مهدی یار حجت الاسلام والمسلمین شهبازیان
قسمت سی ام برنامه مهدی یار با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین شهبازیان
بسم الله الرحمن الرحيم
تاریخ :20 فروردین 1400
مجری:
بسم الله الرحمن الرحیم، وبه نستعین انه خیر ناصر و معین اللهم صلی علی ولیک المهدی وعجل فرجه وسهل مخرجه و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره و شیعته
حالا که جهان پر از عناد است بیا
اسلام که رو به ارتداد است بیا
عجل لولیک الفرجها تا کی
پشت سرتان حرف زیاد است بیا
«اللهم عجل لولیک الفرج»
سلام عرض میکنیم خدمت شما بینندگان و همراهان گرامی«شبکه جهانی حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف»بابرنامه مهدیار در خدمت شما هستیم،باحضور کارشناس محترم برنامه حجت الاسلام والمسلمین «شهبازیان» عرض سلامی خدمتشان داشته باشیم،حاج آقا سلام علیکم وقت شما بخیر
استاد شهبازیان:
علیکم السلام ورحمة الله بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و احترام خدمت همه عزیزان و سروران و بینندگان عزیز و همچنین حضرتعالی جناب آقای «یعقوبی» بزرگوار، ان شاء الله که خدای متعال توفیق بدهد، بتوانیم مباحثی که مورد رضایت اهلبیت است امشب در خدمت عزیزان باشیم.
مجری:
خیلی ممنون و متشکر، همانطور که از اسم برنامه مشخص است با موضوع مهدویت و مسائلی که مرتبط با ظهور امام زمان است در خدمت شما هستیم، یک بحثی ان شاء الله مطرح کنیم و پی بگیریم قبلش هم خدمت شما بینندگان عرض کنم اگر سوالی در مورد ظهور حضرت حجت ابن الحسن مهدی داشتید و یا در مورد علائم و نشانههای ظهور سوال و انتقاد و پیشنهادی داشتید میتوانید از کارشناس محترم برنامه بپرسید. راههای ارتباطی شما با ما توسط همکاران زیرنویس میشود میتوانید با شمارههای اعلام شده تماس بگیرید و با ما در ارتباط باشید.
حاج آقا در ابتدای برنامه دو تا سوال بپرسم که ان شاء الله بحث را شروع کنیم سوال این است که نگاهها و نگرشها نسبت به علائم و نشانهای ظهور چه است؟ قبل از این یک سوال دیگر مدنظر است اینکه اساساً در لسان روایات نشانه و علائمی برای ظهور امام زمان داریم، بالاخره ما متکی به روایت و حدیث متواتری که از پیامبر به دست ما رسیده:
«إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَمْ تَضِلُّوا»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج2، ص226
ما باید نگاه کنیم، ببینیم در لسان روایات و یا در آیات قرآن برای ظهور امام زمان روایت یا احادیث یا نشانهها و علائمی است یا خیر؟
استاد شهبازیان:
در مورد مباحثی که عرفاً با عنوان نشانههای ظهور و یا علائم ظهور از آن نام میبریم در فضای روایات ما گویا اشارههای به این مسئله صورت گرفته، یک مطلبی هم است که خیلی بین عموم افرادی که به دنبال احادیث مهدویت هستند، شاید ما نتوانیم بگوییم که نشانههای ظهور و بحث از نشانههای ظهور از مسائل اساسی مهدویت است نه.
اینکه ما میگوییم مسائل اساسی مهدویت یعنی اگر شما این موضوع را نشناسی یا به آن علم نداشته باشی باعث میشود که در شناخت تو پیرامون حضرت ولیعصر (علیه الصلاة والسلام) خلل و نقصی به وجود بیاید.
اینکه شما اعتقاد نداشته باشی که حضرت ولیعصر غائب شده و مسئله غیبت برایت به درستی حل نشده باشد و جا نیفتاده باشد، این میتواند ارتباط داشته باشد با شناخت تو و میزان تعبد تو و میزان بهرهمندی تو از وجود مقدس حضرت ولیعصر و عقاید مرتبط با مهدویت این را جزء مسائل اساسی مهدویت ذکر میکنیم.
یک نفر بگوید نه، آقا من اصلاً به غیبت حضرت مهدی (عج) اعتقادی ندارم این تقریباً به صورت قطع و یقین خلاف ضروریات مذهب است، و اگر کسی غائب بودن حضرت مهدی (عج) اعتقاد نداشته باشد یا نپذیرد در واقع مهدویت امامیه را درک نکرده، و مهدی شناسیاش دچار ضعف است. اما نسبت به نشانههای ظهور ما اینگونه بحث نمیکنیم.
ما نمیگوییم اگر شما «سفیانی» را نشناختید یا روایتهای مرتبط با «یمانی» را ندانستی، یا روایتهای مرتبط با «حسنی»، «شعیب ابن صالح» و موارد دیگری که به عنوان نشانههای ظهور بیشتر مطرح است، شما علم نداشتی نقص و خللی در آن مهدویت شما وجود ندارد. بله از نظر اطلاعات علمی یک نقصی داری و کاهشی است دو تا ورق کمتر خواندی و دو تا حدیث کمتر دیدی، اما ضربهی عقاید شما پیرامون حضرت مهدی (عج) نمیزند.
اگر کسی بیاید بگوید به این عنوان داریم عرض میکنیم میخواهیم حیث بحث برای بینندگان از همین ابتدا مشخص بشود مثال بخواهیم بزنیم یک نفر بگوید من اصلاً عصمت ائمه را قبول ندارم، ما میگوییم قطعاً تو ذیل مجموعه امامیه در مسئله امامت قرار نمیگیری؛ یعنی از مذهب خارج میشوی، اگر کسی بیاید بحث دیگری را مطرح بکند مثلاً یک بحث خیلی حاشیهی آیا امام حسن مجتبی (علیه السلام) به فرض در سن 50 سالگی به شهادت رسیده یا 60- 70 سالگی؟
بخواهد روی سن، روی زمان، روی تاریخ و روی ماه شهادت بحث کنی آیا در ماه صفر بوده یا در ماه دیگر بوده؟ بخواهد بحث بکند نه ما این را اگر بگوییم اعتقادی به آن ماهی که ما مدنظرمان است الزاماً ندارند او را خارج از فضای مذهب نمیدانیم جزء مسائل اساسی تلقیاش نمیکنیم.
نگرش ما بر این است و تا جای که بنده میدانم نوعی از اساتید بزرگوار و عمده افراد که بحث نشانههای ظهور پس جزء مسائل اساسی مذهب و مسائل اساسی مهدویت و مسائل اساسی که اگر شما به آن معتقد نبودی مهدویتت زیر سوال میرود همچنین بحثی نیست.
مجری:
همینجا من یک سوال از خدمت تان بپرسم، فرمودید شناخت آیا این شناخت با اعتقاد فرق میکند؟ به طور مثال طبق حدیث امام صادق داریم 5 تا نشانه است که حتمی است، اگر به روایت اعتقاد نداشتم و یا این روایت از نظر سندی دچار خلل و مشکل است این در اعتقادات مهدویت ما مشکلی ایجاد میکند یا نه؟
استاد شهبازیان:
نه، در اعتقادات مهدویت ما هیچ ضربهی نمیزند. اصلاً بسم الله الرحمن الرحیم داریم به فرض بحث میکنیم الان داریم افرادی که همچنین نظریههای دارند یک فردی میآید میگوید بنده اصلاً به چیزی به نام صیحه آسمانی به عنوان نشانه ظهور اعتقاد ندارم بنده به چیزی به نام «سفیانی» و آمدن «سفیانی» قبل از ظهور اعتقاد ندارم. اصلا بنده چیزی به نام «یمانی» یا به عنوان پیش از ظهور اعتقاد ندارم، آیا او در اصل مهدویت و اعتقادش به امام عصر (علیه السلام) و شیعه امامیه 12 امامی بودنش خللی وارد میشود؟ خیر، این بحث جزء مسائل اساسی و ضروریات مذهب ما نیست این نکته اول.
مجری:
اما دانستنش راهگشا است
استاد شهبازیان:
ان شاء الله من میخواهم تقسیمبندی بکنم، نشانهها و دیدگاه و آن نگرشی که اصلاً به نشانهای ظهور امروز وجود دارد، ما اگر تحلیلی میخواهیم نسبت به نشانهها داشته باشیم 3 نگاه وجود دارد به 3 سبک میتوانیم تحلیل بکنیم و ان شاء الله خواهیم رسید در بعضی از سبکها ما میخواهیم پله دوم را بحث کنیم پس جزء ضروریات مذهب یا مسائل خاص مهدویت مرتبط با اعتقاد به حضرت مهدی (عج) نیست.
اما پله دوم: آیا شناخت نشانه های ظهور راهی برای شناخت حضرت ولی عصر(عج) میشود ؟ یعنی به ما گفتند معیار دارد:
«بِمَ يُعْرَفُ الْإِمَام»
چگونه امام را بفهمی که امام حق و امام معصوم تو است و واجب الإطاعه است؟
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص285، بَابُ الْأُمُورِ الَّتِي تُوجِبُ حُجَّةَ الْإِمَامِ (علیه السلام)، ح7
فرمودند «بنص» باید نص بر او باشد «بالعلم» علم با ویژگیهایش باید داشته باشد «عصمت»، «میراث رسول خدا» و ... نکاتی که در روایات ذکر کردند.
