سالۀ قرار گرفت که آن را پشتبانی کرد به احسن وجه، مشرکین و کفار را از او دفع می کرد، اگر برای رسول الله آزار و اذیتی پیش می آمد ایشان خودش را سپر می کرد، اگر احتمال وقوع حادثۀ بدی به رسول الله می داد فوراً خودش را در آن معرکه در آن میدان حاضر می کرد و به احسن وجه از رسول الله دفاع می کرد به طوری که دشمن حساس هم نشود یعنی به طوری که دشمن نگوید که تو هم یک مسلمان هستی پس تو هم مثل سایر مسلمانان که باید در عزا  واذیت و تعذیب قرار بگیرند شما هم در همان شأن هستی، طوری عمل کرد که آنها هیچگاه جرأت جنین کاری به خودشان ندادند، به همانند یک مؤمنی که علناً اعلام اسلام کرده با همه ظرفیت در خدمت رسول الله بود ظرفیت خانواندگی، ظرفیت فرزندشان، همرشان، ظرفیت أبروی اجتماعی شان، هر ظرفیتی که یک فرد به عنوان رئیس مکه، به عنوان رئیس قریش، به عنوان رئیس ابطح، این عنوان را به هر ظرفیتی در نظر بگیریم با تمام آن ظرفیت ها در خدمت پیامبر گرامی اسلام و آئین و برنامه های حضرت رسول که اسلام ناب بود قرار داشت، این را به عنوان مقدمه عرض می کنم که عرض کردم خدمت تان که مشخص بشود ما راجع به چه شخصیتی داریم صحبت می کنیم.

یک شخصیتی به این بزرگی که 42 سال از بهترین دوران زندگیش پیمغبر در،  حضرت أبوطالبی بنابر قولی 85 سال، قول معروف این است هشتاد و خُردۀ سال که 85 سال اکثر گفتند طول عمرشان بوده، از 43 سالگی که دوران بلوغ و کامل انسان هست خصوصاً انسان های که به طور طبیعی از 42 سالگی خودش را یا 43 سالگی خودش را در خدمت رسول الله داشته رسول الله که هشت ساله بوده بعد از فوت عبدالمطلب در کنار آقا أبوطالب قرار گرفته از 43 سالگی خودش را کمر همت بسته یعنی سنی بوده که هم بالغ بوده هم عقلش کامل بوده هم می فهمیده چیکار می کند و با دینش و شناختی که داشته خودش را حامی، چتر حمایت خودش را بر رسول الله (ص) گسترانده، ما راجع به چنین شخصی صحبت می کنیم؛ وقتی ابعاد حرکت های که در این 42 سال ایشان انجام می دادند نگاه کنیم و بررسی کنیم می بینیم که به قول بعضی از بزرگان شخصیتی که خودش رئیس مکه بوده در مکه اولین حرف و آخرین حرف با ایشان بوده خودش را چنان در برابر یک نوجوان 12 ساله تا برسد 25 ساله تا برسد به نبوت که باز کسی که 40 سالگی به نبوت می رسد نهایت به یک آدمی که 75 سال دارد این فرزندش حساب می شود از فرزند بودن خارج نمی شود، کسی که تا کنون احتیاج به کمک پیغمبر داشته در برابر پیغمبر چنان خاضع و چنان متواضع، وقتی رسول الله اعلام می کند به أبوطالب در جبهه های مختلف که من مأمور هستم این کار را انجام بدهم یک جملۀ دارد که کثیراً زیاد أبوطالب به این جمله استناد کرده «ما کذب ابن اخی قدت» پسر برادر من هیچگاه دروغ نگفته همیشه در مقام حکمیتی که بین رسول الله و مشرکینی که مدعی بودند رسول الله به آلهه شان را خدایان شان را رجم می کند بدی برای  شان می گوید وقتی که می رسیدند می آمدند پیش أبوطالب، از أبو طالب حَکَم می طلبیدند که شما قضاوت کنید که این پسر برادرتان کوتاه بیاید به خدایان ما توهین نکند ما را نسبت به آنها بد بین نکند، آقا أبوطالب به رسول الله عرض می کند که ای پسر برادرم! اینها خیلی ناراحت هستند از اینکه شما می گویید این خدایان را بگذارید کنار «قولوا لا اِلٰهَ‌ اِلَّا ‌اللهُ تُفلِحوا، لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحْدَهُ وَحدُه لا شَريكَ لَهُ» اینها را که دارید می گویید از این حرف ها اینها ناراحت هستند، در آن نقد رسول الله (ص) به أبوطالب می فرمایند که یا عمو جان! اگر اینها خورشید را در دست راست من بگذارند و قمر را در دست چپ من بگذارند از شدت اینکه امکانات و اختیارات و مال و منال در اختیار من بگذارند که من این کار را بکنم تا من دست از ابلاغ رسالتم بردارم من نمی  توانم، تا این جمله را می فرمایند با اینکه لازمه این جمله یعنی چه است؟ یعنی من خدایگانی که مشرکین به آنها اعتقاد دارند آنها باید نفی بشود «لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحْدَهُ وَحدُه لا شَريكَ لَهُ» شریک برای خدا نیست، آنها چیکار می کردند مشرکین؟ می گفتند شریک برای خدا هست، تا این جمله را می فرمایند رسول الله خدمت عموی حان شان، عمو جان شان می گویند که ببینید پسر برادر من آدم راستگوی است دروغ نمی تواند بگوید دروغ نمی گوید هر چه می گوید راست است نمی تواند کاری بکند پس شما کوتاه بیایید کمتر خودتان را برای اذیت کردن و هدف قرار دادن رسول الله (ص) پیش من بیایید یا بیاید برایش برنامه ریزی بکنید مانع برایش ایجاد کنید یا مؤمنین را که اذیت بکنید عذاب بدهید شکنجه بدهید، در تاریخ شنیدید که مؤمنین در صدر اسلام چقدر مورد اذیت و آزار مشرکین قرار می گرفتند، می بستند آنها را، غذا به آنها نمی دادند، زیر آفتاب سوزان عربستان سعودی شبه جزیره عربستان آن زمان حجاز اینها را در آفتاب برهنه می کردند که آفتاب به اینها بخورد، اذیت های مکرر، در برار همۀ اینها یک جواب؛ این جواب را أبوطالب در طول 42 سال مکرراً تکرار کردند در 10 سال نبودت رسول الله مکرراً تکرار فرمودند که «ما کَذَبَ إبن أخی» پسر برادر من دروغ نمی گوید هیچگاه دروغ نگفته «ما کَذَبَ» هیچگاه دروغ نگفت، نمی گوید الان دروغ نمی گوید، می گوید هیچگاه دروغ نگفته، خب یک کسی که به رسول الله در برابر مشرکین می فرماید که هیچگاه دروغگو نیست آیا می شود بگوییم که این جمله که گفته أبوطالب در برابر مشرکین چون پسر برادرش بوده این حرف را زده یا مطرح کرده؟ یا چون وصیت پدر بزرگوارشان بوده که از محمد (ص) حمایت کن در کفالت تو باشد برای آن خاطر از ایشان حمایت می کند این حرف را می   زند؟ نه، می گوید «ما کَذَبَ»، نمی گوید به من گفتند که این دروغ نمی گوید، خودش دارد می گوید من دارم می گویم هیچ وقت دروغ نگفته، پس وقتی می گوید من نمی توانم، نمی توانم چه؟ نمی توانم مسافرت نروم؟ نمی توانم مسافرت بروم؟ اینها که نیست، می گوید نمی توانم از تبلیغ رسالت دست بردارم بلافاصله أبوطالب می گوید این دروغ نمی گوید نمی تواند خب نمی تواند دیگر، شما اذیتش نکنید بگذارید کار خودش را انجام بدهد، خب این غیر از ایمان است؟ این غیر از این است که بگوییم که ایشان ذوب در رسالت و آیین گهربار رسول الله (ص) بوده و هست؟ اگر ما کمی انصاف داشته باشیم اگر تأمل کنیم و به قول معروف کلاه خودمان را قاضی کنیم می بینیم این حرف ها و این تکیه کلام این جملۀ که مکرر أبوطالب ذکر می فرمودند این از غیر کسی که معتقد باشد به آئین و روش رسول، پسر برادرش به عنوان نبی، آخرین پیغمبر، خاتم النبیین، غیر از این اگر باشد نمی شود، اگر معتقد نباشد همچین حرفی نمی زند مزافاً بر اینکه ما شاید صدوسی صدوبیست عنوان داریم در تاریخ در روایات که آقا رسول الله یا أبوطالب ذکری از همدیگر داشتند هر دو همدیگر را تأیید کردند، یکجا شما سراغ ندارید در تاریخ رسول (ص) نسبت به أبوطالب مطلبی فرموده باشند که اشاره بر بی حرمتی یا اعتنایی نسبت به عموجانشان باشد وبالعکس أبو طالب هیچگاه نسبت به رسول الله تردیدی برایش واصل نشد مزافاً براینکه حالا چرا أبوطالب اینها به اینجا رسید به این حد از کمال، به این حد از فهم و دراید رسید که اینطور نسبت به رسول الله اقدام کرد، خب علل متفاوت می تواند داشته باشد و حتماً دارد؛ یکی از علل آن اتفاقاتی است که در طول تاریخ افتاد مثل بحیرا، مثل خوابی که جناب عبدالمطلب دیدند، مثل قبیله بنی مدلج که یک پیشگویی کردند از علم قیافه شناسی استفاده کردند به أبو مطلب خبر دادند، اینها مواردی بود که برای أبوطالب اگر ماورای مسائل ظاهری برای إبوطالب قائل به شأن نباشیم خود همین مطالب می تواند أبوطالب را یک شناخت و معرفت نسبت ایشان به رسول الله بدهد که نتیجه آن حمایت های که در طول 42 سال انجام داده خواهد بود.

