حبل المتین آیت الله حسینی قزوینی
قسمت شصت و هشتم برنامه حبل المتین با کارشناسی آیت الله سیدمحمد حسینی قزوینی
26/02/1400
موضوع: ضرورت امامت در اسلام، و حکم انکار آن از منظر شیعه و اهل سنت!
برنامه حبل المتین
فهرست مطالب این سخنرانی:
آیا از منظر علمای اهل سنت، امامت از اصول دین است!؟
چرا در قرآن کریم نیامده که امامت از اصول دین است؟!
خواندن این کتاب برای طلاب علوم دینی، ضروری است!
نظر شما درباره این استدلال کارشناس شبکه وهابی چیست!؟
حکم انکار امامت و ولایت از منظر معصومین (علیهم السلام) و علمای شیعه
تماس بینندگان برنامه
پاسخی اجمالی بر اشکالات اهل سنت در استدلال شیعه بر آیه تطهیر
مجری:
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین إنه خیر ناصر و معین الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب و الأئمة المعصومین (علیهم السلام)
سلام عرض میکنیم خدمت شما بینندگان و همراهان گرامی «شبکه جهانی حضرت ولی عصر». ان شاءالله که حال دلتان خوب باشد و زندگی بر وفق مرادتان باشد.
امیدواریم نگاه ویژه و رئوفانه و کریمانه خاندان آل الله مخصوصاً امام عصر بر زندگیتان حاکم باشد و در مشکلات و سختیها همیشه آرامش داشته باشیم و اعتمادمان به خدا و اهلبیت پابرجا باشد.
سلام ویژه خدمت عزیزانی که تکرار برنامه را میبینند و کسانی که روی اعتقادات خودشان تعصب و غیرت دارند و برای آرمانها و اعتقادات خودشان اهمیت قائل میشوند.
برنامه «حبل المتین» برای شما تدارک دیده شده و سعی ما بر این است که با ناگفتههایی از تاریخ آشنا شویم؛ چیزهایی که کمتر شنیده میشود و کمتر خطبا در منابر بیان میکنند.
بحث بحثی تخصصی است، اما در زندگی ما کاملاً کاربرد دارد و میتوانیم از بیاناتی که حضرت استاد آیت الله حسینی قزوینی میفرمایند استفاده کنیم. حاج آقا سلام علیکم، وقتتان بخیر؛
آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ وقت حضرتعالی هم بخیر. ما هم خدمت مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم، کسی که؛
«وَ بِیمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَی وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء»
زاد المعاد- مفتاح الجنان، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: اعلمی، علاءالدین، ص 423، باب دعاء العدیلة الکبیر
سلام خالصانه خود را تقدیم میکنیم. همچنین خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی که در هرکجای این کره خاکی ما را مهمان کانون گرم و باصفای خانواده خودشان قرار دادند، سلامی گرم تقدیم میکنیم و آرزوی موفقیت و عزت دنیا و آخرت برای همه عزیزان از خداوند عالم تقاضا میکنیم.
ما طبق برنامه همیشگی خودمان برای اینکه خودمان، شبکه، بینندگان عزیز و دست اندرکاران را بیمه حضرت صدیقه طاهره کرده باشیم و قلب نازنین حضرت ولی عصر را از خودمان راضی کنیم، یادی از حضرت فاطمه زهرا میکنیم. رسول گرامی اسلام فرمود:
«فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی»
فاطمه پاره وجود من است.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1361، ح 3510
حضرت زهرای مرضیه، اولین شهیده راه ولایت و امامت بود و با تمام توان خودشان از ولایت دفاع کردند.
شرمندهام ز شوهر مظلوم خود علی
دست شکسته حامی مولا نمیشود
بر روی قبر من بنویسید دوستان
سیلی زدن، مودت زهرا نمیشود
خداوند عالم در برابر تمام زحماتی که رسول گرامی اسلام در طول بیست و سه سال کشیدند و مشقتها و رنجهای فراوانی تحمل کردند، تنها یک خواسته از ملت داشت و فرمود:
(قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی)
بگو من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوست داشتن نزدیکانم.
سوره شوری (42): آیه 23
بر روی قبر من بنویسید دوستان
سیلی زدن مودت زهرا نمیشود
بر بام خانهام بنویسید رهبری
مثل امام فاطمه تنها نمیشود
جز طفل من که یاری علی گشت پشت در
شش ماههای فدایی بابا نمیشود
صلی الله علیک یا مولاتی یا فاطمة الزهراء أغیثینی
مجری:
یا فاطمة الزهراء أغیثینی. ان شاءالله که به مدد حضرت فاطمه زهرا همگی ما عاقبت بخیر شویم و به شفاعت حضرت فاطمه زهرا ما همگی وارد بهشت شویم.
حاج آقا در جلسات گذشته بحث ما بحث ولایت و امامت بود، علی الخصوص در جلسه گذشته مفصلاً در این خصوص که امامت و خلافت از نظر اهل سنت با عنوان "اصلی از اصول دین" و "رکنی از ارکان دین" شمرده شده است، مطالبی مطرح فرمودید.
حضرتعالی از قول علمای اهل سنت از کتابهای مختلف و قرنهای مختلف بیان فرمودید که اگر کسی امامت و خلافت را انکار کند کافر است. علمای اهل سنت حکم به کفر او دادند و بلا استثناء گفتند که این شخص کافر است.
بعد از آن بحث تکفیر پیش آمد و ما گفتیم که اگر بخواهیم بحث تکفیر را ریشه یابی کنیم، میبینیم که ابتدا شما تکفیر کردید و خود را قطب و مرکز اسلام قلمداد کردید و هرکسی که شما را قبول نداشته باشد کافر شمردید.
در ادامه بحث شیعیان و علمای شیعه هم مطرح شد و حضرتعالی فرمودید از نظر علمای شیعه امامت اصلی از اصول مذهب است، نه اصلی از اصول دین.
حال حضرتعالی خلاصهای از مباحث جلسه گذشته با بیان خودتان بفرمایید تا بنده سؤال را مطرح کنم.
آیا از منظر علمای اهل سنت، امامت از اصول دین است!؟
آیت الله حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی
ما در جلسه گذشته در رابطه با اهمیت امامت و ولایت اشاره کردیم و گفتیم رسول گرامی اسلام میفرماید:
«من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 96، ح 16922
این روایت در کتاب «صحیح مسلم» جلد 6 صفحه 22 حدیث 6587 هم نقل شده است. همچنین بزرگان شیعه هم این روایت را مفصل آوردهاند. «شیخ مفید» نسبت به این روایت ادعای تواتر دارد.
از طرف دیگر ما میبینیم علما و فقهای بزرگ اهل سنت نظیر آقایان «بیضاوی» و «علامه سبکی» در خصوص امامت و خلافت در کتب خود مطلبی بیان کردهاند.
آقای «قرطبی» متوفای 671 هجری که یکی از استوانههای علمی و تفسیری اهل سنت هست و آقای «هیثمی» متوفای 807 هجری و «ابن عبدالبر» متوفای 463 هجری، امامت را اصلی از اصول دین شمردهاند.
از میان علمای معاصر، آقای «شنقیطی» که یکی از استوانههای علمی وهابیت است یا آقای «نویری» متوفای 733 هجری همگی بر این عقیده هستند که امامت از اصول و ارکان دین است.
بازهم از میان فقهای متأخرین اهل سنت افرادی نظیر «ابن نجیم حنفی مصری»، «سبکی شافعی»، «سیواسی حنفی»، «طحطاوی» و «ابن عابدین» همگی اعلام کردند که هرکسی خلافت یا امامت ابوبکر و عمر را انکار کند مستلزم کفر است.
چرا در قرآن کریم نیامده که امامت از اصول دین است؟!
مجری:
استاد در اینجا سؤالی مطرح میشود. چرا در قرآن کریم نیامده که امامت از اصول دین هست؟!
آیت الله حسینی قزوینی:
آقایان به ما ایراد میکنند و می گویند شما که امامت را از اصول دین می دانید، چرا امامت در قرآن کریم نیامده است؟!
بنده عرض کردم که اولاً شما یک آیه به ما نشان بدهید که ثابت کند اصول دین در قرآن آمده است یا آیهای نشان بدهید که ثابت کند واجب است خداوند اصول دین را در قرآن کریم بیان کند.
همچنین حدیثی نشان بدهید که پیغمبر اکرم فرموده باشند تمامی اصول دین در قرآن کریم وارد شده است. اصول دین و فروع دین بعدها توسط بزرگان و علمای دین آمده مطرح شئه و مسائل تفکیک شده است.
ما آیهای از قرآن کریم در این خصوص پیدا نکردیم. اگر آقایان آیهای پیدا کردند که فرموده بود اصول دین حتماً باید در قرآن کریم باشد و هرکسی آن را انکار کند کافر و مشرک و واجب القتل است، به ما هم نشان بدهند.
سؤال مهمتری که ما از آقایان پرسیدیم این بود که وقتی امامت را اصلی از اصول دین و رکنی از ارکان دین میدانید، چرا نبی گرامی اسلام به این رکن عمل نکردند و کسی را برای خلافت انتخاب نکردند؟!
این در حالی است که شما معتقدید پیغمبر اکرم برای احدی نصی ندارد و آن را به مردم واگذار کرد.
مردم هم برحسب سلیقه عمل میکنند. شخصی دلش میخواهد و امامت را انتخاب میکند. شخص دیگری هم امامت را انتخاب نمیکند. یک نفر آن را شورایی میکند و شخص دیگر با زور و غلبه میآید.
قضیه نحوه انتخاب امام و خلیفه معرکه آراست. اگر ما بخواهیم به این قضیه ورود پیدا کنیم، حداقل ده الی دوازده جلسه باید این قضیه را مطرح کنیم و به اقوال بزرگان بپردازیم.
خواندن این کتاب برای طلاب علوم دینی، ضروری است!
«قاضی عبدالجبار معتزلی» اولین شخصی است که بعد از استادش «ابو علی جبایی» این بحث را مفصل مطرح کرده است.
«قاضی عبدالجبار معتزلی» متوفای 415 هجری است و معاصر «شیخ مفید» و «سید مرتضی» بود. در مقابل، «سید مرتضی» هم حرفهای ایشان را در کتاب «الشافی فی الإمامة» زیر سؤال برده است.
بنده معتقدم برای هر طلبه و فاضل شیعه، خواندن کتاب «الشافی فی الامامة» یا «تلخیص الشافی فی الامامة» اثر «شیخ طوسی» متوفای 460 هجری، ضروری است.
به عقیده بنده طلاب باید این کتاب را نه یک بار بلکه سی یا چهل بار بخوانند و اگر استادی پیدا کنند، اصلاً این کتاب را درس بگیرند.
بنده بارها گفتهام که اگر تدوین متون دروس الهیات حوزوی دست من بود، کتاب «تلخیص الشافی فی الامامة» را کتاب درسی حوزه علمیه قرار میدادم و نمره کمتر از 18 را هم مردود اعلام میکردم. این کتاب تا این اندازه حاوی مطالب مهم است.
در حال حاضر در لب تاب بنده نزدیک به دویست هزار جلد کتاب است، به طوری که در عرض یک ثانیه یا دو ثانیه میگردد و فوراً به ما جواب میدهد که این روایت در کجا آمده است.
خداوند عالم حافظه و استعداد فوق العاده ای به «سید مرتضی» (رضوان الله تعالی علیه) داده بود.
همچنین استاد بزرگوارشان «شیخ مفید» الحق و الانصاف هم از نظر نبوغ فکری و هم تسلط به منابع و انتخاب مطالب در جای مناسب، استعداد عجیبی داشتند. انسان واقعاً احساس میکند حافظه ایشان کرامت و معجزهای بیش نیست.
ایشان تمام حرفهای «عبدالجبار معتزلی» را نقد کرده است. بعد از «قاضی عبدالجبار معتزلی» هم علمایی نظیر «تفتازانی»، «عضدالدین أیجی»، «سید جرجانی»، «قوشجی» و «فخر رازی» آمده است.
این افراد مخصوصاً «فخر رازی» شدیداً از دست «سید مرتضی» عصبانی هست، به طوری که مشخص است از حرفهای ایشان آتش گرفته و خود را به در و دیوار می زند و به زمین و آسمان میکوبد تا حرفهای «سید مرتضی» را رد یا توجیه کند.
«فخر رازی» یک سری حرفهایی می زند که واقعاً انسان نمیداند به این حرفها بخندد یا گریه کند. او وقتی به آیه شریفه:
(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکم)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و صاحبان امر را.
سوره نساء (4): آیه 59
میرسد، بحثها را میآورد مبنی بر اینکه شیعه چنین گفته و ما چنین می گوییم. ایشان در ادامه مینویسد: آیه دلالت میکند که (أُولِی الْأَمْرِ) یعنی خلیفه و امام باید معصوم باشد. ما ناگزیریم از دلالت و ظهور آیه دست برداریم، زیرا خلفا معصوم نبودند!!
ببینید چقدر این حرف مسخره است!! انسان واقعاً نمیداند با این نظر چکار کند. حال اگر یک شترچران بیابان که از فرهنگ اسلامی بویی نبرده است چنین حرفی بزند، انسان اهمیت زیادی به او نمیدهد.
در مقابل، بنده در میان علمای اهل سنت کمتر کسی دیدم که همانند «فخر رازی» انسانی عالم و مسلط به مصادر و منابع باشد. ایشان واقعاً در بحث علمی همانند یک غواص ماهر غواصی میکند، اما چنین حرفهایی هم مطرح میکند.
ایشان در ابتدای کتاب «تفسیر» خود در خصوص اینکه آیا ما باید بسم الله الرحمن الرحیم را به جهر بخواهیم یا به اخفات بخوانیم، مینویسد: عقیده علی بن أبی طالب این بود که باید به جهر خوانده شود. ایشان در ادامه مینویسد:
«ومن اقتدی فی دینه بعلی بن أبی طالب فقد اهتدی»
هرکسی در دینش به علی بن أبی طالب اقتدا کند، قطعاً هدایت یافته است.
التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، اسم المؤلف: فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1421 هـ - 2000 م، الطبعة: الأولی، ج 1، ص 168، باب الحجة الحادیة عشرة
ایشان در ابتدای تفسیر خود این مطلب را آورده است. حال میخواهیم ببینیم آیا در مابقی تفاسیر یا کتب کلامی خودشان هم واقعاً به این گفتار خود ملتزم بوده است یا خیر.
حال بعضی از بزرگان و اساتید ما در فلسفه و عرفان معتقدند که «فخر رازی» شیعه بود و تقیه میکرد. البته بنده یک در هزار هم احتمال نمیدهم که ایشان در حال تقیه باشد. تقیه حد و حدودی دارد.
اگر کسی آیه غار را در کتاب «تفسیر فخر رازی» بخواند، میبیند نه قبل از او و نه بعد از او کسی تا این اندازه استدلال به افضلیت و خلافت ابوبکر از آیه غار نکرده است. البته ما تمامی مطالب او را نقد کردیم.
«شیخ مفید» هم حرفهای او را نقد میکند و میفرماید که چرا در آیه غار عبارت (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلَیه) آمده است و «فانزل الله سکینته علیهما» نیامده است؟!
نظر شما درباره این استدلال کارشناس شبکه وهابی چیست!؟
یکی از کارشناسان شبکه وهابی مثالی میزد و میگفت: این لیوان پر از آب است و دیگر نیازی به آب ندارد. پیغمبر اکرم سکینه داشتند و نیازی به سکینه نداشتند. لیوان پر از آب است.
این شخص یا اصلاً سواد ندارد یا اینکه قرآن نخوانده است. خداوند متعال در سوره مبارکه توبه آیه 26 و سوره فتح آیه 26 میفرماید:
(أَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِین)
خداوند" سکینه" خود را بر رسولش و بر مؤمنان نازل کرد.
سوره توبه (9): آیه 26
و:
(فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِین)
و (در مقابل) خداوند آرامش و سکینه را بر رسول خود و مؤمنان نازل فرمود.
سوره فتح (48): آیه 26
آیا در آیه شریفه (فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِین) به این معناست که ایمان و سکینه پیغمبر اکرم بعد از گذشت چند سال از هجرت ضعیف شده است؟!
جالب اینجاست که این آیه هم در سوره مبارکه توبه آمده است. اگر ایشان پانزده آیه قبل را ملاحظه میکرد، میدید (أَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِین) آمده است.
انسان در هر عصر افرادی را میبیند که این چنین تعصب دارند. بنده خیلی بعید می دانم این آقایان به معانی قرآن کریم توجه نداشته باشند.
این افراد چیزی از اعتقادات در ذهنشان درست کردهاند و مردم را اغراء به جهل میکنند. آنها یک آیه را میگیرند و آیه دیگر را رها میکنند. همانطور که قرآن کریم میفرماید:
(أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکتابِ وَ تَکفُرُونَ بِبَعْض)
آیا به بعضی از دستورات کتاب آسمانی ایمان میآورید و به بعضی کافر میشوید؟!
سوره بقره (2): آیه 85
بنده واقعاً معطل ماندهام که اسم این افراد را چه بگذارم. این آیات و روایات سلسله وار میروند تا به عصر نبوت و حدیث قرطاس و حدیث حوض برسد.
زمانی که صحبت از حدیث حوض به میان میآید، ته حوض میروند و دیگر نمیتوانند بیرون بیایند. آنها همچنین وقتی صحبت از حدیث قرطاس میشود خود را به زمین و زمان میزنند تا این حدیث را توجیه کنند، اما نمیتوانند.
وقتی صحبت از حدیث «خلفائی اثناعشر» به میان میآید خود را به در و دیوار میزنند تا این حدیث را توجیه کنند، اما در نهایت اقرار میکنند که ما نمیفهمیم پیغمبر اکرم چه مطلبی فرموده است!!
اینها یکی دو مورد نیست. بنده نه تنها به عنوان شیعه بلکه به عنوان فردی که فکر آزاد دارد این مطالب را بیان میکنم.
قسم به ولای امیرالمؤمنین و قسم به رسالت رسول گرامی اسلام و قسم به حقانیت نبی مکرم اسلام، قضیه امیرالمؤمنین به قدری روشن و واضح است که اگر به اندازه سر سوزن پرده تعصب را از جلوی چشمانمان کنار بزنیم همه چیز روشن خواهد شد.
بنده بارها گفتهام که ما تنها یک بار به دنیا آمدهایم. چنین نیست که یک بار به این دنیا آمده باشیم تا تجربه کنیم و درس بگیریم، سپس در مرتبه دوم این مسائل را به حساب بگذاریم.
زمانی که ملک الموت میآید، حقایق روشن میشود و چشممان به جمال امیرالمؤمنین می افتد میفهمیم در اشتباه بودهایم. شاعر میگوید:
«یا حَارِ هَمْدَانَ مَنْ یمُتْ یرَنِی
ای حار همدان هرکسی قبل از اینکه از دنیا برود مرا میبیند.
مِنْ مُؤْمِنٍ أَوْ مُنَافِقٍ قبلاً»
خواه مؤمن باشد یا منافق باشد.
الأمالی، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ص 627، ح 1291
در اینجا نزد امیرالمؤمنین یا سربلند و خوشحال و خندان میشویم یا سرافکنده و شرمنده و خجالت زده میشویم.
اگر حقایق به کسی نرسیده باشد بحث جدایی دارد، اما اگر حقایق به کسی رسیده است و با این وجود حقیقت را انکار میکند مشخص است که فردای قیامت هیچ عذری ندارد.
علمای اهل سنت می گویند که هرکسی منکر امامت و خلافت ابوبکر و عمر بن خطاب باشد کافر است. همچنین می گویند که هرکسی معتقد نباشد که خلفا امام هدایت هستند کافر است. به عنوان مثال «ذهبی» میگوید:
« من قال: ان أبا بکر وعمر لیسا بإمامی هدی، یقتل»
هرکسی معتقد نباشد ابوبکر و عمر امام هدایت هستند، باید کشته شود.
تذكرة الحفاظ؛ المؤلف: شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي (المتوفى: 748هـ)، الناشر: دار الكتب العلمية بيروت-لبنان، الطبعة: الأولى، 1419هـ- 1998م، ج 2، ص 202
شما این روایات را از کجا درآوردید؟! اگر شیعه چنین مطلبی بیان کند، صد دلیل برای گفتن دارد. شما از کجا این روایت را استخراج کردید؟!
البته بنده از علمای اهل سنت معاصر اعم از علمای الأزهر و علمای داخل عربستان سعودی تشکر میکنم. بنده بسیار زیاد با این افراد بحث داشتم.
یکی از کسانی که با ایشان بحث داشتم «شیخ عاتق» یکی از علمای طراز اول مکه است به طوری که نقل شده بود «ملک فهد» به دیدار او میرفت.
همچنین ما چندین جلسه خدمت «دکتر دعیش» بودیم و به منزلشان رفتیم یا «دکتر ابوطالب» که عضو هیئت کبار علماء است. ما کاری به الأزهر و سوریه و بعضی از علمای بزرگ بغداد نداریم، اما این افراد واقعاً خیلی روشن هستند.
بنده در مکه با تعدادی از علمای بزرگ اهل سنت که وابسته به دولت سعودی هستند، بحث و گفتگو داشتم. بینندگان عزیز خدا را شاهد میگیرم که این علما به قدری روشن هستند که اصلاً با واژه کفر آشنایی ندارند. ما از این جهت بسیار خوشحال هستیم.
ما در ایران هم علمای بزرگی داریم که با مسائل تکفیر که در گذشته مطرح بوده مخالف هستند و آن را زیر سؤال میبرند.
این افراد واقعاً چنین عقیدهای ندارند، زیرا اگر عقیده داشته باشند که هرکسی منکر خلافت ابوبکر و عمر بن خطاب است کافر است بسیاری از مسائل زیر سؤال میرود.
ما در ایران موارد فراوانی داریم که در خانواده یک طرف شیعه و طرف دیگر اهل سنت است و الحمدلله رب العالمین این قضایا مایه خوشحالی ماست.
امیدواریم که ان شاءالله علمای بزرگ اهل سنت در رسانهها حضور پیدا کنند و با نوشتن کتاب و مقاله بحث تکفیر را جمع کنند. همانطور که بزرگان و مراجع عظام تقلید شیعه اعم از مقام معظم رهبری چنین کاری کردهاند.
به عنوان مثال آیت الله العظمی وحید خراسانی میفرماید که اگر اهل سنت شما را تکفیر کردند و واجب القتل دانستند، شما حق ندارید اهل سنت را تکفیر کنید.
نظر مراجع عصر حاضر این چنین است. حال میبینیم بعضی از سلفیها در فضای مجازی یا رسانههای وهابی یک سری حرفهایی از قرن سوم و چهارم یا قرنهای یازدهم و دوازدهم میآورند و با این کار شیعه و سنی را علیه همدیگر تحریک میکنند.
نبش قبر کردن دور از وجدان و انصاف است. امروز دشمنان ما کاری به شیعه و سنی ندارند، بلکه میخواهند اسلام نباشد.
اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی میگفت: ما از این میترسیم که در عصر حاضر یک محمد جدید به وجود بیاید. همچنین نخست وزیر انگلیس میگوید: مادامی که قرآن دست مسلمانان هست، ما نمیتوانیم بر خاورمیانه و کشورهای اسلامی مسلط شویم.
«نتانیاهو» در ماه رمضان پنج سال قبل میگفت: در سوریه چه شیعه کشته شود و چه سنی کشته شود، همه به نفع ماست.
آنها علناً می گویند که از هر طرف کشته شود، یک مسلمان و یک گوینده «محمد رسول الله» کم میشود. در مقابل یک سری انسانهای نادان و بی خرد و بی سواد و اجیر بیگانه شروع به گفتن حرفهایی میکنند که انسان واقعاً نمیداند با آنها چکار کند. من در خدمت شما هستم.
مجری:
مدافع بزرگترین کشور اهل سنت مظلوم که فلسطین باشد، کشور ایران و شیعیان است. ایران از فلسطین دفاع میکند و از این بابت هزینههای زیادی هم میپردازد.
آیت الله حسینی قزوینی:
بنده همین امروز که فرمایشات مقام معظم رهبری را در سایتشان میخواندم، میفرمودند: بعضی از منبریهای ما بالای منابر یا نزد بعضی از مراجع اعتراض میکنند که شما چرا از فلسطین دفاع میکنید، در حالی که همگی ناصبی هستند!!
مقام معظم رهبری در جواب میفرمودند: مسجد امیرالمؤمنین و مسجد امام حسین در فلسطین است. چرا ما تا به حال خبر پیدا نکردیم که فلسطینیان نسبت به امیرالمؤمنین نستجیر بالله جسارت کنند یا اهانتی کرده باشند.
یک سری افراد در گوشه و کنار اجیر هستند و بعضی افراد هم از این بابت مزد میگیرند. همچنین تعدادی افراد هم هستند بدون آنکه مزدی بگیرند، اجیر بی مزد هستند و یک سری حرفهایی میزنند.
الحمدلله رب العالمین امیدواریم انتفاضهای که در فلسطین اشغالی شروع شده به نتیجه خوبی برسد. بنده دیدم یکی از سیاستمداران بزرگ آمریکا پیش بینی کرده بود و میگفت: سال 2022 دیگر آثاری از صهیونیست و اسرائیل در خاورمیانه نخواهد بود.
امیدواریم انتفاضهای که شروع شده است مخصوصاً در داخل فلسطین اشغالی به نتیجه برسد. جوانان فلسطینی به میدان آمدهاند، در حالی که تا به حال چنین نبود که در داخل فلسطین اشغالی جوانان جرئت کنند به میدان بیایند و اینطور مبارزه کنند.
الحمدلله رب العالمین میبینیم سنگهایی که دست فلسطینیها بود، به موشک و پهباد تبدیل شده است. ان شاءالله روزی برسد که همه فلسطینیها مسلح شوند و ریشه صهیونیست را از کره زمین بکنند.
این صهیونیست ها هرکجا بروند و در هرکجا باشند مایه فساد هستند. این افراد در خاورمیانه باشند، اروپا باشند، آمریکا باشند یا آفریقا باشند مایه فساد هستند.
مجری:
خیلی ممنون و متشکریم. زمانی که در فضای مجازی بودیم، نگاه میکردیم بعضی از فلسطینیها توئیت زده بودند و از امام عصر استعانت جسته بودند و میگفتند: "کمکی کن به ما یابن فاطمه!"
حقیقتاً این کلام آنها با معنای ناصبی جور درنمی آید. ان شاءالله که عاقبت ما ختم بخیر باشد و ان شاءالله روزی برسد که قدس شریف آزاد شود و تمام مسلمانان در آنجا بنشینند و نماز بخوانند. فاصله کوتاه بگیریم، برمی گردیم و سؤالی از استاد میپرسیم.
ای که گفتی فمن یمت یرنی
جان فدای کلام دلجویت
کاش روزی هزار مرتبه من
مُردمی تا بدیدمی رویت
ان شاءالله شب اول قبر، امیرالمؤمنین به فریاد دل همه شیعیان و همه محبان آل الله برسند.
قبل از اینکه سؤالی از خدمت حضرت استاد مطرح کنم، بگویم که راههای ارتباطی برقرار است. شما بینندگان عزیز میتوانید از طریق تماس تلفنی هر سؤالی از استاد دارید بپرسید. همچنین اگر سؤالی دارید میتوانید از طریق فضای مجازی پیامک کنید.
قسمتهای مهم برنامه در شبکه و در اینستاگرام پخش میشود. پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید و در آنجا حتماً قسمتهای مهم برنامه را ببینید.
حضرت استاد! حضرتعالی انکار امامت و انکار خلافت را از نظر علمای اهل سنت از قرون اول تا قرون معاصر مطرح فرمودید و بیان کردید که علمای اهل سنت معتقدند هرکسی امامت و خلافت را انکار کند کافر است.
حال سؤالی که در اینجا مطرح میشود، این است که از منظر اهلبیت و فقها و بزرگان شیعه، انکار ولایت و انکار امامت چه حکمی دارد؟!
حکم انکار امامت و ولایت از منظر معصومین (علیهم السلام) و علمای شیعه
آیت الله حسینی قزوینی:
سؤال بسیار زیبایی است. در حال حاضر میبینیم شبکههای وهابی و فضای مجازی روایتی را از کتاب «کافی» یا «بحارالانوار» نقل میکنند یا عبارتی از قول «شیخ مفید» و «شیخ صدوق» میآورند مبنی بر اینکه هرکسی منکر امامت باشد کافر است.
بنده در اینجا به همه بینندگان عزیز توصیه میکنم به واژههایی که در روایات و کلمات علما آمده است خوب دقت کنند. این واژهها هرکدام پیام دارد، همانطور که در آیات قرآن کریم هر کلمهای حاوی پیام است.
ما نمیتوانیم صدر یک آیه را بگیریم و به ذیل آن استناد کنیم یا برعکس. به عنوان مثال در آیه شریفه:
(لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ)
به نماز نزدیک نشوید.
قرآن کریم فرموده است نماز نخوانید و اصلاً نزدیک نماز نشوید، اما باید به ادامه آیه هم توجه کنیم که میفرماید:
(وَ أَنْتُمْ سُکاری)
در حالی که مست هستید.
سوره نساء (4): آیه 43
همچنین در آیه شریفه:
(فَوَیلٌ لِلْمُصَلِّین)
پس وای بر نمازگزارانی که ...
شما مشغول نماز خواندن هستید، در حالی که قرآن کریم عبارت (فَوَیلٌ) را نسبت به شما به کار میبرد که نام چاهی در جهنم است. ولی در ادامه دارد که:
(الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُون)
نماز خود را به دست فراموشی میسپارند.
سوره ماعون (107): آیات 4 و 5
بنابراین وقتی یک قسمت را میگیرند و قسمت دیگر را رها میکنند چنین میشود. هرکدام از کلمات آیات الهی پیامی دارد. روایات هم همینطور است. ما باید به واژهها خوب دقت کنیم.
بنده چند روایت نقل میکنم و تقاضا دارم دوستان دقت کنند. در کتاب «کمال الدین» اثر «شیخ صدوق» که یکی از مهمترین کتابهای امامت و ولایت هست، روایتی آمده است. در اینجا روایتی از امام حسن عسکری نقل شده که رسول گرامی اسلام فرمودند:
«یا عَلِی لَا یحِبُّک إِلَّا مَنْ طَابَتْ وِلَادَتُهُ وَ لَا یبْغِضُک إِلَّا مَنْ خَبُثَتْ وِلَادَتُه»
یا علی! تو را دوست نمیدارد مگر کسی که ولادتش طیب و طاهر باشد و تو را دشمن نمیدارد مگر کسی که خبیث الولادة باشد.
حضرت در ادامه فرمودند:
«یا ابْنَ مَسْعُودٍ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ إِمَامُکمْ بَعْدِی وَ خَلِیفَتِی عَلَیکمْ فَإِذَا مَضَی فَابْنِی الْحَسَنُ إِمَامُکمْ بَعْدَهُ وَ خَلِیفَتِی عَلَیکمْ فَإِذَا مَضَی فَابْنِی الْحُسَینُ إِمَامُکمْ بَعْدَهُ وَ خَلِیفَتِی عَلَیکمْ ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَینِ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ أَئِمَّتُکمْ وَ خُلَفَائِی عَلَیکمْ تَاسِعُهُمْ قَائِمُ أُمَّتِی»
عزیزان خواهش میکنم به واژههایی که آمده است خوب دقت کنید. حضرت در ادامه میفرمایند:
«مَنْ أَنْکرَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ أَنْکرَنِی وَ مَنْ أَنْکرَنِی فَقَدْ أَنْکرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل»
هرکسی یکی از ائمه را انکار کند مرا انکار کرده است و هرکسی مرا انکار کند خداوند متعال را انکار کرده است.
حضرت بلافاصله در ادامه میفرماید:
«وَ مَنْ جَحَدَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ جَحَدَنِی وَ مَنْ جَحَدَنِی فَقَدْ جَحَدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل»
کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 261، ح 8
آیا مراد از «أَنْکرَ» این است که بگوید: یا علی بن أبی طالب تو را قبول ندارم؟! بنده عرض خواهم کرد که مراد از کلمه «جَحَدَ» انکار عن علم هست، به این معنا که علم دارد «علی بن أبی طالب» خلیفه پیغمبر اکرم است و با این علم، حضرت را انکار کند.
چنین فردی خواه شیعه باشد، سنی باشد، اسماعیلی باشد، زیدی باشد فرقی نمیکند. طبق این روایت هرکسی یکی از ائمه اطهار را از روی علم انکار کند، رسول اکرم را انکار کرده است و هرکسی پیغمبر اکرم را انکار کند خدا را انکار کرده است.
این تعبیر در کتاب «تفسیر امام حسن عسکری» هم آمده است. ما در زیارت جامعه کبیره میخوانیم:
«وَ مَنْ جَحَدَکمْ کافِرٌ وَ مَنْ حَارَبَکمْ مُشْرِک»
هرکسی شما را جحد کند کافر است و هرکسی با شما بجنگد مشرک است.
«وَ مَنْ رَدَّ عَلَیکمْ فِی أَسْفَلِ دَرْک مِنَ الْجَحِیم»
هرکسی سخنان شما را با علم به اینکه سخنان پیغمبر اکرم است رد کند، در درک اسفل جهنم گرفتار عذاب خواهد شد.
من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 613، ح 3213
بازهم در فراز دیگری از این دعا آمده است:
«وَ عَلَی مَنْ جَحَدَ وَلَایتَکمْ غَضَبُ الرَّحْمَن»
من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 616، ح 3213
ملاحظه کنید کلمه «جَحَدَ» در همه جا آمده است. عزیزان دقت کنند در کتاب الاعتقادات» اثر «شیخ صدوق» هم روایتی در این خصوص آمده است.
اگر دوستان در فضای مجازی جستجو کنند، شاید بیش از هزار سایت و وبلاگ و گروه عبارت «شیخ صدوق» و «شیخ مفید» را آوردهاند. ایشان میفرماید:
«و اعتقادنا فیمن جحد إمامة أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب و الأئمّة من بعده- علیهم السّلام- أنّه بمنزلة من جحد نبوّة جمیع الأنبیاء»
إعتقادات الإمامیة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ص 104، باب 38 باب الاعتقاد فی الظالمین
بازهم در کتاب «اوائل المقالات» آمده است:
«واتفقت الإمامیة علی أن من أنکر إمامة أحد الأئمة وجحد ما أوجبه الله تعالی من فرض الطاعة فهو کافر ضال مستحق للخلود فی النار»
علمای امامیه اتفاق نظر دارند بر اینکه هرکسی امامت یکی از ائمه را انکار کند و جحد کند آنچه را خداوند واجب کرده است و پیغمبر اکرم ابلاغ کرده است، کافر و مرتد است و مستحق ورود در آتش جهنم است.
أوائل المقالات، نویسنده: الشیخ المفید، ص 44، ح 6
دنیا بدانند عقیده شیعه بر این است که اگر کسی علم داشته باشد ولایت علی بن أبی طالب ولایتی است که خداوند متعال امر کرده و پیغمبر اکرم ابلاغ و واجب کرده است با این حال انکار کند، کافر و مستحق ورود در آتش جهنم است.
همانند کسی که بگوید من معتقدم خداوند متعال نماز را واجب کرده و پیغمبر اکرم هم آن را ابلاغ کرده است، اما منکر آن هستم. حکم این شخص عذاب جهنم است.
برای اینکه این قضیه روشن شود، آن را در کتاب لغت بررسی میکنیم. کتاب «صحاح اللغة» اثر «جوهری» یکی از کتب لغت است. ما میخواهیم این مسائل را دوستانه و خودمانی مطرح کنیم. ایشان در باب کلمه «جحد» مینویسد:
«الجحود: الانکار مع العلم»
الصحاح، نویسنده: الجوهری، ج 2، ص 451، باب جحد
بنابراین «جحد» به این معناست که کسی چیزی را از روی علم انکار کند. چنین شخصی میداند که الآن شب است، اما انکار کند و بگوید که الآن شب نیست.
همچنین در کتاب «لسان العرب» که یکی از بهترین کتابهای لغتی است که استعمالات عرفی را آورده است، در جلد سوم ماده «الجحد» مینویسد:
«الجُحودُ الإِنکار مع العلم»
لسان العرب، نویسنده: ابن منظور، ج 3، ص 106، فصل الجیم
همچنین قرآن کریم میفرماید:
(وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیقَنَتْها أَنْفُسُهُم)
و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند.
سوره نمل (27): آیه 14
آیه بسیار روشنی است. آیه شریفه میفرماید فرعونیان که خدا را انکار میکنند و می گویند:
(أَنَا رَبُّکمُ الْأَعْلی)
من پروردگار بزرگ شما هستم!
سوره نازعات (79): آیه 24
میدانند که خداوند عالم خدای آسمان و زمین است و میدانند که خودشان دروغ می گویند، اما با این حال یقین دارند و جحد میکنند.
(وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا)
آقای «قرطبی» که متوفای 671 هجری است، در کتاب «تفسیر» خود جلد 13 صفحه 163 ذیل همین آیه مینویسد:
«تیقنوا أنها من عند الله وأنها لیست سحرا»
آنها میدانستند که حضرت موسی از ناحیه خداست و معجزات او هم سحر نیست.
«ولکنهم کفروا بها وتکبروا أن یؤمنوا بموسی»
اما کفر و تکبر آنها اجازه نداد که به حضرت موسی ایمان بیاورند.
«وهذا یدل علی أنهم کانوا معاندین وظلما وعلوا»
الجامع لأحکام القرآن، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاری القرطبی، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج 13، ص 163، باب النمل: (7) إذ قال موسی... ..
در رابطه با ولایت امیرالمؤمنین هم همین را می گوییم. شیعه باشد، سنی باشد یا هرکسی باشد اگر علم داشته باشد که ولایت علی بن أّبی طالب از طرف نبی گرامی اسلام و با امر خداوند و ابلاغ رسول اکرم هست اما جحد کند کافر و مرتد است.
ملاحظه کنید «جحد» هم در کلام امام حسن عسکری (علیه السلام) بود، هم در کلام «شیخ صدوق» بود و هم در کلام «شیخ مفید» بود. قضیه بسیار واضح و روشن است. قرآن کریم هم میفرماید:
(وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا)
همچنین در کتاب «تفسیر ابن کثیر» شاگرد دردانه «ابن تیمیه» جلد سوم صفحه 358 آمده است:
«(وحجدوا بها) أی فی ظاهر أمرهم (واستیقنتها أنفسهم) أی علموا فی أنفسهم أنها الحق من عند الله»
بنی اسرائیل مقام و توحید حضرت موسی را جحد میکردند، در حالی که علم و یقین داشتند که حضرت موسی حق است و از ناحیه خدا آمده است.
«ولکن جحدوا وعاندوها وکابروها (ظلما وعلوا) أی ظلما من أنفسهم سجیة ملعونة وعلو أی استکبارا عن اتباع الحق»
تفسیر القرآن العظیم، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی أبو الفداء، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1401، ج 3، ص 358، باب النمل: (7 - 14) إذ قال موسی... ..
بزرگواران خوب دقت کنند کلمه «جحد» به معنای انکار از روی علم است. جالب اینجاست که بنده تعبیری از «فتاوی اللجنة الدائمة» متعلق به عربستان سعودی دیدم.
عزیزان دقت کنند در جلد دوم این کتاب که به امضای «بن باز» مفتی اعظم عربستان و دیگر مفتیان رسیده است، آمده است:
«من أنکر وجحد شیئا من أرکان الإسلام أو من واجبات الدین المعلومة بالضرورة فهو کافر ومارق من دین الإسلام»
هرکسی انکار کند و جحد کند چیزی از ارکان اسلام یا واجبات دین که ضرورت آن معلوم است، کافر است و از دین اسلام بیرون رفته است.
فتاوى اللجنة الدائمة؛ المؤلف : اللجنة الدائمة للبحوث العلمية والإفتاء، جمع وترتيب: أحمد بن عبد الرزاق الدويش، مصدر الكتاب: موقع موقع الرئاسة العامة للبحوث العلمية والإفتاء، ج 2، ص 394، باب فتوی رقم (5508)
شما این فتوا را کنار فرمایش «شیخ صدوق» و «شیخ مفید» بگذارید. چه فرقی میان آنها وجود دارد؟! اگر «شیخ صدوق» بگوید «من جحد واحدا من ارکان الاسلام فهو کافر» گناه کبیره کرده است، اما اگر «بن باز» چنین حرفی بزند عین واقعیت است!!؟
بنده از عزیزان شیعه درخواست دارم به این مسائل خوب دقت کنند. افرادی در شبکههای وهابی و فضای مجازی روی بعضی از عبارتهای بزرگان ما یا روایات بسیار مانور میدهند.
اگر شما پنجاه روایت داشته باشید که کلمه «أنکر» در آن آمده باشد، وقتی در یک روایت کلمه «جحد» میآید همه روایات را تقیید میکند و قید می زند.
اگر «شیخ صدوق» و «شیخ مفید» و «علامه مجلسی» پنجاه عبارت بگویند، اگر در یک مورد کلمه «جحد» بیاید همه را تقیید میکند.
بهترین و عوام پسندترین دلیل که وهابیها هیچ راهی برای انکار آن ندارند، این است بگوییم که اگر شیعه اهل سنت را کافر میداند چرا به جواز ازدواج با اهل سنت فتوا میدهد؟! مگر ازدواج با کافر حرام نیست؟!
شما یکی از فقها قبل از «شیخ مفید» نام ببرید که خلاف این عقیده گفته باشد. علمایی نظیر «اسکافی» و «ابن ابی عقیل» جزو قدیمین است، به این معنا که از فقهای عصر غیبت است.
شما از میان فقهای عصر غیبت تا فقهای عصر حاضر یک فقیه شیعه برای ما نام ببرید که معتقد باشد: «من تزوج المخالف فهو باطل» یا «المخالف کافر و التزویج معه حرام».
همچنین اسم یک نفر از فقهای ما در طول این چهارده قرن را بیاورید که گفته باشد اگر یک سنی حیوانی را ذبح کند، ذبیحه نجس و میته است و نمیتوان آن را خورد!! مگر تمام فقهای ما نمیگویند ذبیحه کافر نجس و حرام است؟!
این قضیه بسیار واضح و روشن است. بنده سال 1382 در مکه مکرمه بحث داشتم. در اولین جلسهای که در منزل «پروفسور غامدی» بودم، ایشان در بحثها به بن بست رسید و در نهایت گفت: شما شیعیان ما اهل سنت را کافر می دانید.
بنده گفتم: در حال حاضر نزدیک به هفتاد الی هشتاد هزار ایرانی در عربستان سعودی است. آیا گوشتی که آنها میگیرند را خودشان ذبح کردهاند یا از قصابیهای شما میگیرند؟! ایشان گفت: گوشت را از قصابیهای ما میگیرند.
بنده گفتم: آیا فقهای شیعه گفتهاند که ذبیحه کافر میته و نجس است یا خیر؟! ایشان گفت: بله. بنده گفتم: این عملاً جواب شماست. ایشان هیچ جوابی نداشت و مبهوت ماند!!
بنابراین کسانی که بعضی از کلمات فقهای ما یا بعضی از روایات اهلبیت را میگیرند و روی آن مانور میدهند و میخواهند شیعه و سنی را به جان همدیگر بیندازند، جاهل و نادان هستند و زیاد با مبانی فکری شیعه آشنا نیستند یا آگاهی دارند و معاندند.
شاید این افراد هم معاند هستند و هم اجیرند. تعدادی از وهابیهایی که ما در شبکهها میبینیم جاهل نیستند بلکه معاند و اجیر بیگانه هستند.
این افراد اجرت میگیرند تا این بحثها مطرح کنند که از این راه شیعه و سنی را در عراق و ایران و سوریه یا دیگر مناطق به جان هم بیندازند.
ما خدا را شاکریم که در طول این چهل و دو سال شیعه و اهل سنت ایران فریب شبکههای وهابی را نخوردند. بنده هم از جوانان شیعه تشکر میکنم و هم از اهل سنت داخل کشور تشکر میکنم.
تعداد انگشت شماری که قابل توجه نیستند، به حرف وهابیت گوش میدهند و در رسانهها و فضای مجازی حرفهای پرت و پلا میزنند. بنده عرض کردم این افراد عددی نیستند که ما بخواهیم آنها را به حساب آوریم.
الحمدلله بعضی از آقایان که از خارج پول میگیرند تا حرفهایی بزنند یا دستشان برای همگان رو شده است یا روزی خواهد آمد که دست آنها هم رو شود و رسوا شوند و تابعینشان هم به حرفشان گوش ندهند.
مجری:
خیلی ممنون و متشکریم. فرق ما با علمای وهابی مسلک اهل سنت همین است که ما بحث کفر را تقیید و تخصیص میزنیم و می گوییم اگر عالم باشد و عامدانه انکار کند، باید کافر باشد و جایش در جهنم است.
در مقابل، علمای اهل سنت چه کسی که عالم باشد یا کسی که اصلاً علم نداشته باشد را در یک کاسه میگذارند و می گویند که آنها همگی کافر هستند.
ان شاءالله خداوند متعال عاقبت همه ما را ختم بخیر کند. بخش کوتاهی میبینیم، برمی گردیم و در خدمت شما عزیزان خواهیم بود.
خیلی ممنون و متشکرم از شما بینندگان و شیفتگان اهلبیت (علیهم السلام) که برنامه خودتان «حبل المتین» را مشاهده میفرمایید.
تقریباً یک ساعت پای منبر آیت الله حسینی قزوینی نشستیم و کیف کردیم و بهره مند شدیم از اینکه منابع تاریخی را بیان میفرمودند.
بنده دسته بندی کوتاهی از مطالب استاد بیان میکنم، سپس تماسهای تلفنی را وصل میکنیم و در خدمت دوستان خواهیم بود و صدایشان را میشنویم.
حضرت استاد امامت در قرآن را بیان کردند، امامت و ولایت در سنت را بیان کردند، امامت از نظر علمای اهل سنت را بیان کردند و گفتند رکنی از ارکان دین و اصلی از اصول دین است و انکار آن کفر است.
در ادامه امامت از منظر شیعه و اهلبیت بیان شد و گفته شد که آنها رکنی از اصول مذهب هست. همچنین انکار امامت از نظر شیعه و اهلبیت (علیهم السلام) هم مطرح شد و استاد فرمودند اگر عالمانه و عامدانه باشد جایگاه این افراد در جهنم هست.
بسیار ممنون و متشکریم. بینندگان عزیز میتوانند به سایت مراجعه بفرمایید و این فیلم را دوباره مشاهده بفرمایند و تکرار برنامه را ببینند.
کسانی که روی عقاید خودشان تعصب و غیرت دارند و آخرت برایشان مهم است، به سراغ این مباحث بروند. دنیای فانی و این شصت هفتاد سال آنقدر ارزش ندارد که ما بخواهیم چشممان را روی حقایق ببندیم.
تماس بینندگان برنامه:
از این لحظه به بعد در خدمت بینندگان عزیز هستیم. آقای بهادری سلام علیکم، وقتتان بخیر:
بیننده (آقای بهادری از کرج – شیعه):
علیکم السلام و رحمة الله خدمت حضرتعالی و خدمت حضرت آیت الله حسینی قزوینی و دیگر عزیزانی که در «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» انجام وظیفه میکنند.
آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله.
بیننده:
ایام مبارک باشد. بنده زیاد مصدع اوقات نمیشوم. حضرت استاد رسول گرامی اسلام در سفر حجة الوداع از حداکثر امکانات جهت ابلاغ امامت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) استفاده کردند.
طبق نقل اهل سنت در سفر پایانی به سه نکته بسیار مهم اشاره کردند. رسول گرامی اسلام حدیث:
«انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی اهل بیتی ولن یتفرقا حتی یردا علی الحوض»
المعجم الأوسط، اسم المؤلف: أبو القاسم سلیمان بن أحمد الطبرانی، دار النشر: دار الحرمین - القاهرة - 1415، تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمد, عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی، ج 4، ص 33، ح 3542
را مطرح کردند و ابلاغ فرمودند. عترت که مصداق بارز آن صدیق اکبر و فاروق اعظم علی بن أبی طالب است، از سوی رسول خدا عنوان شد. نکته دوم اینکه رسول اکرم روایت:
«لن یزال هذا الدین قائما إلی اثنی عشر من قریش»
دین اسلام استوار باقی نمیماند، مگر با دوازده نفر که از قریش هستند.
کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، اسم المؤلف: علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1419 هـ-1998 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، ج 12، ص 17، ح 33861
مردم این قضیه را تحمل نکردند و سروصدای زیادی راه انداختند و کلام رسول خدا را قطع کردند. نکته سوم این بود که رسول گرامی اسلام حدیث:
«مَنْ کنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ»
کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 274 - 278، ح 25
را مطرح فرمودند، اما دستهای کاملاً شناخته شده از طرف یهود طبق سه مرحله توسط افراد ناشناخته یا کمتر شناخته شده در مقابل رسول خدا ایستادند.
رسول اکرم در سفر حجة الوداع در حال حیات خود ولایت علی بن أبی طالب را در تمام فرصتها ابلاغ کردند. پیغمبر اکرم فرمودند: ای مردم! قبل از اینکه دانش از دستتان برود، آن را فراگیرید.
شخصی به نام «جبیر بن نفیل» بلند شد و پرسید: ای رسول خدا! این چه حرفی است که میزنی؟! مگر قرآن نزد ما نیست؟! مگر در طول این مدت قرآن را فرا نگرفتهایم؟!
مگر قرآن را به زن و فرزندان و بزرگان خود یاد ندادیم؟! دیگر نیازی به شخصی نداریم که به ما دانش یاد بدهد.
رسول اکرم با شنیدن این حرف بسیار ناراحت شدند و فرمودند: مگر یهود و نصاری تمام احکام و پیامبرانشان را فرا نگرفته بودند؟! چطور شد که به این روز و این پریشانی دچار شدند؟!
آگاه باشید که علم را عاملانی هست. وقتی عاملان آن علم بروند، دیگر علمی باقی نمیماند. بنابراین کسانی باید باشند که از احکام و قوانین قرآن کریم حراست کنند، قرآن کریم را تفسیر کنند و در جامعه حضور عینی داشته باشند.
رسول گرامی اسلام در یک محفل دیگر این مطلب را اعلام فرمودند. شخصی به نام «زیاد بن لبید» بلند شد، اعتراض کرد و گفت: با وجود قرآن کریم ما نیاز به شخص خاصی نداریم. تاکنون کار ما حفظ و فراگیری قرآن بوده است. وقتی نوبت به این آیه رسید:
(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکمْ تَسُؤْکمْ وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حِینَ ینَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَکمْ عَفَا اللَّهُ عَنْها وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلِیم)
ای کسانی که ایمان آوردهاید از مسائلی سؤال نکنید که اگر برای شما آشکار گردد شما را ناراحت میکند، و اگر به هنگام نزول قرآن از آنها سؤال کنید برای شما آشکار میشود، خداوند آنها را بخشیده (و از آن صرف نظر کرده) است و خداوند آمرزنده و حلیم است.
سوره مائده (5): آیه 101
نزول این آیه دهان پرسش و اعتراض قدرت طلبان و عاشقان ریاست را بست و راه را برای بیان نیاز جامعه به عاملان علم و فقه پس از رسول خدا باز کرد.
پیغمبر اکرم سوار بر ترک شتر «فضل بن عباس» به سوی حجة الوداع رهسپار بودند که بدون مقدمه با صدای بلند فرمودند: ای مردم! دانش را پیش از رفتن عاملان آن بگیرید.
مخالفان خلافت و ولایت امیرالمؤمنین که دیدند دهان اعتراضشان به خاطر همین آیه بسته شد، در مقابل امر رسول خدا اعتراض کردند. آنها پنهانی یک عرب بدلی را گیر آوردند و به او عبایی رشوه دادند و گفتند همین حرفهایی که دیگران زدند را هم بگو!
این شخص عبا را روی صورت انداخت و تا ابروانش جلو کشید تا رسول خدا او را نشناسد. مخالفان به او دستور دادند که بگو: ما چه نیازی به عاملان علم داریم. ما پس از رحلت شما به قرآن کریم عمل میکنیم.
این شخص عرب پس از اخذ عبای رشوهای آن را روی صورتش انداخت و طوری که شناخته نشود همین مطلب را از رسول خدا سؤال کردند.
رسول گرامی اسلام بسیار عصبانی شدند و فرمودند: چرا یهود و نصاری به این روز افتادند؟! دلیل آن این است که وصی حضرت موسی را به رسمیت نشناختند. چرا یهود و نصاری تمام احکام خود را از دست دادند؟!
آگاه باشید که علم را عاملانی است. وقتی آن عاملان در صحنه نباشند، علمی باقی نمیماند.
در کودتای خزنده عاشقان ریاست و قدرت طلبان قدرت از شخص رسول الله مشت محکمی خوردند و تصمیم گرفتند نگذارند رسول الله وصیت خود را بنویسد. نتیجه آن این شد که شخصی در کنار فرزندان رسول الله فرمود:
«إِنَّ النبی قد غَلَبَ علیه الْوَجَعُ»
این حرف پیغمبر اکرم در اثر بیماری شدید است و طبیعی نیست.
«وَعِنْدَکمْ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا کتَابُ اللَّهِ»
قرآن نزد شما هست و کتاب خدا برای ما کافی است.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 5، ص 2146، ح 5345
همگی این تفکرات سرچشمه از یهود گرفته است. بنده این مطالب را از کتاب «الدر المنثور» جلد 2 صفحه 301 و 336 آوردم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
آیت الله حسینی قزوینی:
دست شما درد نکند، موفق و مؤید باشید.
مجری:
خدا حفظتان کند، دست شما درد نکند، استفاده کردیم. قرآن کریم فرمود:
(یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاس)
ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان و اگر نکنی، رسالت او را انجام ندادهای.
سوره مائده (5): آیه 67
همگان اعم از صحابه و کسانی که مخالف با امیرالمؤمنین بودند این تبلیغ و ابلاغ را دیدند، اما بحث انکار پیش میآید که بحث آن جداست. بیننده دیگری پشت خط ارتباطی است. آقای متولی سلام علیکم و رحمة الله، بفرمایید:
بیننده (آقای متولی از قزوین – شیعه):
عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت حضرت استاد آیت الله حسینی قزوینی و مجری بزرگوار و دوست داشتنی و عوامل و بینندگان محترم برنامه.
مجری:
سلامت باشید، آقا محمد حسین در خدمتتان هستیم:
بیننده:
در جلسه قبل درباره لزوم تحقیق درباره مذهب مطالبی را خدمت شما عرض کردم. امشب میخواهم با توجه به وقت برنامه دو مطلب دیگر را به عرض شما برسانم.
آیت الله حسینی قزوینی:
ماشاءالله.
بیننده:
سؤال اول اثبات امامت الهی و خلافت بلافصل امیرالمؤمنین در دیدگاه اهل سنت است. قرآن کریم در سوره مبارکه مائده آیه 55 میفرماید:
(إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُون)
سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پیامبر او، و آنها که ایمان آوردهاند و نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع زکات میپردازند.
سوره مائده (5): آیه 55
«طبری» یکی از علمای بزرگ اهل سنت در کتاب «تفسیر» خود جلد 6 صفحه 390 از قول «مجاهد» نقل کرده است که وقتی امیرالمؤمنین در حال رکوع بودند و صدقه دادند، این آیه در حق حضرت نازل شده است.
همچنین «ابن ابی حاتم» در کتاب «تفسیر» خود جلد 4 صفحه 1162 از «عتبة بن أبی حکیم» این مطلب را نقل کرده است.
«ابن تیمیه» در کتاب «منهاج السنة» یا به قول حضرت استاد «منهاج البدعة» جلد 7 صفحه 179 میگوید:
«الذین لهم فی الإسلام لسان صدق و تفاسیرهم متضمنة للمنقولات آلتی یعتمد علیها فی التفسیر»
منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 7، ص 179، فصل قال الرافضی البرهان الحادی و العشرون
«آلوسی» در کتاب «تفسیر روح المعانی» جلد 6 صفحه 167 میگوید که بعضی از علما معتقدند آیه ولایت در حق علی بن أبی طالب نازل شده است.
ایشان همچنین در این کتاب جلد 6 صفحه 186 میگوید: از دیدگاه بیشتر محدثین این آیه در حق علی بن أبی طالب نازل شده است. آیه بعدی آیه ابلاغ است. قرآن کریم میفرماید:
(یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاس)
ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان و اگر نکنی، رسالت او را انجام ندادهای و خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم نگاه میدارد.
سوره مائده (5): آیه 67
«ابن ابی حاتم» در کتاب «تفسیر» خود جلد 4 صفحه 1172 از «ابو سعید خدری» نقل کرده است که این آیه در حق علی بن أبی طالب نازل شده است.
همچنین «آلوسی» در کتاب «تفسیر روح المعانی» جلد 6 صفحه 193 از «عبدالله بن مسعود» نقل میکند:
«کنا نقرأ علی عهد رسول الله (صلی الله علیه و سلم) یاأیها الرسول بلغ ماأنزل الیک من ربک إن علیا ولی المؤمنین وإن لم تفعل فما بلغت رسالته»
ما همگی در زمان پیغمبر اکرم این آیه را چنین میخواندیم: ای پیغمبر! به مردم بگو که علی ولی امر مؤمنین است و اگر ولایت علی معرفی نشود رسالت تو ناتمام است.
روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 6، ص 193، باب المائدة: (67) یا أیها الرسول... ..
«سیوطی» در کتاب «الدر المنثور» جلد 2 صفحه 298 و «شوکانی» در کتاب «فتح القدیر» جلد 2 صفحه 60 و «محمد رشید رضا» در کتاب «المنار» جلد 6 صفحه 463 این حدیث را نقل نمودهاند. آیه بعد آیه اکمال دین است. قرآن کریم میفرماید:
(الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دِینا)
امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان آئین (جاودان) شما پذیرفتم.
سوره مائده (5): آیه 3
«خطیب بغدادی» یکی از علمای بزرگ اهل سنت در کتاب «تاریخ بغداد» جلد 8 صفحه 284 از «ابوهریره» نقل کرده است که روز غدیر خم پیامبر دست علی بن أبی طالب را گرفت و فرمود: هرکسی من مولای او هستم، علی مولای اوست. عمر بن خطاب گفت:
«بخ بخ لک یا بن أبی طالب أصبحت مولای ومولی کل مسلم»
تاریخ بغداد، اسم المؤلف: أحمد بن علی أبو بکر الخطیب البغدادی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت -، ج 8، ص 289، ح 4392
سپس آیه 3 از سوره مبارکه مائده نازل شد. همچنین «ابن کثیر» در کتاب «البدایة و النهایة» جلد 7 صفحه 350 آورده است که عمر بن خطاب گفت:
«هنیئا لک یا ابن أبی طالب اصبحت الیوم ولی کل مؤمن»
گوارا باد این مقام برای توای فرزند ابوطالب. امروز ولی امر همه مؤمنین شدی.
البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 7، ص 350، باب حدیث غدیر خم
آیت الله حسینی قزوینی:
احسنت، بارک الله آقا محمد حسین عزیز.
بیننده:
ممنونم.
آیت الله حسینی قزوینی:
ان شاءالله موفق و مؤید باشید.
مجری:
حضرت استاد مطالب شما را تأیید فرمودند، از شما شماره کارت میگیرند و مبلغ هدیه را تقدیم میکنند.
آیت الله حسینی قزوینی:
اگر دیگر عزیزان ما هم که قرار شد غنچههای مهدوی باشند روی خط بیایند، ما آمادگی داریم حداقل به بیست تن از آنها هدایایی تقدیم کنیم.
ما گفتیم اگر غنچههای مهدویت زیاد بودند قرعه کشی میکنیم، اما اگر زیاد نبودند به همین افراد هدایایی در حد توانمان تقدیم میکنیم.
«وَ الْهَدِیةُ عَلَی قَدْرِ مُهْدِیهَا»
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 75، ص 238، ح 107
احسنت آقا محمد حسین عزیز.
مجری:
ای کاش آقا محمد حسین عزیز و پدرشان این مطالب را تبدیل به کلیپ کنند و در فضای مجازی منتشر کنند.
پیشنهاد بنده این است که این مطالب را به صورت کلیپهای چند دقیقهای تبدیل کنند و به صورت افقی با گوشی خودشان بگیرند و برای پیج «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» بفرستند.
همگان باید ببینند که فرزندان اهلبیت (علیهم السلام) به خاندان آل الله چقدر ارادت دارند و اینها کم چیزی نیست.
در این دنیای وانفسایی که همه با چیزهایی سرگرم هستند و همه هجوم میآورند به سمت اینکه شیعه را از راه خودشان جدا کنند، میبینیم این اقدامات ذخیره قیامت و دنیای ما هستند. بیننده بعدی آقای کلهری هستند. سلام علیکم، وقتتان بخیر؛
بیننده (آقای کلهری از تهران – شیعه):
سلام عرض میکنم خدمت جنابعالی و عرض سلامی هم دارم از طرف خودم و تمام اعضای مجموعه «ندای شیعه» خدمت استاد عزیز و مکرممان حضرت آیت الله حسینی قزوینی. بنده کلهری از مجموعه «ندای شیعه» هستم.
آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله.
مجری:
در خدمت شما هستیم، بفرمایید.
بیننده:
استاد معظم ان شاءالله حالتان خوب باشد، ما دلتنگ شما هستیم. ان شاءالله هرچه زودتر فرصت شود حضرتعالی را زیارت کنیم.
آیت الله حسینی قزوینی:
در خدمت شما هستیم.
بیننده:
استاد به حمد الهی مجموعه «ندای شیعه» که خودتان واقف هستید و دوستان میدانند از دوستداران و بینندگان «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» تشکیل شده است، از این هفته مناظراتی را با «شبکه نور» در موضوعات مختلف برگزار میکند.
موضوع اول ما "اثبات خلافت بلافصل امیرالمؤمنین از قرآن و سنت رسول الله" است. به رسم هر مناظرهای که مجموعه «ندای شیعه» انجام داده است، برای خودمان وظیفه و فرض دانستیم که قبل از اعلام عمومی در مجموعه به حضرتعالی و بینندگان اطلاع دهیم.
ما از استادمان حضرت آیت الله حسینی قزوینی کسب رخصت میکنیم و از شما میخواهیم برای شاگردان مجازی خودتان دعای خیر را بفرمایید و ما را دعا کنید تا ان شاءالله موفق باشید.
آیت الله حسینی قزوینی:
ما بسیار خوشحالیم و از حضرتعالی و دیگر دست اندرکاران «ندای شیعه» هم به نوبه خودمان تشکر میکنیم. موضوع بسیار خوبی را انتخاب کردید. ان شاءالله با توکل بر خداوند عالم این مناظره را انجام بدهید.
بنده این نکته را هم عرض کنم. زمانی که قرار بود ما با «شبکه المستقله» که وابسته به عربستان سعودی هست مناظره داشته باشیم، خدمت آیت الله العظمی وحید خراسانی رسیدیم.
ایشان نکته زیبایی فرمودند و گفتند: هرکسی بخواهد به مناظره برود، ناگزیر هست یک سری مباحث علمی و اطلاعات کلی نسبت به حقانیت اهلبیت داشته باشد.
مباحث علمی پوسته قضیه و در حقیقت ظاهر قضیه هست. مغز قضیه و عصاره قضیه توکل بر خداوند عالم و توسل به اهلبیت است.
اگر توکل به خداوند و توسل به اهلبیت درست نشود، پوسته که عبارت از علم و آگاهی و اطلاعات از ادله قرآنی و سنتی است، نتیجه نخواهد داد. ایشان بسیار تأکید داشتند که توکلتان بر خداوند و توسلتان به اهلبیت (علیهم السلام) باشد.
بنده به همه عزیزانی که در فضای مجازی با وهابیها یا مخالفین بحث و مناظره و گفتگو دارند، توصیه میکنم در نظر داشته باشند با دو بال توکل بر خداوند عالم که قرآن کریم میفرماید:
(وَ مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه)
و هر کس بر خداوند توکل کند کفایت امرش را میکند.
سوره طلاق (65): آیه 3
و بال توسل به اهلبیت (علیهم السلام)؛
(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَة)
ای کسانی که ایمان آوردهاید پرهیزگاری پیشه کنید و وسیلهای برای تقرب به خدا انتخاب نمائید.
سوره مائده (5): آیه 35
پرواز کنند و یقین کنند که پیروزی و موفقیت از آن شماست و هیچ شبههای نداشته باشید.
در مناظرات تلاش کنید طرف مقابل هرچقدر به شما و مقدسات شما توهین کردند شما به آنها و مقدساتشان توهین نکنید. قرآن کریم میفرماید:
(وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاما)
و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند به آنها سلام میگویند (و با بی اعتنایی و بزرگواری میگذرند).
سوره فرقان (25): آیه 63
و:
(وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کراماً)
و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند بزرگوارانه از آن میگذرند.
سوره فرقان (25): آیه 72
توصیه بنده این است که اگر طرف مقابل فحش و ناسزا گفتند، شما بگویید که اگر هزار فحش به ما بدهید از ما یک فحش هم نخواهید شنید. اگر شما هزاران اهانت به ما کنید، ما یک اهانت به شما نمیکنیم.
به جای اهانت و توهین و فحش یک سری سؤالات از منابع و کتب صحیح خودشان از آنها بپرسید. شما به آنها بگویید که به جای فحش دادن به این سؤالات پاسخ بدهید.
مجری:
خیلی ممنون و متشکریم. ان شاءالله که عاقبت همه ما ختم بخیر باشد و در این راه ثابت قدم باشیم. آقای کلهری از شما خداحافظی میکنیم.
حضرت استاد بحث توهین هست. حضرتعالی فرمودید که هرچه طرف مقابل توهین کردند، ما سکوت کنیم یا بحث علمی مطرح کنیم. به طور کلی این مرام اهلبیت (علیهم السلام) بوده است.
سعی مخالفین بر این است که در مناظرات کاری انجام بدهند تا حرف لغوی از سوی ما گفته شود و آنها همین را دستمایه زیر سؤال بردن قرار دهند. ان شاءالله که ما همیشه کظم غیظ را داریم و رأفت اسلامی همیشه بر ما حاکم هست.
آقا محمد از شهرکرد سلام علیکم؛
بیننده (آقا محمد از شهرکرد – شیعه):
سلام محضر شما و استاد گرامی.
آیت الله حسینی قزوینی:
سلام و رحمة الله.
بیننده:
میتوانم چند سؤال بپرسم؟
مجری:
ما پنج دقیقه بیشتر فرصت نداریم.
بیننده:
یک سؤال میپرسم.
مجری:
در خدمت شما هستیم.
پاسخی اجمالی بر اشکالات اهل سنت در استدلال شیعه بر آیه تطهیر
بیننده:
مطلبی در مورد آیه تطهیر دارم. استاد چند وقت پیش دو سؤال در مورد همین آیه تطهیر پرسیدند. اولاً ضمایری که در آیه آمده است، ضمایر جمع مذکر هستند. ابتدا (بُیوتِکن) گفته شده است، اما در آیه تطهیر (أَهْلَ الْبَیت) گفته شده است.
این در حالی است که آیات قبل و بعد از آیه تطهیر وقتی خطاب به زنان پیغمبر اکرم است (بُیوتِکن) ذکر شده است. اهل سنت دو جواب به این پرسش دادند و گفتند که بنده بگویم تا استاد نقد کنند.
اولاً ضمایری که در اینجا آمده است هم مؤنث است و هم مذکر است. این ضمایر هم میتواند زنان پیامبر را در بر بگیرد و هم پنج تن آل عبا را در بر میگیرد.
دوما در مورد (أَهْلَ الْبَیت) گفته شده است امامان شیعه هم خانههای مختلفی داشتند، اما به آنها «اهل البیوت» نمیگفتند بلکه (أَهْلَ الْبَیت) میگفتند. این در حالی است که هرکدام در خانههای مختلفی بودند.
این یک اصطلاح است که (أَهْلَ الْبَیت) گفته میشود وگرنه سایر ائمه اطهار هم در خانههای دیگری زندگی میکردند و به آنها هم اهلبیت گفته میشود یعنی یک خانه!!
مجری:
خیلی ممنون و متشکرم. منتظر باشید تا پاسخ را دریافت کنید.
آیت الله حسینی قزوینی:
برادر بزرگوارم به طور کلی از آیه 29 که شروع میشود، آمده است:
(وَ إِنْ کنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْکنَّ أَجْراً عَظِیما)
و اگر شما خدا و پیامبرش و سرای آخرت را طالب هستید خداوند برای نیکوکاران شما پاداش عظیم آماده ساخته است.
سوره احزاب (33): آیه 29
دقت داشته باشید (کنْتُنَّ)، (تُرِدْنَ) و (مِنْکنَّ) همگی ضمیر جمع مؤنث هستند.
(وَ قَرْنَ فِی بُیوتِکنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیةِ الْأُولی وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً)
و در خانههای خود بمانید و همچون جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید و نماز را بر پا دارید و زکاة را ادا کنید، و خدا و رسولش را اطاعت نمائید، خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.
سوره احزاب (33): آیه 33
در این آیه هم (بُیوتِکنَّ)، (تَبَرَّجْنَ)، (أَقِمْنَ)، (آتِینَ) و (أَطِعْنَ) جمع مؤنث است. تمامی اینها نشانگر این است که عرب برای زن جمع مؤنث به کار میبرد و برای مرد جمع مذکر به کار میبرد.
این قضیه در تمام آیات قرآن کریم تکرار شده است. شما یک جا به ما نشان بدهید که در قرآن کریم مراد آیه زن بوده اما صیغه مذکر به کار رفته باشد. همچنین نشان بدهید که مراد آیه مرد بوده اما صیغه مؤنث آمده باشد.
این اصطلاح عرب است و قرآن کریم هم از اصطلاح عرب مستثنی نیست. در این آیه شریفه؛
(إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً)
خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.
سوره احزاب (33): آیه 33
یک مرتبه ضمیر تغییر میکند و (لِیذْهِبَ عَنْکمُ) و (یطَهِّرَکمْ) به کار میرود. مشخص است که خداوند عالم در اینجا عدهای غیر از عده اول را اراده کرده است.
اگر قرار بود زنان هم باشند، غالب با آنهاست. اگر اغلبیت هم ملاک باشد، در زمان نزول آیه یک خانه اهلبیت امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا یک خانه هست و در کنار آن نُه خانه دیگر هم هست و غالب آنهاست.
اگر بنا باشد اغلبیت ملاک باشد، باید آیه شریفه «لیذهب عنکن و یطهرکن تطهیرا» بگوید. اصلاً این خلاف لغت و خلاف استعمال است.
حال در خصوص اینکه می گویید اهلبیت خانههای مختلفی داشتند، باید بگوییم که در زمان نزول آیه اهلبیت یک خانه بیشتر نداشتند.
وقتی حضرت زین العابدین میفرمایند که ما از اهلبیتیم، به این معناست که ما از اهلبیتی هستیم که آیه درباره آنها نازل شده است.
وقتی امام صادق میفرماید که من از اهلبیت هستم، به این معنا نیست که خانه من اهل البیت است بلکه مراد این است که من جزو آن اهلبیتی هستم که آیه در حق آنها نازل شده است.
اگر ائمه اطهار (علیهم السلام) به اهلبیت اشاره دارند، مراد آن (أَهْلَ الْبَیتِ) هست که مراد آیه تطهیر بوده است. در زمان نزول آیه یک بیت بیشتر نبود و آن هم بیت حضرت فاطمه زهرا بود.
مضافاً اینکه ما بارها هم گفتیم اگر از اینها هم بگذریم، ما بیش از هفتاد یا هشتاد روایت داریم که این آیه در حق امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین نازل شده است. روایت را میخواهید چکار کنید؟!
شما ادعا میکنید که آیه 40 در مورد ابوبکر است، در حالی که اسم ابوبکر نیامده است و شما در این خصوص به روایت استناد میکنید.
شما معتقدید آیه 11 از سوره مبارکه نور در خصوص عایشه است و به روایت استناد میکنید. حال چطور در آیه تطهیر روایت را کنار میگذارید؟!
مجری:
خیلی ممنون و متشکریم. وقت ما به پایان رسیده و حضرت استاد زیبا پاسخ فرمودند. اگر سؤال دیگری هم دارید پنجشنبه شب تماس بگیرید و سؤالات خود را مطرح بفرمایید.
آن روز که پدر ز پسر میکند فرار
ما را ولای شاه نجف میدهد قرار
وقت ما تمام است، ان شاءالله پنجشنبه شب در خدمت شما عزیزان خواهیم بود. یا علی مدد، خدانگهدار
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته