آفتاب یلدا
قسمت سوم برنامه آفتاب یلدا به کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین روزبهانی
با موضوع: منجی گرایی در ادیان و بابیت
عنوان آفتاب یلدا (منجیگری در ادیان)
تاريخ: 11/ 08/ 1400
استاد: حجت الاسلام والمسلمین روز بهانی
مجری: آقای صادقی پور
مجری:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ الْحَمْدَ مِفْتَاحاً لِذِكْرِهِ وَ سَبَباً لِلْمَزِيدِ مِنْ فَضْلِهِ وَ دَلِيلًا عَلَى آلَائِهِ وَ عَظَمَتِه، اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن. صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا، وَهَبْ لَنا رَأفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ وَ دُعائَهُ وَ خَیْرَهُ وصل الله علی محمد واله محمد. اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم
عرض سلام و احترام حضور همه شما بینندگان عزیز و ارجمند، با برنامهی دیگر از آفتاب یلدا در خدمت شما هستیم و ان شاء الله در خدمت حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای روزبهانی خواهیم بود و از کلام ارزشمندشان من باب نقد وهابیت ان شاء الله بهرمند خواهیم شد حاج آقا سلام علیکم ورحمة الله خیر مقدم عرض میکنم.
استاد روزبهانی:
سلام علیکم ورحمة الله عرض ادب و احترام دارم خدمت شما و بینندگان عزیز و ارجمند البته لازم است تذکر بدهم ظاهراً بحث ما در موضوع بهائیت است، شما وهابیت فرمودید!
مجری:
بله، در خدمت شما هستیم با نقد بهائیت در دو جلسه گذشته در باب تاریخ بابیت و ادعاهای علی محمد شیرازی کلمات ارزشمندی فرمودید و بینندگان محترم بهرمند شدند میخواهیم ان شاء الله ادامه بحث را در خدمتتان باشیم و اگر باز هم از تاریخ بابیت مسئلهی مانده خدمت شما باشیم و بحث را ادامه بدهید تا از کلمات ارزشمند تان بهره مند بشویم
استاد روزبهانی:
متشکرم از توجه شما به بحث، در رابطه با تاریخ بابیت البته آن چیزی که گفته شد در حد اقتضای رسانه و برنامهی بود که درواقع تولید و ارائه شد مباحث بیشتر هستند و حرفهای بیشتری در این زمینه وجود دارد اگر بخواهیم حق مطلب را ادا بکنیم خیلی مطالب است اما به حسب زمانی که در اختیار داریم و مخاطبین توجهی که به بحث دارند ما در حدود خودمان مطالبی را عرض کردیم.
اما اجمالاً عرض بکنیم در رابطه با بابیت، بابیت سنگ بنای بهائیت است؛ یعنی هر چه چهره بابیت روشنتر بشود و در مورد علی محمد شیرازی به عنوان بنیانگذار این جریان واضحتر صحبت بشود دیگر نوبت به مباحث دیگر نمیرسد علی محمد شیرازی مدعی است که باب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است؛ اما وقتی که داعیه ایشان در بابِ بابیت امام که درواقع همان نیابت مقصدشان است مورد بررسی قرار میگیرد اولاً فاقد هرگونه پشتوانه است؛ یعنی نه روایات ایشان را تأیید میکند نه شرایط شخصی ایشان، قضیه را تأیید میکند و نه حالات و اطوار و اقوال و گفتار ایشان یعنی از هر جهت که نگاه میکنیم این فرد فاقد کمترین شباهت به ادعای است که میکند یعنی هیچ شباهتی به ادعای که میکند ندارد. و صرفاً یک ادعای باطلی است و اگر عدهی ادعای علی محمد شیرازی را پذیرفتند و گاهی اوقات سوال میشود اگر ایشان اینقدر بی پشتوانه سخن گفته چرا عدهی پذیرفتند؟
ببینید دلایل کسانی که جذب فرقهها میشوند متفاوت است الزاماً این نیست که شما گمان کنید همه افرادی که جذب فرقهها میشوند ادعاها را خوب میفهمند و خوب متوجه میشوند و بعد میپیوندند گاهی اوقات مبلغینی که فرقه را تبلیغ میکنند کسانی که در این زمینه صحبت میکنند اینقدر درِ باغ سبز به اصطلاح عوام نشان میدهند اینقدر مطالب را تغییر میدهند که فرقه مثل یک دام میماند مثل یک تله میماند و مثل یک تور میماند که فرد کافی است فقط در این تله بیافتد وقتی در تله افتاد با اشکال دیگر سعی میکنند طرف را حفظ بکنند.
ولذا اگر علی محمد شیرازی ادعای بابیت میکند و در ادعای خودش موفق نیست کما اینکه در مسجد وکیل شیراز هم توبه میکند رسماً اعلام میکند لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام زمان بداند. این جمله، جمله بسیار کلیدی است ادعای ایشان بابیت است میگوید من، باب امام زمان هستم بعد در مسجد وکیل شیراز میآید میگوید لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام زمان بداند یعنی مهمترین و واضحترین ادعای خودش را انکار میکند.
این را به هیچ دلیل و شکلی نمیشود توجیهاش کرد و اینکه فرقه بهائیت گفته منظور ایشان از اینکه من باب امام زمان نیستم باب کس دیگری هستم این توجیه درستی نمیتواند برای این باشد چرا؟ چون اولاً علی محمد شیرازی صراحتاً اعلام کرد که من باب پسر امام حسن عسکری هستم اسم حضرت را آورد (م ح م د) که ما بنا به تکریم حضرت، نام حضرت را به صراحت نمیبریم یعنی اسم حضرت و اسم پدرش را هم برد یعنی کنیه و لقب نگفت.
نگفت حضرت عسکری که لقب ایشان باشد نگفت ابو محمد که کنیه ایشان باشد ایشان را با عنوان حسن نام برد و پدرش را با عنوان علی نام برد امام هادی (علیه السلام) را علی، امام جواد (علیه السلام) را محمد، امام رضا (علیه السلام) را علی، امام کاظم (علیه السلام) را موسی، امام صادق (علیه السلام) را جعفر، امام باقر (علیه السلام) را محمد، امام سجاد (علیه السلام) را علی، امام حسین (علیه السلام) را حسین، امام علی (علیه السلام) را علی و ابن ابیطالب؛ که این شهرت کامل مشخصات و ویژگی دوازده امام شیعه است در واقع میشود نهمین فرزند از نسل امام حسین حضرت مهدی میشود که ایشان نام میبرد.
پس بنابراین یک فردی را با یک مشخصات کاملاً واقعی، حقیقی و با اسم نام میبرد و میگوید من باب او هستم بعد میگوید من باب او نیستم اینکه فرقه ضاله بهائیت بیاید ادعا کند که نه منظورش از اینکه گفته من باب او نیستم من باب کس دیگری هستم در کلامش نیست ایشان میتوانست به گونهی دیگر بیانش را واضح بکند ادعای بابیت تازه نا تمام است. ادعای مهدویت میکند میگوید اگر من ادعای بابیت میکردم 4 سال هم ادعایش بابیت است و شهرت و لقبش باب شده.
یعنی اینقدر کلمه برایش تکرار شده حتی در زمانی که ادعای مهدویت میکند و زمانی که ادعای پیامبری میکند باز کلمه باب همچنان تا امروز با ایشان همراه است و با این لقب شناخته میشود. آقای علی محمد شیرازی وقتی که میگوید من مهدی هستم آنجا هم در ادعای خودش نمیتواند دلیل واضحی بیاورد تو چگونه مهدی هستی؟ مهدی بر اساس روایاتی که شیعه دارد بر اساس همین روایات ادعای مهدویت و بابیت کردی بر اساس این گنجینه، بر اساس این داشته بر اساس این موجودی شما چنین ادعای کردی بعد بر اساس همه این ادعاها که شما این ادعا داشتی یک دفعه میگویید که من، مهدی هستم مهدی باید پسر امام حسن باشد تو پسر میرزا محمدرضا بزاز هستی.
مهدی متولد سامراء است و تو متولد شیراز هستی. مهدی متولد سال 255 است تو متولد سال 1235 هجری در شهر شیراز هستی، هیچ کدام از ویژگیهای مهدی مورد انتظار شیعه را شما ندارید. از مشخصات فردی حضرت بگذریم امام زمان (علیه السلام) برای ظهور یا قیامش یک سری علائم الظهور داریم هیچ کدام از این علائم الظهور در زمان شما محقق نشده، یک سری وقایع ظهور داریم که گوشههای از اینها در روایات ما است که مثلا فرض کنید حضرت از کجا قیام میکند به کجا میرود و چه اتفاقاتی میافتد، بعضی از اینها ممکن است در روایات جابجائیهای شده باشد ولی بالاخره یک بخشی از این وقایع باید محقق بشود هیچ کدامش محقق نشده علائم ظهور که محقق نشده وقایع که محقق نشده اینها هیچ! نتایج ظهور لااقل باید محقق بشود یعنی وقتی که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور میکند هزاران سال است بشر منتظر مهدی است مربوط به اسلام نیست مربوط به ما شیعیان نیست مربوط به کل بشریت است.
این مهدویت در ادیان یک سِیر تاریخی بسیار مفصل دارد حتی هندوها، زرتشتیها و ادیان بسیار باستانی هم نسبت به مهدی سخن و حرف دارند باز ما میبینیم یک کسی از گوشه شیراز بلند میشود ادعای میکند در خانه خودش محصور میشود بعد اصفهان میآید در خانه منوچهر خان معتمد الدوله گرجی پنهان میشود و بعد در قلعه ماکو و قلعه چهری پنهان میشود و بعد هم در تبریز اعدام میشود و تمام.
چه اتفاقی افتاد آیا ظلم و ستم کم شد؟ نه آیا اتفاقی در جامعه اسلامی افتاد؟ نه، یک عدهی از مردم دنبال این راه افتادند یک عدهشان به خزلان دنیا مبتلا شدند و یک عدهشان به خزلان آخرت و هیچ اتفاق خاصی در این ظهور و ادعا نیفتاد. جالبترش این است که این ادعای نبوت هم میکند ادعای نبوت علی محمد شیرازی هم باز مثل ادعای بابیتش است این نبوت یعنی چه؟ چرا باید ادعای نبوت کند؟ میگویند چون نیاز بشر تغییر کرده. در ادعای نبوتش احکامی که میآورد شما احکام ایشان را بررسی کنید کدام یکی از احکام ایشان نیاز بشر روزگار خودش را نه روزگار امروز، روزگار علی محمد را تأمین میکند؟ میگوید:
«لا تشربنَّ لبن الحمیر»
شیر الاغ ننوشد
«ولا ترکبنَّ البقر»
سوار گاو هم نشوید.
آیا نیاز جامعه اینها بود آیا نیاز جامعه این بود که اگر زنانتان را از خودتان نتوانستید باورشان کنید اجازه بدهید دیگران این کار را انجام بدهند آیا نیاز جامعه اینها بود؟ این ادبیات سخیف، این غلطها املائی، غلطهای انشائی «ولو کانَ چاپاً» میگوید:
«أنتم اذا استطعتم کل آثار النقطة تملکون ولوکان چاپا»
شما همه آثار من را تهیه کنید حتی اگر چاپی بوده!
در زبان عربی کلمه چاپ داریم، بعد ناگهان ادعای خدای هم میکند که آن را در مبانی صوفیانه و عرفانی پاسخ بدهیم که در زمان خودش ان شاء الله ادعاهای الوهیتیاش را آنجا پاسخ خواهیم داد. اما اجمالاً اینکه در فضای تاریخی فرقه بابیت اگر همه ادعاها دانه دانه مورد بررسی قرار بگیرد برای هر کدام از اینها ساعتها میشود استدلال بر بطلان ادعای این جوانک شیرازی بیان کرد.
مجری:
حاج آقا یک سوالی به ذهن بنده خطور کرد که پیروان بابیت معمولاً با چه هدف و انگیزهی از بابیت پیروی میکنند؟
استاد روزبهانی:
واقعیتش این است که ما امروز بابیانی در جامعه نداریم آنچه که هست یا عزلی هستند یا بهائی یعنی بابیت به تاریخ پیوسته و اگر ما به بابیت میپردازم به خاطر اینکه سنگ بنای این فرقه بر بابیت است. اما همین بهائیها و همین عزلیهای که امروز کم و بیش موجود هستند اینها علی محمد باب را به عنوان یک فردی که از طرف خدا آمده و دستور آورد قبول دارند.