مجری:

با تشکر از توضیحاتی که فرمودید نسبت به جایگاه و شخصیت حضرت أبوطالب (ع) و حمایت های که از پیامبر بزرگوار اسلام داشتند و همینطور پیامبر بزرگوار اسلام ایشان را مورد لطف قرار داده بودند و به دلیل خدماتی که انجام دادند و جایگاه شخصیتی شان سؤالی که مطرح است خواستم از حضرت عالی بپرسم که در آن اوضاع  و احوال فرهنگی و جامعه مکه که بسیار آلوده بود به شرک و کفر و انواع و اقسام رفتارهای ناشایست، خب اینطور شخصیت های که از بنی هاشم مطرح می شوند در جامعه و به جایگاه های مهمی می رسند خب خیلی مهم و تأثر گذار است، حالا سؤالی که اینجا مطرح است و برای بینندگان شاید مطرح باشد با این توضیحاتی که فرمودید چرا جایگاه و شخصیت حضرت أبوطالب متأسفانه در طول این زمان های گذشته مورد اتهام قرار گرفته و انواع و اقسام اتهامات از جمله اینکه حتی در اصل ایمان ایشان یا عدم اسلام شان و اینکه به ناروا دروغ ها اتهاماتی را به ایشان نسبت دادند؟ اگر اشارۀ به اینکه با چه شکل های و شیوه های این شخصیت را متأسفانه خواستند مخدوش نشان بدهند به اینها هم اشاره بفرمایید ممنون می شویم،

حجت الاسلام و المسلمین صباحی کاشانی:

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث حضرت أبوطالب و اینکه چرا عده ی نسبت به أبوطالب چنین برخوردی داشتند با توجه به توضیحاتی که خدمت تان عرض کردیم و حرکت ها و حمایت های که أبوطالب از رسول الله (ص) داشتند یک بحث این است که ما ببینیم وضع جامعه بت پرست آن زمان چطور بوده؛ ما اگر این نکته را از تاریخ به دست بیارویم که هست در تاریخ توجه به آن داشته باشیم جامعه آن زمان بت پرستی در عین بت پرستی یک کار خیلی زشتی بود انجام می دادند اما آدم های دانشمند و فهیمی در آنها بود آدم های با امکانات و سرمایه  دار و تاجر و فهمیده، لذا شنیدید که معلقات سبع یا بحثی که اشعاری که می سرودند قصائدی که می سرودند بعد از بس که در جامعه بی سواد آن زمان اینها از لحاظ بلاغت و فصاحت مورد توجه قرار می گرفت می آمدند به کعبه آویزان می کردند می گفتند معلقه (آویزان شدۀ به کعبه) هفت تا قصیده بود که می گفتند معلقات سبع، بعضی ها هم ده تا گفتند، یعنی جامع آنجا با همه بدی  هایی که نسبت به جامعه زمان رسول الله شنیدیم و حق هم هست، اما اینها هم در لایه  های زیرین یا لایه های آشکار آن جامعه و جود داشته، خب آنها چرا حرف پیغمبر را قبو نمی کردند؟ چرا با پیغمبر مخالفت می کردند؟ چندتا را قرآن می فرماید، می فرماید یک عده شان می گفتند اگر قرار است پیغمبری بیاید باید بزرگ این قریه بیاد، مثلاً بزرگ طائف او باید پیغمبر می شد، همه می دانستند پیغمبری قرار است بیاید، اما نمی دانستند که نمی خواستند پس عبدالله فرزند عبد المطلب این باشد، می خواستند یک کسی باشد با  مکنت و امکانات که سالها بر او گذشته باشد و آدم مسنی باشدحکیم باشد، حکمت را در او دیده باشند، و وقتی ادعای نبوت کند قبول بکند، لذا بعضی ها گفتند ما منتظر بودیم که از اهل طائف یک کسی پیغمبر بشود، یا به خود ابوجهل که معروف است که سر سخت ترین دشمنان رسول الله و مسلمان ها بود، به او می گویند تو که می دانی که رسول الله حق است، چرا با رسول الله مخالفت می کنی؟ می گوید نمی شود که هم پیغمبری در خاندان ابوطالب باشد از بنی هاشم باشد هم ریاست، هم ثقایت الحاج، همه این مناسکی که در مکه است همه دست این خانواده باشد نمی شود، یعنی روی حسد بود که با خود پیغمبر مبارزه می کردند حتی وقتی که مرگ را می دیدند در جنگ بدر و جنگ احد کشته می شدند حاضر نبودند از این حسد دست بردارند، خب اسلام الحمد الله پیروز شد و پیشرفت کرد و آمد مدینه از مدینه هم به سراسر جهان داشت گسترش می یافت عده ای از فرزندان همان کسانی که پیغمبری پیامبر را در خاندان بنی هاشم نمی توانستند قبول بکنند، همان ها گفتند که، حالا پیغمبر که پیغمبر شد با تأییدات الهی و با نزول وحی و با همه اینها ما بلاخره تسلیم شدیم روز فتح مکه گفتیم که بله پیغمبر، پیغمبر هست و آن آخر که آمد قبول بکند رسالت را آمد گفت که الآن شما را پیغمبر خطاب کردیم شما پیروز شدی من دیگر تسلیم هستم، که عباس به او فرمود که الآن بحث این است که سر و گردنت را ممکن است بزنند، تو بگو من قبول دارم تو پیغمبر هستی، با راهنمایی عباس عموی پیغمبر قبول کرد پیغمبری پیامبر را، نه روی رغبت و اعتقاد بزور قبول کرد، اینها چه کسانی بودند، اینها جزو کسانی بودند که مدعی بودند باید پیامبری در خاندان غیر خاندان بنی هاشم باشد، همین حالت بعد از نبوت نوبت وصایت و امامت رسید، آنها گفتند نشد که پیغمبری در بنی هاشم باشد امامت هم و جانشینی و خلافت هم در بنی هاشم باشد؟ این نمی شود، لذا مقدماتی که فراهم کردند که دیدیم که به آنجا رسید که رسید، چرا این حرف را زدند، منشأش آن حسادت بود، همان که نمی توانستند ببینند، از قضا در نهج البلاغه حضرت امیر (ع) یک نامه ای را در جنگ صفین معاویه خدمت ایشان می نویسد، می گویدیا علی (ع) ما همه از قبیله بنی عبد مناف هستیم پس ما به هم برتری نداریم، پس بیا ما باهم کار را تقسیم کنیم کنار بیاییم باهم، اینطور نباشد که حضرت علی (ع) امام باشد و بخواهد به من دستور بدهد، به تعبیر من، یک طرف حکومت اسلامی را معاویه در شام داشته باشد، یک طرفش را هم حضرت امیر(ع) در مدینه و عراق و اینجاها داشته باشد، که حضرت امیر در آنجا جواب می فرماید، در جواب ها چندتا مقایسه حضرت می فرماید، که پدران تو با پدران من خیلی فرق دارند، می فرماید ابو سفیان مثل ابوطالب نیست، که خودت را مقایسه می کنی با ما و می گویی ما باهم دیگر یک قبیله هستیم، نه ممکن است در ریشه به یک جا برخورد بکنیم اما این ریشه هم در یک جا اختلاف پیدا می کند آن هم ایمان است، مثل ابوطالب نیست، بعد عبد المطلب مثل امیه نیست، همینطور مقایسه می کند می آید جلو، بعد آخرش اینطوری می فرماید، که در نهج البلاغه در نامه هست که اگر اشتباه نکنم نامه  15 نهج البلاغه است که حضرت امیر می فرماید که ولا طلیق کسی که آزاد شده ی رسول الله در فتح مکه است ،مثل کسی نیست که آزاده از اول بوده خودش انتخاب کرده اسلام را، اینها را که ، بیان حضرت امیر را در کنار بیانات ابو جهل ها که در زمان رسول الله داشتیم می زدیم این بحث، بحث حسادت است، بحث این است که نباید همه مظاهر شرافت و مظاهر امامت و نبوت اینها در یک خاندان جمع بشود یک زمانی به پشتوانه وحی، و به پشتوانه تأییدات الهی با این ملائکه که آمدند در جنگها و  از مسلمین حمایت کردند ما تسلیم شدیم که رسول الله، رسول الله است و قرآن هم قرآن رسول الله است، اما بعد از آن دیگر نه، لذا شما بیایید این بحثی که نسبت به ابوطالب توهین می کند، اینها بحث هایی هست که بعد از زمان رسول الله شروع شد، تا زمان رسول الله کسی ندارد که رسول الله اظهار تردیدی، اظهار شکی یا لیت نسبت به ابوطالب داشته باشد ای کاش ابوطالب اینطوری بود، بله لیت دارد وقتی که در مدینه در سال 6 هجرت مردم از رسول الله می خواهند طلب باران کند، بقول ما نماز بخواند دعا کند رسول الله دعا می فرمایند بعد از اینکه دعا می فرمایند باران مفصل می آید بعداً در ادامه آن روایت دارد که پیغمبر می فرماید

«الله درابی طالبٍ لو کان حیّاً لقرت عیناه»

اگر ابوطالب زنده بود این استجابت دعای باران را که می دیدی خوشحالی در او موج می زد

«لقرت عیناه»