گفتند امام باید این ویژگیهای را داشته باشد ما میگوییم از طریق آن ویژگی نسبت به حضرت ولیعصر شناخت پیدا میکنیم، اگر فردا یک نفر آمد جاهل بود دیگر او نمیتواند امام معصوم و مهدی موعود باشد.
یک بحث در اینجا وجود دارد شناخت من نسبت به «سفیانی» بدانم «سفیانی» کیست؟ و آیا الان «سفیانی» آمده یا نیامده؟ بگویم از این طریق بفهمم آیا امامی که امروز آمده و ادعا کرده من مهدی موعود هستم درست یا غلط است؟
چون بعضیها اعتقاد به این نکته دارند که از طریق نشانههای ظهور میتوان یکی از راههای که شناخت نسبت به حضرت ولیعصر پیدا بکنیم؛ یعنی بدانی این فرد مدعی که الان آمده بله حضرت ولیعصر است اجمالش چه است؟ در یک خط بگوییم بعد ان شاء الله به تفصیلش بپردازیم، به طور مثال در زمان «بابیت» و «بهائیت» افراد اینگونه عمل میکردند، یا در زمان بعضی از مدعیان دیگر که ادعای مهدی بودن میکردند.
«محمد ابن تومرت»، «سنوسی» افرادی مثل «غلام احمد قادیانی» و دیگران که آمدند ادعا کردند، یکی از پاسخهای که علما به آنها میدادند این بود میگفتند ما معتقد هستیم قبل از مهدی موعود باید فردی به نام «سفیانی» بیاید هنوز این «سفیانی» نیامده؛ پس تو قطعاً آن مهدی موعود نیستی چون آن نشانه هنوز محقق نشده است.
یعنی از این طریق میخواهند بگویند نشانهها ظهور یک راهی برای ما، برای شناخت مدعی حق یا مدعی باطل باز میکند. ان شاء الله در این مورد توضیح میکنم که اصلاً این نگرش را داریم یا نداریم اصلا میتوانیم بپذیریم یا نپذیریم و چه باید کرد؟
مجری:
خیلی ممنون و متشکر، پس در مورد سوال اول انواع نگرشها و نشانهها و علائم ظهور فرمودید. سوال دوم آیا روایات مبنی بر نشانههای ظهور در روایات ما است و در لسان اهلبیت ما آمده و به دست ما رسیده است یا نه؟ مقام «معظم رهبری» در سال 90 یک سری نکاتی در باب مهدویت فرمودند، اینکه به هر کسی رجوع نکنید و اعتماد نکنید. چند تا خصلت فرمودند که این 4 تا خصیصه باید در آن شخص باشد تا ما به او اعتماد کنیم.
یک: اهل فن است. دو: اهل حدیث باشد. سه: اهل رجال باشد و اینکه سند را بشناسد، حالا با توجه به اینها اگر من کتاب «شیخ صدوق» را باز کنم یک روایت را بخوانم آیا میتوانم بگویم این درست است و برای خودم تحلیل کنم یانه؟ این را برای ما بفرمایید.
استاد شهبازیان:
این که قطعاً نیست، پاسخ کوتاهش این است کسی حق ندارد یک دانه کتاب بخواند بگوید مرحوم «شیخ صدوق»، مرحوم «کلینی»، مرحوم «شیخ طوسی» یا افراد دیگری در طی قرون بعدی یک نشانهی را با عنوان نشانههای ظهور ذکر کردند؛ پس ما باید آن را بپذیریم و به آن عمل بکنیم این قطعاً سخن درست و کاملی نیست.
اما اجازه بدهید من یک مقدار بر گردم آن عرض قبلیام را تکمیل بکنم؛ چون یک مقداری عرضم ناقص ماند. ما امروز نسبت به نشانههای ظهور یک بحث جدی فنی و علمی داریم، اصلا ابتدا به ساکن باید بحث بکنیم همان نکتهی که شما فرمودید آیا چیزی به نام نشانههای ظهور داریم؟ تا بعد برسیم به اینکه چطوری تحلیل بکنیم؟ عالمانه، جاهلانه با رجال علم، رجال اینجا به درد میخورد یا نمیخورد چه کار باید بکنیم؟
یک بحث اینجا داریم اصلا خود آقایان میگویند به واژگان علائم الظهور «ان قُلت» دارند اشکال وارد میکنند، میگویند «علامَهْ» جمعش «علامات» است «علائم» نیست؛ پس واژگان «علائم الظهور» در قرآن و در روایات برای مفرد و عبارت علامت، جمع «علائم» نیامده؛ پس این مشخص است که کاربردش در بین عرف بوده، یعنی افراد آمدند یک چنین واژگانی را مصطلح کردند علامت را «علائم الظهور» گفتند.
دومین نکته وجود دارد و بعضی از محققین نسبت به قصههای نشانههای ظهور «ان قلت» دارند، یک مقدار باید مراقبتر بود، ان شاء الله بینندگان هم اگر سوالی داشتند بپرسند در گوشه ذهنشان ابهام باقی نماند، یک وقتی اشتباه برداشت صورت نگیرد چون این بحث، بحث حساسی است و توجه به آن داشته باشند.
بعضی از آقایان میفرمایند ما در قبل از قرن 4 هجری در میان متون و در میان کتب به طور مثال کتاب «فهرست» مرحوم «نجاشی» را ببینید، «فهرست شیخ طوسی» را ببینید، «رساله ابی غالب زراری» را ببینید هیچ کدام از اینها کتابی به نام «کتاب علائم ظهور» ندارند.
و با عبارت نشانههای ظهور بحث نکردند، غالباً اگر میخواستند کتابی را بحث بکنند اینگونه فرمودند «کتابُ الملاحم والفتن» که بیشتر بحث «فِتَن» در بین اهلسنت مطرح است، و بیشتر در متون شیعیان با عنوان «کتاب الملاحم» از آن نام بردند یعنی کتاب و نوشتههای که در مورد پیشگویها و آینده بشر دارد سخن میگوید.
مجری:
این کتابها ممکن است بر روایات اهلبیت بوده یا نه؟
استاد شهبازیان:
مشکل در این است که اکثریت اینها به ما نرسیده؛ یعنی با واسطه نقلهای در کتابهای بعدی به ما رسیده به فرض «کتاب الملاحم علی ابن ابی حمزه بطائنی» به ما نرسیده، یا «حسن ابن علی ابن ابی حمزه بطائنی» به ما نرسیده اگر چه این فرد «واقفیه» محسوب میشده؛ ولی این کتابها به ما نرسیده است، این کتابها واسطه خورده افراد دیگری نقلهای را ذکر کردند.
پس مطلب اول این است که ما با عنوان علائم الظهور یا نشانههای ظهور نکتهی را نداشتیم، آرام آرام که جلو میآییم نسبت به امر و نشانههای ظهور، غالباً نکاتی را ذکر میکردند، امروز 3 نگرش وجود دارد یک: نگرش پذیرندگان نشانههای ظهور، بعضیها هستند میگویند ما نشانه ظهور داریم در روایات ذکر شده مثلاً فرموده:
«خَمْسُ عَلَامَاتٍ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِم»
5 تا علامت قبل از قیام حضرت ظاهر میشود
« الصَّيْحَةُ وَ السُّفْيَانِيُّ وَ الْخَسْفُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ وَ الْيَمَانِي»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص310، حَدِيثُ الْفُقَهَاءِ وَ الْعُلَمَاء
پس میگویند ما چیزی به نام نشانههای ظهور داریم؛ اما خود این افراد، کسانی که اصل نشانههای ظهور را میپذیرند و در روایات میگویند رد پایش وجود دارد خودشان 2 دسته هستند. یک دسته را اصطلاحاً بنده میگویم کسانی که حداکثری هستند؛ حداکثری هستند یعنی چه؟ یعنی یک مقدار مشرب باز در پذیرش نشانههای ظهور دارند.
تقریباً هر روایتی را ذکر میکنند، به هر روایتی استناد و تمسک میکنند اساتید و بزرگواران و اعزّه که بعضاً این نگاه را امروز بین ما دارند ما در جامعه خودمان داریم بحث میکنیم، کاری با اهلسنت ندارم امشب بحث ما جریان اهلسنت نیست در جامعه خودمان داریم گفتگو میکنیم جناب استاد «کورانی» پذیرنده نشانه ظهور است به حداکثری!
جناب استاد «پناهیان»، جناب استاد «صدیقی»، جناب استاد «قائم مقامی»، آقای «محمد شجاعی» و دیگر افرادی که امروز بعضاً در این فضا قلم میزنند و گفتگو دارند، اینها نشانههای ظهور را میپذیرند میگویند ما نشانه ظهور داریم و بلکه یک کم بالاتر هم میآیند میگویند ما با توجه به این نشانههای ظهور باید در مورد فضای قبل از ظهور با هم گفتگو کنیم، بحث و تحلیل بکنیم؛ حتی این نشانههای ظهور میتواند یک راهی برای شناخت حجت خدا باشد.
به طور مثال الان یک نفر ادعا کرده که حضرت مهدی است، آیا این واقعاً حضرت مهدی است یا نیست؟ و نشانههای قطعاً اتفاق خواهد افتاد و یک سِیر و سناریوی و نوشتهی در موردشان دارند، به عنوان نمونه جناب استاد «کورانی» خدا حفظشان بکند ایشان در کتاب «عصر ظهور» بحثهای خودشان را مطرح کردند و در سخنرانیها و بحثهای دیگر دارند. یا کتابهای دیگری که در مورد «یمانی» و دیگر افراد بحثهای را صورت دادند.