ببینید انگیزه و شناخت افراد از این فرد کم است معتقد هستم اگر انسانی تعصب را کنار بگذارد و نگاه واضحی داشته باشد به تاریخ، یا لابهلای کتابهای خود اینها بخواهد جستجو بکند به بطلان این فرقه پی میبرد، منتهایش ببینید زندگی فرقهای و حیات فرقهای یک بحث متفاوتی است افراد در فرقهها به نوعی میشود گفت چشم و گوششان بسته میماند به نوعی اینها را گرفتار نوعی از تعصب میکنند که در مقابل حقیقت مقاومت میکنند، در مقابل درستی مقاومت میکنند و حاضر نیستند نسبت به مطالب حق و نسبت به کلام خدا و کلام حق، کلام حق قطعاً کلام خدا است اما کلام حقی که از زبان هر کسی گفته میشود توجه بکنند. متأسفانه این تیرگیها در ذهنیتهای اینها ایجاد میشود و مانع میشود از اینکه بیایند و حقیقت را جستجو و طلب کنند حتی اگر شعارش را بدهند یعنی شعارهای میدهند که این شعارها به هیچ عنوان عملیاتی نمیشود.
در زندگی فرقهی فرد چشم و گوش و حواسش معطوف به فرقه است یعنی عقل خودش را تعطیل میکند به باورش میقبولانند که شما خودت نمیتوانی درست بیاندیشی برای این نمیتوانی درست بیاندیشی ما برای تو میاندیشیم؛ یعنی فرد این را میپذیرد که خودش نباید فکر بکند و باید فقط مصرف کننده باشد حتی اگر تظاهر به اندیشیدن هم برایش ایجاد بکنند.
الان مثلا در همین فرقه بهائیت در سالهای اخیر تعدادی از محققین و فرهیختگان از این فرقه جدا شدند کسانی که چهرههای هستند مسلمان هم نبودند مسیحی بودند به این فرقه پیوستند و مجدداً خارج شدند مثل آقای هِرمان رومِر، مثل آقای زیمر، مثل آقای دیوید مکواِن، مثل آقای خوآن کول، فرانچسکو فیچیکیا، اینها از فرقه جدا شدند یعنی مسلمان هم نبودند ایرانی هم نبودند با ما آخوندها هم کاری نداشتند چرا از فرقه جدا شدند؟ تاریخشان را بخوانید خیلی از اینها میخواستند تحقیق و پژوهش کنند فرقه اجازه پژوهش به اینها نداد؛ یعنی آقا خوآن کول میخواست در رابطه با تاریخ بهائیت پژوهش بکند یعنی متونی که موجود است مال فرقه است نوشته خود بزرگان فرقه است این متون را گفتند در اختیار ما بگذارید ما اینها را بخوانیم و پژوهشمان را بر مبنای اینها انجام بدهیم.
چون میدانستند مطالبی ممکن است وجود داشته باشد که به نفع فرقه نباشد یعنی ترجیح دادند این افراد از فرقه خارج بشوند خروج اینها از فرقه برای فرقه خیلی هزینه دارد ترجیح دادند این هزینه به آنها تحمیل بشود این حرفها را بشنوند اما اجازه مطالعه متون را به اینها ندهند؛ یعنی تا این اندازه از آگاهی دادن و آگاهی بخشیدن جلوگیری میکنند طبیعی است که این کار را کردند چون اینطوری شاید آبرویشان پیش محققین و فرهیختگان برود ولی آنطوری پیش مریدان خودشان هم آبرویشان میرفت و اسرار فاش میشد.
مثلا شما نگاه کنید یک کتاب تاریخ داریم به نام «تلخیص تاریخ نبیل زرندی» یا کتاب «مطالع الأنوار» این کتاب تلخیص تاریخ است یعنی یک کتاب اصلی وجود دارد به نام تاریخ نبیل زرندی وجود دارد آن کتاب تاریخ نبیل زرندی را میپرسیم الان کجا است؟ چرا منابع بهائی از انتشار کتاب تاریخ نبیل زرندی خودداری میکنند؟ آیا به این علت نیست که مطالبی در کتاب تاریخ نبیل زرندی وجود دارد که شما را رسوا میکند که شما به تلخیصش رو آوردید! جالب است که تلخیصش را هم شخص شوقی افندی انجام داد.
یعنی شوقی افندی تاریخ نبیل زرندی را مختصر کرد و آن را به زبان انگلیسی منتشر کرد «دام بِریکِز» به معنای اشعههای نور، این را منتشر کرد و بعد یک نویسنده مصری به عربی ترجمهاش کرد اسمش را «مطالع الأنوار» گذاشت و بعد هم آقای عبدالحمید اشراق خاوری متن عربی را ترجمه فارسی کرد یعنی کتاب فارسی به انگلیسی تلخیص شده منتشر شده یک عربی این را به عربی ترجمه کرده یک فارس رفته مجدداً آن را ترجمه کرد.
یک تحول محتوای در آن اتفاق افتاد کتاب اصلی که به زبان فارسی بوده بدهید چرا کتاب «نقطةُ الکاف» که میرزا جانی کاشی از دوستان، علاقمندان آقای علی محمد شیرازی نوشته بهائیها قبولش ندارند به بهانه اینکه ادوارد براون این کتاب را تحقیق و پژوهش کرده بگویید اشکالش کجا است؟ چرا مانع انتشارش میشوید؟ چرا مخالفش هستید؟ چرا قرائتش را برای پیروانتان ممنوع میکنید؟
هرچند که امروز به لطف خدا به علت تکنولوژی که وجود دارد فرقههای دیگر نمیتوانند و آن قدرت را ندارند که آثار را پنهان کنند؛ اما همین تاریخ نبیل زرندی چیزهای که در اختیارشان است آنها را پنهان کردند و اجازه نمیدهند حتی میکرو فیلمشان منتشر بشود. این نشان دهنده این است افرادی که این فرقهها را میپذیرند چون زندگی فرقهی را قبول کردند اساساً من معتقد هستم قبل از اینکه وارد بحثهای فرقهی بهائیت، وهابیت، تصوف بشویم و چیزهای دیگر را بررسی بکنیم یک مبحث فرقه شناسی به صورت اختصاصی و انحصاری مطرح بشود فرقهها معرفی بشوند مخاطبین ما بدانند که فرقه چیست؟ فرقه دین نیست و فرقه مذهب نیست. فرقه درواقع بازی کردن و فریب دادن اذهان است فرقه، میآید و از آن چیزهای که میتواند فرد را خوشحال و خرسند بکند سو استفاده میکند و با فریب دادن فرد آن را به بیراههی که مورد علاقه خودش است میکشد.
مجری:
اشاره فرمودید به کسانی که به فرقه بابیت پیوستند و جدا شدند این جدا شدگان به چه سمتی رفتند؟
استاد روزبهانی:
گروههای مختلفی از اول تاریخ بابیت و بهائیت تا به امروز گروهها و افراد مختلفی از این فرقه جدا شدند طبیعتاً افرادی که به این فرقهها پیوستند وابستگیهای قبلیشان بین اینها باعث شده از فرقه که جدا میشوند بر گردند به آن وابستگی قبلی که در آن قرار داشتند. درصد بسیار زیادی از اینها مسلمان شدند چون از تبار مسلمانها و از بین مسلمانها بودند اما الزاماً هم این نبوده که همه به دامان اسلام بر گردند بعضیهایشان رها کردند.
فرض کنید آقای احمد سهراب از یاران عبد البهاء بود بعد از مرگ عبد البهاء ایشان جدا شد مسلمان نشد مسیحی نشد یک جریان برای خودش راه انداخت تحت عنوان کاروان خاور و باختر اما آقای امان الله شفا، یهودی زاده که ایشان از بهائیت برگشت ایشان مسلمان میشود. آقای حسن نیکو مسلمان میشود آقای عبدالحسین آواره مسلمان و آیتی میشود آقای... مراغهی مسلمان میشود اینهای که گفتم شاخصها بودند.
افراد متعددی بودند عمدتاً به دامان اسلام برگشتند یک تعدادی از اینها عرض کردم چون پیوستگی فرهنگی و فکری به مذاهب و ادیان دیگر داشتند مسیحی بودند، یا یهودی بودند یا زرتشتی بودند شاید به مذاهب خودشان باز گشتند اما گزارشها حاکی از این است که مسلمان شدند. همان افراد اروپای که نام بردم خیلی از اینها به مسیحیت خودشان برگشتند چون در آن فضا و اتمسفر بودند.
مجری:
خیلی ممنون و سپاسگزارم یک میان برنامه ببینیم و بازهم در ادامه بحث در خدمت شما عزیزان خواهیم بود
(میانبرنامه)
مجری:
عرض سلام مجدد حضور بینندههای محترم با برنامه آفتاب یلدا در خدمت حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا روزبهانی هستیم با نقد بابیت، تقریباً میشود گفت حاج آقا روزبهانی تاریخ بابیت را عنوان کردند و مطالب ارزشمندی را شنیدیم میخواهیم وارد فرقه بهائیت بشویم و ان شاء الله در باب بهائیت کلمات ارزشمندی را از بیان حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا روزبهانی داشته باشیم. با این سوال برویم که آیا آرمانهای بابیت همان ادامه بهائیت است یا بهائیت ادامه بابیت است؟ این را بفرمایید تا بینندگان عزیز ما مطلع بشوند.
استاد روزبهانی:
در ابتدای برنامه عرض کردیم که سنگ بنای بهائیت بر بابیت نهاده شده اما این معنایش این نیست که بابیت و بهائیت یکی هستند بابیت و بهائیت به حدی با هم فاصله دارند و متفاوت هستند که ابوالفضل گلپایگانی مبلغ مشهور بهائی در کتاب «کشف الغطاء» میگوید تفاوت بین بهائیت و بابیت مثل کعبه و سومَنات است کعبه خانه توحید است سومَنات، بتخانه معروف هند و خانه شرک است؛ یعنی تا این حد اینها از نظر محتوا، از نظر شکل با هم تفاوت دارند.
یا ایشان میگوید در یوم ظهور حضرت اعلاء یعنی علی محمد شیرازی منطوق بیان، هدم بقاع، خراب کردن خانهها حرق کتب سوزاندن کتابها و قتل «إلا من آمنَ وصدق» و کشتن مردم بود فقط کسانی که به ما ایمان میآورند در امان بودند؛ اما در این ظهور یعنی ظهور پدرش بهاء الله و بهائیت میگوید این رأفت و محبت کبری است. نشان میدهد که از نظر محتوا و از نظر شکلی و از جهات متعدد با هم تفاوت دارند. البته این تفاوت وجود دارد ما منکر تفاوت بین بابیت و بهائیت نیستیم اما چیزی که وجود دارد این است که بهائیت، فرصتی برای تداوم کارهای بابیت دیگر نداشت.
یعنی زمانه به نفع بهائیت نبود که بخواهد آن روند را تکمیل بکند چون زمانی که بابیها از ایران رانده شدند و در بغداد جمع شدند اینها تقریباً حدود 12 سال در بغداد بودند و بعد از 12 سال بغداد، 4 ماه در استانبول و بعد از 4 ماه در استانبول، 5 سال در ادِرنِه بودند و بعد از 5 سال به عکاء فلسطین آمدند و در آنجا ساکن شدند. یعنی تقریباً حدود 20 سال یک بازه زمانی 20 ساله بعد از مرگ باب که (حسین علی نوری بهاء الله پیغمبر فرقه بهائیت) همچنان در رأس هرم قرار دارد. اینها از زمانی که واقعه تیراندازی به شاه شروع شد یعنی به شاه تیراندازی کردند و طراح این صحنه هم آقای حسین علی نوری (بهاء الله) بود به اذعان خواهر حسین علی، به اذعان منابع بهائی که اینها هرچند سعی میکنند بگویند اینچنین نیست اما منابعشان همین را کاملاً تصدیق میکند جای بحثش اینجا نیست اما در زمان لازم میشود در موردش مفصل صحبت کرد.
اینها همچنان یک زندگی خشونت بار و خشونت آلود بر مبنای همان تفکر بابی را ادامه دادند که 12 سالش همچنان به اسم باب بود یعنی بابی بودند اما از زمانی که اینها وارد ادرنِه شدند رسماً حسین علی و یحیی در مقابل هم قرار گرفتند و حسین علی یک آیین جدیدی به نام بهائیت را پایهگذاری میکند و یحیی به عنوان ادامه دهنده راه باب ازلیگری را ترویج میکند که این دو تا جریان بابی در مقابل همدیگر قرار میگیرند و کشت و کشتار اینها و آسیب زدنهای اینها به همدیگر کاملاً در منابع خودشان آمده است.
در زمانی که اینها در بغداد بودند و همهشان ظاهراً در یک اردوگاه قرار داشتند خودشان در منابعشان در قرن بدیع، در کتاب ایقان و در کتابهای تاریخیشان مثل تاریخ نبیل یا جاهای دیگر از خشونتگری و خشونتورزی بابیان در این بازه زمانی در بغداد مکرر یاد شده عباس افندی با افتخار میگوید زمانی که پدر من در بغداد بود شبها در کربلا و نجف مردم از او میترسیدند میگوید از ستوت جمال مبارک کسی در نیمه شب جرأت بر شنائت و مذمت نمینمود یعنی اینقدر تیمهای ترورش فعال بودند و خشونتورزی میکردند.
اما زمانی که اینها در حیفاء و عکاء مستقر شدند و دیگر دور از دسترس شدند انرژیشان کاسته شد اگر هم میخواستند دست به یک خشونت و حرکت اینچنینی بزنند دیگر برایشان امکانپذیر نبود این یک. و ثانیاً فضا دستشان نبود که این کار را انجام بدهند در ضمن اینکه همانجا هم خشونتورزی خودشان را داشتند یعنی 4 نفر ازلی و دوست عثمانی با اینها به عکاء فرستاد همان هفته اول همه را سینه قبرستان فرستادند این خشونت ورزی در خون و پوست اینها وجود داشت و بود.
بعد هم سیاستهای حامیان اینها تغییر میکند هم خود اینها دیگر دسترسی ندارند اینکه بیاید به شعارهای که در آن روزگار مشتری پسند است مثل رأفت، محبت، دوست داشتن متمسک میشوند و جالب است که در تمام اطوارشان برخلاف این رأفت و محبت عمل میکنند یعنی خود حسین علی نوری که داعیه محبت دارد در لوح احمد که مشهورترین لوحشان است میگوید:
«کُن کَشعلةٍ نار لأعدائی»
یعنی مثل شعله آتش برای دشمنان ما باش!
حالا هستند که توجیهات بینمکی میکنند میگویند منظور از این، این است کاملاً واضح است در عبارت خودش میگوید حرفهای من را تأویل نکن بعد مریدانش تأویل میکنند پس چگونه است آنجا خودش میگوید تأویل نکن بعد «کُن کَشعلةٍ نار لأعدائی» چه معنای دارد؟ مثل شعله آتش برای دشمنانمان باش یعنی خشونت همچنان است میگوید: نفس اژدرهاست او کی مرده است/ از غم بیآلتی افسرده است.
آقای حسین علی نوری تو اگر در تهران بودی ابزار و امکانش را داشتی از چنگیز خونریزتر بودی، شما آنجا گرفتار هستید در گوشه حیفاء و عکاء گیر کردید توان این کار را نداشتی قطعاً این کار را میکردی. آقای میراز حسین علی نوری به آنجا میرود و در آنجا شروع میکند به شعارهای متفاوت دادن و این میشود ایدئولوژی جدید باب بهائیت را درواقع ایشان طراحی میکند و اینقدر در این کار پیش میرود تا جای که کتاب بیان علی محمد شیرازی را که خودش قول داده بود همچنان کتاب بیان را حفظ بکند و دست در آن کتاب نبرد؛ اما کتاب بیان را نسخ میکند و کتاب دیگری به نام اقدس مینویسد که این کتاب مثلاً کتاب آسمانی این فرقه است و به جای کتاب بیان به مریدانش ارائه میکند هرچند که این کتاب هم آبرومندتر از کتاب بیان نیست و مطالبی که در این کتاب درج شده خودش حکایت از خیلی چیزها میکند.
از دانش محدود این فرد، از ادعاهای فراوان این فرد، ادعای بیدلیل و بدون اثبات و حرفهای ناتمام و نیمه تمام و نا صحیحی که در این کتاب زده شده. پس بهائیت با بابیت تفاوت محتوائی و ماهوی بسیاری دارد.
مجری:
اشاره کردید به کتاب اقدس، محتوای کتاب اقدس چیست؟
استاد روزبهانی:
کتاب اقدس، شریعتنامه بهائیت است یعنی درواقع احکام و مقررات آئینی بهائیت در این کتاب درج شده احکام مربوط به نماز، روزه، حج، ازدواج، طلاق و موضوعاتی نظیر به این در این کتاب آمده که بهائیت فرض کنید نماز را تغییر داده جالب است در مورد همین نماز در این کتاب آمده که:
«کتب علیکم الصلاة تسع رکعات»
بر شما نماز 9 رکعتی نوشته شده!
این شما و این کتاب اقدس اول تا آخرش را ورق بزنید اگر این نماز 9 رکعتی را پیدا کردید! این چه دینی است که در این آیین در کتابی، نمازی دستور داده میشود بعد این نماز در کتاب آسمانی نیست. میگویند در قرآن هم گفته (اقیموا الصلاة) ولی اسمی از نمازها برده نشده بله در قرآن ما هم چنین است ولی در سنت نبوی و در روایات متعدد شکل، عبارات، واژگان، مفاهیم، حرکات هر چیزی که در مورد نماز است به افصح بیان نقل شده. و مسلمانها در نمازشان علی رغم اختلافاتی که ما داریم در تعداد رکعات، شکل نماز اختلافات خیلی خیلی ناچیزی داریم، تازه همان اختلافاتی هم که وجود دارد نمیخواهم اینجا بحث بکنم از ناحیه ما بحمدلله نیست. اما به هر صورت در فرقه بهائیت کتابی برای یک گروه است یعنی دو گروه نیستند در این کتاب اختلاف نماز این فرقه مشخص نیست جالب است روایات اینها ندارند در سایر آثارشان مراجعه میکنید همچنان این بلا تکلیفی موجود است.
حتی از عبد البهاء پسر بهاء الله یعنی عباس افندی پسر میرزا حسین علی چون میرزا حسین علی لقبش بهاء الله و این فرقه را که بهائی میگویند به خاطر میرزا حسین علی است پسرش هم اسم خودش را عبد البهاء گذاشت اسمش عباس بود ولی گفت به من عبد البهاء بگویید که مراتب چاکری و نوکری خودش به پدر را اثبات کرده باشد. از عبد البهاء سوال کردند نماز 9 رکعتی کجا است؟ میگوید در خصوص صلاة تسعَ رکعات سوال نمودی آن صلاة با آثاری چند نزد ناقضان گرفتار. میگوید این کتاب را ناقضان یعنی برادر محمد علی دزدیده برده، نمازتان را دزدیدند! نماز را دزدیدند باشد اشکال ندارد، پدر نتوانست بچهاش را خوب تربیت بکند بچه دزد از کار در آمده و کتاب پدر را دزدید و برد اما این نماز را یک بار یکی خوانده باشد بگوید این نماز اینطوری بود بعد نسخ شد. از روی ناچاری میگویند این نماز نسخ شده. این نماز کجا نسخ شده؟ در کتاب اقدس باید بگوید نسخ شده نه تو بگوی شما شارع نیستی شما مبین هستی این که یک نمازی تشریح شده در اقدس آمده «کتب علیکم الصلاة تسع رکعات» آن شارع گذاشته تو مبین هستی تو با دلیل باید بگوی این نسخ شده به چه دلیل میگوی نسخ شده؟ دلیل شما برای نسخ این نماز 9 رکعتی چیست؟ اگر دلیل داری مبین بودنت هم قابل قبول است والا نمیتوانی همینطوری مِن عندی بگوی.
یا مثلا پدرش گفته 2 تا زن میتوانید بگیرید مراقب باشید بیشتر از 2 زن نگیرید:
«إیاکم ان لا تتجاوزا عن اثنتین»
از 2 تا زن بیشتر نگیرید!
بعد ایشان میگوید تزویج في الحقیقة توحید است میگوید نه 1 دانه زن بیشتر نگیرید، پدرت 2 تا گفته تو میخواهی نگیری و اتفاقاً خودش هم 2 تا زن دارد پدرش هم 3 تا زن داشت میگویند مریدان ما 1 دانه بگیرند برای چه شما میگویید مریدان باید 1 دانه بگیرند؟ ما کار نداریم هر چند تا دلتان میخواهد بگیرید اصلاً نگیرید به ما ربطی ندارد اما چیزی که است در کتابتان گفته شده شما 2 تا زن میتوانید بگیرید در کتابتان که اینطوری آمده چرا شما میگویید آن چیزی که در کتاب آمده بر خلافش نظر میدهی تو حق نداری نظر اینطوری بدهی اگر مبین هستی، اگر مفسر هستی شما دارید الان تشریع میکنی و تشریع کردن کار تو نیست.
این نشان میدهد که در این فرقه کتاب بازیها و این داستانها برای سر و کار گذاشتن همان مخاطبی است که جذب اینها شده والا این آثار نشان میدهد که خودشان هم التزامی به آن ندارند.
مجری:
از احکام خشونت آمیز هم در چیزی در کتاب اقدس بیان شده؟
استاد روزبهانی:
در کتاب اقدس تا جای که امکان داشته اینها سعی کردند فضا را تلطیف کنند به اصطلاح بر اساس مفاهیم انسانیتر بیان داشته باشند، اما گاهی اوقات این چهره نتوانسته کاملاً پنهان بماند مثلاً در باب دیات و کفارات و اینها احکامی دارد در حدود شرعی میگوید اگر کسی، کسی را بکشد باید آن فرد را کشت این قصاص است و حرفی نداریم بعد میگوید که:
«من احرَقَ بیتاً متعمِداً احرقوه»
اگر کسی خانهی را عمداً آتش زد، آتشش بزنید.
آیا واقعاً این حکم قابل قبول است یعنی کسی خانهی را آتش زد خانهی را آتش زد این خانه عام و مطلق است نگفته که خانهی که مسکونی یا کسی در آن است یا خانه خالی یا خانه خودت یا خانه دیگری «من احرَقَ بیتاً» بیت کلمه نکره است یک خانهی را آتش زد میگوید آتشش بزنید یعنی اگر من یک خانه چوبی داشتم و این خانه در موقعیت مناسبی قرار نداشت خواستم خرابش کنم ترجیح دادم برای اینکه هزینههایم کمتر بشود این را آتش بزنم باید من را آتش بزنند!
یا من عمداً از روی عصبانیت خانه کسی را آتش زدم کسی هم در آن خانه آسیب ندید فقط یک مقداری لباسها و وسائل سوخت آیا من باید خسارت سوزاندن خانه را بدهم یا اینکه خودم هم بسوزم؟ این چه حکمی است شما صادر میکنید؟ میشود گفت لایههای پنهان ذهن و فکر ایشان گاهی اوقات خودش را در زوایای دیگر آشکار سازی میکند یک نمونهاش همین جا است.
چون در پوست و خون و روان این افراد این قضیه نهفته است اینها اگر اهل محبت و دوستی بودند، چرا حسین علی نوری با برادر خودش میرزا یحیی نوری که 14 سال از خودش کوچکتر بود و خودش 12- 13 سال به عنوان پیشکار برادر جلو مردم افتاد و مردم را به برادرش دعوت کرده یک مرتبه در مقابل هم به اختلاف میافتند و با بدترین وجه ممکن در مقابل همدیگر موضع میگیرند.
اگر این فرقه، فرقه محبت و دوستی است چرا عباس با برادرش محمد علی که هر دو پسران میرزا حسین علی هستند پیامبر به اصطلاح محبت و رأفت به قول خودش چرا این دو تا اینقدر به سر و کله همدیگر زدند؟ حسین علی نوری 5 تا پسر داشت یکی میرزا مهدی بود که در زمان حیات بهاء الله از پشت بام سقوط کرد و مرد چهار تایشان بعد از بهاء الله زنده بودند که عباس یک طرف داستان بود 3 تا از پسران دیگر یعنی محمد علی، ضیاء الله و بدیع الله آن طرف قصه بودند یعنی در مقابل همدیگر بودند.
پیامبر محبت و رأفت که درواقع کتاب اقدس را به قول خودش بر پایه محبت مینویسد نتوانست بین فرزندان خودش محبت ایجاد بکند و نکته جالبش اینجا است عباس افندی یک عبارت در مورد عموی خودش میرزا یحیی... دارد میگوید که انصاف باید داشت از نفسی که در تربیت اهل و عیال و آل عاجز مانده چگونه امید تربیت اهل آفاق نماییم؟ میگوید کسی که نتوانست فرزند خودش را تربیت بکند نمیتواند مردم دنیا را تربیت بکند آیا در این ذرهی شبهه و تردید است؟ لا والله! خودش سوال میکند و خودش هم جواب میدهد پس برادران شما که منحرف شدند تو خودت تنها ماندی آن یکی مُرد که هیچ! این 3 تا منحرف شدند به قول خودتان از ظل امر خارج شدند و ناقض شدند چه کسی اینها را نتوانست تربیت بکند؟ پدر شما نتوانست اینها را تربیت بکند و این بچهها منحرف شدند پس پدر شما نمیتواند اهل آفاق را تربیت بکند و تو که پسرش و مبین آثارش هستی به طریق اولیٰ نمیتوانی این کار را بکنی.
نکته جالبتر و با مزهترش اینجا است که آقای عباس افندی این فرقه را مدیریت میکند و به عنوان رهبر فرقه بهائیت است با برادران خودش که در اختلاف هستند دارای اختلافات شدید و حتی به همدیگر فحاشیها خیلی بد میکنند نسبتها خیلی بد و ناجور به همدیگر میدهند چگونه ایشان میتواند و رویش میشود به مریدانش بگوید ما پیامبران محبت هستیم؟ مگر عباس افندی نگفت اگر دین موجب اختلاف بشود بیدینی بهتر است. با برادرانش سر چه اختلاف داشت؟
اگر بگوید اختلاف شخصی بود و آن را به معرض عموم آوردی کارت خیلی زشت بود اگر بگوی به خاطر دینم با برادرانم اختلاف پیدا کردم که خودت گفتی دین اگر موجب اختلاف بشود بیدینی بهتر است در هر صورت باید این فرقه را کنار بگذاری دینی که مسائل شخصی خودشان را بهانه میکنند برای به سر و کله زدن مردم آن که به درد نمیخورد اگر هم حرف خودت درست باشد که دین من، دینی است گفته اگر موجب اختلاف بشود بیدینی بهتر است الان موجب اختلاف بین تو برادرت و بین میرزا عباس و میرزا محمد علی شد این اختلاف به وجود آمده.
شما امروز دست از فرقه ننگینت بکش و برو یک مسیر جدید را آغاز کن چرا این کار را نمیکنی؟ ببینید این فرقهها نه فرقه بهائیت کلاً ذات فرقهها، کالتها برای انحراف در افکار عمومی و سود بردن و بهره جستن است این سود بردنها و بهره جستنها انگیزههای متعددی دارد فرقه ضاله بهائیت بخشی از پازل نظام سلطه است بوجود آمد برای ایجاد اختلاف در جامعه اسلامی، جامعه شیعی هرچند که به لطف حضرت حق تعالی با تمام تلاشهای که کردند
(يرِيدُونَ لِيطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ) مشرکون، منافقون)
آنان ميخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند؛ ولي خدا نور خود را کامل ميکند هر چند کافران خوش نداشته باشند!
سوره صف (61): آیه 8
مضلون به لطف خداوند تبارک وتعالی اینها نخواهند توانست در این مسیر خللی ایجاد کنند هرچند که تلاششان را هم میکنند میگوید:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست/ عِرض خود میبری و زحمت ما میداری
مجری:
بله، از احکام سرقت و سارق هم در کتاب اقدس بیان شده؟
استاد روزبهانی:
احکام متعددی نقل شده از احکام، حکم سارق است، حکم زنا است و احکام متعددی دارد شما از هر زوایای بخواهید عباداتشان هرچند که ناقص و نیمه است اما در احکام فرض کنید سارق که مد نظر شما است دارد که اگر کسی چیزی را سرقت کرد مرحله اول ایشان را زندانی کنید، اگر زندانیاش کردید مجدداً دزدی کرد، ایشان را تبعید کنید از شهر بیرون کنید و اگر باز دزدی کرد روی پیشانیاش مهری بزنید هر جا رفت مردم او را بشناسند که این دزد است.
اولاً مقدار دزدی مشخص نیست چه مقدار اگر دزدی کرد؟ بر فرض که دزدی کرد مقدارش مشخص بود. چه مقدار در زندان بماند؟ این هم مشخص نیست یعنی به عهده قاضی گذاشتی یا چیزی دیگری است؟ هیچ چیزی مشخص نیست فقط یک حکمی داده بعد هم این مهری که میگوی روی پیشانی فرد بزنند و در شهرهای مختلف برود تا مردم بدانند این فرد دزد است، فردا واقعاً این فرد پشیمان شد شاید واقعاً خواست به عرصه اجتماع بر گردد، آیا رویش را دارد؟
اگر انگشتان کسی را به عنوان دزدی قطع بکنند میگوید ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند/ بانگ و فریاد بر آری که مسلمانی نیست. وقتی ما میگوییم انگشتها را قطع بکنند میگوید بدری است، انگشت فرد قطع شده تا دزدی نکند هرچند هر کس که دزدی کرد خرد یا کلان باید مجازات بشود الان کسی شبهه ای بیمزه ای نیاندازند که این فقط برای فقراء است نه دزدی، دزدی است چه اختلاس کلان باشد همه کسانی که دزدی میکنند باید مجازات بشوند فرقی هم نمیکند.
دزد، دزد است و احکامش هم کاملاً مشخص و معلوم است اگر این احکام اجرا میشود یا نمیشود بحث دیگری است؛ اما فرقه بهائیت که ادعا میکند میخواهد این کار را انجام بدهد روی چه اساسی چنین ادعای میکند؟ بر چه اساسی فرقه ضاله بهائیت میگوید و چه کسی میخواهد این حکم را اجرا بکند؟ شما که قوه قاهره ندارید خودتان میگویید ما در سیاست دخالت نمیکنیم تا زمانی که شما حکومت به دست نیاوردید دزدانتان آزاد هستند هر کار میخواهند بکنند چون فعلاً شما قدرتی ندارید.
بعید است که بهائیت تا الان کاری کرده باشد یک دزدی را زندانی کرده باشد یا تبعید کرده باشد یا مهری به پیشانی زده باشد، چنین چیزی را اصلاً انجام نداده و شاید روزگاری به اصطلاح یک دولتی ایجاد بشود که آن دولت، دولت بهائی باشد و بخواهد بر اساس شرع بهائی عمل بکند و بعد بخواهد این کار را عملیاتی بکند. احکام دیگرشان هم همین است مثلاً در حکم زنا در فرقه بهائیت میگوید عذرخواهی میکنم این حکم را میگویم ولی میخواهم عمق ماجرا روشن بشود که اینها همینطوری برای خودشان یک چیزهای گفتند.
مثلاً میگوید اگر زن و مردی مرتکب عمل زنا بشوند بر هر کدامشان واجب است که 9 مثقال طلا به بیت العدل بدهند، حالا اینها این طلا را به بیت العدل دادند آیا به نظر شما بیت العدل از این موضوع ناراحت میشود که افراد بروند این کار را بکنند این یک منبع درآمدی برای فرقه ایجاد میشود این اولاً. ثانیاً اگر بار دوم این کار را بکنند باید دو برابر بدهند 18 مثقال بشود و با تکرار این کار هر سری این مبلغ را دوبله میکند. در واقع تصاعدی بالا میرود
شاید این تصاعدی بودن مانع ایجاد بکند؛ اما برای کسانی که وضع مالی مناسبی دارند طبیعتاً این کار را نمیکنند این یک. دو چه موقعی باید این وجه را بپردازند آیا وقتی موقع عمل شنیعشان گیر افتادند یا لو رفتند باید این پول را بدهند یا اینکه تصمیمش را گرفتند بروند پولش را بدهند بعد بروند کارشان را انجام بدهند؟ یا اینکه اگر عذاب وجدان گرفتند این کار را انجام بدهند چه موقع باید این پول را بدهند؟ اصلاً روشن نیست.
بعد از این گذشته این پول را چه کسی باید بدهد؟ یعنی افرادی که متأهل هستند یا مجرد هستند؟ کسی که متأهل است این کارش بدتر و زشتتر است چون امکان روش حلالش وجود دارد و میتواند از راه حلال کارش را انجام بدهد؛ پس بنابراین این فرد اگر دنبال حرام برود معلوم میشود یک روحیه سرکشی دارد باید مجازات بشود.
اما اگر یک فرد مجردی این کار را کرد با یک فرد متأهل طبیعتاً در احکام باید تفاوت بکند میگوید بله، میگوید این حکم برای مجردها است میگوییم این حکم برای مجردها است یعنی اگر مجردها این کار را انجام بدهند باید 9 مثقال طلا به بیت العدل بدهند؟ گفت بله اگر متأهل بودند چه؟ میگوید فعلاً حکمی برایش در نظر گرفته نشده تا بیت العدل بنشیند حکم تعریف بکند. یعنی چه؟ یعنی مثلاً اگر یک فرد متأهلی این کار را انجام داد فقط یک کار زشت انجام داده همین! مثل کسی که غیبت کرده مثل کسی که تهمت زده تازه غیبت کرده و تهمت زده باید برود از طرفی که غیبت کرده و تهمت به او زده حلالیت بطلبد حداقل در آیین ما است.
ولی در این عمل شنیعی که انجام شده تا یک مردی که تعهد به یک زنی دارد و یک زن که تعهد به یک مردی دارد آن هم در فرقهی که ادعا میکند تزویج فی الحقیقه توحید است بعد مرتکب این عمل بشود همه اینها نشانگر یک چیز هستند نشانگر این هستند که در این فرقه اساساً برای احکام و مقررات و اینها نیست جهت استثمار و بهره کشی از افراد این طریقت وضع شده و به کار گرفته شده، والا فرقه بهائیت به هیچ عنوان در جایگاهی نیست که بخواهد برای مردم راهی را باز بکند و مسیری به سمت هدایت ایجاد بکند گمراهی در گمراهی در گمراهی است.
مجری:
در یکی دو دقیقهی که تا پایان برنامه فرصت داریم وضعیت کنونی بهائیت را بفرمایید که الان در چه وضعیتی قرار دارند؟
استاد روزبهانی:
ببینید فرقه بهائیت 177 سال یک چیزی نزدیک به 2 قرن از تاریخش میگذرد و در طول این 2 قرن با اتکاء و با پیوستگی به نظام قدرت و نظام سلطه که عرض کردم سعی کرده خودش را حفظ بکند و اینکه نظام سلطه و امپریالسیم قدرت از این فرقه حمایت کرده قابل انکار نیست حداقل در منابع خودشان است از امپراطور روس که به حسین علی نوری کمک کرد از زندان تهران آزاد شد، بعضیها ممکن است بگویند سفیر روس نه امپراطور روس نه امپراطور روس چون اگر امپراطور روس نبود دلیلی نداشت حسین علی نوری از او تشکر بکند بگوید:
«یا ملکِ الروس قد نجَّینی احد السفرائکَ من السجن اذ کنت تحت ثلاث الاغلال وذلک جعل الله لک مقاما لم یکن احدا غیرک»
این اتصالش است مثلاً عباس افندی از انگلستان نشان نایتو لقب سِر میگیرد و در کَنَف حمایت دولت انگلستان قرار میگیرد اینها توانستند خودشان را حفظ بکنند و در طول تاریخ هم با جریانات قدرت خودشان را بالا آوردند در رژیم پهلوی هم دیدیم که اینها تا 9 وزیر در کابینه پهلویها برای خودشان داشتند صدر اعظم و نخست وزیر ایران امیر عباس هویدا که 13 سال سکان حکومت ایران را به عهده داشت یک بهائی بود و پرونده و عملکردش هم کاملاً روشن است هرچند که متأسفانه به دلایل سیاسی برخی از افراد در تطهیر چهره این فرد کثیف بهائی تلاش میکنند اما آن قباحت و رذالت این فرد قابل پنهان کردن نیست.
امروز فرقه بهائیت با تمام اینها در کنار رژیم کودک کش اسرائیل ایستادند تلاش کرده که در کل جهان چیزی نزدیک به 7 میلیون و خردهی پیرو داشته باشد تازه اگر آمارهایش درست و دقیق باشند که در این آمارها هم من شک دارم به علت اینکه اینها مدعی هستند 2 میلیون نفر بهائی در هندوستان زندگی میکنند اگر 2 میلیون نفر بهائی در هندوستان زندگی میکند؛ پس چرا حتی یک نفر هندی در بیت العدل شما حضور ندارد؟
یعنی 2 میلیون نفر بهائی هندوستان یک نفر آدم قابل اعتماد در خودشان ندارند که عضو بیت العدل شما بشوند؟ پس این معلوم است که بیشتر آمارها ساختگی و مشخص نیست. حال فرض کنیم که 7 یا ما بگوییم 8 یا 10 میلیون که کمک میکنیم 2 میلیون نفر هم به شما اضافه میکنیم با 10 میلیون نفر در 8 میلیارد انسان رقم بسیار ناچیزی است. پس فرقه بهائیت در 170 سال، 2 قرن تلاش خودش نتوانست پیروان چشمگیری جمع کند شما قرن 2 هجری را ببینید آمار و سندها را ببینید زمانی که هارون الرشید پنجره قصرش را باز میکرد ای ابر هر جا میخواهی بباری ببار که حکومت، حکومت اسلامی است. ولی بهائیها چه کار کردند؟
مجری:
خیلی ممنون و سپاسگزارم از فرمایشات ارزشمند حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای روزبهانی عزیز! بسیار بهرمند شدیم و تشکر از عوامل برنامه و ممنون از همه شما بینندگان عزیز که نگاههای خوبتان را به آفتاب یلدا تقدیم کردید. تا آفتاب یلدای دیگر خدا نگهدار!
شهاب رحمتی
19 آبان 1400 - ساعت 15:32سلام با تشکر از استاد روزبهانی در نقد حزب بهائیت امیدوارم ادامه داشته باشد