روشنایی چشم هایش زیاد می شد

بله لو فرمودند اما، لو را در جایی گفتند که این اعجازی که خداوند فرمود و دعای من را مستجاب کرد او خوشحال می شد، نفرمودند هیچ وقت هیچ کجا رسول خدا نفرمود که ابوطالب برای اینکه من اسلامم پیشرفت کرد، برای اینکه من آمدم نبوت و  قرآن را برای مردم آوردم تردیدی در آن داشته، هیچ گاه بلکه برعکس اگر یک اتفاقات خیلی خوبی می افتاد که باعث دلگرمی و باعث این می شد که ایمان مسلمان ها قوی بشود، جاهایی که تا حالا به دست ما رسیده، حالا خیلی هایش به دست ما نرسیده، انیهایی که به دست ما رسیده  این است که رسول الله فرمودند این اتفاقی که افتاد اگر جناب  ابوطالب هم بود حتماً از این اتفاق خوشحال می شد پس معلوم می شود که این یک رضایتی است از رسول الله نسبت به عملکرد ابوطالب، این خب این را می رساند که آنهایی که از ابوطالب ناراحت بودند یعنی علی را کاریش نمی توانند بکنند، نمی  توانند خیبر را انکار کنند، نمی توانند جنگ خندق را انکار کنند، نمی توانند جنگ احد که با دلاوری های حضرت امیر را انکار بکنند، پس آمدند گفتند یک بحثی را مطرح می کنیم، و این هم اتفاقاً در تاریخ آمده که گفتند معاویه مشورت کرد با عمرو عاص و بعضی دیگر و گفت ما چکار کنیم که زبان علی بن ابی طالب (ع) را کند کنیم نسبت به خودمان، چون زبان تیزی دارد به ما می گوید بچه آزاد شده، بچه کنیز، بچه عبد، اینها را می گوید ما چکارش کنیم؟  که مروان حکم یا یکی دیگر، اینها سه تا بودند در کتاب «در النظیم» مرحوم ابو حاتم شامی ذکر کرده، توصیه کردند به معاویه که شما عدم ایمان ابوطالب را مطرح کن، لذا دستور داد که در منابر بگویند که ابوطالب ایمان نداشته ، چون هیچ کجا نماز نخوانده، و شروع کردند یک چیزهایی که ظاهر البطلان بود، بطلانش ظاهری بود آنها را مطرح کردند، مردم بیچاره هم که خبر نداشتند که واقع امر چیست، مردم در آن زمان، زمان سال چهلم هجری به بعد که دوران، بعد از شهادت حضرت امیر (ع) دوران معاویه شروع می شود تا زمانی که معاویه زنده بود دورانی بود که حدیث نقل نمی شد، هنوز در حد نقل حدیث و  روایات و تاریخ و انیها همه اینها ممنوع بود، زمان خلیفه دوم که ممنوع شده بود هنوز برداشته نشده بود ممنوعیت، لذا به اینجا رسیدند که باید مسائل را از این زاویه ببینند، لذا هفتاد می گوید روی منبر در زمان معاویه اینها نسبت به آقا امیرالمؤمنین (ع) اهانت می کردند، خب ضمن اهانت هایش هم این بود که آقا ابوطالب ایمان نداشت، کسی هم که خبر نداشت، رروایت هم که ممنوع شده بود، پس بطور طبیعی این بحث ها با آن حسادتی که داشتند با آن نواقصی که خودشان داشتند،این مباحث را مطرح می کردند تا مقداری جبران عیب های خودشان بشود.

مجری:

خیلی متشکرم از توضیحات تان؛ سؤال بعدی ما در مورد این است که حاج آقا برای بینندگان عزیز بفرمایید که با توجه به جایگاه و شخصیت حضرت ابوطالب، علمای اسلام محققین محدثین، پژوهشگران تاریخ اسلام از صدهای اول تا دوره های اخیر، با توجه به احاطه و اشرافی که حضرت عالی به این مباحث دارید برای بینندگان بفرمایید که سیر کار تحقیقی و علمی در باره مباحث مختلف مربوط به حضرت ابو طالب( ع) به چه شکل بوده، یعنی توضیحاتی در این زمینه بفرمایید تا بینندگان عزیز بیشتر آشنا بشوند با فضای علمی و تحقیقی درباره حضرت ابوطالب (ع).

حجت الاسلام و المسلمین صباحی کاشانی:

در این قسمت از برنامه جمع بندی دوبخش قبلی این بود که ما اگر سرتا پای زندگی حضرت ابوطالب را ببینیم، ایمان او را بطور طبیعی تصور زحمات و اقدامات ابوطالب نسبت به رسول الله، این تصور ما را به این نتیجه می رساند که این کارها خارج از ایمان نیست، اگر کسی به کسی ایمان و اعتقاد نداشته باشد این فدا کاری ها را نمی کند، ما برای پژوهش که در این زمینه داشتیم تحقیقات تفحص هایی که کردیم حدود بالغ بر 120 عنوان در تاریخ در روایات، در تفسیر، در لغت مواردی است که نسبت به ابو طالب (ع) فیش برداری کردیم داریم بعضی هایش را جمع بندی کردیم بصورت جزوه و بروشور عرضه کردیم، در بین جوامع اسلامی، بعضی هایش کتاب شده و کتاب می شود و بعضی هایش کتاب از قبل شده بوده، که در بررسی هایی که ما کردیم، از زمان امام باقر (ع) یا از زمان معصوم (ع) تا کنون بالغ بر 150 یا 155 عنوان کتاب ما راجع به ابوطالب داریم، متأسفانه یک عده از کتاب ها در دسترس نیست، ولی ما الآن می توانیم به قاطعیت عرض بکنیم تا قرن 7، ما حدود 7 جلد یا کمتر، 5 عنوان کتاب داریم که در سنه های مختلف نوشته شده و مسندش الآن موجود است، یکی  کتاب مستقل ضمنی بحث کرده باشند آن جدا است، اگر آنها که ضمنی هم بحث کردند را روی هم حساب بکنیم می شود 7- 8 تا کتابی که قابل ذکر است، اولاً رساله هست که مرحوم شیخ مفید دارد، که ایشان به عنوان ابوطالب از اول کتاب نوشتند در گذشته فوت 413 قمری هستند، یکی مرحوم سید فخار بن معد موسوی هست که در سال 630 قمری فوت شده ایشان کتابی نوشتند «الحجه علی الذاهب إلی تکفیر ابی طالب» دلائلی که علیه کسانی که قائل به کفر ابوطالب هستند ایشان ذکر کرده، این کتاب و چاپی که اخیراً در بازار موجود است مرحوم بحر العلوم حاشیه زده حدود 400 صفحه است، البته پاورقی و شرح زیاد دارد، این کتاب مانده، در مورد اشعار حضرت ابوطالب، کتاب سوم برای دیوانی است که ابو حفان محزنی، که در گذشته 257 هست ایشان اشعار ابی طالب  را در آن تاریخ  و در زمان معصوم تقریباً ایشان حیاط داشته این کتاب را کار کرده، این کتاب اشعار ابوطالب را جمع آوری کرده و از قضا نسخه خیلی خوبی هم از این دیوان است که برای قرن 4 هست، یعنی حدود 150 – 130 سال بعد از فوت مؤلف این کتاب نسخه اش الآن موجود است، چهارمین کتاب کتابی است که آن هم دیوان است که علی بن حمزه بصری تمیمی که در گذشته بوت شده در سال 375 قمری است ایشان این کتاب اشعار ابو طالب را جمع آوری کرده، و نقد علی بن حمزه بصری تمیمی، نسبت به ابی حفان بیشتر است جامع تر است، چون ایشان قبل از اینکه اشعار را ذکر بکند شرح حال و علت و واقعه ای که اتفاق افتاد و این اشعار ابوطالب را سرود اینها را ذکر کرده، ، پس این شد چهار کتاب که از ایشان تا حالا موجود است، 2تا در شعر است، 2 هم نص هست بحث ایمان و بحث های متداول را دارد، یکی ادله کسانی که می گویند قائل هستند ایشان ایمان نداشته این را رد کرده، بعد کسانی که چه در شیعه و چه در غیر شیعه به مناسبت حضرت امیر (ع) بحث کردند، بعنوان نسب حضرت امیر که بحث کردند به پدر بزگوارشان پرداختند، چه شیعه و چه سنی، ضمنی بحث کردند، مثل همنی دورة النظیم که عرض کردم برای قرن ششم است، ایشان بحثی راجع به حضرت ابو طالب بعنوان پدر، کتاب راجع به ائمه هدی (ع) و آقا امیرالمؤمنین است، بمناسبت ائمه (ع) سر سلسله جنبان ائمه (ع) آقا ابوطالب را بحث می کند؛ ابن ابی الحدید معتزلی که متوفای 664، هست یعنی نیمه دوم قرن 7 فوت شده در شرح نهج البلاغه وقتی راجع به امیرالمؤمنین صحبت می خواهد بفرماید، و بحث کسانی که مقدم بودند خودشان می نوشتند به آقا امیرالمؤمنین وقتی مطرح کند در شرح نهج البلاغه بحث حدود 30 – 40 صفحه راجع به ابوطالب صحبت می کند، خیلی مطالبی که راجع به ابو طالب ما درایم که طریق صحیح می خواستیم به آن استناد بکنیم در شرح نهج البلاغه آمده، دیگر تقریباً ما کتاب های زیاد مهمی دیگر نداریم تا می آید زمان علامه مجلسی در قرن 11 یا اوایل 12، چون علامه مجلسی 1111 یا 1110 تاریخ فوتشان است، ایشان در بحار الأنوار از کتاب های مختلفی که راجع به ابوطالب صحبت شده مثل «مناقب آل ابی طالب»، مثل «إعلام الوراء و أعلام الهدا» مثل «عمده ابن بطریق»، از اینها مباحث را جمع کرده و شرح نهج البلاغه ، مثل «متشابه القرآن»، مثل «مجمع البیان» علامه طبرسی، اینها را همه در بحار الأنوار بمناسبت پدر آقا امیرالمؤمنین بحث کرده، و همه این منابع را روایاتش شان را  آورده اشعاری که نقل کردند جمع آوری کردند، بعد از علامه مجلسی (رض ) یا در هم زمان با جناب علامه مجلسی ما یک کتاب «ضیاء العالمین» داریم برای فتونی است، که ایشان در جلد 5 باز دو به مناسبت پدر آقا امیرالمؤمنین (ع) این بحث های مربوط به ابی طالب را مطرح کرده، اینها شیعه بودند در سنی ها هم در سال 1103، در همان زمان علامه مجلسی (رض) شخصی می آید علیه پدر و مادر پیغمبر کتابی می نویسد، که العیاذ بالله آنها ایمان نداشتند از دنیا رفتند، بعد عده ای ردش می نویسند، توضیح می دهند و رد می کنند حرف هایش را از جمله محمد بن رسول برزنجی که کتابی می نویسد، «سداد دین و سداد الدین» اینها راجع به پدر و مادر رسول الله می نویسد، بعد به مناسب پدر و مادر رسول الله می گوید خوب تتمه بحث ما راجع به ابوطالب باشد که این ابوطالب 2 سال از پیغمبر حمایت کرد ایشان در وضع شان چطور بود، بعد این بحث را مطرح می کند و تمام ادله ای که خودش می گوید، تمام ادله ای که آوردند برای کفر ابی طالب، و اهانت کرد به مقام والای ابوطالب همه این ادله دلالت بر ایمانش دارد، عده ای، یکی از حرف های مخالفین آقا ابی طالب این است که می گویند که ایشان را پیغمبر در حال مکاشفه یا در شب معراج یا در هر چیزی ایشان را در جایی دیدند که در جهنم العیاذ بالله بودند، بعد رسول الله شفاعت کردند و آمدند بالا تا یک جایی که در مرحله پاو قوزک پا آتش بود در آنجا قرار گرفتند این روایت را همه می گویند، آنهایی که می خواهند بگوید ابوطالب ایمان نداشته این روایت را می گویند، خود این روایت نافی خودش است، یعنی این حرف جعلی است، چرا؟ چون مادر خود قرآن می فرماید کسی که ایمان نداشته باشد اصلاً شفاعت رسول الله شاملش نمی شود، شفاعت رسول الله فرع ایمان است، اگر کسی از دنیا برود و ایمان نداشته باشد، هزار کار خیر داشته باشد فایده ندارد، اما اگر کسی از دنیا برود ایمانش برقرار باشد، آن وقت شفاعت رسول خدا، آدم بدکاری باشد گنهکار باشد، شفاعت رسول الله شامل می شود، می گوید خب اگر شما این حرف را می گویید که رسول الله شفاعت ابوطالب را کرده، پس یا رسول الله العیاذ بالله خلاف نص خدا عمل کرده، یا اینکه شما می گویید دروغ است، رسول الله که معصوم است، «لاینطق عن الهوی» دلبخواهی کاری نمی کند، همه اش طبق دستور خدا کار می کند اگر رسول الله شفاعت کرده ، پس ابو طالب مؤمن بوده، آن آقای برزنجی اینطور استفاده می کند، می گوید اگر رسول الله شفاعت کرده که شما مدعی هستید، می گویید از جهنم آورد به دل جهنم، پس ایمان داشته ،اگر شفاعت نیست که ما می گوییم که خود حضرت ابوطالب شأنش شأنی نیست که شفاعت بخواهد بلکه ابوطالب به طبق روایتی که راجع به ائمه ما فرمودند فقط تمام خلائق را ابوطالب شفاعت بکند خداوند به حضور حضرت ابوطالب قبول می کند، این خودش مقام شفاعت دارد، حالا ما می گوییم دشمن اینطوری می گوید بر فرض نظر دشمن داریم می گوییم، کما اینکه برزنجی اینطور بحث می کند، می گوید بر فرض که شما می گویید این دلیل بر عدم ایمانش است، این دلیل خودش خودش را دفع می کند، پس بنابر این این درست نیست، خب بعد از این هم 100 سال بعد آقای احمد بن زینی دحلان ایشان در 1304، تقریبا 200 سال بعد تاریخ فوتشان است، آمدند همین بخشی که مربوط است به ابوطالب و نژاد ابوطالب است این را برداشتند خلاصه کردند یک چیز هم اضافه کردند بنام الصناعة العلم چاپ کردند قبل از این در سالا 204هجری، آقای بنام سلیمان ازهری آمد کل همان کتاب آقای برزنجی که راجع به ایمان پدر و مادر پیغمبر و ابوطالب (ع) بود آن را خلاصه کرده بنام بلوغ المعارب، که اخیراً در سال 1421 برای اولین بار درقم چاپ شده، تا حالا چاپ نشده بوده، یک تنها نسخه داشته که در خارج از ایران بوده اینها آوردند اینجا و چاپ کردند، ما از 1304 به اینطرف، یعنی تا اینجا هم در این 300سال 400 سال بعد از علامه مجلسی می بینیم که شیعه ها هم در این ضمینه کار آنچنانی نکردند، تا در قرن 14 مثلاً 1350 آن موقع ها کتاب هایی نوشته شد، از جمله علامه امینی در الغدیر حدود 80 صفحه راجع به ابوطالب بحث کرده، ادله اثبات ایمان، ادله دفع، ادله مدعیان عدم ایمان را دفع فرموده، جواب داده و رد کرده، بعد اخیراً در این 50 -60 سال اخیر «منیة الراغب» که مرحوم آیت الله طبسی، از معاونینی که ازعراق تشیف آوردند ایران در این زمینه کتابی نوشتند حدود 60 -70 صفحه است کتاب خوبی است تا حالا چندین مرتبه هم چاپ شده به عربی است و دیگران هم هستند که ما در آماری که عرض کردم کسانی که آمدند ادله ایمان یا رد مدعیان عدم ایمان کتاب نوشتند، حدود 150 عنوان است، که از این 150 عنوان حذف مکررات انجام بدهیم شاید 10 – 20 جلد کتاب خوب و قابل عرضه از آن در بیاید، که ما این کار را داریم انجام می دهیم، ما به حمد الله خدا توفیق داده تا به اینجا برای گردش توضیح این کتاب ها و کارهایی که ما کردیم در بخش بعدی صحبت بکنیم اگر امکان داشته باشد، تا اینجا گمان کنم جواب سؤال را شما گرفته باشید که چرا عده ای برای حضرت ابوطالب (ع)،

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، در ادامه برنامه تا انتها ان شاءالله در پاسخ دوتا سؤالی که من در یک سؤال مطرح می کنم ان شاء الله در خدمت شما بینندگان عزیز هستیم؛ حاج آقا با چه ضرورت هایی با چه دلائلی احساس کردید که لازم است یک همایشی یک کنگره ای یک نشستی جامع و کامل در این اوضاع و احوال وضع فعلی جامعه نیاز است که یک همچین همایشی برگزار بشود که مورد تأکیید و حمایت بزرگان جامعه هم قرار گرفت، دلایل اصلی خودتان را در این زمینه بفرمایید و نیازهایی که وجود داشته که این همایش مانند بسیاری از همایش های دیگر جایش خالی بوده و برگزار بشود و همینطور فکر می کنم بینندگان ما نیاز دارند بشنوند از زبان حضرت عالی که مخصوصاً نسل جوان ما، اقشار مختلف جوان از دختر و پسر دانشگاهی ها دانش آموزان واقعاً چه نیازی هست که این عزیزان هم با اینطور مباحث آشنا بشوند، آیا پرداختن به خود زندگانی ائمه معصومین (ع) کافی نیست؟ یا ما باید این شخصیت های وابسته به معصومین را هم مطرح بکنیم، در این زمینه هم توضیحات لازم را بفرمایید ممنون می شویم.

حجت الاسلام و المسلمین صباحی کاشانی:

من اول سؤال دوم را جواب بدهم، ما متأسفانه در حوزه علمیه قم که مهد تشیع است و به اتبع حوزه نجف هم همینطور، بحث از حضرت ابوطالب مغفور العنه است، مورد غفلت قرار گرفته، تا در دسترس ما بوده آن اساتید و بزرگانی که، زعمایی که در ایران هستند و سؤال کردیم همه قبول کردن که این غفلت وجود داشته، یک کسی که عمر خودش را برای پیشرفت اسلام خرج کرده، و به تعبیر علامه طباطبایی (رض) تمام 10 سالی که دوره ابتدای نبوت ابوطالب به تنهایی از پیغمبر دفاع می کرد، چون امیرالمؤمنین چند سالش مگر بود، سنی نداشت که بخواهد از رسول الله دفاع بکند، در جامعه آن موقعیت را پیدا نکرده بود که بتواند دفاع بکند یا حمزه همه قبول داشتند که کار کار ابوطالب است، این حرکت ابوطالب که بخاطر ابوطالب حمزه ایمان آورد علی (ع) بصورت ظاهر ایمان آورد، جعفر بن طیار، جعفر بن ابیطالب ایمان آورد، و کسانی که ایمان آوردند، عثمان بن مظعون، که و که ، اینهایی که در تاریخ ذکر کردند، اینها برای فداکاری و مجاهدتهای آقا ابوطالب بوده، اصلاً بعضی آیاتی که برای مجاهدین قبل الفتح، یا قبل از هجرت در قرآن آمده از بارز ترین مصادیرش حضرت ابوطالب است که مجاهدت کرده، خب یک کسی که این خصوصیت را داشته و اینقدر را برای اسلام و مسلمین و پیشبرد اهداف اسلام کار می کرده این نسل امروز ما باید این آدم را بشناسد، ما شیعه ها می گوییم آقا امیرالمؤمنین عصمت دارد، آقا امیرالمؤمنین علم کان و ما یکون را داشت، ما این اعقتاد را داریم، برای چنین شخصیتی عزاداری می کنیم، سینه می زنیم مناقبش را مطرح می کنیم، اما خب آن پدری که این پسر را خداوند در دامنش پرورش داد در نسلش قرار داد، آن پدر که بود؟ ما هر مقدار به ابوطالب بپردازیم همان مقدار در شأن امیر المؤمنین و فرزندان ایشان و حتی در شأن آقای حجت بن الحسن (عج) کار کردیم، چون این حق پدری دارد نسبت به همه ائمه، یعنی هر نیکی که به ائمه (ع) ما بشماریم به نحوی در ثواب همه نیکی های ائمه (ع) حضرت ابی طالب شریک است، یک ویژگی هایی که حضرت ابوطالب (ع) دارد که بعضی از آقا زاده هایشان و نسل محترم شان آن ویژگی ها را نداشتند، یعنی آن تعبیر طباطبایی را عرض می کردم ایشان می گوید آن ده سال مطابق تمام این 13 سالی که جنگ و شمشیر و بکش و بکش و بگیر در مدینه اتفاق افتاد زمان رسول الله، می گوید آن ده سال برابراست با این تمام این 13 سال که 74 یا 80 غزوه ای که خود رسول الله در آن 13 سال حضور داشته، آن حرک 10 سال ابوطالب مطابق این 13 سال ارزشش بیشتر است یا هم کف هستند که مهاجرین بودند انصار بودند، همه اعجازهای رسول الله را می دیدند ایمان می آوردند اما ابوطالب این ارزش 10 سالش علامه طباطبایی آدم معمولی نیست، کسی است که مفسر قرآن است، کسی است که قرآن را فهمیده دارد این حرف را می زند، تاریخ را فهمیده، اینکه روایاتی که در تفسیر قرآن خوانده کتابش را نوشته تفکر کرده، آدم متفکری است معمولی نیست، این جمله که می گوید، واقعاً این جمله خیلی معنا دارد، این را بدانند جوانان ما و نوجوانان ما این مردم این زمانه که ابوطالب شأنش شأنی بود غیر از فرزندانی که داشت نباید داشته باشد و این ائمه (ع) شأن شان این است که باید یک چنین فردی پدری مثل ابوطالب داشته باشند که محود در نبوت رسول الله باشد، خب این را بدی جوان ها بدانند نسل جوان بدانند، همه این کارهایی که اتفاق افتاده همه دفاع از حرم ها که اتفاق می افتد، دفاع از رسول الله، دفاع از امیرالمؤمنین، دفاع از آقا ابا عبد الله الحسین (ع) زنده نگهداشتن کربلای امام حسین (ع) همه اش اینها ادامه راه ابوطالب است، ابوطالب در سن بالای 80 سالگی یعنی ابوطالبی که 85 سالگی فوت داشته در سال 82 به بعد ابوطالب در یک شعب قرار گرفتند، در محاصره قرار گرفتند، در شدیدترین زندانی قرار گرفتند که از شدت گرسنگی بچه ها شب نمی خوابیدند، خود مشرکین گفتند، ما دل مان رحم می آمد گاهی شب ها از کنار شعب عبور می کردیم که بچه ها از گرسنگی فریادشان بلند است، بچه ها نخوابیدند، کسی استراحت نکرده، خب باید اینها را جامعه امروز ما بداند، بداند این اسلامی که ما در جمهوری اسلامی برای از دفاع از اسلام ما سیصد و خورده ای هزار نفر و جوان شهید دادیم اینها همه ادامه راهی است که یک شخصیتی مثل ابوطالب در بارور کردن این راه و هدف و این مسیر چه نقشی داشته، و چقدر خدمت  کرده ، ویکی اینکه اگر افراد را بشناسیم، آنهایی که پای این پرچم و پای این علم سینه زدند اینها چقدر بودند، چه بودند، چقدر فداکاری کردند که ابوطالب نقش بسزایی داشته، نقش اعلایی داشته برای این هدف.

ما در سال 94 بود یادم هست که در قم یکی از اساتید یکی از اعاظم حوزه بعنوان بزرگداشت آقا امیرالمؤمنین همایشی برگزار می کردند که می خواستند امسال ایران باشد سال دیگر نجف باشد، و بعد همه ائمه (ع) را، من آنجا جسارت کردم نامه ای خدمت این بزرگوار نوشتم، عرض کردم الآن که مردم 19 رمضان، 13 رجب، و تمام ایامی که متعلق به آقا امیرالمؤمنین است، در همین ایران همه فهمیدند حضرت امیر (ع) را، می فهمند اما آنکه جایش خالی است ابوطالب است، این ابوطالبی که پدر آقا امیرالمؤمنین (ع) است  هیچ کس نمی شناسد، حتی در بین روحانیت، حتی در بعضی از فضلا و دانشمندانی که در قم حضور دارند اینها نمی شناسند، تا چه برسد به مردم دیگر که بفهمند، اول باید اینها بشناسند، مبلغین ما بفهمند بشناسند، اطلاعات شان بروز برسد بعد بروند برای مردم شرح بدهند، بگویند ابوطالب این است، چه بسا خیلی ها خودشان خبر از این نداشته باشند، که خوشبختانه بتوفیق الهی این، حرکیت که اتفاق افتاد که امروز افتتاحیه اش بود پایه گذاری شد، و با هماهنگی هایی که پیش آمد و جلسات مکرری که خدمت بزرگان و مراجع بود و حتی گزارش غیر رسمی خدمت مقام معظم رهبری مد ظله العالی ان شاء الله داده شد، اینها بر این امر تأکیید کردند که بله جای حضرت ابوطالب کار نشده و باید کار بشود، لذا عرض شود که با توفیق الهی این کار به این شکل پیشرفت، و هم برای اینکه بخواهیم بین جامعه و مردم یک موجی ایجاد بشود، این احتیاج به یک همایش دارد، برای اینکه مردم همه شان بفهمند، بطوری که امروز هم در پیام شان آیت الله مکارم اشاره فرمودند، باید در قالب فیلمنامه هایی، برنامه هایی ساخته بشود، که همانطور که مردم مختار را شناختند، همانطور که مردم بخشی از زندگانی رسول الله (ص)که فیلم کشیده شد در عمق جانشان توانستند درک کنند باید برای حضرت ابوطالب چنین اقدامی انجام بگیرد، این مسئولین ما صدا و سیما کسانی که دستی در در فرهنگ دارند، دستی در فیلم و فیلمنامه و اینها دارند، این خواسته اعاظم حوزه، اعاظم اسلام هست که این کار اتفاق بیافتد، که حضرت ابوطالب زندگانی 42 ساله اش را نه از دید اینکه برای رسول الله بخواهیم سیره بنویسیم، از اینطرف که بخواهیم عملکرد ابوطالب را مطرح کنیم، وقتی که ابوطالب به پادشاه حبشه در قالب یک سروده هایی شعر می نویسد و می فرستد، برای او و از او تشکر می کند که شما مسلمان ها را در پیش خودت پناه دادی و کمک شان کردی در برابر مشرکین، از آنها تشکر می کند این باید برای مردم لمس بشود، برای جوان ما باید لمس بشود، برای انسان هایی که الآن بعد از 1445سال بعد از رحلت ابوطالب می خواهند ببیند ابوطالب چکار کرده نقشش برجسته بشود و در جان مردم جا بگیرد و بفهمند که ابوطالب چیست، این باید هم در حوزه این اتفاق بیافتد، مدرسین و کسانی که تریبون در حوزه دارند این بحث ها را مطرح بکنند، و هم در کشور خصوصاً صدا و سیمای جمهوری اسلامی این همه برانامه می گذارند برای وقت های فراغت مردم، یک کم بحث ها هم همین بحث ابوطالب باشد، ابوطالب خیلی خیلی به گردن مسلمانان حق دارد و ما هر کاری بکنیم باز کم است، آنچه که تا حالا انجام گرفته مانند نمی است در کنار دریا و ما باید این کار را ان شاء الله به احسن وجه و با برنامه های خیلی منسجم و پر بار و جاذبه دار این کار را ادامه بدهیم،  کاری که نکردیم، کاری را شروع کنیم و ادامه بدهیم، و این حرکتی که امروز انجام گرفت بلحاظ کرونا نشد آن اجتماعی که باید تشکیل بشود، تشکیل نشد و موانعی که بود از لحاظ بهداشتی و اینها، اما این پیامی باشد برای کسانی که در صدا و سیمای جمهوری اسلامی نشستند، مسئول تصمیم گیری هستند، بدانند این کارهایی است که زمین مانده، اینها کارهایی است مثل مختار مثل بقیه برنامه ها که انجام گرفت باید صدا و سیما بیاید میدان بودجه هایی را که در این کار دارند در این زمینه هزینه کنند و شخصیت ابوطالب را معرفی کنند، بحمد الله صدای ما هم افراد متدینی هستند، از رئیس محترم صدا و سیما که شاید بیش از 30 سال باشد بنده ایشان را می  شناسم و ارادت دارم، ما بعنوان یک طلبه از قم داریم می گوییم که صدا و سیما و جمهوری اسلامی حقش است که بعد از 40 سال بعد از پیروزی، نسبت به ابوطالب عنایت بیشتری داشته باشد، آن کاربردی که صدا و سیما دارد به تعبیر امام صدا و سیما دانشگاه است، به هر حال دانشگاه یک دانشگاه اسلامی باشد، برای شخصیت های اسلام برای اینها که در پیش برد اسلام در بقاء اسلام در اینکه پیغمبر اکرم (ص) بتواند به اهداف مقدسش برسد مؤثر بودند، در 10 سال فقط و فقط ابوطالب بوده، این ده سال را غفلط نکنیم، همه برنامه های ما برای بعد از 10سال است، آنچه که تا حالا اتفاق می افتد، از مدینه است، برادرهای عزیز سروران ارجمند کسانی که در تریبون دارید، کسانی که امکانات در اختیارتان دارید، کسانی که بودجه های فرهنگی کلان در اختیار دارید اینها برسید به قبل از آمدن مدینه، برسید آنها را تعریف بکنید، آنها را تنظیم کنید، مثل الآن که تمام دنیا، علیه جمهوری اسلامی دارند کار می کنند، آنهایی که خودشان را مظاهر حقوق بشر می دانند همه دارند نسبت به جمهوری اسلامی، و حقوق بشر جمهوری اسلامی را دارند ضایع می کنند، آنهایی که خودشان را مظاهر انسان دوستی تا کنون معرفی می کردند، طبل رسوایی شان از آسمان به زمین خورد، متأسفانه یا خوشبختانه، همه دروغ می گفتند، ما اینکه می دانیم آنها دارند دروغ می گویند، بدانیم در صدر اسلام همین دروغ ها بود، ابوطالب با همه این دروغ ها پیغمبر را حمایت کرد، ما هم با همه این دروغ ها باید در کشورمان، جوان ها غیر جوان ها مسن ها آن اقایانی که عاقل مرد هستید به اصطلاح عمومی، این را باید بگوییم مطرح بکنیم، تکرار بکنیم، استقامت به خرج بدهیم همان طور که ابوطالب استقامت کرد، همانطور که ابوطالب در سخت ترین شرائط زره ای نسبت به رسول الله تشکیک نکرد، 3 سال در سن 82 به بالا، یعنی تا 85 سالگی ایشان سه ما تا یک ماه و نیم بعد از اینکه از شعب بیرون آمدند از دنیا رفتند، یعنی در لحظات ماه های آخر ایشان در حصر بودند، در زندان بودند، در آن حالت در آن شرایط دست از حمایت پیغمبر برنداشت، آخرین مرتبه، که عرض شود، این باید به مردم به جوان ها به نسل امروز باید منتقل بشود، شرح داده بشود، در وجودشان و اعماق وجودشان قرار بگیرد، وقتی که مشرکین گفتند که پیغمبر خبر داد که آن صحیفه ظالمه را موریانه خورده، و رفتند دیدند پیغمبر راست فرموده، کم آوردند، گفتند ولش کن، قبول نکردند اول قبول کردند گفتند اگر پیغمبر راست بگوید ما ایمان می آوریم بعد قبول نکردند، ابوطالب رفت پرده های کعبه را گرفت و مناجات کرد، گفت خدایا، ابوطالب 85  ساله، می رود پرده های کعبه را می گیرد و می گوید خدایا اینها دارند به ما ظلم می کنند، ما را از شر ظلم اینها نجات بده، خب این خیلی مهم است برای ما که الآن در این حصر اقتصادی هستیم، دارویی که به همه دنیا می دهند به ما نمی دهند، اینکه پول خود ما را نگه داشتند به ما نمی دهند، همه اینها مثل زمان شعب ابی طالب است، ما همه باید متحد همراه رهبر و در مسیر ایشان حرکت کنیم، و از اسلام و مسلمین و قرآن ائمه هدی و ابوطالب دفاع کنیم، دست در دست هم بدهیم و ان شاء الله اسلام را به دست بابرکت و با کفایت آقا حجت ابن الحسن (عج) برسانیم.

مجری:

خیلی متشکرم بینندگان عزیز برنامه ویژه رحلت حضرت ابوطالب را مشاهده کردید در خدمت کارشناس محترم حاج آقای صباحی کاشانی بودیم، همه شما عزیزان را به خدای بزرگ می سپاریم و امیدواریم که

این برنامه مقبول نظر ولی امر حضرت حجت ابن الحسن (عج) قرار گرفته باشد خدا نگهدار شما.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 

 


حامی رسالت>

حامی رسالت حضرت ابوطالب شبکه ولی عصر استاد صباحی کاشانی