دست دوم: کسانی هستند که اینها حداقلی هستند، آن حداکثریها به نکته دیگری که باید توجه بکنیم اینکه گفتم مشرب باز دارند یک مقدار وسیع میبینند و سهل گیرتر هستند، در تعامل با روایتها تقریباً به بعضی از متونی که شاید از نظر ما معتبر نباشد و امشب در موردشان حرف میزنیم به آنها هم تمسک میکنند.
بعضی از سروران به کتاب «الفِتَن نُعیم ابن حمّاد» استناد میکنند. خُب از نظر فنی و علمی کتاب «الفتَن نعیم ابن حمّاد» در قدم اول ما غیر قابل پذیرش است، مگر اینکه ثابت بشود و دلیلی بر آن داشته باشیم که آن روایت مشابهی در روایتهای شیعه داشته باشد قوی باشد قرائن داشته باشد، تازه بپذیریم وگرنه اگر یک روایتی فقط در کتاب «الفتن نعیم ابن حمّاد» سنی ذکر شده ما نمیتوانیم آن روایت را بپذیریم.
مجری:
یک سوال اینجا مطرح کنم تقسیمبندی به حداکثری و حداقلی آیا این باعث میشود که طرف مشی اخباریگری داشته باشد یا خیر؟
استاد شهبازیان:
افراد بزرگواری را که ما مثال زدیم ماها شاگرد بعضی از این اساتید بزرگوار محسوب میشویم، و به این بحث بینندگان توجه داشته باشند ما داریم بحث فنی و علمی مطرح میکنیم وگرنه در بزرگی و جایگاه و احترام لازمی که این اساتید دارند تردیدی وجود ندارد؛ ولی با توجه به آنچه که تعامل کردیم، دیدیم، نوشتهها، گفتهها، سخنرانیها، گفتگوها این بحث را ما داریم مطرح میکنیم.
نه، اینها مشی به اخباری به معنای اخباری مصطلح ندارند چون یک مقداری شاید صبر و حوصله بنده کم است میگویم در مقام عمل یک جای شبیه اخباریها عمل میکنند. از نظر تئوری و فکری بحثهای فقه و اصول جلوی این اساتید بگذارید کاملاً اصولی جلو میروند؛ اما در بعضی از نشانههای ظهور نه میبینیم که ظاهراً در مقام عمل مشرب با مشرب اخباری یکی میشود.
یعنی بعضی از روایتها و گزارشها را پذیرش میکنند، یا از کنار سهل رد میشوند یا شاید میخواهند قاعده تسامح در ادله سنن را اینجا جاری بکنند.
مجری:
حداقل در این موضوع
استاد شهبازیان:
بله، در همین موضوع بحث ما فقط و فقط موضوع نشانههای ظهور است. چون اخیراً بحثهای نسبت به جناب استاد «پناهیان» در فضای مجازی پیش آمد، من موافق نیستم که حرمت ایشان شکسته بشود. خود بنده دوران نوجوانیمان را با سخنرانیهای ایشان گذراندیم و در مباحث و بحثهای دیگر بسیار قابل استفاده هستند یا اساتید دیگر مثل حاج آقای «صدیقی» که در اخلاص و ویژگیهای ایشان کسی تردیدی ندارد.
سخن ما سخن فنی، علمی، تخصصی به صورت «ان قلت» و یک مباحثه طلبگی است و فقط در بحث نشانههای ظهور است. بنده نه تخصصی نسبت به بقیه مباحث دارم و نه میخواهم ورود پیدا بکنم، در مورد فرمایش شما در مقام عمل بله یک مقداری توجهشان کم است توجهشان نسبت به متون و روایات کم است الان مصادیقی را با همدیگر مرور میکنیم.
پس قسمت اول شد کسانی که پذیرندگان نشانهها هستند، گروه اولشان حداکثری شدند گروه دوم متعال یا حداقلی هستند. استاد ما جناب استاد آیتالله «نجم الدین طبسی» دوستان عزیز دیگرمان جناب آقای «آیتی»، استاد «جواد جعفری» و بعضاً «اساتید مرکز تخصصی مهدویت» اینها کسانی هستند که این نگرش را دارند؛ یعنی میگویند ما چیزی به نام نشانههای ظهور داریم و میپذیریم که در روایات رد پا وجود دارد و روایاتی دلالت دارد اما سخت گیریهای به آن تسامح و گستردگی نیست.
هر روایتی را نقل بکنیم نه اگر کتاب «الفتن نعیم ابن حمّاد» گفته اول باید کتاب «الفتن نعیم ابن حمّاد» اعتبار سنجی بشود اگر روایتی را مرحوم «صدوق» ذکر کرده، اول باید ببینیم آیا سند، دلالت، قرائن آیا جزو منفردات است یا نه؟ اینها خودشان میخواستند عنایت بکنند و توجه داشته باشند. اگر به طور مثال ما 18 تا 20 گزارش در مورد «یمانی» داریم آیا همه اینها را بپذیریم یا خیر؟
نهایتاً این روایتهای 20 گانه میخواهند بگویند ما چیزی به نام «یمانی» داریم؛ اما بقیه مسائلی که ذکر کردند یک روایت و دو روایت برای ما مطلبی را ثابت نمیکند و نیاز به تحلیل دارد؛ پس دسته اول، پذیرندگان حداکثری و حداقلی هستند.
اما قسم دوم، قسم دوم کسانی هستند که مطلقاً منکر نشانههای ظهور هستند، میگویند ما چیزی به نام نشانههای ظهور نداریم.
تقریباً این را ما یک نگرش تاریخی میبینیم تاریخی نگری، تاریخی نگری یکی از مباحثی است که در فضای بحثهای روایی ورود دارد مشابه کلامی آن چه است؟ غربیها به عنوان «هیستوری سیسزم» یا بحث تاریخی نگری از آن نام میبرند و تقریباً روش آنها در تحلیل ادیان همین است، این یک بحث مفصلی دارد که باید بگوییم روش غربیها اینجا درست یا غلط است و بحث کنیم.
اما یک بحثی در روایات داریم میگوییم گاهی یک آیه، یک روایت شأن نزولی دارد این شأن نزولی که وارد شده باید ببینیم برای چه گفته شده؟ در چه موقعیتی بیان شده؟ اهلبیت برای چه کسانی گفتند؟ اصلاً این مطلب کشش ندارد که به همه اعصار شما بخواهید جاری و ساری بدانید.
به تعبیر مرحوم «شیخ صدوق» در کتاب «اعتقادات» خودشان، ایشان یک بحثی دارد نسبت به همین روایاتی که پیرامون طب به تعبیری روایی ما بعضیها میخواهند ذکر بکنند که حالا بعضیها «طب اسلامی» میگویند، اصلاً «طب اسلامی» داریم یا نداریم، آن بحث فنی خودش را میخواهد.
مرحوم «شیخ صدوق» میگوید توجه بکنید به طور مثال یک وقت طرف خدمت امام صادق (علیه السلام) آمده و میگوید سرم درد میکند، امام صادق (علیه السلام) به او گفت برو گل گاوزبان بخور سر دردت خوب میشود، ببینید داریم مثال میزنیم فردا نگویند امام صادق اینطوری گفته است.
مرحوم «شیخ صدوق» آنجا اشاره میکند میگوید توجه بکنید یک روایتی که در فضای طبی از اهلبیت وارد شده این عنوان عام برای همه نیست، آنجا امام صادق (علیه السلام) فرد را دیده از منطقه هستی و از چه مکانی آمدی. طبعت چه است به قول امروزیها کف دستت را ببینم زبانت را ببینم، چشمت را نگاه بکنم چطور حالتی داری؟ اصلاً حالتت چه است بلغمی هستی، سودائی هستی و یا دَوَمی هستی و چه و چه هستی، از این بحثهای امروزی که مطرح است.
آن وقت حضرت صادق (علیه السلام) به اقتضای آن فرد، فرموده تو باید بروی گل گاوزبان بخوری؛ اما شاید اگر من امروز پیش ایشان بروم چون در منطقه دیگری زندگی میکردم، چون یک مزاج دیگری دارم به طور مثال حضرت صادق (علیه السلام) به من میفرمود که برو دارچین بخور؛ پس گاهی یک روایت یا گزاره یا بعضی از روایتها و گزارشها را اهلبیت به اقتضای افراد ذکر کردند.
حالا یا تقیه کرده، یا اینکه در مورد یک فرد خاص مثلاً همین روایتهای که در نفی قیام وارد شده آیا ما در دوران غیبت حضرت ولیعصر اجازه تشکیل حکومت داریم یا نداریم؟ اجازه قیام داریم یا نداریم؟
بعضیها میخواهند بگویند که نه، مطلقاً قیام در دوران غیبت باطل است، بعد استناد به روایتهای میکنند. نه، وقتی ما مطالعه میکنیم و هندسه آن روایتهای قیام مدنظر میگیریم میبینیم این روایتها در تعامل شخصیه و جزئیه بوده با چه کسانی؟ با «قیام ابومسلم خراسانی» با «قیام محمد ابن عبدالله نفس الزکیه» که خودش را مهدی موعود میخواست معرفی بکند.
این مقدار را در فضای بحث تاریخی نگری میپذیریم؛ اما بعضیها هستند میگویند نه تمام آن آموزهها و مسائل مرتبط یک ریشه تاریخی دارد، به این گستردگی ما نقد داریم؛ اما نگرش تاریخییون به نشان ظهور اینطوری است. شما بحث میکنید میگوید نشانههای ظهور میگوید، ما نشانه ظهور نداریم اینها پیشگوییهای از اهلبیت (علیهم السلام) نسبت به 50 یا 100 سال بعد از خودشان بوده، شما امروز آمدید اینها را به نام نشانه ظهور ذکر میکنید.
یک رخدادی بود ، اتفاق افتاد تمام شد و رفت شما امروز آمدید یک بساطی درست کردید مثلاً به نام «نفس الزکیه» میگویید ما روایت داریم که «نفس الزکیه» میآید این «نفس الزکیه» در «مدینه» کشته میشود و یا در گزارش دیگر میگوید این «نفس الزکیه» در «مکه» کشته میشود این «نفس الزکیه» 15 شب قبل از حضرت مهدی است.
میگوید این گزارشها در مورد «محمد ابن عبدالله نفس الزکیه» پسر عموی امام صادق است که ادعای امامت کرد، شما به اشتباه اینها را به اسم نشانه ظهور داری میخوانی، آقا ما در مورد پرچمهای سیاه و «خراسانی» روایت داریم بعضیها شروع به تطبیق دادن میکنند اینها میگویند قصه پرچمهای سیاه و رایات سود «خراسانی» همه قصه «ابو مسلم خراسانی» است.
«بنی العباس» برای اینکه بتوانند یک وجهه مثبتی را برای خودش ایجاد بکند، برای قیام «ابو مسلم خراسانی» روایت جعل کرد، و با قصه مهدویت و موعود باوری مرتبطش کرد تا مردم بیشتر استقبال بکنند. پس یکی از نظریات این است که اصلاً فضا، فضا تاریخی است و اصلاً ما چیزی به نام نشانههای ظهور نداریم که حالا مصادیق و مواردی است.
مجری:
حالا چون بحث تخصصی شد و یک کم هم طولانی شد اجازه بفرمایید یک استراحتی از اتاق فرمان بگیریم بر گردیم ان شاء الله در ادامه بحث همراه خواهیم بود.
(میانبرنامه)
مجری:
«اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِيمَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِيمَا بَقِيَ مِنْه، بحق مولانا امام زمان ان شاء الله. شما با برنامه مهدیار همراه هستید، ان شاء الله تا پایان برنامه با ما همراه باشید موضوع: علائم و نشانههای ظهور بود که خدمت شما استاد «شهبازیان» عرض کردند، خیلی خلاصه بگویم نگاهها و نشانههای ظهور چه است؟ حضرت استاد فرمودند 3 نوع نگاه به نشانههای ظهور است، یکی اینکه عدهی هستند که کامل نشانهها و علائم ظهور را قبول دارند و میپذیرند که خودشان هم دو قسم میشوند که آن خلاصه است و من عرض نمیکنم.
قسم دوم این بود که بعضیها کلاً منکر نشانههای ظهور هستند و اگر از آنها سوال بشود که پس این همه روایات در کتب روائی خودمان در مورد علائم ظهور داریم چه است؟ پاسخ چنین است میگویند اینها پیشبینیهای از سوی اهلبیت برای چند صد سال بعد بوده حالا 50 یا 100 سال بعد از زمان خودشان بود و ربطی به زمان فعلی ما ندارد، منتظر هستیم که قسم سوم را از زبان استاد «شهبازیان» بشنویم. حاج آقا بفرمایید
استاد شهبازیان:
همان قسم دوم را اگر اجازه بدهید تکمیل بکنیم، یعنی چند تا مثال بزنم برای اینکه بینندهها یک مقدار در فضای بحث قرار بگیرند که اینها چه میخواهند بگویند و چه نگرشی وجود دارد؟ ما هیچ کدام را نمیخواهیم تأیید یا رد بکنیم، یعنی بحث ما فقط تبیینی است تشریح داریم میکنیم دیگر نیاز به تحقیق و گفتگو و مطالعه دارد.
رد کنندگان نشانههای ظهور با نگرش تاریخی بحثشان در این است مثلاً میگویند امیرالمؤمنین (علیه السلام) در «نهجالبلاغه» یک نکتهی را خطاب به مردم «کوفه» فرمودند، گفتند یک فردی خواهد آمد امیر خواهد شد و بعد از من روی شما حاکمیت پیدا خواهد کرد پدر همه شما را هم در میآورد بعد تمام افراد و تاریخیها تطبیق دادند که مراد حضرت امیر (علیه السلام) «حجاج ابن یوسف ثقفی» بوده است.
حضرت پیشبینی و پیشگوی انجام دادند و بعد به وقوع پیوست و به عنوان علم امام ما از او داریم نام میبریم که امام افق و آینده را دیده و تبیین کرده. در بعضی از فرمایشات اهلبیت (علیهم السلام) و امیرالمؤمنین ما این عبارت را داریم:
«ویل للبصرة من صاحب الزنج»
وای بر «بصره»! قبل از مهدی، اتفاقاتی خواهد افتاد وای بر مردمان «بصره»، امروزه بعضی از آقایان آمدند این را تطبیق دادند گفتند نشانه ظهور است بعد تطبیقش دادند با حمله «آمریکا» به «عراق».
در صورتی که تاریخیین میگویند وقتی ما نگاه میکنیم در قرن 3 هجری قمری، یعنی هم زمان با ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) در منطقه «عراق» رخدادی به وجود آمد و فردی با عنوان «صاحب الزنج» آمد؛ چون «زنگیان» و سیاهان تبعیتش کردند، لشکری برایش تشکیل دادند به این آقا «صاحب الزنج» میگفتند یعنی صاحب لشکر سیاهان، بردههای سیاهی که بودند.
این فرد آمد دعوای بین اینها و «بنی العباس» صورت گرفت زدوخوردی رخ داد و تمام شد، میگویند امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود «ویلٌ للبصرة» مراد بحث «صاحب الزنج» بوده، هیچ ارتباطی با نشانههای ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) ندارد. یا در کتاب «التشريف بالمنن في التعريف بالفتن» مرحوم «سید ابن طاوس» از کتاب «الفتن نُعیم ابن حمّاد» یک روایتی را ذکر کرده
«عن حذیفة قال لأهل الكوفة»
مردم «کوفه» بدانید
«ليخرجنّكم منها»
یک قومی میآید
«قوم صغار الأعين»
چشمهای ریز دارند
«فطس الأنوف»
بینیهای کوبیده شده خمیدهی دارند
«كأنّ وجوههم المجانّ المطرقة»
این را امیرالمؤمنین (علیه السلام) در «نهجالبلاغه) دارند
«ينتعلون الشّعر، يربطون خيولهم بنخل «جوخاء» و يشربون من فرض الفرات»
نام كتاب: التشريف بالمنن في التعريف بالفتن؛ نويسنده: ابن طاووس، على بن موسى (تاريخ وفات مؤلف: 664 ق)، محقق / مصحح: مؤسسة صاحب الأمر؛ اصفهان: گلبهار، ناشر: مؤسسة صاحب الأمر( عجل الله تعالى فرجه الشريف)، قم: 1416 ق، ص183
در این عبارت قسمت اول برای ما مهم است. بعضی از آقایان این را به عنوان نشانههای ظهور ذکر کردند و گفتند یک قومی «من الاتراک» میآیند، بعضیها آمدند «ترکها» را به «ترکیه» فعلی تطبیق دادند. بعضیها «اتراک» را به «چین» تطبیق دادند. بعضیها «اتراک» را نمیدانیم به چه پیوندی به «روسیه» ارتباط دادند، ببینید نشانهها، آنهای که نشانههای ظهور را میپذیرند آمدند اینطوری ورود پیدا کردند.
آقایان تاریخی میگویند این همه زحمت و حملهها و قرینه چسباندنهای بیخودی لزومی ندارد این قصه، جریان حمله «مغول» را به مناطق اسلامی و از بین بردن حاکمیت «بنی العباس» دارد مطرح میکند.
روایتها و گزارشات پیشبینی که امیرالمؤمنین فرمودند یا اهلبیت دیگر فرمودند روزگاری خواهد رسید که «بنی العباس» از آنجای که خلافتشان شکل گرفت، یعنی منطقه «خراسان» از همانجا فروپاشیشان هم اتفاق میافتد.
مغولها و ترکهای آن منطقه حمله کردند تا به سمت «بنی العباس» رسیدند و «بغداد» را تصرف کردند، حاکمیت «بنی العباس» را منقرض کردند و پی کارش رفت. عبارت هم دارد ویژگیهای مغولها را ذکر میکند «صغار الأعین» چشمان ریز و بادامی دارند، ما چشم بادامیها میگوییم «کرهیها» «ژاپنیها» «چینیها» چشم بادامی هستند.
«كأنّ وجوههم المجانّ المطرقة»
تعبیر بنده این است برداشتی که از گزارش و روایت میآید میخواهد بگوید صورتهای پهن و صافی دارند، قدیم ما تشتک بازی میکردیم آن موقع سرپوش نوشابهها را با چکش پهن میکردیم و تشتک بازی میکردیم مثل دو ریالی چکش خورده میماند این میگوید:
«كأنّ وجوههم المجانّ المطرقة»
اینها صورتهای خیلی پهنی دارند.
در گزارشهای دیگری گفته گوشهای ریزی دارند، مانند گوشهای موش! این ویژگی قوم «زرد پوست» است که همچنین ویژگیهای داشتند؛ پس این روایت اصلاً ارتباطی نه با «ترکیه» امروز دارد، نه با «چین» امروز دارد نه «شوروی» و «روسیه» دارد، این ربطش به قصه مغولها است و هیچ ارتباطی هم در اینجا ما نمیتوانیم ببینیم.
در روایت دیگر که جریان «احمد اسماعیل بصری» خیلی به این روایت استناد میکنند از امام صادق (علیه السلام) ذکر میکنند، یک روایتی را مرحوم «نعمانی» در «کتاب الغیبة» از امام صادق (علیه السلام) ذکر میکند، میآیند این روایت را بحث میکنند در مورد «یمانی» و «خراسانی» گفگتوها صورت میگیرد، در اینجا حضرت از زبان امیرالمؤمنین بیان میکنند که:
«بَعَثَ اللَّهُ عَلَيْهَا عَبْداً عَنِيفاً خَامِلًا أَصْلُه»
خدا، یک فردی را در بین امت به عنوان هجوم آورنده و قیام کننده قرار میدهد که:
«عَبْداً عَنِيفاً»
آدم عبوس و ترش رو و غضبناکی است
«خَامِلًا أَصْلُه»
کسی است که اصل و نسبش مشخص نیست.
«يَكُونُ النَّصْرُ مَعَهُ»
کسی هست که موفق میشود و قیامش به نتیجه میرسد.
لشکریانش ویژگیی دارد، این ویژگیهایش چه است؟
«أَصْحَابُهُ الطَّوِيلَةُ شُعُورُهُمْ»
موهای بلند دارند
«أَصْحَابُ السِّبَالِ»
آدمهای هستند که سبیلهای کلفتی دارند.
این ویژگیشان است.
«سُودٌ ثِيَابُهُمْ»
لباسهایشان سیاه است.
«أَصْحَابُ رَايَاتٍ سُودٍ»
پرچمهایشان هم سیاه است.
الغيبة( للنعماني)؛ ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، محقق- مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق، النص، ص257، باب 14 ما جاء في العلامات التي تكون قبل قيام القائم (علیه السلام) و يدل على أن ظهوره يكون بعدها كما قالت الأئمة (علیهم السلام)، ح13
بعضی از آقایان این را میخواهند به «یمانی» مرتبط بکنند، امروز جریان «احمد اسماعیل بصری» را میگویند مراد «احمد اسماعیل» است. بعضی از افراد دیگر میگفتند نه این «یاران خراسانی» است. جریان تاریخی اینجا عنوان میکند میگوید وقتی شما به این توجه بکنید این دارد «ابو مسلم خراسانی» و لشکریانش را مطرح میکند.
«عَبْداً عَنِيفاً» ویژگی «ابو مسلم» بوده، «خَامِلًا أَصْلُه»، «ابو مسلم خراسانی» اصل و نسبش معلوم نبود، اصلا «ایرانی» بود یا نبود، پدر و مادرش مشخص نیست، و یا از چه قوم و قبیلهی بوده؟ یارانش که «ایرانی»ها بودند مدلشان این بود در فیلم «مختار» هم دیدید یک ویژگی برای یاران «ایرانی» و «کیان» درست کرده بودند، موهای بافته شده بلند داشتند.
«الطَّوِيلَةُ شُعُورُهُمْ» موهای بافته شده بلند داشتند آدمهای سیبیل کلفت بودند، پیراهنها و پرچمهای سیاه هم داشتند.
«رَايَاتٍ سُودٍ» پرچمهای سیاه نماد «ابو مسلم خراسانی» بود. این اصلاً ربطی ندارد، یک وقت با یکی از روحانیان به ظاهر متخلق جریان «احمد اسماعیل بصری» خیلی بحث میکردیم، میگفت این در مورد «احمد اسماعیل» و یارانش است.
گفتم بنده خدا اگر اینطوری باشد حضرتعالی باید ریشهایت را از ته بتراشی و سیبیل کلفت بگذاری؛ چون گفته یاران به قول شما «احمد اسماعیل»، «أَصْحَابُ السِّبَالِ» هستند، اینها آدمهای سیبیل کلفت هستند، سبیلهای قیطونی دارند، این با شمایل شما سازگار نیست.
این روایتها تا اینجا درست است، اگر توجه کنیم انصاف بر این است، من نمیخواهم مطلق نگاه تاریخیون را فعلاً بپذیرم؛ اما این مثالهای که میزنم حقیقتاً تاریخی است، یعنی مشخص است که با جریانهای دیگر ارتباط دارد؛ پس نگرش دومی که اعتقاد دارد ما چیزی به نام نشانههای ظهور نداریم و نشانهها در فضای تاریخی وقتی تحلیل میشوند پاسخ به بعضی از آقایان داده میشود.
بعضی میگویند پس این همه روایتهای نشانه ظهور را اهلبیت برای چه گفتند؟ اینها میگویند شما این را نشانه ظهور تلقی کردید، اصلاً اینها نشانههای ظهور نیستند تا ما موظف به تطبیق دادنشان باشیم.
مجری:
حاج آقا در مورد این گروه یک سوال بپرسم، از نظر این گروه که منکر نشانههای ظهور هستند سوالی مطرح میشود که از جهت اعتقادی آیا این اعتقاد را دارند که اهلبیت (علیهم السلام) 13 معصوم قبل از امام زمان هستند، آیا اینها در مورد یوسف زهرا، حضرت مهدی هیچ صحبتی نکردند، اینکه زمان ظهور چه موقع است و چه اتفاقاتی قرار است بیفتد؟ و اینکه هر کسی وسط راه بگوید من مهدی هستم باید حرفش را قبول کنیم یا خیر؟
استاد شهبازیان:
ببینید تاریخییون 3 دسته هستند، یک دسته «مستشرقان» هستند مثل «دونالد سن» و «گلدزیهِر» آنها اصلاً تقیدی به حضرت مهدی (علیه السلام) یا ائمه ندارند، آنها میخواهند تحلیل بکنند، آنها واقعه «مختار» را تحلیل تاریخی میکنند. واقعه امام حسین را در بحث «کربلا» تحلیل میکنند.
این قصه را هم میگویند اینها روایتها و گزارشهای بوده که به نام مهدویت ساخته شده است. در این مورد خیلی بحث ما میتوانیم انجام بدهیم یک جاهای حرف، حرف بیراهی نیست، انصافاً جاهای داریم که این گزارش، گزارش تاریخی است.
یک دسته دیگر اهلسنت هستند آنها هم اعتقاداتی به مهدویت به این معنای که ما داریم ندارند، مثلاً «مذی» در کتاب «تهذیب الکمال» میگوید داستان «سفیانی» ساخته شده «خالد ابن یزید ابن معاویه» است.
امویها زمانی که «بنی العباس» بر اینها تفوق و سیطره پیدا کرد، امویها در برابر شورشهای که بود و در برابر «بنی العباس» آمدند یک مسئلهی به نام «سفیانی» را درست کردند. «سفیانی» یعنی چه؟ یعنی «منسوبٌ إلی ابیسفیان» و «ابو سفیان» بزرگ امویها است؛ پس ببینید «مذی» و امثال اینها، افرادی از اهلسنت داریم اینطوری بودند.
دسته سوم شیعه امامیه و 12 امامی است، اساتید و افرادی که اعتقاد به این نگرش دارند آنها اصل مهدویت را میپذیرند، به مطالب مرتبط با حضرت مهدی کاملاً معتقد هستند؛ اما میگویند ما این مسئله را نداریم که قبل از ظهور حضرت مهدی رخدادهای به وجود بیاید بعد ظهور اتفاق بیفتد نه!
«يُصْلِحُ اللَّهُ لَهُ أَمْرَهُ فِي لَيْلَة»
الغيبة( للنعماني)؛ ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، محقق- مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق، النص، ص163.
بنا بر روایت! امر حضرت مهدی (علیه السلام) همانگونه که حضرت موسی (علیه السلام) از پیش «شعیب پیامبر» آمد، با زن و فزرندش در مسیر داشت میرفت آتشی را در بیابان دید و آنجا ملحم شد و به نوعی به پیامبری برگزیده میشود و دستور العمل را میگیرد و حرکت میکند.
اینجا میگویند حضرت مهدی (علیه السلام) یک شَبَ امر ظهورش اصلاح میشود و خداوند مقدر کرده فردا بیاید فردا تشریف میآورد، ده سال دیگر بیاید، ده سال دیگر تشریف میآورد، بندِ به چیزی به نام نشانههای ظهور نیست.
مجری:
یعنی به امر الهی دلها آمده میشود و او را میشناسند.
استاد شهبازیان:
اینکه چگونه میخواهد اتفاق بیفتد و چگونه قلوب مردم نزدیک میشود و ... اما اینکه بگوییم ما منتظر هستیم یک «سفیانی» از منطقه «شام» حرکت بکند و بیاید بعد وارد «عراق» بشود، و بعد از آن جنگ بشود و یک «یمانی» بیاید و یک «خراسانی» از منطقه «خراسان» بیاید، این نبردها رخ بدهد بعضی از نشانهای که ذکر کردند امروز پذیرندههای نشانههای ظهور به طور مثال «مسجد براثا» تخریب میشود، فلان جا اینطوری میشود آب «فرات» به این صورت میشود، در «کوفه» این اتفاقات میافتد، میگوید همه اینها ملاحن و پیشبینی اهلبیت بوده در مورد رخدادهای 50 و 100 سال بعد از خودشان ارتباطی با ظهور ندارد.
مجری:
خیلی ممنون و متشکر قسم دوم خیلی طولانی شد قسم سوم را بفرمایید
استاد شهبازیان:
قسم سوم این یک نظریه و نگاه جدید است که بعضی از اساتید دارند، آمدند بین ظهور و بین قیام تفاوت قائل شدند، میگویند ما نشانههای قیام داریم اما نشانههای ظهور نداریم این یعنی چه؟ ما ظهور حضرت داریم اعتقاد داریم که حضرت مهدی (علیه السلام) در «مکه مکرمه» اعلان دعوت میکنند «أنا بقیة الله»!
«بَقِيتُ اللَّهِ خَيرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»
آنچه خداوند براي شما باقي گذارده (از سرمايههاي حلال)، برايتان بهتر است اگر ايمان داشته باشيد!
سوره هود (11): آیه 86
فریاد میزنند.
«يُبَايَعُ لَهُ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَام»
با او بیعت میشود فریاد را جهانی میکند. مردمانی را برای تبلیغ میفرستند حضرت یک پروسه تبلیغ دارد اینطور نیست حضرت صبح ظهور بکند تا بعد از ظهر بگوید آهای مردم تا بعد از ظهر هر کس به من پیوست، پیوست هر کس نپویست سرش را میبریم و او را میکشیم و ... نه، حضرت یک پروسه تبلیغاتی دارد. شیوه، شیوهای رسول خدا و اهلبیت است:
«وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا»
و ما هرگز (قومي را) مجازات نخواهيم کرد، مگر آنکه پيامبري مبعوث کرده باشيم (تا وظايفشان را بيان کند.)
سوره اسراء (17): آیه 15
تبلیغ، تبیین و گفتگو میکنند، افراد خیر و شر جدا میشود باطل و حق جدا میشود بعدش آن قصهی:
«يَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطا»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص338، بَابٌ فِي الْغَيْبَة، ح7
اتفاق میافتد، میگویند پس حضرت یک ظهور در کنار خانه خدا دارد، چندین وقت تبلیغ میکند بعد قائم به سیف میشود و قیام میکند و به تعبیر آن نبرد پایانی اتفاق میافتد، میگوید ما نشانه ظهور نداریم.
آنچه که به نام «سفیانی»، به نام «یمانی»، به نام «خسف البيداء» و «قتل نفس الزکیه» و و و... گفتهاند آنهای را که میپذیریم قبل از قیام حضرت مهدی (علیه السلام) است.
یعنی حضرت ظهور کرده ما فهمیدیم شناخت هم پیدا کردیم «لیطمئن قلوبِما» قلب ما قطعیتر بشود میبینیم یک نفر از منطقه «یمن» آمده و مشغول عدالت گستری است یک نفر از منطقه «شام» قیام کرده و با مهدی دارد میجنگد، یک نفر از منطقه «خراسان» آمده. این تشبیه بنده است.
آنجا حضرت میگوید یادتان است در روایات میخواندید یک نفر از «یمن» میآید این است. یادتان است در روایات میخواندید یک «سفیانی» خیلی شدت دارد و به شیعیان اهلبیت خیلی غضبناک است میآید این است.
آنجا یک کُدهای را حضرت میدهد رخدادهای اتفاق افتادهی که بعد از ظهور حضرت است نمایشگر چه چیزی است که ما راه را داریم درست میآییم، حضرت ظهور کرده و اتفاق افتاده به طور مثال به این فردی که معتقد شدیم حضرت ولیعصر است.
اینها شاهدهای برای خودشان دارند بعضی از شاهدهایشان این است میگویند در روایات گفته:
«خَمْسُ عَلَامَاتٍ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِم»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص310، حَدِيثُ الْفُقَهَاءِ وَ الْعُلَمَاء
اینجا واژه، واژهی قیام است نه واژه ظهور! یایک روایتی داریم که میگوید 5 نشانه داریم،آقایان هم الان 5 نشانه حتمی ظهور میگویند. بعداً در مورد حتمی و غیر حتمی توضیحی میدهیم این 5 نشانه حتمی ظهور که بحث میکنند میگوید یک: «سفیانی» دو: «یمانی» سه: «ندای آسمانی» چهار: «قتل نفس الزکیه» پنج : «خسف البيداء»، «خسف بیداء» یعنی چه؟ «خسب» یعنی فرو رفتن! خوب دقت کنید این روایت اول بود که میگوید 5 نشانه داریم «خسف بیداء» را جزء نشانهها حساب کرده.
روایت دیگر میگوید مهدی (علیه السلام) ظهور کرده، «سفیانی» در منطقه «شام» متوجه میشود که مهدی در «مکه» ظهور کرده است، «سفیانی» برای دستگیری مهدی و از بین بردن مهدی لشکری را به سمت منطقه «مکه» و «مدینه» میفرستد.
سنیهای هم روایتهای «خسف بیداء» را دارند. یاران «سفیانی» دارند میآیند که به قول خودشان مهدی را دستگیر بکنند با او برخورد بکنند در منطقهی بین «مکه» و «مدینه» که اصطلاحاً به آن منطقه «بیداء» میگویند، در این منطقه «بیداء» زمین دهان باز میکند تمام لشکر «سفیانی» در زمین فرو میرود و از بین میروند.
در بعضی از گزارشها داریم جز دو نفر که این دو نفر بر میگردند و به «سفیانی» خبر میدهند.
آقایان این شاهد مثال را میآورند میگویند دقت کنید گفت مهدی ظهور کرده «سفیانی» فهمیده که مهدی آمده، تازه دارد لشکرش را میفرستد این «خسف بیداء» قبل از ظهور اتفاق افتاده یا بعد از ظهور؟ بعد از ظهور؛ پس این را چرا نشانه ظهور میگویید؟«خسف بیداء» بعد از ظهور اتفاق افتاد پس اینها نشانههای قیام هستند.
سه نگرش فعلاً ما داریم باید کار علمی بشود، اینکه شخصاً خود بنده چه نگاه و نگرشی دارم فعلاً مورد نیاز و بحث امشب ما نیست و ضرورتی هم ندارد؛ ولی میخواستم عرض بکنم حداقل را به بینندگان تذکر بدهیم اگر ما میخواهیم در مورد نشانههای ظهور گفتگو بکنیم یک مقدار فنیتر و یک مقدار با دقت بیشتر، یک مقدار دقیقتر نیاز دارد بررسی بشود به همین سادگی نیست.
آقا شما نگرش 2 را نمیپذیری باید دلیل بیاوری، نگرش 3 را نمیپذیری دلیل بیاوری؛ نگرش 3 میخواهد آن 2 تا را نفی کند، باید دلیل بیاورد آن وقت این ادله در بوته نقد گذاشته بشود، تحلیل و گفتگو بشود ببینیم آیا ما نشانه ظهور داریم یا نداریم، جزء پذیرندگان یا نفی کنندگان بشویم؟
مجری:
خیلی ممنون و متشکر از شما که خیلی زیبا دستهبندی فرمودید یک میان برنامه ببینیم برمیگردیم با شما همراه خواهیم بود.
(میانبرنامه)
مجری:
عرض سلام مجدد خدمت شما بینندگان و همراهان گرامی «شبکه جهانی حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)» داریم. به قسمت پایانی برنامه رسیدیم شما میتوانید سوالات خودتان را در موضوع مهدویت و نشانههای ظهور را از کارشناس محترم برنامه حاج آقای «شهبازیان» بپرسید اولین تماس آقا «محمد» از «بهرام آباد» سلام علیکم
بیننده آقای محمد از بهرام آباد:
حاج آقا سلام علیکم، شب شما بخیر، راجع به «جزیره خضراء» میخواستم حاج آقا توضیح بدهند چون کتابهای زیادی راجع به آن نوشتند همان «مثلث برمودا»!
مجری:
همین یک سوال است یا سوال دیگر هم دارید؟
بیننده:
همین یکی است داستانش از کجا شروع شده میخواهم یک کم برایمان توضیح بدهند؟
مجری:
خیلی ممنون و متشکر، منتظر باشید ان شاء الله جواب را دریافت بفرمایید، حاج آقا بفرمایید «جزیره خضراء» اصلاً سند دارد یا ندارد، و اینکه قضیهاش چگونه است؟
استاد شهبازیان:
بحث «جزیره خضراء» که در بعضی از گزارشها، در کتاب «بحار الأنوار» مرحوم «علامه مجلسی» اشارهی به این نکته کرده، و بقیه آقایان هم یک اشارهی در متونشان کردند. مرحوم «محدث نوری» هم اشارهی کرده است.
ببینید «جزیره خضراء» بر میگردد به اینکه آقای «علی ابن فاضل مازندرانی» یک گزارشی را نقل کرده و معتقد به این هستند، ما سفری میرفتیم و گرفتار شدیم و ... در دریای بعد از آن وارد یک منطقهی شدیم دیدیم خضراء، سبز و خیلی خوش آب و هوا است.
بعد آنجا رفتیم دیدیم افرادی هستند که خیلی اهل عبادت و مناجات و صفا و صمیمیت هستند، وقتی رفیق میشوند و گفتگو میکنند به ظاهر متوجه میشوند که اینها فرزندان حضرت مهدی (علیه السلام) هستند و کسانی هستند که از حضرت دستور میگیرند بعد حضرت مهدی (علیه السلام) به آنها دستور العملهای میدهد اینها در این منطقه زندگی میکنند و گویا بعضی وقتها هم خودشان با شرایطی که دارند به جاهای دیگر رفت و آمد میکنند.
به جز اینکه فرزندان حضرت مهدی (علیه السلام) آنجا حضور دارند، ویژگی این جزیره این هست که اصلاً کسی نمیتواند به اینجا راه پیدا بکند و مکان، مکان ناشناختهی است. به قولی اینها اتفاقی و با هدایت خود فرزندان امام زمان وارد شدند این یک گزارشی است که ذکر شده.
یکی از اساسیترین بحثهای که در اینجا وجود دارد، یکی اینکه ما اگر بخواهیم بحث سندی و کتاب شناسی بکنیم این گزارش را در بین متون قدمای خودمان قبل از قرن 8 مطلق نداریم.
نه «شیخ صدوق»، نه «شیخ مفید»، نه «شیخ طوسی» نه بزرگان دیگر حتی گزارشی در مورد «جزیرة الخضراء» اشارهی نشده است. پس ما نسبت به منابع اینجا وقتی یک بحثی را داریم، منابع بعدی آمدند قرن 7 و 8 به بعد آمدند و در قرون قبل و بین قدماء خودمان نشانهی از آن گزارش نمیبینیم، این ما را به آن گزارش بدبین میکند گزارش را به راحتی نمیشود پذیرفت.
نکته دومی که وجود دارد سندی هم برای این وجود ندارد، اصلاً این آقایان چه کسانی بودند؟ بعضی از افراد واسطه قرار گرفتند و این گزارش را ذکر کردند اصلاً برای ما ناشناخته است، آیا آنها به این داستان چیزی اضافه کردند یا نکردند؟ یک سند دارد گزارش واحد و سند واحدی است و هیچ دلیلی بر تثبیتش هم برای ما وجود ندارد.
مجری:
و این گزارش هم مستند به روایت و حدیث اهلبیت اصلا هم نیست.
استاد شهبازیان:
یک آقای میگوید ما رفتیم و همچنین اتفاقی افتاد، بعضی از محققان «ان قلت» کردند میگویند این افراد رفتهاند و در منطقهی از مناطق «فاطمیون مصر» وارد شدند، کسانی که «عبیدالله المهدی» را به عنوان مهدی و امام میشناختند و بعد تابعان او بودند، بچههایشان در آن منطقه زندگی میکردند اینها فکر کردند همان است.
پس ببینید این گزارش از نظر سندی و کتاب شناسی برای ما اعتباری ندارد و دلیل قطعی بر تثبیتش نداریم، و جای هم از عقاید ما را نه پر میکند و نه خلائی در آن ایجاد میکند که بخواهیم به صورت قطعی و صد در صد در موردش گفتگو کنیم.
حتی مرحوم «علامه مجسلی رحمة الله علیه» و دیگران هم که ذکر میکنند به عنوان یک گزارش قطعی از آن نام نمیبرند، میگویند یک گزارشی گفته شده و یک چنین سخنی مطرح شده اما تثبیتی برای این گزارش ندارند.
مجری:
خیلی متشکر سوال بعدی در مورد همین موضوع در آن جزیره خانواده امام زمان بودند، سوال این است که اساساً آیا امام زمان تشکیل خانواده دادند یا خیر؟
استاد شهبازیان:
ببینید طبق آیه شریفه میگوید:
«لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ»
از چيزهايي نپرسيد که اگر براي شما آشکار گردد، شما را ناراحت ميکند!
سوره مائده (5): آیه 101
بعضی وقتها حواسمان باشد سوال همیشه خوب نیست و همیشه هم درست نیست، باید یک هدف و برنامه مشخصی را برای ما ایجاد بکند، من بگویم از این سوال جهلی که دارم این جهل تبدیل به علم بشود با این علمم بتوانم یک معرفتی را حاصل بکنم. نسبت به فرزند داشتن یا نداشتن و همسر داشتن یا نداشتن حضرت مهدی (علیه السلام) واقعاً جزء مسائل اساسی و اصلی مباحث مهدویت ما نیست.
یک خاطرهی را از حاج آقای «قرائتی» خدمتتان عرض بکنم حاج آقا «قرائتی» میگفتند یک بنده خدای در حرم حضرت رضا (علیه السلام) من را دید از من پرسید حاج آقا یک سوالی دارم گفتم بفرمایید، گفت امام زمان زن و فرزند دارد یا ندارد؟ حاج آقای «قرائتی» با همان زبان شیوا و شیرینشان به او گفت اول من دو تا سوال از تو میپرسم اگر جواب دادی بعد من هم سوال تو را جواب میدهم گفت حاج آقا باشد بفرمایید
گفتم معذرت میخواهم این سوال، سوالی است که اگر امروز یا امشب مردی نکیر و منکر بالای سرت میآیند و به تو میگویند تعداد زنها و فرزندان امام زمان چقدر است؟ گفت نه، گفتم پس سوال اساسی و مرتبط با عقاید و دینت نیست. دوم به او گفتم معذرت میخواهم شما با همسر و فرزند امام زمان مشکل حقوقی داری، از او چک گرفتی پولی از تو قرض کرده؟ گفت نه، گفتم معذرت میخواهم تو چه کار داری امام زمان زن و بچه دارد یا ندارد؟
مجری:
در واقع سوال یا باید نیاز فرد را بر طرف کند یا نیاز جامعه و یا مشکلی را حل بکند!
استاد شهبازیان:
بعضی وقتها یک جای مثل دبیرستان میروی، بعد افراد در تخیل و توهم میروند به آنها میگویی بعضیها گفتند امام زمان همسر دارد، میپرسند حاج آقا زن دارد فرزند هم دارد؟ طبیعتاً وقتی امام زمان همسر داشته باشد باید فرزندی هم داشته باشد بعد میگویند پسر و دختر هستند؟ خانمها میگویند اگر پسر داشته باشد امکان دارد به خواستگاری ما هم بیاید؟ بحث به بیراهه میرود، جزء مباحث اساسی ما نیست.
مجری:
اگر اشکالی داشته باشد یک اشکالی به این پاسخ بکنم، اینکه بعضاً خودشان را جزء فرزندان امام زمان جا میزنند، به طور مثال گروه «احمد الحسن» میگویند ما جزء فرزندان امام زمان هستیم فکر میکنم این یک جایگاهی دارد.
استاد شهبازیان:
بله، این هم باز یک طرف دیگر دارد، در مورد جریان «احمد اسماعیل» یک وقتی گفتگو میکردیم میگفتیم بیایید بحث کنیم ببینیم امام زمان همسر دارد یا ندارد؟ گفتم بسم الله الرحمن الرحیم «سلمنا ولو فُرِض» فرض کنیم امام زمان زن دارد و بچه و فرزند هم دارد که چه؟ آیا من نسبت به فرزند او موظف هستم یا فعلاً به خود حضرت ولیعصر موظف هستم؟ این یک.
دو: اگر کسی آمد گفت من فرزند امام زمان هستم باش خداحافظ شما، من نسبت به پدرت وظیفه دارم، من موظف هستم نسبت به حضرت ولیعصر عقیدهام را تکمیل بکنم و یاریاش بکنم، اگر حضرت گفت این فرزندم، فرزند خوبی است باشد ما هم به تو توجه میکنیم. نکته دوم توجه بکنید اگر کسی آمد ادعا کرد من فرزند امام زمان هستم نیازی نیست ابتدا به ساکن با او بحث بکنید که امام زن همسر و فرزند دارد یا ندارد.
ما میگوییم فرض کن امام زمان همسر و فرزند هم دارد، چه کسی گفته است تو مصداق او هستی؟ باید دلیل بیاوری و ثابت بکنی که نَسَبَتْ به امام عصر(عج) میرسد پس از نظر فنی با جریانهای مدعی باید اینگونه برخورد کرد؛ اما یک جواب اجمالی هم بدهیم احترام به این پرسشگر عزیز و آن مسئلهی که وجود دارد.
آقای «محمدرضا فؤادیان» یک کتاب جدیدی در مورد «تحلیل مسئله ازدواج و فرزند داشتن حضرت مهدی علیه السلام» نوشته، دوستان میتوانند به این کتاب مراجعه بفرمایند و یک تفصیلی را ببینند. اجمالاً دو تا نگاه وجود دارد بعضی از آقایان علماء میفرمایند که امام زمان همسر و فرزندانی هم دارد؛ ولی بیش از این برایش مسئلهی نمیتراشند.
مثلاً بگویند چون فرزند دارد باید فرزندانش را بشناسی نه، فقط اصل این مسئله، بعضیها سوال میپرسند که آیا امام زمان فرزند دارد؟ میگوید بله فرزند دارد من نسبت به او موظف هستم؟ نه، او امام من است؟ خیر.
اما برخی از آقایان دیگر میگویند امام عصر (علیه السلام) فرزند و همسر ندارد، دلیل چه است؟ دلیلی گزارشی داریم امام رضا (علیه السلام) فرمود امام مهدی (علیه السلام) فرزند ندارد این یک روایت.
یک گزارش دیگر را از امام صادق (علیه السلام) در کتاب «الهدایة الکبریٰ» نقل میکنند بعداً اینها باید تحلیل سندی بشود، میخواهم بگویم آن طرف هم حرفهای است آنجا امام صادق (علیه السلام) میگوید «مفضل» خدا چند دسته را لعنت کند، یک دسته آنهای که میگویند مهدی مرده، یک دسته هم آنهای که برای مهدی در دوران غیبت فرزند میتراشند.
پس از آن طرف گزارش داریم که فرزند داشتن امام زمان را نفی کرده ممکن است بینندگان عزیز سوال بپرسند؛ پس چرا در «صلوات ضراب اصفهانی» صلوات بر مهدی و فرزندانش گفته؟ پس چرا در دعای «یونس ابن عبدالرحمان» سلام و خیرات بر مهدی و فرزندانش گفته؟ این مسئله، مسئله دعا است دعا، به تعبیر ما طلبهها در مقام إخبار نیست در مقام إنشاء است یعنی چه؟
یعنی اینکه یک آقای هنوز مجرد است فرزند ندارد شما در مسجد او را میبینی میگویی ان شاء الله خداوند تو و فرزندانت را جزء خوبان درگاهش قرار بدهد، این آقا هنوز مجرد است میگوید اشکال ندارد من دارم دعای خیر برای آینده او میکنم اینکه گفته است
«اللَّهُمَّ أَعْطِهِ فِي نَفْسِهِ وَ وُلْدِهِ وَ أَهْلِهِ وَ ذُرِّيَّتِه»
خدایا به مهدی و فرزندانش خیر بده
«اللهم صلی علی المهدی» و ذریه و نسب و ... اینجا مراد آن دعا است دعا، الزاماً این نیست که امروز هم حضرت فرزند دارد، این دعا میتواند برای آینده حضرت باشد؛ پس تلازمی بین این دعاها و وجود فعلی فرزندان برای حضرت نیست و ما میخواهیم بگوییم اصلاً این جزء مسائل اساسی ما محسوب نمیشود.
مجری:
خیلی ممنون و متشکر میخواستم در مورد نشانههای حتمی و غیر حتمی ظهور سوال بپرسم، ظاهرا وقت نمیشود، اگر ممکن است و خودتان مدیریت کردید بحث علائم و نشانههای حتمی و غیر حتمی را هم بفرمایید ضمن اینکه جمعبندی پایان برنامه هم است بفرمایید.
استاد شهبازیان:
این بحث میتواند ادامه داشته باشد و اساتید دیگر گفتگوهای بکنند، ما میخواستم بگوییم اگر کسی در فضای نشانههای ظهور سخن میخواست بگوید باید چند تا محور را رعایت بکند یک: اینکه کدام نگرش را باید قبول بکند به هر حال آنهای که میگویند اصلاً نشانه ظهور نداریم حرفی برای گفتن دارند. آقایانی که میخواهند بگویند ما نشانه ظهور داریم و بعدش تطبیق بیایند بدهند باید اول نظریات دیگران را در بحث علمی رد بکنند.
دومین نکته که باید به آن توجه بکنیم، ان شاء الله فواصل بحث بعدی اجمالش را میگویم ما در فضای نشانهای ظهور نیاز به یک بحث عالمانه داریم کتاب را بشناسیم؛ اعتبار سنجی کتاب بکنیم، ببینیم گزارشها و روایتهای که به ما رسیده اصلاً قابلیت پذیرش دارد یا ندارد؟ صرف یک گزارش که در مورد یک نشانهی آمده باشد نمیتواند برای ما عقیده سازی بکند.
نکته سوم که در ابتدای بحث تذکر دادیم نشانههای ظهور جزء آن مباحث اساسی مهدویت نیست، اگر کسی آمد منکر نشانههای ظهور شد مثلاً گفت تطبیق ندهید یا من به روایتهای «خراسانی» اعتقاد ندارم، روایتهای «خراسانی» را همان قصه «ابو مسلم خراسانی» میدانم این تنافی با اعتقاد به اصل مهدویت ندارد ممکن است فرد قائل به امام عصر باشد اما نشانهها را نپذیرد. و این دلیل بر این نیست که او شیعه و امامیه نیست یا تعجب بکنیم این چه فردی است نه.
نکته پایانی در مورد نشانهها فرمودید بله در گزارشهای اصحاب و بزرگان آمدند نشانهها را تقسیمبندی کردند گفتند نشانههای بعیده و نشانههای قریبه (دور، نزدیک) و نشانههای مختلف، تقسیمبندی مختلف میتوانیم انجام بدهیم.
بنا بر بعضی از گزارشها که اینطوری فرمودند به طور مثال:
«النِّدَاءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ السُّفْيَانِيُّ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ الْيَمَانِيُّ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ مِنَ الْمَحْتُوم وَ كَفٌّ يَطْلُعُ مِنَ السَّمَاءِ مِنَ الْمَحْتُوم»
الغيبة( للنعماني)؛ ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، محقق- مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق، النص، ص252، باب 14 ما جاء في العلامات التي تكون قبل قيام القائم (علیه السلام) و يدل على أن ظهوره يكون بعدها كما قالت الأئمة (علیهم السلام)، ح11
واژگان «محتوم» یک قسیم و قِسم ساز شده، میگویند پس ما یک نشانههای داریم که با واژگان «محتوم» و «حتمی» به کار رفته یک سری نشانهها داریم که با واژگان حتمی به کار نرفته از اینجا یک تقسیمبندی اتفاق افتاد که نشانههای حتمی و نشانههای غیر حتمی داریم.
نشانههای حتمی را در همان 5 موردی که عرض کردیم عموماً ذکر میکنند که البته در پرانتز خود این «ان قلت» دارد چرا 5 تا؟ در بعضی از گزارشها اشاره کردند
«اخْتِلَافُ بَنِي الْعَبَّاسِ مِنَ الْمَحْتُوم»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص310، حَدِيثُ الْفُقَهَاءِ وَ الْعُلَمَاء
پس 6 تا شد. فرموده:
«وَ كَفٌّ يَطْلُعُ مِنَ السَّمَاءِ مِنَ الْمَحْتُوم»
دستی در آسمان نشان داده میشود این هم 7 تا شد؛ پس آیا ما همین 5 را داریم؟ محل تأمل و بحث است. غیر از این 5 تا یا 7 تا بقیه، بقیه کدام هستند؟ «شعیب ابن صالح»، «خراسانی» بعضی از زلزلهها، بعضی از خرابیها، بعضی از سیلها اینها غیر حتمی میشوند.
در یک خط تمایز حتمی و غیر حتمی چه است؟ آقایان پذیرنده نشانههای ظهور تمایز را در این میدانند میگویند «حتمی» یعنی قطعاً این نشانه قبل از مهدی اتفاق خواهد افتاد.
«سفیانیی» میآید «یمانیی» میآید، اما «غیر حتمی» یعنی چه؟ یعنی ممکن است رخداد صورت نگیرد، «خراسانی» نیاید «شعیب ابن صالحی» به وجود نیاید و در آن پروسه ظهور اصلاً جایگاهی برای اینها وجود نداشته باشد.
مجری:
استاد خیلی کوتاه اگر میشود بفرمایید بحث «بداء» را مطرح کردید، در علامات «غیر حتمی» «بداء» صورت میگیرد اما در علامات «حتمی»، «بداء» صورت نمیگیرد سوال این است که آیا در جزئیات علامات «حتمی» هم «بداء» صورت نمیگیرد؟
استاد شهبازیان:
این فرمایش شما درست است و نکته تان دقیق است، ببینید ما یک روایت از حضرت جواد (علیه السلام) داریم، آنجا راوی از امام جواد میپرسد از نشانهها بحث میکند میگوید «سفیانی» میگوید «من المحتوم» میگوید امکان دارد در این «سفیانی»، «بداء» حاصل شود؟ حضرت میفرماید که بله، بعد میگوید امکان دارد در خود مهدی هم «بداء» حاصل بشود؟ حضرت میگوید خیر چون:
«إِنَّ الْقَائِمَ مِنَ الْمِيعَادِ وَ اللَّهُ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ»
...خدا در وعدهاش تخلف نمیکند
الغيبة( للنعماني)؛ ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، محقق- مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: نشر صدوق، النص، ص303، باب 18 ما جاء في ذكر السفياني و أن أمره من المحتوم و أنه قبل قيام القائم (علیهم السلام)، ح10
آقایان فرمودند که اولاً این یک روایت است، سندش هم ضعیف است نمیتواند در برابر حجم روایتهای «حتمی» قرار بگیرد، بعضیها اینطوری رد کردند گفتند یک تعارضی به وجود نمیآید.
برخی مثل «علامه مجلسی» و بعضی از علمای دیگر بین این دو روایت جمع کردند جمعشان چه بود؟ این نکتهی که حضرتعالی فرمودید گفتند این «بداء» در اصل نشانه نیست، در کیفیتهایش است در اصل «سفیانی» نیست در ویژگیهایش است یعنی چه؟
به ما در روایتی گفته «سفیانی» ماه رجب میآید، نه ممکن است ماه شعبان بشود گفتند «سفیانی» بین 7 تا 15 ماه حکومت میکند ممکن است 2 ماه، 6 ماه و یا 1 سال بشود پس این در ویژگیها به بعضی از خصوصیات است.
مجری:
خیلی ممنون و متشکر به این شیوائی بیان فرمودید و زیبا و دستهبندی شده برای ما و تمام بینندگان مطرح کردید، همچنین از شما بینندگان عزیز تشکر میکنیم که تا پایان برنامه مهدیار بیننده بودید، هفته بعد اگر قسمت باشد در خدمت شما خواهیم بود، روزهای پایانی ماه شعبان است برای ورود به ماه رمضان خودمان را آماده کنیم ما را از دعای خیرتان فراموش نکنید ان شاء الله دعا کنیم:
يَا مُقِيلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِي عَثْرَتِي يَا مُجِيبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِي يَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِي وَ ارْحَمْنِي وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَيِّئَاتِي، اللَّهُم عَجِّلْ لِوَلِيِّكَ الْفَرَج
خدا نگهدار یا علی مدد.
«والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته»